aminf14

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    1,332
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    8

تمامی ارسال های aminf14

  1. با فرمایش شما موافقم و به نظر من هم اقدامی سنجیده و نه کور و احساسی و البته بدون در نظر گرفتن زمان و با تاکید بیشتر بر تاثیر گذاری اش بهتره. اسرائیل علی رغم طراحی موفق بعضی عملیات ها شبیه غریقی که داره دست و پا می زنه و شاید ایران و متحدین اون این دست و پا زدن رو درک کردن و با پختگی در بازی اسرائیل گیر نمی افتن. اوضاع منطقه مثل دو نفر می مونه که مشغول بازی 5 دست شطرنج مختلف با هم هستند و نتیجه کلی این بازی ها مهمه برای این دو. الان ایران در سوریه و یمن در حد جدال با دشمنانشه و گسترش احساسی قضیه خواست طرف مقابله. میشه در یمن و بخصوص سوریه موفق بود و آهسته آهسته ریسمان رو به دور گردن اسرائیلی که دچار فترت شده تنگ کرد.
  2. علی رغم پست ارزشمند شما خیلی متوجه ربط این پست با عرض بنده نشدم. صحبت بنده در مورد رویه و سیاست داخلی اسرائیل بود که از بلند پروازی و اون دیوانه وار بودن وجه تهاجمی اش که اتفاقا در کنار طراحی درست عملیات و استفاده مناسب از زیر ساخت و ابزارهای تهاجمی رمز موفقیتش در چندین جنگ بوده، فاصله گرفته و انگار این رژیم اسرائیل و محدوده اشغالی اش نهایت جاه طلبی های این رژیمه و همین میتونه نکته مثبتی باشه و قابل توجه کسانی که بودن اسرادیل رو خوش نمی دارند برای وارد کردن ضربه های بعدی بر وجه شکست ناپذیر بودن ارتش اسرائیل.
  3. حمله انتقامی و پاسخ نمادین اسرائیل مثل پیش غذا میمونه و منتظر باید بود که آیا غذای اصلی بعد 13 سال دوباره سرو میشه یا درگیری ها در همین حد محدود می مونه. ولی چیزی که به چشم من میاد احتیاط و دوری اسرائیل از جاه طلبی و بلند پروازی دیوانه دار گذشته این رژیمه علی رغم اینکه شخصی مثل نتانیاهو رو به عنوان رئیس جمهور و فرمان دهنده می بینه. اسرائیل سالها قبل بی پروا تر بود و در تجاوز و بلندپروازی های گوناگون حد و مرزی نمی شناخت ولی امروزه بجز دست اندازی گاه و بیگاهش به سوریه که تا حدودی موفق و بدون پاسخ بوده دیگه به سمت گسترش مرزها و تجاوزگری نرفته و طوری محافظه کار شده که بعد اقدامی تجاوزکارانه با واسطه از حزب الله درخواست تخفیف در پاسخ به تجاوز اسرائیل و گسترش نزاع رو داشته!
  4. فقط نمونه بودن از نظر فناوری چاره کار نیست، بدلایلی همین سوخو 30 جور شه باید چند ردیف شتر جلوی این جنگنده خوب قربانی کرد از جمله اینکه: 1) نیروی هوایی کهنسال ایران متشکل از چندین نوع جنگنده از ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه و... است و وجود سوخو 30 که یک جنگنده چند منظوره هست میتونه جانشین مناسبی برای جنگنده هایی مثل اف 4 باشه. 2) به خاطر فروش سوخو 30 به کشورهای متعدد ، دسترسی به قطعات سوخو 30 خیلی محتمل تره تا دریافت خدمات و کمک های جانبی و خدماتی در مورد سوخو 35 یا سوخو 57 که یا به کشوری فعلا فروخته نشده و یا به کشورهای معدودی فروخته شده. 3) خریدی مناسبه که با انتقال فناوری همراه باشه وگرنه مثل ابرجنگنده تامکت باید استرس روزی رو داشت که این جنگنده بازنشسته بشه و جانشینی براش نباشه ولی با انتقال فناوری سوخو 30 میشه هم با اطمینان خاطر یه جنگنده مولتی رول با ویژگی های خوب به خصوص در زمینه بعد تهاجم هوایی که دست ایران چندان پر نیست، داشت و در آینده هم میشه با سرمایه گذاری بر روی فناوری بومی اون جنگنده رو ارتقا داد و بروز رسانی کرد. در مورد سوخو 35 یا سوخو 57، رافائل یا گریپن یا جی 20 خود این خریدها بعید به نظر می رسه چه برسه به انتقال فناوری. به اصطلاح سنگ بزرگ نشانه نزدنه. 4) قرار نیست سوخو 30 اولین و آخرین جنگنده خریداری شده ایرانی باشه. میشه اون رو در ترکیب با دیگر جنگنده ها به کار برد و در کنارش جنگنده های دیگری رو حالا در تعداد کمتری خریداری کرد. 5) علی رغم کارشکنی روس ها در تامین قطعات و خدمات رسانی به جنگنده هایی نظیر میگ 29 و سوخو 24 در مجموع این جنگنده ها به خصوص در زمان بعد از جنگ که کمبود جنگنده های به روز احساس میشد، عملکرد و پتانسیل بیشتری داشتند تا جنگنده های مثل اف 7 که سابقه و شهرت خوبی در نیروی هوایی نداره. سوخو 30 از کار در اومده تره نسبت به مثل جی 10 که هندوانه سربسته است و فعلا قابلیت هاش عملیاتی نشده. 6) سوخو جنگنده دو کابینه است و خیلی خلبان های نیروی هوایی چه در زمینه آموزش و چه بعد عملیاتی سازگاری بیشتری با هواپیماهای دو کابینه دارند به نسبت نمونه های مثل سوخو 35 و یا جی 10
  5. کنفوسيوس از تسليم و منسيوس از قرباني شدن در راه حق میگه در تسليم شدن در راه حق، ديگه شکست يا پيروزي معنا نداره بلکه بيشتر نوعی پرهيزگاريه اگه يه مرد بزرگ، که کل زندگيش وفادار بوده، در مبارزه با ستمگر و در پيروزي شکست بخوره، پس این سرنوشته اما ، تسليم شدن به ستمگر چه می تونه باشه جز یک شرمساری غیر قابل تحمل؟ ژوگه لیانگ کانگ مینگ، صخره سرخ ( جان وو- 2008)
  6. محتمل ترین گزینه که هم قابل دسترس باشه و هم نیازهای گسترده مارو پوشش بده و جایگزینی مناسب برای جنگنده های متنوع و عموما کهن سال نیروی هوایی باشه سوخو 30 که اگه با انتقال فناوری و پیشرانه هم همراه باشه که چه بهتر. اگه ایران از هول حلیم توی دیگ بیفته ممکنه با میگ 35 قانع بشه و اگه بتونه طرف روسی رو مجاب کنه میتونه به ترکیبی ایده آل از سوخو 30 + سوخو 35 دست پیدا کنه . بازی با کارت رافال یا گریپن هم خوبه ولی بیشتر میتونه دستاویز دیپلماتیک برای فشار بر روسیه باشه. پ.ن 1 : گزینه هایی مثل کوثر 88 و ... راهی حداقل ده ساله برای تبدیل به جنگنده چند منظوره ای مشابه اف 18 دارند و فعلا نمیشه به عنوان وزنه ای کارا در کوتاه مدت روی آونها حساب کرد. پ.ن2: ما در این سال با داشتن اف 14، میگ 29 نتونستیم به سمت طراحی به جنگنده چند منظوره کارا بریم در این زمینه به نظرم اگه بتونیم پیشرانه آر دی 43 و یا AL-31 رو از روسیه تهیه کنیم، خیز بزرگی به سمت تولید جنگنده سنگین برداشتیم.
  7. در مورد پیشنهاد روسیه و چین به ایران بابت فروش جنگنده، با توجه به تجربه های گذشته مثل خرید سوخو 24، میگ 29 از روسیه و اف 7 از چین می توان کیفیت محصولات اونهارو در نظر گرفت و براساس نیازی که داریم از بین محصولات تاپ و به روز روسیه مثل سوخو 57، سوخو 35، سوخو 30 و یا جی 20 چین بتونیم به ترکیبی مناسب برسیم. ترکیبی که با افزایش امنیت و قدرت نیروی هوایی باعث استفاده بهینه از جنگنده های خوبی مثل میگ 29 و سوخو 24 میشه. وقتی روسیه در حال تعامل برای فروش سوخو 57 یا همون پاکفا به ترکیه هست باید مقداری جاه طلبانه تر و ایده آل گرایانه تر برخورد کنیم و میشه از روسیه ترکیبی از فروش سوخو 35 + سوخو 30 به همراه انتقال فناوری سوخو 30 با توجه به تمایل نیروی هوایی از ظرفیت اون را درخواست کرد. مواردی مثل میگ 35 یا میگ 29 smt با توجه به نیاز نیروی هوایی به نظرم اگرچه در کوتاه مدت میتونه به قدرت نیروی هوایی اضافه کنه ولی در بلند مدت کارایی چندانی نداره ولی محصولی مثل سوخو 35 حداقل تا 10 سال انده تاپ و قابل رقابت با برترین جنگنده های دنیاست و طراحی محصولات خانواده فلانکر به خصوص سوخو 30 انعطاف بالایی برای ارتقا و به روز شدن داره و میشه با اطمینان از ایمن شدن کامل اسمان وطن در برنامه ای بلند مدت و البته کمک از کشورهایی مثل روسیه و چین با تامین موتور از طرف اونها یا شرکت های داخلی به سمت طراحی و تولید جنگنده ای مولتی رول رفت. در نهایت باید در زمینه خرید مقداری بازی دیپلماتیک و احیانا ترفندهای سیاسی برای ایجاد رقابت در روسیه و چین ایجاد کرد مثل پیشنهادهای صوری به فرانسه که زمانی حتی حاضر به فروش میراز اف 1 و به روز کردن نوگان میراز اف 1 نیروی هوایی ما هم بود. با مقداری بازی دیپلماتیک می توان روسیه را به تکاپو درآورد که بتونه نیاز کوتاه مدت مارو تامین کنه.
  8. این موارد که گفته شد هدف اند و نه راهکار. باید دید مسیری که منجر به این نتیجه میشه چیه، چالش هاش چیه؟ آیا اصلا چنان نیرویی داریم که بشه یه تنه ماهواره های امریکایی زد، اسرائیل رو زمین گیر کرد. چیزی که نیازه نیرویی در حد اتحاد جماهیر شوروی یا آلمان نازیه که بتونه در چند جبهه بجنگه. پیش نیاز این موارد هم وجود نیروی هوایی قدرتمند و به روز در ایرانه وگرنه کل نیروهای ما چه سریعا و چه به تدریج با سرکوب پدافد هوایی، تبدیل به سیبل هایی برای هدفگیری میشن. راهکار در صبر و نشون دادن خالی بودن یه سری کشور جاهل ماب آب که در اتمسفر قانون جنگلی دنیا و تکیه بر زور و زر به دنبال پایمال کردن حق و زورگویی به دیگر ملت ها هستند. با تمرکز بر برهم زدن نقشه های پلید اونها از طرق غیر مستقیم میشه اونهارو از رویه ایران هراسی خلع سلاح و به درآمد هنگفتی که از سرکیسه کردن حکام احمق به این کشورها میرسه جلوگیری کرد.
  9. استاد سخن سعدی می فرماید: هرکه دست از جان بشوید هرچه در دل دارد بگوید. انگار در مقام کارزار هم کشورهای یمن و ایران هم به سیم آخر زدن . ترامپ واقعا حداکثر فشار ممکن رو برای خرد کردن اقتصاد و امید ایرانیان دارن اعمال میکنه همین باعث شده که این میل به تقابل در سمت ایران بیشتر شده و در این موقع اگه طرف غربی ترس از دست دادن موقعیت یا ریسک شرکت در تقابلی رو داشته باشه، وضعیت برای اونها بدتر میشه چه از باب عقب نشینی و چه اقدامی احمقانه و نسنجیده که باعث زیان و آسیب فراوانی به اونها بشه.
  10. این گزینه ها و بازی رسانه ای بی بی سی و امثالهم راه به جایی نمی بره. شخصیتی مثل بهزاد نبوی که نماینده طیفی گسترده از چپ هاست، مذاکره و تعامل بیشتر رو رد کرده چون طیف های سیاسی دونستن که اینجا جای رقابت سیاسی نیست بلکه پای آبرو و حیثیت ما در میانه و هیچ منفعتی ارزش این رو نداره که از غرور ملی بگذریم. این حرکات ایالات متحده و انگلستان آزمایشی برای سنجش واکنش ماست، اگه بعد مدتها منطق همراه با احترام، در مقابل هر زورگویی کوتاه اومده و پرچم تسلیم رو بالا ببریم و واکنشی در خور و متناسب با گستاخی غرب نشون ندیم، باید منتظر قضایای خطرناک و ویران کننده تری برای خودمون باشیم.
  11. ادبیات ترامپ گستاخانه، از بالا به پایین و بسیار لمپنانه است و این چیزی نیست که بشه سیاست خارجی پویا و دیرپایی رو بر مبنای اون پایه گذاری کرد. چرند گویی و زورگویی در ادبیات ترامپ توانایی این رو داره که هر متحد دور یا نزدیکی رو ازش ناامید کنه و به سمت دشمنان و رقبای ایالات متحده متمایل کنه.
  12. کلا رویه باب شده که غرب در یک دستش یه نون گرفته و در دست دیگه اش یه پتک. میگه دستو میبوسی تا نونی برای بخور و نمیر بهت بدم و یا با پتک بزنم تو سرت که فراموش نکنی. این سیاست چماق و هویج و تحقیر ملل مختلف از روش های گوناگون دیگه نخ نما شده، فکر کنم 2500 سال پیش داریوش بزرگ خیلی محترمانه تر تقاضای آب و خاک می کرد از ملل مغلوب... امثال کشورهایی مثل ایالات متحده یا انگلیس با این سیاست مبتنی بر قانون جنگل حداقل امیدها به تشکیل جامعه ای جهانی مبتنی بر انسانیت، برابری و احترام به فرهنگ های مختلف و استقلالشون رو از بین می بره. بعد از سقوط اتحادیه جماهیر شوروی این ضعف بزرگ غرب که مسئولیتی برای خودش در مورد خوشبختی و کرامت انسانی ابنای بشر قائل نیست، رفته رفته بیشتر به چشم میاد.
  13. در این مورد وفاق گروه های سیاسی و تعامل و پیشگیری از حرکت به سمت اقدامات هیجانی برای مصرف داخلی یا احتیاط بیش از حد ( با هدف جلوگیری از ضربه خوردن در محبوبیت داخلی) لازمه. چون شرایط حساس و گاها نیاز به اقدامات با ریسک بالا هست که ممکنه موفق بشه و ممکن هم هست نه. انگلیسیا قبلا سابقه این امر رو داشتن بخصوص در زمان سیاست تعاملی نویل چمبرلین برای کنترل هیتلر و بعدش سیاست تهاجمی وینستون چرچیل که در هر دو مورد صبر و تدبیر زیادی برای رویه شون داشتن ( که اولی ناموفق و دومی موفق بود) پس باید به سمتی رفت که کسی که در این جریان تصمیم گیر یا تصمیم ساز باشه، با ایجاد فضایی درست، تمرکزش بر مسئله جاری و حل اون باشه و نه ایجاد پس لرزه های داخلی و تاثیرات اون در سیاست داخلی. انگلیسی سالها پیش این موردو حل کردن و در ایالات متحده هم تقریبا این مورد جاری و ساریه. به همین خاطر که ورای دسته بندی و تفاوت در دیدگاه های سیاسی ، برنامه کلی و رویه سیاست خارجی شون تقریبا یکسانه.
  14. اوضاع خیلی پیچیده شده ولی الا ایحال روزگار بدعهدی مطلق غربی ها و انتظار نابجایی مثل تسلیم بد قید و شرطی مثل صدام و معمر قذافی تموم شده. طرف غربی باید این موردو آویزه گوشش کنه که نباید ملتی که قرنها در پی استعمار و استثمارش بوده رو زیاده از حد تحت فشار گذاشت. در اون صورت ممکنه واکنشی دریافت کنند که سرویس ملکه یا دونالد ترامپ نتونه از پسش بربیاد. تاریخ و تجربه هایی مثل نبرد بر سر جزایر مالویناس و جنگ ویتنام نشون داده این ارتش های تا دندان مجهز هم بسیار ضربه پذیرند. باید به غرور و سرنوشت ملت ها احترام بگذارند و به جاده تعامل و احترام متقابل برگردند ( تجربه ای که تاکنون نداشتند) وگرنه افتضاحی مثل گریه و بغضی شبیه به ملوانان آمریکایی رو هیچ پروپاگاندا و غول رسانه ای نمیتونه جمع و جور کنه. سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
  15. بعد از سالها دریوزگی و دنباله روی ترکیه از غرب و حتی محدودیت در زمینه فروش کله پاچه و خیلی موارد مثل جرح و تعدیل دین و آیین و فرهنگ، ( علی رغم منافع اقتصادی زیادی که برای این کشور داشته) باز هم انگار برادری ترکیه هنوز برای ایالات متحده و اروپا ثابت نشده. اون از عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا و این هم از جنگنده اف 35 که تا تقی به توقی خورد، ایالت متحده استقلال ترکیه در مورد خرید تسلیحات مورد نظر رو بر نتافت و بعید نیست این قضیه مثل قضیه اف 16 های ایرانی بشه، یعنی به اسرائیل داده بشه که با پول ترکیه حالشو ببرن!
  16. در گذشته تمرکز و انرژی ارتش سوریه در جبهه های مختلفی صرف میشد ولی الان جبهه عمده ادلب است که محل تمرکز گروه های مختلف تروریستی که تنها وجه مشترک آنها مخالفت با بشار اسد است. همین امر به علاوه روحیه پایین این گروهها می تواند عامل مضاعفی برای سقوط این منطقه باشد، تنها مسئله استفاده روسیه از کارت سوریه برای گرفتن امتیاز و توافقاتی با ترکیه و اسرائیل است وگرنه با ارتش اکنون باتجربه و رزم دیده سوریه و حمایت تمام قد نیروی هوایی روسیه و مستشاران ایرانی باید کار مخالفین را تمام شده دانست و کم کم به سمت مشارکت سیاسی برای میل به موکراسی، بازسازی سوریه و در نهایت بازسازی ارتش سوریه است که در ابعاد مختلفی به خصوص نیروی هوایی دچار فرسایش و کمبود شده است.
  17. عقب نشینی نیروهای امارات از یمن چند نکته رو در خود جای داشت: 1) تهاجم باید با پیش بینی درستی باشه. تهاجم بعضی کشورهای عربی با کمک تروریست ها به یمن با تصور غلط پیروزی سریع همراه بود و همین باعث شد که اونها نتونن در باتلاقی به مانند ویتنام رو برای نیروهای خودشون پیش بینی های لازم رو انجام و براش پلنی بچینن. 2) کشور مهاجم باید توازن خوبی بین نیروهای مختلف اعم از نیرو هوایی، زمینی و دریایی داشته باشه حال اینکه امارات صرفا نیروی هوایی مجهزی داره و فاقد نیروی زمینی کارا و قابل توجهیه. امارات و عربستان صرفا به دنبال تهاجم هوایی هستند و در زمین حرفی برای گفتن دارند. اگرچه یمن غرق خشونت، فقر، گرسنگی و بیماری های مختلفه ولی امارات و عربستان تاب جنگی که معلم نیست کی به پایان برسه و به گسترش پیدا کنه رو ندارن . همچنین به کارگیری صرف نیروی هوایی در یمن و لیبی و پناه برن به آغوش تروریست های مزدور به جز تبدیل کشور هجوم به مامن تروریست هایی که از قضا ممکنه گریبان خود اون کشورهای تروریس پرور ( امارات و عربستان) بگیره، تاثیری نداره. 3) امارات اقتصادی داره که به شدت نسبت به جنگ و تاثیرات اون شکننده است جای سوال داره که همچنین شیخ نشینی چطور وارد جدال با کشوری شده که اگر چه نیروی دفاعی ابتدایی ولی بسیار استوار و ماهری داره؟ 4) اگرچه امارات و عربستان از ضعف یمن در هوا و پدافند استفاده کردند ولی ز اول نشون دادن که مقابل نبردهای چریکی و همچنین قدرت موشکی یمن حرفی برای گفتن ندارن. همون طور که در مورد قبلی اشاره شد تبدیل شدن ابوظبی و دبی به سیبلی برای پهپاد و موشک های یمنی ، ثمره سالها زحمت و سرمایه گذاری در این شیخ نشین هارو به باد بده پس انگار بن زاید کمی از بن سلمان عاقل تر بوده و کمی آبرومندانه ر فرار رو بر قرار ترجیح داده. 5) جنگ یمن جنگی نیابتی و کاذب بود و هدف امارات و عربستان کشیدن پای کشوری ثالث به جنگ و در نتیجه ورود اربابشون برای تقابل با اون کشور ثالث بود. اما انگار نقشه شون خورد به پاشوره و تقابل رسمی بین ایران و ایالات متحده شکل نگرفت ( چون ایالات متحده زرنگ تر از این حرفاست که گاو شیرده کشورهای حاشیه خلیج پارس رو ول کنه و بچسبه به قضیه ای مثل ویتنام) امارات کم کم بعد از سالها تقابل و از رو شمشیر بستن برای ایران انگار درک کرده که خطر براش جدیه و از پا گذاشتن روی دم شیر در قضاای مختلفی در خاورمیانه، بالا گرفتن قضیه و وارد شدن لطمات جبران ناپذیر به شیخ نشین هاش در مجموعه این قضایا دست کشید.
  18. بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند. شهید محمد جهان آرا
  19. حیف که در این زمانه غول های الهام دهنده ای مثل شریعتی و چمران به ندرت پیدا میشن آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند پس خدایا به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر و نیکی دنیا وآخرت عطا بفرما (مصطفی چمران)
  20. جدای از به زیر کشیدن پهپاد آمریکایی اونهم توسط سامانه پدافندی ساخت وطن که مایه مباهات و افتخار برای ما ایرانی ها بود، امیدوارم چه از نظر زمانی و چه تامین بودجه ،زمینه رو برای توسعه هرچه بیشتر سامانه بومی فراهم بشه ولی نمیشه آینده رو پیش بینی کرد، امیدوارم هیچ وقت حسرت این رو نخوریم که اگه اس 400 رو داشتیم میشد از خیلی ضربات و خسارات پیشگیری کرد چون اس 400 فعلا یه سر و گردن برتر از سامانه های بومی ما و از جنبه تئوری سدی محکم در مقابل خیلی از جنگنده قدر غربیه . نمیشه با اطمینان خاطر گفت که این زمانو داریم که سامانه ای در حد اس 400 طراحی کنیم. بهر صورت به این مسئله چه از جنبه خرید و یا نخریدن نگاه کنیم یکنوع ریسکه و مزایا و معایب خاص خودشو به دنبال داره. انتخاب سختیه آدم یاد انتخاب بین اف 14 و اف 15 میفته.
  21. بهرحال نمیشه دندون اسب پیشکشی رو شمرد ولی یکی دو مطلب در ذهنمه: سابقه تاریخی روس ها کلا در زمینه تبادلات نظامی با ایران خوب نیست. اونها حتی در زمان بحران و زعامت میخائیل گورباچف که سرراست ترین سیاست رو داشت بازهم، معامله خیلی خوب با ما نداشتند. اگرچه تاکید گورباچف بر انتقال جدیدترین جنگنده ها به ایران بود ولی فروش سوخو 27 و میگ 31 میتونست انتخاب بهتری نسبت به میگ 29 باشه. جالب اینکه خود میگ 29 هم بهترین مدلش به ایران عرضه نشد و تنها به انتقال مدل صادراتی اش که کم و کاستی فراوان داشت، اکتفا شد. البته در کل این معامله اونهم در زمانی که ما طرف معامله ی عمده ای به جز چین و کره شمالی نداشتیم و با مقایسه سوخو 24 و میگ 29 در مقابل اف 6 و اف 7 قابل قبول بود. اس 400 هزینه فراوانی به دنبال داره و عرضه اون بجز هزینه خیلی زیاد باعث نا امیدی و کاهش انگیزه در توسعه محصولات داخلی در رقابت با اس 400 میشه ( یه چیزی مثل سیاست دامپینگ در اقتصاد یعنی با از بین بردن دغدغه پدافندی و رغبت کمتر برای تامین هزینه توسعه محصولات پدافندی مثل باور 373) ولی در مقابل باید در نظر داشت چه از نظر کیفی و چه کمی اس 400 در ارتقای کیفیت ناوگان پدافندی ما نقش بسزایی خواهد داشت و ما می تونیم اون هزینه رو از طریق تهار یا فروش محصولاتمون به روسیه بپردازیم. ثبات منطقه برای ما که با توجه به مشکلات اقتصادی و تحریم اسلحه از نظر به روز رسانی ساختار نظامی دچار مشکل هستیم امری مهمه. زمان برای ما بسیار حیاتی و شاید در صورت عدم پوشش ضعف هامون اینقدر فرصت نداشته باشیم که پوشش دفاعیمونو توسعه داده و به حد کمال برسونیم. اس 400 میتونه با ایجاد امنیت در آسمان ایران در ترکیب با دیگر سامانه های پدافندی زمان لازم رو برای ما بخره.
  22. یه موردو که از قدیم یادمه این بود که در بحث استتار می گفتن گاهی پوشش و استتار سایه از استتار خود فرد سخت تره. سالها ایالات متحده دورتادور ایران پایگاه ساخت و متحدینشو تا دندان مسلح کرد ولی دو چیز به نوعی محاسباتشو بهم زد: استفاده داعش از امکانات بومی و کاربرد متفاوت داعش و در جبهه های دیگر حوثی ها و حماس از امکانات موجود. این امر باعث شد ترس از دست یافتن ایران و متحدینش به سلاح های حساس به وجود بیاد ( صرفا گمانه زنی منه ) مورد دوم تبدیل پایگاه های اطراف ایران به هدفی برای موشک بارانه. آمریکا میتونه از قاعده بزن و در رو استفاده کنه ولی نمیتونه امنیت کامل متحدین و کشورهای حوزه خلیج پارسف ناوگان پنجم و همچنین برتری نظامی خودش در خاورمیانه رو حفظ کنه. برای آمریکا خاورمیانه مثل ویتنام نیست و از قبل انرژی و فروش روز افزون تسلیحات، دریای نعمته. و اما در مقابل ایران دشمن رندیه که بقول نظامی گنجوی حدیث نفسش اینه: ماییم و نوای بی نوائی بسم الله اگر حریف مائی مسلما ایران همیشه متحد با استراتژی درستی که شما ذکر کردید، برای ایالات متحده حتی از سخت تر از کابوس ویتنام خواهد بود
  23. شما اگه الگوی رفتاری تالیران و شباهتش با رفتار و سیاست یکی به نعل و یکی به میخ روسیه رو در نظر بگیرید می بینید چندان ساده نیست! ایران در زمان سوخو 100 و موقعی که امکان خرید از امریکا و اروپا وجود داشت گول روسیه رو نخورد و این بار هم گول این بازار گرمی رو برای خرید محصولی که ممکنه در سالهای 1410 تا 1420 امکانش تحویل باشه ، رو نمیخوره.