aminf14

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    1,332
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    8

تمامی ارسال های aminf14

  1. در مورد مطلب دوم به نظر بنده هم یه حمله محدود ولی کارا میتونه از نظر حیثیتی دومینو وار بدون اینکه نیاز به دخالت گسترده آمریکا باشه ، تاثیرات زیادی باشه ولی ماهیت پاسخ هم مهمه و شاید عدم شناختی از شکل پاسخ ایران به این حمله و عدم اختیار آمریکا به عنوان شروع کننده نزاع در پایان مخاصمه و حمایت کردن از کشورهای بخصوص حاشیه خلیج پارس و اسرائیل در مقابل حملات انتقامی ایران و در نتیجه گسترش ماجرا باعث شده دست نگه دارن. در مورد حملات اسرایل که دیگه داره شکلی حیثیتی پیدا می کنه و چه سوریه و چه ایران پاسخ نمیدن منم با بعد حیثیتی قضیه موافقم ولی باید جغرافیایی حضور نیروهای ایرانی را هم در نظر بگیریم. ایران الان دم گوش اسرائیل وایساده ( مثل داعش که تا نزدیک مرزهای ما اومد) اگه اسرائیل همین حملاتم نکنه بعد مرحله تثبیت نیروها و زیر ساخت ها در سوریه و پایان کشمکش سوریه معلومه نوبت به چی می رسه. البته به نظرم ایران هنوز توان کامل رو برای حمله اسرائیل نداره مگر اینکه بعدا بتونه ناوگان هوایی خودشو به حد قابل قبولی و آماده تهاجمی برسونه.
  2. دوران بعد از خشایارشاه دوران تثبیت و شروع افول بود دورانی که زمان تثبیتش شامل اردشیر دراز دست، داریوش دوم، اردشیر دوم و زمینه ساز حکومت های سقوطش اردشیر سوم ( اخس)، ارشک و داریوش سوم بود. اردشیر دوم کلا انسان متعادلی بود ولی آینده روشنی که برای کوروش صغیر پیش بینی می کردند را برای او پیش بینی نمی کردند. البته جنبه تندروی رو متوجه نشدم چون غالبا اردشیر سوم با نام اخس تندخو و سرکوب کننده هر شخص دیگری جز خود او بود. اردشیر دوم چهار فرزند پسر داشت : داریوش، آریاسب، آرسان ( آرشام) و کوچکترین فرزند پسر او یعنی اخس. فترت حکومت او جنگ جانشینی را بین 4 فرزند پسر او آغاز کرد، چنانچه داریوش پسر بزرگ که داعیه سطلت داشت به قتل رسید. با از میان رفتن آریاسب و آرسان نوبت پادشاهی به اردشیر سوم رسید که تندخو بود. او موفق به فتح دوباره مصر شد ولی افول تدبیر کردن امور داخلی باعث شد که هخامنشیان بازیچه دست خواجه ای به نام باگواس که مصری بود قرار گیرند. البته باگواس به دست داریوش سوم به فرجام کار خود رسید. نمیدونم چقدر با بحث ارتباط داشته باشه ولی دو مقطع تاریخی بسیار مهم و جذاب از نظر پتانسیل سینمایی وجود داره که در صورت نیاز می تونم در موردشون به طور اجمالی توضیح بدم ولی در مورد زمان اردشیر دوم، مختصری در مورد کشمکشش با کوروش صغیر و از همه مهم تر دوران پادشاهی و جنگ جنشینی او کتابی تقریبا قابل قبول با نام ده مرد رشید به نویسندگی مرحوم شاپور آرین نژاد که مجموعه داستانی نه جلدی است وجود داره که در صورت وجود فیلمنامه نویسی دقیق و با تجربه و کمی ویرایش جزئیاتی که ممکنه در حال حاضر خوشایند نباشه، پتانسیل تبدیل به پروژه ای عظیم و ماندگار رو داره.
  3. ممنونم از اظهار لطف شما. چند نکته اضافه کنم: کلا شاهان ابتدایی سلسله هخامنشیان نظیر کوروش بزرگ و داریوش بزرگ مردانی جنگ آزموده و با تدبیر بودند که در مواجهه با دشمنان جوانب و استراتژی های مختلفی رو در نظر می گرفتند و همین موجب شد که در کشورگشایی و اکثریت نبردهایی که در پیش رو داشتند موفق باشند ولی شاهان بعدی بخاطر سالیان مدید رفاه، عدم درگیری در جنگ ها منظم و داشتن حس برتری و دست کم شمردن دشمن ، باعث غفلت آنها برای بکارگیری تاکتیک های مختلف بود. یکی از این موارد اتکای بیش از حد به سواره نظام بود، گو اینکه آنها نبردهای پیش رو را از پیش برنده می دانستند و چنان تمرکزی بر پیاده نظام نداشتند در صورتی که اگر جوانب یک نبرد اعم از استفاده از تاکتیک، پیاده و سواره نظام و یا کشاندن نبرد به دولت شهر های یونانی چنانچه فرصت و پیشنهادش وجود داشت، استفاده میشد کشمکش بین دو دشمن به این سو نمی رفت که رفت. در جنگ معمولا دشمن چشمان تیزبینی داشته و دقیقا از نقطه ضعفی که ممکن است با سهل انگاری به فراموشی سپرده شده باشد ضربه خود را وارد می کند. پیاده نظام هم در خیلی از موارد نیروهای اجیر و نه نیروهایی کاملا وفادار تا سرحد مرگ بودند. مثالی بارزتر برای روشن تر شدن قضیه جدال مدعیان تاج تخت اردشیر دوم با کوروش صغیر بود. کوروش صغیر غالبا لشکریانی از یونان داشت ولی در زمانی که به پیروزی خیلی نزدیک بود بخاطر اتفاقی اسب او به میان سپاهیان اردشیر رفت و او کشته شد. بعد از کشته شدن او، نیروهای تحت امر او به رهبری گزنفون راهپیمایی بازگشت به سرزمین خویشتن را انجام دادند و گزنفون اوضاع نه چندان جالب امپراطوری هخامنشیان در زمان خود را در قالب کتابی گردآوری کرد. نبردهای نیابتی نبردهای مرزی نبودند و شهرهای -دولت های یونانی تقریبا مرزی نداشتند چون هر شهر دولت مستقلی بود و بسان سیاست حال حاضر بعضی کشورهای غربی، با اختلاف افکنی بین کشورهای مختلف ، این کشورها به جان یکدیگر افتاده و پتانسیل اتحاد و مقابله با هخامنشیان خنثی میشد. زر این کشمکش را هخامنشیان تامین می کردند و زورش را طرفین خصم و این کشمکش ادامه داشت تا زمان استیلای اسکندر و به زیر لوا در آمدن یونانیان.
  4. دلیلی که به جای دور زدن کامل و در هم کوبیدن صفوف سپاهیان مقدونی، مقصد تهاجم اردوگاه مقدونیان در نظر گرفته شد، آزادی افرادی از خاندان پادشاهی من جمله سی سی گامبیس، مادر داریوش سوم بود که البته او بخاطر دون شمردن آزادی توسط سک ها ترجیح داد توسط آنها آزاد نشود.
  5. دلیل شکست هخامنشیان از اسکندر مقدونی رو میشه چند عامل دونست: 1) اتکای زیادی سپاهیان هخامنشی به سواره نظام و برتری داشتن طرف مقابل در نبردهای تن به تن و چه در ایسوس، گرانیکوس و گوگمل این عامل باعث شکست شد. 2) اتکا به جنگ های نیابتی با تکیه بر تامین منابع از طرف هخامنشیان و این امر علی رغم آسودگی هخامنشیان و ویرانی تدریجی دولت شهرهای یونانی باعث از بین رفتن روحیه جنگی هخامنشیان و در مقابل کارآزموده شدن خصم میشد. 3)نقش تصمیم گیری های لحظه ای و ریسک چند باره اسکندر به تاختن در دل دشمن و در مقابل ترس و محافظه کاری در اردوگاه هخامنشیان. شانس با اسکندر یار بود که به سرنوشت کوروش بزرگ گرفتار نشد یا جنس تصمیم گیری های گاها دیوانه وارش مثل بارباروسا و نبردهای هوایی لندن هیتلر بدعاقبت نشد. 4) عدم استفاده هخامنشیان از چندین مانع طبیعی و مناطق استراتژیک و خلاصه کردن کشمکش بین دو طرف در نبرد رودررو و مستقیم. این اشتباه به نظرم ناشی از غرور زیاد هخامنشیان بود که تصور نمی کردند که سرزمینی که تا دیروز به اونها خراج می داد، کل امپراطوری اونهارو به خطر بندازه، اشتباه مشابه این رو ساسانیان در مقابل تازیان داشتند و چوبشم خوردن.
  6. فرمایشاتی که دوستان در بحث سوریه به اشتراک گذاشتند یکی مبتنی بر میزان تاثیر گذاری ایران در جریان سوریه بود، یکی از دیگر فرمایشات بحق دوستان مسئله اقتصاد معیوب داخلی با هر دلیلی که عزیزان ذکر کردند. به نظرم مقداری مباحث با هم قاطی شدند، باید در بررسی هر بحث ظرف زمان و مکان رو در نظر گرفت. اصولا ایران در منطقه ایه که چند ویژگی داره: یکی حکومت دیکتاتور و خودکامه و شبه دیکتاتور، دومی تاثیر پذیری کلی اکثر کشورهای منطقه از قدرتی فرا منطقه ای و سومی ناامن بودن و تاثیر پذیری شرایط و روش حکومتی داخلی با توجه به شرایط منطقه ای. حکومت ایران در ابتدای انقلاب به طور روشن بر مبنای صدور انقلاب و ایدئولوژی پیش می رفت. به دلیل تضاد ایدئولوژیک بارز با رژیم اشغالگر قدس و تا حدود زیادی حکومت سعودی، دسته بندی ها بر این مبنا شکل گرفت. همین امر باعث یار کشی های جدید منطقه ای بعد از نزاع اعراب -اسرائیل شد و در طول هشت سال دفاع مقدس سوریه به رهبری حافظ اسد و لیبی به رهبری معمر قذافی از ایران حمایت کردند تا سرنوشت جنگ یک طرفه نشه و در خیلی موارد به حکومت وقت ایران یاری رسوندند. بعد مدتی با توجه به تحولات آزادی جنوب لبنان و قوت گرفتن حزب الله لبنان و با نقش نسبی سوریه و حماس ، جبهه ای به نام مقاومت شکل گرفت که درصدی از پتانسیل کشورهای اسلامی منطقه بر علیه رژیم اشغالگر قدس بود. بعد از تحولات بهار عربی یا بیداری اسلامی، به نظرم بنده موج آزادی هایی شکل گرفت که به دلیل عدم شفافیت در خواسته ها و انتظارات به تقابلی گنگ، روی کار آمدن مجدد دیکتاتور ها یا بروز هرج و مرجی فراگیر به مثابه وضعیت بغرنج لیبی انجامید. حال حکومت ایران که در زمان هشت سال دفاع مقدس مدیون سوریه بود باید در این میان چه کاری انجام می داد؟ به نظر بنده اگر مسیر نهضت های آزادی طلبی در کشورهای عربی صرفا خواسته های مردمی بود، میشد از جبران حمایت سوریه از ایران در دفاع مقدس چشم پوشید ولی خاورمیانه ای منطقه ایه که به شدت تحت تاثیر بازیگران پشت پرده است. بازیگرانی که در بازی خود با هوشمندی پلن ای، پلن بی و حتی پلن سی رو طراحی می کنند که در صورت شکست پلن های جایگزین اجرا بشه. حال یا خیلی از این نهضت ها به سمت هرج و مرج می رفتند و یا اینکه اینطور در مورد اونها تبلیغ شد، آروم آروم نیروهای مستقل در سوریه به کناری رانده شدند و پدیده منحوس داعش ظهور کرد. این امر منجر به حمایت شدیدتر ایران و اضافه شدن پررنگ روسیه به این جریان و تا حدودی بازگشتن آب از دست رفته به جوی شد. حال چند سوال به نظرم مهمه: اگر ایران در جنگ و یا از ابتدای انقلاب نقش سوئیس رو در منطقه اجرا می کرد شرایط به چه صورتی پیش می رفت؟ به نظرم ساختار اعتقادی شیعی و همچنین قالب نژادی اکثرا آریایی ایران و فرهنگ و تمدن پیشروتر ایران نسبت به تمام کشورهای منطقه ، زمینه شدیدی رو برای رقابت و حتی دشمنی دیگر کشورها با ایران برقرار می کرد. ما حتی در زمان دولت موقت زنده یاد مهندس بازرگان هم شاهد تلاش ها برای نابودی حکومت مرکزی ایران و تجزیه اون بودیم. ساختار ایران طوری نیست که در رقابتی دیرپا وجود میانه روها و... تفاوت در این تضاد ایدئولوژیک بین قطب های منفی به وجود بیاره . همین امر ناگزیر ایران رو به سمت یارکشی های منطقه ای هرچند یارکشی های تدافعی و نه تهاجمی و افزون خواهانه کشوند. عراق یکی از این میدان ها بود که به خاطر انحصار نقش داعش در هرج و مرج خیلی ساده تر قابل کنترل شدن بود ولی سوریه به خاطر ساختار چند پاره، عدم اراده حکومت مرکزی در گسیل به سمت دموکراسی و دخالت ها کشورهای گوناگون وضعیتی بغرنج داشت. در اینجا نیز ایران در کنترل هرج و مرج نقش مفیدی داشت ولی در مجموع گام های ملموس حتی اولیه ای به سمت دموکراسی در سوریه و به رسمیت شدن فرهنگ و حقوق اقلیت های قومی برداشته نشد. دومین سوال نقش رابطه وضعیت داخلی با سیاست داخلی و گاها ترجیح این دو بر یکدیگره: میشه وضعیت حال رو با زمان کشمکش ساسانیان با حکومت بیزانس و یا تاثیر گذاری اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کرد ولی به جز اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی درونی می شود، ایران را از معادلات منطقه ای حذف و نقش خنثی یا صرفا میانجی رو به ایران داد. نظر بنده منفی هست چون با توجه به گرایش مذهبی و نژادی امکان مصالحه و همزیستی با کشورهای رقیبی که داعیه رهبری خاورمیانه را دارند نداریم. حتی اگر نقش مذهب رو نادیده بگیریم به خاطر تضاد نژادی منطقه که بیشتر کشورها مبتنی بر سه قومیت هستند، ایران رقیبی بالقوه و همیشگی برای کشورهای منطقه خواهد بود چنانچه جمال عبدالناصر ( نقل به مضمون و ذکر چیزی شبیه به سخنان عبدالناصر) اسرائیل را اسرائیل کوچک و ایران را اسرائیل بزرگ نامیده بود و تلویحا اشاره کرده بود که بعد اسرائیل نوبت ایران است. حتی مدتها گروه هایی به جماعت اخوان المسلمین و گرایش آنها به میانه روی و اتحاد دنیای اسلام سخن می گفتند ولی دیدیم که وقتی حکومت در دستان اخوان المسلمین و یا گروه های نزدیک به آنها در مصر و ترکیه قرار گرفت کار به کجا کشید. به نظرم ایران نیازمند اصلاحات درونی زیادیه تا به اقتصادی مولد همراه با سیستمی باطراوت براساس دموکراسی پیش بره ولی در بعد خارجی ناگزیره فعلا در این مسیری که قرار داره پیش بره چون رقبای بیرونی و یا قدرت های فرامنطقه ای ایران را صرفا در حد ایران کوچک شده و یا در حد کشوری دنباله رو آنها و توسری خور مثل فلسطین و تا حدودی عراق که اراده ای از خود ندارند، می توانند تحمل کنند. پس بازی تازه بعد از فروکش کردن کشمکش داخلی سوریه تازه شروع می شود. همه یا هیچ! پس حکومت ایران یا به بست رسیدن را تجربه خواهد کرد و یا بقیه را مجبور می کند که نقش ایران را به عنوان قدرتی منطقه ای بپذیرند.
  7. اصولا حکومت های تئوکرات دو مسیر رو در پیش رو دارند: تحکیم قدرت داخلی, صدور انقلاب و یا انقلاب های درونی و الگو برداری دیگر تمدن و حکومت ها به طور غیر مستقیم از این سیستم متعالی مورد اول بسیار برای حکومت های قدرت طلب امری دلچسب و دلپذیر است ولی همیشه منجر به تباهی می شود چون این چنین حکومت هایی از درون فرو می پاشند.
  8. حکومت های تئوکراتی که مبتنی بر شعار و عدم شفافیت باشه عاقبتی نخواهد داشت.
  9. شاید در جزییات و میزان بشه تشکیک کرد ولی تنها راه حل کنترل داعش ، مبارزه با اونها در عراق و بخصوص سوریه بود. اگه اراده ای برای سرکوب اونها در سوریه وجود نداشت ، در اون صورت خدای نکرده خوزستان، لرستان و کرمانشاه خط مقدم می بود. درسته در سوریه هزینه انسانی و مادی زیادی دادیم ولی اگه کار به ایران کشیده میشد فاجعه ای رخ می داد که با چندین برابر این هزینه قابل حل نبود.
  10. ماشالا سال به سالم تاکتیک ها و تکنیک های درگیری این سمت پیشرفت می کنه. الان تونل تدافعی - تهاجمی، حکما بعدا نوبت فلاخن و منجنیقه!
  11. به نظرم در حال حاضر هر راه حلی به خاطر نداشتن زیرساخت ها و بستر لازم و با توجه به فوکوسی خیلی زیادی که کشورهای مختلف و به خصوص سرویس های اطلاعاتی - ماهواره ای شون بر روی سوریه دارن و هرگونه اضافه شدن تجهیزات و... رو رصد می کنن، صرفا میتونه نقش سرعت گیر رو در مقابله با نیروی هوایی عبری و عاملی در بازگرداندن حیثیت سیستم پدافندی سوریه باشه. سوریه سالها می تونست با درس گرفتن از تجربیاتی مثل درو شدن سیستم پدافندی اش در نبرد دره بقاع توسط نیروی هوایی عبری، انتخابی مشابه برای غافلگیری نیروی هوایی عبری در نبرد یوم کیپور توسط پدافند مصر داشته باشه ولی از اونجایی که ساختار نظامی سوریه همیشه یک گام از چیزی که باید عقب تره ،همون روند درو شدن سیستم پدافندی در نبرد دره بقاع در عملیات هایی مثل باغ میوه ( سال 2007) ادامه داشته . در حال حاضر که سوریه درگیر فروپاشی ساختار اقتصادی، چند تکه شدن کشور توسط نیروهای مختلف و فرسایش و از دست رفتن بخش قابل توجهی از ساختار نظامی خودشه انتظاری زیادی ازش نمیره ولی مابین سالهای 1982 تا 2007، 25 سال فرصت وجود داشت. 25 سالی که تصمیم گیرندگان در نیروی هوایی عبری با هوشمندی اون سالها رو صرف ارتقا و کشف ضعف های ساختاری و پوشش اونها کردند و در مقابل ساختار نظامی سوریه عملا با تغییرات اندک همون چیزی بود که در یوم کیپور (1973) و نبرد داخلی لبنان (1982) با اون به مقابله با خصم پرداخت. سوریه مثل سابق حمایت بی چون و چرای روسیه رو نداشت و به نظر می رسه روسیه این بار در بازی سوریه بسیار منفعت طلبانه تر از گذشته وارد شد. سوریه چه از نظر پدافندی و چه بخصوص آفندی ضعف های زیادی داشت. هجوم های انتقامی که با نیروی هوایی سوریه می تونست صورت بگیره، نقش قابل ملاحظه ای در تعادل و جلوگیری از گستاخی بیشتر نیروی هوایی عبری می تونست داشته باشه. ولی نیروی هوایی که بیشتر مبتنی بر میگ 21 و سوخو 22 باشه در یک عملیات آفندی به طور پیش فرض محکوم به شکسته و تکیه بر سیستم پدافندی به تنهایی نمی تونه جلوی نیروی هوایی قوی عبری رو بگیره و فعلا سوریه مهره های چندانی برای حرکت نداره و فعلا باید ببینه که این بازی ویرانگر در خاکش به کدام سمت میره...
  12. سوریه ابزار و امکانات مناسب و متناسب برای تلافی همسطح حملات اسرائیل رو نداشت و بخاطر ضعف در این مورد در دراز مدت این امر باعث افزایش حملات اسرائیل، عدم تمرکز در جنگ های داخلی و سقوط حکومت مرکزی میشد.
  13. نمی خوام برگردم به زمان دفاع مقدس که اف 14 علی رغم کمبود فینیکس و نه حتی با ساز و برگ کامل در مقابل نیروی هوایی عراق که از همه طرف حمایت و دائما به روز میشد، نفس کش می طلبید و امروزه که با عدم داشتن تکنولوژی روز و نبود پازل های مناسب دیگه برای کم رنگ کردن این اختلافات تکنولوژی در نیروی هوایی قضیه پررنگ تر و خطیرتر هم هست، بلکه صرفا به این بسنده می کنم که از خیال پردازی که منجر به خواب خرگوشی و خدای نکرده فردا باعث شکستن غرور ملی میشه جلوگیری و تا زمانش هست حداقل تلاشی برای زنده ماندن نیروی هوایی صورت بگیره که: گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟ والله که زنده ماندن ما شاهکار است.
  14. بله اگه پست بنده رو هم در همین تاپیک ملاحظه کرده باشید در همین مورده ولی مسئله اینه حماس یا فتح تشکیلات خود گردان هستند و ساختاری ادهوکرات دارن . به شخص خاصی پاسخگو نیستند که بخوان در لفافه جنگ اونارو مشغول و در داخل سرکوب کنند در روز روشنم این کارو انجام میدن چون حامیانشون درد حقوق بشر یا دموکراسی ندارن و صرفا بابت موشک پرانی اونارو تغذیه می کنند ولی رژیم عبری و حزب های مختلفش با گذشت سالیان چه واقعی و چه ظاهری میل زیادی به دموکراسی در خودش نشون داده و چون نمیتونه اون دموکراسی رو نادیده بگیره با این شگردها باعث انگیزش رای دهندگان میشه ( درست مثل فیلم سگ را بجنبان بری لوینسون)
  15. عجالتا به دلیلش کاری ندارم. ولی یه ورزشکار بارها و بارها شاید هزاران بار یه فن رو مرور میکنه تا یک بار در میدان بتونه اون فن رو به صورت روان و اثربخش ارائه بده. در مورد نیروی هوایی هم این امر مصداق داره.
  16. زاویه دید شما متینه ولی رژیم عبری در آستانه انتخاباته نه حماس.
  17. از خوندن مقالاتی که در اون با شور و شوق نوشته میشه هواپیماهای اف 14 یا اف فلان با گذشت 40 یا 50 سال بهتر و بهتر میشن ، ترس برم میداره. یا عزیزان مولف مقالات، خستگی سازه رو در نظر نمی گیرن و یا گمون میکنن اون سازه مثل سوپرمن ضد ضربه است . در این شرایط البته به نظر من با این کمبود شدید سخت افزار سخن از کمبود پروازهای آموزشی خیلی موضوعیتی نداره چون با این هواپیماها واقعا اگه بخواهیم براساس استانداردهای بین المللی برای خلبانان دوره های یا ماموریت های آموزشی و یا بازآموزی برگزار بشه بی برو برگرد بازی کردن با جون اون عزیزانه که علاوه بر ارزش انسانی ( که با پول قابل ارزیابی نیست) سالها و سالها برای اون سرمایه خرج شده تا بتونن در نهایت خدمتی شایسته به این آب و خاک ارائه بدن.
  18. رویه رژیم عبری و تیم نتانیاهو در مظلوم نمایی و ایجاد بهانه برای تاکید بر حق دفاع و ایجاد جنگ موقت ( با بهانه ای مثل اون قضیه رایش سوم -لهستان در جنگ جهانی دوم) و در نهایت بهره برداری انتخاباتی خیلی نخ نما شده و انگار که سکنگبین صفرا فزود و نتیجه عکس داشته تا حالا.
  19. البته به نظرم پلت فرم اف 5 و گونه های توسعه یافته اش شرایط لازم برای توسعه رو داره ولی موردی که باید روش تمرکز کرد اینه که اصولا اثر بخشی پلت فرم اف 5 بدون ارتقا سنگین و توسعه چشمگیر اون در زمانه ایه که نیروی هوایی غالبا متمرکز بر جنگنده های مولتی رول قدرتمندی شدن و همین باعث میشه که پلت فرم های اف 14 و یا میگ 29 شرایط بهتری برای ارتقا و توسعه داشته باشند.
  20. امیدوارم همانطور که این تاپیک جمع و جور ، تجمیع و در قالب تاپیکی یکدست در اومد، طرح های ایجاد شده بر مبنای پلت فرم اف 5 که بستر بدی هم برای ارتقا یه جنگنده پشتیبانی نزدیک و یا بمب افکن سبک داره، تجمیع و در قالب صرفا محصولی مانند کوثر یک به صورت گسترده ( و نه 15 فروند) تولید بشن. یکی از ویژگی های مثبت صاعقه که با افزودن پیشرانه ای قدرتمند می تونست یکی از المان های خوب برای توسعه پلت فرم اف 5 باشه، دوسکانه کردن این جنگنده بود. امیدوارم در کوثر 1 این مورد هم اضافه بشه.
  21. با پاکسازی باقیمانده داعش توسط نیروهای کرد، وقت یکسره کردن غده چرکین ادلب رسیده. وقتشه این دمل را نیشتر زد!
  22. به نظرم این کوبنده و سهمگین ترین سخنرانی و رجز خوانی جنگی در سراسر تاریخ است: آقای چرچیل این هجوم ها را نه برای این انجام می دهد که بسیار موثراند، بلکه به این جهت انجام می دهد که نیروی هواییش از پرواز روزانه بر فراز آلمان عاجز است. در صورتی که هواپیماهای آلمانی هر روز روی خاک انگلستان در پروازند. هرجا که خلبان انگلیسی سوی چراغی می بیند، بمبی می افکند، نواحی، مزارع ، روستاها. حال ما حملات شبانه را با حملات شبانه پاسخ می دهیم. هر زمان که نیروی هوایی بریتانیا دو، سه و یا چهار هزار کیلوگرم بمب بر آلمان ریزد، ما در یک شب 150-230-300 و یا 400 هزار کیلوگرم بمب بر انگلستان خواهیم ریخت. وقتی اعلام کنند که حملات خود را بر فراز شهرهای ما افزون خواهند ساخت، آونوقت ما شهرهای آنها را با خاک یکسان خواهیم کرد. ما به دستاورد این شبروان پایان می دهیم. خداوند ما را یاری رساند! ساعتی فرا خواهد رسید که یکی از دو طرف در هم خواهد شکست، اما آن طرف آلمان ناسیونال سیوسیالیست نخواهد بود! آدولف هیتلر( نقل شده از کتاب ظهور و سقوط رایش سوم تالیف ویلیام شایرر با اندکی تلخیص)
  23. نکته ای که دوستان روش دست گذاشتن ، جالبه. جدا از اشغالگر بودن رژیم صهیونیستی متاسفانه غالب این گروه های به اصطلاح مقاومت از فتح گرفته تا حماس و... بجز نفی اشغالگری رژیم اشغالگر هیچ رسالت یا ایدئولوژی مشخصی نداشته و ندارن و در طی زمان با نبود برنامه و استراتژی مشخص با بحران مشروعیت و عدم کارایی و اضمحلال تدریجی روبرو میشن مثل فتح و به تازگی حماس. قضیه بهار عربی یا همون بیداری اسلامی هم موید همین موضوع بود چنانچه میل به آزادی و مبارزه با دیکتاتوری بخاطر نبود خواسته های شفاف و برنامه جایگزین موثر بعد دیکتاتوری عملا به هرج و مرج، به بیراهه کشیده شدن یا متوقف شدن خواسته های مردمی یا بروز قارچی گروه های افراطی مثل داعش شد. جای تاسفه که اقوام فلسطینی ساکن فلسطین متحد نیستند و حتی خود غزه هم از نظر گروه سیاسی دارای اتحاد نیست و همین باعث خرد شدن تدریجی خواسته هاشون، ظهور گروه های افراطی و افزایش روزافزون فشار رژیم اشغالگر شده، رژیم عبری و متحدینش به خوبی دست این گروه ها و رژیم های عربی رو خوندن و عملا با سیاست چماق و هویج اعراب رو دارن به سمت پذیرش معامله قرن و ختم شر غائله می برن.
  24. بر روی جنگنده های فرانسوی مثل میراژ اف 1 مجهز به موشک های هوا به هوایی نظیر 530-R سوپر ماترا بود.
  25. عرض بنده مبتنی بر موارد و شرایط عینی است و کاری به پیش بینی که نه زمینه وقوعش شرح داده شده و نه با توجه به سازش روز افزون رژیم های عربی شرایط براش مهیا نیست، ندارم. عجالتا جایی وعده داده نشده که سقوط رژیم عبری توسط مردمان غزه خواهد بود، البته جنگ تمام عیار نوار غزه و رژیم عبری جدا از لطماتی که نوار غزه و در بدترین حالت اشغال اون این رژیم ممکنه پیامدش باشه ، قطب های دیگه به اصطلاح مقاومت رو به صورت جزئی و یا حتی تمام عیار می تونه با رژیم عبری درگیر کنه.در مورد گروه های دیگه فکر نکنم. بجز فتح و حماس گروه فراگیر دیگه ای وجود نداره که بشه در کوتاه مدت روش برنامه ریزی کرد. چرا سقوط غزه؟ زیرا غزه عمق استراتژیک نداره، از زمین و هوا و دریا محاصره است و شرایط کاملا غیر انسانی داره، با توجه به وقاحت و پستی رژیم های عربی و طمع روز افزون رژیم عبری، غزه و نابودی کامل مقاومت فلسطین بعد از تحمل فاجعه محاصره اقتصادی مردمان غزه ، برای اونها هدفی دور از ذهن نیست.