aminf14

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    1,332
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    8

تمامی ارسال های aminf14

  1. به گذشته که برگردیم در هنگام اقدام بوریس یلتسین برای پایان دادن به حکومت اتحاد جماهیر شوروی یکی از تصمیم گیرندگان در پایان دادن به عمر این رژیم کمونیستی لئونید کراوچوک ازاوکراین بود. این امری بود که عملا شکاف بین افرادی که به آرمان شوروی وفادار بودند و در مقابل افرادی که به دنبال نظم نوین جهانی به رهبری امریکا بودند را نشان داد. این دو راهی خود را در غالب مجموع کشورهای استقلال یافته از سوی و روسیه پا گرفته به رهبری پوتین در سالهای بعد نشان داد اما اعلام استقلال و خروج از اتحاد جماهیر شوروی به تنهایی کافی نبود و غرب گرایی گسترده و حتی عضویت در ناتو در کشورهای از بلوک سابق شرق راکار بعدی بود. امری که با وقوع انقلاب نارنجی و خیزش سیاستمدارانی نظیر یوشچنکو و تیموشنکو بر علیه نظم حاکم بر اوکراین یعنی لئونید کوچما و ویکتور یانکوویچ توامان شد و سبب واکنش پوتین شد. اهرم شرکت گاز پروم وسیله ای بود که پوتین برای رام کردن انقلابیون نارنجی به کار گرفت و البته در مقابل گرجستان به رهبری نیکلا ساکاشویلی مقتدرتر عمل کرده و شکست قطعی را به وی تحمیل کرد. در اینجا در مقابل اراده پوتین بر قدرت نمایی دوباره روسیه ، تناقض غرب در حمایت از افرادی که دنباله رو این فلسفه بودند آشکار شد چنانچه غرب به حمایت کامل از گرجستان نپرداخت و نتیجه شکست کامل گرجستان بود. امری که بعدها در اوکراین ادامه پیدا کرد و منجر به شکست تیموشنکو و زندانی شدن او و دوپاره شدن کامل اوکراین و متعاقب آن میل پوتین برای در اختیار گرفتن کریمه و بعد دو استان شرقی اوکراین شد . در اینجا غرب بجز نشان دادن در باغ سبز، تبلیغ دموکراسی غربی و بولد کردن یکسری مفاهیم مشترک در رسانه ها کار چندانی نکرد و اوکراین نه عضو ناتو شد و نه در زمان حمله روسیه عضو اتحادیه اروپا بود. در سالیان گذشته توان هسته ای اوکراین نابود و بمب افکن های عظیم و تاثیرگذار توپولف 160 اوراق شدند. وقتی کاروان بی پایان روسیه در راه کیف را می بینیم به نقش مهم این جنگنده ها و سلاح های بازدارنده و مهم تر از همه وجود برتری هوایی در یک نبرد تمام عیار می توانیم بیشتر پی ببریم چنانچه اگر اوکراین این جنگنده ها را از دست نداده بود و با جنگنده های جدیدی از آمریکا با دیگر کشورهای غربی نظیر اف 15 ، اف 18، رافال، تایفون یا حتی گریپن تجهیز شده بود اینطور آسان آسمان اوکراین را روسیه نمی سپرد. طنز روزگار اینکه 70 جنگنده ای که در راه اوکراین هستند شامل جنگنده های میگ 29 و سوخو 25 از لهستان و بلغارستان و اسلواکی اند. این یعنی آنکه سالها بعد از انقلاب نارنجی چشم اوکراینی ها باید به همان میگ 29 و بوک ام 1 باشد که از روسیه خریداری شده بود و از جبهه غرب بجز حمایت نمادین و غلوآمیز و خواندن مرثیه از کشته شدن افرادی با موهای بلوند و چشمان آبی و نهایتا راهی کردن استینگر و جاولین که تاثیری در نتیجه نهایی جنگ ندارند، نباید انتظار چیز دیگری را داشت. و اما این باید برای غرب گرایان عبرتی باشد که با وعده و نشان دادن شاخه بلوط و نه پشتیبانی تمام عیار نباید انتظار حمایت کامل از غرب را داشته باشند، چنانچه غرب خود با تحریک روسیه و ایجاد دو راهی ترسو جلوه دادن پوتین یا مجازت اقتصادی عملا پوتین را در دامی انداخت که طراحی کرده بود و با اعمال مجازات های اقتصادی وتحریم سعی در فروپاشی روسیه دارد ولی این امر تاثیری در بحرانی که مردم اوکراین در آن غرق هستند ندارند و شاید نتیجه آن را 10-20 سال بعد در روسیه ببینیم. همچنین این جنگ باید برای شرق گرایان هم درس به یاد ماندنی باشد که فردی که به عنوان متحد قلمداد می کنند را بشناسند و برای او گریبان پاره نکنند. پوتین در مسئله اوکراین ابتدا به طرف تنبیه غربگرایان اوکراینی و تشویق جبهه سیاسی متحد او در اوکراین بود و بعد از عقیم ماندن این سیاست و زوال پوروشنکو به دنبال رودررویی مستقیم رفت تا این جبهه عملا از بین رفته و فقط توان نظامی در این میان موثر باشد توان نظامی ای که با توقفش این بار بیشتر مردم اوکراین را بر علیه روسیه خواهد شوراند و در درازمدت اوکراین از حوزه نفوذ روسیه خارج می شود. پوتین عملا در سیاست دنباله رو آدولف هیتر بود که برای نشان دادن قدرت خود راین لند را تصرف کرد، سپس اتریش را به رایش سوم محلق کرد و بعد از آن به بهانه المانی های مقیم سودت چکسلواکی به این کشور لشکر کشید و در نهایت عطش رایش برای بلعیدن لهستان منجر به بروز جنگ جهانی دوم شد. سیاست پوتین تا جایی تحمل خواهد شد ولی حتی سیاستمدارانی نظیر چمبرلین که می توان معادل هایی از آنها را در دوران معاصر پیدا کرد فقط با سیاست غیر مستقیم به مقابله با پوتین نمی پردازند وقتی که سیاست تحریم انها الکن بود ناچارند به مقابله مستقیم با غول سابقا مدفون پوتین بروند و این یعنی جنگ جهانی سوم. جنگی که در آن عملا دو تفکر شکست خورده و مبتنی بر زور و فشار سیاسی در جهان به مصاف با هم خوهند رفت و بجز ویرانی کشورها و بر باد رفتن جان و مال افراد هیچ ثمره ای را به دنبال نخواهد داشت.
  2. در جنوب صحرای نقب روستایی وجود دارد با نام العراقیب. مردمان این روستای بیابانی به مانند خیلی اعراب فلسطینی اسرائیل که شرایط زندگی سختی دارند در این بیابان به دنبال زندگی روزمره خود هستند ولی دولت اسرائیل به بهانه اینکه ساخت و ساز این افراد در سرزمین اجدادی آنها غیر قانونی است دست به تخریب خانه هایشان می زند که با چنگ و دندان می سازند. تاسف بار خرابی 188 باره این روستا ( تا زمان مطالعه خبر مرجع وگرنه معلوم نیست این رقم در حال حاضر چقدر است) توسط اسرائیل است. نکته ای که به ذهن بنده رسید تقابل جالب سنت و مدرنیته است : از طرفی فلسطینی ها را می بینیم که بر ارزش و حق اجدادی داشتن سرزمین شان تاکید می کنند. حال ممکن است شیوه زندگی و گذران امور این کشور و مردمانش مدرن و خوب نباشد. از طرفی رژیم اسرائیل سالها است بر تکنولوژی و بالا بودن سطح زندگی خود تاکید دارد و مستقیم و غیر مستقیم از فلسطینیان میخواهد که به عنوان شهروند درجه 2و 3 ( واد جزئیات نمیشم ) به این رژیم ملحق شده تا در مقابل دست کشیدن از حقش نسبت به سرزمین فلسطین ، به فرصت های شغلی و زندگی آسوده تر در جامعه تلفیقی اسرائیل بپردازد. واقعا به زور نمی توان مردمانی را از بافت فرهنگی و تاریخی خود جدا کرده و به آنها وعده زندگی بهتر آنهم بدون کرامت انسانی را داد. 188 بار روستایی بر سر مردمانش خراب می شود تا چه زندگی به آنها پیشکش شود بدون آیین، سیستم حکومت داری و فرهنگ مستقل. اعراب در زمان قبل از صدر اسلام عبارتی را به کار می بردند که ما خود را اسیر بیابان های بی آب و علف کردیم تا تحت سیطه رومیان و ساسانیان نباشیم حال غرب باید بداند که شرایطی که در دول عربی زبان به وجود آورده چیزی نیست که الگویی خوب زندگی برای آیندگان شود. گرفتن فرهنگ و هویت این مردمان از هر سرزمین و حراج منابع غنی آنها و ارائه حداقل تکنولوژی آن هم با هزینه زیاد و نه با انتقال کامل فناوری چیزی نیست که چه در زمان حال خوشایند باشد و چه تامین کننده سعادت آینده باشد. ما در خاورمیانه بسیار مردمان و دولت ها را دیدیم که مغلوب نیروهای مهاجم شدند و حتی فرهنگ و آیین آنها استحاله پیدا کرده و تغییر کرده چون در مقابل فرهنگی پویا و غنی تر قرار گرفته بودد ولی من در غرب و استعمار نوینش بجز گرگ صفتی و دوشیدن ابدی ملل مقابل آنها چیزی ندیدم. این امر چیزی است که دافعه عظیم در مقابل آنها در منطقه ایجاد کرده و همین امر روزی زمینه ساز ریشه کنی آنها از منطقه خاورمیانه خواهد شد. منبع: العراقیب و تخریب 188 باره!
  3. کاری به لقب روسی که یعنی تغییر دهنده قاعده یا پایان دهنده بازی نیست ندارم نکته گفتار قسمت دوم و لقبیه که غرب تدارک دیده یعنی جیغ زن که واضحه که برای جنگنده ای پنهانکار که قراره کارشو بی صدا پیش ببره چندان جالب نی البته ممکن هم هست یه قطب منفی فیلم اسکریمرز که یک فیلم علمی تخلیه اشاره داشته باشن که داستان خاص خودشو داره
  4. چک میت به معنای مات و اسکریمر به معنای جیغ یا همون جیغوه که نام با مسمایی برای این جنگنده روسی نی. کم مونده بود روش بانشی یا هارپی اسم بزارن.
  5. خب اونها باید تمایلی داشته باشن. گورباچف میگ 29 و سوخو 24 رو به ما داد. الان حداقل سوخو 30 و 35 رو باید بده. الان هم باید به طرف ما بیان. ایران ظرفیتش طوریه میتونه 10-20 میلیارد دلار و بلکه هم بیشتر خرید کنه. البته میگ 41 فعلا امکان فرش زیاد نداره همونطور که سوخو 57 هم همینطوره چون انگار هم هزینه زیادی براش شده و هم به مانند اعضای پیرتر خانواده فلانکر به ویژه سوخو 30 و 35 هنوز امتحان پس داده نی. تجربه ناموفق میگ 31 یه نشونه بدیه برای جهانگیر نشدن سوخو 57 واحتمالا جنگنده میگ 41
  6. عقیده بنده هم همینه که نباید ورود مستقیم کرد. ما یکسری متحد در شمال افغانستان داریم که میشه از اونها حمایت کرد و حتی فامطیون رو به اونها اضافه و از تجربیاتشون در پیشگیری از فرو غلطیدن افغانستان در آغوش بنیادگرایی بهره برد. در کنارش با تعامل با طالبان از انزوا و ایجاد داعش دومی ای پیشگیری کرد هرچند طالبان فعالیت مشکوکی داره ، زمانی میگه که به دنبال فعالیت های پیشین نیست و به تازگی از ایجاد امارت اسلامی و اونهم نه در سراسر افغانستان میگه. این موارد با هم هماهنگ نیست و فعلا معلوم نیست روند سیاست در افغانستان به کدامین سو میره.
  7. فکر کنم هرچی بنده عرض کردم شما برعکسشو برداشت کردید. منم در مطلبم همین رو گفتم . فعلا باید دست نگه داشت و روند اتفاقات رو دید تا بشه بعد فرونشستن غبار واکنش متناسب مبتنی بر منافع ملی رو داشته باشیم. واکنش متناسب مسلما خیلی متفاوت از کنش گری ناموفق شوروی سابق و مزروانه و اونهم تقریبا ناموفق ایالات متحده است که افغانستان رو در جویی از حادثه تنها گذاشت. ما در سال 1377 با صبری هوشمندانه از فرو رفتن در باتلاق افغانستان پرهیز کردیم در سال 1400 هم به نظر میاد همین رویه فعلا مناسب تر باشه.
  8. این گفتار لرد وریس رو مد نظر داشته باشیم که: طوفانها میان و میرن، امواج سر هم می کوبن، ماهی بزرگ، ماهی کوچکتر را میخوره، و من همچنان پارو میزنم. باید درنگ کرد و گذاشت ماجرا به طریق مشخصی برسه و اونوقت موضع و واکنشمون رو تنظیم کنیم. هر اشتباهی میتونه مارو به چاهی عظیم فرو ببره:
  9. و شایدم ایران. واقعا اقلیم و ویژگی های افغانستان طوریه که هر کشوری رو میتونه بشدت اسیر خودش کنه نمونه اش اتحاد جماهیر شوروی و خسارات عیمی که از مداخله در امور این کشور کرد.
  10. یه قاعده در مورد این رسانه ها: رسانه هایی مبتنی بر بودجه دولتی یا حمایت فلان سازمان. این رسانه ها کلا دنبال ایجاد خبر، داغ شدن اون خبر و گرفتن بازخورد و پیگیری زیاد توسط مخاطبان نیستند. حالا اگه استقبالی شد چه بهتر. مورد دوم که بی بی سی جزشه رسانه هایی هستند که ممکنه حمایت دولتی یا سازمانی داشته باشند و ممکن هم هست نه ولی منبع درآمدی و پیش رونده شون اون حمایت نیست و بشدت متکی بر دید و بازخورد مخاطب اند. تیم خبری حرفه ای دارند و برخلاف دسته اول که خیلی مواقع دروغ یا شایعات رو راحت به کار می برند، ترکیبی از قسمتی کم تا زیاد از یک خبر یا مطلب دروغ و قسمت دیگر که راست هست رو در خبرهاشون دارن. گاهی حتی لایه اولیه خبر خیلی خوب و عادیه ولی در لایه زیرین مفهومی رو القا می کنند حتی در تضاد با اون مطلب.
  11. خب برادران 3 مورد رو گفتگو کردند که جالب بود: 1) زبان پارسی و انواع اون 2) رنجش مهاجرین افغان از بعضی رفتار ایرانیان 3) علل وقوع این دیدگاه منفی نسبت به بعضی از اتباع افغانی در میان ایرانیان خیلی موارد گفته شد منم چند نکته ای عرض میکنم اولا زبان پارسی دارای تکامل بوده، ما پارسی باستان رو داشتیم، پارسی دری و پارسی نوین. هر سه این موارد زبان پارسی اند و نمیشه شاخه ای چه مدرن و چه باستان مدعی تصاحب این زبان و دزد بودن بقیه بشه. دوما من دیدگاه یا رفتار منفی بعضی هموطنانم رو رد نمی کنم ولی خب باید به اونها حق داد بدلایلی اولا ایران غنی بودن کشورهایی نظیر آلمان و خلاقیت در به کار گیری مهاجرین رو نداره. اتباع افغانی از بعد حکومت محمد ظاهرشاه و استیلای شوروی ها و بعد جنگ های داخلی به سمت ایران سرازیر شدند، طالبان از میان رفت ولی باز این مهاجرین کم نشدند، سرعت رشد جمعیتی بالایی دارند، خیلی فرصت های شغلی رو تصاحب کردند و کم کم مطالبه هایی هم دارند که هی در حال افزایشه، همانطور که برادران اشاره کردند در مهاجرت انگار غربال کردند جمعیت رو؛ چنانچه جمعیت غنی و متخصص به سمت کشورهای غربی رفتند و ... چیزی که ما در مهاجرت از ایران با برعکس اون روبرو هستیم. یکی از علل همینه. علل ثانوی برخورد همیشه طلبکارانه دولت مستقر افغانستان هست که وقتی با دیدگاه مهاجرین جمع بسته میشه نگران کننده میشه. اگر اتباع افغانی خواهان مساوات و توزیع فرصت های برابر با برادران افغانی هستند نمیشه که دولت اونها مارو دزد زبان بدونه یا برای استفاده از آب و منابع طبیعی برای ما نرخ تعیین کنه. اگر قراره بر اساس منافع ملی شون عمل کنند که باید گفت چیزی که عوض داره گله نداره. انتظار واکنش متناسب نباید گلایه ای رو به همراه داشته باشه. واقعا ما هیچ وقت دولتی همسو با خودمون رو در افغانستان ندیدیم. خیلی مواقع ما حامی اونها بودیم ولی تنخواه و بودجشونو رو به ایالات متحده دادند و دیدیم که این 20 سال چقدر ایالات متحده دلسوزشون بود. بعد 20 سال دوباره رسیدند به همون شرایط خیزش طالبان. خب اگه هم نژاد یا هم زبان یا برادریم باید در منافع هم برادر باشیم و ایران بتونه شریک قابل اعتنای اونها باشه کشورهایی نظیر عراق و افغانستان طوری بد رفتار می کنند که اگه ایران دلسوز اونهاست فقط از باب جوانمردی و رافت اسلامیه وگرنه تعامل دو طرفه وجود ندارد. افغانستان، تاجیکستان و حتی ازبکستان وارث خراسان قدیم، ماوراالنهر تا تخارستان اند، باید خودشون هم پیگیر ریشه مشترکشون باشن و این ریشه رو به کشورهای استعماری نبازن.
  12. موردی منطقیه یادآوری اینکه ما چرا تاثیر گذاری بر اقلیم هایی نظیر افغانستان، تاجیکستان و حتی مهدهای کهن زبان پارسی باستان نظیر هند و پاکستان را از دست دادیم. حقیقتا تا پشت این امر دکترین و حمایتی نباشد بجز تلاشی فردی یا تک و توک فعالیتی را در این زمینه شاهد نخواهیم بود. چیزی که من از مجموعه نظام جمهوری اسلامی دیدم چندان میلی به حمایت از ریشه های زبانی و نژادی ندارند و بیشتر جنبه های مذهبی را برای اتحاد چسبیدند. با این امر مخالف نیستم ولی این بی اعتنایی به زبان و نژاد هم جالب نیست. در افغانستان تاثیر پذیری جالب مرحوم احمد شاه مسعود از حکیم ارد بزرگ را داشتیم و اگر این دست عقاید حمایت میشد بالطبع تاثیر بیشتری داشت. در مقام مقایسه اتحادیه شمال اروپا که شامل کشورهایی با نژاد ژرمنی بود رو یادآوری میکنم که غولانی نظیر ریچارد واگنر و فردریش ویلهلم نیچه و در درجاتی پایین تر بتهوون، باخ، موزارت و... چطور در نزدیکی دلهای این مردمان از از پروس و اتریش و سودت تا کشورهای اسکاندیناوی و... تاثیر خارق العاده ای داشتند. در مورد ایران هم همچنین پتانسیلی وجود داشت که البته حمایت و استفاده نشد. پ.ن: کلا استاد ابتهاج آدم چندان علاقه مند به شعرخوانی میهمان هاش نداره ولی موندم چقدر با علاقه به این شعر زیبا گوش می داد و چه جادویی در این شعر بود که رنگی از شعرهای کهن پارسی داشت.
  13. نظام ما در حالت ایده آلش با نظام ترکیه تفاوت ماهوی داره. یک نظامه که براساس ایده آل های دینی بناگذاشته شده و خیلی متفاوته با حکومتی که سنگ بناش بر اساس نژادپرستیه، هم حکومتش خشونت و تروریسم رو به حد اعلا داره، هم رسانه هاش، هر حقوق اساسی رو نادیده می گیره و وقتی مخالفینش بخاطر نادیده گرفتن همین حقوق به افراط میرسن با نهایت خشونت سرکوبشون میکنن و با افتخار این خشونت رو در بوق و کرنا میکنن. معلول گاه خشونته ولی علتش مسلما نژادپرستی عنان گسیخته حکومت ترکیه است. نمیگم حکومت ما خوبه که خیلی جای کار داریم، خیلی ایرادها داریم که در جای خود عرض کردم ولی اگه در طرف ما دفاعی هست خیلی مواقع در مختصرترین حد ممکن و برکندن ریشه فتنه است و بس. خیلی ایرادها گرفته میشه تا حکومت و تدبیر ما به سمت غلبه خشم و شخصی کردن این ماجراها نره و واقعا در اغلب موارد هم در بعد خارجی موفق بودیم. بخاطر همین اونها باید آموزه ما رو که الگویی نظیر مولاعلی داشتیم رو یاد بگیرن و رفتاری انسانی تر داشته باشن.
  14. جناب ارجمندی دقیقا همینطوره که می فرمایید اولا گزینه های دیگه ای هست و میشه حتی ترکیبی از این گزینه هارو خرید ، اینکه مورد محدود شه فرضیه که خودمون مطرح کردیم وگرنه لزوما شرایط این نیست که میگیم. دوما دست ادکاران هم از هفت دولت آزادن بحمداله و هم نیازی در این زمینه حس نمیکنن و اگه مقاومتی می کنن از این بابه. امیدوارم قبل از اینکه از این نقصان لطمه ای ببینیم این ضعف بزرگ نیروی هوایی ما پوشش داده بشه.
  15. بدبختی این جاست که این دایره امنیت ترکیه از شمال سوریه، ارمنستان و آذربایجان رو در بر می گیره تا سلیمانیه اونهم برای مقابله با نژادهایی دیگه در راس اونها آریایی ها . خود ترکیه با ملی گرایی افراطی اش از زمان تشکیل ترکیه سبب این موارد شده و اونوقت هر تحرکی علیه خودشو تروریسم می بینه در حالی که نظیر ترکیه عینا سیاست تروریسم دولتی رژیم کودک کش اسرائیل رو پیاده می کنه و همین خاورمیانه رو تبدیل به منازعه کارزهای نژادی - عقیدتی کرده. اینکه در ایران به این سمت نرفتن اتفاقا جای افتخار داره. اینکه مثلا حتی در بحرانی ترین شرایط مثلا ما دستگیری فلان فرد مخالف نظام رو داشتیم ولی فردی نظیر شهید بهشتی اجازه اینکه اذیتی متوجه همسرش بشه رو ندادن یا همسر یک وزیر که خانه اش مصادره شده بود ولی یکی از مقامات ذی نفوذ انقلاب که در این امر دخالت داد، خانه این زن رو بهش پس داد یا سعه صدر همراه با اقتدار شهید احمد کاظمی که در مقابل گروه های معاند بدون هم حرف درست خودشونو به کرسی می نشونن و هم اجازه نمیدن قطره ای خون از دماغ کسی بیاد. از این موارد زیاد هست و این به خوبی تفاوت دو شکل حکومت در ایران و ترکیه رو نشون میده.
  16. در باب اینکه چرا کشور روسیه که سازنده جنگنده میگ 35 هست اون رو به طور گسترده به کار نمی گیره: اولا سیاست بکار گیری محصولی در داخل و یا برای صادرات ممکنه فرق داشته باشه. میگ 35 اگه تمرکز کنه باید بره به سمت صادرات و ارتقای این فناوری. در مورد استفاده در داخل اولا بعنوان یک جنگنده مولتی روز میگ 35 در مقابل سوخو 35 حرف زیادی برای گفتن نداره. بعنوان یک رهگیر هنوز میگ 31 قدرت بیشتری در حفاظت از مرزهای این کشور داره، از نظر پنهانکاری با سوخو 57 قابل مقایسه نیست، از نظر برد عملیاتی و ... هم با سوخو 30 و 35 توان رقابت نداره فعلا. ولی برای کشورهایی نظیر ایران که در نیروی هوایی اونها یک جنگنده نسل 4++ وجود نداره همچین جنگنده ای اگرچه در حد سوخو 30 یا 35 نیست ولی باز غنیمته. هم میتونه موقتا این ایراد بزرگ نیروهای نظامی مارو حداقل در بعد دفاع هوایی و نه تهاجم (کامل) بپوشونه. از طرف دیگه شرکت میگ دوران رونق خودشو نمیگذرونه که به مانند شرکت سوخو صف فروش محصولاتش پررونق باشه. میشه همون سیاستی رو در مورد میگ 35 به کار برد که در خرید اف 14 به کار بردیم و حتی در طراحی و ساخت جنگنده نسل پنجم شرکت میگ سهیم باشیم و فناوری اون رو در کنار میگ 35 به داخل انتقال بدیم. معمولا تغییرات بزرگ در گروی استفاده از همین شرایط بحرانیه و ما چه در خرید اف 14 و چه میگ 29 و سوخو24 این تجربه موفق رو داشتیم چرا برای بار سوم تکرارش نکنیم؟
  17. منم با فرمایش شما موافقم البته باید ببینید آینده چه شرایطی رو برای ما در نظر می گیره: 1) اگر میگ 35 تنها گزینه خرید ما باشه بشرط انتقال فناوری می تونیم از اون در ترکیب با میگ 29 بهره بگیریم و در دفاع بسیار کارآمد و در حمله سیاستی رو به کار ببریم که رژیم بعث در دفاع مقدس در استفاده از میراژ اف 1 به کار برد. 2) اگر ما گزینه هایی بهتر نظیر سوخو 30 و 35 رو هم داشته باشیم ، ترکیب میگ 35 با اونها بسیار خوبه ولی دیگه نمیتونه ستون اصلی نیروی هوایی ما باشه و در درازمدت کم کم باید به سمت محدود کردن نیروی هوایی به جنگنده های مولتی رول با برد رزمی بالا باشیم که سوخو 30 و 35 در این زمینه دست برتر رو دارند. میگ 35 جهش خوبی نسبت به میگ 29 داره ولی فعلا تا رسیدن به جنگنده مولتی رول تمام عیار که بتونه تمامی نیازهای ما رو از نظر دفاع هوایی و تهاجم پوشش بده جای کار داره.
  18. فعلا عمر میگ های 29 یا سوخو 24 ها تموم نشده و قابل ارتقا هستند به ویژه وقتی این میگ 29 ها تبدیل به جنگنده ای از نسل 4++ بشن که جون میده برای شکار اف 15، اف 16 و یا اف 18 که رقبای همطرازشن. این مورد بجز سوخو 30 و 35 است که بهترین گزینه هان یا جی 10 که اونهم گزینه خوبیه. ما تجربه کار با میگ 29 رو داریم و لازم نیست همه چیو از آموزش و تعمیر و نگهداری و ... از 0 شروع کنیم. فانتوم یا میراژ اف 1 موارد جداییه و داستانش فرق میکنه چون یا 50 سال از عمر اون جنگنده گذشته یا با کشورش روابط حسنه ای نداریم ولی در مورد میگ 29 این امر مصداقی نداره.
  19. حقیقت هرچه باشد چیزی نیست که قلم بی بی سی فارسی، صدای آمریکا و... یا رسانه های داخلی نظیر فارس نیوز، رجا نیوز، مشرق نیوز یا عصر ایران و انتخاب به آن بپردازند چون قلم هایی هستند که حمایت میشن و لاجرم در مسیری به کار می روند که حامی دولتی یا خصوصی اونها میخواد. در حالی که حرمت و قداست قلم به پرسشگری و حقیقت طلبی اونه و همچین قلمی رو هیچ قدرتی نمیتونه قبضه کنه و نیازه در کشور ما اینطور قلم ها و پایگاه های آزاداندیش و وارسته ای به وجود آمده و هژمون شن حتی بدون حمایت دولتی. در مقابل این چنین قلم هایی بی بی سی فارسی و صدای آمریکا نمی تونن حرفی برای گفتن داشته باشن.
  20. جنگنده میگ 35 به عنوان جنگنده ای قدرتمند برای رهگیری، پوشش آسمان و حتی تچند مزیت برای ما دارد که باید در نظر داشت: 1) ما سالها تجربه تعمیر و نگهداری میگ 29 رو داریم. وجود میگ 35 می تونه بسرعت مشکلات مارو حل کنه و سریعا در ترکیب با میگ 29 در شرایط رزمی و عملیاتی قرار بگیره. 2) روسیه به مالی پیشنهاد داده که 18 جنگنده میگ 29 اونهارو به جنگنده میگ 35 ارتقا بده. این میتونه خبر خوبی برای ما باشه که می تونیم هم خرید خوبی داشته باشیم، فناوری مدنظرمون رو از کشور فروشنده به داخل انتقال بدیم و جدای از موارد یاد شده جنگنده های میگ 29 خود را هم به روز کرده و ارتقایی قابل توجه ببخشیم. 3) پلت فرم فالکروم قابلیتهای بهتر و توانایی بیشتری برای ارتقا در مقابل جنگنده های نظیر جی 17 داره.
  21. افغانستان کشوریه با چندین قومیت اعم از پشتون که تقریبا 50% جمعیت این کشور رو داره، تاجیک ها 26-27 % رو داره و هزاره ها که 10-20% جمعیت رو دارند و فعلا نمی تونن در این کشور هژمون شن. کارهایی که ایران میتونه انجام بده: اطمینان گرفتن از اینکه مشکلی برای شیعیان این کشور رخ نده امتیازهایی رو که دولت موجود نداده رو با مذاکره از طالبان بگیرند بتونن برای داشتن یک رهبر نافذ و کارا هزاره های این کشور رو حمایت و پشتیبانی کنند تا کم کم از کیک قدرت و امور اجرایی درصد قابل ملاحظه ای هم به این قومیت افغانی برسه در لبنان کم کم این مدل پیاده شد در ابتدا خود شیعیان متحد و سپس کم کم با رهبری هوشمندانه سید حسن نصرالله در ساختار قدرت وارد شدند. در لبنان به مانند افغانستان و برخلاف ایران و عراق شیعیان طوری نیسند که بتونن حکومت رو به دست بگیرند ولی با تعامل با احزاب متحد طوری نضج گرفتند که در ساختار سیاسی لبنان قابل چشم پوشی نیستند. البته لازم به یادآوری که امیدوارم افغانستان به چنگال طالبان نیفتاده و بعد از 20 سال دوباره بنیادگرایی بغل گوش ایران پا نگیره. ولی چه باید کرد. بهرحال باید در هر شرایط واقع گرا بود و شرایط رو سنجید.
  22. عنوان جالبیه. اگر از دریچه ای دیگر به این مورد نگاه کنیم شاید گسترده تر شه. ما در این کشاکش های سیاسی یا انتقادی با یک شرایطی روبرو میشیم که 0 و 100 ایه. اینکه فرد این کارو کرده پس آدم بدیه این کار رو کرده آدم خوبیه در حالی که این امر اشتباهه. هر آدمی مجموعه از ویژگی های مثبت و منفیه و برایند اون فرد به نظرم مهمه که فردی مفید باشه یا نه. اصرار زیاد بر معرفی ویژگی های منفی فردی منجر به ترور شخصیت اون میشه و اصرار زیاد بر پاک و بی نقص بودن اون فرد می تونه زمینه رو برای بروز کیش شخصیت (البته تنها عامل رسانه نیست) در اون فرد مهیا کنه که هردو خطرناکه. چند رئیس جمهور داشتیم که دچار کیش شخصیت شده و خود را دانای کل و آگاه و کارا و حلال مشکلات در هر زمینه ای دونستن؟ از ابوالحسن بنی صدر بگیر این خط رو و جلو بیا. و اما راه حل این موارد چیه چند مورد که در ذهن بنده اس رو بیان میکنم: 1) ذکر خوبی ها و نکات قوت یک ماجرا. ما در سال 92 بعد ریاس جمهوری گردهم آیی داشتیم که میزبانش حسن روحانی بود. میشد اون جلسات ادامه پیدا کنه و از تفکر نامزد مخالف ولو در حد شنیدن و مشورت گرفتن استفاده بشه ولی ادامه پیدا نکرد. در سال 1400 ما با انتخاباتی با حواشی کم روبرو بودیم، بدون حاشیه زیاد انتخابات برگزار شد، 3 نامزد رقیب پیروزی رئیس جمهور رو تبریک گفتند، دیدارهای دوستانه ای بین دولت سابق و رئیس جمهور منتخب برگزار شد که هم برای یک خبر مثبت خوبه و هم ادامه اش حاشیه رو کم میکنه. ما حتی شاهدیم حسن عباسی با ادبیاتی مناسب از رقبای جناحی اش تقدیر کرد چرا این امر رو عمومی و نهادینه نکنیم و ادامه دار نباشه؟ 2) حقیقتا رسانه ای در مملکت ما نیست که وابستگی جناحی نداشته باشه. وابستگی و حمایت مالی که پیش بیاد دیگه قلم در خدمت اون حامیه. چه در خبرگزاری های دولتی و چه خصوصی این مورد رو می بینیم. گاهی به طور افراطی این وابستگی بالا می گیره که کافیه سرفصل جنجال از خارج گفته بشه خود رسانه های داخلی اینقدر دو قطبی میکنن جریانو که خیلی از زمانی مورد توجه می گیره که لزوما از طریق رسانه های اونور آب در خبرها قرار بگیره. بخاطر همین نهادینه کردن وجدان کاری و انصاف در گفتار چیزیه که باید بهش توجه بشه و امری روحیه و نه مربوط به امور مالی و... 3) ما اینقدر درگیر این نباشیم که خب حالا فلان چیز ثابت شد این رئیس جمهور یا فلان فرد نابود شدند برعکس بر برآیند رفتار اون فرد توجه کنیم. در مورد ابراهیم رئیسی چه گفتار و چه زبان بدن نارسایی داره و در اینده ممکنه براش مشکل زا باشه ولی همین نشانی از بی غل و غش و صمیمی بودنشه و دوری از شواف. در مورد جریان های دیگه هم میتونیم به روند تکاملی فرد یا معدل کارنامه اش توجه کنیم که ببینیم الان مناسب هست یا نه. خیلی از رجالی که در 50-60 سالگی به پختگی میرسن لزوما در دهه 20-30 زندگی شون این پختگی رو نداشتن و حتی اسیر افراطی گری بودن. قرار نیست تا آخر عمر اینطور باشن. خیلی از همین رجال فرنگی حتی ویژگی های منفی داشتند مانند اعتیاد به دخانیات، مواد یا مشروبات الکلی ولی جایی که قرار باشه ازشون اسطوره بسازن حتی نوع سیگار کشیدن یا مشروب خوردن اونها یا متن سخنرانی شونو در مورد فلان شکست کامل اینقدر جذاب بیان می کنن که مخاطب همذات پنداری می کنه. نمیگم حرکت اشتباه اونهارو تکرار کنیم ولی با واقع گرایی و داشتن انصاف میتونیم از چاله 0 و 100 بودن گذر کنیم. 4) گاها ما در مقابل تهاجم رسانه ای واکنشی نداریم. ما در 12 تیر واقعه دردناک شلیک موشک از جانب ناو آمریکایی به هواپیمای ایران ایر و شهادت عده زیادی از افراد بی گناه بودیم. چقدر در زمینه معرفی این جنایت موفق عمل کردیم. به نظرم هیچ. در حالی که در مورد اشغال سفارت آمریکا یا همان لانه جاسوسی چندین فیلم از جمله آرگو ساخته شد. اشغال سفارت آمریکا بدون خونریزی و با توافق دو دولت به پایان رسید ولی با تبلیغات گسترده چهره ایران رو در دنیا تیره و تاریک نشان دادند. در ماجرای حمله به سفارت عربستان هم همینطور ولی آیا اگر مورد مشابه حمله به هواپیما و کشتن عده زیادی از افراد بیگناه برای اونها رخ می داد چه کار می کردند؟ باید قبول کنیم از طرف رسانه های ما کم کاری وجود داره.
  23. طالبان در حال بازگشت است و گمانه زنی هایی از باب بازگشت ناامنی و ... به گوش می رسد. در رسانه ها خیلی بر این معلول تکیه میشود غافل از اینکه نیاز است که علت هم موشکافی شود. افغانستان حدود بیست سال بدون حکمرانی طالبان زیست کرد، پای همه جور افکار و اعمال خارجی در مدیریت و نظامی گری پیش کشیده شد. مدتها این کشور رو به عنوان کشوری در حال پیشرفت یا در حال توسعه از نظر سیاسی عنوان می کردند ولی این موارد پاک کردن صورت مسئله است چون در این معادلات اقلیم افغانستان، نیاز مردم افغانستان و ضرورت حفظ استقلال و عزت نفس این مردمان که از اقوام مختلف هستند را در نظر نگرفتند. نتیجتا کشوری شد که نه از نظر اقتصادی و شاخص های توسعه تکانی خورد، نه حوزه امنیتی و نظامی گری و نه حتی دموکراسی تا جایی که دو نفر همزمان اعلام پیروزی کرده و جشن و بعد معارفه گرفتند و بعدا با ریش سپیدی و همان مدل طالبان به حداقل تفاهمی در تقسیم قدرت رسیدند. این موارد بجز فسادی بود که سالیان سال در حکومت مرکزی ریشه دوانده بود نتیجتا این شد که مردم نه اینکه به استقبال دشمن و هیولای مهیب دیرین بشتابند ولی باز به مانند مردمان عراق حداقل مقاومتی هم در مقابل این هیولای از خواب برخاسته نکردند و این چنین یک به یک شهرهایی که زیر نظر دول مرکزی هستند سقوط می کردند. قبلا هم در زمان مجاهدین همین اختلافات زمینه روی کار آمدن طالبان در سالهای بعد شد که متاسفانه این امر دوباره تکرار شد. شاعر بزرگ معاصر مهدی اخوان ثالث در این باب شعری کم نظیر دارد که خالی از لطف نیست: زندگی را دوست می دارم؛ مرگ را دشمن وای، امّا با که باید گفت این؟ من دوستی دارم که به دشمن خواهم از او التجا بردن باید این مورد درس عبرتی برای کشورهای خاورمیانه باشد که اعتماد بی حد و حصر به دول استعمارگر، فساد ساختاری و عوامل فریبی و نزاع های بی پایان سیاسی و قدرت طلبی داخلی این عاقبت را خواهد داشت.
  24. ارجمندی گرامی واقعیتش نمیشه تا ابد منتظر توافق یا عدم توافق یا سازش یا تقابل با غرب بود. ما در اولین سالهای بعد از جنگ تحمیلی از شوروی میگ 29 و سوخو 24 گرفتیم. اگرچه بهترین محصولات ممکن نبودند و میگ 31 و سوخو 27 هم وجود داشت ولی بازهم نفسی به ناوگان خسته ما دادند. همین حالا هم قرار نیست سوخو 57 یا درنای سپید رو از روسیه بگیریم ولی دیگه گرفتن سوخو 30 که به کشورهای زیادی داده شده و یا میگ 35 در برهوت بازار این شرکت که شق القمر نیست. همت و پیگیری شهید ستاری باید باشه که انگار نیست و ما زمان رو هدر دادیم و از این به بعد نباید بیشتر وقتو تلف کنیم. فقط هم روسیه نیست .چین هم کشوریه که میل به همکاری داره. خود چین مگه کم مشکل با آمریکا داره؟ در دوران جنگ سرد اقتصادی اند ولی باز تاپ ترین محصولات رو از روسیه خریداری میکنه با ایکه خودش تلید کننده قابل اعتنای محصولات نظامیه.
  25. اول اینکه در مورد دوم مطلب بعد که جناب حیدری زحمت کشیدن جواب شما داده شده. طالبان طالبان قدیم نیست و شیوه داعش وار و کشتار و جنگ بی امان رو کنار گذاشته و راه مذاکره و بهبود شرایط حکمرانی رو در پیش گرفته. از افراد زیادی از این کشور که در خاک ما به سر می برند هم شنیدم این مطلبو که مناطقی که طالبان نظارت داره بهتره یا مردم به نماینده طالبان و عملکردش بیشتر اعتماد دارد تا حکام حکومتی که غرق فساد و موارد جناحی و قدرت طلبی و .. اند. تازه این حکومت مدتها منابع ملی رو تقدیم بیگاگان از جمله آمریکا کرده بدون اینکه تغییر چشمگیری در شرایط زندگی مردم به وجود بیاد حداقل طالبان به مانند اونها وطن فروش و در مقابل بیگانه ظلم پذیر نیست. حالا این تغییر رویه ظاهری است و به قصد جذب طرفداران و قبضه کردن قدرت یا ماهیت این گروه کلا تغییر کرده الله اعلم. باید حوادث رو دید تا بتوان قضاوت کرد. دوم کمی بی خیالی و بی طرف بودن در اموری که دخالت ما ممکنه شرایط رو بدتر کنه بهتره. گاه تامل و حرکت نکردن از حرکت اشتباه بهتره. این هم زمانیه که ما فعلا صبر رو در پیش بگیریم. سوم اینکه کدوم برادر شما؟ این برادر شما چرا شمارو برادر نمیدونه؟ چرا شمارو دزد زبان می دونه؟ چرا آب رو روی شما بسته؟ احیانا مردمان استان سیستان و بلوچستان که مدتهاست این سیاست حکومت افغانستان شرایط اونهارو بدتر کرده برادر و هموطن شما نیستن؟ نمیشه با کشوری از باب برادری برخورد کرد و اونها از مسیر منافع ملی. این مورد باید دوطرفه باشه. عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشه. ما چندباره این بلا سرمون میاد کشوری (عراق) رو برادر می دونیم که اول برای خروج سردارمون از کشورشون ضرب الاجل تعیین می کنن و بعد شهادتش عکسشو پاره کرده یا آتش می زنند. همین کشور بیشترین مراودات رو با کشوری( ترکیه) داره که خیلی مواقع خاکشو بمباران کرده و یا با دشمنش همکاری داره. کشوری ( آذربایجان) رو برادر می دونیم که تبریز رو خاک خودش میدونه و طمع در تجزیه کشورمون داره این هم از افغانستان که بعد از همکاری دولت اصلاحات با ایالات متحده برای نابودی طالبان بجای تشکر از لطمه مالی یا روحی به ملت ما رویگردان نیست بقول شاعر من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد مشکل اینه ما بجای تامین منافع ملی مواردی رو مطرح می کنیم که فقط خودمون قبولش داریم و پیمان دو طرفه نیست. کشورهایی رو برادر میدونیم که رویه خصمانه ای در عمل در مقابل ما دارند.