parsneet

Members
  • تعداد محتوا

    160
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

پست ها ارسال شده توسط parsneet


  1. با این حجم آتش که گروه های فلسطینی تهیه دیدند در 5 روز شاید تقریبی بشود نیروهای درگیر را برآورد کرد . هر لانچر چند نفر نیروی پشتیبان میخواهد . چند نفر محاسب . چند نفر برآورد و رصد کننده در مناطق هدف . چند نفر در کارگاه های ساخت .  چند نفر درگیر ترابری و غیره ... این تعداد نفر را درگیر کردن و آموزش دادن در عین رعایت حفاظت اطلاعات ... خودش هنری است و قطعاً توسعه این تعداد نیروی انسانی حرفه ای دستآوردی است که آثارش در آینده بیشتر متبلور می گردد .

     

    در مقابل تجربیات میدانی که کسب می کنند و افزایش اعتماد به نفسشون . می شود گفت حذف 8 نفر از رده فرماندهی با اینکه خسارت هست ولی مطابق گفته سخنگوی این جنبش به هیچ عنوان متوقف کننده روند رو به رشد قدرت نظامی ایشان نخواهد بود . انشالله که این درگیری هرچه سریعتر کنترل  شود  و این گروه ها به بازیابی و تقویت مجدد بپردازند . و با بازخوانی نکات موفق عملیات ها و نکات ضعیف سامانه های ارتش عبری تاکتیک های موثر خودشان را گسترش دهند .

     

    قطعاً گروه های مقاومت در جبهه های مختلف به اشتراک تجربیات دست زده اند . و انتقال تجربیات که در شکست سامانه های آمریکایی در یمن حاصل شد بی تاثیر در جبهه غزه و لبنان نبوده و نخواهد بود .

    البته که جوامع اطلاعاتی غربی در دو سال گذشته وجود نیروهای لبنانی و فلسطینی در یمن را مدام به عنوان خطری بزرگ گوش زد می نمودند و به واقعیت نیز اکنون آثار آن را در حال مشاهده هستند .

     

    بخوبی در 5 روز گذشته گروه های فلسطینی توانستند با آتش تهیه گسترده سامانه های عبری را مختل و در کنارش  به نقاط حساس مانند پالایشگاه , نیروگاه ها , فرودگاه ها و ... دسترسی داشته باشند . البته که درصد موفقیت نهایی را هم لحاظ خواهیم نمود ولی نفس اینکه انتقال تجربیات جبهه یمن در زدن گلوگاه های ارتش سعودی و استیصال ایشان عاملی است که بر روی این هماهنگی ها و آموزش ها تمرکز بیشتری لحاظ گردد .

     

    تا اینجای کار به نظر می رسد که در تنوع بخشی ( چه از حیث نوع سلاح ها و چه از نوع تاکتیک ها ) رزمندگان مقاومت در جبهه غزه موفق بوده اند .

    و قطعاً در آینده آنالیز دقیق این درگیری چراغ راه آینده گروه های مقاومت خواهد بود .

    انشالله .

    • Upvote 12
    • Downvote 1

  2. 1 hour قبل , Amirali123 گفت:

    ناو گروه CSG21 عازم سفری 26000 مایلی!

     

     

     

    بنام خدا

    با درود و سپاس

     

    نیروی دریایی انگلیس همانگونه که برادر ارجمند @Amirali123 اشاره فرمودند از حدود سه دهه گذشته مدام در حال کوچکتر شدن و تضعیف بوده و شاید بشود گفت توقیف نفتکش "stena impero" توسط ایران و مجبور کردن انگلستان به آزادی نفتکش ایرانی آنقدر برای ایشان تحقیر آمیز و دردآور بود که تمام زنگ های هشدار را برایشان به صدا درآورد . و موجب انتقاد های بیشماری به دولت مردان و ارتش این کشور گردید . البته انتقاد های که از قبل با طولانی شدن روند ساخت و تحویل ناو های "ملکه الیزابت و پرنس ولز" وجود داشت .

     

    - به نظر می رسد اینگونه مانورها بیشتر از اینکه تاثیرات عملیاتی گسترده ای در میدان به همراه داشته باشد . بیشتر جهت بهره برداری روانی و تبلیغی در کاهش فشارهای منتقدان در انگلیس خواهد داشت . ( البته تا حدودی نیروهای متقابل در مناطق هدف )

    - همین عنوان 26000 مایل گستردگی خود گویاست که نیروی دریایی انگلیس اگر واقعا خواهان بازگشت به دوران سلطنت بر دریا ها و خروج از زیر چتر حمایت آمریکاست باید بیش از این مقدارها سرمایه گذاری و به قول ترامپ " خرج کند " و دست از کلاهبرداری از آمریکا بردارد !

    - احتمالا طراحان مسیر ناو گروه وقتی در حال بررسی اولویت مناطق برای حضور بودند به این نتیجه رسیدند که به تمام نقاط سرکی بکشند تا بالاخره کسی گلایه نکند !! 

    - صرف تحرک این ناو گروه به تنهایی جهت تحت تاثیر قرار دادن چین در دریایی چین جنوبی و تحولات هنگ کنگ بعید به نظر می رسد . کما اینکه چین با سرمایه گذاری مناسب وسعت نیروی دریایی خود را از ده برابر انگلیس افزون تر کرده است .

    - بهر روی با ترامپ موافق هستم که این کشور ها از سرمایه گذاری آمریکا در ارتش خویش سواستفاده کرده و به بهانه های مختلف سعی می کنند که معضلات خویش را تبدیل به مشکل آمریکا کرده و بعد آمریکا مجبور به تامین امنیت منطقه مورد نظر با ارتش پرهزینه خود شود. البته که در این کار انگلیسی ها (مدیریت سیاست های خود ولی از جیب دیگران)  قرنها تبحر دارند و حالا حالا ها مانده که یانکی ها حریف ایشان شوند :)) ( البته که ترامپ لقب گاو شیر ده که به عربستان به درستی اطلاق کرد شاید بیشتر شرح حال خود ایشان بود )

    - مهم ترین دلیل ضعف این نیرو نیز کاهش بودجه و عدم تمایل به سرمایه گذاری است . اساساً در زمان جنگ سرد و تقسیم کار بین انگلیس و آمریکا در برخورد با شوروی ایشان این مهم را به آمریکا واگذار کرده و بخش تبلیغات و جنگ نرم علیه این دشمن را خود برداشته و کار سخت افزار را به آمریکا واگذار کردند !

    - به نظر می رسد علی رقم این مانورها و وعده تحویل دهی شناورها در آینده با صرف بودجه های کنونی تغییری محسوس در ساختار نیروی دریایی انگلیس بیش از آنجا که اکنون هست به وقوع نخواهد پیوست .

     

    و من الله التوفیق

    • Like 1
    • Upvote 6
    • Downvote 1

  3. 1 ساعت پیش, bmosavi گفت:

     

    پس همیشه پوتینها را واکس بزنید  برق بزند.

     

     

    با عرض پوزش بسیار

    ما که متوجه نشدیم شما چی گفتی

    ولی حدس میزنم احتمالاً  هر دوتاشون "ظریف - سلیمانی" ناراحتت کردن

    و شاید هم از هردو ضرب شست های خوردین که در خاطرتون مونده ;) 

    • Upvote 2
    • Downvote 2

  4. 6 hours قبل , arminheidari گفت:

    بررسی زندگی افرادی مثل شهید حسن باقری، طهرانی مقدم، کاظمی، سلیمانی، ستاری و ... خیلی کمک بکنه 

    حتی اگر جرئت داشته باشیم و زندگی افرادی مثل دکتر حسابی، دکتر علی اکبر اعتماد و ... رو بخونیم بهتر متوجه موانع و آسیب ها و فرصت ها بشیم

    مسلما بخشی از این راه دو دو تا چهارتا است و بخشی کرم چاله های عجیب غریب

     

    ضمن تشکر از زحمات شما برادر ارجمند در رابطه با نکات مطرح شده در این تاپیک ارزشمند

    همیشه شروع کننده بودن بسیار بسیار سخته و رهرو بودن به نسبت کار راحت تری هست هرچند که آن هم خودش قوائد و دشواری های خواهد داشت .

    از بسیاری از برادران شنیده ام و همچنین خودم هم گاهی این را مطرح نموده ام که فلان تکنولوژی و فلان مورد در کشور ما نیست و یا دولت بودجه کافی نمی دهد و یا غیره

    - نکته اول این است که هیچ کسی شک ندارد که برای شروع هر امری یک حداقل های نیاز است ( از امکانات سخت افزاری تا نرم افزاری و نیروی انسانی ) اما اشاره من در این قسمت این خواهد بود که این خط مرز حداقل کجاست ؟

    - اگر ما یک ظرف مقیاس نداشته باشیم و هر امکاناتی هم داشته باشیم می تواند از طرف نیروهای درگیر تعبیر شود که این کافی نیست و این حداقل هم نیست . لذا کاری نمی توان کرد .

    - چقدر زیبا بیان فرمودید :

    7 hours قبل , arminheidari گفت:

    چون نمی دونیم که بیشتر مشکل اونها با خارجی ها و تحریم ها نبود بلکه با داخلی هایی بود که یا ناامیدی تزریق می کردن و یا سنگ جلوی پاشون مینداختن 

     

    - البته که پول ، بودجه ، راهبرد مدیریت کلان ، سیستم آموزشی و غیره...  برای شروع یک کار مورد نیاز خواهند بود . اما به برداشت من اینها فرع است و اصل چیزی دیگر است . ( اراده ) البته معتقدم باید اراده جمعی را مقدم بر اراده مدیران در نظر گرفتچنانچه اراده جمعی و اجتماعی حول یک مسئله وجود داشته باشد مدیر یا مدیران ارشد یک سازمان یا سیستم هم ناگزیر به حرکت خواهند شد . ( البته که دیکتاتور ها در نظام های تک نفره بحثی دیگر است که موضوع این مقال نیست )

    - به دیدگاه من عنوان کردن " کلمه نبود بودجه " از طرف بعضی از سازمانها پوششی هست بر توجیح ناکارآمدی برخی مدیران . وگرنه مدیری که کاردان هست روش ایجاد منابع درآمد و همزمان کاهش هزینه های سر بار را می داند .

     

     

    - چگونه می توان دریافت که آیا حداقل ها برای شروع یک اقدام را در اختیار داریم یا خیر ؟ چگونه می توان دریافت که آیا از شتاب خوبی در پروسه مد نظرمان برخوردار هستیم یا خیر ؟

    - یک راه این است که با کشور های پیشرو خودمان و حداقل ها یمان را با ایشان مقایسه نماییم تا متوجه شویم که آیا حداقل شروع کار را داریم ( به برداشت من این گزینه مفید هست ولی خالی از اشکال هم نیست . چون شرایط ، منابع ، تهدید ها ، فرصت ها و ...  هر کشور متفاوت )

    - اگر بنا بر مقایسه باشد باید حداقل مقطع زمانی و پروسه ای آن رعایت شود . در مسائلی مانند صنعت برق ، فولاد ، تحقیقات آر ان بی و ... به گونه ای مقایسه کنیم که شروع پروسه کشور مقایسه شده را با شروع خودمان قیاس کنیم ( مثلاً در فرانسه دانشگاه ها  ( 700 سال ) و انجمن های علمی و تحقیقاتی (500 سال)  سابقه ای دیرینه دارند ) ( البته هستند موضوعاتی که در میابیم عقب افتاده ایم  و نسبت به رقبا زودتر شروع کردیم و دیرتر به مقصد در حال رسیدن هستیم . مانند صنایع خودرو سازی ) اما در بسیاری از موارد به نسبت پیشینه و سابقه موضوع شاید در جایگاه بدی هم قرار نداشته باشیم .

     

    -یک راه دیگر برای یافتن مسیر پیش رو دانستن این هست که آیا از امکانات مان به درستی استفاده می کنیم یا خیر ؟ 

    - مرور زندگی نامه افراد پیشرو در صد سال گذشته ایران می تواند حداقل های لازم برای شروع یک اقدام را به ما نشان دهد ( حداقل مشابهت های فراوانی با آنان خواهیم داشت از نظر محیط و شرایط اجتماعی و فرهنگی و غیره )

     

    ( کسانی که برای کشور و برای سایر انسانها تلاش می کنند قابل احترامند . لاوازیه را به جرم انقلابی نبودن گردن زدند اما کسی نیست خدمات ایشان را به علم ارج ننهد ) ( همچنین احترام تمام اقشار به سردار شهید سلیمانی نشان دهنده این است که خدمت به کشور و در کل خدمت به سایر انسانها مورد احترام تمام اقشار و احزاب و تفکرات خواهد بود و یا حداقل مورد تایید تمام آدمهای منصف خواهد بود )
    اگر به زندگی نامه افراد موسس و پیشرو در این مملکت نگاه کنید خواهید دید که بودجه اصلاٌ اهمیتی ندارد بلکه اندیشه و پشتکار و همت آنان بوده که موجب آن دست آوردها شده ،

    کسانی چون :
    علی‌اکبر داور (بنیانگذار دادگستری نوین ایران)
    علی‌اصغر حکمت (بنیانگذار سیستم نوین آموزشی ایران)
    دکتر محمود حسابی (دانشمند فاخر و بنیانگذار دانشگاه تهران)
    دکتر امیر اعلم (بنیانگذار حلال احمر ایران)
    دکتر محمد قریب (بنیانگذار سیستم بهداشت و درمان نوین ایران)
    مهندس مهدی بازرگان (بنیانگذار نظام مهندسی ایران)
    و حتی کسی مانند مورگان شوستر که در دوره قاجار استخدام شد برای ساماندهی قوانین مالیات و گمرک ایران که خدمات و سنگ بناهای گرانقدری را موجب شد.

    آری ، تنها یک جو همت و اراده ( هم اراده اجتماعی و هم اراده مدیریتی ) کافی است و باقی بهانه است !

    • Upvote 3
    • Downvote 1

  5. 2 hours قبل , worior گفت:

    این موارد فرمودید در خود" تئوری موازنه" بررسی بشود

     

    سپاس از راهنمایی بابت درک بهتر مطلب . برگشتم و دوباره و سه باره اصل تئوری را مرور کردم . بعضی نکات را بهتر دریافتم .

    مطابق با فرمایش اساس را بر موازنه نظامی در نظر میگیریم.

    ستون و اساس بحث را میتوان در جمله ذیل آورد  :

     

    بر 9 فروردین 1399 در 17:18 , worior گفت:

    نه به این مفهوم که کشور ضعیف تر بدون کسب اطلاع و احتساب درست قدرت رقیب محافظ کاری را رها کرده و دست به حمله حساب نشده و برتری یافتن و کسب موفقیت در آن بزند

     

    پس قائدتا باید این برداشت شود که :

    کشور های ضعیف الزاما نیازی به موازنه ندارند و صرف یافتن نقطه ظعفی موثر از حریف و ضربه ای کارا به آن میتوانند نتیجه جنگ را تغییر دهند.

     

    این دیدگاه کاملا صحیح است .

    اما به نظر میرسد این مطلب نظریه موازنه را رد نخواهد کرد بلکه در درون آن جای خواهد گرفت.

     

    - چنانچه کشور ضعیف به این مهم دست پیدا کند به مولفه ای دست پیدا کرده که برآیند کلی ایشان را بالا برده و توانسته است موازنه را برقرار نماید.

    - پایگاه مردمی چه برای داعش باشد یا طالبان یا ایران یا یمن یک مولفه قدرت هست و داشتن آن ایضا سبب پیروزی اینها در مخاصمه هایشان شده نه صرفا داشتن استینگر . پس بازهم در درون تئوری برقراری موازنه جای می گیرند.

    - اساس موازنه سیال هست و مدام در حال از دست رفتن و به دست آمدن. 

    - تفوق قدرت هوایی آلمان با کشف رادار توسط انگلیس از دست رفت و موازنه نظامی در آن مقطع و آن مولفه برقرار گردید . و ایضا به کرات به دست آمد و از دست رفت.

     

    بر 9 فروردین 1399 در 17:18 , worior گفت:

    ولیکن آنچه اصالت دارد و موضوع بحث بوده این است که موازنه دیگر با توسعه فناوری و بکارگیری تجهیزات نظامی حتی بر روی کاغذ امکان پذیر نیست. و پیشرفت های تکنولوژیک میرود که بر پیچیدگی دستیابی به چنین موازنه علیرغم صرف هزینه های بسیار بی افزاید

     

    همانطور که بیان فرمودید بدیهی است که پیدا کردن نقاط ظعفی موثر از حریف هم دشواری زیادی خواهد داشت و به سادگی بدست نخواهد آمد . و قطعا تایید می فرمائید در صورت انفعال و عدم رسیدگی به ضعفهای خویش چه بسا موثر هم واقع نشود .

     

    عرضم را جمع بندی می کنم :

    - موازنه تعادل برآیند مولفه های قدرت طرفین است.

    - قابل محاسبه و سنجش است.

    - سیال و مدام تغییر پذیر است.

    - پیدا شدن ضعف هر طرف تفوق یا موازنه اش را بر هم میزند .

    - محاسبه و تصور اشتباه هر طرف از نقاط ضعف خودش و حریفش است که ممکن است او را به شکست بکشاند.

    - وقتی ضعف حریف که اول برای شما مشخص شود و دوم توان و ابزار ضربه به آن را داشته باشید این شما را با او متوازن می کند یا حتی برتری می دهند و دلیلی برای رد اساس موازنه نیست.

     

    در پایان سپاس از شما برادر فاضل بابت ایجاد این تاپیک و راهنمایی و صبوری با این حقیر

     

    • Upvote 3
    • Downvote 1

  6. بر 9 فروردین 1399 در 17:18 , worior گفت:

    نظام کاغذی خلق موازنه از بین رفته است.

     

    با نام یاد خدا
    با سپاس از شما برادر بزرگوار بابت توجه به مطلب اینجانب . مباحثت با حضرتعالی و دیگر برادران قطعاً فرصتی است مغتنم برای مدون نمودن نظریات سراسر اشکال این حقیر .


    اگر برداشتم از نکته نظرات شما درست باشد دیدگاه شما بر این اصل هست که :
    1-    اساس موازنه معنایی ندارد (نظام کاغذی خلق موازنه از بین رفته است) 
    2-    در صورت موازنه یا عدم موازنه می توان با زدن شوک حریف را منفعل و منصرف کرد (ایران 400 تا بالستیک خالی کنه روی تلاویو، اسراییل میخواد گزینه سامسون رو فعال کنه؟! )
    3-    اساس وارد کردن شوک ضربه پیش دستانه است و ناک اوت حریف در راند اول باعث اتمام مبارزه خواهد شد (تا اینکه یکدفعه ای ابراهیم در زمانی که هیچ کس انتظارش رو نداره یه تیر میزنه تو کله رامبو)
    4-    و کل تقابل در لحظه است و یا حداقل اهمیتش در لحظه مهم است نه برآیند کل پروسه (دیگه قبل و بعدش اصلا اهمیتی نداره)
    5-    اساساً این فرمول را هم می شود به گروهک های مخفی , سیال و مبارزات چریکی هم تعمیم داد (اما اگر جنگ آخر زمان نباشه ، فقط ماییم که میتونیم تا ابد ادامه بدیم ، از ما قوی تر داعش ... از داعش قویتر طالبان ... طالب ها در یک جنگ غیر آخر الزمانی شوروی و آمریکا رو هم شکست داد )

     

    - به برداشت من قدرت یک مؤلفه تک بعدی نیست و اساساً یک مؤلفه تنها نیست . برآیند تمام نیرو ها دخیل هستند و همچنین نوع مولفه های حریف و برآیند آنها نیز در نتیجه موازنه تاثیر گذار خواهد بود . ( به معنای اینکه هم ما و هم حریف در یک مولفه قوی باشیم تعین کننده موازنه نخواهد بود . به عنوان مثال چنانچه یک کشور نیروی دریایی ضعیفی داشته باشد و حریف آن قوی باشد دلیلی بر عدم موازنه نیست و یا هر دو کشور تولید ناخالص برابری داشته باشند دلیل بر موازنه آنها نیست )

    - مولفه کلی قدرت برآیندی هست از قدرت اقتصادی ، نظامی ، ائتلاف سازی ، تبلیغاتی و فرهنگی ( که می تواند خود تابعی از ضریب نفوذ فرهنگی ، مذهبی و حتی قومیتی و یا زبانی باشد ) و دیگر فاکتورها

    - نکته اثر گذاری هر کدام از این مؤلفه ها در فرآیند کلی پروسه " پویایی " هر کدام می باشد . جهان نقطه ای ایستا نیست و چنانچه هر مؤلفه ی قدرت شما در حال حاضر چشم گیر باشد این " پویایی" آن مولفه هست که متضمن استمرار آن خواهد بود و کم نیستند ابر قدرتهایی که مؤلفه ای از ایشان به مرور رو به افول رفت و در نهایت سبب عدم توازن داخلی و به تبع از دست رفتن موازنه کلی با حریف او گردید .

    - چیزی که به چشم می آید همیشه شاخص ترین مؤلفه است . ولی شما زمانی به توان نامی یک سیستم خواهید رسید که تمام مولفه های تان متوازن باشد و صرف قوت یک مورد شما را به مقصود نخواهد رساند . و این مولفه ها چنانچه فاصله معنادار باهم داشته باشند توان شما به مرور کاهش و از همان نقاط ضعف آسیب خواهید دید ( البته که شما فرمودید زدن شوک و پایان مقابله , پس شاید لازم نباشد دیگر نگران ادامه و نقاط ضعف آتی باشیم . ) عرض خواهم کرد که چرا نیاز از است نگران نقاط ضعف باشیم و یا اساساً چقدر احتمال ناک اوت و اتمام کار حریف وجود دارد در عمل

    - به عنوان مثال کشوری مولفه نظامی اش 15 باشد و مولفه اقتصادی اش 5 برآیند کل را 10 در نظر بگیرید . قدرت نظامی ایشان است که به چشم خواهد آمد و نمایان تر است اما آن تنها چیزی است که اهمیتی ندارد بلکه برآیند کل و همان نقطه ضعف شما یعنی مولفه اقتصادی 5 است که تعین کننده موازنه شما خواهد بود.

    ( اگر برداشتم از مکانیسم بیان شده از طرف شما درست باشد معتقد هستید که همان مولفه 15 کافی است برای ایجاد شوک و کار تمام می شود و به ضعف اقتصاد و برآیند کل دیگر نمی رسد) ( مولفه اقتصاد و نظامی را مثال عرض کردم . می توان در خود مولفه نظامی نیروی هوایی و دریایی و یا هسته ای را و بر آیند آنها را در نظر گرفت . ولی مکانیسم بیان شده شما همان است و قطعاً شوک در هر کدام جواب می دهد )

    - موازنه زمانی ایجاد خواهد شد که برآیند تمام این مؤلفه های قدرت شما با برآیند حریف یک سان باشد . اما نکته اصلی این است که این برآیند ثابت و همیشگی نیست و با تغییر مراکز ثقل هر مولفه برآیند و برهم کنش هر کدام و کل موزانه شما تغییر می کند . به عنوان مثال تغییری در ژئوپولتیک منطقه موجب تغییر موازنه شما می شود . اکنون که ترکیه در آذربایجان و یا حتی اسرائیل در امارات جای پا باز می کند می توان گفت شرایط موازنه ما با ایشان با قبل از این تغییرات یکسان نیست . 

     

    بهتر می دانم برای به چالش کشیدن این نظریه (نظام کاغذی خلق موازنه از بین رفته است)  به چند نمونه عینی متوسل شوم :

    1- ایران و عراق که به عنوان نمونه فرمودید : این فرض که ایران بعد از انقلاب دچار ضعف و خلع مدیریتی شد و لذا موازنه بر هم خورد شاید زیاد دقیق نباشد . این دو کشور از قبل هم در موازنه نبودند و برتری نسبی ایران کاملاً محسوس بود و بعد از انقلاب نیز ادامه داشت . در واقع اشتباه محاسبات عراق در اینکه ایران با انقلاب 57 و از دست دادن جایگاهش نزد ابرقدرتها و تغییر موقعیتش در جایگاه جهانی کاملاً ضعیف گردیده است عامل اصلی بود . غافل از اینکه مؤلفه های قدرت ایران تنها داشتن حمایت غرب نبود و دیگر مؤلفه های درون زای قدرت در ایران هنوز پابرجا بود . شروع جنگ به ایشان و ایضاً به مشوقانش یادآوری نمود که داستان از چه قرار است و چنانچه به عراق یاری نرسانند و ایران را بیشتر از پیش تضعیف نکنند باید نصف عراق را به نام ایران سند بزنند ( خواهشمندم مک فارلین را دوستان در نظر نگیرند که قطع شدن آتش تهیه بین موج اول و دوم برای خط مقدم احساس خوشبختی شاید بیاورد ولی عوض کننده کل مصیبت نخواهد بود) کمک غرب و شرق به عراق اتفاقاً تازه موازنه را برقرار نمود و در جنگی فرسایشی توان و انگیزه ای برای طرفین نماند و نتیجه ترک مخاصمه شد .

     

    2- حمله عراق به کویت : نکته اصلی باز اشتباه عراق در محاسبه اشتباه و تصور عدم موازنه و ایضاً برتر دانستن خود نسبت به کویت بود که باعث شد قدم در این راه بگذارد .

    ذکر دلایل حمله عراق خالی از لطف نیست : (به دست آورن منافع اقتصادی و چاه نفت - به دست آوردن موقعیت بهتر در کرانه خلیج فارس و رسیدن به مرادی که در هورالعظیم و اروند کنار و ... زنده به گور شده بود همچنان در حسرت پهنه مناسبی از خلیج فارس - رسیدن به آرمان یک پارچه سازی امت بزرگ عربی به رهبری رئیس صدام - پاسخگویی به ولع جنگ سالاران حزب بعث که در جنگ ایران مانند عقده ای شد بود برایشان پیروزی بزرگی که نامشان را ماندگار کند)

    - عراق میزان تجهیزات نظامی کویت را درست محاسبه کرده بود

    - عراق میزان قدرت اقتصادی کویت را درست محاسبه کرده بود و ایضاً آن را بسیار جذاب و برای تقویت خود مفید می دید و اینکه مانعی نخواهد بود برای نیل به هدفش

    - عراق میزان حمایت آمریکا را از خود در حمله به کویت درست محاسبه کرده بود ! ( گواه دیدار چند روز قبل از حمله سفیر گلاسپی با صدام را در نظر بگیرید ) حداقل تصور می کرد که آمریکا تحت عمل انجام شده قرار خواهد گرفت و دوست دیرین را سرزنش نخواهد کرد . چه برسد به حمله

    - صدام عدم حمایت جهانی از کویت را درست پیش بینی کرده بود ! 8 سال یک کشور به آن بزرگی را کوبیده و جایزه گرفته بود ، فرودگاه بغداد ( از ترافیک تجهیزات اتمی فرانسوی برای اوسیراک و تجهیزات شیمیایی آلمانی و دیگر سلاح های روسی و آمریکایی و ... ) جای سر خاراندن نداشت . چرا باید فکر کند که دنیا برای او به صف می شود برای یک بیابان که حالا نفت هم داشته باشد فرقی ندارد . (آن چاه ها هم که در عراق هستن مگر برای همان غربی و شرقی ها نمی رود این چندتا هم رویش , همه را خودم به آنها تحویل میدهم برای آمریکا مگر نام فرد و شیخک طایفه مهم است !)

    - پس چرا آن گونه نشد و محاسبات غلط از آب درآمد ( این خود برتر پنداری و محاسبه غلط بد چیزی است )

    - اساساً تمام جنگ ها در حالی شروع می شود که حداقل یک طرف محاسبه اشتباهی کرده باشد . شاید دو ظرف هم ، ولی نه الزاماً . همیشه یک طرف محاسبه اش را درست حساب نکرده . یک نکته از قلم می افتد و عاقبتش هم ... ؟!

    در مورد عراق صدام وحشت عربستان و اسرائیل را محاسبه نکرده بود . وحشت از عراقی که یاغی شده و موازنه کلی را برهم خواهد زد . و اگر هم دیده بود در حسابش توان ایشان در مجاب آمریکا برای تنبیه عزیز دردانه اش را دست کم گرفته بود . و شاید هم حس اعتماد به نفس کاذب در موشک باران کل منطقه ( اگر اوسیراک را داشت گمان میکنم برای دل گرمی آن دو کشور آمریکا راه دیگری در پیش می گرفت تا تنبیه این بچه لوس را )

     

    3- در حمله عربستان به یمن : همین یک نکته را بگویم که مؤلفه پایگاه مردمی انصارالله و به تبع آن ایران از مؤلفه قدرت نظامی عربستان شاید برتر باشد و در دراز مدت نیروی این مؤلفه برآیند کل موازنه را به نفع ایران تغییر دهد . پس دقیقاً نمی توان یمن را کاملاً تهی از هر نوع موازنه ای ارزیابی کرد و شکست عربستان را دلیلی بر عدم تاثیر موازنه در تقابلات دید  . عرضم در ابتدای بحث هم همین بود که برآیند مؤلفه های قدرت مهم است نه بلند ترین شاخص حریف که حتی ممکن است از طمطراق آن چشم ها کور شود . انصارالله اگر خالی از هر مؤلفه قدرت بود اکنون این سرنوشت گریبان آل سعود را نمی گرفت . خدا می داند که دستان خالی یمن ها و سفره های خالی و کودکان نحیفش اراده آنها را سست نکرده و البته که ایران هم کمک های معنوی و سایر بسیاری رسانده اما در مقابل مؤلفه های قدرت درون زای آنها کاهی است در مقابل کوه .

     

    4- حمله آلمان به لهستان و فرانسه : در این باب دوستان صاحب نظر زیادی هستن که من جسارت نمی کنم بیان نظر کنم ولی همین مقدار کافیست که در محاسبات هیتلر گمان نمی کنم این نتیجه بود که برای لهستان باید با تمام دنیا بجنگد وگرنه راه دیگری و حداقل در زمانی دیگر در پیش می گرفت ( بنگرید به توافقنامه مونیخ 1938 ) اطمینان ناگفته از عدم دخالت انگلستان و فرانسه در صورت حمله به لهستان . وشاید هم محاسبه نموده بود که شوک حاصل از محو لهستان و آنچنان همه را بر زمین میخ کوب کند که فکر جنگ از سر بدر کنند . ولی وحشت انگلستان و فرانسه را محاسبه نکرده بود از اینکه آلمان یاغی موازنه کلی را بر هم زده است و ان غریب ما را هم خواهد بلعید .

    - و ایضا تاکتیک حمله پیشدستانه جواب داد در فرانسه و روسیه و ژاپن هم یک حمله پیشدستانه به چین و آمریکا و ... ولی خوب در عالم واقع همیشه ناک اوت صورت نمی گیرد و مخاصمه ادامه پیدا میکند . همان گونه که ایران در شوک اشغال نیمی از خوزستان رفت ولی ناک اوت نشد !

     

     

    در پایان لازم است عرض شود ایضاً شوک شهادت سردار در آبان ماه 98 نباید منجر به این گردد که ما گمان بریم که همیشه و همه وقت ممکن است مانند ما همه از شوک اقدام پیشدستانه منفعلانه به کاهش و کنترل تنش روی آورند . این استقرایی ناقص است .

     

    سپاس از برادر ارجمند @worior و برادر @MR9 و عزیزان میلیتاری که با نوشتار های خود ما را در درک اندیشه بهتر همیشه راهنما هستند .

    • Upvote 6
    • Downvote 1

  7. با سلام و یاد خدا

    قبل از نوشتن متن عذر خواهی می کنم بابت سواد کم حقیر در رعایت دستور نگارش زبان پارسی . هر کاری می کنیم نمی توانیم ترک عادت کنیم از محاوره ای نوشتن :/

     

    بر 21 آبان 1399 در 20:29 , ahmad0031300 گفت:

    بعد از اینکه ما بمب اتم ساختیم به نظرتون چقد طول میکشه که عربستان امارات یا مصر بهش برسن 

    قاعدتا خیلی کم 

    اونوقت هم متعارف عقب میوفتیم هم هسته ای

    البته اینکه ما امتیاز به دست بیاریم برای مذاکره خوبه ولی چرا دوباره داشته هامونو با هیچ واقعی معامله کنیم

     

    صحبت های برادر بزرگوار @worior از یک دید دیگر دارند بیان می کنند . در واقع به آینده قطعی و حتمی کل منطقه اشاره دارند .

    - این استدلال غربی ها هست ( در واقع تاکتیک تبلیغاتی و نه خود استراتژی اصلی ) مبنی بر اینکه اگه ایران خلع سلاح ( متعارف و غیر متعارف ) بشود باعث می گردد رقابت تسلیحاتی در منطقه وجود نداشته باشد . آنقدر این بازی پیچیده و طولانی شده که حتی خود ما هم درون آن افتاده ایم و اینگونه فکر می کنیم و بیان می کنیم که فلانی خلع سلاح کند تا من هم انجام بدهم در صورتی که باید اعلام کنیم ما تجهیز می کنیم به آنها هم بدهید ( به صورت فرضی در نظر بگیرید که همین اکنون ایران از تمام سیاست هایش عقب نشست و همان کشور عادی که پمپئو می خواهد شود . این ترس (بیدار شدن شیری که در نهایت ممکن است آنها را ببلعد) که از ایران در 5 دهه گذشته به جان بعضی از کشورهای خلیج فارس افتاده هرگز از ذهن آنها پاک نمی شود و در صورت حل تمام اختلافات بی شک در خفا برای یک ایران غیر عادی احتمالی مجدد (از دید غرب) برنامه خواهند ریخت . پس در نهایت ما هر راهی برویم آنها تجهیز خواهند شد و متعاقبش ما هم . این یک معادله است که از هر سمتی بروید فقط به یک جواب می رسید و اون هم همین صحبت برادر @worior هست که در ذیل میارم :

     

    بر 21 آبان 1399 در 14:47 , worior گفت:

    اشاره بنده به بمب اتم واسه این بود که بازار تسلیحات جنگ متعارف که از طریق تئوری های موازنه تهییج میشه، پایان ناپذیره، هر چقدر اتفاقا ما موشکهامون رو توسعه بدیم عربهای بی استعداد منطقه مشوق های بیشتری برای خریدن پیدا میکنند. 

    تنها راه متوقف کردن این چرخه سودآوری برای شرکت های آمریکایی، مجهز کردن اعراب و کل منطقه به بمب اتمی هست. بگذارید همه داشته باشن! اون موقع دیگه میلیارد ها دلار پول نمیریزن تو جیب بوئینگ و لاکهید و ...

     

    - منطقه خاورمیانه در نهایت به یک منطقه کاملاً هسته ای تبدیل خواهد شد ( زمانش و نحوه انجامش به فاکتورهای زیادی بستگی داره و سخته پیش بینی اون)

    - از بس که تضاد در آن هست که به بالانس رسیدن قدرتها تنها راهی خواهد بود که فقط میتواند آرامش را برای این گوشه از جهان به ارمغان بیاورد . ( برقراری بالانس نیاز به قدرت خارجی را هم کم رنگ می کند که از باید بیرون آمده و توازن را برقرار کند)

    - همان گونه که تمام برادران می دانند این نتیجه به مزاق ابر قدرتها خوش نمی آید لذا در راه آن سنگ اندازی خواهند کرد . تقویت اعراب به شکل وابسته گونه ای که قدرت واقعی و درون زا نداشته باشند و تجهیز آنها به شکلی که سوئیچ همه تجهیزات با خود ایشان باشد !

    - تقریباً اکنون همین خواسته غرب شکل گرفته فقط نقطه نا هم تراز این ماجرا ایران است که دارد مسیری را می رود که کل منطقه را با خودش به آن سرانجام دیگر منتهی می کند ( توازن قوا در منطقه ) و از این روست که پمپئو می فرماید ایران عادی رفتار نمی کند .

     

    - برجام به عنوان یک تاکتیک از طرف ما و ایضاً از طرف غرب در راستای رسیدن به برنامه های دراز مدت به امضا رسید . جالب این است که هر دو طرف از آن راضی نیستند و بیان می کنند که نواقص زیادی دارد . به معنی اینکه هم مفید بود برای هر دو طرف و هم نه چون معادله کلی را عوض نکرد برای هیچکدام .

    - چه با برجام و چه بی برجام . چه با مذاکره و چه بی مذاکره . چه ما کشور عبری رو به رسمیت بشناسیم چه نشناسیم و غیره ... عقاب سر سفید غربی دست از سر آسمان و زمین این مرز و بوم بر نخواهد داشت و ما را به حال خود رها نخواهد کرد که مسیر خود را برویم ( حداقل بعد از تجربه 57 برای آنها ایران کشوری است به غایت خطرناک و مستعد برای موی دماغ شدن و هرگز و هرگز ما به قبل 57 بر نخواهیم گشت ) ( غرب حتی در صورت حل تمام اختلافات با ایران به چشم یک افسر مستعد شورش نگاه خواهد کرد که نباید به مناسب حساس گمارده شود)

     

    بر 9 آبان 1399 در 10:01 , MR9 گفت:

    صرف نظر کردن مقامات تل آویو از مخالفت با فروش جتهای پنهانکار نسل پنجم اف-35 به امارات متحده عربی در هفته اخیر ( 26 اکتبر 2020) و تلاش دولت ترامپ برای فروش جنگ الکترونیک پیشرفته  EA-18G گراولر و همچنین پرنده های بدون سرنشین  ریپر به این کشور ، وضعیت به مراتب پیچیده تر از گذشته خواهد شد . تا پیش از این ، این نگرانی در میان مقامات تل آویو وجود داشت  که فروش سامانه های نظامی پیشرفته به امارات متحده عربی ، قابلیت به چالش کشیدن برتری نظامی کیفی ( qualitative military edge -QME) تل آویو را در مقایسه با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس کاهش دهد ، چیزی که برای چند دهه ، ایالات متحده متضمن اصلی آن بشمار می رفت ، با این حال ، اطمینان دولت فعلی مستقر در کاخ سفید به وزیر دفاع رژیم عبری ( بنی گاتز)  موجب گردید تا این نگرانی تا حدود زیادی فروکش نماید 

     

    - به برداشت این حقیر ساده انگاری خواهد بود که ایران با برجام و حتی پذیرش محدودیت موشکی و توقف از نظر ایشان دخالت منطقه ای ( ساماندهی نیروهای منطقه ای بیان بفرمایید ) غرب دست از سر ایران بردارد و ما در کمال آرامش مانند ژاپن به توسعه اقتصادی و غیره خود بپردازیم . هرگز آنها نه ایران را ژاپن می بینند و نه خاورمیانه را شرق دور 

    - آمریکا تمام این تاکتیک ها را به کار می برد تا در موعد مناسب کار را تمام کند . (هدف تکه پاره کردن ایران و حتی خود عربها و تنش دائمی کشورهای موجود باهم و حتی کشورهای جدید که ایجاد می شوند با سرزمین های مادرشان خواهد بود و نیاز همیشگی به یک ابر قدرت خواهد بود که ثبات و توازن را برقرار کند) دقت در روش های غرب در طول یک قرن قبل بیان می کند که تضعیف حریف ( ضعف اقتصادی ، نظامی ، همزمان انزوا ، و تشدید اختلافات درونی ، ضعف در ساختار های اجتماعی ) تا جای ممکن که با کمترین تلفات بتوانند ایشان را از پای بیاندازد بدون ایجاد حتی مخالفتی یا همدردی از طرف سایر کشورها و حتی مردم کشور اشغال شده از ایشان تقدیر و تشکر هم بکنند . ملاحضه بفرمائید به نظر سنجی ها از مردم کشورهای آلمان و ژاپن و حتی کره جنوبی ! که گرچه از روش های غربی ها اعلام گلایه بسیار دارند ولی نفس اشغال شدن کشورشان را درست می دانند و می گویند خدا خیرش دهد راحت شدیم !

     

    باری فقط این نکته می ماند که غرب برای به کرسی نشاندن برنامه های دراز مدتش در منطقه و به تبع آن با ایران غیر عادی چه اقدامی را خواهد کرد ؟ ( نوع اقدام را عرض کردم در مطالب فوق در واقع بهتر است بگوییم به چه بهانه ای تقابل رو در رو را شروع خواهد کرد؟ ) و چه زمانی ؟ ( همان سوال سخت اول بحث )

    به برداشت من گفتار برادر ارجمند جناب @MR9 که در ذیل می آورم می تواند نقطه شروع این تقابل باشد ( حداقل در دو ماه آینده هوشیاری کامل مسئولان و مردم را می طلبد ) ( وانشالله در صورت رفع کوتاه مدت تهدید باید همچنان برای 4 الی 20 سال بعد نیز این هوشیاری مداومت داشته باشد )

     

    بر 9 آبان 1399 در 10:01 , MR9 گفت:

    از سویی دیگر ، درطول سالهای اخیر ، بخصوص پس از پررنگ شدن برنامه های هسته ای ایران ،بارها گزارش شده که درصورت حمله احتمالی اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران ، عربستان سعودی اجازه عبور آزادانه از حریم هوایی خود را به جتهای عبری خواهد داد که دراین صورت ، همکاری نظامی نزدیک اسراییل با امارات ، بلحاظ راهبردی می تواند یک سکوی پرتاب بسیار ارزشمند یا حداقل یک نقطه توقف برای نیروی هوایی اسراییل فراهم کند ،بویژه اینکه ابوظبی براین اعتقاد قرار گیرد که تهدید هسته  ای تهران ، قریب الوقوع است .

     

     بدین ترتیب ، احتمالا برنامه ریزی برای روند مشابهی در دست اقدام خواهد بود  ، حتی اگر در پشت صحنه ماجرا ، تبادل اطلاعات برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران نیز میان اسراییل و امارات صورت نگیرد .

     

     

     

    • Upvote 9
    • Downvote 1

  8. قطعا همانگونه که برادران فاضل میلیتاری مطلع هستند هر نوع ابزار یا وسیله ای برای هدفی مشخص به کار گرفته می شود .

    کشتی های تجاری توان حمل محموله های بزرگ و سنگین رو دارند و کشتی های نظامی (غیر از پشتبانی ها) هرچند قابلیت آفند و پدافند بالا دارند اما تنها توان پذیرش پرسنل خود و یا مهمات مورد نیاز خود را دارند. چنانچه بخواهید شناوری برای نیاز اول (حمل در تناژ و ابعاد بزرگ) طراحی نمائید باید از تاکید بر گزینه دیگر (سطح قابلیت تجهیزاتی برای درگیری مستقیم) بکاهید.

     

    - طی سالیان گذشته در مقاطع مختلفی تهدید به بازرسی کشتی های تجاری ایران برای ما وجود داشته و چنان که ما میدانیم اگر صورت می پذیرفت حتما نه در آب های نزدیک ما بلکه در دریاهای آزاد اتفاق می افتاد و دست ما کوتاه برای جلوگیری .( حداقل محموله های حساس را دیگر نمیشد با تجاری منتقل کرد)

    - می شود گفت اکنون این کشتی یک شناور نظامی هست با قابلیت حمل زیاد ( خدا به پادگان ها در سوریه و انشالله که بعداً در یمن سلامتی عطا کند و نیاز آن عزیزان به رسیدن امن محموله ها بیشتر از قبل لازم گردیده است) (در مسیر هایی که کاملاً بسته نباشد ولی کاملاً هم امن نیست که از شناور تجاری استفاده کرد)

    - چنانچه یک خرید یا فروش تسلیحات که اکنون هم مشروع است و هم قانونی بخواهد صورت پذیرد اینگونه نخواهد بود که یک aw159 wildcat بشینه رو عرشه و ناخدا رو مجبور کنه زانو بزنه و بار رو تحویل بده ( مثل آدریان 1 ) . باید رسماً درگیر بشه که تبعاتش رو براش بالا میبره و این باعث میشه اکثر اوقات صرف نظر کنه.

    - همچنین دوستان به درستی کاربرد های متنوعی مثل ساپورت کاروانهای تجاری و نقش روانی اون در جلوگیری از ماجراجویی ها اشاره کردند که می تونه مفید باشه .

    - اینکه ما تجهیزات مناسب فعلاً برای پوشش آبهای دور دست نداریم بر کسی پوشیده نیست ولی همین کار هم جای تقدیر داره و باید دست این عزیزان را بوسید که منتظر نمی موند و از امکانات موجود بهره می برند . انصافاً در ایران شرایط سخت به ما یاد داده که باید با امکانات کم خلاقیت زیاد بکار ببریم .

    - دوستان به درستی به سطح حفاظتی روی عرشه توجه کردند اما به نظر شخص حقیر زیر عرشه این شناور و رمپ داخلی و بیرونی اون هست که دست عزیزان ما رو در نیروی دریایی برای پیشبرد اهداف بازتر خواهد کرد .

     

    • Upvote 9
    • Downvote 1

  9. 15 hours قبل , FOCAL گفت:

    ترس از کشتن آمریکایی ها باعث شده وزن پایین بیارن و طبیعی هم هست.

    هدف فقط این بود که بگن انتقام بزرگ گرفتیم و ما چه خوبیم.

     

    - شواهد نشون میده که ایران از عدم وجود پاتریوت ( در کل عدم توان مقابله ) کاملاً مطمئن نبوده و انتخاب موشک قیام خود گویای این امر هست که ریسک مقابله پدافند رو کاهش بده (چون اگر رهگیری و دفع می شدند دیگه هیچ رقمه حتی ظاهر انتقام هم نداشت)

    - این بحث که آیا ایران از قبل هشدار داده یا نه نفی کننده این نیست که آمریکا در صورت داشتن امکان مقابله از اون استفاده نکنه . پس ایران ریسک کمتری کرد تا مطمئن بشه به هدفش خواهد رسید .

    - قبلاً ایران از سد پدافند آمریکا در عربستان با قیام گذشته بود و از عملکرد اون مطمئن بود .

    - انتخاب یک موشک 1000 کیلومتری برای یک هدف در 350 کیلومتری و یعنی اینکه موشک قوس بلندتری خواهد داشت و چنانچه پدافندی در منطقه هدف باشه دیرتر توان رهگیری و مقابله داره

    - کاهش چند صد کیلوگرم از وزن کلاهک سرعت فاز نهایی اون رو بیشتر و مقابله را مشکل تر خواهد کرد ( البته این افزایش سرعت چقدره و تا چه حد قابل ملاحضه رو نمیدونم ) (در صورت کاهش کلاهک و با همان سوخت قبلی شاید برعکس بشه چون انرژی جنبشی کمتری خواهد داشت)

    در پایان مطابق سخنان سردار سلامی و حاجی زاده سخن شما میتونه درست باشه چون بیان کردند که گرفتن تلفات انسانی هدف اصلی نبوده و بیشتر قصد ضربه به ماشین جنگی مهاجم بوده که در صورت ادامه درگیری مفید واقع بشه ( البته شخصاً معتقدم هدف اصلی تخریب روحیه مهاجم بود تا ماشین و نیرو انسانی)

    • Like 1
    • Upvote 10
    • Downvote 2

  10. بر 8 آبان 1399 در 19:44 , worior گفت:

    و برای اینکه بدونید این مکتب مدیریت انسانی در دوره صنعتی از کجا شروع شد؛ جهت مطالعه:

     

    https://fa.wikipedia.org/wiki/اثر_هاثورن

     

    سپاسگذارم از معرفی لینک ، خیلی مفید بود

    و به شکل تعجب آوری به نظر من دقیق بیان شده چون با مصادیق عینی آن را بارها به صورت پراکنده مواجه شده بودم و اینجا خیلی منسجم این نوع مکانیسم بررسی شده

     

    " بااین‌حال در عالم واقع، سیستم امتیازدهی پرداخت کاملاً مخالف پیش‌بینی مدیران عمل می‌کرد. کارکنان تعریف خودشان را از “کار روزانهٔ منصفانه” داشتند که به‌طور قابل‌توجهی کمتر از آن چیزی بود که انتظارات مدیران در سیستم مطلوب امتیازدهی پرداخت برمبنای آن شکل گرفته بود. استاندارد نانوشتهٔ کارکنان به تعداد معینی از محصولات ترجمه شده بود که باید هر فرد در طول یک روز آن را تولید می‌کرد؛ در واقع این تعداد، حداقل تعداد کارگران لازم محلی برای انجام کار بود. هر آنچه بیشتر از این حد تولید می‌شد توسط گروه مردود شناخته شده و به طرزی منفی محکوم می‎شد. اگر کارگری سرعت عمل به خرج می‌داد و بیش از حداقل استاندارد تولید می‌کرد مورد خشونت کلامی قرار گرفته و با عباراتی نظیر برده خطاب می‌شد (با استفاده از اتصال انگشت شست به انگشت سوم دست به تعبیری استعاری به او می‌فهماندند که مانند میگساران زیاده‌روی کرده‌است) و در نهایت وحشتناک‌ترین مجازات – استبداد تا انزوا و تبعید مجازی – توسط گروه در مورد او به اجرا درمی‌آمد. معمولاً کارگران در ساعات ابتدایی روز تعداد موردنظر را تولید می‌کردند و به ناگاه در طول بعدازظهر عملکرد آن‌ها به طرز ماهرانه‌ای کاهش می‌یافت و حتی وقت خود را برای تولید محصولات یک شرکت دیگر صرف می‌کردند (تمام این‌ها به‌دوراز چشم مدیریت انجام می‌پذیرفت). این فرهنگ کار برخاسته از این باور کارکنان بود که نرخ بیشتر تولید روزانه مدیران را بر آن می‌دارد تا حداقل تولید روزانه را افزایش دهند، حداقل دستمزد روزانه را بردارند و یا برخی از آن‌ها را اخراج کنند. پروژهٔ هاثورن در طول رکود بزرگ اقتصادی انجام شد و به همین خاطر عجیب نیست که کارکنان نسبت به انجام چنین اعمالی از سوی مدیران ترس‌هایی به دل راه می‌دادند.

    یافته‌های هاثورن در تقابل با تئوری مدیریتی رایج در آن روزگار بود. برمبنای گفته‌های تیلور، انسان اقتصادی یک فرد است و ساختارهای انگیزشی برای تشویق افراد بر این مبنا شکل‌گرفته‌اند که نهایت تلاش هر فرد بروز یابد و هرکدام را بر آن دارد تا نظیر فرد متناظر خود در آن سازمان بهره‌وری داشته باشند. بار دیگر در آزمون BWOR مشخص شد که کارکنان نه به‌عنوان افراد واحد، بلکه به‌عنوان یک گروه عمل کرده و تئوری مدیریتی نانوشته‎ی خود را که برمبنای عدم اعتماد به مدیران و نه علاقه به تئوری انسان اقتصادی است، دارا هستند. در اینجا نخستین نشانه‌های تجربی سازمان غیررسمی (چیزی که می‌توانیم آن را زیرفرهنگ حرفه‌ای و با ضدفرهنگ بنامیم) مشاهده شد که به‌عنوان الگوهای واقعی واکنش‌ها و روابط اجتماعی در میان اعضای یک سازمان تعریف شد که توسط مدیران مورد غفلت واقع شده بودند. محققان توانستند این سازمان غیررسمی را با شناسایی تعاملات میان کارکنان تطبیق داده و شبکه‌های روابط میان گروه‌های کاری مختلف یا مشتریان را به‌صورت گرافیکی ترسیم کنند که بسیار به تحلیل شبکه‌ای که امروزه برای شناسایی الگوهای غیررسمی ارتباطات و تبادلات میان افراد به کار می‌رود، شبیه است. " برگرفته از  https://fa.wikipedia.org/wiki/اثر_هاثورن

    • Upvote 2
    • Downvote 1

  11. بر 11 تیر 1393 در 01:38 , cheka گفت:

    یخ زدگی به جز اثراتی که بر نیروهای هواپیما و حرکتش میذاره ، تاثیرات مخربی بر ابزار دقیق (instrumentation) هواپیما داره که در مواردی همین تاثیر موجب حوادث مرگباری شده

     

    علاوه بر سنسور pitot tube که به درستی فرمودید . یخ زدگی می تواند سنسور های تشخیص زاویه حمله را هم مختل نماید . در سقوط های سریالی هواپیمای Boeing 737 MAX سریال های 8 و 9 اصلی ترین متهم angle of attack نصب شده در بدنه جانبی دماغه شناخته شد . البته متهمی که شاید با هدف رد گم کنی از مقصر اصلی توسط بوئینگ معرفی شد !

    سنسور های تشخیص زاویه عموماً از دو دسته مکانیکی و الکترونیکی هستند . سنسورهای مکانیکی در انواع مختلفی هستند که نوع جیوه ای اون درای یک محفظه است با چند کنتاکت و مقداری جیوه . وقتی شما محفظه را کج می کنید جیوه حرکت میکنه و دو کنتاکتی که در خط افق قرار دارند رو به هم وصل میکنه و در نتیجه سیگنالی از اون کنتاکت صادر میشه و به ما نشون میده که مثلاً زاویه 45 درجه است . نوع دیگر مکانیکی که در هواپیمای 737 MAX استفاده شده شامل پره ای هست که از بدنه بیرون زده و با برخورد با هوایی بیرونی همیشه در خط افق قرار می گیرد . وقتی خط محور افقی هواپیما با یک زاویه کج می شود سنسور زاویه پره در خط افق و خط محور افقی بدنه رو نشان خواهد داد . سنسور های الکترونیکی هم که چندین قطعه مواد پیزوالکتریک در جهات مختلف دارند . این کریستال های پیزوالکتریک در برابر شتاب مقداری ولتاژ تولید می کنند . هر چه شتاب بیشتر باشه ولتاژ بالاتر میره و از هر کدوم از قطعات ولتاژی تولید شود دستگاه متوجه چرخش در اون مسیر و زاویه خواهد شد ( عمومی ترین کاربرد این سنسور رو همه در دستگاه های موبایل مشاهده کرده اند که سنسور متوچه چرخش موبایل شما در حالت افقی و عمودی می گردد )

     

    اما برگردیم به متهم اصلی در هواپیمای Boeing 737 MAX ، این سنسور به Autopilot کمک می کند که متوجه تغییرات در زاویه حمله گردد ، تا از واماندگی جلوگیری نموده و مداوم دست به اصلاح زاویه حمله بزند . 737 مکس به خاطر اینکه در طراحی جدید باید موتورهای LEAP-B1 بهش می خوراندن ! (قابل توجه دوستان عزیر میلیتاری و بعضی مدیران صنایع نظامی که این خوراندن ها گاهی نتایجش شر می شود از ما گفتن!) مجبور شدن موتورها را به طرف جلو و لبه حمله بال منتقل کنند . خود این امر باعث بر هم خوردن مرکز ثقل Lateral axis گردید و منجر به حرکت pitch مثبت دماغه و بالا آمدن آن شد . طراحان با نوشتن الگوریتم های برای Autopilot که مداوم دست به اصلاح زاویه حمله بزند مشکل را مرتفع نمودند ، حداقل به ظاهر مرتفع نمودند .  اساس مشکل در هواپیمای Boeing 737 MAX این هست که سیستم Autopilot عزیز این شرکت محاسبه زاویه را اشتباه محاسبه نموده و تشخیص می دهد که باید آن را اصلاح کند و این کار را تا جایی ادامه می دهد که از زاویه حمله بحرانی عبور و نهایتاً هواپیما و مسافران نگون بخت در حالت شبه عمودی قرار می گیرند. که متاسفانه سقوط با آن سرعت و زاویه سرنوشت دیگری برای آنان جز تبدیل شدن به قطعات کوچک را رقم نخواهد زد . 

     

    در اولین حادثه 737 های مکس که پرواز ۶۱۰ لاین‌ایر اندونزی بود که نقص در عملکرد اتوپایلوت در تشخیص زاویه حمله شناسایی شد . بوئینگ اعلام کرد که خلبان ها به درستی و در زمان مناسب عکس العمل نشان نداده اند و اگر بعد از اخطار اولیه سیستم اصلاح زاویه حمله را غیر فعال می کردند الان در خانه شان روی مبل داشتند سخنرانی های ترامپ را تماشا می کردند ! ( ترامپ علی رقم میل باطنی و پس از چندین سقوط متوالی در نهایت در اثر فشار رسانه ها و بازماندگان دستور تعلیق را صادر کرد ) . نکته جالب آن است که در دستورالعمل شرکت بوئینگ آمده است زمان مناسب حداکثر 25 ثانیه است ! ( می شود اینگونه بیان کرد که تا خلبان از کمک خود بپرسد چی شده ؟! زمان مناسب را از دست داده ، از زاویه جمله بحرانی عبور و دیگر کار تمام است ! بهر روی اینگونه گردید که حادثه اول یا مقصر اعلام کردن خلبانها و به تبع آن خود ایرلاین جهت عدم نظارت و آموزش کافی مقصر شد و همچنان 737 مکس در حال بازاریابی برای فروش در قطر و عربستان !

    در حادثه مهم بعدی که پرواز شماره ۳۰۲ هواپیمایی اتیوپی بود . آنجا هم باز نقص در سیستم اتوپایلوت و همان حالت و سرنوشت به وقوع پیوست . ( اینجا بود که دیگر مهندسان طراح 737 مکس به یکسری داستان سرایی ها مشغول شدند . از جمله اینکه : آقا حتما کفتری ، پرنده ای ، چیزی به اون بالک تشخیص سنسور زده و کج شده ، حتما یخ زده بوده ( در روز آفتابی و چند دقیقه بعد از پرواز که هنوز کامل ارتفاع گیری نکرده!) ، یو اف او ها اومدن دست کاریش کردن و غیره ... ) ( ناگفته نماند که گاهاً در موارد مشابه مسئولین و ایرلاین های وطنی خودمون هم دست کمی از این مهندس نماها نداشتند ! )

     

    بگذارید حادثه دوم را کمی بیشتر باز کنیم . همانطور که در ابتدای کلام عرض گردید هواپیما نباید متکی به یک سنسور و حتی یک نوع سنسور گردد . که البته Boeing 737 MAX سرآمد سخت افزارهای نوین در مقایسه با تمام هم عضوهای خویش در باشگاه گسترده شرکت بوئینگ است . نکته اینجاست که مرکز پردازش اطلاعات هواپیما باید سیگنال های ورودی از سنسورهای مختلف را باهم مطابقت داده  و بعد تصمیم گیری و دستور را صادر کند . تا که اگر در یک سنسور اختلال و نقصی پیش آمد درصد اثر گذاری آن بر دستور نهایی به حداقل کاهش پیدا کند . قطعاً از هر نوع سنسور به تعداد مختلف و نواحی مختلف هواپیما وجود دارد و براساس یک الگوریتم و اولویت بندی و کارکرد هر مجموعه سنسور واحد مرکزی پردازش اطلاعات نسبت به تصمیم نهایی اقدام خواهد کرد .

     

    آقا آخرش رو بخوام بگم اینه که بوئینگ بعد از حادثه اولی فهیمد گیر کار سیستم داده پردازی و الگوریتم مرکز پردازش اطلاعات خودشون هست . ولی توجه رو به سمت دیگه ای معطوف کرد . چون باز نویسی و تغییر در الگوریتم و بعد بارگذاریش در کل هواپیماهای فروخته شده در سراسر دنیا زمان بر هست و این یعنی زمین گیری کل ناوگان پر طمطراق مکس که در اوج بازاریابی و تبلیغات به سر می بره . و این تاوان سنگینی برای این شرکت خواهد بود. ( مثلاً درسته باله ی سنسور رو یک کفتر زده کج کرده ولی دلیل نمیشه که دادگاه بگه خوب قسمت بود خدا رحمتشون کنه و فوقش مرحوم کفتر رو به قیچی کردن بال محکوم کنه ... ! ) در واقع اینکه نقص یک واحد جزء ، عملکرد کل سیستم رو دچار اشتباه کنه نقص در طراحی شمرده میشه .

     

    وای پسر اومدیم بگیم یخ زدگی سنسور زاویه حمله بهانه بوده برا سقوط مکس ها افتادم در باتلاق توضیحات و جزئیات

     

     

    بر 10 تیر 1393 در 16:21 , hamedof گفت:

    [
    اولین کار تشخیص یخ بر روی سطوح هواپیما است این کار نیز به این روش ها انجام می گیرد :
    ۱- سنسورهای الکترنیکی موجود بر روی سطوح هواپیما که البته برخی اوقات دچار اشتباه تشخیص نیز می شوند .
    ۲- نوعی سیستم تشخیص که در آن میزانی یخ بر روی یک سنجنده قرار میگیرد ، حال اگر یخ اضافه بر روی این سنجنده تشکیل شود سیستم های ضد یخ به کار می افتند. سنجنده با میزان بسیار کم یخ مشکل ندارد ولی با اضافه شدن یخ این سنجنده به کار می افتد و هشدارش را شروع می کند.

    این دو روش باعث می شوند تا سیستم های امحای یخ تنها در صورت نیاز روشن شوند و در مصرف سوخت و انرژی صرفه جویی شود.

    اما روش های امحای یخ به چه صورتی می باشند ؟

    ۱- سیستم های ضد یخ : این سیستم ها قبل از اینکه هواپیما دچار شرایط یخ زدگی شود روشن می شوند تا مانع یخ زدگی شوند . که شامل سیستم های گرمایشی ، سیستم های نگهداری گرما ، سیستم حرارتی دریچه سوخت ، سیستم گرمایشی سپرهای باد و یخ زداهای سطح (در فرم مایع) می باشد.

    ۲- سیستم های یخ زدایی : این سامانه ها پس از یخ زدگی و در واکنش به یخ فعال می شوند. شامل بال های گرم شونده ، سیستم بال های گریان (weeping wing system) و سامانه چکمه boots می شود.
     

     

     

    اصلی ترین علت سقوط پرواز شماره ۳۷۰۴ هواپیمایی آسمان در مسیر تهران به یاسوج هم همین یخ زدگی بود . البته که طبق روال همیشگی مگسک رو سمت خلبان ( که اتفاقا یک خلبان بسیار ماهر و با تجربه بود ) گرفتند ولی به درستی دستگاه قضایی لوله توپ رو گرفت سمت عوامل اصلی در ایجاد اون حادثه دلخراش .

    نکته دیگرش این بود که شرکت هواپیماهای ATR که تجهیزات بسیار ظعیف یخ زدایی داشتند هواپیماهاش و یا اصلاً نداشتند بعد که آژانس ایمنی اتحادیه اروپا (EASA) اون رو مجبور میکنه که باید نسبت به طراحی و نصب سامانه جدید آلارم یخ‌زدگی (APM) اقدام کند . ایران هم مانند باقی کشورهای مصرف کننده محصولات این شرکت ازش درخواست خرید تجهیزات میکنه و در نهایت ATR هم برای ایران تجهیزات مرتبط را نمی فرسته به بهانه تحریم ها . بعد برجام هم که مسئولین مربوطه عزیز آنقدر ذوق زده شدن از اجرای Water salute ها و مشغول آب بازی که از پنجره موقت گشایش برجامی برای ارتقاء و ترمیم پیکر خسته ناوگان استفاده نکردن و یا شاید هم چشم اندازی رو می دیدند که اصلاً نیازی به ارتقاء قبلی ها نیست و انشالله با همین فرمون تا چند سال فقط باید مشغول پاره کردن پلاستیک صندلی خرید های جدید باشیم !

    و اینگونه شد که پنجره که چه عرض شود ، در و پیکر هم بسته شد و ما ماندیم این ور پنجره و همین پرنده های کهنه و خسته خودمون !

     

    حالا بماند که اون هواپیما که در یاسوج سقوط کرد 7 سال به کما رفته بود و ازش قطعه برمیداشتند برای باقی پرنده ها ! چند ماه قبل از حادثه اسفناک مذکور دستی به ظاهر و سر و گوشش میکشند و رکابش می کنند برای استفاده و خدمت رسانی به مردم .

    اگر به صحبت های دوستان در اول تاپیک ارجاع دهم که اساساً این بدنه های فرسوده تاب و توان کمی دارند و بدون سیستم های نوین دیگر توقع از خلبان برای جمع کردن داستان در شرایط بحرانی توقعی بی منطق است :

    بر 10 تیر 1393 در 16:21 , hamedof گفت:


    فرض کنید که در حین پرواز کمک خلبان از یخ زدگی سطح هواپیما سخن بگوید ، خوب شما با یک مشکل روبرو شده اید زیرا یخ جریان ملایم هوا را از بین می برد و باعث افزایش نیروی پسا می شود . همچنین یخ سطح هواپیما باعث می شود تا ایرفویل ها نتوانند میزان لیفت مورد نیاز را برای هواپیما ایجاد کنند. وزن یخ معمولا در برابر اختلال جریان هوایی و بر هم زدن تعادل هواپیما که ایجاد می کند مقدارش ناچیز است .

    برای رفع این مشکل عموما سعی می شود تا از حداکثر توان موتور برای غلبه بر نیروی پسا استفاده نمود و دماغه هواپیما را به سمت بالا قرار می دهند تا ارتفاع دلخواه تنظیم شود. در این شرایط AOA (زاویه حمله) نیز افزایش می یابد . در این شرایط یخ در زیر بال ها و تقریبا کل سطح جلویی بدنه شامل ورودی های هوا ، پیشرانه ،‌ سپرهای باد ،‌ آنتن ها و پوسته جلوی هواپیما انباشته می شود . در این شرایط گرما به درستی انتقال نمی یابد ،‌آنتن ها به قدری با سرعت شروع به لرزش می کنند که امکان شکستن آن ها وجود دارد. این موضوع می تواند در ناوبری و ارتباطات هواپیما مشکل ایجاد کند .
    همچنین در هواپیماهای کوچک یخ به قدری می تواند انباشته شود که مانع ادامه فرآیند پرواز شود ! در این شرایط هواپیما با از کار افتادن (موتورها) روبرو می شود .
    در واقع در حین یخ زدگی شرایط از کارافتادگی(استال) در سرعت های بسیار بالاتر و زاویه حمله های بسیار کمتر از میزان نرمال به وقوع می پیوندد. موتور هواپیما نیز در این شرایط می تواند به دو دلیل از کار بیفتد : ۱- یخ زدگی کاربراتور ۲- مسدود شدن ورودی هوا در موتورهای انژکتوری . همچنین اندازه گیرند سوخت نیز در این شرایط تحت تاثیر قرار می گیرد.
     

     

    دوستان عفو بفرمایند بابت اشتباه های تایپی و نگارشی و یا احیاناً اگر نکاتی رو به درستی بیان نکردم . انشالله که دوستان با سابقه تر به ما پوتین نو ها با نظر لطف نگاه کنند .

    • Upvote 4
    • Downvote 1

  12. 3 hours قبل , MF44 گفت:

    مهمترين قدرت منطقه اي در گلوگاههاي انرژي و تجارت جهان است

    قطعاً همین طور هست . اما قدرت منطقه ای با ابر قدرت جهانی بودن تفاوت بسیاری داره . و صرف داشتن یک ژئوپولتیک مهم تنها معیار ابر قدرت "جهانی" بودن نیست و یا اینکه در کنار یک تنگه قرار گرفتن و حتی منابع سرشار زیر زمینی .

    نکته دیگر اینه که : هستند کشورهایی که حتی قدرت منطقه خودشون هم نبودن و یا نیستن ولی ابرقدرتها رو به چالش کشیدند . پس صرف تقابل و به چالش کشیدن یک ابر قدرت جهانی یک کشور رو در دسته بندی دیگری قرار نمی دهد .

     

    البته بسیاری از ابر قدرت ها قبلاً قدرت منطقه ای بودن و این به معنی این نیست که ما ضعیف هستیم و یا در اون مسیر نیستیم . در دنیا هستند قدرت های منطقه ای که با دارا بودن پتانسیل رشد دارند به قدرتی جهانی تبدیل میشن و یا حداقل در مسیر اون هستند.

     

    نظر شخصی خود من اینه که کشور ایران اکثر پتانسیل های رشد رو داره و این قابلیت رو داره که این مسیر رو شاید سریعتر از دیگران بره .

    مانند یک تیم فوتبال که صرف داشتن لیونل مسی شما رو صاحب جام نمیکنه و یا به جمع نیمه نهایی نمیبره . ولی همیشه عنوان میشه که آرژانتین با داشتن مسی مدعی جام هست .

    • Upvote 1
    • Downvote 1

  13. 1 ساعت پیش, LostSky گفت:

    پروژه ناو بندر کار بسیار داره و در آینده نزدیک نباید انتظار رونمایی داشته باشیم.

     

    این پروژه تغییر اساسی و تبدیل یک ابر تانکر نفتکش به یک ناوبندر نظامی با قابلیت ها و امکانات فراوان هست.

    ...

    با وجود سرعت بسیار پایین ساخت فریگیت های کلاس موج و همچنین اعلام زمانهای به آب اندازی و عملیاتی کردن این شناورها که بارها به عقب افتاده بسیار بعید هست که این شناور عظیم به این زودی ها حتی جهت تست به آب انداخته بشه ، مگر اینکه نیرو به شدت روی این پروژه تمدکز هزینه و انرژی بزاره تا زودتر به نتیجه برسه.

    البته با روند مشاهده شده به نظر میاد که اینگونه باشه و فرماندهان نیرو خواهان الحاق سریع یک شناور بزرگ و دوربرد جهت پشتیبانی همه جانبه ناوگروه های اعزامی به مناطق دوردست هستند و روند فعلاً با سرعت خوبی دارد پیش میرود.

    دقیقا به نکات درستی اشاره کردید . تغییرات در کاربری میتونه سختی های بسیاری به همراه داشته باشه . چون با هر تغییر الزاماتی پیش میاد و شما با چالش هایی روبرو میشی که در کاربری قبلی اون شرایط در نظر گرفته نشده یا اصلاً لازم نبوده و محدودیت های بنیادی رو جلوی روی طراح خواهد گذاشت . البته این کار نیک شاید از این جهت مفید باشد که میان بری گردد برای ما و تجربیات این اقدام سکویی بشه برای ساخت شناورهای مشابه .

     

    فقط نکته ای که به ذهنم خطور کرد این هست که کشوری مثل آلمان با تکنولوژی 80 سال پیش که یک کامپیوتر هم نبود (برا بحث های فنی و تولید صنعتی که هیچ ، حداقل برای دسته بندی بایگانی و استخراج اطلاعات عمومی پروژه) چگونه در عرض 6 سال 1050 زیردریایی یوبوت را ساختند و عملیاتی کردند !  همچنین 135 زیر دریایی که هنگام تسلیم آلمان در حوضچه ها در حال تکمیل و ساخت بودند را نیز اضافه کنید ! آمار ناو ها و بقیه هم که دیگر هیچ ... 

    • Upvote 4
    • Downvote 1

  14. 19 minutes قبل , Lord-Soldier گفت:

     

    سوالهای خیلی خوبی هست

    دوتا از مسئله های مهم فناوری در موشک، یکی موتور و سوخت هست و یکی دیگر هدایت

    محدودیت برد بحث موتور و سوخت رو محدود میکنه. و پیشرفت فناوری در اون حوزه رو هم محدود میکنه. علاوه بر بحثی که شما گفتید در مورد رسیدن موشکها به نقاط مد نظر، بحث وزن قابل انتقال توسط سرجنگی هم هست. مثلا یک موشکی که 4000 کیلومتر برد دارد با سر جنگی 1 تن، می توان در برد 1000 کیلومتر با سرجنگی 3 تن مثلا استفاده کرد. این امر برای کشوری که سلاح کشتار جمعی نداره مثل ایران خیلی مهم هست چرا که اقتصادی بودن استفاده از موشکهای بالستیک تا حد زیادی به این قضیه بستگی داره. و اگر پیشرفت فناوری موتور و سوخت محدود بشه معنیش اینه که صرفه اقتصادی موشکهای بالستیک هم محدود شده.

    البته خیلی خلاصه و فشرده توضیح دادم پوزش از دوستان. اگر بحث باز شد و نیاز بود بیشتر توضیح میدم.

    سپاسگذارم از پاسخ شما  ( دقیقاً مثل پازل فکر کنم پاسخ تون مسئله رو برام حل کرد )

     

    پس اگه برداشتم از راهنمایی هاتون درست باشه . میشه گفت وقتی میگن محدودیت برد عملاً منجر میشه به محدودیت در وزن محموله و اثر گذاری اون . و به تبع اون نوع کلاهک های حجیم تر و کاربردی تر هم پشت بندش محدود میشه . همزمان توسعه فناوری موتور ( قطعا موتورهایی با فناوری بالا ممکنه حجیم تر و سنگین تر باشن ) هم محدود میشه .

    وقتی اینها محدود بشه عملاً تحقیق و توسعه و دستیابی به تکنولوژی فضایی که بیس اون توسعه موشکی هست هم محدود میشه و باز به تبع اون سیستم های هدایت جنگ افزارهای آینده ما ( چه موشکی ، چه غیر موشکی و حتی در حد اشراف اطلاعاتی) هم محدود میشه بدون اینکه قطعنامه ای مثلاً آورده باشند که شما نمیتونی ماهواره مستقل داشته باشی و یا از خدمات ماهواره ای نظامی و غیرنظامی امن استفاده کنی ولی خود به خود از اون هم محروم میشی .

     

    در برجام ایران پذیرفت که تاسیسات غنی سازی رو در فردو برای چند سال جمع کنه . فقط نطنز باشه آشکارا عنوان کردند که میخواهیم خیالمون راحت باشه در جنگی احتمالی بتونیم نابودش کنیم . و ماهم پذیرفتیم ! خوب چرا حالا در موشکی نگویند که سیلو و لانچرهای زیرزمینی ممنوع بشه ؟! شما که اعتماد سازی کردی این هم روش قبول کن دیگه ! (از دید طرف مقابل)

     

    میشه گفت با یک درخواست به ظاهر ساده نتیجه کار این میشه که ایران عملاً امکان تقابل موثر در مقابل هیچگونه تهاجمی رو نخواهد داشت . شیری بی یال و دم و اشکم که صدای غرشش فقط از تریبون ها بیاد و بس ! 

     

    ایران جزء محدود کشورهای هست که اگر چه در دسته ابرقدرتهای جهانی نیست ولی مجبوره که گستره حوزه دید نظامیش ( چه دفاعی ، چه تهاجمی ، و به تبع اینها رصد اطلاعاتیش ) رو بسیار بزرگ در نظر بگیره شاید نیمی از کره زمین ( داستان نفت کش ها در ونزوئلا شاید به ما یاد آوری کرد که لازمه همین حوزه رو باید تمام کره زمین در نظر بگیریم ) . لذا برای این چنین کشوری با این طیف و گستره وسیع جغرافیایی و ماهیتی تهدیدات اعمال محدودیت چه معنی میده ؟ در واقع مانند همون مثاله : کشیدن دندان و چنگال های شیری که نیت کردی بری تو قفسش ! در حالی که کسانی که همین درخواست های کوچک ! رو از ما دارن با یک بار سوخت گیری جنگنده هاشون چند هزار کیلومتر رو در چند ساعت پیموده و مهمان ما خواهند شد .

    • Upvote 7
    • Downvote 1

  15. یک بحثی که همه دوستان بهش اشاره کردن در این چند روز خواسته های بایدن ورای برجام هست . درسته ما قبول نداریم یا اینکه هرگز قبول نخواهیم کرد . ولی این موضوع در چند ماه و چند سال آینده دستور کار طرف مقابل هست که پس شاید باید بیشتر درش تعمق کنیم .

    یکیش که من بیشتر دنبال میکنم و برام مهمه محدودیت موشکی هست . این محدودیت برد رو چطور محاسبه می کنند از دید خودشون ؟ پارامترهاشون چیه ؟ آیا فقط دنبال محدودیت برد هستن فقط ؟ آیا نوع سوخت موتور رو هم کار دارند ؟ نوع سر های جنگی ( غیر هسته ای ) را هم ؟ سیستم کنترل اونها رو هم ؟

     

    مثلاً طبق صحبت های شفاهی فرانسوی ها میگن 2000 کیلومتر ، آمریکا 300 یا 600 کیلومتر . مسئولین خودمون هم (کشوری و لشگری) که در آن مقطع میخواستن اروپا را همراه کنند همان 2000 تا  2500 را عنوان می کردند ( البته اشاره غیر مستقیم می کنند )

     

    منظورم اینه که آیا میشه متوجه بشیم که جدای از تبلیغات رسانه ای اونها . عملاً در کف میدان در اعمال محدودیت برد (یا سایر محدودیت های موشکی) دنبال چی هستن ؟ اونها نشون دادن که هدفمند برنامه می ریزند . گمان نمی کنم فقط دنبال قابلیت کلاهک هسته ای و اینطور تبلیغات فقط باشند . خواسته های دقیق تری دارن . آیا ضعفهایی ما در موشکی داریم ؟ که قصد دارن ما رو به کانال های هدایت کنند که قابلیت های ما سرکوب و ضعفها تشدید بشه ؟ چرا محدودیت بردهای مختلفی میگن مخصوصاً ؟

     

    اروپا میگه برای ما محدودیت 2000 کیلومتر مهمه و باید باشه چون به اروپا نرسه . اسرائیل لابی میکنه میگه بزارین زیر 700 که به من نرسه موشک های ایران . آمریکا میگه فاصله پایگاه های من 300 تا از مرز ایرانه پس محدودیت مطلوب اینه . آخرش امارت و عربستان و بحرین و جیبوتی ! میگن بزارید زیر 100 کیلومتر که ما خیالمون راحت باشه . بالاخره تکلیف خودشون هم با خودشون آیا مشخص نیست ؟ یا اینکه اینها می دونند چی میگن و همه جزء یک راهبرد کلی هست ؟ ( ببخشید خودم هم تعجب کردم از این همه سوال که پرسیدم در چهارتا خط ! )

    • Like 1
    • Upvote 5
    • Downvote 1