ALI

Members
  • تعداد محتوا

    3,819
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    65

تمامی ارسال های ALI

  1. [color=darkblue]از توجه دوستان ممنونم [quote] 1- چطور صهیونیست ها همانطور که در متن اشاره شد توسط انگلیسی ها حمایت و آموزش دیدند و حتی تاسیس اسرائیل رو هم ما ناشی از توطئه بریتانیا میدونیم، به این سرعت رو به سمت ارباب خودشون حمله ور شدند و دست به ترور انگلیسیها زدند؟ و هیچ واکنشی هم از سوی انگلیس نشون داده نشد و حتی در زمان جنگ تمام قد در حمایت از اسرائیل در مقابل اعراب ایستادند؟[/quote] کاوه جان تا سال 1946 هیچ اقدامی توسط صهیونیست ها علیه انگلیسی ها صورت نگرفت. اما پس از سال 1946 از یک سو صهیونیست ها شدیدا خواستار لغو اعلامیه کاغذ سفید و از سویی خواستار خروج انگلیس از خاک فلسطین بودند. یکی از مفاد اعلامیه کاغذ سفید این بود که تا زمانی که دولت انگلیس در خاک فلسطین حضور دارد ، هیچ گروهی اجازه تشکیل دولت در این سرزمین را نخواهد داشت. به همین دلیل ادامه حضور انگلیسی ها در فلسطین مانع جدی تشکیل حکومت و اعلام موجودیت اسرائیل بود. به همین خاطر از سال 1946 اسرائیلی ها با فشاری مضاعف بر روی انگلیس از یک سو و از سویی دیگر با تحریک آمریکا برای تحت فشار گذاشتن انگلیس ، سرانجام در 14 می 1948 انگلیس نیروهای خود را به طور کامل از خاک فلسطین خارج ساخت و زمینه برای اعلام موجودیت اسرائیل مساعد شد. [quote] 2- چطور ظرف 28 روز این همه تجهیزات و هواپیما به سوی اسرائیل سرازیر میشه؟ خلبانها نیاز به آموزش نداشتند؟ البته تا حدی بعد از جنگ جهانی دوم دنیا به خصوص متفقین با اشباع تجهیزات مواجه شده بودند، اما این که شما ظرف 4 هفته تقریبا نیروی هوایی جدیدی بسازید خیلی عجیبه.[/quote] مساله اینجاست که به همراه هواپیماها ، پرسنل کادر پروازی نیز وارد اسرائیل شدند. در همین مدت کوتاه چهار هفته ای پرسنل کادر پروازی این هواپیماها به تابعیت اسرائیل در آمدند و در واقع به طور رسمی اسرائیلی شدند. طی آتش بس دوم 40 خلبان کارآزموده نیروی هوایی چکسلواکی به تابعیت اسرائیل در آمدند. همچنین 24 هواپیمای آورو آنسون ساخت چکسلواکی نیز به همراه این خلبانان وارد اسرائیل شدند. تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز این هواپیماها نیز به وسیله اسکای تراپر های آمریکایی ، از چکسلواکی به تل آویو و نقب ( صحرای نگو ) و هاتزاریم منتقل می شد. [/color]
  2. [color=darkblue]از همه دوستان به خاطر لطف و توجهشون و همچنین قوت قلب دادن کمال تشکر رو دارم. [quote]حالا یک سوال دارم که این سازمان های اسراییل بیشتر توسط انگلیس آموزش دیده شد یا آمریکا ؟ یا این یک ویژگی صهیونیست ها بود که از جایی آموزش نگرفته اند ؟[/quote] در آن 30 سالی که فلسطین تحت قیمومیت انگلستان بود ، درست در همین 30 سال بود که سازمان های مخفی صهیونیستی توسط انگلیسی ها آموزش داده شدند. سازمان هاگانا از بعد اطلاعاتی و نظامی تحت آموزش انگلیسی های مستقر در خاک فلسطین بودند. در واقع این انگلیس بود که تجربیات خود را به صهیونیست ها انتقال داد. آمریکا کمترین نقشی در تجهیز اطلاعاتی صهیونیست ها نداشت. چه اینکه در پایان جنگ جهانی دوم هنوز آمریکا فاقد یک سازمان مستقل اطلاعاتی بود و نمی توانست از این نظر کمکی به صهیونیست ها داشته باشد. به خصوص اینکه آمریکا در نیمه دوم دهه 40 از نظر اطلاعاتی به هیچ وجه در حد انگلیس و شوروی نبود. البته تلاش خود صهیونیست ها برای داشتن یک سازمان اطلاعاتی قوی ، که یکی از اصلی ترین پیش نیازهای تشکیل کشور مستقل یهودی است ، را نمی توان نادیده گرفت. از سال 1920 که هاگانا تشکیل شد ، این سازمان تنها به کمک های انگلیس اکتفا نکرد ، بلکه تلاش های خود را برای افزایش قدرت مانور خود به کار بست و روش هایی ابتکاری و خلاقانه در زمینه کسب اطلاعات و جاسوسی و عملیات های مخفی خلق کرد. به طوریکه در سال 1946 ماموران مخفی صهیونیسم توانسته بودند به ساختمان های اداری انگلیس نیز نفوذ کنند ، بدون آنکه انگلیسی ها از این نفوذ خبردار شوند. عملیات های جاسوسی اسرائیل در کشورهای اروپای شرقی را هم نباید فراموش کرد. سازمان های اطلاعاتی کشورهای اروپای شرقی که عمدتا تحت نظر سازمان کا گ ب فعالیت می کردند ، نیز در بیشتر مواقع قادر به مقابله با عوامل اطلاعاتی صهیونیست ها نبودند. [/color]
  3. [color=darkblue]عرض سلام و ادب و احترام خدمت سردار آرمانی گرامی. این نهایت تواضع و لطف شما نسبت به حقیر را می رساند که چون شمایی استاد و عالم از مثل منی بیسواد تعریف و تمجید کند. [quote]علی اقا، این حسن سلامه با علی حسن سلامه که عضو گروه سپتامبر سیاه (از طراحان گروگانگیری مونیخ) بوده نسبتی داره ؟[/quote] بله علی حسن سلامه که رهبر عملیات گروگانگیری المپیک مونیخ بود ، فرزند حسن سلامه بود. وی زمانی که هشت ساله بود پدرش را در همین جنگ از دست داد.[/color]
  4. [color=darkblue]خواهش می کنم برادر هگزمن ممنونم از نکته سنجی شما ، بله حق با شماست. عبدالله انتظام وزیر امور خارجه دولت حسین علاء بود. جالب اینجاست که ایران دومین کشوری بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت.[/color]
  5. گالری تصاویر جبهه الجلیل سوریه بی 17 های ارتش اسرائیل بر فراز هاتزاریم افراشتن پرچم اسرائیل در منطقه مفتوحه اسپیت فایر ارتش مصر سقوط کرده در خاک اسرائیل نقشه حمله نیروهای مصری به اسرائیل تی 6 های ارتش اسرائیل ساموئل آریوال در اورشلیم فرماندهان ارشد اسرائیل سکنه بومی فلسطین در حال ترک دیار حاشیه امنیتی اسرائیل ( خطوط آبی رنگ ) اسپیت فایر ارتش اسرائیل ژنرال احمد علی المواوی اسپیت فایر ارتش مصر سقوط کرده در اسرائیل تاهومی نقشه ای از مسیر جاده اورشلیم به تل آویو یهودیان در آلمان ، اکتبر 1939 آوارگان فلسطینی در سال 1947 نقشه ای با کیفیت بالا و دقیق از فلسطین و شهرهای آن یهودیان در لهستان نماد پالماچ پرچم اسرائیل پلیس آلمان در حال بدرفتاری با یک شهروند یهودی پوستر ایرگون پوستر هاگانا آتش توپخانه ارتش اردن جابوتینسکی حاج امین الحسینی حاج امین الحسینی به همراه جمال عبدالناصر حاج امین الحسینی در حال مذاکره با هیتلر ( تصویر منحصر بفرد ) حاج امین الحسینی در حال دست دادن با هیملر در برلین حاج امین الحسینی مورد استقبال ورماخت حاج امین الحسینی در برلین حاج امین الحسینی در جمع یاران و هواخواهان سران کشورهای عربی در عربستان حسن سلامه رژه سربازان اسرائیل رژه نیروهای هاگانا رهبران عرب در اورشلیم زنان عضو پالماچ ژنرال واتسون ( انگلیسی ) در سال 1917 در اورشلیم هگزا گونال سربازان انگلیسی در اورشلیم سربازان هاگانا یهودیان در لهستان شیمون آویدان عبدالقادر الحسینی عبدالله انتظام ، وزیر امور خارجه وقت ایران فوزی القاوقچی ، نفر اول از سمت راست فولک برنارد ، نماینده سازمان ملل در امور فلسطین قتل عام یهودیان توسط گشتاپو آلمان ، کشتار یهودیان گشتاپو و تیر خلاص بر سر یهودی آلمان کشتار یهودیان در اوکراین کشتی متعلق به هاگانا در حال انتقال یهودیان از اروپا به فلسطین ( تصویر منحصر بفرد ) گلاب پاشا و ملک عبدالله کلاب پاشا محمد نجیب محمد نجیب و بوفانگ ملک عبدالله در اورشلیم در کنار کاردینالها و اسقف های این شهر ملک فیصل مناخم بگین در جوانی موشه کارمل نقشه فلسطین در طرح تجزیه فلسطین در سال 1947 توسط سازمان ملل هانس المجالی نماد اشترن ( لهی ) نماد هاگانا ملک فیصل و ویزمن یهودیان در آلمان هواپیمای آویا متعلق به ارتش اسرائیل که در این جنگ شرکت داشت تصرف فرودگاه شهر لیدیا توسط اسرائیلی ها اسیر کردن یهودیان شهر رمله توسط نظامیان اردنی
  6. [color=darkblue][size=24]نتایجی که از این جنگ به دست آمد[/size][/color] [color=darkblue]این جنگ بیشتر از آنکه از بعد نظامی مورد توجه باشد ، بیشتر از بعد اطلاعاتی مورد توجه قرار می گیرد. نظامیان عرب از یک سو بسیار بی تجربه بودند و بسیار ناشیانه عمل کردند. ارتباطات مناسب و امنی بین آنها وجود نداشت و اغلب توسط اسرائیلی ها شنود می شد. و از سویی فاقد یک نهاد اطلاعاتی قوی و موثر بودند. از بین این کشورها تنها عراق بود که دارای سازمان اطلاعات نظامی بود که آنها هم تنها برای ماموریت های اطلاعات نظامی آموزش دیده بودند و توان انجام جاسوسی های سیاسی و شهری را نداشتند. این نیروها نیز حریف سازمان اطلاعاتی قدرتمند اسرائیل و انگلیس نبودند. اسرائیل جاسوسانی در اختیار داشت که نه تنها به زبان عربی ، بلکه با لهجه خاص کشورهای مورد جاسوسی خود صحبت می کردند. یک جاسوس اسرائیلی که مامور کسب اطلاعات از مواضع عراقی ها بود ، به زبان عربی و لهجه عراقی تسلط کامل داشت. جاسوسی که قرار بود از مصر کسب اطلاعات کند ، به زبان عربی و لهجه مصری تسلط کامل داشت. ماموران اطلاعاتی اسرائیل در سراسر خاک فلسطین پراکنده بودند. آنها نه تنها به زبان عربی ، بلکه به آداب و رسوم و لهجه های محلی هر منطقه نیز آشنایی کامل داشتند. وقتی که نیروهای اعراب یک شهر و یا یک روستا را تصرف می کردند از این موضوع غافل بودند که تعدادی از شهروندان مناطق متصرفه ، جزء جاسوسان و خبرچین های اسرائیل هستند. به عنوان مثال بنا به گفته ولید الخالد و همچنین افسران عراقی در جنین ، اسرائیل حداقل سه جاسوس حرفه ای و تعداد زیادی خبرچین محلی در جنین در اختیار داشت که در پوشش شهروندان عادی در شهر تردد می کردند. اما همین به ظاهر شهروندان عرب ، جاسوس ها و خبرچین ها و مزدوران اسرائیل بودند. علت اصلی شکست ارتش عراق در جنین وجود همین شبکه گسترده اطلاعاتی اسرائیل در جنین بود. نیروهای عراقی تنها توانستند چهار تن از خبرچین های اسرائیل را در جنین دستگیر کنند. همچنین سازمان شین بث نیز در این جریان بسیار فعال بود. حضور شین بث در مناطق مختلف نبرد ، ابتکار عمل ماموران اطلاعاتی اعراب را می گرفت. تعداد زیادی از نیروهای اعراب که وظیفه آنها کسب اطلاعات از اسرائیل بود ، توسط شین بث دستگیر شدند. اینتلیجنس سرویس هم در این نبرد بسیار فعال بود. کنسول گری های انگلیس در شهرهای مختلف ، مجری طرح های جمع آوری اطلاعات سازمان اینتلیجنس سرویس در خاک اسرائیل بودند. به دلیل حضور سی ساله انگلیس در خاک فلسطین و آشنایی کامل انگلیسی ها با موقعیت های جغرافیایی فلسطین و همچنین فرهنگ و آداب و رسوم مردم این کشور ، سازمان اینتلیجنس سرویس نیز در این نبرد بسیار موفق عمل کرد. نکته دیگری که می بایست آنرا مد نظر قرار داد این بود که در آن دوره به طور متوسط ماهانه حدود 8 هزار نفر یهودی از سراسر جهان به سمت اسرائیل مهاجرت می کردند. مهاجرت این حجم عظیم یهودی ها به اسرائیل باعث گسترش ارتش اسرائیل می شد. مهاجرین تازه وارد به اسرائیل به عضویت ارتش اسرائیل در می آمدند. این جنگ منافع بسیار زیادی برای اسرائیل داشت. اسرائیل در این جنگ با ساختار ارتش های کشورهای همسایه به طور کامل آشنا شد و از نقاط قوت و ضعف ارتش های عربی همسایه اسرائیل به طور کامل مطلع گشت و این خود به گسترش حاشیه امنیت اسرائیل کمک بسزایی کرد. اسرائیل در این جنگ وجهه تخریب شده خود را مجددا به دست آورد. رسانه های غربی کشورهای عربی را مسبب آغاز جنگ اعلام کرده بودند و به این ترتیب و با اقدامات پروپاگاندای غربی ها وجهه اسرائیل در مجامع عمومی حفظ شد. این جنگ خود به عنوان آغاز مظلوم نمایی اسرائیل در مجامع عمومی بود. سران اسرائیل با تمسک جستن به این جنگ همواره خود را ملتی مظلوم معرفی می کردند که مورد حمله اعراب واقع شدند. این مظلوم نمایی تا جایی پیش رفت که تا پایان این جنگ تعداد کشورهایی که اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند به 45 کشور رسیده بود. به واسطه کمک های تسلیحاتی فراوانی که به اسرائیل در طی این جنگ صورت می گرفت ، ارتش اسرائیل بسیار قوی شد. اسرائیل با این جنگ با مناطق خارج لبنان آشنا شد و به این ترتیب باب جدیدی از تجاوزات نظامی به مناطق غیر اسرائیل برای این کشور باز شد. اسرائیل با منطقه سینا ، کرانه باختری رود اردن ، جولان و جنوب لبنان آشنا شد و این جنگ به عنوان نقطه عطفی بر دوختن چشم طمع اسرائیل به این مناطق بود. سازمان های جاسوسی اسرائیل نیز در این نبرد تجربیات گسترده ای را کسب کردند و این موارد به خوبی باعث تجربه بیشتر آنها شد. می توان گفت اصلی ترین دلیل شکست اعراب در این جنگ شبکه گسترده اطلاعاتی اسرائیل بود.[/color] [color=brown] [size=24]نویسنده : علی محمدی هر گونه استفاده از این مقاله تنها با درج لینک سایت میلیتاری و نام نویسنده آن امکانپذیر است. [/size][/color]
  7. [color=darkblue]در 11 ژوئن سازمان ملل متحد یک آتش بس 28 روزه را برای طرفین درگیر به تصویب رساند که این آتش بس تا 8 جولای ادامه داشت. طرفین درگیر جنگ از این آتش بس 28 روزه برای تقویت مواضع خود استفاده کردند. کشورهای عربی شروع به افزایش نیروهای خود کردند. حدود 20 هزار نفر به نیروهای اعراب افزوده شد. اما اسرائیلی ها نیروهای خود را از 38 هزار نفر به 65 هزار نفر افزایش دادند. از سویی دیگر آمریکا ، انگلیس و چکسلواکی نیز شروع به تجهیز نیروی هوایی اسرائیل کردند. تعداد زیادی هواپیماهای تی 6 هاروارد ، اسپیت فایر ، سی 53 اسکای تراپر ، آورو آنسون تحویل نیروی هوایی اسرائیل شد و این نیرو جان تازه ای گرفت. برای مقابله با این حجم عظیم جنگنده های اسرائیلی ، عراق نیز تعداد 50 جنگنده خود را از بغداد به امان منتقل کرد. از آن سو تحویل دو ناو جنگی آمریکایی به اسرائیل باعث تقویت مواضع دریایی اسرائیلی ها شد. همچنین تعداد 7000 قبضه تیربار نیمه سنگین به همراه 50 میلیون فشنگ توسط چکسلواکی تحویل اسرائیل شد و مهندسین چکسلواکی و انگلیسی در این مدت شروع به تقویت کارخانجات مخفی اسلحه سازی اسرائیل کردند. این سه کارخانه اسلحه سازی اسرائیلیها به طور مداوم در حال تولید تسلیحات و تجهیزات سبک بود. با اتمام این آتش بس 28 روزه ، مجددا جنگ بین اعراب و اسرائیل از 8 جولای آغاز گردید. مهمترین عملیات اسرائیلی ها در این فاز جنگ ، عملیات بانی بود. عملیات بانی یک عملیات ضربتی بود که طی آن بزرگراه اورشلیم – تل آویو به همراه تمامی شهرهای موجود در این بزرگراه به تصرف نیروهای اسرائیلی در آمد. 6000 نفر نیرو در قالب 5 تیپ مستقل که هر یک دارای گردان های زرهی و توپخانه بودند و توسط نیروهای هوایی تقویت شده اسرائیل پشتیبانی می شدند ، به شهرهای رام الله ، لاترون ، الرمله و لیدا را به تصرف خود در آوردند. این عملیات به قدری سریع انجام شد که نیروهای عراقی و اردنی هرگز نتوانستند به این عملیات عکس العمل نشان دهند. تصرف این بزرگراه باعث امنیت تل آویو می شد و مرکزیت یهودیها از گزند نیروهای اعراب در امان بود. فاز دوم جنگ اعراب و اسرائیل تا 18 جولای ، به مدت 10 روز ادامه داشت و در این مدت طرفین عملیات های کوچکی علیه هم انجام دادند که در یکی از این عملیات ها ژنرال دیوید شالتل ، فرمانده یکی از تیپ های مستقل اسرائیل توسط آتش توپخانه عراق به هلاکت رسید. مجددا در ساعت 19 روز 18 جولای به درخواست سازمان ملل برای دومین بار بین طرفین درگیر آتش بس برقرار گردید. این آتش بس تا 15 اکتبر ادامه داشت. در این مدت تسلیحات جدیدی تحویل ارتش اسرائیل گردید. مهمترین اینها تعداد شش فروند بمب افکن های سنگین بوئینگ B17 بود. این بمب افکن ها توسط آمریکا در جنگ جهانی دوم علیه ژاپن به مقیاس وسیعی استفاده شده بود و یکی از بهترین بمب افکن های آن دوره به شمار می رفت. B17 قادر به حمل 8 تن بمب بود و شعاع عملیاتی آن نیز به 2000 کیلومتر می رسید. این بمب افکن ها در اسکادران 69 نیروی هوایی اسرائیل مشغول به خدمت شدند. خدمه این شش فروند B17 نیز تماما انگلیسی بودند که در این مدت کوتاه آتش بس دوم به تابعیت اسرائیل در آمده بودند. ورود این بمب افکن به نیروی هوایی اسرائیل باعث برهم خوردن موازنه جنگ و همچنین تغییر سرنوشت جنگ گردید. چرا که این بمب افکن دوربرد قادر بود که پایتخت کشورهای متخاصم ( حتی بغداد ) را بمباران کند. جالب اینجاست که در این مدت تعداد زیادی سرباز مزدور آمریکایی دارای تابعیت اسرائیلی شدند و در کنار سربازان اسرائیلی به جنگ با اعراب پرداختند. از 15 اکتبر فاز سوم جنگ آغاز شد و از این لحظه به بعد اعراب که تاکنون بیشتر مهاجم بودند در وضعیت تدافعی قرار گرفتند. در فاز سوم جنگ نفرات ارتش اسرائیل به 110 هزار نفر رسیده بود ، در حالیکه نفرات ائتلاف اعراب به 60 هزار نفر رسیده بود. سه گردان از نیروهای اسرائیلی در روز 16 اکتبر یک حمله سریع به وسیله تانک های پر سرعت ماتیلدا را به جاده حبرون – بیرشبا ترتیب دادند. حبرون تا حیفا حدود 16 مایل فاصله داشت و نیروهای پیاده نظام مصری تا به این منطقه پیشروی کرده بودند. اسرائیلی ها با یک حمله سریع به وسیله سه گردان ضربتی خود توانستند کنترل این جاده را در دست بگیرند. به این ترتیب نظامیان مصری از دو سمت به محاصره اسرائیلی ها در آمدند. اسپیت فایر های مصری برای کمک به نیروهای محاصره شده به پرواز در آمدند ، ولی آنسون ها و هاروارد های اسرائیلی اجازه هرگونه تحرک را در آسمان از جنگنده های مصری گرفته بودند. به این ترتیب نیروهای مصری در حبرون خود را در محاصره اسرائیلی ها دیدند و از آنجایی که جاده بیرشبا به حبرون در دست اسرائیلی ها بود ، کامیون های مصری قادر به رساندن آذوقه و مهمات به سربازان مصری نبودند ، به همین دلیل نیروهای مصری به ناچار از راه های غیر هموار به سمت سینا عقب نشینی کردند. ناوهای جنگی اسرائیل نیز از فاز سوم جنگ وارد کارزار شده بودند. ناوهای جنگی اسرائیل به شدت باریکه غزه را تا نزدیکی های پورت سعید مورد حمله قرار می دادند و مانع انتقال مایحتاج نظامیان مصری می شدند. همچنین ناوهای توپدار اسرائیلی نظامیان مصری را در منطقه آشکلوم زیر آتش سنگین توپهای خود گرفتند. همچنین این ناوها مانع عقب نشینی مصری ها ار راه دریا شدند. به این ترتیب نظامیان مصر در شرایط سختی قرار گرفتند. B17 های اسرائیل هم از 15 اکتبر به بعد بسیار فعال بودند. اسرائیل با این بمب افکن ها عقبه نیروهای اعراب را مورد حمله قرار می داد و از آنجایی که این بمب افکن ها معمولا در ارتفاع بالا پرواز می کنند ، به همین دلیل اعراب نتوانستند با B17 های اسرائیل مقابله کنند. کار به جایی رسیده بود که برخی از مناطق در داخل خاک این کشورها توسط B17 های اسرائیل بمباران می شد. در 22 اکتبر سازمان ملل برای سومین بار از طرفین درگیر خواست که آتش بس یک ماهه را قبول کنند. اما از آنجایی که اعراب در تجربه دو آتش بس قبلی دریافته بودند که این آتش بس ها به منظور تقویت ارتش اسرائیل صورت می گیرد ، با اجرای این آتش بس مخالفت کردند. در 24 اکتبر تیپ کارملی اسرائیل عملیات هیرام را علیه نیروهای لبنان و سوریه ترتیب داد. نیروهای سوریه و لبنان که در این جنگ کمترین اثر را بر جنگ گذاشته بودند در همان هفته های آغازین نبرد در منطقه الجلیل متوقف شده بودند. در عملیات هیرام تانک های سبک و پرسرعت اسرائیل کار را بر نیروهای لبنانی در این منطقه سخت گرفتند تا در نهایت نیروهای لبنانی در 27 اکتبر به سمت مرزهای خود عقب نشینی کردند. اسرائیلیها منطقه الجلیل را به طور کامل تصرف کردند و سوری ها را به سمت جولان و لبنانی ها را به سمت مرزهای خود عقب راندند. در 3 نوامبر نیروهای لبنانی به خاک لبنان عقب نشینی کردند. اما اسرائیلی ها تنها به این عقب راندن اکتفا نکردند ، بلکه به تعقیب نیروهای لبنانی در خاک لبنان پرداختند و پس از 5 مایل پیشروی در خاک لبنان در حاشیه رودخانه لیتانی متوقف شدند. اسرائیل روستاهای این مناطق از لبنان را به سادگی و بدون مقاومت تسخیر می کرد. به این ترتیب ، یکی از دول متخاصم از نبرد خارج شد. در 12 نوامبر اسرائیلی ها موفق شدند عراقی ها را از منطقه تیگراد واقع در بین جنین و نابلس به عقب برانند. در 5 تا 7 دسامبر نیز حمله گسترده ای به مناطق Negev صورت گرفت که به این ترتیب کنترل بخش های جنوبی و جنوب غربی این منطقه به دست اسرائیلی ها افتاد و مصری ها به نزدیکی سینا عقب نشینی کردند. در 22 دسامبر نیروهای اسرائیلی یک حمله شدید را علیه مواضع مصری ها به راه انداختند. هدف از این حمله بیرون راندن ارتش مصر به طور کامل از خاک اسرائیل بود. حملات شدید اسرائیلی ها در منطقه رفح و نوار غزه به نیروهای مصری از یک سو و بمباران شدید و آتش بارهای شدید توپخانه های دریایی اسرائیل سبب شد که در 3 ژانویه 1949 مصریها به طور کامل از خاک اسرائیل خارج شوند و به صحرای سینا عقب نشینی کنند. اسرائیلی ها نیز وارد صحرای سینا شدند و به تعقیب نیروهای مصری پرداختند. اسرائیلی ها به قدری در سینا پیشروی کرده بودند که آتش توپخانه آنها به بندر العریش می رسید. در اینجا با فشار دولت های آمریکا و انگلیس از یک سو بر مصر برای قبول شرایط آتش بس و از سویی دیگر بر اسرائیل مبنی بر خروج فوری از سینا ارتش اسرائیل به سمت رفح و نوار غزه بازگشت. سرانجام در 9 ژانویه 1949 قطعنامه 194 سازمان ملل در مورد دول متخاصم به اجرا در آمد و درگیریها به اتمام رسید.[/color]
  8. [color=darkblue]در ساعت 7 صبح روز 15 می جنگ رسما آغاز شد. دو اسپیت فایر متعلق به ارتش مصر به بمباران تل آویو پرداختند. که البته یکی از این دو فروند ، توسط آتش سلاح های ضد هوایی اسرائیل سقوط کرد و خلبان آن نیز دستگیر و زندانی شد. هاریکن ها و اسپیت فایرهای مصر تا 21 می همه روزه مناطق یهودی نشین ، بخصوص تل آویو را بمباران می کردند و در این مدت هیچ آتش زمینی توسط مصری ها و اسرائیلیها رد و بدل نشد. در 22 می هواپیماهای جنگی مصر به پایگاه هوایی رامات دیوید ، واقع در 20 مایلی جنوب شرق تل آویو ، حمله کردند. این پایگاه کماکان در اختیار انگلیسی ها بود و انگلیسی ها در این پایگاه مشغول آموزش و بازسازی نیروی هوایی اسرائیل بودند. این پایگاه در سه نوبت مورد حمله اسپیت فایر های مصری قرار گرفت. در این سلسله عملیات ها شش هواپیمای هاریکن متعلق به نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا بر روی زمین از بین رفت ، یک هواپیمای ترابری ، یک شیلتر هواپیما ، یک هانگر ، تاسیسات مخابراتی پایگاه به کلی نابود شد و همچنین هفت تن از نظامیان انگلیسی نیز کشته شدند. انگلیسی ها نیز در دور سوم حملات مصری ها به این پایگاه موفق شدند چهار فروند اسپیت فایر مصری را به کمک هواپیماهای خود سرنگون کنند و همچنین پنجمین اسپیت فایر هم به وسیله آتشبارهای زمینی سرنگون شد. چند روز بعد نیروهای زمینی مصر در قالب دو ستون زرهی پیشروی خود را به سمت نقاط مرکزی اسرائیل آغاز کردند. در حالیکه توسط واحد های توپخانه و نیروی هوایی مصر پشتیبانی می شدند. ستون اول تحت فرماندهی ژنرال احمد علی المواوی به سمت تل آویو به حرکت در آمد. ستون دوم نیز تحت فرماندهی ژنرال محمد نجیب به سمت شرق و دشت Negev و کیبوتزیم شروع به پیشروی کرد. ستون اول بزرگتر و قویتر از ستون دوم بود. نیروهای نظامی اخوان المسلمین نیز در ستون اول حاضر بودند. در حالیکه توپخانه ارتش مصر به شدت از نظامیان در حال پیشروی مصری پشتیبانی می کرد ، پیشروی نیروهای مصری به سمت تل آویو و شرق ادامه یافت. از آن سو اسرائیلیها نیز در نقاط مختلف با ایجاد موانع ایذایی در مسیر حرکت ستون های زرهی مصر ، باعث کند شدن پیشروی این نیروها شدند. اسرائیلی ها برای اولین بار در منطقه کیبوتز ( قسمت شمالی نوار غزه فعلی ) جلوی پیشروی ستون زرهی اول مصر تحت فرماندهی ژنرال احمد علی المواوی را گرفتند. آتش سنگین توپخانه اسرائیل باعث توقف پیشروی ستون اول نظامیان مصری شد. از آن سو در منطقه کفر داروم ( پشت خطوط شرقی نوار غزه فعلی ) نیروهای اسرائیل توانستند ستون دوم نیروهای مصری را به کمک آتش سنگین توپخانه های خود متوقف سازند و جلوی پیشروی آنها را نیز بگیرند. یکی از مضحک ترین و مسخره ترین دروغ های اسرائیلیها در این قسمت نبرد ، نبرد مردخای است. اسرائیلیها درباره متوقف ساختن ستون دوم مصر ، افسانه مسخره ای سر هم کرده اند که داستان آن به این شرح است که یک گروهان شامل 100 سرباز اسرائیلی که همگی آنها به رایفل های دستی مجهز بودند و تنها یک مسلسل نیمه سنگین و یک راکت انداز ضد تانک در اختیار داشتند ، توانستند ستون دوم نظامیان مصری که شامل 2500 نظامی بود را به مدت 5 روز متوقف سازند و جلوی توپخانه و حملات هوایی مصری ها هم مقاومت کنند. در حالیکه مصری ها اذعان دارند که آتش سنگین توپخانه اسرائیل باعث توقف پیشروی آنها شد. به نظر می رسد که ادعای مصری ها قابل قبول تر باشد ، چرا که یک گروه 100 نفره با تفنگ های دستی و تنها یک تیربار نیمه سنگین هیچگاه نمی تواند در برابر توپخانه ارتش مصر پنج روز مقاومت کرده و حملات هوایی این کشور را دفع کند. علیرغم آتش سنگین توپخانه اسرائیل ، مصری ها توانستند با تقسیم نیرو و نفوذ های گروهی به پیشروی های خود ادامه دهند و نیروهای مدافع اسرائیلی را عقب برانند. اما با اعزام سه گردان پیاده نظام از تل آویو ، مجددا در منطقه ادهالوم در نزدیکی اشدود ، جلوی پیشروی ارتش مصر گرفته می شود. این اتفاق در 29 می افتاده است. در این تاریخ برای اولین بار در این عملیات هواپیماهای جنگی اسرائیل به هوا برخواستند و به مقابله با دشمن پرداختند. بمب افکن های آویا اس 199 که ساخت کشور چکسلواکی بودند و به تازگی تحویل ارتش اسرائیل شده بودند ، با بمباران مواضع مصری ها در منطقه ادهالوم و همچنین اجرای آتش سنگین توسط توپخانه ارتش اسرائیل ، سبب زمین گیر شدن ارتش مصر در این منطقه شدند. نیروهای مصری در ستون اول دارای 500 خودروی زرهی بودند که با موج اول حمله بمب افکن های اسرائیلی تعدادی از آنها از بین رفت. اسرائیل از بمب های 70 کیلویی در بمب افکن های خود استفاده می کرد. تا این تاریخ تلفات نیروهای مصری در ستون اول معادل 350 کشته و زخمی بود. نیروهای سوریه از سمت جولان وارد سرزمین فلسطین شدند و به سمت منطقه الجلیل پیشروی کردند. در نزدیکی های منطقه الجلیل ، یک گردان پیاده اسرائیلی جلوی پیشروی نیروهای سوری را می گیرند. لبنانی ها نیز از مرزهای شمالی اسرائیل به سمت جنوب حمله ور می شوند و موفق می شوند در منطقه ملکیه دفاع نظامیان اسرائیلی را عقب برانند و روستای ملکیه را به تصرف در آورند و از چنگ اسرائیلیها خارج سازند. ولی سه روز بعد اسرائیلی ها با یک یورش گسترده توانستند لبنانی ها را عقب برانند. واقعیت امر این است که نظامیان لبنان و سوریه بیشتر از حد تصور ناشیانه عمل می کردند. آنها دارای کمترین تجربه در زمینه جنگ بودند. از سمت شرق نیز نیروهای اردن و عراق یک حمله گسترده را به خاک فلسطین آغاز کردند. ابتدا یگان های مهندسی عراق چندین پل شناور متعدد بر روی رود اردن احداث می کنند. سپس بلافاصله نیروهای اردنی و عراقی با استفاده از این پلها به سمت اسرائیل حمله ور می شوند. تیپ های سه گانه عراق به سمت جنین ، نابلس و تولکرم حمله می کنند و نظامیان اردنی نیز به سمت اورشلیم حمله ور می شوند. به جرات بایستی عراق را قویترین ارتش عربی در آن دوره بدانیم. هم از نظر تجربیات و ابتکار عمل این ارتش و هم از بابت تجهیزات. نیروی هوایی عراق در آن دوره بیش از 100 جنگنده بمب افکن هاریکن در اختیار داشت. یک لشکر پیاده نظام عراقی با دو لشکر پیاده و یک لشکر زرهی سایر کشورهای عربی مقایسه می شد. تیپ دوم پیاده نظام عراق با پشتیبانی یک گردان زرهی و واحد های توپخانه و بمباران های هاریکن های عراقی ، در 25 می توانست جنین را به تصرف خود در آورد. مقاومت اسرائیلیها در نابلس و تولکرم همچنان ادامه داشت. تصرف جنین توسط عراق باعث خوشحالی و ایجاد روحیه در کشورهای عربی شد. از 29 می حمله اسپیت فایرهای اسرائیلی به جنین برای بازپس گیری این شهر آغاز شد و این حملات تا سه روز ادامه داشت. حملات هوایی اسرائیل به جنین باعث شد که بخشی از سربازان پیاده و بخشی از توان زرهی عراق در جنین از بین برود. عراقی ها نیز در این سه روز 6 اسپیت فایر اسرائیلی را سرنگون کردند. سرانجام اسرائیلیها در دوم ژوئن موفق شدند تا جنین را از تصرف نیروهای عراقی خارج سازند و پس از آن به کمک نیروهای خودی در نابلس و تولکرم رفتند. نیروهای اردنی نیز تا نزدیک دروازه های اورشلیم پیش رفتند ، اما به علت مقاومت سرسختانه یهودیان نتوانستند وارد اورشلیم شوند. البته بخش هایی از شهر جدید را به تصرف خود در آوردند. اما بخش های شهر قدیمی همچنان در دست یهودیان بود. در سوم ژوئن نیروهای تیپ الکساندرونی ( اسکندرون ) به نیروهای اردنی که در بین منطقه راس العین و یافا قرار داشتند و به سمت اورشلیم در حرکت بودند تا به کمک نیروهای خودی بروند ، حمله کردند. در حالیکه بمب افکنها و آتش توپخانه زمینی اسرائیل به شدت از نیروهای تیپ الکساندرونی پشتیبانی می کرد. در این حمله بیش از 200 نیروی اردنی کشته شدند و این حمله ضربه روحی بسیار سختی به نظامیان عرب وارد آورد. جنگ های بین این کشورها به طور فرسایشی تا 11 ماه ژوئن ادامه داشت. [/color]
  9. [color=darkblue]سرانجام در 14 می 1948 به دنبال خروج کامل نیروهای انگلیسی از خاک فلسطین ، دیوید بن گوریون در یک سخنرانی که به طور مستقیم از رسانه ها منتشر می شد ، موجودیت اسرائیل را اعلام کرد. به این ترتیب نقشه طرح تجزیه فلسطین به طور کامل اجرا شد و فلسطین به دو بخش اسرائیل و سرزمین های فلسطین تقسیم شد. اما دولت های چهار همسایه عربی فلسطین ( یعنی مصر ، لبنان ، سوریه و اردن ) که از دو سال پیش از این قتل عام ها و کشتار پی در پی مردم فلسطین به خشم آمده بودند ، 10 ساعت پس از نطق بن گوریون و اعلام موجودیت اسرائیل طرح یک حمله همه جانبه زمینی و هوایی به خاک فلسطین اشغالی برای نابودی رژیم نوظهور اسرائیل را ریختند. ارتش مصر در جبهه سینا ، ارتش سوریه در جبهه جولان ، ارتش اردن در کرانه باختری رود اردن و ارتش لبنان در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی به حالت آماده باش جنگی در آمدند. سازمان های مخفی صهیونیستی این وضعیت را از قبل پیش بینی کرده بودند و می دانستند که در صورت قتل عام و کشتار مردم فلسطین و بخصوص در صورت اعلام موجودیت اسرائیل در منطقه ای که صد در صد با همسایگانش بیگانه و دشمن می باشد ، دولت های منطقه ساکت نخواهند نشست و از خود عکس العمل نشان خواهند داد. برای این منظور اسرائیل از مدتها قبل تدابیر ویژه ای اتخاذ کرده بود. نیروهای نظامی سازمان های چهار گانه که در وزارت دفاع این رژیم ادغام شده بودند ، سالهای سال در جریان جنگ جهانی دوم توسط نظامیان آمریکایی و انگلیسی آموزش داده شدند و در درگیریهای پراکنده ای در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند و یکی از بهترین و کارآمد ترین نیروهای نظامی به شمار می رفتند. آمریکا در این فاصله با همکاری سرمایه داران صهیونیست در آمریکا ، شروع به تجهیز این نیروها کرد. حجم بسیار بالایی از تسلیحات ساخت آمریکا و اروپای شرقی ، با واسطه گری چکسلواکی و پرتغال به سرزمینهای اشغالی به صورت مخفیانه ارسال می شد. سازمان ها و نهاد های اطلاعاتی اسرائیل نیز از مدتی پیش از اعلام موجودیت این رژیم جاسوسانی را به چهار کشور عربی همسایه فلسطین اعزام کرده بودند. معروفترین این جاسوس ها گلدامایر بود. گلدامایر یک زن یهودی که اصالتا لهستانی بود ، چند ماه پیش از آغاز جنگ در قالب یک توریست وارد اردن شد. وی توانست در خانه ای در نزدیکی خانه افسران اردنی ساکن شود. از آنجایی که گلدامایر چهره ای بسیار زیبا و جذاب داشت ، توانست نظر افسران اردنی را به خود جلب کند. این زن با تن دادن به فحشا توانست اطلاعات زیادی را افسران اردنی کسب کرده و همه این اطلاعات را در اختیار سازمان متبوع خود قرار دهد. به جز گلدامایر ، شخص دیگری با نام اسحاق شامیر با پاسپورت جعلی اسپانیایی توانست در اردن با برخی از نظامیان بلندپایه اردنی طرح دوستی بریزد و از این طریق به اسرار نظامی آنها دست یافته و این اسرار را در اختیار سازمان متبوع خود قرار دهد. ابراهام و میکاییل زوی ، دو برادر که یکی از کار کشته ترین جاسوسان اسرائیلی به شمار می رفتند ، توانستند با پاسپورت سوریه ای وارد مصر شوند و به ارکان ارتش مصر رخنه کنند. از آنجایی که مصر بزرگترین جبهه علیه اسرائیل به شمار می رفت ، اسرائیل نیز این دو برادر جاسوس کارکشته خود را مخصوصا به مصر روانه کرد تا به این ترتیب از اطلاعات نظامی بزرگترین دشمن خود اطلاع کسب کند. تئودور هامی و اسحاق مایر نیز دو جاسوس کاربلد بودند که توانستند در بین نظامیان سوریه در منطقه جولان نفوذ کرده و به اسرار نظامی آنها دست یابند. موشه ماسور هم جاسوسی بود که به لبنان اعزام شده بود. البته تنها جاسوسان اسرائیلی در کشورهای عربی فعال نبودند. انگلیس و آمریکا نیز نیروهای اطلاعاتی فعالی را در کشورهای همسایه فلسطین به کار گمارده بودند. سفارتخانه و کنسولگری بریتانیا در کشورهای یاد شده عربی ، مجری طرح های جاسوسی بریتانیا از کشورهای عربی بود. کنسولگری بریتانیا در قاهره توانسته بود شبکه گسترده ای از نیروهای اطلاعاتی را فراهم کند که تا اعماق نیروهای نظامی مصر نیز نفوذ کرده بودند. حتی دولتمردان مصر هم از گزند این شبکه جاسوسی انگلیسی ها در امان نماندند. دیوید مک آرتور که یکی از دیپلمات های انگلیسی حاضر در مصر بود ، بعدها فاش ساخت که بیش از 50 نفر این شبکه اطلاعاتی در مصر را تشکیل داده بودند که اکثر آنها مزدوران مصری بودند. شبکه اطلاعاتی انگلیسی ها در بحبوحه جنگ رابطه نزدیکی با نهادهای اطلاعاتی صهیونیست ها برقرار گرده بود و این دو سازمان اطلاعاتی با یکدیگر در جریان جنگ به مبادله اطلاعات می پرداختند. از آن سو کشورهای عربی خود را برای حمله به اسرائیل آماده می کردند. ارتش مصر 8.000 سرباز ، ارتش اردن 4.000 سرباز ، ارتش سوریه 3.000 سرباز و ارتش لبنان 1.000 سرباز خود را در حالت آماده باش جنگی در مرزهای کشور خود با فلسطین قرار داده بودند. عراق نیز 3.000 نفر سرباز و عربستان نیز 1.000 نفر سرباز و یمن نیز 300 سرباز خود را به مناطق جنگی اعزام کرده بودند. در حالیکه نیروهای جنبش انقاذ العربی به رهبری فوزی القاوقجی با 1.000 سرباز در داخل خاک فلسطین و جنبش اخوان المسلمین نیز با 1.000 سرباز در کنار مصر قرار داشتند. در مجموع نیروهای اعراب معادل 23.000 سرباز بود. از آنجایی که کشورهای عربی خاور میانه اکثرا از سال 1946 از کشورهای غربی استقلال یافتند ، این کشورها یک اتحادیه با نام اتحادیه کشورهای عربی تشکیل دادند که این اتحادیه بیشتر به منظور یکسان سازی استانداردها و روش ها و نزدیکی هر چه بیشتر این کشورهای عربی به یکدیگر و همچنین ایجاد یک پیمان نظامی جامع بین این کشورها تشکیل شد. اعضای اتحادیه کشورهای عربی عبارت بودند از : مصر ، عراق ، لبنان ، سوریه ، اردن ، یمن و عربستان سعودی. حاج امین الحسینی ، مفتی بزرگ اورشلیم نیز در خط مقدم این نبرد بود. حاج امین الحسینی از نظر صهیونیست ها متهم بود که در سال 1940 با دول محور همدست شده بود تا به کمک آنها یهودیان ساکن فلسطین را از بین ببرد. وی در جریان جنگ جهانی دوم روابط گسترده ای با آلمان داشت و بارهای بار به این کشور سفر کرد و مورد استقبال شخص هیتلر قرار گرفت. تلاش های زیادی از جانب یهودی ها در خلال سالهای 1945 تا 1947 برای از بین بردن او صورت گرفت که هیچ کدام به نتیجه نرسید. سرانجام تحت فشار یهودیها او به مصر تبعید شد. ولی از آنجایی که وی یکی از شخصیت های مذهبی مورد علاقه فلسطینی ها بود ، همچنان از مصر نهضت های ضد صهیونیستی را رهبری می کرد. به دستور وی در فلسطین سپاهی با نام سپاه جهاد مقدس تشکیل شد. این سپاه از اعراب فلسطینی تشکیل شده بود و تعداد آن نیز به 1500 نفر می رسید. رهبران این سپاه نیز حسن سلامه و عبدالقادر الحسینی بودند. این سپاه نیز در کنار کشورهای عربی به مبارزه با اسرائیلیها پرداختند. این جنبش اولین جنبش فلسطینی ضد صهیونیسم به شمار می رود. در آنسو نیز اسرائیلیها نیرویی بالغ بر 38.000 نفر را تدارک دیده بودند. این نیروها در قالب 12 تیپ سازمان یافته بودند. فرماندهی کل این نیروها نیز بر عهده کیم ویزمن بود که وزیر دفاع اسرائیل بود. از این تعداد 33.000 نفر عضو هاگانا ، 3.000 نفر عضو اشترن و 2.000 نفر نیز از یهودیان تازه وارد فلسطین تشکیل می شدند. هرچند صهیونیست ها برای بزرگ جلوه دادن پیروزیهای خود علیه اعراب همیشه اقدام به بزرگنمایی می کنند ، به عنوان مثال در این جنگ گفته بودند که از این 33.000 نفر نیروی هاگانا از هر سه نفر تنها یک نفرشان مسلح است و دیگر نیروها غیر مسلح هستند. در سایر نیروهایشان نیز مدعی بودند که از هر دو نفر تنها یک نفر مسلح است و نیروی دیگر فاقد سلاح است. اما شواهد و مدارک نشان می دهد که این ادعای صهیونیست ها کاملا بی اساس است. حداقل 5 کشتی بزرگ باری تسلیحات نظامی برای اسرائیل ارسال شد. گذشته از این موارد ، بنا به گفته ولید الخالد ، جاسوس مصری ، اسرائیل از سال 1940 تا 1948 سه کارخانه بزرگ ساخت اسلحه را در خاک فلسطین بنا نهاده است و این سه کارخانه تسلیحات و مهمات مورد نیاز این ارتش را تامین می کنند. پس بنابراین این گونه ادعاها بیشتر به منظور اقدامات پروپاگاندای اسرائیلیها صورت می گرفته است. 12 ساعت پس از نطق بن گوریون این نیروها درمرزهای فلسطین به حالت آماده باش کامل جنگی در آمدند. از بین کشورهای عربی همسایه فلسطین ، ارتش اردن قویتر از بقیه بود. نیروهای نظامی اردن توسط انگلیسیها آموزش داده شده بودند. حتی برخی از لژیونر های اردنی به طور مستقیم توسط انگلیسی ها اداره می شدند. ( که البته این نیروها بی ارتباط با سازمانهای اطلاعاتی انگلیس نبودند ، مثل جیمز هاوکین که فرمانده یک لژیونر اردنی بود که نیروهای اردن را در جنگ نابلس رهبری می کرد و خود از ماموران بلند پایه اینتلیجنس سرویس به شمار می رفت ) 4000 نفر نیروی اولیه اردن در حمله به اسرائیل در قالب چهار هنگ پیاده نظام ، دو گردان زرهی ، یک گردان توپخانه و دو لژیونر مستقل سازماندهی شده بودند. ارتش عراق در سال 1948 شامل 25000 نیرو بود. عراق در اولین مرحله جنگ 3000 نفر نیرو اعزام کرده بود. فرماندهان ارشد نیروهای ارتش عراق بر عهده گلاب پاشا و هانس المجالی بود. نیروهای عراقی در اردن مستقر شده بودند. نیروهای عراقی به مراتب از نیروهای اردنی نیز آموزش دیده تر و ماهر تر بودند. سه هزار نیروی عراقی در قالب 5 هنگ پیاده نظام ، یک گردان مهندسی ، دو گردان توپخانه و یک گردان زرهی سازماندهی شده بودند و فرماندهی این نیروها نیز بر عهده ژنرال نورالدین محمود بود. ارتش مصر در ان دوره شامل 40.000 نفر نیرو بود و هشت هزار نفر نیرو برای جنگ با اسرائیل به سمت فلسطین گسیل داشت که این نیروها تحت فرماندهی ژنرال احمد علی المواوی قرار داشتند. نیروهای مصری در قالب شش هنگ پیاده نظام ، یک هنگ زرهی شامل تانک های مارک 4 و ماتیلدا 2 ، دو گردان توپخانه شامل 35 قبضه توپهای 25 و 6 پاوندی و یک گردان آتشبار سازماندهی شده بودند. همچنین نیروی هوایی مصر شامل 35 فروند جنگنده اسپیت فایر ، 5 فروند هاوکر هاریکن و 50 فروند سی 47 اسکای تراپر بود. ارتش سوریه شامل 12.000 نفر نیرو بود که در آغاز جنگ سه هزار نفر نیرو به فلسطین اعزام کرده بود. این نیروها در قالب یک تیپ پیاده نظام ، یک گردان زرهی شامل تانک های سبک آر 35 ساخت فرانسه و واحدهای مستقل توپخانه سازماندهی شده بودند. ارتش لبنان کوچکترین ارتش عربی بود. ارتش این کشور تنها شامل 3500 نیروی پیاده نظام بود که فاقد نیروی زرهی بودند. از این تعداد نیرو ، تعداد 1000 نفر در مرزهای شمالی فلسطین در قالب دو گردان آماده یورش به خاک فلسطین بودند. برخی منابع اذعان دارند که در ژوئن 1947 بن گوریون هزاران پوند به رهبر مارونی های لبنان به عنوان رشوه پرداخت کرده بود تا به این وسیله از ورود ارتش لبنان به جنگ با اسرائیل خودداری کند. عربستان سعودی نیز تعداد 1000 نفر نیرو را به مصر اعزام کرد. این نیروها تحت فرماندهی مصری ها به جنگ با اسرائیل پرداختند. یمن نیز 300 نفر نیروی نظامی خود را به مصر فرستاده بود و نیروهای یمنی نیز تحت فرماندهی مصری ها قرار داشتند. در مقابل نیروهای اسرائیلی در قالب 12 تیپ پیاده نظام ، 2 تیپ زرهی شامل تانک های شرمن و استوارت و تانک های سبک مارک 4 انگلیسی و تانک های سبک آر 37 فرانسوی ، یک گردان توپخانه سنگین ، هشت گردان توپخانه سبک و یک گردان مهندسی سازماندهی شده بودند. نیروهای اسرائیلی از نظر روحیه جنگی در بهترین شرایط قرار داشتند. فرمانده کل این نیروهای عملگر نیز بر عهده شیمون آویدان بود و موشه کارمل نیز به عنوان دستیار وی در جنگ با اعراب انتخاب شده بود. [/color]
  10. [color=darkblue]کم کم همه چیز برای اعلام موجودیت اسرائیل آماده می گشت. انگلیسیها آرام آرام در حال خروج از فلسطین بودند. سازمان ملل نیز طرح تجزیه فلسطین را به تصویب رسانده بود. اما در این زمان صهیونیست ها با دو مشکل دست به گریبان بودند. اول اینکه فاقد ارتش منظم و کلاسیک بودند و دوم اینکه فاقد یک سازمان اطلاعاتی منسجم بودند. همانطور که در بخش های قبلی نیز گفتیم ، گروه های چهارگانه صهیونیستی ( هاگانا ، ایرگون ، پالماچ و اشترن ) در یک رقابت همه جانبه با هم قرار داشتند. این سازمانها در داخل ساختار خود بین یکدیگر رقابت شدیدی برای احراز پست های برتر سازمان صهیونیست ها داشتند. دیوید بن گوریون که یکی از بزرگترین تئوریسین های صهیونیست بود و یکی از رهبران ارشد هاگانا نیز به شمار می رفت و در جامعه یهودیها دارای قدرت و نفوذ بالایی بود ، سازمان جدیدی با نام شای ( Shai ) را به وجود آورد و به این ترتیب هر چهار سازمان فوق را در این سازمان ادغام کرد. اما به دلیل رقابت های شدیدی که بین این گروه ها وجود داشت ، سازمان شای هرگز نتوانست به رسالت اصلی خود عمل کند و هیچ گاه یک سازمان کاملا مستقل و آزاد به شمار نرفت. به همین دلیل بن گوریون در سال 1948 سازمان شای را منحل کرد و هر یک از گروه های چهارگانه را به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول ، گروه های نظامی و جنگجویان این گروه ها را تحت فرمان وزارت دفاع در آورد. بخش دوم ، گروه های اطلاعاتی این سازمانها را نیز تحت فرمان اداره جدید اطلاعات این رژیم در آورد. به این ترتیب بن گوریون توانست اختلافات ما بین این چهار گروه را از بین برده و آنها را به صورت یک کل منسجم سازماندهی کند. سازمان جدید اطلاعات صهیونیست ها ، که با مشارکت عناصر اطلاعاتی سازمان های چهارگانه یهودی تشکیل شده بود ، شامل چهار بخش بود. بخش اول ، موسوم به آمان که وظیفه کسب اطلاعات نظامی برای وزارت دفاع اسرائیل از کشورهای خارجی از وظایف این بخش بود. بخش دوم موسوم به رامان که وظیفه کسب اطلاعات سیاسی برای وزارت امور خارجه اسرائیل از کشورهای خارجی از وظایف این بخش بود. بخش سوم ، موسوم به شین بث که پلیس ضد جاسوسی این کشور به شمار می رفت و وظیفه آن مقابله با نفوذ عوامل جاسوسی و اطلاعاتی و مبارزه با خبرچین های کشورهای بیگانه در داخل اسرائیل بود. بخش چهارم نیز وظیفه تحقیق و بررسی و امور اجرایی سازمان را بر عهده داشت. ریاست سازمان اطلاعاتی جدید صهیونیست ها نیز به اسحاق هوفی ، که یکی از نظریه پردازان بزرگ جامعه یهودیان جهان بود ، سپرده شد. به این ترتیب بن گوریون یک سازمان اطلاعاتی بسیار نیرومند تشکیل داد و از سویی دیگر با جدا کردن عوامل نظامی گروه های چهارگانه و ادغام آنها با یکدیگر توانست ارتش نسبتا قدرتمندی فراهم کند. به این ترتیب همه چیز برای اعلام موجودیت اسرائیل فراهم شد.[/color]
  11. [color=darkblue]بریتانیا در مقابله با متحدین در جنگ جهانی دوم ، بخش عمده ای از توان نظامی و اقتصادی خود را از دست داد. کارخانه ها و زیرساخت های بریتانیا در این جنگ به وسیله بمباران های متعدد هواپیماهای آلمان به کلی نابود شده بودند. کشوری که زمانی مدعی بود آفتاب در ملک وی غروب نمی کند و از یک سمت سرزمین وی طلوع کرده و از سمت دیگر سرزمین وی غروب می کند ، حالا تبدیل به یک شیر بی یال و دم و اشکم شده بود که حتی توان نگهداری کوچکترین و نزدیکترین مستعمره خود را نیز نداشت. در سال 1947 بریتانیا هند را از دست داد و از دست دادن مستعمره بزرگی مثل هند نیز ضربه مهلکی بر پیکره نیمه جان بریتانیا وارد آورد. سازمان های اطلاعاتی صهیونیست ها فشار زیادی برای خروج انگلیسی ها از خاک فلسطین به عمل آورد و برای این منظور دست به دامان آمریکا شد. همان طور گفتیم ، سازمان های مخفی صهیونیست ها یهودیان ساکن اروپا را مخفیانه به فلسطین و یا آمریکا منتقل می کردند. یهودیان در آن دوره بسیار ثروتمند بودند. ورود سرمایه داران عظیم یهودی به خاک آمریکا و به تبع آن ورود حجم عظیمی از سرمایه نقدی به اقتصاد آمریکا از یک سو و نیاز کشورهای آسیب دیده از جنگ به منابع برای بازسازی زیرساخت های تخریب شده خود ، سبب شد که آمریکا در موقعیت ممتازی از نظر اقتصادی قرار بگیرد. انگلستان که متحد آنگلوساکسون آمریکا به شمار می رفت ، برای بازسازی زیرساخت های خود نیاز مبرم به مساعدت آمریکا داشت. در این میان یهودیان ثروتمند آمریکا که به اندازه کافی دارای نفوذ در دستگاه های اداری ایالات متحده بودند ، آمریکا را وادار کردند که بریتانیا را مجبور به خروج از خاک فلسطین کند. آمریکا چندین بار از انگلستان درخواست کرد که نیروهای خود را از خاک فلسطین خارج کرده و اعلامیه کاغذ سفید را لغو کند. علی رغم فشارهای فراوان آمریکا ، صهیونیست ها و جامعه جهانی برای خروج انگلیس از خاک فلسطین ، دولت بریتانیا در زمان نخست وزیری کلمنت آتلی از حزب کارگر به همراه وزیر امور خارجه خود ، ارنست بوین ، تلاش های زیادی برای ادامه حضور و سلطه انگلیس بر فلسطین صورت گرفت و اعلامیه کاغذ سفید دوباره با قوت بیشتر به کار خود ادامه داد. از بین سازمان های چهارگانه مخفی صهیونیستی قویترین آنها هاگانا بود. دیوید بن گوریون در آن برهه زمانی یکی از رهبران اصلی هاگانا به شمار می رفت که البته نقش رهبری وی تا زمان خروج انگلیسی ها از خاک فلسطین مخفی باقی ماند. وی بزرگترین تئوریسین صهیونیسم بود که رهبری مستقیم و غیر مستقیم آژانس ها و مراکز بزرگ یهودیان در فلسطین و خارج از فلسطین را بر عهده داشت. با توجه به اختلافاتی که بین رهبران گروه های مختلف صهیونیستی وجود داشت ، این گروه ها هیچگاه در طول جنگ جهانی دوم به صورت مشترک عمل نمی کردند. بن گوریون با درایت بالای خود توانست تا حدود زیادی این گروه های مخالف با یکدیگر را به هم نزدیک کرده و آنها را علیه حضور انگلیس تحریک کند. بن گوریون حتی توانسته بود برخی از گروه های عرب و مسلمان ضد صهیونیسم فلسطین را نیز با خود همراه کند. به این ترتیب سرزمین فلسطین منطقه ای ناامن برای نیروهای محدود انگلیسی مستقر در فلسطین شده بود. ارتش انگلیس برآورد کرده بود که نگهداری فلسطین حداقل به 100 هزار سرباز و بودجه ای عظیم نیازمند است و شرایط اقتصادی بسیار نا به سامان این کشور به هیچ وجه اجازه اعزام این مقدار نیرو و هزینه کردن این مقدار بودجه را به این کشور نمی دهد. در نهایت در 18 فوریه 1948 در مجلس بریتانیا این تصمیم اتخاذ شد که حل و فصل مساله فلسطین به سازمان ملل واگذار شود. در 15 می 1947 در مجمع عمومی سازمان ملل کمیته ویژه ای با نام UNSCOP تشکیل شد که مامور حل و فصل مساله فلسطین شد. این کمیته از 11 کشور تشکیل شده بود و جالب اینجاست که یکی از این 11 کشور ایران بود که عبدالله انتظام ( که وابستگی بسیار زیادی به انگلیسی ها داشت و در واقع از آنها فرمان می گرفت ) به عنوان نماینده ایران در این کمیته انتخاب شده بود. در 30 اوت همان سال کمیته UNSCOP طرح تجزیه فلسطین را مورد بررسی قرار داد. در این طرح قرار بود که فلسطین به سه بخش تقسیم شود. بخش عرب نشین ، بخش یهودی نشین و اورشلیم نیز به عنوان منطقه آزاد در نظر گرفته شود. این طرح با مخالفت شوروی و آمریکا رد شد و سرانجام با کشمکش های شدید ، بالاخره در اواخر نوامبر 1947 طرح جدید تجزیه فلسطین به تصویب کمیته مزبور رسید و فلسطین مابین اعراب و یهودیان تقسیم شد. اما اعراب به این تقسیم ناعادلانه اعتراض داشتند. هری ترومن ، رئیس جمهور وقت آمریکا به این اعتراضات اهمتی نداد و اعلام کرد که این تقسیم بندی کاملا عادلانه صورت گرفته است. ولی مقرر شد که تا زمانی که نیروهای انگلیسی از فلسطین خارج نشده اند ، صهیونیست ها حق هیچ گونه تشکیل دولتی را نخواهند داشت. به همین منظور یک شورای سرپرستی در فلسطین به وجود آمد که عهده دار امور فلسطین تا زمان خروج انگلیسیها از خاک این کشور باشد. تقریبا همه اعضای این شورا را صهیونیست ها تشکیل داده بودند. درست در همین زمان کوتاه فترت بود که صهیونیست ها خیالشان از بابت تشکیل سرزمین اسرائیل آرام گرفته بود که در این مدت کوتاه آمریکا حجم بسیار بالایی از تسلیحات مختلف را برای صهیونیست ها ارسال کرد. به خاطر آنکه ارسال تسلیحات به طور مستقیم از جانب آمریکا ، حساسیت سایر گروه ها و کشورها را تحریک نکند ، این تسلیحات از طریق چکسلواکی در اختیار صهیونیست ها قرار گرفت. به این ترتیب آمریکا شروع به تقویت بنیه نظامی صهیونیست ها کرد. در این میان گروه های فلسطینی که به این تقسیم اعتراض داشتند ، مورد قتل عام وحشیانه سازمانهای صهیونیستی قرار می گرفتند. به عنوان مثال در آوریل 1948 گروهی از فلسطینیان در اورشلیم شروع به تظاهرات و اعتراض کردند که با سرکوب شدید صهیونیست ها مواجه شدند. یکی از فجیع ترین کشتارهای یهودیان روستای دیر یاسین بود. سازمان ایرگون به منظور الحاق این روستا و مناطق و زمین های کشاورزی آن به مناطق یهودی نشین ابتدا از ساکنان آن خواست که روستا را تخلیه کنند. وقتی فلسطینی ها حاضر به تخلیه خانه های خود نشدند ، نیروهای ایرگون به دستور مناخم بگین به روستای مزبور حمله کردند که در این حمله بیش از 250 نفر از سکنه روستا کشته و بقیه افراد نیز زخمی و اسیر شدند و روستای مزبور نیز با خاک یکسان شد و خود زمین آن و زمین های کشاورزی آن نیز تحت مالکیت صهیونیست ها قرار گرفت. دولت هری ترومن نیز در این میان از این فرصت بدست آمده ناشی از خلاء قدرت در فلسطین استفاده کرد و شروع به تجهیز گروه های یهودی کرد. محموله های مخفی تسلیحات از طریق پرتغال و یا چکسلواکی به فلسطین ارسال می شد ، در حالیکه هیچ کس نمی دانست که این محموله ها حاوی تسلیحات سبک و سنگین برای به وجود آوردن ارتش اسرائیل است. [/color]
  12. [color=red][size=24]از سویی دیگر نفرت شدید افکار عمومی جهان از حوادث متعدد تروریستی که در این مدت در فلسطین می گذشت ، رژیم تازه ظهور صهیونیست ها را در یک انزوای فزاینده سیاسی قرار داد و به این ترتیب این رژیم را بیش از پیش به سوی آمریکا ، که از اواسط دهه 1940 جایگزین استعمار پیر و فرتوت بریتانیا در منطقه شده بود ، نزدیک کرد.[/size][/color]
  13. [color=darkblue]این چهار سازمان هاگانا ، ایرگون ، اشترن و پالماچ در سراسر جنگ بسیار فعال بودند. پالماچ نقش بسیار موثری برای خارج ساختن یهودیان از آلمان و انتقال آنها به فرانسه و از آنجا به بریتانیا و آمریکا را بر عهده داشت. ایرگون و هاگانا یهودیان اروپای شرقی را به صورت مخفیانه از این کشورها خارج می کردند و به وسیله قایق های بزرگ به فلسطین می بردند و در آنجا سکنی می دادند. پالماچ در سراسر جنگ نقش حافظ نظامی یهودیان را بر عهده داشت و هر زمانی که سایر گروه ها در حال انتقال یهودیان به خارج از کشورهای متحدین بودند ، نظامیان پالماچ آنها را اسکورت می کردند. هرچند روش های هر یک از این گروه های مخفی چهار گانه با یکدیگر متفاوت بود ، اما هدف و شعار هر چهار گروه کاملا یکسان بود. شعار اصلی این گروه ها ، انتقام جویی از مسببین آوارگی و دربدری یهودیان ، احیای قدرت پیشین یهودی ها و بازگرداندن آنها به میهن فلسطین بود. مطرح کردن این شعار ها توسط این گروه ها باعث می شد که گروه گروه و دسته دسته یهودی که سالهای سال در اروپای شرقی و در دوره حکومت نازی ها در آلمان ، طعم تلخ آوارگی و دربدری را چشیده بودند ، به این گروه ها ملحق شوند. دسته های یهودیان که سالهای پس از جنگ را در اردوگاه ها و کمپ های اسکان موقت در بدترین شرایط گذرانده بودند ، با شنیدن این شعارهای دلفریب به سرعت به عضویت این گروه های تروریستی در می آمدند. سالها دربدری برای آنها توجیه مناسبی برای عضویت در این گروه های تروریستی مهیا کرده بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم این چهار گروه تروریستی در خاک فلسطین مستقر شدند. با استقرار کامل این چهار گروه در خاک فلسطین در سال 1945 عملیات های تروریستی گسترده ای علیه اعراب و نیروهای نظامی انگلیس حاضر در فلسطین صورت گرفت. علت عملیات های تروریستی این گروه ها علیه نظامیان انگلیس ، تلاش آنها برای وادار کردن بریتانیا در خروج از خاک فلسطین بود. در اوایل سال 1939 مالکولم مک دونالد ، وزیر مستعمرات بریتانیای کبیر ، اعلامیه ای را صادر کرد که طی آن هیچ یک از گروه های اعراب و یهودی در خاک فلسطین مجاز به تشکیل حکومت مستقل نیستند. این اعلامیه با نام اعلامیه کاغذ سفید ( White Paper ) معروف شده بود. به این ترتیب سازمان های یهودی وجود بریتانیا و این اعلامیه در خاک فلسطین را مغایر با خواست خود می دانستند. به همین دلیل با این اقدامات سعی در وادار نمودن بریتانیا برای خروج از خاک فلسطین می کردند. گروه های تروریستی یهودی ها از این زمان به بعد فشار خود را به نظامیان انگلیسی چند برابر کردند. آنها با بمب گذاری در مکان های استقرار نیروهای انگلیسی و وارد آوردن تلفات انسانی به آنها در واقع آنها را به ستوه آورده بودند. به طور متوسط در هر هفته یک بار نیروهای نظامی بریتانیا مورد حمله نیروهای مخفی یهودی ها قرار می گرفتند. سازمان جاسوسی مخوف اینتلیجنس سرویس هم در برابر این گونه اقدامات ناتوان می نمود. کار تا جایی پیش رفته بود که ماموران مخفی سازمان های یهودی ها به ارکان سازمان های اداری انگلیس در خاک فلسطین نیز نفوذ کرده بودند و از محرمانه ترین تصمیمات و اطلاعات آنها نیز اطلاع کسب می کردند. در ژوئیه 1946 بمبی بسیار قوی در مقابل هتل کینگ دیوید واقع در اورشلیم منفجر شد که باعث قتل دو دیپلمات انگلیسی و یک مقام بلند پایه انگلیسی مقیم فلسطین و یک دیپلمات اسپانیایی و یک دیپلمات فرانسوی شد. بریتانیا که از این اقدامات یهودی ها به خشم آمده بود ، در یک عملیات غافلگیرانه سه تن از رهبران بلندپایه سازمان هاگانا را دستگیر و زندانی کرد. اما این بار سازمان ایرگون به شدت به این ماجرا حساسیت نشان داد. ایرگون با فشاری چند برابر قبل بر بریتانیا سبب شد که انگلیسی ها رهبران هاگانا را که دستگیر کرده بودند ، مجددا آزاد کنند. در هر صورت ترور دیپلمات ها در هتل کینگ دیوید در اورشلیم به عنوان لکه ننگی بر پیشانی این رژیم باقی ماند. از زمان پایان جنگ جهانی دوم در دوم سپتامبر 1945 تا خروج کامل نیروهای نظامی انگلیسی از خاک فلسطین در 14 آوریل 1948 ترورها و ناآرامی های فراوانی در سراسر فلسطین رخ می داد. تحصیل کردگان ، رهبران دینی و عناصر مهم مسلمانان فلسطین توسط این گروه ها ترور می شدند. صهیونیست ها با بمب گذاری های متعدد در سراسر فلسطین اوضاع زندگی را بر مسلمانان بسیار سخت می گرفتند. مسلمانان به طرز وحشیانه ای مورد حمله یهودیان قرار می گرفتند و همین امر سبب می شد که بسیاری از آنها خانه های خود را رها کرده و به مکان های دیگر مهاجرت کنند. هزاران نفر از مسلمانان فلسطینی در این مدت توسط گروه های تروریستی صهیونیست ها کشته شدند. این وضعیت ، یعنی سرکوب خونین مسلمانان و وارد کردن یهودیان ، لااقل برای بسیاری از مهاجرین اغفال شده یهودی که قتل عام های مرگبار هیتلری را تحمل کرده بودند ، قابل توجیه بود و لذا این توجیه خود به خود مهر تاییدی بر عملکرد سازمانهای مخفی یهود و گروههای تروریستی دست پروردگان آنان و عامل رشد سریع این سازمانها بود. همانطور که بعدها خواهیم دید که پس از اعلام موجودیت اسرائیل در 14 می 1948 هزاران هزار یهودی در سراسر جهان که سالها در بدری و آوارگی و خانه بدوشی و کشتار و ظلم و ستم های ناشی از جنگ جهانی دوم و پیش از آن اروپای شرقی را تحمل کرده بودند ، به سمت [size=24]کشور مفت و مجانی فلسطین [/size]سرازیر می شوند. کشوری که از رهگذر کشتار و قتل عامهای فجیع اعراب مسلمان برایشان به ارمغان آورده شده بود. [/color]
  14. [color=darkblue]درست در همان زمانی که هیتلر در آلمان و اروپای شرقی مشغول نابود کردن اقلیت ( نژاد ) یهود بود ، در گوشه و کنار جهان اتفاقاتی در حال رخ دادن بود. همانطور که گفتیم انگلیسی ها پس از آنکه رسما قیمومیت فلسطین را عهده دار شدند ، اقدام به تشکیل سازمان زیرزمینی هاگانا کردند. هاگانا در زمان تاسیس ، یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی کوچک بود که به تدریج بر وسعت آن افزوده شد و دایره فعالیت آن از اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی به عملیات های نظامی هم کشیده شد. سازمان هاگانا شامل جاسوس های خبره و کارکشته زیادی بود و در کنار این جاسوس ها تعداد زیادی تیم های مسلح و کماندو های تعلیم دیده بود که این نیروها بازوی نظامی سازمان مخفی صهیونیسم را تشکیل می داد. هاگانا اولین سازمان رسمی نظامی و اطلاعات یهودیان به شمار می رود. البته از آغاز جنگ جهانی دوم که فعالیت های آنتی سمی تیسم هیتلر آغاز شد ، سازمان هاگانا نیز فعالیت های خود را آغاز کرد. البته هاگانا تنها سازمان مخفی صهیونیست ها نبود. در سال 1932 دومین سازمان مخفی صهیونیست ها با نام ایرگون ( irgun ) نیز تشکیل شد. اولین رئیس سازمان ایرگون نیز زوی جابوتینسکی بود که یک یهودی متعصب و کینه توز بود. با آغاز جنگ جهانی دوم فعالیت های مخفی و زیرزمینی سازمانهای هاگانا و ایرگون نیز با شدت تمام آغاز گردید. رئیس سازمان هاگانا در آغاز جنگ جهانی دوم دیوید بن گوریون و رئیس سازمان ایرگون نیز مناخم بگین بود. ( توضیح : مناخم بگین بعدها در جریان جنگ یوم کیپور به نخست وزیری اسرائیل منصوب شد و همین شخص بود که قرارداد ننگین کمپ دیوید را با انور سادات امضا کرد ) به هر حال آغاز جنگ جهانی دوم نقطه عطفی در زندگی یهودیان بود و به عنوان آغاز دور جدیدی از بدبختی و سیه روزی یهودیان به شمار می رود. هیتلر هزاران نفر از یهودیان مقیم آلمان و لهستان و اروپای شرقی را به فجیع ترین وضع ممکن از بین می برد. اجرای گسترده سیاست های آنتی سمی تیسم توسط هیتلر سبب شد که یهودیان به مرور خاک آلمان و متحدان آلمان را ترک کنند و به کشورهای دول متفقین و جبهه های ضد هیتلر پناهنده شوند. بخش عمده ای از این مهاجرت ها به آمریکا و پس از آن به انگلیس صورت گرفت. سازمانهای هاگانا و ایرگون از آغاز جنگ بسیار فعال بودند. این دو سازمان به صورت مخفیانه یهودیان ثروتمند و آواره را شناسایی می کردند و آنها را تحریک به مهاجرت به آمریکا و پس از آن به فلسطین می کردند. هر یک از این دو سازمان حدود 50.000 نفر نیرو در آغاز جنگ در اختیار داشتند که با عضویت هزاران یهودی متعصب و کینه توز این رقم به 150.000 نفر در سال 1941 رسید. این دو سازمان مخفی گروه گروه یهودیان زخم دیده از آزارهای هیتلر و پیش از آن در اروپای شرقی را به آمریکا و فلسطین منتقل می کردند. در اواسط سال 1940 یک گروه جدید با نام اشترن ( که با نام لهی LEHI نیز شناخته می شوند ) در خاک فلسطین پایه گذاری شد. این گروه توسط یهودیان ارتودکس که در واقع متعصب ترین و رادیکال ترین گروه یهودیان جهان بودند ، به وجود آمد. رهبر این گروه آبراهام اشترن بود که یک یهودی متعصب بود. این گروه از هشتصد نفر یهودی کینه توز و متعصب و فوق العاده رادیکال تشکیل شده بود که تا زمان اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948 همچنان به فعالیت های خود ادامه داد و کارنامه ای بس سیاه در ترور اعراب و اقدامات تروریستی دارد. در 15 می 1941 سازمان پالماچ تشکیل شد. این سازمان به درخواست هاگانا و با همکاری و کمک بی دریغ انگلیس و آمریکا به وجود آمد. این سازمان تروریستی که از عضویت هزاران یهودی کینه توز تشکیل شده بود ، وظیفه ترور اشخاص و مخالفان یهودیان را بر عهده داشت. این سازمان از سه هزار نفر نیرو تشکیل شده بود که در قالب سه تیپ فعالیت می کردند. همه این افراد توسط ارتش آمریکا و بریتانیا به بهترین وجه ممکن مهارت های کماندویی را تعلیم دیدند. در آن دوره نیروهای پالماچ یکی از بهترین و زبده ترین نیروهای کماندویی در سراسر جهان به شمار می رفتند. از آنجایی که ماهیت این گروه ها مبارزه با موج آنتی سمی تیسم و در واقع با خود آلمان نازی بود ، به همین دلیل در طول مدت جنگ این گروه ها به شدت توسط دولت های آمریکا و انگلیس ( که آنها نیز از مخالفان آلمان نازی بودند ) حمایت مالی و تسلیحاتی می شدند. هر چند تقریبا تا پایان جنگ جهانی دوم ماهیت این سازمان بر عموم مخفی مانده بود و کمتر کسی از وجود چنین سازمانی اطلاع داشت. مقر اصلی پالماچ در خاک فلسطین بود و تا پایان جنگ جهانی دوم این سازمان در خاک فلسطین مشغول ترور شخصیت های انقلابی و برجسته فلسطین می کرد. همچنین با بمب گذاری های متعدد و اقدامات خرابکارانه و نژاد پرستانه خود علیه مسلمانان ساکن منطقه ، به شدت باعث ناآرامی در فلسطین شد. از سویی دیگر این گروه ها با وارد کردن یهودی های ثروتمند به خاک فلسطین و تشویق آنها به سرمایه گذاری و تولید ، باعث رونق اقتصادی این سرزمین شدند. به طوریکه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم متجاوز از 5500 کارخانه کوچک و بزرگ در خاک فلسطین توسط یهودیان مهاجر تاسیس شده بود که این میزان کارخانه برای گردش اقتصاد تولیدی کشور کوچکی مثل اسرائیل ( در آینده ) کافی به نظر می رسید.[/color]
  15. [color=darkblue]از سال 1935 با قدرت گرفتن حزب نازی و هیتلر در آلمان زمزمه های آغاز جنگی بزرگ در جهان به گوش می خورد. همه جای جهان بوی باروت و خون می داد. درگیریهای مختلف و پراکنده ای که در آمریکای لاتین و اروپا و شرق آسیا رخ می داد ، همگی نشان از قریب الوقوع بودن جنگی بزرگ داشت. تنش های کشورهای اروپایی از سال 1937 به اوج خود رسید و سرانجام در سال 1939 با حمله هیتلر به لهستان جنگ بزرگ جهانی دوم رسما آغاز شد. جنگ جهانی دوم نقطه عطفی در زندگی یهودیان به شمار می رود. اجازه بدهید پیش از ورود به مبحث جنگ جهانی دوم و تاثیر آن بر روند شکل گیری دولت اسرائیل ، نگاهی به جهان در خلال سالهای 1930 الی 1940 داشته باشیم. از سال 1930 موج جدیدی از آنتی سمی تیسم ( و یا همان یهود ستیزی ) در اروپا شکل گرفت. اروپای شرقی ( بخصوص لهستان ) یکی از مراکز عمده آنتی سمی تیسم در جهان به شمار می رفت. در خلال این 10 سال تعداد زیادی از یهودیان ساکن اروپای شرقی دستگیر و بازداشت شدند و یا به زندان افتادند و یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شدند. شوروی یکی از بزرگترین مراکز آنتی سمی تیسم در جهان به شمار می رفت. هزاران یهودی در این کشور به زندان ها و اردوگاه های کار اجباری فرستاده می شدند. انشاالله در آینده در مبحثی جدا به بررسی تقابل بین نژاد یهود و شوروی خواهیم پرداخت. اینکه علل و ریشه های این موج شدید آنتی سمی تیسم در جهان چه بود ، مساله ای جداگانه است. ولی علل این موج آنتی سمی تیسم هرچه بود ، نقش موثری در مظلوم نمایی و محق جلوه دادن یهودیان در جهان ایفا کرد. آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1939 نقطه عطفی در تاریخ یهود به شمار می رود. آغاز جنگ جهانی دوم مصادف بود با آغاز بدبختی و تیره روزی یهودیان در جهان. چرا که با آغاز جنگ جهانی دوم موج جدید آنتی سمی تیسم در مناطق تحت تسلط نازی ها اتفاق افتاد که دهها برابر شدیدتر از سیاست های یهود ستیزی در اروپای شرقی و شوروی بود. در زمان قدرت هیتلر ، بزرگان و دانشمندان یهود بازداشت می شدند. کتابهای یهودیان توقیف شده و به آتش کشیده می شد. اندیشه های یهودی تحریم می شدند. کار به جایی رسیده بود که توزیع موسیقی های موسیقی دانان یهودی ، مثل افنباخ ، نیز در آلمان ممنوع شده بود. از همه اینها بدتر این بود که دسته دسته یهودی در کوره های آدم سوزی به خاکستر تبدیل می شدند. علت این یهود ستیزی هیتلر را اندیشه های ناسیونالیستی افراطی و نژادپرستی هیتلر عنوان کرده بودند. هیتلر هر نژادی را به جز نژاد ژرمن ، نژاد پست می دانست و سعی در نابود کردن این نژاد داشت. نکته جالب توجه این است که یهودی ها که تا پایان قرن 18 در هر کشور که حضور داشتند ، جزء اقلیت های دینی به حساب می آمدند ، پس از پایان جنگ جهانی اول در همه جای جهان به عنوان اقلیت های نژادی شناخته می شدند. در اکثر کشورها از یهودی ها به عنوان نژاد پست و نفرین شده یاد می شد. اینکه چرا یهودیان ناگهان از اقلیت دینی تبدیل به اقلیت نژادی شدند ، مساله ای است که تاریخ به آن پاسخ مشخصی نداده است.[/color]
  16. جنگ جهانی اول در سال 1918 به پایان رسید. این جنگ تبعات بزرگی در پی داشت که یکی از بزرگترین تبعات آن ، تجزیه امپراتوری عثمانی بود. سرزمین فلسطین از زمان سلطان سلیمان عثمانی ( و یا شاید هم سلطان محمد علی عثمانی ، شک دارم ) تحت مالکیت دولت عثمانی در آمده بود. سلطان سلیمان (؟) این سرزمین را از چنگ حکومت مصر ( که مالک سنتی فلسطین به شمار می رفت ) خارج ساخته بود و آنرا به قلمرو عثمانی ها افزوده بود. در هر صورت دولت عثمانی پس از جنگ جهانی اول متلاشی شد و قلمرو حکومتی آن همانند گوشت شتر قربانی بین دول پیروز جنگ تقسیم شد. دو سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم ، یعنی در سال 1916 ، موافقت نامه سایکس پیکو بین بریتانیا ، ایرلند و فرانسه ( روسیه هم بعدها به این موافقت نامه ملحق شد ) برقرار گردید که طی آن قرار شد که پس از شکست دولت عثمانی و تجزیه این کشور ، منطقه فلسطین به صورت منطقه آزاد در آید. شوروی نیز بعدها با این موضوع موافقت کرد. در این زمان ( در سال 1917 ) بود که آرتور جیمز بالفور ، نخست وزیر وقت بریتانیا ، این منطقه را میهن موعود یهود خواند و طرح تاسیس یک کشور یهودی برای ملت یهود را مطرح ساخت. در سالهای پایانی جنگ جهانی اول ، بریتانیا با تحریک مصری ها ( با توجه به کینه ای که مصری ها از ترکان عثمانی داشتند ) از یک سو و اردنی ها از سوی دیگر و دخالت نظامی خود ، باعث تخلیه منطقه فلسطین از جانب ترکان عثمانی شد. اعراب منطقه که به شدت از ترکان عثمانی متنفر بودند ، با تحریکات دولت بریتانیا و کمک های تسلیحاتی این دولت ، سربازان ترک را از فلسطین بیرون راندند. بلافاصله پس از تخلیه فلسطین از سربازان ترک ، نیروهای انگلیسی به سرعت وارد فلسطین شدند. در سال 1920 کنفرانس سان رمو در ایتالیا به منظور تقسیم نهایی سرزمین های متصرف شده متحدین در جریان جنگ جهانی اول تشکیل شد. در این کنفرانس که ایالات متحده ، ایتالیا ، ژاپن و فرانسه نیز حضور داشتند ، تصمیم بر آن شد که سرزمین فلسطین تحت قیمومیت انگلستان در آید. دو سال بعد در جولای 1922 سازمان ملل قیمومیت بریتانیا را به رسمیت شناخت. البته باید در نظر گرفت که حضور نظامی انگلستان در خاک فلسطین از سال 1918 آغاز می شود و در واقع در سال 1920 و طی کنفرانس سان رمو به این حضور بریتانیا در فلسطین رسمیت داده می شود. قیمومیت بریتانیا بر فلسطین تا سال 1948 ، یعنی همزمان با اعلام موجودیت اسرائیل ، ادامه داشت. سرزمین فلسطین مدت 30 سال تحت قیمومیت بریتانیا قرار داشت. در طول این 30 سال سازمان جاسوسی بریتانیا ( اینتلیجنس سرویس ) شروع به تغییر ساختارهای این سرزمین و آماده سازی این سرزمین برای اسکان یهودیان در این سرزمین کرد. اولین اقدام اینتلیجنس سرویس در راستای این هدف خود ، تشکیل سازمان مخفی هاگانا بود. این سازمان که در اواخر سال 1920 تشکیل شد ، در واقع اولین سازمان نظامی – اطلاعاتی صهیونیست ها به شمار می رفت. هاگانا دارای تشکیلات گسترده و مخفی از جاسوسان خبره و کارکشته و همچنین تیم ها و گروه های مختلف کماندویی و تروریستی به منظور ایجاد امنیت نسبی صهیونیست ها بود. بریتانیا در این مدت اقدامات ریز و درشت زیادی در راستای تغییر ساختارهای این سرزمین انجام داد که شرح کامل آن از حوصله این مقاله به دور است. در مجموع از سال 1920 الی 1934 سالهایی در ظاهر آرام برای سرزمین فلسطین به شمار می رفت. اما کسی نمی دانست که این منطقه در ظاهر آرام ، قرار است در سالهای آینده تبدیل به صحنه نبردهای خونینی شود.
  17. خواهش می کنم. امروزه می بایست از تجهیزات به صورت هماهنگ و یکپارچه استفاده کرد. به عنوان مثال کشوری که برنامه تولید صدها تانک را دارد ، می بایست فکری هم برای تامین امنیت هوایی تانک های خود کند ، به این صورت که به موازات تولید انبوه تانک ها می بایست به فکر ساخت و در اختیار داشتن سیستم های SPAAG متحرک زرهی نیز باشد که به این ترتیب امنیت هوایی نسبی تانک هایش را برقرار سازد. در صورت نبود سیستم های SPAAG در مواجهه با حریف قدرتمند ، این تانک ها نمی توانند کارآیی لازم خود را داشته باشند. چرا که در برابر نیروی هوایی قدرتمند دشمن نسبتا آسیب پذیر هستند. به همین ترتیب می بایست از هر جنگ افزار با جنگ افزارهای مکمل خود استفاده کرد. درباره توپ های غیر خودکششی نیز وضع به همین منوال است. تا زمانی که امنیت هوایی این توپها فراهم نشده باشد ، نمی توانند بهترین کارآیی خود را بروز دهند. به جز این پهبادها ، رادارهای مخصوصی نیز برای کشف مکان این توپها وجود دارد. البته این موضوع را هم باید در نظر داشت که سیستم های توپخانه ای هم برای خود دارای تاکتیک های عملیاتی مخصوص به خود می باشند و می توانند به خوبی به صورت سریع و ضربتی به اجرای آتش پرداخته و به سرعت مکان خود را عوض کنند. نسل جدید این توپها که به وسیله کامیون های 6x6 یدک کشیده می شود ، تنها ظرف مدت 5 دقیقه در مکان مورد نظر مستقر می شوند و بلافاصله آماده شلیک می شوند. این توپها با در اختیار 8 خدمه ماهر می توانند تا 8 گلوله در دقیقه را نیز شلیک کنند. مدت زمان لازم برای جمع آوری این توپها کمتر از زمان لازم برای برپا کردن آن است. پس همان طور که می بینیم هر چند این توپهای مستقر توسط کامیون ها یدک کشیده می شوند ، اما باز هم با این حال دارای سرعت عملکرد نسبتا خوبی هستند و در صورت استفاده ماهرانه از آن ، کماکان می توانند برای دشمن خطرناک باشند. مکان های زیادی هم وجود دارد که رادارها و پهبادها قادر به کشف آن نیستند. به عنوان مثال به تصویر زیر توجه کنید [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Med_Regt_%28USMC%29.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Med_Regt_%28USMC%29.jpg[/img][/url] همانطور که می بینید ، توپ های ام 198 آمریکایی به خوبی استتار بصری شده اند و به راحتی توسط جنگنده ها و هلیکوپترهای دشمن دیده نمی شوند. البته این استتار زمانی کاربرد دارد که هواگرد دشمن فاقد FLIR باشد ، برای مقابله با FLIR های دشمن هم از این نوع استتار استفاده می شود. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/M777_howitzer.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_M777_howitzer.jpg[/img][/url] این نوع استتار به خوبی اثرات گرمایی توپ را کاهش می دهد و باعث کاهش احتمال رصد توپ توسط FLIR های دشمن می شود. هم اکنون ارتش آمریکا از تاکتیک جالبی برای استفاده از این توپها استفاده می کند. به این ترتیب که پیش از آنکه توپ ها در مکان مورد نظر خود مستقر شوند ، ابتدا بولدوزرها و لودرهای زرهی یک خاکریز با ارتفاع 2.5 متر به دور مکان استقرار توپها ایجاد می کنند. سپس توپها در پشت این خاکریز مستقر می شوند. همین کار به ظاهر ساده باعث امنیت نسبی توپها از حملات مستقیم زمینی و هوایی می شود و باعث کاهش احتمال رصد توپ توسط دشمن می شود. در مجموع می بایست از این توپها در کنار سیستم های SPAAG استفاده کرد تا امنیت هوایی آنها حفظ شود. در صورت نبود SPAAG ، باز هم می توان در صورت استفاده کارآمد و ماهرانه از این توپها ، آنرا از دید دشمن مخفی نگه داشت و مواضع دشمن را به وسیله اونها حسابی کن فیکون کرد. راستی ، انقلابیون لیبی هم کمترین تخصص و تجربه ای در استفاده از تجهیزاتشان نداشتند و اصلا با انواع تاکتیک های استفاده از این توپها آشنا نبودند. ( فکر کنم فقط در استفاده از ZPU 2 و 4 تخصص داشتند )
  18. اون هم به روی چشم انشاالله طی چند روز آینده سرود های انقلابی و دفاع مقدس رو هم تقدیم حضور خواهم کرد.
  19. خواهش می کنم البته اگه بشه اسمش رو گذاشت ذوق -------------------------------------------- ترانه مرا ببوس تاکنون توسط خواننده های مختلفی اجرا شده است که اجراهای حسن گلنراقی و عارف و ویگن در پست قبل تقدیم حضور دوستان شد. در این پست ترانه مرا ببوس با صدای برخی دیگر از خوانندگان و هنرمندان تقدیم حضور دوستان می شود. ترانه مرا ببوس با صدای ف آ ( گوxxش ) از اینجا دانلود کنید با صدای مهوش آژیر از اینجا دانلود کنید با صدای الهه از اینجا دانلود کنید با صدای لیدوش از اینجا دانلود کنید با صدای مرتضی از اینجا دانلود کنید با صدای بانو پروانه از اینجا دانلود کنید با صدای شاهرخ وفا از اینجا دانلود کنید اجرا به زبان ازبکی در ازبکستان از اینجا دانلود کنید اجرا توسط ارکستر مخصوص استاد جهانشاه برومند از اینجا دانلود کنید تقلیدی از ترانه مرا ببوس با صدای گلشیفته فراهانی از اینجا دانلود کنید امیدوارم لذت کافی برده باشید
  20. رژه سمبلیک تانک های تی 34 در میدان سرخ مسکو در آخرین روزهای پیش از فروپاشی شوروی. مارشی که طی رژه نواخته می شود ، مارش معروف Tankman است. [url=http://isherwood.persiangig.com/SOVIET/T-34%20parade%20on%20Victory%20Day%201990.flv]از اینجا دانلود کنید[/url]
  21. با تشکر فراوان از جناب اشتوکا منتقل شد.
  22. [color=darkblue]با تشکر از دوستان [quote]چرا سیلو هاش یکبار مصرفه ؟ به خاطر هزینه کم تولیدش یکبار مصرفه یا نه دلیل خاصی دارد ؟[/quote] بیشتر به خاطر افزایش سرعت بارگذاری است. این نوع راکت ها با سیلوهای آماده ، آسانتر و سریعتر از راکت های معمولی بارگذاری و آماده شلیک می شوند. [quote]کلا اگر رژیم صهونیستی چیزی نسازه بی تاپیک میمونیم[/quote] اسپم ارسال نکنید ، جناب.[/color]
  23. [color=darkblue][quote]و آیا هلی کوپتری در جهان هست که بتونه برای هواپیماها خطرناک باشه و بتونه اونا رو بزنه؟[/quote] تقریبا همه هلیکوپترهای امروزی قابلیت نصب و شلیک موشک های سبک مادون قرمز رو دارند. هلیکوپترهای آمریکایی از موشک استینگر ATAS ، هلیکوپترهای فرانسوی از موشک میسترال می توانند استفاده کنند. حتی برخی هلیکوپترها قابلیت استفاده از موشک سایدوایندر را هم دارند که با این موشک ها قادرند با جنگنده ها در ارتفاع پایین درگیر شوند.[/color]
  24. [color=darkblue]خواهش می کنم دوستان [quote]اگه راکته که دیگه سیستم هدایت چه صیغه ای؟[/quote] موشک های توپخانه ای که به صورت MLRS شلیک می شوند ، در گروه راکت ها قرار می گیرند. حالا چه هدایت پذیر باشند و چه هدایت پذیر نباشند. کلا اینکه راکت را موشک غیر هدایت شونده می دانند ، در راکت های سبک مثلا در خانواده ضد تانک ها این تعریف صدق می کند. راکت های سبک ، نیمه سنگین و سنگین [size=24]توپخانه ای[/size] در هر صورت راکت نامیده می شوند.[/color]
  25. خواهش می کنم سینا جان ، اختیار دارید. سیستم هدایت این راکت مشخص نیست و من این مطلب رو از اخبار سایت گلابز تهیه کردم. سایت های اسرائیلی هم در این باره چیزی نگفتند. اما احتمالا از نوع جی پی اس باشه.