EMPEROR

Members
  • تعداد محتوا

    491
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های EMPEROR

  1. با سلام خدمت دوستان آقای کیانی عزیز متشکر از نظراتتان و من هم همانطوریه که عرض کردم شما را دوست خود می دانم. طبق قولی که داده بودم موارد مهم نظامی را با رنگ قرمز مشخص کرده ام و به نظر من باید اول دید فرماندهان نظامی آن دوران چه ایرانی و چه مغول راهکارهایی را بکار برده اند و با بررسی آن موارد نسبت به راهکار اقدام نمود. البته میدانم که واقعه غور بخشی از تاریخ نظامی آن دوران بوده و مطاب ارائه شده نیز خلاصه ای از آن دوران نتیجه گیری خودم : 1- فرمانده کل ارتش ایران - سلطان محمود خوارزمشاه فردی نالایق و ترسو بوده و توانایی هدایت لشکر ایران را نداشته است. 2- ایشان با عدم اطلاع از اوضاع نابسامان داخلی ایران که خود مسبب آن بوده - غیر حرفه ای یک دشمن خارجی را هم برای کشور درست کرده است. 3- ایران در آن دوران با دول دیگر پیمانهای دوستی برای کمک در جنگ نداشته است. 4- هدایت جنگها به حکومت های محلی سپرده شده است . 5- در زمان دفاع قلعه ها در برابر دشمن - مردم داخلی برخی قلعه ها با خیانت به حاکمان محلی مسبب فتح قلعه شده اند. 6- برخی حاکمان محلی که در برابر مغول ها توانسته بودند موفق شوند ،بدلایل واهی و خام به آنها اعتماد و پس از واگذاری قلعه ها با خیانت مغولان مردم و حاکمان قتل عام شدند. 7- مبارزان برخی قلعه ها بدلیل تمام شدن غذا و آب بدون جنگ و فتح قلعه مردند و این مورد نیز بدلیل عدم پشتیبانی ارتش ایران از حاکمان محلی رخ داد. 8- اگر دولت مرکزی اجازه میداد که ارتش مغول در داخل ایران بصورت U وارد می شد و بعد از آن کلیه ارتباط آنها را با بخش پشتیبانی را قطع میکرد این لشگر ضعیف از لحاظ لجستیک و آذوغه به مشکل برمی خورد. اگر این موارد نمی بود و مورد آخر رعایت میشد سپاه چنگیز وحشی در ایران سقط می شد. ----------------- موفق باشید
  2. با سلام خدمت دوستان قبل از هر چيزي خواستم از بزرگواري دوستمان رضا عزيز بابت منش بزرگشان تشكر كنم و ايشان بدانند كه اين حقير نسبت به نوشته هاي برخي دوستان به خاطر اطلاعات خوبشان با دقت و كنجكاوي نگاه كرده كه يكي از آنها آقا رضا هستند. -------------------------------------------------------------------------- و اما نظر بنده در مورد صحبتهاي دوستان دوستمان آقای کیانی فرموده : ممنونم از تذكر شما و اتفاقا من هم تلاش كرده ام در تاپيكهاي ايجاد شده خودم و ديگر دوستان را نسبت به رعايت موضوع تاپيك تشويق كنم . اما متوجه نشدم كدام بخش از عرايضم خلاف موضوع تاپيك است . عرض من از تمامي اين داستانها و وقايع آن بود كه چون اصل مرجع تاپيك كه حالا متوجه شدم نويشنده آن شما بوديد قبول نداشتم براي روشن شدن ذهن دوستان ديگر و همچنين شما جهت تصميم گيري بهتر بعنوان فرمانده . خلاصه اي از آن رويداد تاريخي را در پاسخم گذاشتم. دوست من آقاي كياني ميشه لطف كرده بگوييد اين مقاله نظامي شما تاريخي بوده يا نبوده ؟. خوب اگر اين مقاله تاريخي بوده - پس در پاسخ بنده چه تناقضي ديده ايد؟ در پاسخ بنده بخشي از وقايع تاريخي و نظامي آن دوران و تقابل فرماندهان آن دوران با این وحشی ها گفته شده و صحبت سياسي و اجتماعي و روانشناسی و سه تا نقطه در عرایضم نمیبینم. حقیقتش این از اشتباه من بوده که به اسم نویسنده دقت نکردم - حتما این موضوع را در نوشتارم متوجه شده اید - ولی باور کنید که آنقدر این مقاله روی اعصابم راه رفت که میخواستم نقد خودم را برای مجله بفرستم ولی بدلایل زیر از این کار منصرف شدم. - وقتی که میدیدم سردربیر محترم مجله مانند اکثر سردبیر ها از محدویت های مالی برای افزایش صفحات مجله صحبت میکند و بدلیل این مشکل حتی در بخش پاسخ به نامه های ارسالی - سوالات و نظرات مطرح شده را نمی آورد و فقط ما پاسخ سوالات را میبینیم ! چطور متقاعد میشدم که نقد من را که ممکن بود حداقل 5 - 6 صفحه را اشغال کند چاپ خواهد کرد :mrgreen: - چه ضمانتی وجود داشت که مطالب ارسالی بدون ویراش چاپ شود؟ و قضاوت به عهده خوانده مجله باشد. ( یکی از مشکلات بخش رسانه ای ما ) دوست من مطمئن باشید که هیج آدم آگاهی با خواندن یک مقاله ضعیف در کنار مقاله های دیگر به این راحتی این تصمیم را نحواهد گرفت که مجله را در شماره های دیگر پیگیری نکند. مجله جنگ افزار با همت شما و دیگر زحمتکشان دیگر از مجله های خوب نظامی است و جای تقدیر دارد. حالا یه مقاله از دستتان در رفته که نمیشود همه ارزشها را انکار کرد . ضمنا در مورد مقالات قبلی شما هم این را عرض کنم که حقیقتش من بخاطر تعصب خوب و یا شاید احمقانه ای که نسبت به ایران دارم هیچ مقاله ای که در بالا بردن احترام و وقار کشورم نوشته شده باشد - حتی به دروغ - را رد نخواهم کرد . اما نکته ای را خدمتتان عرض کنم که غیرت ما ایرانیان در عملمان مشخص خواهد شد و نه در نوشته هایمان . انشا الله اگر فرصتی باشد و بیشتر دوست شدیم کارهایی که این بی غیرت - از دید شما - برای مملکت خودش کرده را خدمتتان بازگو خواهم کرد . اما این را هم بگویم متاسفانه وقتی میبینم که تحقیر ما ایرانیان توسط خودمان باب دارد میشود - مثل پرسیدن سوال احمقانه یک مجری احمق تلویزیون از سوال شونده که : چه کسی تخت جمشید را به آتش کشید ؟ :lol: و پس از شنیدن پاسخ اسکندر برای او کف میزند ( نمی دانم سوال قعطی است ) اعصابم خط خطی میشود. متاسفانه منابع خوبی انتخاب نکردید و اگر هم معتبر باشند . نظر خود را هم در آنها اعمال کرده اید. در مورد خودم که چند ساعت مطالعه میکنم. عرض کنم که شغل اصلی من در یک شرکت خصوصی - مدیر واحد تحقیق و توسعه در کنار طراحی ماشین آلات صنعتی است و همانطوری که از اسمش پیداست غیر از مطالعه و تحقیق کار دیگری بلد نیستم icon_frown و از بخت بد روزگار این تحقیقاتم مورد قبول معتبرترین و قدیمی ترین موسسه استاندارد آب دنیا قرار گرفته و بنده عضو آنها در تدوین استاندارد - مربوط به رشته شرکتم هستم. این را خواستم عرض کنم که بدانید دوست شما کاری بغیر از مطالعه و تحقیق بلت ( با ط دو نقطه ) نیست. :| اتفاقا نظامی بود . انشاالله در چند ساعت دیگر موارد نظامی آن را با قرمز مشخص خواهم کرد . و تشکر میکنم از نظر دوست خوبم سینا ( البته به دوستان حق میدهم که خواندن این مقاله برای ما ایرانیان کمی حوصله می خواهد ) ببنید دوست من با این توجیهی که شما آوردید باید از این به بعد سران دیگر کشورها را با القابی که مردم آنها میگویند در نوشته ها آورد مثلا شارون وطن دوست یا جرج بوش مدافع آزادی بشریت. عزیز دل برادر اسکندر به کشور شما ( که من هنوز با حمله او و تصرف ایران مشکل دارم و این واقعه را بنا به دلایلی واقعی نمی دانم ) آسیب رسانده . این دیگر دست شما است که به این فرد در نوشته خود بگویید کبیر یا غیر کبیر بعد از رعایت این موضوع دنبال سوال از مردم بی غیرتی که اسم این موجود را روی بچه های خود میگذارند بگردید. والا فکر کنم شما هم باورتون شده که من واقعا امپراتور هستم و مردم ایران ، مردم من :cry: - دوست من همانطور که عرض کردم من جز طبقه عوام این مملکت و کوچک همه ایرانیان عاشق وطن هستم . بله و به این موضوع اعتقاد دارم ، کسی که از مرگ نترسه پیروز خواهد شد مخصوصا اگر هم وحشی گری در فرهنگش باشد. درمورد پیروزیهای مسلمان هم خلاصه عرض کنم که باید دید که در آن دوران کدام نوع از مسلمانان در جنگ شرکت داشته اند . نحوه جنگ کردن و یا شکست خوردن مسلمانان طالبانی و وهابی با مسلمان واقعی فرق دارد . ندارد؟ البته این صحبت من منکر دلاوریها و موفقیت های مسلمانان واقعی در نبرد های صلیبی نمی باشد. ---------------------------------------------------------- در انتها اگر بی احترامی از من دیدید عذرخواهی مرا ببخشید و لطفا سوالاتم در هر مکانی که لازم دیدید پاسخ دهید. موفق باشید.
  3. با سلام خدمت دوستان عزیز قبل از پاسخ دادن به موضوع تاپیک خواستم مطالبی در مورد نقد مقاله ای که دوستمون رضا با استناد به آن مقاله تحلیلهای خود را میگوید بپردازم - حقیقتش من این مطلب را ساعت 5 نوشته بودم ولی بدلیل بالا نیامدن سایت - آقا سعید مشکل چیه - نتونستم ایم مطالب را آپ لود کنم. ------------------------------------------------------------- حقیقتش من هم آن مقاله را خوانده بودم و در آن زمان تعجب کردم که نویسنده - نادان - آن مقاله مثل اینکه از فضا ( قابل توجه برخی دوستان مدافع موجودات فضایی :cry: ) آمده و اصلا تا بحال تاریخ را درست نخوانده که چنین تحلیل های مسخره ای در مورد عدم توحش مغولها و مواردی که در ذیل مینویسم گفته است . امیدوارم که بعد از این این فرد با مقالات بهتر ارزش مجله جنگ افزار را پایین نبرد. در جایی این فرد محقق :lol: از خودش در به کرده icon_frown : اول از همه اینکه این دوست بچه سال ما نفهمیده به کسی که برای مملکت ما ایران ویرانی و بدبختی بار آورده لقب اسکندر کبیر !!! گذاره که جای تامل دارد و در جای دیگری که با قرمز مشخص کرده ام از نحوه برخورد این وحشی ها با اسرا صحبت میکند . شاید این فرد فضایی با خواندن مطلب زیر و دیدن برنامه نور و صدا که هر ساله در تخت جمشید برگذار میشود و قدری - فقط قدری مطالعه ( بخدا خواندن کتاب چیز بدی نیست ) از این به بعد از خودش تاریخ نمی نویسد. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی می نویسد: «یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمین های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.» حمله چنگیزخان مغول چنان دهشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرم هایی ساخته شد، و حتی به سگ ها و گربه های شهر نیز رحم نکردند.» از اینروست که تاریخ نگار دیگری می نویسد: «شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.» شاید هزار سال به طول نیانجامید. اما در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت. در جای دیگر این تاریخ نویس بچه سال میگوید : مثال این فرد درمورد ذکاوت چنگیز چقدر مهم است - یاد دادن خواندن و نوشتن و بسط این فرهنگ به فرزندان - خوب شد این روش را مسئولان ممکتی و نظامی در ایران یاد بگیرند. و در جای دیگر از تسلط مغولان در سالهای بعد صحبت میکند . آقای کیانی ( قطعا چون شما موافق این مقاله بوده اید آنرا در این سایت گذاشته اید و گرنه جاهای بچه گانه آنرا ویرایش و نظر خود را میدادید ) میشه لطف کنید و بگویید امپراطوری مغولان بعد از سقط شدن چنگیز چند سال با مرکزیت پایتخت آن در مغولستان دوام پیدا کرد ؟ سوالم را خوب بخوانید و بعد با مدرک جواب دهید. در جای دیگر این فرد میگوید : خدمت این استاد تاریخ نویس عرض کنم که طبیعیست که قوم مغول که جز جنگ و کشتار چیزی بلد نیستند همگی در این فنون مهارت داشته باشند حتی از 16 سالگی !!! این مورد از بد بدختی یک قوم است و ملل دیگر که زندگی خود را میکردند در این مورد از مهارت کمتری برخوردار بوده اند. فقط تفاوت اینجا است که از ملل دیگر یادگارهایی برای رشد و توسعه تمدن بشری باقی مانده و از این قوم وحشی یاد وحشی گری آنها خلاصه عرض کنم آنقدر تناقض و مزخرفات در این مقاله هست که منبع خوبی برای دوست بزرگواری مثل شما نباید باشد . انشاالله در فرصت مناسب تر اگر وقت یار کرد در مورد تمامی موارد آن صحبت خواهم کرد. البته باز هم بگویم جای تاسف است که نویسنده این مقاله با این سابقه تاریخی که ما داریم در مورد مطالعه تاریخ کشورشان سواد کمتری از برادران افغانی ما در مورد این واقعه دارند. بگذریم واقعه زیر را که یک نویسنده افغانی در این رابطه نوشته بخوانید و پس از آن جواب سوالتان را خواهید گرفت. جنایات سپاه چنگیز در ولایت غور غوث الدین مستمند چنانکه قبلاّ به تفصیل نگاشتیم که غور این سر زمین تاریخی در دورهء طلائی امپراطوری وسیع خود یکی از حوزه های بسیار انکشاف یافتهء تمدن بشری و یکی از مراکز مهم سیاسی و فرهنگی جهان اسلام شمرده می شد. شهر های معمور و آباد و پرجمعیت داشت که یناهای عالی و قلعه های مستحکمی در آنها اعمار یافته بود و دارای مساجد ، مدارس و کتابخانه های بزرگ بود که بقول منهاج سراج: در مملکت غور از کل مذاهب اسلام مقتدایان هر فریق جمع بودند، و شعرای بی نظیر حاضر، و ملوک کلام نظم و نثر در سلک خدمت بارگاه (سلطان غور منتظم بودند. و حق تعالی حضرت غور را از افاضل علماء و اکابر فضلاء و جماهیر حکماء و مشاهیر بلغا آراسته کرده بود. (1) اما بعد از وفات سلطان غیاث الدین غوری در (599 هـ ق ) در اثر اختلافات داخلی مملکت متحد غور، متأسفانه پارچه پارچه شد و قدرت و قوت آن رو به ضعف گرائید، تا حدی که محمد بن تکش پادشاه خود خواه و نا عاقبت اندیش خوارزم را بر آن داشت که پایتخت غور باشکوه فیروز کوه را مورد تاخت و تاز قرار داده آن را در (607 هـ ق ) تصرف نماید و باعث انقراض سلطنت غور و اضملال خاندان شاهی آن گردد. منهاج سراج می گوید: سلطان بهاء الدین سام ( نواسهء سلطان غیاث الدین غوری ) و برادر و همشیره گان والدهء او با خزاین که موجود بود، و عمهء ایشان، ملکه جلالی دختر سلطان غیاث الدین که در حبالهء ملک علاءالدین بود، جمله را با تابوت سلطان غیاث الدین محمود ( پسر سلطان غیاث الدین بزرگ) بطرف خراسان بردند و تابوت محمود را در گازرگاه هرات بنهادند و اتباع و عورات و مخدرات و ملکات را بخوارزم نفل کردند تا به عهد حادثهء کفار چین ( حملهء چنگیز) در خوارزم بودند. روایت چنین کردند که چون حادثهء مغل ( چنگیز) ظاهر شد، مادر محمد خوارزمشاه ( آن ملکهء شریر که بنام ترکان خاتون بود ) آنان را در جیحوو خوارزم غرق کرد. (2) بعد از این، سلطان محمد خوارزمشاه، قراخطائیان و ترکان سمرقند را نیز از میان برداشته (607 هـ ق ) و با خلیفه ء بغداد الناصر الدین الله ( 575 – 622 هـ ق ) هم اختلاف داشت. و نام او را از سکه و خطبه انداخته بود. بقول منهاج سراج، چون چنگیز خان در زمین چین و طمغاج و اهالی ترکستان خروج کرد و آلتون خان طمغاج را که پادشاه ترکستان بالا بود و پادشاه قراخطا، مقهور گردانید و ممالک طمغاج و تنگست و اوبغور و تتار او را صاف شد، این خبر به سمع سلطان محمد رسید. سودائی ملک چین در دماغ سلطان محمد افتاد. (3) چنگیز ( به معنی قوی و محکم و بزرگ و خان در لغت مغولی ) نام اصلی وی تموچین پسر یسوکای بهادر رئیس قبیلهء قیات از قبایل مغول بود. چنگیز در مغولستان متولد شد و در (600 هـ ق ) بر تخت نشست، او پس از مرگ پدر بر قبیلهء کرایت غلبه یافت و ملقب به چنگیز خان گردید و سپس قوم او یغور را منقرض کرد و در سال (616 هـ ق) به ممالک خوارزمشاهی حمله برد و در ظرف دو سال آن ممالک را تسخیر کرد و در (619 هـ ق ) به مغولستان باز گشت و در (624 هـ ق ) در گذشت. (4) قبلاّ متذکر شدیم که سبب سرازیر شدن سیل سپاه گرسنه و وحشی مغول بر سرزمین های اسلامی، حرص و آز بیحد و حصر خوارزمشاه بود، از طرفی هم امور مملکت او در دست تورکان خاتون مادر سلطان به فتور و فساد کشیده شد بود تا جای که تمام بزرگان مملکت از اعمال نا شایستهء این ملکهء ستمکار بستوه رسیده بودند و گویا عوامل سقوط دولت خوارزمشاهی از داخل و خارج فراهم آمده بود. امپراطوری چنگیز با دولت خوارزمشاهی ( در 616 هـ ق 1219 م ) تماس گرفت و درین سال بود که سلطان خوارزمشاه، کاروان تجارتی تاتار را تاراج کرد و سفیر چنگیز را بکشت، چنگیز از شدت غیظ با دو صد هزار لشکر مانند سیل خروشان بر مملکت خوارزشماه تاخت ویک ملیون دیگر او را در عقب تقویه کردندی، لشکریان او از سیحون گذشته و لشکر سلطان محمد را بشکستند و با وحشت و شدتی که تاریخ نظیر آن را ندیده بلاد معمور اسلامی مانند بخارا و سمرقند و بناکت و خجند وغیره بلاد ماوراءالنهر تاختند و این شهر ها را با دهشت فوق العاده تخریب و مردم آن را کشتار کردند (617 هـ ق – 1220 م ) خوارزمشاه که از حملات مدهش چنگیز از جیحون گذشته و در بلخ نشسته بود بعد از شنیدن داستان ویرانی های ماوراءالنهر سر راست بطوس گریخت و شهر های معروف را هریک به امیری سپرد تا در مقابل چنگیز دفاع کنند. از جمله: سنگه غور را به ملک حسام الدین سرزراد، قلاع دیگر غور به ملک قطب الدین حسن، حصار فیوار غرجستان به پهلوان اصیل الدین نیشاپوری، و قلاع دیگر غرجستان بعمید پهلوان شیروان و شهر فیروزکوه به مبارزالدین سبزواری و حصار تولک به امیر حبشی نیزه ور سپرد. اما اردو های چنگیز با فسری ( جبهء و سبتای، و تخاجار) در ربیع الاول (617 هـ ق / 1220م ) از جیحون گذشته بعد از گرفتن بلخ بعقب خوارزمشاه بعد از قتل عام مردم پوشنج هرات و خود را بطوس انداختند، ولی محمد خوارزمشاه در کمال نامرادی بجزیره آبسکون گریختته در شوال (617 هـ ق ) در حالیکه کفن نداشت جان داد و استخوان های اورا چنگیزیان سوختاندند. (5) خلاصه اینکه در این وحشیگری های مغولان تمام بلاد خوارزمشاهی به مخروبه تبدیل شد و اهالی آن ها قتل عام گردیدند و به اتفاق موَرخین فاجعهء چنگیز مدهش ترین و سوزنده ترین تجایع تاریخ است که بقول ابن اثیر ضرر آن همه خلق را شامل و خراسان به مفهوم جغرافیایی آن سواحل دریای سند به ویرانه، هولناکی تبدیل شد. (6) شرح تمام وقایع وحشت چنگیز و سپاه خون آشام او در بلاد اسلام از حوصله این مختصر خارج است، و درین قسمت تنهار خرابکاری های چنگیز را در ولایت غور موجوده با اختصار تذکر میدهیم و می گذریم. اولین مقاومت غوریان زمانی در مقابل سپاه چنگیز صورت گرفت که بنا به گفتهء مهاج سراج: خوارزمشاه، شصت هزار سوار در سر راه چنگیز در سمرقند بگذاشته بود که سران غور جمله از آن جماعت بودند. این ها تا مدتی در سمرقند تا پای جان با سپاه چنگیز می جنگیدند تا بالآخره در ماه محرم ( 617 هـ ق ) چنگیز بعد از چند روز سمر قند را بگرفت و جماعت خلق را شهید کرد. و سبب فرار خوارزمشاه از بلخ نیز سقوط سمرقند و عدم اعتماد بر سپاهانی بود که در اطراف او باقی مانده بودند و میخواستند او را دستگیر و تحفه به نزد چنگیز خان برند. (7) اما هنگامی که قدمهای منحوس سپاه چنگیز بیشتر بر خاک غور نهاده شد، غوریان متدین و باشهامت از تمام بلاد اسلام از خود بیشتر سلحشوری و شهامت نشان دادند. و لشکریان شکست نا پذیر چنگیز را بار بار به شکستهای مفتضحانه روبرو کردند، و تلفات بی حد و حصری بر آنان وارد آوردند. منهاج سراج این وقایع را با جزئیات آن می نویسد که اگر تذکرات وی نمی بود، اکنون ما نمی دانستیم که در تهاجم چنگیز بر این مرز و بوم چه گذشته است. اکنون حوادث غور را از زبان آن موُرخ بصیر بشنویم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1) طبقات ناصری تالیف منهاج سراج جوزجانی به تصحیح عبدالحی حبیبی چاپ تهران، 1363 جلد اول ص 261. (2) طبقات ناصر همان چاپ جلد اول ص 279. (3) طبقات ناصری همان چاپ جلد اول ص 210. (4) فرهنگ فارسی تالیف دکتر محمد معین چاپ ایران 1345 جلد ششم ص 444. (5) تاریخ مختصر افغانسات، تالیف پوهاند عبدالحی حبیبی حبیبی چاپ کابل 1349 جلد دوم ص دوم. (6) تاریخ مختصر افغانستان تالیف پوهاند عبدالحی حبیبی چاپ کابل 1349 جلد دوم ص 6. (7) طبقات ناصری همان چاپ جلد واول ص 212. خسرو غور و حصار استیه: مهناج سراج می گوید : ( درین سال (617 هـ ق ) لشکر مغل بپای حصار استیه غور آمدند، و مدت پانزده روز جنگهای سخت کردند، در آن قلعه امیر و مقطع سپه سالار تاج الدین حبشی سرزرداد بود، ملک بزرگ با استعداد تمام فاما چون قضای آسمانی در آمده بود، با یاشان صلح کرد و در میان ایشان رفت و او را به نزد چنگیز خان بردند، او را خسرو غور لقب کرد و اعزاز نمود و باز فرستاد تا دیگر حصار ها بدست آید. چون باز آمد بعد از آنچه جلال الدین منکرنی خوارزمشاه (پسر سلطان محمود ) را بر لب آب سند بشکست، تاج الدین حبشی عبدالملک، از کفار (مغل) روی بتافت و با ایشان مشغول بقتال شد و به ثواب شهادت رسید. ) عبدالحی حبیبی در حاشیهء می نگارد: استیا بکسراول از شهر مدن غور بین هرات و غزنه است. (مراصدالاطلاع)(1) قریهء استیه هم اکنون به همین نام تاریخی خود در جنوب شرق پای منار جام قرار دارد که خرابه های حصار آن تا کنون پدیدار است آنرا فعلا استوه گویند. بخوبی هویداست که سپاه مغول برای اولین بار در استیهء غور مواجه به شکست و از تاکتیک و حیله کار گرفتند و بخدعه متوسل شدند. فرمانده حصار را به طمع خام انداختند و تا در فرصت دیگری بر او دست یافته بشهادتش رسانیدند و شکست نخستین خویش را جبران کردند. شهر و حصار فیروز کوه: منهاج سراج می نویسد : ( همدرین سال (617 هـ ق ) لشکر مغل با اقلان چربی بدر شهر فیروزکوه آمدند و مدت بیست و یک روز جنگهای سخت کردند و بر آن شهر دست نیافتند و نا مراد مراجعت کردند. (2) این دومین شکست بود که وحشیان شکست ناپذیر مغل از غازیان دین دار ولایت غور متحمل شدند و از این روایت استنباط شده می تواند که استیه و فیروزکه نزدیک بهم موقعیت داشتند، زیرا سپاه چنگیز بلافاصله بعد از حمله استیه و همدران سال بر فیروزکوه هجوم برده است. وهمین طور هم هست این دومنطقه در جوار هم قرار دارد. منهاج سراج در جای دیگری می نویسد: پسر خود (اوکتای) را در عین زمستان که کوه ها برف گرفته بود، با لشکر های مغل از کیری بطرف غور و خراسان فرستاد و اوکتای بموضعی آمید میان غور و غزنین که آن را پل آهنگران می گویند، نزدیک فیروزکوه و آنجا لشکرگاه کرد و از آنجا نوینان مغل را با لشکر های گران بطرف سیستان، بجانب حصار اشیار غرجستان و بجهت جبال غور و هرات نامزد کرده فرستاد. (3) آهنگران شهر معروفی بود که قبلاّ معرفی شده است. منهاج سراج در مورد سرانجام فاجعه آمیز فیروزکوه تذکر می دهد : (بعد از آنکه اقلان چربی در (617 هـ ق ) با خشم های مغل بدر شهر فیروز کوه آمده بود و پس از بیست و یک روز جنگ های قوی نامراد باز گشت، مردم شهر فیروز کوه بر امیر خویش ملک مبارزالدین سبزواری خلاف و خروج کردند و مبارزالدین بضرورت با قلعهء بالا رفت و آن قلعهء بود بر شمال مشرقی شهر بر سر کوه بلند و شامخ و بدان موضع در عهد سلاطین غور یک قصر بزرگ بیش نبود، ورفتن ستور ها بر آن ممکن نبودی، اما درین عهد ملک مبارزالدین سبزواری آن قلعه را معمور کرده بود و در دور سر آن کوه باره بر کشیده و ران آن قلعه چنان کرده بود که شتر با بار بر آن بر رفتی و مردی هزار را امکان مقام بودی، و چون میان اهل شهر و ملک مبارزالدین مخالفت افتاد، مبارزالدین در قلعهء بالا رفت. اهل شهر بخدمت ملک قطب الدین حسن طاب ثراه مکتوب نبشتند و آمدن او را استدعا نمودند و ملک قطب الدین با لشکر غور در فیروز کوه رفت و پسر عم خود ملک عماد الدین زنگی بعلی را در فیروزکوه نصب کرد و آن حال در شهور سنه (617 هـ ق ) بود. چون لشکر کفار از غزنین با اوکتای بطرف غور آمدند، یک فوج مغافصه بر فیروزکوه براندند، ملک عمادالدین زنگی را در شهور سنه (619 هـ ق ) شهید کردند و خلق شهر را به شهادت رسانیدند و مبارزالدین از قلعه بیرون شد و بطرف هرات رفت آنجا شهید شد و شهر فیروزکوه تمام خراب گشت. (4) منهاج سراج کیفیت شهادت ملک مبارزالدین را در شهر هرات بدین گونه می گوید: ((ملک مبارزالدین سبزواری از حصار فیروزکوه منهزم بهرات آمده بود، او را سر لشکر ساخته بودند. چنین روایت کردند که چون هرات را درین کرت بکشادند، این ملک مبارزالدین مرد پیر و خوب منظر بود، در میان شهر سوار شد و سلاح پوشیده با برگستوان و نیزه گرفته جهاد می کرد تا شهادت یافت. (5) از روایت منهاج سراج معلوم است که اگر مردم فیروزکوه با فرمانده خویش دچار اختلاف نمی شدند و این تفرقه در میان نزدیکان فرمانده و مردم ایجاد نمی شد، دست یافتن سپاه خونخوار مغل بر فیروز کوه کار آسانی نبود، اما متأسفانه فیروزکوه دست خوش فتور و فساد داخلی گردید و به سرانجام غم انگیز روبرو شد و به دست سفاکان بیرحم مغول به ویرانه مبدل گردید، بنا به تصریح اغلب دانشمندان داخلی و خارجی بقایای آثار عتیق پای منار جام عبارت از شهر فیروزکوه و منار جام، منار مسجد جامع آن بوده است. در تعین موقعیت فیروزکوه در تاریخ غور ستان و فصل پنجم این تاریخ و مقالهء جداگانه بطور مفصل بحث و تحقیق کرده ایم . حصار تولک منهاج سراج در حوادث سال ( 617 هـ ق ) از حملات مغل می نگارد : (( و چون فصل زمستان بود، برف بر جبال غور باریدن گرفت و لشکر چنگیز خان مغل را خراسان روی بماوراءالنهر نهادند و آن لشکر که در غور بود، بقدر بیست هزار بود. مغل و مرتد و گذرایشان برپای های حصار تولک بود، در مدت هشت ماه و چند روز به پای قلعهء فوجی از ایشان بتاختی و غازیان قلعهء تولک و این داعی که منهاج سراج است، در میان غازیان با کفار جهاد می کردند، چنانچه کفار را امکان نزدیک شدن قلعه و حصار نبودی، رحم الله المضیین. مدت بیست روز آن بود که تمامیت روز لشکر مغل به پای حصار می گذشت. (1) این نخستین شکست های بود که مغلان وحشی از غازیان تولک دریافت میکردند. منهاج سراج متانت و استحکام قلعهء تولک و سایر واقعات آن را هنگام یورش مغل این طور تفصیل می دهد : ((و اما قلعهء تولک: ملک مبارزالدین حبشی نیزه ور از جهت خوارزمشاه، ملک تولک بود، و قلعهء تولک حصاری است معلق، با هیچ کوه پیوند ندارد. و بنیاد آن قلعه از عهد منوچهر است و آرش تیر انداز، آن قلعه را داشته است، بر بالای آن قلعه در سنگ خارا خانه هاست که آن را آرشی گویند. و امیر نصر تولکی بر بالای آن قلعه چاهی به آب رسانیده است، دور چاه بیست گز در بیست باشد، در سنگ خارا، هزگز آب آن چاه کم نشود بکشش، و پایاب هم ندارد. و قلعهء بس محکم است، میان غور و خراسان، وقتی که حبشی نیزه ور از بلخ و از نزد خوارزمشاه مامور حفظ تولک و استعداد جنگ با مغل گردید، اول سال (617 هـ ق ) بود و چندین بار لشکر مغل بر حوالی تولک دوانیده به بالای قلعه آمد و در ( 617 هـ ق ) فیو قو نوین که داماد چنگیز خان بود، و چهل هزار سوار مغل و دیگر اصناف داشت، به پای قلعهء تولک آمد، حبشی نیزه ور، از او مالی قبول کرد، از طرف او دوباره به قلعه باز گشت، آن مال را نخست بر تولکیان بخش کرد و باز بزور از آنان پس گرفت. و مردم از او رنجیده خاطر گشتند، حبشی نیزه ور در جوانی و اول عهد محمد خوارزمشاه مردی مفرد بود، نیشاپوری مسحی دوز، در خراسان و خوارزم مثل او نیزه وری نبود، بکرات از لفظ او شنیده شده است که اگر بروی رمین بر پشت باز خسپم و چوبی بدست گیرم، چهار مرد نیزه دار را از خود دفع می کنم. درین وقت مردم تولک در مطالبهء آن مال از وی زحمت دیدند، یکی از افاضل خواجه امام جمال الدین خوازنچی در آن وقت گفته است، نظم : گــــفـتـــــم: حـبـشــی نــیــزه ور ! ایـن خــسـران چـیـسـت ؟ بـا تــولـکـیـــان، شــکــنــجـــــه و زنـــــدان چــــیـــســـت ؟ گــفـــتـــا : کــه مــنــم کــفــشــگــر، و فــیــقـــــو، ســـــــگ ســگ دانـــد و کــفــشــگـــر، کــه درانــبــان چـــیـــســـت ؟ از این حرکت حبشی، تولکیان رنجیده خاطر بروی خارج کردند و او را بگرفتند و قلعهء تولک و حبشی نیره ور را بدست ملک قطب الدین سپردند، ملک قطب الدین پسر خود را به تولک نشاند و قاضی جلال الدین محمد الملک احمد عثمان حاکم نیشاپور خالوی منهاج سراج نیز خواج و متصرف تولک بود، ملک قطب الدین، حبشی نیزه ور را بعد از مدتی حبس اجازت داد تا بقلعهء فیوار رفت و در آنجا بدست ملک آن قلعه اصیل الدین نیشاپوری بقتل رسید. وبعد از سقوط کالیون بدست کفار، تلکیان که نزدیکان خواجه قاضی ج جلال الدین بودند، خواجه را شهید و پسر ملک قطب الدین را نزد پدرش فرستادند و مدت چهار سال با کفار جهاد بسیار کردند و این کاتب که منهاج سراج است، درین چهار سال در غزوات با اهل تولک، موافقت میکرد که همه اقربا و اخوان بودند، بعاقبت از دست کفار بسلامت ماند. بعد از عصیان اهل تولک از حکم ملک قطب الدین، وی در سال ( 620 هـ ق ) عزیمت هندوستان کرد و حصار تولک بسلامت ماند، بعد از این کاتب ( منهاج سراج ) را در کرت اتفاق سفر قهستان افتاد، بوجه رسالت، یک کرت در ( 621 هـ ق ) و در ( 622 هـ ق ) از جهت ملک رکن الدین خیسار به نزدیک ملک تاج الدین نیالتگین رفته شد، و از جهت تاج الدین درین سال هم به رسالت رفته شد، نزد پادشاه قهستان بطرف نیه سیستان و بعد از آن با طراف هندوستان آمده شد، تاج الدین نیالتگین به تولک آمد و اهل قلعه او را خدمت کردند و ایشان را به سیستان برد، در واقعهء سیستان همه شهادت یافتند و آن قوم آنجا بماندند. امیر تولک هزیرالدین محمد بن مبارک بود و او نزد کیک خان ( پسر اوکتای بن چنگیز ) رفت و تا امروز، آن قلعه فرزندان او دارند. (2) منهاج سراج در جای دیگر متصل بشکست های پی در پی سپاه چنگیز در حصار سیفرود و غور و از حصار تولک و سر انجام آن و حادثهء که بر ملک قطب الدین آمد می گوید : در سال ( 620 هـ ق ) کفار بر قلعهء تولک کمین کشادند و جنگهای قوی کردند و در پای تولک در آن روز مرد بسیار از کفار کشته شدند و باز گشتند. چون کافر مغول از خراسان باز گشته بودند و جبال غور و خراسان از آن جماعت خالی شده، ملک قطب الدین بر عزیمت هندوستان با دیگر ملوک غور، چنانچه ملک سراج الدین عمر خروش از ولایت حار و ملک سیف الدین هم با او موافقت کردند و با اتباع روان شدند، از قضای آسمانی فوجی از حشم کفار مغل درین سال نامزد تاختن خراسان شدند و بر سر آن لشکر مغل بود، بزرگ نام او قزل منجق بخراسان در آمدند و از طرف هرات و اسفزار بپای حصار تولک آمدند و هر مسلمانی را که یافتند شهید کردند و اسیر گرفتند، خبر رفتن ملک قطب الدین بار دیگر ملوک غور و اتباع، ایشان را معلوم شد. در عقب لشکر غور براندن بر لب آب ارغند ( همن ارغنداب کنونی موجودهء شهر قندهار است. (( حبیبی )) لشکر غور را دریافتند که بر لب آب ارغند پل می بستند، تا لشکر و اتباع و بنه ها بگذرانند. ناگاه لشکر مغول بدیشان رسیدند، ملک سیف الدین با لشکر خود به دامن کوه پیاه کرد و به سلامت بماند و بطرف غور باز گشت و ملک سراج الدین عمر خروش به جنگ بایستاد و شهید شد و ملک قطب الدین حسن بحیل بسیار با یک اسپ خود بر آب زد و با اندک مرد بیرون آمد، باقی جمله امرای غور و سر خیلان و مبارزان و عورات همه شهاد یافتند. و همشیر گان و خواهرزادگان ملک قطب الدین همه شهادت یافتند، لشکر مغول از آنجا بازگشت و بطرف غور و خراسان آمد. (3) بدین ترتیب می بینیم که با وجود اختلافات و کشمکش های داخلی مبارزان تولک، لشکر مغول تا به آخر نتوانست قلعهء آن را بزور تسخیر نماید. تولک یکی از مشهور ترین شهرهای غور بود که مردان جنگی آن در رکاب سلطان شهاب الدین غوری در هندوستان جهاد بسیار کرده اند و از آنجا علماء و دانشمندان زیادی بر خاسته اند که نام ایشان ثبت تاریخ است. قبلاّ نیز بمعرفی تولک پرداخته بودیم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1) طبقات ناصری همان چاپ جلد دوم ص 194. (2) طبقات ناصری، همان چاپ جلد دوم ص 132 – 135. (3) طبقات ناصری ، همان چاپ جلد دوم ص 140 – 141. قلعهء کالیون و حصار فیوار : این دو قلعه اگرچه در بادغیس واقع شده اند، لیکن در تاریخ بنام غور ثبت هستند. منهاج سراج از متانت و حصانت قلعهء کالیون وصف بلیغ نموده می گوید : استادان عالم به اتفاق گفته اند که : (( احسن حصون الدنیا و احسنها )) یعنی کالیون از محکمترین و نیکوترین قلعه های جهان است. از پای سنگ آن قلعه یک فرسنگ دیگر رو به بالا است و بارهء حصار بر سر آن سنگ است و بلند آن سنگ از یکهزار گز هم بیشتر و روی آن مثل دیواری است که بر رفتن هیچ جانوری بر آن ممکن نگردد، مگر حشرات ارضی را و بر آن سنگ صحت بقدر چهار تیر پرتاب با زیات باشد و هفت چاه آب در آن قلعه در سنگ خارا حفر کرده اند و در هریک چندان آب زاینده باشد که هرگز بخرج نقصان نگردد و در میان قلعه میدان بس بزرگ بود. بقول منهاج سراج : بعد از تخریب هرات، لشکر های مغول در پای قلعهء کالیون آمده، لشکر گاه کردند. غازیان و عیاران از قلعه فرود آمده و جهاد آغاز نهادند، شب و روز بجهاد و دفع دشمن مشغول شدند و مبالغی مغول را به دوزخ نفرستادند. کاربجائی رسید که لشکر مغول را بشب خوا ب از خوف ایشان ممکن نبود، تا مجبوراّ گرد بر گرد حصار دوباره بر آوردند و دروازه نهادند و پاسبان مقرر کردند. کار محاصره حصار یکسال بطول انجامید و مردم کالیون از خوردن گوشت قدید و پسته، که پستهء خراسان همه از حوالی کالیون باشد، به بیماری دچار گشتهء غیر از پنجاه کس که آنان هم مریض بودند، بقیه همه مردند. لشکر مغول از آن حال خبر شدند و روی بفتح قلعه نهادند، اهل قلعه دل بر شهادت خوش کرده تمامت نعمت قلعه از زر و سیم و جامه های ثقال و آنچه قیمت داشت، همه را درچاهای قلعه انداختند و با سنگهای کلان پر کردند و باقی را سوختند و در قلعه را باز و با شمشیر های برهنه خود را بر کفار زدند و بدولت شهادت رسیدند. لشکر های مغول بعد از فتح کالیون به پای قلعهء فیوار قادس آمدند. و ای فیوار قلعه ای است در حصانت و متانت و استحکام از کالیون قوی تر و حال محکمی آن قلعه به اندازه است که ده مرد آن را محافظت توانند کرد و میان کالیون و فیوار ده فرسنگ مسافه است، چنانچه هردو قلعه در نظر یکدیگر بودندی اگر به پای کالیون سوار بیگانه آمدی بروز دود و بشب آتش کردندی، اهل قلعهء فیوار را معلوم شدی و اگر به پای فیوار آمدی همین حکم داشتی. مردم فیوار نیز در این محاصره در اثر بیماری جملگی در گذشتند و به سپاهیان مغل خبر رسید که بجز هفت کس تمامی اهل قلعه مرده اند، آنگاه مغولان قلعه ره گرفتند و آن هفت تن را نیز شهید کردند و این حوادث در ( 619 هـ ق ) بوقوع پیوست. (1) در روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات در جمله عجایب بادغیس از قلعهء نر تو نام برده گوید (( و این قلعه بر قله کوهیست از سنگ خارا بخشت پخته عمارت یافته و یک راه باریک دارد. از پای کوه تا در قلعه که نیم فرسخ نزدیک است که بالا می باید رفت، دیگر از همه طرف کوه تا پای حصار سنگ خاراست یک اندازه که قریب به هزار گز....)) (2) استاد خلیلی می نویسد : ( قلعهء نره توکه یکی از مظبوط ترین آثار خیلی قدیمه است، در علاقهء قلعهء نو، بفاصله، هفت فرسنگ از مرکز حکومتی بطرف جنوب غربی بالای کوه بلند واقع است. )) (3) شاید کالیون همین نره کوه بوده باشد، اما فیوار را نمیدانم قلعهء آن در کجا موقعیت داشتهء در ولسوالی قادس موجوده قریه ء بنام پیوار تا کنون آن نام تاریخی را حفظ کرده است و نزدیک قریهء شهر ارمن و در شمال مغربی آن قرار دارد. ممکن است قلعهء تاریخی فیوار در آنجا باشد که منهاج سراج نیز آن را در قادس قلمداد می کند، از بعضی اهالی پیوار شنده شد که خرابه های قلهء تاریخی فیوار تاکنون با همان شکوهمندی و اعجاب انگیزی خود در آنجا نطر ها را بخود جلب میکند. قلعهء سیفرود غور : منهاج سراج می نویسد : (( حصار سیفرود غور که محکمترین قلعه های جبال است و بنیاد آن قلعه را سلطان بهاءالدین محمد سام ابن حسین نهاده است، پدر سلطان غیاث الدین و معزالدین طاب ثراهم، خوارزمشاه هنگامیکه از بلخ بطرف مازندران میرفت، فرمان داد تا ملک قطب الدین آن قلعه را عمارت کرد، فرصت اندک بود بر بالای قلعه ازیک حوض بیشتر آباد کرده نتوانست، در آن حوض بقدر چهل روزه بجهت اهل قلعه آب جمع کرد، بعد از آن بفرمان خدای بدو ماه لشکر مغول در آمد و با اطراف غور، در تاخت و جمله مواشی غور از همه اجناب بدست کفار افتاد و اهل غور از در می چهار دانگ شهادت یافتند. لشکر مغول چون دانستند که آب قلعهء سیفرود اندک است، دریای قلعه لشکرگاه ساخته و پنچاه روز جنگهای سخت کردند، که در نتیجه متحمل تلفات سنگین گشتند و از مسلمانان هم بسیاری شهید شدند. در آن حصار مواشی زیاد بود آنچه امکان داشت بکشتند و قدید کردند و باقی بقدر بیست و چهار هزار و چارصد و اند، از بی آبی بمردند همه را از بارهء قلعه بیرون انداختند با وجودی که آب را جیره بندی کرده بودند، به لشکر مغول اطلاع رسید که ذخیرهء آب قلعه یکروز آب بیش نمانده است. ملک قطب الدین و اهل قلعه با هم عهد بستند که فردای بامداد جمله اطفال و عورات را بدست خود بکشند و در قلعه بکشایند و هر مرد یک شمشیر برهنه منتظر ورود کفار بقلعه بایستند، و چون کفار در آیند جمله مسلمانان یکدل تیغ در کفار نهند، و میزنند و میخورند تا جمله بدولت شهادت رسند. این معنی در همه باطن ها قرار گرفت و خلق یکدیگر را تا نماز شام وداع میکردند که حق تعالی در رحمت بکشاد و تا نیم شب باران رحمت و برف بارید، چون لشکر مغول مدد آسمانی بدیدند ودانستند که اهل قلعه ذخیره یکماه دوماه آب جمع کردند و فصل زمستان نزدیک و آمدن برفها متواتر خواهد بود، به محاصره قلعه پایان داده برفتند، تا سال دیگر ( 618 هـ ق ) چون نو شد، باز مغول از خراسان و غزنین و سیستان با طراف جبال غور آمدند، بعد از حادثهء سلطان جلال الدین خوارزمشاهی فوج بی شماری از مغول قلعه سیفرود رابار دیگر مورد حمله قرار دادند. چون ملک قطب الدین فرصتی یافته بود و حوض ها عمارت کرده، و غلهء ذخیره بسیار جمع آورده بود، لشکر مغول هر چند می کوشیدند غازیان دلیر تر می شدند. درین کرت جنگ محاصره سیفرود دوماه بطول انجامید، بالآخره کافران خدعه و نیرنگ بکار برده پیشنهاد صلح دادند، و مردم قلعه بر خلاف رأی ملک قطب الدین آنرا پذیرفتند، برآن قرار که اهل قلعه سه روز در میان لشکر مغول آیند و بضاعتی که دارند بیارند و بفروشند و زرو نقره از بهای آن ببرند و آنچه باید از مواشی و جامعه و موئینه بخرند و بفروشند وبعد از سه روز لشکر کفار از پای قلعه کوچ کنند، چون دو روز این بازار گرم بود، روز سوم خلق از بالا فرود آمدند و در میان لشکر گاه با ایشان مختلط شدند، به یکبار طبل و نعره بزدند و هر مغلی که با مسلمانی بیع و شرای میکرد همانجا آن مسلمان را بگرفت و شهید کرد. مگر آنچه خدای تعالی کسی را حیات بخشیده بود، هر کسی که خود سلاح ظاهر داشت اول سلاح او را میگرفت آنگاه وی را میکشتند. ثقات چنین روایت کردند که دو صد و هشتاد مرد معروف سرخیل مبارز بدست کفار گرفتار شدند، روز دیگر مغولان پیغام کرد که مردان خود را باز خرید، ملک قطب الدین اجابت نکرد تا جمله را شهید کردند.... رضی الله عنهم.. و جنگ از سر گرفتند، ملک قطب الدین از یک تدبیر جنگی بسیار مؤثر کار گرفت که در نتیجه از لشکر های که به قلعه نزدیک شده بودند، یک تن به سلامت نماند و تعداد آن زیادت از ده هزار سپرکاربود، جمله یا کشته شد یا خسته گشت وعدهء زیادی از اکابر توینان و بهادران مغول بدوزخ زفتند و باقی بر خاستند و از زیر پای حصار نقل کردند. آن نصرت بفضل حق تعالی روز پنجشنبه بود در سنه ( 620 هـ ق ) بقیه احوال سیفرود معلوم نیست اما از ملک قطب الدین قبلاّ در شرح حوادث قلعهء تولک و عزیمت وی بطرف هندوستان صحبت بعمل آمد. این حصار سیفرود زا اکنون به یقین نمی توان گفت در کدام جا موقعیت دارد، ولی از سیاق کلام منهاج سراج بقرنیه دانسته میشود که سیفرود در نزدیکی های تولک قرار داشته و حدس میزنم که شاید در قسمت وسطی فراه رود که در منطقه پایحصار ولسوالی تیوره در بین ولسوالی های شهرک تولک تیوره وساغر واقع شده و هم سرحد و نزدیک تر به تولک است اما دقیق نمیدانم شاید بعد از جستجو بتوان قلعهء سیفرود را پیدا کرد، از برخی اهالی بومی که پرسیدم از عجایب کوشکها و قلعه های تعیقهء آنجا صحبت های جالبی داشتند. ولسوالی شهرک غور یکی از ولسوالی های غور است که از هر لحاظ از دیگر ولسوالی ها بزرگتر است، بین خطوط 18 – 64 و 06 – 34 طول البلد شرقی و عرض البلد شمالی موقعیت دارد. مساحت آن حایز 8506 کیلو متر مربع و ارتفاع آن از سطح بحر 2350 متر است. فعلا ولسوالی دولینه از پیکره آن جدا شده است ومیشود یک ولسوالی دیگر ازمناطق کمنج وجلگه مزار والله یار آن ولسوالی ساخته شود. بهرحال، قلعهء سیفرود را در واقع شکست گاه لشکر چنگیز باید دانست و رزمندگان و غازیان مسلمان آنرا هم باید افتخار تاریخ غور بحساب آورد. -------------------- آقای کیانی جواب سوال شما زیاد سخت نیست . اگر تمام ملت ایران کاری جر جنگ کردن و وحشی گری بلد نباشند و این فرهنگ در خون آنها مانند مغولان باشد تکرار با یک مدیر خوب ! که با اسرای دشمن خود مهربان و سربازان خاطی خود را با کمترین مجازات یعنی اعدام ارشاد میکند ! فتح دوباره جهان کار سختی نخواهد بود. ضمن آنکه دلیل پیروزیهای مغولان ، وحشی گری آنها ، پای بند بودن به هیچ اصول اخلاقی و بلد نبودن کاری جز جنگیدن بود و بس و در مقابل اگر سلطان محمد خوارزم شاه یک ذره شهامت که ما عوام به آن میگوییم ... داشت این کثافتها در ایران برای همیشه سقط میشدند. یه زحمت هم به خودتون بدهید و از این به بعد به کسی که منطقی حرف میزنه مثل دوستمون سامان عزیز مثل ارباب مسلکان توصیه نکنید و آنقدر افکار دیگران را با این مقالات بی ارزش روشن نکنید. شرمنده که زیاد شد ولی لازم بود ------------------ موفق باشید ------------------
  4. EMPEROR

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    كركس عزيز نمي دونم رشته تحصيلي شما چيست و در اين مواردي كه سوال كرديد چقدر تحقيق كرده ايد ؟ اما مهم نيست . شايد موارد ذيل به روشن شدن ذهن شما كمك كند. اميدوارم آیا علم خدا رو ثابت کرده ؟ دوست من ٬ بعضي موقع ها وقتي يك موضوع به سادگي قابل حل باشد نيازي به كمك از علم براي اثبات نيست .اين سوال شما من را ياد حكايتي از يك دانشمند غربي بنام نيوتن انداخت ٬ شايد با خواندن اين رخداد جواب سوال خود را بگيريد ! نيوتن يك منظومه دست ساز مشابه منظومه شمسي درست كرده بود و دوستش ( به وجود خدا اعتقاد نداشت ) كه از ديدن اين منظومه خيلي تعجب كرده بود ٬ پرسيد ٬ چه كسي اين منظومه رو طراحي و ساخته ؟ نيوتن كه ميدانست اين فرد به خدا اعتقاد ندارد گفت . هيچكس ٬ اين وسيله خود بخود بوجود آمده . اون فرد در جواب گفت ٬ مگه ميشه ؟ چطور ممكنه ؟ حتما بايد اين وسيله را كسي ساخته باشد. نيوتن در جواب گفت پس چطور وقتي اعتقاد داري اين وسيله سادهبه خودي خود ٬ بوجود نيامده و خالقي دارد . وجود خالق اين جهان باعظمت و پيچيده را انكار ميكني ؟ ایا علم ظهور آقا امام زمان رو ثابت کرده ؟؟ جواب اين سوال شما را اينگونه بدهم كه زماني كه دانشمندان پس از فوت آلبرت انيشين مغز او را بعنوان قويترين مغز بشر امروزي مورد بررسي قرار دادند متوجه شدند كه اين دانشمند فقط از 11 درصد توانايي اين عضو هديه شده الهي استفاده كرده بود ( آدمهاي معمولي فقط از 7 درصد توانايي مغز خود استفاده مي كنند !!! ) پس طبيعيست با اين اوضاع سوالات و موارد بسياري در اين جهان هستي با اين دانش بشري توجيه علمي نداشته باشند و در زمانهاي آينده با تكميل دانش بشر يا بهتر بگويم تكميل مغز انسانها پاسخ اين ابهانات از لحاط علمي يافت شود ولي دوست من اثبات وجود امام زمان در اين دنيا چه ربطي به اثبات وجود يوفو داره ؟!! آیا علم معجزه پیامبران رو ثابت کرده ؟؟ آیا علم وجود معجزه رو ثابت کرده ؟؟ جواب من در اين موارد هم مشابه توضيحات بالا است بااين تفاوت كه در مورد قران كه يك معجزه قابل لمس و دسترس است تحقيقات بسيار علمي انجام گرفته كه شرح آنها را دوستان ديگر كه از من مطلع تر هستند ٬ لطف كرده و در اينجا برايتان بيان ميكنند. آیا علم وجود جن و روح که ما صد ها آیه در مورد این مسئله در قران داریم رو ثابت کرده ؟؟ در مورد جن و روح چند مورد را خواستم عرض كنم 1- جن ها بدليل سرعت زياد در جابجايي و تفاوت ماهيت مواد تشكيل دهنده آنها باانسان قابل رویت براي برخي افراد نيستند . خوشبختانه انيشتين يك تءوري در مورد وجود يك بعد ديگر در كنار بعد هاي ( طول ٬ عرض ٬ ارتفاع ) اريه داده و آن بعد بعد زمان است . چون ما انساها نميتوانيم به طور عادي وجود اين بعد را با حواس 5 گانه خود حس كنيم از درگ واقعيت هايي مانند طي طريق عرفا و فضلا ودرك جن ها و روح عاجزيم. اگر بروي اين بعد هر انساني از ديد متا فيزيك تمرين و ممارست داشته باشد مي تواند به راحتي وجود اين موارد را با چشم خود رويت كرده و طبيعتا مشكل اثبات علمي وجودي اين موارد را براي خود حل كند ( طبيعيست كه وقتي ما هر چيزي را ببينيم يا حس كنيم مثلا كتاب ٬ كفش و ... ديگر نياز اثبات علمي براي وجود آن نداريم ) من افرادي را ميشناسم كه جن را با چشم خود ديده اند و در شمال ايران و مناطق جنگلي اين موجودات به وفور يافت ميشوند. آیا علم وجود ادم و حوا رو ثابت کرده ؟؟ بله ٬ در علم مغناطيس ثابت شده كه ساخت اولين اتمهاي هسته انسان چنان انرژي اي توليد كرده كه اين جهان تحمل مقاومت در برابر آن را نداشته و حتما تخريب ميشده پس منبع تشكيل آن مكاني خارج از اين جهان - كه ما تاكنون شناخته ايم بوده است. براي اطلاعات بيشتر به سايت http://www.theforbiddenknowledge.com/ مراجعه کنید . سایت خوبی است. آیا علم اسم اعظم رو ثابت کرده ؟؟ به نظر من هر زمان که علم توانست ثابت کند که چرا اسم مستعار من و شما در این سایت امپراتور و کرکس است ، اثبات علمی اسامی اعظم هم آسان خواهد بود ، این موارد فقط قراردادی است و نه چیز دیگر فقط توصیف و صفاتی هستند از اسم واقعی ( البته منظورم از توصیف ،اسامی اعظم بود نه اسم های مستعار خودمان ) -------------------------------- حالا که من به سوالات شما پاسخ دادم ، ( امیدوارم مفید بوده باشند ) لطف کرده و بگویید که چه توجیهی برای سوتی های ناسا و سرکار گذاشتن مردم در آن زمان دارید ؟ آیا فکر نمیکنید که چند سال بعد سوتی یوفو ها هم که قطعا ساخته بشر هستند این جوری لو برود ؟ همیشه موقع تحلیل ماهیت آدم های فضایی به مثلث برمودا که بصورت مرموزی در این کره خاکی ناشناخته مانده فکر کنید ؟ ناسا ابهامات !!! این بخش از کره خاکی را حل نکرده رفته دنبال آدم از کرات دیگر میگردد ! مسخره نیست. ---------------------------------- موفق باشید امپراتور
  5. EMPEROR

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    شرمنده 2 تا پست شد ، خواستم ادیت کنم یه دفعه ارسال شد . ( راستی آقا سعید از دیشب تا یه ساعت پیش دسترسی به سایت امکان پذیر نبود - سایت را هک نکردند ؟ )
  6. EMPEROR

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    سلام به همه دوستان خوبم یه چند روزی است که مطالب این تاپیک را دنبال میکنم و حقیقتش وقتی دیدم تو این بحث دوستمون سردار تنها مونده ( آقا چند نفر به یه نفر icon_frown ) خواستم تو این بحث کتک خور داداش سردار بشم :cry: دوستان خوبم ام ار جی و کرکس و متخصص پروژه نابودی جهان و ما ( تیمسار لیچ - مخترع پروژه سوزن خیاطی :lol: - دوست من چاکرتیم ) یه جوری در مورد مدارک ناسا و غیره صحبت میکنند که انگار خودشون مسئول پیگیری این پروژه سر کاری یوفو ها و آدم های فضایی در ناسا و جاهای دیگه هستند :| . عزیزان من به خدا اگه هالیوود رو ما ایرانیها درست میکردیم الان توی دانشگاههای ما هم پر از مدارک مستدل راجع به این موجودات فضایی بود. دوستمون کرکس که ارادت زیادی خدمتشون دارم میگویند که در سال 1901 میلادی یک عکس از این موجودات موجود است . حقیقتش برای من یه خورده این قضیه قابل هضم نیست چرا که وقتی در فیلم های دهه 30 میبینم که عکاس با دستگاهه عکاسیش خودشو ... میده که مردم تکون نخورید تا من این پودر فلاش رو آتیش بزنم ( در غیر این صورت عکس بدرد نمیخوره ) تا یه عکس خوب بگیرم چه طوری به شوفر این سفینه ها ی فضایی ! فهمونده که سفینتو تکون نده تا من یه عکس خوب ازت برای نسل های بعدی بگیرم :mrgreen: از مدارک ناسا هم خیلی دفاع شد ، در اینکه ناسا پیشرو در تحقیقات مربوط به فضا در جهان است شکی نیست اما دوستان مدافع این موجودات تخیلی زحمت بکشند اول از همه این سوتی ناسا را که در ذیل شرح کاملشو می خوانید را توجیه کنند ، بعد به مدارک بعدی ناسا در مورد موجودات فضایی بپردازند . مورد آخری هم خواستم عرض کنم آنست که خواندن مطالب ارایه شده در مورد یوفو ها و جزیره برمودا که در این سایت هست به روشن شدن موضوع کمک بیشتری خواهد کرد. ----------------------------------------------------------------------------------------- بسياري از كارشناسان و صاحب‌نظران امور فضايي معتقدند كه سفر آرمسترانگ در سال 1969 با آپولو 11 به سطح كره ما و 6 سفر ديگر با آپولوهاي 12 تا 17 كه طي كمتر از 3 سال انجام شد، يك نمايش تلويزيوني و دروغي بزرگ براي فريفتن افكار عمومي بود. هرچند از اواخر دهه نود، اين ايده به تدريج در ميان نخبگان آمريكايي رواج يافته است اما با تجزيه و تحليل تصاوير منتشر شده از سوي «ناسا» و تطبيق آن با اصول علمي، احتمال صحت اين ادعا افزايش يافته است. پاسخ‌هاي متناقض و قابل تشكيك «ناسا» به ابهامات طرح شده نيز به تقويت اين افشاگري منجر شده است. دانشمندان و متخصصان عالم اخترشناسي و اكتشافات فضايي، پيش از اين، حقايق مربوط به سفر تخيلي آمريكايي‌ها به كره ماه را بررسي كردند، اما شبكه تلويزيوني FOX در تاريخ 15 فوريه 2001 برنامه‌اي با عنوان «تئوري دسيسه» پخش كرد كه نظر بسياري از منتقدان سفر تخيلي انسان به كره ماه را به چالش كشانيد و كم‌كم اسرار ديگري از اين پروازهاي تخيلي براي جهانيان آشكار شد. اين مباحث كه در چند سال اخير با مذاكرات و مباحثاتي با كارشناسان NASA پيگيري شده، هر روز واقعيات بيشتري را آشكار مي‌سازد و با وجود ادله فراوان عقلي و منطقي، راز اين دروغ 32 ساله را برملا مي‌كند. «بازتاب» ضمن ارايه گزارشي از اين ادعاي كذب آمريكايي‌ها، ضمن نگارش ادعاهاي منتقدان سفر به ماه و همچنين ارايه ادله سازمان «ناسا» با ارايه شواهد براي آگاهي عمومي در ارتباط با بزرگ‌نمايي آمريكايي‌ها، واقعيات پشت پرده را روشن مي‌كند. از سال 1958 كه آغاز عمليات فضايي بوده، تا سال 1969 ـ كه آمريكايي‌ها ادعا كردند با فرستادن سفينه آپولو 11 به كره ماه، پيشتاز سفر انسان به كره ماه بوده‌اند، 11 سال مي‌گذرد. آنان مي‌گويند كه در اين 11 سال به چنان تكنولوژي دست يافته‌اند كه ظرف مي‌توانند فقط مدت 3 سال، 7 سفينه به نام‌هاي آپولو 11 تا 17 به كره ماه بفرستند. با اين حال چرا فضانوردان آمريكايي كه در آن زمان در مدت 4 روز به كره ماه رفت و آمد داشتند و از سال 1972 تاكنون پس از گذشت 32 سال، آنان نتوانسته‌اند به كره ماه هيچ‌گونه مسافرتي داشته باشند. در اين سلسله مقالات علمي، ضمن بررسي ديدگاه‌هاي علمي در اين زمينه، نحوه نگرش سازمان «ناسا» به اين موضوع و همچنين چگونگي عملكرد و حقه‌هاي سينمايي به كار رفته در اين دروغ بزرگ قرن را تشريح كرده‌ايم. در مقاله اول اين بخش، شمه‌اي از برخي موارد نقض قوانين تثبيت شده علمي با نمايش تعدادي عكس مشخص مي‌شود و در بخش‌هاي ديگر قوانين علمي در اين زمينه مورد تجزيه و تحليل قرار خواهد گرفت. جعل‌كنندگان سفر به ماه؟ Neil Armstong، در 20 جولاي 1969 نام خود را به عنوان نخستين بشري كه پاي در كره ماه گذاشت، در تاريخ ثبت كرد، با اين حال برخي معتقدند همه آنها ساختگي بوده است. آيا آنها با راضي كردن ما به اينكه آرمسترانگ به ماه رفته، كار فوق‌العاده‌اي انجام داده‌اند؟ آيا «ناسا» در خلق تصاوير زيبا از فضانوردان بر روي ماه، از خود ابتكار عمل به خرج داده است؟ با وجود آنكه رفتن به ماه، كاري بسيار فوق‌العاده و سرگرم‌كننده و جالب بود، بعد از هفتمين سفر به ماه متوقف شد. «ناسا» مي‌گويد، اين سفرها به خاطر كمي بودجه تعطيل شدند و اضافه مي‌كند، آنها مي‌خواستند تمركز خود را بر ايجاد يك پايگاه فضايي و همچنين وسيله‌اي كه بتواند آنها را به آن پايگاه (يا شاتل فضايي) معطوف سازند، ولي آيا هزينه شاتل كمتر از هزينه رفتن به ماه بود؟ تكنولوژي آيا شما هيچ‌گاه به ميزان پيشرفت تكنولوژي‌اي كه جهان در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 داشته، فكر كرده‌ايد؟ آيا اين ميزان تكنولوژي قادر بود سه نفر را از جو زمين خارج كرده و دو نفر آنان را به ماه ببرد؟ شايد! اما اين كار چگونه ممكن بوده است؟ جالب است كه بدانيم حافظه كامپيوترهايي كه در عمليات‌هاي آپولو از آن استفاده مي‌شده، تنها به اندازه حافظه يك ماشين لباسشويي پيشرفته امروزي بوده و اين كامپيوترها همچنين فضاي بيشتري از آنچه فضاپيما و سفينه‌ها داشته‌اند،‌ اشغال مي‌كرد. با دانستن اين مطالب و اين حقيقت كه تكنولوژي در دهه 60، بسيار ضعيف بوده، پس چگونه «ناسا» توانسته است ده‌هاهزار عكس با آن كيفيت بالا را خلق و ضبط كند؟ حال آنكه حتي كامپيوترهاي مخصوص اين كارها اصلا وجود نداشته است؟ عكس‌ها اگر عكس‌هاي فضانوردان در جايي غير از زمين گرفته شده بود، فضانوردان چه احتياجي داشتند كه در جلوي صفحات آبي بايستند؟ شايد براي يك عكس ساختگي از ماه، ژست گرفته بودند و قرار بوده عكس آنها در آن تصوير جعلي قرار داده شود! دانستن اين مطالب در مورد اين عكس‌ها، موضوعاتي جدال‌برانگيز است. مثلا اينكه چرا ما در هيچ كدام از عكس‌هاي «ناسا» از ماه، ستاره‌اي نمي‌بينيم. آيا آنها به هنگام ساختن زمينه‌هاي جعلي براي عكس‌ها، فراموش كرده‌اند كه ستاره‌ها را اضافه كنند؟ «ناسا» مدعي است، خورشيد تمام انوار ستارگان در فضاي ماه را بلوكه مي‌كند. اين مسأله باوركردني نيست. تنها دليلي كه باعث مي‌شود آسمان ماه سياه و آسمان زمين آبي باشد، نبود جو و اتمسفر در ماه و در مقابل، وجود اتمسفر در زمين است. ما هيچ‌گاه در شب در كره ماه نبوده‌ايم. منظور من اين است كه ما به هزاران دليل نمي‌توانيم در قسمت تاريك ماه ـ كه همان قسمت دورتر و پشت ماه نسبت به زمين است ـ فرود آييم. يكي از دلايل آن، سردي بيش از حد آن قسمت و همچنين نبود امكان برقراري ارتباط‌هاي راديويي است. پس بنابراين زماني كه بشري بر روي كره ماه است، در اصل در قسمت نزديك‌تر آن است، طوري كه مي‌توانيم بگوييم آن لحظه، از لحظات روز در ماه است. علت اينكه ما نمي‌توانيم ستاره‌ها را در روز ببينيم، وجود اتمسفر نيست. اگر اين طور باشد، پس چرا ما آنها را در شب مي‌بينيم؟ علت آن است كه خورشيد بسيار روشن‌تر از هر نور ديگري است و به اين دليل، نمي‌توانيم آنها را ببينيم. اگر شما اين مسأله را باور نداريد يك چراغ قوه را در روز روشن كنيد، و يك جنگ نوري با خورشيد به راه بيندازيد. مطمئنا فرد پيروز، شما نيستيد و .... شما نمي‌توانيد نور چراغ قوه را در روز هنگامي كه آن را در مقابل خورشيد گرفته‌ايد، ببينيد. به عكس‌هاي زير نگاه كنيد. مطمئنا آنها را قبلا ديده‌ايد. اينها تنها عكس‌هاي عادي‌ هستند كه در طول 7 سفر به ماه گرفته شده‌اند. مي‌بايست آسمان ماه پر از ستاره باشد اما هيچ‌كدام از اين ستاره‌هاي درخشان آسمان در عكس‌هاي سفينه‌هاي آپولو پيدا نيست. «ناسا» اعتقاد دارد، به دليل اينكه عكس‌ها از سطح ماه گرفته شده و دوربين‌ها بر روي آن تنظيم شده است، بنابراين نمي‌توان ستاره‌ها را نشان داد به همين دليل، تصاويري كه از كره زمين از مدار آن گرفته مي‌شود بدون ستاره هستند. ستاره‌ها آنجا هستند ولي ظاهر نمي‌شوند و بين ديدن ستاره‌ها تا عكسبرداري از آنها تفاوت‌هايي وجود دارد. فضانوردان اگر بخواهند، مي‌توانند، ستاره‌ها را در عكسبرداري به نمايش بگذارند نمي‌خواستند كه از ستاره‌ها عكس بگيرند و فقط مي‌خواستند از فعاليت‌هاي انسان در كره ماه عكسبرداري نمايند. اين ادعاي «ناسا» بسيار عجيب و فريبكارانه است، زيرا عكس‌هايي كه تمامي آنها براي 4 ثانيه بوده و توسط سازمان «ناسا» در اين 32 سال تهيه شده و Ehdeavour و شاتل‌هاي ديگر از مناطق زمين تهيه كرده‌اند، به راحتي و به وضوح روشني كليه ستارگان نوراني را هم به نمايش مي‌گذارد و هر گاه از فضا عكسبرداري شده ستارگان در آن مشخصند به عكس‌هاي ضميمه در اين زمينه دقت نماييد. هنگامي كه lunar modak ـ سفينه‌اي كه براي نخستين بار به كره ماه رفت و ما از اين پس آن را با «LM» نشان مي‌دهيم ـ روي ماه فرود مي‌آيد، موتورهاي قوي آن، فشاري معادل 3000 پوند بر سطح ماه وارد مي‌كند. اين امر باعث ايجاد سوراخي بزرگ بر روي سطح ماه خواهد شد كه محل آن دقيقا زير محل فرود «LM» مي‌باشد (در تصوير مقابل با حرف «E» نشان داده شده است. اگر شما همچنين به قسمتي كه با حرف «F» نشان داده شده، دقت كنيد، جاي پايي مشكوك را خواهيد ديد. حال، چگونه ممكن است زير يك سفينه ساكن ـ كه در طول حضورش در ماه تكان نخورده، جاي پايي به وجود آيد؟ براي اين كار آنها مي‌بايست، پيش از گرفتن عكس، «LM» را از جايي كه پيشتر در آن بوده، به مكان فعلي آن كه در تصوير مشخص است، جابجا كرده باشند. عكس «A»: آيا تصاوير نيل آرمسترانگ را به هنگام پايين آمدن از نردبان در حالي كه با همه مردم جهان صحبت مي‌كرد، به خاطر داريد؟ و آيا به خاطر مي‌آوريد كه دوربين دقيقا بايد در كجا قرار مي‌داشت تا ما بتوانيم آرمسترانگ را از روبرو ببينيم؟ پس چرا ما اين دوربين را در هيچ تصويري از جمله تصوير مقابل نمي‌بينيم؟ اين تصوير، عكسي است كه توسط نيل آرمسترانگ دقيقا پس از خروج وي از «LM» گرفته شده و نشان‌دهنده خروج باز آلدرين (Buzz Aldrinl) از «LM» و آغاز حركت وي به سمت پايين،‌ يعني پايين آمدن از نردبان و قرار گرفتن بر روي ماه است. دوربيني كه يك يا دو دقيقه پيش از فرود نيل فيلمبرداري كرده، كجاست و چرا در اين عكس ديده نمي‌شود؟ عكس «B»: اين عكس نشان‌دهنده نمايي از «LM» است. اگر به قسمتي كه با حرف «H» نشان داده شده، دقت كنيد، مي‌بينيد كه ستاره‌اي در آسمان ماه وجود ندارد. اگر به قسمتي كه با حرف «G» نشان داده شده است،‌ بنگريد، متوجه مي‌شويد كه شما مي‌توانيد پرچم آمريكا را به وضوح و با روشنايي كامل در سمت تاريك «LM» ببنيد. بنابراين، اين نمي‌تواند تصويري از ماه باشد، زيرا اگر چيزي در روي ماه در سايه قرار گيرد، به هيچ وجه ديده نمي‌شود. اگر ما مي‌توانيم اشيا را بر زمين در سايه ببينيم، به علت وجود مولكول‌هاي هواست كه مي‌تواند نور را با خود حمل و مسير آن را تغيير و آن را در اطراف شيء حركت دهد. در واقع نور، بازتاب مولكول‌هاي هواست كه مي‌توانند قسمت تاريك اجسام را روشن كنند و همچنين جو، اشعه‌هاي خورشيد را منحرف مي‌كند و باعث مي‌شود كه آسمان، آبي به نظر برسد. اما در ماه هيچ جوي وجود ندارد تا نور را پخش يا منحرف كند، بنابراين آسمان آن كاملا سياه است و اشيا در سايه ديده نمي‌شوند. از سوي ديگر نور خورشيد در روي ماه، خيره‌كننده و كوركننده است. به همين دليل فضانوردان، صفحاتي با رنگ طلايي اندود شده را بر روي كلاهك‌هاي خود مي‌پوشند تا بتوانند 95 درصد از نور خورشيد را تقليل دهند. قسمت‌هاي تاريك اجسام در عكس‌هاي «ناسا» بايد كاملا سياه باشد، در حالي كه قسمت‌هاي روشن آن بايد بسيار روشن باشد، اما تمامي عكس‌هاي فعلي «ناسا» از ماه، روشنايي ملايمي دارد و به نظر مي‌رسد كه در جو زمين گرفته شده‌اند. عكس «C»: اگر به قسمتي كه با حرف «L» مشخص شده است، به دقت نگاه كنيد، خواهيد ديد كه يكي از علامت‌هاي «+» كه در تمام عكس‌هاي «ناسا» ديده مي‌شود ـ كه در اصل قسمتي از دوربين است كه بين فيلم و ديافراگم قرار دارد ـ در پشت پش ولگرد ماهي ـ وسيله‌اي كه در تصوير مشاهده مي‌شود ـ قرار دارد و علامت «+» ديگر در جلوي آن است. چطور ممكن است كه قسمتي از تصوير در جلوي علامت «+» و بقيه آن در پشت ديگر علامت «+» باشد، حالي آنكه اين علامت‌ها مربوط به خود دوربين است. عكس «D»: اين عكس نيز بزرگ شده قسمت تصوير قبلي است كه با «P» نشان داده شده و براي دقت بيشتر آورده شده است. عكس «E»: در اين تصوير نيز مشكلي در مورد علامت «+» وجود دارد. اين عكس، نشان‌دهنده آلدرين است كه نخستين گام خود را بر روي ماه گذاشته است. شما با توجه به سطح افق، مي‌توانيد بگوييد كه اين عكس همتراز با افق ـ يعني به صورت افقي ـ‌ گرفته شده است. پس چرا علامت‌هاي «+» با چنين زاويه‌ مسخره و مضحكي قرار گرفته‌اند. حدس من اين است كه آنها پس از گرفتن عكس، صفحه پلاستيكي شفافي را كه شامل اين علامت‌ها بوده، بر روي عكس قرار مي‌داده‌اند، اما در اين عكس خاص، نتوانسته‌اند اين صفحه را درست با عكس تطبيق دهند و آنها را هم‌رديف و هم‌تراز نكرده‌اند. شما باز هم مي‌توانيد تصديق كنيد كه دوربيني كه پيش از آن، از فرود آرمسترانگ بر روي ماه فيلم گرفته، در اين تصوير نيز ديده نمي‌شود. عكس «F»: اين عكس مشهور «ناسا»، آرمسترانگ و آلدرين را حين عمليات آپولو 11 در حالي كه روي ماه هستند نشان مي‌دهد. آنها در حال نصب پرچم آمريكا در محل فرود «LM» هستند. اگر به قسمتي كه با حرف «A» نشان داده شده نگاه كنيد، متوجه مي‌شويد كه سايه آلدرين تقريبا دو برابر سايه آرمسترانگ است. اين چگونه امكان دارد در حالي كه تنها منبع نوري در روي كره ماه، خورشيد است؟ من به شما مي‌گويم، چگونه. اگر به قسمت چپ تصوير نگاه كنيد، خواهيد ديد كه روشن‌تر از قسمت راست تصوير است. شما مي‌توانيد به راحتي با چشم غيرمسلح، ببينيد كه در روبروي آلدرين و در پشت آرمسترانگ، تپه كوچك و يا سطح شيبداري ـ با شيب كم ـ وجود دارد و البته آنقدر كم هست كه باعث شود، سايه آرمسترانگ كوچك‌تر از سايه آلدرين شود. ولي به نظر مي‌رسد كه اين تپه بسيار بزرگ باشد، زيرا سايه آرمسترانگ مانند حالتي است كه او روبروي يك ديوار قرار گرفته باشد. بنابراين به نظر مي‌رسد اين تپه يا برآمدگي، ارتفاع زيادي دارد. عكس «G»: اين تصوير كه به «بشر در ماه» شهرت دارد، از عكس‌هاي مشهوري است كه از ماه گرفته شده است. اين تصوير عجيب است و جاي تأمل دارد. منطقه «B» نشان‌دهنده سايه‌اي است كه روي لباس فضايي فضانورد افتاده است. اگر خورشيد تنها منبع روشنايي باشد و اگر ماه بدون جو باشد، بنابراين سايه بايد بسيار بسيار تاريك‌تر باشد. در زمينه تصوير كه با «C» نشان داده شده، شما مي‌توانيد به راحتي ببينيد كه هرچه به قسمت‌هاي دورتر نگاه مي‌كنيم، تصوير محوتر و تاريك‌تر مي‌شود، تا جايي كه كاملا سياه مي‌شود. اين اتفاق در زمين مي‌افتد و آن هم به علت جغرافياي جوي است، در حالي كه ماه جو ندارد و اين به آن معني است كه افق ماه نبايد محو باشد. بلكه برعكس بايد بسيار متفاوت و كاملا روشن و واضح باشد. قسمت «D»، شيئي را نشان مي‌دهد كه بالاي سطح ماه شناور است. اگر شما مي‌خواهيد چيزي را ببينيد كه «ناسا» نمي‌خواهد شما آن را ببينيد، به درون كلاه كسي كه از آن عكس گرفته شده، نگاه كنيد. اين عكس يكي از مثال‌هاي بارز آن است. هيچ كس نمي‌داند كه آن شيء خاص چيست. اما طبق حدس يكي از محققان دقيقا بالاي سطح ماه ساختاري وجود دارد كه به «Castle» معروف است. از هر فضانوردي كه در مورد آن سؤال كنيد، وجود آن را انكار مي‌كند و دليل آن، اين است كه آنها در هنگام حضورشان در ماه، كلاه‌هاي فضانوردي جلوي چشمانشان دارند، اما چندين تصوير ديگر وجود دارد كه اين «Castle»ها در آنها ديده مي‌شود. عكس «H»: اين عكس فضايي كه از بخشي از ماه گرفته شده است، سطح پر از دهانه آتش‌فشاني ماه را نشان مي‌دهد. قطعه‌اي كه با شماره «3» نامگذاري شده، باز هم نشان‌مي‌دهد كه در آسمان ماه هيچ ستاره‌اي قابل رؤيت نيست و قسمت «E» نشان‌دهنده سايه شي‌ء نامعلومي است كه بر روي ماه افتاده است. نمي‌توان گفت كه اين شيء چيست، اما به هر حال هرچه هست، جايش آنجا نيست. عكس «I»: اين عكس، عكسي از الن بين است كه يك ظرف آزمايش محيطي مخصوص را در دست خود نگه داشته است. اين عكس توسط دوربيني كه بر گردن Conrad قرار دارد، گرفته شده است. اگر اين تصوير واقعا توسط يك دوربين از روي سينه گرفته شده، بنابراين چرا ما مي‌توانيم قسمتي كه با «L» مشخص شده (نوك كلاه بين) را واضح ببينيم؟ مگر اينكه Conrad روي يك صخره بزرگ ايستاده باشد؛ صخره‌اي كه با حرف «M» مشخص شده و از درون كلاه فضايي Bear قابل رؤيت است. يكي ديگر از چيزهايي كه «ناسا» نمي‌خواهد شما آن را ببينيد، آن است كه سايه‌ها از بيش از يك منبع نوري به وجود مي‌آيند. يك منبع نوري، سايه‌هاي غيرموازي ايجاد نمي‌كند. حرف «N» قسمت تاريك اين جعبه را نشان مي‌دهد. در اين قسمت بازتابي از يك منبع نوري ديگري غير از خورشيد وجود دارد. ممكن است لباس فضايي آلن، نور مورد نياز را باز بتاباند. قسمتي كه با عدد «7» نشان داده شده است، شيء عجيب و غيرعادي را در آسمان نشان مي‌دهد. دقيقا نمي‌توان مشخص كرد كه اين شيء چيست، اما هرچه هست، در آن قسمت قرار دارد. عكس «J»: اين تصوير مي‌تواند بهترين مدرك براي ادعاي ما باشد. به داخل كلاه او نگاه كنيد. اگر شما در عكس قبل، تصوير دو فضانورد را در كلاه وي نديديد، اكنون مي‌توانيد آن را مشاهده كنيد. دو نفر بودند، نه سه نفر و همچنين ملاحظه داشته باشيد كه در عكس قبلي نفر سوم را از عكس خارج كرده بودند، در حالي كه اين دو عكس در اصل يكي هستند، نه دو تا. عكس «K»: اما در اين عكس چيزهايي ديده مي‌شود كه در عكس قبلي نبود. نگاهي به منطقه دايره‌اي بيندازيد. در اين قسمت، شما شيارهايي را در سمت چپ «ولگرد ماهي» مي‌بينيد. آيا مي‌توانيد قبول كنيد كه اين شيارها طبيعي است؟ درواقع شما براي داشتن چنين شيارهايي، احتياج به مخلوطي از تركيبات مركب و آب داريد؛ آب در ماه! و اگر شما به صخره‌اي در سمت چپ و پايين تصوير با حرف «R» دقت كنيد، متوجه خواهيد شد كه يك حرف «C» بر روي آن حك شده است؛ شايد اين يك شيرين كاري كوچك توسط بخش پشتيباني باشد. عكس «L»: گفته مي‌شود، اين نخستين جاي پاي گذاشته شده روي ماه است. به نظر من اين تصوير ساختگي است. به نظر شما زمينه تصوير خاك و رس نيست؟ جاي نوك انگشتان پا كمي پيچ‌خوردگي دارد و حلقه مانند است. من علت آن را سايه ايجاد شده توسط جاي نوك انگشتان مي‌دانم، اما چطور يك جاي پا مي‌تواند سايه‌اي به اين بزرگي داشته باشد؟ به نظر مي‌رسد كه شخص در اين قسمت در حال نشسته است. به هر حال جاي پا به آن شكلي كه بايد باشد، نيست. عكس «M»: اين عكس، آلدرين را در حال پايين آمدن از نردبان در عمليات آپولو 11 نشان مي‌دهد. او در سايه بزرگ ايجاد شده توسط «LM» قرار دارد و با توجه به نبود جو و مولكول‌هاي هوا در ماه، ما نبايد قادر به ديدن وي باشيم. عكس «N»: اگر شما تا به حال باور داشتيد كه پرچم در اصل توسط فضانوردان آپولو در ماه جا گذاشته شد، اين عكس ممكن است. شما را دوباره به فكر فرو ببرد. اين نيز نقاشي از يك هنرمند است كه نشان‌دهنده لحظه ترك ماه توسط «LM» است. آيا شما تاكنون مكاني را كه پرچم در آن نصب شده بود ديده‌ايد؟ حدس من اين است كه پرچم در جايي به فاصله 10 تا 20 فوت از «LM» قرار داده شده بود. با توجه به اين عكس، آيا پرچم نبايد سوخته باشد؟ و آيا نبايد از اين لكه از زير «LM» عكس گرفته شده باشد و آيا نبايد در محل فرود «LM» يك سوراخ بزرگ باشد؟ نكات جالب درجه حرارت متوسط در اوقات روز در ماه، بين 260 تا 280 درجه فارنهايت مي‌باشد. در چنين دمايي، فيلم‌ها ذوب و حيات بشريت نيز بسيار سخت مي‌شود و حتي ممكن است شما در آنجا بميريد! اين امكان وجود ندارد كه ما در ماه بتوانيم تصاوير را با دوربين بگيريم، زيرا فيلم عكاسي در 250 درجه فارنهايت ذوب مي‌شود، هرچند فيلمي كه فضانوردان استفاده مي‌كردند، فيلم معمولي نبوده و در اين دما ذوب نمي‌شود. فضانوردان آپولو از فيلمي شفاف با طراحي مخصوص، استفاده مي‌كرده‌اند كه بنا بر قرارداد سازمان «ناسا» ـ براي يك محيط شبيه ماه مطابق قرارداد ـ با «كداك فيلم» در بدترين حالت از 200 درجه فارنهايت ذوب نمي‌شود و حتي تا 500 درجه فارنهايت ذوب نمي‌شود. دوربين‌ها در داخل سيستم حفاظتي قرار داشتند كه دماي آنها را سرد نگه دارد، موقعيت در ماه با شرايط بدون هوا با موقعيت در اجاق متفاوت است و انتقال دما به سه صورت كنوانسيون تماس و تابش انجام مي‌گيرد. در ماه انتقال دما فقط به صورت تابش Radiation انتقال مي‌يابد و گرماي تابشي مي‌تواند از شي‌اي انعكاس يابد كه آن را در موادي مانند اجسام به رنگ سفيد كه نور را منعكس مي‌كنند؛ قرار داده باشند. بدنه دوربين و لباس‌هاي فضانوردان نيز از جنس سفيد است. دما در هنگام شب (در قسمت پشت ماه) تا 41- درجه فارنهايت پايين مي‌آيد. در دماي 40- درجه فارنهايت، اشيا بسيار ترد و شكننده مي‌شوند، دستگاه‌هاي الكترونيكي به خوبي كار نمي‌كنند و باتري‌هاي ماشين‌ها به سختي روشن مي‌شوند. تفاوت بسيار زياد دماي شب و روز از قسمت تاريك تا قسمت روشن، باعث انقباض و انبساط اشيا و نيز خرد شدن آنها و يا دست‌كم كاركرد ناصحيح آنها مي‌شود. فضاي تحت كنترل راديويي سياره ما، تنها بين 250 تا 750 مايل را پوشش مي‌دهد كه به حد آن كمربند VanAllen گفته مي‌شود. اين كمربند ما را از قرار گرفتن در معرض امواج راديويي زياد حفظ مي‌كند. ماه حدود 200 هزار مايل از زمين فاصله دارد. بنابراين براي رفتن به ماه بايد از اين كمربند عبور كنيم. اين عمل غيرممكن است، مگر اينكه شما در 4 فوت سرب محاصره شده باشيد. چرا گرانش و جاذبه ماه كه يك‌ششم مقدار گرانش زمين است، باعث مي‌شود كه فضانوردان، گاهي جست و خيز كنند و روي هوا باشند و گاهي درست مثل اينكه روي زمين راه‌ مي‌روند، حركت كنند؟ هنگامي كه يك فضانورد زانوهاي خود را خم مي‌كند تا با آخرين توان خود بپرد، بيشتر از دو فوت نمي‌تواند بپرد و اين تنها يك تعبير دارد. به نظر شما تعبيرش چيست؟ آنان بيشتر از آنكه يك انسان عادي مي‌تواند در روي زمين مي‌تواند بالا بپرد، نمي‌توانند بالاتر بپرند. چرا؟ همچنين بارها ديده شده كه فضانوردان در هنگام فرود به سختي روي زانوهاي خود فرود مي‌آيند. آيا در اين حالت آنها در معرض خطر پاره يا سوراخ شدن لباس‌هاي فضانوردي خود كه هواي داخل آن تنظيم شده است قرار ندارند؟ چرا كيفيت فيلمي كه از آپولو 11 گرفته شده در مقايسه با عمليات‌هاي بعدي آپولو پايين‌تر است. با توجه به اينكه افراد بيشتري فيلم عمليات آپولو 11 را نگاه مي‌كردند، در مقايسه با عمليات‌هاي ديگر آپولو كمتر مشكوك به نظر مي‌رسيدند؟ دوربين تلويزيوني آپولو 11، دوربين سياه و سفيد بوده كه در آن يك نمايشگر تلويزيوني با درجه 10 فريم در ثانيه در 320 خط در هر فريم استفاده مي‌شده است. تصاوير براي پخش جهاني مي‌بايست، براي تلويزيون‌هاي معمولي تبديل مي‌شدند. در سيستم تصاوير تلويزيوني آمريكا با استاندارد EIA تعداد فريم در ثانيه در 525 خط در هر فريم مي‌باشد و تصاوير در يك مونيتور 10 اينچي سياه و سفيد مشخص مي‌شدند و يك دوربين ويدكن بر روي صفحه قرار داشته كه تصاوير براي سيستم EIA اسكن شده بودند. تعدادي تصاوير ويژه بر روي صفحه نمايش داده شد كه برخي از اين تصاوير و انعكاس‌ها به وسيله نور خورشيد ايجاد شده بود و بر روي كلاه فضانوردان مشخص شده بود كه بر روي لنز دوربين‌هاي متصل به تلويزيون به نمايش در مي‌آمد اين انعكاس‌هاي شبح مانند براي عموم قابل ديدن بوده‌اند و بقيه انعكاسات بر روي صفحه مانيتور از نقاطي بوده‌اند كه از تبديلات اپتيكي به وجود آمده‌اند. ميليون‌ها شهاب‌سنگ كوچك وجود دارند كه با سرعتي معادل 6000 مايل در ساعت در حال حركت‌اند و مي‌توانند سفينه را تكه تكه كنند. بررسي دفاعيه مسخره آمیز «ناسا» از سفر انسان به كره ماه انتشار گزارش «آيا سفر انسان به ماه، يك دروغ بزرگ بود؟» با انعكاس گسترده‌اي در ميان خوانندگان مواجه شد. در اين ميان برخي از بينندگان ، اين بحث را قديمي دانسته و شماري ديگر نيز با اشاره به برخي دلايل علمي، آن را رد ‌كردند. همچنين گروهي ديگر، اين سؤال را مطرح ‌ساختند كه در صورت ساختگي بودن سفر به ماه، چرا دانشمندان شوروي ـ كه در آن زمان جدي‌ترين رقيب ايالات متحده در اكتشافات فضايي به شمار مي‌رفتند ـ به افشاي آن اقدام نكردند؟ ديگر پرسش‌هاي بينندگان و دفاعيات «ناسا» از سفر انسان به كره ماه، به تفصيل در متن اين گزارش درج شده است. گفتني است، علت انتشار گزارشات مربوط به سفر ماه، طرح دوباره سفر به اين سياره در دهه دوم قرن بيست‌ويكم است. جورج بوش هفته گذشته اعلام كرد كه طرحي را براي سفر انسان به ماه و ايجاد پايگاهي پژوهشي در اين سياره براي دهه آينده ارايه خواهد داد. اين امر نشان‌دهنده آن است كه مراكز تحقيقاتي ايالات متحده، تاكنون قادر به حل مهم‌ترين مشكل سفر انسان به ماه، كه همان بازگشت انسان از اين كره است، نشده‌اند و براي دستيابي به تكنولوژي پرواز دوباره سفينه از سطح ماه به زمين، دست‌كم به 15 سال زمان ديگر نياز دارند. از سويي ديگر برخي اخبار، حكايت از بزرگنمايي و انتشار گزارش‌هاي ساختگي از موفقيت‌هاي فضايي شوروي نيز در دهه‌هاي 60 تا 90 دارد. گفتني است، اين اخبار از نوعي تباني ميان دو ابرقدرت قرن بيستم در تبليغات و بزرگنمايي فعاليت‌هاي فضايي خود حكايت مي‌كند. در بخش دوم ، پاسخ‌هاي «ناسا» (سازمان فضايي ايالات متحده) به ابهامات وارده به سفر انسان به كره ماه طرح شده و صحت اين پاسخ‌ها ارزيابي مي‌شود. در ابتدا براي آشنايي بيشتر مخاطبين مشخصات عمده کره ماه را شرح مي‌دهيم. سطح کره ماه به دو بخش مهم تقسيم مي‌شود؛ بخش Maria که پيشينيان به دليل روشن بودن آن دورنماي ريزش آب بر روي سطح ماه را آبشار مي‌گفتند و بعداً مشخص گرديد که قسمت روشن ماه، منطقه گدازه‌هاي جامد آتشفشاني مي‌باشد که بيش از ميليون‌ها سال پيش هنگامي‌که ماه به صورت آتشفشاني فعال بوده، تشکيل شده‌اند که اين قسمت‌هاي ماه به نام «اقيانوس» ناميده مي‌شوند. بخش ديگر ماه Terrae يا «سرزمين» ناميده مي‌شود که اين قسمتهاي روشن بخش قديمي‌ ماه بوده و آنها به وسيله حفره‌هاي بي‌شماري پوشيده شده‌اند و آن مکانها از تاثيرات زماني ميليون‌ها سال پديد آمده‌اند. حفره‌هاي Tycho اين حفره‌ها که از روي زمين هم مشخص مي‌باشند حفره‌هاي غول پيکري داراي ديواره‌هايي به بلنداي 5/4 کيلومتر و 85 کيلومتر محيط آنها مي‌باشد و اين Tycho‌ها در موقع برخورد شهاب سنگهاي آسماني به سطح ماه به وجود آمده‌اند که در محل مذاب آن شهاب سنگها ايجاد شده‌اند. (تصوير 1) قسمت‌هاي آرام سطح ماه (Mare Tranquillitatis) Mare Tranquillitatis قسمتي از ماه است که اولين فرود در آنجا بوده است. شما مي‌توانيد صفحه‌اي را که فضانوردان در آنجا گذاشته‌اند، ببينيد. اين نمي‌تواند حقه باشد به خاطر اينکه روي ماه هيچ بادي نيست که آن را خراب کند؛ اگر چنين اتفاقي واقعاً افتاده باشد! چگونه ماه شکل گرفت تاکنون نحوه شکل‌گيري ماه مشخص نشده و آخرين نظريه در اين زمينه، آن است که يک برخورد بين زمين با يک سياره‌اي به ‌اندازه مريخ آن را به وجود آورده است. نداشتن اتمسفر در سطح ماه باعث مي‌شود که انسان در برابر تابش نور خورشيد بدون دفاع باشد و به راحتي اشعه ماوراء بنفش و مادون قرمز و اشعه‌هاي راديو اکتيويته روي بدن انسان تأثير مخرب داشته باشد. فقط نصف ماه از زمين قابل مشاهده است زيرا زمان چرخش ماه به دور محور خودش دقيقاً برابر زمان چرخش ماه به دور زمين است. نيرويي که از ماه بر زمين وارد مي‌شود، مشابه تأثيري است که حرکت زمين بر روي ماه مي‌گذارد. وقتي که سرعت چرخش زمين به دور محور خودش کم مي‌شود، مشابه وضعيتي است که ماه به دور محور خودش مي‌چرخد براي همين است که ما فقط مي‌توانيم ماه را از يک سمت ببينيم. اين حالت مشابه قمر سياره پلوتو مي‌باشد که قمر Charon از يک سمت پلوتو ديده مي‌شود. دوره‌هاي زماني از ماه به نظر مي‌رسد که ماه تحليل رفته و بعضي مواقع جمع مي‌شود و مردمان قديم از اين خاصيت براي تعيين تقويم خود استفاده مي‌كردند. اين عکس سفينه آپولو 11 مي‌باشد، سفينه‌اي که آمريكايي‌ها ادعا مي‌کنند که آخرين تکنولوژي و فناوري آن زمان روز در آن به کار رفته بود، البته با پنجره‌هاي بدون حفاظ و تجهيزات مکانيکي !!! (عكس شماره 2) پس از آشنايي مختصري با کره ماه باز برمي‌گرديم به پاسخهاي «ناسا» در مورد سفر به کره ماه 1ـ عدم وجود ستارگان در آسمان ماه در عکسهاي «ناسا» «ناسا» در اين مورد اعلام نموده است که در حقيقت هيچ‌گونه اختلافي بين آسمان ماه و آسمان زمين هنگام روز وجود ندارد، در حقيقت علت اينکه آسمان زمين آبي است، به علت وجود اتمسفر مي‌باشد و در ماه به علت نبود اتمسفر، سياه مي‌باشد، به همين دليل است که انسان نمي‌تواند ستارگان را در روز از روي زمين مشاهده نمايد. سطح ماه بسيار روشن و حتي روشن‌تر از روشن‌ترين روز در گرم‌ترين بخش از جهان است. اين مشخص است وقتي درباره آن فکر كنيد که در ماه هيچ‌گونه ابر يا اتمسفري وجود ندارد و در مقايسه با اين سطح روشن ماه هيچ ستاره اي آشکار نيست و ستارگان بسيار تاريک‌اند. همچنين «ناسا» ادعا مي‌کند که شما نمي‌توانيد همزمان از يک شي خيلي تاريک و يک شي خيلي روشن عکس بگيريد زيرا اگر شما دوربين را بر روي شي روشن تنظيم نماييد (با به کارگيري يک آشکارساز پرسرعت) نمي‌توانيد جسم تاريک‌تر را در عکس نشان دهيد و اگر دوربين را بر روي جسم تاريک تنظيم كنيد بنابراين جسم روشن خيلي تيره و به صورت يک لکه به نظر مي‌رسد. دوربين‌ها و فيلم‌هاي سفينه‌هاي آپولو براي گرفتن عکس و فيلم بر روي سطح ماه طراحي شده بودند و آنها براي گرفتن عکس از ستارگان طراحي نشده بودند. اين بدان معني نيست که ستارگان در آنجا وجود ندارند. دوربين‌ها براي گرفتن عکس از فضانوردان و سطح روشن ماه تنظيم شده بودند. نگاهي علمي به اين ادعاي سازمان «ناسا» که چرا ستارگان در عکس‌ها مشهود نيستند ما را به اين نتايج مي‌رساند. هم اکنون به بررسي تصوير زير که در سايت «ناسا» قرار دارد مي‌پردازيم. تصوير A توسط «ناسا» منتشر شده است که همزمان، هم از سطح روشن ماه و هم از سطح زمين که در آسمان ماه مي‌باشد عکس گرفته شده که اين مورد در تناقض با ادعاي پيشين «ناسا» که همزمان نمي‌توان از دو شي روشن و تاريک عکسبرداري نمود، مي‌باشد. و همه مي‌دانيم که در کنار زمين سيارات و ستارگان زيادي وجود دارند که روشن‌تر از زمين بوده‌اند و هيچ‌گونه عکسي از آنها گرفته نشده است. در عکس B هم دو نقطه نوراني درسمت چپ نمايان است و تعدادي ديگر از اين عکسها در سايت «ناسا» موجود مي‌باشد. 2ـ ادعاي «ناسا» در پاسخ به اينکه تنها منبع نوري در ماه، خورشيد است و چرا ما مي‌بايست، اجسام موجود در سايه را ببينيم بدين شرح است که با توجه به اينکه خورشيد، تنها منبع نوري مستقيم در ماه است اما منابع نوري غير مستقيم نيز به صورت انعکاسي وجود دارد که بعضي اوقات اين نورهاي انعکاسي بسيار قابل توجه مي‌باشد و جواب کليه سؤالات در اين مورد نور انعکاسي است. لباس فضانوردان سفيد و تازه مي‌باشد، بنابراين نور را به خوبي منعکس و اجسام ديگر اطراف آن را روشن مي‌نمايد. مانند عکسي که در يک روز آفتابي زمستان در محيط پر از برف گرفته شود و عکاسان روي زمين نيز دقيقاً از همين روش براي عکسبرداري استفاده مي‌نمايند، آنها کسي را که يک صفحه روشن سفيد رنگ و يا يک لباس سفيد رنگ بر تن دارد در سايه قرار داده و از او عکسبرداري مي‌نمايند و اين انعکاس نور، شخصي را که در سايه قرار دارد روشن مي‌نمايد و از سايه‌هاي تاريک در زمين عکسبرداري مي‌كند. در اين زمينه نظر مخاطبين را به دو اصل مهم انعکاس نور جلب مي‌نماييم، يکي آنکه نور در محيطي که مي‌خواهد انعکاس يابد مي‌بايست حاوي فوتون‌هاي لازم براي انعکاس نور باشد در اين زمينه نبايد شرايط بدون اتمسفر ماه را با زمين که داراي اتمسفر مي‌باشد همتراز قرار داد و اصل دوم آنکه شرايط انعکاس نور و ميزان و چگونگي آن دقيقاً رابطه مستقيم با چگالي و اتمسفر و سطح منعکس‌کننده دارد که در اين زمينه شرايط ماه و زمين کاملاً متفاوت است. مورد ديگر در ادعاي «ناسا» اين است که لباس سفيد و تازه فضانورد مانند يک منبع نوري عمل مي‌نمايد که اطراف خود را کاملاً روشن مي‌کند که اين ادعا هم در نوع خود جالب مي‌باشد. 3ـ عکسهايي که از محل فرود سفينه آپولو در هنگام نشستن بر روي سطح ماه به جا مانده است مشابه عکس c نشان مي‌دهد که محل فرود LM داراي هيچ‌گونه گودال نمي‌باشد و همچنين نيروي رانشي10500 پوندي که راکت آپولو مي‌بايست برروي زمين ايجاد مي‌نمود اثري يافت نمي‌شود. اين تصوير به وسيله Buzz Aldrin از سطح زمين زير راکت گرفته شده است. «ناسا» اعتقاد دارد که در زير اين قسمت بخش سوخته‌اي وجود دارد و همچنين يک شيار که با فلش نشان داده شده است به وسيله يکي از ارابه‌هاي فرود در زير LM به وجود آمده و بر روي سطح ماه کشيده شده است، البته نيروي 10500 پوندي نيروي زيادي است که مي‌تواند يک سوراخ بزرگ در سطح ماه ايجاد كند. اما «ناسا» مي‌گويد که آقاي آرمسترانگ موقع نشستن بر روي ماه موتور سفينه آپولو را خاموش کرده و به همين دليل سفينه کشيده شده است (محل فلش روي عکس فوق ). «ناسا» همچنين اعلام مي‌کند که يک سنسور ريسماني وجود داشته که وقتي آن ريسمان با سطح ماه تماس پيدا مي‌کرد اين سنسور به فضانورد اعلام مينمود که موتورها را خاموش نمايد اين عمل باعث مي‌شد که از برخورد سفينه جلوگيري شده و همچنين از صدمه زدن به آن جلوگيري شود. «ناسا» همچنين اعلام كرد که يک نقطه خاص را براي فرود در نظر نداشته و سفينه هم به صورت عمودي فرود نيامده و محلي که بايد سفينه در آنجا فرود مي‌آمد، بستگي به اين داشت که خالي از صخره باشد و بايد در زاويه خاصي فرود مي‌آمد که در سطح ماه سر خورده تا بايستد. اما با توجه به عکس اگر توجيه «ناسا» براي اين عکس درست باشد، آيا شما فکر مي‌کنيد يک متر کشيده شدن ارابه فرود بر سطح ماه برابر با نيروي رانش 10500 پوندي است. عکس جاپاي معروف «ناسا» که به عنوان اولين جاپاي انسان که بر روي کره ماه پياده شده است در فاصله دو متري سفينه آپولو 11 بوده است. در اين عکس وزن کلي فضانورد به همراه لباس فضانوردي او حدود 150 کيلوگرم است. آيا شما فکر مي‌کنيد سفينه آپولو با وزن بيش از 1800 کيلوگرم شياري که به هنگام کشيده شدن بر سطح ماه ايجاد مينمايد به‌اندازه شياري است که در عکس بالا با علامت فلش نشان داده شده است. 4- «ناسا» در زمينه اختلاف جهت سايه اجسام در عکس‌ها توضيح مي‌دهد که دليل اينکه فاصله‌هاي اجسام که سايه آنها انتشار يافته زياد مي‌باشد لذا زاويه سايه‌ها با هم اختلاف دارد و همچنين اين تصاوير به صورت دو بعدي نمايش داده شده که نمي‌توان مسافت را دقيقاً مشخص نمود. در اين زمينه به شکل‌هاي زير توجه شود که در آنها فاصله بين اجسام بسيار کم مي‌باشد ولي جهت سايه‌ها با هم اختلاف دارد. همچنين خورشيد که تنها منبع نوري روشن‌کننده سطح ماه مي‌باشد، در فواصل ميليون سال نوري ماه قرار دارد، بنابراين جهت تابش آن براي قسمت‌هاي مختلف حتي با فاصله طولاني بيش از صدها کيلومتر هم تقريباً در يک سمت مي‌باشد. با تشکر از هموطن خوبم آقای حسين آذرپور که این مطالب را گردآوری کردند. منتظر نظر دوستان هستم. ------------------------------------------- امپراتور --------------------------------------------
  7. با تشكر از فلانكر عزيز بابت ايجاد اين تاپيك دوستان زد و سعيد ٬ بخوبي اصل مطلب را بيان كردند. -------------- موفق باشيد
  8. با تشکر از پست دوست خوبمان که در مورد صادرات اسلحه ایران تهیه شده بود ، می خواستم عرض کنم که این گزارش در تاریخ 27/07/1382 ، یعنی قبل از قطعنامه دوم تهیه شده است . ----------------------------- موفق باشید. -----------------------------
  9. EMPEROR

    هداياي جرج بوش به كشور خود!!!

    دوست من میشه لطف کنی معنی این ها را برایم بنویسی. اشغال یک کشور توسط یک کشور دیگر از دید مردم کشور اشغال شده . دفاع از کشور از دید مردم همان کشور . متشکرم
  10. EMPEROR

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    چرا خنده دار ؟ :mrgreen: اصل خبر را بخوانید ، بعد خواستید دلیلی برای خنده خود و این بازی - شطرنج - پیدا کنید . ------------------------------------------------ روزنامه کیهان در شماره روز شنبه، (4 خردادماه 87)، خود در خبری ویژه مدعی شد: «دو تن از فرماندهان دفاع مقدس در برنامه های تلویزیونی جداگانه ای در اظهاراتی تعجب برانگیز بنی صدر را از اتهام خیانت در جنگ تبرئه کردند»! به نوشته روزنامه کیهان، «سردار رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران در برنامه محرمانه که پنج شنبه شب از شبکه 3 سیما پخش می شد، در پاسخ به سوال مجری جوان برنامه مبنی بر اینکه «می گویند بنی صدر در جنگ و دفاع خیلی به ما خیانت کرد ولی هیچ کس نگفته خیانت او چه بود»، با کمال تعجب اظهار داشت: «من هم نمی توانم کلمه خیانت را به کار ببرم. بلکه نفهمی او را نسبت به موضع خودش که رئیس جمهور بود و فرمانده کل قوا بود اما انقلاب اسلامی را درک نکرده بود و عظمت امام را و اینکه بالاخره باید تابع امام باشد. البته نسبت به مسئله جنگ هم چیزی نمی فهمید»». این روزنامه در ادامه خبر از آن داده است که «دریابان علی شمخانی وزیر سابق دفاع نیز در برنامه مثلث شیشه ای که به صورت زنده از شبکه تهران پخش می شد، پس از آنکه مجری برنامه با طرح سوالی که ظاهرا ناشی از ضعف اطلاعاتش بود، مبنی بر اینکه «جریان نامه ای که بعد از فتح خرمشهر برخی فرماندهان نظامی به بنی صدر نوشتند و دستور عقب نشینی ایشان را تقبیح کردند، چه بود»، پرسید، خطاب به وی گفت: «بنی صدر اصلا آن موقع نبود. بنی صدر تا زمانی که در خاک ایران بود و فرمانده کل قوا بود، هیچ عملیات موفقی انجام نداد بنی صدر در عملیات سال 59 که می خواست خرمشهر را آزاد کند و شکست خورد و فاجعه هویزه رخ داد، قصد خیانت نداشت! بنی صدر دنبال پیروزی بود و اگر پیروز می شد، تانکهایی که به سمت بصره می رفتند تانکهایی در تهران به سمت کرسی های قدرت می رفتند و می گفت من عامل پیروزی ام. لذا بنی صدر خیانت نکرد»!». کیهان ضمن متهم کردن این دو سردار بزرگ دوران دفاع مقدس به «تبرئه بنی صدر از خیانت و تقلیل اتهام وی به «نفهمی»، «عدم درک صحیح از انقلاب، امام و جنگ» و «ناتوانی در کسب پیروزی به رغم میلش»»، خاطرنشان کرده است: «اسناد منتشر شده از لانه جاسوسی از بنی صدر به عنوان یک منبع اطلاعاتی «سیا» با اسم رمز SD LURE نام می برد». روزنامه کیهان در پایان مدعی شده است: «اظهارات صفوی و شمخانی مبنی بر خائن نبودن بنی صدر تعجب افکار عمومی را برانگیخته است و اغلب افراد فعال در محافل رسانه ای این ادعای جدید را برای یکدیگر پیامک می کنند».
  11. EMPEROR

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    دوستان چند وقت پیش سرلشگر صفوی و دریابان شمخانی در تلویزیون گفته بودند که بنی صدر در جریان جنگ خیانت نکرده ! این مورد را در کنار حرف جدید بنی صدر قرار دهید . وقتی لیبی قبول کرده مقصره ، چرا بنی صدر این حرف را میزند ، ممکن نیست این حرف به نوعی وجه اپوزوسیون مخالف نظام را نزد افکار عمومی - بدلیل حرفهای دور از منطق - عیان تر کند ؟ و به نوعی تبلیغ مثبت برای ایران شود؟ (حرف ایشان بیشتر شبیه به نوعی خود زنی و نشان دادن قدرت ایران در انتقام گیری به دنیای غرب است ) ------------------------------------------------------ امپراتور ------------------------------------------------------
  12. در پي مخالفت گسترده مراجع نجف و مردم عراق با توافقنامه ننگين بغداد - واشنگتن، دولت آمريكا به نمايندگان مجلس عراق وعده داد در صورت امضاي اين توافقنامه، به آنها سه ميليون دلار رشوه بدهد. به گزارش خبرگزاري مهر، منابع آگاه پارلمان عراق فاش كردند، واشنگتن به نمايندگان مجلس عراق وعده داد در صورتي كه توافقنامه امنيتي بغداد واشنگتن را امضا كنند، به آنها سه ميليون دلار رشوه بدهد. «نوري مالكي» نخست وزير عراق، و «جرج بوش» رئيس جمهور آمريكا، آبان ماه گذشته پايه و اساس توافقنامه همكاري و دوستي طولاني مدت بين دو كشور را كه شامل سه محور سياسي، اقتصادي و امنيتي مي شود، امضا كردند. اين توافقنامه به آمريكايي ها حقوق كنسولي (معروف به كاپيتولاسيون) مي دهد و زمينه احداث 13 پايگاه نظامي دايمي را براي آمريكايي ها در عراق فراهم مي كند. مراجع ديني، بيشتر گروه هاي سياسي، نمايندگان ملت عراق و مردم مسلمان منطقه با اين توافقنامه ننگين مخالف هستند. اين در حالي است كه يك مقام امنيتي بلند پايه دولت عراق كه خواست نامش فاش نشود، در گفت وگو با «الشرق الاوسط» خبر داد توافقنامه امنيتي بغداد - واشنگتن تا يك هفته ديگر ميان طرفين امضا مي شود. وي تصريح كرد: تا زمان توافقات اوليه، مذاكرات به صورت محرمانه صورت مي گيرد و پس از توافقات اوليه، محور اين مذاكرات به پارلمان عراق عرضه مي شود. درخواست مقتداصدر براي تظاهرات به گزارش خبرگزاري فارس «مقتدا صدر» رهبر جريان «صدر»، با صدور بيانيه اي، از اقشار مختلف عراق خواست جمعه آينده پس از به جا آوردن نماز، در شهرهاي مختلف دست به تظاهرات بزنند و جمعه هاي بعد نيز اين تظاهرات را تكرار كنند و از دولت بخواهند تا توافقنامه امنيتي بغداد - واشنگتن را لغو كند. وي گفت، اين اعتراضات تا زمان موافقت دولت با انجام يك همه پرسي در مورد تداوم حضور آمريكا در عراق، ادامه خواهد يافت. وي از مردم عراق خواست كه نسبت به بندهاي توافقنامه فوق و ميزان خسارت هايي كه به ملت عراق از رهگذر اين توافقنامه وارد مي شود، هوشيار و كاملا مراقب باشند دوستان به موضعگیری های جریان صدر توجه کنید . به نظر من این جریان ساخته خود آمریکاییها است .اگر به خاطر داشته باشید ایران با خلع سلاح این گروه موافقت کرده است . ( در کنفرانس دوحه صحبت آقای متکی )
  13. دوست عزیز منظور من گذشته نه چندان دور بود که به این شکل تحریم نبودیم . وبرای خرید آینده بود فکر نکنم این تحریم ها مدت زمان زیادی اعمال شوند .از سوی روسیه وچین وبرخی دیگر کشورهای دوست. به نظر من بخش عمده ای از خرید های گذشته اختصاص به انتقال تکنولوژی ساخت موشک و صنایع موشکی -که بسیار مهم هم بوده - اختصاص یافته است و این سرمایه گزاری در مقایسه با خرید یا ساخت هواپیما کم هزینه تر و باردارنده تر می باشد. انشاالله با کمک همه ایرانیان این بازدارندگی تا سال 1420 ادامه یابد. موفق باشید امپراتور
  14. استراتژی برتری هوایی اسرائیل را میتوان روشی منسوخ شده نامید و این کشور با این استراتژی کاری از پیش نخواهد برد. حتی این احتمال وجود دارد که در صورت بروز جنگ بین اسرائیل و سوریه دوباره ماجرای جنگ 33 روزه و ناکامیهای نیروی هوایی این کشور منتهی این بار به همراه تلفات سنگین هوایی تکرار شود. انگار سوریها هم از روشهایی مشابه حزب ا... استفاده میکنند. درباره حمله چند ماه قبل جنگنده های اسرائیلی به یک صحرای بی آب و علف!!! (مثلا پایگاه هسته ای بود! ) در خاک سوریه این امکان وجود دارد که طرف سوری خود از پاسخگویی امتناع کرده و قصد ایجاد یک درگیری با گسترده با اسرائیل را نداشته است. وگرنه نیروی هوایی سوریه در سالهای اخیر به رادارهایی مجهز شده است که کل آسمان اسرائیل را زیر نظر دارند. در ضمن اسرائیل اف35 بخرد یا نه تاثیر چندانی در توازن قوای منطقه نخواهد داشت و این خرید زمینه سازی فروش اف35 به دیگر کشورها با قیمت بیشتر است. کشوری مثل عربستان در صورت احساس نیاز سفارش تعداد زیادی اف35 خواهد داد که ارزش چنین قراردادی دهها میلیارد دلار میشود. اسرائیل هم پول اف35های خریداری شده را از کمک سالانه 3 میلیارد دلاری آمریکا به این کشور خواهد پرداخت! من هم با نظر سعید عزیز موافقم ضمن آنکه نظرات دوستمون Zed هم قابل تامل است. بدون این هواپیما ها هم اسراییل قدرت اول هوایی منطقه است اما مشکلی که آنها دارند این است که در مورد ایران نمی توانند تاکتیک - بزن و در رو - را انجام دهند پس این همه هواپیما زیاد بدردشان ( در مورد ایران ) نخواهد خود. در مورد سوال دوستمون شفق هم عرض کنم که طبق قطعنامه دوم شورای امنیت ،فروش یکسری تسلیحات نظامی ( لیست کامل آنها را در تاپیک چرا ایران صادرات اسحله ندارد؟ اگه درست نوشته باشم ) به ایران ممنوع است . یعنی فعلا خبری از هواپیماهای خارجی نیست . --------------------------------------------------------------------------- موفق باشید امپراتور
  15. ممنون از نظر سینای عزیز و دوستمان Mr. Fox من مخلص شما هستم - آخه مادر به قربانت بره :mrgreen: ، اسلحه سوزن خیاطی نیست که به 50 کشور با پاکت نامه پستش کنیم . درسته که قبل از قطعنامه دوم صادرات داشتیم و لی بعد از آن اگر هم داشته باشیم باید بگیم - متوقف شده ، سه تا قطعنامه علیه مون صادر کردند که تخطی از آنها بهانه برای قطعنامه های شدید تر اقتصادی را بدنبال خواهد داشت . پس عقل حکم میکنه تو این شرایط گوشت را جلوی گربه نیا ندازیم . ضمنا این را هم در نظر داشته باشید که کشور های خریدار هم بدلیل رعایت نکردن مفاد قطعنامه مشمول مجازات می شوند. ------------------------------------------------------------------------------------- قطعنامه دوم شامل ممنوعیت صدور تسلیحات از ایران، توقیف دارایی‌ها و حساب‌های بانکی افراد و شرکت‌هایی که مرتبط با برنامه هسته‌ای و یا موشکی ایران هستند و درخواست از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی برای متوقف ساختن اعطای وام‌های جدید به ایران است. همچنین از کشورهای عضو سازمان ملل خواسته ‌شده که از صدور تجهیزات نظامی سنگین به ایران خودداری کنند. شورای امنیت همچنین طی یک ضرب‌الاجل 60 روزه از تهران خواسته است تمام درخواست‌های بین‌المللی را اجرا کرده و زمینه بازگشت به مذاکرات را فراهم آورد. نکته کلیدی قطعنامه جدید علیه ایران این است که نام 28 فرد و شرکت‌ مستقل یا مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست پیوست قطعنامه درج شده ‌است. این قطعنامه همچنین با گسترش دامنه تحریم‌های قطعنامه 1737 از کشورهای عضو سازمان ملل خواسته است گزارش اقدامات اجرایی خود را ظرف 60 روز ارایه کنند. در متن این قطعنامه که در 7 صفحه و با 3 صفحه پیوست تدوین شده، عطف به بیانیه رییس شورای امنیت مورخ 29 مارس 2006 و قطعنامه آن به شماره 1696 به تاریخ 31 جولای 2006، و قطعنامه 1737 آن مورخ 23 دسامبر 2006 از همه كشورها خواسته شده «در مورد ورود یا ترانزیت افرادی كه مستقیما در فعالیتهای هسته‌ای حساس گسترش تسلیحات هسته‌ای ایران یا طراحی سیستم های شلیك تسلیحات هسته‌ای ایران دست دارند یا از آن حمایت می كنند جلوگیری كنند». در بند دیگری از این قطعنامه به ایران ابلاغ شده است که «نباید به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با استفاده از اراضی، یا شهروندان یا با استفاده از كشتی ها یا هواپیماهای خود هرگونه تسلیحات یا مواد مربوطه را انتقال دهد و همه كشورها بایستی از انتقال چنین موادی از ایران توسط شهروندان، یا با استفاده از كشتی ها یا هواپیماها، و بدون توجه به اینكه منشا این مواد ایران است یا خیر خود جلوگیری كنند». بند ششم نیز تاکید کرده است: «از همه كشورها می خواهد هوشیار باشند و از تامین، فروش یا انتقال مستقیم یا غیر مستقیم هرگونه تانك جنگی ، خودروهای جنگی زرهی ، سیستمهای خمپاره ای با كالیبر بزرگ، هواپیماهای جنگنده ، بالگردهای تهاجمی ، ناوهای جنگی ، موشكها یا موشك، سیستمها همانگونه كه در كنوانسیون تسلیحات ایران سازمان ملل متحد تعریف شده است، و همسو با هرگونه كمكهای فنی یا آموزشی ، كمكهای مالی ، سرمایه گذاری ، كارگزاری یا دیگر خدمات، و انتقال منابع مالی یا خدمات، مربوط به تامین، فروش، انتقال، تولید یا استفاده از این موارد بمنظور جلوگیری از انبار بی ثبات كننده تسلیحات، از اراضی یا توسط شهروندان یا توسط كشتی ها یا هواپیماهای خود خودداری كنند». همچنین از «همه كشورها و موسسات مالی بین المللی» خواسته است به جز در موارد انساندوستانه و عمرانی «با جمهوری اسلامی ایران هیچ گونه قرارداد كمكهای بلاعوض، كمكهای مالی و امتیاز وام جدیدی به امضا نرسانند». در این زمینه شورای امنیت با تنظیم یک ضرب‌الاجل 60 روزه دیگر از همه کشورها خواسته است گزارش عمل به این الزامات بین‌المللی را ارایه کنند. قطعنامه سپس از تعهد چین، فرانسه ، آلمان، روسیه ، انگلیس و آمریكا و اتحادیه اروپا برای یافتن یك راه حل به دست آمده از طریق مذاكره در مورد این مساله استقبال کرده و «ایران را تشویق می كند تا پیشنهاد ماه ژوئن 2006خود كه در قطعنامه 1696 مورد حمایت قرار گرفته است را برای رسیدن به یك توافق جامع بلند مدت كه اجازه خواهد داد روابط و همكاریها با ایران بر اساس احترام متقابل و ایجاد اطمینان بین المللی نسبت به كاملا صلح آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران صورت گیرد، به كار گیرد». شورای امنیت سپس با ابراز «حمایت شدید» از نقش و دستورات آژانس بین المللی انرژی اتمی از دبیر كل آژانس بین المللی انرژی اتمی خواسته است طی 60 روز از طریق گزارشی این مساله را به شورای حكام و همچنین شورای امنیت اعلام نماید كه آیا ایران همه فعالیتهای قید شده در قطعنامه 1737 و این قطعنامه را متوقف كرده است یا خیر؟ قطعنامه سپس تاکید می‌کند «در صورتی كه ایران همه فعالیتهای مرتبط با غنی سازی و بازفرآوری از جمله تحقیق و توسعه ، را كه به گونه‌ای قابل تایید آژانس به حالت تعلیق درآورد، اجرای همه اقدامات علیه تهران به حالت تعلیق درخواهد آمد تا برگزاری مذاكره امكان پذیر گردد» و در این صورت بلافاصله همه اقدامات محدودکننده و الزامات تنبیهی شورای امنیت لغو خواهد شد. در مقابل سیاست تشویقی فوق بر این نکته نیز تاکید شده است که در صورت امتناع تهران از اجرای دستورات قطعنامه‌های شورای امنیت، اقدامات بیشتر بعدی بر اساس بند 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد اتخاذ خواهد شد تا «ایران را متقاعد سازد كه به این قطعنامه ها و الزامات آژانس بین المللی انرژی اتمی عمل كند، و تاكید می كند در صورت لزوم، تصمیمات دیگری اتخاذ خواهد شد» . بخش مهم دیگر این قطعنامه که در 3 پیوست به متن اصلی الحاق شده است، اسامی اشخاص، شرکت‌ها و سازمان‌هایی که در برنامه هسته‌ای یا موشکی ایران نقش دارند و بایستی مشمول تحریم قرار گیرند را اعلام کرده است. بر اساس مفاد این پیوست‌ها، 15 شخصیت ایرانی به همراه 10 سازمان یا شرکت مستقل و 3 شرکت وابسته به سپاه پاسداران مشمول تحریم ممانعت از سفر یا انسداد حساب‌های مالی قرار خواهند گرفت. اسامی شرکت‌ها و افراد ذکر شده در پیوست قطعنامه به شرح زیر است: الف – شرکت‌ها و نهادهای ایرانی 1- گروه صنایع فلزكاری و مهمات‌سازی اجا 2- مركز تحقیقات و تولید سوخت هسته‌ای اصفهان و مركز فناوری هسته‌ای اصفهان 3- شركت كاوشیار 4- صنایع شیمیایی پارچین 5- مركز تحقیقات هسته‌ای كرج 6- شركت نوین انرژی 7- گروه صنایع موشكهای دریایی وزارت دفاع 8- بانك سپه 9- گروه صنعتی «صنام» 10 -گروه صنعتی «یامهدی» ب ـ شرکت‌های وابسته به سپاه 1- صنایع هوانوردی قدس 2- شركت خدمات هواپیماسازی پارس 3- شركت هواپیماسازی شعاع ج ـ اشخاص ایرانی 1- فریدون عباسی دوانی 2- محسن فخری‌زاده مهابادی 3- سید عباس صفدری (مدیر تاسیسات غنی سازی نطنز) 4-امیر رحیمی (مدیر مركز تولید و تحقیقات سوخت اصفهان) 5- محسن حجتی (رئیس گروه صنعتی فجر) 6- مهرداد اخلاقی كتابچی ( رئیس گروه صنعتی شهید باقری) 7- ناصر ملكی (رئیس گروه صنایع شهید همت) 8-احمد درخشنده (رئیس و مدیر عامل بانك سپه ایران) 9ـ سرتیپ مرتضی رضایی معاون فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 10ـ دریادار دوم علی اكبر احمدیان، رئیس ستاد مشترك سپاه 11ـ سرتیپ محمد رضا زاهدی، فرمانده نیروی زمینی سپاه 12ـ دریا دار مرتضی صفری، فرمانده نیروی دریایی سپاه 13ـ سرتیپ محمد حجازی، فرمانده نیروی مقاومت بسیج 14ـ سرتیپ قاسم سلیمانی ، فرمانده یگانهای قدس 15ـ سرتیپ ذوالقدر، یكی از اعضای سپاه و معاون امنیتی وزیر كشور موفق باشید
  16. دوست من پس داستان قطعنامه دوم چي است ؟
  17. طبق قطعنامه دوم شوراي امنيت ُ ايران مجاز به صادرات اسلحه بصورت رسمي نيست .
  18. karkas عزیز منم چیزی نگفتم ، :evil: فقط از شما خواستم که نظر خودتان را درمورد اینکه چرا آمریکا و اسراییل آن موقعیت خوب ( از دید پیدا کردن بهانه ) را دشتند به سوریه - و پس از دخالت ایران در جنگ ، را از دست دادند ؟ به نظر من آمریکا خیلی علاقه مند است با ایران ( شاه کلید انرژی دنیا ) برای کنترل روسیه و مخصوصا چین ، دوستی مسالمت آمیز یا بهتر بگویم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد . اسراییل هم با ایجاد یک رفراندوم و برگشت به مرزهای 1967 ( اگه اشتباه نکنم ) مشکلش حل می شود . چرا که چه دلمان بخواهد چه دلمان نخواهد ، این نطفه حرامی مورد تایید سازمان ملل بوده و کاریش نمی شود کرد. این جوری فلسطینیان به بخش اعظم سرزمینهای خود خواهند رسید و مشکل اساسی ایران و آمریکا هم حل خواهد شد . انشاالله در یک فرصت مناسب بیشتر دلایلم را خواهم گفت . دشمن جدید دنیا و آمریکا هم تندروهای به ظاهر اسلامی ( شیعه مانند مقتدی صدر و سنی مانند طالبان و القاعده و وهابی ها و کشورهای حامی انها مثل عربستان و پاکستان و ... ) که مورد تایید ایرانیان نیستند، خواهد بود. یه خورده رویاییه ولی من نمی دونم چرا هر وقت آمریکا به یک کشور سلاح زیاد میفروشه بعد از چند دهه اون کشور میشه دشمن درجه یک آمریکا - دوستان عنایت کنند این نظر شخصی من است ( ممکنه اشتباه باشه و شاید درست باشه و من جایزه نوبل تخیلات و رویا را بردم :mrgreen: )
  19. دوست من ، اولا برای هر جنگی باید بهانه ای وجود داشته باشد . که با تحریک افکار عمومی بشه آنرا آغاز و جمش کرد . به تمام جنگ های دنیا نگاه کنید ، هیچ کدام بدون بهانه و دلیل شروع نشده اند ( حتی اگر آن بهانه مسخره باشد ) اسراییل سه بهانه عمده برای حمله به ایران داشت. 1- حرف آقای احمدی نژاد که گفته بود اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود 2- دستیابی ایران به بمب اتم 3- حمایت ایران از حزب الله و حماس مورد دوم که هنوز تایید رسمی از سوی نهاد های بین المللی نشده مورد اول هم پس از بررسی صحبتهای فارسی آقای احمدی نژاد و مشخص شدن اشتباه مترجم انگلیسی در ترجمه نادرست برطرف شد .( این موضوع بصورت رسمی و با ادله محکم وزارت امور خارجه و مطرح شدن در شبکه های انگلیسی زبان خارجی حل شد ) 3- حمایت ایران از حزب الله و سوریه باعث خفت اسراییل شد ، در این جنگ اسراییلی ها به سوریه اولتیماتوم 3 روزه دادند که به حزب الله کمک نظامی نکند و در غیر اینصورت به سوریه حمله نظامی می کنند. ( امریکا هم از اسراییل حمایت کرد ) در این بین ایران اعلام کرد حمله به سوریه ، حمله به ایران تلقی شده و پاسخ خواهد داد. بعد از سه روز اسراییل و آمریکا با اینکه بهانه خوبی در متخاصم نشان دادن ایران به مجامع عمومی داشتند . از حرف و تهدید خود صرف نظر کردند . چرا ؟ جواب آنرا لطفا شما بگویید . موفق باشید امپراتور
  20. اسراییل اگه می خواست به ایران حمله کنه زمان جنگ 33 روزه اینکار رو می کرد. ضمنا اونا میدونن که اگه به ایران حمله کنند ( چون پشتوانه قانونی ندارند . مثل تایید شورای امنیت و سازمان انرژی اتمی و در نهایت پیدا نشدن سلاحهای کشتار جمعی در عراق که افکار عمومی را نسبت به ادعا های آنها بی اعتماد کرده ) - ایران براحتی مقابله به مثل میکنه و این پاسخ ایران هم از دیدگاه بین المللی مشروع و به زیان اسراییل خواهد بود.
  21. برادر عزيزمان آقاي سيدمحسن حكيم مشاور سياسي رئيس مجلس اعلاي اسلامي عراق درباره يادداشت روز كيهان 87.2.21 با عنوان «عراق بر لبه تيغ» نامه اي ارسال داشته و ضمن تاييد محتواي يادداشت كيهان، نسبت به برخي از مفاد آن انتقاداتي داشته و توضيحاتي داده اند كه متن كامل نامه ايشان و توضيح بيشتر كيهان را در پي مي خوانيد. بسم الله الرحمن الرحيم حضور محترم برادر عزيز و ارجمند جناب آقاي شريعتمداري (دام عزه) مدير مسئول معزز روزنامه وزين كيهان پس از سلام و تحيت نظر به اينكه يادداشت دلسوزانه جنابعالي كه در روز شنبه گذشته برابر با 1387.2.21 در روزنامه محترم كيهان به چاپ رسيد كه حكايت از نظر مشفقانه و محبت آميز جنابعالي به سرنوشت ملت مسلمان و همسايه عراق دارد، اينجانب شايسته ديدم كه نكاتي در مورد اين مقاله خدمتتان جهت نشر در همان صفحه و ستون بر طبق قانون مطبوعات بيان دارم كه اميدوارم مورد عنايت جنابعالي قرار گيرد. 1- در ابتدا از امر به معروف و نهي از منكر دلسوزانه شما تشكر مي كنم. حقيقتاً اينجانب كه يادداشت جنابعالي را مطالعه كردم يك لحظه در تعابيربعضاً تندي كه در آن آمده بود با ديده شك و ترديد نگاه نكردم و آن را برآمده از دلسوزي شما نسبت به اسلام عزيز و ملت مسلمان عراق دانستم كه قطعاً همين گونه است. 2- هيچ ملت آزاده اي در جهان نيست- چه رسد كه مسلمان و شيعه و ملتزم به خط مشي اهل بيت(ع) باشد- كه حضور نيروي خارجي را در خاك خود تحمل كند. حضور شهروندان خارجي در كشورهاي ديگر يكي از نمادهاي تمدني بشري است كه سازمانهاي گردشگري و سياحتي در كشورهاي مختلف براي ايجاد ارتباط و تبادل فرهنگي و تمدني و نيز تحقق منابع مالي عموماً در پي آن هستند اما در رابطه با حضور نيروهاي نظامي خارجي تمام دولتها و ملتها در پي كسب استقلال و حاكميت ملي كامل خود مي باشند. بنابراين كشور عراق نيز از اين اصل نه تنها مستثني نيست بلكه تاريخ خروشان و استعمارستيز اين سرزمين مقدس كه شش تن از ائمه اطهار(ع) در آن مدفون هستند و داراي پايگاه بزرگ نشر اسلام و مذهب اهل بيت(ع) يعني حوزه علميه نجف اشرف كه تاريخي هزار ساله دارد و مردمي انقلابي و ظلم ستيز كه تنها در سي و پنج سال گذشته نزديك به 5 ميليون قرباني را تقديم اسلام و آزادي و استقلال خود كرده اند قطعاً حاضر به تن دادن به استعمار جديدي تحت عناوين مختلف نيست. تمامي تلاش دولت فعلي عراق نيز در راستاي پايان حضور نيروهاي خارجي در سرزمين مقدس عراق است و توانمنديهاي اخير نيروهاي امنيتي اين كشور نيز در راستاي زدودن بسترها و بهانه هاي حضور اين نيروها در عراق مي باشد. 3- جنابعالي اساس بررسي خويش را بر پيش نويس معاهده اي قرار داده ايد كه حقيقتاً وجود خارجي ندارد، زيرا پيش نويسي كه توسط دولت عراق به امضا رسيد در بسياري از بندهاي آن مغاير با آنچه كه جنابعالي به آن اشاره داشتيد مي باشد وگرنه در صورت وجود چنين معاهده اي تماماً تحليل ارايه شده صحيح و منطبق با واقعيت مي بود. و شايد بهتر بود كه جنابعالي براي شناخت دقيق تر اين معاهده و چرايي انعقاد آن و ماهيت و شكل آن با دوستان و برادران خود تماس مي گرفتيد نه اينكه از منابع غربي و مشكوك كه همواره اخبار آنان از دقت كافي برخوردار نيست و در راستاي منافع خود فعاليت مي كنند- همانگونه كه در مورد انقلاب اسلامي شاهد آن بوده و هستيم- اقتباس مي كرديد. 4- در مورد شرايط امضاي اين معاهده كه بايد تحت نظر مراجع عظام تقليد و مردم مسلمان عراق باشد دولت عراق كراراً و در مناسبتهاي مختلف به علل آن اشاره كرده است كه اين علل مورد قبول اجماع ملي عراق يعني شوراي سياسي امنيت ملي اين كشور كه متشكل از 18 نفر از رؤساي فراكسيونهاي مختلف پارلماني عراق و نيز رؤساي سه قوه است قرار گرفته و هيچ يك از نمايندگان اين فراكسيونها به آن اعتراض نكرده است كه صورت جلسه آن موجود مي باشد. بنابراين اين گفته كه اصل معاهده مورد مخالفت ملت مسلمان عراق شايد با واقعيت موجود انطباق خارجي نداشته باشد كه طبيعي است همين علل با توجه به ضرورياتي كه در عراق است باعث توجيه آن شده است و شايد معقول نباشد كه همه فراكسيونهاي عراق با همه طيفها و ديدگاه ها راهي خلاف منافع ملي خود مي روند يا تحت تاثير آمريكايي ها قرار گرفته اند، صرف نظر ا زاينكه همه اينها همانگونه كه جنابعالي نيز به آن اشاره داشته ايد در انتخابات مستقيم از طرف مردم مسلمان عراق انتخاب شده اند. البته اينجانب انكار نمي كنم كه برخي از گروه ها در جلسات راي گيري و مشورتي راي خاصي مي دهند و در افكار عمومي و علن، سخن ديگري بر زبان مي رانند كه اين موضوع مختص به ملت عراق و پارلمان اين كشور نيست. 5- در مورد تمديد حضور نيروهاي خارجي در عراق و بر طبق قطعنامه 1790 كه اشاره داشتيد، شرط قرار دادن اين مطلب كه سال 2008 آخرين سال حضور نيروهاي خارجي در عراق است با توافقنامه امنيتي گره خورده است و به اين شكل نيست كه دولت عراق سر خود اين موضوع را پيشنهاد كرده است، لذا اشكال مذكور بر دولت عراق وارد نيست. 6- فرموديد كه بر طبق قانون اساسي عراق تمامي قراردادها، مقاوله نامه ها و توافق نامه هاي بين المللي اين كشور با كشورهاي ديگر بايستي به تصويب پارلمان عراق برسد كه اين امر كاملاً بر بند چهار ماده 58 عراق منطبق است و آنچه كه بوسيله دولت عراق و آمريكا به امضا رسيده توافقنامه نبوده بلكه پيش نويس آن بوده بنابراين هيچ نقض قانون اساسي از طرف دولت عراق انجام نشده و هم اكنون نيز توافقنامه فوق الذكر بايد بوسيله منتخبان ملت مسلمان عراق به تصويب برسد. اگر چه در اين مرحله نيز دولت عراق به وسيله معاون اول رئيس جمهور، پارلمان اين كشور را در جريان جزئيات اين امضاء قرار داده است و در آن جلسه هيچ اعتراضي از سوي هيچ فراكسيوني انجام نشد كه فيلم اين جلسه موجود است. 7- در مورد تصريحات برخي از مقامات آمريكا بنده هم با جنابعالي هم نظر هستم كه اين تصريحات براي همه ما هشدار است اما اين صحبت ها براي ما حجت نيست و نمي توان به صرف اينكه يك مقامي تصريحي كرده نظر دولت عراق نيز ملزم به آن شود، چرا كه طرف خارجي بسياري از امور را مي خواست كه در عراق انجام بشود كه نشد و چه بسياري اموري را مي خواست كه بشود كه نشد. 8- در مورد اعتبار توافقنامه اشاره داشتيد كه عراق كشوري تحت اشغال است. اين موضوع در قطعنامه 1483 مورد شناسايي (و نه مشروعيت) قرار گرفته بود اما پس از آن قطعنامه هاي متعددي از جمله قطعنامه 1546 و 1637 و 1723 و 1790 به تصويب رسيد كه عراق را كشوري خارج از چهارچوب ذكر شده تعريف مي كند و با انتخابات عمومي و مردمي كه مورد حمايت مراجع عظام تقليد نيز قرار گرفت، مفهوم حقوقي اشغال نسبت به عراق زايل شد ولي اين به معناي پايان سلطه سياسي خارجي نيست و برهمين اساس است كه دولت عراق تلاش وسيعي را براي به دست آوردن حاكميت ملي و استقلال سياسي كامل خود انجام مي دهد. 9- در مورد بند يك و دو و سه مذكور در مورد قطعنامه اين سه بند محل اختلاف شديد دولت عراق با طرف آمريكايي است و معلوم نيست چرا امري كه مورد اختلاف است و در مورد آن تصميم گيري نشده بعنوان امر مختوم شمرده شده است. 10- در مورد ماده اي كه پيشنهاد طرف آمريكايي است كه همان مصونيت است، اين امر اگر چه درخواست شده است اما اين درخواست از سوي دولت عراق پذيرفته نشده است و مذاكرات همچنان ادامه دارد و قطعاً اينجانب با شما هم نظرم كه نبايد تحت هيچ شرايطي دولت عراق اين شرط را بپذيرد چرا كه بقاي وضعيت فعلي بهتر از قبول شرط مذكور است. 11- در مورد ماده هفت مذكور، چنين ماده اي از اساس وجود ندارد و در هيچ مذاكره اي نگنجيده است و معلوم نيست چگونه جنابعالي آن را بيان داشته ايد. 12- در مورد وضعيت پايگاه و پادگان مذكور، بايد عرض كنم در مذاكراتي كه تاكنون انجام شده نه طرف عراقي و نه طرف آمريكايي خواهان استقرار پايگاه دايمي نيست اما براي مدتي كه جهت بازسازماندهي نيروهاي عراقي باقي مي ماند و طبق يك زمان بندي معين نياز به مشخص شدن چگونگي حضور نيروهاي خارجي در عراق در طول مدت باقي مانده است كه اميد است بيش از يكي دو سال نباشد چرا كه پيشرفت فرآيند ساماندهي مذكور بسيار خوب بوده است و ملت عراق در انتظار تحقق امر مذكور است، اين امر تحت عنوان تسهيلات محل بحث و مذاكره است. 13- در مورد شناسايي رژيم صهيونيستي در هيچ جايي نه در پيش نويس و نه در مذاكرات و نه در پيشنهادات نيامده است و اين امر كاملاً با واقعيت موجود مغاير است. ملت مسلمان عراق حساسيت فوق العاده اي نسبت به اين موضوع داشته و حوزه علميه نجف و مراجع عظام آن همواره فتاوي بسياري را در حمايت از ملت مسلمان فلسطين و مبارزه با رژيم صهيونيستي صادر كرده اند و تحت هيچ عنواني حاضر به پذيرش اين موضوع نمي باشد. 14- در مورد حذف پسوند اسلام از نام مجلس اعلاي اسلامي عراق بايد گفت كه در اين زمينه جنابعالي كمي بي انصافي به خرج داديد. مجلس اعلاي اسلامي عراق هيچ وقت پسوند اسلام را حذف نكرده است و معلوم نيست كه چگونه جنابعالي چنين تهمت بزرگي را به مجلس اعلا كه ثمره خون شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي عراق است نسبت مي دهيد. حقيقتاً در اين زمينه جاي گله بسيار است. حذف كلمه اسلام از مجلس اعلا آن را با ساير احزاب سكولار و حتي كمونيستي يكي مي كند. آنچه كه روي داد حذف كلمه انقلاب بود چرا كه معناي ثوره در زبان عربي (المجلس الاعلي للثوره الاسلاميه في العراق) يعني انقلابي كه از راه كارهاي دموكراسي نباشد و چون در زمان حكومت شوم صدام امكان مبارزه سياسي وجود نداشت و ظلم و ستم و سركوب و قلع و قمع به حد اعلاي آن رسيده بود كه خوف تغيير هويت اسلامي ملت عراق مي رفت با فتواي صريح حضرت آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر (قده) جنبش جهادي در عراق شكل گرفت و بازخورد آن نيز تضعيف فزاينده رژيم بود كه آمريكا از اين موقعيت استفاده و باعث سرنگوني رژيم صدام شد. پس از سرنگوني رژيم صدام و با حمايت هاي مرجعيت ديني در نجف اشرف انتخابات مردمي شكل گرفت و قانون اساسي كه با عنايت به موازين اسلامي نوشته شد با نزديك به 80% به رأي مثبت ملت مسلمان عراق در آمد و پارلمان و دولت مردمي براساس آن شكل گرفت لذا وجود كلمه الثوره مجلس اعلا را با اشكالاتي در داخل و خارج عراق مواجه مي نمود كه در اين زمينه نيز فقط كلمه ثوره (انقلاب) حذف شد ولي كلمه اسلام كه مشروعيت مجلس اعلا است نه تنها حذف نشد بلكه تا آخرين قطره خون از آن دفاع خواهد شد. 15- در مورد اينكه كلمه مقاوم در عراق بر چه كساني اطلاق مي شود به نظر مي رسد كه بتوان گفت اين كلمه بر مراجع عظام تقليد و گروه هاي اسلام گرايي كه ده ها سال براي تحكيم مباني اسلام و قرآن و اهل بيت(ع) در عراق تلاش كردند، گروه هايي كه پيرو شهيدان سيد محمد باقر صدر و شهيد سيدمحمد باقر حكيم(رضوان الله تعالي عليهم) و ساير مراجع عظام تقليد شهيدمان هستند اطلاق مي شود، اينان مقاومان و جهادگران حقيقي مي باشند. كساني كه با حفظ منافع اسلام و شيعه توانستند پس از 1200 سال از ظلم و ستم و قلع و قمع حكومتهاي اموي و عباسي و عثماني و پادشاهي و بعثي نظام مردمي اي كه اسلام را محور فعاليت خود قرار مي دهد تاسيس كنند. همان گروه هايي كه با حمايت مرجعيت ديني توانستند پروژه خارجيان را در عراق ناكام گردانند. 16-جنابعالي بيان داشته ايد كه بندهايي نظير حاكميت آمريكا بر سه وزارتخانه كليدي دفاع، كشور و اطلاعات عراق، معاهده كاپيتولاسيون، به رسميت شناختن رژيم اشغالگر قدس مخالف با شرايط چهارگانه مذكور از طرف حقير در مصاحبه با خبرگزاري محترم فارس است كه اين امر كاملا صحيح است اما مجددا تكرار مي كنم شرايط مذكور يا اصلا در اين توافقنامه منظور نشده يا محل اشكال و بحث بين دولت عراق با آمريكا است و چرا امري كه هنوز محل گفتگو و بحث است بعنوان امري حتمي قلمداد مي شود. 17-به جنابعالي و ملت شريف و برادر و مسلمان ايران اطمينان مي دهم كه احزاب اسلام گراي عراق و منجمله مجلس اعلاي اسلامي عراق به هيچ وجه معاهده اي كه در آن ننگ يا ذلت يا تحقير ملت مسلمان عراق را در بر داشته باشد امضا نخواهند كرد و مي توانم به ضرس قاطع بگويم كه مجلس اعلا در طول مدت پيشين همواره در راستاي اوامر و ارشادات مرجعيت ديني عمل كرده و تاكنون حتي در يك جا هم مشاهده نشده كه برخلاف اين امر شرعي گام برداشته باشد چرا كه اگر اينگونه شد، موضوعيت و مشروعيت خود را از دست خواهد داد. بنابراين در اين امر خطير نيز همچون مراحل پيشين اوامر و دستورات مرجعيت را سرلوحه فعاليت خود قرار خواهد داد و انتظار ما از دوستان و برادران عزيزي كه ساليان سال با هم زندگي كرديم و با هم در يك جبهه جنگيديم و خون ما با خون آنان آغشته گرديد اين است كه كمي با تحفظ بيشتري نسبت به نسبتها و تحليلها و خبرها بنگرند و با برادران ديني و ايماني خود در اين امور مهم مشورت كنند تا هم آبروها و حيثيت ها حفظ گردد و هم منافع عاليه اسلام و تشيع محقق شود. بار ديگر از جنابعالي كه همواره در خدمت اسلام عزيز و انقلاب اسلامي بوده ايد و نگراني خود را نسبت به سرنوشت ملت مسلمان عراق ابراز داشته ايد تشكر مي كنم. سيدمحسن حكيم مشاور سياسي رئيس مجلس اعلاي اسلامي عراق 1387.2.26 كيهان، ضمن تشكر از برادر عزيزمان جناب آقاي سيدمحسن حكيم، توضيحات زير را ضروري مي دانيم: 1-آقاي سيدمحسن حكيم در چند جاي نامه خويش تأكيد كرده اند كه آنچه به عنوان توافقنامه امنيتي آمريكا و عراق مطرح است در مرحله پيش نويس است و هنوز قطعيت پيدا نكرده كه بايد گفت در يادداشت كيهان نيز با عنوان «پيش نويس» از آن ياد شده بود نه يك معاهده قطعي و به همين علت خواسته شده بود كه مجلس عراق اين توافقنامه را تصويب نكند. 2-نوشته اند، متن پيش نويس مورد استناد كيهان با متن اصل آن كه به امضاي مسئولان عراقي رسيده متفاوت است. در اين باره گفتني است كه اولا: برخي از استنادهاي جوابيه آقاي حكيم مفاد پيش نويس مورد استناد كيهان را تائيد مي كند، ثانيا؛ متن پيش نويس 10ماده اي مورد استناد كيهان از سوي خبرگزاري ها و مجامع معتبر منتشر شده و مسئولان محترم عراقي نيز آن را تكذيب نكرده بودند. 3-در بند 8 نوشته اند اگر چه در قطعنامه 1483 عراق به عنوان كشور تحت اشغال مورد شناسايي -و نه مشروعيت- قرار گرفته بود اما پس از آن، قطعنامه هاي متعدد ديگر به تصويب رسيد كه مفهوم حقوقي اشغال نسبت به عراق را برطرف كرده است.» و بلافاصله تأكيد كرده اند كه «اين به معناي پايان سلطه خارجي نيست» كه بايد گفت؛ سلطه خارجي با حضور گسترده نيروهاي نظامي مفهومي جز اشغال ندارد و برادران عزيز عراقي نبايد فريب شيطان بزرگ را بخورند و مخصوصا بايد توجه داشته باشند همانگونه كه در يادداشت كيهان آمده بود، آمريكا قصد دارد از طريق معاهده جديد، اشغال نظامي عراق را به اصطلاح قانونمند! كرده و به سلطه ظالمانه خود بر ملت مظلوم و مسلمان عراق ادامه بدهد. 4-برادر عزيزمان جناب آقاي سيدمحسن حكيم نوشته اند درباره بندهاي 1و 2و3 پيش نويس توافقنامه اختلاف شديدي ميان دولت عراق و طرف آمريكايي وجود دارد كه ضمن ابراز خوشحالي از هوشياري دولت عراق بايد گفت؛ آقاي حكيم با تاكيد بر اين نكته، نظر كيهان را به صراحت تأييد كرده اند. 5-آقاي حكيم در بند 10از نوشته خود، نظر كيهان درباره تلاش آمريكا براي تحميل كاپيتولاسيون به عراق -از طريق توافقنامه يادشده- را تائيد كرده و گفته اند البته عراق آن را نخواهد پذيرفت كه اين نيز تأييد همان نظر ارائه شده در يادداشت كيهان است. 6-در مورد حذف پسوند اسلام از نام مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، حق با برادر عزيزمان جناب آقاي سيدمحسن حكيم است چرا كه مجلس اعلا بعد از تشكيل مجلس و دولت عراق، پسوند «انقلاب» را حذف كرده بود و از آنجا كه انقلاب براي تغيير ساختارهاست و ساختار دولت و مجلس عراق مورد توافق مردم آن كشور بوده است، باقي ماندن پسوند انقلاب در نام مجلس اعلا ضروري نبود و متأسفانه در يادداشت كيهان اشتباها به جاي حذف كلمه «انقلاب» به حذف كلمه «اسلام» اشاره شده بود كه بدينوسيله از عزيزان «مجلس اعلاي اسلامي عراق» پوزش مي خواهيم. 7-در بندهاي ديگر نامه آقاي سيدمحسن حكيم نيز همان نظر كيهان به صراحت و گاه به تلويح و با عباراتي ديگر تأييد شده است. و بالاخره، ما نيز آرزو مي كنيم ملت مسلمان عراق و دولت و مجلس اين كشور با زعامت مراجع عاليقدر عراق، از اين آزمون نيز پيروز بيرون آمده و همانگونه كه آقاي حكيم تاكيد كرده اند، توافقنامه ذلت باري را كه آمريكا در پي تحميل آن است، به هيچ وجه نپذيرند.
  22. دوستان به خبر زیر توجه کنند. ---------------------------------------------- در پاسخ به يك استفتاء آيت الله سيستاني: مبارزه مسلحانه با اشغالگران مجاز است مرجع عالي شيعيان عراق فتوا داد كه مبارزه مسلحانه عليه نيروهاي اشغالگر در عراق مجاز است. به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، آيت الله «سيدعلي سيستاني» مبارزه مسلحانه عليه نيروهاي خارجي تحت امر آمريكا در عراق را مجاز شمرد. آيت الله سيستاني در عين حال، مردم را از دست زدن به هر اقدامي كه موجب تضعيف دولت عراق شود بر حذر داشت.فتواهاي آيت الله سيستاني تاكنون حالت موردي داشته و به طور شفاهي و خصوصي صادر مي شده است.
  23. سلام دوستان موضوع شايد عجيب باشد و شما فكر كنيد اينجانب عاشق جنگ و ويراني كشورم هستم. اما هدف من از قرار دادن اين اين تاپيك بحث درمورد علل عدم حمله آمريكا به ايران از ديدگاههاي اقتصادي - نظامي و سياسي است . با وجود آنكه مي دانم كه اين سايت يك سايت صرفا نظامي است اما بررسي به موضوع فوق فقط از ديدگاه نظامي ما را به نتيجه مطلوب نمي رساند. همانگونه كه اكثر دوستان مطلع هستند وقوع اكثر جنگهاي اخير علل اقتصادي داشته است ( جنگ افغانستان و عراق ) پس متشكر خواهم شد كه بررسي موضوع فوق را با توجه به همه عوامل مدنظر قرار دهيد.قبلا نيز بحثهاي خوبي در تاپيك نقاط قوت و ضعف دشمن شده بود كه متاسفانه با بحثهاي خارج از موضوع تخصصي ( به نظر ايجانب ) به هدف مورد نظر نرسيد . در زمان جنگ افغانستان مقاله اي در روزنامه گاردين منتشر شد كه سرفص آن اين بود - مقابله با تروريزم يا تسخير كشورهاي پايپ لانستان (PIPELINESTAN) در آن مقاله هدف نهايي كشور آمريكا از تصرف افغانستان , تسلط بر منابع نفتي آن كشور اعلام شد و با توجه به نفوذ آمريكا به منطقه آسياي ميانه ( قبل از حمله به افغانستان ) قرارداد هايي مبني بر استفاده طولاني مدت از منابع نفتي آن كشور ها ( تاجيكستان - ازبكستان - ارمنستان - قرقيزستان - قزاقستان ) و همچنين آذربايجان مبادله شده بود . علت اين امر نيز آن بود كه طبق نظر آژانس انرژي منابع نفتي كشورهاي جنوب خليج هميشه فارس براي 50 سال آينده تمام شده ( از جهت صادرات ) و كشور آمريكا مي بايست براي تامين انرژي صنايع حياتي كه پايه قدرت آن كشور محسوب ميشوند. به فكر منابع جديد باشند. به همين دليل پروژه ساختگي 11 سپتامبر بهانه اي براي ورود هميشگي آمريكا به منطقه براي مبارزه با تروريزم شد. اگر دقت كنيد پس از مدت كمي كه از حضور آمريكا در عراق , پروژه اقتصادي انتقال نفت از كشورهاي آسياي ميانه به پاكستان شروع شد و ساخت بزرگترين سفارت آمريكا در جهان در كشور عراق به انجام رسيده و صحبت از ايجاد پايگاههاي دائم در اين كشور نيز است. با هوشمندي مسئولان كشورمان و ايجاد روابط محكم با كشوري مانند ونزوئلا و نيز صحبت از برطرف كردن مشكلات با كشورهاي عربي ( عضو اوپك ) كنترل توليد و نحوه عرضه نفت اين سازمان مطابق نظر كشورمان تنظيم ميگردد. فراموش نكنيم كه قبل از ارتباط با كشور ونزوئلا بدليل آنكه ايران هميشه تنها بود كشور هاي عربي اين سازمان مطابق نظر آمريكا همواره با توليد نفت خارج از مدول سهميه تعيين شده قيمت اين محصول را به 10 دلار نيز رسانده بودند. مورد آخري كه خواستم عرض كنم آنست كه روسيه از حمله آمريكا به ايران بسيار خشنود :lol: خواهد شد كه دلايل آن به شرح ذيل مي باشد. 1- قطع شدن صدور نفت از خليج فارس و ايجاد بحران انرژي براي تمامي كشورهاي صنعتي بغير از روسيه 2- وابستگي شديد اروپا به صادرات گاز روسيه و در نتيجه گرفتن امتيازات بيشمار ار اروپا در قبال ارائه انرژي 3- صادرات اسلحه به ايران و سوريه با قيمتهاي گزاف و تامين يك منبع درامدي بالا براي رشد صنايع خود 4- وارد كردن آمريكا به يك جنگ فرسايشي مشابه ويتنام و درنتيجه تحميل هزينه هاي سنگين اقتصادي به رقيب ديرينه خود. 5- با توجه به موارد 1 الي 4 روسيه جاي امريكا را در كنترل جهان بدست خواهد گرفت. با توجه به عرايض فوق چرا آمريكا براي تسلط كامل براين منطقه و نيز باج ندادن به كشوري كه از جميع جهات مانعي براي رسيدن به اهداف آن كشور براي به سلطه درآوردن جهان آينده است اقدام نمي كند. به نظر اينجانب بحث در مورد اين تاپيك مزاياي بسياري براي ما خواهد داشت كه اولين آن اينست كه به اين خود باوري خواهيم رسيد كه تلاش دلسوزان مملكت در سالهاي بعد از جنگ نتنها بيفايده نبوده بلكه بسيار هم زير بنايي ميباشد. اين مهم به بسياري ما ايراني دوستان كه فكر نبودن آينده اي روشن را كشورهاي غربي و اپوزوسيون ها برايمان ترسيم ميكنند را از بين خواهد برد. به اميد ايراني سرافراز و در شان هر ايراني ملتي كه به باورهاي خود ايمان داشته باشد در همه جهات سربلند خواهد بود (EMPEROR)
  24. انشاالله و طبق نظر دوستمان آذرخش تنها راه پیشرفت استفاده بهینه از ظرفیت تحقیق و توسعه دانشگاهها و سرمایه گذاری در این موضوع است