-
تعداد محتوا
491 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های EMPEROR
-
سیا و رسواییها (بخش اول ) رسوایی سقوط هواپیمای اکتشافی یو 2
EMPEROR پاسخ داد به ALI تاپیک در جنگهای معاصر
علی جان دستت درد نکنه ، مطالب جالبی ارسال کردید . فقط یه سوال داشتم که با توجه به وجود ماهواره ها ، آیا استفاده از اس آر 71 توجیه دارد.؟ منتظر ادامه مطالب خوبتون هستم ------------------------ موفق باشید -
اينم براي تاييد فرمايشات ليچ عزيز ( مخترع پروژه سوزن خياطي icon_biggrin ) --------------------------------------------------------------------------------- ارتش ایران در حال ساخت هواپيماي «استيلت» و رادار 1000 کیلومتری فرمانده نيروي هوايي ارتش گفت: دشمن نقاط ضعف زيادي دارد و اين نقاط ضعف را در عراق، افغانستان، لبنان و... رصد كردهايم / اكنون روي نسل 4 و 5 هواپيماهاي جنگنده كار ميكنيم. عصرایران- پروژه ساخت هواپيماهاي استيلت و پنهانكار در نيروي هوايي ارتش آغاز شده و موفقيتهاي زيادي در اين زمينه به دست آمده است. به گزارش عصرایران ، امير سرتيپ دكتر احمد ميقاني فرمانده نيروي هوايي ارتش در گفتگو با اطلاعات با اعلام اين خبر افزود: همچنين تبديل و بهينهسازي هواپيماهاي قديمي در اويونيك، سلاح و رادار از ديگر طرحهاي نيروهاي هوايي ارتش است. وي همچنين به ساخت آتشبارها و بازسازي سامانههاي آسيبديده اشاره كرد و افزود: بهينهسازييي كه در آتشبار هاگ آمريكا انجام داديم از نمونه اصلي خود بهتر شده و در زمينه ساخت ساير آتشبارها نيز موفقيت فراواني به دست آوردهايم. فرمانده نيروي هوايي ارتش با اشاره به ساخت رادار ملي در اين نيرو افزود: البته ما به اين ميزان بسنده نكرديم و امروز در حال ساخت رادارهايي با توانمنديهاي مختلف فعال و غيرفعال و با برد يكهزار كيلومتر هستيم. وي بااشاره به اين نكته مهم كه اگر "طالب صلحي براي جنگ آماده شو"، افزود: براين اساس ما همواره در حال افزايش توان رزمي خود هستيم و اتكاي ما نيز به توانمندي داخلي و بومي كردن سلاحهاست. امير ميقاني با اشاره به تحريم كامل تسليحاتي ايران،گفت: براين مبنا از لحاظ بومي سازي هواپيماها از فنآوري روز استفاده كرده و اكنون روي نسل 4 و 5 هواپيماهاي جنگنده كار ميكنيم. امير ميقاني افزود: همچنين آتشبارهاي توليد شده را با شليك موشك آزمايش كرديم و در مجموع در ساخت انواع سلاحها و رادارها با بردهاي مختلف بوميسازي صورت گرفته است. وي در ادامه به ساخت انواع پهپادها در نيروي هوايي ارتش اشاره كرد و گفت: در ارتباط با جمعآوري اطلاعات سيگنالي ساخت تجهيزات و بوميسازي جمعآوري اطلاعات الكترونيكي قدمهاي اساسي برداشتهايم و به روز شدهايم. فرمانده نيروي هوايي ارتش با اشاره به سياست ساخت هواپيما در نيرو اظهار داشت: اين ظرفيت در نيروي هوايي وجود دارد و با تحقيقات گستردهاي كه انجام شده، به اين فنآوري روز دنيا دست يافتهايم. وي افزود: اكنون رادارها قادر به شناسايي نسلهاي قديمي هواپيماها هستند لذا بايد تجهيزات ويژه جنگ نامتقارن داشته باشيم و دراين چارچوب بايد از هواپيماهايي استفاده كرد كه پنهان كار و داراي رادار فعالباشد . وي خاطرنشان كرد: در بخش آتشبارها به دنبال آن هستيم كه پسيو (فعال) باشد تا در جنگ همتراز به كار آيد. فرمانده نيروي هوايي ارتش با بيان اين كه با احساس توانمندي اعتماد و اطمينان به فنآوري، ساخت نوع جديد هواپيماهاي شكاري را بومي ميكنيم، افزود: ساخت هواپيماهاي استيلتها و پنهانكاري طبق برنامه زمانبندي شده در حال انجام است. در مورد هواپيماي صاعقه نيز در حال به روز كردن تجهيزات مورد نياز آن هستيم. امير سرتيپ ميقاني خاطرنشان كرد: نيروی هوایی در زمينه ساخت هواپيماهاي ملخدار، جت آموزشي و تاكتيكي اقدامهاي گستردهاي انجام داده و فنآوري ساخت هواپيما را به سازمان صنايع دفاع منتقل كرده است و اكنون هواپيماهاي شكاري ساخت ايران در مرحله توليد انبوه قرار گرفته است. امير ميقاني تهديدهاي موجود برضد كشورمان را جنگ رواني خواند و گفت: دشمن نقاط ضعف زيادي دارد و اين نقاط ضعف را در عراق، افغانستان، لبنان و... رصد كردهايم ضمن اين كه ايران كشوري نيست كه بخواهند به سادگي آن را تهديد كنند. فرمانده نيروي هوايي ارتش خاطرنشان كرد: نيرو هر 3 ماه يك بار رزمايش آفندي يا پدافند هوايي براي مقابله با روز واقعي تهديد انجام ميدهد.
-
دوست عزیز نبایدم چیزی بدونین چون من که به کسی گیر نداده بودم icon_biggrin
-
به نظر من ، آقا حامد واقعا فعال هستند و در انتخاب اخبار هم معمولا مناسب ترین ها انتخاب و ارسال میکنند. برای ایشان و دیگر دوستانی آرزوی موفقیت در تمامی مراحل زندگی را دارم. ----------------------------------------------------- امپراتور -----------------------------------------------------
-
از دوستان بزرگواري كه درمورد حمله آمريكا صحبت ميكنند ٬ درخواستي دارم كه لطف كرده كه تاپيك هايي را كه قبلا در اين مورد درست شده مطالعه كنند ( مخصوصا تاپيك حمله آمريكا عليه ايران ) و اگر نظري خلاف ديگر دوستان دارند ٬ در آنجا مطرح كنند . تا نتيجه گيري راحت تر شود. موفق باشيد. --------------------------- سوالي هم از ادمين و مديران بخشها دارم كه چرا موضوعهاي تكراري را به تاژيك هاي مرجع ( كه قديمي تر هستند- مثل حمله آمريكا عليه ايران -منتقل نمي كنند ) اين جوري كه روال پيدا كرده تا سال بعد - 1000 تاپيك در مورد جنگ آمريكا و اسراييل عليه ايران خواهيم داشت. icon_biggrin --------------------------------
-
پرويز عزيز ٬ خوشحالم كه دوباره نظرات شما را ميخوانم ( چند وقتي بود كه خبري از شما نبود ) ارتش ملي لبنان اگر بخار داشت موقعيكه اسراييل ٬ لبنان را داشت شخم ميزد و اسراييل به بهانه آزادكردن 2 سرباز به كشورشون تجاوز كرده بود ( مسخره است icon_cheesygrin ) ٬ كار اصلي شو كه وظيفه هر ارتشي است ٬ انجام ميداد . نه اينكه در جنگي كه لبنان مورد تهاجم كشور ديگري قرار گرفته است ٬ بي طرف باشد ( مگه ارتش لبنان حزب سياسي است كه در اين قضايا بيطرف باشد؟) در مورد آقا فرهود هم متوجه نشدم كه دوست عزيز ٬ طرفدار ما هستي يا آقا گرگه icon_biggrin
-
ممنون از نظر سيناي عزيز ٬ در مورد سوالي كه مطرح نموديد هم فكر ميكنم بخاطر ماهيت وجودي سران سعودي كه آقا مصطفي( استاد ) شرح دادند پيش بيني رفتار عربستاني ها با اسراييلي ها سخت نباشد و خوشبختانه با قدرت گرفتن ايران و هوادارانش در منطقه اين سعوديها بناچار مجبور شدند كه در ساليان اخير با گاف دادن هاي سياسي و بستن شمشير از رو ٬ماهيت واقعي خودشون را نشان دهند. اگر يادمان باشد چندي قبل با حمايت همين سعوديها و اعراب ديگر ( كشورهاي گوگوري مگوري icon_biggrin ) در پاكستان جلسه اي كه مفاد آن قرار بود محرمانه باشد ( كه نشد icon_cheesygrin ) براي به رسميت شناختن اسراييل تشكيل شده بود . فكر كنم ارايه همين موارد براي سوال شما كفايت كند . شايد خواندن مطلب زير نيز مفيد باشد. ---------------------------------------------------------------------------------------------------------- عصرایران - سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان است؛ عصبانیت او در نشست فوق العاده وزیران خارجه کشورهای اتحادیه عرب، نشان داد که در ماجراهای اخیر لبنان، آنچه به هم ریخته است، بازی سعودی هاست والا دلیلی ندارد دیپلمات کهنه کاری مثل سعود الفیصل، برای منافع دیگران، اینگونه عنان اختیار از کف بدهد و حتی با همتای سوری خود درگیری لفظی پیدا کند. وزیر خارجه عربستان در این نشست، سید حسن نصرالله را "شارون" خواند و گفت این دو، با اشغال بیروت موافق اند. او ایران را به مدیریت جنگ لبنان متهم کرد و خواستار اعزام نیروهای عربی به این کشور شد تا امنیت را به لبنان بازگردانند. سعود الفیصل، از کشورهای عربی نیز خواست که با صدور بیانیه ای ایران را محکوم کنند. اما پشت پرده این اظهارات چیست؟ پاسخ به این پرسش را باید در نقطه آغازین ماجراهای اخیر لبنان سراغ گرفت. بر خلاف آنچه گفته می شود، درگیری های لبنان، پس از تصمیم کابینه فواد سینیوره برای ایجاد اختلال در شبکه مخابراتی حزب الله لبنان آغاز نشد بلکه سرآغاز این ماجرا، دستکم به ترور عماد مغنیه، مغز متفکر نظامی حزب الله می رسد. کمی به عقب تر بر می گردیم؛ به جنگ 33 روزه. در آن جنگ اسراییل شکست بی سابقه ای را از یک گروه مسلح به نام "حزب الله لبنان" خورد، به گونه ای که برای اولین بار ناوهای پیشرفته اش مورد هدف قرار گرفت و یک هشتم تانک های ارتش اسراییل که عمدتا از نوع مدرن "مرکاوا" بودند، منهدم شد. بعدها در گزارش اطلاعاتی "وینوگراد" که در اسراییل منتشر شد، بهره گیری حزب الله از شگردهای پیچیده عملیاتی و نیز عدم توانایی اسراییل در شنود مکالمات مخابراتی رهبران و مبارزان حزب الله از جمله مهم ترین دلایل شکست ارتش اسراییل در جنگ 33 روزه عنوان شد. اما اسراییلی ها، بنا ندارند وجود تشکلی مثل حزب الله را در مجاورت خود تحمل کنند. آنها، البته در این باره، تنها نیستند و برخی کشورهای عربی و مشخصا عربستان، اردن و مصر نیز در این ماجرا، با اسراییل همنوا هستند، چنانچه در جریان جنگ 33 روزه نیز تعاملات سیاسی و اطلاعاتی ویژه ای با اسراییل برقرار کرده بودند. از این رو، تضعیف مرحله به مرحله حزب الله و در نهایت تدارک جنگی دیگر علیه این گروه در دستور کار مشترک آنان قرار گرفت و بدین ترتیب، در یک عملیات مشترک توسط نیروهای امنیتی اسراییلی و سعودی، مغز متفکر نظامی حزب الله و طراح بخش بزرگی از نقشه های عملیاتی جنگ 33 روزه ترور شد. مرحله بعدی، ورود به سیستم مخابراتی حزب الله بود. حزب الله از مدت ها پیش ، با علم به اینکه شبکه مخابراتی عمومی به هیچ عنوان از خطر قطعی "شنود" مصون نیست، یک شبکه اختصاصی مخابراتی با کاربری نظامی را برای خود راه اندازی کرد. این اقدام، به حدی موفقیت آمیز بود که در گزارش های اطلاعاتی اسراییل اعتراف شد که سرویس های امنیتی تل آویو و ارتش آن، هرگز نتوانستند از آنچه بین فرماندهان و مبارزان حزب الله رد و بدل می شود، مطلع شوند. بدین ترتیب، نقشه های عملیاتی حزب الله در امنیت کامل اطلاعاتی پیاده سازی شد و از سوی دیگر، چندین طرح ترور که توسط اسراییلی ها طراحی شده بود، به علت ایمن بودن مکالمات حزب الله ناکام ماند. در چنین شرایطی، کابینه فواد سینیوره که به طور آشکار و بی پرده ای از سوی آمریکا، اسراییل و عربستان سعودی حمایت می شود، تصمیم به انهدام سیستم مخابراتی حزب الله لبنان گرفت. واکنش حزب الله به این تصمیم به معنای واقعی کلمه، "سریع و قاطع "بود ؛ سید حسن نصرالله، دست اندازی به شبکه مخابراتی حزب الله را دست درازی به "سلاح" حزب الله دانست و هنگامی که کابینه سینیوره، بر عملی کردن تصمیم خود پافشاری کرد، نیروهای حزب الله، وارد عمل شدند و با تسخیر بخش های مهمی از پایتخت لبنان و تحویل ان به ارتش رسمی لبنان، کابینه سینیوره و جریان های سیاسی حریری و جنبلاط را ناچار به عقب نشینی و لغو تصمیم خود کردند. حزب الله که در مرحله اول طرح آمریکا، اسراییل و عربستان برای راه اندازی جنگ جدید ،یعنی در ترور مغنیه، دچار غافلگیری شده بود، این بار دریافت که اگر سکوت کند و اجازه قطع شبکه مخابراتی اش که برایش در حکم "بزرگراه امنیت" است را بدهد، به زودی با بحران های اطلاعاتی و امنیتی مواجه خواهد شد و در مرحله بعدی ناگزیر خواهد بود در مقابل خواسته ای به نام "خلع سلاح" ، آن هم در مقابل "اسراییل مسلح"، بایستد. این وضعیت، قطعا برای طراحان تضعیف مرحله ای حزب الله و در نهایت حمله نظامی به آن، خوشایند نبود. در واقع، حزب الله، بازی آنها را به هم زده بود و این هم برای اسراییلی ها و هم برای سعودی ها بسیار دردناک بود. البته، بدیهی است که سعودی ها در این معرکه، نگرانی های بیشتری دارند زیرا تکلیف اسراییل و مواضع آن که کاملا مشخص است ، ولی عربستان، از یک سو، خود را حامی مردم لبنان معرفی می کند و در همان حال، به امید اینکه سیاست های واقعی اش عیان نشود، علیه فراگیرترین تشکل مردمی لبنان توطئه می کند و از بد حادثه (!) تیرش به خطا می خورد، دستش رو می شود ولی به هدف نمی رسد؛ چیزی شبیه ضرب المثل خودمان: آش نخورده و دهان سوخته! بنابراین، عصبانیت دیپلمات با تجربه ای مثل سعودالفیصل مساله ای کاملا قابل درک است اما برخی اظهارات وی در نشست اخیر بیش از آنچه ارزش نقد داشته باشد، بیشتر، دستمایه ای برای سرگرمی و حداکثر طرح چند پرسش است: او گفته است که اعراب به لبنان نیرو بفرستند! و البته نگفته است که اگر سران کشورهای عربی از این عرضه ها و جسارت ها داشتند امروز، اسراییل شصتمین سال اشغال فلسطین را جشن نمی گرفت و سرزمین های عربی در لبنان و سوریه، همچنان در اختیار اسراییلی ها قرار نداشت. به راستی سعودالفیصل که این روزها از ناآرامی های لبنان نگران است و برای مردم این کشور دایه مهربان تر از مادر شده است، پاسخ دهد در جنگ 33 روزه که چندین برابر کل جمعیت لبنان بر سر آنها بمب و موشک و راکت و گلوله فرو ریخت و ارتش اسراییل نه به زنان رحم کرد و نه به کودکان و سالخوردگان، سعودی ها کجا بودند؟ چرا در آن زمان جناب ایشان سخن از اعزام نیروهای عربی به لبنان نگفت؟ آیا به نظر سعودی، مردم لبنان عبارت است از سینیوره، حریری و جنبلاط که فقط هنگامی که موقعیت اینها به خطر می افتد، دلسوزی سعودی ها آغاز می شود؟! سعودالفیصل، همچنان قهرمان مقاومت مردم لبنان یعنی سید حسن نصرالله را با منفورترین چهره در نزد اعراب و مسلمانان همتراز کرده و او را "شارون" خوانده و در اثبات ادعای خود چنین استدلال کرده است که هر دوی آنها موافق اشغال بیروت اند! البته در اینکه شارون و همگنان او، از اشغال بیروت بدشان نمی آید، شکی نیست ولی متهم کردن یک لبنانی به "اشغال خاک خود"، طنزی است که ابداع آن، تنها از عهده دیپلمات درمانده ای مثل سعودالفیصل برمی آید. سید حسن نصرالله، بر خلاف بسیاری از رهبران عرب و از جمله همین سعودالفیصل، به جای دست دادن های پنهانی با اسراییلی ها و پانهادن های آشکار بر خون مردم فلسطین، برای دفاع از سرزمین اش مبارزه می کند و حتی در این راه، فرزندش نیز شهید شده است و حال، فردی مثل سعودالفیصل، با بی شرمی تمام او را در کنار بزرگترین قاتل فلسطینی ها و لبنانی ها می گذارد تا یکی دیگر از طنزهای تلخ خاورمیانه شکل بگیرد! ای کاش، سعودی ها، به همان اندازه که نگران اسراییلی ها و هم پیمانان لبنانی آنها مثل سینیوره و جنبلاط هستند، غیرت عربی- که مدام از آن دم می زنند- داشتند تا به جای پاشیدن خاک بر چهره و چشم تنها مبارزان راه آزادی، در کنار ملت های مسلمان قرار می گرفتند. آنها، حتی اگر به اندازه نیمی از همت "ایران غیر عرب" در کنار لبنانی ها و فلسطینی های عرب می ایستادند، امروز مجبور نبودند برای خوشامد تل آویو نشینان اینگونه سخن بگویند و به ایران دشنام دهند از دوستان لبنانی اسراییل دلجویی کنند. چند روز پیش، حسنی مبارک، رییس جمهور مصر، شصتمین سالروز تاسیس اسراییل را به اولمرت تبریک گفت. این تبریک صریح، با موج مخالفت ها در جهان اسلام و عرب مواجه شد و اینک، سعودالفیصل با سخنان اخیر خود، تلاش کرده است این روز را، به گونه ای غیرمستقیم به اسراییلی ها تبریک بگوید. سعودی ها که نباید در ساحت عزت فروشی از مصری ها عقب بمانند...!
-
سعيد عزيز صحبت دوست خوبمون آقا مصطفي ( استاد ) چي شد ؟!!! icon_biggrin
-
يادشان گرامي باد ٬و بايد يادمان باشد كه ما ايرانيان همواره مديون اين دلاورمردان و زنان كه در طول تاريخ باشكوه سرزمينمان پاسدار اين آب و خاك بوده اند هستيم و خواهيم بود . در اينجا لازم ميبينم كه از جانبازان جنگ تحميلي هم يادي شود و انشاالله كه مسولان و هموطنانمان هيچ وقت رشادتهاي اين دلاورمردان و زنان را فراموش نكنند.
-
با تشكر از دوستان عزيزم سعيد و مصطفي ( استاد ) كه بخوبي اصل مطلب را بيان نمودند از دوستان ديگر هم تقاضايي دارم كه لطف نموده و اين تاپيك خوب ( حمله آمريكا به ايران ) را به انحراف نكشانده و اگر مطلبي دارند در يك تاپيك جديد مطرح نمايند.
-
دوست من لطف ميكني ٬ بگي چه دلايلي داري كه ثابت كنه عامل حمله عراق به ايران كساني بودند كه شما از اونها خوشتون نم آيد و عامل تمامي مشكلات را به آنها نسبت ميديد. ضمنا نگفتيد تحصيلات شما در چه زمينه اي بوده ؟
-
سلام بر دوستان عزيز شرمنده كه قدري ادامه عرايضم به تعويق افتاد - البته دلايلي داشت كه انشاالله در فرصت مناسب عرض خواهم كرد - مطلب زير شايد براي بجريان انداختن موضوع تاپيك مفيد باشد ٬ انشاالله در پست بعدي به پاسخ سوالات دوستان خواهم پرداخت . ------------------------------------------------------------------------------- عربستان: هزينه هاى جنگ اسرائيل براى نابودى حزب الله را خواهيم پرداخت دبير شوراى امنيت ملى عربستان درديدار با مقامات رژيم صهيونيستى در سرزمين هاى اشغالى از آنان خواست براى نابود كردن حزب الله به لبنان حمله كنند و درمقابل عربستان همه هزينه هاى اين جنگ رامى پردازد. به گزارش فارس، پايگاه خبرى اسرائيلى فيلكا، نوشت : «بندر بن سلطان» ديروز به شكل رسمى از «ايهود اولمرت» نخست وزير رژيم صهيونيستى خواست، در صورت عدم توقف «حملات» حزب الله به دولت غربگراى سنيوره، نيروهاى اسرائيلى مستقر در مرزهاى شمال سرزمين هاى اشغالى را به تحريك عليه حزب الله وادارد. وى كه با هواپيماى شخصى خود از جده به مقصد سرزمين هاى اشغالى پرواز كرد در ديدار با اولمرت از وى خواست هر اقدام ممكن را براى حمايت از سنيوره انجام دهد و تمام هزينه هاى مالى هرگونه جنگ با حزب الله را بر عهده عربستان بگذارد. اما اولمرت در پاسخ به درخواست عربستان، اين اقدام را در حال حاضر غيرممكن دانست. بعد از مخالفت اولمرت با اين طرح نماينده عربستان از وى خواست نيروهاى مرزى اش در شمال اسرائيل را براى جلب توجه حزب الله به تحرك وادارد و آنگاه از طريق كشور آلمان به اطلاع حزب الله برساند كه در صورت ورود به مقر نخست وزيرى لبنان جنگ با حزب الله را آغاز خواهد كرد... افشاى بخش هايى از جنايات شبه نظاميان مورد حمايت عربستان در لبنان با آرام شدن نسبى اوضاع لبنان و پس از شش روز درگيرى مسلحانه در نقاط مختلف اين كشور، زواياى متعددى از عمق جنايت فجيع و تكان دهنده شبه نظاميان وابسته به جريان المستقبل وابسته به عربستان سعودى و مسلحان دروزى تحت فرماندهى وليد جنبلاط فاش شد. شاهدان عينى در گفت وگو با فارس در بيروت تأكيد كردند، افراد مسلح وابسته به جريان المستقبل در شهر طرابلس، اقدام به قطع دست بعضى افراد به اسارت درآمده خود كردند. شبه نظاميان اين گروه نيز با استقرار در جاده بيروت ـ دمشق در منطقه «المصنع»، با چك كردن كارت شناسايى عابران، افرادى از خاندان هاى شيعه را كه در حال عبور بودند پس از ضرب و شتم بسيار، از ناحيه پا هدف گلوله قرار داده و در جاده ر ها كردند.
-
باتشكر از لطف دوستان - اميدوارم كه عرايضم مفيد بوده باشند. خواندن مطلب زير نيز شايد براي دوستان جالب باشد. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مشاور سياسي نخست وزير سابق عراق اعلام كرد، در صورت موافقت دولت بغداد با توافقنامه امنيتي عراق- آمريكا، گروه هاي مطرح عراقي عليه اين دولت دست به ائتلاف مي زنند. «جواد طالب» طي گفت وگوي اختصاصي با خبرگزاري فارس، توافقنامه امنيتي عراق- آمريكا را كاملاً به سود واشنگتن دانست و گفت: در حال حاضر تنها مخالفان اين توافقنامه، جريان «صدر» و دكتر «ابراهيم جعفري» (نخست وزير سابق) هستند و آنها در حال شكل دادن جرياني هستند كه هسته اصلي اش همين دو گروه است. مشاور سياسي جعفري افزود، عراقي ها كه از اسارت فرد جنايتكاري مثل «صدام» خلاص شده اند، اكنون با امضاي اين قرارداد، احساس مي كنند در چنگال جنايتكار ديگري (آمريكا) كه به مراتب قوي تر و خونخوارتر از صدام است، گرفتار آمده اند. طالب در مورد مرجعيت عراق نيز گفت: مرجعيت (نجف) تاكنون به طور رسمي موضع خود را در مورد اين توافقنامه اعلام نكرده، زيرا توافقنامه در حد پيش نويس است. توافقنامه امنيتي عراق- آمريكا داراي 20 بند است و به گفته طرفين، تابستان امسال به امضا مي رسد. اين در حالي است كه «جلال الدين صغير»، عضو مجلس اعلاي اسلامي عراق، امضاي توافقنامه اي كه عليه منافع عراق باشد را غيرممكن دانست و گفت: دولت و پارلمان عراق هرگز وجود پايگاه نظامي آمريكا در خاك خود را نمي پذيرند. در پيش نويس توافقنامه مذكور، احداث 14 پايگاه نظامي دايمي آمريكايي در عراق آمده است.
-
دوستان عزيز سلام - تحليهاي جالبي ارايه شد . شايد با خواندن مطب زير ذهن برخي دوستان براي نتيجه گيري در مورد سوريه روشن تر شود. ------------------------------------------------------------ سعود الفيصل وزير امور خارجه عربستان سعودي، جمهوري اسلامي ايران و حزب الله لبنان را با شديدترين اهانت ها هدف حمله قرار داد. به گزارش فارس، روزنامه لبناني الاخبار با انتشار مذاكرات وزيران خارجه كشورهاي عضو اتحاديه عرب در نشست يكشنبه در قاهره نوشت: در اين نشست كه 10 ساعت به طول انجاميد، مشاجرات لفظي شديدي بين وزير امور خارجه عربستان سعودي و يوسف احمد نماينده سوريه در اتحاديه عرب درگرفت كه با دخالت عمرو موسي، دبيركل اين اتحاديه فيصله يافت. به نوشته اين روزنامه، الفيصل در سخناني طولاني، تحولات مردمي جاري در بيروت در روزهاي اخير را جنگي ديوانه وار خواند و ادعا كرد، عامل اين جنگ، حزب الله لبنان است. اين مقام سعودي با توهين به سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب الله، او را شارون خواند و مدعي شد: اين دو نفر، هر دو با اشغال بيروت موافقند. وي كابينه فؤاد سنيوره را دولت قانوني خواند و گفت: اكنون اين دولت با يك جنگ فراگير مواجه است و ما به عنوان سران جهان عرب، نمي توانيم دست بسته بنشينيم. وي افزود: بايد لبنان را نجات دهيم و در اين راه، حتي اگر بشود نيروهاي عربي را به سرعت به لبنان اعزام كنيم و آنها را در سطح اين كشور مستقر كنيم تا امنيت به آن بازگردد و از دولت قانوني حاكم حمايت شود. سعود الفيصل ادامه داد: بايد اولاً همين الآن، بيانيه اي صادر كنيم و در آن آشكارا حزب الله و ايران را به علت اشغال بيروت محكوم كنيم و به افراد مسلح هشدار بدهيم كه از اين جنگ دست بردارند و عقب نشيني كنند و دوم اينكه از دولت سنيوره حمايت كنيم و از اين دولت به خاطر مقاومتش سپاسگزاري نماييم و از موضع آن حمايت كنيم. در اين هنگام به محض قطع سخنان الفيصل، نماينده سوريه اجازه خواست و گفت: متأسفانه اين وزير سعودي مجموعه اي حرف هاي گمراه كننده را مطرح كرد كه مرا مجبور كرد وارد بحث شوم تا اظهارات وي، واقعي قلمداد نشود. يوسف احمد در ادامه خطاب به اين مقام سعودي گفت: تو مي گويي دولت لبنان قانوني است در حالي كه همه ما مي دانيم اين كابينه تنها يك كابينه تشريفاتي است و نماينده همه لبناني ها نيست بلكه تنها بخشي از آنها را نمايندگي مي كند. نماينده سوريه اضافه كرد: وقتي تو خواستار اعزام نيروي عربي به لبنان مي شوي به اين معناست كه از اعراب مي خواهي براي جنگ با اكثريت لبناني ها به اين كشور سرازير شوند تا از سمير جعجع، جاسوس و مزدور اسرائيل كه امروز هم پيمان شما شده است دفاع كنند. در اين هنگام، سعود الفيصل، اظهارات يوسف احمد را قطع كرد و گفت: او هم پيمان ما نيست. اما نماينده سوريه پاسخ داد: هم پيمان شماست و از سوي شما حمايت مي شود و پول دريافت مي كند. وي ادامه داد: آيا تو مي خواهي مفاهيم مد نظر خود را به ما بقبولاني و به ما بگويي ايران دشمن است و نه اسرائيل كه هر روز بدون توقف، كودكان را مي كشد. تو در حالي خواستار اعزام نيرو به لبنان مي شوي كه در جريان جنگ 33روزه يك گوشه نشستي و از جايت تكان نخوردي و اين در حالي بود كه اسرائيل داشت لبنان را بي وقفه بمباران مي كرد. چرا آن موقع به فكر اعزام نيرو براي مقابله با اشغالگري اسرائيلي ها نيفتادي؟ نماينده سوريه تصريح كرد: تو از حزب الله به صورت دشمن ياد مي كني در حالي كه هم خودت و هم همه ما مي دانيم كه اين حزب، با آنچه در روز اول تأسيسش بود بسيار تفاوت دارد و قربانيان زيادي براي لبنان و امت خود تقديم كرده در حالي كه هيچ كس چنين هزينه اي نمي كند مگر اينكه خير كشور خود را بخواهد. وي افزود: ايران همواره در كنار مسائل اعراب ايستاده و حامي ما بوده اما تو مي خواهي به ما تلقين كني كه ايران دشمن است. مدتي پيش، وقتي در نشست غير علني اتحاديه عرب، پرونده روابط ايران و اعراب را بررسي كرديم همه حضور داشتند اما هيچ كس نگفت كه با اين مشكلات مواجه است و اين نشان مي دهد كه عربستان سعودي مي خواهد نگراني هاي خودش را به خورد ما بدهد و اين چيزي است كه ما نمي توانيم آن را بپذيريم. در اين هنگام الفيصل، بار ديگر وارد بحث شد و ادعا كرد: ايران از كودتا ]در لبنان[ حمايت مي كند و تو با من جوري حرف مي زني كه انگار ما طرفدار اسرائيل هستيم. اگر بار ديگر اين حرف ها را تكرار كني من موضع ديگري اتخاذ خواهم كرد. نماينده سوريه نيز با عصبانيت پاسخ داد:من را تهديد نكن! اگر بخواهي با من جور ديگر صحبت كني چيزي از من خواهي شنيد كه پيش از اين از هيچ كس نشنيده باشي.
-
عجب طرز فكر جالبي داريد ! واقعيتها را زودتر بگيد icon_cheesygrin .شايد اين اپوزوسيون ها كه هر سال قول جشن رژه تو ايران رو به طرفداراشون كه 80 درصد مردم ايرانو تشكيل ميدن ( به نظر شما ) ٬ميدهند ٬شما رو بعنوان ليدر خود انتخاب كنند. icon_cheesygrin
-
مثل اينكه دوستان علاقه اي به نظر دادن درمورد اين مساله مهم ندارند ٬ ولي من كه از رو نمي رم icon_cheesygrin ------------------------------------------------------------------------------------------ 7- بند 9 توافقنامه، عراق را وادار مي كند كه اولا؛ موجوديت اسرائيل را به رسميت بشناسد و ثانيا؛ در تصميم ها و طرح هاي آمريكا براي خاورميانه بدون چون و چرا در كنار آمريكا قرار گيرد. در بند 9 آمده است: «عراق جزيي از جامعه ملل و تابع تصميمات آن درباره خاورميانه خواهد بود.» گفتني است كه عراق بدون اين توافقنامه نيز مانند همه كشورهاي مشروع ديگر جزيي از جامعه بين الملل است، و به عنوان يك كشور مستقل مي تواند در تصميم سازي هاي سازمان ملل دخالت داشته و مثل بسياري از كشورهاي مستقل ديگر در پاره اي از موارد، نسبت به اين تصميم ها از حق تحفظ استفاده كند كه آمريكايي ها اين كمترين حقوق بين المللي را نيز از مردم عراق سلب كرده اند. بيشترين تمركز اين ماده روي به رسميت شناختن رژيم اشغالگر قدس است كه تاكنون بسياري از كشورهاي مسلمان از آن اجتناب ورزيده اند. 8- با توجه به مفاد توافقنامه ياد شده، كمترين ترديدي باقي نمي ماند كه اين توافقنامه غير از «فروش كشور عراق به آمريكا» نمي تواند مفهوم ديگري داشته باشد و بديهي است كه دولت كنوني عراق، اگرچه حاكميت اجرايي را برعهده دارد ولي صاحب و مالك عراق نيست كه حق فروش! اين كشور را داشته باشد. و سؤال اين است كه آقاي مالكي و سردمداران دو حزب عمده عراق يعني مجلس اعلاي انقلاب- كه مدتي قبل پسوند اسلامي آن حذف شد- و بخشي از حزب الدعوه چگونه گام هاي اوليه براي امضاي اين توافقنامه ذلت بار و شرم آور را برداشته اند؟! به نظر مي رسد، حمله اخير و مشترك دولت عراق و نظاميان آمريكايي به «جيش المهدي(ع)» كه قتل عام تعداد زيادي از مردم مظلوم بصره و ساكنان شهرك صدر بغداد را در پي داشت در همين راستا صورت گرفته است و آمريكايي ها با فريب دولت عراق، پاي دولتمردان برآمده از رأي مردم را به اين ماجرا كشيده اند تا از يكسو، ميان نيروهاي مسلمان و انقلابي عمده عراق جوي خون جاري كرده و مانع از اتحاد و يكپارچگي آنان شوند و از سوي ديگر، كانون هاي مقاومت در برابر باج خواهي اشغالگران را به دست نيروهاي مقاومت، درهم شكسته و تضعيف كنند. اهدافي كه با توجه به شرايط كنوني عراق و نفرت مردم از اشغالگران، تحقق آن ناممكن به نظر مي رسد. 9- دولت آقاي مالكي بايد مطمئن باشد كه اين توافقنامه ذلت بار هرگز به مرحله پاياني و امضاي نهايي نخواهد رسيد، چرا كه؛ الف؛ از هم اكنون و بلافاصله بعد از افشاي برخي از مفاد اين توافقنامه، كانون هاي قدرتمند و تصميم ساز عراق، از جمله، مراجع عاليقدر و هوشيار و مردم مسلمان و خون داده عراق به مخالفت با آن برخاسته اند، به يقين آمريكايي ها از قدرت كانون هاي ياد شده و مخصوصاً سابقه درخشان مرجعيت عراق در هدايت مردم و مقابله با استعمارگران باخبرند و به وضوح مي دانند طي سال هاي اشغال اخير عراق و در سرفصل هاي تعيين كننده، همين كانون هاي قدرت، توطئه هاي اشغالگران را نقش بر آب كرده اند كه ناكام ماندن تلاش گسترده اشغالگران براي تشكيل مجلس ملي عراق با حضور نمايندگان طرفدار آمريكا و موفقيت چشمگير ليست معروف به فهرست آيت الله سيستاني در آن انتخابات از جمله اين موارد است و يا هزينه هنگفت سياسي و نظامي آمريكايي ها كه خواستار نخست وزيري «اياد علاوي» بودند ولي برخلاف خواسته آنها، نوري مالكي به اين سمت برگزيده شد و... ب: مطابق قانون اساسي عراق، انعقاد تمامي قراردادها، مقاوله نامه ها و توافقنامه ها با يك كشور خارجي بايد به تصويب مجلس اين كشور برسد و اكثريت نمايندگان پارلمان عراق كه برآمده از نظر مرجعيت و رأي مردم هستند با اين توافقنامه ذلت بار و فروش كشورشان به آمريكا مخالفت جدي دارند. ج: برخي از خبرگزاري ها به نقل از مراجع عراق، سه شرط براي امضاي توافقنامه قايل شده اند كه در اصطلاح مردم عراق به «شروط تعجيزيه» يعني شرط هايي كه تحقق آنها امكان پذير نيست، تعبير شده است. اين سه شرط به گفته سيدمحسن حكيم- مشاور و فرزند سيدعبدالعزيز حكيم رئيس مجلس اعلاي انقلاب عراق- عبارتند از؛ اجماع تمامي طرف هاي عراقي، علني و شفاف بودن توافقنامه و حفظ حاكميت و استقلال سياسي عراق. بديهي است كه هيچكدام از سه شرط فوق با پيش نويس اعلام شده توافقنامه همخواني ندارد و مخصوصاً شرط سوم اساساً در تناقض با متن توافقنامه است. 10-به گفته سيدمحسن حكيم، دولت عراق نيز براي امضاي نهايي توافقنامه 4 شرط اعلام كرده است كه عبارتند از مخالفت با ايجاد پايگاه نظامي آمريكا در عراق، حق لغو توافقنامه از سوي دو طرف با اعلام قبلي يكساله، استفاده نكردن از خاك عراق براي حمله به كشور ديگر و برخورداري دولت عراق از انعقاد پيمان با ساير كشورها. اين شروط اگرچه به هر حال بازدارنده هستند ولي متاسفانه در تقابل با بسياري از بندهاي ذلت بار توافقنامه نيستند. بندهايي نظير حاكميت آمريكا بر سه وزارتخانه كليدي دفاع، كشور و اطلاعات عراق، حاكميت آمريكا بر نيروهاي نظامي و پليس عراق، حق آمريكا براي ادامه اشغال عراق، معاهده كاپيتولاسيون، به رسميت شناختن رژيم اشغالگر قدس و... بنابراين بيم آن مي رود شرايط چهارگانه فوق الذكر، براي كاستن از حساسيت مراجع و مردم ارائه شده باشند كه تأسف آور است! 11-تمامي شواهد و قرائن موجود حكايت از آن دارند كه آمريكا نيز نمي تواند اميد چنداني به امضاي توافقنامه داشته باشد. بنابراين اصرار آمريكايي ها با چه هدفي صورت مي پذيرد؟! پاسخ اين سوال را بايد در نگراني عميق و بارها اعلام شده آمريكا از حاكميت اكثريت شيعه عراق بر اين كشور و گرايش هاي اسلامي آن دانست. آمريكايي ها طي چند سال اخير، براي سرنگوني دولت برخاسته از رأي اكثريت مردم عراق تلاش گسترده اي داشته اند ولي حمايت توده هاي مسلمان مردم مانع از تحقق اين خواسته آمريكايي ها بوده است. از سوي ديگر با توجه به اكثريت مسلمان -و مخصوصاً شيعه- مردم عراق، در صورت سقوط دولت مالكي آمريكايي ها نمي توانستند از روي كار آمدن دولتي همراه با خود اطمينان داشته باشند و... توطئه پيچيده آمريكا را دقيقاً در همين نقطه بايد جستجو كرد. آمريكايي ها با طرح پيش نويس ذلت بار اين توافقنامه و كسب حمايت -حداقل- تلويحي دولت عراق و همراهي دو حزب اسلامي و اصلي اين كشور يعني مجلس اعلاي انقلاب عراق و حزب الدعوه، در پي بدنام كردن اين مجموعه و پاشيدن تخم نفرت نسبت به آنها در افكارعمومي مردم هستند تا ملت عراق را از رويكرد به اين جريان عمده و فراگير اسلامي دور كنند و در غيبت آنها، افراد وابسته به خود را بر كرسي هاي حاكميت عراق بنشانند. و بسيار تعجب آور است كه آقاي نوري مالكي و رهبران دو حزب عمده ياد شده، متوجه اين توطئه نيستند و با دست خويش بن شاخه اي را اره مي كنند كه خود بر آن نشسته اند و تيشه به ريشه خود مي زنند. اگرچه در صورت اجراي اين توطئه، همان مردمي كه با توصيه و رهبري مراجع، دولت كنوني عراق را بر سر كار آورده اند، از همان طريق دولت اسلامگراي ديگري را بر كرسي قدرت مي نشانند. --------------------------------- پايان
-
با تشكر از نظرات دوستان خوبم شايد تحليلهاي زير در مورد اين 10 ماده مفيد باشد. -------------------------------------------------------------------------------------------------- «فروش عراق به آمريكا» دقيق ترين ترجمه براي توافقنامه ذلت باري است كه پيش نويس آن در بهمن ماه سال 86- ژانويه 2008- به صورت يكجانبه از سوي آمريكايي ها تهيه شده، در 27اسفندماه سال گذشته - 17مارس 2008- به امضاي مقدماتي مقامات دو كشور عراق و آمريكا رسيده و قرار است در اوايل تابستان سال جاري- احتمالا اواخر ژوئن يا اوايل جولاي 2008- ميان آمريكا و دولت عراق به امضاي نهايي برسد. اين توافقنامه، آنگونه كه در پي خواهد آمد در صورت نهايي شدن- كه با توجه به هوشياري مراجع و مردم عراق، بسيار بعيد به نظر مي رسد- كشور مسلمان عراق را به يك «مستعمره» و «پادگان نظامي» براي آمريكا در خاورميانه تبديل مي كند و چيزي شبيه يك اسرائيل ديگر و اين بار، با ظاهري اسلامي! در اختيار نظام سلطه بين الملل قرار مي دهد. بديهي است كه نه فقط مراجع، ملت مظلوم و گروههاي انقلابي عراق نبايد و نمي توانند اين معاهده ذلت بار را بپذيرند، بلكه كشورهاي مسلمان منطقه و همسايه نيز در مقابل اين پيمان قرون وسطايي ساكت نمي نشينند و مخصوصا ايران اسلامي با استفاده از نفوذ معنوي خود در ميان مردم عراق، تلاش خواهد كرد تا آنان را از دام خطرناكي كه آمريكا و متحدانش براي سلطه كامل بر عراق تدارك ديده اند، آگاه كند. درباره مفاد اين توافقنامه و چگونگي شكل گيري آن، اشاره به چند نكته ضروري است. 1- رسانه ها و محافل غربي از اين توافقنامه با عنوان «توافقنامه جايگاه نيروها»- ( STATUS OF FORCES AGREEMENT SOFA- ياد مي كنند و اصرار دارند كه آن را يك توافقنامه امنيتي، سياسي و اقتصادي بنامند و حال آن كه هر 01بند فاش شده اين توافقنامه، به ترتيبات «امنيتي» و «نظامي» ميان آمريكا و عراق اختصاص دارد و آمريكايي ها كه مي دانند اعلام مفاد آن با واكنش شديد مردم عراق روبرو خواهد شد، سعي دارند با ارائه كلياتي مبهم از مفاد توافقنامه، اين پيمان ذلت بار را بي سروصدا به ملت مظلوم عراق تحميل كنند. 2-ماجرا از دسامبر سال 2007- آذرماه 86- شروع شد. روز بيستم دسامبر2007، شوراي امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه 1790علام كرد كه سال 2008 ميلادي- سال جاري- آخرين سال حضور نيروهاي اشغالگر آمريكايي و انگليسي در عراق خواهد بود. بعد از صدور اين قطعنامه، دولت عراق در اقدامي عجيب و سؤال برانگيز نامه اي براي شوراي امنيت سازمان ملل فرستاد و در آن اعلام كرد «به زودي توافقنامه بلندمدتي ميان روساي جمهور عراق و آمريكا به امضاء مي رسد و بر اساس آن چارچوب همكاري هاي امنيتي دو كشور مشخص خواهد شد.»! از آنجا كه مطابق قانون اساسي عراق تمامي قراردادها، مقاوله نامه ها و توافقنامه هاي اين كشور با كشورهاي ديگر بايستي به تصويب پارلمان عراق برسد، ارسال اين نامه با مخالفت شماري از اعضاي پارلمان و تذكر و هشدار برخي از مراجع روبرو شد ولي دولت عراق، توافقنامه مورد نظر را شامل جدول زمان بندي خروج نيروهاي اشغالگر معرفي كرد- و شايد چنين منظوري هم داشت- و ماجرا براي مدتي مسكوت ماند. و اما، اكنون با مراجعه به بند 10 پيش نويس توافقنامه ترديدي باقي نمي ماند كه آمريكايي ها، اين توافقنامه را براي قانونمندكردن حضور دايمي خود در عراق تدارك ديده و مقدمات تحميل آن به دولت و ملت عراق را فراهم آورده اند. در بند 10توافقنامه آمده است؛ «تا زماني كه نيروهاي امنيتي و نظامي عراق به قدرت كافي برسند و اوضاع امنيتي عراق تثبيت شود و خطري از سوي كشورهاي همسايه متوجه عراق نباشد و مجال و فرصتي هم براي فعاليت و مانور گروههاي تروريستي در اين كشور وجود نداشته باشد، اين پيمان به صورت رسمي معتبر و براي طرفين لازم الاجرا خواهد بود»! همانگونه كه ملاحظه مي شود اين ماده از پيش نويس قطعنامه، دست آمريكا را براي حضور درازمدت در عراق باز مي گذارد چرا كه آمريكايي ها هم اكنون عراق را بدون كمترين توجيه قانوني در اشغال خود دارند و ماده فوق بگونه اي تنظيم شده كه دهها بهانه براي اشغال دائمي عراق در اختيار آمريكا مي گذارد. گفتني است هفته قبل، «آدام ارلي» ديپلمات آمريكايي كه هم اكنون سفير آمريكا در بحرين است- بحرين محل استقرار پايگاه نظامي آمريكا در خليج فارس است- در مصاحبه اي با روزنامه بحريني «الوقت» گفت؛ «شايد آمريكا براي چند قرن در عراق باقي بماند»! 3- ماده 51 كنوانسيون 1969كه موضوع آن حقوق معاهدات بين المللي است تاكيد مي كند «رضايت هر دولت در پيوستن به يك معاهده با كشورهاي ديگر، چنانچه با توسل به زور و يا از طريق تهديد عليه نماينده آن دولت حاصل شود، فاقد هرگونه اثر حقوقي است» و مواد 49و50وانسيون ياد شده نيز همين مضمون را افاده مي كند. عراق يك كشور تحت اشغال آمريكا و انگليس است و اشغالگران در بخش هاي فراواني از حاكميت اين كشور دخالت مستقيم دارند، بنابراين بديهي است كه اين توافقنامه در صورت امضاي دولت هاي آمريكا و عراق نيز فاقد اعتبار خواهد بود. 4-ماده يك از پيش نويس توافقنامه به آمريكا اجازه مي دهد كه «بدون محدوديت زماني و مكاني- يعني در هر زمان و در هر مكان- در عراق عمليات نظامي انجام دهد»! مطابق ماده2، نيروهاي آمريكايي و انگليسي، هر زمان كه لازم بدانند مي توانند افراد مظنون را بدون دخالت دولت عراق، بازداشت كنند! در ماده3 از توافقنامه، مفاد ماده10ا تاكيد و تصريح بيشتر تكرار شده و آمده است «هيچگونه محدوديتي براي حضور نيروهاي آمريكايي در عراق وجود نخواهد داشت»! نتيجه اين ماده و ماده10توافقنامه بي اثر شدن قطعنامه 1790ي امنيت سازمان ملل است و آن را فاقد زمينه اجرايي مي كند. به بيان ديگر- و شايد با هماهنگي قبلي ميان شوراي امنيت سازمان ملل و آمريكا- شوراي امنيت پز ضداشغال مي گيرد و در همان حال امضاي توافقنامه ياد شده، همان حالت اشغال را از طريق توافق طرفين عراق و آمريكا، ادامه مي دهد! مفاد بندهاي فوق الذكر، كمترين زمينه اي براي حاكميت مردم عراق بر كشورشان باقي نمي گذارد و اين كشور را به يك «مستعمره» قرون وسطايي براي آمريكا تبديل مي كند، آيا غير از اين است؟! 5- در ماده 4 توافقنامه، آمريكايي ها معاهده ننگين «كاپيتولاسيون» را به دولت و ملت عراق تحميل مي كنند. در اين بند آمده است؛ «افراد نظامي و غيرنظامي وابسته به آمريكا مجبور نيستند در دادگاه عراق حاضر شوند»! گفتني است كه طرح كاپيتولاسيون در مجلس شوراي ملي دوران شاه، اولين جرقه هاي انقلاب اسلامي را در پي داشت و امام راحل ما (ره) در توصيف آن قريب به اين مضمون فرمود كه اگر شاه ايران، يك سگ آمريكايي را زير بگيرد بايد محاكمه شود ولي اگر يك گروهبان آمريكايي شاه ايران را زير بگيرد، دستگاه قضايي ايران حق محاكمه او را ندارد! مطابق ماده 7 توافقنامه ياد شده، وزارتخانه هاي دفاع، كشور و اطلاعات عراق بايد زير نظر مستقيم مقامات آمريكايي اداره شوند! مواد فوق از اين توافقنامه ذلت بار، اداره كشور عراق را به طور كامل در اختيار آمريكا قرار مي دهد. 6-اكنون به مفاد بندهاي 6 و 8 توافقنامه توجه كنيد كه بر پايه آن، عراق به يك پادگان نظامي براي آمريكا تبديل مي شود. دقت شود كه پادگان نظامي و نه، پايگاه نظامي! چرا كه تبديل يك كشور به پايگاه نظامي يك كشور بيگانه، اگرچه ذلت بار است ولي به ظاهر، حاكميت كشوري كه تبديل به پايگاه نظامي شده محفوظ مي ماند! اما تبديل يك كشور به پادگان نظامي كشور ديگر به مفهوم سلب كامل حاكميت آن كشور است و مفاد بندهاي ياد شده عراق را به يك پادگان نظامي براي آمريكا تبديل مي كند. بند 6 تاكيد مي كند كه «آمريكا مي تواند 14پايگاه نظامي در عراق داشته باشد» و بند 8 تصريح دارد كه «نيروهاي آمريكايي بر خريد تسليحات و آموزش ارتش و پليس عراق نظارت خواهند داشت.» -------------------- ادامه دارد ..... منتظر نظر دوستان خوبم هستم
-
دوستان عزيز خواندن موارد زير شايد مفيد باشد ( لطفا موضوع توافق نامه امنيتي را خيلي جدي بگيريد ) -------------------------------------------------- 4- يكي از نيروهاي سياسي عراق درمصاحبه با يك خبرگزاري ايراني مدعي شده است كه مراجع معظم عراق با كليات طرح امنيتي موافقت كرده، تصميمگيري درباره آن را به دولت عراق مربوط دانسته و صرفا سه توصيه را با مقامات عراقي در ميان گذاشتهاند كه شامل مشروط شدن پذيرش توافقنامه به اجماع تمامي طرفهاي عراقي، عنلي و شفاف بودن توافقنامه و تضمين استقلال اين كشور ميباشد. در اين رابطه نكاتي وجود دارد: اولا رويه علما و مراجع بر اين بوده و هست كه نظرات خود را مستقيما و يا از طريق نمايندگان رسمي خود ابراز ميدارند و به كسي نمايندگي نميدهند كه از جانب آنان هر چه ميخواهد بگويد. بر همين اساس بايد گفت اظهارات وي هيچ ارتباطي با مراجع محترم شيعه كه همواره سنگر مستحكم استقلال و تماميت ارضي عراق بودهاند، ندارد و اساسا امكان ندارد مراجع معظم تقليد در شرايط حساس و سرنوشت ساز، سرزمين مطهر انبياء عظام و ائمه گرام را به كفار واگذاشته و خود كنج عافيت اختيار نمايند. ثانيا اظهارات ياد شده به گونهاي است كه گويا مراجع معظم تقليد با اصل موضوع يعني به اصطلاح توافقنامهاي كه بدون ترديد به اسارت دائمي عراق و خاورميانه به دست شيطان برگ و اذناب آن ميانجامد موافقند و تنها ملاحظاتي دارند كه بايد در توافقنامه اسارت بار مد نظر قرار گيرد. اين در واقع تلاشي است كه اين دسته از اشخاص سياسي عراق براي توجيه بي عملي خود و در عين حال آرام سازي ذهني مخاطبان صورت ميدهند! بر اساس كدام نوشته و يا گفته صريح مراجع معظم چنين ادعايي صورت گرفته است؟ كجا و كي مراجع محترم شيعه عراق با سيادت آمريكا بر سرنوشت مردم مظلوم عراق موافقت كردهاند؟ آنان در كدام اظهارنظر خصوصي يا عمومي با فروش استقلال عراق موافقت كرده اند؟ در كدام فتواي صريح يا غيرصريح تلسط دراز مدت آمريكا بر ارتش، اقتصاد دولت، سرزمين و مردم عراق مشروع و جايز تلقي شده است؟ آيا حضرت آيت ا... العظمي سيستاني كه در طول 5 سال گذشته براي ابراز برائت از اشغالگران عليرغم اصرار مقامات كاخ سفيد حاضر به پذيرش يك مأمور آمريكايي نيز نشده است و حتي براي اينكه از امنيت در زير سايه اشغالگران ابراز برائت كند زيارت حرم امير مؤمنان در نزديكي منزل خود كه بسيار مورد علاقه اوست ترك كرده كليات و اساس طرح اسارت بار آمريكا را پذيرفته است؟ هيهات! اين از شيوه شناخته شده ايشان فرسنگها فاصله دارد. ثالثا بعضي از افراد سياسي عراق گفته اند مراجع پذيرش طرح آمريكا را به «اجماع تمامي طرفهاي عراقي» و «حفظ استقلال عراق» منوط كردهاند و در عين حال بلافاصله اعلام كرده اند كه اين طرح در تيرماه آينده توسط دولت امضا مي شود و براي تصميم گيري نهايي به پارلمان عراق ارائه ميگردد. در اينجا سوال اين است كه آيا گروههاي عراقي- اعم از شيعه سني و كرد اين طرح را پذيرفتهاند؟ اگر پذيرفتهاند پس چه نياز به جنگ بصره و كشتار مردم بي پناه و مظلوم بغداد بود؟ چه نيازي به وارد كردن اتهام وجود 200 تروريست در ميان 5/2 ميليون نفر جمعيت شهرك صدر بغداد و سپس محاصره و قتل عام زنان و كودكان شيعه عراقي در اين منطقه بود؟ در خصوص ارتباط طرح اسارت بار استقلال عراق پرواضح است كه هضم سرنوشت امنيتي، اقتصادي و سياسي عراق در منافع دراز مدت آمريكا كه در لايههاي روشن و خاموش اين طرح به چشم ميخورد، قرباني كردن استقلال عراق و عزت ملي اين كشور است. آيا ميتوان تصور كرد كه مراجع معظم تقليد از كنار اين مسائل به سادگي گذشته و آن را به اجماعي كه وجود خارجي ندارد احاله داده و خود به نظاره بازي سياسي خريد و فروش استقلال عراق نشستهاند؟ 5- در بعضي از ادعاهاي سياسي گفته شده است كه دولت عراق به اين دليل به امضاي توافقنامه با آمريكا روي آورده است كه از يك سو عراق را از ذيل بند 42 فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج كند از سوي ديگر زمينه خروج تدريجي نظاميان را فراهم نمايد و در نهايت به تسويه 30 ميليارد دلار بدهي باقي مانده عراق به كشورهاي عربي نايل گردد در اين خصوص بايد گفت اگر آمريكاييها در عين سلطه بر شريانهاي امنيتي، سياسي و اقتصادي در عراق آنگونه كه در طرح امنيتي آمريكا موسوم به توافقنامه آمده است نيروهاي نظامي خود را براي مدت طولاني در عراق نگه دارند اين به نفع آمريكاست يا عراق؟ بر اساس آنچه آقاي جورج بوش با صراحت به آن اذعان كرد تا زماني كه حضور نيروهاي آمريكايي مشروع است در واقع آمريكا اينك ميخواهد هم عراق را در اشغال داشته باشد و هم شعلههاي ضد اشغالگري را به دست گروهي از عراقها خاموش كند. نكته مهم ديگر اين است كه چرا بايد قبول كرد كه عراق در ذيل بند 7 منشور سازمان ملل باشد مگر اينك در عراق دولت منتخب مردمي وجود ندارد و آيا در شرايطي كه دو استان كردنشين شمال عراق توسط نيروهاي نظامي و شبه نظامي كردي و استانهاي جنوبي عراق توسط نيروهاي دولتي و شبه دولتي اداره ميشوند و در سه استان سني نشين نيز ساز و كار لازم براي اداره امور امنيتي و انتظامي وجود دارد ادامه پذيرش اشغال عراق قابل قبول است كه قرار داشتن عراق در ذيل ماده 42 بند هفتم منشور سازمان ملل قابل پذيرش باشد؟ 6- بعضي از نيروهاي سياسي عراق براي عادي سازي طرح موسوم به توافقنامه امنيتي، سياسي و اقتصادي عراق به توافقنامههاي تحميلي آمريكا با ژاپن، فيليپين و آلمان اشاره كردهاند در حالي كه مردم ميدانند اين كشورها پس از گذشت 63 سال از پايان جنگ جهاني دوم هنوز از داشتن نيروي لازم دفاعي محرومند و در عرصه سياست خارجي نيز در طول اين دوران در سياست خارجي آمريكا هضم شده اند. تجاوز پي در پي نظاميان آمريكايي به زنان اوكيناواي ژاپن و ناتواني ژاپنيها از واكنش در برابر اين تجاوزات نمونه اي از به تاراج رفتن استقلال و تماميت ارضي اين كشور ثروتمند است . با اين وصف بعضي از نيروهاي سياسي با استناد به توانايي مالي ژاپن هضم سياسي، اقتصادي و امنيتي عراق در سيستم امنيتي آمريكا را قابل پذيرش خوانده اند. 7- نكته مهم و اساسي ديگر اين است كه به رغم استفادههاي فراواني كه توافقنامه امنيتي، سياسي و اقتصادي عراق براي آمريكا دارد اشغالگران براي اينكه از موقعيت حقوقي شوراي امنيت استفاده كنند حاضر به خارج كردن عراق از ذيل بند 7 منشور سازمان ملل نيستند. اگر آمريكاييها در اين خصوص حسن نيت داشتند، بحث آن را به پس از امضاي توافقنامه توسط مقامات عراقي و طي مراحل تصويب آن در مجلس ملي عراق موكول نميكردند. 8- بعضي از عناصر سياسي عراق با اعتماد به قولهاي آمريكا، ساختار سياسي كنوني عراق را مانع پيشروي هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي آمريكا در عراق مي دانند در حالي كه يقينا مقامات آمريكايي كه از تسلط اسلام گراها بر دولت بغداد ناراضي اند و اين نارضايتي را بارها بروز داده اند براي حل حاكميت مذهبي عراق در يك حاكميت سكولار برنامه دارند و ديري نخواهد گذشت كه تمام دستاوردهاي سياسي عراق و ساختارهايي كه با رأي مردم پديد آمده و در پاي آن خونهاي مقدسي هم ريخته شده است را از ميان بردارند كه البته مردم عراق مراجع بيدار، مسئولان هوشيار، گروه هاي سياسي و طوايف مختلف عراقي اجازه اين كارها را نخواهند داد. اينك در اين شرايط حساس، مسئوليت ويژه اي بر عهده پرچمداران استقلال و عزت عراق قرار دارد در اين ميان مراجع معظم تقليد همواره در عراق از كيان اين كشور دفاع كرده و در همين ماجرا نيز هوشياري انقلابي و ديني خود را نشان دادهاند راه را بر طرحهاي تجاوزگران و جنايت پيشگان آمريكايي خواهند بست. تجربه ما در ايران و سرگذشت عراق همواره از نقش آفريني تعيين كننده مراجع در بزنگاههاي حساس تاريخي خبر ميدهند. ------------------------------------- با تشكر از آقاي سعدا... زارعي در تهيه اين مقاله
-
دوستان عزيز در مورد قضيه به اين مهمي نظري ندارند ( تحليلي ) پيش از اين گمان ميشد كه آمريكاييها به قصد تصرف منابع نفتي عراق و تاسيس رژيمي همخوان با سياستهاي آمريكا، اشغال عراق را طراحي و به اجرا گذاشتهاند ولي طرح جديد جرج بوش كه تحت عنوان فريبنده « توافقنامه سياسي، امنيتي و اقتصادي عراق و آمريكا» مطرح گرديده و با سفر پي در پي چني، رايس و ديويد ساترفيلد مقدمات اجراي آن فراهم گرديده است، نشان داد كه آمريكاييها درصدد هستند كه با تحكيم سيطره بر ساختارهاي نظامي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي عراق ، اين كشور را به پايگاه دائمي و سكوي تصرف خاورميانه درآورند. در اين ميان بعضي از گروههاي سياسي عراق به گمان آنكه عليرغم سيطره اشغالگران بر عراق ميتوانند به اهداف سياسي خود دست پيدا كنند، ناخواسته با طرح اسارت بار مقامات نظامي آمريكا درعراق همداستان شده و حتي به توجيه طرح ياد شده روي آوردهاند. بعضي از اين اشخاص با تماس دائمي و طراحي شده درصدد هستند به رسانههاي ارتباط جمعي عراق و ايران نفوذ كرده و از طرح جنايتكاران اشغالگر حساسيت زدايي كنند. دراين ميان آن دسته از رسانههاي ارتباط جمعي كه به نيروهاي مذهبي عراق و ايران تعلق دارند، بيش از ديگران در معرض نفوذ هتسند. در اين ميان گفتنيهايي وجود دارد: 1- آمريكاييها در روزهاي پاياني سال 1382 شمسي با تمسك به بهانههاي دروغين نظير وجود سلاحهاي كشتار جمعي در عراق و نيز نفوذ عاملان حادثه 11 سپتامبر - القاعده- در اين كشور، عراق را كه به دليل اشغال كويت و شرارتهاي ديگر عليه همسايگان فاقد وجاهت و مشروعيت بينالمللي بود و در انزوا به سر ميبرد، به اشغال نظامي درآورند و سپس از طريق تصويب يك بيانيه سياسي در شوراي امنيت سازمان ملل به اقدام غير قانوني خود وجهه حقوقي دادند. آنان با استناد به ماده 42 فصل هفتم منشور سازمان ملل، استفاده از زور عليه عراق را توجيه كردند ولي كمتر از شش ماه پس از اشغال عراق،اشغالگران آمريكايي خود اعلام كردند كه عراق فاقد سلاح كشتار جمعي بوده و اثري از عاملان شناخته شدهي حادثه 11 سپتامبر نيويورك نيز در اين كشور مشاهده نكردهاند. بر اين اساس كشورهاي مختلف دنيا - از جمله تعدادي از اعضاي دائم شوراي امنيت كه با صدرو قطعنامه سياسي 1483 به استفاده از زور عليه عراق راي داده بودند به شماتت آمريكاييها روي آورده و ادامه اشغال عراق را فاقد وجاهت حقوقي اعلام كردند. در عين حال منفور بودن صدام حسين و فروپاشي نظام سياسي در عراق سبب شد كه اعضاي اين شورا طي سه سال پياپي به ادامه عمليات نظامي آمريكا در عراق راي بدهند.اين اگر چه به هيچ وجه حقوقي نبود و از اين رو با انتقاد صريح حقوقدانهاي برجستهاي نظير « چارلز دابي» و « آدام رابرتز» مواجه گرديد ولي به هر حال به عنوان« اقدام غير قابل اجتناب» مورد پذيرش شوراي امنتي سازمان ملل قرار گرفت. اقدام آمريكا به اشتغال عراق و مهمتر از آن تداوم اشغال اين كشور از جنبه حقوق بينالملل به هيچ وجه نميتواند توجهي شود چرا كه بر اساس اعترافات مقامات آمريكايي، عراق در زمان آغاز اشغال « تهديد عليه صلح» ،«در حال تجاوز» و يا « در حال نقض صلح » نبوده است و سابقه دولت عراق در تهديد صلح و اقدام به تجاوز و نيز نقض صلح در سالهاي مياني دهه 1980 و سالهاي آغازين دهه 1990، نميتواند دستاويز تجاوز نظامي به عراق در سال 2003 باشد.از همين رو، از يك سو استناد آمريكا به ماده 42 فصل هفتم منشور سازمان ملل و نيز استناد به قطعنامه سياسي 1483 - به اين دليل كه بدون بررسي دقيق ادعاهاي آمريكا عليه رژيم وقت عراق صورت گرفته است- به هيچ وجه وجاهت حقوقي ندارد و از سوي ديگر آن دسته از نيروهاي سياسي عراق كه با مباحث خود عملا به توجيه اقدامات اشغالگران مبادرت ميكنند، نميتوانند كم كار خود را موجه جلوه دهند. 2- آمريكايي ها به زودي دريافتند كه توانايي پذيرش تبعات« اشغالگري » راندارند، از اين رو با استفاده از جنبههاي مختلف قدرت خود عدهاي از كشورهاي هم پيمان خود را وا داشتند كه به طور سمبليك واحدهايي را به عراق اعزام كنند تا در كنار نظاميان آمريكايي در عملياتهاي فريبنده موسم به « اعاده امنيت» و «مبارزه با تروريسم» ، شركت كنند.هدف آمريكاييها انتقال وضعيت نيروهاي نظامي خود از « اشغالگر» به « نيروهاي چند مليتين - كه به نوعي تداعي كننده نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل ميباشد بود. اين در حالي است كه از مجموع حدود 180 هزار نيروي نظامي خارجي مستقر در عراق حدود 170 هزار نفر آن آمريكايي هستند. در اين بين بسياري از هم پيمانان آمريكا،همان نيروهايي اندك خود را نيز از عراق فرا خواندند و كفه حضور نظامي آمريكا در عراق سنگين و سنگينتر شد. هر چند اقدام نيروهاي چند مليتي در اشغال يك كشور و نيز اعمال محدوديتهاي مختلف عليه شهروندان مظلوم عراقي به هيچ وجه از ديدگاه حقوق بينالمللي پذيرفته نيست و چهرههاي حقوقي شناخته شدهاي نظير خاوير پرزدكوئيار و پطروس غالي- دو دبير كل اسبق سازمان ملل- آن را نفي كردهاند ولي در عين حال واقعيت اين است كه امروز عراق در اشغال نيروهاي چند مليتي نيست بلكه در اشغال نظاميان آمريكايي است و علاوه بر آن كشورهاي مختلف ا زجمله اكثر اعضاي دائم و غير دام شوراي امنيت با تداوم اشغال عراق توسط آمريكاييها مخالف ميباشند. بر اين اساس آنچه بعضي از نيروهاي سياسي عراقي در توجيه اقدامات منفعلانهي خود در برابر جنايات بيشمار آمريكاييها - كه يك قلم آن كشتن 2000 نفر از سكنهي شيعهي شهرك صدر بغداد طي دو ماه اخير ميباشد - مطرح ميكنند، به هيچ روي واقعيت ندارد. اقدام آنان عملا حساسيت زدايي از جامعه مذهبي عراق و ايران و نيز مشروعيت تراشي براي جنايات آمريكا محسوب ميشود. واقعيت عريان امروز عراق اين است كه آمريكايي ها مقداري عراق را به دست گرفته و بياعتنا به فريادهاي ضد اشغالگري مسلمين و غير مسلمين و با زير پا گذاشتن استقلال، هويت ، حيثيت و منافع ملي عراق اسارت دائمي عراق را در سر ميپرورانند و آن را به برنامه اجرايي تبديل كردهاند. 3- آنچه تحت عنوان « توافقنامه سياسي، امنيتي و اقتصادي عراق و آمريكا» از آن ياد ميشود، به هيچ وجه يك ابتكار عراقي به حساب نميآيد و يك طرح صد در صد آمريكايي بوده كه به دليل پوشش فريبندهي آن مورد قبول بعضي از نيروهاي سياسي عراق قرار گرفته است. خبرهاي كاملا موثق كه حتي همين نيروهاي سياسي نيز به آن اذعان كردهاند، حكايت از آن دارد كه پيش نويس اين طرح ابتدا در بهمن ماه سال قبل توسط « جان نگرو پونته» مامور زبده سازمان سيا به مقامات عراقي ارائه شد، چند هفته بعد رايس وارد بغداد شد و به توجيه طرح آمريكا پرداخت. سپس ديويد ساترفيلد معاون هماهنگ كننده وزارت خارجه آمريكا آن را پي گرفت. پس از آن مقامات نظامي آمريكا، نوري المالكي را تحت فشار قرار دادند تا با سركوب جنبش صدر و خلع سلاح آن يكي از مهمترين نداهاي مخالف را در بصره خاموش كند. پس از آنكه نيروهاي دولتي در اين ماموريت ناكام شدند، نظاميان آمريكايي خود با بمباران پياپي ساكنان صدري« مدينه الصدر بغداد» اين موضوع را پي گرفتند. يك هفته پس از آن، رايان كروكر- سفير- و ژنرال پترائوس- فرمانده نظاميان - گزارش پيشرفت اين طرح را به كنگره آمريكا ارائه داده و از توافق دولت عراق با طرح خود خبر دادند و اينك آنان ژوئن - تير- آينده را زمان نهايي امضاء اين به اصطلاح توافقتنامه امنيتي و سياسي اعلام كردهاند. حال سوال اين است كه كجاي اين طرح عراقي است؟ طرحي كه با ريخته شدن خون هزاران بيگناه عراقي در بصره، بغداد و ... همراه شده است، چگونه ميتواند مبنايي عراقي يا رويكردي عراقي داشته و واجد حداقل انطباق با منافع ملي عراقيها باشد؟ ---------------------------------------------------------- ادامه دارد.............
-
دوستان در مورد اوضاع داخلي عراق ( پس از اجراي تفاهم نامه ) بحث كنند و تعامل ايران با جهان به چه صورت ( ادامه وضعيت فعلي يا تغيير آن ) خواهد بود؟
-
چند سوال از دوستان دانشمندم داشتم كه شروع يا اجناب ناپذير بودن جنگ را پيش بيني مي كنند. :| 1- چرا آمريكاو اسراييل در زمان جنگ 33 روزه كه ايران اعلام كرده بود : درصورت حمله به سوريه ما اين حمله را به منظره حمله به ايران تلقي كرده و با متجاوزان وارد جنگ خواهيم شد. از اين فرصت استفاده نكردند؟ 2- مگر آمريكايي ها مغز خر خورده اند كه ناوهاشونو بيارن خليج فارس كه ما راحتتر آنها رو برنيم icon_biggrin اساتيد و مفسران نظامي و غير نظامي و آشپزي و خياطي ... :mrgreen: عنايت كنند كه هر وقت آمريكا ناوهاشو از خليج فارس برد بيرون احتمال جنگ بيشتر مي شود ( سخن سردار شمخاني و نجار ) .
-
ليچ عزيز فكر كنم شما زمينو با بادكنك اشتباه گرفتي و احتمالا سلاحي كه كشف كردي سوزن خياطي هست :mrgreen: ولي خارج از شوخي اگه واقعا به يك سلاح مخرب رسيدي ٬ اعلامش كن كه در اين صورت اين سلاح به عنوان يك عامل بازدارنده خوب ٬ مي تواند ساليان سال از خطر حمله دشمن به كشور و كشته شدن هموطنانت ( حداقل تا سال 1415 خوشيدي كه ابر قدرت شديم ) جلوگيري كند. اميدوارم كه اين سلاح ٬ سوزن خياطي نباشد :|
-
این نکته را فراموش نکنید که تبلیغات علیه اسلام ربطی به رفتار مسلمانان ندارد و عموم مسلمانان کاری انجام نداده اند که بر روی آن انگشت گذاشته و چهره ای بد از آن نشان دهند. البته تا حدودي با فرمايشات شما موافق هستم ٬ چون بحث اسلام ستيزي چند سالي است كه در غرب شديد تر شده ( جالب است كه در زمان جنگ جهاني دوم و وجود شوروي ٬ و در جنگ افغانستان غربيها با پيروان اين دين كمتر مشكل داشتند و آنها را مردماني ستم ديده در رسانه هايشان معرفي مي كردند) اما دوست من مثلي است كه (تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيز ها) منظورم از ذكر اين مثال مشكل در اصل دين نيست ٬ بلكه مشكل در رفتار برخي پيروان ظاهري آن است كه موجب ايجاد بهانه براي غربيها براي رسيدن به اهداف خود هستند. سنگسار - اعدام در ملا عام - قمه زني ٬ قطع كردن دست و پا و عمليات انتحاري در ميان مردم عادي شايد مثالهاي خوبي براي اين مشكلات باشد. ببنيد براي افكار عمومي غرب كه از جزييات دين ما باخبر نيستند . با ديدن اين تصاوير چه استنباتي از دين و پيروان آن ميكنند. همه ما ميدانيم كه مبحث قمه زني كه انگليسي ها در ايران جا انداخته بودند با درايت رهبرمان ممنوع گرديد و همچنين بدستور آقاي شاهرودي مبحث اعدام در ملا عام نيز برچيده خواهد شد . و فكر نمي كنم كه قطع كردن دست و پا نيز در كشورمان در حال حاضر اجرا شود. كه اين موارد جاي تقدير دارد. اما دوست من ميدانيكه متاسفانه در كشورهاي ديگر مسلمان اين قوانين اجرا ميشود و چون اجرا كننده قوانين و اين اعمال ٬ با استناد به مستندات دين خود اجراي حكم مي كند. براي يك بيننده ناآگاه در غرب اين عمل ٬عملي اسلامي و مطابق شريعت و در نتيجه دين اسلام دين خشن معرفي ميگردد. متاسفانه عزيزان من نميدانم چرا ما مسلمان با وجود آنكه رهبرمان بدرستي به ما در انجام ندادن انحرافات وارداتي در ايام عاشورا متذكر هم مي شوند ٬ باز هم بدون آنكه به اين نكات توجهي كنيم ٬ با انجام آنها بهانه بدست ديگران ميدهيم ( ما را چه شده است؟ ) ببنيد دوستان ٬ اين مسايل باعث شده كه ما خودمان بهانه را به راحتي بدست غربيها دهيم ٬ مثالي ديگر ميزنم مثلا در جريان توهين روزنامه دانماركي به مقام مقدس پيامبر(ص) ( كه تحليل خودم در اين موضوع را در تاپيك ترور شهيد مقنيه خواهم گفت ) مسلمانان اعتراض خود را بيان نمودند به گونه هاي ذيل : 1- گروهي سفارت و دفاتر نمايندگي دانمارك را در برخي كشورهاي اسلامي به آتش كشيدند و تخريب كردند. 2- گروهي ( طالبان و القاعده ) كه لعنت خداوند بر آنان و بانيانشان باد . سردبير و دارودسته اش را به مرگ محكوم كردند. 3- گروهي از مفتيان و علما حكم قصاص و .... دادند. 4- گروهي فرياد مرگ بر ..... دادند 5- گروهي ار علماي وهابي فتواهاي عجيب ٬ غريب ميدهند.( نمونه اين فتواها را در تاپيك ترور شهيد مقنيه مشاهده خواهيد كرد ) وقتي يك شبكه خبري تمامي اين موارد را در كنار هم نشان دهد ٬ متوجه خواهيد شد كه يك بيننده چه تصوري از پيروان اسلام پيدا خواهد كرد. اما من نديدم و يا نشنيدم كه گروهي در اعتراض خود بدون هيچ گونه توهيني ٬اسلام و حقيقت آنرا كه براي آزادي و تعالي انسانها است را معرفي كنند. و يا در مقابل توحش پيروان دروغين اديان ديگر را به رخشان كشانده و بگويند كه اين وحشي گري كه آنرا به اسلام نسبت مي دهيد - ربطي به دين ما نداشته و گروهي احمق دانسته و يا ندانسته مروج خشونت و بهره برداري از همه اديان الهي براي رسيدن به اهدافشان هستندو بوده اند. ( ميدانم كه مثالم زماني كه به پيامبرمان توهين شده شايد بيربط باشد ولي عزيزان من همانطوري كه خداوند متعال حافظ پيامبر و اسلام در اوايل اسلام بود - با وجود پيروان اندك ايشان - همانطور نيز در حال حاضر حافظ آن است. به نظر من عملكرد ما بايد در مرحله اول به عنوان پيروان واقعي٬ نشان دادن زيبايي هاي اسلام به جهانيان باشد ) دوستان من ٬ ميدانم كه قلب شما مانند من پر از اندوه و غم است كه چرا ما را ٬ دين ما را ٬ به راحتي به سخره ميگيرند و ما پس از اعتراض هم باز وحشي و بربر ( چيزي كه لايق خودشان است ) مورد خطاب قرار ميگيريم. نمي دانم چه بگويم فقط اميد دارم با راهنمايي بزرگانمان و انشاالله ظهور سريعتر اماممان مهدي ( عج) اين مشكلات هرچه سريعتر حل شوند.
-
خوب مثله اين كه تحليهايم مثل قطعنامه هاي شوراي نا امني آبدوخياريه كه هيچكي حوصله جواب دادن به اونا رو نداره :mrgreen: ------------------------------------------------------------------------ قبل از آنكه به موضوع شيعه و سني بپردازم مي خواستم بصورت خلاصه به بحث تمدن ايرانيان بپردازم - متاسفانه من در 2 مورد با نظر استاد خوبم ( آقا مصطفي ) اختلاف نظر دارم :| كه يكي از آنها بحث تاريخي و تمدن ايرانيان و موضوع بعدي آنست كه ايشان آقاي احمدي نژاد را سياستمدار خوبي نميدانند. البته مي دانم ايشان با نظرات خوبشون مثل هميشه به افزايش سوات icon_biggrin اين حقير كمك خواهند كرد. ( اشالله در جاي مناسب ٬مفصل تر راجع به اين دو موضوع صحبت خواهم كرد ) اصولا بحث تاريخ و تمدن (در كشورهاي با سابقه تاريخي زياد- مثل ايران ) چيزي نيست كه بتوان در 80 يا 100 سال آنرا تحريف و عوض كرد. چرا كه تمدن مانند جزعي از كالبد يك انسان است . يادم مي آيد كه موقعي كه در دوران جواني بودم و تك تك به تعداد بيل هايم اضافه ميشد ( خدارو شكر چند ساله كه 30 بيلم كامل شده ) icon_biggrin يك بزرگي پندي بهم گفت و آن پند اين بود كه : همواره بدان كه هويت ( تاريخ ٬ تمدن و فرهنگ ايرانيان باستان) و مذهبت مثل دو ستوني هستند كه زندگيت بر آنها استوار شده و هر وقت يكي از آن دو را دست بدهي آنوقت در سراشيبي سقوط قرار ميگيري و بايد در نگهداري هر دو و در كنار هم تلاش كرده و اجازه ندهي هيچ كدام مورد تعرض قرار گيرند. دوستان خواهشا نگن كه اگر مذهب باشه ٬ خدا رو داريم بقيه رو بيخيال و بلاد اسلامي مرز نداره و از اين صحبتها. فكر نميكنم كسي كه واقعا اسلام رو قلبا و با تمام وجودش حس كرده باشه با اين صحبتها مشكل داشته باشه. عزيزان من يادمان هست كه ايرانيان موقع ورود اسلام٬ هم خدا پرست بودند و آيين و مذهب داشتند. و در آن موقع اكثر آنها به خاطر فرهنگ بالاي خود كه از نياكانمان نسل به نسل به ارث رسيده بود با آغوش باز آيين كاملتر را پذيرا شدند. ( ضمنا بگم اين جمله كه اسلام با زور شمشير به ايران آمد را هم قبول ندارم ) - نمي دونم تو خون ما ايرانيها چه چيزي هست كه نميشه چيزي را به زور تو كتمون كرد. حتي اگه اون چيز ٬حرف حق باشه ( شايد مثال جامعه و طرز لباس پوشيدن جوانانمان٬ مثال خوبي باشد ) خلاصه بگويم كه ما ايرانيان با فرهنگ خود اسلام را وارد فرهنگمان كرديم و پذيراي مكتبي شديم كه به ما در شناخت كاملتر پروردگارمان كمك مي كرد . ديگر اقلام صادراتي صادر كنندگان آن مثل زبان و فرهنگ اعراب را نپذيرفتيم چرا كه ما فرهنگ و تمدن خود راداشتيم و اين فرهنگ در خونمان بود و البته كاملتر. همين فرهنگ تا به امروز ادامه داشته و ما يا از سر تقصير و يا از سر بي مهري و عدم توجهمان به آن برخي از آن آيين ها را فراموش كرده ايم اما باز هم بدليل آنكه اين فرهنگ در خونمان است با هركسي كه بخواهد به آن دست اندازي كند مقابله ميكنيم حتي اگر آن كس هم آيينمان باشد. حكايت تخريب تخت جمشيد و... و مقابله مردم مسلمان شيراز با اين افراد تك هويتي مثالي براي عرايضم ميباشد. در نهايت عرض كنم كه ما ايرانيان متمدن با تاريخ چند هزار ساله بخاطر وجود فرهنگ غني و متمدن كه يادگار نياكانمان بوده اسلام ناب محمدي ( شيعه علي (ع) ) را يافتيم و در وجودمان هضم كرديم و اگر تاريخ و فرهنگ ما از زمان ورود اسلام بود الان من و شما مانند تمامي كشورهاي ديگر اسلامي سني مذهب بوديم. ( قدر اين فرهنگ غني را بدانيم كه به ما درست انتخاب كردن را آموخت ) فكر كنم با اين عرايضم هم ديگر موضوع ايراني مسلمان و مسلمان ايراني حل شده باشه. در اين مورد هم مصطفي جان آن كسي كه فقط كمي سواد خواندن بلد باشه مي فهمه كه صحبت غربيها چقدر در اين مورد مسخره و بي معني است . بذار آنقدر بگن تا جونشون در بياد. ادامه دارد............. ---------------------------------- منتظر نظرات خوب دوستان عزيز مخصوصا مصطفي عزيز ( استاد ) هستم
-
من هم از آقا پرويز و آقا سعيد بخاطر برخورد خوبشون كه قطعا نشان از شخصيت والاي اين دوبزرگوار است تشكر ميكنم. احسنت بر شما عزيزان به اميد آن روزي كه همه ايرانيان اينگونه باهم گفتگو كنند. انشاالله