-
تعداد محتوا
193 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
اعتبار در انجمن
2درباره salar1989
-
رتبه حساب کاربری
گروهبان دوم
-
جنگ يوگسلاوي و پيمان ديتون جنگ يوگسلاوي و پيمان ديتون
salar1989 پاسخ داد به mm1368 تاپیک در جنگهای معاصر
درسته دوست من و طبق اعلامات غير رسمي ازنيروهاي سپاه قدس بودند -
[quote]توی یه کتاب به نقل از آیت الله بهجت حرف جالبی نوشته بود : انگلستان برنامه 400 ساله برای ایجاد فتنه آشوب و تفرقه در دنیا داشت هرکسی هم که پادشاه باشه فوقش 100 سال پادشاهی کنه این برنامه 400 ساله چیه هیچ بعید شیطان پشت این حکومت باشه . البته الان فکر کنم این شیطان به آمریکا نقل مکانکرده. شما جایی رو در دنیا نمیبینید که رد پای انگلستان اونجا نباشه حکومت و جدایی عراق . عربستان . ایران هند افغانستان فلسطین و ..... تقریبا تمام کشورهایی که حکومت داخلی مقتدری نداشتند به بلای این کشور گرفتار شدند کاری که همین الان امریکا پیگیر اونه . بازهم عراق افغانستان پاکستان سومالی ویتنام فلسطین لبنان سوریه و... البته با کاربری متفاوت تر . خیلی جالبه سفارت آمریکا در کشور ما تصرف شد ولی این پدر سوخته ها هنوز توی تهران سفارت دارن رابطه دارن و آزاد میچرخن در حالی که بیشترن خسارت رو به کشور ما زدن نه فقط کشور ما به کجا که نزدن .[/quote] دوست من ماضربالمثلي داريم كه ميگه به دوستت نزديك باش و به دشمنت نزديكتر ولي انگار كه بريتانياييها از مابهتر اين ضرب المثل بلندن
-
دوستان از انجاييکه روايت خبر گذاري ايرنا از اين خبر بسيار متفاوت تر از خبر فارس است خبر خبرگذاري ايرنا رو هم قرار ميدم. دوست عزيز حميد جواب سوال اولت فكر كنم در اين توضيح باشه فرمانده نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران همچنين گفت: موشک حرارتي هوا به هواي جديد ساخت ايران روز دوشنبه مورد آزمايش قرار مي گيرد. وي افزود: يکي از موشکهاي هوا به هواي حرارتي که ساخت آن در نيروي هوايي انجام شده است، آزمايش شده و تست گرم اين موشک در يکي از ميادين تير ما صورت مي گيرد. فرمانده نيروي هوايي ارتش خاطر نشان کرد: پرتاب اين موشک به اين صورت است که از طريق يکي از هواپيماها به سمت هدفي شليک ميشود و موشک هدف را تعقيب ميکند. وي تصريح کرد: اين موشک در رزمايش اخير شمالغرب کشور به گونهاي ديگري آزمايش شد و اکنون قصد داريم تست گرم آن را انجام دهيم. شاهصفي همچنين با اشاره به فعاليتهاي جهاد خودکفايي نيروي هوايي اظهار داشت: کار ما در بخش تحقيقات انجام شده و توليد انبوه اين موشک به بخش صنايع داخلي وزارت دفاع سپرده خواهد شد. وي برد نهايي اين موشک حرارتي هوا به هوا را بيش از 100 کيلومتر عنوان کرد و گفت: برد اين موشک حرارتي در اين پرتاب بيش از 40 کيلومتر است که با توجه به ارتفاع، تغيير و تا برد 100 کيلومتر هم ارتقاء پيدا ميکند. شاهصفي همچنين بر توان ساخت اين موشک در داخل کشور تاکيد کرد و گفت: اين موشک نمونه خارجي هم دارد ولي ساخت آن به طور کامل اقتباس از صنايع داخلي است
-
اگه دوست داريد بخونيد/ ما سخاوتمندترین مردم دنیا هستیم!
salar1989 پاسخ داد به najaf47 تاپیک در جنگ تحمیلی
جناب سردار عزيز خيلي چاكريم و بيشتر شرمنده شما هزيزان چندي پيش كه با سردار ويسي مسول حفظ آثار دفاع مقدس كرمانشاه كه از دوستان پدرم هستن نشستيم به همين نكته فراموشي و كم لطفي نسل جوان اشاره ميكرد كه واقعا جاي تاسف دارد -
آقا تا ظالم هست و ايران هم كه زير بار ظلم نميره پس عضو شوراي امنيت شدن ايران يعني كشك :lol:
-
تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا)
salar1989 پاسخ داد به aryoreza تاپیک در اخبار نظامی
دوستان قضيه اونكه امنيت مرزها به دست ارتش بدن چي شد -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
salar1989 پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
ممنون از دوستان عزيز چشم نوژه جان از اين به بعد پستامو كوتاهتر ميفرستم از دوستان هم انتظار دارم در تكميل اين تاپيك كمكم كنند -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
salar1989 پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
جیغ بنفش اشاره: در سال های نخستین انقلاب هرازگاهی سازمان مجاهدین خلق برای ابراز هویت خویش دست به اعمال ننگینی میزدند تا شاید بهوسیله آن اعلام موجودیت کنند غافل از این که سریعتر از زمانی که پیشبینی میشد باطن منافقانه خود را ظاهر و به طور علنی مواضع خصمانه خود با انقلاب نوپای ایران را نمایان ساختند. تفکر التقاطی آنها که الگویی از کشورهای مارکسیستی را تداعی میکرد پیش از آنکه به بار بنشیند چون موریانهای پایههای نهچندان مستحکم ایدئولوژی آنها را طعمه خود قرار داد و به نابودی کشاند. این شد که منفور جامعه اسلامی ایران قرار گرفتند و همینگونه هم باقی ماندند. مقاله زیر، گذری است بر مواضع و رویکردهای آن سازمان و روایتی از آنچه که بر آنها سپری شده است. باهم آن را میخوانیم. سازمان مجاهدین خلق، سریعتر از زمانی که انتظارش میرفت، روند روبه افول خود را در نمودار صحنه مبارزاتی سیاسی آغاز کرد و پاسخ آموزههای التقاطی خویش را گرفت. سازمانی که در سال 1344 توسط از بند رهیدگانی چون محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان (بدیل حسن عبدی مارکسیست) با مشی و مرامی مسلحانه و مخفی و ایدئولوژیای اسلامی پایهریزی شد، از همان آغازین سالهای فعالیت، مرعوب فضای کمونیستزده کشورهایی چون کوبا، چین، ویتنام، نیکاراگوئه و بهویژه الجزایر بود. آثار التقاطی شناخت، اقتصاد به زبان ساده، راه انبیا راه بشر و راه حسین(ع) نشانگر این ارعاب است. فراتر از ارعاب، انفعال مجاهدین در برابر برخی گروههای چپ از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق است. گروهی که در مقطع زمانی 50-1349 عملیاتهای قهرآمیز، ترور و سرقت از بانکها و ماجرای خونین سیاهکل (19 بهمن 49) را در کارنامه فعالیتهایش داشت. خروج از انفعال یکی از دغدغههای اصلی رهبران اولیه مجاهدین بود و از برای آن حاضر شدند تا با سازمان الفتح ارتباط برقرار کنند. در همین اوضاع و در شرایط در هم ریختگی فکری و تشکیلاتی (در آبان 1349) بود که شش1 تن از اعضای مجاهدین که قصد داشتند از طریق شیخنشین امارات متحده عربی به اردوگاههای نظامی فلسطین بروند در تور شرطههای (پلیس) دبی گرفتار آمدند و سازمان مجاهدین را در معرض تهدید و انقراض زودرس قرار دادند. مجاهدین بهسرعت دست به کار شدند و سه تن2 از چالاکترین، جسورترین و آمادهترین نیروهای خود را برای رهایی دوستان در بندشان به دبی اعزام کردند. آنها موفق شدند طی یک برنامهریزی هواپیمای حامل دستگیرشدگان و پلیس دبی را از مسیر دبی بندرعباس بربایند و نهایتاً در بغداد فرو بنشانند و این آغازی بود برای ارتباط با حکومت بعثی که بیشتر گروههای چپی آن را انقلابی میدانستند. میهمانان ناخوانده با کتک و شکنجه پذیرایی شدند چراکه حکومت بعث به آنها بیاعتماد بود و اگر نبود دخالت ابونضال (نماینده ساف در عراق) معلوم نبود که کار این نُه تن به کجا میانجامید. هرچه بود و هرچه گذشت این ماجرا نقطه عطفی شد در روابط مجاهدین با دولت بعثی عراق؛ پس از آن عراق پلی شد برای گذر به لبنان و سوریه و رفتن به پایگاههای نظامی الفتح و طی دورههای آموزش نظامی و چریکی. ضربه شهریور 1350 ساواک به مجاهدین و دستگیری قریب به پنجاه نفر از اعضای کادر مرکزی و بعد ناموفق بودن عملیاتهای رهاییبخش مانند «گروگانگیری والاگهر شهرام» (فرزند اشراف پهلوی) و «انفجار دکل برق تهران» و دستگیری تعدادی دیگر از اعضای رهبران از جمله حنیفنژاد و بدیعزادگان، تحلیل دیگری را در سازمان رقم زد که خلاصه آن اشتباه در «عملزدگی» بود. فرار مرموز و مشکوک محمدتقی شهرام از زندان ساری و پیوستن او به مرکزیت سازمان منجر به تشکیل «جمعهای بررسی و تصمیم و تحولات ایدئولوژیکی سازمان» شد. چنین روندی آن حداقل اعتنا به ایدئولوژی اسلامی را نیز از بین برد و سازمان غرق در تئوری تحلیلهای مادیگرایانه مارکسیسم شد، اما اینهمه در درون و آن هم در میان اعضایی بود که برای انجام پروسه تغییر و تحول انتخاب شده بودند. تا اینکه پس از ترور خونین مجید شریفواقفی و ترور ناموفق مرتضی صمدیه لباف توسط رهبران قدرتطلب و مارکسیست پرده برون افتاد و اعلامیه «مواضع ایدئولوژیک» در شهریور 1354 منتشر شد و رسماً گرویدن سازمان به مارکسیسم اعلام شد.3 اعضای مسلمان سازمان از این حادثه بهسادگی عبور نکردند و انشعاباتی در سازمان پدید آوردند که با تصفیههای خونین و ترور (مانند ترور محمد یقینی، ترور علی میرزا جعفر علاف و تصفیه مرگبار رفعت افراز در ظفار) از طرف رهبران تغییر ایدئولوژی مواجه شدند. اعضا و رهبران مؤثر سازمان که در آن ایام در زندان به سر میبردند به «اپورتونیستی» (فرصتطلبانه) خواندن تغییر ایدئولوژی در سازمان اکتفا کردند و به جای پاسخگویی به شبهات ایدئولوژیک به انسجام تشکیلاتی، یادگیری و استبدادی کردن ساختار سازمان پرداختند؛ هم ایشان بودند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با بسط ساختار هژمونیطلب سازمان رهبری و هدایت آن را به عهده گرفتند. سازمانی که بر بنای التقاطی شکل گرفته و با ترور و تصفیههای خونین مخالفان به راه خود ادامه داده بود، با پیروزی انقلاب در تداوم همان خصلت خودمحوری و قدرتطلبی خواستار تسخیر تمام ارکان حکومتی و ملی بود. مسعود رجوی که به یُمنِ وزیدن نسیم پیروزی انقلاب از زندان رهیده بود در رأس سازمان، خواستار انحلال ارتش شد و آن را «ارتش آمریکایی» و «ارتش ضد خلقی» نامید و اگر نبود ذکاوت و دوراندیشی حضرت امام(ره) در جلوگیری از این توطئه، معلوم نبود که با متلاشی شدن ارتش در مواجهه با گروههای ضدانقلاب و جنگ تحمیلی چه بر سر این مرز و بوم میآمد؟! سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب به یکی از کارآمدترین ابزار سیاستهای آمریکا در رویارویی با انقلاب اسلامی بدل شد. قدرتطلبی و فزونخواهی سازمان مرزی نداشت و تا آنجا پیش رفت که پس از همراه کردن ابوالحسن بنیصدر (رئیسجمهور وقت) با خود، در سیام خرداد 1360 اعلام قیام مسلحانه علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی کرد. پیش از این مقطع سازمان بسیار کوشید تا با سیاست خدعه و فریب و روند استدراج در میان توده مردم پایگاهی دست و پا کند. عدهای جوان پرشور، هیجانی و احساساتی نیز اسیر تبلیغات آنها شدند و جذب تشکیلات میلیتاریسم سازمان گردیدند، اما وقتی نامزدهای آنها بهرغم تأیید صلاحیت به صحنه رقابت انتخابات نمایندگان مجلس در دور اول آمدند مردم از اعتماد به آنها رویگردان شدند، آنهایی هم که رأی آوردند توسط دیگر منتخبان مردم اعتبارنامههایشان مورد تصویب قرار نگرفت. مجاهدین در رفتار، گفتار و سیاست خود به دنبال آن بودند تا نظام جمهوری اسلامی را سیستمی ارتجاعی و در راستای اهداف امپریالیسم معرفی کنند. در ماجرای گروگانگیری و اشغال لانه جاسوسی واکنش و مقاومت نظام را در برابر این جریان «دگم ضدامپریالیستی سیستم» تحلیل میکردند یعنی اینکه سیستم ضدامپریالیستی نیست، آنچه هست دگماتیسم و تعصبی است که به رخ کشیده میشود و به این ترتیب درصدد بودند تا بنمایانند که جمهوری اسلامی بهرغم این اقدام که حضرت امام(ره) آن را «انقلاب دوم» خواندند، سیستمی است نهایتاً در خدمت امپریالیسم. مجاهدین با توجه به خصوصیات هژمونیطلب خویش، بروز هر مشکل و مسئلهای را در سطح کشور که طبیعت بسیاری از انقلابهای جهانی است، تبدیل به یک بحران میکردند و جنگ نیز در تمام ابعاد از زمینهها و متن تا سرانجام و نیز آثار آن، همواره فرصتی برای بحرانآفرینی آنها بوده است. پیش از آغاز جنگ یک تعامل پنهانی بین دولت بعثی و مجاهدین در جریان بود، دولت عراق پس از پیروزی انقلاب با پخش برنامههایی از بخش فارسی رادیو عراق که با استفاده از نشریات مجاهدین و دفاعیات شهدای اولیه سازمان تهیه میشد درصدد بود تا مجاهدین را جذب و با خود همراه و همنظر کند. تحلیلی که مجاهدین در اولین روزهای جنگ ارائه میکردند بسیار جالب است: جنگ ایران و عراق جنگی است ارتجاعی و ناعادلانه، انگیزه ایران از این جنگ صدور انقلاب است، انگیزه عراق قطب شدن در منطقه و ادعاهای مرزیست... ولی چون (عراق) وابسته نیست، این کار از وی ساخته نیست. اما به لحاظ حمایتهایی که از دو کشور شده است، کشورهایی نظیر اردن و عربستان از عراق حمایت میکنند و سازمانهای مسلمان مرتجع نظیر اَمَل و... از ایران؛ حمایت سوریه از ایران به خاطر تضادهایش با رژیم عراق است و حمایت الجزایر که رژیم ایران ادعا میکند دروغ است... به لحاظ مسائل داخلی نیز، چون مسائل داخلی ایران بیشتر است، اگر جنگ دراز مدت بشود، باعث سقوط رژیم ایران خواهد شد ولی عراق بهرغم داشتن یکسری مسائل داخلی، چون قدرت سازماندهی دارد، قادر است که مسائلش را حل نماید...4(؟؟!!) و جالبتر اینکه در تداوم خطدهی به اعضا و سمپاتها در جزوه «شیوه تحلیلی سیاسی» مینویسند: اگر یک هوادار نتوانست تشخیص بدهد حکومتی آیا مردمی و انقلابی است و یا اینکه حکومتی مرتجع و وابسته است، معیار شناخت حق آن است که ببینند همپیمان دو رژیم چه حکومتهایی هستند، آیا رژیمهای مترقی و انقلابی هستند و یا اینکه مرتجع و وابسته.5 بدیهی است که این مواضع درونسازمانی در بیرون و در میان مردم خریداری ندارد و لازم است که مواضع بیرونی حداقل همدل و همراهی با مردم را نشان دهد، لذا به تاریخ 20 شهریور 1359 اطلاعیهای صادر و ضمن اعلام آمادگی برای حضور در جبههها آن را منوط به اجازه مقامات میکنند! و فراتر از این، شرط حضور در دفاع را در اختیار گرفتن جبهه مستقلی برای خود اعلام میکنند که در آن هیچ نظارتی از طرف دولت و ارتش ایران وجود نداشته باشد! آنان طی نامهای به تاریخ 14 آبان 1359 خطاب به بنیصدر مینویسند: «جناب آقای بنیصدر ریاست جمهوری و فرمانده کل قوا: همانطور که طی نامههایی خطاب به مقامات مسئول و همچنین طی اطلاعیههای رسمی اعلام کردهایم، نیروهای سازمان مجاهدین خلق ایران از اولین روزهای آغاز تجاوز عراق به میهن ما، در کنار مردم و نیروهای رزمنده و در صفوف مقدم جبهه به دفاع از مرزها و مردم کشور پرداختهاند(؟!) مسئله مهمتر اینکه ما در آغاز جنگ تلاش کردیم تا برای شرکت در دفاع از مردم و میهنمان که آن را حق مشروع و غیرقابل صرف نظر کردن برای تمام انقلابیون این میهن میدانیم، تجویز مقامات مسئول را نیز کسب کنیم. تمام این فشارها را صرفاً به این دلیل باید تحمل کنیم که حاضر نشدهایم به گرایشات انحصارطلبانه برخی پاسخ مثبت دهیم. رونوشت به ریاست محترم مجلس6 از آنجا که مجاهدین به دفاع از کشور اعتقاد قلبی و درونی نداشتند، حضور در خط مقدم جبهه را تلف شدن نیروهای خود میدیدند لذا به بهانههای مختلف از حضور مستقیم در جبهههای جنگ طفره میرفتند و بیشتر در پی آن بودند تا بهعنوان نیروی شبهنظامی در مناطقی حضور یافته که آسیبی به آنها نرسد ولی امکان تبلیغ سیاسی برایشان مهیا شود. تکرار درخواست «تجویز از طرف مقامات» از این دست بهانه است، چهبسا باید از ایشان پرسید، آنطور که ادعا میکنید که در اولین روزهای آغاز جنگ در کنار مردم به دفاع پرداختید،(!!) مگر از مقامات اجازه داشتید؟! تشکیل «ستاد رزمندگان مجاهد» نیز از دیگر نیرنگها و فریبهاست، مجاهدین در پرتو ایجاد چنین ستاد فورمالیستی به مظلومنمایی پرداختند و داد از خونهای شهدای مجاهد سردادند و به سیاستگذاران و مسئولان جمهوری اسلامی حمله کردند و آنها را «واپسگرایان»ی خواندند که در ضدیت با مجاهدین خلق هستند. با تمام جاروجنجالهایی که مجاهدین راه انداختند یرواند آبراهامیان تعداد کشته شدگان ایشان را در جنگ تا 30 خرداد 1360، 28 نفر (هفت معلم، چهار کارگر، چهار سرباز ارتش، چهار دیپلمه، دو دانشجو، یک دانشآموز، یک فارغالتحصیل دانشگاه، یک کارمند یک پزشک و سه نفر ناشناس اعلام میکند.7 همانطور که گفته شد جبهههای جنگ برای مجاهدین نه جبهه عمل و شهادت بلکه جبهه فرصت، تبلیغ و کسب قدرت بود، همانا وقتی ایشان در جبههها حاضر میشدند تمام همّشان مصروف جمعآوری اطلاعات، اسلحه و عکس از مناطق و مواضع استقرار و جمعآوری آمار و ارقام از استعداد و امکانات و تجهیزات میشد. و وقتی با اینگونه اعمال آنها مقابله میشد باز صدایشان را بلند کردند و از همین برخورد هم برای تبلیغ و مظلومنمایی استفاده میکردند و آن را باعث جریتر شدن عراق و تداوم تجاوز تحلیل میکردند. وقتی هم که سیاستهای کجدار و مریز سازمان در قبال جنگ و اصالت انقلاب، رنگ باخت، سعی کردند با سخنرانیهای جابهجا و انتشار نشریه و بولتن ایران را مسئول بروز جنگ معرفی کنند، لذا این بحث را پیش کشیدند که تحریکات ایران در زمینه صدور انقلاب به کشور عراق دلیل و بهانه اصلی آغاز جنگ بوده است: آیا ایران نمیتوانست از همان ابتدا با اتخاذ سیاستی مناسب، انقلابی و هوشیارانه و با اعلام اینکه تحت هیچ عنوانی از جمله صدور مکانیکی انقلاب قصد تحریک و دخالت در امور دیگران را ندارد، بهانه به دست عراق ندهد.8 چنین ادعاها و تبلیغاتی در حالی است که حضرت امام خمینی(ره) قبل از آغاز جنگ تحمیلی در 18 مرداد 1359 به فلسفه صدور انقلاب پرداخته و آن را به صدور معنویت انقلاب اسلامی به جهان تفسیر کرده بودند: ما که میگوییم انقلابمان را میخواهیم صادر کنیم میخواهیم این مطلب را همین معنایی که پیدا شده ما میخواهیم این را صادر کنیم. ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق به ما الان مدتهاست دارد حمله میکند9 و ما هیچ حملهای به آنها نمیکنیم آنها حمله میکنند ما دفاع میکنیم. دفاع لازم است. ما میخواهیم که این انقلاب ما را، انقلاب فرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همه ممالک اسلامی صادر کنیم.»10 همینطور معظمله پس از آغاز جنگ تحمیلی در سخنرانی مورخ 28 مهر 1359 فرمودند: «ما اینکه میگوییم باید انقلاب ما به همهجا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی کنیم... معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و همه دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد میرود و خودشان به نحو فقر زندگی میکنند نجات بدهند.»11 کدام منطق و سیاست اصولی میپذیرد تا به سازمانی که در راه خیانت به وطن قدم برمیدارد و کشورش را عامل بروز جنگ معرفی میکند اجازه قدرتنمایی و بهرهبرداری دهد و امکان حضور در جبهه (مستقل؟!) را برایشان فراهم آورد. ایزوله شدن مواضع اپورتونیستی (فرصتطلبانه) مجاهدین سبب شد تا آنها بنیصدر را به یاری خود فراخوانند و تنها او را صاحب صلاحیت برای اظهارنظر در نحوه و چگونگی حضور آنها در جبهههای جنگ بدانند. ابوالحسن بنیصدر در بهمن 1358 با آرای مردم عهدهدار ریاستجمهوری شد و در اسفند همان سال از طرف حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد، با شروع جنگ، وی امیدی به راه حلهای نظامی نداشت و توان نظامی ایران را برای رویارویی با یورش همهجانبه ارتش بعث ناکافی میدانست و بیشتر دل در گرو حل سیاسی و دیپلماسی فعال داشت. از آنجا که وی تنها عامل آغاز جنگ را احساس خطر غرب از «صدور انقلاب اسلامی» و رهبری حضرت امام(ره) تعبیر و تفسیر میکرد، مواضعی در جهت تضعیف حضرت امام(ره) اتخاذ کرد و درصدد برآمد تا با طرح و اجرای کودتای خزنده علیه معظمله کنترل اوضاع را در داخل کشور به دست گیرد و آنطور که خود میخواست جنگ را به پایان ببرد. در 14 اسفند 59 عدهای از مجاهدین و هواداران ایشان، در دانشگاه تهران گرد آمدند و در حمایت از بنیصدر شعارهای تندی سردادند که به این ترتیب پیوندی نامبارک بین ایشان به وجود آمد. از اینروست که مجاهدین در تنگناهای سیاسی چشم امید به مانورها، تصمیمات و برنامههای بنیصدر داشتند تا از خاکستر سیاستهای وی سر برون آورند و شعله زبانه کشند. عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا به تاریخ 20 خرداد 1360 توسط حضرت امام(ره) و برکناری او از ریاستجمهوری در 31 خرداد همان سال با رأی عدم کفایت مجلس شورای اسلامی، تمام آرزوها و آمال مجاهدین را نقش بر آب کرد و نسبت و موضع آنها را با انقلاب روشن کرد. مجاهدین به خشم آمده از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا اطلاعیه دادند: عزل رئیسجمهور که بیشک جان او را نیز جداً در معرض تهدید قرار میدهد، عملاً مفهومی جز اعلام جنگ مرتجعین به تمامی خلق ایران ندارد و در بحبوحه جنگ با عراق خیانتی آشکار به مصالح ملی ایران است که قطعاً نمیتواند بدون پشتوانه سازشکارانه امپریالیستی متصور باشد. لکن ما یقین داریم که خلق قهرمان ایران جنگافروزان انحصارطلب را (چنانچه باز هم در خطی که در پیش گرفتهاند اصرار ورزند) بر جای خود خواهد نشاند و تمامی کید و مکرهای شیطانی آنان را به خودشان باز خواهد گرداند.12 سازمان مجاهدین در سیام خرداد 1360 حرکت مسلحانه خود را علیه نظام جمهوری اسلامی علنی کردند و فجایعی را به بار آوردند؛ انفجار مسجد ابوذر و مجروح شدن حضرت آیتالله خامنهای، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی (در هفتم تیر 1360) و انفجار دفتر نخستوزیری (در هشتم شهریور 1360) از آن جمله است. از این پس سیاست متفق رجوی و بنیصدر بر براندازی جمهوری اسلامی قرار گرفت، این دو در زمانی که در اختفا به سر میبردند با صدور اعلامیههایی جنگ روانی را علیه نظام اسلامی ایران سازماندهی و رهبری میکردند. مجاهدین پیشتر به جنگ روانی تمسک جسته بودند، اما امواج آن را خیلی با ظرافت به جریان درمیآوردند و هدایت میکردند. مجاهدین در ایجاد جنگ روانی با سیاهنمایی اوضاع و احوال کشور و نشر شایعات و تحریف اخبار و پرداختن به موضوعاتی چون آوارگان جنگی، کمبود کالاها و مایحتاج عمومی، بحران آب و برق، چاپ اسکناس بدون پشتوانه، غیرواقعی اعلام کردن آمار شهدای جنگ و اعزام اجباری سربازان سعی در تشویش اذهان و افکار عمومی کردند و به قول خود به تحلیل «بحران اعتماد عمومی» نشستند: «این جریان چنان گسترده است که میتوان به آن عنوان «بحران عمومی» داد. بحران بیاعتمادی مردم نسبت به گردانندگان امور و نسبت به آنچه آنها میگویند و میکنند. دولتهای مردمی که هیچ سرّی پنهانی با خلق ندارند اگر در جنگی درگیر شوند، که البته جنگی عادلانه و به خاطر مردم است، مردم نیز طبعاً خود را برای تحمل همهگونه عواقب آن آماده میکنند، لذا این دولتها ترسی ندارند از اینکه تلفات و ضایعات خاص جنگ و هم آثار جنبی آن را همانگونه که هست و با خود مردم در میان بگذارند و از ایشان استمداد بطلبند. اما مقامات مملکت ما نهتنها از بیان واقعیت رویدادها و تلفات و ضایعات نیروهای ما در جبهه به مردم خودداری کرده و میکنند، بلکه حتی از قبول واقعیتهایی نظیر کمبود کالا و نظایر آنکه مردم در همهجای کشور آن را لمس میکنند نیز خودداری میورزند.»13 مجاهدین در این مقاله با لحنی دلسوزانه وارد مسئله شده و از آنجا که دولت را بیمبالات و بیتوجه نسبت به مشکلات و تنگناهای مردم معرفی میکنند غیرمستقیم آن را غیرمردمی میخوانند که در خفا و غفا معادلاتی دیگر غیر از منافع عمومی را میجوید و از اینرو مسئولان و رهبرانی که مردم را اینچنین وارد کارزار جنگ میکنند عامل این جنگ ناعادلانه هستند؛ چراکه این حرکتها به خاطر مردم نیست. مجاهدین با نگارش اینگونه مقالات و صدور بیانیهها و به مسخره گرفتن دفاع مقدس دقیقاً به دنبال القای «بیاعتمادی عمومی» نسبت به حاکمیت هستند. آنها همچنین سه ماه پس از آغاز جنگ بحث مفصلی در خصوص «درسهایی از جنگ ایران و عراق»14 به میان میکشند و به ارزیابی جنگ میپردازند. آنها دو دیدگاه برای برخورد با جنگ طرح میکنند: 1. دیدگاه دفاع از طریق تکیه بر ارتش کلاسیک؛ پیروان این دیدگاه را متعلق به جریانهای وابسته میدانند که اتکا به ارتش کلاسیک دارند، که لازمه چنین ارتشی تجهیزات و سلاحهای مدرن است و دستیابی به این سلاحها ممکن نیست مگر درغلتیدن مجدد در ورطه وابستگی. 2. مجاهدین در ارزیابی دیگری برای جنگ دیدگاه مردمگرایانه مبتذل را برشمردهاند که حامیان آن در اصل حکومتمدارانی هستند که به دنبال تحمیق ملت هستند، در وصف همین دیدگاه است که آنان تمسک به ایمان و شعار اللهاکبر علیه اشغالگر را به سخره گرفتهاند. از آنجا که مجاهدین از زمانی که چشم گشودند مرام و مانیفست خود را بر روی سلاح حک کرده و در حرکت مسلحانه غوطه زدهاند نسبت هرچیز را با اسلحه میسنجند؛ دیدگاه اول را تکیه صرف و مطلق به سلاح و لازمه آن را وابستگی به امپریالیسم و دیدگاه دوم را «ضدیت کور با عصر تکنولوژی» تحلیل و تفسیر نمودند، و برای ضدامپریالیستی نشان دادن خود مدعی شدند: «عظیمترین تهدیدات نمیتواند توجیهی برای هر نوع گرایش به سمت کشورهای امپریالیستی برای تأمین سلاح باشد.» مجاهدین با چنین تحلیل و تفسیرهایی است که پنج ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی به این نتیجه میرسند که جنگ فرسایشی شده و راه حل نظامی ندارد: بخشهایی از خاک میهن ما همچنان در اشغال تجاوزگران است و جنگ مدتهاست که به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده و در چشمانداز نزدیک هم نشانی از خاتمه آن به طریق نظامی وجود ندارد.15 مجاهدین با عدم تفوق در جنگ تبلیغاتی و روانی، دشمنی و عداوت خود را با نظام جمهوری اسلامی علنی کردند و با ایجاد حرکت مسلحانه در 30 خرداد 1360 عملاً به جمهوری اسلامی اعلان جنگ دادند که قبلاً برخی فجایع خونین این نوع حرکت آنها را برشمردیم. پس از این مقطع، مجاهدین ابعاد جدیدی از جنگ روانی را رقم زدند و به مراحل قبلی افزودند. مسعود رجوی و بنیصدر که تا مدتی خود را مخفی کردند و از پشت پرده با نیروها و هوادارانشان سخن میگفتند طرحی نو در انداختند. اتحاد نامیمون آنها منجر به صدور اعلامیه مشترکی به نام «میثاق» در اواخر تیر 1360 شد که به قلم بنیصدر نوشته شده بود. این اعلامیه صفآرایی جدیدی را در مقابل جمهوری اسلامی معرفی کرد که پس از فرار بنیصدر و رجوی (آن هم با قیافههای مبدل به فرانسه و خلیدن در سایه سیستمی که روزی آن را «لیبرال سرمایهداری» میخواندند) تکمیل شد و در شمایل «شورای ملی مقاومت» در خارج از کشور شروع به یارگیری کردند: منصور بیاتزاده یکی از بریدگان سازمان مجاهدین معتقد است: شورای ملی مقاومت در تاریخ 27 تیر 1360 تحت عنوان «میثاق» اعلام موجودیت کرد. مهدی خانبابا تهرانی از پایهگذاران شورای متحد چپ و از پیوستگان به شورای ملی مقاومت، برنامههای تنظیمی و پیوستی، اعلامیه میثاق از جمله «برنامه ائتلاف» را برای برخی کسان ناکافی و مانع از پیوستن ایشان به شورای ملی مقاومت تحلیل میکند و معترف است «برنامه دولت موقت» رجوی بر اساس دادهها و واقعیتهای جامعه ایران تنظیم نشده و بلکه بیشتر بر اساس الگوی کشورهایی چون الجزایر، ویتنام و بهویژه نیکاراگوئه مورد بررسی قرار گرفته بود و در آن بنیصدر رئیسجمهور و رجوی نخستوزیر بود (؟!)16 خانبابا تهرانی در برابر سؤالی ترکیب اولیه شورای ملی مقاومت را چنین برمیشمرد: (نمایندگانی از سازمان مجاهدین، حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههای ایران، کانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه حرب کار ایران، جنبش زحمتکشان گیلان و مازندران، اتحادیه کمونیستهای ایران (سربهداران و سازمان چریکهای فدایی خلق)17 اما دیری نپایید که همین سازمانها و گروهها متوجه خصائل هژومونیطلب و انحصارگرایانه و غیردموکراتیک سازمان مجاهدین در شورای ملی مقاومت شدند و یکی پس از دیگری از آن جدا شدند و شورا را بدیلی از سازمان معرفی کردند. اولین گمانههای افتراقآمیز در بین اعضای شورا برمیگردد به ملاقات طارق عزیز (معاون اول نخستوزیر عراق) با مسعود رجوی مسئول مجاهدین و شورای ملی مقاومت به تاریخ 19 دی 1361 (9 ژانویه 1983). این مذاکرات بدون اطلاع و هماهنگی سایر اعضای شورا و حتی بنیصدر صورت گرفت که در آن طارق عزیز «تمایل دوستانه» (؟!) عراق را نسبت به امضای صلح با در نظر گرفتن استقلال، تمامیت ارضی (دو کشور)، احترام به آزادی عقیده ملتهای ایران و عراق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر به مسعود رجوی ابراز داشته است(؟!)، او ضمناً از جانب رهبری از رجوی دعوت کرد تا دیداری از عراق داشته باشد. بدیهی است که این حرکت عراق موجب بهرهبرداری تبلیغاتی سیاسی شد و عراق حلقومی ایرانی یافت تا از آن، تجاوز خود را به ایران توجیه و حقانیت (؟!) خود را فریاد بکشد، از آن پس، هم مجاهدین و هم نظام بعثی عراق شروع به نشر و بسط این تحلیل نمودند که «این جنگ برادرکشی» است. همچنین عراق سیاست جذب مجاهدین را در قبال تأسیس «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» در ایران دنبال میکرد تا خود را به وضعیت متعادلی برساند. منظرهای دیگر جنگ روانی مجاهدین حمله آنان به فراخوان و بسیج عمومی برای جنگ از سوی حضرت امام(ره) بود که میخواستند در پرتو آن از افزایش توان نظامی ایران و تشویش اذهان عمومی بهره ببرند. شعارهای ایشان در چنین فضایی «نابود باد جنگ»، «سربازان از جبهه بگریزید» و «شانههای مادران زیر اجساد فرزندان خم شد» بود. این کوشش از زوایای دیگری همچون ارائه آمار غلط و دروغ از شهدا و خسارات ایران و مفلوک جلوه دادن نیروهای مسلح قابل بررسی بود. در این راستا به عنوان نمونه آنها فردی به نام «محمدعلی آریافر» را در لندن علم کردند و از او به عنوان کاپیتان سابق نیروی دریایی ایران که به اروپا گریخته بود نقل کردند: «نیروی زمینی مفلس است، نیروی هوایی توانایی رزمی خود را از دست داده و نیروهای دریایی بیرمق است. این نیرو پانزده تا بیست درصد از کشتیهای خود را از دست داده، پوشش دفاعی هوایی ندارد و هشتاد درصد از هلیکوپترهایش از بین رفته است.»18 مجاهدین که برای اثبات مواضع خود به هر طریقی دست میآویختند کوشیدند تا با برانگیختن احساسات ضداسرائیلی مردم ایران آنها را نسبت به مسئولان نظام بیاعتماد کنند و در رهآورد چنین سیاستی تبلیغی، خود را از حمایت اعراب نیز بهرهمند سازند. لذا طی توطئهای هماهنگ با کارگزاران صهیونیسم اعلام کردند: خمینی همزمان با اسرائیل، مقادیر زیادی اسلحه از مصر و سادات نیز خریده بود. بخشی از گلولههای توپ که از سادات خریداری شده بود هماکنون در جبهه غرب قابل مشاهده است، لیکن قسمت اعظم آن به دلیل غیرقابل استفاده بودن از رده خارج شده است(؟!)19 برای اینکه طرح توطئه بیاعتبار کردن وجه انقلابی ایران کامل شود آریل شارون (وزیر دفاع اسرائیل) نیز پا به صحنه گذاشت و طی مصاحبهای با شبکه NBC آمریکا در ماه مه 1982 گفت: ... فروش اسلحه توسط اسرائیل به ایران با اجازه آمریکا بوده است. وزیر دفاع اسرائیل گفت که ایالات متحده امریکا از پیش در جریان جزئیات ارسال اسلحه به ایران در دوران جنگ ایران و عراق از کشور او (اسرائیل) گذاشته شده بود. شارون اضافه کرد: ماهها پیش با همکاران آمریکایی خویش در این مورد صحبت کرده بودیم.20 باید پرسید اگر چنین معامله پنهانی بین دو کشور رخ داده است حال چه اتفاقی افتاده که لازم شده است وزیر دفاع اسرائیل به این معامله پنهانی اعتراف کند؟ در این توطئه قرار دادن ایران در کنار مصر به عنوان طرف تجاری اسلحه آیا هدفی جز ضداعراب معرفی کردن انقلاب ایران است؟ نسبت دادن چنین اتهامی به کشوری که خواهان لغو کرسی اسرائیل در سازمان ملل متحد است چه معنایی دارد و آیا این آتش زمینهای برای حملات تبلیغاتی عراق نبود آنجا که طارق یوحنا میخائیل عزیز (معاون نخستوزیر عراق) در مصاحبه با روزنامه لوموند فرانسه گفت: اسرائیلیها از ایران حمایت میکنند، زیرا متوجه هستند که خمینی میتواند منطقه را منفجر کند. او در نهایت در خدمت منافع آنها است و بالاخره آنها هستند که میوههای آن را خواهند چید و نه ایران.21 با پیروزیهای درخشانی که رزمندگان اسلام در عملیات طریقالقدس (8/9/1360)، فتحالمبین (2/1/1361) و بیتالمقدس و فتح خرمشهر (3/3/1361) برای ایران رقم زدند؛ مجاهدین همپای رژیم بعثی عراق هواخواه صلح و منادی آشتی شدند و ایران را کشوری جنگطلب معرفی کردند که رهبران آن از جنگ برای سرپوش گذاشتن به مشکلات و بحرانهای داخلی سود میجویند: ... در آستانه عید نوروز خمینی، ماجراجویی خونین دیگری را در جبهههای جنگ ایران و عراق تدارک دیده است... اما این ظاهراً تنها گریزگاه خمینی برای سرپوش گذاشتن بر همه بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که رژیم او را در خود فرو برده میباشد... تلاشهای میانجیگرانه و اعزام هیئتهای صلح بهجز اتلاف وقت حاصلی ندارد...22 پس از عملیات پیروزمند بیتالمقدس که در وصف آن حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» رجوی رهبر مجاهدین و مسئول شورای ملی مقاومت پیامی خطاب به رؤسای کشورهای جبهه پایداری (!) صادر کرد و نسبت به مقاصد توسعهطلبانه [امام] خمینی هشدار داد. خمینی و همه مقامات رژیم ضدبشری او همچنان با صلح مخالفت نموده و ابراز آمادگی میکنند تا در عراق شعلههای جنگ جدیدی را برافروزند... در جهان هیچکس تردید ندارد که استمرار جنگ از جانب خمینی قبل از هرچیز دارای مصرف داخلی به منظور سرپوش نهادن بر نارضایتیها و... است.23 از آنجا که هر پیروزی ایران در مناطق عملیاتی دفاع مقدس به منزله ثبات سیاسی بینالمللی بود و این مجاهدین را در نیل به اهدافشان ناکام میگذاشت. آنها در اردیبهشت 1361 پس از آنکه تمامی تشکیلات داخلیشان از بین رفت درصدد برآمدند تا بخشی از نیروهای خود را در منطقه کردستان متمرکز کنند و به جنگ علیه رزمندگان ایران بپردازند. لذا در کنار «پیشمرگان حزب دموکرات کردستان ایران» نظامیان مجاهدین («پیشمرگهای مجاهد خلق») قرار گرفتند و جنایات متعددی را در آن منطقه مرتکب شدند. آنها با کمینگذاری، کاشت مین و کارهای اطلاعاتی با بهرهمندی از رهنمود عراقیها علیه نیروهای نظامی ایران ضرباتی وارد کردند اما این پیوند نیز پس از چندی در نیمه اول سال 1362 با یک سلسله عملیات از سوی رزمندگان ایرانی گسسته شد و منطقه بهطور کامل پاکسازی گردید. رجوی در مقطع تمرکز قوا در کردستان طی تحلیلی خواستار کشتار و ترور همه کسانی شد که به نحوی در جبهههای جنگ حضور پیدا میکردند، او این سیاست را تحت عنوان «زدن سرانگشتان رژیم» در دستور کار تیمهای تروریستی سازمان قرار داده بود. نقطه عطف در افول سازمان مجاهدین خلق که بزرگترین رویکرد آنان در قبال انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بود در سال 1365 رخ داد. رجوی به دنبال سیاستهای رفورمیستی در سال 1364 با مریم قجر عضدانلو (رجوی) زن مهدی ابریشمچی ازدواج کرد و از آن به عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» «رهبری نوین انقلاب» (!) یاد کرد و تمام نشریات و رسانههای خبری وابسته به سازمان نیز از این واقعه به عنوان ارتقای ایدئولوژیک سازمان، تحلیلها و تفسیرها ارائه کردند. این حادثه واکنشهای مختلفی را در میان سایر گروههای اپوزیسیون (بهخصوص عضو شورای ملی مقاومت) پدید آورد، گروههایی با کوتهبینی این قضیه را فقط یک مسئله جنسی و عشقی دانستند، اما بیشتر آنان دریافتند که رجوی با این کار درصدد خروج سازمان از انفعال و نجات از اضمحلال و یافتن شریکی برای رهبری است. البته او با این کار به زیرکی تمام توانست کسی را با خود شریک سازد که نام رجوی را یدک بکشد و زنی پا به صحنه سیاستگذاری و تصمیمگیری بگذارد که کاملاً تحت انقیاد او باشد و به این ترتیب آن شعار «رجوی ـ ایران، ایران ـ رجوی» به سیاست اول سازمان تبدیل شود. در گرماگرم این انقلاب ایدئولوژیک زمزمهای سر داده شد که دولت فرانسه طی یک توافق پنهانی درصدد است تا رجوی را بازداشت و تحویل مقامات ایران دهد اما این دستاویزی بیش نبود. ساعت 11:10 دقیقه بعدازظهر 17 خرداد 1365 به وقت ایران، هواپیمایی در فرودگاه بغداد به زمین نشست). فردی که از پلکان هواپیما پایین میرفت و حداقل هفت مقام ارشد بعثی از جمله عدنان خیرالله (وزیر دفاع عراق) برای استقبال از او آمده بودند، کسی نبود جز مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق. او یک هفته بعد به دیدار سیدالرئیس (صدام حسین) شتافت. در عراق از رجوی به مثابه یک رئیس دولت و حاکمیت استقبال شد و همانطور که بیانیه وزارت خارجه آمریکا صادره در اکتبر 1986 گویاست: «مجاهدین در برابر وسوسه به رسمیت شناخته شدن و استقبال رسمی نتوانستند مقاومت کنند و با آغوشی باز به خدمت صدام رسیدند.» ببینید که آش تا کجا شور شده است که آمریکا چنین بیانیهای صادره میکند؟! مجاهدین با در آغوش کشیدن دشمن ملت و مردمی که ادعای رهایی آن شعار همیشگیشان بوده است راهی جز خیانت و روسیاهی نپیمودند، این برداشت و تعبیر «خیانت» نهتنها از سوی جمهوری اسلامی به آنان قابل اطلاق است بلکه بسیاری از گروهها و سازمانهایی که مدت زمانی با مجاهدین در مخالفت با انقلاب اسلامی همسو بودند این عمل را خائنانه قلمداد کرده و بسیاری مانند حزب دموکرات کردستان (به رهبری دکتر عبدالرحمن قاسملو) به خاطر آن از شورای ملی مقاومت جدا شدند. از این مقطع به بعد مجاهدین عملاً به ستون پنجم دولت بعثی عراق بدل شدند، کار عمده این ستون عبارت بود از: جمعآوری اخبار و اطلاعات از محورهای مرزی و درون کشور، شرح و بسط نقشههای جغرافیایی، ایجاد بمبگذاری در داخل کشور، همکاری مجدانه جاسوسی با استخبارات عراق، کشف «کلمات رمز» و شنود بیسیم رزمندگان ایران، ترور رجل انقلابی، سیاسی و حتی رزمندگان ایرانی تحت پروژهای به نام «اعزام و عزیمت» و... نتیجه اینهمه خیانت را در اعتراف کریم حقی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین که در سال 1368 از سازمان برید بخوانید: مجاهدین توسط نفوذیهایی که در ارتش و سایر ارگانهای نظامی داشت در جریان طرحها و عملیات نظامی قوای ایرانی قرار میگرفت و این اطلاعات را در اختیار رژیم قرار میداد، نیروهای ایرانی با خوشخیالی و با تصور به اینکه عراقیها را غافلگیر خواهند کرد مبادرت به عملیات نظامی میکردند و به دلیل اینکه عملیات قبلاً توسط مجاهدین نزد عراقیها لو رفته بود نیروهایی ایرانی اعم از ارتشی، سرباز و بسیجی و پاسدار وظیفه توسط نیروهای عراقی قتل عام و سلاخی میشدند.24 گذشته از جاسوسی و عملیات تخریبی و تروریستی سازمان مجاهدین در کشور، آنها به واسطه حمایت و پشتیبانی لجستیک و نظامی ارتش بعثی عراق در چند محور چند عملیات نظامی علیه مرزهای وطنشان صورت دادند از جمله آنهاست عملیات موسوم به «چلچراغ». ساعت 11 صبح شنبه 28 خرداد 1367 در جیغ بنفشی که متعلق به مریم رجوی بود با بیسیم شنیده میشد که فرمان آغاز عملیات را صادر میکرد: «امروز مهران، فردا تهران» (!!) بهرغم تبلیغات سنگینی که در آن زمان و حتی سالیان بعد در خصوص این عملیات شد، بهطور قطع مجاهدین توفیقی در آن به دست نیاوردند. اقامت آنها در شهر مهران سه روز بیشتر به طول نینجامید و مجبور شدند تا در زیر آتش سنگین رزمندگان ایران با تحمل خسارت و تلفات فراوان بگریزند. وقتی از رجوی پرسیده شد که چرا بیشتر از سه روز ماندن در شهر مهران را پیشبینی نکرده بودید، پاسخ داد: برای ما صرف نمیکند که قوای خودمان را در یک شهر یا در یک منطقه قفل کنیم و در موضع تدافعی قرار بگیریم... پیروزی عملیات چلچراغ چه در صحنه داخلی در جهت اثبات در هم شکستن رژیم و چه در صحنه بینالمللی در جهت اثبات بیثباتی این رژیم و اثبات توانمندی دارای اهمیت بسیار زیادی است.25 و اما عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» که در بین رزمندگان ایرانی به «عملیات مرصاد» معروف است. بزرگترین عملیات نظامی سازمان در طول حیات آن است که در شرایط و فضایی خاص شکل گرفت. شرایطی که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و هراس مجاهدین را موجب شد و آنان برای فرونشاندن حرارت نگرانی خود به دنبال تثبیت جایگاهشان در عراق برآمدند، لذا درخواست چنین عملیاتی را از رژیم بعثی کردند که از طرف آنها حمایت شد چراکه تفوق در این عملیات، قدرت چانهزنی عراق را بر سر میز مذاکره بالا میبرد. برای این منظور مجاهدین تمام نیروهای خود را از اطراف و اکناف (بهخصوص از سطح اروپا) فراخواند و آنها را در پایگاههای خود انسجام موقت بخشید، آنان با حداقل آموزش (تیراندازی با سلاح کلاشینکف) آماده شدند تا به سوی مرز قصرشیرین حرکت کنند. آنها از قصرشیرین و سرپلذهاب که در اختیار عراقیها بود گذشتند، کرخه را هم پشت سر گذاشتند، به اسلامآباد رسیدند، اما در تنگه چهارزبر گرفتار شدند. نیروهای مردمی ایران که در این بزنگاه تاریخی خود را به غرب رسانده بودند در تنگه مرصاد پیشروی مجاهدین را سد کردند و شکست سختی به آنها وارد کردند «تعدادی بسیار کشته، زخمی و اسیر تنها نتیجهای بود که عاید مجاهدین شد.» مجاهدین خود تاکنون به کشته شدن 1400 نفر از نیروهایشان اعتراف کردهاند.26 اما این نکته قابل ذکر است که روی دیگر سکه مرصاد، تصفیههای خونین درونسازمانی در این آوردگاه بود. تصفیه کسی چون علی زرکش از اعضای مرکزیت سازمان که مدتی به خاطر اعتراضهایش در زندان «یابس» محبوس بود. به هر روی مجاهدین با استقرار در خاک دشمن و همپیمانی با او در به خاک و خون کشیدن جوانان این مرز و بوم تیر خلاص را به خود زدند، نهتنها در میان ملت بلکه در میان خانوادههایشان نیز از نظر و چشم افتادند و مورد کینه و نفرت عموم قرار گرفتند و از این بالاتر حتی دیگر مخالفان انقلاب اسلامی آن هم با سبقه مارکسیستی به مذمت آنها برخاستند به طوریکه مهدی خانبابا تهرانی که ایامی را با آنها سر کرده بود در وصف عمل خائنانه آنها گفته است: «مجاهدین پس از دست زدن به ”انقلاب ایدئولوژیک“ و استقرار در خاک عراق و دوستی و همپیمانی با رژیم آن کشور، عملاً به صورت عامل یک طرف جنگ درآمدهاند. این دوره از حیات سیاسی سازمان مجاهدین آن منزلگاهی است که هیچ انسان دموکرات، ملی یا سوسیالیستی دیگر نمیتواند در آن قرار گرفته و آن را توجیه کند. مجاهدین در همپیمانی با نیروهای متخاصم و تهدید مصالح ملی کشور در آستانه سقوط سیاسی قرار گرفتهاند... اکنون این سازمان جریانی است حرفهای، همانند ارتشی مزدور در کنار مرزهای کشور که با امکانات مالی و تکنیکی بیگانه، یکسری سرباز چشم و گوش بسته تربیت میکند... این سازمان دیگر آن مشروعیت شباب اولیه را ندارد... مجاهدین دیگر به دوران پایانی خود رسیدهاند. آنچه برای من حیرتانگیز است این است که هنوز کسانی پیدا میشوند که میتوانند خود را دموکرات و هوادار استقلال قلمداد کنند، اما کماکان [میخواهند] با مجاهدین در این خط طی طریق کنند. من در این مورد حرف دیگری ندارم، جز اینکه به آنها بگویم درصورتیکه عزم چنین سفری دارند سفرشان به خیر(؟!)27 محسن کاظمی مجله سوره - شماره 34 -
آقا فكر كنم براي 0912 ها فقط اومده چون براي من اصلا نيومده
-
آقا عكس جالبي بود :mrgreen:
-
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
salar1989 پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
تروریستها در خیابان خیام چکیده: در ساعت 19/20 دقیقه دوشنبه 15شهریور 1361، هنگامی كه خیابان خیام و اطراف آن مملو از جمعیتی بود كه در ایستگاههای اتوبوس صف كشیده بودند، بمبی كه توسط منافقین كار گذاشته شده بود منفجر و بر اثر آن چندین نفر كشته و دهها تن دیگر نیز به شدت زخمی شدند. خرابههای این انفجار توسط خبرنگاران داخلی و خارجی و نیز پروفسور حامد الگار مورد بازدید قرار گرفت. شرح حادثه: در ساعت 19/20دقیقه شب، هنگامی كه خیابان خیام و اطراف آن مملو از جمعیتی بود كه در ایستگاههای اتوبوس صف كشیده بودند، بمبی كه در زیر یك پل این خیابان كار گذاشته شده بود منفجر و بر اثر آن دهها نفرجزغاله و دهها نفر دیگر نیز به شدت زخمی شدند. شدت انفجار به حدی بود كه شیشههای ادارات و منازل اطراف آن تا شعاع چند صد متر شكست و صدای آن تقریبا در تمام تهران شنیده شد. در جریان این انفجار بیش از 7 اتومبیل به آهنپاره تبدیل شدند و یك اتوبوس دو طبقه نیز كه در حال حركت و مملو از جمعیت بود به آتش كشیده شد و تمام مسافران آن شهید یا مجروح شدند. این اتوبوس چند دقیقه قبل از انفجار دهها زن و كودك را كه عازم نازیآباد بودند حمل میكرد. در محلی كه بمب در آن منفجر شد گودالی به عمق یك و نیم متر و با وسعت 25 متر مربع تشكیل شده بود. از سوی دیگر بنا به اظهار شاهدان عینی بمب در حالی منفجر شد كه خیابان خیام مملو از جمعیتی بود كه تصمیم داشتند به خانههای خود باز گردند. همچنین بر اثر انفجار، یك مادر كه فرزند خود را در بغل داشت و از پیادهرو در حال عبور بود تكه تكه شد. به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی(سال 1361) حسین غزنهای كارگر 26 ساله یكی از مجروحین حادثه در بیمارستان سینا گفت: «در طبقه دوم اتوبوسی كه به مقصد نازیآباد در حال حركت بود نشسته بودم كه نور عجیبی سراسر اتوبوس را فرا گرفت و آنگاه اتوبوس آتش گرفت، من آن وقت خودم را در حالیكه مجروح بودم به پایین پرتاب كردم. اتوبوس چند دقیقه قبل از انفجار در ایستگاه مسافر زیادی را سوار كرد به طوری كه طبقه اول مملو از جمعیت بود.» حسن جعفری شاگرد مینیبوس در حالی كه به شدت زخمی شده بود اظهار داشت چند دقیقه پس از اینكه راننده مینیبوس مسافرانش را در كنار ضلع جنوبی پارك شهر پیاده كرد. انفجار رخ داد و راننده و من زخمی شدیم، ضمنا همسر و فرزند راننده نیز در مینیبوس بودند كه من اطلاعی از حال آنها ندارم. یكی از مغازه داران اطراف میگوید: «ساعت 25/7 دقیقه در حالی كه در مغازه بودم ناگهان صدای عجیبی بگوشم رسید و بعد از آن تمام در و دیوار مغازهام فرو ریخت كه بعدا توسط مردم به بیمارستان آورده شدم.» در سردخانه بیمارستان سینا پیكر 7 نفر كه یكی از آنها زن حاملهای بود و همچنین جسد یك نوجوان 16 ساله كه تنها از او كفشهایش تشخیص داده میشد به چشم میخورد كه به طور فجیعی تكه تكه شده بودند. مجروحین حادثه بلافاصله پس از انفجار توسط آمبولانسها به بیمارستانهای سینما ، مصطفی خمینی، نجمیه، بیمارستان ژاندارمری و درمانگاه سیدالشهداء انتقال یافتند. ابراز انزجار مردم نسبت به منافقین هنوز صدای انفجار كاملا محو نشده بود كه انبوه جمعیت به سوی محل انفجار، منطقه پر جمعیت و شلوغ پارك شهر روان شدند. اقشار مختلف مردم اعم از كاسب، اداری، محصل ، كارگر ، میوه فروش دوره گرد همه سراسیمه به سوی محل انفجار میدویدند. در عرض مدت كوتاهی تمامی خیابانهای اطراف دادگستری و پارك شهر از مردم پر شد. مردم در حالی كه با التهاب و خشم "فریاد مرگ بر آمریكا"، "مرگ بر منافق"، "منافق مسلح اعدام باید گردد" را سر میدادند . هنوز مدتی نگذشته بود كه علاوه بر مردم گروههای كمك رسانی، آتش نشانی و آمبولانسها در حالیكه توسط مردم هدایت میشدند به محل حادثه رسیدند و با كمك مردم مشغول جمعآوری و انتقال شهدا و مجروحین شدند. فریاد خشم مرگ بر آمریكا لحظهای قطع نمیشد. اغلب ساختمانهای اطراف به شدت آسیب دیده بود و درختان كنار خیابان به شدت سوخته بود و در محل انفجار بمب حفره وسیعی ایجاد شده بود و لاشههای سوخته و له شده اتومبیلهای سواری و مینیبوسها و اتوبوسهای واحد در اطراف منطقه پخش شده بود. در میان التهاب معركه، مردی مسن در حالیكه تكههای پاره بدن كودك نوپایی را در یك دست و كفش كودك را در دست دیگر داشت فریاد می زد "این سند جنایت آمریكاست" و در پی آن موج جمعیت یكپارچه فریاد مرگ بر آمریكا را آنچنان كه لرزه بر اندام هر كس میافتاد سر میداد. در بیمارستانهای اطراف محل حادثه وضع كاملا اضطراری بود و كلیه كاركنان بیمارستان جهت كمك رسانی به مجروحین و تحویل شهدای قطعه قطعه شده بسیج شده بودند. با و جود وضع بیثبات و بیقرار بیمارستانها دست یافتن به اطلاعات دقیق ممكن نبود. از شهدا آن عده كه سالم و از هم پاشیده نشده بودند تعدادی در بیمارستان سینا به چشم میخورد. ظاهر اغلب آنان حاكی از استضعاف و محرومیت بود و به روشنی مشخص بود كه اغلب افراد كارگر و زحمتكش بودند كه پس از یك روز زحمت و تلاش و خستگی عازم منازل خود بودند. و اما در نگاه خسته پیرمرد میوه فروش و شاگرد مینیبوس و دخترك شش ساله معصوم و گریان و صدها مجروح محروم و مستضعف چه چیز را میتوان جستجو كرد به جز تحیری عظیم از این قساوت و بیشرمی و نامردمی . دست و پای جدا شده و اعضای شرحه شرحه مردمان بیگناه شاهد چه چیزی است به جز انتقام خونین منافقین مزدور از خلق مسلمان و مستضعف. هر چند وسعت این انفجار قابل تأمل بود، لكن این اولین بار نبوده و آخرین بار نخواهد بود كه كوردلان شبپرست در پی تهدید و ارعاب امت بیدار در صحنه بر آمدند و دیدند كه در پس هر بلا و مصیبتی مردم ما آبدیدهتر و استوارتر پیش میروند. تشییع جنازه قربانیان ترور كور منافقین پیكر پاك 15 تن از شهدای فاجعه جنایت بار منافقین با حضور چند تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی كشور و در اجتماع بینظیر انبوه مردم مبارز و شهید پرور تهران از محل شهادتگاه فرزندان حزب الله طی مراسم باشكوهی تشییع شد. بر اساس این گزارش سیل امت خروشان در طول مسیر خیابان مصطفی خمینی با شعارهای "بمب ،ترور ، شكنجه دیگر اثر ندارد" - "اگر دادگاه فعال نشه، حزبالله دست بكار میشه" - "اماما ، اماما جان به فدایت فرمان بده تا بكنیم غسل شهادت" ـ "موسوی تبریزی القصاص القصاص" ـ "حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست" ـ خواستار شدت عمل بیشتر مقامات قضایی كشور در برخورد با منافقین شدند و بر غم تحمل ضایعات اسفبار ، اراده استوار و مصمم خود را در تداوم انقلاب اسلامی و مبارزه با سر سپردگان استكبار جهانی به نمایش گذاشتند. گروه كثیری از مردم تهران از آثار جنایت منافقین در خیابان خیام و خیابانهای اطراف آن بازدید كردند. آثار این جنایت كه بر ساختمانهای منطقه خیابان خیام حد فاصل گلوبندك تا خیابان امام خمینی به چشم میخورد شامل شیشههای شكسته اغلب ساختمانهای منطقه مزبور، ضایعات مختلف ساختمان و وسایل كسب و كار كسبه این منطقه میباشد. سخنان وزیر كشور حجتالاسلام ناطق نوری وزیر كشور جنایت منافقین در كشتن دهها نفر از مردم بیگناه را تشریح نمود: "قضیه شب سهشنبه بدین صورت بوده كه مواد منفجره را به بدنه اتومبیلی تعبیه كرده بودند. قدرت تخریب این انفجار آنقدر بود كه شكافی در حدود 4 متر در زمین ایجاد كرده بود و به ساختمانهای اطراف خسارت زیادی وارد نموده است. در این انفجار عدهای از هم میهنان ما و امت حزبالله و همیشه در صحنه به شهادت رسیدند و ملت شریف ما میدانند كه جلوی این خیابان و پارك شهر و خیابان جنوبی پارك شهر معمولا ایستگاه اتوبوسهایی است كه تماما به سمت جنوب تهران حركت میكنند. حادثه در ساعت هفت و نیم رخ داده و دقیقا در مقابل صف اتوبوس شركت واحدی كه مردمش ، مستضعفترین مردم از جنوب شهر هستند. دراین حادثه بیست نفر (آخرین رقمی كه به من دادند) بیست شهید داشتیم و در حدود 90 نفر مجروح كه بعضیها جراحتشان سحطی بوده و عدهای دیگر یعنی حدود 50 تا 60 نفر جراحتشان تقریبا عمیقتر میباشد. وقتی منافقین دیدند ترور مسوولین مملكت و یا انفجار مراكز بزرگ مثل دفتر حزب جمهوری اسلامی ثمرهای برای آنها نداشته و انسجام و حضور ملت را بیشتر كرده طرحشان را عوض كردند و سراغ خود ملت محروم و خلق رفتند. با این هدف كه اولا ایجاد رعب و وحشت در مردم كنند كه این تجمعها تشكیل نشود. اما مانند همیشه تحلیلهایشان غلط از آب درآمد . امروز شما شاهد بودید كه مردم فوج فوج میآمدند و با شعارهای و نفرین بر این گروهكهای امریكایی و منافقین كور برمیگشتند. به نظر من این نوع كارهای منافقین حكایت از این میكند كه اینها دیگر امید حیات در این كشور را ندارند، زیرا اگر كمترین عقل را یك گروه سیاسی داشته باشد و یك احتمال در یك میلیون بدهد كه امید برگشت به اینجا را دارد و بر این ملت بخواهد حكومت بكند دست به چنین عملی نمیزند." بازدید خبرنگاران خارجی از آثار انفجار بمب در خیابان خیام گروهی از خبرنگاران، فیلمبرداران ، عكاسان و روزنامهنگاران خارجی مقیم تهران صبح دیروز از محل جنایات مزدوران امریكا و بمبگذاری شب سه شنبه (پریشب) تهران بازدید كردند. خبرنگاران ابتداء از اتومبیلهای سوخته شده در اثر انفجار از جمله یك اتوبوس دو طبقه شركت واحد، یك مینیبوس و چندین اتومبیل سواری بازدید كرده و با یكی از مجروحان این فاجعه كه دراین محل حضور داشت گفتگو كردند. وی كه صاحب یك كارگاه كوچك در نزدیك محل حادثه بود ضمن تشریح چگونگی حادثه در پاسخ به سؤالی گفت: "من یك كارگر هستم و از صبح تا شب تلاش میكنم كه لقمه نانی برای خانوادهام بدست آورم ولی توسط كسانی كه ادعای طرفداری از خلق و كارگر میكنند. مجروح شده و دار و ندارم را از دست دادم." در محل حادثه گروهی از امت حزبالله با شعارهای مرگ بر آمریكا ، مرگ بر منافق این سند جنایت آمریكا ضمن استقبال از خبرنگاران خارجی جنایات مزدوران داخلی آمریكا را محكوم كردند. خبرنگاران همچنین در طول بازدید دو ساعته خود با حضور در مركز پزشكی قانونی از پیكرهای سوخته شهدای این فاجعه دیدن كردند.در این محل پیكرهای سوخته و تكه تكه شده كودك و پیر و جان خبرنگاران را به شدت تحت تأثیر قرار داد. خبرنگار روزنامه ژاپنی "ماینچی" با مشاهده پیكر از اهم پاشیده شده یك زن حامله به خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت این فاجعه آنقدر هولناك است كه نمیتوانم احساسات خود را بیان كنم و تنها میگویم هر كس كه این عمل را مرتكب شده منتفرم. خبرنگار خبرگزاری ژاپنی "كبودو" نیز كه به شدت متأثر شده بود گفت: این فاجعه بسیار وحشتناك است و من نمیدانم در این رابطه چه بگویم . از وی سؤال شد این تأسف را چطور بازگو خواهید كرد: گفت من در این بازدید جنازههای سوخته شده و تكه تكه را مشاهده كردم و مردمی را دیدم كه علیه آمریكا و مخالفان جمهوری اسلامی شعار میدادند و ما این حادثه ار برای خوانندگان ژاپنی خود گزارش خواهیم كرد. مادر یكی از شهدای این فاجعه كه برای شناسایی فرزند خود به مركز پزشكی قانونی مراجعه كرده بود در گفتگویی با خبرنگاران خارجی گفت: من یك فرزند و یك داماد خود را قبلا از دست دادهام و امروز نیز برای شناسایی فرزنددیگرم كه در این حادثه بمبگذاری به شهادت رسیده است به این محل آمدهام. اگر چند فرزند دیگر هم داشتم در راه خدا میدادم و خودم نیز جهت اعزام به جبهه و خدمت به رزمنگان اسلام ثبت نام كردهام و تا آخرین قطره خون خود مقاومت خواهم كرد در این بازدید یكی از محققان اسلامی به نام پروفسور حامد الگار كه به تازگی از امریكا به ایران آمده بود نیز ضمن محكوم كردن این جنایت گفت كسانی كه این عمل را انجام دادند نه تنها ضد انقلاب اسلامی هستند بلكه ضد بشرند. دشمنان انقلاب اسلامی بر این تصورند كه با این اعمال خلائی در روند انقلاب اسلامی ایران ایجاد كنند كه باید بگویم این اعمال انقلاب اسلامی را ثبات بیشتری میبخشد. الگار ادامه داد یقینا اینگونه حوادث در پیشرفت انقلاب اسلامی تأثیر نخواهد داشت. منبع :سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
salar1989 پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
هدفم از ايجاد اين تاپيك اين بود كه يك جمع بندي كلي در مورد عمليات تروريستي اين گروهك داشته باشيم اميدوارم دوستان عزيز در تكميل اين تاپيك كمكم كنند -
"خفه کن" های سیستم GPS ، بهترين راه مقابله با حمله آمريکا
salar1989 پاسخ داد به salar1989 تاپیک در پدافند هوایی
من فكر كنم اگر اونا حمله اي محدود كنن ايران فقط به محكوم كردن اين اقدام بسنده كنه البته اين فقط يه نظره -
علي جان بذار داداش بذار
-
دست درد نكنه رضا جان هميشه تا تاپيكات ميبينم بلا فاصله همش تا آخر ميخونم واقعا كارت درسته اخوي