salar1989

Members
  • تعداد محتوا

    193
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های salar1989

  1. salar1989

    داریوش بزرگ

    جهاندار عزيز لينك مربوط اينجاس http://www.ariarman.com/mandegar.html
  2. آقا فقط دعا كنيم از جنگندهامون كم نشه خطر هميشه در كمين
  3. salar1989

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    من ميگم اين نوار باز در راستاي جنگ رواني عليه ايران توجه كنين به رسانههاي غربي كه اين گفته الظواهري كه اگر كشوري به ايران حمله كند ما نيز به اوحمله ميكنيم را بيشتر پوشش دادن اما هدف اين رسانها از نظر من اينه كه ميخوان بگن يه مشت تروريست از ايران دفاع ميكنه در حالي كه ما خود قرباني تروريستيم از ساير دوستان خواهشمندم در اين مورد بحث كنند
  4. آقا جا داشت از خلباناي رشيد ايراني اين نوع هليكوپترها هم يادي كنيم
  5. اين نشان دهنده نفوذ ايران در اوضاع سياسي منطقس كه بعضيها قصد دارن انكارش كنند
  6. salar1989

    داریوش بزرگ

    عزیز دل انگیز شما پست قبل از پست خودتون رو خوندید ؟ اگر حال خوندنشو ندارید خواهشن به این سوال من جواب بدید . این متن منتسب به داریوش رو از چه منبعی آوردید ؟ به نظرتون اصلا ادبیات این متن با متن سنگ نوشتهء بیستون قابل مقایسس . پیشنهاد میکنم یکبار پست قبلی من رو مطالعه کنید . دوست عزيز براي اطلاع شما با توجه به اينكه بيستون 20 كيلومتر با ما فاصله داره هر ماه حداقل يكبار اونجام و هميشه در صدد يافتن اطلاع جديدي در اين مورد بودم در ثاني در آخر پست بيستون منبع رو نوشتم پست شما از نظر من چون در تحقير پادشاهان عادل ما بوده با توجه به خواندن خط اول ارزش خواندن نداره ( البته اين نظر من ) براي اطلاع شما پيشنهاد ميكنم كتاب از زبان داريوش نوشته پرفسور هايد ماري كخ و به مترجمي پرويز رجبي را مطالعه فرماييد
  7. salar1989

    داریوش بزرگ

    اينك كه من از دنيا ميروم 25 كشور جزو امپراتوري ايران است. در تمام اين كشورها پول ايران رواج دارد و ايرانيان در آن كشورها داراي احترام هستند و مردم آن كشورها نيز در ايران محترم شمرده ميشوند. جانشين من خشايار بايد همانند من در حفظ اين كشورها بكوشد و راه نگهداري اين سرزمينها اين است كه در امور داخلي آنها مداخله نكند و مذهب و شعاير آنها را محترم بشمارد. اكنون كه من از اين جهان ميروم تو 12 كرور زر در خزانه سلطنتي داري و اين زر ها يكي از اركان قدرت تو است زيرا قدرت پادشاه فقط به شمشير نيست بلكه به ثروت نيز هست. البته به خاطر داشته باش كه تو بايد به اين ذخيره بيفزايي نه اينكه از آن بكاهي من نميگويم كه در مواقع ضروري از آن برداشت نكن زيرا قاعده زر در خزانه آن است كه هنگام ضرورت از آن برداشت شود اما در اولين فرصت آنچه برداشتي به خزانه برگردان . مادرت آتوسا بر من حق دارد و پيوسته وسايل رضايت خاطرش را فراهم كن . ده سال است كه من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف كشور هستم. من روش ساختن اين انبارها را كه با سنگ بنا ميشود و به شكل استوانه است را در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه ميشود حشرات در آن بوجود نميآيد و غله بدون اينكه فاسد شود چند سال ميماند. تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه بدهي تا اينكه همواره آذوقه دو يا سه سال كشور ذخيره باشد. غله جديد را بعد از اينكه بوجاري شد به انبارها منتقل نما و به اين ترتيب تو هرگز براي آذوقه اين مملكت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشكسالي شود. هرگز هرگز دوستان و نديمان خود را به كارهاي مهم مملكتي نگمار و براي آنها همان مزيت دوست بودن با تو كافي است چون اگر دوستان و نديمان خود را به كارهاي مملكتي بگماري و آنها به مردم ظلم كنند و استفاده نامشروع نمايند نخواهي توانست آنها را به مجازات برساني چون با تو دوست هستند و تو ناچاري كه رعايت دوستي را بنمايي . كانالي كه ميخواستم بين شط نيل و درياي سرخ ايجاد كنم به اتمام نرسيده و تمام كردن آن از نظر بازرگاني و جنگي خيلي اهميت دارد و تو بايد آن كانال را به اتمام برساني و عوارض عبور كشتي ها از آن نبايد آنقدر سنگين باشد كه ناخدايان ترجيح بدهند كه از آن عبور نكنند. اكنون قشوني به مصر فرستادم تا اينكه در قلمرو ايران نظم و امنيت برقرار سازد ولي فرصت نكردم قشوني به يونان بفرستم تو با ارتشي نيرومند به يونان حمله كن و به آنان بفهمان كه پادشاه ايران قادر است مرتكبين فجايع را تبه نمايد. توصيه ديگر من اين است كه هرگز دروغگو و متملق را به خود راه مده چون هر دوي انها افت سلطنت هستند. هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط مكن و براي اينكه آنها اخذ ماليات بر مردم مسلط نشوند قانوني وضع كن كه تماس عمال با مردم كم شود اگر اين قانون را حفظ كني آنها تماس زيادي با مردم نخواهند داشت . افسران و سربازان را راضي نگه دار اگر با آنها بد رفتاري كني آنها نميتوانند معامله متقابل كنند اما در ميادين نبرد تلافي خواهند كرد ولو به قيمت كشته شدن خودشان باشد. امر آموزش را ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنويسند تا فهم و عقل آنان فزوني يابد در اين صورت با اطمينان بيشتر ميتواني سلطنت نمايي همواره حامي كيش يزدان پرستي باش اما هيچ قومي را مجبور نكن كه پيرو كيش تو باشد و پيوسته به خاطر داشته باش هر كس بايد آزاد باشد از هر كيشي كه ميل دارد پيروي نمايد. پس از مرگ بدنم را بشوي و آنگاه در كفن بپيچان و در تابوت سنگي قرار بده و در قبر بگذار اما قبرم را مسدود نكن تا هر زمان كه بخواهي تابوت سنگي مرا ببيني و دريابي كه پدرت زماني پادشاهي مقتدر بوده و تو نيز چون من خواهي مرد . با ديدن تابوت من غرور و خود خواهي بر تو غلبه نخواهد كرد اما وقتي مرگ خود را نزديك ديدي بگو كه قبر مرا مسدود نمايند و وصيت كن تا پسرت نيز در مورد تو چنين نمايند . زنهار زنهار هرگز هم مدعي و هم قاضي مشو و اگر نسبت به كسي ادعايي داري موافقت كن يك قاضي بيطرف آن را بررسي و حكم نمايد. زيرا مدعي اگر قاضي شود ظلم خواهد كرد. هرگز از آباد كردن دست بر ندار. زيرا قاعده اين است كه وقتي كشور آباد نميشود به طرف ويراني ميرود. در آباد كردن حفر قنات و احداث جاده و شهر سازي را در درجه اول قرار ده. عفو و سخاوت را فراموش مكن و بدان كه بعد از عدالت برجسته ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ولي عفو موقعي است كه كسي نسبت به تو خطايي كرده باشد و اگر به ديگري خطايي كرده باشند و تو آنرا عفو كني ظلم كرده اي. بيش از اين چيزي نمي گويم و اين اظهارات را با حضور كساني غير از تو كه اينجا هستند عنوان داشتم تا اينكه بدانند قبل از مرگ من اين توصيه ها را كردم و اينك برويد و مرا تنها بگذاريد زيرا احساس ميكنم كه مرگم نزديك است .
  8. اين درسته حتي بعضي از آمريكاييها هم تا قبل از اشغال عراق فكر ميكردند كه ايران هم يك كشور عربي هست به نظر من اين برميگرده به اطلاع رساني ضعيف كشور ما در كل شما فكر ميكنيد چه كساني مخاطب شبكه هاي خبري برون مرزي ما هستند؟ چه جذابيتي در نوع خبررساني ما وجود داره كه ما انتظار داشته باشيم مردم دنيا به حرف ما گوش دهند؟ آيا ما رقيب قدري براي شبكه هاي بزرگ دنيا مثل سي ان ان يا بي بي سي هستيم؟ سلام دوست عزيز اين مطلب شما من وقتي به صورت قاچاقي به كربلا رفتم در ميون برخي سربازاي آمريكايي ديدم و وقتي ما ميگفتيم نحن اهل سليمانيه اونا ميخنديدن و ميگفتن به ما عرب ايراني شانس آورديم كه نگرفتنمون توي زمينه اطلاع رساني بسيار ضعيفيم اگه يادتون باشه مدتي پيش شبكههاي كوثر و سحر ما از طرف اروپاييا قفل شد
  9. quote="mhm"][quote] اعراب که در طول تاریخ مورد نکوهش همه بشریت بوده اند ( اعراب خوزستان بخشی از ملت ایران هستند و جدای از تازیان شبه جزیره می باشند ) [/quote] خواهشا در استفاده از جملات مناسب دقت لازم را مبذول دارید. عبارت بالا مفهومی سراسر نژادپرستانه و البته غیر واقعی دارد که در پایان آن به صورتی ساده لوحانه و البته وقیحانه سعی در تبلور جمله "گر با مایی زنیای خود رهایی" دارد. دوست عزیز ما برای اثبات حقانیت خود نیازی به توسل به اهرم های کثیف نژادپرستانه -همانند اعراب- نیستیم و فرهنگ اسلامی و ایرانی مان هم چنین اجازه ای را به ما نمی دهد. متاسفانه در بحث خلیج فارس و جزایر سه گانه این موضوع به کرات مشاهده شد که در داخل کشور با تکیه بر این مسئله سعی در افزایش نفرت عمومی از اعراب شده است. من باز هم در اینجا این نکته را متذکر می شوم که حساب دولتها از ملتها جداست (به خصوص ملتهای مسلمان) و ما به هیچ وجه و با هیچ دلیلی حق ایجاد تفرقه مابین ملت خود و اعراب که بیش از 70 درصد مسلمانان را تشکیل می دهند را نداریم، چه اینکه چشم امید خیلی از اینها به ما و جمهوری اسلامی است و حتی اکثر آنها در وقت لازم خود گوش به فرمان ما هستند و این یکی از بزرگترین امتیازات جمهوری اسلامی است که موجب ترس و وحشت حکام آنها شده است و نبایستی با اظهارات نابخردانه عده ای و دنباله روی کورکورانه جمعی دیگر در مسیر فتح قلوب و وحدت مسلمین جهان سنگ اندازی و بعضا کارشکنی کرد.[/quote] دوست عزيز در اين مورد بحثاي زيادي صورت گرفته: منظور من از عملكرد اعراب از بدو اسلام تاكنون بوده و كافي است سري به تاريخ بزنيد: در ثاني وقتي پاي منافع ملي وسط مياد بهترين وسيله ميهن پرستي است نه نژاد پرستي كه با توجه به داخل پرانتز جمله ي مورد نظر شما متوجه منظور من ميشوي در ثاني حديثي از پيغمبر هست كه ميگه من از عربم و عرب از من نيست و احاديث ديگري از اولياي ما هست كه از اعراب انتقاد كرده اند :: اينجا جاي سوال كه انتقاد كردن از اعراب يعني نژادپرستي؟؟؟؟؟
  10. salar1989

    داریوش بزرگ

    خواهش ميكنم دوست عزيز ؛ نگارههاي ديگه اي از داريوش است كه سر وقت پست ميكنم
  11. salar1989

    مبارزان و شهادت طلبان فلسطني و لبناني

    خواهش ميكنم از دوستان عزيز هم خواهش ميكنم كه همراهي كنند
  12. salar1989

    داریوش بزرگ

    صحبت از داريوش اومد دلم نيومد نگارشو تو بيستون پست نكنم ستون 1 بند 1 – من داريوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارس ، شاه کشورها ، پسر ويشتاسب ، نوه ارشام هخامنشي . بند 2 - داريوش شاه گويد : پدر من ويشتاسب ، پدر ويشتاسب ارشام ، پدر ارشام آريامن ، پدر آريامن چيش پيش ، پدر چيش پيش هخامنش . بند 3 - داريوش شاه گويد : بدين جهت ما هخامنشي خوانده مي شويم [ که ] از ديرگاهان اصيل هستيم . از ديرگاهان تخمه ما شاهان بودند . بند 4 – داريوش شاه گويد: 8 [ تن ] از تخمه من شاه بودند . من نهمين [ هستم ] ما 9 [ تن ] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستيم . بند 5 – داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهي را به من داد . بند 6 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم . پارس ، عيلام ، بابل ، آشور ، عرب ، مودراي ( مصر ) ، اهل دريا ( فينيقيها ) ، سارد ( ليدي ) ، يونان ( يوناني هاي ساکن آسياي صغير ) ، ماد ، ارمنستان ، کپدوکيه ، پرثو ، زرنگ ( سيستان ) ، هرئي و( هرات ) ، باختر ( بلخ ) ، سغد ، گندار ( دره کابل ) سک ( طوايف بين درياچه آرال و درياي مازندران ) ، ثت گوش ( دره رود هيرمند ) ، رخج ( قندهار ) ، مک ( مکران و عمان ) جمعاً 32 کشور . بند 7 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] کشورهايي که از آن من شدند . به خواست اهورامزدا بندگان من بودند . به من باج دادند . آنچه از طرف من به آنها گفته شد ، چه شب ، چه روز همان کرده شد . بند 8 – داريوش شاه گويد : در اين کشورها مردي که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کيفر دادم . به خواست اهورا مزدا اين کشورهايي [ است ] که بر قانون من احترام گذاشتند . آن طوري که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد . بند 9 – داريوش شاه گويد : اهورا مزدا مرا اين پادشاهي داد . اهورا مزدا مرا ياري کرد تا اين شاهي بدست آورم . به ياري اهورا مزدا اين شاهي را دارم . بند 10 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من کرده شد پس از اينکه شاه شدم . کمبوجيه نام پسر کوروش از تخمه ما او اينجا شاه بود . همان کمبوجيه را برادري بود برديا نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجيه . پس از آن کمبوجيه آن برديا را بکشت ، به مردم معلوم نشد که برديا کشته شده . پس از آن کمبوجيه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسيار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در ساير کشورها . بند 11 – داريوش شاه گويد : پس از آن مردي مغ بود گئومات نام . او از پ ئيشي يا وودا ( پي شياووادا ) برخاست . کوهي [ است ] ارکديش ( ارکادري ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وي يخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من برديا پسر کوروش برادر کمبوجيه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجيه برگشته به سوي او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم ساير کشورها . شاهي را براي خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهي را براي خود گرفت . پس از آن کمبوجيه به دست خود مرد . بند 12- داريوش شاه گويد : نبود مردي ، نه پارسي ، نه مادي ، نه هيچ کس از تخمه ما که شاهي را گئومات مغ باز ستاند . مردم شديداً از او ميترسيدند که مبادا مردم بسياري را که پيش از آن برديا را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را مي کشت که مبادا مرا بشناسند که من برديا پسر کوروش نيستم . هيچ کس ياراي گفتن چيزي درباره گئومات مغ نداشت تا من رسيدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . از ماه باگاديش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهايي را که برترين مردان دستيار [ او ] بودند کشتم . دژي سيک ي ووتيش 4 ، نام سرزميني ني ساي نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهي را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهي را به من داد . بند 14 – داريوش شاه گويد : شاهي را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جايش استوار نمودم . چنانکه پيش از اين [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هايي را که گئومات مغ ويران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هايي را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جايش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و ساير کشورها را . چنان که پيش از اين [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من اين را کردم . من کوشيدم تا خاندان ما را در جايش استوار نمايم چنان که پيش از اين [ بود ] آن طور من کوشيدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگيرد . بند 15 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم . بند 16 – داريوش شاه گويد : چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردي آثرين ( آثرينا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست . به مردم چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم . پس از آن خوزيان نافرمان شدند . به طرف آن آثرين گرويدند . او در خوزستان شاه شد . و مردي بابلي ندئيت ب ئير ( نيدنيتوبل ) نام پسر ائين ئير او در بابل برخاست . چنين مردم را بفريفت [ که ] : من نبوکدرچرپسر نبتون ئيت هستم . پس از آن همه مردم بابلي به طرف آن ندئيت ب ئير گرويدند . بابل نافرمان شد . او شاهي را در بابل گرفت . بند 17 – داريوش شاه گويد : پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوي آن ندئيت ب ئير که خود را نبوکدرچر مي خواند . سپاه ندئيت ب ئير دجله را در دست داشت . آنجا ايستاد . و آب عميق بود . پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم . پاره اي بر شتر سوار کردم . براي عده اي اسب تهيه کردم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتيم . آنجا آن سپاه ندئيت ب ئير را بسيار زدم . از ماه اثري يادي ي 5 ، 26 روز گذشته بود . بند 19 – داريوش شاه گويد : پس از آن من رهسپار بابل شدم . هنوز به بابل نرسيده بودم شهري زازان نام کنار فرات آنجا اين ندئيت ب ئير که خود را نبوکدرچر مي خواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد . پس از آن جنگ کرديم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئيت ب ئير را بسيار زدم . بقيه به آب انداخته شد . آب آن را برد . از ماه انامک 6 ، 2 روز گذشته بود که چنين جنگ کرديم . ستون 2 بند 1 – داريوش شاه گويد : پس از آن ندئيت ب ئير با سواران کم گريخت رهسپار بابل شد . پس از آن من رهسپار بابل شدم . به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئيت ب ئير راگرفتم . پس از آن من ندئيت ب ئير را در بابل کشتم . بند 2 – داريوش شاه گويد : مادامي که من در بابل بودم اين [ است ] کشورهايي که نسبت به من نافرمان شدند . پارس ، خوزستان ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مرو ، ثت گوش ، سکاييه . بند 3 – داريوش شاه گويد : مردي ، مرتي ي نام پسر چين چي خري شهري گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود . او در خوزستان برخاست . به مردم چنين گفت که من ايمنيش شاه در خوزستان هستم . بند 4 – داريوش شاه گويد : آن وقت من نزديک خوزستان بودم . پس از آن خوزيها از من ترسيدند . مرتي ي را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند . بند 5 – داريوش شاه گويد : مردي مادي فرورتيش نام در ماد برخاست . چنين به مردم گفت که : من خش ثرئيت از تخمه هوخشتر هستم . پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [ بود ] نسبت به من نا فرمان شد به سوي آن فرورتيش رفت ( گرويدند ) او در ماد شاه شد . بند 6 – داريوش شاه گويد : سپاه پارسي و مادي که تحت فرمان من بود آن کم بود . پس از آن من سپاه فرستادم . ويدرن نام پارسي بنده من او را سرکرده آنان کردم . چنان به آنها گفتم : فرا رويد آن سپاه مادي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ، آن ويدرن با سپاه روانه شد ، چون به ماد رسيد شهري ماروش نام در ماد آنجا با ماديها جنگ کرد . آن که سرکرده ماديها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک 27 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن ، سرزميني کمپند نام در ماد آنجا براي من بماند تا من به ماد رسيدم . بند 7 – داريوش شاه گويد : دادرشي نام ارمني بنده من ، من او را فرستادم به ارمنستان ، چنين به او گفتم : پيش رو [ و ] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمي خواند بزن . پس از آن دادرشي رهسپار شد . چون به ارمنستان رسيد پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرارسيدند . دهي زوزهي نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 7 8 روز گذشته بود چنين جنگ کرده شد . بند 8 - داريوش شاه گويد : باز دومين بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرا رسيدند . دژي تيگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 18 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 9 - داريوش شاه گويد : باز سومين بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرا رسيدند . دژي اويما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثائيگرچي 8 ، 9 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن دادرشي به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسيدم . بند 10 - داريوش شاه گويد : پس از آن واميس نام پارسي بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنين به او گفتم : پيش رو [ و ] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمي خواند آن را بزن . پس از آن واميس رهسپار شد . چون به ارمنستان رسيد پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن عليه واميس فرا رسيدند . سرزميني ايزلا 9 نام در آشور آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار زد . از ماه انامک 15 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 11 - داريوش شاه گويد : باز دومين بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه واميس فرا رسيدند . سرزميني ااتي يار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . نزديک پايان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن واميش براي من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد ( آذربایجان و کردستان ) رسيدم . بند 12- داريوش شاه گويد : پس از آن من از بابل بدر آمدم . رهسپار ماد شدم چون به ماد رسيدم شهري کوندروش نام در ماد آنجا فرورتيش که خود را شاه در ماد ميخواند با سپاهي به جنگ کردن عليه من آمد پس از آن جنگ کرديم . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتيش را بسيار زدم . از ماه ادوکن ئيش 10 25 روز گذشته بود که چنين جنگ کرده شد . بند 13 - داريوش شاه گويد : پس از آن ، فرورتيش با سواران کم گريخت . سرزميني ري نام در ماد از آن سو روانه شد . پس از آن من سپاهي دنبال [ او ] فرستادم . فرورتيش گرفته شده به سوي من آورده شد . من هم بيني هم دو گوش هم زبان [ او ] را بريدم . و يک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [ کاخ ] من نگاشته شد . همه او را ديدند . پس از آن او را در همدان دار زدم و مرداني که ياران برجسته [ او ] بودند آنها را در همدان در درون دژ آويزان کردم . بند 14 - داريوش شاه گويد : مردي چي ثرتخم نام سگارتي او نسبت به من نافرمان شد . چنين به مردم گفت : من شاه در سگارتيه از تخمه هووخشتر هستم . پس از آن من سپاه پارسي و مادي را فرستادم تخمس پاد نام مادي بنده من او را سردار آنان کردم. چنين به ايشان گفتم : پيش رويد سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمي خواند آن را بزنيد . پس از آن تخميس پاد با سپاه رهسپار شد . با چي ثرتخم جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چي ثرتخم را گرفت . [ و ] به سوي من آورد . پس از آن من هم بيني هم دو گوش [ او ] را بريدم و يک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [کاخ ] من نگاهداشته شد . همه مردم اورا ديدند . پس از آن او را در اربل دار زدم . ( سزای خیانت به ایران و شورش جهت گرفتن درس عبرت برای دیگران ) بند 15- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در ماد کرده شد . بند 16- داريوش شاه گويد : پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند . خودشان را از آن فرورتيش خواندند . ويشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [ و ] نافرمان شدند . پس از آن ويشتاسپ با سپاهي که پيرو او بود رهسپار شد . شهري ويشپ ازاتي نام در پارت آنجا با پارتيها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن 24 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان درگرفت . ستون 3 : بند 1- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي را از ري نزد ويشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ويشتاسپ رسيد پس از آن ويشتاسپ آن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهري پتي گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه گرم پد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 2- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارت کرده شد . بند 3- داريوش شاه گويد : کشوري مرو نام به من نافرمان شد . مردي فراد نام مروزي اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشي نام پارسي بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم . چنين به او گفتم : پيش رو آن سپاهي را که خود را از آن من نميخواند بزن . پس از آن دادرشي با سپاه رهسپار شد . با مروزيها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه آثري يادي ي 23 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 4- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در باختر کرده شد . بند 5- داريوش شاه گويد : مردي وهيزدات نام شهري تاروا نام [در ] سرزميني ي اوتي يا نام در پارس آنجا ساکن بود . او براي بار دوم در پارس برخاست . چنين به مردم گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسي در کاخ [ که ] پيش از اين از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوي آن وهيزدات رفت ( گرويد ) او در پارس شاه شد . بند 6- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي و مادي را که تحت فرمان من بودند فرستادم . ارت وردي ي نام پارسي بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه ديگر پارسي از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردي ي با سپاه رهسپار پارس شد . چون به پارس رسيد شهري رخا نام در پارس در آنجا آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند با سپاه به جنگ کردن عليه ارتوردي ي آمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهيزدات را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 12 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان درگرفت . بند 7- داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن وهيزدات با سواران کم گريخت . رهسپار پ ئي شي يا اوادا شد . از آنجا سپاهي به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن عليه ارت وردي ي آمد . کوهي پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهيزدات را بسيار بزد . از ماه گرم پد 5 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت و آن وهيزدات را گرفتند و مرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفتند . بند 8- داريوش شاه گويد : پس از آن ، وهيزدات را و مرداني که پيروان نزديک او بودند [ در ] شهري اووادئيچ ي نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم . بند 9- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارس کرده شد . بند 10- داريوش شاه گويد : آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند او سپاه رخج فرستاده بود . برعليه وي وان نام پارسي بنده من شهربان رخج و مردي را سردار آنها کرده بود . و چنين به ايشان گفت : پيش رويد وي وان را و آن سپاهي را که خود را از آن داريوش شاه مي خواند بزنيد . پس از آن ، آن سپاهي که وهيزدات فرستاده بود به جنگ کردن عليه وي وان رهسپار شد . دژي کاپيش کاني نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 11- داريوش شاه گويد : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه وي وان فرا رسيدند . سرزميني گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن 7 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 12- داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن مردي که سردار آن سپاه بود که وهيزدات عليه وي وان فرستاده بود با سواران کم گريخت . به راه افتاد . دژي ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وي وان با سپاهي دنبال آنها رهسپار شد . در آنجا او مرداني که نزديک ترين پيروانش بودند گرفت [ و ] کشت . بند 13- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه در رخج به وسيله من کرده شد . بند 14- داريوش شاه گويد : چون در پارس و ماد بودم باز دومين بار بابليان نسبت به من نافرمان شدند . مردي ارخ نام ارمني پسر هلديت او در بابل برخاست . سرزميني دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبون هستم . پس از آن بابليان نسبت به من نافرمان شدند . به سوي آن ارخ رفتند ( گرويدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد . بند 15- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاهي به بابل فرستادم . ويندفرنا نام پارسي بنده من او را سردار کردم . چنين به آنها گفتم : پيش رويد آن سپاه بابلي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ويندفرنا با سپاهي رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويندفرنا بابليان را بزد و اسير آورد . از ماه ورکزن 11 22 روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر مي خواند و مرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مرداني که نزديک ترين ياران او بودند در بابل به دار آويخته شدند . ستون 4 بند 1- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در بابل کرده شد . بند 2- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال پس از آن که شاه شدم کردم . 19 جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا من آنها را زدم و 9 شاه گرفتم . يکي گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . يکي آثرين نام خوزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان كرد . يكي ندئيت ب ئير نام بابلي . او دروغ گفت چنين گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم او بابل را نافرمان كرد . يكي مرتي ي نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت: من ايمنيش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان كرد . يكي فرورتيش نام مادي . او دروغ گفت چنين گفت : من خش ثرئيت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان كرد . يكي چي ثرتخم نام اس گرتي او دروغ گفت چنين گفت : من در اس گرت 12 شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان كرد . يكي فراد نام مروزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان كرد . يكي وهيزدات نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر كوروش هستم . او پارس را نافرمان كرد . يكي ارخ نام ارمني . او دروغ گفت چنين گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم . او بابل را نافرمان كرد . بند 3- داريوش شاه گويد : اين 9 شاه را من در اين جنگها گرفتم . بند 4- داريوش شاه گويد : اين [ است ] كشورهايي كه نافرمان شدند . دروغ آنها را نافرمان كرد كه اينها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها را بدست من داد .هرطورميل من [ بود ] همانطور با آنها كردم . بند 5- داريوش شاه گويد : تو كه از اين پس شاه خواهي بود خود را قوياً از دروغ بپاي . اگر چنان فکر كني [ كه ] كشور من در امان باشد مردي كه دروغ زن باشد او را سخت كيفر بده . بند 6- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کردم . تو که از اين پس اين نبشته را خواهي خواند آنچه به وسيله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداري . بند 7- داريوش شاه گويد : اهورا مزدا را گواه مي گيرم که آنچه من در همان يک سال کردم اين راست [ است ] نه دروغ . بند 8- داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا و خودم بسيار [ کارهاي ] ديگر کرده شد [ که ] آن در اين نپشته نوشته شده است به آن جهت بند 9- داريوش شاه گويد : شاهان پيشين را مادامي که بودند چنان کرده هايي نيست که به وسيله من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کرده شد . بند 10- داريوش شاه گويد : اکنون آنچه به وسيله من کرده شد آن را باور آيد . همچنين به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر اين گفته را پنهان نداري به مردم بگويي اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسيار و زندگيت دراز باد . بند 11- داريوش شاه گويد : اگر اين گفته را پنهان بداري ، به مردم نگويي اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد بند 12- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . در همان يک سال به خواست اهورا مزدا کردم . اهورا مزدا مرا ياري کرد و خدايان ديگري که هستند بند 13- داريوش شاه گويد : از آن جهت اهورا مزدا مرا ياري کرد و خدايان ديگري که هستند که پليد نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستي رفتار کردم . نه به ضعيف نه به توانا زور نورزيدم . مردي که دودمان من همراهي کرد او را نيک نواختم . آن که زيان رسانيد اورا سخت کيفر دادم بند 14- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود . مردي که دروغگو باشد يا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختي آنها را کيفر ده بند 15- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس اين نپشته را که من نوشتم يا اين پيکرها را ببيني مبادا [ آنها را ] تباه سازي . تا هنگامي که توانا هستي آنها را نگاه دار بند 16- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان نسازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان داري ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسيار و زندگيت دراز باد و آنچه کني آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد بند 17- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان سازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان نداري اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کني اهورا مزدا آن را براندازد بند 18- داريوش شاه گويد : اينها [ هستند ] مرداني که وقتي من گئومات مغ را که خود را بردي ي مي خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع اين مردان همکاري کردند پيروان من [ بودند ] ويدفرنا پسر وايسپار پارسي ، اوتان نام پسر ثوخر پارسي ، گئوبروو نام پسر مردوني ي پارسي ، ويدرن نام پسر بگابيگ ن پارسي ، بگ بوخش نام پسر داتووهي پارسي ، اردمنيش نام پسر وهاگ پارسي بند 19- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود دودمان اين مردان را نيک نگهداري کن بند 20- داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا اين نپشته را من [ به طريق ] ديگر [ نيز ] کردم بعلاوه به [ زبان ] آريايي بود هم روي لوح هم روي چرم تصنيف شد . اين نپشته به مهر تأييد شد پيش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من اين نپشته را همه جا در ميان کشورها فرستادم مردم پذيرا شدند برگرفته از متن کتيبه ارزشمند بيستون در کرمانشاهان - فرمان شاهنشاهان هخامنشی - رلف نارمن شارپ - تهران 1383
  13. salar1989

    مبارزان و شهادت طلبان فلسطني و لبناني

    يكى از شهداى نبرد كسى نيست جز "ربيع جعفر قصير"، كوچكترين برادر شهيد "احمد جعفر قصير" كه در سال 1362 شمسى اولين عمليات استشهادى را عليه اشغالگران صهيونيست در شهر "صور" انجام داد و با انفجار خودروى خود در "مقر سر فرماندارى نظامى اسرائيل" در لبنان، 141 نظامى اشغالگر را به درك واصل كرد.در تمام طول تاريخ رژيم صهيونيستي، اين بزرگترين عمليات ضد اسراييلي بود كه هنوز هم در ادبيات سياسي اشغالگران از آن با نام «فاجعه صور» [با تلفظ عبري «آسون صور»] ياد مي شود. به گزارش خبرگزاری فارس ، با انجام اين عمليات كه از سوي مقاومت «خيبر» نام گرفت ،نام «احمد قصير» به عنوان بزرگترين «شكاچي صهيونيست» در تاريخ مقاومت اسلامي لبنان به ثبت رسيده است. در آن زمان "ربيع" هنوز به دنيا نيامده بود. 24 سال بعد، سومين شهيد خانواده "قصير" در جنگ 33 روزه، تبديل به يكى از متبحرترين شكارچيان تانك واحد ضد زرهى مقاومت اسلامى شد و تا پيش از شهادتش سيزده دستگاه تانك فوق مدرن "ميركاوا" را منهدم نمود و نام خود را به عنوان بزرگترين «شكاچي مركاوا» در تاريخ مبارزات ضد صهيونيستي به ثبت رساند. منبع : ساجد
  14. salar1989

    مبارزان و شهادت طلبان فلسطني و لبناني

    بسياري از فلسطينيان به مجرد شنيدن نام اين دختر فلسطيني در ليست عمليات تبادل، گريستند. ****** «دلال المغربي» كه بود؟ روز 19 نوامبر سال 1977 با سفر غير مترقبه «انورسادات» ‌رييس جمهور مصر به «فلسطين اشغالي» برگ جديدي از تاريخ فلسطيني ورق خورد. رييس حكومت كشوري كه تا چند روز پيش، مرزهايش به عنوان خط مقدم جبهه نبرد با « رژيم صهيونيستي» به شمار مي‌رفت، در حالي از هواپيماي خطوط هوايي مصر پياده مي‌شد كه پاي پلكان هواپيما، «رئيس جمهور» و «نخست وزير» اسرائيلي با نيش‌هاي تا بنا گوش باز و آغوش گشوده انتظارش را مي‌كشيدند. آن روزها علاوه بر مسلمانان جهان اسلام كه حيرت زده از تلويزيون‌هاي خود شاهد اين مراسم عجيب بودند، فلسطينيان هم با چشماني اشكبار به آينده‌اي مي‌انديشيدند كه با اين سفر شوم انتظارشان را مي‌كشيد. آن روزها پرچم فعاليت‌هاي ضد صهيونيستي بر دوش « ياسر عرفات» رييس سازمان آزادي بخش فلسطين و فرمانده شاخه نظامي اين سازمان قرار داشت. عرفات به خوبي مي‌دانست كه اين سفر جناب سادات، روزهاي سياهي را براي "نهضت مقاومت فلسطين" به دنبال خواهد آورد.خروج مصر از جبهه نبرد با رژيم صهيونيستي عملا به معناي تنها ماندن فلسطينيان در مواجهه با اشغالگران بود چرا كه هيچ كدام از كشور هاي عربي ديگر ، به تنهايي و بدون همراهي مصر ياراي نبرد با ارتش صهيونيستي را نداشت و همين نكته باعث مي شد كه تمايل به كنار آمدن با رژيم صهيونيستي در آنان نيز تقويت شود.تقويت چنين فضايي بهترين فرصت را به صهيونيست ها مي داد تا فارغ از عكس العمل شديد كشورهاي عربي ، حساب هاي خود را با فلسطينيان و در راس آنان «سازمان آزادي بخش فلسطين» تسويه كند.پس «عرفات» بايد پيش از غافلگيري به دست صهيونيست‌ها، كاري صورت مي‌داد. *** در شب يازدهم مارس سال 1978، يك كشتي باري كوچك كه در ظاهر به سوي شمال آفريقا حركت مي كرد ، هنگام رسيدن به مقابل آب هاي «فلسطين اشغالي» (50 كيلومتري ساحل «تل آويو») رسيد، دو قايق لاستيكي را بر آب‌هاي درياي مديترانه رها كرد. تمامي مسافران قايق‌ها، لباس فرم ارتش صهيونيستي را بر تن داشتند. اينان گروهي از فدائيان فلسطيني و هدفشان رسيدن به ساحل شهر «تل آويو» پايتخت «رژيم صهيونيستيـ بود. اين فدائيان وظيفه داشتند عمليات ضدصهيونيستي بزرگي را در "تل‌آويو" به اجرا درآوردند كه اشغالگران را به تلافي‌جويي وادار كند. تحليل رهبران "فتح"(بزرگ ترين سازمان فلسطيني عضو «ساف») اين بود كه واكنش "دولت يهود" به چنين عملياتي ، اگر منجر به توقف مسير مذاكرات صلح مصر و اسراييل نشود، لااقل سرعت آن را كاهش مي‌دهد و اگر اين هدف هم محقق نگردد، حداقل اين عمليات مي‌توانست هشداري باشد به مقامات صهيونيست و سران كشورهاي عرب مبني بر اين كه ناديده گرفتن "ساف" مي تواند براي تمامي منطقه خطرناك باشد. مخلص كلام اين‌كه، فدائيان فلسطيني با اين عمليات قصد داشتند يك بار ديگر موجوديت خود را به شكل دردناكي به همة طرف‌هاي درگير قضيه فلسطين يادآوري كنند. «خليل الوزير» ملقب به "ابوجهاد"، مرد شماره دوي "فتح" تقريباً از اوايل سال مراحل عملي كردن طرح عملياتي خود را آغاز كرد. سيزده نفر از مجرب‌ترين و چريك هاي عضو "فتح" براي اجراي اين عمليات كه بازگشتي برايش متصور نبود انتخاب شدند. فرماندهي اين تيم ويژه بر عهده دختري جوان و با انگيزه به نام "دلال سعيد المغربي" قرار گفت. «دلال»متولد 1958 در فلسطين اشغالي (شهر «يافا» )بود كه علاوه بر داشتن تهور و جسارت فراوان ، زبان عبري را به خوبي عربي صحبت مي‌كرد. تيم 13 نفره اي كه او فرماندهي اش را بر عهده داشت ، "جوخه ديرياسين" نام گرفت . اين نامگذاري نمادين پيامي آشكار به «دولت يهود» داشت، چرا كه در آن زمان پست نخست وزيري «رژيم صهيونيستي» بر عهده «مناخيم بگين» بود. 30 سال پيش از آن ، دار و دسته تروريستي كه تحت فرماندهي همين« مناخيم بگين» قرار داشت به روستايي به نام «دير ياسين» در حوالي قدس حمله برد و صد ها زن و كودك فلسطيني را قصابي كرد.خود عمليات نيز به ياد سخنگوي "ساف" كه در سال 1973 در بيروت به دست كماندوهاي صهيونيست ترور شد، "كمال عدوان" نامگذاري شد. جالب اين جاست كه وظيفه سركوب «عمليات كمال عدوان» هم به «ايهود باراك» واگذار شد. در مسير حركت به سمت ساحل ، يكي از قايق‌هاي لاستيكي واژگون شد و دو فدايي به دليل سنگيني تجهيزات خود غرق شدند. يازده فدايي ديگر پس از يك ساعت و نيم موفق شدند خود را به ساحلي در نزديكي بزرگراه "حيفا - تل‌آويو" برسانند. آنان به سمت بزرگراه حركت كرده و در راه يك صهيونيست را كه متوجه هويت آنان شده بود به قتل رساندند. با رسيدن به بزرگراه مزبور، "دلال المغربي" دستور داد فدائيان دو اتوبوس را متوقف كنند. فدائيان، مسافران يكي از اين اتوبوس‌ها را به اتوبوس ديگر منتقل كردند و يك اتوبوس با حدود يكصد گروگان و يازده فدايي فلسطيني به سمت "تل‌آويو" به حركت درآمد. به "دلال" مأموريت داده شده بود كه حتي الامكان خود را به يك هتل شلوغ در حومه جنوبي "تل‌آويو" برساند و مهمانان هتل را برابر آزادي چند تن از زندانيان فلسطيني به گروگان بگيرد. هم «دلال» و هم «ابوجهاد» مي‌دانستند كه تحقق چنين تبادلي بسيار دور از ذهن است زيرا اساسا «مناخيم بگين» نخست وزير و «موشه دايان» وزير جنگ ، در موارد مشابه قبلي نشان داده بودند كه به هيچ وجه براي نجات گروگان هاي صهيونيست تمايلي نشان نمي دهند. اما "دلال" تمام سعي خود را به كار برد تا مطابق برنامة عملياتي عمل كند و در حقيقت اين عمليات با رويكردي استشهادي طراحي شده بود. «دلال» احتمال مي‌داد بتواند با اين تعداد از گرو گان كه به همراه دارد بتواند راهش را به سمت هدف از پيش تعيين شده باز كند. اما واحد ويژه اي از ارتش صهيونيستي در معيت تانك و نفربرهاي زرهي ، در دو راهي "جليلات"(كه در ميان صهيونيست ها ، دو راهي «كانتري كلاب» ناميده مي شود) واقع در چند كيلومتري شمال "تل‌آويو"(نزديكي شهرك صهيونيست نشين«هرتسليا») موضع گرفت و بزرگراه را مسدود كرد. با نزديك شدن اتوبوس حامل فداييان و گروگان ها به نظاميان صهيونيست، پيش از آن‌كه فرصتي براي ايجاد ارتباط و مذاكره با فدائيان پيش بيايد، چرخ‌هاي اتوبوس به گلوله بسته شد و پس از توقف آن، تبادل آتش وسيعي ميان فلسطيني‌ها و صهيونيست‌ها در گرفت . در كمتر از 15 دقيقه، اتوبوس به گلوله اي از آتش تبديل شد. پس از ساعاتي درگيري رودر رو ميان فداييان فلسطيني و نظاميان صهيونيست كه تحت فرماندهي «سروان ايهود باراك» قرار داشتند ، سرانجام «دلال المغربي» بر اثر اصابت گلوله اي به سرش به شهادت رسيد و 8 تن از فدائيان نيز در كنارش بر خاك افتادند. همچنين 2 فدايي ديگر به چنگ صهيونيست‌ها اسير شدند. با خاموش شدن آتشبار ها، صهيونيست ها به جمع آوري مصدومين پرداختند. آماري كه در نهايت از كشته شده گان صهيونيست به دست آمد هولناك و كم سابقه بود:37 كشته و 80 زخمي. اين ركورد از تلفات تا زمان انتفاضه دوم در سال 200 ميلادي شكسته نشد. به اين ترتيب "عمليات كمال عدوان" ساعات هولناكي را براي اهالي "تل‌آويو" به ارمغان آورد كه هنوز هم در ميان اتباع رژيم صهيونيستي و حتي صاحب‌نظران صهيونيست يكي از بدترين حوادث تاريخ اين رژيم به شمار مي‌آيد .اين عمليات تا كنون بزرگ ترين عمليات فدايي فلسطينيان عليه اشغالگران به شمار مي رود و به اعتراف تحليل گران نظامي «دولت يهود» ، اتباع اسراييل ديگر تا زمان جنگ 33 روزه لبنان چنين ساعات پر وحشت و هراسي را تجربه نكردند. اجساد «دلال المغربي» و ساير فدايياني كه در اين عمليات به شهادت رسيده بودند در محلي موسوم به«گورستان اعداد» به خاك سپرده شدند و سر انجام پس از 30 سال، در جريان «عمليات تبادل اسرا» ميان حزب الله لبنان و رژيم صهيونيستي ، از آرامگاه هاي موقتي شان خارج شده و به مقاومت اسلامي لبنان تحويل داده شده و در روز 28 تير ماه 1387 شمسي پس از تشييع با شكوهي به خاك سپرده شدند. منبع: ساجد
  15. ممنون سعيد جان :lol:
  16. لطفا موضوع تاپيك به انحراف نكشين بحث يههود و فرقهاش چيز ديگس راستي آقا سعيد نميدونم چرا اولين پستم توي اين تاپيك پاك شده
  17. "پیمان صلح دیتون بین رهبران بوسنیاك (مسلمانان بوسنیایی)، صرب‌ها و گروه‌های كروات در بوسنی وهرزگوین، منعقد شد و رسما به جنگ داخلی سه ساله در آن كشور پایان داد. این توافقنامه در تاریخ ۲۱ نوامبر ۱۹۹۵ در دیتون واقع در ایالت اوهایو آمریكا ارائه و در چهاردهم دسامبر همان سال در پاریس به امضا رسید. این پیمان برای تضمین یك صلح دائم در بوسنی و هرزگوین و زمینه‌سازی برای اتحاد مجدد جوامع نژادی جدا شده این كشور، طراحی شد." روز جمعه (۱۴ دسامبر) مصادف است با دوازدهمین سالگرد امضای معاهده‌ی صلح دیتون كه به سه سال جنگ و خونریزی در قلب اروپا و پس از جنگ جهانی دوم خاتمه داد و فشار افكار عمومی باعث شد تا سرانجام جامعه‌ی جهانی در برابر نسل‌كشی‌ها و جنایات صورت گرفته علیه مسلمانان بوسنی واكنش نشان دهد. ● "اتفاقات قبل از پیمان دیتون" جنگ یوگوسلاوی در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰، پس از آن شروع شد كه فدراسیون یوگوسلاوی (متشكل از بوسنی وهرزگوین، كرواسی، مقدونیه، مونته نگرو، صربستان و اسلونی) از هم پاشید. صرب‌ها پس از آنكه جمهوری‌های كرواسی و بوسنی استقلال خود را از یوگوسلاوی اعلام كردند در ژوئن ۱۹۹۱ علیه كرواسی و در آوریل ۱۹۹۲ علیه بوسنی جنگ‌های مسلحانه به راه انداختند. صرب‌ها كه نمی‌خواستند از مناطق تحت كنترل خود در یوگسلاوی عقب بكشند،‌ برای ایجاد مناطق جدایی طلب تحت كنترل خود در كرواسی و بوسنی می‌جنگیدند. جدایی طلبان صرب از حمایت نظامی اسلوبودان میلوسویچ، رهبر جمهوری صربستان برخوردار بودند. در همین دوران كروات‌ها و بوسنیایی ها در بوسنی یك جنگ خونین بر سر قلمرو خود را آغاز كردند. جنگ در كرواسی تا ژانویه ۱۹۹۲ (زمانیكه آتش بس بی قید و شرط به حصول یك صلح شكننده بین دولت‌ كرواسی و صرب‌ها انجامید) طول كشید. جنگ بین كروات‌ها و بوسنیایی‌ها با امضای توافقنامه واشنگتن در مارس ۱۹۹۴ كه به ایجاد فدراسیون بوسنی - كرواسی انجامید، متوقف شد. اما به رغم تلاشهای بین‌المللی برای حصول یك آتش بس دائم، جنگ بین نیروهای كروات - بوسنیایی با صرب‌ها ادامه یافت. در تابستان ۱۹۹۵ شرایط به ضرر صرب‌ها رقم خورد به طوریكه نیروهای بوسنیایی و كروات برخی از قلمروهای تحت سلطه‌ی صرب‌ها در بوسنی را پس گرفتند. در همین دوران، آمریكا و سازمان پیمان آتلانتیك شمال (ناتو) تلاش‌های ستیزه‌جویانه‌ای را برای پایان دادن به این جنگ شروع كردند. در ماه نوامبر ۱۹۹۵ علیا عزت بگویچ رییس جمهور بوسنی، اسلوبودان میلوسویچ، رییس‌جمهور صربستان، فرانجو توجمان، رییس‌جمهور كرواسی و نمایندگان آمریكا، انگلیس، فرانسه، آلمان،ایتالیا، روسیه و اتحادیه اروپا در پایگاه نیروی هوایی رایت - پترسون در حومه دیتون واقع در ایالت اهایو دیدار كردند. چند هفته بعد، عزت بگویچ، میلوسویچ و توجمان توافقنامه‌ی صلح جامعی را ارائه كردند كه به پیمان صلح دیتون معروف شد. این پیمان به طور رسمی در چهاردهم دسامبر ۱۹۹۵ در پاریس به امضا رسید. ● "شروط پیمان صلح دیتون" سه طرف درگیر در پیمان دیتون سعی كردند تا به طرق مختلف از شروط این پیمان و پایان جنگ بوسنی به نفع خود بهره‌برداری كنند. بوسنیایی‌ها معتقد بودند كه پس از لغو تحریم‌های سازمان ملل كه در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ علیه جمهوری‌های یوگوسلاوی تحمیل شدند، آنها كمك اقتصادی و نظامی قابل توجهی دریافت خواهند كرد. ارزیابی صرب‌ها نیزاینگونه بود كه پایان جنگ، باعث جلوگیری از لطمات ارضی بیشتر از سوی نیروهای كروات و بوسنیایی و مشروعیت تجزیه كشور خواهد شد.همچنین كروات‌ها به فكر كمك اقتصادی و الحاق بیشتر كرواسی به اروپای غربی وافزایش سهم كرواسی از قلمرو بوسنی نسبت به آنچه بر اساس سهم كروات‌ها از جمعیت بوسنی تعیین شده،بودند. پیمان دیتون به طور خاص شامل شروط نظامی، سیاسی و اجتماعی بود. در بعد نظامی، بر اساس این پیمان، گروه‌های مبارز بوسنیایی موظف به عقب بردن نیروهای خود به پشت خط آتش بس و مناطق غیر نظامی حائل شدند.در ژانویه ۱۹۹۶ ناتو یك نیروی اجرایی (IFOR) را با یك مجوز یك ساله به منظور نظارت روی آتش بس در بوسنی مستقر كرد. نیروهای اجرایی در زمان اوج خود شامل حدود ۶۰ هزار سرباز از بیش از ۲۰ كشور بودند. حدود ۲۰ هزار تن از این سربازان آمریكایی و تعداد زیادی از آنها از كشورهای فرانسه وانگلیس بودند.در ژانویه ۱۹۹۷ ناتو یك نیروی جدید برقرار كننده‌ی ثبات(SFOR) را جانشین نیروهای IFOR كرد و تعداد این سربازان را به نیم كاهش داد. اگر چه رهبران ناتو در تابستان ۱۹۹۸ قصد داشتند تعداد سربازان را به میزان بیشتری كاهش دهند ولی انتظار می‌رفت این ماموریت تا زمان نامشخصی ادامه پیدا كند. از منظر سیاسی، هدف از انعقاد پیمان دیتون تضمین باقی ماندن بوسنی به عنوان یك كشور متشكل از دو گروه یعنی فدراسیون بوسنی - كرواسی كه نام رسمی آن فدراسیون بوسنی هرزگوین بود و جمهوری صربستان بود. قرار بود فدراسیون بوسنی - كرواسی ۵۱ درصد خاك بوسنی و جمهوری صربستان ۴۹ درصد آنرا در اختیار داشته باشند. این توافقنامه خطوط كلی یك قانون اساسی ملی جدید برای تعیین نوع روابط بین بوسنیایی‌ها،‌ صرب‌ها و كروات‌ها را ترسیم كرد. در این پیمان نهادهای فدرال كه نمایندگی تمام سه ملیت را بر عهده داشتند (شامل یك ریاست جمهوری جمعی و یك مجلس قانونگذاری مركزی كه هر سه گروه در آن سهم داشتند) در نظر گرفته شدند. در این پیمان همچنین ساختارهای دولتی جداگانه برای فدراسیون بر اساس بوسنی - كرواسی و جمهوری صربستان تایین شده بود. بر اساس پیمان دیتون همچنین انتخابات باید تا تاریخ سپتامبر ۱۹۹۶ باید در سرتاسر كشور انجام می‌شد. از بعد اجتماعی پیمان دیتون شامل شروطی در خصوص كمك‌های بشردوستانه، بازسازی اقتصادی و ارتقای حقوق بشر بود.بر اساس برخی از این شروط، تمام شهروندان می‌بایست از حق رفت وآمد در سرتاسر كشور و پناهندگان باید از حق بازگشت به زادگاه خود برخوردار می‌شدند. سازمان ملل یك نماینده‌ی ویژه‌ را برای تسهیل اجرای جنبه‌های اجتماعی پیمان دیتون منصوب كرد. ● "تاثیرگذاری" اگرچه پیمان دیتون با هدف تضمین اتحاد كشور بوسنی منعقد شد، رهبران بوسنیایی و صرب اهداف اختلاف برانگیزی در این خصوص داشتند. در حالیكه رهبران بوسنیایی این پیمان را یك تضمین برای الحاق مجدد بوسنی به دولت مركزی می‌دانستند، رهبران صرب این توافقنامه را یك مانع بر سر راه ایجاد دو كشور جدا در داخل بوسنی می‌دانستند. موضع كروات‌ها چیزی ما بین این دو موضع بود به طوری كه بخش حاكم در دولت كرواسی احتمال تقسیم‌بندی بوسنی در طول مرزهای قومی را رد نكرد. تمام سه طرف پیمان دیتون، بخش‌های نظامی آنرا اجرا می‌كردند، اما تبعید از ابعاد اجتماعی و سیاسی این پیمان مشكل‌سازتر از بقیه بود. نیروهای ناتو نتوانستند امنیت راههای تردد شهروندان در كشور را تضمین كنند و صرب‌ها و كروات‌های ملی گرا در برابر ادغام مجدد جوامع تجزیه شده مقاومت كردند. احزاب ملی‌گرا در تك‌تك انتخابات‌های سال ۱۹۹۶ در بوسنی قدرت خود را در برابر احزابی كه مواضع لیبرال، چند قومی ودموكراتیك داشتند، حفظ كردند. این موفقیت احزاب ملی‌گرا، ظهور دموكراسی اجتماعی در بوسنی را تضعیف و به تثبیت اختلافات قومی كمك كرد. سرانجام اگر چه بر اساس شروط پیمان دیتون، رهبران بوسنی، كرواسی و صربستان می بایست با دادگاه بین‌المللی جنایات یوگسلاوی سابق (ICTY )كه برای پیگرد جنایتكاران جنگی تاسیس شد، همكاری می‌كردند، ولی این رهبران به میزان ناچیزی این كار را انجام دادند. به رغم فشار بین‌المللی برای دستگیری بسیاری از مظنونین جنایت‌های جنگی، این افراد در آغاز دستگیر نشدند. در سال ۲۰۰۱، اسلوبودان میلوسویچ رییس‌جمهور سابق صربستان و برجسته‌ترین جنایتكار جنگی به منظور محاكمه شدن در خصوص ۶۰ فقره اتهام جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و نسل‌كشی به دادگاه ICTY تحویل داده شد. محاكمه میلوسویچ در سال ۲۰۰۲ آغاز شد ولی وی در مارس ۲۰۰۶ قبل از آنكه محاكمه اش به اتمام برسد، مرد. ICTY همچنین بیش از ۱۶۰ تن را به جرم نقض جدی قوانین بین‌المللی بشردوستانه در یوگوسلاوی سابق تحت پیگیرد قرار داد. مسعود جعفرشعار تحلیل : خبرگزارى ايسنا
  18. ممنون دوست عزيز ولي چه فايده كه آمريكا براش چند برابر جبران ميكنه
  19. دوستان عزيز حدود 2 هفته پيش كه من از كيش برگشتم اين هواپيمارو در حين فرود توي مهرآباد ديدم
  20. بله این مال موقعی ای که این همه ناو در خلیج فارس نباشند الان با این همه ناو امریکا میتونه حمله ایران به ناوهاش و نفتکشها رو تا حدود زیادی دفع کنه اگه ما هم مثل عراق دست روی دست بذاریم تا امریکا کم کم نیرو هاشو وارد منطقه کنه بعد ما رو غافلگیر هم بکنند اون وقت بخوایم بجنگیم باید نابود شدن کشورمون رو هم ببینیم ما زبونی میگیم قدرت منطقه ای هستیم ولی در عمل اوضاع یع جور دیگه هست کوچکترین واکنشی به این کار نشون نمیدیم دوست عزيز منظور من چيز ديگري بود . قول ميدم اگر دوباره اين سوالو از رييس جمهور محترم بپرسن باز اين جوابو مي فرماين
  21. به نظر من يه بخش فقط مخصوص بمب اتم بذازيم كه شامل دو قسمت استراتژي مثلا به عنوان اهرم سياسي و قسمت نظامي