Azarakhsh

Members
  • تعداد محتوا

    1,801
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Azarakhsh

  1. حسابی تایید می شود بابا این روسها رو فقط خدا می شناسه . الکی دلمون رو نباید به اینها خوش کنیم وگرنه ما هم مثل کوبا می شیم !! راستی کسی قضیه کوبا و شوروی رو می دونه ؟؟ اگه می دونه کامل بگین چون من کاملش رو نتونستم گیر بیارم
  2. من هر کار کردم نشد تو بخش اخبار نظامی بزارم!!! بعدشم منبع موثقه احتمالاً فردا بیاد تو اینترنت اونوقت همه حرفم رو باور می کنن!@! (مدیران سایت جای تاپیک رو درست کنند لطفاًً)
  3. (این خبر بسیار داغ مواظب باشید) یک فروند بالگرد نظامی اسرائیل در سرزمینهای شمالی سقوط کرد که البته چندتا کشته هم داشته!! البته خبری مبنی بر این که این که کار حزب الله بوده یا نه منتشر نشده اخبار تکیملی به مرور اعلام می شه (همه تو خماریش بمونین) به بخش خبر انتقال یافت . Babakim1
  4. این دیگه از اون حرفهای مثبت 65 سال بود دوست عزیز بوشهر اق 5 هاشو برا اورهال می فرسته تهرون حالا می خواد اف 14 اورهال کنه :!:
  5. Azarakhsh

    آموزش استفاده از گالری سایت

    آقا سعید این رو واسه من گفتی یا نه؟؟ من منتظر جوابما
  6. Azarakhsh

    شهيد سيد هادي نصرالله

    خوب دیگه آذرخش که کم الکی نیست :!:
  7. Azarakhsh

    شهيد سيد هادي نصرالله

    این مطلب هم از من البته از وبلاگ مرصاد امروز تقدیم به شما نام: هادي حسن نصرالله نام جهادي: هادي سطح تحصيلات : دبيرستان اسم دانشگاه يا حوزه: ندارد تاريخ ومحل تولد: روستاي البازوريه 1979 وضعيت اجتماعي: متأهل تعداد فرزندان: ندارد تاريخ تعهد به مباني ديني: پيش از سن تكليف تاريخ پيوستن به مقاومت: 1996 دوره‌هاي آموزشي: كوماندويي، رزمي، فرهنگي مهم‌ترين فعاليتهاي جهادي: شركت در بسياري ازعمليات ضد صهيونيستي آيا تاكنون دستگيرشده است ؟: بله....... خير ........ مدت دستگيري........ مكان دستگيري......... مشخصات فردي: آرام، شاد، راستگو، علاقمند به نماز شب و نيايش. تاريخ شهادت : 1۲/9/1997 مكان دفن: رژيم صهيونيستي پيكر او را حدود سه سال به اسارت گرفت و پس از آزادي در سال 2000 در گلزار شهداي بيروت "روضه الشهيدين" به خاك سپرده شد. *مادر شهيد: فاطمه ياسين شنبه شب مورخ 27 ژوئن سال 1998، كنار آقاي سيد حسن نصرالله در دفتر كارش در دبيرخانه حزب‌الله نشسته بودم. همه منتظر ورود كاروان پيكرهاي شهداي لبناني بودند كه در پي مذاكرات غيرمستقيم و موفقيت آميز ميان حزب‌الله و اسرائيل، به ميهن باز مي‌گشتند. پيكرها كفن پوش و در پرچم سرخ رنگ لبنان پيچيده شده بودند. به چهره آرام رهبر چهل ساله حزب‌الله كه ظاهري ساده و آراسته و محاسن سياه و انبوهي داشت و مرزي بين عمامه سياه و محاسن او ديده نمي‌شد، خيره شده بودم. او منتظر رسيدن پيكر فرزند خود، شهيد سيد هادي نصرالله بود كه يك سال قبل در نبرد با اسرائيليها در منطقه اشغالي «سجد» در نوار امنيتي جنوب لبنان به شهادت رسيده بود. همزمان سيد هادي موفق به عقب كشيدن پيكر او نشده بودند. اسرائيليها جنازه هادي را در اختيار داشتند و گمان مي‌كردند مي‌توانند شروط خود را بر رهبر داغدار حزب‌الله كه پيكر فرزند خود را نديده بود، تحميل كنند. درك احساس سيد حسن نصرالله درباره بازگشت پيكر فرزندش سيد هادي نصرالله چندان دشوار نبود، اما سخن درباره تحصيلات، نوجواني، همسالان، داوطلب شدن سيد هادي براي حضور در ميدان رزم، آخرين ملاقات او با پدر و واكنش مادر دادغديده، بسيار دشوار بود. در ميان سخنان سيد حسن، اين نكته توجه مرا جلب كرد كه گفت خبر شهادت فرزندش سيد هادي و سه نفر از همرزمان او را روز جمعه‌اي به او اطلاع دادند كه فرداي آن روز قرار بوده مراسم پرشوري با حضور توده مردم به منظور همبستگي با مقاومت برگزار شود. اين مراسم طبق سنتهاي نوگرايانه شيعه با عزاداري براي سرور شهيدان امام حسين بن علي (ع) آغاز مي‌شود و مراسم تعزيه خواني نام دارد و در آن مراسم واقعه كربلا و شهادت ابا عبدالله الحسين (ع) و برادران و فرزندان ايشان بازگو مي‌شود. در اين گونه مجالس، مردان شيعه قبل از زنان با صداي تعزيه خوانان به گريه و زاري و ريختن اشك مي‌پردازند و به كساني كه به خاندان اهل بيت (ع) ظلم كردند و آنان را به شهادت رساندند، لعنت و نفرين نثار مي‌كنند. سيد حسن نصرالله به من گفت، «سعي كردم با لغو مجلس عزاداري، برنامه مراسم را تغيير دهم تا برخي از افراد تصور نكنند كه به خاطر هادي و همرزمان او ترتيب داده شده است. اين شيوه مناسبي براي استقبال از پيكرهاي شهدا نيست. بر شهيد نبايد گريست. شهيد الگو و اسوه و مايه عزت و سربلندي امت است. طبق برنامه قرار بود كه بعد از مراسم عزاداري سخنراني كنم. هنگامي كه پشت تريبون قرار گرفتم با دهها دوربين تلويزيوني با نورافكنهاي قوي روبرو شدم. گرما فوق‌العاده طاقت فرسا بود. به ويژه اين كه نورافكنها حرارت زيادي توليد مي‌كردند و به چشم انسان آسيب مي‌رساندند مخصوصا براي كساني مثل من كه از عينك استفاده مي‌كنند، خيلي دشوار است. سخنراني را مثل هميشه شروع كردم و لحظاتي بعد احساس كردم چيزي را نمي‌بينم. از شدت گرما، عرق از سر و صورتم سرازير شده و شيشه‌هاي عينكم را پوشانده بود. خواستم دستم را دراز كنم و از روي ميز تريبون دستمال كاغذي بردارم و عرق روي چشم و صورتم و دست كم شيشه‌هاي عينكم را تميز كنم. اما در يك لحظه به فكرم رسيد كه برخي از دوربينهاي تلويزيوني هويت بيگانه دارند و ممكن است برنامه توليدي خود را به اسرائيل بفروشند و همه گمان كنند كه من براي فرزندم گريه و اشكهايم را پاك مي‌كنم، بنابراين ترجيح دادم صورتم خيس بماند، ولي به دست دشمن بهانه ندهم كه بگويد پدر داغديده، پشت تريبون ايستاده بود و براي جوان ارشد خود گريه مي‌كرد و در عين حال ديگران را به شهادت در راه خدا فرا مي‌خواند. من يكي از خانواده‌هاي شهدا بيش نيستم». شب هنگام، پيكر چهل شهيد را زير يكي از سوله‌هاي فرودگاه بين‌المللي بيروت، كنار يكديگر چيده بودند. دسته موزيك گارد رياست جمهوري براي نواختن مارش عزا وارد فرودگاه شد تا به شهداي راه آزادي ميهن اداي احترام كند. سيد حسن نصرالله نيز با يكايك پيكرهاي شهدا خداحافظي كرد تا به پيگر فرزند خود سيد هادي نزديك شد و در گوش عزيزش كلماتي را زمزمه كرد. سپس بر پيكر همه شهدا نماز ميت اقامه و با همه آنا خداحافظي كرد و مانند ساير خانواده‌هاي شهدا به سراغ كار خود رفت، با اين تفاوت كه او رهبر و مسئول كاروانيان آزاد سازي لبنان است. با اين وصف آيا داستان حزب‌الله با آزاد‌سازي سرزمينهاي اشغالي جنوب لبنان پايان يافته است؟ قطعا چنين نيست. هر چند كه پرسشهاي ديگري پيرامون بحث آينده حزب‌الله وجود دارند، قدر مسلم اين است كه نظام سياسي لبنان هدف بعدي حزب‌الله نخواهد بود. نه حزب‌الله اين هدف را دنبال مي‌كند و نه حاكميت لبنان گنجايش پذيرش خواسته‌هاي حزب‌الله را دارد. نگاه حزب‌الله قطعا به فلسطين خواهد بود، ولي نه حزب‌الله مي‌تواند بدون فلسطيني‌ها كاري را از پيش ببرد و نه شرايط فلسطين (رهبري و مردم) به اندازه كافي براي حزب‌الله مساعد است. و بالاخره مسلم است كه اسرائيل هم نمي‌پذيرد كه حزب‌الله به شكل قدرت بزرگ و توانمند و با استعداد و آماده رزم در هر زمان و در هر شرايط و اين بار در داخل فلسطين اشغالي حضور داشته باشد. كاملا روشن است كه قدرتهاي بزرگ و در راس آنها آمريكا به لبنان و سوريه فشار مي‌آورند تا ارتش لبنان را در مناطق آزاد شده جنوب مستقر كنند و بدين ترتيب نياز به حزب‌الله و مقاومت منتفي و شكوه حزب‌الله كمرنگ و نيروهاي مقاومت باري بر دوش امنيت داخلي لبنان شوند فضاي خانه را عطر نماز و نيايش پر كرده است... قلب پدر سرشار از شادي است... پدري كه به تنهايي، سختيهاي راه مقدس مقاومت و دردهاي امت را به دوش كشيده است... سحرگاه سرد روز چهار شنبه نوزدهم ژانويه سال 1979، پدر، اولين فرزند خود را گرم در آغوش مي‌گيرد و در گوش او اذان اقامه مي‌گويد، "حي علي الفلاح، حي علي خير العمل". از بدن نوزاد، شبنم مي‌تراود و بوي عطرآگين شبنم او با نسيم سحر درهم مي‌آميزد و در بلندترين قله "جبل الرفيع" مسكن مي‌گزيند. اين رايحه بهشتي، روح سيد محمد‌هادي نصرالله است كه 17 سال بعد به آسمان هفتم عروج مي‌كند. از آغازين روزهاي كودكي، نشانه‌هاي نبوغ، تيزهوشي، ثبات شخصيت، خوشرويي، مهرباني، خدمتگزاري و فروتني در سيماي محمد‌هادي هويدا بود. او همواره براي برادرانش محمد جواد و محمد علي و يگانه خواهرش زينب، برادري مهربان ودوستي وفادار بود. محمد‌هادي در سن چهارسالگي وارد مدرسه الناصر و سپس مدرسه الرسول الاعظم(ص) در شهر بعلبك در منطقه بقاع شد. پس از انتقال خانواده به بيروت، سيد ‌هادي تحصيلات خود را در مجتمع آموزشي المصطفي ادامه داد. اين مجتمع بزرگ آموزشي زير نظر حزب‌الله اداره مي‌شود. در سال سوم متوسطه و در حالي كه بيش از 15 سال نداشت، با موافقت پدر، به طور موقت ترك تحصيل كرد تا به صفوف رزمندگان مقاومت اسلامي بپيوندد، زيرا جهاد وشهادت در راه خدا همواره آرزوي قلبي او بوده است. محمدهادي در وصيتنامه خود چنين نوشته است: "اينك به ياري خداوند، مجاهدي از مجاهدان مقاومت اسلامي شده‌ام. هدف از پيوستن به مقاومت، آزاد‌سازي سرزمين جنوب لبنان و دفاع از حريم دين خدا و ناموس مردم است. از خداي متعال مسئلت دارم مرا در رديف شهيدان راه خود قرار دهد." حضور در صفوف مقاومت و ميدانهاي رزم، همه توجه و تلاش محمدهادي را به خود معطوف كرده بود و بسياري از روزهاي عمر خود را در جبهه‌هاي جهاد و قهرماني سپري ‌كرد و با ارتفاعات "جبل صافي" و"اللويزه" و"مليتا" انس ‌گرفت. هرگاه به شهر و خانه باز مي‌گشت، بيش از دو يا سه روز در خانه نمي‌ماند. زيرا تاب دوري از دوستان همرزم خود را نداشت و دوري از آنها را با راز و نياز با پروردگار و دعا و تلاوت قرآن جبران مي‌كرد. محمدهادي در روز چهارم آوريل سال 1997 با تشويق پدر و مادر خود، با دختر شيخ علي خاتون، پيمان زناشوئي بست. او در دوران نامزدي تلاش كرد از همسرش بانويي نمونه بسازد. سيد محمدهادي نصرالله كه يكي از رزمندگان مقاومت اسلامي بود و هر لحظه امكان داشت به فيض شهادت نايل شود، كوشيد همسرش را براي چنين روزي آماده كند و سرانجام تلاشهاي او به ثمر رسيدند. محمدهادي در روز دوازدهم سپتامبر سال 1997، به همراه تعدادي از همرزمان خود در جريان رويارويي با اشغالگران صهيونيست در نزديكي پايگاه اسرائيليها در محور سجد در جبل الرفيع در منطقه اشغالي اقليم التفاح به شهادت رسيد. بي ترديد نام او در حافظه تاريخ جاودانه خواهد ماند --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- هادي در آخرين خداحافظي، چون ساير شهيدان چهره‌ا‌ي بسيارآرام داشت. در مسير راه برگزاري مجلس ترحيم شهادت محمد‌هادي نصرالله فرزند دبيركل حزب‌الله كه مخصوص بانوان برپا شده بود، در اين فكر بودم كه در اولين ديدار با بانو فاطمه ياسين، مادر شهيد هادي نصرالله به او چگونه سلام كنم و چه بگويم.. آيا به او تسليت بگويم يا تبريك؟. در مسير راه فكر مي‌كردم با مادري غمگين، اندوهگين و دردمند كه باقيمانده اشك چشمان گريان خود را پاك مي‌كند، روبه رو مي‌شوم.. همه تصور من اين بود كه مادر شهيد باتسليت بانوان عزادار كه براي تسلي خاطر او آمده‌اند احساس آرامش مي‌كند، اما هرگز به ذهنم خطور نكرده بود كه در حسينيه حضرت زينب(س) در محله "حارة حريك" با صحنه‌اي خلاف آنچه كه فكرش را مي‌كردم روبه رو خواهم شد. بانو فاطمه ياسين، همسر سيد حسن نصرالله، خاطر عزاداران را تسلي مي‌داد و آنان را به بردباري فرا مي‌خواند و از آنان مي‌خواست فقط براي امام حسين(ع) گريه كنند. گاهي هم به نشانه افتخار به شهادت فرزند برومندش لبخندي بر چهره او نمايان مي‌شد. پرچمهاي زرد رنگ، حزب‌الله و پلاكاردهاي تبريك و تسليت شهادت بر در و ديوار ورودي حسينيه حضرت زينب(س) آويخته شده بودند. مادر و بازماندگان شهيد آرزو داشتند مراسم عروسي سيد هادي را در اين حسينيه برگزار كنند و به زودي از آنجا به خانه زناشويي برود. در جايگاهي در صدر مجلس، دسته گل بزرگي به چشم مي‌خورد و عكس شهيد، ميان گلها قرار داده شده بود. قاريان زن به ترتيب، آيه‌هاي قرآن را تلاوت مي‌كردند. دختران نيز داوطلبانه شيريني و حلوا ميان عزاداران توزيع مي‌كردند. پلاكاردهاي تبريك شهادت سيد‌هادي نصرالله به امام زمان(عج) و امام خميني (ره) و سيد حسن نصرالله، ديوار حسينيه را پوشانده و روي يكي از اين پلاكاردها نوشته شده بود كه وعده پيروزي ما بر اسرائيل، در كنار گذرگاههاي مرزي فلسطين اشغالي است. درصدر مجلس مادر شهيد و در سمت راست او، نامزد شهيد، دوشيزه بتول شيخ علي خاتون و نزديك او زينب نصرالله خواهر دوازده ساله شهيد و در سمت چپ فاطمه ياسين، مادر بزرگهاي پدري و مادري شهيد نشسته‌اند. بازماندگان شهيد با وقار و با نظم خاصي به مهمانان خوشامد مي‌گويند. دو تن از بانوان كه در جمع مادر و بازماندگان شهيد نشسته‌اند، عزاداران و تهنيت‌گويان را معرفي مي‌كنند. "خدا به شما پاداش نيك بدهد" و "شهادت برشما مبارك باشد" از جمله عباراتي بودند كه پيوسته به گوش بانو فاطمه ياسين، همسر سيد حسن نصرالله، مي‌رسيد. چشمان گريان برخي از تسليت‌گويان و سخناني نظير همه ما به شهادت ايمان داريم، اما توان تحمل چنين لحظاتي را نداريم، مادر شهيد را آزار مي‌دهند. عبارات تحريك‌آميز برخي از زنان هرگز خللي در صبر و شكيبايي مادر شهيد به وجود نمي‌آورد. بانويي به مادر شهيد گفت، "در تلويزيون همسرتان را آرام ديدم. انتظار نداشتم شما را هم اين قدر آرام و شكيبا ببينم، زيرا شما مادر هستيد". گويي برخي از دلداريها و عبارتها، روحيه مادر شهيد را دو چندان مي‌كند و امّ‌ ‌هادي به ناچار بر شانه برخي از تهنيت گويندگان دست نوازش مي‌كشد و رفتار انفعالي آنان را مهار مي‌كند. به محض اينكه يكي از دبيران شهيد سيد‌هادي نصرالله در مجتمع آموزشي المصطفي نگاهش به مادر شهيد مي‌افتد وياد شاگردش مي‌كند، بدون اراده مي‌گريد. بانوي ديگري درحالي كه نشانه‌هاي رضايت به قضا و قدر الهي را در چهره فاطمه ياسين مي‌بيند، ناگهان به گريه مي‌افتد. بانوي ديگري، از سيد‌هادي به عنوان الگو و اسوه جوانان متعهد لبنان نام مي‌برد و مي‌گويد، "اي كاش فرزندان ما هم مثل فرزندان شما بودند." "هادي واقعاً شايستگي اين نام را داشت. او انساني خدمتگزار، با اخلاق وپرهيزكار بود." اين سخن يكي از بانوان است كه در گوش ديگري زمزمه مي‌كند، "خداوند او را بيامرزد بسيار مهربان بود." به ايشان نزديك مي‌شوم و سؤال مي‌كنم، "با سه روز فراق چه مي‌كني؟" پاسخ مي‌دهد كه كاري از دستش ساخته نيست و مي‌گويد كه يك روز پيش در اخبار سراسري تلويزيون پيكر هادي را روي برانكارد ديده و او را از انبوه ابروان و شكاف سرش شناخته است. انگار به خواب رفته بود. نفس عميقي ‌مي‌كشد و مي‌‌افزايد، "آري به خواب رفته بود و شباهتي به مردگان نداشت." مادر سيد محمد‌هادي در پاسخ به اين سؤال كه آيا به هنگام تنهائي در خانه براي فرزندش گريه مي‌كند يا نه، مي‌خندد و مي‌گويد، "تاكنون گريه نكرده‌ام و تظاهر به گريه هم نمي‌كنم. صبر وشكيبايي نعمتي ارزشمند است كه خداوند به من ارزاني داشته است. از خدا مي‌خواهم كه اين نعمت را از من دريغ نكند." از او مي‌پرسند، "آيا همسران رؤساي سه قوه تاكنون به شما تسليت گفته‌‌اند؟" پاسخ مي‌دهد،‌ "الياس هراوي رئيس جمهوري پيشين وهمسرش تلفني به من تسليت گفتند. همسران برخي وزيران و نمايندگان پارلمان نيز براي تسليت نزد من آمدند." بر اساس كارت شناسايي باقيمانده از محمدهادي نصرالله، مشخص مي‌شود كه او ترجيح داده بود براي مدت كوتاهي تحصيلات خود را معلق نگه دارد و پس از دوره راهنمائي به صفوف رزمندگان مقاومت پيوست. حدود چهار ماه پيش از شهادت با دوشيزه بتول فرزند شيخ علي خاتون كه از دوران كودكي در شهر بعلبك با خانواده او همسايه بودند، عقد كردند و منتظر تكميل تهيه جهيزيه ازدواج بود تا زندگي مشترك را آغاز كنند. سيدهادي حدود سه سال بود كه درعمليات ضد صهيونيستي شركت مي‌كرد. در هرعملياتي كه در جنوب لبنان روي مي‌داد، مادر او، مانند همه مادران رزمندگان، انتظار شنيدن خبر شهادت فرزندش را داشت و هر روز براي ‌هادي و ساير همرزمان او صدقه مي‌داد. آخرين خداحافظي‌هادي با خداحافظيهاي پيشين متفاوت بود. مادر مي‌گويد، "‌هادي در آخرين خداحافظي بسيار آرام بود و لبخندي پنهان درچهره‌اش ديده مي‌شد، انگار مي‌خواست چيزي را از من پنهان كند. هنگامي كه به من اطلاع دادند هادي همراه سه رزمنده ديگر مفقود شده‌اند، تسليم اراده خدا شدم. به خدا توكل و همه چيز را به او واگذار كردم." فاطمه ياسين با افتخار بيان مي‌كند، "گمان مي‌كنم درتربيت فرزندم موفق بوده‌ام. با شهادت او بهره‌مند شدم. زيان نكرده‌ام و بي‌ترديد روز قيامت، نزد اهل بيت(ع) از من شفاعت خواهد كرد. اين دنيا گذرگاه آخرت است و هادي راه را كوتاه كرد." امّ هادي در برابر نگاههاي خيره و پر استفهام ديگران مي‌كوشد آنان را متقاعد كند كه به احساسات و عواطف خود اجازه نمي‌دهد بر او چيره شوند. او چنين مي‌گويد، "هنگامي كه احساسات برمن هجوم مي‌آورند، حضرت فاطمه زهرا(س) و صحنه وداع حضرت زينب(س) در كربلا را به ياد مي‌آورم. حضرت زينب با از دست دادن برادران و اهل بيتش اراده‌اش را از دست نداد. او در برابر فاجعه كربلا صبر و شكيبايي نشان داد. من فقط يك فرزندم را ازدست داده‌ام و در مقابل اين بزرگان چيزي نيستم. بايد ازاين عزيزان الگو بگيريم." او در واكنش به اسارت پيكر فرزندش سيد‌هادي توسط نظاميان صهيونيست مي‌گويد، "اين پيكر هم مانند اجساد ساير شهيدان مقاومت است، تفاوتي ميان آنان نيست. من نيز مادري چون مادر ساير شهيدان هستم. در اخبار شنيده‌ام كه دشمن پيشنهاد مبادله پيكر فرزندم با اجساد نظاميان صهيونيست را كرده كه در جريان عمليات ناكام انصاريه در لبنان مانده‌اند. او كورخوانده است و بايد پيكر همه شهيدان را بدهد و اسيران را آزاد كند. تنها يك پيكر را قبول نداريم و تسليم پيشنهادات وقيحانه اشغالگران نمي‌شويم." بانو فاطمه ياسين برتصميم خويش براي ادامه راه شهيد هادي نصرالله و فراهم نمودن زمينه پيوستن پسر دوم خود محمدجواد نصرالله به گروههاي مقاومت تأكيد دارد منبع وبلاگ بسیار ارزشمند http://mersademruz.blogfa.com شما در این وبلاگ می توانید عکسهایی از این شهید را ملاحظه کنید
  8. Azarakhsh

    شهيد سيد هادي نصرالله

    من خودم می خواستم یه تاپیک خیلی جامع تر از این بزنم که دوستان دیگه زحمت ما رو کم کردن :!:
  9. رفیق انگاری این خبر یه کم قدیمی (فکر کنم البته)
  10. امير ، محسن دره‌باغي به عنوان جانشين جديد فرمانده نيروي هوايي ارتش منصوب شد. یادم میاد آقا حکم امیر سرتیپ صفی خانی رو برای نیرو هوایی ابلاغ کرده بود!!! :!:
  11. یادم میاد آقا حکم امیر سرتیپ صفی خانی رو برای نیرو هوایی ابلاغ کرده بود!!!
  12. میگم دارین سطح علمی سایت رو میارین پایین بگین نه !! یه پست مشابه احتمالا قبلاً زده بودن !! بعدشم شما با سرچ جزیی تو اینترنت می تونستین اسامی همه رو پیدا کنین :!:
  13. عجب گیری کردیم ها عزیز اگه ساختن زیر دریایی به همین کشکی پشمی بود خوب الان من و تو هم داشتیم تو اعماق دریا ها واسه خودمون فاز می زدیم!!!!! :lol: عزیز وقتی ارتش یا سپاه می خواد یه طرحی رو اجرا کنه اول حدود یک سال یا بیشتر مطالعه می کنه بعد تازه مدل سازی می کنه بعد از این کارها اگه مدل یه جواب قابل قبول ارائه داد می شینن یه نمونه آزمایشگاهی یا نیمه صنعتی میسازن اونوقت اینقدر تستش می کنن تا اینکه مطمئن بشن می تونه جلو چه می دونم ناو فلان جنگنده بهمان دووم بیاره یا نه!!!! حالا بعد از حداقل سه سال اون طرح اگر جواب داد آماده تولید صنعتی و انبوه و در اختیار نیروهای عمل قرار می گیره!!! از اینها گذشته رفیق خیلی از طرحهایی که ارتش و سپاه اجرا می کنند آنقدر محرمانه تلقی می شن که فقط موقع عمل رو می شن(البته با طی مراحل بالا نه هردمبیل) دوستان یه خواهش اصلا نه التماس این همه سطح کیفی سایت رو با طرح یه همچین مسائل بچه گانه و پر از گاف خدشه دار نکنید :mrgreen:
  14. حالا خیلی پیشرفته است یا نه؟؟ یعنی از اون شبیه ساز هلیکوپتر ارتش هم بهتره؟؟
  15. Azarakhsh

    جانوران نظامي

    ایران هم از دلفین های تربیت شده استفاده می کند!!(با یه مربی ایتالیایی)
  16. همه ی جنگنده ها یا فقط میگ های 29 که قبلاً اعلام شده بود؟؟؟ (آخه کدووم اف پنجی می تونه 3000 کیلومتر بره ها )
  17. بابا این رو قبلاً رو هم گفته بود من چن روز پیش تو مجلشون هم خونده بودم!!! البته مطمئنم که راسته :|
  18. حالا مگه راستی راستی جنگ شده ؟(آ[ه من یه هفته است که هیچ تلویزیونی ندیدم!! مأموریتم ) حالا روسها پیروز شدن یا گرجه مرجه ها؟؟ :evil:
  19. هر کی فیلم موشکای حزب الله را خواست بگه تا واسش بزارم !! سلاحههای ضد زره شون 1:RPG 29 -7 AT-4 AT-5 مالیوتکا و چندتای دیگه بود!! البته من تو یکی از فیلمها توپ 154 رو هم دیدم (دل همتون بسوزه) اما این سلاح رو نه !! البته یه چند نوع RPG عجیب غریب هم بود!!
  20. اصل کارایی اسلحه است نه شکل شمایل !! کی میگه گالیل یه اسلحه موفق باشه در حالی که هست!!
  21. Azarakhsh

    ارتش قوي تر است يا سپاه

    اصلا چرا اسم تاپیک رو عوض نمی کنید با مضمون چگونگی هماهنگی ارتش و سپاه ؟؟ها
  22. Azarakhsh

    ارتش قوي تر است يا سپاه

    بابا چرا شماها این همه دنبال تفرقه اید !! ها مگه بدن انسان یه دست داره؟؟ ارتش و سپاه هر کدام بازوان یک دستند فهمیدی!!! و هر دو باید برای برداشتن چیزی اقدام کنند!!
  23. امام موسی کاظم حدیثی دارد به این مضمون: «هرکس ولایت ما اهل بیت را قبول نداشته باشد حتی لحظه ای بوی بهشت را هم استشمام نمی کند(در بعضی از روایات ادامه می دهد که با صورت او را به جهنم می اندازند!)» البته من نمی خواهم از ارزش کارشان بکاهم اما می هواستم بدانید که تمام فلسطین ها ناصبی یا همان دشمن سرسخت اهل بیت هستند خیلی بدتر از وهابی ها!!
  24. هيچ نگراني به خود را ه نديد البته تا وقتي كه سيد حسن رو داريم +رون آراد اسراييل (لعنه الله)آزادي آنها را منوط به آزادي يه جوجه خلبان به اسم رون آراد كرده. گفته شما يه گزارش از رون آراد به سازمان ملل ارايه بديد تا من هم يه گزارش از اين عزيزان!!!! چند روز ديگه (حدود 15ژوپن ) همه چيز معلوم ميشه!
  25. خيلي زحمت كشيديد من دو هفته پيش لينك كامل دانلود فيلم القدرات العسكريه الايرانيه رو گذاشتم اما بعد اومدم هم خودم بن شدم هم اونا پاك شدن!!! icon_cool تازه توش به ميگ 31 هم اذعان مي كنه