zed

VIP
  • تعداد محتوا

    1,735
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    4

تمامی ارسال های zed

  1. [b]قسمت اول[/b] [align=justify][color=darkred]ارتشبد حسن طوفانيان كه از 1312 به ارتش پيوست تا سال 1357 به ترتيب فرمانده آموزشگاه خلباني، رييس دايره 2 طرح‌هاي استراتژيك اداره سوم ارتش، معاون هوايي اداره سوم ارتش، مديرعامل سازمان صنايع نظامي، آجودان مخصوص شاه، رييس اداره خريد و سفارشات خارجي صنايع نظامي و جانشين وزير جنگ شد. او به عنوان مسوول خريدهاي نظامي ايران اطلاعات گرانبهايي از رفتار شاه و ارتش ايران داشت و به همين دليل خاطرات او خواندني است. ضياء صدقي از همكاران دانشگاه‌ هاروارد كه طرح تاريخ شفاهي ايران را تهيه و با رجال سياسي زمان شاه گفت‌و‌گو كرده در ارديبهشت 1364 در شهر واشنگتن با طوفانيان نيز گفت‌و‌گو كرده است. آنچه مي‌خوانيد بخش‌هايي از خاطرات طوفانيان درباره خريد سلاح از آمريكا و جزئيات آن است. البته اغراق‌ها و خودنمايي‌هاي كساني كه خاطرات خود را مي‌گويند نيز بايد مورد توجه قرار داد.[/color] [b]اولين خريد نظامي از آمريكا [/b] اما تو اداره طرح كه بودم اتفاق افتاد كه من اولين قرارداد خريد نظامي را با آمريكا بستم. يعني چه؟ يعني ما تا چهارم جولاي 1964 متكي بوديم به آن چه كه آمريكا به ما مي‌داد و ما چيزي نمي‌خواستيم. من آن جا يك گزارش نوشتم به شاه و در كميته در آنكارا به همين متفقين‌مان گفتم كه روس‌ها، براي اينكه Concept پيمان بغداد اين چه بود؟ دفاع در خط البرز، دفاع در مقابل كمونيسم در خط البرز. ما در آنكارا به اين‌ها گفتيم آقا جان اين خط البرزي كه شما درست كرديد روس‌ها از رويش پريدند آمدند در بغداد كودتا كردند، كمونيستي را آوردند پشت ما، من به شاه مي‌گفتم. گفتم ناصر آمده، مصر و ناصر نه قدرتش را داشت نه پولش را كه برود يمن جنوبي. من به شاه مي‌گفتم قربان اين يمن جنوبي ناصر نرفته، كمونيست‌ها اين را فرستادند در يمن جنوبي كه كنترل باب‌المندب را داشته باشند، جزيره سوكاترا و كنترل باب‌المندب. ما اين قدر گفتيم و شاه گفت تا اين ژنرال تويچر الان تو همين واشنگتن هست. اين ژنرال تويچر را فرستادند با من نشستيم برنامه براي امكان دفاع از جنوب ايران نوشتيم. بر اساس اين برنامه ما نياز داشتيم به يك لشكر زرهي در جنوب. بنابراين من به شاه گفتم، با شاه صحبت مي‌كردم. اين‌ها را فقط من صحبت مي‌كردم. حالا اگر من، من من بگويم شما چيز مي‌كنيد. اما بخواهيد صحبت مي‌كنم. [b]صدقي: [/b]خواهش مي‌كنم [b]طوفانيان-[/b] گفتم شاه بايد يك كاري بكنيم، بايد يك كاري بكنيم كه آن چيزي كه مي‌خواهيم بخريم. ما صد و شصت‌هزار تفنگ كهنه M1 داشتيم، تفنگ جنگ دوم جهاني، يك تعدادي تانك M47 كهنه، يك مقداري GMC كاميون كهنه، يك مقداري توپ كهنه. ما اصلا چيز نو نداشتيم. آن وقت 1964 بالاخره من رييس اداره طرح بودم، اين گزارشات را به شاه دادم، شاه صحبت كرد، قرار شد دولت آمريكا بر اساس اين طرح دويست‌ميليون دلار در ظرف 4 سال به ما وام بدهد كه وام اولش 50ميليون دلار بود و اين قرارداد چهارم جولاي 1964 را من امضا كردم. پس در نتيجه چون من طرف صحبت بودم و مكاتباتش را من از اداره طرح مي‌كردم اين اتفاق افتاد كه ما شديم رييس اداره خريد، ما رييس خريد نبوديم. اما اشخاصي كه دندان تيز كرده بودند براي يك ميزي كه بخرند صنار از روش ببرند اينها دائم حمله مي‌كردند. حمله اينها چه شكلي بود؟ حمله اينها اين ريختي بود، به اين شكل بود كه اينها نامه مي‌نوشتند به ستاد بزرگ، مخصوصا فرمانده نيروي هوايي، نامه به ستاد بزرگ مي‌نوشت كه سرلشكر طوفانيان در اداره طرح حق ندارد از نظر لجستيك و ماتريال دستور بدهد، اين رييس اداره طرح است ما پرونده‌هايمان قاطي پاتي شده. بالاخره يك روزي شاه، آريانا بود رييس ستاد بزرگ، به آريانا مي‌گويد، «خب، من نمي‌...» حالا شاه هم در عقب من آدم گذاشته بود، حالا بعدها من فهميدم يك كسي را پشت سر من گذاشته بود كه اين گزارشات (را) مرتب به او مي‌دادند. [b]نحوه خريد اف 14 واف 15[/b] مثلا شما مي‌شنويد كه ما اف 14 خريديم، شما مي‌‌گوييد كه اين اف 14 را مثلا نيروي هوايي خيلي رويش مطالعه كرده و كاركرده و اينها، آن وقت بعد تصميم گرفتند. ولي همچين چيزي نبود، همچين چيزي نبود.شاه به من مي‌گفت، «بين اف 14 واف 15 كدام را بخريم؟» من هم مي‌فهميدم چه خبر است؟ من هم مواظب خودم بودم. من مي‌رفتم فكر مي‌كردم، مطالعه مي‌كردم و كاملا مشخصات اف 14 را و مشخصات اف 15 را قيمت و Production و availability و در چه مراحلي است و اينها بررسي مي‌كردم و مي‌آمدم به شاه گزارش مي‌كردم كه ما تا اين جاها رفتيم. اما مي‌گفتم شاه اين مساله ساده‌اي نيست، اگر بخواهيد تصميم بگيريد بين اف 14 و اف 15 كدامش را بخريد اجازه بدهيد project manager اف 14، project manager اف 15 سفير آمريكا با وزارت دفاع، نيروي هوايي، نيروي دريايي، (براي اين كه يك هواپيمايش مال نيروي هوايي است و يكي‌اش مال نيروي دريايي). اينها بيايند دو تا رقيب در مقابل همديگر شاه را brief كنند. اگر همه راضي شدند كدام را بخرند آن وقت نظر بدهند. گفت، «خوب نظري است بكن.» ما آمديم با، سفير (كه) هلمزبود (آمباسا دورهلمز) با آمباسادور هلمز صحبت كرديم، يك هيات هوايي آمد يك هيات دريايي، ژنرال نمي‌دانم، (؟) هوايي بود با گرهارت مال دريايي، اينها آدميرالهاي دريايي آمدند.آن وقت توسعدآباد تو آن سالن نهارخوري دو تا رقيب تخته سه پايه‌هايشان را گذاشتند و دوربين‌هايشان را گذاشتند. اسلايدهايشان را گذاشتند كوروها و بررسي‌هايشان را گذاشتند. شاه آمد، شاه نشست، هلمزنشست، ازهاري رييس ستاد بزرگ نشست، خاتم نشست و من، دو تا رقيب در مقابل هم مشخصات هواپيمايش را availability و technical و قيمت و price و اكونوميك و همه چيزهايش را گفتند. پس اين جمعيتي كه اين جا نشسته بود، اين آدم‌هايي كه اين جا نشسته بودند مقام‌هايي بودند ديگر (كه) بايد تصميم بگيرند. آن وقت شاه بايد وقتي بلند مي‌‌شود چكار كند؟ من و شما كه الان اين جا نشستيم مي‌گوييم شاه بايد وقتي كه اينها را گوش كرد بلند شد از آن در برود تو دفترش، بايد بگويد خاتم بيا، من اين را قبول كردم يا آن را، ولي شاه اين كار را نمي‌كرد، مي‌دانيد چكار مي‌كرد؟ شاه مرا صدا مي‌كرد، مي‌گفت، «بياتو». ما رفتيم تو، گفت، «من قانع نشدم.» بلندشو برو آمريكا اينها را ببين. اين براي من خيلي خطرناك بود، خيلي خطرناك بود، ولي مي‌گفت پاشو برو ببين.[/align] لينك منبع :http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=149442 [b]قسمت دوم[/b] [align=justify][b]صدقي –[/b] از چه نظر آقا خطرناك بود؟ [b]طوفانيان –[/b] آخر نمي‌دانم، الان هم دلم نمي‌آيد بگويم براي اين كه آنهايي كه اشخاصي كه اين وسط بودند مي‌خواستند حق‌الحساب بخورند آدم را مي‌‌كشتند. چه بگويم؟ بالاخره ما پا شديم و آمديم. پا شديم و آمديم آمريكا. رفتيم Long Island اف 14 را ديديم. رييس نظارت اف 14 توي Long Island يك آدميرال بازنشسته بود به نام Tomzan، مي‌دانيد اف Tomcat 14 است كه اين اسمش گرفته شده از اسم دو تا آدميرال كه خيلي مهم بودند تو ارتش آمريكا، آن يكي‌اش نمي‌دانم اسمش چه بود ولي اين Tomzan بود. Tomzan به من گفت، «ژنرال طوفانيان اين يك آقايي كه وابسته دريايي آمريكا در ايران بوده آمده دلالي اين هواپيماي اف 14 را مي‌خواهد». گفتم اين كيست؟ اسمش كاپيتان پولارد است. گفتم اين كاپيتان پولارد چه‌كاره است؟ كيست؟ واسه چي؟ گفت، اين كاپيتان پولارد مي‌گويد من بودم كه در سال 1952 دلارها را بردم ايران و شاه را روي تخت سلطنت نگهش داشتم. [b]صدقي[/b] سال 1953 [b]طوفانيان- [/b]و شاه به من مديون است. بنابراين بايد به من حق‌الحساب بدهد، نمايندگي‌اش را بدهد. گفتم كه به هيچ عنوان ديناري براي اين هواپيماها به كسي نبايد بدهيد. گفت، Armed Services Procurement Regulation،ASPR گفت: در ASPR يك ماه دارد كه ما مي‌توانيم به توزيع‌كننده و نمي‌دانم چه اينها پول بدهيم. گفتم من ASPR را عوض مي‌كنم. نمي‌گذارم و ندهيد، قيمت‌تان را بياوريد پايين. رفتم لس‌آنجلس و اف 5 و اف SE و اينها را ديدم و برگشتم آمدم واشنگتن و رفتم پنتاگون. آن وقت يك آقايي رييس مي‌شود به نام اولدي. گفتم آقاي اولدي شما در ASPR تان ماده‌اي داريد كه حق‌العمل مي‌دهيد. گفت، بله. گفتم من خريدي كه مي‌كنم نمي‌خواهم حق‌العمل بدهم. گفت، آخر براي چه؟ گفتم نمي‌خواهم بدهم، پول دفاع مال مردم است، مال پيرزن‌ها است براي چه حق‌العمل بدهم، نمي‌دهم. بنابراين من مي‌خواهم به ASPR يك ماده براي ما اضافه كنيد. رفت و آمد و گفت نمي‌شود. گفتم نمي‌شود ندارد، من مي‌خرم، اگر خريدار منم مي‌گويم يك ماده بايد بگذاريد، يك note بگذاريد. يك note به ASPR اضافه كردم. يك note گذاشتم procurements for Iran خريد با ايران. در خريد اين ماده نوشته كه هيچ نوع حق‌العمل و پولي recurring expense حق ندارند منظور كنند. مي‌دانيد اين جا هم باز به ما حقه زدند، اين جا هم حقه بود. براي چه؟ براي اينكه بعدها كه گذشت... حالا خيلي رفتيم آن‌ور. [b]صدقي-[/b] خواهش مي‌كنم، بفرماييد. [b]طوفانيان-[/b] بعدها كه گذشت ما فهميديم كه اه، اين گرومن 25ميليون دلار به يكي داد. با مبلاس را صدايش كردم و گفتم بيا ايران. آمد ايران. گفتم من به شما چه گفتم؟ مگر نگفتم ديناري به كسي حق‌العمل ندهيد. شنيدم حق‌العمل... گفت، «آره» گفتم براي چه؟ گفت، قرارداد داشتيم. گفتم قرارداد چه داشتيد، قراردادت را ببينم. آقا يك قرارداد داشتيد با يك واسطه كه اين قرارداد اگر بر حسب آن قرارداد رفتار مي‌كردند 120 ميليون دلار براي آن خريد اين واسطه مي‌گرفت. بعد ديده بودند كه اين پول را نمي‌شود گرفت. آمده بودند نصفش كرده بودند شصت ميليون. باز ديده بودند نمي‌شود. يك كاري كرده بودند كه آخرش 25ميليون بود، آخرين تجديدنظرش بيست‌وپنج ميليون بود. بعد توهين‌آور. بالاخره ما آمديم و رفتيم وزارت دفاع. گفتم كه اين پول مال من است، مني كه مي‌گويم يعني دولت ايران. آخر از اين نور تروپ هم من چهار ميليون گرفته بودم. اينجا آمدند چك به من دادند. اين چك را بعد رفتم اينجا سفارت تو واشنگتن تلگراف كردم كه اين پول را من از نورپروت گرفتم. وقتي انقلاب شد اين متقلب‌ها اين دروغگوها اين كاغذ را آوردند توي تلويزيون و اينها كه ببينيد افسر شاه چه شكلي پول براي شاه گرفته؟ بابا اين نه افسر، من افسر شاه بودم؛ اما من پول براي شاه نگرفتم اين پول را از خزانه دولت آمريكا گرفتم. آن وقت گفتم اين 25ميليون دلار مال من است، يعني «من» متوجه مي‌شويد كه مال من يعني خزانه دولت. گفتند نه و ما دعوايمان شد. آن وقت «رامزفلد» بود وزير دفاع. گفتم كه بايد بدهد. اين مدير كل پرزيدنت است، گرومن زير بارش نمي‌رفت. تا بالاخره يك دفعه ديگر آمدم و جلسه شد و business line شد با رامزفلد. آن فيش هم رييس اداره فروش بود نشستند. گفتم ببينيد من يك روزي آمدم تو اين وزارتخانه (اين رامزفلد مرد منصفي بود،‌ من تقريبا نتوانستم نهار بخورم) گفتم آقاي رامزفلد من يك روزي آمدم اينجا من زبان انگليسي‌ام هم خوب نيست، ادبيات انگليسي نخواندم. من،‌ اين جمله‌اي كه الان به شما مي‌گويم به آن كسي كه جاي اين ژنرال فيش نشسته بود، گفتم من، گفتم كه خريدي كه من مي‌كنم نمي‌خواهم، گفتم من مخالف اين نيستم كه كسي كه كار مي‌كند حق كارش را نگيرد،‌ هر كسي كار مي‌كند بايد مزد كارش را بگيرد ولي من مخالف اين هستم كه يك كسي يك گوشه‌اي بنشيند الكي پول مردم را بگيرد؛ براي چه؟ من آمدم گفتم يك ماده‌اي بگذاريد كه من وقتي هواپيما، تانك، كشتي هر چه مي‌خرم پول مفت به كسي ندهيم. من ديگر ادبيات انگليسي را نمي‌دانم كه اين جمله‌اش را چه كار كنم من اين را گفتم. حالا داريد به من مي‌گوييد كه اين را ما جزو Recuring expense نگذاشتيم، اين را ما از corporate داديم. آخر از چه corporate ? corporateاي كه در حال ورشكستگي بود، آخر گرومن وقتي كه ما سفارش داديم. به او مي‌خواست قرض بكند، هيچ جا به او قرض نمي‌داد. اين مي‌خواست صد، دويست ميليون دلار قرض بكند كه كارش را راه بياندازد، كسي به او قرض نمي‌داد. بانك‌ها به او مي‌گفتند، يك نفر اول به شما قرض بدهد، كه شصت ميليون، پنجاه ميليون، هفتاد ميليون به شما قرض بدهد باقي‌‌اش را ما مي‌دهيم. اما تا يك كسي آن اولي‌اش را نداده ما نمي‌دهيم. اينها با من صحبت كردند. گفتم من به شما مي‌دهم. رفتم پهلوي شاه. گفتم اعلي‌حضرت من الان پول دارم با يك بهره متداول مملكتي هر چه كه ... اين پول را مي‌دهم به بانك مركزي يا بانك ملي هر كدام را كه بگوييد. [/align] لينك منبع : http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=149644
  2. zed

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [align=justify]فارس: نيروي دريايي ايالات متحده آمريكا چگونگي دسترسي غيرمجاز يك كاربر اينترنتي در ايران، به اطلاعات يكي از بالگردهاي ـ هليكوپترـ رياست جمهوري آمريكا را بررسي مي‌كند. آسوشيتدپرس اعلام كرد، كارمندان شركت نظارتي «تيورسا» ( Tiversa) هفته گذشته كشف كردند كه اطلاعات بالقوه حساسي درباره هليكوپتر يادشده، به وسيله منبعي در ايران كه با نام «بدخواه» از او ياد شده، مشاهده شده است. شركت تيورسا، اواخر سال گذشته ميلادي به يك شركت پيمانكار وزارت دفاع در مريلند، درباره وجود "دريچه‌اي باز " در شبكه‌اش كه اطلاعات مربوط به هليكوپتر را به خارج از سيستم بروز مي‌دهد، هشدار داده بود. اسكات هارر، سخنگوي اين شركت، اعلام كرد كه شركت آمريكايي لاك هيد مارتين ـ سازنده هليكوپترهاي جديد رئيس جمهوري آمريكا ـ منبع فاش شدن اطلاعات نبوده است. شركت لاك هيد طرف قرارداد چند ميليارد دلاري با ارتش آمريكا، براي جايگزين كردن هليكوپترهاي فعلي رياست جمهوري است كه پيش از 30 سال قدمت دارند. اسكات هارر نام منبع و مشتري شركت تيورسا را، كه موجب فاش اسرار هليكوپتر باراك اوباما شد، فاش نكرد. در همين حال كلايتون داس يكي از سخنگويان نيروي دريايي آمريكا گفت: "ما از اين موضوع اطلاع داشتيم و در حال بررسي آن هستيم. " به نظر مي‌رسد كه نيروي دريايي آمريكا چند ماه پيش از آنكه شركت تيورسا به آنها در اين مورد اطلاع دهد، از اين موضوع آگاهي داشته‌اند. كلايتون داس افزود كه "با اينكه اطلاعات در مورد هليكوپتر اوباما قديمي بوده و چندان اهميتي نداشته، ولي نبايد به هيچوجه در اينترنت منتشر مي شد. " شركت سيكورسكي كه سازنده 19هليكوپتري است كه در اختيار رئيس جمهوري آمريكا قرار دارد، در حال تحقيق در مورد منبع فاش شدن اين اطلاعات است. اين هليكوپترها به نام «مرين وان» معروف هستند. هليكوپترهاي جديد رياست جمهوري داراي سيستم دفاع ضد موشكي بوده و به امكانات ارتباطي پيشرفته‌تري مجهز هستند. لينك خبر : http://fardanews.com/fa/pages/?cid=77742[/align]
  3. با سلام خدمت همه دوستان گرامي همه تلاش آمريكا حفظ امنيت اسراپيل است و در اين راه از هيچ اقدامي دريغ نخواهد كرد . با اين وجود اينقدر هم بي عقل نيست كه منطقه را با دست خود به آتش بكشد . مقابله مستقيم نظامي يكي از راههاي ايران براي ضربه زدن به اسراپيل است و اين امكان وجود دارد كه ايران به صورت غير مستقيم و با واسطه منافع آنها را به خطر اندازد . ضمن آنكه پاسخ ايران يك پاسخ كشوري يا منطقه اي نخواهد بود بلكه يك پاسخ جهاني است اگر وقايع گذشته را مرور كنيم زماني كه در دولت بوش بيش از هر زمان ديگر بر طبل جنگ عليه ايران مي كوبيدند و براي حمله زمان تعيين مي كردند رهبر معظم انقلاب چند بار اين هشدار را به دولت بوش و همراهانش دادند كه موجب عقب نشيني آنها شد . به قول معروف در جنگ حلوا خير نمي كنند جنگ خسارت و كشتار و مصيبت دارد اما آنكسي پيروز خواهد بود كه تحمل ضربه پذيري اش بيشتر بوده و توان ضربه زدنش نيز بالاتر باشد و مطمپنا آن طرف اسراپيل نيست كه با چند موشك دست ساز حماس به لرزه مي افتد . در مورد قطعنامه هم نگران نباشيد مگر وضع از زمان جنگ ايران و عراق بدتر خواهد شد ؟ آن زمان كشور ما يكه و تنها در برابر دنيا ايستادگي كرد و مزد ايستادگيش را هم گرفت علي رغم آنكه هيچكدام از امكانات و نفوذ منطقه اي امروز را نيز نداشت . آن روز هم اگر مي توانستند از اين قطعنامه ها مي دادند امروز كه جاي خود دارد . مگر در مسپله هسته اي تا كنون پنج قطعنامه ندادند و ايران همه را رد كرد نتيجه چه شد ؟ امروز به اين نتيجه رسيده اند كه بايد مستقيم گفتگو كنند و با زبان ملايم حرف بزنند . تحريمها هم هميشه بوده و چيز جديدي نيست . ما از دل همين تحريمها ماهواره در مدار قرارداديم و به دانش سلولهاي بنيادي رسيديم و غني سازي اورانيوم انجام داديم و به اميد خدا در آينده در صنايع بيشتري حرف براي گفتن خواهيم داشت . ضمن آنكه به قول معروف ديگي كه براي من نجوشد مي خواهم نجوشد وقتي كشور من امنيت نداشته باشد ديگران هم مطمپنا نخواهند داشت حالا قطعنامه بدهند يا ندهند تاثيري ندارد بالاتر از سياهي كه رنگي نيست . خود آنها هم همين حسابها را مي كنند مطمپن باشيد
  4. [align=justify]رئیس سازمان فضایی کشور از پایان مطالعات نیازسنجی طراحی و ساخت ماهواره "بشارت" خبر داد و گفت: در صورت تایید مشخصات این ماهواره از سوی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی نسبت به ساخت آن اقدام خواهد شد. مهندس رضا تقی پور در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام این مطلب گفت: پروژه طراحی و ساخت ماهواره اسلامی "بشارت" در دست اجرا است که در این زمینه مطالعات امکان سنجی و نیاز سنجی به پایان رسیده است. وی افزود: هم اکنون در حال هماهنگی با کشورهای اسلامی عضو سازمان کنفرانس اسلامی هستیم تا مذاکراتی در خصوص مشخصات و کاربردهای ماهواره بشارت صورت گیرد. در صورت تایید، گامهای اجرایی برای طراحی و ساخت این ماهواره تحت عنوان ماهواره "بشارت" برداشته خواهد شد. تقی پور به جرئیات این ماهواره اشاره کرد و به مهر گفت: ماموریت ماهواره بشارت، سنجش از راه دور است که برای انجام ماموریتهایی چون مدیریت منابع طبیعی، مدیریت بلایای طبیعی، هواشناسی و نقشه برداری و ... بهره برداری می شود. رئیس سازمان فضایی کشور به ضرورت اجرای این پروژه در قالب کنفرانس اسلامی اشاره کرد و ادامه داد: با توجه به گران بودن فناوریهای فضایی اکثر کشورهای جهان با مشارکت سایر کشورها نسبت به طراحی و ساخت ماهواره ها اقدام می کنند. در ساخت و طراحی ماهواره بشارت نیز با توجه به اینکه اطلاعات ماهواره از فضا می تواند در اختیار کشورهای مختلف قرار گیرد از مشارکت کشورهای اسلامی استفاده خواهیم کرد تا در پایان پروژه اطلاعات و داده های آن در اختیار کشورهای اسلامی عضو سازمان کنفرانس اسلامی قرار گیرند. لينك خبر : http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=831245[/align]
  5. [align=justify]محققان دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا با ارائه گزارشی اعلام کردند سرعت بالای تولید روباتهای خودکار و نظامی که در نهایت منجر به بروز اختلالهای عملیاتی و نافرمانی آنها خواهد شد می تواند در آینده ای نه چندان دور به خطری خارج از کنترل تبدیل شود. به گزارش خبرگزاری مهر، محققان دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا تحت حمایت نیروی دریایی ایالات متحده گزارشی را مبنی بر خطر گسترش سریع روباتهای خودکار جنگی و اثرات آن در میان انسانها ارائه کرده اند. وجود چنین خطراتی از گذشته در آثار سینمایی مانند سری ویرانگرها اعلام شده بود که در آن زمان این تصاویر تنها قسمتی از یک فیلم تخیلی و دور از ذهن به شمار می رفت. اما اکنون حقایق غیر قابل پیش بینی در حال وقوع بوده و این رویاپردازیهای تصویری را به واقعیت تبدیل کرده است. برای مثال در سال 2007 یک روبات نیمه خودکار که توسط ارتش آفریقای جنوبی تولید و مورد استفاده قرار گرفته بود با عملکرد نادرست 9 سرباز از همرزمان خود را کشته و 14 سرباز دیگر را دچار مجروحیت شدید کرد. دانشمندان دانشگاه پلی تکنیک در گزارش خود اعلام کرده اند چه کسی را باید برای نقص در عملکرد و یا اشتباهات عمدی روباتهای خودکار جنگی مقصر دانسته و ملامت کرد؟ طراحان، تولیدکنندگان روباتیک، مسئولان شرکتهای روباتیک، ناظران روباتها، فرماندهای جنگی، رئیس جمهور ایالات متحده یا خود روباتها را؟ پاتریک لین یکی از نویسندگان این مقاله که با نام "روباتهای نظامی خودکار: خطر طراحی و عملکرد" منتشر شده معتقد است نیروهای محرک موثری در مسیر تولید این روباتها وجود داشته و آن را هدایت می کند که فرایند پیشرفت این صنعت را از کنترل خارج خواهد کرد. برای مثال مجلس آمریکا دقیقا تعهد کرده است تا سال 2010 یک سوم از تجهیزات هوایی و تا سال 2015 تمامی وسایل نقلیه زمینی باید بدون سرنشین شوند. بر اساس گزارش تلگراف، چنین ضرب الاجلی می تواند فشار بر روی گسترش و توسعه صنعت روباتیک را افزایش دهد. این گسترش می تواند شامل روباتهای خودکاری باشد که با شتابزدگی وارد بازار شده و از دقت طراحی و عملیاتی کافی برخوردار نباشند.[/align] منبع :http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=835474
  6. [align=justify]به گزارش خبرگزاري فارس، روزنامه البلاد چاپ بحرين در شماره ديروز يكشنبه مقاله‌اي را به قلم «مرتضى بدر» منتشر كرد كه در آن با اشاره به برگزاري سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و تمجيد از فداكاري‌ها و مقاومت ملت مسلمان ايران و پيشرفت‌هاي عظيم علمي و از جمله پرتاب ماهواره اميد، آن را نشانه عزم و اراده يك ملت جهت آزادگي و شكستن قيد و بندهاي وابستگي به بيگانه دانسته و گفته اين در حالي است كه برخي از كشورهاي عربي خود را همچنان در قيد و بند ذلت و وابستگي دربند كشيده‌اند. مشروح اين مقاله در زير آمده است: همين كه اوضاع و احوال دولت‌ها و ملت‌ها دگرگون شود، اختلافات و تفاوت‌ها آشكار مي‌شود و جوهر حقيقت برملا شده و خبرها، ماجرا و تحولات آن در صدر بحث و گفتگوي هر محفل و جمعي قرار مي‌گيرد و صفحات اول كتاب‌ها و روزنامه‌ها را پر مي‌كند و بحث روز انديشمندان، متفكران، فرهيختگان، تحليلگران و كارشناسان مي‌شود و با برگزاري همايش‌ها، نشست‌ها و كنفرانس‌ها و يا در صدر رسانه‌هاي گروهي بدان پرداخته مي‌شود. هفته گذشته با آغاز جشن‌هاي سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي ايران يك ماهواره‌بر ساخت داخل را بدون استعانت گرفتن از كارشناسان خارجي، به فضا پرتاب كرد. اين حادثه با توجه به زمان و محتواي آن چون رعد و برق در سراسر زمين بازتاب داشت و طنين افكند. خبرگزاري‌ها و كانال‌هاي ماهواره‌اي اين خبر را فوراً منعكس كردند. اين رويداد همه را شگفت زده كرد و دشمنان را قبل از دوستان و به كمين نشستگان را قبل از محبان و علاقمندان، مدهوش ساخت. رسانه‌هاي گروهي صهيونيستي از اولين لحظه اوج‌گيري ماهواره بر سفير2 و قرار دادن ماهواره اميد در مدار، لحظه‌اي آرام نگرفتند. توجه و اهتمام كارشناسان، تحليلگران و نويسندگان صهيونيست در قبال اين رويداد بسيار بيشتر و بالاتر از توجه آنان به انتخابات پارلماني اين رژيم غاصب بود، اين نگراني، هراس، ترس و وحشت صهيونيست‌ها پيروزي ديگري در ليست پيروزي‌هاي مسلمانان در مبارزات خود عليه صهيونيست‌ها رقم زد. اين يك دستاورد علمي پيشرفته‌اي است كه به دستاوردهاي نادر مسلمانان در دوران معاصر افزوده شده و باعث مي‌شود آنان را از وابستگي و تبعيت از ابرقدرت‌ها خارج كند و درعين حال اعلام شكست وابستگي است كه ايالات متحده آمريكا عليه اين ملت شجاع دنبال مي‌كند. ملتي كه از 30 سال پيش تصميم گرفته زندگي شرافتمندانه و آزاده‌اي را در دولتي با حاكميت مردمي و مردم‌سالاري داشته باشد و با گام‌هاي جدي در راستاي ثبات، رشد و توسعه در دولتي كه ثروت به طور عادلانه در آن توزيع مي‌شود به سوي سازندگي و توسعه پيش مي‌رود تا مثل برخي از ملت‌هاي طفيلي كه از ديواره‌هاي تمدن غربي بالا مي‌روند و دست كمك و مساعدت به سوي آنان دراز مي‌كنند، نباشد. ملت ايران 30 سال قبل تصميم گرفت وارد معركه شود و با قدرت، اقتدار و توكل بر خدا و اعتماد به عقل و خرد فرزندان خود، وارد مبارزه با ابرقدرت‌ها شد و با استناد به اعتقادات و تاريخ كهن خود، چون چراغي فروزان وارد علوم و فناوري مدرن شد. عليرغم محاصره از يك سو و از سوي ديگر 8 سال جنگ تحميلي كه منجر به انهدام زيرساخت‌هاي اين كشور شد و در آن زمان گفته مي‌شد كه كشور پنجاه سال به عقب بازگشته، امروزه شاهد به بار نشستن مقاومت، پايداري و جانفشاني‌هاي آن هستيم. ولي عقل‌ها و بازوان پرتوان فرزندان اين خاك و بوم در مدت كوتاهي آنچه را كه جنگ ويران كرده بود، بازسازي كرد و به سرعت به سوي علوم و فناوري مدرن و پيشرفته امروز روي آورد و همان كاري را انجام داد كه ژاپن پس از پايان جنگ جهاني دوم كرد و گام‌هاي سريع و درخشاني را در زمينه صنايع سنگين و متوسط برداشت و آن را در رده كشورهاي پيشرفته اقتصادي قرار داد. و اين اتفاقي نبود كه «ويتالي لايوتا» مدير شركت روسي سازنده موشك اعلام كرد «به دانشمندان ايراني مراتب تقدير و احترام خود را ابراز مي‌كنم، آنان نشان دادند كه موشك‌هاي آنان به هر نقطه جهان دسترسي دارد.» در جديدترين گزارش بين‌المللي آمده است كه ايران در بين 179 كشور جهان، رتبه چهارم را در پيشرفت و مدرنيزه كردن عرصه‌هاي مختلف كسب كرده است. عليرغم پرداختن به روند سازندگي و بازسازي در داخل كشور، مسئله فلسطين در متن مسايل ديني و ملي آن قرار گرفته و با ورود به مبارزات، قدرت مضاعفي را به مسئله فلسطين افزود و با تمامي قدرت و توان خود در جهت حمايت و تقويت از فرهنگ مقاومت كوشيد. به ويژه پس از اينكه برخي از طرف‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي – از طريق طرح‌ها و ابتكارات تسليم – سعي داشتند آينده فلسطين را نابود كنند. «عبدالباري عطوان» سردبير روزنامه القدس العربي در يك مقاله تحليلي سعي كرد به مناسبت سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، بين ايران و جمهوري عربي مصر، مقايسه‌اي ارائه دهد. وي در اين مقاله مي‌نويسد: «دولت مصر طي اين مدت وارد هيچگونه جنگي نشده در حالي كه طي اين مدت ايران جنگ هشت ساله‌اي را پشت سرگذاشته با اين وجود تفاوت زيادي بين دو كشور در زمينه‌هاي مختلف وجود دارد، ايران به سوي آسمان پر مي‌كشد و به فضا دست مي‌يابد در حالي كه دولت مصر به زمين فرو مي‌رود و با واردات فناوري قاچاق از آمريكا، به دنبال تونل‌هاي رفح مي‌گردد.» از قديم گفته‌اند كه: «به جز درخت ميوه دار را قطع نكن.» و اين حقيقت امروز ايران است كه با گام‌هاي محكم و استوار در راستاي پژوهش‌هاي علمي و فناوري هسته‌اي و موشكي، توسعه صنعتي و كشاورزي پيش مي‌رود به حدى كه در برخي از محصولات خود نه تنها به مرحله خودكفايي مي‌رسد بلكه آنها را به خارج كشور و از جمله كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس نيز صادر مي‌كند. ما امروزه از پرتاب نيزه‌ها به سوي ايران از سوي برخي از نويسندگان عرب وابسته به كشورهاي ميانه‌رو، تعجب زيادي نمي‌كنيم، ولي اين سؤال را مطرح مي‌كنيم كه « اين كشورها چه زماني اراده خواهند كرد تا قيد و بندهايي را كه خود را به وسيله توافقنامه‌هاي ذلت‌بار، به بند كشيده‌اند، بشكنند و از آن رهايي يابند؟» لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711280128[/align]
  7. با سلام خدمت همه دوستان گرامي به نظر من چند جاي اين گزارش اشكال دارد و در كل مشكوك است : [color=red]بر اساس گزارش روزنامه صهیونیستی يديعوت آحارونوت؛ «طرح ترور مغنیه با دستگیری یکی از مسئولان تشکیلات امنیتی حزب‌الله در عراق به نام علی موسی دقدوق در نزدیکی یکی از مراکز شیعه در کربلا در ژانویه سال گذشته آغاز شد. دقدوق که در سال 2005 از سوی عماد مغنیه برای آموزش نیروهای مقتدی صدر به عراق رفته بود، به دلیل داشتن مدارک جعلی توسط نيروهاي امنيتي عراق به شکل تصادفي بازداشت می‌شود». [/color] همانطور كه در اين چند خط مشاهده مي شود به خواننده چنين القا مي شود كه حزب الله مسپول و مشغول آموزش نيروهاي مقتدا صدر بوده است آنهم از سال 2005 توسط فردي كه ادعا شده از نزديكان شهيد مغنيه بوده است و پر واضح است كه خواننده پس از آن نتيجه مي گيرد حزب الله سر خود نمي تواند آموزش يك گروه شبه نظامي در عراق را برعهده بگيرد مگر با دستور و هماهنگي و حمايت ايران . پس ايران حداقل حامي يكي از تشكيلات شبه نظامي ( يا به قول غربي ها تروريستي ) در عراق است كه دست بر قضا با آمريكا هم مشكل دارد پس خواننده نتيجه خواهد گرفت ايران حامي تروريسم است اما تناقضات : 1- چه كسي مامور حزب الله را در كربلا دستگير كرده است ؟‌ همانطور كه مي دانيد از اولين مكانهايي كه اداره امنيت آن پس از اشغال عراق به عهده نيرو هاي عراقي قرار گرفت كربلا بود پس حتما نيروهاي دولت قانوني عراق يعني دولت نوري مالكي وي را بازداشت كردند و از طرفي اگر وي يكي از ماموران امنيتي مهم حزب الله بوده كه با شهيد عماد مغنيه در ارتباط باشد محال ممكن است حزب الله نفهميده باشد و از طريق ايران به دولت مالكي براي آزادي وي فشار نياورده باشد يا حداقل اقدامات پيشگيرانه را براي نخوردن ضربه اطلاعاتي انجام نداده باشد . در اين صورت هيچكدام از اطلاعات به خصوص اگر از سال 2005 در عراق باشد و به لبنان نرفته باشد به درد نخواهد خورد . 2 - دستگيري با پاسپورت جعلي به شكل تصادفي دومين مورد تناقض است و بيشتر انسان را ياد فيلمهاي جاسوسي هاليوود در زمان جنگ سرد مي اندازد . اولين اصل در فعاليتهاي امنيتي به خصوص در رده هاي بالا فراهم آوردن پوشش مناسب براي فعاليت است كه نمونه هاي آن را در پوششهايي مثل خبرنگار يا بازرگان يا متخصصين تحت پوششهاي اقتصادي و فرهنگي و حتي امدادي در سراسر دنيا مي بينيم كه براي اين افراد جور كردن پاسپورت اصل هيچ كاري ندارد به خصوص اگر از طرف يك تشكيلات مرتبط با يك دولت در تماس باشند 3 - كسي كه در رده بالاي امنيتي باشد بدون محافظ و چتر حفاظتي تردد نمي كند و مانند يك آدم عادي كوچه و بازار آن هم با پاسپورت جعلي در كشور بيگانه اين طرف و ‌آن طرف نمي رود تا به صورت كاملا تصادفي به دام بيافتد [color=red]اين گزارش در ادامه آورده است: بعد از یک بازجويي کوتاه، دقدوق به ماموران سازمان اطلاعات آمريکا تحويل داده شد. بازجویان سازمان سیا قدر «گنجي را که در دستشان افتاده بود» به خوبي دانستند زيرا دقدوق يکي از نزديکترين افراد به مغنيه به شمار مي‌رفت. دقدوق نهایتاً پس از سه هفته بازجویی، شماره تلفن‌هاي مغنيه و همچنين شماره تلفن‌هاي افراد نزديک به وي را در اختيار ماموران آمريکايي قرار داد. [/color] اين قسمت مي خواهد بگويد عراقي ها و بعد آمريكايي ها به موقع فهميدند چه گنجي دستشان افتاده و ايران و حزب الله و مخصوصا شهيد عماد مغنيه نفهميدند چه گنجي را از دست دادند و هيچ گونه پيشگري اطلاعاتي و امنيتي انجام ندادند تا در نهايت پس از سه هفته !!! تمام شماره تلفنهاي مهم اعضاي حزب الله لو رفت !!! سپوال : با داشتن اين همه شماره تلفن و شنود آنها آنهم از تمام نقاط دنيا !!! آمريكايي ها و اسراپيليها چرا هنوز دنبال شبكه مخابراتي امن حزب الله هستند و مي خواهند به هر طريق ممكن آن را از بين ببرند افراد حزب الله مطمپنا گفتگوهاي مهم خود را از طريق تلفنهاي معمولي انجام نمي دهند چرا كه اگر چنين بود شهيد مغنيه بيست و پنج سال موفق به فرار از چنگ زبده ترين ماموران اطلاعاتي دنيا نمي شد [color=red]يديعوت آحارونوت در ادامه به نقل از افسر سابق سازمان اطلاعات لبنان که يک‌سال پيش مامور تحقيق درباره ترور مغنيه شده، می‌نویسد: آمريکايي‌ها اطلاعاتي را که از دقدوق بدست آورده بودند در اختيار سازمان موساد گذاشتند چرا که منافع مشترک وجود داشت. آمريکايي‌ها خواستار از بين بردن مغنيه بودند و اسرائيلي‌ها نيز به ويژه در قبال دست داشتن او در اسير کردن دو نظامي اسرائيلي در ژوئيه سال 2006، منتظر تسويه حساب با او بودند. این گزارش در بخشی دیگر تاکید کرده است: امکان ترور مغنيه به علت ارتکاب يک اشتباه به وجود آمد. آن اشتباه اين بود که شماري از افراد مي‌دانستند عماد مغنیه در مراسمي به مناسبت بيست و نهمين سالگرد انقلاب اسلامي در دوازدهم فوريه سال گذشته در سفارت ايران در سوريه حضور خواهد يافت و با سفير ايران در دمشق ديدار خواهد کرد. طراحان ترور از يک شب قبل مغنيه را تعقيب کردند و از تصويري که دقدوق از مغنيه ترسيم کرده بود استفاده کردند. تمام تلفن‌های وی توسط سازمان موساد شنود شد و مشخص گشت که مغنيه از همراهان و راننده خود خواسته است در اطراف خانه‌اي که در آن بود حاضر نشوند. مغنیه همچنین به تنهایی در خودروی پاجروی خود رانندگی کرد. [/color] گفتگو با انيس نقاش كه از دوستان نزديك و به نوعي از اولين اساتيد شهيد مغنيه بود در گفتگو با خبرگزاري فارس اين نظريه را رد مي كند : [color=blue]* ماجراي ترور ايشان به چه صورت بود؟ *انيس نقاش: من شنيدم كه اين پنج ماه آخر، كارش تقريباً در خارج لبنان بوده و روي تشكيلاتي غير لبنان كار مي كرد. مثل عراق و فلسطين و سوريه. فلذا در جاهاي ديگر مجدانه مشغول بود. امنيت سوريه احتياطاتش مثل لبنان نبود. امنيت سوريه تا بخشي مي تواند اين كار را بكند، لكن تشكيلاتي مثل تشكيلات خودشان در لبنان بايد مي بود. لذا اين يك نقطه ضعف بود. ديگر اين كه عواملي كه در شبكه هاي مختلف كار مي كنند و ديگر اين كه در سوريه امنيت مثل لبنان نبود. يعني او وقتي به ايران هم مي آمد، به او مي گفتم مواظب خودت باش، اين جا اين قدر هم امن نيست، درست است كشور جمهوري اسلامي است، اما ممكن است چهار پنج تا منافق كه براي آمريكا كار مي كنند، درحالي كه ايراني هم هستند بيايند و شما را ترور كنند. البته ايران هم آن امنيت را نمي تواند پياده كند. آن جا كشور خودشان است. يعني در لبنان بهتر مي توانند مسائل امنيتي را پياده كنند. * آيا شهيد مغنيه در رفت و آمدهايش محافظ هم داشت؟ *انيس نقاش: به خاطر اين كه كسي عكسي از او نداشت و چهره او را نمي شناختند، او به راحتي مي رفت و مي آمد. با اسامي مختلف مي آمد و اصلاً شما نمي دانستي كه اين چه كسي است. [/color] [color=blue]* لطفا آن چه را از ماجراي ترور شهيد مغنيه متوجه شديد براي ما هم بگوييد. * انيس نقاش: عماد يك آپارتمان در جائي مثل منطقه اكباتان تهران در دمشق داشت. ساختمان هاي زيادي دور تا دور است كه وسط آن هم پاركينگي بزرگ است. پاركينگ آن عمومي بود يعني هركسي مي آمد و جائي خالي پيدا مي كرد، پارك مي كرد. عماد از آپارتمان كه خارج مي شود، مجبور است مقداري راه را طي كند تا به پاركينگ برسد. نزديك اين راه، يك ماشين پارك شده بوده كه وقتي مي خواسته از آپارتمان خارج شده و به سوي ماشينش برود، آن ماشين منفجر مي شود. * يعني ماشين منفجر شده اي كه تصاوير آن منتشر شده، متعلق به عماد نبوده؟ *انيس نقاش: نخير، ماشين خودش نبوده است. روزنامه "ساندي تايمز " هم اشتباه نوشته است و من هم به آنها گفتم. لكن آنها قبول نكردند. اسرائيل مي خواهد بگويد كه مثلا با مهارت در ماشين خود او بمب را كار گذاشته اند يعني زير صندلي كه اين غلط است. وقتي من در بيروت بودم ساندي تايمز با من تماس گرفت و گفت: "خبرنگارما در اسرائيل اين گونه مي گويد، نظر شما چيست؟ آيا تأييد مي كنيد؟ " گفتم: "نخير اين يك دروغ است. من جنازه عماد را ديده ام، سر او سالم بود و تركش هاي ريزي به او اصابت كرده بود و حتي سوختگي اش درجه سه بود. " يعني اين طور كه شما ادعا مي كنيد، در درجه اول بايد سر ايشان مي رفت. بعداً هم يكي از بچه هاي حزب الله كه از دمشق برگشته بود، در صحبتي كه با من داشت، اين را تأييد كرد و گفت كه ماشين در مسير راه او منفجر شده است. به خبرنگار ساندي تايمز گفتم: "آيا مي شود شما اين را رسماً تكذيب كنيد؟ " گفت: "خير. اگر شما بخواهيد ما مي گوييم يكي از عناصر حزب الله اين را گفته است. " ساندي تايمز در لندن اين را قبول نمي كرد و ادعاي اسرائيلي ها را پذيرفته بود. * بدن شهيد مغنيه بيشتر از كدام ناحيه مورد اصابت قرار گرفته بود؟ - انيس نقاش: از پهلو، از بالا به پائين، كل بدنش پر از تركش هاي ريز شده بود. * آيا كس ديگري هم با او بوده است؟ *انيس نقاش: خير، تنها بوده. همان شب در سفارت ايران در دمشق مراسمي بوده است و آقاي "سيداحمد موسوي " سفير جديد ايران، به مناسبت پيروزي انقلاب در آن جا مراسمي داشته است. اما عماد به آن جا نرفته است. اينها مي خواهند بگويند كه ما دانستيم رفته است پيش سفير و از نزد او آمده است. درحالي كه اين دروغ است. آنها فقط مي دانستند كه او در آن جا آپارتماني دارد. * آيا عماد با خودش اسلحه حمل مي كرد؟ *انيس نقاش: بله! ايشان اصلاً بدون اسلحه حركت نمي كرد. * اسلحه اش چي بود؟ *انيس نقاش: يك قبضه كلت "رولور " داشت. يك بار به او گفتم كه من رولور دوست ندارم، ولي او گفت: اين اسلحه سريع شليك مي كند. كه گفتم: من دوست ندارم و بيشتر از كلت برتا استفاده مي كردم. * آيا عماد قبل از اين ترور شده بود؟ *انيس نقاش: خير. البته خيلي سعي كردند ولي هيچ گاه موفق نشدند. [/color] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711250939 در كل به نظر من اين گزارش نوعي رد گم كردن است و اينكه مي خواهند به خواننده القا كنند اسراپيل و آمريكا چه توانايي هايي دارند كه حداقل نقض آنها را در جنگ 22 روزه غزه ديديم جايي كه با آن همه امكانات نه تنها اعضاي اصلي حماس را نتوانستند از بين ببرند بلكه حتي جاي موشكهاي حماس را هم پيدا نكردند و مي دانيم كه نفوذ امنيتي موساد در فلسطينيها خيلي بيشتر از حزب الله است منتظر نظرات ارزشمند دوستان در اين باره هستم
  8. [align=justify]به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در غزه، بعد از پيروزي عظيم مقاومت فلسطين در غزه و پايداري آن در برابر ماشين جنگي ر‍ژيم صهيونيستي و جلوگيري از دستيابي اين رژيم تروريستي به اهداف خود، خبرنگار فارس توانست از برخي از شيوه‌ها و ترفندهاي مقاومت در ميدان نبرد با دشمن صهيونيست آگاهي يابد كه در چند بخش ارايه خواهد شد. در بخش نخست بايد بگوييم كه مقاومت فلسطين موفق شد تا با طراحي نوعي پوشش استتاري در اندازه‌هاي ويژه هواپيماهاي جاسوسي رژيم صهيونيستي را فريب دهد به گونه‌اي كه اين هواپيماها با وجود پرواز مداوم خود در طول جنگ بر فراز آسمان نوار غزه قادر به شناسايي اين پوشش استتاري نبودند. يكي از نيروهاي مقاومت فلسطين درباره توانايي مقاومت در تداوم شليك موشك‌ها با وجود پرواز هواپيماهاي جاسوسي رژيم صهيونيستي گفت: اين پوشش استتاري به همراه سيستم وي‍ژه پرتاب موشك و بكارگيري تاكتيك‌هاي جديدي در اين زمينه به تداوم شليك موشك‌ها كمك مي‌كرد و اين سيستم ويژه موشكي متكي بر تحول و مدرن كردن ايده‌اي ابتكاري است كه ويتنامي‌ها در جنگ با آمريكا استفاده مي‌كردند. وي افزود: عمل به اين ايده در زير زمين براي حفاظت از افراد در برابر حملات هوايي و توپخانه‌اي و مخفي شدن امن و امان با وجود حملات متعدد انجام مي‌شد. اين مبارز فلسيني گفت: مقاومت حفره‌هاي لازم را ايجاد و در هر يك از آنها وسيله‌اي شبيه به بشكه‌اي فلزي مجهز به موشك‌هاي "گراد " و دست ساز به صورت مايل قرار مي‌داد به گونه‌اي باعث پرتاب موشك‌ها به طور مايل و نه عمودي مي‌شد زيرا در صورت شليك عمودي موشك‌ها به محل پرتاب خود اصابت مي‌كرد. وي افزود: اين شبكه موشك‌ها به سيستم پرتابي متصل شد كه با زمان سنج كار مي‌كرد و اينگونه موشك‌ها شهرك‌هاي صهيونيست نشين و تجمعي نظاميان اشغالگر را از مناطقي كه آنها اشغال كرده بودند، هدف قرار مي‌داد. اين مبارز فلسطيني گفت كه اين حفره‌ها به خوبي مخفي و نيروهاي شليك كننده موشك‌ها از مناطق شليك آنها بسيار دور هستند. منبع :http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711150705[/align]
  9. با سلام خدمت همه دوستان گرامي با توجه به نظرات مختلفي كه در مورد علل و نتايج حركت نخست وزير تركيه در اجلاس داووس در مطالب دوستان مشاهده كردم مناسب ديدم مطلب زير را كه به بررسي ابعاد اين مسپله پرداخته است را خدمت شما عزيزان اراپه دهم . اميدوارم كه مفيد واقع شود : [b]"اخوان" ترکيه (يادداشت روز) [/b] نقش ترکیه در خاورمیانه در دوره قدرت گرفتن اسلامگراها همواره محل بحث و گمانه زنی بوده است. روابط فعال ترکیه با همسایگان جنوبی، شرقی و غربی اش با روی کارآمدن اسلام گراها در آنکارا آغاز می شود. از این رو که بسیاری مایلند بدانند اولا ترکیه در خاورمیانه در نقش «بدیل» کار می کند و یا «مکمل» و ثانیاً در نهایت، ترکیه به کدام از دو اردوگاه «غرب» یا «مقاومت اسلامی» ملحق شود. دولت اسلام گرا در ترکیه در طول 6 سال ریاست خود بر قوه مجریه همواره از سوی کانون های مختلف و با اهداف سیاسی این کانون ها بعنوان پدیده ای «مبهم» مطرح شده است. بعضی به ریشه های حزب عدالت و توسعه و تعلق آن به جامعه روشنفکر ترکیه توجه داده و در عین حال آن را «فاقد ریشه» معرفی کرده اند. بعضی دیگر، اسلام گراهای ترکیه را با اشاره به سرسختی رهبران آن در مورد قانون حجاب «قشری» خوانده اند. بعضی دیگر به اصرار ترکیه- و از جمله اسلام گراها- به پیوستن به اتحادیه اروپا و الحاق به بازار جهانی اشاره کرده و نتیجه گرفته اند که اسلام گرایی برای اردوغان و حزب او یک ابزار سیاسی است و نه هدف اساسی. بعضی دیگر با اشاره به روابط ترکیه با رژیم صهیونیستی و نیز روابط دوجانبه لائیک ها و اسلام گراها در ترکیه نتیجه گرفته اند که ترکیه بخشی از یک «کنسرت منطقه ای» است که اگرچه صدای آن با صدای بقیه اعضای کنسرت متفاوت است ولی این تفاوتی تعریف شده و پذیرفته شده است. بعضی دیگر از حدود سال 1362 که تورگوت اوزال در ترکیه نخست وزیر گردید، گفته اند اساساً اسلام گرایی در ترکیه یک «ماموریت» است توسط غرب طراحی شده و هدف آن کاستن از رونق بازار «مدل ایران» است بر همین اساس به تعداد تحلیل های متفاوتی که از اسلام گرایی ترکیه و نقش آن در خاورمیانه ارائه گردیده است، درباره ماهیت و اهداف رفتارهای اسلام گرایانه مقامات فعلی آنکارا-از جمله حمله شدید اردوغان به رژیم صهیونیستی و دفاع او از مظلومان غزه در اجلاس داووس- قضاوت ها و نتیجه گیری های متفاوت و متضادی به وجود آمده است. برای آنکه به ماهیت موضوع نزدیک شویم، ذکر نکاتی ضروری به نظر می رسد: 1-تاسیس حزب عدالت و توسعه در ترکیه در ادامه تلاش اسلام گرایان در ترکیه برای به دست گرفتن اداره امور می باشد. پیش از این نجم الدین اربکان رهبر حزب منحل شده فضیلت در سال 1375 اولین دولت اسلام گرا- هرچند ائتلافی- را پایه گذاری کرد و قبل از حزب اربکان نیز حزب سلامت-رجایی کوتان- در این راه تلاش کرده بود. حتماً به یاد دارید که خانم مروه کاواکچی عضو حزب سلامت به مجلس راه یافته بود ولی به دلیل اصرارش بر حفظ حجاب شرعی از مجلس اخراج شد و او در پشت تریبون مجلس اعلام کرد: «حفظ حجاب برای من از حضور در این مجلس و یا گرفتن هر پستی در دولت مهمتر و ارجح است.» اسلام گرایان امروز ترکیه- عضو هر حزبی که باشند- بخشی از «جمعیت اخوان المسلمین» می باشند و همه می دانند که در میان اهل سنت- اعم از عرب و غیرعرب- ریشه دارترین «جریان سیاسی»، اخوان المسلمین است که سابقه تشکیل آن به حدود 120 سال قبل می رسد و بنیانگذاران آن مصری و سوری بوده اند- البته می دانند که در 120 سال پیش سوریه، مصر، ترکیه و دهها کشور عربی دیگر یک ملت بودند و ذیل حکومت سلطان عبدالحمید عثمانی قرار داشتند. گروه اخوان المسلمین در حال حاضر بر سه کشور- ترکیه، سودان و فلسطین- حکومت می کند و در اداره کشورهای افغانستان، پاکستان، لبنان، اردن و تونس سهم قابل توجهی دارد. دولت اردوغان، دولت هنیه، دولت حسن البشیر سه دولت اخوانی اند. پرفسور برهان الدین ربانی رئیس جمهور سابق افغانستان، ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزی، عبدالرحمن رئیس جمهور سابق اندونزی، رهبران اخوان المسلمین در کشور خود بوده اند و هم اینک جنبش النهضه در تونس که تا پای تشکیل دولت پیش رفت، حزب توحید اسلامی لبنان به رهبری شیخ شعبان، حدود 40 درصد از نمایندگان مجلس اردن، نزدیک به 30 درصد از نمایندگان پارلمان کویت، جبهه نجات اسلامی متعلق به عباس مدنی و علی بلحاج در الجزایر که اکثریت آراء پارلمانی راکسب کرد ولی منحل گردید و حدود 20 درصد از نمایندگان مجلس در مصر بخش هایی از جریان «اخوان المسلمین» در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و آسیا به حساب می آید. براین اساس هیچ تردیدی وجود ندارد که حزب عدالت و توسعه- دولت اردوغان- یک حزب ریشه دار و دارای پشتوانه های قوی مذهبی است. 2- مدل ترکیه حتماً با مدل ایران تفاوت هایی دارد چرا که این دو کشور با هم تفاوت دارند ولی دلایل فراوانی وجود دارد که نشان دهد مدل ترکیه نه تنها در تقابل با مدل ایران نیست بلکه کاملاً متأثر از مدل ایران و هوادار آن است. در این رابطه نکته اول این است که همه گروه های اخوانی در همه کشورهای خاورمیانه- بدون حتی یک گروه مستثنا- هوادار انقلاب اسلامی و پشتیبان آشکار نظام جمهوری اسلامی هستند تا آنجا که «محمد مهدی عاکف» رهبر اخوان المسلمین مصر در بحبوحه جنگ غزه که ماشین تبلیغاتی مصر علیه ایران بشدت فعال بود، بخاطر حمایت از «مواضع ایران» به زندان افتاد. نکته دوم این است که اسلام گراهای ترکیه - اعم از اعضای احزاب سلامت، رفاه و عدالت و توسعه- هیچگاه علیه ایران موضعگیری نکرده اند و در بسیاری از موارد از مواضع ایران- از جمله در بحث هسته ای- دفاع کرده اند نکته سوم این است که ترکیه طی دوره حاکمیت اسلام گراها همواره تقویت کننده موضع منطقه ای ایران بوده است و در آنجا که ما شاهد دوگانگی در مواضع دو کشور بوده ایم این دوگانگی جنبه استراتژیک نداشته است. بعنوان مثال ترکیه علی الوصول پشتیبان سوریه در برابر رژیم صهیونیستی است. این کشور بازگرداندن جولان و جبل الشیخ به سوریه را تعقیب می کند ولی آن را با روش سیاسی نیز قابل تحقق می داند در حالی که ما به این روش خوشبین نیستیم ولی آیا اگر ترکیه در این راه حرکت کند ما ناخشنود خواهیم بود؟ مطمئنا این روش ترکیه- که البته بعد از جنگ غزه از دستور کار ترکیه خارج شد و اردوغان آن را بی فایده اعلام کرد- ماهیت استراتژیک اسلام گراهای ترکیه را خدشه دار نمی کند. 3- نزدیک شدن روزانه ترکیه و ایران به یکدیگر و اتصال این دو به جغرافیایی وسیع و غنی- عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و سودان- و تلاش دو کشور برای همکاری گرفتن از کشورهای دیگر منطقه نظیر قطر، یمن، الجزایر و لیبی، یک وضعیت کاملا تاریخی و استثنایی را برای کشورهای عضو این مجتمع پدید می آورد این موضوع حتما با منافع غرب بخصوص مطامع آمریکا منافات جدی دارد. در این مجتمع لازم نیست یک کشور محور باشد و بقیه پیرامون چرا که این از مختصات سیستم دو قطبی و متعلق به گذشته است. برای بلوغ چنین مجتمعی کشورهای بزرگتر و موثرتر باید سهم دیگران را بیشتر کنند و از مراودات بیشتر دیپلماتیک حول محور کشورهای کوچکتر عضو استقبال نمایند. اما البته این موضوع حتما دشمنان شناخته شده ای دارد. 4- در مورد مراودات سیاسی ونظامی ترکیه و رژیم صهیونیستی بعضی گمان کرده اند که این مناسبات به سالهای اخیر برمی گردد. ترکیه در سال 1327 اولین کشوری بود که موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. در سال 1338 میان این دو «پیمان بن گوریون- مندرس» در زمینه مسایل اطلاعاتی به امضا رسید. در بهمن 1375- زمان دولت لائیک ها- توافقنامه همکاری نظامی میان آنکارا- تل آویو امضا شده و براساس آن رژیم صهیونیستی امکان یافته تا از طریق مدیترانه وارد آسمان ترکیه شود. با روی کار آمدن اسلام گراها بندهای این پیمان نظامی یکی-یکی به حال تعلیق درآمده اند و روابط دو کشور بطور متوالی به سردی روی آورده است. این همه در حالی است که اسلام گراهای ترکیه هر چند آنقدر ریشه دارند که امکان براندازی آنان توسط لائیک ها وجود ندارد ولی به هر حال همه ارکان ترکیه- از جمله ارتش و دستگاه قضایی- را در سیطره خود ندارند. 5- اسلام گرایان در الحاق به اتحادیه اروپا چشم انداز یک جبهه چندین ضلعی مقاومت که دارای ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی است را می نگرند و بر این باورند که نمی توانیم از دروازه شمالی این جبهه و اتصال آن به اروپا چشم پوشی کرد و یا آن را کم اهمیت دانست و معتقدند این موضوع ابعاد اثرگذاری بین المللی جبهه مقاومت منطقه را افزون می نماید. 6- اسلام گرایی ترکیه واقعا یک ماموریت نیست بلکه یک هدف راهبردی به حساب می آید البته غربی ها بیش از همه تلاش کرده اند تا وانمود کنند ترکیه نقطه مقابل ایران و جنبش اسلامی خاورمیانه است بعضی از رسانه های منطقه- از جمله روزنامه اردنی الدستور در سرمقاله روز یکشنبه گذشته- هم تلاش می کنند تا ترکیه را به دلیل سنی و یا ترک بودن نقطه مقابل ایران معرفی کنند. آنان با این تبلیغات می خواهند از یک سو کمی خود را تسلی بدهند چرا که پذیرش این نکته که خاورمیانه از دست غرب و کشورهای عربی مرتبط با آن خارج شده است برای آنان دردناک است و از سوی دیگر می خواهند از طریق تفرقه افکنی میان ایران و سایر کشورهای منطقه، مقاومت را مهار نمایند. اما زیاد دور نیست - شاید فقط یک تا دو هفته دیگر- اعتراف خواهند کرد که تظاهرات یک میلیون نفری استانبول در حمایت از غزه و اشاره انگشت سبابه اردوغان به سمت سینه شیمون پرز در داووس جایگاه ترکیه را در تحولات خاورمیانه در «کنار ایران» قرار داده است و این دو مدل از چندین مدل جنبش اسلام گرایی اند که همه دو هدف را دنبال می کنند: محو استیلای غرب بر منابع و جغرافیای خاورمیانه و احیای تمدن و هویت اسلامی. سعدالله زارعی منبع : روزنامه كيهان
  10. دامنه نفوذ رژيم صهيونيستي در شمال عراق به حدي گسترش يافته است كه تنها به تعامل با احزاب كرد منحصر نمي شود بلكه عناصر اسرائيل دست به عمليات سري در عراق مي زند. به گزارش فارس، اطلاعات به دست آمده از واشنگتن نشان مي‌دهد كه سازمان جاسوسي موساد و برخي سازمان‌هاي صهيونيستي در حال حاضر مسيحيان آشوري و كلداني را هدف قرار داده و در حال انجام عمليات سري در منطقه كردستان عراق هستند. بر اساس اين اطلاعات محورهاي اصلي اين عمليات به قرار زير است: * قلمرو جغرافيايي عمليات: برخي مناطق شمال عراق و مشخصا نينوا، اربيل، حمدانيه، بارتالا، بطنايا، باشيقا، كوشفين، عقرا و موصل. *اهداف عمليات: بازپس‌گيري مناطقي كه به‌زعم اسرائيلي ها جزء آثار باستاني اسرائيل است به‌ويژه اماكن مقدس و داراي اهميت اعتقادي *طرح اجراي عمليات: شامل بازگردان آثار باستاني يهوديان از طريق خريد زمين از مالكين اصلي و يا استفاده از تشويق و يا ارعاب براي دور كردن ساكنان از مناطق مورد نظر * اماكن مورد نظر: از جمله اماكن مورد نظر اسرائيلي ها كه معتقدند جزء آثار باستاني تاريخ يهوديان است، مرقد ناحوم نبي در الكرش، مرقد يوناح نبي در موصل و مقبره دانيال نبي در كركوك است. منابع آمريكايي به نقل از منابع خود در شمال عراق گفتند كه عمليات موساد هم‌اكنون با موافقت و حمايت حكومت كردستان عراق در حال انجام است و از جمله اقدامات كنوني بر اساس معامله اربيل و تل آويو به قرار زير است: *اسكان دوباره يهوديان كرد در مناطق مورد هدف: به گفته اين منابع هم اكنون يهوديان كرد در تلاش مداوم براي خريد املاك مورد نظر و سيطره بر آن هستند. * تشويق مادي ساكنان محلي اين مناطق (مسيحيان آشوري و كلداني) و تسهيل مهاجرت آنان به كشورهاي غربي، آمريكا، كانادا و استراليا در مقابل چشم‌پوشي از زمين‌ها و املاك خود و در صورت مخالفت عناصر شبه‌نظاميان كُرد آنان را هدف ترور و كشتار قرار مي‌دهند. به گفته منابع آمريكايي سازمان‌هاي كليساي مسيحي و صهيونيستي از طرح كوچ اجباري مسيحيان از مناطق شمال عراق حمايت مي‌كنند و بسياري از اين سازمان‌ها كمك مادي و فكري براي پيشبرد اين هدف ارائه مي‌دهند. منبع :رجانيوز به نقل از خبرگزاري فارس
  11. با سلام خدمت همه دوستان گرامي با توجه به اينكه مطلب زير مرتبط با بحث بود آن را در اينجا قرار مي دهم و اميدوارم دوستان نظر خود را در مورد موارد مطرح شده بيان كنند : عصر ایران - آکادمی علوم دریایی آمریکا در آناپولیس ایالت مریلند روزهای چهارشنبه و پنج شنبه هفته گذشته میزبان بیش از 100 تن از کارشناسان مسایل خاورمیانه و ایران بود. به گزارش عصر ایران در این کنفرانس دو روزه که با موضوع محوری بررسی جنگ آمریکا و عراق و دورنمای جنگ احتمالی آمریکا با ایران تشکیل شده بود، کارشناسان که شامل افسران عالیرتبه نظامی بازنشسته،اساتید دانشگاه و دیپلمات ها بودند به بررسی دورنمای سیاست خاورمیانه ای آمریکا و احتمال موفقیت آمریکا در یک جنگ احتمالی با ایران پرداختند. در این کنفرانس اجماع اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان بر این مبنا بود که باید قبل از آزمودن راه های تماس دیپلماتیک با ایران از ایجاد هرگونه درگیری و تنش نظامی با ایران خود داری کرد و کارشناسان در این باره هشدار دادند که واشنگتن باید از درگیر شدن در یک جنگ غیر ضروری و بی حاصل با ایران که ممکن است بر امنیت صدور انرژی از منطقه تاثیر سوء گذارد ، خودداری کند. در این کنفرانس " سیمون هندرسون" کارشناس امور خاورمیانه از مرکز مطالعات واشنگتن با اشاره به اهمیت موضوع امنیت و پایداری روند صدور انرژی از خلیج فارس و تنگه هرمز به عنوان نخستین اولویت سیاست منطقه ای واشنگتن ، گفت:" خلیج فارس کماکان عمده ترین مرکز تامین انرژی برای جهان است و در حال حاضر دور نمایی از کاهش وابستگی واشنگتن به انرژی منطقه خلیج فارس به چشم نمی خورد. ". بیشتر صحبت های کارشناسان در این کنفرانس بر این مبنا قرار داشت که احتمالا واشنگتن تمایل به آغاز یک جنگ منطقه ای با ایران دارد و سیاست های کنونی دولت آمریکا در نهایت راهی جز جنگ پیش پای آمریکا نخواهد گذاشت. از این رو خانم " کیتلین تالمیج" از دانشگاه MIT آمریکا محور بحث خود را به بررسی ابعاد یک جنگ محتمل بین ایران وآمریکا قرار داد و با اشاره به بی حاصل بودن جنگ ایران و آمریکا برای هر دو طرف ادعا کرد:" [b]در یک جنگ احتمالی ایران نخواهد توانست آمریکا را شکست دهد و حتی نخواهد توانست تا جریان عبور نفت از تنگه هرمز را قطع کند ،اما ایران می تواند با مین گذاری تنگه هرمز روند صدور نفت را مختل کرده و اقتصاد جهانی را با آسیب مواجه کند".[/b] وی در این باره با اشاره به دشوار بودن پاکسازی مین در تنگه هرمز افزود:"[b] آنها (ایران) می توانند بیش از 700 مین را در مدت زمانی کوتاه در تنگه بریزند در حالی که غرب تنها خواهد توانست حدود 20 مین را روزانه خنثی کند،از این رو پاکسازی کامل تنگه هرمز از مین ،هفته ها به طول خواهد انجامید.[/b] منبع : سايت عصر ايران
  12. [align=justify]سید عباس فروتن که از پزشکان ایثارگر دوران دفاع مقدس است که نقش بسزایی در بخش درمان مجروحان به ویژه مصدومان شیمیایی داشت ضمن اشاره به روش درمانی متخصصان ایران در مواجهه با مجروحان شیمیایی بر پیشرفت حوزه پزشکی کشور با توجه به تجربیات دوران جنگ تأکید کرد. دکتر سید عباس فروتن در گفتگو با خبرنگار مهر جنگ شیمیایی در دوران دفاع مقدس را نه تنها برای ایران بلکه برای دنیا یک پدیده جدید خواند و تأکید کرد: این مسئله چیزی نبود که در کتب درسی و دانشگاهی مطرح شده باشد و اطلاعات محدود در ارتش نیز خیلی مؤثر نبود. اولین تجربه ما با پدیده بمبهای شیمیایی همراه با دیدن مجروحان بود و برای ما علائم و وضعیت مصدومان عجیب بود و به تدریج با همکاری اساتید مختلف دانشگاه و منابع علمی تا حدودی به راه حل درمانی آنها دست پیدا کردیم. [b]ابتکار عمل پزشکان ایرانی در کنترل عوارض ناشی از بمبهای شیمیایی[/b] این استاد فیزیولوژی سرعت عمل را مهمترین نکته در درمان مصدومان شیمیایی عنوان کرد و افزود: به علت نبود جزوات و کتابهایی که این موارد را به صورت روشن و شفاف بیان کرده باشد، یک مقدار ما زمان را در ابتدا از دست دادیم. دکتر فروتن با اشاره به تحریمهای همه جانبه ایران در طول دفاع مقدس افزود: با وجود این تحریمها طبیعی بود که کمکی از طرف کشوری به ما نمی شد. حتی دارویی می خواستیم که به طور اختصاصی در گازهای اعصاب مصرف می شد اما برای درمان مجروحان به این دارو بیشتر نیاز داشتیم ولی کشور سازنده آن را در اختیار ما نمی گذاشت. وی یادآور شد: بحث گازهای اعصاب اولین تجربه جهانی برای ما بود یعنی ما اولین گروهی در دنیا بودیم که مورد حمله بمبهای حاوی گاز اعصاب قرار گرفتیم. پس هیچ چیزی راجع به آن موجود نبود اما چون این مسئله شبیه مکانیزم حشره کشها بود از این شباهت توانستیم یکسری اطلاعات به دست بیاوریم و حدسهایی بزنیم و به تدریج درمان شروع شد. دکتر فروتن با تأکید بر توانمندی ویژه اساتید ایرانی در نجات مصدومان شیمیایی پس از مجروحیت و نیز کنترل پیشروی عوارض مصدومیت در آنها افزود: الان تجربه ما در مورد گازهای اعصاب تقریبا برای همه قابل استفاده است چون این علم با عمل آمیخته شد. این یک مسئله جدید علمی نبود بلکه روش درمانی که ما به کار بردیم ویژه بود. وی در ادامه اضافه کرد: شیوه درمانی ما به صورتی بود که در مدت کوتاه یک بیمار با حالت خیلی وخیم را درمان می کردیم به طوری که این روشها منجر به مرگ بیمار نشود. ما توانستیم به دستورالعملهای خیلی راحت تر و کاربردی تری برسیم که شاید تا آن موقع موجود نبود. فروتن افزود: مثلا ما دارویی به نام"آتروپین" داریم که شناخته شده است منتهی ما آمدیم بر این مسئله کار کردیم که در زمان خیلی کوتاه با وجود بمباران گسترده دشمن و حجم مجروحان شیمیایی این دارو را با غلظت زیاد به گونه ای وارد خون کنیم که علاوه بر اینکه از مرگ فوری بیمار بر اثر سم زیاد جلوگیری شود، بیمار در اثر عوارض سمی خود دارو نیز فوت نکند. [b]شرایط جنگ ما را به سمت تولید برخی داروها هدایت کرد[/b] دکتر عباس فروتن ضمن تأکید بر انجام روشهای خاص درمانی در دوران دفاع مقدس به مهر گفت: شرایط خاص آن زمان ما را به این سمت هدایت کرد که برای تولید برخی از داروها از مواد اولیه آن تلاش کنیم و شاید اگر آن فشارها ادامه پیدا می کرد ما خودمان می توانستیم آن را به نتایجی برسانیم اما آن نیاز رفع شد اما بعدها این تلاشها از سوی اساتید و دانشجویان دانشگاههای ما پیگیری شد. [b]شناخت سیستم ایمنی و مکانیزم مولکولی اثر گازهای شیمیایی با تلاش متخصصان ایرانی[/b] وی در ادامه از نتایج موفقیت آمیز طرح تحقیقاتی سیستم ایمنی و مکانیزمهای مولکولی اثر گازهای شیمیایی خبر داد و گفت: ما از لحاظ اطلاعات پایه که برای علوم بالینی لازم است به شدت ضعف داریم و به دنبال همین مسئله، چندین سال پیش گروهی از دانشجویان و اساتید پروژه عظیمی را شروع کردند که الان تقریبا به نتایج خوبی رسیده و چندین مقاله از آن در مجلات خارجی ارائه شده است اما این نیاز به پشتیبانی دارد. دکتر فروتن در مورد این پروژه تحقیقاتی گفت: در این طرح بر شناخت مکانیزم های پایه ای و مولکولی که در اثر مصدومیت فرد به بمبهای شیمیایی در بدن پیش می آید، کار می شود. این طرح نه تنها برای کمک به بیماران ما بلکه در آینده برای گسترش علوم پایه در دنیا مفید خواهد بود. وی که پس از پایان جنگ تحمیلی دیگر به طور مستقیم به امر درمان جانبازان شیمیایی نپرداخته و همواره در طول این سالها مورد مشورت متخصصان مختلف قرار گرفته است، شیوه درمان فوری و مدیریت مصدومان شیمیایی به ویژه گازهای اعصاب در دوران دفاع مقدس را تحول بزرگی خواند و اظهار امیدواری کرد که دیگر شاهد چنین مسائلی نه تنها در ایران بلکه در دنیا نباشیم. [b]پیشرفت ایران در تولید تجهیزات پیشگیری از صدمات ناشی از بمبهای شیمیایی[/b] استاد فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ضمن اشاره به شیوه های مختلف اطلاع رسانی به مردم و نیروهای رزمنده در مواجهه با بمبهای شیمیایی در مورد روشهای کاهش صدمات ناشی از گازهای شیمیایی در دوران جنگ تحمیلی گفت: ماسک های ساده یکبار مصرفی طراحی شد که حاوی دستمالی مانند اسکاج ظرفشویی بود که به مواد ضد گاز آغشته شده بود و اواسط جنگ به صورت انبوه میان مردم توزیع شد. دکتر فروتن پیشرفت ایران در تولید تجهیزات پیشگیری از صدمات ناشی از بمبهای شیمیایی را بسیار خوب توصیف کرد و افزود: تا اواخر جنگ ماسک با کیفیت عالی نیز تولید شد و لباس ضد گاز، آمپول های آتروپین و داروهای اختصاصی گازهای اعصاب هم به تولید انبوه رسید و کیت های مخصوص آشکار ساز الکترونیکی نیز برای تشخیص نوع گاز شیمیایی تولید شد. [b]امور بهداری و پزشکی دوران جنگ نمونه ای موفق از مدیریت بحران[/b] وی وضعیت مطلوب بانک خون ایران را متأثر از تجارب ویژه دوران دفاع مقدس خواند و افزود: در آن حجم حملات شدید بمباران بچه های ما به صورتی مدیریت کردند که تا آنجا که ممکن است در بیمارستان صحرایی خون کم نیاید. بعد از هر حمله شدید دشمن، شاید ساعتها مجروح به اورژانس وارد می شد و تنها مدیریت، ثبت نام و اعزام و... آنها به غیر از درمان کار ویژه ای بود. دکتر فروتن امور بهداری و پزشکی دوران جنگ را یکی از نمونه های موفق در بحث مدیریت بحران خواند و گفت: مدیریت اصلی توسط بهداری سپاه بود و ارتش و وزارت بهداشت نقش محوری داشتند. در زمانی که جبهه غرب و جنوب درگیر حمله شیمیایی شد و حجم زیادی مریض در داخل شهرها و پشت جبهه ها بود، همکاری و هماهنگی این سه بخش از ایجاد یک بحران جلوگیری کرد. [b]نسل کنونی را از نظر اعتقادی و ظرفیت های علمی خیلی قوی می بینم[/b] وی ضمن تأکید بر اهمیت انتقال رویدادهای دوران دفاع مقدس به نسل پس از جنگ یکی از موانع انتقال صحیح آن را مکتوب نکردن خاطرات و حوادث جنگ دانست و گفت: یک هزارم مسائلی که در جنگ اتفاق افتاد هنوز نوشته نشده است. در بحث جراحی، بیهوشی، ساختمان سازی، تأسیسات و مخابرات کارهای فوق العاده ای انجام شد. در دوران جنگ ساختمان های ضد بمبی ساخته شد که با وجود تخریب بخشی از سقف آن جراحان و متخصصین به جراحی خود ادامه دادند بدون اینکه قطره خونی از بینی کسی بریزد. وی ارائه تصویر واقعی از دوران جنگ به نسل کنونی را مهمترین دغدغه فکری خود عنوان کرد و فشار جنگ همراه با اعتقادات دینی و فضای خاص پر استرس را از جمله محرکه هایی خواند که انسان را در آن زمان به فکر فرو می برد و این فکر باعث آزاد شدن انرژی های زیادی می شد که حماسه های ماندگاری را به ارمغان آورد. دکتر فروتن با اشاره به مطالعه میدانی خود بر روی نسل فعلی جوانان بر وجود ظرفیت های بالقوه در آنان تأکید کرد و گفت: نسل کنونی، جوانان پیچیده ای هستند. سرعت تحولات در دنیا خیلی زیادتر از سرعتی است که نسل ها تغییر می کنند بنابراین اگر ما آنها را رها کنیم –که الان تا حدودی رها شدند- به هر کاری که به ذهنشان برسد دست می زنند چون ممکن است الگوی مناسب با علاقه های امروزی خود نیابند. به سادگی نمی توانیم از علایق جوانان بگذریم، پس افرادی را می خواهیم که با درک صحیح با آنها برخورد کنند. بر خلاف چیزی که در ظاهر عنوان می شود بنده این نسل را از نظر اعتقادی و ظرفیت های علمی و هوشی خیلی قوی می بینم منتهی با یک برنامه خاصی باید آنها را هدایت کرد. وی ضمن تأکید بر قوه خطرپذیری نسل دوران دفاع مقدس در مقایسه با نسل کنونی افزود: خوشبختانه در عمق وجودی این نسل یک معنویت عمیقی است که برای خود آنها و برای کسانی که از ظاهر قضاوت می کنند کشف نشده اما راه، کار و برخورد با آنها با آن چیزی که 20 سال پیش در دانشگاه درس خواندیم متفاوت است. منبع : خبرگزاري مهر[/align]
  13. zed

    موشک ' FROG - 7 ( Luna ) ' R-65/70

    [align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي عراق در زمان جنگ تحميلي با استفاده از اين موشك شهر دزفول و ديگر شهرهاي مرزي ايران را هدف قرار مي داد . اجازه دهيد به مناسبت معرفي اين موشك گريزي هم به حال و هواي روزهاي سخت مردم دزفول بزنيم . مطلب زير از سايت ساجد مي باشد : كوچ موشك ها به دزفول 22 تیر 1387 ساعت 17:01 اولين موشك در ۱۹ مهر ماه ۱۳۵۹ ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه به دزفول اصابت كرد . در آن شب عده اى از بسيجيان دزفول در حياط مسجد استراحت مى كردند . اكثر مردم دزفول نمى دانستند كه موشك يعنى چه ؛ آن ها بمباران هوايى و توپ هاى دور برد دشمن را تجربه كرده بودند اما نمى دانستند انفجار موشك چگونه است . در غرب دزفول ارتش عراق با دو لشگر مجهز وارد عمل شد آن ها حمله اصلى خود را در اين منطقه بر روى دو محور اصلى قرار دادند : محور شماره ۱ : از پل رميله واقع در رودخانه طيب در خاك عراق ، پاسگاه شرهانى در ارتفاعات حمرين به سمت مواضع پدافندى عين خوش و سپس ادامه آن به سمت پل نادرى در رودخانه كرخه . محور شماره ۲ : از عمارت تا پاسگاه فكه به سمت مواضع پدافندى دوسلك در شرق فكه و سپس ادامه آن به سمت ارتفاعات ابوصليبى خات و شهر شوش واقع در ساحل غربى كرخه . دزفول زير شديد ترين بمباران هوايى و توپخانه دشمن قرار گرفت . در منطقه دزفول پادگان نظامى تيپ ۲ زرهى و پايگاه هوايى وحدتى و انبار مهمات ارتش بمباران شد . مهمترين مركز نظامى دزفول پايگاه وحدتى بود . پايگاهى كه هواپيماهاى شكارى ايران از آنجا به دشمن حمله مى كردند . وقتى جنگ شروع شد فرماندار دزفول و نماينده امام در پايگاه وحدتى همه وقت خود را در پايگاه وحدتى گذاشتند و خلبانانى كه عزم مأموريت داشتند را از زير قرآن مى گذراندند. در فكه تيپ دزفول و تيپ ۳۷ شيراز نتوانستند در برابر لشكرهاى تا بن دندان مسلح عراقى ها كارى از پيش ببرند و مجبور به عقب نشينى شدند. اكثر رزمندگان و فرماندهان تيپ شيراز به شهادت رسيدند . سرانجام عراقى ها در كنار رود كرخه متوقف شدند و باعث اين توقف نيروهاى باقى مانده ارتش و نيروهاى سپاه و داوطلبان مردمى بودند كه مانع از پيشروى بيشتر دشمن شدند . *** * دزفول چگونه شهرى ست دزفول كلمه اى است مركب از «دز و پل» اين پل را پل روناش و دز را قصر روناش هم مى گفتند در سمت غربى رودخانه دز شهرى به نام روناش بوده كه اكنون اثرى از آن نيست . عده اى ديگر معتقدند كه كلمه دزفول از دژ پل گرفته شده كه در اصطلاح محلى دزفيل گفته مى شود اين كلمه به مناسبت قلعه اى است كه براى حفظ پل تاريخى دزفول در زمان شاپور دوم ساسانى در ابتداى شهر ساخته شده . *** پس از برخورد اولين موشك به دزفول نگهبانى در محله ها و خيابان ها شروع شد . مردم به روشنايى در شب حساس شده و برق شهر از غروب قطع مى شد . از آن به بعد بارها دزفول از طريق موشك يا گلوله هاى توپ مورد اصابت قرار گرفت اينقدر كه اين شهر به شهر «هزار موشك» مشهور شد . حضرت امام خمينى «ره» ۵ ارديبهشت ماه سال ۶۲ طى پيامى به مردم دزفول فرمودند: ملت ايران و دزفول عزيز و مقاوم در برابر آن ها ايستاده است و امروز هم كه مصيبت را وارد كرده اند باز فرياد جنگ جنگ تا پيروزى از جوانان دزفولى بلند است . [b]اما در يك آمار تقريباً دقيق دزفول مورد اصابت ۲۰۰ موشك و چند هزار گلوله توپ قرار گرفت[/b] كه اگر دزفول را در شعاعى صد كيلومترى در نظر بگيريم دزفول مى بايست با اين همه موشك و توپ و بمباران هوايى با خاك يكسان مى شد . اما چرا اين اتفاق نيفتاد دليل اصلى اش بازسازى سريع ويرانه ها بود . با تصميم مسئولين شهر هر جا كه مورد حمله قرار مى گرفت سريع بازسازى مى شد . * اميد به زندگى زير آتش دشمن در اوج موشك باران و بمباران هوايى در دزفول سينما ساخته و راه اندازى شد. استقبال مردم به حدى بود كه در يك ماه حدود ۲۵۰۰ بليت فروخته شد آن هم در سينمايى با گنجايش ۳۰۰ ، ۴۰۰ صندلى . حركت بعدى بازسازى رنگ آميزى و مرمت وسايل ورزشگاه شهر بود . درست هنگام موشك باران مسابقات فوتبال، كشتى و واليبال برگزار و مردم استقبال خوبى از آن مى كردند . عجيب آنكه در هنگام افتتاح پارك تازه تأسيس بعثت ، مردم نيامدند و انگار كه خدا چنين مى خواست . چون درست در لحظه افتتاح پارك بعثت موشك باران شد . دزفول و از جمله مردم دزفول به جنگ عادت كرده بودند . عروسى ها و جشن ها برگزار مى شد و مثل سابق مردم به شب نشينى مى رفتند. بازار و مغازه ها تعطيل نبود . جو فرهنگى و مذهبى دزفول باعث شد بسيارى از فرماندهان كه در اطراف دزفول زندگى مى كردند به آن جا بيايند . شهيدان حاج همت ، رضا دستواره ، عليرضا نورى و چند تن از فرماندهان لشكر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و مهدى و حميد باكرى ، حسين خرازى و چند فرمانده تيپ و لشكر ديگر از جمله اين فرماندهان بودند . يكى از موارد روحيه دهنده رزمندگان راديو جبهه بود. راديو جبهه از دزفول براى تمام رزمندگان پخش مى شد. شايد باور كردنش سخت باشد كه چند جوان كم تجربه با يك ضبط صوت و يك ميكروفن اين راديو را راه اندازى كرده باشند آن ها با همين بضاعت كم توانستند اين راديو را راه اندازى كنند البته چند تن از جوانان دزفولى نيز برنامه هاى آن ها را مى نوشتند . دزفول در زمان جنگ به عنوان شهر نمونه جمهورى اسلامى ايران انتخاب شد شهرى كه سمبل استقامت ايرانيان است . دزفول از هشت سال دفاع مقدس سربلند بيرون آمد مردم مؤمن و مهمان نواز دزفول در سال هاى نبرد يار و ياور انقلاب و رزمندگان بودند پس بى دليل نيست كه دزفول سمبل استقامت ما ايرانيان است ؛ همين طور كه خرمشهر سمبل مقاومت ماست . حسين ابوالفتحى روزنامه ایران [/align]
  14. با سلام خدمت همه دوستان گرامي جايي خواندم براي آموزش هر خلبان ايراني در آمريكا حدود دو ميليون دلار در آن زمان خرج مي شده است در حالي كه در همان زمان هزينه آموزش خلبانان كشوري مثل عراق توسط شوروي سابق بين صد و پنجاه تا دويست هزار دلار براي هر نفر بوده است . طبيعي است كه كيفيت آموزش و ميزان ساعات و كيفيت اين دو اصلا قابل مقايسه نخواهد بود و به همين دليل كارايي و مهارت خلبانان نيز بسيار متفاوت خواهد شد .
  15. zed

    بازگشت به اینده

    [quote]مالك جان سلام از هر مطلب علمي كه باشه مخصوصا در عرصه فضا استقبال ميكنيم. در ضمن دوستان عزيز [color=red] اذرخش وريور نيو دي مالك به خاطر فعاليت مفيد در ارسال خبر علمي [/color] هر يك [color=blue] 10 اعتبار [/color] كاربري هديه ميگيرن. انشالله در دهه فجر به حساب اين عزيزان اضافه خواهد شد. كاربران عزيز [color=red]زد و الكساندر [/color] بخاطر فعاليت مفيد در طي جنگ غزه نيز هدايايي بهشون تعلق ميگيره كه متعاقبا در دهه فجر اعلام خواهد شد. ( شرمنده كه دستان ما خالي هست و بيشتر از اين توان تشكر رو ندارم و گرنه به هر كدام 10 ارتقا درجه و 3 مدال تقديم ميكردم. ) اگر در بخش خبر كاربري فعاليت كرده و از منظر ما دور مانده ياد اوري نمايد تا خدمت برسيم. موفق باشيد. ([color=blue] البته راست و حسيني بگم كه هدايا رو مدير سايت سعيد خان داده اند و بنده فقط نقش معرفي كاربر فعال رو دارم. از ايشون هم تشكر ميكنم.[/color] )[/quote] با سلام خدمت همه دوستان گرامي از اظهار لطف و محبت و نظر مساعد دوستان سپاسگذارم . آشنايي با شما گراميان و استفاده از محضر همه شما عزيزان موجب افتخار براي اين حقير است . اميدوارم هميشه در پناه خداوند متعال موفق و سربلند باشيد
  16. [align=justify]«در 60 سال گذشته رژیم اسرائیل برای ادامه حیات خود و توسعه آن از یک استراتژی کلی که استفاده از سه عامل موثر است، استفاده کرده است؛ این عوامل عبارتند از نظامیگری قدرتمند، هم پیمانان ژئوپلتیکی و افکارعمومی. در حال حاضر اسرائیل وارد مرحله ای شده که دیگر کارآیی این استراتژی ها به اتمام رسیده است». «ایمانوئل» در مقاله ای با عنوان «داستان اسرائیل، روایت یک پیش بینی برای خودکشی» در مورد عبور رژیم تل آویو از شرایط دوران موفقیت نکات ارزشمندی را بیان کرده است او می گوید دوره ای که برتری نظامی اسرائیل مخالفان قدرتمند را به تسلیم وامی دارد و نیز دوره ای که فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و روسیه برای هم پیمانی با صهیونیست ها سرو دست می شکستند و دوره ای که تل آویو با تکیه بر ماجرای ساختگی هلوکاست برای رفتار توسعه طلبانه خود توجیه داشت به سر آمده است. اینک در مقابل این رژیم ارتش آنچنانی وجود ندارد، کودکان، نوجوانان و جوانانی قرار دارند که با هواپیمای F35 و هلی کوپتر ویژه از میدان به در نمی روند و وقتی در این نبرد یکی بر خاک می افتد 10 نفر بلافاصله برمی خیزد. امروز دیگر اشتیاقی برای توسعه رابطه با تل آویو دیده نمی شود و حتی آمریکایی ها صدایشان درآمده است. انرژی هلوکاست به پایان رسیده است و امکان خلق داستان جدید وجود ندارد و متقابلاً سرگذشت غزه و قانا که تصاویر آن بارها از تلویزیونها پخش شد و بر صفحات روزنامه ها نقش بست صحنه عاطفی را معکوس کرده است. الان کار اسرائیل به اینجا رسیده که «کوفمن» نماینده یهودی مجلس عوام انگلیس و عضو حزب کارگر با صراحت هرچه تمامتر از جنایات دولت تل آویو اعلام برائت می کند و حتی به دولت انگلیس فشار می آورد تا قانون ممنوعیت فروش اسلحه به اسرائیل را به اجرا بگذارد. کوفمن -بنا به روایت روزنامه «ورلدپرس دیلی حرالد»- می گوید: پدر تزیپی لیونی، ایتان لیونی است که رئیس عملیات تروریستی گروه ایرگون زاوی لیومی بود که انفجار در هتل کینگ دیوید در اورشلیم را طراحی کرد که طی آن 91 نفر کشته شدند که چهار نفر شان یهودی بودند» وی افزود: «اسرائیل از بطن تروریزم یهود به وجود آمده است. تروریست های یهودی دو افسر انگلیسی را به دار آویختند و بعنوان طعمه از آن ها استفاده کردند. ایرگون در کنار اشترن در سال 1948 در روستای دیریاسین 254 فلسطینی را قتل عام کردند.» بعد از جنگ 22 روزه غزه رژیم صهیونیستی با حجم انبوهی از سوالات-نه فقط از جانب مسلمین حتی از جانب مهمترین هواداران آن- مواجه گردیده است. این ها طیفی از سوالات حقوقی، سیاسی، امنیتی، نظامی و فرهنگی را شامل می شوند اگر به صفحات روزنامه های اروپا- و حتی آمریکا- نگاه بیاندازیم، امروز بسیار کمتر از سالهای دهه 60، 70 و 80 میلادی دفاع می شود و حجم مقالات و خبرهایی که این روزها در این روزنامه ها درباره آلام و آرمانهای فلسطینی ها درج می شود هزاران بار از حجم آن در دهه 60 و 70 میلادی بیشتر است و این همه در حالی است که در آن دوره اشغال فلسطین در نقطه گرم قرار داشت و سازمان ملل نیز به دلیل تجاوزات پی در پی تل آویو به همسایگان خود قطعنامه های متعددی علیه دولت غاصب داشت ولی با این وجود رسانه های اروپا، آمریکا، روسیه، چین و بسیاری دیگر از کشورها از موجودیت اسرائیل دفاع می کردند و هیچ اهمیتی به سرنوشت فلسطینی ها نمی دادند. موشه یالون رئیس سابق ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی با گستاخی تمام در سال 2002 گفته بود: «فلسطینی ها باید در عمیق ترین زوایای پنهان ضمیر باطن خود درک کنند که آن ها مردمی شکست خورده اند.» در زمانی که یالون این عبارات را در تریبون عام اعلام می کرد خیلی ها در سرزمین های اشغالی مثل او فکر می کردند ولی امروز حدود 7 سال پس از آن اظهارات، اسرائیل در شرایط عجیبی قرار گرفته است. «لویی لوما» که یک هوادار اسرائیل می باشد در تاریخ 24 دی ماه- در میانه زمان عملیات زمینی اسرائیل علیه غزه- در روزنامه فرانسوی زبان «لوتان» نوشت: «جنگ غزه یک شکست جدید و عظیم است در درجه اول برای خود اسرائیلی ها و در درجه دوم برای تمام کسانی که خود را متحدین آن ها می دانند.» رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بنا به اعتراف اولمرت همه امکانات را برای پیروزی در اختیار داشته است. به فقراتی از نطق او در اختتامیه جنگ غزه نگاه کنید: «نیروهای ارتش اسرائیل در عملیات هوشمندانه خود از همه تأسیسات زمینی و دریایی استفاده کردند.»، «نیروهای ارتش اسرائیل آموزش خوبی دیدند و به هر چیزی که نیاز داشتند مجهز بودند»، «ما دو سال وقت را صرف آماده کردن مردم اسرائیل کرده ایم»، «همه تصمیمات بعد از بحث های عمیق گرفته شده اند»، «من امروز از روسای انگلیس، ایتالیا، آلمان و فرانسه نامه ای دریافت کردم که حمایت بدون قید و شرط خود را از اسرائیل و بخصوص در مسئله کمک به عدم دستیابی حماس به سلاح اعلام کرده اند» و «من از نقش مهم حسنی مبارک در خاورمیانه و تلاش وی برای رسیدن به آتش بس اعلام می کنم.» در واقع اولمرت اعتراف می کند که آنچه در مساحت 365 کیلومترمربعی غزه و در مواجهه با نیروهای مقاومت انجام داده است همه ظرفیت داخلی، بین المللی و منطقه ای رژیم صهیونیستی بوده است. مساحت غزه حدود 1.3 درصد از مساحت کل فلسطین و مساحت کل فلسطین به اندازه مساحت نیمی از یک استان متوسط ایران است. وقتی این رژیم در مواجهه با مبارزان حماس شکست می خورد، معلوم است که دیگر نمی تواند یک قدرت در خاورمیانه به حساب آید. به این عبارت ناحوم برنیع تحلیلگر برجسته روزنامه «یدیعوت آحارنوت» چاپ تل آویو نگاه کنید که در روزهای اول جنگ غزه ابراز شده است: «این عملیات نظامی باید پیش از این صورت می گرفت ولی انجام آن بهتر از انجام ندادن آن است، کشوری که نتواند با حماس مقابله کند، چگونه می تواند ایران را تهدید کند و از منافع خود در سوریه، اردن، مصر و تشکیلات خود گردان حمایت نماید.» اسرائیل از امروز حتی برای محمود عباس و حسنی مبارک و ملک عبدالله که با آن هم پیمان شدند تا موقعیت امنیتی رژیم خود را در مقابل موج انسانی بیداری اسلامی منطقه بهبود ببخشند، رنگ باخته است، آنان امروز به ورطه ای افتاده اند که از یک سو محمود عباس می گوید حماس محور هر تحرک درباره فلسطین است و حسنی مبارک و وزیر خارجه اش پی درپی از مقاومت فلسطینی ها تمجید می کنند و ملک عبدالله خود را پاسدار آرمان فلسطین و آزادی آن معرفی می کند! این ها نشانه های تغییر در ژئوپلتیک منطقه ماست. آن گونه که یدیعوت آحارنوت به نقل از یک افسر عالیرتبه ارتش و از طراحان عملیات غزه نوشت: «آنچه که در نوار غزه جریان داشت، بزرگترین عملیات نظامی در تاریخ ارتش اسرائیل بود». هاآرتص نیز نوشت: باراک در این عملیات از همه ظرفیت خود استفاده کرد. معاون رئیس فدراسیون بین المللی حقوق بشر سازمان ملل سه روز پیش رسماً اعلام کرد: «جنایت های اسرائیل در غزه در 40 سال اخیر در هیچ کجا سابقه نداشته است». در جنگ 22 روزه، اسرائیل بدون آنکه بداند چه می کند، به تولد خاورمیانه جدیدی کمک کرد. خاورمیانه ای که در آن اتحاد اسرائیل، آمریکا، اروپا، مصر، عربستان و... و توسل به حداکثر جنایت و استفاده حداکثری از قدرت نظامی کارایی نداشته باشد و مقاومت یک گروه کوچک مردمی بیش از همه این ها اثرگذار باشد. امروز وضع حقوقی تل آویو و به همراه آن وضع حقوقی اشغالگری از چارچوب رسمی آن خارج شده و در چنبره نگرش ملت ها به آن گرفتار آمده است. امروز دهها دادگاه از دهها کشور آمادگی دارند که به جنایات اسرائیل در غزه رسیدگی کنند و علیه اسرائیل حکم صادر نمایند. دور از انتظار نیست که حداقل 50 کشور چنین محکمه ای را برپا کنند و اولمرت را با 50 حکم قضایی مواجه نمایند. این احکام روابط خارجی رژیم صهیونیستی را متاثر می کند و زبان مخالفان فراوان آن را در دنیا باز می کند موج مقالات انتقادی علیه تل آویو بالا می گیرد و همزمان با آن بیش از هر زمانی «کشور فلسطین» در همه 27070 کیلومترمربع سرزمین اشغالی آن جان می گیرد. بد نیست مقاله را با عبارتی از «پاتریک سیل» کارشناس سیاسی اروپایی - در روزنامه الحیات- به پایان برسانیم: «جنگی که اسرائیل علیه نوار غزه شروع کرد یک نوع جنون سیاسی به حساب می آید این جنگ محصول جامعه بی نهایت پراضطراب اسرائیل است.» سعدالله زارعی منبع : روزنامه كيهان[/align]
  17. zed

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [quote]اين بچه شديدا به يك روانشناس باليني نياز داره اينكه كودكي با اين افكار و كينه رشد كند و بزرگ شود بيشتر براي خود مردم فلسطين خطرناك است تا اسراييل[/quote] [align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي از حدود 60 سال پيش تا الان ببين چند بچه مثل اين بچه بوده كه پدر و مادرش را در جنايات رژيم صهيونيستي از دست داده اند . همين بچه ها بزرگ شده اند و تشكيل خانواده داده اند و مصيبتهاي خود را براي كودكانشان گفته اند . اين كودكان هر روز بي غذايي و شرمندگي پدر و مادر را مي بينند . آنها هر روز توسط سربازان دشمن تحقير مي شوند . سرزمين خود را غصب شده مي بينند و خود را در دنيا فراموش شده احساس مي كنند نه شادي و نه تفريحي نه حتي امنيتي !!! هيچ كدام آنها مطمپن نخواهند بود غروب آفتاب آن روز را مي بينند و هيچ كدام مطمپن نيستند فردا در همان خانه اي هستند كه امروز بودند و هيچ كدام نمي دانند پدر پس از خروج از منزل شب دوباره باز مي گردد يا وقتي از خانه خارج مي شوند هنگام برگشت مادر را صحيح و سالم در خانه سالم مي بينند يا خير ؟ اين مصيبتها چيزي نيست كه با يك دوره درمان باليني روانشناسي بهبود يابد . در واقع نمي دانم روانشناس مورد نظر غير از گريه كردن به حال اين همه مصيبت چه كاري از دستش ساخته است . همه ما دوست داريم در دنياي پر از گل و بلبل و با صلح و آرامش زندگي كنيم اما چه مي شود كرد زماني كه قدرت دست كساني است كه اين را نمي خواهند . [/align]
  18. [quote]ببخشید که نتونستم در این مدت ویرایش کنم طبق آخرین آمار تاکنون - 1315نفر شهید و 5340 نفر زخمی شدند - از بین شهدا 410 کودک و 108 زن و از زخمیها 1855 کودک و 795 زن بودند - حماس اعلام کرد که در این نبرد 48 تن از مبارزانش را از دست داد - همچنین سخنگوی حماس گفت 49 سرباز اسرائیلی را در این جنگ مستقیما از پای در آوردند - 20000 خانه بشدت آسیب دیدند که 3000تای آنها کاملا ویران شدند - حماس در 22روز 900 موشک از نوع قسام و گراد به اسرائیل شلیک کرد - همچنین طبق اعلام حماس در این جنگ تعدادی سرباز به اسارت درآمدند که در حملات اسرائیل فورا کشته شدند - خسارات جنگ در غزه 3 میلیارد دلار برآورد شده است - اسرائیل برای هر روز جنگ 130 میلیون دلار هزینه کرد (مجموع 2860 میلیون دلار) که این مخارج جنگ بر کشورهای عربی ... ببخشید اسرائیل تحمیل شد - ملک عبدالله یک میلیارد دلار برای بازسازی اسرائیل (شما بخونید غزه) اختصاص داد یک نکته مهم در این جنگ حمایت زیاد و همه جانبه قطر از غزه بود. بنحوی که برای تشکیل کنفرانس عربی علیرغم میل عربستان و مصر (همون اسرائیل) تلاش زیادی کرد و اسرائیل رو محکوم کرد، حسابی آبروی حکام عرب رو برد، روابط (تجاری) با اسرائیل رو به حال تعلیق درآورد و 250 میلیون دلار به غزه کمک کرد و این در صورتیه که لیونی چند روز قبل از حمله به قطر رفته بود و قطر که میزبان بزرگترین پایگاه آمریکا در منطقه است یکی از انبارهای ارسال کمک آمریکا به اسرائیل در این جنگ و جنگ 33روزه بود. حال با وجود این تناقض نطر شما در مورد این سیاست قطر چیه؟ (نظر شخصی) آیا به نظر شما این سیاست که در جهت بالا بردن وجهه قطر در نزد مردم خاورمیانه و مسلمانان است، باعث نمیشود حمایتهای ایران از حزب الله و حماس به چشم نیاید؟ با توجه به محبوبیتی که ایران در بین مردم منطقه بخاطر حمایت از مقاومت کسب کرده، آیا این سیاست قطر در راستای سیاستهای غرب برای منزوی کردن ایران در [b]افکار عمومی مردم منطقه[/b] و محبوب شدن یک کشور عربی مثل قطر نیست؟ آیا این میتواند مقدمه ای باشد برای بد جلوه دادن ایران و کم کم (خدای نکرده) انجام اعمال احمقانه بر علیه ایران از جمله جنگ؟ از نظرات شما ممنون میشم ([b][color=red]اگر لازمه سوالم رو تاپیک کنم[/color][/b])[/quote] [align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي در خصوص سپوال تا جايي كه به خاطر دارم اولين كشور عربي از كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس كه به صورت پنهاني و سپس آشكار شروع به عادي سازي روابط با اسراپيل كرد قطر بود و گمان مي كنم قبل از جنگ غزه هم بيشترين سطح روابط سياسي و اقتصادي را در ميان كشورهاي ذكر شده با رژيم صهيونيستي داشت . از طرف ديگر بين كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس هم اختلافاتي وجود دارد و به نوعي هر كدام سعي دارند رياست بقيه را بر عهده بگيرند . در جنگ هاي داخلي لبنان اين عربستان بود كه با ابتكار پيمان طاپف نقش خود را در پايان دادن به درگيري بين جناحهاي مختلف در لبنان برجسته كرد و در درگيريهاي بعدي كه بين حزب الله و 14 مارس پس از جنگ 33 روزه اتفاق افتاد محل نشست در قطر بود كه برخي تحليلها آن را به تمايل قطر براي تضعيف نقش عربستان تعبير كردند . با توجه به سكوت كشورهايي مثل عربستان و مصر و اردن و تحركات ايران در جنگ 22 روزه غزه فكر مي كنم تحركات قطر بيشتر به ضرر عربستان باشد تا ايران .[/align]
  19. [align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي مقاله زير يادداشت روز روزنامه كيهان است كه با توجه به ارتباط با بحث مناسب ديدم آن را خدمت شما دوستان اراپه دهم . اميدوارم مفيد واقع شود : 3300 سورتی پرواز هواپیماها 4500 سورتی پرواز بالگردها، 330.000 گلوله که از شناورهای توپدار شلیک شد، 7 هزار تانک و زرهپوش و... اعزام 20 هزار نیروی ذخیره ارتش، اعزام دو تیپ ویژه چریکی «جفئاتی» و «گولانی»، جلب حمایت ویژه از آمریکا، فرانسه، عربستان، مصر، سازمان ملل و تشکیلات خودگردان، استفاده فراوان از سلاح های ممنوعه و کشتار جمعی، هدف قرار دادن کودکان و زنان، انهدام 25 مسجد، 50 مدرسه و 3 مرکز نگهداری زنان و کودکان بی سرپرست، تخریب -بین 20 تا 100 درصد- حداقل 160 هزار واحد مسکونی، به شهادت رساندن حدود 700 زن و کودک و 520 انسان غیر نظامی دیگر، زخمی کردن حدود 5500 نفرغیر نظامی، پذیرش هزاران موج اعتراضی از سوی مردم همه کشورهای دنیا و... برای این بود تا به قول تزیپی لیونی «در یک اقدام جهانی مقاومت ریشه کن شود»! یا به قول باراک «استخوان حماس در هم شکسته شده و مقاومت از میان برداشته شود» !و یا به قول اولمرت «امنیت شهروندان جنوبی اسرائیل اعاده گردد»! رژیم صهیونیستی یک هدف اساسی در مرحله آغاز جنگ داشت و یک هدف اساسی در حین جنگ که البته این دو هدف به همدیگر ارتباط داشتند. هدف اساسی مثلث باراک، لیونی و اولمرت قبل از آغاز جنگ این بود که جنبش های مقاومت و گردان های آن - عزالدین قسام وابسته به حماس، قدس وابسته به جهاد، الاقصی وابسته به شاخه مبارز فتح، ابوعلی مصطفی وابسته به جبهه خلق برای آزادی فلسطین و... - را یا از میان بردارد و یا خنثی نماید. در اثنای جنگ و زمانی که مشخص شد از میان برداشتن مقاومت فلسطینی از توانایی اسرائیل خارج می باشد، روزنامه فرانسوی «فیگارو» به نقل از مقامات ارشد دولت اولمرت نوشت: «اسرائیل نمی خواهد حماس را از بین ببرد بلکه می خواهد آن را خنثی کند.» در حین جنگ تلاش ارتش رژیم صهیونیستی روی تصرف «بیت لاحیا» در شمال باریکه غزه متمرکز شد و تحلیل گران نظامی این رژیم هدف از آن را خنثی کردن منطقه ای که رزمندگان مقاومت در فاصله سالهای 2004 تا پایان 2008 از آنجا به سوی شهرک های عسقلان و سدیروت شلیک می کرده اند، اعلام نمودند. جنگ 22 روزه در ساعت 2 صبح روز 29 دی ماه- به وقت ایران- با قرائت بیانیه کابینه نظامی رژیم تل آویو توسط ایهوداولمرت به پایان رسید ولی پیش از آن - به گواهی تداوم و افزایش شلیک موشک ها- نه حماس و سایر گروههای مقاومت خنثی شده بودند و نه حتی یک خانه از بیت لاحیا به تصرف ارتش رژیم صهیونیستی درآمده بود. دقیقاً به همین دلایل بود که اولمرت در بیانیه خود روی پیگیری سیاسی خود و سایر اعضای کابینه- که در حال کنار رفتن هستند- برای تحقق هدف اسرائیل از راه انداختن جنگ تأکید کرد. ساعاتی پس از آن «جلعاد» معاون وزیر دفاع و لیونی وزیر خارجه راهی قاهره و واشنگتن شدند تا اهداف سیاسی اسرائیل را پیگیری کنند. سفر لیونی و طرح موضوع استقرار نیروهای مهندسی نظامی آمریکا در «رفح جنوبی»- متعلق به مصر- و کنترل صحرای سینا از سوی آمریکا، مقامات مصری را به واکنش شدید واداشت و محصول سفر لیونی به آمریکا توافق دو وزیر در حال کنار رفتن از پست های خود روی جلد کتابی بود که برگ های آن باید بعداً نگاشته شود. در واقع فرایند سیاسی که اسرائیل برای آرام سازی شهروندان غاصب خود مطرح می کند و برای جا افتادن آن در روز صدور بیانیه پایان جنگ توسط اولمرت، کنفرانس شرم الشیخ برگزار شده است، بیش از عملیات روانی نیست. مقامات مصر البته بر سر پیمانی که با تل آویو بسته اند باقی می مانند و می توان مخالفت آنان با استقرار مهندسی نظامی آمریکا در رفح جنوبی را نوعی چانه زنی برای دریافت قیمت بالاتر ارزیابی کرد ولی در عین حال مانور اسرائیل روی توانایی مصر برای «تحمیل شرایط تل آویو به مقاومت» صرفاً ارزش تبلیغاتی دارد. مشکل رژیم تل آویو فقط مقاومت فلسطین است و نه این یا آن دولت. بنابراین باید توجه داشت که رژیم صهیونیستی به «برجسته سازی» مانور کنفرانس ها، مسافرت های دیپلماتیک، بیانیه ها و قطعنامه ها احتیاج مبرم دارد. این رژیم دوست دارد سخنان موافق و مخالف این اقدامات فضای سیاسی منطقه را پرکند تا عده ای باور کنند که اسرائیل دارد به نتایجی دست می یابد که از طریق جنگ نتوانست به آن دست پیدا کند آن وقت در انتها، جنگ 22 روزه توجیه پذیر و منطقی می شود. رژیم صهیونیستی دوست دارد مجموعه جنگ و پس از جنگ یک پروژه «اسرائیلی- آمریکایی» دیده شود تا ناکامی سنگین و بی مانند این رژیم به چشم نیاید و این همه در حالی است که براساس حقایق میدان جنگ و خبرهای آشکار آن، اداره جنگ از روز نهم آن از کنترل ارتش اسرائیل خارج شده و وزیر کارآزموده جنگ اسرائیل در این روز خواستار توقف عملیات نظامی بوده است. رخدادهای پس از روز دهم بخوبی از برتری مقاومت و تسلط دستگاه رهبری آن در جنگ خبر می دهد. اعضای کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی در روز چهارشنبه 18 دی ماه (دوازدهمین روز جنگ) بطور دستجمعی به توقف عملیات نظامی علیه غزه رأی دادند و این در حالی بود که تلاش دو روز نیروی زمینی آن ها برای نفوذ در «بیت لاحیا» به شکست کامل انجامیده بود بنابراین نباید تردید کرد که صدور قطعنامه 1860 در ساعات پایانی روز پنجشنبه 19دی ماه- به وقت نیویورک- و ساعت 6 صبح روز جمعه 20 دی ماه- به وقت تهران- و نیز اظهارات وزیرخارجه آمریکا مبنی بر لزوم برقراری آتش بس پس از آن انجام شد که نظامیان اسرائیل به بن بست کامل رسیده بودند. رژیم صهیونیستی در طول دوره عملیات زمینی- شامگاه روز 14 دی ماه تا شامگاه روز 20 دی ماه- تلاش فراوانی داشت تا از هفت محور، مناطق مسکونی و ساختمانها را تهدید کند و حداقل بر بخشی از آن ها مسلط شود. این هفت محور شامل دو محور از کناره دریا- مشرف به شهر غزه و منطقه میانی نتاریا- دو محور بیت حانون و بیت لاحیا- در شمال باریکه- یک محور در حی الشجاعیه- مشرف به شمال غربی شهر غزه، محور بیت لاحیا و محور خان یونس بود. براساس اخباری که در لابلای عبارات رسانه های رژیم صهیونیستی نیز وجود دارد، ارتش اسرائیل در طول 7 روز عملیات زمینی تنها توانست یک روستای کوچک در محور «نتاریا»- که حداکثر 50 واحد مسکونی داشت و سکنه آن این روستا را ترک کرده و به خان یونس رفته بودند- را به تصرف درآورد. رژیم صهیونیستی در این دوره به واسطه ناکامی در عملیات زمینی روی دو موضوع، یکی از کار انداختن جاده مواصلاتی صلاح الدین که شمال باریکه را به مصر متصل می کند، و نیز قطع ارتباط زمینی خان یونس و رفح با شهر غزه و بیت حانون از طریق نفوذ در منطقه میانی نتاریا- که فاقد موانع طبیعی و ساختمان بود- تبلیغات می کرد. رژیم صهیونیستی از روز شنبه 21 تا روز 28 دی ماه جنگ را کاملاً خارج از پیش بینی قبلی دنبال کرد. هدف اسرائیل در این مرحله این بود که از طریق تشدید عملیات هوایی و کشتار مردم، حماس را وادار کند تا «آتش بس دائمی» - یعنی پایان دادن به مقاومت- را بپذیرد و نیز به مصر امکان دهد تا با روکش و پوششی خیرخواهانه - برای نجات مردم غزه!- حماس را برای پذیرش آتش بس دائمی تحت فشار قرار دهد. بر همین اساس اسرائیل در این مرحله موضوع نفوذ به مناطق مسکونی- که در مرحله سوم عملیات، به بن بست رسیده بود- را کنار گذاشت و از هر سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی خود بعنوان ابزار کشتار استفاده کرد. در این مرحله حجم کشتار مردم بالا رفت و از متوسط 55 شهید در هر روز به حدود 85 شهید در روز رسید. رژیم صهیونیستی مرحله چهارم عملیات را نیز با ناکامی به پایان رساند و اولمرت رسماً پایان جنگ 22 روزه را اعلام کرد. حماس آتش بس دائمی را تا آخر نپذیرفت و اسرائیلی ها تضمین واقعی برای موضوع قاچاق سلاح به دست نیاوردند و برای شهروندان غاصب رژیم تل آویو همه چیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. مقاومت در طول دوره 22 روزه، چهار پایگاه مهم موشکی- از 5 پایگاه موشکی- را بارها هدف موشک ها قرار داد. فرانس 24 به نقل از رژیم صهیونیستی قبل از جنگ گفته بود حمله به شهرک «اشدود» خط قرمز اسرائیل است و گمان کرده بود فلسطینی ها قدرت عبور از آن را ندارند اما در طول 22 روز جنگ و روز پس از آن، مقاومت بیش از 30 شهر و شهرک و حتی شهر مهم بئرالسبع- مرکز استان نقب- را پشت سرگذاشت و این سوال را فراروی اسرائیلی ها قرار داد: «آیا «دیمونا»- مرکز اتمی- و «تل آویو»- مرکز سیاسی- در معرض موشک های حماس قرار دارد؟ و برای نظامیان رژیم صهیونیستی از این ها مهمتر تصویر دختر مجروح 8-9 ساله ای است که در اوج بمباران در حالی که خواهر یک ساله زخمی اش را نوازش می کند، به دوربین لبخند می زند و می گوید: «حسبناالله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر» الله اکبر سعدالله زارعی منبع : روزنامه كيهان[/align]
  20. منابع مطبوعاتي رژيم صهيونيستي گزارش دادند كه دانمارك، سوئد و نروژ در اعتراض به جنگ عليه غزه تقاضاهاي خريد كالاهاي ساخت اسرائيل را لغو كردند. به گزارش فارس، روزنامه عبري يديعوت آحارنوت با اعلام اين خبر، از گسترش موج تحريم هاي اسرائيل در بسياري از كشورهاي جهان ابراز نگراني كرد. اين روزنامه عبري همچنين ليست كالاهاي اسرائيلي كه بدليل لغو تقاضاها در انبارهاي اسرائيل فاسد شده اند، را منتشر كرد. در همين راستا، اتحاديه كشاورزان رژيم صهيونيستي ضمن اعتراض به دولت، خواستار پرداخت خسارتهاي مالي به آنان شدند. اين در حالي است كه اقتصاددانان اسرائيلي خسارتهاي اقتصادي رژيم صهيونيستي در نتيجه تجاوز اين رژيم به نوار غزه را روزانه 100 ميليون شيكل(هر چهار شيكل برابر يك دلار) برآورد كردند. به گفته كارشناسان اقتصادي، خسارت هاي وارده تأثيرات منفي بسيار زيادي بر اقتصاد رژيم صهيونيستي خواهد داشت. بر اساس داده هاي آماري مركز آمار رژيم صهيونيستي، حجم صادرات و واردات اين رژيم كاهش چشم گيري داشته است به گونه اي كه نشانه هاي بحران اقتصادي در تل آويو ظاهر شده است و هنوز مشخص نيست كه هزينه هاي صرف شده براي ارتش و نيروهاي ذخيره از كجا تأمين و به ضرر كدام بخش تمام خواهد شد. منبع : رجا نيوز
  21. با سلام خدمت همه دوستان گرامي با توجه به عنوان و روند بحث مناسب ديدم مطلب زير را كه در مورد بخشي از اهداف بروز جنگ در غزه و ميزان تحقق آنها مي باشد را خدمت شما اراپه دهم . اميدوارم مفيد واقع شود : نسل كشي رژيم صهيونيستي در غزه، عملا به بي اعتباري سياسي و اخلاقي تل آويو در جهان منجر خواهد شد و اجراي دكترين موسوم به «گسيختگي كامل» به شكست خواهد انجاميد. به گزارش الف، پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ" در گزارشي نوشت: آنچه كه ما امروز در غزه شاهد آن هستيم، ادامه اجراي بخشي مهم از دكترين راهبردي امريكايي انگليسي براي تغيير نقشه خاورميانه است. دكترين موسوم به "گسيختگي كامل" را مشاوران "ديك چني" معاون رئيس جمهور امريكا در سال 1996 ارائه كردند و محققان و تحليلگران موسسه مطالعات سياسي و راهبردي پيشرفته در بيت المقدس به اين دكترين شاخ و برگ و شكل و ابعاد تازه اي دادند. هسته اين دكترين كه از طريق اجراي آن امريكا و انگليس به حكمراني بر جهان پس از جنگ سرد مي رسند، براساس بريدن اسرائيل و گسيختن كامل آن از توافقنامه 1993 اسلو بنا نهاده شده است. طبق اين نظريه اسرائيل بايد بجاي پيروي از اين توافقنامه، به راهبرد و روند صلح تازه اي كه براساس پايه فكري جديدي مبتني است، سوق داده شود در اين روند تازه كه بنيامين نتانياهو نخست وزير سابق اسرائيل هم در تدوين مواضع سياسي اش از آن الهام گرفته است، با هدف احياي ابتكار عمل راهبردي اسرائيل و ايجاد ميداني براي تمركز بيشتر بر امر بازسازي صهيونيسم به اجرا گذاشته مي شود. نقطه آغاز اين نظريه اصلاحات اقتصادي است، در اين سياست جديد اسرائيل بايد براي تامين امنيت مرزهاي شمالي اش ابتكار عمل را بدست بگيرد. اسرائيل براي رسيدن به اين مقصود مي‌تواند حزب الله، سوريه و همينطور ايران را در لبنان به رويارويي با خود بكشاند و ابتكار عمل را هم در اين امر در دست بگيرد. در اين راه تل آويو از حمايت امريكا و نظر موافق واشنگتن برخوردار مي شود. اسرائيل براي رسيدن به اين مقصود مي‌تواند حتي به اجراي حملاتي توسط عواملش عليه منافع سوريه در خاك لبنان و حتي داخل خاك سوريه بپردازد. در اين نظريه گفته شده كه اسرائيل مي تواند با همكاري تركيه و اردن شرايط راهبردي لازم را براي تضعيف سوريه فراهم كند. در اين دكترين كه از براندازي صدام از قدرت در عراق هم سخن به ميان آورده به اسرائيل اين فرصت داده مي شود تا روابط تازه اي را بين خود و اعراب بوجود آورد، اما اسرائيل بايد در وهله اول به تامين امنيت شهرهايش بپردازد و شايد براي رسيدن به آن مجبور شود براي كنترل محله هاي فلسطيني نشنيش، رو در روي ساكنان آنها قرار گيرد. امريكا هم از اين اقدام توجيه پذير تل آويو حمايت مي كند. در زماني كه دكترين گسيختگي كامل ارائه شد، اسرائيل بايد براي اجراي آن تا رسيدن نومحافظه كاران به قدرت در امريكا صبر مي كرد كه البته اين واقعه در سال 2000 در انتخابات روي داد. وقايع يازده سپتامبر هم راه را براي اجراي اين دكترين هموارتر كرد. نومحافظه كاران پس از پيروزي در تلاش براي ساقط كردن صدام در عراق سعي كردند از طرق ديگري باعث تغيير رژيم در لبنان شوند كه اين مهم پس از ترور رفيق حريري صورت تازه اي به خود گرفت؛ بمباران پايگاهي در سوريه توسط نيروي هوايي اسرائيل در سال 2008 هم در پي اتهامات وارد شده به دمشق به دست داشتن در ترور حريري ضربه ديگري به سوريه به شمار مي آيد. در دستور كار اين دكترين بايد به ايران و نيروهاي اسلامگراي طرفدار تهران هم به نوعي پرداخته مي شد؛ اسرائيل براي اينكار و ضربه زدن به نيروهاي اسلامگراي طرفدار ايران، جنگ 2006 را عليه حزب الله لبنان به راه انداخت كه البته موافق ميل و خواسته تل آويو پيش نرفت. حزب الله توانست در اين جنگ از لحاظ نظامي بر اسرائيل تفوق يابد و اين امر آزردگي و تكدر ديك چني و حاميان امريكايي و انگليسي اسرائيل را هم در پي داشت. در سال 2007 و 2008 هم بحث حمله نظامي به ايران به بهانه برنامه هسته اي تهران و موضع ضد اسرائيلي احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران و مقدورات لازم براي آن در ميان جنگ طلبان و نومحافظه كاران مطرح شد، تبليغات زيادي هم در اين باره در رسانه هاي غربي صورت گرفت تا بدين ترتيب راه براي حمله به ايران هموار شود. اما برخي ملاحظات نظامي بايد پيش از اينكار به دقت مورد بررسي قرار مي گرفت. يكي از نگراني هاي مقامات آگاه نظامي آن بود كه حمله به ايران باعث به راه افتادن حملاتي از سوي نيروهاي طرفدار ايران در منطقه خواهد شد. همين نگراني هم باعث شد مقامات دولت بوش به اسرائيل بگويند نمي توانند خود به طور مستقيم دست به حمله نظامي به ايران بزنند و امريكا هم در شرايط فعلي قصد اجراي چنين حمله اي را ندارد. يكي از پيامدهاي حمله به ايران حملات تلافي جويانه سازمانها و گروههاي طرفدار ايران نظير حماس و حزب الله در منطقه بود. اسرائيل اگر مي خواست طرح حمله به ايران بصورتي جدي از سوي حاميانش دنبال شود، بايد به كاهش نگراني هاي آنها كمك مي كرد، بنابراين تل آويو حركتي را عليه حماس آغاز كرد. حمله اسرائيل به نوار غزه هيچ ربطي به ادعاهاي تل آويو درباره نقض آتش بس توسط حماس ندارد. حمله اسرائيل در واقع تكرار راهبرد سال 2006 تل آويو عليه حزب الله است. اين حمله در واقع فراهم كردن زمينه براي حمله به ايران است. نومحافظه كاران تحت رهبري ديك چني جنگ غزه را در واقع تدارك حمله به ايران مي دانند؛ جان بولتون سفير سابق امريكا در سازمان ملل و يكي از نومحافظه كاران در امريكا 31 دسامبر، جنگ غزه را نخستين گام در ايجاد زمينه لازم براي حمله به ايران توصيف كرد. او در مصاحبه اي با شبكه فاكس نيوز تاكيد كرد كه به عقيده او تنها راه براي مقابله با ايراني هسته اي، حمله اي نظامي از سوي امريكاست. از طرفي اسرائيل اصرار دارد جنگ غزه را ادامه دهد و در اين راستا از حمايت بوش هم برخوردار بوده است. تل آويو پيشنهادهاي آتش بس اتحاديه اروپا و ساير مجامع را بدون فوت وقت رد كرده است. تلاش سه قدرت بزرگ اتحاديه اروپا و روسيه هم براي برقراري آتش بس به جايي نرسيده است. اما با در نظر گرفتن همه اين موارد، اسرائيل در اين جنگ مرتكب اشتباهي بزرگ شده است، زيرا مقاومت حماس تا آخرين نفس ادامه خواهد يافت. مبارزان حماس ترسي از مرگ ندارند، آنها براي آزادي مي جنگند و كشته شدن در اين راه را هم شهادت مي دانند. اسرائيل نمي تواند با گسترش جنگ، حزب الله و حتي ايران را هم به نبرد بكشاند. اين اشتباه ديگري است كه تل آويو مرتكب شده است. حزب الله قصد وارد شدن به جنگ غزه را ندارد و اين را رهبرش يعني سيد حسن نصرالله در خطابه هاي اخيرش به نوعي ابراز كرده است. در ايران هم رهبري كشور موضعي هوشيارانه در قبال جنگ غزه اتخاذ كرده است. از آيت الله علي خامنه اي رهبر معظم ايران در 10ژانويه نقل شده است كه «جوانان خداجوي ايراني كه خواستار رفتن به غزه شده اند بايد بدانند كه دست ما در اين زمينه بسته است.» حزب الله و ايران هوشيارند؛ آنها صريحا اعلام كرده اند كه قصد افتادن به دامي كه براي آنها از سوي اسرائيل و حاميانش گسترده شده است، ندارند؛ اين نقطه پاياني است بر همه نقشه هايي كه اسرائيل و متحدانش سالهاست روي آن كار كرده اند. منبع : سايت الف
  22. روزنامه [b]لوفيگارو[/b] نوشت: موفقيت عمليات سه مرحله اي اسرائيل به غزه زماني با ترديد جدي روبرو شد كه كارشناسان نظامي اسرائيل دريافتند كه مبارزان سلحشور حماس يك برگ برنده بزرگ دارند؛ «شبكه تونل هاي زير زميني» به گزارش الف، روزنامه فرانسوي لوفيگارو در گزارشي به قلم "ژرژ مالبرونو" با اشاره به شبكه پيچيده تونل هاي زيرزميني كه رزمندگان حماس براي ضربه زدن به نظاميان اسرائيلي از آن استفاده مي كنند، نوشت: بيش از 1000 تونل زيرزميني به نيروهاي حماس اين امكان را مي دهد كه همه جا حضور داشته باشند بدون آنكه ديده شوند. اين گزارش با تشريح پيشينه احداث اين تونلها، مي افزايد: مدت زيادي بود كه این تونل‌ها وجود داشت، اما كسي آنها را نديده بود، تا زمان انتفاضه دوم در سال 2000 كه مالكيت آنها تحت نظارت مسئولان سازمان هاي امنيتي تشكيلات خودگردان فلسطيني قرار گرفت. تا پيش از اين، اين تونل ها براي حمل برخي اقلام از قبيل شير، پوشاك، قطعات يدكي خودرو و دارو مورد استفاده قرار مي گرفت اما از زماني كه حماس در سال 2005 كنترل غزه را در دست گرفت، كارايي اين گذرگاه هاي زير زميني نيز تغيير كرد. در اين دوره، مبارزان فلسطيني از اين راهروهاي زيرزميني براي تامين سلاح استفاده كردند. ارتش اسرائيل نيز مبارزه عليه حفر اين تونل ها در پيش گرفت. عقب نشيني اسرائيل از نوار غزه در تابستان 2005 و قدرت گرفتن حماس در ژوئن 2007 موجب تقويت عبور سلاح، از قطعات راكت گرفته تا موشك هاي ضد هوايي و چندين تن تي ان تي و ساير مواد انفجاري براي پرتاب موشك هاي حماس به جنوب اسرائيل شد. محمد يكي از ساكنان رفح مي گويد: تا زمان عقب نشيني اسرائيل حفاري تونل تنها شبها صورت مي گرفت چون روزها مردم از گشت زني ارتش اسرائيل در هراس بودند. حفاري تونل به اصلي ترين فعاليت اقتصادي رفح تبديل شده و شبكه اي براي توزيع تحت نظارت حماس با قوانين نرخ و حتي واژگان خاص خود شكل گرفت. گروه حفاري براي حفر هر متر تونل بطور متوسط 100دلار دريافت مي كردند. شمار ورودي هاي تونل هاي حفاري شده در خاك مصر به حدود 850 و در رفح در طول چهارده كيلومتر به 1250 مورد مي رسد. محمد با اشاره به پيچيدگي فزاينده كار در اين تونل ها مي گويد: در حقيقت تونل ها به دو شاخه تقسيم مي شوند؛ در مصر ورودي تونل ها مي تواند در مغازه ها باز شود يا در مزارع زيتون يا باغ بادام. يك نظامي فرانسوي در خاطرات خود در بازديد از صحراي سينا مي گويد: از كف يك خانه احساس بوي خنك كردم، سوال كردم اين بو از كجا مي آيد و به من پاسخ دادند معلوم است كه اين بو مربوط به يك تونل است. با كنار زدن كف پوش، تونلي را ديدم كه عمق بسياري داشت. براي فرو رفتن در اين تونل ها از چرخ و طناب الكتريكي استفاده مي شود. برخي تونل ها مجهز به تلفن داخلي براي برقراري ارتباط با سطح زمين اند. براي پرهيز از دستگاههاي شناسايي برخي از آنها تا عمق 30 متري زمين پيش مي روند، اما برعكس قطر آنها تنها به اندازه يك انسان با در نظر گرفتن دست و پاي اوست. ارتفاع برخي از تونل هاي به اصطلاح لوكس كه از چوب پوشيده شده است، به 170سانتيمتر مي رسد. يك نظامي فرانسوي مي گويد: طول راهروهاي زير زميني در درون مناطق شهري تا 800 متر مي رسد. از سال 2007 حماس كنترل تونل ها را در دست گرفت، ضمن اينكه به برخي مجريان اجازه داد، در ازاي پرداخت ماليات سالانه 10هزار دلار به حفر تونل بپردازند. از سوي ديگر ساير گروههاي فلسطيني فعال ضداسرائيلي ضمن معافيت از پرداخت ماليات اجازه يافتند تونل حفر كنند. البته حماس بر عملكرد آنها و تامين سلاح از اين طريق نظارت مي كند و اگر كارگري بر اثر ريزش آوار كشته شود، حماس از مالك تونل مي خواهد معادل 20هزار يورو به خانواده قرباني پرداخت كند. يكي از ساكنان رفح مي گويد پليس هاي مصري بلافاصله پس از هشياري از حمله قريب الوقوع اسرائيل به تونل ها، ما را از اين مسئله مطلع كردند. تابستان گذشته پس از بازديد يك هيئت پارلماني آمريكايي، قاهره پذيرفت ورودي دوازده تونل را مسدود كند. محمد مي گويد: تونل هايي كه مسدود شدند قديمي و از رده خارج شده بودند و اين كار تنها براي خشنودي امريكايي ها صورت گرفت، با اين حال و به رغم صدها بمب اسرائيلي كه از 17 روز بر رفح فرو ريخته شده است، بسياري از تونل ها همچنان عملياتي اند. در روزهاي گذشته دو گروه از پزشكان عرب بطور مخفيآنه از اين راههاي زيرزميني عبور كردند. از ديدگاه حماس اين راههاي زير زميني براي نجات يافتن در برابر محاصره غزه و رويارويي نظامي با ارتش اسرائيل ضروري است. كارشناسان نظامي اسرائيل، در اثناي تهاجم اخير به غزه تازه متوجه شدند كه اين شبكه پيچيده راهروهاي زير زميني، چه برگ برنده بزرگي در دست رزمنگان بي باك حماس است. يك نظامي بلند پايه اسرائيلي در توصيف اين برگ برنده حماس گفته است: تونل هاي زير زميني كه مبارزان حماس از آن استفاده مي كنند، به آنها اين امكان را می‌دهد كه در همه جاي صحنه نبرد حضور داشته باشند، بدون آنكه ديده شوند . منبع : سايت الف
  23. با سلام خدمت همه دوستان گرامي [b]نيوزويك نوشت:[/b] حمله اسرائيل به غزه، روابط اين رژيم با كشورهاي عربي را در معرض فروپاشي قرار داده و موقعيت اسلامگرايان و طرفداران مقاومت در منطقه را ارتقا داده است. هفته نامه نيوزويك در تحليلي با عنوان "چه چيز سبب مي شود احمدي نژاد لبخند بزند؟" به قلم سردبير خود فريد زكريا نوشت: حمله اسرائيل به غزه سبب تقويت موضع اسلامگرايان منطقه و همچنين دولت ضداسرائيلي ايران شده است و به کشورهای عربی كه در حال بهبود روابط با اسرائيل اند، ضربه مهلكي وارد كرده است. نيوزويك با اشاره به اظهارات چندين شخصيت اسرائيلي در تشريح ابعاد و سطح اقدامات صهيونيستها در غزه، مي نويسد: دشمن واقعي اسرائيل كه هم اكنون با آن در حال جنگ است، حماس نيست بلكه ايران است. "ميشل اورن" مورخ و افسر مطبوعاتي ارتش اسرائيل و "يوسي هالوي" در مطلبي اينگونه استدلال كرده اند كه عمليات بر ضد حماس نشانگر فرصت منحصر به فرد براي وارد كردن ضربه اي راهبردي به ايراني ها است، منطق اين بحث اين است كه حماس عامل ايران است و از بين بردن ارتش آن بايد به تضعيف تهران منجر شود؛ اما آيا اين امر واقعا در حال اتفاق افتادن است. نيوزويك با رد اينگونه تحليلها مي نويسد: نخست بايد گفت كه حماس مهره ايران نيست، ايران دهه هاست كه به سازمان جهاد اسلامي كمك مي كند و حماس هم از کمک‌های ايران بهره‌مند است؛ اما اين به آن معنا نيست كه از ايران دستور مي گيرد. تحركات حماس و تصميم آن براي تمديد نكردن آتش بس، احتمالا تصميم تهران نبوده است. مهمترين سئوالي كه در اين بين مطرح است اين است كه دقيقا چگونه اقدامات ارتش اسرائيل سبب تضعيف ايران مي شود. ولي نصر در همین زمینه معتقد است: اشتباه است اگر نفوذ ايران را از اين طريق ببينيم، زيرا نفوذ واقعي ايران در جهان عرب از «قدرت نرم» ايران ناشي مي شود و جمهوري اسلامي شهرت و اعتبار خود را از ناحيه دفاع از مساله فلسطين كسب كرده است. نصر مي افزايد: به نتايج اين حمله نگاه كنيد؛ اعراب موضع تدافعي گرفته اند، رژيم حسني مبارك دائما حماس را تحقير مي كند و آن را زير مجموعه اي از گروه اخوان المسلمين مصر مي نامد، اما مبارك بعد از مقصر قلمداد كردن اسلامگرايان در چند روز نخست حمله اسرائيل، اكنون به محكوم كنندگان اسرائيل ملحق شده است. اردن و عربستان نيز همچون مصر رويه خود را تغيير داده اند؛ اين تكرار عكس العمل آنها در طول جنگ 33 روزه است. به اعتقاد نيوزويك، اگر اعراب ساكت بوده اند، ايراني ها در همه جا فرياد كرده اند؛ آيت الله خامنه اي رهبر معظم ايران از رژيم هاي عرب به علت واكنش منفعلانه در اين زمينه به شدت انتقادكرده است. ايشان در بيانيه اي كه بيست و هشتم دسامبر منتشر شد تاكيد كرد: «امروز قلب مردم مصر، اردن و ساير كشورهاي اسلامي در سوگ نشسته است. من از انديشمندان جهان عرب و روساي مركز الازهر مي پرسم كه آيا زمان آن فرا نرسيده است كه تهديدي را كه متوجه اسلام و مسلمانان است، درك كنيم؟» احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران هم به شدت اقدامات اسرائيل را محكوم كرده است. همچنين سيد حسن نصرالله رهبر حزب الله خطاب به ملت و ارتش مصر مي گويد: «من خواستار كودتا نيستم، اما با رهبران خود گفتگو كنيد و بگوئيد آنچه در غزه مي گذرد را نمي پذيريد.» ولی نصر اينگونه به سران عرب كنايه مي زند: مرداني نظير حسني مبارك و ملك عبدالله پادشاه اردن كه حكومتي مادام العمر و پادشاهي دارند، نبايد از بابت پيروزي در انتخابات نگران باشند، پس مي توانند ساكت بمانند. نصر معتقد است: اگر شما مي خواهيد از افكار عمومي در منطقه باخبر شويد، به تنها رهبر عربي كه در فرايند انتخابات دموكراتيك انتخاب شده است، گوش دهيد؛ نخست وزير عراق نوري مالكي از همه اعراب و كشورهاي مسلمان خواسته است كه روابط ديپلماتيك خود و همه گونه تماس خود را با اين رژيم قاتل كه به حملات خود بر ضد مردم بي دفاع و غير نظاميان ادامه مي دهد قطع كنند. آيت الله سيستاني، محبوب ترين رهبر مذهبي عراق كه بسياري از نومحافظه كاران امريكايي وي را تحسين مي كنند هم با صدور فتوايي حملات اسرائيل را شريرانه ناميده و از همه اعراب و مسلمانان خواسته است كه گام هاي عملي به منظور متوقف كردن اين حمله وحشيانه بردارند. به اعتقاد سردبير نيوزويك، اقدامات ارتش اسرائيل به روابط آن با كشورهاي عربي ضربه مهلكي وارد كرده است؛ طي دو سال گذشته كشورهايي نظير مصر، عربستان و اردن به اين نتيجه رسيده بودند كه اصلي ترين نگراني منطقه اي شان ايران است و در اين راه با اسرائيل متحد شده بودند. به ديگر سخن اسرائيل براي نخستين بار در تاريخ خود در حال اتحاد تاكتيكي با كشورهاي عربي بر سر اصلي ترين موضوع راهبردي روز بوده است، اما اين رژيم با دست خود همه اين نتايج را يكجا به باد داده است. نيوزويك ادامه مي دهد: نقطه ضعفي كه ظاهرا غربيها و متحدان عرب آنها از آن به شدت غافلند، «افكار عمومي جهان عرب» است و ايران نيز از اين نقطه ضعف به خوبي اطلاع دارد. راهبرد تهران براي تضعيف اين اتحاد، ارسال اين پيام براي افكار عمومي در جهان عرب است كه ايران اصلي ترين حامي آرمان فلسطين است و بنابراين نمي تواند دشمن مردم عرب باشد بلكه دشمن واقعي رژيم هاي عرب هستند . به اعتقاد سردبير نيوزويك، در داخل ايران نيز معادله در حال تغيير است؛ «ميانه روها» يا همان اصلاح طلبان اكنون ساكت هستند. روزنامه هاي اصلاح طلب به اجبار و از روي ناچاري تصاويري از اجساد فلسطيني هاي كشته شده را در صفحات اصلي خود چاپ مي كنند ولي همه مي دانند كه اين موضعگيري ظاهري است و آنها اصلا از وضعيت فعلي خوشحال نيستند. نصر مي گويد يك ماه قبل بحث اصلي در تهران درباره پائين آمدن قيمت هاي نفت و سوء مديريت اقتصادي دولت احمدي نژاد بود، در حالي كه اكنون بحث اصلي فلسطين و خشم جهان عرب است. حرف آخر نيوزويك اين است: فرايند جنگ غزه، عليرغم آنچه كه غرب، اسرائيل و متحدان عرب آنها مي خواستند، هم اكنون به تقويت موضع اسلامگرايان در منطقه و همچنين ارتقاي جايگاه دولت ضدصهيونيستي ايران منجر شده است؛ چرا احمدي نژاد لبخند نزند! [b]منبع : سايت الف[/b]
  24. با سلام خدمت همه دوستان گرامي بهره‌گيري از رويكرد جنگ نامتقارن مي‌تواند امنيت ملي رژيم صهيونيستي را در سطوح سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار دهد. اين مقاله با نگاهي علمي تلاش دارد ابعاد اين فرضيه را با عنايت به الگوي جنگ33روزه مورد بررسي قرار دهد. [b]**امكان‌سنجي بهره‌برداري از الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات گروه هاي مقاومت فلسطيني (با تأكيد بر راهبرد حزب‌الله در جنگ 33 روزه) [/b] [b]*مقدمه: [/b] همزمان با ورود به قرن بيست و يكم، دولتها با پيچيدگي برنامه‌ريزي براي دفاع و امنيت مواجه شده‌اند. جهاني شدن اطلاعات و ارتباطات حوزه نظامي را نيز تحت تأثير جدي قرار داده است. بر اين اساس رويكرد جنگ نامتقارن - به عنوان نسل جديدي از جنگ و درگيري - بيشتر از آنكه ناشي از مؤلفه‌هاي نظامي و دفاعي باشد برخاسته از تغيير در عوامل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و ايدئولوژيكي است كه به مثابه الگوي جديدي از نبرد در ادبيات نظامي جهان امروز تجلي پيدا كرده است. در يك جنگ نامتقارن، طرفي كه از نظر قدرت نظامي ضعيف‌تر است، با مهارت خاص و به صورت غافلگيرانه، طوري منابع محدود خود را به كار مي‌گيرد كه كاستي‌ها و نقاط ضعفش را در برابر طرف قوي جبران كند. جنگ 33 روزه ميان اسرائيل و حزب‌الله نماد بارزي از الگوي نبرد نامتقارن است. نيروي مقاومت حزب‌الله توانست با اتخاذ راهبرد نيز نامتقارن و بكارگيري روشها و تاكتيهكهاي عملياتي ابتكاري و غافلگيرانه، هيمنه ارتش اسرائيل را فرو ريزد. اين مقاله با الگو‌گيري از راهبرد و استراتژي نامتقارن حزب‌الله در جنگ 33 روزه، درصدد امكان‌سنجي اجراي الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات فلسطيني است. بدين منظور با طرح مجموعه‌‌اي از سؤالات اصلي، فرعي و فرضيه به ارزيابي مسئله مورد اشاره خواهيم پرداخت. [b]*سؤال اصلي:[/b] آيا گروههاي مقاومت فلسطيني مي‌توانند در مبارزات ضدصهيونيستي خود از راهبرد جنگ نامتقارن استفاده كنند؟ [b]*سؤالات فرعي:[/b] 1- فرآيند تأثيرگذاري تهديدات نامتقارن گروههاي مقاومت فلسطيني بر امنيت رژيم صهيونيستي چگونه است؟ 2- مبارزات گروههاي مقاومت بر كدام يك از ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي رژيم صهيونيستي تأثير بيشتري خواهد داشت؟ [b]*فرضيه: [/b]با توجه به آسيب‌پذير بودن شرايط امنيتي رژيم صهيونيستي و نقاط ضعف آن در ابعاد گوناگون، بهره‌گيري از رويكرد نظامي - عملياتي جنگ نامتقارن با تأكيد بر ابعاد رواني و تاكتيكي مي‌تواند امنيت ملي اين رژيم را در سطوح سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار دهد. [b]**الف) مباني تئوريك جنگ نامتقارن: [/b] جنگ نامتقارن كه امروزه در سطوح استراتژي، عمليات، تاكتيك، تكنيك، ابزار و شيوه نبرد، مورد توجه كارشناسان و صاحب‌نظران نظامي قرار گرفته، بيش از يك دهه است كه در ادبيات سياسي و نظامي غرب مطرح شده است. از جمله دلايلي كه باعث شده اين مفهوم در كانون توجه قرار گيرد، فروپاشي نظامي دو قطبي به طور عام و تبديل شدن آمريكا به عنوان قدرتي هژمون است. هر چند كه مفهوم جنگ نامتقارن به تازگي در ادبيات نظامي غرب و آمريكا وارد شده اما مطالعه تأليفات تاريخي، درباره جنگها نشان مي‌دهد نه تنها راهبرد جنگ نامتقارن در طول ادوار گذشته نفي نگرديده، بلكه به تدريج در منازعات و درگيريها به نسبت توسعه سلاحها و تاكتيكهاي جنگي، تمايل به استفاده از اين راهبرد بسط و گسترش نيز يافته است. مروري بر انديشه‌هاي «سون تزو»، متفكر بزرگ چيني، در كتاب «هنر جنگ» و يا گفته‌هاي «ماكياول» در كتاب «خطابه‌ها» گوياي اين مطلب است. [b]*1) تعريف جنگ نامتقارن: [/b] در حوزه مفاهيم امور نظامي و امنيت ملي، جنگ نامتقارن با پنج مشخصه اصلي قابل طرح است كه عبارتند از: عمليات، سازماندهي، انديشه‌‌ورزي متفاوت از دشمن به منظور به حداكثر رساندن برتريهاي خودي، بهره‌برداري از نقاط ضعف دشمن و به دست گرفتن ابتكار عمل يا به دست‌آوردن آزادي عمل بيشتر. جنگ نامتقارن رويكردي است كه در آن بازيگر نامتقارن با هدف تضعيف عزم و اراده رقيب قدرتمند خود و به منظور دستيابي به اهداف استراتژيك، نقاط ضعف و آسيب‌پذير طرف مقابل را مورد هدف قرار مي‌دهد. مهمترين مطالعه‌اي كه در دوران معاصر در خصوص جنگ نامتقارن صورت گرفته، گزارش نشريه جونيت استراتژيك رويو در سال 1999 مي‌باشد. اين گزارش تحت عنوان رويكردهاي نامتقارن در جنگ، با الگو قرار دادن آمريكا، مي‌نويسد: «گروهها و بازيگران تروريست، رويكردهاي نامتقارني را به منظور غلبه يا تضعيف توانمندي آمريكا به كار گرفته‌اند كه اين كار يا با توسل به نقاط ضعف و آسيب‌پذير آمريكا و يا استفاده از شيوه‌هايي صورت مي‌گيرد كه با شيوه‌هاي عملياتي مورد انتظار آمريكا متفاوت است. رويكردهاي نامتقارن بيشتر بدنبال تأثيرات رواني عمده مانند؛ شوك و يا سردرگمي است كه باعث اختلال در ابتكار، نوآوري و آزادي در عمل و اراده مي‌شود. شيوه‌هاي نامتقارن مستلزم ارزيابي و شناخت نقاط ‌آسيب‌پذير دشمن است. رويكردهاي نامتقارن اغلب با نوآوري، تاكتيك‌هاي غير متعارف و سلاح يا فناوريهاي همراه است كه مي‌توان آنها را در تمامي سطوح جنگي (سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي) و در طيف‌هاي مختلف عمليات نظامي بكار برد». به هر حال، كاربست الگوي جنگ نامتقارن، طيف وسيعي از فرصتهاي متنوع را فراروي فرماندهان نظامي در سطوح مختلف جنگ قرار مي‌دهد و به همان اندازه، تهديد، ترديد و وحشت را به اردوگاه طرف مقابل وارد مي‌كند، چرا كه با ابتكار عمل، اقدامات غيرمنتظره، ابزار نامرسوم، غافلگيري، فريب و اراده پولادين، مي‌توان سر رشته امور را از مدار پيش‌بيني‌هاي مبتني بر استراتژي رقيب خارج ساخت و انسجام و هماهنگي در راهبردهاي دو را از هم گسيخت. [b]*2) ويژگيهاي جنگ نامتقارن[/b] جنگ نامتقارن داراي مجموعه ويژگي‌هاي است كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. [b]1-2) تضاد منافع:[/b] هر مطالعه‌اي درباره تهديدات نامتقارن بايد با اساسي‌ترين اصل عدم تقارن يعني «تضاد منافع» آغاز شود. جدول شماره 1 اين حقيقت را آشكار مي‌سازد كه بزرگترين انگيزه براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن، از يك تضاد واقعي يا ذهني نشأت مي‌گيرد. وقتي منافع حياتي يك كشور ضعيف، با منافع حياتي يك كشور قدرتمند در تضاد قرار مي‌گيرد، طرف ضعيف بيشترين انگيزه را براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن خواهد يافت. 2-2) عمليات رواني: عمليات رواني در جنگ نامتقارن جايگاه ويژه‌اي دارد، چرا كه هدف جنگ نامتقارن، تضعيف اراده رقيب است و اين به عنوان يك بعد روانشناختي در جنگ نامتقارن به شمار مي‌آيد. به عبارت ديگر اغلب منظور از اقدامات نظامي، عملياتي و تاكتيكي صورت گرفته در چارچوب الگوي جنگ نامتقارن، دست يافتن به نتايج رواني -استراتژيك است. [b]3-2) تضعيف اراده دشمن:[/b] هدف قرار دادن اراده دشمن از جمله مشخصه‌هاي اصلي جنگ نامتقارن است. در رويكرد نامتقارن با استفاده از خلاقيت، نبوغ جنگي و ابتكار عمل در صحنه جنگ، مي‌توان استراتژي جنگي طرف برتر را با ناكامي روبرو كرده و در نتيجه از نظر سخت‌افزاري و نرم‌افزاري يأس و نااميدي را بر ارودگاه رقيب تحميل كرد. [b]4-2) فريب و غافلگيري: [/b]از جمله اقدامات نظامي مؤثر و بسيار حياتي در جنگ نامتقارن، بهره جستن از اصل غافلگيري و فريب است. مبناي اين دو اصل داشتن اطلاعات كافي و مناسب از دشمن و دريغ كردن اطلاعات واقعي از وي است. انحراف دشمن از كانون توجه و هدف جنگ نامتقارن و غافلگير كردن او در محيطي كه انتظار آنرا نداشته است موجب سلب ابتكار عمل و ايجاد سردرگمي در دشمن مي‌شود. [b]5-2) چندي بعدي بودن جنگ نامتقارن:[/b] كارآيي جنگ نامتقارن فقط در سطح نظامي نيست بلكهدر سطوح غيرنظامي هم كاربرد دارد كه استفاده از جنگ رسانه‌اي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اطلاعاتي و رواني از جمله آنهاست. [b]6-2) دستيابي به تأثير استراتژيك در كليه سطوح جنگي:[/b] رويكردهاي نامتقارن، در كليه سطوح جنگ (استراتژيك،‌عملياتي و تاكتيكي) بكار برد. مي‌شود، اما نبايد از نظر دور داشت كه حتي مؤثرترين رويكردهاي نامتقارن، فارغ از سطوح جنگي خود بدنبال تأثيرگذاري استراتژيك هستند. اين بدان معناست كه ممكن است يك ابهام معنايي ميان سطح يك اقدام و سطح تأثير آن وجود داشه باشد، اما هدف بازيگر نامتقارن، تأثيرگذاري در بالاترين سطح ممكن است. [b]7-2) اصل نيابتي:[/b] بازيگر نامتقارن مي‌‌تواند به نيابت و براساس اهداف و منافع يك يا چند دولت حامي وارد جنگ با دولتي ديگر شود. [b]*3) گونه‌شناسي رويكردهاي نامتقارن: [/b] حداقل شش گونه رويكرد نامتقارن در عرصه امنيت ملي و جنگ مطرح است كه در زير به شرح و توضيح آن‌ها مي‌پردازيم: [b]1-3) عدم تقارن در شيوه‌ها:[/b] در اين شكل از رويكرد نامتقارن، به شيوه‌ها و روشها توجه مي‌شود و عمدتاً به بررسي مفاهيم عملياتي يا دكترين‌هاي تاكتيكي متفاوت از رقيب مي‌پردازد. نتايج اين رويكرد را مي‌توان در جنگ چريكي و پارتيزاني مشاهده نمود. [b]2-3) عدم تقارن در فناوري:[/b] اين عدم تقارن در جنگهاي ميان يك بازيگر پيشرفته و قدرتمند با يك بازيگر ضعيف و توسعه نيافته مشاهده مي‌شود. [b]3-3) عدم تقارن در اراده،[/b] اين‌گونه كه عدم تقارن، زماني اهميت پيدا مي‌كند كه جنگ و درگيري، علي‌رغم تهديد بقا و منافع حياتي يكي از طرفين، تأثير چنداني بر منابع حياتي طرف مقابل نداشته باشد. [b]4-3) عدم تقارن در هنجار:[/b] زماني كه ميان طرفين درگيري از نظر معيارهاي اخلاقي و منطقي جنگ، تفاوتهاي قابل ملاحظه‌اي وجود داشته باشد، اين‌‌گونه از عدم تقارن بوجود مي‌آيد. در چنين وضعيتي ممكن است بازيگر نامتقارن براي دستيابي به اهداف خود - حتي در سطح تاكتيكي - مرتكب اعمالي مغاير با قوانين جنگي و اخلاقي شود. [b]5-3) عدم تقارن سازماني:[/b]‌در اين نوع از رويكرد نامتقارن، بازيگر متقارن در برابر دشمني، فاقد سازماندهي و فرماندهي منسجم و منظم قرار مي‌گيرد. در چنين رويكردي از جنگ نامتقارن، ارتش‌هاي كلاسيك با دشمنان فروملي روبرو مي‌شوند كه به جاي تشكيل هرم و سلسله مراتب سازماني، داراي تشكيلاتي شبكه‌اي و نامتقارن هستند. [b]6-3) عدم تقارن پايداري:[/b] عدم تقارن در مدت زمان پايداري، ارتباط نزديكي با عدم تقارن ارادي دارد و اغلب در درگيريهاي ايدئولوژيك و فرهنگي نمود پيدا مي‌كند. نكته حائز اهميت در اين گونه از عدم تقارن آن است كه در جنگهايي قابل مشاهده‌اند كه يكي از طرفين حساسيت بيشتري نسبت به پايان سريعتر جنگ داشته باشد. به عبارت ديگر اين گونه از عدم تقارن، هنگامي روي مي‌دهد كه يكي از طرفين درصدد طولاني كردن جنگ براي ممانعت از تحقق اهداف طرف مقابل در كوتاه‌مدت است. [b]4*) سطوح عدم تقارن:[/b] رويكردهاي نامتقارن در سطوح متفاوتي قابل استفاده هستند كه در ادامه به بررسي آنها مي‌پردازيم. [b]1-4) سطح استراتژيك - سياسي: [/b]بكارگيري رويكرد نامتقارن در سطوح سياسي - استراتژيك، به منزله به كارگيري روشها، ابزار و وسايل غيرنظامي براي كسب برتري نظامي است. با توجه به پيامدهاي جهاني‌سازي، برقراري ارتباط نزديكتر ميان كشورها و حساس‌تر شدن آنها نسبت به فشارهاي سياسي خارجي، اين سطح از رويكرد نامتقارن، اهميت خاصي يافته است. [b]2-4) سطح استراتژيك - نظامي:[/b]‌ بكارگيري رويكرد نامتقارن در سطوح استراتژيك نظامي، نوعي از راهبرد نظامي است كه درصدد بكارگيري شيوه‌ها و اصول نامتقارن به عنوان يك اقدام فرعي براي پيشبرد جنگ متقارن است. [b]3-4) سطح نظامي - عملياتي: [/b]اين سطح از عدم تقارن، رايج‌ترين شكل رويكرد نامتقارن است. در اين سطح، بازيگر نامتقارن با بهره‌گيري از ابزارها و شيوه‌هاي مختلف عملياتي، جهت مقابله يا خنثي نمودن برتري و تفوق بازيگر قوي، وارد عمل مي‌شود. [b]*5) ابعاد عدم تقارن: [/b] از آنجايي كه رويكرد نامتقارن، در تمامي سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي جنگ كارآيي دارد،‌داراي ابعاد مختلفي است. جنگ نامتقارن مي‌تواند در قالب صورتهايي چون:‌مثبت يا منفي، كوتاه‌مدت يا بلندمدت، ماهرانه يا غيرماهرانه، پراكنده يا هماهنگ و... صورت پذيرد. همچنين رويكرد نامتقارن هر دو بعد فيزيكي و رواني جنگ را در بر مي‌گيرد. [b]**ب) جنگ نامتقارن؛ الگوي حزب‌الله در جنگ 33 روزه [/b] براساس تمهيدات نظري، پيشين، مي‌توان نبرد 33 روزه رژيم صهيونيستي و حزب‌الله لبنان را يك جنگ نامتقارن تمام عيار دانست. چرا كه كليه ابعاد، اشكال و سطوح عدم تقارن در جنگ 33 روزه مشهود بود. در جنگ 33 روزه كمترين تقارن بين توان، ابزارها، راهبردها، تاكتيكها، اهداف، عناصر قدرت، سازماندهي و فرماندهي رژيم صهيونيستي و نيروي مقاومت حزب‌الله لبنان وجود داشت. اين رويارويي نظامي علاوه بر آنكه نابرابر و ناعادلانه بود، نبردي نامتقارن نيز به شمار مي‌رفت. در اين بخش به بررسي راهبرد نامتقارن حزب‌الله در جنگ سي‌وسه روزه جهت شناسايي روشهاي بكارگيري اين نوع از جنگ در مواجهه با رژيم صهيونيستي مي‌پردازيم. [b]1) اشكال عدم تقارن ميان حزب‌الله و اسراييل در جنگ 33 روزه[/b] [b]*2-1) عدم تقارن سازماني: [/b] در اين نبرد، حزب‌الله لبنان به عنوان يك بازيگر غير دولتي داراي محدوديتها و نقطه ضعفهاي قابل پيش‌بيني، در مقابل رژيمي قرار گرفت كه از مكانيسم‌ها و ابزارهاي حكومتي و ارتشي قدرتمند و فوق‌مدرن برخوردار بود. [b]*2-1) عدم تقارن در شيوه‌ها: [/b] رژيم صهيونيستي به دليل عدم بهره‌مندي از عمق استراتژيك، در جنگهاي پيشين خود با اعراب، از راهبردهاي بازدارندگي، برتري تكنولوژيك و تسليحاتي، حملات برق‌آسا، جنگ كوتاه مدت و برپا كردن جبهه درگيري در خاك حريف استفاده كرده است. اما حزب‌‌الله در صحنه نبرد بيش از آنكه از روشها و ابزارهاي سنتي و متداول نظامي استفاده نمايد، از شيوه‌ها، تاكتيك و وسايل ابتكاري و حتي منحصر بفرد بهره‌ برده و روشها و ابزارهايي را كه براي ارتش رژيم صهيونيستي ناشناخته و غافلگيركننده بود، به كار گرفت. [b]*3-1) عدم تقارن در اراده: [/b] در نبرد سي‌وسه روزه، رزمندگان حزب‌الله برپايه باورهاي ديني و آموزه‌هاي شيعي با ارتش صهيونيستي مبارزه و مقابله مي‌كردند. براين اساس مؤلفه‌هاي روحي و رواني، نقش تعيين‌كننده‌اي در راهبرد و شيوه مبارزه حزب‌الله داشته است. نيروهاي مقاومت، مبارزه با رژيم صهيونيستي را نبرد حق عليه باطل دانسته و در اين راه، هزينه‌ها و خطرات را به جان مي‌خريدند. تحميل تلفات و خسارات جاني و مالي به حزب‌الله نه تنها باعث تضعيف روحيه نيروهاي مقاومت نگرديد بلكه موجب تقويت عزم، اراده و انگيزه آنها براي ادامه مبارزه و جنگ شد. براي نمونه، شهاد‌ت‌طلبي برپايه باورها وآموزه‌هاي شيعي، يك نوع پيروزي و ارزش براي نيروهاي مقاومت است. در حالي كه كشته شدن در جنگ براي سربازان صهونيست نه تنها قابل پذيرش نبود بلكه باعث تضعيف روحيه و عدم انگيزه آنان نيز مي‌شد. [b]*4-1) عدم تقارن پايداري:[/b] رژيم صهيونيستي استراتژي خود در جنگ 33 روزه را برپايه حملات برق‌آسا و كوبنده قرار داد تا بتواند در مدت زمان كوتاهي، بيشترين نتيجه را از آن خود سازد. اما در ادامه جنگ، مقاومت و عزم و اراده نيروهاي حزب‌الله سبب شد تا علاوه بر ممانعت رژيم صهيونيستي از دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده خود، ادامه جنگ و طولاني‌تر شدن آن، ضريب تحمل، پايداري و خطرپذيري نظاميان و غيرنظاميان صهيونيست را كاهش داده و باعث فشارهاي رواني برجامعه صهيونيستي شود. [b]*5-1) عدم تقارن فناوري: [/b] رژيم صهيونيستي در جنگ سي‌وسه‌روزه از تفوق فناوري خود نسبت به امكانات حزب‌الله در زمينه‌هاي مختلف راهبردي، نظامي،‌تكنولوژيك و عناصر و ابزار قدرت نهايت استفاده را كرد تا حزب‌الله را شكست دهد. در حاليكه حزب‌الله با تكيه بر نقاط ضعف ارتش صهيونيستي كوشيد تا كمبودها و ضعفهاي خود را در زمينه تسليحاتي و فناوري با اتكا بر توان پايداري، اراده و شيوه‌هاي نامتقارن جنگ، جبران نمايد. [b]**2) سطوح عدم تقارن: [/b] در جنگ 33 روزه تمامي سطوح عدم تقارن، در تعارض ارتش صهيونيستي و حزب‌الله قابل مشاهده بود كه در زير به ارزيابي آنها مي‌پردازيم. [b]1-2 عدم تقارن در سطح استراتژيك - نظامي:[/b] چنانكه گفته شد عدم تقارن، در اين سطح از مسئله بصورت تدوين و اجراي راهبرد نظامي متمايز و به كارگيري متفاوت مفاهيم، نظريه‌ها و دكترين‌هاي جنگي بكار مي‌رود. رژيم صهيونيستي به عنوان يك بازيگر دولتي و بهره‌مند از ارتش حرفه‌اي منظم و مجهز به تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته و فوق‌ مدرن، وارد جنگ شد. رژيم مذكور در جنگ سي‌وسه روزه استراتژي خود را بر پايه «تخريب قطعي» يا «انهدام همه جانبه» حزب‌‌الله قرارداد. رژيم صهيونيستي برپايه اصول بنيادين در راهبردهاي نظامي‌اش همانند جنگهاي پيشين خو.د بر اصولي چون؛ بازدارندگي، حملات برق‌آسا، برتري تكنولوژيك و تسليحاتي، بردن جنگ به عمق خاك دشمن و تلاش براي پيروزي در كوتاهترين زمان، كوشيد تا با تخريب پايگاه نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي حزب‌الله و ايجاد رعب و وحشت در افكار عمومي لبنان، نتيجه جنگ را به سود خود كند. (19) اين در حالي بود كه حزب‌الله راهبرد كاملاً نامتقارن و نامتجانسي براي مقابله با اين رژيم اتخاذ كرده و برمبناي ماهيت فروملي خود، راهبرد نظامي‌اش را در چارچوب جنگ چريكي و نامنظم، تدوين و محقق ساخت. حزب‌الله با كشاندن جنگ به عمق استراتژيك رژيم صهيونيستي و موشك‌باران مناطقي در عمق اراضي اشغالي، استراتژي خود را برپايه «دفاع متحرك همه جانبه» قرار داد. اين استراتژي كه داراي ابعاد و لايه‌هاي مختلف عملياتي و تاكتيكي است، براي خنثي‌‌سازي استراتژي رژيم صهيونيستي در سطوح و ابعاد مختلفي به مرحله عمل درآمد. [b]2-2) در سطح نظامي - عملياتي؛[/b] رزمندگان حزب‌الله با به كارگيري شيوه‌ها و ابزارهاي جنگي ناشناخته و ابتكاري، ارتش صهيونيستي را متحير و غافلگير نمود. موشك‌اندازهاي متحرك، موشك‌اندازهاي ضدتانك و موشكهاي زمين به هوا از جمله تسليحاتي بودند كه از نظر كميت و كيفيت، ارتش صهيونيستي را غافلگير و ناتوان ساخت. [b]3-2) در سطح استراتژيك - سياسي[/b] كه بر كاربرد روشها، ابزار و وسايل غيرنظامي براي كسب برتري نظامي تمركز دارد، رژيم صهيونيستي در روزهاي آغازين جنگ 33 روزه، كوشيد تا حزب‌الله را تروريست، آغازگر جنگ و متجاوز نشان دهد. رژيم صهيونيستي سعي كرد تا با قرباني نماياندن خود، علاوه بر دست يافتن به حمايت افكار عمومي بين‌المللي، درصدد توجيه تهاجم گسترده و نامحدود خود به لبنان تحت عنوان دفاع از خود برآيد. همچنين براي محروم ساختن حزب‌الله از حمايت داخلي منطقه‌اي و اسلامي، تلاش كرد تا جنگ را فرقه‌اي و شيعي جلوه دهد. در اين رابطه رژيم صهيونيستي با تأييد بعضي از كشورهاي عرب موفق شد افكار عمومي را در سطح منطقه و بين‌المللي تحت تأثير قرار داده و منحرف نمايد. اما با تشديد حملات هوايي و موشكي اين رژيم به مناطق غير نظامي، شرايط به نفع حزب‌الله تغيير يافت. بدين منظور مقاومت حزب‌الله با تدوين راهبرد عمليات رواني و به كارگيري فناوري اطلاعات، ارتباطات و استفاده بهينه از رسانه‌هاي جمعي مخصوصاً شبكه ماهواره‌اي المنار، عمق جنايات جنگي متجاوزان صهيونيست و مظلوميت ملت لبنان را به نمايش گذاشت. اقدامي كه نه تنها تاكتيك تبليغات جنگي رژيم صهيونيستي را خنثي كرد بلكه همدردي و حمايتهاي گسترده داخلي،‌ عربي، اسلامي و حتي بين‌المللي را براي حزب‌الله لبنان جلب نمود. [b]**3) ابعاد استراتژي جنگ نامتقارن حزب‌الله در جنگ 33 روزه: [/b] [b]1-3) بعد نظامي:[/b] (راهبرد دفاع متحرك همه جانبه) مهمترين اصل در استراتژي حزب‌الله تحرك و جابجايي نيروها و ادوات جنگي در طول خطوط جنگ و نبرد با ارتش رژيم صهيونيستي بود. نيروهاي مقاومت با تكيه بر تاكتيكهاي جنگ نامتقارن از قبيل جنگ و گريز شتابان، ساختار و سازمان شناور و تهاجم و تدافع همزمان، به دفاع و مقابله با ارتش صهيونيستي پرداخت. در راهبرد دفاع متحرك، زمين و پايگاههاي ثابت اهميت و نقش سنتي خود را از دست مي‌دهد. لذا حزب‌الله برپايه اين اصل توانست استفاده بهينه از توانايي‌ها و امكانات خود، بيشترين استفاده را از نقاط ضعف و آسيب‌پذيريهاي رژيم صهيونيستي ببرد. [b]1-1-3) اصل غافلگيري:[/b] اصل غافلگيري در راهبرد نظامي حزب‌الله به دو طريق تجلي يافت. نسخت، حزب‌الله با آغاز حمله به نيروهاي اسراييلي در روز 12 ژوئيه 2006 نسبت به اسراييل پيش‌دستي كرد. اين اقدام مقاومت، ارتش رژيم صهيونيستي را كه از ماهها قبل‌، تهاجم به لبنان و حزب‌الله را طراحي كرده بود، كاملاً غافلگير كرد. دوم، در ادامه جنگ و در صحنه نبرد، رزمندگان مقاومتف با به كارگيري شيوه‌ها و ابزارهاي جنگي ناشناخته و ابتكاري، ارتش صهيونيستي را متحير و غافلگير كردند. [b]2-1-3) جنگ فرسايشي:[/b] جنگ فرسايشي سومين اصل استراتژي نظامي حزب‌الله در جنگ 33 روزه به شمار مي‌رود. ايده و انديشه جنگ فرسايشي در عمليات چريكي، به مثابه خريد وقت و كسب زمان براي بقا و زنده ماندن به منظور ضربه زدن به دشمن در فرصت مناسب است. حزب‌الله تلاش كرد تا با استفاده از تاكتيك تحرك علاوه بر آنكه از انهدام كامل خود توسط ارتش صهيونيستي جلوگيري كند، بلكه با طولاني شدن جنگ، هزينه‌هاي جبران‌ناپذيري را بر رژيم مذكور تحميل نمايد. [b]3-1-3) جنگ اطلاعاتي:[/b] جنگ اطلاعاتي يكي ديگر از اصول و عناصر استراتژي نظامي حزب‌الله است. يكي از مهمترين ويژگي‌هاي جنگ 33 روزه كه آنرا از ساير جنگهاي چريكي و كلاسيك متمايز مي‌سازد، در برتري حفاظت اطلاعات و ضد اطلاعات حزب‌الله ملاحظه مي‌شود. بهره‌مندي از سيستم اطلاعات و ضد اطلاعات پيشرفته و پيچيده، حزب‌الله را قادر ساخت در عين حفظ اسرار نظامي خود، اطلاعات فوق سري را از ارتش و اهداف صهيونيستي بدست آورد. به گونه‌اي كه بسياري از استراتژيستهاي اين رژيم يكي از دلايل اصلي ناكامي‌ ارتش صهيونيستي را عدم اطلاعات دقيق و كافي از تجهيزات، تسليحات و مهارتهاي جنگي و رزمي نيروهاي حزب‌الله از يك سو و دسترسي حزب‌الله به اطلاعات فوق سري ارتش صهيونيستي از سوي ديگر مي‌دانند. [b]*2-3) بعد سياسي: [/b] در بعد سياسي نيز حزب‌الله تلاش كرد تا با بهره‌گيري بهينه از ابزارهاي غيرنظامي و ايجاد نوعي از عدم تقارن سياسي، به اهداف استراتژيك دست يابد. لذا راهبرد حزب‌الله داراي ابعاد سياسي پيچيده و پيشرفته‌اي است كه در دو سطح داخلي و خارجي تدوين و پيگيري شد. راهبرد سياسي حزب‌الله در سطح داخلي، در انسجام سياسي و برقراري تعامل ارگانيك ميان ساختار سياسي و سازمان‌دهي و فرماندهي خلاصه مي‌شد. كار ويژه اصلي راهبرد سياسي داخلي، تدارك و سازماندهي بر مبناي تجميع اقتدار سياسي، اجتماعي و نظامي قرار داشت. در سطح خارجي هم حزب‌الله با اطلاع‌رساني و استفاده بهينه از رسانه‌هاي جمعي تلاش كرد از بروز و استمرار عدم تقارن تبليغاتي و رسانه‌اي به نفع رژيم صهيونيستي جلوگيري كند. [b]*3-3) بعد فرهنگي:[/b] بعد فرهنگي و آرماني در استراتژي نظامي حزب‌الله حائز اهميت بود. زيرا رويارويي نظامي حزب‌الله و رژيم صهيونيستي تنها يك نبرد نظامي - سياسي نبود؛ بلكه ماهيتي كاملاً عقيدتي، مذهبي و فرهنگي داشت. رزمندگان برپايه باورهاي ديني و آموزه‌هاي شيعي با رژيم صهيونيستي به مبارزه و مقابله پرداختند. حزب‌آلله با آگاهي از اينكه قبل از هر چيز روحيه مقاومت بايد در ذهن و فكر رزمندگان شكل گيرد، كوشيد تا نيروهاي مقاومت را پيش از ورود به صحنه جنگ، از لحاظ روحي و رواني آماده سازد، كه اين امر از طريق فرهنگ‌سازي و روحيه مبارزه و مقاومت صورت گرفت. در گفتمان مقاومت، همه رفتارهاي فردي و اجتماعي در چارچوب مفاهيم متعالي «مقاومت» و «جهاد» معنا و مفهوم مي‌يابند. در اين فرهنگ، مبارزه نه تنها يك وظيفه ملي بلكه يك تكليف ديني و الهي است. لذا هدف آنان بيش از پيروزي در جنگ، اداي تكليف است. به همين دليل در اين نظام ارزشي، كشتن و كشته شدن به معناي پيروزي است. [b]*4-3) بعد اقتصادي: [/b] اختلاف و شكاف فاحش قدرت و ساختار اقتصادي - تجاري رژيم صهيونيستي و بنيه و بضاعت مالي محدود حزب‌الله، كاملاً روشن و آشكار است. حزب‌الله به منظور مديريت استراتژيك مقاومت و تجهيز و تدارك نيروي انساني و تسليحاتي در زمان جنگ كوشيد تا اين عدم توازن و تقارن را تعديل كند. اين تعادل در دو سطح به صورت تقويت و توسعه توان اقتصادي حزب‌الله از يك سو و تخريب و تضعيف قدرت اقتصادي رژيم صهيونيستي از سوي ديگر تعريف شد. براين اساس مؤلفه اقتصادي استراتژي حزب‌الله در طول جنگ، در دو بعد مثبت و منفي خلاصه شد. در بعد مثبت، حزب‌الله از سالها قبل تلاش كرد با ايجاد ساختارها و سازمانهاي اقتصادي، پايگاه اقتصادي و خدماتي نيرومندي را در سطوح مختلف جامعه لبنان ايجاد نمايد. شبكه‌اي كه به هنگام صلح، كاركردي همانند سازمان خدمات شهري، تأمين اجتماعي و بنگاه اقتصادي داشت و در زمان جنگ به امدادرساني و تدارك شهروندان و رزمندگان در جبهه نبرد مي‌پرداخت. اين ويژگي، توان لجستيك حزب‌الله را در صحنه نبرد تسهيل و تسريع مي‌نمود. در بعد منفي، هدف حزب‌الله تخريب و تضعيف توان و بنيه اقتصادي رژيم صهيونيستي بود. هدفي كه پس از شروع جنگ و به وسيله حملات موشكي به مراكز شهري، تجاري و توريستي در شمال اراضي اشغال 1948 پيگيري شد تا فشار و هزينه جنگ را براي جامعه صهيونيستي تحمل‌ناپذير سازد. برآيند اين دو بعد مثبت و منفي، باعث افزايش قدرت اراده و پايداري مقاومت و تضعيف روحيه شهروندان و سربازارن رژيم صهيونيستي شد. [b]ج) بررسي فاكتورهاي عدم تقارن در روابط صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني: [/b] پس از دهه‌ها اشغالگري و نقض مكرر حقوق فلسطينيان و پايداري و مقاومت ملت فلسطين، نظريه‌پردازان سياستمداران و حاميان رژيم صهيونيستي دريافته‌اند كه سياست سركوب و تجاوز براي حفظ سرزمين‌هاي اشغالي ديگر نمي‌تواند تضمين‌كننده بقاي دولت جعلي اسرائيل باشد. با شروع انتفاضه الاقصي و پيشرفت گفتمان مقاومت در صحنه فلسطين و همچنين با الهام‌گيري از مقاومت حزب‌الله در جنگ 33 روزه، روحيه مقاومت در صحنه مبارزات ملت فلسطين دو چندان شده است. وجود بحرانها و چالشهاي پيش‌روي رژيم صهيونيستي در عرصه‌هاي فكري، مذهبي،‌اجتماعي و سياسي علاوه بر اينكه سبب شده تا امينت و هويت صهيونيستي آن به مخاطره افتد، بلكه موجب افزايش خودباوري و كارآيي گردانهاي مقاومت در دستيابي به اهداف پيش‌روي نيز شده است. با بررسي صحنه درگيري ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني و با ملاحظه توانمنديها و ضعفهاي هر يك از طرفين،‌ نوعي عدم تقارن در سطوح و اشكال در صحنه تعارضات فيمابين قابل مشاهده است. در اين بخش از مقاله مؤلفه‌هاي عدم تقارن ميان رژيم اشغالگر و مقاومت فلسطين جهت بررسي شرايط اجراي الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات گردانهاي مقاومت مورد بررسي قرار مي‌گيرد. [b]*1) تضاد منافع رژيم صهيونيستي و گروههاي فلسطيني و فرصتهاي نامتقارن:[/b] براي تبيين مؤلفه‌هاي عدم تقارن ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني بايد ابتدا از اساسي‌ترين اصل عدم تقارن يعني «تضاد منافع» آغاز كرد. براساس آنچه در بخش تمهيدات نظري جنگ نامتقارن بيان شد، بيشترين انگيزه براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن، از يك تضاد واقعي يا ذهني در منافع آغاز مي‌شود. هنگامي كه منافع حياتي طرف ضعيف با منافع غيرحياتي طرف قوي در تضاد قرار مي‌گيرد، طرف ضعيف بيشترين انگيزه را براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن بدست خواهد آورد. در صحنه درگيري ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت، حادترين وضعيت عدم تقارن مشهود است. بطوريكه تأمين امنيت و برقراري آرامش در جامعه صهيونيستي با توجه به شكافهاي قومي، مذهبي و اجتماعي در آن، از منافع حياتي رژيم صهيونيستي به شمار مي‌رود. از طرفي براي گروه‌هاي فلسطيني نيز كه در يك فضاي محاصره و در تنگناهاي امنيتي قرار گرفته‌اند، مقاومت و مقابله با تجاوزات اين رژيم، از منافع حياتي متعددي برخوردار است. فعاليت‌هاي مبارزاتي گروه‌هاي مقاومت كه به صورت عمليات استشهادي، چريكي (محدود) و پرتاب موشكهاي كوتاه برد با تخريب اندك انجام مي‌شود، مي‌تواند بر امنيت جامعه صهيونيستي تاثير‌گذار باشد، و در نهايت امنيت و منافع حياتي اين رژيم را مورد چالش قرار دهد. با اين حال چنين فعاليت‌هايي ارزش حياتي بيشتري براي گروه‌هاي مقاومت داشته و با توجه به توان محدود نظامي گروههاي فلسطيني، همين تحركات ايزايي را به سطح نبردي جدي و مهم در سطح جامعه فلسطيني ارتقاء مي‌بخشد. با توجه به دغدغه رژيم صهيونيستي براي برقراري امنيت در جامعه صهيونيستي، اقدامات و مبارزات مستمر گردانهي مقاومت، مي‌تواند به عنوان تهديدي دائمي، يك نبرد فرسايشي براي رژيم صهيونيستي تلقي گردد. گروه‌هاي فلسطيني با توجه به شرايط و موقعيت خود در اراضي اشغالي مي‌‌توانند براي ادامه فعاليت‌هاي مبارزاتي خود از رويكردهاي نامتقارن استفاده نمايند. در چارچوب اين تفكر، مقاومت فلسطين به سه روش مي‌‌تواند از رويكردهاي نامتقارن جنگ بهره جويد: نخست: تهديد و تحميل خسارات به اهدافي كه براي رژيم صهيونيستي داراي منافع حياتي نيست (حمله با اهداف ثانويه) دوم: انجام اقدامات محدود، غيرمنتظره و پيوسته از سوي گروه‌هاي مقاومت براي درگيري دائمي نيروهاي رژيم صهيونيستي با گردانهاي مقاومت فلسطيني، جهت فرسايش توان رزمي و تضعيف روحيه آنها. سوم: پراكنده‌سازي واكنش‌هاي رژيم صهيونيستي به منظور جلوگيري از يك اقدام موثر و ناتواني در مديريت بحران. [b]*2) اشكال عدم تقارن [/b] [b]_ عدم تقارن سازماني: [/b] همانگونه كه پيشتر نيز گفته شد رژيم صهيونيستي به عنوان يك واحد سياسي با برخورداري از عناصر قدرت، ارتش مدرن و منسجم، فرماندهي و كنترل، تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته، قابليت‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي، توانمندي‌هاي لجستيك، بهره‌مندي از انسجام سرزميني، سيستم‌ها و زيرساخت‌هاي اطلاعاتي و امنيتي، در مقابل گروه‌هاي مقاومت فلسطيني قرار داد كه فاقد چنين مولفه‌هايي از قدرت بوده و در محاصره و تحت تدابير شديد امنيتي قرار دارند. [b]_ عدم تقارن در شيوه‌ها: [/b] رژيم صهيونيستي براي مقابله و دفع اقدامات و حملات گروه‌هاي مقاومت فلسطيني از راهبردهاي چون، ترور، بازداشت رهبران و عناصر موثر گروه‌ها، ايجاد ديوار حائل براي اشغال و جداسازي مناطق فلسطيني از شهرك‌هاي صهيونيستي، ايجاد تفرقه و تعارض ميان گروه‌ها و جناح‌هاي فلسطيني، محاصره و كنترل شديد امنيتي، مسئوليت‌پذير كردن گروه‌ها، بازدارندگي در مقابل دولت‌هاي ميزبان گروه‌هاي فلسطيني از جمله لبنان، اردن، سوريه و اتخاذ سياست بازدارندگي در مقابل دولت‌هاي حامي مقاومت، مانند ايران و سوريه، سود جسته است. اما مبارزان فلسطيني در مقابله با اين رژيم از روشها، تاكتيك‌ها و تسليحات ساده و ابتكاري نظير عمليات چريكي، پرتاب موشك و عمليات استشهادي بهره مي‌برند. [b]_ عدم تقارن فناوري:[/b] رژيم صهيونيستي براي سركوب و مقابله با گروه‌هاي مقاومت فلسطيني از پيشرفته‌ترين سلاح‌ها، خطرناك‌ترين تسليحات جنگي _ آن هم بدون محدوديت استفاده از آنها _ يگانها و واحد‌هاي تخصصي، ابزار و تجهيزات فوق مدرن جاسوسي و ... استفاده كرده است. در حاليكه نيروهاي مبارز فلسطيني به دليل محدوديت‌ها و شرايط ويژه امنيتي تحميل شده از سوي رژيم صهيونيستي و همچنين تشكيلات خودگردان و نيز به دليل عدم برخورداري از امكانات مناسب نظامي براي مقابله با ارتش صهيونيستي موفقيت چنداني نداشته‌اند. [b]_ عدم تقارن در عزم و اراده: [/b] علي رغم نابرابري‌هاي پيشين ميان رژيم صهيونيستي و گروه‌هاي مبارز فلسطيني، پرتاب راكت و انجام عمليات شهادت‌طلبانه از سوي نيروهاي مقاومت، موجب شده تا علاوه بر آنكه رژيم صهيونيستي وارد يك جنگ فرسايشي شود، بلكه عزم، اراده انگيزه جنگ در سطح جامعه نظامي و غيرنظامي رژيم صهيونيستي تضعيف شود. در چنين شرايطي، تداوم عزم و اراده گروه‌هاي مقاومت فلسطيني در مبارزه، براي جامعه صهيونيستي حساسيتي توام با ترس و وحشت را به ارمغان آورده، در حاليكه علي‌رغم تشديد خسارت و ضربات بر ملت فلسطين،همچنان روحيه مقاومت و ادامه مبارزه در گروه‌هاي مبارز فلسطيني مشاهده مي‌شود. [b]_ عدم تقارن در پايداري:[/b] تجاوز، ترور، اشغال‌گري، محاصره و دربند كشيدن نيروهاي مقاومت، روشهايي است كه رژيم صهيونيستي براي مقابله و تضعيف روحيه مقاومت فلسطيني به كار برده است. اما انچه كه مسلم مي‌نمايد آن است كه، اقدامات رژيم صهيونيستي نتوانسته است روحيه مقاومت و پايداري را در نزد گروه‌هاي مقاومت فلسطين نابود سازد. لذا تحت چنين شرايطي، گروه‌هاي مقاومت با پايداري و اقدامات مداوم و مستمر خود در مبارزات ضدصهيونيستي توانسته‌اند ضريب تحمل و پايداري جامعه صهيونيستي در برابر مقاومت فلسطيني را كاهش دهند. (27) [b]3) سطوح عدم تقارن: [/b] به دليل وضعيت و موقعيت گروه‌هاي مقاومت در صحنه فلسطين كه هم از سوي رژيم صهيونيستي و هم تشكيلات خودگردان در محاصره و تنگناهاي امنيتي قرار گرفته‌اند، تنها عدم تقارن در سطح نظامي _ عملياتي مي توانند به عنوان يك راهبرد نظامي موثر در مبارزات و اقدامات گردانهاي فلسطيني عليه رژيم اشغالگر به كار گرفته شود. گروه‌هاي مقاومت با شناسايي و درك نقاط آسيب‌پذير رژيم صهيونيستي و تعميق آنها و همچنين با بهره‌گيري از ابزارها و شيوه‌هاي نامتقارن عملياتي، جهت ضربه‌پذيري هرچه بيشتر رژيم صهيونيستي گام بر مي‌دارند. براي مثال پرتاب راكت قسام از سوي حماس به سوي شهرك‌هاي صهيونيست‌نشين اطراف نوار غزه، باعث ترس و وحشت و مهاجرت معكوس ساكنان اين شهركها شده است. اما با وجود اقدامات رژيم صهيونيستي براي جلوگيري از پرتاب راكتهاي قسام از طريق انجام حملات گسترده ارتش اين رژيم به نوار غزه انجام نه تنها پرتاب راكتهاي مذكور متوقف نشده بلكه حتي انواع پيشرفته‌تري از آ»ها كه قادر به هدف‌گيري مناطق دورتري هستند، ساخته شده است. همين مسئله باعث شده تا امنيت رواني و جاني نظاميان و غيرنظاميان رژيم صهيونيستي مورد تهديد و چالش قرار گيرد. [b]4) ابعاد عدم تقارن: [/b] عدم تقارن در سطح رژيم صهيونيستي و مقاومت فلسطيني داراي ابعاد متعددي است كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. [b]_ بعد مثبت يا منفي: [/b] رژيم صهيونيستي در صحنه درگيري و مقابله با گروه‌هاي مقاومت، از ضعف و ناكارآمدي نظامي گروه‌هاي مقاومت، سود جسته و با تكيه بر برتري نظامي و تسليحاتي خود به سركوب و مقابله هرچه تمامتر آنان مي‌پردازد. با اين حال گروه‌هاي مقاومت نيز در نبرد با رژيم صهيونيستي مي‌توانند با شيوه‌هاي تاكتيكي و عملياتي نامتقارن، _ نظير عمليات استشهادي، انفجاري و.... به مقابله با رژيم صهيونيستي بپردازند. [b]_ بعد رواني:[/b] اگرچه مبارزين فلسطيني توانمندي لازم براي شكست قطعي نيروهاي صهيونيست را در اختيار ندارند، اما مي‌توانند با توسل به راهبردهاي مبتني بر تضعيف امنيت رواني جامعه صهيونيستي، شرايط نامطلوبي را بر جامعه اين رژيم و به تبع ان، نظام سياسي تحميل نمايند. [b]_ بعد كوتاه مدت يا بلند‌مدت: [/b] علي‌رغم آنكه، در طول تاريخ جنگ اكثر نبردهاي نامتقارن كوتاه مدت بوده‌اند؛ اما گروه‌هاي مبارز فلسطيني مي‌توانند در صحنه درگيري با اتخاذ رويكرد نامتقارن در بعد زماني و وارد كردن ارتش صهيونيستي در يك جنگ فرسايشي، ضريب آسيب‌پذيري آن را افزايش دهند. [b]_ ميزان هماهنگي بعد متقارن و نامتقارن نبرد: [/b] رژيم صهيونيستي براي مقابله و سركوب مقاومت و رزمندگان آن _ با توجه به اينكه از قابليت‌ها، توانمندي‌ها و شرايط بسيار بهتري نسبت به گروه‌هاي مقاومت برخوردار است _ هم از راهبرد و تاكتيك‌هاي متقارن و هم نامتقارن استفاده كرده است. در حاليكه گروههاي مبارز فلسطيني در مجموع مي‌‌توانند براي مبارزه و مقابله با رژيم صهيونيستي تنها به شيوه‌هاي نامتقارن روي آورند. [b]_ بعد قصوري يا غيابي: [/b] در صحنه نبرد اسرائيلي _ فلسطيني، اصل نيابتي در جنگ مشهود است، رژيم صهيونيستي به نمايندگي از صهيونيسم بين‌الملل و جهان غرب به مقابله با مقاومت فلسطيني و حزب الله لبنان به عنوان خطوط مقدم جبهه اسلام در برابر صهيونيسم، مي پردازد. [b]د) نقاط آسيب‌پذير اسرائيل:[/b] با توجه به اينكه در رويكرد جنگ نامتقارن انجام اقدامي موثر و استراتژيك منوط به شناسايي نقاط ضعف و آسيب‌پذير طرف مقابل است، از اين رو گروه‌هاي مقاومت مي‌توانند با شناسايي و درك آسيب‌پذيري‌هاي رژيم صهيونيستي و با اتخاذ راهبرد نظامي عملياتي نامتقارن در مبارزات خود، اهداف و منافع استراتژيك رژيم صهيونيستي را مورد تهديد قرار دهند. لذا در اينجا به بررسي و شناسايي نقاط ضعف رژيم صهيونيستي مي‌پردازيم. [b]* 1) مهاجرت معكوس:[/b] مهاجرت يهوديان به اراضي اشغالي فلسطين سنگ بناي رژيم صهيونيستي به شمار مي رود، به طوري كه يكي از مهمترين عوامل ادامه حيات اين رژيم از سال 1948 تاكنون جذب يهوديان گوشه و كنار جهان و اسكان آنها در فلسطين بوده است. با اين حال، تشديد مبارزات گروه‌هاي مقاومت فلسطيني و تاثيرات نامطلوب آن بر جامعه صهيونيستي زمينه‌ساز مهاجرت معكوس يهوديان از اراضي اشغالي فلسطين به مبادي مهاجرت مي‌شود كه اين مسئله، نگراني مقامات اسرائيلي از وقوع بحران جمعيتي (كاهش جمعيت) در جامعه صهيونيستي‌ را افزايش داده است. چرا كه پرتاب راكت و انجام عمليات اشهادت‌طلبانه از سوي گروه‌هاي فلسطيني به مناطق اشغالي 1948، موجب از بين رفتن امنيت رواني يهوديان ساكن در شهركهاي صهيونيست‌نشين و تشديد مهاجرت معكوس در جامعه صهيونيستي مي‌شود. [b]*2) بحران هويت:[/b] ايدئولوژي صهيونيسم به عنوان سنگ بناي هويت سياسي _ فرهنگي رژيم اشغالگر صهيونيستي فرايند ملت و دولت‌سازي يهود، را به وجود آورده است. بنابراين، ايدئولوژي صهيونيسم كار ويژه مشروعيت بخشي به نظام سياسي و تقويت هويت ملي در جامعه صهيونيستي را براي هواداران رژيم صهيونيستي، انجام مِ‌دهد. با اين حال رژيم صهيونيستي نتوانسته به طور كامل اهداف و آرمانهايي چون آرامش و امنيت را در جامعه صهيونيستي محقق سازد. اين نقيصه علاوه بر تضعيف ايدئولوژي صهيونيسم موجب تشديد گسست‌ها و چالش‌هاي جامعه صهيونيستي و بروز بحران هويتي مي شود. تهديدات ناشي از بحران هويتي در جامعه صهيونيستي كه تشكيك در ايدئولوژي صهيونيسم و فلسفه وجودي دولت اسرائيل را به دنبال دارد، براي رژيم صهيونيستي از آسيب‌پذيري نظامي و اقتصادي خطرناك‌تر است. بر اين اساس، گفتمان مقاومت فلسطيني به طور كلي نقش انكار‌ناپذيري در تضعيف و تزلزل هويتي رژيم صهيونيستي ايفا مي‌كند. لذا با افزايش روحيه مقاومت، هزينه‌هاي جاني و مالي كه يهوديان بايد براي اسكان در اراضي اشغالي فلسطين بپردازند افزايش يافته و اين عامل باعث خواهد شد تا گرايشات مخالف صهيونيسم به ويژه در بين جوانان اين رژيم رشد فزاينده‌اي داشته باشد. [b]*3) بحران شهروندان عرب:[/b] اعراب ساكن در اراضي اشغالي 1948 تقريبا 20 درصد از جمعيت رژيم صهيونيستي را تشكيل مي دهند. لذا اين رژيم تلاش بسياري به عمل آورده تا از طريق تضييع حقوق سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اقليت عرب، هويت عربي آنان را از بين برده و آنها را در جامعه‌اي با فرهنگ يهودي هضم و يا وادار به ترك سرزمين‌هاي فلسطيني نمايد. شهروندان عرب همواره در معرض اشكال مختلف تبعيض و بي اعتنايي از سوي رژيم صهيونيستي قرار گرفته‌اند. نابرابري مذكور باعث تعميق شكاف‌هاي نژادي و بي‌ثباتي داخلي شده است. تنش‌هاي ميان رژيم صهيونيستي و اقليت عرب تا حد زيادي در خلال فرآيند صلح اسلو كاهش يافته بود. اما با شروع انتفاضه الاقصي در سپتامبر 2000، تنش‌هاي موجود به اوج خود رسيد. يك ماه پس از آغاز انتفاضه، شهروندان عرب، به حمايت از هم‌ميهنان فلسطين خود، عليه رژيم صهيونيستي اقدام به تظاهرات سراسري در اراضي اشغالي نمودند كه منجر به كشته شدن 13 تن از تظاهر‌كنندگان شد. هرچند اين تحولات متاثر از تبعيض‌هاي اجتماعي _ سياسي، اقتصادي و فرهنگي رژيم صهيونيستي عليه اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي بوده، اما نبايد نقش و تاثير انتفاضه فلسطين را نيز ناديده گرفت. حوادث و تولات داخلي جامعه صهيونيستي نشان داده است كه جذب اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي در ساختار اجتماعي اين رژيم تا به امروز با شكست مواجه شده است. چرا كه نگرش رژيم صهيونيستي نسبت به اين اقليت در بهترين حالت مبتني بر بي‌تفاوتي و در بدترين حالت متكي به عدم اعتماد و خصومت است. مهمترين مسئله شهروندان عرب، رشد جمعيتي اين اقليت است. منابع صهيونيستي از اين شرايط با عنوان «بمب سياسي و جمعيتي» ياد مي‌كنند كه به ادعاي ايشان امنيت داخلي رژيم صهيونيستي را مورد تهديد قرار خواهد داد. به اعتقاد برخي كارشناسان سياسي مشكل رژيم صهيونيستي و فلسطين با معضل اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي 1948 گره خورده است، لذا مقاومت و تاثير آن بر واكنش‌هاي شهروندان عرب نسبت به رژيم صهيونيستي به خوبي روشنگر اهميت اين مسئله است. [b]*4) وجود تهديدات حياتي عليه رژيم صهيونيستي: [/b] از آنجا كه رژيم صهيونيستي بر پايه تجاوز و اشغالگري بنا شده، همواره از ناحيه اين ويژگي، احساس تهديد و خطر مي‌كند. اين مسئله باعث شده تا بيشترين ظرفيت و توان اين رژيم صرف مقابله با تهديدات مذكور شود تا جائيكه رژيم صهيونيستي را به عنوان يك جامعه نظامي و دولت پادگاني مي‌شناسند. صرف هزينه‌ها و بودجه‌هاي كلان در بخش نظامي، دفاعي و امنيتي به دليل احساس تهديدات دائمي، سبب شده تا اين ريم همواره در تامين بودج ساير بخشهاي جامعه، نظير بودجه آموزشي، رفاهي و درماني با مشكلات عديده‌اي مواجه شود. از سوي ديگر اين مسئله خود سبب بروز شكاف و تنش ميان اركان سياسي و اجتماعي رژيم صهيونيستي شده است. [b]*5) كاهش انگيزه خدمت در ارتش:[/b] همواره روحيه، انگيزه و كارآمدي نيروهاي نظامي، از منابع قدرت يك دولت به شمار مي‌آيد. ارتش صهيونيستي به دليل تهديدات دائمي، هميشه در شرايط آماده‌باش به سر مي‌برد. اين عامل باعث شده تا انگيزه و روحيه مبارزه در نزد ارتش صهيونيستي تضعيف شود. البته علاوه بر اين عامل، عوامل و مولفه‌هاي ديگري وجو دارد كه باعث كاهش روحيه و انگيزه سربازان ارتش اين رژيم شده است، كه در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرد. [b]_ تبعيض در ارتش: [/b] جامعه صهيويستي از يهوديان اشكنازي (يهوديان غربي) و سفاردي، (يهوديان آسيايي و آفريقايي)، تشكيل شده است. در جامعه صهيونيستي يهوديان اشكنازي به لحاظ موقعيت سياسي و اقتصادي در شرايط برتري قرار دارند و اين مسئله باعث شده تا اين طبقه حاضر به خدمت در ارتش شود. اما طبقات فرودست جامعه براي كسب جايگاه اجتماعي و شغل پس از اتمام دوران وظيفه به ارتش مي‌پيوندند كه اين امر
  25. سایت اسرائیلی «دبکا» فاش کرد بیش از 42 نظامی اسرائیلی در نتیجه اصابت خمپاره‌های گروه مقاومت در غزه دچار فلج دائمی شده‌اند. بیش از این «محمد نزال» از رهبران حماس، اعلام کرد که از ابتدای حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه بیش از 30 نظامی و افسر ارتش اسرائیل به هلاکت رسیده و متجاوز از یکصد نظامی دیگر از جمله فرمانده تیپ گولانی زخمی شده است. وی این تعداد را با توجه به زمان و امکانات محدود مقاومت بی‌سابقه خواند. به این اخبار آمار بی‌سابقه اسارت 3 نظامی اسرائیل را نیز می‌توانید بیفزایید. از دیگر سو شبکه تلویزیونی «الاقصی» که به نوعی ارگان رسانه‌ای مقاومت اسلامی در فلسطین محسوب می‌شود، مرتباً تصاویر کشته و زخمی شدن سربازان و افسران صهیونیستی به دست مبارزان فلسطینی و سرگردانی و استیصال آنها در کمین رزمندگان حماس و جهاد اسلامی را به سرتاسر دنیا مخابره می‌کند. موشک‌های حماس نیز هر روز و به صورت مداوم اهداف مشخص و از پیش تعیین شده‌ای را در قلب خاک اسرائیل هدف قرار می‌دهد. این اتفاق هر روز تکرار می‌شود، با این تفاوت که این اهداف هر روز به پایتخت اسرائیل نزدیک‌تر شده و موجی از وحشت و پریشانی فزاینده را در ساکنان شهرهای جنوبی سرزمین اشغالی دامن می‌زند. صحنه عمومی باریکه غزه نیز علی‌رغم حملات هوایی شدیم صهیونیستی و بمباران مراکز عمومی و غیرنظامی، هر روز شاهد تشییع باشکوه اجساد شهدای مقاومت و تظاهرات مردم غزه در حمایت از رزمندگان و دولت مردمی حماس است. اسماعیل هنیه در اوج خطرات نظامی و تهدیدات مستقیم و علنی کابینه امنیتی اسرائیل مبنی بر ترور رهبران حماس، در میان هواداران حماس حضور می‌یابد و در حالی که تصاویر تلویزیونی به رقص درآمدن هزاران پرچم سبز حماس در دستان طرفداران این جنبش، پیش‌روی رهبر شجاعشان را نشان می‌دهد، سخنان قاطعانه وی مبنی بر ادامه مقاومت را به سراسر جهان مخابره می‌کنند. تا لحظه نگارش این مطلب 16 روز از مقاومت مبارزان فلسطینی علی‌رغم محاصره کامل غزه و کمبود حداقل امکانات انسانی می‌گذرد و هنوز چهارمین ارتش بزرگ دنیا به‌رغم سکوت معنی‌دار مجامل بین‌المللی و حمایت آشکار مراکز قدرت جهانی به موفقیت قابل توجهی در جنگ زمینی و رودررو دست نیافته است. گزاره‌های خبری بالا، هر فرد مطلعی را -که دستی بر تاریخ پرفراز و نشیب مقاومت جهان اسلام در برابر پدیده رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس آن تاکنون داشته باشد- به یک تحلیل خواهد رساند. و آن این نکته اساسی است که «ریل مقاومت» مبارزین فلسطینی از محور «ناسیونالیستی - چپ‌گرایانه» به محور «جهادی-شهادت‌طلبانه» تغییر پیدا کرده است. [b]بدون اغراق باید گفت، تمام گزاره‌های فوق‌الذکر جنگ 33 روزه حزب‌الله لبنان و روند مقاومت آن در سالهای اخیر را به یاد می‌آورد.[/b] «اسماعیل هنیه» علی‌رغم خواست پروپاگاندای رسانه‌ای به یک «نصرالله» دیگر برای جهان اسلام تبدیل شده است. شبکه القصی همان نسخه فلسطینی«المنار» است و مشغول پیگیری استراتژی رسانه المناز در جنگ 33 روزه مبنی تحقیر ابهت نظامی و رسانه‌ای اسرائیل و تشجیع مقاومت فلسطین است. به یاد دارم که سالها پیش، حتی قبل‌تر از پیدایش انتفاضه دوم مسجدالقصی، یکی از برداران پاسدار از بهت و حیرت مبارزین فلسطینی از مشاهده برنامه تشییع پیکرهای شهدای جنگ تحمیلی در میان استقبال پرشکوه مردم ایران می‌گفت و اینکه این مبارزین معتقدند اتفاق مشابه در فلسطین، حتی برای یک شهید و جانباز موجب یأس و افت روحیه عمومی در میان مردم می‌شود. به همین دلیل تشییع شهدای مقاومت حداکثر به صورت محلی و در زادگاه شهید آن هم با استقبال بسیار اندک برگزار می گردید. مقایسه وضعیت فرهنگی امروز فلسطین، علی‌الخصوص روحیه جهادی ساکنین غزه با آن وضعیت، خود گویای بسیاری از اتفاقات چند سال اخیر است. نشانه‌ دیگر این «تغییر»، تصاویر تظاهرات و مانورهای مبارزین فلسطینی است. دیگر اثری از تصاویر «چه‌گوارا» بر روی سینه مبارزین و بر فراز دست‌های تظاهر کنندگان دیده نمی‌شود و جای آن را نمادهای اسلامی و قرآنی گرفته است. کار به جایی رسیده است که «خالد مشعل» مسئول دفتر سیاسی حماس قاطعانه از عدم پذیرش آتش‌بس دائم و ایستادگی حماس به دلیل احترام به «خون شهدای مقاومت» خبر می‌دهد و در اوج حملات هوایی و زمینی اسرائیل به باریکه غزه به ملت‌های مسلمان نوید می‌دهد که «انتفاضه سوم» آغاز شده است. کوتاه سخن آنکه، مقاومت اصیل فلسطینی پس از گذراندن مراحل مختلف گرایش به اندیشه‌های صرفاً «ناسیونالیستی» و «چپ‌گرایانه» و یا تاکید بر مولفه‌های «عربیت» و یا حتی دل‌بستن به مذاکرات دیپلماتیک و حمایت‌های جهانی، به قرائتی کاملاً اسلامی مبتنی بر مولفه‌های اصیلی چون فرهنگ اصیل «جهاد و شهادت»، «مبارزه بی‌امان با ظلم»، «پیروزی نهانی خون بر شمشیر» و «عدم اتکا به نیروهای غیر الهی»، دست یافته و از این رهگذر با الگوبرداری از مدل موفق حزب‌الله لبنان و دفاع مقدس هشت‌ساله ایران به موفقیت‌های بی‌سابقه و چشمگیری دست یافته است. *** جهان اسلام شاهد شکل‌گیری کامل هلال مقاومت است. گستره‌ جغرافیایی که به غلط از سوی بدخواهان و تفرقه افکنان «هلال شیعی» نامیده می‌شود. حرکتی که با انقلاب اسلامی ایران و به رهبری امام خمینی ‌(قدس) آغاز شده بود، با صدور موفقیت‌آمیز آن در تمام نقاط جهان اسلام حرکت آرام و بطنی چند دهه‌ای خود را به سرانجام نزدیک می‌سازد. دیگر حتی شکست ظاهری مقاومت فلسطین در کوتاه مدت، اهمیت چندانی ندارد. آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد بیداری گسترده و ظهور الگوی اصیل مقاومت پیش چشمان جستجو‌گر آزادگان جهان اسلام در پس زوال مدل‌ها و اندیشه‌های وارداتی و غربی است. نظام سلطه که در وقایع پس از 11 سپتامبر 2001 نشان داد، به درستی خطر بازگشت تمدن اسلامی را تا بیخ گوش خود احساس کرده است، اکنون بیشتر از هر لحظه سختی انکارناپذیر مقابله با قرائت اصیل اسلام ناب را احساس می‌کند. منبع : سايت الف