-
تعداد محتوا
137 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های IRGCAF
-
[align=center]مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي با انتشار كتابي سرگذشت ساواك را روايت كرد[/align] [align=center][/align] كتاب ساواك، سازمان اطلاعات و امنيت كشور، حاصل تلاش چهار ساله مظفر شاهدي بعد از بررسي و تحقيق هزاران برگ سند محرمانه و طبقهبندي شده مضبوط در بايگانيهاي اين نهاد مخوف در دوران پهلوي دوم است. تاكنون در مورد اين سازمان اطلاعاتي و امنيتي آثار و مقالات متعددي نوشته شده اما اثر حاضر مفصلترين فرآورده فرهنگي است كه در اين زمينه در اختيار پژوهندگان تاريخ قرار گرفت. تأسيس ساواك به اواسط دهه 30 برميگردد. پهلوي دوم بعد از كودتاي 28 مرداد و سقوط دولت محمد مصدق اقدامات وسيعي را براي سركوب مخالفان در پيش گرفت. از اين زمان به بعد فضايي بسيار رعب آور بر جو سياسي كشور حاكم شد. كودتاي 28 مرداد با حمايت فزاينده خارجي همراه بود و همزمان با اين تلاش، دولت ايالات متحده نفوذ خود در ايران را گسترش داد و براي تحكيم پايههاي منافع اقتصادي و سياسي خود از تاسيس يك نهاد امنيتي براي كنترل فعاليتهاي مبارزان و مخالفان رژيم پهلوي حمايت ميكرد. نام ساواك با رعب و وحشت همراه است. كوچكترين اقدامات مخالفان سياسي رژيم پهلوي از ديد ماموران امنيتي پنهان نميماند. اين سازمان، قدرتي بلامنازع در عرصه سياست پيدا كرد و بسياري از صاحبمنصبان رژيم شاهنشاهي براي تسريع در بسياري از معاملات و زد و بندهاي خود چارهاي جز نزديكي به اين نهاد امنيتي نداشتند. خشونت ويژگي برجسته سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاهنشاهي بود. ساواك تنها هدف خود را تحكيم پايههاي حكومت شاه ميدانست و به همين خاطر نسبت به هر اقدام سياسي كه به نظر و سليقه آنان تلقي مخالفت و اعتراض با محمد رضا پهلوي از آن ميشد حساسيت نشان ميداد. اين رويكرد باعث ايجاد فضايي بدبينانه در اين نهاد امنيتي شد و به همين خاطر تلاش گستردهاي براي نقض حقوق فردي، اجتماعي و سياسي مردم ايران صورت گرفت. كتاب حاضر در 22 فصل تنظيم شده است. نويسنده در فصل اول سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي ايران را در گذر زمان بخصوص دوران باستان، اسلامي، قاجار، عصر مشروطه و دوران رضا خان مورد بررسي قرار داده است. شاهدي در فصل دوم روند و دلايل تشكيل ساواك را تشريح كرده و در فصل سوم به مقايسه سازمانهاي اطلاعاتي و مراجع انتظامي و امنيتي موازي با ساواك از جمله فرمانداري نظامي، ژاندارمي، شهرباني، سازمان بازرسي شاهنشاهي و ... پرداخته است. فصل چهارم كتاب به سازماندهي، تشكيلات و مهارتهاي اطلاعاتي - پرسنلي ساواك اختصاص دارد. فصل پنجم تا هفتم به تشريح روابط و همكاريهاي ساواك با سيا و موساد ميپردازد. در فصول هشتم تا دهم عملكرد سازمان اطلاعات و امنيت كشور در دوران تصدي تيمور بختيار، حسن پاكروان و نعمت الله نصيري روساي ساواك مورد بررسي قرار گرفته است. ساواك در تعقيب مخالفان سياسي، ساواك؛ دانشگاهيان و مراكز آموزش عالي، ساواك و فرهنگ، ساواك و مخالفان در خارج كشور، عمليات برون مرزي ساواك، ساواك، كا، گ، ب و بلوك شرق، ساواك و مبارزه مسلحانه، امام خميني در تبعيد،ساواك و مجموعه حاكميت، ساواك؛ شكنجه، قتل، جنايت، ساواك و انقلاب اسلامي و ساواك و ساواكيان پس از پيروزي انقلاب اسلامي ديگر فصول كتاب را تشكيل ميدهند. ضمائم كتاب شامل زندگينامه، سندها و عكسها است كه از صفحه 807 تا 884 را در بر ميگيرد. مطالعه اين كتاب با اين شرح و تفصيل ميتواند به خواننده و پژوهنده حوادث تاريخ معاصر ديدي نسبتاً جامع در مورد عملكرد سازمان اطلاعات و امنيت كشور ارائه كند. Farsnews.com
-
دولت پاکستان اعلام کرد، به دليل تهديدهاي داخلي و خارجي و وخامت اوضاع امنيتي در مناطق شمال غربي کشور، احتمالاً وضعيت اضطراري در کشور اعلام خواهد شد. به گزارش مهر به نقل از «آسوشيتدپرس»، «طارق عظيم»، وزير اطلاعات پاکستان امروز گفت: مطرح شدن برخي اظهارات از سوي مقامهاي آمريکايي مبني بر احتمال حمله نظامي به پاکستان براي سرکوب «القاعده»، زنگ خطر را در کشور به صدا درآورده و سبب نگراني مردم پاکستان شده است. وي اظهارات «باراک اوباما»، يکي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري آينده آمريکا را که گفته بود اگر رئيسجمهور شود، براي سرکوب «القاعده» رأساً اقدام به حمله نظامي به پاکستان خواهد کرد، يکي از نمونههاي اين قبيل اظهارات برشمرد. وي اين اظهارات را يکي از دلايل بررسي اعلام وضعيت فوق العاده در دولت دانست. اما به نظر ميرسد علت اصلي اعلام وضعيت فوق العاده، بحران سياسي داخلي باشد که «پرويز مشرف»، رئيسجمهور با آن روبهروست. محبوبيت مشرف به شدت تنزل کرده و جايگاهش به دليل برکناري «ابراهيم چودري»، رئيس ديوان عالي کشور به شدت آسيب ديد گرچه بعداً چودري با حکم ديوان عالي به پست خود بازگشت. چودري يک قاضي مستقل است و انتظار ميرود با تصميم مشرف براي تصدي يک دوره پنج ساله رياست جمهوري ديگر که پاييز امسال درباره آن تصميم گيري خواهد شد، مخالفت کند. يکي از مشاوران مشرف امروز خبر داد، وي مقامهاي بلندپايه امنيتي و کارشناسان حقوقي را به دفترش در اسلام آباد فراخوانده تا در جلسه بعدازظهر امروز درباره اين موضوع تصميم گيري کنند. اين مشاور همچنين گفت: «شوکت عزيز»، نخس وزير امروز پيش از عزيمت به افغانستان براي شرکت در افتتاحيه شوراي سران قبايل افغانستان و پاکستان موسوم به جرگه صلح، با مشرف ديدار و گفتوگو کرده است. قرار بود مشرف شخصاً براي در اين شورا شرکت کند، اما ساعاتي پيش سفر خود را لغو کرد. وزارت امورخارجه پاکستان امروز اعلام کرد: مشرف در تماس تلفني با «حامد کرزاي»، رئيس جمهور افغانستان به وي اطلاع داده که نميتواند در اين شورا شرکت کند و شوکت عزيز را به جاي خود اعزام کرده است. در جرگه صلح که از امروز با شرکت حدود 700 نفر از سران قبايل پاکستان و افغانستان آغاز مي شود، مسائل امنيتي دو کشور و نحوه مبارزه با تروريسم و گروه هاي شبه نظامي مورد بحث و تبادل نظر قرار مي گيرد. يک مقام دروزارت امورخارجه آمريکا نيز خبر داد، «کاندوليزا رايس»، وزير امور خارجه صبح امروز در تماسي تلفني با مشرف صحبت کرده است. اين مقام که خواست نامش فاش نشود، از ذکر جزئيات اين مکالمه 17 دقيقهاي خودداري کرد. دولت پاکستان درصورت اعلام وضعيت اضطراري مي تواند آزادي تردد، برپايي تجمعات، شرکت در فعاليت هاي سياسي يا تشکيل گروهها را محدود کند و نيز محدوديت هاي ديگري از قبيل ممنوعيت تصويب قوانين در پارلمان ايجاد کند يا حتي پارلمان را منحل کند. اما طارق عظيم ضمن رد اين گزارشها، احتمال اعلام وضعيت اضطراري را رد نکرد. وي تصريح کرد: به شرايط دشواري نزديک ميشويم، بنابراين احتمال اعلام وضعيت فوقالعاده وجود دارد. شبکههاي تلويزيوني پاکستان نيز در گزارشهايشان از قريبالوقوع بودن اعلام وضعيت فوقالعاده خبر مي دهند. Baztab.com
-
[align=center]مشرف اعلام وضعيت فوقالعاده را رد کرد[/align] رئیس جمهور پاکستان امروز با اعلام وضعیت فوق العاده در کشور مخالفت کرد. به گزارش مهر به نقل از خبرگزاری فرانسه، یک مقام دولت پاکستان که خواست نامش فاش نشود، امروز گفت: در جلسه "پرویز مشرف"، رئیس جمهور با مسئولان امنیتی بلندپایه، وی با اعلام وضعیت اضطراری در کشور مخالفت کرد. مشرف امروز با مشاوران سیاسی ارشد خود جلسه ای تشکیل داد تا درباره اعلام وضعیت اضطراری در کشور به دلیل افزایش نگرانی های امنیتی از داخل و خارج و نیز بی ثباتی سیاسی کشور تبادل نظر کند. صبح امروز "طارق عظیم" وزیر اطلاعات پاکستان، احتمال اعلام این وضعیت را تایید کرده بود. منابع نزدیک به دولت همچنین گفته بودند مشرف با اعلام وضعیت اضطراری مخالف است، اما تحت فشار از جانب مشاورانش قرار دارد. شبکه های تلویزیونی خصوصی نیز به نقل از "چودری شجاعت حسین"، رهبر حزب حاکم، احتمال اعلام وضعیت اضطراری را رد کردند. مشرف از بسیار جهات تحت فشار قرار دارد از نارضایتی عمومی از ماهیت دیکتاتوری حکومتش گرفته تا شورش افراد مسلح در مناطق قبیله نشین شمال کشورهم مرز با افغانستان. اعلام وضعیت فوق العاده می توانست سبب تشدید فشارها بر وی به دلیل تشدید نارضایتی مردم شود، زیرا در صورت اعلام چنین وضعیتی دوره پارلمان کنونی که در اوایل زمستان به پایان می رسد، برای یک سال دیگر تمدید خواهد شد و انتخابات سراسری به تعویق خواهد افتاد. Baztab.com
-
ستوارت لوی، معاون وزير خزانه داری ايالات متحده روز پنج شنبه گفت وگوهای خود با مقامات اسراییلی را درباره آنچه که « راه های جلوگيری از احتمال دستيابی ايران به جنگ افزار اتمی» اعلام شده، آغاز کرد. به گزارش راديو فردا، آقای لوی، مسوول مبارزه با تروريسم در وزارت خزانه داری آمريکا، نوع مجازات هایی را که قرار است در چارچوب قطعنامه سوم شورای امنيت عليه دولت ايران به مرحله اجرا گذاشته شود، با مقامات اسراییل در میان گذاشته و ديدگاه آنها را در اين باره جويا شده است. استوارت لوی در اولین روز از گفت وگوهای خود در اسراییل با تزيپی ليونی، وزير امور خارجه این کشور دیدار و گفت وگو کرد. مارک رگو، سخنگوی وزارت امور خارجه اسراییل گفت: تل آویو خواهان برقراری مجازات هایی به مراتب موثرتر و گسترده تر از تحريم هایی است که در دو قطعنامه ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ شورای امنيت عليه دولت ايران اعمال شد. اين سخنگوی اسراييلی مدعي شد: اهميت دارد که جهان با يک صدای واحد در برابر دولت ايران موضع بگيرد و جامعه بين المللی بايد از چند دستگی در مواجهه با جمهوری اسلامی خودداری کند. معاون وزیر خزانه داری آمریکا در امور مربوط به مبارزه با تروریسم، پيش از صدور دو قطعنامه پيشين شورای امنيت عليه ايران نيز با مقامات اسراييلی رايزني های گسترده ای انجام داده بود. سازمان موساد اسراييل آنچه را که « سبد تحريم ها» عليه جمهوری اسلامی ايران ناميده، از مدتها پيش تهيه کرده و آن را با مقامات آمريکا در ميان گذاشته است. طبق اين «سبد چند طبقه»، تا هنگامی که جمهوری اسلامی از برنامه های هسته ای خود چشم پوشی نکند و به غنی سازی اورانيوم ادامه دهد، هر بار طبقه ديگری از اين «سبد» گشوده خواهد شد و تحريم های سخت تری عليه دولت ايران آغاز خواهد شد. مقامات اسراييل مدعي هستند: تحريم هایی که در دو قطعنامه اخير علیه ایران اعمال شده است، نتايج خوبی در برداشته است هرچند که دولت جمهوری اسلامی به آن اعتراف نمی کند و نيز رسانه های جمهوری اسلامی را از پرداختن به آثار زيانبار اين تحريم ها به شدت برحذر داشته است. اسراييل و آمريکا از تصميمات اخير بانک های مهم جهان، مانند دويچه بانک آلمان، بانک های سوييسی، انگليسی و ژاپنی در قطع بسياری از مراودات بانکی و تجاری با رژيم ايران ابراز خرسندی عميق کرده اند. اهود اولمرت، نخست وزير اسراييل در سفر اخير به آمريکا در پی مذاکرات با جورج بوش، گفت که تحريم ها می رود که بر ايران اثر بگذارد، و از جمله اين ديدگاه را مطرح کرد که طرح سهميه بندی بنزين درايران، بيانگر هراس دولت جمهوری اسلامی از گسترش تحريم هاست. شائول موفاز، رییس هيات اسراييلی در مذاکرات استراتژيک با آمريکا پيشتر گفته است که سال جاری ميلادی برای تعيين راهکارهای نهایی در مقابله با برنامه های هسته ای ايران «سرنوشت ساز» است. Baztab.com
-
[align=center][/align] سرهنگ "ایگور کوناشنکوف" دستیار خبری رئیس مانور مشترک ضد تروریستی کشورهای عضو در سازمان همکاری های شانگهای از سوی روسیه روز پنجشنبه تلفنی به «نووستی» اطلاع داد که در شهر اورومچی جمهوری خلق چین مانور رسماً آغاز شد. به گزارش خبرگزاری «نووستی» روسيه، وی گفت: "ژنرال لیان گوانلی رئیس ستاد کل ارتش آزادی بخش مردمی چین روز 9 اوت رسماً آغاز مانور "ماموریت صلح 2007" سازمان همکاری های شانگهای را اعلام کرد". این مانورها بطور موازی هم در چین و هم در روسیه، در میدان نظامی "چیبارکول" در استان چلابینسک، برگزار می شوند که در آنجا طی روزهای 11-17 اوت فاز فعال این رزمایش انجام می شود. در مانورها حدود 6 هزار نظامی از سوی روسیه، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، چین و ازبکستان و نیز بیش از هزار دستگاه تجهیزات نظامی و از جمله 500 دستگاه از سوی روسیه شرکت دارند. بیش از دو هزار نظامی از سوی روسیه در این مانورها حضور دارند. اولین مانور سازمان همکاری های شانگهای در سال 2005 در چین برگزار شده بود. Baztab.com
-
دولت بوش و خاندان حاكم بر عربستان سعودي (آل سعود) وجوه اشتراك بسياري دارند؛ از قبيل نفت، رقباي مشترك همچون ايران و گرايش به تكذيب كه به هر دوي آنها امكان داده است تا نقش مؤثر سعوديها را در ماجراي حملات 11 سپتامبر ناديده بگيرند، ليكن سر و كله زدنهاي اخير با آنان بر سر مسئله عراق را نميتوان تكذيب و انكار يا در پشت نقاب چند فقره درباره فروش سلاحهاي بزرگ و جديد، پنهان كرد. اگر اين اختلافنظرها حلوفصل نشود، اين احتمال (كه مدام قوت نيز ميگيرد) پديد خواهد آمد كه آشوب جنگ عراق به فراسوي مرزهاي عراق نيز سرايت خواهد كرد. به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب»، «نيويوركتايمز» آورده است: با آنكه واشنگتن آشكارا اعتراضي نكرده است، رياض مدام مبالغ هنگفتي پول به دامان گروههاي مخالف سني سرازير ميكند و به سعوديها اجازه ميدهد از مرز عراق عبور كنند و به شورشيان سنيمذهب بپيوندند، شورشياني كه هماكنون با دولت عراق كه مورد حمايت آمريكاست و اكثر اعضايش را نيز شيعيان تشكيل ميدهند، در حال جنگ هستند. واشنگتن برآورد ميكند كه تقريبا نيمي از شصت تا هشتاد رزمنده بيگانهاي كه هر ماهه وارد خاك عراق ميشوند، اهل عربستان سعودي هستند. وجود يك نظام حكومتي ناكام در عراق، در حالي كه شماري از اسلامگرايان سعودي در حريم مكانهاي امن «القاعده»، واقع در بيابانهاي غرب عراق، لانه كردهاند، مسلما به نفع هيأت حاكمه سعودي نخواهد بود. ليكن رايس و گيتس براي آنكه امكان تغيير سياستهاي عربستان سعودي را داشته باشند، مجبور خواهند شد از محدوده سياست دولت آمريكا كه آميزهاي از ارعاب و انكار است، فراتر بروند و بكوشند كه به رفع نگرانيهاي برحق عربستان سعودي مبادرت كنند. يكي از نگرانيها، اقدامات ايران است كه شبهنظاميان شيعه را آموزش ميدهد و پول در اختيار آنان ميگذارد و در نواحي شيعهنشين عراق، پايگاههايي براي اعمال قدرت ايجاد ميكند و تلاش دارد كه نوري كمال المالكي، نخستوزير عراق را به داخل مدار خود جذب كند. نفوذ در حال گسترش ايران، عربستان سعودي را در معرض خطري عمده قرار داده است. پس از سالها اجرا شدن سياستي نادرست از سوي آمريكا درباره با عراق، خطر تهديدكننده عربستان سعودي را نميتوان به سادگي مشخص و مهار كرد و يا آن را دوست داشته باشد و چه نداشته باشد، براي واشنگتن ضروري است كه در برابر اينگونه معضلات بايستد، همراه با تهران پشت ميز مذاكره بنشيند و راهكارهايي كه مورد قبول هر دو طرف باشد، براي رفع اين معضلات ابداع كند؛ راهكارهايي كه به سعوديها نيز امكان بدهد كه بدون روبهرو شدن با خطر، به زندگي خود ادامه دهند. نگراني ديگر عربستان سعودي از بابت اين مسئله است كه اقليت سني مذهب عراق تحت سلطه يك حكومت شيعه فرقهگرا كه با شبهنظاميان كينهجوي شيعه، دست اتحاد دادهاند، به سر برد. عربستان سعودي و سنيمذهبان عراق، ناگزيرند خود را با انديشه برخورداري اكثريت شيعه عراق از قدرت وفق داده و به آن عادت كنند، اما وقتي كه دولت عراق سنيهاي آن كشور را از خانههايشان بيرون ميراند و از دادن شغلها و مناصب آبرومند به آنان دريغ ميكند و آنها را شهروندان درجه دو به شمار ميآورد، نميتوان از سعوديها توقع داشت كه آرام و خاموش بنشينند و دم برنياورند. اگر واشنگتن خواستار حمايت سعوديها از دولت مالكي است، در آن صورت مالكي نيز بايد با پايان دادن به فرقهگرايي در نيروهاي امنيتي و انتظامي كشور، تجديدنظر در محدوديتهاي تبعيضآميز ضدبعثي و رعايت قوانين مربوط به تقسيم عادلانه عايدات نفتي كشور، رأسا اين حمايت را از عربستان سعودي كسب كند. رئيسجمهور بوش بايد اعتراف كند، هرچند براي چنين اعترافي دير هم شده كه ايالات متحده واقعا و عملا شانس يك پيروزي نظامي در عراق را ندارد و مجبور است به طور اضطراري خود را براي روبهرو شدن با پيامدهاي خروج نيروهايش از عراق آماده كند، پيشگيري در حد مقدور از بروز پيامدهاي وخيم، مسلتزم همكاري واشنگتن با همه كشورهاي همسايه عراق، از جمله ايران و سوريه، است. اگر آمريكا در زمينه يك چنين همكاري توفيق يابد، راضي كردن عربستان سعودي براي در پيش گرفتن يك سياست معقول و قابل قبول كار، چندان دشواري نخواهد بود. Baztab.com
-
دور دوم گفتوگوهاي تاريخي ايران و آمريكا در 24 جولاي (دوم مرداد ماه)، با زمينهاي از تنش و وارد كردن اتهام عليه ايران برگزار شد. اين اتهامات از همكاري با «القاعده» عراق تا حمايت از شورشيان سني و شيعه متفاوت بود. اين در حالي بود كه در دوم جولاي (11 تير ماه) گذشته، ژنرال برگز، ايران را به كشتن نيروهاي آمريكايي متهم كرد. به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب» به نقل از «گلوبالاكس چينج»، تصويب لايحهاي كه به اصلاح قانون اختيارات دفاعي ميپرداخت و به وسيله سناتور سيبرمن از حاميان مهم جنگ تهيه شده بود، با 97 رأي مثبت و بدون رأي منفي در كنگره آمريكا، تصويب شد كه اين قانون از دولت آمريكا ميخواهد تا اقدام عاجلي براي توقف ايران انجام دهد كه ميتوان آن را مقدمه اعلام جنگ داشت. «گرث پورتر»، از كارشناسان سياسي برجسته آمريكا، هشدار ميدهد اين روند ايفاي نقش مفيد ايران را در عراق را در معرض خطر قرار ميدهد. او همچنين به نقل از دكتر «جيمز راسل»، از سخنرانان مجمع امور امنيت ملي دانشكده، تحصيلات تكميلي نيروي دريايي و كارشناسي مسائل امنيتي و منطقه خليج [فارس] ميگويد: ايران و آمريكا، منافع استراتژيك بسيار مشابه و نزديكي در عراق داراند، اما مشكل اين است كه تاريخ روابط و مسائل داخلي اين دو، موانع بزرگي در توجه به اين منافع مشترك پديد آورده است كه حمايت سياسي قدرتمندانه از حمله به ايران و حمايت از اسرائيل، دو مانع بزرگ از اين دسته هستند. اما به رغم اين زمينه تيره، واقعيت همگرايي منافع آمريكا و ايران در عراق را ميتوان در توافق آنها در ايجاد يك كميته امنيتي براي ايجاد ثبات در عراق ديد. بيانيه دولتي ايران پس از اين جلسه در تمايل به انجام مذاكرات در سطحي بالاتر و واكنش دولت آمريكا در رد اين پيشنهاد، مقياسي است براي به هم خوردن سريع بعد تعادل و غالب شدن تفكرات حزب چني، البته ايراد اتهامات عليه ايران پيش از مذاكرات به طور مرتب ادامه داشته است. هرچند چنين اتهاماتي كه به قصد خرابكاري در روند مذاكرات ايران و آمريكا مطرح است، از سوي شمار بسياري از كارشناسان مستقل رد ميشود، اين امر باعث خاموشي و انزواي صداهايي شده كه سعي در آرام كردن فضاي داغي را دارند كه جلب كمك همسايگان عراق براي ايجاد ثبات در اين كشور را سختتر كرده است. عباس عدالت، از اعضاي مؤسسه «CASMII» ميگويد: «نكته مهم مذاكرات دوجانبه ايران و آمريكا، تنها حل بحران عراق نيست، بلكه ديدگاه وسيعتري براي صلح در منطقه را نيز شامل ميشود و ما هماكنون شاهد تعادل تمايلات طرفين هستيم كه احتمال موفقيت را افزايش ميدهد كه ميتواند يا منجر به صلح شود يا قطعيت جنگ». مؤسسه «CASMII» از همه سياستمداران، تصميمگيران و خبرنگاران و رسانهها ميخواهد تا سرسختانه براي ايجاد صلح بايستند و گول سناريويي مشابه سناريو اتهامات وارده بر عراق را نخورند. Baztab.com
-
روز گذشته روزنامه «هاآرتص»، خبري منتشر شد که تا اندازهاي دورنماي طرح صلح بينالمللي جديد آمريکا در خاورميانه را نشان ميدهد. به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب»، اين روزنامه نوشت: در آبان ماه آينده، کنفرانس بينالمللي با همين نام برگزار خواهد شد که در آن، آمريکا، روسيه، اتحاديه اروپا، سازمان ملل، اسرائيل، دولت خودگردان فلسطين، اتحاديه عرب و از جمله عربستان، مصر، اردن و امارات شرکت خواهند داشت. روزنامه «هاآرتص» از طرح صلحي اسرائيلي سخن گفته بود که قرار است، «شيمون پرز»، رئيسجمهور رژيم صهيونيستي در آستانه کنفرانس بينالمللي صلح ارايه کند. بنا بر اين طرح، اسرائيل با تشکيل دولت فلسطين تنها بر اراضي اشغالي 1967 در کرانه غربي موافقت خواهد كرد و اجازه خواهد داد تا پرچم فلسطين بر مسجدالاقصي به اهتزاز درآيد و به اين ترتيب، شهرکهاي يهودينشين را از اين منطقه نيز تخليه خواهد کرد، اما با اين شرط که در ازاي تخليه شهرکهاي يهودينشين، مناطق عربي فلسطيني که در محدوده مرزهاي رژيم صهيونيستي در منطقه سبز (مناطق اشغالي 1948) قرار دارند، با موافقت ساکنان آنان، تخليه و به کرانه غربي يا ديگر نقاط مورد توافق، منتقل شوند. با اين برنامه صلح، به تعبير اسرائيليها، هم کرانه غربي منطقه خالص عربي خواهد شد و هم مناطق تحت کنترل رژيم صهيونيستي به مناطقي خالص و صددرصد يهودينشين تبديل ميشود. همچنين در اين طرح، غزه از طرح تشکيل دولت مستقل فلسطيني به طور مطلق و با اين بهانه که اکنون در کنترل حماس است، جدا ميشود و همچنان حکم يک منطقه تحت اشغال ارتش اسرائيل را خواهد داشت. آثار اين طرح در سطح سرزمينهاي اشغالي و کشورهاي عربي به اين گونه کاملا روشن است: ـ کرانه غربي رود اردن از نواز غزه جدا ميشود و تجزيه جغرافيايي دو منطقه که اسرائيل سالها به دنبال آن بوده است، تحقق مييابد. ـ بيش از هفتصد هزار فلسطيني که اکنون شناسنامه و پاسپورت اسرائيلي دارند، از منطقه سبز آواره و بيخانمان ميشوند. ـ در ازاي تحويل 5 درصد از سرزمينهاي اشغالي کرانه غربي که شهرکهاي يهودينشين بر آن بنا شده است، اسرائيل مناطق گسترده جديدي را در منطقه سبز به دست ميآورد. ـ جداسازي ساختار سياسي نظام فلسطيني با نام دو منطقه غزه و کرانه غربي شکل ميگيرد. ـ طرح صلح بينالمللي عربستان که در اجلاس اخير کنفرانس سران در رياض بار ديگر تصويب شد، کاملا تحتالشعاع طرح شيمون پرز قرار ميگيرد و به اين ترتيب، امکان فرار اسرائيل از هرگونه پاسخگويي به طرح صلح اعراب نيز به وجود خواهد آمد. به اين ترتيب، اسرائيل موفق خواهد شد با تبليغات گسترده بر اين طرح (پيش از برگزاري کنفرانس بينالمللي صلح خاورميانه در پاييز آينده) زمام امور اين کنفرانس را در دست گيرد و خوراک جدال سياسي اين کنفرانس را با دستان خود آماده كند و با دستان خود جلوي هر گونه احقاق حقوق فلسطينيها را بگيرد. شايد بر پايه بند اخير، بتوان ادعا كرد که اسرائيل در آستانه برگزاري کنفرانس بينالمللي صلح، به دنبال جنگ تبليغاتي و رواني جديد است تا با واکنش فلسطينيها و اعراب، مانع از تحقق هرگونه طرح صلحي در صحنه فلسطين شود که كمترين خواستههاي فلسطينيها را تأمين ميکند. اين امر همچنين نشان ميدهد که ماهيت امنيتي دولت و جامعه صهيونيستي، هرگز نميتواند پيامآور صلح و همزيستي مسالمتآميز با اعراب فلسطين و همزيستي با جوامع اسلامي و عربي در منطقه خاورميانه باشد و همين است که به عنوان يک عامل مهم، هميشه مانع از تحقق هرگونه طرح صلحي درخاورميانه شده و اين در حالي است که اعراب در هر طرحي، به كمترينها رضايت دادهاند و اسرائيل نيز به بيشترين امتيازها هم راضي نشده است. Baztab.com
-
اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل
IRGCAF پاسخ داد به sina12152000 تاپیک در اخبار عمومی
روزنامه «السفير» ـ چاپ بيروت ـ امروز نوشت: براي بار ششم در طول يک ماه و نيم اخير، دولت اسرائيل براي بررسي احتمال بروز جنگ با سوريه و حزب الله لبنان در سايه کش و قوسهاي سخن از «تابستان داغ» تشکيل جلسه داد. اسباب و علل اين جنگ احتمالي در چهارچوب برخورد احتمالي با حزب الله و يا با سوريه در بلنديهايهاي جولان و يا احتمال بروز جنگ آمريکا با ايران، مورد بررسي قرار گرفته است. با آنکه منابع اسرائيلي تشکيل اين جلسات را به جلسه کوچک هيأت دولت توصيف نمودهاند، اما منابع خبري اسرائيلي معتقدند اين امر به موضوع جنگ احتمالي اسرائيل با سوريه مربوط است. همين منابع با اشاره به ورود اعضاي هيأت دولت اسرائيل بدون تلفنهاي همراهشان به جلسه، آن را بسيار مهم ارزيابي کردهاند. در همين حال به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب» به نقل از «السفير»، اولمرت اعلام کرده است که وقوع جنگ با سوريه بعيد به نظر مي رسد و نه سوريه و نه اسرائيل درصدد چنين جنگي نيستند اما ممکن است حتي به صورت خطا چنين جنگي به وقوع بپيوندد از همين رو ضروري است که اسرائيل براي هرگونه سناريويي آماده باشد. دولت اسرائيل در اين جلسه توان موشکي حمله به اسرائيل از سوي سوريه و حزبالله را به عنوان تهديد اصلي مورد مطالعه قرار دادهاند. به نوشته روزنامه «السفير»، راوي ايتان يکي از وزراي دولت رژيم صهيونيستي در گفتگو با راديو اسرائيل با اشاره به توان حملات موشکي به اسرائيل اعلام کرده است: تا زماني که احمدي نژاد در ايران و القاعده و وجود شيعه در سوريه و لبنان حضور دارند، بر اسرائيل است تا از مناطق حياتي خود براي حفظ امنيت اسرائيل هرگز صرف نظر و عقب نشيني نکند. به عقيده السفير، به دنبال شايعات چند ماهه اخير مبني بر احتمال بروز يک جنگ جديد در منطقه، ارتش اسرائيل با انجام مانورهاي گسترده، خود را براي احتمال بروز جنگ آماده کرده است. اين در حالي است که با توجه به مواضع سياسي دولت سوريه در برابر موضوع صلح در خاورميانه، برخي از سياستمداران و رهبران نظامي اسرائيل توصيه کردهاند که از هرگونه تهديد دولت سوريه خودداري شود. در همين حال منابع اسرائيلي اعلام کردهاند که وزير خارجه اسپانيا «ميگل موراتينوس» که اخيرا از دمشق ديدار داشته است در خواست ديداري سريع با اولمرت را داشته است. منابع اسرائيلي اين ديدار را در راستاي ابلاغ موضع دولت سوريه در مورد مذاکرات صلح ارزيابي کردهاند. به نوشته پايگاه خبري «هآرتص»، در اجلاس کوچک دولت اسرائيل اولمرت نخست وزير، وزير خارجه، وزير دفاع، وزير استراتژيک امور ايران رژيم صهيونيستي، ايتان، شاوول موفاز، و بنيامين العازر و دانيل فردمان شرکت داشتهاند. Baztab.com- 3,985 پاسخ ها
-
- تهدیدات
- جمهوری اسلامی ایران
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک تحلیلی حمله به تاسیسات هسته ای ایران به آخرالزمان خوش آمدید !!!! تحلیل و بررسی حمله به تاسیسات هسته ای ایران
IRGCAF پاسخ داد به Lich تاپیک در اخبار تحلیلی
در مورد حمله به تاسیسات اتمی ایران بارها بحث شده و به این نتیجه رسیدیم که اسراییل با جنگنده های F-15I , F-16I امکان حمله به تاسیسات ما را ندارد ! برای دانستن دلیل به لینک پست Reza6662 اشاره می کنم ! اسرائيل بسوی يک حمله نظامی عليه ايران پيش ميرود! حالا فرض را بر این می گیریم که جنگنده های B-2 وارد عمل شدند و توانستند تاسیسات اتمی ما را نابود کنند که این اول ماجرا است. اگر تاسیسات ما نابود شود ایران صد در صد به دنیال تلافی است و با شلیک ده ها موشک شهاب 3 به طرف تاسیسات اتمی اسراییل از جمله (نیروگاه اتمی دیمونا) این گونه به اسراییل جواب می دهد از آنجا که اسراییل وسعت کمی دارد به نابودی کشیده می شود و این دفعه صد در صد اسراییل به شهرهای بزرگ ما حمله اتمی می کند (احتمالا به وسیله موشک های جریکو) در کل اینگونه بگویم که اگر جنگی رخ دهد هم اسراییل و هم ما به شدت آسیب می بینیم. این وسط آمریکا آسیبی نمی بیند چون نه موشکی داریم که آمریکا را هدف قرار دهد نه بمب افکنی تنها راه آسیب رساندن به آمریکا تیپ انتحاری سپاه که آموزش های ویژه ای را در این زمینه دیدند که مطمئنا بلاهایی بدتر از 11 سپتامبر گریبان شهرهای بزرگ آمریکا می شود !- 684 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- تاسیسات هسته ای
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل
IRGCAF پاسخ داد به sina12152000 تاپیک در اخبار عمومی
[align=center][/align] گزارشي كه هماكنون روي ميز تصميمگيرندگان دفتر نخستوزيري، شوراي امنيت ملي، وزارتخارجه و وزارت دفاع اسرائيل و همچنين «اي. دي. اف» است، نشانگر وحشت روزافزون اين رژيم از مذاكرات ايران و آمريكاست. به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب» به نقل از روزنامه «هاآرتص»، اين گزارش را مؤسسه دولتي «ريوت» منتشر كرده كه سه سال پيش به صورت غير انتفاعي به دست خبرهترين سياستگذاران اسرائيل تأسيس شده و هدف اصلي خود را بر امنيت ملي اسرائيل و همچنين مذاكره با فلسطينيان متمركز كرده است. در اين گزارش بسيار مهم آمده است: اسرائيل بايد همه توجهات خود را بر افزايش مباحث بين ايران و آمريكا درباره مذاكراتشان متمركز كند، چراكه احتمال زيادي هست كه ايران و آمريكا، بسته توافقي را امضا كنند كه اسرائيل در آن، به حساب نيامده باشد. اين گزارش، همچنين اعلام خطر جدي نموده است كه توافقات ايران و آمريكا، باعث ميشود ايران، توانايي غنيسازي خود را افزايش داده و سرانجام اسرائيل با يك سورپرايز استراتژيك روبهرو شود. در اين پيشنهادها شرايطي گنجانده شده كه اسرائيل براي آمريكا امكانات بيشتري فراهم نمايد تا آنها بتوانند به گونه مناسبي با ايران برخورد كنند. در چند روز گذشته، اين انستيتو، مداركي را با نام «سناريو ليبي در ايران، آمريكا به تنهايي جلو ميرود»، به دست آورده و با بررسي اين احتمال، تأكيد كرده كه اسرائيل بايد شرايط خود را با توجه به اين كه آمريكا به تنهايي مشكلات خود را با ايران رفع ميكند، در نظر بگيرد و همچنين مطمئن باشد كه حقوق دولت اسرائيل در اين توافق، حفظ شده است. يك مقام بلندپايه امنيتي ـ سياسي اسرائيل، كه نخواست نامش فاش شود، به روزنامه هاآرتص گفته است: اين موضوع به صورت جدي مورد نظر وزارت دفاع و وزارت خارجه اسرائيل قرار گرفته است و حكايت از آن دارد كه هرچند منافع اسرائيل و آمريكا درباره برنامه هستهاي ايران يكسان است و شفافيت كامل بين برنامههاي نظامي و سياسي اسرائيل با آمريكا در منطقه وجود دارد، تداخل اولويتها بين آمريكا و اسرائيل در منطقه كه براي آمريكا موضوع عراق در اولويت قرار داشته و با اولويت اسرائيل تفاوت دارد، مشكلاتي را پديد ميآورد. در اين گزارش همچنين آمده است: كاهش ديدگاهها درباره حمله به ايران و افزايش فشار براي گفتوگوي آمريكا با ايران، شرايط را دشوارتر ميكند. اين در حالي است كه با نزديك شدن به پايان دوران رياستجمهوري بوش و قدرت گرفتن جانشينان، بحث مذاكرات ايران و آمريكا جديتر خواهد شد. Baztab.com- 3,985 پاسخ ها
-
- تهدیدات
- جمهوری اسلامی ایران
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تحولات سوریه (2) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه - بخش دوم ( از July 2015 )
IRGCAF پاسخ داد به GOLDEN-CROWN تاپیک در اخبار تحلیلی
[align=center][/align] یک روزنامهنگار برجسته آمریکایی میگوید که چنانچه بحران ناشی از پرونده هستهای ایران و مشکلات نیروهای آمریکایی در عراق همچنان ادامه پیدا کند وقوع یک درگیری گسترده نظامی میان ایالاتمتحده و ایران در پائیز سالجاری کاملا محتمل خواهد بود. به گزارش نشریه اینترنتی «هارپر»، لورا روزن تحلیلگر نشریات «چشمانداز آمریکایی» و «ماهنامه واشنگتن» روز شنبه در گفتگو با این سایت خبری ضمن «خطرناک» توصیف کردن وضعیت پرونده هستهای ایران مدعی شد: «اگر تا ماه سپتامبر (شهریور) اوضاع عراق به همین منوال بوده و طرح امنیتی بغداد در داخل آمریکا ناکارآمد تلقی شود آنگاه دولت بوش به دنبال معرفی یک مقصر برای ادامه مشکلات خود در عراق خواهد بود و احتمالا همه چیز را به گردن ایران خواهد انداخت». خانم روزن در ادامه گفت: «جای زیادی برای ابراز شگفتی وجود ندارد اگر پائیز آینده شاهد اتخاذ مواضع تند ضدایرانی از سوی مقامات کاخ سفید باشیم، بهگونهای که زمینه را برای یک مواجهه تمامعیار با ایران آماده کند». با اینحال وی خاطر نشان ساخت که هم اکنون در وزارت خارجه و پنتاگون هیچ تمایل محسوسی برای آغاز یک جنگ دیگر وجود ندارد. این تحلیلگر آمریکایی در ادامه به انتقاد شدید از دولت بوش بهخاطر اعلام آشکار حمایت از مخالفین دولت ایران پرداخت و مدعی شد: «این اقدام باعث افزایش فشار دولت ایران بر روشنفکران، نویسندگان، فعالان مدنی و سازمانهای غیردولتی شده است». وی همچنین تحلیلگران موسسه «آمریکناینترپرایز» نظیر مایکل لدین و ریچارد پرل را بهخاطر مطرح ساختن ایده حمایت از گروههای اپوزیسیون دولت ایران مورد انتقاد قرار داد و گفت: «هدف نهایی آنها زمینهسازی برای گسترش دامنه تنشها میان دو کشور است، بهگونهای برای کاخ سفید انجام اقدام نظامی علیه ایران اجتنابناپذیر گرد Aftabnews.ir -
يك كارشناس مسائل خاورميانه و امور بينالملل در گفتوگو با خبرنگار «بازتاب» اظهار داشت: نوري المالکي در حالي امروز به تهران آمده است که با بحران سياسي روبهروست که ائتلافها و احزاب سني در حکومت آن را براي وي پديد آوردهاند. چندي پيش، جبهه توافق عراق به رهبري عدنانالدليمي که 44 نماينده در پارلمان دارد، با شش وزير سني در کابينه عراق، استعفاي وزراي خود را تحويل نوري المالکي داد، حال آنکه اين استعفاها از سوي مالکي پذيرفته نشده است. پس از اين اقدام جبهه توافق، ائتلاف ديگر عراقي به نام «القائمه العراقيه»، به رهبري اياد علاوي، نخستوزير پيشين عراق با چهار وزير در کابينه، حضور وزراي خود در کابينه را به حالت تعليق درآورد، تا پس از خروج وزراي شيعي ششگانه جريان صدر از کابينه دولت عراق، عملا تعليق و استعفاي وزراي دولت عراق به هفده نفر برسد. البته اهداف و علل هر يک از اين اقدامات کاملا با هم تفاوت دارد: ـ جريان صدر که شش وزير در کابينه مالکي داشت، خواستار تعيين جدول زماني خروج نيروهاي اشغالگر عراق از سوي دولت بودند و با اين دليل که دولت از اين كار سرباز زده است، وزراي خود را از کابينه خارج كردند. ـ جبهه توافق و نيز قائمه عراق، خواستههاي متفاوتي از دولت نوري مالکي دارند؛ تجديدنظر در قانون تروريسم در عراق، تعليق قانون ريشهکني حزب بعث عراق، از بين بردن مظاهر طايفهگرايي، تلاش جدي براي مصالحه ملي در عراق، تعيين برنامه عملي براي بازگشت راندهشدگان از عراق، از جمله دلايل آنان براي خروج از دولت عراق گفته شده است. در اين اسباب و بهانهها، تفاوتهاي تعليق يا استعفا از دولت نوري مالکي، کاملا روشن است. به همه اينها جريان درخواست تغيير قانون اساسي عراق از سوي نيروهاي سياسي سني در دولت و پارلمان عراق را بايد افزود. اين جريانات با اين درخواست، ميخواهند بر خلاف جريان جغرافيايي جمعيت و طوايف مردم عراق، حقوقي بيش از آنچه در قانون اساسي عراق پيش بيني شده، به دست آورند و از قدرت بالاتري در پارلمان و دولت عراق برخوردار شوند. در همين نقطه است که کشورهاي همسايه عراق؛ يعني عربستان و اردن، وارد خط سياسي دخالت در امور سياسي عراق ميشوند، چرا که آنها از راه گفتوگوها با آمريکا، خواستار تغيير قانون اساسي عراق هستند تا موازنههاي سياسي در عراق را بر هم زنند و از همين چهارچوب است که خط دخالت عربستان سعودي که شهروندانش بيشترين نيروهاي خارجي حاضر در عمليات قتلعامها را در عراق دارند، وارد گود ميشود و از سوي ديگر، امان به مهمترين مرکز حضور نيروهاي سياسي مخالف دولت عراق تبديل شده است. در اين ميان، سوريه که هماكنون خط ارتباطي قوي با آمريکا ندارد و نيروهاي بعثي حاضر در دمشق نيز هيچگونه حضوري در دولت عراق ندارند، نتوانستهاند نقشي کليدي عليه دولت نوري مالکي ايفا کنند، هرچند انتقال نيروهاي به اصطلاح جهادي يا مقاومتي مخالف حضور آمريکا در عراق، يکي از موضوعات مهم دولت عراق در برابر دولت سوريه ارزيابي ميشود و اگر اين اتهامات درست باشد، تنها در چهارچوب عدم حضور سوريه در گفتوگوها با آمريکا بر سر مسائل امنيتي عراق و تأثير آن بر کشورهاي همسايه عراق قابل بررسي است. و البته همين امر امروز باعث شده است تا نشستي امنيتي در عراق با حضور نمايندگان کشورهاي همسايه عراق در دمشق برگزار شود که به اعتقاد آمريکا، مهمترين موضوع آن انتقال نيروهاي خارجي از سوريه به عراق است. اين کميته امنيتي پس از کنفرانس کشورهاي همسايه عراق در شرمالشيخ، تشکيل شده است و برگزاري آن از سوي دولتهاي ايران، سوريه و عراق بسيار با اهميت ارزيابي ميشود. نيروهاي سني عراق در قالب تعليق قانون ريشهکني حزب بعث عراق، خواستار تشکيل ائتلافي قويتر در صحنه سياسي عراق هستند، هرچند معلوم هم نيست که با تعليق اين قانون و حضور بعثيها در صحنه سياسي عراق کفه ترازو به سود آنان تغيير کند، چرا که وابستگي اين نيروها اکنون بيشتر از هر کشور عربي ديگر به سوريه است و دمشق نيز با تهران از نزديکي بيشتري در مسائل عراق در مقايسه با ديگر کشورهاي عربي همسايه عراق، برخوردار است. اين كارشناس مسائل خاورميانه در ادامه ابراز داشت: ائتلاف توافق و القائمه العراقيه، همچنين با اين اقدامات، چه بسا نگاهي خصمانه به گفتوگوهاي ايران و آمريکا در بغداد را نشان ميدهند و درصدند با غيرقانوني جلوه دادن دولت نوري، عملا راه مذاکرات جاري ايران و آمريکا را نيز با تشکيک و فاقد وجاهت حقوقي و قانوني در عراق نشان دهند، چراکه با فرض سقوط دولت نوري مالکي، عملا وقفهاي طولاني در مذاکرات ايران و آمريکا در عراق پيش خواهد آمد و همين خط سير سياسي است که از سوي کشورهاي عربي همسايه عراق همچون اردن و عربستان دنبال ميشود که اجراي آن در عراق اکنون به جبهه توافق و نيروهاي سياسي اياد علاوي، نخستوزير سابق عراق و متهم کنوني بسياري از اختلاسهاي مالي در عراق، سپرده شده است. از همين جهت است که شرايط سياسي سختي را دولت عراق با آن دست و پنجه نرم ميکند. دولت نوري المالکي با تلاش براي حفظ مصالحه ملي در عراق، بايد به يک نقطه مشخص با طرف آمريکايي بر سر خروج نيروهاي اشغالگر از اين کشور برسد تا بار ديگر زمينه حضور نيروهاي سياسي جريان صدر در حکومتش فراهم شود. از سوي ديگر، ضمن شفافسازي روابط با اردن و عربستان بايد نقش آنها در تحولات سياسي عراق را روشن سازد و به اين پرسش پاسخ داده شود؛ در حالي که عمليات کشتار مردم عراق از سوي برخي کشورهاي عربي به سکوت يا به دخالت مستقيم گذشته است، چرا جمهوري اسلامي ايران، بيشترين حملات آمريکا را در اين باره شاهد است؟ شايد اگر ايران به سوي مذاکرات با آمريکا بر سر مسائل امنيتي عراق و حل آن پيش نميرفت، اکنون اين ائتلافها در همسويي با برخي کشورهاي عربي، به سوي معلق کردن دولت نوري مالکي پيش نميرفت. جريانات و احزاب سني عراقي بايد در يک مصالحه ملي با دولت عراق و با تلاش و رايزنيهاي دولت عراق با اين جريانات، بايد به اين نکته برسند که حضور ايران بر سر ميز مذاکرات با آمريکاييها جز براي حل و فصل بحرانهاي امنيتي عراق نيست و اين نکتهاي است که از سوي سياست خارجي ايران نيز بايد به شکل جدي در دستور کار قرار گيرد و در جريان مذاکرات با مالکي در تهران به آن پرداخته شود. Baztab.com
-
تاپیک جامع عملیات مرصاد تاپیک جامع عملیات مرصاد(عکس ، فیلم ، خاطره و .. )
IRGCAF پاسخ داد به amir تاپیک در عملیات های نظامی ایران
ايران قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل را پذيرفته بود، معنايش اين بود که آتشبس بين ارتش ايران و عراق برقرار خواهد شد و عملا جنگ پايان ميپذيرد. اما تحولات جنگ و مرزهاي ما با عراق چيز ديگري نشان داد. ارتش عراق همزمان با پذيرش آتشبس از سوي ايران، دوباره به جنوب حمله کرد و تا قطع راه زميني بين خرمشهر و اهواز نيز پيش رفت. استاندار وقت خوزستان فرياد استغاثه خود را از راديوي ايران به گوش همه رساند و گفت، اگر الان ميتوانيد بياييد، دو ساعت ديگر دير است و اگر امروز بتوانيد بياييد، فردا دير است. من که در راه جاده هراز از شمال عازم قم بودم، صداي استاندار وقت خوزستان را از طريق راديو شنيدم که همه را به سوي جنوب فرا ميخواند تا بار ديگر حماسه آزادسازي از زير يوغ ارتش اشغالگر را پديد آورند. در آن ايام در قم مشغول تحصيل بودم. با آنکه قصد داشتم تا با خانوادهام (همسر و دو فرزندم) به همراه دامادمان، سريع به شمال بازگرديم، اما به محض رسيدن به قم، خودم را به تيپ امام صادق(ع) که مخصوص طلاب و روحانيون حوزه علميه قم بود، معرفي کردم. فرداي آن روز از مقر تيپ در روبهروي پل آهنچي، به سوي حرم حضرت معصومه(ع) حرکت کرديم و پس از سخنراني و وداع طلاب و روحانيون بسيجي با خانوادههايشان (که من نيز از زمره آنان بودم)، از مقابل حرم با اتوبوس عازم جنوب براي جنگ با متجاوزان شديم. تمام حرف و حديثها اين بود که ما (که مجموعا در شش، هفت اتوبوس قرار گرفته بوديم) به سوي اهواز حرکت خواهيم کرد اما در بلوار امين قم، حدود يکي دو ساعتي معطل شديم و اين بي دليل نبود. دستور جديد صادر شده بود تا نيروهاي تازه نفس به جاي جنوب عازم غرب ( کرمانشاه ) شوند. علت آن بود که ارتش عراق از غرب نيز حمله کرده بود و از مرزهاي غربي قصرشيرين عبور و تا سومار نيز رسيده بود و آتش توپخانه و حملات نيروي هوايي تازه نفسش را تا سرپل ذهاب کشانده بود. همه اينها پس از پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران بود. مسير ما از اهواز به کرمانشاه تغيير کرد. به کرمانشاه رسيديم و سريعا نيروهاي تيپ رزمي تبليغي امام صادق(ع) در بين تيپها و لشکرهاي ارتش و سپاه تقسيم شدند. من با يکي از دوستانم به تيپ 13 رعد همدان پيوستيم که فرماندهاي آرام، متين و شجاع داشت که متأسفانه اسمش از خاطرم رفته است. شب اول استقرار ما در اين تيپ، مصادف شد با حرکت کاروان منافقين از اسلامآباد غرب به سوي کرمانشاه. اما محل استقرار ما در کجا بود و تيپ 13 رعد کجا اردو زده بود؟ ما در محلي بين تنگه چارزبر (که اکنون به تنگه مرصاد شناخته ميشود) و کرمانشاه مستقر بوديم. چند کيلومتري بيشتر با تنگه فاصله نداشتيم و به همين دليل و دست تقدير کاري کرده بود که ما اولين نيروهايي باشيم که به دليل نزديکي به تنگه در برابر منافقين و در نقطه مقابل آنها در سوي ديگر تنگه قرار بگيريم. پشت سر ما کرمانشاه قرار داشت و پشت سر آنها اسلامآباد و گيلانغرب. اول که به ما خبر دادند و کلاشينکوف و تجهيزات ضد ش.م.ر را به ما ميدادند، از فرمانده تيپ سؤال کردم که چي شده؟ وي پاسخ داد که اسلامآباد سقوط کرده و دارند به طرف کرمانشاه ميآيند. اما صبح همان روز و با استقرار ما در پشت تنگه «چارزبر» روشن شد که اين عراقيها نيستند که به سوي ما آمدهاند، اينها همان نيروهاي «فروغ جاويدان» هستند که با ريوهاي شش چرخه برزيلي، ماشينهاي بنز و پاترولهاي فرماندهيشان، با خيال راحت وارد خيابانهاي شوسه بينالمللي شدهاند و سرمستانه عازم کرمانشاه هستند! تصور سقوط کرمانشاه بسيار سخت بود، پادگانهاي مختلف در اين شهر و پايگاه بزرگ هوانيروز و... همه و همه باعث شده بود که تمام تلاشها براي جلوگيري از عبور منافقين از تنگه، صورت گيرد. منافقين با حمايت آتش توپخانه ارتش عراق و با تکيه بر ضعف نيروهاي نظامي در نقاط مرزي و عدم وجود امکانات لجستيک و نيز انتقال اکثر نيروهاي ارتش و سپاه به جنوب، وارد سرپل ذهاب و سپس کرند غرب و از آنجا به اسلامآباد غرب آمده بودند و حتي اعدامهاي خياباني را نيز آغاز کرده بودند و گفته شد که حتي پادگان الله اکبر را نيز گرفتهاند. به هر حال ، داستان آنگونه شد که در تاريخ پايان جنگ رقم خورد. در اين بين لشکر 9 بدر که در گيلانغرب مستقر بود و قرارگاه فرماندهي ارتش در غرب «نجف» در اين شهر و در کنار اردوگاه شهيد مطهري، تيپ مسلم بن عقيل(ع) همه اتوماتيکوار در محاصره قرار گرفته بودند. ارتش عراق راه را تا «گردنه پاتاق» بين سرپل ذهاب و کرند غرب براي منافقين هموار و پاکسازي کرده بود و آنها راحت و بيدغدغه عازم کرمانشاه شدند. به همين دليل بود که از تجهيزاتي برخوردار بودند که با حرکت در جاده آسفالت مناسبت داشت تا سريع به کرمانشاه برسند، چون طبق تحليلهايشان، ورود به کرمانشاه را تسلط بر همه چيز و سپس حرکت به سوي همدان و تهران مي دانستند. اما خدا اراده ديگري داشت. در نيمههاي شب ششم مرداد ماه، به صورت کاملا اتفاقي منافقين با گروهان (يا گرداني) از لشکر 9 بدر (که خيلي هم آماده رزم نبودند) دقيقا در تنگه چارزبر (مرصاد) با هم روبهرو مي شوند و آتشباري آغاز ميشود. اول درگيريها، نيروهاي لشکر بدر خيال ميکردند که با عراقيها درگير شدهاند اما بعدا با مشاهده پرچمهاي سازمان منافقين، فهميدند که قصه از چه قرار است و سريع همه چيز به کرمانشاه و تهران اعلام شد و تازه روشن شد که داستان حمله ارتش عراق به جنوب و عقبنشيني سريعش از مناطق اشغالي جديد در جنوب براي چه بوده است؟ داستان از اين قرار بود که نيروهاي ايران متوجه جنوب شوند تا پس از يک حمله سريع به غرب، امکان اعزام نيروهاي منافقين به کرمانشاه در مرحله اول فراهم شود. به همين دليل بود که استقرار نيروهاي سپاه اسلام در پشت تنگه مرصاد تقريبا يک روز کامل طول کشيد تا منطقه حائل بين تنگه تا کرمانشاه که 35 کيلومتر بود تا شعاع 15 کيلومتري، پر شود. تنگه چارزبر (مرصاد) از نظر جغرافيايي طوري بود که وقتي نيروهاي متخاصم در دو طرف آن مستقر شوند، تقريبا هيچ راهي براي پيشروي دو طرف باقي نميماند. فقط يک تيربار در دو طرف تنگه کافي است تا مانع از هرگونه پيشروي شوند. در اين حالت حتما بايد از نيروهاي پشتيباني کمک گرفت مثل آتش توپخانه و يا بمباران هوايي و يا عمليات هليبرن. هيچيک از اين امکانات را منافقين نداشتند و از سويي ما نيز در اين طرف جبهه آمادگي کافي نداشتيم. در نزديکي ما مرکز امداد رساني کميته امداد امام خميني(ره) قرار داشت. اين مرکز نيز بين تنگه و کرمانشاه قرار گرفته بود. وظيفه اين مرکز، حمايت و تدارکات جبهه جنگ بود. من با رئيس مرکز از سالها قبل آشنا بودم و هر وقت عازم جبهه در منطقه غرب (مناطق تحت اشراف کرمانشاه) ميشدم، حتما به آن مرکز سر ميزدم و از رانتي که ايجاد کرده بودم، امکانات بيشتري براي مناطقي که خودم عازم آنجا بودم، تهيه مي کردم. يادش به خير، رئيس اين مرکز، حاجي حيرتي بود که از اول جنگ در اين مناطق بود و با آنکه خودش از اهالي قزوين بود، اما در سرپل ذهاب زندگي ميکردند. من که براي چند ساعتي و تهيه يکسري امکانات به اينجا آمده بودم، ناگهان ديدم که هليکوپتري در برابر فضاي باز اين مرکز در حال فرود است. از حاجي حيرتي سؤال کردم که اينها کي هستند، گفت: سرهنگ صياد شيرازي است که دارند ميآيند اينجا. گفتم مگر اينجا مرکز فرماندهي شده؟ گفت: فعلا که اينطوري شده. لحظاتي بعد سرهنگ صياد شيرازي از هليکوپتر پياده شد و من و حاجي حيرتي به استقبالشان رفتيم. جمعي ديگر همراه صياد شيرازي بودند از جمله سرگرد آذربان که وي را نيز از قبل ميشناختم و اغلب اوقات همراه اين شهيد بزرگوار بود. سرهنگ صياد به محض ورود، نقشه منطقه را بر زمين پهن کرد و در حال بررسي امور شد. تعداد ديگري نيز به وي پيوستند تا بررسي اطلاعات واحدهاي اطلاعات و عمليات و شناسايي را به منظور حمله به نيروهاي متجاوز و منافقين در تنگه را آغاز کنند. پس از ساعتي صياد شيرازي بعد از صدور دستورات عملياتي، خود سوار بر هليکوپتر و عازم تنگه شد. سرهنگ صياد شيرازي با روحيهاي آرام و مستحکم و قوي به بررسي پرداخت و اولين فرماندهاي بود که در منطقه حاضر شد و شکست منافقين در اين عمليات را رهبري کرد. او فرمانده اي شجاع و مؤمن بود که بيترديد در شکست عمليات «فروغ جاويدان» منافقين و طرح ارتش عراق براي ورود آرام منافقين به کرمانشاه ، نقش راهبردي و مهمي داشت. آنهايي که از اوضاع و احوال آن روز نيروهاي نظامي در منطقه غرب به خصوص در نقاط مرزي تا سومار مطلع هستند، به خوبي ميدانند که اگر منافقين از تنگه مرصاد (چارزبر) عبور ميکردند، چه فاجعهاي در اين منطقه رخ ميداد اما تقدير الهي، اراده ديگري را رقم زده بود تا با دستان پرتوان نيروهاي جان بر کف بسيجي و فرماندهاني همچون شهيد صياد شيرازي، قلعه پرقدرتي در برابر متجاوزان به انقلاب اسلامي و سرزمين ايران ايجاد کند. Baztab.com -
[align=center][/align] انديشه پرواز به آسمان ها و رهائي از زمين از دير باز در مخيله آدمي وجود داشته است . در افسانه ها اساطير يونان و روايات بسيار باستاني اين آرزوي ديرين بشر به خوبي مشاهده مي شود . در كتاب ها آمده است كه يكي از امپراتوران باستاني چين اژدهاي بزرگي از پارچه مخصوص ساخت و درون آن را از دود گرم پر كرد و در برار چشمان متحير رعاياي خويش اژدها را به آسمان فرستاد . بطور كلي در تاريخ هر كشور نظاير اقدام اين امپراتور چيني مشاهده مي شود .شايد نخستين كسي كه عملاً در اين راه كوشش مثبتي كرد و امكان پرواز را بوسيله بال هاي مصنوعي و يا اسباب و ادوات مكانيكي ثابت نمود « لئوناردو داوينچي » بود . لئوناردو داوينچي نقاش ، مجسمه ساز ، فيزيكدان ، فيلسوف ، طبيب و دانشمند ايتاليايي نيازي به معرفي ندارد . وي زماني مدعي شد كه توسط بالهاي متحرك مصنوعي مي توان مانند مرغان در آسمان پرواز كرد و يا لااقل از مكانهاي مرتفع به آساني و بي خطر فرود آمد . انديشه وي را يارانش به باد مسخره گرفتند ولي او پس از مدتي آزمايش موفق شد دستگاه كوچكي بسازد كه مركب از دو بال يك بدنه و يك سكان بود ، لئوناردو دستگاه خود را از مكان مرتفعي به پائين رها نمود . اين دستگاه كه در حقيقت پدر بزرگ هواپيماهاي امروزي است پس از طي خط سير طولاني به آرامي روي زمين نشست . چندي بعد لئوناردو در سال 1500 دستگاه خود را كاملتر نمود بدين معني كه بوسيله يك فنر كه حركات ملايمي به بالهاي دستگاه اختراعي مي داد موفق شد آن را مدت بيشتري در هوا نگاه دارد ، ولي البته كسي با آن پرواز نكرد و اطرافيانش دستگاه را خرد كرده استاد را رنجيده خاطر ساختند و ار ادامه اين كار منصرف كردند . اگر چه لئوناردو كار خود را ادامه نداد ولي پس از وي ديگران طرح او را دنبال كردند . عده زيادي از افراد جسور اظهار مي داشتند : چگونه پرندگان با بالهاي خود در هوا پرواز مي كنند و به زمين سقوط نمي كنند ؛ ما نيز مي توانيم با تعبيه دستگاهي شبيه بال پرندگان و يا بادبادك لئوناردو در هوا سر بخوريم . بالهاي دستگاه مي تواند ما را روي هوا نگاه دارد . در سال 1678 م بينه فرانسوي با تعقيب فكر لئوناردو دستگاه ديگري ساخت كه بالهايش توسط انسان حركت مي كرد . وي در اين كار يعني پرواز موفق نشد . در 1784 م بين ونو فرانسوي دستگاهي ساخت كه بالهايش شبيه پروانه يا فرفره بود . اين دستگاه نيز مي توانست مدت زيادي در هوا بماند و سقوط نكند . در سال 1843 م هنسون آلماني دستگاهي ساخت كه داراي دو بال بسيار بزرگ ، يك سكان و اتاقك كوچك براي حمل انسان بود . اين دستگاه نسبتاً كاملتر از دستگاهاي قبلي بود مي توانست كم و بيش مانند هواپيماهاي بي موتور عمل كند . بدين ترتيب كه آن را با زحمت فراواني آن را به مكان مرتفعي مي بردند و هنگام وزيدن باد مناسب آن را به سوي جلو پرتاب مي كردند . دستگاه سبك حتي با داشتن يك سرنشين در هوا چرخ مي زد و به آرامي بر روي زمين مي نشست . موفقيت هنسن در اين راه توجه عده زيادي از محققين را جلب كرد و از اين تاريخ به بعد متوجه شدند كه ممكن است دستگاه كاملي تعبيه كرد كه از مكانهاي مرتفع در فضا رها شود و مانند پرندگان بر روي هوا بلغزد بدون آنكه سقوط آني در پي داشته باشد ولي ماندن در هوا و ادامه پرواز مشكل بزرگي بود كه حل آن به نظر هيچ كس نمي رسيد . از سوي ديگر همين اختراع تكميل شده هنسن نيز معايب فراواني داشت و ديگران كه كار وي را تقليد كردند فداي بلند پروازي خود شدند ، سقوط كردند و جان شيرين از دست دادند . در حقيقت علت ادامه نداشتن پرواز اين بادبادكه در هوا يكي سنگين آن بود ديگر آن كه محور ثقل دستگاه كامل نبود و به همين علت آن طوري كه پرندگان مي توانند پرواز آزاد داشته باشند دستگاه اختراعي نمي توانست اين كار را انجام دهد . رفته رفته محققين دريافتند كه براي اين بادبادكها يا هواپيماهاي بي موتور لازم است محور ثقل ترتيب داد . محور ثقل هواپيما كه براي هر دانش آموز روشن است شايد بسياري از افراد عادي اجتماع نيز آن را مي دانند در زير بالها واقع شده است اما يافتن آن براي جويندگان بيش از 70 سال به طول انجاميد . پس از هنسون پنو فرانسوي در سال 1871 م هواپيماي ديگري ساخت كه بسيلر سبك بود و مدتها مي توانست در هوا باقي بماند . پس از پنو افراد ديگري در كشور هاي مختلف دست به تكميل اين اختراع زدند تا آنكه سرانجام در سال 1801 م ليليان تال انگليسي موفق شد بال پرنده بسازد . اين بال پرنده كه شبيه بال خفاش بزرگ بود مي توانست يك سرنشين با خود حمل كند و مدت زيادي در فضا باقي بماند . جنس اين بال ها از ابرشيم و فمق العاده سبك و محكم بود و محور ثقل آن نيز كم و بيش در محل مناسبي تعبيه شده بود . اختراع ليليان تال با آنكه موفقيت آميز بود ولي سرانجام به علت نقص فني كوچك مخترع خود را به هلاكت رسانيد . پس از ليليان تال مخترعين ديگري سال ها در اين راه آزمايش كردند تا سرانجام در سال 1896 م شانو فرانسوي موفق شد يك هواپيماي بي موتور كاملي اختراع كند . اين هواپيماي بي موتور داراي دو بال ، يك سكان متحرك و يك محور ثقل صحيح بود و سرنشين آن مي توانست با خيال راحت در آن بنشيند و از مكان بسيار مرتفعي در هوا رها شود و به ميل خود سكان را حركت داده به سير هواپيما تغيير جهت دهد و به همين نحو وزش باد نامناسب را كنترل كند . اين هواپيما در حقيقت پدر هواپيماهاي موتوري دو پله است . جنس آن از ابريشم و آلومينيوم و چوب هاي فوق العاده سبك و محكم بود . از اين به بعد اختراع بي موتور تكميل شد و بر دانشمندان و مردم عادي محقق شد كه با ساختن يك دستگاه سبك و وسيع كه سطح بسلر زيادي را در فضا اشغال كند مي توان تا مدتي در فضا باقي بود و يك انسان نيز همان طوري كه پرندگان مي توانند در پرواز آزاد بدون حركت دادن بالهاي خود در فضا باقي بمانند ، مي توان در آسمانها بدون اينكه سقوط كند . اكنون اساس هواپيما كشف شده و به مرحله عمل در آمده بود . همه مي دانستند جسم مسطح و سبك و وسيعي كه داراي شكل منظم و محور ثقل معين باشد مي تواند بر روي ذرات هوا بلغزد . در حقيقت ذرات هوا از سقوط آني اين دستگاه به واسطه تماس با سطح وسيع آن جلوگيري مي كردند . ولي بلند پروازي انسان ارضاء نشد . همه مي خواستند اين بادبادك آرام و كند رو كه فقط بر اثر وزش باد و يا از مكان هاي مرتفع حركت مي كنند داراي حركت سريع بوده و به ميل سرنشين به بالا و پائين و چب و راست بالاخره از مكاني به مكان ديگر برود . شايد نخستين كساني كه موفق شدند هواپيماي بي موتور يا بادبادك هوائي را نيرو داده با سرعت و به ميل سرنشين در فضا به پرواز در آورند برادران رايت پس از سالها آزمايش در تاريخ 1903 م موفق شدند موتور كوچكي بر روي بادبادك هوائي نصب كنند و به محور اين موتور پروانه اي كه عيناً شبيه يك فرفره بود متصل سازند و در نتيجه هواپيما را بر اثر گردش فرفره با استفاده از نيروي موتور در هوا به پرواز در آورند . با اينكه پيش از برادران رايت موتورهاي نفت سوز اختراع شده بود ولي فكر استفاده از پروانه ( هليس ) براي شكافتن هوا و پيش بردن هواپيما به انديشه كسي خطور نكرده بود . آنهايي كه مي خواستند هواپيما را با سرعت در فضا به حركت در آوردند همه سعي داشتند با استفاده از حركت دادن بالها اين كار را انجام دهند زيرا آنها مي خواستند عيناً از پرندگان تقليد كنند ولي كوشش مخترعين در اين راه بجايي نرسيده بر همه ثابت شد كه فكر برادران رايت يعني استفاده از پروانه براي پيش بردن هواپيما در هوا صحيح ترين انديشه هاست . پس برادران رايت ، كورتيس آمريكايي در سال 1908 اختراع رايت را تكميل كرد و با قراردادن چند چرخ كوچك در زير هواپيما مسئله فرود آمدن و برخاستن را حل كرد و بدين ترتيب از آن سال به بعد مخترعين در تكميل اين ماشين كوشيدند و بعد از اختراع لئوناردو داوينچي سرانجتم پس از از چهار قرن تجربه آزمايش و زحمت ماشين هوائي اختراع شد و به آسمان رفت . اكنون با آنكه هواپيماهاي جت اختراع شده ولي بسياري از هواپيماهاي جهان بر اصول همان اختراع برادران رايت ساخته مي شود بدين معني كه پروانه هواپيما بر اثر نيروي موتور با سرعت مي چرخد و عيناً مانند پيچي كه در چوب پنبه سر بطري فرو مي رود و چون به بدنه هواپيما وصل است خود و هواپيما را به طرف جلو پيش مي برد . مانند پيچ سر بطري كه در اثر چرخاندن در چوب پنبه فرو مي رود وقتي پروانه در هوا پيش رفت با فشار زياد هوا را به زير بال مي زند ، سكان يا باله عقب فشار هوا را نگاه داشته سر هواپيما را به سوي آسمان متمايل مي كند . بر اثر ادامه اين كار هواپيما به حركت در آمده به هوا مي رود و مانند كسي كه در آب شنا مي كند و آبها را به زير بدن خود مي لرزاند پروانه نيز در آسمان هوا را به زير بال و بدنه هواپيما لرزانده و هواپيما پيش مي رود . هواپيماي جت كه پروانه ندارد گاز حاصل از سوختن بنزين يا نفت را با شدت زياد به عقب مي راند . فشار گاز در حقيقت به صورت انفجار است ، مانند كسي كه پاي خود را در آب به بدنه استخر بزند بدنه هواپيما را به جلو مي راند . با ادامه اين كار هواپيماي جت به پرواز خود در فضا ادامه مي دهد . اكنون هواپيمائي ساخته اند كه بيش از دو هزار كيلومتر در ساعت پرواز مي كند . حد متوسط سرعت سرعت هواپيما در ساعت 800 كيلو متر است . حداقل آن نيز براي يك هواپيماي كوچك سبك 180 تا 200 كيلومتر در ساعت است بدين معني كه اگر هواپيمائي كمتر از 180 كيلومتر در ساعت حركت كند سقوط كرده به زمين مي افتد مگر آنكه بي موتور بوده بواسطه سبكي فوق العاده بتواند در فضا باقي بماند . iranika.ir
-
[align=center][/align] تاريخچه تكنولوژي پنهانكاري بررسي تاريخچهي فعاليتهايي كه در راستاي ايجاد قابليّت پنهانكاري در وسايل پرنده (و همچنين ساير جنگافزارهـا) صورت گرفته است، نكات قابل توجهي را آشكار ساخته است: آمريكاييهـا، بيش از همه و پيش از ساير كشورهـا در اين زمينه سرمايهگذاري كردهاند؛ با توجه به ميزان سرمايهگذاريهاي آمريكا در اين زمينه، به نظر ميرسد، هزينههاي تحقيق و توسعه در اين زمينه بسيار زياد است. تعداد قابل توجّهي از پروژههاي مطرح شده در اين زمينه، در نيمههاي كار به دلايل مالي، لغو شدهاند و نيمهكاره ماندهاند. از اين دست ميتوان به پروژهي "دارك استار" كه در 1999 توسط وزارت دفاع ايالات متحده لغو شد و پروژهي "آرورا" كه احتمالاً در سال 1990 لغو شده، اشاره كرد؛ تعداد قابل توجهي از پروژههاي انجام شده در زمينهي پنهانكاري، كه اتفاقـاً هزينه و زمان قابل توجهي را به خود اختصاص دادهاند، فقط براي اثبات و ارزيابي تكنولوژي و به عنوان پيش زمينهاي براي پروژههاي اصلي انجام شدهاند. از اين دست ميتوان به پروژهي "تكيت بلو" كه به عنوان پيش زمينهي ساخت "بي 2" توسط نورثروپ در فاصلهي سالهاي 1978 تا 1985 به انجام رسيد و همچنين پروژهي "اسنيكي پيت"كه به عنوان پيش زمينهي ساخت "اف 22" توسط جنرال دايناميكس به انجام رسيد، اشاره كرد. عوامل مؤثر در مشاهدهشدن يك پرنده مشاهده شدن يك وسيلهي پرنده توسط تجهيزات و ادوات شناسايي دشمن، با يكي از روشهاي زير صورت ميگيرد: سطح مقطع راداري و انعكاس امواج راداري به سمت گيرنده؛ امواج فرو سرخ صوت مشاهده خود يا آثار وسيله با چشم مسلح يا غير مسلح لذا وقتي بحث پنهانكاري مطرح ميشود، ميبايد پنهانكاري و يا كممشاهدهپذيري در تمام حوزههاي فوق مورد بررسي قرار گيرد. تكنولوژيهاي پنهانكاري و كم مشاهدهپذيري ايجاد قابليّت پنهانكاري و/يـا كم مشاهدهپذيري، بـا استفـاده از يكي از روشهاي زير و يا تركيبي از آنها صورت ميگيرد: جذب سيگنالهاي شناسايي؛ انحراف سيگنالهاي شناسايي در جهت مطلوب؛ ايجاد اختلال در سيگنالهاي شناسايي. البته غير از موارد فوق، برخي روشهاي ديگري نيز مطرح شدهاند كه گرچه مستقيمـاً سطح مقطع راداري را كاهش نميدهند، اما باعث كاهش مشاهدهپذيري وسيلهي پرنده ميشوند. اين روشها عبارتند از: پرواز در ارتفاع بالا؛ پرواز با سرعت زياد؛ پرواز در نزديكي زمين و بين موانع زميني مانند كوهها و ناهمواريها. بر اساس اطلاعات منتشر شده و مطالعات صورت گرفته، خصوصـاً اطلاعات منتشر شده توسط شركتهـاي نورثروپ-گرومن، ناسـا، لاكهيد- مارتين و بويينگ كه به ترتيب سازندهي هواپيماهاي پنهانكار بي-2، ايكس-29، اف-117 و بويينگبِرد هستند، تكنولوژيهاي مرتبط با قابليّت پنهانكاري و كممشاهدهپذيري كه با يكي از روشهاي فوقالذكر منجر به قابليّت پنهانكاري و كم مشاهدهپذيري ميگردند، و در آينده مورد استفاده خواهند بود، متناسب با سه بازهي زماني به صورت زير تفكيك شدهاند: 1- آيندهي نزديك طراحي محل حمل سلاح در داخل بدنه (مانند هواپيماهاي ايكس 45 و اَوِنْجِر II) با سطح مقطع راداري كم؛ طراحي محل نصب موتور داخل بدنه (مانند هواپيماي ايكس45) با سطح مقطع راداري كم؛ طراحي ورودي و خروجي موتور داخل بدنه با سطح مقطع راداري كم؛ طراحي خروجي هواي موتور و حذف آثار راداري و مشاهدهپذيري آن (بعنوان مثال هواي گرم خروجي، بايد تحت پوشش هواي سرد در اطراف قرار گيرد)؛ هواپيماي بدون دم با كنترل فعال (مانند هواپيماهـاي ايكس-36 و بي2)؛ دم مايل (مانند هواپيماي اف-117)؛ سازههاي مركب (كامپوزيتها و مواد عبوردهندهي امواج راداري)؛ بال با زاويهي عقبرفتگي و يا جلورفتگي زياد بال شكست(مانند ايكس45)؛ بدنه بـا سطوح صاف (بدون انحنا) و شكسته روي بدنه (مانند هواپيماي اف117)؛ زير بدنه بـا سطوح صاف و بدون شكستگي (مانند هواپيماي اف117)؛ بال و بدنه ادغام شده بدون مرزهاي شكسته در نماي خارجي (مثل بي2 و ايكس47)؛ طراحي و ساخت سيستم كنترل براي پرواز در نزديكي زمين طراحي آيروديناميكي براي پرواز در رژيم سرعت نزديك صوت موتور و سيستمها با آلودگيهاي ارتعاشي و الكترومغناطيسي كم؛ بدنه بـا نيمرخ پخ رنگ و پوششهاي جاذب امواج رادار رنگ متناسب با شرايط پروازي (مانند اغلب هواپيمـاهـاي پنهانكار كه به علت پرواز در شب از رنگ سياه استفاده ميكنند)؛ اندازهگيري سطح مقطع راداري پرنده (براي ارزيابي سطح مقطع راداري پس از پرواز و خسارتهـاي احتمالي، مثل ضرباتي كه به بدنه وارد شده و يا خراشهايي كه در پوشش هواپيما ايجاد شده است). 2- آيندهي ميانمدت طراحي و ساخت نـازل موتورهـاي بـا قابليّت كنترل بردار جت خروجي طراحي و ساخت سازههاي مركب به صورت يك تكه طراحي آيروديناميكي براي پرواز با ماخ بال طراحي و ساخت سيستم كنترل براي پرواز با پيروي از پستي و بلنديهاي زمين طراحي هواپيمـا با ابعاد كوچكتر (مانند ريزپهپـادها)؛ اندازهگيري دقيقتر سطح مقطع راداري اجزاي مختلف پرنده مثل موتور، خروجي موتور، سيستمها و ... . 3- آيندهي دور راحي و ساخت پليمرهاي الكتروكروميك[15] براي تغيير رنگ پوسته (پنهانكاري در مقابل چشم)؛ · طراحي و ساخت سيستم فعال براي تغيير ميزان انعكاسدهي[16] امواج راداري؛ طراحي و ساخت مواد با قابليّت تغيير ميزان جذب امواج راداري؛ طراحي آيروديناميكي براي پرواز در ارتفاعات خيلي بالا (هوا- فضـا پيمـا؛ طراحي آيروديناميكي براي پرواز در رژيم فرا صوت؛ طراحي و ساخت بدنه و سيستمها براي كاهش ابعاد پيكره در حد نانو؛ طراحي و ساخت سيستم تصويرسازي مجازي روي بدنهي هواپيما با استفاده از LCD (پنهانكاري در مقابل چشم مثل اختاپوس)؛ طراحي و ساخت موتور سراميكي براي جذب امواج رادار، كوچك كردن ابعاد موتور و كاهش صدا و نويز؛ اندازهگيري ميزان مشاهدهپذيري پهپـاد در برابر چشم؛ آموزش پرسنل زميني براي استفاده از سيستمهاي مرتبط با پنهانكاري (نظير سيستـمِ فعالِ تغيير ميزان انعكاسدهي امواج راداري). معرفی نمونههایی از هواگردهای پنهانكار هواپیمای نامرئی: F-117 شاید بتوان هواپیمای “F-117” را انقلابی ترین هواپیمای دوران دانست که با ظاهر منحصر به فرد خود، شگفتی هر بینندهای را بر میانگیزد. اساس کار، در طراحی “F-117” به کارگیری سطوح تخت در تمام سطح خارجی بدنه میباشد. به همین منظور سطح زیرین هواپیما کاملاً تخت بوده و سطح جلویی زیر بال نیز با بدنه اختلاف سطح ندارد و این دو در امتداد یکدیگر می باشند. این هواپیما برای حمل جنگ افزار، تنها به دهلیزهای خود متکی است و برای به دام انداختن امواج رادار، درهای دهلیز جنگ افزارها و ارابه فرود آن دارای لبههایی دندانهای شکل میباشند. برای هماهنگی با اصول پنهانکاری از همان پوشش سیاهی که در هواپیمایSR-71” و “U-2R” به کار رفته است، بهره میگیرد تا در شب ناپیدا باشد. برای اینکه دریچههای ورودی هوای موتورها سطح مقطع راداری زیادی تولید نکند، توسط توریهای ریزبافتی پوشیده شدهاند که بازتاب امواج رادار را به صورت سطح صاف انعکاس میدهد. خط مستقیمی که از نوک دماغه تا نوک بالها با زاویه همگرایی 5/67 درجه امتداد یافته است نقش بسزایی در کاهش RCS جلویی هواپیما دارد. تمام سطح بدنه با مواد جاذب رادار پوشیده شده و سطوح شیشهای کابین خلبان نیز با طلا پوشش داده شده تا انرژی راداری را به بدنه انتقال دهد. این هواپیما به منظور کاهش علائم فروسرخ، شار خروجی موتور را با هوای کنارگذر سرد مخلوط کرده و از مجرایی که انتهای آن به شکل شیاری تخت، کم ارتفاع و عریض میباشد به بیرون هواپیما هدایت میکند. این اگزوزها دارای لبهای در زیر خود میباشند تا منبع اصلی گرما را از حسگرهای روی سطح و واقع در ارتفاع پایینتر، مخفی نگه دارند. مکانهای انتهای بدنه نیز به گونهای به بدنه نصب شدهاند که علاوه بر نگاه داشتن بازتاب راداری در کمترین مقدار، گازهای خروجی موتور را از حسگرهای فروسرخ دور میسازند که این امر در هنگام تعقیب شدن به وسیله جنگنده حامل اینگونه حسگرها اهمیت بیشتری مییابد. با وجود آنکه مقدار دقیق سطح مقطع راداری “F-117” همچنان سری و طبقهبندی شده است اما برخی منابع، سطح مقطع راداری این هواپیما را از جلو به اندازه 01/0 مترمربع تخمین زدهاند. بمب افکن پنهانکار B-2: واپیمای “B-2” و هواپیمای “F-117A” به واسطه ظاهر منحصر به فرد خود دارای RCS کمی میباشند. در طراحی این هواپیماها نیز به کارگیری سطوح تخت به منظور پژواک امواج ارسالی به سمتهایی مخالف با سمت رادار جستجوگر در نظر گرفته شده است. بیشتر سطح بالایی “B-2” از «الاستومر» که رسانایی یکنواختی در سطح ایجاد میکند پوشیده شده است. مواد جاذب رادار نیز در بخشهایی همچون دربها، داخل ورودیهای هوا و دیگر منافذ به کار برده شدهاند تا بازتاب امواج راداری را از این قسمتها به حداقل برسانند. خروجیهای موتور “B-2” روی بال جلوتر از لبه فرار قرار دارند و به سمت لبههای رو به بیرون و بالا میدمند. برای کاهش علائم فروسرخ در این هواپیما، موتورها مجهز به مخلوط کنندههای گازهای داغ با هوای سرد میباشند. همچنین برای جذب امواج فروسرخ ناشی از گرمای به وجود آمده توسط خورشید و مقاومت هوا در سطح هواپیما از رنگهای جاذب امواج فروسرخ که ترکیباتی از سولفید روی میباشند استفاده شده است. بارزترین عنصر کشف بصری یک هواپیما، اثری است که موتورهای آن در هوا برجا میگذارند که با تغییر ارتفاع، قابل از بین بردن است. اما شرایطی نیز پیش میآید که تغییر ارتفاع ممکن نباشد، در این حالت موان با تزریق مواد شیمیایی در گازهای خروجی، ذرات آب را به قطراتی که قابل دیدن نباشد تجزیه کرد. در هواپیما “B-2” این مسئله در نظر گرفته شده است. همچنین برای اینکه کشف بصری این هواپیما در روز به کمترین حد ممکن برسد سطح زیرین آن رنگ آمیزی خاکستری شده است. جنگنده تاکتیکی پیشرفتهYF-22A (ATF) این جنگنده ترکیبی از پنهانكاري و کارآیی آیرودینامیکی است که قابلیت پنهانکاری را بدون از دست دادن مزیت آیرودینامیکی داراست. برای حفظ ویژگیهای پنهانکاری، سوخت و جنگ افزارهای لازم برای اجرای مأموریتها در درون بدنه حمل میشوند. دهلیزهای جنگافزارها به صورت یک دهلیز بزرگ در زیر و جلوی بدنه تعبیه شده است. از روبرو، یعنی مهمترین و حساسترین وجه برای یک جنگنده ATF، از به کار بردن لبههای بازتابدهنده امواج راداری بر مسیر پرواز، اجتناب شده است. لبههای جلویی و عقبی دریچه ها و صفحههای متحرک، دندانه دار میباشند تا انرژی راداری رسیده را پراکنده نمایند و دهانههای ورودیهای هوای موتور نیز به همین دلیل به بیرون و پایین زاویه داده شدهاند. همچنین مجراهای ورودی s شکل نیز دهانههای کمپرسورهای موتور را از مسیر مستقیم امواج رادار پنهان مینمایند. این جنگنده 20 الی 30 درصد بزرگتر از “F-15” و 40 درصد بزرگتر از هواپیمای “F-18” میباشد. به همین دلیل از فاصله 10 مایلی قابل رویت است و در نتیجه اینگونه جنگنده ها از طریق کشف بصری آسیب پذیر هستند. بالگرد نامرئی کمانچی “RAH-66” «کمانچی» نخستین بالگرد پنهانکار دنیاست و ادعا میشود که بازتاب راداری آن تنها به اندازه 25 درصد بالگرد آپاچی است و 75 درصد کمتر از آپاچی علائم فروسرخ از خود منتشر میسازد. کمانچی توسط رادار قابل رویت نیست، مگر در برد کوتاه که معمولاً کمتر از چند مایل است. گذشته از آنکه این بالگرد از مواد و سازه جذبکننده امواج راداری استفاده میکند سطح مقطع راداری بسیار کوچک آن تا حد زیادی مربوط به سطح بدنه ششگوشهای، سر ملخ اصلی پوشش داده شده و جایگاههای جنگافزار دهلیزی می باشد. علاوه بر این، توپ چرخان 20 میلیمتری سه لوله آن را میتوان به سمت عقب برگردانده و در یک پوشش آیرودینامیکی در پشت برجک جا داد. یکی دیگر از مهمترین عوامل تقلیل سطح مقطع راداری در این بالگرد، چگونگی قرار گرفتن شش بالک قابل حمل متصل به بدنه بالگرد همراه با سکانی یکنواخت میباشد. از دیگر تدابیری که در این بالگرد به منظور کاهش سطح مقطع راداری در نظر گرفته شده ملخ دوم میاشد که از نوع پروانهای است و به یک طرف متمایل میباشد. در ضمن ارابه فرود، قابل جمع شدن است. حضور بالگردها را میتوان قبل از اینکه در دید قرار گیرند توسط صدای آنها تشخیص داد. لذا در این هواگرد به منظور پنهانکاری بیشتر، تدابیری از قبیل افزایش ملخها در محور اصلی (ملخهای پنج تیغهای) و پروانه دم و انحنای قابل توجه انتها تا نوک ملخ توسط طراحان این بالگرد صورت گرفته است. در این بالگرد به منظور کاهش اثر و رد اشعه فروسرخ، موتورها در داخل بدنه جاسازی شدهاند و به صورت کلی یکی از بهترین وسایل عمود پروازی است که در مقابل ردیابی توسط اشعه فروسرخ محافظت شده است. Avia.ir
-
بالگرد هجومی میل-24/35 هایند بالگرد هجومی میل-24/35 هایند ( Mil Mi-24/35 Hind)
IRGCAF پاسخ داد به f117 تاپیک در بالگردهای هجومی
این یعنی منبع مطلب هست ! -
این خبر متعلق به حول و حوش نوروز می باشد قصدم از گذاشتن این خبر فقط فقط پی بردن به چهره وهابیون است ! همزمان با تکرار ادعاهای امارات مبنی بر مالکیت بر جزایر سه گانه ایرانی،اطلاعات مندرج در يك سايت حاکی است که برخی شیوخ امارات با همراهی تعدادی از عناصر ایرانی، در صدد برگزاری حراج سالانه دختران ایرانی در دوبی هستند! مافیای فساد امارات، با راه اندازی سایتی اقدام به تبلیغ برای دختران ایرانی کرده است که سن اکثر آنها بین 15 تا 18 سال است. در این سایت، علاوه بر نام و سن این دختران، عکس رنگی نیز از هر کدام از آنها گنجانده شده است تا مشتریان عرب آنها، با دید بهتری به انتخاب بپردازند. قیمت های اعلام شده برای تصاحب هر کدام از این دختران نیز بنا به سن و زیبایی آنها بر مبنای درهم در این سایت اعلام شده است. در این سایت برای اطمینان بخشی به مشتریان فاسد، در کنار مشخصات هر دختر، تاکید شده است که در صورت بیمار بودنش امکان استرداد وجود دارد. در سایت (...) ادعا شده است که 8 گروه در ایران با شبکه فروش دختران ایرانی در امارت همکاری دارند و از بقیه "گروه های مافیایی" که می توانند در این امر فعالیت داشته باشند، دعوت به همکاری شده است. به ادعای سایت مذکور، اسپانسر این جریان غیراخلاقی، یکی از شیوخ فجیره به نام "ع" می باشد. همچنین از مشتریانی که در صدد تصاحب این دختران هستند دعوت شده است همزمان با سال نوی ایرانی، در هتل (...) حاضر شوند. در اين سايت ، به جزئيات ارتباط حضوري مشتريان اشاره نشده و فقط از آنها خواسته شده است با آدرس ايميلي كه به اين منظور معرفي شده است ، تماس بگيرند . البته در صحت ادعاهای مطروحه در این سایت تردید جدی وجود دارد ولی هر چه باشد وجود چنین سایت هایی حتی اگر به شکل ذکر شده، نمود بیرونی هم نداشته باشند، ضربه ای به حیثیت ایرانی است به ویژه آنکه در سال های اخیر، اخبار زیادی درباره قاچاق یا فرار زنان و دختران ایرانی به امارات - به ویژه دوبی- و تصاحب آنها توسط ثروتمندان عرب منتشر شده است. امارات که علیه ایران ادعای ارضی دارد و تعداد زيادي از ثروتمندان آن، با بی اخلاقی تمام در صدد تصاحب زنان و دختران ایرانی هستند، بیشترین سود را از تجارت با ایران می برد و یک چهارم از توریست های این کشور به ويژه در ايام نوروز را ایرانیان تشکیل می دهند! Asriran.com
-
در زیر انجمن اخبار عمومی چی نوشته امنیتی و نظامی فکر کنم این خبر از اون دسته خبر های امنیتی است چون اعراب با ابروی ایرانیان دارند اینطوری بازی می کنند ! مرگ بر وهابیون
-
[align=center][/align] در این رابطه که " رون اراد " کیست و کجاست ، تاکنون مطلب جامعی منتشر نشده است و ما اکنون می خواهیم بیشتر به معرفی این خلبان اسرائیلی آلمانی الاصل بپردازیم و نکاتی را در مورد سرنوشت او مطرح کنیم. روز بیست و سوم مهرماه سال 1365 ، ساعت 3 بعدازظهر ، چندین فروند هواپیمای جنگی اف – 4 که از پایگاه هوایی داخل خاک اسرائیل برخاسته بودند، برای بمباران مواضع نیروهای فلسطینی و لبنانی در منطقه « اشرفیه » در جنوب شرقی شهر « صیدا » و همین طور اردوگاه فلسطینی ها « المیه و میه » ، وارد آسمان لبنان شدند. با شدت گرفتن بمباران هواپیماهای اسرائیلی، ضدهوایی های متعلق به گروههای مبارز ، به مقابله با این تهاجم هوایی که کشته و زخمی شدن زنان و کودکان را به همراه داشت ، پرداختند و در آن میان جوانی فلسطینی که یک قبضه موشک ضدهوایی ( از نوعی که به دنبال حرارت هواپیما می رود ) بر دوش خویش داشت، پس از نشانه روی و شلیک به موقع، یکی از هواپیماهای فانتوم را هدف قرار داد. پس از آنکه هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت ، دو سرنشین آن سراسیمه و به سرعت دکمه پرتاب صندلی را فشار دادند که با انفجاری خفیف، از داخل هواپیما به بیرون پرتاب شدند . به دنبال سقوط هواپیما ، خلبان و کمک اش به وسیله چتر نجات ، در دو منطقه جدا گانه در داخل خاک لبنان فرود آمدند . هلی کوپترهای جنگی اسرائیل که مشغول گشت زنی نزدیک آنجا بودند، پس از اخذ دستور ، به سرعت به محل فرود یکی از خلبانها شتافتند و توانستند او را قبل از اینکه به دست نیروهای مبارز بیفتد ، سوار کرده و از مهلکه نجات دهند . به محض سقوط هواپیما و انفجار آن ، تلاش نیروهای شبه نظامی لبنانی و فلسطینی که از بمباران خانه و کاشانه خویش عصبانی بودند ، برای ردگیری و دستگیری خلبانان آن آغاز شد . " ران آراد " 28 ساله که در یک باغ فرود آمد، بر اثر شدت ضربه وارده ، آرنج دست چپش شکست و دقایقی بعد نیروهای گروه "مقاومت مومنه" به رهبری "مصطفی دیرانی" منشعب از "سازمان امل"، که در یکی از روستاهای اطراف به نام " زغداریا " مستقر بودند، سررسیدند و زودتر از فلسطینی ها ، او را به اسارت خود درآوردند و برحسب اتفاق، محلی که آراد در آنجا فرود آمده بود ، خط تماس جنگ داخلی "امل" و سازمانهای فلسطینی بود. سه ساعت بعد ، آراد که از شکستگی دست رنج می برد ، سوار بر اتومبیلی شخصی ، در حالی که چند ماشین دیگر حامل نیروهای مسلح او را اسکورت می کردند ، از صیدا به طرف بیروت حرکت داده شد . در طی مسیر ، دژبانی ها و پست های بازرسی گروههای مختلف مسلح از جمله ارتش لبنان قرار داشتند . ماشین حامل آراد ، قبل از رسیدن به یکی از این پستها ، سعی کرد تا با روشن و خاموش کردن چراغهای جلو ، بفهماند که مجروح دارد و نمی تواند بایستد . ولی نیروهای ارتش ، به سمت کاروان در حال عبور شلیک کردند اما به کسی آسیبی نرسید . دقایقی بعد در " افران الرمیله " ( نان فروشی رمیله ) که همه خودروهای کاروان اسکورت به هم ملحق شدند ، برای رعایت جوانب امنیتی، آراد در خودرویی دیگر قرار گرفت و به سمت بیروت حرکت داده شد . در بیروت ، خلبان مجروح را مستقیما به خانه شخصی مصطفی دیرانی ( مسئول وقت کمیته امنیت سازمان امل ) بردند . ساعتی بعد که اضطراب و ترس آراد فروکش کرد، با پسر دوسال و نیمه دیرانی به بازی و سرگرمی مشغول شد . ساعت 10 شب ، به دلیل شدت جراحت به یکی از درمانگاهها برده شد که دکتر ارتوپد در محل کار خود حضور نداشت . پس از دقایقی با پیگیری های زیاد ، دکتر از منزل خود به بیمارستان آمد و دست چپ خلبان اسرائیلی را گچ گرفت و مداوا کرد . سازمان امل ، در اولین روزها مدعی شد که رزمندگانش موفق شده اند هواپیمای جنگی اسرائیلی را ساقط کنند و خلبان آن را به اسارت درآورند ، ولی سازمان فلسطینی « فتح » ( گروه ابونضال ) این ادعا را رد کرد و گفت :" ما هواپیمای اسرائیلی را با موشک زدیم ولی چون خلبان آن در نزدیکی خطوط نیروهای امل فرود آمد ، آنها توانستند او را اسیر کنند." از همان روز به بعد ، اسرائیل - که برای حفظ روحیه نیروهای مسلح و بخصوص خلبانانش اهمیت بسیاری قائل است و همواره سعی دارد تا از هر عملی که باعث تضعیف روحیه جنگی آنان شود ، جلوگیری کند - پیدا کردن و کسب خبر از ران آراد را بهانه بسیاری از جنایاتش قرار داد . در نیمه شب 6 مرداد ماه سال 1368 ، هلی کوپتری متعلق به ارتش اسرائیل در محوطه ای باز در مرکز شهر "جبشیت " در جنوب لبنان فرود آمد و در میان ترس و اضطراب مردم ، نیروهای کماندویی ویژه ، به آپارتمانی که در آن نزدیکی قرار داشت ، هجوم بردند و پس از شکستن در ورودی طبقه دوم ساختمان ، در میان وحشت زن و فرزندان ، اقدام به ربودن "شیخ عبدالکریم عبید" امام جمعه جبشیت نموده و پس از انتقال او به هلی کوپتر ، با سرعت هر چه تمامتر به داخل فلسطین اشغالی پرواز کردند . بهانه اسرائیل برای این آدم ربایی ، این بود که مدعی شدند عبدالکریم عبید دستور نقل و انتقال " Ron arad" را داده است . چند سال بعد ، در نیمه شب 3 خرداد 1373 ، مصطفی دیرانی در حالی که در جمع خانواده خود خفته بود ، با صدای هلی کوپتر هایی که بر تپه ای نزدیک روستای " قصرنبا " در دره بقاع فرود آمده بودند ، از خواب پرید ولی تا بخواهد اسلحه کمری را از زیر بالش خود بردارد ، با عکس العمل کماندوهای "تیپ ویژه گولانی" - که وظیفه اصلی شان این گونه آدم ربایی ها بود ـ بر بالین خود رو به رو شد و در میان بهت و وحشت زن و فرزندانش، به داخل هلی کوپتر منتقل شد و از آنجا به پایگاهی نظامی در فلسطین اشغالی منتقل شد که در آن میان برادر وی از پنجره خانه شان که مقابل خانه مصطفی بود ، با تفنگ شکاری اقدام به تیراندازی به سمت صهیونیستها کرد که با پاسخ شدید آنان رو به رو شد ولی به کسی آسیبی نرسید. پس از چند سال که از آدم ربایی های اسرائیل می گذشت ، سرانجام در خرداد ماه سال 1379 دادگاهی نظامی و در حصاری از نیروهای امنیتی ، برای رسیدگی به پرونده عبید و دیرانی تشکیل شد . در این فاصله اخبار متناقضی از سرنوشت آراد منتشر می شد . خرداد ماه سال 1373 روزنامه « نداء الوطن » چاپ بیروت ، بدون اشاره به زمان و مکانی خاص ، نوشت : " ران آراد به هنگام فرار از محل بازداشت خود، از سوی نگهبانانش هدف شلیک قرار گرفته و کشته شده است. این روزنامه در ادامه نوشت : " آراد هنگامی که در اسارت عناصر منشعب از سازمان امل به رهبری مصطفی دیرانی بود، به قتل رسیده است." شهریور سال 1375 رادیو رژیم صهیونیستی به نقل از روزنامه اسرائیلی « یدیعوت آهارونوت » اعلام کرد : " هرگونه اطلاعات در مورد دیپلماتهای ایرانی ربوده شده در لبنان ، می تواند اطلاعات متقابلی در مورد ران آراد به همراه داشته باشد." اشاره می شود احمد متوسلیان ، سید محسن موسوی ، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان علیرغم برخورداری از مصونیت دیپلماتیک ، 14 تیر ماه سال 1361 در پست بازرسی فالانژیستها در شمال بیروت معروف به "حاجز برباره" به اسارت در آمدند که از آن تاریخ به بعد هیچ خبر موثقی از سرنوشت آنان به دست نیامده است اما رژیم صهیونیستی همواره به دنبال گره زدن اخبار و اطلاعات ماجرای ران آراد با گروگانهای ایرانی است. اسرائیل همواره تلاش دارد تا این گونه وانمود کند که آراد توسط حزب الله لبنان ربوده شده و در اختیار ایران است ولی حزب الله نیز در مقابل ، هرگونه ارتباط خود را با این قضیه رد کرده است و دلیل صحت این مطلب نیز این است که اگر خلبان اسرائیلی در دست حزب الله بود ، این حزب به راحتی می توانست بر سر این خلبان معامله کرده و بهای گزافی از اسرائیل طلب کند ، کما اینکه در گذشته نیز شاهد بوده ایم در ازای تکه های بدن چند سرباز متجاوز اسرائیلی، حزب الله توانست صدها تن از اسرای خود را از چنگال این رژیم آزاد کند . شیخ عبدالکریم عبید از مسئولین حزب الله در جنوب لبنان که در اسارت بسر می برد ، خرداد ماه سال 1379 در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی " معاریو " ، ضمن تاکید بر اینکه هیچ ارتباطی با اسارت خلبان اسرائیلی ندارد و عبید بی جهت ربوده شده است ، گفت : " آراد، گروگان حزب الله نبوده و به همین دلیل امیدی برای آزادی او از طریق ربودن من وجود ندارد ، بلکه برعکس ، این امر ممکن است اوضاع را پیچیده تر کند . مصطفی دیرانی نیز روز پنجشنبه 19 خرداد ماه 1379 در مصاحبه با همین روزنامه ، گفت : " من نمی دانم آراد زنده است یا مرده و نمی دانم او در حال حاضر کجاست " دیرانی درباره وضعیت آراد در اولین ساعات اسارت ، گفت : " اولین بار که او را دیدم ، پس از سقوط هواپیمایش بود . چند ساعت بعد او به خانه من در بیروت منتقل شد . من به او لباس و غذا دادم و او با پسر من که در آن موقع دوساله و نیم بود ، بازی کرد . دیرانی همچنین تحویل خلبان اسرائیلی به عوامل ایران در بعلبک در مقابل 300 هزار دلار را تکذیب کرد و درباره گم شدن آراد گفت : " ارتش اسرائیل به منطقه "میدون " در دره بقاع حمله کرد و دهها تن کشته و زخمی از مردم عادی برجای گذاشت؛ نگهبانان آراد که از نیروهای "امل" بودند ، برای جویا شدن از احوال نزدیکانشان ، او را ترک کردند و پس از بازگشت متوجه شدند که آراد نیست و پیدایش نکردند . " دیرانی مدعی شده که بعدا شنیده است یک گروه ایرانی از ترس اینکه اسرائیل عملیات تهاجمی برای نجات آراد انجام دهد ، خلبان اسرائیلی را از مخفیگاه سازمان امل ربوده اند . وی برای ادعای خود هیچ دلیل و مدرک مستندی ارائه نداده است . البته این امر می تواند عکس العملی در برابر خبر کشته شدن ران آراد توسط نیروهای سازمان امل باشد و اینکه خود را از این اتهام مبرا کند . هرآنچه هست ، نشان از آن دارد که اسرائیل برای یافتن ران آراد اهمیت قائل شده و حتی دست به آدم ربایی آشکار زده است و همواره در برابر اذهان و افکار جهانی ، جنایتکار جنگی خود را که تنها برای ریختن بمب بر سر مردم بیگناه ، به لبنان تجاوز کرده بود ( و البته بار اولش نبود که خانه و کاشانه مردم لبنان را بمباران می کرد ) مفقودی مظلوم جلوه می دهد و این گونه تبلیغ می کند که ایران وی را ربوده و نگهداری می کند . ولی تا به امروز سازمانهای اطلاعاتی عریض و طویل اسرائیل "موساد " و آمریکا " سیا " هیچ سند موثقی بر این ادعای خود ارائه نداده اند. 24 مهر ماه سال 1377 ، روزنامه " البیان " چاپ امارات ، خبر داد که یک گروه اسرائیلی به سرپرستی " شین " برادر رون آراد ، به دنبال جمع آوری یک میلیون امضا توسط پست الکترونیکی هستند تا به این وسیله از « سید محمد خاتمی » رئیس جمهور ایران ، بخواهند که ایران برادرش را آزاد کند. چندی پیش نیز خبرگزاریها از قول رابط آلمانی میان حزب الله لبنان و اسرائیل برای تبادل اسرایشان، نوشتند که " هم چهار گروگان ایرانی و هم رون آراد کشته شده اند و موضوع آنها از پرونده تبادل اسرا خارج شده است ." این امر با مخالفت خانواده های گروگانهای ایرانی رو به رو شد . چرا که هیچ سند موثقی مبنی بر کشته شدن آنان ارائه نشده است بلکه اطلاعات بسیار خوبی از زنده بودن دیپلماتهای ربوده شده ایرانی، دربند اسرائیل موجود است. Bachehayeghalam.ir
-
دولت كويت كه به عنوان نخستين كشور با تشكيل كميتهاي شامل چند تن از وزيرانش از دو ماه پيش، خود را براي جنگ ايران و آمريكا آماده كرده، روز دوشنبه، در نامهاي به رئيس شوراي امنيت سازمان ملل اعلام كرد كه پيرو قطعنامههاي 1737 و 1747 در اجراي تحريمات عليه ايران همكاري خواهد كرد. به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب» به نقل از خبرگزاري كويت، شوراي امنيت در قطعنامه 1737 برخي كالاها را كه ممكن بود به برنامه موشكي و اتمي ايران كمك كند، مشمول تحريم قرار داد و در قطعنامه بعدي، تحريمها را كمي گستردهتر كرد، به گونهاي كه اين تحريم، به صادرات نظامي ايران و بستن سرمايهها و محدوديت مسافرتي برخي اشخاص و شركتهاي مرتبط با برنامه اتمي ايران نيز سرايت كرد؛ هر دو قطعنامه، از كشورهاي عضو خواسته بود تا مفاد قطعنامهها را پياده كرده و گزارش خود را به «يوهان وربك»، رئيس كميته شورا در بلژيك ارايه دهند. بنا بر نامهاي كه اين كميته ديروز منتشر كرد، كشور كويت اعلام كرده كه وزارت بازرگاني و صنعت اين كشور، با اعمال قوانيني، واردات كالاهاي موضوع قطعنامه 1737 را ممنوع كرده است. كويت همچنين اعلام كرده است كه اداره گمركات اين كشور نيز در تلاش است از واردات اين كالاها جلوگيري كرده و در اين راه، وزارت كشور كويت نيز همكاري ميكند. همچنين در اين نامه آمده است كه انستيتو تحقيقات علمي كويت، متعهد به قطعنامهها بوده و اعلام كرده كه اين انستيتو، هيچ رابطهاي با مؤسسات و شركتهاي ايراني مورد نظر قطعنامهها ندارد. اداره كل هواپيمايي كويت نيز به دو شركت هواپيمايي اين كشور به نامهاي «ايرويز» و «الجزيرهايرلاينز» كه تنها خطوط هوايي كويت هستند، دستور داده است تا مفاد قطعنامهها را به دقت اجرا كنند. نيز قطعنامه 1737 مقرر ميكرد: همه كشورها از رفتوآمد افرادي كه با برنامه اتمي ايران مرتبطند، در قلمرو خود جلوگيري كنند. قطعنامه 1747 نيز نام افراد و شركتها را منتشر كرد. در نامه كويتيها همچنين آمده است: بانك مركزي كويت نيز در هماهنگي با وزارت امور خارجه اين كشور در تطابق كامل با قطعنامههاست كه خواستار انسداد سرمايههاي افراد و شركتهاي مرتبط با برنامه اتمي ايران شده بودند. Baztab.com
-
در حالي كه مقاله حسين شريعتمداري، مديرمسئول «كيهان» بهانه واكنشهاي شديد در بحرين به جمهوري اسلامي شده، طي چهار روز گذشته گروهي از مقامات بحريني و نيز مطبوعات مختلف بحرين كه بيشتر آنها وابسته به دولت پادشاهي بحرين هستند، موجي از اهانتها و اظهارات تند را عليه رهبر انقلاب، جمهوري اسلامي، روحانيت و تماميت ارضي ايران را در قالب مقاله و كاريكاتور به چاپ رساندند. به گزارش خبرنگار «بازتاب» از منامه، «يوسف مبارك»، مقالهنويس روزنامه «الوطن» بحرين در سرمقاله توهينآميزي به ولايت فقيه تحت عنوان «ايران قدرت منطقهاي ـ چشماندازها و طمعورزيها» ايران را كشوري داراي سابقه توسعهطلبي و طمعورز توصيف كرده و رفتارش با مردم اهواز و اهل سنت را بدتر از رفتار رژيم صهيونيستي با عربهاي 1948 دانسته است! در بخشي از اين مقاله آمده است كه اين ولي فقيه ايران هر بار كه مسئله هستهايش با غرب شدت ميگيرد، ظاهر ميشود و بر ما ... ميكشد و ...گوئي ميكند و كشورهاي خليج [فارس] را تهديد ميكند در صورتي كه آمريكا به ايران حمله كند ... چگونه ميتوانيم روابط حسن همجواري با اينگونه همسايهاي برقرار كنيم و خود و خاك خود را از ايران و كساني كه از آن طرفداري ميكنند، در امان نگه داريم. اين روزنامه همچنين به نقل از «شيخ محمد خالد»، عضو فراكسيون «المنبر الوطني الاسلامي» مينويسد: «بحرين براي فروش نيست كه «نكرهاي» به نام شريعتمداري در مورد بحرين سخن بگويد و به نظر ميرسد شاه بار ديگر از قبر بلند شده ولي اين بار با زبان آخوندها سخن مي گويد». به نوشته روزنامه «الايام»، دكتر «حسن العالي»، نايب رئيس «التجمع القومي» ميگويد: «به رغم ملاحظات انتقادي ما در مورد ايران در خصوص اشغال احواز و جزاير سهگانه اماراتي و دخالت در امور عراق ـ به تعبير وي ـ هر نوع تلاش آمريكا براي تجاوز به ايران به هر بهانهاي و ادعايي را رد ميكنيم، لذا ايران تحت فشار تهديدات آمريكا نبايد با اين نوع اظهارات، مرتكب اشتباهات كشندهاي باشد و عكسالعمل آن در قبال اين تهديدات نبايد متقابلا تهديد كشورهاي خليج [فارس] باشد و ايران با مطالبه بحرين، از خط قرمز عبور كرده است». از سوي ديگر، «شيخ خليفه بن احمد آل خليفه»، وزير دفاع و معاون فرمانده كل بحرين در گفتوگو با روزنامه «الجزيره» ـ چاپ سعودي ـ كه اظهارات وي همزمان با اين روزنامه در روزنامه «الوطن» بحرين نيز منتشر شده است ـ تاكيد كرده است: مشكل اصلي ايران دخالت در امور ديگران است و اين سخن را تنها من نمي گويم ، بلكه همه در اين باره متفق القول هستند كه ايران در امور كشورهاي خليج فارس شوراي همكاري خليج فارس، يمن، لبنان، عراق و ساير كشورها دخالت ميكند و اگر ايران از اين امور دست بردارد و در امور آنها دخالت نكند، ديگران نيز در امور آن دخالت نميكنند. ايران بايد به حاكميت كشورهاي ديگر احترام بگذارد. شيخ عادل المعاوده رئيس كميسيون امور خارجه ، دفاع و امنيت ملي مجلس نمايندگان و خطيب جمعه يكي از مساجد اهل سنت در استان محرق ، در خطبه ها با اشاره به اينكه حسين شريعتمداري ، نماينده رهبر ايران در موسسه كيهان و مدير مسئول اين روزنامه ، در راس بزرگترين موسسه رسانه اي ايران قرار دارد و زبان خارجي جمهوري اسلامي ايران در خارج بوده و همه ـ به جز افراد متخصص ـ او را نمي شناسند ، گفت : از آنجا كه وي مشاور رهبر انقلاب ايران است ، بايد سياست جمهوري اسلامي ايران را بداند و نبايد چنين سخني را مطرح كند ، مگر اينكه اظهارات وي بيانگر يك خط و گرايش در داخل ايران باشد .المعاوده خطاب به «شريعت، مداري» گفت : تو «شريعت ، نه داري» اما جالبتر از همه فتواي «شيخ جاسم سعيدي»، نماينده مستقل سلفي مجلس نمايندگان است كه گفته: «هر كسي به صحت اظهارات شريعتمداري ايمان داشته باشد كه بحرين بخشي از خاك ايران است، در زمره «خوارج» قرار ميگيرد و كسي كه از ولايت امر خارج شود، طي سه روز بايد توبه كند و اگر توبه نكرد، مجازات وي قتل است كه از سوي ولي امر تعيين ميشود. وي خواستار عذرخواهي ايران يا قطع مناسبات با ايران شد. همچنين دكنر «شيخ ناجي العربي» گفته: «ولي امر، شرعا و قانونا حق دارد كسي را كه به اظهارات شريعتمداري ايمان داشته باشد، مجازات كند». «علي فخرو»، وزير سابق نيز گفته است: من از اين اظهارات در لحظاتي كه ايران با يك درگيري بزرگ رو در رو است و نيازي به وارد شدن در درگيريهاي جانبي ندارد، تعجب ميكنم. ايران بايد اشتباه بزرگ خود را تصحيح كند تا از افتادن در دام صهيونيسم در امان باشد. اين تنها بخشي از اهانتهاي صريح رسانهها و مقامات بحريني است كه تاكنون با سكوت سؤالبرانگيز ايران روبهرو شده است. Baztab.com
-
براي روشن شدن ابعاد پيچيده روابط پنهاني اسرائيل با كردهاي عراق، در زير، بخشهايي از مصاحبه نشريه «الاوسط» با دكتر محمود عثمان، كه از شخصيتهاي برجسته در كردهاي عراق است ميآيد. وي در اين مصاحبه، كه در 13 و 20 اكتبر 1997 انجام شده، چگونگي روابط پنهان كردهاي عراق و اسرائيليها را شرح داده است. پرسش: شما آشكارا ميگوييد كه از بيست سال پيش، به عنوان جنبش كردها، با اسرائيل رابطه داشتهايد. چرا در اين سالها، از افشاي جزييات اين رابطه خودداري كرديد؟ محمود عثمان: به اين سبب كه هيچكس تا امروز از جزييات روابط ما با اسرائيل نپرسيده است. تنها تلاش مردم اين بود كه بدانند آيا ميان ما و آنها رابطهاي هست، يا نه و هرگز در صدد دانستن جزييات آن نبودند. اگر شما پيشتر از من پرسش ميكرديد، حتماً پاسخ ميدادم. وقتي انسان بر اصلي صحه ميگذارد، سخن گفتن درباره جزييات آن اصل براي او ضرري ندارد. با وجود اين، ما از زمان پايان يافتن انقلاب سپتامبر 1961 ـ1340 كه در سال 1975ـ1354 پايان يافت، در زمينههاي متعدد درباره روابطمان با اسرائيل مطلب نوشتهايم و با برادران عرب يا فلسطينيها در اين باره سخن گفتهايم. ما در لندن به فعاليتهايي دست زديم كه از جملهها سخنراني من در 28 سپتامبر 1994ـ 1373 بود و در آن به موضوع روابط اشاره كرديم. ما در اوايل ژانويه سال 1997 ـ 1375 كتابچهاي با نام «ارزيابي روند انقلاب كردها و شكست آن و تجزيههاي به دست آمده از آن» منتشر كرديم و در آن، ضمن پرداختن به موضوع روابط با اسرائيل، اين روابط را اشتباهي استراتژيك در راه انقلاب كردها دانستيم؛ انقلابي كه از راه استقلالطلبانه منحرف شد. پرسش: شما چه وقت و كدام يك از فلسطينيها و اعراب را از موضوع روابط خود با اسرائيل آگاه ساختيد؟ محمود عثمان: در سال 1977ـ 1356 كه در پاريس بودم، يك بار با دكتر «عصام سرطاوري»، مشاور وقت رئيس ياسر عرفات (كه بعدها در پرتغالترور شد) و دوست دوران تحصيلم در دانشكده پزشكي بغدادـ ملاقات كردم. ما در اين ملاقات درباره اميدها و خواستهاي مشتركمان گفتوگو كرديم. او درباره مشكلات سازمان آزاديبخش فلسطين با رژيمهاي عربي و اينكه چگونه از سوي دستگاههاي اطلاعاتي آنها رنج ميبرند، با من گفتوگو كرد و من نيز درباره مشكلاتمان با رژيمهاي عربي و غير عربي با او سخن ميگفتم. سرطاوي، كه با يك زن عراقي به نام وداد المفتي ازدواج كرده بود، به اصل گفتوگوي مسالمتآميز با اسرائيل معتقد بود و دستيابي به يك وجب از خاك فلسطين را به آوارگي در ديگر كشورهاي جهانترجيح ميداد. من درباره جزييات روابطمان با اسرائيل با وي سخن گفتم و از او خواستم كه به عنوان يك جنبش فلسطين، هيچ گونه كمكي، حتي كمك انساني، مثلاً پزشكي و درماني، در اختيار ما نگذاشتند و او گفت كه علت خودداريشان از كمك به ما، داشتن رابطه با رژيم عراق و نيازشان به آن رژيم بوده است. ولي فلسطينيها ما را به سبب داشتن رابطه با اسرائيل سرزنش نكردند، حتي برخي از آنها با ما همدردي كردند. من در آخرين ملاقاتم با فلسطينيها در پاريس يا دمشق، پس از امضاي توافقنامه اسلو به آنها گفتم كه شما پس از مبارزهاي طولاني با اسرائيل به غزه و اريحا بسنده كرديد. پس چرا پيش از اين درباره روابط ما با اسرائيل سخنپردازي و قلم فرسايي ميكرديد؟ مگر نه اين است كه ما از روي اجبار اين سياست را در پيش گرفتيم؟ در سال 1982ـ 1361 و پس از تجاوز اسرائيل به قلمرو لبنان، ليبي از جنبشهاي رهاييبخش براي گردهمايي در آن كشور دعوت كرد. آنها خواستار تدوين يك منشور عربي براي مقابله با صهيونيستها بودند. هيأتهايي از نقاط گوناگون جهان عرب در اين گردهمايي حضور يافتند. بسياري از آنها به استثناي چند نفر، نميدانستند كردها با چه مسائلي دست به گريبان هستند. زماني كه آنها رابطه جنبش كردها با اسرائيل را زير سؤال بردند و احزاب كرد از جلسه اخراج شدند، من از عبدالسلام جلود، رئيس كنفرانس، خواستم سخناني ايراد كنم و به او گفتم: ما بنا به دلايلي با اسرائيل رابطه داشتيم، ولي من از شما يك چيز ميخواهم و آن اين كه ما از سال 1975ـ1354 موضوع روابطمان با اسرائيل را افشا نموديم و به اشتباه بودن آن اعتراف كرديم، همواره نيز كوشيديم به شما نزديك شويم. اكنون هم با اينكه نام كنفرانس شما كنفرانس جنبشهاي آزاديبخش عربي است، به عنوان بخشي از شما در اين كنفرانس حضور يافتهايم و مسائل خود را در ميان ميگذاريم. اگر با ما مخالفت داريد، آشكارا بگوييد تا بار ديگر به سوي اسرائيل بازگرديم و اگر خواستهاي ما را پذيرا ميشويد، چرا حاضر نيستيد با ما آن گونه كه با برادران عرب خود رفتار ميكنيد، رفتار كنيد؟ پرسش: چه عواملي شما را به برقراري رابطه با اسرائيل وادار ساخت؟ محمود عثمان: پيكار هميشگي دولتهاي غير مشروع و غير منتخب عراقي، به ويژه رژيم صدام عليه ما ملت كرد، اينك در انزواست و ما همانند كسي كه در حال غرق شدن به هر خس و خاشاكي متوسل ميشود، به اين سو و آن سو دست دراز ميكرديم، بي آنكه نتيجه كار برايمان اهميت داشته باشد. پرسش: درباره موقعيت بينالمللي و منطقهاي چه ميگوييد؟ محمود عثمان: مثلثي وجود داشت كه اضلاع آن را ايران، اسرائيل و ايالات متحده تشكيل ميدادند. شاه ايران نقشي محور داشت و هر كس به عنوان يك ضلع وارد مثلث ميشد. در واقع به داخل تمام مثلث قدم مينهاد. جنبش كرد در داخل آن مثلث بود. از اين رو، نخست با ايران، سپس با اسرائيل و آنگاه با ايالات متحده رابطه برقرار كرد. كردها نگرشي داشتند كه گذشت ايام اشتباه بودن آن را ثابت كرد و كوتهنظري و كجفهمي آنها را از سياست بينالمللي نشان داد. مرحوم ملامصطفي بارزاني حدود 12 سال در اتحاد شوري به سر برد. او ميگفت: در اين مدت، تلاش كرده حمايت روسها را از ملت كرد جلب كند، ولي موفق نشده و سرانجام دريافته است كه آنها در قبال كردها مسئوليتي ندارند. از اين رو، من معتقدم اگر كشورهاي قدرتمند از ملتي كوچك پشتيباني نكنند، اين ملت هرگز به اهداف خود دست نمييابد. بارزاني ميگفت: تلاش ميكرده است باقيمانده عمر خود را در راه جلب حمايت آمريكاييها بگذراند. او گمان ميكرد كه اسرائيليها، بهترين و كوتاهترين راه براي رسيدن بهايالات متحده هستند، زيرا گروه فشار صهيونيستي در آن كشور نفوذ دارد و او به علت درگيري با عراقيها به اهداف خود خواهد رسيد، ما از برقراري رابطه با اسرائيل ضرر و زيانهايي را متحمل شديم، زيرا در واقع خواهان خودمختاري در داخل عراق كه يك كشور عربي است، بوديم، اما اين اشتباه است كه اعراب را به دشمني با خود برانگيزيم. بدون شك تصورات ملا درباره رسيدن به ايالات متحده از راه اسرائيل، چيزي بيش از وهم و خيال نبود، زيرا ايران، اسرائيل و ايالات متحده درباره همه چيز اتفاق نظر داشتند و اين امر اكنون درباره مثلث جديد تركيه، اسرائيل و ايالات متحده مصداق دارد. ايران پيش از اين پلي براي ما به شمار ميرفت و امروز تركيه جاي آن را گرفته است، اما اگر تركيه مرزهايش را ببندد، همه چيز از ناحيه روابط با آمريكا و همپيمانانش پايان مييابد. پرسش: شما گفتيد كه فلسطينيها از روابط شما با اسرائيل آگاه بودند، آيا گمان ميكنيد كه آنها اطلاعاتي را به دولتهاي عراق درز داده بودند؟ محمود عثمان: پس از سال 1975 ـ1354 ( سال شكست جنبش كردها) فلسطينيها از روابط ما با اسرائيل آگاه شدند و اخبار خود را در اين زمينه به منابعي كه مايل بودند، دادند در عين حال، كردها نيز اخبار روابط ما را به دولت وقت عراق درز دادند، زيرا بسياري از كردها پس از سال1975ـ 1354 به عراق بازگشتند و در تحقيقات امنيتي اطلاعاتي، هر چه را ميدانستند، رو كردند. در ميان آنها برخي مسئولان جنبش كردها نيز بودند كه از جزييات امور خبر داشتند. افزون بر اين، فلسطينيها و ديگر طرفهاي خارجي روابط بسيار خوبي با عراق داشتند. پرسش: از ميان كردها با اسرائيليها كدام يك در ايجاد رابطه پيشگام بود و رابطه چگونه آغاز شد؟ محمود عثمان: اين اسرائيليها بودند كه در برقراري تماس و رابطه با ما پيشقدم شدند، زيرا اسرائيليها به اين نتيجه رسيدهاند كه هر جنبش غير عربي در جهان با دولت حاكم مشكلاتي دارد، براي همين اسرائيل براي تحقق منافع خود تلاش ميكند كه با اين جنبشها رابطه برقرار كند. روابط با آنها از اوايل دهه 60 نخست توسط كامران بدرخان و افرادي چون عصمت شريف و وانلي و آنگاه توسط روزنامهنگاران خارجي آغاز شد. ميتوانم بگويم كه ثمرات اين روابط در سال 1963ـ 1342 ظاهر شد. ما پيش از آن تاريخ؛ يعني از آغاز جنبش مسلحانه كردها با ايران روابطي داشتيم و ايرانيها در زمينه كمك، تشويق و زمينه سازي براي ايجاد رابطه با اسرائيل هم نقش داشتند، زيرا هدف ايران در زمان حكومت شاه، بهره برداري هر چه گستردهتر از جنبش كردها بود. در واقع تهران مركز رابطه ما با اسرائيل به شمار ميآمد و رفت و آمد افراد و گروهها به نزد ما تنها از راه تهران امكانپذير بود. زماني كه رابطه با اسرائيل به تدريج به ثمر نشست، همه رهبران كرد در اين باره به توافق رسيدند و هرگز به رد اين روابط تمايلي نداشتند. در آن تاريخ دفتر سياسي حزب دمكرات كردستان، زير نظر ابراهيم احمد، دبير حزب، اداره ميشد و هر چند ملامصطفي بارزاني، رئيس و ابراهيم احمد، دبير حزب، درباره بسياري از مسائل اختلاف نظر داشتند، درباره رابطه با اسرائيل همرأي بودند. اگر هم حساسيتهايي ميان آن دو بود، از اينكه رئيس بايد سر رشتهاين رابطه را در دست داشته باشد با دفتر سياسي، فراتر نميرفت. زماني كه در سال 1964 ـ 1343 انشعابي در جنبش كرد رخ داد و ابراهيم احمد و جلال طالباني به ايران رفتند و از آنجا به عراق بازگشتند. رابطه با اسرائيل تا حدي متوقف شد و اسرائيل پايگاه خود را از كردستان به ايران انتقال داد. آنگاه رابطه همان شكلي را يافت كه در اوايل سال 1965ـ 1344 داشت، اما درباره خودم بايد بگويم كه در سال 1965ـ 1344 در دفتر سياسي جديد پس از انشعاب ابراهيم احمد و دار و دسته او به اين رابطه پيوستم. ولي ابراهيم احمد نه تنها موضوع را تكذيب نميكند، بلكه ميگويد با اسرائيل رابطه داشتيم. كسي نميتواند اين موضوع را انكار كند، زيرا رابطه با اسرائيل جنبه شخصي نداشت، بلكه رابطه تمام جنبش با اسرائيل بود و دفتر سياسي مسئوليت برقراري اين رابطه را بر عهده داشت، اما اينكه در اين كار چه كسي بيشتر اشتياق داشت و چه كسي كمتر، موضوعي ديگر است، ولي همه در برقراري رابطه دخالت داشتند. در اين ميان، مرحوم ملامصطفي بيش از ديگران براي برقراري رابطه با اسرائيل اشتياق نشان ميداد، زيرا گمان ميكرد اسرائيل او را با ايالات متحده پيوند خواهد داد. پرسش: شما يك بار گفتيد كه جلال طالباني با شيمون پرز نشستي داشت، ولي او به شما پاسخ داد كه هرگز چنين نشستي نبوده است، آيا شما همچنان بر باور خود پا بر جا هستيد؟ محمود عثمان: جلال در يكي از روزهاي سال 1963ـ 1342با پرز ملاقات كرد. من در آن تاريخ در جنبش كرد مسئوليت نداشتم، اما كامران بدرخان بعدها من را از اين ملاقات آگاه ساخت، زيرا رابط آن دو بود. اين موضوع را همچنين مرحوم بارزاني به من اطلاع داد. از آن گذشته، جلال اعتراف ميكند كه بدرخان از او خواسته است با پرز ملاقات كند، ولي او ( طالباني) ملاقات را به توصيه روسها تكذيب ميكند. پرسش: جنبش كرد چگونه حاضر شد با يك طرف نامأنوس در منطقه رابطه برقرار كند؟ محمود عثمان: در جنگ، بسياري به كوتهنظري دچار ميشوند، زيرا بيشتر نظريات و تحليلها، چندان متعادل نيستند تا انسان به پايمدههاي آنها بينديشد. در واقع، بايد بگويم كه دو عامل اساسي ما را به برقراري رابطه با اسرائيل وادار ساخت. ما كردها خواهان تحقق اهدافي در داخل كشورمان، عراق بوديم، اما هرگز خواهان تشكيل يك دولت مستقل نبوديم؛ دولتهاي عراق خواستههاي ما را درك نكردند. زماني كه شما بر جنگ اصرار داريدـ اين همان عامل نخست است ـ ناگزير بايد سلاحي را در برابر طرف مقابل به كار گيرد و زماني كه به سلاح نياز پيدا كنيد، ناگزير دست به دامان اسرائيل يا ايالات متحده ميشويد و اين عامل دوم است. پرسش: آيا شما كردها در جنگهاي سالهاي 1956؛(1335) ـ 1967؛ (1346) و 1973؛ (1352) كمكهايي در اختيار اسرائيل گذاشتيد يا به نفع آن نقشي ايفا كرديد؟ محمود عثمان: ما در سال 1956(1335) با دولت عراق درگير نبوديم و با اسرائيل نيز رابطه نداشتيم. ما به عنوان نيروهاي جنبش كرد به حمايت از مصريها در برابر تجاوز سهجانبه به حريم آن كشور برخاستيم و در تظاهرات و اقداماتي از اين قبيل شركت كرديم. و در جنگ سال 1967 (1346) نيز اسرائيليها از ما خواستند به كمك آنها بشتابيم و از پشت به ارتش عراق ضربه بزنيم. در اوايل ماه ژوئن 1967(1346) هيأتي از جانب دولت عراق به رياست طاهر يحيي نزد ما آمد و از ملامصطفي خواستار اعزام يك نيروي كرد براي جنگ با اسرائيل در كنار نيروهاي عربي شد. بارزاني پاسخ داد: شما با هواپيما و تانك و موشك ميجنگيد، در حالي كه من جز تفنگ سلاحي ندارم. پس چگونه ميتوانم اين نيرو را اعزام كنم؟ از آن گذشته، شما تا ديروز با ما ميجنگيديد و اكنون از ما ميخواهيد با اسرائيل بجنگيم؛ اين ديگر چه رويهاي است؟! ملا با هيات اعزامي از سوي دولت عراق توصيه كرد كه از جنگ با اسرائيل بپرهيزند. او به آنها گفت: «شما جنگ را خواهيد باخت و تار و مار خواهيد شد.» آنگاه هيأت از ملا خواست جنگ با ارتش عراق را متوقف كند تا آنها بتوانند اين ارتش را براي جنگ با اسرائيل روانه سازند. ملا درخواست طرف عراقي را پذيرفت و درخواست اسرائيل را رد كرد و به اين ترتيب، به جنگ و درگيري پايان داديم. اين نشان ميدهد كه ما از فرصتها براي ضربه زدن به ارتش عراق استفاده نكرديم و زير بار خواستهاي اسرائيل هم نرفتيم. در سال 1973 (1352) اسرائيليها، بار ديگر تقاضاي پيشين را مطرح كردند، زيرا در وضعيت بسيار بدي بودند و اصرار داشتند جبههاي عليه عراقيها بگشاييم، ولي ما يكجانبه، جنگ عليه ارتش عراق را متوقف كرديم، بيآنكه رژيم از ما چنين چيزي خواسته باشد. همچنين به ياد دارم كه ايرانيها هرگز از ما نخواستند با عراقيها درگير شويم، زيرا آنان روابط بسيار خوبي با سادات داشتند، آمريكاييها نيز در جنگ سال 1973(1352) به طور مطلق با ما صحبت نكردند، ولي اسرائيل خواست از روابط ما با فلسطينيها براي ضربه زدن به جنبش فلسطين بهرهبرداري كند؛ به عبارتي، ميخواست از ما براي تحقق اهدافش در آزار رساندن به فلسطينيها بهره گيرد، ولي ما نه تنها به آنها كوچكترين فرصتي نداديم، بلكه در همه بولتنهاي خبري و اطلاعيههايمان از حق مردم فلسطين در تعيين سرنوشتشان جانبداري ميكرديم. روابط ما با اسرائيليها بر پايه اصول شكل نگرفت، بلكه اوضاع جنگ، اين روابط را به ما تحميل كرد. پرسش: آيا به ياد داريد اسرائيليها درخواست مشخصي از شما كرده باشند كه به ضرر فلسطينيها تمام شود؟ محمود عثمان: ما چون با فلسطينيها رابطه داشتيم، ميدانستيم كه مثلاً آنها در بيروت هستند و در كجا ماوا گزيدهاند. اسرائيليها همواره از ما درباره افراد فلسطيني، روابط جنبش فلسطين با رژيم عراق و اينكه آنها كجا زندگي ميكنند و چه زماني در كجا حضور مييابند. اطلاعات ميخواستند تا در اينجا و آنجا، دست به انفجار يا ترور بزنند، ولي ما هر بار در خواست آنان را رد ميكرديم. پرسش: درباره همكاري اطلاعاتي بين خودمان و اسرائيل چه ميگوييد؟ محمود عثمان: همكاري اطلاعاتي با اسرائيل انجام نگرفته است، زيرا اصولا روابط بين ما روابطي نظامي بود؛ به اين معني كه سلاح، افسر، كارشناس و مأموراني از سازمان اطلاعاتي اسرائيل (در ميان ما) بود و مناسبات نظامي بر مناسبات سياسي ميچربيد. آنان به ما وعده ميدادند از خواستههايمان در ايالات متحده دفاع كنند، ولي تا آنجا كه آگاهي داريم، گامي در اين زمينه بر نداشتند. دستگاهي كه بر روابط ما با آنها نظارت ميكرد، موساد اسرائيل بود؛ همان گونه كه اينك سازمان اطلاعاتيتركيه (ميت) بر روابط كردها با تركيه نظارت ميكند. اطلاعاتي بين ما در زمينه مسائل مربوط به عراق رد و بدل ميشد. اسرائيليها از اطلاعاتي درباره ارتش عراق ميخواستند و در عين حال در مورد تحركات اين ارتش، اطلاعاتي در اختيار ما ميگذاشتند، حتي يكي از هدفهاي تأسيس بيمارستان صحرايي اسرائيليها در كردستان، جمعآوري اطلاعات به نفع اسرائيل بود. پرسش: چرا اين همه درباره عراق تأكيد ميشد، در حالي كه اين كشور در خط مقدم نبرد با اسرائيل نيست. آنها چه نوع اطلاعاتي از شما ميخواستند؟ محمود عثمان: آنها پيوسته عراق را به عنوان خطري براي اسرائيل و هسته بزرگ جبهه شرقي به شمار ميآوردند كه البته پيش از آن، دولت مصر چنين بود. اين دو كشور و همچنين سوريه در نظر آنها ـ براي امنيت اسرائيل خطرناك بودند و ميگفتند كه عراق از راه اردن يا سوريه، در هر جنگي با اسرائيل شركت خواهد كرد. پس از امضاي پيماني بين اتحاد شوروي و عراق، براي آنها مهم بود كه از جزييات پيمان و اينكه روسها چه ارمغاني براي عراق داشتهاند، آگاه شوند. پرسش: در بين شما، چه كسي بيشتر با اسرائيل ارتباط داشت و چه كسي مسئول واحد اطلاعات كردها و تبادل اطلاعات با اسرائيليها بود؟ محمود عثمان: در آن تاريخ، نخستين مسئول امنيت و اطلاعات كه نام او در اسناد اسرائيل آمده است، شخصي به نام «مير خان» بود و به همين سبب، اسرائيل بيشتر با او ارتباط داشت، زيرا ماهيت كار او ايجاب ميكرد بيشتر از ما با آنها ارتباط داشته باشد. مرحوم ادريس بارزاني نيز مسئول امور نظمي بود و من نيز مسئوليت روابط خارجي را بر عهده داشتم و ملامصطفي را در ديدارهايش همراهي ميكردم. پرسش: آيا ميتوانستيد اطلاعاتي دقيق به اسرائيليها بدهيد؟ آن زمان كه شما در مرتفعترين كوههاي كردستان مستقر بوديد، چه كسي درباره عراق و ارتش آن به شما اطلاعات ميداد؟ محمود عثمان: به باور من، آن اطلاعات، خيلي دقيق نبود، ولي به هر حال اسرائيليها از آنها بهرهبرداري ميكردند. در زمان جنگ، اطلاعاتي به دست ما ميرسيد، به اين صورت كه نظامياني را به اسارت درميآورديم و از گفتههاي آنان به حقايق پي ميبرديم. ما اعضاي جنبش كردها، افرادي كرد يا غير كرد، در داخل ارتش عراق و نيز در جامعه عراق داشتيم و به وسيله آنان به اطلاعاتي دست مييافتيم. پرسش: به عنوان يك پزشك، بگوييد كه اسرائيليها چه كمكهايي به شما ميدادند؟ محمود عثمان: اسرائيليها در سال 1966(1345) يك بيمارستان صحرايي با همه تجهيزات و كادرهاي پزشكي و درماني در كردستان ايجاد كردند و خدمات مفيدي به ما ارايه دادند، زيرا ما در آن تاريخ، به اندازه كافي بيمارستان نداشتيم. آنها ميخواستند كمكهايشان به جنبههاي نظامي محدود نشود، بلكه ابعاد انساني را هم دربر بگيرد. در مارس 1970 (1349) به سبب توافقنامهاي كه با رژيم عراق امضا كرديم، دولت اسرائيل به بهانه اينكه يكي از مسئولان كرد از تأسيس بيمارستان در كردستان عصباني شده است، ابراز نگراني كرد و درصدد برچيدن آن بيمارستان و متوقف كردن كمكرساني برآمد، ولي من بر اين باورم كه دولتها بر پايه ناراحتي يا خشنودي يك شخصي تصميم نميگيرند. پرسش: چه كسي پيشنهاد برپايي بيمارستان اسرائيلي در كردستان را مطرح ساخت و چند پزشك اسرائيلي در اين بيمارستان كار ميكردند؟ آيا آنها با جراحيهاي بزرگ هم دست ميزنند؟ محمود عثمان: اسرائيليها اين پيشنهاد را مطرح ساختند و ما از آن استقبال كرديم. ما همواره از آمريكاييها و ايرانيها ميخواستيم در زمينههاي درماني، آموزشي، غذايي و غيره ما را ياري دهند و زماني كه اسرائيليها به درخواست ما پاسخ مثبت دادند، دليلي نداشت آن را نپذيريم. دو پزشك اسرائيلي در كردستان بودند كه يكي متخصص امراض داخلي و ديگري جراح بود. گاهي اوقات نيز يك دندانپزشك به بيمارستان ميآمد، اما آنان به جراحيهاي بزرگ دست نميزدند و براي اين كار بيماران را به ايران ميفرستادند. پرسش: اسرائيليها چه مقدار كمك مالي به شما دادند؟ محمود عثمان: كمك مالي اسرائيليها به ما بيشتر نمادين بود. پرسش: ولي ملامصطفي اعتراف كرده است، تنها كشوري كه دو برابر درخواستهاي شما را تأمين ميكرد، اسرائيل بود، در حالي كه ديگر كشورها در بهترين وضعيت، نيمي از درخواستها را اجابت ميكردند؟ محمود عثمان: اين موضوع درست نيست. كمكهاي مالي آنها از صد هزار دلار در ماه تجاوز نميكرد؛ كمكهاي ايالات متحده نيز سمبوليك بود، اما ايران ده برابر آنچه اسرائيل ميداد در اختيار ما ميگذاشت. پرسش: درباره كمكهاي نظامي چه ميگوييد؟ محمود عثمان: اسرائيل در اين زمينه بيشتر از ايران و ايالات متحده به ما كمك ميكرد، ولي همه سلاحهايي كه در اختيار ما ميگذاشت، دفاعي بود. آمريكاييها، ايرانيها و اسرائيليها هرگز سلاح تهاجمي پيشرفته در اختيار ما نميگذاشتند تا ما همواره مطيع آنها باشيم. همانگونه كه مقامات ايراني ميگفتند آنها ميخواستند شعله همچنان روشن باشد، اما به آتش بزرگ تبديل نشود. آنها سلاحهايي چون ضد موشك در اختيار ما قرار ميدادند، اما تنها چند فروند موشك به ما ميدادند، تا به محض تمام شدن آنها، ناگزير دوباره دست به دامان آنها شويم. سلاحهاي ارسالي از راه ايران به دست ما ميرسيد. از اين رو، ايران بر نوع و مقدار آنها كنترل داشت. اسرائيل داراي سلاحهاي بيشمار بود كه مقاديري از آنها را در جنگ با اعراب به غنيمت گرفته بود، به علاوه، برخي از سلاحهاي قديمي را كه به آنها نيازي نداشتند، در اختيار ما ميگذاشتند. پرسش: آيا اسرائيل سلاحهاي سنگين، از جمله تانك، زره پوش، موشك ضد هوايي و غيره را در اختيار شما ميگذاشت؟ محمود عثمان: تانك، هرگز... به ياد دارم كه موشه دايان، وزير دفاع پيشين اسرائيل، تصميم گرفت چندين دستگاه تانك در اختيار ما بگذارد، ولي ايرانيها اجازه ندادند، زيرا ميترسيدند ما دولتي مستقل در كردستان تشكيل دهيم و گمان ميكنم كه اين مخالفت بر پايه توافق سه كشور آمريكا، ايران و اسرائيل صورت گرفت. سلاحهاي ضد هوايي نيز كه قرار بود به ما بدهند، قديمي بود. البته من نظامي نيستم، اما نام برخي از موشكهاي ضد هوايي، مانند «ام 30» و «ام 23» در ذهنم باقي مانده است. برد اين موشكها كوتاه بود و از اين رو به هواپيما برخورد نميكرد. يك بار آنها يك فروند موشك ضد هوايي «راپير» ساخت انگليستان، به ما تحويل دادند. اين موشكها را ايرانيها آوردند و شرط كردن كه خودشان و نه ما كردها، از آنها استفاده كنند، چنانكه در سال 1974(1353) با استفاده از آنها، يك هواپيماي ايليوشين عراقي را سرنگون كردند و ما خلبان و كمك خلبانان آن را اسير كرديم. آنها پس از امضاي توافقنامه الجزاير در سال 1975(1354) يك سكوي پرتاب موشك را به ايران انتقال دادند و ما در آن تاريخ (در جنگ با عراقيها) چهار خلبان عراقي را اسير كرديم و بعدها به صليب سرخ جهاني تحويل داديم. ما در سال 1969(1348) يك فروند هواپيماي عراقي را با توپ 34 ملي متري و در سال 1974(1353) نيز يك فروند ميگ را سرنگون ساختيم. به هر حال آنها در سال 1974(1353) سلاحهاي مهم بسيار، از جمله موشك روسي ضد تانك «ساكر» و موشك «سام» براي سرنگون كردن هواپيماها در اختيار ما قرار دادند و ما از تعداد زياد و مرغوبيت اين سلاحها متعجب شديم، اما دريافتيم كه ايرانيها پنهاني با رژيم عراق گفتوگو كردهاند و همين گفتوگوها بعدها به امضاي توافقنامه الجزاير انجاميد. معادله روشن است؛ نخست شما به پيروزي ميرسيد و سپس آنها از موضع قدرت گفتوگو ميكردند و به شرايط و امتيازات بهتر دست مييافتند. دقيقاً همين طور است... و سرانجام اين ما بوديم كه قرباني شديم. در شش ماه آخر جنگ، آنها كمكهاي مالي و تسليحاتي بياندازهاي در اختيار ما گذاشتند تا به شرايط و امتيازات بهتر دست يابند. آنها در آن روز با امضاي موافقتنامه مارس 1975(1353) به همه چيز پايان دادند. شما اگر در آن روز با يك دستگاه ميكروسكوپ يك ايراني يا آمريكايي يا اسرائيلي را جستجو ميكرديد، در هيچ نقطه كردستان موفق به يافتن آنها ميشديد. آنها در واقع ذوب شده بودند و هيچ اثري ازشان به چشم نميخورد. پرسش: آنها در آن دوران چه مقدار كمك مالي به شما دادند و اين كمكها چگونه هزينه شد؟ محمود عثمان: بيشتر كمكهاي مالي صرف جنبش كردها، نيروهاي «پيشمرگ»، پناهندگان و خانوادههاي شهدا و رفع نيازهاي ما شد و مرحوم ملامصطفي بارزاني، ديناري از آنها برداشت نكرد، زيرا انساني مادي پرست نبود، اما به طور مسلم، بخشي از آن پولها در اختيار رهبران باقي ماند. پس از انقلاب، درباره سرنوشت پولهايي كه مقداري از آنها حيف و ميل شد معماهايي پديد آمد. در فاصله پرواز كردن گوسفندان پيش از ذبح آنها (1974ـ1973) (1353ـ1352) مبلغ 48 ميليون دينار عراقي توسط ايران، ايالات متحده و اسرائيل به دست ما رسيد. در آن تاريخ، تعداد جنگجويان كرد حدود صد هزار نفر بود كه شصت هزار نفر نيروي زير پرچم و چهل هزار نفر نيروي احتياط بودند، اما از آن همه پول تنهايك سوم آن؛ يعني حدود شانزده ميليون دينار عراقي هزينه شد كه در آن تاريخ معادل پنجاه ميليون دلار آمريكايي بود. پرسش: آيا كانالهاي ارتباطي ديگري ميان شما و اسرائيل وجود داشت؟ محمود عثمان: زماني كه روابط رسمي ميان اسرائيل و جنبش كردها آغاز شد، كانالهاي اصلي ارتباط با اسرائيل، كردستان و تهران بودند و در اين ميان تهران نقش اساسي داشت. پيش از آغاز روابط رسمي و مستقيم، ما تنها كانال پاريس را داشتيم و از اين راه، تماسهاي پنهاني بسيار صورت ميگرفت. گفتني است كه مرحوم كامران بدرخان در پاريس اقامت داشت و از دهه 40 با اسرائيل در تماس بود، ولي ما كردها در آن تاريخ با بدرخان رابطه داشتيم. از ديگر كانالها ميتوان به روزنامهنگاران و خبرنگاران اشاره كرد. برخي روزنامه نگاران آمريكايي (اسرائيلي تبار) براي ملاقات با ملامصطفي به كردستان ميآمدند و سپس به كشورشان باز ميگشتند. از اين رو، تماسهايي توسط آنها صورت ميگرفت و پيامهايي ابلاغ ميشد. پرسش: عجيب است كه اين روزنامهنگاران كتابهايي درباره كردها نوشتهاند، اما به روابط آنها با اسرائيل كوچكترين اشارهاي نكردهاند. محمود عثمان: همين طور است. به ياد دارم كه «دانا آداميز اشميدت»، خبرنگار روزنامه نيويورك تايمز، كتابي درباره كردها، با نام «سفر به ديار مردان شجاع در كردستان» نوشت. وي در اين كتاب درباره گفتوگوهايش با ملامصطفي درباره رابطه او با اسرائيل مطالبي نوشته بود. گفتني است كه ملا با هر روزنامهنگاري كه با او مصاحبه ميكرد، در اين زمينه سخن ميگفت و آنگاه آمريكاييها، اسرائيليها و غرب را نكوهش ميكرد. گفتوگوي طولاني با اشميدت درباره اسرائيل بود، ولي اشميدت كه چندين بار در ايالت متحده با او ملاقات كردم. در كتاب خود به اين مسائل اشاره نكرده بود، زيرا بحث درباره روابط ميان كردها واسرائيليها را بيفايده ميدانست. پيش از اشميدت هم نويسندگاني چون «ديويد آدامسون» انگليسي تبار، كه از كردستان ديدن كرده بود و «ديك كنان» نيز در نوشتههايشان به روابط ميان كردها و اسرائيليها اشاره نكرده بودند. پرسش: آيا شما صورت جلسه ملاقاتها و نشستها با اسرائيلي را تدوين ميكرديد؟ محمود عثمان: هرگز.... ما صورت جلسه نمينوشتيم، اما بيترديد طرف اسرائيلي اين كار را ميكرد، هر چند فرض بر اين بود كه بسياري از مسائل پنهاني بماند. از اين رو، از تدوين آنها پرهيز ميكرديم. اما من اكنون اين كار را اشتباه فاحش ميدانم. پرسش: تماس ميان شما، به عنوان انقلابيون كرد، چگونه انجام ميگرفت و پيامها و تلگرامهايي كه به مقر فرماندهي در حاج عمران ميرسيد، چه ميشدند؟ محمود عثمان: تلگرامها به وسيله بيسيم به ما ميرسيد و احتمالاً بخشي از آن مكاتبات و تلگرامها در خانه بارزاني موجود است. پرسش: آيا ممكن است درباره اسامي و مأموريت اسرائيليهايي كه از شما در كردستان فعاليت ميكردند، توضيح بدهيد؟ محمود عثمان: بسياري از كساني كه براي انجام مأموريت در كردستان با ما ملاقات ميكردند، نامهاي مستعار داشتند. به تازگي از اقدام اسرائيل در افشار اسامي حقيقي برخي از آنها شگفت زده شدم. گمان ميكنم برخي از افرادي كه اسرائيل نام واقعي آنها را فاش نكرده است. هنوز در كردستان، ايران، تركيه و حتي در عراق حضور دارند و هنوز با كردها به نحوي برخورد ميكنند. البته برخي از كساني كه در كردستان با ما ملاقات ميكردند، نامشان را تغيير ندادند. آنها خود را با اسامي حقيقي به ما معرفي ميكردند و درباره وظايف و ماموريتشان به ما توضيح ميدادند. از جمله اين افراد «مائير عميت»، رئيس سازمان اطلاعات اسرائيل ( موساد) و جانشين او «زيفي زامير»، «ديويد كميخه»، مدير كل وزارت امور خارجه اسرائيل، «تسوري ساگوي» افسر چتر باز، «حييم لفكوفي»، رئيس يكي از هيأتهاي اعزامي موساد به اسرائيل، «اسحاق عبادي»، سرگرد چتر باز و عدهاي ديگر بودند. هر يك از آنها نيز وظايف و مأموريتهاي مشخصي داشت. عدهاي از آنها در دفتر بازرگاني سفارت اسرائيل در تهران ـ كه از بزرگترين و فعالترين سفارتخانه به شمار ميرفت ـ خدمت ميكردند. افسري به من گفت: من افسر ارتش هستم و وظيفه ام، مثلاً آموزش كردهاست. ديگري ادعا ميكرد كه از وزارت امور خارجه يا وزارت كشاورزي و غيره است، اما برخي ديگر، بنا بر دستور دولتشان، هويت واقعي خود را فاش نميكردند. پرسش: آيا افسران اسرائيلي و مأموران موساد، عمليات كردها را عليه نيروهاي عراقي رهبري ميكردند؟ محمود عثمان: اسرائيليها هيچ يك از عمليات ما را رهبري نكردند و آنچه در اين زمينه ميگويند، درست نيست. آنها مأموريتهاي خودشان را بزرگ نشان ميدادند؛ براي مثال، دو عمليات بزرگ را فاش كردهاند كه يكي عمليات «هندرين» و ديگري عمليات «سد دوكان» بود. با توجه به موفقيت عمليات هندرين، اسرائيليها ادعا كردند كه آن را رهبري كردهاند و چون عمليات سد دوكان شكست خورد، كردها را مسئول دانستند. براي آگاهي شما بايد بگويم كه در نبردهاي هندرين، برخلاف ادعاي اسرائيليها، هرگز 6500 عراقي كشته نشدند. تعداد كشتههاي عراقي در اين نبردها از دويست نفر تجاوز نكرد. كسي كه اين عمليات را رهبري كرد، مرحوم «فاخر مركسوري» كرد بود كه بعدها به قتل رسيد. درست است كه آنها عدهاي افسر اسرائيلي مجهز به سلاح در اختيار ما گذاشتند و تسوري ساگوي افسر اسرائيلي رهنمودهايي ميداد و توصيههايي به ما ميكرد، ولي رهبري واقعي را كردها بر عهده داشتند و ما ارتش عراق را شكست داديم. پرسش: آيا مرحوم بارزاني از نقشي كه اسرائيليها براي وي تعيين كرده بودند، آگاه بود؟ محمود عثمان: آري، به اين موضوع پي برده بود، زيرا فردي باهوش و فرهنگ خاص خود را داشت. او هميشه ميگفت كه آنها ميخواهند از ما بهرهبرداري كنند. ما يك چيز ميخواهيم، در حالي كه آنها ما را به راهي ديگر ميكشانند. او به ايران هم اعتمادي نداشت و تنها فكرش رسيدن بهايالات متحده بود. او گاهي با تمسخر ميگفت: من با اسرائيليها درباره آمريكا صحبت ميكنم و آنها با من درباره بمب گفتوگو ميكنند. پس از امضاي پيماننامهاي بين شوروي و عراق در سال 1972(1351) اسرائيل و ايالات متحده به حمايت از ما برخاستند. در آن تاريخ، شاه از نزديكي جغرافيايي اتحاد شوروي به ايران بر آشفته بود، براي همين به اسرائيليها و آمريكاييها اشاره كرد كه نقش عمدهاي درباره مسئله كردها ايفا كنند. از آنجا كه رابطه ما با رژيم (وقت عراق ) در حد صفر بود ـ هر چند، چندين وزير كرد در دولت مركزي حضور داشتند ـ زمينه براي تحكيم روابط با اين كشورها هموار شد. پرسش: آيا شما درباره مصر يا ديگر كشورهاي عربي، اطلاعاتي در اختيار اسرائيل ميگذاشتيد؟ محمود عثمان: هرگز چنين موردي پيش نيامد. اسرائيليها خواهان اطلاعات درباره همه اعراب بودند، ولي ما نميخواستيم موضوع از چهارچوب عراق فراتر رود. روابط ما با اسرائيل در زمان جنگ استحكام مييافت و در زمان صلح به سردي ميگراييد. پرسش: آيا شما اسرائيل را از روابط عراق با كشورها و جنبشهاي عرب و نيز با شخصيتهاي عرب در آن دوران (دهههاي 60 و 70) آگاه ميساختيد؟ محمود عثمان: به اعتقاد من در هر جا كه بين يك كشور عربي و طرف مشخصي درگيري رخ ميداد، اسرائيلي در آن دست داشت. پرسش: درباره اتحاد شوروي چه ميگوييد. آيا آنها در تشكيل دولت مهاباد از كردها جانبداري نكردند؟ محمود عثمان: مهاباد دولتي نبود كه بگوييم روسها هنگام تشكيل آن از ما پشتيباني كردند، بلكه از نوعي خودمختاري برخوردار بود و روسها در تشكيل آن سهمي نداشتند، اما روسها در ايجاد دولت منطقهاي آذربايجان سهيم بودند، زيرا حزب كمونيست، (توده) در آن دولت حكومت ميكرد. روسها در كردستان قدمي برنداشتند، ولي كردها را تشويق كردن كه امورشان را خود اداره كنند؛ يعني به خود مختاري دست يابند. كردها نيز از فرصت استفاده كردند و به مدت يازده ماه در مهاباد از خود مختاري بهرهمند شدند. آنگاه روسها بنا بر توافقنامهاي كه با آمريكا، انگليستان و ايران امضا كردند، از منطقه عقب نشستند و از حمايت از كردها دست برداشتند. در نتيجه دولت كرد از هم پاشيد و تنها روسها بودند كه درباره روابط با اسرائيل به ما هشدار ميدادند و از آن آگاه بودند. هيأتهاي آنها تا اواخر سال 1972(1351) مرتب از كردستان عراق ديدن ميكردند و زماني كه پيمان شوروي ـ عراق به امضا رسيد، ديدارهاي آنان نيز كم شد و ما را به حال خود رها كردند. روسها در صدور بيانيه 11 مارس 1970(1349) نقش داشتند. در آن تاريخ «يوگني پريماكف» با ما ديدار كرد. نظر آنها اين بود كه اين راه به بن بست برخورده است. درباره روابط ما با ايران، آنها شرايط جغرافيايي ما را درك ميكردند. اما روابط ما با اسرائيل را مورد تأييد قرار نميدادند. پاسخ ما به آنها همواره اين بود كه شما با رژيم عراق و شخص صدام رابطه داريد، پس چرا او را تحت فشار نميگذاريد و براي ايجاد راه حلي مسالمتآميز بين ما پا در مياني نميكنيد؟ در چنين صورتي اين روابط پايان ميپذيرد. پرسش: آيا به اعتقاد شما پريماكف كه در آن تاريخ با صدام دوست بود، او را از روابط شما با اسرائيل آگاه ميساخت؟ محمود عثمان: پريماكف در آن زمان در روزنامه «پراودا» و سپس در دستگاه اطلاعاتي شوروي (كا.گ.ب) نقش ميانجي را ميان ما و رژيم عراق ايفا ميكرد. ما با او هنگام گفتوگوها در بغداد ملاقات ميكرديم، ولي گمان نميكنم كه او صدام را از جزييات رابطه ما با اسرائيل آگاه ساخته باشد. پرسش: گفته ميشود كردها اطلاعاتي درباره نيروگاه هستهاي تموز در اختيار اسرائيل گذاشتند و اسرائيليها آن را در سال 1981(1360) بمباران كردند. آيا شما در دهه 80 با آنها رابطه داشتيد؟ محمود عثمان: اين موضوع درست نيست. ما درباره نيروگاه تموز اطلاعات نداشتيم و در سال 1981(1360) نيز با اسرائيل رابطه نداشتيم. تا آنجا كه من ميدانم، در دهه 80 هيچ گونه تماسي با آنها انجام نگرفت. ايران بود كه در دهه 80 كردها را در جنگشان با عراق مورد حمايت نظامي و مالي قرار داد. سوريه نيز از نظر سياسي و مالي از ما پشتيباني كرد. پرسش: آيا كمكهاي ايران در دوران انقلاب همان شرايط زمان شاه را داشت؟ محمود عثمان: آري، اوضاع در دوران جمهوري اسلامي، همان وضعيت زمان شاه بود. آنها ميخواستند در شرايط جنگ با عراق از ما بهره برداري كنند. برخي از ما پيش بيني ميكرديم كه سرانجام دو كشور درگيري با هم به توافق خواهند رسيد و ما كردها حكم گوسفند قرباني را پيدا خواهيم كرد، ولي برخي ديگر از رهبران كرد تصور ميكردند تا زماني كه (امام) خميني (ره) در قيد حيات است، توافقي ميان دو كشور صورت نخواهد گرفت. سرانجام جنگ با عراق به پايان رسيد. تجربه سال 1975(1345) تكرار شد و ما به سبب درگيري مسلحانه با بغداد در دهه 80 زيانهاي بسياري ديديم. ما در دهه 70 بر اين باور بوديم كه امكان حصول توافق ميان شاه و رژيم بغداد وجود ندارد، ولي چيزي كه تصور ميكرديم، اشتباه است، رخ داد و نيز در دهه 80 تكرار شد؛ يعني آنچه از وقوعش ميترسيديم، رخ داد. پرسش: درخواستهاي اضطراري خودتان را چگونه به اسرائيل اطلاع ميداديد؟ محمود عثمان: توسط هيأت آنها در كردستان كه با يك دستگاه بيسيم با اسرائيل تماس ميگرفت. آنچه عبيدالله بارزاني بيش از دو دهه قبل با محمد حسنين هيكل، نويسنده مصري، در ميان گذاشت، كاملاً درست بود، ولي او از جزييات روابط با اسرائيل خبر نداشت. پرسش: جنبش كردها و به ويژه ملامصطفي بارزاني، در كوچ دادن يهوديهاي مقيم عراق به اسرائيل چه نقشي داشتند؟ محمود عثمان: يهوديها در دهه 40 در كردستان عراق و به طور مشخص در مناطق عقره به بادنيان و بارزان (روستاي ملامصطفي) در كمال آرامش و امنيت زندگي ميكردند و كردها به آنان احترام ميگذاشتند. آنها هيچ گاه مورد تعرض قرار نگرفتند و از حمايت و دوستي ملامصطفي برخوردار بودند. هنگام مهاجرت بارزاني از كردستان، خانواده پسر يك خاخام يهودي ثروتمند، به نام داوود حاجي خانو، او را مورد حمايت مالي قرار داد. از اين رو، بارزاني با دولت اسرائيل شرط كرد كه پيش از نخستين ديدارش از اسرائيل در سال 1968(1347) دوست قديمياش داوود حاجي خانو، را پيدا كند. گفتني است كه خانو دو سال پيش از آن از كردستان مهاجرت كرده بود. در دهه 70 كه ما با دولت بغداد اختلاف پيدا كرديم، به يهوديها اجازه داديم و حتي به آنها كمك كرديم كه از راه ايران به اسرائيل مهاجرت كنند. البته اين تصميمي نبود كه در سطح رهبران گرفته شده باشد، بلكه در واقع، رهبران كرد، فراريها را نا ديده ميگرفتند. چين بود كه يهوديها از بغداد به كردستان ميگريختند و از آنجا با كمك برخي از رهبران به ايران ميرفتند. بارزاني در آغاز ورود به اسرائيل به جاي اينكه با نخست وزير ملاقات كند، سراغ داوود حاجي خانو را گرفت كه معلوم شد نامش «ديويد جباي» است و هنگامي كه او را ديد، از وضع و حالش متأثر شد و از اسرائيليها خواست تا قصري در اختيار وي بگذارند. پرسش: آيا شما در آن زمان خود را شخص دوم جنبش كردها به شمار ميآورديد؟ محمود عثمان: هرگز در جنبش ما تنها يك شخص وجود داشت و بقيه با او همكاري ميكردند، تفاوت بين ما زياد بود، ولي من خود را بيش از ديگران به بارزاني نزديك ميدانستم، حتي ميتوانم بگويم كه از فرزندانش به او نزديكتر بودم و بيش از ديگران از وضع و حال او خبر داشتم. پرسش: آيا او چيزي را از شما پنهان ميكرد؟ محمود عثمان: به طور كل، چيزي را از من پنهان نميكرد، ولي بيترديد مسائلي را از من پوشيده نگه ميداشت، زيرا او داراي خصلتهاي ويژه بود؛ براي مثال، وقتي يك هيأت روسي با ما ديدار ميكرد، او به زبان روسي با آنها سخن ميگفت و ما نميدانستيم چه ميگويد (دكتر عثمان با زبان روسي آشنا نيست، ولي به شش زبان ديگر تكلم ميكند). پرسش: آيا از او درباره گفتوگوهايش با روسها پرسش ميكرديد و آيا او به پرسشهاي شما پاسخ ميداد؟ محمود عثمان: آري، ما پرسش ميكرديم و او پاسخ ميداد. او دوست داشت كه ما را از مسائل آگاه سازد و اغلب با ما مشورت ميكرد. به باور شما آيا اسحاق مردخاي، وزير دفاع اسرائيل كه اصليت كردي دارد، با مسائل كردها در ارتباط است؟ مرد خاي در سن شش سالگي از منطقه عقره، واقع در كردستان عراق كوچيده است. در اسرائيل حدود دويست هزار كرد زندگي ميكنند و او هم يكي از آنهاست... كردها در تل آويو يك مركز فرهنگي دارند و هنوز با نزديكان و بستگان خود در كردستان در ارتباط هستند. تا آنجا كه ميدانيم و ميشنويم، مردخاي، دستكم به علت ملاحظات سياسي، به مسائل كردها بيشتر اهتمام ميورزد و از آنها به عنوان اهرم فشار بهرهبرداري ميكند؛ هرچند نميدانم آيا او به مسائل كردهاي خارج از اسرائيل نيز توجه داشته يا نه، زيرا از عملكردهايش پيداست كه او مخالف كردهايتركيه است و با تركها براي سركوب آنها همكاري ميكند. هنوز موساد درباره انتشار توصيههاي ديويد كميخه به دولت اسرائيل پس از ديدارش از كردستان، در ارتباط با كردها، احتياط به خرج ميدهد. آيا شما از آن توصيهها آگاه بوديد؟ ديويد كميخه، در آوريل سال 1965(1344) كه به كردستان آمد، يكي از مسئولان عاليرتبه وزارت امور خارجه اسرائيل بود. در آن زمان لوي اشكول، نخست وزير وقت اسرائيل، او را به كردستان فرستاد و ديويد، دو روز در كردستان ماند و گفتوگوهايي طولاني با مرحوم ملامصطفي و فرزندان وي، ادريس و مسعود انجام داد. او براي حمايت از جنبش سياسي كردها، اشتياق نشان ميداد و از اسرائيل ميخواست از جنبش كردها در ايالات متحده و ديگر كشورها پشتيباني كند تا اين جنبش از توجه گسترده مجامع بينالمللي برخوردار شود، ولي سياست موساد به طور كامل با ديدگاه كميخه منطبق نبود، زيرا انديشه آنها بهرهبرداري از جنبش كردها براي ضربه زدن به ارتش عراق و نيز جلوگيري از گسترش دامنه اين جنبش بود. آنگونه كه پيداست پيشنهادهاي وي را نپسنديده است و از اين رو خواستار انتشار آنها نيست. كميخه يك انگليسي تبار روشنفكر است كه فرهنگ غربي دارد و به روشي ديگر درباره كردها سخن ميگويد. وي تنها يك بار از كردستان ديدن كرده و در خواست بارزاني را درباره ضرورت راهيابي به ايالات متحده تاييد كرد. پرسش: آيا مقامهاي اسرائيلي، مثلاً كميخه، به تازگي تلاش كردهاند كه با شما تماس بگيرند؟ محمود عثمان: از سال 1975(1354)، (شكست انقلاب كردها) روابط ما با اسرائيل قطع شد و هيچ گونه تماسي با آنها صورت نگرفت. من هم در اين باره تلاش نكردم، زيرا برقراري رابطه با اسرائيل را يك اشتباه استراتژيك ميدانم. البته، تلاشهايي از جانب آنها براي تماس با من، از طريق ميانجيها صورت گرفت، ولي من موافقت نكردم و پاسخ هم ندادم. برخي از آنها نيز كوشيدند با من ديدار كنند، ولي من به آنها مجال ندادم و بر اين باورم كه رهبران كرد نبايد رابطه با اسرائيل را تجديد كنند، زيرا ضرر اين تجديد رابطه، از سود آن بيشتر است؛ براي مثال، چند ماه پيش، كميخه از لندن ديدن كرد. گفتني است كه من 35 سال قبل، در آوريل 1965(1344) در كردستان با او ملاقات كردم و گمان ميكنم كه او اكنون به عنوان پژوهشگر در يكي از دانشگاههاي اسرائيل خدمت ميكند. او كه ميدانست من در لندن هستم، تلاش كرد با واسطه و به طرز مشخص توسط يك روزنامه نگار انگليسي با من ملاقات كند، ولي من با اين باور كه روابط ما و آنها سرابي بيش نيست، قاطعانه اين درخواست را رد كردم. پرسش: به جز كميخه، چه كسي تلاش كرده است با شما تماس بگيرد؟ محمود عثمان: [با لبخند] كردهايي در اروپا و ايالات متحده زندگي ميكنند كه بدون اينكه گذرنامههايشان مهمور شود، به اسرائيل سفر ميكنند. البته خودشان مايل نيستند گذرنامههايشان مهمور شود، زيرا آنان به كشورهاي عربي هم ميروند. آنها در اسرائيل برخي از اسرائيليها و كردها را ميبينند و در جلساتشان از ما ياد ميكنند. اسرائيليها نيز توسط آنان سلام و درودهاي خود را به ما ميرسانند، ولي ما به آنان پاسخ نميدهيم، زيرا نميخواهيم تماسهاي سياسي صورت گيرد. اگر به آنها اجازه ميداديم، امكان داشت ملاقاتي با اسحاق مردخاي، وزير دفاع اسرائيل انجام گيرد، ولي من اكنون يك شهروند عادي هستم، حزب يا نيرويي در اختيارم نيست و مستقل زندگي ميكنم، از اين رو، براي اسرائيليها سودي ندارم. پرسش: چندي پيش، كتابي در اسرائيل انتشار يافت كه از رابطه شما با آنها حكايت ميكند. ارزيابي شما از اين كتاب چيست؟ آيا مطالبي كه در آن درج شده است، درست است؟ محمود عثمان: در مجموع مطالب نوشته شده در اين كتاب درست است، ولي برخي چيزها درباره ما كردها درست نيست. كتاب، آميزهاي از دو مسئله اس
-
برخي نرمشها درباره جزاير سهگانه منجر به گستاخي برخي منابع سعودي شده و روزنامه «الجزيره» عربستان در تحليل تازهاي مدعي شد اهواز توسط انگليسيها به ايران فروخته شده است! به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب»، اين روزنامه چاپ رياض، روز دوشنبه در يادداشتي با ژست ضداستعماري و ضدانگليسي، با اشاره به اين ادعا نوشت: آيا نيروهاي استعمارگر حق دارند دولت ديگري را اشغال كرده و جزئي از زمينهاي دولت تحت استعمار خود را به دولت ديگري بفروشند؟ نويسنده ميافزايد: قانون به هيچ نيرويي اجازه نميدهد كه زميني را اشغال كرده يا به استعمار خويش درآورد و يا دولت ديگري وضع آن زمين را تغيير دهد. طبق قانون، تمام اقدامات استعمارگران و حاميان آنها كه باعث ميشود نيروهايي امور منطقهاي را اداره كنند يا دولتها را تغيير دهند، موقتي است و پس از استعمار، اقدامات باطل استعمارگران پايدار نميماند. همان گونه كه بسياري از نيروهاي سلطهجو بر زمينهايي تنها با اشغال و نيروي نظامي يا تباني و خريد سيطره پيدا كردند و آنها را جدا كردند. وي براي نمونه به سه جزيره ايران اشاره ميکند و ميگويد: جزاير سه گانه امارات عربي: تنب بزرگ و تنب كوچك و ابوموسي كه به گفته محمدعلي حسيني، سخنگوي وزارت خارجه ايران، در سال 1970، هنگامي كه انگليس ساحل خليج عربي! را همانند پادشاهي عمان و دولت امارات عربي و قطر و بحرين به استعمار گرفته بود، شاه ايران، رضا پهلوي، آنها را از انگليس خريد! نويسنده آنچنان ناشيانه جملاتي را به سخنگوي وزارت خارجه ايران نسبت ميدهد كه حتي نام شاه سابق ايران در سال ۱۹۷۰ را غلط عنوان ميكند. وي سپس ميافزايد: البته اين ادعا كه انگليس اين سه جزيره را به شاه ايران فروخته، پذيرفته نيست. چون انگليس حق ندارد جزئي از وطن و اراضي را كه حق تصرف در آن را ندارد، بفروشد و بنابراين ورثه شاه ايران و حكام ايراني نميخواهند موضوع بازگشت جزاير سهگانه امارات را به محاكم جهاني ارجاع دهند، حال آنكه دولت امارات عربي چنين خواستهاي دارد و حكم قانون هم در اين زمينه روشن است. اين نويسنده در ادامه ميگويد: سرپيچي حكومت ايران و عدم موافقت آن براي تحكيم دولتها، به خاطر ترس از سر باز كردن قضيه سيطره دولت ايران در عهد شاهنشاهي بر مناطق عربي ديگر مانند امارت «احواز»! است كه آن را هم انگليسيها به شاه ايران فروختند و امير آنها «شيخ خزعل» پس از يك مهماني كه در كشتي جنگي انگليسي برگزار شد، آن را تسليم كرد و تاريخ اين ماجرا دور نيست، همان زماني كه قبايل عربي مثل بني كعب پس از نيرنگ انگليسيها به اميرشان، خود را به ايران ضميمه كردند. نويسنده خيالپرداز در پايان نتيجه ميگيرد كه: پس آيا ايرانيان از اينكه قضيه جزاير سه گانه امارات در محاكم جهاني گشوده شود و نتيجه آن همانند قضيه عروبت بحرين به سود دولت امارات عربي رقم خورد، ميترسند؟ يا ميترسند قضيه سلطه بر شهر عربي «احواز»! باز شود و براي همين، ايران سرپيچي ميكند و به هر كسي كه براي اعاده حق خود همانند مطالبات دائمي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج عربي! تلاش كند، تهاجم ميكند؟ در حال حاضر انگيزه هاي سياسي سعودي ها، آنچنان آنان را از واقعيات دور كرده است كه حتي فرصت آن كه سري به تواريخ عمومي خودشان هم بزنند، ندارند. همه مي دانند كه وقتي حضرت محمد (ص) مبعوث شدند، نه تنها سواحل جنوبي خليج فارس زير سلطه ساساني ها بود، بلكه يمن هم زير سلطه ايرانيان بود. آن زمان عربها هيچ دولتي نداشتند. بعدها هم هميشه سواحل جنوبي خليج فارس و از جمله جزائر سهگانه زير نظر دولتي بود كه در ايران حكومت مي كرد. مثلا زمان آل بويه تمام منطقه سواحل از بصره تا بحرين و عمان زير نظر دولت آل بويه بود. در دورههاي بعد هم سلجوقي ها و دولتهاي محلي ايراني در شيراز و بهبهان بر آن ناحيه حكومت مي كردند. دولت مشعشعي هم كه دولتي ايراني و مستقر در شوشتر و دزفول بود، بر اين مناطق تا بصره تسلط داشت. زمان شاه اسماعيل دولت مشعشعي به دولت صفوي پيوست. جالب است بدانيم كه قرنها عربها حتي يك دولت محلي هم نداشتند و زير سلطه ايراني ها يا عثماني ها بودند. زماني كه عثماني ها به عراق آمدند، هيچ مرز مشخصي نبود. آنان با زور تلاش كردند اين منطقه را از تسلط ايران خارج كنند. قبل از عثماني ها قراقويونلوها و آق قويونلوها كه در تبريز دولت داشتند، حتي بغداد را هم زير نظر خود داشتند. در دوره ايلخانان هم بغداد پايتخت زمستاني آنها بود. زماني هم كه دولت عثماني مستقر شد، مرز ايران و عثماني كاملا معين بوده و هيچ گاه در هيچ زماني خوزستان از ايران جدا نبوده است. از ابتداي صفويه به اين سوي تقريبا مرزها مشخص شد. شيخ خزعل هم يك ايراني بود و خودش در خرمشهر بود. او رهبر يك قبيله محلي بود و زماني كه انگليسي ها آمدند و مثل حالا كه دولتهاي عربي را بازي مي دهند، روساي عشاير را هم بازي مي دانند هر يك از روساي قبايل ايراني در خوزستان تلاش مي كرد با آنها كنار بيايد. زماني انگليسي ها به اين نتيجه رسيدند كه رضاشاه را سر كار بياورند و بساط عشايري را برچينند. همين امر سبب شد تا آنها نه تنها خزعل را بلكه روساي بختياري و ديگران هم از ميدان بيرون كنند و همه چيز را به دست دولت مركزي دادند. معناي اين كار اين نبود كه مثلا اهواز به رضا شاه فروخته شده است. نويسنده نادان آن مقاله اصلا تاريخ نمي داند. حالا كه اينها در پرتو دولت امريكا و انگليس به نان و نوايي رسيدهاند فكر مي كنند ميتوان هر لاطائلي را به زبان جاري كرد. داستان اين حرفها مثل همان دروغ بزرگ خليج عربي است كه تا سه دهه قبل هرچه خودشان نقشه چاپ مي كردند خليج فارسي مي نوشتند، اما يك مرتبه شروع به تحريف كردند. آنها تنها بايد بدانند كه اگر همين آمريكا و بوش پدر به كمكشان نيامده بودند، صدام همه را بلعيده بود و فرصت اين اظهار نظرها را پيدا نميكردند. البته به نظر ميرسد وهابيون نژادپرست دلشان براي اعراب هم نميسوزد.والا چرا بايد روحاني محبوب عرب اهوازي را مقابل خانهاش به قتل ميرساندند؟ Baztab.com