IRGCAF

Members
  • تعداد محتوا

    137
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های IRGCAF

  1. در بین انواع منحصر بفرد سلاح و تجهیزات نظامی که توسط صنایع دفاعی روسیه تولید می شوند، سیستم های رآکتیو رگباری از جایگاه ویژه ای برخوردارند. در بین آنها، قویترین ماشین نظامی 300 میلیمتری "اسمرچ" (گردباد) است که گاهی وقت ها نیز نبیره "کاتیوشا" نامیده می شود. این یک واقعیت تاریخی است که روسیه در ساخت سلاح های آتشبار برتری جهانی دارد. اولین امتیاز اختراع در تاریخ 9 آپریل 1939 بخاطر "مکانیزه نمودن دستگاه شلیک مهمات موشکی با کالیبرهای مختلف" به مخترعین روسی "آندره کاستیکوف"، "ایوان گوای" و "واسیلی آبورینکوف" اعطا شده بود که سازندگان همان "خمپاره انداز رآکتیو" تحت عنوان "کاتیوشا" بودند که 14 جولای 1941 با یک شلیک، چندین ردیف از فاشیست ها به همراه سوخت، مهمات و تجهیزات آنان را در ایستگاه "اورش" نابود نموده و آن ها را با خاک یکسان کرد. نبیره کاتیوشا، یعنی "اسمرچ" در سال 1986 پدیدار شد و در سال 1989 در نیروی مسلح پذیرفته شد. در زمان میان این دو، سیستم هایی همچون "بی ام 13"، "بی ام 14"، "گراد" (تگرگ)، "اوراگان" (طوفان) و مدل های تغییر یافته آنها وجود داشتند. به گفته "نیکلای ماکاروفتز" دکترای علوم فنی و مدیر کل موسسه علمی-تولیدی "اسپلاو" در شهر تول و همچنین طراح و تولید کننده سیستم رآکتیو آتشبار، این سیستم ها در جهان از لحاظ محبوبیت جایگاه دوم را و آنهم تنها پس از اسلحه خودکار "کالاشنیکوف" به خود اختصاص داده اند. این مطلب نیاز به اثبات ندارد و حوادث اخیر در خاور نزدیک نیز گواه این هستند. اما حقیقتاً نمی بایست روسیه را مورد سرزنش قرار داد. مسئله در این است که سیستم آتشبار "گراد" را در تمام جهان تولید می کنند و می فروشند و در بیشتر آنها حتی بدون مجوز روسیه، و در حدود 15 کشور نیز بعنوان محصولی تقلبی وجود دارد. حتی به ارتش شوروی نیز که تقریباً 10 سال در افغانستان بود، با سیستم "گراد" شلیک می کردند، در صورتی که در خود اتحاد جماهیر شوروی تولید آنها مدت بسیاری بود که متوقف شده بود. کارخانه "اشتامپ" در شهر تول نیز نیز که 5% از تولیدات آن را سماورهای مشهور و 95% آن را زمانی سیستم های آتشبار تشکیل می دادند، در سال های 80 قرن گذشته، تولید و صادرات "گراد" به کشورهای خارجی را متوقف کرده بود. بدین ترتیب باید گفت که جهان جنگجو، مدت بسیاری است که بدون حضور ما هم از عهده کار بر می آید. هرچند محض حقیقت باید یادآور شد که "مدل پارتیزانی" این سلاح که مردم افغانستان و مجاهدین در این کشور توسط آن ارتش ما را مورد هدف قرار می دادند نیز در شهر تول "بنا به تصمیم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی برای کمک به کشور ویتنام که با متجاوز آمریکایی نبرد می کرد" ساخته شده بود و به دست آنان افتاده بود. اما داستان ما درباره این زمان های دور دست نیست. حال باید دید که تفاوت سیستم های آتشبار "اسمرچ" با مدل های قدیمی خود، یعنی سیستم های "گراد" و "اوراگان" و سیستم معروف آمریکایی MLRS چیست؟ در وهله اول، باید از برد و موثر بودن آن و نیز مساحت اصابت آن به نیروهای زنده و تجهیزات اشاره کرد. عملاً "اسمرچ" سلاحی با سطح کیفی جدیدی است که بطور چشمگیری از پیشنیان و همتاهای خارجی خود برتری دارد. اگر "گراد" 20 کیلومتر را نشانه می رود و مساحتی 4 هکتاری را پوشش می دهد، "اوراگان" به ترتیب 35 و 29 و سیستم آمریکایی MLRS 30 و 33 را، باید گفت که برد شلیک "اسمرچ" 12 موشکی، برابر با 20-70 کیلومتر است و در برخی از مدل های تغییر یافته آن تا 100 کیلومتر و مساحتی برابر با 67 هکتار و یا 672 هزار متر مربع را مورد هدف قرار می دهد. در موشک "اسمرچ" که وزن آن 800 کیلوگرم می باشد، 280 کیلوگرم را مهمات تشکیل می دهد (کارشناسان تایید می کنند که این نیز تناسبی منحصر بفرد است). در شاسی موشک 72 ذخیره مهماتی وجود دارد که وزن هر یک 2 کیلوگرم است. دقت و شلیک رگباری "اسمرچ" در مقایسه با "گراد" و "اوراگان" دو- سه برابر افزایش داده شده است. برای آماده سازی آن به جنگ و هدفگیری تنها به سه دقیقه زمان نیاز است و برای شلیک کامل 38 ثانیه. این نیز زمانی منحصر بفرد است. تا دشمن کشف کند که از کدام طرف به مقر و تجهیزات نظامی او شلیک شده، چه کسی گردباد فلزی بر فراز سرش فرود آورده، دستگاه سرد خواهد شد. مسلم است "اسمرچ" را که تنها در شهر تول نساختند. در ساخت این قویترین دستگاه آتشبار با کالیبر 300 میلیمتری، 20 سازمان همت گماشته اند. طبق اطلاعاتی که من در دست دارم، "اسمرچ" در خارج از روسیه تنها به هند و کویت عرضه شده است. مجوز ساخت آن را نیز نه به کسی داده ایم و نه فروخته ایم. در مرزهای اسرائیل نیز وجود ندارد. اما اگر کسی ناگهان آن را کشف کند، باید بداند که مسکو هیچ ارتباطی بدین مسئله ندارد. این نیز همچون "گراد" در خاور نزدیک، تقلبی است. نووستی
  2. آنتونف 140 یک هواپیمای مسافربری منطقه ای با قابلیت حمل 52 مسافر می باشد که برای جانشینی هواپیمای آنتونوف 24 توسعه یافته است.آنتونف ساخت و توسعه An-140 را در سال 1993 اعلام کرد. اولین نمونه An-140 در 6 ژوئن 1997 ساخته شد و در 17 سپتامبر همان سال اولین پرواز خود را به انجام رسانید. دومین نمونه پروازی این هواپینا در سال 1998 کامل شد و اولین هواپیمای استاندارد آنتونف 140 در سال 1999 به پرواز در آمد.این هواپیما براساس گواهینامه های هوانوردی ایالات متحده و اروپا و همچنین روسیه تدارک دیده شده است. نسخه اصلی An-140 از دو موتور Al-30 ساخت شرکت موتور سیچ که هرکدام قدرتی برابر 1839 کیلووات را تولید میکنند بهره می گیرد حال آنکه موتور PW127A ساخت شرکت پرات اند ویتنی با قدرت 1864 کیلو وات نیز قابل انتخاب می باشد. کابین هواپیما قابلیت جا دادن 52 نفر را در ردیف های 4 تایی دارد. در عقب مسافران به عنوان پله های یکپارچه می باشد در حالیکه در سمت راست جلویی اجازه حمل بار و محموله را می دهد. قسمت عقب کابین به آشپزخانه و قسمت قراردادن کت و دستشویی اختصاص داده شده است. ساخت نمونه اصلی آغازین An-140 در سال 2003 با An-140-100 جایگزین شد که دارای پهنای بال بیشتر و برد بیشتر (300 کیلومتر) نسبت به An-140 می باشد.در آینده نسخه های دیگری مانندAn-140T که نوع بارکش آن خواهد بود که دارای در بزرگتر در قسمت عقب می باشد ؛ An-140 VIP که مخصوص حمل اشخاص مهم می باشد ؛ An-140 MP که مخصوص گشت دریایی خواهد بود.در سال 1996 Antonov با هسا توافقنامه ای را امضا کرد که در آن اجازه ساخت An-140 را در ایران با نام ایران 140 فراز می دهد. نمونه های اولیه ایران 140 با قطعات تامینی از Antonov ساخته خواهد شد که در نمونه های بعد با ارتقا هواپیماها به استانداردهای مربوط به ایران همراه خواهند شد.ایران 140 حداکثر دارای سرعت 575 کیلومتر بر ساعت خواهد بود. برد با 52 مسافر 2100 کیلومتر می باشد ؛ برد با 6000 کیلوگرم محموله و با سرعت 520 کیلومتر بر ساعت ( سرعت اقتصادی) ، 900 کیلومتر می باشد.حداکثر وزن برخاست ایران 140 ، 19.150 کیلوگرم می باشد. [align=center][/align] مشخصات ایران ۱۴۰ پیشرانه دو موتور با قدرت 2500 اسب بخار TV3-117VMA-SB2 حداکثر ظرفیت بار 6000 کیلوگرم ظرفیت مسافر 52 مسافر سرعت گشتزنی 520 تا 575 کیلومتر بر ساعت سقف پرواز 7200 متر برد عملیاتی 2100 کیلومتر با 52 مسافر، 3700 کیلومتر با 33 مسافر مسافت باند لازم 1350 متر خدمه پروازی 2 همراه پرواز 1 tebyan.net
  3. موشک هوایی کوتاهبردPl_7 توسط کارخانه ی موتور هوایی ژوژ و توسعه یافته و در واقع نمونه ی مهندسی معکوس از موشک فرانسوی ماژیک R550می باشد و توسعه موشک از سال 1982 شروع و نخستین شلیک آزمایشی آن در اواخر سال 1984 انجام شد.تولید رسمی از این موشک در سال 1987آغاز گردید. بر اساس ادعای چینی ها موشکPl_7دارای قدرت مانور بالا توانایی جست و جو خودکار هدف دستیابی به هدف آشیانه و همچنین قابلیت شلیک دور برد (خارج از میدان دید) می باشد اما امکان دارد که یک جست و جو گر مادونه قرمز که در داخل چین توسعه یافته است نیز بر روی موشک نصب شده است که کارایی پایی تری نسبت به موشک ماژیک دارد . به علاوه این موشک فاقد توانایی حمله از زوایای مختلف می باشد. اگر چه مدل های صادراتی هواپیمای تهاجمی F_7M ملقب به ایگارد و A_5C; ملقب به فانتان در نمایش های حامل این موشک بودند. اما هیچ نشانه ای مبنی بر ورود به خدمت این موشک در نیروی هوایی ارتش چین وجود ندارد. مشخصات طول موشک:5/2متر قطر مشک:157/0 وزن در هنگام شلیک:90کیلوگرم سرجنگی:12کیلوگرم محترقه شدید نیروی محرکه :یک موتور راکتی با سوخت جامد سرعت:2ماخ محدوده G: G 35 برد:5/0تا14کیلومتر هدایت مادونه قرمز از نوع ردگیر قسمت عقبی ماهنامه صنایع هوایی
  4. پرواز با فلاگر : میگ – 23 برای حدود دو دهه ستون فقرات نیروی هوایی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای پیمان شوروی سابق را تشکیل می داد . طرح کلی میگ -23 از نظر آیرودینامیکی همانند سوخو -24 ولی کوچکتر بوده و از تنها نیمی از نیروی کشش جنگنده سوخو برخوردار است . بال متحرک نیروی برا ی فراوانی در هنگام برخاستن و گشت زنی با محموله سوخت و سلاح برای هواپیما تامین می نماید . امروزه جنگنده های میگ -29 و سوخو -27 در حال جایگزین شدن با فلاگر 26 ساله می باشند . ولی با وجود اینکه میگ – 23 از نیروی هوایی روسیه خارج می شود در بیش از بیست نیروی هوایی دیگر در سراسر جهان به خدمت مشغول است . چندی پیش برای نخستین بار یک خلبان غیر نظامی آمریکایی با این جنگنده پروازی داشت . وی دارای 850 ساعت پرواز بر روی هواپیماهای غیر نظامی و همچنین 250 سورتی با بیش از 30 نوع مختلف هواپیمای نظامی از جمله سوخو -27 می باشد . بنجامین لمبت نخستین خلبان آمریکایی بود که با جنگنده میگ -23 پرواز کرد . شرح پرواز لمبت با میگ – 23 را از قول وی می خوانیم : آماده شدن برای پرواز،پس از پیدا کردن هواپیمای دو نفره mig-23ubمورد نظر (ub مخفف دو کلمه روسی به معنی آموزش – رزمی ) در میان دیگر جنگنده های پارک شده در کنار باند با کمک ولادیمر گوربانف خلبان آزمایشگر میکویان و همراه من در این پرواز در کابین جلوی کروکدیل ( نامی که خلبانان روس بر روی میگ -23 نهادند ) قرار گرفتم . در ابتدا گربانف بطور کامل سیستمها و نشاندهنده ها و موقعیت محلی را برایم تشریح نمود . از آنجایی که مانورهای اصلی آیروباتیک و آزمایش هواپیما به فرازمین در پرواز گنجانده شده بود گربانف ترجیح داد تا به منظور صرفه جویی در سوخت عمل برخاستن بدون یاری پس سوز انجام گیرد . هواپیمایی که قرار بود با آن پرواز کنیم به تانکهای خارجی سوخت مجهز نبود . کابین اضافه شده در مدل ub نیز به نوبه خود در کاهش ذخیره سوخت مؤثر است . بر طبق برنامه قرار شد با پرواز بسوی منطقه اجرای مانور حدود 15 دقیقه عملکرد پیشرفته فرامین را آزمایش کرده سپس در صورت باقی ماندن سوخت کافی برای اجرای چند مانور مشخص به ژوکفسکی باز گردیم . سرعت های هوایی در مشکلترین مانورهای میگ – 23 و پرواز در داخل محدوده ترافیک فرودگاه کمابیش مشابه جنگنده آمریکایی f-4 بنظر می رسید . اگرچه در هنگام تقرب میگ – 23 به سرعت بیشتری نیاز دارد زیرا فاقد سیستم کنترل لایه مرزی می باشد . کلید های مربوط به ناوبری مخابرات و استارت موتور تنها در کابین جلو قرار دارند . صندلی پرتاب شونده راکتی km-1 یک نسل قدیمی تر از صندلی استاندارد کنونی یعنی k-36d می باشد . یک تفاوت مهم میان دو نوع صندلی این است که صندلی میگ -23 دارای دستگیره های پران فشار دهید و سپس بکشید می باشد . در حالی که دستگیذه های k-36d تک حرکتی می باشند . بگفته گربانف برای پرتاب کردن صندلی باید دسته ها را با نیروی حدود 20 کیلوگرنم کشید . سیستم نجات mig-23ub دارای قابلیت پرتاب انتخابی است که برای پرواز ما در وضعیت کنترل از کابین عقب قرار گرفته بود یعنی گوربانف می توانست در شرایط اضطراری و لزوم ترک فوری هواپیما صندلی پرتاب شونده مرا بکار اندازد . آشنایی با کابین همچون دیگر جنگنده های هم عصر ساخت شوروی داخل کابین شلوغ میگ-23 برنگ فیروزه ای درآمده است . دسته گاز بر روی دیواره کناری سمت چپ قرار دارد . دگمه های ارتباط رادیوییVHF مکالمه داخل کابین ics و کلید سرعت گیر هوایی بر روی دسته گاز قرار گرفته اند . هواپیما فاقد امکان ارتباط دایمی با میکروفون hot-mike می باشد .به این معنی که می بایست برای هر بار صحبت با گربانف دگمه ics را فشار دهیم . درست در پشت دسته گاز بر روی صفحه کناری سمت چپ سه دگمه انتخاب وضعیت فلپ برای سه حالت برخاستن، پرواز و فرود قرار گرفته اند. وضعیت 16 درجه برای هنگام برخاستن و فرود انتخاب می گردد. زاویه 45 درجه برای مانورهای معمول و زاویه 72 درجه برای پرواز با سرعت زیاد بکار می رود اعمال وضعیت 72 درجه مستلزم حداقل سرعت هوایی 325 نات (600 کیلومتر در ساعت ) می باشد . درست در سمت چپ دسته باز و بسته کننده چرخ فرود یک کلید مشخص شده با حروف روسی mrk (بمعنی مکانیزم گردش چرخ ) برای انتخاب انحراف با بازده کم و یا زیاد سیستم هدایت چرخ دماغه قرار گرفته است . این کلید پیش از شروع عمل تاکسی می بایست کشیده شده و درست پیش از برخاستن مجددا به جای خود باز کردد. صفحه آلات دقیق مشابه دیگر جنگنده های روسی هم عصر میگ -23 می باشد . در مرکز صفحه روبروی خلبان یک خط سفید عمودی وضعیت قرار گیری دسته کنترل توسط خلبان برای خنثی سازی ورودی شهپر زا مشخص می سازد. نشاندهنده موقعیت adi مانند دیگر هواپیماهای روسی نسبت به زمین موازنه شده است . در هواپیماهای غربی این نشاندهنده نسبت به هواپیما موازنه می گردد. این نشاندهنده همانند میگ -29 دارای یک استوانه می باشد که برای نشان دادن وضعیت هواپیما حول محور عرضی در یک سطح عمودی گردش می کند همچنین یک نشانه چداگانه برای تعیین زاویه گردش همراه با غلت bank تا 360 درجه گردش می کند . خلبان باید این دو نشانه را در ذهن خود با یکدیگر ادغام نماید تا بتواند یک تصویر کامل از وضعیت خود بدست آورد . پیشتر این اختلاف در هنگام پرواز با میگ-29 برایم گیج کننده بود ولی پس از کسب تجربه در شبیه ساز پرواز و پرواز بر روی سوخو-27 به سرعت به آن عادت کردم _همچنان که وضعیت ما در میگ -23 حول محور عرضی به حالت عمودی نزدیک می گردید دریا فتم که نشاند هنده زاویه گردش همراه با غلت این وسیله دقیق تر از نشاندهنده های موقعیت استاندارد غربی عمل میکند_. همچون میگ -29، فلاگر به یک نشان دهنده مشترک زاویه حمله (AOA ) وشتاب سنج مجهز شده است میزان " " در سمت راست (AOA ) در سمت چپ به نمایش در می اید گر بانف به من گفت که فلپهای زاویه حمله میگ-23 در سرعت های کم قابل اعتماد نبوده و من می بایست با سرعت معین شده وی پرواز می کردم . هنگام تکمیل لیست بازرسی پیش از پرواز مکانیزم حرکت بال به همراه فلپهای لبه حمله و فرار باز را با بستن آن تا 72 درجه آزمایش نمودیم گربا نف دسته گاز را باز کرده وآنرا در حالت"خلاص بر روی زمین " قرار دارد اطمینان حاصل نمودم که دسته باز وبسته کننده چرخ در حالت پایین ودسته باز کننده اضطراری چرخ وکلید MRK در حالت در گیر قرار گرفتند کلیدهای ناوبری /مخابرات کابین جلو بر روی دیواره کناری سمت راست از پیش بوسیله تکنسین زمینی در وضعیت های لازم قرار گرفته بودند گربانف تمامی مکالمات رادیویی را از کابین عقب هدایت می کرد در بیشتر جنگنده های شوروی سابق هواپیما تنها به کانالهای از پیش تعین شده مخابرات صدایی VIIF مجهز میباشد پس از تامین نیروی برق خارجی گربانف دگمه میکروفن خود را برای بازرسی سیستم ارتباطی داخل کابین فشرد . کاناپیها پایین آورده و قفل شدند و گربانف از برج درخواست اجازه نموده تا موتور را روشن نماید استارت خزیدن برخاستن پس از دریافت اجازه از برج گربانف به من اجازه داد تا دگمه روشن کردن موتور را بفشارم . با قرار گرفتن دسته گاز در وضعیت خلاص بر روی زمین مراحل استارت خود کار موتور R-27 آغاز گردید . به سرعت افزایش میزان گردش موتور را بر روی سرعت سنج محور موتور خود مشا هده نمودیم . دیگر نشانه ها حاکی از یک برخاستن خوب بودند. گربانف مکانیزم باز وبسته شدن بالها را بازرسی نمود و از طریق تکنسین زمینی از تغییر صحیح وضعیت بال مطمئن گردید. بالها را بطور کامل تا 16 درجه باز کرد. پس از انتخاب وضعیت برخاستن فلپها کلید MRK را بکار انداختم وسپس گربانف هدایت پذیری چرخ دماغه را آزمایش نمود. بدنبال تکمیل تمامی بازرسیها واجازه تاکسی کردن گربانف ترمزها راآزاد کرده برای به حرکت درآوردن هواپیما به توان موتور افزود وسپس همچنان که هواپیمارا از ایستگاه به سمت تاکسی وی هدایت می کرد گاز را دوباره در وضعیت خلاص شدن قراردارد و پس از متوازن شدن هواپیما برای باقی پرواز هدایت آن رابه من سپرد . هواپیما را بسوی باندشماره 12 باند اصلی در ژوکوفسکی هدایت نمودم.از همین باند بود که میگ -23 در 10 آوریل 1967 نخستین پرواز خود را به خلبانی الکساندر فدوتف انجام داد.اجازه پرواز صادر شد. دسته گاز را برای بازرسی نهایی موتور در 100% قرار دادم . به اطلاع گربانف رساندم که در کابین جلو همه چیز درست به نظر می رسد و من آماده پرواز هستم . او سپس ترمز ها را آزاد کرد و من همچنان که هواپیما شروع به شتاب گرفتن کرد هدایت آن را بر عهده گرفتم. نگا هداری هواپیما در وسط باند همچنان که سرعت هوایی افزایش می یافت به هیچ گونه تلاش اضافی نیاز نداشت . دسته هدایت هواپیما را دوباره در 125 نات قرار دادم و اجازه دادم تا فلاگر در 135 نات در موقعیت برخاستن قرار گیرد . دماغه هواپیما را تا هنگامیکه با سرعت 140 تا 143 نات به هوا برخاستم با زاویه 10 درجه روبه بالا نگاه داشتم . همزمان با اوجگیری هواپیما دسته باز و بسته کردن چرخها را بالا کشیدم و گربانف فلپها را در وضعیت پرواز مستقیم قرار داد . سایت نشانه روی چشمی توپ از این هواپیما برداشته شده بود . بنابراین دید روبروی من مانعی نداشت . پس از برخاستن هواپیما گربانف از من خواست تا 20 درجه به چپ گردش کرده و با سرعت 325 نات و توان 100 % اوج بگیرم . سپس مرا دوباره کمی بسمت راست هدایت نمود تا بتوانم در مسیر منطقه مانور در محدوده یک rsbn دوربرد (دستگاه کمک ناوبری هوایی روسی ) قرار گیرم . برج کنترل پرواز ، محدوده ارتفاع 10000 تا 30000 پا ( 3000 تا 9000متر ) را در داخل منطقه مانور در اختیار ما قرار دهد . سپس گربانف به من اجازه داد تا هواپیما را به میل خود مانور دهم . همچون نوع دو نفره سوخو – 27 جنگنده MIG-23 دارای امکان قفل کردن پس سوز می باشد بدین ترتیب که می توان پس سوز را از کابین جلو و یا عقب ولی نه از هر دو بطور همزمان روشن نمود . در این پرواز کنترل پس سوز برعهده گربانف بود . پس از رسیدن به منطقه مانور یک رشته مانورهای آیروباتیکی را از ارتفاع حدود 16000 پایی آغاز نمودم . گردش های 360 درجه ای سریع و افقی به چپ و راست ،دو لوپ،یک مانور اوجگیری و گردش به پشت هدف، چند غلت بوسیله شهپر،بدنبال آن یک غلت و گردش به سمت چپ،یک مانور ایملمن. در طی این رشته مانورها زاویه بال میگ -23 در 45 درجه نگاه داشته شد . این وضعیت را گربانف همچنانکه ما تا سطح سرعت 325 نات شتاب می گرفتیم انتخاب کرده بود . تمامی مانورهای عمودی (لوپها و ایملمن ) در سرعت 485 نات آغاز می شدند . این سریعترین سرعت هوایی بود که من در طی پرواز تجربه کرده بودم . یکی از مشخص ترین محدودیتهای هواپیما در هنگام غلتیدن برای گردش محدودیت میدان دید از داخل کابین است . همچنین پهنای زیاد قاب کاناپی تا حدود بالای سطح شانه حالت در گودی قرار گرفتن را در انسان تداعی می کند . مانور لوپ با توان نظامی (حداکثر نیروی کشش سرد موتور بدون روشن کردن پس سوز ) در سرعت 485 نات آغاز گردید . در شروع گربانف یک اوجگیری با شتاب 5 گرم را توصیه نمود . نشاندهنده زاویه حمله در 18 درجه با یک خط قرمز مشخص شده بود . همچنان که با سرعت 215 نات وارد بالاترین بخش لوپ شدیم متوجه شدم که عقربه نشاندهنده کمی از خط قرمز عبور کرده است . اگرچه هواپیما هیچ گونه حساسیتی به لرزشهای بال و دماغه نشان نمی داد . بخش انتهایی لوپ را به همراه کمی افزایش g و در همان حدود ارتفاع آغاز لوپ برای بدست آوردن مجدد حالت افقی ادامه دادیم . میگ -23 در زاویه های حمله بالا تا حدی ناسازگار شده و به شیرجه مارپیچی تمایل پیدا می کند . مانور () به سمت چپ ( یک مانور صعودی سریع برای بدست آوردن ارتفاع ) یک بار دیگر حوزه دید محدود میگ -23 را هویدا ساخت زیرا برای یافتن افق خارجی مجبور شدم سر خود را به میزان زیادی به سمت عقب ببرم . محدودیت مشابهی را در طی مانور () (یک گردش سریع 135 درجه با حداکثر توان موتور و دماغه به سمت پایین برای تغییر جهت به میزان 180 درجه ) نیز احساس نمودم . این مانور در توان نظامی سرعت 430 نات و زاویه 45 درجه بالها اجرا می گردد. پس از بدست آوردن زاویه گردش همراه با غلت مورد نظر یک گردش سریع انجام دادم . در این حالت هواپیما حداکثر ضریب برا را ایجاد می نماید . در طی این گردش 5/5 g شتاب بر هواپیما وارد گردید . این بالاترین میزان بار g در طی پرواز من بود . در طی این مانور برگشت هواپیما مقدار زیادی ارتفاع از دست داد . این خود گواهی بود بر این که میگ -23 یک نسل عقب تر از میگ -29 و سوخو -27 می باشد . واکنش کند هواپیما به فرمانها در مانور غلت با شهپر به سمت چپ در مقایسه با چنگنده هایی که پیشتر با آنها پرواز کرده بودم محسوس بود . همچون میگ -29 و سوخو – 27 برای کسب میزان غلتش مورد نظر میزان قابل توجهی جابجایی عرضی دسته فرمان مورد نیاز بود . مانور نهایی من یک گردش ایملمن بود . مجددا در توان نظامی تا سرعت 485 نات بر شتاب افزوده و یک اوجگیری با 5 گرم را آغاز نمودم . این بار همچنان که بطور عمودی اوج می گرفتم گربانف چند ثانیه ای پس سوز را روشن نمود تلفیقی مناسب از شهپر و سکان عمودی متحرک بازگشتی آرام را به وضعیت افقی بدنبال آورد . با توجه به کمتر از 2000لیتر ( پرواز با حدود 4500 لیتر سوخت آغاز گردید ) گربانف یادآوری کرد که زمان بازگشت به ژوکفسکی فرا رسیده است . پس از تعیین مسیر بازگشت بوسیله سوزن () گربانف با تقرب ژوکفسکی تماس گرفته اجازه بازگشت به پایگاه را خواستار گردید . برج کنترل ژوکفسکی نخست اجازه کاهش ارتفاع به 5000 پا سپس 3000 پا و در نهایت به صلاحدید خلبان یک تقرب چشمی به باند شماره 30 را صادر نمود گربانف پیشتر از من خواسته بود تا برای تقرب سرعت 190 نات را حفظ نمایم فرودگاه به هیچ گونه نشاندهنده زاویه گلاید اسلوپ برای تقرب چشمی نسبت به افق که قادر به ردگیری آن باشم مجهز نبود بنابراین آنچه را که یک گلاید اسلوب 3 درجه ای به نظر می آمد حفظ نمودم و براحتی هواپیما را به انتهای باند هدایت نمودم . گربانف می توانست تقرب مرا از طریق یک پریسکوپ بر بالای کاناپی عقب که همزمان با باز شدن چرخها به طور خودکار باز می شود کنترل کند پیش از آن در طی مراحل بازگشت به پایگاه گربانف بالها را بطور کامل تا موقعیت 16 درجه باز نمود .وی همچنین به یادم آورد تا پیش از بخش نهایی فرود ( فاینال ) چرخها را باز نمایم . عملکرد هواپیما در مرحله تقرب بسیار انعطاف ناپذیر بود . از روی آستانه باند عبور کرده و بتدریج دسته گاز را به میزان کمترین سرعت گردش موتور در پرواز برای فرود باز گرداندم . میگ -23 به آرامی 300 متر پس از ابتدای باند بر زمین نشست . چرخهای اصلی فرود که به داخل بدنه باریک هواپیما جمع می شوند از یکدیگر فاصله زیادی دارند چنین حالتی تماس با ثباتی را با زمین فراهم می آورد . فرود آوردن هواپیما برای من بسیار آسان بود . چرخ دماغه پس از تماس چرخها ی اصلی تقریبا فورا بر زمین نشست . میگ -23 به یک چتر فرود به مساحت 21 متر مربع در محفظه دم خود مجهز است . اگر چه به خاطر طول زیاد باند اصلی ژوکفسکی بیش از 45000 متر نیازی به بکار گیری آن نبود . گربانف تا هنگامیکه با سرعت از نیمه باند گذشتیم چند بار ترمز ها را لمس کرد مجددا کلید () را به کار انداختم هواپیما را به سوی تاکسی وی گرداندم . موجودی سوخت در هنگام فرود کمتر از 1000 لیتر بود . چنین مقداری حداقل سوخت فرود معمول برای میگ – 23 بشمار می آید . زمان صرف شده از هنگام روشن شدن تا خاموش شدن موتور ها 45 دقیقه بود که حدود 30 دقیقه از این مدت در آسمان سپری گردید . نکات جالب توجه اگرچه من با یک جنگنده در حال خروج از رده عملیاتی پرواز نمودم از آنجایی که این بار از کابین جلو هدایت هواپیما را در دست داشتم تجربه ای بسیار سازنده تر از پرواز با میگ -29 یا سوخو -27 بدنبال داشت . دیدگاه کلی من این است که این هواپیما از نظر کابین و پاسخ به کنترلها نمونه ای از نسل خویش می باشد احساس پرواز با میگ -23 برای من یادآور چیزی میان پاناویاتورنادور و F-4 می باشد . فلاگر هواپیمایی است با کارایی بالا در واقع این جنگنده حداکثر سرعت مستقیمی فراتر از میگ -29 دارد با وجود این نمی توان آنرا چابک به شمار آورد. نیروی اعمال شده بر استیک در هر دو مانور تاب و غلت کمی بیشتر از فانتوم و تورنادو به نظر می رسد و میزان گردش آن بین f-4 و تورنادو قرا می گیرد . حتی امروزه خلبانان روسی که به جنگنده های پیشرفته تر میگ -29 و سوخو -27 منتقل شده اند از هواپیمای پیشین خود به نیکی یاد می کنند . مجله صنایع هوایی
  5. [align=center][/align] Rooivalk جديدترين نسل از هليكوپترهاي تهاجمي كمپاني Denel Aviation آفريقاي جنوبي بوده كه دوازده فروند گونه AH-2A آن توسط نيروي هوايي آن كشور نيز سفارش داده شده است.اولين فروند از اين هليكوپترها در جولاي سال 1999 به اسكادران شانزدهم مستقر در پايگاه نيروي هوايي Bloemspruit تحويل داده شد.البته هليكوپترهاي تحويل داده شده هنوز مجهز به موشكهاي ضد تانك Mokopa ZT-6 نشده اند كه تركيب نهايي تسليحات اين پرنده ها است.سفارش قطعي اين موشكها در مارس 2004 داده شده است.Rooivalkها نقش قابل توجهي در عمليات حافظ صلح سازمان ملل ٬ كه كشور آفريقاي جنوبي تا حد زيادي با آن در گير بوده ٬ دارند. اين هليكوپترها بالاخره در اواخر سال 2005 به توانايي هاي عملياتي اوليه (IOC) دست يافتند.ناگفته نماند احتمال دارد نيروي دفاعي مالزي در صورت تامين بودجه ٬ اين هليكوپتر را در اسكادران هاي خود به كار گيرد. كاكپيت خدمه اين هليكوپتر در كاكپيت به صورت پشت سر هم قرار ميگيرند و مانند بيشتر ديگر هليكوپترهاي تهاجمي خلبان در كاكپيت عقب كمي بالاتر و افسر تسليحات (WSO) در كاكپيت جلو جاي دارد.هردو كاكپيت مجهز به صندليهاي ضد زره مقاوم در برابر برخورد و همچنين سيستم HOCAS يا دستها روي اهرم جمعي و دسته فرمان مي باشند. سايت نمايشگر نصب شده روي كلاه خلبان و كمك خلبان ساخت تالس ٬ اطلاعات پرواز سينه مال (NOE) را براي خدمه فراهم مي سازد. همچنين اين سيستم قابليت يكپارچه شدن با تسليحاتي مانند توپ گردنده و سرجستجوگر موشكهاي هوا به هوا را نيز دارد بطوريكه نگاه خدمه براي قفل شدن هدف كافي است. قابل ذكر است اين هليكوپتر مجهز به واضح كننده تصوير نسل چهارم يكپارچه شده با جلونگر فروسرخ FLIR است كه فقط با انتخاب يك كليد از حالت روز به حالت شب تغيير مي يابد. مهمتر از همه Rooivalk داراي سازه مقاوم در برابر برخورد و طراحي بدنه پنهانكار يا علاءم راداري ٬ فروسرخ و صوتي كم است. تسليحات Rooivalk توانايي حمل گستره وسيعي از سلاح ها را براي ماموريتهاي مختلف دارا بوده كه شامل موشكهاي ضد زره و ضد هليكوپتر و همچنين تسليحات سركوب زميني مي باشد.اين هليكوپتر همچنين قابليت درگيري با اهداف چندگانه در برد كوتاه و دور را با به كارگيري توپ نصب شده در دماغه و تسليحات زير بالهاي خود دارد.قابل توجه است توپ بيست ميليمتري گازي با تغذيه دوتايي F2 نيز امكان شليك 740 تير در دقيقه را با سرعت دهانه 1100 متر بر ثانيه فراهم مي سازد كه به همين منظور دو منبع تغذيه 700 تير آماده به شليك را در خود جاي ميدهد.اين توپ سرعت چرخشي برابر با نود درجه در ثانيه دارد.سلاح اصلي هليكوپتر تهاجمي Rooivalk موشك ضد زره دوربرد Mokopa ( با برد 5/8 كيليمتر ) بوده كه توسط بخش Kentron كمپاني Denelساخته شده است.موشك Mokopa مجهز به جستجوگر نيمه فعال ليزري با سر جنگي پشت سر هم دوتايي است. اين هليكوپتر همچنين توانايي شليك موشك هاي Hellfire و HOT3 را نيز دارا مي باشد.هليكوپتر Rooivalk چهار موشك هوا به هواي V3CDarter ساخت MBDAMistral يا Denel Aerospace System را با خود حمل ميكند. موشك V3C Darter مجهز به جستجوگر فروسرخ با سايت نصب شده در كلاه خلبان براي تشخيص هدف است.موشك Mistral نيز كه توسط نيروي هوايي آفريقاي جنوبي انتخاب شده داراي جستجوگر با برد 6 كيلومتر است. اين هليكوپتر همچنين توانايي حمل شليك 70 راكت FFAR ساخت كمپاني بلژيكي Forges de Zeebrugge با قابليت انتخاب انواع سرهاي جنگي بسته به نوع هدف را دارد. [align=center][/align] اقدامات متقابل مجموعه جنگ الكترونيك هليكوپتر تهاجمي Rooivalk بطور كامل با مجموعه ي خود پشتيبان جنگ الكترونيك (HEWSPS) يكپارچه شده است كه شامل هشداردهنده هاي راداري ٬ ليزري و سيستم پخش كننده اقدامات متقابل است. اين سيستم قابليت برنامه ريزي در پرواز را داشته و همچنين در حين پرواز امكان سازگاري براي هماهنگ شدن با تهديدات دشمن در محدوده ي عملياتي را نيز دارد.هشدار دهنده راداري اين هليكوپتر با توانايي كشف راداري فراتر از برد ERP ( حاصلضرب انرژي ورودي و بهره ي انرژي آنتن) پايين/ پالس داپر ٬ محدوده فركانسي فوق گسترده ٬ هندلينگ پالس با چگالي بالا و اندازه گير فركانس داخلي سريع ٬ مي باشد و همچنين هشدار دهنده ليزري محدوده فركانسي ليزري گسترده اي براي كشف ٬ نمايش ٬ مسافت يابي ٬ تشخيص و تهديدات موشكهاي هدايت شونده ي ليزري دارد. سيتم پخش اقدامات متقابل نيز داراي حالت هاي دستي ٬ نيمه خودكار و تمام خودكار بوده و توسط خشابهاي Chaff و Flare شارژ مي شود. هدايت شليك و ديده باني كشف ٬ هدف يابي و همچنين رديابي هدف توسط سايت (TDATS) نصب شده در دماغه هليكوپتر انجام مي شود كه اين سايت مجهز به يك حساسه ي تلويزيوني سطح پايين ٬ حساسه ي جلونگر فروسرخ (FLIR) ٬ ردياب خودكار ٬ مسافت ياب و نشانه گذار ليزري مي باشد. ناوبري و ارتباطات هليكوپتر تهاجمي Rooivalk به مجموعه ناوبري پيشرفته اي مجهز شده است كه شامل حساسه سرعت راداري داپلر ٬ سيستم مكانياب GPS هشت كاناله ساخت تالس و واحد حساسه سمت و همچنين واحد داده هاي هوايي مي باشند. مجموعه ارتباطات نيز شامل دو فرستنده گيرنده راديويي VHF/UHF با پردازش گر پيام هاي صوتي به صورت كدهاي ديجيتالي FM و AM ٬ يك راديوي فركانس بالا با هوپينگ فركانس ٬ كانال صوتي و داده اي ايمن و نيز يك ترانسپوندر IFF است. ماهنامه نوآور
  6. پاورز به اتهام جاسوسي عليه امنيت ملي جماهير شوروي براي آمريكا به ۳ سال زندان و ۶ سال كار اجباري محكوم شد اما پس از ۹ ماه در زندان با جاسوس حرفه اي شوروي در آمريكا به نام كلنل رودلف ايوانويچ بل مبادله شد. چند روزي بيش نيست كه به پرواز در آوردن هواپيماي جاسوسي U-2 بر فراز بغداد به مشاجره اي سخت بين هانس بليكس، رئيس گروه بازرسان خلع سلاح سازمان ملل در عراق با مشاوران نظامي صدام حسين تبديل شده است. آمريكا هواپيماي جاسوسي U-2 را كه بر آن لقب «اژدها خانم» گذاشته را بارها در آسمان عراق به پرواز در آورده است، اما اين بار همراه با حضور بازرسان سازمان ملل متحد در عراق درخواست مجوز از دولت عراق كرده تا به بهانه همكاري با بازرسان سازمان ملل، اژدها خانم را به عمليات تجسسي موفقيت آميز ديگري بفرستد. درخواست آمريكا براي به پرواز در آوردن اين هواپيما، توجه تمامي رسانه هاي بين المللي را جلب كرده است و همه منتظرند تا ببينند در صورت اعزام اين هواپيماي جاسوسي به عراق كه به بهانه يافتن تسليحات كشتارجمعي عراق انجام مي شود، آمريكا چه بهره برداري هاي موازي از اين عمليات خواهد كرد. دولت صدام حسين به شدت نسبت به اين عمليات موضع گيري كرده و اصرار بازرسان سازمان ملل را در همراهي با آمريكا به نوعي غرض ورزي تشبيه كرده است. در عين حال هانس بليكس، رئيس گروه بازرسان سازمان ملل در اين خصوص گفت: «اينكه بغداد با پرواز U-2 موافقت نمي كند، نوعي امتناع ورزي از اجراي كامل قطعنامه ۱۴۴۱ است. » دولت عراق اعلام كرده است در صورت نياز بازرسان به عكسبرداري از تاسيسات عراق، بايد عمليات پرواز با هواپيماهاي خود عراق يا ماهواره انجام شود و «اميرالسعدي» مشاور ارشد صدام حسين به بليكس اخطار داده است كه «آمريكا و انگليس موظف هستند پرواز U-2ها را در مناطق شمالي و جنوبي عراق متوقف كنند. » اژدها خانم كه چشم بيناي نيروي هوايي آمريكاست، رقباي بسياري هم در حيطه تجسس دارد كه مشهورترين آنها SR-71 يا «پرنده سياه» است و هنوز سريع ترين هواپيماي جاسوسي جهان به شمار مي رود. نخستين مدل اين هواپيما در سال ۱۹۵۵ ميلادي توسط شركت لاكهيد ساخته شد و طراح اصلي اين هواپيما را مي توان «كلارنس كلي جانسون» ((Clarence Kelly Johnson دانست كه تلاش هاي زيادي براي موفقيت اين طرح كشيد و طراحان هوا ـ فضاي مشهور آن دوران بود. مهم ترين تحول در ساخت U-2در سال ۱۹۶۸ اتفاق افتاد كه مدل جديد آن U-2R ساخته شد و حدوداً ۴۰ درصد بزرگ تر از مدل قبلي بود. سپس در سال ۱۹۸۰ دو مدل ديگر با نام هاي TR-1 ۱و ER-2۲ توليد شد كه تمامي TR-1ها به ناتو فروخته شد. ER-2 ها نيز براي ناسا طراحي و تحويل داده شد. اين تغييرات براي هواپيماي توانمند U-2 كم بود. پس در سال ۱۹۹۲ تمامي U-2ها و TR-1ها بهسازي شدند. مثلاً موتور آنها كه مدل J75 شركت «پرت وويتني» ((Pratt and Whitney با قدرت ۱۵۸۰۰ پوند بود به موتور جديدي از شركت جنرال الكتريك مدل F-118 با قدرت GE-101 با قدرت۱۸۳۰۰ پوند تبديل شد. تمامي سيستم هاي الكتريكي آن نيز به پيشرفته ترين نوع موجود در زمان مجهز شدند و يك سيستم هدايت كننده اتوماتيك ديجيتالي هم به آن اضافه شد. به علاوه سيستم موقعيت ياب جهاني GPS۳ و بعد از اين تحولات تمامي آنها را با نام U-2S و U-2ST مي شناسند. اولين پرواز U-2S در اكتبر ۱۹۹۴ با موفقيت تمام انجام شد. البته بايد متذكر شويم كه ER-2 ها نيز كه در مركز تحقيقات پروازي «درايدن» (Dryden) در ايالت كاليفرنيا بودند چنين تغييراتي را (تا حدودي) يافتند ولي نام آنها عوض نشد و هنوز با نام ER-2 شناخته مي شوند [align=center][/align] اين هواپيما تجهيزات جاسوسي زيادي از قبيل انواع حسگرهاي الكترونيكي، راديويي و دوربين هاي مختلف را با خود حمل مي كند. اين دوربين ها به گونه اي طراحي شده اند كه بتوانند در سخت ترين شرايط جوي بهترين بازده را بدهند. در ارتفاعات بالا فشار بسيار زيادي بر خلبان وارد مي شود و به همين جهت خلبانان U-2 از لباس هاي ضدفشار مخصوص در كابين استفاده مي كنند، يعني همان لباس هاي ضدفشاري كه خلبانان در شاتل فضايي استفاده مي كنند. اژدها خانم در تمامي عمليات از خود سوابق بسيار خوبي برجاي گذاشته است. به جز در يك مورد .U-2 در ابتدا براي پرواز در ارتفاعات بالاي جو شوروي در اواسط دهه ۱۹۵۰ طراحي شد تا در اول ماه مه سال ۱۹۶۰ يك فروند U-2 طي يك پرواز شناسايي كه تحت نظر نيروي هوايي آمريكا نبود بلكه از طرف سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) هدايت مي شد در خاك شوروي سقوط كرد و يكي از نكات جالب توجه اين بود كه از سال ۱۹۵۵ كه اولين U-2 ساخته شد تا ۱۹۶۰ كه يك فروند از آن سقوط كرد موضوع ساختش آن قدر محرمانه و سري بود كه هيچ كشوري از وجود چنين پرنده اي آگاه نبود. در ۱۴ اكتبر ۱۹۶۲ سرگرد «ريچارد. اس هيسر» خلباني يكU-2 براي اولين عكسبرداري از تاسيسات موشكي تهاجمي شوروي در كوبا را به عهده گرفت. تنها هشت روز بعد سرگرد رودلف اندرسون، هنگامي كه در ماموريت مشابهي قرار داشت، توسط نيروهاي دفاعي شوروي مورد هدف قرار گرفت و جان خود را از دست داد.U-2 همچنين در فعاليت نقشه برداري نيز فعال بوده است. مخصوصاً نمونه ER-2 كه در خدمت ناسا است. پس از جنگ جهاني دوم، روابط شوروي و آمريكا رو به تيرگي و نظامي شدن گراييد. شوروي درخواست آمريكا براي وجود آسمان آزاد بين دو كشور را رد كرد و موجب ايجاد تنش هر چه بيشتر شد. آمريكا به خاطر عدم اطمينان به شوروي، به پروازهاي شناسايي در فضاي بالاي جو شوروي اقدام كرد و باز هم U-2 هواپيماي انتخابي براي ماموريت هاي جاسوسي اش بود. سازمان جاسوسي آمريكا (CIA) رهبري طرح را برعهده گرفت و با كنار گذاردن ارتش از صحنه موجب از بين بردن هرگونه احتمال نبرد فيزيكي شد. تا سال ،۱۹۶۰ ايالات متحده پروازهاي بيشماري را بر فراز آسمان شوروي انجام داده بود. اما يك حادثه بزرگ براي سيا (CIA) رخ داد. يك هواپيماي جاسوسي U-2 با خلباني فرانسيس گري پاورز ( Powers F.G) در نزديكي اسود لوفسك سقوط كرد. اين واقعه باعث ايجاد تفكرات منفي هر چه بيشتر بين آمريكا و شوروي شد. جزئيات اين حادثه تا به امروز در پرده اي از ابهام قرار دارد. داستاني كه از سوي دولت براي توجيه سقوط U-2 و دستگيري «گري پاورز»۴ به رسانه هاي جمعي و مردم داده شد توضيح مي داد كه اين سقوط در اثر اصابت يك موشك زمين به هوا به اين هواپيما بود. اما نكته مهم و جالب توجه اين است كه هواپيماي U-2 در مقابل سلاح هاي آن زمان غيرقابل دستيابي بوده و به گونه اي طراحي و ساخته شده بود كه هيچ يك از موشك هاي شوروي نمي توانستند آن را هدف قرار دهند در اصل قابليت اژدها خانم اين بود كه بالاتر از خط آتش دشمن پرواز مي كرد. اگر اين هواپيما در سقف ارتفاع معين خود پرواز مي كرده است و سرنگون شده پس پرسش هاي بسيار زيادي به وجود مي آيد كه پاورز چگونه نجات يافته است. اين احتمال كه او بر اثر شدت انفجار و يا فشار بيش از حد پرتاب (Ejection) در ارتفاع بسيار بالا جان خود را از دست مي داد بسيار منطقي است. پس به راحتي مي توان صحت و درستي اين ادعا را زير سوال برد. چندين تئوري براي بازگو كردن چگونگي سقوط هواپيماي جاسوسي گري پاورز مطرح شده است: ۱) گري پاورز در پايين ارتفاع شناسايي خود پرواز كرده و هواپيماي او توسط تسليحات ضدهواپيمايي اتحاد جماهير شوروي مورد اصابت قرار گرفته است. ۲) گري پاورز خود هواپيما را در خاك شوروي رها كرده است. ۳) يك بمب در هواپيما موجود بوده است. نزديك ترين و مي توان گفت صحيح ترين نظريه درباره سقوط اين هواپيما مربوط مي شود به يك خلبان روس كه درگير ماجراي فرود U-2 بوده است. او ادعا كرده است كه به او دستور داده شده بود كه U-2 را مورد هدف قرار دهد. در حقيقت شواهد بسيار كمي براي حمايت از ايران ادعا وجود دارند. اما اين موضوع به هر حال اوضاع را پيچيده تر كرد و در اصل هيچ كدام از اين نظريات سقوط U-2 را توجيه نمي كند و هنوز اين ماجرا در پرده اي از ابهام قرار دارد و بايد منتظر اظهارنظرها و انتشار اسناد محرمانه دو كشور مورد بحث در آينده اي احتمالاً نه چندان نزديك باشيم. اين ماجرا پيامدهاي زيادي داشت. كنفرانس پاريس بر اثر اين واقعه ناكام ماند زيرا نيكيتا خروشچف از آيزنهاور درخواست كرد كه آمريكا رسماً بايد از شوروي درباره اين واقعه عذرخواهي كند، كاري كه آيزنهاور به هيچ عنوان نپذيرفت و اين امر به نوبه خود جنگ سرد را گرمتر نمود. در اين ميان گري پاورز به اتهام جاسوسي عليه امنيت ملي جماهير شوروي براي آمريكا به ۳ سال زندان و ۶ سال كار اجباري محكوم شد. اما امسال، ۹ ماه و ۹ روز در زندان بود و پس از اين مدت با جاسوس حرفه اي شوروي در آمريكا به نام كلنل رودلف ايوانويچ بل مبادله شد. در كل بعد از اين جريانات U-2 به عمليات خود ادامه داد مثلاً در عمليات طوفان صحرا در خليج فارس در سال ،۱۹۹۱ بر فراز آسمان بوسني و كوزوو در حمايت از ناتو در دهه ۱۹۹۰ و در سال ۲۰۰۱ در افغانستان مورد استفاده قرار گرفت. امروز نيز منتظر مأموريتي دوباره بر فراز بغداد است. جدول مشخصات U-2 مدل هاي A و C و D نوع: تجسسي تك سرنشين طول: ۶/۴۹ فوت ارتفاع: ۱۵ فوت + ۲ اينچ وزن: ۱۴۲۵۰ پوند فاصله دوسر بال: ۸۰ فوت + ۲ اينچ مساحت سطح بال: ۶۰۰ فوت مربع بيشينه وزن برخاستي: ۲۴۱۵۰ پوند بيشينه سرعت: ۴۳۰ مايل در ساعت سقف پرواز: بالاي ۶۰ هزار فوت قدرت موتور: ۱۵۸۰۰ پوند موتور J75 شركت پرت وويتني روزنامه همشهری
  7. به کارگیری هواپیمای با بالهای آئروالاستیکی فعال(AAW) یکی از پروژه های تحقیقاتی منحصر به فرد است که مشترکاً توسط نیروی دریایی و آزمایشگاه تحقیقاتی نیروی هوایی آمریکا، مرکز «درایدین» ناسا و کارخانه بوئینگ در حال انجام است. در این ارتباط کارخانه بوئینگ اصلاحاتی را روی هواپیمای F/A-18 به انجام می‌رساند. در اولین پرواز تاریخی برادران رایت در 17 سپتامبر 1903 ، «اورویل رایت» با قرار گرفتن به صورت درازکش روی سینه در محل نشیمن گاه هواپیما و تکان دادن اندام بدن خود موجب پیچش و یا تاب دادن نوک بالها به سمت راست و یا چپ گردید. این امر باعث کنترل پرواز هواپیما بدون به کارگیری شهپرها گردید. در حالی که این چنین تاب برداشتن آئروالاستیکی در بالهای هواپیماهای پیشرفته به صورت ذاتی وجود دارد، مهندسان کلیه سعی خود را برای مقابله با این پدیده، از تقویت کردن بالها تا به کارگیری سطوح کنترل دیگر به انجام رسانده اند. طبق نظر مدیر برنامه «AAW» کارخانه بوئینگ، بالهایی که در پرواز در معرض پیچش قرار می‌گیرند عموماً نازک و سبک بوده و دارای نسبت منظری بالا هستند. یک بال کشیده لاغر بالطبع سبک بوده و دارای مشخصه‌های آئرودینامیکی (برا و پسا) خوبی می‌باشد. دلیلی که موجب می‌گردد از بالهای با نسبت منظری بالا استفاده نشود این است که طراحان نسبت به بارگذاری بیش از حد و ایجاد تنش در سازه داخلی بال نگران هستند. در گذشته پاسخ به این مسئله پیچش بالها بود که مشکل را برطرف می‌ساخت استفاده از پیچش جهت کنترل و کاهش وزن: برنامه تحقیقاتی AAW به دنبال روشی است که پدیده تاب برداشتن طبیعی بال در جنگنده‌های جت آینده (همانگونه که برادران رایت استفاده نمودند) را برای اهداف کنترل نمودن هواپیما به کار گیرد و همزمان به طرقی وزن اضافی به وجود آمده را کاهش دهد. برای این کار از هواپیمای F/A-18 استفاده شده زیرا، بالهای اصلی آن دارای پانل‌های آلومینیوم و مواد مرکب، هسته‌های لانه زنبوری می‌باشد. این طرح باعث انعطاف زیاد بال در سرعتهای بالا می‌شود که شهپرها قادر خواهند بود نرخ غلتش (roll) تعیین شده را اعمال نمایند. زیرا تأثیرپذیری کنترل از بین رفته و در نتیجه وارونگی شهپرها حاصل می گردد. بالهای تولید شده قبلی هواپیمای F/A-18 جهت انجام این پروژه کنار گذاشته شده و به جای آن از طرح جدیدی که دارای دنده‌های عرضی قوی‌تر و پوسته‌های ضخیم‌تر و محکم‌تر می‌باشد استفاده گردید. مهندسان همچنین یک «دم غلتشی» اضافه نمودند که به وسیله آن انحرافات دیفرانسیلی دم موجب توانمندی حرکت غلتش در فشارهای دینامیکی پروازی بالا می گردد. این نوع دم در هواپیماهای F-16 , F-15 , F-14 نیز وجود دارد. محققان اعتقاد دارند که طرح «AAW» را می‌توان به طریقی به کار گرفت که پیچش بال در سرعتهای زیاد کنترل شود و مانورهای غلتش هواپیما بهبود یابد و شاید تا جایی که بتوان مجموعه دم را حذف نمود. پیچش بال موجب تامین میزان غلتش مورد نیاز می‌گردد و لذا به گفته یکی از متخصصان برای غلتش از حرکت دیفرانسیلی دم استفاده نمی‌شود، بلکه آن را حین پرواز کاملاً افقی نگه داشته تا اثبات گردد که برای غلتش هواپیما نیازی به دم نمی‌باشد. با این کار نیروهای حاصله از بال از نیروهای حاصله از دم که به صورت مخالف عمل می‌کنند مجزا می‌گردد. همچنین رایانه کنترل پرواز (FCC) هواپیمای F-18 به منظور حرکت دادن عمل کننده‌های جدید بایست اصلاح شوند. تا زمانی که سیستم FCC جدید به کار گرفته نشود هواپیما مانند یک F-18 معمولی عملیات برخاست، فرود و پرواز را انجام می‌دهد. [align=center][/align] کنترل تنش‌ها: طبق اظهارات مدیر این پروژه، اطمینان از کنترل و یا خنثی کردن تنش‌های به وجود آمده، کلید اصلی موفقیت برای این نوع بالهاست. برای این کار، صدها حسگر روی سطوح بال و بدنه توزیع و نصب شده و می‌توان کلیه بارگذاری‌ها در حین پرواز را نظارت کرد و با استفاده از دیگر سطوح کنترل مانند فلپ ها، شهپرها و غیره بارگذاری بال را مجدداً توزیع نموده وبنابراین از هرگونه اعمال بار اضافی روی هر یک از بخش‌های بال و یا بدنه که به سبب پیچش ایجاد می‌گردد جلوگیری نمود. وی می‌افزاید تا زمانی که ایمنی در بهسازی توزیع نیرو به اثبات نرسد، هیچ یک از مشتریان علاقه‌ای برای استفاده از این نوع بالها برای هواپیماهای طراحی شده نخواهند داشت. اکثر کارشناسان معتقد هستند که این پروژه به زودی روی هواپیمای F/A-18 اعمال نخواهد شد. زیرا بال جمع شونده آن که برای عملیات روی ناو هواپیمابر مورد نیاز است می‌تواند برای فلپ‌های مستقل لبه حمله بال داخلی و خارجی مناسب باشد (فلپ های استاندارد این جنگنده در هنگامی که بالها جمع می‌شوند از یکدیگر جدا شده و لذا به طور هماهنگ عمل نمی‌کنند). با این تغییر، یک نیروی قوی روی نوک بال ها اعمال شده و بنابراین آن را به سمت پایین و یا بالا فشار داده و موجب پیچش بال می‌گردد. میزان پیچش نسبتاً کم بوده و در حد کمتر از 4 درجه می‌باشد. ولی به گفته یکی از کارشناسان همین میزان نیز در سرعتهای زیاد نیروی زیادی ایجاد می‌کند که دارای مزایای بسیاری است. محاسن دیگری که فن آوری “AAW” می تواند داشته باشد عبارتند از: ارائه یک بال با وزن مناسب، کاهش نیروی پسا، بهبود در برد پروازی و کاهش مصرف سوخت که همگی به دلیل مشخصه های آئرودینامیکی بهتر بال و افزایش نسبت منظری حاصل می‌شود. به گفته کارشناسان، با استفاده از طرحی مشابه هواپیمای “JSF” و به کار گرفتن فن آوری “AAW” برای مرحله پرواز گذر صوتی، صرفه جویی در وزن کل معادل 7 الی 10 درصد با حفظ کارآیی هواپیما حاصل می گردد. مطالعات قبلی روی هواپیمای مشابه F-22 (با مأموریت های زیرصوت) کاهش وزن در حد 18 درصد را به اثبات رسانده که میزان قابل توجهی می‌باشد. هدف اصلی این فن آوری بر این است که روشهای جدید کنترل خصوصاً برای هواپیماهای با بال انعطاف پذیر و نسبت منظری بالا و حتی بدون دم و یا هواپیماهایی که کنترل های آیرودینامیکی متداول ایجاد اشکال می‌کند ارائه گردد اولین گام در جهت هواپیمای تغییر شکل‌دهنده: می توان گفت که فن آوری “AAW” اولین مرحله از یک برنامه بلندمدت جهت دستیابی به یک هواپیمای تغییرشکل دهنده واقعی است که قادر خواهد بود در حین پرواز درست مانند پرندگان که به وسیله پرهای خود حالات پروازی را تغییر می دهند، این نوع هواپیما نیز کل سطوح بال خود را در زمان پرواز اصلاح کند. البته به میزانی این قابلیت تغییرساختار بالها در هواپیماها F-14 و F-111 وجود دارد ولی تا رسیدن به هدف نهایی که با به کار گرفتن فن آوری “AAW” شروع شده مسیر طولانی باقی مانده است. هنگامی که بخواهیم از قوانین کنترل طبیعی استفاده نماییم (مانند پرندگان)، نیاز به تغییر جهت دادن کلیه چهار سطوح کنترلی می‌باشد که عبارتند از: لبه حمله و فرار بال ها، به طرف بال داخلی و خارج آن. البته انحراف کلیه این سطوح بایست هماهنگ و به طور موثری صورت پذیرد که با کلیه نیروهای آئرودینامیکی، جدایی جریان و غیرو در تعامل باشند. براساس اظهارات مدیر پروژه، جهت اثبات عملی بودن آن آزمایشات با مقیاس کامل و در خارج تونل باد انجام می پذیرد، به صورتی که از عمل کننده های متداول و نیز سطوح کنترل معمول استفاده شده، ولی فقط لبه حمله بال خارجی به عنوان سطح کنترل قابل مانور به کار گرفته می‌شود. البته برای دستیابی به یک هواپیمای تغییر شکل دهنده واقعی نیاز به توسعه مواد جدید و فن آوری های دیگر می‌باشد که این راه بایست در آینده طی گردد. در واقع، در اولین گام محققان درصدد آزمایش روی یک هواپیمای موجود با مقداری خصوصیات انعطاف پذیری بوده و اینکه چگونه بتوان به طور ایمن از آن بهره برداری نمود. چنانچه این امر به اثبات برسد، طراحان کاربرد آن را در طرح های آینده هواپیماها موردنظر قرار خواهند داد. و چنانچه مرحله بعدی بخواهد شروع شود، می بایست سازه ها و موادهایی که اجازه انعطاف پذیری بهتری نسبت به هواپیمای F-18 می دهند به کار گرفته شود. پیش بینی می گردد در 30 الی 40 سال آینده، مواد انعطاف پذیری برای کلیه سطوح هواپیما ابداع گردد که بتواند به صورت مستمر در حین پرواز خود را تنظیم کند. برنامه‌های آزمایش: هواپیماهای آزمایشی اصلاح شده در مارس 2002 پرده برداری شده و مراحل آزمایشات انسجام سازه‌ای و کنترل سیستم‌های آن طی گردیده است. تغییرات توان کنترلی هواپیما نسبت به فشارهای آیرودینامیکی 200 درجه بر ثانیه است که نسبتاً کمتر از یک هواپیمای F-18 معمولی است. یکی از مواردی که در اولین مرحله پروازی به آن پرداخته می‌شود جمع آوری اطلاعات برای ایجاد مدل های بارگذاری سازه ای و آئرودینامیکی بهتر و نیز استفاده موثرتر از پیچش بال می‌باشد. هدف این است که ابزارهای طراحی معین شده، پیش‌بینی‌ها انجام پذیرد و نهایتاً بررسی گردد که موارد ینی شده تحقق یافته و چنانچه نتیجه منفی بود علت مشخص شود. این پروژه قبلاً تحت بررسی‌های مختلف در زمینه طراحی قرار گرفته است. این بررسی‌ها شامل ایجاد یک سری قوانین کنترل پرواز مقدماتی و اعمال آن روی شبیه ساز پروازی هواپیمای F/A-18 بوده که توسط خلبانان ناسا و بوئینگ مورد آزمایش قرار گرفته است. با به کارگیری فلپ‌ها لبه حمله چاک‌دار (Split flap) و نیز رایانه کنترل پرواز جدید، تغییراتی در هواپیمای اصلی ایجاد گردیده است. بنابراین در آزمایشات پروازی آینده به بررسی عملکرد هواپیمای پایه و نیز اصلاحات اعمال شده پرداخته می‌شود و اینکه آیا هواپیما قابل کنترل هست و یا خیر؟ همزمان با پروازهای اولیه، کلیه حسگرهای نصب شده نظارت لازم را در مانورهای مختلف انجام داده و اطلاعات مفیدی از عملکرد بال و بدنه به دست می آید. این داده ها به دلیل ایجاد قوانین کنترلی و بهره برداری از مشخصه های آن بسیار مهم است. جمع آوری داده های مزبور و یا تعیین پارامترهای پروازی به مهندسان کمک می‌کند که در سال آینده، طرح “AAW” را جهت استفاده از توانمندی پیچش بال مورد آزمایش و بررسی قرار دهند. مرکز تحقیقاتی ناسا آزمایشات بسیاری در این رابطه انجام داده است. با استفاده از تعدادی سیلندرهای هیدرولیکی روی بالها و اعمال نیروهای فشاری و کششی شبیه سازی چگونگی عملکرد بال ها تحت تأثیر گشتاوردهای مختلف آزمایش می‌شود. با این روش مهندسان از میزان بارگذاری اطلاع داشته و لذا کالیبراسیون کلیه حسگرها انجام می‌پذیرد. لذا زمانی که پرواز واقعی صورت می‌گیرد یک تخمینی از میزان بارگذاری توسط حسگرها گزارش می‌شود. به گفته مدیر پروژه هواپیما برای نیروی اینرس 5 الی g6 در نظر گرفته شده که البته در این آزمایشات فقط 4 الی g5 اعمال می‌شود، زیرا در مراحل اولیه آزمایش حالات بحرانی برنامه ریزی نشده، ولی چنانچه نتایج مثبت باشد مراحل بحرانی نیز متعاقباً آزمایش می‌شود بحث نهایی: شروع تلاشهای انجام پذیرفته در جهت تحقق فن آوری “AAW” فقط به اولین پرواز بشر خلاصه نمی‌شود. (همانگونه که در ابتدای مقاله ذکر گردید)، تحقیقات و آزمایش‌های بعدی نشان داد که برای به کارگیری این فن‌آوری ممکن است جریمه‌هایی را متحمل شد (نیاز به وزن اضافی و لذا انجام روشهای مهندسی جهت غلبه بر آن). ولی در نهایت محاسن وزن کم حاصل می‌گردد. انرژی جریان هوا موجب پیچش دلخواه بال و نیز حرکت اندک سطوح کنترل می‌شود. یکسری بالچه (Tabs) به عنوان سطوح کنترل “AAW” استفاده گردیده تا موجب افزایش پیچش بال و در نتیجه زیادتر شدن توانمندی نیروی کنترل شوند. این روش به جای غلبه بر اتلاف نیروی سطوح کنترل به دلیل پیچش الاستیکی بال انجام می پذیرد. با استفاده از روش فوق توان کنترل قابل ملاحظه ای تحت شرایط فشارهای دینامیکی زیاد ایجاد می گردد و همزمان در شرایط کرنش کم بال نیروی پسا کاهش یافته و نیز نیروهای سازه ای در شرایط کرنش زیاد بال کاسته می گردد. در واقع، در صورتی که فن‌آوری “AAW” به طور صحیح به کار گرفته شود، یک بال “AAW” که تقریباً 25 درصد سبک‌تر از بال معمولی است پیچش کمتری نسبت به پیچش بال معمولی در هنگام مانورهای پروازی خواهد داشت. Avia.ir
  8. [align=center][/align] در طول دوران جنگ سرد، تمام سازمان‌‌هاي جاسوسي غرب مي‌دانستند كه هيچ فعاليت جاسوسي‌اي وجود ندارد كه آنها انجام بدهند و «مرد بدون چهره» از آن سر درنياورد. براي چندين سال اين سازمان‌ها تمام تلاش خود را به جاي حفظ اطلاعات محرمانه، براي شناسايي مردي كه هيچ تصويري از آن در دست نبود به كار بردند اما نتيجه چه بود؟ جاسوس كهنه‌كار ناشناس مي‌ماند و اطلاعات، باز هم به دست «مرد بدون چهره» مي‌رسيد. ماركوس وولف - بزرگ‌ترين جاسوس دوران جنگ سرد- هفته گذشته در سن 83سالگي از دنيا رفت و اطلاعاتي را كه ديگر هرگز افشا نخواهد شد، با خود به گور برد. ماركوس برخلاف زندگي سراسر التهابش، در صلح و آرامش تمام در رختخوابش درگذشت. او كه بزرگ‌ترين جاسوس و برگ برنده سازمان جاسوسي شوروي(كا گ ب) در اروپا به شمار مي‌رفت، فرماندهي 4هزار جاسوس را در آلمان شرقي برعهده داشت و در اين كار به قدري موفق بود كه بي‌شك او را مي‌توان بزرگ‌ترين جاسوس تمام دوران جنگ سرد ناميد. وولف مدت 30سال مسئوليت جاسوسان خارجي شوروي را بر عهده داشت و از آنجا كه طي دو دهه، هيچ تصويري ا ز او در دست نبود، به او «مرد بدون چهره» لقب داده بودند. البته سرانجام سازمان ضدجاسوسي سوئد موفق شد در سال1978 كه وولف براي يك مأموريت به سوئد رفته بود، از او عكسبرداري كند اما اين تصوير هم هيچ خللي در كار او ايجاد نكرد. وولف تا سال1990 كه ديوار برلين فروريخت، در آلمان شرقي مستقر بود اما در اين سال به شوروي پناهنده شد. يك سال بعد، وولف به آلمان آمد و دستگير شد و به جرم فعاليت‌هاي جاسوسي به 3سال زندان محكوم شد اما وولف در طول بازجويي‌ها، حتي يك نفر را هم لو نداد و به هيچ وجه چگونگي دسترسي خود به اطلاعات فوق‌سري سازمان‌هاي غربي را فاش نكرد. او در اواخر عمرش در يك مصاحبه در مورد فعاليت‌هاي جاسوسي‌اش گفته بود:‌ نمي‌توانم بگويم به چيزي كه بودم، افتخار مي‌كنم اما فكر نمي‌كنم كه براي هيچ چيز زندگي كرده باشم. روزنامه همشهری
  9. امير شهيد سپهبد «علي صياد شيرازي» در سال 1372 با حضور در مسجد كوي دانشگاه تهران، طي يك سخنراني در سالروز شهادت شهيد «حسين خرازي» به بررسي چند عمليات‌ كه در سال‌هاي نخستين دفاع مقدس از سوي زرمندگان اسلام انجام شده بود، پرداخت كه شرح عمليات افتخارآفرين بيت‌المقدس يا آزادسازي خرمشهر، نيز بخشي از سخنان وي را تشكيل مي‌داد. وي با تقدير از شهدا و تاكيد بر تداوم راه آنها تاكيد كرد: فقط بيان بيوگرافي هر شهيد در شناخت راه شهيدان كفايت نمي‏كند، ما بايد به عنوان سربازان اسلام كه مديون شهدا هستيم در ادامه راه آنها كوتاهي نكنيم و خواهان نتيجه‌بخشي آرمان‏هاي اين شهيدان باشيم. وي با اشاره به عمليات «بيت المقدس» كه بعدها به نام فتح خرمشهر معروف شد، ادامه داد: در اين عمليات ما در جبهه‌ا‌ي به طول 170 كيلومتري مبارزه كرديم، در اين عمليات قرارگاه قدس، فتح و نصر با توجه به تجربه علمليات طريق القدس، ثامن ائمه و فتح المبين نبرد سنگيني را در منطقه‌اي به وسعت 6 هزار كيلومتر مربع آغاز كردند. شهيد صياد شيرازي افزود: در اين عمليات كه ما اول در طول جاده اهواز و خرمشهر، كه خاكريز دشمن در طرف شرق بود عمليات را آغاز كرديم، مرحله دوم پيشرفت دژ مرزي بود و مرحله سوم دنبال كردن دشمن از شمال تا كوشك و بالاخره مرحله چهارم در خود شلمچه بود. ما سه بار متوالي حمله كرديم و تلفاتي در اين سه بار به ما وارد شد. در اين عمليات شهيد خرازي، شهيد زنده كاظمي فرمانده تيپ نجف اشرف آن موقع و لشكر 88 اكنون، يك تيپ از هوابرد ارتش كه فرماندهي آن تيپ هنوز زنده است و مسووليت بالايي را دارد، اينها سه بار متوالي حمله كردند و تلفات سنگيني وارد شد كه يك دفعه ديديم فرماندهي در جلسه‌اي ما را جواب كردند و گفتند شما چه جوري مي‏گوييد لشكر و تيپ! در صورتي كه اكنون 25 روز است كه مي‏جنگيم و تلفات سنگيني به ما وارد شده است، مجروح زياد داده‏ايم و نيروها خسته‏اند. البته حدود پنج هزار كيلومتر را آزاد كرده بوديم و پنج هزار نيروي دشمن را اسير گرفته بوديم ولي هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و در دست دشمن بود و به شكل غده سرطاني نمود داشت، در آن زمان از نظر فرماندهي معنا نداشت كه جنگ قطع شود، آن زمان بهترين زمان جنگ براي فتح خرمشهر بود چون اگر حمله را نيمه كاره رها مي‏كرديم دشمن خود را بازسازي مي‏كرد و در عمليات بعدي تلفات زيادتري مي‏داديم. خداي متعال در قرارگاه كربلا جرقه نوري نشانده كه طرحي را در ذهن يك طراح قرار داد و آن طرح تنها راهي بود كه مي‏توانستيم خرمشهر را محاصره كنيم و بعد آن را بگيريم. ما با سردار رضايي جلسه‏اي قرار داديم و براي اينكه هماهنگ با يكديگر عمل كنيم اين طرح را مورد بررسي قرار داديم، اين جلسه حدود پنج دقيقه بيشتر وقت نگرفت و هر دوي ما با اميدواري و قوت قلب گفتيم اين طرح بهترين طرح براي فتح خرمشهر است كه بايد اجرا شود. من يك لحظه ديدم سردار رضايي مكث كرد و گفت «اين طرح را چگونه به فرماندهان ابلاغ كنيم، به ما مي‏گويند چرا در مورد اين طرح مشورت نكرديد؟ خصوصا بچه‏هاي سپاه كه دوست داشتند در اجراي طرح‏ها مورد مشورت قرار بگيرند.» من خطاب به سردار رضايي گفتم: من اين طرح را ابلاغ مي‏كنم، شما نگران نباشيد. در قرارگاه جنوب در نزديكي اهواز و خرمشهر كه البته قرارگاه اصلي ما نبود، با فرماندهان دور هم نشستيم. شهيد صياد شيرازي با اشاره به اهميت نقش مدير، گفت: مدير اگر جذاب و داراي ظرفيت كافي باشد و زود از كوره در نرود مي‏تواند پيوند مناسبي با زيرمجموعه خود داشته باشد، البته بايد با زير مجموعه خود مشورت كند. وقتي كه يك مدير تصميمي را گرفت بايد به خدا توكل كند البته مدير وقتي كه با زير مجموعه خود مشورت مي‏كند اين مشورت كردن با شركت در تصميم‏گيري متفاوت است؛ مخصوصا در جبهه جنگ. در قرارگاه جنوب كه تمام فرماندهان لشكر و تيپ‏هاي ارتش و سپاه در كنار هم فشرده نشسته بودند صحبتم را با دعاي فرج آغاز كردم. البته در ابتدا كمي ترسيدم كه كم بياورم. خطاب به فرماندهان گفتم تصميم دارم فرماني را به شما ابلاغ كنم، همه ساكت شدند و گوش دادند و من فرمان را ابلاغ كردم، ديدم همه سرها به هم نگاه مي‏كنند و هر كس منتظر بود يك نفر حرفي بزند. اولين كسي كه صحبت كرد زندهاد احمد متوسليان بود، البته شايد زنده و در دست اسراييلي‏ها باشد. او فرمانده تيپ حضرت رسول(ص) بود، ايشان با لحني جدي و تند گفت فلان كس! ما نظر داده بوديم، چه جوري شد؟ اين طرح از كجا آمد؟ من خيلي آرام و متواضع گفتم معذرت مي‏خواهم من به شما عرض كردم كه فرمان ابلاغ مي‏كنم؛ نظر نخواستم، نگاهي كرد، ما هر دو در جبهه‏هاي كردستان با هم بوديم و خاطره‏ها داشتيم. احساس كردم كه قانع نشد، ولي احمد سرش را زير انداخت و چيزي نگفت. بعد از ايشان، نفر دوم شهيد خرازي رحمت الله عليه بود، ايشان تندتر از متوسليان خطاب به من، گفت: ما در جلسه قبل خيلي مطلب گفته بوديم، چه جوري شد؟ اين طرح چيست؟ من تندتر شدم و گفتم: معذرت مي‏خواهم، من خدمت برادران عرض كردم باز تكرار مي‏كنم من فرمان فرماندهي قرارگاه را ابلاغ مي‏كنم. اگر نگرفته‏ايد بگوييد تا دوباره تكرار كنم، بحثي نداريم، صحبت ديگري هم نيست؛ ايشان نيز عين شهيد احمد قانع نشد، سرش را زير انداخت. نفر سوم نوبت ارتشي‏ها بود البته ارتشي‏ها به دليل تربيت نظامي كه دارند مودبانه‏تر و با زبان فني صحبت مي‏كنند. شخص ارتشي كه شروع كرد به صحبت گفت جناب سرهنگ ـ البته من در آن زمان سرهنگ بودم ـ معذرت مي‏خواهم ما در جلسه قبل به شما سه راهكار ارايه داديم و اين هيچ كدام از طرح‏هاي ما نيست، چه جوري شد؟ خدا به زبانم آورد و ياريم كرد جمله‏اي بر زبان آوردم كه فكر مي‏كنم فني‏ترين جمله است. خطاب به فرد ارتشي گفتم نفهميدم شما كه استاد دانشكده هستيد چرا شما چنين حرفي را مي‏زنيد؟ مگر شما نمي‏دانيد كه فرمانده در مقابل راه‏كارهاي ارايه شده سه راه‏حل دارد يا اينكه يكي از راه‏حل‏هاي ارايه شده توسط زير مجموعه را انتخاب مي‏كند يا اينكه راه‏كارها را با هم تلفيق مي‏كند يا اينكه هيچ كدام اينها را انتخاب نمي‏كند و طرح ديگري را در نظر مي‏گيرد؛ و اين نيز جزء راه‏حل سوم است، يعني راه‏حلي متفاوت از راه‏حل‏هاي ارايه شده. آن شخص ارتشي نيز گفت؛ معذرت مي‏خواهم. ولي اگر نفر چهارمي صحبت مي‏كرد ديگر نمي‏توانستم چيزي بگويم. يك دفعه ديدم يك نفر در آخر نشسته كه آن سردار سرتيپ پاسدار رحيم صفوي بود؛ همرزم بسيار شايسته و قديمي ما در كردستان. روحيه مرا مي‏شناخت و احساس كرده بود كه ما عصباني هستيم، با اشاره به مانند رهبر يك اركست به من گفت كه آرامشت را حفظ كن، بدون اينكه حرفي بزند و اين حركت او روي من اثر گذاشت و من مقداري آرامش كسب كردم. دوباره چرخه از نو شروع شد و شهيد احمد متوسليان گفت: جناب سرهنگ من معذرت مي‏خواهم هيچ منظور خاصي نداشتيم ما تابع دستور و تكليف هستيم. وقتي كه او اين را گفت، آرامش پيدا كردم؛ خجالت كشيدم چون خودم را آماده كرده بودم كه تندتر سخن بگويم. بعد شهيد خرازي بلافاصله بعد از شهيد احمد گفت ما تابع دستور هستيم. وقتي كه ايشان اين حرف را زد من خطاب به آنها گفتم پس چرا شما معطل هستيد وقت كمي داريم. و همه بلند شدند و چنان با سرعت رفتند كه من تنها ماندم. همانطور كه ايستاده بودم يك لحظه تمام وجودم را اضطراب گرفت. با خداي خود گفتم؛ خدايا اگر اين عمليات نگيرد و پيروز نشويم من چطوري دفعه ديگر دستور بدهم، ما با توكل به تو چنين دستوري را داديم. شب عمليات شروع شد، سه تا محور بود، در محور اول با يك تيپ از لشكر 21 شهيد حمزه ارتش، آنها در محور اول در همان ساعات اوليه در بين صفوف دشمن شكاف ايجاد كردند. البته بين شلمچه و خرمشهر ما بايد در هفت كيلومتر دشمن را قطع مي‏كرديم و خودمان را به اروندرود مي‏رسانديم كه تازه به مردم بگوييم خرمشهر را محاصره كرده‏ايم تا كه مردم حضور پررنگ‏تري در جبهه داشته باشند. محور اول توسط شهيد احمد به نحو مطلوب پيش مي‏رفت ولي دو محور ديگر تا ساعت 5 / 4 صبح باز نشد و شهيد احمد نيز داد و بيداد مي‏كرد كه چرا نمي‏آييد؟ ما داريم از چپ و راست مي‏خوريم. خدا كمك كرد، ساعت 5 صبح بود كه ديديم از پشت بي‏سيم با هيجان اعلام كردند كه شهيد خرازي گفت ما داريم به طرف جلو مي‏رويم و نزديك رودخانه هستيم و حدود 5/6 صبح بود كه اعلام كرد ما به رودخانه رسيديم. آنقدر آنها به سرعت پيشرفته بودند كه هلي كوپتر دشمن فكر مي‏كرد كه هنوز در آن منطقه نيروهاي خودشان ساكن هستند. نزديك‏هاي صبح اين هلي كوپتر در فاصله پايين از خرمشهر حركت مي‏كرد، اين هلي كوپتر را با آرپي‏جي زدند، هيچ‏كس تاكنون با آرپي‌جي، پدافند نظامي نكرده است. از اين صحنه تلويزيون فيلم‏برداري كرده و نشان مي‏دهد كه چگونه در هوا هلي‏كوپتر دشمن سرنگون مي‏شود البته در همان روز نزديك بود كه اين بلا سر هلي‏كوپترهاي خودي نيز بيايد. ساعت 7 صبح بود كه شهيد خرازي با بي‏سيم با هيجان با ما تماس گرفت و گفت ما توانسته‏ايم حدود هفتصد نفر نيرو جمع‏آوري كنيم و اجازه مي‏خواست كه از طرف پل خاكريزي به طرف عراقي‏ها بزند. ما آمديم بگوييم نه ولي به خرازي گفتم اجازه بدهيد كه مشورت كنم، در ستاد جنگ نيز وقتي پيشنهاد را مطرح كردم هيچ كس نظر مثبت نداشت، همه مي‏گفتند اگر اين عمليات نگرفت، هفتصد نفر را از دست مي‏دهيم. آمدم تماس بگيريم با شهيد خرازي و بگويم اين كار را نكند، ديدم كه او زودتر تماس گرفت و پرسيد كه سرانجام مذاكره چه شد؟ آمدم بگويم كه نمي‏شود كه گفت دارد وقت مي‏گذرد و ما همان جا يك تصميمي گرفته‏ايم، من هم گفتم جلو برويد. نيم ساعت بيشتر طول كشيد كه سر و صداي بي‏سيم بلند شد گفتم حتما گير افتاده‏اند. بي‏سيم را روشن كردم ديدم شهيد خرازي مي‏گفت كه هر چه جلوي خود را نگاه مي‏كنيم مي‏بينيم كه عراقي‏ها دست خود را بالا گرفته‏اند، چه كار بايد كنيم؟ من فهميدم منظور او چه چيزي است. چون نيروهاي عراقي زياد بودند و نيروهاي او كم بودند و نمي‏توانستند نيروهاي عراقي را كنترل كنند. پيشنهاد كردم يك هلي‏كوپتر بالا برود و ببيند كه عمق آنها تا كجاست؟ يك هلي‏كوپتر بالا رفت و خلبان با هيجان گفت تا چشم من كار مي‏كند تمام عراقي‏ها در خيابان خرمشهر دستان خود را بالا برده‏اند حالا نمي‏شد كه به اسيران عراقي بگوييم كه شما فعلا در سنگر برويد كه ما نيرو جمع‏آوري كنيم و بعدا شما را ببريم و بازداشت كنيم. در نهايت خداوند اين را در ذهن ما رساند كه همه رزمندگان يك خط شوند و يك قسمت آنها به طرف رودخانه و قسمت ديگر آنها به طرف جاده خرمشهر تقسيم بندي شوند و با دست به سربازان عراقي علامت دهيم كه توي جاده بروند. چشمشان كور، ما ماشين نداشتيم كه با ماشين ببريمشان، بايد پياده مي‏رفتند. البته چون در منطقه خودمان حركت مي‏كردند خيالمان‏ راحت بود، در اين عمليات برخلاف معمول كه دوست داشتيم اسير زيادي از دشمن بگيريم اين دفعه دوست داشتيم بگويند كه اسيران عراقي تمام شده است؛ البته نگران بوديم كه وضعيت فرق كند و اينها ـ سربازان عراقي ـ رفتنشان تا ده صبح طول كشيد، بعد سنگرها را تصرف كرديم و تا ساعت 5 بعدازظهر طول كشيد تا اسرا را كه حدود 14 هزار و پانصد نفر بودند، بشماريم . البته دو ماه طول كشيد كه تمام مهمات آنها را سنگر به سنگر بيرون آوريم. در اين عمليات ما توانستيم شش هزار كيلومتر مربع از خاك كشور را آزاد كنيم و حدود نه هزار نفر را نيز اسير كنيم. بهترين درك عرفاني از عمليات بيت‏المقدس و آزادي خرمشهر در پيام امام خميني(ره) وجود دارد كه در آن پيام ابعاد عرفاني فتح خرمشهر بيان شده و هم‏چنين ما را از آفت‏زدگي غرور پرهيز داده و در نهايت فرموده «خرمشهر را خدا آزاد كرد» البته ما اكنون داريم با سرمايه شهدا زندگي مي‏كنيم و تا زنده‏ايم بايد اين سرمايه بزرگ را حفظ كنيم. البته فكر نكنيم اين سرمايه باقيمانده از شهدا فقط به درد جبهه و جنگ مي‏خورد ما عاشق جنگيدن نيستيم ولي خود را مكلف به جنگيدن با دشمنان خود مي‏كنيم و هر وقت كه زمان اقتضا كند عاشقانه مي‏جنگيم. يك عده فكر مي‏كنند كه ما جنگ طلب هستيم و جنگ را دوست داريم، رزمندگان اسلام اين جور نشان دادند كه جنگ را دوست ندارند ولي در مقابل دشمنان اسلام عاشقانه مي‏جنگند. Isna.ir
  10. با افزایش توانایی تانکها برای دفاع از خود .فاصله ی در گیری با تانکها توسط نیروهای پیاده افزایش یافت . بین دهه های 40 تا 60 میلادی این فاصله چیزی حدود 150 تا 350متر بود ولی بعد ازان این فاصله افزایش یافت. با افزایش فاصله ی در گیری راکتهای ضد تانک معمول چون RPG و بازوکا دیگر کارایی زیادی نداشتند حتی در صورت اضافه کردن برد راکت دیگر سرباز پیاده قدرت هدف گیری یک تانک از فاصله ی 500تا800 متری را نداشت . حتی یک درجه اشتباه در هدف گیری باعث یک خطای چند متری در فاصله بیش از 500 متری میشود و این فاصله برای در امان ماندن تانک از اثرات موشک ضد تانک کافی بود .از این لحاظ هر دو قدرت شوروی و امریکا دست به ساخت موشک ضد تانک هدایت شونده ای زدند که بتوان انها را از فاصله ی زیاد شلیک و هدایت کرد روسها موشک ضد تانک مالیوتکا را ساختند و امریکا در اولین تجربه ی موفق خود برای به خدمت گرفتن گسترده ی یک موشک ضد تانک هدایت شونده. موشک A-4 دراگن را ساخت موشک ضد تانک قابل حمل هدایت شونده A-47 دراگن(اژدها) توسط کمپانی مک دانل داگلاس در امریکا ساخته شده است. این موشک که قابل شلیک توسط نفر است به روش هدایت سیمی( همانند موشک ضد تانک تاو ) هدایت میشود این سیستم شامل موشک و لانچر پرتاب می باشد . سیستم هدایت موشک شامل سیستم گرما یاب و همین طور سیستم دید در شب است که بر روی لانچر پرتاب نصب شده . همچنین این لانچر مجهز به دو پایه و یک باتری میباشد. کلاهک موشک ان قدر قدرت دارد که به سرباز پیاده قابلیت حمله به انواع زره پوش و و سنگر های سبک را بدهد. دراگن از اوایل دهه ی 70 میلادی برای ارتش امریکا توسعه پیدا کرد . سیستم هدایت سیمی به کاربر این امکان را میدهد که موشک را در یک مسیر مستقیم نسبت به هدفش حفظ کند دراگن در اوایل دهه ی 90 دوباره باز نگری شد که نتیجه ی این باز نگری سوپر دراگن بود . نسل اول دراگن دارای برد 1000 متر و زمان پرواز 11.2 ثانیه بود . نمونه ی جدید بهینه سازی شده دراگن که طی برنامه یPIP ارتقا داده شده دراگن II نامیده میشود این نمونه دارای توانایی نفوذ بیشتر در زره به مقدار 18 اینچ و بردی معادل1500 متراست . دراگن II دارای 85% توانایی بیشتر نسبت به نمونهی اولیه است دراگن در ایران اولین استفاده ی رزمی دراگن مربوط به جنگ ایران و عراق میشود که این موشک توسط نیروهای ایرانی بر علیه نیروهای عراقی استفاده شد (تعداد محدودی از این موشک در دوران رژیم پهلوی تحویل ارتش ایران شد. این موشک امروزه در ایران به روش مهندسی معکوس تولید و بهینه سازی میشود )دراگن توسط نیروی زمینی و سپاه تفنگداران دریایی امریکا و10 کشور دیکر به خدمت گرفته شده است . تا کنون ارتش امریکا دستکم 7000 لانچر پرتاب و 33000 موشک دراگن را به خدمت گرفته است . از این میزان 17000 فروند موشک متعاق به سپاه تفنگداران دریایی است. دراگن با موفقیت بسیار ی در انواع درگیری های نظامی از جمله جنگ خلیج فارس و حمله نظامی امریکا به افغانستان استفاده شده است . امروزه این موشک در حال جایگزینی با مشک جاولین وAT4 است . مشخصات فنی: نوع هدایت:هدایت سیمی. نیمه خودکار قطر کلاهک:140 میلیمتر وزن لانجر:6.9 کیلوگرم وزن لانجر با موشک:10.07کیلوگرم تعداد خدمه:2نفر وزن موشک:5.4 کیلوگرم طول لانچر:852میلیمتر کمترین و بیشترین برد درمدل پایه به ترتیب :1000تا1500 متر سرعت موشک:200 متر بر ثانیه قدرت نفوذ :400تا500 میلیمتر ماهناهه ی جنگ افزار
  11. بزرگترین بالگرد درحال خدمت وتولید غرب سیکورسکی CH-53E سوپر استالیون ویژه عملیات حمل ونقل هوایی به همراه مدل MH-53E موسوم به اژدهای دریایی ویزه عملیات مین روبی می باشد . درسال 1972 سپاه تفنگداران دریایی ونیروی دریایی ایالات متحده نیاز خود را برای یک بالگرد با ظرفیت حمل بار بیشتر ازمدل D رااعلام کردند .کارشناسان نیروی دریایی وشرکت سیکورسکی به جای طراحی بالگرد جدید منطبق با خواسته های اعلام شده احساس کردند که بالگرد موجود CH-53D قابل تبدیل به بالگردی نیرومند تر وحمل بارهای سنگین تر می باشد. درنتیجه برای بهینه سازی وتبدیل بالگرد دوموتوره مدل دی به یک بالگرد سه موتوره در سال 1973 قراردادی به ارزش 7/1 میلیون دلار امضا شد. ودر پی ان سیکورسکی مدل YCH-53E را برای استفاده در نیروی دریایی به منظور تامین ملزومات و تجهیزات مورد نیاز کشتیها و اجرای عملیات تهاجمی وپشتیبانی تفنگداران دریایی معرفی نمود. که در سال 1974 اولین پرواز خود را انجام داد.اما پس از مدتی اولین نمونه سقوط کرد ومدت دیک سال ازمایشات پروازی را به تاخیر انداخت . در سال 1975 ازمایشات با نمونه دوم از سر گرفته شد وپس از پشت سر گذاشتن موفقیت امیز ازمایشات پروازی قرارداد تولید سوپر استالیون در سال 1978با شرکت سیکورسکی بسته شد. نخستین سفارش تولید 49فروند شامل 16 فروند به نیروی دریایی و33 فروند برای تفنگداران دریایی بود.در سال 1989 سفارش دیگری به تعداد 121 فروند شامل 15 فروند نیروی دریایی و 106 فروند به سپاه تفنگداران دریایی امضا شد. یکی از معیارهای اساسی یرای تولید مدل E موسوم به اکو توانایی ایفای نقش تهاجم هوایی سریع از کشتی به ساحل بود،این مدل باید می توانست یک محموله 16 تنی را در سطح دریا و در روز در دمای 33 درجه به شعاع 5/92 کیلومتر حمل نماید همچنین می بایست توانایی حمل تفنگداران وپشتیبانی از انها را در ساحل در هرکجا وهر زمان داشته باشد؛ و توانایی استفاده ازعرشه تمام ناوهای موجود را داشته باشد. همچنین بایستی توانایی حمل یک هواپیمای اسیب دیده و سقوط کرده را به منطقه امن داشته باشد. گرچه وزن خالی این بالگرد حدود 16تن است اما می تواند بالگرد دیگری همانند خود را حمل نماید. در تبدیل مدل D به E اصلاحات زیادی صورت گرفت به طوری که می توان ان را یک طرح جدید دانست انگونه که سیکورسکی برای مدل صادراتی نام S-80E را برگزید. اصلاح اصلی درسیستم تولید نیرو انجام گرفت .که سه موتورتقویت شده T64-416 جنرال الکتریک توانایی ایجاد نیرویی معادل 4380 اسب بخار را داشتند.همچنین برای بهبود بقا پذیری بالگرد مجموعه انتقال نیرو به گونه ای قرار گرفت که نقاط حساس ان محفوظ باشد اصلاحاتی نیز در ملخها ، دم، بدنه ، مخازن سوخت و سیستمها صورت گرفت. پروانه اصلی هفت پره از جنس فولاد – تیتانیوم و پروانه دم چهار پره الومینیمی با سکان عمودی ازجنس کولار که 20 درجه به چپ انحراف دارد .با قابلیت تا شدن در روی ناوها به دلیل استفاده از یک سیستم دیجیتال کنترل پرواز از میزان کار خلبان کاسته وکارایی وی را افزایش داده است. [align=center][/align] همچنین از سیستم دید در شب یکپارچه شده با کلاه خلبان که امکان پرواز در شب وشرایط بد جوی ودر ارتفاع پائین را به بالگرد داده برخوردار است .همچنین به سیستمهای ناوبری و اخطار دهنده برخورد با زمین،اعلام خطر و حمله موشکی ، پخش کننده چف – فلیر ،ویک موشک ساید وایندر و... مجهز است. ظرفیت سوخت در مخازن داخلی 3890 لیتر و در مخازن خارجی 4920لیتر است .یکی از ویژگیهای این مخازن جدید خاصیت خود ترمیم کنندگی ان است همچنین توانایی سوختگیری هوایی با استفاده از یک لوله بلند زیر دماغه وجود دارد. بدنه بالگرد ضد اب وساختمان اصلی از الیاژهای سبک فولاد ،تیتانیوم وقسمت کابین پروازی از فایبر گلاس و اپوکسی ساخته شده ؛ ارابه فرود بالگرد از نوع سه گانه جمع شونده وقابل هدایت است. کابین بالگرد توانایی حمل 55 سرباز مسلح را دارا می باشد؛ چهار فروند بالگرد در دو سورتی پرواز میتوانند 330تفنگدار را به منطقه نبرد انتقال دهند. استفاده عملیاتی از این بالگرد در تابستان سال 1983 در مدیترانه اغاز شد و تاکنون چندین اسکادران تفنگداران دریایی به ان مجهز شده اند . اما مدل MH-53E اژدهای دریایی برای ماموریت ضد مین در سال 1987 وارد خدمت شد که تفاوت عمده ای با مدل اصلی ندارد . بالوارهای جانبی ان کمی بزرگتر برای افزایش میزان سوخت می باشد و تجهیزات مخصوص خود برای به کار گیری تمامی تجهیزات عملیات ویژه ضد مین این تجهیزات شامل سونار، لوازم خنثی سازی مین، مین روب الکترونیکی، قایق کششی که مجهز به سیستمهایی برای منفجر کردن مینها مغناطیسی و ... می باشد. مشخصات : طول کلی ------------------------- 19/30 متر طول بدنه ------------------------- 35/22 متر عرض بدنه ----------------------- 69 /2 متر ارتفاع---------------------------- 32/5 متر وزن خالی ----------------------- 15072 کیلو گرم بارقابل حمل--------------------- 16330 کیلو گرم حداکثرسرعت ------------------- 315 کیلومتر برساعت سرعت ------------------------ 278 کیلومتر برساعت حداکثر برد عادی ---------------- 2075 کیلو متر سقف پرواز --------------------- 5640 متر مجله صنایع هوایی
  12. [align=center][/align] میخائیل کالاشنیکوف (Mikhail Kalashnikov) سازنده يك تفنگ روسی است كه يكي از مشهورترین مسلسل‌ها در جهان است مسلسل کالاشنیکوف در کنار هواپیمای برادران رایت و اتومبیل فورد در میان سه اختراع اول از 30 اختراع بی نظیر قرن بیستم قرار دارد. میخائیل کالاشنیکوف (Mikhail Kalashnikov) سازنده اين تفنگ روسی در سال 1919 در یکی از روستاهای سیبری در یک خانواده کشاورز و پر جمعیت به دنیا آمد. میخائیل هفدهمین فرزند خانواده بود و در نوجوانی حتی نمی توانست دوره متوسطه مدرسه را تمام کند. کالاشنیکوف در سال های 1941 تا 1945 در جنگ جهانی شرکت یافت که در آن مجروح شد. وی پس از بازیافتن سلامت شروع به اختراع سلاح دستی اتومات کرد. در نتیجه تلاش‌های او طی چندین سال، کالاشنیکوف تفنگ خود را ساخت. اختراع او در رقابتی بین نمونه های شرکت کننده بهترین شناخته شد و در سال های آخر دهه 1940 تصویب شد که ارتش شوروی به این اسلحه تحت عنوان АК-47 (اتومات کالاشنیکوف 1947) تجهیز شود. میخائیل کالاشنیکوف بیش از 50 سال زندگی خود را در کارخانه اسلحه سازی در شهر "ایژفسک" گذرانده و كار اوهنوز در اين مركز ادامه دارد. وی رئيس اتحاديه اسلحه سازان روسیه است. به هر حال در اواسط دهه پنجاه میلادی АК-47 به سلاح استاندارد نیروهای مسلح شوروی تبدیل شد و به اين ترتيب بود كه نام کالاشنیکوف تبدیل به افسانه شد. طبق برخی از ارزیابی ها امروزه در جهان 100 میلیون اتومات کالاشنیکوف در مدل های مختلف آن استفاده می شود. این اسلحه مشهور در نیروهای مسلح 55 کشور جهان وجود دارد و در آرم ملی شش قدرت جهانی تصویر شده است. به گزارش روس آبارون اکسپورت بیش از هشتاد درصد حجم بازارهای جهانی مملو از نمونه های تقلبی مسلسل کالاشنیکوف شده و به همین خاطر روسیه سالانه 2 میلیارد دلار خسارت می بیند. مراسم شصتمين سالگرد توليد مسلسل کالاشنیکوف جمعه 6 جولای 2007 در موزه مرکزی نیروهای مسلح روسیه مسکو برگزار شد روزنامه همشهری
  13. [align=center][/align] UH-1 باید به راستی مشهورترین بالگرد ترابری جهان نامید که تاکنون 16000 فروند از آنو خانواده اش به عنوان پر تولیدترین بالگرد جهان از ان ساخته شده است. هیویی که چهره آشنای آسمانها و برای حدودسه دهه ستون فقرات هوانیروز ارتش امریکا بود که با وجود بیش از جهار دهه از زمان ساختش همچنان در حال خدمتمی باشد. بسیاری می گویند که هیویی بر روی شانه های بل شکل گرفت ولی اکر از من بپرسید می گویم این کمپانی بل استبر شانه های هیویی شکل گرفته و اگر امروز این کمپانی یک چهره جهانی است تنها بخاطر هیویی و خانواده هیویی کهفداکارانه در جنگهای بسیاری برای بیش از پنجا ارتش جهان جنگیده است همچنان سر پا و آماده انجام ماموریت . جنگ ویتنام پاناما جنگ باعراق در سالهای 1991، 2003 اشغال نظامی افغانستان، حضور در بالکان، جنگ ایران وعراق برای 2 طرف، نبردهای اعراب و اسرائیل در سالهای 1973و 1982 برای اسرائیل و دهها نبرد کوچک و بزرگ دیگر در جهان ازهیویی یک سرباز کار کشته ساخته است.برای بررسی تاریخچه این بالگرد کارآمد و خانواده آن باید به سال 1955 باز گردیم. در ان سال کمپانی بالگرد سازی بلطرحی را با نام بل47 که بعدها XH-40 نام گرفت را به ارتش آمریکا ارائه کرد تا بتواند نیازهای تمام نشدنی این ارتش رابرای به خدمت گرفتن بالگرد برآورده کند. سرانجام در سال 1958 ارتش آمریکا تصمیم به خدمت گرفتن این بالگرد به عنوانبالگرد ترابری و حمل و نقل خود گرفت. اولین مدل تولیدی این بالگرد UH-1A نام داشت که بسیار به طرح آزمایشی XH-40شبیه بود. این مدل از یک دستگاه موتور T53-L-1A با توان 770 اسب بخار استفاده می کرد. بالگرد UH-1 شامل انواع مختلفی می شود که شامل بل 204، بل205، بل 214 می شود. بل 204 در خدمت نیروی زمینی بل 204 نام سری اول بالگردهای هیویی است که توسط بل ساخته شد. بالگردهای سری بل 204 شامل انواع UH-1A که 183 فروند از آن ساختهو از سال 1961تحویل ارتش شد، UH-1B از سال 1961 توسعه پیدا کرد و با شروع و با شروع جنگ ویتنام در کنار مدل قبلی در ویتام به خدمت گرفتهشد این مدل از موتور کارآمدتر T53-L5 با توان 960 اسب بخار استفاده می کرد دارای پروانه بلندتر و عریضتر نسبت به مدل قبلی بود. در مجموع 1033فروند از این مدل ساخته شد، UH-1C ملقب به کشتی جنگی ازسال 1965 تحویل ارتش امریکا شد و در مجموع 766 فروند از آن ساخته شد.این مدل دارای یک دستگاه موتور T53-L11 بود که با 1100 اسب بخار قدرت می گرفت. این سه مدل تنها مدلهای به خدمت گرفته شده از بالگردهایهیویی از سری 204 بودند که تحویل هوانیروز ارتس آمریکا شدند. البته در سال 1969 بل بالگرد UH-1M رانیز مورد آزمایش قرار داد که مخصوص جنگهایشبانه بود. این مدل دارای دوربین دید در شب برای خدمه و یک سیستک جلونگر فرو سرخ بود. البته هرگز معلوم نشد که این مدل در ارتش آمریکا بهخدمت گرفته شد یا نه و یا اصلآ عملیاتی شد؟ ولی از شواهد پیداست که تعدادی از این مدل در سال 1969 در ویتنام به کار گرفته شد. UH-1ها از بدوورود به ویتنام به انواع راکت انداز و نارنجک انداز مسلح شدند که از جمله آنها می توان به نارنجک اندازهای M-5 که در دماغه UH-1B/C نسب می شودمی توانست 220 گلوله 40 میلیمتری در دقیقه شلیک کند. این مدل در واقع مدل اتوماتیک نارنجک انداز M-75 بود که توسط نیروی زمینی استفادهمی شود و راکت اندازهای M-6E3 که داری لانچر 24 تایی بود. البته این دو سلاح امروزه دیگر از خدمت خارج شده است. مسلسلهای 6 لوله M-134و M60C نیز ازجمله تسلیحات هیویی بودند امروزه هیویی از راکت اندازهای هایدار 70 استفاده می کنند. در ان زمان ارتش آمریکا بالگرد ضد تانک یا پشتیبانی هوایی نداشت از این رو با مسلح کردن هیویی این نقش را به انها دادند.هیویی های مسلح به طور معمول از هیویی های غیر مسلح در هنگام پیاده کردن نفرات یا سوار کردن انها پشتیبانی می کردند و یا برای کمک به پیشروینیروهای زمینی دست به حمله به ویتکونگها می زدند. اگر چه این بالگرد ثابت کرد که برای این نقش طراحی نشده است ولی به صورت چشمگیری تلفاتبالگردها در ویتنام کاهش پیدا کرد. UH-1C اصلیترین بالگرد پشتیبانی در ویتنام بود که همواره در کنار AH-1G کبرا به عملیات می پرداخت و حتی تعدادی از آنها برای شلیک موشکهای ضد تانکیچون تاو، کبرا و AS-11 بهسازی شدند. اگر چه کبرا در ویتنام به صورت ضربتی برای پشتیبانی هوایی بخدمت گرفته شد تا جایگزین هیویی در این نقش شود ولی تعداد کم این بالگرد باعث شد تا هیویی همواره در کنار کبرا به نقش پشتیبانی هوایی به پردازد. مجله جنگ افزار
  14. هواپیمای توربوفن An-74 که اولین پرواز خود را در سال 1977 انجام داد، یک هواپیمای سبک ترابری چند منظوره است که برای عمل در مناطق قطبی طراحی شده است. این هواپیما که برای جایگزینی An-26های قدیمی طراحی شده است، برای حمل بار، تجهیزات و مسافر در فواصل کوتاه و متوسط استفاده می‌شود و قابلیت پرواز در تمامی شرایط آب و هوایی از 60- تا 45+ درجه سانتیگراد و در هر ارتفاعی از قطب شمال تا مناطق کوهستانی را دارا می‌باشد. هواپیمای An-74 می‌تواند در تمامی اوقات سال در روز یا شب در مسیرهای محلی یا بین‌المللی مورد استفاده قرار گیرد. این هواپیما قابلیت نشست و برخاست در باندهای کوتاه و از روی زمینهای پر از سنگریزه، یخی و یا پوشیده از برف را دارد. An-74 می‌تواند 7.5 تن بار را در ارتفاع 10100 متری با سرعت کروز 550-700 km/h حمل کند. این هواپیما دارای قابلیتهای فوق‌العاده دیگری نیز می‌باشد از جمله هدایت کشتی‌ها در طی مسیر خود، سرویس‌دهی به ایستگاههای شناور، انجام عملیات تحقیقاتی در ارتفاع بالا یا مناطق قطبی، پیدا کردن گروه ماهی‌ها و گشت‌زنی در مناطق یخبندان. در ضمن An-74 به آسانی می‌تواند به آمبولانس، هواپیمای آتش‌نشان، هواپیمای حامل چتربازان و ... تبدیل شود. نسبت لیفت به وزن بالای این هواپیما مدیون استفاده از مواد جدید و تکنولوژیهای نوین ساخت می‌باشد. تولید این هواپیما در خارکف همچنان ادامه دارد و نمونه جدید آن نیز در حال ساخت است. پيشرانه: دو دستگاه موتور توربوفن D-36ZMKB ساخت پراگرس با نسبت كنار گذر زياد، هر يك به توان 74/63 كيلو نيوتن. ابعاد دهانه بال: 98/31 متر نسبت منظري بال: 3/10 طول كلي: 07/28 متر ارتفاع: 75/8 متر اوزان وزن با بيشترين سوخت (بدون بار): 13200 كيلوگرم بيشترين وزن برخاست: 34800 كيلوگرم سرعت و برد بيشترين سرعت در ارتفاع 10100 متري: 700 كيلومتر در ساعت برد با بيشترين سوخت و 800 كيلوگرم بار مفيد: 4400 كيلومتر Avia.ir
  15. [align=center][/align] شهید خلبان "محمدامین میرمرادزهی" در سال 1332 در خانواده‌ای متدین در روستای "سیب" از توابع شهرستان سراوان دیده به جهان گشود. چون به عنوان اولین فرزند خانواده محسوب می‌شد که خدا به ایشان عطا کرده بود، باعث شادی و مسرت و امیدواری همه گردید. ادب، مهربانی،‌ خوش‌برخوردی و خوش‌چهره بودنش در زمان کودکی، تحسین همه را برانگیخته بود. دوران ابتدایی را در روستای سیب و دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان سراوان گذراند. در طی این مدت هم‌کلاسی‌‌ها و دوستان خوبی پیدا نمود. بنا به روایت دوستان زمان دبیرستانش، شهید دارای اخلاق خوب و حسنه و فردی خوش‌برخورد و جذاب بود و تأثیر عمیقی بر رفتار و کردار ایشان داشت؛ تا جایی که همه دوستان و معلمان وی از اخلاق خوب و اندیشه و تفکر اسلامی وی متعجب بوده که او این اخلاق خوب و پسندیده را از کجا آورده . با اولین برخورد، همه مجذوب وی شده و دوستی بین ایشان پدید می‌آورد. خاطرات شیرین و جذاب بسیاری از وی از زبان دوستان و اطرافیانش وجود دارد. وی دارای بدنی تنومند و قدی بلند بود و علاقه زیادی به انجام کارهای سنگین داشت. عاشق خلبانی بود و پس از مطلع شدن از پذیرش و استخدام هوانیروز، به همراه یکی از هم استانی‌های خود به نام "حسین پهلوان"،‌ در دانشکده خلبانی نیروی زمینی ارتش به عنوان دانشجوی خلبانی هلیکوپتر کبری پذیرفته شد. دوران تحصیل را در تهران با موفقیت و به عنوان یکی از بهترین خلبانان و چتربازان به پایان رسانید. پس از آن در گروه رزمی و پشتیبانی هوانیروز اصفهان مشغول به خدمت شد. در آن‌جا از خلبانان موفق و توانمند و مسئولیت‌پذیر آن‌جا به حساب می‌آمد. در هنگام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به همراه دیگر همراهانش نقش ارزنده‌ای در پیشبرد اهداف انقلاب ایفا نمود. از ابتدای شروع درگیری کردستان، در مبارزه و سرکوبی شرارت‌‌ها نقش‌آفرینی بسزایی داشت و موفق شد با کمک همسنگرانش منطقه را از شر دشمنان معاند خارجی و فریب‌خوردگان داخلی پاکسازی کند. در سال 1360 که تعداد 33 تن از پرسنل نیروهای انتظامی در منطقه گشت (کوه سفید) شهرستان سراوان توسط اشرار به شهادت رسیده بودند و منطقه نیاز به پشتیبانی هوانیروز داشت. وی به همراه همرزمانش با 5 فروند هلیکوپتر به سراوان عازم شده و به سرکوبی اشرار و عوامل دشمن پرداخت و منطقه از شر و شرارت و اشرار مسلح پاکسازی گردید. با شروع جنگ تحمیلی توسط رژیم بعثی عراق علیه مرز و بوم اسلامی‌مان، با میل و اشتیاق و افتخار در جبهه حضور یافت و در نبرد حق علیه باطل تلاش‌ها و رشادت‌‌های فراوان از خود بروز داد. همرزمانش شهامت و دلیری و تلاش وافر و علاقه شدید او به دفاع از خاک عزیز کشورمان و رشادت‌‌ها و از خودگذشتگی‌هایش را نشانه شخصیت والای او می‌دانستند. اخلاق و رفتار خوبش زبانزد همگان بود. همیشه می گفت: تا خون در بدن داشته باشم، اجازه نمی‌دهم یک وجب از خاک میهن اسلامی به دست دشمن پلید بیفتد. در یکی از سفرها که برای دیدن والدین به محل زادگاهش آمده بود، مادرش به خاطر علاقه و مهربانی که به این فرزند خوب و شایسته داشت، او را توصیه نمود که به وظیفه‌اش در دفاع از میهن اسلامی ادامه داده و در این راه هیچ کوتاهی نکند؛ اما مواظب خودش باشد که مادر تحمل خبر ناگوار از دست دادن فرزند را ندارد. اما این شهید عزیز در پاسخ چنین بیان کرد که نه به هیچ قیمت و بهایی نمی‌توانم در حالی که کشور در خطر هجوم دشمن قرار دارد، لحظه‌ای از پای نخواهم‌نشست و درنگ نخواهم کرد. تا آخرین قطره خون از سرزمین و خاک و ناموس دفاع خواهم کرد. خون من از سربازی که روی زمین می‌جنگد، رنگین‌‌تر نیست. از مرگ هراسی ندارم و راضیم به رضای خدا و به شهادت افتخار می‌کنم، اگر خداوند نصیبم کند. دومین زمان در آزمون استاد خلبانی، موفق شد؛ ولی با توجه به نیازی که در جبهه و جنگ به نیروهای کارآمد احساس می‌شد، حضور در جبهه را از تدریس و استاد خلبانی ترجیح داد. دوستانش وی را فردی بسیار بی‌باک و نترس و جسور می‌شناختند. اکثر پروازهای او افتخاری و بدون نوبت و به صورت داوطلبانه بود. در پروازها گاهی برای سرکوبی نیروهای بعثی در خاک دشمن پیش می‌رفت. در روز 23 تیرماه 1361 به عنوان داوطلب و بدون این که نوبت پرواز او فرارسیده باشد، به اتفاق چهار فروند هلیکوپتر کبری به خاطر این که خاک کشور را از لوث وجود دشمن نجات دهد و پشتیبانی تعدادی از نیروهای ایرانی که در خطر پاتک دشمن قرار داشتند، به طرف بصره عراق به پرواز درآمد که هلی کوپترش در نزدیکی بصره به وسیله نیروهای ملعون بعثی مورد اصابت موشک قرار گرفت وهمراه کمک‌خلبان و هم‌پروازش، "ایرج عیوضی" به درجه رفیع شهادت نائل ‌گردید. وصیت‌نامه شهید میرمرادزهی بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان به روح پاک شهدای گلگون کفن ایران با سلام بر رزمندگان اسلام و با سلام به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران. خدایا تورا شکر می‌گویم که این فرصت را به من دادی تا ایمانم را به تو بیازمایم و پا در راه پرشکوه شهادت بگذارم. تو را شکر می‌گویم که این امکان را به ما دادی که در مبارزه حق و باطل در جبهه حق، تا می‌توانیم از ایادی شیطان بکشیم و پیروز گردیم و اگر کشته شدیم، به پیروزی بزرگتری نایل شویم. همسر عزیزم، از این که مدتی را با من با همه گرفتاری‌ها گذراندی، متشکرم. اجرت با خدا. و از این که تو را صبور و بردبار می‌بینم، لذت می‌برم و خوشحالی من به همین است. یادت باشد که آسانی همیشه همراه سختی است. همسر عزیزم، اگر برایم ارزش قائل هستی، تا آن‌جا که امکان دارد، بچه‌هایم را به نحو احسن و در راه اسلام راستین تربیت کن و نگذار که بدبختی و بیچارگی بکشند و احساس کنند که پدر ندارند. هیچ وقت به حرف مردم گوش نده و هر کاری که می‌کنی،‌ مقداری درباره‌اش فکر کن و بعد در آن مورد تصمیم بگیر. ضمناً من چیزی ندارم ولی هر آن‌چه که هست متعلق به تو و بابک و بهاره عزیزم می‌باشد. و این چیزهایی بوده که با تلاش همدیگر جمع کرده‌ایم. ضمناً می‌دانی که من پولی برای تو نگذاشته‌ام. از یک کسی مثل آقای رضایی پول بگیر و بعداً به او پول بده و به یکی از دوستانم به نام محمود مسرت گفته ام که دنبال تسویه حساب با ارتش باشد و کارها را درست کند. پولی را که ارتش می‌دهد بگیرد و وقتی که رفتی تهران، برای زندگی با حاج‌آقا رضایی مشورت کن و کمک بگیر. بلافاصله بعد از مرگم، تلگراف بزن سراوان برای برادرم و تلفن کنید زاهدان برای پسرعمویم و اگر توانستی بعداً‌ هم یک سری به مادرم بزن تا بچه‌ها را ببینند. پدر و مادر عزیزم همیشه صداقت و فداکاری‌های شما را از یاد نخواهم برد. مادر جان! از مرگم نگران نباشید، چون اگر در جریان باشی توی ایران هزاران مادر هستند که پسرهای جوانشان را از دست داده‌اند و من از آن‌ها بهتر نیستم. برایت صبر و استقامت از خدا می‌خواهم. پدرجان، تو این جا نیستی و من که حالا دارم این چند کلمه را برایت می‌نویسم، دلم برایت خیلی تنگ شده است. ولی چه کار کنم. اگر بچه‌های مرا دوست داری، نگذار بچه‌‌هایم زجر بکشند و هر چند وقت که آمدی ایران، برو تهران و یک سری به بچه‌هایم بزن. و هر چندوقت یک بار، ببرشان سیب پیش مادرم تا بچه‌ها را ببینند. در ضمن پدرجان مهران را فراموش نکن. من که نتوانستم برایش کاری بکنم. نگذار بچه‌هایم بی‌پول باشند و احساس کنند توی این مملکت، پدر ندارند. مرا که پسر خوبی برایت نبودم و لیاقتش را نداشتم، حلال کن. برادران عزیزم، واحد جان و هدایت جان، مهران جان و هوشنگ جان و منصور جان مرا حلال کنید و مخصوصاً واحد جان و هدایت جان،‌ شما که بزرگ هستید، مرتب به بچه‌هایم سر بزنید و حالشان را جویا باشید و پدرم را راضی نگه‌دارید و نگذارید ناراحت باشد. یک قطعه از عکس‌هایم را بزرگ کنید و ببرید برای مادرم و همیشه در منزل قاب شده باشد. خواهران عزیزم، مرا حلال کنید و مواظب مادر باشید و اذیتش نکنید که زندگی ارزش ندارد. پدربزرگ و مادربزرگ مهربانم، خدمتتان سلام عرض می‌کنم. برایم دعا کنید. کلیه اقوام را سلام دارم و از ایشان طلب مغفرت دارم. اگر امکان دارد، محل دفن را بگذارید در اختیار فاطمه، چون حداقل بچه‌هایم را مرتب می‌آورد سر خاک تا من ببینم‌شان. به کلیه اقوام سلام مرا برسانید. خدا نگهدار همگی شماها. ضمناً از دوستانم تقاضامندم که بعد از مرگم مرتب به بچه‌هایم سر بزنید. همسر عزیزم به اعصابت مسلط باش و مرا فراموش کن و برای بچه‌هایت پدر و مادر باش. از عکس‌هایم اگر خواستی بزرگ کن و داشته باش. Sajed.ir
  16. [align=center][/align] بيوتروريسم عبارت است از ايجاد ترس و وحشت، با بهره گيري از عوامل زيست شناختي مختلف. جنگ هميشه با آدم‌هاي تا دندان مسلح، توپ، تانک و مسلسل همراه نيست، جنگ گاهي با گام‌هاي آرام يک پستچي، در قالب نامه اي که مي‌تواند پر از خبر‌هاي تازه باشد، آنچنان آرام آغاز مي شود که انسان‌ها را از آن گريزي نباشد. بيوتروريسم نامي است که براي اين نوع از جنگ در نظر گرفته اند و عبارت است از ايجاد ترس و وحشت، با بهره گيري از عوامل زيست شناختي مختلف. جنگ افزار بيولوژيک (Biological weapon) هم وسيله اي است که به منظور انتشار عمدي ارگانيسم‌هاي مولد بيماري يا فراورده‌هاي آنها توسط غذا، آب، حشرات ناقل و يا به صورت افشانه (آئروسل)، به کار برده مي شود. يعني در عمل، واژه بيوتروريسم را هم به معني ارعاب و هم به مفهوم جنگ بيولوژيک، مورد استفاده قرار مي دهيم. ميكروب بيماري آبله هم که در سال ۱۹۸۰ ريشه كن اعلام شد يکي از مظاهر بيوتروريسم به شمار مي آيد که پس از آنکه ريشه کن شد، بسياري از دولتها با خطرناك دانستن نگهداري ذخاير اين ويروس، به دنبال نابودي ذخاير باقيمانده آن در آزمايشگاههاي آمريكا و روسيه هستند. كشورهاي عضو سازمان جهاني بهداشت توافق كرده‌اند هرگونه تصميم‌گيري در مورد نابودي باقيمانده ذخاير ويروس آبله تا سال ۲۰۱۱ به تعويق بيفتد. به گزارش پايگاه اينترنتي خبرگزاري فرانسه، شصتمين مجمع ساليانه سازمان جهاني بهداشت از مارگارت چان مديركل اين سازمان خواست با بازبيني اين موضوع در سال ۲۰۱۰ زمينه را براي دستيابي به اجماع در يكسال بعد، فراهم کند. با اين حال آمريكا و روسيه از نگهداري ذخاير آبله براي اهداف تحقيقاتي حمايت مي‌كنند و استدلال آنها اين است كه دانشمندان بايد يك گام از تهديدهاي بالقوه تروريسم ميكربي جلوتر باشند! پيش از اين هم، در سال ۲۰۰۴ كميته مشورتي كارشناسان سازمان جهاني بهداشت خطر ويروس تركيبي آبله كه با ادامه پيشرفتها در علم ژنتيك تهيه آنها امكانپذير خواهد بود را مطرح كرد. كشورهاي عضو سازمان بهداشت جهاني از دهه ۱۹۹۰ تاكنون درباره اينكه بايد با ذخاير آبله چه كنند، به رايزني پرداخته‌اند اما در مجمع سال گذشته نيز نابودي اين ذخاير را كه يك سلاح بالقوه بيولوژيكي تلقي مي‌شود، به تعويق انداختند. بيوتروريسم سابقه طولاني در تاريخ دارد و خيلي هم پديده جديدي نيست. در قرن چهاردهم ميلادي نيروهاي مهاجم تاتار، با پرتاب اجساد قربانيان طاعون به داخل شهر كافا باعث ابتلاي تعداد زيادي از آنها به اين بيماري شدند. طي سال‌هاي 1767-1754 در حمله فرانسوي‌ها به سرخپوستان بومي آمريکا هم نيروهاي انگلستان با چهره اي ظاهرا بشردوستانه و به بهانه کمک به سرخپوستان بومي، با اهداي ملحفه، دستمال و پارچه‌هاي آغشته به ويروس آبله به آنها تعداد زيادي را به کام بيماري و مرگ کشاندند. همچنين ژاپن در سال‌هاي 1945-1932 در شهر منچوري چين نيز اهداف مرتبط با جنگ‌هاي بيولوژيک خود را در زندانيان اين شهر به آزمايش گذارد و زندانيان را پس از آلوده کردن به باسيل آنتراکس، مننگوکوک، شيگلا، بورخولدريا مالئي، سالمونلا، ويبريوکلرا، يرسينيا پستيس، ويروس آبله و ساير عوامل عفونت‌زا مورد مطالعه قرار داد. اين كشور حتي در حملات هوائي خود هربار حدود پانزده ميليون کک آلوده به باسيل طاعون را به سوي مردم چين، رهاکرد تا جايي که شراره‌هاي اين آتش افروزي، دامنگير خودشان هم شد به طوري که در سال 1942 در اردوگاه چکيانگ، حدود ده هزار نفر از افراد ارتش ژاپن دچار وبا، اسهال خوني و طاعون شدند که حدود 1700 نفر از آنها را به کام مرگ کشاند و بعدا مشخص شد که منبع اين همه‌گيري‌ها جنگ افزارهاي بيولوژيکي بوده است که به منظور اهداف بيوتروريستي به وسيله خود ژاپني‌ها تهيه شده بود . روزنامه همشهری
  17. [align=center][/align] ايران با افتخار از هشت سال جنگي كه بر او تحميل شد بيرون آمد، زيرا در جريان آن براي اولين بار در طول تاريخ معاصر اين سرزمين، حتي يك وجب نيز از خاك كشور جدا نشد. دكتر مسعود اخوان كاظمي ، به بحث در خصوص شرايط موجود بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و عوامل آغازين جنگ در سال 1359 پرداخت. وي، بررسي دقيق وضعيت روابط بين‌المللي جهان را در آن مقطع، نگاه به مسائل و وضعيت داخلي كشور و بررسي موضوع از منظر برخورد سازمان‌هاي بين‌المللي با موضوع جنگ عراق عليه ايران را براي روشن شدن بهتر بحث الزامي دانست و تصريح كرد: جنگ عراق در زماني به ايران تحميل شد كه كشور در فضاي سال‌هاي اوليه‌ي انقلاب قرار داشت و با نابساماني‌هاي فراواني مواجه بود، كه در اين خصوص مي‌توان به مسائل و مشكلات كشور در مورد نظم داخلي (حركت‌هاي نيروهاي ضد انقلاب، تجزيه طلبان و شورش‌هاي منطقه‌اي) يا وضعيت نابسامان اقتصادي و عدم انسجام و وجود گسست در نيروهاي نظامي اشاره كرد. وي گفت: براي هر انسان منصفي بر اساس منطق تمايل ايران براي شروع جنگ با كشور عراق قابل پذيرش و قبول نيست، زيرا با نگاه به شرايط آن روز ايران،مشخص خواهد شد كه ما در شرايطي نبوديم كه آغازگر جنگ باشيم و لذا جنگ بر ما تحميل شد. اين استاد علوم سياسي دانشگاه رازي كرمانشاه، خاطرنشان ساخت: در شرايطي كه انقلاب اسلامي درصدد ترميم و اصلاح ساختار غلط گذشته‌ي كشور بود و تلاش‌هايي درصدد رفع مشكلات موجود در حال انجام داشت، رژيم بعثي عراق به سركردگي صدام با توجه به وجود ادعاهاي ارضي نسبت به ايران، فرصت را مناسب ديد و به صورت گسترده به خاك كشور ما حمله‌ور شد كه در اين ميان از حمايت كامل و بي‌نظير اكثر كشورهاي دنيا برخوردار بود و تمام اين كشورها حمايت بي‌دريغ خود را براي ريشه‌كن كردن نظام اسلامي انجام مي‌دادند كه حرف و ادعاي جديدي را در عرصه بين‌المللي مطرح كرده بود. اخوان كاظمي، با اشاره به رشادت، دلاوري و ايثارگري جوانان در دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي در طول هشت سال دفاع مقدس، بر لزوم ارج نهادن به اقدامات صورت گرفته در اين دوران تاكيد و خاطرنشان كرد: ارزش، اهميت و جايگاه حماسه‌آفريني جوانان اين مرز بوم در آينده و براي نسل‌هاي بعد بهتر قابل درك خواهد بود و با گذشت زمان اهميت آن بيشتر مشخص خواهد شد. وي، با بيان اين مطلب كه بازگو كردن ابعاد ناگفته‌ي جنگ از وظايف متوليان و مسئولين فرهنگي كشور است، اظهار داشت: ظهور انقلاب اسلامي با رهبري بي‌بدليل امام راحل از سوي قدرت‌هاي جهاني به حدي مهم بود كه هيچگاه ايدئولوژي آن را در حد يك شعار ندانستند و نسبت به آن احساس خطر كردند. اين استاد دانشگاه، با اذعان به اين كه ظهور انقلاب اسلامي داراي اثرات جدي براي نظام بين‌الملل و باعث به چالش كشيده شدن نظام بين‌الملل در آن مقطع زماني گرديد، افزود: اين احساس خطر از سوي قدرت‌هاي جهاني آن‌قدر جدي بود كه براي اولين بار بعد از جنگ دوم جهاني آمريكا و شوروي كه در جنگ سرد به سر مي‌بردند در كنار هم قرار گرفته و به حمايت از حكومت عراق عليه ايران پرداختند. اخوان كاظمي گفت: ايران در جنگ با عراق در حالي كه از لحاظ امكانات، شرايط نظامي و تسليحات در وضعيت مناسبي قرار نداشت، از سوي بسياري از كشورها نيز مورد تحريم واقع شده بود و از طرف ديگر عراق به عنوان طرف ما در جنگ در وضعيتي كاملا متفاوت نسبت به ايران قرار داشت. وي افزود: علي‌رغم برابر نبودن ايران با عراق در بسياري از جهات و زمينه‌ها، جوانان فداكار و غيور اين مرز و بوم بعد از شروع جنگ مشتاقانه به ميادين نبرد شتافتند و در هجوم مردم به جبهه‌ها در راستاي دفاع از كشور مي‌توان مشروعيت نظام را ارزيابي كرد، چرا كه در تهاجم يك قدرت خارجي به كشور مي‌توان نسبت به حضور مردم در دفاع از ميهن، مشروعيت نظام سياسي را مورد ارزيابي قرار داد. اخوان كاظمي، در پاسخ به سوالي در خصوص چرايي ادامه‌ي جنگ بعد از فتح خرمشهر؛ اعلام آتش‌بس، عقب‌نشيني نيروها به مرزهاي بين‌المللي، پرداخت غرامت و تعيين متجاوز را از اصلي‌ترين شروط برقراري صلح بين دو كشور دانست و تصريح كرد: در سال 61 هيچ يك از موارد فوق محقق نشده بود، زيرا نيروهاي عراقي در مناطق مختلف هنوز در خاك ايران بودند و بازگشتي صورت نگرفته و متجاوز از سوي سازمان ملل تعيين نشده بود و تنها نماينده‌اي از كشور عربستان به طور غير رسمي و غيرقابل استناد اعلام كرد كه غرامت ايران را خواهد پرداخت. وي ادامه داد: در آن زمان جاي انجام صلح نبود و اگر صلحي صورت مي‌گرفت، امروز شما حق داشتيد از نسل اول انقلاب انتقاد كنيد كه چرا در شرايطي كه در موضع قدرت قرار داشتند به صلح تن دادند. اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: ايران با افتخار از هشت سال جنگي كه بر او تحميل شد بيرون آمد، زيرا در جريان آن براي اولين بار در طول تاريخ معاصر اين سرزمين در جريان جنگ حتي يك وجب نيز از خاك ما جدا نشد و اين افتخار بزرگي است كه براي ما باقي خواهد ماند و نسل‌هاي آينده نيز بايد قدردان رزمندگان دوران دفاع مقدس باشند. وي، با تاكيد بر لزوم پاسداشت اقدامات و دلاورمردي‌هاي انجام شده در اين دوران از سوي رزمندگان و سرداران جنگ، ابراز اميدواري كرد كه نسل جديد همچنان در حفظ روحيه‌ي افتخار، شجاعت و شهامت كوشا بوده و در آزموني كه وي از آن به عنوان «آزمون انرژي هسته‌يي» ياد كرد، سرفراز برون آيد. Sajed.ir
  18. انقلاب پرشتابي كه در صنعت طراحي سازه هاي هوايي در دهه ۱۹۵۰ ميلادي رخ داد باعث به وجود آمدن چنين مخلوق شگفت آور هوايي شد و در اين ميان چندين هواپيماي جنگنده، بمب افكن، رهگير شكاري و... ساخته شد كه تا كنون در يگان هوايي كشورهايي چون آمريكا و روسيه خوش مي درخشند. يكي از پروژه هاي جالب ولي ناموفق آمريكا ساخت هواپيماي A-5 بود. يك پارتيزان هوايي ساخت پارتيزان هاي زميني هواپيماي A-5ملقب به پارتيزان (Vigilante) ساخت شركت مجرب نورث امريكن (North American). در ابتدا تمامي تفكرات بر ساخت هواپيمايي با قابليت حمل تسليحات اتمي بود اما A-5 در طول انجام ماموريت هايش چندين بار نقش عوض كرده است. بعد از جنگ جهاني اول، نيروي دريايي آمريكا با توجه به پيشرفت كشورهاي ديگر مانند اتحاد جماهير شوروي كه روز به روز در زمينه تسليحات اتمي جلوتر مي رفتند به فكر ساخت نوعي هواپيماي قادر به حمل بمب هاي اتمي افتاد. در ابتداي امر چندين هواپيما نامزد انجام اين ماموريت شدند.از قبيل بمب افكن A-3 (Skywarrior و (savage)Aj كه يكي ساخت شركت نورث امريكن و ديگري ساخت دوگلاس بود. اما هر دوي آنها مشكل بزرگي داشتند و آن هم سرعتشان بود. سرعت هر دوي آنها زيرصوت (Subsonic) بود و با وجود هواپيماهاي مافوق صوت خطر مورد حمله قرار گرفتن آنها بسيار بالا بود. در همان زمان شركت نورث امريكن پروژه جديدي را آغاز كرد كه به دنبال هواپيماي مافوق صوت، قدرتمند و ضربتي با قابليت حمل تسليحات اتمي بود و اين طرح در نوامبر سال ۱۹۵۳ ميلادي آغاز شد. اين پروژه جديد در ابتدا با نام NA-233 شناخته شد. بعد از بحث هاي فراوان بين شركت نورث امريكن و نيروي دريايي قرار شد NA-233 يك هواپيماي دو موتوره، با سرعت دو ماخ «دو برابر سرعت صوت» باشد. چندين طرح پيشنهاد شد و حتي در يكي از آنها موتور با قدرت راكت (Rocket Power) با سوخت اكسيژن و هيدروژن وجود داشت ولي نيروي دريايي با آن طرح موافقت نكرد. در ميانه سال ۱۹۵۶ نيروي دريايي آمريكا درخواست ساخت ۲ مدل نمونه را از شركت نورث امريكن كرد. اولين نمونه با مشخصه (YA3J-1) كه در ۶ مي سال ۱۹۵۸ ساخته شد،شناخته مي شود و اولين پروازش را در ۳۱ آگوست ۱۹۵۸ به خلباني ديك ونزل (Dick Wenzel) انجام داد. در همان پرواز اول لقب پارتيزان را به خود اختصاص داد. پارتيزان بدنه اي كشيده و صيقلي، بال هاي رو به عقب و سه چرخ داشت. توسط دو موتور با مدل Yj79-GE-2 شركت جنرال الكتريك تجهيز شده بود و بدنه موتور كاملاً از تيتانيوم ساخته شده بود و براي انعكاس حرارت توسط عايقي از طلا پوشيده شده بود. موتورها از يك پس سوز (afterburner) بهره مي برد. اين پارتيزان توانايي حمل سوخت بالايي داشت و مي توانست با اين مقدار سوخت پيمايش زيادي داشته باشد. پارتيزان در آن زمان مجموعه اي از فناوري هاي جديد بود و به عنوان مثال لايه اصلي بال ها را آلياژ خاصي از آلومينيم و تيتانيوم تشكيل مي داد كه بسيار سبك و مستحكم بود. صندلي پرتاب (ejection seat) ساخت خود شركت نورث امريكن با مدل HS-1 بود. دو سرنشينه بود، خلبان در جلو و افسر تسليحات در عقب. خلبان گستره ديد بسيار خوبي داشت. در طرح اوليه هيچ پنجره اي براي افسر تسليحات لحاظ نشده بود براي ديد بهتر نمايشگرها. ولي بعد از تست هاي فراوان قرار شد دو پنجره بسيار كوچك در طرفين كابين تعبيه شود. يك دوربين بسيار قوي و دقيق در جلوي دماغه A-5 قرار دارد كه مستقيماً به نشانگرهاي داخل كابين مرتبط است. يك رادار (PPDI1) نيز درA-5 وجود دارد. سرانجام طرح نهايي پارتيزان در سال ۱۹۶۰ پرواز كرد. موتورهايش قدرتمند تر شده بود و اين بار شركت جنرال الكتريك موتور J-79 را براي او در نظر گرفته بود كه مي توانست ۱۰۹۰۰ پوند نيز بدون استفاده از پس سوز و ۱۷۰۰۰ پوند با پس سوز نيرو مهيا كند. اين موتورها در هواپيماهاي جنگنده فانتوم (ايران نيز چندين فروند دارا است) شركت مك دانل داگلاس يا همانF-4 است. پارتيزان در ۱۳ دسامبر سال ۱۹۶۰ توانست توسط خلبان لروي هيث (Leroy Heath) به سرعت ۱/۲ ماخ دست پيدا كند و در ارتفاع ۹۱۰۰۰ پايي پرواز كند. اين امر باعث خوشحالي مهندسان طراحش شد،زيرا در آن سرعت و ارتفاع نسبتاً ايمن پرواز كردند. البته بايد از خلبان لروي قدرداني شود زيرا پارتيزان يك بار تعادلش را از دست داد و موتورهايش به خاطر سرعت بسيار بالا آتش گرفت ولي خلبان لروي با خونسردي تمام پارتيزان را كنترل كرد و به آرامي به زمين نشست. بعد از آزمايشات و تست هاي مختلف اولين هواپيماي عملياتي در سال ۱۹۶۱ به خدمت نيروي دريايي در آمد و آخرين فروند آن نيز تنها در دو سال بعد يعني در سپتامبر ۱۹۶۳ ساخته شد و در آن زمان ديگر بنا به تصميم وزارت دفاع نام A-5Aبراي او انتخاب شد. به دليل وزن نسبي بالا، فرود آمدن با A-5A كمي سخت مي نمود و خلبانان به هنگام فرود چندين جهش را احساس مي كردند زيرا قسمت اعظم فشار در زمان فرود بر چرخ جلويي بود و اين قضيه سبب جهش مي شد كه باعث خشنودي خلبانان A-5A نبود. يكي از مسائل جالب اين بود كه با وجود نظر اصلي بر حمل تسليحات اتمي، از A-5 ديگر براي عمليات اتمي استفاده نمي شد. شايد به اين علت بود كه در زمان ساخت A-5 ، پروژه بسيار چشمگير ديگري در نيروي دريايي وجود داشت. بله!! پروژه ساخت زيردريايي ستاره قطبي (Polaris) باعث كمرنگ شدن A-5 بود. كل هزينه پروژه ساختA-5ها، ۲۰۰ ميليون دلار برآورد شد،البته به ارزش دلار همان زمان يعني هر فروند حدوداً ۱۰ ميليون دلار. به نظر اكثر مهندسان،A-5 ،طرحي قابل بود ولي توانايي عمليات اتمي را نداشت. در واقع طرحش بر روي كاغذها زيبا بود ولي در عمل آنگونه نمي نمود. بعد از چنين نظرات و عدم رضايت مسئولان و مهندسان قرار شد كه گونه شناسايي(reconnaissance) از او بسازند. دوگونه هواپيماي شناسايي از روي آن ساختند كه به نام هاي RA-5C و A-5B شناخته مي شوند. اين تلاش ها از همان سال هاي اول ساخت شروع شد و در آوريل ۱۹۶۲ ميلادي گونه شناسايي A-5B اولين پروازش را انجام داد. اين نمونه هاي جديد چندين تفاوت خاص با مدل A-5A داشتند.A-5B توانايي حمل سوخت بيشتري داشت و بال هاي كشيده و پهن تر. نيروي هوايي درخواست ۱۸ فروند A-5B را از شركت نورث امريكن كرد. از اين ۱۸ فروند ۶ فروند در همان زمان در اختيار نيروي دريايي قرار گرفت، ولي باز هم به عنوان يك هواپيماي بمب افكن ۱۲ فروند ديگر به نام RA-5C به عنوان هواپيماي شناسايي تحويل شدند. RA-5C اولين پروازش را در ۳۰ ژوئن سال ۱۹۶۲ انجام داد و بسيار شبيهA-5B بود. انواع سيستم ها و سامانه هاي جاسوسي به آنها اضافه شده بود،مانند دوربين هايKA-62A و KA-51A .گيرنده جاسوسي AN/ALQ61 كه مي توانست تمام وضعيت را براي ۱۱۲ دقيقه در خود ضبط و نگهداري كند. يك حسگر حرارتي بسيار قوي با مدل AN/AAS-21 كه مي توانست اهداف را توسط اشعه مادون قرمز رديابي كند و سامانه هاي ديگر. بعد از ساخت RA-5C در سال ۱۹۶۴ اين پارتيزان با نقش جديد خود به سرعت مشغول انجام عمليات در نواحي جنوبي آسيا شد (ويتنام) و اولين پرواز شناسايي را در آگوست ۱۹۶۴ انجام داد. در آن زمان هواپيماهاي فانتوم نيز در نيروي هوايي خدمت مي كردند. با وجود اينكه هر دوي آنها از يك مدل موتور استفاده مي كردند ولي به علت بدنه سبك تر،F-4، تيزپروازتر بودند. در كل ۱۸ فروند از RA-5C هاي ساخته شده تاكنون در جنگ هاي مختلف آمريكا از دست رفته اند و اين آمار بسيار بدي است. ۱۳ فروند آنها توسط ضدهوايي، دو فروند توسط موشك زمين به هوا، يكي با هواپيماي Mig-21 و دو فروند ديگر نيز دليل انهدامشان مشخص نيست و متاسفانه تنها ۹ نفر از ۳۶ خلبان آنها زنده مانده و مابقي كشته شده اند. در كل كارنامه درخشاني از اين پارتيزان ديده نمي شود. جدول مشخصات RA-5C نوع...........................هواپيماي شناسايي طول...........................۳۲/۲۳ متر فاصله دو سر بال..........۱۵/۱۶ متر ارتفاع.........................۷۹/۵ متر سرعت......................۲۲۳۰ كيلومتر در ساعت سقف پرواز.................۱۴۷۵۲ متر برد............................۲۴۱۵ كيلومتر پيشينه وزن برخاستي...۳۶۰۹۴ كيلوگرم وزن........................... ۱۷۰۰۹ كيلوگرم روزنامه همشهری
  19. [align=center][/align] در ۱۰ سال گذشته، كشورهاى جديدى به باشگاه صاحبان جنگ افزار هاى هسته اى افزوده شده اند . برخى از اين كشورها از فرصت طلايى جنگ سرد براى هسته اى شدن بهره جستند وهنگامى كه جهان سرگرم رقابت پردامنه دو قطب شرق وغرب بود خود را به قله هسته اى رساندند، و برخى ديگر نيز كه در دوران جنگ سرد نتوانستند اين راه سخت را بپيمايند با دورزدن موانع وحصارهاى سياسى براى كسب قدرت هسته اى خيز برداشتند. دراين گروه مى توان نام بسيارى از متحدان دارندگان سلاح هسته اى را سراغ گرفت. درصدر اين فهرست اسرائيل قرار دارد. اين طيف پيمان عدم گسترش جنگ افزارهاى هسته اى ( NPT) كه در سال ۱۹۷۰ به تصويب رسيده بود را امضا نكرده و هرگونه در خواستى را براى نظارت آژانس انرژى اتمى كنار نهاده و تعدادى از اين كشورها هم قانون ممنوعيت آزمايش سلاحهاى هسته اى (CTBT) را ناديده گرفته اند. به اين ترتيب ، فهرست دارندگان سلاح هسته اى را اكنون كشورهايى پر كرده اند كه هركدام به نحوى زير چتر حمايت سياسى يك يا چند عضوباشگاه پنج گانه شوراى امنيت هستند . مرور فهرست كشورهايى كه در جرگه كلوپ هسته اى درآمده اند يا در آستانه ورود به آن هستند، حقايق بسيارى را روشن مى كند . از رهگذر تحليل اين فهرست مى توان براى مهم ترين پرسش يعنى تبعيض عصر حاضر درتوزيع فناورى هسته اى پاسخ دقيق يافت. دراين نگاه اجمالى، موقعيت كشورهاى جهان را از نظر جنگ افزارهاى اتمى مى توان در۳ دسته زير تقسيم بندى كرد: ۱-كشورهايى كه اعلام كرده اند قصد توسعه جنگ افزارها ى هسته اى را نداشته، از گسترش آن جلوگيرى مى كنند. البته اين گروه مدعيان زيادى دارد تا حدى كه حتى برخى از دارندگان بالقوه وبالفعل امكانات هسته اى نيز مدعى هستند كه هيچ ميل ورغبتى به سرمايه گذارى دراين زمينه ندارند. يك مثال روشن اين ماجرابرنامه هاى نظامى ژاپن است كه همه منابع آگاه از خيز اين كشور به سوى نظامى شدن خبرمى دهند اما خود توكيو مدعى نخست مبارزه با پروژه هسته اى كشورها است. مثال ديگرآن، برنامه هاى دومين شريك استراتژيك آمريكا يعنى كره جنوبى است. به باور كارشناسان سئول با وجود آن كه اعلام كرده قصد توسعه جنگ افزارها ى اتمى را ندارد در سال هاى اخير فعاليت گسترده اى براى دستيابى تسليحات اتمى را آغاز كرده است .اما تاكنون كره جنوبى به يمن حمايت هاى آمريكا هيچ فشارى را از سوى سازمان ملل و آژانس انرژى اتمى متحمل نشده است. به هرحال، محافل غرب در فهرست ادعايى خود اين كشورها رابه عنوان كشورهايى كه با وجود داشتن فناورى ، تجهيزات و منابع كافى به توليد جنگ افزارهاى هسته اى تمايلى نشان نمى دهند، ذكر مى كند:استراليا ،اتريش، كانادا، جمهورى چك ،دانمارك ، فنلاند، آلمان، مجارستان، ايرلند، ايتاليا، ژاپن، هلند، نروژ، لهستان، اسلواكى، كره جنوبى، اسپانيا و سوئد . ۲-كشورهايى كه پروژه هاى هسته اى خود را متوقف كردند: دراين گروه، شمارى از كشورهاى موسوم به جهان سوم جاى مى گيرند كه بنابه شرايط سياسى جهان يا تهديدها ى قدرت هاى غربى مراكز و يا زرادخانه هاى هسته اى خود را به تعطيلى كشاندند. دراين فهرست مى توان كشورهاى الجزاير ، آرژانتين، بلاروس (روسيه سفيد )، برزيل، قزاقستان، عراق، ليبى، رومانى، آفريقاى جنوبى و اوكراين را جاى داد. آفريقاى جنوبى نخستين كشورى است كه سلاح هاى هسته اى خود را نابود كرد. اين كشور در سال ۱۹۹۳ همه جنگ افزارهاى خود را از ميان برداشت . در پى فروپاشى اتحاد جماهير شوروى ، كشورهاى بلاروس، قزاقستان و اوكراين نيز با امضاى معاهده اى بين المللى در سال ۱۹۹۵ تمامى جنگ افزارهاى هسته اى موجود در خاك خود را به فدارسيون روسيه باز پس دادند . به فاصله كوتاهى ، پس از اين ،كشورهاى الجزاير، آرژانتين و برزيل از برنامه هاى هسته اى خود دست برداشتند ، برنامه توسعه سلاح هاى هسته اى رومانى هم با سرنگونى رژيم چائوشسكو به پايان خود رسيد. در مورد عراق ،چنانكه ناظران بين المللى گفته اند،برنامه هاى هسته اى اين كشور كه در سال ۱۹۷۰ شروع شده بود، در سال ۱۹۸۱ به واسطه حمله هوايى اسرائيل و همچنين عمليات جنگ خليج فارس به شدت دچار آسيب شد .دراين گروه هيچ كشورى به اندازه ليبى، آسان وارزان منابع هسته اى خود را ازكف نداد اين كشور عربى آفريقايى پاى يك معامله با آمريكا و انگليس نشست كه هيچ سودعملى براى آن نداشت. البته پيش از آن نيز قذافى دستى به سوى چين دراز كرده بود تا با خريد بمب از چين صاحب سلاح هسته اى شود، اما امضاى پيمان پاكسازى آفريقا از جنگ افزارهاى هسته اى از سوى ليبى درسال ۱۹۹۹ دست قذافى را براى هميشه بست. ۳- باشگاه دارندگان سلاح هاى اتمى : انگلستان : شمار جنگ افزارهاى هسته اى : ۲۰۰ بودجه دفاعى : ۶۲ ميليارد دلار در خلال جنگ جهانى دوم، انگلستان براى توليد اولين جنگ افزار هسته اى خود ، دست همكارى به سوى ايالات متحده آمريكا دراز كرد و با همكارى آمريكا نخستين بمب اتمى خود را توليد كرد. پس از آن، انگلستان به تنهايى دست به توليد جنگ افزار هاى اتمى زد. در خلال سال هاى ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۱ اين كشور ۴۵ بمب اتمى رامورد آزمايش قرارداد. اشاره به اين نكته ضرورى است كه در سند دفاع استراتژيك انگلستان با تأكيد بر لزوم آسيب ناپذير كردن امنيت ملى بريتانيا، و بازدارندگى دشمنان اين كشور از احتمال وارد كردن ضربه نظامى به انگلستان، ادامه توليد تسليحات اتمى براى انگلستان اكيداً توصيه شده است. فرانسه : تعداد جنگ افزارهاى هسته اى۳۰۰ بودجه دفاعى : ۵۰ميليارد دلار فرانسه اواخر سال ۱۹۵۰ نخستين جنگ افزار هسته اى اش را توليد و آن را در سال ۱۹۶۰ آزمايش كرد. فرانسه در پى پايان يافتن جنگ سرد و كاهش نيروى بازدارندگى هسته اى ،خبر از نابودى برخى از سيستم هاى موشكى خود داد .اين كشور درميان سال هاى ۱۹۶۰تا ۱۹۹۶ ، ۲۰۰ آزمايش هسته اى انجام داد. فدراسيون روسيه : شمار تسليحات هسته اى : ۸۶۰۰ بودجه دفاعى : ۳۲ ميليارد دلار روسيه اولين بمب هسته اى اش را در سال ۱۹۴۹ توليد و آزمايش كرد. روسيه در دوران جنگ سرد پيرو رقابتى كه با ايالت متحده آمريكا داشت، سيستم هاى نظامى خود را توسعه داد. توسعه جنگ افزارهاى هسته اى شوروى به سبب سرمايه گذارى هاى فوق العاده اين كشور در زمينه تكنولوژيك در سال هاى ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ همچنان برقرار بود . در سال ۱۹۵۳ اتحاد جماهير شوروى نخستسن بمب هيدروژنى خود را منفجر كرد . روسيه در سال هاى اخير نيز موشك هاى بالستيك و موشك هاى هدايت شونده خود را گسترش داده است .در سال ،۱۹۸۶ حجم مهمات زرادخانه هاى اتحاد جماهير شوروى به بالاترين سطح خود رسيد. در سال ،۱۹۸۹ نيز جمهورى هاى پيشين شوروى ساز و برگ هاى جنگى موجود در انبارهاى خود را به مسكو عودت دادند . رژيم اشغالگر قدس: تعداد جنگ افزارهاى هسته اى : تخميناً ۱۰۰ تا۲۰۰ بودجه دفاعى : ۶۶ ميليارد دلار كارشناسان بر اين باورند كه اسرائيل داراى ۱۰۰ تا ۲۰۰ موشك هسته اى است . افزون بر آن، برآورد مى شود كه اسرائيل درسايه كمك ها ى وسيع آمريكا به اين امكان دست پيداكرده است كلاهك هاى هسته اى اش را به وسيله هواپيما هاى جنگى ارتش خود و يا با يكى ازسه زير دريايى اش شليك كند . احتمال آن مى رود كه رژيم اشغالگر قدس برنامه هاى هسته اى اش را در سال ۱۹۵۰ يعنى اندكى پس از تسخير سرزمين فلسطين آغاز كرده باشد. گفته مى شود در سال ۱۹۶۷ رژيم صهيونيستى به توليد نخستين جنگ افزار اتمى خود دست زده است . در سال ،۱۹۸۶ درنتيجه افشا گرى هاى مرد خاى وانونو دانشمند هسته اى اسرائيل مشخص شد كه برنامه هاى هسته اى اسرائيل بسيار فراتر از آن است كه گمان آن مى رفت.نگرانى هاى كشورهاى اسلامى واكنش هاى احتمالى دول عربى از عواملى به شمار مى رود كه مخالفت افكار عمومى جهان با برنامه هاى هسته اى اسرائيل را موجب شده است. اما به دليل حمايت هاى بى دريغ آمريكا، رژيم اشغالگر قدس هيچ فشارى را از سوى سازمان ملل و آژانس انرژى اتمى متحمل نمى شود. رژيم اشغالگر قدس هنوز قرار داد NPTرا امضا نكرده ومانع از حضور ناظران انرژى اتمى در مراكز هسته اى خود شده است. ايالات متحده آمريكا: شمار سلاح هاى هسته اى=۱۰۶۴۰ بودجه دفاعى=۵۳۲ ميلياد دلار ايالات متحده آمريكا از لحاظ كمى نخستين قدرت اتمى جهان است.آمريكا با به كارگيرى بمب اتمى در هيروشيما وناكازاكى عنوان تنها كشور به كار برنده بمب هسته اى در جنگ را از آن خود ساخت. در دوران جنگ سرد، آمريكا در راستاى رقابت با روسيه با شتاب فراوانى به افزايش توان هسته اى خود پرداخت. در پى فروپاشى اتحاد جماهير شوروى واز ميان رفتن خطر شوروى، با وجود برقرارى روابط نسبتاً خوب ميان آمريكا و روسيه، ايالات متحده رقابت تسليحاتى را كنار نگذاشته، به طورى كه در حال حاضر داراى بيش از۱۰ هزار جنگ افزار اتمى است. در فاصله سال هاى۱۹۴۵ تا،۱۹۹۲ ايالات متحده آمريكا۱۰۳۰آزمايش هسته اى به انجام رساند. در اين اواخر نيز آمريكا توليد نسل جديدى از جنگ افزار هاى هسته اى براى اهداف تاكتيكى خود را در دست اجرا دارد. چين: تعداد جنگ افزار هاى هسته اى: تخميناً ۴۰۰ بودجه دفاعى:۴۴ ميلياد دلار توليد جنگ افزار هاى هسته اى از سوى چين در سال۱۹۵۰ با كمك شوروى صورت پذيرفت. كمك هاى شوروى به چين در سال۱۹۶۰ خاتمه يافت، اما حكومت چين به منظور غلبه بر نگرانى هاى امنيت ملى خود و نيز براى حفظ وجهه چين در معادلات جهانى، برنامه هسته اى اش را به پيش برد. چين تاكنون۴۶ آزمايش هسته اى انجام داده است كه نخستين آزمايش در سال۱۹۶۴ انجام شد.اين كشور داراى ۴۰۰ سلاح هسته اى است. تعداد ۲۰ فروند از اين ۴۰۰ جنگ افزار چين، موشك هاى دور برد قاره پيما است كه توانايى اصابت به اهدافى با فاصله۱۳ هزار كيلومتر را دارا است. علاوه بر آن، چين داراى ۶۰ موشك ميانبرد و۱۵۰ هواپيماى بمب افكن است. هندوستان : تعداد جنگ افزارهاى هسته اى: ۴۵ تا ۹۵ سيستم موشكى و هوايى هندوستان توانايى حمل كلاهك هاى هسته اى براى اصابت به اهدافى با فاصله ۲۵۰۰ كيلومتر را دارا است . شنيده ها حاكى از آن است كه هندوستان تلاش مى كند تا برد موشك هايش را افزايش دهد .در سال ،۱۹۷۴ هندوستان ملزومات خاص توليد سلاح اتمى را آزمايش كرد. در اين آزمايش كه با رآكتور هسته اى ساخته شده با كمك كانادا انجام شد، از پلوتونيوم دست ساز استفاده گرديد. دهلى نو درسال ۱۹۹۸ ، ۳ آزمايش ديگر نيز انجام داد. اين كشور در برنامه هاى هسته اى غير نظامى خود از روسيه كمك مى گيرد . اين كشور هنوز قرارداد NPT را امضا نكرده است . پاكستان: شمار كلاهك هاى هسته اى:۳۰ تا ۵۵(تخمينى) بودجه دفاعى۳‎/۷ ميلياد دلار پاكستان اعلام كرده است كه از سال۱۹۹۸ تاكنون۵ آزمايش هسته اى انجام داده است. اين كشور توانايى شليك هوايى و به كارى گيرى جنگ افزارهاى اتمى به وسيله موشك را داراست. بعضى از كارشناسان بر اين باورند كه پاكستان توانايى نصب كلاهك هاى هسته اى بر روى موشك را دارد. همچنين پاكستان مى گويد كلاهك هاى اتمى اش را در جايى خارج از قطعه مادر انبار كرده است. در سال هاى اخير، پاكستان به منظور بهره بردارى هاى نظامى وغيرنظامى تلاش كرد تا فناورى هسته اى تازه اى را به دست آورد. چالش ها و مشكلات موجود ميان پاكستان وهند نگرانى جامعه جهانى را از برنامه هاى اتمى اين كشور سبب شده است. همچنين ادعاهاى دانشمند كهنه كار هسته اى پاكستان، عبد القدير خان، در مورد همكارى هاى تكنولوژيك هسته اى پاكستان با ليبى وكره شمالى حساسيت زيادى را در غرب به وجود آورد. پاكستان نيز هنوز پيمان NPTرا امضا نكرده است.با نگاهى به اين مطالب كه بى شك ديباچه سلاح هاى اتمى جهان است، هر انسانى با جهانى پرازتناقض وتبعيض درعرصه فناورى هسته اى روبه رو مى شود. انحصار ويژگى بارز اين عرصه است. بالاترين سطح جنگ افزارهاى هسته اى دردست كسانى است كه بيشترين مخالفت را با دستيابى كشورها وملت ها به انرژى مسالمت آميز مى كنند. در اين جهان ناامن، تسليحات اتمى و خطرناك دورتادور كره ارض را فرا گرفته است و مى توان گفت هيچ ملتى از خطرات آن در امان نيست. روزنامه ایران
  20. IRGCAF

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [align=center][/align] زمانی که "رانا جلیل" زن 38 ساله عراقی سال گذشته شوهر خود را در انفجاری در بغداد از دست داد هرگز نمی توانست تصور کند که روزی برای تامین غذای فرزندانش به تن فروشی رو خواهد آورد. به گزارش عصر ایران به نقل از شبکه خبری الجزیره، "رانا" مادر چهار فرزند به دنبال کار می گشت اما فرصت های شغلی در عراق از زمان هجوم آمریکا کاهش یافته بود. وی به صاحبان فروشگاه ها، کارگران ادارات و شرکت ها التماس کرد استخدامش کنند اما به دلیل آنچه "تبعیض نژادی" خواند موفق به یافتن کار نشد. چند هفته پس از مرگ شوهر این زن، یک پزشک تشخیص داد که فرزندان وی دچار سوء تغذیه شده اند. "رانا" روزهایی را به یاد می آورد که یاس و نومیدی وی را به سمت فاحشگی سوق داد: "در آغاز، این روزها بدترین روزهای زندگیم بودند. شوهرم اولین مردی بود که با وی همخوابگی داشتم اما گزینه دیگری نداشتم ... بچه هایم گرسنه بودند." وی خانه اش را ترک کرد و به سوی نزدیکترین بازار به راه افتاد تا شخصی را برای س ک س در ازای دریافت پول بیابد. "رانا" در این باره می گوید: "من یک زن خوش سیما هستم و از این رو پیدا کردن مشتری برایم سخت نبود. زمانی که مشتری خود را یافته و با هم به بستر رفتیم ابتدا سعی کردم فرار کنم ... نمی توانستم دست به چنین کاری بزنم اما وی (مشتری) به من حمله و تجاوز کرد. پس از آنکه مبلغ را پرداخت کرد این کار برای من به پایان رسیده بود." وی ادامه می دهد: "هنگامی که با این پول مقداری غذا خریداری کرده و به خانه ام بازگشتم، فرزندانم فریاد شادی سردادند و آنگاه بود که فهمیدم «شرف و آبرو» در مقایسه با گرسنگی فرزندانم اهمیتی ندارد." استیصال بیوه زنان عراقی پیش از هجوم آمریکا به عراق، زنان بیوه این کشور به ویژه آنهایی که شوهرانشان را در جنگ با ایران از دست داده بودند غرامت دریافت می کردند و فرزندانشان از آموزش رایگان برخوردار بودند. حتی در برخی موارد خانه رایگان در اختیار آنها قرار می گرفت. با این حال اکنون چنین مزایایی وجود ندارد و بیوه زنان عراقی منابع اندکی در اختیار دارند. براساس گزارش سازمان غیردولتی "آزادی زنان در عراق"، 15 درصد زنان عراقی که بر اثر جنگ بیوه شده اند از روی ناچاری به دنبال ازدواج موقت یا فحشا هستند. "نوها سلیم"، یک سخنگوی این سازمان به الجزیره گفت: "زنان بیوه یکی از اولویت های ما هستند اما وضعیت آنها روز به روز بدتر می شود و احساس می کنیم رسیدگی به این مشکل کاری غیرممکن شده است. صدها زن به دلیل امتناع کارفرمایان از استخدام آنها به دنبال یک راه ساده برای حمایت از عزیزانشان هستند." وی افزود: "این سازمان (NGO) ناپدید شدن حدود 4 هزار زن را از مارس 2003 تاکنون مستند کرده که 20 درصد از آنها زیر 18 سال سن دارند." سازمان "آزادی زنان در عراق" معتقد است که اغلب این زنان دزدیده شده و برای روسپی گری در خارج از عراق فروخته شده اند. هرچند آمار دقیقی درباره تعداد کلی زنان بیوه در عراق وجود ندارد اما وزارت امور زنان این کشور می گوید: دست کم 350 هزار زن بیوه تنها در بغداد وجود دارد. تجارت تلخ در زمانی که وضع زندگی خانواده های عراقی بدتر از گذشته شده برخی از آنها مجبور شده اند دردناکترین تصمیمات خود از جمله فروش دخترانشان را بگیرند. "ابواحمد" پدر معلول پنج فرزند که خود مردی بیوه است اخیرا از روی ناچاری دخترش "لینا" را برای کارگری جنسی به یک عراقی فروخت. وی با بیان اینکه توان خرید غذا برای فرزندانش را ندارد به الجزیره گفت: "مطمئم دخترم هرجا که باشد حداقل غذایی برای خوردن خواهد داشت. من سه دختر و یک پسر دارم و مبلغی که آنها برای "لینا" پرداخت کردند برای بزرگ کردن سایر فرزندانم کافی است." ابواحمد پیش از این دختر خود را از طریق واسطه ای با عنوان "شیدا" به گروه های اداره کننده مجالس فحشا فروخت. "شیدا" زنان جوان را به باندهای عراقی که اداره کننده مجالس فحشا در کشورهای عرب همسایه هستند، تحویل می دهد. این زن به خبرنگار الجزیره گفت: "وظیفه ام این است که زنانی جوان از خانواده های مستمند را متقاعد کنم که زندگی بهتری در ورای مرزهای کشور (عراق) در انتظار آنهاست." شیدا افزود: "ما به خانواده ها کمک می کنیم که دخترانشان زنده بمانند. در صورتی که این دختران روزی حداقل دو مشتری داشته باشند غذا، مسکن و حدود 10 دلار پول به آنها خواهیم داد." این واسطه عراقی خاطرنشان کرد: "اولویت ما دختران باکره هستند ، می توان آنها را با قیمت های بسیار بالا به میلیونرهای عرب فروخت." فرار به عراق "سلیم"، سخنگوی سازمان آزادی زنان عراق معتقد است که مواردی همچون مورد "لینا" به صورت معمول در عراق درآمده چرا که فقر در این کشور رو به افزایش است و خانواده های مستاصل گاهی اوقات دختران خود را در ازای کمتر از 500 دلار به قاچاقچیان می فروشند. با این حال زنان جوان عراقی که برای فاحشگی به مراکز کشورهای همسایه برده می شوند گاهی اوقات بهای سنگین و خطرناکی می پردازند. "سوها محمد" دختر 17 ساله پس از مرگ پدر خود از سوی مادرش – که خود یک زن روسپی است – به یک باند عراقی فروخته شد. زمانی که وی به اردن رسید از سوی چهار مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این افراد به "سوها" گفتند که روشهای جدید کسب درآمد را به وی می آموزند. این دختر عراقی سپس به باندی فروخته شد که دختران را در اختیار اشخاص مهم در سوریه قرار می داد. وی از آن پس اغلب در مسیر اردن – سوریه در رفت و آمد بود و در امان (پایتخت اردن) به مشتریان بانفوذ سرویس می داد. بعد از شش ماه "سوها" موفق به فرار شد: "فرار کردم و یک خانواده عراقی به من کمک کرد تا به عراق بازگردم و اکنون عمه ام از من مراقبت می کند." قاچاق "مایادا زهیر"، یک سخنگوی انجمن حقوق زنان در بغداد می گوید: "سازمان های عراقی در تلاشند که وضعیت قاچاق زنان جوان از این کشور جنگ زده به کشورهای همسایه را کنترل کنند." وی در این باره اظهار داشت: "ما تلاش می کنیم که از سرنوشت زنان بیوه و دختران نوجوان قاچاق شده مطلع شویم. متاسفانه این یک فرآیند ساده نیست و بدون حمایت بین المللی نگرانیم که اکثر زنان جوان عراقی برای تجارت جنسی به خارج از کشور برده شوند. این گزارش می افزاید: "با این حال فاحشگی تنها گزینه ای است که اکنون برای «لطیف» - یک بیوه زن 27 ساله که شوهرش را در حمله به زائران شیعه در جنوب عراق از دست داده - باقی مانده است." زمانی که این زن برای حمایت مالی به بستگان شوهرش مراجعه کرد آنها نتوانستند کمکی به وی نمایند. لطیف در توجیه شغل جدید خود می گوید: "به فکر بچه ام هستم، تنها بچه ام؛ بدون پول ما گرسنه در خیابان ها سرگردان خواهیم بود." Asriran.com
  21. در حالي که به آنها دستور داده شده بود تا خود و هواپيماهاي خود را در نبرد عليه امريکايي ها در ماه هاي آخر جنگ جهاني دوم به کشتي هاي امريکايي بزنند تا حملات آنها را خنثي کنند تعدادي از اين خلبانان زنده به ژاپن بازگشتند. در فيلم مستندي که ديروز در ژاپن اکران شد مي بينيم که همه خلبان هاي جواني که براي عمليات انتحاري که ترس را بر دل سربازان ارتش امريکا مي افکند آموزش مي ديدند، با خوشحالي به استقبال مرگ نمي شتافتند. کوزو ناکاجيما يکي از افراد سالمند «غنچه هاي گيلاس پژمرده» در حالي که خنده هاي عصبي مي کرد به تهيه کننده اين فيلم گفت؛ «من مي خواستم زندگي کنم و قصد مردن نداشتم.» ريزا موريموتو تهيه کننده ژاپني - امريکايي اين فيلم مستند مدت ها در تلاش براي يافتن کاميکازه ها براي ساخت فيلمش بود تا اينکه دريافت عموي بسيار محبوبش يکي از همين خلبان هايي بوده که براي زدن هواپيماهاي خود به کشتي سربازان امريکايي آموزش مي ديدند. اين زن فيلمساز در سايت خبري فيلم خود بيان داشت که به جاي ملاقات با مردان از جان گذشته با افراد سالمندي رو به رو شده که در زمان جنگ احساسات متفاوتي را تجربه کرده اند. يکي از سربازان حتي امپراتور را به اين دليل که در جنگ باعث مرگ ژاپني هاي بسياري شده سرزنش کرد. اين فيلم با عنوان «بال هاي شکست» تا کنون براي تعدادي از کارکنان سابق کشتي USS Drexler که در اثر برخورد هواپيماي يکي از کاميکازه ها در اواخر جنگ غرق شد نشان داده شده است. ليندا هاگلاند تهيه کننده اين اثر در مصاحبه يي خبري گفت؛ «آنها مي گفتند که ما براي کشتن افراد ديوانه مي رويم در حالي که ادعاي شان دروغ بود و ما در تمام دوران جنگ فريب داده شديم.» ليندا و ماريمات برنامه يي ترتيب داده اند تا يکي از بازماندگان 81 ساله امريکايي هفته آينده با بعضي از کاميکازه هاي زنده ژاپني ملاقات کند. در اين فيلم مستند با مرد کهنسال ژاپني رو به رو هستيم که ادعا دارد درست مانند خلبان هاي اين فيلم مستند آموزش ديده است. آقاي ماساکي کوباشي 79 ساله بعد از تماشاي اين فيلم به همراه رزمندگان دوران جنگ خود بيان داشت؛ «درست همان طور بود که مي بينيد. ما فکر مي کرديم که جان خود را براي خانواده ها و همرزم هاي مان فدا مي کنيم.»اکران اين فيلم بحث هاي زيادي را بر انگيخته است به خصوص اينکه شينزوآبه نخست وزير ژاپن و ديگر محافظه کاران، جنگ ژاپن را نوعي خود آزاري نام نهاده اند. روزنامه اعتماد
  22. فکر کنم منبع آن نوشته لینک زیر باشد ! HQ-2 SURFACE-TO-AIR MISSILE
  23. [align=center][/align] روزنامه روسي كومرسانت گزارش داد روسا برون اكسپرت، شركت دولتي فروشنده تجهيزات نظامي روسيه مشغول مذاكره با ايران است تا سه زيردريايي ديزلي ايران را نوسازي و مجهز به موشك هاي ضد ناو كلاب اس كند. بهاي ارائه اين خدمات 270 ميليون دلار اعلام شده است. خبرگزاري فرانسه مي افزايد: سر گرفتن اين معامله نظامي ممكن است خشم آمريكا را كه در حال حاضر هم از شركت روسيه در برنامه هسته اي ايران دل آزرده است برانگيزد و كنستانتين ماكينكو معاون مركز تحليل استراتژيك و تكنولوژي روسيه اين موضوع را تاييد كرد. هفته پیش مقامات روسي اعلام كردند آماده اند نيروگاه هاي هسته اي ديگري هم در ايران بسازند. مراد كنژه تايف، تحليلگر مركز مقابله با تكثير سلاح، فروش سالانه تجهيزات نظامي روسيه به ايران را 50 ميليون دلار تخمين زد. راديو فردا
  24. تحلیل یونایتدپرس از گزینه های ایران برای تلافی حمله آمریکا خبرگزاری یونایتدپرس در گزارشی به بررسی اقدامات تلافی جویانه ایران در صورت هرگونه حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای این کشور پرداخت. به گزارش عصر ایران این خبرگزاری آمریکایی نوشت: "تهران به تلافی هرگونه حمله احتمالی آمریکا می تواند از انواع تسلیحات خود از جمله موشک های دوربرد استفاده کند." براساس این گزارش هرچند نیروهای نظامی سنتی ایران در صورت بمباران تاسیسات هسته ای این کشور امید چندانی به نبرد موفقیت آمیز با نیروهای آمریکایی در خلیج فارس ندارند اما حمله سریع تهران به کشتی های واقع در خلیج فارس و حمایت از شبه نظامیان ضد آمریکایی در عراق و افغانستان را می توان تهدیدی جدی قلمداد کرد. نیکولا سارکوزی رییس جمهوری فرانسه روز دوشنبه هشدار داد حمله به ایران فاجعه بار خواهد آمد اما احتمال تروریست نامیدن سپاه پاسداران ایران از سوی دولت بوش بار دیگر این نگرانی را پدیدار کرد که واشنگتن ممکن است به طور جدی در حال بررسی حملات نظامی به تاسیسات هسته ای ایران باشد. از سوی دیگر آژانس بین المللی انرژی اتمی و تهران اخیرا بر سر یک چارچوب زمانی برای انجام مذاکرات بیشتر در مورد برنامه هسته ای ایران به توافق رسیدند اما دولت بوش با رد این توافقنامه اعلام کرد که آن چیزی بیش از "تلف کردن وقت" از سوی ایران نیست. در همین حال برخی تحلیلگران، بمباران ایران را به عنوان یک رویکرد احتمالی در صورت شکست مذاکرات می دانند اما اکثرا بر این باورند که این گزینه نقش چندانی در توقف برنامه هسته ای ایران نخواهد داشت و در بدترین حالت می تواند باعث افزایش حمایت از دولت شود و اين امر در زماني است كه سیاست های اقتصادی آن به دلیل بیکاری بالا و کمبود سوخت مورد انتقاد قرار گرفته است. با این حال به گفته کارشناسان چنانچه ایران مورد حمله قرار گیرد این کشور از گزینه های فراوانی برای پاسخگويي به آمریکا برخوردار خواهد بود. "پیتر بروکز"، یک کارشناس امنیت ملی در موسسه تحقیقاتی "هریتیج" آمریکا که مقالات زیادی در مورد روابط ایران و آمریکا و اهداف تهران در منطقه به رشته تحریر درآورده، در این باره گفت: "ایران انبوهی از گزینه ها را در اختیار دارد؛ از گزینه های سنتی گرفته تا گزینه های غیرمتعارف و از موشک گرفته تا تروریسم و امکان استفاده از همه این گزینه ها برای تلافی حمله آمریکا وجود دارد." وی افزود: "ممکن است شاهد حملاتی به نیروهایمان در خلیج فارس باشیم. آنها (ایرانی ها) موشک های کروز ضد ناو و ضد تانک با توان بالا در اختیار دارند و همچنین می توانند حملات انتحاری علیه کشتی های ما ترتیب دهند." به نوشته یونایتدپرس نه تنها ایران قادر به انجام عملیاتی علیه نیروهای دریایی آمریکاست بلکه برد موشک های "شهاب سه" این کشور (1500 کیلومتر) تا بزرگترین شهر اسرائیل، تل آویو، می رسد. "آنتونی کوردسمان"، یک کارشناس مرکز مطالعات اسراتژیک و بین الملل آمریکا که پیشتر چندین مقاله درباره ارتش ایران و توان آن برای مقابله با آمریکا نوشته معتقد است ایران از توان حمله به آمریکا در خلیج فارس با موشک و مین های ضد ناو برخوردار است. وی همچنین افزایش حمایت ایران از فعالیت شبه نظامیان در عراق و افغانستان را از دیگر گزینه های این کشور دانست و گفت: "تهران روابط نزدیکی با اکثر شیعیان عراقی به ویژه حزب های سیاسی و شبه نظامیان شیعه دارد. برخی گروه های عراقی درباره حملات نظامی علیه همسایگانمان هشدار داده اند." برپایه این گزارش از تنگه هرمز - رکن خلیج فارس و محل عبور یک پنجم نفت خام جهان - نیز به عنوان یک هدف احتمالی ایران یاد می شود. "بروکز" در این باره اظهار داشت: "اقتصاد ایران در وضع دشواری قرار دارد و تصور نمی کنم آنها بتوانند تنگه هرمز را مسدود کنند اما قطعا قادر به غرق کردن حداقل یک نفتکش خواهند بود." "کوردسمان" نیز در ارزیابی خود از این موضوع گفت: "ایران نمی تواند تنگه هرمز را ببندد یا رفت و امد نفت کش ها را متوقف کند اما در مقابل می تواند عبور نفت کش ها را مختل و باعث ایجاد دلهره در بازارهای نفت شود." با وجود نامشخص بودن گزینه ایران برای تلافی حمله آمریکا، "بروکز" تردیدی ندارد که این کشور به هر نحوی واکنش نشان خواهد داد. "معتقدم چند اقدام تلافی جویانه علیه نیروهای آمریکایی و منافع این کشور در منطقه صورت خواهد گرفت و تصور می کنم اسرائیل نیز شامل این امر شود و هر کشوری که از این دو حمایت کند نیز احتمالا مورد هدف قرار خواهد گرفت." برپایه این گزارش احتمالا نیروهای آمریکایی با تهدیدات اندکی از جانب ارتش سنتی و قدیمی ایران مواجه خواهند بود هر چند که ارتش اکنون در تلاش برای کسب نفوذ منطقه ای در حال تجدیدساختار قوای نظامی خود است. "بروکز" خاطرنشان کرد: " آنها (ایرانی ها) تلاش می کنند توان نیروهای سنتی خود را افزایش دهند. ایران خود را به عنوان یک قدرت فزاینده در منطقه می داند و خواهان آن است که قدرتمندترین کشور منطقه شود و برای تحقق این امر باید قدرت نظامی خود را بهبود بخشد." Asriran.com