-
تعداد محتوا
236 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های arash_slayer
-
بررسی توانائیهای نظامی ایران در برابر دشمنان احتمالی بیگانه
arash_slayer پاسخ داد به SAEID تاپیک در دکترین و استراتژی
سعيد جان از اراعه امار نيروي هوايي تر كمنستان از شما بسيار سپاس گذارم . من با اين نظر شما كاملا موافقم چرا كه روزي را بياد مي اورم كه اذربايجان زبان در اورد و به حيم ابي كشورمان با يك ناوچه تجاوز كرد و ما در انزلي هيچ جز يك ناوچه ترابري نداشتيم و اينجا بود كه زنگ خطر براي مسعولين كشوري و لشكري بصدا در امد. شايد روزي رسد كه تركمنستان نيز بخواهد همچين جسارتي كند.... در همه حال بايد اماده بود و هوشياريمان را از دست ندهيم icon_biggrin -
بررسی توانائیهای نظامی ایران در برابر دشمنان احتمالی بیگانه
arash_slayer پاسخ داد به SAEID تاپیک در دکترین و استراتژی
سعيد جان در حال حاضر دليلي براي ايجاد درگيري نظامي و اطلاعاتي بين ايران و كشور دوست و برادر تركمنستان نمي بينم چرا كه تر كمنستان نيز همانند ايران در جبهه مخالف اپرياليسم و غرب قرار دارد . سالهاست كه بين اين دو كشور صلح و صميميت برقرار بوده و تلاش دست هاي بيگانه براي تفرقه افكني در اين بين تهي بوده است و انشاءالله تهي خواهد ماند icon_biggrin -
حضرت امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود: .1 هرگاه ديدى : حق بميرد و طرفدارنش نابود شوند. .2و ديدى كه : ظلم همه جا را گرفته . .3و ديدى كه : قرآن فرسوده شده و درست معنى نمى شود. .4و ديدى كه : دين همچون ظرف تو خالى ، و بى محتوا شده است . .5و ديدى كه : طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شده اند. .6و ديدى كه : كارهاى بد آشكار شده و از آن نهى نمى شود و بدكاران بازخواست نمى شوند. .7و ديدى كه : چنان فسق و فجور آشكار شده كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفاء مى كنند. .8و ديدى كه : افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان را نمى پذيرند. .9و ديدى كه : شخص بدكار، دروغ گويد، و كسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى كند. .10و ديدى بچه ها، بزرگان را تحقير كنند. .11و ديدى كه : قطع پيوند خويشاوندى شود. .12و ديدى كه : بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد. .13و ديدى نوجوانان پسر، همان كنند كه زنان مى كنند. .14و ديدى كه : زنان با زنان ازدواج نمايند. .15و ديدى كه : مداحى دروغين از اشخاص ، زياد شود. .16و ديدى كه : انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مى كنند و كسى مانع نمى شود. .17و ديدى كه : افراد با ديدن كار و تلاش نامناسب مؤمنين ، به خدا پناه مى برند. .18و ديدى كه : همسايه به همسايه خود اذيت مى كند و از آن جلوگيرى نمى شود. .19و ديدى كه : كافر به خاطر سختى مؤمن ، شاد است. .20و ديدى كه : شراب را آشكارا مى آشامند و براى نوشيدن آن كنار هم مى نشينند و از خداوند متعال نمى ترسند. .21و ديدى : كسى كه امر به معروف مى كند خوار و ذليل است . .22و ديدى آدم بدكار در آنچه آن را خدا دوست ندارد، نيرومند و مورد ستايش است . .23و ديدى راه نيك بسته و راه بد باز است . .24و ديدى خانه كعبه تعطيل شده ، و به تعطيلى آن استوار داده مى شود. .25و ديدى كه : انسان به زبان مى گويد ولى عمل نمى كند. .26و ديدى كه : مردان از مردان و زنان از زنان لذت مى برند، (يا مردان خود را براى مردان ، و زنان خود را زنان فربه مى كنند( .27و ديدى كه : زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن از راه زنا تاءمين مى شود. .28و ديدى كه : زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع ) تشكيل مى دهند. .29و ديدى كه : زن براى زنا با مردان، با شوهر خود همكارى كمك مى كنند. .30و ديدى كه : بيشترين مردم و بهترين خانه ها كه زنان را بر بدكارى كمك مى كنند. .31و ديدى كه : مؤمن ، خوار و ذليل شمرده شود. .32و ديدى كه : بدعت و زنا آشكار شود. .33و ديدى مردم به شهادت ناحق اعتماد كنند. .34و ديدى كه : حلال ، حرام شود و حرام ، حلال گردد. .35و ديدى كه : دين براساس ميل اشخاص معنى شود و كتاب خدا و احكامش تعطيل گردد. .36و ديدى كه : جرئت بر گناه آشكار شود، و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نگردد. .37و ديدى مؤمن نتواند نهى از منكر كند مگر در قلبش . .38و ديدى كه : ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد. .39و ديدى كه : سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند. .40و ديدى كه : واليان در قضاوت رشوه بگيرند. .41و ديدى كه : پستهاى مهم واليان براساس مزايده است نه براساس شايستگى . .42و ديدى كه : مردم را از روى تهمت و يا سوءظن بكشند. .43و ديدى كه : مرد بخاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد. .44و ديدى كه : مرد از بدكارگى همسرش نان مى خورد. .45و ديدى كه : زن بر شوهر نيست انجام مى دهد، و به شوهرش خرجى مى دهد. .46و ديدى كه : مرد همسر و كنيزش را كرايه مى دهد و به غذاى پست (كه از اين راه بدست مى آورد) خشنود است. .47و ديدى كه : سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد. .48و ديدى كه : آشكارا قمار بازى مى شود. .49و ديدى كه : مشروبات الكلى بطور آشكار بدون مانع خريد و فروش مى شود. .50و ديدى كه : زنان مسلمان خود را به كافر مى بخشند. .51و ديدى كه : كارهاى زشت آشكار شده و هر كس از كنار آن مى گذرد مانع آن نمى شود. .52و ديدى كه : مردم محترم، توسط كسى كه مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند. .53و ديدى كه : نزديكترين مردم به فرمانداران آنانى هستند كه به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت عليهم السلام ستايش شوند. .54و ديدى كه : هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و شهادتش را قبول نمی کنند. .55و ديدى كه : در گفتن سخن باطل و دروغ، با همديگر رقابت كنند. .56و ديدى كه : شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل برايشان آسان است . .57و ديدى كه : همسايه از ترس زبان بد همسايه، او را احترام مى كند. .58و ديدى كه : حدود الهى تعطيل شود و طبق هوى و هوس عمل شود. .59و ديدى كه : مسجدها طلاكارى (زينت داده ( شود. .60و ديدى كه : راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است . 61.و ديدى كه : بدكارى آشكار شده و براى سخن چينى كوشش مى شود. .62و ديدى كه : ستم و تجاوز شايع شده . .63و ديدى كه : غيبت، سخن خوش آنها گردد، و بعضى بعض ديگر را به آن بشارت دهند. .64و ديدى كه : حج و جهاد براى خدا نيست . .65و ديدى كه : سلطان به خاطر كافر، شخص مؤمن را خوار كند. .66و ديدى كه : خرابى بيشتر از آبادى است . .67و ديدى كه : معاش انسان از كم فروشى بدست مى آيد. .68و ديدى كه : خونريزى آسان گردد. .69و ديدى كه : مرد بخاطر دنيايش رياست مى كند. .70و ديدى كه : نماز را سبك شمارند. .71و ديدى كه : انسان ثروت زيادى جمع كرده ولى از آغاز آن تا آخر زكاتش را نداده است . 72.و ديدى كه : قبر مرده ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند. .73و ديدى كه : هرج و مرج بسيار است . .75و ديدى كه : مرد روز خود را مستى به شب مى رساند و شب خود را نيز به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتى به برنامه مردم ندهد. .75و ديدى كه : با حيوانات آميزش مى شود. .76و ديدى كه : مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند. و شاید منظور، کفش نمازگزاران باشد) .77و ديدى كه : حيوانات همديگر را بدرند. .78و ديدى كه : دلهاى مردم، سخت و ديدگانشان خشك و ياد خدا برايشان گران است . .79و ديدى كه : بر سر كسبهاى حرام آشكارا، رقابت كنند. .80و ديدى كه : نماز خوان براى خودنمائى نماز مى خواند. .81و ديدى كه : فقيه براى دين، فقه نمى آموزد و طالب حرام، ستايش و احترام مى گردد. .82و ديدى كه : مردم در اطراف قدرتمندانند. .83و ديدى كه : طالب حلال، مذمت و سرزنش مى شود و طالب حرام ستايش و احترام مى گردد. .84و ديدى كه : در مكه و مدينه كارهائى مى كنند كه خدا دوست ندارد و كسى از آن جلوگيرى نمى كند، و هيچ كس بين آنها و كارهاى بدشان مانع نمى شود. .85و ديدى كه : آلات موسيقى و لهو در مدينه و مكه آشكار گردد.
-
زرتشت و بشارت موعود در منابع زرتشتيان تصريحات بسيارى به ظهور حضرت مهدى (ع) شده است كه قسمتى از آن ها را در اين جا مى آوريم: دركتاب زند كه ازكتب مقدسه زرتشتيان است، درباره انقراض اشرار ووراثت صلحا مى گوید:لشكر اهريمنان با ايزدان، دايم در روى خاكدان محاربه وكشمكش دارند وغالباً پیروزى با اهريمنان باشد، امَا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد. آنگاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند، وتمام اقتدار اهریمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند، و بعد ازپیروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست .(1) در بخش گات ها كه يكى از بخش هاى چهارگانه اوستا ست، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى (ع) وسيطره جهانى آن حضرت آمده است:... وهنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد، پس آنگاه اى مزدا كشورت را بهمن در پايان برپا كند، از براى كسانى كه دروغ را به دست هاى راستى سپرند، وخواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند. كى اى مزدا بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد، با آموزش هاى فزايش بخش پر خرد رهانندگان، كيانند آنانى كه بهمن به يارى شان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را برگزيدم اى اهورا بهمن را نماينده توانايى و منش نيك وراستى وپارسايى دادار اهور مزدا، تفسير كرده اند (2) جاماسب دركتاب معروف خود جاماسب نامه مى گويد: پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوه هاى مكه پيدا شود، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود، وبا بندگان خود چيز خورد، وبه روش بندگان نشيند، واو را سايه نباشد وازپشت سر، مثل پيش رو ببيند. دين او اشرف اديان باشد وكتاب او باطل گرداند همه كتاب ها را . واز فرزندان دختر آن پيغمبركه خورشيد جهان وشاه زنان نام دارد، كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنياكه مکه باشد ودولت اوتا به قيامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او، دنيا تمام شود... همه جهان را يك دين كند ودين گبرى وزرتشتى نماند، وپيغمبران خدا وحكيمان وپرى زادان وديوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفيدرويان در خدمت او باشند... (3) در زند و هومن یسن از ظهور شخصيت فوق العاده اى بنام سوشيانس نجات دهنده بزرگ خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد. نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيدكه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، وبه همه دنيا پيام مى فرستند. سوشيانس دين را به جهان رواج دهد، فقر وتنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر و همگفتار و همكردارگرداند.(4)لازم به ياد آورى است كه اعتقاد يه ظهور سوسیانس در ميان ملت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتى در موقع شكست هاى جنگى وفراز ونشيب هاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى، خود را از يأس ونا اميدى نجات مى دادند. (5) پي نوشتها: ========== 1- بشارت عهدین ص237 2- بشارات عهدين استدراكات، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11. 3- لمعات النور، ج 1 ص 23- 25. 4- او خواهد آمد على اكبر مهدى پور، ص 08 1 و 121 و 122. 5- ظهور حضرت مهدى (ع) از دیدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان، هاشمى شهيدى ص 355.
-
تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر
arash_slayer پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
آه آقایان! شما چطور می توانید این قدر بی رحم باشید؟! تمام تقصیرات جنگ را که نمی توان متوجه ملت آلمان دانست و آنها را این گونه سنگین جریمه کرد! نماینده آلمانی تبار در حالیکه در میز مذاکره جایی برای نشستن نداشت سعی می کرد تا از امضای معاهده ورسای که بر اساس آن کشور آلمان در پایان جنگ جهانی اول مقصر دانسته شده و به شکلی واقعاً سنگین محکوم می شد جلوگیری کند. تلاشی که خودش هم می دانست نتیجه ای نخواهد داد. دندان ها را به هم فشرد و فریاد زد: شما هم با محاصره شهر های آلمان باعث کشته شدن صد ها هزار غیر نظامی شدید!! مي دانيد ان نماينده غريب که بود؟ ادلف هيتلر -
برگرفته از كتاب : عصر ظهور خداوند متعال در قران كريم ميفرمايد: ((پروردگار تو اعلام مى دارد ،كسانى را بر يهوديان چيره خواهد كرد كه تا روز قيامت ،آنان را مجازات و شكنجه خواهند نمود و خداست كه زود مجازات نموده و هم اوست آمرزگار و بخشنده ، و از جمله مجازات خداوند اين است كه آنان را پراكنده و گروه گروه در زمين قرار داده بعضى از آنان نيكوكار و برخى نابكارند و آنان را با خوبى و بدى آزمايش كرديم ، شايد توبه نموده و به راه حق و هدايت باز گردند.)) معنى اين دو آيه شريفه اين است كه : خداوند اعلان و مقدر فرموده كه بزودى كسى را بر يهوديان مسلط مى گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را مجازات و شكنجه دهد، او (خداى ) بسرعت مجازات نموده و هم اوست آمرزنده مهربان ، از جمله مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در روى زمين پراكنده و دسته دسته مى گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را به وسيله خوبى و بدى آزمايش مى كند شايد توبه نموده و هدايت گردند. ما اجراى اين وعده الهى را در كيفر يهوديان ، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى و يوشع و داود و سليمان عليهم السلام مشاهده مى كنيم و خداوند اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيد كه آنان را شكنجه و مجازاتى دردناك نمودند. گاهى عنوان مى شود: آرى ، پادشاهان مصر و بابل و يونان و فارس و روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى چشاندند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها ننموده ، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، كه با برخوردارى از آزادى و حقوق خود در قوانين اسلامى ، جزيه بپردازند. اما پاسخ : اينكه آنها را بدترين عذاب چشانيدند، به اين معنى نيست كه پيوسته آنها را كشته و يا آواره و زندانى نمودند، آن چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اين گونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى ، سياسى ، تسليم آن حكومتى گرديدند كه خداوند بر آنان مسلط ساخت اگر چه مسلمانان در آزار و كيفر يهوديان ، از ديگران ملايم تر بودند، اما مصداق تسلط بر يهوديان ، و كيفر نمودن آنان مى باشند. و گاهى نيز گفته مى شود: بلى تاريخ يهوديان تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى دهد ولى در عصر حاضر كه يك و يا حداقل نيم قرن برآنها سپرى گفته ، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده ، بلكه آنان بيش از نيم قرن است يعنى از سال 1936 م . بدترين شكنجه ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى دارند! اين قضيه را چگونه مى توان تحليل نمود؟ پاسخ اين است كه : اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان جدا به حساب مى آيد، زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است ؛ ((سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى را عطا كرده ، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار نموديم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند. )) بنابراين ، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم بدست مسلمانان فرا رسد. در اين زمينه روايات زيادى از امامان عليهم السلام رسيده كه اين وعده الهى نيز بدست مسلمانان انجام مى پذيرد، در همين خصوص صاحب مجمع البيان ، در تفسير آيه ياد شده ، اتفاق نظر مفسران را بر اين معنى بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسرين ، امت پيامبر اسلام حضرت محمد (ص ) مى باشد، و همين معنى از امام باقر (ع ) نقل شده ، و على بن ابراهيم قمى ، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر (ع ) نقل نموده است .
-
دوستان عزيز لطفا خويش تندار باشيد از پرداختن به مباحث تند سياسي جدا خود داري کنيد icon_biggrin
-
دوستاني كه به مبحث اخر الزمان وجنگ جهاني سوم علاقه مند هستند به رباعيات notredame michel de رجوع كنند . مطمءن باشند كه نتيجه خواهند گرفت icon_biggrin
-
سيد حسن نصرالله دبير كل حزبالله لبنان امشب در هفتمين سالگرد آزاد سازي جنوب لبنان سخنراني خواهد كرد. به گزارش فارس، در پي بحران امنيتي پيش آمده در لبنان طي هفته جاري حزب الله لبنان جشن هفتمين سالگرد آزاد سازي جنوب اين كشور را ملغي اعلام كرد. در همين راستا سيد حسن نصر الله امشب جمعه ساعت 21 به وقت بيروت سخنراني زنده اش از شبكه المنار پخش خواهد شد كه انتظار مي رود غير از موضوعات مربوط به سالگرد آزاد سازي جنوب لبنان موضوعات مهم و بحران امنيتي و سياسي اخير را تحليل نمايد. جريان 14 مارس از ابتداي آغاز بحران امنيتي در لبنان طي هفته جاري سعي بر آن داشت كه گروه تروريستي فتح الاسلام را همراه حزب الله معرفي كرده و هر دو را در يك جبهه قرار دهد. اما اين طرح با هوشياري حزب الله و اعلام محكوميت فتح الاسلام و جدا كردن حساب آوارگان فلسطيني از اين گروه شكست خورد.
-
ـ 28 سال پيش، امام خميني با نگارش نامهاي به دکتر ابراهيم يزدي، وزير خارجه دولت موقت، دستور قطع رابطه با دولت مصر را صادر کردند. در اين نامه، که يکي از افتخارات انقلاب اسلامي و رهبري آن در حوزه سياست خارجي است، امام چنين مرقوم فرموده بودند: بسم الله الرحمن الرحيم جناب آقاي دكتر يزدي، وزير امورخارجه با در نظر گرفتن پيمان خائنانه مصر و اسرائيل و اطاعت بيچون و چراي دولت مصر از آمريكا و صهيونيسم دولت موقت جمهوري اسلامي ايران، قطع روابط ديپلماتيك خود را با دولت مصر بنمايد. روح الله الموسوي الخميني 11/2/1358 به دنبال اين نامه، حضرت امام در پاسخ به پيام سرهنگ قذافي، رهبر ليبي، در پيامي به وي در 17/2/1358؛ يعني به فاصله يک هفته از نامه پيشين چنين مرقوم فرمودند: «دولتهاي اسلامي، بايد دولت مصر را در اين خيانت بزرگ که به اسلام و مسلمين نموده است، به جاي خود بنشانند و با آن قطع رابطه کنند. ملت مصر بايد دست اين خيانتکار را از کشور خود قطع کند و ننگ سر سپردگي به آمريکا و صهيونيسم را از ملت بزدايند». من به دولت دستور دادم که با مصر قطع رابطه نمايد. ما دست برادري به تمام ملتهاي اسلامي ميدهيم و از تمام آنان براي رسيدن به هدف هاي اسلامي استمداد ميکنيم. (صحيفه نور، چاپ مرکز مدارک انقلاب اسلامي، جلد ششم، صفحه 122) دلايلي که امام در اين دو نامه و پيام براي قطع رابطه با مصر اعلام کردند، کاملا روشن بود و به دور از هر گونه شايبهاي، امضاي «پيمان خائنانه کمپ ديويد» از سوي رژيم وقت مصر با رژيم صهيونيستي بود. امام در پيام به سرهنگ قذافي نيز ضمن تأکيد دوباره بر «قطع رابطه با مصر» از سوي دولت ايران، از دولتهاي اسلامي نيز ميخواهد با مصر قطع رابطه كنند. ايشان همچنين از ملت مصر خواسته است که دست اين خيانتکار؛ يعني سادات را از کشور خود قطع کنند و ننگ سر سپردگي به آمريکا و صهيونيسم را از ملت بزدايند. ۲ـ اين نخستين بار نبود که روابط دو کشور قطع ميشد. تابستان 1339 (1960ميلادي)، جمال عبدالناصر در يک سخنراني شديداللحن عليه حكومت شاه، او را به همپيماني با اشغالگران صهيونيست متهم و دستور قطع رابطه سياسي با تهران را به همين دليل صادر كرد. جمال عبدالناصر در نطق خود، شاه را همدست صهيونيستها ناميد و اين همدستي را مغاير با آرمان كشورهاي عربي و اسلامي اعلام كرد. در 5 مرداد همان سال (1339) شيخ شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر نيز در تلگرامي به شاه، اقدام وي را در به رسميت شناختن سياسي رژيم صهيونيستي و ايجاد رابطه سياسي با اين رژيم، خيانت به مسلمين ناميد و از وي انتقاد كرد. روابط شاه با رژيم صهيونيستي در آن زمان از حساسيت فوقالعادهاي در بين اعراب و مسلمانان برخوردار بود، زيرا بحران اعراب و اسرائيل در اوج خود قرار داشت و کشورهاي عربي با اشغال سرزمينهاي عربي و تأسيس کشوري به نام اسرائيل مخالفت ميکردند و جريان سازش وجه غالب بحران خاورميانه نشده بود. مضافا اينکه رژيم شاه پا را از برقراري روابط با رژيم صهيونيستي فراتر گذاشته بود، به گونهاي که گفته ميشود در جنگ شش روزه (اکتبر1967ـ مهر ماه 1346) به طور عملي از اسرائيل حمايت کرد. ناصر به رغم اقدامات خصمانهاي که عليه ايران و در ضديت با مسلمانان کشورش انجام داد، يکي از چهرههاي ماندگار تاريخ جهان عرب است. او شناخت خوبي از ملت مسلمان ايران به عنوان يک پتانسيل عظيم در منازعه اعراب با اسرائيل داشت و به خوبي به خطرات همپيماني ايران با رژيم صهيونيستي پي برده بود و نيز به رغم منافعي که در ادامه روابط ديپلماتيک با ايران داشت، به خاطر مصالح بزرگتري، علم مخالفت با شاه را برداشت. البته ناصر در حمله به شاه و قطع رابطه با آن، هدفهايي همچون به دست آوردن محبوبيت بيشتر براي خود و انزجار از شاه در افکار عمومي مسلمانان و اعراب را هم در سر داشت. اقدام ناصر در ملي کردن کانال سوئز، که منجر به جنگ آمريکا، فرانسه و اسرائيل با اين کشور شد، نيز ملهم از حرکت انقلابي ايران به رهبري دکتر محمد مصدق در ملي کردن نفت بود. ۳ـ فصل مشترک هر دو تحول ـ قطع رابطه ايران و مصر ـ رژيم صهيونيستي است، با اين تفاوت که در رويداد نخست، مصر، مبتکر قطع رابطه با ايران به خاطر آنچه عبدالناصر «همپيماني شاه با اشغالگران صهيونيست» ناميده بود، اما در رويداد دوم، رهبر کبير انقلاب اسلامي، مبتکر قطع رابطه با مصر به خاطر امضاي پيمان خائنانه مصر و اسرائيل و اطاعت بيچون و چراي دولت مصر از آمريكا و صهيونيست بودند. غرض مقايسه بين اين دو رويداد نيست، کما اينکه هيچ وجه تشابهي هم بين مبتکران و واضعان آن وجود ندارد، بلكه هدف، تبيين شرايط و گرفتن تصميمات درست در وضعيت سخت است. ناصر با اقدام خود، در پي آن بود که صفوف دوستان و دشمنان رژيم صهيونيستي را از يکديگر جدا كند. مصر در آن زمان، در کانون بحران قرار داشت و به دليل ويژگيهاي تاريخي، مسئوليت سنگيني در حمايت از آرمان اعراب بر دوش خود احساس ميکرد، اما با شکست اعراب در جنگ 1967 و فوت ناصر در سال 1970و به دنبال آن، امضاي موافقتنامه ننگين کمپ ديويد در سال 1978 توسط جانشين ناصر، جريان سازش، وجه غالب بحران اعراب و اسرائيل شد. امام در چنين شرايطي، با اعلام مخالفت با پيمان خائنانه مصر و اسرائيل و دستور قطع رابطه با مصر، با سازش به مقابله برخاست. رشد و نمو جريانهاي مقاومت در فلسطين (انتفاضه)و لبنان (حزبالله) که امروز، اسرائيل و آمريکا را کلافه کرده، محصول ابتکار امام در برافراشتن علم مخالفت با روند سازش است. ۴ـ از اواسط دهه گذشته، موضوع تجديد روابط ايران و مصر از موضوعات مطرح در صحنه سياسي ايران بود. ايران به پيروي از دستور حضرت امام و علت موجده قطع روابط، همواره بر «فاصله گرفتن مصر از کمپ ديويد» و اعلام علني آن به عنوان شرط اصلي در اعاده روابط پاي ميفشرد. دوکشور در زمان آقاي خاتمي تا مرحله اعلام از سرگيري روابط ديپلماتيک پيش رفتند و احمد ماهر، به گونهاي زيرکانه که نظرات ايران را تأمين كند، مسأله کمپ ديويد را در يک مصاحبه مطبوعاتي اعلام کرد. آگاهان ميدانند که بهرغم پذيرش برخي از شروط دولت مصر و تصميم شوراي شهر وقت در تغيير نام خيابان «خالد اسلامبولي، به عنوان مهمترين شرط، دولت مصر در آخرين ساعات، بازي را ناتمام گذاشت و شروط جديدي را مطرح نمود. در ماراتن جديد اين پرونده قطور، آقاي رئيسجمهور در جريان ديدار از امارات متحده عربي در پاسخ به پرسش خبرنگار «الاهرام» درباره مصر گفت: «ما به شكل قاطع در پي تجديد رابطه با مصر هستيم و اگر دولت مصر اعلام آمادگي كند تا پايان وقت اداري، همين امروز، سفارت ايران در قاهره را برپا ميكنيم». احمد ابوالغيط، وزير امورخارجه مصر، در گفتوگو با شبكه «العربيه» در پاسخ به اين اظهارات نيز خاطرنشان كرد: «اگر ايران هر دوي اين نشانههاي خالد اسلامبولي، قاتل انور سادات، رئيسجمهور مصر در سال 1981 را حذف كند، 90درصد مشكل حل خواهد شد.» وي افزود: «پس از اين مسئله، ما درباره شكل روابط آيندهمان گفتوگو خواهيم كرد». روشن است که ابوالغيظ با اين شروط، در پي تثبيت درستي تصميمي است که سادات گرفت و موافقتنامه صلح با اسرائيل را امضا کرد. مشکل او خيابان و قبر سمبليک خالد اسلامبولي نيست. خالد اسلامبولي به عنوان سمبل مخالفت با کمپ ديويد، مد نظر حکومت مصر است و با پاک کردن نام او از خيابانهاي تهران، ميخواهد اين پيام را به تهران بدهد که قاهره از موضع خود عقبنشيني نکرده است. ۵ـ رهبر انقلاب در تبيين دکترين روابط خارجي «عزت، حکمت و مصلحت» را به عنوان اصول مرجع در تنظيم روابط خارجي اعلام کردهاند. آنچه در دوره جديد ابتکارات دپيلماتيک براي ازسرگيري روابط ايران و مصر مهم است، مغايرت آن با اصل اول اصول سهگانه رهبري است. در هر گونه اعلام موضعي درمورد مصر از سوي مقامات رسمي کشورمان، بايد اين موضوع به عنوان يک ملاحظه جدي مدنظر قرار گيرد. نکته بعد، توجه به سابق موضوع است، چرا كه نميتوان بدون توجه به آنچه در گذشته رخ داده، به اعلام نظر پرداخت. هزينههاي در پيش گرفتن چنين مواضعي، از نظر کارشناسان پوشيده نيست. توجه به ديدگاههاي کارشناسي و تحليل درست شرايط، نکته مهم ديگر در بيان مواضع است. امروز مصر پرچمدار جريان به اصطلاح صلح و مخالف سرسخت جريانات مقاومت در خاورميانه است. مواضع اين کشور در جنگ 33 روزه اسرائيل با حزبالله، مؤيد اين نظر است. يک دانشجوي سال اول علوم سياسي نيز ميداند که حتي تمايل به انجام کاري در حوزه ديپماتيک، نيازمند مقدمه يا مقدماتي است که در صورت تأمين نبودن آن، طرح با شکست روبهرو خواهد شد، ضمن اينکه فهم عامه از موضوع مصر و سابقه قطع روابط و دلايل آن به نکات زير وابسته است: * آيا مصر در قرارداد ننگين کمپ ديويد، تجديدنظري کرده است؟ روشن است که پاسخ منفي است. پرچم اسرائيل همچنان در قاهره در اهتزاز است و مقامات دو کشور، بدون هيچ گونه ملاحظهاي، نه تنها براي منافع مشترک، بلکه براي آينده فلسطين و خاورميانه به تبادلنظر پرداخته و نقشه مشترکي ميکشند. نامه امام در مخالفت با کمپ ديويد، از اسناد ارزشمند تاريخ خاورميانه است. پس به راحتي اين تصميم تاريخي را از ذاکره ملتهاي مسلمان خاورميانه پاک نکنيم. * تأکيد بر «ملت بزرگ مصر»، نميتواند مبناي تصميم سياسي براي برقراري روابط باشد. هيچ کس نافي عظمت و بزرگي ملت مصر ـ كه شايد بتوان آنها را برجستهترين و فرهنگيترين ملت عرب ناميد ـ نيست. امام هم که آن روز دستور قطع رابطه با دولت مصر را دادند، بر اين مسأله آگاه بودند. در شرايط برقراري روابط با مصر، چه تأثيري بر اين ملت بزرگ ميگذاريم که در شرايط کنوني نميتوانيم؟ ملت مصر با کمپ ديويد و رابطه با اسرائيل مخالف است. اين سرمايه بزرگي براي ماست که سوداي بزرگي را براي آينده منطقه در سر داريم. در جهان سياست، دوستي و دشمني دايمي بين کشورها وجود ندارد و منافع، محور اصلي روابط کشورها و تعيينکننده ميزان دوستيها و دشمنيها در ميان آنان است. اين مسأله در موضوع ما و مصر نيز مصداق دارد و در صورتي که منافع کشور ايجاب كند، نبايد در آن درنگ کرد، ولي نبايد به گونهاي عمل کرد که اين شايبه در اذهان عمومي ايجاد شود که آنچه تغيير کرد، موضع ايران بود، نه پايبندي مصر به کمپ ديويد.
-
پیوستن ایران به جامعه جهانی چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟
arash_slayer پاسخ داد به amirhosin تاپیک در دکترین و استراتژی
امير شهيد سپهبد «علي صياد شيرازي» در سال 1372 با حضور در مسجد كوي دانشگاه تهران، طي يك سخنراني در سالروز شهادت شهيد «حسين خرازي» به بررسي چند عمليات كه در سالهاي نخستين دفاع مقدس از سوي زرمندگان اسلام انجام شده بود، پرداخت كه شرح عمليات افتخارآفرين بيتالمقدس يا آزادسازي خرمشهر، نيز بخشي از سخنان وي را تشكيل ميداد. وي با تقدير از شهدا و تاكيد بر تداوم راه آنها تاكيد كرد: فقط بيان بيوگرافي هر شهيد در شناخت راه شهيدان كفايت نميكند، ما بايد به عنوان سربازان اسلام كه مديون شهدا هستيم در ادامه راه آنها كوتاهي نكنيم و خواهان نتيجهبخشي آرمانهاي اين شهيدان باشيم. وي با اشاره به عمليات «بيت المقدس» كه بعدها به نام فتح خرمشهر معروف شد، ادامه داد: در اين عمليات ما در جبههاي به طول 170 كيلومتري مبارزه كرديم، در اين عمليات قرارگاه قدس، فتح و نصر با توجه به تجربه علمليات طريق القدس، ثامن ائمه و فتح المبين نبرد سنگيني را در منطقهاي به وسعت 6 هزار كيلومتر مربع آغاز كردند. شهيد صياد شيرازي افزود: در اين عمليات كه ما اول در طول جاده اهواز و خرمشهر، كه خاكريز دشمن در طرف شرق بود عمليات را آغاز كرديم، مرحله دوم پيشرفت دژ مرزي بود و مرحله سوم دنبال كردن دشمن از شمال تا كوشك و بالاخره مرحله چهارم در خود شلمچه بود. ما سه بار متوالي حمله كرديم و تلفاتي در اين سه بار به ما وارد شد. در اين عمليات شهيد خرازي، شهيد زنده كاظمي فرمانده تيپ نجف اشرف آن موقع و لشكر 88 اكنون، يك تيپ از هوابرد ارتش كه فرماندهي آن تيپ هنوز زنده است و مسووليت بالايي را دارد، اينها سه بار متوالي حمله كردند و تلفات سنگيني وارد شد كه يك دفعه ديديم فرماندهي در جلسهاي ما را جواب كردند و گفتند شما چه جوري ميگوييد لشكر و تيپ! در صورتي كه اكنون 25 روز است كه ميجنگيم و تلفات سنگيني به ما وارد شده است، مجروح زياد دادهايم و نيروها خستهاند. البته حدود پنج هزار كيلومتر را آزاد كرده بوديم و پنج هزار نيروي دشمن را اسير گرفته بوديم ولي هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و در دست دشمن بود و به شكل غده سرطاني نمود داشت، در آن زمان از نظر فرماندهي معنا نداشت كه جنگ قطع شود، آن زمان بهترين زمان جنگ براي فتح خرمشهر بود چون اگر حمله را نيمه كاره رها ميكرديم دشمن خود را بازسازي ميكرد و در عمليات بعدي تلفات زيادتري ميداديم. خداي متعال در قرارگاه كربلا جرقه نوري نشانده كه طرحي را در ذهن يك طراح قرار داد و آن طرح تنها راهي بود كه ميتوانستيم خرمشهر را محاصره كنيم و بعد آن را بگيريم. ما با سردار رضايي جلسهاي قرار داديم و براي اينكه هماهنگ با يكديگر عمل كنيم اين طرح را مورد بررسي قرار داديم، اين جلسه حدود پنج دقيقه بيشتر وقت نگرفت و هر دوي ما با اميدواري و قوت قلب گفتيم اين طرح بهترين طرح براي فتح خرمشهر است كه بايد اجرا شود. من يك لحظه ديدم سردار رضايي مكث كرد و گفت «اين طرح را چگونه به فرماندهان ابلاغ كنيم، به ما ميگويند چرا در مورد اين طرح مشورت نكرديد؟ خصوصا بچههاي سپاه كه دوست داشتند در اجراي طرحها مورد مشورت قرار بگيرند.» من خطاب به سردار رضايي گفتم: من اين طرح را ابلاغ ميكنم، شما نگران نباشيد. در قرارگاه جنوب در نزديكي اهواز و خرمشهر كه البته قرارگاه اصلي ما نبود، با فرماندهان دور هم نشستيم. شهيد صياد شيرازي با اشاره به اهميت نقش مدير، گفت: مدير اگر جذاب و داراي ظرفيت كافي باشد و زود از كوره در نرود ميتواند پيوند مناسبي با زيرمجموعه خود داشته باشد، البته بايد با زير مجموعه خود مشورت كند. وقتي كه يك مدير تصميمي را گرفت بايد به خدا توكل كند البته مدير وقتي كه با زير مجموعه خود مشورت ميكند اين مشورت كردن با شركت در تصميمگيري متفاوت است؛ مخصوصا در جبهه جنگ. در قرارگاه جنوب كه تمام فرماندهان لشكر و تيپهاي ارتش و سپاه در كنار هم فشرده نشسته بودند صحبتم را با دعاي فرج آغاز كردم. البته در ابتدا كمي ترسيدم كه كم بياورم. خطاب به فرماندهان گفتم تصميم دارم فرماني را به شما ابلاغ كنم، همه ساكت شدند و گوش دادند و من فرمان را ابلاغ كردم، ديدم همه سرها به هم نگاه ميكنند و هر كس منتظر بود يك نفر حرفي بزند. اولين كسي كه صحبت كرد زندهاد احمد متوسليان بود، البته شايد زنده و در دست اسراييليها باشد. او فرمانده تيپ حضرت رسول(ص) بود، ايشان با لحني جدي و تند گفت فلان كس! ما نظر داده بوديم، چه جوري شد؟ اين طرح از كجا آمد؟ من خيلي آرام و متواضع گفتم معذرت ميخواهم من به شما عرض كردم كه فرمان ابلاغ ميكنم؛ نظر نخواستم، نگاهي كرد، ما هر دو در جبهههاي كردستان با هم بوديم و خاطرهها داشتيم. احساس كردم كه قانع نشد، ولي احمد سرش را زير انداخت و چيزي نگفت. بعد از ايشان، نفر دوم شهيد خرازي رحمت الله عليه بود، ايشان تندتر از متوسليان خطاب به من، گفت: ما در جلسه قبل خيلي مطلب گفته بوديم، چه جوري شد؟ اين طرح چيست؟ من تندتر شدم و گفتم: معذرت ميخواهم، من خدمت برادران عرض كردم باز تكرار ميكنم من فرمان فرماندهي قرارگاه را ابلاغ ميكنم. اگر نگرفتهايد بگوييد تا دوباره تكرار كنم، بحثي نداريم، صحبت ديگري هم نيست؛ ايشان نيز عين شهيد احمد قانع نشد، سرش را زير انداخت. نفر سوم نوبت ارتشيها بود البته ارتشيها به دليل تربيت نظامي كه دارند مودبانهتر و با زبان فني صحبت ميكنند. شخص ارتشي كه شروع كرد به صحبت گفت جناب سرهنگ ـ البته من در آن زمان سرهنگ بودم ـ معذرت ميخواهم ما در جلسه قبل به شما سه راهكار ارايه داديم و اين هيچ كدام از طرحهاي ما نيست، چه جوري شد؟ خدا به زبانم آورد و ياريم كرد جملهاي بر زبان آوردم كه فكر ميكنم فنيترين جمله است. خطاب به فرد ارتشي گفتم نفهميدم شما كه استاد دانشكده هستيد چرا شما چنين حرفي را ميزنيد؟ مگر شما نميدانيد كه فرمانده در مقابل راهكارهاي ارايه شده سه راهحل دارد يا اينكه يكي از راهحلهاي ارايه شده توسط زير مجموعه را انتخاب ميكند يا اينكه راهكارها را با هم تلفيق ميكند يا اينكه هيچ كدام اينها را انتخاب نميكند و طرح ديگري را در نظر ميگيرد؛ و اين نيز جزء راهحل سوم است، يعني راهحلي متفاوت از راهحلهاي ارايه شده. آن شخص ارتشي نيز گفت؛ معذرت ميخواهم. ولي اگر نفر چهارمي صحبت ميكرد ديگر نميتوانستم چيزي بگويم. يك دفعه ديدم يك نفر در آخر نشسته كه آن سردار سرتيپ پاسدار رحيم صفوي بود؛ همرزم بسيار شايسته و قديمي ما در كردستان. روحيه مرا ميشناخت و احساس كرده بود كه ما عصباني هستيم، با اشاره به مانند رهبر يك اركست به من گفت كه آرامشت را حفظ كن، بدون اينكه حرفي بزند و اين حركت او روي من اثر گذاشت و من مقداري آرامش كسب كردم. دوباره چرخه از نو شروع شد و شهيد احمد متوسليان گفت: جناب سرهنگ من معذرت ميخواهم هيچ منظور خاصي نداشتيم ما تابع دستور و تكليف هستيم. وقتي كه او اين را گفت، آرامش پيدا كردم؛ خجالت كشيدم چون خودم را آماده كرده بودم كه تندتر سخن بگويم. بعد شهيد خرازي بلافاصله بعد از شهيد احمد گفت ما تابع دستور هستيم. وقتي كه ايشان اين حرف را زد من خطاب به آنها گفتم پس چرا شما معطل هستيد وقت كمي داريم. و همه بلند شدند و چنان با سرعت رفتند كه من تنها ماندم. همانطور كه ايستاده بودم يك لحظه تمام وجودم را اضطراب گرفت. با خداي خود گفتم؛ خدايا اگر اين عمليات نگيرد و پيروز نشويم من چطوري دفعه ديگر دستور بدهم، ما با توكل به تو چنين دستوري را داديم. شب عمليات شروع شد، سه تا محور بود، در محور اول با يك تيپ از لشكر 21 شهيد حمزه ارتش، آنها در محور اول در همان ساعات اوليه در بين صفوف دشمن شكاف ايجاد كردند. البته بين شلمچه و خرمشهر ما بايد در هفت كيلومتر دشمن را قطع ميكرديم و خودمان را به اروندرود ميرسانديم كه تازه به مردم بگوييم خرمشهر را محاصره كردهايم تا كه مردم حضور پررنگتري در جبهه داشته باشند. محور اول توسط شهيد احمد به نحو مطلوب پيش ميرفت ولي دو محور ديگر تا ساعت 5 / 4 صبح باز نشد و شهيد احمد نيز داد و بيداد ميكرد كه چرا نميآييد؟ ما داريم از چپ و راست ميخوريم. خدا كمك كرد، ساعت 5 صبح بود كه ديديم از پشت بيسيم با هيجان اعلام كردند كه شهيد خرازي گفت ما داريم به طرف جلو ميرويم و نزديك رودخانه هستيم و حدود 5/6 صبح بود كه اعلام كرد ما به رودخانه رسيديم. آنقدر آنها به سرعت پيشرفته بودند كه هلي كوپتر دشمن فكر ميكرد كه هنوز در آن منطقه نيروهاي خودشان ساكن هستند. نزديكهاي صبح اين هلي كوپتر در فاصله پايين از خرمشهر حركت ميكرد، اين هلي كوپتر را با آرپيجي زدند، هيچكس تاكنون با آرپيجي، پدافند نظامي نكرده است. از اين صحنه تلويزيون فيلمبرداري كرده و نشان ميدهد كه چگونه در هوا هليكوپتر دشمن سرنگون ميشود البته در همان روز نزديك بود كه اين بلا سر هليكوپترهاي خودي نيز بيايد. ساعت 7 صبح بود كه شهيد خرازي با بيسيم با هيجان با ما تماس گرفت و گفت ما توانستهايم حدود هفتصد نفر نيرو جمعآوري كنيم و اجازه ميخواست كه از طرف پل خاكريزي به طرف عراقيها بزند. ما آمديم بگوييم نه ولي به خرازي گفتم اجازه بدهيد كه مشورت كنم، در ستاد جنگ نيز وقتي پيشنهاد را مطرح كردم هيچ كس نظر مثبت نداشت، همه ميگفتند اگر اين عمليات نگرفت، هفتصد نفر را از دست ميدهيم. آمدم تماس بگيريم با شهيد خرازي و بگويم اين كار را نكند، ديدم كه او زودتر تماس گرفت و پرسيد كه سرانجام مذاكره چه شد؟ آمدم بگويم كه نميشود كه گفت دارد وقت ميگذرد و ما همان جا يك تصميمي گرفتهايم، من هم گفتم جلو برويد. نيم ساعت بيشتر طول كشيد كه سر و صداي بيسيم بلند شد گفتم حتما گير افتادهاند. بيسيم را روشن كردم ديدم شهيد خرازي ميگفت كه هر چه جلوي خود را نگاه ميكنيم ميبينيم كه عراقيها دست خود را بالا گرفتهاند، چه كار بايد كنيم؟ من فهميدم منظور او چه چيزي است. چون نيروهاي عراقي زياد بودند و نيروهاي او كم بودند و نميتوانستند نيروهاي عراقي را كنترل كنند. پيشنهاد كردم يك هليكوپتر بالا برود و ببيند كه عمق آنها تا كجاست؟ يك هليكوپتر بالا رفت و خلبان با هيجان گفت تا چشم من كار ميكند تمام عراقيها در خيابان خرمشهر دستان خود را بالا بردهاند حالا نميشد كه به اسيران عراقي بگوييم كه شما فعلا در سنگر برويد كه ما نيرو جمعآوري كنيم و بعدا شما را ببريم و بازداشت كنيم. در نهايت خداوند اين را در ذهن ما رساند كه همه رزمندگان يك خط شوند و يك قسمت آنها به طرف رودخانه و قسمت ديگر آنها به طرف جاده خرمشهر تقسيم بندي شوند و با دست به سربازان عراقي علامت دهيم كه توي جاده بروند. چشمشان كور، ما ماشين نداشتيم كه با ماشين ببريمشان، بايد پياده ميرفتند. البته چون در منطقه خودمان حركت ميكردند خيالمان راحت بود، در اين عمليات برخلاف معمول كه دوست داشتيم اسير زيادي از دشمن بگيريم اين دفعه دوست داشتيم بگويند كه اسيران عراقي تمام شده است؛ البته نگران بوديم كه وضعيت فرق كند و اينها ـ سربازان عراقي ـ رفتنشان تا ده صبح طول كشيد، بعد سنگرها را تصرف كرديم و تا ساعت 5 بعدازظهر طول كشيد تا اسرا را كه حدود 14 هزار و پانصد نفر بودند، بشماريم . البته دو ماه طول كشيد كه تمام مهمات آنها را سنگر به سنگر بيرون آوريم. در اين عمليات ما توانستيم شش هزار كيلومتر مربع از خاك كشور را آزاد كنيم و حدود نه هزار نفر را نيز اسير كنيم. بهترين درك عرفاني از عمليات بيتالمقدس و آزادي خرمشهر در پيام امام خميني(ره) وجود دارد كه در آن پيام ابعاد عرفاني فتح خرمشهر بيان شده و همچنين ما را از آفتزدگي غرور پرهيز داده و در نهايت فرموده «خرمشهر را خدا آزاد كرد» البته ما اكنون داريم با سرمايه شهدا زندگي ميكنيم و تا زندهايم بايد اين سرمايه بزرگ را حفظ كنيم. البته فكر نكنيم اين سرمايه باقيمانده از شهدا فقط به درد جبهه و جنگ ميخورد ما عاشق جنگيدن نيستيم ولي خود را مكلف به جنگيدن با دشمنان خود ميكنيم و هر وقت كه زمان اقتضا كند عاشقانه ميجنگيم. يك عده فكر ميكنند كه ما جنگ طلب هستيم و جنگ را دوست داريم، رزمندگان اسلام اين جور نشان دادند كه جنگ را دوست ندارند ولي در مقابل دشمنان اسلام عاشقانه ميجنگند. منبع: ايسنا -
منشأ مشكلات غرب و فشارهاي گسترده عليه ايران، هويت و قدرت جمهوري اسلامي است و درواقع، برنامه اتمي ايران در دشمني غرب با جمهوري اسلامي، نقش كليدي ندارد. يک مقام آگاه با بيان اين مطلب در گفتوگو با «بازتاب» اظهار داشت: نبايد با سادهانگاري گمان كنيم كه اگر ما امروز برنامه هستهاي خود را تعليق كرده يا حتي آن را كنار بگذاريم، آمريكا و كشورهاي غربي، دست از خصومت و اعمال فشار بر ايران برميدارند. وي گفت: عدهاي از مذاكرهكنندگان پيشين با چنين تصوري پيش ميرفتند كه نتيجه كار آنان، تعليق مرحله به مرحله كل فعاليتهاي هستهاي ايران بود كه البته در ازاي آن، امتياز در خوري هم گرفته نشد. البته اشتباه ديگر آنان اين بود كه گمان ميكردند توافق با اروپا، موجب رفع مشكل ميشود حال آنكه در بحث فشارهاي غرب عليه ايران، طرف اصلي آمريكاست و هرگونه توافق و چانهزني با كشورهاي مهم اروپايي، در صورتي كه موافقت آمريكا را به همراه نداشته باشد، تعيينكننده نيست و ارزش چنداني ندارد. اين مقام آگاه افزود: حتي اگر آمريكاييها، زماني به اين نتيجه برسند كه ايران سلاح هستهاي دارد، چه بسا با بمباران برخي مراكز حساس ايران، مشكل خود را برطرف كنند، اما همانگونه كه پيش از اين هم مقامات عاليرتبه نظام و بزرگان كشور اعلام كردند، سلاح و قدرت اصلي جمهوري اسلامي، انديشه انقلاب اسلامي و اقتدار فرهنگي ايران در منطقه است كه آمريكاييها سلاحي براي مقابله با آن ندارند. وي توضيح داد: در ماجراي جنگ عراق نيز مشكل آمريكا، خروج صدام از سرسپردگي بود، نه وجود سلاح كشتار جمعي در اين كشور؛ كما اينكه بسياري از كارشناسان ايراني از آغاز از نبود چنين سلاحهايي مطمئن بودند و با اين حال، آمريكا جنگ را به اين بهانه انجام داد و بعدها دروغ بودن اين بهانه ثابت شد. حتي در آستانه بروز جنگ، برخي برادران كرد عراقي، نگران استفاده صدام از سلاح شيميايي بودند كه ما به آنان گفتيم، براي صدام حتي سلاح شيميايي باقي نمانده و همه اينگونه سلاحهاي خطرناك در بازرسيهاي چندساله از عراق پاكسازي شده است. او اضافه كرد: در حال حاضر هم، ديدگاههاي گوناگوني درباره نقش پيشرفت هستهاي در پيشبرد مذاكرات وجود دارد. برخي دوستان، نقش اين پيشرفتها را سرنوشتساز ميدانند اما برخي ديگر چنين اعتقادي ندارند. اين مقام آگاه درباره علت بروز بنبست در مذاكرات هستهاي گفت: هرچند در مواردي اروپاييها تلاش ميكنند با استناد به موضعگيريهاي به ظاهر متفاوت برخي مقامات، فرافكني كنند، واقعيت آن است كه آنان تاكنون حتي يك سند كه تضمين لازم را براي ايران ايجاد كند و مورد توافق «1+5» باشد در اختيار ايران نگذاشتهاند. وي خاطرنشان كرد: در مقطع مهم توافق يازدهبندي سولانا ـ لاريجاني نيز هرچند گروهي از تحليلگران، شنيدن صداهاي متفاوت از ايران را مانع از تحقق اين توافق دانستند، واقعيت آن بود كه كشورهاي «1+5» نيز در آن مقطع، توافق لرزاني داشتند كه تضمين و اطمينان لازم را براي ايران محقق نميكرد.
-
بحران مشکوک لبنان: از روح خبيث زرقاوی تا غيبگويی معاون رايس
arash_slayer افزود یک موضوع در دکترین و استراتژی
در حالی که برخی منابع از وجود طرحهای صهیونیستی برای ایجاد جنگ و درگیری در منطقه در تابستان امسال خبر میدهند، درگیری مشکوک یک گروه نوپای نزدیک به القاعده با ارتش لبنان و متعاقب آن تعرض جناح آمریکایی لبنان به حزبالله، فضای پیچیدهای را در لبنان به وجود آورده است. به گزارش خبرنگار «بازتاب» از بیروت، جنگ و درگیری های شدید در اطراف و داخل اردوگاه فلسطینی" نهرالبارد" در شمال لبنان در شهر طرابلس ، همچنان ادامه دارد . این در حالی است که آتش بس دو ساعته از ساعت 16 تا 18 امروز که به منظور خروج مجروحان و کشته شدگان غیرنظامی فلسطینی از اردوگاه پیش بینی شده بود، با گشودن آتش از سوی شبه نظامیانی از شهر طرابلس که گفته می شود به جریان المستقبل تحت رهبری سعد حریری وابسته هستند ، عملا شکسته شد و انتقال مجروحان فلسطینی از اردوگاه متوقف شد. بر اساس آخرین آمار منتشره ، بیش از هشتاد مجروح و ده کشته در بین غیر نظامیان در نتیجه جنگ بین ارتش لبنان و نیروهای فتح الاسلام بر جای مانده است . با آنکه در آغاز عملیات ارتش لبنان برای ریشهکنی نیروهای فتحالاسلام ، پیش بینی میشد که این عملیات به سرعت به نتیجه رسیده و خاتمه خواهد یافت، اما تشدید در گیری و تبادل آتش سنگین بین دو طرف در بعد از ظهر امروز نشان داد که ارزیابی های اولیه از حجم نیروهای "سازمان فتح الاسلام" و امکانات لجستیک آنان ، کاملا اشتباه بوده است. منابع امنیتی دولت فواد سینیوره آغاز درگیریها را به عملیات سرقت از شعبه بانک مدیترانه در منطقه آمیون در جنوب شرق طرابلس مربوط می دانند . بر اساس این اطلاعات ، ماشین حامل سارقان که توسط دوربین های مدار بسته بانک شناسایی شده بودند، در نهایت وارد اردوگاه نهرالبارد شده و عناصر این سرقت ، وابسته به فتح الاسلام بودهاند؛ فتح الاسلام اين روایت را رد و اعلام کرده که در حال دفاع از خود هستند و امروز تهدید نموده اند که اگر ارتش لبنان به حملات به نهرالبارد خاتمه ندهد ، آنها جنگ را با اجرای عملیات نظامی شهری ، به دیگر نقاط لبنان گسترش خواهند داد. نیروهای" 14 مارس" لبنان که از حکومت فواد سینیوره حمایت میکنند، از لحظات اولیه درگیری، سوریه را پشت سر این عملیات و آغاز جنگ به منظور ایجاد اخلال در اجرای دادگاه بین المللی رفیق حریری که قرار است بر اساس فصل هفتم سازمان ملل توسط شورای امنیت اعلام شود ، معرفی کرده اند . این در حالی است که فتح الاسلام و سوریه ، هر دو هر گونه وابستگی را به یگدیگر به شدت رد کرده اند. مخالفان دولت لبنان و از جمله حزبالله با آنکه هرگونه تجاوز به جایگاه ارتش لبنان و حریم امنیت ملی لبنان را به عنوان خط قرمز تلقی و آن را به شدت محکوم کردهاند، اما تاکید دارند که تیم حاکم در دولت لبنان باید از هرگونه بهرهبرداری سیاسی از این درگیری ها ، خودداری کند . این اتهامات در حالی است که ده روز پیش، نیروهای امنیتی سوریه چهارتن از عناصر رده بالای فتحالاسلام را که قصد ورود غیر قانونی به سوریه و سپس عزیمت به عراق را داشتند، در مرز مشترک خود با لبنان ، در یک درگیری نظامی به قتل رساندهاند . در بین کشتهشدگان نام " ابو اللیث الشامی " معاون رهبر فتح الاسلام و "عبدالرحمن الشامی" یکی دیگر از عناصر بارز این گروه به چشم می خورد. ارتش سوریه با آغاز جنگ در اردوگاه نهر البارد، دو گذرگاه اصلی خود در شمال لبنان (العریضه و الدبوسیه) را به منظور جلوگیری از هرگونه تاثیرات امنیتی بر لبنان و سوریه بسته است. به اعتقاد مخالفان دولت حاکم لبنان ، همین اقدامات اثبات میکند که سوریه ارتباطی با این تحولات ندارد . این در حالی است که چند ماه پیش نیز سوریه ، یکی از عناصر فتح الاسلام را که با مهمات جنگی قصد ورود به سوریه را داشت به هلاکت رسانده بودند . فتحالاسلام یکی از سازمانهای فلسطینی محسوب می شود که حدود یک سال پیش از جنبش" فتح الانتفاضه" منشعب شد. فتحالانتفاضه به رهبری سرهنگ ابوموسی ، عضو سابق سازمان فتح است که مرکز اصلی آن اکنون در سوریه قرار دارد . ابوموسی تاکید دارد که بین فتح الاسلام و فتح انتفاضه هیچگونه ارتباطی وجود ندارد. سلطان ابوالعینین دبیر سازمان فتح در شمال لبنان و نیز حماس ، هر گونه ارتباطی را با این سازمان رد کرده اند . گفته میشود که فتحالاسلام با 200 نیروی جنگجو از فتح انتفاضه انشعاب نموده است و از آن زمان تا کنون مرکز استقرار خود را در " اردوگاه نهرالبارد " در شمال لبنان قرار داده است. شاکر العبسی رهبر این گروه به شمار می رود. العبسی عضو سابق جنبش فتح به رهبری یاسر عرفات بوده است که در دهه هفتاد به منظور آموزش های نظامی عازم لیبی می شود و در دهه هشتاد و پس از انشعاب فتح الانتفاضه از الفتح ، به آن می پیوندد. پس از آن ، اولین بار در سال 2002 نام شاکر العبسی در اردن بر سر زبانها می افتد .در این سال یک دیپلمات سفارت آمریکا در امان ترور می شود و دولت اردن وی را یکی از مسئولین این عملیات معرفی و وی را به اعدام محکوم میکند. از همین جاست که گمانهزنیهای ارتباط وی با ابومصعب زرقاوی رهبر سابق القاعده در عراق آغاز می شود، با اینکه هیچ مدرک قابل قبولی تا کنون از سوی اردنی ها و آمریکایی ها ارائه نشده است . تشکیل فتحالاسلام و شعار آزادی سرزمین فلسطین و حمایت از اهل سنت لبنان، باعث شد تا این سازمان از تشکیلات اقماری القاعده در لبنان محسوب شود . این احتمالات آنگاه از سوی برخی کارشناسان تقویت می شود که علاوه بر فلسطینی ها، عناصری از لبنان، الجزایر، افغانستان، مصر، سوریه، مغرب و عربستان نیز از جمله اعضای این سازمان معرفی شده اند. ارتش و منابع امنیتی لبنان امروز مدعی شدهاند که علاوه بر فلسطینیها ، اتباع این کشورها در اردوگاه نهر البارد حضور دارند و احتمالا همراه با فتح الاسلام در حال جنگ می باشند . نام فتحالاسلام دو ماه پیش نیز در لبنان پس از انفجار ماشین مینی بوسی در شمال شرق بیروت در منطقه عین علق بر سر زبان ها افتاد و سازمان امنیت لبنان در ادامه تحقیقات در این حادثه از دستگیری چهار فلسطینی که پاسپورتهای سوری داشته و عضو فتح الاسلام بودهاند، خبر داد. این درست در زمانی بود که تشکیلات امنیتی سوریه نیز خبر از مقابله با این گروه در سوریه و دستگیری اعضای آن داده بود. فقط نام سوریه نبود که در کنار این سازمان قرار گرفته بود . همزمان با دستگیری این عناصر ، آمریکایی ها در بیروت مدعی شدند که سه تبعه سعودی وابسته به فتح الاسلام نیز دستگیر شده اند که یکی از آنها به نام "عبدالله بیشی" که تحت تعقیب دستگاه امنیت سعودی بوده، از طریق تهران وارد دمشق و سپس لبنان شده بوده است . همین جنگ روانی از همان زمان از سوی دولت لبنان و حامیان آن علیه سوریه و ایران در جریان بوده است . با آنکه برخی کارشناسان لبنانی رشد سریع فتح الاسلام و مسلح شدنش را به طرح گسترش جنگ طایفی در لبنان بین شیعه و سنی مربوط میدانند، محمد رشید قبانی " مفتی اهل سنت لبنان " یک روز پس از آغاز درگیری ها در نهرالبارد، فتحالاسلام را خارج از دین و مخل امنیت لبنان معرفی نمود . شاکر العبسی، رهبر فتح الاسلام که هنوز معلوم نیست آیا در اردوگاه و در بین جنگجویان این سازمان حضور دارد یا نه ، دو ماه پیش در گفتگویی با رویترز اعلام نمود که یکی از اهدافش تطبیق شریعت اسلامی در اردوگاههای فلسطینی و مبارزه با کفار است . این مواضع وی ارتباط احتمالی او با القاعده را در تحلیل ها از این سازمان، افزایش داده است . برخی از کارشناسان لبنانی اکنون در بررسی جنگ غیر منتظره نهرالبارد ، با طرح سوالاتی، منتظر پاسخ قانع کننده ای از سوی مسئولین دولت لبنان هستند. به اعتقاد این گروه ، دخالت نیروهای شبه نظامی از شهر طرابلس در کنار نیروهای امنیتی و ارتش لبنان ، شائبه احتمال بروز جنگ داخلی در این کشور را افزایش می دهد . مهمترین سوالات مطروحه به قرار ذیل است : 1- اگر سارقان از بانک مدیترانه در شهر طرابلس شناسایی شده بودند، چرا بدون هماهنگی با طرفهای قضایی و هماهنگی های لازم با ارتش ، برخی از نیروهای امنیتی در شهر طرابلس سراسیمه ، جنگی گسترده را آغاز کرده اند و بدین ترتیب ارتش را وارد جنگی ناخواسته و ناآماده کردهاند که ما حصل اولیه آن در نخستین ساعات آغاز ورود ارتش ، کشته شدن ده تن از عناصر آن بوده است . آیا آغاز جنگ با هماهنگی کامل فرماندهی ارتش لبنان بوده است یا عناصری غیر مسئول جنگ را با عجله هرچه تمامتر آغاز نموده اند ؟ 2 -چرا جناح اکثریت پارلمانی حامی دولت لبنان ، با بهره برداری سیاسی از این جنگ که اکنون قربانیان اصلی آن شهروندان غیرنظامی هستند ، به شدت بر ورود سراسیمه ارتش تاکید داشته اند ؟ و بدون استثناء سوریه را پشت حوادث نهرالبارد معرفی کرده اند ؟ اگر قتل چهار عنصر مهم فتح الاسلام به دست نیروهای سوری درست است ، پس چرا سوریه همچنان آماج اتهامات در این جنگ است ؟ 3 -اگر فتح الاسلام پس از آنکه فقط یک سال از تاسیسش گذشته و در انفجارات لبنان دست داشته، چگونه این اجازه را یافته که در کمترین زمان ممکن استحکاماتی را در داخل اردوگاه تدارک ببیند که به راحتی از ارتش لبنان قربانی می گیرد ؟ چه کسانی به راحتی و به دور از چشم نیروهای ارتش و امنیتی لبنان و از چه راهی این سازمان را به انواع سلاح های سبک و نیمه سنگین ، مجهز کرده اند؟ این در حالی است که اقدامات شدید امنیتی پس از ترور رفیق حریری و خروج ارتش سوریه و نیز پایان جنگ 33 روزه در لبنان ، اعمال می شود . 4 -سمیر جعجع رهبر حزب نیروهای لبنانی و از مهمترین عناصر حمایت از دولت فواد سینیوره در بین مسیحیان ، چگونه فقط چند ساعت پیش از آغاز درگیری های نهرالبارد ، آغاز دور جدید درگیری ها و ناامنی ها در لبنان را پیش گویی کرده است و حتی در این میان به صراحت از سازمان فتحالاسلام سخن گفته است ؟ همان پیش گویی که معاون وزیر خارجه آمریکا، دیوید ولش در آخرین سفر خود به بیروت انجام داده بود. 5- چرا در حالی که جلسه اضطراری امنیتی دولت در ابتدا ، مخالف ورود ارتش به اردوگاه (بر اساس سوابق قبلی از اردوگاههای فلسطینی و عدم اطلاع از امکانات داخل اردوگاه نهرالبارد ) بوده است، سعد حریری و سپس فوادسینیوره بر ورود ارتش و قلع و قمع کامل فتحالاسلام اصرار می ورزند که نتیجه آن بیش از 25 کشته و دهها مجروح تا کنون در صفوف ارتش لبنان بوده است ؟ نقش شبه نظامیان وابسته به جریان المستقبل تحت رهبری حریری در شکسته شدن تصمیم "آتشبس" و طرح فروکش جنگ چه بوده است ؟ آیا این امر نشان نمی دهد که ادعای حزبالله مبنی بر مسلح شدن نیروهایی از جناح اکثریت در قالب تشکیل شبه نظامیان جدید در لبنان ، درست بوده است؟ آیا دولت لبنان از ابندا نمی دانسته است که 35 هزار مردم عادی در اردوگاه حضور دارند و راههای دیگری برای حل و فصل بحران وجود داشته است ؟ 6 -و اما مهمترین بخش سوال این است که چرا هم زمان با سرکوب نیروهای فتح الاسلام ، جناح اکثریت لبنان با یک شعار مرموزانه میگویند: چگونه است افرادی که سلاح های سبک و انفرادی دارند، در تیررس ارتش قرار دارند، اما افرادی که با خود موشک حمل میکنند (اشاره به حزبالله و مقاومت اسلامی لبنان) آزادانه می چرخند؟ فضای سیاسی ملتهب لبنان و درهم ریختگی اوضاع سیاسی این کشور، همه گونه معادلهای را در این کشور ممکن ساخته است؛ معادلاتی از طرح خلع سلاح حزبالله گرفته تا قطعی ساختن برگزاری دادگاه بینالمللی رفیق حریری تحت نظارت شورای امنیت سازمان ملل و خلع ید کامل جناح مخالف «دولت مورد حمایت امریکا در لبنان» و البته ناگفته پیداست که جریان مسلح ساختن و تولد جدید شبه نظامیان لبنانی از جناح اکثریت 14 مارس اگر صحت داشته باشد ( که نشانه های آن وجود دارد ) آنگاه فرض ورود لبنان به یک توطئه بزرگتر که همان جنگ طایفی است نیز شدت میگیرد . -
اطلاعاتی در مورد کشورهای خاورمیانه از دیدگاه اسراییل
arash_slayer پاسخ داد به mohammadtomcat تاپیک در دکترین و استراتژی
mohammadtomcat از پست شما در اين بخش بسيار سپاس گذارم . دو نكته: 1-اين نمودار ها در چه تاريخي طراحي شده اند؟ 2-در صورت امكان نشاني كامل سايت دانشگاه تلاويو را براي دوستان قرار دهيد -
اين عرب راست گفته اولين بار كه عربا ابتكار به خرج داده اند و قبل از اينكه امريكا تو سرشون بزنه سر نوكري فرود اورده اند :| شماره بدم خدمتتون :!: icon_biggrin
-
اكثر مقامات آمريكايي به ويژه خانم رايس از يك طرف و مجاهدين(منافقين) از سوي ديگر از خانم رويال حمايت ميكردند اما افكار عمومي فرانسه او را انتخاب نكرد. اما در حقيقت پس از بلر و آمدن ساركوزي در اروپا با يك رويكرد متفاوت روبرو هستيم. كه در صحنه بين المللي قابل تامل و هشدار است ، هشدار از اين بابت كه نكند نفوذ ايران كه اكنون در خاورميانه غير قابل كنترل شده به سمت اروپا كشيده شود. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، يك پايگاه اپوزوسيون خارج نشين در يادداشت سردبير خود پيرامون شكست سگولن رويال در انتخابات رياست جمهوري فرانسه نوشت: پيروزي ساركوزي چنين پيامي دارد: اكثر مقامات آمريكايي به ويژه خانم رايس از يك طرف و مجاهدين خلق(منافقين) از سوي ديگر از خانم رويال حمايت ميكردند اما افكار عمومي فرانسه او را انتخاب نكرد. ما در حقيقت پس از بلر و آمدن ساركوزي در اروپا با يك رويكرد متفاوت روبرو هستيم. كه در صحنه بين المللي قابل تامل و هشدار است ، هشدار از اين بابت كه نكند نفوذ ايران كه اكنون در خاورميانه غير قابل كنترل شده به سمت اروپا كشيده شود. اين پايگاه اپوزوسيون خارج نشين نقش گروهك مجاهدین خلق (منافقين) را در گسترش متحدان ايران به اروپا حائز اهميت دانست و گفت: قدرت ايران به دهها دليل در حال افزايش است و يكي از ان اينست كه اينان (منافقين) با عملكرد احمقانه خود روز به روز علي رغم اهداف خود به قدرت ايران مي افزايند. اين گزارش در ادامه به نقل از خبر خبرگزاري فرانسه مي افزايد: این گروهك در فهرست گروه هاي تروريستي آمريكا و اتحاديه اروپا قرار دارد و از خصومت ديرينه اي با « ژاك شيراك » رئيس جمهور يپشين فرانسه و « نيكلا ساركوزي » رييس جمهور امروز فرانسه برخوردار است ولي پس از پيروزي ساركوزي اعضاي مجاهدين حداقل 4 بار درخواست حضوري و كتبي داشتند كه بتوانند با رييس جمهور فرانسه ديدار كنند ولي وي هرگز اعتنايي به درخواست هاي آنان نكرد. سايت اپوزوسيون خارج نشين ادامه مي دهد: اين خبر را خبرگزاري فرانسه هفته گذشته بر روي خروجي خود قرار مي دهد كه با فشار برخي مراكز حذف مي شود و مسوولين سايت(اپوزوسيون) اين موضوع را از طريق يكي از مسوولان خبرگزاري فرانسه متوجه مي شوند. به گزارش باشگاه خبرنگاران خبرگزاري فرانسه پيش از انتخابات رياست جمهوري گزارش داد: تعداد معدودي زنان ايراني ، عراقي و فرانسوي در گردهمايي مجاهدین خلق (منافقين) كه به منظور حمايت از خانم رويال برپا شده بود شركت كردند. در اين گردهمايي يك پارچه نوشته با اين مضمون به چشم مي خورد : « زنان عراق ايران و فرانسه : حامي خانم رويال براي صلح و عليه بنيادگرايي » . همچنين در بيانيه اين گروه ها كه توسط خبرگزاري فرانسه منتشر شده آمده است : « ما از همه دوستان خود به ويژه فرانسوي ها درخواست مي كنيم كه به خانم رويال راي بدهند. »
-
يك پسر 17 ساله چيني با چاقو به شش تن از همكلاسيهايش حملهور شده و با كشتن دو تن، چهار تن ديگر را مجروح كرد. به گزارش ايسنا به نقل از روزنامه خلق ــ چاپ چين ــ، اين حادثه چاقوكشي در مدرسهاي در جنوب چين رخ داده است. «ويو جيانگو»، دانشآموز يك مدرسه راهنمايي در منطقه ديابناي در جنوب چين با چاقو به سوي شش تن ازهمكلاسيهايش حملهور شده و بلافاصله از صحنه حادثه گريخته است. يكي از دانشآموزان در همان لحظه جان باخت و دانشآموز دوم نيز به دليل خونريزي شديد در بيمارستان جان داد. چهار دانشآموز ديگر كه در اين حادثه مجروح شدند و يكي از آنها قرار است كليهاش را از بدنش خارج كنند، در حال حاضر در شرايط پايداري در بيمارستان بستري هستند. مدت كوتاهي پس از اين كه پليس محلي براي دستگيري «ويو» جايزه 300 هزار يوآني مقرر و اعلام كرد: اين پسر نوجوان با همراهي والدينش، خود را به پليس معرفي كرد. پليس و والدين «ويو» هنوز هيچ دليلي براي اين حمله ارايه نكردهاند، اما يكي از روستاييان محلي كه خواست ناشناس بماند به خبرگزاري شينهوا گفت كه يكي از دانشآموزان مضروب از «ويو» در همان روز حادثه تقاضاي باج سبيل كرده بوده است. اين منبع گفت كه «ويو» براي كمك به معلمش مراجعه ميكند، اما معلم وي كاري براي او انجام نميدهد. گفتني است: مساله باج سبيل كه در جريان آن دانشآموزان از همكلاسيهايشان اخاذي ميكنند تا مورد خشونت و ضرب و شتم فيزيكي قرار نگيرند، در سالهاي اخير به يكي از موضوعات مكرر گزارشها در رسانههاي چين تبديل شده است.
-
ستاره رو به اوج بيش از پنج سال پس از اعلام طرح دولت بوش براي تغيير خاورميانه، اين منطقه به واقع بسيار متفاوتتر شده است. ماجراجوييهاي ناكام مانده واشنگتن در عراق، متزلزل شدن قدرت اسرائيل در لبنان، خيزش شيعياني كه مدتها در حاشيه بودهاند و اوج گرفتن احزاب اسلامي، خاورميانه را به ورطه بينظمي رانده است اما در ميان اين هرجومرج، ميتوان مهرهاي را به نام ايران ديد. رژيم حاکم بر ایران نه تنها از حمله سخت آمريكا سالم به در آمد، بلكه اين امر را پايهاي براي تضمين نفوذ خود در منطقه کرد: ايران هماكنون در مركز همه مشكلات عمده خاورميانه قرار دارد از جنگهاي داخلي عراق و لبنان گرفته تا چالشهاي امنيتي خليج فارس و سخت است كه گمان كنيم اين مشكلات بدون همكاري ايران برطرف شود. در عين حال، قدرت تهران هم به طور مداوم با برنامه اتمي آنها در حال تثبيت است كه به رغم اعتراضهاي پيدرپي جامعه بينالمللي، بيوقفه در حال پيشرفت است. از زمان وقوع انقلاب در ايران و سقوط رژيم شاه در سال ،1979 آمريكا مجموعهاي از سياستهاي پراكنده و پريشان را عليه تهران در پيش گرفت. اين سياستها در مقاطع گوناگون، حتي با تهديد به اقدامات نظامي، سعي در سرنگوني رژيم داشت و در ديگر جوانب هم سياست مبتني بر مذاكره درباره طیف بسيار محدودی از مشکلات بود؛ ولي به طور كلی، هدفگيري این سیاستها در راستاي محدود كردن نفوذ ايران در منطقه بود، اما هيچ كدام از اين سياستها و به ويژه سياست مهار مؤثر واقع نشد؛ سياستي كه هنوز هم گزينه مورد نظر در بحث ايران است. اگر آمريكا اميدوار است ايران را رام كند، بايد استراتژي خود را از پايه مورد بازبيني قرار دهد. جمهوري اسلامي به اين زودي نميتواند فرار كند و تأثير رو به افزايش آنان در منطقه قابل محدود كردن نيست. واشنگتن بايد به شدت از گزينه اقدام نظامي، مذاكره مشروط و سياست مهار دوری كند تا بتواند با سياستي جديد، بيشتر به ايران نزديك شود. آنها بايد به ويژه به عملگرايان تهراني، شانس ازسرگيري روابط اقتصادي و ديپلماتيك را بدهند. با ارايه ديدگاه روابط جديد با آمريكا، عملگرايان در وضعيتي قرار ميگيرند كه ميتوانند راديكالها را در تهران به حاشيه برده و تلاش كنند كفه ترازوي قدرت را به سود خود سنگين كنند. واشنگتن هرچه زودتر اين واقعيت را بپذيرد و روابطش را با مهمترين دشمن خود در خاورميانه عادي كند، بهتر است. گزينه خوب وجود ندارد پرزيدنت بوش در زمان سخن گفتن از ايران، معمولا تأكيد دارد كه «همه گزينهها روي ميز باقي است» كه اشارهاي ناخوشايند به احتمال استفاده از زور عليه تهران از سوي واشنگتن در صورت شكست خوردن همه راههاي ديگر است. اين تهديد اين واقعيت كه آمريكا هيچ گزينه نظامي واقعگرايانهاي عليه ايران ندارد را زير سايه خود ميبرد. ايران براي حمايت از تجهيرات هستهايش از حمله احتمالي آمريكا، آنها را در تمام كشور پراكنده كرده و تجهيزات خود را به اعماق زمين برده است؛ بنابراين، هرگونه حمله آمريكا بايد نخست چالشهاي اطلاعاتي (نحوه پيدا كردن اين سايتها) و لجستيكي (نحوه هدف قرار دادن اين سايتها) را از سر راه بردارد (همانگونه هم كه بحران عراق نشان داد، اطلاعات آمريكا هميشه آنگونه كه بايد قابل اعتماد نيست) و حتي يك حمله نظامي موفق به ايران، نقطه پاياني تمايلات ملاها براي دستیابی به انرژي هستهاي نخواهد بود و تنها باعث تحريك آنان به بازسازي تجهيزات تخريبشده ميشود كه اين بار با توجه كمتري به تعهدات بین المللی و معاهداتی ايران خواهد بود. اما مذاكرات مشروط مانند پيشنهاد «كاندوليزا رايس» چه؟ در مي 2006، رايس به نظر گام بزرگي به جلو برداشت؛ او اعلام كرد: در صورتي كه ايران، فعاليتهاي غنيسازي اورانيوم خود را متوقف كند، آمريكا حاضر است در مذاكرات چندجانبه همراه با ايران حضور يابد، اما اين سياست، تنها محاسبه نادرستي از اختلافات بين آمريكا و ايران بود كه مسئله را تنها يك خلع سلاح ساده نشان ميداد. درواقع، تفاوتهاي سياسي و استراتژيك بين اين دو كشور، بسيار عميقتر بوده و نيازمند كاري بسيار كارشناسانهتر و پيچيدهتر است. با توجه به اين واقعيتها، بسياري از سياستمداران آمريكايي به سمت يك گزينه واقعگرايانهتر گام برداشتهاند:«سیاست مهار». اميد آنان به اين است كه فشارهاي سيستماتيك ديپلماتيك و تحريمات اقتصادي، باعث خواهد شد تا طرحهاي شرورانه ايران در كوتاهمدت خنثي شده و سرانجام منجر به يك دولت جديد و دمكراتيزهتر در ايران شود كه در راستاي با منافع آمريكا نيز باشد. ايده مهار ايران، ايده جديدي نيست، بلكه از زمان به قدرت رسيدن جمهوري اسلامي، سياست ناپيدا و غيررسمي آمريكا بوده است كه در واشنگتن هم مورد حمايت است. اما هماكنون اين پرسشهاي اساسي بايد پاسخ داده شود: آيا كشوري كه نفوذش را با ابزارهاي غيرمستقيم مانند حمايت از تروريسم، حمايت مالي از گروهكها و همكاري با احزاب شيعه خارجي پيش ميبرد قابل مهار است و آيا ديگر كشورهاي منطقه، مايل هستند در انزواي ايران به آمريكا كمك كنند؟ اگر واشنگتن ديدگاهي واقعگرايانه داشته باشد، متوجه خواهد شد كه پاسخ به اين پرسشها منفي است، اما سياست آمريكا در مورد تهران، مدتهاست با بدبيني فزايندهاي همراه است. در روزهاي متعاقب انقلاب 1979 خيزش اسلاممحور ايرانيان، جنبهاي گسترده و پر عظمت به خود گرفت. هسته روحانيون حاكم بر اين كشور، مرزهاي ايران را يادگار گذشتهاي پرافتخار خوانده و قصد داشتند انقلاب خود را به فراتر از اين مرزها برسانند. اما روند حاكم بر منطقه، به گونهاي پيش رفت كه سير وقايع و اهداف ملاها را به گونهاي ديگر رقم زد و بسياري از روياهاي انقلابي آنان در گرداب جنگ با عراق غرق شد. اين جنگ پرهزينه، باعث شد تا آنان متوجه محدوديتهاي قدرت خود و غيرعملي بودن جاهطلبيهاي خويش شوند. تهران باز هم بر لحن جهاني بودن انقلاب خود تأكيد كرد، اما سياست خارجي آنها كمي عملگرايانهتر شد. هنوز هم تصور ايران در اذهان آمريكاييان به عنوان يك نيروي برهمزننده ثبات، نقش بسته است و حتي توقف روند اين تفكرات در ايران از مدتها پيش و اينكه هماكنون ایران به قدرتي متوسط در منطقه تبديل شده كه به دنبال تسلط بر منطقه است، باعث از بین رفتن این تصور نشده است؛ سياست مهار از مدتها پيش و زماني كه ايران، ديگر خود را كشوري صرفا انقلابي نميدانست، منقضي شد. در واقع سياست مهار هيچ گاه مؤثر نبوده و در آينده نيز شانس چنداني براي موفقيت ندارد. شكستهاي اين سياست در گزارشهاي اخير وزارت امور خارجه آمريكا كاملا روشن و مستند است. تحريمها و ديگر اشكال فشارهاي آمريكا، باعث توقف سوءرفتار ايرانيها نشده است. دولت بوش نيز گامهايي را برداشته است كه اين سياست را ناكارآمدتر كرده. تجاوز اشتباه آمريكا به عراق مبنی بر اطلاعاتی نادرست، باعث همدردي احزاب شيعه منطقه با تهران و قدرت گرفتن آنها شد. مدتها پيش، زماني كه يك دولت سني مذهب قدرتمند حاكم بر عراق بود اين كشور ميتوانست وزنه تعادلي براي قدرت شيعيان ايران باشد. دو حزب برتر شيعه عراق؛ يعني حزبالدعوه و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، روابط نزديكي با تهران دارند كه البته به اين معني نيست كه رهبران جديد عراق حاضرند منافع خود را به خاطر ايران به خطر بيندازند، اما ممكن است به خواست واشنگتن براي اقدام عليه ايران تن در ندهند. هيچ كشور ديگري در خاورميانه، موقعيت كنوني ايران را ندارد. سنت قديمي خريد امتياز از امپراتوري بريتانيا و پس از آن آمريكا، باعث شده كه شيخنشينهاي عرب خليج فارس در برابر همسايه فارس خود، به سطحي از وابستگي برسند. اما اقدامات متهورانه آمريكا و ناتواني آنان در آرام كردن عراق، باعث تزلزل اعتماد منطقه نسبت به تواناييهاي این کشور شده است. گستردگي احساسات ضدآمريكايي نيز همكاري دولتهاي منطقه با واشنگتن را براي مستقر كردن نيروهايشان در خاك اين كشورها سختتر كرده است. آمريكا ميتواند روي آب يا در پايگاههاي مطمئنی مانند كويت، مستقر شود، اما حضور گسترده آنها در منطقه، ناممكن است. هماكنون بسياري از كشورهاي منطقه، اعتماد بيشتري به انگيزههاي ايران پيدا كردهاند تا طرحهاي آمريكا كه منشأ بيثباتي شده است. با افزايش قدرت ايران، شيخنشينهاي منطقه ترجيح ميدهند به جاي مقابله با ايران، با اين كشور همكاري كنند. جامعه بينالملل نيز به نظر ديدگاه متفاوتي نسبت به ايران پيدا كرده است. سال گذشته، آمريكا در چند مقطع، موفقيتهايي به دست آورد كه قطعنامههاي سازمان ملل عليه ايران در مورد توقف غنيسازي نمونههايي از آن است اما به رغم چنين حركات نماديني، قدرتهاي بزرگ چندان مايل به اعمال تحريمهاي سخت بر جمهوري اسلامي نيستند. اين روند به دليل محافظهكاري فرانسويها و يا بيمرامي روسها نيست، بلكه علت آن، توافق نداشتن متحدان واشنگتن بر اين مسئله است كه ايران يك تهديد عمده و اضطراري به شمار ميرود. در زمان جنگ سرد، آمريكا موفق شد حمايت بسياري از كشورهاي اروپايي را به دست آورد و دليل آن، نگراني بسياري از كشورهاي اروپايي درست مانند آمريكا، از اتحاد شوروي بود. اما امروزه و در مورد ايران اينگونه نيست. به استثناي اسرائيل، عده كمي از دوستان ايالات متحده به نظر نگران اين جريان هستند. واقعهاي كه بايد به خاطر داشته باشيم رهبران آمريكا براي دستيابي به یک سياست خارجي هوشمندانهتر، در گام نخست بايد برخي واقعيات تلخ (مانند ظهور ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي و دوام رژيم حاكم بر اين كشور) را بپذيرند، و سپس به فكر تطبيق با آن باشند. به رغم لحن تنشزا و ادعاهاي پر تب و تاب ایران، جمهوري اسلامي، آلمان نازي نيست، بلكه يك قدرت مصلحتبين است كه به دنبال تسلط بيدرنگ بر همسايگان خود بدون توسل به جنگ است. با توجه به قدرت رو به افزايش ايران آمريكا بايد با هدف ايجاد قالب و چهارچوبي براي قاعده مند کردن نفوذ ايران و ابراز تمايل به همزيستي با ايران در عين محدود كردن زيادهرويهاي این کشور، وارد مذاكره با ايران شود و به عبارت ديگر، واشنگتن بايد پذيراي سياست تنشزدايي باشد. آمريكا تجربه تقابل با قدرتهاي سركش را دارد. در اواخر دهه 1960 كه حضور آمريكا در آسيا در حال كمرنگ شدن بود، چين در امور كشور همسايه خود شروع به دخالت كرد. واكنش «ريچارد نيكسون»، رئيسجمهور وقت آمريكا و «هنري كسينجر»، مشاور امنيت ملي او، انکار واقعيت قدرت چين نبود. آنان مذاكره با پكن را آغاز كردند و به زودي موفق به جلب كمك چينيها در پايان دادن به جنگ ويتنام و ايجاد ثبات در آسياي شرقي شدند. در موردي ديگر، سياست تنشزدايي دولت نيكسون در برابر اتحاد شوروي نيز، نه تنها در رفع درگيريها و اختلافات مؤثر بود، بلكه باعث شد تا دو كشور در مورد مسئله حياتي كنترل تسليحات نيز همكاري كنند. كاملا مشخص نيست كه آيا ايران هم ميتواند مانند چين و شوروي، شريكي متمايل به مذاكره باشد يا خير! پيشرفتهاي اخير در خاورميانه و درگيريهاي داخلي ايران، باعث شده است كه اين كشور بر سر تقاطعي حساس قرار بگيرد. ظهور آنها به عنوان قدرتمندترين كشور در خليج فارس، به اين معناست كه ممكن است تهران، سرانجام روابط خود را با «اسطوره دشمني اش» تغيير دهد و به سمت همزيستي يا تقابل حركت كند. با توجه به سوابق تلاشهاي پيشين براي مذاكره با واشنگتن، دولت ايران به انجام مذاكرات پيشرفته درباره يك مسئله خاص متمايل است. آنها در تازهترين واكنش خود به پيشنهاد مشترك آمريكا و اتحاديه اروپا در تابستان گذشته، بر آمادگي خود براي همكاري بلندمدت در زمينه امنيتي اقتصادي، سياسي و انرژي با هدف دستيابي به امنيتي پايدار و ثبات طولانيمدت بازار انرژي تأكيد كردند و همچنين بر اين باورند كه براي حل بحران كنوني به روشي قابل قبول هيچ راهي وجود ندارد، مگر اينكه ريشه مسائلي كه باعث شده طرفين به موقعيت پيچيده كنوني برسند شناخته و برداشته شود. گذر از اين وضعيت پيچيده، نيازمند توجه بيشتر واشنگتن به تغييرات اخير در تهران است. نياز ايران به در پيش گرفتن سياست خارجي تعديلشدهاي مطابق با تغييرات خاورميانه، دستهبنديهاي دايمي رژيم و مهمتر از همه برخاستن نسل جديدي از رهبران در تهران، باعث ايجاد بحثهاي بسياري در داخل رژيم شده است. اگر آمريكا از كارتهايي كه در اختيار دارد، درست استفاده كند، ميتواند داور مطلق آن دستهبنديها و اختلافات باشد. غربيها سياست داخلي ايران را رقابت بين تندروها و اصولگرايان ميدانند. وجود جريانهايي به رهبري هاشمي رفسنجاني، رئيسجمهور اسبق ايران، [آيتالله] علي خامنهاي، رهبر ايران در كنار بعضي جرقهها و نهضت اصلاحات، مدتهاست خارجيها را به سوق دادن سياست ايران به سمت دمكراتيزه شدن اميدوار كرده است. اما اين ناظران، متوجه نشدهاند كه الگوي قديمي ليبرال در برابر محافظهكار، ديگر منسوخ شده است. رژيم ايران تحت تأثير گروههاي احياشده محافظهكاران جوان در روند گذار است. ريشسفيدان انقلاب، هنوز هم قدرت نهايي را در دست دارند، اما به تدريج در حال واكنش نشان دادن به ابداعات شاگردان بيحرف و حديث خود هستند. در تهران، ديگر خط بارزي بين چپ و راست به چشم نميخورد، بلكه امروزه اين خط بين جوانان و پيران به چشم ميخورد و همچنين ميان جوانان راستگرای جديد. آنان برخلاف اسلاف خود در دهه 1980، پادشاهيهاي خليج فارس و رژيمهاي عرب (مصر و اردن) را محكوم نكرده و آنان را تهديد به سقوط نميكنند. آنها بيشتر نگران روابط خارجي اين كشورها هستند تا ساختار داخلي آنها و همچنين از صدور انقلاب ايراني خود به مناطق مساعدي مانند عراق خودداري كردهاند. مقامات ايراني ترجيح دادهاند به جاي مخالفت با اقدامات روحانيون و سياستمداران ارشد شيعه عراق، بر مسائل عمليتري تمركز كنند. هرچند آنان خواهان همسايهاي همفكر و همگام هستند ولی در ديدن سرسپردگي شيعيان عراق به احكام صادره از تهران نيز اشتباهي نكردهاند. آنان به حمايت از احزاب شيعه عراق ادامه ميدهند، اما نه به اين خاطر كه يك تشكل دستنشانده را براي خود در آنجا به وجود آورند، بلكه به اين دليل كه از ظهور يك رژيم سني متخاصم ديگر جلوگيري كنند. روند كنوني به اين معني نيست كه راستهاي جديد به دنبال تغييرات مفيد در روابط بينالمللي ايران نيستند، بلكه در اين روزها، بحث حاكم بر تهران، نحوه تحكيم حوزه نفوذ رژيم و بهترين راه براي ايجاد وضعيتي براي ظهور يك ابرقدرت منطقهاي است. سقوط طالبان افغانستان و صدام حسين و تجاوز آمريكا به عراق، باعث شده تا مرتجعين تازهوارد ايران، شانس بيسابقهاي را براي تقويت كشورشان ببينند؛ ايران هماكنون خود را قدرت غيرقابلچشمپوشي خاورميانه ميداند. ادامه دارد... نویسنده: «ری تکی»، عضو شوراي روابط خارجي آمريكا و نويسنده كتاب «ايران پنهان: تناقض و قدرت در جمهوري اسلامي» مترجم: فراز شهلایی منبع: Foreign Affairs
-
تذکر ضروري: هرچند ري تکي از آشناترين کارشناسان شوراي روابط خارجي آمريکا با موضوع ايران است، در مواردي اقدام به دستهبنديهاي عجيب يا ايراد اتهامات و ادعهااي بيجا پرداخته که از جمله اين موارد، متهم کردن رئيسجمهور به تلاش براي دستيابي به سلاح اتمي است که اينجانب تنها براي جلوگيري از ناقص ماندن بحث، از حذف آن خودداري کرده ام. ري تكي همانگونه كه در حزب حاكم بر سياست ايران مرسوم است، راستهاي جديد هم به نوبه خود دچار اختلافات شدهاند. يكي از اختلافات اصلي آنها اين است كه آيا منافع ايران با همزيستي با آمريكا بهتر تأمين ميشود يا با كنار زدن اين كشور؟ در يك طرف ماجرا، راديكالها هستند كه برجستهترين مهره كنوني آنان احمدينژاد، رئيسجمهور ایران با مهرههايي در پستهاي مهم ديگر؛ مانند مرتضي رضايي، قائممقام سپاه پاسداران و مجتبي هاشمي ثمره، معاون وزير كشور است. البته راديكالها كه قدرت خود را از سپاه پاسداران، به ويژه شاخه اطلاعاتي آن به نيروهاي شبهنظامي بسيج و گروههايي مانند ائتلاف آبادگران ايران اسلامي و جامعه اسلامي مهندسين ميگيرند، نبايد ناديده گرفته شوند. شكلگيري سوابق و تجربيات سياسي بسياري راديكالها را نميتوان مربوط به انقلاب 1979 دانست، بلكه بيشتر با جنگ عراق در دهه 1980 مرتبط است كه باعث فاصله گرفتن آنان از آمريكا و جامعه بينالمللي و اعتماد به نفس آنها شد ... . احمدينژاد به رغم اعتقادات مذهبي عميقي كه دارد، مسيح نجاتدهنده جهان كنوني نيست. او يك محاسبهگر ملاحظهكار است كه ميخواهد خشم عمومي را در همسايهاي پرهرجومرج برانگيزد. او به خوبي ميداند كه خونريزيهاي عراق و روند معلق صلح اسرائيل و اعراب و ناتواني حكام عرب در ايستادگي برابر خواستههاي واشنگتن، باعث ايجاد احساسات ضدآمريكايي در خاورميانه شده و اشتهاي عجيبي برای رهبري ايجاد شده كه در برابر آمريكا و اسرائيل ايستادگي كند و او تمايل زيادي دارد تا اين نقش را بر عهده بگيرد. در همين راستا او لحن آتشيني را عليه هولوكاست و اسرائيل به كار ميبرد، از حزبالله حمايت ميكند و خواستار اتحاد مسلمين براي غلبه بر اختلافات مذهبي است كه روي هم رفته اين كشور فارس شيعه را به اسطوره مورد ستايش، حتي براي اعراب سني تبديل ميكند. احمدينژاد و متحدانش، دستيابي به سلاح اتمي را براي تثبيت موضع ايران و كمك به آنها در كاهش نفوذ آمريكا در منطقه مؤثر ميدانند، امري كه ارزش تحمل رنج و تحريمها را دارد. راستهاي افراطي كه به شدت به واشنگتن بياعتماد هستند، گمان ميكنند كه مخالفتهاي آمريكا با تمايلات هستهاي آنان، ربطي به خلع سلاح اتمي نداشته و تنها براي جلب حمايت متحدان آمريكا عليه ايران است. احمدينژاد نيز اين مسئله را اينگونه بيان كرده است: «اگر اين مشكل هم حل شود، آنگاه آنان مسئله حقوق بشر را مطرح ميكنند و اگر آن هم حل شود، احتمالا مسئله حقوق حيوانات را به ميان ميآورند». اطرافيان احمدينژاد موفق شدهاند تا او را به مركز توجهات بينالمللي تبديل كنند و اين امر باعث شده خارجيها متوجه شوند يك جريان مهم ديگر در راستگرايان ايراني به وجود آمده است. اين گروه در عين محافظهكار بودن بر مليگرايي ايراني مبتني بر هويت اسلامي و عملگرايي تأكيد دارند كه علي لاريجاني، عباس محتاج و عزتالله ضرغامي، جزو اين گروهند. در دو سال اخير، تعداد زيادي از اعضای اين جريان در شوراي عالي امنيت ملي ايران، دستگاههاي اطلاعاتي و نظامي به قدرت رسيدهاند كه با استفاده از پيوندهايشان با جماعت روحانيون سنتي و روابط نزديكشان با رهبر ايران، سعي دارند كنترل روابط بينالملل ايران را در دست بگيرند. شكست حزب احمدينژاد در انتخابات شوراي شهر در دسامبر 2006 بيش از اينكه مديون احياي نهضت اصلاحات باشد، ناشي از عملكرد این محافظهكاران جوان است كه از كارآمدي سياستهاي احمدينژاد رضايت چنداني ندارند. اما هيچ چيزي به اندازه موضعگيري در برابر آمريكا، اين دو شاخه راستهاي جديد را از هم جدا نميكند. عملگرايان بر اين باورند كه تسلط ايران بر منطقه بدون رابطه منطقي با واشنگتن، تضمينشده نيست. لاريجاني در سال 2005 گفت: «ما ممكن است مطمئن باشيم كه آمريكا دشمن ماست، اما همكاري با دشمن نيز بخشي از سياست است. استراتژي كاهش برخوردها و عاديسازي روابط، در طولانيمدت مفيد است». به عقيده آنان، بهبود روابط با آمريكا، راه را براي افزايش نفوذ ايران در منطقه هموار خواهد كرد. ميانهروها در اين مورد كه تضمين نفوذ ايران، نيازمند دستيابي به سلاحهاي هستهاي است، با راديكالها همرأي هستند، اما ميانهروها بر اين باورند كه بايد احتياط هم كرد. آنان حامي ادامه پيشرفتهاي اتمي ايران با الزام به مقررات «NPT» هستند و بر اعتمادسازي در جامعه بينالملل تأكيد دارند. به نظر اين جريان، بهبود روابط تهران با واشنگتن، ميتواند سبب رفع نگرانيهاي آمريكا در مورد برنامه اتمي ايران بدون آسيب رساندن به روند برنامه شود. اما در وراي اين بحثها، رهبر ايران قرار دارد كه به نوبه خود از موضع عملگرايان مبني بر مذاكره با آمريكا حمايت كرده است. وي از يك سو با توجه به تمايلات ايدئولوژيك خود در بدبيني به آمريكا، لحن آتشين احمدينژاد را به گونهاي تصديق ميكند، اما از سوي ديگر، رابطه او با تندروها هميشه دچار مشكل بوده است. وي براي بقاي سياست غيرمطمئن جمهوري اسلامي، سعي در برقراري تعادلي نسبي بين جريانهاي مختلف بدون قدرت دادن زياده از حد به يكي از آنها داشته است. به همين دليل، عملگرايان تلاش كردهاند كه [آيتالله] خامنهاي را به سمت پذيرش مذاكرات بالقوه سوق دهند، حال آنكه زمينه سياسي ايران به سرعت در حال تغيير است؛ ناكامي روزافزون آمريكا در عراق، پيروزي تابستان گذشته حزبالله برابر اسرائيل و موفقيت احمدينژاد در ديپلماسي هستهاي ـ تا بدين لحظه ـ حرف آناني را كه حامي مقابله هستند، به كرسي نشانده و رهبر ايران را بر سر دوراهي تصميم گیری در اين موضوع قرار داده است. راه ايالات متحده مفيدترين راه واشنگتن براي حل اين دودلي به سود خود، اعمال يك ديپلماسي قابلتصورتر و نيازمند چيزي فراتر از يك تغيير سياست صرف است؛ يك تغيير الگويي و كلي. سياستمداران آمريكا تحت تأثير تفكر سياست مهار، مدتهاست كه عاديسازي روابط را نتيجه پاياني يك روند طولاني مذاكرات ميدانند، اما با سياست جديدي مبني بر برقراري رابطه و تنشزدايي، عاديسازي روابط بايد نقطه آغاز مذاكرات باشد كه باعث تسهيل بحث بر سر مسائلي مانند سلاحهاي هستهاي و تروريسم ميشود. استراتژي ايجاد شبكهاي دوجانبه براي تقويت امنيت و توافقات اقتصادي، بهترين راهبرد پيوند دادن ايران با وضعيت كنوني منطقه است. وضعيت جديد به طور ذاتي به گونهاي ايجاد ميشود كه در آن، روابط تهران با واشنگتن، بسيار ارزشمندتر از روابط آنان با ديگران مانند حزبالله و يا تعقيب برنامه سلاحهاي هستهاي خواهد شد. براي رسيدن به چنين نقطهاي، آمريكا بايد با پيشنهاد روابط ديپلماتيك و برداشتن تحريمها، به تقويت موضع عملگرايان بپردازد، چراكه اين امر باعث خواهد شد تا اين جريان با به دست آوردن حمايت [آيتالله] خامنهاي، راديكالهايي را به حاشيه ببرد كه ميگويند تنها راه رسيدن ايران به اهداف ملي خود، تقابل با آمريكاست. ايالات متحده در عين حالي كه سياست خود را بازبيني ميكند، بايد ايده ارايه تضمينات امنيتي به ايران را هم اجرا كند. در چرخه سياست واشنگتن نيز مصطلح است كه معماي ايران، تنها در صورتي حل ميشود كه دولت بوش، مسئله حمله به ايران را منتفي كند. اين بحث، بازتاب سوءبرداشت بنيادين از ديدگاه جمهوري اسلامي نسبت به قدرت و جايگاه خود در خاورميانه امروزي است. آنان نيازي به تضمين عدم حمله نظامي آمريكا ندارند، چراكه اين رژيم مذهبي، از آمريكا نميهراسد، بلكه به نوعي به دنبال اذعان به وضعيت و نفوذ خود در منطقه است. واشنگتن نيازمند تغييرات اساسي در روش انتخابي خود در برابر ايران است. با توجه به ماهيت تئوكراتيك رژيم ايران، آمريكا بايد پذيراي لحن آنها باشد. مقامات آمريكا ديگر نميتوانند ايران را «پاسدار استبداد» يا «حامي مركزي تروريسم» بدانند. تهران نيز مانند همه رژيمهاي متولدشده از يك انقلاب، تأكيد دارد كه جامعه بينالمللي، نه تنها منافع آنها را به رسميت ميشناسد، بلكه به قدرت آنان نيز مشروعيت ميدهد. اتحاد شوروي چندين دهه از آمريكا ميخواست تا رسما مرزبندي اروپاي شرقي پس از جنگ را اعلام كند؛ يك سياست جديد در مورد ايران بايد به طور رسمي حاكميت جمهوري اسلامي را بپذيرد. به اين منظور، واشنگتن بايد سياست بيفايده تغيير رژيم در ايران را كه بخشي از آن نيز كمكهاي 75 ميليون دلاري آمريكا به پناهندگان ايراني و شبكههايي است كه براي ايران برنامه پخش ميكنند، متوقف كند. برخلاف اروپاي شرقي در دهه 1980، ايران داراي يك جنبش اپوزيسيون منسجم كه رهبري حركت و بودجه آمريكاييها را بر عهده بگيرد، نيست. به علاوه، درخواست تغيير رژيم نيز نتيجه عكس ميدهد. تهديد واشنگتن و شروط امتيازدهي به گروه اپوزيسيون دمكراتيك ايران، تندروها را متقاعد كرده كه پيشنهاد مذاكره واشنگتن، تلاش براي سرنگوني رژيم تهران است؛ بنابراين، هرگونه تلاش ميانهروها براي رابطه با آمريكا، تسليم در برابر خواستههاي استثماري شيطان بزرگ جلوه داده ميشود. ايران مطمئنا قابل تغيير است، اما با شرايط و روش خودش. روي كار آمدن يك دولت منعطفتر در تهران به سود آمريكاست، ولي با داستانپردازيهاي طولاني پناهندگان ايراني و يا درخواستهاي بوش براي تغيير مردم ايران، رسیدن به این هدف ممکن به نظر نميرسد. داخل كردن ايران در اقتصاد جهاني و جامعه بينالملل، تأثير بسياري را در شتاب دادن به گذار دمكراتيك در ايران خواهد داشت. قوانين برقراري رابطه بهترين راه براي ايجاد رابطهاي مؤثر با ايران، مذاكره مستقيم درباره مسائل حياتي شامل چهار مرحله است؛ از آنجايي كه مقصود نهايي مذاكرات، عاديسازي روابط است، نخستين اقدام بايد ارايه برنامهاي زماني در راستاي ازسرگيري روابط ديپلماتيك، حذف تدريجي تحريمات آمريكا و بازگرداندن سرمايههاي مسدودشده ايران باشد. ارايه پيشنهادهاي پرباري مانند اين اقدامات، گام بسيار بلندي به سمت انجام مذاكرات نتيجهبخش با ايران در بسياري مسائل و مشكلات هست كه نشاندهنده حسننيت آمريكا در قبال ايران نيز خواهد بود. با توجه به پيشرفت برنامه اتمي ايران، اين مقوله بايد در مرحله دوم قرار گيرد. اين فرضيه كه جمهوري اسلامي نيز مانند ليبي به طور كامل تأسيسات هستهاي خود را از ياد ببرد، چندان منطقي نيست. بهترين پيشنهاد در اين زمينه، روندي است كه در آن ايران موفق به جلب اعتماد جامعه بينالملل شود؛ مانند ايجاد يك رژيم بازرسي سخت و فشرده تا ثابت كند كه برنامه هستهاي آنها به سمت مقاصد نظامي منحرف نميشود. بايد به ايران حق محدود غنيسازي اورانيوم تحت قواعد آژانس بينالمللي انرژي اتمي را داد تا هيچ مسئلهاي را در مورد برنامههاي پيشين خود، افشانشده باقي نگذارد. ممكن است هدف نهايي ايران توليد سلاحهاي اتمي باشد اما مسئله عراق ثابت كرد كه ايجاد يك روند تحقيق و رسيدگي دقيق تحت حمايت جامعه بينالمللي، ميتواند مانع پيروزي چنين تمايلاتي شود. در مرحله سوم مذاكرات بايد متمركز بر عراق باشد. پس از ارايه گزارش «بيكر ـ هميلتون»، بسياري از سياستمداران و مقامات واشنگتن به ارايه استدلالات گوناگون در مورد مفيد نبودن ايران پرداختند كه بسياري از اين جدلها سفسطهآميز بودند. نخستين افسانه آنان اين بود که به علت تلفات روزافزون آمريكا در عراق، ايران علاقهمند است نيروهاي آمريكا در عراق مانده و كشته شوند، چراكه اين روند، مانع از يك ماجراجويي ديگر از سوي دولت بوش خواهد شد. اما درواقع، پس از حدود چهار سال جنگ بينتيجه، مقامات ايران به اين نتيجه رسيدهاند كه تمايلات امپرياليستي آمريكا به اندازه كافي ناكام بوده است تا آمريكا را به توقف آنها وادارد. اشتباه دوم آنان بر اين مبناست كه معتقدند همكاري ايران، نيازمند كنار گذاشتن تحريمهاي سازمان ملل عليه برنامه اتمي آنهاست كه تصويري نادرست است. رهبران ايران برخلاف همتايان آمريكايي خود، سياست عراق خود را جداي از سياست اتمي كشورشان ميدانند. هماكنون اجماع در تهران بر اين است كه اشغال عراق توسط آمريكا، مانع پيشرفت سياست و دیپلماسی شده و تنها راه تثبيت اين كشور، خروج تدريجي آمريكا از اين كشور است. ديدگاهها و انگيزههاي ايران به هر نحوي كه باشد، نفوذ آنان در عراق قابل چشمپوشي نيست. ايران و آمريكا داراي منافع مشتركي در عراق هستند. تهران هم مانند واشنگتن، علاقهمند به خاموش كردن شعله جنگ داخلي اين كشور و حفظ يكپارچگي عراق است. توده حاكم بر ايران، به خوبي ميدانند كه بهترين راه براي سياست عراق، برگزاري انتخابات است كه منجر به قدرت گرفتن شيعيان اين كشور خواهد شد. يك دولت كارآمد در عراق، خروج نيروهاي آمريكا را تسهيل كرده، شورشها را پاكسازي و همكاري سنيهاي ميانهرو را نيز تأمين ميكند، چراكه همه اين اهداف، منافع مشترك ايران و آمريكاست. سياستمداران آمريكا به جاي عذاب كشيدن از نفوذ ايران در عراق، بهتر است به فكر مديريت سازنده آن قدرت باشند. زماني كه نفوذ ايران به صورت مشروع شناخته شده و چهارچوبي براي هماهنگي سياستهاي دو كشور ايجاد شود، آنگاه واشنگتن راحتتر ميتواند خواستههاي خود از تهران را پيگيري كند. در اين نقطه، آمريكا در وضعيت بهتري نسبت به تهران براي اعمال فشار قرار دارد... علاوه بر آن، ايران امروزه يكي از بزرگترين شركاي تجاري عراق است و آمريكا بايد به تسهيل اين روند بپردازد، چراكه باعث ثبات در جنوب عراق خواهد شد. آمريكا هرچه زودتر متوجه نقش كارآمد ايران در عراق شود، زودتر موفق خواهد شد از تجزيه عراق جلوگيري كرده و فراتر از آن به ثبات خليج فارس كمك كند. چهارمين مرحله كه سختترين آن هم هست، تمركز بر روند صلح اعراب و اسرائيل است كه تهران حتي به قيمت حمايت از تروريسم نيز به سختي با آن مخالف است. بدبيني ايران به اسرائيل مبتني بر ايدئولوژي اسلامي آنهاست كه مشروعيت صهيونيستها را زير سؤال ميبرد. حمايت ايران از حزبالله و حماس، باعث دسترسي ايران به محدودهاي خارج از دسترسي نظامي آنها شده كه واشنگتن بايد اين وضعيت را تغيير دهد. اگر ايران و آمريكا مواضع خود را تعديل كرده و به عاديسازي روابط بپردازند، آنگاه براي نخستين بار، حفظ مواضع پيشين ايران عليه اسرائيل، منجر به از دست دادن منافع بسياري ميشود. مرور دقيق تاريخ ايران، نشان ميدهد كه رفتار آنها هميشه قابل تغيير مثبت است. براي مثال، در دهه 1990 ايجاد انگيزههاي درست در ايران باعث شد تا آنان از ترور مخالفان ايران در اروپا و حمايت از فعاليتهاي تروريستي خاص در خليج فارس دست بردارند. در سال 1997 دادگاهي در آلمان، مقامات دولتي ايران را به ترور رهبران مخالف در رستوراني در برلين محكوم كرد و همين باعث شد كه دولتهاي اروپايي، نمايندگان خود را از تهران فراخوانده، محدوديتهايي را نيز در تجارت خود با ايران اعمال كنند. ايران به سرعت روند هدف قرار دادن مخالفان پناهنده را متوقف كرد. در موردي مشابه، عربستان و كشورهاي خليج فارس نيز در دهه 90 به شرطي با عاديسازي روابط با ايران موافقت كردند كه ايران به حمايت از عناصر راديكال در اين كشورها پايان دهد؛ در اين مورد نيز مزاياي استراتژيك تنشزدايي، تهران را به تغيير روش متقاعد كرد. واشنگتن بايد از اين مسائل درس گرفته و آنها را به كار ببندد، در اين صورت در حالي كه آمريكا و ايران در تلاشند تا اختلافات خود را برطرف كنند، روندي طبيعي ايجاد خواهد شدكه ايران را از مخالفت با روند صلح خاورميانه و حمايت از تروريسم دور خواهد كرد كه البته در اين راه، بايد انگيزههاي ديپلماتيك و اقتصادي نيز به كار گرفته شود. امكان دارد كه تهران به راحتي موفق به قطع حمايت از حزبالله نشود كه ميتوان با فشار به تهران، آنها را متقاعد ساخت تا حزبالله را نيز ترغيب به ايفاي نقشي سازندهتر در سياست لبنان كرده و از حمله به اسرائيل خودداري كند. حدود سه دهه است كه احساسات و به كار بردن لحن غيرمسئولانه، مانع توسعه رابطهاي منطقهاي بين آمريكا و ايران شده است. عملگرايي در مذبح ايدئولوژي قرباني و منافع مشترك در ورطه تقابلهاي تاريخي ناپديد شده است. به هر حال، امروزه در ايران، دستكم يك جريان قدرتمند وجود دارد (عملگرايان جناح راست) كه متمايل به همكاري با واشنگتن هستند. اگر واشنگتن با سياست تنشزدايي پيشرفته پا به ميدان بگذارد، آنگاه ميتوان اميدوار بود كه ايران و آمريكا، سرانجام به دشمني متقابل خود پايان دهند. باب جديد اين سياست، نميتواند شامل تنش و يا حتي مشاجره باشد، بلكه ميتواند تهران را متوجه كند منافع او در صورت عقبنشيني از تمايلات راديكالياش، بسيار بهتر تأمين خواهد شد. ايران تا آيندهاي قابل برآورد به عنوان مشكلي براي آمريكا باقي خواهد ماند. حال پرسش اين است: بهترين راه براي هدايت پيچيدگيها و تناقضهاي اين روند چيست؟ پيشنهاد عاديسازي روابط و آغاز مذاكرات در زمينه همه مسائل موجود بين دو كشور، اين شانس را به ايران خواهد داد تا نشان دهد، آيا از نظم مشروع آمرانه جهاني دفاع خواهد كرد يا راه تكروي را در پيش خواهد گرفت! پایان منبع: Foreign Affairs
-
تحلیل و پیگیری تحولات افغانستان تحلیل و پیگیری تحولات افغانستان ( از اوت 2007 )
arash_slayer پاسخ داد به Ahmad6644 تاپیک در اخبار تحلیلی
از چهار روز پيش تاکنون، در منطقه مرزي «پيوار» بين نيروهاي دولتي پاکستان و افغانستان درگيريهايي آغاز شده است که علاوه بر بر جاي گذاشتن چند کشته و زخمي، شائبه توطئه براي کوچاندن شيعيان از مناطق خود را ايجاد نموده است. به گزارش سايت اخبار شيعيان، پس از آغاز درگيري در بين دولتهاي افغانستان و پاکستان در منطقه مرزي پيوار که از چهار روز گذشته چندين کشته و زخمي بر جاي گذاشته و تلاش براي ايجاد آتشبس حتي با دخالت نيروهاي ناتو و آمريکا نيز به نتيجهاي نرسيده است. بنا بر اين گزارش، دولت پاکستان به شيعيان روستاهاي پيوار دستور داده است که منطقه را تخليه نمايند. مردم منطقه ابراز نگراني ميکنند که دولت اين بار با اين درگيريها ـ که به نظر مردم بيشتر به جنگ زرگري شباهت دارد ـ اين منطقه را به تدريج از شيعيان تخليه کنند زيرا تاکنون به وسيله دهها جنگ به ظاهر فرقهاي و بکارگيري نيروهاي يزيدي در رسيدن به اين هدف ناکام بوده است. خواسته مردم پاکستان ـ بويژه شيعيان ـ که از ناامني شديد رنج ميبرند و سرنوشتشان در دست گروههاي تروريستي است، اين است که پاکستان بيش از عراق به نيروهاي چندمليتي نيازمند است و لازم است نيروهايي به عنوان حافظ صلح به اين مناطق اعزام شوند. -
رئیس جمهور فرانسه دیروز جمعه 28 اردیبهشت ماه به نشانه تمایل به برقراری ارتباط با جامعه مهاجرین و اقلیت مسلمان، یک مسلمان آفریقایی تباری را به سمت وزیر دادگستری منصوب کرد . به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری فرانسه، انتصاب رشیده داتی زمینه تازه ای را در کشوری که مهاجران آفریقای شمالی و جنوبی و فرزندان آنها در زندگی عمومی نمایندگان اندکی دارند، ایجاد کرده است . پدر داتی کارگر مراکشی تبار و مادر وی الجزایری بی سواد است که از وقتی به عنوان سخنگوی ستاد تبلیغاتی سارکوزی فعالیت می کرد مورد توجه قرار گرفت. این زن 41 ساله دومین فرزند خانواده 14 نفری خود است که در رشته های کمک پرستاری، حقوق، اقتصاد و تجارت فعالیت و تحصیل کرده است. وی در سال 2002 به عنوان مشاور سارکوزی در امر بزهکاری فعالیت خود را آغاز و عزم راسخ خود را برای از بین بردن نفوذ جناح راست مورد استفاده قرار داد. این در شرایطی است که داتی این تصورکه وی به منظور تنوع بخشیدن به کابینه سارکوزی انتخاب شده را تکذیب کرده و خود را به عنوان گواهی بر این مدعا توصیف می کند که در جامعه فرانسه، غلبه بر فقر و تبعیض نژادی به واسطه سخت کوشی میسر است. منبع: بازتاب
-
حتما و بي هيچ تاملي مدارك خود را در همين انجمن اراءه دهيد :| در صورت امكان اسكن تهيه كنيد. من فكر نمي كنم شما ميزان تحصيلات خود و تمام خانواده تان را روي هم بگذاريد به اندازه تحصيلات من و دورهاي فراواني كه در بهترين مراكز اموزشي شرق گذرانده ام شود :!: شاید من در زمینه هوا فضا اگاهی کاملی نداشته باشم ولی بی شک دوستان جبران نا اگاهی مرا می کنند ولی در برخی زمینه های دیگر که تخصص من است و بخاطر ان سالها اموزش دیده ام اظهار نظر می کنید :D یادتان باشد که در این سایت در هر زمینه ای تعداد بی شماری متخصص داریم که دیگر جایی برای اظهار نظر شما نمی ماند icon_biggrin
-
ايا شما ميدانيد اين 5 فروند اف-14 سقوط كرده به وسيله جت هاي عراقي هيچكدام حتي يك موشك هم نداشتند و فقط با مسلسل بجنگ ميگ ها مي رفتند؟ مي دانم كه نمي دانيد چرا كه ملت ايران را فقط ايراني جماعت مي شناسد و بس. بله خلبان هاي ما همان خلبان هايي كه برخي انها را عيادي امريكا مي شناسند اينچنين بودند... اين را قبول دارم كه قسمتي از دستگاههاي ما از خارج وارد شده است ولي با وارد كردن تكنولوژي كاملا مخالفم. شما كدام مشهور را مي شناسيد كه حاضر باشد تكنولوژي هسته ايي بفروشد؟ و در ادامه مطالب شما حرف هاي عجيبي را زده بودي حتي عجيب تر از تمامي مطالب مطرح شده از طرف شما در تمامي انجمن ها!!!! لطفا منبع و مدارك خود را در اين تاپيك عرضه كنيد برايم جاي سوال است كه چرا شما از پاسخ گويي به سوال دوستمان احمد اين چنين طفره رفتيد؟؟؟ و سخن اخر: من بسيار مشتاق هستم كه بدانم شما در چه مقام و مزلتي هستيد كه اينچنين جسورانه و بدور از مدرك به درج مطالب خود پرداخته و گفتن هيچ كلامي پروايي نداريد ؟ در امور نظامي -امور سياسي - امورهسته اي و تكنولوژيكي و حتي در رابطه با امور امنيتي به اظهار نظر مي پردازيد!!!!
-
اقدام وزارت خارجه در عقب انداختن پاسخ مثبت به مذاكره با آمريكا تا دريافت درخواست رسمي دولت آمريكا، اقدامي اصولي است كه بنا بر تجربه خلف وعده و سياسيكاري طرف آمريكايي انجام شده است. يك كارشناس روابط بينالملل با بيان اين مطلب به خبرنگار «بازتاب» گفت: صرف نظر از درستي مذاكره ايران و آمريكا در مقطع كنوني، منوط كردن اين مذاكره به درخواست رسمي كاخ سفيد از طريق سفارت سوئيس، اقدامي كارشناسي بود. وي توضيح داد: در مقطع پيشين كه بحث مذاكره ايران و آمريكا جدي و حتي قرارهايي نيز گذاشته شد، شتابزدگي برخي مسئولان ايراني، باعث شد تا طرف آمريكايي، به رغم تعيين موعد مشخص براي مذاكره، با بهانه كردن عدم تشكيل دولت عراق، در اين گفتوگو شركت نكنند كه منجر به تضعيف جايگاه و اعتبار ديپلماسي ايران شد و همچنين مقطع مناسب آغاز سال 85 كه جايگاه جمهوري اسلامي و وضعيت پرونده هستهاي از يك سو و ضعف شديد نيروهاي آمريكا در عراق از سوي ديگر، موقعيت مناسبي را براي مذاكره ايران از موضعي برتر با آمريكا فراهم آورده بود، از دست رفت و از آنجا كه اين قرارها، تنها به صورت شفاهي و از طريق واسطههاي عراقي گذاشته شده بود و سند كتبي در دست نبود، آمريكاييها توانستند بدون هزينه ديپلماتيك، خلف وعده كنند. اين كارشناس در ادامه گفت: همانگونه كه از اين تجربه در اصل مذاكره استفاده شده، بايد در مراحل اجرايي نيز از آن بهره گرفته شود. وي افزود: درخواست كتبي آمريكا و اينكه اكنون رسانهها از «مذاكره آمريكا با ايران» و نه «مذاكره ايران با آمريكا» سخن ميگويند، تا اندازهاي جايگاه طرف ايراني را نيز تقويت ميكند و بر كيفيت و نتايج مذاكره نيز اثر خواهد گذاشت. اين كارشناس در پايان گفت: البته آنچه شرط مهم و اصل تعيينكننده در پيروزي ديپلماتيك در مذاكره با دشمن تاريخي ملت ايران است، كيفيت مذاكرهكننده است كه به اين منظور، بايد مسئولان ديپلماتيك كشور با برنامهريزي دقيق و حسابشده به اين عرصه وارد شده و از جمله به دليل ابعاد مهم موضوع، ميتوان از حضور ديپلماتهاي كاركشته آشنا به مسائل ايران، آمريكا و عراق در كنار سفير جمهوري اسلامي ايران در عراق استفاده كرد.
-
با وصول درخواست رسمي آمريكا براي مذاكره، نخستين رويارويي ديپلماتيك دوجانبه ايالات متحده و جمهوري اسلامي پس از گذشت 26 سال از مذاكرات الجزاير، در روزهاي آينده رقم خواهد خورد. بدون ترديد، اين مذاكرات از رخدادهاي مهم در سياست خارجي ايران خواهد بود كه ميتواند به يكي از نقاط عطف دهه سوم انقلاب تبديل شود، طبيعتا گروههاي مختلف سياسي و فكري جامعه در برابر اين رويداد به موضعگيري پرداختهاند: گروه نخست كه اصلاحطلبان، كارگزاران و طيف متمايل به گرايشهاي ليبرال را در بر ميگيرد، برقراري هرگونه ديالوگ ميان جمهوري اسلامي و آمريكا را مثبت ارزيابي كرده و هرچند از اينكه در زمان حضور آنان در قدرت، اين فرصت ايجاد نشده، دلگير و منتقدند، از انجام مذاكره با آمريكا به هر شكل حمايت ميكنند. گروه دوم، طيف محافظهكاران را شامل ميشود كه نفي مذاكره و ارتباط با آمريكا را جزو غيرقابل تجديدنظر خود ميدانند. اين طيف كه مشي خود را بر تحريم هرگونه ديالوگ بين جمهوري اسلامي و آمريكا استوار كردهاند، مذاكره با ايالات متحده را در حكم عبور از خط قرمزهاي خود تلقي ميكنند. از نگاه اين گروه، مذاكره با آمريكا در حكم رابطه با آمريكاست كه اين رابطه نيز به تعبير امام خميني(ره) رابطه گرگ و ميش است. گروه سوم، طيف حاكم در دولت کنوني را در بر ميگيرد كه هرچند خاستگاه مشتركي با گروه دوم دارند، اما به دليل آنكه شكستن قفل مذاكره با آمريكا به نام ايشان ثبت ميشود و ميتواند آثار مثبتي در تقويت پايگاه اجتماعي و انتخاباتي آنان در برخي اقشار جامعه داشته باشد، از اصل مذاكره با آمريكا حمايت ميكنند، هرچند تلاش ميکنند با گذاشتن محدوديتهايي بر مذاكره در آمريكا، جايگاه خود را در ميان گروه دوم نيز از دست ندهند. اما واقعيت چيست؟ 1. شايد بتوان گفت كه مواضع هر يك از سه گروه، از بخشي از حقيقت برخوردار است. اينكه تهديدات امنيتي عليه نظام در حال حاضر ابعاد به مراتب گستردهتري از گذشته پيدا كرده است و با تصويب سه قطعنامه پياپي شوراي امنيت عليه ايران و زمينهسازي براي قطعنامه چهارم، ايالات متحده فضاي عمومي جهان را به سوي برخورد با جمهوري اسلامي کشانده و در تلاش براي ايجاد سناريويي نظير جنگ عراق است، حقيقتي انكارناشدني است و نميتوان منكر شد در صورت انجام مذاكراتي موفقيتآميز علاوه بر به دست آوردن امتيازات مهم براي نظام، ميتوان تهديدات امنيتي را تا حدود زيادي مديريت کرد و كاهش داد. اما پرسش اينجاست كه آيا صرف مذاكره با آمريكا، قادر است تا از حجم تهديدات و تحديدات غرب عليه جمهوري اسلامي بكاهد كه اگر اينگونه است، چرا مذاكرات بهبنبسترسيده هستهاي با اروپا نتوانست مشكلي را حل كند و بر عكس زمينهساز اجماع عليه ايران در شوراي امنيت شد؟ بنابراين خطاي مسلم آن است كه جمهوري اسلامي صرف انجام مذاكره را راه خروج از بحران براي خود بداند، حال آن كه طرف مقابل با توجه به مهارت و تجربه بسيار بيشتر در آوردگاههاي بينالمللي، طبيعتا در پي پيشبرد همزمان مسير مذاكره و برخورد است و علاوه بر آنكه تلاش خواهد كرد با حل مشكلات خود در عراق امتيازات كافي را از محول اصلي مذاكره به دست بياورد از تابلوي مذاكره مستقيم براي اثبات انعطافناپذير بودن ايران در جهت هموار كردن مسير برخورد استفاده كند. بنابراين ترديدي نيست كه كيفيت و برنامه ما براي مذاكرات، اهميتي به مراتب بيشتر از اصل آن دارد و در صورت انجام مذاكراتي شتابزده و نسنجيده، نه تنها تهديدات امنيتي نظام فروكش نخواهد كرد، بلكه مسير برخورد با جمهوري اسلامي هموارتر خواهد شد. 2. اعتقاد گروه دوم مبني بر خط قرمز ارزيابي كردن مذاكره با آمريكا و مترادف دانستن مذاكره و رابطه نيز ناشي از برداشت سطحي از انديشه امام خميني(ره) و اصول نظام است. تجربه 28 ساله نظام جمهوري اسلامي نشان ميدهد كه در نگاه فقه سياسي شيعه و بنيانگذار جمهوري اسلامي، تصميم تابع مقتضيات زمان است و به همين دليل امام خميني(ره) پس از جريان تسخير لانه جاسوسي، تصميم به مذاكره با آمريكا براي خروج از بنبست در اين حادثه گرفته و يا با پذيرش «مك فارلين» موافقت ضمني نمودند و سپس حكم به افشاي گامهاي ديپلماتيك آمريكا دادند. رهبر انقلاب نيز با حركت در مسير امام خميني(ره) طي هفده سال گذشته، در هر زمان بنا بر مقتضيات و شرايط كشور تصميم گرفتهاند و به همين دليل، زماني كه نياز جهان اسلام و جامعه داخلي را به پيوستن ايران به مراسم حج احساس كردند، به رغم اظهارنظر صريح امام خميني(ره) بر طرد و نفي شاه عربستان و حكومت سعودي، روابط با اين كشور را بار ديگر برقرار كردند و در حالي كه در سال 1369 با پيشنهاد مذاكره مستقيم با آمريكا به شدت برخورد كردند، سال گذشته صراحتا مذاكره با آمريكا درباره عراق را پذيرفتند. درواقع، برخلاف تناقض ظاهري اين تصميمات، هنر مديريت و مسئوليت يك كشور اقتضا ميكند كه در هر زمان، فراتر از ملاكهاي ظاهري و شعار، بر مبناي اصول شرعي و منافع ملي، تصميمگيري شود. بنابراين در نگاه اسلامي و ارزشي، اصل مذاكره داراي بار مثبت و منفي نيست كما اينكه پيامبر اكرم(ص) به مذاكره و توافق با مشركين رسيد، بلکه آنچه ميتواند عبور از خط قرمز تلقي شود، كيفيت و نتايج مذاكره است، در صورتي كه مذاكره با آمريكا به نفي اصول حاكم بر سياست خارجي جمهوري اسلامي يعني حكمت، عزت و مصلحت منجر شود، اين مذاكره، عبور از خط قرمز است؛ همانگونه كه در گذشته، شرايط به گونهاي بوده كه پيشبيني از نتيجه مذاكرات، كارنامهاي پربار براي ايران را تصوير نميكرد و به همين دليل، نظام مجوز مذاكره با آمريكا را صادر نكرد. از سوي ديگر، اين تصور که مذاکره با آمريکا لزوما به رابطه با ايالات متحده منجر ميشود، برداشت نادرستي است؛ رابطه با آمريکا نيازمند نگاه و تصميمي کاملا مجزا از مذاکره است که تشريح تفاوتهاي بنيادين اين دو تصميم نيازمند فرصتي ديگر است. 3. تجربه مذاكرات الجزاير و نشست مشترك «2+6» با حضور ايران و آمريكا در «بن»، نشان ميدهد كه دولتهاي وقت، تمايل و اشتهاي طبيعي نسبت به مذاكره با ايران داشتهاند؛ چراكه ثبت شكستن قفل رابطه با آمريكا، ميتواند در نگاه بخشي از جامعه، امتيازي مهم به شمار رفته و در ايجاد جايگاه داخلي براي آنان، مؤثر باشد. اما سؤال اينجاست كه چه تضميني وجود دارد، همانگونه كه بنا بر شرايطي که از پيش براي خود در افغانستان ايجاد کرده بوديم، در مذاكرات «بن»، آمريكا با گرفتن تمام امتيازات ممكن از جمهوري اسلامي، كمال خرازي را با دستهاي خالي به تهران بازگرداند و علاوه بر تثبيت حكومت دستنشانده خود در افغانستان كه بدون سكوت تأييدآميز ايران ممكن نبود، مشكلات بزرگي براي شيعيان و دوستان اهل سنت جمهوري اسلامي ايجاد كرد، در مذاكرات پيش رو، مشكلات خود در عراق را كاهش داده و بدون هيچگونه امتيازي براي ايران و دوستانش، ميز مذاكره را ترك نكند؟ پاسخ به اين پرسش، نيازمند تعيين كف و حداقل انتظارات جمهوري اسلامي از دستاوردهاي مذاكره و سقف امتيازات قابل واگذاري به حريف است. هرچند تقويت دولت و مجلس مردمي عراق، يكي از مهمترين علل پذيرش مذاكره است، اما بايد هشيار بود كه كاهش مشكلات آمريكا در عراق، بدون گرفتن تضمينهاي كافي براي آينده كشور ميتواند به حذف و طرد تدريجي نيروهاي مردمي از حكومت عراق و تقويت جريانهاي سني و عربي تحت حمايت شيوخ عرب يا نيروهاي دستنشانده آمريكا مانند «اياد علاوي» باشد؛ بنابراين ترسيم نقشهاي دقيق از طرح مذاكره، نخستين پيشنياز جدي ايران است كه به نظر نميرسد تاكنون گام جدي در اين مسير برداشته شده باشد. 4. رسيدن به موضعي شفاف در رويارويي ايران و آمريكا را ميتوان مهمترين پيششرط مذاكرات جدي و اولويت نخست مذاكرات مقدماتي پيش رو دانست. در حالي كه ايران هيچگاه در پي براندازي نظام سياسي حاكم در ايالات متحده نبوده است، در 28 سال گذشته از عمر نظام جمهوري اسلامي، تخاصم و سياست تغيير رژيم، همواره يكي از گزينههاي مورد توجه كاخ سفيد بوده كه به تناوب در اولويت قرار گرفته يا به حاشيه رفته است. درخواست رسمي آمريكا از جمهوري اسلامي براي مذاكره، تلويحا حاوي اين نكته است كه آمريكا جمهوري اسلامي را به رسميت شناخته و از موضع براندازانه و تغيير رژيم در ايران خارج شده است، اما برخي طيفهاي قدرتمند در ايالات متحده كه عمدتا متمايل به لابي صهيونيستي هستند، تلاش دارند با جلوگيري از تصريح آمريكا به اين نكته، مسير برخورد و براندازي و تداوم سياست خصمانه را باز نگه دارند كه هشياري جمهوري اسلامي اقتضا ميكند، تعيين شفاف موضع كاخ سفيد راجع به جمهوري اسلامي را به عنوان يكي از پيششرطهاي مذاكرات راهبردي و موضوع اصلي آن قرار دهد تا از حركت همزمان و زيركانه آمريكا در مسير موازي مذاكره و برخورد با ايران جلوگيري كند. طبيعي است وقتي دو كشور بر سر ميز مذاكره با هم سخن ميگويند، بايد از تخاصم، براندازي و برخورد فيزيكي پرهيز شود و تقابل را به سطوح نرمافزاري سياسي و اقتصادي تنزل دهند؛ در غير اين صورت، سناريوي مذاكرات دوازده ساله صدام و آمريكا كه بين دو جنگ خليج فارس در سال 91 و جنگ عراق در سال 2003 صورت گرفت، هيچ دستاوردي در جهت كاهش تهديدات امنيتي به همراه نخواهد آورد. به هر تقدير، موضوع مذاكره با آمريكا يكي از حوادث سرنوشتساز نظام است كه بررسي آن، مجال و تأمل بيشتري را ميطلبد كه در اينباره بعدها بيشتر سخن خواهيم گفت.