Reza6662

Members
  • تعداد محتوا

    244
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Reza6662

  1. [align=center]يك اسرائيلي در تهران[/align] بني مدودو يك شهروند اسرائيلي محسوب مي‏شد كه در حال سفر به وسيلهء هواپيمايي تركيه از استانبول به بمبئي در هندوستان بود. به دنبال وقوع يك نقص فني، هواپيما مجبور شد در تهران (پايتخت ايران‌) بر زمين نشيند. وي اولين جملهء وحشتناك به ذهنش رسيد: «من از مرگ مي‏ترسم» وي به خبرنگار روزنامهء يديعوت آحارنوت (Yediot Aharanot) گفت: «همانند بسياري از اسرائيليان، من در آن زمان، يك نظامي ذخيره در ارتش اسرائيل محسوب مي‏شدم و به هيچ وجه دلم نمي‏خواست عاقبتي همچون رون آراد برايم پيش بيايد.» (Ron Arad كمك خلبان جنگنده F-4E بود كه به سال 1986 در جنوب لبنان هواپيمايش هدف موشك سام-7 فلسطينيان قرار گرفت و به اسارت جنبش امل درآمد و از آن تاريخ تاكنون از سرنوشت وي هيچ اطلاعي در دست نمي‏باشد. مترجم) [align=center][/align] از زماني كه هواپيماي بني مد ودو (Benny Medvedev)، - شهروند نظامي اسرائيل- ناخواسته در تهران فرود آمد، وي دچار ترس و واهمهء بسيار شديدي گرديد. اما در كمال تعجب براي وي فرش قرمز پهن گرديد. (كنايه از پذيرايي بسيار گرم) در بين مسافران، وي يك وصلهء ناهمگون به شمار مي‏آمد. براي «بني مد ودو» با اين حال، به نظر مي‏رسيد كه در ميان يك هواپيماربايي خيالي قرار گرفته است. مدودو يك شهروند اسرائيلي محسوب مي‏شد كه در حال سفر به وسيلهء هواپيمايي تركيه از استانبول به بمبئي در هندوستان بود. به دنبال وقوع يك نقص فني، هواپيما مجبور شد در تهران (پايتخت ايران‌) بر زمين نشيند. وي اولين جملهء وحشتناك به ذهنش رسيد: «من از مرگ مي‏ترسم» وي به خبرنگار روزنامهء يديعوت آحارنوت (Yediot Aharanot) گفت: «همانند بسياري از اسرائيليان، من در آن زمان، يك نظامي ذخيره در ارتش اسرائيل محسوب مي‏شدم و به هيچ وجه دلم نمي‏خواست عاقبتي همچون رون آراد برايم پيش بيايد.» (Ron Arad كمك خلبان جنگنده F-4E بود كه به سال 1986 در جنوب لبنان هواپيمايش هدف موشك سام-7 فلسطينيان قرار گرفت و به اسارت جنبش امل درآمد و از آن تاريخ تاكنون از سرنوشت وي هيچ اطلاعي در دست نمي‏باشد. مترجم) روزنامهء يديعوت آحارنوت تصميم گرفت تا دو صفحهء نخست خود را به ماجراي اين شخص اختصاص دهد. ترس از به اسارت گرفته شدن همانند 15 نظامي انگليسي به سرعت به ذهن وي خطور يافت. مسئولين اسرائيلي، روند حضور وي در تهران را به دقت زير نظر داشتند. اما اصلن دردسري ايجاد نشد. ترس مدودو به سرعت برطرف گرديد. مسئولين ايراني فورن به وي نزديك شدند. آنها به من گفتند: «ما مي‏دانيم شما اسرائيلي هستيد، اما از بابت هيچ چيز نگران نباشيد. شما به هرچه نياز داشته باشيد، به فوريت برايتان فراهم مي‏كنيم.» در واقع ايرانيان با وي، به صورت پهن كردن فرش قرمز برخورد نمودند. آنها با روي گشاده از وي دعوت كردند تا ديداري دوباره از تهران داشته باشد و به وي يك جعبهء چوبي زيباي صنايع دستي اهداء كردند. اما اين ماجرا چرا چنين اتفاق افتاد و چرا پوشش بسيار گسترده‏اي در رسانه‏هاي اسرائيلي پيدا كرد؟ اوّل مسئله به ترس رواني گستردهء اسرائيليان از ايران برمي‎گردد؛ ترسي كه شايد به خاطر عدم آگاهي از پيچيدگي‏هاي نظام سياسي ايران باشد و ارتباطي به خود ايرانيان نداشته باشد. اين ترس، اغلب به وسيلهء كساني كه بيرون از ايران هستند، درك نمي‎شود اما دليل آن مستقيمن به تهديدات پرزيدنت احمدي نژاد برمي‏گردد. اين ماجرا، برخورد غيرمنتظره با مدودو را نيز شامل مي‎شود. اگر مطابق انتظارش، وي ربوده شده و كشته مي‏شد (احتمالي كه به رون آراد نسبت داده مي‎شود) اين ماجرا، مي‏توانست آخرين ديدار وي با خيابانهاي تهران باشد. اما مردم ايران، هيچگاه به درستي علت دشمني با اسرائيل را نمي‏‎دانند و از بيانات تكراري رهبرانشان خسته شده‏اند. به نظر مي‏رسد آنها مي‏خواهند حواس مردم را از خطاهايشان در داخل كشور منحرف نمايند. براي مثال در جريان واقعهء زلزلهء بم در سال 2003، دولت اسرائيل پيشنهاد داد يك تيم بسيار مجهز جستجو و نجات براي كمك به زيرآوارماندگان به ايران فرستاده شود. اما اين پيشنهاد، با ارائه اين دليل كه از طرف يك «نهاد صهيونيستي» ارائه شده است رد گرديد تا بر غم و مشكلات زلزله‏زگان افزوده شود. در نقطهء مقابل، مردم عادي ايران، بدون پشتوانهء تبليغات سوء دولتي، هيچ سختگيري با اسرائيل ندارند، در حالي كه مي‏دانيم بر سر مسئلهء فعاليت اتمي ايران، بين دو كشور، درگيري وجود دارد. اما چهرهء سياسي قضيه كدام است؟ دشمني بين اسلام و صهيونيسم (آن طور كه توسط حكومت ديني ايران تبليغ مي‏شود) امري بسيار شناخته شده است. اما آيا اين موضوع مي‏تواند دليلي بر دشمني و تنش طولاني بين دو كشور باشد؟ در كتابهايي كه پس از انقلاب در ايران به چاپ رسيده‏اند، كارشناسان حكومت ديني ايران، بر دلائل پنهان و موهوم تقابل دو ايدئولوژي، تاكيد كرده‎اند و آن را استراتژي اوّل خود مي‏دانند. ايران و اسرائيل، دو كشور غيرعرب منطقهء خاورميانه به شمار مي‎روند كه به دنبال برتري در منطقه هستند. براي دستيابي بدين منظور، استفاده از تمامي حالات و تاكتيكها توسط حكومت ديني ايران، مجاز شمرده مي‏‎شود. اما آيا تعقيب اين استراتژي، منفعتي براي اين دو كشور به همراه خواهد آورد؟ آيا دستآورد مهم و قابل توجهي به طور طبيعي براي دو كشور ايران و اسرائيل بدست آمده است؟ اين نظري است كه توسط روزنامه‏نگار ايراني، آقاي «بهمن آقايي ديبا» مطرح شده است: هردو كشور، غيرعرب هستند، در هر دو كشور، اقليتي از اعراب زندگي مي‏كنند (در اسرائيل: غزه و كرانهء باختري و در ايران: خوزستان)، هردو داراي ديني هستند كه با اعراب متفاوت است (يهود و شيعه). آقاي ديبا شرح مي‎دهد كه ايجاد تضاد با حقيقت، در واقع باعث شده است كه رژيم ايران، دشمن مردم ايران محسوب شود. من شايد هنوز قادر به تشخيص آنچه صلاح ايران باشد، نيستم، اما آن قدر مي‏دانم كه ادامهء دشمني و كشمكش بيهوده بين دو كشور كه در نهايت باعث درگيري نظامي شود، باعث مصيبت و بدبختي براي مردم هر دو كشور خواهد گرديد. اگر دولت المرت، سقوط كند، احتمال فراواني وجود دارد تا آقاي بنيامين نتانياهو (از يهوديان ايراني و زاده شهر همدان) به قدرت بازگردد. وي در اين چند ماهه، ايدهء خود را كه تحريم كامل ايران است تقويت كرده و تنها رهبري است كه شايستگي آن را دارد. اگر نتانياهو نخست وزير شود، احتمال پاسخگويي ارتش اسرائيل به تهديدات روزافزون ايران، بسيار افزايش مي‏يابد. آن سوي قضيه، بسيار سرد و تاريك است. ايران به هيچ روي مايل نيست تن به خواستهء جهانيان براي توقف برنامهء اتمي خويش بدهد. ايران دائمن فعاليتهاي ضداسرائيلي خود را ادامه داده و گسترش مي‎دهد. به نظر مي‎رسد دو كشور در مسير يك تقابل قفل شدهء غيرقابل حل قرار گرفته‏اند. حال پي مي‏بريم كه چرا ماجراي رخ داده براي بني مدودو بسيار تعيين كننده و عجيب است. حقيقت اين كه ماهيت اسرائيلي وي، باعث مهمان نوازي و پذيرايي بسيار گرم توسط ايرانيان گرديد، بسيار قابل تعمق است. شايد تنها راه حل بحران بين دو دولت ايران و اسرائيل، از طريق ارتباط بين دو ملت باشد. «حسين درخشان»، وبلاگ نويس برجستهء ايراني، با سفر به اسرائيل ثابت كرد كه بين ايرانيان و اسرائيليان، پيوندهاي عميقي نهفته است. هيچ واقعيت يا ايدئولوژي‏اي موجود نيست كه باعث خوشبختي و اميد براي شهروندان دو كشور شود. امروز زمان آن فرا رسيده كه گوشهايي شنوا داشته باشيم. اين تنها راه ممكن به نظر مي‏رسد. 10 مي 2007 با تشكر ويژه از دوست خوبم DC (خبرنگار روزنامهء يديعوت آحارنوت) منبع: گاردین
  2. [align=center]AA-8 APHID[/align] [align=center](K-60) (R-60, Object 62)[/align] [align=center]آشنايي با موشك R-60[/align] [align=center]نام ناتو: AA-8 (آفيد)[/align] [align=center][/align] در سالهاي پاياني دهه 1960، دفتر طراحي مولنيا (Molniya)، كار طراحي اولين موشك تاكتيكي هوا به هوا را آغاز نمود، نام آن K-60 يا (R-60 يا Object 62) بود. اين موشك مجهز به يك هدفياب مستقل از نوع حرارتي (Infrared) بود. (يعني مستقل از هواپيماي شليك كننده، هدف خود را پيدا مي‏كرد) توليد انبوه اين موشك به سال 1973 آغاز شد و بر روي جنگنده‏هاي مختلفي نصب و به كار گرفته شد. [align=center][/align] موشك R-60 به طور فوق‏العاده‏اي كوچك است و نصف سبك‏ترين موشك هوا به هواي غربي وزن دارد و البته به همان نسبت نيز از سرجنگي كوچكي به ميزان 3.5 كيلوگرم برخوردار است. R-60 بر روي بسيار از جنگنده‏هاي تاكتيكي اتحاد شوروي، نظير ميگ27، سوخوي24 يا سوخوي25 به عنوان يك وسيله‏ي دفاعي نصب و به كار مي‏‎رود. همچنين اين موشك در برخي اوقات بر روي جنگنده‏هايي نظير ميگ23، ميگ25 و سوخوي15 به عنوان يك اسلحه‏ي اضافي يا مكمل ديگر تسليحات نصب شده، به كار گرفته مي‏شود. R-60 به طرز فوق‏العاده‏اي در زمان كوتاهي طراحي و ساخته شد، يعني از زمان تصميم به طراحي تا توليد انبوه، تنها چهار سال به طول انجاميد. (مدت زمان پروسه‏ي طراحي يك موشك هوا به هوا در اتحاد شوروي در آن زمان، حدود 8 تا 9 سال طول مي‏كشيد) اين زمان كوتاه طراحي، تنها به دليل دست يابي به تجربيات بدست آمده از ساخت موشك K-13 بود و هيچ پژوهش يا تحقيق جديدي براي طراحي R-60 انجام نپذيرفت. بعدها موشك R-60 توسعه و بهبود يافت و مدل R-60M ساخته شد كه مدل R-60MK نوع صادراتي آن است و موشك UZR-60 نوعي از همين موشك است كه جهت تمرينات خلبانان به كار برده مي‎شود. مشخصات سازنده: Molniya تاريخ ورود به خدمت: 1975 برد موثر: 3 كيلومتر بردنهايي: 5 تا 10 كيلومتر سرعت: 2 ماخ پيشرانه: يك راكت تك مرحله‏اي با سوخت جامد [align=center][/align] [align=center]R-60 در جعبهء نگهداری مخصوص[/align] فيوز: دو فيوز فعال راداري؛ فيوز هوايي كه يكي در قسمت انتهاي بالچه‏ي عقب موشك تعبيه شده است و ديگري در قسمت نزديك به نوك موشك. در مدل R-60M از فيوز فعال ليزري استفاده شده است. هدايت پذيري: تمامي مدلها بر اساس حرارت يابي گازهاي خروجي موتور (Infrared) سرجنگي: 6 كيلوگرم كه 1.6 كيلوگرم آن، اورانيوم ضعيف شده است زيرا اورانيوم چگالي بالايي دارد و به راحتي در فلزات نفوذ مي‏كند. وزن كل موشك: 65 كيلوگرم طول: 2.08 متر قطر: 130 ميلي متر طول بالچه‏ها: 43 سانتي‏متر پلتفرم هيلكوپترهاي سنگين Mi-24 و Mi-35 جنگنده‏هاي: Su-15bis Su-17M3 Yak-38 Su-25 Su-24M MiG-21bis MiG-23/25/27/29 سابقهء نبرد واقعي موشك R-60M و R-27R دو موشكي بودند كه در جريان جنگ يوگوسلاوي توسط ميگهاي29 آن كشور شليك شده و باعث سرنگوني دو فروند F/A-117 ايالات متحده شدند. خلبان يك MiG-29A نيروي هوايي يوگسلاوي، با استفاده از سيستم IRST (هدفیاب حرارت موتور) توانست با رادار خاموش، خود را از ديد جنگنده‏هاي ناتو مخفي كرده و سپس با موشك R-60M جنگنده‏ي 120 ميليون دلاري اف117 را سرنگون سازد. [align=center][/align] [align=center]MiG-29A در حال شلیک R-60[/align] منبع1 منبع2 منبع3 منبع4 منبع5
  3. [align=center]لیبی 14 فروند جنگنده رافال از فرانسه خریداری می كند[/align] [align=center]لیبی قصد دارد 14 فروند هواپیمای جنگنده از نوع رافال و 35 فروند بالگرد و تجهیزات نظامی به ارزش چهار و نیم میلیارد یورو از این كشور خریداری كند.[/align] [align=center][/align] به گزارش خبرگزاری فرانسه ازپاریس یك منبع آگاه در ریاست جمهوری فرانسه اعلام كرد: دو كشور در اولین روز سفر سرهنگ معمر قذافی رهبر لیبی به فرانسه یادداشت تفاهمی امضاء كردند كه شامل فروش فهرستی از تجهیزات ژيشرفته از جمله جنگنده هاي رافال و هليكوپتر به لیبی است كه مذاكرات درخصوص آن تا اول ژوئیه ادامه خواهد داشت. این منبع افزود: این فهرست شامل چهارده جنگنده رافال، سی وپنج هليكوپتراز نوع تیگروفنك، شش فروند كشتی و جنگ افزارها و رادارهای ضدموشك و همچنین نوسازی هواپیماهای میراژ اف-1 قديمي می‏شود كه پیش از این به لیبی فروخته شده بود. درصورت نهایی شدن فروش رافال به لیبی این اولین مورد فروش آن به یك كشور خارجی خواهد بود چرا كه این هواپیمای جنگنده كه توسط شركت هواپیماسازی داسو ساخته می شود تاكنون موفقیتی برای صادرات به دست نیاورده است. منبع: avia.ir [align=center][/align] ماهها پيش از اين نيز، برخي منابع آگاه، از فروش اين جنگنده ها به ليبي خبر داده بودند: به نوشته روزنامه «لوزیون دیفنس» مامور خرید این جنگنده ها یکی از فرزندان رهبر لیبی است. لیبی به عنوان اولین خریدار جنگندههای فرانسوی رافال در جهان قصد دارد 13 تا 18 فروند از این نوع جنگندهها را خریداری کند. ارزش این قرارداد بالغ بر دو میلیارد دلار براورد شده است و هر فروند از اين جنگنده ها، به مبلغ بسيار گزاف 110 تا 120 ميليون به ليبي فروخته خواهند شد؛ اين در حاليست كه قسمت عمده اي مردم ليبي، در فقر مطلق به سر مي برند و اين كشور، فاقد هرگونه زيرساختي در صنعت مي باشد.
  4. گلدن جان پريدن با اين قارقارك هاي جنگ جهاني دوم، دل شير مي خواد. سوخوي22 بسيار نامطمئن هست. در زمان جنگ با ايران نيز به راحتي با آتشبارهاي ضدهوايي ساقط ميشدن. بدنه و كابين اين هواپيما بر خلاف سوخوي25، فاقد پوشش زره حفاظتي هستش.
  5. آقاسعيد بسيار بعيد است كه اين قارقاركهايي را كه از سال 1369 خورشيدي يعني ژانويه 1991 تاكنون خوابيده بودند و نياز به هزاران قطعه ضروري نظير كيت صندلي هاي پرتاب شونده دارند، موتورهايشان لانهء انواع پرندگان شده، عملياتي كنند. يا واقعن كفگير IRIAF به ته ديگ خورده است كه دست ياري به هواپيماهاي از رده خارج و افتضاحي چون اف7 و سوخوي22 دراز كرده و يا اينكه اين تصاوير متعلق به سوخوي24 يا ميگ27 هستند؛ هرچند كه من اعتقادي بر وجود ميگ27 در ايران ندارم.
  6. 143 فروند؟ مطمئن هستيد كه 1430 فروند نشنيده ايد؟ ميگ29 هاي فعال ايران به سختي به رقم 16 فروند مي رسند و اين امر به صورت فعاليت بسيار اندك روزمرهء پايگاه اول و دوم كاملن قابل ملموس است. در تهران به سختي روزي 2 پرواز انجام مي شود و گاه هيچ پروازي صورت نمي گيرد. در تبريز نيز تنها 8 ميگ29 فعال وجود دارند كه همگي آنها باهم عملياتي نيستند و بين يك تا سه فروند، مشغول چكهاي معمول قرار دارند. كل ميگهاي29 عراق، 24 فروند بودند كه تعدادي در حدود 8 تا 10 فروند در جنگ 1991 از بين رفتند، 4 فروند نوع دو كابين به ايران آورده شدند و مابقي نيز در جريان جنگ 2003 منهدم شده يا خسارت ديدند. (هرچند كه در جريان جنگ سال 2003 اصلن هيچ پروازي هم توسط عراقيها صورت نگرفت) تنها دفاع هوايي تهران كه به سمت آسمان آمادهء شليك است، چند توپ ضدهوايي 23 م م و 57 م م مستقر در ورودي شرقي ورزشگاه آزادي و تپه هاي عباس آباد است. هرچند در صورت احتمال وقوع جنگ، يك تا دو سكوي Hawk متعلق به ارتش و يك تا دو سكوي سام2 و سام6 متعلق به نيروي هوايي سپاه، به سرعت فعال خواهند شد.
  7. نيروي هوايي ج.ا تنها 24 فروند ميگ29 از مدلهاي اوليه در اختيار دارد كه 6 فروند نوع دو كابين جهت آموزش و مابقي يعني 18 فروند تك كابين هستند. ميگهاي29 ايران از نوع A هستند كه داراي موتوري با كيفيت بسيار پائين (RD-33) كه زمان بين دو تعمير يا TBO آن به سختي به 400 ساعت مي رسد. رادار اين هواپيماها (اگر ارتقاء داده نشده باشند) از نوع N011 مي باشند كه حداكثر برد آنها در هواي صاف و بدون رطوبت تنها به 70 كيلومتر مي رسد. اين رادار ضعيف، از تشخيص اهداف چندگانه كه نزديك به يكديگر پرواز مي كنند عاجز است و برد شناسايي آن در مناطق پررطوبت، بسيار كاهش مي يابد. كابين اين ميگها، همانند جنگنده هاي دههء 60 و اوائل دههء 70 غربي است و كاملن آنالوگ بوده و در اصطلاح Glass Cockpit ابدن نمي باشد. اين ميگها فاقد HOTAS بوده و توانايي حمل موشكهاي R-77 را ندارند. دو موشك ميان برد R-27 كه بر روي اين جنگنده ها نصب مي شود، به علت فقدان سامانهء پرواز كامپيوتري يا Fly By Wire، بايد همزمان شليك شوند تا هواپيما تعادل پروازي خود را از دست نداده و دچار جريان گردابي مرگبار نگردد. ميگهاي29 ايران فاقد سامانه سوختگيري هوايي هستند و تنها در يك يا دو فروند از ميگهاي29 دو كابين كه از عراق به ايران پناهنده شدند، سامانهء سوختگيري هوايي نصب شد اما اين پروژه ظاهرن موفقيت آميز نبوده و ادامه نگرديد. ميگهاي29 ايران به هنگام بارگذاري كامل، قادر به عبور از سرعت 9/0 ماخ نيستند. و . . . به همين دلائل است كه نيروي هوايي، رغبتي براي خريد بيشتر از خود نشان نداده است و آمار بالاي اين 24 فروند نيز از تخيلات آخرين Editor ويكي پديا بوده است.
  8. از توضيحات بدون توهين شما متشكرم. منظور من وضع فلاكت بار مردم كوباست كه به خاطر آرمانهاي پوچ يك ديوانهء كمونيست، در فقر و بدبختي به سر مي برند و مدام سعي مي كنند با قايق هاي ماهيگيري، خود را به فلوريدا رسانده و تقاضاي پناهندگي نمايند. كوبا امروز چيزي ندارد كه به آن افتخار كند. بالاترين افتخار، ارتقاء سطح زندگي مردم است كه متاسفانه در كوبا ابدن وجود ندارد. يكي از دوستان من كه به تازگي از كوبا بازگشته است مي گفت كه يك آقاي كوبايي، خواهر خود را به قيمت تنها يك دلار مي خواسته دراختيار وي قرار دهد. اميدوارم دوست خوبم آقاسعيد، بيش از اين به كمونيستها و چپها، اجازهء جولان دهي و تبليغ بهشت شرق را در سايت خود، ندهند. اما نتيجه جنگ با مقدورات فعلي براي اينكه از بحث دور نشويم: به علت فقدان نيروي هوايي منسجم، جنگنده - بمب افكن هاي پرتعداد و آماده پرواز و هليكوپترهاي ضدتانك، لشگرهاي زرهي عراق، يكي پس از ديگري، شهرهاي مرزي ايران را تصرف مي كنند. ابتدا كل شهرهاي خوزستان سقوط مي كند، سپس تانكهاي عراقي پس از تصرف كرمانشاه، به سمت همدان و تهران پيشروي خود را ادامه مي دهند. ج.ا نيز به طور مداوم از لا به لاي كوهها، انواع موشكهاي زمين به زمين خود را روانه شهرهاي عراق مي كند. مردم عراق نيز اغلب شهرهاي بزرگ را تخليه كرده اند.
  9. بزرگترين توانايي فعلي، آمادگي نيروهاي مسلح است. ج.ا در اين 27 سال، بيشترين وقت و سرمايهء خود را صرف ساخت موشك و افزايش برد آنها كرده است. ما به هيچ وجه، قدرت هوايي و هوانيروز سال 59 را نداريم، نه از نظر كمي (خلبان و وسيله) و نه كيفي (تعداد سورتي پروازهاي آموزشي). از نظر ترابري هوايي و همچنين تانكر سوخت رسان نيز بهتر است بگوئيم تقريبن چيزي نداريم. در بعد نيروي زميني نيز به نظر نمي رسد ج.ا از نظر تعداد خودروهاي زرهي، برتري محسوسي نسبت به سال 59 پيدا كرده باشد. هنوز از توليد انبوه تانكهايي مانند ذوالفقار خبري نيست و اگر هست، توانايي موثر رزمي آنها به اثبات نرسيده است. از نظر ساخت تجهيزات هوايي نيز اميدوارم اضافه كردن چند قطعه فلز به هواپيماهاي اف5 سال 1343 را توليد يك محصول جديد و بومي محسوب ننمائيد. بسيار متاسفم كه بايد با كشوري ملحد چون كوبا و شخص منفوري مانند فيدل كاسترو مقايسه شويم. انقلابي كه براي عدالت اجتماعي، و تحقق اقتصادي بهتر براي مردمش برپا شد، با اعدام هاي بدون محاكمه، غارت بانكها و موسسات دولتي و در نهايت با اشغال غيرقانوني و غيراخلاقي سفارت آمريكا، چهره زشت خود را به جهانيان اعلام داشت و آمريكايي ها پس از واقعهء گروگانگيري سفارت، صدام را براي حمله به ايران مورد تشويق قرار دادند. هرچند بهانه هايي مانند لانهء جاسوسي بودن سفارت مطرح گرديد، اما كسب اطلاعات، يكي از وظائف سفارتخانه هاست و از اين نظر، سفارت شوروي در تهران، گوي سبقت را همواره از آمريكا ربوده است و بسياري از عملياتهاي ايران را با دستگاههاي شنود بسيار قوي نصب شده در سفارت، پس از اطلاع، به دست مقامات بعثي عراق و صدام مي رسانده است. امروز انقلاب اسلامي، آخرين تنفس هاي خود را انجام مي دهد و نه تنها مقبوليتي در منطقه ندارد، بلكه در بين اغلب مردم خود نيز بسيار منفور است.
  10. نقش شوروي در براندازي حكومت شاه و جنگ با عراق از كتاب «كا.گ.ب در ايران» پس از پيروزي انقلاب، به دستور مستقيم كميتهء مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي، ايستگاه كا.گ.ب در تهران با هدايت سفارت شوروي موظف شد با رهبري گروهكهای تروريستي «فدائيان خلق» و «مجاهدين خلق» تماس برقرار كند. مسئوليت اين ارتباط به عهدهء «ولاديمير فيسنكو» افسر شاخهء اطلاعات سياسي ايستگاه (مستقر در سفارت شوروي در تهران)، گذاره شد. وي به زبان فارسي، تسلط كامل داشت و با موهاي سياه و چشمان قهوه‏اي، ظاهري كاملن ايراني داشت. وي مستقيمن به ستادهاي مركزي مجاهدين و فدائيان رفت و سرانجام موفق شد با رهبران اين دو گروه ملاقلات كند. از كتاب «كا.گ.ب در ايران» : برقراري روابط ما با سازمان مجاهدين خلق، عليرغم توهماتي كه آنها داشتند، به خوبي پيش مي‏رفت و گسترش مي‏يافت. مجاهدين در جريان حمله به سازمانهاي رژيم شاه، سفارتخانه‏هاي ايالات متحده و بريتانيا، توانسته بودند آرشيو اسناد ساواك را بدست آورند. وقتي اين خبر را به مسكو منتقل نموديم، بلادرنگ خطاب به ما چنين نوشتند: «بلافاصله با مجاهدين تماس بگيريد و از آنها اسناد مربوط به دخالت و هدايت مزدوران اطلاعاتي شوروي در ارتش و ساير دستگاهها و به خصوص پروندهء سرلشگر مقربي را در ساواك بخواهيد.» دبير اوّل سفارت شوروي در تهران و از مامورين عاليرتبه KGB Vladimir Fisenko مورخ 7 / 2 / 1358 تهران - خيابان روزولت - خيابان ديبا - ساختمان شركت نولكو ماجراي سرلشگر مقربي يكي از بزرگترين اشتباهات رزيدنسي «كا.گ.ب» در تهران محسوب مي‎شد و به همين جهت زياد هم حيرت‏انگيز نبود كه مقامات مركز در مسكو، اين چنين، تشنهء آگاهي به علل لو رفتن سرلشگر مقربي باشند. در آن زمان «گنادي كازانكين» مجددن به عنوان رزيدنت (رياست ايستگاه) كا.گ. ب در ايران خدمت مي‏كرد. كازانكين بلافاصله «فيزنكو» (فيسنكو) را احضار كرد و با نشان دادن متن تلگرام، به او دستور داد فورن با رابط خود در سازمان مجاهدين خلق تماس بگيريد. هنگامي كه فيزنكو به اتاق كار كازانكين آمد تا دستورات او را بشنود، من هم در آنجا حضور داشتن و لذا به عنوان يك شاهد عيني، جريان مكالمهء آنها را نقل مي‏كنم. فيزنكو در پاسخ به دستور كازانكين گفت: «همين الآن به شهر مي‎روم و بعد از بررسي اوضاع، براي پرهيز از تعقيب و مراقبت، تلفني با رابطم تماس مي‏گيرم.» ولي كازانكين كه تصميم فيزنكو را نمي‏‎پسنديد، با لحني هيجان‏‎زده به او پاسخ داد: «اين كار جز وقت تلف كردن بيهوده نتيجه‏اي ندارد. فورن از همين سفارتخانه به او تلفن كن.» فيزنكو امتناع كرد و گفت: «ولي اين كار خطرناك است.» در جواب او كازانكين مصرانه دستور داد: «هيچ خطري ندارد. ساواك توسط انقلابيون از بين رفته است و ما آزادانه شهر را در كنترل داريم. هيچكس به تلفن‏هاي ما گوش نخواهد كرد. همين الآن از سفارتخانه به رابطت تلفن كن.» رابط فيزنكو، يكي از انقلابيون بود به نام «محمدرضا سعادتي» كه يكي از رهبران سازمان مجاهدين خلق نيز محسوب مي‏‎شد. قرار ملاقات نيز در يكي از خانه‏هاي تيمي مجاهدين در غرب تهران گذاشته شد. روز موعود، فيزنكو به همراه «علي‏اف» (يكي از مأموران رزيدنسي سفارتخانه شوروي در تهران) و رانندهء عملياتي رزيدنسي عازم محل ملاقات شدند. پس از كمي گشت و گذار و بررسي اوضاع از نظر امنيتي، اتومبيل آنها كه شمارهء سياسي داشت، يك كوچه پائين‎تر از ملاقات توقف كرد و فيزنكو با راننده از آن پياده شدند و به سمت ساختمان محل قرار به راه افتادند. علي‏اف همانجا در خيابان روبه‎روي محل ملاقات، به مراقبت پرداخت تا اگر خطري پيش آمد، به فيزنكو علامت بدهد. چون همه چيز آرام و مرتب بود، فيزنكو زنگ درب منزل را به صدا درآورد. هنگامي كه درب باز شد، او وارد راهرو منزل گرديد و سپس زنگ درب آپارتمان طبقهء همكف را فشار داد. اين در هم بلافاصله باز شد و فيزنكو پس از ورود به داخل آپارتمان، محمدرضا سعادتي را پشت يك ميز، ايستاده ديد كه مثل هميشه قيافه‏اي رنگ پريده داشت و يك پروندهء قطور پر از سند نيز روي ميز ديده مي‎شد. در اين لحظه، ناگهان در پشت سر فيزنكو به شدت بسته شد و موقعي كه او به عقب برگشت، چشمش به چهار نفر افتاد كه تازه وارد اتاق شده و تپانچه‏هاي خود را به سوي فيزنكو و سعادتي نشانه رفته بودند. به نظر مي‏آمد دامي پهن شده باشد. فيزنكو، پس از ورود به سفارتخانه شوروي به ما گفت كه افرادي قصد بازداشتش را داشتند و به هيچ وجه شبيه اعضاي كميته‏هاي انقلاب نبودند، زيرا هم كراوات داشته و هم لباس‏هاي بسيار گرانقيمت بر تن داشتند. بر اساس حرفهاي فيزنكو حدس زديم كه بي‏ترديد آنها مي‏بايست از مامورين ساواك باشند! از اطلاعيه شماره 19 سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي دستگيري محمدرضا سعادتي (جاسوس سفارت شوروي معروف به سيكو) به منظور جلوگيري از درگيري‏هاي سياسي، مامورين 5 دقيقه زودتر از شروع ملاقات به شركت وارد شده و مرد تماس گيرنده را دستگير و مدارك را ضبط نمايند، اما از دستگيري «فيسينكو» خودداري شود. فيسنكو پس از خارج شدن از شركت، سوار اتومبيلي كه توسط سه نفر مامور اطلاعات شوروي، هدايت مي‎شد، گرديد و منطقه را ترك نمود. در بازرسي بدني از مرد تماس گيرنده (محمدرضا سعادتي) مشخص شد كه وي مسلح به اسلحهء كمري مي‏‎باشد و نيز در جستجوي مقدماتي از وسائل شركت، يادداشتي كه حاكي از همكاري اين شخص با سرويس اطلاعاتي شوروي مي‏باشد، بدست آمد. نام: محمدرضا سعادتي شغل: فارغ التحصيل مهندسي برق و عضو هيئت مديره شركت نولكو شروع فعاليت سياسي: از اوائل سال 1357 با هدف ساقط كردن حكومت وي در بهمن ماه 1357 به عضويت سازمان مجاهدين خلق درآمد و مستقيماً زير نظر شخصي به نام «خسرو نظامي» رئيس انتظامات گروهك مجاهدين خلق انجام وظيفه مي‏نمايد. «خسرو نظامي» كه در بازجويي‏هايي محمدرضا سعادتي، از وي نام برده شده است، نام مستعار است و چنين شخصي وجود خارجي ندارد. چگونگي برقراري ارتباط با مقامات شوروي: محمدرضا سعادتي اعتراف نمود كه در اوائل بهمن 1357 در تظاهراتي كه در دانشگاه تهران ترتيب يافته بود، با «ولاديمير فيسنكو» آشنا شده و وي خود را خبرنگار روزنامهء‌ «ايزوستيا» معرفي و ضمن طرح سوالاتي در زمينهء جنبش ضدشاه و هدفها و برنامه‎هاي آن، اظهار علاقه نموده بود كه باب مراوده با وي را باز نمايد. از آن تاريخ به بعد، ملاقاتهاي منظم خصوصي بين سعادتي و افسر اطلاعات KGB (سفارت شوروي) برقرار مي‏گردد. نتايج بازجويي: محمدرضا سعادتي، ضمن اعتراف به همكاري با سازمان جاسوسي شوروي در ايران، اظهار داشت كه كليهء ارتباطات او با فيسنكو، با هدايت و نظر «خسرو نظامي» بوده و به احتمال زياد، «خسرو نظامي» از عوامل رده بالاي سازمان جاسوسي شوروي در تهران بوده است كه هيچ گاه شناسايي و دستگير نگرديد. خسرو نظامي، كه به دليل آشنا بودن به سيستم‏ها و اداوات نظامي، بايد از ارتشيان هوادار شوروي و حزب توده باشد، زمينهء تبادل اطلاعات سعادتي با سرويس جاسوسي شوروي را فراهم كرده و براي اخذ وسائل و امكانات فني،‌ آموزش الكترونيك و عملياتي از سازمان جاسوسي شوروي، براي تقويت اقدامات عملياتي جاسوسي جهت سعادتي، اقدامات به عمل آورده بود. خسرو نظامي به سعادتي دستور داده بود كه در اين ملاقات (آخرين ملاقات كه منجر به دستگيري سعادتي شد: 6 / 2 / 58) مدارك مهم در ملاقاتهاي پنهاني در داخل اتومبيل سفارت شوروي، به صورت متحرك، تحويل داده شود. خسرو نظامي به سعادتي همچنين دستور داده بود كه در مورد مسئلهء افغانستان، موقعيت عراق و حزب بعث، گروههاي كرد عراقي و آخرين وضعيت سياسي و آمادگي نظامي ايران در برابر قدرت نظامي رژيم بعث عراق، آيت الله خميني و نزديكان وي تحقيق و سوال نمايد. خسرو نظامي تاكيد كرده بود كه سعادتي از فيسنكو بخواهد در چه زمينه‏هايي به اطلاعات نياز دارند. خسرو نظامي، ضمن توجيه سعادتي در زمينهء اينكه آخرين وضعيت احزاب و سازمانهاي جنبش ضدشاه را در ايران براي فيسنكو تشريح نمايد، دستور داده است كه از افسر اطلاعات شوروي، ليست افسران سازمان سيا و شبكه‏هاي اطلاعاتي آنها را دريافت كرده و اين اطلاعات را در اختيار جنبش قرار دهد تا بتوانند مورد بهره‏برداي قرار دهند. ضمنن وسائل الكترونيكي فني جاسوسي شامل ضبط‏صوت همراه با فرستنده، وسائل ميكروفن‏گذاري و فرستنده‏هاي كوچك، دوربين‎‏هاي عكاسي بسيار كوچك، دستگاه تهيهء ميكروفيلم، دستگاه استراق سمع از فاصلهء 50 متري، دستگاههاي رمز كنندهء تلفن و دستگاههاي كنترل تلفن تحويل جنبش نمايند و علاوه بر آن، تجربياتي كه در امور اطلاعاتي، ضداطلاعاتي و نحوهء بايگاني اسناد طبقه‏بندي شده و تشكيل بايگاني دارند، به صورت بولتن‏هايي در اختيار جنبش قرار دهند. متاسفانه اطلاعات امنيتي از مدارك مهم طبقه‏بندي شدهء كشوري، در اختيار خسرو نظامي و سازمان جنبش قرار گرفته بود، و خسرو نظامي قصد داشت كه سازمان جنبش را با وسائل فني و الكترونيكي، احتمالن امكانات تسليحاتي مجهز نمايد و در قبال آن، سازمان اطلاعاتي شوروي با هدايت و كمك سفارت شوروي در تهران، از اسناد مهم مملكتي تغذيه نمايند. اين موضوع، پيش از انقلاب، از نظر ساواك دور نمانده بود و آنها بر اين اعتقاد بودند كه چنين تلاشهايي، خطرات غيرقابل جبراني در آينده، از نظر امنيت كشور دربرخواهد داشت. تلاش خسرو نظامي در زمينهء بدست آوردن ليست اسامي افسران اطلاعاتي سيا و شناسايي شبكهء اطلاعاتي آمريكايي‏ها در ايران، تنها به منظور ترور اعضاء آن و تخريب و اختلال در روابط ايران و آمريكا بوده است. خسرو نظامي - كه نامي مستعار براي شخصي مجهول الهويه بود - سالها بعد، نقش عمده‏‎اي در لو دادن مسير پرواز جنگنده‏هاي ايران و همچنين انجام برخي عملياتهاي نظامي به شوروي و در نتيجه به عراق ايفا نمود. اكبر طريقي و پروندهء سرلشگر مقربي «اكبر طريقي» هم‏زمان با درخواست پروندهء سرلشگر مقربي، توسط جاسوس شوروي از محمدرضا سعادتي، از ادارهء دوّم ارتش جمهوري اسلامي ايران، اين پروندهء سري را از آن اداره برداشته است. لازم به توضيح است كه اكبر طريقي، در دادستاني انقلاب اسلامي كار مي‏كرده و با استفاده از يك حكم دادستان انقلاب كه به وي اجازهء امانت گرفتن پرونده‏هاي مامورين ضداطلاعات ارتش شاهنشاهي را داده بود، اقدام به گرفتن پروندهء مقربي كرده بود. ولاديمير كوزيچكين (Vladimir Kuzchikin) ولاديمير كوزيچكين به سال 1947 در يك خانوادهء روس به دنيا آمد. تحصيلات عالي را در انستيتوي كشورهاي آسيايي و آفريقايي در مسكو به پايان برد. رشتهء اصلي او، تاريخ ايران و زبان فارسي بود و علاوه بر زبان فارسي، زبانهاي انگليسي و عربي را به طول كامل فراگرفت. دانشگاه محل تحصيل وي در مسكو، يك نهاد آموزش عالي وابسته به دولت محسوب مي‎شد كه فارغ‏التحصيلان آن به ارگانهايي چون كميتهء‌ مركزي حزب كمونيست، كميتهء امنيت ملي دولتي (KGB)، وزارت امور خارجه، وزارت بازرگاني خارجي، خبرگزاري‏هاي روسي و . . . . جذب مي‎شوند. دفتر اصلي KGB در مسكو كوزيچكين بايد پايان نامهء تحصيلي خود را در ايران تهيه مي‏كرد و لذا پيش از اين سفر، از طرف KGB احضار شد و به او مأموريت داده شد كه در دوران اقامت در ايران، با ايت سازمان، بدون ارتباط با ايستگاه كا.گ.ب در تهران، همكاري كند. كوزيچكين به تاريخ دسامبر 1973 (برابر آذر ماه 1352) راهي تهران شد و به مدت يك سال، به عنوان مترجم در ايران به سر برد و در بازگشت به مسكو، پايان نامهء خود را به استاد راهنمايش، پروفسور ميخائيل ايوانف، ايران‏شناس معروف شوروي و رئيس دانشكدهء تاريخ ايران، تحويل داد كه با نظر مساعد او مواجه شد. كوزيچكين پس از اتمام تحصيل، به عضويت رسمي كا.گ.ب درآمد و تا سال 1976 (برابر 1355) در دانشكدهء كا.گ.ب دورهء آموزشي تخصصي را طي كرد. در دسامبر اين سال، فعاليت عملي كوزيچكين آغاز شد و او در معاونت يكم (PGU) كه سازمان اطلاعات خارجي كا.گ.ب است، به كار پرداخت. محل كار وي، ادارهء كل S بود كه كاركرد آن، هدايت عوامل مخفي كا.گ.ب در كشورهاي خارجي و گردآوري «اطلاعات غيرقانوني» است. بخشي كه كوزيچكين فعاليت خود را در آن آغاز كرد، بخش هدايت عوامل مخفي در ايران، افغانستان و تركيه بود. آموزشهاي او دربارهء ساواك، ضداطلاعات ارتش ايران، شهرباني ايران، ايستگاههاي شنود ساواك در شمال ايران، و ساير سرويسهاي اطلاعاتي غرب در جهان بود. كوزيچكين در تابستان 1977 (برابر 1356) به وسيلهء قطار راهي تهران شد. محل استقرار ايستگاه رزيدنسي كا.گ.ب در تهران، طبقهء چهارم ساختمان اجرايي سفارت شوروي در تهران بود. در زمان ورود كوزيچكين به تهران، «كاسترومين» (Lev Petrovich Kostromin) رياست ايستگاه جاسوسي كا.گ.ب در تهران را برعهده داشت كه در عين حال، معاون دپارتمان هشتم PGU نيز بود. ايستگاه كا.گ.ب در تهران، به شاخه‏هاي زير تقسيم مي‎شد: شاخهء اطلاعات سياسي: وظيفهء گردآوري اطلاعات سياسي و ارسال آن به مسكو را برعهده داست. شاخهء ضداطلاعات: وظيفهء نفوذ در سرويس دشمن و حفاظت امنيت اتباع شوروي در ايران را عهده‎دار بود. شاخهء X : مسئوليت اطلاعات فني و علمي ايستگاه را بر عهده داشت. شاخهء N : مسئول گردآوري «اطلاعات غيرقانوني» و تماس با عوامل مخفي را برعهده داشت. اين شاخه، نمايندهء ادارهء كل S در ايستگاه محسوب مي‎شد. در طبقهء پنجم سفارت شوروي در تهران، اتاقي وجود داشت كه در آن كليهء مكالمات راديويي تيم‏هاي تعقيب و مراقبت سازمان امنيت ايران، ضداطلاعات ارتش، پليس جنائي (آگاهي) و غيره، شنود مي‎شود. در طبقهء ششم نيز در اتاق مخصوصي، مكالمات رمزدار ساواك و سفارت آمريكا شنود مي‏شد. اين ايستگاه جاسوسي مستقر در سفارت شوروي، پس از انقلاب به دليل فقدان سازمان امنيتي ساواك، به راحتي و آزادي بيشتري به عمليات خود ادامه دادند و در سالهاي جنگ با عراق، بسياري از اطلاعات حياتي ارتش ايران را در اختيار مسكو قرار داده و آنها نيز اين اطلاعات را مستقيمن در اختيار رژيم بعث عراق قرار مي‏دادند. سازمان اطلاعاتي KGB، روشهاي مختلفي را جهت كسب اطلاعات به كار مي‏گيرد. يكي از اين روشها، استفاده از دختران زيباروی مي‏‎باشد كه با شناسايي و در سر راه قرار گرفتن اشخاص مهم و با برقراري ارتباط جنسي با آنان، اطلاعات مورد نظر خود را كسب كرده و به مسكو منتقل مي‏‎كردند. (تصوير عده‏اي از اين دختران)
  11. ادامهء خاطرات منصور رفیع زاده: مرحوم ارتشبد نصیری تمام عملیات دستگیری مقربی را برای رئیس CIA تشریح کرد به طوری که فراموش کرد غذایش را بخورد. اندکی پس از آن میهمانی، مراسم ناهار دیگری به افتخار تیمسار نصیری در همان محل و این بار توسط رئیس CIA در تهران و یک کارمند ارشد CIA مستقر در واشینگتن یعنی همان که همیشه گلی به یقه اش می زد، داده شد. مرد یقه گل دار آهسته به من گفت: «ما آن اسبابها (ادوات یافت شده در اتومبیل سفارت شوروی) را می خواهیم.» گفتم: «با تیمسار نصیری صحبت کن.» مصرانه گفت: «نه، من از تو می خواهم، یک کاریش بکن.» جوابش را حاضر داشتم: «از من کاری ساخته نیست، برایم دردسر درست خواهد شد.» «به تیمسار یادآوری کن که ما یکی از آنها را داریم و ده سال پیش از یک رودخانه بیرون کشیده ایم. ما آن را قبلن به او نشان داده ایم. اما دستگاههای یافت شده توسط ما، تمان پوشیده از زنگ زدگی است، در حالی که دستگاههای یافت شده در تهران، کاملن تازه و سالم است. ما می خواهیم آنها را ببینیم؛ منصور با او صحبت کن.» تیمسار نصیری گفت: «به کارمند خود دستور خواهم داد که آنها را به مامور شما بدهد؛ البته وقتی بررسی آنها را به پایان رساندید، باید آنها را به ما برگردانید. هرگز نفهمیدم که آن ادوات به ایران بازپس داده شد یا خیر. اما خبر داشتم که توسط CIA به دقت مورد آزمایش قرار گرفته و منشا اطلاعات زیادی برای ایالات متحده بوده است. اکنون یکی از خواسته های آنان، به جای آورده شده بود. CIA مصرانه می خواست که تیمی از کارشناسان زبدهء آنها با سرلشگر مقربی مصاحبه کنند. در این زمینه، تلفن های متعددی به تیمسار نصیری زدم، اما او گفت که بسیار مشکل است بتوان برای چنان کاری، اجازه به دست آورد. ش ا ه نیز علاقه نداشت در اطلاعاتی با آمریکایی ها شریک شود که نتیجهء آن، منجر به خصومت بیشتر روسها گردد. از «مقدم» نیز همان خواهش را کردم و گفتم: «اگر مجبور هستی، او را به ابد به زندان بینداز، اما لطفن او را نکش.» مقدم موافق بود و گفت: «این راه حلی که می گویی، مناسب و منطقی است، اما ش ا ه می خواهد به دلیل خیانت به کشور، او اعدام شود. تلاش های من نیز بی نتیجه ماند. به حکم دادگاه تجدید نظر نظامی تهران و به تاریخ بامداد 4 دی ماه 2536، مطابق 26 دسامبر 1976، سرلشگر احمد مقربی به جرم ارتباط با بیگانگان و در اختیار قرار دادن اطلاعات محرمانهء ارتش ایران، تیرباران شد. سپهبد ناصر مقدم، فرزند یعقوب، مدیر کل ادارهء سوم ساواک بود. تحصیلات نظامی خود را در دانشکدهء افسری و دانشگاه جنگ و فرماندهی عالی ستاد مشترک به پایان رسانید و علاوه بر تحصیلات عالی نظامی، در رشتهء دکترای حقوق از دانشگاه تهران فارغ التحصیل بود. وی، فرماندهی یگانهای مختلف پشتیبانی و رزمی را در نیروی زمینی شاهنشاهی ایران و ریاست ادارهء دوم ستاد بزرگ ارتشتاران را بر عهده داشت. زنده یاد ناصر مقدم، به دلیل سوگند وفاداری به میهن و نظام شاهنشاهی، در ساعت 2.5 بامداد روز 22 فروردین 1358، علیرغم مخالفت دولت موقت انقلاب، مخفیانه توسط صادق خلخالی اعدام شد.
  12. [align=center]Viktor Belenko[/align] [align=center][/align] ويكتور ايوانويچ بلنكو (Viktor Ivanovich Belenko يا در زبان روسي: Виктор Иванович Беленко) متولد 15 فوريه 1947، مهندس هوافضاي آمريكايي و روسي‏‎الاصل است. بلنكو، خلبان گردان 513 ام نيروي دفاع هوايي اتحاد شوروي بود كه پايگاه آنها واقع در شهر Chuguyevka واقع در جمهوري Primorsky Krai واقع شده بود. [align=center][/align] [align=center]جمهوری محل خدمت بلنکو[/align] اما موضوعي كه باعث جهاني شدن نام وي شد، به تاريخ 6 ام سپتامبر 1976 و در جريان فرار موفقيت‏آميز وي به غرب، به وقوع پيوست. وي در اين روز، با يك فروند ميگ25 فاكس‏بت در جزيرهء هوكايدو در ژاپن فرود آمد. اين اولين باري بود كه كارشناسان غربي، از نزديك اين هواپيما را مشاهده كرده و مورد بررسي قرار دادند و بسياري از رازهاي ميگ25 را آشكار ساختند و بسيار متعجب شدند. [align=center][/align] به دستور پرزيدنت جرالد فورد، به بلنكو، پناهندگي سياسي و مقرري ماهيانه اعطاء شد و در سايهء اين پناهندگي، وي زندگي بسيار راحتي در سالهاي بعد در ايالات متحده سپري كرد. ايالات متحده در ابتدا، به مدت 5 ماه، وي را مورد پرسش و بازجويي قرار داد و پس از آن، وي سالهاي بعد را به عنوان مشاور به استخدام درآمد. هواپيماي ميگ25 وي، قطعه قطعه شد و مورد بازرسي دقيق قرار گرفت؛ اما به دليل خشم شديد مقامات شوروي، اين قطعات در سه محموله، بسته‏بندي شده و به شوروي ارسال گشتند. بلنكو به همراه خود، كتابچهء راهنماي خلباني به وسيلهء فاكس‏بت را آورده بود. وي با اين كار، انتظار داشت خلبانان آمريكايي بهتر بتوانند اين هواپيما را مورد ارزيابي و سنجش قرار دهند. با اين حال، مقامات دولت ژاپن، به آمريكايي‏ها تنها اجازهء‌ آزمايشات زميني و تست رادار و موتورها را دادند. (هواپيما، پرواز داده نشد) بلنكو، تنها خلبان فراري از شوروي محسوب نمي‏شد كه بدين طريق از شوروي يا كشورهاي بلوك شرق، فرار مي‏كرد. به تاريخ مارس و مي 1953، دو خلبان لهستاني، با هدايت دو فروند MiG-15 به دانمارك فرار كردند. همچنين بين سالهاي 1985 تا 1987، برخي هليكوپترهاي شوروي كه در افغانستان مشغول عمليات بودند، به پاكستان فرار كردند. به تاريخ 20 مي 1989، خلبانی روسی، سروان الكساندر ژويف (Alexander Zuyev) با يك فروند MiG-29A Fulcrum به شهر طرابوزان در تركيه فرار كرد. منبع جهت اطلاعات بیشتر: http://aeroweb.lucia.it/rap/RAFAQ/MiG-25.html
  13. [align=center]Viktor Belenko[/align] ويكتور ايوانويچ بلنكو (Viktor Ivanovich Belenko يا در زبان روسي: Виктор Иванович Беленко) متولد 15 فوريه 1947، مهندس هوافضاي آمريكايي و روسي‏‎الاصل است. [align=center][/align] ستوان بلنكو، خلبان گردان 513 ام نيروي دفاع هوايي اتحاد شوروي بود كه پايگاه آنها واقع در شهر Chuguyevka واقع در جمهوري Primorsky Krai واقع شده بود. اما موضوعي كه باعث جهاني شدن نام وي شد، به تاريخ 6 ام سپتامبر 1976 و در جريان فرار موفقيت‏آميز وي به غرب، به وقوع پيوست. وي در اين روز، با يك فروند MiG-25P Foxbat در جزيرهء هوكايدو در ژاپن فرود آمد. اين اولين باري بود كه كارشناسان غربي، از نزديك اين هواپيما را مشاهده كرده و مورد بررسي قرار دادند و بسياري از رازهاي ميگ25 را آشكار ساختند و بسيار متعجب شدند. [align=center][/align] [align=center]جمهوری محل خدمت بلنکو[/align] به دستور پرزيدنت جرالد فورد (رئیس جمهور وقت ایالات متحده)، به بلنكو، پناهندگي سياسي و مقرري ماهيانه اعطاء شد و در سايهء اين پناهندگي، وي زندگي بسيار راحتي در سالهاي بعد در ايالات متحده سپري كرد. ايالات متحده به مدت 5 ماه، وي را مورد پرسش و بازجويي قرار داد و پس از آن، وي سالهاي بعد را به عنوان مشاور به استخدام درآمد. [align=center][/align] [align=center][/align] هواپيماي ميگ25 وي، قطعه قطعه شد و مورد بازرسي دقيق قرار گرفت؛ اما به دليل خشم شديد مقامات مسکو، اين قطعات در سه محموله، بسته‏بندي شده و به شوروي ارسال گشتند. بلنكو به همراه خود، كتابچهء راهنماي خلباني به وسيلهء فاكس‏بت را آورده بود. وي با اين كار، انتظار داشت خلبانان آمريكايي بهتر بتوانند اين هواپيما را مورد ارزيابي و سنجش قرار دهند. با اين حال، مقامات دولت ژاپن، به دلیل ترس از روسها، به آمريكايي‏ها تنها اجازهء‌ آزمايشات زميني و تست رادار و موتورها را دادند و هواپيما، پرواز داده نشد. بلنكو، تنها خلبان فراري از شوروي محسوب نمي‏شد كه بدين طريق از شوروي يا كشورهاي بلوك شرق، فرار مي‏كرد. به تاريخ مارس و مي 1953، دو خلبان لهستاني، با هدايت دو فروند MiG-15 به دانمارك فرار كردند. همچنين بين سالهاي 1985 تا 1987، برخي هليكوپترهاي شوروي كه در افغانستان مشغول عمليات بودند، به پاكستان فرار كردند. به تاريخ 20 مي 1989، خلبان روسی، سروان الكساندر ژويف (Alexander Zuyev) با يك فروند MiG-29A Fulcrum به شهر طرابوزان در تركيه فرار كرد.
  14. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    شايد اين قسمت را استاد گرامي آقاپرويز بهتر بتونن توضيح بدن. يادم هست يكي از همكاران نيروي هوايي كه الان بايد بازنشست شده باشه مي گفت كه TBO موتور J-79 حدود 2400 ساعت هست و TBO موتور RD-33 حدود 400 ساعت. به جز اين، عمر موتور RD-33 حداكثر به شش دوره ي تعميراتي محدود هستش و بعد از اون بايد موتور تعويض بشه. روسها به جز آويونيك، در صنعت موتور جت نيز از غولهاي غربي نظير جنرال الكتريك و پرات اند ويتني بسيار عقب مونده تر هستن. نمونه ي بسيار عيني، هواپيماهاي مسافربري توپولوف 204 يا Tu-204 هستند كه روسها براي نفوذ به بازار احتمالي غرب، اونها رو با موتور ساخت رولزرويس نيز تجهيز كردن.
  15. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    فكر نمي كنم اينطور باشه. :lol: سعودي ها، پس از انقلاب، جاي ايران رو در منطقه پر كردن و الان با داشتن صدها هواپيماي جنگي، ناوشكن هاي پيشرفته، هواپيماهاي آواكس و . . . قدرت بزرگ نظامي منطقه محسوب ميشن.
  16. [align=center]F-15K Slam Eagle[/align] [align=center]عقاب پرقدرت[/align] [align=center][/align] F-15K كه با نام Slam Eagle شناخته مي‏‎شود، هواپيمايي بسيار پيشرفته است كه از جنگندهء موفق F-15E جهت نيروي هوايي جمهوري كره (ROKAF) اقتباس شده است. به سال 2002، نيروي هوايي كره جنوبي، جنگندهء F-15K را پس از رقابتی تنگاتنگ با چهار هواپيماي ديگر، به عنوان برندهء هواپيماي برنامهء F-X برگزيده شد. اين چهار هواپيما عبارت بودند از: F-15K از شركت بوئينگ، Rafale از شركت داسو- برگه‏، Eurofighter Typhoon از اروپا و Su-35 از شركت سوخوي. پس از برگزيده شدن F-15K، تعداد 40 فروند از آن سفارش داده شد و به تاريخ دسامبر 2005، اولين دستهء‌ چهار فروندي، تحويل نيروي هوايي كره جنوبي گشتند. دولت كره جنوبي، به تازگي بر آن شده است تا تعداد 20 فروند ديگر از هواپيماهاي F-15K را سفارش دهد كه انتظار مي‏‎رود تحويل آنها از سال 2009 آغاز شود. هر فروند F-15K براي كره جنوبي‎، به قيمت حدود 100 ميليون دلار آمريكا قيمت گذاري شده است. [align=center][/align] [align=center]يك فروند F-15K كره جنوبي، به هواپيماي استراتوتانكر KC-135 جهت سوختگيري هوايي نزديك مي‏شود[/align] یک جنگندهء بسیار پیشرفته F-15K داراي جزئيات بسيار پيشرفته‏اي است كه نمونهء آنها هرگز در F-15E وجود ندارد. براي مثال سامانهء جستجوگر مادون قرمز AAS-42 IRST ، سايت سخنگوي نشانه‏روي داخل كلاه خلبان (JHMCS يا Joint Helmet Mounted Cueing System) و يك رادار بسيار پيشرفته به نام AN/APG-63(V)1 كه مجهز به اسكن مكانيكي (MSA) مي‎باشد. رادار بسيار پيشرفتهء «اسكن فعال الكترونيكي آرايه‏اي» يا Active Electronically Scanned Array موسوم به AESA نيز به صورت انتخابي مي‏تواند بر روي F-15K نصب شود. جنگندهء F-15K قادر است انواع گوناگوني از تسليحات بسيار پيشرفته نظير موشكهاي SLAM-ER را حمل و پرتاب نمايد. دو موتور پرقدرت F110-GE-129 ساخت جنرال‏الكتريك، هر كدام تواني معادل 29400 پوند فيت (معادل 131 كيلونيوتن) را فراهم مي‏آورند كه افزون‏تر از توان موتور تعبيه شده در F-15E مي‏باشد. [align=center][/align] [align=center][/align] [align=center]کابین تمام دیجیتال در F-15K[/align] [align=center][/align] [align=center]موشک SLAM-ER[/align] حادثه برای F-15K به تاريخ 7 ژوئن 2006، يك فروند جنگندهء F-15K به هنگام يك تمرين رهگيري شبانه در نزديكي منطقه‏‎اي ساحلي به نام Pohang سرنگون شد و هر دو خلبان آن در دم كشته شدند. نيروي هوايي كره جنوبي، گروهي را جهت تحقيقات در نظر گرفت. اندكي بعد، گزارش رسمي نيروي هوايي در مورد علت سانحه منتشر شد. در اين گزارش ذكر شده بود كه علت سانحه، قرار گرفتن در وضعيت وارد آمدن فشار بيش از حد ثقل (g-LOC) به مدت 16 ثانيه به هر دو خدمه و از دست رفتن هوشياري آنها بوده كه منجر به خارج شدن كنترل هواپيما شده است. (در این حالت در اثر وارد شدن فشار بیش از حد گرانش، یا خون به مغز نمی‏رسد و یا خون زیادی وارد مغز می‏گردد که در هر دو حالت، این امر، مدت کوتاهی باعث بی‏هوشی موقت خلبان می‏گردد) پيامد اين حادثه كه جعبهء سياه هواپيما نيز هيچگاه يافت نشد، آن گردید كه يك دستگاه خودكار محدود كنندهء شتاب ثقل به نام GLC يا Limited Control anti g-LOC device در جنگنده‏هاي F-15K نصب شود. اما نكته‏اي كه علاوه بر اينها، شك برانگيز مي‏نمود، اين بود كه هر دو خدمهء جنگندهء كره‏اي، از خلبانان باتجربه نيروي هوايي كرهء جنوبي بودند و همچنين از دست رفتن هوشياري هر دو خدمه، آن هم به مدت 16 ثانيه بسيار غيرمحتمل مي‏رسيد، زيرا حد نرمال از دست دادن هوشياري به هنگام g-LOC حدود 2 تا 3 ثانيه مي‏باشد. مشكلات F-15K ادامه دارند با زمين گير شدن ده ها جنگندهء كره جنوبي در هفتهء گذشته، نيروي هوايي اين كشور احساس ضعف شديدي در مقابل نيروي هوايي مقابلش يعني كره شمالي پیدا کرده است. اين اولين بار است كه اين هواپيما به طور همزمان و به دليل مشكلات فني زمين گير شده و از پرواز ممنوع مي شوند. كمپاني بوئينگ به عنوان عامل اصلي تعمير و نگهداري هواپيماها اين كشور به شمار رفته و به اين كشور دعوت شده اند. كره جنوبي مدلهايي از هواپيماهاي جنگنده ي F-16 و F-15 امريكا را با نامهاي F-15K و F-16K در اختيار دارد كه حدود 60 درصد از آنها به همين دليل از پرواز منع شده اند! نيروي هوايي كره جنوبي ابراز اميدواري كرده است كه متخصصان كمپاني بوئينگ با راه اندازي سريع اين هواپيماها بتوانند كمك شاياني به اين كشور بكنند. دهها جنگنده کره جنوبی زمینگیر شدند اطلاعات بیشتر (1) اطلاعات بیشتر (2)
  17. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    من كه پستم رو پاك كردم تا سياست رو دوستان و كاربران ديگه ادامه بدن تا پستي به نام بحث سياسي شد ديده نشه!
  18. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    استاد گرامي جناب آقا پرويز متاسفانه ...
  19. همان طور كه مي دانيد خريد سوخوي30 (به هر تعداد) دروغ بود و ابدن در شرائط فعلي، بودجه اي براي افزايش توان نيروي هوايي ارتش وجود ندارد و نيروي هوايي سپاه نيز حداكثر به 13 فروند سوخوي25 مجهز است. با چنين بضاعتي كه عربستان سعودي در جنوب با هواپيماهاي تورنادو، تمرينات مشترك با RAF برگزار مي كند و خلبانان اين كشور، هر روز پرواز تمريني دارند و به زودي نيز 72 فروند يوروفايتر نيز به ليست اف15 ها و تورنادوهاي عربستان اضافه خواهد گرديد، و تركيه نيز كه داراي 260 فروند اف16 و دهها فروند اف4 فانتوم به روز شده مي باشد و در ليست خريداران آتي اف35 نيز قرار گرفته است، نيروي هوايي ما تنها توان مقابله با تركمنستان و شايد آذربايجان را داشته باشد. از اين رو به نظر مي رسد نيروي هوايي ج.ا ايران تنها نامي براي پر كردن رده ي سازماني تعريف شده ي نيروهاي مسلح باشد تا نيرويي حقيقي. اين نيرو داراي تواني حدود يك دهم سال 59 - يعني زماني كه عمليات معروف 140 فروندي كمان 99 انجام گرديد - مي باشد. اين توان فعلي، نه فقط به دليل افت كميت و كيفيت هواپيماها و سلاح ها بلكه به دليل افت پروازهاي تمريني و كاهش توجه و اختصاص بودجه براي اين نيرو مي باشد: 4 اسكادران از جنگنده هاي فرسوده و بسيار قديمي F-4D/E تعداد بسيار اندكي (دو يا سه فروند) RF-4E 5 اسكادران از جنگنده هاي قديمي و مستهلك شده ي F-5E (حدود 40 تا 50 فروند) يك اسكادران (احتمالن عملياتي) از F-14A مشتمل بر سه تا ده فروند هواپيما با رادار سالم اما بدون موشكهاي فونيكس 3 اسكادران از جنگنده هاي ضربتي Su-24MK مشتمل بر 32 فروند 2 اسكادران جنگنده MiG-29A (تعداد 16 فروند نوع A و 8 فروند نوع B داراي رادار بسيار ضعيف و نامطمئن) 23 فروند Mirage F-1 EQ/BQ (به دليل فرسودگي و عدم دسترسي به قطعات يدكي، نامطمئن تشخيص داده شده اند و به نظر مي رسد همگي از سرويس خارج شده باشند) با چنين بضاعت اندكي، بهتر است در يك جنگ احتمالي با هر كشور يا قدرتي، روي توان عملياتي نيروي هوايي ج.ا ايران اصلن حساب نكنيد و آن را نه با تركيه و نه با هيچ كشور ديگري قياس ننمائيد.
  20. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [align=center]سفر پوتین به تهران و بركناري محترمانهء لاریجانی[/align] روسیه از دیرباز، نه تنها عاشق ایران و ایرانی نبوده، بلکه در هر فرصت منافع ایرانیان را قربانی مصالح خود کرده است - و این سیاست که از دوران امپراطوری استعماري تزارها آغاز گردید، در تمام سالهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ادامه یافت و در سالهای فروپاشی شوروی و اعلام موجودیت جمهوری فدراتیو روسیه نیز دنبال شد و می‏شود. پرزیدنت ولادیمیر پوتین برای آنکه منافع خود را در دنیای غرب حفظ کند و از خوان نعمت ایالات متحده برخوردار گردد و از مزایای اروپای غربی بهره برد، در عین حال که بيش از دو میلیارد دلار از حکومت اسلامي ایران پول گرفته، حتی از فرستادن سوخت اتمی خودداری می‏ورزد. [align=center][/align] اگر اعلام استعفای شگفت‏آور و ناگهانی علی لاریجانی را نادیده بگیریم، بی‏تردید در صحنهء خبری بین المللی، در هفته‏ای که گذشت، پرزیدنت ولادیمیر پوتین و تلاش روسیه برای بازگشت به مقام ابرقدرتی، یکه تاز میدان بود. او پیش از آنکه روانه تهران شود، با وزیران خارجه و دفاع ایالات متحده دیدارهای بسیار مهمی داشت و پس از آنکه از تهران بازگشت، اهود اولمرت به دیدنش رفت و همان روز اعلام شد که دولت روسیه برنامه‏های دراز مدت و گسترده‏ای برای تقویت بی‏سابقهء نیروی نظامی خود و از جمله تولید چند نوع بمب اتمی جدید و جنگ افزارهای مدرن تهیه کرده و به اجرا خواهد گذاشت. در سالهای ریاست جمهوری پوتین، کارمند پیشین کاگ‏ب، اوضاع اقتصادی روسیه بهبود بسیار یافته – گرچه هنوز فقر و نابسامانی و تقسیم نامتوازن ثروت و بلایای دیگر دامنگیر آن کشور است. ولی بالا رفتن بهای نفت و گاز در بازار جهانی بردرآمدهای روسیه افزوده و پوتین را قادر می‏سازد به اجرای این برنامه‏های جاه‏طلبانهء خود بپردازد - و اگر عمر ریاست جمهوریش هم کفاف نکرد، وضعی به وجود آورد که مقام نخست وزیری روسیه را به دست گیرد و همچنان قدرت را عملن در دست داشته باشد. [align=center][/align] رابطه حکومت ایران با جمهوری فدراتیو روسیه را نیز در همین چارچوب باید سنجید و اگر پوتین دوستی و توجهی به حکومت ایران نشان می‏دهد و از همکاریهای گسترده‏تر دم می زند، نه به خاطر آن است که ناگهان عاشق جمهوری اسلامی ایران و شیفته مردم ایران گردیده و حاضر است جانش را فدایشان کند. بالعکس، پوتین ایران و ایرانیان و حکومت ایران را وسیله قرار داده که از طریق دوستی با آنها، از دنیای غرب باج بگیرد و امتیاز بدست آورد - و این دقیقن همان شیوه‏ای است که پرزیدنت حافظ اسد رئیس جمهوری مرحوم سوریه در پیش گرفته بود که از طریق دوستی و همکاری با حکومت ایران، از ایرانیان باج می‏گرفت و همزمان کشورهای عرب را تلکه می‏کرد - با این وعده که بتواند زیاده‏روی‏ها و سیاست تهاجمی رژیم ایران علیه اعراب را مهار کنند. روسیه از دیرباز، نه تنها عاشق ایران و ایرانی نبوده، بلکه در هر فرصت منافع ایرانیان را قربانی مصالح خود کرده است - و این سیاست که از دوران امپراطوری تزارها آغاز گردید، در تمام سالهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ادامه یافت و در سالهای فروپاشی شوروی و اعلام موجودیت جمهوری فدراتیو روسیه نیز دنبال شد و می‏شود. * در طول تاریخ، روسیه بدترین و خطرناکترین دشمن ایران و ایرانیان بوده است. روسیه بود که بخشهای شمالی ایران را از پیکر این سرزمین جدا کرد و قرارداد ترکمن چای، داغ ننگی بر پیشانی فرمانروایان گذشته ایران است که هرگز از صفحات تاریخ پاک نخواهد شد. * در سالهای قدرت اتحاد جماهیر شوروی، قرارداد 1920 بر ایرانیان تحمیل شد که بدترین نوع کاپیتولاسیون نظامی است و دست روسیه را برای حمله به ایران، با این ادعا که خاکش مورد حمله قدرتهای دیگری قرار گرفته که منافع روسیه را به خطر می‏اندازد، کاملن باز می گذارد. رهبران پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز هرگز بطلان این قرارداد تحمیلی را اعلام نکردند - و مسلمن پوتین هم می‏خواسته و می‏خواهد همچنان این گزینه را برای خود محفوظ نگاه دارد - و بی‏جهت نبود که هنگام دیدار از تهران صریحن اعلام داشت که نخواهد گذاشت آمریکا حکومت ایران را هدف حمله نظامی قرار دهد. ایرانیان باز هم به یاد دارند که چگونه اتحاد شوروی در اوج ضعف ایران و در حالی که این سرزمین پاک در اشغال نیروهای بیگانه بود، غائله آذربایجان و ماجرای کردستان را به راه انداخت و می‏خواست باعث تجزیه ایران شود - به این امید که پس از آنکه آذربایجان شمالی را از تسلط ایران خارج ساخته، همچنان به سوی جنوب پیشروی کند. در دوران پس از فروپاشی شوروی نیز ما اکنون ناظر ظلمی هستیم که در دریای خزر به ایران و ایرانیان وارد می‏شود و می‏خواهند ایرانیان را از حق خود در این نقطه حساس و سرشار از ثروتهای طبیعی محروم کنند. در دوران اتحاد شوروی 50 درصد از دریای خزر متعلق به ایران بود - و امروز نیز اگر روسیه ادعا می‏کند که وارث طبیعی شوروی فروپاشیده است - ظاهرن خوب بود این قرارداد به قوت خود باقی می‏ماند و به گفته برخی ایرانیان، چرا باید تاوان فروپاشی شوروی را از ایران و ایرانیان بگیرند. داستان تکمیل پروژه نیروگاه اتمی بوشهر نیز نمونه دیگری از این سیاست روسیه جدید است که هم از آخور کشورهای غربی می‏خورد و هم به داخل توبره ایران سرک می‏کشد: از یک سو حدود دو میلیارد دلار ملت ایران را سرکیسه کردند و قول دادند که در ظرف دو سه سال این نیروگاه را تکمیل و راه اندازی کنند و اکنون بیش از 12 سال می‏گذرد و تازه ادعا می‏کنند که اسکلت این کوره که توسط آلمانها بنا شده برای سیستم روسی و ماشین‏آلات ساخته شده در آن کشور مناسب نیست - و اصلن برخی ماشین‏آلات که از روسیه به ایران فرستاده شده کهنه و نامناسب بوده - و علاوه بر این یک سلسله مشکلات حقوقی و مالی هم بروز کرده است. پرزیدنت ولادیمیر پوتین برای آنکه منافع خود را در دنیای غرب حفظ کند و از خوان نعمت ایالات متحده برخوردار گردد و از مزایای اروپای غربی بهره برد، در عین حال که بيش از دو میلیارد دلار از حکومت اسلامي ایران پول گرفته، حتی از فرستادن سوخت اتمی خودداری می‏ورزد - زیرا نمی‏خواهد در دنیا حکومتی معرفی شود که قوانین بین‏المللی را زیرپا می‏گذارد و به عنوان کشوری که خود به برقراری تحریمها علیه حکومت ایران در شورای امنیت رای موافق داده، آن را این چنین علنی نقض کند و سوخت اتمی برای حکومت ایران بفرستد - یعنی همان ماده‏ای را که با پسماندهء آن می‏توان بمب اتمی ساخت. پرزیدنت ولادیمیر پوتین از روزی که قدرت را در روسیه به دست گرفت، آرزوی اعلام شده‏اش بازگردان دوران ابرقدرتی روسیه بود. در واقع، در همان سالهای هرج و مرج و آشوب در روسیه پس از اتحاد شوروی، در حالی که هنوز همه چیز به هم ریخته بود و روسیه در حضیض ناتوانی و ضعف به سر می‏برد، دولت مسکو حاضر نشد از میراث ابرقدرتی دست بردارد و برای عضویت در سازمانهای جهانی از قبیل هفت کشور صنعتی جهان و کمیسیون چارجانبه صلح خاورمیانه و دیگر نهادهای بین‏المللی که باشگاه انحصاری ابرقدرتهاست پای فشرد - و در این هفته نیز پوتین اعلام می‏دارد که مسابقهء تسلیحاتی تازه‏ای را با غرب آغاز می‏کند. در این چارچوب است که باید روابط ایران و روسیه را مورد ارزیابی قرار داد. حکومت ديني ایران در چنان انزوائی در جهان قرار گرفته که وقتی پوتین برای شرکت در اجلاس سران کشورهای کناره دریای خزر به تهران می‏آید (برای شرکت در یک کنفرانس دوره‏ای و نه به هدف دیدار از ایران) سران رژیم به رقص و پایکوبی می‏پردازند و جشن می‏گیرند که بله، یک رهبر روسیه پس از 60 سال دوباره به ایران آمده است - غافل از اینکه رهبر 60 سال پیش روسیه (استالین) هم نه برای دیدار از ایران، بلکه به هدف حضور در یک کنفرانس جنگی به تهران آمده بود. [align=center][/align] [align=center]ژوزف استالين و مرحوم محمدرضا پهلوي (تهران 1943)[/align] به گفته آگاهان، پوتین در دیدار از تهران، و ملاقات با آیت الله خامنه‏ای، و جلسه‏ای که ناخواسته با محمود احمدی نژاد داشت، تعارفات را کنار گذاشت و به قول اروپائیان دستکش از دست بیرون آورد و به صراحت به آنان گفت که نمی‏توانند به دنیا دهن کجی کنند و همچنان اعلام دارند که به غنی‏سازی ادامه خواهند داد. چون روسیه حاضر نیست منافع دراز مدت خود با اروپا و آمریکا و دنیا را قربانی مشتی آخوند در ایران کند. به احتمال زیاد، علت کناره‏گیری ناگهانی آقای علی لاریجانی را نیز باید در این چارچوب قرار داد، به ویژه آنکه احمدی نژاد به او نیز دهن‏کجی کرد و وی را به نشستی که با پوتین درباره اتم ایران برگزار شد دعوت نکرد. حکومت ديني ایران در 28 سال و اندی که از عمر آن می‏گذرد، و به ویژه در دو سال اخیر، نه تنها پایگاه مردمی خود را به طور کامل از دست داده، بلکه پایگاههای بین‏المللی آن نیز یکی پس از دیگری فرو ریخته و اکنون چنان در انزوا گرفتار آمده که دریوزگی دوستی با پوتین را دارد - در حالی که می‏داند هرگاه منافع روسیه و شخص پوتین اقتضا کند، دوستی با حکومت ایران را مانند دستمال کثیف مچاله کرده و به زباله‏دان خواهد انداخت. رژیم ایران که این چنین منزوی شده، ماه گذشته التماس کرد در سازمان معاهده شانگهای (به سرکردگی چین و روسیه) پذیرفته شود که با جواب رد روبه‏رو گردید! در حالی که در تهران دیدار پوتین را تا عرش اعلا بالا بردند و مهم دانستند که رئیس جمهوری روسیه بارها علیه اتمی شدن حکومت ایران سخن گفته و همانند پرزیدنت بوش تاکید کرده که هرگز به رژیم ایران اجازه نخواهد داد به جنگ‏افزار هسته‏ای دست یابد. ضرب المثلی است که می‏گوید: هنگامی که کشتی در حال غرق شدن است، همهء موش‏ها نیز از سوراخ بیرون پریده پای به فرار می‏گذارند. آیا کناره‏گیری نابه‏هنگام آقای علی لاریجانی را نیز باید در این چارچوب ارزیابی کرد؟
  21. Reza6662

    انتخاب کاربران فعال سایت

    TANK salar_jetline Ahmad6644 djmerikhi sina12152000
  22. [align=center]Vympel R-33[/align] [align=center][/align] ويمپل آر-33 يا با نام روسي Вымпел Р-33 كه در سازمان ناتو به نام AA-9 Amos شناخته مي‎شود، پيشرفته‏ترين موشكهاي هوا به هوايي است كه توسط اتحاد جماهير شوروي، طراحي و ساخته شده است. از اين موشك، به عنوان سلاح اصلي و ويژهء جنگندهء رهگير ميگ31 نام برده شده و عبارت Main Caliber of MiG-31 به آن اطلاق شده است. اين سلاح، در اصل براي هدف قرار دادن هواپيماهايي چون SR-71 Blackbird ، B-1 Lancer و B-52 Stratofortress طراحي و ساخته شده است. یک ترکیب جدانشدنی R-33 / MiG-31 يك تركيب جدانشدني رهگیر / موشک را تشكيل مي‏دهند كه همانند تركيب قديمي Bisnovat R-40/MiG-25 مي‏باشد. اگرچه R-33 بسيار لايق‏تر و مدرن‏تر از موشك قديمي و سنگين‏وزن R-40 مي‏باشد كه در اصل براي رهگيري و شكار بمب‏افكن مافوق‏صوت XB-70 (ساخت كمپاني North American Aviation) توسط MiG-25 ساخته و پرداخته شده بود. R-40 داراي نقائص عمده و مهمي بود كه از آن جمله مي‏توان به نداشتن قدرت مانور اشاره كرد كه استفاده از آن را بر عليه اهداف هوايي كه در حال انجام مانور بودند، غيرممكن مي‏ساخت. ميگ31، بسيار انطباق‏پذير ساخته شده و به همين جهت قادر است موشكهاي قديمي R-40 را نيز مورد استفاده قرار دهد. عملکرد همانند عملكرد و تركيب‏بندي ظاهري موشك آمريكايي AIM-54 Phoenix، موشك R-33 براي رهگيري اهداف، تركيبي از آشيانه‏يابي نيمه‏فعال راداري را مورد استفاده قرار مي‏دهد؛ براي اهداف نزديك، و همچنين اهداف در فاصلهء متوسط، از آشيانه‏يابي نيمه فعال راداري (semi-active radar homing) و براي اهداف بسيار دور، از سيستم جهت‏يابي اينرسيايي (inertial navigation) استفاده مي‏كند. اين موشك، همچنين بسيار ارزان‏تر از AIM-54A مي‏باشد. رادار فازبندي شدهء زاسلون در ميگ31 (Phased Array Radar)، هستهء اصلي رهگيري هوايي را تشكيل مي‏دهد. نحوهء جستجوي اهداف هوايي اين رادار با مدل نصب شده در جنگندهء F-14 تفاوت دارد. رادار آمريكايي از روش جستجوي مكانيكي بهره مي‏برد در حالي كه نوع روسي، از روش به‏هنگام‏سازي پرتوهاي الكترونيكي (Electronic Beam Switching) استفاده مي‏كند. اين روش، به هدايت همزمان 4 موشك هوا به هوا، كمك شاياني مي‏كند؛ ضمن اينكه استفاده از موشك را بر عليه اهداف پرندهء نزديك سطح زمين، ميسر مي‏سازد. کاربران موشك هوا به هواي R-33 در خدمت كشورهاي مشترك‏المنافع (احتمالن منظور قزاقستان است) و روسيه باقي مانده است، هرچند كه اين موشك، تاكنون به همراه ميگ31 در يك نبرد واقعي، مورد استفاده قرار نگرفته است. [align=center][/align] پيشرفت و توسعه تاريخ پيدايش R-33 بخشي جدايي ناپذير از تاريخچهء پيدايش هواپيماي حمل كننده‏اش مي‏باشد: شكاري رهگير MiG-31. مجوز كار طراحي هواپيماي E-155MP كه نوع مدرنيزه شدهء ميگ25 بود و بعدها منجر به تولد ميگ31 گرديد، به تاريخ 24 مي 1968 توسط دولت اتحاد شوروي صادر گرديد. در آن زمان، رقابتي جهت ساخت موشكهاي مناسب براي هواپيماي در دست ساخت E-155MP آغاز شد. اما موشك Izdeliye 410 طراحی شده توسط شرکت ويمپل، به وسيلهء سرطراح ارشد اين شركت به نام A.L.Lyapin در برابر موشك K-50 ساخت شركت PKPK طراحي شده توسط M.R.Bisnovat (سرطراح ارشد و سازندهء موشك R-40 جهت ميگ25) برنده اعلام شد. K-33 موشك برندهء مناقصه، در مرحلهء ساخت به K-33 نام گذاري شد تا ادامه دهندهء نام‏گذاري موشكهاي قبلي K-13 و K-23 باشد. كار طراحي اين موشك، توسط سرطراح دوّم اين شركت V.V.Zhuravlev و رياست تيم طراحي Y.K.Zakharov ادامه يافت. دو نمونهء اوليه از اين موشك به سال 1968 ساخته شدند. (همانند K-40 داراي كانارد بودند تا بتوانند در زير بال هواپيما جايگذاري شوند) پيش نمونهء پروژه، به سال 1970 كامل گشت و آزمونهاي پروازي آغاز شدند. يكي از اين آزمايشات، بر روي يك ميگ25 تغيير يافته انجام گرفت كه از اين ميگ با نام P-10 ياد مي‎شود. به سال 1972، براي اولين بار، آزمون پرتاب موشك K-33 به طور مستقل و توسط جايگاه ويژهء نصب شده در زير بال ميگ25 به نام APU-40 انجام گرفت. يك فروند MiG-21 به شمارهء №76211524 به يك مدل آزمايشي با نام LL-21 تبديل شد تا عملكرد جستجوگر جديد نصب شده روي موشك K-33، بر روي آن مورد آزمايش قرار گيرد؛ و همچنين يك فروند هواپیمای Tu-104 به شمارهء №42324 به مدل آزمايشي LL-104-518 با کد رمز Vzlet تبديل شد. (اين مدل از توپولف104 به نام LL-2 نيز شناخته مي‏شد) قرار شد عملكرد رادار زاسلون، جهت آشيانه‏يابي هواپيماي مدلي كه در آن، هدفياب موشك K-33 نصب شده بود، مورد سنجش قرار گيرد. بدين طريق، هواپيماي Tu-104 به وسيلهء رادار زاسلوني كه درونش نصب گرديده بود، هواپيماي مدل را كه ميگ21 بود، تحت كنترل قرار مي‏داد. ردياب اوليهء موشك K-33 كه درون ميگ21 مدل، نصب شده بود، GVM-410 نام داشت. آزمونهای پرتابی در مراحل بعدي آزمون، ردياب RGS-33 كه از نوع نيمه فعال راداري بود (SARH) و همچنين ردياب مادون قرمز TGS-33 بر روي K-33 مورد آزمايش قرار گرفتند. ساير موارد كانديد شده جهت آزمايش در قسمت جستجوگر، شامل يك جستجوگر فعال راداري (active radar homing) و يك جستجوگر دوگانهء‌مادون قرمز و راداري فعال بود. اما انتخاب نهايي مدلي بود بر اساس جستجوي نيمه فعال راداري كه داراي يك مرحلهء اوليهء ردياب اينرسيايي بود. دستگاه آشيانه‏ياب، به نام MFBU-410 ناميده شد و توسط B.I.Ermakov تحت سرپرستي شرکت Akopyan طراحي شد. موشك دچار طراحي مجدد شد تا قادر به استفاده از جستجوگر جديد كه بزرگتر بود، باشد و همچنين بتوان آن را در محل اتصال جديد زير بدنه نصب نمود. كار طراحي مدل جديد موشك، بر اساس پيش‏نويس پروژه جديد به سال 1972 آغاز شد. (با در نظر گرفتن بالچه‏هاي فوقاني تاشونده و فاصلهء كاسته شدهء بالچه‏ها از 1100 م م به 900 م م، قابليت پرتاب قبل از روشن شدن راكت و سرجنگي قوي‏تر شده) يك موشك مشقي، 5 موشك طبق برنامه (Programmed)، و 8 موشك آزمايشي (Trial) در سال 1972 مطابق طرح جديد ساخته شدند. به سال 1973، سه فروند از 14 موشك ساخته شده، توسط MiG-25P-10 شليك شدند. انواع گوناگوني از سرجنگي مورد آزمايش قرار گرفتند: * سرجنگي به شدت منفجرهء چند تكه شونده (high explosive fragmentation) * سرجنگي ميله‏اي شكل پيوسته (continuous-rod warhead) ضمن اينكه آزمايشات رادار و جستجوگر موشك، بر روي هواپيماي مدل LL-2 ادامه يافتند. به سال 1974، 11 بار آزمايشات پرتابي موشك، توسط هواپيماي MiG-25P-10 انجام شد و طي اين آزمايشات، 40 فروند موشك شليك شد. طي اين مدت، اولين پرتاب كننده‏هاي اين موشك به نام AKU-33 و سرهاي جنگي جديد به نام B-410 بر روي خط توليد قرار گرفتند. ضمن اينكه آزمايشات جستجوگر و رادار به نام MFBU-410/Zaslon در پايگاه هوايي Akhtubinsk و به وسيلهء هواپيماي LL-2 ادامه يافتند. [align=center][/align] ورود به خدمت MiG-31 اولين پرواز هواپيماي جديد كه اكنون MiG-31 (به شمارهء №831) ناميده مي‎‏شد، به تاريخ 16 سپتامبر 1975 انجام شد. (تا پايان سال، بيش از 12 پرواز آزمايشي صورت گرفت) طي اين مدت، و قبل از ارسال اين هواپيما به كارخانه جهت بهينه‏سازي پرتابگرها، بيش از 20 پرتاب موشك از طريق هواپيماي MiG-25-P-10 انجام شد. اولين آزمايشات پرتابي موشك از هواپيماي مدل LL-2 (همان Tu-104 كه حامل موشك شده بود و توسط شوروي از حالت غيرنظامي به نظامي تبديل شده بود) در همان سال به انجام رسيدند. كار توسعه تا سال 1976 ادامه يافت. برخي آزمايشات، شامل پرتاب موشك با چترهاي بازشونده در آوريل همان سال به انجام رسيدند. آزمايشات كارخانه‏اي (Factory tests)، تا سال 1977 كامل شدند و طي اين مدت، 32 پرتاب موشك توسط هواپيماي شمارهء №832 به انجام رسيدند. اولين اين پرتابها، به تاريخ 26 ام مارس 1977، بر عليه يك هواپيماي MiG-17 كه در نقش يك هواپيماي بدون خلبان (Drone) انجام وظيفه مي‏نمود، انجام شد. در طول سال 1978، قسمت جستجوگر موشك، مورد بهينه‏سازي قرار گرفت و تركيب رادار / موشك بر عليه 4 هدف جداگانه، در آگوست همان سال مورد آزمايش قرار گرفت. [align=center][/align] آزمايشات رسمي، به تاريخ مارس 1979 توسط MiG-31 شمارهء №83210 آغاز شدند. اين آزمايشات به سال 1980 با موفقيت تكميل گشتند. به تاريخ 6 مي 1981، به دستور صدر هيات رئيسهء عالي دولت اتحاد جماهير شوروي، R-33 رسمن وارد خدمت شد. [align=center][/align] K-37 / R-37 با تصميم دولت اتحاد شوروي به تاريخ آوريل 1983، طراحي موشك جديد K-37 (با نام izdeliye 610 كه نمونه‏اي ارتقاء يافته از R-33 بود) جهت استفاده در MiG-31M آغاز گشت. [align=center][/align] اولين پرواز MiG-31M به شمارهء №0151 به تاريخ 21 دسامبر 1985 به انجام رسيد. اولين آزمايشات پرتابي K-37 توسط MiG-31M به سال 1988 به انجام رسيدند. اين آزمايشات تا پايان سال 1997 ادامه يافتند. به دستور پرزيدنت پوتین و به جهت مخفي ماندن جزئيات فني موشك R-37، كار توليد انبوه اين موشك، تا يافتن شريكي غير از مقاطعه‏كاران اوكرايني، معلق مانده است.
  23. تركيب رادار دوربرد و پائين نگر AN/AWG-9 با موشك AIM-54 قادر است با تقريب 84٪ هر پرنده اي از هر نسل (به جز استيلث) را به راحتي سرنگون سازد. هيچكدام از جنگنده هاي اف-16 ، اف-15 و اف-18 داراي چنين قدرت آتشي نيستند. موشك فونيكس را مي توان همزمان از فاصله ي 160 كيلومتري - يعني فاصله اي كه اغلب رادار جنگنده هايي چون اف16 ، ميگ29 و سوخوي27 در آن محدوده ديد ندارند - بر روي 6 هدف مختلف كه در ارتفاعات گوناگون و زواياي مختلفي از افق روبه روي تامكت قرار گرفته اند ظرف 6 تا 10 ثانيه شليك كرد. از شش موشك، انتظار مي رود حداقل 5 موشك به طور قطع به هدف برخورد نمايند. اما چرا با چنين قدرتي، اف14 و فونيكس كنار گذاشته شده است؟ جواب اين است كه جنگندهء اف18 سوپر هورنت با موشك سري جديد آمرام مدل C و D قادر است نقش رهگيري شكاري هاي دشمن را برعهده بگيرد و سيستم هاي دفاعي ناوهاي هواپيمابر نيز قادرند نقش فونيكس را در ممانعت از برخورد موشكهاي كروز ضدكشتي به انجام رسانند. بنا به ادعا پنتاگون، هزينه تعمير و نگهداري هر اف14 در طوب يكسال، با دو اف18 سوپر هورنت و 5 فروند ميگ29 برابري مي كند. موشكهاي فونيكس هركدام بسته به سال توليد از يك ميليون تا 550 هزار دلار خريداري شده اند. نگهداري و آمادهء عمليات نگه داشتن اين موشكها، دست كمي از خود تامكت ندارد. فونيكس داراي كامپيوتر دروني جهت محاسبه فاصله و ارتفاع و تخمين موقعيت هدف، باطري حرارتي فوق العاده حساس و گران قيمت و سيستم هاي الكترونيكي اي است كه متعلق به دهه 1970 هستند و عملياتي حفظ كردن آنها مستلزم دسترسي به هزاران قطعه نيمه هادي و الكترونيكي است كه ديگر توليد نمي شوند. نيروي دريايي جهت حفظ توان عملياتي خود دو راه در پيش داشت: 1- توليد موشكي كم هزينه تر و منطبق با رادار تامكت كه در نهايت منجر به توليد موشك دوربرد و سبك وزن AIM-152 يا AAAM گرديد. 2- از رده خارج كردن تامكت و ورود به خدمت موشكهاي جايگزين نظير AIM-120C/D اما هزينه هاي بسيار گزاف كامپيوتر مركزي تامكت، رادار پيچيده، سامانه هاي محاسبه گر مربوط به دريافت و موقعيت موشكهاي فونيكس شليك شده، سامانه تاكتيكي كنترل موقعيت آسمان و . . . همگي باعث شدند تا حتا موشك جايگزين فونيكس نيز نتواند كنگره ي آمريكا را به حفظ تامكتها و صرف هزينه براي آنها مجاب نمايد. در نهايت به سال 2004 موشكهاي فونيكس و به سال 2006 كليه ي تامكتهاي نيروي دريايي ايالات متحده از رده خارج شده و به تاريخ پيوستند.
  24. Reza6662

    انتخاب کاربران فعال سایت

    DeAtH-EaGlE TANK payam و البته از hosseingmn هم بايد ياد كرد.
  25. هرچند در سفر سال 2000 آقاي شمخاني به مسكو، پرواز نمايشي توسط ميگ31 براي وي ترتيب داده شد و ايشان در كنار يك ميگ31 عكس يادگاري گرفتند اما هيچگاه ميگ31 رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي ايران نگرديد، در هيچ پايگاه هوايي چه در آسمان و چه در زمين رويت نشده است و هيچ تايپ و دوره تعمير و نگهداري و آموزش خلبان و پرسنل فني براي آن در سازمان بندي نيروي هوايي وجود ندارد.