-
تعداد محتوا
300 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های jarmenkill
-
گردان تک نفره ، شهید عبدالرسول زرین گردان تک نفره ، شهید عبدالرسول زرین
jarmenkill پاسخ داد به IRIAF تاپیک در جنگ آوران
چند هزار یک مقدار غیر عادی نیست؟!- 36 پاسخ ها
-
- 2
-
- دفاع مقدس
- تک تیرانداز
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
jarmenkill پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
سلام؛ سخنان شهید باقری که درسته، منظور بنده تعمیم اون به عملیات های بعدی بود که الزامی نداره درست باشه. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
jarmenkill پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
شناسایی های عملیات های بعد شهید باقری که سرسری نبوده تا اونجایی که به ما گفتن. عملیات رمضان یه عملیات عجله ای بود که بلافاصله بعد دو عملیات بزرگ فتح المبین و الی بیت المقدس انجام گرفت و تازه همزمان شد با تهاجم اسرائیل به لبنان و رفتن قسمتی از نیروهای نخبه لشکر 27 به سوریه و... . در هر حال صرف وجود شهدای بالا در سالهای آخر جنگ نشان از شناسایی های ضعیف قبل از اون عملیاتها نداره. شهید باقری که اون موقع نبودن، شاید اگه بودن یه نظر دیگه داشتن. به نظرم متن تا حدودی مغرضانه و غیر دقیق هستش و مقاصد خاصی رو دنبال میکنه. -
تحولات عراق (1) تحلیل و پیگیری تحولات عراق
jarmenkill پاسخ داد به super_comando تاپیک در اخبار تحلیلی
یک سوال از دوستا مطلع: سید حسن نصرالله گفته (نقل به مضمون):"اونایی که امید به آمریکا داشتن نه تنها نتونستن موصل رو پس بگیرن بلکه رمادی رو هم از دست دادن"؛ الان یعنی تو عراق چند دستگی هستش؟ کی با ماست و کی با آمریکایی ها؟ -
تاپیک جامع تحولات یمن (1) تهاجم ارتجاع عرب ( به رهبری آل سعود ) به یمن / خبر ، گزارش ، تحلیل و ... (1)
jarmenkill پاسخ داد به reza4087 تاپیک در اخبار تحلیلی
چه حرفیه اخوی، مگه اون سردار سپاه نمیدونست چه دولتی سرکاره؟!! نباید با صحبت های نسنجیده اقتدار مملکت رو به بازی گرفت. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
jarmenkill پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
امّا بعد، بي ترديد جهاد دري است از درهاي بهشت كه خداوند به روي ويژگان از دوستانش برگشوده است. آري، جهاد لباس برازنده پاكدامني و پرهيزكاري، و زره امان بخش الهي، و سپر محكم اوست. آن كس كه از جهاد بگريزد خداوند تنپوش ذلّت بر او پوشانَد، و در طوفان فتنه و بلا سقوط كند، و در زير چكمه فلاكت خرد و زبون شود، و عقل خود را از دست دهد، و به كيفر فرار از جبهه، حق از او روي گردانَد، و سختي و مشقّت بر او فرود آيد، و عدالت از او روي بر تابد. آگاه باشيد كه من شب و روز، و آشكار و نهان شمايان را به نبرد با اينان فراخواندم و گفتم پيش از آنكه به جنگتان آيند به جنگشان رويد. به خدا سوگند، مردمي كه در خانه هاشان نشينند تا دشمن به سراغشان آيد، قطعاً ذليل و خوار شوند. شما آن قدر امروز و فردا كرديد و به اين و آن پاس داديد تا سيل غارتگران، شما را درنورديد و شهرتان سقوط كرد.... بخشی از خطبه 27 نهج البلاغه داداش بی زحمت یکم اون نوارتو بزن عقب تر، زمانی که ملت ایران تازه انقلاب کرده بودن همین عربستان و قطر و... رفتارشون چی بود تو 8 سال دفاع مقدس. -
بسم رب شهدا و الصدیقین برشهایی از زندگی شهید حمید باکری به روایت همسرش ۱ـ یک روز دیدم آمده دانشگاه دنبال من. چند بار همدیگر را آنجا دیده بودیم. برای من زیاد غیرعادی نبود که آمده. فقط وقتی که گفت آمده خواستگاری من، تعجب کردم. خندهام گرفت، فکر کردم لابد شوخی میکند، منِ شلوغ کجا و حمیدِ ساکت و محبوب کجا! مطمئن بودم که خانوادهام هم زیاد راضی نیستند. خندیدم، گفتم: «باید فکر کنم، باید خیلی فکر کنم». گفت: «اگر غیر از این بود سراغت نمیآمدم». ۲ـ دفتری داشتیم که قرار گذاشته بودیم هر کسی هر موردی از آن یکی دید، در آن دفتر بنویسد. این دفتر همیشه از اشکالاتی که درباره من بود، پر میشد. حمید میگفت: «تو چرا این قدر به من بیتوجهی! چرا هیچی از من نمینویسی؟» چه داشتم که بنویسم؟... آن روزها هر بار که میخواست برود، بدجوری بیطاقتی نشان میدادم و گریه میکردم. تا اینکه یک بار رفتم سر وقت آن دفترچه یادداشت و دیدم نوشته هر وقت که میروم، به جای گریه بنشین برایم قرآن بخوان! این طوری هم خودت آرام میگیری، هم من با دل قرص میروم». ۳ـ خانه ساده و کوچک، آن خانه قشنگمان را که به یاد میآورم، دلم از غرور و شادی پر میشود. ما برای شروع زندگیمان، از هیچ کس هدیهای نگرفتیم؛ چون فکر میکردیم اگر هدیه بگیریم، بعضی چیزها تحمیلی وارد زندگیمان میشوند، حتی اسباب و اثاثیهای را که به نظر ضروری میآیند، نگرفتیم. تمام وسایل زندگی ما همینها بود: یکی دو تا موکت، یک کمد، یک ضبط و چند جلد کتاب، یک اجاق گاز دو شعله کوچک هم خریدم، که تا همین اواخر داشتم. ۴ـ همه میدانستند وقتی حمید از جبهه برگردد، امکان ندارد جای دیگری برود و فقط میتوانند در خانه پیدایش کنند. تمام وقتش را میگذاشت برای من و بچهها. سعی میکرد همان وقت کم را هم با ما باشد و حتماً یک کار مفید انجام بدهد. تمام این کارها را میکرد تا من آن لبخند رضایت را از او دریغ نکنم. ۵ـ یک بار گفت: «میآیی نماز شب بخوانیم؟» گفتم: «بله» او ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد، من خسته شدم، خوابم گرفت، گفتم: «تو هم با این نماز شب خواندنت... چقدر طولش میدهی؟ من که خوابم گرفت، مؤمن خدا...». گفت: «سعی کن خودت را عادت بدهی. مستحبات، انسان را به خدا نزدیکتر میکند». ۶ ـ زندگیمان خیلی ساده بود. هیچ وقت از دنیا حرف نمیزدیم. اگر هم خریدن وسیلهای ضرورت پیدا میکرد، به خصوص بعد از به دنیا آمدن بچهها، درست یک ربع قبل از رفتن حمید، از نیازم به آن وسیله میگفتم و او هم سریع میرفت میخرید و میآورد. همیشه به من میگفت: «درست زمانی برو خرید که واقعاً معطل مانده باشی». ۷ـ حمید کسی نبود که بتوان او را ندیده گرفت. صبور و به معنای واقعی کلمه سنگ صبور بود. کسی بود که میتوانستی راحت با او زندگی کنی و هرگز احساس ناراحتی نکنی. همیشه سعی میکرد همه چیز را خوب درک کند و سؤال به وجود نیاورد. احساس میکردیم او و مهدی به جایی رسیدهاند که همان ارتباط با خداست. به روحیه توکل حمید که فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که هرچه به دنیا توجه کنیم، به جایی نمیرسیم، اما حمید با آن دست خالی و دل قرصش، این راه را خندان میرفت و این اصلاً شعار نیست. من کنارش بودم و این را در عمل درک کردم که چه توکلی داشت و چطور به ائمه عشق میورزید. همچو آدمی هر کسی را، هر قدر هم که ضعف داشته باشد، دنبال خودش میکشد. من حالا افتخار میکنم که دنبال او کشیده شدم.... به من خیلی محبت داشت اصلاً یادم نمیآید با من بلند حرف زده باشد... وقتی اعتراض مرا میشنید، میگفت: «من آدم ضعیفی هستم، فاطمه! تو از آدم ضعیف چه انتظاری داری؟». ۸ـ تمام آنهایی که من و حمید را میشناسند، میگویند: «احساس میکنیم حمید خیلی سخت شهید شده». نه اینکه دوست نداشته باشد شهید شود، نه، بلکه منظورشان این بود که او در اوج علاقهاش به من و بچهها شهید شده و خودش هم این را خیلی خوب میدانسته است. نه او، که حاج همت هم... و حمید، حمید، حمیدِ من... . ۹ـ حرفِ تربیت بچهها که میشد، اصلاً از خودش حرف نمیزد و تمام فعلها را مفرد ادا میکرد. یک بار عصبانی شدم و حتی کارمان به دعوا کشید، گفتم: «چرا همهاش میگویی تو؟ بگو با هم بزرگشان میکنیم!» گفت: «من یقین دارم که تنها بزرگشان میکنی». ۱۰ـ من از حمید، فقط چشمهایش را یادم میآید که همیشه قرمز بود... من دیگر سفیدی چشمهای حمید را ندیده بودم. احساس میکردم این چشمها دیگر سفیدی ندارند. وقتی گفتند شهید شده، اولین چیزی که گفتم این بود که: «بهتر» گفتم: «الحمدلله... حالا دیگر میخوابد، خستگیاش درمی آید». ۱۱ ـ یک بار به حمید گفتم: «خوش به حال احسان که پدری مثل تو دارد». گفت: «حسودی میکنی؟» گفتم: «برای اولینبار میخواهم اعتراف کنم، آره حسودی میکنم». گفت: «منظور؟» گفتم: «حیف نیست همچین پسری... بیپدر، بزرگ بشود؟» گفت: «من فقط برای احسان خودم جبهه نمیروم. من برای تمام احسانها میروم». این طوری نبود که به بچهاش بیعلاقه باشد، او در اوج محبت و علاقهاش به آنها و من رفت اگر قرار بود یک بار دیگر زندگی کنم... باز با حمید باکری ازدواج میکردم.... باز بعد از شهادتش میرفتم قم... و باز افتخار میکردم که فقط چهار سال با حمید زندگی کردهام و همه چیز را از او یاد گرفتهام. من حاضر نیستم این چند سال زندگی با حمید را با هیچ چیز گران بهایی عوض کنم. به آسیه هم همین را گفتم. حتی به او سپردهام «هر وقت یک حمید پیدا کردی با او ازدواج کن، ولی برو یک حمید پیدا کن» منبع: به مجنون گفتم زنده بمان به نقل از اینجا
-
تاپیک جامع برنامه فضایی ایران تاپیک جامع برنامه فضایی ایران
jarmenkill پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در اخبار نظامی
الان شهید شهریاری کدومه؟! -
تاپیک تحولات اسراییل تحلیل و پیگیری تحولات اسراییل
jarmenkill پاسخ داد به ali_64 تاپیک در اخبار تحلیلی
شهید جهاد مغنیه در آغوش رهبر انقلاب -
بسم رب شهدا و الصدیقین خاطره ای به نقل از همسر شهید نواب صفوی ایشان به همه مخلوقات خدا ـ غیر از ستمگران و دشمنان خدا ـ عشق میورزید و محبتشان فقط مشمول انسانها نمیشد. یک بار در حالت مخفی زندگی میکردیم که سر شب دیدیم کسی خود را بهشدت به در حیاط میکوبد. واقعاً وحشت کردم که نکند جای ما لو رفته است و مأموران دنبال آقا آمدهاند. آقا بلند شدند و رفتند و با احتیاط در را باز کردند. در این موقع سگی خود را به داخل حیاط انداخت. حالش خوب نبود و معلوم میشد مسمومش کردهاند. آقا کسی را فرستادند که از بازار شیر تهیه کند. بعد با نهایتا صبر و حوصله شیر را آرامآرام به خورد سگ دادند تا به تدریج حالش بهتر شد. در فاصله آن زمان طولانی هم دائماً از سگ میپرسیدند حالت خوب است؟ بهتر شدی؟ بهقدری غمگین و نگران بودند که گویی یکی از فرزندانشان مسموم شده است. بالاخره صبح که شد، حال سگ بهتر شد و رفت. منبع
-
ایران و عراق ، جنگ موشکی 1988- 1980 ایران و عراق ، جنگ موشکی 1988- 1980
jarmenkill پاسخ داد به zed تاپیک در جنگ تحمیلی
مگه این موشکو تیم شهید طهرانی مقدم شلیک نکرده بودن؟! -
تاپیک جامع برنامه فضایی ایران تاپیک جامع برنامه فضایی ایران
jarmenkill پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در اخبار نظامی
مشکل اینه که در بحث رفراندوم رئیس جمهور کاره ای نیست که بیا موضع بگیره؛ مملکت قانون داره، بفرمایید نص قانون اساسی: اصل پنجاه و نهم: در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد. اصل یکصد و دهم: وظایف و اختیرات رهبر: … 3 - فرمان همه پرسی. … فعلا پس این ایده میره تو آب نمک تا بعد انتخابات مجلس. میمونه هدف از مطرح کردن این جمله! ژست دموکراتیک آیا؟ انتخابات مجلس آیا؟ فرافکنی آیا؟ .... مشکل دقیقا هدف رئیس جمهور از مطرح کردن این موضوعه! -
حماسه در قاب دوربین حماسه در قاب دوربین (نگاهی به سینمای دفاع مقدس)
jarmenkill پاسخ داد به siavash75 تاپیک در جنگ در قاب دوربین
لینک دانلود از کرخه تا راین: http://eirib.ir/lastnews/100565-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C--%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B1%D8%AE%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86--.html ضمن اینکه لینک از سایت صداوسیما هست و تبعا مشکل کپی رایت هم نداره. -
توافق هسته ای (1) " توافق هسته ای " ، جزییات ، آینده (1)
jarmenkill پاسخ داد به DR_CHAMRAN تاپیک در اخبار تحلیلی
حضرت آیتالله خامنهای فرمودند: دشمن فعلاً به صراحت با آرمانها کاری ندارد اما اگر عقبنشینی بشود بعداً سراغ آرمانها هم میآید بنابراین باید با هوشیاری، هدف «پیشنهادها، حرفها و اقدامات دشمن» را درک کرد. الحمدلله http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=28582 -
یا حق سلام دوستان مستند واقعا تاثیر گذار و خوش ساختی هستش؛ توصیه میشه. همین! [url="http://www.rasekhoon.net/media/download/635100/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-1/"]قسمت اول[/url] [url="http://www.rasekhoon.net/media/download/636507/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-2/"]قسمت دوم[/url] [url="http://www.rasekhoon.net/media/download/637835/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-3/"]قسمت سوم[/url] [url="http://www.rasekhoon.net/media/download/640225/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-4-(%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A8)/"]قسمت چهارم[/url] [url="http://www.rasekhoon.net/media/download/641977/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-5/"]قسمت پنجم[/url]
- 41 پاسخ ها
-
- 13
-
امروز مطلع شدم نسخه سینمایی این مستند هم تهیه شده که مدتش 90 دقیقه است و از شبکه یک پخش شده، البته خودم هنوز ندیدمش. لینک دانلود به صورت پنج فایل فشرده: قسمت اول نسخه سینمایی قسمت دوم نسخه سینمایی قسمت سوم نسخه سینمایی قسمت چهارم نسخه سینمایی قسمت پنجم نسخه سینمایی
-
تحولات عراق (1) تحلیل و پیگیری تحولات عراق
jarmenkill پاسخ داد به super_comando تاپیک در اخبار تحلیلی
لینک دانلود مستند مثلث مرگ- عملیات عاشورا در عراق http://roshangari.ir/video/30480 مستند درباره عملیات عاشورا در عراق است که منجر به آزادسازی منطقه "جرف الصخر" از اشغال تکفیریهای داعش و القاعده شد، منطقه ای که در جنوب بغداد و شمال کربلا قرار دارد. عملیات عاشورا به فرماندهی سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی سپاه قدس در مهر۱۳۹۳ در برابر نیروهای داعش انجام شد و به آزادی شهر جرف الصخر انجامید. در عملیات عاشورا که منجر به آزادسازی دروازه بغداد، نجف و کربلا شد، ۴۰ نفر از نیروهای آموزش دیده داعش و بیش از۲۰۰ عنصر میدانی این گروهک تکفیری تروریستی به هلاکت رسیدند و۲۳۰ کارت نیروهای نفوذی آنها کشف و لیست رابطهای داعش برای ۱۳۶ بمبگذاری نیز افشا شد. بدنبال بازپس گیری این شهر، شورای استانی بابِل اعلام کرد که از این پس نام شهر را از جرف الصخر به معنای ساحل سنگی به جرف النصر به معنای ساحل پیروزی عوض میکند. این منطقه از سال 2003 محل جولان تروریستها بوده و حتی آمریکاییها در طول 9 سال اشغال عراق نیز نتوانسته بودند یا شاید هم نخواسته بودند آن را پاکسازی کنند. پ.ن: خودم هنوز ندیدمش. -
توافق هسته ای (1) " توافق هسته ای " ، جزییات ، آینده (1)
jarmenkill پاسخ داد به DR_CHAMRAN تاپیک در اخبار تحلیلی
ببخشید، در چه خصوص؟ :oops: -
توافق هسته ای (1) " توافق هسته ای " ، جزییات ، آینده (1)
jarmenkill پاسخ داد به DR_CHAMRAN تاپیک در اخبار تحلیلی
رفراندومم کجا بوده؛ مملکت قانون داره، بفرمایید: اصل پنجاه و نهم: در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد. اصل یکصد و دهم: وظایف و اختیرات رهبر: … 3 - فرمان همه پرسی. … فعلا پس این ایده میره تو آب نمک تا بعد انتخابات مجلس. میمونه هدف از مطرح کردن این جمله! ژست دموکراتیک آیا؟ انتخابات مجلس آیا؟ فرافکنی آیا؟ .... -
تاپیک جامع رزمایشهای نیروهای مسلح تاپیک جامع رزمایشهای نیروهای مسلح از اردیبهشت 1386
jarmenkill پاسخ داد به amirhosin تاپیک در اخبار نظامی
حق دارن. سربازو به زور آوردن دو سال چپوندنش تو پادگان و جوری هم باهاش رفتار میکنن که اگه کسی با سگش اونجور رفتار کنه، سگه پاچه صاحبشو میگیره! کلی هم از زندگی عقب میافته! از نظر اقتصادی هم که به فنا میره؛ انصافا منم بودم تجهیزات نو دست همچین کسی نمیدادم، چون از دق دل هم شده به فنا شون میده.- 6,879 پاسخ ها
-
- 6
-
- نیروی انتظامی
- نیروی هوایی
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
اهمیت پرداختن به زرادخانه موشکی ایران در مذاکرات هستهای ، نوشته فرزین ندیمی !
jarmenkill پاسخ داد به Sami1993 تاپیک در اخبار نظامی
این فایل صوتیه کجاست دقیقا؟! لینکی چیزی بدید ممنون میشم. -
بسم رب شهدا و الصدیقین پای بزرگ حاج همت از ساختمان فرماندهی خارج میشود و پوتینهایش را پا میکند. کربلایی هم به دنبال او بیرون میآید. حاج همت در حالی که بند پوتینهایش را میبندد، میگوید: «آقا جان، اگر کاری نداری، چند روز دیگر پیش ما بمان.» کربلایی میگوید: «مادرت تنهاست. این دفعه زن و بچهات را آوردم به دیدنت، دفعه بعد مادرت را میآورم. حالا که تو نمیتوانی بیایی خانه، ما باید بیاییم جبهه.» کربلایی در حین حرف زدن متوجه پوتینهای کهنه و رنگ و رفته حاج همت میشود. حاج همت با شرمندگی میگوید: «شرمندهام از اینکه باعث زحمت شما شدم... من یک صحبت کوتاه با بچههای لشکر دارم بعد میآیم بدرقهتان میکنم.» حاج همت خداحافظی میکند و میرود. کربلایی که هنوز از فکر پوتینهای او بیرون نیامده متوجه خداحافظیاش نمیشود. همان لحظه، اکبر هم از ساختمان خارج میشود. کربلایی با ناراحتی جلوی او را میگیرد و میگوید: «اکبر آقا مگر دولت به رزمندهها کفش و لباس نمیدهد؟» اکبر که متوجه منظور کربلایی شده، سری تکان میدهد و میگوید: «کربلایی، به خدا من یکی زبانم مو درآورد بس که به حاجی گفتم پوتینهایت را عوض کن، بهش میگویم ناسلامتی تو فرمانده لشکری با آدمهای مهم نشست و برخواست میکنی، خوب نیست این پوتینها را پایت میکنی.... والله به گوشش فرو نمیرود که نمیرود.» - خوب، حرف حسابش چیست؟ - حرف حسابش این است که میگوید یک فرمانده باید خودش را با کمترین نیروهایش مقایسه کند، من باید همرنگ بسیجیها باشم. کربلایی میگوید: «خودم درستش میکنم اگر یک جفت کفش نو به پایش نکردم هر چه میخواهی بگو، من پدرش هستم اگر از من حرف شنوی نداشته باشد پس از کی میخواهد داشته باشد؟» وقتی حاج همت سخنرانی میکند، همه احساس لذت میکنند. یک لشکر رزمنده در زمین صبحگاه پادگان دو کوهه خبردار ایستادهاند و به حرفهای او گوش میدهند. آفتاب سوزان خوزستان، همان قدر که تن دوازده هزار نیرو را داغ میکند، تن حاج همت و دیگر فرماندهان را هم داغ کرده. هیچ کس زیر سایهبان نیست. هیچ فرماندهی، کفش و لباس نوتر از کفش و لباس رزمندهها نپوشیده. حاج همت، فقط حالا که به تنهایی در برابر یک لشکر نیرو ایستاده، معلوم است که فرمانده لشکر است. اگر بعد از سخنرانی قاطی جمعیت شود، هیچ کس فرمانده بودن او را از ظاهر تشخیص نخواهد داد. یک بار او همین پوتینها را برای وصله دوزی به کفاش داد. اکبر متوجه شد. یک جفت پوتین نو از تدارکات لشکر گرفت و آنها را به کفاش داد تا به جای پوتینهای کهنه به همت بدهد. سپس پوتینهای کهنه را از کفاش گرفت و گفت: « به صاحب این پوتینها بگو درشان تو نیست کفشهای میرزا نوروزی را به پا کنی.» حاج همت وقتی آمد، خیلی دلخور شد. پوتینهای نو را نگرفت و به جای آن، دمپایی به پا کرد. اکبر که دید حریف او نمیشود، پوتینهای وصله دارش را بازگرداند. حالا اکبر نگران کربلایی است. میترسد حاج همت، حرف پدرش را هم زمین بزند؛ یا حرف پدرش را بپذیرد؛ اما از آن پس همیشه شرمسار نیروها باشد! کربلایی رو به حاج همت میگوید: «دوست دارم یک بار دیگر مثل بچگیهایت دستت را بگیرم ببرم بازار و یک جفت کتانی واسهات بخرم. ناسلامتی هنوز پسرمی. هر چند فرمانده لشکری، اما برای من هنوز پسرمی.» کربلایی و اکبر، منتظر پاسخ حاج همتاند. حاج همت میگوید: «باشه. من حاضرم. شما همیشه حق پدری گردن من داری آقاجان.» کربلایی، پیشانی همت را بوسیده، با خوشحالی میگوید: «رحمت به آن شیری که خوردی. پس بلند شو، معطلش نکن. من باید زود برگردم اصفهان.» اکبر از تعجب نزدیک است شاخ در بیاورد. هیچ وقت تا به حال حاج همت را این قدر گوش به فرمان ندیده بود. او مثل بچهای اختیارش را داده به کربلایی. کربلایی هم یک جفت کتانی برای او خرید. آنگاه سوار ماشین یونس شدند و به طرف پادگان بازگشتند. آنها به پادگان نزدیک میشوند. اکبر به لحظهای فکر میکند که بچهها در گوشی به هم میگویند:"حاجی کتانی نو به پا کرده! چرا؟ چون فرمانده لشکر است..." حاج همت، مدام به عقب برمیگردد و به نوجوان نگاه میکند. کربلایی متوجه نگاههای او شده، کنجکاوانه نگاهش را دنبال میکند. اکبر وقتی نگاه آن دو را میبیند، نوجوان را در آینه از نظر میگذارند. ناگهان چشم او به پوتینهای کهنه و رنگ و رو رفته نوجوان میافتد. اکبر، منظور حاج همت را از نگاهها میفهمد. میخواهد چیزی بگوید که کربلایی میزند روی داشبورد و میگوید: "نگهدار اکبر آقا." -نگه دارم؟ واسه چی؟! - تو نگه دارَ، حاجی خودش میگوید واسه چی. اکبر ترمز میکند. کربلایی، رو به حاج همت میکند و با لبخند میگوید: "پدر باشم و نفهم تو دل پسرم چی میگذرد؟! حالا برای اینکه راحتت کنم، میگویم وظیفه من تا همینجا بود که انجام دادم. از تو هم ممنونم که حرفم را زمین نزدی و به خاطر احترام به من، مقام خودت را زیرپا گذاشتی. از حالا به بعد، تصمیم با خودت است. هرکاری دوست داری، بکن.،... من راضیام." حرف کربلایی آبی است که روی آتش حاج همت میریزد. از ته دل میخندد. کربلایی را در آغوش میگیرد و میبوسد. آنگاه کتانی ها را از پا در میآورد و به سراغ نوجوان میرود. اکبر و کربلایی، صدای حاج همت را میشنوند که میگوید: "این کتانی ها داشت پایم را داغان میکرد. مانده بودم چه کارش کنم که خدا تو را رساند." برمیگردد و درحالی که پوتینهای رنگ و رو رفتهاش را به پا میکند، میگوید: "اصلا پاهای من ساخته شده برای همین پوتینها، خدا بده برکت..." لحظهای بعد، حاج همت با همان پوتینها سوار ماشین میشود. منبع
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
jarmenkill پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote name='Ernesto_Rommel' timestamp='1408354622' post='402762'] یک نکته راجع به داعش گفتن یا دولت اسلامی گفتن شخصا موافق نیستم چون یزید پ...ر سگ هست به جای یزید بگم پ....رسگ !!!! خوب قبلا داعش بود چون اسمشون دولت اسلامی عراق و شام بود ، شدند مخفف داعش ! الان میگن ما دولت اسلامی هستیم و نقشه جدید هم ارایه دادند برای کل دنیا .... یا حق [/quote] سلام البته دلیل هم نمیشه چون یه مشت نفهم به یزید میگفتن امیرالمومنین ما هم بگیم! همون داعش از سرشون هم زیاده. -
[quote name='saied2020' timestamp='1408297283' post='402639'] [b] [font=tahoma,geneva,sans-serif]نگرانی تلاویو از نیروی هوایی آموزش دیده حماس در مالزی[/font][/b] [font=tahoma,geneva,sans-serif][b]دیپلماسی ایرانی: [/b]در حالی که رژیم صهیونیستی مدعی است در حمله خونین اخیرش به نوار غزه توانسته است از توانایی های نظامی جنبش حماس بسیار بکاهد و بسیاری از امکانات نظامی و لجستیکی آن را از بین ببرد، اکنون سازمان امنیت اسرائیل اطلاعاتی درباره توانایی های نظامی حماس و گروه های وابسته به آن به دست آورده که نگرانی های تازه ای را برای این رژیم به وجود آورده است.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]به گزارش پایگاه خبری تحلیلی [url="http://www.elaphjournal.com/Web/News/2014/8/932197.html?entry=Iraq"][b]ایلاف[/b][/url]، وابسته به گروه های لیبرال مخالف حکومت عربستان که مقر آن در لندن است، دستگاه امنیتی اسرائیل به تازگی مطلع شده است که عناصر وابسته به جنبش حماس آموزش های هوایی را در مالزی دیده اند که به آنها این امکان را می دهد که بتوانند علیه اسرائیل حملات هوایی انجام دهند یا برای نفوذ در خاک این رژیم چترباز بفرستند.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]این در حالی است که جنگ میان اسرائیل و فلسطینیان در غزه چند ساعتی است متوقف شده و دو طرف در حال انجام مذاکراتی در قاهره برای برقراری آتش بس هستند.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]چندی پیش بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در جمع خبرنگاران گفته بود که ارتش این رژیم در عملیات هوایی و زمینی خود توانسته بسیاری از تونل های زیر زمینی حماس و گردان های القسام و جهاد اسلامی دیگر گروه های فلسطینی را که به ادعای او از طریق آنها علیه اسرائیل عملیات نظامی انجام می دادند، از بین ببرد. نخست وزیر رژیم صهیونیستی حتی در دیدار با بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل در پاسخ به این سوال که به چه دلیل ارتش اسرائیل به مدارس فلسطینی از جمله مدارس سازمان ملل در غزه حمله کرده است، با نشان دادن نقشه ای به وی مدعی شده بود که حماس در زیر این مدارس تونل حفر کرده بود و ما برای نابودی این تونل ها به این مدارس حمله کردیم.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]ارتش رژیم صهیونیستی در حدود یک هفته است که عملیات زمینی خود را متوقف کرده و سربازان خود را از غزه به عقب رانده است. این ارتش در توجیه این اقدام خود گفته بود که ارتش ماموریت خود را انجام داده و دیگر نیازی به عملیات زمینی در غزه احساس نمی شود.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]پس از آن بود که مذاکرات غیر مستقیم فلسطینیان و اسرائیلی ها با میانجی گری مصر آغاز شد و دو طرف برای اعلام آتش بس کامل گفت وگوها را آغاز کردند. اما اکنون در بحبوحه این مذاکرات رژیم صهیونیستی اعلام می کند که سازمان امنیت آن اطلاع یافته است که نیروهای جنبش حماس آموزش هایی را برای انجام حملات هوایی در مالزی دیده است که می تواند در پی آن به رژیم صهیونیستی حمله هوایی انجام دهد. به گفته این سازمان مالزی خود این گروه های فلسطینی را در خاک خود جای داده و به آنها آموزش های لازم برای حمله به سرزمین های اشغالی حتی تلاویو را می دهد. سازمان امنیت اسرائیل همچنین گفته است که افراد آموزش دیده همچنین توانایی استفاده از چتر را آموزش دیده اند که این کار می تواند به آنها کمک کند تا در خاک اسرائیل نفوذ کرده و علیه آن اقدام کنند.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]سازمان امنیت عام اسرائیل نیز گفته است که حماس موفق شده توانایی های نظامی خود را به شکل بی سابقه ای تقویت کند به گونه ای که اکنون ارتشی متشکل از کوماندوهای ورزیده و آموزش دیده در اختیار دارد.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]این سازمان چندی پیش گزارش داده بود که اطلاعاتی به دست آورده که نشان می دهد چند کشور عربی و اسلامی با جنبش حماس وارد همکاری شده و به نیروهای آن آموزش های نظامی گوناگون می دهد.[/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]به این ترتیب جمع حامیان حماس و مقاومت اسلامی از محدوده خاورمیانه و مرزهای کشورهای عربی فراتر رفته و کشورهای اسلامی آسیایی نیز به جمع حامیان آن پیوسته اند. مساله ای که نه تنها باعث ایجاد نگرانی تازه نزد اسرائیلی ها شده بلکه آن را از دیگر نتایج اسف بار حمله بی ثمر خود به غزه می بینند.[/font] [url="http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1937154/%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C+%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%88+%D8%A7%D8%B2+%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C+%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C+%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4+%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87+%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3+%D8%AF%D8%B1+%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B2%DB%8C.html"]http://www.irdiploma...س در مالزی.html[/url] [/quote] حتما میخوان چتربازاشون رو به راکت وصل کنن؟! [img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/rolling%20on%20the%20floor.gif[/img]