super_comando

Members
  • تعداد محتوا

    502
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های super_comando

  1. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    در مركز همه اين جريانات پاستور جان هاجي قرار دارد. شخصيت‌ تلويزيوني انجيلي مشهوري كه 18000 عضو اصلي را در كليساي "سام آنتونيو" تگزاس رهبري مي‌كند. هاجي در حالي كه آخرالزمان را طولاني پيش‌گويي مي‌كند. با لفاظي‌هاي امسال خود در كتابش تحت عنوان "لحظات آخربيت‌المقدس" حالت آماده باش داده است. كتابي كه در آن استدلال مي‌كند كه مواجهه با ايران، يك پيش‌نياز ضروري براي آرماگدون و بازگشت دوباره مسيح است. جست‌وجوي زمينه‌هاي اعتقادي در مورد نفوذ گسترده صهيونيسم در دستگاه حاكمه امريكا مي‌تواند اين معما را كشف كند كه چرا ابرقدرتي مثل ايالات متحده تا اين اندازه در مقابل اسراييل و ايده‌هاي صهيونيستي مطيع و ذليل است. صهيونيسم مسيحي در آمريكا جرياني است كه از يك سو ريشه در كليساهاي انجيلي اين كشور دارد و از سوي ديگر دل نگران موجوديت اسراييل است و تمايل دارد همه سياست‌مداران و نهادها و هست و نيست آمريكا را براي حفظ اسراييل هزينه كند. هاجي كه در اين مطلب به طور مفصل از او صحبت مي‌شود يكي از همين روحانيون مسيحي و در همان حال صهيونيست است. وي براي آنكه بتواند عليه جمهوري اسلامي ايران جوسازي كند به هر دروغي متوسل مي‌شود و از تحريك سياستمداران كاخ سفيد به يك جنگ خانمان‌سوز هسته‌اي هم ابايي ندارد همه اينها بدين خاطر است كه وي ايران را خطري براي آينده اسراييل مي‌داند. در اين دنياي بزرگ ممكن است خبرنگاري طي كنفرانس مطبوعاتي آخر هفته با جرج بوش و توني بلر و در خصوص متحدان اصلي اروپايي بوش، از وي بپرسند كه آيا او معتقد است اتحاديه اروپا يك اتحاديه ضدمسيحي است. هر چند امكان دارد برخورد حمايت‌آميز افرادي مثل پت رابرتسون، امكان فرار را براي بوش فراهم كند ولي اين پرسشي است كه وي مجبور است بدان پاسخ گويد . بوش و ديگر جمهوري خواهان برجسته ، پشت سر يك جنبش در حال رشد (صهيونيسم مسيحي) صف كشيده‌اند و از نگاه آنها يك ضد مسيحي اروپايي، در سناريوي آخرالزمان ظاهر مي شود لذا آنها بايد مجبور شوند كه براي ما توضيح دهند چرا آراي اشخاصي را طلب مي‌كنند كه معتقدند متحدان ما تجسم شرارت هستند. آيا نياز مبرم آرماگدون پيش‌گويي شده مطلوب آنها مواجهه ايالات متحده با ايران اين است كه اين آرماگدون به خوبي با برنامه جنگ نومحافظه‌كارانه همراه شود؟ در مركز همه اين جريانات پاستور جان هاجي قرار دارد. شخصيت‌ تلويزيوني انجيلي مشهوري كه 18000 عضو اصلي را در كليساي "سام آنتونيو" تگزاس رهبري مي‌كند. هاجي در حالي كه آخرالزمان را طولاني پيش‌گويي مي‌كند. با لفاظي‌هاي امسال خود در كتابش تحت عنوان "لحظات آخربيت‌المقدس" حالت آماده باش داده است. كتابي كه در آن استدلال مي‌كند كه مواجهه با ايران، يك پيش‌نياز ضروري براي آرماگدون و بازگشت دوباره مسيح است . هاجي در كتاب پرفروش خود پافشاري مي كند كه ايالات متحده بايد در يك حمله نظامي پيش‌دستانه به ايران، به اسراييل بپيوندد تا طرح خداوند را هم براي اسراييل و هم غرب كامل نمايد. او مدت كوتاهي پس از انتشار كتاب مسيحيان را مامور كرد تا به خاطر اسراييل CUFI متحد شوند كه نتيجه‌اش به ادعاي وي، همانطور كه نسخه مسيحي كميته روابط عمومي قدرتمند امريكايي- اسراييلي مدعي است يك زلزله سياسي خواهد بود. جمهوري‌خواهان در شروع ضيافت واشنگتن هيلتون كه در آن بالغ بر 500 عضو حضور يافتند، هم از تلاش‌ هاجي و هم از صداي كوس طبل وي براي جنگ براي ايران، به طور كامل حمايت كردند. چيريكن مهلمان از كميته ملي جمهوري‌خواهان به اين گروه گفت: هيچ رژيمي به اندازه ايران داعيه جهاد در سطح جهاني ندارد. درست دو روز قبل از آن نيوت‌گنگريچ و جان مك‌كين در سخنراني‌هاي روز يكشنبه خود همين پيام را رساندند و بني الون عضو "كنست" (مجلس) اسراييل، براي جروزالم پست، توضيح داد اظهارات آن دو تن متاثر از هاجي بوده است. ريچارد سانتروم و سام‌برون بك نيز براي اين گروه سخنراني كردند و بوش هم پيام حمايت‌اميزي براي اين گردهمايي فرستاد. جمهوري‌خواهان و حتي برخي از دموكرات‌ها، براي نشان دادن از حمايت خود از اسراييل در CUFI سخن گفتند. اما در حالي كه توجه افكار عمومي و رسانه‌ها (در تابستان 1385) به جنگ ميان اسراييل و حزب‌الله سرگرم بود هاجي همچنان بر روي ايران تمركز داشت. در حالي كه بحران مرزي اسراييل - لبنان بسياري از توجهات رسانه‌هاي اصلي را به فعالان CUFI جلب نموده حاميان هاجي به خوبي مي‌دانستند كه جمهوري‌خواهان برجسته به آنها گوش مي‌دهند. هر چند جمهوري‌ خواهان هرگز به حمايتشان از صهيونيست‌هاي مسيحي اقرار نمي‌كنند- آنها ادعا مي‌كنند كه حمايتشان از صهيونيست‌هاي مسيحي همچون هاجي، ريشه در حمايتشان از اسراييل دارد ولي واضح است كه آنها مي‌دانند به آراي اين حوزه انتخابيه براي پيروزي خود در انتخابات نياز دارند. جمهوري‌خواهان با لفاظي‌هاي تبيليغاتي براي سال 2008، با راي دهندگاني كه به شنيدن درباره جنگ با ايران طي ماه‌هاي آتي- كليسا- عادت كرده‌اند بازي مي‌كنند. محارم واشنگتن احساس نگراني مي‌كنند از اينكه مي‌بينند، جمهوري‌خواهاني چون مهل من و مشتاقان رياست جمهوري همچون گنگريچ و مك‌كين انگشت خود را به سمت ايران نشانه مي‌روند و اين كشور را به عنوان بازيگر اصلي و حماسي‌ جنگ تمدن‌ها مي‌دانند. هاجي هم براي تهييج نظاميان، جهت حمايت از يك جنگ ديگر، ماه‌ها وقت صرف كرده است. درحاليكه ديپلمات‌ها ، خبرگان و متخصصان بر سر اين موضوع مشاجره مي‌كنند كه چند سال ديگر لازم است تا ايران به يك سلاح هسته‌اي ماندگار برسد هاجي مي‌گويد روحانيون ايراني داراي ابزارهايي هستند كه مي توانند با آنها اسراييل و امريكا را نابود كنند. هرچند بوش بر سر اين موضوع پافشاري مي‌كند كه گزينه‌هاي ديپلماتيك را همچنان بر سر ميز خود دارد، هاجي دزدانه راه دپيلماسي را كنار گذاشته است و پيروان خود را براي يك آتش‌سوزي بزرگ تحريك مي‌كند. ربي جيمز رودين عضو كميته يهوديان امريكا و كسي كه در مورد حقوق مسيحي به مدت 30 سال مطالعه كرده است گفت: هاجي يك بلندگوي بسيار بزرگ را كه مي‌تواند گروه بي‌شماري از مردم را جمع كند به خدمت گرفته است. اين پيشواي روحاني با حمايت CUFI بلندگوي خود را تا وراي مخاطبان تلويزيوني‌اش گسترانيده است . وي با بهره‌مندي از بازاريابي ويروس مانندي كه توسط صدها مسيحي انجيلي وابسته به سازمان جديدش شكل گرفته طي ماه‌ها توانسته است موجي از جنگ‌افروزي را در ميان كليساهاي بزرگ سراسر آمريكا ايجاد كند. هاجي پيشوايان روحاني را "ژنرال‌هاي روحاني امريكا"‌ مي‌نامد؛عبارت مناسبي كه تكيه وي را بر‌ آنها جهت جمع‌آوري سربازان، در پشت پيامش مي‌رساند. اعضاي هيات مديره CUFI ،شامل رو‌.جري‌فالول، كانديداي سابق جمهوري‌خواهان براي رياست جمهوري و گري‌بائر فعال حقوق مذهبي و جرج ماري سون پيشواي روحاني 8000 عضو مومنان انجيلي چاپل در آرواداي كلمبيا و رئيس هيات حافظان مي‌شود. راد‌پارس‌لي ، چهره تلويزيوني كليساي انجيلي كه به سرعت در حال تبديل شدن به يك بازيگر بزرگ سياسي در حوزه حقوق مسيحي است پذيرفته است كه مديريت منطقه را در دست بگيرد. در طرح جديد هاجي، نفوذ وي در واشنگتن احتمالا در مقايسه با نفوذش بر مخاطبان وي، اهميت كمتري دارد. او با وصل كردن مخاطبانش به يكديگر، مي‌تواند براي جنگ‌طلبان حمايت توده‌اي را براي حمله نظامي به ايران كسب كند. بيش از 700 هزار نفر، كتاب وي (لحظات آخر بيت‌المقدس) را خريدند و تعداد بي‌شماري نيز تبليغات وي را از طريق برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني مسيحي شنيده‌اند. غم‌انگيز است كه تبليغات در مورد روز رستاخيز از طريق رسانه‌هاي مسيحي و همچنين "سن‌هانيتي" و برنامه‌هاي راديويي "بيل‌اورلي"، توسط مخاطبان شنيده شده است. صفحات لحظات آخر بيت المقدس ، ملغمه عجيب و غريبي از نبوت انجيلي است و متضمن اطلاعات دروني مقامات دولتي اسراييلي و مطالب درهم و برهم و گلچين شده فيزيك هسته‌اي است. نويسنده بدون هيچ طعنه‌اي مي‌گويد: «من اين كتاب را در آوريل سال 2005 نوشتم، اما زماني كه مردم آن را بخوانند، فكر مي‌كنند كه كتاب را اواخر ديشب و پس از گزارش‌هاي فاكس نيوز نوشته‌ام. مطالب اين كتاب با مسايلي كه ما سر و كار داريم نزديك است.» هاجي درباره توانايي‌هاي هسته‌اي ايران، به طور همزمان براي دو مخاطب سخن مي‌گويد، نخست مخاطبي است كه از حملات تروريستي ايران مي‌ترسد و ديگري مخاطبي است كه غرق در مكاشفات انجيلي است. او براي اينكه اين ترس را جا بياندازد از حيله‌هاي بوش در مورد توانايي‌ عراق براي حمله به ايالات متحده با استفاده از سلاح‌هاي كشتار جمعي و هشدارهاي كاندوليزا رايس درباره ابرهاي قارچي و بهانه‌هاي ديك‌چني در مورد اتحاد ميان صدام حسين و القاعده تقليد مي‌كند. هاجي با مقايسه ميان محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور ايران و هيتلر استدلال مي‌كند كه توسعه ايران در عرصه سلاح‌هاي هسته‌ايي، بايد متوقف شود. او با طعمه ساختن نگراني‌هاي بجا در باره تروريسم و با توسل به حادثه 11سپتامبر طرح احتمالي تحت رهبري ايران براي انفجار بمب‌هاي هسته‌اي چمداني در هفت شهر آمريكا را آشكارا توصيف مي‌نمايد و يا در مورد اختراع پالس‌هاي الكترومغناطيسي ايران كه مي‌تواند «يك هيروشيماي امريكايي ايجاد كند حرف مي‌زند.» در هر حال، هاجي براي شنوندگاني صحبت مي‌كند كه پذيراي پيامبري مطابق متن كتاب مقدس هستند و از مواجهه با آينده استقبال مي‌كنند. او استدلال مي‌كند كه يك حمله به ايران، باعث مي‌شود كشورهاي عربي تحت رهبري روسيه متحد شوند. آن طور كه در فصول 38 و 39 كتاب ايزكيل آمده است اين امر منجر به دوزخي مي‌شود كه همه جاي خاورميانه را منفجر خواهد كرد و جهان را به درون آرماگدون غوطه‌ور خواهد ساخت. به گفته هاجي اسراييل انتخاب ديگري به جز حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران ندارد، خواه اين حمله با كمك امريكا و يا بدون آن صورت گيرد. اين حمله به تحريك روسيه- كه نفت خليج فارس را مي‌خواهد - مي‌انجامد و اين كشور، ارتشي متشكل از كشورهاي عربي را عليه اسراييل رهبري مي‌كند. او مي‌گويد: در اين موقع، خداوند به جز يك ششم سپاه تحت رهبري روسيه، همه را نابود مي‌كند، به طوري كه جهان شاهد "شوك‌ و حيرت"‌خواهد شد و در اين زمان است كه يك كمك آسماني به دولت بوش خواهد رسيد و دولت بوش به قهر الهي تبديل خواهد شد. اما هاجي در اين جا متوقف نمي‌شود او مي‌افزايد كه ايزكيل آتش را "‌بر آنهايي كه در سواحل و در آرامش مي‌زيند"‌ پيش‌بيني مي‌كند او از اين جمله نتيجه مي‌گيرد كه همه كساني كه در زمان حمله نيروهاي تحت رهبري روسيه به اسراييل، بي‌طرف مانده‌اند مجازات خواهند شد و با اين جملات، هشدار شديدي به امريكا مي‌دهد كه مداخله كند:« آيا امريكا كه در دفاع از اسراييل در برابر يورش روسيه امتناع مي‌كند مي‌تواند همان كشوري باشد كه سواحل شرقي و غربي آن با جنگ‌افزارهاي هسته‌اي هدف قرار گيرند؟» او مي‌گويد، بله و در اين مورد بخش 12 :3 كتاب پيدايش را يادآوري مي‌كند كه در آن خدا به اسراييل مي‌گويد" من به كسي بركت مي‌دهم كه تو را بركت دهد و كسي را لعنت خواهم كرد كه تو را لعنت كند." مخالف مسيح، يعني رهبري اتحاديه اروپا- براي پر كردن خلاء قدرتي كه به خاطر تلفات ارتش روسيه از طرف خدا ايجاد شده به مدت سه سال و نيم در جهان حكومت خواهد كرد كه در همه جاي آن يك پول و يك دين رايج است. هاجي مي‌افزايد كه ضرورت دارد كه تنها يك نفر به طور اتفاقي حوادث جاري را بنگرد و ببيند كه هر سه اين موارد دارند تبديل به واقعيت مي‌شوند. در اين موقع رهبر شيطاني جهان، به وسيله پيامبري دروغين به مواجهه كشيده مي‌شود كه به تشخيص هاجي؛ اين رهبر شيطاني در آرماگدون از چين است كه در كوه "ميجيدو "ي اسراييل به وقوع مي‌پيوندد. در حالي كه آنها براي آخرين نبرد آماده مي‌شوند، عيسي سوار بر يك اسب سفيد باز مي‌گردد و هر دو شرور را و احتمالا هر كافري را در «درون درياچه‌اي از گوگرد سوزان مي‌اندازد». و بدين ترتيب مسيح سلطنت هزار ساله خود را آغاز مي‌نمايد. هاجي از يك آتش‌سوزي مدهش هسته‌اي واهمه‌اي ندارد بلكه بيشتر از خشم خداوند نسبت به افراد بي‌طرف در زماني واهمه دارد كه ايران بخواهد توطئه احتمالي خود را براي نابودي اسراييل به اجرا درآورد. يك مواجهه هسته‌اي ميان امريكا و ايران، كه به گفته او در كتاب ارمياي نبي پيشگويي شده است به پايان يافتن جهان منجر نخواهد شد، بلكه به تجديد حيات باغ الهي عدن خواهد انجاميد. اما در نهايت هاجي نسبت به سرنوشت اسراييل و يا يهوديان در مقايسه با طرح حقوق مسيحي حكومت خدايي، كمتر نگران است، او به مخاطبان تلويزيوني خود مي‌گويد، زماني كه عيسي براي سلطنت هزارساله‌اش باز مي‌گردد «نيكوكاران بر ملت‌هاي زمين حكومت مي‌كنند.وقتي كه عيسي مسيح بازمي‌گردد او از ACLU در باره دعا و نيايشش نمي‌پرسد و از كليساها درباره اين كه توانسته است از دستورات اسقف‌ها و كشيش‌ها اطاعت كنند نمي‌پرسد، او درباره فعاليت‌هاي مجالس ايالتي مطابق با ده فرمان نمي‌پرسد؛ او نمي‌آيد كه سقط جنين را تاييد كند؛ او مي‌آيد تا طبق كلام الهي بر جهان حكومت نمايد، جهاني كه هرگز پايان نمي‌يابد، جهان تبديل به يك باغ عدن مي‌شود و مسيح نيز بر آن حاكم مي‌گردد.» نويسنده:سارا پاسنر منبع:ماهنامه سياحت غرب ، شماره 45 سايت موعود
  2. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    در مركز همه اين جريانات پاستور جان هاجي قرار دارد. شخصيت‌ تلويزيوني انجيلي مشهوري كه 18000 عضو اصلي را در كليساي "سام آنتونيو" تگزاس رهبري مي‌كند. هاجي در حالي كه آخرالزمان را طولاني پيش‌گويي مي‌كند. با لفاظي‌هاي امسال خود در كتابش تحت عنوان "لحظات آخربيت‌المقدس" حالت آماده باش داده است. كتابي كه در آن استدلال مي‌كند كه مواجهه با ايران، يك پيش‌نياز ضروري براي آرماگدون و بازگشت دوباره مسيح است. جست‌وجوي زمينه‌هاي اعتقادي در مورد نفوذ گسترده صهيونيسم در دستگاه حاكمه امريكا مي‌تواند اين معما را كشف كند كه چرا ابرقدرتي مثل ايالات متحده تا اين اندازه در مقابل اسراييل و ايده‌هاي صهيونيستي مطيع و ذليل است. صهيونيسم مسيحي در آمريكا جرياني است كه از يك سو ريشه در كليساهاي انجيلي اين كشور دارد و از سوي ديگر دل نگران موجوديت اسراييل است و تمايل دارد همه سياست‌مداران و نهادها و هست و نيست آمريكا را براي حفظ اسراييل هزينه كند. هاجي كه در اين مطلب به طور مفصل از او صحبت مي‌شود يكي از همين روحانيون مسيحي و در همان حال صهيونيست است. وي براي آنكه بتواند عليه جمهوري اسلامي ايران جوسازي كند به هر دروغي متوسل مي‌شود و از تحريك سياستمداران كاخ سفيد به يك جنگ خانمان‌سوز هسته‌اي هم ابايي ندارد همه اينها بدين خاطر است كه وي ايران را خطري براي آينده اسراييل مي‌داند. در اين دنياي بزرگ ممكن است خبرنگاري طي كنفرانس مطبوعاتي آخر هفته با جرج بوش و توني بلر و در خصوص متحدان اصلي اروپايي بوش، از وي بپرسند كه آيا او معتقد است اتحاديه اروپا يك اتحاديه ضدمسيحي است. هر چند امكان دارد برخورد حمايت‌آميز افرادي مثل پت رابرتسون، امكان فرار را براي بوش فراهم كند ولي اين پرسشي است كه وي مجبور است بدان پاسخ گويد . بوش و ديگر جمهوري خواهان برجسته ، پشت سر يك جنبش در حال رشد (صهيونيسم مسيحي) صف كشيده‌اند و از نگاه آنها يك ضد مسيحي اروپايي، در سناريوي آخرالزمان ظاهر مي شود لذا آنها بايد مجبور شوند كه براي ما توضيح دهند چرا آراي اشخاصي را طلب مي‌كنند كه معتقدند متحدان ما تجسم شرارت هستند. آيا نياز مبرم آرماگدون پيش‌گويي شده مطلوب آنها مواجهه ايالات متحده با ايران اين است كه اين آرماگدون به خوبي با برنامه جنگ نومحافظه‌كارانه همراه شود؟ در مركز همه اين جريانات پاستور جان هاجي قرار دارد. شخصيت‌ تلويزيوني انجيلي مشهوري كه 18000 عضو اصلي را در كليساي "سام آنتونيو" تگزاس رهبري مي‌كند. هاجي در حالي كه آخرالزمان را طولاني پيش‌گويي مي‌كند. با لفاظي‌هاي امسال خود در كتابش تحت عنوان "لحظات آخربيت‌المقدس" حالت آماده باش داده است. كتابي كه در آن استدلال مي‌كند كه مواجهه با ايران، يك پيش‌نياز ضروري براي آرماگدون و بازگشت دوباره مسيح است . هاجي در كتاب پرفروش خود پافشاري مي كند كه ايالات متحده بايد در يك حمله نظامي پيش‌دستانه به ايران، به اسراييل بپيوندد تا طرح خداوند را هم براي اسراييل و هم غرب كامل نمايد. او مدت كوتاهي پس از انتشار كتاب مسيحيان را مامور كرد تا به خاطر اسراييل CUFI متحد شوند كه نتيجه‌اش به ادعاي وي، همانطور كه نسخه مسيحي كميته روابط عمومي قدرتمند امريكايي- اسراييلي مدعي است يك زلزله سياسي خواهد بود. جمهوري‌خواهان در شروع ضيافت واشنگتن هيلتون كه در آن بالغ بر 500 عضو حضور يافتند، هم از تلاش‌ هاجي و هم از صداي كوس طبل وي براي جنگ براي ايران، به طور كامل حمايت كردند. چيريكن مهلمان از كميته ملي جمهوري‌خواهان به اين گروه گفت: هيچ رژيمي به اندازه ايران داعيه جهاد در سطح جهاني ندارد. درست دو روز قبل از آن نيوت‌گنگريچ و جان مك‌كين در سخنراني‌هاي روز يكشنبه خود همين پيام را رساندند و بني الون عضو "كنست" (مجلس) اسراييل، براي جروزالم پست، توضيح داد اظهارات آن دو تن متاثر از هاجي بوده است. ريچارد سانتروم و سام‌برون بك نيز براي اين گروه سخنراني كردند و بوش هم پيام حمايت‌اميزي براي اين گردهمايي فرستاد. جمهوري‌خواهان و حتي برخي از دموكرات‌ها، براي نشان دادن از حمايت خود از اسراييل در CUFI سخن گفتند. اما در حالي كه توجه افكار عمومي و رسانه‌ها (در تابستان 1385) به جنگ ميان اسراييل و حزب‌الله سرگرم بود هاجي همچنان بر روي ايران تمركز داشت. در حالي كه بحران مرزي اسراييل - لبنان بسياري از توجهات رسانه‌هاي اصلي را به فعالان CUFI جلب نموده حاميان هاجي به خوبي مي‌دانستند كه جمهوري‌خواهان برجسته به آنها گوش مي‌دهند. هر چند جمهوري‌ خواهان هرگز به حمايتشان از صهيونيست‌هاي مسيحي اقرار نمي‌كنند- آنها ادعا مي‌كنند كه حمايتشان از صهيونيست‌هاي مسيحي همچون هاجي، ريشه در حمايتشان از اسراييل دارد ولي واضح است كه آنها مي‌دانند به آراي اين حوزه انتخابيه براي پيروزي خود در انتخابات نياز دارند. جمهوري‌خواهان با لفاظي‌هاي تبيليغاتي براي سال 2008، با راي دهندگاني كه به شنيدن درباره جنگ با ايران طي ماه‌هاي آتي- كليسا- عادت كرده‌اند بازي مي‌كنند. محارم واشنگتن احساس نگراني مي‌كنند از اينكه مي‌بينند، جمهوري‌خواهاني چون مهل من و مشتاقان رياست جمهوري همچون گنگريچ و مك‌كين انگشت خود را به سمت ايران نشانه مي‌روند و اين كشور را به عنوان بازيگر اصلي و حماسي‌ جنگ تمدن‌ها مي‌دانند. هاجي هم براي تهييج نظاميان، جهت حمايت از يك جنگ ديگر، ماه‌ها وقت صرف كرده است. درحاليكه ديپلمات‌ها ، خبرگان و متخصصان بر سر اين موضوع مشاجره مي‌كنند كه چند سال ديگر لازم است تا ايران به يك سلاح هسته‌اي ماندگار برسد هاجي مي‌گويد روحانيون ايراني داراي ابزارهايي هستند كه مي توانند با آنها اسراييل و امريكا را نابود كنند. هرچند بوش بر سر اين موضوع پافشاري مي‌كند كه گزينه‌هاي ديپلماتيك را همچنان بر سر ميز خود دارد، هاجي دزدانه راه دپيلماسي را كنار گذاشته است و پيروان خود را براي يك آتش‌سوزي بزرگ تحريك مي‌كند. ربي جيمز رودين عضو كميته يهوديان امريكا و كسي كه در مورد حقوق مسيحي به مدت 30 سال مطالعه كرده است گفت: هاجي يك بلندگوي بسيار بزرگ را كه مي‌تواند گروه بي‌شماري از مردم را جمع كند به خدمت گرفته است. اين پيشواي روحاني با حمايت CUFI بلندگوي خود را تا وراي مخاطبان تلويزيوني‌اش گسترانيده است . وي با بهره‌مندي از بازاريابي ويروس مانندي كه توسط صدها مسيحي انجيلي وابسته به سازمان جديدش شكل گرفته طي ماه‌ها توانسته است موجي از جنگ‌افروزي را در ميان كليساهاي بزرگ سراسر آمريكا ايجاد كند. هاجي پيشوايان روحاني را "ژنرال‌هاي روحاني امريكا"‌ مي‌نامد؛عبارت مناسبي كه تكيه وي را بر‌ آنها جهت جمع‌آوري سربازان، در پشت پيامش مي‌رساند. اعضاي هيات مديره CUFI ،شامل رو‌.جري‌فالول، كانديداي سابق جمهوري‌خواهان براي رياست جمهوري و گري‌بائر فعال حقوق مذهبي و جرج ماري سون پيشواي روحاني 8000 عضو مومنان انجيلي چاپل در آرواداي كلمبيا و رئيس هيات حافظان مي‌شود. راد‌پارس‌لي ، چهره تلويزيوني كليساي انجيلي كه به سرعت در حال تبديل شدن به يك بازيگر بزرگ سياسي در حوزه حقوق مسيحي است پذيرفته است كه مديريت منطقه را در دست بگيرد. در طرح جديد هاجي، نفوذ وي در واشنگتن احتمالا در مقايسه با نفوذش بر مخاطبان وي، اهميت كمتري دارد. او با وصل كردن مخاطبانش به يكديگر، مي‌تواند براي جنگ‌طلبان حمايت توده‌اي را براي حمله نظامي به ايران كسب كند. بيش از 700 هزار نفر، كتاب وي (لحظات آخر بيت‌المقدس) را خريدند و تعداد بي‌شماري نيز تبليغات وي را از طريق برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني مسيحي شنيده‌اند. غم‌انگيز است كه تبليغات در مورد روز رستاخيز از طريق رسانه‌هاي مسيحي و همچنين "سن‌هانيتي" و برنامه‌هاي راديويي "بيل‌اورلي"، توسط مخاطبان شنيده شده است. صفحات لحظات آخر بيت المقدس ، ملغمه عجيب و غريبي از نبوت انجيلي است و متضمن اطلاعات دروني مقامات دولتي اسراييلي و مطالب درهم و برهم و گلچين شده فيزيك هسته‌اي است. نويسنده بدون هيچ طعنه‌اي مي‌گويد: «من اين كتاب را در آوريل سال 2005 نوشتم، اما زماني كه مردم آن را بخوانند، فكر مي‌كنند كه كتاب را اواخر ديشب و پس از گزارش‌هاي فاكس نيوز نوشته‌ام. مطالب اين كتاب با مسايلي كه ما سر و كار داريم نزديك است.» هاجي درباره توانايي‌هاي هسته‌اي ايران، به طور همزمان براي دو مخاطب سخن مي‌گويد، نخست مخاطبي است كه از حملات تروريستي ايران مي‌ترسد و ديگري مخاطبي است كه غرق در مكاشفات انجيلي است. او براي اينكه اين ترس را جا بياندازد از حيله‌هاي بوش در مورد توانايي‌ عراق براي حمله به ايالات متحده با استفاده از سلاح‌هاي كشتار جمعي و هشدارهاي كاندوليزا رايس درباره ابرهاي قارچي و بهانه‌هاي ديك‌چني در مورد اتحاد ميان صدام حسين و القاعده تقليد مي‌كند. هاجي با مقايسه ميان محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور ايران و هيتلر استدلال مي‌كند كه توسعه ايران در عرصه سلاح‌هاي هسته‌ايي، بايد متوقف شود. او با طعمه ساختن نگراني‌هاي بجا در باره تروريسم و با توسل به حادثه 11سپتامبر طرح احتمالي تحت رهبري ايران براي انفجار بمب‌هاي هسته‌اي چمداني در هفت شهر آمريكا را آشكارا توصيف مي‌نمايد و يا در مورد اختراع پالس‌هاي الكترومغناطيسي ايران كه مي‌تواند «يك هيروشيماي امريكايي ايجاد كند حرف مي‌زند.» در هر حال، هاجي براي شنوندگاني صحبت مي‌كند كه پذيراي پيامبري مطابق متن كتاب مقدس هستند و از مواجهه با آينده استقبال مي‌كنند. او استدلال مي‌كند كه يك حمله به ايران، باعث مي‌شود كشورهاي عربي تحت رهبري روسيه متحد شوند. آن طور كه در فصول 38 و 39 كتاب ايزكيل آمده است اين امر منجر به دوزخي مي‌شود كه همه جاي خاورميانه را منفجر خواهد كرد و جهان را به درون آرماگدون غوطه‌ور خواهد ساخت. به گفته هاجي اسراييل انتخاب ديگري به جز حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران ندارد، خواه اين حمله با كمك امريكا و يا بدون آن صورت گيرد. اين حمله به تحريك روسيه- كه نفت خليج فارس را مي‌خواهد - مي‌انجامد و اين كشور، ارتشي متشكل از كشورهاي عربي را عليه اسراييل رهبري مي‌كند. او مي‌گويد: در اين موقع، خداوند به جز يك ششم سپاه تحت رهبري روسيه، همه را نابود مي‌كند، به طوري كه جهان شاهد "شوك‌ و حيرت"‌خواهد شد و در اين زمان است كه يك كمك آسماني به دولت بوش خواهد رسيد و دولت بوش به قهر الهي تبديل خواهد شد. اما هاجي در اين جا متوقف نمي‌شود او مي‌افزايد كه ايزكيل آتش را "‌بر آنهايي كه در سواحل و در آرامش مي‌زيند"‌ پيش‌بيني مي‌كند او از اين جمله نتيجه مي‌گيرد كه همه كساني كه در زمان حمله نيروهاي تحت رهبري روسيه به اسراييل، بي‌طرف مانده‌اند مجازات خواهند شد و با اين جملات، هشدار شديدي به امريكا مي‌دهد كه مداخله كند:« آيا امريكا كه در دفاع از اسراييل در برابر يورش روسيه امتناع مي‌كند مي‌تواند همان كشوري باشد كه سواحل شرقي و غربي آن با جنگ‌افزارهاي هسته‌اي هدف قرار گيرند؟» او مي‌گويد، بله و در اين مورد بخش 12 :3 كتاب پيدايش را يادآوري مي‌كند كه در آن خدا به اسراييل مي‌گويد" من به كسي بركت مي‌دهم كه تو را بركت دهد و كسي را لعنت خواهم كرد كه تو را لعنت كند." مخالف مسيح، يعني رهبري اتحاديه اروپا- براي پر كردن خلاء قدرتي كه به خاطر تلفات ارتش روسيه از طرف خدا ايجاد شده به مدت سه سال و نيم در جهان حكومت خواهد كرد كه در همه جاي آن يك پول و يك دين رايج است. هاجي مي‌افزايد كه ضرورت دارد كه تنها يك نفر به طور اتفاقي حوادث جاري را بنگرد و ببيند كه هر سه اين موارد دارند تبديل به واقعيت مي‌شوند. در اين موقع رهبر شيطاني جهان، به وسيله پيامبري دروغين به مواجهه كشيده مي‌شود كه به تشخيص هاجي؛ اين رهبر شيطاني در آرماگدون از چين است كه در كوه "ميجيدو "ي اسراييل به وقوع مي‌پيوندد. در حالي كه آنها براي آخرين نبرد آماده مي‌شوند، عيسي سوار بر يك اسب سفيد باز مي‌گردد و هر دو شرور را و احتمالا هر كافري را در «درون درياچه‌اي از گوگرد سوزان مي‌اندازد». و بدين ترتيب مسيح سلطنت هزار ساله خود را آغاز مي‌نمايد. هاجي از يك آتش‌سوزي مدهش هسته‌اي واهمه‌اي ندارد بلكه بيشتر از خشم خداوند نسبت به افراد بي‌طرف در زماني واهمه دارد كه ايران بخواهد توطئه احتمالي خود را براي نابودي اسراييل به اجرا درآورد. يك مواجهه هسته‌اي ميان امريكا و ايران، كه به گفته او در كتاب ارمياي نبي پيشگويي شده است به پايان يافتن جهان منجر نخواهد شد، بلكه به تجديد حيات باغ الهي عدن خواهد انجاميد. اما در نهايت هاجي نسبت به سرنوشت اسراييل و يا يهوديان در مقايسه با طرح حقوق مسيحي حكومت خدايي، كمتر نگران است، او به مخاطبان تلويزيوني خود مي‌گويد، زماني كه عيسي براي سلطنت هزارساله‌اش باز مي‌گردد «نيكوكاران بر ملت‌هاي زمين حكومت مي‌كنند.وقتي كه عيسي مسيح بازمي‌گردد او از ACLU در باره دعا و نيايشش نمي‌پرسد و از كليساها درباره اين كه توانسته است از دستورات اسقف‌ها و كشيش‌ها اطاعت كنند نمي‌پرسد، او درباره فعاليت‌هاي مجالس ايالتي مطابق با ده فرمان نمي‌پرسد؛ او نمي‌آيد كه سقط جنين را تاييد كند؛ او مي‌آيد تا طبق كلام الهي بر جهان حكومت نمايد، جهاني كه هرگز پايان نمي‌يابد، جهان تبديل به يك باغ عدن مي‌شود و مسيح نيز بر آن حاكم مي‌گردد.» نويسنده:سارا پاسنر منبع:ماهنامه سياحت غرب ، شماره 45 سايت موعود
  3. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    جنگ قرقيسا سفياني بعد از خروج از استيلاي خود بر منطقه، عمليات مهم برون مرزي خود را آغاز مي كند: « سفياني تلاش و كوشش خود را صرفاً متوجه عراق مي كند و سپاه وي وارد قرقيسا مي شود و در آنجا به كارزار مي پردازد». « بحار ج 52 ص 227 » در روايات مربوط به سفياني، جنگ قرقيسا كه در مرزهاي سوريه و عراق و تركيه به وقوع مي پيوندد حادثه اي خارج از روال طبيعي و حوادث زمان ظهور به نظر مي رسد؛ از اين رو هدف اصلي سفياني از جنگ عراق سلطه يافتن بر آن كشور و ايجاد مقاومت در برابر نيروهاي ايراني و زمينه سازان ظهور حضرت كه از مسير عراق به سوي سوريه و قدس پيش مي روند خواهد بود. ولي در راه عراق در اثر حادثه عجيبي جنگ قرقيسا رخ مي دهد و آن حادثه پيدا شدن گنجي در مجراي فرات و نزديك مجراي رود فرات است. بطوريكه عده اي از مردم براي دست يافتن به آن، دست به تلاش مي زنند و آتش جنگ بين آنها شعله ور مي شود و بيش از صد هزار تن از آنها كشته مي شوند و هيچيك به پيروزي قطعي نمي رسند و به آن گنج دست نمي يابند. بلكه همگي از آن منصرف شده و به مسائل ديگر مشغول مي شوند. منطقه قرقيسا به طوري كه در"معجم البلدان" آمده، شهر كوچكي در نزديكي مدخل نهر خاوردر رود فرات و امروز خرابه هاي آن نزديك شهر" ديزرور" سوريه قرار دارد و نزديك مرزهاي سوريه و عراق است و به مرزهاي تركيه – سوريه نيز نسبتاً نزديك است. با وجود پيچيدگي وابهام برخي از جوانب نبرد قرقيسا، همچون انگيزه هاي ايجاد آن و طرفهاي درگير آن غير از سفياني و پايان آن، روايات وقوع آن را به صراحت و قاطعيت بيان مي كند و با اوصافي، بزرگي آن را وصف مي كند. مانند روايت ذيل كه از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: « همانا ‌خداوند، در قرقيسا سفره پر از طعامي دارد كه سروش آسماني از آن خبر مي دهد و ندا مي كند اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين بشتابيد براي سير شدن از گوشت تن ستمگران ». « بحار ج 52 ص 246 » اينكه صحنه ي نبرد قرقيسا به خوان و سفره الهي توصيف شده از اين جهت است كه درگيري ستمگران باهم و ضعيف كردن نيروهاي يكديگر از تقديرات خداوند متعال است كه به شكست آنها بدست حضرت مهدي (ع) كمك مي كند. از اين رو سفياني بعد از اين جنگ وارد عراق مي شود در حاليكه بخشي از نيروهاي خود را از دست داده است، ايرانيان زمينه ساز، او را شكست مي دهند؛ آنگاه حضرت مهدي(ع) با تركا ن كه پس از شكست سفيانيان در نبرد قرقيسا طرف درگير در آن كارزار بوده اند وارد نبرد مي شود. چنانكه روايت اشاره مي كند، عرصه نبرد بيابان خشك و بي آب و علف است و آنها اجساد كشتگان خود را دفن نمي كنند و يا قادر به دفن آنها نيستند، از اين رو پرندگان آسمان و درندگان زميني از گوشت لاشه هاي آنها شكم خود را سير مي كنند. و اينكه سربازان كشته شده ستمگرند؛ زيرا كه سربازان ِ جباران وستم پيشگان مي باشند و درميان آنها شمار زيادي از افسران و فرماندهان ستمكار از دو طرف وجود دارد. « پس سفياني با " أبقع" روبرو مي شود و با يكديگر كارزار مي كنند، سفياني او و همراهانش و"أصهب" را به قتل مي رساند آنگاه هيچ تصميمي جز حمله به عراق ندارد؛ سپاه خود را به قرقيسا رسانده و در آنجا وارد نبرد مي شود؛ در اين درگيري صد هزار ستمگر كشته مي شود و سفياني لشكري به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوي كوفه گسيل مي دارد». «بحار ج 52 ص237 » اما گنج مورد نزاع؛ رواياتي چند در اين باره آمده است كه روشن ترين آنها در نسخه خطي ابن حماد از پيامبر (ص) است كه فرمود: « رود فرات ، از كوهي از طلاه ونقره پرده بر مي دارد و آن را آشكار مي سازد بر سر آن جنگ و درگيري بوجود مي آيد بگونه اي كه از هر نه تن هفت تن كشته مي شوند. پس هرگاه شما آن را درك كرديد به آن نزديك نشويد». و نيز در همين نسخه آمده است: « فتنه ي چهارم، هيجده سال بطول مي انجامد، سپس در آن هنگام كه بايد پايان مي پذيرد وتحقيقاً ، نهر فرات از كوهي از طلاه پرده بر مي دارد و مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر مي افتند وازهر نه تن هفت تن كشته مي شود». اگر مراد از فتنه چهارم در اين روايت، سلطه و استيلاي غرب و ديگر ملتها بر مسلمانان باشد، چنانكه روايات به آن تصريح مي كنند، آن فتنه طولاني خواهد بود و بيش ا زيك قرن بر آن مي گذرد؛ و اگر منظور فتنه داخلي سرزمين شام باشد كه ناشي از فتنه ي چهارم ، يعني فتنه ي فلسطين است؛ كه در اين جهت ممكن است جنگ داخلي لبنان، آغاز اين هيجده سال باشد. و احتمال دارد آن گنج ياد شده ، معادن طلاو نقره اي باشد كه در آن جا كشف خواهد شد و مورد اختلاف بين سه دولت و حاميان آنها واقع مي گردد. يا اينكه آن گنج، نفت و يامعادن ديگر باشد. چنين گفته مي شود كه منطقه قرقيسا از لحاظ نفت و ديگر معادن حتي اورانيوم غني مي باشد و عمليات حفاري و تحقيقات، از نتايج مثبتي برخوردار بوده است. اما طرف مقابل سفياني در نبرد قرقيسا از نظر اكثر روايات تركان هستند. ولي منظور از تركان در اينجا چيست؟ آنچه به نظر مي رسد و به طبيعت امور نزديك تر است ، آنها سپاهيان ترك زبان هستند؛ چرا كه درگيري و نزاع بر سر دارائي اي است كه نزديك مرزهاي سوريه و تركيه وجود دارد اما طرف سوم كه در عراق است درگير اوضاع داخلي خود وجود دو دستگي در آن مي باشد، دسته اي طرفداران يمني ها وايرانيان ِ زمينه ساز ظهور حضرت و گروهي هواداران سفياني مي باشند. اما قرينه هاي زيادي وجود دارد كه اين احتمال كه مراد از تركان، روسها باشد را تأييد مي كند. بويژه رواياتي كه خاطرنشان مي سازد آنها قبل از خروج سفياني در جزيره ي "ربيعه" يا ديار بكر نزديك قرقيسا فرود مي آيند. و رواياتي كه مي گويند سفياني با تركان به نبرد مي پردازد و سپس بدست حضرت مهدي (ع) ريشه كن مي شود و نخستين لشكري را كه حضرت براي جنگ با تركان گسيل مي دارند آنها را شكست مي دهد. ظاهراً منظور از جزيره كه در روايات متعدد ياد شده است و نيروهاي ترك زبان قبل از سفياني در آنجا فرود مي آيند، همان منطقه اي است كه به اين اسم ناميده شده است ( باتوجه به مطلق بودن و اضافه نشدن آن به اسم ديگرمانند جزيرة العرب و... ) و مراد از فرود آمدن نيروهاي روسي در" رمله" چنانكه از روايات استفاده مي شود، همان رمله فلسطين است. آري از روايات گذشته مربوط به گنج و اينكه پيامبر (ص) مسلمانان را از شركت در نزاع بر سر آن گنج نهي فرمود و از عبارت « مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر مي افتند» استفاده مي شود كه طرفهاي درگير بر سر گنج، مسلمانان مي باشند ولي اين مطلب مانع از آن نيست كه دولت تركيه طرف درگير نباشد و تركان روسي و يا هواداران تركان ، آن دولت را ياري نكنند، چنانكه اين تعبير درباره آنان، در روايات فرود آمدن نيروهاي آنان در جزيره وارد شده است. اما روميان و مغربي ها كه در برخي از روايات آمده است، از طرفهاي درگير در جنگ قرقيسا هستند اما نشانه هاي آن اندك و ضعيف است. و ممكن است ورود آنان براي كمك به سفياني يا ديگران باشد. اما نيروهاي اصلي و دشمنان سفياني و هواداران و ياوران حضرت مهدي (ع) ، يمني ها و ايرانيان هستند كه در نبرد قرقيسا دخالت نمي كنند چرا كه آن جنگ ميان دشمنان آن ها برقرار است ولي انگيزه مهمتر با توجه به ظواهر روايات، اشتغال آنان به حوادث ظهوردر حجاز و تلاش براي ارتباط و ايجاد وحدت نيروها با نيروهاي امام مهدي (ع) است كه آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مكه مي باشد.البته ممكن است علت آن شعله ور شدن جنگ جهاني باشد كه احتمال بيشتر مي دهيم بخشي از آن در اين مرحله بوقوع بپيوندد. ابن حماد از علي (ع) روايت مي كند كه حضرت فرمود: « وقتي سواران سفياني به سوي كوفه به حركت در آيند او گروه را در پي اهل خراسان مي فرستد در حاليكه اهل خراسان به طلب حضرت مهدي(ع) بيرون مي آيند». به گفته ي روايات ، اشغال عراق براي سفياني هدفي استراتژيك و فوري است. ولي ناگزير مي شود به جنگ قرقيسا بپردازد، آنگاه پس از آن نبرد اجراي نقشه خود را ادامه دهد. و در حمله به عراق، طرف مخالف جهاني و يا از دولتهاي منطقه در برابر وي وجود ندارد. حتي تركان كه سفياني در قرقيسا با آنها وارد نبرد مي شود هدفشان بدست آوردن ثروت و گنج قرقيسا است و كاري به مسائل عراق ندارند. تنها نيروي مخالف او يمني ها و خراسانيان يعني ياران حضرت مهدي (ع) مي باشند، اين امر روشنگر اين است كه جنگ سفياني در عراق اساساً حركتي است بر ضد حضرت مهدي (ع) و طرفداران وي. در روايات نام متعددي از مكانها مانند" زوراء" ( بغداد )، "انبار"، "صدات"، "فاروق" و" روحا" ذكر شده كه ارتش سفياني در آنها تمركز پيدا مي كند. از امام صادق (ع) نقل شده است كه : « او يكصد و سي هزار تن را به كوفه گسيل مي دارد و آنها در روحا و فاروق فرود مي آيند و شصت هزار تن از آنان از آنجا حركت مي كند تا در كوفه محل قبر هود (ع) در نخيله فرود مي آيند». دركتاب « لوائح الانوار البهيه» اثر" سفارمين خبلي" درباره سفياني آمده است: « او با تركان پيكار مي كند و بر آنها پيروز مي شود، آنگاه در زمين تبهكاري مي نمايد و وارد بغداد شده جمعي از آنان را از دم تيغ مي گذراند». هجوم سفياني به عراق حمله اي آلوده و ويرانگر است و تا حد زيادي به هدف خود در كشتار شيعيان حضرت مهدي(ع) موفق مي شود. وي با نيروي مقاوم مهمي از سوي حكومت روبرو نمي گردد حتي مقاومتي از ناحيه شيعه نيز ذكر نشده است بجز آنكه درباره مردي از عجم ( غير عرب) آمده است كه او با گروه اندك و غير مسلح خود در برابر ارتش سفياني مي ايستند و آنها وي را به قتل مي رسانند. « آنگاه مردي از عجم واز اهل كوفه با گروهي ضعيف خروج مي كند و فرمانده ارتش سفياني وي را بين "حيره" و "كوفه" به قتل مي رساند». « بحار ج 52 ص 238»
  4. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    روميان ( غربيها ) و نقش آنها در زمان ظهور : ( براساس روايات اسلامي ) منظور از روم در روايات مربوط به آخر الزمان و ظهور حضرت مهدي (عج)، ملل اروپايي و در قرنهاي اخير گسترش آنان در آمريكا مي باشد، كه فرزندان روم و وارثان امپراطوري تاريخي روميان هستند. امروزه غربيها افرادي غير از رومياني كه در روايات آمده نيستند وادامه سياست و تمدن آنها به شمار آمده و بخشي از آنان محسوب مي شوند و ملتهايي مانند فرانسه و بريتانيا و آلمان و غير آن، از لحاظ فرهنگ و سياست و دين اركان حقيقي امپراطوري روم مي باشند. بنابراين، روايات شريفه اي كه از آينده روميان يا به تعبير عربها « بني اَصفَر » ( = زرد پوستان ) خبر مي دهد، مرادشان فقط روميان ايتاليايي ، منهاي ملل و قبيله هاي فرنگي و ساير قبايل وابسته به آنها نيست. به همين دليل مسلمانان در كتابهاي تاريخي خود از آنها به روميان و گاهي به فرنگيها تعبير مي كنند اما در عين حال به همه آنها رومي گفته ، و آن را به صورت «اَروام » جمع مي بندند. « قابل ذكر است كه برخي از تعابير باتوجه به مفاهيم و عبارات امروزي بيان شده است». نام روم در بسياري از روايات زمان ظهور آمده، از جمله رواياتي درباره حركت ناوگانهاي جنگي آنها به سواحل سرزمين هاي عربي، اندكي پيش از ظهور حضرت مهدي (عج)، وجود دارد. از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند: « وقتي كه در سرزمين شام بلوايي را مشاهده نمودي، پس مرگ است و مُردن ، تا آنكه غربيان به تحرك آمده و روانه سرزمينهاي عربي گردند. كه حوادثي بين آنها رخ خواهد داد». «الملاحم والفتن ص 107 » فتنه و آشوب شام در روايات مربوط به زمان ظهور به مرحله كشمكشهايي كه در سرزمين شام بعد از آشوب واستيلاي اجانب بر امت اسلامي واقع مي شود اطلاق مي شود.... به اين معني كه غربيها خود را ناگريز از دخالت نظامي مي بينند و به واسطه ي پايداري مردم آن سامان و امواج سياسي موجود از تسلط بر منطقه ي پيرامون فلسطين ناتوان گشته و دخالت نظامي آنها در آينده با مقاومت مسلمانان كشورهاي عربي مواجه خواهد شد. در روايتي ديگر از امير مومنان (ع) آمده كه فرمودند: « در ماه رمضان به هنگام صبح از ناحيه مشرق ندا دهنده اي بانگ بر مي آورد كه : اي اهل ايمان گردهم آييد و از ناحيه مغرب پس از ناپديد شدنٍ شفق ، ندا دهنده اي ندا سر مي دهد: اي اهل باطل گردهم جمع شويد.... و روميان به ساحل دريا نزديك غار اصحاب كهف روي آورده و خداوند آن جوانان را با سگ شان از غارشان بر مي انگيزد، در بين آنان دو مرد بنام "مَليخا" و "خَملاها" بوده كه اين دو تسليم اوامر حضرت قائم (ع) خواهند بود ». « بحار ج 52 ص 275 » و شايد اين جنبش نظامي ادامه يا همان حركتي باشد كه در روايت امام صادق (ع) ذكر شد، و روايت گوياي اين است كه آن جريان نزديك جريان ظهور حضرت مهدي (ع) خواهد بود. در برخي روايات چنين استفاده مي شود كه نيروهاي غربي آهنگ سرزمين شام كرده و در"عكا" و "صور" ، و طبق اين روايت نزديك غار اصحاب كهف ، يعني در"انطاكيه "از ناحيه ساحل سوريه – تركيه ، فرود مي آيند. در روايت ديگري به نقل از "جابرجعفي" از امام باقر (ع) نقل است كه فرمودند: « شورشيان ِ روم بزودي روي آورده و در" رمله" فرود مي آيند، اي جابر: در آن سال سراسر زمين از ناحيه غرب اختلاف فراوان وجود دارد». «بشارة الاسلام ص 102» البته ممكن است اين شورشگران ( مزدوران غربي ) داوطلبان نبرد با يهود باشند كه به همين منظور در رمله فلسطين فرود مي آيند، و ظاهراً مراد ازاختلاف مذكور در روايت از ناحيه مغرب زمين و يا غرب، همان غرب سرزمينهاي اسلامي باشد، چرا كه بعد از آن بيان مي كند كه اولين حادثه اي كه به شام مي رسد خراب شدن آن است و احتمالاً خرابي آنجا به سبب غربيها باشد. از جمله روايات ديگر در اين زمينه روايت مربوط به فرود آمدن حضرت عيسي (ع) و دعوت نمودن مسيحيان توسط آن حضرت به اسلام و پيروي از حضرت مهدي (ع) است كه اين فرموده خداوند را روشن مي سازد: «حضرت عيسي(ع) نشانه اي است ازعلامتهاي قيامت». « سوره زحزف آيه61 » « همه اهل كتاب قبل از مردنش به او ايمان مي آورند، و او در روز رستاخيز گواه بر آنهاست ». « نساء 159» چنان كه از آيات ذكر شده دريافت مي شود حضرت عيسي (ع) يكي از علائم رستاخيز بوده و هنگامي كه خداوند او را به دنيا فرود آورد، تمام نصاري و يهود به او ايمان آورده و خود و معجزه هايش را قبل از آنكه از دنيا رحلت كند ، مي بينند. روايات ياد آور اين معناست كه نخستين سپاهي كه حضرت مهدي (ع) تشكيل مي دهد لشكري است كه به سوي تركها ( همان روسها كه بعد از جنگ جهاني با روميان «غربيها » ضعيف و ناتوان شده اند) گسيل داشته و آنها را شكست مي دهد. امام (ع) بعد از تجهيز، سپاه بزرگ قومش را راهي قدس مي كند و بعد از رويارويي با سفياني، امام (ع) با سفياني وارد مذاكره شده و به گونه اي كه روايات نشان مي دهد سفياني مي خواهد قدرت را به امام واگذارد اما با سرزنش حاميان يهودي و رومي و دستيارانش از اين عمل منصرف مي شود. آنها با بسيج نيروهاي خود با امام (ع) وارد نبردي بزرگ مي شوند. در اين هنگام خشم الهي بر نيروهاي سفياني و يهودي و رومي فرود آمده و به دست مسلمانان كشته خواهند شد. از اين رو آتش خشم غربيها برافروخته شده و عليه امام (ع) اعلان جنگ مي كنند. ولي ناگاه حضرت مسيح (ع) از آسمان به قدس فرود آمده و با سخنان خويش جهانيان و مسيحيان را مورد خطاب قرارمي دهد. طبق تفاسيري كه در مورد آيه 159 سوره نساء ذكر شده اند. حضرت عيسي (ع) در آخرالزمان از آسمان به زمين فرود خواهد آمد. چنانچه در تفسير اين آيه از امام باقر (ع) نقل است كه فرمود : « پيش از قيامت ( عيسي ) به دنيا فرود مي آيد و هيچ كس از ملت يهود مسيحي نمي ماند مگر آنكه قبل از مرگ به اوايمان مي آورد و آن حضرت پشت سر مهدي (ع) نماز مي گذارد». و در روايتي مشهور از حضرت پيامبر (ص) آمده است كه فرمود : «‌چگونه خواهيد بود آنگاه كه عيسي بن مريم درميان شما فرود آيد و پيشواي شما از خود شما باشد ». « بحار ج 52 ص 383» و يا در نسخه خطي "ابن حمار" صفحه ي 162 از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود: « سوگند به آنكه جانم بدست اوست به طور يقين عيسي بن مريم به عنوان داوري عادل و پيشواي دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد و صليب را شكسته و خوك را مي كشد و ماليات ( جزيه ) وضع مي كند و آن قدر مال مي بخشد كه ديگر كسي نمي پذيرد ». بعد از حوادثي كه قبلاً ذكر شد فرود آمدن حضرت عيسي (ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان وملتهاي مسيحي خواهد گرديد. به نظر مي رسد كه حضرت مسيح (ع) ما بين حضرت مهدي (ع) و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال بين دو طرف بسته مي شود. در روايتي از حضرت پيامبر (ص) آمده كه فرمودند : « بين شما و روميان چهار پيمان بسته مي شود، كه چهارمين آن به دست مردي از خاندان "هرقل" است كه چند سال دوام خواهد يافت، در اين هنگام مردي از "عبدالقيس" با نام" سؤدد بن غيلان" پرسيد: در آن روز پيشواي مردم كيست؟ حضرت فرمودند: مهدي از فرزندانم ». آنگونه كه در برخي از روايات آمده غربيها پس از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. درادامه روايت حضرت پيامبر آمده : « آنگاه با شما پيمان شكني نموده و با ارتشي متشكل از هشتاد لشكر و هر لشكر دوازده هزار سرباز به سوي شما گسيل مي شوند ». نيروهاي اسلامي روياروي آنان قرار گرفته و حضرت مسيح موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي (ع) اعلام داشته و پشت سر وي در قدس نماز مي گذارد. نبرد با روميان ( غربيها ) در همان محورهاي نبرد آزادي قدس، از عكا تا انطاكيه، و از دمشق تا قدس و "مرج دابق" ( نام منطقه اي در فلسطين ) روي خواهد داد كه شكستي سخت متوجه روميان و پيروزي بزرگ نصيب مسلمانان مي گردد. روايات مربوط به اين صلح فراوان است و به نظر مي رسد هدف امام (ع) از اين پيمان ، ايجاد زمينه و فرصت عمل براي حضرت مسيح (ع) است تا بتواند به روال طبيعي در هدايت ملل غربي گام بردارد و تحولي در عقايد و سياست آنها در اين فرصت به وجود آورد و انحرافات حكومت ها و تمدن ها ي غرب را بر ملا سازد.
  5. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    خروج سفيانى يكى از نشانه هاى قطعى ظهور است. سفيانى، عنصر بى بند وبار، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند وانقلابش نيز، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خويش، به ظاهر پيروز مى گردد و آن ده خط مخالف راكه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى "ابرص " به عهده دارد، در هم مى كوبد. فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل: دمشق، حمص، حلب، اردن، فلسطين و اسرائيل كنونى است، مسلط مى گردد ويهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز، كودكان پرورشگاهى وكنار خيابانى از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد . پس از استقرار قدرت وسيطره سفيانى در سوريه ومنطقه وسيعى كه نام برده شد، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى كند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى ديگر را به سوى حجاز ومدينه منوره، گسيل مى دارد. سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى (ع) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش گرديده، دستگير نمايد. آنان سه روز در مدينه توقف مى كنند ودر آن جا دست به چپاول وجنايت مى زنند وپس از آن، بخش مهم آن 12 هزار نفر، مدينه را به منظور دستيابى به امام مهدى (ع) به قصد مکه ترك مى كنند، چرا كه اطلاع مى يابندكه آن اصلاحگر بزرگ، از مدينه به مکه رفته است. اين سپاه تجاوزكار در راه مکه، به بيابانى مى رسند ودر آن جا، زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند، يكى از آن دو به سوى حضرت مهدى (ع) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد وديگرى به سوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزكار او را گزارش كند. اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف كه روحاء نام دارد پياده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وكوفه حركت مى كنند. روز عيدى از اعياد اسلامى، تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى، جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى پيروز مى شود وكوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به كشتار وسيع غير نظاميان، جارى ساختن سيلاب خون از بيگناهان، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران، دست مى زند. مردى براى دفاع ازكوفه وحقوق مردم آن بپا مى خيزد وانقلابى به راه مى اندازد، امَا كشته مى شود. سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى به سوى شام برمى گردد، اما گروهى ازكوفه وگروهى به فرماندهى سيد هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پروا پيشه "يمنى " سپاه 100 هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند وطي جنگ خونين ميان راه عراق وشام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى، بدست مى آورند . اما سرانجامِ شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او، بدين گونه پايان مى پذيرد كه: حضرت مهدى(ع) آن اصلاحگر زمين وزمان پس از ظهور خويش، از مکه به تدريج به كوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى را هدف قرار مى دهد. در حركت اصلاحى امام به سوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند وسفيانى نيز در رمله ، شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود . لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد، فرا مى رسد، گروه هايى از سپاه سفيانى، قرارگاه خويش را رها كرده وبه لشكر حق مى پيوندند وگروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند. شرايط براى يك پيكار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود. سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى(ع) از عراق به شام وفلسطين، خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويا رويى وديدار مى كند و بنا به روايتى از امام باقر(ع) مى گويد: "اخرجوا الي ابن عمى " يعنى: عموزاده ام را نزد من بياوريد. (1) پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند وامام مهدى(ع) سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى وبا ايمان به او وحركت عظيم وعميق و آسمانى او مى انجامد، سفيانى از قرارگاه حضرت مهدى(ع) به سوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند: چه كردى؟ پاسخ مى دهد: من در برابر منطق پولادين وموضع بحق حضرت مهدى(ع) اسلام او را پذيرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بيعت دادم وازگذشته سياه خويش، ندامت كردم سران سپاه او مى گويند: زشت باد رأى تو در شرايطى كه خليفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى(ع) رفتى، اينك بر خط اطاعت اوگردن نهاده، بازگشته اى؟ " سفيانى از پيمان خويش دست كشيده وبيعت خويش با حجت خدا وخليفه راستين او را مى شكند وبه تشويق سران سپاه تجاوزكار خود، براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود 0 سحرگاه يكى از روزها، پيكار نهايى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل وظلم، حجت خدا وياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان، سپاه حق ستيز سفيانى را به طوركامل نابود مى سازند. (2) طبق روايت ديگرى، سفيانى از سرنوشت شوم وتكان دهنده سپاه خويش كه در راه مکه به زمين فرو مى رود وزمين به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدى(ع) راگردن نهد . به همين جهت بيعت مى كند، اما پس ازاندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند وپس از نبردى خونين به اسارت درمى آيد و نابود مى گردد. (3) به روايت ديگرى، پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدى(ع) در دروازه بيت المقدس كشته مى شود. (4) ا. به اعتبار اينكه از نسل بنو اميه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند.
  6. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    با توجه به اينكه پيشگويي هاي قبلي نوسترآداموس به تحقق پيوسته و همينطور پيشگويي هاي امامان ما در مورد اوايل دوران آخرالزماني به تحقق پيوسته ما بايد به انها اطمينان داشته باشيم كه بقيه پيش بيني ها هم به تحقق خواهد پيوست.تنها بعد از يك بلاواي بزرگ جهاني و نابودي مستكبران ما به حكومت عدل واقعي خواهيم رسيد.احمدي نژاد دولت خود را دست نشانده امام زمان ميداند و ميگويد كه ما فقط براي زمينه سازي ظهور حضرت ولي عصر به قدرت رسيده ايم و بقيه كارهاي دولت فعلي و رييسش كه لازم به گفتن نيست.دولت امريكا راهبرد خود را بر مبناي پيشگويي هاي همين نوسترآداموس و كتب عهد عتيق و جديد تنظيم كرده است و سياستمداران صدرصد مذهبي بر مسند قدرت آمريكا نشسته اند.حكومتهاي مستكبر فعلي سعي دارند با سياستهاي خود جهان را به نقطه برخورد نهايي زودتر نزديك كنند تا به خيال خودشان نظم نوين جهاني مورد نظر خود را به طور كامل بر جهان مسلط كنند.من به طور قاطع معتقدم كه وضيعت فعلي جامعه جهاني هر روز در حال رفتن به داخل بحراني تو در تو است كه به يك سري اتفاقات از قبل پيشبيني شده منتهي خواهد شد و ما ميتوانيم به زودي تحقق پيشگويي هاي مورد نظر را به چشم ببينيم.سخنان تند و خشن خانم رايس در روزهاي گذشته بر ضد كوبا اسپانيا و روسيه دبيركل آژانس اتمي و مذاكرات هسته اي و اينكه جناب بوش از وقوع يك حمام خون وحشتناك در تابستان در عراق خبر داده اند و آقاي احمدي نژاد در جمع نمايندگان خارجي شركت كننده در مراسم ارتحال امام خميني از تحقق حكومت عدل جهاني در آينده اي نزديك خبر داده اند نشان از اهميت موضوع آخرالزمان و وقايع عظيم آن در ميان عامه مردم و حاكمان جهاني است.ما به قول آقاي رييس جمهور به زودي شاهد رخدادهاي عظيم و شگرفي در جهان خواهيم بود كه من صد در صد با آن موافقم.
  7. دوستان من ميگويم كه رژيم در مورد مذاكره با اروپا براي تعليق انرژي اتمي فقط دنبال خريدن زمان و پيچاندن اروپا است تا بتواند سلاح اتمي خود را آماده كند.ايالات متحده به اين سريال مذاكرات هسته اي را پشيزي اهميت نميدهد چون ميداند كه نقشه رژيم ج.ا چيست.به احتمال قوي سردار عسگري ربوده شده يا پناهنده شده سري ترين اطلاعات نظامي و راهبردي رژيم را در اختيار سيا گذاشته است و با توجه به همكاري اطلاعاتي موسويان مهره رفسنجاني با چند كشور اروپايي و انتقال اطلاعات حياتي كشور آنها از نقشه و برنامه هاي اين نظام ج.ا به طور كامل مطلع شده اند.يكي از دوستان سردار عسگري كه خود نيز زماني آجودان همين نظام بوده و حالا از مخالفان نظام است در مصاحبه اي اعلام كرده كه عسگري توسط سازمان سيا ربوده نشده بلكه با درخواست خودش پناهندگي سياسي گرفته و وى هم اكنون در واشنگتن در خانه ای تحت نظر سازمان سيا ميباشد در ماههای آينده بعد از تمام شدن بازجويی ها ايشان تمامی اطلاعاتش را با جزئيات درمصاحبه ای در سى ان ان بيان خواهد کرد و همه خواهيم ديد.در صورتي كه عسگري در تلويزيون ظاهر شود و اطلاعات خود را به فرمان آمريكا براي همه فاش كند اين ميتواند زمزمه امادگي جهت حمله قريب الوقوع به ايران باشد.رژيم زورش نميرسد عسگري را كه مهره مهمي است از امريكا بگيرد آن وقت مي آيند استاد ايراني-آمريكايي و نخبگان ايراني را كه براي ديدار خانواده خود به كشور بعد از بوقي آمده اند هنوز از هواپيما خارج نشده اند دستگير كرده و سريعا برچسب معاند و برانداز مخملي بر طرف زده و به مخفوف ترين زندانها انها را براي روز مبادا جهت گروكشي منتقل كرده و روز به روز ملت ايران را نزد جهانيان خوارتر و پست تر نشان ميدهند و در حالي كه آمريكا مخفيانه در حال تدارك حمله است و ظاهري با رژيم سر ميز مذاكره جهت تفهيم اتهام به رژيم مينشيند آقاي گل و سنبل احمدي نژاد ميفرمايند كه امريكا جرآت حمله به ايران را ندارد و ناوهاي آمريكايي جزء چند آهن پاره پوسيده نيستند و در آخر هم چوب عربده كشي ها و نعره زدن هاي توخالي اين رژيم به جامعه بين الملل را همين ملت بدبخت فلك زده بايد بخورند.من كه چشمم آب نميخورد اين نظام دست از اين كارهاي بي منطق خود بردارد.اين نظام اگر به فكر ملتش بود بخاطر يك انرژي پر خطر كه ارزش اينهمه هزينه و بلوا را ندارد كوتاه مي آمد و از طريق توليد انرژي هاي نو و رفع تحريمها كشور را به سمت پيشرفت و شكوهمندي هدايت ميكرد.اين نظام فقط براي نجات خود از منجلاب نابودي دست و پا ميزند و از جيب ملت هزينه ميكند و به زودي سخت پشيمان خواهند شد.آن روز نزديك است.
  8. به نظر بنده امريكا در يك عمليات برق آسا و غافلگيركننده به ايران حمله هوايي و موشكي كرده وبا استفاده از هواپيماهاي ضد رادار بي-2 و يا بي1 و يا بي-52 كه در اقيانوس هند هستند و موشكهاي تام هاوك سعي خوهد كرد كه علاوه بر تاسيسات اتمي شناسايي شده تمام توان پاسخ گويي و فرماندهي و مخابراتي ايران را نابود كند.چون در غير اين صورت پايگاههاي آمريكا در عراق و افغانستان و رژيم صهيونيستي مورد حمله موشكهاي ايران قرار خواهند گرفت.احتمالا آمريكا پايگاههاي ساحلي ايران را بخصوص در تنگه هرمز به شدت بمباران خواهد كرد تا ايران قدرت بستن تنگه هرمز را نداشته باشد.احتمال اينكه آمريكا از تسليحات راهبردي بانكر باستر استفاده كند با توجه به ديوانگي سردمداران كاخ سفيد منتفي نخواهد بود.من فكر ميكنم كه اسراييل در فكر اينه كه قبل از زمان حمله به ايران قدرت نظامي حزب الله لبنان را لااقل نابود كند.درگيريهاي داخلي لبنان هم ميتواند اين موضوع را تاييد كند.حملات فعلي اسراييل به فلسطينيان و كمك گرفتن از مزدوران فلسطيني طرفدار ابومازن هم احتمالا براي نابود كردن قدرت حماس تحت حمايت ايران بوده تا آنها به طرفداري از ايران اسراييليها را هدف قرار ندهند.به هر حال اگر امريكا قدرت ايران را كامل نابود نكند:1-ايران آمريكا و متحدينش را در افغانستان و عراق و جنوب خليج فارس و اسراييل را مورد حمله موشكي و يا انتحاري قرار خواهد داد.2-تنگه هرمز مين گذاري خواهد كرد.3-براي دستيابي به سلاح اتمي به فعاليتهاي خود در صورت داشتن تجهيزات لازمه سرعت خواهد بخشيد.امريكا بايد براي موفق شود به طور كامل ايران را در شطرنج جنگ مات كند تا هيچ خانه اي براي حركت و تهديد كردن نداشته باشد و قبل از هر چيز بايد مهره هاي تاثير گذار ايران را از صفحه خارج كند.تاكتيك كاخ سفيد اين است كه تا زمان آغاز حمله هرگونه طرح آمريكا براي حمله قريب الوقوع به ايران به شدت تكذيب شود.اين حمله يك قمار بزرگ براي هر دو طرف خواهد بود كه منطقه را به آتش خواهد كشيد.
  9. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    دوستان لطفا به اين قسمت از پيشگويي هاي نوستر آداموس كه مختص جنگ جهاني سوم است ن.جه بفرماييد.خيلي جالب است. سپس نوستر آداموس، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدريجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مي دهد: كسوفى در پيش خواهد بودكه از زمان آفرينش گيتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسيح واز آن زمان تا به امروز مركزرخ نداده است وجهان چنين ظلمتى به خود نديده است... (10) كه در اين مورد آيات مربوط به قيامت در سوره قيامت به ذهن انسان تداعى مى شود: فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر يقول الانسان يومئذ اين المفر. هنگامى كه بينايى خيره مى گردد، و ماه فرو مى رود، و خورشيد و ماه گرد هم آيند، آن روز انسان مى گويد: به كجا فراركنم مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پيش خواهد تاخت. از سوى اهالى بيزانس به او خيانت خواهد شد. ازشهرقديمى رودس به پيشوازاو خواهند آمد، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسيارخواهد شد .(11) در حوالى درياى آدرياتيک براثرتوفانى عظيم، كشتي غرق مى شود وزمين به لرزه درآيد وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پيروان محمد افزا يش مى يايد و پيكى به أن سوى مرزها، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان كند. ... شهرهاآلوده وكثيف گشته، باعث اعتراض وشرمسارى زيادى خواهد شد، وتاريکي وجهل فقط با درخشش نورازبين مى رود وبا تغييراتى حكومت جهل وظلمت پا يان خواهد يافت... رهبرى اصلى مشرق زمين با شورش هاى زيادى روبرو خواهد شد، كه اكثرا از طرف شمالى ها و غربي ها مغلوب شده است، كه عده اى كشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقيه در حال گريزند و فرزندانشان كه از زنان متعددى هستند، زندانى شده اند. (12) م. پ. ادوارد دركتاب خود در باب پيشگويى هاى نوسترآداموس نقل مى كند كه سانتورى هشتم، قطعه 6 مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است: "... جنگ و خونريزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است كه درياها به جوش مى آيد واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نيمى باقى مى ماند...(13) شاهزاده ليبياى كه نما ينده حكومت ايران است در غرب به قدرت خواهد رسيد، يک فرانسوى ازاعراب به شدت مكدرخواهد شد، دانشمند اديب،ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب برفرانسه پيش مى گيرد....(14) در نزديکي سوربن جهت حمله به مجارستان، قهرمانى ازاهالى برودها سياه پوستان به آنان هشدار خواهد داد. رهبر بيزانس، سالون ازاسلاوينا، آنان را به شريعت محمد درخواهد آورد. همچنين نوستر آداموس چنين مى سرايد كه: امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پيروان اسماعيل جايگاه بى مانع خواهند يافت. آدم هاى نادان همچنان خواستاركارمانى شريعت كهنه هستند. تمامى حمايت كنندگان محمد سراسر گيتى را خواهند پوشاند 15) بنابراين، نوسترآداموس در اغلب سانتورى ها از جمله سانتورى 5 نسبت به فتح جهان به وسيله شريعت حضرت محمد(ص) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانيان اعلاممى كند كه روزى مسلمانان به رهبرى ايران وتمدن ايرانى بر جهان مسلط خواهند شدكه اين بى شك در پيوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ايران است. (16) منبع:سايت مهدي نت
  10. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    دوستان من يك مقاله اي را در اين تاپيك در مورد نقش لابي اسراييل در حوادث 11 سپتامبر گذاشته ام كه باعث حمله آمريكا به افغانستان و عراق و طرح خاورميانه آمريكايي شد.به نظر من دموكرات هاي آمريكا نظرشان بر اين است كه فقط تا زماني كه عراق سر و سامان نيافته حمله اي به ايران نبايد صورت بگيرد ولي نيومحافظه كارن مذهبي آمريكايي كه معتقد به آرماگدون ميباشند بعيد نخواهد بود كه در چند ماه آينده زهر خود را بريزند.با اين حال موضوع اينست كه بهانه اصلي حمله احتمالي ايجاد يك 11 سپتامبر توسط سازمانهاي اطلاعاتي سيا و موساد خواهد بود و با ايجاد مدارك جعلي آن را به گردن ايران انداخته و با توجه به حاد شدن وضعيت پرونده اتمي و احتمال صدور قعطنامه سوم و اينكه ايران به هيچ وجه من الوجوهي تعليق غني سازي اورانيوم نخواهد كرد ما بايد به زودي شاهد يك 11 سپتامبر جديد جهت تكميل بهانه هاي امپرياليسم آمريكا و آغاز سريال حمله به ايران كه قطعا موجب جنگ سوم جهاني خواهد شد باشيم: آيااسرائيل قبل از 11 سپتامبر از توطئه خبر داشت؟ اسرائيل چه اطلاعاتی در مورد حمله هواپيماربايان به برج های دوقلو در نيويورک داشت؟ اسرائيلی هايی که در همسايگی 10 تن از عاملان ترور و مشخصا محمد عطا فرمانده عمليات اقامت گزيده بودند، چه ميکردند؟ رابطه اسرائيلی هايی که درپارکی در ساحل کناری برج شمالی ديده شده و بعد همراه جاسوسان موساد دستگير شدند با پرونده 11 سپتامبر چيست؟ چطور نام دو هواپيما ربا يک هفته قبل از 11 سپتامبر در ليست اف بی آی آمد و چرا نام يکی از جاسوسان نيز همراه آن بود؟ آيا اسرائيل در مورد گروه القاعده يا يک گروه جهادی فلسطينی در آمريکا جاسوسی ميکرد؟ آيا اسرائيل اطلاعات خود را در اختيار دستگاه های امنيتی آمريکا گذاشته بود و دولت بوش چقدر در جريان اين اطلاعات قرار داشت؟ تحقيقات و اطلاعات به دست آمده در مورد ,اسرائيلی هايی که با دست علامت موفقيت ميدادند, و آن ماجرای ,دانشجويان هنر, اسرائيلی به کجا رسيد؟ چرا اين اطلاعات خفه شده و هرگز پيگيری نشد؟ از همان دقيقه اول بعد از 11 سپتامبر شايعاتی در مورد دخالت اسرائيل در عمليات بی سابقه تروريستی که آنهمه قربانی گرفت و بر سرنوشت حوادث بعدی اثر گذاشت، پيچيده بود. اين شايعات محفلی زياد مورد توجه و دور از انتظار نبود. تروريسم بويژه در شرايط کنونی جهاني، صرفنظر از اينکه توسط چه کسانی و عليه چه کسانی و با چه هدفی صورت ميگيرد، به درجه ميتواند مورد استفاده همه نيروهای سرکوبگر قرار گيرد، که داستان پردازی دراينگونه را به امری رايج تبديل ميکند، بويژه که در مورد مشخص 11 سپتامبر حالا ترديدی نيست که گروه القاعده و بن لادن در خدمت سياست های نومحافظه کاران و جناح های تندروی اسرائيل قرار گرفته است. اما تئوری های توطئه يک چيز است، و اسناد تاييد شده و مکتوب سازمان CIA و FBI و ساير نهادهای امنيتی آمريکا يک چيز ديگر. از آنجا که تعدادی از رسانه های راست افراطی مثل فاکس نيوز و نشريات وابسته به ,واشينگتن تايمز, نومحافظه کاران اخبار مربوط به ارتباطات عوامل اسرائيلی را پخش کرده اند، شايد حتی بتوان از پخش ضد اطلاعات به منظور های خاص صحبت کرد، ولی نميتوان بکلی از بيخ منکر مساله شد. پس چرا مقامات آمريکا بيش از پنج است که مصرانه و نقشه مند اطلاعات را خفه ميکنند. در اوايل فوريه امسال، خبرنامه کانتر پانچ مقاله ای از روزنامه نگار جوان آمريکايی کريستوفر کچام Christopher Ketcham منتشر کرد که مجموعه اطلاعات حيرت انگيز مربوط به رابطه جاسوسان اسرائيلی با 11 سپتامبر به تفصيل و بطور دقيق در آن جمع آوری شده است. مقاله قرار بود نخست در دو مجله ی از نظر رسمی معتبر سالون و نيشن منتشر شود، ولی آنها بعدا از انتشار مقاله خودداری کردند. اين درحالی است که سالون در سال 2002 مقاله مفصل کريستوفر کچمن دراين مورد منتشر کرده بود. گزارشات ديگری نيز چند ماه بعد از 11 سپتامبر در فاکس نيوز، شبکه تلويزيونی ABC، نشريه يهوديان آمريکا Forward و نشريات اروپايی چاپ شده و بعد آشکارا آنرا به پستوی فراموشی رانده بودند. معلوم است که مديران نشريات سالون و نيشن آشکارا تحت فشار قرار دارند که از چاپ مقاله جديد خودداری ميکنند. اطلاعات تاکنون منتشر شده مربوط است به سه حوزه. يکی دستگيری تعداد زيادی يهودی جوان قبل از 11 سپتامبر که تحت عنوان دانشجوی هنر به فعاليت جاسوسی ظاهرا از نوعی مضحک و نمايشي، در آمريکا اشتغال داشتند. جريان دوم مشاهده و دستگيری 5 يهودی در ساعاتی بعد از حملات انتحاری در روز 11 سپتامبر واست، و حوزه سوم مربوط به اقدامات کاملا آشکار و مطلقا غيرعادی برای محو کردن کليه خبرها از رسانه ها. اخبار مربوط به هرسه حوزه بخوبی مستند و منتشر شده است. با اينکه نتايج آن بطور مستقيم به اتهامی برميگردد که کميته تحقيق کنگره آمريکا در مورد 11 سپتامبر حول آن تشکيل شد، يعنی بررسی کم کاری و مسووليت کاخ سفيد و مقامات دولت بوش در جلوگيری از عمليات 11 سپتامبر، اما حتی نامی از اين مساله در تحقيقات کميته مزبور و گزارش 600 صفحه ای آن نيامد که خود به شدت غيرعادی بود. در اينجا چکيده ای از گزارشات مربوط به اين ماجرا، عمدتا برگرفته از دو گزارش کريستوفر کچام ولی همچنين برخی منابع ديگر را می آيد. دستگيری اسرائيلی هايی که دقايقی بعد از حمله علامت موفقيت نشان ميدادند اف بی آی بعد از ظهر 11 سپتامبر 2001 در بولتن خود که BOLO خوانده ميشود مطلبی تحت عنوان ,مراقبت, منتشر ميکند. مطلب مربوط به گزارش شاهدانی است که درست بعد از برخورد اولين هواپيما به برج شمالی سه مرد را مشاهده کرده بودند که ,پايکوبی,کرده و با دست خود علامت موفقيت,High-five, نشان دادند و مثل فستيوال های راک فندک های خود را به علامت موفقيت روشن کرده بالا گرفتند. پليس اف بی آی همچنين با راديو بی سيم به ماشين های پليس در ناحيه نيوجرسی نيويورک دستور داد مواظب ,يک وانت شورولت سفيد 2000 باشيد که احتمال دارد با عمليات تروريستی نيويورک ارتباط داشته باشد,. 25 دقيقه بعد دو افسر پليس به نام های اسکات دو کارلو و دنيس ريولی يک وانت تجاری مخصوص حمل و نقل را متوقف ميکنند و از راننده آن که يک جوان 23 ساله به نام سيوان کورزبرگ بود ميخواهند از خودرو خارج شود. ولی او عليرغم تکرار دستور پليس مقاومت ميکند و سرانجام پليس ها با بيرون کشيدن هفت تير به زور او را از ماشين خارج ميکنند. چهار مرد ديگرنيز از ماشين خارج ميشوند. به عبارت ديگر به سه مردی که صبح علامت موفقيت نشان داده بودند، دو نفر جديد اضافه شده و سوار وانت سفيد بودند. پليس آنها را روی چمن ميخواباند. بنا بر گزارش دو کارلو با اينکه پليس علت دستگيری را به آنها نگفته و سوالی نکرده بود، کورزبرگ ميگويد: ,ما اسرائيلی هستيم. ما مشکل شما نيستيم. مشکل شما، مشکل ما هم هست. مشکل فلسطينی ها هستند., اين سوال برای برخی ازافسران اف بی آی مطرح ميشود آنها از کجا ميدانند اين عمليات تروريستی است و اسلام گراها آن را انجام داده اند. در آن ساعات سرگيجه آور حدس و گمان ها زياد بود و برخی از مردم تصور ميکردند ماجرا فقط يک حادثه هواپيمايی است. بنا بر گزارش پليس دستگيرشدگان به اف بی آی ميگويند به اين دليل علامت موفقيت را نشان ميدادند که فکر ميکردند ,اين يک چيز خوب برای اسراييل است,. ,اين برای هدف سياسی اسرائيل در خاورميانه همدردی بوجود می آورد,. در گزارش دو کارلو آمده يکی ديگر از سرنشينان وانت سفيد به او ميگويد موقع وقوع حادثه در ضلع جنوب غربی آن بودند که نادرست بود. ماموران اف بی آی به سرعت خود را به محل ميرسانند. افسران و مامورها در ماشين مزبور پاسپورت های مختلف و 4700 دلار پول نقد دريک ساک پيدا ميکنند. در گزارش 12 سپتامبر پليس آمده است:,آنها نقشه هايی از شهر را نيز داشتند که روی آن بعضی نقاط مشخص شده بود. معلوم بود آنها در مورد منطقه دقيقا کار کرده اند. به نظر ميامد آنها ميدانستند چه اتفاقی دارد می افتد., اين پنج مرد که در محافل امنيتی به علت نشان دادن علامت موفقيت دادن با دست high-fiver خوانده ميشدند، بعد به پليس ميگويند آنها شهروند اسرائيلی هستند و به عنوان باربر برای يک شرکت حمل نقل کار ميکنند.ّآنها را 71 روزدر بازداشتگاه بروکلين نيويورک نگاه ميدارند. طی اين مدت مرتبا مورد بازجويی اف بی آی و سيا قرار ميگيرند. به دستگاه دروغ سنج بسته ميشوند. بعضی را در سلول انفرادی ميگذارند. پل کورزبرگ برادر سيوان 10 هفته از امتحان با دستگاه دروغ سنج امتناع ميکند و سرانجام هم در آن رد ميشود. از طرف ديگر دو روز بعد از دستگيری اين 5 نفر دامينيک سوتر صاحب شرکت حمل و نقل،همان شرکتی که اسرائيلی ها ادعا ميکردند باربر آن هستند، شرکت خود را رها کرده و به اسرائيل فرا رميکند. فرار سوتر که يک شهروند 31 ساله اسرائيلی است، چنان شتابان بود که پشت سر خود حتی فنجان قهوه و ساندويچ، تلفن های همراه و اسناد مشتريان روی ميز رها شده و هزارها دلار اموال مشتريان در انبار مانده بود. بعدا معلوم ميشود نام سوتر در همان ليست تعقيب اف بی آی آمده است که نام دو هواپيماربای 11 سپتامبر در آن بود و اين نشان ميدهد اف بی آی ميدانست که سوتر اطلاعاتی در مورد حمله 11 سپتامبر داشت. اطلاعات بعدی نشان ميدهد حداقل دو نفر از اين 5 تن، جاسوس موساد بوده اند و اسرائيل هم هويت آنها را تاييد ميکند. هر پنج مرد در شعاع 6 مايلی از محل زندگی هواپيما ربايان زندگی ميکردند. گزارش مفصلی از اين ماجرا در مارس 2002 در نشريه فوروارد، ويژه يهوديان آمريکا چاپ ميشود و مارک پرلمان مدير نشريه نتايج تحقيقات خود از ماموران سازمان ملل و اف بی آی را هم به گزارش می افزايد. در ژوئن 2002 گزارشی از تحقيقات در تلويزيون ABC همراه با تحقيقات خود گزارشگران برنامه داده شد. وينسنت کانيسترارو مامور سابق بخش ضد ترورCIA در اين برنامه ميگويد نام هر پنج مرد در ليست جستجوی اف بی آی امده بود. کانيسترارو در گفتگو با کريستوفر کچام ميگويد در هفته ها و ماه های بعد از 11 سپتامبر چيزی که بيش از همه ماموران اف بی ای را رنج ميداد اين بود که آيا اين ماموران اسرائيلی وقتی به محل حادثه رسيدند ميدانستند چه اتفاقی دارد می افتد. کانيسترارو ميگويد از همان آغاز، تحقيقات در اف بی آی با اين پيش فرض شروع شد که اسرائيل در مورد واقعه اطلاعات قبلی داشت. سوالات زيادی دراين مورد مطرح بود که ماموران اف بی آی در رابطه با آنها مشغول تحقيق بودند: 5 مرد کی به پارک مجاور برج های دوقلو آمدند؟ آيا در لحظه حادثه آنجا بودند يا بعد بلافاصله خود را رسانده اند؟ و چرا؟ چرا اف بی آی و سيا و دولت آمريکا از اسرائيل درخواست نکردند که از سوتر صاحب شرکت حمل و نقل که از آمريکا فرار کرد بازجويی کنند؟ تحقيقات نشان داده آنها تجهيزات گسترده ای داشتند که ميتوانستند تلفن ها را کنترل کرده و وسايل شنود در اتاق ها کار بگذارند. محمد عطا معمولا به خانه بقيه اعضای گروه ميرفت. يک مامور اف بی آی گفته آنها زبان عربی صحبت ميکردند. آيا اگراسرائيلی ها به دنبال اسلام گرايان سازمان جهاد اسلامی يا حماس بودند، آگاهانه يا ناآگاهانه مکالماتی از گروه محمد عطا را ضبط کرده اند؟ در اين صورت چه اطلاعاتی به دست آورده اند؟ آيا آنطور که در گزارش ABC آمده ممکن است آنها شنيده باشند: ,در 11 سپتامبر دارد اتفاقی می افتدو, اما گزارش ABC خاطر نشان ميکند قبل از اينکه اين تحقيقات تکميل شود به دليلی که ,مذاکرات در سطح بالا بين مقامات دولت های آمريکا و اسرائيل, خوانده شد، پرونده بسته شده و هر پنج مامور به اسرائيل فرستاده شدند. بنا بر گزارش هاآرتص روزنامه اسرائيلی در آخرين هفته اکتبر، يعنی 6 هفته بعد از 11 سپتامبر و دستگيری جاسوسان، ريچارد آرميتاژ و دو نماينده کنگره به شدت برای آزادی آنها لابی گری ميکردند. آلن درشويتز وکيل و مبلغ و لابی معروف اسرائيل نيز به عنوان مذاکره کننده وارد ماجرا شد. سرانجام 5 اسرائيلی را به ,اتهام, اين که آنها بدون اجازه کار در شرکت حمل ونقل کار ميکردند به اسرائيل فرستادند! نکته مهم اين است: هم برنامه های گسترده جاسوسی اسرائيل در خاک آمريکا، هم فعاليت های اين جاسوسان در شناسايی و تعقيب ااسلام گرايان افراطی و هم چشم پوشی دولت آمريکا از عمليات غيرقانونی اسرائيل در خاک آمريکا و روابط ويژه آمريکا و اسرائيل خبرهای تازه ای نيستند. سوال اصلی که ميتواند به کابوس بزرگ برای رهبران آمريکا و اسرائيل تبديل شود همان است که وينسنت کانيسترارو گفته است از آغاز بسياری از ماموران اف بی ای و سيا را رنج ميداد: آيا اسرائيل از طرح توطئه از پيش اطلاع داشت؟ کچام ميگويد عليرغم اهميت استثنايی و فوق العاده اين سوال نه کنگره آمريکا و نه گزارش 600 صفحه ای نهايی کميته 11 سپتامبر کنگره، حتی يک بار از ماجرا نام نبرده اند. تمام تحقيقات ناتمام رها شده است. راه پخش خبر را در رسانه ها بسته اند و حتی يک رسانه مسلط گزارشات منتشر شده در فاکس و ای بی سی و فوروارد را پيگيری نکرد. مدير فوروارد که خود يهودی است ميگويد واقعا برای من هم حيرت انگيز بود. خبر را در داخل قصه سازی های ضد اسرائيلی ناپديد کردند. کچام ميگويد بسياری از مقامات سيا و اف بی ای از نحوه برخورد با اين قضيه به شدت برافروخته اند، ولی حاضرنيستند به جلوی صحنه بيايند. معمای,دانشجويان هنر, ماجرای پنج جاسوس اسرائيلی مزبور با يک ماجرای جاسوسی ديگر اسرائيل در خاک آمريکا آنهم درحول و حوش 11 سپتامبر و با سرنخ هايی که به هواپيما ربايان مربوط ميشود، سوال برانگيزتر ميشود. براين ماجرا که ظاهری کاملا غير معقول دارد نيز توسط مقامات آمريکا به شدت سرپوش گذاشته ميشود. گزارش اين ماجرای جاسوسی براساس مقاله کريستوفر کچام چنين است. ماجرا مربوط است به گزارشات متعدد ماموران امنيتی و اطلاعاتی آمريکا از فعاليت يک گروه نسبتا بزرگ از ,دانشجويان هنر, اسرائيلی در شهرهای آمريکا طی يک سال و نيم تا 11 سپتامبر که اين دانشجويان دستگير ميشوند. از ژانويه 2001 ماموران U.S. Drug Enforcement Agenc گزارشاتی دريافت ميکنند که اين به اصطلاح دانشجويان هنر ظاهرا سعی ميکنند کارهای هنری خود را به مقامات اين اداره بفروشند و از اين طريق به خانه ها و ادارات آنها راه يافته و اطلاعاتی جمع ميکنند. حدود 130 گزارش مشابه از اين دست از ادارات امنيتی مختلف آمريکا مثل اف بی آي، نيروی هوايي، مارشال سرويس، سرويس مخفی آمريکا و خود DEA از 40 شهر طی 6 ماه داده شد. اين گزارشات نشان ميداد اداره مزبور هدف ,يک طرح سازمان يافته برای جمع آوری اطلاعات, است. برای که؟ به چه منظور؟ معلوم نيست. در برخی موارد دانشجويان مزبور از داخل ساختمان های امنيتی فدرال نقشه برداری و عکسبرداری کرده بودند. در مواردی آنها به خانه های مقامات و محل هايی مراجعه کرده بودند که آدرس علنی ندارند و اين نشان دهنده آن بود که قبل از ماجرا فعاليت اطلاعاتی سازمان يافته ای وجود داشته است و يا به کمک وسايل الکترونيک آنها را به آدرس هايی راهنمايی ميکند که مثلا شماره خيابان ندارند و بنابراين به آسانی نميتوان آنها را پيداکرد. يکی از اين به اصطلاح دانشجويان هنر در جريان دو ماه مبلغی نزديک به 180000 دلار از بانک دريافت کرده بود. تعدادی از آنها مدتی در شهر کوچکی در هاليوود اقامت گزيده بودند، درست همان جايی که محمد عطا خلبان اصلی تروريست های انتحاری 11 سپتامبر اندکی قبل از انفجار در آن اقامت داشت. در مارس 2001 اداره ضد اطلاعات ملی سازمان سيا هشداری درونی در مورد فعاليت اطلاعاتی اين گروه ميدهد. بنا بر اين گزارش گروه متشکل از زن و مرد بوده و اعضای آن تلاش ميکنند در ادارات اطلاعاتی نفوذ کنند. در اين هشدار آمده بود که دو نفر از اين به اصطلاح دانشجويان ميهمان دستگير شده اند و در جستجو از آنها نسخه های تقلبی ويزا و گرين کارت کشف شده است. درماه ژوئن سال 2001 دپارتمان مواد مخدر DEA گزارش مفصلی در مورد فعاليت اين جاسوسان تهيه ميکند. بنا بر اين گزارش در مجموع در فاصله مارس تا سپتامبر 2001 ماموران فدرال 140 اسرائيلی را در اين رابطه دستگير ميکنند. بعد از 11 سپتامبر 60 اسرائيلی جوان ديگر دستگير ميشوند. همه اين ها را به اسرائيل ديپورت ميکنند. دليل ديپورت را نقض مقررات ويزای دانشجويی ذکر ميکنند که به شخص اجازه کار در آمريکا را نميدهد. اما در تحقيقات گزارشگر نشريه سالون معلوم شد هيچکدام از افراد مزبور دانشجوی هنر نبوده اند که بتوان به آنها اين جرم را منتسب کرد. بعلاوه يکی از دانشگاه هايی که گفته اند دانشجوی آن هستند اصلا وجود ندارد و ديگری هم نام هيچکدام از دستگير شدگان را نه در ليست دانشجويان کنونی و نه در ليست دانشجويان فارغ التحصيل خود داشت. اسرائيلی ها در تيم های کوچک کار ميکردند و رهبر گروه نقش راننده را داشت و اعضا را در محلی پياده ميکرد که مثلا تابلو و کارهای هنری بفروشند. افراد به بهانه فروش تابلو با مقامات تماس ميگرفتند و به شيوه ای سمج و تهاجمی و با دادن اطلاعات دروغ در مورد ,دانشگاه, خود سعی ميکردند با اين مقامات تماس برقرار کنند. در گزارش آمده زن های گروه بسيار ,جذاب , بودند. ,بلوند، جين يا شلوار تنگ پوشيده و واقعا زيبا, ، آنها با طنازی ,لاس ميزنند و موهای خود را اينور و آنور کرده به تو نگاه ميکنند ولبخند ميزنند: سلام، حال شما چطوره؟ بگذار يک چيزی به تو نشان بدهم,، در مواردی وسط کار خودشان ميگويند فروش تابلو بهانه است و ميخواهند آنها را به نمايشگاه آثار دانشجويان مزبور دعوت کنند و وقتی در مورد نوع نمايشگاه يا محل آن زير سوال قرار ميگيرند قادر به پاسخ نيستند. به عبارت ديگر شيوه کار بسيار ناشيانه و کليشه وار است که با فعاليت موساد يا هر سازمان متبحر جاسوسی تناسبی ندارد. گزارشی ماه ژوئن DEA شصت صفحه است و فقط برای رويت مقامات بلند پايه وزارت دادگستری تهيه شده بود، ولی در دسامبر 2001 به بيرون درز کرد و در مارس سال بعد وسيعا قابل دسترس بود. گزارش از هرنظر جذاب بود: يک داستان پليسي، يا مربوط به مواد مخدر، يک بازی اطلاعاتی و امنيتی هرچه بود برای خبرسازی جذاب بود. با وجود اين تمام رسانه های بزرگ و در واقع نيمه رسمی آمريکا بطور کامل از انتشار آن خودداری کردند. ولی همان موقع برخی از گزارشگران شروع کردند به سرو گوش آب دادن حول اين خبر عجيب. ناپديد شدن گزارش فاکس نيوز در آغاز احتمالا هنوز کنترل خبری کامل نبود. بنا بر گزارش کچام اول اکتبر سال 2001 ، آنا ورنر يک خبرنگار زن در تلويزيونی KHOU-TV در هوستون ماجرای ,دانشجويان هنر اسرائيلی, را تحت عنوان,رفتارهای عجيب ,گروهی با ظاهر خاورميانه ای که ادعا ميکردند دانشجوی اسرائيلی هستند, روی آنتن ميبرد. او در حاليکه گزارش کاملی از اطلاعات کسب شده توسط دستگاه های اطلاعاتی را نيز پخش ميکند، از قول يک تحليل گر که با او گفتگو کرده بود ميگويد فعاليت آنها مشابه تلاش های يک سازمان تروريستی است که کارهای مقدماتی برای تعيين اهداف را انجام ميدهد. گزارشگر نتيجه ميگيرد که اين ها يک گروه تروريست جهادی و عرب بودند که تحت عنوان اسرائيلی کار ميکردند. ولی او اشتباه ميکرد. بنابر گزارشات سازمان های اطلاعاتی آمريکا اين ها عرب نبودند. با وجود اين کسی پی اين قضيه را نمی گيرد و داستان بازهم به فراموشی سپرده می شود. اما در حول و حوش همان زمان پخش گزارش در تلويزيون هوستون، خبرنگاری در فاکس نيوز به نام کارل کامرون در مورد دانشجويان مرموز هنر تحقيقاتی را آغاز ميکند و گزارشی در اواسط سپتامبر در يک سری 4 بخشی پخش می کند، اين بار در چارچوبی متفاوت. او نتيجه ميگيرد ممکن است اين يک بازوی جاسوسی اسرائيل بوده باشد که عمليات القاعده در آمريکا را تعقيب ميکرده است. کامرون تاکيد ميکند گزارش او دليلی بر نقش اسرائيل در 11 سپتامبر نيست، نتيجه گيری ها نيز قطعی نيست و او فقط گمانه زنی های وسيع در جريان يک گزارشی پژوهشی را منتشر ميکند. اما مساله قابل توجه اين که حتی گزارش فاکس نيوز هم ناديده گرفته ميشود و رسانه های نيمه رسمی مسلط عليرغم اهميت خبر آن را دنبال نمی کنند. گزارشگران نيويورک تايمز و واشينگتن پست برای تحقيق به سراغ وزارت دادگستري، مافيا و سيا ميروند ولی هيچکس گزارش را تاييد نمی کند و تعداد زيادی از مقامات هم فقط ميخندند. آنها هم خبر را ناديده گرفته و هيچگونه اثری از خبر در رسانه های بزرگ نمی آيد. اما گزارشگر سالون که خبر را تعقيب ميکرد در تحقيقات خود اطلاع می يابد که خبر گزارش فاکس نيوز در درون DEA به شدت مورد توجه بوده و در گزارشات درونی آن را تعقيب ميکنند و حتی نام گزارشگر و فکس نيوز هم در اسناد رسمی درونی مطرح شده بود. حدود سه ماه بعد در 28 فوريه خبر مجددا از رسانه ها سر بر می آورد، اين بار در اروپا و در نشريه بسيار معتبر فرانسوی اينتلجنس آن لاين که سپس در لوموند در 5 مارس امسال نقل ميشود. در گزارش اينتليجنس آن لاين آمده که گزارش 60 صفحه ای DEA را به دست آورده اند. اين گزارش در ماه بعد به دست سالون هم ميرسد. دو نشريه فرانسوی بطور مفصل جزييات قابل توجه و حيرت انگيزی از فعاليت ,دانشجويان اسرائيلی, در شهرهای متعدد آمريکا را از روی جزوه 60 صفحه ای نقل ميکنند. از جمله چگونگی نفوذ آنها، آزمايش آن ها با دستگاه دروغ سنج و رد شدن در اين آزمايشات، ارتباط برخی از آن ها با مشاور سفير سابق اسرائيل در آمريکا و تهيه تجهيزات توسط او، سفر يکی از آنها از هامبورک به ميامی و ديدار با يک مامور اف بی آي، سفر به شيکاگو و ديدار با يک مامور وزارت دادگستری و بعد سفر به تورنتو همه در عرض يک روز، فعاليت ّآنها در 42 شهر آمريکا، اقامت آنها در هاليوود نيوجرسي، جايی که حداقل ده تن از 11 تروريست سپتامبر زندگی ميکردند و يکی از آنها مشخصا در همسايگی محمد عطا، نظامی بودن تعداد قابل توجهی از آنها، فرزند يک ژنرال اسرائيلی بودن يکی از آنها ... دو روزنامه فرانسوی از خود نتيجه ای ميگيرند که معلوم نيست با واقعيت ارتباط داشته باشد و آن را در عنوان مقالات خود ذکر ميکنند: بزرگ ترين شبکه جاسوسی اسرائيل بعد از رسوايی بزرگ سال 1985 کشف و پياده شد.[ ماجرای جاسوسی 1985 اشاره به جاسوسی جاناتان پولارد است تحليل گر نيروی دريايی آمريکاست که 800000 صفحه از اسناد و اطلاعات داخلی آمريکايی را به اسرائيل رد کرده بود و اطلاعات او به دست کا گ ب نيز می افتد و به قتل و سربه نيست کردن چند جاسوس آمريکا در شوروی هم منتهی ميشود. ]. به هرحال نتيجه گيری دو روزنامه نگار فرانسوی فقط گمانه زنی بود و تا امروز اطلاعات واقعی در مورد ماجرا مخفی شده و نميتوان بطور قطعی در مورد ماجرای دانشجويان هنر اسرائيلی نتيجه گيری نمود. عليرغم سروصدای اروپا، بازهم رسانه های آمريکا سکوت کردند.فراتر از آن يک روز بعد از انتشار خبر در لوموند، واشينگتن پست در مقاله ای تحت عنوان ,گزارشات حلقه جاسوسی اسرائيلی تکذيب شد, به قلم جان مينز و دان اگن خبر را به عنوان افسانه سرايی های محفلی که ماه هاست پخش ميشود، ازقول سوزان دريدن سخنگوی وزارت دادگستری تکذيب ميکند. حتی DEA که خود گزارش 60 صفحه ای را تهيه کرده بودو نيز مقامات اف بی آی و سيا موضوع را تکذيب ميکنند. بعد از تکذيب خبر در واشينگتن پست، کريستوفر کچام به عنوان گزارشگر سالون با ماموران DEA که گزارش 60 صفحه ای را نوشته اند تماس ميگيرد. همه آنها گزارشات خودرا تاييد ميکنند، يکی از آنها ميگويد دانشجويان اسرائيلی 6 بار سراغ او آمده اند. عليرغم اطلاعات مستند، نام ها، آدرس ها، ماموران مشخص که نامشان در جزوه آمده و شواهد گوناگون ديگر نه واشينگتن پست و نه نيويورک تايمز حتی علاقه ای به تحقيق در مورد مساله ای به اين مهمی نشان نمی دهند. نيويورک تايمز حتی حاضر نشد مثل واشينگتن پست خبر را از قول مقامات تکذيب کند. به اين ترتيب معلوم شد تمايل آشکاری وجود دارد که خبر از رسانه های آمريکا بطور کامل محو شود.فقط گزارش مختصری از ماجرا در هفته نامه اينسايت که توسط نشريه محافظه کار واشينگتن تايمز منتشر ميشود آمد که صحت خبر را با تفسير خود مورد تاييد قرار ميداد. کريستوفر کچام نقش لابی اسرائيل را در جلوگيری از انتشار خبر برجسته ميکند، بويژه آيپک که بزرگ ترين لابی در حوزه سياست خارجی آمريکا و چهارمين لابی بزرگ آمريکاست.کچام در مورد نقش لابی از مايکل ليند از مقامات بلند پايه New America Foundation که لابی اسرائيل را , thnic donor machine ميخواند، ميگويد در ميان مقامات وزارت خارجه نظامی و اطلاعاتی آمريکا اين تصوير وجود دارد که شما نميتوانيد به پر وپای لابی بپيچيد بدون اينکه مستقيما يا غير مستقيما شما را به لجن نکشند و با عناوينی مثل عربيست و آنتی سميتيست نکوبند. با توجه به اين امرعجيب نيست که کسی جرات نزديک شدن با قضيه فوق را ندارد. همه نزديک شدن به آن را خودکشی شغلی و مرگ آور ميدانند، بويژه که اکنون رابطه اسرائيل و فلسطين در يکی از حساس ترين دوره های خود قرار دارد. حتی درمورد گزارش فاکس نيوز نيزکه به دفاع از اسرائيل مشهور است، لابی های اسرائيل در مراجعه کچام از فاکس نيوز دفاع کردند، ولی کامرون را مشکوک و متهم به ,عربيسم, کردند. اما نکته جالب ديگری که کچام يادآوری ميکند اين است که که 4 روز بعد از پخش گزارش فاکس نيوز تمام متن گزارش، وب لينکها و عنوان های آن از آرشيو فاکس نيوز ناپديد شدند. در حاليکه فاکس نيوز معمولا مطالب خود را دو تا سه هفته روی صفحه اول سايت گذاشته و سپس به آرشيو منتقل ميکند.وقتی کچام به مسوول برنامه مراجعه کرد او گفت: ,نميدانم کجاست,[ اکنون گزارش مزبور از طريق يو تيوب پخش شده است] پشت پرده سکوت چه ميگذرد؟ کچام در جريان تحقيقات خود متوجه ميشود نه تنها خبر خفه ميشود، بلکه خود او را تحت بررسی قرار داده اند و از جمله به اطلاعاتی دست يافته اند که فقط خانواده نزديک او از آن اطلاع داشتند. اندکی بعد ازاطلاع از اين جريان شخصی که خود را با نام مستعار Stability معرفی ميکند تلفنی با کچام تماس ميگيرد. Stability به او ميگويد ,شخصی در واشينگتن, در او را به کچام راهنمايی کرده است. کچام منبع او در واشينگتن را چک ميکند و معلوم ميشود اين شخصی است نزديک به سيا و اف بی آی و تاييد ميکند کهStability يک مامور عاليرتبه اطلاعاتی است که ماجرای ,دانشجويان هنر, را در درون تعقيب کرده است. Stability در نخستين دور صحبت با کچام محافظه کارانه برخورد ميکند و ميگويد ماموران اطلاعاتی آمريکا به کچام به شدت مشکوکند و احتمال ميدهند که ديگران او را مورد ,استفاده, قرار داده اند: ,اسم شما بر سر زبان آنها ست و مدت هاست که اين طور است. مساله اين است که شما با کارتان به لانه زنبور انگشت فرو ميکنيد. حالا اين حوزه کار دوره بسيار دشواری را از سر ميگذراند. اين سناريويی است که عده زيادی در آن سنگر ميگيرند. درست در لحظه کنونی آدم های زيادی تحت فشار شديدی هستند، زيرا تلاش زيادی صورت ميگيرد که اعتبار اين قضيه زير سوال قرار بگيرد. تمام تماس ها را بی اعتبار کنند. از تحقيقات گسترده تر جلوگيری به عمل آيد. آدم های بسيار بسيار باهوشی هستند که در اين رابطه دچار مشکلات زياد شده اند. به جايی رسيده اند که ميتوانم تصورکنم خطرات غير عادی ممکن است مطرح باشد. کاملا روشن است تعداد زيادی وطن پرست در آنجا هستند که ميخواهند زنده بمانند. و بنا بر قاعده وطن پرستان هستند که مرده اند., در گفتگوهای بعدی Stability به کچام ميگويد مامورانی از DEA که مسووليت های حرفه ای دارند، اکنون در رابطه با درز آن لاين گزارش ژوئن 2001 اين اداره زير تحقيقات تهاجمی قرار دارند. تعداد زيادی از آنها را با دروغ سنج الکتريکی مورد آزمايش قرار داده اند، کامپيوترها ضبط شده است، ميزهای آن ها را بازرسی کرده اند.Stability در مورد تهيه خود گزارش ژوئن 2001 اطلاعاتی در اختيار کچام ميگذارد که تکذيب های تاکنونی مقامات امنيتی آمريکا را بيش از پيش زير سوال می برد. اين يک گزارش معمولی نبود. اين سندی بود که ده ها مامور در تهيه آن دست داشتند و هفته ها و هفته ها برای جمع آوری اطلاعات بسيار مهم تلاش کرده اند، محصول يک سال و نيم اخبار اطلاعاتی است، از تمام کشور جمع شده و اطلاعات به دست آمده را کنترل و با هم مقايسه و هماهنگ کرده اند، ولی نمی توانستند از آن ها سر در بياورند تا پايان سال 2000 و اوايل سال 2001 که به ويزيت های مکرر دانشجويان هنر کذايی بر ميخورند. حالا نطفه جمع بندی هايی داشت ظاهر ميشد و مورد بحث قرار ميگرفت: ,شما يک نخ را ميکشيد، آستين کت به دستتان ميايد ولی بقيه آن نيست و شما با گزارشی مشابه آنچه ديديد روبرو ميشويد. اطلاعات پراکنده يک چيز است، ولی اطلاعات جمع آوری شده، مستند شده، ايندکس شده، برای آنها چيز وحشتناکی است. زيرا نميتوان صحت آن را مورد سوال قرار داد., کچام برای بررسی صحت اطلاعات Stability به DEA مراجعه ميکند. سخنگوی دپارتمان آنها را تکذيب و نه تاييد کرد. Stability در ديدارهای خود ميگويد: ,من ميخواهم به شما بگويم که آنجا هنوز در مورد اهداف ويژه اين عمليات بحث صورت ميگيرد. وقتی شما با شخصی روبرو ميشويد که يک گروه از آدم ها را بر ميدارد، از يک کشور به کشور ديگر پرواز ميدهد، و در بعضی موارد 15000 دلار پول بليط ميدهد و به خانه ماموران مخصوصی سر ميزند: آنوقت می فهميد با مساله بزرگی روبروييد. ديگر احتياج ندارد که يک دانشمند باشيد تا بفهميد موضوع فروش چند تابلوی مزخرف چينی در قاب پلاستيکی نيست,. Stability تاکيد ميکند تاکنون مطلقا به هيچ نتيجه ای نرسيده اند و اين پازلی است که هنوز پاره هايی از آن ناپيداست. Stability از وجود سه فرضيه اصلی در دايره های اطلاعاتی درمورد قضيه به اصطلاح دانشجويان هنر صحبت ميکند: فرضيه عمليات يک باند قاچاق اسرائيلی. اين ساده ترين فرضيه است. باندهای قاچاق اسرائيلی تصويری از يک عمليات جاسوسی به راه انداخته اند که به عنوان پوشش برای گيج کردن ماموران به کار گرفته شود. نکته ای که اين تئوری را تقويت ميکند اين است که آمريکا مرکز فعاليت يکی از بزرگ ترين باندهای اسرائيلی قاچاق اکستازی است و بخصوص در شهرهايی که در گزارش ژوئن نام برده شده هم حضور دارند و ماموران اسرائيلی و آمريکايی روی قضيه هايی که تاکنون لو رفته مشترکا کار ميکنند. اما سوال اين است: چطور ممکن است يک باند قاچاق خطری به اين عظيمی را که ريسک کار را بيشتر ميکند تقبل کند؟ جمع آوری حساس ترين اطلاعات در مورد ساختمانها، درهای ورود و خروج، انواع قفل ها، سيستم های خطر، سيستم های خطر احتياطی و پشتيبان، که در پرونده گزارش شده چرا؟ اگر به جای باندهای قاچاق، روی فعاليت و اطلاعات به دست آمده از خود به اصطلاح دانشجويان تمرکز صورت گيرد، فرضيه دوم پيش می آيد: فرضيه عمليات جاسوسی. اما در اينجا هم مشکلاتی هست: چرا موساد يا هرنوع سازمان جاسوسی خبره ای از يک دسته بچه، بدون اوراق لازم بعنوان جاسوسان حرفه ای استفاده کند؟ و اين اطلاعاتی که جمع کرده به چه درد اسرائيل ميخورد؟ عمليات آشکارا به نحوی سازمان داده شده بود که انگشت نما و به چشم خور باشد. ولی اگر قصد اين بود که اين عمليات، عمليات ديگری را مخفی کند چه؟ و در اينجاست که فرضيه سوم مطرح شده است: فرضيه عمليات جاسوسی مضاعف.يعنی به راه انداختن يک عمليات جاسوسی به چشم بخور برای پوشش عمليات جاسوسی اصلی. اين نوع عمليات double fake-out در جاسوسی معمول است . به عبارت ديگر ,دانشجويان هنر, عمليات جاسوسی آشکار و غير حرفه ای را راه می اندازند که پوشش عمليات حرفه ای يک دسته جاسوسان ديگر است که آنها هم در ميان ,دانشجويان هنر, دسته اول جاگير شده اند. Stability ميگويد در اين تئوری است که حساسيت مساله نهفته است. جاسوسان اصلی اعضای القاعده را در فلوريدا تعقيب ميکردند، اما از ترس کشف فعاليت های شان يک پوشش جاسوسی مضحک بوجود آورده اند. اگر اين فرضيه درست باشد سوال اصلی اينجاست: اگر عمليات مضحک و رسوای دانشجويان پوششی بود، عمليات واقعی چه بود؟ Stability ميگويد برای اين سوال است که هنوز پاسخی پيدانشده است. فرضيه چهارمی هم هست مبنی بر اينکه اين ها واقعا تعدادی دانشجوی خطاکار هنر بودند که با پشتيبانی اسرائيل يا به ابتکار خودشان به اينکار دست زده اند. اين موضع رسمی است که مقامات آمريکا و اسرائيل تاکنون اتخاذ کرده اند. در حاليکه همه اطلاعات آنرا به غير واقعی ترين فرضيه تبديل ميکند. تئوری های ديگر هم هست.مثلا اينکه اينها تعدادی شاگردان جاسوسی برای موساد بودند که يک عمليات آزمايشی صورت ميدادند. Stability يک نکته ديگر را مورد تاکيد قرار ميدهد. مقاله تکذيبی واشينگتن پست بعد از انتشار خبر در اروپا، آشکارا يک داستان ساختگی برای مقابله با پخش خبر بود. بن لادن در خدمت دولت های بوش و اسرائيل؟ در 8 فوريه امسال شبکه مستقل خبری آمريکا، دموکراسی ناو، به مناسبت انتشار مقاله جديد کچام در خبرنامه کانتر پانچ، مصاحبه ای با الکساندر کابرن سردبير اين نشريه، مارک پرلمان سردبير فوروارد که گزارش 5 اسرائيلی را منتشر کرده بود و کريستوفرکچام ترتيب ميدهد. در اين مصاحبه الکساندر کابرن فرضيه ای را مطرح ميکند که بيش از همه معقول به نظر ميرسد: تروريسم در خدمت ارتجاعی که ميخواهد با آن می جنگد. الکساندر کابرن ميگويد: مساله اصلی اين است که اين قضيه که پرلمان و ديگران روی آن خوب کار کرده اند طی يک مدت طولانی در رسانه ها بطورسيستماتيک خفه شده است. نخست گزارش کامرون در فاکس نيوز را نابود کردند، بعد گزارش ای بی سی. مسلما هزارها سوال مطرح ميشود که کچام بطور دقيق آنها را وارسی کرده است. اين ها ميتوانست در کنگره مورد تحقيق و بررسی قرار بگيرد. مثلا اينکه CIA با موساد برای انجام يک سری عمليات در خاک آمريکا قرارداد بسته بود؟ اسرائيلی ها واقعا چقدر از 11 سپتامبر ميدانستند؟ اگر اين يک چيز خوب برای اسرائيل بود، شايد اسرائيل آن را پيش خود نگاهداشت تا پياده شود. البته اين فقط ظن و گمان است. ولی بايد آن را مورد تحقيق قرار داد. اين يک قضيه مطلقا خارق العاده ای است که کچام به دقت روی آن کار کرده است، اما تا قبل از اينکه در کانترپانچ بيايد هيچ بازاری برای آن پيدا نمی کرد. روشن است که دليل اصلی آن کلمه اسراييل است. وقتی مردم می شنوند که در آن آمده است اين برای اسرائيل خوب است، تمام قضيه را مثل آتش داغ از دست رها ميکنند. دستگير شدگان از سلول ها ناپديد ميشوند و از آن زمان ببعد تمام سوالات حول قضيه بطور سيستماتيک چک شده و از رسانه ها حذف ميشود. مصاحبه امی گودمن را با سه تن روزنامه نگار آمريکايی و منتشر کننده خبر در نشانی زير بخوانيد. http://www.democracynow.org/article.pl?sid=07/02/08/1610254
  11. دوستان لطفا نظراتشون را در مورد اين مقاله و جنگنده مذكور بفرمايند.ممنونم
  12. با معرفي جنگنده هاي اف-16 و اف-15 در اواسط دهه هفتاد ميلادي توسط ايالات متحده درست در اوج جنگ سرد خلبانان بلوك شرق عملا برتري هوايي خود را از دست داند.تا اينكه در دهه هشتاد با پديدار شدن دو جنگنده تواناي شوروي يعني ميگ-29 و سوخو-27 دوباره موازنه قوا در آسمانها ايجاد شد.اين جنگنده ها در مواردي حتي برتر از رقباي غربي خود بودند.در اين ميان دفتر طراحي سوخوي با معرفي جنگنده رهگير سوخو-27 كه در غرب به FLANKER معروف شد تا حد زيادي برتري خود را در اراپه چنين طرح پيشرفته اي نسبت به رقباي آمريكايي نشان داد.جنگنده فوق مانور پذيرsu-27 يكي از پرابهت ترين شكارچياني است كه تا به امروز در آسمانها فرمانروايي كرده است.اولين پرواز پيش نمونه اين جنگنده يعني flanker-A در بيستم ماه مي سال 1977 انجام گرفته و با كد ناتوي flanke-‌‌‌B در سال 1984 وارد خدمت شد.در همان اوايل ورود به خدمت سوخو-27 توانست بيش از چهل ركورد جهاني در زمينه ارتفاع و سرعت از خود به جابي گذارد.از آن زمان تاكنون گونه هاي مختلفي از خانواده Flanker ساخته شده اند كه su-30mk يكي از موفق ترين آنهاست جنگنده چند منظوره سوخو 30 ام تا حد زيادي مشابه رقيب خود يعني اف-15 اي است و su-30mk گونه دوسرنشينه صادراتي آن است. اين جنگنده كه توسط دفتر طراحي سوخوي روسيه طراحي شده است در كارخانجات ايركوت توليد ميشود. جنگنده su-30mk براي افزايش چابكي و مانورپذيري به همان اويونيك و سيستم تغيير راستاي رانشي مجهز شده است كه در جنگنده پيشرفته su-37 به چشم ميخورد.اين جتگنده جهت دستيابي به برتري هوايي در محدوده عملياتي كوتاه برد (نبرد هوايي نزديك) و ميانبرد با شكار هواپيماهاي سرنشيندار و بدون سرنشين دشمن طراحي شده است.سوخويsu-30mk مسلح به عنواع موشكهاي دقيق ضد سطح با برد دور ايستايي معادل 120 كيلومتر است و قابليت انهدام انواع اهداف زميني و دريايي را با جنگ افزار هوشمند به طور تك و يا گروهي در تمام شرايط آب و هوايي دارد.علاوه بر اين از اين پرنده در ماموريتهاي شناسايي نيز ميتوان بهره جست. جنگنده Su-30mk به طور استاندارد دو سرنشينه است كه حضور خلبان دوم تا حد ريادي از باركاري كابين كي كاهد.ناگفته نماند نسبت به نوع پايه بدنه و ارابه فرود Su-30mk جهت تحمل حداكثر وزن برخاست بيشتر مستحكم تر شده است. گونه هاي صادر شده با نام su-30mklهندوستان-Su-30mkk چين-Su-30mkm مالزي-Su-30mkv ونزوءلا و نيز Su-30mk2 گونه ارتقاپ يافته ضد كشتي شناخته ميشوند. كاكپيت و حساسه ها خدمه در اين جنگنده به صورت پشت سر هم در كابين جاي ميگيرند.سوخوي su-30mkl نيروي هوايي هند مجهز به اويونيك ساخته شده توسط دفتر طراحي رامنسكوي است.نمايشگر كاكپيت شامل نمايشگر سربالاي VEH-3000 ساخت تالس و هفت نمايشگر چند منظوره كريستال مايع است.سوخوهاي نيروي هوايي هند همچنين مجهز به سيستم مكانياب جهاني با دقت بالاي شاژم توتم و سيستم ناوبري داخلي اينرسيايي ژيروسكوپ ليزري هستند.كاكپيت عقب اين جنگنده به يك صفحه نمايشگر تك رنگ بزرگ براي هدايت موشكهاي هوا به سطح مجهز شده است. رادار فازترون n010 zhuk-27 و يا رادار پالس داپلز مركب NIIP N011M BARS در اين جنگنده قابل نصب هستند.نوع دوم توانايي رديابي پانزده هدف را به طور همزمان دارد.ناگفته نماند مجموعه حساسه ها شامل يك رادار عقب نگر نيز بوده كه در مخروط دم نصب شده است.رادار اين جنگنده ميتواند در حالت هاي هوا به هوا و يا هوا به سطح مورد استفاده قرار گيرد و توانايي جستجوي اهداف در تما شرايط آب و هوايي و در روز يا شب را دارد. مجموعه هدف يابي اپتوالكترونيك SU-30MK شامل يك سيستم هدف ياب چشمي و يك سيستم تشخيص هدف نصب شذه روي كلاه خلبان است. سيستم هدف ياب چشمي نيز تركيبي از جهت ياب فروسرخ و مسافت ياب ليزري است كه ميتواند در جستجو و رديابي اهداف در هر دو نيم كره جلو وعقب هواپيما مورد استفاده قرار گيرد.از اين سيستم براي نشانه گذاري اهداف زميني و شليك موشكها با جستجوگر نيمه فعال ليزري هم استفاده ميشود. همچنين سيستم يكپارچه جنگ الكترونيك هواپيما داراي يك سيستم هشدار راداري به نام تارانگ است كه به طور مشترك توسط هند و رژيم اشغالگر قدس تكميل شده است. جنگ افزار اين جنگنده مجهز به يك توپ 30 ميلي متري Gsh-301 با 150 تير است.نوسط اين جنگنده در دوازده آويز خارجي باري به وزن هشت هزار كيلوگرم را ميتوان حمل كرد و امكان حمل يك يا دو غلاف ماموريتي مانند نشانه گذار ليزري يا سيتم هدايت موشكي ضد تشعشع نيز وجود دارد. جنگنده SU-30MK ميتواند به طور همزمان با دو هدف هوابرد درگير شود.اين پرنده توانايي مجهز شدن به شش موشك ميان برد مانند R-27RE يا R-27TE و يا ويمپل RVV-AE را دارد.تركيب ديگر استفاده از دو موشك گونه R-27 با شش موشك كوتاه برد با آشيانه اب فروسرخ ويمپل R-73E است. اين پرنده جهت حملات هوا به سطح داراي يك سيستم هدايت تلويزيوني است.تركيب موشكهاي هوا به سطح شامل چهار موشك ضد تشعشع شش موشك كوتاه برد هدايت ليزري و يا شش موشك كوتاه برد با كنترل تلويزيوني است. همان طور كه گفته شد اين هواپيما برد دورايستايي برابر با 120 كيلومتر است. جهت انجام ماموريتهاي دوربرد ضد سطح SU-30MK را ميتوان مجهز به دو موشك هدايت تلويزيوني KH-29 با سر جنگي نفوذي 317 كيلوگرمي زوزدا Kh-31A و يا رادوگاKh-59M كرد.در ماموريتهاي هوا به دريا نيز از يك موشك ضد كشتي فراصوتي رادوگاموسكيت 3M80E استفاده ميشود. ديگر مهمات مورد استفاده در ماموريتهاي هوا به سطح شامل بمب راكت و غلاف شليك راكت است.اين جنگنده توانايي حمل بمب هاي AB-500 ,KAB-500KR ,KAB-1500KR پك هاي راكت 80 و 130 ميلي متري و راكتهاي 250 ميلي متري S-25 را دارد. پيشرانه جنگندهSU-30MK از دو پيشرانه تغيير راستاي رانش ساترن AL-31F نيرو ميگيرد.سيستم كنترل هواپيما نحوه قرارگيري بردار رانش براي هر پيشرانه را محاسبه و مديريت ميكند. ناگفته نماند خروجي هاي موتور به ميزان 15 درجه حول محور عرضي هواپيما قابليت حركت دارند.در مواقع اضطراري مانند خرابي سيستم هيدروليك خروجي هاي موتور به وضعيت پرواز سطح باز مي گردند. اين هواپيما به طور معمول حدود 5000 كيلوگرم سوخت داخلي خمل ميكند.با مخازن سوخت جداشونده ظرفيت حمل سوخت به 9400 كيلوگرم ميرسد. يك سيستم سخوت گيري قيفي و تجهيزات سوختگيري Budy-Budy براي افزايش برد نصب شده اند.حداكثر برد رزمي باذخيره سوخت داخلي به 3000 كيلومتر ميرسد كه با يكبار سوخت گيري مجدد در پرواز برد رزمي تا 5200 كيلومتر قابل افزايش است.
  13. در صورت حمله بيگانگان به پرشيا جنگ جهاني سوم آغاز خواهد شد.
  14. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    من امروز يك نگاهي به كتاب پيشگوييهاي يوحنا كه محور اصلي ايدئولوژي رهبران مسيحيان صهيونيست آمريكا و نئو محافظه كاران حاكم بر كاخ سفيد است در كامپيوترم انداختم.در مورد پيشگويي نابودي بابل دوم نكته اي وجود دارد.توجه كنيد: نابودي نهايي بابل بعد از اين روياها فرشته ديگري را ديدم كه با اختيار تام از آسمان پايين آمد.اين فرشته چنان ميدرخشيد كه آسمان را روشن ساخت.2او با صداي بلند فرياد ميزد:بابل ويران شد!به كلي ويران شد!بابل كمينگاه ديوها و ارواح و شياطين ناپاك شده است.3 زيرا تمام قومها از شراب زناي آن سرمست شده اند.پادشاهان دنيا در آنجا خوش گذراني كرده اند و تاجران دنيا از زندگي پرتجمل آن ثروتمند شده اند.4 در اين وقت از آسمان صداي ديگري شنيدم كه ميگفت:اي خلق من از اين شهر دل بكنيد و خود را با گناهان آن آلوده نسازيد وگرنه شما هم به آن مكافات خواهيد رسيد.5زيرا گناهش تا فلك بر روي هم انباشته شده است.از اين رو خداوند آماده است تا او را به مجازاتش برساند.6پس براي كارهاي زشتش دوچندان به او سزا دهيد.آن همه جامهاي شكنجه كه براي ديگران پر كرد دو برابر به خودش بنوشانيد.7تا حال زندگيش غرق در تجمل و خوشگذراني بوده است.از آن پس آن را با شكنجه و عذاب لبريز كنيد.ميگويد:من بيوه بي نوا نيستم من ملكه اين تاج و تخت ميباشم.هرگز غم و اندوه را نخواهم ديد.8 پس در عرض يك روز مرگ و عزا و قحطي دامنگير او خواهد شد.و او در آتش خواهد سوخت چون خداوند توانا اين شهر را به مكافات خواهد رساند. گريه و زاري براي بابل 9 آن گاه پادشاهان دنيا كه با او زنا ميكردند و از اين كار لذت ميبردند وقتي ببينند دود از خاكسترش بلند ميشود برايش عزا گرفته 10از ترس دور از او خواهند ايستاد و ناله كنان خواهند گفت:افسوس افسوس! از اين شهر بزرگ! از ثروتهاي بي حد و اندازه اش همه ما ثروتمند شديم و حال در يك لحظه همه چيز دود شد.!10اما تو اي آسمان از سرنوشت بابل شاد باش.و شما اي فرزندان وفرستادگان و خدمتگذاران خدا شادي كنيد زيرا خدا سرانجام انتقام شما را از او گرفت. شرح و سرنوشت بابل 21آنگاه يك فرشته پرقدرت كه تخته سنگي به شكل آسياب بود برداشت و آن را به دريا انداخت و فرياد زد:شهر بزرگ بابل ناپديد خواهد شد همانطور كه اين سنگ ناپديد شد.22ديگر نواي موسيقي در ايت شهر شنيده نخواهد شد و ديگر صداي آسياب در آن به گوش نخواهد رسيد.23 ديگر هيچ چراخي در آن روشن نخواهد شد و صداي شادي عروس و داماد در آن شنيده نخواهد شد.تاجرانش بزرگترين سرمايي داران دنيا بودند و اين شهر تمام اقوام دنيا را با نيرنگ خود فريب ميداد.24خون تمام فرستادگان خدا و تمام كساني كه شهيد شدند به گردن اين شهر است نكته پس از حمله آمريكا به عراق ده ها مقاله عرضه شد كه اين از علامات مقدمه آخرالزماني است.چون عراق محل جغرافيايي بابل باستاني و يكي از پيشگويي هاي انجيلي(و با استناد به همين پيشگويي بالا در كتاب پيشگويي يوحنا از حواريون حضرت عيسي ابن مريم ع)در مورد آخرالزمان اينست كه بابل از نوع پديد مي آيد و به دليل گناهانش نابود ميشود و اين حمله آمريكا به عراق يهني نابودي همان بابل ثاني است!!!حتي به دلايل مسخره تري هم بسنده كرده و ميگفتند كه مثلا در عراق روزنامه اي به نام بابل منتشر ميگردد كه پسر بزرگ صدام سردبير آن است.يا در عراق سيگاري وجود دارد كه نامش بابل است. اما نكته جالب اينجاست كه مفسران بي طرف و بسياري محقق كتب مقدس بر اين باورند كه بابل ثاني و متعلق به زمان حال همان امپراطوري آمريكاي جنايتكار است كه به دليل كثرت فساد و فحشاء و معاصي تجاوز به ديگر ملل و نابودي انسانها سرانجام در آخرالزمان در اثر يك رويداد بزرگ مانند جنگ جهاني و يا حادثه اي طبيعي در اثر عذاب الهي به كلي ويران و نابود خواهد شد به گونه اي كه سالها از خروارها و ويرانه هاي آن دود و آتش به آسمان ميرود و مردمي كه با كشتي عبور ميكنند حسرت ميخورند كه چه سرزمين زيبا و آبادي بود كه اينگونه به كلي ويران شد.پس به اميد روزي كه بابل زمان ما هم به خاطر گناهان فروانش در خشم الهي به ويرانه اي از دود و خاكستر و تباهي تبديل شود.به اميد آن روز...
  15. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    امریکائی با این اقتصاد و با وجود شکست در جنگهای عراق و افغانستان، در حال تغییر دادن سیاست خود در خاورمیانه است در کدام جهت ؟ ﺁیا حکومت بوش برﺁن نمی شود با حمله به ایران ، شکست عراق را جبران کند؟ در تحقیق زیر پاسخ این پرسش را خواهید یافت : " فرار به پیش " از هایکو ویمن : جبران شکست در عراق از راه حمله به ایران ؟ * کاربردها برای خلاصی از مهلکه عراق : در مرکز تحقیقات استراتژی آینده آمریکا (پیشرفت)، یکی از مراکز برنامه گذاری در واشنگتن، متخصصین سیاسی و نظامی در حال بحث استراتژی آمریکا در عراق و شانس آمریکا در خلاص شدن، با غرور و افتخار، از مهلکه ای که برای آمریکا در سرزمین دجله و فرات ایجاد شده، هستند. در جمع امروز نماینده سابق، لی هامیلتون مدیر مسئول گروه تحقیق عراق حضور دارد. او بدور از مسائل حزبی توسط رئیس جمهوری، جرج بوش، مامور تحقیق بود و در دسامبر گذشته نتایج مرحله ای تحقیقات خود را ارائه نمود. هامیلتون با شفافیت و قاطعیت،در کمال تعجب از ناتوانی آمریکا، از سیاستها و روشهای بکار برده شده اش تا کنون در عراق، انتقاد کرد . در جدید ترین نتایج همه پرسی، دو سوم آمریکائیان جنگ عراق را غلط میدانند. تنها چهار سال قبل، متعاقب پیروزی های بظاهر آسان نظامیان آمریکائی در افغانستان و عراق، خوشبینی حد و مرز نمی شناخت : به سرعت در این سرزمین ها دموکراسی نمونه ای حاکم میشود و این الگوی فراگیر، همان سان آنکه در اروپای شرقی تجربه شد، در خاورمیانه نیز تجربه و بر قرار می شود . اخطارها و تذکرات بسیاری، بویژه اروپائیان، به ناتوانی و ترس تعبیر شد . بحرانی ترین منطقه دنیا میبایستی با نظام ارزشی آمریکائی اصلاح و باتلاق تروریسم منطقه با توسعه دمکراسی خشک شود. من فکر نمیکنم که جهت ایدئولوژی در کاخ سفید تغییری کرده باشد. اما حقایق مانعشان شده اند . از جمله این حقایق یکی شکست کامل در عراق. کریس تون سینگ منتشر کننده نشریه گزارش خاورمیانه Middle East Report و یکی از منتقدین سرسخت سیاستهای آمریکا در خاور نزدیک است خواه وقتی دولت در دست دمکرات ها و خواه وقتی در دست جمهوریخواهان است . اما انتقادها و عقاید و نظرات انتقادی او نسبت به سیاستهای جاری، بویژه پس از 11سپتامبر، نزد امریکائیان شنونده های کمتری یافتند . اکنون مدت مدیدی است که وضع دگرگون شده است. این به سبب شکست مفتضحانه جمهوریخواهان در انتخابات کنگره در نوامبر گذشته و نیز تحول افکار عمومی امریکا است . سنجش های افکار حاکی از نارضایتی عمومی از سیاستهای جاری آمریکا در عراق هستند . با این وجود، کنگره ای که اکنون در کنترل دمکرات ها است بودجه جنگ و گسیل سرباز را برای عراق تصویب کرد. اما دمکرات ها خواهان زمان بندی بازگشت سربازان آمریکائی از عراق را در اوائل سال 2008 و قبل از شروع دوره انتخابات ریاست جمهوری هستند. هر دو حزب میخواهند آن دیگری را مسئول و مقصر دانسته و گناه وضعیت غیر قابل پیشگیری شکست به وجود آمده در عراق را به گردن حزب رقیب بیاندازند. دمکرات ها میخواهند مطمئن باشند که قضاوت آینده گان این خواهد شد: جنگ را جورج بوش با عراق ﺁغاز کرد و ادامه داد و دمکرات ها کوشیدند ﺁن را متوقف کنند . محاسبات جمهوری خواهان نیز تقریبا شبیه همین است. آنها میخواهند که دست دمکرات ها را در جنگ عراق بند کنند . آنها میخواهند جنگ حداقل تا سال 2009 ادامه داشته باشد تا رئیس جمهوری جدید کارش را شروع کند. جمهوری خواهان به حق حدس میزنند که رئیس جمهوری جدید یک دمکرات خواهد شد. در این صورت است که تمامی گناهان و خرابیها و تلفات جنگ در عراق و پی ﺁمدهایش به پای دمکرات ها نوشته خواهد شد. * اثر شکست در عراق در تغییر سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه: مهار ایران وضعیت در عراق سبب یک رشته تغییرات اساسی در سیاست خارجی آمریکا شد. وزیر دفاع، رامسفلد، مجبور به استعفا شد، وزنه عقابی که دیگ چنی ، معاون رئیس جمهوری ، باشد بنظر میرسد دچار کاهش شده باشد . در پی شکست جمهوریخواهان در انتخابات نوامبر گذشته، وزیر امور خارجه ، کندولیزا رایس، چندین بار به خاور نزدیک، بمنظور جستجوی متّحدین جدید و تجدید عهد و پیمان با متّحد ین قدیمی مثل مصر و عربستان سعودی به منطقه سفر کرده است. نشریات آمریکائی پر نفوذی چون واشنگتن پست اکنون صحبت از تغییر استراتژیک مواضع سیاسی آمریکا در خاور نزدیک میکنند. چند سال قبل، آمریکا هنوز در موقعیت قوی قرار داشت به صورتیکه آمریکا خط میداد و تمامی دولتهای منطقه میبایستی آن را سرمشق نموده و وضعیت خودشان را با آن تطبیق دهند . اما اکنون وضعیت دگرگون شده است . یعنی تحولات در منطقه بوقوع می پیوندند و آمریکا مجبور است نسبت به تحولات در منطقه عکس العمل نشان دهد این تغییر اساسی و ریشه ایست . تامارا کوفمن.ویت اس محقق مسائل خاورنزدیک در Haim Saban-Center از مؤسسه بروکلین یکی از قدیمترین و با نفوذترین مغزهای متفکر در واشنگتن است . مدیرکل Saban-Center مارتین ایندیک، یکی دیگر از این مغزها است . او دو مرتبه سفیر آمریکا در اسرائیل، مشاور ویژه کلینتون و یکی از با نفوذترین متخصصین خاور نزدیک در واشنگتن بوده است. مارتین ایندیک اخیراَ به اتفاق تامارا کوفمن.ویت اس یک برنامه مفصل و جامع در رابطه با استراتژی جدید آمریکا در خاور نزدیک را نوشته اند . او خود را نامزد مقام بالائی در حکومت ﺁینده آمریکا کرده است. یکی از عواقب سقوط صدام حسین، بیشتر شدن نقش نسبی ایران در منطقه است. آمریکا نه تنها باید با ایران ، بر سر برنامه اتمیش، کلنجار برود، بلکه با فعالیتهای ایران، به عنوان مثال، در عراق، نفوذ ایران در حزب الله لبنان، و توسعه نفوذ قهر آمیز ایران در فلسطین، نیز می باید مقابله کند . آمریکا چنان در تنگنا قرار گرفته که در پی ایجاد اتحادی از کشورهای با نفوذ و صاحب نقش در منطقه برای مقابله با توسعه نفوذ ایران در منطقه شده است . آمریکا سعی میکند اتحادیه ای درست کند که هم اسرائیل و هم دیگر متّحدین میانه رو آمریکا در منطقه در آن شرکت داشته باشند . این کشورها، بنا بر قول حکومت بوش، اردن، مصر و عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس هستند. دریاسالار ویلیام فالون فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه می گوید : تا من در این مقام هستم ، جنگی با ایران روی نخواهد داد. او با استقرار ناوگان سومی در خلیج فارس مخالفت کرده است : • دریاسالار فالون که بوش او را فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه کرد و بهنگام نصب او، گفته شد انتصاب او بمعنای تهدید ایران است ، در ماه فوریه ( IPS 15 مه ) با استقرار انبوه کشتی های جنگی در خلیج فارس مخالفت کرد و اینک، بنا بر قول نزدیکانش، در جمع خواص گفته است : تا وقتی من فرمانده کل قوا در منطقه هستم، جنگی با ایران روی نخواهد داد . قرار بر استقرار ناوگان سومی در خلیج فارس بود و او با این کار مخالفت کرد . بوش این کار را تشدید فشار به ایران و هرچه جدی تر کردن جنگ با ایران ، در صورت بی نتیجه شدن گفتگوها ، می دانست . مخالفت قاطع فالون با استقرار ناوگان سومی در خلیج فارس عامل عمده ای در نزاع در درون حکومت بوش بر سر تدارک حمله نظامی به ایران است . مقاومت او با گسیل یک ناوگان جدید به خلیج فارس و تدارک یک نیروی دریائی دارای توان تهاجمی مقاومت ناپذیر، در خلیج فارس، حکومت بوش را غافلگیر کرد . بخصوص که وزیر دفاع امریکا، روبرت گیت، در علن ، به فالون توصیه و او را تشویق کرد ، با توجه به نزاع امریکا با ایران ، بیشترین سعی خود را در تقویت قوای امریکا در خلیج فارس بکار برد . او در توضیح توصیه خود به دریاسالار فالون گفت : اگر به انتخاب ها در اختیار حکومت امریکا است توجه کنید می بینید استفاده از نیروی دریائی و هوائی ، انتخابی است که امریکا دارد . از این رو به فالون توصیه کردم تقویت این دو نیرو را در مرکز توجه خود قرار دهد . مقامات حکومت بوش به نیویورک تایمز و سی بی اس نیوز گفتند به ناو هواپیما بر جون سی . استنیس و ناوهای جنگی همراهش دستور داده اند به خلیج فارس بروند . این ناوگان 6 ماه پیش از موعد به خلیج فارس رفت. حکومت بوش به تهران اخطار می کرد . اما گسیل این ناوگان تنها کار نبود . قرار بود ناو هواپیما بر نیمتز USS Nimitz و ناوهای جنگی همراهش، در ماه ﺁوریل، نیز به خلیج فارس بروند . خبر گسیل این ناوگان که تنها مقامهای اول حکومت بوش از ﺁن ﺁگاه بودند، مخفی نماند و در 19 فوریه مایکل هیرش در نیوزویک و مازیار بهاری خبر گسیل این ناوگان را به خلیج فارس انتشار دادند . هرگاه این ناوگان به خلیج فارس می رفت ، امریکا قوائی معادل قوای خود بهنگام جنگ با عراق ، در خلیج فارس پیدا می کرد . استقرار سه ناوگان در خلیج فارس برای ورود به جنگ با ایران نبود بلکه هشدار به ایران بود که حکومت بوش ﺁماده ورود در یک جنگ احتمالی با ایران است هرگاه ایران به غنی سازی اورانیوم ادامه دهد . در نیمه ماه فوریه ، اجتماعی از مقامات غیر نظامی اول، تحت ریاست گیت تشکیل شد . در ﺁن ، بحث وسیعی در باره استراتژی تهدید و ترساندن سران رژیم ایران بعمل ﺁمد . نقشه ای که تهیه شده واجد یک رشته قدمها بود که می باید برداشته می شدند تا تهران ﺁنها را تدارک جنگ با خود تلقی کند . همان روش که با رژیم صدام حسین بکار رفت . اما فالون که ﺁماده می شد در 16 مارس فرماندهی قوای امریکا در خاورمیانه را برعهده بگیرد، در ماه فوریه ، در واکنش به این نقشه، پیامی قوی به وزارت دفاع فرستاد که با گسیل ناوگان سوم به خلیج فارس مخالف است . او پرسید : چرا می خواهید ناوگان سومی را به خلیج فارس بفرستید ؟ تقاضائی برای چنین نیروئی وجود ندارد . مخالفت او با گسیل ناوگان سوم به خلیج فارس از مخالفت قاطع او با جنگ با ایران ، نشأت می گرفت . و چون گفت : تا من هستم جنگی با ایران روی نخواهد داد، از او پرسیده شد: چرا مطمئن است که این جنگ روی نخواهد داد؟ او پاسخ داد : من یک نظامی حرفه ای هستم . و من تنها نیستم . بسیاری در جلوگیری از جنگی که جنون ﺁمیز است ، با من همراه هستند . ستیز و سازش : تهدید به جنگ و در همان حال گفتگو بر سر عراق !؟ در همان حال که بوش رهبران بنیادگرائی دینی امریکا را درکاخ سفید سفید می پذیرد و به ﺁنها می گوید ایران برای موجودیت امریکا خطرناک است و دیگ چنی بر عرشه ناو هواپیما بر ایران را تهدید می کنند ، دو طرف قرار می گذارند در 7 خرداد، در بغداد و در سطح سفرا، در باره عراق به گفتگو نشینند ! در این فصل، نخست سیاست ستیز ( تهدید ایران ) و ﺁنگاه سازش را ( معامله بر سر عراق ) را ، از زبان خبرها و نظرها باز می شناسیم : بوش : ایران خطری برای موجودیت امریکا است ! و دیگ چنی : غیر ممکن است بگذاریم ایران به سلاح اتمی دست بیابد و فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه : تا من در این مقام هستم با ایران جنگ نمی شود- این بار ایران می خواهد به امریکا حمله کند!؟ : *دیگ چنی ایران را بخاطر قصد بستن تنگه هرمز و قصد مجهز شدن به سلاح اتمی تهدید می کند : • در 12 مه ، به گزارش واشنگتن پست، دیگ چنی بر عرشه ناو هواپیما بر استنیس ، به ایران اخطار کرده است : اجازه نمی دهیم ایران به سلاح اتمی مجهز شود و دو ناوگان ما در خلیج فارس برای اینست که نگذاریم ایران تنگه هرمز را ببندد . او که دو روز پیش از ﺁنکه احمدی نژاد به شیخ نشین های خلیج فارس برود، دیدار از عربستان و این شیخ نشین ها را به پایان برده بود، گفته است : حضور دو ناوگان ما در خلیج فارس، هم اطمینان دادن به دوستان که بدون نگرانی می باید با افراطی ها مبارزه کنند و در برابر خطرهای استراتژیک بایستند . و هم اخطار به دشمنان ﺁزادی است که ما نمی گذاریم به هدفهاشان برسند . تنگه هرمز را باز نگاه می داریم و به ایران اجازه نمی دهیم به سلاح اتمی دست یابد . قصد ایران از بدست ﺁوردن سلاح اتمی ، تسلط بر منطقه است و ما اجازه این کار را به ایران نمی دهیم . واشنگتن پست بر این نظر است که با توجه به درماندگی امریکا در عراق و این امر که وزارت خارجه در کار تدارک اسباب گفتگو با ایران بر سر عراق است ، چنین تهدیدی ، گویای وجود اختلاف و تنش بر سر ایران در حکومت بوش است . در حکومت بوش ، برخی بر این هستند که اختلاف در حکومت بوش گویای سیاست ستیز و سازش است اما بعضی ﺁن را بیانگر اختلاف سیاسی عمیق می دانند . تحلیل گران می گویند استراتژی امریکا متناقض است : از یک سو ستیزه جوئی با ایران ( قطعنامه های شورای امنیت ، مجازاتهای اقتصادی ، توقیف مأموران ایران در عراق ، سعی در متحد کردن کشورهای خاورمیانه بر ضد ایران ، سخنانی از نوع سخنان دیگ چنی ﺁنهم بر عرشه ناو هواپیما بر ) و از سوی دیگر، سیاست سازش ( دعوت به گفتگو بر سر عراق ) . از ﺁنجا که تهدید و تحدید سیاست سازش را یکسره پوشانده است ، ﺁشتی طلبی جدی گرفته نمی شود و سیاست سازش عمل نمی کند . * بوش خطاب به کشیشان بنیادگرا : ایران برای موجودیت امریکا خطر دارد : • راو استوری the raw story ( 14 مه ) خبر داده است : پرزیدنت بوش ، بطور خصوصی جیمس دوبسون و ده نفری از رهبران دینی راست گرای امریکا ، در کاخ سفید ، دیدار کرده و از ﺁنها خواسته است از سیاست امریکا در قبال ایران حمایت کنند . دوبسون بانی " کانون خانواده " است . دوبسون ، در برنامه رادیوئی خود گفته است : موضوع گفتگوها عراق و ایران و تروریسم بین المللی بوده است . او بوش را این سان توصیف کرده است : او روحیه ای قوی دارد و معتقد و مصمم است . ﺁرزوی من این بود که مردم ایران در این دیدار و گفتگو حاضر می بودند . دوبسون توضیح داده است که پس از دیدار با رئیس جمهوری، در واشنگتن، این رهبران مذهبی یک رشته دیدارها انجام داده اند و با ﺁنها در باره خطری که ایران مجهز به سلاح اتمی برای موجودیت امریکا دارد، گفتگو کرده اند . من در باره این خطر، نه تنها در کاخ سفید شنیدم بلکه از زبان رهبران دیگری که طول این هفته در واشنگتن با ﺁنها دیدار کردم، نیز شنیدم . بسیاری می گویند : بر اثر یک حمله اتمی و یا بیولوژیک و یا شیمیائی ، ممکن است یک شهر را از دست بدهیم . اما اگر از دست رفتن یک شهر ممکن باشد از دست رفتن 10 شهر نیز ممکن است و اگر امکان از دست رفتن 10 شهر وجود داشته باشد، 100 شهر نیز ممکن است از دست برود . بخصوص اگر کره شمالی و روسیه و چین هم حمایت کنند . دیرتر، او در بحث با ژوئل روزنبرگ که خود، خویشت را " متخصص پیامبری " می خواند ، او احمدی نژاد را با هیتلر مقایسه کرد و توضیح داد : دنیا نظاره گر گفتار و کردار هیتلر بود واو را جدی نمی گرفت . چنانکه ما نیز احمدی نژاد را جدی نمی گیریم . اما بنظرم رسید که پرزیدنت بوش خطر را درک کرده است و موضع او اینست : ما تهدید شده ایم و با قوت به رویاروئی با خطر بر می خیزیم . دوبسون گفت : برخی از شوندگان ما را ممکن است این سخن خوش نیاید اما من ﺁن را می گویم : اگر ما در برابر هیتلر نایستاده بودیم ، اینک می باید به ﺁلمانی حرف می زدیم . انقلاب اسلامی : این سخنان گرچه گزارشگر کوته اندیشی بینادگرایان امریکائی است ، اما خمیر مایه را خامنه ای و احمدی نژاد در اختیار ﺁنها گذاشته اند . رئیس جمهوری امریکا نیز دارای این رأی سخیف و حقیر است و لذا، بی کفایت و مهار ناپذیر است . * ﺁژانس بین المللی انرژی اتمی : ایران بسیاری از مسائل غنی سازی اورانیوم را حل کرده است . در پی ﺁن، جون بولتن گفته است : امریکا باید به ایران حمله کند : • در 15 مه ، جون بولتن ، نماینده سابق امریکا در سازمان ملل متحد که همچنان با حکومت بوش روابط نزدیک دارد، به دیلی تلگراف گفته است : ما باید پیش از ﺁنکه ایران به سلاح اتمی مجهز شود ، به ایران حمله نظامی کنیم . با مشاهده شکست دیپلماسی در بازداشتن ایران از فعالیتهای اتمیش، اتحادیه اروپا می باید رویه قاطع تری در برابر ایران اتخاذ کند . ایرانیها به تکنولوژی غنی سازی اورانیوم دست یافته اند و در این حد متوقف نمی شوند . ﺁنها پیش می روند و زمان ما کوتاه است . مجازاتهای اقتصادی اقدام بعدی هستند . بعد می باید در سرنگون کردن دولت ملایان کوشید و سرانجام نیز دست به جنگ زد . سخنان او بعد از انتشار گزارش ﺁژانس بین المللی انرژی اتمی و مستند به ﺁن است : • در 14 مه ، رویتر گزارش کرده است که نماینده نیویورک تایمز از وین گزارش کرده است که مفتشان ﺁژانس به این نتیجه رسیده اند که از قرار، ایران بیشترین مسائل تکنولوژیک غنی سازی اورانیوم را حل کرده و اینک شروع به غنی سازی اورانیوم بمقدار بیشتر از سابق کرده است . این نتیجه گیری بسا محاسبات دیپلماسی در اروپا و امریکا را تغییر می دهد . چرا که فشار امریکا و اروپا به ایران، بمنظور متوقف کردن غنی سازی، برای ﺁن بود که ایرانیها دانش و تکنولوژی را نیابند که به ﺁنها امکان می دهد بمب اتمی تولید کنند . تا این اواخر، ایرانیها از تنظیم سانتریفوژها به ترتیبی که یک ﺁبشار بوجود بیاورند و اورانیوم را غنی کنند، ناتوان بودند . اغلب سانتریفوژ ها را یا بی حرکت نگاه می داشتند و یا خالی به حرکت در می ﺁوردند . و حالا، بظاهر، مشکلها را حل کرده اند . البرادعی می گوید: ما بر این باور شده ایم که ایرانیها دانش و فن غنی سازی اورانیوم را یافته اند . از این پس، مسئله ﺁنها تکمیل این دانش و فن است . بسا بسیاری دوست ندارند این واقعیت را بشنوند اما این یک امر واقع است . معلوم نیست که ﺁیا ایران می تواند این دانش و فن را رشد دهد یا خیر . در غنی سازی اورانیوم ، عقب زدن امری عمومی است . کارشناسان می گویند : کاملا  ممکن است که اشتباه در محاسبه و وجود نقص در تجهیزات و یا خرابکاری - کاری که امریکا می گوید در گذشته به ﺁن اقدام کرده است - می توانند دولت ایران را از رسیدن به هدف خود که تولید صنعتی سوخت اتمی است ، باز بدارند . بدیهی است اورانیوم غنی شده ای که بدست می ﺁید، هنوز می باید غنی سازی دیگری را بپذیرد تا بتواند در ساختن بمب اتمی بکار رود . هرگاه ایران بخواهد دست به تولید اتمی بزند، می باید همان کار را بکند که کره شمالی 4 سال پیش کرد . بازرسی تأسیسات اتمی خود را بر بازرسان ﺁژانس بین المللی انرژی اتمی ممنوع کند . بر فرض که ایرانیها بتوانند اورانیوم را غنی کنند، هنوز معلوم نیست که بتوانند یک بمب اتمی کوچک ، بمنزله کلاهک اتمی برای موشک ، تولید کند . هنوز مسائل فنی بسیاری هستند که می باید حل کند . منطق تصمیم شورای امنیت بر به حال تعلیق درﺁمدن فعالیتهای اتمی ایران و مقرر کردن مجازاتها این بود که ایران به دانش و فنی که می توان به تولید سلاح اتمی موفقش کند ، دست نیابد . اما اینک گفته می شود که ایران با استفاده از رویه غرب ، به غنی سازی اورانیوم دست بیابد . حکومت بوش نیز گفت : تا زمانی که ایران فعالیتهای اتمی خود را متوقف نکند، با این کشور وارد گفتگو نمی شود . و ایران همچنان به غنی سازی اورانیوم نزدیک می شد . نیکلا برنس، معاون وزارت خارجه در امور سیاسی که در تهیه استراتژی امریکا در ایران نیز شرکت داشته است ، به ما گفت : من هنوز از گزارش ﺁژانس ﺁگاه نشده ام . این گزارش تغییری در سیاست امریکا را ایجاب نمی کند . ما بر این فرض عمل می کنیم که هنوز زمان برای دیپلماسی وجود دارد . اگر ایرانیها غنی سازی اورانیوم را تا دیدار سران 8 کشور ثروتمند جهان در ماه ﺁینده ، متوقف نکردند ، ما دست بکار تهیه و به تصویب رساندن سومین قطعنامه شامل مجازاتهای بیشتر خواهیم شد . البرادعی به وزیران امور خارجه اروپا گفته است: تردید دارم ایرانیها بطور کامل غنی سازی اورانیوم را متوقف کنند . ما می باید راه حلی بجوئیم که حفظ ﺁبرو کند بلکه بن بست گشوده شود . شورای امنیت خواسته است ایران غنی سازی اورانیوم را بطور کامل متوقف کند و من امیدوارم ایرانیان چنین کنند . اما از لحاظ سلاح اتمی ، اگر هدف از صدور قطعنامه این بود که ایرانیان دانش و فن غنی سازی را نیابند، این هدف بی معنی شده است زیرا ایران این دانش و فن را یافته است . حالا باید هدف این باشد که ﺁنها روی به غنی سازی صنعتی اورانیوم نیاورند و اجازه بازرسی کامل از تأسیسات و فعالیتهای خود را بدهند و در قرار داد منع گسترش اسلحه اتمی بمانند . * جون بولتن : پیشنهاد سوئیس برای حل مسئله اتمی ایران " مسخره " است : • جون بولتن ، در مصاحبه با سونتاگس زیتونگ ( 20 مه ) ، پیشنهاد سوئیس را برای حل مسئله اتمی ایران، " مسخره و هم وزن خیال" توصیف کرد و از سوئیس خواست خود را وارد این ماجرا نکند . سفیر سابق سوئیس در تهران، تیم گلدیمان ، چند سالی است که برای حل این مشکل می کوشد و این پیشنهاد نیز از او است . بولتن او را دارای ذهنیت ضد امریکائی توصیف می کند و می گوید : رویه ضد امریکائی ، که از 1999 تا 2004 در ایران سفیر بود، امریکا را برﺁن داشت که از سوئیس بخواهد او را تغییر مقام دهد اگر نه، امریکا ناگزیر است دولت دیگری را حافظ منافع خود در ایران کند . طرح سوئیس تعلیق همزمان غنی سازی اورانیوم و مجازاتهای مقرر از سوی شورای امنیت است . به ترتیبی که راه برای گفتگوها میان ایران و 5 عضو دائمی شورای امنیت بعلاوه ﺁلمان باز شود . سوئیس بطور علنی این طرح را طرح دولت سوئیس نخوانده است . از دید جون بولتن این پیشنهاد از ﺁن رو بسود ایران است که این کشور در پی بدست ﺁوردن زمان از راه گفتگو است . بجای گفتگو کردن می باید بمقدار زیاد بر فشارهای سیاسی و اقتصادی به ایران افزود تا که از غنی سازی اورانیوم دست بردارد . * ایران خود ساختمان نیروگاه اتمی را شروع کرده است و لاریجانی در اسپانیا با سولانا گفتگو می کند : • در 19 مه ( 29 اردیبهشت ) رویتر از قول یک مقام وزارت خارجه ایران گزارش کرد که ایران خود ساختن نیروگاه اتمی را ﺁغاز کرده است . نیروگاهی که ایران می سازد ، 360 مگاوات برق تولید می کند . محمد سعیدی ، از مقامات سازمان انرژی اتمی ایران به ایسنا گفته است : در دهه ﺁینده ، ایران یکی از کشورهائی خواهد شد که بیشتر از همه موضوع خبر و گزارش خواهند شد . و این ، بخاطر انرژی اتمی که ایران تولید خواهد کرد . ایران می گوید : تا سال 2020 ، 20 هزار مگاوات برق اتمی تولید خواهد کرد . تا بتواند هرچه بیشتر نفت و گاز تولید کند ! سعیدی می گوید : ظرف 5 سال ﺁینده ایران هم سوخت اتمی و هم برق اتمی تولید خواهد کرد . بدون این که بگوید نیروگاه را کجا و چگونه خواهند ساخت و چه وقت ﺁماده بهره برداری خواهند شد. تنها می گوید : نیروگاه اتمی که روسها در بوشهر ساخته اند سال ﺁینده بکار می افتد و ایران ساختمان دو نیروگاه جدید را ﺁغاز می کند . او می گوید : ایران سالانه 290 تن گاز هگزافلورید ( UF6 ) تولید کرده است . این گاز را سانتریفوژها به اورانیوم غنی شده تبدیل خواهند کرد . ایران می گوید توانسته است 1600 سانتریفوژ را همساز کند و بکار اندازد . با بکار انداختن 3000 سانتریفوژ ایران توانائی ﺁن را پیدا می کند که سالانه یک کلاهک اتمی بسازد . • متکی ، وزیر خارجه ایران نیز گفته است : گفتگوی لاریجانی با سولانا در اسپانیا انجام خواهد شد . قرار است این گفتگو در 31 ماه مه انجام بگیرد . اما سولانا می گوید حل مسئله اتمی ایران بسا چند سال بطول انجامد . انقلاب اسلامی : موضعگیریهای ستیز جویانه بالا ، در امریکا، واکنش های زیر را در پی ﺁورده اند : * دیگ چنی در کار گفتگوهای امریکا با ایران کارشکنی می کند - دیگ چنی " مأموریت ایران " را به انجام رساند ! : • در 14 مه، بعد از تهدیهای دیگ چنی، پروگرس نوشت : دیگ چنی مایل بهیچگونه بهبود در روابط امریکا با ایران نیست . به یاد بیاوریم که این دیگ چنی بود که جنگ با عراق را بر انگیخت و پیش از جنگ، راه حل های دیپلماتیک را از میان برد . اینک نیز، در همان حال که وزارت خارجه امریکا و شورای امنیت ملی در کار تدارک گفتگو با ایران هستند ، دیگ چنی خرابکاری را رویه کرده است . وقتی دیگ چنی گفت : ما باتفاق دیگران مانع از ﺁن می شویم ایران بمب اتمی پیدا کند و بر منطقه مسلط شود، مرادش از دیگران، در درجه اول ، اسرائیل بود . اسرائیل متقاعد است که ایران توانائی اتمی دارد و می خواهد بمب اتمی تولید کند و هدفش از دستیابی به سلاح اتمی از میان بردن اسرائیل است . از این رو، تهدید کرده است تأسیسات اتمی ایران را از میان می برد . به یاد بیاوریم که در ژانویه 2005، دیگ چنی تمایل خود را به حمله اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران، اینطور اظهار کرد : " یکی از نگرانیهای مردم اسرائیل و این نگرانی را بدون این که نیاز به پرسیدن باشد، اظهار می کنند اینست که اسرائیل متقاعد است که ایران ظرفیت اتمی دارد و قصد تولید سلاح اتمی برای از بین بردن اسرائیل را دارد . بنا بر این قابل فهم است اگر اسرائیل در حمله به تأسیسات اتمی ، پیشدستی کند . " و نیز ، قصد دیگ چنی از دیگران، عربستان سعودی است که مایل نیست شیعه در خلیج فارس قوت بگیرد . احمدی نژاد نیز که کارش واکنشهای تند نشان دادن به اینگونه اظهارات است، گفت : هرگاه امریکا به ایران حمله کند، ضربه سختی از سوی ایران دریافت خواهد کرد . اگر بوش و چنی به اندازه لازم دیوانه باشند که ایران را بمباران کنند و دلیلی وجودندارد بر اینکه این اندازه دیوانه نیستند، ایران عرصه را بر امریکا ، در عراق ، تنگ خواهد کرد و نیز می تواند بازارهای نفت را در جهان مختل سازد . اثرات فاجعه ﺁمیز این اختلال بر اقتصادهای ما بر کسی پوشیده نیست . و مبارک، رئیس جمهوری مصر، یکبار دیگر به چنی هشدار داد که جنگ در ایران " بازتابهای وخامت در منطقه خواهد داشت " . • در 16 ماه مه 2007، ایوان الاند Eland ، سخنان دیگ چنی را انجام مأموریت در خدمت ایران توصیف کرده است : دیگ چنی با جنگی که با عراق به راه انداخت و رژیم عراق را برانداخت و صدام را بر دار کرد، عراق را به شیعه متحد ایران سپرد . مؤسسه مستقل ایوان الند بسا ایران مایل است در اینگونه " مأموریت " ها ، ( از راه تحریکها ) سرمایه گذاری کند . حکومت بوش با فرستادن دیگ چنی به کشورهای خلیج فارس و اظهارات او بر عرشه ناو هواپیما بر، یکبار دیگر بی کفایتی خود را نشان داد . سخنان تحریک ﺁمیز دیگ چنی بر عرشه ناو هواپیما یادﺁور سخنان فاجعه ﺁمیز بوش بر عرشه ناو هواپیمای دیگری بگاه حمله به عراق است . با این تفاوت که سخن بوش پی ﺁمدهای زیانبار بیشتری برای امنیت امریکا در بردارد . دیگ چنی بعد از تهدید ایران ، هشدار داد که تخلیه عراق از قوای امریکا موجب بیشتر شدن نفوذ ایران در خلیج فارس خواهد شد . چرا موضعگیری دیگ چنی به زیان امریکا است ؟ زیرا تهدید ایران به استعمال زور، 1 - کارشکنی است در گفتگوی امریکا با ایران بر سر عراق . 2 - رفتار امریکا بعد از تصرف عراق و رویه خصمانه اش با ایران ، سبب شد که ایران کوشش خود را برای دستیابی به سلاح اتمی دو چندان کرد و تا توانست به گروههای دوست خود در عراق پول و اسلحه رساند . بنا بر این تهدید بیشتر ایران و یا حمله نظامی به ایران موجب می شود که ایران در عراق ، بیش از پیش ، برضد امریکا ، مداخله کند و راه نفت را به بازارهای دنیا ببندد . هرچند کندولزا رایس موضع میانه روی گرفت و گفت : ایران تنگه هرمز را نخواهد بست زیرا نفت ایران نیز از همین تنگه به بازارها برده می شوند . نگرانی دیگ چنی بابت توسعه نفود ایران در خلیج فارس ، در همان حال که ابرقدرتی که امریکا است در کار سلطه بر منطقه خاورمیانه است ، ریکارانه است . طرفه این که امریکا با داشتن بزرگ ترین زرادخانه اتمی، مدعی میشود ایران نباید بر خلیج فارس نفوذ نداشته باشد و حق ندارد تکنولوژی اتمی داشته باشد . و این رویه تحریک ایران است به مجهز شدن به سلاح اتمی و فراهم ﺁوردن اسباب نفود بر کشورهای منطقه . و این راست است که هرگاه قوای امریکا از عراق خارج شوند ، موضع ایران در عراق تقویت خواهد شد . اما امریکا می باید بیش از حمله به عراق به این فکر می افتد و نمی کرد کاری را که کرد .
  16. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    ايران اتمی و خاورميانه عربی در کانون بحث و تقسيم منافع سی و سومين كنفرانس كشورهای ‌صنعتی جهان قرار است در 6 تا 8 ماه ژوئن در شهر های ليگن دام (Heiligendamm) در شمال آلمان بر گزار شود. آلمان در سالهای 1978 ، 1985 ، 1992 ، و 1999 مهماندار اين كنفرانس ها هم بوده است. ايده اوليه تشكيل كنفرانس كشورهای ‌صنعتی بعداز بحران نفتی 1973 شكل گرفت در اين سال كشورهای عرب از صدور نفت بعلت تجاوز اسرائيل به كشورهای منطقه به غرب و آمريكا‌ خودداری ‌كرده بودند. در سال 1974 كميسيونی از متخصصين اقتصادی كشورهای ‌آمريكا ، انگلستان ، آلمان غربی و ژاپن در واشنگتن DC برای ‌بررسی اوضاع اقتصادی جهان تشكيل شد كه در پی آن رئيس جمهور وقت فرانسه ژيركاردستن (Giscard d . Estain) درسال 1975 از اين كشورها و ايتاليا دعوت كرد تا كنفرانسی در اين مورد كه به گروه G6 معروف است در فرانسه تشكيل دهند كه يك سال بعد كانادا هم به اين گروه پيوست و از آن تاريخ تا سال 1991 به گروه صنعتی G7 معروف بود. اين گروه صنعتی ‌كه هدف اوليه خود را بر مبنای ‌همكاری ‌اقتصادی بين اعضاء خود در نظر گرفته بود در عرض مدت كوتاهی ‌به ابزار سياسی ، اقتصادی و نظامی در جهان تبديل شد و با كنترل منابع مالی ‌و توليدی و منابع طبيعی كشورهای ديگر فشار بيسابقه ای را به بلوك شرق و ديگر كشورهای خارج از حيطه نفوذ خود وارد آورد و تقريبا روابط تجاری و مالی و انتقال تكنولوژی خود را با اين كشورها به حد اقل رساند. با شدت گيری جنگ سرد بين دوبلوك موجود اين گروه تمركز خود را برای ‌نظامی كردن سيستم اقتصادی و زيربنايی كشورهای عضو ناتو و طرفداران خود در سطح جهان گذاشت در سالهای ‌بعد دولت فرانسه بعلت انحصار طلبی آمريكا و غالب كردن دلار بعنوان ارز معتبر جهانی از پيمان ناتو خارج شد و دلارهای ‌ذخيره خود را به آمريكا پس داد و به ازای آن شمش طلا گرفت. ‌اين اقدام فرانسه تاثيرموثری بر حاكميت آمريكا بر جای ‌نگذاشت ولی ‌فرانسه از اين گروه صنعتی كه خود بنيان گزار آن بود خارج نشد. در سال 1991 پس از پاشيدگی‌اتحاد شوروی و ايجاد فدراسيون روسيه از اين كشور بعنوان ناظر برای ‌شركت در كنفرانس گروه صنعتی دعوت بعمل آمد. اگرچه روسيه هنوز هم عضو كامل اين گروه صنعتی ‌نيست ولی از آن ببعد اين گروه صنعتی ‌به گروه G8 و يا گروه هفت + يك معروف شده است. جدول زير ظرفيت اقتصادی كشورهای گروه صنعتی فوق و در صد سهم آن در كل در آمد ناخالص جهان را نشان ميدهد اين ارقام در سال 2006 تغيير مختصری كرده است . گروه G8 با دارا بودن كمتراز 14% جمعيت جهان 63% در آمد ناخالص دنيا را ا ز آن خود كرده است. روسيه از نظر اقتصادی از وزنه مهمی بر خوردار نيست ولی كشورهای غربی ‌تلاش فراوانی دارند تا اين كشور بهرقيمت از چهارچوب استراتژی كشورهای ‌غربی خارج نشود. باوجوديكه كشور اسپانيا با در آمد ناخالص 1200 ميليارددلاردر سال بيشتر ازدر آمد ناخالص ساليانه كانادا و روسيه در آمد ساليانه دارد هنوز عضو گروه G8 نشده است اسپانيا تقريبا دوبرابر روسيه در آمد ساليانه دارد اين موضوع نشان ميدهد معيارهای گروه صنعتی فوق جنبه های ديگری را در نظر دارد كه اسپانيا برای‌اين معيارها از اهميت بر خوردار نيست . آلمان و كنفرانس گروه صنعتی : آلمان بعداز جنگ جهانی ‌دوم از كمكهای ‌بيدريغ آمريكا تحت عنوان طرح مارشال و فرانسه و انگليس بر خوردار شد و توانست خودرا مجددا بالا بكشد. اين كشور بعلت جنايات جنگی ‌در جنگ جهانی ‌دوم تا سال 1985 اجازه تشكيل ارتش و مسلح كردن خود را نداشت ولی با حاد شدن روابط بين بلوك شرق و غرب بسرعت خودرا وارد رقابت تسليحاتی كرد واين در شرايطی اتفاق افتاد كه قوانين بين المللی ديگر ‌ كار ساز نبود تقريبا تمامی قطعنامه های سازمان ملل توسط آمريكا و شوروی وتو ميشد و سازمان ملل عملا فلج شده بود . آلمان كه از داشتن ارتش و سازمان امنيت قدرتمند همانند گذشته بر خوردار نبود طی اين سالها بيكار ننشسته و تمركز خود را برروی نيروهای مذهبی برای پيشبرد سياستهای خود نه تنها در كشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق بلكه در سراسر جهان گذاشتند. آلمان تنها كشورجهان است كه سيستم پليسی و جاسوسی خود را در ارگان های مذهبی متمركز كرده است . تشكيل اين كنفرانس و موفقيت در آن برای آلمان از اهميت بزرگی بر خوردار است. اين كشوربزرگترين قدرت اقتصادی اروپا با در آمد ناخالص 2800ميليارددلار درسال است پس از اتحاد دوآلمان در سال 1989سياستمداران اين كشور در صدد بر آمدند تا يكبار ديگر شانس خود را برای رهبری كشورهای ‌اروپايی آزمايش كنند. آلمانيها بلافاصله تمامی نيروهای امنيتی مذهبی خود را در اروپای شرقی بكار انداخته و تقريبا تمامی اين كشورها را ناامن كرده وحتی فعالانه در جنگ يوگسلاوی شركت كرده و برای اولين بارپس از جنگ جهانی دوم هواپيما های آلمانی سرزمين يوگسلاوی را آماج حملات خود قرار دادند و با پاشيدگی ‌يوگسلاوی تلاش كردند انتقام شكست خود را در جنگ جهانی دوم از اين كشور بگيرند. حضور فعال آلمان در جنگ بالكان كه منطقه استراتژيكی نظامی و سوق الجيشی برای كشورهای‌غربيست نشانه آن است كه آلمان بعنوان قدرت نظامی و اقتصادی مدتهاست كه وارد صحنه جهانی ‌شده است . آلمان با بودجه نظامی 32 ميلياردلار در سال از آنجا كه هنوز نتواسته بود اعتماد كشورهای اروپايی را بعلت جنگ جهانی ‌دوم جلب كند در صدد بر آمد تا تروئيكای ‌اروپا متشكل از فرانسه كه بزرگترين قدرت اتمی با بودجه نظامی‌43 ميلياردلار در سال ، انگلستان كه بزرگترين قدرت نظامی با بودجه نظامی 58 ميلياردلار در سال را در اختيار دارد و بخاطر جزيره بودن از نظر سوق الجيشی از اهميت فوق العاده ای بر خور دارد است ايجاد كرده تا از طريق اين قدرت اقتصادی و نظامی در ابتدا كنترل تمامی ‌كشورهای ‌اروپايی از جمله اروپای شرقی را بدست گرفته و نشان دهد كه آلمان هنوز قادر است از نظر اقتصادی ، نظامی و سياسی اروپا را سازمان دهد. پيچدگی ‌اوضاع جهان از جمله اروپای شرقی ضرورت ايجاد حكومت های ‌متمركز را برای اين سه كشور در اولويت قرار داده است. در آلمان دوحزب بزرگ كشور از جناح محافظه كار و سوسيال دمكرات با اخته كردن احزاب ديگر عملا قدرت را به خانم مركل ( اسم اصلی كاسنر) از حزب اتحاديه دمكرات مسيحی (CDU ) واگذار كردند. خانم مركل در سال 1954 به اتفاق پدر كشيش خود از هامبورگ به آلمان شرقی كوچ كرد ودر اطراف برلين در منطقه براند نبورگ سكنی گزيد. بسياری معتقدند پدر خانم مركل به اتفاق دخترش از جاسوسان برجسته سازمان امنيت آلمان غربی در آلمان شرقی بوده اند و از آن تاريخ تا سالهای‌1989 امتحان خود را پس داده و بهمين دليل بسرعت مراحل ترقی را طی كرده است. خانم مركل بعد.از اتحاد دو آلمان تمامی مراحل ترقی پشت سر گذاشت و رهبری حزب كريست دمكراتهای آلمان را بدست گرفت و اكنون بعنوان نخست وزير وارد صحنه سياست گزاری كشور شده است. خانم مركل از محافظه كاران دوآتشه مذهبی‌است كه معتقد است اروپا بايد با قدرت نظامی و اقتصادی جای ‌خود را در جهان پيدا كرده و الزاما برای ‌پيشبرد اهداف خود نياز به همكاری با آمريكا دارد. خانم مركل و دولت او موافق سرسخت حمله پيشگيرانه و پيشدستانه بوده و بر اين باورند دردرجه اول بايد نيروهای ‌داخل تروئيكا انسجام داخلی ‌خود را به اتمام برسانند. نتيجه اين بينش تقويت نيروهای ‌راست محافظه كار در فرانسه بود كه جامعه را كاملا پلاريزه كرده و آقای ساركوزی ‌كه خود از مهاجران مجاريست با درصد آرای نه چندان زياد توانست بر مسند رياست جمهوری فرانسه تكيه زند. ساركوزی‌همانند خانم مركل به مردم فرانسه قول داده است تا عظمت و اعتبار فرانسه را به آن باز گرداند. در انگلستان هم تونی بلرنخست وزير اين كشور.با شركت در جنگ عراق قرار بود با ثروت خاورميانه انگلستان را به اوج قدرت خود برساند. چه بسا قصد داشت تا روی دست آلمان و فرانسه بلند شود. علايمی‌از اين سياست در سه ماهه اول جنگ در عراق در سياست های ‌اين كشور بروز كرده بود ولی ‌با گذشت زمان نه انگلستان و نه فرانسه و نه آلمان نتوانستند زمينه لازم عملی ‌برای پيشبرد برنامه های ‌خود را عرضه كنند. موانع موجود برای آلمان و تروئيكا ی اروپا : طی هفته های ‌اخير دومقام بلند پايه آمريكايی از جمله گيت وزير دفاع آمريكا و خانم رايس وزير امور خارجه اين كشور به ديدار سران مسكو شتافتند تا راجع به موضوعات كنفرانس آلمان تبادل نظر كنند و نظر روسيه را برای ‌شركت فعال در اين كنفرانس جلب كنند. پيش از آن بوش رئيس جمهور آمريكا تلفنی ‌با پوتين رئيس جمهور روسيه در اين مورد گفتگو كرده بود. از ماه ها پيش روابط ديپلماتيك روسيه با كشورهای ‌غربی از جمله آلمان بشدت تيره شده است. هر چقدر كشورهای‌غربی در روابط بين المللی ‌ضعيف عمل ميكنند بهمان نسبت روسيه بر خواسته های خود می افزايد. درست همان سياستی كه كشورهای غربی پس از سالهای 1991 در رابطه با روسيه پيش گرفته بودند. وزير خارجه آلمان هم چند روز پيش به مسكو سفر كرد تا نظر رهبران اين كشور را برای ‌شركت در كنفرانس كه برای ‌پرستيژ و منافع آلمان اهميت حياتی دارد جلب كند. هرنوع موضع گيری ‌تازه روسيه ميتواند مناسبات نيروها را در جهان بالكل بهم بزند. اين را هم آمريكا و هم اروپا بخوبی ميدانند . تغيير توازن قوا با ادامه جنگ در عراق و افغانستان وگسترش جنگ در پاكستان بالانس نيروها را بهم زده است. ميشود گفت جهان در حال گذار به بلوكهای تازه منطقه ای و جهانی است كه نشان ميدهد توازن قوا بنفع كشورهای‌غربی نيست. اين موضوع باعث نگرانی ‌كشور های ‌اروپايی و آمريكا شده است چه اين دو قدرت هستند كه بايد امتياز بدهند. روسيه نه بر سر خاورميانه و نه بر سر بالكان و نه برسر گسترش پادگانهای ‌نظامی آمريكا و ناتو دراروپا ی شرقی موافقتی ‌ندارد. روسيه هفته پيش رسما اعلام كرد با استقلال كوزوو مخالف است و هرگونه پيشنهادی ‌را در سازمان ملل وتو خواهد كرد. روسيه كوزوو را بخشی از خاك يوگسلاوی ‌ميشناسد. بالكان از يونان تا رومانی ‌و بلغارستان جزء مناطق امنيتی روسيه به حساب آمده و اين كشور برای ‌امنيت طولانی مدت خود نمی تواند از آن چشم پوشی كند. روسيه با استقرار موشكهای آمريكايی ‌در لهستان مخالف است و نصب رادار در چك را نمی ‌پذيرد. روسيه علنا و رسما مخالف پيوستن كشورهای‌اروپای شرقی به پيمان ناتو است. طبق توافق طرفين قرار بود پس از انحلال پيمان ورشو پيمان ناتو خود را منحل كند. منابع نفتی خاورميانه و امنيت اين منطقه نه تنها برای كشورهای غربی، بلكه برای ‌ديگر كشورهای ‌جهان از جمله روسيه، هندوستان، چين، كشورهای آفريقايی و آسيايی از اهميت حياطی ‌بر خوردار است. كنفرانس های ليگن دام اگر چه بظاهر عنوان ً رشد و مسئوليت پذيری را در دستور كار خود قرار داده است ولی ‌در عمل جنگ وسيعی برای ‌تقسيم مجدد جهان در جريان است كه منجر به تهاجم ديپلماتيكی در عرصه بين المللی ‌شده است. تحركات اخير كشورهای ‌مختلف طی ‌ماه های اخير نشان ميدهد كه آنچه سران آلمان در انتظار آن هستند بوقوع نخواهد پيوست. قدرت گيری كشورهای ‌اروپايی با ظرفيت نظامی و اقتصادی موجود با جمعيت بيش از 400 ميليون نفر‌ تحت رهبری تروئيكای ‌كشورهای اروپايی كه رهبری آنرا محافظه كاران راستی‌همانند مركل ، ساركوزی ‌و بلر داشته باشند با منافع تمامی ‌كشورهای ‌ديگر در تضاد آشكار قرار دارد. واقعيت اين است كه كشورهای اروپايی بعد از آمريكا بزرگترين ظرفيت نظامی جهان را از آن خود كرده اند. وجود چنين قدرت نظامی ‌نه تنها برای ‌اروپا بلكه برای ‌سراسر جهان خطرناك است. اگر ساركوزی ‌توانسته است تمامی راستهای فعال در عرصه جامعه فرانسه را بسيج كند اين ظرفيت در آلمان بمراتب بيشتر از فرانسه است. انتخابات دانمارك، هلند، بلژيك، ‌سوئد، اسپانيا و ايتاليا و تمامی كشورهای اروپای ‌شرقی نشان از روند خطرناك اوضاع در اروپا دارد. كشورهای ‌اروپايی برای هرتبعه خود ساليانه بيش از 1200 دلار هزينه نظامی می كنند. سازمان امنيت آلمان بدستور خانم مركل در 9 ماه مه با شركت بيش از 900 پليس 42 مراكز فعاليت نيروهای ‌سياسی را در شهرهای برلين، بوخوم، برمن، دويسبورگ، گيسن، گوتينگن، هامبورگ، هانفر، ينا، كلن، لايبزيك، ماربورگ، روستوك، زيگن، مانهايم و ولفزبورگ مورد حمله قرار داده تا جلو تدارك تظاهرات مردم آلمان را برای ‌روزهای 6 تا 8 ماه مه بر عليه كنفرانس گروه هشت بگيرند. جلوگيری از تظاهرات در شرايطی صورت ميگيرد كه دولت آلمان برای ‌بر گزاری ‌اين كنفرانس بيش از 100 ميليون يورو هزينه ميكند و از اوايل ماه ژانويه دوازده كيلومتر از اطراف محل كنفرانس را با سيم خاردار به ارتفاع 2.5 متر محاصره كرده و در اطراف محل قدم بقدم با نصب دوربين های ‌متعدد منطقه را در كنترل دارد كه هزينه آن بيش 12ميليون يورو شده است. اين اقدامات تنها بخش تبليغاتی را شامل می شود. در تمام منطقه عملا حكومت نظامی بر قرار شده است. منطقه اوست زه (Ostsee ) و منطقه های ليگن دام در ‌مناطق ساحلی شنا و عبور و مرور ممنوع بوده و ‌حفاظت از منطقه به نيروی دريايی واگذار شده است. علاوه بر تمامی اين اقدامات پرواز هواپيماها تا اطلاع ثانوی در منطقه مجاز نيست. تدارك برای مخالفت با برگزاری‌اين كنفرانس : مثل سالهای گذشته گروه های ‌مترقی ، صلح طلب ، مخالف جنگ وتجاوز، مخالف بلوكهای ‌نظامی و حتی ‌گروه های‌هومانيستی تدارك وسيعی ‌برای مطرح كردن نظرات خود در عرصه جهانی ديده اند. گروه اتاك (Attac ) هرساله عليرغم مخالفت بر گزار كنندگان كنفرانس G8 ده ها و حتی ‌صدها هزار نفر را بر عليه كنفرانس بسيج ميكند و با شعار ًرفاه برای ‌همه ً ، ًهمكاری ‌اقتصادی جهانی ، ً بخشودگی ‌بده كاری كشورهای ‌جهان سوم ً ، ًحقوق بشر اجتماعی و دفاع از حفظ محيط زيست وارد صحنه ميشود . اتاك گروه صنعتی G8 را بعنوان سازمان دمكراتيك برسميت نمی شناسد و انتظار دارد در اعتراض به اين كنفرانس بيش از 100.000نفر در شهر روستوك (Rostock) در شمال آلمان گرد هم آيند. گروه های مذهبی ‌و هومانيست هم در اين تظاهرات فعالند و بيشتر مسئله آنها فشار به دولتهای ‌خود برای ‌بخشودگی ‌بدهكاری ‌كشورهای ‌جهان سوم است. اين گروه ها مخالفتی ‌با جهانی شدن اقتصاد ندارند و كوشش دارند نشان دهند كه با سياست كاری نداشته و در امور دولتها دخالت نميكنند. گروه های چپ گرا طی سالهای‌اخير و بخصوص با شروع تهاجم نظامی آمريكا و شركاء به منطقه خاورميانه بسيار فعال عمل كرده و عملا با تمامی ‌سياست های ‌گروه صنعتی‌غرب و ژاپن مخالفت كرده و سياستهای اين گروه صنعتی را نابودی ‌بافت جوامع كشورهای ‌جهان سوم می بينند و معتقدند كه گروه صنعتی G8 در تدارك حاكميت نظامی ‌و اقتصادی بر جهان است و درصدد تدارك نظامی ‌و كشاندن جهان برقابت نظامی است. درمخالفت با اين سياست نظامی در كشورهای ‌آمريكای لاتين جنبش توده ای ‌عظيمی بوجود آمده است كه تاثيربسيار مثبت خود را در ديگر نقاط جهان بجا گذاشته است. حمله پليس آلمان به نيروهای ‌چپ طی ‌روزهای ‌اخير نشان ميدهد كه اين طيف از پتانسيل بزرگی بر خوردار است. در شب حمله پليس به مراكز فعاليت اين نيروها در برلين در نهم ماه مه بيش از 5000 نفر در شهر وارد خيابانها شده و به اين حركت دولت اعتراض كردند. سيستم امنيتی ‌پليسی آلمان يد طولايی در نفوذ و مقابله با نيروهای ‌چپ دارد. از نظر تاريخی‌اين كشور مركز مبارزه با نيروهای ‌چپ بوده است. در سالهای‌1980 تا 1990 سازمان امنيت آلمان با فرستادن يوشكا فيشر وزير سابق خارجه آلمان به همراه چهارنفر ديگر در تشكيلات سبزهای ‌آلمان اين حزب كه يك تشكيلات ضد جنگ و ضد ميليتاريسم و پيمانهای ‌نظامی بود و برای حفظ محيط زيست فعاليت ميكرد را به آنچنان تشكيلاتی ‌تبديل كرد كه نه تنها تمامی ‌شعارهای ‌اين حزب را از بر نامه آن حذف كرد بلكه مدافع سرسخت جنگ و تهاجم به كشورهای ‌خارج شد تا جايی ‌كه خانم البرايت وزير خارجه آمريكا بعد از جنگ يوگسلاوی رسما از آقای ‌فيشرقدردانی كرد و رسما اعلام كرد بدون حزب سبزهای برهبری يوشكا فيشر آلمان كه همه چپ ها را اخته كرده بود جنگ در بالكان ناممكن بود. يوشكا فيشر بعنوان كتابفروش در جلو دانشگاه فرانكفورت و بعدا راننده تاكسی كار خود را شروع كرد. ماموريت وی از طرف سازمان امنيت شناسايی و نفوذ در سازمانهای چپ و راديكال بود. فيشر با شناسايی و با لودادن اعضاء بادر ماينهوف تا رهبری حزب سبزها ارتقاء يافت و بعدا وزير امور خارجه آلمان شد . در جامعه آلمان هنوز هم تمركز اصلی بر عليه نيروهای ‌چپ است. ايران و كنفرانس گروه هشت : يكی از مباحث مورد بحث چگونگی ‌بر خورد با مسئله هسته ای ايران است كه كشورهای‌غربی است. خاورميانه دوران گذار را طی ميكند و تمامی ‌نيروها در منطقه و جهان در اين زمينه فعالند. آلمان بعنوان بزرگترين كشورصنعتی اروپا بيشترين واردات نفت از خاورميانه را از آن خود كرده است. آلمان در تاريخ صد ساله اخير در بر خورد به كشورهای منطقه خاورميانه هميشه دست بالا را داشته و از موضع قدرت عمل كرده بود و اميدوار بود كه آمريكا و شركاء منطقه را كنترل كنند تا مسئله واردات نفت حل شود. آنچه خواست آلمان بود بوقوع نپيوست و هشت آمريكا در منطقه گرو نه آن است آلمانيها با اطلاعاتی ‌كه از جاسوسان خود در عراق كسب كرده بودند تا آنجا پيش رفته بودند كه معتقد بودند آمريكا بدون كمك كشورهای ‌ديگر تنها طی ‌چند روز قال قضيه جنگ عراق را خواهند كند. هرچقدر جنگ طولانی تر شد دخالت آلمان و ماموران آن در عراق شدت بيشتری ‌گرفت تا جايی ‌كه بنا بر اطلاعات سازمان جاسوسی آلمان آمريكا از بمب های ‌ده تنی در مناطقی از عراق برای مبارزه با نيروهای مقاومت استفاده كرد. امروزه دولت آلمان بيشتر از هر كشور ديگر اروپايی حتی ‌بيشتر از ژاپن خواهان ماندن نيروهای ‌نظامی آمريكا در عراق و خاورميانه است و شديدا هم اصرار دارد تا رژيم ايران را زير فشار نظامی ‌قرار دهد. از آنجا كه ‌قدرت نظامی لازم را ندارد در تلاش است سياست های خود را از طريق تروئيكای‌اروپا پيش ببرد . اشتباهات و شكست كشورهای ‌غربی باعث شد كه موقعيت اقتصادی و نظامی‌آنها در منطقه به خطر بيافتد. همه حكومت های منطقه و مردم ميدانند كه اروپا و آمريكا خواهان كشورهای مستقل و قدرتمند در منطقه نيستند واز طرفی ‌مجبورند رقبای تازه را هم تحمل كنند اين ديگر واقعا برايشان مرگ آور است نميشود كه انسان بيش از صد سال هرچه گفته بدون مخالفت پذيرفته شود و يكدفعه ورق بر گردد و پاكستان و ايران و تركيه و حتی‌عربستان بعنوان قدرت منطقه ای قد علم كنندو خواهان شركت در قدرت و سهم بشوند. آلمان يكی از كشورهای ‌اروپايی است كه در تمام مدت با ايران بر عليه كشورهای ‌منطقه از جمله عراق و افغانستان در تماس و همكاری بود حالا متوجه شده است كه چه كلاهی ‌سرش رفته است ولی‌عجيب است اين كشور كه در تمام طول تاريخ اين كار را كرده است چرا اينقدر دمغ شده است و در بدر دنبال نيرو وكشورها ميگردد تا آب از جوی رفته را دوباره به آن باز گرداند آلمانيها تا همين آخرين موضع گيری ‌پوتين رئيس جمهور روسيه مدام با اين كشور موش و گربه بازی ‌در می آوردند. انگولك كردن تمامی ‌كشورهای ‌اروپای ‌شرقی از رومانی ‌تا ليتوانی با ابزار مذهبی و حتی ‌در خود روسيه بر عليه روسيه از سياست های ‌روز مره اين كشور بوده است. چه شده است كه آلمان به وحشت افتاده است ؟ بسيار ساده روسيه خواهان شركت در منافع خاورميانه است. روسيه ميتواند تمامی ‌كشورهای منطقه را با ابزار مدرن نظامی مسلح كند. حالا كه خود اين كشورها داوطلبانه بروسيه روی آورده اند حالا كه بزرگترين قدرت نظامی ‌جهان آمريكا در منطقه فلج شده است چرا كشور های منطقه و روسيه از اين فرصت استفاده نكنند؟ آلمان و كشورهای ‌غربی ‌و ژاپن نمی خواهند و حاضر نيستند منافع منطقه را تقسيم كنند. اصولا شركا ء كشورهای ‌جنوب را قبول ندارند تنها راه باقی مانده توافق با روسيه بهر قيمت است بايد روسيه را به اروپا بر گرداند و در كارش فضولی ‌نكرد و در مجموع خفقان گرفت تا روسيه از يك طرف با چين اتحاد ااستراتژيكی ‌نبندد و از طرف ديگر ايران و ساير كشورهای منطقه خاورميانه تحت كنترل در آيند . در كنفرانس گروه هشت يكی از اهداف اصلی آن توافق برسر كنترل ايران است. همين چند روز پيش آقای ‌چينی ‌دوباره به خاورميانه بر گشت. اين دومين بار است كه چينی طی ‌دوماه اخير به منطقه مسافرت ميكند. آمريكا و اروپا و ژاپن به نفت منطقه نياز مبرم دارند. آنها بدون همكاری ‌كشورهای ‌منطقه قادر به پيشبرد سياست های ‌خود در منطقه نيستند. آنها در درجه اول به كشورهای حول و حوش خليج فارس نياز دارند كه ايران شامل آن ميشود ولی ‌بدون همكاری ‌روسيه و ايران امكان هيچ توافقی در منطقه ميسر نيست . فعاليت های ‌ديپلماتيك كنونی در سطح اروپا و خاورميانه با وجودی كه تنها كمتر از دوهفته به آغاز كنفرانس مانده است، نشان ميدهد هنوز هيچ توافقی بدست نيامده است. اروپا دچار چند دستگی است و هنوز سياست مدونی در بر خورد به مسائل جهانی و آمريكا ‌ندارد و نميتواند بدون آمريكا مستقلانه وارد عمل شود. اروپای غربی هنوز مشكلات اروپای شرقی را پشت سر نگذاشته است. نياز كشورهای اروپايی به جريان نفت خاورميانه و بازار آن همانطور كه تجربه آمريكا نشان ميدهد نميتواند با زور و نيروی نظامی ويا با تحريم اقتصادی عملی ‌شود. تازه‌ كشورهای ‌منطقه هم ديگر حاضر به دنباله روی از سياست استفاده از قدرت نظامی نيستند. مقاومت آمريكا در برابر آلترناتيو شكننده اروپا كه هركشوری ساز خودش را ميزند ودرگيری داخلی ‌بين جناح بنديهای ‌درون سيستم آمريكا ونياز مبرم كشورهای‌اروپايی ‌به آمريكا بدليل قدرت نظامی‌آن اين نگرانی را در بين كشورهای‌اروپايی ايجاد كرده است. رشد تضاد بين اين دوقطب ممكن است موجب پاره شدن شيرازه امور كشورها ی اروپايی شود. آمريكا هنوز معتقد است كه ميتواند اوضاع خاورميانه را سروسامان بدهد و حاضر نيست منافع و قدرت را تقسيم كند. روسيه از فرصت بدست آمده نهايت استفاده را خواهد كرد، چه طی ‌سالهای ‌گذشته كشورهای‌اروپايی و آمريكا با تمام توان در متلاشی كردن جامعه روسيه از هيچ كوششی فروگزار نكردند داده ها نشان ميدهد با شرايط موجود نه اروپا و نه آمريكا قادر نيستند جلو اين روند را بگيرند. مليت ها و توده های مردم كشورهای خاورميانه فشار مداوم خود را بر حكومت ها ادامه ميدهند و خواهان كنترل كامل منابع و امكانات خود و بر خورد برابر با قدرتهای ‌جهانی‌هستند. بيداری ملی در اين كشور ها بزرگتر از آن است كه حكومتها بتوانند آنرا درنظر نگيرند و مقاومت كنند و مثل گذشته افسار خود را بدست كشورهای ‌قدرتمند خارجی ‌بسپارند . آنچه طی ‌ماه های‌اخير كاملا قابل مشاهده است هم قدرت های بزرگ هم مليتهای ‌مختلف كاملا همديگر را زير نظر گرفته اند و متقابلا در تلاشند تا يكديگر را كنترل و مهار كنند. يك چنين حالتی ‌تنها در دوران گزار اتفاق می افتد در اين شرايط هيچ كشوری قادر نيست وارد جنگ بشود چون قادر نيست جبهه تازه ای ‌ايجاد كند وهمه در انتظارند تا قطب بنديهای تازه شكل بگيرد. در منطقه خاورميانه تنها امكانی ‌كه برای كشورهای ‌منطقه باقی ميماند همكاری ‌اقتصادی مشترك، توافق برای ‌دستيابی به امنيت جمعی، قراردادهای‌عدم تجاوز دوجانبه و چند جانبه و بلاخره باز گذاشتن فضای سياسی برای نيروهای ‌سياسی با ديدگاه های مختلف است تا از پتانسيل موجود حداكثر استفاده بعمل آيد. با اين شرايط كنفرانس های ليگن دا م همانند كنفرانس سال گذشته پيترزبورگ روسيه دست آوردی ‌نخواهد داشت .
  17. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    نقش نفت درنگهداری ارزش دلار و خورد و برد امریکا از اقتصاد جهان در 30 ﺁوریل 2007، پل رودو رویجتر ، تحقیق خود را در باره دلار و نقش ﺁن، زیر عنوان " هزینه ها، زیانکاریها و خطرهای دلار انتشار داده است . در این تحقیق ، از زبان داده ها نقش نفت را در حفظ ارزش دلار و خورد و برد امریکا از اقتصاد جهان تشریح می کند . کارشناس دیگری ، انحطاط اقتصاد امریکا را توضیح داده است : هزینه ها و زیانکاریها و خطرهای دلارو نقش نفت در سلطه دلار بر اقتصاد جهان و خورد و برد امریکا از اقتصاد جهان : ● ﺁنها که در خارج از امریکا دلار خرج می کنند، بطور مداوم به امریکا باج می پردازند . این باج را از رهگذر تورم می پردازد که در هر دقیقه، 25/1 میلیون دلار است . علت هم افزایش سریع قرضه خارجی امریکا است . تورم از میزان این قرضه، در هر دقیقه، 25/1 میلیون دلار کم می کند . نیمی از واردات امریکا از محل تورم پرداخت می شود یعنی برای امریکا مجانی تمام می شود . زیرا ﺁنها که دلار امریکا را در خارج از امریکا در اختیار دارند، می پردازند علاوه بر این ، دارندگان دلار از قرار ﺁگاه نیستند که ارزش دلاری که دارند، جز یک صورت نیست . اگر ندانند چه چیز هنوز دلار را پول نگاه داشته است، با این خطر رو برو هستند که روزی ببینند دارائی ﺁنها ارزش کاغذ را نیز ندارد . ● تقاضای جهانی دلار : تا 1971 ، دلار برابر طلا بود . دلار معاول وزن معینی از طلا ارزش داشت . امریکا ذخایر عظیمی از طلا داشت . هر زمان دارنده دلاری که می خواست، می توانست دلار خود را با طلا عوض کند . مهمترین دلیل پذیرفته شدن دلار بمثابه پول جهانی ، از سوی جهانیان همین بود . در حوالی 1970 ارودلار زیاد شد و دوگل، رئیس جمهوری وقت فرانسه گفت : ما دلار نمی خواهیم طلا می خواهیم . از 1971 ببعد، رابطه دلار با طلا قطع شد . این کار را نیکسون ، رئیس جمهوری وقت امریکا انجام داد . جنگ ویتنام صندوق دولت امریکا را خالی کرده بود. امریکا بیشتر از ذخایر ارزی خود، دلار چاپ و انتشار داده بود . در نتیجه، ارزش دلار را عرضه و تقاضا معین می کرد . ﺁن زمان، هنوز امریکا از لحاظ تولید و مصرف نفت ، خود کفا بود . برای حفظ منابع نفت خود، برای واردات نفت اندازه معین کرده بود . در ازای لغو محدودیتها، کشورهای عضو اوپک قول دادند که نفت خود را به دلار بفروشند . ﺁن زمان ، دلار بیشترین نقش را در بازرگانی جهان داشت و فروش نفت به دلار امری عادی می نمود . انقلاب اسلامی : در واقع، فروش نفت به دلار و افزایش بهای نفت، امریکا را از ارودلار ﺁسود و اروپا را نیازمند دلار کرد و اختیار پترودلار را از ﺁن امریکا گرداند ( نگاه کنید به نفت و سلطه نوشته ابوالحسن بنی صدر ). خریداران نفت در دنیا، اگر ژاپنی بود ، به جای ین، دلار و اگر اروپائی بود، به جای پولهای اروپائی ، دلار بابت بهای نفت می پرداخت . کشورهای عضو اوپک که بهای نفت را به دلار دریافت می کردند، بخشی از در ﺁمدهای خود را به بانکهای امریکائی می سپردند و بخش دیگر را خرج می کردند . این خرید ها رااز امریکا و کشورهای دیگر دنیا می کردند . دلار طالب داشت زیرا خریداران نفت، باز باید نفت می خریدند . ● امریکا خریدهای خود را مجانی می کند : در تجارت نفت ، نیاز به مقادیر مهم دلار است . بسیاری از این دلارها در خارج امریکا رد و بدل می شوند . یعنی میان اعضای اوپک و کشورهای خریدار نفت رد و بدل می شود . در ﺁغاز ، دلار کافی برای تجارت نفت وجود نداشت . امریکا می باید دلار چاپ می کرد. خرجش برای دولت امریکا، بهای کاغذ بود و رنگ سبز و هزینه چاپ. بعد، این دلار را می باید در اختیار کشورهای دنیا قرار می داد . این کار را از راه خرید از کشورهای دنیا انجام می داد . در ازای خریدها یی که می کرد چیزی جز کاغذ سبز نمی داد. و چون این دلار به امریکا باز نمی گشت، در واقع، خریدهایی که از کشورهای دنیا می کرد، برایش مجانی تمام می شد . این خریدهای مجانی دائمی می شوند . هر بار که به علت بالا رفتن بهای نفت و افزایش میزان نفتی که خریداری می شود، نیاز به دلار بیشتر می گردد، سودش به امریکا می رسد زیرا خریدهای مجانی بیشتری می تواند انجام دهد . این تنها در تجارت نفت نیست که نیاز به دلار است در بقیه تجارت دنیا نیز نیاز به دلار است . جهانی شدن ، بازرگانی جهانی ﺁزاد ، خصوص شدن خدمات دولتی در کشورهای جهان ، مقادیر عظیم نفت طلب می کنند . و این دلارها در چهار گوشه جهان پخش می شوند . و هر بار که به دلار بیشتری نیاز می شود، امریکا خرید مجانی می کند . ● قرضه امریکا : بدیهی است که با این خریدهای مجانی ، دلارهای امریکا در دست کشورهای دنیا ، برهم افزوده می شوند و قرضه خارجی امریکا را تشکیل می دهند . زیرا یک روز دنیای خارج می تواند دلارها را ببرد به امریکا و خرید کند . سرانجام امریکا می باید در ازای ﺁنچه از دنیا برده است، چیزی به دنیا بدهد . تراز بازرگانی : برای این که امریکا در خطر قرار نگیرد، می باید صادرات و واردات خود را معادل نگاه می داشت . بعد از 1971، دلار بیشتری به جریان گذاشته شد . اما از سال 1973 بود که خریدها از فروشها فزونی گرفتند . از ﺁن پس، موازنه بازرگانی منفی تر شد و هر سال، امریکا ، در مصرف خود، بیشتر وابسته به دنیا شد . تا این که در سال 2004، کسر بازرگانی خارجی امریکا سر به 650 میلیارد دلار زد . یعنی جمعیت 300 میلیون نفری امریکا ، سرانه، 2167 دلار ازکالاهایی خارجی را مصرف کرده اند، بهایش را نپرداخته اند . امریکا قرضهای خارجیش را نتوانسته است بپردازد. در نتیجه به ﺁنها افزوده شده و می شود . قرضه خارجی امریکا در یک سال 650925500000 دلار افزایش یافته است . یعنی هر دقیقه، 25/1 میلیون دلار . ● کسر بازرگانی خارجی امریکا با این کشورها بیشتر است : با چین، 162 و ژاپن، 76 و کانادا ، 66 و ﺁلمان 46 و و مکزیکو 45 و ونزوئلا 20 و کره جنوبی 20 و ایرلند 19 و ایتالیا 17 و مالزی 17 میلیارد دلار . ● ارزش دلار : هر کشوری که بیشتر از ﺁنچه می فروشد، می خرد، ارزش پولش کاهش می یابد . وقتی با پول خرید قابلی نمی کرد، تقاضا برای ﺁن پول کاهش پیدا می کند . اما قاعده ای که در باره کشورهای دیگر صدق می کند، در باره امریکا صدق نمی کند . زیرا تا وقتی تمامی دنیا به دلار نیاز دارند تا با ﺁن نفت بخرند ، همواره تقاضا برای دلار وجود دارد . امریکا یک چهارم نفت جهان را مصرف می کند . وقتی ارزش دلار بالا می رود ، پولی که مصرف کنندگان سه چهارم تولید نفت باید بپردازند، بیشتر می شود . اما برای خود امریکا، قیمت همان که بود می ماند . وقتی قیمت نفت اوپک بالا می رود ، به دلار بیشتری نیاز می شود . اگر مصرف نفت تغییر نکند، امریکا دلار چاپ می کند و به جریان می اندازد بدون ﺁنکه قیمت دلار پائین بیاید . در 2004 ، امریکا نصفی از نفتی را که مصرف می کرد، تولید می کرد . نصف دیگر که یک هشتم مصرف جهانی نفت بود، را وارد می کرد . هر اندازه دلار بیشتر لازم شود که - بخاطر بالا رفتن بهای نفت، - مصرف کنندگان هفت هشتم تولید نفت می باید بپردازند ، دلاری است که در خارج امریکا رد و بدل می شود . بنا بر این ، امریکا نه تنها با به جریان گذاشتن دلار تازه ، بهای بالا رفته نفت مصرفی خود را می پردازد ، بلکه به اندازه اضافه بهای هفت هشتم نفت نیز دلار تازه انتشار می دهد و با ﺁن، از کشورهای دنیا خرید مجانی می کند و قرضه خارجی خود را افزایش می دهد . وابستگی امریکا به نفتی که باید وارد کند، در افزایش است چنانکه در سال 2006، 60 درصد نفت مصرفی خود را وارد کرده است . انقلاب اسلامی : خواننده ایرانی می تواند روشن ببیند چرا طرح بنی صدر در باره جانشین کردن دلار با سبد ارزها بعنوان بهای نفت از عوامل سازشهای پنهانی امریکا با ملاتاریا شد و حکومت رجائی ﺁن طرح را بلااجرا گرداند . چرا تصمیم حکومت صدام به جانشین کردن دلاری که خریداران نفت می باید می پرداختند، با ارزهای دیگر، از مهمترین عاملهای تجاوز امریکا به عراق شد و چرا امریکا می خواهد دولت عراق " قانون نفت " ی را تصویب کند که اختیار نفت را از ﺁن شرکتهای امریکا می کند : تا 10 سال ﺁینده، امریکا نیاز به 50 میلیون بشکه نفت بیشتر پیدا می کند . ● امریکا ابزار لازم برای حفظ ارزش دلار در اختیار دارد . اما در خارج از امریکا، مصرف دلار بالا می رود . از این رو، امریکا می تواند نسبت به تقاضای دلار با تأخیر واکنش نشان بدهد تا ارزش دلار بالا برود . و چون ارزش دلار بالا رفت، می تواند دلار بیشتری را به جریان بگذارد . اگر ارزش دلار سقوط کند، می تواند با خرید دلار، ارزش ﺁن را بالا ببرد . برای مثال، با فروش اوراق بهادار و یا اوراق قرضه قیمت دلار را بالا می برد . الا اینکه بازخرید دلار برایش خرج بر می دارد . زیرا می باید بهره بپردازد . این بهره ها برهم افزوده شده و رقم بزرگی گشته اند . رقم بقدری بزرگ شده است که برای پرداخت ﺁنها، هر نوبت می باید اوراق خزانه را فروخت تا بتوان ﺁن را پرداخت . قرضه امریکا زمان به زمان با شتاب بیشتری افزایش می یابد . ● با وجود ورشکستگی، همچنان به رویه خود ادامه می دهد : در فوریه 2007، قرضه امریکا 8700000000000 میلیارد دلار شده است . در هر ثانیه بر این قرضه افزوده می شود . 45 درصد از این پول به طلبکاران خارجی است . قرضه خارجی امریکا به اندازه ای زیاد است که امریکا دیگر قادر به پرداخت ﺁن نیست . به سخن روشن، امریکا ورشکسته است . با وجود این ، دلار همچون سابق ، خرید و فروش می شود . برای خرید نفت و گاز، دلار همچنان مورد نیاز است . بازرگانی جهانی گرفتار فریب ارزش ظاهری دلار است و معامله ها با دلار پرداخت می شوند . قیمت پائین تر دلار ، بنا بر قاعده، می باید سبب کاهش واردات و افزایش صادرات شود . زیرا خریداران خارجی بابت خریدهای خود از امریکا، بهای کمتری می پردازد . با وجود این، تا زمانی که فروشندگان غیر امریکائی به اندازه کافی دیوانه اند که بابت بهای فرﺁورده های خود دلار مطالبه کند ، برای امریکا، چاپ کردن و به جریان گذاشتن دلار مشکلی ایجاد نمی کند . پرداخت چند دلار بیشتر بابت کفشهای چینی و یا فرﺁورده های الکترونیک ژاپنی هیچ مسئله ای بوجود نمی ﺁورد . تنها قرضه خارجی امریکا کمی بیشتر می شود . اما امریکا می تواند با تورم ، از قرضه خارجی خود بکاهد . توضیح این که پرداخت چند دلار بیشتر بعنوان بهای کفش، یعنی تورم . تورم یعنی ارزش دلار کاهش یافته است . کاهش ارزش دلار یعنی از میزان قرضه خارجی امریکا کاسته شده است . بنا بر این ، امریکائی ها هیچ سودی در مهار کردن واردات خود ندارند . ● در تجارت نفت، کاهش ارزش دلار نتایج منطقی خود را به بار می ﺁورد . در دراز مدت، صادرکنندگان نفت ارزش کمتری برای نفت خویش را نخواهند پذیرفت . اگر ارزش دلار 10 درصد کاهش پیدا کند، تقریبا  قطعی است که بهای نفت 10 درصد افزایش می یابد . به ترتیبی که قیمت نفت نسبتا  ثابت می ماند . انقلاب اسلامی : با وجود این ، در 1980 ، بهای هربشکه نفت در بازار رسمی ، 34 دلار شد . امروز ، بهای هربشکه نفت، حدود 60 دلار است . حالا ﺁنکه ارزش دلار امریکا نسبت به سال 81، حدود 7/2 برابر کمتر شده است . یعنی بهای نفت می باید بشکه ای حدود 90 دلار باشد . در طول 27 سال، ضد ضربه های نفتی قیمت نفت را بارها کاهش داده است . یکی دو نوبت، بهای نفت افزایش یافته و قیمت هر بشکه ﺁن، از مرز 70 دلار نیز عبور کرده است . چرا بهای نفت متناسب با کاهش ارزش دلار بالا نرفته است ؟ دلیل عمومی که اظهار می شود اینست که موجب تورم و رکود اقتصادها می شود ! اگر نیازی به دلار به برای خرید نفت نباشد ، بقیه دنیا دیگر هیچ سودی در بکار بردن دلار در معاملات خود ندارد بلکه زیانهای زیاد دارد . دلار دیگر معادل دلار نیست و قرضه خارجی غول ﺁسای امریکا نتایج منطقی خود را ببار می ﺁورد : ارزش دلار سقوط خواهد کرد . و وقتی دنیا دیگر دلار را قبول نکند ، امریکا دیگر نمی تواند دلار چاپ کند و به خرج دنیا زندگی کند . دیگر نمی توانند ارتش پر خرج خود را نگاه دارند و نفوذ خود را از دست خواهند داد . ● بالا کشیدن مطالبات دنیا : اما سقوط ارزش دلار یک اثر ثانونی معجزه ﺁسا برای امریکا دارد : وقتی دلار دیگر بی ارزش می شود، قرضه خارجی امریکا نیز از میان می رود . در حقیقت، زیرا این قرضه از دلارهائی تشکیل شده است که در خارج امریکا جریان دارد . بنا بر این، حد اکثر بهائی که برای ﺁن می ماند، قیمت کاغذ باطله است . افسوس که سقوط دلار موجب ورشکست بانکها و شرکتها و سازمانهای بین المللی می شود که سرنوشت خود را با سرنوشت دلار گره زده اند . * نقش دلار در روابط امریکا با چین و ژاپن و کره جنوبی و... : ● ذخایر دلار ژاپن و چین : یکی از خریداران عمده دلار، بانکهای مرکزی کشورهای مختلف هستند . بانکهای مرکزی ذخایر استراتژیک بوجود می ﺁورند . وقتی مبادلات با کشورهای دیگر، مقدار زیادی از پول کشور را در ید طرفهای دیگر قرار می دهد، با این ذخایر، بانک مرکزی می تواند پول خود را خریداری کنند و مانع از سقوط ارزش پول خود شود . پولی که بانکهای مرکزی می خرند و ذخیره می کند، پولی است که در بازار دنیا قبول می شود . تا این زمان، چنین پولی، دلار است . اما در چین و ژاپن و کره جنوبی و تایوان، ذخایر دلار بسیار بیشتر از نیز بانکهای مرکزی برای خرید پول ملی ، در صورت لزوم ، است . بانکهای مرکزی این کشور ها نیازی به خرید دلار نیز ندارند . چرا که این کشورها بسیار صادر می کنند و کم وارد می کنند . در نتیجه، در این کشورها، دلار انبار می شود . این دلارها می باید به پول محلی تبدیل شوند برای پرداخت مزدها و بهای مواد اولیه . اگر تقاضای داخلی پول محلی موجب بالا رفتن ارزش ﺁن شود، قیمت فرﺁوردها برای خریدار خارجی بالا می رود . از این رو، برای این که صادرات کشور دچار کاستی نشود، بانکهای مرکزی سعی می کنند ارزش پول را ثابت نگاه دارند . از این روست که مبالغ عظیم دلار می خرند و بدین وسیله مانع از بالا رفتن ارزش پول خود می شوند . با وجود این ، دلار برای این کشورها مشکل بزرگی را بوجود ﺁورده است . زیرا در برابر ذخیره عظیم دلار ، بانک مرکزی پول محلی به جریان می گذارد . بدین سان، کارگران در ازای تولیدهای خود که صادر می شوند، تورم دریافت می کنند . بدین ترتیب ، زحمتکشان ماهها کار و مواد اولیه را که در تولید کالا ها بکار می برند، در ازای مزد ناچیزی صادر می کنند . به بانکهای مرکزی این کشورها، این دلارها تقریبا  هیچ عاید نمی کند . می توانند دلارها را با اوراق خزانه امریکا معاوضه کنند و بهره ای بدست ﺁورند . اما حتی این بهره را نیز ، دست ﺁخر ، خود ﺁنها می پردازند . زیرا امریکا بهره را با افزودن بر قرضه خارجی خود به این کشورها ، می پردازد . در این میان ، ارزش دلار در نوسان است و این ذخایر عظیم در دست عرضه و تقاضای دلار در بازار است . افزون بر این ، بعلت قرضه عظیم امریکا، هر زمان ممکن است ارزش دلار سقوط کند . اینست که بانکهای مرکزی میان دو سنگ ﺁسیاب گیر کرده اند : از سوئی می باید ذخایر دلار خود را از سر باز کنند و از سوی دیگر، می باید دلار بخرند تا مانع از ﺁن شوند که ارزش پول ملی خودشان بالا رود . بسا وقتی ارزش دلار در بازار پائین می ﺁیند ، دلار نیز می خرند . و امریکا می گذارد قرضه خارجیش بازهم سریع تر، بالا برود . تا چه زمان ، این وضع می تواند بپاید ؟ بنا بر برﺁورد کارشناسان Asian Development Bank ، ارزش دلار 30 تا 40 درصد کاهش خواهد یافت . چنین کاهش ارزشی خطری بزرگ در بردارد . بسیاری بانکها و شرکتها دلارهای خود را شتابان می فروشند و بانکهای مرکزی نیز نمی خواهند و یا نمی توانند مانع از سقوط بهای دلار شوند . کسی که دلار خود را زود تر دیگران می فروشد، اقبال بیشتری دارد و ﺁن کس که صبر می کند بلکه ارزش دلار بالا رود، می باید باختهای خود را محاسبه کند . * تقاضای مداوم دلار نیاز به ﺁن دارد که همواره بهای نفت به دلار پرداخت شود. علت جنگ با عراق و تهدید ایران به جنگ : ● برای ﺁنکه ارزش دلار سقوط نکند و همواره مورد تقاضا باشد ، بهای نفت و گاز دائم می باید به دلار پرداخت شوند . از این رو است که امریکا می خواهد بر کشورهای نفت خیز بیشترین نفوذ را داشته باشند . بدین نفوذ، در همان حال که جریان نفت را به امریکا تأمین می کند، بهای نفت و گاز نیز به دلار پرداخت می شود . افزون بر این ، با استفاده کشماکش حاکمان بر این کشورها بر سر خورد و برد، از تولید و صدور نفت نیز سودی هنگفت عاید می کنند . از این رو، وقتی حاکمان بر یک کشور نفت خیز دیگر نخواهند نفت خود را به دلار بفروشند، امریکا نمی گوید چون دلار در خطر است، دست به جنگ می زنم . قصد واقعی خود را می پوشاند : ● جنگ با عراق و علت ﺁن : تا سال 1990 ، امریکا با رژیم صدام روابط بازرگانی بسیار سودﺁوری داشت . صدام متحد خوب امریکا بود . در 1980 ، با حمایت امریکا ، به ایران حمله کرد . اما در 1989 ، صدام حسین کویت را متهم کرد که بازار را از نفت انباشته است تا موجب سقوط بهای نفت شود . این رفتار، موجب تغییر رفتار امریکا در قبال رژیم صدام شد . با حمله به کویت و الحاقش به عراق، عراق صاحب 20 درصد منابع نفتی جهان شد . جنگ احتراز ناپذیر شد و در 1990 ، عراق شکست خورد و به محاصره اقتصادی درﺁمد . صدام تنها می توانست در ازای وارد کردن موادغذائی و دارو و لوازم پزشکی نفت صادر کند . در 6 نوامبر 2000 ، صدام مقرر کرد در ازای نفتی که فروخته می شد، اورو دریافت شود . این اقدام او، جنگ را احتراز ناپذیر کرد . در 2002 ، ارزش دلار گرفتار تنزل شد و وضعیت چنان خطیر شد که صندوق بین المللی پول هشدار داد که ارزش دلار در حال سقوط است . چند روز پس از ﺁن، در کاخ نخست وزیری انگلستان ، نقشه حمله به عراق موضوع گفتگو شد . ماه بعد، دیگ چنی ، معاون رئیس جمهوری امریکا، مطمئن شد که عراق اسلحه کشتار جمعی در اختیار دارد . با استفاده از این دست ﺁویز، قوای امریکا در 19 مارس 2003، به عراق حمله کرد . در 5 ژوئن 2003، فروش نفت عراق از نو به دلار شد . ● ایران محور شر شده است زیرا امریکا می خواهد بر منابع نفت و گاز ﺁن دست یابد و فروش نفت و گاز به دلار را همیشگی کند از این رو بحران اتمی پوشش بحران نفت است: امریکا با ایران در نزاع است . از زمانی در نزاع است که بر اثر سقوط رژیم شاه، نفود خویش در ایران را از دست داده و اختیارش بر نفت و گاز ایران از دست رفته است . امریکا بر اینست که رژیم ایران یک رژیم بنیادگرای خطرناکی است . موقعیت جغرافیائی ایران ، یعنی قرار گرفتنش میان ﺁسیای میانه و خلیج فارس و اقیانوس هند، از لحاظ بهره برداری از منابع نفت و گاز شرق ﺁسیای میانه، به ایران موقعیت تعیین کننده ای داده است . امریکائیها برای این که نفت و گاز استخراجی این منطقه ، نه از ایران و نه از روسیه عبور کند، بر ﺁن شدند ﺁن را از راه افغانستان عبور دهند . رژیم طالبان ﺁن نشد که امریکائیها و متحدشان پاکستان می خواستند . ترورهای 11 سپتامبر و حضور بن لادن در افغانستان ، جنگ با افغانستان را موجه کرد و امریکا و متحدانش به افغانستان حمله کردند . با وجود این ، هنوز جنگ ادامه دارد و عبور لوله های نفت و گاز از افغانستان می باید منتظر تثبیت وضعیت افغانستان بماند . و در 1999، ایران اعلام کرد که می خواهد نفت خود را به اورو بفروشد . ایران 30 درصد نفت خود را به اروپا می فروشد . و بقیه ﺁن را به چین و هند و ژاپن و... می فروشد . به امریکا بطور مستقیم نمی فروشد . زیرا امریکا خرید نفت از ایران را تحریم کرده است . برغم تهدید بوش که ایران را " محور شر " خواند ، از سال 2003، ایران شروع کرد به فروش نفت خود به اورو . پس از ﺁن، ایران می خواست خود بورس نفت ایجاد کند که مستقل از بورس نیویورک و لندن باشد . می باید درهای این بورس را در 20 مارس 2006 می گشود . با توجه به ضعف دلار در ﺁن تاریخ، موفقیت این بورس دلار ، در نتیجه امریکا، را گرفتار فاجعه می کرد . در اوائل سال 2006، تنشها بطور جدی شدت گرفتند . سرانجام، افتتاح بورس به تأخیر افتاد . در جا، پوتین، رئیس جمهوری روسیه، در این کشور بورسی را گشود که بورس ایران را ، پیشاپیش ، بی فایده گرداند . امریکائیها ایران را متهم می کنند به این که می خواهد بمب اتمی بسازد . متهم کردن ایران امر تازه ای نیست . در حقیقت، ایران و کشورهای عرب خود را در تهدید تسلیحات اتمی اسرائیل می بینند . اسرائیل قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی را امضاء نکرده است . در 1981، اسرائیل نیروگاه اتمی عراق را بمباران کرد . از ﺁن زمان، کشورهائی چند در صدد مجهز شدن به سلاح اتمیی برای خنثی کردن تهدید اتمی اسرائیل هستند . بسا شگفت ﺁمیز می نماید که کشوری با داشتن منابع نفت و گاز، در پی انرژی اتمی شود . ایران نفت خام صادر می کند اما فرﺁورده های نفتی ( بنزین ) وارد می کند . فرﺁورده های نفتی برای تولید برق و شوفاژ و و حمل و نقل و نیز صنعت یک جمعیت در حال افزایش ، ضرور هستند . از نظر بسیاری از ایرانیان ، قیمتهای واقعی فرﺁورده های نفتی بسیار بالا هستند . اما، به زیان خزانه دولت، ﺁنها را به قیمت ارزان در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهند . ایران نیاز دارد به صادر کردن نفت تا که با درﺁمد ﺁن، بهای واردات خود را بپردازد . اینطور می نماید که نیروگاههای برق ایران هدف مرجح دشمنانش هستند . زیرا اگر ﺁنها ویران شوند، ایران ناگزیر می شود خود نفت خویش را مصرف کند و دیگر نتواند نفت خود را به اورو بفروشد . به تازگی، البرادعی ، به دشمنان ایران هشدار داد به نیروگاههای برق ایران حمله نکنند . امروز ، دست ﺁویز کردن برنامه اتمی ایران و وسیله ﺁزمایش کردن این کشور، ضربه ای سخت را دارند با دقت تمام ، تدارک می کنند . امریکا ، باتفاق کشورهائی که اسلحه اتمی دارند بعلاوه ﺁلمان و ژاپن، برﺁنند که بازار سوخت اتمی را به اختیار خویش در ﺁورند . با موفقیت این نقشه، تقاضای دلار برای مدتی دراز، حتی بعد از پایان گرفتن منابع نفت، تضمین می شود . * نفت روسیه و دلار ؟ از سال 2006 بدین سو، روسیه نیز به دلار پشت کرده است . با فروش مازاد دلار خود به بانکهای مرکزی، پوتین مواظب بوده است که این امر به ارزش دلار صدمه نزند . با وجود این ، تقاضای جهانی دلار کاهش یافته است . امریکائی ها، برای تسلط بر بازار سوخت اتمی به روسیه نیاز دارند . بنا بر این ، احتمال نمی رود بخاطر فروش دلارها، از روسیه انتقام بگیرند .
  18. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    صد هزار نفر: [سفياني] سپاهيانش را به قرقيسيا مي‏رساند و در آنجا هم به جنگ كردن مي‏پردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمكاران كشته مي‏شوند. پس از آن سفياني سپاهي را به كوفه گسيل مي‏دارد.14 ـ چهار صد هزار نفر: شهري در طرف شرق ساخته مي‏شود كه در آن حوادثي روي مي‏دهد كه هرگز مردم آن زمان نظيرش را نديده باشند. ... و يك حادثه ديگر در شام روي مي‏دهد كه مجموعاً چهار صد هزار كشته بر جاي مي‏گذارد... . بررسي تطبيقي نبرد «قرقسيا» و واقعه آرماگدون قرقيسيا طي سال‌هاي اخير، انتشار برخي مقالات و اخبار پيرامون واقعة «آرماگدون» ذهن بسياري از علاقمندان به پيشگويي‌هاي مربوط به آخرالزمان را متوجه اين واقعه كرده است و حتي، برخي را واداشته كه به دنبال كشف ردپاي اين پيشگويي مورد ادعاي مسيحيان صهيونيست در ميان اخبار، متون و روايات اسلامي‌ برآيند و تلاش كنند كه به نحوي اين واقعه را با واقعة «قرقيسيا» كه در متون اسلامي و روايات منقول از سوي حضرات معصومين(ع) بدان اشاره شده است، منطبق سازند. مقالة حاضر به بررسي اين دو واقعه و سنجش وجوه اشتراك و افتراق آن‌ها مي‌پردازد. 1. موقعيت جغرافيايي قرقيسيا قرقيسيا، شهركي است كه در شمال كشور سوريه، در استان «الجزيره» و در شش كيلومتري شهر «رقه» در محل التقاي دو رود فرات و خابور قرار دارد.1 اين شهر پيش از اسلام «كيركسيون» نام داشت و در سال 19 ق. به دست مسلمانان فتح و قرقيسيا ناميده شد. خرابه‏هايي از قرقيسيا نزديك «ديرالزور» از شهرهاي سوريه كنوني و نزديك به مرزهاي عراق باقي‌مانده كه فاصلة آن تا تركيه نيز نسبتاً نزديك است.2 قرقيسيا حدود 100 كيلومتر با عراق و 200 كيلومتر با تركيه فاصله دارد.3 2. پيشگويي روايات دربارة قرقيسيا روايات متعددي دربارة اين منطقه و حادثة بزرگي كه در آن رخ خواهد داد، نقل شده است كه تنها به نقل يك مورد از آن‌ها به ذيل اين عنوان اكتفا مي‌كنيم؛ حضرت امام محمدباقر(ع) از «مسير»، فاصله تا قرقيسا [قرقيسيا] را مي‏پرسند و او پاسخ مي‏دهد كه همين نزديكي‏ها در ساحل فرات قرار دارد. آن حضرت(ع) صحبت خود را چنين ادامه مي‏دهند: اما در اين ناحيه واقعه‏اي رخ خواهد داد كه مانند آن از زماني كه خداوند تبارك و تعالي، آسمان‌ها و زمين را آفريد، اتفاقي نيفتاده و تا زماني كه آسمان‏ها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفره‏اي است كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير مي‏شوند.4 3. نبرد بزرگ قرقيسيا اصلي‏ترين حادثه‏اي كه در قرقيسيا رخ مي‏دهد، جنگ و آشوبي است كه «سفياني» شاخص‏ترين طرف درگير آن است: سفياني... در طول مسير عراق سپاهيان او وارد قرقيسيا مي‏شوند و جنگي سخت به راه مي‏اندازند كه صد هزار نفر در آن كشته مي‏شوند.5 4. انگيزه رويارويي و درگيري مطلبي كه به طور اتفاق در روايات ذكر شده، اين است كه علت وقوع جنگ قرقيسيا، گنجي است كه فرات آن را نمايان مي‏كند و اين گنج ممكن است همان‏طور كه در روايات تصريح شده از جنس طلا و نقره باشد و نيز احتمال دارد كه از جنس ديگري [مانند نفت يا غير آن] باشد.6 5. زمان جنگ سفياني در ماه رجب سر به شورش برمي‏دارد و نبرد قرقيسيا در زمره فعاليت‌هاي وي بر شمرده شده است، اما از آنجا كه سفياني ابتدا بر شام مسلط مي‏شود و آخرين متحدانش در اين منطقه ـ يعني قوم بني كلب - در ماه رمضان با او بيعت مي‏كنند،7 و نيز رواياتي كه حاكي از آغاز جنبش‌ها، نمايان شدن جمعيت‏ها و ابتداي جنگ‌ها در ماه شوال هستند، به احتمال بسيار قوي، معركه قرقيسيا در ماه شوال پيش از ظهور بر پا خواهد ‏گرديد.8 6. طرفين درگير در قرقيسيا با توجه به انگيزة جنگ در قرقيسيا كه صرفاً تصاحب ثروتي هنگفت مي‌باشد، فرض اين كه در اين ميدان بيش از دو طرف درگير خواهيم داشت، مطلب دور از ذهني نيست، كما اين كه در روايات نيز چنين مطلبي را مي‏توان مشاهده كرد؛ به طور خلاصه مي‏توان گفت كه حاضران در اين ميدان نبرد عبارتند از: ـ ترك‌ها [كه احتمالاً منظور روس‌ها باشد]: كه در جزيره (بين‏النهرين) نيرو پياده كرده‏اند. ـ روميان: يهوديان و دولت‌هاي غربي كه وارد فلسطين شده‏اند.9 ـ سفياني كه در آن هنگام بر شام كاملاً مسلط شده است.10 ـ دو نفر به نام «عبدالله» كه در روايات ما توضيح خاصي درباره آن‌ها اشاره نشده و احتمالاً هم پيمان غربي‌ها باشند. ـ «قيس» كه مركز فرماندهي‏اش در مصر است. ـ يكي از بازماندگان عباسيان.11 نكتة قابل توجه و حائز اهميت اين است كه روايات تأكيد دارند كه در اين جنگ و به خصوص در ميان كشته‏هاي آن شيعيان ديده نمي‏شوند؛ آيا نمي‏بينيد كه دشمنان شما در معاصي خداوند كشته مي‏شوند، بدون آن‌كه شما حضور داشته باشيد در حالي كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانه‏هايتان نشسته‏ايد، برخي از آن‌ها، برخي ديگر را بر روي زمين مي‏كشند. سفياني عذاب مناسبي براي دشمنان شما و نشانه‏اي براي خودتان است. وقتي آن فاسق سر به شورش برداشت، شما (شيعيان) اگر يك يا دو ماه پس از شورش او از خود حركتي نشان ندهيد، به مشكلي بر نخواهيد خورد تا اين كه بسياري از خلق، منهاي شما كشته شوند.12 7. پيروز ميدان قرقيسيا با در نظر گرفتن اين كه سفياني پس از اين جنگ آنقدر قوي و توانمند است كه در ابتدا به طور همزمان به ايران و عراق به خصوص شهرهاي شيعه نشين حمله مي‏كند و اندكي بعد در چهار منطقه شام، عراق، ايران و حجاز سپاهيانش حضور جدي و فعال دارند، مي‏توان وي را پيروز ميدان قرقيسيا بدانيم.13 8. تعداد كشته‏ها و سرانجام آن‌ها روايات تعداد مختلفي را براي كشتگان اين نبرد ذكر مي‏كنند: ـ صد هزار نفر: [سفياني] سپاهيانش را به قرقيسيا مي‏رساند و در آنجا هم به جنگ كردن مي‏پردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمكاران كشته مي‏شوند. پس از آن سفياني سپاهي را به كوفه گسيل مي‏دارد.14 ـ چهار صد هزار نفر: شهري در طرف شرق ساخته مي‏شود كه در آن حوادثي روي مي‏دهد كه هرگز مردم آن زمان نظيرش را نديده باشند. ... و يك حادثه ديگر در شام روي مي‏دهد كه مجموعاً چهار صد هزار كشته بر جاي مي‏گذارد... .15 ـ از هر نه نفر، هفت نفر: قطعاً نهر فرات از كوهي از طلا پرده برمي‏دارد كه مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر مي‏افتند و از هر نه تن، هفت تن كشته مي‏شود.16 ـ نود درصد يا (نه‌ دهم) مردم: فرات از كوهي از طلا پرده برمي‏دارد... و از هر صد نفر، نود نفر در اين نبرد كشته مي‏شود17 و قيامت برپا نمي‏شود مگر اين كه ... نه دهم آن‌ها كشته مي‏شود.18 ـ نود و نه درصد مردم: قيامت برپا نمي‏شود تا اين كه ... از هر صد نفر، نود و نه نفر كشته مي‏شود. هر يك از آن مردمان مي‏گويد، شايد من همان باشم كه نجات مي‏يابد.19 ولي آنچه مسلم است اين كشته‏ها به هر تعداد كه باشند، دفن نشده و خوراك حيوانات مي‏گردند: همانا خداوند در قرقيسيا سفرة پر از طعامي دارد كه سروش آسماني از آن خبر مي‏دهد و ندا مي‏كند كه اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين براي سير شدن از گوشت تن سمتگران بشتابيد.20 حجت‌الاسلام علي كوراني در كتاب خويش با عنوان عصر ظهور، چنين مي‏نويسد: چنان‌كه روايت اشاره مي‏كند، عرصه نبرد، بيابان خشك و بي‏آب و گياه است و آن‌ها اجساد كشتگان خود را دفن نمي‏كنند و يا قادر به دفن آن‌ها نيستند.21 9. نحوة جنگيدن در قرقيسيا همان‌گونه كه در روايات متعدد و مختلفي كه درباره قرقيسيا ذكر شد، ديديم، هيچ اشاره‏اي وجود ندارد كه اين جنگ صورت خاصي داشته و يا در آن از ابزار خاصي براي كشتن افراد استفاده بشود. 10. زمينه‏سازي براي قرقيسيا همان طور كه ديديم آنچه در روايات اسلامي آمده اين است كه در ابتداي شورش سفياني، شيعيان بايد هيچ حركتي از خود نشان ندهند و از تمام حوادث آن صحنه و فعاليت‌هاي او خود را بر كنار بدارند. 11. ميزان احتمال وقوع نبرد قرقيسيا بنابر روايات متعدد پنج حادثة حتمي پيش از ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق مي‏افتند: شورش سفياني، قيام يماني، نداي آسماني در بيست و سوم ماه رمضان، شهادت نفس زكيه و فرو رفتن سپاه سفياني در (سرزمين) بيداء در بياباني ميان مكه و مدينه.22 بقيه حوادث نيز در عين آن كه احتمال وقوعشان بسيار زياد است، از احتمال بروز «بداء» در مورد آن‌ها نيز نمي‏توان چشم‏پوشي كرد23يعني احتمال واقع نشدن آن‌ها ‏بايد به طور جدي مورد نظر قرار گيرد؛ جريان قرقيسيا نيز از اين قاعده مستثني نيست. نكته‏اي كه ذكر آن در اين جا خالي از لطف نمي‌باشد، اين است كه بيان فرو رفتن سپاه سفياني (خسف) در سرزمين بيداء در ميان علائم حتمي ظهور و در حالي كه خود سفياني هم يكي از افرادي كه نابود مي‌شوند شمرده شده، بيانگر عدم قطعيت ديگر اخباري است كه پس از وقوع آن حادثه به نحوي با سفياني مرتبط مي‏شود. البته فراموش نكنيم كه با استناد به حتمي بودن شورش سفياني و جايگاه ويژه نبرد قرقيسيا در مين روايات، مي‏توان ادعا كرد كه احتمال وقوع اين وقايع از بقيه حوادث مطرح شده در روايات بيشتر است. 12.آثار پيشيني قرقيسيا همان‌طور كه ديديم قبول كردن يا قبول نكردن و عدم اعتقاد به وقوع جنگ قرقيسيا اثرخاصي را ايجاد نمي‌نمايد آرماگدون اكنون ويژگي‌هايي را كه دربارة جنگ آرماگدون گفته مي‌شود مورد بررسي قرار مي‌دهيم. 1. موقعيت جغرافيايي آرماگدون خانم گريس‏ هالسل در كتاب تدارك جنگ بزرگ مي‏نويسد: براي اين كه به تپه «مجدّو» برويم، از «تل‏آويو» حدود 55 مايل به طرف شمال سفر مي‏كنيم، و به محلي مي‏رسيم كه در 20 مايلي جنوب - جنوب شرقي «حيفا» قرار دارد و فاصلة آن از درياي مديترانه حدود 15 مايل است.24 كه البته وي مطالب ديگري را هم درباره اين شهر به نقل از همراه خود نقل مي‌كند ولي وقتي دربارة تطبيق آن مكان با محل موعود جنگ آرماگدون مي‏پرسد، جواب مي‏شنود: شما همين اسم ـ يعني مجدّو ـ را بگيريد. كلمة «هار» (كه در زبان عبري به معني كوه مي‌باشد) را به آن اضافه كنيد؛ اين دو كلمه به شما «هارمجدّو» را مي‏دهد كه ما آنرا «هارمجدون» [= آرماگدون] ترجمه مي‏كنيم. هالسل خود مي‏گويد: در حالي كه او صحبت مي‏كند، من مي‏كوشم استدلال او را با جستجوي كوه دنبال كنم، امّا كوهي پيدا نمي‏كنم. امّا با همه اين‌ها آيا هارمجدّو (كوه مجدّو) بر يك محل دلالت مي‏كند يا يك رويداد.25 به عبارت ديگر اگر واقع‏گرايانه بخواهيم نگاه كنيم: 1. ابداً معلوم نيست كه منظور از آرماگدون مورد بحث يك محل است يا اتفاق! 2. به فرض كه آنرا بدون دليل به نام محل تفسير كنيم، باز هم قابل تطبيق بر محل مورد ادعا نيست و اعتقاد مبلغان انجيلي مسيحي را اثبات نمي‌نمايد زيرا اساساً در آن منطقه چنين كوهي وجود ندارد بلكه دشت مجدو (مگدو) وجود دارد، نه كوه مجدو.26 3. از همه مهم‌تر اين كه حتي اگر با تسامح بگوييم هارمجدون اين جا است مسئلة تحريف كتاب مقدس پيش خواهد آمد و آن موضوعي نيست كه بتوان به راحتي از آن چشم‏پوشي كرد و با در نظر گرفتن آن بناي تمام تسامح‌هايي را هم كه به كار برده بوديم فرو مي‏ريزد و ديگر چيزي باقي نمي‏ماند كه بخواهيم درباره‏اش اغماض به خرج دهيم. پس: اصلاً مشخص نيست كه آنچه آرماگدون (هارمجدون) خوانده مي‌شود، چيست يا در كجا قرار دارد. 2. پيشگويي‌ها دربارة آرمگدون جريان «مسيحيان صهيونيست» كه همان مبدعان و مبلغان وقوع آرماگدون مي‌باشند، تمام رفتارهاي خود را منسوب به مشيت (تقدير) الهي كرده و در مسير تحقق خواسته‌هايشان اقدامات خشونت باري را تدارك نموده‌اند و آنان پيشگويي‌هاي كتاب مقدس را بهانة اين اعمال خود قرار داده‌اند تا آنجا كه با استفاده از قدرت رسانه‌اي فوق‌العاده‌اي مدام كه تبليغ مي‌كنند خداوند مقرر كرده است، بشر هفت دوران از مشيت الهي را از سر بگذارند كه يكي از آن‌ها «جنگ هسته‏اي آرماگدون» است. اما جالب آن است بدانيم كه واژة هارمجدون تنها يكبار در انجيل آمده است؛ و ايشان را [نيروهاي اهريمني] به موضعي كه آن را « هارمجدون» مي‌خوانند، فراهم آورند.27 آشكار است كه اين عبارت اساساً مدعاي آنان را اثبات نمي‌كند، بلكه ريشه‌هاي آنرا بايد در اهداف خارج از كتاب مقدس آنان دنبال نمود. و لذا اگر بگوييم كه آرماگدون حتي در ميان پيشگويي‌هاي تورات و انجيل تحريف نشده نيز وجود ندارد، سخني گزاف نگفته‏ايم. 28 3. نبرد بزرگ آرماگدون مسيحيان صهيونيست مي‌گويند كه پيش از ظهور (مجدد) مسيح و برپايي قيامت و پس از يك دورة فلاكت 7 ساله كه منجر به نبرد با دجال مي‏شود، جنگ آرماگدون اتفاق مي‏افتد.29 آنان براي اين درگيري ويژگي‌هاي منحصر به فردي بيان مي‌كنند كه پس از اين خواهيم ديد كه حتي معتقدند وقوع اين جنگ بزرگ جهاني بسيار نزديك است و نسل فعلي بشريت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود.30 اعتقاد به اين امر موهوم چنان در ميان سياست‌گزاران آمريكايي نفوذ كرده است كه بسياري از سياست‌هاي رييس جمهورهاي گذشته و كنوني آمريكا در راستاي عملي شدن اين جنگ مقدس بوده تا آنجا كه آنان حتي در سياست اقتصاد نيز تلاش مي‏كردند ميزان كمك‌هاي دولت آيالات متحده به اسراييل، افزايش يابد.31 4. انگيزه درگيري و رويارويي مسيحيان اصولگرا جنگ آرماگدون را با پسوند مقدس توصيف مي‏كنند32 و نوع بيان دسته‏بندي طرفين درگير در ميدان جنگ با استفاده از الفاظ مذهبي و با عنوان «مؤمن»، «كافر» و «مشرك» است كه به خوبي نشان دهندة ديني جلوه دادن اين جنگ است. خلاصه اين كه همه آن‌ها كه ادعا مي‏شود در آرماگدون مقابل همديگر مي‏ايستند براي دفاع از دين و آيين و مرام خودشان خواهد بود. 5. زمان وقوع نبرد آرماگدون همان‏طور كه پيش از اين متذكر شديم مسيحيان صهيونيست عنوان مي‌كنند اين اتفاق در آينده‏اي بسيار نزديك و طي چند سال آينده به وقوع خواهد پيوست و اندكي پس از آن مسيح(ع) ظهور خواهد كرد و بر دجال فائق خواهد ‏آمد. جالب است بدانيم كه پيروان اين جريان وقوع دو نشانه را پيش از رخ دادن آرماگدون ذكر مي‌كنند و براي اين دو نشانه هم ترتيب و توالي زماني قائلند: 1. تجديد بناي هيكل (معبد) سليمان: معبد سليمان كه نماد حكومت جهاني دولت يهود است پيش از برقراري حكومت جهاني مطلوب آن‌ها مي‏بايد برپا شود، و به منظور وقوع اين امر بر وجوب و لزوم قطعي حيات و كمك به اسراييل و مهاجرت تمام يهوديان دنيا به فلسطين اشغالي تأكيد شديدي مي‌كنند. راه وصول به اين مقصود نيز تخريب مسجدالاقصي است و مي‌گويند بايد معبد به‌جاي مسجد ساخته شود؛33 حتي اگر به قيمت آغاز جنگ جهاني سوم باشد.34 2. تولد گوسالة سرخ موي: يهوديان ادعا مي‏كنند كه در هنگام بناي معبد و پيش از شروع عمليات ساخت لازم است مراسم «تطهير» انجام شود و براي انجام آن مي‏بايست گوساله‏اي سرخ موي كه ويژگي‏هاي خاصي دارد، با آداب مخصوص به خود قرباني گردد.35 در چند دهة اخير يهودياني با استفاده از دانش ژنتيك اقدام به اصلاح نژادي گاو براي توليد اين گوساله كرده‏اند و چندي پيش ادعاي موفقيت در اين راستا را نمودند كه اين ادعا مورد تأييد مؤسسه معبد واقع در اورشليم قرار گرفت و اكنون اين حيوان سه ساله است.36 يهوديان براي نيل به تخريب مسجدالاقصي با قاطعيت تصميم دارند كه حداقل در ابتداي هر ماه به طور جدي براي تحقق اين تصميم شوم اقدام كنند كه تنها در سال جاري شاهد چند مورد تقابل بسيار جدي ميان يهوديان با مسلمانان در اطراف قدس بوده‏ايم.37 6. طرفين درگير در آرماگدون ادعا مي‏شود در ميدان آرماگدون دو سپاه رودرروي همديگر قرار مي‏گيرند: 1. مؤمنان: يهوديان و هم پيمايان آن‌ها (مسيحيان صهيونيست) 2. كفار و مشركان: كمونيست‌ها (شوروي (روسيه)، چين، كوبا و كره شمالي) و مسلمانان،38 كه عمدتاً شيعيان مد نظر قرار گرفته‏اند. در اين ميان جايگاه ويژة ايران، سوريه، لبنان و عراق39 را نمي‏توان ناديده گرفت.40 نكته قابل توجه اين جاست كه تا قبل از فروپاشي شوروي، عنوان «امپراتوري شيطان» به آنجا اطلاق مي‏شد و منظور از آن در تبليغات مسيحيان صهيونيست، رهبري سپاه «شر» در جنگ آرماگدون بود41 و پس از آن، به خصوص بعد از حمله آمريكا به عراق، بارها از سوي آن‌ها ايران «محور شرارت» خوانده شده و هدف بعدي حمله آنان اعلام ‏شده است.42 7. پيروز ميدان آرماگدون بنابر آنچه مدعيان آرماگدون ادعا مي‏كنند مسيح مورد نظر آنان پس از كشتار بسياري از حاضران در ميدان نبرد، پيروزمندانه از اين معركه بيرون خواهد آمد و مسيحيان صهيونيست هزار سال در خوشبختي بر جهان حكومت خواهند كرد.43 8. تعداد كشته‏ها و سرانجام آن‌ها مدعيان مي‏گويند در اين جنگ بزرگ ميليون‌ها نفر كشته خواهند شد44 كه 3/2 از يهوديان (غير صهيونيست) بخشي از آن‌ها خواهند بود و طي مدت هفت ماه اين كشته‏ها دفن مي‏شوند.45 كه البته گاه تا سه ميليارد نفر هم ذكر شده است.46 9. شيوة جنگيدن در آرماگدون تمام متون مسيحيان صهيونيست جديد با توجه به برخي از عبارات كتاب مقدس به آرماگدون كه در جاهاي مختلفي ذكر شده و شايد هيچ‌كدام ارتباطي نيز با يكديگر نداشته باشند ـ بيان مي‏كنند كه اين جنگ بزرگ، هسته‏اي خواهد بود و به عنوان مثال از چرخبالي كه از عقب آن گازي كشنده منتشر مي‌شود و نظاير آن سلاح‌هاي كشتار جمعي سخن گفته‌اند.47 10. زمينه‏سازي براي آرماگدون از جمله اساسي‏ترين مسائلي كه ميان همة مسيحيان صهيونيست مشترك است و جملگي بر آن اتفاق دارند، اين است كه ما هم‌اكنون در آخرالزمان زندگي مي‏كنيم و زمينه‏سازي براي وقوع آرماگدون به عنوان مقدّمه ظهور مسيح، وظيفه ماست.48 در هم تنيدگي عقايد مسيحيان صهيونيست و سياستمداران آمريكايي به حدي است در حال حاضر «كليد فهم سياست آمريكا»49 چيزي جز شناخت كامل و دقيق اين جريان نيست. در راستاي تبليغ اين جريان امروزه بيش از 1550 شبكه راديويي و تلويزيوني، 80,000 كشيش سخنران و مبلغ، 200 مؤسسه و كالج علمي، 100,000 و دانشجوي پروتستان به طور شبانه‏روزي مشغول فعاليت هستند50 و تنها در آمريكا مخاطبانشان در حدود جمعيت كل ايران است51 و در سطح كلان حتي رؤساي جمهور گذشته و حال اين كشور آرزو دارند آغازگر اين جنگ بزرگ جهاني باشند.52 11.عوارض اعتقاد به آرماگدون مشكلاتي كه براي سوريه، عراق و ايران در خارج از آمريكا پيش آمده و حتي مشكلاتي كه گاه براي كل ساكنان زمين رخ مي‏نمايد، از همين روست. جيمز وات، وزير كشور اسبق آمريكا در جمع كميته مجلس نمايندگان اعلام كرد: به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح نمي‏توانيم خيلي دربند نابودي منابع طبيعي خودمان [و صد البته ديگر كشورهاي جهان] باشيم. 53 12. ميزان احتمال وقوع آرماگدون برخي از اشكالاتي كه مي‏توان به رؤياي غير قابل تعبيرآرماگدون وارد كرد، از اين قرارند: 1. انتساب به كتاب مقدس كه آكنده از تحريفات است و حتي نسخه‏هايي كه در صد ساله اخير منتشر شده‏اند، بنا به صلاحديد آن‌ها براي تحريف تاريخي قومي غير يهودي به طور جدي ويراستاري شده و مطالبي خاص را به عمد حذف كرده‏اند.54 2. انتساب رفتارهايي ناشايست و دور از مروت و جوانمردي به پيامبر اولوالعزم الهي حضرت مسيح علي نبينا و آله و (ع). به عبارت ديگر حضرت عيسي(ع) هيچ‌گاه با آنچه مي‏گويند سنخيتي نداشته و نخواهد داشت. 3. ويژگي‌هاي غيرقابل باور تصويف شده براي آن.55 4. هسته‏اي بودن جنگ.56 كه البته اين‌ها غيراز آن اشكالاتي است كه ذيل هر عنوان به مناسبت از آن سخن گفتيم و در عين حال باز هم مي‏توان موارد ديگري را برشمرد كه همگي حاكي از اين هستند كه ادعاي وقوع اين جنگ حز توهمي بيش نيست و احتمال وقوع چنين حادثه و پديده‏اي در حد صفر است و صيفي بعيد مي‏نمايد كه روزي شاهد چنين حماقتي از سردمداران خون آشام آمريكا و رژيم صهيونيستي باشيم. منبع:ماهنامه موعود شماره 67
  19. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    اهل بيت ما اصلا ربطي به اعراب فعلي كه اكثرا وهابي سلفي مسلك آدم كش سفاك شكم گنده و از نسل ابوسفيان ها و ابوجهل ها و ابو لهب ها هستند ندارند.اهل بيت ما از نسل اسماعيل و ابراهيم خليل الله هستند. ما با حاكمان عرب وهابي مسلك و نه با ملت عرب دشمنيم.حاكمان عرب فاسداند و دوستار بني اميه و بني عباس و دشمن اول شيعيان اهل بيت و ملت فارس.اما همين نژاد فارس و شيعيان عرب روزي نه چندان دور انشاء الله به وعده خداوند در تورات و انجيل و قرآن و حتي در كتاب بودايي ها بر ضد نظام سلطه جهاني و پياده نظام آنها كه همين حاكمان عرب كثيف باشند به پا خواهند خواست و با كمك خداوند به رهبري حضرت مهدي عج كه تنها او به اراده خداوند لايق تاسيس حكومت واحد و برابري و اتحاد نسل بشر است امپراطوري عدل و برابري به مانند حكومت كوروش كبير ذوالقرنين قرآن در سرتاسر زمين بعد از جنگي بزرگ و هولناك و اخرين جنگ بشر با يكديگر برپا خواهد شد.و به زودي زود پتك ملت فارس و شيعيان بر سر حاكمان فاسد و شكم گنده خليج فارس كه به زور و با حمايت استكبار جهاني بر ملت عرب حكومت ميكنند فرود خواهد آمد تا مقدمات قيام ملتهاي مسلمان عرب بر ضد ساير حاكمان سلفي خونخوار و مستبد فراهم شود.به اميد آن روز نابودي يك سوم مردم در آخرالزمان بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امير المؤمنين عليه السلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود: مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و بلاهاى خانمان سوز كه انجام اين مساءله با انبوه بمبهاى اتمى و غيره كه براى نابودى چندين برابر كره زمين كافيست بعيد به نظر نمى آيد) و يك سوم مردم مى ميرند (در اثر بيماريها و قحطى ها) و (تنها) يك سوم مردم باقى مى مانند. (435) اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: چون منادى از آسمان ندا كند: همانا حق با آل محمد صلى الله عليه و آله است ، در آن هنگام (نام ) مهدى بر زبانها افتد و محبت او را به دل گرفته و ذكرى جز (ياد) او ندارند.(436) مذمت تقليد از كفار بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد تقليد از كفار فرمود: ((لا تزال الاءمة بخير ما لم يلبسوا ملا بس العجم و يطعموا اطلعمة العجم فاذا فعلوا ذلك ضربهم اللّه بالذّل ؛ همواره اين امت در خير (و صلاح ) هستند تا وقتى كه لباسهاى عجم نپوشند و غذاهاى عجم نخورند و چون اين كار را انجام دهند (غذا و لباس بيگانگان را استفاده كنند) خداوند ذلت را بر ايشان وارد كند.))(422) منظور از عجم در اينجا بيگانگانى هستند از كفار كه تقليد از آنان و شباهت به آنها سبب نزديكى مسلمانان به كفار و پيروى از آنها مى شود، مانند پيروى از مدهاى غربى در پوشاك و غذا و وضع سر و صورت و امور ديگر. امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خويش وحى نمود كه به مؤ منين بگو: ((لا تلبسوا لباس اعدائى و لا تطمعوا مطاعم اعدائى و لا تسكلوا مسالك اعدائى فتكونوا اعدائى كماهم اعدائى ؛ لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاهاى دشمنان مرا نخوريد و روش هاى دشمنان مرا پيروى نكنيد كه اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من خواهيد بود همچنانكه آنان دشمنان من هستند.))(423) و به استناد همين حديث معتبر پوشيدن و خوردن آنچه مخصوص كفار است نه اينكه مشترك ميان مسلمانان و ديگران باشد اشكال شرعى دارد. منبع:پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى اگر مايل بوديد باز هم از پيشگويي هاي امام علي ع در مورد حوادث آخرالزمان در اين تاپيك قرار خواهم داد.
  20. دوستان يك سوال اينكه دانشمندان آلمان نازي روي ساختن هيولاي فرانكشتاين و هيولاهاي تغيير ژنتيك داده شده و زنده كردن مردگان تحقيق ميكرده اند واقعيت دارد يا افسانه اي بيش نيست؟لطفا در اين مورد هم اگر مطلعيد توضيح بدهيد...
  21. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    به نظر بنده اسراييل و آمريكا به دنبال ايجاد آرماگدون هستند.بنابراين تنها راه آماده شدن براي شرايط آن زمان است.الان سازمان ملل و ديگر سازمانهاي زير مجموعه آن در سلطه يهوديان صهيونيست قرار دارد و تمام اين سازمانها در راستاي اهداف صهيونيسم جهاني حركت ميكنند و با توجه به اينكه حكومت و اقتصاد و شركتهاي تسليحاتي آمريكا هم در كنترل لابي صهيونيستي افراطي كنترل ميشود بنابراين طبق پيش بيني قران كريم و روايات آخرالزماني در دوره دوم قدرتمندي يهوديان صهيونيست گوساله پرست به سر ميبريم و هدف نهايي اينها نابودي ساير ملتها و برپايي حكومت مطلق صهيونيسم و تسلط بر تمام منابع ملتها و به برده گي گرفتن ملتهاي مظلوم و بي گناه نيست بنابراين در مورد نقش يهود در آخرالزمان به مقاله زير توجه فرماييد: نقش يهود در دوران ظهور از آيات قرآن اینگونه برداشت می شود كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود، تا آنگاه كه مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگيزد كه به سهولت بر آنان چيره شوند. اگر به‏جز آيات نخستين سوره «بنى اسرائيل»، پيرامون نقش يهوديان در آخر الزمان و عصر ظهور حضرت مهدى(ع)، چيز ديگرى هم در اختيار نداشتيم، همان كافى بود؛ زيرا اين آيات در عين كوتاهى، آيات وحى الهى و بسيار رسا و گويا هستند كه خلاصه‏اى از تاريخ را بيان كرده و به شكل معجزه آسا و با دقت تمام، آينده را روشن ساخته است. در حالى كه علاوه بر اين آيه‏ها و آيات ديگر، روايات بسيارى وجود دارد كه بعضى مربوط به تفسير آيات، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى(ع) است، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها نيز خواهيم پرداخت. وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان خداوند در سوره بنى اسرائيل آيات 4 تا 8 مى‏فرمايد: وقضينا إلى بنى‏اسرائيل في الكتاب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين ولتعلنّ علوّاً كبيراً. ما در تورات به بنى اسرائيل حكم قطعى كرديم كه شما در زمين دو بار فساد خواهيد كرد و برترى طلبى و طغيان بزرگى خواهيد نمود. يعنى ما در توراتى كه بر آنان فرستاديم حكم قطعى كرديم كه شما به‏زودى از راه راست منحرف شده و دو بار در جامعه فساد و تبهكارى مى‏كنيد، همچنانكه به‏زودى بر ديگران برترى‏جويى و طغيان بزرگى خواهيد نمود. فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا عليكم عباداً لنا أولى بأس شديد... . چون وقت مجازات شما بر نخستين فساد و تبهكاريتان رسيد، بندگانى كه منسوب به ما هستند به سويتان مى‏فرستيم، بندگانى با صلابت و سرسخت كه بر سرتان فرود آيند. فجاسوا خلال الديار وكان وعداً مفعولاً. كه در ميان خانه‏ها به جست‏وجوى [شما] بپردازند و اين وعده‏اى قطعى و انجام شدنى است. اين جمله كنايه از سهولت فتح نخستين فلسطين به دست مسلمانان است، كه سپاه مسلمانان به جست‏وجوى خانه به خانه بقاياى دشمنان يهودى خود مى‏پردازند و اين وعده‏اى، قطعى است. ثم رددنا لكم الكرّة عليهم وأمددناكم بأموال وبنين وجعلناكم أكثر نفيراً. سپس شما را بر مسلمانانى كه عليه شما برانگيختيم، پيروز گردانيم و به شما ثروتها و فرزندانى عطا كنيم و از ياوران بيشترى برخوردار نماييم تا به كمك شما عليه آنان بستيزند. إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم وإن أسأتم فلها... . اگر خوبى كرديد، خوبى به خود نموده‏ايد و اگر بدى كرديد به خود بدى كرده‏ايد... . و آنگاه وضع شما مدتى بدين گونه ادامه پيدا مى‏كند و چنانچه توبه نموده و به‏واسطه نعمتهايى كه از ثروتها و اولاد به شما بخشيديم، نيك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغيان و خود بزرگ‏بينى پرداختيد فرجام بد آن، مربوط به خودتان خواهد بود. فإذا جاء وعد الاخرة ليسؤوا وجوهكم وليدخلوا المسجد كما دخلوه أول مرة وليتبّروا ما علواً تتبيراً. و چون وعده [كيفر طغيان] بار دوم فرا رسد، [مخالفانتان] چهره‏هاى شما را غمبار و سياه گردانند و وارد مسجد [الاقصى] گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و بر آنچه دست يافتند به كلى نابود كنند. اما شما در آينده نه تنها عمل نيك انجام نمى‏دهيد بلكه به اعمال بد دست مى‏زنند، ما شما را مهلت مى‏دهيم تا روزى كه وقت مجازات و كيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه بندگانى از سوى خراسان را كه به مراتب سخت‏تر از مرحله اول رفتار مى‏نمايند، بر شما مسط مى‏كنيم تا آنچه را از آن بيمناك و گريزانيد بر شما تحميل كنند و چهره‏هايتان را غمبار و افسرده سازند. و فاتحانه وارد مسجد الاقصى گردند، همانطور كه در زمان تعقيب خانه به خانه شما در مرحله اول، وارد گرديده و برترى‏جويى و فسادگرايى شما را به نابودى كشاندند. عسى ربّكم أن يرحمكم وإن عدتم عدنا وجعلنا جهنّم للكافرين حصيراً. [اگر توبه كنيد] اميد است كه پروردگارتان بر شما ترحم كند و اگر [به فساد] بازگرديد ما نيز [به كيفر شما] باز مى‏گرديم و جهنم را براى كافران زندانى تنگ قرار داديم. شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با هدايت خويش مورد رحمت قرار دهند و چنانچه بعد از آن دوباره به انحراف و فساد روى آورديد، ما نيز مجازات شما را آغاز مى‏كنيم و شما را در تنگناى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصار شما خواهيم ساخت. نخستين نتيجه‏اى كه از اين آيات قرآن گرفته مى‏شود آن است كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود، تا آنگاه كه مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگيزد كه به سهولت بر آنان چيره شوند. سپس خداوند بنا بر حكمت و مصلحت خود، يهوديان را بر آنان پيروز گرداند، و به آنها مال و اولاد فراوان دهد و يارى‏كنندگان آنها را در دنيا افزايش دهد. اما يهوديان نه تنها از اين اموال و ياران استفاده نمى‏كنند بلكه براى بار دوم در روى زمين به فساد و فتنه روى مى‏آورند، البته اين بار علاوه بر فساد، گرفتار خوى تكبر و برترى‏طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و برتر از ساير مردم مى‏پندارند. و زمانى كه لحظه كيفرشان فرا رسد خداوند بار ديگر آن قوم را بر آنان چيره ساخته، و مجازات شديدترى را در سه مرحله بر آنها فرو مى‏فرستد. نتيجه دوم اين كه، گروهى كه خداوند بار اول بر ضد يهوديان برمى‏انگيزد، به آسانى بر آنها چيره مى‏شوند، آنگاه داخل مسجد الاقصى شده و به تعقيب خانه به خانه يهوديان مى‏پردازند، و نيروى نظامى آنها را متلاشى مى‏كنند. آنگاه خداوند براى بار دوم آنها را به سراغ يهوديان مى‏فرستد و با وجود غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان، ضربات شديدترى را در سه نوبت از مسلمانان دريافت مى‏كنند، كه در اولين نوبت، چهره‏هاى پليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و همانند نبرد سابق، فاتحانه وارد مسجد الاقصى مى‏شوند. و سپس خوى تكبر و برترى‏جوئى آنان بر ملتها را، درهم مى‏شكنند. اين نكته را از نظر ادبيات زبان عرب از حرف »لام« در سه جمله »ليسوؤا وجوهكم« و »ليدخلوا المسجد.... و ليتبّروا« مى‏توان فهميد. سؤال اساسى كه مفسران مطرح مى‏كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه در يكى از آنها حس خودخواهى وجود دارد، تمام شده و آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان به وقوع پيوسته يا هنوز چنين حوادثى واقع نشده است ؟ برخى از مفسران بر اين عقيده‏اند كه هر دو پيش‏بينى عملى شده است، بدين ترتيب كه كيفرف فتنه و فسادف نخستين به دست »بنوخذ نصر« (بخت النصر) و مجازاتف دوم به‏دست »تيتوس« رومى عملى شده و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است. اما نظريه درست اين است كه: اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام، به‏دست مسلمانان انجام گرفت، اما وقتى مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند، خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت، اما يهوديان مجدداً در زمين فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمانف كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. براساس همين تفسير، از امامان معصوم(ع) رواياتى رسيده كه در آنها آن قوم كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى‏انگيزد، به حضرت مهدى(ع) و ياران او و به اينكه آنان اهل قم و كسانى هستند كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت برمى‏انگيزد، تأويل شده است. در تفسير عيّاشى از امام باقر(ع) روايت شده كه حضرت بعد از آنكه آيه شريفه »بعثنا عليكم عباداً لنا أولى بأس شديد« را قرائت نمود، فرمود: مراد از اين آيه حضرت قائم(ع) و ياران اويند كه نيرومند و باصلابت هستند. و در تفسير نورالثقلين از امام صادق(ع) نقل شده كه آن حضرت در تفسير همين آيه شريفه فرمود: خداوند قومى را قبل از خروج حضرت قائم، برمى‏انگيزاند كه دشمنى از دشمنان آل محمد(ص) را رها ننموده، مگر اينكه او را به هلاكت مى‏رسانند. و در كتاب بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت شده كه وقتى آن حضرت اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم: فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند ؟ امام سه بار فرمودند: به‏خدا سوگند اهل قم هستند، به‏خدا سوگند اهل قم هستند، به‏خدا سوگند اهل قم هستند.1 اين سه روايت از نظر مفهوم يكسان بوده و تعارضى بين آنها نيست؛ چرا كه اهل قم يعنى شيعيان حضرت كه از ايران هستند و روايت شده كه آنها با حضرت قيام كرده و يارى‏اش مى‏كنند. به نظر مى‏رسد كه مقاومت يهوديان در مقابل پيروان حضرت در چند نوبت انجام مى‏گيرد، تا آنكه امام مهدى(ع) ظهور كند و نابودى نهايى يهوديان به رهبرى وى و به دست با كفايت او، ارواحنا فداه، تحقق يابد. از جمله مطالبى كه دلالت دارد دومين كيفرف وعده داده شده يهوديان به‏دست مسلمانان انجام خواهد گرفت، اين است كه آن قومى كه خداوند وعده فرموده، دو بار عليه يهوديان برمى‏انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاىف جنگف آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى‏كند. پس پادشاهان مصر، بابل، يونان، ايران، روم و ديگران كه در طول تاريخ بر يهوديان تسلط يافتند، هيچكدام با صفت »عباداً لنا« (بندگان ما) كه در قرآن آمده، سازگارى ندارند، وانگهى بعد از كيفر اول حادثه‏اى هم پيش نيامده كه يهوديان بر هيچيك از آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان در صدر اسلام، بار ديگر يهوديان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى كرد، و طرفداران آنها را نيز با حمايت ابرقدرتها بيش از ما قرار داد. و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده، و بر ما و ساير ملتها، برترى طلبى مى‏كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام هستند كه ضربات خود را بر پيكر آنها وارد ساخته و چهره آنان را در غم و اندوه فرو مى‏برند. با بررسى تاريخ يهود بعد از حضرت موسى(ع) روشن مى‏گردد كه فتنه‏گرى و فسادانگيزى در گذشته و حالف يهود وجود داشته است، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما به‏وجود آمده است و البته كيفرف وعده داده شده خداوند نيز در پى آن خواهد آمد. اين مطلب براى تمام كسانى كه از تاريخ يهود آگاهى دارند، كاملاً واضح و آشكار است. وعده خداوند نسبت به تسلط دائم بر يهوديان خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد: آنگاه كه پروردگارت اعلام نمود كه حتماً تا روز قيامت بر آنان (يهود) كسانى را خواهد انگيخت كه پيوسته عذابى سخت بر آنها روا دارند، همانا پروردگار تو زود كيفر و [در عين حال] بسيار آمرزنده و مهربان است × و آنها (يهود) را روى زمين به صورت گروههايى پراكنده كرديم، برخى از آنان نيكوكارند و برخى فروتر از آنها و آنان را با خوشى و ناخوشى آزموديم، شايد كه [به‏سوى حق] باز گردند.2 معنى دو آيه شريفه اين است كه خداوند اعلان و مقدر فرموده كه در آينده، افرادى را بر يهود مسلط مى‏گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را به عذابى سخت گرفتار سازد. او خدايى است كه به سرعت كيفر مى‏دهد و بسيار آمرزنده و مهربان است. و از جلمه مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در زمين پراكنده و دسته دسته مى‏گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را با خير و شر آزمايش مى‏كند شايد توبه نموده و هدايت شوند. ما اجراى اين وعده الهى در كيفر يهود را، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى، يوشع، داود و سليمان(ع) مشاهده مى‏كنيم و خداوند همواره اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيده كه آنان را به عذابى دردناك گرفتار نموده‏اند. ممكن است گفته شود كه پادشاهان مصر، بابل، يونان، فارس، روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى نمودند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها نكرده‏اند، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، تا با برخوردارى از آزادى و حفظ حقوق خود در سايه قوانين اسلامى زندگى كرده و جزيه بپردازد. اما پاسخ اين است كه معنى عذاب سخت اين نيست كه پيوسته آنها را كشته يا آواره و زندانى نمايند، آن‏چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اينگونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى، سياسى، تسليم آن حكومتى مى‏گردند كه خداوند بر آنان مسلط ساخته، اگرچه مسلمانان در كيفر دادن يهوديان، از ديگران ملايم‏تر بودند، اما همان سيطره مسلمانان، مصداق تسلط بر يهوديان، و كيفر نمودن آنان است. گاهى نيز گفته مى‏شود: تاريخ يهود تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى‏دهد ولى در يك و يا حداقل نيم قرن اخير، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده، بلكه آنان از سال 1936 ميلادى بدترين شكنجه‏ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى‏دارند ! اين قضيه را چگونه مى‏توان تحليل نمود ؟ پاسخ اين است كه: اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان استثناست؛ زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است: سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختيم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى عطا كرده، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار سازيم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند.3 بنابراين، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم به‏دست مسلمانان فرا رسد. در اين زمينه رواياتى از ائمه(ع) رسيده كه وعده الهى در سركوب مجدد يهود نيز بدست مسلمانان انجام مى‏پذيرد، مؤلف مجمع البيان، در ارتباط با سركوب يهود در طغيان دوم آنان، اتفاق نظر مفسران را بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسران، امت پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) است، و همين معنى از امام باقر(ع) نقل شده، وعلى بن ابراهيم قمى، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر(ع) بيان كرده است. وعده خداوند در فرونشاندن آتش جنگ يهوديان خداى متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايد: يهوديان گفتند دست خدا بسته است، دستهاى خودشان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خدا دور باشند. بلكه دستهاى [قدرت] خدا گشوده است و هرگونه بخواهد انفاق مى‏كند... آنچه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده، بر سركشى و كفر بسيارى از آنان مى‏افزايد و ما ميان آنان تا روز رستاخيز، كينه و دشمنى انداختيم، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست ندارد.4 اين وعده الهى بر فرو نشاندن آتش جنگهايى است كه يهوديان مى‏افروزند. خواه مستقيماً خود آنان جنگ‏افروزى نمايند و يا اينكه ديگران را به جنگ تحريك كنند و اين وعده الهى به‏دليل لفظ »كلّما أوقدوا« يعنى »هر وقت آتش افروزى نمايند« بدون استثناء است. تاريخ گذشته و حال يهود گواهى مى‏دهد كه آنها همواره در پشت پرده بسيارى از آشوبها و جنگها بوده‏اند، اما خداوند با لطف و عنايت خويش وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت تحقق بخشيده، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه‏هايشان را خنثى و آتش جنگ آنان را فرو نشانده است. شايد بزرگ‏ترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانان و جهانيان برافروخته‏اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن، شرق و غرب را تحريك نموده و خودشان در فلسطين به‏طور مستقيم، و در اكثر كشورهاى جهان به‏طور غير مستقيم طرف درگيرى‏اند، و آنچه باقى مانده وعده خداوند است كه با فرو نشاندن اين جنگ تحقق مى‏يابد. از آيه شريفه يادشده چنين استفاده مى‏شود كه دشمنى و درگيرى داخلى آنها، خود يكى از اسباب لطف الهى جهت فرو نشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود. و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه‏توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را فرو نشاند. حال به رواياتى مى‏پردازيم كه از نقش يهود در عصر ظهور سخن مى‏گويند: برخى از روايات عصر ظهور، مربوط به گرد آمدن يهوديان در فلسطين قبل از جنگى‏ست كه نابودى آنها را در پى دارد كه تفسيرى بر اين آيه شريفه است: ...به بنى اسرائيل گفتيم در زمين ساكن شويد و زمانى كه قيامت فرا رسد شما را با همديگر [به صحنه محشر] مى‏آوريم.5 يعنى شما را از هر ناحيه‏اى گردهم مى‏آورديم، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است. حديث ديگر درباره اجتماع و كارزار يهوديان در عكّا است، از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: آيا شنيده‏ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند: آرى، فرمود: قيامت به پا نمى‏شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به اين شهر يورش برند.6 و از امير مؤمنان(ع) روايت شده است كه فرمود: در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعاً تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى‏رانم و با عصايم عربها را به پيش خواهم راند. راوى اين حديث (عبايه اسدى) مى‏گويد: پرسيدم اى امير مؤمنان، شما به‏گونه‏اى خبر مى‏دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد ؟ فرمود: هيهات اى عبايه كه متوجه نشدى ! مردى از تبار من؛ يعنى مهدى(ع) اين كارها را انجام مى‏دهد.7 روايت اين نكته را مى‏فهماند كه يهوديان بر بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا در آن حضور مؤثر دارند. از جمله رواياتى كه در ارتباط با يهوديان است، حديث كشف معبد توسط آنهاست، تعبير »كشف هيكل« (معبد) در شمار نشانه‏هاى ظهور آمده، كه ظاهراً كشف معبد حضرت سليمان(ع) است، از امير مؤمنان(ع) نقل شده كه فرمودند: ظهور آن حضرت نشانه‏ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين و پرتاب سنگ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه‏هاى كوفه و تعطيلى مساجد به مدت چهل شب و كشف معبد و به اهتزاز درآمدن پرچمهايى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام) است. قاتل و مقتول در اين ماجرا، در آتش‏اند.8 احتمال دارد كه آن معبد، اثر تاريخى غير از معبدف حضرت سليمان بوده و يا در محل ديگرى غير از قدس باشد، چون عبارت »كشف معبد« به‏طور كلى ياد شده و نامى از كاشف آن به ميان نيامده است. بخشهاى اول اين روايت نشانگر حالت جنگف در كوفه است كه در روايات، گاهى از آن به عراق ياد مى‏شود، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محدوده آن و درهم كوبيدن آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و كنار آن است. اما پرچمهاى گوناگون در اطراف مسجد الحرام، اشاره به درگيرى و كشمكش قبايل بر سر حكومت دارد كه اندكى پيش از ظهور حضرت پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فراوانى وارد شده است. دسته‏اى ديگر از احاديث، رواياتى است كه به معرفى افرادى مى‏پردازد كه خداوند بعد از فسادآفرينى و تكبرجويى يهوديان بر آنان مسلط مى‏گرداند، كه تعدادى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است، مانند حديث »پرچمهاى سياه« كه توسط راويان متعدد نقل شده و در آن چنين آمده است. درفشهاى سياه، از خراسان ظهور مى‏كنند كه هيچ چيز قادر به بازگرداندن آنها نيست، تا سرانجام در قدس برافراشته شوند. روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غارى در انطاكيه و كوهى در شام و فلسطين و درياچه طبريه، توسط حضرت مهدى(ع) و استدلال آن حضرت بر يهوديان، به‏وسيله تورات نيز از جمله همين روايات است. از پيامبر اسلام(ص) روايت شده كه فرمود: تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى‏شود بيرون مى‏آورد.9 و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند: (صندوق مقدس) را از غارى در انطاكيه و بخشهاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن با يهوديان به استدلال مى‏پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى‏آورند.10 همچنين از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: صندوق مقدس از درياچه طبريه به وسيله او آشكار مى‏شود و آن را در پيشگاه او در بيت‏المقدس قرار مى‏دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى‏نمايند، به جز اندكى بقيه ايمان مى‏آورند.11 و تابوت سكينه (صندوق مقدس) همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است: پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه آن تابوت (صندوق عهدى كه موسى را در داخل آن به آب افكندند) به سوى شما مى‏آيد كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته‏اند، كه آنرا فرشتگان حمل مى‏كنند، به راستى در آن نشانه‏اى [از صداقت حاكميت طالوت] براى شماست چنانكه مؤمن باشيد.12 در تفسير آيه آمده است كه اين صندوق كه در آن ميراث پيامبران: وجود دارد، دليل و نشانه‏اى براى بنى‏اسرائيل است مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروايى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوت(ع) قرار مى‏دهند، سپس طالوت(ع) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى‏كند، اما بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان چون از ديگرى اطاعت مى‏كنند آن صندوق را از دست مى‏دهند. و مراد از جمله »فيسلم كثير منهم« (بسيارى از آنان ايمان مى‏آورند) و يا »أسلمت إلاّ قليلاً منهم« (به‏جز اندكى از آنان بقيه ايمان مى‏آورند) ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى‏بينند و يا كسانى كه حضرت مهدى(ع) بوسيله تورات اصلى با آنان استدلال مى‏نمايد و يا افرادى كه حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين در آنجا باقى مى‏گذارد. در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر از يهوديان به حضرت ايمان مى‏آورند كه نسبت به كل جمعيت آنان، رقم اندكى است. از جمله روايتهاى مربوط به يهود، روايتهاى درگيرى حضرت و يارانش با يهوديان است. همچون حديث بيرون راندن آنان از جزيرة العرب توسط آن حضرت كه گذشت. اين اقدام حضرت با پيروزى بر يهوديان و بيرون راندن آنان از فلسطين به پايان مى‏رسد، علماى شيعه و سنى روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى(ع) با سفيانى را نقل كرده‏اند، نبردى كه از پشتيبانى يهوديان و روميان برخوردار است. اين نبرد در جبهه‏اى از انطاكيه تا عكّا امتداد دارد؛ يعنى در طول ساحل سوريه، لبنان و فلسطين و از آنجا تا طبرستان، دمشق و قدس ادامه مى‏يابد. شكست بزرگ وعده داده شده يهود در آنجا اتفاق مى‏افتد به‏گونه‏اى كه سنگ و درخت به سخن مى‏آيند كه اى مسلمان! اين شخص يهودى است، او را بكش. حديث ديگر مربوط به نبرد »مرج عكّا« است كه شايد جزيى از جنگ بزرگ ٠ على كورانى مترجم: مهدى حقى پى‏نوشتها: × متن حاضر از ويرايش جديد كتاب »عصر ظهور« كه با ترجمه مجدد و اصلاحات اساسى از سوى مؤلف به زودى منتشر خواهد شد، برگزيده شده است. 1. بحارالانوار، ج60، ص216. 2. سوره اعراف(7) آيه168-167. 3. سوره اسراء(17) آيه6. 4. همان، آيه104. 5. همان. 6. مستدرك حاكم، ج4، ص476. 7. بحارالانوار، ج53، ص60. 8. همان، ج52، ص273. 9. همان، ج51، ص25. 10. منتخب‏الأثر، ص309. 11. الملاحم والفتن، ص57. 12. سوره بقره(2) آيه248. 13. بشارة الاسلام، ص297. 14. الزام‏الناصب، ص224 منبع : مجله موعود شماره 43 کد مطلب: 12185
  22. http://www.tik.ir/display/?ID=41542&page=1 دوستان اگر از لينك بالا جواب نداد به آدرس بالا در سايت انتخاب برويد تا عكسها را ببينيد.عكسهاي جالبي از هيتلر است كه توسط دوربينهاي جاسوسي انگلستان گرفته شده است. من نظرم اينكه اگر هيتلر همان موقع كلك انگليسيها و آمريكاييها و يهوديها را ميكند الان نژاد ما حاكم زمين بود.
  23. عكسهاي جديد از هيتلر دوستان در لينك بالا ميتوانيد عكسهاي جديد از هيتلر را كه پس از 70 سال لو رفته است را مشاهده بفرماييد.
  24. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    دوستان گرامي من با اين سخنان احمدي نژاد كه استكبار جهاني را به سخره ميگرد و به قدرت آنها توجه ندارد را تحسين ميكنم. گروه او كه رهبرشان مصباح يزدي است اگر قدرتمند شوند و سلاح اتمي را هم در اختيار داشته باشند در ايجاد سريع جنگ آخرالزمان درنگي به خود راه نخواهند داد وسخنان او هم ناشي از اعتقاداتش است و او مرتب وعده نابودي امريكا و اسراپيل و متحدانشان را ميدهد و آرزوي تحقق وقايع اصلي آخرالزمان و ظهور حضرت مهدي عج را دارد كه ما هم آرزو داريم بنابراين او به صلح با دشمنان اعتقادي ندارد.من هيتلر را هم فقط به خاطر قدرت و نظم ارتشش و اختراعات دانشمندان نازي تحسين ميكنم و به خاطر جناياتش متاسفم اما كاش هيتلر به جاي اشغال لهستان و فرانسه و اتريش و نروژ غيره موفق ميشد كه انگليس و امريكا را نابود كند.ولي ملتها بايد خدا را شكر كنند كه نازي ها نتوانستند به موقع سلاح اتمي خود را آماده كنند چون در غير اين صورت در اين زمان فقط نژاد يكدست آريايي در كشور زمين در حال زندگي بودند.من شخصا حوادث كنوني را در صورت تصويب قعطنامه شديدتر بر ضد ايران و حمله اسراييل و آمريكا به حزب الله لبنان و بمباران ايران آبستن ورود به نبرد آرماگدون يا جنگ بين الملل سوم و به تحقق پيوستن پيشگويي نوسترآداموس و ورود به حوادث بزرگ آخرالزماني ميدانم. قضيه دجال فتنه «دجال» در روايات ما به عنوان يكي از فتنه‌هاي قبل از ظهور حضرت امام مهدي(ع) شمرده شده است. هرچند در پي پرسش‌هاي گوناگوني كه دربارة مشخصات امامان معصوم(ع) پرسيده شده، ايشان به بيان ويژگي‌هايي از دجال پرداخته‌اند. اما اين موضوع هم چنان در دوران ما، در هاله‌اي از ابهام قرار دارد. گروهي دجال را با وجود ويژگي‌هاي عجيب و غريبي كه در روايات براي آن برشمرده شده است، موجودي واقعي مي‌دانند كه در آخرالزمان ظاهر شده و به فريبكاري مي‌پردازد و گروهي به دليل همين ويژگي‌ها دجال را موجودي نمادين دانسته و معتقدند روايات در مورد او بيشتر به زبان استعاره سخن گفته‌اند. بي‌آن‌كه بخواهيم در اين مجال اندك به قضاوت در مورد ديدگاه ياد شده بپردازيم در اين جا به نمونه‌اي از ديدگاه دوم اشاره مي‌كنيم. إن شاءالله در آينده در اين زمينه بيشتر سخن خواهيم گفت. در روايات اهل بيت(ع) آمده است كه در آخر زمان انساني مي‌آيد با مشخصات زير: 1. يك چشم دارد. 2. يك چشم او در وسط پيشاني اوست. 3. يك چشم او كه در وسط پيشاني اوست مثل ستاره مي‌درخشد. 4. اين انسان به نام «دجال» مشخص شده است. اين انسان سوار بر خري است كه چنين توصيف شده است: بين دو گوش او يك ميل راه است. داخل درياها مي‌شود. زمين زير پاي او در هم نورديده مي‌شود. جلوي او دود و آتش است. پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان مي‌بينند. از سر هر موي او سازي بلند است. خرما دفع مي‌كند. اغلب طرفدارانش از يهوديان و زنازادگان هستند. مردم در زمان او به دو دسته تقسيم مي‌شوند: عده‌اي براي دين خود عزادارند و عده‌اي براي دنياي خود. نظريه به عنوان يك نظريه كه احتمال صحت و يا رد آن وجود دارد، مي‌توانيم حدس بزنيم كه شايد معصومين(ع) خواسته‌اند با زبان اشاره از فاصله‌اي كه حدود هزار و چهارصد سال حقايقي را با ما در ميان بگذارند و توجه ما را به عمق واقعياتي كه در زمان ما رخ داده است جلب كنند. بر اساس اين احتمال مي‌توان تعابير زير را در نظر داشت: 1. انسان يك چشم انسان در تاريخ هميشه دو چشم داشته است: چشم طبيعت‌بين و چشم حقيقت‌بين؛ يك چشمي كه با آن دنيا را مي‌ديده و ديگري چشمي كه با آن خدا را مي‌ديده است. تعبير «انسان يك چشم» اشاره به پيدايش انسان مادي و ماترياليست است كه تنها يك چشم دارد: چشم طبيعت‌بين او تصور مي‌كند كه جز طبيعت هيچ چيز حقيقت و واقعيت ندارد. 2. يك چشم در وسط پيشاني اوست صورت انسان متقارن خلق شده است و انسان، عيب و نقص صورت خود را از لحاظ قانون تقارن ارزيابي مي‌كند: يك دهان روي خط تقارن ولي دو گوش در دو سوي خط تقارن با فاصلة مساوي. مي‌فرمايند اين چشم انسان يك‌چشمي و يك بعدي در وسط پيشاني اوست. يعني روي خط تقارن صورت اوست و تقارن صورت او با يك چشم به هم نخورده است. در نتيجه، احساس نياز به چشم دوم نمي‌كند. و اين واقعيتي است كه با آن روبه‌رو بوده‌ايم. ماترياليست‌ها و مخصوصاً كمونيست‌ها فلسفة خود را فلسفة علمي مي‌ناميدند و آن را علم محض مي‌دانستند و كساني كه به ماوراءالطبيعه معتقد بودند را عقب مانده و مرتجع و واپسگرا مي‌نامند و هيچ‌گونه احساس نقص در سيماي شخصيت خود نمي‌كردند. 3. يك چشم او مثل ستاره مي‌درخشد از زمان بطلميوس تا زمان انتشار كتاب مرايا توسط ابن هيثم، تصور عمومي بر اين بود كه نور از چشم انسان بر اشيا مي‌تابد و در پرتو نور چشم، اشيا ديده مي‌شوند. ابن هيثم براي اولين بار طرز كار چشم را كشف كرد و قوانين تابش و بازتاب نور را مطرح نمود و اتاق تاريك و عدسي را اختراع كرد. ولي از همان زمان اصطلاح «نور چشم» در ادبيات باقي ماند و اصطلاحاً به چشم قوي، «چشم پرنور» گفته شد و اين اصطلاح هنوز هم وجود دارد و كسي كه چشم او ضعيف شده اصطلاحاً مي‌گويند نور چشم او كم شده است. تعبير درخشش چشم انسان يك چشمي مثل ستاره اشاره به قوت چشم طبيعت‌بين اين انسان است و ما امروز شاهد آن نيز هستيم. چشم طبيعت‌بين انسان ماترياليست تا اندازه‌اي قوي شده كه مي‌تواند از اتم تا سوپر كهكشان‌ها را ببيند و توصيف كند. 4. سوار بر خري است كه... خر، مركب و مركب وسيلة رسيدن از مبدأ به مقصد است. از بين همة مركب‌هاي جاندار آن‌كه به «ماشين» شبيه‌تر است خر است، زيرا خر از برقرار كردن يك رابطة عاطفي با راكب خود عاجز است و ماشين نيز دقيقاً همين‌طور است. 5. بين دو گوش خر او يك ميل راه است گوش، مركز شنوايي است و يك ميل در اين جا يك عدد كامل است و اشاره به فاصلة زياد دارد. امروز ماشين امكان ايجاد شنوايي با فواصل طولاني را فراهم آورده است. 6،7. داخل درياها مي‌شود و زمين زير پاي او درهم نورديده مي‌شود اين امر، اشاره به امكاناتي است كه ماشين امروز براي بشر فراهم آورده است. 8. جلوي او دود و آتش است انسان ماترياليست سوار بر خر تكنولوژي با اسلحة آتشين وارد جهان اسلام و ساير نقاط جهان شد و بدين وسيله سلطة خود را گسترش داد. به همين دليل مي‌فرمايند در پيش روي او دود و آتش است. 9. پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان مي‌بينند نفرموده‌اند پشت سرش نان است بلكه فرموده‌اند پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان مي‌بينند. اشاره به مدرنيزاسيون، وعدة زندگي بهتر و رفاه بيشتر است كه در همة كشورهاي استعمارزده داده شد، ولي هيچ كس از ميان استعمارزده‌ها به زندگي بهتر و رفاه بيشتر به طور واقعي نرسيد. 10. از سر هر موي او سازي بلند است بهترين تعبير براي تشريح ارتباطات بين‌المللي در جهان امروز همين تعبير است. هر موي يك جانور، يك سيستم مستقل است. مي‌توان يك موي را كند در حالي كه بقية آن‌ها بر سر جاي خود باقي بمانند ولي همة «مو»ها از يك خون تغذيه و از آن طريق رشد و نمو پيدا مي‌كنند. هر يك از وسايل ارتباطي در جهان امروز از نظر حقوقي يك سيستم مستقل هستند؛ نظير روزنامة جنگ پاكستان و يا خبرگزاري سودان و... ولي همة آن‌ها از يك خون كه همان جريان انحصاري خبررساني بين‌المللي است تغذيه مي‌شوند و اين جريان به وسيله چهار خبرگزاري سه كشور غربي از جناح پروتستان ـ يهودي ـ انگلوساكسون دنياي مسيحيت كه فاتح جنگ جهاني دومند اداره مي‌شود. اين چهار خبرگزاري روزانه چهل ميليون كلمه خبر به سراسر چهان مخابره مي‌كنند. 11. خرما دفع مي‌كند دفع خرما اشاره به توليدات ماشيني است. از ميان همه ميوه‌ها خرما شبيه‌تر به كالاي بسته‌بندي شده است يك زرورق بر رو و در داخل آن مواد غذايي و همه تقريباً اندازة هم. 12. اغلب طرفدارانش يهوديان و زنازادگانند ظاهراً روشن است و اشاره به مسئله صهيونيسم و فروپاشي خانواده در غرب و افزايش زنازادگاني دارد كه عملاً گردانندگان چرخ‌هاي تكنوكراسي جهاني‌اند. شگفت‌انگيز است در صدر اسلام نيز زنازادگان در پيشبرد اهداف ارتجاع عرب نقش مهمي داشته‌اند، نظير عمروعاص و زياد ابن ابيه... 13. مردم در زمان او به دو دسته تقسيم مي‌شوند عده‌اي براي دين و عده‌اي براي دنياي خود عزا دارند اين امر، اشاره به نهضت‌هاي ضداستعماري است كه با شعارهاي ديني و يا بعضاً شعارهاي مادي (نظير نان، مسكن و...) به وجود آمدند. 14. دجال در لغت به معني بسيار فريبنده است. پي‌نوشت‌: * برگرفته از كتاب: آيين برنامه‌سازي راديويي،انتشارات سروش منبع:www.mouood.org
  25. super_comando

    جنگ جهاني سوم

    بنده حقير معتقدم كه اسراييل و آمريكا و انگليس مثلث شيطاني با نام دجال هستند كه در روايات بر آن تاكيد شده است.در روايات از شخصي به نام سفياني نام برده شده كه اهل سوريه است.بعضي ها گفته اند كه علامه بهلول ره شخص سفياني را در سوريه ديده است.او يكي از افسران مياني ارتش بشار اسد است و درست به مانند همان مشخصاتي است كه در روايات آمده است.احتمالا او بزودي در وراي بحرانهاي منطقه اي و جهاني در سوريه كودتا كرده و قدرت به عنوان يك چكمه پوش خون ريز بدست خواهد گرفت و با صهيونيست ها صلح خواهد كرد و در راستاي منافع آنها جنگهايي را در منطقه به راه خواهد انداخت و چند كشور اشغال خواهذ كرد و زمين را با سرها و پيكرهاي انسانها فرش خواهد كرد و همان موقع حضرت مهدي ظهور خواهند كرد تا فساد او و مثلث دجال را از زمين پاك كنند.اما در حال حاضر هم مثلث دجال به فكر ايجاد جنگ جهاني هستند.روسها هم به فكر بازيابي قدرت شوروي سابق و برپايي امپراطوري سابق هستند.در كشور خودمان هم شخصي به نام احمدي نژاد كه فقط قدرت اجرايي دارد ميخواهد اداي آدولف هيتلر را با سخنراني هاي آتشين خود خطاب به مستكبران درآورد.دشمنان هم او را هيتلر زمانه حاضر ميدانند بخصوص بعد از تهديد به محو اسراييل و انكار كردن كشتار يهوديها به دست آلمان نازي در جنگ جهاني دوم.البته من هم هلوكاست را با آن آب و تابي كه صهيونيستها و حاميانشان بيان ميكنند قبول ندارم و معتقدم كه هلوكاست اگر هم واقعي باشد نقشه آژانس صهيونستها بوده تا مقدمات و بهانه لازم براي تشكيل دولت اسراييل در سرزمين فلسطين را فراهم كنند.حالا به نظر بنده حقير اگر احمدي نژاد قدرت مطلقه را در كشور داشت بي درنگ در حمله به نيروهاي مستكبر دجال درنگ نميكرد و زودتر جنگ بزرگ را راه مي انداخت.ولي حالا هم او نظرات ملاهاي پشت پرده نشسته را بيان ميكند و آنها در صورتي كه در مورد پرونده اتمي به تفاهم با غرب نرسند بدون شك جنگي بزرگ منطقه را تهديد ميكند.منابع خبري هم از فراهم شدن مقدمات حمله آمريكا و اسراييل به لبنان خبر ميدهند.صهيونيستها ديگر تحمل حزب الله طرفدار ايران را كه دم گوششان نشسته ندارند بخصوص بعد از شكست سال قبل از حزب الله مجبورند دوباره جنگ را آغاز كنند.حمله به غزه و كشتار فلسطينيان و به وجود آمدن يك گروه ناشناس وابسته به القاعده در لبنان و ايجاد درگيري داخلي هم نشان از برنامه حمله به لبنان دارد.انها بايد بازوي ايران در لبنان را قعط كنند تا در صورت حمله به ايران آن كشور قادر به تلافي از طريق حرب الله نباشد.من فكر ميكنم در صورت صدور يك قعطنامه شديد الحن در روزهاي آتي در شوراي امنيت حكومت به غني سازي سرعت بيشتري خواهد بخسيد تا هر چه زودتر به بمب اتم دست يابد با اينكه بعضي ها ميگويند هم اكنون هم حكومت داراي بمب اتمي است اما قضيه فعلا سري است.اين طور قضايا پيش ميرود ما هروز يك قدم به حادثه آرماگدون يا جنگ سوم جهاني نزديك ميشويم.من نظرم اينست كه در صورت حمله استكبار جهاني به ميهنمان ايران جهان به اعتراف جان مك كين وارد عصر آرماگدون خواهد شد. نظر شما دوستان چيست؟