-
تعداد محتوا
502 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
1
تمامی ارسال های super_comando
-
موعود:به گزارش فردا،این شخصیتها از تحلیلگران خواستند تا با بررسی مجدد سخنرانی سید حسن نصرالله به دنبال مسائل جدید و نکتههای بسیار مهمی باشند که ظاهراً از آن غافل ماندهاند. به گفته این منابع یکی از جملاتی که رسانههای گروهی بینالمللی و حتی عربی از آن غافل ماندند جملهای بود که در آن سید حسن نصرالله ظاهراً خطاب به اسرائیلیها تاکید کرد: «ای صهیونیستها! ارتش شما به شما دروغ میگوید، این ارتش که روزگاری افتخار میکند که همواره در هر جنگی به پیروزی میرسد و جسد هیچ کشته و پیکر هیچ زخمی را در صحنه جنگ باقی نمیگذارد به شما دروغ میگوید». به گفته این مسوولان با توجه به اینکه سید حسن نصرالله همواره جملات خود را با دقت هر چه تمامتر انتخاب میکند، استفاده از واژه مجروحان در این سخنرانی که خود بهتر از هر کس دیگری میداند توسط مسوولان اسرائیلی و سازمانهای مختلف اطلاعاتی جهانی مورد ارزیابی و آنالیز قرار میگیرد مسئلهای بسیار قابل تامل است. آنگونه که روزنامه کارگزاران نوشته است، به اعتقاد تحلیلگرانی که پای صحبت و اشارههای این مسوولان نزدیک به حزبالله نشسته بوند ظاهراً حزبالله بعد از آنکه متوجه شد دو سرباز اسرائیلی کالای چندان گران قیمتی برای اسرائیل نبوده یا تا آویو اینگونه وانمود میکند تا بهای کمتری را در قبال آنها بپردازد، سعی دارد برگ دیگری را رو کند. گرچه اسرائیلیها تا کنون در این رابطه سکوت اختیار کردهاند و حتی در مورد بقایای اجساد سربازانشان هم سعی کردند سردترین واکنشها را از خود نشان دهند اما پیش کشیده شدن اسرای دیگری از ارتش اسرائیل که زخمی به اسارت حزبالله در آمدند آن هم بعد از یک سال و شش ماه از پایان جنگ علامتهای سوال زیادی را پیش میکشد. آیا برخی از نظامیان اسرائیلی که ارتش اسرائیل نام آنها را در زمره کشته شدگان اعلام کرده هنوز زندهاند؟ چرا حزبالله تاکنون در این رابطه سخنی نگفته است؟ به اعتقاد برخی از کارشناسان با توجه به اینکه تعدادی از سربازان کشته شده اسرائیلی در واقع در کمین مبارزان حزبالله افتاده و در مناطق خاصی به محاصره در آمده و بعد ارتش اسرائیل مرگ آنها را اعلام کرده است و بقایای اجساد آنها را به داخل فلسطین اشغالی منتقل کرده این احتمال وجود دارد که یک یا چند نفر از آنها هنوز زنده بوده و توسط حزبالله به پشت جبهه منتقل شده باشند. در صورت صحت این فرضیه، که البته تا کنون تنها اشاراتی از سوی رهبر حزبالله به آن شده و هیچ یک از دو طرف رسماً آن را تایید یا تکذیب نکردهاند، معادله مبادله اسرا بین اسرائیل و حزبالله دستخوش تحول بسیار بزرگی خواهد شد و به طور حتم زلزلهای بسیار بزرگتر از جنگ و حتی گزارش وینوگراد که امروز چهارشنبه منتشر میشود دولت اولمرت و کل اسرائیل را در بر خواهد گرفت.
-
تحولات ایالات متحده تحلیل و پیگیری تحولات ایالات متحده
super_comando پاسخ داد به RedArmy تاپیک در اخبار تحلیلی
هنرى فورد در سال 1920 ميلادى و در مقالهى در روزنامه دييربورن اينديپندنت چنين نوشته بود: «چگونه يهوديان اينچنين عادى و بدون هرگونهمقاومتى به بالاترين جايگاهها دست مىيابند؟ چگونه و چه كسانى آنان را به اين موقعيتها مىرسانند؟ چرا اصولاً آنان در اين جايگاهها حضور دارند؟يهوديان در مناصب خود چه مىكنند؟ توجه: نويسنده در مقدمه مقاله خود ذكر كرده است كه به دليل ترس از فشارها و تهديدات احتمالى از ذكر نام خود، خوددارى كرده است. * چكيده: تلاش اقليتى كوچك به نام يهود در جهت سلطه بر تمامى منابع و مراكز ايالات متحده آمريكا مدتهاست كه شروع شده است. اين گروه با نفوذ در تماممراكز تصميمگيرى، آموزشى و مالى آمريكا عملاً كنترل اين كشور را در دستان خود گرفته است و مىرود تا با تخريب زيرساختهاى فرهنگى واقتصادى آمريكا آن را به ورطه نابودى بكشاند. نويسنده اين مقاله با پرهيز از افشاى نام خود به علت ترس از اين گروه، به تشريح چگونگى اين سلطهو نقشههاى آنان در جهت براندازى مىپردازد. البته بايد به اين نكته اشاره نمود كه در جامعه يهودى نيز افرادى هستند كه از اينگونه اعمال برى و بركنار باشند. * دولت جهانى آيا نابودى «آمريكا» به صورتى اتفاقى روى مىدهد؟ و آيا ملت ما كوركورانه، برنامههاى يك گروه كوچك ولى قدرتمند از بانكداران ثروتمند بينالمللى راكه مىخواهند بر ما همانند بردگان ولى با نام «نظم نوين جهانى» و يا يك «دولت جهانى» حكمرانى نمايند، دنبال خواهد نمود؟ پس از سالها مطالعه و بررسى، ما مطمئن شدهايم كه طرحى بينالمللى وجود دارد تا يك دولت جهانى ايجاد گرديده و اقتدار و استقلال آمريكاييان ازبين برود. گروه بينالمللى حامى اين نقشه، در وضعيتى كاملاً محرمانه كار خود را به پيش مىبرد، اما چرا؟ زيرا آنان مىدانند كه اگر آمريكاييان از خوابغفلت بيدار شده و حقيقت را در مورد آنچه بر ملت ما مىگذرد، دريابند؛ و اگر آمريكاييان درك نمايند كه دشمن واقعى آنان كيست و اين دشمن چگونهكار خود را انجام مىدهد، آنگاه اين آمريكاييان وطنپرست قيام خواهند كرد و همه آنانى را كه در پس پرده اين برنامه شيطانى هستند، از بين خواهندبرد. براى قرنهاى متمادى، يك دار و دسته كوچك ولى قدرتمند تلاش مىكند تا ايالات متحده و ساير ملتهاى دنيا را به يك دولت جهانى تبديل كند. دراين ميان، «سازمان ملل» تنها به يك آلت دست در بين اين مجموعه از توطئهگران بدل گرديده است، آنان به دنبال تحميل يك سيستم پولى جهانىكنترل شده از سوى خودشان بر همه كشورهاى دنيا هستند تا همه مردم بردهوار در جهت خواستههاى آنان و تحت نام نظم نوين جهانى كار كنند. آنان از آغاز فعاليتهاى خود مىدانستند كه براى برده كردن ما، بايد ما را از مسيحيت دور نمايند. آنان در حوزه ايجاد محدوديت براى «مسيحيت» و«انجيل» كه قطبنماى اخلاقى كشور ما شناخته مىشدند، بسيار موفق بودهاند. از سوى ديگر، آنها با ايجاد «دادگاههاى فدرال» و دور نمودن انجيل ومسيحيت از مدارس، نظام اخلاقى و همه سازمانها و مؤسسات ايالات متحده، اهداف خود را به صورتى موفقيتآميز دنبال كردهاند. براساس طرح آنان،نظام اخلاقى و خانوادههاى ما نيز به اضمحلال كشيده شدند. اما آنان چگونه اين كارها را انجام دادند؟ بايد بهخاطر داشت كه آنان كنترل تقريباً كاملى برهاليوود، شبكههاى تلويزيونى و تقريباً همه روزنامهها و نشريات و كتابهاى منتشره در جامعه ما داشتهاند. همچنين آنان به طور مداوم با فيلمهاىسينمايى مستهجن و هرزه و همچنين شوهاى تلويزيونى سخيف و مبتذل توليدى رسانههاى تحت سيطرهشان، به صورتى كاملاً هدفدار، ملت ما وافكار ما را با تصاوير مستهجن بمباران مىنمايند تا شخصيت اخلاقى ما را بيش از پيش رو به انحطاط ببرند. از سوى ديگر، آنان با استفاده از اتحاديهآزادىهاى مدنى آمريكا، تلاش مىنمايند تا آخرين بقاياى اعتقاد به «خدا» و «مسيحيت» را از اذهان مردم ما بزدايند. در سال 1913 ميلادى، بانكداران بينالمللى، سيستم بانكى ملى ما را بنيان نهادند كه امروزه ما آن را با نام «سيستم منابع فدرال» مىشناسيم. با استفادهاز بانكهايى كه براى قرنهاى متمادى به صورت خصوصى فعاليت مىكردند، اين سيستم را ايجاد نمودهاند تا به عنوان وسيلهاى جهت ربودن منابعطلاى كشور ما بهكار رود و در عوض، ما صاحب اسكناسهاى كاغذىاى شدهايم كه روزبهروز بىارزشتر مىشوند. * بزرگترين انحصار مالى بزرگترين انحصار مالى چارلز ليندبرگ نماينده اسبق كنگره آمريكا در سال 1913 ميلادى، با توجه به تصويب «قانون منابع فدرال» در آن سال چنينگفته بود: «اين قانون، باعث ايجاد بزرگترين انحصار تك قطبى مالى كره زمين خواهد گشت. پس از امضاى اين قانون توسط رييسجمهور وقتايالات متحده (ويلسون)، دولت ناپيداى بهوجود آمده توسط قدرت پول، شكلى قانونى خواهد يافت. اين قانون جديد در هر زمان كه صاحبان تراستبخواهند، به ايجاد تورم دست زده و به صورتى علمى، فعاليتهاى خود را توجيه مىنمايند. با اين قانون، بدترين جرايم قانونى دورانها شكل خواهدگرفت.» اما وودرو ويلسون رئيسجمهور وقت آمريكا، با ناديده گرفتن همه هشدارهاى اعلام شده از سوى ميهندوستان آمريكايى، اين قانون را درسال 1913 ميلادى امضا نمود تا كنترل متمركز پولها و منابع مالى آمريكا در دستان گروهى كوچك از مردانى كه اين شركت كوچك را اداره مىنمودند،بيافتد. يك دهه بعد، پرزيدنت ويلسون اظهار كرد كه «من يك مرد بسيار غمگين هستم. من ناخواسته باعث نابودى كشورم شدهام. يك ملت بزرگصنعتى بهوسيله سيستم مالى و اعتبارى خود اداره مىگردد. سيستم كنونى اعتبارى ما، اينك متمركز گرديده است. لذا رشد ملت ما و همه فعاليتهاى مادر دستان چند نفر محصور شده و كشور ما با يكى از بدترين روشها و به صورتى كاملاً كنترل شده و با دولتى تحت سيطره آنان، مديريت مىشود. لذاما ديگر دولتى با عقايد مستقل و آزاد، دولتى با حاكميت رأى اكثريت و دولتى مردمى در دنيا با نام ايالات متحده نداريم و تنها صاحب كشورى هستيم كهدولت آن با عقايد و سلطه و فشارهاى گروه كوچكى از مردان سلطهگر و با نفوذ اداره مىشود.» بارون روتز چيلد در قرن هجدهم ميلادى چنين گفته بود: «كنترل سيستم مالى يك كشور را به من بدهيد و ديگر براى من قانونگذاران كشور اهميتىنخواهند داشت.» صد سال بعد، پرزيدنت جيمز گرفيلد (كه بعدها ترور شد)، نظر بارون روتز چيلد را بدينگونه تكرار نمود: «هركس كه بر پولهاى يكجامعه تسلط داشته باشد، حاكم مطلق بر صنعت و تجارت آن جامعه خواهد بود.» آنانى هم كه كنترل نظم نوين جهانى را در دستان خود دارند، در طول قرنهاى متمادى اين برنامه را تنظيم و سازماندهى نموده و با زيركى دريافتهاند كهبا كنترل سيستمهاى مالى، مىتوان كنترل يك جامعه را در دست گرفت. يكى از اقتصاددانان برنده جايزه نوبل به نام پل ساموئلسون در چهارمينويرايش كتاب خود با عنوان «دانش اقتصاد» چنين نگاشته است: «بانك مركزى آمريكا يا «سيستم منابع فدرال»، يك مركز تقلبى ولى قدرتمند درايالات متحده است.» * تحميق مردم يكى از بخشهاى داخلى برنامهاى كه براى سلطه بر دنيا تدارك ديده شده، تحميق آمريكاييان طبقه متوسط است. تداركدهندگان طرح نظم نوينجهانى، با استفاده از مدارس دولتى ما و ترويج سياستهاى ضدمسيحى و ضدآمريكايى، اهداف پنهانى خويش را دنبال مىكنند. اين مدارس، اسلحهنخست آنان در جنگى است كه با هدف تخريب آينده فرزندانمان، ترويج تفكر ليبرال در ميان آنان و تعمد در ارائه آموزشهاى پايينتر از حداستاندارد، تدارك ديده شده است. توانايى آمريكاييان در مطالعه، تفكر و استدلالهاى روشن در همه زمانها پايين بوده است. يك دليل اين اتفاق،اين حقيقت مىباشد كه مدارس دولتى ما از آموزش و آواهاى زبان در آموختن روش خواندن به فرزندان ما سرپيچى مىنمايند. اما چرا؟ زيرادانشكدههاى تعليم و تربيت با استفاده از منابع «بنياد راكفلر» تأمين ملى شده و آنان به معلمان آينده، روش آوايى را در آموزشهاى مربوط به مهارتخواندن، تعليم نمىدهند. به جاى اين كار، آنان از روش «نگاه كن - بگو» بهره مىبرند كه امروزه ناكارايى آن به اثبات رسيده است. امروزه مدارسدولتى ايالات متحده تمايل بيشترى به آموزش استفاده صحيح از كاندوم، به نسبت آموزش رياضيات دارند. ولى چرا؟ زيرا آنان كه سيستمهاى آموزشىما را تحت سيطره دارند، مىدانند كه بايد تلاش در جهت انحطاط اخلاقى و تحميق، خلع سلاح مردم آمريكا، مسكوت گذاردن قانون اساسى ايالاتمتحده و كنترل مطلق مردم را تسريع نمايند. اما چه كسانى در فراسوى اين حركت پرقدرت به سوى يك دولت جهانى قرار دارند؟ به صورت كلى بايد گفت كه اين افراد، ليبرالهايى مىباشند كهشامل سوسياليستها، كمونيستها، رهبران اتحاديهها، افراد ملحد، اومانيستها، فمنيستها، همجنسبازان، شهوترانان، بروكراتها و فعالانزيستمحيطىاى هستند كه مخلوقات را بيش از خالق مىپرستند. اما به هر حال، رهبران جامعه، ثروتمندان و افراد با نفوذ، همگى جزء كارگزارانشكلگيرى نظم نوين جهانىاى هستند كه با همراهى بانكداران و سياستمداران، بهويژه بانكداران بينالمللى يهودى، اهداف خود را پى مىگيرند. * ديدگاههاى هِنرى فورد يكى از معروفترين آمريكايىهايى كه به صورتى مفصل در مورد قدرت بينالمللى يهوديان مطالبى نگاشته، خودروساز معروف و نامدار آمريكا«هنرى فورد» است. او ميليونها دلار به پژوهشگران پرداخت نمود تا فعاليتها و اهداف پشت پرده اين يهوديان فعال در عرصه بينالملل را موردتحقيق و بررسى و كاوش قرار دهند. فورد در مقالاتى كه در روزنامه «دييربورن اينديپندنت» در ماه ژوئن سال 1920 ميلادى منتشر گرديده، مطالبىعنوان نموده كه هنوز هم (و حتى در زمان ما) خواندنى و ارزشمندند. كتاب فورد با عنوان «يهوديان بينالملل» ممكن است هنوز هم در تعدادى ازكتابخانهها يافت گردد. هنرى فورد در سال 1920 ميلادى و در مقالهى در روزنامه دييربورن اينديپندنت چنين نوشته بود: «چگونه يهوديان اينچنين عادى و بدون هرگونهمقاومتى به بالاترين جايگاهها دست مىيابند؟ چگونه و چه كسانى آنان را به اين موقعيتها مىرسانند؟ چرا اصولاً آنان در اين جايگاهها حضور دارند؟يهوديان در مناصب خود چه مىكنند؟ واقعيت حضور آنان در اين جايگاهها چه پيامى براى دنيا خواهد داشت؟ اينها سؤالات اساسى در مورد يهوديانمىباشد. 50 سال قبل، بانكدارى بينالمللى كه همانند فعاليتهاى دلالى ارزى دنيا تقريباً به صورت كامل در اختيار يهوديان قرار داشت، در اوجشكوفايى خود قرار داشت. اين وضعيت آنان را به كنترل كامل و تمام عيار دولتها و مراكز مالى و اعتبارى همه دنيا سوق داد. اما اهميت اين مطلب دراين است كه اين رشد، تنها در مراكز مالىاى اتفاق افتاد كه يهوديان در آن سهيم بودند و هيچ عامل نژادى و ملى ديگرى هم در اين اتفاق سهيم نبود.اين امر صرفاً به اين معنا نيست كه چند يهودى، كنترلكنندگان فعاليتهاى مالى بينالمللى هستند، بلكه بيانگر اين است كه اين كنترلكنندگانبينالمللى بازارهاى مالى و پولى، منحصراً يهودىاند. از زمانى كه كنترل دنيا به عنوان آرمان يهوديان مطرح شده است و آنان از هيچ يك از روشهاى گذشته فاتحان دنيا بهره نمىبرند، بايد اين مسأله راپذيرفت كه آنان به برترى يك نژاد مشخص چشم دوختهاند.» چند سال بعد، آقاى فورد اظهار نمود: «اين درست است كه افراد ملت ما سيستم مالى و بانكى كشورمان را درك نمىكنند، چرا كه من معتقدم، در صورتىكه مردم ما حقايق فراسوى آن را بفهمند، قبل از طلوع خورشيد در صبح فردا، دست به يك انقلاب خواهند زد.» همچنين فورد در كتاب خود با عنوان يهوديان بينالملل نيز چنين نگاشته است: «هنگامى كه يهوديان قدرتمند بالاخره رديابى شوند و حقايق موجودآشكار گردد، جنجال واقعى و پيامدهاى آن در مطبوعات سراسر دنيا فراگير خواهد شد. هر چند اين اتفاق در هيچ زمانى روى نخواهد داد.» علىرغم اتفاق نظر مسيحيت و عالمان آن و بهويژه كليساى كاتوليك و حتى تفسيرهاى ارائه شده غير از انجيل، در مورد پارهاى مسائل اجتماعى نظيردريافت ربا در هنگام باز پسگيرى وامهاى اعطايى، يهوديان، كنترل سيستمهاى مالى و بانكهاى دنيا را در اختيار دارند. امروزه بانكداران يهودى، كنترل بانك مركزى آمريكا و در نتيجه اقتصاد ما را در اختيار دارند. نويسنده و اقتصاددان مسيحى نامدار آراى مكمستر معتقداست كه سيستم بانك مركزى آمريكا بهوسيله هشت خانواده يهودى تملك گرديده و اداره مىشود. فقط 3 خانواده از اين هشت خانواده در اين ليست،آمريكايى هستند؛ خانواده روتز چيلد (لندن)؛ برادران لازارد (پاريس)؛ بانك اسراييل - موشه (ايتاليا)؛ خانواده كوهن - لويب (آلمان)؛ واربورگ (هامبورگآلمان)؛ برادران ليچمن (نيويورك)؛ خانواده گلدمن - ساچز (نيويورك) و خانواده راكفلرها (نيويورك). * كنترل رسانهها در ادامه، واقعيتهايى در مورد يهوديان ارائه مىگردد كه ممكن است شما آن را نشنيده باشيد: 1- يهوديان كنترل تقريباً تمام عيارى بر همه رسانههاى مهم و كليدى نظير «اخبار ايالات متحده»، «مجله تايم»، «نيويورك تايمز»، «واشنگتنپست»، «اىبىسى»، «انبىسى»، و «سىبىاس» دارند. معاون سابق رياست جمهور آمريكا اسپيرو آنجيو، بيست سال پيش در اين مورد چنين گفته بود: «افرادى كه مالكيت و مديريت رسانههاى ملى ما را برعهده دارند، همگى يهودىاند و در كنار ساير يهوديان با نفوذ، سياستهاى رسانهاى اسفناك كنونى حاكم بر ايالات متحده را ايجاد نمودهاند. هماكنونهمه سرويسهاى كابلى، مراكز سنجش افكار عمومى، مجلات تايم و نيوزويك، روزنامه نيويورك تايمز، واشنگتن پست و هرالد تريبون بينالملل،تحت سيطره يهوديان هستند» 2- از سوى ديگر، اكثر نويسندگان نامدار جنبشهاى فمنيستى يهودىاند. چرا؟ زيرا كنترل يهوديان بر صنعت نشر، انكارناپذير است. همچنين آياتاكنون دقت نموده بوديد كه اكثر مردان همجنسبازى كه در شوهاى تلويزيونى حاضر مىشوند، يهودىاند؟ از سوى ديگر، اين حقيقت كاملاً پذيرفتهشده است كه يهوديان كنترلكننده هاليوود، علاقمند به ساخت فيلمهايى هستند كه «مسيحيت» و «عقايد مذهبى» را به تمسخر مىگيرند. اما چرا؟ زيراآنان علناً ضدمسيحى هستند. * والت ديسنى 3- يكى ديگر از مثالهاى بارز تصميم يهوديان براى ايجاد تنفر نسبت به آمريكا، مسيحيت و اخلاق را مىتوان در تملك استوديوى فيلمسازى شركت«والت ديسنى» توسط ميشل اينسر مشاهده نمود. در چند سال اخير، وى محصولات اين استوديو را به سوى ساخت فيلمهايى غيراخلاقى، حامى همجنسبازى و ضدمسيحيت سوق داده است. دقيقاً بههمين دليل است كه بسيارى از فعالان مذهبى ايالات متحده خواهان تحريم محصولات ارائه شده اين شركت و عدم بازديد از پاركهاى تفريحى اينشركت از سوى مردم و خانوادهها هستند. همچنين آيا مىدانيد كه مدير عامل استوديويى كه فيلم «آخرين مصائب مسيح» را ساخت، يك يهودى به نام ليو وارسرمن بوده است؟ اما اگر يككارگردان مسيحى فيلمى با هدف تمسخر «هولوكاست» مىساخت، چه اتفاقى مىافتاد؟ يهوديان قادرند كه در فيلمهاى خود آزادانه به همه مقدسات ماتوهين كنند، اما اگر شما اين شهامت را داشته باشيد كه در مورد نسخه هاليوودى هولوكاست از آنان سؤال كنيد، آنها از همه توان خويش براى نابودىزندگى شما بهره خواهند برد. 4- آيا تاكنون به اين نكته توجه نمودهايد كه قريب به اتفاق فيلمها و مجلات سخيف و مبتذل و مستهجن (پورنو) به يهوديان تعلق داشته و يا از سوىآنان كنترل مىگردد؟ نه تنها در هاليوود كه در ساير نقاط دنيا نيز اين مافياى يهودى توليد محصولات مستهجن به فعاليت مشغول است. حتى تعدادى ازسردمداران اين گروهها، همزمان به فعاليتهاى روسپيگرى و توليد فيلمهاى مستهجن مشغولند. همچنين فراموش نكنيد كه يهودىاى به نام سيگلبنيانگذار «لاس و گاس» بوده است. مهمترين فعاليتهاى آنان كه همچون سرطان در سراسر خاك آمريكا و بهويژه لاس و گاس گسترش يافته، شامل قاچاق زنان و كودكان با هدفروسپيگرى و تهيه فيلمهاى پورنو، تهيه و توزيع مشروبات الكلى غيرقانونى، تأسيسات مراكز فحشا و توزيع مواد مخدر است. يهوديانى نظير براونبرونفمن و پسرش كه مالكان شركت عظيم ويسكىسازى «سياگرامز» هستند، فعاليتهاى توليد و عرضه مشروبات الكلى خود را در دورهاى آغازنمودند كه ارائه اين محصولات در بازار آمريكا، غيرقانونى بود. حقيقت اين است كه يهوديان و نه ايتاليايىها، كنترل و سازماندهى جرايم سازمان يافتهرا در دنيا برعهده دارند. 5- آيا مىدانيد كه يهوديان بانكدار فعال در شهر نيويورك، نظير جاكوب شيف و ديگران، در سال 1917 ميلادى با پرداخت 20 ميليون دلار (كه ارزش آنمبلغ در سال 1998 ميلادى 500 ميليون دلار است) از شكلگيرى يك انقلاب كمونيستى از سوى طرفداران لنين و ماركس حمايت مالى نمودند؟ با ايناقدام، مسلماً اين يهوديان در قتل عام دهها ميليون انسان بىگناه در دوران حكومت كمونيستها در سراسر دنيا، شريك هستند. به علاوه، آيا مىدانيد كه قريب به اتفاق نظريهپردازان ايدئولوژى كمونيسم، يهودى بودهاند؟ و آيا مىدانستيد كه كارل ماركس و تروتسكى يهودىبودهاند؟ پدر بزرگ لنين هم جزء يهوديان بوده است. در ايالات متحده نيز رهبر حزب كمونيست براى چند دهه، يهودىاى با نام گوس هال بود. همچنين در قروننوزدهم و بيستم ميلادى، يهوديان هر ملتى، رهبران و حاميان مالى كمونيسم در آن كشور بودهاند. در ادامه، نظر روزنامهنگار و فيلمنامهنويس نامدارميرون فاگون را در مورد اين موضوع، كه در سخنرانى خود در دهه 60 ميلادى، بيان نموده بود، مىخوانيم: «امروزه تنها يك واقعيت وجود دارد و آن هماين است كه رژيم كمونيستى شوروى، مستقيماً از انديشههاى ژاكوب شيف آمريكايى و روتزچيلد انگليسى بهوجود آمده است. چندى بعد نيز مندريافتم كه بدون هيچگونه ترديدى، حزب كمونيست بدانگونه كه ما آن را مىشناسيم، از سوى اين مدافعان انديشههاى سرمايهسالارانه نظير شيفت،واربورگز و روتزچيلد شكل گرفت و آنان با حمايت مالى از انقلاب روسيه و براندازى حكومت تزارى و خاندان سلطنتىاش و سپس با استفاده از افرادىنظير لنين، تروتسكى و استالين، توانستند رژيمهاى كمونيستى را در دنيا بهوجود آورند. «وينستون چرچيل» در مقالهاى با عنوان «بحثى در مورد اصل و نسب يهوديان» به چاپ رسانده بود، چنين نوشت: «عدهاى از مردم يهوديان را دوست دارند و عدهاى از آنان بيزارند، اما هيچ انسان عاقلى در اين واقعيت شك ندارد كه بدون هيچگونه ترديدى، يهوديانخوفناكترين و استثنايىترين نژادى هستند كه تاكنون در دنيا به وجود آمدهاند. امروزه اين نژاد عجيب در صدد ايجاد اصول اخلاقى و فلسفى خاصىنظير مسيحيت هستند. البته فعاليتهاى گسترده و عالمگير آنان، محدود به عصر كنونى نيست. از قرن نوزدهم تاكنون نيز در هر رويداد سياسى كليدى،آنان در رأس جريان بودهاند. به عنوان مثال، در شكلگيرى جريانهاى بلشويكى روسيه و انقلاب روسيه، نقش آنان بسيار قابل توجه است.» * پدر بمب اتم 6- پدر بمب اتم ايالات متحده، يك يهودى آمريكايى به نام روبرت اوپنهايمر بود كه در سال 1954 ميلادى به جرم ايجاد خطر امنيتى مورد محاكمه قرارگرفت؟ 7- در قرون هفده و هجده ميلادى، يهوديان جزء سردمداران تجارت برده بودهاند. حتى در كتب تاريخ دوره دبيرستان هم اين واقعيت عنوان شدهاست. آنان با دستگيرى و فروش صدها هزار برده آفريقايى در آغاز شكلگيرى آمريكاى جديد، سود هنگفتى به دست آوردند. هرچند امروزه يهوديانخود را دوست سياهپوستان معرفى مىكنند. در سالهاى قرن بيستم، يهوديان با بهرهگيرى از سياهان آمريكا تلاش مىكردند كه الگوى سوسياليستىنظم نوين جهانى خود را به پيش ببرند، چرا كه در آن قرن، پيوندهاى خانوادگى اكثر سياهان آمريكايى را از بين بردند. از سوى ديگر، يهوديان ليبرال با تشويق گسترده هرزهگرى جنسى در ميان جوامع سياهپوستان، آنان را به سوى شهوترانى سوق دادند. اما دليل اصلىاين اقدامات چه بوده است؟ به روشنى مىتوان اظهار نمود كه آنان با هدف تضعيف ارزشهاى اخلاقى مسيحيت در ميان شهروندان آمريكايى و پيشبردبرنامههاى سوسياليستى خود، از اين فعاليتها حمايت مىنمودند. در سالهاى اخير نيز يهوديان مالك رسانههاى ارتباط جمعى، از طريق برنامههاى خود مصرف «كراك» را در شهرهاى ما تشويق مىكنند، چرا كه درشوهاى تلويزيونى، مجلات، كتابها و فيلمهاى سينمايى توليدى اين مراكز، استفاده از انواع مواد مخدر ترويج مىگردد. * آموزههايى از تلمود 8- كتاب مقدس يهوديان، «تلمود» نام دارد. يهوديان از اين كتاب به عنوان منبع قوانين خود بهره مىگيرند. اما در تلمود موارد متعددى را مىتوان يافتكه كاملاً حيرتانگيز است. مثلاً در اين كتاب، بارها اشاره شده كه يهوديان بايد سرور همه افراد جهان باشند. در اينجا به چند مورد اشاره مىكنيم: - واييكرا رابا (36): بهشت و زمين فقط براى خاطر يهوديان خلق گرديده است. - بابا ميزيا (114 و 114): فقط يهوديان انسان هستند، اما سايرين جزء انسانها به شمار نمىروند. - ميناهوت (43 و 44): يك يهودى بايد همه روزه اين ذكر را قرائت نمايد: «خدايا، از اينكه مرا زن، برده و يا غيريهودى خلق ننمودى، از توسپاسگزارم.» - سانهيدرين (57): يك يهودى الزامى به پرداخت دستمزد غيريهوديانى كه براى وى كار كرده اند، ندارد. - بابا مزيا (24): اگر يك يهودى، كالايى متعلق به يك غيريهودى را پيدا كند، هيچ الزامى به بازگرداندن آن ندارد . - ميدارش مزيا (225): غيريهوديان حيواناتى هستند كه به شكل انسان آفريده شدهاند تا روز و شب به يهوديان خدمت كنند. يكى ديگر از راههايى كه از طريق آن، يهوديان به گسترش مصرف مواد مخدر در كشور ما آمريكا كمك نمودهاند، از طريق تحريف سيستم حقوقىماست. حقوقدانان يهودى، قضات يهودى و ساير افراد ليبرال يهودى، از دادگاههاى ما در جهت محدود كردن اختيارات مأموران قانون استفادهمىنمايند، بهطورى كه امروزه مجرمان در سيستم حقوقى ما، حقوق بيشترى به نسبت قربانيان جرايم خود دارند. به علاوه، يهوديان حقوقدان با ابداع اصطلاحى به نام «جنون موقتى»، راه را براى گسترش جرايم مربوط به تجاوزات جنسى گشودهاند. لذا با اطمينانمىتوان ابراز نمود كه يهوديان از مسيحيت متنفرند؛ البته ممكن است گفته شود، آنان به دليل مذهب مسيحى هيتلر از مسيحيت بيزارند، اما بايد بدانيد كههيتلر براى اقدامات خود از كمكهاى مالى گسترده يهوديان ثروتمند و بينالمللى نظير روتز چيلد بهره برده است. 10- ميرون فاگون نويسنده و روزنامهنويس مشهور، در سخنرانى خود كه در سال 1965 ميلادى ايراد نموده بود، اعتقاد داشت كه يهوديان براى سهجنگ جهانى برنامهريزى نمودهاند. وى با اشاره به طرح بانكداران بينالمللى در مورد ايجاد جنگ جهانى دوم چنين گفته است: «بايد بدانيد كه باكمكهاى مالى گسترده اشخاصى نظير گراپ، روتز چيلد به هيتلر، اين يهوديان زمينه ايجاد جنگ جهانى دوم را فراهم نمودند. بهطور خلاصه، اين جنگجهانى با هدف از بين بردن نازيسم و افزايش قدرت سياسى صهيونيسم و به دنبال آن، تشكيل دولت اسراييل در خاك فلسطين، تدارك و اجراگرديد.» به هرحال، جنايات هيتلر در جنگ جهانى دوم، بهانهاى براى يهوديان به وجود آورد تا پس از پايان جنگ، در سرزمين فلسطين، كشورىيهودى را بنيانگذارى نمايند. امروزه نيز يهوديان با سلطهاى آشكار بر هاليوود، همه ساله فيلمهاى متعددى عليه دولت نازى و جنايتهاى هيتلر بر ضديهوديان اروپا توليد مىنمايد، اما هرگز در توليدات خود اشارهاى به قتل عامهاى گسترده نظام كمونيستى در سراسر جهان كه با حمايت يهوديان شكلگرفت و بسيارى از مسيحيان نيز قربانى آنان گرديدند، نمىنمايند. منبع: WWW.Compuserb.com نشريه سياحت غرب شماره 38 -
اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل
super_comando پاسخ داد به sina12152000 تاپیک در اخبار عمومی
تحلیلي از ایل جورناله درباره ادعاهای باراک حالت مشروط براي ایران به پایان رسید. بی اعتنایي نسبت به سرویس هاي اطلاعاتي آمریکا که تا پاییز سال گذشته ادامه داشت، دیگر کارساز نیست. شوراي امنیت سازمان ملل متحد در حال بررسي قطعنامه اي است که تحریم هاي جدیدي علیه جمهوري اسلامي ایران در آن گنجانده شده است. در عوض اسرائیل حمله جدیدي را با تکیه بر اطلاعات جمع آوري شده توسط موساد و سرویس هاي اطلاعاتي نظامي، در مقابل ایران آغاز کرده است. وزیر دفاع اسرائیل، ایهود باراک، درباره ساختمان ها و تاسیساتي توضیح داده است که تکنسین ها تحت مراقبت اعضاي سپاه پاسداران، بر نحوه مونتاژ کلاهک هاي اتمي کار مي کنند. باراک با اشاره به پروژه مخفیانه اي که منجر به بمباران هیروشیما و ناکازاکي شد، مي گوید:«تا آنجایي که ما اطلاع داریم، تحقیقات آنها بسیار پیشرفته شده است و از مرحله پروژه منهتن (پروژه اي که منجر به ساخت اولین بمب اتمي شد)، جلوتر رفته است». صحنه اي که ماموران اطلاعاتي اسرائیلي از آن حرف مي زنند، مدعي وجود آزمایشگاه هایي است که انگار بکلي از دید بازرسان آژانس بین المللي انرژي اتمي، دور مانده است. باراک مي گوید:«ما حدس مي زنیم آنها دارند بر روی کلاهک هسته اي موشک هاي زمین به زمین کار مي کنند و به احتمال قوي دستکم یک مرکز دیگر براي غني سازي اورانیوم به غیر از نطنز دارند که مخفي است». خلاصه اینکه به زعم اسرائیل، آنچه ایراني ها در معرض دید آژانس بین المللي انرژي اتمي قرار داده اند، فقط نوک کوه یخ و کاکل خروسي بوده است که در وراي آن در حال کار بر روي تاسیات بسیار پیچیده تري هستند که حاصل ان فقط نظامي خواهد بود. باراک گفت:«مهم ترین کاري که آژانس هاي بین المللي باید انجام بدهند، تمرکز براي یافتن تاسیسات مخفي است که ایران در آن به غني سازي اورانیوم ادامه مي دهد و گروه هایي که روي این فن آوري نظامي کار مي کنند». پیش نویس جدید قطعنامه اي که هفته گذشته در برلین نصویب شد و روز گذشته به شوراي امنیت رفت، یکي دیگر از نشانه هاي بی اعتمادي بین المللي نسبت به برنامه هاي اتمي ایران است. در این قطعنامه از ایران خواسته شده است که فورا برنامه غني سازي اورانیوم را به تعلیق درآورد و به دور سوم تحریم هایي اشاره شده است که قادر است مراقبت ماموران از برنامه هاي اتمي ایران را تضمین کند. همچنین از سفر اشخاص به خارج، دیدار هاي بین المللي و انتقال پول به خارج از کشور براي دانشمندان، اعضاي سپاه پاسداران و کساني که در تحقیقات اتمي نقش دارند، ممانعت شده است. تعدادي از شخصیت هاي رژیم در قطعنامه هاي قبلي شامل این ممنوعیت شده بودند، اما این بار به لطف کنترل و تضمین هاي بین المللي حلقه محاصره تنگ تر خواهد شد. ایران که در انتظار راي گیري شوراي امنیت ملي است بر صلح آمیز بودن برنامه هاي اتمي اش اصرار مي کند و آمریکا و متحدان غربي اش را محکوم مي کند که با نفوذ خود بر سازمان ملل، این نهاد را وادار کرده اند که راه حل هایي را که توسط آژانس بین المللي انرژي اتمي در نظر گرفته شده، نادیده بگیرد. منوچهر متکي، وزیر امور خارجه ایران، اظهار داشت:«در ماه مارس، روساي آژانس بین المللي انرژي اتمي، گزارش دبیرکل این آژانس، محمد البرادعي، را دریافت خواهند کرد. من گمان مي کنم که همه باید منتظر این گزارش باشند». منبع: ایل جورناله، 27 ژانویه- 3,986 پاسخ ها
-
- تهدیدات
- جمهوری اسلامی ایران
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
دارابكس:رهبر القاعده در عراق در يك نوار ويدئويي سوگند ياد كرد در صورتي كه ايران در عرض دو ماه از حمايت خود از دولت عراق و شبه نطاميان شيعه دست برندارد ، به آن حمله خواهد كرد. به گزارش خبرنگار سرويس بين المللي خبرگزاري انتخاب به نقل از رويترز؛ ابو عمر البغدادي رهبرالقاعده در عراق كه خود را رئيس دولت اسلامي عراق مي داند، در يك نوار ويدئويي 50دقيقه اي در وب سايتي كه غالباً ،تمام سخنراني هاي اين گروه را منتشر مي كند ، روز يكشنبه ،گفت:ما به پارسيان و بويژه رهبران ايران دو ماه فرصت داده ايم تا دست از حمايت شيعيان عراق برداشته و به حضور خود در اين كشور پايان دهند. بغدادي در اين نوار ويدئويي با تهديد مستقيم ايران گفت :تنها در صورتي كه ايران خواستۀ ما را قبول كند ما از جنگي خونين با آن صرفنظر خواهيم كرد. وي گفت :ما امروز اين خبر را اعلام كرديم و شما انقدر ها هم دور از دسترس ما قرار نداريد . وي به اين موضوع كه آيا اين حملات داخل ايران خواهد بود يا نه[منافع ايران در داخل و خارج]، اشاره اي نكرد. بغدادي گفت:ما به اين دليل اين تصميم را گرفتيم كه ايران از حمايت خود از شيعيان در عراق دست بردار نيست. وي ايران را متهم كرد كه در آتش سوزي مسجد سنيان و كشته شدن رهبران سني دست داشته است.و در ادامه گفت :ما سالهاست كه در انتظار چنين جنگي هستيم و فقط منتظر دستورات هستيم. به گزارش خبرنگار سرويس بين المللي خبرگزاري انتخاب به نقل از رويترز ؛رهبر اين گروه شبه نظامي ستيزه گر سني در ابتداي سخنان خود اعلام كرد كه مسئوليت كشته شدن مقامات پليس عراقي و بمب گذاريهاي انتحاري در پايگاه هاي نظامي ايالات متحده امريكا در عراق را بعهده مي گيرد. بر پايۀ اين گزارش ، وزير كشور عراق در ماه مي اعلام كرده بود كه بغدادي كشته شده است، اما وي طي يك پيغام پستي در پايگاهي اينترنتي كشته شدن خود را انكار كرد .بغدادي گفت: اين اولتيماتوم به تمام سازمانهاي اقتصادي و بانكهاي عراقي است، كه با ايران روابط تجاري دارند و در حال انجام معاملات با آن هستند را بدون استثناء در بر مي گيرد. وي همچنين از سنيان خواست تا از انجام معاملات با ايران خودداري كنند و خطاب به كشورهاي عرب از آنها خواست تا در اين رابطه به دولت عراق را محكوم كنند. وي گفت: ما فرصت گرانبهايي به تمام كشورهايي كه از ايرانيان استقبال مي كنند، داده ايم تا با صدور بيانيه اي اقدامات دولت عراق را[به سبب عدم اعتراض به دخالت ايران و حمايت آن از شبه نظاميان شيعه] محكوم كنند. وي گفت:اسلام گرايان سني ،شيعيان[ايران،دولت عراق و عموم شيعيان] را خوارج مي نامند.
-
دارابكس:امارات متحده عربي بار ديگر با تكرار ادعاي خود مبني بر اشغال جزاير سه گانه خليج فارس توسط ايران، خواستار مذاكره مستقيم با مقامات ايراني براي حل اين موضوع شد. به نقل از خبرگزاري فرانسه، ادعاي تكراري "شيخ خليفه بن زائد آل نهيان" رئيس امارات در مراسم روز اتحاد ملي اين كشور، تنها دو روز قبل از برگزاري اجلاس دو روزه "شوراي همكاري خليج فارس" در دوحه قطر، بيان شده است. اين خبرگزاري اعلام كرد: در اين اجلاس مقامات كشورهاي ايران، بحرين، كويت، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي شركت خواهند داشت و اين براي اولين بار است كه يكي از مقامات عالي رتبه ايراني به اين مراسم دعوت شده است. "شيخ خليفه بن زائد آل نهيان" اظهار داشت: "جزاير تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي جزو بخش هاي جدايي ناپذير كشور ماست و از هيچ تلاشي براي بازپس گيري آنها فروگذار نخواهيم كرد. ما خواستار بازگشت اين جزاير به حاكميت ملي خود هستيم." وي افزود: مي خواهيم جامعه بين الملل و رهبران ايراني بدانند كه از ادامه اشغال اين جزاير توسط ايران، به شدت نگرانيم و از مقامات جمهوري اسلامي مي خواهيم كه يا براي حل اين معضل بر سر ميز مذاكره دو جانبه بنشينند و يا آن را به دادگاه بين المللي ارجاع دهند. نتيجه اين داوري هرچه باشد، از سوي ما پذيرفته است. شايان ذكر است ايران همواره با درخواست ابوظبي مبني بر ارجاع اين پرونده به دادگاه بين المللي لاهه مخالفت كرده است زيرا هيچ كشوري تماميت ارضي خود را به دادگاه نمي برد. با وجود اختلاف بر سر اين جزاير بين دو كشور، روابط تجاري ايران و امارات در سطحي بالا قرار دارد. به قولي خيارشور هم شد جزو سالاد :| icon_cheesygrin
-
تاپیک جامع اخبار موشکی (بالستیک ، کروز و .. )
super_comando پاسخ داد به milad11110 تاپیک در اخبار نظامی
خبرگزاري نووستي: کنفرانس آناپولیس درباره سامان بخشیدن به اوضاع در خاور نزدیک پایان یافت. نتیجه اصلی آن ایجاد 14 گروه مذاکراتی اسرائیلی- فلسطینی بود که به مسائلی مختلف - از استفاده مشترک فاضلاب ها گرفته تا مرزهای آتی هوایی فلسطین- خواهند پرداخت. در کل همه چیز خوب بنظر می رسید، اما این خبر که ایران موشک بالستیک جدیدی با عنوان "عاشورا" ساخته است که می تواند سلاح هسته ای و سلاح کشتار جمعی را به فاصله ای تا دو هزار کیلومتری منتقل کند، تصورات مثبت را شدیداً خراب کرد. اظهارات "مصطفی محمد نجار" وزیر دفاع ایران در این باره که این کشور به "سلاحی فوق العاده" مجهز شده است، بنا به دلایلی مشخص، سبب نگرانی اسرائیل ش. "احمد بقایی" مشاور یاسر عرفات می گوید، "ایران با تمام قوا از حماس حمایت می کند و "دشمن اول محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و دولت وی است". طبق اخبار راه یافته به مطبوعات اسرائیلی و فلسطینی، آمریکا در کنفرانس آناپولیس (که 12 کشور عربی و از جمله سوریه در آن حضور یافتند) امکان ایجاد ائتلاف ضد ایرانی در کشورهای خاور نزدیک، همانند آنچه که در زمان جنگ با عراق در سال 1991 ایجاد شده بود را بررسی کرد. بدین ترتیب، "عاشورا" که نه تنها اسرائیل و بلکه مخالفین ایران در بین کشورهای عربی را نیز متاثر کرده است، می تواند خدمتی کاملاً برعکس به ایران بکند. -
سايت خبري تابناك:همه اين داستان در شب گذشته، همزمان با برگزاري کنفرانس آناپوليس رخ داد؛ محل اين اتفاق هم جايي جز کانال تلويزيوني MBC Action وابسته به عربستان سعودي نبود. نيکول کيدمن و جورج کلوني، دو قهرمان اصلي فيلم هستند. به گزارش «تابناك»، دو قطار در مکاني مجهول در روسيه با يکديگر تصادف ميکنند كه يکي از آنها، حامل «کلاهک هستهاي» بوده و در نتيجه انفجار هستهاي رخ ميدهد و باعث ميشود هزاران نفر کشته و مجروح شوند و تشعشعات هستهاي آن نيز بسياري از شهرهاي روسيه و اروپا را فرار گيرد. اما تحقيقات نشان ميدهد که همراه اين کلاهک هستهاي، 9 کلاهک هستهاي نيز وجود داشته است که به وسيله «عوامل ناشناس» ربوده شده است. نيز برخورد دو قطار و انفجار هستهاي نمايشي بوده است که محل 9 کلاهک هستهاي ديگر را مخفي نگهدارد. ماهوارههاي جاسوسي آمريکا که سرزمين روسيه را در کنترل دارند، در همان دقايق نخست، در جريان امور قرار ميگيرند و ستاد ويژهاي در کاخ سفيد تشکيل ميشود. دکتر جوليا کيلي، «متخصص در امور هستهاي» و «توماس ديوو»، افسر عاليرتبه آمريکايي که متخصص در مبارزه با تروريسم است، پيگيري پرونده را از سوي کاخ سفيد به عهده ميگيرند. آنان بر اين باورند که جريان يک «اقدام تروريستي» است و پشت آن، تعدادي تروريست حرفهاي و عناصري از مافياي روسي هستند. اما حال اين پرسش مطرح است كه اهداف آنها چيست؟ نقشه عمليات روي ميز تحليلگران آمريکايي، محدوده عمليات را در چچن، آذربايجان و ايران نشان ميدهد؛ بنابراين، با بررسي شواهد، معلوم ميشود که هدف اوليه تروريستها، «انتقال کلاهکهاي هستهاي به ايران» است. «توماس ديوو»، افسر عاليرتبه کاخ سفيد، در تماس با همتاهاي روسياش گفت: کلاهکها در حال انتقال به ايران است. او به همراه سه بالگرد نظامي آمريکا از پايگاههاي آمريکا در ترکيه به سوي روسيه حرکت ميکند و بدون اطلاع قبلي، وارد حريم هوايي روسيه ميشود تا جلوي انتقال کلاهکهاي هستهاي را به ايران بگيرد، اما نيروهاي پدافند ضدهوايي به آنها اخطار ميدهند که فضاي روسيه را ترک کنند. توماس ديوو به آنها ميگويد که براي جلوگيري از انتقال کلاهکهاي هستهاي به ايران که توسط عدهاي تروريست به سرقت رفته، عازم اين مأموريت شده، اما نيروهاي روسي توجهي نميکنند و يک بالگرد ارتش آمريکا را سرنگون ميکنند. اين در حالي است كه تيم نظامي آمريکايي با توجه به هدف والايي که دارند! به اين امر توجهي نميکنند و به سوي توقف کاميون حامل کلاهکهاي هستهاي حرکت ميکنند و موفق ميشوند که همه تروريستها را در خاک روسيه از بين برده و کلاهکها را باز پس گيرند. اما بررسيها نشان ميدهد که يک بمب هستهاي ديگر باقي مانده و توسط يک تروريست ديگر، به جايي ديگر انتقال يافته و همين جاست که عمليات از نو آغاز ميشود... همه اين داستان در شب گذشته، همزمان با برگزاري کنفرانس آناپوليس رخ داد؛ محل اين اتفاق هم جايي جز کانال تلويزيوني MBC Action وابسته به عربستان سعودي نبود. داستان به فيلم The Peacemaker (سازنده صلح) بازميگردد که در سال 1997 ساخته شد. نيکول کيدمن و جورج کلوني، دو قهرمان اصلي فيلم هستند. اين فيلم همچون همه فيلمهاي آمريکايي، قهرمانسازي خيالي و ارايه تصويري بشردوستانه از دولت و ارتش آمريکاست که حتي براي حفظ مصالح و امنيت جهاني تا داخل مرزهاي روسيه و البته بدون هماهنگي قبلي! نيز وارد عمل ميشود، به گونهاي که اصلا دولتي، ارتشي و تشکيلاتي در مسکو براي مبارزه با تروريسم و کشف عوامل سرقت ده کلاهک هستهاي وجود ندارد. در اين فيلم، چندين بار ايران «متهم اصلي» سرقت ده کلاهک هستهاي معرفي ميشود و اين با تأکيد بر اين نکته بود که کلاهکهاي هستهاي مسروقه در حال انتقال به ايران هستند، اما بعدها معلوم ميشود که داستان نادرست است و در پايان، آخرين بمب هستهاي سر از نيويورک در نزديکي سازمان ملل درميآورد. البته اينجا نيز عناصر فيلم نشان نميدهند که نيروهاي پنتاگون که تا داخل روسيه براي عمليات پيشروي ميکنند، چگونه اجازه ورود يک بمب هستهاي به خاک خود را ميدهند و عاجز از جلوگيري آنند. اين فيلم يکي از مصاديق بارز تيره کردن چهره ايران است و نشان ميدهد که تهران در تلاش براي به دست آوردن سلاحهاي کشتار جمعي و از جمله کلاهکهاي هستهاي است. اين رويکرد، يکي از نشانههاي بارز هاليوود است که در ده سال اخير با همکاري نزديک و صميمانه پنتاگون عليه کشورمان طراحي و اجرا ميشود. قهرمان فيلم جورج کلوني، اکنون شخصيتي فراتر از يک هنرپيشه دارد که به پاس خدمات سياسياش به پنتاگون، مانند «آرنولد شوارتزينگر»، (فرماندار کنوني کاليفرنيا) يک چهره بشردوستانه نيز پيدا کرده است، با اين تفاوت که «شوارتزينگر»، يکي از اعضاي حزب جمهوريخواه بود، اما «کلوني»، يکي از نزديکان و چهرههاي حزب دمکرات به شمار ميرود. او در انتخابات سال 2004 آمريکا از کانديداي حزب دمکرات «جان کري» حمايت كرد و در سال 2006 از دارفور در غرب سودان بازديد كرد؛ مکاني که اکنون يک تراژدي انساني در حال وقوع است که البته يکي از عوامل آن آمريکاست که با طمع بسيار به دنبال به دست آوردن منابع زيرزميني اين منطقه دست نخورده جهان است. انتخاب نام فيلم نيز بسيار با ظرافت سياسي برگزيده شده است. اگر به نام اين فيلم The Peacemaker دو حرف UN اضافه کنيد (UN Peacamaker) و سپس آن را در گوگل يا ياهو جستجو کنيد، صفحهاي زيبا به شما نشان داده ميشود. اين صفحه «سايت سازمان ملل متحد» است که روي آن چهره دبيرکل کرهاي و نماي ساختمان سازمان ملل قرار دارد. اکنون در اين سازمان بخشي ويژه با نام «ساخت صلح يا سازنده صلح» وجود دارد که در 10/10/2006 راهاندازي شده است و در بردارنده اطلاعاتي جامع درباره اسناد، نوشتهها، قراردادها و کساني است که از سال 1945 تا کنون براي برقرار صلح در جهان تلاش کردهاند. همزمان، بازي کامپيوتري با همين نام در آمريکا به بازار آمد که به مناقشه فلسطين و اسرائيل ميپردازد. اين بازي دو طرف دارد که يکي رئيس خودگردان فلسطين و ديگري نخستوزير اسرائيل است و شما بايد در يک فاصله زماني مناسب، صلح را بين دو طرف برقرار کنيد. در اين بازي کامپيوتري به شکل ماهرانهاي قلع و قمع فلسطينيها توسط ارتش اسرائيل، مباح شمرده و عنوان دفاع مشروع به آن داده شده است و اين حق را به اسرائيل ميدهند که مقاومت فلسطينيها را با نام افراطيگري و تروريسم سرکوب کند. و اما باز هم ميشود از کنار فليم «سازنده صلح» به راحتي گذشت؛ مثل همه فيلمهاي آمريکايي که در ايران و خارج از کشور پخش ميشود و عنوان و موضوعات آن را به شکل عام تجارتي، بازاري و بينندهپسند گذارد، اما ما و همه ميدانند که همه فيلمهاي جنگي آمريکا با حمايت و هماهنگي وزارت دفاع آمريکا «پنتاگون» ساخته ميشود. اين امر از تجهيزات نظامي که در اين فيلمها به کار گرفته ميشود، قابل مشاهده است. اين فيلم نيز پر از صحنههاي نظامي و بهکارگيري وسايل و تاکتيکهاي نظامي مدرن است که جز با کمک پنتاگون ميسر نيست. در همين نقطه است که فيلمهاي هاليوودي با منافع ملي آمريکا تلاقي پيدا ميکند. با صرف نظر از همه اين امور، انتخاب زمان پخش اين فيلم از کانال MBC Action است. امروز در شهر آناپوليس آمريکا، کنفرانس بينالمللي به نام «صلح» با حضور بيشتر کشورهاي عربي و طرفهاي غرب و اسرائيل در جريان است، حال آن که «بوش»، رئيس جمهور آمريکا و اولمرت، «نخست وزير رژيم اشغالگر قدس» در دو روز اخير، مذاکراتي درباره پرونده هستهاي ايران داشته و تأکيد کردهاند که ايران به دنبال سلاح هستهاي است. در آن سوي دنيا در چين، «سارکوزي»، رئيسجمهور فرانسه، بيمحابا از در اختيار داشتن سلاح هستهاي توسط ايران سخن رانده است. همه اين امور و از جمله زمان پخش فيلم، ميتواند تصادفي باشد و ميتواند حساب شده باشد. بينندگان اين فيلم و خوانندگان اين تحليل بايد خود قضاوت کنند.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
super_comando پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
ميزان: متاسفانه طرفداران آمريکائي و اسرائيلي پرنفوذ جنگ عليه ايران با تبليغات وسيع و منفي خود از قبيل ادعاي قصد ايران براي هولوکاوست هسته اي، جلوگيري از جنگ سوم جهاني و "اسلام و فاشيسم"، موفق شده اند فاجعه عراق را به دخالت ايران ارتباط داده و ايران را در افکار عمومي جهان به هيولايي خطرناک تبديل و زمينه جنگ رواني عليه ايران را به شکل بي سابقه اي فراهم نمايند. لذا انتظار نمي رود که حمله به ایران با مخالفت قابل ملاحظه اي، نه در ايالات متحده و نه در کشورهاي اروپائي روبرو گردد. علاوه بر آن سرکوزي در فرانسه به جناح جنگ طلب غرب، آمريکا- انگلستان- اسرائيل ملحق شده و آلمان در حال حاضر از هرگونه مخالفت علني عليه جنگ احتمالي خودداري مي ورزد و با سکوت خود عملاً به جبهه جنگ طلبان مشروعيت مي بخشد. دول روسيه و چين قطعاً در شوراي امنيت سازمان ملل با هر گونه قطعنامه استفاده از خشونت مخالفت خواهند نمود ولي در حالتي که دولت آمريکا خارج از شوراي امنيت اقدام به جنگ نمايد همانطوريکه در مورد عراق چنين بود، اين دو دولت اقدامي جز اعتراض نخواهند نمود. بنابراين تنها دولت و قدرتي که ميتواند با الهام از منافغ صلح جويانه هموطنان و تماميت ارضي کشورمان از وقوع جنگ خانمانسوز و پر حادثه، نه تنها براي ايران بلکه براي کل منطقه و جهان جلوگيري نمايد خود دولت جمهوري اسلامي ايران است. با توجه به شواهد غير قابل انکار خطر جنگ هوائي آمريکا و اسرائيل بسيار جدي است. نومحافظه کاران آمريکا کما في السابق با تمام قوا بدنبال پياده کردن راهبرد پروژه آمريکاي قرن جديد و پروژه خاورميانه بزرگ هستند. رکن اساسي اين راهبرد ايجاد خاورميانه کاملا وابسته به منافع ميان مدت و دراز مدت آمريکا مي باشد. پس از تغيير رژيم در افغانستان و عراق و ايجاد هرج و مرج در اين دو کشور اکنون نوبت به ايران رسيده است. دولت جمهوري اسلامي در حال حاضر مهمترين مانع خاورميانه کاملا وابسته به آمريکا مي باشد. بهمين دليل تغيير رژيم ايران به هدف اصلي فعاليت هاي ايالات متحده در خاورميانه تبديل شده است. خاورميانه ي کمال مطلوب نومحافظه کاران، خاورميانه اي است که در آن کليه دولت هاي قدرتمند منهدم شوند، نفاق، تفرقه، جنگ اي داخلي و قومي از قبيل جنگ بين عرب و کُرد، عرب و ايراني، کُرد و ايراني، جنگ هاي جناحي بين سني و شيعه، درگيري حزب الله و حماس يا ساير نيروها در فلسطين و لبنان گسترش يابد و نظام اي ضعيف ملوک الطوایفی قرن هاي پيشين مستقر شوند تا آمريکا بتواند آنها را به سادگي بجان يکديگر بياندازد، با فروش مهمات نظامي به آنها منطقه را يکپارچه تبديل به آزمايشگاه دائمي مراکز نظامي – صنعتي آمريکا و اروپا نمايد، با تشديد رقابت آنها را مجبور به غارت هر چه بيشتر منابع نفتي نمايد تا عرضه نفت جوابگوي تقاضا در سطح جهاني شود و از بالا رفتن قيمت نفت جلوگيري نموده و بالاخره بتواند وابستگي مناطق نفتي به دلار را حفظ کند و از اقدام مشترک آنها در راستاي فروش نفت به يورو و يا ساير پول هاي معتبر بين المللي قاطعانه جلوگيري کند. راهبرد "پروژه قرن جديد آمريکائي" بيش از آرمان عده اي ماجراجو و بنيادگراي مسيحي زير نفود معاون رئيس جمهور ديک چني و شخص رئيس جمهور جورج دبليو بوش مي باشد. متأسفانه راهبرد اينان با منافع مراکز صنعتي نظامي، اهداف شرکت هاي نفتي و در حقيقت با منافع کوتاه و ميان مدت کل اقتصاد ايالات متحده در تطابق کامل قرار دارد. اقتصاد ايالات متحده به دنيا مقروض است و براي حفظ ادامه جريان سرمايه هاي جهان به اين کشور با اين هدف که بتواند سطح زندگي اهالي آنجا را حفظ کند، به پايداري دلار بمنزله تنها ارز جهاني همانقدر محتاج است که انسان به هوا براي ادامه حيات محتاج مي باشد. و حفظ موقعيت کنوني دلار زماني ميسر است که کليه معاملات نفتي به دلار انجام گيرد. استقرار حکومت هاي ملوک الطوائفي در خاورميانه به ايالات متحده امکان مي دهد که با ايجاد پايگاههاي زياد نظامي از جمله در ايران و کنترل نظامي تمامي مناطق نفتي و کنترل توليد و قيمت نفت، موقعيت هژمونيک خود را در قبال رقيبان اقتصادي حال و آينده اش از جمله بازار مشترک اروپا، چين، روسيه، ژاپن و هندوستان در چند دهه آينده حفظ نمايد. لذا ارزيابي بسياري از اروپائيان که با تکيه بر مشکلات دولت بوش در عراق و افغانستان به خطر جنگ عليه ايران کم بها ميدهند، سطحي بوده و بيشتر در خدمت توجيه بي تفاوتي خود آنان در قبال جنگ احتمالي عليه ايران و بي مسئوليتي آنها در قبال صلح جهاني و تاريخ مي باشد و علاوه بر آن اين کم بها دادن اروپا به خطر جنگ از اين جهت خطرناک است که دولت آمريکا آنرا به تأييد سياست خشونت آميز خود عليه ايران تعبير مي کند. متأسفانه برخي از مسئولين جمهوري اسلامي نيز با تکيه بر استدلال مشکلات آمريکا در عراق و افغانستان بجاي جدي گرفتن خطر جنگ، به خود آرامش خاطر داده، مسئولين و مردم ايران را به سوي دامي سوق مي دهند که رهبران اقتصادي و ايدئولوژيک آمريکا برايشان پهن کرده اند. رهبران يک کشور تهديد شده به خطر هنگامي با درايت و مسئوليت عميق نسبت به اهالي و آب و خاک کشورشان عمل مي کنند که از بدترين حالت امکان خطر (wore case) حرکت کنند و خود را آماده مقابله به مثل نمايند، نه اينکه با تکيه به کمترين امکان خطر خود را با صرفنظر کردن از استفاده از کليه امکانات جلوگيري از جنگ خلع سلاح نمايند. وانگهي هرج و مرج در عراق و افغانستان نه تنها دليلي براي شروع نشدن جنگ جديدي در منطقه بخصوص عليه ايران نيست، بلکه همانطور که استدلال شد ايجاد هرج و مرج از اهداف اصلي ايالات متحده در کليه کشورهاي منطقه و بخصوص ايران ميباشد. اظهارات يک مسئول نظامي کشور بدين مضمون که آمريکا قادر است با بمباران، ايران را خراب کند ولي هيچگاه قادر به اشغال آن نخواهد شد، شوکه آور است. اين گونه طرز فکر مسئولين که به حملات هوائي ايالات متحده – که در صورت وقوع آن سرمايه هاي انساني، زيربنائي و فرهنگي کشورمان نابود مي گردد – پوزخند زده و پيروزي در جنگ عليه نيروهاي زميني را وعده ميدهد، شديداً محکوم است و چيزي جز خيانت غيرقابل جبران به منافع ايران و اهالي آن نمي تواند باشد. انتظار مردم از مسئولين جمهوري اسلامي اينست که از انداختن حتی يک بمب هم به سرزمين کشورمان جلوگيري نمايند. علاوه بر آن ادعاهاي بعضي از مسئولين رسمي کشور که با دادن قول مقابله همه جانبه نظامي به حملات هوائي احتمالي آمريکا و اسرائيل به مردم ، به آنها در قبال نابودي کشور دلداري مي دهند، کاملا بي مايه است زيرا که ظرفيت نظامي جمهوري اسلامي فاقد کيفيت و کميتي است که بتواند با تکيه بر ايجاد وحشت در حريف از حمله متقابل، مانع حمله هوائي آمريکا و اسرائيل گردد. حمله نظامي برق آسا از دريچه راهبردهاي نظامي قرار است آمريکا و اسرائيل دست به يک حمله کوتاه مدت چند روزه ولي همه جانبه هوائي و با استفاده از کليه امکانات هر دو کشور و هدف گيري کليه زيربناي نظامي و اقتصادي کشور در 2000 مورد بزنند که علاوه بر مراکز هسته اي نابودي کليه کارخانه هاي مهمات سازي، پلها، نيروگاهها، پالایشگاه هاي نفت، تصفيه خانه هاي آب شهرهاي بزرگ و غيره را در نظر دارند. از همان دريچه ميبايست انتظار داشت که بمباران هوائي همانند الگوي نازيهاي آلمان به هنگام حمله خود در سال 1938 به لهستان، آنچنان باشد که امکان عکس العمل نظامي متقابل محدود شده و حتی به صفر رسد. در حاليکه ضربه هاي هوائي زندگي روزمره 12 ميليون جمعيت تهران را مختل نمايد و ظرفيت هاي اضطراري در خدمت محافظت و کارسازي شريانهاي اقتصادي، حمل و نقل، تأسيسات انرژي و آب آشاميدني قرار گرفته شوند، ديگر نميتوان انتظار داشت که دستگاه دفاعي قادر به عمليات نظامي متقابل باشد. با توجه به اين سناريوي قريب به وقوع، ادعاي قدرت نظامي ايران در دفاع از خود، مانع جستجوي راه حل هاي غير نظامي شده و احتمال وقوع جنگ را شدت مي بخشد. راههاي جلوگيري از جنگ نومحافظه کاران آمريکا و اسرائيل اشغالگر موفق شده اند به بهانه جلوگيري از گسترش سلاح هاي هسته اي از غني سازي هسته اي در ايران پيراهن عثماني بسازند و از اين طريق حملات نظامي به ايران و ادامه سلطه خود در خاورميانه و نزديک را مشروع جلوه گر سازند. در حاليکه همزمان هيچگونه سئوال و بحثي در حاشيه 300 کلاهک هسته اي اسرائيل را جایز ندانسته، تنها از منافع امنيتي اسرائيل سخن مي گويند و براي ضرورت هاي امنيتي سایر کشورهاي منطقه از جمله ايران پشيزي ارزش قائل نيستند. با توجه به اين واقعيت غيرقابل کتمان که در صورت روي آوري به راهبردهاي نظامي در ازاي سلطه گري ايالات متحده و اسرائيل کشورمان بمراتب بيشتر از آنها صدمه خواهد ديد و کل منطقه را در جهت هرج و مرج طولاني و مسابقه تسليحاتي جنگ ساز همانگونه که هدف آنهاست سوق خواهد داد و نسل هاي آينده را به حدر دادن منابع انرژي منطقه و تمامي خلاقيت هاي انساني و عقب ماندگي ابدي واخواهد داشت، مردم ايران از مسئولين و نخبگان کشور انتظار دارند که هر چه زودتر مبتکر اقداماتي شوند که جو مسلط طرفداري از جنگ عليه ايران در افکار عمومي کشورهاي غربي را تغيير داده و حربه مشروعيت دادن به اهداف نظامي نومحافظه کاران آمريکائي و همدستان اسرائيلي شان را خنثي نموده و اجراي برنامه هاي پليد، ضد انساني و جنائي محافل دينفع نظامي و اقتصادي آنها را نقش بر آب نمايند. اما بنظر نويسنده بطور عمده دو راه در راستاي جلوگيري از جنگ وجود دارد. يکي قبول شرايط ايالات متحده و غرب، يعني صرفنظر کردن داوطلبانه جمهوري اسلامي از غني سازي، آنطور که کميته موقت ملي صلح پيشنهاد ميکند و ديگري طرح اجماع بر اقدامات فوري و اوليه در راستاي امنيت مشترک در منطقه خاورميانه و خاور نزديک. راه صرفنظر کردن داوطلبانه از حق غني سازي، راهي است با دلائل اخلاقي بسيار قوي زيرا اين راه حق زندگي مردم ايران را برتر از حق مسلم غني سازي ميداند. لازمه اين راهبرد اجماع در رهبري جمهوري اسلامي و موافقت جناح تندرو مي باشد که تحت شرايطي از جمله حرکت هاي جدي مردمي از پائين غيرممکن نيست، همانطوريکه اين جناح با فشار بحث هاي دروني در رهبري، يک سال قبل دندان بر جگرزنان پيشنهاد روسيه را تقبل نمود که غني سازي در ايران در حد کوچک آزمايشگاهي انجام گيرد و در سطح صنعتي به روسيه انتقال يابد. همانطوريکه مي دانيم پس از اين توافق وزير امور خارجه روسيه "لاورف" به واشنگتن سفر کرد و در آنجا با مخالفت شديد بوش و چني مواجه شد و لذا بلافاصله در کنفرانس مطبوعاتي اعلام نمود که روسيه اصولا چنين پيشنهادي را طرح نکرده است. حال چنانچه نئوکان ها حتی به صرفنظر کردن يکجانبه و بدون قيد و شرط جمهوري اسلامي از غني سازي هم رضايت ندهند و تحت شرايط سخت و شديدي رهبري جمهوري اسلامي را با مشکل ديگري از جمله درخواست باز کردن درهاي کليه مراکز عمده نظامي کشور روبرو سازند تا به آنها اطمينان کافي دهد و ثابت کند که برنامه مخفي هسته اي ديگري وجود ندارد، در اين صورت چه خواهد شد؟ اول اينکه بنظرمن بوش و چني چنين خواهند کرد زيرا هدفشان حل مشکل هسته اي نيست. همانطوريکه با عراق هم قبل از جنگ چنين کردند. دوم اينکه در اين صورت جناح هاي تندروي جمهوري اسلامي همانگونه که پس از رد پيشنهاد روسيه در واشنگتن بلافاصله استراتژي حرکت از موضع قدرت خود را در دستور کارشان قرار دادند، اينبار هم براي طرفداران راه مسالمت آميز خط و نشان خواهند کشيد و آنها را متهم به ساده لوحي و به سکوت مجبور خواهند نمود که به راه ظاهرا معقول ولي خطرناک خود ادامه دهد. در اينصورت ايران هيچ حربه ديگري نخواهد داشت و شروع جنگ با توجه به جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان حتی سرعت هم خواهد يافت. وانگهي بوش و چني مدتهاست که در تبليغات خود تنها به جلوگيري از غنی سازي اکتفا نکرده و ايران را به مقصر اصلي فاجعه عراق و کشته شدن سربازان آمريکائي متهم نموده اند و درست به دليل همين تغيير راهبرد تبليغاتي آنها در اين فاصله بيش از 50% از آمريکائيان از جنگ عليه ايران پشتيباني مي کنند. علاوه بر آن با کنار گذاشتن غني سازي مشکل اصلي عدم توازن قوا و مخمصه امنيتي ايران، يعني عدم توازن قوا در منطقه هم حتی اگر جنگ عليه ايران وقوع پيدا نکند، برجا خواهد ماند و فقط براي چند سالي به عقب رانده خواهد شد. لذا بهتر است با توجه به سناريوي واقع بينانه بالا جمهوري اسلامي آن راهي را انتخاب کند که قاطعانه تر ابتدا جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان را تعديل نمايد و يا در صورت شرايط مطلوب حتی اين جو را بنفع ايران عوض کرده و از اين راه از وقوع جنگ جلوگيري کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک منطقه اي، در صورتيکه بطور جدي، هدفمند و پايدار به ميان آورده شود و رهبري جمهوري اسلامي به صحت اخلاقي و راهيابي آن ترديد نکرده و در راستاي اجراي آن اجماع نمايد، ميتواند ايالات متحده و همدست اسرائيلي اش را به موضعي دفاعي سوق دهد و يا حتی آنها را در افکار عمومي جهان منزوي کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک و همکاريهاي اقتصادي و فرهنگي هنگامي مي تواند به هدف مطلوب برسد که مدتها قبل از اقدامات ملموس حملات نظامي، يعني هر چه زودتر عنوان گردد تا ذينفعان نتوانند به سادگي آنرا بعنوان آخرين حربه تاکتيکي ايران بي اعتبار نمايند. رئوس اجرائي طرح امنيت و همکاري مشترک در خاورميانه ميتوانند از اين قرار باشند: 1- جمهوري اسلامي ايران از کليه کشورهاي منطقه که حاضر به قبول ايده امنيت مشترک باشند دعوت کند بدون هيچ گونه پيش شرط در کنفرانس امنيت منطقه اي و همکاريهاي مشترک شرکت کنند. همزمان لازم است به منظور روشن گري در همه سطوح در راستاي شرکت هر چه بيشتر کشورهاي منطقه خاورميانه و نزديک اقدامات لازمه در دستور کار قرار گيرند. 2- اعلام تعليق غني سازي داوطلبانه تا شروع کنفرانس و ادامه تعليق در صورت طرح جدي کليه مسائل امنيتي منطقه به خصوص سلاح هاي هسته اي و تجهيزات نظامي اين سلاح ها در راستاي پياده کردن اصول امنيت و همکاري مشترک. 3- اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در بستن قراردادهاي دو طرفه تأمين امنيت متقابل با کليه کشورهاي منطقه در راستاي اعتمادسازي و تأکيد به جدي بودن طرح. همانطوريکه ملاحظه مي شود اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در تعليق غني سازي داوطلبانه مشروط است بر اينکه در اسرع وقت کنفرانس امنيت و همکاريهاي مشترک در منطقه شروع بکار نمايد. بنابراين نه تنها جمهوري اسلامي ايران به کليه اصول و پرنسيپ هاي سياست خارجي خود پايبند خواهد ماند، بلکه توجه افکار عمومي جهان را به يک مشکل واقعي و غير قابل انکاز يعني تسليحات هسته اي اسرائيل جلب خواهد نمود. در اين صورت ايالات متحده و اسرائيل مجبور خواهند شد توضيح دهند که چرا در صورت آماده بوده ايران به تعليق حاضر به شروع گفتگو در راستاي امنيت مشترک منطقه اي نمي باشند. در اينصورت و اعلام جدي و اقدامات حساب شده و چشمگير از جمله پيشنهادات جلب اعتماد مانند قراردادهاي دوجانبه صرفنظر کردن از حمله نظامي متقابل و اعلام محل و تاريخ شروع کنفرانس و اقدامات ديپلماسي لازم در اين راستا کليه تبليغات پوچ و ادعاهاي بي پايه جنگ رواني بي اثر خواهند شد، در حاليکه جمهوري اسلامي باندازه يک سر سوزن هم از مواضع اصولي خود عقب نخواهد نشست. علاوه بر جلوگيري از وقوع جنگ، کنفرانس امنيت مشترک درونماي جديدي را براي جلوگيري از دخالت هاي ايالات متحده و اروپا ، آنطور که در يک قرن اخير بوده، در دستور کار همه کشورهاي منطقه قرار خواهد داد. -
تاپیک جامع اخبار موشکی (بالستیک ، کروز و .. )
super_comando پاسخ داد به milad11110 تاپیک در اخبار نظامی
دارابكس:نشريه دفاعي جينز ديفنس در گزارشي به بررسي موشك جديدي پرداخته كه ايران در حال توليد آن است. منابع اطلاعاتي نشريه گفته اند تكنولوژي موشك جديد، كاملا ايراني است جينز ديفنس به نقل از منابع اطلاعاتي غربي نوشته اين موشك بالستيك كه عاشورا نام دارد، با سوخت جامد كار مي كند و برد آن بين دوهزار تا 2500 كيلومتر است. بنا بر گزارش اين نشريه، عاشورا موشك بالستيك ميانبرد دو مرحله اي با قطر آن 125 سانتيمتر است كه ظاهري شبيه موشك شهاب 3 دارد و بنابراين مي تواند از زيرساختها و پرتاب كننده هاي اين موشك استفاده كند و قابليت حمل چندين نوع كلاهك، از جمله كلاهك هسته اي را دارد. منابع اطلاعاتي به اين نشريه گفته اند تكنولوژي موشك عاشورا كاملاً ايراني است اما برخلاف بيشتر موشكهاي ايراني كه براساس طراحيهاي كره شمالي ساخته شده اند، هيچ شباهتي به هيچكدام از موشكهاي ساخت كره شمالي ندارد، بلكه شبيه موشك پاكستاني شاهين است. با اين حال، به گفته اين منابع، هيچ گونه همكاري بين ايران و پاكستان در اين زمينه وجود نداشته است. عوزي روبين، رئيس سابق سازمان دفاع موشكي اسرائيل به نشريه جينز ديفنس گفته كه اگر اطلاعاتي كه در مورد موشك عاشورا به دست آمده دقيق باشد، ساخت اين موشك نقطه عطف مهمي در برنامه موشكي ايران است. به نوشته جينز ديفنس در حالي كه موشكهاي سوخت مايع شهاب در گروه صنعتي شهيد همت توليد شده بودند، موشك عاشورا در گروه صنعتي شهيد باقري، طراحي و ساخته مي شود، هر دو شركت بخشي از گروه صنعتي صنام هستند كه با نام واحد 140 سازمان صنايع دفاع نيز شناخته مي شود. ايران خواسته خود براي دستيابي به موتورهاي سوخت جامد براي موشكهاي بالستيك را پنهان نكرده، چون در مورد موشكهاي با سوخت جامد، سكوي پرتاب موشك مي تواند در هر مكاني كه مستقر شود بلافاصله موشك را پرتاب كند اما پرتاب موشكهاي سوخت مايع به آمادگيهاي قبلي نياز دارد و بدين ترتيب با رديابي اين اقدامات آمادگي از طريق ماهواره مي توان پرتاب آنها را پيش بيني و در مقابل آنها، اقدامات پدافندي انجام داد. اگر اين گزارشها دقيق باشند، اين اتفاق نقطه عطف مهمي در برنامه موشكي ايران است. جينز ديفنس به اظهارات علي شمخاني، وزير دفاع وقت ايران در مه 2005 اشاره كرده كه از آزمايش موفقيت آميز موتور سوخت جامد براي موشك شهاب 3 خبر داده و گفته بود: "سوخت جامد بادوامتر است و برد موشك را افزايش مي دهد، عمر موشكي كه از سوخت مايع استفاده مي كند كم است و زمان محدودي مي توان از آن استفاده كرد، سوخت جامد عمر موشك و دقت آن را به نحو محسوسي افزايش مي دهد." بنا بر اعلام ايران، در آن زمان دو موتور موشك سوخت جامد آزمايش شدند كه يكي از آنها براي شهاب 3 طراحي شده بود، ظاهراً موتور ديگر و شايد هر دو موتور براي موشك عاشورا طراحي شده بودند. ايران در سال هاي اخير چندين راكت با برد طولاني و چندين موشك سوخت جامد با برد كوتاه، از جمله زلزال -2 و فاتح -110 توليد كرده اما به نوشته جينز ديفنس، تا به حال در توليد موتور سوخت جامد براي موشكهاي بالستيك ميانبرد موفق نبوده است. عوزي روبين به جينز ديفنس گفته است: "سوخت جامد از احتمال رديابي شدن پرتاب كننده موشك توسط ماهواره ها و رادارهاي هوايي بشدت مي كاهد و اجازه مي دهد كه موشك از نقطه اي به نقطه ديگر منتقل شود، مي توان پنهانش كرد، و بدون نياز به زمان زيادي براي آماده سازي آن را پرتاب كنيد." به نوشته جينز ديفنس بر اساس گزارشهاي اطلاعاتي، ايران در حال حاضر سه خانواده موشك بالستيك ميانبرد در اختيار دارد: موشكهاي سوخت مايع شهاب، موشكهاي سوخت جامد بي ام - 25 كه بر اساس طراحي كره شمالي ساخته شده و برد آن بين 2500 تا 3500 كيلومتر اعلام شده و موشكهاي سوخت جامد عاشورا. -
شرح رخدادي واقعي از تعقيب بشقاب پرنده در آسمان تهران
super_comando افزود یک موضوع در تاریخ نیروی هوایی
دارابكس: شرح رخدادي واقعي از تعقيب بشقاب پرنده در آسمان تهران در سال 1355 شمسي نيمه شب بيست و هشتم شهريور ۱۳۵۵ براي كاركنان برج مراقبت فرودگاه مهرآباد شبي معمولي و خسته كننده بود تا اين كه تماس هاي مكرر ساكنان مناطق شمالي تهران آنها را متوجه حضور شي پرنده ناشناسي برفراز شميران كرد. لحظاتي بعد دو فروند جنگنده اف-۴ پايگاه هوايي شاهرخي (نوژه) در همدان را به سمت تهران ترك مي كنند تا درباره پرواز اين شي ناشناس تحقيق كنند. فرداي آن روز روزنامه هاي پايتخت در گزارش مختصري از حضور اشياي پرنده ناشناس برفراز تهران و تلاش "ستوان جيم" براي تعقيب آنها خبر دادند. سي و يك سال پس از اين حادثه، سرتيپ دوم خلبان پرويز جعفري كه روزنامه ها از او به دلايل امنيتي با نام مستعار "ستوان جيم" نام برده بودند، از تهران به واشنگتن سفر كرده تا به همراه تعدادي از مسوولان رسمي و افسران نظامي نه كشور جهان از دولت آمريكا بخواهد با انتشار اسناد طبقه بندي شده بررسي هاي خود درباره اشياي پرنده ناشناس به تحقيقات بين المللي در اين باره كمك كند. اين گروه كه علاوه بر آقاي جعفري شامل فرماندار سابق ايالت آريزونا، مدير سابق اداره اشياي پرنده ناشناس وزارت دفاع بريتانيا و تعدادي از خلبانان آمريكايي و غيرآمريكايي است، هفته گذشته در يك كنفرانس مطبوعاتي در واشنگتن از دولت آمريكا به خاطر كنار گذاستن طرح تحقيقاتي "كتاب آبي" در دهه ۶۰ ميلادي انتقاد كرد. اين در حالي است كه در هفته هاي گذشته با مطرح شدن موضوع مشاهده اشياي پرنده ناشناس به وسيله جيمي كارتر از روساي جمهور سابق آمريكا و دنيس كوسينيچ از داوطلبان نامزدي حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهوري اين كشور، اين موضوع دوباره مورد توجه رسانه هاي اين كشور قرار گرفته است. "هواپيمايم از كار افتاد" پرويز جعفري (ستوان جيم) كه در زمان حادثه با درجه سرگردي فرماندهي دو فانتوم اعزامي از پايگاه شاهرخي را بر عهده داشت، در گفتگو با بي بي سي فارسي در واشنگتن، خاطرات خود از وقايع شب بيست و هشتم شهريور ۱۳۵۵ را بازگو كرد. به گفته سرتيپ جعفري، پس از تماس مسوول برج مراقبت مهرآباد با تيمسار يوسفي، فرمانده كشيك نيروي هوايي، دو فانتوم اين نيرو از همدان روانه تهران مي شوند. سرنشينان جنگنده اول پس از نزديك شدن به شي پرنده ناشناس برفراز تهران متوجه از كار افتادن آلات دقيق و وسايل ارتباط راديويي خود مي شوند و مجبور به برگشت به پايگاه شاهرخي مي شوند. موجودات فضايي؟ "(شي ناشناس) حركت هاي خيلي سريع مي كرد و با سرعت بالا جابجا مي شد. از خود چهار نور ساطع مي كرد. از قسمت بالاي آن نوري قرمز و چشمك زن، در پايين نوري نارنجي رنگ و در طرفين نوري آبي رنگ ساطع مي شد. اين نورها به قدري شديد بودند كه امكان ديدن بدنه اين شي وجود نداشت" سرتيپ جعفري در اين حال، آقاي جعفري كه به همراه سروان دميريان، خلبان دوم خود به فاصله ده دقيقه پس از هواپيماي اول پايگاه را ترك كرده بود، سعي مي كند با نزديك شدن به شي ناشناس، با چشم و به وسيله رادار آن را ارزيابي كند. آقاي جعفري مشاهدات خود از اين شي را اين طور بيان مي كند: "حركت هاي خيلي سريع مي كرد و با سرعت بالا جابجا مي شد. از خود چهار نور ساطع مي كرد. از قسمت بالاي آن نوري قرمز و چشمك زن، در پايين نوري نارنجي رنگ و در طرفين نوري آبي رنگ ساطع مي شد. اين نورها به قدري شديد بودند كه امكان ديدن بدنه اين شي وجود نداشت." با نزديك شدن جنگنده اف-۴ به فاصله ۴۰ كيلومتري شي پرنده ناشناس كه به سمت بيابان هاي جنوب تهران در حال حركت بود، جسم نوراني كوچكي از آن جدا مي شود و به سمت هواپيماي ايراني حركت مي كند. سرتيپ جعفري در اين باره مي گويد: "من فكر كردم موشكي به سمت من شليك شده و سعي كردم با موشك حرارتي آن را هدف قرار دهم. ولي وقتي موشكم را انتخاب كردم، متوجه از كار افتادن آلات دقيق و خاموش شدن همه چراغ ها بر روي صفحه مقابلم شدم. در آن لحظه آلات دقيق شروع به نوسان كردند و ارتباط راديويي هم از كار افتاد." آقاي جعفري درباره احساس خود در آن لحظه مي گويد: "هم حس كنجكاوي داشتم و هم اين كه با گذشت زمان وحشت برم داشت." با ادامه حركت جسم نوراني به طرف جنگنده اف-۴، آقاي جعفري تصميم مي گيرد در صورت نزديك تر شدن آن، به بيرون بپرد ولي با فاصله گرفتن هواپيما از شي پرنده ناشناس اصلي، جسم نوراني به سوي سفينه اصلي بر مي گردد. در اين حال، به گفته آقاي جعفري به او دستور فرود در تهران داده مي شود و همزمان جسم نوراني ديگري از شي ناشناس جدا مي شود و با سرعت بالا به دور جت اف-۴ حركت مي كند. تعقيب و گريز برفراز تهران پرويز جعفري مي گويد هنگام پرواز به سمت مهرآباد،ناگهان متوجه حركت يك شي ناشناس ديگر از شمال تهران به سوي خود مي شود. " يك چيزي از ارتفاع خيلي پايين از بالاي سر من رد شد. اين يكي خط كش مانند بود و مانند شي ناشناس اول گرد نبود." پرويز جعفري هنگام فرود متوجه حركت جسم نوراني ديگري از شي پرنده ناشناس اصلي به سمت زمين در منطقه كهريزك مي شود و با گزارش اين موضوع بار ديگر ماموريت پيدا مي كند به سمت آن حركت كند. با نزديك شدن مجدد جت اف-۴ به شي پرنده ناشناس، آلات دقيق و رادار آن بار ديگر از كار مي افتد و در نهايت مجبور به بازگشت به فرودگاه مهرآباد مي شود. آقاي جعفري با اشاره به وقايع آن شب مي گويد علاوه بر مسوولان ايراني، آمريكايي ها هم به اين موضوع كنجكاوي نشان دادند و اسناد خود درباره آن را تا سال ها به حالت طبقه بندي شده نگهداري مي كردند. به گفته سرتيپ جعفري، اسنادي كه به تازگي منتشر شده نشان مي دهد يكي از ماهواره هاي نظامي آمريكا پرواز شي پرنده ناشناس برفراز تهران را ردگيري كرده بود. پس از فرود هواپيماي آقاي جعفري در تهران، او به همراه سروان دميريان و دو خلبان اف-۴ ديگر مورد آزمايش پزشكي قرار گرفتند و هواپيماهاي آنها از نظر آلودگي راديواكتيوي بررسي شد. به گفته آقاي جعفري، آزمايش هاي پزشكي به طور متناوب براي ماه ها ادامه داشت و هيچ مورد غيرطبيعي در بدن او و ساير خلبانان مشاهده نشد. پرويز جعفري پس از اين حادثه به خدمت در نيروي هوايي ايران ادامه مي دهد و در سال ۱۳۶۸ با درجه سرتيپ دومي بازنشست مي شود. سروان دميريان در جريان جنگ هشت ساله كشته شد. -
ارتش ایتالیا در جنگ جهانی دوم ایتالیا کشوری است در جنوب اروپا با آب وهوایی معتدل ، مدیترانهایی و حارهایی که جنوب آن دریای مدیترانه قرار دارد و در غرب و شرق آن نیز توسط دریای مدیترانه احاطه گشته. از شمال شرقی و شمال با کشورهای اسلوونی، اتریش و سوئیس و از شمال غربی با فرانسه همسایه است. ایتالیا در میانه جنگ جهانی اول و دوم ایتالیا که کشوری با حکومت پادشاهی مشروطه بود پس از جنگ جهانی اول که از اتریش شکست خورده بود و این شکست تا به امروز از بدترین خاطرات مردم ایتالیا به شمار میرود.خسارات عمدهای دیده بود و از آنجایی ایتالیا منبع فسیلی جز زغالسنگ نداشت و برای آبادانی خود دست به استعمار کشورهای جنوبی خود یعنی کشورهای آفریقایی زد. با نخستوزیری بنیتو موسیلینی این کار شتاب بیشتری یافت. موسیلینی که شعار های میهن پرستانه می داد و یاد از دوران حکومت مقدس روم میکرده و مردم کشورش را به یا آن دوران می انداخته و آنها را به یاد شکوه آن دوران میانداخت و به نوید پیشرفت وایتالیایی قدرتمند میداد. با به قدرت رسیدن موسیلینی پادشاه ایتالیا امانوئل عملا از قدرت برکنار شده بود و هیچ کاری از دستش بر نمی آمد. ایجاد ارتشی کارآمدتر موسیلینی با تفکر ملی گرایانه دست به ایجاد سپاهی بهتر از جنگ جهانی اول زد و در لباسهای ارتش سعی بر این بود که از پوشش هایی استفاده کنند که نشانههایی از دوران باستان و گذشته داشته باشد. لیکن ارتش با سرعت کمی در حال تجهیز شدن بود. پیشروی در آفریقا با حمله به کشور های لیبی و الجزایر این کشورها به زیر سلطه ایتالیا رفتند. در حالی که عمر مختار قهرمان ملی الجزایر که با حمله ایتالیا دست به قیام همه جانبه زده بود به آنها که مسلح به تانکها و زرهپوشهای مسلسل دار بودند اعلان جنگ داد و با لشگری که تهیه کرده بود به ایتالیاییها بوسیله سواران اسب سوار مسلح به تفنگ های گلنگدنی حمله می کرد و در هر حملهایی که پیروز می شد با غنایم بدست آمده دوباره به آنان حمله می کرد. حکومت وقت ایتالیا که سپاهی مجهزتر و قدرتمندتر را به الجزایر فرستاد و در جنگی عمر مختار را دستگیر نموده و بعد با طناب دار اعدامش کردند. آغاز جنگ جهانی دوم آلمان و ایتالیا و ژاپن که پیمانی برای جلوگیری از خطر گسترش کمونیسم را امضا کرده بودند به عنوان کشورهای متحد شناخته شدند. با شروع جنگ جهانی دوم ایتالیا تا ده سال پیمان همکاری نظامی را امضا کرده بود. بنابراین ایتالیا هم مستعمرات خود را گسترش می داد و هم با کشورهای همسایه در گیر جنگ میشد. شکستهای پی در پی در آفریقا ارتش ایتالیا گرچه صاحب زره پوش های بهتر و قدرتمند تری شده بود و نیروی هوایی کار آمدی داشت اما دارای فرماندهی مناسبی نبود طوری که از ارتش اتیوپی مسلح به تیر و کمان شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. این خبر در دنیا صدا کرد و انگلیسیها آن را به تمسخر گرفتند. با اعلان جنگ انگلستان به ایتالیا درگیری آغاز شد و ایتالیا همه چیز خود را در حال از دست دادن دید، بن قاضی از دست رفت و دژ بزرگ طبرق نیز به دست انگلیسیها افتاد. موسلینی و درخواست کمک از آلمان به دنبال شکست های پی در پی موسلینی چاره ای جز در خواست کمک از آلمان نداشت. به دنبال این موضوع هیتلر مجبور شد یکی از بهترین افسران خود را به صحرا سوزان آفریقا اعزام دارد. در چنین شرایطی ژنرال فلد مارشال اروین رومل (در زمان اعزام مارشال نبود) با سپاهش وارد شمال لیبی می شوند و با فریبکاری نظامی تمام شهر ها و اماکن استراتژیک را از انگلستان باز پس می گیرد. مثلی معروف در جهان مثلی معروف است که طرح و کلنگ جاده ایی را ایتالیا یی ها درآفریقا زدند ، انگلیسی ها آن را کامل کردند و آلمانی ها از آن استفاده کردند. آری بن قاضی ، طبرق و... برج ها شهر ها یکی یکی و دوتا دوتا از دست انگلیس آزاد می شوند. ورق بر می گردد با پیروزی های پی در پی آلمانی ها وایتالیایی ها زیر فرماندهی آلمانی ها چرچیل نخست وزیر انگلیس به هراس می افتد و برعکس هیتلر به آفریقا اهمیت بیشری می دهد واز آمریکا کمک می خواهد. در حالی که انگلیسی ها روز به روز تجهیز می شدند وتدارکات فراوانی برایشان تهیه می شد اما بر عکس تجهیزات زیادی برای ایتالیایی ها و آلمانی ها در کار نبود هر چه بنزین برای تانکها وخودرو های زرهی بود توسط برتری در دریا به پایگاهی در مالت نابود می شد وقتی رومل از پایگاه فرمانده کل قوا در خواست کمک شد به او گفته شد باید به همان چیز هایی که دارد قناعت کند. او هم چاره ایی دیگر نداشت با تجهیزات کم خود وبا تانک های نسبتا خوب ولی دارای توپ ضعیف ایتالیایی ها و جنگ افزار های از رده خارج ایتالیا و با سربازهای آنها تا آنجا که مقدور بود مقاومت کرد که در العلمین متحمل شکست نابرابر تجهیزاتی شد نه تاکتیکی. بیرون رفت از شمال آفریقا کاری دوری ناپذیر با دادن اسیر های ایتالیایی و آلمانی هم ایتالیا و هم متحدش از صحنه نبرد آفریقا کنار رفتند و مجبور بازگشت به خانه های خود شدند البته با دادن اسیر هایی با بیش از 90 هزار نفر. در جبهه های دیگر ایتالیا کشور های همسایه دور خود و مناطق استراژیکی و مهم را باید به تسخیر در می آورد که این کار در اوایل جنگ آغاز شده بود باز هم نیاز به کمک آلمانی ها بود. یونان و چند کشور کوچک نیز به تسخیر ایتالیا و یا به بیان بهتر گروه متحدان ، در آمد. نبرد استالینگراد ایتالیا به درخواست هیتلر نیروهایی به کمک آلمان در جبهه های شرق فرستاد که آخرین نقطه آن استالینگراد بود. با کند شدن سرعت آلمان در استالینگراد موسلینی در خواست برگشت نیروهایش را از شرق می دهد اما با قول مساعد پیروزی مارشال هرمان گورینگ آن نیروها را در شرق نگه داشت. اما پس از شکست در استالینگراد که با خیانت ژنرال فردریش فون پائولوس به ارتش آلمان و تسلیم نیروهایش در استالینگراد به شوروی و خوش گذارنی هایش بعد از جنگ همه چیز معلوم شد او حتی یکی از مقام های عالی را در آلمان شرقی بعد از جنگ کسب کرد. حمله متفقین بسوی ایتالیا حملات متفقین روبه ایتالیا (آمریکا و انگلیس) به جزایر ایتالیا از جمله سیسیل باعث شد ایتالیایی ها به دو دسته تقسیم شوند یکی طرفدار متحدین و دیگران که مخالف موسلینی و علیه متحدین. با این کار ایتالیا از هم پاشیده شد و افسار امور از دست حکومت موسلینی خارج شد. گرچه سلاح های زیادی برای مقابله از آلمان در یافت کرده بود به عنوان مثال تعدادی تانک تایگر آلمانی که اصلا ایتالیایی ها استفاده نکردند و توسط آلمانی ها خارج شد. دستگیری موسلینی موسلینی که توسط ایتالیایی دستگیر شده بود آماده محاکمه شدن بود و این مشکل باز هم باید توسط آلمانی حل می شد. هیتلر به هوابردهای خود وبه کماندوی اصلی خود یعنی اتو اسکورزنی دستور نجات اورا داد او هم با هوابرد ها موسیلینی را ازدست متفقین نجات می دهد. اما قوای متفق در حال بمباران و پیشروی بود. دلایل شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم ایتالیا دارای سامانه ی هدفمندی برای تجهیز سپاه خود نبود. یک بار با اسلحه کالیبر 6.5 میلمتری و یک بار با کالیبر 7.3 میلیمتری که بعدا دوباره با کالیبر قدیمی مجهز شد. این کار باعث سردر گمی سربازان ایتالیایی شد. نوآوری ها در ارتش ایتالیا نزدیک به صفر بود. گرچه از خیلی کشور ها در آن زمان پیشرفته تر بود اما با ورود آمریکا به جنگ باید سلاحی بهتری می داشتند. نبود نیروی زرهی خوب. گر چه تانک های نسبتا خوبی داشتند اما این تانک ها کالیبر توپ هایشان پایین بود و نمی توانستند با تانک های آمریکایی همچون شرمن در گیر شوند و آنها را از بین ببرند. نیروی هوایی ایتالیا قابل قبول بود اما کوچک بود وتوان عملیاتی بالا را نداشت. تربیت نکردن نیروهای ماهری همچون نیروهای ورماخت آلمان ونداشتن قدرت فکر بالا ومارشال های کار آمد. موسلینی آنگونه که باید حس میهن پرستانه را برای ایتالایی ها زنده نکرده بود. مقابسه: در حالی که پیشوا آدولف هیتلر خودکشی کرده بود نوجوانان 14 -15 ساله وپیرمرد های بالای 60 سال و کهنه سربازان جنگ اول، تا آخرین قطره خون از برلین دفاع کردند. مناطق عمده عملیاتی شمال آفريقا حبشه جنوب فرانسه يونان جزيره كرت روسيه جبههها ارسال دویست هزار نفر نیرو به استالینگراد از آگوست ۱۹۴۲ تا فوریه ۱۹۴۳. این نبرد در حدود ۶۴۰۰۰ کشته و ۲۰۰۰۰ کشته به همراه داشت. برگرفته از دانشنامه آزاد ويكي پديا
-
تحولات ایالات متحده تحلیل و پیگیری تحولات ایالات متحده
super_comando پاسخ داد به RedArmy تاپیک در اخبار تحلیلی
آنها تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند. منابع مالى ايوانجليست ها يكى از ويژگيهاى برجسته ايوانجليست ها كه در راديو و تلويزيون برنامه هاى دينى پخش مى كنند گردآورى كمك و اعانه مالى براى امورتبليغات دينى و اداره ايستگاههاى راديو و تلويزيون خود مى باشد. ايستگاههاى تجارى راديو و تلويزيون با پخش آگهيهاى تجارى درآمد مالى به دست مى آورند، ولى ايوانجليست ها به نام مسيح از مردم تقاضاى كمك مالى مى نمايند و بيشترين انتقادات به همين روش آنها وارد شده است. آنها چنين تبليغ مى كنند كه مسيح خواسته است پيروان وى از لحاظ مالى قدرتمند باشند و هر چه بيشتر به مسيح كمك مالى نمايند، مسيح هم ثروت آنها را چند برابر افزايش خواهد داد. آنها با ارسال نامه هاى مستقيم و ايميل به هواداران خود تقاضاى كمك مالى مى نمايند. فقط در سال 1980، 9 برنامه دينى كه از شبكه هاى تلويزيونى آمريكا پخش مى گرديد موفق شد 350 ميليون دلار كمك مالى از هواداران خود دريافت نمايد(106). فروش كتابهاى دينى، نوارهاى ويديويى و صوتى و كالاى هنرى دينى، انجام دعا و مشاوره از مهم ترين منابع درآمدزا مى باشد. همچنين لباس مخصوص براى مراسم عبادى، برچسب ها، فروش خاك و آب از فلسطين به عنوان خاك و آب مقدس، دكمه، گردنبند و زيورآلات زنان، البسه، مدالها با پيامهاى مخصوص، تمبرهاى يادبود، كارت پستال، آلبوم عكس، تقويم ساليانه، كتب حاوى سرودهاى دينى و جعبه خودنويس براى فروش به بازار ارائه مى گردد و تهيه اين كالاها را به هواداران خود تبليغ مى نمايند. به ميزان كمكهاى مالى مردم به ايوانجليست ها از مالياتى كه بايد به دولت بپردازند كم مى گردد و اين باعث افزايش كمكهاى مالى مردم به مؤسسات ايوانجليست ها شده است. بيشتر مؤسسات دينى ايوانجليست ها، از پرداخت ماليات به دولت معاف مى باشند، ولى اكثر آنها حساب خود را به ديوان محاسبات دولتى ارائه نمى كنند و ارائه حساب از جانب آنها به دولت اختيارى مى باشد، چرا كه رهبران ارشد ايوانجليست ها؛ مانند جرى فالول و پات رابرتسون اعلام مى كنند هرگونه مداخله در مؤسسه هاى وابسته به آنها مداخله در امور خدا مى باشد(107). «بنياد تثليث»(108) كه در سال 1973م در آمريكا تأسيس گرديد، اعلام داشته كه ايوانجليست ها توسط شبكه هاى راديويى و تلويزيونى دينى متعلق به آنها در سال 2002م، 21 20 ميليارد دلار درآمد كسب نموده اند. در آمريكا بيش از 1300 ايستگاه دينى راديويى و تلويزيونى و 600 ايستگاه تجارى روزانه برنامه تبليغى مسيحى پخش مى كنند و در اين كشور بيش از يك هزار ايستگاه راديويى و تلويزيونى وجود دارند كه در هفته به طور متوسط 14 ساعت برنامه دينى پخش مى كنند. تأثير برنامه هاى دينى ايوانجليست ها ايوانجليست ها در برنامه دينى خود از موسيقى بيشترين استفاده را مى كنند و غير از برنامه هاى موسيقى، اخبار، تئاتر، ميز گردها، نمايشها، برنامه هاى دينى براى كودكان، خيمه شب بازى، و مسابقات علمى همراه با جوايز، ديگر برنامه هاى آنها را تشكيل مى دهد. با افزايش نفوذ ايوانجليست ها در برنامه هاى دينى در راديو و تلويزيون، حضور مردم در كليسا رو به كاهش است و اين كاهش در «نوار انجيل» (Bible Belt) كه ايالتهاى جنوبى و غرب ميانه آمريكا را تشكيل مى دهند محسوس تر است. در آمريكا كليساهايى را كه در طول هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى در كليسا حضور يابند «كليساى عظيم» (Mega-church) مى نامند. در اين كليساها علاوه بر مراسم عبادى، خدمات مشاوره اى و تفريحى نيز ارائه مى گردد. اين نوع كليساها علاوه بر ايالتهاى «نوار انجيل» در ايالتهاى شرقى و شمالى اين كشور داير شده است. اين كليساها مهد كودكها و مدارس جديدى را كه در آنها به دانش آموزان آموزش ويژه دينى ارائه مى گردد اداره مى كنند. كليساهاى ياد شده براى جذب مردم به ويژه جوانان، برنامه هاى تفريحى را به اجرا مى گذارند. «انستيتو هارتفورد براى تحقيقات دينى»(109) اعلام نموده است كه در ايالات متحده آمريكا نزديك به نيم ميليون كليسا وجود دارد و فقط در 2 درصد كليساها هر هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى شركت مى نمايند و در 75 درصد كليساهاى آمريكا هر هفته تنها 50 تا 75 نفر در مراسم عبادى حضور مى يابند. مطابق گزارش «مركز تحقيقات دينى پرينستون»(110) در آمريكا از نيم ميليون كليسا فقط در 600 كليسا هر هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى شركت مى كنند و اكثر اين كليساها در ايالتهاى جنوبى مانند كاليفرنيا، تگزاس، جورجيا و فلوريدا وجود دارد و وابسته به كليساهاى «كنوانسيون بابتيست هاى جنوبى» و «اجتماعات خدا» (Assemblies of God) مى باشند. در آمريكا 20 تا 25 درصد جمعيت را مسيحيان ايوانجليست تشكيل مى دهند و تعداد آنها بيش از 80 ميليون نفر مى باشد(111). بيشترين بينندگان برنامه هاى دينى تلويزيون در آمريكا از ايالتهايى در منطقه «نوار انجيل» مى باشند(112). در ايالتهاى شرقى آمريكا كه جمعيت آن 23 درصد كل جمعيت كشور است فقط 11 درصد جمعيت آن، اين برنامه هاى دينى تلويزيون را تماشا مى كنند(113). ايالتهاى جنوبى كه31 كل جمعيت آمريكا را تشكيل مى دهند بيش از 50 درصد آنها اين برنامه هاى تلويزيونى دينى ايوانجليست ها را مشاهده مى كنند(114). در ايالتهاى غربى آمريكا بينندگان اين برنامه از 10 درصد هم كمتر مى باشد، ليكن با افزايش مهاجرتها از جنوب به ايالتهاى غربى و غرب ميانه، تعداد بينندگان اين برنامه ها رو به افزايش است(115). سن 32 تا 43 بينندگان اين برنامه ها بيش از پنجاه سال مى باشد و 60 تا 70 درصد آنها را زنان تشكيل مى دهند(116). اكنون تعداد مردم آمريكا كه سن آنها بيش از 65 سال باشد 29 ميليون نفر مى باشد و جمعيت بزرگسالان اين كشور تا سال 2030م دو برابر خواهد شد و تعداد آنها از 65 ميليون نفر خواهد گذشت. 45 درصد ايوانجليست ها در ايالتهاى جنوبى اين كشور سكونت دارند و سن 54 درصد از آنها بين 18 تا 50 سال مى باشد. جمعيت ايوانجليست ها مرتب رو به افزايش است، چرا كه آنها طرفدار تشكيل خانواده با فرزندان بيشتر هستند و با طلاق و سقط جنين به شدت مخالفت مى كنند(117) ايوانجليست هاى شبه نظامى در ميان ايوانجليست ها، گروههاى شبه نظامى مسيحى به وجود آمده است و هفت گروه مسلح از آنها در آمريكا يك اتحاديه نظامى تشكيل داده اند. اين اتحاديه نظامى مسيحيان با عنوان «جنبش هويت مسيحى(118) معروف مى باشد كه تنها شاخه «قديسان ميهن پرست مسيحى»(119) در تمامى پنجاه ايالات متحده آمريكا 000/60 عضو مسلح دارد و قدرتمندترين گروه شبه نظامى اين كشور محسوب مى شود. شبه نظاميان «جنبش هويت مسيحى» خود را «ايوانجليست هاى جنگجو»(120) مى نامند و اعتقاد دارند كه تا تمامى دنيا را مسيحى نكنند مسيح ظهور نخواهد كرد(121). در ايالات متحده آمريكا خريد و فروش اسلحه كاملاً آزاد است و در اين كشور با 280 ميليون نفر جمعيت، بيش از 250 ميليون قبضه اسلحه در دست مردم مى باشد و بيشتر صاحبان و فروشندگان اسلحه در آمريكا از ايوانجليست ها مى باشند و آنها يك اتحاديه ملى را به نام «انجمن ملى تفنگداران»(122) به وجود آورده اند. ايوانجليست هاى جنگجو كه در اين كشور 5 ميليون هوادار و عضو دارند در تبليغات خود اعلام مى دارند كه ايالات متحده آمريكا بايد به يك «جمهورى مسيحى» تبديل گردد و اگر اين خواسته آنها پذيرفته نشود آنها انقلاب خشونت آميز را آغاز خواهند نمود(123). آنها خود را «بازماندگان» (Survivalists) مى نامند و مطابق اعتقادات آنها در جنگ آرمگدون آنها تنها «بازماندگان» اين جنگ نهايى خواهند بود. تمامى اعضاى ايوانجليست هاى جنگجو را فقط سفيدپوستان مهاجر از اروپاى شمالى تشكيل مى دهند و آنها خود را از نژاد اصلح و برتر تصور مى كنند و مطابق اعتقاد آنها در پايان جنگ نهايى آنها حاكمان جهان براى مدت يك هزار سال به رهبرى مسيح خواهند بود. آنها براى روزهاى جنگ آرمگدون در حال ذخيره سازى غذا، دارو، طلا، نقره و اسلحه مى باشند كه با عنوان «توشه بقا»(124) صورت مى گيرد و اين مطالب را در تبليغات خود در سطح گسترده تبليغ مى كنند(125). تروريسم مقدس ايوانجليست ها اصول و مبانى جريان ايوانجليست ها در ايالات متحده آمريكا حمايت همه جانبه عقيدتى و سياسى از صهيونيسم مى باشد و آنها اعتقاد دارند كه به وسيله آنها حوادثى بايد به وقوع بپيوندد تا مسيح دوباره ظهور نمايد و پيروان اين مكتب وظيفه دينى دارند براى تسريع در عملى شدن اين حوادث كوشش نمايند و اين جريان نوظهور در پروتستانتيسم با عنوان «صهيونيسم مسيحى»(126) شهرت دارد. ايوانجليست ها تبليغ مى كنند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله كرده است و اعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است و تأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد. آنها همچنين تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند(127). ايوانجليست ها با تبليغات گسترده در دهه اخير، احساسات عميق را براى جنگ آرمگدون به وجود آورده اند. آنها هر كسى را كه با آنها موافق نباشد ضد دين، ضد مسيح و ضد اخلاق معرفى مى كنند و به هواداران خود آموزش مى دهند كه از مخالفان خود تنفر شديد داشته باشند(128). آنها اعتقاد دارند كه صهيونيستهاى يهودى فلسطين اشغالى در آغاز هزاره سوم ميلادى دو مسجد اقصى و صخره در بيت المقدس را منهدم خواهند نمود و به جاى آن معبد بزرگ را بنا خواهند كرد. روزى كه يهوديان مسجد اقصى و مسجد صخره در بيت المقدس را منهدم كنند جنگ نهايى آرمگدون به رهبرى آمريكا و انگلستان آغاز خواهد شد. در اين زمينه رهبران دينى ايوانجليست ها كتابهاى متعددى را در ده سال گذشته در آمريكا به چاپ رسانده و نام آنها را «كتابهاى آرمگدون» گذاشته اند. آنها همچنين با فروش كتاب، نوار ويديو و وسايل نجات در جنگ آرمگدون، بازار يك ميليارد دلارى در آمريكا به وجود آورده اند. در اين كشور هشت «حوزه علوم دينى» بزرگ متعلق به ايوانجليست ها فعاليت دارند كه مسائل مربوط به آغاز جنگ آرمگدون و حوادث آخرالزمان را به دانشجويان علوم دينى آموزش مى دهند. ايوانجليست هاى متعصّب در آمريكا 100 ميليون پيرو دارند و آنها در هر دو حزب بزرگ آمريكا يعنى جمهوريخواه و دموكرات صاحب نفوذ مى باشند و همراه صهيونيستهاى يهودى، دولت ايالات متحده آمريكا را كاملاً در اختيار دارند. در ايالات متحده آمريكا و ديگر كشورهاى پروتستان در جريان 1500 فرقه مسيحى داراى اين اعتقاد در سطح جهان براى جنگ آرمگدون، تبليغات گسترده انجام مى دهند و براى تسريع در ظهور مسيح كوشش مى نمايند وضعيتى را پيش آورند كه سراسر جهان نابود شود، چرا كه مطابق اعتقادات آنها مسيح فقط بعد از نابودى كامل جهان ظهور خواهد نمود. نويسندگان غربى اين اعتقادات را به عنوان «تروريسم مقدس»(129) معرفى مى كنند. در آخرين انتخابات رياست جمهورى آمريكا، لابى صهيونيسم بين الملل جورج دبليو بوش كانديداى حزب جمهوريخواه را كه يك ايوانجليست جنگجو و طرفدار متعصب صهيونيسم مى باشد با رأى ديوان عالى آمريكا به قدرت رساندند. اصول سياست خارجى آمريكا اكنون بر «حمله پيشگيرانه»(130) عليه كشورهايى كه مخالف سياستهاى آمريكا مى باشند استوار است. بعد از به وجود آوردن حادثه 20 شهريور 1380ش / 11 سپتامبر 2001م، دولت آمريكا جنگ عليه اسلام و مسلمانان جهان را به بهانه جنگ عليه تروريسم آغاز كرده است. اكثر دولتمردان آمريكا كه از ايوانجليست هاى جنگجو مى باشند با هدف عملى نمودن خواسته هاى مسيح و پيشگوييهاى انجيل در آغاز هزاره سوم ميلادى و به بهانه جنگ عليه تروريسم، جنگ صليبى را عليه اسلام آغاز كرده و اعلام نموده اند كه اين جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام ادامه خواهد يافت. دولتمردان آمريكايى قرن بيست و يكم را «قرن آمريكا»(131) قلمداد مى كنند. در اين رابطه «مركز هسته مشاوران»(132) در آمريكا مطالعات و پژوهشهاى هماهنگى در باره سلطه كامل بر جهان اسلام انجام مى دهند و شعار آنها «از جمهورى تا امپراتورى»(133) مى باشد(134). هدف اصلى دولت آمريكا و صهيونيسم بين المللى نابودى كامل اسلام و مسلمانان مى باشد و آنها با تسلط كامل بر جهان اسلام مى خواهند ارزشهاى ضد اسلامى خود را بر مسلمانان جهان تحميل نمايند. براى مقابله با تهديدهاى فزاينده نظامى آمريكا در خاورميانه و جهان اسلام، دانشمندان مسلمان به جاى خودباختگى در مقابل آمريكا مى بايد با صراحت و شجاعت از اصول، مبانى و ارزشهاى اسلامى دفاع نمايند. امروز آمريكا به خاطر سياستهاى سلطه جويانه خود به منفورترين كشور در جهان تبديل شده است. علاوه بر اين، آمريكا با ركود بى سابقه اقتصادى روبه روست و با وجود فساد و ناهنجاريهاى گسترده اخلاقى و اجتماعى در جامعه امروز ايالات متحده آمريكا اين كشور به سوى مرگ طبيعى و تدريجى و حتمى خود گام برمى دارد و در آينده اى نزديك، جهان فروپاشى كامل ايالات متحده آمريكا را نظاره خواهد نمود؛ ان شاءاللّه . به نقل از سايت موعود 106 - Prime Time Preachers, p 109. 107 - Journal of Public Law, 1994, Vol 8:2, pp. 394-395. 108 - Trinity Foundation. 109 - Hartford Institute for Religious Research. 110 - Princeton Religion Research Center. 111 - Encyclopedia of Fundamentalism, pp. 298-299. 112 - Prime Time Preachers, p. 60. 113 - Ibid. 114 - Ibid, p. 60. 115 - Ibid, p. 61. 116 - Ibid, p. 62. 117 - Televangelism, p. 85. 118 - Christian Identity Movement. 119 - Christian Patriot Saints. 120 - Evangelist Crusaders. 121 - Encyclopedia of Fundamentalism, p. 305-306. 122 - National Rifle Association. 123 - Richard Landes, Encyclopedia of Millennialism, Routledge, New York, 2000, pp. 83, 86. 124 - Survival Provisions. 125 - Encyclopedia of Millennialism, pp. 402-403. 126 ـ رجوع كنيد به مقاله «نگاهى به جريان نوظهور صهيونيسم مسيحى در پروتستانتيسم»، مشكوة، ش 74 و 75، 1381ش، ص 108-96. 127 - Prime Time Preachers, p. 20. 128 - Kenneth D.Wald, Religion and Politics in the United States (New York: St. Martin's Press, 1987) p. 172. 129 - Flo Conway, Holy Terror, New York, 1982. 130 - Pre-Emptive Strikes. 131 - American Century. 132 - Think Tank. 133 - "From Republic to Empire". 134 ـ رجوع كنيد به مقاله «مطالعات اسلام در ايالات متحده آمريكا از جمهورى تا امپراتورى»، مشكوة، ش 78، بهار 1382، ص 77-58. -
تحليل روزنامه اسرائيل از آينده ايران، اسرائيل و آمريکا خبرگزاري انتخاب :ه گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، لسلی سوسر در ادامه می نویسد؛ایالات متحده برای اعتبار بخشیدن و نشان دادن قاطعیت خود ، ناوهای جنگی و نیروی نظامی گسترده ای به خلیج فارس گسیل داشته است. و شایعاتی بر احتمال وقوع جنگ به راه انداخته است.به عنوان مثال نشریات اواخر ماه اکتبر گزارشی را منتشر کرده اند که در آن از دستو فوری پنتاگون مبنی بر تجهیز نیروهای خود به بمبهای سنگر شکن 14 تنی که می تواند استحکامات زیرزمینی ایران در نطنز را که تاسیسات هسته ای آن در ان نصب شده اند را منهدم کند،خبر دادند.بنا به گفتۀ جیلبوا به راه انداختن شایعات در رابطه با جنگ در متقاعد کردن متحدین امریکا در اعمال تحریمها و همچنین ترساندن ایرانی ها سرانجام موثر خواهد افتاد.به همین دلیل است که بوش از جنگ جهانی سوم سخن می راند، انچه وی به جامعه جهانی تلویحا گفته ،این است که چنانچه از تحریمها بر علیه ایران حمایت نکنند راه دیگری برای وی باقی نخواهد ماند. و او به ناچار مجبور خواهد شد تا گزینه نظامی را در قبال ایران لحاظ کند. اما جیلبوا جلوه دیگری از سوداگری در رابطه با ایران بین ایالات متحده و روسیه را به تصویر می کشد.وی می گوید: تصمیم ایالات متحده برای ایجاد پایگاه های موشکی در جمهوری چک و لهستان بازی شطرنج دیگری است. به باور وی گرچه این سپر موشکی به ظاهر برای دفاع در برابر حملات موشکی ایران کار گذاشته می شوند، اما روسیه این اقدام ایالات متحده را تهدیدی برای امنیت خود می پندارد.وی اینگونه استدلال می کند که امریکاییان می توانند از روسها بخواهند که اگر شما به ما در ریشه کن کردن مسئله هسته ای ایران کمک کنید ،نیازی به ساختن این پایگاه ها نخواهد بود. از نقطه نظر جیلبوا تصمیم بوش در رابطه با[نوع برخورد] ایران ، بعد از اجلاس آناپولیس در رابطه با اسرائیل و فلسطین، همچنین برنامه هسته ای کره شمالی در اوایل ماه ژانویه آینده، یعنی 9 ماه مانده به پایان ریاست جمهوری اش، به اجرا در خواهد امد جیلبوا در ادامه می گوید: فشار بر ایران برای پیشبرد روند دیپلماتیک بسیار قاطع خواهد بود. وی اینگونه استدلال می کند که من می توانم ببینم بوش وارد مذاکرات مستقیم با ایران شده است. همچنان که می توانم ببینم که وی در قبال ایران چاره ای جز اقدام نظامی نخواهد داشت. به گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، سوسر در ادامه می نویسد: در اعمال تحریمهای جدید بر علیه ایران ،بوش از حمایت قاطع اروپا بویژه دولت نوپای نیکلای سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه برخوردار است . اما کشور مسئله ساز در اروپا آلمان است.آلمان دارای مناسبات اقتصادی گسترده ای با ایران است .در طول سی سال گذشته آلمان بزرگترین کشور صادر کننده به ایران بوده است، و دست کم 1700شرکت عظیم آلمانی از قبیل مرسدس بنز،ولکس واگون،کراپ،سایمن و باسف در ایران در حال فعالیت هستند.در سال 2006 ارزش صادرات آلمان به ایران در حدود 7/5میلیارد دلار بوده است .به گفته برخی صاحبنظران آلمانی از انجا که تحریمهای اقتصادی بر علیه ایران بی اثر است، بنابراین سرمایه گزاری در زمینه ای که سودی به همراه ندارد، بیهوده خواهد بود. چین نیز از همین موضع تبعیت می کند.ارزش صادرات چین به ایران در سال 2006 حدود48/4میلیارد دلار بوده است. طبق گفته های صاحبنظران اقتصادی چین در صادرات امسال خود به ایران ،از آلمان پیشی گرفته است.با این حال هر دو کشور چین و آلمان در اوایل نوامبر به همراه روسیه در نشست لندن به همراه سه کشو دیگر عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به توافق رسیدند که چنانچه ایران فرایند غنی سازی اورانیوم را متوقف نکند حلقه تحریمهای اقتصادی بر علیه تهران را تنگ تر کنند. عملکرد روسیه در قبال این مسئله همچنان مبهم است.آنها صراحتاً مسئلۀ هسته ای ایران را دست اویزی برای بازیافتن اعتبار از دست رفته خود در قبال ایالات متحده ،قرار داده اند از طرفی روسیه به ایران قول همکاری در توسعه حوزه های نفتی و همچنین تکمیل ساخت و ایجاد تاسیسات تکنولوژی مورد نیاز فناوری هسته ای[نیروگاه] را به ایران داده، و از طرفی دیگر اولمرت از ملاقاتی که در ماه اکتبر در مسکو با پوتین داشته با اطمینان خاطر بازگشت و اظهار داشت که روسیه به همکاری های خود با ایران خاتمه خواهد داد. اما بعضی از دیپلماتهای کارکشته اسرائیی اینگونه استدلال می کنند که پوتین دو سویه بازی می کند .آوی پریمور سفیر سابق اسرائیل در آلمان و اتحادیه اروپا اذعان داشته که هدف ایران از دست یابی به تکنولوژی هسته ای استیلا در خلیج فارس و کنترل ذخایر قابل توجه نفتی اش می باشد.به گفته پریمور چیزی نمانده که ایران و روسیه مشترکاً 80 درصد نفت جهان را تصاحب کنند و از غرب باج خواهی کنند، پریمور می افزاید:ایران هسته ای مطلوب روسیه خواهد بود. به اعتقاد گلد[ رئیس مرکز مطالعات هستۀ مرکزی جناح راست] بسیاری از کارشناسان اسرائیلی بر این مسئله اتفاق نظر دارند، که از سویی ایران ابزار مناسبی برای روسیه در به چالش کشاندن استیلای ایالات متحده در خاورمیانه است. و از سوی دیگر چنا نچه ایران مجهز به سلاح اتمی شود، از گروه های جهادی در تضعیف منافع روسیه در شمال قفقاز حمایت کرده و بالمآل ثبات امنیتی روسیه دیگر تضمینی نخواهد داشت. بزرگترین سئوال معهذا این است که حتی اگر گروه 5+1 در اعمال تحریمها موافقت کنند، آیا این تحریمها مؤثر خواهند بود؟ به نظر می رسد که تهران شجاعت افزون تری را کسب کرده است. طی ماه های اخیر تهران از موج استعفا ها تکان شدیدی خورده که نشانه مخالفتهای گسترده با مواضع سیاسی احمدی نژاد در قبال برنامه هسته ای او است. بسیاری از کسانی که استعفا دادند صاحب مشاغل اقتصادی بزرگی بودند. استعفا و محتملاً خلع ید لاریجانی ،مذاکره کننده ارشد تیم هسته ای ایران، در پی استعفای وزیر نفت و رئیس بانک مرکزی و همچنین خبر استعفای منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران که بعدها تکذیب شد، همه نشانگر نگرانیهای فزاینده درونی رژیم ایران است از اقداماتی-احمدی نژاد- که کشور را به سوی فاجعه نظامی و اقتصادی ،سوق می دهد. مناشه امیر،کارشناس مسائل ایران در اسرائیل که از سیاستهای داخلی ایران به خوبی اگاه است، اظهار داشته است که زمزمه های نارضایتی ها هر روز با صدای بلندتری به گوش می رسد.وی در ادامه می گوید:این در حالی است که ایرانیان در مورد ضرورت دست یابی به سلاح اتمی ، یکپارچه شده اند. جنگها ی گذشته با دشمنان تا گلو مسلح و درک صحیح از همسایگان و قدرت های بزرگ و نقشه هایی که انها برای ثروتهای نفتی ایران کشیده اند ،باعث شده که ایرانیها در این مورد اتفاق نظر داشته باشند که به سلاح هسته ای بعنوان عاملی بازدارنده نیاز دارند. اما مناشه می گوید با تحلیل دقیق شرایط در ایران و گفتگو با ایرانیان در داخل و خارج از کشور،تصور من این است که این حمایت بسرعت در حال عقب نشینی است. بنا به اظهارات مناشه ؛هم اکنون بسیاری هراس دارند که برنامه هسته ای ایران می تواند ایران را با تحریمهای اقتصادی و چه بسا جنگ با غرب مواجه کند و بهمین جهت ترجیح می دهند، دست کم برای مدت اندکی هم که شده فعالیتهای هسته ای خود را متوقف کنند. به گفته مناشه امیر این شرایط با اضافه شدن موارد جدید به اوج نابسامانی خود رسیده و ایرانیان را به کلی با دستیابی به بمب اتمی مخالف کرده است .به باور ایرانیان رژیم با به دست اوردن بمب اتمی ،خود را در برابر تلاشهای دیپلماتیک غرب در تقابل با عدم رعایت حقوق بشر در ایران ،بیمه خواهد کرد. مناشه امیر اینگونه ادامه می دهد که استعفاها بیانگر شکافهای عمیق در سطوح بالای حکومتی است .وی می افزاید؛شخصیتهایی چون رفسنجانی و محمد خاتمی روسای جمهوری سابق ایران، همچنین حسن روحانی مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی ایران،ایت الله علی خامنه ای،از منتقدین سرسخت سیساستهای احمدی نژاد در رابطه با برنامه هسته ای هستند، و آن را عامل برانگیختن اجماع غرب بر علیه ایران می دانند. در حالیکه به اعتقاد انها چنین تندروی ها بیهوده می باشند. مهم تر از ان مناشه خاطر نشان می کند که نبردی جدید بین خاتمی و احمدی نژاد در گرفته است. از طرفی استعفای لاریجانی به اجبار احمدی نژاد حقیقت امر را نشان می دهد.او می گوید احمدی نژاد فردی است که جاه طلبی هایش حد و مرز ندارد. به گفتۀ مناشه امیر بدترین سناریو این است که احمدی نژاد صراحتاً بخواهد ایران مجهز به سلاح اتمی را در اختیار خود داشته باشد که بسیار خطرناک خواهد بود. وی در ادامه می گوید:حتی اختلافات ایت الله ها و احمدی نژاد درون رژیم برنامه هسته ای ایران را متوقف نخواهد کرد، بلکه تنها قادر خواهد بود که تاکتیکها و لفاظی ها را ملایم تر کند. به گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، سوسر در ادامه می نویسد؛آیا تحریمها در سرنگونی رژیم مؤثر واقع خواهند شد و یا دست کم باعث توقف موقت برنامه هسته ای ایران خواهد شد؟ایا بوش تحت فشارهای سنگین داخلی وارد جنگی دیگر در منطقه نخواهد شد در حالی که در عراق درگیر است؟ایا وی نقشه حساب شدۀ هوشمندا نه ای دارد؟ به باور تحلیلگران اسرائیلی بوش چنین طرحی را در دست اجرا دارد.کارشناسان نظامی در واشنگتن و اسرائیل بر این موضوع اتفاق نظر دارند که حملات فقط هوایی و ضربتی بوده و بوش از نیروی زمینی استفاده نمی کند. در واقع طبق گزارشات رسانه ها ،پنتاگون تا اواخر فوریه ،جزئیات حملۀ هوایی بر علیه ایران را تکمیل خواهد کرد.این طرح ورای حملات هوایی به تاسیسات اتمی ایران بوده و همچنین پایگاه های دریایی و هوایی ایران،تسهیلات موشکی،و مراکز کنترل و فرماندهی ایران را مورد هدف قرار خواهد داد. حملات اولیه ،نیروگاههای هسته ای ایران در نطنز،اصفهان،اراک و بوشهر را مورد هدف قرار خواهند داد.عملیات نظامی محدودتری نیز در نظر گرفته شده است.از یک محاصره دریایی تا حمله به نطنز ،که اگر موفقیت امیز باشد، پروژه دستیابی ایران به بمب اتمی را با بمباران فلج شده و قطعات مورد نیاز در غنی سازی در چرخه ساخت سلاح نیز از بین می رود ،و یا با حمله به تعداد معدودی از تاسیسات هسته ای ایران و همچنین تهدید به تدوام ان در صورت اقدام تلافی جویانۀ ایران ، متوقف خواهد شد. بسیاری دیگر از کارشناسان نیز بر این باورند که امریکاییها دست به حملات گسترده بر علیه ایران خواهند زد. چرا که لازم است تا تاسیسات هسته ای ایران و به طور کلی توانایی اقدامات تلافی جویانه از ایران ساقط شود. اما به باور کارشناسان اقدام نظامی اسان و کم هزینه نخواهد بود. و همچنین اطمینانی نمی توان داشت که ایا به هدف خود دست خواهد یافت یا نه.در دو گزارش منتشر شده در سال 2004 و 2006 گاردنر سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی ایالات متحده به دشواریهای لاینفک حملات گسترده ایالات متحده اشاره کرده است. وی می گوید:در اطلاعات مخفیانه به دست امده که مکان و تعداد نیروگاه های زیرزمینی ایران را نشان می دهد.ایالات متحده 400 نقطه هدف اصلی خواهد داشت. 75 مورد ان در مناطقی که تراکم جمعیت در ان زیاد است، واقع شده اند، که برای منهدم کردن انها سلاح های نفوذ کننده لازم است. و بعضی از این اهداف در عمق 50 فوتی زمین واقع شده اند .وی همچنین در این گزارش نوشته است که یکی دیگر از اهداف مشکل افرین دو کارخانۀ تولید مواد شیمیایی ،سکوهای پرتاب موشکهای بالستیک با برد متوسط و همچنین چهار پایگاه هوایی با اشیانه های موشکی است. از دید گاردنر حملات به ایران برابر با تغییر رژیم نخواهد بود و عواقب ان شورانیدن شیعیان بر علیه ایالات متحده و به راه انداختن جنگی تمام عیار در منطقه خواهد بود.وی همچنین در ادامه می نویسد: قیمت نفت به سرعت افزایش یافته و جنگ گسترده زمینی را نیز در پی خواهد داشت. در بدترین حالت ممکن ،حمله به ایران در ممانعت از ان برای دست یابی به سلاح اتمی با شکست مواجه خواهد شد، و ایران برای دست یافتن به بمب اتمی شتاب بیشتری خواهد کرد.یفتاح شاپیر کارشناس در امور گسترش و توازن استراتژیک دانشگاه تلاویو در بخش مطالعات امنیت ملی می گوید:چنانچه ایران دارای تسهیلات مخفیانۀ اتمی باشد که ما از انها بی خبر باشیم ،حتی اگر جنگی در بگیرد، انها به فعالیتهای خود ادامه می دهند، و این درحالی خواهد بود که امریکایی ها بهای اقدامات نظامی و سیاسی خود را پرداخته و کمتر کاری از پیش نبرده اند.به استدلال وی چنین شرایطی به لحاظ سیاسی بسیار وخیم تر خواهد بود. به گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، سوسر می نویسد ؛دیگر موضوعی که اسرائیل را با ان مواجه خواهد کرد پاسخ احتمالی ایران است .به باور شاپیر بیش از انکه ایران بخواهد با حملات موشکی دست به اقدام تلافی جویانه بزند، دست به اقدامات تروریستی خواهد زد. وی می گوید:من فکر نمی کنم انها[ایران]بخواهند از موشکهای شهاب 3 استفاده کنند. چرا که ایرانیان مجبور خواهند بود، تا اطمینان حاصل کنند که سیستم دفاعی ما، مسلسل انها را بازنخواهد داشت .و اینگونه ادامه می دهد که چنانچه کشوری بخواهد مناطق شهرنشین اسرائیل را مورد هدف قرار دهد اسرائیل در آن صورت بدنبال بهانه برای حمله نخواهد بود و آزادی عمل خواهد یافت. وی می گوید دست کم در مراحل اولیه من فکر می کنم که انها می خواهند از ان[تلافی و جنگ] جلوگیری کنند. در عوض به باور شاپیر ایرانیان به مراکز و اهداف اسرائیلی و یهودی در ورای منطقه حمله خواهند کرد. و تلاش می کنند که حزب الله را فعال کنند. اقدامی که انها در سال 2006 مرتکب شدند و انگاه خواهیم دید که سفارتهای اسرائیل و مراکز یهودی در سراسر جهان منفجر می شوند. وی می گوید حقیقتا انها توانایی انجام این سری اقدامات را دارند. پایگاه های دفاعی اسرائیل ماهها در برابر چنین سناریوی بالقوه ای متمرکز شده اند .اسرائیل با اشاره به حملات محتمل خود ، موکدا اعلام کرده، چنانچه احساس کند،ایران در حال دستیابی به سلاح اتمی است و هیچ کس مانع از ان نمی شود خود وارد عمل خواهد شد. بر اساس برخی گزارشات آنها ماکتی از نطنز ساخته اند.در این گزارشات آمده که عاملین اسرائیل در ایران در حال فعالیت هستند .انها سنسورهای الترونیکی حساس به پرتوهای رادیو اکتیو نصب کرده و همچنین اهداف بالقوه را نشانه گذاری کرده اند. بعلاوه اویگدور لیبرمن نماینده امور استراتژیک که با تیم مطالعاتی بررسی تهدیدات ایران همکاری می کند،12 گروه جهت همکاری با پایگاه های دفاعی معین کرده تا جنبه های مختلف برنامه هسته ای ایران را بررسی کنند. و انتظار می رود تا نتایج خود را در عرض دو ماه آینده به کابینه اولمرت ارائه دهند. لیبرمن می گوید ؛همچنان که چرخه سانتریفیوژها در نطنز اهسته، اما به طور پیوسته به فعالیت های خود ادامه می دهند ،کابوس ایران مجهز به سلاح اتمی هر روز نزدیک تر می شود .اما تمام پادزهر ها از تحریمهای اقتصادی گرفته تا اقدام نظامی درصد خطای بالایی داشته و اطمینانی به موفقیت امیز بودن انها وجود ندارد. مگر اینکه در نهایت واشنگتن وتهران بخواهند تا با زبانی مشترک به مذاکره بپردازند. نمایشی که انتظار می رود سال اینده به صحنه پای گذاشته و فصلی تازه، در عین حال تیره و تاری را در نزاع های خاورمیانه به تصویر بکشند.
-
نیروهای نظامی امریکا به دسته های زیر دسته بندی میشوند: نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نیروهای تفنگدار دریایی ایالات متحده آمریکا گارد ساحلی ایالات متحده آمریکا پرسنل: پرسنل فعال: ۱٬۴۲۶٬۷۱۳ نفر (دومین در جهان) نیروی ذخیره: ۸۵۸٬۰۰۰ نفر جمعیت زیر پرچم (۱۷ تا ۴۹ سال): ۱۰۹٬۳۰۵٬۷۵۶ نفر پرسنل فعال نیروی زمینی تا سال 2004: ۵۰۰٬۲۰۳ نفر (۳۴% کل)، (۱۵٫۲% زن)، ۴۱۴۳۲۵ نفر در لیست احتیاط، ۶۹٬۳۰۷ افسر پرسنل فعال تفنگداران دریایی تا سال 2004: ۱۸۰٬۰۰۰ نفر (۱۲% کل)، (۶% زن)، ۱۵۷٬۱۵۰ نفر در لیست احتیاط، ۱۹٬۰۵۲ افسر پرسنل فعال نیروی دریایی تا سال 2004: ۳۷۵٬۵۲۱ نفر (۲۶% کل)، (۱۴٫۵% زن)، ۳۱۹٬۹۲۹ نفر در لیست احتیاط، ۵۵٬۵۹۲ افسر پرسنل فعال نیروی هوایی تا سال 2004: ۳۵۸٬۶۱۲ نفر (۲۵% کل)، (۱۹٫۶ % زن)، ۲۸۵٬۵۲۰ نفر در لیست احتیاط، ۷۳٬۰۹۱ افسر پرسنل فعال گارد ساحلی تا سال 2004: ۴۰٬۱۵۱ نفر (۳% کل)، (۱۰٫۷% زن)، ۳۱٬۲۸۶ نفر در لیست احتیاط، ۷٬۸۳۵ افسر پرسنل کل تا سال 2004: ۱٬۴۵۰٬۶۸۹ نفر (۱۴٫۹ % زن)، ۱٬۱۹۶٬۲۱۰ نفر در لیست احتیاط، ۲۵۴٬۴۷۹ افسر سن خدمت سربازی: ۱۷ تا ۴۵ سال هزینههای نظامی: ۵۲۲ میلیارد دلار (اولین در جهان) سهم هزینههای نظامی در تولید ناخالص داخلی: ۳٫۷% (بیست و ششمین در جهان) سازمان نظامی: رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا فرمانده کل قوا است و برای اقدام نظامی از مشورتهای مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا برخوردار است. در رده پایینتر، وزیر دفاع قرار دارد. رییس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده آمریکا هم به فرمانده کل قوا و هم به وزیر دفاع مشورت میدهد. فرماندهیهای ارتش: فرماندهی شمالی ایالات متحده (NORTHCOM) مقر: پایگاه هوایی پترسون، ایالت کلرادو، مأموریت: دفاع از خاک ایالات متحده و آمریکای شمالی فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM) مقر: پایگاه هوایی مک دیل، ایالت فلوریدا، مأموریت: دفاع از خاورمیانه از مصر تا آسیای مرکزی و همچنین مراقبت از آفریقا فرماندهی اروپایی ایالات متحده (EUCOM) مقر: بروکسل بلژیک و اشتوتگارت [[آلمان]، مأموریت: دفاع از اروپا و اسرائیل و همچنین مراقبت از آفریقا فرماندهی پاسفیک ایالات متحده (PACOM) مقر: پایگاه نیروی دریایی کمپ اسمت ، ایالت [[هاوایی]، مأموریت: دفاع از آسیا و پاسفیک فرماندهی جنوبی ایالات متحده (PACOM) مقر: میامی، ایالت فلوریدا، مأموریت: دفاع از مرکز و جنوب آمریکا فرماندهی آفریقا ایالات متحده (AFRICOM) مقر: اشتوتگارت آلمان، مأموریت: دفاع از آفریقا به استثنای مصر فرماندهی نیروهای ویژه ایالات متحده (SOCOM) مقر: پایگاه هوایی مک دیل، ایالت فلوریدا، مأموریت: انجام عملیات ویژه برای نیروی زمینی، هوایی، دریایی و تفنگداران دریایی فرماندهی نیروهای مشترک ایالات متحده (JFCOM) مقر: نورفولک، ایالت ویرجینیا، مأموریت: حمایت از دیگر فرماندهیها فرماندهی استراتژیک ایالات متحده (STRATCOM) مقر: پایگاه نیروی هوایی آفورت، ایالت نبراسکا، مأموریت: هماهنگی و کنترل نیروهای استراتژیک و فضایی فرماندهی حمل و نقل ایالات متحده (TRANSCOM) مقر: پایگاه نیروی هوایی اسکات، ایالت ایلینوی، مأموریت: جابجایی نیروها در سرتاسر جهان نیروهای خارج: تا سال ۲۰۰۵ ایالات متحده آمریکا بیش از ۷۰۰ پایگاه در ۳۶ کشور داشتهاست که برخی از بزرگترین آنان عبارتند از: در آلمان: ۵۶۹٬۳۹۵ نفر در ژاپن: ۴۷٬۰۰۰ نفر در کره جنوبی: ۳۲٬۷۴۴ نفر در ایتالیا: ۱۲٬۲۵۸ نفر در بریتانیا: ۱۱٬۰۹۳ نفر در جنگ عراق: حدود ۱۶۰٬۰۰۰ نفر در خاورمیانه شامل افغانستان: ۱۵٬۰۰۰ نفر نیروها در داخل مرزها: کل نیروهای مستقر در داخل ایالات متحده آمریکا ۱٬۱۱۲٬۶۸۴ نفر است. در سرزمین اصلی ایالات متحده آمریکا: ۹۰۰٬۰۸۸ نفر در هاوایی: ۳۳٬۳۴۳ نفر در آلاسکا: ۱۷٬۷۱۴ نفر بر روی شناورها ۱۰۹٬۱۱۹ نفر در گوام: ۳٬۷۸۴ نفر در پورتوریکو: ۱٬۵۵۲ نفر هزینههای نظامی: بودجه دفاعی سال ۲۰۰۶ (بدون هزینه جنگ عراق) کل: ۴۴۱٫۶ میلیارد دلار عملیات و نگهداری: ۱۲۴٫۳ حقوق و دستمزد: ۱۰۸٫۸ تدارکات: ۷۹٫۱ تحقیقات، توسعه و آزمایش: ۶۹٫۵ ساخت و سازهای نظامی: ۱۲٫۲ فعالیت بخش انرژی دفاعی:۱۷ نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا: به عنوان یک یگان مستقل از ارتش در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۸ و بر اساس تصمیم شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا تاسیس شد. در سال ۱۹۴۹ نیز نیروی هوایی در کنار نیروهای دیگر زیر فرماندهی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. ساختار سازمانی: نیروی هوایی آمریکا دارای ۱۰ مرکز فرماندهی به شرح ذیل است: فرماندهی هوافضایی، فرماندهی پشتیبانی، فرماندهی سیستمهای نیروی هوایی، فرماندذهی آموزش، فرماندهی ترابری، فرماندهی هوایی استراتژیک، فرماندهی هوایی آلاسکا، فرماندهی نیروی هوایی ذخیره، سرویس اطلاعات نیروی هوایی، فرماندهی آکادمی[۱] فرمانده نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا از سوی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و با تایید مجلس سنای ایالات متحده آمریکا انتخاب میشود. نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا: نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا نخستین نیروی رزمی ایالات متحده آمریکا است که در ژوئن ۱۷۷۵ از سوی کنگره قارهای و برای پشتیبانی نیروهای مردمی در جنگ استقلال آمریکا تشکیل کردید و ارتش استقلال طلبان نام گرفت . نیروی زمینی ارتش آمریکا دارای ۱۲ مرکز فرماندهی به شرح ذیل است : فرماندهی آموزش و دکترین ،فرماندهی توسعه و امکانات و آمادگی ، فرماندهی ارتباطات و مخابرات ، فرماندهی اطلاعات و امنیت ، فرماندهی خدمات بهداشتی ، فرماندهی پژوهش جنایی ، فرماندهی مدیریت ترافیک نظامی ، فرماندهی نظامی ناحیه کلمبیا (با هدف تامین امنیت پایتخت آمریکا) ، فرماندهی ارتش مستقر در اروپا ، فرماندهی ارتش مستقر در ژاپن ، فرماندهی ارتشهای هشتگانه ، فرماندهی آکادمیهای نظامی (۱) فرمانده نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا از سوی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و با تایید مجلس سنای ایالات متحده آمریکا انتخاب میشود . یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا: یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (در انگلیسی موسوم به Navy Seals)، نام یگان تکاوری فوق ویژه نیروی دریایی ارتش آمریکا است. یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا قابلیت حمله زمینی، هوایی و دریایی را بصورت همزمان دارند و تنها مختصر به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نمی شوند. این نیروها وظیفه حملات دریایی ضربتی، عملیاتهای پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن و قابلیت حملات همزمان را دارند. منبع:از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
-
دوستان با سلام به شما.اين تاپيك را من به نظرم آمد كه براي شبيه سازي وقايع جنگ جهاني سوم و دلايل وقوع آن و طرفهاي درگير و سرانجام آن و نتايج آن به وسيله خيال پردازي و به كارگيري تجسم ذهني ايجاد كنم.لطفا هركس به صورت ذهني سناريوي جنگ جهاني سوم را در ذهن خود تجسم و شبيه سازي كند تا ببينيم ايده ها در مورد دلايل احتمالي وقوع اين جنگ و وقايع آن و سرانجام نتايج جنگ گسترده چگونه است.فكر ميكنم با اين كار به قوه تجسم و تخيل ذهنيمان هم كمك خواهد شد كه مفيد خواهد بود.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
super_comando پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
*ﺁلکساندر ﺁدلر : سیاست غلط بوش جبهه ای از ایران و ترکیه و روسیه بوجود می ﺁورد : ◄ در 27 اکتبر، ﺁدلر کارشناس فرانسوی مسائل بین المللی، مقاله ای در روزنامه فیگارو انتشار داده است دارای این نکات است : ● سه کشور روسیه و ترکیه و ایران که در طول تاریخ برسر قفقاز با یکدیگر گلاویز بوده اند، اینک با یک مسئله روبرو هستند . هر یک از این سه ملت بزرگ به دموکراسی نزدیک هستند . در ترکیه تحقق یافته است . در روسیه در دست بنا است و در ایران اکثریت مردم در تلاش برای استقرار دمکراسی هستند . ● هریک از این سه کشور بزرگ ﺁرزوی برقرار کردن روابط ممتاز با اروپا هستند : ترکها می خواهند به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شوند و روسها می خواهند شریک استراتژیک و انرژتیک اروپا باشند و ایرانیها خواستار گسترش روابط بازرگانی و فرهنگی با اروپایند . اما یک اراده قاطع باحتیاج است اید که این سه کشور بیکدیگر نزدیک شوند . از ایران شروع کنیم : استعفای لاریجانی، طرف گفتگوی اروپا بر سر برنامه اتمی ایران ، علامت ضعف رئیس جمهوری احمدی نژاد و این بار ضعف قطعی او است . همه کار شده است تا دنیای خارج از این واقعیت ﺁگاه شود : از استعفای لاریجانی در وسط سفر احمدی نژاد به ارمنستان تا ماندن لاریجانی در شورای امنیت ملی بعنوان نماینده رهبر رژیم . مسلم است که میان ﺁمدن پوتین به ایران و بحران در رژیم ملاها بر سر اتم ، رابطه ای وجود دارد : پوتین در عین تظاهر به حمایت از ایران در برابر تهدید غرب، پیشنهادهای عملی به رژیم محافظه کاران ایران داده است و این پیشنهادها سبب برخوردها میان ﺁنها شده اند . ● باید دانست که روسها که بهترین شناخت را از ایران دارند ، هاشمی رفسنجانی را درخور همکاری می دانند . در اواخر دوران " شوروی " ، گرباچف با او در باره ﺁینده قفقاز و ﺁسیای میانه گفتگو کرده بود . اما ک.گ.ب احمدی نژاد را نیز خوب می شناسد . وقتی او یک جوان انتگریست بود ، پیشنهاد کرده بود به سفارت روسیه حمله شود و کارکنان این سفارت به گروگان گرفته شوند . این بار، مسکو جبهه خود را انتخاب کرده است و می خواهد در حل بحرانی پیروز شود که غرب به تنهائی توان حل ﺁن را ندارد . ● در میان، ترکها، بهتر بگوئیم کردهای عراق ، وارد ماجرا شده اند . بعلت بی کفایتی ، امریکا اجازه داده است متحد کردش در عراق ، بدون کمترین توجه به منافع بنیادی متحد ترک امریکا ، هرکار می خواهد بکند . همه در باره اقلیت ترکمن ساکن منطقه کرکوک و هم پناه گاه و پایگاه دادن به تروریستهائی که از پ.ک.ک جدا شده اند . و این ، با وجود ﺁنکه بسیار ﺁسان می شد هم به طالبانی و هم به بارزانی تفهیم کرد که جداشدگان از پ.ک.ک که در ﺁغاز مائوئیست بود، همانند خمرهای سرخ نزدیک ترین دوستان خود را در کردستان ترکیه از میان برداشته اند . حتی نزد دوایر اطلاعاتی ایران و سوریه ، زمانی که این دو کشور در پی کردهای عراق بودند، جاسوسی کرده اند . ● حکومت بوش در پی هدفی مشکوک، اقلیت کرد را در ایران و سوریه تحریک می کند . بدین سان، سیا منافع بنیادی امریکا که ایجاب می کنند با ارتش ترکیه روابط دوستانه داشته باشد، بخطر انداخته است . این ارتش نفوذ سیاسی خود را در خود ترکیه نیز دارد از دست می دهد . بدین سان، یک مسئله پلیسی کم اهمیت که در همین سطح می باید حل می شد، سبب شده است که تهران و ﺁنکارا و دمشق، بر سر یک استراتژی ضد تروریستی، به یکدیگر نزدیک شوند . و غرب ناگزیر است برخلاف میل خود از ﺁن حمایت کند . درست همانطور که در سالهای 1950، بر ضد کرد و کمونیسم، رژیم شاه و دولت ترکیه و رژیم پادشاهی عراق ، به یکدیگر نزدیک شدند و پیمان بغداد را امضاء کردند . با این تفاوت که ﺁن نوبت ، قدرت حامی امریکا بود و این بار، روسیه است . ● مسئله کرد حل خواهد شد . اما بنظر می رسد که نزدیکی این کشورها به یکدیگر بسی دیر خواهد پائید . سر برﺁوردن یک ایران میانه روتر ، متحد یک عراق شیعه که متحدان کرد خود را میانه رو کند، با تعهد روسیه بسیار ﺁسان قابل تحقق است . کاری که دیپلماسی واشنگتن بدان توانا نیست . یک ترکیه که خود را از عقده احساس تنهائی رها کرده و در کارفرمائی های بسیار فعال و پویایش ، از دمشق تا باکو و تاچکند، موفقیت بر موفقیت می افزایند ، از رهگذر فن و توان مالی، عنصر اساسی مجموعه روس و ایران و ترکیه می شوند . نزدیکی روس و چین بی فردا است اما بلوکی از این سه کشور که با همسایگان خود صلح جو باشند ، ثمره باری بهر جهت کردن اروپا در موضوع ترکیه ( پذیرفتن به اتحادیه ) و روسیه و بی کفایتی های حکومت بوش در مورد عراق و نیز روسیه است . ﺁیا می باید بخاطر این تحول گریست و یا خندید ؟ تنها ﺁینده می تواند به این پرسش پاسخ بدهد . " ملتهای بزرگ ترکیه و ایران و روسیه ، هریک با ﺁهنگ خود، به دموکراسی نزدیک می شوند . ◄ در 2 نوامبر، ژنرال ژوزف رالستون، مأمور ویژه بوش برای گفتگو با پ.ک.ک گفته است : امریکا به تعهد خود در قبال ترکیه مبنی بر مقابله با تروریستهای کرد عمل نکرده است . و حالا ترکیه احساس می کند چاره دیگری جز حمله با پ.ک.ک، در پناهگاه این گروه در شمال عراق ندارد . هرچند او حاضر نشد توضیح بدهد چرا چند هفته پیش مأموریت خود را رها کرد، اما گفت : از عدم عمل به تعهد حکومت بوش احساس حرمان می کند . در گفتگو با روزنامه نگاران او به شرح و بسط قول کوتاه خود پرداخت و گفت: عدم عمل به تعهد سبب نزدیکی استراتژیک ترکیه به ایران شد . زیرا هر دو کشور نگران عملیات خشونت ﺁمیز گروههای جدائی طلب کرد هستند . انقلاب اسلامی : بنا بر صورت، قول ﺁدلر صحیح می نماید . اما بنا بر محتوی ، هریک از کشور ترکیه و روسیه داد و ستدهائی با اروپا و امریکا دارند که مشکل می نماید حاضر شوند بخاطر بحران سازیهای یک رژیم بی فردا، آن را بخطر اندازند . هرچند یک ایران مردم سالار می تواند نقش مهمی در منطقه و جهان ایفا کند و چون رژیمی با ثبات می شود که سیاست خارجی خود را بر وفق حقوق ملی خویش تنظیم می کند، از اعتماد کشورهای اسلامی و نیز غیر اسلامی برخوردار می شود . * امریکا به روسیه پیشنهاد گفتگو و معامله عمومی بر سر تمامی مسائل : استقرار سامانه موشکی در اروپای شرقی و کوزوو و مسئله اتمی ایران و... می کند : ◄ در 1 نوامبر 2007، روزنامه "نيزاويسيمايا گازيه تا" چاپ روسیه نیز به نقل از منابع آگاه آمريکايى اعلام کرده که واشنگتن به مسکو پيشنهاد کرده است تا مجموعه مسائل بين المللى شامل کوزوو، ايران، پيمان کاهش نيروهاى نظامى متعارف در اروپا را با امتيازدهى متقابل بطور يکجا حل و فصل کند. اين معامله بزرگ از سوى دولت آمريکا در زمانى مطرح شده است که به تاريخ حل و فصل نهايى اين موضوعات نزديک مى شويم. و نیز ، در 1 نوامبر ، روزنامه اينترنشنال هرالد ترييون، به نقل از يک منبع آگاه نوشته است : در محافل ديپلماتيک نوشته که ايالات متحده حاضر است به روسيه در خصوص پيمان کاهش نيروهاى نظامى متعارف در اروپا امتيازاتى بدهد، البته در صورتى که اين کشور هم مواضع خود در قبال مسئله کوزوو و ايران را نرمتر کند. اين امتيازات گويا بخشى از مجموعه پيشنهاداتى است که واشنگتن با کمک آنها قصد دارد بر اختلاف نظرات موجود ميان خود و مسکو در خصوص طرح اعطاى استقلال به کوزوو و جلب رضايت روسيه براى اعمال تحريمهاى مضاعف بر ضد تهران فايق آيد. دو مقام حکومت بوش ماجرای گفتگوهای محرمانه با " ایران " و دستور قطع ﺁن توسط بوش و غلبه فکر جنگ با ایران را باز می گویند : ◄ Esquire تاریخچه ای را از زبان دو مقام - کارشناس خاورمیانه در حکومت بوش - امریکائی، خانم هیلاری مان و ﺁقای لورت Leverett ، انتشار داده است . نکات درخور توجه این تاریخچه عبارتند از : ● در سالهای بعد از ترورهای 11 سپتامبر 2001، لورت و مان ، در حکومت بوش، در عالی ترین سطح ، کار می کردند . ﺁنها در شورای امنیت ملی بعنوان کارشناس سیاست خاورمیانه کار می کردند . مان مذاکرات محرمانه با ایران را هدایت می کرد . لورت یک زمان مشاور پاول بود و در سفرها او را همراهی می کرد و بعد مشاور کندولزا رایس شد . سخت سران حکومت بوش به لورت فشار وارد می کردند . به او می گفتند شما بیشتر از یک سال است می کوشید ایران را متعهد کنید . دست ﺁورد شما چیست ؟ ﺁنها سانتریفوژهای بیشتری را ساخته اند . مواد منفجره IED به عراق می فرستند که در کشتن سربازان امریکائی بکار می روند . سرکوب گری رژیم در داخل کشور و تجاوزهایش به حقوق انسان بیشتر می شود . قابل ارائه چه دارید ؟ ● ﺁنچه لورت و مان - که در جریان همکاری با یکدیگر، همسر یکدیگر نیز شدند - از ﺁن می ترسیدند واقع شد : کوشش دیپلماتیک از طریق سازمان ملل متحد بی نتیجه شد . زیرا روشن شد که روسیه و چین مقاصد ژئوپلیتیک دارند و حاضر به توافق بر سر تصویب مجازاتهای سخت بر ضد ایران نیستند ... مان می گوید: بنا بر این واقعیت ، هرگاه بنا بر جنگ شود، با توجه به این امر که در پاکستان و افغانستان میلیونها انسان ایران را بخاطر مقاومت در برابر امریکا ، ستایش می کنند و تشدید حمله ها به قوای امریکا در عراق ، دست زدن به جنگ با ایران ، از پاکستان و افغانستان تا فلسطین را منطقه جنگی می کند و امریکا را گرفتار جنگ با تمامی دنیای اسلام می گرداند . ● ﺁن زمان که مان گفتگوهای محرمانه با مقامات ایران در سازمان ملل را هدایت می کرد، لورت را نمی شناخت . از ماهها پیش از ترورهای 11 سپتامبر، مان با دیپلمات ایرانی در سازمان ملل متحد ، در گفتگو بود . بعد از وقوع ترورها، دیدارها و گفتگوها ادامه یافتند ... یک روز، دیپلمات ایرانی به او گفت : ایران ﺁماده ، بدون قید و شرط، همکاری است . گفتگوهای بدون قید شرط خواستی بود که امریکا داشت و اظهار می کرد . می خواست ، بدون پیش شرط، دیپلماتهای دوطرف به گفتگو بنشینند . بنا بر این، قول دیپلمات ایرانی یک انقلاب بشمار می رفت . چرا که ایران حاضر می شد بدون قیدو شرط گفتگو و همکاری کند . چند هفته بعد، وقتی مان در شورای امنیت ملی، تحت ریاست کندولزا رایس ، بعنوان متخصص ایران ، مشغول بکار شد ، همراه با ریان کروکر به اروپا رفت تا با تیمی از دیپلمات های ایران گفتگو کنند . گفتگو در محل ساختمان سازمان ملل در ژنو ، در باره کمک ایران در جنگ با طالبان انجام گرفت . ایرانیها قبول کردند کمک کنند : اگر خلبان امریکائی نزدیک مرز ایران با چتر نجات فرود ﺁمد، ایران از خطر رهایش کند و تحویل ارتش امریکا بدهد و... امتیازها گویا بودند . در همان حال، جیمس دوبینس ، فرستاده ویژه امریکا، در بن ، گفتگوهای ثمر بخشی ، بر سر تشکیل حکومت افغانستان ، با معاون وزارت امورخارجه ایران بعمل ﺁورد . ● بناگهان کشورهائی نظیر سوریه و لیبی و سودان و ایران یشنهاد کمک و همکاری را دادند . با این پیشنهاد، یک پرسش حیاتی نیز مطرح می شد : ﺁیا با وجود کمکها که می کنند، همچون کره شمالی و عراق در فهرست حامی تروریست می مانند و یا اسمشان از ﺁن فهرست حذف می شود ؟ لورت که تحلیل گر سیا بود . او به این نتیجه رسید که تروریسم خاورمیانه کمتر به مذهب ربط دارد و بیشتر فعالیتی تاکتیکی است . برای مثال، سوریه می خواهد بلندی های جولان را پس بگیرد. توانائی مقابله نظامی با اسرائیل را ندارد . ناگزیر به حمایت از تروریسم بر ضد اسرائیل بر می خیزد ... او با استفان هادلی ، نماینده دفتر دیگ چنی و معاون رئیس سیا ، گفتگو و کسب تکلیف کرد . هادلی نوشت: اگر کشوری مثل سوریه و ایران پیشنهاد کمک ویژه داد ، کمکش را می پذیریم اما هیچ وعده ای را ما به عوضی نمی دهیم . ● مان می گوید : امر مهم این بود که ایرانیان قبول کرده بودند بدون قید و شرط گفتگو کنند . ﺁنها ، به تکرار، به من می گفتند : ما فهمیده ایم اثر این حمله ( ترورهای 11 سپتامبر ) به امریکا بدان حد است که اگر ما بدون قید و شرط به امریکا کمک کنیم ، دینامیک رابطه دو کشور را ، برای نخستین بار ظرف 25 سال، تغییر داده ایم . من باور کردم که قصدشان صادقانه است . ● در همان زمان که لورت از وزارت خارجه به شورای امنیت منتقل می شد، مان گرفتار مسئله جدیدی شد : یک کشتی، بنام Karin A ، ایران را با 50 تن اسلحه ترک گفت . نیروی دریائی اسرائیل ﺁن را ، در بحر احمر، توقیف کرد . اسرائیلیها گفتند : کشتی اسلحه را برای فلسطینیها می برده است . حکومت ایران احتمالا از حمل اسلحه توسط کشتی اطلاع نیز نمی داشت . حکومت ایران قویا حمل اسلحه از ایران را تکذیب کرد . معاون وزارت خارجه خود را به فوکس نیوز فرستاد تا قاطعانه ارسال اسلحه را از سوی مجموع دولت و نه تنها حکومت خاتمی ، تکذیب کند . بوش ، رویه انتظار در پیش گرفت. سه هفته بعد از ﺁن، او می باید در کنگره ، وضعیت امریکا را تشریح می کرد . و... او ایران و کره شمالی و عراق را " محور شر " خواند . ● بیش از یک سال بود که ایرانیها در سطح عالی دیپلماسی با امریکا وارد گفتگو شده بودند . لذا، جمله بوش ضربه سختی بر ﺁنها بود. بعد از ﺁن، دیپلماتهای ایرانی از شرکت در جلسه ماهانه در ژنو خودداری کردند . اما در ماه مارس، بازگشتند . مان نیز در گفتگو حاضر شد . ﺁنها به مان گفتند: خطر بزرگی را به تن پذیرفته اند ، موقعیت شغلی و بسا جان خود و خانواده های خود را به خطر انداخته اند برای این که مسئولیت شرکت در گفتگوها را بپذیرند . مذاکرات محرمانه با ایران، به مدت یک سال دیگر، ادامه یافتند. ● زمان نزاع این دو با حکومت بوش رسید : در ماه ﺁوریل، در اواسط روز ، چهار ماه به جنگ مانده بود . مان مشغول کار روزانه بود . صفحه ای را که سفیر سوئیس در تهران فاکس کرده بود، در دست گرفت و مشغول خواندن ﺁن شد . مفاد نامه را او باتفاق صادق خرازی ، برادر زاده خرازی وزیر خارجه وقت، تهیه کرده و به تصویب مقامات عالی دولت رسانده بودند . محتوای نامه عبارت از این بود که ایران حاضر است با امریکا وارد گفتگو بر سر تمامی مسائل فی مابین شود . ایران امتیازهای بس مهمی را می داد : قطع حمایت از تروریسم ، پایان بخشیدن به حمایت از حماس و جهاد اسلامی ، متوقف کردن برنامه اتمی و حتی بازشناسی اسرائیل . مان ، در جا، یادداشتی برای مافوق خود ، ریچارد هاس Haass تهیه کرد . تأکید کرد که مهم است بی درنگ پاسخ مثبت بدهیم . بعدا شنید که کاخ سفید فکرهایش را کرده و به این نتیجه رسیده است که پیشنهادها نادیده گرفته شود . تنها پاسخ این شد که حکومت امریکا نزد دولت سوئیس از سفیر سوئیس در تهران ، بخاطر پرداختن به چنین امری، شکایت کرد ! ● چند روز بعد از ﺁن، در عربستان سعودی ، یک عمل تروریستی انجام شد . 34 تن ، از جمله 8 امریکائی کشته شدند . گزارش اطلاعاتی می گفت : بمب گذاران با اعضای القاعده در ایران، ارتباط تلفنی داشته اند . دانسته نبود ﺁیا ایران ارتباطی با این اقدام تروریستی داشته است یا خیر. ﺁیا افراد القاعده از نقطه ای نزدیک به ایران با تروریستها ارتباط گرفته اند یا خیر ؟ اما رامسفلد بخود تردید راه نداد و در کنفرانس مطبوعاتی گفت : جای شک نیست . رهبران القاعده در ایران هستند و از ﺁن کشور عملیات تروریستی را سازمان می دهند . در عوض، پاول یادداشت مان را خوانده بود . دو هفته بعد از ﺁن، در یک پذیرائی که وزارت خارجه ترتیب داده بود، او به مان نزدیک شد و گفت : " یادداشت بسیار خوبی بود . نباید ﺁن را به کاخ سفید می فرستادید " . در پاسخ به پرسشهای Esquire ، پاول ( وزیر خارجه سابق امریکا ) لورت را مردی بسیار با کفایت توصیف کرد و بیشتر سخنان او را تصدیق کرد . در باره پیشنهادهای ایران کلین پاول گفت : " من با تمامی همکاران اصلی خود تأکید کردم یک معامله بزرگ با ایران را تدارک کنند اما هیچیک از ما، این پیشنهاد را معامله بزرگ تلقی نکردیم . ما با ایران تا سال 2003 گفتگو می کردیم . در این سال، رئیس جمهوری دستور داد باب گفتگو را ببندیم . " ● در ماه مه 2003، جنگ با عراق با پیروزی به انجام رسیده بود . کاخ سفید برﺁن شده بود یک سیاست تهاجمی در قبال ایران به اجرا گذارد . متزلزل کردن رژیم ایران و در صورت امکان برانگیختن جنبش مردمی بر ضد رژیم جزئی از این سیاست بود . لورت خدمت در حکومت بوش را ترک گفت و در نخستین اظهار او به واشنگتن پست این بود : من فکر می کنم حکومت بوش خطای خطرناکی را مرتکب شده است . معنای این سیاست اینست که ایران به سلاح اتمی مجهز شود و هیچگونه گفتگوئی نیز با امریکا نداشته باشد . ● در پایان لورت و مان گزارشی را تهیه می کنند و از سیا می خواهند هرگاه اطلاعی در نوشته ﺁنها است که در اسناد محرمانه منتشر نشده است، ﺁنها را ﺁگاه کند . سیا اطلاعی را که موضوع سند محرمانه ای انتشار نیافته باشد، تشخیص نمی دهند . با وجود این گزارش را چنان سانسور می کنند که غیر قابل فهم می شود . گزارش را بنا بوده است نیویورک تایمز منتشر کند . این دو بکار می پردازند و برای اطلاعات سانسور شده، مآخذ می یابند و نوشته خود را منتشر می کنند . این دو می گویند : از زمان مسکوت گذاشتن پیشنهاد ایران، حکومت بوش وارد مرحله تدارک جنگ با ایران شده است . یک دوره ، نه جمهوریخواه ها و نه دموکراتها به هشدارهای این دو توجهی نمی کردند . اما سرانجام ، توجه ها به هشدارهای این دو جلب می شود : - سناتور جیم وب طرحی را تسلیم سنا می کند که بنا بر ﺁن حکومت بوش بدون اجازه کنگره حق حمله به ایران را ندارد . - پاول سکوت را می شکند و هشداری اخطار مانند می دهد : ما نمی توانیم گفتگو کنیم وقتی بطرف گفتگو می گوئیم پیشاپیش ﺁنچه را حاصل گفتگو خواهد شد، به ما بدهید . - حتی هانری کیسینجر مصاحبه کرد و گفت : ما باید همه کار بکنیم تا با ایران به تفاهم برسیم . ● از درون کاخ سفید ، لورت این سناریو را شنید : روسها ارسال سوخت اتمی به ایران را زمان بندی کرده اند . به سخن دیگر ، نیروگاه اتمی بوشهر از ماه نوامبر بکار خواهد افتاد . یعنی غیر قابل بمباران خواهد شد . زیرا خطر انتشار رادیو ﺁکتیو ( همانند نیروگاه اتمی چرنوبیل که ﺁسیب دید ) ببار می ﺁورد . و چون کرملین گفت تکمیل نیروگاه اتمی را به تأخیر می اندازد ، کاخ سفید بطور جدی جنگ پیشگیرانه را مورد توجه قرار داد . ◄ لوموند ( 31 اکتبر 2007 ) لوموند گزارشی در باره مبارزات انتخابات ریاست جمهوری امریکا انتشار داده است . بنا بر این گزارش، موضوع ایران یکی از موضوعهای اصلی در انتخابات مقدماتی امریکا بدل شده است : از نظر نامزدهای جمهوریخواه ، سخن گفتن از " خطر ایران "، سخن گفتن از امنیت ملی امریکا است. ﺁنها ایران را پیش می کشند تا از سخن گفتن در باره عراق اجتناب کنند . از نظر نامزدهای دموکرات، سخن گفتن از ایران، روشی است برای حمله به هیلاری کلینتون ، رقیبشان که از همین حزب است . بغیر از رون پل، یکی از نامزدها از حزب جمهوریخواه که به جنگ عراق رأی نداده بود، بقیه نامزدها راحت از لزوم جنگ پیشگیرانه بر ضد ایران سخن می گویند . رودی جیولیونی، شهردار پیشین نیویورک که از نامزدهای حزب جمهوریخواه امریکا است، قول می دهد در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری، ایران را 5 تا 10 سال به عقب ببرد . او رقبای دموکرات خود را متهم کرد که می خواهند با ایران گفتگو کنند بهرقیمت که شد. او می گوید: مناظره باراک اوباما و هیلاری کلینتون، ( هر دو نامزد از حزب دموکرات ) بر سر اینست که در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری ، ﺁیا باید احمدی نژاد و بن لادن را به مراسم ادعای سوگند ، دعوت کرد یا پذیرائی بعد از مراسم ! اما نامزدهای دموکرات : هیلاری کلینتون به جورج بوش توصیه می کند کل سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریست قرار دهد . این توصیه انتقادهای رقبای او را بر انگیخته است . در میان 8 نامزد از این حزب، او تنها نامزد است که به طرحی رأی داده است که در 26 سپتامبر ، در مجلس سنا به تصویب رسید و بنا بر ﺁن، سپاه پاسداران یک سازمان تروریستی است . او رأی داد و به بوش توصیه کرد چون می اندیشد از سوی حزب دموکرات نامزد ریاست جمهوری خواهد شد و رقیب او از حزب جمهوریخواه جیولیانی خواهد شد، از هم اکنون ، در فکر خلاء سلاح رقیب خویش است . ● بنا بر متن مصوب ، " منافع ملی امریکا ایجاب می کنند که حکومت ایران از متحول کردن چریکهای شیعه عراق به سازمان نظیر حزب الله لبنان ، جلوگیری کند . به حکومت امریکا توصیه می شود به فعالیت سپاه پاسداران در خاک عراق پایان دهد . به حکومت توصیه می شود با احتراز از گسیل قوای زمینی به داخل ایران، با حزم و احتیاط ابزار و قدرت دیپلماتیک و اقتصادی و نظامی امریکا را بر ضد سپاه بکار برد . در جریان پانزدهمین بحث ﺁزاد نامزدهای حزب دموکرات با یکدیگر، در 30 اکتبر، به هیلاری کلینتون بخاطر رأیی که داده بود، اعتراض مداومی بعمل ﺁمد . در پاسخ، هیلاری گفت : تا بی نهایت می توان در باره طرح مصوب سنا که برای حکومت اجبار قانونی ایجاد نمی کند ، استدلال کرد . اما از ﺁنچه اساسی است غفلت می شود : من با مسیری که به جنگ بیانجامد مخالفم . اما با هیچ کار نکردن نیز مخالفم . من طالب یک دیپلماسی قوی هستم که مجازاتها پشتیبان ﺁن باشند . تیم روسر، اداره کننده بحث ﺁزاد ، این پرسش را از همه نامزدها کرد و خواستار پاسخی صریح و شفاف شد : ﺁیا متعهد می شوید از مجهز شدن ایران به بمب اتمی جلوگیری کنید ؟ و اصرار و تأکید کرد : ﺁیا پاسخی که می دهید یک تعهد است ؟ هیلاری کلینتون پاسخ داد : ﺁری . باراک اوباما تردید کرد . دوباره از او سئوال شد و او در پاسخ به " سیاست ترس " که بوش به اجرا گذاشته است ، پرداخت . نامزد جناح چپ، دونیس کوسینیچ به روزنامه نگار هشدار داد: مواظب شیوه پرسش خود در باره ایران از نامزد ها باشد . روزنامه نگاران یک نوبت امریکا به جنگ با عراق کشاندند و من به ﺁنها فشار وارد می کنم تا که خویشتن دار شوند . * دو سنجش افکار در امریکا حاکی از تشدید نگرانی امریکائیان بخاطر مجهز شدن ایران به سلاح اتمی و بیشتر شدن موافقان حمله نظامی به ایران هستند : ◄ در 31 اکتبر، نتایج سنجش افکاری که زوگبی انترنشینال در امریکا انجام داده است، منتشر شد . بنا بر این نتایج، 53 درصد از امریکائیان بر این باور شده اند که حکومت امریکا ناگزیر می شود بر ضد ایران دست به جنگ بزند . و 52 درصد امریکائیان می گویند : هرگاه حکومت امریکا دست به جنگ با ایران بزند، از ﺁن حمایت خواهند کرد . ◄ سنجش افکار دوم را یو اس تو دی در 5 نوامبر منتشر کرد . بنا بر این سنجش افکار، ● 46 درصد امریکائیان می گویند خواه پیش و خواه بعد از شکست دیپلماسی، می باید اقدام به حمله نظامی به ایران کرد . 45 درصد مخالف جنگ چه پیش و چه بعد از شکست دیپلماسی هستند . جانبداران حمله نظامی از حزب جمهوریخواه دو برابر طرفداران از حزب دموکرات هستند . ● صحبتهای مکرر رئیس جمهوری بوش و معاون او دیگ چنی در باره خطر مجهز شدن ایران به سلاح اتمی مردم امریکا را نگران این خطر کرده است : از هر 4 امریکائی 3 امریکائی نگرانی خود را ابراز می کنند . ● اما سه چهارم امریکائیان نگران ﺁنند که جنگ پیش از موقع و بطور ناپخته روی دهد . ● و 64 درصد امریکائیان از سیاست بوش و مدیریت او ناراضی و 31 در صد راضی هستند . یو اس تو دی براینست که در عدم محبوبیت رکورد شکسته است . ● به این پرسش که اگر کوششهای اقتصادی و دیپلماتیک امریکا به جائی نرسیدند ﺁیا امریکا می باید و یا نمی باید دست به جنگ بزند، 34 درصد پاسخ داده باید جنگ کند و 55 درصد گفته اند نباید جنگ کند و 11 درصد نظری نداشته اند . ایران موضوع اصلی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا گشته است . اختلاف موجود در درصدها ( 46 درصد موافق جنگ و 35 درصد موافق جنگ ) ناشی از اینست که هریک مربوط به یک سنجش هستند. انقلاب اسلامی: با توجه به تحول افکار عمومی امریکا است که کندولزا رایس خبر تشدید تحریم اقتصادی را داد و دیگ چنی ایران را تهدید به " عواقب سخت " خودداری از تعلیق غنی سازی اورانیوم کرد : بنا بر طرح حمله به ایران دیگ چنی ، جنگ با حمله موشکی اسرائیل به ایران ﺁغاز می شود : ◄ ﺁلتر نت ( 26 اکتبر 2007 ) ﺁنچه در باره " طرح دیگ چنی " ، پیش از ﺁن تاریخ انتشار یافته بود را همراه با اطلاعاتی که خود تحصیل کرده است، در نوشته نسبتا طولانی باز ﺁورده است . نکات عمده ﺁن عبارتند از : ● بنا بر طرحی که استراتژیستهای دیگ چنی تهیه کرده اند ، اقدام اول واشنگتن اینست که اسرائیل را قانع کند به حمله موشکی به تأسیسات اتمی نطنز . تهران به این حمله واکنش نشان خواهد داد و واکنش تهران بهانه به دست امریکا می دهد برای حمله به تأسیسات ایران . ● دموکراتها و جمهوریخواه ها از خود می پرسند با روش اسرائیل - حمله مرموزش به سوریه در 6 سپتامبر، چه باید کرد ؟ ﺁیا بخشی از نقشه جنگی بود ؟ ﺁیا ﺁزمونی بود ؟ در روزهای بعد از حمله، یک پرسش در گفتگوهای واشنگتن بیشتر مطرح می شد : خطر جنگ به راستی چه اندازه است ؟ دلیل حمله هر چه بود، در واشنگتن ، حمله اسرائیل به سوریه ، شبح جنگ با ایران را در برابر دیدگان اهل سیاست قرار داد . از دید محافظه کاران جدید حمله به ایران موجب می شود جوانه امید به استقرار مردم سالاری در خاورمیانه در ﺁتش عراق نسوزد . اما از دید واقع بینهای وزارت امور خارجه و وزارت دفاع امریکا، حمله نظامی به ایران فاجعه است . و سئوال اینست : چه وقت روی می دهد ؟ ● حمله اسرائیل به ایران و یا عملی نظیر ﺁن، براحتی می تواند سبب بروز جنگ سوم جهانی شود . همان جنگی که پرزیدنت بوش هفته گذشته نسبت به وقوع ﺁن هشدار داد . اگر ایران بمب اتمی بسازد، رئیس جمهور احمدی نژاد منطقه را وارد جنگ جهانی سوم خواهد کرد . ● اسباب یک فاجعه در منطقه فراهم است : ایران مشغول گرد ﺁوردن تجهیزات لازم برای تولید بمب اتمی است . رژیم ملاها ، اگر نه از حمایت تکنولوژیک، از حمایت روحیه بخش روسیه برخوردار می شوند . روسیه ای که این روزها، برای تحریک امریکا، همه کار می کند . رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در برنامه تجدید عظمت ارتش روسیه اش - به تعبیر خود او - ، به سلاح اتمی نقشی مهم داده است . جنگ در عراق بدون این که پایان ﺁن معلوم باشد، ادامه دارد حتی امکان بیرون بردن قوای امریکا نیز نیست . در افغانستان، قوای ناتو نتوانسته اند مانع از بازگشت طالبان و تروریستهای القاعده به افغانستان شوند . نزاع فلسطین و اسرائیل همچنان ادامه دارد . انقلاب اسلامی : و در 3 نوامبر، دنیا از زبان مشرف شنید : تروریسم که در کراچی پا گرفته بود اینک تمامی پاکستان را فرا گرفته است از این رو وضعیت فوق العاده اعلام می کنم . ● در 26 سپتامبر سنا و به دنبال ﺁن حکومت بوش سپاه پاسداران را سازمان تروریستی خواندند . ژنرالهای عالی رتبه امریکا ایران را متهم کرده اند و می کنند که چریکهای عراقی را مجهز می کند . و استراتژیستهای وزارت دفاع ، ظاهرا بدرخواست دیگ چنی، نقشه تفصیلی حمله به ایران را تهیه کرده اند . موضوع جنگ با ایران به قوه مقننه نیز کشیده شده است . دو شنبه 22 اکتبر، نانسی پلوزی، رئیس مجلس نمایندگان روشن کرد که کاخ سفید برای حمله به ایران می باید نخست از کنگره اجازه بگیرد . اما نامزدهای ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه، بحث و جدل می کنند که رئیس جمهوری ، برای حمله نیازمند به تصویب کنگره رساندن قصد خود با جزئیات ﺁن نیست . میت رومنی ، فرماندار سابق ماساچوست و نامزد ریاست جمهوری از این حزب، می گوید : از حقوقدانان خواهم پرسید که ﺁیا برابر قانون اساسی رئیس جمهوری برای دادن دستور حمله نظامی نیازمند به تصویب کنگره رساندن تصمیم خود هست یا خیر ؟ زیرا نیازمندی به چنین تصویبی موجب ضعف رئیس جمهوری می شود و دیگر او نمی تواند استراتژی جنگ پیشگیرانه خود را به اجرا بگذارد . ● نخست گفته می شد پایگاهی که در خاک عراق و در 10 کیلومتری خاک ایران ساخته می شود، برای جلوگیری از عبور اسلحه و نفرات از خاک ایران به خاک عراق است . اما حالا معلوم می شود برای فرستادن گروه های نظامی به خاک ایران ، برای وارد کردن ضربه های کاری نیز هست . بقرار مسموع، در ماه ﺁوریل، بوش اجازه داده است گروههای نظامی برای خرابکاری وارد خاک ایران شوند. ● گاری سیک که در ریاست جمهوری کارتر، مسئول ایران در شورای امنیت ملی امریکا بود، بر این باور است که اینگونه تدارکات نظامی گویای ماهیت استراتژی حکومت بوش است . از ماه اوت بدین سو، حکومت بوش که پیش از ﺁن، مسئله اصلی را برنامه اتمی ایران می دانست ، کمک ایران به تروریستهای عراق را مسئله اول کرده است و این بدان معنی است که حکومت تغییر استراتژی داده و این تغییر خطرناک است . زیرا حکومت می تواند هر زمان خواست دست به جنگ بزند . ● گاری سیک توضیح می دهد که بخلاف مورد عراق، در مورد ایران ، مخالفان جنگ نیز ، در خود حکومت نیز، جبهه ای قوی تشکیل می دهند : کندولزا رایس وزیر خارجه و روبرت گیت وزیر دفاع و دریاسالار فالون فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه با جنگ بر ضد ایران مخالف هستند . ● بروس ریدل افسر سابق سیا اینک در مؤسسه بروکینس می گوید : جنگ بر ضد ایران " فاجعه ای برای تمامی دنیا است " . زیرا سبب می شود جبهه جنگی به گستردگی از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه بوجود ﺁید . با وجود این ، او بر این باور است که خطر جنگ واقعی است . زیرا هر دو طرف در کار ﺁنند که جنگ روی دهد . به سخن دیگر، ایران با ﺁتش بازی می کند وقتی از راه فرستادن اسلحه برای شیعه های عراق، غرب را به مبارزه می طلبد . از این سو، سخت سران واشنگتن ، یعنی بسیاری از محافظه کاران جدید نیزکه حکومت بوش را ترک گفته اند و دیگ چنی از ﺁنها در این حکومت نمایندگی می کند، فشار می ﺁورند که درنگ در وارد کردن ضربه نظامی به ایران ، موقعیت امریکا را در حساس ترین منطقه جهان، ضعیف می کند . ● سفر ولادیمیر پوتین به تهران موجب تقویت موضع سخت سران واشنگتن شده است . زیرا استدلال می کنند که این سفر دلیل بر اینست که روسیه در همکاریش با غرب برای ممانعت از ایران در تولید بمب اتمی ، جدی نیست . کشورهای دیگر ساحل دریای مازندران نیز در اعلامیه مشترک متعهد شده اند اجازه جنگ از خاک ﺁنها بر ضد ایران ندهند . ● دیگ چنی بیشترین حمایت خود را از خارج از حکومت بوش دارد . کسانی از او حمایت می کنند که روزهای خود را محدود به روزهای باقی مانده از ریاست جمهوری بوش می دانند . محافظه کاران جدید به جنگ با ایران، بمثابه واپسین شانس خود می نگرند . از این رو است که پودورتز که پدر محافظه کاران جدید است در وال استریت ژورنال می نویسد : من امیدوارم و دعا می کنم که بوش سرانجام ایران را بمباران کند . امریکا در جنگ عمومی با " اسلام - فاشیسم " است ، در جنگی است که من ﺁن را جنگ چهارم می خوانم . او رژیم ایران را با رژیم هیتلری یکی می داند و براینست که غرب در همان موقعیت اروپا و دنیا در سال 1938 است . ● گاری سیک می گوید : افسران سپاه پاسداران سالها است در باره جنگی می اندیشند که از لحاظ اسلحه و توانائی های نظامی با ارتش امریکا همانند نیستند . بنا بر این ، می باید روشهائی را بجوید و بکار برد تا که در برابر ضربه هائی که سپاه می خورد، بتواند ضربه های کاری وارد کند . هرالد تریبون : ﺁماده سازی سری پایگاه هوائی برای حمله به ایران : ◄ هرالد تریبون ( 29 اکتبر ) گزارش مفصلی را در باره ﺁماده سازی پایگاه هوائی دیگو گارسیا ، واقع در جزیره دیگو پارسیا، تحت الحمایه انگلستان در اقیانوس هند ، نزدیک سیلان ، انتشار داده است : ● ﺁماده سازی فنی هواپیماهای نامرئی B1 برای حمل بمبی که نزدیک به 15 تن وزن دارد و ﺁماده سازی پایگاه واقع در دیگو گارسیا ، بخاطر یک نیاز فوری ، شتاب گرفته است . امریکا اجازه ﺁماده سازی این پایگاه و استفاده از ﺁن را از انگلستان گرفته است. بمب های 15 تنی برای ﺁن ساخته شده اند که زمین را بشکافد و در عمق 100 متری زمین منفجر شود و همه چیز را نابود کند . یکی از این بمب ها در پایگاه هوائی واقع در نیو مکزیکو با موفقیت ﺁزمایش شده است . تا 9 ماه دیگر، بتعداد لازم از این بمب ها ﺁماده و در اختیار ارتش امریکا گذاشته خواهند شد . ﺁزمایشی که در 14 اکتبر انجام گرفت، بمب تمامی تأسیسات زیر زمینی را که به شکل تأسیسات زیر زمینی نطنز ﺁماده ﺁزمایش شده بودند، نابود کرد . ● ﺁژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید تا پایان این ماه ، ایران 3000 سانتریفوژ را در 18 ﺁبشار بکار می اندازد . بنا بر این ، برغم قطعنامه شورای امنیت ، اورانیوم غنی می کند و می تواند میزان غنای ﺁن را تا حد لازم برای تولید بمب اتمی افزایش دهد . ● با توجه به این امر، پایگاه دیگو گارسیا چندین مأموریت را باید انجام دهد . نشستن و برخاستن بمب افکن ها و نشستن و برخاستن هواپیمای جاسوسی ﺁواکس و نیز مخابرات از طریق قمر مصنوعی . برای این مأموریت ها ، تجهیزات لازم در پایگاه نصب می شوند . این پایگاه بهترین محل برای انجام مأموریت های استراتژیک در خاورمیانه است . ● وزارت دفاع امریکا 95 میلیارد دلار بودجه برای جنگ در عراق و افغانستان پیشنهاد کرده است . برای تغییرهای لازم در هواپیماهای نامرئی برای این که بتوانند این بمب را حمل کنند، نیز تقاضای تصویب بودجه شده است. طول هر بمب نزدیک به 10 متر و وزن ﺁن 30000 پوند ( 5/13 تن ) است و هر هواپیمای B1 تنها یکی از ﺁنها را می تواند حمل کند و بسوی هدف رها سازد . بمب توسط قمر مصنوعی هدایت و در عمق زمین منفجر می شود . ● بنا بر نقشه جنگی که وزارت دفاع ﺁماده کرده است، ایران بمدت 5 روز متوالی بمباران خواهد شد . غیر از تأسیسات اتمی، رادارها و فرودگاهها و پایگاههای هوائی بمباران خواهند شد . ویرانگرترین حمله ها توسط موشکها انجام خواهند گرفت . مرکز فرماندهی و پایگاههای سپاه پاسداران در زمره 1000 هدفی خواهند بود که موشک و بمب باران خواهند شد . این هدفها بمدت یک ماه موشک و بمباران خواهند شد . * افسران ارتش امریکا نگران ﺁنند که منازعه ای در دریا و یا در خشکی ﺁتش جنگ را روشن کند : ◄ لوس ﺁنجلس تایمز ( 31 اکتبر ) مقاله مفصلی را در این باره انتشار داده است در باره احتمال بروز جنگ بسا بخاطر روی دادن یک حادثه نظامی در خلیج فارس و یا در خاک عراق . روزنامه نگرانی های افسران ارتش و دیپلماتها از چنین احتمالی در این مقاله منعکس کرده است : ● یک مقام وزارت دفاع می گوید: مقامات ارتش برای ﺁنکه احتمال بروز حادثه را کاهش دهند، در نظر دارند ایرانیانی را که در خاک عراق دستگیر کرده اند، ﺁزاد کنند . بنظر ﺁنها، این کار خطر وقوع حادثه منجر به جنگ را کاهش می دهد . ● حکومت بوش می گوید : ایران جنگ جویان عراقی ضد امریکائی را مسلح می کند . برای ﺁنها مواد منفجره پیش رفته می فرستد . بنا بر این ، زمینه ﺁماده است . مقامات دیپلماتیک و نظامی می گویند از ﺁن می ترسند رویه رژیم ایران و عصبانیت حکومت امریکا از رویه ایران ، جرقه وار ﺁتش جنگ را روشن کند . یک دیپلمات می گوید : نگران بیشتر ﺁنها بابت یک برخورد ناخواسته در عراق و برافروخته شدن ﺁتش جنگ است . ایران و عراق 900 مایل مرز مشترک دارند . در طول این مرز طولانی، روز مره، احتمال وقوع یک حادثه نظامی وجود دارد . در خلیج فارس نیز احتمال وقوع حادثه نظامی وجود دارد . با توجه به این امر که قوای امریکا در پی دستگیری افراد سپاه پاسداران در خاک عراق هستند، احتمال وقوع حادثه در خاک عراق بیشتر است . ● یک مقام ارشد ارتش امریکا می گوید : خطر بروز جنگ در خلیج فارس بسیار زیاد است . به سگ خوابیده می ماند که درجا ممکن است که برخیزد و گاز بگیرد . با وجود این ، هرگاه انفجار بمب از بمب ها که ایران در اختیار عراقی ها می گذارد موجب کتشار تعداد زیادی از امریکائیها شود، ارتش امریکا واکنش نشان می دهد و ﺁتش جنگ شعله ور می شود . ● شمار بسیاری از افسران ارشد ارتش و دیپلماتها نگران حادثه منجر به جنگ هستند . اما اینان در شمار معدوی از مشاوران پرزیدنت بوش که او در باره سیاستی با ﺁنها مشاوره می کند که باید در قبال ایران اتخاذ کند، نیستند . ﺁنها در مجادله میان میانه روها و تند روها حکومت بوش ، بر سر روشی که باید در پیش گرفت، نیز شرکت ندارند . بسیاری از ﺁنها فکر می کنند احتمال حمله امریکا به تأسیسات اتمی ایران ضعیف است . زیرا حکومت بنا را بر دیپلماسی گذاشته است . حمله به ایران پیش از ﺁنکه شکست دیپلماسی مسلم شود، واکنش ایران را بر می انگیزد بدون این که برای مدتی طولانی اجرای برنامه اتمی ایران را به تأخیر اندازد . در وزارت دفاع ، مقامات از جمله وزیر دفاع براین نظر هستند که حمله به تأسیسات اتمی ایران بجای سود ، زیان ببار می ﺁورد . گیت، وزیر دفاع بر این نظر است که بمباران تأسیسات اتمی ایران ممکن است اجرای برنامه را کند کند اما ﺁن را متوقف نمی کند . و مقامات وزارت دفاع می گویند : اجرای برنامه اتمی ایران تا رسیدن به هدف، هنوز سالها زمان می طلبد . خطر عاجل مجهز کردن شورشیان عراق توسط ایران است. ● اسکات کارپنتر یک مقام ارش وزارت خارجه امریکا در حکومت بوش که اینک در مؤسسه مطالعات سیاسی پیرامون خاورمیانه کار می کند، می گوید : برغم هشدارهای روزمره در باره قریب الوقوع بودن حمله امریکا به ایران ، احتمال چنین حمله ای ضعیف است . در عوض، خطر برخورد در خاک عراق ، از ماه ژانویه گذشته ، از ﺁن زمان که بوش فعالیتهای ایران را در عراق محکوم کرد، بدین سو، افزایش یافته است . او تهدید کرد که پایگاههای ایران را که بکار تعلیم شورشیان و ارسال اسلحه به عراق مشغولند را نابود خواهد کرد و نیروهای دریائی و هوائی بیشتر روانه خلیج فارس کرد . بناگهان، مقامات امریکا ایران را متهم کردند و می کنند که مسئول مرگ صدها سرباز و افسر امریکائی هستند . بخصوص اتهامها متوجه سپاه قدس هستند . امریکا بر این باور است که صدها تن از اعضای این سپاه را وارد خاک عراق کرده اند تا به چریکهای ضد امریکائی ، کمک رسانند . * ژنرال اودرنو می گوید : ارسال بمبهای ضد زره پوش از ایران به عراق کاهش یافته است : ◄ ژنرال ری اودرنو ، فرمانده ارشد ارتش امریکا درعراق می گوید : شورشیان ظرف سه ماه گذشته به مراتب کمتراز مواد منفجره مرگبار ضد زرهی استفاده کرده اند . در یک نوامبر، ژنرال ری اودرنو ، ازطریق یک کنفرانس ویدیوئی درعراق، گفته است: شمار مواد منفجره نفوذی که تاکنون کشف و یا منفجرشده است، درمقایسه با ماه ژوئیه که طی آن ۹۹ وسیله منفجر شونده کشف شد، به مراتب کاهش یافته است . درماه اکتبر، فقط ۵۳ قطعه ازچنین سلاح هائی کشف شد. روشن نیست که آیا ایران ارسال مواد منفجره را به عراق کاهش داده است یا نه. هنوزخیلی زود است که بتوان اظهارنظرکرد آیا حصول توافقی میان عراق وایران باعث کاهش حمایت ایران از شورشیان شده است یا خیر. رابرت گیتس، وزیردفاع آمریکا، می گوید : به وی گفته شده است که ایران به دولت عراق اطمینان بخشیده است ارسال سیل مواد منفجره ضد زرهی را به عراق کاهش خواهد داد. افزایش نیروهای آمریکا نیز دربهبود اوضاع امنیتی عراق موثربوده است . ◄ به گزارش خبرگزاری فرانسه ( 31 اکتبر ) ، در ﺁن تاریخ، خامنه ای ادعای امریکا را در باره ارسال اسلحه از سوی جمهوری اسلامی ایران به عراق ، دروغ خوانده است .وی گفته است : سیاست احمقانه امریکا در عراق سبب به کشتن دادن افراد ارتش امریکا در عراق شده است . حکومت بوش از سوی مردم امریکا بخاطر سیاستهای غلطش مورد انتقاد قرار گرفته است و به دروغ ایران را متهم به ارسال اسلحه به عراق می کند . سپاه پاسداران از سوئی و اسرائیل از سوی دیگر، نسبت به احتمال حمله امریکا به ایران واکنش نشان می دهند : * ﺁیا باید ایران را بمباران کرد؟ ◄ زیراین عنوان، لوموند ( 1 نوامبر ) نوشته ای را به قلم مارتین وان کرولد ، استاد دانشگاه بیت المقدس ، انتشار داده است با این نکات : ● هرگاه رفتار را ملاک ارزیابی کنیم، حکومت ایران دستخوش وحشت است . و این وحشت همه گونه محل دارد . کمی بیش از یک ماه است اسرائیل سوریه را بمباران کرده است . گفته می شود این حمله به تأسیسات اتمی سوریه بعمل ﺁمده است . اما این واقعیت را ﺁشکار کرده است که رادارها و تجهیزات ضد هوائی ساخت روسیه ، کارائی لازم را ندارند . پشت سر اهود اولمرت ، باید ژرژ بوش را دید . دو رئیس دولت چندین نوبت گفته اند مصمم هستند نگذارند، ولو با توسل به زور، ایران به سلاح اتمی مجهز شود . ایران هم کار مهمی برای مقابله با ﺁنها انجام نمی دهد. مؤسسه مطالعات استراتژیک لندن بودجه نظامی ایران را 3/6 میلیارد دلار برﺁورد می کند . یعنی نصف بودجه نظامی اسرائیل و کمتر از 2 درصد بودجه نظامی امریکا . به این بودجه، بودجه برنامه های محرمانه نیز افزوده می شود . اما کشورهای دیگر نیز این بودجه ها را دارند . ● اگر امریکا به ایران حمله کند ( منظور حمله هوائی و موشکی است ) ایران هیچگونه وسیله برای حمله متقابل ندارد . نیروهای زمینی و دریائی نمی توانند نسبت به اینگونه حمله ها واکنش نشان دهند . بسا ایران موشکهای شهاب 3 ، با برد لازم، را داشته باشد . اما صاحب تعداد کمی از این موشکها است که کافی به مقصود نیستند . کلاهک موشکها ماده منفجره غیر اتمی و بنا بر این ویرانگری که ببار می ﺁورد ناچیز است . در عوض، به قول نخست وزیر پیشین اسرائیل ، اسحق شمیر ، انتقام نظامی که می باید تحمل کند، وحشتناک است . نیروی هوائی ایران در وضعیت خوبی نیست . در پایان جنگ 8 ساله، در 1988 ، هواپیماهای کهنه ساخت امریکا در وضعیتی نبودند که بتوانند پرواز کنند . از ﺁن پس، هواپیماهای عراق که در جنگ اول خیلج فارس به ایران برده شدند، در ایران هستند اما احتمالا در وضعیت بهتری نیستند . تنها امکان در اختیار معدودی هواپیماهای شکاری روسیه است . تنها چند شاهد وجود این هواپیماها را در ایران دیده اند . برفرض که ایران این هواپیماها را داشته باشد، قادر به رفتن به اسرائیل و بمباران کردن و بازگشتن نیستند . مگر این که در هوا بنزین گیری کنند . در این صورت نیز با خطر ساقط شدن روبرویند . ایران هواپیمای جنگی نیز می سازد . بتازگی، در یک رژه نظامی نمایش داده شدند . ساعقه نامگذاری شده اند . از نوع اف - 5 امریکا هستند . هواپیمای اف - 5 در سالهای 1950 ساخته شد. بعد هواپیمای پیشرفته تری را ساخته شدند و امریکا این اف - 5 ها را به کشورهای ایران و اردن و چندین کشور امریکای لاتین فروخت . افزون بر این که این هواپیما یارای مقابله با هواپیمای امروزی را ندارد، ایران معدودی از ﺁنها را بیش ندارد و نمی تواند به اسرائیل برسد . ● راه حل دیگر، تشدید جنگ در خلیج فارس است . به احتمال زیاد همین راه کار است که مسئولان سپاه ، از جمله محمود چهار باغی را برﺁن داشته است امریکا را تهدید کنند . او گفته است: در صورت حمله امریکا ، ایران قادر است در هر دقیقه 11000 موشک بسوی هدفهای نظامی پرتاب کند . دروغ ﺁشکاری گفته است . زیرا به استثنای کاتیوشا که برد کوتاه دارد و دقیق نیز نیست، هیچ کشوری این اندازه موشک ندارد . افزون بر این که قوای امریکا و متحدانش در خلیج فارس توانائی مقابله با موشکهای ایران را دارند . وگرنه، به چه کار می ﺁیند 40 هزار قوای نظامی امریکا ( به استثنای قوای مستقر در عراق ) و دو یا سه ناوگان با 25 هزار پرسنل نظامی ؟ ● تنها راه کاری که برای ایران می ماند، ترتیب دادن توطئه های تروریستی است . اما اثرترورها نزدیک به صفر است و از ظرفیت نظامی امریکا و توانائی ضربه وارد کردنش نمی کاهد . چنانکه ترورهای 11 سپتامبر نیز از توان نظامی امریکا نکاستند. در 1991 نیز این تهدید بعمل ﺁمد که رژیم صدام حسین توطئه های تروریستی سازمان خواهد داد اما در عمل یکی نیز سازمان نداد . ● اما این واقعیتها حمله امریکا و اسرائیل به ایران را توجیه و مجاز نمی کنند . زیرا اولا دیگر نمی توان چون حمله اسرائیل به نیروگاه اتمی عراق ، حمله غافلگیرانه کرد و ثانیا با توجه به پراکنده بودن تأسیسات اتمی ایران و در حفاظ استحکامات بودنشان ، اطمینانی نیست که حمله های هوائی ﺁنها را از میان ببرند . و نیز، از سال 1945 بدین سو، امریکا دائم جهانیان را بابت مجهز شدن این یا ﺁن کشور به سلاح اتمی ترسانده است . اما در عمل، هرکشوری مجهز به سلاح اتمی شده، خویشتن دار نیز شده و تن به جنگ بزرگ نداده است . بنا براین ، سخن ژنرال ابوزید، فرمانده پیشین قوای امریکا در خاورمیانه را باید شنید . او که بر شمار بسیاری از کارشناسان پیوسته است می گوید : دنیا می تواند با ایرانی مجهز به بمب اتمی زندگی کند . نباید رفتارهای تحریک ﺁمیز احمدی نژاد سبب شود که ما دست به عمل ابلهانه ای بزنیم . * یک ژنرال اسرائیلی : اسرائیل توانائی ویران کردن تأسیسات اتمی ایران را دارد و به دنبال اظهار احمدی نژاد، بوش و سارکوزی و مرکل و وزیر دفاع اسرائیل هشدار داده اند و تهدید کرده اند : ◄ ژروزالم -
دارابكس:يك روزنامه اسرائيلي ادعا كرد: "شيمون پرز رييس جمهوري اسرائيل در سفر اخيرش به آنكارا اطلاعاتي محرمانه درباره برنامه هسته اي ايران و آنچه مشاركت اين كشور در فعاليت هاي تروريستي خوانده مي شود را در اختيار مقامات تركيه قرار داده است." يديعوت آحارنوت نوشت: "رييس جمهوري اسرائيل با هدف متقاعد ساختن تركيه به اتخاذ موضعي شديدتر عليه جمهوري اسلامي، اطلاعات محرمانه از فعاليت هاي اين كشور را تحويل مقامات آنكارا داد." براساس اين گزارش مقامات هيات همراه پرز اعلام كردند: اين اطلاعات شامل مداركي است كه ادعا مي كند موشك هاي دوربرد ايران براي اهداف جنگ هسته اي طراحي شده اند و نيز نشانه هاي كه مدعي غيرصلح آميز بودن برنامه هسته اي تهران است. علاوه بر اين اسناد مرتبط با آنچه تامين مالي تروريسم از سوي ايران خوانده مي شود نيز در اختيار مقامات تركيه قرار گرفته است. يديعوت آحارنوت افزود: "اين اطلاعات به همراه پيشنهادهاي اسرائيل مبني بر مشاركت در جنگ عليه تروريسم از سوي سرتيپ شيمون هفتز، آجودان ويژه رييس جمهور اسرائيل تحويل مقامات ترك شده است." به گفته اعضاي هيات همراه پرز هدف از اين اطلاعات متقاعد ساختن تركيه به تغيير موضع سياسي آن در قبال ايران است. اخيرا حجم مبادلات تجاري بين تهران و آنكارا به رقم قابل توجهي افزايش يافته و دو طرف در زمينه مقابله با شورشيان كرد منافع مشتركي دارند. به نوشته يديعوت آحارنوت اين مسائل توان تركيه براي پيوستن به ساير كشورها در اتخاذ يك موضع شديد عليه تهران را محدود مي كند.
-
دارابكس:آژانس خبري يهوديان (JTA) در گزارشي نوشت: اسرائيل از توقف برنامه هسته اي ايران قطع اميد كرده و اكنون خود را براي مقابله با يك ايران مجهز به سلاح هسته اي آماده مي كند. اين پايگاه خبري به نقل از منابع سياسي اعلام كرد: "با وجود هشدارهاي مكرر و علني اسرائيل مبني بر آنكه اجازه ساخت سلاح هسته اي را به ايران نخواهد داد دولت اولمرت اخيرا به مقامات اسرائيلي دستور داده كه خود را براي احتمال مواجهه با يك ايران مجهز به سلاح هسته اي آماده كنند." براساس اين گزارش پيشنهاد نوسازي سيستم دفاع شهري اسرائيل اكنون در برنامه اين رژيم براي مقابله با حمله هسته اي احتمالي ايران گنجانده شده است. با اين حال مقامات تل آويو گفتند كه اسرائيل خود را براي انواعي از تهديدات احتمالي در آينده از جمله تهديد هسته اي ايران آماده مي كند. سازمان اطلاعات ارتش اسرائيل مدعي است: ايران تا سال 2009 امكان ساخت سلاح هسته اي را داراست اما اولمرت روز دوشنبه در پارلمان اسرائيل (كنست) اين پيش بيني را كم اهميت دانست و نسبت به تحقق اين موضوع ابراز ترديد كرد. وي همچنين ابراز اميدواري كرد: فشارهاي ديپلماتيك به رهبري آمريكا به توقف برنامه هسته اي ايران بيانجامد. غرب ايران را به تلاش در جهت ساخت سلاح اتمي تحت پوشش برنامه صلح آميز هسته اي متهم مي كند و اين در حالي است كه بازرسي هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي تاكنون خلاف اين ادعا را ثابت كرده است.
-
من به ذهنم به اين صورت سناريوي جنگ جهاني سوم كه نهايي باشه مياد كه سلسله اتفاقات به اين صورت خواهد بود كه: سرانجام غرب با بهانه ساخت سلاح اتمي و يا يك اتفاق غير منتظره به ايران اعلان جنگ داده و حمله خواهد كرد و طوري ايران را از هوا با بمبهاي اتمي تاكتيكي و خوشه اي و دريا هدف ميگرند كه ايران قادر به تلافي گسترده نباشند و همزمان اسرائيل هم با حزب الله لبنان و حماس به شدت درگير خواهد شد و ايران هم اسرائيل را اگر سلاح اتمي پيشبيني نشده و سري داشته باشد مورد حمله اتمي غافلگيرانه يا با موشك و يا به وسيله حزب الله لبنان و حماس قرار داده و كشورهاي عرب مستنبد و متحد آمريكا را هدف حملات موشكي و شايد تروريستي قرار خواهد داد كه شديدا خسارت خواهند ديد.مردم ايران از اين حوادث بوجود آمده متاثر شده و بر ضد رهبران ... جمهوري اسلامي قيام خواهند كرد و سپس اتفاقات داخلي شگرفي رخ خواهد داد تا اينكه نهايتا يا با يك حركت غير قابل پيش بيني مانند كودتاي نظامي و يا نرم و يا به واسطه تظاهرات گسترده ملت جان به لب آمده سرانجام طبقه جديدي از رهبران كه بسيار مردمي و مردم دوست و در عين حال متدين واقعي و خداترس و عاري از دروغ و فريب و دغل و فساد هستند و از انديشه هاي افراطگرايان ديني دور هستند به قدرت خواهند رسيد و با تغيير قانون اساسي به نفع مردم و ايجاد تحول ساختاري در نظام حاكم با توكل بر خدا و ائمه يك فصل جديد و دوراني طلايي را براي ايران به ارمغان خواهند آورد.سپس اين رهبران جديد حاكمان فاسد و ضد مردمي و ميهني سابق را مجازات خواهند كرد و به غرب اعلام آتش بس و صلح موقت خواهند كرد كه با قبول آتش بس و امضاي پيمان صلح با غرب وبا پايان جنگ چند هفته اي و يا چند ماهه رهبران جديد زور و سركوب داخلي را نفي كرده و جمهوري اسلامي را تبديل به يك حكومت ديني واقعي بر مبناي تفي زور و سركوب در عين حال به معناي واقعي مردمسالار خواهند كرد.آنها با سياستهاي عقلاني خود ايران را در زمان صلح با غرب ناگهان تبديل به قطب برتر اقتصادي و فرهنگي و نظامي و حقوق بشر مبدل خواهند كرد و سرطان استبداد از ايران براي هميشه رخت بر خواهد بست و ايران را آماده رهبري واقعي جهان اسلام و استيلا بر جهان غرب خواهند كرد.اينها احتمالا همان ياران مهدي موعود در ايران خواهند بود.با تحولاتي كه در ايران صورت خواهد گرفت زمينه قيام مردم خاورميانه و آسياي ميانه بر عليه حكومتهاي مستبد و نوكر غرب عربي فراهم شده و در خيلي كشورها منجمله عراق اردن عربستان و ليبي و مصر و كشورهاي حاشيه خليج هميشه فارس و آسياي ميانه خواهد شد و سرانجام بعد از يكسري درگيريهاي داخلي اين كشورها حكومتهاي اسلامي مردم سالار به قدرت خواهند رسيد و حاكمان مستبد به مجازات خواهند رسيد و سپس اين تحولات بزرگ باعث فشار شديد بر نيروهاي صليبي و عقب نشيني نيروهاي غرب صليبي از خاورميانه تا مديترانه و آسياي شرقي خواهد شد.سپس يك اتحاد منسجم و كاملا متحد اسلامي با محوريت ايران بين ايران و كشورهاي تغيير حكومت داده رخ خواهد داد و با اعمال سياستهاي مشتركي اين اتحاديه به رشد بالاي اقتصادي و صنعتي دست يافته و در عين حال ركود شديد اقتصادي در اروپا و آمريكا را موجب خواهد شد.با تشكيل اين اتحاديه قدرتمند اسلامي كه بسيار قوي خواهد بود و روسيه و چين هم خود را به شدت قدرتمند خواهند كرد و با اتحاديه اسلامي متحد خواهند شد.با ظهور اتحاد قدرتمند اسلامي و نابودي جريانات وهابي در جنوب خاورميانه يك جريان خونريز و ستمگر كه احتملا همان وهابي هاي خون اشام باشند و طبق پيشگويي ها احتملا همان سفياني و يا دجال باشد در سوريه يك كودتاي خونين كرده و ديكتاتوري ستمگر وهابي تشكيل خواهد شد.اسرائيل هم احتمالا در اين برهه با لبنان و نيروهاي فلسطيني به شدت درگير خواهد بود.اسرائيل و غرب و اروپا از حكومت ستمگر جديد حمايت همه جانبه خواهند كرد.اتحاديه قدرتمند اسلامي به غرب به خاطر حمايت از حكومت ستمگر جديد شديدا انتقاد خواهند كرد.در همين حال يك ديكتاتور قدرتمند در روسيه يا چين و يا هند به قدرت رسيده و با انديشه ناسيوناليسم افراطي به فكر اشغال و تسخير كل آسيا خواهد افتاد.اين ديكتاور از اتحاد اسلامي حمايت خواهد كرد و روسيه هم به اتحاد اسلامي در جهت مقابله با غرب خواهد پيوست و روابط روسيه و چين با غرب به شدت زيادي تيره و تاريك خواهد شد.اروپا و آمريكا و اسرائيل هم از سفياني ديكتاتور ستمگر و جلاد وهابي مسلك حمايت همه جانبه خواهند كرد.جنگ بين ديكتاتوري سفياني و اتحاد اسلامي با حمله سفياني در خواهد گرفت و سفياني موفق به اشغال عراق و اردن و تركيه خواهد شد و از اسرائيل حمايت خواهد كرد.در سير اين وقايع ديكتاتور چيني يا هندي مناطق وسيعي از آسياي شرقي و جنوبي و ميانه را تا مرزهاي اتحاد اسلامي اشغال خواهد كرد و كشورهاي آسيايي را در شرق و جنوب شرقي آسيا در هم خواهد كوبيد ولي از اتحاديه اسلامي حمايت خواهد كرد.جلسه سران اتحاديه متحد اسلامي تشكيل شده و تصميم به تشكيل يك پيمان نظامي قدرتمند بين كشورهاي اتحاديه اسلامي بعلاوه چين و روسيه گرفته شده و ناتوي اسلامي بعلاوه چين و روسيه تشكيل خواهد شد.تشكيل اين پيمان لرزه بر اندام اروپا و غرب خواهد انداخت.خيلي از كشورهاي آفريقايي هم به اين پيمان خواهند پيوست و به دين صورت يك قدرت بسيار قوي و بلامنازع تشكيل خواهد شد.با تشكيل چنين قدرتي سازمان ملل تحت كنترل غرب منحل خواهد گشت.مردم اتحاديه اسلامي بسيار خوشحال و شاد خواهند بود ولي جنگ با ديكتاتور سفياني ادامه خواهد داشت.فرماندهان اراش متحد اسلامي بعلاوه چين و روسيه تصميم ميگيرند كه به اروپا به خاطرحمايت و انداختن آب دهان نجسشان يعني اسرائيل به دامان پاك سرزمينهاي اسلامي و حمايت همه جانبه شان از ديكتاتوري تازه ظهور سفياني به اروپا حمله كنند و همزمان اسرائيل مورد حملات موشكي اتحاد اسلامي قرار ميگيرد.فرماندهي اين حمله بزرگ بر عهده ايران خواهد بود و روسيه و چين هم با اعلان جنگ به امريكا به نيروهاي اتحاد اسلامي كمك خواهند كرد و موجبات ضعف آمريكا را به خاطر جنايت هايش و ايجاد اسرائيل و حمايت از سفياني ترتيب خواهند داد و خود را هم از شر شيطان بزرگ خلاص خواهند كرد.با اعلام جنگ ارتش متحد اسلامي به اروپا و روسيه و چين به آمريكا جنگ جهاني به صورت فراگير آغاز خواهد شد.مناطق جنوبي اروپا به سرعت از طريق شمال آفريقا توسط ارتش متحد اسلامي مورد حمله همه جانبه از دريا و هوا قرار گرفته و با پياده شدن نيروها در بالكان و يونان و ايتاليا و اسپانيا و جنوب فرانسه جنوب اروپا به اشغال ارتش متحد اسلامي به رهبري ايران در خواهد امد و احتمالا سواحل اسرائيل هم مورد حمله شدذيد نيروهاي اسلامي قرار خواهد گرفت.ناتوي غرب هم به استفاده از سلاح اتمي براي راندن نيروهاي اسلامي متوسل خواهد شد.بدين صورت روسيه به نفع اتحاد اسلامي شهرهايي از اروپا را با سلاح اتمي نابود خواهند كرد و سپس روسيه اروپاي شرقي و مركزي را فتح خواهد كرد و نيروهاي نظامي چين و هند اسلامي هم از شرق و جنوب شرقي با نيروهاي نظامي آمريكا شديدا درگير خواهد شد تا آمريكاييها را به خود مشغول كنند.احتمالا چين از فرصت استفاده كرده و ديكتاتور ناسيوناليست چين دستور حمله اتمي به سواحل غربي آمريكا و آلاسكا را خواهد داد و همزمان آمريكا هم قسمتهاي مختلفي از آسياي شرقي را هدف تسليحات اتمي خود قرار خواهد داد كه روسيه هم وارد جنگ با آمريكا خواهد شد و حملات موشكي سنگيني احتمالا با سلاح اتمي به آمريكا خواهد كرد.كشورهاي آمريكاي جنوبي هم از فرصت استفاده كرده و به آمريكا از جنوب اعلان جنگ خواهند داد و به دين صورت آمريكا مورد محاصره قرار خواهد گرفت.نيروهاي آمريكا از آفريقا هم توسط كشورهاي متحد اسلامي در آفريقا نابود خواهد شد.سه پنجم اروپا به تصرف اتحاد اسلامي و روسيه در خواهد آمد.يك پنجم آن با سلاح اتمي نابود شده و يك پنجم هنوز در اختيار حكومتهاي اروپايي خواهد بود.آمريكا در اثر درگيري با آمريكاي جنوبي و چين به شدت ضعيف شده و احتمالا بخش هايي از آمريكاي جنوبي هم مورد اصابت سلاح اتمي آمريكا قرار خواهد گرفت.ممكن است در اين بين يك حادثه طبيعي ر داده و سرزمين ايلات متحده توسط طوفانهاي عظيمي نابود شود و اگر نشود توسط چين و روسيه اشغال خواهد شد كه تمام اين وقايع و جنگها همراه با انواع بلاياي طبيعي و غير طبيعي و بيماريهاي هولناك و اتفاقاتشگفت انگيز خواهد بود.ديكتاتور سفياني كه همچنان در حال نبرد با ارتش اسلامي در سرزمينهاي مثلث مقدس هست شديدا با ايران كه رهبري اتحاد اسلامي را دارد درگير خواهد بود كه از اينجا به بعد اتفاقات ظهور مهدي موعود عج رخ خواهد داد و با ظهور حضرت مهدي در شهر مكه كه از وجود وهابيت پاك شده و تنين انداز شدن نداي انا المهدي و بقية الله في الارضه اتحاد اسلامي قدرتمند تر شده و امام زمان با معرفي 313 يار خود آماده نجات بيت المقدس و نابودي سفياني خواهند شد و ارتش اسلامي بر روي فتح بيت المقدس به رهبري امام زمان تمركز خواهند كرد و سفياني نيروهاي خود را براي جنگ با امام زمان و كمك به اسرائيل به آنجا خواهد فرستاد و جنگهايي در خواهد گرفت كه مدت آن نامشخص است و سرانجام با نابودي اسرائيل صهيونيستي و ظهور حضرت مسيح در بيت المقدس و برگزاري نماز به امامت امام زمان و اقتداي حضرت مسيح ع به ايشان در صحت قدس ديكتاتوري سفياني و دجال نابود شده و همزمان نابودي قدرت آمريكا و اروپا و نابودي حكومت سفياني امپراطوري متحد اسلامي به پادشاهي امام مهدي و مركزيت كوفه تشكيل خواهد شد و بيشتر انسانهاي زنده مانده از جنگ جهاني با ديدن حق و معجزات حضرت مهدي و معجزات آسماني روايت شده به امپراطوري نمونه اسلامي با دل و جان خواهند پيوست.حكومت آمريكاي ضعيف و اروپاي غربي ضعيف به رهبري انگليس به امام تقاضاي صلح داده و حضرت مسيح مامور هدايت پيروان خود به دين اسلام خواهد شد و امام زمان احتمالا اجازه ادامه حيات آن كشورها را به صورت مشروط و زير نظر امپراطوري اسلامي و حضرت مسيح خواهد داد و آنها به امپراطوري متحد اسلامي ماليات خواهند پرداخت.بقيه اتفاقات را ديگر الله اعلم.يا حجت ابن الحسن عجك الا ظهورك. اخطار: خطوط قرمز سایت را رعایت کنید. توهین به مسئولان مملکتی به هیچ وجه قابل گذشت نیست.
-
اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل
super_comando پاسخ داد به sina12152000 تاپیک در اخبار عمومی
نگاه کوريه به احتمال حمله به ايران : به نوشته روزنامه يديعوت آهارونوت، پس از اظهارات دولت تهران مبني بر در اختيار داشتن سه هزار سانتريفوژ راه اندازي شده براي غني سازي اورانيوم، احتمال حمله اسراييل عليه تأسيسات هسته اي ايران بيش از پيش افزايش يافته است. رييس جمهور احمدي نژاد روز چهارشنبه هفت نوامبر اعلام کرد که ايران سه هزار سانتريفوژ را براي غني سازي اورانيوم نصب و راه اندازي کرده است. به نقل از روزنامه تايمز از لندن، منابع نظامي امريکايي اطمينان داده اند که اين مسأله مي تواند انگيزه اي براي حمله اسراييل عليه تأسيسات هسته اي ايران باشد. به نقل از اين منابع، تعداد سه هزار سانتريفوژ در حقيقت "آستانه"اي است که اسراييل را به انجام واکنش مجاب مي سازد. به رغم هشدارهاي جدي از سوي واشنگتن طي هفته هاي اخير، مقاله چاپ شده در تايمز خاطرنشان مي سازد که پنتاگون در حال حاضر نسبت به حمله عليه ايران مردد است، ولي در خصوص اسراييل "مسأله به صورت ديگري است". روزنامه تايمز قبل از اظهارات احمدي نژاد افزوده بود به گفته يکي از مقامات امريکايي، "زماني که ايران سه هزار سانتريفوژ را نصب و راه اندازي کند، اسراييل واکنش نشان خواهد داد. ولي پنتاگون معتقد است که هنوز بايد صبر کرد". ايهود باراک، وزير دفاع اسراييل، روز چهارشنبه اظهار داشت: "ما هيچ احتمالي را مردود نمي دانيم و بايد بر تمامي جوانب عملياتي متمرکز شويم." وزير دفاع اسراييل همچنين خواستار تحريم هاي بيشتر اقتصادي و ديپلماتيک عليه جمهوري اسلامي شد. رييس جمهور ايران اين اظهارات را در برابر مردم بيرجند در شرق ايران بيان مي کرد. در واقع، دليل ايراد اين اظهارات نشان دادن قدرت و عدم پيروي از خواسته هاي جامعه بين الملل مبني بر توقف فعاليت هاي هسته اي بود. احمدي نژاد در گذشته نيز وانمود کرده بود که ايران تعداد سه هزار سانتريفوژ را در تأسيسات هسته اي نطنز نصب و راه اندازي کرده است. او روز 7 نوامبر براي اولين بار به طور رسمي اعلام کرد که تمامي اين سانتريفوژها عملياتي شده اند و هم اکنون در حال غني سازي هستند. غني سازي اورانيوم روندي است که طي آن مي توان يا سوخت اتمي براي رآکتور يا مواد اوليه براي توليد بمب تهيه کرد. يوسي بيداتس، فرمانده يگان اطلاعات نظامي اسراييل، هفته گذشته اظهار داشت حکومت فعلي ايران در خطر فروپاشي نيست و تا اواخر سال 2009 به يک قدرت اتمي تبديل خواهد شد. منبع: کوريه انترناسيونال، 10 نوامبر- 3,986 پاسخ ها
-
- تهدیدات
- جمهوری اسلامی ایران
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
آغازجنگهای صلیبی درسال ١٠٩٥ میلادی جنگهای صلیبی میان مسلمانان ومسیحیان آغاز شد. جنگهای صلیبی به جنگهایی گفته میشود که در آن مسیحیان برای رهایی بیت المقدس از دست مسلمانان در قرون یازده و دوازده میلادی بدان دست مییازیدند. نخستین کسی که لوای جنگ را برافراشت راهبی بنام پطرس از اهالی فرانسه بود. جنگهای صلیبی هشت جنگ است که در جنگ اول و چهارم هیچیک از پادشاهان اروپایی دخالت نداشتند و فقط نجبا و اصیل زادگان بودند که بر صلیبی ها فرمانروایی میکردند. غیر از جنگ اول در باقی جنگها مسیحیان از مسلمانان شکست خوردند. در سال ١٠٩٥ میلادی پاپ اورین دوم همه مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر اورشلیم (بیت المقدس) واقع در فلسطین را اشغال کنند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی گردید. عده زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از اروپا تا خاورمیانه جان خود را از دست دادند. آنها که زنده ماندند در سال ١٠٩٩ م بیت المقدس را تسخیر کردند. بین سالهای ١٠٩٩ تا ١٢٥٠ میلادی شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد ولی در هیچ یک از آنها صلیبیان موفقیتی به دست نیاورند. سالشمار: ١٠٧١ م ترکان مسلمان سپاهیان مسیحی امپراتوری بیزانس را در «جنگ منزیکرت»، در ترکیه کنونی، شکست دادند. مسلمانان برای تسخیر مجدد سرزمین فلسطین به جنگ ادامه دادند و پیروز شدند. و مدتهای مدیدی بیت المقدس را در اختیار خود داشتند. ١٠٩٥ در «کلرمون»، واقع در فرانسه، پاپ اورین دوم از مردان در خواست میکند تا سپاهی علیه ترکان مسلمان تشکیل دهند و شهر بیت المقدس (اورشلیم) را مجدداً تسخیر کنند. آوریل ١٠٩٦ یک راهب فرانسوی به نام پیتر هرمیت (پی یر معتکف) هزاران کشاورز را سازماندهی و فرماندهی کرد که بعدا به اسم سپاه صلیبی مردمی معروف شدند. اگوست ١٠٩٦ هنگامی که پیروان پیتر هرمیت که به اندازه کافی مجهز نبودند، به آسیای صغیر رسیدند از سوی ترکان مسلمان مورد هجوم قرار میگیرند. در همان سال، سپاهی از شوالیهها و اشراف بهعنوان اولین سپاه منظم صلیبی از «لوپویی» واقع در فرانسه، حرکت کردند. ژوئن ١٠٩٩ بعد از سفری خطرناک که حدود سه سال طول کشید، صلیبیان به نواحی اطراف بیت المقدس رسیدند. ژوئیه ١٠٩٩ بعد از محاصرهای کوتاه، صلیبیان بیت المقدس را تسخیر و اهالی شهر را قتل عام کردند. آنها مسلمانان و یهودیان را با هم کشتند. یهودیانی که در کنیسههای خود پناه گرفته بودند زنده زنده سوزانده شدند. ١١١٩ صلیبیان شهرهای مسیحی نشین جدید در سرزمین مقدس بنا کردند. دو گروه شوالیه جدید به نامهای «تمپلار» و «هاسپتیالرز»، تشکیل داده شد. این شوالیهها در عین حال راهب نیز بودند. آنها در مقابل حمله مسلمانان، از مهاجران مسیحی که به سرزمین مقدس میآمدند، محافظت میکردند. ١١٤٢ مهاجران از مسیحیان در سرزمین مقدس مستقر میشوند. آنها شروع به ساخت «قصر شوالیه ها» در سوریه کردند. انبارهای زیرزمینی این قصرهای با شکوه ذخیره غذایی و سلاح را برای یک محاصره پنج ساله در خود جای میدادند. ٤٩- ١١٤٧ دومین گروه صلیبیان، به فرماندهی لوئی هفتم]، پادشاه فرانسه و کنرادسوم، پادشاه آلمان، برای تسخیر بیت المقدس حرکت کردند. بعد از شکست در تسخیر شهر مسلمان نشین دمشق، دومین جنگ صلیبی تمام شد. ١١٨١ صلاح الدین ایوبی جنگجوی مسلمان پادشاه مصر میشود. او فرمانده نظامی بسیار ورزیدهای بود که سپاه اسلام را متحد کرد. ١١٨٧ سپاه صلاح الدین نیروهای صلیبی را در «جنگ حطین» در هم کوبید. قصرها و پایگاههای صلیبیها یکی پس از دیگری به دست صلاح الدین افتاد. او بیت المقدس را مجدداً تسخیر کرد. ٩٢- ١١٨٩ سومین گروه صلیبیان به رهبری فلیپ دوم، انگلستان، در مقابل صلاح الدین قرار میگیرند و جلوی پیشروی او را میگیرند، اما نمیتوانند بیت المقدس را اشغال کنند. یک قرارداد صلح که در ارصوف در ارض مقدس امضاء شد. تسلط صلیبیان را در طول سواحل تضمین کرد. به زائران اجازه داده شد تا از بیت المقدس (اورشلیم) دیدن کنند. ریچارد شیردل در راه بازگشت به انگلستان بهوسیله دوک لئوپلد، فرمانروای اتریش، دستگیر و زندانی میشود. لئوپلد در ازای آزادی او باج هنگفتی طلب میکند. ١٢٠٤ سپاهی که رهسپار چهارمین جنگ صلیبی گردید، هرگز به ارض مقدس نرسید، و به جای آن به قسطنطنیه حمله کرد. قسطنطینه پایتخت امپراتوری مسیحی بیزانس بود. صلیبیان شهر را غارت کردند و اهالی شهر را از دم تیغ شمشیرها گذراندند. ١٢١٢ در این سال یک پسر بچه چوپان به نام استفهان، در نزدیکی «واندوم» در مرکز فرانسه، یک سپاه صلیبی از بچهها را به سمت بیت المقدس فرماندهی و راهنمایی کرد. او اعتقاد داشت که کودکان میتوانند به جای زور از عشق برای شکست دادن مسلمانان استفاده کنند ودر حدود ٣٠٠٠٠ کودک از شهر «مارسی» در جنوب فرانسه، عازم بیت المقدس شدند. تعداد زیادی از کودکان در مسیر سفر جان دادند و بعضی از آنها به عنوان برده فروخته شدند. نتیجه جنگ صلیبی کودکان فاجعه بود. ٢٢-١٢١٧ پنجمین سپاه صلیبی در تسخیر مصر ناکام میماند. ٢٩-١٢٢٨ ششمین سپاه صلیبی، به رهبری امپراتور مقدس روم، فردریک دون، دوباره بیت المقدس را به عنوان بخشی از قرار داد موقت صلح با مسلمانان، اشغال میکند. ٥٠- ١٢٤٨ هفتمین سپاه صلیبی، به رهبری لوئی چهارم (سن لوئی) پادشاه فرانسه، به مصر حمله میکند. نتیجه این جنگ صلیبی که طی آن لوئی چهارم اسیر میگردد، فاجعه آمیز بود. ١٢٩١ مسلمانان شهر عکا، آخرین منطقه تحت نفوذ صلیبیان در ارض مقدس، را فتح میکنند. این پیروزی به جنگهای صلیبی پایان بخشید. صلیبیان با طعم زندگی مرفه و آسایش جدیدی که در سرزمین مقدس چشیده بودند از فلسطین به خانه هایشان در اروپا باز میگشتند. آثار جنگهای صلیبی: لوت (عود) شوالیههایی که از جنگهای صلیبی در خاورمیانه باز میگشتند، رهآوردهای فراوانی را از سرزمینهای عربی با خود به اروپا آوردند که یکی از این رهآوردها ساز عود میباشد. موسیقی نواخته شده با ساز عود، در دبار پادشاهان قرون وسطی محبوبیت خاصی به دست آورد. آهنگهای عود روی سیمهای پنج جفتی ساز عود نواخته میشد. شکر و ادویه در اروپای قرون وسطی، از عسل برای شیرین کردن غذاها و نوشیدنیها استفاده میکردند. صلیبیان نیشکر را به خانه بردند. قند و شکر به عنوان اشیاء گرانبها، در گنجینهها نگهداری شد و فقط در مناسبتهای مخصوص مورد استفاده قرار میگرفت. صلیبیان همچنین ادویه جاتی مثل فلفل سیاه، دانههای خشخاش (تخم خشخاش)، سیر و همچنین میوههای خشک شده و لیمو را با خود به اروپا بردند. دولت شهر و نیز، در شمال ایتالیا، در زمینه واردات مواد غذایی جالب توجه و جدید از خاورمیانه شکوفایی خاصی پیدا کرده بود. بهداشت و طرز لباس پوشیدن صلیبیان همچنین روی زندگی ثروتمندان قرون وسطی اثر گذاشتند. در گرمای سرزمین مقدس، صلیبیان لباسهای سبک تر و گشادتر پوشیدند و دمپایی به پا کردند. در آب و هوای داغ خاورمیانه سربازان مجبور بودند بیشتر خود را بشویند، که این کار با استفاده از صابونها و عطرهای محلی صورت میگرفت. هنگامی که آنها به خانههای خودشان در اروپا بازگشتند، عادت حمام کردن را ادامه دادند. آرایش موهای اروپایی هم از آرایش موهای مسلمانان تأثیر گرفت. اولین گروه صلیبیان موهای خود را کوتاه نگاه میداشتند تا کلاه خودهای خود را به راحتی بر سر بگذارند. صلیبیان بعدها به پیروی از شرقیان، موی خود را بلند میکردند و مجعد میساختند و آن را با حنا رنگ میکردند. پارچههای بسیار زیبا پارچههای زیبای بافته در سرزمینهای اسلامی، در اروپای قرون وسطی با استقبال عمومی روبه رو شد. پارچههای نخی نرم، مثل چیت و موصلی و تور بافته شده در غزه را، خانمهای اروپایی بهعنوان مقنعه یا روبند ازکلاههای زیبایشان میآویختند. حریر گلدار و خوشرنگ دمشقی، پارچه پر طرفدار دیگری بود که صلیبیان از خاورمیانه به ارمغان میبردند. مسلمانان فرشها و قالیچههای رنگی میبافتند که صلیبیان با خود به کشورشان میبردند. قالیچههای ایرانی بعد از جنگهای صلیبی فرشها و قالیچههای ایرانی کف اتاقها ورودی مبلهای خانههای قرون وسطی را پوشاند. پیش از آن برای پوشش کف اتاقها از بوریا استفاده میشد. آلات موسیقی بعد از جنگهای صلیبی، ترویدورها، نغمه سرایان دربار از پادشاهان اروپای قرون وسطی، آوازهای خود را با نوای ساز عود Lute همراه ساختند. این ساز دارای پنج رشته سیم بود و از سرزمینهای اسلامی به اروپا برده شد. عینک صنعتگران مسلمان اطلاعاتی را که درباره اعضای بدن انسان داشتند، با تخصص شیشه سازان ترکیب کردند وانواع عدسیهای طبی را برای عینک ساختند. صلیبیان از این تخصص برای ساخت عدسی استفاده کردند و در اوایل قرن چهاردهم، عینکهای مطالعه با عدسیهای محدب در یک کارخانه در ونیز ساخته شدند. سفر به بیت المقدس نخستین گروه از جنگجویان صلیبی از راه خشکی به اسرائیل سفر کردند. آنها از مجارستان عبور کرده و مستقیم از میان قسطنطنیه گذشتند و بعد به ارض مقدس (سرزمین فلسطین) پا گذاشتند. کشتیهای آنها استحکام لازم را نداشت و قادر به سفر دریایی نبودند. اما بعدا جنگجویان صلیبی از راه دریا و از طریق مدیترانه به بیت المقدس سفر کردند. سفر جنگجویان صلیبی سفر به سرزمین مقدس، چه از راه دریا چه از راه خشکی، طولانی و مخاطره آمیز بود. اولین گروه از جنگجویان صلیبی بعد از ٣ سال به بیت المقدس رسیدند. دانشهای ایرانیان و اعراب صلیبیان علوم اسلامی را در شمال اروپا منتشر ساختند. علوم جدیدی را که صلیبیان با خود از شرق به اروپا بردند همه چیزرا از دریانوردی و فیزیک نور گرفته تا حسابداری و معماری، دستخوش تغییر ساخت. برای مثال، روش شمارش از ٠ تا ٩ (دستگاه دهدهی) که مسلمانان آن را از هندیان فرا گرفته بودند، در نتیجه جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت و به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفت. جذام نتایج جنگهای صلیبی همیشه پر سود نبود. بیماریهایی مانند جذام، مرضی که روی پوست و اعصاب بیمار اثر نامطلوب میگذارد، به علت جنگ و عدم رعایت بهداشت شیوع پیدا کرد. این بیماری شکل ظاهری بیمار را تغییر میداد و افراد جذامی در جوامع قرون وسطی از جامعه طرد میشدند. جذامیان فقط مجاز بودند در «جذامی خانه ها» که در خارج از دیوارهای شهرها قرار داشتند، سکونت کنند. هنگامیکه افراد جذامی میخواستند از یک «جذامی خانه» به «جذامی خانه» دیگری بروند، مجبور بودند که با خود زنگهایی را حمل کنند و مرتب آن را به صدا در آوردند تا بدینوسیله به دیگران اعلام خطر کنند که افراد مبتلا به جذام در حال عبور هستند. منبع:ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
-
سعود فيصل: اگر ايران خصمانه عمل كند، كشورهاي عربي عليه ايران به پا مي خيزند سعود االفيصل گفت: ما با ايراني ها ملاقاتي درباره عراق در استانبول داشتيم كه در آن درباره دخالت ايران در عراق صحبت شد ما به آنها گفتيم كه غيرقابل قبول است كه آنها وارد چيزي شوند كه آنها را به تقابل با تمام جهان عرب واميدارد؛ با اين وجود آنها با پيشنهادي درباره عراق آمدند مبني بر اينكه مردم عراق جايگزين نيروهاي ائتلافي شوند. سعود الفيصل، وزير امور خارجه عربستان سعودي با هفته نامه آمريكايي نيوزويك گفتوگويي درباره ايران انجام داده كه به شرح زير است: سوال: چندين سال پيش شما گفتيد كه عربستان خواستار مشاهده قيمت نفت در حدود 40 دلار است و ما اكنون در قيمت بيش از آن به سر ميبريم. پاسخ: نخواهيد كه در اين باره صحبت كنم. سوال: بسيار خب. عربستان سعودي اكنون خواستار مشاهده چه قيمتي براي نفت است؟ پاسخ: شما هم اكنون ثابت كرديد كه افراد نميتوانند قيمت نفت را پيش بيني كنند. من واقعا نميدانم. آنچه ما به دنبال آن هستيم وجود يك ثبات براي قيمت نفت است. اما اينكه بتوانيم به آن دست يابيم به مولفههاي بسياري بستگي دارد: اين كه چه اتفاقي در كشورهايي از جمله چين ميافتد، چه اتفاقي براي صلح در خاورميانه و چه اتفاقي براي تقابل احتمالي در خليجفارس ميافتد؛ و پس از آن شما برآوردهاي خود را داريد. در زماني كه همه ديگر مولفهها نشانگر يك سير نزولي در قيمت نفت هستند كارشناسان بورس به نظر ميرسد كه بتوانند قيمت نفت را پيش بيني كنند. سوال: برخي آمريكاييها ميگويند كه شما ميخواهيد كه آمريكا ايران را تهديد كند اما به آن حمله نكند. آيا برقراري چنين توازني مشكل نيست؟ پاسخ: ايران يك كشور بزرگ در منطقه است و نقشي براي ايفا كردن ثبات در منطقه دارد كه اميدواريم آن را ايفا كند. ما با آنها با همان صراحتي كه با ديگران صحبت ميكنيم گفتوگو ميكنيم و با آنها درباره نگرانيمان از اينكه به كجا ميروند ميگوييم و آنها به اطمينان بخشي به ما درباره اينكه در اين خصوص به سمت هيچ نقطه اشتباهي نميروند ادامه ميدهند. و در نبود شواهد كافي بايد حرف آنها را قبول كرد. سوال: آيا هيچ نشانهاي درباره اينكه آنها تغيير رويه دهند ديده ميشود. پاسخ: ما فقط ملاقاتي درباره عراق در استانبول داشتيم كه در آن درباره دخالت ايران در عراق صحبت شد ما به آنها گفتيم كه غيرقابل قبول است كه آنها وارد چيزي شوند كه آنها را به تقابل با تمام جهان عرب واميدارد؛ با اين وجود آنها با پيشنهادي درباره عراق آمدند مبني بر اينكه مردم عراق جايگزين نيروهاي ائتلافي شوند. سوال: اگر آنها خصمانه عمل كنند فكر ميكنيد كه چه اتفاقي بيفتد؟ پاسخ: كشورهاي عرب به دفاع از خودشان عليه ايران به پا ميخيزند. سوال: عاليجناب شما احساس بهتري به من درباره برقراري ثبات در خاورميانه القا نكرديد. پاسخ: من دارم سعي ميكنم كه خود احساس بهتري درباره آن داشته باشم. فقط به عواقب اقدام نظامي در اطراف درياي كوچك خليج (فارس) فكر كنيم جايي كه منافع بسياري از جامعه بين الملل و اقتصاد آن در آن نهفته است و خداي ناكرده اگر در آنجا خشونتي رخ دهد چه عواقبي براي اقتصاد جهان به بار خواهد آورد؟ سوال: برخي تحليلگران اسراييلي ميگويند كه ايران واقعا نميتواند اسراييل يا آمريكا را عقب براند اما ميتواند عربستان را عقب براند چنين است؟ پاسخ: خب من فكر ميكنم كه اين مهمتر از اقدام عليه اسراييل است. من فكر ميكنم كه اسراييليها بايد اين را بدانند؛ منظورم اين است كه تاثير حمله به اسراييل بر اقتصاد بين المللي در مقايسه با تاثير حمله به عربستان بر اقتصاد بين الملل چه قدر است؟ سوال: در ميان آنهايي كه در عراق براي بيثباتي اقدام انتحاري ميكنند گزارش ميشود كه بسياري از عربستانيها هستند. پاسخ: اين اصلا واقعيت ندارد. به نقل از دارابكس
-
موعود: نویسندگان كتاب "لابی اسراییل و سیاست خارجی امریكا" باردیگر با هشدار درباره خطر لابی اسراییل ، این گروه را از عوامل انتشار اخباری مبنی بر هجوم نظامی آمریكا به ایران خواندند. به گزارش شبکه خبر از روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن، جان مارس هایمر (John Mearsheimer) كه نوشته مشترك وی با استفان والت (Stephen Walt) با نام "لابی اسراییل و سیاست خارجی امریكا" چند روزی است در صدر اخبار روزنامه ها قرار دارد در سخنانی در مركز مطالعات چتهم هاوس در لندن ضمن هشدار درباره نقش گروه فشار اسراییل در سیاست های ضد ایرانی كاخ سفید گفت: گروه فشار اسراییل عامل اساسی انتشار اخباری درباره امكان هجوم نظامی آمریكا به ایران است، اگر گروه فشار اسراییل در آمریكا فعال نباشد هیچگاه خبرهایی درباره امكان هجوم به ایران شنیده نمی شود، البته این بدان معنا نیست كه آمریكا برای توقف برنامه هسته ای ایران برنامه ای ندارد بلكه سخن این است كه آمریكا هیچگاه به طور جدی در فكر حل و فصل مشكلاتش با ایران از طریق قدرت نظامی نبوده است. در نشست چتهم هاوس،استفان والت نیز در كنار جان مارس هایمر حاضر بود. در این نشست مارس هایمر و والت با دفاع از مواضع خود در برابر لابی اسراییل در آمریكا، مشكلاتی را كه در پی فعالیت این گروه گریبانگیر مردم و كشور آمریكا شده است برشمردند، آنان مشكلات امنیتی و افزایش تنفر از آمریكا در جهان را تنها برخی از پیامدهای فعالیت لابی صهیونیزم در آمریكا دانستند. استفان والت كه به عنوان پرفسور در بخش امور بین الملل دانشگاه هاروارد فعالیت می كند در این نشست اسراییل را مشكلی استراتژیك در برابر آمریكا خواند و گفت: شیوه برخورد اسراییل با فلسطینیان با ارزشهایی كه آمریكا بدان معتقد است منافات دارد بدین سبب توجیه حمایت مداوم آمریكا از رفتار اسراییل بسیارپیچیده و سخت است. وی ادامه داد، گروه فشار اسراییل در آمریكا در تعیین مسئولان آمریكایی عالی رتبه نقش بسزایی دارند، هدف آنان تنها روی كار آمدن مسئولانی است كه از دوستان اسراییل باشند تا در ترغیب افكارعمومی آمریكا به نفع اسراییل بهتر عمل كنند. پرفسور والت تصریح كرد، حمایت مالی گروههای فشار یهود در آمریكا از نامزدهای انتخاباتی به سقف 55 میلیون دلار می رسد در شرایطی كه حمایت مالی برخی از گروههای عرب فعال در آمریكا از بعضی از نمایندگان تنها 800 هزار دلار است. مارس هایمر استاد علوم سیاسی دانشگاه شیكاگو در ادامه این نشست و در تكیمل سخنان والت گفت: به طور كلی نقش لابی اسراییل در سیاست خارجی آمریكا مشهود است اعتقاد من این است كه فعالیت این گروه در آمریكا نه تنها به نفع آمریكا بلكه حتی به نفع اسراییل نیز نیست. وی ادامه داد، اگر لابی یهود در آمریكا نبودند تصور لشگر كشی آمریكا به عراق بسیاربعید بود، ذكر این نكته مفید است كه بدانیم در سال 2002 اسراییل و لابی های فعالش در آمریكا خواستار جنگ آمریكا با ایران بودند اما با توجه به پیامد منفی این جنگ برای اسراییل به جنگ با عراق قانع شدند، تصور آنان این بود كه جنگ با عراق آسان است. در ادامه این نشست پرفسور والت افزود، وقتی می بینیم اسراییل گامهای نامطلوبی برمی دارد وظیفه داریم از آنان فاصله بگیریم و حتی بر آنان فشار وارد كنیم تا موضع خود را اصلاح كنند، آمریكا در نگرش به نزاع اعراب - اسراییل باید عادلانه عمل كند و به طور عادلانه در پی برگزاری كنفرانس آناپولیس باشد. پرفسور مارس هایمر نیز در ادامه درباره كنفرانس انا پولیس گفت: این احتمال وجود دارد كه این كنفرانس اصلا برگزار نشود اما با شواهدی كه می بینیم اگر هم برگزار شود نتیجه بخش نخواهدبود زیرا اسراییل هیچگاه نمی خواهد دولت مستقل فلسطینی شكل بگیرد. گفتنی است استفان والت و جان مارس هایمر در كتاب "لابی اسراییل و سیاست خارجی آمریكا" جنگ در عراق، رویای تغییرات جغرافیایی در خاورمیانه و قضایای متعلق به سوریه ، ایران و جنگ 33 روزه را از محورهای اساسی مورد توجه لابی اسراییل در آمریكا دانسته اند و ابراز داشتند، این گروه در این زمینه ها نقش منفی بازی می كند. این دو استاد برجسته آمریكایی سال گذشته نیز در مقاله ای هشدار داده بودند، یك شبكه غیر رسمی از فعالان هوادار اسرائیل با اشغال پستهای مهم در واشنگتن، اهرمهای سیاست خارجی را به دست گرفته و میكوشد در عرصه بحثهای عمومی، صداهایی را كه از اسرائیل انتقاد میكنند، خاموش سازند. انتشارات campus آلمان اخیرا ترجمه كتاب "لابی اسراییل و سیاست خارجی امریكا" را به زبان آلمانی منتشركرده است.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
super_comando پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
روز: جرج بوش، رییس جمهور امریکا، دوهفته پیش گفت : دستیابی ایران به جنگ افزارهسته ای جنگ سوم جهانی را درپی خواهد داشت. دیک چنی، معاون اول رییس جمهور امریکا،گفت:"ما نخواهیم گذاشت ایران به جنگ افزارهسته ای دسترسی پیداکند. تونی بلر، نخست وزیرپیشین انگلیس درسخنان اش محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران را با آدلف هیتلر، رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست{نازی} آلمان، درسال های دهه ی بیستم سده ی پیشین ودرشرایط ظهورنازیسم درآن کشور مقایسه، و اورا خطری برای صلح جهانی معرفی کرد. برنارکوشنر، وزیرخارجه ی فرانسه، به دنبال دریافت خبرهایی درباره ی برنامه ی دسترسی ایران به جنگ افزارهسته ای، به نقل ازبرخی دست به کاران پروژه ی هسته ای، جنگ را راه برخوردبا پروژه ی ساخت سلاح هسته ای درایران شناخت؛ هرچند که اوسپس درستی این خبرراتکذیب، واعلام کرد که درنقل آن دقت لازم منظور نشده است. اززمان انتخاب نیکلا سرکوزی به ریاست جمهورفرانسه، سیاست خارجی آن کشوردررابطه با خاور- میانه باسیاست امریکا هماهنگ تراز پیش عمل کرده است. دراقدامی تازه تر، کنگره ی امریکا سپاه پاسداران ونیروهای قدس آن که نقش شاخه ی خارج ازکشورآن رابه عهده دارد نیروهای حامی تروریسم معرفی کرده وبه تحریم کامل آن ها رای داده است؛ وچون این نیروها به باور کنگره ی امریکا، کنترل 30 درصد از اقتصاد ایران را دردست دارند، رابطه با سه بانک معتبر ایران، با نکهای ملی، ملت، وصادرات، با اکثریت آرای کنگره تحریم شده است وحال آن که گفتگو میان کشورهای گروه 5+1 برسرمرحله ی سوم تحریم فراگیرایران درماه نوامبربرسرزبان هاست وگفته شده است که ولادیمیرپوتین، رییس جمهورروسیه، درازای همسویی با سیاست های امریکا ومتحدان اروپایی اش، وعده ی تجدید نظردراجرای طرح سپردفاع استراتژیک رادریافت کرده است. هم زمان، علی لاریجانی، دبیرپیشین شورای عالی امنیت ملی ونماینده ی ایران درگفتگوهای هسته ای، ازاین سمت استعفا کرده است. دلیل این استعفای لاریجانی را اظهارنظراو درباره ی پیام منتقل شده ازطریق پوتین در دیداربا آیت اله خامنه ای، در سفرش به ایران دانسته اند که به طورضمنی به پیگیری مسئله ی تعلیق غنی سازی اورانیوم مربوط می شده است. می گویند اشاره ی محمود احمدی نژاد به این موضوع که در دیدارولادیمیرپوتین با آقای خامنه ای پیامی به او نرسیده است، به سان سخنی که به معنی تکذیب گفته های لاریجانی و بی اعتباری او بو ده، موجب استعفای لاریجانی شده است. نئوکن های حاکم برامریکا می گویند که گزینه های دیپلوما تیک را دربرخورد نظامی با ایران مقدم می دانند ، اما از بیان این نکته نیز ابایی ندارند که به کارگیری هیچ گزینه ای، ازجمله گزینه ی برخورد نظامی با ایران را منتفی نمی شمارند.گروهی از انان، همچون جان بولتون، نماینده ی پیشین امریکا درسازمان ملل متحد، دولت - مردان بلند پا یه ی امریکا را، به حمله ی نظامی به ایران تشویق می کنند. انتخابات آینده ی ریاست جمهوری امریکا درپیش است وازهم اکنون کاندیداهای دوحزب اصلی آن کشورخود را برای مبارزه ی انتخاباتی با یکدیگر آماده می کنند. پیش از برگزاری این مبارزات، کاندیداهای حزب حاکم باید برای حفظ موقعیت برترخویش دستاوردی چشمگیر در پایان دادن به تعادل ناپایدارحاکم برمنطقه ارائه دهند و بی تردید هرچه زودتر توان انتخاب گزینه ی برتر را در برخورد با مسائل عراق، افغانستان ، وایران بیابند کارنامه ی اطمینان بخش تری برای عرضه به رای دهندگان امریکایی خواهند داشت. این است که متناسب با نزدیک تر شدن زمان انتخابات، تداوم بی عملی امکان رسیدن به این گزینه را برای آنان تنگ تر، و اهمیت گرفتن تصمیم آنان را به واکنش پیگیرتروادارخواهد کرد. دراین جا تنها ضرورت تصمیم بس نیست؛ وآن چه از اهمیت بیش تر برخورداراست دسترس پذیرشدن نتیجه ی قانع کننده برای عرضه به رای دهندگان است. هم زمان، دولتمردان ایران نیز سخن ازتداوم برنا مه ی غنی سازی اورانیوم و مقاومت دربرابرباج خواهی و توسعه طلبی امریکا وهم پیمانان آن کشور به میان می آورند و دسترسی یا فتن به انرژی هسته ای را مسئله ای داخلی، بی ارتبا ط با ساخت تسلیحات هسته ای و حق مسلم مردم معرفی می کنند و می گویند که پیشروی دراین پهنه مایه ی افزایش اعتبا رعلمی وفن شناختی کشورو دستیابی به منبع انرژی ارزان وآسان است. به نظرمی آید که ورود جدی ایران به مسائل دیرپای منطقه ی خا ورمیانه ی سامی، با دعوی و برد اقدام یک قدرت نیرومند منطقه ای، بیش ازلجاجت آن درباره ی مسئله ی خود به خود خطرآفرین تداوم غنی سازی اورانیوم، این بهانه را به امریکا وهم پیمانان اش دراروپا داده باشد که ایران را خواهان مداخله درمسائل داخلی ملت های منطقه، نابودی اسراییل، وبه بازی گرفتن منافع غرب درمنطقه، ازراه گسترش وتعمیق بنیان گرایی، و به کارگیری جنگ افزارهای هسته ای معرفی کنند. مداخله ی آشکار و جدی ایران دربرخوردهای حزب الله لبنان با اسراییل، نفی واقعیت ها لوکا ست، و طرح ضرورت نا بودی اسراییل، اززبان د ولتمردان بلند پایه ی ایران بردرجه ی جدی بودن تهدید منافع غرب، از نگاه این دولتمردان، افزوده است . افزایش وزن بخش های نظامی گرای نیروهای ایران در اداره ی مشاغل دولتی واشاعه ی دم افزون نظامی گری در کشور، نه تنها امکان برخوردهای مسلحانه را در مرزها ودرون خاک ایران افزون وافزون ترمی کند، بلکه هزینه های نظامی وامنیتی بیش و بیشتری را برگرده ی مردم کشورمان می گذارد که تا به امروز به فقردم افزون یکی ازثروتمند ترین کشورهای جهان انجامیده است؛ کشوری که می توانست، با مجموعه ی شگرف توانایی های انسانی ذهنی وعینی و نیزمادی خود جایگاهی شایسته را در میان ملت های قدرتمند جهان بیابد. بی تردید استعفای لاریجانی ازدبیری شورای امنیت ملی ونمایندگی کشوردرگفتگوهای هسته ای رامی توان یکی ازحلقه های منتهی به سرسختی بیش تردرسیاست خارجی ایران دانست. برخی مفسران سیاسی این رخداد را نمایانگر نوعی تحول قطعی درمجموعه ی سیاست خارجی کشور می شناسانند ی، زیرا لاریجانی ها را از وزنه های سنگین درمیان دولتمردان نظام باورمی دارند ومی با ورانند، اما برخی دیگرهم هستند که، برخلاف گروه نخست، لاریجانی ها را مانند همه ی دولت مردان ریزودرشت نظام، درشماراقمار ولی فقیه وذوب شدگان درولایت می شناشند و می شناسانند که بدون اجازه ی ولی فقیه، گامی هرچند کوچک نیز بر نمی دارند. به گمان من واقعیت چیزی میان این دودیدگاه را بازمی تاباند. نخست این که، لاریجانی ها نیز، مانند دیگر اعضای گروه 50-60 نفری یا در بیشترین حالت 200- 300 نفری جرگه سالاران حاکم برکشور ما، ازجمله شخص ولی فقیه، وزنی معیٌن در جرگه ی سیاستگذاران آن دارند که از برایند دید گاهها یشان مجموعه ای از معیارهای رفتارنظری وعملی نظام شکل می گیرد وآن چه بر سرنوشت کشورحکم می راند برایند موازنه ی قوای این جرگه سالاران است. و به همین دلیل است که مفسرانی که به ولی فقیه توصیه می کنند که خود را در چنبره ی مکر و نیرنگ نظامیان گرفتار نکند و به برتری آنان که ما یه ی سستی پایه های مقام ولایت می شود تن نسپارد از این واقعیت غافل اند که هم اکنون نیز درگیر و داراین موازنه ی قوا تمامت خواهان نظامی گرای بر رهروان دیگرنحله ها پیشی گرفته اند و چارنعل اسب خود را می تازند و آنان اند که خود درچنبره ی حمایت گروهی ازآگاهان اراده گر درسمت و سوی سوق دادن کشور به مسیری پرخطرکه حاصل آن دور باطل سلطه و سیطره ی جهانی است به پیش می تازند. دراین میان یک یا چند تن درمرکزپرگارسیاست قرار نگرفته اند، بلکه باید کسانی با نمود های گونه گون وگوهرهای یگانه در آن میان باشند و هر کس وظیفه ی ویژه ی خویش را به انجام رساند تا نظم در بی نظمی و تمرکز درهنگامه ی واگرایی، آن چنان که ما در جامعه ی خویش شاهد آنیم، به سامان رسد. اما رهبر نظام جمهوری اسلامی خود دراین میان به سان برایند مجموعه ی نیروهای عامل دراین رابطه ی حاکمیتی جرگه سالارعمل می کند. او، برخلاف رهبر پیشینی اش، آیت اله خمینی که بر پایه ی شخصیت فرهمند خویش درمرکزمجموعه ی تحولات حاکم برسرنوشت کشورما قرارگرفته بود و تاثیر شخصیتی خود را درهمه ی این تحولات و نیروهای حاکم اعمال می کرد ودرسه سال پیش ازدرگذشت خویش نیز، با وجود بیماری و ضعف پیری، هنوزبا واسطگی گروه کوچکی از نزدیک ترین یاران اش درمرکز پرگارِکیان نظام قرارداشت، نقش برایند تحولات درونی مجموعه ی حاکم را ایفا می کند و سخن وعملکرد بخش نیرومندتر و غالب را در این مجموعه بازمی تاباند، هرچند خود برخوردارازگرایش سیاسی مشخص است. اواکنون با بال و پرگرفتن بخش نظامی گرای سپاه پاسداران نیزسیاست حمایت از مرکزیت حاکم را به پیش می برد که، به هردلیل، زمینه های برخورد نظامی رامی گسترد. لاریجانی هرکه باشد وهرنقش را درپیشبرد مذاکرات مربوط به پرونده ی انرژی هسته ای ایران با طرف ها ی ذی ربط درمسئله درسطح جهان ایفا کرده باشد، ازدونکته ی اساسی درباره اونمی توان چشم- پوشید: نخست این که هم او کسی بود که برنامه های "هویت " و" چراغ "، به سان پوشش تبلیغی نیمه آشکار قتل های زنجیره ای سال های نیمه ی دوم دهه ی 1370، در زمان تصدی او در صدا و سیما تهیه و تدوین شد و با پشتوانه ی انتشاراتی همپالکی اش در نشر حیان درده ها هزارنسخه منتشر شد؛ و این اقدام به مثابه ی آینه ی تمام نمای شخصیت فرهنگی و سیاسی اوازنگاه مردم ایران نمایان شد؛ دوم این که، به یمن حضورمحمود احمدی نژاد و بخش نظامی گر سپاه پاسداران در حکومت جمهوری اسلامی، اختلاف نظرمیان دولت مردان به جایی رسیده است که نمایندگان بخش عمده وتصمیم گیرنده ی جناح بنیا نگرای نظام نیز، نمی توانند هم راستا با این مجموعه ی نظامی گرای همان جناح گامی به پیش بردارند و به گفته ی لاریجانی درمصاحبه با یک هفته نامه ی کویتی{به نقل ازپیک نت،14 آبان84 ، من استعفا ندادم، برکنار شدم. پیک نت دراین جا به نقل مصاحبه پرداخته، اما به نام نشریه ی مصاحبه کننده اشاره نکرده است}. لاریجانی سپس دراین مصاحبه گفته است : " امریکایی ها ادبیات مرا نمی فهمیدند؛ بنا براین دولت تصمیم گرفت فرد دیگری را با ادبیات دیگرجایگزین من کند."و"من آن چه را که برعهده ام بود انجام دادم ومی توانم خدمت به کشورم را ادامه دهم؛ اما نه خطایی کرده ام ونه تغییر خواهم کرد.... کنار رفتن من ناشی از اختلاف دید گاه بود ونه چیز دیگر. دولت ترجیح داد با دیگران، اعم ازاتحادیه ی اروپا و امریکا، با زبان دیگری تعامل داشته باشد وچه بسا که حق داشته باشد...." خب، این شکاف میان بخش های بازرگانی وبوروکراتیک نظامی گرای بورژوازی بی قانون حاکم، تفاوتی را آشکارمی کند که من، به دلیل برتری نقش روابط قبیله ای وتشکیلاتی برروابط اقتصادی درذهنیتم، تا اندازه ای به آن کم توجهی نشان داده ام و پویایی شرایط اجتماعی را با گذشت زمان و پدید آمدن شکاف میان منافع اقتصادی آن ها به سود ایجاد انحصارهای نظامی گرای دست کم گرفته ام و اکنون توجه دادن به این تفاوت دید گاهم را ضروریافته ام. زمینه سازی تعامل به زبان دیگر با طرف های ذی نفع خارجی، برپایه ی تشدید نظامی گری درمنطقه و در کشورهای عضو پیشین پیمان سنتو، به زیان زبان پیشگیری ازبرخورد نظامی، حتی درخفیف ترین شکل آن، یعنی ازنگاه عنصر شناخته شده ای چون لاریجانی و به گونه ای که بخش های خردورزترازجریان حاکم، به انگیزه ی تضمین ادامه ی ماندگاری نظام ازاین رهگذر به آن رو کرده اند، عنصر مشخص این روند نوپاست . این روند درایران، همزمان با اعلام وضع فوق العاده {به فرمان ژنرال پرویزمشرف} درپاکستان که امریکا ازآن اظهارنارضایی کرده، اما آن را درشمارمسائل داخلی آن کشوربه حساب آورده است ازیک سو، وتصویب درگیری نظامی با نیرو های حزب کارگران کردستان ترکیه{پ ک ک}، مستقر در مرزهای شمالی کردستان عراق درپارلمان ترکیه و درگیری های پی آیند آن درمرزها که به تشکیل اجلاس کشورهای همسایه ی عراق، {به خوان طرف های ذی نفع وصاحب نفوذ جهانی در منطقه } انجامید، رشد تصاعدی یافته است. در این میان هنوز هیچ چیزدلیل هیچ چیز نیست و آن چه از نقد معادله ی قوا برجا می ماند تنها یک نتیجه است : نظامی شدن و افزایش صف آرایی ها و تحرکات نظامی در منطقه، به زیان کار پیشبرد دمکراتیسم درآن انجامیده که خود می تواند سرچشمه ی رخدادهای بعدی، باتوجه به تحولات لحظه به لحظه ی اوضاع باشد. وچنین وضعیتی در پی آیند خود به تشدید تدارکات نظامی وبالاگرفتن مسابقه ی تسلیحاتی درمنطقه، به سود انحصارهای نظامی کشور های بزرگ جهان و سودهای کلان همپالکی های منطقه ای شان در هرسه کشور، از رهگذرخرید گران قیمت جنگ افزارهای لازم برای تداوم وضعیت ناشی از تحریم اقتصادی، به ویژه درایران می انجامد. پی آمد دیگر آن نیز سرکوب دم افزون نیروهای دمکراسی خواه و مدافع حقوق شهروندی در جوامع کشور های درگیر، به بهانه ی وجود "شرایط جنگی"و"شرایط فوق العاده" است. بالاگرفتن ارزش منابع سوخت فسیلی درمنطقه ی دارنده ی ذخایر عظیم این مواد وبزرگترین منطقه ی استخراج کننده و صادر کننده ی آن، به نوبه ی خود موجب دامن زدن به تورم لگام گسیخته درمقیاس گسترده، به تبع اقتصاد هنوزتک پایه ی کشورهای منطقه و طرح ضرورت وارد کردن قریب به اتفاق نیازمندی های کشورهای جنوب که اغلب آ ن ها اقتصاد ضعیفی دارند، به قیمت های کلان پیشنهادی کشورهای شمال، می شود. برخی ازواردکنندگان که اقتصاد پیشرفته یا رشد یابنده دارند که چنین افزایش قیمت های کلانی را در برنامه های رشد اقتصادی شان پیش بینی نکرده اند نیزازاین افزایش قیمت نامنتظره وکاذب تاثیر می پذیرند. روشن است که این اعتلای سطح نظامی گری درمنطقه ی برخوردارازاهمیت راهبردی، گسترش تحریم ها را{به ویژه در ایران متهم به مداخله دردرگیری های منطقه ای و پیگیری راه دستیابی به جنگ افزارهای هسته ای} و وضع احتمالی تحریم های جدیدتر بر پاکستان وترکیه را،{ به ویژه اگرپایگاه نظامی امریکا دراینجرلیک برچیده شودوپیگیری نوظهورآن کشوردر دستیابی به انرژی هسته ای، تحت رهبری اسلام گرایان، برجا بماند و وضع فوق العاده در پاکستان همچنان ادامه پیداکند} سبب خواهد شد که، به نوبه ی خود، به بالاگرفتن سطح بحران نظامی پیشگفته یاری خواهد رسانی . همه ی این واقعیت ها، درشرایط گسترش مسابقه وتدارکات وسیع نظامی درخاور میانه ی سامی وتحرکات نامنظره ی منطقه ای که ازجمله به برگزاری نشست اخیر کشورهای عضو شورای همیاری منطقه ی خلیج"فارس" وگفتگوهایی درباب مسئله ی هسته ای ایران انجامید} ورزمایش مشترک نیروهای دریایی امریکا و بحرین درآب های کشورهمسایه، وضع را ازآن چه هست متشنج ترنشان می دهد. برقراری چنین وضعیتی درخدمت هیچ چیزجزتنزل سطح زندگی درمنطقه وافزایش تصاعدی شکاف میان صاحبان ثروت های نجومی بورژوازی بوروکراتیک نظامی ازیک سو وکارگران، دهقانان، کارمندان فروپایه، فرهنگیا ن، کارکنان بخش مراقبت های بهداشتی و دیگراقشار درمعرض آ سیب اقتصادی، بخش های فرودست نیروهای نظامی وانتظامی، اقشارتهی دست جامعه وصف انبوه بیکاران ازسوی دیگرنخواهد بودوبه هم ریختگی موازنه ی نظامی در منطقه و وقوع برخوردهای نامنتظره ی تمام عیار درآن را درپی تواند داشت. به شرایط داخلی کشود بازمی گردم. انتخابات دوره ی هشتم مجلس که تاثیرناگزیرخود را درانتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیزخواهد داشت نزدیک است ونیروی نظامی گرای حاکم ازپیش نقش نظارتی سپاه را که اکنون نیروهای بسیجی را نیز در بافت سازمانی خود دارد درانتخابات تعریف کرده است؛ می دانیم که آیت اله خمینی همواره نظامیان را از دخالت درمسائل سیاسی کشوربرحذ رمی داشت. اکنون به نظر می رسد که پس ازتصاحب مقام ریاست جمهور ومقام های وزارتی ومشاغل بلند پایه ی حکومتی، سران سپاه دراندیشه ی تصاحب صندلی های مجلس، ازطریق رسمیت بخشیدن به این نقش نظارتی اند. تردیدی نیست که در میان صفوف نیروهای مسلح نیزتوده های ستم دیده و زجرکشیده ای هستند که به دلایل گونه گون، از جمله وضعیت دشوارزندگی شان وناگزیربودن به تامین درامد واداره ی زندگی خود وخانواده شان خود را به تداوم وضع موجود تن سپرده اند یا بی بهره نگه دا شتن شان ازآگاهی اجتماعی و وجود پیوند ناگزیر میان شیوه ی زند گی شان و وظایف نظامی و" انتظامی" شان آنان را به ایفای نقش درعرصه ی حفظ وضع موجود برمی انگیزد؛ اما این حقیقت را نمی توان ازنظردورداشت که نیروهای اقتدارگرای وسالطه جویی که در کانون تحرکات سیاسی حاکم دردولت های نظامی قرار گرفته اند همواره به سان نگهابان حفظ وضع موجود و به زیان منافع و آرزوهای پایمال شده ی توده های تحت ستم و حقوق و آزادی های اساسی شهروندان کشورهای تابع شان گام بر داشته اند. هم اکنون، نه تنها بار این مداخله ی همه جانبه ی نظامیان بر دوش مردم کشورمان سنگینی می کند و به بحران ساختاری و فراگیر کشور و نظام دامن می زند، بلکه تحریک د م افزون قدرت های جهانی و بی سر و سامانی فزاینده ی اقتصادی و اجتماعی و خطر حمله ی زودآیند آن قدرت ها وتشدید ویرانی ، افزایش شمارقربانیان جاه طلبی و فزون خواهی محافل بورژوازی بوروکراتیک نظامی گرای وبی بهره ماندن مردم کشورمان از موهبت های صلح و آرامش که زمینه سازرشد شایسته و متناسب با توان بالقوه ی طبیعی و انسانی آن است درپی دارد.درچنین شرایطی، دولت که دیرزمانی است وجه غالب آن ماهیتی نامردم سالار دارد، به جای بسیج تمام عیار نیروهای مردمی، به گسترش سرکوب اعتراضات مردم ومدافعان حقوق شهروندی، به گونه ای که شرح پیشگفته ام گواهی می دهد، روخواهد کرد- که ازهم اکنون نیز طلایه ی آن پیداست – وبدین سان پایگاه اجتماعی خود را بیش ازپیش ازدست خواهدداد وخود را ازپشتوانه ی دفاع مردمی که اکنون درکلام به آن توسل می جوید بیش از پیش محروم خواهد کرد. اکنون ازسوی دیگر، دو حزب اصلی ایالات متحد، برای شرکت درانتخابات آینده ی ریاست جمهوری آماده می شوند که درچیزی نزدیک به یک سال آینده برگزارخواهد شد؛ وطبیعی است که مسائل مربوط به ایران، به ویزه مسئله ی گرهی"غنی سازی اورانیم"درآن درمرکزمبارزات انتخاباتی نامزدها قرارداشته باشد. محوربودن مسائل ایران دراین مبارزات،همراه با دیدارهای پیاپی و نامنتظره ی سران کشورهای 5+1 با یکدیگر؛ پیام ولادیمیرپوتین، رییس جمهور روسیه، به آیت اله خامنه ای درسفرش به تهران، در باره ی مسئله ی "غنی سازی اورانیوم"که اظهارنظرعلی لاریجانی، درباره ی آن با تکذیب محمود احمدی نژاد، رییس جمهورایران روبرو شد واستعفای بلادرنگ اورا به دنبال آورد، وسفرناگهانی اخیرسرگئی لاورف، وزیرامورخارچه ی روسیه به تهران؛ برگزاری نشست سران کشورهای عضو شورای همیاری خلیج "فارس" در ریاض پس از آن؛ واحتمال قریب به یقین تصویب مرحله ی سوم تحریم هاعلیه ایران درنشست آتی شورای امنیت سازمان ملل، پس ازپایان ماه نوامبر و برخورد خاویرسولانا، مسوول روابط دیپلماتیک اتحادیه ی اروپا، ومحمد البرادعی، دبیرکل آژانس بین المللی انرژی هسته ای{آی اِ ای اِ} بامسئله، گواه بر شد ت گرفتن بحران هسته ای ایران وضرورتی است که نئوکن های امریکا برای شکلی از فیصله دادن این مسئله پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شان در دسامبر2009 قایل اند، وهمزمان اهمیت یافتن مسئله درنگاه سران کشورهای درگیر، پس ازاعلام این که ایران به هیچ روازپروژه ی غنی سازی اورانیوم درداخل کشوردست نخواهد کشید، واعلام دوباره ی آماده ی کاربودن 3000 دستگاه سانتریفیوژ، تعدادی بسنده برای ساخت قریب الوقوع یک واحد سلاح هسته ای، از زبان محمود احمدی نژاد، را نمایان می کند. بد نیست نگاهی نیزبه موضع بینابینی روسیه بیندازیم که ازیک سو با مسئله ی نصب "سپردفاع استراتژیک" و قرار گرفتن درمعرض تهدید بالقوه ی پیمان ناتو، از جهت غرب رو در روست – که به بهانه ی آمادگی برای دفاع دربرابر خطرتهدید نظامی ایران انجام می پذیرد، اما به واقع روسیه را به سان خط مقدم جبهه با پیمان غول آسای " شانگهای"، این نیرومندترین رقیب بالقوه ی اقتصادی، وسرانجام سیاسی- نظامی ایالات متحد و متحدان اش نیز، سوای ایران، در تیررس دارد.همزمان منافع راهبردی روسیه نیزایجاب می کند که ازیک سودرشرایط برزخی کنونی اش، سیاست های خود را درچارچوب گروه هشت کشور صنعتی جهان، پدیده ی نوظهوراقتصاد جهانی و پرهیزاز درگیری دوباره ی آتش جنگ سرد هماهنگ کند وازسوی د یگر بازی با ایران، دفع الوقت بر سرتحویل نیروگاه هسته ای بوشهر، و وارد آوردن فشاربه دولت ایران را برای تعلیق پروژه ی غنی سازی به پیش برد؛ ودرچنین شرایطی منطقی است که منافع عینی و کوتاه مدت خودرا که چشمپوشی ازآن شاید هزینه های کلانی را در پهنه ی موازنه ی قوای بین المللی به آن تحمیل کند به ازای پیشبرد منافع وطرح های دور برد خود در پیمان" شانگهای" رها نکند. دودلی روسیه وتا اندازه ای نیزکشور هم پیمان اش چین دربر خورد جدی و مستقلانه با مسئله ی اتمی ایران نیز، ازهمین دشواری انتخاب ریشه می گیرد. در این میان دولت جمهوری اسلامی ایران نیز دیدگاه ویژه ی خود را درقبال این مهم ترین معضل جهانی، پس از پایان جنگ سرد، عرضه می کند. دولت ایران براین باوراست که نئوکن ها ی امریکا، به دلیل گیرکردن درمانداب های عراق وافغانستان ورودررویی با اعتراض ومخالفت بسیاری ازحلقه های تعیین کننده ی سیا ست خارجی امریکا، ازجمله ی رقبای دمکرات حکومت که اکثریت ها را درپارلمان آن کشور تشکیل داده اند وحتی برخی ازچهره های با نفوذ حزب حاکم که طرح بازگشت سربازان امریکایی ازعراق را، با تعیین مدت مشخص درسرمی پرورانند؛ انتخابات پیش روی ریاست جمهوری امریکا وتغییرشکل کما بیش قطعی سیاست خارجی آن کشورپس ازبرگزاری انتخابات، به ایران حمله نخواهندکرد؛ آن چه امریکا هم اکنون دررابطه با ایران انجام می دهد رجزخوانی بی محتواو بی منطقی بیش نیست؛ و قطع نامه های مصوب شورای امنیت ورق پاره هایی بیش نیستند؛ افزایش تصاعدی قیمت نفت در واکنش مادی و روانی به مقاومت ایران و بسته شدن مسیرعبورنفت به آب های آزاد جهان وتهدید به هجوم بر منافع امریکا در سراسر جهان و...سد راه یورش امریکا وهم پیمانان آن به ایران خواهد بود. به گمان من چنین هایی نه تنها واقعی نیست، بلکه پی افکندن سیاست خارجی کشور برآ ب است وبر وخامت اوضاع منطقه وجهان می افزاید. چرا؟ 1.این که امریکا وهم پیمانان اش درست ازهمان شیوه هایی دردادن سیرتصاعدی به بحران هسته ای ایران استفاده می کنند که درعراق به آن توسل جستند: آغاز کاراز تحریم و سپس پیش روی تا مرحله ی حمله ی نظامی گسترده به خاک عراق و از پا درآوردن نیروهای نظامی آن کشور، درست درمد ت سه هفته، به بهانه ی اجرای پروؤه ی دستیابی به جنگ افزارهسته ای - که درستی آن هرگز به اثبات نرسید. 2.اعلام صدها مرکز استراتژیک در خاک ایران، به سان آماج های هجوم هوایی امریکاییان، و پیشنهاد به کارگیری بمب های بتن شکن دراین یورش ها، نمایشگراین است که امریکا دست کم در وهله ی نخست عملیات از شیوه ی به کار رفته درعراق استفاده نخواهد کرد، بلکه هدف اش تخریب و ازکار انداختن مراکزهسته ای کشورومراکزاستراتژیک آن، به ویژه مراکزفرماندهی نیزوهای مسلح خواهد بود تا شاید بتواند ایران را یکسره از توان هسته ای، دفاعی، و اقتصادی خودمحروم کند. 3.همراه با دامن گسترشدن بحران وسرباززدن ایران ازپذیرش قطع نامه های شورای امنیت- که کشورهای مردد درگزینش شیوه ی برخورد با ایران، آلمان درسطح محدودتروروسیه وچین درسطح وسیع ترنیز، درتدوین و تصویب آن ها سهیم بوده اند، فرصت امریکا برای جلب همراهی شماربیشتری ازکشورهای بزرگ با تهدید- های پیشنها دی آن افزون تر خواهد شد. 4. شوک نفتی سر برزده از شرایط بحرانی برامدی دایمی نیست و با توجه به شدت گرفتن بحران یا کاستی پذیرفتن آن تشدید یا تضعیف می شود ونمی توان راهبرد سیاسی کشورهای بزرگ را برپایه ی آن دگرگون کرد. 5.امریکایی ها به درازا کشیدن حضور نیروهایشان و تداوم مقاومت در عراق را وابسته به کمک های دوجانبه ی ایران به شیعیان و سنیان بنیانگرا معرفی می کنند و برآن اند که باید جلوی آب گل آلود را از سرِ چشمه گرفت. به همین دلیل است که اعلام مخالفت با تولید جنگ افزارهای هسته ای در ایران را با بهانه ی مداخله ی ایران در مسائل داخلی عراق وافغانستان پیوند زده اند. 6. مسئله ی انتخابات زودآیند ریاست جمهوری درامریکا مسئله ای دوسره است و من تاثیر منفی آن را در رخدادهای هسته ای ایران پیش ازاین بیان کردم . نتیجه گیری اکنون با این گره کوربحران که هر لحظه کورترازلحظه ی پیش می شود چه می توان کرد؟ آیا مردم جهان بویژه کشورهای درگیرمی توانند درحل این بحران گامی فراپیش بردارند ؟ یا این که گره کور روابط کنونی ایران وامریکا تنها به دست دولت های ستیزه جوی و بیشینه خواه دوکشور حل می شود؟ آیا گوشی شنوای این ندای حق جویانه ی مردم ایران وجود دارد که می گویند:" جنگ هشت ساله با همه ی تلفات و ضایعات جبران نا پذیرآن بس است . گامی به سوی صلح بر دارید؟ آیا دولت های کشورهای درگیر با مسئله ای که حل آن با برخورد نظامی شاید به مرگ، و آسیب دیدن میلیون ها نفرو بی خانمانی وآوارگی میلیون ها تن دیگر بینجامد، با شهامت وگشادگی دیپلماتیک وازطریق انجام گفتگو برخورد خواهند کرد و با عمل خود برخطای محاسبه های بنا شده برپایه ی ساختگی بودن دعوا خط بطلان خواهند کشید؟ من خود، به سان یکی ازباورمندان به این اندیشه، اگربتوان ازاین رهگدرگامی به سوی موهبت آشتی برداشت، ازطرح آن پوزش خواهم خواست، و در برابرتندیس بلند صلح و زان سپس درمقابل ستیغ های سربلند آزادی، استقلال، وعدالت اجتماعی سر خم خواهم کرد. آیا دولت های درگیربرجاه طلبی و بیشینه خواهی خود پیگیرانه پای خواهند فشرد ومردم کشورهایشان را به گیروداررخداد های فاجعه باری خواهند کشاند که برآورد پی آمدهای آن ناممکن است؟ پیشامدهای بغرنج و سرنوشت ساز ماه های آینده چه آینده ای را برای مردم ایران و دیگرکشورهای درگیر رقم خواهند زد؟ گذشت زمان پاسخگوی همه ی این پرسش ها خواهدبود. ما سالهاست درشرایط نه صلح ونه جنگ با امریکا قرارگرفته ایم؛ ازآن زمان که ازپی گروگان گیری گروه دیپلماتیک آن کشوردرتهران قطع ارتباط میان کشورها یمان پیش آمد. وآن چه ازآن پس برماگذشته است، تشدید این شرایط به سود نزدیک تر ساختن آن به شرایط جنگی بوده است، و این شرایط پدیدارشونده هنوزدرراه اند. به بیان دیگر، ما به جنگ نزدیک شده ایم، اما هنوز به آستانه ی آن نرسیده ایم. این است که همه ی مردم ما و نیروهای سیاسی بیانگردیدگاه ها ومنافع آن باید درهرکجا هستند ودرهر شرایطی که قرارگرفته اند ندای صلح سردهند و بگویند: "ما خواها ن جنگ نیستیم وبه هیچ رو نمی خواهیم بیش ازاین برای طرح شعار های بیشینه خواهانه وستیزه جویانه ای که به منافع واقعی مان کمکی نمی کند هزینه بدهیم. مردم کشورما می خواهند با مردم همه ی کشورهای جهان درآشتی تمام عیار بسربرند وبا رعایت استقلال ملی وتمامیت ارضی وبرخورداری ازحق هرشهروند برای تعیین سرنوشت خویش، در همه ی کشورها، از جمله کشورخود، با همه ی کشورهای جهان روابط دوستانه و برابرحقوق داشته باشیم. این است که با صدای بلند می گویند: ماصلح می خواهیم نه جنگ. و مایل اند با تمام توان این ندای حق طلبانه مان را به گوش همه ی جهانیان برسانیم." -
دارابكس: اعراب سني مذهب منطقه حال چه فلسطيني[بعنوان ضعيف ترين و وابسته ترين كشور عربي به ايران] و چه عربستاني[بعنوان قوي ترين و غير وابسته ترين كشور عربي به ايران]،همه گاه از پشت به ايران و ايراني خنجر زده اند. نمونه بارز آن سخنان عرفات در حمايت از صدام حسين پس از آن همه تلاش ايران براي دفاع و احياي حقوق فلسطينيان بود. و نمونه اي ديگر حمايت كشورهاي عرب ، علي الخصوص عربستان در حمايت مالي و نظامي از صدام براي ويران كردن سرزمين ايران و كشتار ايرانيان. اما اينكه وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در پاسخ به اين لفاظي هاي اعراب چه اقدامي از خود نشان داده يا خواهد داد، معمايي لاينحل است. گاها اين به اذهان بينندگان و شنوندگان اخبار مي رسد كه ايران بدهكار اعراب منطقه ، از جمله عربستان است.دستگاه ديپلماسي ايران به جاي آنكه با صدايي رسا به مقابله با سياستمداران كشورهاي منطقه بپردازد، به صرف مسلمان بودن آن ها سعي دارد موضوعات را يا در زير تلي از تعارفات بي مورد مدفون كند و يا با لبخندهاي پياپي رسانه اي در مواجهه با چنين موضوعات مهمي اصل موضوع را پاك كند. كشورهايي كه براي ضربه زدن به ايران از هيچ اقدامي چه در برون[سياست خارجي] و چه درون[سياست عربي و مختص به اعراب] فروگذار نكرده اند، چرا بايد با چنين ضعفي با آن ها تعامل داشت؟ چه دليلي دارد كه به صرف ديانت مشترك از هر خطايي كه روزافزون به دليل سهل انگاري و اغماض مسئولين سياست خارجي ما،اعراب را در مواضع شان برعليه ايران جري تر مي كند، سكوت كنيم؟ آخرين نمايش اعراب بر عليه ايران گزارشي است كه در روزنامه سعودي الرياض به چاپ رسيده كه چون اخبار آن را خبرگزاري هاي وطني منعكس نكرده اند، وزارت امورخارجه نيز خود را به راهي ديگر زده است. اين نوشتارهاي سراسر شبهه برانگيز و البته خطرناك را لااقل مي شود با فراخواندن سفير عربستان سعودي به وزارت امور خارجه ايران و در موضعي حاكي از قدرت با تماسي تلفني ميان روساي دولت ايران و عربستان به نحو مقتضي پيگري كرد، اما اين كه اكنون در دولت و وزارتخانه اي كه مسئول ديپلماسي خارجي ايران است ،چه مي گذرد؟ بر ما نيز پوشيده مانده است. فارص بن حاظم كارشناس و تحليلگر موضوع القاعده در عربستان سعودي در روزنامۀ سعودي الرياض حساب شخصي يكي از اعضاي القاعده سعودي تبار را به چاپ رساند. تيتر خبر مدعي است :«ايران به اعضاي القاعده ماهي هزاران دلار پرداخت مي كند.» و ذيل اين عنوان شبهه برانگيز حاظم در خلاصه خبر، اينچنين آغاز مي كند كه «يكي از اعضاي ستيزه جوي سابق القاعده و دوستان وي ، پس از فرار از افغانستان، نامه اي از مقامات ايراني دريافت داشته كه در اين نامه از آنان خواسته شده بود تا بعنوان مأمور آنها[ايران] در عربستان سعودي عمل كنند . آنچه در ادامه مي خوانيد قسمتهايي از اين گزارش، سراسر وهم آلود است كه معناي آن جنگ رواني عربستان و اعراب منطقه بر عليه ايران و نزديكي به سياست هاي آمريكا است.تا كنايه اي از آزادي رسانه ها در عربستان سعودي.و البته حق آزادي اطلاع رساني در اين كشور. عضو ستيزه جوي القاعده براي اين تحليلگر موضوع القاعده در عربستان فاش! مي كند: «بعد از حملۀ امريكا به افغانستان در اواخر سال 2001و به سر كار آمدن ديگر نيروهاي افغان در اين كشور،دستور العملي از رهبران مان رسيد كه در آن خواسته بودند تا از كابل تا نزديكي قندهار عقب نشيني كنيم. در ماه رمضان ما دوباره دستور العملي از فرماندهان مان دريافت كرديم كه از ما مي خواست تا براي اخذ پناهندگي، به سوي ايران برويم .ما نيز از طريق پاكستان،جايي كه نمي توانستيم به مدت طولاني در آنجا بمانيم،به ايران رفتيم.» اين عضو ستيزه جو كه تمايلي ندارد نامش فاش شود، در ادامه مدعي مي شود: «گروه ما از 30 ستيزه جو تشكيل مي شد كه فيصل الدخيل،عمر الشهري [ هر دو در سال 2004 كشته شده اند! يعني آن كه شاهدان ستيزه جوي القاعده حيات دنيوي ندارند.] وهمچنين اعضاي برجستۀ ديگري كه تحت تعقيب دولت عربستان قرار داشتند،در ميان آنها بودند.« در ادامه جنگي رواني اعراب و عربستان بر عليه كشورمان، اين ستيزه جوي القاعده ادامه مي دهد: «ما مي دانستيم كه رهبر اسلام گراي افغانستان،گلبدين حكمتيار ،كه در آن زمان در ايران ساكن بود،بعنوان واسطه و رابط بين ما و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عمل مي كرد. حكمتيار به ما قول همكاري در مرز زاهدان[جنوب شرق ايران]شهري كه اكثريت ساكنين آن بلوچ و سني هستند را داده بود.در آنجا ما با فرماندۀ القاعده،ابو هفص الموريتاني! كه در ابتدا مخالف حملات 11سپتامبر بود، ملاقات كرديم. الموريتاني به ما اطمينان داد كه در امان هستيم، و اينكه ما بايد توسط سرويس اطلاعاتي ايران در تهران بازجويي شويم.وي در ادامه گفت كه اطلاعات ايران تمام نيازهاي شما را در مدت اقامت تان در ايران ،فراهم خواهد كرد.» وي سپس در ادامه ادعاي شبهه برانگيز خود مدعي مي شود:«تعدادمان مدام كمتر مي شد[ادعاي وي ربوده شدن هم دستانش در ايران بوده است!] و پس از ناپديد شدن دو سوم از اعضاي گروه ما، تنها 10 نفر باقي ماندند.» ستيزه جوي القاعده مي افزايد:«الداخيل و الشهري در ميان ناپديد شدگان بودند.ما سپس به تهران رفته و با بازجوها ملاقات كرديم.» اين ستيزه جوي القاعده در ادامه ادعاهاي خود مي افزايد: «پيشنهادي كه جهت همكاري با انها در خارج از كشورم[عربستان] به من داده شد،براي آنها اطلاعاتي را فراهم مي كرد كه در آينده مورد نيازشان بود. وي در ادامه تأكيد مي كند:پيشنهاد آنها من را شوكه كرد !» ستيزه جوي عربستاني عضو القاعده، سپس به فارص بن حاظم كارشناس و تحليلگر موضوع القاعده! مي گويد:«من پيشنهاد آنها را رد كردم!اما بعداً ترس اينكه عدم همكاري من باعث خواهد شد كه آزاد نشده و فرصت بازگشتن به كشورم را از دست بدهم، بر من غلبه كرد. بازجوها با وعده هاي فراوان سعي در متقاعد كردن من داشتند. آنها به من وعده دادند كه مبلغ 10 هزار دلار امريكا ماهانه به من پرداخت خواهند كرد ،علاوه بر آن پاسپورت ايراني براي من تهيه مي كنند و همچنين به همراه حزب الله در لبنان تحت آموزش نظامي خاص قرار خواهم گرفت.» به گزارش خبرگذاران سرويس سياسي و بين المللي انتخاب، اين ستيزه جوي عربستاني در حالي به اين شبهات دامن مي زند كه منطقه با بحراني فزاينده روبرو است. اين كه وي مدعي مي شود ايران با القاعده ارتباط [حال به هر نحوي] داشته و يادآور مي شود كه قرار بود در كنار اعضاي جنبش حزب الله آموزش نظامي ببيند، به افكار عمومي جهان اين موضوع را تلويحا متبادر مي سازد كه ايران،القاعده و حزب الله با يكديگر ارتباط نظامي نيز دارند. اين ستيزه جوي القاعده در ادامه مدعي مي شود:« بهر حال من در عدم پذيرش پيشنهادات آنها مصر بودم.تنها چيزي كه من مي خواستم، ترك ايران بود.يكي از مقامات ايراني گفت:ما و شما دشمن مشتركي داريم! آمريكا و تمام كساني كه در منطقه همراه وي هستند و او را حمايت مي كنند،دشمن ما به شمار مي آيند. مبارزه و جهاد شما مبارزه و جهاد ما نيز هست! و جهاد مشترك وظيفه اي است كه ناگزير بر عهدۀ همۀ ما است.آنها در ادامه به من گفتند:نترس ما تو را آزاد مي كنيم و زماني كه تصميم گرفتي با ما همكاري كني بايد با(...) در كشور خود تماس بگيري و در عرض چند روز ما به تو دستورات لازم را خواهيم داد.» اين ستيزه جوي عرب در ادامه مي افزايد: «من نمي دانم آيا بقيۀ اعضاي گروه نيزبا چنين پيشنهادي مواجه شدند يا نه؟ ما با هم در اين رابطه صحبت نكرديم اما به همۀ ما اجازۀ رفت و آمد داده شد. سرويس اطلاعاتي ايران به ما گفت كه ما در پاسپورت شما تاريخ ورود قبل از11 سپتامبر2001 را مهر خواهيم زد .تا آنجا كه من بخاطر مي آورم ما تا اواخر سال2001 آنجا مانديم. ستيزه جوي عرب در اخر مدعي مي شود: همچنين نيروهاي اطلاعات ايران به ما توضيح دادند كه چگونه در محل بازرسي امنيتي فرودگاه عمل كنيم تا سوءظن فرار از جنگ در افغانستان جلوگيري كنيم. »