worior

Administrators
  • تعداد محتوا

    8,637
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    104

تمامی ارسال های worior

  1. بسمه تعالی انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد. \ بعنوان یک ایرانی، یک سوال اساسی در برابر عقل سلیم (کامن سنس) ما وجود دارد؛ واقعا این انگیزه شدید غرب در ممانعت از دستیابی ایران به یک برنامه حتی صلح آمیز هسته ای از کجا آمده و چه دلیلی دارد؟ آیا این سلاح واقعا آنقدر مهم است که بخاطرش مردم ایران زیر حجم وسیعی از تهدیدات و تحریم های بین المللی قرار گیرند؟ آنهم به گونه ای که ابرقدرتی چون آمریکا با تلاش و کوشش و سرمایه گذاری بسیار با هر دستاویزی حتی ممانعت از صدور دارو و واردات مواد غذایی به ایران، طی دو دهه به زعم خویش مانع وجود چنین سلاحی در ایران شود؟. اگر بخواهیم این همه فشار به مردم ایران از سوی غرب به خاطر سلاح هسته ای را بهانه ای برای یک مقابله تمدنی با مردم ایران در همه حوزه ها ندانیم و فقط خود سلاح را ملاک بگذاریم، به این نتیجه ساده میرسیم که حتما آنقدری برای مخالفان بین المللی وجود آن در ایران ارزشش را داشته است که خود را چنین به آب و آتشی برای مقابله با ایران بزنند. اما این ارزش واقعا چرا آنقدر زیاد است؟. چون بمب اتمی در ذات خود یک سلاح صرفا نظامی و یا یک اسلحه به ظاهر برتر است، دلیلی نمیابیم جز اینکه دول غربی حتما آن را مانعی در برابر تهاجم نظامی خود به ایران میدانند. غربی که البته سابقه تهاجم نظامی و نسل کشی ایرانیان در دوران جنگ جهانی اول و دوم و حمایت از صدام حسین در جنگ 8 ساله و نسل کشی ایرانیان با نوع دیگری از تسلیحات غیر متعارف چون بمب شیمیایی در کارنامه خود دارند. اما بیاییم از زاویه دید غرب به بمب هسته ای ایرانی نگاه کنیم، یک استدلال خیلی ساده اما بنیادی؛ آنها بمب اتمی دارند موشک هم دارند، ای وای، بنابراین منطقی است که به ما حمله هسته ای کنند یا آن را به کسانی بدهند که میخواهند به ما حمله کنند، پس ما باید مانع شویم. هیچ استدلال دیگری جز بازی کلمات برای پیچیده سازی همین ایده ساده نمیابید. تمامی پروتکل های ممانعت از اشاعه تسلیحات هسته ای، برنامه های کنترل تسلیحات ووو برای این هستند که غرب با دستاویز های مختلف مطمئن شود تهدید احتمالی علیه خود را با تمهیدات غیر نظامی در ابتدای راه خنثی کرده است. بسیار خوب، اگر همین دیدگاه غربی را ملاک حقانیت بگذاریم، چرا آن را برای ایرانی ها پسندیده ندانیم؟ به کدامین تضمین یک شهروند ایرانی میتواند مطمئن باشد که همسایه شمالی، شرقی، غربی، اسراییل، اروپا، آمریکا و حتی چین، و هند که در دوردست هستند و همگی تجهیزات لازم موشکی و هوایی برای بمباران را در اختیار دارند، به ایران حمله نظامی اتمی نکنند؟ آنهم در زمان و مکانی که ایران بیشترین ناامنی ها و جنگ ها را در همسایگی خود تجربه میکند، مردمانی که بر خلاف کشورهای غربی با تهدیدات واقعی نظامی و تروریسم در جوار مرزهای خود روبرهستند و نمیتوانند این تهدیدات را به شکل وجودی و یا احتمالی در دوردست و آینده اتخاذ کنند. واقعا چگونه یک ایرانی میتواند مطمئن باشد که آمریکا از بیش از یکصد کلاهک اتمی مستقر در ترکیه و امارات و همین تعداد مستقر در ناوهای هواپیمابرش در خلیج فارس و دریای عمان دارد علیه ایران استفاده نکند؟. آن هم کشوری که سوابق بد بسیاری در توجیه سازی برای تهاجم به دیگر کشورها در کارنامه خود دارد، کشوری که یک اقتصاد نظامی بسیار بزرگ دارد و نمیتواند و یا نمیخواهد از توسعه آن دست بردارد و یا آنرا کوچک کرده و در حدود مرزهای خود نگه دارد. چگونه یک ایرانی با وجود این همه تهدیدات علنی در اطراف خویش باید آرامش داشته باشد؟ آنهم وقتی به این ایرانی میگویند با این همه تهدید و تحریم و تروریسم دولتی ما علیه خودتان کنار بیایید، دانشمندان، نظامیان و شهروندان شما را برای امنیت سربازان خود که در همسایگی شما مستقر کرده ایم میکشیم! ولی شما موشک و بمب اتم نداشته باش، چیزی در خاطر ما نمیگنجد جز این باور قطعی که آنها قصد جدی حمله فراگیر نظامی به ما دارند. اما همه این موارد گفته شده به این اندازه عجیب به نظر نمیرسد، که غرب در اعمال و رفتارش، موجبات ایجاد انگیزه قوی در ایرانیان برای تولید سلاح هسته ای شده است؟ این یک دوگانگی عجیب است، گویی که به نظر میرسد آنها دارند سلاح اتمی را به ما تحمیل میکنند؟ پاسخ به این سوال در این برهه و در زمانی که غرب کمپین فشار حداکثری خود را با تمام قوا و ابزارهای نظامی و غیر نظامی اعمال کرده است، دیگر اهمیتی ندارد، همه میدانند، آنها میخواهند ما بمب اتمی بسازیم تا زیربار هزینه های سنگین تهاجم نظامی نروند. این استدلال البته بسیار ابلهانه به نظر میرسد، اما بیاییم صادق باشیم، غرب همه راه های مسالمت آمیز در حل مسئله هسته ای خود با ایران را با بی عملی و فریبکاری بسته است، اعتماد را از بین برده و ترامپ را در تحمیل حداکثری تحریم ها به ایران همراهی نموده و نیازی نیست که ادعاهای همه سیاستگذاران آمریکایی و بسیاری از اروپاییان در مورد اینکه انتظار رژیم چنج در ایران را میکشند مجدد تکرار کرد یا فکت های خبری و مصاحبه های آنان را برای اثبات این راهبرد غربی علیه ایران بکار برد، امری واضح است. ولیکن چنین امر واضحی برای ایران در شرایط کنونی چه راه هایی باقی میگذارد؟ رها کردن حکومت و تحویل آن به اشخاصی یا گروه های پیرو غرب؟! نخست اینکه حتی اگر همین الان نظام جمهوری اسلامی حکومت را رها کند! تا حکومتی جدید شکل بگیرد، چنین حکومتی بواسطه مردم و بواسطه تاریخ یکصد ساله اخیر خود در رابطه با غرب بسرعت سرنگون خواهد شد، از طرفی هیچ یک از آلترناتیوهای موجود غرب پاسخی به آینده چنین تغییر حکومتی نیستند. جریان های خارج نشین تشنه به تسخیر قدرت با رویکردهای بسیار متعارضی که در همان ابتدای انقلابی شکست خوردند و به حاشیه رفتند، جنگ خیابانی قدرت در سرتاسر ایران را بر علیه یکدیگر براه بخواهند انداخت و تجربه ای مشابه آنچه که در سوریه نظیر جنگ همه علیه همه اتفاق افتاد در ایران نیز تکرار خواهد شد. البته این به مذاق رقبای منطقه ای و غربی ایران بسیار خوشایند خواهد بود. چنین وضعیتی احتمال دخالت نظامی خارجی را همچون تجربه ابتدای انقلاب اسلامی و حمله عراق در شرایط خلا قدرت و حکومت نوپای انقلابی فراهم میکند و فرقی نخواهد کرد که حاکمیت جدید ایران در اختیار چه کسی از این گروه های اقل-دگری قرارگیرد، بنابراین قوت بخشی به امنیت و استحکام ملی برای ممانعت از بروز چنین فاجعه عظیمی با همه ابزارها، توسط هر فردی که در حال حاضر در راس قدرت ایران قرار گیرد اجبار است و نه فقط یک مسئله عقلایی. دوم اینکه اگر تغییر حکومت در ایران اتفاق نیفتد، اما تحریم ها و رویکردهای یک جانبه ای که برقرار شدند نیز، از همان سو بدون پیش شرط و کامل برداشته نشوند، منجمله همین راهبرد تغییر رژیم در ایران، خوب دلیلی هم ندارد که حکومت ایران با وجود این همه تهدید دست از برنامه هسته ای خود بکشد، در این شرایط نیز بحران امنیت به قوت خود و در سطح تهدید حمله نظامی فراگیر و یا حتی محدود وجود دارد علاوه بر اینکه اگر تحریم های غرب موفق شوند اقتصاد ایران را منهدم کنند، گرسنگی و معضلات فراگیر حاکمیت را به گونه ای تحت فشار قرار میدهد که، بمب اتمی را وسیله گزار خود از شرایط کنونی بداند. سناریو های موجود در هر دو گزینه فوق از مجرای موفقیت راهبردهایی که غرب پیش گرفته است اتفاق خواهد افتاد. بدین ترتیب در راهبرد کنونی غرب ایران مجبور است تا بمب را بسازد و آن را نیز شیوع دهد، و از طرفی دچار رژیم چنج نیز بشود، هر سیاستمدار عاقلی میفهمد که خطر چنین راهبردی بسیار بسیار بیشتر از آن است که با ایران مطابق با هر آنچه در برجام بود به شکل احترام متقابل و بصورتی دوستانه رفتار میشد. با این وجود اما یک خوش خیالی ترامپی نیز این وسط وجود دارد. و آن این است که ایران بمب اتمی نمیسازد، تا مرز فروپاشی رفته و از طریق نفوذ هایی که در نظام حاکم ایران صورت خواهد گرفت، همراه با تحریم و فشارها بر مردم، حکومت وادار به مذاکره و کوتاه آمدن در برابر همه خواسته های غرب خواهد شد. اما با وجود رقبای منطقه ای خشن ایران، تروریسم، سوابق عهد شکنی غرب در گفتگوهای پیشین و خود برجام، آینده حیات در خاورمیانه و همچنین عدم وجود یک دلیل منطقی که ایران بخواهد امتیاز در دست خود را رها کرده به مذاکره وارد شود، هیچ منطقی پذیرای این استدلال ترامپی نخواهد بود. با همه این قصه ها که خواندیم، شما غربی ها مدتی ایرانی باشید، بمب اتم نسازید،به انواع مذاکرات تن دهید، مذاکراتی که بیشتر شبیه قراردادهای پیمانکاری یک طرفه بدون پرداخت وجه هستند، مدت زیادی بدون کسب درآمد زندگی کنید، و از حقوق خود درصحنه تجارت آزاد بین الملل بهره مند نباشید، سپس موشک های خود را رها کنید و با شورش های مردمی و تروریسم از بیرون و درون مرزهای کشور خود روبرو شوید، و در این شرایط احساس امنیت کنید و به ایرانی بودن خود افتخار هم بکنید!. پس هر عقل سلیم ایرانی میفهمد که غرب بر خلاف ادعای خود، شرایط را بگونه ای تنظیم کرده که ایران به ساخت سلاح هسته ای وادار شود تا مسئله را از راه ساده و دستیافتنی خود حل کند. از طرفی از ورود به درگیری نظامی پر هزینه با غرب دور شود و از سویی دیگر در شرایط شکننده امنیتی و بحران های منطقه ای خود را حفظ کند. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. متن انگلیسی مقاله بزودی در: www.msai.ir
  2. با این همه سنسور؟! زره کنتاکت و ... با موشک زدن یا بمب کنار جاده ای؟
  3. ادامه این بحث با شما این تاپیک زیبا رو منحرف میکنه،. اما در جواب این موضوع رو در نظر داشته باشید: - وقتی اسراییل تشکیل شد، در لبنان جنبش شیعیان وجود نداشت، شیعیان حتی بر خلاف سنی ها و مسیحیان مارونی و کمونیست حتی مجلس و مقری هم نداشتن، جمعیتشون 150 هزار نفر برآورد میشد و هیچ وزنی در لبنان نبودند. به همت صدر، چمران و دیگران و حتی جنبش فلسطین مدت زیادی طول کشید تا شیعیان زیر کشتار اسراییل تونست صاحب مجلس بشن، صاحب کرسی در مجلس لبنان بشن و کسی تحویلشون بگیره. بعد بصورت اتفاقی برای اینکه یارانه شکر بدن به مردم، میان سرشماری میکنند، و متوجه میشن که شیعیان بیش از نهصد هزار نفر هستن. از اون موقع به بعد وحشت عظیمی از شیعیان ایجاد و فرصت های عظیمی هم بوجود آمد، صاحب نیروی مسلح منحصر به فردی شدن، صاحب کرسی های بیشتر در پارلمان و ریاست مجلس و ... در این مدت کشته های بسیاری دادن، تلفات سنگین هم از داخل لبنان و هم از اسراییل و دیگران، اما بالاخره تثبیت شدن. در ایران انقلاب شد که حتی شیعیان لبنانی فکرش رو نمیکردن، عراق بدستشون افتاد که تصورش رو هم نداشتن، و الان یمن ... و از اون تاریخ تا الان اسراییل به نسبت شیعیان شاید هیچ رشدی از نظر جغرافیایی و جمعیتی نداشته! هیچ رشدی و این روند ادامه داره... صبر استراتژیک گاهی مفهومش این هست و گاهی مفهومش کاری هست که چین میکنه: استیون بنون مدتها میچرخید تو آمریکا و این کتاب unrestricted warfare چینی ها رو ترویج میداد، چینی ها راهبردی دارند که بر مبنای اون به همه دنیا دارن حمله غیرنظامی میکنند، و خود کتاب داره شرح میده که طوری حمله میکنند که کشورهای مورد تهاجم نه تنها نفهمند که حمله شده بلکه از اتفاقاتی که داره میفته لذت هم ببرند. این سبک حمله طوری انجام میشه که دشمنان چین فکر میکننددر اوج موفقیت هستن و اوضاع رو کامل در کنترل دارند در حالی که دارند ساختارهاشون رو از دست میدن، فرصت ها و بازارهاشون رو یکی یکی تقدیم چین میکنند. و این یک تهاجم طولانی مدت و پنهانی هست...
  4. موقعی که این جمله رو نوشتم حواسم به جنگ سرد نبود. در دوره جنگ سرد سازمانها و ساختارهای امنیتی زیادی حول مسئله هسته ای و اشاعه تسلیحات متعارف و نامتعارف شوروی فروریخته و جمهوری های استقلال یافته شکل گرفت. این سازمانها تونسته بودن بودجه های بسیار هنگفت و عملیات های اطلاعاتی بسیار مفرحی رو بخودشون تخصیص بدن. یه ایجنت میرفت به یک کشور استقلال یافته در عشق و حال غرق میشد و خودش رو به انواع لذت ها و یا دانشمندی ها! مشغول میکرد تا بتونه تو سیستم نفوذ کنه، کلی هم تامین مالی و اطلاعاتی میشد، خلاصه برای این نهادها و سازمان ها جریان مالی لذت و پول بسیار عظیم و توجیه پذیری ایجاد شده بود که همین مسئله سبب میشه که بخوان با برنامه های راهبردی بازی کنند، با عملیات ها تفریح کنند. بعبارتی حل مسئله هسته ای ایران و یا طراحی یک اقدام مهم نیست! پولهای بزرگی که این وسط جابجا میشه، سفرها و شنگول بازی های توش مهمه. دل سیاستمدار هم خوش بوده که داره اقدام میکنه. اما در عمل حلقه های داخلی و جریان هایی که در این فرایند های امنیتی بوجود آمدن، بعضا بسیار هم سرمایه دار و کله گنده شدن، نه اجازه میدن موضوعات حل و فصل بشه و نه اجازه میدن موضوعات حل و فصل نشه!. مثل دکتری که داره از درد بیمارش پول در میاره...
  5. امروز داشتم راکت فلق 2 رو چک میکردم که متوجه شدم نسخه دریاپایه داره؛ و پرتابگر مجهز به تجهیزات هدایت دقیق؛ اینم بستر آزمون راکت
  6. بین رئیس، مدیر و رهبر تفاوت هست. و در این تفاوت شکی نیست، اما رهبری از وظایف مدیریت هست. فرایند 4 یا 5 عنصری مدیریت رو بررسی کنید؛ برنامه ریزی>تصمیم گیری>سازماندهی>رهبری>کنترل.. و همیشه این دعوا بوده که کسی ممکنه برنامه ریز خوبی باشه، اما رهبر خوبی نباشه، یا اینکه کسی ممکنه تصمیمات خوبی بگیره، اما در سازماندهی و کنترل ضعیف باشه، و یا رهبری ضعیفی داشته باشه یا بالعکس رهبر خوبی باشه اما برنامه ریزی و کنترل رو ندونه. یکی از دلایلش اینه که رهبری متکی به خصوصیات فردی هست و مدیریت وابسته به خود فرایند، مثل کسب و کار، منابع و ... است.
  7. این تعریف برعکسه. نمیدونم کی اینکار رو با چه هدفی کرده، ولی رهبری یکی از 5 وظیفه اصلی مدیریت هست.
  8. worior

    غروب موازنه

    شما شرایط رو متعادل در نظر نگرفتی، جنگی و معطوف به تغییر در نتایج جنگ در نظر گرفتی. شرط موازنه نظامی، وجود صلح متکی بر وحشت از عواقب استفاده از ابزار نظامی هست. اما اینکه یک کشور ضعیف که نمیتونه به سطح برابری با حریفش برسه بتونه یه نقطه ضعف موثر پیدا کنه، خارج از مسئله موازنه است. چرا که کشور ضعیف در موازنه نبوده، و کشور دارای قدرت برتر خودش رو در تفوق کامل میدیده و حس میکرده نیازی به حمله نداره، یا بدلایلی نخواسته حمله کنه چون به اندازه کافی خودش رو بازدارنده حس کرده. این فناورانه و بخشی هست نه کلی. این مطابق تعریف از توازن بازدارنده اشتباه هست. بازدارندگی باید بتونه حریف رو از هر اقدامی بازدارد. برای همین شما در برابر هر ابزارش باید یک موازنه برقرار کنید. اما خوب دقت کنید که این موازنه هیچ وقت برقرار نمیشود. حتی در نتیجه گیری های شما هم این مشخصه. و حتی زمانی که هم همه حس میکنند چنین بازدارندگی از طریق موازنه قوا برقرار شده است، این خطر اشتباه محاسباتی سرجاش باقیه... بنابراین باید به فکر راه هایی غیر از موازنه بود. مثلا داشتن سرعت عمل بیشتر در واکنش. یا اقدامات پیش هنگام... کشیدن یا حتی نکشیدن بهنگام اسلحه.
  9. worior

    غروب موازنه

    این موارد فرمودید در خود" تئوری موازنه" بررسی بشود. نکته اینه که 1- عراق حمله کرد به کویت. 2- ایران در یک حمله احتمالی سنگین به اسراییل با ابعاد وسیع انجام داد یا حتی بالعکس. 3- و یا در نهایت آمریکا حمله کرد به ایران و یا عراق در پاسخ به موارد بالا. در هر سه مورد فوق موازنه ای که همه طرفها فکر میکردند ازش بهره مند هستند، معنی نداده... بعبارتی دیگر آنچه از محاسبات موازنه دنبال میشده، مانع از اینکه یک بازیگر عقلایی بشود و اقدامی نکند، نشده است. حالا اینکه اگر بعدش در یک اقدامی مثلا یک ائتلاف بزرگ بین المللی باعث نابود شدن عراق شده، باز هم خطای محاسباتی در موازنه بوده، بنابراین حتی شامل حال صدام هم میشود، موازنه ای که صدام فکرش رو میکرده و شما در متن از چه شودهای بعد از فتح کویت بعنوان "اشتباه محاسباتی" وی آوردید، عمل نکرده. حالا اینجا میرسیم به تیتر این مقاله، و اینکه وقتی موازنه عمل نمیکنه، چرا همیشه پیگیری میشه؟! جواب هم در تیتر هست؛ تالار بورس، بعبارتی ابعاد روانی جنگ و تجارت تسلیحات،... مخلط کلام؛ اگر تئوری موازنه کاغذی پیگیری نشود، تسلیحاتی هم ساخته و پرداخته و فروخته نخواهد شد. ... البته اضافه بر موارد فوق؛ مباحث مربوط به تنش زدایی، و سیاست خارجی قوی که فرمودید بسیار مهم هستن. تئوری موازنه از دید نظامی بررسی میکند. ... حوادث منجر به جنگ اول و مکان های جنگ در دوره جنگ بسییار جالبتر هستند. مثلا یه ترور در اروپا باعث فتح آفریقا، اشغال ایران، شورش در عربستان و محو هر آنچه به اسم عثمانی درآمده بود میشه و نتیجه اش میشه سایکس پیکو و جامعه ملل! برخی اوقات تاریخ رو با تئوری اشتباه میگیریم،...
  10. ضمن تشکر. اون حرف من مقداری ناقص هست و از جنبه تجارت تسلیحات گفته شده نه راهبردی و حتی موازنه که در متن اشاره شده بود. وقتی دو نیرو به موازنه میرسند، آیا معنیش این هست که دیگه نزاع رو خاتمه خواهند داد؟! جواب اینه که 3 گزینه وجود داره: 1 - فشار برای پیمان دوستی 2 - بی تفاوتی و رها کردن همدیگر 3- و خطرناک ترین گزینه که میشه "دوئل"... دو گزینه اول به رقابت تسلیحاتی پایان میده، اما گزینه سوم هم رقابت تسلیحاتی رو در سطح متعارف طولانی میکنه و هم وارد یک مرحله بسیار خطرناک میکنه و اونم اینه که کی اول زد... چون گزینه سوم بسیار خطرناک هست بخصوص در سطح دو قدرت هسته ای، بنابراین دو گزینه اول توسط بازیگران معقول و ترسو با بالاترین سطح فشار انتخاب خواهد شد، یعنی هم با یکدیگر معاهده دوستی یا عدم دخالت امضا میکنند و هم چون توان حمله به یکدیگر از دست رفته نسبت به تخریب این معاهدات بیخیال میشن. و همدیگر رو بی تفاوت رها میکنند. باقی موارد یعنی مثلا دوستی زیاد و همپیمانی تا ته خط مربوط به موارد سیاسی هست که جنگ در سطح فرهنگ ادامه میکنه بخصوص رقابت ایدولوژیک مانع این گزینه میشه. بنابراین در برابر همسایگان و یا رقبای استراتژیک در سطح جهانی، معمولا گزینه یک و دو انتخاب میشه. و تقاضاها برای خرید تسلیحات متعارف متعلق به جنگ کلاسیک به تسلیحات ضد شورش، کنترل جمعیتی و تجهیزات اطلاعاتی گرایش پیدا میکنه، عمدتا هزینه ها سمت و سوی فرهنگی و رقابت ایدولوژیک هم پیدا خواهد کرد که ما در جنگ سرد این رو به غایت شاهد بودیم. ولی انتخاب دوئل گزینه بسیار جذابی برای بازیگران هوشمند هست؛ جهت مطالعه بیشتر.
  11. طرح کشتی شهید رودکی؛ در واقع یک ناو حامل RORO هست که 8هزار تن وزن کاملش هست، و به نقلی 91 تریلر توش باید جا بشه.
  12. اصل معرفی ناو بوده و امکانات حمل، نه خود تجهیزاتی که حمل میکنه. این ناو به هر شکلی که لازم باشه میتونه بکارگیری بشه. بخصوص اینکه تخلیه از در پشتی هست و میتونه نفربر آبی خاکی تخلیه کنه. بعبارتی دیگر اون 4 تا قایق نقش تامین کشتی رو بازی میکنند و هدفشون شناسایی زودهنگام تهدید هست، بخصوص اینکه دوشپرتاب هم دارند و خدمه میتونه به شکل شانسی با کروز درگیر بشه. و بعد از تامین امنیت مقداری خودروی آبی خاکی تخلیه بشه. اما لازم بود که ناو دست کم یک رادار پیش اخطار و مقدار زیادی تجهیزات شنود الکترونیک داشته باشه.
  13. یک اتحادیه اند که دانش نظامی و تجهیزات و آزمایشگاه ها رو بین هم و با آمریکا اشتراک گذاشتن. از دید من حرکت عاقلانه ای بود، عدم ورود به جنگی که هیچ لزومی برای هیچ کس نداشت، وگرنه مستقیم بونکرهای صدام رو میزدن،... ولی این رو نگفتم به این خاطر که ترس داریم یا نه، اشاره بنده به این بود که تلفات هیچ ربطی به نوع موشک و قدرت سرجنگی نداشت.
  14. یمنی های بیچاره رو با اینها آزار میدن، بخصوص با اون MQ9 و هلفایر ها. باقی کمک خاصی نمیکنه، مگر اینکه بخوان جاهایی مثل لیبی یا بطور کل تو آفریقا کاری انجام بدن.
  15. آمریکا شعیرات رو بدون اطلاع با 55 تا کروز زد که کلاهکهاشون هم وزن همین موشک های خودمون بودن، حتی ضربه مغزی هم نشد کسی. انتظار بیجایی دارید وقتی طرف مقابل رو 7 ساعت زودتر با خبر میکنید که خارج بشن! تلفاتی داده بشه. نیازی به کار کردن روی کلاهک نیست، اشاره بنده به بمب اتم واسه این بود که بازار تسلیحات جنگ متعارف که از طریق تئوری های موازنه تهییج میشه، پایان ناپذیره، هر چقدر اتفاقا ما موشکهامون رو توسعه بدیم عربهای بی استعداد منطقه مشوق های بیشتری برای خریدن پیدا میکنند. تنها راه متوقف کردن این چرخه سودآوری برای شرکت های آمریکایی، مجهز کردن اعراب و کل منطقه به بمب اتمی هست. بگذارید همه داشته باشن! اون موقع دیگه میلیارد ها دلار پول نمیریزن تو جیب بوئینگ و لاکهید و ...
  16. تجهیزاتی که آمریکا باهاش منطقه رو اداره میکرد، خریدن. تا زمانی که ما بمب اتم نسازیم، هزاران میلیارد دلار دیگه میره به جیب اسلحه فروش های آمریکایی.
  17. ضمن تشکر. این عبارت جنگ هیبریدی به گذشته تعمیم دادن یه جورای pandering هست که پیوسته در کتب مختلفی تکرار شده بخصوص کتبی که بعد از جنگ کریمه نوشته شدن. جنگ های شبه جزیره به هیچ عنوان هیبریدی نبودند، یه مجموعه اتفاقاتی ناشی از شرایط بودن و نه انتخاب ترکیبی بودن بعنوان یک دکترین تمرین شده و یا یک تئوری برآمده از عمل. از این دست تعمیم های غلط زیاد داده شده. این عبارت جنگ افزار ترکیبی به Frank Hoffman و سال 8-2007 برمیگرده و اختصاصا در مورد حزب الله گفته شده، منتهی همیشه یه ملقمه ای از تاریخ هم پشتش بوده، اما نمونه ای این شکل از نبرد رو معرفی کرده حزب الله 2006 بوده و افرادی مثل هافمن این رو تبدیل به دکترین یا تاکتیک شناخته شده کردن و یه ادبیات پژوهشی تاریخی پشتش زدن که بهش بسط بدن و وارد ادبیات نظامیش کنند که بسیار هم موفق بودند، دمشون گرم که ما رو به خودمون معرفی کردن!! اما سوالی که پرسیدم واسه این بود که جنگ هیبریدی با ارتش هیبریدی و یک نبرد هیبردی متفاوت هست، مثلا آمریکا بصورت کلاسیک صدام رو کنار زد و درگیری تمام شد، اما روز بعد از کنار زدن صدام تازه فهمید وسط یک جنگ هیبریدی چندبازیگره قراره گرفته و به هیچ وجه قادر نیست، امنیت نیروهاش و دولت مورد نظرش رو تثبیت کنه و در نهایت هم فجایع تلفات شروع شد و در آخر هم خروج و بازگشت مجدد! اینبار بر علیه داعش و آبدیده شده در تنور جنگ ترکیبی. "اما از چه لحظه ای جنگ ترکیبی میشه؟" مثال ارمنستان و آذربایجان هم نوعی هیبریدی هست که هنوز ابعاد چریکی و شورش و ضد شورش پیدا نکرده، اما از چه لحظه همه این ابعاد کامل میشن؟! این پارادایمی هست که باید بهش پرداخته بشه.
  18. یک سوال؛ دو ارتش منظم با یکدیگر بصورت کلاسیک وارد درگیری میشوند، جنگ این دو از کدام لحظه به جنگ هیبریدی تام متحول میشود؟. با ذکر مثال تاریخی. یک مرز قابل شناسایی احتیاج دارم
  19. اینم به احتمال زیاد مرصاد 16 در استفاده از یک پنجره برای حفظ قفل در شرایط جنگال سنگین؛
  20. بسمه تعالی مسئله منابع انسانی، بحث بسیار بسیار گسترده ای در حوزه مدیریت هست و فرق چندانی هم ندارد مباحث مربوط به این بخش در نیروهای مسلح با سایر سازمانها. غیر حوزه فرهنگ اختصاصی نیرو. کتاب بخونید؛ حوزه ارتباطات سازمانی و منابع انسانی مثلا در حوزه منابع انسانی کتاب رابینز بسیار معروف هست و در دانشگاه های ایران تدریس میشه در حوزه مدیریت اسلامی منابع انسانی هم کتب زیادی هست مثلا "مدیریت ما" از پورعزت و مدیریت اسلامی مقیمی که البته در حوزه منابع انسانی اسلامی هنوز کار دارند. این کتب موارد بالا رو بسیار بسیار مفصل توضیح دادن. و برای اینکه بدونید این مکتب مدیریت انسانی در دوره صنعتی از کجا شروع شد؛ جهت مطالعه: https://fa.wikipedia.org/wiki/اثر_هاثورن
  21. البته یه شوخی دایمی میتونه باشه. هی زرهی بخری هی پدافند بخری تو بزنی دشمنت هم تا ابد بزنه! این شوخی یه جایی باید متوقف بشه و اون فقط تو سطح راهبردی هست. از تسلیحات تاکتیکی تسلیحات راهبردی حمایت میکنند و از تسلیحات راهبردی ابرسلاح هایی مثل بمب های اتمی و شیمیایی حمایت میکنند، و از مجموعه این تسلیحات جرات استفاده،...
  22. چرا بیشتر یا همه پهپادهایی که در ایران زده شده آذربایجانی بودن؟!
  23. بسمه تعالی مذهب در میان مردم حاوی نمادها و نشانه ها و اعمال و آداب هست. جنگ وقتی به سمت سوء استفاده از مذهب کشیده بشه، مفهومش این هست که درگیری به داخل این نمادها و سوء استفاده از این آداب وارد خواهد شد. بعبارتی دیگر، سبقه ننگین داعش در آتش زدن و منفجر کردن بسیاری از مساجد، کلیساها و آثار باستانی در عراق و سوریه. هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان درسته که تازه تاسیس هستند، اما سوابق تاریخی عظیمی دارند که باید بشدت ازش محافظت کنند. و به هیچ توجیهی جنگ رو به داخل اماکن و شعائر مذهبی نکشانند.