worior

Administrators
  • تعداد محتوا

    8,638
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    104

تمامی ارسال های worior

  1. worior

    توسعه ارتش در دوره رضا شاه

    [quote] مطلب جالب و خواندنی ای بود. هرچند که برخی جاهاش غلط و نادرست بود (بالاخص سیر روایت تاریخی و تاریخ وقوع وقایع اش در برخی جاها) و برخی جاهاش هم نتیجه گیری های عجیبی داشت (مثل سال ها معطل نگاه داشتن دو ابر قدرت) و اینکه متوجه نشدم که این نوشته، نوشته ای تلفیقی از نظرات برادر واریور بود و متون و منابع ذکر شده یا اینکه کلاً از منابع ذکر شده و بدون دخل و تصرف بود. [/quote] اگر پایین متن رو دقت میکردی نوشته بودم که متن از کجا هست ، لیکن اگر قانع کننده نیست صفحات کتاب رو اسکن میکنم و توی سایت میگذارم ، ... چیزی که از قرار دادن این مطلب بیشتر مد نظرم بود همزمانی وقایع ایران و جهان هست ، اصلا نمیشه بر سیری از این وقایع که گذشت ، در ایران اون موقع هیچ مدل عقلانیتی رو پیدا کرد ، ... فهم این امر خیلی ساده است که صحبت از توقف جنگ حین پیشروی بدون مشکل ابدا مورد توافق نیروی متخاصم قرار نخواهد گرفت و بلکه اونها رو در تصمیمشون مصمم تر خواهد کرد ، اون هم با توجه به اهدافی که مد نظر بوده ، لذا ترس از مقاومت و تسلیم به این شکل از خود فرد رضاخان با اون همه اقتدار شخصیتی قابل باور نیست ، اونهم در زمانی که درست نیروی مورد علاقه رضا خان در حال انهدام قدرت شوروی و انگلستان با سرعت باور نکردنی هست ، ... بازهم تاکید میکنم ، منطقه غرب و زاگرس برای جنگیدن نیروهای زرهی و هوایی بسیار سخت هست ، خود راه آهن جنوب از چیزی در حدود یکصد تونل و پل عبور میکنه و بسیاری از مسیر کاملا بز رو هست ،و یک نیروی چریکی محدود هم میتونه خسارات مناسبی رو وارد کنه ، بمب گذاری مسیر راه آهن ، از بین بردن تاسیسات نفتی و چاهها توسط خودمون ، براحتی اثربخشی ارتباط شمال جنوب رو از بین میبرد و ممکن بود حتی نتیجه کلی جنگ دوم در برخی جبهه ها رو عوض کنه ، ... لیکن هراتفاقی که میفته و هنوز نامکشوف هست ، متن و نتیجه مذاکرات سران ایران با سفرای انگلیس و روسیه است ، شاید اگر این بخش رو بشه بدرستی دریافت بتونیم دلایل توقف سریع جنگ توسط ایران رو پیدا کنیم ، هر چند که از روی کار آمدن فرزند رضا و زنده ماندن خود رضا کمترین نتیجه اون مذاکرات هست ، ...
  2. [quote] در مورد بومی شدن تکنولوژی، آیا شما ادعا می فرمایید تمام کسورهایی که صنعتی شده اند در زمان انقلاب صنعتیشان عاری از نفوذ بیگانه بوده اند؟ در این صورت کره جنوبی مثال نقض فرمایش شماست. اگر هم بنده متوجه فرمایش شما نشدم، کمی برایم بیشتر باز کنید. [/quote] میسالو عزیز ... در زمان صنعتی شدن بسیاری از کشورهای غربی ، هیچ پیمان تجارت بین المللی مشخصی وجود نداشت ، سرمایه های هنگفتی بدون نظارت جهانی با استفاده از زور نظامی از مستعمرات به این کشورها سرازیر شد ، توسعه زیرساختهای حمل و نقل ، اعم از ریلی و هوایی وتوسعه صنعتی این کشورها مثل صنایع بزرگ فولاد الومینیوم و ... اتفاق افتاد ، اما عین همین پروسه توسعه در کشورهای جهان سوم زمانی اتفاق میفته که انواع پیمان و ساختارهای نظم دهنده نوین تجارت جهانی بر مبادلات پولی و مالی و کالایی دنیا مسلط میشه ، مثل پیمان گات و سازمان تجارت جهانی امروز که تقریبا 97 درصد تجارت جهانی از این طریق صورت میگیره ، ... مثال کره جنوبی یک نمود از توسعه استراتژیک سرمایه داری به شرق هست ، که امری مشابه توسعه تایوان میشه و ایضا سرمایه گذاری سنگین غرب در دبی ، لیکن تفاوت محرزی بین پیشرفت دبی و تایوان وجود داره ، که علت هم همون مسایل استراتژیک سرمایه داری جهانی هست، ... اگر فرصت کردی یه نگاهی به این مطلب بنداز ... ؛ [url="http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=30276"]http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=30276[/url] هر چند که با وجود این مسایل نمیشه ضعف مدیریت در توسعه رو کتمان کرد ، که دلایل بسیاری داره ... برا ی نمونه مثال میزنم ... ؛ وقتی ارتباط استعماری بین کشورهایی که تحت توسعه توسط غرب هستند قطع میشه ، دو نوع سرمایه داری صنعتی محلی بوجود میاد ، که به اصطلاح بورژوازی ملی و بورژوازی کمپرادور معروف هستند ، ملی که تعریفش مشخصه و کمپرادور هم یک لغت اسپانیایی هست به معنای وابسته یا دقیق تر بگم سرمایه داری وابسته ، که شامل شرکتهایی میشه که پس از انقلاب همچنان رابطه خودشون رو شرکت های مادر خارجی حفظ میکنند اما برخی صنایع هم ملی میشن ، مثل نفت و گاز و فولاد و ... این صنایع که تا قبل بنابر ساخت و اهداف استعماری از بیرون به شکل کاملا دقیق و مهندسی شده و کارا مدیریت میشدن ، پس از ملی شدن رها میشن و مدیریتش رو افرادی در درون این کشورها بدست میگیرند ، اگر اشتباه نکنم سازمان برق اسپانیا همین چند وقت پیش ملی شد !! این ملی شدن ارتباط استعماری سابق با مونوپل این شرکت رو قطع میکنه ، در نتیجه مشکلات فراوان مدیریتی پیش میاد ، فرایند استعماری چیزی نیست که به یک گردونه اقتصادی کاملا بومی بوده باشه ، این شرکت از جهت مواد اولیه ، مواد ثانویه ، تکنولوژی و قطعات مصرفی صنعتی و نیروکار ماهر کاملا وابسته به مونوپل هستند ولی روز پس از ملی شدن مدیری میاد و اجبارا باید این شرکت رو مستقل کنه ، در خیلی موارد دسترسی این شرکت ها به منابع اولیه بیرونی که هنوز در کنترل استعمار مونوپلی های بین المللی هستند دچار مشکلات اساسی میشه ، به همین شکل از نظر فناوری روز عقب میفتن ، از نظر تولید دچار ضعف و از نظر مدیریتی سیاسی و بسیار متزلزل میشن و در مجموع این صنایع افت شدیدی پیدا میکنند که البته در طول زمان زیاد قابل رفع هست اما چطور ؟! همون تاسیسات بصورت کنتراکت های کنترل شده و طاهرا غیر استعمار از دست غربی ها در میاد به دست شرقی ها میفته ، شاید اگر مشاهده میکنین که چینی ها و حتی روسها موفق شدن در بسیاری از صنایع ما قرار دادهای کلانی رو بدست بیارن که حتی بدتر از استعمار غربی شده همین هست ، به هر حال مهمترین دارایی و منشاء تفاوت کشورهای پیشرو با ما همین توان فنی و مدیریتی و منابع جهانی کنترل شده هست، اما بورژوازی کمپرادور که پس از ملی شدن بسیاری از صنایع بزرگ همچنان بعنوان خرده صنعتگران یا بعضا کلان صنعتگران ، رابطه خودش رو با مونوپلی های بین المللی سابق حفظ میکنه ، در بسیاری موارد همین صنایع پس از مدتی تبدیل به ابزار های کنترل دولت ها میشن ، یعنی با استفاده از قدرت مالی که پیدا میکنن و اقتصاد و اشتغالی که به همراه میارن روی تصمیمات دولت ها اثر میگذارند ، مثالهای زیادی از این نوع شرکتها که گرایش به بین الملل روابط دارند تا مسایل ملی رو میتونین پیدا کنین ، در کشورهای انقلابی این شرکت ها دچار مشکلات اساسی میشن ، آرام آرام دستشون از اقتصاد قطع میشه و یا قدرت مالیشون کاهش پیدا میکنه و دولت شروع میکنه به خرید این شرکتها ، در نتیجه این حالت پیش میاد ...؛ برای اینکه این شرکتها و صنایع بزرگ ورشکسته نشن و از طرفی استقلال مالی و مدیریتی پیدا کنند ، دولت با استفاده از انواع رانت اونها رو سرپا نگه میداره چرا که ارکان اقتصادی کشور هستند ، سپس بازارهای داخلی رو براشون انحصاری میکنه و بعد سراغ بازارهای مشترک با کشورهای مشابه میره ، از این رو شاهد روابط گسترده ای میان کشورهای ایران ، سوریه ، ونزوئلا و .... که در نتیجه تضعیف بیشتر این شرکتها و غیر رقابتی شدن اونها و تبدیل اونها به بنگاه های کم بازده و کم اثر خواهیم بود ، نمونه اش ایران خودرو و .... متاسفانه همه این مشکلات ناشی از نوع نظم کنونی در تاریخ روابط بین الملل و از طرف دیگری ضعف دانش و نیروانسانی این کشورهاست ./....
  3. این حرکات چین میتونه ، نظم " اولویت ها و اهمیت های موضوعات استراتژیک " در دنیا بر هم بزنه که در کوتاه مدت به نفع ما ست ، بخصوص اینکه اگر صورت جدی تری به خودش بگیره ، ...
  4. [quote] می خوام ببینم نظرتون درباره اینها چی هست؟ اینها هم به نظر شما به درد چسبوندن به دیوار نمی خورن؟ [/quote] رضا نمیدونم از اون نوشته ها چی برداشت کردی که این سوال رو میکنی ، طراحی اکسپرسیونیستی این پوستر هایی که قرار دادی ، ذاتا در حال ارسال هیجان ، تحریک و تهییج روانی با درگیری بالا هستن ، دلیلش هم زمخت بودن خطوط ، زاویه دار بودن ، کنتراست بالا و رنگ های فوق گرم هست ، ضمن اینکه موضوعات از بک گراند جدا هستن ، چنین تصاویری براحتی از محیط قابل تفکیکن و البته سایر کاربردهای هنری رو هم دارند ...
  5. [quote name='jalilnoori' timestamp='1358120085' post='293805'] [quote name='worior' timestamp='1358119878' post='293804'] [quote]واریور جان اینکه طراح پوسترها کی بوده در صدق وقایعی که نمایش میده تفاوتی ایجاد نمی کنه. [/quote] در صدق پیام چی ؟ بخصوص اینکه بیننده های این تصاویر چه چیزی رو دریافت میکنند ؟ [/quote] میشه یکم بیشتر توضیح بدین منظورتون رو ؟ [/quote] تصاویر از لحاظ رنگ و گرافیک در سطح پایینی از هیجان هستند ، سبک کار بیشتر روی دریافت شما از موضوع یک واقعه کار میکنه و خروجی هایی که به شما میده احساسات ظریف ناراحت کننده با درگیری پایین روانی ایجاد میکنه ، طوری که آدمی میتونه نسبت به واقعیت موضوع که درش اغراق شده جبهه گیری کنه و از طرفی خودش رو در موقعیت هر طرف ماجرا بسنجه ، حالا سوال اینجاست ، واقعا کی میتونه تمام اینترنت رو بگرده و منبعی پیدا کنه که اعتبار تصاویر فوق و حداقل اینکه از کجا اومدن رو توضیح بده ، اگر اشتباه نکنم اولین تاریخ درج در نت مربوط به 3 می 2010 هست ، ... [quote] واريور خان از كجا معلوم باشه اين همون واريور ديروز هستيد ؟؟ به نظر شما تشكيك در همه ابعاد راه درستي هستش ؟ [/quote] تو رو خدا ما رو نکشون به توضیح فلسفه شک و گفتمان سوفسطائی و دکارتی و .. ! مطلب چیز دیگریست ... هنر ابعاد پیچیده ای داره که باید حتما درس خونده این رشته باشین تا درکش کنین ، تصاویری که لبه ندارند ، هیچ کنتراستی با محیط شهری ندارند ، هیچ توجهی رو از فاصله دو یا 3 متری جلب نمیکنند ، قطعا پوستر هایی نیستند که در محیط شهری دهه 60 یا حتی امروز نصب بشن ، این دست طراحی ها چند کاربرد محدود بیشتر نداره ، یا در تابلوهای نقاشی برای موزه های هنری ، یا کتب درسی ! که دیگه خیلی وحشتناک میشه ، یا استفاده در فیلم های مستند و ... بنابراین به غیر از کاربرد اول سایر کاربرد ها بسیار شک برانگیز میشه ، ......
  6. [quote]واریور جان اینکه طراح پوسترها کی بوده در صدق وقایعی که نمایش میده تفاوتی ایجاد نمی کنه. [/quote] در صدق پیام چی ؟ بخصوص اینکه بیننده های این تصاویر چه چیزی رو دریافت میکنند ؟
  7. [quote] جناب وریور ما صدق گفتار کسی که رو که این تاپیک رو ایجاد کرده فرض می کنیم که با تحقیق گذاشته [/quote] منظورم این نبود که کسی که این تاپیک رو ایجاد کرده و یا دوستان اشتباه میکنند ، صرفا اثبات کنین که این پوستر ها رو در کره شمالی ساختن و بکار بردن و روی حرفم با همه است ...
  8. حالا یه سوال از دوستان ، کی میتونه اثبات کنه که این پوستر ها رو مردمانی در کره شمالی طراحی کردن ؟
  9. به نام حق تحوّلات‌ مفهوم‌ امنیت ملی نوشتهء دکتر محمد علی بصیری‌ استادیار دانشگاه اصفهان مقدمه از آنجا که فلسفهء اصلی تأسیس دولت(ملت-کشور)دو مسئلهء اساسی،یعنی نخست تضمین‌ امنیش شهروندان(مردم و سرزمین)و دوم تحصیل‌ منافع عمومی(رفاه و توسعهء همه جانبه)است،پس‌ از شکل گیری عناصر اصلی دولت یعنی قلمرو، مردم،حکومت و حاکمیت،و تشکیل دولت‌ بر اساس فلسفهء اوّلی تأسیسی آن،نخستین نهادها یعین سازمانهای نظامی-انتظامی پدید می‌آیند و در بعد داخلی و خارجی وارد عمل می‌شوند(شایان‌ ذکر است انسانها با دریافت این حقیقت که به خودی‌ خود نمی‌توانند برقرار کنندهء امنیت خویش باشند و برای حل این مشکل نیاز به سازمانهای بزرگتری‌ دارند گامهای ابتدایی را در جهت ایجاد دولت‌ برداشتند.)از اهداف اصلی و اوّلیهء همهء دولتها همین دو مسئله است.عرصهء تجلّی و تحقق این دو هدف اصلی سیاست داخلی است ولی در صحنهء بین‌المللی نیز تعقیب می‌شود یعنی اصل تأمین‌ منافع ملی و امنیت ملی در سیاست خارجی تجلّی‌ این دو نیاز اولیهء داخلی است.ولی در صحنهء بین‌المللی نیز تعقیب می‌شود یعنی اصل تأمین‌ منافع ملی و امنیت ملی در سیاست خارجی تجلّی‌ این دو نیاز اولیهء داخلی دولت است.به عبارت‌ دیگر،بی‌وجود امنیت هیچ برنامه‌ای در داخل یک‌ کشور قابل اجرا نیست.شکوفایی اقتصادی، سرمایه‌گذاری،طرح‌ریزی برای رشد و هر گونه‌ برنامهء دیگر نیاز به آرامش و زمینهء مطمئن در سطوح مختلف جامعه دارد که همگی در گرو برقراری امنیت است.در واقع امنیت در زمرهء اهداف و ارزشهای اصولی و پایدار هر جامعه است. بر این مبنا تمام دولتها اعم از چپ،راست و میانه‌رو،بی‌استثنا این دو اصل(امنیت ملی-منافع‌ ملی)را از اهداف اولیهء سیاست خارجی خود می‌دانند.هر چند امنیت ملی چه در داخل و چه در خارج کشور از اهداف حیاتی و تردید ناپذیر و غیر قابل معاملهء تمام دولتهاست امّا دربارهء معنای‌ امنیت دیدگاهها و تحوّلات مفهومی مختلفی پدید آمده است که در این نوشته تلاش خواهد شد با ارائهء تعریف آن سیر دگرگونی مفهوم آن نیز بررسی‌ شود. تعریف امنیت ملی در مورد امنیت ملی تعاریف مختلفی ارائه شده‌ است که قبل از اشاره به تحوّل مفهومی آن در زمانهای گذشته لازم است نخست به این تعاریف‌ اشاره‌ای داشته باشیم.تا دههء 1880 تعریف جامعه و کاملی از امنیت ملی ارائه نشده بود و بعد از آن‌ به تدریج تعاریف کامل شد.هافندورن معتقد است‌ که«در قرن هفدهم میلادی شکل گیری دولت ملی‌ و تمایل آن به بقا باعث مطرح شدن این مفهوم‌ شد».امّا«می»اشاره می‌کند که«این واژه فقط در قرن بیستم خصوصا بعد از جنگ جهانی دوم‌ متداول شده است».1مسلّم اینکه امنیت ملی‌ (national security) به دنبار تولد ملت-کشور مطرح شد که ریشه آن به قرن 17 میلادی‌ باز می‌گردد در آن زمان این مفهوم نوظهور تحت‌ عنوان«بقای ملی» (national survival) مطرح‌ شد. این مفهوم مانند دیگر مفاهیم در علوم انسانی‌ دارای تعریف واحدی که مقبول تمامی یا حداقل‌ بیشتر صاحب نظران باشد نیست.ریشهء این عدم‌ اتفاق نیز به برداشت متفاوت افراد،گروهها و کشورها از این واژه باز می‌گردد.شاید علت این‌ عدم اتفاق گستردگی و کلیّت اکثر مسائل و ارزشهای انسانی-اجتماعی باشد که همگی‌ تحت تأثیر این مفهوم قرار دارند.بر همین اساس‌ آرنولدو لنوز می‌گوید«امنیت ملی نماد ابهام آمیزی‌ است که اصلا ممکن نیست دارای معانی دقیق‌ باشد».آلستایر بوکان نیز معتقد است«امنیت‌ واژه‌ای است که معانی بسیاری دارد»و بری بوزان‌ هم می‌گوید«امنیت ملی را نمی‌توان بطور کلی‌ تعریف کرد بلکه تنها در موارد مشخص می‌توان آن‌ را تعریف نمود.»2او در جای دیگری چنین‌ می‌گوید«امنیت ملی از لحاظ مفهومی ضعیف و از نظر تعریف مبهم ولی از نظر سیاسی مفهومی‌ قدرتمند باقی مانده است چون مفهوم نامشخص‌ امنیت ملی راه را برای طرح راهبردهای بسط قدرت توسط نخبگان سیاسی و نظامی باز می‌گذارد.»3با این احوال از سوی صاحبنظران در این مورد تعاریف مشخص‌تر و دقیقتری نیز مطرح‌ شده است.برای نمونه،در دائرة المعارف علوم‌ اجتماعی این واژه چنین تعریف گردیده است:«توان یک ملت برای حفظ ارزشهای داخلی از تهدیدات خارجی».4سازمان ملل متحد طی پژوهشی در این زمینه باعنوان«مفاهیم امنیت»آن‌ را چنین تعریف می‌نماید:«اینکه کشورها هیچگونه احساس خطر حملهء نظامی،فشار سیاسی یا اقتصادی نکنند و بتوانند آزادانه‌ گسترش و توسعهء خویش را تعقیب کنند».5در فرهنگ علوم سیایس نیز چنین آمده است:«امنیت ملی عبارت از احساس آزادی کشور در تعقیب هدفهای اساسی و فقدار ترس و خطر جدّی از خارج نسبت به منافع سیاسی،اساسی و حیاتی کشور می‌باشد».6در فرهنگ‌ اصطلاحات روابط بین‌الملل این مفهوم‌ بدین صورت تعریف شده است.«حالتی که ملتی‌ فارغ از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیّت،دارایی یا خاک خود ره سر می‌برد».7والترلیپمن (Walter Lippman) محقق و نویسندهء آمریکایی نخستین کسی بود که مفهوم‌ امنیت ملی را به روشنی تعریف نمود:«یک ملت‌ وقتی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهای اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را پیش‌ ببرد.»8رابرت مک نامارا نیز می‌گوید«اگر امنیت‌ دال بر وضعی باشد که آن وضع حداقلی از نظم و ثبات است»و ریچارد کوپر می‌گوید«توان جامعه‌ در حفظ و بهره‌گیری از فرهنگ و ارزشهایش‌ امنیت ملی است.»9 برژینسکی سیاستمدار آمریکایی در اوج‌ جنگ سرد دربارهء امنیت معتقد بود که‌«نقطهء شروع کنکاش در باب امنیت ملی باید با شناسایی صحیح ماهیّت تغییرات عصر ما قرین‌ باشد.به اعقتاد من چهار انقلاب مرتبط با هم‌ دنیای معاصر را دستخوش تحوّل کرده است:انقلاب سیاسی،انقلاب اجتماعی،انقلاب‌ اقتصادی و انقلاب نظامی.تأثیرات این چهار انقلاب بطور هماهنگ روی نظام بین‌الملل، رقابت دو ابر قدرت،ثبات و موازنهء نظامی آنها آشکار است و در آینده ابعاد گسترده‌تری پیدا خواهد کرد.»10 رابرت ماندن نیز چنین می‌گوید:«امنیت‌ ملی شامل تعقیب روانی و مادّی ایمنی است و اصولا جزو مسئولیت حکومتهای ملی است تا از تهدیدات مستقیم ناشی از خارج نسبت به بقای‌ رژیمها،نظام شهروندی و شیوهء زندگی شهروندان‌ خود ممانعت به عمل آورند.»11با دقت در تعاریف فوق می‌توان چنین برداشت نمود که نقطهء مشترک قابل قبول همهء صاحبنظران ضرورت‌«حفظ وجود خود»است که می‌توان به شکل‌ دیگر آن را به«حفظ ذات و صیانت نفس در برابر اساسی‌ترین خطرات»تعبیر کرد.برخی از صاحبنظران حفظ خود یا«صیانت ذات و نفس»را در چهار پدیدهء با ارزش خلاصه می‌نمایند: 1-حفظ جان مردم 2-حفظ تمامیت ارضی 3-حفظ سیستم اقتصادی و سیاسی 4-حفظ استقلال و حاکمیت کشور چهار مقولهء فوق به عنوان جوهرهء«امنیت‌ ملی»این خصوصیت را دارد که تمام کشورها در سیاست داخلی و خارجی‌شان،و نیز افراد، گروهها و احزاب موجود در کشورها بدون توجّه‌ به گرایش،سلیقه‌ها و اختلافات فردی،گروهی، طبقاتی،سیاسی و اجتماعی در مورد اهمیّت‌ حفظ و تلاش برای رفع تهدیات علیه این چهار ارزش،در حد توان و امکان اتفاق نظر کامل دارند.اهمیّت امنیت ملی به حدی است که بسیاری از دانشمندان علم سیاست و روابط بین‌الملل بر این‌ نظرند که تحقق این مهم«فلسفهء وجودی دولت»یا«فلسفهء تشکیل دولت»را به دست می‌دهد و علیرغم تمامی قیودی که این امر برای آزادیهای‌ فردی ایجاد کرده است تأسیس دولت را برای‌ پاسداری از حریم امنیت دانسته و ضرورت‌ تأسیس آن را قبول کرده‌اند. ابعاد و ویژگیهای امنیت ملی امنیت ملی دارای دو بعد داخلی و خارجی‌ است که با یکدیگر مرتبط اند.در بعد داخلی‌ تهدیدهای آشکار و پنهان در درون مرز ناامنی به‌ بار می‌آورد از قبیل تهدیدات سیاسی(شورش، جدایی طلبی،انقلاب...)،اقتصادی(نابسامانی و بحرانهای اقتصادی،شغلی،فنی،حرفه‌ای)، نظامی(کودتا،جنگ داخلی...)،اجتماعی‌(آشوبهای اجتماعی...)که هر کدام مردم را تحت فشار قرار می‌دهد.در بعد خارجی نیزامنیت ملی می‌تواند از ناحیهء مسائل سیاسی(انزوا، اعمال فشارهای سیاسی)،نظامی(حمله،تعرّض‌ نظامی و تقویت قدرت نظامی دشمن)،اقتصادی‌(تحریمهای اقتصادی،تعرفه،لیست سیاه...)و...تهدید شود.امروزه به دلیل ارتباطات‌ گسترده و نزدیکی ملتها به یکدیگر امنیت ملی در بعد خارج و داخل کاملا با یکدیگر در پیوند است‌ و از یکدیگر تأثیر و تأثر می‌پذیرد. ویژگیهای امنیت ملی 1-نسبی بودن امنیت:در جهان امروز دستیاری به امنیت مطلق ناممکن است زیرا قدرت‌ که مبنای تحصیل امنیت است متغیّر،متفاوت و نسبی است و به تبع آن امنیت حاصل برای دولتها نیز نسبی می‌گردد.بنابراین با تغییر میزان قدرت و وجود تهدیدات بالقوّه و بالفعل حتی قویترین‌ دولتها هم امنیت مطلق ندارند. 2-ذهنی بودن امنیت:اصولا احساس امنیت‌ یا عدم امنیت یک برداشت و امر ذهنی است که‌ ریشه در معتقدات و باورهای مذهبی،اخلاقی و فرهنگی مردم و رهبران یک کشور دارد.برآیند این باورها و اعتقادات باعث می‌شود یک ملت یا رهبران آن،کشوری را دشمن و کشور دیگری را دوست تلقی نمایند.چون احساس امنیت یا عدم‌ آن یک برداشت ذهنی است حتی با تغییر رهبران‌ سیاسی(احزاب)این مفهوم تغییر می‌یابد.12 3-تجریه ناپذیر بودن امنیت:بدین معنی که‌ امنیت در مقابله کردن با حاکمیت و استقلال یک‌ کشور رابطهء مستقیم دارد.یعنی اگر در شهر یا استانی از یک کشور جنگ داخلی یا ناامنی پدید آید نمی‌تواند ادعا کند که چون در دیگر شهرها امنیت به هم نخورده است دارای امنیت ملی کامل‌ است.13 دوره‌های مختلف نگرش به امنیت ملی گرچه اگثر این دوره‌ها را به دو قسمت تقسیم‌ کرده‌اند ولی به نظر نگارنده امروز با توجّه به‌ تحوّلات نظم نوین جهانی می‌توان قائل به وجود سه‌ دوره شد که هر دوره دارای خصائص و مشخصات‌ خاص خود می‌باشد.14 1-دورهء اول 1945-1700:این دوره با طرح دیدگاه ماکیاول آغاز می‌شود و شاید بتوان‌ به آن نام دورهء سنّتی مفهوم امنیت ملی را دارد.ماکیاوال می‌گفت«امنیت ما مساوی با ناامنی‌ دشمن است و بر عکس«یا»برای داشتن صلح‌ باید برای جنگ آماده بود» paix il faut preparer la guerre) (pour avair la ،به عبارت‌ دیگر برای داشتن صلح در داخل مرزهای خود باید در داخل مرزهای دشمن جنگ ایجاد کرد.در این دوره مفهوم صلح و جنگ قابل تفکیک‌اند هر دو از یکدیگر مجزا و جدا می‌شوند.15 در این دوره مفهوم امنیت جنبهء نظامی دارد و توصیهء صاحبنظران این دوره این است که دولتها با داشتن و تهیهء توان و قدرت نظامی برتر،امنیت‌ بیشتری به دست آورند؛یعنی آمادگی نظامی‌ در داخل و خارج کشور هدف آیده‌آل برای‌ امنیت ملی تلقی می‌شود.16بنابراین مفهوم‌ امنیت در این دوره امنیت نظامی سرزمینی است.به عبارت دیگر سرزمین بیشتر،جمعیّت بیشتر، سرباز و ارتش قویتر،و امنیت بیشتر. 2-دورهء دوم 1990-1945:این دوره با رشد اقتصادی،تجارت بین‌المللی،علم، تکنولوژی،ارتباطات و سلاحهای مدرن‌ مشخص می‌شود.شاید بتوان شروع جدّی این‌ دوره را از اواخر قرن 19 و ابتدای قرن 20دانست(گرچه پیش از این زمان هم بعضی از صاحبنظران مثر توسیدید یا توین‌بی به بعد اقتصادی امنیت اشاره داشته‌اند ولی دولتها عملا بیشتر در بعد نظامی امنیت حرکت می‌کردند).در این دوره ابعاد امنیت ملی گسترده‌تر شد و دیگر محدود به مسائل نظامی نماند.معنی‌ قدرت از شکل نظامی آن به اشکال اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و ارتباطی نیز تعمیم یافت.دو جنگ جهانی اوّل و دوم در عمل نشان داد که‌ توان صنعیت و منابع اقتصادی یک ملت اساس‌ توانایی آن کشور برای جنگیدن است.بنابراین‌ کارشناسان امنیت ملی بحثهایشان را به صورت‌ فزاینده به سوی ملاحظات و روشهای اقتصادی‌ سوق دادند.17آنها مطرح نمودند،کشوری در صحنهء داخلی و خارجی دارای امنیت است که‌ در ابعاد مختلف اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و نظامی برتری داشته باشد.تمرکز نظریات افرادی مانند بارنت،هانتینگتون،راپوپورت، آلموند ولاسول بر امنیت ملی از این زاویه‌ است.18در این دوره با نگرش تجزیه‌ای به امنیت‌ ملی نگاه می‌شود یعنی برتری در ابعاد نظامی، اقتصادی و سیاسی امنتی یک طرف را قویتر و طرف مقابل را ضعیف‌تر می‌کند.19مفهوم امنیت‌ ملی در این دوره از بعد نظامی درگذشت و عملا روی ابعاد اقتصادی تجاری متمرکز شد.یعنی‌ داشتن تکنیک و منابع اولیه بیشتر،تولید و تجارت‌ بیشتر،قدرت و امنیت ملی بیشتر.البته در این‌ دوره هنوز ریشهء فکری ماکیاولی در مورد امنیت‌ حاکم بود و این نگرش در صحنهء عمل میان دولتها تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق دوام‌ آورد.حتی خیلی از صاحبنظران یکی از علل‌ عمدهء فروپاشی شوروی سابق را توجّه محض‌ مقامات این کشور به بعد نظامی مفهوم امنیت ملی‌ دانسته‌اند.به عبارت دیگر تمام تلاش و سرمایه‌گذاری این کشور برای برقراری امنیت‌ ملی در بعد نظامی خلاصه می‌شد و در این زمینه‌ شوروی پیشرفت غیر قابل انکاری نموده بود در حالی که در ابعاد اقتصادی،اجتماعی،علمی و ارتباطی عقب مانده که نتیجهء آن عدم تعادل و ثبات‌ اقتصادی اجتماعی بود.مکاتب معروف روابط بین‌الملل مانند ایده‌آلیسم،رئالیسم و انترناسیونالیسم که از امنیت ملی تعاریفی ارائه‌ داده‌اند همگی مربوط به این دو دوره هستند. الف-ایده‌آلیسم(طرفداری از حکومت‌ جهانی):این مکتب با نگرش کانتی به انسان،او را ذاتا خیر خواه و نوعدوست می‌داند و معتقد است اساس حرکت او در صحنهء بین‌الملل بر مبنای حقوق و اخلاق است.ایده‌آلیستها معتقدند تا زمانی که جامعهء جهانی مدنی متحقق نشود امنیت واقعی حاصل نیم‌گردد بنابراین تا دولت‌ و مرز هست جنگ و ناامنی خواهد بود.این‌ حالت رقابت و ستیز بین‌المللی باید تبدیل به‌ همکاری شود تا صلح و امنیت به معنی واقعی‌ تحقق یابد.افرادی مانند شلینگ،روز کرانس‌ وهاس با این دید امنیت ملی را تعریف کرده‌اند.البته این نگرش به امنیت ملی گرچه کلّی است‌ ولی چون با واقعیات این دو دوره منطبق نبود، عملی نبود. ب-رئالیسم(طرفداری از ملت-کشور):این مکتب نیز با نگرش هابزی با بشر،ریشهء جنگ و نزاع را از درون بشر می‌دانت و جنگ را زادهء منفعت طلبی،زیاده‌طلبی نهایتا قدرت طلبی‌ قلمداد می‌کند.رئالیستها جامعهء جهانی را در حالت هرج و مرج غیر قابل تغییر می‌دانند و بر این‌ اساس کسب قدرت بیشتر برای تضمین امنیت‌ ملی را انگیزهء اصلی عملکرد همه دولتها معرفی‌ می‌نمایند.به عبارت دیگر،مبنای نگرش آنها به‌ امنیت بر اساس زور و قدرت(بعد نظامی یا با کلیّتی اقتصادی)است.افرادی مانند مورگنتا، کاپلان،کسنیجر و هانتینگتون با چنین نگرشی‌ امنیت ملی را تعریف می‌کنند. ج-انترناسیونالیسم(طرفداری از سازمانهای بین‌المللی):این مکتب تلاش نموده‌ تا پلی بین دو اندیشهء قبلی بزند.گرچه‌ انترناسیونالیستها نیز بازیگران اصلی صحنهء بین‌الملل را دولتها می‌دانند ولی رابطهء آنها را بر اساس رقابت محض نمی‌دانند تا در نتیجه‌ امنیت را قدرت غلبه بر دیگران تعریف کنند.آنها معتقدند امنیت و منافع ملی ایجاب می‌کند که‌ همکاری وسیعتر به جای رقابت ستیزه جویانه و استفاده از راه‌حل مسالمت آمیز و مذاکره به جای‌ منازعه و استفاده از قوهء قهریه به کار گرفته شود که‌ این خود در قالب نهادهای بین‌المللی عملی‌ است؛نهادهایی متکی به تعهدات بین‌المللی‌ ضمانت داری که در صورت تخلّف اعضا علیه آنها اعمال مجازات شود.البته نگر این مکتب به‌ امنیت ملی تا حدودی بر پایهء امنیت متقابل استوار بود.یعنی افزایش امنیت یکی برابر با افزایش‌ امنیت دیگری‌ان و بالعکس کاهش امنیت یکی‌ مساوی کاهش امنیت دیگران تلقی می‌شد.انترناسیونالیستها افرادی مانند گروسیوس،کلود، کلارک،سون،هنگین،فونکسیونالیستها، نئوفونکسیونالیستها و طرفداران تئوری وابستگی‌ متقابل را شامی می‌شوند.این دیدگاه گرچه‌ همزمان و شاید قبل از دو دیدگاه اول و دوم مطرح‌ گردید ولی تا پیش از اتمام جنگ سرد عملا با شرایط موجود قابل انطباق کامل نبود. 3-دورهء سوم از 1990 به بعد:این دوره با رشد سریع ارتباطات و اطلاعات و نزدیک شدن هر چه بیشتر ملتها با یکدیگر آغاز می‌گردد؛ عصری که آن را انقلاب اطلاعات و ارتباطات‌ می‌توان نامید(یعنی دورهء نظم پس از جنگ سرد و ورود به قرن 20 میلادی).جهان به یک دهکده‌ تبدیل می‌گردد و در این جهان مفهوم امنیت ملی نه‌ مانند دورّ اول بعد نظامی-سرزمینی یک جانبه دارد و نه مثل دورهء دوم ابعاد مختلف نظامی،اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یک جانبه.بلکه به دلیل یک‌ دست شدن جامعهء جهانی همهء مسائل مانند جامعهء سیاسی داخلی به یکدیگر مرتبط و نزدیک می‌شود کهیکی از این مسائل امنیت است.به عبارت دیگر، در چنین جهانی امنیت یک کشور مساوی با امنیت‌ همه است و برعکس.یعنی مفهوم امنیت یک مفهوم‌ متقابل،مساوی و یکسان برای همهء دولتهاست.به‌ عبارت دیگر همان دیدگاهی که انترناسیونالیستها طرّاح آن بوده‌اند،عملا در حال شکل‌گیری است.در همین زمینه رابرت ماندل معتقد است که گرچه‌ شباتهایی دارد ولی از چهار نظر متفاوت گردیده‌ است: 1-اهمیت زیاد بازیگران سیاسی فراملی و فروملی،2-گسترش شبکهء پیچیدهء وابستگی‌ متقابل اقتصادی همراه با گونه‌ای ستایش جهانی‌ نسبت به اصول سرمایه‌داری و دموکراسی،3-افزایش فشارها بر محیط طبیعی و منابع‌ کشورهای فقیر و غنی،4-انتشار تکنولوژی‌ پیشرفتهء نظامی(شامل تکنولوژی سلاحهای اتمی)بین کشورها20.از جمله حوادث و وقایع جدیدی‌ که عملا مؤیّد تحقّق مفهوم جدید امنیت ملی در این‌ دوره است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: -خطرات زیست محیطی: پارگی لایهء اوزون و اثر گلخانه‌ای که یکی از مهمترین نگرانیهای دولتها در عصر جدید به شمار می‌رود تهدیدی است که سلامتی بشر را در تمام‌ کرهء زمین به صورت یکسان و گسترده به خطر می‌اندازد.این مسئله با نگرش غلب در دو دورهء قبل قابل درک نیست.تحصیل امنیت در این مورد برای تمام ملتها به صورت یکسان و برابر مطرح‌ است.21نتیجهء این مسئله پامدهای گرم شدن کرهء زمین،از بین رفتن جنگلها،بارش بارانهای اسیدی، ضایعات سمی،آلودگیهای هوا،دریا و خاک خواهد بود.اجلاس کرهء زمین در سال 221992با همّت‌ سازمان ملل متحد در شهر ریودوژانیروی برزیل با شرکت 178 کشور مؤیّد این مسئله بود.این‌ اجلاس هشدار داد که محیط زیست یک سیاست‌ کلان و همسنگ با اقتصاد بین‌المللی و امنیت ملی‌ است.این اجلاس کمک کرد تا عملا کانون‌ توجّهات از امنیت یک جانبه به سوی امنیت‌ چندجانبه تغییر جهت دهد به این معنی که روشن‌ شد اقدامات یک جانبه و ناهماهنگ از سوی‌ کشورها نسبتا بی‌فایده است و هر کشوری برای‌ حفاظت از محیط زیست خود نیاز به همکاری‌ دیگران دارد. -مواد مخدّر: قاچاق مواد مخدّر و خطرات آن دیگر متوجه‌ یک ملت و یک منطقه نیست.شبکه‌های گستردهء حمل و نقل مخفی و آشکار چنین موادی می‌تواند به‌ همهء ملتها و کل بشریت لطمه وارد کند.23امروزه‌ توزیع مواد مخدّر و مصرف آن گستره‌ای جهانی‌ دارد زیرا تولید و توزیع آن در شبکه‌های جهانی‌ صورت می‌گیرد.بر همین اساس،شبکه‌های‌ منظّم،وسیع و مخفی پدید آمده است که سازمانهای‌ بزرگ حمل و نقل جهانی،شرکتهای دارویی و شیمیایی،بادهای تبهکار بین‌المللی و محلی،و حتی دولتمردان و مقامات برخی کشورها در آن‌ فعّالیت دارند.بنابراین برخورد با این مسئله ناامن‌ کننده نیاز به بسیج و حرکتی دارد و تک‌تک‌ دولتها نمی‌توانند بطور جدّی با آن برخورد نمایند.24 -مسئلهء تروریسم فردی،گروهی و دولتی: این مسئله نیز از مسائلی است که رشد و گسترش آن امنیت همهء ملتها را تهدید و مهار آن‌ امنیت همگی را تضمین می‌کند.به دلیل‌ حساسیت میئله،نهادی به نام سازمان بین‌المللی‌ پلیس جنایی‌25شکل گرفته است.سازمان انترپل‌ (Interpol) در شصت و هفتمین اجلاس مجمع‌ عمومی خود در قاهره(آبان 1377)در بیانیهء ضد تروریسم خود ضمن ابراز نگرانی از افزایش‌ فعّالیتهای تروریستی و محکومیت این گونه اعمال، بر تقویت همکاریهای پلیسی و قضایی برای رفع‌ مشکلاتی که مانع استرداد تروریستهای پناهنده‌ می‌شود تأکید کرد.همچنین از کشورهای عضو خواست اجازه ندهند خاک کشورشان به وسیلهء گروههای تروریتس بر ضد صلح و امنیت دیگر کشورها مورد استفاده قرار گیرد.26 -بحث تغذیه و بهداشت سالم و مطلوب: نبود بهداشت و تغذیهء نامطلوب و نتایج منفی آن‌ امروزه دیگر حدود به مرزهای ملی یا یک منطقهء خاص نمی‌شود.آثار منفی این معضل در یک‌ کشور از مرزهای آن خواهد گذشت و دیگر ملتها و در نهایت امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی را تهدید خواهد کرد.27نمونهء این مسئله بیماری ایدز است‌ که امروزه تهدید ویروس آن متوجه تمام ملتهاست و مبارزه و مهار آن حرکتی جهانی را می‌طلبد. -انفجار جمعیّت و عدم کنترل آن: آثار منفی و خطرات ناشی از انفجار جمعیّت‌ دیگر محدود به جهان سوم نیست.تسهیلات رو به‌ گسترش حمل و نقل امروز مهاجرتهای آشکار و مخفی را به دنبال داشته است به طوری که جمعیّت‌ مازاد جهان سوم به جهان اول و دوم سرازیر می‌شود و آثار ناامن کنندهء(اقتصادی)و بی‌ثبات کنندهء(سیاسی-اجتماعی‌و...)آن به دیگر ملتها منتقل‌ می‌شود.28از همین رو کنترل جمعیّت و برنامه‌های آن همکاری شمال و جنوب را ایجاب‌ می‌کند. توسعه یافتگی و عدم توسعه: گرچه امروز مسئلهء توصعه در ظاهر شمال و جنوب را از یکدیگر جدا کرده است ولی از دیدگاه‌ امنیت این مقوله و عوارض مثبت و منفی آن صرفا دامن یک نیمکره را نمی‌گیرد،زیرا معضل عدم‌ توسعهء جنوب به تدریج آثار کم و بیش غیر قابل‌ کنترل خود را به شمال منتقل خواهد کرد و زمینهء ناامنی آن را فراهم خواهد ساخت.29مشکلاتی‌ چون منازعات بین‌المللی،فقر جهان سوم،خطرات‌ زیست محیطی،افزایش جمعیّت از جمله مسائل‌ تویعه نیافتگی جنوب می‌باشد.امروزه مشکل‌ تایلند خاص این کشور نیست مشکل ژاپن، اندونزی و کره هم هست.مشکل افغانستان مشکل‌ ایران،پاکستان،هند و جمهوریهای شمال نیز هست.امروزه بیش از هر زمان دیگر سرنوشت‌ انسان و ملتهای با یکدیگر پیوند خورده است.از همین رو رفع این مشکلات بر دیگر حوزه‌های‌ جغرافیا هم تأثیر مثبت دارد.امروزه دیگر کشورهای غنی و پیشرفته نمی‌توانند از آثار منفی‌ فقری که گریبانگیر جهان سوم(جنوب)است بر کنار بمانند،همانطور که مشکل بالکان(کوزوو)گریبانگر کل اروپا و جهان است.30 -مسئلهء ماهواره‌ها،اینترنت و تهاجم‌ فرهنگی:امروزه بسیاری از دولتها از لطمه خوردن‌ ارزشهای فرهنگی-اجتماعی خود احساس خطر و ناامنی می‌نمایند.گرچه این احساس خطر و نگرانی بیشتر از سوی دول جنوب به دلیل فقدان‌ توان تکنولوژی ارتباطی اطلاعاتی مطرح می‌گردد ولی میان دول شمال(اروپا و آمریکا-ژاپن و چین و آمریکا...)هم کم و بیش چنین احساسی(جنگ‌ فرهنگی)حاکم است.بنابراین چنین مسئله‌ای‌ امنیت ملی را از زاویه کلی‌تر و گسترده‌تر از گذشته‌ مورد توجه قرار می‌دهد. -بحث نفت و انرژی(گاز-اتم...):تهدید جریان انتقال نفت و کاهش یا افزایش قیمت آن‌ امنیت اقتصادی اکثر کشورها(صادر کننده و وارد کننده)را متأثر می‌سازد.به تبع آن اقتصاد و تجارت بین‌الملل دچار رکود،تورّم یا رونق‌ می‌گردد.گواه این امر تحریم نفتی اعراب علیه‌ اسرائیل 1973(شوک نفتی اول)،دو جنگ خلیج‌ فارس(شوک نفتی دوم 1979 و شوک نفتی سوم‌8-1997)است.تصمیم در این زمینه نیاز به‌ همکاری،همفکری و همیاری بین‌المللی دارد. نمونه‌های فوق عملا لزوم اتخاذ دیدگاه دورهء سوم در قبال مفهوم امنیت بین‌المللی را نشان‌ می‌دهد.با این حال هنوز در این مورد بین تمام‌ صاحبنظران علوم سیاسی و روابط بین‌الملل‌ اتفاق نظری وجود ندارد.اگر بخواهیم دیدگاههای‌ موجود را تقسیم‌بندی نماییم می‌توان به سه گروه‌ اشاره کرد: 1-گروهی بر این اعتقادند که مفهوم دورهء سوم‌ امنیت اجرا خواهد شد زیرا با توجه به نزدیکی ملل‌ به یکدیگر و تحقق دهکدهء جهانی دیگر مفهوم‌ امنیت ملی تجزیه‌پذیر نیست و همه را یکسان تحت‌ پوشش قرار می‌دهد.به عبارت دیگر،وابستگی و همکاری در زمینهء امنیت اختیاری نیست،بلکه بر تمام دولتها(شمال و جنوب)تحمیل می‌گردد. 2-گروه دوم با دیدگاه گروه اول مخالند.آنها استدلال می‌کنند که چون هنوز فاصلهء توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی بین این دو جهان‌(شمال و جنوب)وجود دارد مفهوم دورهء سوم‌ امنیت صرفا مربوط به دول شمال است و دول‌ جنوب در مرحلهء اول مفهوم امنیت ملی یا حداکثر در مرحلهء دوم آن به سر می‌برند.اینان‌ آزمایشهای هسته‌ای هند و پاکستان در دههء بعد از جنگ سرد را که نشانگر نگاه سنّتی به امنیت از بعد نظامی است یا خریدهای کلان نظامی دول‌ خلیج فارس پس از جنگ دوم خلیج فارس را مؤید نگرش خود می‌دانند. 3-گروه سوم بر این اعتقادند که مفهوم دورهء سوم برای تمام دولتها یکسان و تقسیم‌ناپذیر است،یعنی امنیت یا برای همه وجود دارد یا هیچکس،با این تفاوت که کشورهای‌ توسعه یافته(شمال)به درخواست کشورهای‌ توسعیه نیافته(جنوب)که خواهان حاکمیت بر منابع طبیعی خویش،بهبود شرایط مبادله،بالا بردن قدرت خرید و دریافت تکنولوژی پیشرفته‌ هستند،پاسخ مساعد نمی‌دهند.با این حال، جهان فعلی وقتی به امنیت و ثبات جهانی می‌رسد که چنین مشکلات تهدیدآمیزی بر طرف شود و زمینهء استقرار یک نظام امنیت دستجمعی و یک‌ نظام عادلانهء اقتصادی جهانی پدید آید. نتیجه گیری در مقام جمع‌بندی می‌توان گفت که در دنیای‌ بعد از جنگ سرد،مفهوم جدیدی از امنیت‌ متولد شده است،که با مفهوم امنیت در دوره‌های‌ قبل تفاوتهای اساسی دارد؛بدین معنی که امنیت‌ چندجانبه،تجزیه‌ناپذیر و یکسان در حال‌ شکل‌گیری است.به عبارت دیگر،امنیت یکی‌ مساوی با امنیت دیگری شده است.در تحصیل‌ این امنیت مجموعه‌ای از افراد،گروهها و سازمانیها فراملی و فروملی و دولتها نقش ایفا می‌نمایند.با تأکید بر این نکته که ابعاد نظامی-سرزمینی،اقتصادی-تجاری امنیت همچنان‌ معتبر است ولی در دهه‌های آینده بعد ارتباطی-فرهنگی امنیت نقش بیشتری در برقراری‌ امنیت ملی و در نهایت امنیت بین‌المللی ایفا خواهد کرد.دورهء جدید پس از جنگ سرد،هم‌ از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی زمینهء تحقق‌ امنیت دستجمعی،تجزیه‌ناپذیر و چندجانبه را هموار کرده است. منابع و مآخذ (1).رابرت ماندل،چهرهء متغیّر امنیت ملی، ترجمهء پژوهشکده مطالعات راهبردی،تهران،1377، ص 43. (2) 1985,pp.20-30. national Relation.,Harvester Wheatsheaf, the national Security Problem in Inter-.Barry Buzan,People,States and Fear: (3).ماندل،پیشین،ص 49. (4).«مفهوم امنیت ملی»ترجمه از cyclopedia of Social Science International En- روزنامه‌ همشهری،9/2/1372. (5).حاکم قاسمی‌"،برداشتهای متفاوت از امنیت ملی‌"، فصلنامهء سیاسیت دفاعی،سال اول،شماره دوم،بهار1372،صص 55-54. (6).علی آقا بخش،علوم سیاسی،تهران،نشر تقریر،1363ص 173. (7) 1988,p.40. lations Dictionary,California,Longman, .Jack Plano,(ed.)The International Re- (8)جلیل روشندل،امنیت ملی و نظام بین‌الملل، تهران،سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی‌ دانشگاهها،1374،ص 11. (9).حمید بهزادی،اصول روابط بین‌الملل و سیاست‌ خارجی،تهران دهخدا،1368،صص 104-103. (10).زبیگنیو برژینسکی،در جستجوی امنیت ملی، ترجمهء ابراهیم خلیلی،تهران،سفیر،1368،صص‌4-3. (11).ماندل،پیشین،صص 52-51. (12).هوشنگ عامری،اصول روابط بین‌الملل،تهران، مؤسسهء انتشارات آگاه،1370،ص 179. (13).علی اصغر کاظمی،زنجیرهء تنازعی در سیاست و روابط بین‌الملل،تهران،نشر قومس،1370، صص 116-115. (14)برای مطالعه بیشتر ر.ک.به: tional Security:A Conceptual Analysis, Robert Mandel,The Changing Face of Na- ق Greenwood Press,1994,esp.pp.2-35. (15)علی باقری،کلیات و مبانی جنگ و استراتژی، تهران،مرکز نشر بین‌الملل،1370،صص 250-220. (16).ر.ک.گاستن بوتول،تتبعی در ستیزه شناسی، ترجمه حسن پویان،تهران،چاپخش،1364، صص 82-75. (17).ر.ک.به: Press,1991. National Security,USA,Duke University Draufurd D.Goodwin(ed.),Economics and (18).ماندل،پیشین،صص 15-10. (19) ain,Cambridge University Press,1993,p.10. Security:A System Approach,Great Brit-.Dietrich Fisher,Non Military Aspects of (20).ماندل،پیشین،ص 17. (21).برای مطالعه بیشتر ر.ک به: 1989. Ecology,3th ed.,London,Bellow Books, Narindar,Singh Economics The Crisis of (22) velopment(UNCED). .UN Conference on Environment and De- (23) Policy,Spring 1993,p.73. .ááThe Drug in the East Europr'''',Foreign (24).تشکیل کمیته‌های مبارزه با مواد مخدر جامعهء ملل-سازمان ملل متحد و اخیرا سازمانهای منطقه‌ای مانند سازمان اکو در سال 1992 دلیل این مدّعاست. (25).سازمان بین‌المللی پلیس جنایی Criminal Police Organization) (International بزرگترین سازمان‌ بین‌المللی پلیس جهان است که با هدف همکاری متقابل‌ پلیس کشورهای عضو،برای مبارزه با جرایم و مجرمان‌ بین‌المللی تشکیل شده است.دبیرخانه این سازمان در شهر لیون فرانسه قرار دارد و در حال حاضر 178 کشور عضو این‌ سازمان هستند. (26).نشریهء امنیت،سال دوم،شماره پنجم و ششم،آبان و دی 1377،ص 20. (27) thuen,1987,pp.20-30. The Global Food System,New York,Me-.John Warnok,The Politics of Hunger: (28).ر.ک.به: versity Press,1991. Manage Earth,Cambridge,Cambrige Uni-E.G.Nisbet,Leaving Eden:to Protect and (29) p.320 Security in Arab World,Macmillan,1993, nen(editors),The Many Faces of National .Bahgat Korany,Paul Noble and Rex Bry- (30).نشریهء خبرنامه،دفتر همکاریهای علمی و بین‌المللی‌ وزارت آموزش و پرورش،فروردین و اردیبهشت 1378، سال دوم،شماره اول،ص 6.4 http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/5261/166/text
  10. این جمله که از بدو تولد در حال نابودی هست رو عینا جایی نشنیدم ، اما مقوله بقای سیستم و نظریه نظامها مفاهیمی معروف و شناخته شدهه هستند و اگر کاملترین رو میخواهید بدونین رجوع کنین به این لینک ، که تعریف نظری رایج در امریکا نسبت به سطوح مختلف سیستمی در نظامهای انسانی هست ، برای بقاپذیری الگویی به نام AGIL بطور عام تعریف شده ، البته تعریف های جدیدتری هم هست ولی خیلی پیچیده میشن ... ؛ 1) انطباق­پذیری (Adaptation)؛ هر نظامی باید با محیط خود انطباق پیدا کند. 2) دست­یابی به هدف (Goal Attainment)؛ هر نظامی باید وسایلی برای بسیج منابع خود داشته باشد تا بتواند به هدف­های خود دست یابد و رضایت حاصل کند. 3) یکپارچگی (Integration)؛ هر نظامی باید هماهنگی درونی اجزای خود را حفظ کند و شیوه­های برخورد با انحراف را به‌وجود آورد؛ به‌عبارت دیگر باید خود را منسجم نگه دارد. 4) حفظ انگاره (Latent Pattern Maintenance)؛ هر نظامی باید تا حد ممکن خود را در حالت تعادل نگه دارد.[ http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38355 ..
  11. تمامی سیستم ها از بدو ایجاد در حال نابودی هستند ، تلاش هایی که یک سیستم انجام میده ، عمدتا در راستای حفظ موجودیت و بقای خودش هست ، حالا تفاوتی نداره ، این سیستم یک نظام سیاسی باشه ، بنگاه اقتصادی باشه ، ارتش باشه و یا هر چیز دیگری ، امنیت چیزیه که پیوسته در خطر هست ، اونقدر که دلیل برای نبود امنیت هست برای بودنش نیست ، امنیت ملی به اشکال مختلف تهدید میشه که مقداریش توی متن هست ، امروز که نه در تمام طول تاریخ امنیت ملی ما در خطر خواهد بود و این از بدیهیات سیستم های اجتماعی بشری هست ، حالا تفسیر های متفاوتی از این امنیت وجود داره و ابعاد مختلفی هم داره که هر یک میتونه به خطر بیفته و اثرش در جاهای دیگر نمود پیدا کنه ، مثلا ترکیدن جمعیت خطر هست ، بیکاری شدید خطر هست و میتونه به سقوط جامعه منتهی بشه ، البته جنگ و نبرد سیاسی هم خطرات خودش رو ایجاد میکنه و ..
  12. [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10110/milipatt1~0.jpg"]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10110/milipatt1~0.jpg[/url]
  13. [quote] بگذار یک مثال برات بزنم زمانیکه استالین به قدرت رسید روسیه تانک نمی تونست تولید بکنه وقتی رفت سلاح اتمی داشت و ابرقدرت بود آیا استالین جنایتکار آدم خوبی بود ؟ [/quote] این دست استدلال ها واقعا عجیبه ... یعنی اگر ادیسون برق رو اختراع نمیکرد چه اتفاقی میفتاد ؟! صحبت بر سر تجزیه ابدا ارتباطی به مفهوم دولت ملت نداره ، نمیدونم چرا همه چیز رو با هم قاطی میکنین ؟ ابتدا به امر فرمودید دولت و ملت مدیون رضاخان هست ، و حال میفرمایید اگر تجزیه نشدیم بخاطر رضاخان هست ، در صورتی که رضا خان به هیچ یک ارتباطی نداره نه یک دولت ملی هست و نه اعمالی که انجام داده ارتباطی با دولت ملت داره ، و نه قیاسش با استالین درست هست ، بله در دوره زندیه و صفویه هم ایران گام های بلندی در توسعه صنعتی برمیداره و مقدار زیادی از سرزمین های جدا شده به ایران برمیگرده و از قضا مشروعیت بیشتری نسبت به رضاخان داره ولی این آیا ناظر به مفهوم دولت ملت هست ؟! نمیدونم این چه سبک از کلام در فهم تاریخ هست که شما حتما باید دلایلی پیدا کنین که موید نظرتون باشه اون هم از هر جایی و هر چیزی ... قیاس نفرمایید خواهشا ، چرا که مسئله دولت ملت ابعاد نظری و تعاریف ساختارمند داره که باید سازوکارهای خودش شناختش ، ..
  14. جلیل جان این وضعیت در دوره رضاخان که بدتر میشه ، شاید بشه پذیرفت پهلوی دوم لیکن به هیچ روی رضاخان قابل پذیرش نیست ، شاید بتونیم بپذیریم رضاخان میخواست یک دولت مدرن رو با زور اسلحه بوجود بیاره ، لیکن بازهم نمیتونیم بگیم در دوره رضاخان این مفهوم متولد و معنی داره میشه ، ضمن اینکه اساسا سبک حکومت قزاق خان ادامه دولت های قومی قبل هست نه یک دولت مدرن با مشروعیت ملی که بنیاد تعریف دولت ملت هست ، شاید یک کودتای مدرن ... دولت ملت رو نخبگان سیاسی مذهبی و ملی گرای اون دوره ساختند ، امثال سردار اسعد ، ستارخان یا همون سردار ملی ، همین پیرنیاکه فرمودید عنصر اساسی توی این جریان هست محمد علی فروغی و حتی قبلتر از اینها شخصیت های دیگری بودند که در دوره قاجار شروع به کار کرده بودند ، مفهوم ملت و ملت در ایران دوره صفوی در قومیت ها تحت کتابی به نام شاهنامه هم مرزهاش مشخصه هم تاریخش و هم فرهنگ واحدش ! لیکن چیزی که وجود نداشت غیرت ملی بود که از بین رفته بود و تبلوری مدرن در دوره مشروطه پیدا میکنه ، تقریبا رضا خان برای غربی کردن تجدد خواهی ایران برخورد سخت میکنه و اجازه تولید قرائت های متناسب رو نمیده ، چیزی که میتونست از دل مشروطه بیرون بیاد و رها میشه تا انقلاب 57 که اساسا از مفهوم مدرنیته هم عبور میکنه ، ...
  15. [quote] برادر عزیزم وریور جان تا قبل دوران پهلوی نه اینکه دولت ملت وجود نداشت با مفهوم درک تاریخی ایرانی نبودیم و البته ناسیونالیسم در ایران دقیقا بعد از پهلوی شکل گرفت این نکته رو دقت کن ملت ها وقتی ملت میشن که تاریخ دارن ... [/quote] عرض کردم ، خود جریان مشروطه مبین وجود اگاهی دولت ملتی بوده نه ترمیدوری به نام رضاخان ! قشون محمد علی شاه چه مجلسی رو منفجر میکنه ؟ ابدا اینچنین نیست که پهلوی ایجاد کننده مفهوم دولت ملت باشه ، چرا که اساسا این مفهوم ناظر به قرار داد هست نه استبداد ، به همین دلیل اولین سبک شکلی گیری دولت ملت مدرن رو عرض کردم پیمان وستفالی که هیچ شباهتی به تخت قاپوی رضاخانی نداره ، ... اساسا دولت ملت به شکل مدرن در اواخر دوره قاجار شکل میگیره و نمودش در مشروطه است نه حضور قزاقی به نام رضاخان ...
  16. [quote] بعدش[b] [/b]نبرد روسیه نبرد نژاد اسلاو و ژرمن بود نبرد صرفا فتح خاک نبود ما ملتی بودیم که تا قبل از [b]همین رضاشاه اصلا ناسیونالیسم نداشتیم مفهوم ملت نداشتیم[/b] رضاشاه از المان الگو گرفت سعی کرد با زنده کردن خاطره فراموش شده این قوم مفهموم ملیت بسازه ... [/quote] [b]کی گفته مفهوم دولت ملت نداشتیم و رضا شاه اون رو آورده ؟! اساس مشروطه همین مفهوم بوده و چطوری میشه دولت ملت رو با استبداد جمع زد ؟ و چطور میشه بین وستفالی و سرکوب عشایر رابطه دولت ملتی وصل کرد ؟!![/b]
  17. [quote] نه 127000 سرباز داشت نه لجستیک نه هواپیما و قمقمه... [/quote] میتونست با حکم علما ، فرمان خوانین براحتی به 300 هزار یا خیلی بیشتر هم برسه ، توی مسیر تماما کوهستانی زاگرس ، که اساسا امکان ورود نیروی زرهی و هوایی نبود ، میشد خسارت عظیمی به انگلیسی ها زد ./..
  18. [quote]فرانسه هم جنگ پارتیزانی کرد! یوگوسلاوی هم جنگ پارتیزانی کرد! بلژیک و دانمارک هم گروه های مبارز جنگ پارتیزانی کردن! تو کدوم یکی شون این جنگ ها باعث جلوگیری از اشغال کامل و یا به قول شما در اومدن پدر متجاوز گردید؟!! باور بفرمایین جنگ کلاسیک، با مقاومت های محلی و عشایری زمین تا آسمون فرق می کنه! [/quote] [color=#4b0082][b]باز هم قیاس شدیدا مع الفارق ! یا بهتر بگم مغلطه اساسی .......[/b] [b]قبلا هم خدمت حضرت عالی عرض شد ، قیاس بلیتزکریگ آلمانی از درون مرزهای خودش به سمت بیرون با تمام قوا و سرعت و امکان دریافت آسان لجستیک و پشتیبانی هوایی با حمله انگلستان به سرزمینی فراخ ، بسیار دوردست تر ، نبود لجستیک کافی و امکان نیاز به نیروهای بیشتر و درگیری طولانی امری متضاد هست ، ... بازهم روی حرف اولم تاکید میکنم ، انگلستان با عرف به نبود چنین مقاومتی و آسانی فتح تهران پا به عرصه نبرد گذاشت ، کاری که هر آدم عاقلی انجام میده ... لشکر تهران 50 هزار نفر داشت که به توپ مجهز بودند و میتوانستند خندق بکنند و اقداماتی در برابر حملات صورت بدن ، مسیر 2 هزار کیلومتری راه آهن میتونست نابود بشه و دسترسی انگلستان به نفت قطع بشه ، تا اون وقت بدونیم ایران 24 ساعته فتح میشد یا حداقل 24 ماهه ! .....[/b][/color] [b][color=#000000]در متن هم عرض شد که این لشکر و شکل قرار گیرش فقط به منظور حفظ استبداد رضاخانی بود و بس ، قرار نبود که به جنگ خارجی بره که بخواد موثر واقع بشه و تسلیم نشه ، ...[/color][/b]
  19. استعداد ارتش رضا خانی ... ؛ در مجموع 127000 نفر نیروی مسلح ، 50 هزار نفر و یکصد تانک متعلق به دو لشکر تهران (از همین شکل استقرار مشخصه که هدف از چنین ارتشی چی هست )... رضا خان پس از بستن راه های ایلات و عشایر و اسکان اجباری ، بزور افرادی رو از این اقوام به خدمت میگرفت ، که بدنه این ارتش رو تشکیل میدادند ... از عمده ترین دلایل شکست رضاخان ، ضعف اساسی مدیریت و فرماندهی در ارتش ، حذف نیروهای مردمی که امکان جنگ های نفس گیر و طولانی مدت پارتیزانی رو به کشور میدادند ، نیروی هوایی ضعیف و ... پایگاه های اصلی ارتش ، اصفهان ، تهران ، مشهد ، تبریز ، همدان .. ، ..
  20. [quote] اولا اینکه عشایر نیروئی غیرقابل کنترل کامل بودن و هرگز تحت برنامه قابل پیش بینی قرار نمی گرفتن من هیچ کجا ندیدم هدف رضاخان سرکوب عشایر بوده باشه هدف اصلی خلع سلاح بود که عشایر طبیعتا مقاومت کردن و این منجر به سرکوب شد ... [/quote] نقطه تفاوت بحث ما از همینجا شروع میشه ، نیروی عشایر در خلاف جهت امنیت کشور سرکوب میشه و از بین میره ، اتفاقا همین نیروی غیر قابل پیش بینی و کنترل هست که میتونه نتایج عجیبی در جنگ اخذ کنه و طبق همون گفته آنتی وار عزیز چیزی جایگزینش نمیشه ، که این امر پیش از اونکه به امنیت ملی ضربه بزنه به همبستگی ملی ضربه اساسی رو وارد میکنه ، ...
  21. [quote] جناب وریور من شخصا فکر می کنم برای ورود ایران به دوران جدید سیاست خلع سلاح عشایر و اسکان ایشان و تشکیل ارتش منظم داخلی کاری کاملا صحیح بود [/quote] بحث اسکان عشایر با سرکوب عشایر متفاوت هست ، و اینکه نظام حاکم مستبد به هیچ وجه مشروعیت و مقبولیتی نزد عشایر در طول تاریخ نداشته ، تا اینکه مشروطه رخ میده ، زمانی شاهد هبستگی ایلات و جنگیدن برای حاکمیت های مرکزی هستیم که حکومت ها بصورت ملوک الطوایفی اداره میشدن ، خنده دار تر از مثال شما ، شخصیتی به نام میرمهنا هست ، این فرد دزددریایی گردنه گیر و از همون عواملی هست که میفرمایید به ناامنی راه ها و ... میپرداختند ، ایشان از دست کریمخان به خارگو فرار میکنند و چون چاره ای نمی یابند مجبور میشن به خارک حمله کنند ، همین جناب راهزن با یک حمله عجیب به خارک قلعه هلندی ها رو اشغال میکنند و این جزیره رو از وجود هلندی هایی که چندین سال اونجا حضور داشتند به یکباره و براحتی پاک میکنند ، همچنین باانگلیسی ها در جزایر خلیج فارس جنگ هایی به راه می اندازند و اونها رو وارد میکنند تا بسیاری از مناطق رو ترک کرده به بصره برن ! ... وجود منابع نفتی در منطقه مسجد سلیمان باعث شده بود ایلات بختیاری خوزستان به دو دسته تقسیم بشن ، که یکی طرف آلمان ها رو گرفته و دیگری طرف انگلستان ، علاوه بر این گروه های بسیاری از ایلات بختیاری بطور جداگانه و خارج از قیمومیت دولت مرکزی که مورد مقبولیت این ایلات نبود به انجام روابط خارجی مستقل با روسها انگلیسی ها و المانی ها زده بودند ، اقوام هفت لنگ بواسطه وجود چاه های نفت در مناطق تحت سیطره اشون با اقوام چهارلنگ محمد صالح درگیر شده بودند و همین اقوام چهارلنگ به رهبری سردار اسعد و کمک سایر خوانین بخصوص خوانین جزء تهران رو فتح میکنند ، اگر ارتباط صحیح و مثبت و نظام حاکم مشروعی از پس مشروطه شکل گرفته بود این اقوام به هیچ وجه اجازه دسترسی انگلیسی ها به چاه های نفت و خطوط راه آهن رو نمیدادند ، ....
  22. worior

    کمیته مجازات

    [center]به نام حق[/center] [b]کمیته مجازات به روایت تاریخ[/b] [size=3]مهدی غنی: کمیته مجازات عنوان گروهی بود با مشی قهرآمیز که 10 سال پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و می‌خواست از طریق اعمال خشونت به آرمان‌های خود دست یابد. این گروه گرچه عمری بیش از دو سال نداشت اما حکایتی مکرر داشت در سال‌های بعد. بعد از به توپ بستن مجلس و تعطیلی آن، مشروطه‌خواهان در به در شده و همه دستاوردهایشان را بر باد رفته می‌دیدند. سکوت مرگبار و خفقان سنگین پس از انحلال مجلس، برای آزادیخواهانی که به انقلاب مشروطیت دل بسته بودند سخت آزاردهنده بود. قزاق‌ها مجلس را گلوله‌باران کرده و نمایندگان را تار و مار کردند، تعدادی از مشروطه‌خواهان را دستگیر کردند که در باغشاه به دار آویخته شدند. تعدادی به سفارتخانه‌ها پناهنده شده و به خارج از کشور رفتند. عده‌ای هم خانه‌نشین بودند. اما شرایط چنان که مستبدین می‌خواستند پیش نرفت. بار دیگر مقاومت شکل گرفت. در تبریز تلاش‌هایی برای بازگرداندن حکومت قانون آغاز شد. به تدریج در اصفهان، رشت و تهران نیز تکاپوهایی شروع شد. اعتراضات شکل‌ها و روش‌های مختلفی داشت. از آن میان برخی افراد نیز به روش‌های تندتر و خشن‌تر رغبت داشتند هرچند خشونت از همان سال پس از مشروطه نیز پایه‌گذاری شده بود. کشتن اتابک اعظم توسط عباس آقا به پشتوانه گروهی از مشروطه‌خواهان از آن جمله بود. با بازسازی دوباره استبداد محمدعلی‌شاهی زمینه گرایش خشونت و نظامی شدن فراهم شد. کسروی از واقعه ترور شیخ فضل‌الله نوری یاد می‌کند که در روز 19 دی‌ماه 1287 اتفاق افتاد: «جمعه‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلوله‌ای شلیک کرد که از گونه‌اش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد. او در زندان بود که مشروطه‌خواهان بر محمدعلی‌شاه و دشمنان مشروطه پیروز شدند.» (تاریخ مشروطه، احمد کسروی، ص830)[/size] [size=3]محمدعلی‌شاه به روسیه گریخت و شیخ فضل‌الله نوری توسط فاتحان تهران به دار آویخته شد. کریم دواتگر که پیشتر قصد کشتن شیخ فضل‌الله را کرده بود از زندان آزاد شد و شاید خود را پیشتاز و پیشکسوت جریانی می‌دید که آن روزها جاری بود. آشکار بود که حس انتقام بر تحقق اهداف و آرمان‌ها غلبه دارد؛ اما کریم به جای ترک خشونت و ترور، چند سال بعد به کاری سازمان‌یافته و تشکیلاتی برای کشتن مخالفان روی آورد.[/size] [size=3][b]آغاز راه[/b][/size] [size=3]کمیته مجازات در سال 1335- 1334قمری یعنی حدود 10 سال بعد از پیروزی انقلاب مشروطه در تهران تشکیل شد. اعضای آن بر این باور بودند که تنها راه رهایی از شرایط موجود و مبارزه با فساد و ظلم باقیمانده، راه قهرآمیز و مسلحانه است. آنها گمان می‌کردند با کشتن برخی افراد که به نظر آنها فاسد بودند و اموال مردم را چپاول می‌کردند یا وابسته به بیگانه بودند دیگر کسی به انحراف نخواهد رفت و جامعه مطلوب ظهور خواهد یافت. طبیعی است شناخت یک تشکیلات مخفی که همه تلاش‌شان بر کتمان افراد و برنامه‌هایشان بود به سادگی میسر نیست. به ویژه که به دلیل همین عدم شفافیت، شایعات و بزرگنمایی‌هایی توسط عامه مردم درباره آنها صورت می‌گرفت. وقتی در یک شرایط سیاسی بحرانی یک گروه مخفی مسلحانه اعلام موجودیت می‌کند به طور طبیعی هر اقدام نظامی و خشونت‌آمیزی واقع شود مردم از چشم آن می‌بینند. اکثر مورخان این کمیته را زیرمجموعه فرقه اجتماعیون عامیون ایران رقیب اعتدالیون می‌دانند که مواضعی رادیکال‌تر نسبت به آن داشت. اجتماعیون عامیون پیوند نزدیکی با اجتماعیون عامیون یا سوسیال‌دموکرات‌های قفقاز داشتند. اعضای اولیه کمیته مجازات ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده، مشکوه، عمادالکتاب، میرزا علی‌اکبرخان ارداقی، رشیدالسلطان و کریم دواتگر و احسان‌الله‌خان، حسین‌الله و سیدمرتضی و اکبرخان و تعدادی دیگر بودند. این سازمان به صورتی مخفیانه فعالیت می‌کرد. رویه آنان این بود که ضمن انتشار اعلامیه‌هایی تهدیدآمیز علیه اشخاص هدف، به ترور آنها اقدام می‌کرد. اینکه چگونه آنها به این خط مشی خشونت‌آمیز رسیده بودند جای تامل دارد.[/size] [size=3]جالب است که یکی از بنیانگذاران این جریان یعنی اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده قبلاً سرتیپ گارد قزاق بود که در جریان انقلاب مشروطه از آن شغل کناره گرفت. از نظر نباید دور داشت که بریگاد قزاق نیروی نظامی مدافع حاکمیت استبدادی بود که در مقابل مشروطه‌خواهان قرار داشت و جز زبان قهر و خشونت نمی‌شناخت. طبیعی است کناره‌گیری اعضای آن در جریان انقلاب مشروطه گام مثبتی به شمار می‌رفت اما کنار گذاشتن تفکر و خوی خشونت‌مدار کاری ناگهانی چون تغییر شغل نیست و نیاز به دگرگونی درونی، فکری و اخلاقی دارد. همچنین منشی‌زاده گرچه تحصیلکرده دارالفنون بود اما به نوشته کسروی (جلد دوم، ص 838) وی نیز تا دوران مشروطیت در بخش دفتری نیروی قزاق مشغول به کار بود. طبعاً فضای حاکم بر این نیرو بر روحیات و افکار وی نیز بی‌تاثیر نبوده است. عمادالکتاب یا میرزا محمدحسین سیفی‌قزوینی خوشنویس معروفی بود که برای مظفرالدین‌شاه شاهنامه‌ای را خوشنویسی کرد و از او لقب عمادالکتاب دریافت کرد. او که در جریان انقلاب مشروطیت به آزادیخواهان پیوسته بود، بعد از به توپ بستن مجلس توسط قزاقان محمدعلی‌شاه آواره شد. با پیروزی مشروطه‌خواهان بر محمدعلی‌شاه و روی کار آمدن احمدشاه، عمادالکتاب نیز باردیگر مقامی پیدا کرد و معلم خط احمدشاه شد. در این دوران بود که او بر اثر تبلیغات اعضای کمیته مجازات و نارضایتی‌ای که از اوضاع داشت به خط مشی آنان گرایش پیدا کرد و به همکاری با آنان پرداخت. از آن پس اعلامیه‌های گروه را وی می‌نوشت اما شرکت در عملیات نظامی و ترور افراد از وی گزارش نشده است. عمادالکتاب بعد از فروپاشی کمیته و دستگیری اعضا و گذراندن دوران تبعید در دستگاه رضاشاه بار دیگر به کار خوشنویسی مشغول شد. فرد دیگری که به عضویت این کمیته درآمد و سرانجام نیز دستگیر و اعدام شد، حسین‌الله است. وی از عاملان ترور سیدعبدالله بهبهانی یکی از دو رهبر مشروطه‌خواه بود. سیدعبدالله در آن زمان از جرگه اعتدالیون بود و در مقابل تندروی‌های اجتماعیون عامیون از جمله تقی‌زاده و حیدرعمواوغلی می‌ایستاد. ترور وی در این مناسبات از سوی همان تندروان طرح‌ریزی شد و حسین‌الله عامل اجرای آن شد. این کار خطای بزرگی بود که در شکست مشروطه‌خواهی و تغییر روند اوضاع تاثیر زیادی داشت.[/size] [size=3][b]ترورها[/b][/size] [size=3]اولین کسی که به دست برخی اعضای کمیته مجازات به قتل رسید میرزااسماعیل‌خان رئیس انبار غله وزارت مالیه بود. مساله نان و توزیع آرد از معضلات آن روزهای جامعه ایرانی بود. میرزااسماعیل از سوی اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده و فساد مالی شده بود. همچنین یکی از جرائم او رفت و آمد به سفارت بریتانیا بود. کریم دواتگر و رشیدالسلطان و سیدمرتضی با یاری یکدیگر از مجریان طرح ترور میرزااسماعیل بودند.[/size] [size=3]اما دومین نفری که محکوم به مجازات توسط کمیته شد همین کریم دواتگری بود که خود عضو کمیته بود و حکم مجازات میرزااسماعیل را اجرا کرده بود. قبل از آن نیز اقدام به ترور نافرجام شیخ فضل‌الله نوری کرده بود. کریم از سوی دیگر اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده شد. گفته شد بخشی از هزینه‌ای را که بابت عملیات ترور میرزااسماعیل مقرر شده بود به نفع خود تصرف کرده است، همچنین تمرد و گردن‌کشی کریم در برابر دستورات کمیته عامل دیگر مجازات وی عنوان شده بود. رشیدالسلطان همدست او در آن عملیات خود حکم قتل کریم را اجرا کرد.[/size] [size=3]این تصفیه درون‌سازمانی نشان می‌داد این افراد حتی برای اصلاح اعضای خود راهی جز خشونت و برخورد قهرآمیز نمی‌شناسند. سومین قرعه فال به نام یک عنصر مطبوعاتی افتاد. متین‌السلطنه مدیر روزنامه عصر جدید از سوی کمیته متهم شد که از اسماعیل‌خان دفاع کرده و با خارجی‌ها مراوداتی دارد. اعلامیه‌ای مبنی بر حکم مجازات وی صادر شد و متعاقب آن وی به قتل رسید. اگر برای این قتل‌ها کمیته توانست توضیحاتی دال بر خلافکاری مقتولان ارائه دهد اما در مورد قتل منتخب‌الدوله عضو وزارت مالیه نتوانست افکار عمومی را با خود همراه کند. مقتول جوانی سالم و فاضل بود و کشتن وی موجب بدنامی کمیته نزد مردم شد. مرحوم ملک‌الشعرای بهار که تا آن زمان نسبت به اقدامات کمیته مجازات سکوت کرده و مخالفتی ابراز نکرده بود در مجله نوبهار مقاله تندی علیه کمیته و این اقدام آنان منتشرکرد. متعاقب این مقاله تعدادی از اعضای کمیته در دوره رئیس‌الوزرایی نجفقلی‌خان بختیاری صمصام‌السلطنه در سال 1297 شمسی(1336 قمری) دستگیر شدند اما با تهدید مقامات از سوی اعضای دستگیرنشده، صمصام‌السلطنه عقب‌نشینی کرده و آنها را آزاد کرد. کابینه صمصام چند ماهی بیشتر دوام نیاورد و پس از وی میرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله (عاقد قرارداد 1919) رئیس‌الوزرا شد. یکی از اقدامات اولیه وی دستگیری افراد کمیته مجازات و پایان این ماجرا بود. در این زمان بود که رشیدالسلطان و حسین الله محکوم به اعدام شدند و در میدان توپخانه به دار آویخته شدند. عمادالکتاب و میرزا علی‌اکبرخان ارداقی و مشکوه‌الممالک هر یک به پنج سال زندان و تبعید محکوم شدند. برخی اعضای دیگر نیز به 5 تا 15 سال تبعید یا زندان محکوم شدند. منشی‌زاده و ابوالفتح‌زاده نیز ظاهراً به کلات تبعید شده بودند و توسط ماموران به آن منطقه اعزام شدند. اما در بین راه سمنان و دامغان در 27 ذیقعده 1336 قمری به دست عوامل حکومت کشته شدند. احسان‌الله‌خان دیگر عضو کمیته مجازات موفق به فرار شد و به قفقاز رفت و بعدها به نهضت جنگل میرزا کوچک‌خان پیوست هر چند در آنجا نیز چندان رفیق وفاداری برای میرزا نشد.[/size] [size=3]در مجموع کمیته مجازات عمر درازی نداشت. اما در دو سالی که این کمیته فعال بود در ایجاد فضای رعب و وحشت تاثیر زیادی داشت. شیوه عمل آنها موجب شد هر کس خود را در معرض تهدید و سوءقصد آنها ببیند چون بر اساس خط مشی مشخصی عمل نمی‌کردند که تنها یک قشر و افراد خاص را هدف‌گیری کنند. هر کس را که کمیته خاطی و وابسته با اجنبی یا مخالف خود می‌پنداشت حکم بر مجازات وی صادر کرده و توسط عوامل خود وی را به قتل می‌رساند. برخی معتقدند عوامل انگلیس و فراماسونری نیز در میان آنها رخنه کرده و از آنها در جهت اهداف خود بهره می‌گرفتند. صاحب‌نظرانی نیز برخی از اعضای آنها را به فرقه بهائیت منتسب کرده و برآنند که گردانندگان این فرقه سیاسی مذهبی از این کمیته بهره‌برداری کرده‌اند.[/size] [size=3][url="http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/129/0/%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87.%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA.%D8%A8%D9%87.%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA.%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE.html"]http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/129/0/%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87.%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA.%D8%A8%D9%87.%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA.%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE.html[/url][/size]
  23. [quote] من این فکرنمی کنم جناب وریور عشایری که ازشون نام می برید در طول تاریخ ایران همیشه کاربردی دوگانه داشته اند وقت دفاع نیروئی ارزشمند و وقت هرج و مرج غارتگرانی بی رحم از سرزمین خودشان ... یکی از دلائل اصلی کنترل این اقوام توسط رضاخان همین مورد بود ... [/quote] بله .. موافقم ؛ بخصوص اینکه این هرج و مرج نتیجه اش مشروطه میشه و سپس کودتایی صورت میگیره و نیازه برای قوام و دوام دولت غارتگران بی رحم سرکوب بشن ، خروجی این امر هم تسلیم بی قید شرط و نبود نیروی مقاوم در برابر تهاجم هست ، عرض شود معنی لجستیک با ورود ده لشکر هم فرق دارد ...
  24. [quote] برادر واریور گرامی؛ شما با ذکر استدلالات و قیاس ایران با یک گروهک چریکی مثل طالبان، تسلط و نگرش کامل خودتون به موضوع نظامی رو نشون دادین. [/quote] بله و روش تاکید دارم ، تمامی قوای مشروطه چی هر کدام بنیه قومی داشتند و کمتر از طالبان در جنگجویی نبودند ... ضمن اینکه مغلطه شما در مورد یگان زرهی عراق توفیری در معنای عدم مقاومت ، خیانت رضا خان و تسلیم کشور در قبال بازماندن خاندان سلطنتیش ایجاد نمیکنه ، ...