-
تعداد محتوا
8,638 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
104
تمامی ارسال های worior
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] برادر واریور گرامی؛ از شما انتظار می رفت که دیگه وارد مغالطه ی «پس جلوی همه مقاومت رو بی خیال شیم» نشین. چون حرف من کاملاً واضح بود. بالطبع همون طور که عرض شد اگه عراق از غرب، امریکا از جنوب و شوروی از شمال به ایران حمله می کرد نه من، که خود حضرت امام (ره) هم توان تفکر به مقاومت رو نداشت! چون امکان پر کردن این جبهه به این گستردگی وجود نداره و هرکسی هم که دستور دفاع رو می داد، زیر یک هفته از این دستور پشیمون می شد! [/quote] چرا اول دیگران رو به مغالطه متهم میکنین و بعد خودتون تکرارش میکنین ؟ - قضیه خیلی ساده است ، خیلی خیلی ساده است ، رضاخان تسلیم شد چون کسی نبود که براش بجنگه جز ارتشی که توانش رو نداشت ، واگرنه طالبان دیگه الان 30 سالی هست که با بزرگترین ابرقدرت ها و بالاترین سطوح تکنولوژی داره میجنگه ... - توجه کنین به حرف اول من ، این یک استراتژی مقبول هست که وقتی شما از میزان مقاومت دشمن و نیروهای موجود در صحنه جنگ باخبر نباشید ابدا وارد درگیری در مناطق وسیع و ناشناخته نمیشین ، پس اگر انگلستان وارد شد الزاما جنگ و شمشیر کشی نبوده ، بلکه امری توافقی و از پیش طراحی شده بوده ، شاه ایران آچمز میشه و چاره ای جز پذیرفتن نداشته چون دیگه مهره ای براش نمونده ../ نتیجه این خوش خدمتی هم بر سر کار ماندن خاندان سطلنتیش میشه و این کاملا واضحه ... اولین استدلال غلط دوستان در تایید رضا خان ، جلوگیری از خرابی کشور هست ! که باید بگیم هیچ تفاوتی نمیکرد اگر آلمان در جبهه های دیگر پیروز میشد و وارد ایران میشدند ، ضمن اینکه رضا خان اعلام بی طرفی کرده بود و همین امر کد ضعف رو به انگلستان میداد ، ... دومین استدلال غلط دوستان قدرت نظامی متفقین هست ، که عرض شد این قدرت نظامی از توان لجستیکی کافی بهره مند نبود و نمیتونست باشه ، در صورتی که معابر ، راه آهن و تاسیسات نفتی منهدم میشد ، براحتی زمینگیر میشدند ، ضمن اینکه پوشش هوایی وجود نداشت و عرض شد 30 ساله که طالبان با برترین تکنولوژی شرق و غرب جنگیده و اینکه یک قدرت نظامی بتونه براحتی همه چیز رو بدست بیاره باطل کرده ... اما برسیم به این جمله ورود از غرب و جنوب و شمال ، باز هم این ضعف هست و خیانت ! حافظان مرزی غرب کردها و بختیاری ها بودند ، حافظان شمال جنگلی ها و حافظان جنوب بختیاری های مرکز و عشایر فارس و اهالی بندر بودند ، ضمن اینکه خطوط عبور لجستیک و هدف از حمله کاملا مشخص بود ، ... این ارتش تا چه حد میتونست تدارک ببینه که یک حمله همه جانبه رو پوشش بده ؟ پس چرا با وجود این به سرکوب تمام قوای مرزی و از بین بردن نیروی عشایر پرداخت ؟ مسمله که هدفی جز نابود کردن سایر قوای مشروطه به نفع رضا خان نداشت و این نابودی به تنهایی شاه منجر شد و در نتیجه خیلی راحت مجبور شد کوتاه بیاد ، ضمن اینکه اساسا مشروعیت دینی و ملی هم نداشت ... وقتی با استبداد و یکه تازی تمامی مهره هایی که سرحدات شما رو حفظ میکنند به نابودی میکشید ، کاملا واضحه که در شرایط بحران تنها خواهید ماند .... مسئله خیلی پیچیده است ؟ که نمیشه فهمید شاهی که هیچ کسی واسش نمونده چاره ای جز تسلیم نداره ، اینجا سومین استدلال غلط میاد وسط و اونهم قذافی و بشار و ... است ، این افراد هم دقیقا مثل رضاخان تمامی نیروهای اجتماعی به به نفع خودشون سرکوب کردن و در نتیجه یک شورش اساسی تنها میمونن و شکست میخورن ، بنابراین چاره ای جز شکست خوردن ندارند ولی یک تفاوت اینجا هست ، گاهی اوقات گروه ها و ساختارهایی هست که از شما حمایت کنه و شما رو به مقاومت دعوت ، بنابراین تا لحظه آخر میمونید ، اما وقتی کشور پر از خائن باشه ، پر از مشروطه چی های سرکوب شده پناه برده به سفارتخانه ها ، پر از علمای خانه نشین شده و ملتی که تماما به شما دشمنند ، چه انتظاری دارید ؟ ! اینجا یک واقعیت خیلی ساده روشن میشه ، شما زنده میمانید ، کنار میروید در آرامش زندگی میکنید و خاندان شما سپس حاکمیت را بدست میگیرند ، بله ! از این جهت رضاخان بهترین تصمیم را گرفت ، عین همین تصمیم رو برای معمر به اجرا در میاوردند مورد پذیرش وی واقع میشد یا حتی برای بشار و مبارک ..!..- 198 پاسخ ها
-
- 5
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
بتل جان ، موضوع این تاپیک ها خاص هست ، بیشتر زمانی که خودم مطلبی رو یادم میاد و یا میخونم سعی میکنم در اختیار دیگران هم قرار بدم ، همینکه نام این تاپیک ها کدی در ذهن شما ایجاد کنه هدف بدست اومده ، قصد کسب طرفدار برای موضوع یا مباحثه هم ندارم ، صرفا دوستانی هستند که این دست مطالب براشون مهم و مفید واقع میشه و اهل مطالعه هستند مثل شما و این کافی هست ...
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] مادامی که ما، اصل و فرع علت تصمیم گیری رضا خان رو مدنظر قرار ندیم و دائماً یا در پی اثبات خیانتش برای پذیرش تسلیم و یا اطمینانش از اینکه پشتوانه ی اجتماعی نداره یا هر دلیل دیگری باشیم، از اصل تصمیم که تصمیمی نظامی و منطقی بود غافل خواهیم بود و بیشتر اسیر احساسات و یا نظریات فرعی خواهیم شد. [/quote] آفرین ولی مدافع کی هست ؟ از کجا آمده و چطور آمده ، کی حامی اون هست و چه قدرتی داره ؟ و چرا نداره ؟ پس این نکته فراموش نکنین که این دولت استبدادی وابسته خیانتش در پذیریش تسلیم نیست بلکه در ذات وجودیش هست ، ... واگرنه میشد در برابر صدام هم تسلیم شد ، خسارت کمی هم به ما نزد و شاید بیشتر از جنگ دوم در صورت درگیری، لیکن اعتبار و ارزشهای حاکم بر نیروهای عمل کننده در دفاع از نظام حاکم با دوره رضا خان تفاوت اساسی داره ، از این رو هست که میگم کارکرد ارتشی که رضا خان برپا کرد چیزی جز جاده صاف کنی حضور آسان متفقین نبود و همین امر سبب شد تا این نیروها معرکه را آسان بیابند واقدام به حمله کنند ، ... [quote]پس بهتره هر عامل رو در جای خودش مورد بررسی قرار داده و بهش وزن و اعتبار اندازه ی خودش بدیم. [/quote] شما قیاس های لازم رو از زمان های مختلف اخذ کردید و حالا میفرمایید که بهشون وزن اعتبار اندازه خودش بدیم !!- 198 پاسخ ها
-
- 3
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] پس اگر رضا خان یک تصمیم شجاعانه در زندگی اش گرفته باشه، همین تصمیمش بود که حداقل مثل کلنل قذافی و بشار اسد و صدام حسین، کشورش رو تا مرز ویرانی و نابودی کامل و حکومت کردن به هر قیمت و تحت هر شرایطی نبرد و وقتی فهمید که امکان و قدرت مقاومت نداره، بی آبرویی و تبعید و مرگ در غربت و هزار بدبختی رو به این وضعیت ترجیح داد؛ هرچند که از یک بابت خیالش راحت شد که پسرک جوانش، امکان حفظ تاج و تخت رو داره! والا وقتی متفقین حمله کردن، نیک می دونست که همین آرزو هم یه آرزوی بزرگ و نسبتاً محاله!! البته اگه همه چیز رو از همون نگاه فرضیه ی توطئه نبیینم که ...! [/quote] مسئله اینجاست که تصمیم شجاعانه ای نبود ، بلکه تحمیلی رو عاجزانه رو پذیرفت ، چرا که چنین مقاومتی نیاز به همراهی تمامی نیروهایی اجتماعی داره ، در همین جنگ ایران و عراق آمار شهدا و سیل نفراتی که به جنگ میرن ، تحت مقبولیت و مشروعیت ایدولوژی نظام حاکم انقلابی هست نه قدرت ارتش ، در صورتی که اساسا رضا خان خلاف این وضعیت رو تجربه کرده ، استبداد ایشون تمامی مشروطه چی ها ، آزادی خواهان و سران و روئسای اقوام رو قبال موثر در امنیت کشور رو سرخورده میکنه ، از طرفی ایلات که تا اون زمان تنها نیروهای حافظ مرزی و امنیتی بودند رو از بین میبره ، نفس هر چی مقاومت و ملی گرایی هست رو میگیره و کشور بدست ارتشی میسپارد که تنها حافظ نظام در برابر شورش های مشابه مشروطه است ، چه بسا در همون دوره حذف و تبعید رضا خان از قدرت مورد استقبال نیروهای سیاسی اجتماعی کشور قرار میگیره و یکی از آزادترین زمانها برای مدت کوتاهی در کشور حاکم میشه ، قیاس بشار و کلنل و .. هم با رضا خان در اون برهه جنگ جهانی مع الفارق هست ، چرا که دلایل حمله غرب به ایران ایجاد نظم و سامان لیبرالی جامعه نبوده و یک ضرورت نظامی محسوب میشده که باید با کمترین خسارت بدست می اومده ...- 198 پاسخ ها
-
- 4
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] خب انگلستان از مستعمره خود یعنی هندوستان کمک گرفت و سربازان زیادی (گفته میشه بیش از 50000 هزار نفر) رو اجیر کرد . درثانی اینجور که میفرمایین به قول برادر مصطفی کاری ژاپن وارانه باید میشد و ما کشور خودمون رو از بیخ نابود میکردیم که مثلا به دست انگلیسها نیوفته.این که نشد کار. [/quote] متاسفانه مقایسه ها و بنیاد های نظری دوستان غلطه ، مگر المان نابود نشد ؟ مگر ژاپن نابود نشد ؟ خود انگلستان و لندن بیشترین آسیب بمباران رو دیدند ، درسدن با خاک یکسان شد ، اما ایران چی ؟ همون یک خط راه آهن جنوب هنوز ریل گذاری مجدد نشده ، من تقریبا ماهی 4 بار از این راه اهن میرم و میام ، پل های سنگی دقیقا مربوط به دوره رضاخان عینا دست نخوره باقی مونده ، بعضا ریل میشکنه و 5 ساعتی تاخیر میخوریم ، ... مسئله اینجاست که اون 50 هزار نفر ، آب و غذا و مهمات و بنزین و گازوییل نمیخوان ؟ این افراد مزدور چقدر و تا کی میتونن بجنگند ؟ قابل افزایش به 100 هزار نفر هستن ؟ الان طالبان داره 10 سال با آمریکا میجنگه و هنوز این قائله ختم نشده .//.- 198 پاسخ ها
-
- 5
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] درخصوص موردی هم که در پست قبلی فرمودین، بررسی تاریخ عملیات های نظامی جنگ دوم جهانی، بالاخص عملیات متفقین در خاک های اشغال شده توسط نازی ها و ژاپنی ها که بزرگترین مشکل، در اختیار نداشتن خاک برای پیاده کردن نیروها بوده، کفایت می کنه. [/quote] مصطفی جان صورت مسئله عوض نمیشه ، انگلستان در نقطه ای بسیار وسیع و دور تر از مرزهای خودش میجنگید ، همین الان اختلاف قدرت تسلیحاتی جنگجویان طالبان در برابر آمریکا و ناتو به مراتب بیشتر از دوره رضا خان هست ، مسئله اینجاست که اساسا کسی حاظر نمیشد برای بقای دولت رضا خانی بجنگه ، و ارتش هم از بنیه صنعتی لازم برخورد دار نبود که بخواد درگیری ایجاد کنه ، گذر زمان منهدمش میکرد ، لیکن وقتی به ساختار این ارتش نگاه میکنی کاری جز ازبین بردن قدرت ایلات و عشایر و همبستگی های قومی نداشته ، صرفا ابزار در جهت ایجاد نظم نظامی برای حکومت رضا خان بوده و بس ، که نه از داخل حمایت میشده و نه از خارج امکانات دریافت تجهیزات و سرپا نگه داشتن خودش رو داشته ، تاکید من بر اینه که خیانت رضا خان در سرکوب وحشیانه ایلات و اقوام بود ، یادمون نره که همین فرد در کودتا علیه مشروطه ملی گرایانه همین اقوام به قدرت میرسه ...- 198 پاسخ ها
-
- 3
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] جناب وریور بطور قطع اشغال ایران چه از جهت عمق زمین و چه شرائط اقلیمی کار ساده ای نبود ولی فرتموش نکنید نیازی به نیروهای بیشتر نبود [b]تفاوت تجهی[color=#FF0000]زات نیروهای متفق در حد بسیار زیادی بود این نیروی هوائی و زرهی اساسا نداشت و این یعنی هیچ ... [/color][/b] [/quote] البته متن رو درست ننوشتید ، اما سوال اینجاست که چرا ؟ سوال اول من رو هم کسی پاسخ نگفت ، کاربرد این ارتش چی بود ؟!- 198 پاسخ ها
-
- 1
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] اولاً ما شواهد حرکت نازی ها در لهستان، بلژیک، یونان، دانمارک و هلند و یوگوسلاوی رو داریم که تماماً در برابر نازی ها مقاومت کردن و چه نازی ها می دونستن مقاومت می شه و چه نمی دونستن، تا آخر سر پیش رفتن. پس اصل این مسئله از پایه غلطه. [/quote] [b]متاسفانه بنیاد غلطی برای مقایسه در نظر گرفتین که خلاف هر گونه استراتژی و بینش نظامی هست[/b] ، بلکه صرفا بر پایه چیزی برای مقایسه ، حرکت نازی در امتداد مرزهاشون بود و توسعه امکانات لجستیک و نیروی هوایی به تناسب پیشروی وجود داشت ، ... اما انگلستان در مرزهایی بسیار دور دست تر و از نظر برخورداری از لجستیک و پشتیبانی هوایی مشابه آلمان نازی بسیار ضعیف تر بود ، تا حدی که میشد تمامی مسیر های انتقالی منجمله راه آهن ، جاده ها و پل ها رو منهدم کرد ، و همچنین میشد دسترسی اونها به چاههای نفت رو زودتر قطع کرد تا پیشروی محدود و فرسایشی بشه ، این مر سبب میشد تا انگلستان مجبور بشه نیروهای بیشتری وارد صحنه بکنه و تعادل قول در سایر مناطق مورد مناقشه اش به هم بریزه ، تا آلمان در سایر معرکه ها درس بهتری بهش بده ، ...- 198 پاسخ ها
-
- 3
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
[quote] جز این هست که ارتش منظم جز افتخارات پهلوی اول و در راستای ایجاد ایران نوین بود ...لااقل نباید مقاومتی هر چند کم و مختصر میشد ؟تنها علت این بود که حکام وقت کشور و نیز ارتش تنها کلاه خودشان را سفت چسبیده بودند برای همه اعم از داخلیون در قدرت و قوای متفق بازی برد برد بود ! جز مردم این کشور [/quote] دکتر جان ، کارکرد این ارتش چی بود ؟! حذف مقاومت شمال و سپس حذف مقاومت عشایر و سرکوب اقوام و ایلات ، در اصل جاده صاف کن حضور متفقین ، چون تنها مقاومت غیر کنترل شده ای که میتونست صورت بگیره همین جنک های نامنظمی بود که ایلات میتونستند براه بی اندازند ، حتی اگر ارتش ایران مستقیما میخواست وارد جنگ بشه ، تاکتیک ها ، تجهیزات ، نوع عمل و استراتژیش کاملا وارداتی و مشخص بود ، بنابراین نتیجه معلوم هست ، ...- 198 پاسخ ها
-
- 4
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر تاپیک جامع دریابان شهید غلامعلی بایندر
worior پاسخ داد به Gorbenareh تاپیک در جنگ آوران
یه سوال ! خداییش اگر بدونین در برابرتون مقاومت سنگینی صورت خواهد گرفت ، نیروهاتون رو وارد منطقه وسیع و ناشناخته درگیری میکنید ؟! مسلما راهشون رو باز دیدند ، حکومت مرکزی رو ضعیف و مردم رو خنثی دیدند که یورش بردند ، سیاست های رضا خان در برابر عشایری که همیشه حامی مرزهای ایران بودند یادمون نره ، ...- 198 پاسخ ها
-
- 12
-
- ایران
- نیروی دریایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[center]بسمه تعالی[/center] برای آنان که هر چقدر بدانند کم است .. مطلب زیر مربوط به طبقه بندی اقتصاد سیاسی کارل مارکس پیرامون خط سیر اقتصادی جوامع شرقی و غربی هست .. مارکس خطوط کلی مراحل تاریخ بشر را شرح میدهد . همچنان که اگوست کنت لحظات تاریخی شدن را بر اساس شیوه اندیشه توضیح میداد ، مارکس مراحل تاریخ بشری را بر اساس نظامهای اقتصادی تایین میکند و از چهار نظام اقتصادی ، یا بقول خود او چهار شیوه تولید نام میبرد که عبارتند از شیوه تولید آسیایی ، باستانی ، فئودالی و بورژوایی . این چهار شیوه را میتوان به دو گروه تقسیم کرد ؛ شیوه تولید باستانی ، فئودالی و بورژوایی ، در تاریخ مغرب زمین هر کدام یکی پس از دیگری پیدا شده اند . اینها سه مرحله از تاریخ مغرب زمینند و هر کدام دارای خصایص نوع معینی از روابط میان آدمیانی هستند که کار میکنند .خصیصه شیوه تولید باستانی ، بردگی است ، خصیصه شیوه تولید فئودالی ، بندگی است ، و خصیصه شیوه تولید بورژوایی مزدوری است . اینها سه وجه متمایز استثمار انسان از انسان را تشکیل میدهند ، شیوه تولید بورژوایی آخرین ساختار اجتماعی تنازع داراست ، چرا که در شیوه تولید سوسیالیستی ، یعنی در بین تولید کنندگان همبسته ، دیگر استثمار انسان از انسان ، و طبعیت کارگران یدی از طبقه ای که هم وسایل تولید و هم قدرت سیاسی را داراست وجود ندارد . در عوض شیوه تولید آسیایی به نظر نمیرس که از مراحل تاریخ مغرب زمین باشد . از اینجاست که مفسران مارکس درباره وحد یا بی وحدتی فرایند های تاریخی بحثهای خستگی ناپذیری داشته اند . در واقع اگر شیوه تولید آسیایی از خصایص تمدنی غیر تمدن غربی باشد این احتمال وجود دارد که تحول تاریخی ، بر حسب گروه های انسانی مختلف ، چندین خط سیر را طی کند { نه یک خط را }. از سوی دیگر به نظر میرسد که خصیصه شیوه تولید آسیایی تبعیت بردگان ، بندگان و مزدوران از طبقه ای که مالک ابزار تولیدی بوده است نبوده ، بلکه تبعیت عموم زحمتکشان از دولت است . اگر این تعبیر از شیوه تولید آسیایی درست باشد ، ساخت اجتماعی ، از طریق نبرد طبقاتی به معنای غربی آن ، مشخص نمیشود ، بلکه خصوصیت آن این است که همه جامعه تحت استثمار طبقه دیوانیان {بروکراتیک} قرار دارد . از اینجا بی درنگ پیداست که چه استفاده ای میتوان از مفهوم شیوه تولید آسیایی کردmilitary.ir . در واقع میتوان تصور کرد که در صورت اجتماعی شدن وسایل تولیدی ، جامعه سرمایه داری سرانجام نه ختم به هر گونه استثمار بلکه به تعمیم شیوه تولید آسیایی به همه بشریت منتهی می گردد . آن دسته از جامعه شناسانی که جامعه شوروی را دوست ندارند این گفته های کوتاه در مورد شیوه تولید آسیایی را به تفصیل تفسیر کرده اند . آنان حتی برخی از نوشته های لنین را که نشان داده اند که وی در آنها از این که مبادا انقلاب سوسیالیستی به جای منجر شدن به ختم استثمار انسان از انسان، به نظام تولید آسیایی بی انجامد ترس داشته اند و منظورشان از این کار ، گرفتن نتایجی سیاسی بوده است که به آسانی میتوان حدس زد . این مطالب رو در کتاب مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی ، ریمون آرون ، خوندم که جالب دونستم دوستان هم بدانند . ص 174-175-176 این قسمت هم از ویکی ... ؛ [b]مارکس و شیوه تولید آسیایی[/b] ازنظر مارکس «شیوه تولید آسیایی» نشانگر ساختاراقتصادی جامعهای عمدتاً کشاورزی است که از ترکیب مالکیت ارضی وحاکمیت سیاسی درکالبد یک حکومت متمرکز به وجود می آید. دولت آسیایی به خاطر َسمتِ دوگانهٔ خود درمقام مالک - حاکم، مازاد اقتصادی تولید کنندگان مستقیم را به صورت مالیات - بهرهٔ مالکانه تصاحب میکند. ازاین رو، روابط تصرف (استثمار) مستلزم روابط طبقاتی نیست، بلکه ناشی ازاِعمال فشارسیاسی محض از جانب دولت است؛ امری که درکل مبنای این شیوهٔ تولیداست. دولت آسیایی باز تولید اقتصاد را تامین و تضمین میکند و در عین حال اساساً مستقل از روابط اقتصادی باقی می ماند. فقدان نهاد مالکیت خصوصی برزمین وطبقهٔ مالک مستقل از دولت، ویژگیهای معرف این مفهوم و تفسیرهای گوناگون آن درنظریهٔ مارکسیستی است. [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%84_%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3"]کارل مارکس[/url] در یک سلسله آثار خود شیوه تولید آسیایی و جامعه کهن آسیایی را مورد تحلیل قرار میدهد و از آن جمله مینویسد: « شرایط اقلیمی، وضع زمین، فضای عظیم، بیابانی که از صحرای آفریقا از طریق عربستان و ایران و هندوستان و تاتارستان، تا ارتفاعات فلات آسیا ممتد است سیستم آبیاری مصنوعی را به کمک ترعهها و تأسیسات آبیاری، پایه زراعت شرقی کرده است.» و «ضرورت بدیهی استفاده صرفه جویانه از آب... در شرق ناگزیر مداخله قدرت متمرکز دولت را میطلبد. منشأ آن وظیفه اقتصادی یعنی به ویژه وظیفه سازمان دادن امور عمومی که دولتهای آسیایی مجبور بودند اجراء کنند، از همین جاست». [b] [b][size=3]دسپوتیسم(Despotism) شرقی [/size][/b][/b] مارکس از همین منشاء «دسپوتیسم شرقی» را توضیح میدهد. انگلس بر اساس همین تکامل قدرت دولتی است که دولت [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86"]ساسانیان[/url] را « سلطنت منتظم ایرانی ساسانیان» مینامد. لذا به جای جست وجوی اشکال یونانی- رومی بردگی در ایران، به جای یافتن اشکال فرانسوی - آلمانی فئودالیسم در ایران به جای جست و جوی شکل انگلیسی - هلندی رشد سرمایه داری در کشور ما، باید به دنبال یافتن آن اشکالی رفت که در این کشور پدید شده و با آن که از جهت سرشت خود، پدیدههای جوامع دیگر بشری را تکرار میکند از بسیاری جهات شکل بروز خود، یگانه و ویژه است.
- 25 پاسخ ها
-
- 23
-
[color=#990000]جایگاه الگو[/color] مدل به مجموعهای مادی، ریاضی یا منطقی اطلاق میشود، که ساختهای اساسی یک واقعیت را میرساند و در سطح خود، قادر به تبیین آن و ارائه کارکردهایش است.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37694#_ftn6"][6][/url]در واقع، مدل، جزء کوچک یا بازسازی کوچکشدهی یک شیء یا پدیدهی بزرگ است؛ که از لحاظ کارکرد با آن شیء یا پدیده واقعی، یکسان است.بدین ترتیب در شرایطی که امکان دسترسی به تمام جزئیات امور و روابط پدیدهها، مشکل، پرهزینه و وقتگیر است، مدل، آنها را سهل و آسان میکند و با برخورداری از امکان تجزیه و تحلیل، پیشبینی نتایج را ممکن مینماید.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37694#_ftn7"][7][/url] البته مدلسازی از فراگردهای اجتماعی، جهان اجتماعی را لزوما بهطور کامل معرفی نمیکند؛ اما وسایلی بهدست میدهد، که درک مکانیسمهای اساسی آنرا آسانتر میکند.بهعنوان مثال، شبکههای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و ساختارهای خانوادگی را میتوان مدلسازی و روابط اساسی آنرا مشخص نمود.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37694#_ftn8"][8][/url] گیروشه معتقد است که توسل به الگو در همه علوم یک ضرورت اجتنابناپذیر است؛ چراکه اکثر فلاسفه، اندیشمندان و محققان، که درباره زندگی اجتماعی انسان به بحث پرداختهاند، همواره به مشابهتها یا بعضی تصاویر، توسل جستهاند؛ تا بتوانند جامعه را نزد خود معرفی کنند.به دلیل اینکه واقعیت اجتماعی، امری غامض، چندگانه و فرّار است؛ بهحدّی که ذهن انسان، توانایی درک کامل این واقعیت، در کلیت و پویایی آنرا ندارد.پس برای آنکه بتوان از این واقعیت پیچیده، سخن گفت و آنرا به اجزا و عناصر متشکّلهاش تجزیه کرد، قیاس صورت میگیرد؛ این قیاس، میان جامعه پیچیده با اشیا و موجودات ساده و شناختهشدهتر انجام میگیرد؛ که اصطلاحا به آنها الگو اطلاق میشود.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37694#_ftn9"][9][/url] جامعهشناس با الگوهای فکری و ساختههای ذهنی کار میکند؛ نه با حوزه (یا عین)واقعیت؛ زیرا برای مثال، نمیتوان واقعیت اجتماعی را مانند طبقه اجتماعی، عینیا در جامعه پیدا کرد، اندازهگیری نمود، تعریف کرد و یا برشمرد؛ در عوض میتوان الگوی یک طبقه اجتماعی در جامعهای معیّن را بر اساس نوع عالی طبقه در مفهوم مارکس ساخت و آنگاه پدیدههای واقعی جامعه مورد نظر را در انگاره طبقاتی مذکور داخل کرد و کوشید تا کارکرد آن شناخته شود.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37694#_ftn10"][10][/url] [url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37694#_ftn10"]http://www.pajoohe.c...ID=37694#_ftn10[/url] ------- همین قضیه ، شیوه تولید آسیایی ، بورژوایی و باستانی خودش یک مدل ساده از روابط تولید هست که در سطح کلان به کلیت روابط تولید میپردازه و در واقع صورتی واقعی نداره ، بلکه شیوه ای برای درک پدیده اجتماعی هست ... ---- البته دیالکتیک بورژوا پرولتر رو مارکس عینا اسم نبره و این اصطلاح یحتمل مربوط به کائوتسکی هست ، منتها خود دیالکتیک به مدل توصیفی ختم میشه که حتی میشه فرایند رو شرح و لزوما در فراگرد ناشناخته و بی قاعده خروجی نده ...
-
[quote] منظورتون دیالکتیکه؟ [/quote] مدل دیالکتیک بورژوا - پرولتر ، مدل دیالکتیک تاریخی ، خیلی ساده است ، این مدل ها بنیاد اکثریت تعاریف مارکس هستن .
-
[quote] " روش دیالکتیکی من نه تنها در بنیاد با روش هگل تفاوت دارد بلکه نقطه مقابل آن است. از نظر هگل فرآیند اندیشه که او تحت نام ایده به سوژه ای حتی خودمختار بدل میکند، آفریدگار واقعیت است، واقعیتی که فقط جلوه خارجی ایده به شمار می رود. از نظر من بر عکس ایده هیچ چیز دیگری نیست جز ترجمان امر مادی در کله انسان! تقریبا سی سال پیش جنبه رازآمیز دیالکتیک هگل را نقد کردم... اما درست در زمانی که سرگرم کار بر جلد اول کاپیتال بودم، مقلدهای لوس، میانمایه ای.... با هگل بسان سگ مرده رفتار میکردند. از این رو من خود را آشکارا شاگرد آن متفکر بزرگ اعلام کردم... دیالکتیک نزد هگل روی سر ایستاده است، باید آن را وارونه کرد تا هسته عقلانی آن درون پوسته رازورزانه اش کشف شود..." [/quote] الان نفهمیدم داریم روی چی بحث میکنیم ، این مواردی که فرمودید ، غیر از روش شناسی مارکس در فهم مسایل اجتماعی هست ؟ غیر از اینه که تمامی مواردی که مارکس مطرح میکنه ، بر روی همین مدل بنیان گذاشته شده ؟
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
worior پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
رسول جان ، مصر نمود بارز شکست ایده های سلفی و ایجاد مدل حکومتی مبتنی بر اردوغانیسم در میان کشورهای اسلامی هست ، سلفی گری برای حضور جدی خودش نیاز به حکومت مطلقه داره ، و بصورت واقعی مدلی هم غیر از این نداره . کرایش مرسی به سمت دیکتاتور های عرب و حتی نظریه ناتوی عربی هم موید این امر هست ، ... -
جناب [url="http://www.military.ir/forums/user/6334-komsomolets/"][color=#225985]komsomolets[/color][/url] عزیز ، برای درک مفاهیمی که گفتم لازمه از فلسفه جامعه شناسی و در تفهم ماتریالیسم دیالکتیک از سمت هگل حرکت کنین به سمت مارکس ، برای درک مارکس باید حداقل قسمتی از شیوه های معرفت شناختی مارکس در رهیافت نظریش رو در کنین ، ... اول ایدالیسم در معنا و مفهوم فلسفی ... ؛ [b]ایدئالیسم[/b][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)#cite_note-2"][size=2][واژهنامه ۱][/size][/url][/sup] یا [b]مینوگروی[/b][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)#cite_note-3"][size=2][۲][/size][/url][/sup][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)#cite_note-4"][size=2][واژهنامه ۲][/size][/url][/sup] (به [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C"]آلمانی[/url]: Idealismus) مجموعهای از دیدگاههای [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87"]فلسفی[/url] با این ادعاست که موضوع حقیقی [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C"]معرفت[/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87"]ایدهها[/url] هستند؛ ایدهها بر اشیا مقدماند و این ایدهها هستند که امکانِ هستی را برای اشیا فراهم میکنند. بر مبنای این دیدگاه، ایدهها، هم از نظر [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C"]معرفتشناختی[/url] و هم از نظر [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A8%DB%8C%D8%B9%D9%87"]متافیزیکی[/url] اولویت دارند و واقعیت خارجی، آنچنان که ما درک میکنیم، منعکسکننده فرایندهای ذهنی است. ایدئالیسم مدّعی نیست [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%D9%87%D9%86"]ذهن[/url] خالق [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87"]ماده[/url] یا جهان مادی است. همچنین این دیدگاه، «فکر» را با «متعَلَّق فکر» یکی در نظر نمیگیرد،[b] بلکه مدعی است [url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%AA%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8%A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF"]جهان خارج[/url] را تنها با توسل به فرایند ایدهها میتوان درک کرد.[/b][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)#cite_note-5"][size=2][۳][/size][/url][/sup] ایدئالیسم آلمانی را، از آن رو که واکنشی در برابر چالش پیشآمده از [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87"]انقلاب فرانسه[/url]، و به منظور تجدید سازمان دولت و جامعه بر یک پایهٔ معقول، برای سازگاری نهادهای سیاسی و اجتماعی با آزادی و مصلحت فرد بود، [b]نظریهٔ انقلاب فرانسه[/b] نامیدهاند.[sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)#cite_note-Marcuse-23"][size=2][۱۲][/size][/url][/sup] [b]ایدئالیسم آلمانی در تعالیم هگل اوج گرفت[/b][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)#cite_note-24"][size=2][۱۳][/size][/url][/sup]،[b] هگل دستگاه فلسفی خود را دربرگیرندهٔ دستاوردهای ایدئالیسم آلمانی و به اصطلاح خود او نتیجهٔ [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DB%8C"][color=#B22222]دیالکتیکی[/color][/url] تمامی منازل ایدئالیسم آلمانی میداند. [/b] [b][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87"]http://fa.wikipedia....یدئالیسم_(فلسفه[/url])[/b] [font=Tahoma][color=#B22222]به موجب منطق جدالي ماركس هيئت فلسفي هگل براي فهم و دريافت واقعيّت اجتماعي، جامد و نارسا ميبود، [/color]زيرا؛ [b]بهنظر ماركس زندگي، همواره نتيجۀ برخورد نيروهاي متضاد و گوناگوني است كه بهوجود آورندۀ اوضاع تازهاي هستند. از اين عقيدۀ فلسفي دربارۀ تحولات اجتماعي به نام مادّه انگاری تاريخي (ماترياليسم تاريخي) ياد گرديده است. يعني در حوزۀ فلسفه، «ديالكتيك» ناميده ميشود كه در حوزۀ اجتماعي ماركس آن را به ماترياليسم ديالكتيك يا ماترياليسم تاريخي تبديل كرد.[/b] به نظر ماركس از نيروهاي توليدي كه بر اثر قابليّت فنّي و علمي و تعداد افراد و موقعيّت طبيعي در هر دوره صورتي خاصّ دارند، روابط توليدي مخصوص پديد ميآيد؛ مثلاً نيروهاي توليدي دوران فئوداليته از روابط خاصّ مالك و رعيّت بهوجود آمده و در سلسلۀ زنجيردار اين روابط است كه افراد موقعيّت خاصّ بهدست ميآورند و در نتيجه، طبقات اجتماعي روی كار ميآيند.[/font] [font=Tahoma]كارل ماركس آلماني در جواني تحت تأثير فلسفۀ هگل قرار گرفت و بهخصوص از منطق جدالي (ديالكتيك) هگل بهرۀ فراوان برگرفت و در بيان حوادث تاريخي و اجتماعي به تدوين نظريۀ ماترياليسم تاريخي پرداخت. [b]وي برخلاف ديدگاه ايدهآليسم هگل، ميگفت: واقعيّتِ مادّي است كه سرنوشت تاريخ را معين ميكند نه معنا وايده، همچنين اعتقاد داشت كه زيربناي اقتصادي توليد و تقسيم كار و مالكيّت؛ اساس ايدئولوژي يعني ارزشهاي معنوي زندگي و اخلاقي و حقوقي هر جامعه را بهوجود ميآورد. [/b][/font] [font=Tahoma][font=Tahoma]ماركس بنابر استدلال خود، معتقد بود كه سرانجام اين طبقه نيز جاي طبقه حاكم را خواهد گرفت. استفادهاي كه ماركس از منطق جدالي هگل (ديالكتيك)، نمود اين بود كه چنانكه در پيش يادآور شديم؛ [color=#A52A2A][b]هگل سير تطوّر تاريخ و به طور كلّي سير تطوّر موجودات را تابع مراحل سهگانه تز، آنتيتز و سنتز (وضع، وضع مقابل و وضع مجامع) قرار ميداد. ماركس امور اجتماعي را به نحو تازهاي تابع اين مراحل سهگانه قرار داد؛ و نمونهاي كه در اين زمينه مَثَل ميزد، رژيم صنعتي، اقتصاد، سرمايهاي بود كه آنرا به عنوان وضع معرفي ميكرد و «وضع مقابل» اين وضع را بهوجود آمدن طبقهاي قرار ميداد كه وابستگي مستقيم به صنعت دارد. او شخصاً هيچگونه استدلال اقتصادي نداشت و اين كيفيّت را نتيجه و عكسالعمل ماشين و سرمايهداري ميدانست؛ و بيان ميكرد كه چگونه افزايش كارگران صنعتي، طبقه كارگر را كه هيچگونه استقلالي ندارد و در مقابل طبقۀ سرمايهدار وادار به ابزار مقاومت و عكسالعمل ميكند و در اين عكسالعمل يك انقلاب اجتماعي كه ماركس آن را به عنوان وضع مجامع تلقّي ميكرد، پديد ميآيد.[/b][/color][/font][/font] [font=Tahoma][font=Tahoma][font=Tahoma][url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=27060"]http://www.pajoohe.c....tion&UID=27060[/url][/font][/font][/font] [font=Tahoma][font=Tahoma][font=Tahoma]در واقع مدل دیالکتیک هگل در اندیشه مارکس تغییر میکنه و قالب جدیدی پیدا میکنه و ابعاد مادی جامعه زمان خودش رو در این مدل براحتی توصیف میکنه ، باقی مسایلی که مطرح میکنه غالبا استدلال های مربوط به توصیف ، توجیح و تبیین این مدل هستند ...[/font][/font][/font] [font=Tahoma][font=Tahoma][font=Tahoma]در اصل مارکس ادامه ایدالیسم هگلی هست منتها نفی نمیکنه که نمیشه جهان خارج رو بدون ایده توصیف کرد و شناخت ، بلکه روش دیالکتیک رو در ایجاد یک مدل شناختی مطابق با جهان واقع بکار میبره ...[/font][/font][/font] [font=Tahoma][font=Tahoma][font=Tahoma]در واقع روش اندیشیدن مارکس به قول شما ، روش شناسی مارکس در تحلیل جهان واقع گفته میشه که از یک مدل پایه ای و اساسی در توصیف جهان واقع استفاده میکنه ،" ماتریالیسم دیالکتیک " یا بقولی در بازه اجتماعی ؛ نقد تضاربی نظام سرمایه داری ، مدلی که بشکلی بسیار ساده توصیف میکنه چطور نتیجه دیالکتیک بورژوا - پرولتر به انقلاب سوسیالیستی ختم میشه ، در تمام جاهای دیگه استدلال های این مدل دیده میشه ، در تعبیر فلسفی هم از دیالکتیک مارکس میشه گفت ، جدال میان جامعه و تاریخ ، یا جامعه و اقتصاد هم بعنوان مدل تحلیلی در روش شناختی مارکسیستی بکار میرسه ، بعبارت دیگر هرکس در نوشته هاش از این مدل استفاده کنه ، مارکسیست شناخته میشه ، ....[/font][/font][/font]
-
حامد جان ، همین دنده و فرمون رو بگیر ادامه بده ، این مطلب رو رها نکنی که بنده شخصا به لیزر خیلی علاقه دارم ، بخصوص اینکه میخوام بدونم bq در dpssl چطور محاسبه میشه ، و یا اینکه انواع تجاری اصلا محاسبه اش میکنند یا نه و بعدش هم این سوال منو اگر بتونی جواب بدی عالی هست ، dpssl با طول 3 میکرون هم داریم ؟ ....
-
[quote] الف- اطلاق کردن فئودالیسم به لیبرالیسم یا سرمایه داری بورژوای امروزی یه جور ظلم در حق هر دو شون هست. این دو تا هیچ شباهتی در هیچ زمینه ای با هم ندارند. شما یادت باشه که در فئودالیسم یه کشاورز قسمتی از مالمیک اربابش بود. امروز دست کم در ظاهر خیلی چیزها عوض شده [/quote] از نقطه نظر مارکس ، اون روابط طبقاتی و حتی خود طبقات عوض شدن ، ام [quote][/quote] ا طبقات و نوع رابطه استثماری موجود در اون هنوز پابرجاست ... امروز هم بورژوای فن سالار برده های خود نظیر مجموعه کارگران و مهندسین رو در اختیار داره ، منتها روی اونها اعمال فشار سیاسی و فرهنگی نمیکنه ، اما از نظر همین نومارکسیست ها تمامی تولید فرهنگ وکالا رو در اختیار گرفته ، تاسطحی که شما نمیتونین بدون خواست اینها از طبقه اقتصادیتون فراتر برین ، تولید فرهنگی هم که اساسا با ظاهری عامی اما صنعتی شده تحت کنترل کاپیتالیسم هست ... [quote] ب- در باره سوسیالیسم در اروپا تا اونجا که من یادم هست حتی قبل از مارکس هم گرایشات سوسیالیستی در اروپا بوده و می شه گفت که مارکس بنیانگذار تز سوسیالیسم نبود. شاید این تعبیر من خیلی دقیق نباشه ولی به تقریب می شه گفت که مارکس کسی بود که سوسیالیسم رو با دترمینیسم هیستوریک و دیالکتیک ترکیب کرد و البته غایت اجتماع بشری رو کمون نهایی نام نهاد که خودش در درون خودش معنای سوسیالیسم رو هم داره. از این جهت اگر نگاه کنیم مارکس یه جورهایی ایده الیست و یوتوپیست بوده [/quote]البته کسی نگفته که مارکس بنیانگذار سوسیالیسم بوده ، حتی در اروپا هم بنیانگذار سوسیالیسم نیست ، سوسیالیسم یک آرمان شکل گرفته در طول تاریخ هست ، معرف هست که میگن مارکس تونست سوسیالیسم رو از فرم آرمانی و تخیلی به فرمی علمی و عملی قابل اجرا در بیاره ، که خوب خروجی اون در مانیفست کمونیسم هست ،منتها الان یعنی بیش از یک قرن بعد و تجربیات اجرایی اون ، میرسیم به همون ایدالیسم - یوتوپیست بودن ایشون ، منتها در مورد ایدالیست بودن ، همین که شاگرد هگل هست کافیه ... [quote] ج- اینکه شاخه های نیومارکسیسم هنوز در اروپا فعال هستند نشون می ده که این اندیشه هنوز هم جا برای بحث داره و نمی شه با اطمینان صددرصد گفت که مارکسیسم یا کمونیسم مرده. شاید بهتره بگیم استالینیسم یا مائویسم مردن.(در این دو تا که فکر نکنم که کسی شک داشته باشه) اما به هرحال من یه نظر خاصی درباره تئوریهایی دارم که وقتی به عمل درمیان دچار مشکل می شن. به عقیده من نباید اشکال رو فقط در اجرا دونست. احتمالا خود اون تئوری در بطن خودش هم دچار تناقضات بنیادین بوده که وقتی از مرحله فکر به عمل رسیده در عمل به بن بست خورده [/quote] نئومارکسیسم اساسا زده تو جاده خاکی ، این طیف با بوجود آوردن مکتب انتقادی "فرانکفورت" کلا پاش رو از روی اقتصاد برداشته و گذاشته روی فرهنگ ، آخرین بازمانده اش یعنی همین جناب هابرماس که جراید سرمایه داری میگن از امیر قطر نادان تره ، از فرهنگ فراتر رفته و انتقاد رو از فرهنگ سرمایه داری به "ارتباطات " کشونده ، البته در مفهوم عام تر و تکیه بر روی روابط موجود در کنش های متقابل و .... [quote]د- در باره مدل سازی حق باشماست برادر. حرف اصلی من هم اتفاقا همین است. وقتی یه انسان رو نمی شه به راحتی مدل کردو برای شناختش احتیاج به مجموعه افرادی مثل روانشناس و روانکار و فیزیولوژیست و .... داریم برای شناخت جوامع بشری هم نمی شه به همین راحتی رای صادر کرد که مثلا تولید آسیایی چنین است و چنان. جوامع بشری انقدر پیچیده هستند که فقط در مورد هر کدوم می شه جداگانه و موردی بحث کرد. خیلی جالبه خاطرات یکی از بازماندگان نبرد سو ها با سرهنگ کاستر رو می خوندم.طرف در قرن نوزدهم میگفت: اخر سر ما سرخپوستها نفهمیدیم این سفید ها چرا انقدر دنبال فلز زرد(طلا) هستند. یعنی انقدر فاصله فرهنگی بین دو طرف زیاده که طرف توی کله ش جا نمی شه که اصلا طلا به چه دردی می خوره. درباره جوامع دیگر هم همین طور. فکر نکنم واقعا تئوری هایی مثل تولید به شیوه آسیایی تمام اونچه که در آسیا روی داد رو به راحتی تبیین کنه و فقط همون جور که شما اشاره کردی می تونه یه نوع مدل سازی باشه که خوب از خطا هم به دور نیست[/quote] رضا جان ، 1848 که مارکس مانیفیست کمونیسم رو مینوشت ، روانشناسی مفهومی در فلسفه هیوم بود و هنوز فروید به دنیا نیومده بود که نظریه روانکاویش رو ارایه بده ، در حال حاظر اعتقاد بر گفته های شماست ، بعبارتی در نقد مدرن و پست مدرن از کلاسیک جامعه شناسی ، به رد فرانظریه ها و کلی گویی ها پرداختند ، خیلی ها سعی کردن که نظریات کلان و خرد رو با هم ترکیب کنند ، که البته کمتر از 50 سال از تاریخ این نظریات میگذره نمونه اش نظریه ساختار بندی گیدنز و یا نظریات دیگر هست که الان خاطرم نیست .. بیشتر نظریاتی که در کلاسیک جامعه شناسی مطرح میشه ، یعنی همون سالهای 1850 به بعد ، بیشتر فلسفی هستند و یا رویکرد های روش شناختی به موضوع ، که نقایص زیادی هم داشتند و البته برطرف شدند ، منتها اون موقع گرایشات سیاسی و مشکلات کلان جوامع سرمایه داری ، به دنبال نظریات کلان بودن رو ارجح قرار میداد ، و امروز که تقریبا راه چاره ای در برابر این مشکلات دیده شده سطوح خرد رو با کلان دارند ترکیب میکنند ، اگر حوصله کردی ، اندیشه پیچیده ادگار مورن رو حتما بخون ، احتمالا زیر 100 صفحه باشه ، ولی ...
-
[quote] بحث الان شخصیه یا قانونی؟ پس نه تنها به قدر کفایت سعه ی صدر درخصوص ایشان بوده، بلکه انواع و اقسام تذکرهای دوستانه و مدیریتی و غیره هم قبلاً دریافت فرموده بودن. [/quote] خیر مصطفی جان ، نه شخصیه و نه قانونی ، و نه کاری هم به اعتراض جناب بیگدلی داشتم و نه خودم هم به شما اعتراض کردم ، صرفا همین جمله در جواب فوق کفایت میکنه ، ...
-
[url="http://www.military.ir/forums/user/6334-komsomolets/"][color="#225985"]komsomolets[/color][/url] عزیز ، نظر شخصی من اینه که ، کمونیستم و حتی لیبرالیسم !، نوعی فاندمنتالیزم افراطی هستند که از دل مدرنتیه برخواسته اند !، شاید این حرف من خیلی سنگین و غیر قابل قبول باشه ، لیکن نگاهی به معنای لغوی کمون اولیه بیانگر مسئله است ، به نحوی اساسی تر مبانی لیبرالیسم " آزادی برابری برادری" مفاهیمی هستند که پیش از کمون اولیه یافت میشن !! و اشاره به زندگی غیر اجتماعی انسان جنگلی دارند ، خود غربی ها این ایرادات رو میدونن بخصوص در نظریات جدید تر مارکسیستی سعی بسیاری شده تا به روبنای فرهنگی و ساختار گرایی گرایش پیدا کنند و برخی تعاریف رو تقویت و تکمیل کنند لیکن ، نظریات جامعه شناسی آمریکایی هم که پا رو فراتر گذاشتند و همه چیز رو در ظاهر سیاسی و شعار لیبرال ، ولی در عمل نگاهی سیستمی ، تقویت قشربندی اجتماعی ، بخصوص فرم دهی AGIL پارسونز و ... محور اصلی ساخت اجتماعی این کشورشده ، شاید مدرنتیه واقعی این باشه نه لیبرالیسم قرن هجدهم و ... الان لیبرالیسم سیاسی چیزی جز در سطح لیبرال سرمایه داری یا بقول تروتسکی بورژوا دمکراتیک نیست ، که از نظر تئوریک باز هم همون نظریه عصر پیشا حجر و یا خیلی بخواهیم انفاق کنیم ، بازتولید فئودالیسم باستانی در دل ساختار سرمایه داری بورژوازی ،...
-
[right][quote][/right] [right]احزابی مثل حزب سوسیالیست فرانسه، نه مروج هیچ نوعی از سوسیالیسم هستن نه ادعاش رو دارن. اینها صرفا جناح چپ سرمایه داری رو تشکیل میدن و حتی در آرمانشهر و خیالهاشون هم تصور استقرار هیچ شکلی از سوسیالیسم رو در سر ندارن.[/right] [right][/quote][/right] [right]سوسیالیسم اروپایی بسیار چکش خورده و اصول اولیه مارکس متفاوت هست ، این احزاب و حاکمیت ها ی اروپایی رو بطور کل در فرهنگ سیاسی اصطلاحا "تخیلی با تخیلگرا" میگن ، و از همه تخیلگرا تر سوسیالیست ها ، منتها گرایشات سوسیال دمکرات بنیادشون سوسیالیسم از جنس مارکسیستی نیست ، بلکه دولتهای رفاه ای هستند که بعنوان سوپاپ های اطمینان هر وقت جوامع اروپایی دچار بحران های اجتماعی - سیاسی ناشی از اقتصاد میشن ، فعال خواهند شد ، اما به هیچ وجه جامعه مدنی مبتنی بر سرمایه داری اروپا بهشون اجازه سوسیالیزه کردن جامعه رو نمیده و از این رو دمکرات هستند !![/right] [right]البته تعاریف چپ در همه جا یکسان نیست و عجیب ترین تعریف چپ سیاسی در ایران خودمون " اصلاح طلبان " هستند ! که اساسا گرایشات لیبرال دارند ...[/right] [right]چپ کمونیسم سالهاست که مرده ، الان بصورت نظریه های انتقادی بیشتر شاهد چپ هستیم ، گاهی " سمیر امین " هم دمی از نوعی دولت سوسیالیستی جهانی به منظور خلاصی از بحران سرمایه داری میزنه ، ولی وقتی به خروجی نگاه میکنی ، چیز جز سیطره اساسی سرمایه داری درش دیده نمیشه ، ... [/right]
-
رضا جان اساس نظریه در علوم اجتماعی ساده کردن و توصیف مدلی قضایاست ، مارکس دو سطح تحلیل داره یکی اقتصاد و دیگری دیالکتیک تاریخی که به ریشه یابی تضاد اجتماعی تاریخی و تضاد میان طبقات با رویکرد اقتصادی میگرده ، مارکس ابدا قصدش فهماندن تاریخ نیست ، بلکه بیرون کشیدن قالب هایی که موید نظریه اش باشه ، به همین سبب انتقاد های عمده ای به نظریاتش هست و شک نکنید که این در ذات نظریه علوم اجتماعی وجود داره ، نظریاتی که هرگز اثبات قطعی نمیشن و قابل رد شدن هم نیستن ، بلکه در بازه ای تاریخی بصورت طیفی مثل دما سنج اثر گذار یا بی اثر میشن ... نگاه به شیوه تولید آسیایی نگاه به مقاطعی از روابط تولید در آسیا هست که زیاد دیده میشه و هیچ وقت در اروپای محل زندگیش بدین شکل نیافته ،... --------- جناب [url="http://www.military.ir/forums/user/2851-zed/"][color="#225985"]zed[/color][/url] عزیز ...؛ بنیاد اندیشه های مارکس ، لنین ، آلتوسر ، گرامشی ، تروتسکی ، لوکاچ و سایر مارکسیست ها بر روی سوسیالیسم هست ، همچنین راهی که مزدک رفت اولین جنبش سوسیالیستی ناشی از تضاد طبقاتی دوره ساسانی بود ، اما تفاوت عمده ای بین تعاریف مارکسیستی سوسیالیسم ، کمونیسم و سایر گرایشات سوسیالیستی هست ، بهتره بگیم مارکس تفکراتی مزدکی داشته ... سوسیال به معنی اجتماع هست و سوسیالیستی شدن جامعه یعنی جامعوی یا مردمی شدن اقتصاد اون بعبارت دیگر ، تعلق یافتن تمام دارایی ها ، تولیدات ، فرهنگ و ... به عموم مردم بدون وجود برتری کسی نسبت به کسی دیگر ، که این هم به نوعی قرائت های مختلفی داره که کمونیسم یکی از جدی ترین و عملی شده ترین و البته شکست خورده ترین قرائت های اون هست ، اندیشه های مارکس و رفقا هم دیده گاه های بسیاری از سوسیالیسم و کمونیسم ایجاد کرده اند ، که بطور کلی به مارکسیسم معروفند ...
-
جسارتا برادر مصطفی به این متنی که نوشتی اعتقاد داری ؟ چون در برخورد شما با کاربر بیگدلی چنین سعه صدری دیده نشد ،که در برابر جدایی طلبان اظهار میدارید ! ...
-
به نام حق پيرو اوضاع امروز سياسي کشور بخصوص مسائل سياست خارجي اين تاپيک مجدد مطالعه شود شايد در درک وقايع کمکتون کنه ... ماهیت و ریشههای نظریه ی تصمیم گیری تصمیمات،[1] مطابق واژگان دیوید ایستون، «بروندادهای» نظام سیاسی هستند که از طریق آنها ارزشها در داخل یک جامعه به نحو اقتدارآمیز توزیع میشود. تصمیمگیری صرفا عمل گزینش میان راه حلهای جایگزین یا بدیلهای[2] موجودی است که در موردشان یقین و قطعیت نداریم. مفهوم تصمیمگیری[3] از مدتها پیش به طور تلویحی در برخی رویکردهای قدیمیتر در مورد تاریخ دیپلماسی و مطالعهی نهادهای سیاسی مطرح بوده است. بررسی نحوهی اخذ تصمیمات، نخستینبار در حوزههایی غیر از علم سیاست موضوع تحقیق منظم و اصولی قرار گرفت. روانشناسان به انگیزههای شالودهساز تصمیمات فرد و علت دشوارتر بودن تصمیمگیری برای برخی اشخاص در مقایسه با دیگران علاقهمند بودند. اقتصاددانان توجه خویش را بر تصمیمات تولیدکنندگان، مصرفکنندگان، سرمایهگذاران و سایر کسانی متمرکز ساختند که تصمیماتشان بر اقتصاد موثر بود. نظریهپردازان مدیریت بازرگانی در پی تحلیل و افزایش کارایی تصمیمگیری اجرایی بودند. در علم سیاست نیز مورد توجه دانشمندان علاقهمند به تحلیل رفتار تصمیمگیری رأیدهندگان، قانونگذاران، مقامات اجرایی، سیاستمداران، رهبران گروههای ذینفوذ، و سایر بازیگران صحنهي سیاست بوده است.[4] نظریههای تصمیمگیری به عنوان چارچوبهای مفهومی تحلیلی، با کشف و توضیح متغیرهای متنوع و مرتبط تعیینکننده در تصمیمگیری، عوامل لازم و کافی را برای تجزیه و تحلیل رفتار سیاست خارجی در اختیار قرار میدهد. تئوری تصمیمگیری یک سطح خرد است که محدودهای اخص از کل سیستم سیاسی را مورد بررسی قرار میدهد، ولی در عین حال با سطح تحلیل کلان پیوند خورده است. زیرا بر این فرض مبتني است كه واحد تصمیمگیرنده، در یک محیط کل، شامل سیستم سیاسی داخلی و نظام بینالملل، با آگاهی از جایگاه خود در سیستم کل و تصور خاصی از موقعیت تصمیمگیری، گزینهای را انتخاب میکند.[5]اشاره به این نکته لازم است که اساسا نظریهي تصمیمگیری برای مطالعهي سیاست خارجی کشورها مطرح شده است و آنچه بیان میشود از منظر نظریههای سیاست خارجی و روابط بینالملل است، لذا معطوف به سطح کشوری نیست. متغیرهای عمدهي تصمیمگیری تصمیمات تئوری تصمیمگیری را میتوان در پنج شاخه از متغیرها مورد بررسی و مطالعه قرار داد. با مطالعهي متغیرهای مزبور میتوان تفاوت میان تصمیمات سیاسی از یک سو، و نیز اختلافات بین اینگونه تصمیمات با تصمیمات غیرسیاسی را به روشنی درک نمود. متغیرهای تصمیمگیری عبارتند از: 1- موقعیت تصمیم گیری:[6] برخی محققین بر این باورند که تصمیمگیرندگان باید سه گروه از عوامل را به دقت مورد توجه قرار دهند: الف: الگوی نیروهای[7] موجود در هر موقعیت مورد بحث، چه آنها که در کنترل یک دولتاند و چه آنها که از کنترل آن خارجند. ب: سیاستهایی که توسط طرفهای فعال در موقعیت دنبال میشود. ج: کل امکاناتی که تصمیمگیرندگان برای اجرای سیاستهای مختلف خود در اختیار دارند. 2- دستاندرکاران تصمیم گیری:[8] انگیزه، شخصیت، تجارب و سوابق اجتماعی، تعهدات ارزشی و ترجیحات تصمیمگیرندگان، تأثیری قابل توجه بر تصمیمگیری دارد. برخی از صاحبنظران، مانند ریچارد اشنایدر، مطالعهي فرایند تصمیمگیری را عمدتا از راه تجربه و تحلیل انگیزهی[9] تصمیمگیرندگان تجویز مینمایند. 3- سازمان تصمیم گیری:[10] فرایند تصمیمگیری در واقع ، کارکرد "ساختار سازمانی" است و رفتار سیستم سیاسی کاملا به شکل آن مربوط میشود. 4- فرایند تصمیم گیری:[11] در فرایند تصمیمگیری، نحوهی تبدیل دادههای سیستم سیاسی به ستاندهها رقم میخورد. به عبارت دیگر، کیفیت انجام تصمیم در فرایند تصمیمگیری مشخص میگردد. 5- نتیجهي تصمیم گیری:[12] نتیجهي تصمیمگیری در پایان فرایند تصمیم (به عنوان یک فرایند کل که از "زیرفرایندهای"[13] فردی ـ ذهنی، اجتماعی و شبهمکانیکی تشکیل یافته) ظاهر میگردد. نکتهای که در این رابطه باید مورد توجه قرار گیرد، تفاوت و تمایز میان "ستانده (خروجی)، "نتیجه" و "اثر"[14] است.[15] انواع مدلهای تصمیم گیری 1- مدل عقلایی: در این مدل، تصمیمگیرندگان باید از اطلاعات قابل ملاحظهای در مورد ارزشها، منابع، اهداف و اولویتهای هدفهای گوناگون برخوردار بوده، بتوانند رفتارهای احتمالی آینده را پیشبینی کنند. در چارچوب اين مدل، تصمیمگیرندگان در صدد اتخاذ بهترین تصمیمات هستند. بر اساس تجزیه و تحلیل «هربرت سایمون» تصمیمات عقلایی نتیجهی منطقی دو مقولهي ارزش و واقعیت است. 2- مدل رضایتبخش: از آنجا که بهرهگیری از مدل عقلایی به سادگی میسر نیست، تصمیمگیرندگان با درنظر گرفتن محدودیتهای موجود، قادر به اتخاذ «بهترین» تصمیم در معنای اقتصادی آن نیستند؛ بلکه به تصمیمهای رضایتبخش بسنده خواهند کرد. سیاستمدار در این مدل، انسانِ به کمالرساننده به شمار نمیرود، بلکه به رضایتبخش بودن تصمیمها توجه دارد. 3- مدل فزاینده: این روش، روش محافظهکارانه است و تصمیمگیرندگان در صدد تغییرات بنیادی و اساسی در تصمیمهای قبلی نیستند؛ زیرا تصور میکنند که دگرگونی عمده در سیاستگذاریها ممکن است مشکلات گوناگون و غیر قابل کنترلی در ایجاد سازش و توافق میان سیستم سیاسی و محیط آن از لحاظ تبدیل نهادهها (خواستهها و منافع) به دادهها (تصمیمات) به وجود آورد و حتی در مواردی مشروعیت نظام سیاسی مورد سؤال قرار گیرد. 4- مدل بینش فوقالعاده: تأکید این مدل بر برخورداری برخی از تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران از تواناییها، استعدادهای فوقالعاده، ابتکارات، نوآوری و خلاقیت است؛ به گونهای که در پارهای از موارد وجود اینگونه تواناییها، نظرها و نقش سایر عوامل و نهادهای تصمیمگیرنده را تحتالشعاع خود قرار میدهد. 5- مدل مختلط : در این مدل سعی میشود به نوعی، نارساییهای موجود در مدلهای فزاینده و عقلایی به حداقل ممکن کاهش پیدا کند و تصمیمگیرندگان بهطور همزمان جنبهها و دیدگاههای خرد و کلان را در سیاستگذاری مورد توجه قرار دهند؛ یعنی تصمیمگیرنده تحت تأثیر امکانهای موجود کوشش میکند ضمن آنکه برای اتخاذ استراتژی معین تمامی جوانب را در نظر میگیرد، در همان حال توجه خویش را بر پارهای از مسائل و جنبههای سیاست خارجی نیز معطوف کند.[16] حوزههای تصمیمگیری حوزهی تصمیمگیری نمایانگر کاربرد ثانوی است و به همان اندازهی مفاهیم مربوط به درک و شناخت با اهمیت است. دانشمندان علوم سیاسی سه برداشت اساسی برای پیگیری موضوع را دنبال میکنند: 1- برداشت عقلایی: این برداشت مدعی است که تصمیمات مهم سیاسی در واقع، تصمیمات گروهی است و نامعقول بودن هریک از تصمیمگیرندگان توسط سایر افراد اطراف وی تصحیح میشود. بدینترتیب، برداشت عقلایی متذکر میشود که رأیدهندگان، در قضاوت مآلاندیشی تاریخ، معمولا بهترین انتخاب را انجام میدهند. 2- برداشت محیطی: این برداشت که به صورت الگوی تصمیم سیاست خارجی اشنایدر، بروک و شاپین، مشخص میشود، ضمن آنکه نفوذ عوامل شخصیتی را مدنظر قرار میدهد، یادآور میگردد که تصمیمات بهطور کلی به افراد تحمیل میشود، این تصمیمات بازتابی است از توازن فشارهای گروههای مختلف نهادی، بینالمللی و ایدئولوژیکی که تابع آنهاست. این الگو وسیلهی سودمندی برای تشخیص انواع فشارهایی است که بر تصمیمگیرندگان وارد میشود. 3- برداشت خودکامگی: این برداشت که بر مفاهیم درک و شناخت و نیز وصف کامل نیازها و مفاهیم «من» بنیان گذاشته میشود، بر ظرفیت ذاتی فکر انسان برای رفتار غیر عقلایی تأکید مینماید. طرفداران این برداشت در جواب به الگوی محیطی یادآور شدهاند که فشارهای وارد بر تصمیمگیرندگان به جای آنکه یکسان باشد، اغلب مبهم، نامعلوم و در حال جابهجا شدن است تا متحدالشکل؛ و وضعیتی که در آن تصمیمگیرنده به فشارهای مختلف واکنش نشان میدهد به چگونگی درک آنها بستگی دارد.[17] انواع تصمیمها در سیاست خارجی در یک طبقهبندی گسترده و کلی، انواع تصمیمها در سیاست خارجی را میتوان در دو بُعد تقسیمبندی کرد. «مرحله یا ترتب»، و بعد «منشأ تحریک و انگیزش»: الف- مرحله یا ترتب:[18] در این نوع از تصمیمگیری، تصمیمات به دو گروه اساسی و تبعی تقسیم میشوند: 1- تصمیمات اساسی:[19] تصمیم اساسی به تصمیمی گفته میشود که به انتخاب اهداف جدید معطوف گردد. چنین تصمیماتی ممکن است سبب ایجاد خطمشی جدید و تغییر و یا اصلاح سیاست قبلی گردند یا واکنشی به یک واقعیت نوین در محیط باشند. اتخاذ اینگونه تصمیمات عادتا در انحصار الیت سیاسی میباشد. 2- تصمیمات تبعی:[20] تصمیمات اساسی زمینه را برای تصمیمات تبعی فراهم میکنند. تصمیمات تبعی از تصمیمات اساسی ناشی میشوند. تصمیم به جنگ با یک کشور ایجاب میکند که تصمیماتی در خصوص مانورهای دیپلماتیک به منظور جلب حمایت سایر بازیگران، تصمیمات لجستیکی، و تصمیمات مربوط به نحوهي انجام نبرد اتخاذ گردد. سطوح پائینتر الیت سیاسی و بوروکراتیک، تنها به اتخاذ تصمیمات تبعی میپردازند. ب ـ منشأ تحریک و انگیزش: در بعد منشأ انگیزش، تصمیمات در سه گروه جای میگیرند: 1- تصمیمات ابتکاری یا ابداعی:[21] تصمیماتی هستند که سبب ایجاد واکنشها و رفتارهایی در نظام بینالملل ميشوند. اینگونه تصمیمات، غالبا از فرایندهای داخلی سرچشمه میگیرند و در سیستم بینالملل جنبش و تحرک به وجود میآورند. عقلانیت و انتخاب منطقی ـ تحلیلی در تصمیمات ابداعی و اساسی، بیش از سایر تصمیمات احتمال وقوع دارد. 2- تصمیمات واکنشی:[22] تصمیمات واکنشی به منظور واکنش نسبت به وقایع خارج از کشور اتخاذ میگردد. تصمیمات ابداعی بر رفتارها یا بازیها تأثیر میگذارد، آنها را دچار تغییر میکند و غالبا اساسی است، در حالی که تصمیمات واکنشی میتواند دارای یکی از دو جنبهی اساسی یا تبعی باشد. 3- تصمیمات تکراری:[23] چنانچه تصمیمگیرندگان، با ملاحظهی مجدد آلترناتیوها، تصمیمات قبلی را تکرار کنند، دست به اتخاذ تصمیمات تکراری زدهاند. اینگونه تصمیمات هم میتوانند اساسی یا تبعی باشند، اما با تصمیمات ابداعی و واکنشی متفاوتند زیرا نیاز به فرایندهای جدید ندارند. از سوی دیگر، آنها میتوانند نیروهای محرکهای برای فرایندهای موجود در حکومت باشند.[24] [1] .decisions [2] .alternatives [3] . decisions - making [4]. دوئرتی، جیمز؛ فالتز گراف، رابرت؛ نظریههای متعارض در روابط بینالملل، ترجمهي علیرضا طیب و وحید بزرگی، تهران، نشر قومس، 1372، چاپ اول، جلد دوم، ص719 [5]. خوشوقت، محمدحسین؛ تجزیه و تحلیل تصمیمگیری در سیاست خارجی، تهران، وزارت امور خارجه، 1375، چاپ اول، ص271 [6] . Decision Situation (or Occasion) [7] . Forces [8] . Decision Participants [9] . Motivational Analysis [10] . Decision Organization [11] .Decision Process [12] .Decision Outcome [13] . Sub processes [14] . Effect [15]. خوشوقت، محمدحسین؛ همان، صص140ـ 88 [16].قوام، عبدالعلی؛ اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران، سمت، 1372، چاپ دوم، ص57-52 [17]. پالمر، مونتی؛ و اشترن، لاری؛ و گایل، چارلز؛ نگرشی جدید به علم سیاست، ترجمهی منوچهر شجاعی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1367، چاپ اول، ص 168ـ 165 [18] .stage Dimension [19] .Basic Decisions [20] .Sequential Decisions [21] .Initiative Decisions [22] .Response Decisions [23] .Drift Decisions [24]. خوشوقت، محمدحسین؛ پيشين، صص 263ـ261 http://www.pajoohe.c...ition&UID=42622
- 3 پاسخ ها
-
- 21
-
[quote] مساله ی تصمیم گیری به نظر من برای هر فرد متفاوت میونه باشه چون هر شخصی شک سری تجربه ی خاص داره پس توی محیط های مختلف کارای مختلفی انجام میده که ممکن از نظر یه فرد دیگه عقلانی نباشه پس ما باید هر فرد رو جدا بسنجیم که چون تجربیاتش رو نمی دونیم نمیتونیم؟!درسته؟ مگر اینکه یه جوری آمارش از قبل در اومده باشه مثلا من یکی از دوستام قصد ازدواج با کسی رو داشت اما تعلل بدلیل میکرد یعنی تصمیمش صبر بود اما هیچ کس نمی فهمید چرا!تا اینکه معلوم شد بچه طلاقه بوده و این همه تعلل واسه این بوده که پدرش توی جوونی ازدواج کرده و ... چون بی تجربه بوده بد بخت شده .... همینطوری که میبینید تصمیم اون برای خودش عقلانی بوده اما برای ما که از گذشتش خبری نداشتیم نه!در نتیجه برای پیشبینی تصمیمات یک فرد ما به احساسات گذشته ی اون فرد و تجربیاتش نیاز داریم... [/quote] بابک عزیز . تصمیم سیاسی به هیچ وجه تصمیم فردی نیست ، تصمیم لحظه ای و احساسی نیست ، که بشه با نگاه روانکاوانه به قضیه عللش رو فهمید ، این مطلب شما در مورد نگاه به پیشینه تصمیم شاید درست باشه اما با تعریف تصمیم سیاسی فاصله داره و شاید جزو یکی از پارامتر های اثر گذار در رفتار جمعی گروه های موثر در تصمیم باشه ،ضمن اینکه علاوه بر موارد فوق ؛ فشار ساختاری و خشونت نمادین و منش ملی در این تصمیمات رو هم باید بحساب آورد که هر کدام بحث مفصلی هست ، ضمن اینکه این تصمیمات مطابق با نوع اقتدار نظامهای سیاسی حاکم هست ، برای این معنی ... ؛ اقتدار [url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=35832"]http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=35832[/url] [quote] باز یه تاپیک به درد بخور و البته بدون بحث و گفتگو این بحث تموم شد خوبه درباره نظریه بازی ها هم به تاپیک درست کنیم [/quote] نظریه بازیها بیشتر مربوط به روابط بین الملل هست که قصد ورود به عمده به سیاست رو در سایت میلیتاری نداریم ، واگرنه برادر سعید از اساتید این حوزه هستند ، این بحث تصمیم سیاسی رو تنها بدلیل اثر گذاری بر روی نظرات دوستان قرار دادم ..