-
تعداد محتوا
688 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های nozheh
-
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
nozheh پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
مسئولان بلند پايه اين سازمان اونقدر نيروهاشونو تحديد ميكنن كه اگر فرار كنيد و گير ما افتاديد به زندان ابوقريب تحويلتون ميديم و از اين حرفا كه اصلا جرأت فرار را ندارن. اين گفته طبق خاطرات يكي از اعضاي اين سازمان بود كه در جنگ عراق به آمريكا پناهنده شده بود . -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
nozheh پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
پسر رجوي چي شد سرنوشتش؟؟كسي ميدونه؟؟ فكر نكنم كسي خبر داشته باشه. چون يه اسير معمولي نيست. -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
nozheh پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
هيچ كدومشون خوب نيستن. شما اگر فيلم تاسوكي رو ميدي كه اين سربازاي جنبش مقاومت چطور با چاقوي كند سر يه بنده خدا رو ميبرن اين حرفو نميزدي. صهيونيستها هم كه ديگه معلومه. -
اكنون كه با گذشت 27 سال از شهادت استاد مرتضي مطهري، هنوز جامعه ايران و نظام جمهوري اسلامي در حسرت از دست دادن اين استاد فرزانه است، شايد هنوز باور اين واقعيت سخت باشد كه اين شخصيت علمي توسط گروهي ترور شده كه رهبر آن يك طلبه انقلابي و مبارز بوده است. «بازتاب» در گزارشي به قلم استاد رسول جعفريان، به بازخواني پرونده عبرتآموز جوانان پرشوري ميپردازد كه هرچند از طريق جلسات مسجد و تفسير و از سر مخالفت با رژيم پهلوي جذب گروه فرقان شدند، اما كجفهميها و تعصبها و عدم ارتباط آنها با روحانيت اصيل باعث شد تا با تحليلهاي خاص، دستان خود را به خون پاكاني چون مرتضي مطهري، محمد مفتح، مهدي عراقي، قاضي طباطبايي، آلوده كنند. آنچه ميخوانيد، متن تدوينشده فصلي از كتاب «جريانهاي مذهبي سياسي ايران از سال 20 تا 57» است كه اكنون ششمين چاپ آن نيز به زيور طبع آراسته شده است. گروه فرقان به رهبري طلبهاي به نام اكبر گودرزي، يكي از شاخصترين گروههاي نه تنها منفصل از روحانيت، كه مخالف صريح با روحانيت بوده است. اكبر گودرزي اهل لرستان ـ روستاي دوزان در نزديكي اليگودرز، جايي ميان خمين و اليگودرز ـ بوده و از آنجا كه پدرش چوپان بود، فرقانيها از وي با عنوان «چوپان زاده آزاده» ياد ميكردند. وي در حوالي سال 1335 متولد شده (در شناسنامه 1338 قيد شده)، در سال 51 يا 52 عازم، خوانسار شده و مدتي در مدرسه علميّه آنجا تحصيل كرده و سپس يك سال در قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتي را در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين بيتوته كه به سال 56 آنجا را نيز ترك كرده و از لباس طلبگي هم خارج شده است. او علاوه بر درس طلبگي، درس جديد را هم تا كلاس يازده خوانده است. گودرزي در سال 56، كلاسهاي تفسير در مناطق مختلف تهران (نازيآباد، سلسبيل، قلهك، جواديه و خزانه بر پا و نيروهايش را نيز از همين جلسات جذب ميكرد. البته برخي از اين جلسات هم به اقتضاي فضاي آن سالها در خانههاي افراد علاقهمند تشكيل ميشد. مساجدي كه گودرزي جلسات قرآن را در آنها برگزار ميكرد، عبارت بود از مسجد «الهادي»، خيابان شوش، مسجد «فاطميه خزانه»، مسجد «رضوان» خيابان اتابك، مسجد «شيخ هادي» و مسجد «خمسه قلهك». مسجد «اعظم» هم كه كتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبي به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختيار علي حاتمي (كه در زندان خودكشي كرد)، يكي از فرقانيها بود و افرادي را در همانجا جذب اين گروه كرد. گودرزي گروه فرقان را در درون همين جلسات قرآن تأسيس و رهبري كرد. وي از سال 56 به صدور اعلاميه و بيانيه پرداخت و وارد حوزه سياست و مبارزه شد، اما به جز اين اعلاميهها، فعاليت ديگري نداشت. يكبار براي مدت كوتاهي به پاكستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشتههاي تفسيريش را انتشار دهد، كه به دليل فراهم نشدن شرايط به ايران بازگشت. در جريان پيروزي انقلاب اسلامي، با اسلحههايي كه وي و همراهانش از پادگانهاي فتح شده توسط مردم به دست آوردند ـ از همان نخست ـ وارد فاز نظامي شد. اما . . . اين زمان، نظام شاهي سقوط كرده بود و گروه فرقان كه عقيده به مبارزه داشت ـ چون همه چيزش به مفهوم مبارزه ختم ميشد ـ بهجنگ با نظام اسلاميِ جديد روي آورد. گودرزي با داشتن شماري از جواناني كه همچنان روحيات انقلابي سالهاي 55 ـ 57 را داشتند، آنان را بر اساس آموزههاي قرآني نشئت گرفته از برداشتهاي خود، به شدت بر ضد روحانيت و آنچه آن را «آخونديسم» ميناميد، تربيت كرده بود. او همزمان با انتشار جزوات تفسيري، خود نيز در ترورهاي سال 58 درگير شد و مستقيم در ترور شهيد قرني شركت داشت. گودزري در 18 دي ماه 58 دستگير و در 3 خرداد 59 تيرباران شد. در اين روز، تعداد ديگري از اعضاي اين گروه با نامهاي سعيد مرآت، عباس عسكري، عليرضا شاه بابابيگ و حسن اقرلو هم تيرباران شدند و علي حاتمي هم در زندان خودكشي كرد. نقش اكبر گودرزي در فرقان سازمان اصلي فرقان روي دوش اكبر گودرزي بود كه كساني مانند سعيد واحد، محسن سياهپوش، حميد نيكنام، علي اسدي و بهرام تيموري، زير نظر مستقيم او بودند. محمد متحدي در اروميه و تبريز و عامل اصلي ترور شهيد قاضي طباطبائي بود. عباس عسكري، ديگر عضو فعالي بود كه كمال ياسيني و سعيد مرآت زير نظر او بودند. حسن اقرلو، عضو فعال ديگر بود كه عبدالرضا رضواني، امير فعله نوتاش و... زير نظرش فعاليت ميكردند. به اين ترتيب، با شگفتي بايد گفت، تشكيلات فرقان در اختيار يك جوان 25 ساله (گودرزي متولد 1338) بوده است، كه در همين فاصله سني، براي بيش از بيست جزء قرآن، حدود بيست جلد تفسير قرآن نوشته بود و علاوه برآن، براي صحيفه سجاديه نيز شرحي دو جلدي داشت. كتابي نيز در شرح دعاي عرفه و جزوهاي ديگر در شرح خطبه امر به معروف امام حسين (ع) دارد. همين طور كتاب پرحجمي تحت عنوان توحيد و ابعاد گوناگون آن نوشته است. افزون بر اينها، بيشتر نوشتههاي فرقانيها و نشريات آنها ـ تا پيش از دستگيري ـ از خود اوست. پس ازكشته شدن گودرزي، فرقانيها از وي با نام ششمين شهيد ايدئولوژيك ياد ميكنند. (با احتساب شريعتي به عنوان پنجمين شهيد). اشاره شد كه در كنار وي، علي حاتمي معلم (كه در زندان خودكشي كرد)، عليرضا شاه بابابيگ تبريزي و سعيد مرآت (هر دو دانشجو) نيز بودند كه اينان نيز دستگير و اعدام شدند. اين را بايد افزود كه گروه فرقان در آغاز با نام گروه «كهفيها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. رژيم شاه از فعاليت اين گروه، كمابيش اطلاعاتي داشت، اما به دليل درگير شدن در ماجراهاي سال 56 و فزونيحركتهاي سياسي و نيز ضعيف شدن ساواك، گويا گزارش چنداني از فعاليت آنها كه آن زمان بيشتر، همين جلسات قرآن بوده، نداشته است. يكي از گزارشهاي بر جاي مانده، حكايت از آن دارد كه در مجلسي كه حسام و نادر، فرزندان شهيد عراقي حضور داشتند، يكي از اين دو نفر ميگويند: «رهبر گروه كهفيها، آخوندي به نام گودرزي است كه جمعهها در مسجد «خَمْسه»، حدود خيابان دولت، صحبت ميكند و گنجهاي و آشوري نيز از كادرهاي گروه موصوف هستند كه امور مربوط به نشريات گروه تحت نظارت و شركت آنان اداره ميشود و قرار است، به زودي مناظرهاي بين يكي از اين دو نفر و صالحي نجف آبادي، انجام شود. مهدي عراقي نيز اظهار داشته كه آشوري از جانب گروه كهفيها با او تماس گرفته و در مورد وحدت با كمونيستها و مسائلي از اين دست، مذاكره كرده، ليكن بعدها قطع ارتباط نموده است». اشاره كرديم كه برخي از مهمترين افراد اين گروه عبارت بودند از عباس عسكري، كمال ياسيني و علي حاتمي. عسكري، يكي از قديميترين افراد اين گروه بود كه از سال 55 با گودرزي همكاري داشت و بعدها خود نيز مطالبي مينوشت؛ در واقع، وي نفر دوم گروه فرقان به شمار ميآمد و افراد بسياري توسط وي به اين گروه، پيوند خورده بودند. شيوه جمعآوري امضا اين گروه كه همزمان با رشد فزاينده نسل جديد مذهبي و متأثر از جريانهاي روز برآمده بود، توانست عدهاي را در شماري از مدارس و مساجد تهران، جذب كند؛ از آن جمله، مدرسه «جهانآرا» بود كه شماري از معلمان آن (همچون علي حاتمي و حسن نوري كه دومي از تروركنندگان مرحوم مفتح بود) جذب فرقان شدند. همين طور گودرزي تلاش كرد تا پايگاهي در مسجد «قبابه» به دست آورد كه با مخالفت مرحوم مفتح روبهرو شد. مسجد «رفعت» هم در نزديكي خيابان دولت، يكي از پايگاههاي اصلي فرقان بود. گودرزي در زمينه كار ايدئولوژيك، عمدتا در كار نشر جزوات تفسير قرآن بود كه مطالب آن سخت بيپايه، مغلوط و در عين حال، در قالب برداشتهاي سمبوليك و انقلابي بود. در نشريهاي كه به سال 60 توسط بقاياي فرقانيها منتشر شده، آمده است كه اكبر گودرزي از سال 1350 «براي راهيابي آزادانه به قرآن و متون اصلي»، تلاش خود را آغاز كرده است. حاصل اين مطالعات در سال 55 به دست آمد و نخستين كارهاي تفسيري وي در همان سال عرضه شد. به نوشته همين نشريه، از همان زمان آقاي مطهري در جلسات هفتگي به نقد كتاب «توحيد و ابعاد گوناگون آن» (كه به نام صادق داودي چاپ شده) و تفسير وي پرداخته است. گفتني است كه فرقانيها كتاب «توحيد و ابعاد گوناگون» آن را از آن روي نوشتند كه معتقد بودند، ضعف عمده تشكلها و سازمانهاي انقلابي، از مشروطه تا زمان آنها، نبود نوعي آگاهي مكتبي بوده است. در مقدمه اين اثر، با اشاره به آن ضعف، اشاره شده است كه اين كتاب براي پر كردن آن خلا نوشته شده است. بحثهاي نخستين اين اثر در تعريف اسلام و توحيد است و بنا به توضيحي كه در آن آمده، «خلاصهترين تعريف توحيد، نمود خارجي جنگ سراسري و دايمي موجودات براي حل تضادها و راه يافتن به تكامل برتر و بالاتر است». توحيد انديشهاي است براي تعريف مسير حركت موجودات در دل اين تضادها به سوي الله كه نقطه نهايي تكامل است. اين مباحث كه در قالب تحميل برخي از تفكرات ابتدايي با آيات قرآني طرح ميشود، تا پايان كتاب ادامه دارد. در اين تعريف كه بر فرض پذيرش بيان نوعي حركت تكاملي براي تمامي موجودات است، قيامت با تعبير «روز تحقق استعدادها» تعريف ميشود. آن گاه پس از ارائه برخي از آيات، نتيجه آن ميشود كه «پس از ديد كلي و طبيعي، ميتوانيم قيامت را مرحله تحقق ساعت يا فعليت سعي عمومي موجودات به حساب آورد و از ديد اجتماعي و در رابطه با پيكار خونين انقلابگران توحيدي، آن را نهاييترين، دامنهدارترين و فراگيرترين و سازندهترين انقلاب توحيدي و مرجع همه انقلابات تاريخي به شمار آوريم». موضعگيري درباره شريعتي اما در سال 1356؛ يعني سال آغاز فعاليت فرقان، با درگذشت دكتر شريعتي، نخستين اعلاميه از سوي اين جريان نوپا انتشار يافت. آنچه در اين شرايط، سبب برآشفتن فرقانيها شد، اطلاعيه مشترك مطهري ـ بازرگان بود كه چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان يا تهديد مخالفان امضايش را پس گرفت. به دنبال صدور آن اطلاعيه، گودرزي اطلاعيهاي صادر كرد و به تهديد مخالفان شريعتي و در واقع آقاي مطهري پرداخت. در اين اطلاعيه، با اشاره به ائتلاف ارتجاع و روشنفكران مدرن؛ يعني مطهري و بازرگان، آمده است كه «حاصل زشت اين ائتلاف ناجوانمردانه، آن هم در شام غريبان شهيدان و در اجراي اهداف شوم نفاقپيشگان تاريخ» بوده، بهگونهاي كه «اعلاميهاي به تاريخ 56.9.23 و با امضاي چهرههايي همچون مطهري و بازرگان درآمد كه بازتاب مقاصد پوشيده جبهه مؤتلفه بود و از تبادلنظر ميان آنها كه طبعا چيزي جز مسخ هدف شهيدان و فرهنگ انقلابي آنها را در بر نميگيرد، حكايت ميكرد. سپس با نقد برخي از عبارات آن نامه آمده است كه «عوامفريبي و خيانتپيشگي عوامل مزبور از فرازي ديگر از نوشتهشان روشن ميشود..». در سالگرد سفر دكتر شريعتي به خارج از كشور و مرگ وي، باز فرقان اطلاعيهاي داد و ضمن آن سخت به صادر كنندگان آن بيانيه حمله كرد. موضعگيري بعدي آنان، اطلاعيهاي بود كه به مناسبت قيام قم و تبريز صادر شد و آنان حادثه مزبور را «ضمن احترام به خون بيگناهان» چنين تحليل ميكنند كه اين جريان، حركتي است در جهت «زنده كردن دوباره روحانيت حاكم» و اين كه «دخالت بيرويه روحانيت را» بايد «فاجعهاي عظيم» دانست. در اين بيانيه، خطاب به شريعتي! آمده است كه «روحانيت تجديد حيات يافته و انقلابي كه هنوز هم از متهم كردن تو به انواع تهمتهايسفارشي دست باز نداشته و هنوز هم ملايان بزرگ و فقهاي عظيمالشأن و مفسران عاليقدر و وعاظ شهير و فضلاي فضول به كفر و وهابي بودنت فتوا ميدهند و مطالعه آثارت را تجويز نميفرمايند... بار ديگر سنگر مدافع اسلام شدند». به هر حال، به نوشته مؤلف كتابچه فرقان چيست كار تدوين ايدئولوژي فرقان در پايان سال 56 به اتمام رسيد. از آن پس، گروه، افزون بر تلاش براي پيگيري كارهاي ايدئولوژيك، به تحليلهاي سياسي و درك شرايط سياسي جهان و طرح استراتژي جنگ مسلحانه عليه رژيم پرداخت. همزمان نشريهاي هم به نام فرقان منتشر كرد، كه نخستين شمارهاش در اسفند 56 به چاپ رسيد. بعدها پس از پيروزي انقلاب نيز نشريهاي با نام ذكر تحت عنوان نشريه «دانش آموزي» از سوي فرقان انتشار مييافت. علت روي آوردن به ترور اين گروه براي پياده كردن استراتژي مسلحانه در برابر رژيم شاه، تازه در بهمن 57 به تجهيزات نظامي مجهز شد! در اين زمان، انقلاب پيروز شده بود و فرقان كه «روحانيت را از بنيان و اساس باطل» ميدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان كرد. نخستين عاملي كه فرقان را به رويارويي مسلحانه با جمهوري اسلامي كشاند، قرباني شدن «ارزشهاي راستين تشيع سرخ علوي بود». همچنين تلاش براي «آزاد ساختن اسلام علي از اسارت آخونديسم»، عامل ديگر اين رويكرد، مبارزه قهرآميز بود! براي فرقان، اكنون جاي پرسش اين بود كه چه بايدكرد؟ بر اساس آيه «فقاتلوا ائمة الكفر»، گروه فرقان تصميم گرفت، نخست مرحوم محمد ولي قرني و سپس مرحوم مطهري را بكشد! انتخاب مطهري براي آن بود كه «فكر به قدرت رسيدن ديكتاتوري آخونديسم و آمادهسازي تشكيلاتي آن مدتها قبل، حتي پيش از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود». تفسيرهاي عجيب و غريب از قرآن منهاي مجاهدين كه متأثر از ماركسيسم بودند، از سال 50 به اين سو، برخي گروههاي مذهبي با توجه به قرآن و نهج البلاغه و تفسير دلبخواهي از آنها بر پايه نگرش مبارزاتي و به اصطلاح انقلابي، جريانهاي جديدي را پديد آوردند. فرقانيها در سال 56 و 57 مجلدات زيادي از تفسير قرآن خود را كه تحت عنوان پيام قرآن منتشر ميشد، پخشكردند. تفسير (با عنوان كلي پيام قرآن) و آثاري كه از آنها ملاحظه شد، عبارت است از: «تفسير فاطر»، «يس»، «صافات»، «تفسير احزاب»، «سبأ و نجم، «تفسير عنكبوت و روم»، «تفسير لقمان و سجده»، «تفسير شوري، و زخرف»، تفسير «محمد، فتح و حجرات»، «تفسير دخان، جاثيه و احقاف»، «تفسير سوره مؤمن و فصلت» و تفسير سوره «فرقان و نور»؛ همه اينها كه گفته شد، نام مؤلف آنها نجمالدين شكيب آمده است كه مانند ديگر نامهاي روي تفاسير مستعار است. تفسير سوره انبيا به نام حسين صادقي، تفسير سوره بقره (جواد صابر) تفسير سوره مريم، تفسير سوره طه (حسن قائمي)، تفيسر توبه، تفسير شعراء، نمل، و قصص (احسان كمالي) تفسير سوره يوسف، تفسير جزء سيام (يا تفسير نبأ تا ناس)، (محمد حسين آل ياسين و نيز به اسم احسان كمالي)، تفسير مزمل، مدثر، قيامت، انسان و مرسلات (نجم الدين منتظر)، تفسير سوره كهف و تفسير ذاريات و ق، ترجمه كامل از قرآن نيز از آنان منتشر شده است. همچنين كتابي با نام فرازي از نهج البلاغه و شرح دعاي عرفه (نام ديگرش، پيام حسين)، فروغ نهج البلاغه دو جلد و كتاب «توحيد و ابعاد گوناگون آن» (صادق داودي، نشر كاظميه 320 ص). نشريات يك ساله آنان (1357) تحت عنوان سالنامه فرقان چاپ شده است. كتابي با نام دعا: تجلي خداگونگي انسان از سوي همين گروه (به نام محمد حسين آليس) چاپ شده كه شرح صحيفه سجاديه است. در اينجا هم به مانند تفاسيري كه از قرآن ارائه شده، همه مضامين در ارتباط با انقلاب و ضد انقلاب تحليل و تفسير شده است. كتابي ديگر با عنوان اصول تفكر قرآني، به عنوان كتاب دوم توحيد و ابعاد گوناگون آن،به نام داود قاسمي، چاپ شد كه اصولي كلي مستخرج از قرآن درباره انسانشناسي و ايمان و انقلاب و ضد انقلاب است. در همين كتاب است كه از مرحله غيب انقلاب و مرحله شهود آن سخن به ميان آمده و به تفصيل از قرآن براي مرحله پيش از انقلاب و پس از پيروزي بهرهگيري شده است. در اين بخش، بهروشني آيه دوم سوره بقره كه ايمان به غيب را مطرح كرده، به معناي ايمان به غيب انقلاب تفسير شده است. در باره ارتباط غيب و صلاة هم آمده است كه «به طور كلي همه اصول تئوريك حزب توحيدي در مرحله غيب انقلاب در كلمه «صلاة» جمع شدهاند». همانجا در تفسير وحي هم گفته شده است: وحي در تعريف كلي آن، همان شناخت پديده نسبت به راه تكامل خويش بر حسب ظرفيت وجودي و مدار تكامليش يا به قول امام، آن انفجار دروني و درد تكامل خواهي است. شايد اين كتاب، صريحترين اثر در باز كردن آثار بيپايه فرقان باشد. در زمينه نوشتههاي تفسيري آنان، آقاي مطهري كه در اين سالها روي تفسير كار ميكرد، نسبت به اين مسأله احساس خطر فراوان كرده، مرتب هشدار ميداد و از اتفاق، همين بحث غيب و شهود انقلاب را مثال ميزد. تفسيرهاي متعدد و گسترده اينان طي سال 55 و 56 موجي از بيم و هراس را در ميان متدينان دامن زد. هر چند، گستردگي جريانات مختلف، باز شدن فضاي سياسي كشور و ورود گروههاي مختلف به عرصه مبارزه، اجازه بروز بيشتر به اين ماجرا را نداد، در غير اين صورت، ممكن بود كه جريان فرقان، به حركتي شبيه به آنچه ميرز اعلي محمد باب ايجاد كرده بود، منجر شود. محمد مهدي جعفري از ديداري كه همراه دكتر پيمان در سال 1356 با اكبر گودرزي داشته، ياد كرده و ميگويد: من يك جلد تفسير آنها را مطالعه كردم و به آنان گفتم كه اين تفاسير، انقلابي و امروزي است و مضمون آن با روح قرآن مطابق نيست. براي نمونه؛ در داستان يوسف، گرگ به معناي ضد انقلاب گرفته شده كه حضرت يعقوب، يوسف را براي به دام انداختن ضد انقلاب به سوي آنها فرستاده است. يا براي مثال؛ محراب را به معناي سنگر گرفته و «امام» را رهبر انقلابي ميگرفتند. در اين ميان، بيش از همه، استاد مطهري از اين تفاسير برآشفت و در مقدمه كتاب علل گرايش به ماديگري تحت عنوان ماترياليسم در ايران سخت به آراي تفسيري و تعابيري كه آنان در ترجمه آيات و مفاهيم قرآني آوردهاند، حمله كرد. به نوشته جعفري: گروه گودرزي، گاه از شريعتي و انديشههاي او طرفداراي و حتي در نوشتههاي خود، از برخي تعبيرات خاص دكتر شريعتي استفاده ميكرد، اما اين گونه نبود كه همه طرفداران دكتر شريعتي در سلك آنان باشند. استفاده انحرافي از تشيع علوي و صفوي دكتر اگر گفته شود كه فرقان، بركشيده نظريه تشيع علوي و صفوي دكتر شريعتي است، نبايد سخني چندان بيراهه باشد. نشريات فرقان، سرشار از استناداتي است كه به اين اثر مرحوم شريعتي صورت گرفته و بر اساس آن، اقدامات بعدي فرقان به انجام رسيده است. عباس عسكري نفر دوم فرقان، در نخستين بازجويي خود و زماني كه روي موضع است، مرتب تأكيد ميكند كه «از صفويه به بعد، روحانيت همواره در كنار رژيم فاسد حاكم بر گرده مردم سوار بوده و به تحميق آنان پرداخته است و اكثريت روحانيت... در مقابل ظلم و فساد و بدعتهاي رژيم سكوت ميكردهاند». وي در پاسخ به اين پرسش كه «آيا از زمان صفويه تاكنون، حركتي مردمي ـ اسلامي را ميشناسيد كه روحانيت در آن نقش تعيين كننده نداشته باشد»، مينويسد: «تا زمان سيد جمال، من حركتي را نميشناسم و معتقدم كه اگر بود، حتما بارز ميشد و همان گونه كه مرحوم شريعتي، كه مطالعه كافي هم در تاريخ داشته ميگويد: شيعه چون فكر كرد، رژيم حاكم هم اسلامي است (تشيع صفوي)، در كنار آن قرار گرفت». همچنين تحليلهاي دكتر درباره مسائل طبقاتي و جايگاه روحانيون و تز «مذهب عليه مذهب»، دقيقا در كتابچه «تحليلي از اوضاع سياسي ايران درباره با تكوين و تدوين ايدئولوژي اسلامي، تداوم انقلاب توحيدي» فرقانيها نفوذ كرده است. در اين جزوه، همه استنادها به آثار دكتر شريعتي، از جمله بحث او درباره تخصّص و نيز بيگانگي از خويشتن و با مخاطبهاي آشناست. فرقانيها خود را در امتداد تلاشهاي دكتر در تحليل تشيع علوي و صفوي دانسته مينويسند: «در نهايت مرحوم دكتر علي شريعتي، آخرين تلاشش را براي جدايي تسنن اموي از تسنن محمدي]و [تشيع علوي از تشيع صفوي انجام داد و جامعه ما را تا مرز تدوين ايدئولوژي خلقهاي اسير پيش برد. مگر نه اين ] است [كه اسلام ايدئولوژي مستضعفين است؟». معناي اين سخن، آن است كه شريعتي تا جايي آمده است كه اكنون، فرقانيها بايد اين ايدئولوژي را كه امتداد تشيع علوي است، ادامهدهند و الاّ روحانيت، نماينده تشيع صفوي، قادر به انجام چنين رسالتي نيست! در سالنامه يكم فرقان با اشاره به تاريخ خونين تشيع از «شهيد اول گرفته تا شهيد ثاني و ثالث و حتي شهيد رابع؛ يعني شريف ]مجيد شريف واقفي [ آنان كه شهيد ايدئولوژي شدند و سرانجام، از حنيف گرفته تا احمد و رضا و مهدي و ناصر صادق و سعيد محسن و سعيديها و غفاريها» ياد شده و سپس «اكنون به شهيد پنجم ائدئولوژيك برميخوريم؛ او كه شهيدان ايدئولوژيك ديگر را با توجه به شرايط خاص تاريخي و موضعگيريهاي اهريمني ارتجاع حاكم و روحانيت وابسته و سرسپرده از يك طرف تحت الشعاع قرار داده و...». «راستي او كيست؟ و اين كدامين ستارهاي است كه دگر بار در آسمان تاريك و ظلماني زندگي جانوري خلق ما دير طلوع و زود غروب كرد؟ او كسي جز دكتر شريعتي نبود.» نبايد پنهان كرد كه گفتمان حاكم بر نوشتههاي فرقان، تطابق جدي با نوشتههاي شريعتي ندارد، هم به آن دليل كه اين گروه، تلاش ميكند تا از قرآن، دستاويزي براي نگرههاي انقلابي خود عرضه كند و هم پيچ در پيچ بودن برداشتهاي شگفت فرقانيها از آيات، بدون ترديد، پسند شريعتي هم نميتوانست باشد. با اين حال، در بازجوييهاي اعضاي فرقان، باور به شريعتي، يكي از اركان اصلي عنوان شده است. حسن عزيزي، از رهبران همين فرقانيها، با اشاره به افراد وابسته به اين جريان ميگويد: «خط فكري همگي كساني كه نام بردم، تقريبا تمايلاتي بين دكتر شريعتي و مجاهدين خلق بود» . محمود كشاني، راننده اتومبيلي كه افراد آن شهيد مفتح راترور كردند، در وصيتنامه خود، همچنان به افراد خانوادهاش توصيه ميكند كه كتابهاي شريعتي را بخوانيد و نام كس ديگري را به قلم نميآورد. كمال ياسيني نيز كه از فعالان گروه فرقان و عامل ترور شهيدمفتح بود، در باره كتابهايي كه مطالعه كرده ميگويد: «و بيشتر از همه روي شريعتي ـ نه اين كه علاقه داشتم، بلكه ايمان و اعتماد داشتم ـ تأكيد ميكردم» . همين ياسيني به طور مبهم از قول شريعتي (به نقل از كتابي كه در سالگرد شريعتي منتشر شده بود)، نقل كرده كه او گفته است: «من نوشتهاي را خواندهام كه نشانگر تدوين ايدئولوژي است». گويا، تصور فرقانيها آن بوده كه دكتر با ديدن برخي از جزوات آنان، اين سخن را گفته است. شاه بابابيك تبريزي از ديگر عناصر اين گروه ميگويد: «من به انديشه فرقان معتقدم. من از زمينههاي اينانديشه، از ]طريق[ مطالعه آثار دكتر شريعتي آشنا شدم». گودرزي هم در پاسخ يك پرسش (ش 212) در باره اين كه آيا شما ادامهدهنده راه شريعتي هستيد يا نه، ميگويد: «فرقان كوشش داشت كه افكار و انديشههاي شريعتي را هم ترويج كند. اگر اين امر، معنايش ادامه دادن راه شريعتي است، آري ما ادامهدهندگان راه او بودهايم» . او در پاسخ به پرسشي درباره تشكيل گروه فرقان مينويسد: «فرقان جرياني ]است [ كه با بهرهگيري از برداشتهاي درست مؤمنان به خداوند، در طول تاريخ و به ويژه شهيد شريعتي» شكل گرفته است. به هر حال، طي يك دوره طولاني، اين افراد با افكاري ضد روحانيت آشنا شدند و مهمترين درگيري ذهني آنان، مبارزه با پديدهاي بود كه از آن با نام «آخونديسم» ياد ميكردند. در اين باره، البته رفتار برخي از روحانيون كه زندگي مرفّهي داشتند، تأثير بسيار منفي در اذهان شماري از جوانان مذهبي آن دوره كه گرايش سادهزيستي بسيار افراطي در آنها وجود داشت، پديد آورده بود. ترور و پايان كار فرقان گروه فرقان كه سخت با روحانيت مخالف و معتقد به حذف فيزيكي آنان بود، پس از پيروزي انقلاب، تلاش خود را براي از بين بردن روحانيون سرشناس و رهبران انقلاب در سال 58 آغاز كرد. ابتدا سپهبد محمد ولي قرني، سپس شهيد مطهري و پس از ايشان، دكتر مفتح و برخي ديگر مانند شهيد مهدي عراقي (از مؤتلفه) و شهيد سيدمحمدعلي قاضي طباطبائي، از روحانيون دانشمند و انقلابي و ... در همان سال ترور شدند. مرحوم ربانيشيرازي و هاشمي رفسنجاني و آيت الله آقا رضي شيرازي نيز مورد سوء قصد قرار گرفتند كه از ترور آنان، جان سالم به در بردند. حاجي طرخاني، از هيئت امناي مسجد قبا هم به دست فرقانيها ترور شد. همين طور حسين مهديان از فعالان مسلمان كه پس از تعطيلي حسينيه ارشاد و پس از آزادي دكتر شريعتي، بيشتر جلسات دكتر شريعتي در خانه او برگزار ميشد، توسط فرقانيهاي مدعي پيروي از شريعتي ترور شد كه البته جان سالم به دربرد. گروه فرقان، پس از انجام اين ترورها، با رخنه برخي از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، لو رفته و همگي آنان، از جمله گودرزي، رهبر آنان، به دام افتاده، كشته شدند. گويا، دو نفر از اعضاي اين گروه گريختند كه بعدها به خارج از كشور رفتند. در حال حاضر (1381) گهگاه اطلاعيهاي از گروه فرقان در برخي از سايتهاي خبري خارج از كشور ديده ميشود. در آستانه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري ايران در 27 خرداد 1384، بار ديگر چند انفجار صورت گرفت كه از طرف وزير كشور به گروه خوارج فرقان منسوب شد. بقاياي فرقانيها تا اوايل سال 60 كه همچنان به انتشار برخي از جزوات ميپرداختند و حتي از ترورهاي مجاهدين خلق نيز به نوعي سوءاستفاده كرده، آنان را با انديشههاي خود پيوند ميدادند. منبع تشكل سياسي - دانشجويي انديشه سبز
-
اميدوارم كه خوشتون اومده باشه. نظر يادتون نره
-
اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت ( VA-111 Shkval/HOOT)
nozheh پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در موشکهای دریایی
ارشيا جان زحمت كشيدي كه بهم كمك كردي. بازم ممنون -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
nozheh پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
ولي خدا به ما رحم كرد كه اين لامذهبها بر ما حكومت نميكنن. -
اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت ( VA-111 Shkval/HOOT)
nozheh پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در موشکهای دریایی
قابل نداشت -
تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347 تاپیک جامع بررسی سازمان منافقین 1374-1347
nozheh پاسخ داد به karkas تاپیک در جنگ آوران
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴ توسط چندین تن از روشنفکران جوان مسلمان که برخی از آنها در دهه سی و چهل خورشیدی در نهضت مقاومت ملی و نهضت آزادی تجربه سیاسی اندوخته بودند، با هدف سرنگونی حکومت پهلوی با توسل به «مبارزه مسلحانه» و برقراری حکومت اسلامی پایهریزی شد.در حکومت محمدرضا شاه پهلوی، اعضای این سازمان و سایر گروههای مبارز مسلمان را به کنایه «مارکسیستهای اسلامی» مینامیدند. پس از پیروزی انقلاب، این گروه به خاطر اختلافات ایدئولوژیک با حکومت آیتالله خمینی که در صدد پایه ریزی حکومتی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه بود به مخالفت برخاست و طی دوسال و نیم به فعالیتهای علنی وافشاگری علیه آیت الله خمینی اقدام کرد. سرانجام بدنبال شورش مسلحانه در سی خرداد ۱۳۶۰ در تهران و ناکامی در مقابله با نیروهای مردمی , این سازمان اعلام نمود که راه برای هر گونه مبارزه مسالمت آمیز بسته شده و فقط بصورت قهر آمیز میتوان با حکومت آیت الله خمینی برخورد کرد. خمینی مجاهدین را دشمن اصلی خود قلمداد نمود و آنها را «منافقین» نامید.از آن زمان ببعد تمامی رسانهها و مقامات و افراد وابسته به جمهوری اسلامی از همین عنوان برای مجاهدین استفاده میکنند. آغاز به کار سازمان بنیانگذاران این سازمان محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم ایران بودند که پس از تشکیل نهضت آزادی از فعالان یا هواداران آن سازمان شدند. پس از دستگیری، محاکمه و محکومیت رهبران نهضت مانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی، تحت تاثیر برخوردهای خشن حکومت شاه با مخالفان و سرکوب قیام ۱۵ خرداد و شکست مبارزات مسالمت آمیز، پاسخها و رویکردهای سیاسی نهضت آزادی در نگاه این جوانان، پاسخهای معقول و راهگشا به حساب نمیآمد و آنان در جریان تدوین استراتژی به مبازره قهرآمیز و تفسیری رادیکال از اسلام رسیده و به تدریج با بهرهگیری از تئوریهای انقلابیون آمریکای لاتین شیوه «جنگ چریکی شهری» و کار مخفی سازمانی و مسلح شدن را در تاکتیک پذیرفتند. در شهریور سال ۱۳۵۰ و در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ۱۳ نفر از سران سازمان دستگیر و پس از شکنجه ۱۲ نفر از آنان اعدام شدند. تنها فردی که از مجازات اعدام نجات یافت مسعود رجوی بود که بعدها رهبری سازمان را در اختیار گرفت. در آذر ماه همان سال رضا رضایی از کادرهای سازمان توانست از زندان فرار کند و تا کشته شدنش در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ نقش مهمی در رهبری و سازماندهی مجدد و عملیات نظامی مجاهدین ایفا کرد. بدین ترتیب بقایای سازمان به فعالیت خود ادامه دادند و سازمان با چند عمل مسلحانه در جامعه شناخته شد. در دهه ۱۳۵۰ با مقابله شدید ساواک با نیروهای سیاسی مسلح، سازمان مجاهدین نیز در شرایط دشواری به فعالیت مخفی خود ادامه میداد و از حمایت بعضی از روشنفکران مذهبی مسلمان و روحانیون شیعه برخوردار بود. در این دوره مقامات امنیتی نظام شاه از سازمان مجاهدین به عنوان «مارکسیستهای اسلامی» نام میبردند. تغییر ایدئولوژی و انشعاب در سال ۱۳۵۴ در شرایطی که بیشتر رهبران سازمان در زندان بسر میبردند، تقی شهرام یکی از اعضای بلندپایه مجاهدین از زندان ساری گریخت و به سازماندهی نیروهای پراکنده مجاهدین اقدام کرد. مدتی بعد شعار فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما که در گوشه سمت راست صفحه اول نشریه پیام مجاهد قرار میگرفت، حذف شد و اطلاعیهای موسوم به تغییر ایدئولوژی انتشار یافت. در این متن آمده بود که سازمان مجاهدین خلق اعتقادات مذهبی خود را کنار گذارده و ایدئولوژی مارکسیسم را پذیرفتهاست. با توجه به سابقه مذهبی این سازمان و درگیریهایی شدیدی که در آن هنگام میان پیروان مذهب و چپگرایان ماتریالیست وجود داشت. بیانیه تغییر ایدئولوژی به جنجالهای بسیاری دامن زد. مخالفان مجاهدین آن را دلیل بر درستی نظر خود در مورد ماهیت التقاطی و اندیشههای ضداسلامی نهفته در آثار مجاهدین میدانستند. از یک سو جریاناتی که دارای برداشت قشری و عقب مانده از اسلام بودند, در فرصت ایجاد شده, بجای محکوم نمودن این حرکت, به ضدیت با مجاهدین اصیل پرداخته و این اقدام را به منزله ارتداد مجاهدین دانستند و برخی از روحانیون که از قبل در زندان درگیرهایی با زندانیان مارکسیست داشتند، در اطلاعیهای با اشاره به نجاست کفار اعلام کردند که تمامی زندانیان مسلمان باید از هرگونه ارتباط با مارکسیستها (غذا خوردن، تماس بدنی، وسایل مشترک زندانیان همبند) پرهیزکنند. از سوی دیگر برخی جریانات مارکسیستی نیز بجای محکوم کردن این اقدام فرصت طلبانه, مدعی شدند که این سرنوشت گریز ناپذیر مجاهدین بوده و میبایست به مارکسیسم روی میآوردند. اما مسعود رجوی طی یک بیانیه ۱۲ مادهای مواضع سازمان مجاهدین در برابر این کودتا را اعلام کرد و آن را باعث رشد زودرس جریان راست ارتجاعی نامیدو اعلام نمود که دشمن اصلی همچنان رژیم شاه میباشد. گروه تقی شهرام پس از انقلاب نام پیکار برای آزادی طبقه کارگر را بر خود نهادند. پس از انقلاب مسعود رجوی مدتی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و سرنگونی شاه، در ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندان آزاد گردید و ریاست سازمان مجاهدین را به عهده گرفت. مجاهدین با استفاده از فضای آزادتری که پدید آمد با بالاگرفتن تب فعالیتهای سیاسی همچون سایر احزاب به سرعت رشد کرد. دیدگاهها و نگرشهای مختلف احزاب و گروهها پیرامون نوع حکومت پس از سرنگونی پهلوی، مطالبات قومی و در خواست فدرالیسم در میان برخی اقوام ایران، دخالت برخی دولتهای خارجی و نهایتا ضعف نهادهای مدنی و فرهنگ فعالیت دموکراتیک تب شدید فعالیتهای سیاسی در ایران پس از انقلاب را به سمت تنش و درگیری مسلحانه پیش برد. مجاهدین از همان ابتدا بااصل ولایت فقیه که تمام قدرت را منحصر به ولی فقیه میکند مخالفت ورزید و آنرا مخالف دمکراسی نامید. به همین جهت در رفراندم جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ از رای به جمهوری اسلامی حمایت نکرده و در ادامه بر سر تدوین قانون اساسی خصوصاً بر سر اصل ولایت فقیه با حزب تازه تأسیس حزب جمهوری اسلامی که متشکل از روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی بود، درگیر شد. مرگ آیتالله طالقانی که مجاهدین او را «پدر طالقانی» مینامیدند، باعث افزایش تنش میان دو طرف گردید، چرا که با توجه به محبوبیت فراوان او در میان مجاهدین و مقبولیتش در بین روحانیون سنتی و دیگر گروههای مذهبی، دعوت او به آرامش ممکن بود کارساز واقع شود. در پی تعیین صلاحیت نامزدهای اولین انتخابات ریاستجمهوری در سال ۵۸، مسعود رجوی به عنوان کاندید سازمان مجاهدین، اعلام آمادگی نمود که مخالفت برخی همچون جمعیت فدائیان اسلام را برانگیخت، این گروه طی نامه سرگشادهای به شورای انقلاب، خواستار حذف برخی کاندیداها که منحرف نامیده بود (اشاره به مسعود رجوی) شد و عنوان داشت که در غیر این صورت، خود وارد عمل خواهد شد. متعاقباً در تاریخ ۲۹ دی، از خمینی درباره انتخابات ریاست جمهوری و اعتقاد نامزدها به قانون اساسی پرسشی به عمل آمد که وی با این اظهار که: «کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت ندادهاند، صلاحیت ندارند، رئیس جمهور ایران شوند.» بهطور رسمی و تلویحی دستور به حذف مسعود رجوی از دور انتخابات را داد.. مجاهدین به صورت علنی به محکوم کردن حکم مستبدانه خمینی پرداختند و مقامات دولتی نیز در پاسخ، به توقیف روزنامه مجاهدین که فروش آن ۱۶ برابر بیشتر از روزنامه مقامات حاکم بود، بازداشت چندین تن از سران آنان و ممنوع اعلام کردن فعالیت آنها پرداختند.اتفاقات دیگری همچون دستگیری و اعدام محمدرضا سعادتی یکی از مهمترین اعضای سازمان، آن هم به اتهام سنگین جاسوسی وضعیت را وخیم تر کرد. به دنبال کشمکشها و اختلاف نظرهای رئیس جمهور وقت ابوالحسن بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت صلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت خمینی، او برای برخورداری از حمایت بیشتر و از آنجاکه به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت، به سمت مجاهدین خلق که پیشتر از آنها به شدت انتقاد کرده بود، کشیده شد. مجاهدین خلق نیز در پی تعارضات شدید با حکومت در سال ۵۹، از بنیصدر حمایت کرده و در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ از هوادارانشان خواستند تا علیه استبداد حکومت خمینی به خیابانها بریزند. یک روز پس از آن، تظاهرات بزرگی در شهرهای مختلف کشور به راه افتاد و در تهران حدود ۵۰۰٬۰۰۰ نفر در خیابانها به دادن شعار و اعتراض و درگیری با نیروهای حزباللهی پرداختند. حکومت نیز با اعلام آیتالله خمینی مبنی بر اینکه، «آنان که علیه حاکمان شرع حرف میزنند، با اسلام به مبارزه میپردازند» به سرعت عکسالعمل نشان داد، چنانکه تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند. روز بعد، بنی صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط روحالله خمینی به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام صادر شد و به این ترتیب رقابتهای سیاسی وارد عرصه خشونت آمیزی گشت. مسعود رجوی و بنی صدر که در خفا بهسر میبردند توسط خلبان اختصاصی شاه سابق ایران بهزاد معزی از کشور گریخته به فرانسه نقل مکان کردند و به همراه برخی گروههای دیگر، شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با حکومت تشکیل دادند. در روز هفتم تیر ۱۳۶۰ در حالیکه در دفتر حزب جمهوری اسلامی، اجلاسی از سران آن در حال برگزاری بود، بمب قدرتمندی منفجر شده و بیش از هفتاد تن از مقامات بلندپایه حکومتی از جمله، دبیرکل حزب و رئیس دیوان عالی کشور آیتالله بهشتی، چهار تن از وزرای کابینه دولت، ۲۳ نماینده مجلس و چندین تن از دیگر مقامات کشته شدند.مدتی بعد کرسی ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی سپرده شد و او دبیر کل جدید حزب جمهوری اسلامی، محمدجواد باهنر را به مقام نخستوزیری خویش برگزید. دو ماه پس از حادثه بمبگذاری ماه تیر، در انفجار مهیب دیگری در دفتر ریاست جمهوری به تاریخ ۸ شهریور، رجایی و باهنر کشته شدند. گرچه هیچ گروهی مسئولیت بمبگذاریها را برعهده نگرفت، اما جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق را عامل این اقدامات اعلام نمود. با این وجود مجاهدین مسئولیت دیگر ترورها را پس از عزل بنیصدر پذیرفتند. از جمله ترورهایی که در فاصله چند ماه اتفاق افتاد، میتوان به ترور امامجمعه شهرهای تبریز، کرمان، شیراز، یزد و باختران، یک استاندار، سرپرست زندان اوین، نظریهپرداز اصلی حزب جمهوری اسلامی، تنی چند از قضات دادگاههای انقلاب، نمایندگان مجلس، مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمانهای انقلابی اشاره کرد. در ماه شهریور ۱۳۶۰، مجاهدین به منظور برانگیختن ناآرامی و شورش در کشور، هواداران جوان خود را برای اعتراض و درگیری مسلحانه با عوامل حکومتی به خیابانها فرستادند. در تاریخ ۵ مهر ماه، آنان از تیربار و نارنجکانداز آر پی جی علیه نیروهای سپاه پاسداران استفاده نموده و برخی از گروههای کوچکتر چپگرا همچون چریکهای فدایی، دست به اقدامات چریکی مشابهی زدند. حکومت وقت در پاسخ به اقدامات مسلحانه، نیروهای ضد اطلاعاتی سپاه را بسط داد و در ابعادی وسیع به دستگیری بسیاری از اعضای گروه و افراد مشکوک به همکاری با آنان شد و بیدرنگ بیش از ۷۰۰۰ تن از شرکت کنندگان و مظنونین به شرکت در نبردهای مسلحانه و خیابانی و هواداری از مجاهدین را اعدام نمود. با وجود وقوع حوادث خشونت آمیز سال ۱۳۶۰ و کشته شدن برخی مقامات بلندپایه، بر خلاف پیشبینی مجاهدین خلق و سایر مبارزان مسلح که با ضربه وارد آوردن بوسیله عملیات مسلحانه و حذف فیزیکی نیروهای «مکتبی»، امید به سلب قدرت و ضعیف نمودن آنان داشتند، نه تنها از قدرت این نیروها کاسته نگردید، بلکه تمامی مراکز تصمیمگیری نیز در اختیار آنان قرار گرفته و فضای سیاسی کشور بسته شد. بدین ترتیب، همه گروههای سیاسی، جز آنهایی که در ردیف نیروهای «مکتبی» قرار داشتند، از میدان خارج شدند. پس از مهاجرت رجوی و بنی صدر، اعضای باقی مانده سازمان اقدام به یک سری عملیات علیه مقامات جمهوری اسلامی و پاسداران زده و برخی دیگر به کردستان که بخشهای زیادی از آن در کنترل حزب دموکرات کردستان ایران بود رفتند. پس از روی کار آمدن دولت اصلاح طلب محمد خاتمی، سازمان دور جدیدی از ترور را در ایران آغاز و از جمله اسدالله لاجوری رییس سازبق سازمان زندانها و صیاد شیرازی فرمانده ارتش را ترور کرد. در سال ۱۳۷۳ مریم رجوی، از رهبران سازمان مجاهدین را به عنوان «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» تا برگزاری انتخابات آزاد در ایران، معرفی کرد. حادثه ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ در سپیده دم روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای سپاه پاسداران مرکز اصلی مجاهدین در تهران، محله زعفرانیه را محاصره و پس از چند ساعت درگیری مسلحانه تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی مرد شماره ۲ سازمان، آذر ربیعی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی (رجوی) همسر مسعود رجوی کشته و پسر خردسال مسعود و اشرف نیز به اسارت درآمد. مجاهدین بعدها این روز را «عاشورای مجاهدین» نامیدند. جنگ ایران و عراق با شروع جنگ ایران و عراق مجاهدین در صفوف مستقل درمقابل نیروهای عراقی جنگیدند. اما بعد از عقب نشینی نیروهای عراقی به پشت مرزهای بین المللی, مجاهدین اعلام کردند که از این ببعد ادامه جنگ علیه منافع مردم ایران است. این در حالی بود که آیت الله خمینی به ادامه جنگ با تمام قوا اصرار میورزید. مجاهدین رو در روی خمینی شعار صلح را سر دادند و دولت ایران را به امضای قرارداد صلح فراخواندند. در ادامه این سیاست مسعود رجوی در سال ۱۳۶۱ اقدام به امضای بیانیه صلح با معاون رئیس جمهوری عراق در پاریس نمود. نهایتا در سال۱۳۶۵ مسعود رجوی خاک فرانسه را بقصد عراق ترک و در خاک عراق مستقر گردید.«در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت کشور فرانـسه را به مقصد عراق ترک گفت و در فرودگاه بغداد رهبر مقاومت مورد استقبال رسمــی قرار گرفت. متعاقباً دیدار وی با صدام حسین رئیس جمهوری عراق سیاست صلح مقاومت ایران را در بالاترین سطح تثبیت کرد.» مجاهدین پس از آن به تأسیس شهری در شمال بغداد، استان بعقوبه اقدام کردند. این شهر که شهر اشرف نامیده میشد، مرکز اقامت مجاهدین بود و پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف ضد ترور در سال ۲۰۰۳ توسط امریکائیها اداره میشود. اعدام اعضای دربند پس از جنگ پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در هجدهم ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی، توسط ایران، برای آتش بس جنگ هشت ساله بین این کشور و عراق، در ۲۴ جولای، سازمان مجاهدین خلق، برای براندازی دولت اقدام به حمله گستردهایبه مرزهای غربی و جنوب غربی ایران تحت عنوان «عملیات فروغ جاویدان» نمود و جمهوری اسلامی در پاسخ به این حمله، «عملیات مرصاد» را به اجرا گذاشت. اگرچه عملیات نظامی مجاهدین به راحتی توسط نیروهای ایرانی خنثی شد، اما دستاویزی برای مقامات حکومتی فراهم کرد تا بسیاری از مخالفان سیاسی از جمله مجاهدین را که چندین سال پیش از آن دستگیر و محکوم شده بودند را به صورت فیزیکی حذف نمایند. آیتالله حسینعلی منتظری، که هنگام اعدامها از مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی و قائم مقام بیت رهبری بود، بعدها در خاطرات خود مطالبی درباره آن اعدامها نگاشت که نشان میدهد دستور اعدام تمامی زندانیان سیاسی که تا آنزمان بر عقیده خود پابرجا بودند، توسط روحالله خمینی، در اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ صادر شدهاست. بنا به گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر، این اعدامها که در اقصی نقاط ایران به انجام پیوست، اغلب در نقاطی بسیار دور از محل حمله و شامل زندانیان سیاسی از جمله تعداد نامعلومی زندانیان عقیدتی که پیشتر سالها در زندان به سر میبردهاند بودهاست. بدین دلیل این افراد نمیتوانستند نقشی در حمله یا جاسوسی ایفا کرده باشند. بسیاری از آنان پیش از اعدام، محاکمه و به مدتهای مختلفی به حبس در سالهای آغازین دهه هشتاد محکوم شده بودند و در فعالیتهای غیرخشونت آمیز از جمله پخش روزنامه و یا اعلامیه و یا تظاهرات شرکت داشتند و بسیاری نیز در زمان دستگیری دانشجو یا دانش آموز و کم سن و سال بودهاند. اکثریت اعدامشدگان آن سال از هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند اما صدها عضو و هوادار گروههای سیاسی دیگر از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (جناحهای مختلف)، حزب توده، حزب دموکرات کردستان، راه کارگر و دیگران نیز بههمراه آنان اعدام گشتند. وضعیت کنونی پس از ناپدید شدن مسعود رجوی، مریم رجوی در غیاب چند سالهٔ او رهبری تشکیلات را بر عهده دارد. علی الدباغ سخنگوی دولت عراق که از سوی بسیاری از رهبران عراقی بعنوان لابی دولت ایران در عراق شناخته میشود در کنفرانسی خبری گفت: انتخاب با آنها (اعضای سازمان مجاهدین خلق) است یا به کشور خود ایران بازگردند یا به کشور دیگری بروند. ما در عراق مشکلات و شرایط سختی داریم که نمیتوانیم به آنها پناه دهیم. این سازمان دخالت در امور داخلی عراق را شروع کرده و حضور آنها در عراق غیرقانونی است به همین دلیل هیات وزیران با تشکیل کمیتهای در ماه ژوئیه تسویه این سازمان را در برنامه کاری خود قرار دادهاست. قرار گرفتن سازمان در فهرستهای تروریستی این سازمان در لیست سازمانهای تروریستی دولت آمریکا قرار دارد. همینطور اتحادیه اروپا که مجاهدین را تروریست میداند. اما در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۷ دادگاه ویژهای در بریتانیا رای داد که دولت این کشوربایستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروههای تروریستی حذف و فعالیتشان را در بریتانیا قانونی اعلام کند. با این حال در گزارش ۱۱ می۲۰۰۷ اتحادیه اروپا مجدداً اعلام کرد سازمان مجاهدین خلق ایران را همچنان یک سازمان تروریستی میداند. در بین کشورهای اروپایی، در تاریخ ۷ مه ۲۰۰۸، دادگاه استیناف بریتانیا حکم به خروج سازمان مجاهدین از لیست تروریستی این کشور دادهاست. در گزارش ۸ آپریل ۲۰۰۸ وزارت کشور آمریکا، سازمان مجاهدین خلق همچنان در ردیف بیستونهم سازمانهای تروریستی قرار دارد. بمبگذاری و اقدامات مسلحانه سازمان علیه حکومت جمهوری اسلامی سید محمد حسینی بهشتی و بیش از ۷۲ نفر دیگر از وزرا و نمایندگان مردم در اولین مجلس شورا و سایر مقامات در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی - ۷ تیر ۱۳۶۰ محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر - ۸ شهریور ۱۳۶۰ آیتالله مدنی - ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ عبدالکریم هاشمینژاد - ۷ مهر ۱۳۶۰ آیتالله دستغیب و ۱۲ نفر دیگر از همراهان وی در نمازجمعه - ۲۰ آذر ۱۳۶۰ آیتالله محمد صدوقی - ۱۱ تیر ۱۳۶۱ اسدالله لاجوردی - ۱ شهریور ۱۳۷۷ علی صیاد شیرازی - اردیبهشت ۱۳۷۸ کشته شدگان غیر سرشناس محمد سالم هوسی - ۲۳ اسفند ۱۳۶۰ فاطمه عشریه، علیاکبر خدادادی، عشرت اسکندری - ۴ شهریور ۱۳۶۱ محمد علی اکبری - ۲۵ شهریور ۱۳۶۱ محمود افتخاری - ۲۵ مهر ۱۳۶۱ موسی الرضا مقیسه - ۲۷ فروردین ۱۳۶۳ ۱۴ نمازگزار در انفجار در نمازجمعهٔ تهران - ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ترورهای ناموفق سید علی خامنهای - ۶ تیر ۱۳۶۰ - مسجد ابوذر سعید حجاریان - ۸ شهریور ۱۳۶۰ - نازیآباد تهران سایر فعالیّتها حمایت و همراهی در گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) عملیّت ۱۲ بهمن در سال ۲۰۰۰ که طی آن ۱۲ عملیات بر علیه ایران انجام گرفت حمله تقریباً همزمان به سفارت ایران در ۱۳ کشور خارجی در ۱۹۹۲ حمله با خمپاره به ساختمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در بهمن ۱۳۷۸ قتل کارمندان غیر نظامی و نظامی آمریکایی مشغول در پروژههای دفاعی ایران در ۱۹۷۰ منبع:مجله ي ويكي پديا -
اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت ( VA-111 Shkval/HOOT)
nozheh پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در موشکهای دریایی
در سال 1995، خبرهايي منتشر شد مبني بر اينكه روسها يك موشك زيرسطحي غيرهدايت شونده توسعه داده اند كه سرعت آن به طور فوق العاده اي از سرعت موشك هاي دیگر این رده بيشتر است و هيچ نمونه مشابه غربي نيز ندارد. از همان هنگام از اين موشك با عنوان اشكوال، در منابع نام برده شد. ويژگي مورد توجه اين موشك سرعت فوق العاده بالاي آن در نزديك شدن به هدف است كه عملاً شانس زيادي براي شناورهاي سطحي و زيرسطحي براي فرار از اين موشك باقي نمي گذارد. اين موشك را مي توان در دسته اژدرهاي روسي كلاس BGT طبقه بندي نمود. اين سيستم تسليحاتي احتمالاً در اوايل دهه 90 ميلادي طراحي شده و به توليد رسيده ودر سال 1995 كه علني شده چندين سال از به خدمت گرفته شدن آن مي گذشته است. آغاز كار بر روي اين سيستم تسليحاتي به دهه 1960 ميلادي برمي گردد. درآن زمان به موسسه تحقيقاتي NII-24 به سرپرستي ميخائيل مركولوف، ماموريت داده شد تا براي مقابله با زيردريايي هاي هسته اي دشمن متخاصم، بر روي يك موشك زير سطحي فوق سريع مطالعه كند. اين موسسه بعدها با ادغام در چندين موسسه تحقيقاتي ديگر به سازماني تبديل شد كه اكنون «گروه توليدات علمي Region» خوانده مي شود. تحقيقات گسترده اين مجموعه تحقيقاتي بر روي مسئله «كاويتاسيون» باعث شد تا اين مجموعه بتواند به ساخت موشكي فوق سريع و منحصر به فرد دست بيابد. مدل اوليه موشك اشكوال، غيرهدايت شونده بود كه به نظر مي رسد يك ضعف براي اين موشك محسوب مي شود. گرچه اين ويژگي، موشك را از خطر جم شدن (Jamming) مصون نگه مي دارد. با اين وجود روس ها اعلام كرده اند كه مدل هدايت شونده اين موشك را نيز توسعه داده اند كه براي اين منظور پس از آنكه مسيري را با سرعت زياد طي نمود، سرعت خودرا كاهش مي دهد تا موقعيت هدف را شناسايي و به سمت آن، مسير خود را تصحيح نمايد (هدايت آشيانه يابي). پس از سال 1995، كه روس ها در نمايشگاه دفاعي ابوظبي مدل غيرهدايت شونده اشكوال را به نمايش درآوردند كار را بر روي توسعه يك مدل پيشرفته تر از اين موشك ادامه دادند كه اولاً از سرجنگي غيرهسته اي (معمولي) برخوردار بود و هم قابليت هدايت و رديابي هدف را داشت و بدين ترتيب به نحو قابل ملاحظه اي كارايي آن نسبت به مدل بيشين افزون تر بود. روسها اولين بار اين مدل را در سال 1998 آزمايش كردند. شركت سازنده اين موشك، مدلی صادراتي از آن را نيز توسعه داده و آن را اشكوال اي نامگذاري كرده است. روسيه اين موشك را در نمايشگاه دفاعي ابوظبي در سال 1999 عرضه كرده و بازاريابي آن را آغاز نمود. اين مدل به گونه اي است كه پيش از پرتاب آن لازم است تا موقعيت هدف و سرعت و جهت حركت آن به اتوپايلوت (سيستم كنترل خودكار) موشك داده شود. پس از آن موشك پرتاب شده و به عمق بهينه خود مي رود. سپس موتورها را روشن كرده و به سمت هدف روانه مي شود. نكته قابل توجه در اين مدل آن است كه اين مدل مجهز به سيستم هدايت آشيانه ياب نيست. امريكايي ها در سال 2000 تلاش كردند تا با استفاده از عوامل امنيتي و جاسوسي خود به تكنولوژي و اطلاعات اين موشك دست پيدا كنند. ماجرا از اين قرار بود كه در آوريل سال 2000 ميلادي سرويس امنيتي فدرال روسيه يك بازرگان آمريكايي به نام پوپ را دستگير و متعاقب آن اعلام نمود كه فرد مزبور تلاشهايي در جهت سرقت اطلاعات محرمانه علمي از روسيه داشته است. وي كه افسر بازنشسته نيروي دريايي بود عمده تلاش خود را بر روي دستيابي به اطلاعات مربوط به تسليحات درياپايه متمركز كرده بود. اندكي بعد سرويس امنيتي روسيه اعلام كرد كه پوپ تلاش كرده تا به نقشه هاي موشك اشكوال دست پيدا كند و وي در حالي دستگير شده كه در يك جلسه غيررسمي با يك دانشمندان روسي كه در ساخت اين موشك سهيم بوده ملاقاتي داشته است. بلافاصله پس از دستگيري پوپ شخص ديگري به نام «دانيل هاوارد كيلي» در روسيه بازداشت شد. كيلي در آن زمان رئيس يك مركز تحقيقاتي در آمريكا بود كه سالهاي متمادي در زمينه توسعه اژدرهاي متفاوت فعاليت داشت. طبق ادعاي منابع امنيتي روسيه پروفسور كيلي به مسكو آمده بود تا براي گرفتن اسناد «اشكوال» به «پوپ» مشاوره فني دهد. اظهارات كيلي به عنوان شاهد مورد استفاده روسها قرار گرفت و وي پس از اثبات ادعاي منابع امنيتي روسيه به آمريكا بازگردانده شد. پوپ پس از 8 ماه حبس و با وجود محكوم شدن به 20 سال حبس با نظر مساعد «ولاديميرپوتين» به خاطر ملاحظات انساندوستانه آزاد شد. وي مبتلا به سرطان استخوان بود. منابع امنيتي ايالات متحده ادعا كرده اند كه موشك اشكوال مدل اوليه كه از سرجنگي هسته اي بهره مي گيرد يك موشك انتحاري است. چرا كه هم هدف و هم زيردريايي كه موشك از آن شليك مي شود با هم از بين مي روند. البته روسها اين ادعا را رد كرده اند با استناد به اين موضوع كه ساختار دوجداره مستحكم زيردريايي هاي روسي توانايي تحمل موج فشاري شديد ناشي از انفجار هسته اي زير آب را دارد. مشتريان: طبق گفته منابع روسي، در اواسط دهه 50 ميلادي حدود 40 فروند از اين موشك از نوع صادراتي آن (اشكوال-اي) با سرجنگي متعارف به چين تحويل داده شد. مدلهاي مختلف موشك اشكوال الف-مدل اوليه: اين مدل همانطور كه گفته شد غيرهدايت شونده است. از سرجنگي هسته اي برخوردار بوده و بردي در حدود 16(؟) كيلومتر دارد. ب-مدل بهبوديافته: اين مدل همان مدل اوليه است كه از سرجنگي متعارف درآن استفاده شده و سيستم هدايت بر روي آن نصب شده است. ج-اشكوال-اي: مدل صادراتي موشك اشكوال كه به جاي سيستم هدايت از يك اتوپايلوت بهره مي گيرد و لازم است قبل از شليك، موقعيت، سرعت و جهت حركت هدف به آن داده شود. اين مدل داراي سرجنگي معمولي بوده و مشخصات فني آن در قسمت مشخصات فني موشك در همين نوشتار آمده است. مدلهاي ديگر: اطلاعات بسيار اندكي از ادامه تحقيقات بر روي اين موشك تاكنون منتشر شده است. شايعات، سرعت اين موشك را حتي تا 720 كيلومتر بر ساعت نيز عنوان مي كنند و حتي برخي منابع برد مدل بهبود يافته اين موشك را تا 100 كيلومتر نيز ذكر نموده اند. به هرحال اطلاعات رسمي و منتشر شده اي در اين رابطه موجود نيست. مشخصات فني موشك: اشكوال يك موشك زيرسطحي سوخت جامد است كه با بهره گيري از پديده سوپركاويتاسيون قادر است با سرعتهاي بسيار بالايي (3 تا 4 برابر اژدرهاي معمولي) به سمت هدف روانه شود. اين موشك با توليد حبابهاي بخار كه از نوك دماغه و پوسته خود خارج مي كند لايه اي از گاز در اطراف خود شكل مي دهد و بدين ترتيب خود را از تماس مستقيم با آب و پساي قابل ملاحظه ناشي از آن دور مي كند. اين موشك قابليت پرتاب از روي شناور و يا زيردريايي در عمق 100 متري را دارد. با سرعت حدود 50 نات (93 كيلومتر بر ساعت) كپسول پرتاب خود را ترك مي كند. با فرو رفتن در آب و رسيدن به عمق مناسب، موتور خود را روشن كرده و به سمت هدف راهي مي شود. از چالش هاي فني توسعه چنين موشكي مي توان به كاويتاسيون اشاره نمود كه لازم است ميزان حبابهاي كاويتاسيون براي حفظ و پايدار نگهداشتن لايه گاز اطراف موشك ونيز رسيدن به كمترين پسا كنترل شود. در همين رابطه توجه به تداخل گازهاي خروجي از راكت و نيز سطوح كنترل موشك با لايه گاز ايجاد شده در اطراف آن، پيچيدگيهاي اين مساله را روشن تر مي سازد. به ويژه زمان شروع به كار موتور و شرايط گذار (Transision) ناشي از آن از اين حيث قابل توجه است. سيستم هدايت چنين موشكي نيز با چالشهاي خود روبرو است. تغيير محيط سيال اطراف موشك، شكست امواج و نيز سرعت خودموشك از مواردي است كه هدايت آن را با مشكلات عديده اي مواجه مي سازد. توضیح: كاويتاسيون چيست؟ زماني كه فشار روي سطح كم فشار يك ملخ كه در حال چرخش در آب است از حدي پايين تر مي رود يك فضا ي خلائي شكل مي گيرد كه البته اصطلاحاً خلاء گفته مي شود و در عمل خلاء كامل نيست. بلكه در اين ناحيه فشار نسبت به فشار محيط كمتر مي شود. در اين ناحيه به جاي آب، بخار آب دماغه و پوسته اين موشك به بيرون تزريق مي شود وبدين ترتيب موشك همواره در حبابي از بخار آب حركت مي كند كه روشن است در اين صورت پساي بسيار كمتري را به همراه خواهد داشت. اين ايده اصلي بسيار ساده به نظرمي رسد ولي به خصوص هنگامي كه موشك قرار باشد تغيير مسير دهد يا در معرض امواج قرا رگيرد و يا هنگامي كه موتور روشن مي شود وهنوز به وضعيت پايدار نرسيده حفظ اين حباب به شكلي پايدار كه از اثرات تداخل كمترين تاثير را بپذيرد كار ساده اي نيست. منبع:آویا -
نهادهای اطلاعاتی در رژیم عبری ( ارتش و سازمان های غیرنظامی )
nozheh پاسخ داد به kingraptor تاپیک در توان نظامی کشورها
پدر سوخته ها!!!خوب حالا چرا برای ما نفرستادن،حد اقل می رفتیم بین دوستان پز می دادیم از بس مهم هستیم اسراییلی ها هم آمارمون رو دارن!!! ترسیدن اگه برای ما دعوت نامه بفرستن ما رد کنیم و بهشون افتخار ندیم. peace_sign ولی جدی اگر به دعوت نامشون پاسخ مثبت بدیم نهایت بی شرفی هست. همین دوست من میخواست بره . اما با روحانی مدرسشون که صحبت کرد قانعش کرد که اینکار نهایت خیانته.(تازه کلی هم ترسوندش که اگه بری دیگه نمیتونی برگردی و از این حرفا) -
نهادهای اطلاعاتی در رژیم عبری ( ارتش و سازمان های غیرنظامی )
nozheh پاسخ داد به kingraptor تاپیک در توان نظامی کشورها
اين اسرائيليها خيلي زرنگن. آمار تمام ايرانو دارن. اوايل مهر براي يكي از دوستام كه تو استعدادهاي درخشان درس ميخوند يه دعوت نامه از اسرائيل اومد كه بيا اونجا تحصيل كن . تمام هزينه هاي زندگيتو ميديم. خونه - ماشين- پول. حساب كن از تلاويو آمار يزد رو دارن. -
شما منبع رو اعلام كن اونوقت من ميرم تحقيق ميكنم. البته شنيده بودم كه وزير جنگ اسرائيل اصالتا يزدي هست اما باور نكردم.
-
فكر كنم مورد نهم(9) خالي بندي باشه peace_sign
-
با سلام.peace_sign یكی از اولین چیزهایی كه هر فرد مدافع یا نظامی و چریك برای جنگیدن و حتی كوهنوردی و صحرا نوردی لازم است بداند جهت یابی در هر شرایطی است. همانطور كه بسیاری از شما جهت یابی را از طریق خورشید و جهت سایه و ستارگان در دبیرستان در درس آمادگی دفاعی فرا می گیرید پس من هم از روی آن ها رد شده و برای شما شیوه های بسیار خاص و نادر جهت یابی در شرایط خاص را قرار می دهم كه حتی بعضی از آن ها به كماندوها و نیروهای ویژه آموزش داده نمی شود و دانستن آن بسیار مفید خواهد بود. بهتر است بدانید هوا همیشه آفتابی نیست و شب ها هم همیشه نور ستارگان را در اختیار ندارید. به امید قطب نما هم نباشید چون وسیله ای است خراب شدنی و بهترین كار یاد گرفتن جهت یابی است. بهترین روش جهت یابی آشنایی با اقلیم منطقه و بادهای فصلی منطقه درگیری است. مثلا برای جنگی كه فرضا با اشرار بلوچستان در گرفته اگر سربازی راهش را گم كند در فصل تابستان می تواند به راحتی جهت یابی كند بدین گونه كه در آن منطقه بادهای گرم و خشك همیشه در فصل تابستان از جنوب شرقی به شمال غربی میوزند. تنها این نكته را به خاطر داشته باشید كه در مناطق پر از گودال و كوهستانی ممكن است جهت باد در سطح زمین خلاف جهت باد باشد. پس همیشه در مورد بادهای دائمی در منطقه ای كه هستید اطلاعات كسب كنید. یكی دیگر از روش های جهت یابی كه به كماندوها آموزش داده می شود جهت یابی از روی لانه مورچه هاست. مورچه های بزرگ بیابان معروف به مورچه خاكی یا خر مورچه یا مورچه گاز گیر ( در لحجه های مختلف ) می توانند بسیار مفید باشند. با تعقیب كردن یكی از آن ها تا لانه شان بروید و ورودی آن را پیدا كنید. لانه این مورچه ها سوراخ شان اكثرا رو به شمال است. یعنی متمایل به شمال است. علت آن هم نتابیدن مستقیم نور آفتاب به داخل لونه شان است. روش بعدی شناسایی پوشش گیاهی تپه هاست. به تپه ها نگاه كنیدو سمتی كه به طرف جنوب است خشكتر و كم گیاه تر از سمتی است كه رو به شمال است. ( در دشت های ایران ) ممكن است در ابتدا فكر كنید غیر ممكن است اما با علم به این مسئله اگر به تپه ها و كوه ها نگاه كنید متوجه خواهید شد. اگر در بیابان هستید و پوشش گیاهی وجود ندارد می توانید از آفتاب جهت یابی كنید اما اگر هوا ابری شده ( به تازگی ) و می خواهید جهت یابی كنید با پیدا كردن یك تپه پر شیب در جهت های مختلف روی خاك شیب دست بگذارید و حرارت آن را بسنجید و تمام اطراف تپه را نه به صورت پیوسته...بلكه به صورت 180 درجه امتحان كنید ( ابتدا دست بگذارید سپس در سمت مقابل این كار را امتحان كنید ) نحوه جهت یابی به این صورت است كه در تپه های پر شیب طرفی كه رو به شمال است خاكش خنك تر از طرفی است كه رو به جنوب است. روش بعدی بسیار نادر است اما با اینحال در وضعیتی ممكن است ناچار باشید. اگر زنبوری دیدید به حركت آن دقت كنید. اگر مسنقیم پرواز می كرد بدانید یا به سمت لانه می رود یا به سمت گل. اما اگر در محیطی پروازی رقص مانند به نمایش می گذاشت ( دور از لانه ) در حركت آن دقیق شوید. زنبورهای در جستجوی گل در حركات مارپیچی خود برای مدتی به سمت شمال پرواز می كنند ( چند ثانیه ) بعد ناگهان چند دور دور خود می چرخند و حركت نا منظمی را آغاز می كنند و بعد از مدتی ناگهان رو به شمال می كنند و مدتی مستقیم به سمت شمال می روند و این كار را پیاپی انجام می دهند. روش دیگر از روی شناسایی پرنده های مهاجر است. در دشت های مركزی ایران به طور معمول در بهار اكثر پرنده ها از جنوب به شمال و در پاییز از شمال به جنوب پرواز می كنند ( در دسته های چند تایی ) روش بعدی هم بسیار نادر است و آن جفت گیری سمندر هاست. اكثر سمندر ها در حین جفت گیری در روز معمولا رو به جنوب با هم جفت گیری می كنند اما به خوبی این نكته هم قید شده كه این روش اصلا قابل اطمینان نیست. اگر سوسك مصری دیدید كه گلوله ای از پهن خشك را می غلتاند و با خود می برد اگر دو سوسك بودند بدانید كه ( در ایران ) به سمت غرب می روند اما اگر یك سوسك بود ممكن است به هر جهتی برود. روش دیگر از روی لانه مورچه های سرخ است. اگر لانه ای از مورچه های سرخ پیدا كردید به جهت سوراخ آن اعتماد نكنید بلكه لانه را بدون تخریب قسمت های زیرین بكنید. اگر توانستید حفره ای را كه لاروهای مورچه قرمز در آن نگهداری می شوند پیدا كنید به فاصله 50 سانت اطراف آن را كنده و سعی كنید دومین محل نگهداری لارو ها را پیدا كنید. اگر هر دو محل متعلق به 1 لانه باشند محل این 2 قسمت نگهداری لارو ها در امتداد شمال جنوب است. یعنی اگر خطی را بین 2 محل نگهداری رسم كنید آن خط امتداد شمال جنوب را نشان می دهد. روش بعدی چشیدن خاك است. اگر توانستید مسیری باقی مانده از یك جریان قدیمی آب مانند نهر یا جوب خشك شده ای را در روی یك شیب پیدا كنید ( در بیابان ) اگر خاك پایین شیب آن شور تر از خاك بالای شیب بود بدانید كه شیب به سمت جنوب است. اما اگر شورتر نبود دلیل بر به سمت شمال بودن شیب نیست. در شب یك مار صحرایی را دنبال كنید. ( بسیار مواظب باشید به آن نزدیك نشوید چون هم خطرناك است و هم اگر نزدیك شوید تغییر جهت داده تا حمله یا فرار كند ). اگر اثر مانده بر شن ناشی از حركت آن كه مانند زیگزاگ است نا متقارن بوده و شیب زیگزاگ های یك طرف ( راست ) از زیگزاگ های چپ بیشتر بود بدانید مار به سمت شرق ( طلوع آفتاب بعدی ) حركت می كرده است. اما اگر زیگزاگ حركت آن منظم بود می تواند به هر جهتی باشد. Http://iranmilitary.blogfa.com
-
آقايون من يه مدتي از اخبار دور بودم. ممكنه علت اين در گيري ها رو بيان كنيد؟ ممنون
-
ناگفتههاي عضو سابق منافقين از هجده سال زندگي در کمپ اشرف
nozheh پاسخ داد به hans تاپیک در جنگهای معاصر
خيلي جالب بود. خسته نباشي. اگر از پناهنده هاي ديگه مثلا از گروه جنبش مقاومت خبري داري٬ بذاري ممنون ميشم. -
منم يه همچين طرحي به ذهنم رسيده بود ديگه. يه رباط نظامي. اما اين آمريكاي جنايت كار زودتر به ذهنش رسيده بود icon_cool :x :lol: :evil:
-
من كه منتظرم ببينم كي وجودشو داره حمله بكنه؟ icon_cool :lol:
-
مگه ميشه؟؟؟ icon_cool :lol: :evil:
-
جنگ يوگسلاوي و پيمان ديتون جنگ يوگسلاوي و پيمان ديتون
nozheh پاسخ داد به mm1368 تاپیک در جنگهای معاصر
ببخشيد من اطلاعاتي در مورد صربها ندارم. ميشه منو راهنمايي كنيد؟ -
يك خرس ايراني سرباز ارتش لهستان در جنگ دوم جهاني
nozheh پاسخ داد به AMIRTOMCAT تاپیک در تاریخ نیروی زمینی
به حق چيزاي نديده ونشنيده icon_cool :lol: :evil: كفم بريد ناجور :x :cry: :cry: -
ميفهمي چي ميگي؟ معني جمله ي اولت يعني اينكه مردم ايران چهارپا هستن. آدم ميخواد يه حرفي بزنه صد بار تو دهنش مزه مزه ميكنه بعد به زبون مياره.
-
تاپیک جامع عملیات مرصاد تاپیک جامع عملیات مرصاد(عکس ، فیلم ، خاطره و .. )
nozheh پاسخ داد به amir تاپیک در عملیات های نظامی ایران
مرگ بر منافق- مرگ بر ضد ولايت فقيه -
آقايون شما يه چيزي ميگيد . مردم به ستوه آمدن از گراني. البته حق دارن ها. اگه يادتون باشه قبل از اينكه بنزين سهميه بندي بشه قيمت اون رو از 80 تومن به 100 تومن رسوندن. چشمتون روز بد نبينه. با ماشين بابام رفتم پمپ بنزين كه باكشو پر كنم يهو ديدم صداي دادوفرياد بلند شد. يه مرد كامل داد ميزد ( از مديران سايت عذر ميخوام من حرفهاي اون بنده خدا رو نقل ميكنم): دستشو آورده بود بالا ميگفت اي دست بشكني كه نري بگي مرگ بر شاه- قطع بشي كه نگي مرگ بر شاه - اي خدااااااااااااا- من دارم 7 سر اعله خرجي ميدم. من گفتم مرگ بر شاه ... خوردم. حالا ميگم مرگ بر .... ديگه چنتا از اين جوونا جلوي دهنشو گرفتن و كشون كشون بردن سمت ماشينش. حالا اين مردم ميخوان برن از انقلاب دفاع كنن؟ یاد اون یارو افتادم که ازش پرسیده بودن مشروطه یعنی چه؟ در جواب گفته بود مشروطه یعنی کباب به این اندازه! (از دست تا آرنج یا شانه فکر کنم) این آقای محترم اگر اندکی منطقی بود و به فکر پیشرفت کشور و متوقف کردن دور ریزیهای بنزین و ... بود هرگز چنین حرفی نمیزد. البته میدونم که بخاطر فشار مالی و ... اون حرفها را زده ولی به هر حال باید منطقی بود. در نظر همان آقای محترم کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی مهد تمدن و بهشت قلمداد شده! ولی آیا از قیمت انرژی و غذا و مسکن و ... در آنجا خبر دارد؟ آیا میداند که در کشور ما سالها رسم بر این بود که 10% مردم که صاحب ماشین بودند ، بودجه ای به اندازه 100% مردم را مصرف میکردند آن هم به قیمت یک دهم؟ بله مجلس هر سال به اندازه 70 میلیون نفر جمعیت بودجه بنزین اختصاص میداد ولی ما بیش از 6 الی 7 میلیون خودرو در کشور نداریم! به عبارت دیگر از هر چهار خانوار ایرانی تنها یک خانواده دارای خودروی شخصی است و حق اون سه خانواده دیگر را میخورد! برای پیشرفت کشور باید این اسرافهای بسیار بزرگ را که بالغ بر نصف بیشتر بودجه کشور میشود از بین برد. بودجه ای که سالانه بالغ بر میلیاردها دلار صرف بنزین و در حالت کلی بودجه در حدود 50 میلیارد دلار در سال صرف سوخت و انرژی در کشور میشد میتواند در جاهای بسیار واجبتری هزینه شود. میتوان این دهها میلیارد دلار صرفه جویی ناشی از افزایش قیمت بنزین و برق و گاز و آب و ... را اول صرف پروژه های عمرانی و تحقیقاتی کشور کرد و سپس در جهت رفاه هر چه بیشتر عمومی بکار برد. آیا این بهتر است که بنزین با قیمت واقعی عرضه شده و در عوض قیمت سایر محصولات ضروری هر خانوار اعم از غلات و لبنیات و گوشت و منجمله قیمت خودرو ... ارزان شود؟ یا این بهتر است که با همان سیاست اشتباه گذشته بنزین یارانه ای با قیمت 80 تومن به 10% مردم بدهند و آن 90% دیگر از مورد قبلی بی بهره بمانند؟ کجای این موضوع بویی از عدل و انصاف برده است که ما سهم دیگران را بصورت تقریبا مفت و مجانی مصرف و اسراف کنیم در حالیکه بچه هایی گرسنه و بی لباس و مسکن جزو همان 90% دیگر وجود دارد؟ بجای خودروی شخصی هم در اکثر موارد میتوان یا پیاده روی کرد یا با اتوبوس و تاکسی و ... به محل مورد نظر رفت و آمد کرد. واقعا چه اشکالی دارد به قضایا با دید منطقی بنگریم؟ سعيد جان چه منطقي؟ وقتي شكمي گرسنه باشه منطق حاليش نيست. اون بنده خدا يه پيكان شخصي داشت كه احتمالا باهاش مسافربري ميكرد. ما هم بايد به اون و بقيه مردم حق بديم. چون مردم ايران يه مردم ساده اي هستن وبه قول شما از اروپا و آمريكا يه بهشت ساختن. غير از اينه؟