Haj_Rezvan

Moderators
  • تعداد محتوا

    3,773
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    15

تمامی ارسال های Haj_Rezvan

  1. Haj_Rezvan

    تا نبینید باور نمی کنید !!!!

    [quote][quote][quote]پرواز بر فراز كاخ رياست جمهوري سوريه در سال 2006 و تجاوز با خيال راحت به آسمان سوريه (‌ چند صد كيلومتر پرواز در نزديكي مرز تركيه) توسط جنگنده هاي اسراييل در چند روز قبل بي عرضگي سوري ها را نشان داد. با آنكه سوريه تجهيزات لازم براي انهدام جنگنده هاي اسراييلي را دارد ( به ويژه موشك جديد دريافتي از روسيه) جرات شليك به سوي آنها را ندارد و هربار به گفتن اين حرف مسخره كه حق هر پاسخي را براي خود مجاز مي دانيم اكتفا ميكند. خدا به ما رحم كند،‌ عجب متحدان شجاعي داريم. [/quote] نه خیر اینطور هم نیست! مسلما سوريه جرات شليك به سوي هواپيماهاي اسرائیلی را ندارد.نه سوریه و نه هیچ کشور دیگری قصد درگیر شدن با کشوری با قدرت نظامی بیش از خود را ندارد.در ابتدای حمله ی آمریکا به عراق نیز هواپیماهای آمریکایی بارها به حریم هوایی ما تجاوز کردند ولی ما نیز تنها به محکوم کردن آن پرداختیم.مشخصه که پیامد جواب دادن به این تجاوزات , بسیار سنگین خواهد بود و به خاطر هر اقدامی که نباید آتش جنگ را شعله ور کرد.[/quote] والا تا اونجا که من می دونم حریم هوایی ما در زمان جنگ عراق نقض نشد چند بار سعی کردن نزدیک بشن که هر بار لب مرز فرمیشن های ایرانی رو دیدن من که بعید می دونم این اتفاق که شما می گی در زمان جنگ عراق و امریکا رخ داده باشه[/quote] چرا زیاد این اقدام انجام شد [color=brown]علی جان ، لطفاً پست متوالی نزن Babakim1[/color]
  2. Haj_Rezvan

    تا نبینید باور نمی کنید !!!!

    بابا امپراتور راست می گه
  3. Haj_Rezvan

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    بزارید خوش باشند اما واقعا سیستم حرکتی سورنا یک سیستم ساده مسیر یاب هست اما اینکه حرف ها رو می فهمه (اینطوری معلوم میشه) خودش کار بزرگی هست
  4. به نام خدا مقاله اي که در پيش رو داريد مقاله اي است مربوط به 28 سال قبل که در <دايره المعارف علمي اسلحه> سري دوم/جلد دهم چاپ 27/7/1359 است پس از اتمام مقاله هم من خودم تعدادي مساله را خواهم گفت هواپيماي جديد اسراييل آريا شير اسراييلي ARYA اسراييل علاوه بر دريافت اسلحه از امپرياليسم امريکا,خود نيز بطرح و توليد انواع سلاح ها و از جمله هواپيما مي پردازد. اينک اين کشور بدنبال طرح و ساخت هواپيماي "کفير" که به تعداد زياد ساخته و تحويل نيروي هوايي اين کشور شده,به شدت سرگرم طراحي و ساختن هواپيماي جنگنده جديدي به نام "آريا" به معني "شير" مي باشد.مطابق اطلاعاتي که جسته و گريخته درباره اين هواپيما منتشر شده,مشخصات اين هواپيما به شرح زير مي باشد : هواپيماي"آريا"هواپيمايي است 2 موتوره و يک نفره که از موتورهاي اف100 (F100) و يا از موتورهاي اف 401 (F401) ساخت پرات اند ويتني(Pratte&whitney) استفاده خواهد نمود و به احتمال بسيار , موتورهاي "اف100" را بدليل ابعاد و وزن مناسب تر انتخاب خواهد کرد. بعلاوه اين موتورها قبلا در هواپيماهاي "اف15" و "اف16" که هر دو در خدمت نيروي هوايي اسراييل مي باشند, نصب گرديده اند. نيروي کشش اين موتورها(هر دو موتور) با پس سوز در حدود 21000 کيلوگرم استاتيک مي باشد, که نسبت کشش به وزن در حدود يک را براي اين هواپيما در ماموريت هاي رهگيري با وزن برخاستن در حدود 22000 کيلوگرم فراهم مي کند. سلاح اين هواپيما در ماموريت هاي نبرد هوايي و رهگيري احتمالا شامل 2 قبضه توپ 30 ميليمتري "دفا" 4 موشک کوتاهبرد رافايل "شافرير" ساخت اسراييل و 2 موشک AIM-54 فونيکس خواهد بود. در ماموريت هاي حمله به مواضع زميني,اسلحه هواپيما شامل 2 قبضه توپ "دفا" موشکهاي "ماوريک" و حدود 4 هزار کيلوگرم بمب و مهمات خواهد بود. طول اين هواپيما در حدود 17 الي 18 متر و سطح بال آن 50 الي 52 متر مربع برآورد شده است.بالهاي اين هواپيما مثلثي شکل و با لبه حمله(لبه جلوي بال)دندانه دار ميباشد که اين امر سبب افزايش سطح بال و همينطور افزايش عقب رفتگي بال ميباشد. 2 سکان عمودي اين هواپيما که داراي سطوح بزرگي بوده و بطرف خارج متمايل هستند,ايستايي و تعادل اين هواپيما را در سرعتهاي زياد به خوبي حفظ مي کنند. 2 کانارد(سبيل) کوچک که به طور جالبي در بالاي محل ورودي موتورها قرار گرفته اتد به افزايش قابليت مانور اين هواپيما کمک فراواني مي کنند. يک ترمز آيروديناميکي بزرگ و سطح زياد در پشت کابين قرار گرفته و به ترمزهاي مستقر در رو و زير بال اضافه شده است. سيستم هدايت و کنترل اين هواپيما الکترونيکي بوده و احتمالا از سيستم پرواز با سيم بهره خواهد گرفت. قسمت بزرگي از بدنه اين هواپيما از آلياژهاي تيتانيوم و مواد مصنوعي نظير فايبرگلاس و گرافيت(!!!) ساخته خواهد شد. ارابه فرود اين هواپيما شامل سه چرخ مي باشد که در زير دماغه و زير بال هواپيما قرار دارند. سرعت اين هواپيما بين 2 تا 2/5 ماخ و بردش بين 3500 الي 4000 کيلومتر حدس زده ميشود.مسافت لازم براي نشستن و برخاستن اين هواپيما در ماموريت هاي رهگيري بين 300 الي 600 متر خواهد بود موتور اف100 ساخت پرات اند ويتني: موتوري است توربوفن با جريان محوري دوگانه, با شفت و دستگاه پس سوز که مي تواند افزايش فراواني در نيروي موتور به وجود بياورد. نيروي اين موتور بدون پس سوز,6250 کيلوگرم کشش استاتيک و با پس سوز 10800 کيلوگرم.ابعاد موتور عبارتند از قطر 1180 ميليمتر(در انتهاي بدنه) طول 4851 ميليمتر قطر دهانه ورودي هوا:884 ميليمتر وزن موتور:1372 کيلوگرم ميزان مصرف سوخت SFC در حالت عادي: 0.60 کيلوگرم سوخت در ساعت به ازاي هر کيلوگرم کشش.(البته رانش درسته ولي خواستم مطلب را همانطور که هست بنويسم) ميزان مصرف سوخت با پس سوز: 3/2 کيلوگرم سوخت در ساعت به ازاي هر کيلوگرم کشش. راداري که در هواپيماي اسراييلي "آريا" (ARYA يا ARYE)کار گذاشته خواهد شد توسط صنايع الکترونيک "التا" (ELTA) ساخته مي شود و قادر به انجام کليه عمليات معمول از جمله رهگيري,نيرد تعاقبي,کنترل آتش,بمباران و مشاهده زميني مي باشد. در نبرد هوابه هوا رادار "EL/M-2021" هواپيماهاي دشمن را اکتشاف و بطور اتوماتيک ردگيري مي کند و نيز اطلاعات آفند هوا به زمين را در اختيار کامپيوتر بمباران مي گذارد.اين رادار بوسيله دستگاههاي نمايش دهنده خود خلبان را از اطلاعات لازم براي رهگيري هدف مطلع ساخته و آتش توپها را کنترل مي کند. قطر بشقاب آنتن آن 47 سانتيمتر است.نيروي مورد نياز آن از طريق برق متناوب سه فاز 115 ولت 400 هرتز, 2/5 کيلو ولت آمپر يا برق مستقيم 28 ولت 50 وات تامين مي شود. مطالب در اينجا تمام مي شود حالا چند نکته که خودم مي گويم در باره این هواپیما و مسایل مربوط به آن: 1-این هواپیما بعد از 30 سال کو؟کجاست؟ 2-با خودش فونیکس می برد؟!!!!! همین چند وقت پیش بود که شایعات کذبی در باره دادن اطلاعات رادار اف-14 و فونیکس به اسراییل پخش شده بود.مگر آمریکا به فکر منافع خود نیست؟.فقط فونیکس را بفروشد؟برای سود خودش حتی رادار AWG-9 هم به اسراییل ندهد و عوضش به اسراییل یاد بدهد مثل آن را بسازد؟اصلا اگر قرار بود اسراییل هواپیمایی بسازد که فونیکس ببرد آمریکا به آن اف-14 می داد... 3-مطالب دقیقا مرا به یاد همین آذرخش خودمون می اندازد. دو تا موتور اف100 ! نه J79 که کفیر یکی از آنها را دارد. 4-عین صاعقه که اف-5 دو دمه است اسراییل هم خیلی قبلتر از ما دست به چنین کارهایی زده بوده و با میراژ کلنجار می رفت ولی یک قدم جلوتر از الآن ما چون تکنولوژی طراحی و ساخت کانارد را داشته اند ولی می بینید که ما نداریم . من نمی دانم اگر ایران اف-5 و اسراییل میراژ 3 (که هواپیماهای ساده و قابل تغییری هستند) نداشتند برای ساخت هواپیما یا ادای ساخت هواپیما در آوردن چکار می کردند؟ 5-چیز دیگری به ذهنم نمی رسد فقط امیدوارم ایران هم در زمینه هواپیما سازی تو راه اسراییل باشد.یعنی بالاخره یک روز ببینیم که ایران (مثل پروژه ساخت کفیر در اسراییل) از روی اف-5 ,هواپیمایی بهینه شده و بروز شده طراحی کرده است و در تعداد 100 الی 300 فروند می سازد (البته توقعی از ایران نمی رود که موتور این هواپیماها را خود به تنهایی بسازد) و همچنین به تکنولوژی ساخت رادار و موشکهای راداری ولو با برد کم رسیده باشد. منبع:انجمن تخصصی
  5. Haj_Rezvan

    مسابقه تسلیحات انفرادی

    [quote]اون مسلسل BROWNING M-2 و تفنگ تكتيرانداز BARRETT M-82 (با كاليبر 50) هست.[/quote] عالی بود فلدمارشال
  6. اینم یه عکس خوژگیل پست تصحیح شد Babakim1
  7. اسمه اصلیش هست arie که ما میگیم اریا
  8. گفتم بد نیست منم ادامه بدم آبان و آذر 59 49) 3 آبان59، SU-20 توسط F-14 بوسيله AIM-9P 50) 3 آبان59، SU-20 توسط F-14 بوسيله AIM-7 51) 4 آبان59، MIG-21MF توسط F-14 بوسيله AIM-9P به خلباني هزين 52) 4 آبان59، MIG-21MF توسط F-14 بوسيله AIM-9P به خلباني اخباري 53) 7 آبان59، MIG-23MILA توسط F-14 بوسيله فونيكس به خلباني صدقي 54) 7 آبان59، MIG-23MILA توسط F-14 بوسيله AIM-9P به خلباني صدقي 55) 7 آبان59، MIG-23MILA توسط F-14 بوسيله AIM-9P به خلباني صدقي 56) 7 آبان59، MIG-23MILA توسط F-14 بوسيله فونيكس به خلباني صدقي 57) 7 آبان59، TU-22B توسط F-14 بوسيله فونيكس 58) 11 آبان59، MIG-21MF توسط F-4E بوسيله AIM-7 به خلباني شهيد دوران 59) 19 آبان59، MIG-23BN توسط F-14 بوسيله AIM-7 60) 23 آبان59، SA.342 توسط COBRA بوسيله موشك 61) 23 آبان59، MI-25 توسط COBRA بوسيله مسلسل 62) 30 آبان59، MIG-21MF توسط F-5E به خلباني راد 63) 30 آبان59، MIG-21 توسط F-14 بوسيله AIM-7 به خلباني افشار 64) 3 آذر59، MIG-21MF توسط F-5E بوسيله مسلسل به خلباني راد 65) 6 آذر59، MIG-21MF توسط F-14 بوسيله فونيكس 66) 11آذر59، MIG-21MF توسط F-14 بوسيله فونيكس به خلباني دهقان 67) 12آذر59، MI-8 توسط F-5E بوسيله مسلسل به خلباني بزرگي 68) 16آذر59، MIG-23BN توسط F-4E بوسيله AIM-7 69) 19آذر59، SU-20 توسط F-14 70) 28آذر59، SU-20 توسط F-4E بوسيله AIM-9P 71) 28آذر59، SU-20 توسط F-4E بوسيله AIM-9P 72) 28آذر59، SU-20 توسط F-4E بوسيله AIM-9P * در مورد 53و54و55و56 چهار هواپيماي عراقي در يك پرواز توسط تامكت ايراني شكار شدند و موردهاي 70و71و72 سه فروند توسط فانتومهاي پايگاه سوم شكار شدند
  9. Haj_Rezvan

    مسابقه تسلیحات انفرادی

    فکر کنم همون NTW-20 باشه
  10. شهید خلبان "محمدامین میرمرادزهی" در سال 1332 در خانواده‌ای متدین در روستای "سیب" از توابع شهرستان سراوان دیده به جهان گشود. چون به عنوان اولین فرزند خانواده محسوب می‌شد که خدا به ایشان عطا کرده بود، باعث شادی و مسرت و امیدواری همه گردید. ادب، مهربانی،‌ خوش‌برخوردی و خوش‌چهره بودنش در زمان کودکی، تحسین همه را برانگیخته بود. دوران ابتدایی را در روستای سیب و دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان سراوان گذراند. در طی این مدت هم‌کلاسی‌‌ها و دوستان خوبی پیدا نمود. بنا به روایت دوستان زمان دبیرستانش، شهید دارای اخلاق خوب و حسنه و فردی خوش‌برخورد و جذاب بود و تأثیر عمیقی بر رفتار و کردار ایشان داشت؛ تا جایی که همه دوستان و معلمان وی از اخلاق خوب و اندیشه و تفکر اسلامی وی متعجب بوده که او این اخلاق خوب و پسندیده را از کجا آورده . با اولین برخورد، همه مجذوب وی شده و دوستی بین ایشان پدید می‌آورد. خاطرات شیرین و جذاب بسیاری از وی از زبان دوستان و اطرافیانش وجود دارد. وی دارای بدنی تنومند و قدی بلند بود و علاقه زیادی به انجام کارهای سنگین داشت. عاشق خلبانی بود و پس از مطلع شدن از پذیرش و استخدام هوانیروز، به همراه یکی از هم استانی‌های خود به نام "حسین پهلوان"،‌ در دانشکده خلبانی نیروی زمینی ارتش به عنوان دانشجوی خلبانی هلیکوپتر کبری پذیرفته شد. دوران تحصیل را در تهران با موفقیت و به عنوان یکی از بهترین خلبانان و چتربازان به پایان رسانید. پس از آن در گروه رزمی و پشتیبانی هوانیروز اصفهان مشغول به خدمت شد. در آن‌جا از خلبانان موفق و توانمند و مسئولیت‌پذیر آن‌جا به حساب می‌آمد. در هنگام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به همراه دیگر همراهانش نقش ارزنده‌ای در پیشبرد اهداف انقلاب ایفا نمود. از ابتدای شروع درگیری کردستان، در مبارزه و سرکوبی شرارت‌‌ها نقش‌آفرینی بسزایی داشت و موفق شد با کمک همسنگرانش منطقه را از شر دشمنان معاند خارجی و فریب‌خوردگان داخلی پاکسازی کند. در سال 1360 که تعداد 33 تن از پرسنل نیروهای انتظامی در منطقه گشت (کوه سفید) شهرستان سراوان توسط اشرار به شهادت رسیده بودند و منطقه نیاز به پشتیبانی هوانیروز داشت. وی به همراه همرزمانش با 5 فروند هلیکوپتر به سراوان عازم شده و به سرکوبی اشرار و عوامل دشمن پرداخت و منطقه از شر و شرارت و اشرار مسلح پاکسازی گردید. با شروع جنگ تحمیلی توسط رژیم بعثی عراق علیه مرز و بوم اسلامی‌مان، با میل و اشتیاق و افتخار در جبهه حضور یافت و در نبرد حق علیه باطل تلاش‌ها و رشادت‌‌های فراوان از خود بروز داد. همرزمانش شهامت و دلیری و تلاش وافر و علاقه شدید او به دفاع از خاک عزیز کشورمان و رشادت‌‌ها و از خودگذشتگی‌هایش را نشانه شخصیت والای او می‌دانستند. اخلاق و رفتار خوبش زبانزد همگان بود. همیشه می گفت: تا خون در بدن داشته باشم، اجازه نمی‌دهم یک وجب از خاک میهن اسلامی به دست دشمن پلید بیفتد. در یکی از سفرها که برای دیدن والدین به محل زادگاهش آمده بود، مادرش به خاطر علاقه و مهربانی که به این فرزند خوب و شایسته داشت، او را توصیه نمود که به وظیفه‌اش در دفاع از میهن اسلامی ادامه داده و در این راه هیچ کوتاهی نکند؛ اما مواظب خودش باشد که مادر تحمل خبر ناگوار از دست دادن فرزند را ندارد. اما این شهید عزیز در پاسخ چنین بیان کرد که نه به هیچ قیمت و بهایی نمی‌توانم در حالی که کشور در خطر هجوم دشمن قرار دارد، لحظه‌ای از پای نخواهم‌نشست و درنگ نخواهم کرد. تا آخرین قطره خون از سرزمین و خاک و ناموس دفاع خواهم کرد. خون من از سربازی که روی زمین می‌جنگد، رنگین‌‌تر نیست. از مرگ هراسی ندارم و راضیم به رضای خدا و به شهادت افتخار می‌کنم، اگر خداوند نصیبم کند. دومین زمان در آزمون استاد خلبانی، موفق شد؛ ولی با توجه به نیازی که در جبهه و جنگ به نیروهای کارآمد احساس می‌شد، حضور در جبهه را از تدریس و استاد خلبانی ترجیح داد. دوستانش وی را فردی بسیار بی‌باک و نترس و جسور می‌شناختند. اکثر پروازهای او افتخاری و بدون نوبت و به صورت داوطلبانه بود. در پروازها گاهی برای سرکوبی نیروهای بعثی در خاک دشمن پیش می‌رفت. در روز 23 تیرماه 1361 به عنوان داوطلب و بدون این که نوبت پرواز او فرارسیده باشد، به اتفاق چهار فروند هلیکوپتر کبری به خاطر این که خاک کشور را از لوث وجود دشمن نجات دهد و پشتیبانی تعدادی از نیروهای ایرانی که در خطر پاتک دشمن قرار داشتند، به طرف بصره عراق به پرواز درآمد که هلی کوپترش در نزدیکی بصره به وسیله نیروهای ملعون بعثی مورد اصابت موشک قرار گرفت وهمراه کمک‌خلبان و هم‌پروازش، "ایرج عیوضی" به درجه رفیع شهادت نائل ‌گردید. وصیت‌نامه شهید میرمرادزهی بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان به روح پاک شهدای گلگون کفن ایران با سلام بر رزمندگان اسلام و با سلام به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران. خدایا تورا شکر می‌گویم که این فرصت را به من دادی تا ایمانم را به تو بیازمایم و پا در راه پرشکوه شهادت بگذارم. تو را شکر می‌گویم که این امکان را به ما دادی که در مبارزه حق و باطل در جبهه حق، تا می‌توانیم از ایادی شیطان بکشیم و پیروز گردیم و اگر کشته شدیم، به پیروزی بزرگتری نایل شویم. همسر عزیزم، از این که مدتی را با من با همه گرفتاری‌ها گذراندی، متشکرم. اجرت با خدا. و از این که تو را صبور و بردبار می‌بینم، لذت می‌برم و خوشحالی من به همین است. یادت باشد که آسانی همیشه همراه سختی است. همسر عزیزم، اگر برایم ارزش قائل هستی، تا آن‌جا که امکان دارد، بچه‌هایم را به نحو احسن و در راه اسلام راستین تربیت کن و نگذار که بدبختی و بیچارگی بکشند و احساس کنند که پدر ندارند. هیچ وقت به حرف مردم گوش نده و هر کاری که می‌کنی،‌ مقداری درباره‌اش فکر کن و بعد در آن مورد تصمیم بگیر. ضمناً من چیزی ندارم ولی هر آن‌چه که هست متعلق به تو و بابک و بهاره عزیزم می‌باشد. و این چیزهایی بوده که با تلاش همدیگر جمع کرده‌ایم. ضمناً می‌دانی که من پولی برای تو نگذاشته‌ام. از یک کسی مثل آقای رضایی پول بگیر و بعداً به او پول بده و به یکی از دوستانم به نام محمود مسرت گفته ام که دنبال تسویه حساب با ارتش باشد و کارها را درست کند. پولی را که ارتش می‌دهد بگیرد و وقتی که رفتی تهران، برای زندگی با حاج‌آقا رضایی مشورت کن و کمک بگیر. بلافاصله بعد از مرگم، تلگراف بزن سراوان برای برادرم و تلفن کنید زاهدان برای پسرعمویم و اگر توانستی بعداً‌ هم یک سری به مادرم بزن تا بچه‌ها را ببینند. پدر و مادر عزیزم همیشه صداقت و فداکاری‌های شما را از یاد نخواهم برد. مادر جان! از مرگم نگران نباشید، چون اگر در جریان باشی توی ایران هزاران مادر هستند که پسرهای جوانشان را از دست داده‌اند و من از آن‌ها بهتر نیستم. برایت صبر و استقامت از خدا می‌خواهم. پدرجان، تو این جا نیستی و من که حالا دارم این چند کلمه را برایت می‌نویسم، دلم برایت خیلی تنگ شده است. ولی چه کار کنم. اگر بچه‌های مرا دوست داری، نگذار بچه‌‌هایم زجر بکشند و هر چند وقت که آمدی ایران، برو تهران و یک سری به بچه‌هایم بزن. و هر چندوقت یک بار، ببرشان سیب پیش مادرم تا بچه‌ها را ببینند. در ضمن پدرجان مهران را فراموش نکن. من که نتوانستم برایش کاری بکنم. نگذار بچه‌هایم بی‌پول باشند و احساس کنند توی این مملکت، پدر ندارند. مرا که پسر خوبی برایت نبودم و لیاقتش را نداشتم، حلال کن. برادران عزیزم، واحد جان و هدایت جان، مهران جان و هوشنگ جان و منصور جان مرا حلال کنید و مخصوصاً واحد جان و هدایت جان،‌ شما که بزرگ هستید، مرتب به بچه‌هایم سر بزنید و حالشان را جویا باشید و پدرم را راضی نگه‌دارید و نگذارید ناراحت باشد. یک قطعه از عکس‌هایم را بزرگ کنید و ببرید برای مادرم و همیشه در منزل قاب شده باشد. خواهران عزیزم، مرا حلال کنید و مواظب مادر باشید و اذیتش نکنید که زندگی ارزش ندارد. پدربزرگ و مادربزرگ مهربانم، خدمتتان سلام عرض می‌کنم. برایم دعا کنید. کلیه اقوام را سلام دارم و از ایشان طلب مغفرت دارم. اگر امکان دارد، محل دفن را بگذارید در اختیار فاطمه، چون حداقل بچه‌هایم را مرتب می‌آورد سر خاک تا من ببینم‌شان. به کلیه اقوام سلام مرا برسانید. خدا نگهدار همگی شماها. ضمناً از دوستانم تقاضامندم که بعد از مرگم مرتب به بچه‌هایم سر بزنید. همسر عزیزم به اعصابت مسلط باش و مرا فراموش کن و برای بچه‌هایت پدر و مادر باش. از عکس‌هایم اگر خواستی بزرگ کن و داشته باش. منبع سایت ساجد
  11. نمیدونم چرا دوتا شدن مدیران لطف کنن یک رو قفل کنند [color=brown]اون یکی را حذف کردم Babakim1[/color]
  12. [quote]ما آماده ايم !!!!!!قدرت ما در موشك و توپ نيست .قدرت ما در ياد و نام خداست[/quote] اینو خوب اومدی
  13. [quote]هانس عزیز سلام دستت درد نکنه. گاهی اوقات تاپیکی دیده نمیشه ولی بنا به دلایلی بعدها مورد بحث قرار میگیره. اونطوری که در کتابها خوندم هیتلر سخنران قهاری بود که میتونست بعد از خطابه ای پرشور حس میهن پرستی و جانفشانی رو در مخاطب القا کنه. اینطور که از مطلب و تصاویر پیداست المان برای رفع کمبود نیروهای خودش مجبور به استفاده این نیروهای مردمی شد ولی اینکه چرا اموزشهای این نیرو اینقدر با عجله صورت میگرفت برایم جای سوال شد؟ ( حداقل جنگ یه 5 سالی طول کشید ) دوم این 100 و 60 زیر پانزر برد اونه یا ....؟؟؟[/quote] فکر کنم اون مدلشه
  14. Haj_Rezvan

    لبخند های پشت خاک ریز

    اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مسلح می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار ذغال بیرون آمده بود! اسمش عزیز بود. شب ها می شد مرد نامرئی! چون همرنگ شب می شد و فقط دندان سفیدش پیدا می شد. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش به عقب. وقتی خرمشهر سقوط کرد، چقدر گریه کردیم و افسوس خوردیم. اما بعد هم قسم شدیم تا دوباره خرمشهر را به ایران باز گردانیم. یک هو یاد عزیز افتادیم. قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق 110است. اما در اتاق 110 سه مجروح بستری بودند. دوتایشان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت:«اینجا که نیست، برویم شاید اتاق بغلی باشد!» یک هو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به ول ول خوردن و سر و صدا کردن. گفتم:«بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه موجیه؟» یکی از بچه ها با دلسوزی گفت:«بنده ی خدا حتما زیر تانک مانده که این قدر درب و داغون شده!» پرستار از راه رسید و گفت: «عزیز را دیدید؟» همگی گفتیم :« نه کجاست؟» پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت:«مگر دنبال ایشان نمی گردید؟» همگی با هم گفتیم :«چی؟این عزیزه!؟» رفتیم سر تخت. عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر تنزیب های سفید گم شده بود. با صدای گرفته و غصه دار گفت:«خاک تو سرتان. حالا مرا نمی شناسی؟» یه هو همه زدیم زیر خنده. گفتم:« تو چرا اینطور شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک دنبک نمی خواهد!» عزیز سر تکان داد و گفت :« ترکش خوردن پیش کش. بعدش چنان بلایی سرم امد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است!» بچه ها خندیدند. آنقدر به عزیز اصرار کریم تا ماجرای بعد از مجرویتش را تعریف کند. _ وقتی ترکش به پام خورد مرا بردن عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یه سرباز موجی را آوردند انداختن تو سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و برّ مرا نگاه کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. سرباز یه هو بلند شد و نعره ای زد:« عراقی پست می کشمت!» چشمتان روز بد نبینه، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمی آمد. سربازه آنقدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ای و از حال رفت. من فقط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد. بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت هایشان دست و پا می زدند و کر کر می کردند. عزیز ناله کنان گفت:« کوفت و زهر مار هر هر کنان؟ خنده داره. تازه بعدش را بگویم. یه ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی را انداختند عقبش و تا رسیدن به اهواز یه گله گوسفند نذر کردم دوباره قاطی نکند. تا رسیدیم به بیمارستان اهواز دوباره حال سرباز خراب شد. مردم گوش تا گوش دم بیمارستان ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. سرباز موجی نعره زد و گفت:« مردم این یک مزدور عراقی است. دوستان مرا کشته!» و باز افتاد به جانم. این دفعه چند تا قل چماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جان سالم در بدنم نبود یه لحظه گریه کنان فریاد زدم:« بابا من ایرانیم، رحم کنید.» یه پیر مرد با لحجه عربی گفت:« آی بی پدر، ایرانی ام بلدی؟ جوانها این منافق را بیشتر بزنید!» دیگر لشم را نجات دادند و اینجا آوردند. حالا هم که حال و روز من را می بینید.» پرستار آمد تو و با اخم و تخم گفت: « چه خبره؟ آمده اید عیادت یا هرهر کردن. ملاقات تمامه. برید بیرون!» خواستیم با عزیز خداحافظی کنیم که ناگهان یه نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد:« عراقی مزدور، می کشمت!» عزیز ضجّه زد:« یا امام حسین. بچه ها خودشه. جان مادرتان مرا از اینجا نجات دهید!» منبع کتاب : رفاقت با تانک
  15. Haj_Rezvan

    لبخند های پشت خاک ریز

    آن قدر کوچک بودم که حتی کسی به حرفم نمی خندید. هر چی به بابا ننه ام می گفتم می خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمی گذاشتند. حتی تو بسیج روستا هم وقتی گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشتنم هرهر خندیدند. مثل سریش چسبیدم به پدرم که الّا و بالله باید بروم جبهه. آخر سر کفری شد و فریاد زد: «به بچه که رو بدهی سوارت می شود. آخر تو نیم وجبی می خواهی بروی جبهه چه گلی به سرت بگیری.» دست آخر که دید من مثل کنه به او چسبیده ام رو کرد به طویله مان و فریاد زد: «آهای نورعلی، بیا این را ببر صحرا و تا مخورد کتکش بزن و بعد آن قدر ازش کار بکش تا جانش دربیاید!» قربان خدا بروم که یک برادر غول پیکر بهم داده بود که فقط جان می داد برای کتک زدن. یک بار الاغ مان را چنان زد که بدبخت سه روز صدایش گرفت! نورعلی حاضر به یراق، دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر کتکم زد که مثل نرم تنان مجبور شدم مدتی روی زمین بخزم و حرکت کنم. به خاطر این که تو ده، مدرسه راهنمایی نبود. بابام من و برادر کوچکم را که کلاس اول راهنمایی بود، آورد شهر و یک اتاق در خانه فامیل اجاره کرد و برگشت. چند مدتی درس خواندم و دوباره به فکر رفتن به جبهه افتادم. رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازی کردم و سرتق بازی در آوردم تا این که مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزی که قرار بود اعزام شویم، صبح زود به برادر کوچکم گفتم: «من میروم حلیم بخرم و زودی برمی گردم.» قابلمه را برداشتم و دم در خانه قابلمه را زمین گذاشتم و یا علی مدد. رفتم که رفتم. درست سه ماه بعد، از جبهه برگشتم. در حالی که این مدت از ترس حتی یک نامه برای خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشی یک کاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم. برادر کوچکم در را باز کرد و وقتی حلیم دید با طعنه گفت: «چه زود حلیم خریدی و برگشتی!» خنده ام گرفت. داداشم سر برگرداند و فریاد زد: «نورعلی بیا که احمد آمده!» با شنیدن اسم نورعلی چنان فرار کردم که کفشم دم در خانه جاماند!
  16. Haj_Rezvan

    لبخند های پشت خاک ریز

    يکروز هنگام عصر و پخش مستقيم! غذا، خمپاره زدند، همه فرار کرديم. هر يک از سويي، بعد برخاستيم آمديم ديديم خمپاره درست خورده کنار ديگ غذا، اماعمل نکرده است. به هميديگر نگاه کرديم، دوست رزمنده اي گفت: ايولله، باز هم به غيرت و شجاعت ديگ! با همه سياهي از ما رو سفيدتر است. از جايش تکان نخورده است، آفرين. برادر! خوب است ياد بگيرند و به محض اينکه خمپاره مي آيد دنبال سوراخ موش نگردند! از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعي ها) نوشته سيد مهدي فهيمي
  17. [quote][quote]در برابر آمریکا هم میشه همین الگو رو پیاده کرد. یک جنگ فرسایشی با تلفات غیر قابل جبران اقتصادی و انسانی و تجهیزات نظامی ، بحران اقتصادی در داخل آمریکا و نارضایتی مردم و ایجاد شکاف بین طبقات سیاه و سفید ، ایجاد فاصله بین متحدین آمریکا با این کشور و حتی در بین مسئولین آمریکایی. این سه راه حل در صورت اجرای همزمان همون بلایی رو سر آمریکا میاره که سر شوروی اومد. [/quote] اكثر اين موارد بعد از جنگ عراق دامن آمريكا را گرفته و مي گيره , البته نمي شه اسمش را جنگ گذاشت , اون 20 روز را هم واسه رد گم كني با آمريكا جنگيدند. هزينه هاي جنگ با ايران كمر آمريكا را ميشكنه . مگر اينكه بخوان از تجهيزات استراتژيك و نا متعارفشون استفاده كنند, كه باز اون هم نمي تونه نتيجه جنگ را رقم بزنه. البته جنگ ميان هند و پاكستان مي تونه بهترين گزينه باشه. از لحاظ سياسي هم بهانه هاي لازم وجود داره. چندروز پيش تو پرس تي وي خوندم كه هند بعد از حملات تروريستي قصد حمله به پاكستان را داشته!! آمريكايي ها هم اون حادثه تروريستي را به 9/11 خودشون تشبيه كردند و گفتند يه 9/11 واسه هند اتفاق افتاده و ما بايد از هند حمايت كنيم ( البته عليه پاكستان ) بايد تحركات در منطقه را با دقت بررسي كنيم و منتظر بمانيم.[/quote] منم موافقم
  18. Haj_Rezvan

    لبخند های پشت خاک ریز

    مجتمعهاي آموزشي هم در جبهه حكايتي بود. مار از پونه بدش مي آمد نزديك سوراخش سبز مي شد. بچه ها از كتاب و دفتر و مدرسه و معلم مي گريختند و به جبهه پناه مي آوردند،‌آنوقت بعضي آنها را مي آوردند منطقه! شايد براي تحقق شعار يك دست سلاح دست ديگر كتاب! امام (ره)، آن كتاب و كتابت بي شك قران بود نه صرف و نحو «ضرب زيد عمراً». البته دانش آموزان كتابها را مطالعه نمي كردند و اگر با اصرار دوستان و متوليان امر در جلسه امتحان شركت مي جستند آنوقت برگه امتحان آنها خواندن داشت. از اسم و مشخصات رفته تا پاسخ به سوالات: عبدالله عابد زاده،‌متولد عام الفيل،‌سال سوم مدرسه عشق،‌و اگر از آنها در راه بازگشت از جلسه امتحان پرسيده مي شد: تصور مي كني چه نمره اي بگيري؟ مي گفت: با ارفاق صفر!
  19. [quote][quote]بعیده که جنگ بشه ولی من با اذرخش مخالفم به نظر من ایران مستقیم وارد این درگیری نمیشه یعنی نیازی نیست خط مقدم داریم بدون این که درگیر باشیم اگر خیلی اوضاع حزب الله بی ریخت بشه فوقش رهبر معظم انقلاب دستور می دن که گردان نوحد و لشکر پرندک تهران از طریق سوریه وارد لبنان شده و در گیر بشن لزومی نداره خودمونو به خطر بندازیم[/quote] هادي جان سلام اين بحث بارها و بارها مطرح و از هر بعد شكافته شده. اما شما كه نظرتون به حضور گردان نوحد و لشكر پرندك هست اين به خطر انداختن خودمون نيست.؟؟؟ نميدونم چرا دوستان به اين راحتي لشكرها رو در جنگ هاي خارجي دخالت ميدن و بزكي به دست دشمن ! هنوز هيچ منبع رسمي در كشور حضور نيروهاي ما رو در جبهه هاي خارجي تاپيد نكرده . اصولا حزب الله نيازي به نيروي انساني نداره كه ما بخواهيم با اين بعد مسافت بريم و مستقيم در جنگ با اسراپيل شركت كنيم. نظرات شما خوبه ولي بر پايه احساسات واقع شده. حزب الهي كه به گفته خودش تاسيسات ساخت موشك داره و در دولت رسمي لبنان داراي جايگاه سياسي هست هيچگونه نيازي به مداخله رسمي و انساني ما نداره و تمامي اين شايعات براي كشاندن ايران و نشان دادن دخالتهاي كشور عزيزمون در بحرانهاي منطقه اي هست. [color=red]بايد مراقب گفتگوهايمان باشيم.[/color] در تحليلي كه با ورود رايس وديگر نمايندگان اروپايي به واقعه بمبي شد دارن سعي ميكنن اين حملات رو به ايران نسبت بدن و چندين بار مقامات غير رسمي هند نامي از ايران رو برده اند كه سفراي هند و پاكستان به وزارت امور خارجه فراخوانده شدن.[/quote] حداقل فرستادن نیرو به بوسنی وسوریه که تایید شده
  20. Haj_Rezvan

    گالری تصاویر خودروهای زرهی

    [quote]با اینکه ذولفقار رو از روی ابرامز ساختن ولی الین حس وطن پرستس باعث میشه ذولفقارو انتخاب کنم[/quote] بابا برادر حالت خوشه ایران ابرامز از کجا اورده که کپی بزنه
  21. Haj_Rezvan

    گالری تصاویر خودروهای زرهی

    بااینکه عکس خوشگلی از ذوالفقار نذاشتی ولی بازم عشق است
  22. خدا بياموزدش روحش شاد ما از اين جوونا تو هنگام جنگ فراوان داشتیم
  23. بابا یارو گیتاریست لس انجلسی تا یک سرباز عراقی
  24. [quote]موشك هاي قسام رو تو كارگاه هايي كه اندازه يه اتاق كوچيكن مي سازن تو اين كارگاه ها همزمان هم سوخت پيشران پخته ميشه و هم بدنه رو با جوشكاري ميسازن . شبي چند تا تحويل داده ميشه جالبه كه مواد اوليه براي تهيه سوخت رو از خود اسراييل مي خرن برد اين موشك ها حدود 3 تا 5 كيلو متره[/quote] اولا مواد رو به صورت رسمی نمی خرند دوما بردش 10 کیلومتر هست
  25. Haj_Rezvan

    X PLANE BOEING/NASA X-37~X40~X41.42

    فکر کنم شهاب سنگ باید بیاد جلوش بوق بزنه