-
تعداد محتوا
7 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
اعتبار در انجمن
0درباره mashiane
-
رتبه حساب کاربری
سرباز
-
ان چه واضح است این که هر کشوری مطابق منافع اقتصادی خودسیاست هایش را می چیند. حتی جمهوری اسلامی. به یاد داشته باشیم که منافع سیاسی و اقتصادی هر حکومتی در هماهنگی کامل با هم اند. روسیه در رابطه با ایران کمابیش همان موضعی را اتخاذ میکند که حکومت ما در برابر آنان . در واقع هر دو از امتیاز داشتن دشمنی مشترک به خوبی بهره برداری می کنند. اما این به هیچ وجه به این معنی نیست که روسیه هژمونی خواهی ج/ا ( جمهوری اسلامی) را در منطقه تحمل خواهد کرد. فراموش نکنیم حربه ی امریکا در استقرار سپر موشکی در شرق اروپا مستقیما شاهرگ روسیه را نشانه گرفت . و از انجا که این مسئله هزینه های بالایی برای روسیه خواهد داشت بنابر این اگر ج/ا همچنان خواهان حفظ روابطی مستحکم با روسیه باشد ناچار خواهد بود نه تنها هزینه های بیشتری به روسیه بپردازد بلکه بیش از بیش به مهره ی روسیه در برابر امریکا تبدیل شود. در واقع منافع روسیه در ادامه ی کشمکش ایران با امریکا است اما به شرطی که این کشمکش ان قدر حاد نشود که به حمله ی اسرائیل به پایگاه های نظامی سوریه یا رودر رویی امریکا با شیعیان جنوب عراق انجامد.
-
[align=justify]اگه به نقشه ی مثلث نگاهی انداخته باشید خواهید دید که ناحیه ی مثلثی وسیعی بالای خلیج مکزیک تا جزیره برمودا تا ابهای جنوب نیویورک را فرا گرفته در واقع ابهای عمیق و جریان دریایی گلف استریم شرایط غالبا نامساعدی را در این مناطق پدید می اورد خود این مسئله می تواند بر پرواز هواپیما هایی که در ارتفاع پایین پرواز می کنند اختلال ایجاد کند. اما جزیره ی برمودا و مثلث محدود به ان هیچ موجد فضایی را در خود ندارند. کافی با استفاده از گوگل ارث نگاهی به جزیره ی استراتزیک برمودا بیندازید. جزیره ای که تا صد ها کیلومتر اطراف ان را ابهای عمیق در بر گرفته و از نظر نظامی از گوام یا حتی هاوایی نیز اهمیت بالاتری دارد. انچه در گوگل ارث خواهید دید منطقه ای تماما مسکونی، نظامی است که هیچ چیز ان غیر طبیعی نیست. در دوران جنگ سرد ترس امریکا از واگذاری تمام امریکای جنوبی به کمونیسم باعث شد تا به هر شکل ممکن در مقابل شوروی بایستد. فراموش نکنیم در سال 1962 جرقه ی جنگ جهانی سوم در همین منطقه زده شد( بحران اتمی کوبا ). ... [/align]
-
1) هنگامی که ساختمان تجارت جهانی هدف قرار گرفت و در حالی که بحث ها راجع به عاملین این حمله ی احمقانه بالا گرفته بود ، ناگهان خبر جالب تری در سراسر کشور پیچید ؛ پیشگویی وقایع 11 سپتامبر در قرآن!. چند مدتی گذشت و هنگامی که واژگونه بودن این پیشگویی بر همگان آشکار شد ، کم کم این خاطره نیز از اذهان پاک شد. 2) در حال خواندن پست های حماسی برخی دوستان بودم که به یاد تفاسیر برخی گروه های زمان انقلاب از از دین و لنین افتادم !. تفاسیری که لنین را خدا می کرد و آدم و حوا را نماد! . قصدم بیان این است که جمله ی " بخشش لازم نیست اعدامش کنید " را می توان به دو شکل کاملا متضاد خواند. کافی است کلی گویی کنید. 3) ناپلوئون بناپارت هنگامی که مصر را تصرف کرد ، برای تحمیق هر چه بیشتر مردم اسم خود را به علی بناپارد پاشا تغییر داده و البته هر هفته در نماز جمعه ها شرکت می کرد. و هنگامی که شرایط تغییر کرد همان مردمی که پشت سرش نماز می خواندند را دسته دسته به آتش می سپارد! - امروز نیز اگر بوش یا هر کس دیگری خود را آسمانی خواند بخندید و رد شوید ، چون میخواهد شما را خر کند . هر چند ممکن است خود این گونه نیندیشد و به حرف هایش اعتقاد کامل داشته باشد ، با این حال این مسئله تاثیری در نتیجه نخواهد داشت! 4) در تصوف و روانشناسی (!) پدیده ای داریم به اسم هم زمانی: صبح از خانه بیرون می روید. سر کوچه یک ماشین ژیان می بینید. رد می شوید ، اما در طول روز تعدادی زیادی ماشین ژیان دیگر نیز خواهید دید. تصوف به دنبال دلایل متافیزیکی برای این گونه پدیده ها است و روانشناسی به دنبال دلایل زمینی!. روان شناسان می گویند تصویر ماشین اول در بخش نیمه آگاه ذهن شما باعث می شود وجود تمام خود رو های دیگر را در مقابل ژیان نادیده گرفته احساس کنید تعداد زیادی ژیان دیده اید؛ هر چند تعداد ژیان ها نسبت به روز قبل از ان ثابت بوده باشد. شما کدام استدلال را می پسندید؟. یک مثال دیگر : از رنگ سیاه بدتان می آید . کلاغی از جلو پنجره تان رد می شود و نیم ساعت بعد به شما خبر می رسد که هنگامی که شما مشغول تماشای کلاغ بوده اید پدرتان با یک عابر تصادف کرده. ممکن است شما این مسئله را به کلاغ نسبت دهید با این حال راهنمایی و رانندگی پدرتان را جریمه خواهد کرد!. هیتلر می گوید " دروغ خود را تا جایی که می توانید بزرگ بگویید ، در این صورت هیچ کس در حقانیت آن شک نخواهد کرد "!. روزانه تعداد زیادی از کودکان آفریقایی به خاطر سیاست های کشاورزی امریکا و اروپا جان خود را از دست می دهند. داستان ارباب حلقه ها یا هری پاتر پر فروش تر است یا داستان مرگ انسان ها؟. حرف های نوستر آداموس به خودی خود صحیح نیست ؛ این ماییم که به آن ها رنگ واقعیت داده یا شیطانی شان می شماریم.
-
یکی از دوستان به این مسئله اشاره داشت که اگر در سوریه شرایط به کلی تغییر کند ممکن است مقدمه ی جنگ جهانی فراهم شود . دوست دیگری روایاتی از نوستر آداموس را با تعبیری خاص مبنای فعل و انفعالات اجتماعی می داند و ... اما قبل از هر چیز لازم است به این مسئله اشاره شود که ایده های انتزاعی( ذهنی) هیچ گاه یگانه عامل تغییر یک جامعه نبوده اند. در واقع خود این ایده ها - در تحلیل نهایی - نتیجه ی پدیده های عینی( واقعی ) حاکم بر روابط در یک جامعه هستند. بنابر این به جای آن که حالتی را در نظر بگیریم که شخصی در سوریه قدرت را در دست گرفته ، بهتر است بیندیشیم که آیا امکان آن هست که این شخص به راس هرم قدرت راه یابد. ایا قدرت حاکمه این اجازه را به او خواهند داد . اهرم این شخص در کسب قدرت چیست و ... . نوستر اداموس متعلق به جامعه ای متفاوت، با هنجارهایی متفاوت و خاستگاهی متفاوت است. نه تنها آنچه بدان می اندیشد بلکه حتی شیوه ی اندیشه اش نیز متاثر از دنیای اطرافش است. او جبرا نمی تواند از دنیای خودش فرا تر رود ، همچنان که افلاطون نمی توانست. حتی اگر از دید تشیع به مسئله نگاه کنیم ، می بینیم که او پیامبر نیست ، معجزه مختص پیامبران است ... . شاید بهتر باشد به این مسئله بیندیشیم که چرا اخیرا حتی در دانشگاه های کشور سمینارهای تحلیل نوستر آداموس برگزار می شود. مطرح شدن عقاید نوستر اداموس در اذهان عمومی چه کارکرد هایی خواهد داشت و ... اما بعد از این مقدمه لازم می بینم چند جمله ای از فعل و انفعالت داخلی و بالطبع روابط خارجی ج/ا صحبت شود : 1) نیرو های سیاسی مطرح در ایران به رغم تعدد بسیار از تعداد محدودی پایگاه اجتماعی قدرت می گیرند . اگر احمدی نژاد را سخنگوی اسلام سیاسی و هاشمی را نماینده ی اسلام سنتی در جامعه بدانیم ممکن است در نگاه اول این گونه به نظر رسد که اختلاف عمیقی بین این دو بخش وجود دارد. اما در حقیقت پایگاه اجتماعی یکسان ان ها را در یک چار چوب قرار می دهد. هنگامی که فرودگاه جدید تهران را به یک شرکت خصوصی ترک واگذار کردند، سپاه پاسداران برای دفاع از منافع خویش جنگنده هایش را به پرواز در آورد، هیئت های موتلفه سکوت کرد و حزب مشارکت مردم را به " مبارزه ی مدنی " علیه این اقدام فرا خواند! 2) آنچه امروز به عنوان بحث انرژی هسته ای روابط خارجی کشور را تحت الشعاع قرار داده ارتباطی به جناح یا شخص خاصی ندارد. اگر تا دیروز ملزو مات اجتماعی، تمرکز قدرت اقتصادی ( و بالطبع سیاسی ) را در دستان دولت اجتناب ناپذیر مینمود ، امروز ملزومات سرمایه ابلاغ و اجرای اصل 44 قانون اساسی( لزوم خصوصی سازی ) را اجتناب ناپذیر می کند.لازمه ی خصوصی سازی پیوستن به اقتصاد جهانی است. اما اینجا یک تضاد سیاسی رخ می دهد . لازمه ی پیوستن به تجارت جهانی سر فرود آوردن در برابر خدایان آن و اطاعت از اراده ی آنان است. اما این چیزی نیست که ج/ا ( هم رهبری- هم هاشمی- هم احمدی نژاد و هم خاتمی ) دنبال آن باشد. در حقیقت ج/ا به دنبال تحمیل خود به غرب به رهبری آمریکا است. مسیری که چین طی نمود. لذا در این معامله باید دست بالا را داشته باشد.شاید در زمان خاتمی هنوز این امکان به خوبی فراهم نبود با این حال حوادث عراق - جنگ سی روزه در لبنان و سپس انرژی هسته ای همگی دست به هم داده اند تا جمهوری اسلامی گوشه هایی از قدرت اش را با اعمال کلیشه ای چون بازخوانی هولو کاست به افکار غرب نمایش دهد. اما باید به این مسئله توجه نمود که با توجه به اهمیت مسئله هزینه های این مبادله بسیار بالاست ، همچنان که منافع اش سرشار و البته برای ج/ا حیاتی. اگر چین به علت قدرت رو به فزونی اش برنده ی دوئل شد ممکن است جمهوری اسلامی به همین دلیل بازنده شود. 3) با توجه به واقعیات فوق به نظر نمی رسد ریسک کردن برای طرفین عاقلانه باشد ؛ همچنان که امتیاز دادن. در این گونه شرایط هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و البته محتمل تر از همه تابو شکنی و نشتن پشت میز مذاکره خواهد بود و نه جنگ. 4) شاید ذکر این مسئله بد نباشد که اگر در آینده جنگی جهانی در راه باشد محتمل تر آن است که این جنگ تایوان را هدف قرار دهد و نه سوریه ،و نه مسیر کوه های میان تهی ، هنگری مجارستان، ... . شرط می بندم نوستر آداموس اسم تایوان را هم نشنیده!
-
سلام دوستان در حال خواندن کامنت های شما عزیزان بودم که تصمیم گرفتم عضو شوم و نظر خود را بیان کنم. اصولا جنگ جهانی زمانی محتمل خواهد بود که از طرفی توازن قدرت به هم خورده و از سوی دیگر شرایط مادی جنگ فراهم شود. جنگ های جهانی در اوج بحران های اقتصادی ( و طبعا سیاسی ) میتوانند به وقوع بپیوندند. در حقیقت با اشباع بازار های مصرف در بحران های ادواری سرمایه داری تنها راه حلی که راه گشای حکومت های کاپیتالیست خواهد بود ایجاد یا تصرف بازار های جدید است . این شرایط به صورت زنجیر وار دست به دست هم خواهند داد تا حکومت سیاسی به فاشیسم ( با شعار های پوپولیستی) سپرده شود . منافع امپراطوری های سرمایه داری ( امپریالیسم) در بحران های اقتصادی به شکل تضاد های سیاسی و حتی جنگ نمود می یابد. با توجه به مقدمات فوق نکات زیر قابل ذکر است : 1) سرمایه داری رو به جهانی شدن حدود ده سال است بازار های مصرف بزرگ و جدیدی مثل چین، هند و روسیه را کشف نموده . تا حدود سال 2020 قطب امپریالیستی جدیدی به اسم چین ظهور خواهد کر د . از طرفی تا اشباع تولید و بازارهای مصرف - و به دنبال آن رکود و سپس بحران - در قاره آسیا هنوز زمان باقی است. قابل ذکر آنکه منافع روسیه به اروپا نزدیک تر است تا چین و نیز منافع هند به آمریکا نزدیک تر است تا چین و روسیه. 2) جمهوری اسلامی برای خروج از انزوای اقتصادی- سیاسی از سویی و به دلیل فراهم نبودن ضرورت تاریخی ادامه ی بقای سرمایه داری دولتی اش در حال تغییر مسیر 180 درجه ای است ( به عنوان نمونه مطرح شدن اصل 44 قانون اساسی و تلاش برای عضویت در سازمان تجارت جهانی ). و به زودی شاهد موفقیت یا عدم موفقیت ج/ا خواهیم بود. آنچه به عنوان انرژی صلح آمیز هسته ای یا هژمونی خواهی جمهوری اسلامی در خاورمیانه یا دیگر نقاط جهان مطرح میشود صرفا ابزارهای ج/ا برای داشتن دست بالا در چانه زنی با غرب مطرح است. لذا به صورت معمول به نظر نمی رسد که بحث از جنگ ، آن هم جنگ جهانی کارکردی فراتر از تبلیغات برای طرفین داشته باشد. 3) در پایان شاید ذکر این نکته بد نباشد که در هر صورت ( موفقیت ج/ا یا امریکا) - ( وقوع جنگ جهانی- یا تحریم ج/ا ) هیچکدام لزوما به سود توده های مردم نخواهد بود. بازنده ی جنگ یا تحریم قطعا مردم خواهند بود. در صورتی که ج/ا موفق شود الگوی اقتصادی شبه چینی خود را نیز پیاده نماید باز مردم بازنده خواهند بود . فراموش نکنیم هجوم سرمایه های جهانی به چین فقط به دلیل قیمت ناچیز کار و نهایتا هزینه ی تولید در آنجاست. اگر سرمایه داری در چین پیشرفت می کند به خاطر استثمار کارگران آنجاست. مگر انقلاب 57 برای مبارزه با سرمایه داری نبود !