skywave

Members
  • تعداد محتوا

    403
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط skywave


  1. يك حقه ي اطلاعاتي و جنگ روانيه خطرناكه...با اين حرفا بعد ها با كوچكترين حمله ي تروريستي در آمريكا يا چيزي شبيه ظهران عربستان .. همه چي رو ميخواهند بندازند تقصير ايران.
    ايران به هليكوپتر اوباما چه كار داره آخه!؟
    اين دست اطلاعات در رابطه با ايرفورس وان و هليكوپتر و خودروي رييس جمهور آمريكا اونقدر طبقه بندي شده هست كه دست خود شركت سازنده ي اونها هم نيست..حالا اين شركت چه كاره ي اين قضيه بوده كه فهميده يك ايراني اين كارو كرده؟!
    مساءل و مناطق مهمتري در منطقه ي خاورميانه وجود داره كه ايران منابع اطلاعاتي و ضد اطلاعاتيشو صرف اونها ميكنه براي امنيت خودش! نه هليكوپتر اوباما!
    فرض كنيد در زمان بوش كه اسراييل در به در ميخواست حتي چراغ خاموش شبانه به ايران حمله كنه ولي هواپيماهاشون تا به منطقه ي تحت پوشش ايران ميشدند ميديدند كه عملياتشون ساعتي پيش از توي خاك اسراييل لو رفته و آسمان ايران پر جنگنده و منتظر خوش آمد گويي به اسكادران هاي اف 15 و اف 16 اونها است!!!!!! icon_cheesygrin

  2. ممنون از دوستان.
    يك نكته ي ديگه هم هست كه جالبه! دقت كنيد...
    هم اسراييل و هم آمريكا گفتند سيستم آمريكايي نصب شده در اسراييل بخشي از سپر موشكيه آمريكاست. كه حتي در اون مركز اسراييلي هم حضور نداره..همه آمريكاييي هستند منتهي اطلاعاتش رو آنلاين در اختيار اسراييل ميدن. خب..سپر موشكي آمريكا كه فقط رادار نيست! موشك هاي رهگير هم داره كه به يك مناقشه ي 7 ساله نبديل شده بين آمريكا و روسيه و سالهاي سال هم ادامه خواهد داشت.
    اينكه آمريكا حاضر نشده موشك هاي رهگيرشو در خاك اسراييل مستقر كنه در حالي كه اسراييل از خداشه و قطعا روسيه كمتر اعتراض داره در اين صورت .. خيلي جالبه!
    اين نتيجه ها محتمله:
    هدف اون سيستم ها بيشتر از اونكه جنبه ي نظامي داشته باشه جنبه ي جنگ رواني..ابزار امتياز گيري و طرح تحقيقاتي براي گرفتن بودجه ي بيشتر هلدينگ تسليحاتي ايه كه توي آمريكا داره روش كار ميكنه
    كاملا هدفش روسيه هست و نه ايران
    سيستم از نظر موشكي به هيچ اطميناني نرسيده كه موشك هاي پيشرفته ي روسي كه هيچي..موشك هاي ايران رو هم با ضريب بالايي منهدم كنه.
    در صورت نصب رهگيرها و بزن بزن احتمالي .. اگر نتونن يك حمله ي نسبتا گسترده ي موشكي رو دفع كنن. فاتحه ي اين سيستم خوندس و پروژه كلا كنسل ميشه!!!
    [color=red]
    كاربر گرامي
    نقل خبر فقط از خبرگزاري رسمي مجاز هست.به علت غير اطلاعاتي بودن خبر تاپيك قفل نشد. لطفا دقت كنيد.[/color]

  3. آره..همونه كه توي پاييز هم راجع بهش حرف زديم..
    نميدونم اونها هم ميخوان اطلاعاتشون رو حفاظت شده بكنند يا نه..ولي نگفتند كه حتي با اين سيستم امكان زدن موشك تكميله.
    چيزي كه نتيجه ميشه گرفت اينه كه در صورت شليك موشكهاي ميانبرد به سمت اسراييل .. اونها در فاز اوليه ي پرتاب اول متوجه تعداد موشك ها ميشوند و دقايقي بعدش هم ميتونن محدوده هاي احتمالي فرود موشك رو تخمين بزنن...اگر مناطق حساس باشه شايد فقط براي خروج پرسنل اونجا زمان باشه براشون . البته منطقه ي مورد هدف قطعا مسكوني نيست و نظامي سياسي و تسليحاتيه و انبوهي از سيستم هاي پدافنديشون منتظر زدن اش.
    پس بهترين روش براي ناكار كردنش اولا پرتاب هاي تعداد بالا براي يك هدفه
    و ديگري تغيير مسير موشك و مسيرهاي انحرافيشه كه مثلا ميتونه با يك حركت كوچك ولي از پيش تعيين شده براي موشك..سيستم اخطار اونها رو از يك هدف در شمال اسراييل ناگهان ببره به هدفي در جنوبش. توپول ام روسها مثل اينكه اين كارو به نحو پيشرفته اي انجام ميده.

  4. مسکو، 6 اسفند، خبرگزاری «ریا نووستی»/ رادار اسرائیلی FBX-T که چهار ماه قبل وارد سیستم ماهواره ای آمریکایی هشدار پرتاب های موشکی شده بود، آغاز بکار کرد.

    به گزارش «ریا نووستی» از NRG ، منابعی در وزارت دفاع اسرائیل اطلاع دادند که رادار جدید آزمون را پشت سر گذاشته و اطلاعات مشروح درباره آزمون موشک بالستیک که چندی پیش توسط ایران انجام شده بود را در اختیار گذاشت.

    نظامیان تاکید می کنند که سپر ضدموشکی اسرائیل که شامل سیستم ماهواره ای ردیابی و رادار "ارن یاروک" سیستم دفاع ضدموشکی "هتس" می باشد، می تواند پس از چند دقیقه از پرتاب موشک های میانبرد، درباره این پرتاب هشدار دهد اما نمی تواند مسیر را حدس بزند. از این رو نیز در زمان جنگ در خلیج فارس در سال 1991 آژیر خطر پرتاب های موشکی در تمامی کشور همزمان به صدا در آمدند.

    رادار آمریکایی جدید اجازه می دهد که محل فرود موشک را با دقت چند صد متر تعیین کرد که می توان از ترس و وحشت مردم کاست و علاوه بر این شانس رهگیری آن را نیز بیشتر می کند.

    http://pe.rian.ru/defense_safety/sotrudnichestvo/20090224/120272314.html

  5. هر 2 !
    اينكه نتيجه چي بشه هم به خودمون بستگي داره..
    ما بازيگر با آپشني هستيم كه ميتونيم خودمون رابطه امون رو با اين كشور - فرض گيريم تا اطلاع ثانوي : دولتي اسلامگرا كه سعي ميكنه با اركان نظامي و لاءيك تركيه همزيستي مسالمت آميز داشته باشه - تنظيم كنيم .
    توجه به اين نكته ضروريه كه وقتي ميخواهيم اثرات رابطه رو با كشورها تعيين كنيم اونها بعضي اصول هايي دارند براي خودشون كه مثل اصول نظام ما كه براي ما غير قابل خدشه هست..براي انها هم خدشه ناپذيره..حالا يك كشور مثل ارمنستان ميمونه يا اردن كه از نظر بين المللي و سياسي و اقتصادي و ... كاملا اثر پذير و كوچك و ضعيفه...بعضي ها هم هستند مثل ايران..تركيه..عربستان.. كه قدرت بنيادي بالايي دارند. توي بقيه ي مناطق دنيا هم از اين چند ضلعي ها ميبينيم اگر بخواهيم منطقه اي ببينيم. حالا اگر اين قدرت ها بخوان پايه هاي همديگه رو مورد ضربه قرار بدن..مطمءنا طرف مقابلشونم اونقدر قدرت داره كه جواب اون رو بده...البته بازيه جالبي نيست چون يا واقعا برنده نداره يا اگر كسي واقعا اون يكي رو به زانو در بياره ..از خودش چيزي نمونده و هزاران هزار امتياز و فرصت و منابع مختلف رو از دست داده و خودش در ضربه پذير ترين حالت قرار ميگيره.

  6. جناب آرماني اشاره منم به دولت تركيه بود..
    چيزي كه واضحه ما و كشورهاي ديگه نميتونيم مستقيم روي لاءىسيته ي تركيه و پايه ي نظامي اونها تاثير بگذاريم و باهاشون كنار بيايم. حكومتهايي شبيه نجم الدين اربكان هم هيچ سرانجامي جز از هم پاشي ندارند..پس بهترين گزينه براي ما شبيه همين حكومت فعلي هست..اگر ما نتونيم با اين دولت اتحاد و شراكت ايجاد كنيم با دولت هاي ديگه كمتر ميتونيم.. همون 2 روي سكه اي كه گفتم..ميشه از اين نقش مهم تركيه كه خود اين دولت اسلامگرا خودش زحمتشو كشيده و ساخته استفاده كنيم..يا ميتونيم بريم دنبال نقاط شكست..
    به نظر من تركيه از اون 2 جهتي كه اشاره شد خودشو سمت هيچ سمتي كامل سوق نميده و ما هم نبايد منتظر چنين چيزي باشيم. در همين وضعيت باقي ميمونه و از اين وسط ايستادنش استفاده ي ديپلماتيك و سياسي فراوان ميكنه..و هميشه منتظر تحولات آينده ي منطقه و خاورميانه هست.

  7. واقعا عكس هاي جالبيه ماله ساختش و به آب انداختنش..فكر كنم بچه هاي ماله رشته ي عمران و سازه و اينا اين عكسهارو ببينند كلي كيف كنند..
    كسي از دوستان اينجا متخصص نيست تا بتونه روي عكسها فني توضيح بده برامون اين عكس هارو؟
    تازه من اونجور كه ديدم ناو رو مثل قايق موتوري خودمون از ساحل خشكي همينطور كشيدند توي آب!!! :oops: آخه چجوري؟! آسيب نديده كف اش؟ اصلا چرا واژگون نشد!؟

  8. ليچ جان
    اندازه گرفتن حس ناسيوناليستي كشورها متاسفانه كميت پذير نيست كه بخواهيم من و شما عدد و رقم راجع بهش بگيم و ثابت اش كنيم. پس هركسي هر حرفي بزنه چه ديسكاوري باشه چه شبكه هاي ديگه..فقط نظر كارشناس اون برنامه هست كه يكنفره. شما ميتوني توي همون شبكه بري و يك نظر ديگه اي بدي..منم ميتونم همين كارو بكنم.
    من نظر خودمو گفتم و بر اساس اون چيزي كه اونجا ديدم و كشورمون رو هم ديدم..باز هم نظرم همونه كه گفتم.
    توي سر خودمونم نزدم .. هركشوري منافعي داره..همونطور كه ايران حاضر نيست منافعشو فداي كشور ديگه اي كنه بگه چشم ..تركيه هم چنين كاري رو براي ايران نميكنه. مطمءن باشيد براي اسراييل هم نميكنه كه براي اتحاديه اروپا نكرد.
    حرف من اينه كه ادبيات تهاجمي نسبت به كساني كه ميتونن براي ما كاربري 2 گانه داشته باشند (دوست و دشمن/ كنار ما و عليه ما) كاملا به ضرر ماست..آدم ميتونه توي دنياي سياست براي خودش دوست بخره ميتونه دشمن اضافه كنه..يه موقع ميبيني اون كسي كه دشمن تراشيدي كانادا هست كه اونور دنياست..خيلي اشكال نداره اما خيلي بده آدم با همسايه اش بره سمت دشمني.
    واريور عزيز حرف جالبي زد كه البته به نظر من يك اپسيلون هم نميتونه واقعيت پيدا كنه..اما مثال خوبيه براي اين بحث..گفت:فرض كنيد كه آسمان اين كشور براي حمله به اسراييل در اختيار ما قرار بگيره..چه شود!
    حالا اينجوري فرض كنيم كه آسمان آن براي حمله به ايران در اختيار اسراييل قرار بگيره!!!!!حالا چه شود؟؟؟؟؟! به هر حال يك سكه ي دو رويه هست...
    آدم بايد با دنيا مخصوصا همين طرف هايي كه كاربري 2 گانه دارند.تعامل كنه..اصلا معلوم نيست سر چي..اما اين به هر حال كار ماها نيست و بحث نظامي هم نيست. بحث سياسي ديپلماتيكه و ميشينند سر ميز..يا علني يا خصوصي..ما ايرانيها يك خواسته هايي داريم طرفمون هم يك خواسته اي...يكبار اونا به ما ميگن باشه..يكبار هم ما ميگيم باشه..هر كسي هم ميتونه خطوط قرمز خودشو داشته باشه..اگر ما به اونا ميگيم شما چرا اينقدر قوم و خويش ايد با اسراييل و اونا به ما گفتن به خودمون مربوطه.. ما هم وقتي اونا راجع به لبنان و فلسطين به ما چيزي گفتند ميگيم به شما مربوط نيست!
    تحليلي بود اخيرا توي ريانووستي كه طرف خيلي تخيلانه گفته بود كه اسراييل ميخواد از طريق تركيه ايرانو تحريك كنه و ايران و تركيه رو بندازه به جان هم و اينجوري جنگ جهاني راه بندازه... اينو البته قبول ندارم..ايران و تركيه خيلي عاقل تر از اين حرف هان..اما آخرش حرف جالبي زد كه كاملا حقيقت داره و نتيجه اش رو هم 2 نسل بعد ما ها ميبينه و ميفهمه
    گفت كه: برنده ي هر جنگي كشوريه كه داخل جنگ نشه . بنابراين نه با قلدري و شاخ و شونه كشيدن و نه با ابرو بالا انداختن و تركيه رو به عنوان دشمن شناختن از ابتدا نميشه با اين كشور تعامل داشت..بايد سعي كنيم اگر هم نميتونيم اين كشورو كاملا بغل خودمون نگه داريم..حداقل به بغل كساني كه مترصد ضربه زدن به ايران هستند به هر نوعي..نفرستيمش.

  9. من هم موافق اينطور صحبت كردن چه راجع به دولت تركيه و چه مردم اون نيستم.
    من ترك نيستم اما به دفعات به تركيه رفتم و هرچند
    اونجا توصيه ميكنند كه راجع به آتاتورك-حكومت و مذهب اينا صحبتي نكنيد با كسي ولي چند باري چه تو كوچه و خيابون و چه با يك دانشجوي حقوق و استادش فرصت كردم صحبت كنم.
    مردمان خوبي هستند كه كشور و ملت اشون براشون مهمه. به جرات ميگم حس ناسيوناليستي اي دارند كه با هيچ كشوري قابل مقايسه نيست. بدا به حال كشوري كه با تركيه در بيفته!
    خيلي جالبه كه اين همه سال ميخواستند وارد اتحاديه اروپا بشوند و پس از اونهمه لوس بازيهاي اروپايي ها الان خود مردم اشون به يك جور نظري رسيدند كه حالا اين اتحاديه اروپا آش دهن سوزي هم نيست!‌ اگه راه نميديد ما هم منتظر نشستيم.
    هر كشوري سعي ميكنه به يك قدرت تبديل بشه..مگه اشكالي داره؟ ما كه نبايد از به قدرت رسيدن كشور ديگه اي حسودي كنيم و يا ناراحت باشيم.تركيه الان چه از نظر نظامي-سياسي-اقتصادي و توريست به هرجا كه رسيده حاصل همدلي مردم اش و سياست گذاريهاي درست مسءولينش بوده .مخصوصا اسلامگراهايي مثل عدالت و توسعه. خود سكولار ها هم نميتونن انكار كنن اينو.
    ما هم تلاش كنيم ميتونيم به يك ابرقدرت تبديل بشيم. نكته اينه كه بايد شريك و ياور داشته باشيم..تركيه هرچقدر هم كه مارو اذيت بكنه ما باز هم بايد مثل تا الان و خيلي بيشتر از الان هم به دولت اش و هم مردم اش ثابت كنيم كه يك همسايه ي خوب كنارشون هستيم.

  10. در اينكه بعضي جاها سانسور ميشه شكي نيست. اما دقت كنيد همه ي جاها براي ملاحضات امنيتي نيست..مثلا اگر پايگاهي در يك منطقه ي كم جمعيت و يا بدون جمعيت باشه...ميبينيد كه واضح نيست. درجات وضوح هم درجه بندي شده هست.
    اما جالبيش (نامرديش!!!) اينه كه در بقيه ي كشورها قانون رو رعايت ميكنند و اگر جايي كم جمعيت هست و حالا يك پايگاه نظامي توش هست..اون پايگاه رو فداي قوانينشون نميكنند! اما توي ايران هر منطقه ي حساسي حتي اگر وسط بيابان هم هست يكهو ميبينيد كه اون قسمت واضح واضحه!!!!! :?
    اما پايگاه هاي نظامي به نظرم واضح هستند. ديگه از پايگاه استراتژيك هواپيماهاي بي 2 در جزيره ي گوام مهمتر؟؟! قشنگ قابل ديدن هست. اما خب به نظرم دوستمون گفت كه تصاويرش آپديت شده نيستند و يك تصوير خاص هست درسته. چون هيچ پرنده اي حتي بي 1 و بي 52 و اف 15 هم روي باند و فضاي باز نبودند.
    كاخ سفيد و ساختمان كنگره هم من ديدم اخيرا واضح بود.
    فقط تنها موردي كه ساليان اول كه اومده بود اين برنامه من به وضوح كامل ديدم و اخيرا ديدم بعضي جاهاش سانسور شده ساختمان پنتاگون بود.
    بريد نگاه كنيد..كل اش قابل ديدن هست منتهي 3 نقطه از اون در قسمت ورودي ها رو كمي شطرنجي كردند.
    اسراييل هم فعلا قابل دسترسي هست اكثر جاهاش..البته من نميدونستم اسم و مكان پايگاه هاشو اما طفلي ها نه كه 2 متر جا بيشتر ندارند.. :lol: يكخورده چپ و راست كنيد پايگاه هوايي هاش تابلو هست.
    ------
    در جواب مشكل دوستان..من مدت ها بود استفاده نكرده بودم و تا همين تابستاني نميتونستم برنامشو دانلود كنم و اگرم ست آپشو نصب ميكردم اجرا نميشد! اما 2 ماهه پيش با يك فيل تر شكن معمولي به داخل سايتش رفتم و برنامه ي معموليشو دانلود كردم و نصب كردم. اما ديدم بدون وي پي ان و في*لتر شكن هم برنامه اجرا ميشه و الان مشكلي نداره.

  11. من شنيدم كه در مدار بالايي جو ايران مثل همه ي كشورها 3 نقطه رزرو شده براي ماهواره هاي خودش داره.
    امثال اين ماهواره زياد فكر نكنم كاربرد اجرايي و مخابراتي يا نظامي براي ايران داشته باشه..چون در مدارهاي بسيار پايينه .. در واقع مقدمه و راه رسيدن به پرتاب هاي بلندتر و ماهواره هاي تخصصي تره.
    اميدوارم اطلاعات ماهواره ها هم مثل اين چيزي كه اين بالا ديدم..كاملتر از اطلاعات نظامي ما منتشر بشه..چون هم بار علميه خوبي داره و هم بقيه ي متخصصان كشورهاي ديگه از تواناييهاي ما مطلع ميشن به صورت پله پله. اين در واقع خودش يكجور تبليغ علميه.
    اگر يك مركز كنترل بزرگ (نميدونم اسم و اصطلاحش چيه) مثل هموني كه آمريكا و روسيه و هند درست كردند براي كنترل پرتابگراشون..ما هم درست كنيم و نشون بديم خيلي بهتره.
    امروزه اينكه بتوني توي دنيا ثابت كني كه كارتو داري درست انجام ميدي..روي اصول انجام ميدي و هم دانش اش رو داري و هم تجهيزاتشو .. خيلي مهمه چون در غير اين صورت رسانه ها هرجور دلشون بخواد..ميتابانن ات! متاسفانه در زمينه ي موشكي توي غرب بواسطه ي خوب و درست منعكس نشدن توانايي هاي ما.. وقتي بحث صنايع موشكي و بتازگي هوا فضاي ايران ميشه .. فكر ميكنند ما كساني هستيم كه فقط ياد گرفتيم يك سوختي رو بگذاريم توي بدنه ي موشك و آتيشش كنيم هوا! حالا هردفعه يكخورده بيشتر! و روش كنترلي نداريم!
    در صورتي كه با اراءه اطلاعات مفيد يا حتي دعوت كردن از خبرگزاري هاي خارجي..تصوير برداريهاي بهتر و حتي مثلا دوربينهايي براي نشان دادن محل مقصد موشك يا ماهواره ..ميتونن درك كنن كه فشفشه در نميكنيم و براستي داريم دانش اين صنعت رو بدست مي آوريم.

  12. [quote]امارات در فکر این هست که در جنگ احتمالی با ایران با آمریکا یک سری معاملاتی بکنه و جزایر رو از چنگ ایران در بیاره! به این اطمینان داشته باشید که آمریکا نهایت همکاریش رو با امارات در این زمینه ادامه خواهد داد.[/quote]
    درسته ولي فعلا كه سايه ي جنگ كمي دور شده و آنها بايد سماق بمكند.

  13. [quote]سلام به همگي
    skywave عزیز این گلوله ها از فیوز مجاورتی استفاده می کنند که انواع مختلفی دارند یک نمونه آن به این صورت است که چهار تا(یا بیشتر مثلا 8 تا) منبع انتشار لیزر در چهار طرف مرمی یا سر جنگی قرار می گیرد و با پرتاب یا شلیک گلوله روشن می شوند شیوه عمل این سیستم به این صورت است که اگر گلوله مستقیما به هدف برخورد کرد که هیچ ، اما اگر از کنار آن رد شود ( البته در فاصله برنامه ریزی شده مثلا حداکثر تا 5 متری) حداقل یکی از پرتو های لیزر با هدف برخورد می کند و بلافاصله بازتاب پیدا می کند این بازتاب باعث می شود تا گلوله فاصله خود را با هدف پیدا کند و در صورتی که در فاصله مجاز بود بلافاصله فرمان انفجار سرجنگی از طرف کامپیوتر داخلی گلوله یا موشک صادر می شود و سر جنگی منفجر می شود همه این اعمال در مدت زمان کمتر از یک صدم ثانیه انجام می شود و الا گلوله از فاصله موثر بر ضد هدف دور خواهد شد. این فیوزها انواع دیگری هم دارند که نوع لیزری از دقیقترین انواع آن می باشد امیدوارم توضیحاتم گیج کننده نبوده باشه. یک از مزایای بزرگ این توپ اینه که گلوله اون هدایت میشه و حتی در صورت مانور دادن هدف، احتمال فرار اون بسیار کم خواهد شد و ناگفته پیداست که یه دونه از این گلوله ها برای هر نوع جنگنده کفایت می کنه البته نمی دونیم که آیا هدایت گلوله بصورت هوشمند انجام میشه یا از سیستم هدایت راداری و یا لیزری استفاده می کنه. :lol:[/quote]

    از توضيحاتتون خيلي ممنون. ساده گفتيد.
    ورودتون رو هم به سايت تبريك ميگم.

  14. از همه ي دوستان مخصوصا وافن اس اس براي نظراتشون ممنونم
    -----------
    آقا سعيد منظورتون از ارتباط راديويي يك گلوله با شليك كننده اش چيه؟ يعني فقط يك فرمان از فرستنده به گلوله يا ارتباط رفت و برگشت؟ بعد با توجه به اينكه اگر هدف در فاصله نزديك باشه و گلوله سرعت زيادي داره و هدف هم همينطور.. اين ارتباط راديويي اصلا ميرسه در زمان لازم يا نه

  15. من هرچي فكر كردم چجوري ميشه گلوله ها وقتي فهميدند كه به هدف نخوردند .. منفجر بشوند و تركش ايجاد كنند (با توجه به اون سرعتي كه داره از هدف دور ميشه و تازه زاويه خودشم اشتباه بوده كه از اول به هدف نخورده) نفهميدم!!!!!!!!

  16. به نظر من...استحكامات زياد در اونجا فقط هزينه ي زياديه... چون اين جزاير ممكنه هزار دست بعد از اولين تهاجم اونها دست به دست بشن!! ( البته فقط با ارتشي مثل آمريكا وگرنه بقيه توان چنين كاري رو ندارند) بنابراين استحكامات شديد آنجا ممكنه بر عليه خود ما هم استفاده بشه...
    اما يك جمله ي ظريف رو بياد بياريد از زبان فرمانده هان ايراني: تاكتيك همه جا بودن و هيچ جا نبودن!!!
    اونها در خليج فارس با كمبود ساحل مواجه هستند..ولي ما بزرگترين تواناييمون همينه... مطمپن باشيد اگر هم تصرف كنند...ما براحتي ميتونيم اونقدر موي دماغشان بشويم كه بزارند و بروند... گرفتن براي اونها آسونه...ولي حفظ كردنش سخته!

  17. البته اگر درگيري اي بين ايران و آمريكا بشه( كه خوشبختانه با رفتن يك سري آدم ديوانه از كاخ سفيد قضيه منتفيه يحتمل!!) اونها اين جزاير رو ول نميكنند...مونده با بمب اي خوشه اي شخمش بزنن ..اين كارو ميكردن..چون در واقع در حالت جنگي مالك اين جزاير يعني رييس جنگ در خليج فارس.

  18. [quote]من يك يك فيلم دارم كه ناو هواپيما بر از يك فاصله خيلي نزديك در آبهاي بين المللي از كنار ناو جنگي ما مي گذرد و به هم علامت ميدن وافراد هردو كشتي در كنار بدنه در حال نگاه كردن همديگه هستن
    اين عكس ها هم خيلي نزديك هستن ولي هميشه بعد از عكس گرفتن فاصله بيشتر نشان داده مي شود icon_razz[/quote]
    اگر لينك دانلودش رو در اينترنت داريد لطفا بگذاريد تا ببينيم.

  19. جوش هسته اي به همراه باتري هاي خورشيدي انرژي نسل آينده است به نظرم.
    نه كمبود منابع سوخت شكافت هسته اي رو داره و نه دردسرهاي زباله هاي اتمي رو.
    ايران اگر هم توانايي علمي اين كارو داشته باشه .. از نظر هزينه و منطقي جور در نمياد كه خودش تناهايي بره سراغ اين كار چون خود آمريكا و اروپا هم دارن مشترك روي اين كار تحقيق ميكنن.. ما دوباره بيايم يك سري نتايج و آزمايشهايي رو كه اونا بهش رسيدند رو هزينه كنيم تا بهش برسيم يا نرسيم..اونم هزينه هاي سرسام آور.
    بهترين كار اينه كه تا حدي تحقيق كنيم كه بگيم به اين مراحل رسيديم و اروپا رو مجاب كنيم كه ما هم وارد طرح مشاركتي راكتورهاي جوش هسته اي بشيم.
    حيف كه پرونده ي هسته اي ايران رو اونا بيجهت سياسي اش كردند وگرنه اين پروژه اي كه اروپا داره الان روش كار ميكنه اونقدر آينده و سود و تكنولوژي توش هست كه اين تكنولوژي هاي شكافت هسته اي و سوخت هسته ايشو و همه اي اينا رو ببخشيم به خودشون و بهشون بگيم ما هم شريك پروژه شكافت هسته اي.
    ان شاء الله.

  20. مشخص نيست كه عكس از كدام كشور و كدام منبع گرفته شده.
    فاصله ولي خيلي نزديكه و براي ناوي كه ميگويند چتر امنيتي دورش داره خيلي كم و خطرناكه.
    اگر اين تصاوير از منابع ايراني گرفته شده باشه و اين جايي هم كه عكس گرفته شده با توجه به موج آب .. ساحل باشه .. فقط ميشه نتيجه گرفت كه اين عكس از يكي از جزاير 3 گانه ايراني گرفته شده. و اين ناو هم داره از تنگه هرمز عبور ميكنه كه بره در يك منطقه ي امن مستقر بشه .
    چون از كل اون 50 كيلومتر تنگه ي هرمز فقط يك مسيري با پهنه ي 5 كيلومتري به عنوان كريدور رفت و آمد دريايي استفاده ميشه و نزديك اين 3 جزيره هست.
    حالا آدم به اهميت استراتژيك اين 3 تا جزيره پي ميبره.
    بازم به نظرم اين فاصله براي يك چنين ناوي يعني خطر مرگ!!!! از توي اين فاصله اگر همزمان 5 موشك شبيه اس اس ان 22 سانبرن با اون سرعت زياد شليك بشه..اين ناو چجوري ميخواد جواب بده؟!
    البته غرق كه نميشه ولي خوب ... بايد بره 5 سال بخوابه براي تعمير!

  21. در ادامه ي بحث موضوعي مرتبط رو پيدا كردم كه در رابطه با اقتصاد آمريكاست.
    اين مقاله 2 بخش داره و بسيار علمي و مستدله..بخش دومش چون مربوط به اقتصاد ايرانه و به اين تاپيك ارتباط نداره..من قرار ندادمش. دوستان ميتونن در روزنامه ي دنياي اقتصاد امروز بخوننش.
    ---------------------------------------------------------------
    بحران مالي آمريكا و پيامدهاي آن بر اقتصاد ايران
    دكتر داود دانش‌جعفري*
    مروری اجمالی بر بحران مالی آمریکا
    آنچه که امروز تحت عنوان بحران در اقتصاد آمریکا به وجود آمده، چگونه ایجاد شده است؟ این سوالی است که باید در آغاز این بحث برای آن پاسخ روشنی یافت. اقتصاد آمریکا در دوره کلینتون غیر از آخرین سال‌ها در رونق بود.
    اوایل دوره ریاست‌جمهوری جرج‌بوش و بعد از ماجرای 11 سپتامبر، نخستین تحلیل‌ها بعد از این ماجرا این بود که آیا این اتفاق تاثیری بر اقتصاد آمریکا خواهد گذاشت؟ هرچند برخی‌ها معتقد بودند که این موضوعات در حد تحلیل است، اما در واقع برخی از نقاط قوتی که اقتصاد آمریکا در دوره کلینتون به دست آورده بود، بعد از این حادثه دچار آسیب شد. یکی از این ویژگی‌ها، رونق بازار بورس در این کشور بود. با توجه به افزایش معاملات اینترنتی در دنیا، این امکان به وجود آمده بود که مردم سایر نقاط دنیا بتوانند در بورس آمریکا سرمایه‌گذاری کنند. قیمت سهام در این دوره افزایش چشمگیری یافت و در نهایت منجر به این نتیجه شد که بخش مهمی از سرمایه خارجی آمریکا از این طریق تامین شود. بعد از 11 سپتامبر هر چند بعضی از بخش‌های آقتصاد آمریکا مثل بازارهای مالی هم تحت تاثیر قرار گرفت، پیش‌بینی می‌شد که اقتصاد آمریکا از این ناحیه آسیب فراوان ببیند و لذا سیاست‌گذاران به دنبال این بودند که رونق را مجددا به اقتصاد این کشور برگردانند و یا مانع رکود شوند.
    راهکارهایی که برای ایجاد رونق انتخاب شد شامل چند مکانیزم بود: اول مخارج دولت را بالا ببرند؛ در اقتصاد اگر دولت هزینه‌ها خود را بالا ببرد، تقاضای کل افزایش می‌یابد و بر ایجاد رونق كمك مي‌كند. دولت آمریکا اگر سفارش‌های نظامی را بیشتر کند، کارخانه‌های تولیدکننده ادوات نظامی مجبورند تولید خود را افزايش دهند و در نتیجه این پدیده باعث ایجاد رونق اقتصادي بیشتری می‌شود. سیاست دیگر دولت آمريكا، سیاست کاهش نرخ بهره بود که وسعت بیشتری یافت و موجب شد تا حداقل در دوره‌ای سیاست‌های اقتصادی دولت آمریکا کارآمد جلوه کند. باید گفت در دوره کلینتون نرخ بهره به حدود 5 یا 6‌درصد رسیده بود، دولت بوش تصمیم گرفت با کاهش نرخ بهره و سیاست‌های پولي انبساطی در اقتصاد آمریکا رونق ایجاد کند تا به تعبیری تحولی در افزایش سرمایه‌گذاری و رشد اشتغال ایجاد شود. در نتیجه تصمیم به کاهش نرخ بهره با شیب تندی از 6‌درصد به يك‌‌درصد اتخاذ شد. هدف این بود که افزایش سرمایه‌گذاری صورت بگیرد. دولت بوش به دنبال این بود که با پیش گرفتن اين سیاست‌، هزینه تامین پول را کاهش داده تا در نتیجه میل به سرمایه‌گذاری‌ها افزایش یابد. این سیاست موجب شد تا امکان دریافت وام از بانک‌ها افزایش یابد.
    سیاست سوم دولت آمریکا برای جلوگیری از رکود اقتصادی، سیاست افزایش صادرات آمریکا بود که این سیاست از طریق اتخاذ سیاست انبساط پولی و تضعیف دلار دنبال شد. اما از آنجایی که تضعیف دلار ممکن بود خطرات امنیتی برای اقتصاد آمریکا به دنبال داشته باشد، لذا این سیاست به صورت محدود دنبال شد و حاصل آن افزایش 12‌درصدی صادرات آمریکا بود. اما مهم‌ترین سیاست محوری از میان موارد سه‌گانه فوق، همان سیاست کاهش نرخ بهره بود. کسانی که موفق شدند بعد از کاهش نرخ بهره از بانک‌ها وام بگیرند، به دنبال ایجاد فرصت‌های جديد سرمایه‌گذاری بودند. بخش مسکن در اقتصاد آمریکا بعد از 11سپتامبر از ویژگی‌های خاصی برخوردار شده بود. (عین این داستان در اقتصاد ایران هم تکرار شده است). وقتی بانک‌ها، وام بیشتری با بهره پایین در اختیار مشتری قرار می‌دادند و امکان گرفتن وام راحت‌تر شد، نتیجه این شد که تقاضا برای خريد مسکن بالا برود. مردم پول‌ها را گرفتند و لذا تقاضای خرید مسکن بالا رفت زیرا قدرت خرید آنها بیشتر شده بود. اما نکته اینجاست که در بخش مسکن، عرضه هیچ‌گاه به سرعت تقاضا نمی‌تواند بالا برود. مسکن کالایی است که کمبود عرضه آن را نمی‌توان از خارج وارد کرد، بنابراین در عرضه آن معمولا یک وقفه زمانی بعد از سرمایه‌گذاری به وجود می‌آید. از زمان شکل‌گیری تقاضا تا زمان عرضه مسکن جدید شاید دو سال زمان لازم داشته باشد. (این اتفاق به نوعی در کشور ما هم افتاد) یعنی وقتی تقاضا زیاد شده بود اما امكان افزایش عرضه به این میزان نبود. نتیجه این می‌شود که قیمت مسکن افزایش یابد و کسانی که وام گرفته بودند تشویق شدند که وارد بازار سفته‌بازي مسكن شوند. بانک‌ها در آمریکا تصمیم گرفتند برای سهولت جذب منابع خود 95‌درصد از ارزش خانه را در قالب وام به مشتريان پرداخت کنند. یعنی مشتریان برای خرید یک ملک تنها نیاز به 5‌درصد بهای آن را داشتند و بقیه از طریق وام قابل تامین بود. اگر مشتری به هر دلیل نمی‌توانست وام را بازگرداند، بانک آن ملک را می‌تواند تملک کند. وقتی نرخ بهره به یک‌درصد کاهش یافت؛ استقبال از وام مسكن افزایش یافت. نرخ یک‌درصد در واقع همان نرخ بهره بین بانکی است، یعنی وقتی دو طرف ریسکی نداشته باشند، این نرخ اعمال می‌شود ولی اگر کسی بخواهد وام بگیرد بسته به شرایط متقاضی، ریسک آن تعیین می‌شود و به مبلغ مذكور افزوده مي‌شود. در نظام بیمه اتومبيل آمریکا هم همین‌طور است. یک جوان 15 ساله نرخ بیمه‌اش بیشتر از یک شخص 40 ساله است چون امکان تصادف او بیشتر است. یک آدم خوش حساب بانكي با کسی که تازه به یک بانک مراجعه کرده، نرخ بهره‌اش متفاوت است. حتی شیوه پرداخت وام به کشورهای خارجی هم با این روش صورت می‌گیرد و ريسك کشور به نرخ اولیه بهره بانکی افزوده می‌شود. بنابراین رونق بازار مسکن تا زمانی که عرضه مسکن کمتر از تقاضا بود ادامه داشت و این انتظار وجود داشت که افزایش بهای مسکن در اقتصاد آمریکا ادامه یابد. طبیعی است در چنین شرایطی، تقاضای وام برای خرید مسکن نيز رو به افزایش باشد.
    موضوع دیگری که بر دامنه بحران اقتصادی آمریکا افزود، نقش صندوق‌های رهنی (MBS) مسکن در آمریکا بود. در توضیح کارکرد این صندوق‌ها ذکر این مثال ضروری است: فرض کنید شخصی از یکی از بانک‌های خصوصی ایران در سال 86 درخواست وام 100 میلیون تومانی برای خرید مسکن می‌کند. فرض کنید این وام با نرخ 25‌درصد سود و شرایط بازپرداخت 10 ساله به او تعلق می‌گیرد. حال شخص دیگری به همان بانک مراجعه کرده و اعلام می‌کند که حاضر است تسهیلات پرداخت شده به فرد اول را به طور کامل به بانک بازگرداند، به شرط آنکه بانک اقساط مربوط به بازپرداخت تسهیلات داده شده به فرد اول را در اختیار او قرار دهد. در چنین شرایطی شخص دوم به یک پروژه سرمایه‌گذاری سودآور دسترسی پیدا کرده است، زیرا 100 میلیون تومان خود را با نرخ 25‌درصد سود تضمین شده سرمایه‌گذاری نموده است البته بانك نيز براي جمع‌آوري اقساط از شخص اول نيز كارمزدي از شخص دوم مي‌گيرد. منافع بانک در این کار این‌گونه است که می‌تواند منابع جدیدی را برای دادن وام بيشتر دست و پا کند. حال اگر همین مثال را در مورد هزاران نفر كه با این شرایط وام گرفته‌اند توسعه دهيم و شرايطي فراهم كنيم كه اشخاص حقوقی و یا حقیقی جدیدی بيايند و اسناد بدهی اشخاص اوليه را كه وام گرفته‌اند را بخرند و کل وام گرفته شده را به بانک‌های موردنظر پس بدهند، در این صورت بانک‌ها می‌توانند ضمن بازیابی منابع خود شرایط دادن وام جدید را افزایش دهند و در واقع این ایده مقدمه‌ای بود بر شکل‌گیری صندوق‌های رهنی مسکن که وظیفه اصلی آنها خرید وام‌های مسکن از مردم و گرفتن اسناد بازپرداخت برای صندوق رهنی بود. صندوق‌هایی مثل فنی می، فردی مک یا لمن برادرز، سازماندهی خرید این نوع وام‌ها در آمریکا را در اختیار گرفته بودند. به عبارت دیگر صندوق‌های رهنی مسکن سهام جدید منتشر می‌کردند و گروهی از متقاضيان نيز این سهام را می‌خریدند. حتی کشورهای خارجی نیز منابعی را برای خرید این اوراق به کار انداختند. ولی نکته اینجاست که سرنوشت این نوع صندوق‌ها در گرو سرنوشت قیمت مسکن در بازار بود. این صندوق‌ها با مکانیزمی که دارند به عنوان واسط بین بانک و مشتریان قرار می‌گیرند. این صندوق‌ها با ایجاد جریان درآمدی سرمایه‌گذاری بلندمدت، سودآور شده بودند. شیوه تامین منابع در این صندوق‌ها، چاپ اوراق سهام است و کسانی که این اوراق را می‌خرند، طبیعی است که به دنبال سود خود باشند. ویژگی دیگر این صندوق‌ها این بود که بتوانند هزاران میلیارد دلار جديد با این روش وارد سیستم بانکی آمریکا نمايند. این اتفاق در حالی افتاد که به تدریج بهای دلار در بازارهای جهانی در حال پایین آمدن بود. همه صاحبان منابع دلاری دنبال این بودند که در جای دیگری سرمایه‌گذاری کنند که ریسک کمتری داشته باشد. بنابراین وقتی کشوری مثل چین یا کشورهای اروپایی که ذخایر ارزي زيادي دارند با بازار پرسودی همچون بازار مسکن آمریکا روبرو می‌شوند که حتی با میزان بهره 5 یا 6‌درصد عمل می‌کند، طبیعی است که آنها نیز هجوم بیاورند، به ویژه در شرایطی كه نرخ بهره پایه بانک‌های آمریکا به یک‌درصد کاهش یافته بود و لذا سهام صندوق‌های رهنی مسکن آمریکا را بسیاری از کشورهای خارجی نیز خریدند. این سرمایه‌گذاری عظیم ایجاد شده، موجب رونق سرمایه‌گذاری در آمریکا شد. به طور كلي در شرایطی كه انبساط پولی رخ می‌دهد، انتظار بر این است که ارزش پول ملی كاهش یابد. در آمریکا هم این اتفاق افتاد و لذا ارزش دلار کم شد. با این حال، دولت آمریکا تا حدودی از این اتفاق راضی بود. چون با کاهش ارزش دلار (نسبت به سایر ارزهای مهم) افزایش صادرات این کشور صورت می‌گرفت.
    اکنون با این مقدمه، بهتر می‌توان بحران مالی آمریکا را تحلیل کرد. سه اقدام مهم در این رابطه انجام گرفته است: اول تامین هزینه‌های جنگ، دوم کاهش نرخ بهره و انبساط پولی و و سوم کاهش ارزش دلار برای افزایش صادرات. مجموع این اتفاقات تا زمانی که تقاضای مسکن به نسبت عرضه بالا می‌رفت علائم خوبی را به اقتصاد برای تداوم سیاست خرید مسکن ارائه می‌داد. اما وقتی قیمت مسکن پایین آمد، یعنی عرضه از تقاضا پیشی گرفت، در چنین شرایطی کسی که خانه‌ای خریداری کرده بود با وجودی که حتی ممکن بود بخشی از وام را پرداخت کرده باشد ناچار می‌شد وام را پس بدهد و در نتیجه خانه در رهن بانک باقی قرار گرفت. به تدریج بانک‌ها با انبوهی از وام‌های مسکن بازگردانده شده مواجه شدند که در واقع پول بانک را بلعیده بود و بجای آن ملک مسکونی تحویل بانک داده بود که قیمت آن ملک هم نسبت به مبلغ اولیه وام کاهش یافته بود. در نتیجه بانک‌ها اعلام ورشکستگی کردند. وقتی بانک‌ها و صندوق‌ها ورشکست شدند این ورشکستگی به سایر بخش‌ها و همچنین کشورهاي ديگر هم سرایت کرد. بازارهای بورس نيز ملتهب شدند. زيرا ارزش اقتصادي بنگاه‌های حاضر در بورس نیز دچار كاهش شده بود. در این شرایط هرکس به دنبال این بود که پولش را از بانک‌ها بیرون بیاورد. زیرا اگر بانک مورد نظر ورشکست می‌شد معلوم نبود صاحب پول بتواند به اصل پول خود دسترسی پیدا کند. تنها سرمایه‌گذاری مطمئن در این شرایط خرید اوراق قرضه خزانه‌داری آمريكا بود که با سود حداقل 5 صدم‌درصد عرضه می‌شد. اين اقدام می‌توانست تنها خیال سرمایه‌گذار را آسوده نماید زیرا که ارزش پول او دیگر سقوط نمی‌کرد ولی سودی هم گیر او نمی‌آید.
    بنابراین مجموعه دلایلی که در مورد بحران مالی آمریکا تاکنون بیان گردیده است عمدتا ریشه‌هاي این پدیده را در مقررات‌زدایی بی‌حد و حصر در بازارهای مالی، توسعه وام‌دهی توام با بی‌احتیاطی توسط نهادهای مالی و عدم بکارگیری ابزارهای کنترلی قوی مالی توسط نهادهای مالی می‌توان بیان نمود که بخش قابل توجهی از آن به سیاست‌های اقتصادی دولت بوش به ویژه در شرایط بعد از 11 سپتامبر 2001 برمی‌گردد. البته شاید نگاه بلندمدت‌تر به این پدیده را باید در تحولات دهه 1970 جستجو نمود. در این سال‌ها، نظام برتن و وودز که نظام پولی مبتنی بر استاندارد طلا بود، توسط آمریکا به صورت یک طرفه لغو شد. بر اساس نظام مورد بحث که بعد از سال 1945 تا سال 1973 تقریبا در همه کشورها به کار گرفته می‌شد، هر کشوری مکلف بود در موقع افزایش حجم پول خود، ‌درصدی از آن را در قالب طلا به عنوان پشتوانه پول جدید نگهداری کند و بنابراین هر کشوری که امکان تامین طلای پشتوانه را نداشت، عملا نمی‌توانست مبادرت به افزایش حجم پول نماید. اقدام لغو نظام برتن و وودز توسط آمریکا، دقیقا 2 سال بعد از اتفاقی بود که دولت آمریکا برای تامین نیاز مالی طرح‌های خود نتوانسته بود به مقدار کافی طلا تهیه کند و لذا برای حل ریشه‌ای مشکل خود، مبادرت به اجرای طرح جدید (کنار گذاشتن توافق برتن و وودز مبتنی بر استاندارد طلا) نمود. همان‌طوری که Ann Petlifor بیان می‌کند: ریشه طرح آمریکا مبنی بر کنارگذاشتن نظام استاندارد طلا به این واقعیت برمی‌گردد که این کشور در طول جنگ ویتنام هزینه‌های فراوانی متحمل شده بود و از طرف دیگر بعد از پایان جنگ نیز برای بازسازی جامعه نیاز به منابع مالی فراوانی داشت.
    کنار گذاشتن نظام پولی مبتنی بر استاندارد طلا، منجر به ظهور دوره جدیدی شد که در آن دلار، یعنی پول ملی آمریکا، توانست جایگزین طلا در ذخایر ملی کشورها تا حد 70‌درصد شود. به عبارت دیگر اگر در گذشته ذخیره طلای کشورها بیانگر قدرت اقتصادی آنها بود، در دوره جدید، همان نقش طلا را ذخایر ارزی کشورها که عمدتا به دلار آمریکا بود، ایفا می‌کرد. بنابراین در دوره جدید، فرصتی استثنایی برای آمریکا به وجود آمد که همسان یک گنج بی‌پایان بود. به عبارت دیگر آمریکا می‌توانست با انتشار پول جدید، قدرت اعتباری بیشتری برای خود به وجود آورد، مصرف خود را بالا ببرد، همچنین به سرمایه‌گذاری جدید دست یابد. چرا این قدرت در اختیار آمریکا قرار گرفت؟ برای اینکه کشورهایی که دارای مازاد ذخایر دلاری بودند، معمولا این ذخایر را تبدیل به اوراق قرضه خزانه‌داری آمریکا می‌نمودند، زیرا نگهداری اوراق خزانه معمولا کمترین ریسک را دارد و در ضمن سود نیز به صاحب ذخایر پرداخت می‌شود. بر اساس این رویه دولت آمریکا، ذخایر دلاری کشورها را در اختیار گرفت ولي بابت آن به ساير دولت‌ها بدهکار گردید. وقتی دولت آمریکا این ذخایر را به کار می‌گیرد، در واقع به قدرت اقتصادی بیشتری دسترسی پیدا می‌کند، زیرا می‌تواند از این منابع برای اهداف اقتصادی خود استفاده کند. (فرض کنید یک کشور نفتی با فروش نفت خود به آمریکا، دلار دریافت کند. بخشی از این دلارها را کشور نفتی برای مصرف داخلی استفاده می‌کند و بقیه را به عنوان ذخیره ارزی خود نگهداری می‌کند. اگر این کشور ذخایر ارزی خود را تبدیل به اوراق قرضه خزانه‌داری آمریکا کند، لذا مجددا همان دلارهای منتشره به اقتصاد آمریکا برمی‌گردد و می‌تواند قدرت خرید جدیدی برای آمریکا ایجاد کند- البته در قبال بدهکارشدن آمریکا به کشور صاحب ذخایر-)
    در سال 2000 میزان این نوع بدهی ملی آمریکا، حدود 250‌درصد تولید ناخالص داخلی این کشور بود. در نیمه دوم سال 2008 میزان آن به حدود 541‌درصد تولید ناخالص داخلی رسید. مابه‌التفاوت این دو رقم بیانگر میزان دسترسی آمریکا به منابع متعلق به دیگر کشورهاست که در این دوره به آمریکا سرازیر شده است، آن هم به آسانی و بدون اینکه آمریکا خود مبادرت به تولید و یا خلق ثروت کرده باشد، بنابراین آمریکا به راحتی از منافع آن می‌تواند استفاده کند. از آنجایی که آمریکا اصولا به استفاده از این نوع منابع به اصطلاح بدون دردسر استقراضی از سایر کشورها بسیار علاقمند است، طبیعی است با استفاده از اين نوع روش‌ها در جهت جذب منابع مالی از سایر کشورها به اقتصاد خود راضي باشد. معرفی ابزارهای جدید در بازارهای مالی، به ویژه روش‌های اهرم‌گیری، باعث گردید میزان به کارگیری این نوع منابع در اقتصاد آمریکا روز به روز افزایش یابد، بدون اینکه نظام کنترلی دقیقی در این بازارها وجود داشته باشد و یا اصولا شفافیت لازم در این نوع بازارها وجود داشته باشد، در واقع نظام کنترلی دقیق را باید صاحبان ذخایر به وجود مي‌آورند تا منابع مالی آنها به تاراج نرود و نه دولت آمریکا که از این منابع استفاده می‌کند و طبیعی است که علاقمند باشد با حداقل تشریفات کنترلی این منابع را در اختیار او قرار بگیرد. از طرف دیگر سازمان‌های رتبه‌بندی نهادهای مالی که قاعدتا می‌بایستی در سطح بین‌المللی بر اينكار نظارت مي‌كردند و این اعتماد را ایجاد می‌کردند مثل
    Fitch ، Moody و یا S&P در این دوره نتوانستند مسوولانه عمل کنند و لذا با رتبه‌بندی غیرواقعی از این نهادهای مالی آمریکا، عملا باعث ایجاد رانت قابل توجهی در فرآیند انتشار سهام بدون پشتوانه واقعی شدند. افزايش حاشیه سود این نوع سهام روز به روز در حال افزایش بود و لذا كوتاهي موسسات رتبه‌بندي بين‌المللي عملا مشهود نبود. به طور مثال بین سال‌های 2000 تا 2006، قیمت مسکن در آمریکا به بیش از دو برابر افزایش یافت و بنابراین میزان سود سهام صندوق‌های رهنی مسکن MBS نیز به تناسب افزایش یافت. پشتوانه سهام اوراق رهنی مسکن نیز همان قیمت مسکن بود که در این دوره افزایش پیدا کرده بود.
    این مجموعه مسایلی است که با نگاهی به تحولات آمریکا می‌توان ریشه‌های بحران اخير را در آن جست‌وجو کرد. همچنین می‌توان از این وقایع درس‌هایی گرفت و تاثیر آن را در اقتصاد جهان و به نوعی در اقتصاد ایران نیز جست‌وجو کرد. محور دیگر این بحث تحولات «نفت» است. پیشی گرفتن معاملات کاغذی در بورس نفت در مقایسه با معاملات واقعی، بحث دیگری است که در سال‌های قبل اتفاق افتاد. در معاملات واقعی نفت را برای مصرف واقعي خریداری می‌‌شود، اما در معاملات کاغذی، کسانی این اوراق را تنها با هدف كسب سود خريداري مي‌كنند و با افزایش قیمت نفت نسبت به زمان خرید مجددا آن را می‌فروشند. در گذشته نسبت معاملات کاغذی به معاملات واقعی نفت حدود سه برابر بود. اما در سال‌های اخیر قبل از بروز بحران مالی آمریکا این رقم به 10 برابر رسیده بود. زمانی که مراجعات برای معاملات کاغذی نفتی افزایش می‌یابد، قیمت معاملاتی نفت در دنیا نیز بالا می‌رود و در نتیجه معاملات بیشتری در بخش بورس نفت اتفاق می‌افتد. در این شرایط انتظار می‌رود سرمايه‌گذاري‌های جديد نیز در توليدات نفتي صورت بگيرد. بسیاری از پروژه‌ها که تا پیش از این سودآور نبودند، با افزایش قیمت نفت سودآور شدند. با ادامه رکود مالی کنونی آمریکا، می‌توان انتظار داشت که تقاضای نفت در سال‌های آینده کاهش یابد. اگر قیمت نفت پایین بیاید کشورهایی که اقتصاد آنها وابسته به نفت است، باید راهکارهایی اتخاذ کنند که آسیب آنها به حداقل برسد. این شرایط شامل کشور ما هم می‌شود. به خصوص اگر وابستگی به نفت نیز در بودجه ریشه دوانیده باشد. بنابراین دولت باید اقداماتی در این رابطه انجام دهد تا میزان مخارج خود را که متکی به نفت است، کاهش دهد. البته در سال‌های گذشته روال این بوده که وقتی افزایش بهای نفت اتفاق افتاده هزینه‌های عمرانی کشور نیز بالا رفته است. بنابراین با توجه به کاهش قیمت نفت ما باید آمادگی داشته باشیم و بتوانیم وضعیت خود را مجددا تنظیم کنیم. ممکن است سياست‌هايي كه در آمریکا اتخاذ شد که هدف اصلی آن ایجاد رونق در اقتصاد بود، در کشور ما نیز مشابه این سیاست‌های انبساطی، در پیش گرفته شده باشد. پس شاید بهتر باشد که یک بار دیگر این سیاست‌ها را مرور کنیم تا منجر به عواقب سویی نشود. بنابراين بخش دیگری از این تحلیل مربوط به مکانیزم‌های به کار گرفته شده در اقتصاد آمریکا به كار گرفته شده است که خطرآفرین بوده است. اقتصاددانان داخلی، دولت، مجلس، وزارت اقتصاد و بانک مرکزی باید هم اندیشی کنند و روش‌هايي را برای عدم تکرار آثار این نوع بحران‌ها در ایران اتخاذ کنند. البته بخش مسکن ایران با آمریکا تفاوت‌های بسیار دارد. ریسک مسكن آمريكا نسبت به ایران بالاتر است. از طرفی میزان وام مسکن ایران در مقایسه با آمریکا بسیار کمتر است. در ایران بانک‌ها حدود 15‌درصد قیمت خانه را وام می‌دهند و این احتمال که قیمت مسکن تا این حد پایین بیاید و مردم وام خود را پس بدهند اصولا وجود ندارد. اما در زمینه‌های دیگری مثل افزایش هزینه‌های دولت به نوع دیگری این نوع مشکلات وجود دارد. مثلا سیاست تعیین نرخ سود بانکی که در حال حاضر به صورت دستوری تعیین می‌شود. مشکل سیاست انبساطی که آثار آن در قالب تورم، امروز بر اقتصاد ایران سایه انداخته است، قابل انکار نیست.
    آنچه مهم است اینست که سیاست‌های اقتصادی كلان معمولا پاسخ‌های مشابه در کشورهای مختلف می‌دهند. البته اگر وضعیت اولیه کشورها متفاوت باشد، مي‌توان انتظار داشت كه اثر نهایی نیز متفاوت باشد. اثر انبساط پولی در همه جای دنیا یک نتیجه مشخص دارد. هیچ کشوری نمی‌گوید، انبساط پولی اثر تورمی ندارد. اما تفاوت بخش مسکن ایران با آمریکا ممکن است در نهايت خروجی‌های متفاوتی را به دنبال داشته باشد. بنابراین با مروری بر سیاست‌های ناکارآمد آمریکا نیز می‌توان درس‌هایی از آن گرفت. معنای آن این است که اگر ما هم تصمیماتی به این شکل در اقتصاد خود می‌گیریم، پس بهتر است آن را متوقف کنیم، تا اثر منفی آن در اقتصاد ما، مشکلات جديد ایجاد نکند.
    درس دیگری که وجود دارد این است که دلیل اصلی عدم توفیق دولت آمریکا در مهار این بحران در کوتاه‌مدت در مقایسه با اقداماتی که اروپایی‌ها انجام دادند، به این نکته برمی‌گردد که اعتماد عمومی‌مردم آمریکا نسبت به سیاست‌های اقتصادی دولت آمريكا بیشتر آسیب دیده بود. اعتماد به سیاست‌های دولت، مهم‌ترین سرمایه‌ای است که هر دولت می‌تواند از آن بهره ببرد، از این رو هر قدر سیاست‌های اقتصادی کارآمدتر باشد، دست‌یابی بیشتر به اعتماد مردم بیشتر خواهد شد و لذا هم می‌توانیم از بروز چنین بحران‌هایی در اقتصاد ایران جلوگیری کنیم. همچنین اگر به صورت ناخواسته با آثار نامطلوب آن روبرو شدیم در زمان کوتاهی، به راحتی می‌توانیم آثار نامطلوب آن را برطرف کنیم.
    بخش دوم:
    .....
    -----------------------------------------
    *عضو هيات علمي دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي
    متن سخنراني در همايش بحران مالي و اقتصادي جهاني و پيامد‌هاي آن بر اقتصاد كشور
    اتاق بازرگاني و صنابع و معادن تهران
    تهران‌ـ 30 دي‌ماه 1387