hexman

VIP
  • تعداد محتوا

    1,569
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های hexman

  1. [quote]...=ناو هواپیمابر [/quote] اخ گفتيا..چه ابهتي به نيروي دريايي ايران ميداد اگه ميساختيم
  2. hexman

    هفتمین قورباغه شوروی!!

    [quote]ممنون برادر مرتضی([size=7]درست گفتم؟)[/size] . در جنگ 34 روزه بچه های حزب الله راکتهای فجر 3 و 5 رو توی دشت ها و جنگلهای جنوب مخفی می کردن و بر ضد مواضع صهیونیستها شلیک می کردن. .[/quote] ولي تلفاتي كه اسراييل متحمل ميشد در حد برخورد چنين موشكهايي به مواضعش نبود
  3. [quote name="opera"] يك نگاهي به بچه هاي گرايش طراحي الگوريتم كارشناسي ارشد كامپيوتر بندازين. quote] برادر جان شرمنده دخالت ميكنم و لي در مقطع كارشناسي ارشد كامشپيوتر ما گرايشي بنام گرايش طراحي الگوريتم نداريم معماري كامپيوتر هوش مصنوعي نرم افزار ========= من چون رشتم اينه جسارت كردم.ببخشيد
  4. با سلام خدمت دوستان محترم بنده قصد دارم يك سري از اموززش هاي كامپوتر را كه با نرم افزار Camtasia Studio از كامپيوتر Capture كردم را تبديل به سي دي اموزشي بكنم(مثل همه مدل هايي كه در بازار ميبينم) كار ويرايش فيلم را با خود نرم افزار كامتازيا نجام دادم.اما نميدونم چجوري يه سي دي اتوران بسازم. فكر كنم بايد با همان نرم افزار از فيلم ها خروجي فلش بگيرم؟؟ و بعد تبديل به فايل exe بكنم؟؟ روش انجام اين 2 كار را ميخواستم اگر كسي از دوستان بلده بنده رو راهنمايي بكنه. ممنون
  5. [quote]اف 22 و35 هم داراي مسلسل هستند آيا اين به اين معناست كه فاقد موشك است [size=18] نتيجه گيري جالبي است[/size] [/quote] ايشالله بزودي صحنه شليك موشك صاعقه هم ببينيم
  6. hexman

    هفتمین قورباغه شوروی!!

    70 كيلومتر برد كه خيلي كمه..خب اگه اينطور باشه كه كاتيوشا بهتره!
  7. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/uwqvyqcjf8vm7d3g5itw.jpg[/img] دزدیدن میگ - 21 آگوست 1966.در این روزها میگ-21 تیپ اف-13 مهم ترین رقیب جنگند ه های اسرائیلی در آسمان بود.بنابراین واضح بود که اسرائیلی ها می بایست یکی از آن ها را بدست آورند تا با مطالعه و بررسی دقیق آن خلبانان اسرائیلی و هواپیماهایشان را علیه این جنگنده آماده کنند."موساد"-آژانس سری اسرائیل مامور شد تا خلبانی را پیدا کند که توانایی های مناسبی برای انجام این کار داشته باشد."مایر آمیت" (رئیس وقت موساد) در یک جلسه مشورتی با عده زیادی از نظامیان اهداف "موساد" را تشریح کرد و از آن ها خواست که بنظر آنان چه چیزی بیش ترین نقش ارزشمند را برای امنیت اسرائیل در بر دارد.ژنرال "موردخای هود" فرمانده نیروی هوایی اسرائیل در 1963 (وچند سال بعد) از وی خواست که یک فروند میگ-21 ساخت شوروی را به اسرائیل بیاورد.تشخیص این که آیا "موردخای" واقعا باور داشت که قدرت انجام موفق چنین کاری وجود دارد مشکل بود."ایزر وایزمن" نیز که فرماندهی نیروی هوایی را از "هود" تحویل گرفت نیز اندکی قبل از شروع جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل همین درخواست را از "آمیت" کرده بود.اگر این عملیات انجام می شد اسرائیلی ها به اسرار پیشرفته ترین جنگنده ای که اعراب در آن زمان در اختیار داشتند(به اعتقاد روس ها پیشرفته ترین جنگنده ضربتی جهان) دسترسی پیدا می کردند . روس ها معرفی میگ-21 را از سال 1961 به کشورهای خاورمیانه شروع کرده بودند وتا 1963 که "آمیت" موساد را تحویل گرفت این جنگنده بخش اصلی و ضروری زرادخانه نیروی هوایی مصر-سوریه و عراق بود.روس ها معرفی این هواپیما را تحت حداکثردرجه رازداری و امنیت انجام می دادند.آنان شرط تحویل این جنگنده را مسولیت خودشان در مورد امنیت و آموزش پرسنل ونگهداری قرار داده بودند.در غرب چیزهای کمی از میگ-21 می دانستند اما از توانایی هایش واهمه داشتند.روس ها نیز از خطر در اختیار گذاشتن میگ-21 به خارج از مرزهای خود وارتش کشورهای دیگر آگاه بودند.امنیت در بالاترین درجه خود بود و روس ها اغلب مسوول آن بودند.این مساله بخودی خود باعث رنجش بسیاری از اعراب موظف در نیروی هوایی می شد که از قدرت زیاد روس ها در داخل پایگاه های هوایی متعلق به اعراب خشمگین می شدند.با وجود این قرار گرفتن در یک اسکادران میگ-21 بالاترین افتخاری بود که می توانست نصیب یک خلبان شود.این افراد مردانی بودندکه نمی شد آنان را با رشوه بچنگ آورد یا آزادانه در جمع با آنان صحبت کرد.نتیجتا نه "موساد" و نه "سرویس های اطلاعاتی نظامی" نتوانسته بودند که پیشرفتی در این کار داشته باشند.چندین دفعه تلاش هایی انجام شد. در اوایل دهه 60 و با کمک یک ارمنی به نام "جان توماس" که در مصر بدنیا آمده بود اسرائیلی ها تلاش کردند که با پرداخت یک میلیون دلار به یک خلبان مصری از او بخواهند که با میگ-21 خود به اسرائیل پناهنده شود.خلبان از این کار امتناع کرد و "جان توماس" و تعدادی از همکارانش دستگیر و "توماس" و دو تن از آنان در دسامبر 1962 بدار آویخته شدند.تلاش دیگری در متقاعد کردن دو خلبان عراقی برای پناهنده شدن به اسرائیل نیز شکست خورد.فرماندهان نظامی اسرائیلی ارزش زیادی برای هر سلاحی که دشمن می توانست در نبرد علیه آنان بکار گیر قائل بودند .یکی از اولین کسانی که بر این مطلب پافشاری می نمود ژنرال "دان تولکوفسکی" فرماندهی بود که در دهه 50 نیروی هوایی را پایه گذاری کرده بود.او بارها و بارها گفته بود که این اصلی بنیادین است که با شناخت تسلیحات دشمن بتوانیم به وی ضربه بزنیم."تولکوفسکی" این گونه دیدگاه ها را قاطعانه ابراز می داشت و همان طور که دیدیم جانشینانش "موردخای هود" و "ایزر وایزمن" فرماندهان نیروی هوایی اسرائیل نیز همین کار را دنباله روی می کردند.......... ۲ کوشش اسرائیل در جمع آوری اطلاعات در مورد قابلیت های هواپیماهای دشمن برای دفاع ملی حیاتی بود. اما ادامه این عمل هم چنین برای داد وستد اطلاعات با ایالات متحده نیز سودمند بود.در اسرائیل ایالات متحده را بعنوان هم پیمانی می شناسند که اغلب اطلاعاتی حتی دقیق تر و عمیق تر از آن چه خودشان بدست می آورند در اختیارش قرار می دهند بخصوص در مورد نفوذ شوروی در خاورمیانه در دهه های 60 و 70 میلادی.در مقابل-آمریکا نیز علاقه مند است تا اسرائیل را با آخرین تجهیزات نظامی مجهز کند که تحت شرایط دیگری بهیچ وجه مایل به دادن آن ها نمی بود.این قضیه واقعیت داشت که در اوایل جنگ "سوئز" در 1956 اسرائیلی ها یک فروند هواپیمای روسی را پیدا کردند که خلبان مصری آن رهایش کرده بود و مصری ها قبل از رسیدن واحدهای جلودار ارتش اسرائیل فرار کرده بودند.این یک پیروزی بزرگ بود.اما با معرفی میگ-21 توسط روس ها به نیروی هوایی مصر -سوریه و عراق که پیشرفته تر و ناشناخته تر بود این تلاشها از بین رفت.سازمان اطلاعات اسرائیل انتخابهایش را بررسی کرد:"رشوه دادن-رهگیری هواپیما در نقطه ای در خاک کشورهای عرب-قرار دادن یک عامل در یک پایگاه هوایی و ..."اما موساد نهایتا به این نتیجه رسید که بهتر است در جهت تشویق یک خلبان عرب برای پناهندگی به اسرائیل تلاش کند.در این بین بخت به یاری اسرائیلی ها آمد.یک عراقی یهودی به نام "جوزف" عنوان نمود که اگر اسرائیلی ها میگ-21 میخواهند وی احتمالا قادر به ترتیب دادن کار خواهد بود.این پیشرفتی شگفت انگیز بود.اکثر یهودیهای عراق در اوایل دهه 50 میلادی در یک انتقال هوایی دسته جمعی به اسرائیل رفته بودند .شاید 1000 نفر و یا حتی کمتر از یک جمعیت 100000 نفری در اوایل دهه 50 در عراق باقی ماندند."جوزف" یهودی بود که فقیرانه بزرگ شده بود و در سن ده سالگی در نزد یک خانواده مسیحی مارونی عراقی به خانه شاگردی گماشته شد.اگر چه وی هیچگاه به مدرسه نرفت وخواندن و نوشتن نیاموخت اما از خصایص برجسته آن خانواده غیر یهودی بهره برد.هیچ تصمیمی بدون حضور او گرفته نمی شد.وی در همه تجمعات خانوادگی حاضر بود و معمولا حرف آخر را در تصمیمات خانواده میزد.وی بعنوان شخصیتی مرکزی در امور مهم خانواده حضور داشت و همگی ضمن ستایش و احترام به وی اورا دوست می داشتند.زمانی که "جوزف" 60 سال داشت در طی یک مشاجره با بزرگ خانواده بوی گفته شد که بدون این جمع خانوادگی هیچ است.اگرچه مسیحی مارونی خیلی زود عذر خواهی کرد اما "جوزف" این حرف را فراموش نکرد.او تصمیم گرفت که تفاوت هایش را آشکار سازد یعنی هویت یهودیش را.این چیزی بود که در گذشته کمتر به آن فکر کرده بود.وی شروع به یادگیری در مورد یهودیت و اسرائیل کرد.اگرچه او وفاداریش را نسبت به خانواده حفظ کرد اما احساس وفاداری به اسرائیل را نیز در خود احساس می کرد.در اواخر 1964 با مقامات اسرائیلی در "تهران" و اروپا ارتباط برقرار کرد(تا سال 1979 اسرائیل با رژیم غیر عربی ایران روابط خوبی داشت).او مسائل مهمی برای گفتن داشت.اسرائیل بعنوان یک دولت یهودی در خاورمیانه همیشه با ملت های غیر عرب اطراف خاورمیانه نظیر :ترک ها و تا سال 1979 ایرانی ها ارتباطات خوبی ایجاد کرده بود.اسرائیل همچنین فعالانه به ایجاد ارتباط و پرورش اقلیت های غیر عرب در میان عرب های مسلمان اقدام می کرد.از طریق "جوزف" در اوایل سال 1964 اسرائیل اقدام به ایجاد ارتباط با یک خلبان مسیحی مارونی در نیروی هوایی عراق کرد . ۳ خانواده خلبان تا حد زیادی از دولت ناراضی بود.پدر خانواده احساس میکرد که بخاطر فشار دولت عراق بر روی او و سایر مسیحی های مارونی زندگی آنها بجایی نمیرسد.برخی از دوستان وی حتی بزندان انداخته شده بودند و اداره امور کسب و کار وی نیز با مشکل مواجه بود.او به "جوزف" گفت که مایل به ترک کشور است.پس از تماس "جوزف" با اسرائیلی ها افراد زیادی در اسرائیل بودند که ترجیح می دادند این موضوع بعنوان یک مورد غیر واقعی بفراموشی سپرده شود.اما نه "مایر آمیت".(رئیس موساد).حتی بعد از آن که "جوزف" مقدار زیادی پول مطالبه کرد و تعداد زیادی در اسرائیل وی را "شیاد" نامیدند "آمیت" او را تشویق کرد."آمیت" متحد "اسحاق رابین" رییس ستاد نیروهای مسلح اسرائیل قبل و در حین جنگ شش روزه بود.وی با یک مامور زبده در "بغداد" ارتباط برقرار کرد.یک زن آمریکایی که با پیش قدمی خودش در خدمت اسرائیل بود.این زن تصمیم گرفت که "منیر رئوفه" -خلبان مسیحی عراقی که جزو خانواده ای بود که "جوزف" در آن بزرگ شده بود-را از عراق بیرون بکشد.زن آمریکایی عامل موساد بود(مشخص نیست که یهودی هم بود یا نه) که نه تنها فعال و باهوش بود بلکه زیبا هم بود.وی بآسانی در حلقه های اجتماعی مخلوط می شد.بر اساس یک منبع-وی در یک میهمانی با "منیر رئوفه" آشنا شد که به ارتباط دوستانه عمیقی بین آن دو منجر گردید."رئوفه" به زن آمریکایی گفت که یک عراقی وطن خواه است اما با اقدامات دولت عراق بر ضد قبایل اقلیت کردها در شمال عراق بشدت مخالف است.بعنوان یک اقلیت مسیحی "منیر رئوفه" عمیقا دچار این مشکل بود که بعنوان معاون فرمانده یک اسکادران میگ-21 از وی خواسته شده بود که ماموریت های بمباران علیه کردهای بی دفاع را هدایت کند.بر اساس گفته های "دنیس آیزنبرگ"-"یوری دان" و "الی لانداهو"- "رئوفه" حتی اعتراف کرد که اسرائیلی ها را که دشمن مسلمانان بودند تحسین می کند.موارد دیگری نیز بود که وی را آزار می داد.از فرماندهی اسکادران کنار گذاشته شده بود و در "بغداد" و بدور از خانه اش خدمت میکرد وبعلت مسیحی بودن فقط اجازه پرواز با تانک های کوچک سوخت را داشت.زن آمریکایی گوش می کرد .وی دیدار با "رئوفه" را ادامه داد و علیرغم این که "رئوفه" متاهل و دارای چند فرزند بود صمیمیت بین این دو افزایش یافت.زن آمریکایی با بهره برداری از این ارتباطات از "رئوفه" خواست تا تعطیلاتی را در جولای 1966 در اروپا با یکدیگر بگذرانند."رئوفه" موافقت کرد.پس از گذراندن چند روز در اروپا زن آمریکایی از وی خواست که با هم به اسرائیل پرواز کنند .وی دوستانی داشت که می توانستند در آن جا به آن ها کمک کنند.سپس پاسپورت و بلیط ها را نشان داد."رئوفه" متوجه شد که این نقشه ای برای شروع کاریست و زن آمریکایی وی را بخاطر خودش بسمت خود جذب نکرده بود.اما هم چنین میدانست که تلاش های او برای خودش نیز سودمند است.نه تنها از بمباران هایی که مخالف آن بود بیرون می رفت بلکه اسرائیلی ها وعده پرداخت یک میلیون دلار را نیز داده بودند.قضیه همان طور که جذاب بود خطرناک هم بود......... ۴ "منیر"می خواست بداند که نه تنها همسر و فرزاندانش بسلامت از عراق خارج شوند بلکه والدین و بقیه خانواده بزرگش نیز خارج گردند."جوزف" نیز همین را می خواست."جوزف" نگران بود که هر یک از اعضای خانواده که بداند که آن ها در حال ترک عراق هستند این قضیه غیر قابل اجتناب بود که ممکن است بعلت طبیعت هر آدمی فرد دیگری غیر از خانواده در جریان قرار گیرد و کل ماجرا شکست بخورد.بنابراین به عده زیادی از افراد خانواده نگفتند که در حال ترک عراق می باشند.در مورد شخص "منیر رئوفه" نیز نه تنها اسرائیلی ها موافقت کردند که پول خوبی بوی بپردازند و حفاظت کاملی نیز از وی بنمایند بلکه به او گفتند که تابعیت اسرائیلی -یک خانه و شغلی برای زندگی نیز دریافت خواهد کرد.ذهنیت "منیر رئوفه" آماده شد.در ملاقاتی با "موردخای هود" -فرمانده نیروی هوایی اسرائیل- نقشه فرار مورد بررسی قرار گرفت.وی می بایست مسیر زیگزاگی را بخاطر اجتناب از رادارهای عراقی و اردنی طی کند."هود" گفت:"می دانید که چقدر خطرناک است.900 کیلومتر پرواز است.اگر هم قطارانت حدس بزنند که چه چیز در شرف وقوع است ممکن است هواپیماهایی برای سرنگونی شما بر فراز آسمان اعزام گردند اگر آن ها موفق نشوند اردنی ها این کار را می کنند.تنها امید شما این ست که خونسرد باشید و مسیر را دنبال کنید.آن ها این مسیر را نمی شناسند."هود" ادامه داد :اگر بر اعصابت مسلط نباشی یک انسان مرده ای.یک دفعه که مسیر پروازی معمول خود را ترک کنی دیگر راه برگشتی وجود ندارد.بنظر می رسید که "رئوفه" از این موارد آگاه است و به سادگی پاسخ داد:"هواپیما را برای شما می آورم."در باقیمانده زمان اقامتش در اسرائیل وی و فرماندهان اسرائیلی چندین و چند دفعه نقشه فرار را مرور کردند."رئوفه" تعجب زده بود از اینکه می دید که آنها بیش از خود او از آن چه در پایگاه هواییش می گذرد آگاهند.نام کلیه پرسنل چه عراقی و چه روسی را می دانستند و هم چنین نقشه داخلی پایگاه را.روال دقیق پروازهای آموزشی چه پروازهای طولانی در روزهای خاص و چه کوتاه در دیگر روزها.او می بایست روزی را انتخاب می کرد که اجازه پرواز طولانی را داشت."رئوفه" وزن آمریکایی به اروپا و از آن جا به عراق برگشتند.بزودی اعضا خانواده "رئوفه" شروع به ترک کشور نمودند.یکی بعنوان توریست -دیگری بخاطر معالجات پزشکی و غیره."منیر رئوفه" روز فرار را 16 آگوست 1966 تعیین کرد.نیروی هوایی اسرائیل در یکی از روزهای مقرر منتظر وی بودند.او از خدمه زمینی خواست که تانک هایش را با حداکثر ظرفیت پر کنند.چیزی که مستشاران روسی عموما باید آن را تایید می کردند.اما عراقی ها از مستشاران روس خوششان نمی آمد و بنظرشان می آمد که به آن ها اهانت میکنند.این قضیه بنفع "رئوفه" بود.بعنوان یک خلبان تکخال -خدمه خوشحال می شدند که دستورات وی را اطاعت کنند تا روس ها را."رئوفه" مصمم بود اما هنگامی که داخل میگ-21 شماره 534 قرار گرفت کمی ناراحت بنظر می رسید.می دانست که این آخرین پروازش با میگ است.490 لیتر بنزین که در داخل تانک های اضافی در زیر بدنه هواپیما تعبیه شده بود وی را مطمئن می ساخت که سوخت کافی را برای 900 کیلومتر پرواز تا ساحل مدیترانه در اختیار دارد.خلبان موتور را روشن کرد و پس از برخاستن به ارتفاع 30000 پایی اوج گرفت که ارتفاع ایده آل مصرف سوخت برای هواپیمای وی بود.پس از دور شدن از "بغداد" جهت را بسمت اسرائیل تغییر داد.خدمه رادار زمینی انعکاسی را روی صفحه راداربسمت غرب دیدند و با عصبانیت از وی خواستند که برگردد."آنها بوی هشدار دادند که سرنگونش می کنند."رئوفه" رادیو را خاموش کرد.وی فضای هوایی عراق را بدون هیچ مزاحمتی ترک گفت اما بر فراز "اردن" یک جفت جنگنده "هاوک هانتر" نیروی هوایی سلطنتی "اردن" میگ مزبور را که قراری برای پرواز آن گذاشته نشده بود رهگیری کردند.جنگنده ها تلاش کردند که با خلبان عراقی ارتباط برقرار کنند اما جوابی دریافت نکردند و با توجه به این که آرم کشور دوست را بر روی هواپیما تشخیص دادند به "رئوفه" اجازه دادند که براه خود ادامه دهد و احتمالا فکر کرده بودند که خلبان در حال انجام ماموریتی سری علیه اسرائیل است....... ۵ صدها مایل دورتر رادارهای اسرائیلی انعکاسی را دریافت کردند.یک اسکادران "میراژ" نیروی هوایی اسرائیل برای اسکورت فرستاده شد."رئوفه" با تعقیب علامات مسیر از پیش تعیین شده را دنبال کرد و آن ها نیز بهمراه وی تا پایگاهی در عمق "صحرای نقب" پرواز کردند.در آنروزهم چنین مامورین موساد دو ماشین استیشن بزرگ را کرایه کردند و باقی افراد خانواده خلبان را که ظاهرا درحال ترک بغداد برای رفتن به "پیک نیک" بودند جمع آوری نمودند.سپس بسمت مرز "ایران" رفتند و با کمک چریک های کرد مخالف دولت عراق بسلامتی از مرز گذشتند.در" ایران" هلیکوپتری آن ها را جمع کرد و بیک پایگاه هوایی برد و از آن جا توسط یک هواپیما به اسرائیل برده شدند.روزنامه های سراسر جهان داستان جالب توجه پناهندگی خلبان عراقی و میگ-21 به اسرائیل را منتشر نمودند.نظیر سایر داستان های جدید چند روزی در روزنامه ها قرار داشت وسپس توسط مردم به فراموشی سپرده شد.در میان آنان که داستان را فراموش نکردند رهبران نظامی ایالات متحده-فرانسه-بریتانیا و سایر قدرت ها قرار داشتند.آنان اسرائیل را تحت فشار گذاشتند تا اجازه دهد نگاهی کوتاه نیز به این هواپیما بیندازند که برای نخستین بار در دستان یک ملت با علایق مشابه قرار گرفته بود.روس ها بسیار عصبانی شدند.اسرار قدرت هواییشان بشدت به خطر افتاده بود.آن ها اسرائیل را بشدت تهدید کردند و تقاضای عودت هواپیما را نمودند.اسرائیلی ها ضمن عدم انجام این کار هواپیما را برای مدتی به آمریکایی ها دادند تا خشم روس ها را بیشتر کنند.بعلاوه این مساله باعث کاهش وجهه "کا گ ب" و عراقی ها شد."رئوفه" افسری استثنائی آن جور که دیگران ترجیح می دادند که باور کنند نبود .اما یکی از بهترین خلبانان کشور بود و قبل از ارتقا به موقعیتش بعنوان یک خلبان نخبه نیروی هوایی توسط سرویس های امنیتی روس ها و عراقی ها کاملا تحت نظر بود.اسرائیلی ها تا مدت زیادی نقش خود را در پناهنده شدن "منیر رئوفه" انکار می کردند.سال ها طول کشید تا روس ها با کنار گذاشتن وقایع بفهمند که چگونه دزدی میگ ترتیب داده شده بود.آن ها فرض کردند که از ابتدا "موساد" پشت قضیه بوده والبته این فرضی درست بود.چند ماه بعد نیروی هوایی اسرائیل میگ مزبور را جهت انجام آزمایشاتی به ایالات متحده قرض داد.این بخشی ضروری و مهم در قابلیت های استراتژیک آمریکا بود.نیروی هوایی آمریکا میگ را در داگفایت های شبیه سازی شده مورد استفاده قرار داد .همچنین تا می توانست برای تشخیص قابلیت های هواپیماهای شوروی درون آن را نیز بررسی کرد.برای اسرائیل منافع حاصل از در اختیار داشتن این هواپیما حتی بیش از آنی بود.در 7 آپریل 1967 در داگفایت با سوری ها -نیروی هوایی اسرائیل شش میگ سوری را در مقابل هیچ تلفاتی ساقط کرد.در جنگ ژوئن 1967 نیروی هوایی اسرائیل کنترل و برتری هوایی را بر علیه میگ های سوری ومصری کاملا بدست آورد."منیر رئوفه" به همراه خانواده اش به اسرائیل آمد و بوی شغلی جدید و زندگی جدیدی داده شد.زن آمریکایی احتمالا بیش از یکبار از زمان ورود به اسرائیل وی را ملاقات نمود اما وی به کارش در "موساد" ماموریت یافت که نهایت وفاداری را نسبت به آن داشت.یهودی عراقی "جوزف" به اسرائیل نیامد و ترجیح داد که از دور ودر وطن خود یک صهیونیست باشد.از قرار معلوم وی با رضایت از کاری که هم برای خانواده ای بود که دوست می داشت و هم برای کشوری که نگاه جدید و محبتش را به آن بخشیده بود بزندگی ادامه داد.میگ-21 نیز کد ثبت 007 را بهمراه نشان و خطوط قرمز اسرائیل دریافت کرد تا از دشمن واقعی قابل تشخیص باشد.با دیدن فرار موفقیت آمیز "رئوفه" 3 خلبان عراقی دیگر نیز با میگ های-21 به اردن فرار کردند.خلبانان عراقی پناهندگی سیاسی گرفتند و هواپیماها به عراق مسترد شدند.در سال 1999 فیلمی به نام "دزدی آسمان" در مورد این عملیات بنمایش در آمد...پایان. =============== سايت علمي دانشجويان ايارن ترجمه عليرضا صادقي http://www.daneshju.ir/forum/f464/t57975.html [
  8. توي اين تاپيك ميخوام در مورد هليكوپتر هاي كنترلي صحبت كنيم من خودم تا حالا با اين نوع وسيله كار نكردم ولي خيلي دوست دارم يدونه بخرم و پروازش بدم.دوستاني كه از اين نوع وسيله خريدن و بلدن چطوري پروازش بدن لطف كنن تجربياتشونو به ما هم بگن. توي يه سايت كه مربوط به فروش به اين نوع هليكوپتر ها بود چيز هاي جالب پيدا كردم از جمله يه مدل هليكوپتر كه از روي آپاچي ساخته بودنش يا يكي جالب تر بود شينوك بود !! هم با نيروي محركه در نوع سوختي(بنزين فكر كنم؟؟) و هم الكتريكي.. اين هم عكس و توضيحات يكي از مدلها: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/119_294_IHC-Dophin-ll.jpg[/img] توضیح : هلی کوپتر دافین ٤ کانال . مقیاس مدل : ١:٣٢ سایز مدل : ١٨ × ٧.٢ × ٤٠ سانتیمتر سایز جعبه : ٢٤.٥ × ٢١ × ٥٤.٥ سانتیمتر مشخصات مدل : ١. رادیو کنترل هلی کوپتر ٤ کاناله میباشد . ٢. جهت هائی که هلی کوپتر دافین پرواز میکند . بسمت بالا و پائین و حرکت بسمت . چرخش بسمت چپ و راست وحرکت بسمت جلو و عقب و مانور بصورت طولی و محوری . ٣. ارتفاع پرواز هلی کوپتر ٢٠ متر از سطح زمین و به شعاع ٣٠٠ متر از رادیو کنترل . ٤. طول بدنه هلی کوپتر ٤٠٠ میلیمتر و ارتفاع ١٨٠ میلیمتر می باشد . ٥. طول بالهای هلی کوپتر ٣٤٠ میلیمتر می باشد . ٦. وزن هلی کوپتر ٢٤٠ گرم می باشد . ٧. مناسب پرواز برای فضاهای باز و سر پوشیده . ٨. رنگ هلی کوپتر بدنه قرمز و پنجره کابین خلبان دودی ودماغه هلی کوپتر مشکی . ٩. هلی کوپتر دافین دارای کابل مخصوص و CD نسب کامپیوتر برای سیمولیتور را دارد(سیمولیتور جهت تمرین پرواز هلی کوپتر و هواپیما در کامپیوتر می باشد یک شبیح ساز واقعی که با تمرین آن در کامپیوتر موجب پیشرفت شما در پرواز واقعی با هلیکوپتر و هواپیما و جلوگیری از خسارت به هنگام پرواز میشود ) ١٠. جنس بدنه هلی کوپتر پی وی سی بادی که یک نوع پلاستیک مقاوم و نشکن می باشد و از انعطاف پذیری بالائی برخوردار است . ١١. رسیور هلی کوپتر ٤ کاناله می باشد .رسیور این مدل فقط یک گیرنده تنها نمی باشد بلکه دارای بردهای مختلف که شامل : ١.رسیور ٢.جایرو ٣.اسپید کنترلر ٤.میکسر می باشد. و رسیور فوق دارای نشانگر دریافت سیگنال و برقراری ارتباط با رادیو کنترل می باشد . ١٢. سیستم فرستنده و گیرنده این مدل بر اساس دریافت اطلاعات بصورت امواج (پالس)رادیوئی از فرستنده (رادیو کنترل) برنامه ریزی گردیده . ١٣. هلی کوپتر دافین دارای ٢ محور B و A می باشد که توسط این ٢ محور توسط ٢ موتور الکتریکی قوی و مناسب که هر یک از موتورها با قدرت١٨٠عمل میکنند و هر موتور برای یک محور میباشد . ١٤. هلی کوپتر فوق دارای ٢ سروو ٧.٥ گرمی میباشد .این سرووها با فرمان شما توسط رادیو کنترل گام بالهای هلی کوپتر را توسط سواچ پلیت تغییر داده و شما می توانید به هر سمت و هر جهتی که می خواهید مانور دهید . ١٥. منبع تغذیه هلی کوپتر باطری شارژی لیتیم پلیمر با ولتاژ ٧.٤ ولت ٨٠٠ میلی آمپر میباشد . باطری ٢ سل می باشد . ١٦.هلی کوپتر آماده پرواز می باشد و احتیاج به هیچگونه مونتاژی ندارد و فقط با وصل کردن سیم مخصوص باطری به هلی کوپتر می توانید هلی کوپتر را به پرواز در آورید . ١٧. منبع تغذیه رادیو کنترل ٨ عدد باطری قلمی میباشد . ١٨. رادیو کنترل دارای نشانگر مقدار شارژ باطرییهای رادیو کنترل میباشد . ١٩. رادیو کنترل دارای کلیدهای سلکتوری مخصوص برای تریم کردن پرواز هلی کوپتر می باشد . ٢٠. رادیو کنترل مجهز به کلیدهای مخصوص ریورز سروو می باشد . ٢١. فرکانسهای موجود رادیو کنترل برای این مدل ٣٥ مگاهرتز ٧٢ مگاهرتز و 2.4 گیگا هرتز میباشد . ٢٢. هلی کوپتر فوق یکی از بهترین هلی کوپترهای ٤ کاناله بوده و پرواز فوق العاده زیبا و استیبلی دارد . ٢٣.در صورت خرابی و شکستن قطعات این مدل کلیه قطعات موجود می باشد و شامل خدمات پس از فروش می باشد . محتو یات داخل کارتن : ١. هلی کوپتر . ٢. باطری هلی کوپتر . ٣. رادیو کنترل . ٤. بالانسر شارژر . ٥. آداپتور مخصوص . ٦. کابل مخصوص سیمو لیتور . ٧. CD نسب سیمولیتور . ٨. بال اضافه A ٢ عدد . ٩. بال اضافه B ٢ عدد . ١٠. ٨ عدد باطری قلمی آلکالاین . ١١. دفترچه دستورالعمل کامل . ================================= جالبه كه بعضي از مدل هاش سي دي شبيه ساز (سيميلاتور) هم دارند.. اين هم مدل اپاچي !! [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/119_293_IHC-9088_ll.jpg[/img]
  9. [quote]دستت طلا . اره از این مدل ها تو مشهد مثل مور و ملخ ریهته ! از 18 هزار تومان داره تا 90 هزار تومان - فقط مدل های ارزونش پلاستیکی و اشغاله جنسش ! خیلی تزیینی و مینیاتوری ! طوری که بلند شه مثل مگس یک دوری بزنه اون هم با لرزش زیاد و نچسب ! مدال 90 تومانیش خوبه - تنها عیب اینها ضربه پذیر بودنشونه ! اگر نا وارد فرودش بیاری از هم می پاشه ! باید رو چمن و علف و اینها باهاش کار کنی وگرنه رو اسفالت راحت پروانش در هنگام فرود می شکنه ! [/quote] كلنل جان بردش ميدوني در عمل چقده؟؟ مدل سوختي اش هم ديدي؟ بي زحمت اگه ميتوني اطلاعات بيشتري در اختيارمون قرار بدي ممنون ميشم
  10. [quote][quote]من خودم تا حالا با اين نوع وسيله كار نكردم ولي خيلي دوست دارم يدونه بخرم و پروازش بدم.دوستاني كه از اين نوع وسيله خريدن و بلدن چطوري پروازش بدن لطف كنن تجربياتشونو به ما هم بگن.[/quote] یه نرم افزار هست به سیمولاتور ! فلایت سیمولاتور نه ها سیمولاتوریه که از طریق اون رادیو کنترل به کامپیوتر متصل میشه و براتون انواع هواپیماها و هلیکوپترهای مدل سوختی و .... رو شبیه سازی میکنه .... اون رو که گرفتی بعدا از خرید هر چی هواپیمای مدل پشیمون میشی !...[/quote] همن هيكوپتري هم كه مشخصاتش را بالا گذاشتم سيميلاتور داره..همونطوري كه شما ميفرماييد كنترلرش وصل ميشه به كامپيوتر.. يعني اينقد جذابه پشيمون ميشيم يا بسكي مزخرفه؟؟
  11. [quote]20 میلیون یا 20 هزار تومن من یک زمانی قیمت میلیون داشتم ماله خیلی وقته پیش الان چنده از این درست حسابیاش نه از این بی خود ها اسباب بازیا [/quote] والله من قيمت همين اسباب بازيهاشو گفتم از 20 به بالا كه هم خيلي كوچيكن هم همشون موتور الكتريكي دارن و هم اينكه چيني اند!! اما مدلهاي حرفه ايش هم هست كه موتور سوختي دارن و بردشون هم خيلي بيشتره اندازشون هم بزرگه ولي قيمت ندارم..
  12. قيمتش هم از 20 تومن به بالا است گويا..
  13. ميگ 23 عراق: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Q_%281%29.jpg[/img] سقوط ميگ 23: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Q_%282%29.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Q_%283%29.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Q_%284%29.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Q_%285%29.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Q_%286%29.jpg[/img] ----------- منبع سایت مرجع هوانوردی و هوافضای پارسی http://www.aerospacetalk.ir/vb/showthread.php?t=22329
  14. من هميشه يه اسن فكر ميكنم كه جنيان هم كه مانند انسان عقل و شعور و درك دارند و نيز قدرت انتخاب..پس چه نيازي به افرينش انسان بود؟جنيان هم ميتونن بين خير و شر انتخاب كنن و بر اساس انتخابشون مجازات بشن يا پاداش بگيرن..
  15. [quote]موشک ضد کشتی بوده ... یکی از ماموریت های موشک فونیکس زدن موشکهای ضد کشتی بود و این جز قابلیت های اصلی اون هست ... فکرش رو بکنید یک ناو هواپیما با وجود 6 فروند اف 14 اسکورت مجهز به این موشکها اون موقع چه توانی داشت ! و الان ندارند ...[/quote] تو خاطرات يكي از خلبانان كبراهاي ايراني خوندم كه در زمان جنگ زمانيكه عراقي ها به جنگنده ها و موشك هاي ضد كشتي تجهيز شده بودند از كبري براي حفاظت كشتي هاي ايراني و مانع شدن از بخورد موشكهاي شليك شده به كشتي ها استفاده ميشده.. مسي ميدونه خلبان كبري چطوري موشكها را هدف قرار ميداده؟مگه با راكت كه سرعتش خيلي پايينه ميشه موشك را هدف قرار داد؟
  16. hexman

    جنایت به نام عدالت

    لعنت خدا به امركا و انگليس كه كلكسيون جنايات ضد بشري در كارنامه دارن و حالا شدن مدافع حقوق بشر..لعنت
  17. بنظر شما با وجود اين عتيقه ها باز هم پسر بچه اي پيدا ميشه كه ارزو كنه وقتي كه بزرگ ميشه خلبان جنگي بشه؟؟
  18. hexman

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [quote]به نظر من بايد به 3 جهت از اين خلبان تقدير كرد. 1- بر خلاف بقيه موارد زنده موند تا نتونند به راحتي مقصر معرفيش كنند. 2- بر خلاف بقيه موارد تلفات جاني به بار نياورد. 3- شر يك توپولف ديگه رو از سر اين مردم كم كرد.[/quote] كلا چنتا از اين تابوتهاي پرنده در ايران هستش؟؟
  19. ۱ - خدا را سپاسگذاريم كه توفيق دست داد تا شما عزيزان لشگر ويژه ی شهدا را در مقرتان زيارت كردم آرزوئي بود و ياد نيكي از شماها در دل ما ،‌در زمان اوايل تشكيل اين تيپ و لشگر .‌هر چه ما شنيده بوديم تعريف و تمجيد و ستايش قهرماني ها و شجاعتهاي اين لشگر بود . البته حقيقتا با همه دل عرض مي كنم جاي اين شهيد عزيزمان خالي است. شهيد محمود كاوه و همه ی شهدا ، چه سرداران و چه بقيه ی برادراني كه به شهادت رسيده اند؛ اما خوب بعضي ها را انسان از نزديك مي شناسد، فضايل آنها را مي داند ،‌ارزشهائي را كه گاهي در يك انسان ، در يك جوان جمع شده از نزديك لمس مي كند و ای عزيزان محمود كاوه از اين قبيل بود . در او ارزشهائي بود كه براي يك جوان مسلمان ايده آل بود . . . فراموش نميكنم همين شهيد محمود كاوه بچه اي بود ، پدرش دستش را مي گرفت ، او را به مسجدي كه من آن جا صحبت مي كردم و تفسير مي گفتم مي آورد، ،‌جوانها پرواز كردند و ما مانديم ( گريه رهبر و حضار ) بچه ها بزرگ شده اند. قدر آنها را بدانيم .‌كم سعادتي ماست ،‌ما كه به اصطلاح پيشكسوت آنها بوديم مانديم، همچنان در لجن و در عالم ماده . ۲ - من در خود سپاه عناصر بسيار خوبي را سراغ دارم كه آمادگي خودسازي و ديگر سازي داشته و دارند. خوب است من از برادر، شهيد عزيزمان محمود كاوه ياد كنم كه من او را از بچگي اش مي شناختم . پدر اين شهيد جزو اصحاب و ملازمين هميشگي مسجد امام حسن(ع) بود كه بنده آنجا نماز مي خواندم و سخنراني مي كردم؛ دست اين بچه را هم مي گرفت و با خودش مي آورد .من مي دانستم كه همين يك پسر را دارد. پدرش را هم قاعدتا برادرهاي مشهدي مي شناسند، از همان وقتها همين جوري بود پرشور و بي محابا در برخورد ، گاهي حرفهاي تندي هم مي زد كه در دوران اختناق، آنجور حرفي را كسي نمي زد. اين بچه آن جوري توي اين محيط خانوادگي پرشور و پرهيجان تربيت شد .خوراك فكري او از دوران نوجواني اش ـكه شايد آن سالهائي كه من مي گويم ، ايشان مثلا دوزاده و سيزده سال شايد هم چهارده سال بيشتر نداشت ـ عرابت بود. از مطالب مسجد امام حسن (ع) كه اگر از شما ها برادرهاي آنوقت بودند مي دانند كه چه سنخ مطالبي بود و مي شود فهميد ديگر از نوارها و از آثار آن مسجد كه چه جور مطالبي بود . در يك چنين محيط فكري اين جوان تربيت شد و جزو عناصر كم نظيري بود كه من او را در صدد خودسازي يافتم . حقيقتا اهل خودسازي بود . هم خود سازي معنوي ،اخلاقي و تقوائي و هم خود سازي رزمي. در يكي از عملياتهاي اخير دستش مجروح شده بود كه آمد مشهد؛ مدتي هم که اينجا در بيمارستان بود، مدت كوتاهي است، ظاهرا بعد برگشت مجددا جبهه. تهران ،‌آمد سراغ من ، من دیدم دستش متورم شده است؛ بنده نسبت به كساني كه دستشان آسيب ديده حساسيت دارم ، فوري پرسیدم دستت درد مي كند؟ گفتش كه نه . بعد من اطلاع پيدا كردم كه برادرهاي مشهدي كه آنجا هستند، گفتند كه دستش شديد درد مي كند؛ او حتي درد را كتمان مي كرد و نمي گفت . اين مستحب است كه انسان حتي المقدور درد را كتمان كند و به ديگران نگويد. يك چنين حالت خودسازي ايشان داشت . يك فرمانده بسيار خوب بود از لحاظ اداره ی واحد خودش كه تيپ ويژه ی شهداـ فكر مي كنم حالا لشكر شده ، آنوقت تيپ بود يك واحد خوب بودـ جزو واحدهاي كار آمد محسوب مي شد و به اين عنوان ازش نام برده مي شد. خود او هم در عملياتهاي گوناگوني شركت داشت و كار آزموده ی سميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم اداره ی واحد ، مديريت قوي ،‌دوستي و رفاقت با عناصر لشكر و از لحاظ معنوي ، اخلاقي ، ادب ،‌تربيت و توجه يك انسان جوان ولي برجسته بود . اين هم يكي از خصوصيات دوران ماست كه برجستگان هميشه از پيران نيستند؛ آدم، جوانها و بچه ها را مي بيند كه جزء چهره هاي برجسته مي شوند . رهبان اليل و استون النهار غالبا تو همين بچه ها وتوی همين جوانهاست . ما نشسته ايم از دور داريم نگاه مي كنيم، حسرت مي خوريم و آرزو مي كنيم . كاش برويم توي محيط آنها ،‌ كمتر وقتي است كه بنده همين حالا ها دلم پرواز نكند به سمت محفل سنگر نشينان ، آنجا انسان ساخته مي شود و اين جوانها خوب ساخته شده اند و شهيد كاوه حقيقتا خوب ساخته شد . البته من در مشهد و در كل سپاه، عناصر برجسته زياد سراغ دارم، حقا و انصافا چهره هائي را من سراغ دارم كه اخلاقيات و خصوصيات اينها را كه مشاهده مي كند، از نزديك حالات عرفا و سالك بزرگ برايش تداعي مي شود، نه حالت نظاميان بزرگ ، از نظامي گري فراترند اگر چه در نظاميگري هم انصافا چيره دست و نيرومندند . ۳ - يك لشگر را يك جوان بيست و چهارـ پنج ساله اداره مي كنددر حالي كه در هيچ جاي دنيا افسري به اين جواني پيدا نمي شود كه يك لشگر را اداره كند . چند صد نفر يا چند هزار تا انسان را اين رهبري مي كند ، در كجا؟ نه در مسافرت به سوي فلان زيارتگاه يا فلان ييلاق ،‌در ميدان جنگ ، زير آتش ،‌در مقابله با تانكهاي دشمن با وجود آن همه مانع يك جوان بيست و چند ساله، چند هزار آدم را شما مي بينيد دارد هدايت مي كند؛ با سازماندهي مي برد جلو ،‌خط را مي شكند ، دشمن را تار و مار مي كنند ، اسير هم ميگيرند ، منطقه هم اشغال مي كنند و مستقر مي شوند. پس نظاميگري هم در معجزه گري انقلاب و سازندگي انقلاب وجود دارد، نه فقط معنويت. ‌اما بالاتر از نظامي گري اين معنويت و تقواي جوانان است ،كه آنرا هم دارند . سال شمار زندگي نامه شهيد محمود كاوه 1340 ولادت در اول خرداد ماه ، مشهد مقدس 1346 تحصیل در حوزه علمیه 1352 تحصیل در مدرسه راهنمایی 1355 تحصیل در دبیرستان خوش نیت 1357 آغاز انقلاب اسلامی ملت ایران 1358 عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 1358 مربی پادگان آموزش نظامی سردادور 1358 اعزام به تهران جهت گذراندن دوره چریکی 1359 عزیمت به جماران و سرپرستی گروه حفاظت از بیت امام خمینی (ره) 1359 عزیمت به جبهه های جنوب 1359 عزیمت به کردستان و سرپرستی گروه پاسداران اعزامی به سقز 1359 فرمانده گروهان اسکورت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز 1360 فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز 1360 قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز 1360 فرمانده عملیات تیپ ویژه شهدا 1361 مجروحیت در عملیات پاکسازی منطقه محمد شاه مهاباد از ناحیه شکم 1362 فرمانده تیپ 55 ویژه شهدا 1363 ازدواج با خانم فاطمه عماد الاسلامی 1363 تولد تنها فرزندش زهرا کاوه 1363 مجروحیت در عملیات پاکسازی منطقه دارلک مهاباد از ناحیه کتف 1363 مجروحیت در عملیات بدر از ناحیه دست 1364 مجروحیت در عملیات قادر از ناحیه دست 1365 فرمانده لشگر 55 ویژه شهدا 1365 مجروحیت در تک حاج عمران از ناحیه سر 1365 شهادت در یازدهم شهریور بر روی ارتفاعات 2519 منطقه عمومی پیرانشهر به مناسبت ایام شهادت شهید محمود کاوه سال ‌١٣٤٠ هجري شمسي در مشهد مقدس متولد شد. پدرش كه از كسبه متعهد به شمار مي‌آمد، در دوران ستمشاهي و اختناق، با علماء و روحانيون مبارز، از جمله حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، شهيد هاشمي‌نژاد و شهيد كامياب ارتباط داشت. وي كه براي تربيت فرزندش اهميت زيادي قايل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبي و نماز جماعت مي‌برد و از اين راه فرزندش را با مكتب اهل بيت (ع) و تعاليم انسان‌ساز اسلام آشنا مي‌كرد. شهيد كاوه دوران تحصيلات ابتدايي خود را در چنين شرايطي سپري كرد. از آنجا كه خواست پدرش به هنگام تولد محمود، اين بود كه وي را در سلك صالحان و پيروان واقعي مكتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبي و مشورت پدر وارد حوزه علميه شد و همزمان، تحصيلات دوران راهنمايي و دبيرستان را نيز ادامه داد. با شروع جريانات انقلاب، او كه جواني بانشاط، فعال و مذهبي بود با شركت در محافل درسي مسجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبي(ع) كه در آن زمان از مراكز تجمع نيروهاي مبارز بود، از هدايتها و تعاليم حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بهره‌هاي فراواني برد و ره توشه‌هاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانش‌آموزان منتقل مي‌نمود. او در دبيرستان به عنوان محور مبارزه شناخته مي‌شد. با علاقه وافر، به پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني(ره) مي‌پرداخت و فعالانه در راهپيمايي‌ها و درگيري‌هاي زمان انقلاب شركت داشت. با پيروزي انقلاب اسلامي، كاوه جزو اولين عناصر مومن و متعهدي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهر مقدس مشهد پيوست و پس از گذراندن يك دوره آموزش شش ماهه چريكي، به آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. پس از آن براي حفاظت از بيت شريف حضرت امام خميني(ره) در يك ماموريت شش ماهه به تهران عزيمت كرد و با شروع جنگ تحميلي، به همراه تعدادي از نيروهاي خراسان به جبهه‌هاي جنوب اعزام شد. مدتي بعد به علت نياز شديدي كه پادگان به مربي داشت، او را براي آماده‌سازي و آموزش نيروها به مشهد فراخواندند. علي‌رغم اينكه براي آموزش نيروها اهميت بالايي قايل بود و مسئول مستقيم او زياد تمايل نداشت وي را (كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب مي‌شد) به جبهه اعزام كند، اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنه‌هاي كارزار انقلاب و ارزش‌هاي آن عملاً دفاع كند. بنابراين در اولين فرصت با جلب رضايت فرمانده پادگان با شور و شوقي فراوان به ديار كردستان (كه در آن زمان توسط گروهك‌ها و عناصر ضدانقلاب دچار مشكلات و آشوب شده بود)، عزيمت كرد. او كه به همراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دليل لياقت‌ها و مهارت‌هايي كه داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده يك گروه دوازده نفره انتخاب شد. شهيد كاوه در اين منطقه براي مبارزه با ضدانقلاب – كه از حمايتهاي خارجي برخوردار بود و با جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي ان نقطه از ميهن اسلامي را در ذهن مي‌پروراند – شب و روز نداشت و به دليل تلاش بسيار زياد، جديت و پشتكار، شجاعت و روحيه شجاعت‌طلبي كه داشت، در مدت كوتاهي به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد و در اين زمان با ناباوري همگان همراه تعداد كمي نيرو، عمليات آزاد سازي منطقه مرزي بسطام را با شهامت غيرقابل وصفي طرح‌ريزي و‌٤٥ كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض ‌٢٤ ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضدانقلاب آزاد كرد. ضدانقلاب كه با برخورداري از سلاح و امكانات ونيروي رزمي فراوان،عرصه را براي نيروهاي نظامي و انتظامي تنگ كرده بود و جنايات فجيعي مرتكب مي‌شد، باورود جوانان دلير و متعهدي چون شهيد كاوه به صحنه عمليات،به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان برايش سنگين تمام خواهد شد. شهيد كاوه و همرزمانش با عمليات پي در پي، مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستاصل كرده بودند تا جايي كه ضدانقلاب در اوج استيصال و درماندگي براي زنده يا مرده او جايزه تعيين كرده بود. به دنبال عمليات سرنوشت‌ساز نيروهاي سپاهي در محورهاي مختلف كردستان و همزمان با تشكيل تيپ ويژه شهدا (كه فرماندهي آن بر عهده شهيد ناصر كاظمي بود) شهيد كاوه به عنوان فرمانده عمليات اين تيپ انتخاب شد. پس از مدت كوتاهي از فعاليت او در اين مسئوليت (كه با آزادسازي بسياري از مناطق همراه بود) آوازه تيپ ويژه شهدا، آنچنان ضدانقلاب‌ها را متحير ساخت كه به كلي روحيه خود را از دست دادند و در مقابل هر يوريش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجيح مي‌دادند و مي‌دانستند كه مقاومت در مقابل اين يگان جز خسارت و نابودي ثمري نخواهد داشت. آزادسازي سد بوكان و جاده ‌٤٧ كيلومتري آن، آزادسازي جاده صائين‌دژ به تكاب، پاكسازي منطقه كيلر و اشتوزنگ ،آزادسازي محور استراتژيك پيرانشهر به سردشت كه به عنوان مركزيت و نقطه ثقل ضد انقلاب بشمار مي‌آمد و منجر به انهدام مركز راديوئي آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزي منطقه آلواتان وآزادسازي زندان دوله‌تو و هلاكت بيش از ‌٧٥٠ نفر از ضدانقلاب شد،از جمله نبردهاي تهاجمي بود كه توسط شهيد كاوه و همرزمانش در تيپ ويژه شهدا طرح‌ريزي و به اجرا گذاشته شد. تعداد عملياتي كه بوسيله اين شهيد عليه ضدانقلاب فرماندهي شد ، آن قدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اين مختصر ميسر نيست. او كه پس از شهادت سرداران رشيد اسلام، شهيد ناصر كاظمي ، شهيد محسن گنجي زاده وشهيد محمد بروجردي در خرداد‌١٣٦٢ رسما به فرماندهي تيپ منصوب شده بود، با تلاش همه جانبه براي آموزش،سازماندهي و آماده‌سازي نيروها از هيچ كوششي دريغ نمي‌ورزيد. بنا به صلاحديد فرماندهي محترم سپاه در تاريخ ‌٢٩/٤/٦٢ تيپ ويژه شهدا ماموريت يافت تا در عمليات برون مرزي والفجر ‌٢ كه در منطقه حاج عمران انجام مي‌گرفت، شركت نمايد. در اين عمليات شهيد كاوه با هدايت قوي رزمندگان، اهداف از پيش تعيين شده تيپ از جمله ارتفاعات ‌٢٥١٩ را با موفقيت به تصرف درآورد. همزمان با عمليات والفجر ‌٤ ماموريت پاكسازي محور سردشت از لوث وجود ضدانقلاب (دمكراتها و منافقين) به اين تيپ واگذار شد. رزمندگان غيور و سلحشور نيز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزي كوه سير، قوري، تالشو روستاي اسلام‌آباد، مركز راديويي منافقين و مقر دمكرات‌ها را تصرف كردند. تيپ ويژه شهدا سال ‌٦٣ در عمليات بدر همراه با ساير يگانهاي سپاه، با دشمن تا دندان مسلح جنگيد و در تاريخ‌٢٣/٤/٦٤ در عمليات قادر (همراه با يگانهايي از ارتش جمهوري اسلامي) در جبهه شمالي سيدكان عراق باعث بر هم زدن آرايش نظامي دشمن شد. همچنين در عمليات پشتيباني والفجر ‌٩ كه در منطقه چوارته عراق انجام گرفت، در انهدام قواي دشمن و تصرف بخشي از خاك آنان نقش موثر داشت، كه هر كدام نشاني از دلاوريها و حماسه‌آفريني شهيد كاوه و يارانش را در خود ثبت كرده است. صفات ارزنده و ويژگي‌هاي ايماني اين شهيد باعث شد كه خود را وقف انقلاب كند و با اهميتي كه كردستان براي وي داشت خود را فرزند كردستان معرفي مي‌كرد. روحيه والا و انساندوستي او به قدري در اطرافيان اثر مي‌گذاشت كه با وجود تبليغات سوء دشمنان و ايجاد جو مسموم عليه آن، شهيد و يگان تحت امرش، هنگامي كه به درجه رفيع شهادت نائل شد،مردم مهاباد با پاي برهنه زير پيكر پاك و مطهر سردار بزرگ خود بر سر و سينه مي‌زدند و اشك مي‌ريختند و ضدانقلاب را نفرين مي‌كردند. او با الهام از سخن خداوند كه در وصف مومنان بيان شده است: «اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّار رُحَماء بَينَهم»، در قلب مردم و نيروها جاي گرفته بود و هيچ انگيزه‌اي جز خدمت به انقلاب و احياي ارزشهاي الهي نداشت. شهيد كاوه در عين حال كه تمام اوقاتش را براي مبارزه به كار مي‌بست، از پرداختن به تكاليف ديني و انجام مستحبات نيز غافل نبود. او از مروجين قرآن كريم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مكتب، آيات جهاد را تلاوت مي‌كرد و در صحنه جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسير مي‌كرد. روحيه اطاعت‌پذيري و ولايتي، هوش سرشار و چابكي در عمليات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بي‌باكي، ساده زيستي و صميميت با نيروها از جمله ويژگي‌هاي شخصيتي آن شهيد والامقام است. با وجودي كه در مقابل ضدانقلاب سازش‌ناپذير، جسور و با شهامت بود، اما در داخل تيپ با نيروهاي تحت امر خود برخوردي بسيار متواضعانه و باصفا و صميمي داشت و همين تواضع او سبب شده بود كه محبوبيت خاصي در بين نيروها داشته باشد. شهيد كاوه در قلب نيروهاي بسيجي و سپاهي جاي داشت. او مصداق بارز تلفيق محبت و قاطعيت در امر فرماندهي نظامي بود. روزي يكي از نزديكان وي به منطقه آمده بود. يكي از برادران تقاضا كرد كه كار مناسبي به او محول كند، شهيد كاوه پاسخ داد: همه بسيجي‌ها فاميل من هستند. در بعد آمادگي جسماني، هيچ‌گاه از ورزش غافل نبود و با تشويق نيروها و حضور در مسابقات ورزشي، آمادگي رزمي نيروها را بالا مي‌برد. همواره براي تشويق بچه‌ها مي‌گفت: موفقيت من در كوههاي بلند كردستان مديون ورزش است. او چريكي زبده بود كه در عمل و جنگ چريك شده بود نه با درسهاي تئوري. شهيد كاوه هميشه راهگشاي عمليات بود، هرجا كه كار گره مي‌خورد او رهگشا بود و هر كجا كه از عزم و اراده رزمندگان كاسته مي‌شد، اراده پولادين او به همه آن عزيزان، روحيه‌اي تازه مي‌بخشيد. او براي اينكه بتواند عمليات را بهتر هدايت كند با سلاح پيشاپيش رزمندگان حركت مي‌كرد. با اينكه بارها در صحنه‌هاي عملياتي مجروح شده بود، ولي هميشه قبل از بهبودي، به منطقه باز مي‌گشت و در برخي از مواقع نيز نيروها او را با سر و بدن باندپيچي شده مي‌ديدند كه در ميانشان حاضر مي‌شد و آماده پذيرش ماموريت و اجراي عمليات بود. سرتيپ شهيد حسن آبشناسان– فرمانده لشكر ‌٢٣ نوهد – مي‌گويد: اگر در دنيا يك چريك پاكباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود كاوه است و هر رزمنده‌اي كه بخواهد خوب پخته و آبديده شود بايد با تيپ ويژه شهدا پيش برود. او داراي فضايل روحي و اخلاقي ويژه‌اي بود و انجام كار خالصانه و بي‌ريا را سرلوحه زندگي خود قرار داده بود. عموماً كم سخن مي‌گفت و بيشتر عمل مي‌كرد و همواره سعي مي‌كرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشيان نيز او را از خود مي‌دانستند. اين خصال و روحيات فرماندهي بود كه تيپ شهدا را به آنجايي رساند كه مقام معظم رهبري درباره اين يگان و شهيد كاوه فرمودند: تيپ ويژه شهدا كه ايشان فرماندهي‌اش را برعهده داشتند يكي از واحدهاي كارآمد ما محسوب مي‌شد. او در عمليات‌هاي گوناگون شركت داشت و كارآزموده ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مديريت قوي، دوستي و رفاقت با عناصر لشكر، از لحاظ معنوي، اخلاق، ادب، تربيت، توجه و ذكر، يك انسان جوان، اما برجسته بود. ... اين جوان (شهيد كاوه) جزو عناصر كم‌نظيري بود كه او را در صدد خودسازي يافتم. حقيقتاً اهل خودسازي بود، هم خودسازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي. دهم شهريور ماه ‌١٣٦٥، روزي كه روح اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيه‌الله الاعظم(عج) در عمليات كربلاي ‌٢ بر بلنداي قله ‌٢٥١٩ حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و كوه، ياد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را كه شهات بود، دريافت كرد و به بارگاه عزالهي فراخوانده شد. خصال و ويژگي‌هاي درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدي مسئوليت‌هاي مختلف درسي است بس بزرگ براي همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامي، تا با به كارگيري آنها و آراسته شدن به آن سجاياي اخلاقي، نمونه‌هايي از لشكريان مخلص حضرت بقيةالله العظم(عج) باشند و خود را براي دفاع از حريم اسلام و ارزش‌هاي متعالي آن، همواره مهيا و آماده سازند سردار سرتيپ پاسدار شهيد محمود كاوه فرمانده لشكر ويژه شهدا تولد و كودكي به سال 1340 ه.ش در مشهد مقدس، در خانواده‌اي مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت(ع) متولد شد. پدرش كه از كسبه متعهد به شمار مي‌آمد، در دوران ستمشاهي و اختناق، با علماء و روحانيون مبارز، از جمله حضرت آيت‌الله خامنه‌اي شهيد هاشمي‌نژاد و شهيد كامياب ارتباط داشت. وي كه براي تربيت فرزندش اهميت زيادي قايل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبي و نماز جماعت مي‌برد و از اين راه فرزندش را با مكتب اهل بيت (ع) و تعاليم انسان‌ساز اسلام آشنا مي‌كرد. شهيد كاوه دوران تحصيلات ابتدايي خود را در چنين شرايطي سپري كرد. از آنجا كه خواست پدرش به هنگام تولد محمود، اين بود كه وي را در سلك صالحان و پيروان واقعي مكتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبي و مشورت پدر وارد حوزه علميه شد و همزمان، تحصيلات دوران راهنمايي و دبيرستان را نيز ادامه داد. با شروع جريانات انقلاب، او كه جواني بانشاط، فعال و مذهبي بود با شركت در محافل درسي مسجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبي(ع) كه در آن زمان از مراكز تجمع نيروهاي مبارز بود، از هدايتها و تعاليم حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بهره‌هاي فراواني برد و ره توشه‌هاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانش‌آموزان منتقل مي‌نمود. او در دبيرستان به عنوان محور مبارزه شناخته مي‌شد. با علاقه وافر، به پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني(ره) مي‌پرداخت و فعالانه در راهپيماييها و درگيريهاي زمان انقلاب شركت داشت. فعاليتهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با پيروزي انقلاب اسلامي شهيد كاوه جزو اولين عناصر مومن و متهدي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهر مقدس مشهد پيوست و پس از گذراندن يك دوره آموزش شش ماهه چريكي، به آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. پس از آن براي حفاظت از بيت شريف حضرت امام خميني(ره) در يك ماموريت شش ماهه به تهران عزيمت كرد و با شروع جنگ تحميلي، به همراه تعدادي از نيروهاي خراسان به جبهه‌هاي جنوب اعزام شد. مدتي بعد به علت نياز شديدي كه پادگان به مربي داشت، او را براي آماده‌سازي و آموزش نيروها به مشهد فراخواندند. شهيد كاوه در كردستان علي رغم اينكه براي آموزش نيروها اهميت بالايي قايل بود و مسئول مستقيم او زياد تمايل نداشت وي را (كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب مي‌شد) به جبهه اعزام نمايد. اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنه‌هاي كارزار انقلاب و ارزشهاي آن عملاً دفاع نمايد. بنابراين در اولين فرصت با جلب رضايت فرمانده پادگان با شور و شوقي فراوان به ديار كردستان (كه در آن زمان توسط گروهكها و عناصر ضدانقلاب دچار مشكلات و آشوب شده بود)، عزيمت كرد. او كه به همراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دليل لياقتها و مهارتهايي كه داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده يك گروه دوازده نفره انتخاب شد. شهيد كاوه در اين منطقه براي مبارزه با ضدانقلاب – كه از حمايتهاي خارجي برخوردار بود و با جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي ان نقطه از ميهن اسلامي را در ذهن مي‌پروراند – شب و روز نداشت و به دليل تلاش بسيار زياد، جديت و پشتكار، شجاعت و روحيه شجاعت‌طلبي كه داشت، در مدت كوتاهي به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد و در اين زمان با ناباوري همگان همراه تعداد كمي نيرو، عمليات آزاد سازي منطقه مرزي بسطام را با شهامت غير قابل وصفي طرح ريزي و45 كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله ودر عرض 24 ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب آزاد نمود . ضد انقلاب كه با برخورداري از سلاح وامكانات ونيروي رزمي فراوان،عرصه را براي نيروهاي نظامي وانتظامي تنگ كرده بود وجنايات فجيعي مرتكب مي شد،باورود جوانان دلير ومتعهدي چون شهيد كاوه به صحنه عمليات،به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان برايش سنگين تمام خواهد شد.شهيد كاوه وهمرزمانش با عمليات پي در پي، مزدوران استكبار را در منطقه منفعل ومستا صل نموده بودند تا جايي كه ضد انقلاب در اوج استيصال ودر ماندگي براي زنده يا مرده او جايزه تعيين كرده بود. نقش شهيد در تيپ ويژه شهدا به دنبال عمليات سرنوشت‌ساز نيروهاي سپاهي در محورهاي مختلف كردستان و همزمان با تشكيل تيپ ويژه شهدا (كه فرماندهي آن بر عهده شهيد ناصر كاظمي بود) شهيد كاوه به عنوان فرمانده عمليات اين تيپ انتخاب شد. پس از مدت كوتاهي از فعاليت او در اين مسئوليت (كه با آزادسازي بسياري از مناطق همراه بود) آوازه تيپ ويژه شهدا، آنچنان ضدانقلاب ها را متحير ساخت كه بكلي روحيه خود را از دست دادند و در مقابل هر يوريش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجيح مي‌دادند و مي‌دانستند كه مقاومت در مقابل اين يگان جز خسارت ونابودي ثمري نخواهد داشت. آزاد سازي سد بوكان وجاده 47 كيلومتري آن،آزاد سازي جاده صائبين دژ به تكاب ،پاكسازي منطقه كيلر واشتوزنگ ،آزاد سازي محور استراتژيك پيرانشهر به سردشت كه به عنوان مركزيت ونقطه ثقل ضد انقلاب بشمار مي آمد ومنجربه انهدام مركز راديوئي آنها وفتح ارتفاعات مهم مرزي منطقه آلواتان وآزادسازي زندان دوله تو وكشتن بيش از 750 نفر از ضد انقلاب گرديد،از جمله نبردهاي تهاجمي بود كه توسط شهيد كاوه وهمرز مانش در تيپ ويژه شهدا طرح ريزي وبه اجرا گذاشته شد. تعداد عملياتي كه بوسيله اين شهيد عليه ضد انقلاب فرماندهي شد ، آن قدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اين مختصر ميسر نيست.او كه پس از شهادت سرداران رشيد اسلام ، شهيد ناصر كاظمي ، شهيد محسن گنجي زاده وشهيد محمد بروجردي در خرداد1362 رسما به فرماندهي تيپ منصوب شده بود ،با تلاش همه جانبه براي آموزش،سازماندهي وآماده سازي نيروها از هيچ كوششي دريغ نمي ورزيد.بنا به صلاحديد فرماندهي محترم سپاه در تاريخ 29/4/1362 تيپ ويژه شهدا ماموريت يافت تا در عمليات برون مرزي والفجر 2 كه در منطقه حاج عمران انجام مي‌گرفت شركت نمايد. در اين عمليات شهيد كاوه با هدايت قوي رزمندگان، اهداف از پيش تعيين شده تيپ از جمله ارتفاعات 2519 را با موفقيت به تصرف درآورد. همزمان با عمليات والفجر 4 ماموريت پاكسازي محور سردشت از لوث وجود ضدانقلاب (دمكراتها و منافقين) به اين تيپ واگذار شد. رزمندگان غيور و سلحشور نيز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزي كوه سير، قوري، تالشو روستاي اسلام آباد، مركز راديويي منافقين و مقر دمكراتها را تصرف كردند. تيپ ويژه شهدا سال 63 در عمليات بدر همراه با ساير يگانهاي سپاه، با دشمن تا دندان مسلح جنگيد و در تاريخ 23/4/64 در عمليات قادر (همراه با يگانهايي از ارتش جمهوري اسلامي) در جبهه شمالي سيدكان عراق باعث بر هم زدن آرايش نظامي دشمن گرديد. همچنين در عمليات پشتيباني والفجر 9 كه در منطقه چوارته عراق انجام گرفت، در انهدام قواي دشمن و تصرف بخشي از خاك آنان نقش موثر داشت، كه هر كدام نشاني از دلاوريها و حماسه‌آفريني شهيد كاوه و يارانش را در خود ثبت كرده است. ويژگيهاي اخلاقي صفات ارزنده و ويژگيهاي ايماني كه اين شهيد داشت باعث شد كه خود را وقف انقلاب كند و با اهميتي كه كردستان براي وي داشت خود را فرزند كردستان معرفي مي‌كرد. روحيه والا و انساندوستي او به قدري در اطرافيان اثر مي‌گذاشت كه با وجود تبليغات سوء دشمنان و ايجاد جو مسموم عليه آن شهيد و يگان تحت امرش، هنگامي كه به درجه رفيع شهادت نايل شد، مردم مهاباد با پاي برهنه زير پيكر پاك و مطهر سردار بزرگ خود بر سر و سينه مي‌زدند و اشك مي‌ريختند و ضدانقلاب را نفرين مي‌كردند. او با الهام از سخن خداوند كه در وصف مومنان بيان شده است: «اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّار رُحَماء بَينَهم»، در قلب مردم و نيروها جاي گرفته بود و هيچ انگيزه‌اي جز خدمت به انقلاب و احياي ارزشهاي الهي نداشت. شهيد كاوه در عين حال كه تمام اوقاتش را براي مبارزه به كار مي‌بست، از پرداختن به تكاليف ديني و انجام مستحبات نيز غافل نبود. او از مروجين قرآن كريم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مكتب، آيات جهاد را تلاوت مي‌كرد و در صحنه جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسير مي‌نمود. روحيه اطاعت‌پذيري و ولايتي، هوش سرشار و چابكي در عمليات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بي‌باكي، ساده زيستي و صميميت با نيروها از جمله ويژگيهاي شخصيتي آن شهيد والامقام است. با وجودي كه در مقابل ضدانقلاب سازش‌ناپذير، جسور و با شهامت بود، اما در داخل تيپ با نيروهاي تحت امر خود برخوردي بسيار متواضعانه و باصفا و صميمي داشت و همين تواضع او سبب شده بود كه محبوبيت خاصي در بين نيروها داشته باشد. شهيد كاوه در قلب نيروهاي بسيجي و سپاهي جاي داشت. او مصداق بارز تلفيق محبت و قاطعيت در امر فرماندهي نظامي بود. روزي يكي از نزديكان وي به منطقه آمده بود. يكي از برادران تقاضا كرد كه كار مناسبي به او محول كند، شهيد كاوه پاسخ داد: همه بسيجي‌ها فاميل من هستند. در بعد آمادگي جسماني هيچ‌گاه از ورزش غافل نبود و با تشويق نيروها و حضور در مسابقات ورزشي، آمادگي رزمي نيروها را بالا مي‌برد. همواره براي تشويق بچه‌ها مي‌گفت: موفقيت من در كوههاي بلند كردستان مديون ورزش است. او چريكي زبده بود كه در عمل و جنگ چريك شده بود نه با درسهاي تئوري. شهيد كاوه هميشه راهگشاي عمليات بود، هرجا كه كار گره مي‌خورد او رهگشا بود و هر كجا كه از عزم و اراده رزمندگان كاسته مي‌شد، اراده پولادين او به همه آن عزيزان، روحيه‌اي تازه مي‌بخشيد. او براي اينكه بتواند عمليات را بهتر هدايت كند با سلاح پيشاپيش رزمندگان حركت مي‌كرد. با اينكه بارها در صحنه‌هاي عملياتي مجروح شده بود، ولي هميشه قبل از بهبودي، به منطقه باز مي‌گشت و در برخي از مواقع نيز نيروها او را با سر و بدن باندپيچي شده مي‌ديدند كه در ميانشان حاضر مي‌شد و آماده پذيرش ماموريت و اجراي عمليات بود. سرتيپ شهيد حسن آبشناسان – فرمانده لشكر 23 نوهد – مي‌گويد: اگردر دنيا يك چريك پاكباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود كاوه است و هر رزمنده‌اي كه بخواهد خوب پخته و آبديده شود بايد با تيپ ويژه شهدا پيش برود. او داراي فضايل روحي و اخلاقي ويژه‌اي بود و انجام كار خالصانه و بي‌ريا را سرلوحه زندگي خود قرار داده بود. عموماً كم سخن مي‌گفت و بيشتر عمل مي‌كرد و همواره سعي مي‌كرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشيان نيز او را از خود مي‌دانستند. اين خصال و روحيات فرماندهي بود كه تيپ شهدا را به آنجايي رساند كه مقام معظم رهبري درباره اين يگان و شهيد كاوه فرمودند: تيپ ويژه شهدا كه ايشان فرماندهي‌اش را برعهده داشتند يكي از واحدهاي كارآمد ما محسوب مي‌شد. ... او در عمليات گوناگون شركت داشت و كارآزموده ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مديريت قوي، دوستي و رفاقت با عناصر لشكر، از لحاظ معنوي، اخلاق، ادب، تربيت، توجه و ذكر، يك انسان جوان، اما برجسته بود. ... اين وجوان (شهيد كاوه) جزو عناصر كم‌نظيري بود كه او را در صدد خودسازي يافتم. حقيقتاً اهل خودسازي بود، هم خودسازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي. نحوه شهادت دهم شهريور ماه 1365، روزي كه روح اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيه‌الله الاعظم(عج) در عمليات كربلاي 2 بر بلنداي قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و كوه، ياد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را كه شهات بود، دريافت كرد و به بارگاه عزالهي فراخوانده شد. خصال و ويژگيهاي درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدي مسئوليتهاي مختلف درسي است بس بزرگ براي همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامي، تا با به كارگيري آنها و آراسته شدن به آن سجاياي اخلاقي، نمونه هايي از لشكريان مخلص حضرت بقيةالله العظم(عج) باشند و خود را براي دفاع از حريم اسلام و ارزشهاي متعالي آن، همواره مهيا و آماده سازند. حركت فرمانده تيپ 155 شهدا به سوي شهادت در وضعيت فوق طاقت و شدت دشواري كه نيروهاي عمل كننده خواه ناخواه با آن مواجه بودند و سبب شده بود پيروزي را نيز دور از دسترس ببينند، تيپ ويژه 155 شهدا، به خصوص فرمانده آن ، مؤمنانه و شجاعانه در عرصه درگيري وارد شدند. شهيد اميري مقدم، راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ در اين تيپ، در گزارش خودش از عمليات كربلاي 2، درباره حركت نيروها براي ادامه عمليات و سرانجام آن، چنين روايت كرده است: «تغييرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقيت كامل تيپ ويژه 155 شهدا در عمليات شب گذشته، موجب ترديد در مسئولان، خصوصاً فرماندهان اين تيپ شده بود. اين ترديد اگرچه در خود فرمانده تيپ (برادر محمود كاوه) نيز وجود داشت ولي وي با توجه به حساسيت زمان و مصلحت كُل عمليات، اين ترديد را بروز نمي داد و به همين دليل تصميم گرفت براي زدودن ترديدها و تقويت روحيه عملياتي در افراد تيپ، به همراه نيروهاي عمل كننده در منطقه درگيري حاضر شود. وقتي كه مسئولان تيپ از اين تصميم آگاه شدند درصدد برآمدند كه وي را از اين عمل باز دارند. فرمانده يكي از گردان ها (برادر صلاحي) براي منصرف كردن وي، مي گويد: «شما اين كار را نكنيد، آتش دشمن زياد است، مسير، بدمسيري است، خداي نكرده طوري مي شود. «فرماندهي در جواب مي گويد: «خب، اگر اين طور است، ما هم شهيد مي شويم. اگر كار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضريم امشب شهيد شويم.» به همان اندازه كه خود وي در رفتن به خط درگيري مصمم بود، ساير مسئولان تيپ مخالف بودند.مكالمه زير كه در آخرين دقايق قبل از عزيمت برادر كاوه به منطقه و در هنگام پوشيدن پوتين، بين وي و قائم مقام تيپ (برادر منصوري) انجام گرفت، بيانگر اين واقعيت است كه ايشان چه قدر به رفتن و ديگران چه اندازه در بازداري وي مصمم بوده اند. متن مكالمه اين چنين است: منصوري: رفتن شما نه به نفع اسلام است و نه به نفع... كاوه: نه منصوري: اگر نظر شما اين است كه نيروهاي عمل كننده آدم قوي تري مي خواهند، من قوي نيستم ولي مي روم جلو و يكي ديگر را اينجا مي گذارم. كاوه: نه، من مي خواهم امشب، شما اينجا باشيد. منصوري: من نمي خواهم. كاوه: امشب كارها جور نمي شود. منصوري: خب، اگر جور نمي شود با رفتن شما هم جور نمي شود. كاوه: چه مي گويم! جور مي شود، ان شاءالله جور مي شود. منصوري: البته اگر خدا بخواهد جور مي شود. شما هم اين جا كلي كار داريد: مسئله قرارگاه، هماهنگي توپخانه و... كاوه‌: اين‌ها همه‌اش‌ حل‌ مي‌شود، اين‌ها مشخص‌ است‌. منصوري‌ كه‌ از بحث‌ كردن‌ نتيجه‌ نمي‌گيرد، با پيش‌ كشيدن‌ تصميم‌ خودش‌ براي‌ رفتن‌ به‌ جلو، مي‌گويد: حالا در هر صورت‌ شما برويد، من‌ كار ندارم‌. من‌ هم‌ براي‌ انجام‌ مأموريت‌، گردان‌ امام‌حسين‌(ع‌) را برمي‌دارم‌ و مي‌روم‌. كاوه‌: خُب‌، شما اين‌ كار را بكنيد. منصوري‌: ولي‌ اين‌جا در مقر فرماندهي‌ تيپ كارها مي‌خوابد. كاوه‌: مسئله‌اي‌ نيست‌، شما همين‌ اول‌ درگيري‌ كه‌ من‌ جلو هستم‌، اين‌جا باشيد. منصوري‌ وقتي‌ باز هم‌ نتيجه‌ نمي‌گيرد، به‌طور جدي‌تري‌ مي‌گويد: آقاي‌ كاوه‌، مي‌خواهيد به‌ زور متوسل‌ بشويم‌؟ جلو رفتن‌ شما اصلاً درست‌ نيست‌، منطقي‌ نيست‌. كاوه‌: امروز با روزهاي‌ ديگر فرق‌ مي‌كند، من‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌دانم‌، يك‌ چيزهايي‌ هست‌، مي‌دانم‌ ترديد هست‌. منصوري‌: خُب‌، ترديد طبيعي‌ است‌، بايد باشد. كاوه‌: خُب‌ اگر آدم‌ خودش‌ جلو باشد و يك‌ وقت‌ مسئله‌اي‌ پيش‌ آمد، مي‌تواند هم‌ پيش‌ خداي‌ خودش‌ و هم‌ پيش‌ خلق‌ خدا و.... برادر كاوه‌ سكوت‌ مي‌كند و براي‌ هدايت‌ گردان‌ امام‌حسين‌(ع‌) از سنگر فرماندهي‌ خارج‌ مي‌شود.» راوي تيپ ويژه155شهدا سپس افزوده است :«به هنگام اعزام گردان ها براي انجام ما موريت ، ابتدا گردان امام حسين (ع)، سپس گردان امام سجاد (ع) درحالي كه فر ماندهي تيپ ( محمود كاوه )پيشاپيش آنها قرار داشت ، حركت خود را براي تصرف ارتفاع 2519 آغازكردند. طبق طرح مانور قرار بود گردان امام حسين (ع) پايگاه هاي 1 و2 وگردان امام سجاد (ع) پايگاه هاي 3و4 را تصرف كنند . حساسيت دشمن نيز نسبت به شب اول كمتر شده بود .واحتمال جدي نمي داد در اين محور مجددا عمليات شود ، از اين رو اجراي آ تش وپرتاب منور آ نها نيز اندكي كاهش يافته بود . به هر ترتيب حدود ساعت يك بامداد كه نيروهاي پياده پس از پيمودن مسافت فاصله خط خودي تا دشمن به زير اهداف مورد نظر رسيدند تا با هماهنگي آ تش خودي در گيري را شروع كنند در همين حين گلوله خمپاره كنار برادر كاوه به زمين اصابت كرد واو در جاشهيد شد.»به‌ دنبال‌ شهادت‌ فرمانده‌ تيپ ويژه 155 شهدا (شهيد محمود كاوه‌) در منطقه‌ عملياتي‌ كربلاي‌2، از مراسم‌ تشييع‌ وي‌ در مشهد، روزنامه‌ كيهان‌ (16/6/1365) چنين‌ گزارش‌ داده‌است‌: در اين‌ مراسم‌ كه‌ با حضور مسئولان‌ استان‌ خراسان‌ و نيروهاي‌ نظامي ‌ و انتظامي‌ شهر مشهد برگزار شد، پيكر پاك‌ اين ‌ سردار اسلام‌ بر دوش‌ انبوهي‌ از اقشار مختلف‌ امت‌ حزب‌الله‌ مشهد تا بارگاه‌ ملكوتي‌ امام‌رضا(ع‌) تشييع‌ و پس‌ از طواف‌ ضريح‌ مطهر، طي‌ مراسمي ‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.» راوي‌ قرارگاه‌ حمزه‌ ـ‌ع‌_ (اسدالله‌ احمدي‌) به ‌ نقل‌ از فرمانده‌ لشكر 5 نصر (باقر قاليباف‌) نوشته‌است‌: «در مراسم‌ تشييع‌ جنازه‌ شهيد محمود كاوه‌، پدر وي‌ درخواست‌ حجت‌الاسلام‌ طبسي‌ توليت‌ آستان‌ قدس‌رضوي‌ را مبني‌بر اين ‌ كه‌ پيكر شهيد محمود كاوه‌ در حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا(ع‌) و يا در يكي‌ از حجره‌هاي ‌ مخصوص‌ حرم‌ دفن‌ شود نپذيرفت‌ و گفت‌: «پسرم ‌ از ابتدا با بسيجي‌ها بوده‌ و بهتر است‌ در كنار آنها دفن‌ شود.» گوشه اي از وصيتنامه دشمن بايد بداند و اين تجربه را كسب كرده باشد كه هر توطئه‌اي را كه عليه انقلاب طرح‌ريزي كند، امت بيدار و آگاه با پيروي از رهبر عزيز، آن را خنثي خواهد كرد. آينده جنگ هم كاملاً روشن است كه پيروزي نصيب رزمندگان اسلام خواهد شد و هيچگاه ما نخواهيم گذاشت كه خون شهيدانمان هدر رود.
  20. بنده كه از بركت وجود اقا حتي با نگاه كردن به عكس ايشان يكي از مشكلات بزرگ زندگيم را تا حدود زيادي برطرف كردم. خداوند سلامتي و طول عمر به ايشان عطا كند
  21. hexman

    نت‌بوك پيشرفته و ارزان در بازار

    چه جالب.تو ايران هم هست؟
  22. hexman

    اخبار برتر نظامی

    [quote][quote]سلام دوستان.ميخواتم بدونم ارتش لبنان نيروي هوايي هم داره؟[/quote] عليك سلام داشتن كه داره منتهي چه نيروي هوايي!! جنگنده هاي هانتر دهه 50 رو آورده بيرون داره نمايش ميده البته سابقا ميراژ اف1 هم داشت و جديدا هم كه روسيه ميخواهد ميگ 29 يا سوخو 27 بهش بفروشه حالا ديگه خودتون قضاوت كنيد. در ضمن اين رو هم اضافه كنم كه هيچ كدوم از ارتش هاي همسايه سرزمين هاي اشغالي توانايي درگيري كلاسيك با ارتش اسراييل را ندارند و اگر كسي همچين حرفي زد يا از سر كم نياوردن زده (اگر مسئولي وزيري چيزي باشه) يا از سر جهالت![/quote] ممنون از راهنماييتون.ولي مصر و سوريه بايد از بقيه قوي تر باشن.بخصوص مصر.درسته؟
  23. hexman

    اخبار برتر نظامی

    سلام دوستان.ميخواتم بدونم ارتش لبنان نيروي هوايي هم داره؟
  24. hexman

    AA-12 Shotgun

    دوستان ميشه يلطف كيند يك توضيح كلي در مورد سلاح هايي كه به اسم شات گان شناخته ميشن بدين به بنده؟