hexman

VIP
  • تعداد محتوا

    1,569
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های hexman

  1. يه سامانه ضد هوايي ديگه هم بروبچ وزارت دفاع ساختن به نام توپ سماوات كه تاپيكش هم در همين سايت هست. حالا كسي ميدونه اين 2 سامانه چه تفاوتها و چه شباهنهايي با هم دارن؟؟
  2. hexman

    انتخاب مديران سايت

    آقا سعدي من عاجزانه تقاضاي اكانت گالري دارم.در تاپيك مربوطه خيلي وقته كه مطرح كردم ولي متاسفانه شما ترتيب اثر نداديد).ببخشيد كه اينجا هم مطرح كردم.
  3. ما كه ديگه پير شديم قبولمون نميكنن
  4. با توجه به سر جنگي 500 كيلو گرمي كه حمل ميكنه ميتونه تهديدي جدي براي اسراييل باشه
  5. بازگشايی پرونده حكومت وحشت خمرهای سرخ خمرهاى سرخ دو ميليون نفر را به قتل رساندند. مردم شهرنشين، روشنفكرها و هر كسى كه تحصيل‌كرده بود را به اسم دشمن نظام كشتند. زنجير زندانی‌ها را باز مى‌كردند. بايد كنار گورها زانو مى‌زدند، بعد با چوب بامبوس يا چكش يا تبر مى‌زدند به كله‌شان و مى‌انداختندشان توى گور. از روز دوشنبه ۱۰ ژوييه، در كامبوج دادگاه ويژه وابسته به سازمان ملل متحد رسيدگی به پرونده حاكمان جنايتكار دوره خمر سرخ آغاز كرده است. پيش‌بينی شده نخست يك دادستان از كامبوج و يك دادستان غيركامبوجى مسؤولان عالى‌مقام رژيم خمر سرخ را شناسايى كنند و گامهاى قانونى عليه آنها را بردارند. تا كنون تنها دو تن از دهها نفر مسؤول عالى‌رتبه آن دوره ترور دستگير شده‌اند؛ باقى آنان بى‌مزاحمتى در كامبوج زندگى مى‌كنند. هدف دادگاه برقرارى عدالت براى مردم كامبوج است و نيز مجازات مسؤولان حكومت ترور خمر سرخ. ۱۷ قاضى كامبوجى و ۱۳ قاضى غيركامبوجى، از جمله از ژاپن، فرانسه، امريكا، اتريش، لهستان، استراليا و سرى‌لانكا، در اين دادگاه به قضاوت خواهند نشست. در دوره حكومت خمرهای سرخ، از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹، حدود دو ميليون نفر به قتل رسيدند. تمامى يك ملت به طور سيستماتيك در هم كوبيده شد و ريشه‌هاى فرهنگى‌اش نابود گشت. خمرهاى سرخ مى‌خواستند حكومت دهقانى‌اى ناب در كامبوج برقرار كنند. جمعيت شهرنشين، روشنفكران و كسانى كه تا حدودى تحصيل‌كرده بودند به طور سيستماتيك به قتل رسيدند. ملت كامبوج در دوره خمر سرخ تمامى قشر روشنفكر خود را از دست داد. گنجينه‌هاى فرهنگى اين كشور نابود شدند. خمرهاى سرخ مى‌خواستند گذشته اين كشور را از بين ببرند. كودكان را از پدر و مادرشان جدا مى‌كردند و آنان را كه به قتل نمى‌رساندند در اردوگاههاى تربيتى نگاه مى‌داشتند تا از آنان انسانهايى جديد، عناصرى براى جامعه‌اى جديد بسازند. براى كار دادگاه كامبوج مدت سه سال در نظر گرفته شده است. بسيارى شك دارند كه مسؤولان اصلى آن جنايتها، كه امروز بين ۷۵ تا ۸۰ سال سن دارند، تا پايان كار دادگاه زنده باشند و مجازاتى محتمل را تجربه كنند. *** سى سال از حكومت وحشت خمر سرخ در كامبوج گذشته است و اينك محل‌هايى كه سند جنايتهاى آن دوره است تبديل به مكانى براى بازديد جهانگردان و مردم كامبوج شده است. راههايى باريك از ميان گورهاى جمعى مى‌گذرد، زير پايت بقاياى استخوانها و تكه پاره‌هاى لباس‌هاى قربانيان است. ساكومان در سال ۱۹۷۸ به دنيا آمده، يك سال پيش از آزاد شدن ملت كامبوج به وسيله ارتش ويتنام. ساكومان خود حكومت ترور پول پوت را آگاهانه تجربه نكرده است. او به عنوان راهنما بازديدكنندگان را همراهى مى‌كند و برايشان از بيرحمى‌هاى خمر سرخ مى‌گويد. در راه به استخوانهايى كه از زير خاك بيرون آمده‌ است اشاره مى‌كند و مى‌گويد: ”نگاه كنيد، همه جا استخوان از زير خاك بيرون زده است، باران كه می‌آيد استخوانها بيرون می‌آيند.“ براى خود او نيز آنچه در آن دوره گذشته باوركردنى نيست. مى‌گويد: ”به اين درخت نگاه كنيد. اينجا بچه‌هاى نوزاد را كشته‌اند، آن هم جلوى چشم مادرانشان. بعد از آن مادرها را هم كشتند و همه را با هم در گور جمعى دفن كردند. “ خمرهاى سرخ دو ميليون نفر را به قتل رساندند. مردم شهرنشين، روشنفكرها و هر كسى كه تحصيل‌كرده بود را به اسم دشمن نظام كشتند. ساكومان در اين باره مى‌گويد: ”زنجير زندانی‌ها را باز مى‌كردند. بايد اينجا كنار گورها زانو مى‌زدند، بعد با چوب بامبوس يا چكش يا تبر مى‌زدند به كله‌شان و مى‌انداختندشان توى گور. بعضى وقتها زندانی‌ها هنوز پس از ضربه به كله‌شان زنده بودند. اما همين طور آنها را زنده به گور مى‌كردند.“ در سراسر كامبوج ۷۷ محل بازديد از جنايتهاى خمر سرخ وجود دارد، كه ۲۰ هزار گور جمعى را دربر مى‌گيرند. بيشتر اين گورها در سالهاى دهه ۱۹۸۰ كشف شدند. ساكومان توضيح مى‌دهد: ”اين گورهاى جمعى در سال ۱۹۸۰ كشف شدند چون بوى نامطبوع جسد مرده‌ها مى‌آمد. ۱۲۹ گور جمعى در اينجا پيدا شدند.“ در مركز شهر پنوم پنه، پايتخت كامبوج، موزه توئول سلنگ واقع است. خمر سرخ ساختمانى را كه مدرسه بود تبديل به زندان كرده بود. در آن دوره ديگر كسى به مدرسه نمى‌رفت. تحصيل برابر با حكم اعدام بود. همه كامبوجى‌ها مجبور به كار در مزارع بودند. سهم غذا براى هر كس يك كاسه كوچك برنج بود. تان واندى كه ۳۷ ساله است در دوره خمر سرخ خردسال بود. از خاطرات خود مى‌گويد: ”شش سالم بود، اما مجبور بودم در مزرعه كار كنم. صبح تا شب. تا امروز هم وقتى از خمر سرخ حرف مى‌زنم مو بر تنم راست مىشود.“ در موزه توئول سلنگ راهنماى موزه اتاقى را نشان مى‌دهد و مى‌گويد: ”در اين اتاق كه قبلا كلاس بود سلول‌هاى انفرادى درست كرده بودند. زندانی‌ها را در اينجا بازجويى مى‌كردند. بعد هم كه شروع به پاكسازى خود رهبران خمر سرخ كردند، بازجوييها در همينجا انجام مى‌شد. كسانى را كه حين بازجويى مى‌مردند پشت اين خانه خاك مى‌كردند. كسانى كه از بازجويى جان سالم به در مى‌بردند را لب گورهاى دسته جمعى مى‌كشتند.“ خمر سرخ بيش از ۲۰ هزار نفر را در اين زندان كوچك بازجويى و شكنجه كرد و كشت. تان واندى در زمان به قدرت رسيدن خمر سرخ ۶ ساله بود. ۱۳ نفر از اعضاى خانواده او را، از جمله پدرش را خمرهاى سرخ به قتل رساندند.
  6. [quote]تنها چند فروند از سوخو 25 ها سقوط کرد که منهدم کردن این جنگنده به مراتب سخت از زدن یک F-16I هستش [/quote] چرا؟؟ميشه توضيح بدي؟؟
  7. hexman

    کوتاه ترین جنگ (های) دنیا!!

    [quote]در مورد جنگ ويتنام و چين كسي اطلاعي داره؟؟[/quote] جالب شد برام تا حالا چيزي در موردش نشنيده بودم.كسي ميدونه جريانش چي بوده؟؟ =================================================== بالاخره بعد كلي سرچ كردن يه چيزيايي پيدا كردم: جمهوری سوسیالیستی ویتنام کشوری در جنوب شرقی آسیا است که یکی از بیشترین رشدهای اقتصادی را در منطقه خود دارد و تلاش می‌کند تا سال ۲۰۲۰ به کشوری توسعه‌یافته تبدیل شود. این کشور شمال با چین، از شمال غرب با لائوس و از جنوب غرب با کامبوج همسایه است. در جنوب این کشور دریای جنوبی چین قرار دارد.در قرن ۱۹ فرانسه ویتنام را مستعمره خود کرد. ویتنام طی جنگ جهانی دوم به اشغال ژاپن درآمد. پس از جنگ دوباره فرانسه زمام امور را در ویتنام به دست گرفت اما تنها اندکی پس از آن در سال ۱۹۴۵، ویتنام استقلال خود را به دست آورد.پس از استقلال ویتنام به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم و نظام کمونیستی در شمال و نظام غیرکمونیستی در جنوب این کشور حاکم شد.در سال ۱۹۶۵ آمریکا با فرستادن نیروهایی به ویتنام جنوبی به یاری جنوبی‌ها برای مقابله با شمالی‌ها شتافت. کمکی که به جنگ مشهور ویتنام منجر شد.این جنگ ضررهای زیادی به آمریکایی‌ها وارد کرد و سرانجام در سال ۱۹۷۳ خاتمه یافت. در سال ۱۹۷۵ حکومت ویتنام جنوبی سرانجام سرنگون شد و در ویتنام حکومت کمونیستی برقرار شد.[color=red]ویتنام در سال ۱۹۷۹ به کامبوج حمله و آن را اشغال کرد. کامبوج با کمک چین موفق شد ویتنام را از خاک خود عقب براند. ویتنام عضو آ.سه.آن است.[/color] ================================== از دوستاني كه اطلاعات بيشتري دارن لطف كنن اين مطلب را كامل كنند.جالبه چين خودش متحد ويتنام بود اما وقتي كه ويتنام به كامبوج حمله كرد طرف كامبوج را گرفت..ياد حمله عراق به كويت افتادم..
  8. hexman

    کوتاه ترین جنگ (های) دنیا!!

    در مورد جنگ ويتنام و چين كسي اطلاعي داره؟؟
  9. hexman

    کوتاه ترین جنگ (های) دنیا!!

    [quote] لطف کن و طولانی ترین جنگها هم در ادامه اون بیار.[/quote] فكر كنم طولاني ترين جنگهاي قرن بيستم جنگ امركا با ويتنام/ايران و عراق/جهاني دوم/جهاني اول.البته جنگ اسراييل و فلسطينيان كه داستان ديگري دارد.. درست گفتم؟؟
  10. hexman

    کوتاه ترین جنگ (های) دنیا!!

    همين جنگ روسيه و گرجستان كه چند ماه ژيش بود و فكر كنم كتر از 1 ماه طول كشيد
  11. [quote]علی جان دستت درد نکند مطلب خیلی جالبی بود. تانک قدرتمندی است و یک سر و گردن برتر از تانکهای کره شمالی میباشد.[/quote] كره شمالي از تانكهاي روسي استفاده ميكنه يا خودشم توليد تانك ميكنه؟
  12. hexman

    طرح تشکیل ناتوی اسلامی

    كدوم كشور اسلامي؟؟اين عربا كه همه نوكر امريكا و اسراييل شدن..
  13. در مورد تامكتها مطلب زياد بود ولي اين يكي بكر بود..دستت درد نكنه
  14. بيخود كرده با با اربابش
  15. [quote]-اين سيستم به دليل غي فعال بودن در مقابله با جنگ الكترونيك بسيار مقاوم بوده همچنين سيستم هارم توانايي رهگيري و انهدام آنرا ندارد. [/quote] اين خاصيتش خيلي مهمه كه ديگه خيالمون راحته دشمن نميتونه جاي اين رادار رو كشف كنه و منهدمش كنه
  16. بنظر من كه نقطه قوت اساسي ايران همون قدرت موشكي ايرانه كه هر روز هم داره بيشتر ميشه..
  17. [quote name="pckho0r"][quote] [b]به نظر من[/b] در اینده امریکا به طرز بسیار سختی توسط چین یا روسیه (یا هر دو) در جبهه نظامی شکست خواهد خورد و طومار 500 ساله ان درهم پیچیده و در زیر خاکستر بمب های اتمی دفن خواهد شد و این کشور بین چین و روسیه تقسیم خواهد شد تا با غارت ثروت های این کشور هم اسیب های بزرگ ناشی از جنگ رو ترمیم کرده باشند و هم اینکه با تجدید قوا مهیای حمله به اروپا شوند که در این بین اروپا پیش دستی خواهد کرد و به هر دو کشور حمله نظامی می کند و در نهایت این جنگ بی نتیجه با تضعیف شدید طرفین و بدون فاتح پایان خواهد یافت و بیش از دو سوم مردم جهان کشته خواهند شد که در این بین تنها اروپا خواهد توانست تا حدودی حیات سیاسی خودش رو دوباره به جریان بندازه و قامت راست کنه که از این جا به بعد حوادث اخرالزمانی به مرور اغاز خواهد شد .....[/quote] و درست وسط دعواي اروپا و چين و روسيه يه شهاب سنگ غول اسا به زمين برخورد ميكنه و عمر اين كره خاكي به سر ميرسه..ديگه خيلي زديد تو فاز تخيل!! وقتي به قول شما امريكا زير خاكستر بمب هاي اتمي مدفون شد ديگه چه چيزي ازش باقي مونده تا بقيه بيان چپاولش كنن؟؟
  18. آخه مگه اسم اين حمله وحشيانه اسراييل را ميشه گذاشت جنگ؟؟ يه زماني هست 2 نفر كه با هم اختلاف دارند ميان با هم دوعل(حمزه كدوم كليده؟؟) ميكنند.هر دوشون مسلح به يه نوع سلاح هستند حالا يا سلاح سرد يا سلاح گرم يا هر چيز ديگه منظور اينكه شرايط براي هر 2 برابرخ..اونوقت هركي مهارتش تو مبارزه بيشتر باشه و بهتر و سريعتر عمل كنه برنده بحساب مياد.. اما يه موقع هست كسي با اسلحه به ادمي كه بدون سلاحه حمله ميكنه و ميزنه طرفو لت و پار ميكنه.. حالا جريان اين وحشي بازي صهيونيستها هم همينه..من اخر نفهميدم اگه طرف حساب اونا حماسه پس چرا تا حالا فقط زده ادم غير نظامي كشته..چرا بجاي پايگاههاي نظامي خونه و مدرسه و بيمارتان نابود ميكنه؟؟نكنه طرف جنگش زن و بچه هاي بيگناهن؟؟كجاي اين اعمال وحشيانه رو ميشه جنگ گذاشت كه بعدش بيايم تحليل كنيم كي برده كي باخته؟؟
  19. پيمان پرتسموث ، پايان جنگ ژاپن با روسيه جام جم آنلاين: 103 سال پيش در روز 5 سپتامبر سال 1905 ميلادي در شهر پرتسموث ايالات متحده ، پيمان پرتسموث ميان روسيه تزاري و امپراتوري ژاپن امضا شد كه سند شكست نظامي ارتش تزاري در جنگ با ژاپن بود. پس از شكست تحقيرآميز روسيه از ژاپن و از دست دادن بندر پورت آرتور در چين و نابودي ناوگان دريايي روسيه در تنگه تسوشيما ، روسيه تزاري ناگزير شد براي صلح با ژاپن براساس مفاد پيمان پرتسموث نيمي از جزيره ساخالين ، متصرفاتش در منچوري ، پورت آرتور و شبه جزيره ليائوتونگ را به ژاپن واگذار كند. در عين حال ، روسيه قيمومت ژاپن بر كره و بخش اعظم منچوري را به رسميت شناخت. البته تئودور روزولت ، رئيس جمهور وقت ايالات متحده در اين ميان دخالت مي كند ، زيرا تقاضاهاي ژاپن در پي شكست روسيه تزاري به مراتب بيشتر از سرزمين هايي بود كه براساس پيمان پرتسموث به دست آورد. شكست روسيه تزاري يكي از قدرت هاي بزرگ جهان از يك كشور كوچك آسيايي عواقب ناخوشايند و غيرقابل پيش بيني براي رژيم تزاري به بار آورد. رقابت نيكلاي دوم ، تزار روسيه و موتسوهيتو ، امپراتور ژاپن منشا جنگ اين دو كشور شد. هر دو نفر مي خواستند مانند غربي ها مستعمراتي را به چنگ آورند و هدف مشترك آنها كشور چين بود. روس ها از قيام بوكسرها در چين استفاده كرده و با تصرف بخشي از منچوري و شبه جزيره ليائوتونگ و پورت آرتور از ژاپني ها پيشي جستند.آنها يك پادگان قوي در پورت آرتور ايجاد كردند. بريتانيا كه از اين گسترش طلبي روس ها ناراضي شد به ژاپن تعهد سپرد كه در صورت حمله اين كشور به روسيه دخالت نخواهد كرد. ژاپني ها بدون دادن اعلان جنگ به روسيه در شب 7 و بامداد 8 فوريه سال 1904 ميلادي به پورت آرتور حمله كردند. نيروي دريايي ژاپن تحت فرماندهي درياسالار هيهاشيرو توگو 7 فروند ناو جنگي روسيه را در بندر پورت آرتور غرق كرده و 8000 سرباز ژاپني در ساحل شبه جزيره كره پياده شده و به سوي سئول پيشروي مي كنند. در روز 2 ژانويه سال 1905 ميلادي پادگان نظامي روسيه در پورت آرتور تسليم نيروهاي ژاپني مي شود. پس از نبرد موكدن واقع در خاك منچوري ، ارتش تزار ناگزير به عقب نشيني از منچوري مي شود. سرانجام در 27 مه سال 1905 ميلادي نيروي دريايي ژاپن ، ناوگان بالتيك روسيه كه به فرمان تزار نيكلاي دوم از بالتيك به راه افتاده و پس از 8 ماه به درياي حدفاصل كره و ژاپن رسيده بود را در تنگه تسوشيما در هم مي شكند. از مجموع 45 كشتي جنگي ناوگان بالتيك تنها 2 رزمناو و يك ناوشكن موفق به فرار مي شوند. نبرد درياي تسوشيما در جنگ روسيه تزاري و امپراتوري ژاپن يك نبرد تعيين كننده بود. نيكلاي دوم پس از اين شكست چاره اي نداشت جز اينكه براي ميانجيگري به تئودور روزولت رييس جمهور ايالات متحده متوسل شود. روزولت با تلاش توانست از توقعات ژاپن براي صلح با روسيه بكاهد. با اين حال ، شكست روسيه از كشوري كوچك مانند ژاپن عواقبي جبران ناپذير براي رژيم تزاري به بار آورد. در پي شكست روسيه تزاري از ژاپن ، اين كشور كوچك به قدرت برتر شرق دور تبديل شد. اقوام آسيايي با شكست روسيه دريافتند كشورهاي اروپايي شكست ناپذير نيستند. برخي از كشورهاي اروپايي نيز دريافتند كه برتري آنها شكننده بوده و دوره آن رو به پايان است. فرانسه متوجه اشتباهي كه در سال دهه 1880 ميلادي در اتحاد با روسيه تزاري مرتكب شده بود ،گرديد. بسياري از بازرگانان فرانسوي به جاي اين كه سرمايه خود را صرف مدرنيزه كردن صنايع خود بكنند ، اوراق قرضه روسيه تزاري را خريداري كرده بودند. سياستمداراني كه با اتحاد فرانسه و روسيه مي خواستند ، انتقام شكست سال 1870 ميلادي از ارتش پروس و آلمان را بگيرند ، متوجه شدند كه متحد آنها يك قدرت پوشالي است. به اين ترتيب ، در روز 5 سپتامبر سال 1905 ميلادي روسيه تزاري ناگزير شد پيمان خفت بار پرتسموث با امپراتوري ژاپن امضا كند و از متصرفات خود در چين چشم پوشيده و حتي بخشي از خاك خود را در جزيره ساخالين به ژاپن واگذار كند. شكست روسيه تزاري از ژاپن و امضاي اين پيمان عواقب جبران ناپذيري براي رژيم تزار نيكلاي دوم داشت و منجر به يك انقلاب در سال 1905 در اين كشور شد و از همان زمان پايه هاي رژيم تزاري سست شده و سرانجام در سال 1917 ميلادي سلسله تزاري رومانف ها براي هميشه ساقط شد. بهرام افتخاري
  20. سردار شهيد سيد محمدرضا دستواره قائم مقام فرمانده لشكر 27 محمدرسول الله(ص) تولد و كودكي به سال 1338 ه.ش در خانواده اي مذهبي و مستضعف در جنوب شهر تهران به دنيا آمد و دوران تحصيل دبستان را در مدرسه اي بنام باغ آذري گذراند. سپس تا مقطع ديپلم، تحصيلات خود را با نمرات عالي به پايان رساند. ايشان در تمام طول دوران تحصيل از هوش و حافظه اي قوي برخوردار بود. گرايش ديني و علايق مذهبي از همان كودكي در حركات و سكنات شهيد دستواره به وضوح نمايان بود و هر روز افزايش مي يافت. او به تلاوت قرآن و شركت در مسابقات قرائت قرآن علاقه وافري داشت. زماني كه خود هنوز به سن تكليف نرسيده بود اعضاي خانواده را به انجام تكاليف الهي و رعايت اخلاق اسلامي توصيه مي كرد و همسايگان، او را به عنوان روحاني خانواده اش مي شناختند. فعاليتهاي سياسي – مذهبي با اوج گيري انقلاب اسلامي، همراه با سيل خروشان امت مسلمان در تظاهرات و فعاليتهاي مردمي شركت فعال داشت و در اين زمينه چند بار توسط عوامل رژيم منحوس پهلوي دستگير شد. سال 1357 زماني كه در سال آخر دبيرستان درس مي خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومي عليه طاغوت شركت مي كرد، بلكه دوستان همكلاسي و برادران كوچكترش را نيز به اين امر ترغيب و تشويق مي نمود. زماني كه يكي از برادرانش گفته بود شاه توپ و تانك دارد و پيروزي بر او مشكل است اظهار داشته بود كه: «ما خدا را داريم.» به واسطه حضور فعال و مستمري كه در صحنه هاي مختلف داشت توسط عوامل رژيم شناسايي و در روز 14 آبان سال 1357 در دانشگاه تهران دستگير و روانه زندان گرديد، اما پس از مدتي از زندان آزاد شد. به هنگام ورود حضرت امام خميني(ره) فعالانه در مراسم استقبال از حضرت امام(ره) شركت كرد و مسئوليت امنيت قسمتي از ميدان آزادي را به عهده گرفت. پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي جهت پاسداري از دست آوردهاي انقلاب به جمع پاسداران كميته انقلاب اسلامي پيوست و طي چهار ماه خدمت خود در اين نهاد انقلابي، زحمات زيادي را در جهت انجام ماموريتهاي مختلف و تثبيت حاكميت انقلاب اسلامي تحمل نمود. سپس به خيل سپاهيان پاسدار پيوست و بلافاصله داوطلبانه طي ماموريتي عازم كردستان شد. حضور در كردستان و مقابله با ضدانقلاب او همراه فرماندهان عزيزي چون شهيد چراغي و حاج احمد متوسليان، زحمات زيادي را در مقابله با ضدانقلاب به جان خريد. بعد از آزادسازي شهر مريوان در معيت برادر متوسليان و ساير برادران رزمنده وارد شهر مريوان شد. از آنجا كه اين شهر جنگ زده پس از آزادي با مشكلات متعددي مواجه بود و سازمانها و موسسات دولتي تعطيل شده بودند، به دستور برادر متوسليان، برادر پاسدار در مراكز و ادارات مختلف از جمله شهرداري،‌راديو و تلويزيون مشغول خدمت شدند. شهيد دستواره نيز ماموريت يافت تا كالاهاي ضروري مردم را تهيه كرده و در اختيار آنان قرار دهد. او به نحو احسن اين ماموريت را انجام داد و در روزهاي عمليات نيز مانند ساير برادران، سلاح به دست در قله هاي مريوان با ضدانقلاب و با دشمن بعثي جنگيد. ايشان مدتي نيز فرماندهي پاسگاه شهدا، در محور مريوان را به عهده داشت. شهيد دستواره و دفاع مقدس هنگامي كه سردار متوسليان ماموريت يافت تيپ محمدرسول الله(ص) را تشكيل دهد، او همراه ساير برادران به سمت جبهه هاي جنوب عزيمت كرد و در آنجا به علت مهارت در جذب نيرو مامور تشكيل واحد پرسنلي تيپ گرديد. ايشان با ميل باطني كه به گردانها رزمي داشت، روحيه اطاعت پذيري اش باعث شد تا بدون هيچگونه ابهامي مسئوليت محوله را قبول كند، اما از فرماندهان تقاضا كرد كه مجاز به شركت در عمليات باشد. بنابراين در روزهاي عمليات، سلاح به دست در كنار فرماندهان گردان وارد عمل مي شد. شهيد دستواره به همراه سرداران لشكر محمدرسول الله(ص) براي ياري رساندن به مردم مسلمان و ستمديده لبنان و شركت در نبردهاي پرحماسه رمضان و مسلم بن عقيل به فرماندهي تيپ سوم ابوذر منصوب گرديد و تا زمان عمليات خيبر در همين مسئوليت به خدمت صادقانه مشغول بود. در عمليات خيبر بعد از شهادت فرمانده دلاور لشكر محمدرسول الله(ص) - «شهيد حاج همت» و واگذاري فرماندهي به «شهيد كريمي» - سيد به عنوان قائم مقام لشكر 27 حضرت رسول(ص) منصوب گرديد. پس از شهادت برادر كريمي در عمليات بدر، به عنوان سرپرست لشكر در خدمت رزمندگان اسلام عليه كفار جنگيد و در نهايت با انتصاب فرماندهي جديد لشكر، ايشان همچنان به عنوان قائم مقام لشكر، در خدمت جنگ و دفاع مقدس انجام مي كرد. مناطق اشغالي كردستان و صحنه هاي مختلف جبهه هاي جنوب كشور بويژه عمليات والفجر8 و جاده ام القصر (در فاو) شاهد دلاوريهاي عاشقانه و جانفشانيهاي اين شهيد عزيز است. ويژگيهاي اخلاقي از خصوصيات بارز شهيد، خوشرويي، جذابيت، صفاي باطن، اخلاص و توكل به خدا بود. به گفته همرزمانش، جايي كه او بود غم و اندوه بيرون مي رفت. او در روحيه دادن به رزمندگان نقش به سزايي داشت. از شجاعت بالايي برخوردار بود. تجزيه و تحليل حساب شده مسائل جنگ و قدرت تصميم گيري سريع، يكي از ويژگيهايي بود كه در مشكلات، سيد را ياري مي كرد. با آنكه از نظر جسمي بدني نحيف و لاغر داشت، خستگي ناپذيري و اعتماد به نفس او زبانزد خاص و عام بود. او در اكثر نبردها بجز مواقعي كه مجروح شده بود، حضور داشت و در شبهاي عمليات تا صبح در خط اول درگيري با دشمن و در كنار رزمندگان از نزديك به هدايت عمليات مي پرداخت. آن بزرگوار تا هنگام شهادت 11 بار مجروح شد ولي هرگز از پاي ننشست و با شجاعت كم نظير تا نثار جان عزيزش به دفاع از اسلام و آرمانهاي متعالي حضرت امام خميني(ره) و حفظ كيان جمهوري اسلامي ادامه داد. نحوه شهادت در عمليات كربلاي 1 – كه برادرش حسين در خط پدافندي شهيد شد – جهت شركت در مراسم تشييع و تدفين او به تهران رفت. ولي بيش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتي به وي گفته مي شود كه خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت مي ماندي و بعد بر مي گشتي، در جواب مي گويد به آنها گفته ام كنار قبر حسين قبري را براي من خالي نگهداريد. بيش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود كه در عمليات كربلاي 1، «روز آزادسازي شهر مهران» از چنگال دشمن بعثي، روح بزرگش از كالبدش رها شد و مظلومانه به شهادت رسيد و در جرگه شهيدان كربلا راه يافت و بر سرير «عند ربهم» جلوس نمود. گوشه اي از وصيتنامه من نتوانستم آنطوري كه مي خواستم به اسلام خدمت كنم، شما از امام پيروي كنيد و به نظام مقدس جمهوري اسلامي خدمت نماييد.
  21. سردار سرلشكر پاسدار شهيد محمد بروجردي فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء تولد و كودكي به سال 1333 ه.ش در روستاي «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانه‌اي محقر اما مصفا به عشق و نور الهي و ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) پا به عرصه وجود گذاشت و از زمان نوزادي كه آواي حق (اذان و اقامه) در گوشش طنين افكنده بود، خود را براي مبارزه و جهاد با دشمنان خدا آماده كرد. پدر و مادرش كه انسان هاي مومن و زحمتكش بودند، درتربيت وي سعي و تلاش وافري داشتند. در شش سالگي پدر بزرگوار خود را از دست داد و مادرش با همه مشكلات و سختي‌هايي كه وجود داشت، تمامي هم و غم خود را براي تربيت وي به كار بست. محمد در هفت سالگي وارد مدرسه شد اما به دليل شرايط مادي خانواده، تحصيل در كلاس هاي شبانه توام با كار و تلاش روزانه را انتخاب كرد و خانواده را در تامين زندگي شرافتمندانه، مدد رساند. در سن هفده سالگي به رسم و سنت پيامبر (ص) با خانواده‌اي متدين و معتقد به اسلام وصلت كرد و با اين كار، سنت الهي را تداوم بخشيد. سوابق مبارزاتي مدت كوتاهي از ازدواجش نگذشته بود كه به خدمت سربازي فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستم‌شاهي بود، از خدمت سربازي گريخت و براي ديدار حضرت امام (ره) راهي عراق شد، ولي در مرز دستگير شد و به مدت شش ماه، در زندان ها و شكنجه‌گاه هاي رژيم به سر برد. پس از آن بود كه دوباره جهت خدمت سربازي به تهران آورده شد. شهيد با استفاده از فرصتي كه پيش آمده بود در مدت دو سال خدمت، خود را براي مبارزه با دستگاه طاغوتي آماده كرد، به گونه‌اي كه پس از سپري شدن مدت سربازي، خود را وقف مبارزه با دشمنان خدا و اسلام نمود. او كه قلبي مالامال از عشق به حضرت امام (ره) داشت و كينه و نفرت از نظام شاهنشاهي در وجودش موج مي‌زد، با ياران حضرت امام (ره) از جمله، شهيد حاج مهدي عراقي مرتبط شد و همواره سعي مي‌كرد تا در تمامي مراحل مبارزه نقش خود را به عنوان يك مقلد و تابع ولي فقيه به اثبات برساند. شهيد بروجردي ضمن ارتباط با شخصيت هاي اسلامي و انقلابي، علاوه بر خودسازي و كسب فيض، به بعضي از امور مربوط به انقلاب، همچون تكثير و توزيع اعلاميه‌ها و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره) اشتغال داشت. اما به اين حد قانع نبود و جنگ مسلحانه و برخورد محكم با رژيم ستم‌شاهي را سرآغاز مبارزه امت اسلامي ايران مي‌دانست. به همين منظور به همراه چند تن ديگر از مبارزان به سوريه رفت و ضمن ارتباط با امام موسي صدر و شهيد محمدمنتظري به فراگيري و آموزش نظامي و چريكي پرداخت تا خود را براي مرحله‌اي مهم تر آماده نمايد. در سوريه و لبنان با شهيداني چون شهيد چمران و شهيد محمد منتظري آشنا شد و در كنار فراگيري مسائل نظامي، از خلق و خوي پسنديده و اخلاق وارسته و انقلابي اين شهيدان نيز بهره‌هاي وافري برد و همين اخلاص و عشق به اسلام بود كه او را در چنين محيط‌هايي بدون تاثيرپذيري از جريانات چپي و التقاطي حفظ كرد. شهيد بروجردي براي حركت و مبارزه خود به دنبال اخذ حجيت شرعي بود و هرگونه حركت مسلحانه و بدون نظر ولي امر مسلمين را جايز نمي‌دانست. او در آن روزگار كه عوامل منافقين در زندان، عناصر خط امام را با تعابيري از قبيل فتوائي زير سئوال مي‌بردند، اظهار مي‌داشت: «بدون هيچ ابائي، ما فتوائي و مقلد هستيم. خودمان كه مجتهد نيستيم.» مهم ترين فعاليت هاي نظامي (قبل از انقلاب) پس از قيام 19 دي ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعي از برخي علما و روحانيون پيرو حضرت امام خميني (ره)، عمليات نظامي عليه رژيم را شروع كرد و تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي بي‌وقفه به مبارزات خود ادامه داد. اقدامات مهمي كه شهيد بروجردي به همراه تعدادي از نيروهاي انقلابي در اين مدت انجام داد، عبارتند از: 1 – مبارزه جدي و عملي عليه حضور آمريكا در كشور. 2 – خلع سلاح قرارگاه پليس (تهران). 3 – عمليات نظامي 15 خرداد 1357. 4 – انفجار در نيروگاه برق و كاخ جوانان منطقه شوش. 5 – خلع سلاح كلانتري 14 در ميدان خراسان. 6 – شركت در آزادسازي پادگان جمشيديه و راديو تلويزيون. شهيد بروجردي در رابطه با اكثر اين حركت هاي انقلابي، مسئوليت شناسايي، جمع‌آوري اطلاعات و طرح‌ريزي عمليات را به عهده داشت و در آخرين عمليات از ناحيه پا مجروح گرديد. شهيد و پيروزي انقلاب اسلامي تلاش مستمر شهيد بروجردي در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي به عنوان يك نيروي مبارز و سردار آقا امام زمان(عج) در مراحل مختلف قبل و پس از پيروزي ادامه داشته است. او كه با ظاهر شدن نشانه‌هاي پيروزي مردم، سر از پا نمي‌شناخت در هر جا كه مسئولان تشخيص مي‌دادند حاضر مي‌شد و به عنوان كسي كه آموزش هاي نظامي را در دوران سربازي و مراكز آموزشي فلسطين فراگرفته و تجربيات عملي در مبارزه را نيز دارد، مورد توجه مسئولان بود. هنگامي كه بازگشت حضرت امام خميني (ره) حتمي شد، محمد به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهيد بهشتي و شهيد عراقي انتخاب گرديد و در طول مسير با عشق و علاقه‌اي قلبي به اين كار مبادرت ورزيد و در مدرسه رفاه نيز در آن دوران حساس، به عنوان مسئول حفاظت، ايفاي نقش نمود. دراين ايام او خود را در كنار امام و مراد خود مي‌ديد و نظاره‌گر به ثمر نشستن خون شهيدان و تحقق آرزوهاي مجاهدان في سبيل‌الله بود. سرانجام دوران ستمشاهي و ظلم و بي‌عدالتي از كشور اسلامي ايران رخت بر بست و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. در اين مقطع اقدامات و تلاش وي ابعاد گسترده‌تري يافت. و با شناختي كه از جريانهاي فكري و سياسي موجود داشت براي افشاي چهره پليد منافقين و مبارزه ريشه‌اي با آنها از هيچ حركتي فروگذار نبود و به حق يكي از بازوهاي حزب‌الله در جهت نابودي اين جريان انحرافي بود. پس ازمدتي سرپرستي زندان اوين را به عهده گرفت و چندي بعد او يكي از دوازده نفري بود كه در خدت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را بنيانگذاري كردند. شهيد بروجردي با تلاش هاي شبانه‌روزي و طاقت‌فرسا، در كنار ساير برادران، از همان ابتدا در سازماندهي و نظم دادن به سپاه پاسداران شركت فعال داشت و با وجود مشكلات و نارساي يها، دلسوزانه انجام وظيفه مي‌كرد. حركت به سوي كردستان در نخستين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، زماني كه عوامل داخلي ابرقدرت ها، فتنه و آشوب را در مناطق كردنشين به راه انداختند، با فرمان تاريخي حضرت امام (ره) مبني بر مقابله و سركوب ضدانقلاب، عازم پاوه شد. حضور آن شهيد در كردستان (كه تا آخرين لحظات حياتش ادامه داشت) منشا خيرات و بركات زيادي گرديد. پس از تصويب طرح تشكيل سازمان پيشمرگان كرد مسلمان، مسئوليت اين كار از طرف شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي و حجت‌الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني به ايشان سپرده شد. اقدامات موثر اين تشكيلات در كردستان، سازماندهي ضدانقلاب و نقشه‌هاي مزورانه اجنبي‌پرستان را برهم زد و آرزوي ايجاد اسرائيل دوم در كردستان را در دل آمريكا و اياديش دفن كرد. در كردستان تمام حركات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عمليات زير نظر داشت. در جريانات پاوه، درگيري سنندج و حوادث دردناك شهرهاي كردستان همواره يكه‌تاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها يكي پس از ديگري با دلاوري هاي شهيد بروجردي و يارانش آزاد شد. با اين كه به او توصيه شده بود كه در خط اول نباشد، اما هميشه در پيشاپيش نيروها حركت مي‌كرد. بارها و بارها در محاصره ضدانقلاب افتاد، اما هر بار با شگفتي تمام، خود و همرزمانش را از محاصره خارج ساخت. او كه در اين مدت با تشكيل يك ستاد عملياتي در شمالغرب، فرماندهي پاسداران و بسيجياني را كه به كردستان مي‌رفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اكثر مناطق آلوده را پاكسازي كند. نقش شهيد در امنيت كردستان شهيد بروجردي كار خود را در كردستان با افراد محدودي آغاز كرد. او زماني به كردستان رفت كه در اثر سياست سازشكارانه دولت موقت و خيانت هيئت به اصطلاح حس نيت، جوانان حزب‌اللهي در اين خطه به دست ضدانقلابيون ملحد، مظلومانه به شهادت مي‌رسيدند. او در اين منطقه با مشكلات فراواني مواجه بود اما هيچگاه ناراحتي درون خود را آشكار نمي‌ساخت و با استواري و صلابت به ديگران روحيه مي‌داد و با مشغله فراوان، ساعت ها مي‌نشست و به صحبت هاي برادران گوش مي‌داد. بعد از تصدي مسئوليت در كردستان، در پاكسازي از مناطقي مانند پاوه، مريوان و جوانرود به مرز رسيديم، پاكسازي مناطق سنندج، بوكان، مهاباد، كامياران به فرماندهي ايشان صورت گرفت. او دوشادوش شهيد كاظمي از پاوه حركت كرد و در پاكسازي بانه و سردشت، كه نقطه اتكاي بسيار بزرگ ضدانقلاب به شمار مي‌رفت، سهم به سزايي داشت. شهيد بروجردي پس از شهادت شهيد كاظمي و شهيد گنجي‌زاده مستقيماً فرماندهي عمليات بسيار سخت و صعب‌العبور مسير پيرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در كنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابيون انداخت. به راستي كه او حق بزرگي بر گردن كردستان دارد. او بارها مي‌گفت: «آن كس كه مردم كردستان را دوست داشته باشد مي‌تواند در كردستان كار كند.» و مي‌گفت «من به اين مردم محروم و ستمديده علاقه دارم.» شهيد بروجردي با اينكه بسيار ملايم و نرم بود اما در مقابل گروهك هاي منحرف و عناصر خود فروخته و وابسته، با شدت عمل و بر مبناي «اَشِدّاءُ عَلَي‌الكُفّار» برخورد مي‌كرد. او معتقد بود كه لحظه‌اي نبايد پاكسازي كردستان متوقف شود. گرچه به كارهاي تبليغي، فرهنگي، اقتصادي و عمراني اعتقاد بسيار داشت، مي‌گفت: ابتدا بايد منطقه را پاكسازي كرد و بعد به امور ديگر پرداخت. شهيد بروجردي در مناطق جنوب، مخصوصاً در عمليات فتح‌المبين نيز نقش برجسته‌اي داشت. با اينكه مسئوليت منطقه غرب را عهده ‌دار بود، قبل ازشروع عمليات به جنوب آمد و در عمليات شركت كرد. خصوصيات و سجاياي اخلاقي نيروي ايمان و تعهد شهيد بروجردي و علاقه قلبي او به انقلاب اسلامي و ارزش هاي متعالي آن باعث شده بود كه در سنگر زهد و تقوي و خدمت خالصانه از تمامي همرزمانش پيشتازتز باشد. آن قدر با نفسانيات خود مبارزه مي‌كرد كه جايي براي خودستايي در او وجود نداشت. شهيد بزرگوار حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين محلاتي در وصف وي مي‌گويند: «به قدري متواضع بود كه هيچگاه «من» نمي‌گفت و از خود تعريف نمي‌كرد و هميشه به دنبال كار بود. آنچه براي او مطرح بود، فداكاري، ايثار و مبارزه بود. جهاد و فداكاري او در حد اعلي بود و شايد كمتر برادري به قدر اين شهيد در غرب خدمت كرده باشد ... پاك زندگي كرد و پاك از دنيا رفت. درمقابله با ضدانقلاب و برخورد با نارسايي هاي بي‌دليل و مسامحه و سستي افراد، از خود واكنش نشان مي‌داد و داراي اراده محكم و عشق به ارزشهاي متعالي اسلام بود.» سردار سرلشكر پاسدار محسن رضايي فرماندهي كل سپاه اظهار مي‌دارند: پيروزي ما در عمليات «بازي‌دراز» و همچنين «قصرشيرين» مديون اين شهيد بزرگوار است. عشق و علاقه وصف ناشدني آن شهيد به مردم كردستان تا حدي بود كه در سخت‌ترين شرايط، به مشكلات مردم مي‌انديشيد و چون خود فردي زجر كشيده بود، با احساس عميق ديني همواره به محرومان فكر مي‌كرد.او يك دوست و ياور به تمام معنا براي مردم مستضعف و محروم كردستان بود. اين علاقه نه تنها در رفتار ظاهري او نمايان بود، بلكه در عمق وجودش ريشه دوانده بود. هيچگاه در چهره او ترديد و ابهام وجود نداشت. داراي روحيه‌اي قوي و بزرگ بود و در شجاعت بي‌نظيرترين فرد در كردستان بود. تقوي، خلوص و اعتقادش به توحيد، در او ايجاد آرامش مي‌كرد و تحمل و صبر و استقامتي كه در او بود، نشان مي‌داد كه چگونه مجاهدي است. او هيچ‌گاه وقار و متانت خود را از دست نمي‌داد و علاوه بر ارتباط تشكيلاتي، همواره يك ارتباط معنوي با بچه‌ها داشت. نفوذش بر قلب ها به گونه‌اي بود كه حتي در رابطه با مردم كردستان نيز مصداق داشت. مردم كردستان با علاقه عجيبي او را دوست داشتند. او همواره مي‌گفت: بايد حساب مردم را از ضدانقلاب جدا كنيم. اين برخورد گرم و صميمي با مردم آن منطقه بود كه به او لقب مسيح كردستان داده بودند. همواره تبسم بر لبانش نقش بسته بود. درحالي كه شكيبا بود، خروشان هم بود. او كه يك لحظه از تداوم عمليات غافل نبود، با تلاش همه جانبه و شبانه‌روزي، ديگران را براي خدمت هرچه بيشتر ترغيب مي‌كرد. محمد تمام وجود خود را وقف انقلاب كرده بود. كسي نمي‌توانست زماني را بيابد كه ايشان در حال استراحت باشد و يا وقفه‌اي در كارش ايجاد شد. او با تمسك به روحانيت پيرو خط امام و تقواي سرشار خود، درمراحل مختلف مبارزه چه قبل و چه پس از پيروزي انقلاب از هرگونه چپ‌روي يا راست‌روي مصون ماند. او با همين اخلاق اسلامي و تواضع و فروتني توانسته بود تبليغات انبوه ضدانقلاب را خنثي نموده و به يك منطقه وسيع حيات دوباره بخشد.» شهيد بروجردي يك نظامي بود، ولي بشدت عاطفي و فرهنگي بود. سعي مي‌كرد كه به وسيله برخوردها و بحث هاي اعتقادي و سياسي، افراد را با عقايد و ديدگاه هاي انقلابي و اسلامي آشنا كند و اين كار در كردستان كارايي خوبي داشت. با مردم‌داري و قلب مهربان خود چنان در دل نيروهاي سپاهي و بسيجي و مردم كردستان نفوذ كرده بود كه هرچند ماموريت ها طولاني مي‌شد، نيروها احساس خستگي نمي‌كردند. در زندگي شهيد بروجردي آثار رفاه ‌طلبي و گرايش به ماديات مشاهده نمي‌شد و در سخت‌ترين شرايط با كمترين امكانات به خدمت مشغول بود و همواره خود را مديون انقلاب و امام مي‌دانست. در مجموع، آگاهي سياسي و ديني او، مهارت هاي نظامي و عشق و ارادتش به انقلاب از او فردي ساخته بود كه خود را همواره در خدمت به نظام مقدس اسلامي مي‌ديد و در اين راه هيچ‌گاه احساس خستگي نكرد. بروجردي را همه مي‌شناسند و خوب مي‌دانند كه او به واقع منجي كردستان بود و حضورش در آن خطه، دل هر دشمني را مي‌لرزاند. محمد با فعاليت هاي مخلصانه‌اي همه را مجذوب خود كرده بود. خبر شهادتش، تمامي رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب كرد كه گويي پدر خويش را از دست داده‌اند. شهيد بروجردي كه در حيات پربركتش منشا بسياري از خيرات بود با تقدير الهي پس از عمري كوتاه ولي سراسر مبارزه و تلاش و محروميت، با قلبي آكنده از عشق به اسلام و محرومان به شهادت رسيد و خصلت هاي بي‌شماري همچون ساده‌زيستي، تحمل مشكلات، آگاهي و بصيرت، عشق به امام و ولايت، صلابت وقاطعيت در مقابل ضدانقلاب و ستمگران را براي رهروانش به يادگار گذاشت. سردار شهيد حاج محمد ابراهيم همت درمورد نفوذ كلام او چنين گفته است: «بودند برادراني كه در اثر فشار كار خسته شده بودند ولي بعد از چند دقيقه صحبت با شهيد بروجردي، تمام مسائل آنها حل مي‌شد و با دلي‌ گرم و اميدوار دوباره سراغ كارشان مي‌رفتند ... ما شاگرد او بوديم. ايشان داراي يكسري ويژگي هاي اخلاقي خاصي بودند كه شايد من در طول زندگيم از كمتر انساني ديدم و ولايت‌پذيري در اين انسان بزرگ، استقامت و پايداري، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهاي اجتماعي از ويژگي هاي خاص اوليه اين مرد بود. او خيلي ساده از خطاي ديگران درباره خويش مي‌گذشت و به اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو مي‌كرد.» او نمونه‌اي از شيران صحراي نبرد در روز و زاهدان در دل شب بود. نحوه شهادت در تاريخ اول خرداد 1362 در حالي كه با عده‌اي ديگر از همرزمانش در مسير جاده مهاباد، نقده حركت مي‌كردند بر اثر انفجار مين به آرزوي ديرينه‌اش (كه سال ها در نمازها و نيايش هاي نيمه شبش از درگاه خداوند مي‌طلبيد) رسيده و به فوز عظيم شهادت نايل شد. يكي از افرادي كه در صحنه شهادتش حضور داشت مي‌گويد: «پس از انفجار وقتي من بالاي سر او رسيدم مانند هميشه تبسم بر لبانش نقش بسته بود و من احساس كردم كه او كلام مولايش را تكرار مي‌كند. «فُزتُ وَ رَبّ الكَعبَه». قسمتي از وصيتنامه ما كه جز تكليف كاري ديگر نداريم، اگر ما به اجتهاد خودمان براي خودمان تعيين مسئوليت كنيم اين غلط است. وجود امام، امروز براي ما معيار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنيا و آخرت است و من با تمام وجود اين اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جريانهايي كه بين مسلمين سعي در به انحراف كشيدن انقلاب از خط اصيل و مكتبي آن را دارند به مراتب حساستر و سخت‌تر از مبارزه با رژيم صدام و آمريكاست. وصيتم به برادران اين است كه سعي كنند توده مردم را كه عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادي و سياسي آماده كنند كه بتوانند كادرهاي صادق انقلاب را شناسايي كنند و عناصري كه جريان هاي انحرافي دارند را بشناسند؛ كه شناخت مردم در تداوم انقلاب امري حياتي است.