Stuka

Moderators
  • تعداد محتوا

    2,068
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    4

تمامی ارسال های Stuka

  1.         خوش شانس ترین مرد جنگ جهانی دوم         در طول جنگهای تاریخ افراد زیادی بودند که که از مهلکه نبرد جان سالم بدر برده اند. در طول جنگ جهانی دوم نیز حتما هزاران نفر بوده اند که از انفجار بمب ها و اصابت تیرها جان سلام بدر برده اند. اما دیدن انفجار و زخمی شدن و جان سالم بدر بردن از انفجار دو بمب اتمی موردی نیست که برای هر کسی پیش بیاید!     این مطلب در مورد مرد ژاپنی بنام Tsutomu Yamaguchi میباشد که شاهد انفجار هردو بمب اتمی رها شده بر هیروشیما و ناکازاکی بوده و به عنوان تنها کسی بطور رسمی شناخته میشود که از هر دو انفجار مهلک جان سالم بدر برده است.     Tsutomu Yamaguchi   وی در ۱۶ مارچ ۱۹۱۶ در شهر ناکازاکی بدنیا آمد. تحصیلات خود را در مهندسی ادامه داد و در شرکت صنایع سنگین میتسوبیشی مشغول به طراحی کشتی های نفتکش گردید.   وی عقیده داشت که ژاپن هرگز نمیبایست جنگ را آغاز میکرد منتها او نیز مانند ملیون ها هموطن خود هنگامی که در سال آخر جنگ نشانه های شکست ژاپن علنی شده بود و سرزمین اصلی ژاپن در محاصره نیروهای آمریکایی قرار گرفته بود، تصمیم به تسلیم نداشت و به همین جهت قصد داشت در صورت اشغال کشور خودکشی کند تا تسلیم دشمن شود.       در تابستان سال ۱۹۴۵ وی و دو تن از همکارانش از طرف شرکت مطبوع خود برای طراحی نفتکش جدید به بندر هیروشیما فرستاده شدند. بعد از ۳ ماه کار و طراحی نفتکش که با موفقیت همراه بود Tsutomu Yamaguchi و دو دوستش آماده برگشت به شهر خود یعنی ناکازکی در صبح ۶ آگوست ۱۹۴۵ میشدند. Tsutomu Yamaguchi و  همکاران صبح روز ۶ آگوست ۱۹۴۵ عازم ایستگاه راه آهن برای مراجعت به ناکازاکی گردیدند. منتها Tsutomu Yamaguchi متوجه شد که مهر مخصوص مجوز عبور خود را در دفتر کار جا گذاشته است پس از همکاران خود جدا شده و عازم دفتر طراحی در بندر هیروشیما گردید.   در همین حال یک فروند بمب افکن آمریکایی B-29 نقره ای رنگ بر فراز شهر هیروشیما پدیدار میگردد. چیزی که Tsutomu Yamaguchi نمیدانست این بود که بمب افکن آمریکایی انولاگی (Enola_Gay) حاوی چه محموله مرگباری میباشد! از آنجایی که تنها یک بمب افکن بروی شهر پرواز میکرد آژیرهای خطر حمله هوایی به صدا درنیامد. Tsutomu Yamaguchi میگوید که شاهد سقوط یک کپسول که به چتر متصل بود از بمب افکن بود. ساعت ۸:۱۵  دقیقه صبح را نشان میداد و Tsutomu Yamaguchi در بندر شهر و در ۳ کیلومتری مرکز شهر قدم میزد که بمب اتمی پسر کوچک (Little_Boy) در ارتفاع ۶۰۰ متری بروی مرکز شهر هیروشیما با قدرت معادل انفجار ۱۵ هزار تن TNT منفجر گردید.       بمب اتمی پسر کوچک     Tsutomu Yamaguchi شاهد نور سفید خیره کننده در آسمان  گردید. با وجود فاصله ۳ کیلومتری وی از مرکز شهر که محل انفجار بمب بود، تشعشعات گرمایی بمب بلافاصله نیمه بالایی سمت چپ بدن و صورت وی که در معرض تابش بود را دچار سوختگی شدید نمود. نور شدید انفجار وی را بطور موقت نابینا ساخت منتها وی بلافاصله درون گودالی که کنارش بود شیرجه میرود و پیش آنکه وی متوجه بشود که چه اتفاقی افتاده چند ثانیه بعد موج انفجار بمب از راه رسیده و وی را از داخل گودالی بلند کرده و به مزرعه سیب زمینی ای که در ان نزدیکی بود پرتاب میکند. در طول همین زمان کوتاه  ۷۰ هزار نفر از مردم هیروشیما توسط انفجار مستقیم بمب کشته شده بودند!     قارچ اتمی انفجار هیروشیما           Tsutomu Yamaguchi هنوز نمیدانست چه اتفاقی افتاده است!  کم کم که حواس خود را جمع میکند و چشمهای خود را باز میکند بخاطر نور شدید انفجار دچار نابینایی موقت شده بود که کم  کم بینایی خود را بدست میآورد و میتواند بلند شود و برای اولین بار قارچ اتمی ای را که برفراز شهر شکل گرفته بود را ببینید. موج انفجار پرده گوش وی را پاره کرده بود و دست ها و صورتش سوخته بود. برای ساعاتی در یک ساختمان استراحت میکند و در نهایت موفق به پیدا نمودن دوستان خود میگردند. آنها شب را در یک پناهگاه حمله هوایی بهمراه هزاران زخمی جان سالم بدر برده از انفجار سپری میکنند و در روز بعد یعنی ۷ آگوست ۱۹۴۵ به سمت ایستگاه راه آهن هیروشیما حرکت میکنند. ایستگاه راه آهن به طرز عجیبی علیرغم انفجار بمب به کار خود ادامه میداد. در مسیر حرکت به سمت ایستگاه راه آهن وی و همکارانش از میان خرابه های هیروشیما که هنوز میسوخت گذر کردند و شاهد نابودی کامل شهر و هزاران جنازه سوخته شهروندان آن بودند. انفجار بمب بسیاری از پلهای روی رودخانه در شهر را از بین برده بود. Tsutomu Yamaguchi  و همراهان مجبور شدند با شنا کردن از میان هزاران جسدی که در آب شناور بود خود را بسوی دیگر رودخانه برسانند در نهایت موفق شده به ایستگاه راه آهن رسیده و ان شهر جهنمی را ترک گفته به سمت خانه خود یعنی شهر ناکازاکی رهسپار شوند.       ویرانه شهر هیروشیما بعد از انفجار بمب       Tsutomu Yamaguchi بعد از رسیدن به ناکازاکی مورد درمان اولیه قرار میگرید. شدت جراحت به اندازه ای بود که مادر و همسرش قادر به شناسایی وی نبودند و مادرش فکر میکرد که با یک روح مواجه شده است! با وجود جراحت نسبتا شدید وی طبق قرار کاری خود میبایست در روز ۹ آگوست ۱۹۴۵ گزارش کار خود را به رییس خود در دفتر شرکت ارائه دهد. هنگامی رییس وی Tsutomu Yamaguchi را میبیند میپرسد که چه اتفاقی برای وی افتاده؟ ساعت ۱۱ صبح روز ۹ آگوست ۱۹۴۵ میباشد. وی توضیح میدهد که چگونه تنها یک بمب تمام شهر هیروشیما و شهروندان آنرا نابود ساخته!  رییس وی این حرف را باور نمیکند و میگوید چطور ممکن است که یک بمب تنها، شهری را نابود کند؟ در در همین لحظه نور سفید خیره کننده آشنایی محل دفتر کار را روشن میکند! بمب اتمی مرد چاق (Fat_Man) که توسط بمب افکن B-29  با نام (Bockscar)  با قدرت انفجاری معادل ۲۱ هزار تن TNT بر فراز شهر ناکازاکی و در ارتفاع ۵۰۰ متری منفجر شد. این بار نیز Tsutomu Yamaguchi در فاصله حدود ۳ کیلومتری از مرکز انفجار قرار داشت!       بمب اتمی پسرچاق     قارچ اتمی انفجار ناکازاکی   با اینکه بمب مرد چاق از بمب هیروشیما قویتر بود، به دلیل خطای خدمه در رها سازی بمب در محل مورد نظر و همچنین وجود بلندی ها در شهر ناکازاکی، تخریب و تلفات کمتری را بجا گذاشت و اینبار Tsutomu Yamaguchi آسیبی ندید. هرچند در همان لحظات اولیه انفجار ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر از مردم ناکازاکی در دم جان باختند. Tsutomu Yamaguchi بلافاصله بعد از انفجار سراسیمه به سمت خانه خود رفت. خانه وی براثر انفجار تقریبا از بین رفته بود منتها همسرخود را سالم در میان آوارها پیدا میکند.   در اینجا برای بار دوم در معرض تشعشعات حاصل از انفجار بمب قرار میگرید. در معرض تشعشع قرار گرفتن آن هم با فاصله دو روز Tsutomu Yamaguchi را برای چند هفته زمینگیر میکند. منتها برعکس خیلی از کسانی که مورد تابش رادیو اکتیو قرار گرفته بودند حال عمومی اش رو بهبودی رفت. هرچند زخمهای های وی تا سالها التیام نیافته و نیاز به باند پیچی مدام داشتند.     ویرانه های ناکازاکی، بلندی های شهر موجب کاهش قدرت تخریب بمب گردیده بودند.         وی پس از بهبودی مدتی را به عنوان مترجم نیروهای آمریکایی که ژاپن را به اشغال خود درآورده بودند مشغول به کار شد و سپس مدتی به عنوان مدیر یک مدرسه  به کار ادامه داد تا در نهایت دوباره  به شغل سابق خود یعنی طراحی کشتی نفتکش در شکرت میتسوبیشی روی آورد.   در سالهای بعد مشکلات سلامتی وی همسرش بخاطر تابش های رادیواکتیو خود را نشان داد. همچنین فرزندان وی مانند هزاران بچه های که از والدینی که هیروشیما و ناکازاکی بودند که بعد از جنگ به دنیا آمدند همه دچار مشکلات ناشی از تابش رادیو اکتیوی که والدین خود دریافت کرده بودند گردیدند.   پسر وی در ۵۹ سالگی بر اثر سرطان از دنیا رفت. همچنین دختر وی در تمام طول زندگی با بیماری دست و پنجه نرم میکرد. همسر وی نیز در ۸۸ سالگی بر اثر سرطان کلیه درگذشت. خود وی نیز تا آخر عمر با مشکلات خونی دست و پنجه نرم میکرد.   در سال ۱۹۵۷ وی و سایر کسانی که از انفجار بمب های هسته جان سالم بدر برده بودند از طرف دولت ژاپن به بطور رسمی مورد شناسایی قرار گرفتند. به بازماندگان بمب های اتمی در ژاپن  (hibakusha) گفته میشود. شناسایی وی تنها بخاطر انفجار ناکازاکی بود. در سال ۲۰۰۹ وی از طرف دولت ژاپن به عنوان کسی که  در هردو انفجار هسته ای حضور داشته است بطور رسمی شناخته شد. هرچند در کل ۱۶۵ نفر به عنوان کسانی شناخته میشوند که از هر دو انفجار جان سالم بدر برده اند.   Tsutomu Yamaguchi  به عنوان یک سخنگوی فعال در زمینه خلع سلاح هسته ای فعالیت میکرد. کتاب وی در مورد تجربیاتش از دو انفجار هسته ای بنام (Ikasareteiru inochi) چاپ شده است.   همچنین مستندی در مورد وی و سایر ۱۶۵ نفری که از دو انفجار هسته ای جان سالم بدر بردند با نام  (Twice Survived: The Doubly Atomic Bombed of Hiroshima and Nagasaki) در سال ۲۰۰۶ ساخته شد که علاوه بر پخش جهانی، در صحن عمومی سازمان ملل نیز به نمایش درآمد.   Tsutomu Yamaguchi  در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۱۰ در سن ۹۳ سالی بر اثر سرطان معده ناشی از آلودگی رادیواکتیو در گذشت.       منابع: ۱، ۲   کپی با ذکر منبع: سایت میلیتاری   اشتوکا
  2. دو کلیپ از این پهپاد   http://www.aparat.com/v/71G8O [aparat]71G8O[/aparat]     http://www.aparat.com/v/RP69L [aparat]RP69L[/aparat]
  3.   بمب بطور زیر زمینی آزمایش شده و هیچ تصویری تا الان ازش منتشر نشده تصویر بالا مربوط به خبر کره جنوبی و تصویر انفجار نخسین بمب هیدروژنی شوروی در دهه پنجاه میلادی میباشد و تزیینی هست.     ا توجه به دیتای ایستگاهای لرزه نگاری کره جنوبی و چین میزان انرژی بمب آزمایش شده کمتر از یک بمب هیدروژنی هست و احتملا کره شمالی یکی از بمب های هسته ای خود را آزمایش کرده و به عنوان بمب هیدروژنی اعلام کرده.   در بهترین حالت کره شمالی یک بمب شکافت-همجوشی تقویت شده را آزمایش کرده که با ساخت  یک بمب هیدروژنی فاصله زیادی دارد هرچند مقدمه ساخت ان محسوب میشود.
  4. ملاقات سرکنسول آمریکا با شیخ نمر به روایت ویکی‌لیکس   عصر دیپلماسی: در اسناد ویکی‌لیکس گزارشی از دیدار جان کینکنون سرکنسول وقت آمریکا در شهر ظهران عربستان و اعضای دفتر سیاسی با شیخ نمر، “شیعه جنجال‌برانگیز” دیده می‌شود. در مورد اینکه این اسناد تا چه حد بر واقعیت منطبق‌اند می‌تواند محل اختلاف باشد، اما بررسی آن‌ها شاید تصویری از این معترض شیعه و احتمالاً نگاه آمریکا را به موضوع به دست دهد. به نظر می‌رسد دلیل این ملاقات، سخنرانی شیخ نمر در ۲۱ تیر ۱۳۸۷ و به دنبال آن انتشار مصاحبه‌ای از او در سایت اسلام آنلاین در ده روز بعد است. شیخ نمر در شهر قطیف در استان شرقی عربستان زندگی و فعالیت می‌کرد. استان شرقی بزرگ‌ترین استان عربستان است و مقر شرکت سعودی آرامکو (شرکت ملی نفت عربستان) نیز در شهر ظهران در این استان قرار دارد. گفته می‌شود بین ده تا پانزده درصد جمعیت عربستان شیعه هستند که بیشتر آن‌ها در استان شرقی و در قطیف زندگی می‌کنند. بر اساس این سند، سخنرانی و مصاحبه شیخ نمر با وب‌سایت اسلام آنلاین در سال ۲۰۰۸ باعث جلب‌توجه‌ها به او شده بود؛ به‌خصوص به دلیل حمایت او از برنامه هسته‌ای ایران و ستایش او از دین‌داری حکومت و مردم ایران. سرکنسول آمریکا در آن زمان تنش زیرپوست جامعه استان شرقی عربستان را حس کرده و در این گزارش به آن اشاره‌کرده است. این ناآرامی سه سال بعد در آنچه ” بهار عربی” عربستان نام گرفت خود را نشان داد. او پیش از آن خبر سخنرانی دوساعته شیخ نمر در یازدهم ژوئن را به واشنگتن مخابره و گزارش کرده بود که شیخ نمر در آن سخنرانی از حق ایران برای فناوری هسته‌ای دفاع کرده و از ایران خواسته تا دفاع از منافع حیاتی مردم منطقه را تضمین کند. او همچنین از “حق ایران برای بستن تنگه هرمز و نابودی دشمن صهیونیست و حمله به پایگاه‌ها و منافع آمریکا در هر نقطه از دنیا” نیز دفاع کرده، اما اضافه کرده بود که اگر اقدامات ایران علیه “منافع حیاتی شیعیان” باشد و “اگر به آمریکا بهانه بدهد یا به منافقان کمک کند” او با آن‌ها مخالف خواهد کرد چون مسئله او “حمایت از ایران نیست بلکه دفاع از حق و ارزش‌های مقدس است.” جان کینکنون دیپلماتی کهنه‌کار که در یمن، پاکستان و کویت کار کرده بود، از سه سال پیش از آن تاریخ سرکنسول آمریکا در ظهران بود و در این مدت باعث افزایش کارکنان کنسولگری و افزایش دامنه فعالیت‌های آن به‌خصوص در حوزه مبادلات تجاری شده بود. پیشینه به نظر می‌رسد جان کینکنون نگران شعله‌ورتر شدن نارضایتی‌ها و گسترش آن بوده و اظهارات شیخ نمر که در آن سال تندی بی‌سابقه‌ای پیدا کرده بود، سرکنسول را وادار کرده بود که تقریباً یک ماه بعد (۲۳ اوت) با شیخ نمر ملاقات کند و درباره نظریه‌های او از خودش سؤال کند. بر اساس یکی از اسناد منتشرشده توسط ویکی‌لیکس، شیخ نمر در این دیدار موضعی ملایم‌تر از سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش گرفته و گفته بود در تصمیم‌گیری‌های سیاسی، عدالت را بر تصمیم‌های “مبتنی بر هویت” شیعی ترجیح می‌دهد و از تأثیر مثبت انتخابات و “ایده آل‌های آمریکایی” مثل آزادی و عدالت سخن گفته بود هرچند در قبال حکومت “خودکامه” عربستان بر همان موضع سرسختانه پافشاری کرده بود. در ابتدای گزارش به پیشینه شیخ نمر اشاره می‌شود و اینکه او در رده روحانیون طراز اول منطقه نیست و در “رده دوم” قرار دارد، “ده سال در تهران” و “چند سالی” در سوریه تحصیلات حوزوی کرده بود و اخیراً در استان شرقی عربستان در بین جوانان محبوبیت پیدا کرده بود. او ابتدا مقلد آیت‌الله محمد حسینی شیرازی بود، اما بعد از آیت‌الله محمدتقی مدرسی تقلید کرد که رهبر و بنیان‌گذار سازمان عمل اسلامی (یک حزب سیاسی شیعه) در کربلا است. او دیدگاه خود (و آیت‌الله مدرسی) را درباره حکومت اسلامی چیزی بین ولایت‌فقیه و شورای فقاهتی عنوان کرده و گفته قدرتی که باید در کنترل ولی‌فقیه باشد باید بر اساس “جامع‌الشرایط رهبران مذهبی” و “شرایط سیاسی زمان” تعیین شود. او خود را در درجه اول شیعه، بعد مسلمان بعد پیرو اهل‌بیت و بعد پیرو انسانیت معرفی کرده و گفته بود هیچ‌گاه جانب حکومت را نخواهد گرفت و همیشه طرف مردم خواهد بود هرچند از تمام اعمال مردم مثل خشونت حمایت نمی‌کند. ایران و آمریکا بااینکه او به‌عنوان شخصیتی طرفدار ایران و ضد آمریکا شناخته‌شده بود در این دیدار سعی کرده بود تا از ایران فاصله بگیرد و برعلیه آمریکا موضعی بیشتر نقادانه داشته باشد تا خصمانه. ازاین‌رو در این دیدار گفته بود که همه قدرت‌های خارجی، ازجمله ایران، به دنبال منافع خود هستند نه به دنبال دین و دین‌داری. او در این ملاقات در مورد یکی از سخنرانی‌هایش که در آن هدف آمریکا را “تحقیر دنیا” دانسته بود، گفته بود که آمریکا در مقایسه با بریتانیا و قدرت‌های استعماری اروپا و روسیه، استعمار “خوش‌خیم‌تری” دارد و با مردم بهتر رفتار می‌کند و کشورهای مستقل بیشتری از استعمار آن به‌جا می‌ماند. او برای مثال آلمان غربی سابق را با آلمان شرقی سابق مقایسه کرده بود و از ژاپن به‌عنوان‌مثال خوبی از “ملت‌سازی” آمریکا یادکرده بود. او باوجود “اشتباهات فاحش آمریکا” در عراق، نیت آمریکا را در مقایسه با “قدرت‌های استعماری قبلی در منطقه” بهتر دانسته بود. سرکنسول آمریکا اشاره می‌کند به اینکه شیخ نمر سعی کرده بود خود را از ایران دورنگه دارد، اما از حمایت کشورهای دیگر از شیعیان عربستان دفاع کرده بود. به نظر سرکنسول آمریکا در ظهران، تنها کشوری که توان چنین حمایتی را از شیعیان عربستان داشت ایران بود و در درجه بعد شاید شیعیان عراق می‌توانستند از شیعیان عربستان حمایت کنند. ازاین‌رو سرکنسول در این دیدار روشن کرده بود که آمریکا نگران این است که فعالیت‌های شیخ نمر باعث “قیام” و بی‌ثباتی در شرق عربستان شود. حکومت عربستان شیخ نمر در سال ۲۰۰۸ توماری را برای مقامات ارشد استان شرقی فرستاده و از آن‌ها خواسته بود به او امکان دهند “مجلس فقهای اهل‌بیت” را تأسیس کند تا نیاز شیعیان استان بدون دخالت دیگران تأمین شود. او همچنین خواستار تغییر قانون اساسی عربستان و به رسمیت شناختن تشیع و لغو تمام قوانین ضد شیعه شده بود و خواسته بود تا حوزه، حسینیه، مدارس و مراکز مذهبی شیعه در استان شرقی تأسیس شود، محتوای درسی برای شیعیان تغییر کند، استقلال فقه جعفری و نفوذ آن تقویت شود و شیعیان در مراکز قدرت عربستان حضورداشته باشند. او گفته بود اگر این به این خواسته‌ها توجه نشود، شیعیان عربستان حق‌دارند از قدرت‌های خارجی ازجمله ایران کمک بگیرند. بر اساس این گزارش خطبه شیخ نمر در عاشورای (ماه ژانویه) سال ۲۰۰۸ که خواستار تشکیل جبهه حق علیه باطل شده بود باعث شد پلیس مخفی عربستان به سراغ او برود. سرکنسول سفارت آمریکا می‌نویسد کسانی که درباره شیخ نمر از آن‌ها سؤال کرده همگی معتقد بودند او پیروان بسیار کم و نفوذی اندک دارد. آن‌ها معتقد بودند اظهارت او مفید نیستند و فقط به محافظه‌کاران سنی بهانه می‌دهند. آن‌ها شیخ نمر را شخصیتی خوب توصیف کرده بودند که باوجود گفته‌های آتشین، هیچ برنامه‌ای برای آینده ندارد و فاقد توانایی لازم برای طرح نظریه‌های خود در یک بستر فراگیرتر است. به گفته روحانیون برجسته محلی، شیخ نمر در آن زمان چهره طراز اولی نبوده و در گروه‌های صاحب نفوذ اجتماعی و سیاسی مثل جنبش اصلاحات (پیروان آیت‌الله شیرازی) و حزب‌الله عربستان نداشته است. دفتر سیاسی سرکنسول همچنین درباره اینکه چگونه مقامات قطیف شیخ نمر را تحمل کرده اظهار تعجب کرده و عدم اقدام دستگاه امنیتی را پس از اظهارت ماه ژوئن ۲۰۰۸ حتی “عجیب‌تر” دانسته بود. سرکنسول آمریکا در توضیح این مسئله سه نظریه مطرح کرده بود: طرفداران تئوری توطئه معتقد بودند که عدم دخالت دستگاه امنیتی عربستان برای این بوده که محمد بن نایف، وزیر کشور (به همراه سدیری‌ها، هفت برادر تنی فرزندان ملک عبدالعزیز) با گفتگوی بین ادیان مخالف‌اند و از این فرصت استفاده کرده‌اند تا مخالفت با این نظریه از زبان شیخ نمر مطرح شود. شیخ نمر با گفتگوی بین ادیان را که ملک عبدالله طرفدار آن بود “فریب” و ترفند روابط عمومی خوانده بود که مخاطب آن خارجی‌ها هستند. حکومت عربستان ملک عبدالله را یکی از بانیان گفتگوی بین ادیان در سال ۲۰۰۷ می‌داند و از آن حمایت می‌کند. نظریه دوم این بود که پرهیز از دستگیری شیخ نمر برای جلوگیری از نا‌آرامی بوده و نظر سوم هم این بود که دستگاه امنیتی عربستان سعودی بر اساس زمان‌بندی خود اقدام خواهد کرد. چند ماه بعد، در دسامبر سال ۲۰۰۸، در عربستان دادگاه ویژه جنایی تأسیس شد. تا پیش از آن تنها دادگاه شرع در عربستان وجود داشت، اما این دادگاه برای رسیدگی به جرائم غیرشرعی تشکیل شد که قرار بود “تروریست‌ها” در آن محاکمه شوند. شیخ نمر سرانجام در همین دادگاه محکوم به مرگ شد.     منبع   لینک اصلی به سند ویکی لیکس   سخنان شیخ نمر در مورد حکام سعودی و بشار اسد   http://www.aparat.com/v/c3LVy   [aparat]c3LVy[/aparat]
  5. یک اینفوگرافی جالب از تمامی گروه های مسلح سوری و شاخه های آنها   http://www.mediafire.com/convkey/04ed/dpwvmuqv8aa7qsqzg.jpg
  6. هدف قرار گرفتن موشک بالستیک یمنی توسط سیستم پدافند موشکی پاتریوت عربستان     http://www.aparat.com/v/285zq   [aparat]285zq[/aparat]  
  7.   Cannon fodder یا به فارسی گوشت دم توپ واژه ای است برای نامیدن افراد و سربازان بی ارزش که در صف نخست حمله در جنگ ها استفاده  و بنوعی به عنوان سرباز یک بار مصرف و شناخته میشدند. در این روش سربازان بی ارزش تر و کم تجربه تر که خرج کمتری برای آموزش آنها نسبت به سربازان حرفه ای شده است آگاهانه توسط فرمانده هان خود در صف اول حمله قرار میگیرند، با قبول شانس اینکه تلفات زیادی متحمل خواهند شد تا آتش و انرژی دشمن را مصروف خویش سازند تا زمانی که سربازان حرفه ای تر و با ارزش تر از راه برسند و دشمن خسته را از پای درآورند.   پیاده نظام انگلیسی     واژه Cannon fodder یا گوشت دم توپ گاهی برای نامیدن سربازان پیاده، بطور کلی بکار میرود چرا که سربازان پیاده با توجه به جنگ در خط مقدم بیشتر از افراد نیروی هوایی یا دریایی متحمل تلفات میشوند.    واژه Cannon fodder از دو واژه Cannon  به معنای توپ و fodder به معنای خوراک دام تشکیل یافته. در واقع سربازان (به معنی خوراک دامی هستند) که به مصرف حیوان (در اینجا توپ)  میرسند.     در فارسی معادل آن واژه "گوشت دم توپ" میباشد.     واژه Cannon fodder مربوط به زمان ورود اسلحه های گرم به میدان جنگ و چند صد سال اخیر میباشد. منتها پیش از ورود سلاح های گرم به صحنه نبرد نیز این واژه را میتوان در خصوص طیف گسترده ای از سربازان در میدان جنگ بکار بود.     در جنگ های باستان و پیش از ورود اسلحه های گرم و تشکیل ارتش های منظم جدید در بیشتر نقاط جهان سربازان پیاده معمولا به عنوان سربازانی یکبار مصرف شناخته میشدند. سربازان پیاده معمولا رعایا و کشاورزانی بودند که به دو طریق وارد اردوی نظامی میشدند: نخست قسمت کوچکتر که اینان داوطلبان بودند که برای گرفتن حقوق و غنائم به سپاه میپیوستند، گروه دوم که بیشتر بودند و کشاورزان و رعایایی بودند که به امر ارباب و مالکین زمین خود به جنگ می آمدند.   بطور مثال به جنگ رفتن رعآیا برای ارباب های خود وظیفه ای بود که بر عهد کشاورزان بود. سرباز پیاده به این صورت خرج چندانی نداشت و تهیه لباس و حتی سلاح بر عهده خود سرباز بود. کشاورزان با سلاح های خود که عموما همان وسایل کشاورزی مثل داس و پتک و غیره به جنگ می آمدند و حقوق چندانی دریافت نمیکرد و از همه مهتر آموزش نظامی خاصی نمیدیدند. در نیتجه این گروه از سربازان بسیار ارزان برای سران سپاه تمام میشدند در حالی که آموزش یک سرباز حرفه ای و قیمت سلاح و زره برای یک سوار زره  پوش بسیار گران تمام میشد. طبیعی بود که در هنگام نبرد فرماندهان این سربازان غیر حرفه ای و ارزان را در خط مقدم جنگ در جلوی تیر و آتش دشمن قرار دهند که در صورت وارد آمدن تلفات گسترده صدمه مالی و نظامی قابل توجهی به سپاه خودی نرسد.       کشاورزان و رعایا بدنه اصلی سربازان پیاده را تشکیل میدادند.   کشاورزان عموما به وسایل کشاورزی خود نظیر بیل و داس مهجز بودند.     در تاریخ ایران میتوان به طور مشخص از پیاده نظام ساسانی نام برد. در حالی که سواره نظام مجهز ساسانی قویترین واحد سواره نظام سنگین جهان در ان زمان بود و مورد وحشت رومی ها، پیاده نظام ایرانی از کشاورزان ساده و بدون دیدن آموزش نظامی چندانی تشکیل میشد که دقیقا میتوان نقش گوشت دم توپ یا بهتر است در اینجا واژه "سیاهی لشگر" را برای ان بکار ببریم. برخلاف پیاده نظام روم رقیب ایران که از سربازان آموزش دیده و مجهز تشکیل میشد، پیاده نظام ایران نقش خاصی رو در میدان بازی نمیکرد و حتی به سلاح و زره مناسب نیز مجهز نبود و بگفته یک فرمانده رومی پیاده نظام ایرانی تنها بدرد چال کردن در پای دیوار های دژ ها میخورد که احتمالا اشاره به همین یکبار مصرف بودن این سربازان دارد. البته باید در نظر داشت همان طور که گفتیم که این جریان تنها مربوط به ایران نمیشد و از ژاپن تا اروپا را در بر میگرفت.           سربازان پیاده ساسانی مجهز به سلاح ابتدایی و سپر های حصیری       شاید بطور خاص بتوان از لشگر مغول در این باره نام برد. مغولان در مورد شهرهایی که در برابر سپاه ایشان مقاومت و یا نافرمانی میکردند عده ای از افراد را اسیر مینمودند و ایشان رو در خطوط مقدم خود در هنگام جنگ و فتح دژ ها بکار میگرفتند به این گروه "حَشَر" گفته میشد و اینان در جلوی سپاه حرکت داده میشدند و هدف تیرها و سنگهای دشمن قرارمیگرفتند.   مغولان در محاصره و فتح دژ ها از اسیران "حشرها" در صف مقدم استفاده مینمودند.     با ورود سلاح های گرم به میدان نبرد صحنه جنگ ها تغییر کرد و تلفات جنگ ها به طور قابل توجهی افزایش یافت.   نخستین جایی که به واژه ای مشابه بر میخوریم را میتوان در نمایشنامه  Henry IV اثر ویلیام شکسپیر در قرن شانزدهم میلادی پیدا نمود که اشاره به وضعیت اسفناک عده ای از سربازان دارد که در ان John Falstaff به "شاهزاده هنری" در مورد باروت و افکندن سربازان به گورهای دسته جمعی میگوید که سربازان وی تنها برای پر کردن قبر ها و "خوراک باروت" شدن مناسب هستند، آنها چاله ها (قبرها) را پر میکنند...   نخستین زمانی که این واژه یعنی Cannon fodder بکار میرود توسط یک نویسنده فرانسوی بنام  François-René de Chateaubriand  در سال ۱۸۱۴ و در نقد جنگ های ناپلئونی بکار رفت. " وضعیت کنونی ما را بجایی رسانده است که سربازان وظیفه را مواد خام و خوراک برای توپ ها "the cannon fodder" مینامیم. واژه انگلیسی از سال ۱۸۹۳ باب شد و در جنگ جهانی اول عمومیت پیدا کرد.     شیوه جنگ از قرن هجدهم میلادی، سربازان در آرایش  Line infantry به سوی آتش دشمن فرستاده میشدند. سربازان پیاده بی ارزش ترین دارایی در صحنه جنگ بودند. http://www.aparat.com/v/7cQed [aparat]7cQed[/aparat] نبرد بین پیاده نظام انگلیسی و فرانسوی در جنگ های ۷ ساله، قرن ۱۸ میلادی.         جنگ داخلی امریکا     سربازان گوشت دم توپ، قسمت اصلی استراتژی حملات موج انسانی هستند. حملاتی که بر اساس هجوم گسترده سربازانی با تجهیزات کم و ناکافی و بدون آموزش نظامی کافی بطور گسترده جلوی خط آتش دشمن به منظور غلبه بر مدافعین انجام میشود و در واقع در نبود استراتژی و تجهیزات مناسب با استفاده از تاکتیک حمله موج انسانی و قبول تلفات گسترده در میان نیروهای خودی بتوان بر دشمن فایق آمد.     از نمونه های برجسته استفاده از موج انسانی در حملات  میتوان به جنگ های ناپلئونی، جنگ اول جهانی، جنگ شوروی و فنلاند، جنگ دوم جهانی و جبهه شرق، حملات موج انسانی ژاپنی ها در جنگ دوم جهانی، جنگ کره، ویتنام، جنگ افغانستان و جنگ ایران و عراق... نام برد.   از نمونه های اخیر میتوان به جنگ داخلی سوریه اشاره کرد که طرفین درگیر با استفاده از عاملین انتحاری ارزان  در یک سمت و در سمت دیگر با سربازگیری اجباری و یا آموزش سربازان با آموزش کم و تهجیزات ناکافی در جنگ سعی در پیروزی دارند.   پیاده نظام فرانسوی جنگ اول جهانی       بطور کلی میتوان در حال حاضر سربازانی که فاقد آموزش و تجهیزات کافی هستند و فقط به کمک تعداد بیشتر و به دلیل ارزانی به میادین نبرد فرستاده میشوند را گوشت دم توپ یا Cannon fodder یا سرباز یکبار مصرف نامید.       منابع: ۱ و ۲   کپی با ذکر فروم میلیتاری   Stuka
  8. با تشکر از مهران گرامی بابت تاپیک پر محتوا. پهپاد های زهر داری بنظر میرسن مخصوصا با توجه برد عملیاتی. دو کلیپ از از پهپاد Harop http://www.aparat.com/v/eBTaf [aparat]eBTaf[/aparat] http://www.aparat.com/v/Dla6V [aparat]Dla6V[/aparat]
  9. استفاده داعش از پهپاد های تجاری     پهپاد Skyhunter FPV داعش با قابلیت ارسال تصاویر زنده تا ۱۰ کیلومتر سرنگون شده در عراق   قیمت ۱۳۰ دلار!!!      
  10. Al Musayara-20 تلاش عراق برای ساخت پهپاد خودکار در دهه 90 میلادی عراق تحقیقات و توسعه در زمینه پرنده های بدون سرنشین کنترل از راه دور را از طریق چندین پروژه مختلف پیگیری کرد. تلاش های اولیه در این زمینه توسط کمیته نظامی تحقیقات و توسعه عراق به سرپرستی دکتر عماد (از متخصصین عراقی) از سال 1993 تا 1996 صورت پذیرفت. از سال 1995 الی 1997 کمیته مذکور بر روی پروژه پهپاد الیمامه (Al Yamamah) کار میکرد ، پروژه ای که نقطه آغازین و اساس توسعه پهپاد های داخلی توسط عراق بود. پروژه الیمامه به جز طرح اولیه در سه فاز طراحی دیگر نیز دنبال شد که شامل طرح پهپاد های الیمامه 2 ، 3 و 4 را شامل میشد. پهپاد های الیمامه 2 و 4 دارای پیشران ملخی پیستونی بودند در حالی که الیمامه 3 پهپادی با پیشران جت بود. پیشران این پهپاد در حقیقت استارتر/واحد قدرت کمکی توربینی TS-21 بود که برای استفاده به عنوان پیشران پهپاد در آن تغییراتی اعمال شده بود. هر چند پهپاد الیمامه 3 به جهت نوع پیشران ، کلاس جدیدی از پهپاد های عراقی بود اما متخصصین عراقی با اطلاع از گستردگی به مراتب بیشتر پهپاد های موتور پیستونی (ملخی) در جهان و مصرف بالای سوخت و مداومت پروازی پایین پهپاد های جت ، توجه خود را به پروژه های ساخت پهپاد های پیستونی الیمامه 2 و 4 معطوف ساختند. صنایع ابن فرناس که از جمله صنایع دخیل در پروژه های پهپادی عراق بود (در حقیقت پهپاد ساز اصلی عراق) در نتیجه عدم موفقیت در پروژه تبدیل L-29 به پرنده بدون سرنشین و به دنبال نیاز به ساخت یک پهپاد نسبتا بزرگ با قابلیت های مد نظر ، طرح المیمامه 2 را از کمیته تحقیقات و توسعه عراق گرفته و آن را با افزایش ابعاد توسعه داد و در نهایت نام جدید المسیره-20 (با نام RPV-20 یا UAV-20 نیز شناخته میشود) را برایش برگزید. این پروژه گام مهمی در جهت تامین خواست صدام حسین دیکتاتور عراق برای ساخت پهپاد هایی با قابلیت کنترل خودکار توسط عراق بود. صنایع ابن فرناس به سرپرستی ژنرال ابراهیم اسماعیل در زمان کار بر روی پروژه المسیره 20 حداقل سه پروژه پهپادی در دست اجرا داشت اما پروژه المسیره 20 شاخص ترین آن ها و موفق ترین پروژه پهپادی با قابلیت پرواز خودکار در دست اجرای عراق بود. پروژه اول یک پهپاد کوچک با نام سراب 1 بود که جهت استفاده به عنوان هدف پروازی برای تمرین واحد های پدافندی توپخانه ای ساخته شده بود و مابین 500 الی 1000 متر برد داشت. در حدود 60 الی 70 فروند از این پهپاد توسط صنایع ابن فرناس تولید شد. پروژه دوم پهپاد المسیره 20 بود که به یک پیشرانه 342 سی سی ، سامانه ناوبری ماهواره ای و سیستم کنترل خودکار پرواز مجهز بود و امکان پرواز به صورت برنامه ریزی شده را داشت. سومین پروژه پهپادی با نامگذاری ابتدایی پهپاد 30 کیلویی بود. دلیل این نامگذاری ظرفیت حمل 30 کیلوگرم محموله توسط این پهپاد بوده. این پهپاد بعد ها المسیره 30 یا UAV-30 نام گرفت. نمونه اولیه ای از این پهپاد در صنایع ابن فرناس ساخته شد اما به جهت مشکلات هدایت و کنترل این پهپاد تا زمان حمله ائتلاف به عراق و انجام عملیات آزادسازی عراق به صورت غیر عملیاتی و تکمیل نشده باقی ماند. هر چند عراق موفق به تکمیل پروژه المسیره 30 تا پیش از حمله ائتلاف نشد اما قضاوت کمیته بازرسی عراق بر این است که این کشور در صورت در اختیار داشتن زمان بیشتر از امکان تولید پهپاد المسیره 20 و حتی نمونه های بزرگتر را نیز برخوردار بوده. در پاییز سال 2002 عراق با توجه به قابلیت های المسیره 20 ، این پهپاد را جهت تولید انبوه و کاربری نیروی هوایی عراق با نامگذاری جدید شاهین عراق انتخاب کرد.. در ماه ژوئن سال 2002 پهپاد المسیره 20 در حضور مقامات عراقی ، پروازی آزمایشی به مدت 3 ساعت را انجام داد و مسافتی در حدود 500 کیلومتر را طی کرد. بنا بر ادعای منبعی با دسترسی مستقیم (از مقامات دخیل در پروژه) ، پهپاد در طول پرواز نمایشی در محدوده 15 کیلومتری از نقطه برخاست پرواز کرده است و طی 500 کیلومتر مسافت توسط آن با گردش مداوم در این محدوده صورت گرفته. در طول پرواز ، پهپاد المسیره 20 در ابتدا توسط ایستگاه کنترل زمینی هدایت شده و در نهایت ادامه پرواز آن تا زمان بازیابی بر عهده سیستم هدایت خودکار قرار میگرفت.در نوامبر سال 2002 ، صنایع ابن فرناس قراردادی جهت ساخت و تحویل 36 فروند پعپاد المسیره 20 به ارتش عراق (مشخصا واحد پهپادی نیروی هوایی عراق) منعقد کرد. قرارداد مشابهی شامل تحویل 36 پهپاد به گارد ریاست جمهوری عراق جهت تشکیل و تجهیز یگان پهپادی این واحد نیز منعقد شد. قرارداد نخست شامل تحویل 30 فورند پهپاد المسیره 20 با سیستم هدایت خودکار و قابلیت پرواز برنامه ریزی شده جهت مصارف گشت و شناسایی و شش پهپاد المسیره 20 صرفا دارای سیستم کنترل زمینی جهت انجام اموزش های پروازی بود. این قرارداد دارای یک بخش ثانویه بود که تحویل دوازده پهپاد یمامه 11 (YAMAMA-11) برای اهداف اموزشی (یا به عنوان هدف پروازی برای تمرین پدافند) ، هشت سیستم شبیه ساز ، کنترل ، هدایت و ناوبری به صورت جداگانه و شش ایستگاه کنترل زمینی را نیز شامل میشد. در سال 2004 در گزارشی که توسط کمیته بازرسی عراق منتشر شد ، اعلام گردید که این کمیته امکان تایید تحویل موارد مندرج در قرارداد پهپادی صنایع ابن فرناس را ندارد و از چگونگی و سطح اجرای قرارداد اطلاعات کافی و قابل تایید موجود نمی باشد. هر چند که از نظر این کمیته قرارداد به احتمال زیاد به صورت کامل اجرایی نشده و صرفا به صورت محدود از جمله تحویل چند پهپاد (از مجموع 36 فروند سفارش اولیه و 36 فروند سفارش گارد ریاست جمهوری) و اجزای مرتبط محقق شده است. همانطور که در بالا اشاره شد المسیره 20 پهپادUAV-20 موفقیت آمیزترین تلاش عراق برای ساخت پهپاد خودکار بود. سازمان های جاسوسی امریکا عقیده داشتند که احتمالا این نوع از پهپاد های عراق برای حمل مواد میکروبی در نظر گرفته شده اند. در ادامه حتی این گونه در نظر گرفته شده بود که عراق ممکن است قصد حمله به امریکا توسط این پهپاد ها را داشته باشد. این نتیجه گیری بر اساس تلاش ها عراق برای بدست آوردن نقشه ها و نرم افزارهای توپوگرافی خاک امریکا برای سیستم هدایت پهپاد های خود بود. هرچند بازرسان گروه بازرسی عراق (ISG) عقیده داشتند که هدف پایه ای پهپاد های کوچک عراق پخش مواد میکروبی بوده است با این وجود برخی ویژگی های این پهپاد از جمله برد آن مشخص ساخت که المسیره 20 به عنوان پهپادی برای ماموریت مراقبت و شناسایی در میدان جنگ طراحی شده است تا یک پهپاد با قابلیت انجام حملات میکروبی در عمق خاک دشمن. البته گروه بازرسی عراق اشاره میکند که اگر رهبری عراق تصمیم لازم رو برای تبدیل این پهپاد داشت و افشانه های مناسب نیز در دسترس بود، این پهپاد با توجه به برد و ظرفیت حمل محموله و سیستم هدایت خودکار میتوانست برای حمل و پخش مواد میکروبی بکار رود. هرچند این پهپاد با توجه به بررسی های ISG ، فاقد توان حمل محموله کافی برای تبدیل شدن به یک پهپاد حامل مواد میکروبی عملیاتی بود. از نظر ارتش عراق پهپاد میبایست دارای توانایی های فنی شامل هدایت پذیری ، سیستم هدایت خودکار بر اساس هدایت داخلی (ژیروسکوپ) و هدایت GPS و خلبان خودکار قابل برنامه ریزی میبود. پهپاد فاقد قابلیت ارسال تصاویر زنده دوربین به ایستگاه زمینی بود و تصاویر دوربین در حین عملیات ضبط میگردید و سپس پس از بازگشت پهپاد این تصاویر بازیابی میگردید. طبق اظهارات مهندسین پروژه در یک مورد از مرکز فنی ابن فرناس خواسته شده بود تا پهپاد را به سیستم های جنگ الکترونیک مجهز کند که البته به دلیل محدود بودن ظرفیت حمل پهپاد انجام نگردید. مرکز ابن فرناس پهپاد المسیره 20 را برای مقاصد شناسایی طراحی کرده بود. بنا به گفته وزیر صنایع نظامی عراق عبدالتواب ملا حویش درس های گرفته شده از جنگ با ایران محرک اصلی این پروژه بوده است چرا که بسیاری از افسران ارشد که با بالگرد در حال انجام ماموریت های شناسایی بودند با هدف قرار گرفتن بالگرد کشته شده بودند که نیاز به یک پهپاد شناسایی را پیش از پیش آشکار میکرد. هرچند نقش دیگری نیز برای این پهپاد در نظر گرفته شده بود ، از اواخر سال ۲۰۰۲ سرگرد گارد ریاست جمهوری عراق بنام عمارعمیل مجوز تبدیل و استفاده پهپاد را در نقش موشک کروز برای حمله به اهداف از پیش تعیین شده را از دیوان ریاست جمهوری عراق اخذ کرده و از مرکز ابن فرناس نیز همکاری در این زمینه خواسته شده بود تا تست پروازی ای را جهت بررسی امکان چنین کاری انجام دهد. پهپاد میبایست توانایی هایی نظیر پوشش محدوده ای به شعاع ۱۲۰ کیلومتر و حمل ۲۰ کیلو مواد منفجره و ارتفاع پروازی ۳ کیلومتر را دارا میبود. پهپاد بعد از ورود به محدوده هدف میباید هدف را با دقت ۹۹ درصد مورد اصابت قرار میداد.نتایج نخستین تست ها امیدوار کننده بود و مرکز ابن فرناس سفارش تولید ۵۰ پهپاد تبدیل یافته المسیره 20 را دریافت کرد. هرچند مرکز ابن فرناس به ادعای سرگرد ریاست جهموری درباره حمل ۲۰ کیلوگرم مواد منفجره مشکوک شده بودند، همانطور که وزیر صنایع نظامی عراق نیز اشاره کرده بود ماموریت هایی در برد ۱۲۰ کیلومتر با استفاده از موشک ها نتایج بهتری داشت تا سر جنگی کوچک ۲۰ کیلوگرمی که احتملا قرار بوده در نقش حمل کننده مواد میکروبی بکار رود. چرا که ساخت پهپاد حمل مواد میکروبی نیاز به جایگزینی سیستم چتر نجات با افشانه میبود و این کار پهپاد را به یک سلاح یکبار مصرف تبدیل میکرد درست مثل موشک های کروز. نقش اصلی ای که برای این پهپاد در نظر گرفته شده بود کماکان در پرده ای از ابهام قرار دارد. بررسی های دقیق تر که برروی دو فروند پهپاد المسیره 20 که بعد از جنگ دوم خلیج فارس و اشغال عراق انجام شد نشان میداد که این پهپاد از موتور پیستونی WAE 342 ساخت انگلستان استفاده میکرد که بنظر میرسید مشابه پروژه الیمامه در اوایل دهه نود میلادی بود.اکثر قطعات مورد استفاده در سیستم هدایت پهپاد از منابع خارجی تهیه شده بود که نقض تحریم های تسلیحاتی شورای امنیت بر علیه عراق بود. مرکز ابن فرناس سیستم های خلبان خودکار MP2000 و 3200VG را از شرکت تایوانی Advantech خریداری کرده بود. مهندسان مرکز ابن فرناس نرم افزاری را برای برنامه ریزی کردن کامپیوترهای پهپاد نوشته بودند و قبل از پرواز توسط لپ تاپ بروی کامپیوتر داخلی پهپاد برگزاری میشد. سیستم GPS پهپاد بر طبق گزارشات توسط روسیه ساخته شده بود. عراق همچنین سیستم های خلبان خودکار MP2000 و3200VG را توانسته بود از طریق یک عامل استرالیایی بدست آورد. این سیستم ها هرگز روی این پهپاد نصب نشد چرا که تنها کمی قبل از جنگ دوم خلیج فارس و اشغال عراق توسط امریکا به دست عراق رسید. در همین محموله بود که امریکا نرم افزارها و نقشه های توپوگرافی از خاک اصلی امریکا رو بدست آورد که منجر به نتیجه گیری ای شد که عراق قصد حمله به خاک اصلی امریکا رو با استفاده از پهپاد ها را داشته است که قبلا اشاره کردیم. یکی دیگر از سیستم های هدایت احتمالی برای پهپاد در سال ۱۹۹۸ زمانی که شرکت الرازی وابسته به گروه صنایع نظامی عراق شروع به کار بروی سیستم های هدایت براساس لیزر برای پهپاد نمود. تلاش ها در اوایل سال ۲۰۰۰ با پرواز آزمایشی با استفاده از سیستم هدایت لیزری در آکادمی پرواز تکریت به اوج خود رسید. این پهپاد که در مرکز ابن فرناس تحت نام المسیره و به عنوان یکی از اعضای خانواده پهپادهای المسیره شناخته میشد قادر به پرواز در مسافت بین ۶ تا ۱۰ کیلومتر و ارتفاع ۷۰۰ متر بود.پهپاد به رنگ قرمز با نوارهای زرد رنگ آمیزی شده بود، سیستم هدایت لیزری فرامین هدایتی را توسط پرتو لیزر به پهپاد منتقل میکرد و کنترل یکطرفه بود هرچند کار بروی ساخت سیستمی که تصاویر نیز به همین روش از پهپاد به ایستگاه زمینی منتقل نماید آغاز شده بود. سیستم هدایت لیزری نیازمند یک تعقیب کننده اپتیکی بود تا همیشه پرتوی لیزر ایستگاه زمینی را بروی گیرنده روی پهپاد نگر دارد. اگر عراق موفق به عملیاتی کارن کامل این ایده میشد معنی آن این بود که عراق موفق میشد بدون استفاده از امواج رادیویی قادر به کنترل پهپاد باشد. به دلیل استفاده از پرتوی لیزری در هدایت پهپاد امکان کشف و باخبر شدن دشمن از سیگنال های هدایتی و کنترلی پهپاد وجود نداشت همچنین امکان جمینگ هم بروی سیگنال لیزری برخلاف سیگنال های رادیویی امکان پذیر نبود. اگر گزارشات مبنی بر کنسل شدن این پروژه توسط وزیر صنایع نظامی عراق درست باشد نشان از درک ناصحیح وی از قابلیت های بلقوه این پروژه دارد. سیستم های ساخت خارج از عراق که در پهپاد المسیره 20 استفاده شده بود عبارت بودند از : Remote-control unit labeled "PCM Telecommand System, Skyleader Radio Control Limited" (سیستم هدایت) Feranti Technologies vertical gyro Type FS60P (ژیروسکوپ) Video recorder labeled "VCR Vinton Military Sytems Ltd" (ذخیره سازی تصویر) Single rate gyro units labeled "BAE Systems" (ژیروسکوپ) Electronic unit labeled "DMS Technologies, 08/02" (واحد الکترونیک) Sony 700X Super Steady Shot, digital eight video camera, model DCR-TRV530E (دوربین) Humphrey vertical gyro, model VG34-0803-1 (ژیروسکوپ) Multiplex Micro-IPD 7-channel narrowband receiver 35 MHz (سیستم کنترلی ۷ کاناله با فرکانس کاری ۳۵ مگاهرتز) Schmalband-Empfanger multiplex Uni 9, 35 MHz (گیرنده باند کوتاه ۳۵ مگا هرتز) کپی با ذکر منبع: میلیتاری اشتوکا - گوبلز
  11. تلاش های عراق برای ساخت پرنده های بدون سرنشین هدایت از راه دور (که اختصارا با نام پهپاد شناخته میشوند) در اواخر دهه هشتاد میلادی با توسعه پرنده های کنترل از راه دور کوچک برای عملیات های مراقبت و شناسایی آغاز گردید و در دهه نود میلادی با تلاش برای تبدیل جنگنده میگ ۲۱ به یک وسیله پروازی کنتر از راه دور (اختصارا RPV) ادامه یافت. پروژه تبدیل این جنگنده در نهایت در سال ۱۹۹۱ به شکست منتهی شد و ساخت پهپاد های کوچک شناسایی جایگزین آن شد. در سالهای ۱۹۹۴-۱۹۹۵ عراق بار دیگر پروژه تبدیل هواپیمای جنگنده به پهپاد را در دستور کار قرار داد و اینبار هواپیمای آموزشیL-29 ساخت کشور چک برای این کار در نظر گرفته شد. این پروژه نیز از نظر تکنیکی مانند سلف خود (پروژه تبدیل میگ 21) با شکست مواجه شد و بودجه آن در سال ۲۰۰۱ قطع گردید و در نهایت عراق تصمیم گرفت تا پروژه ساخت پهپاد های کوچکتر رو دنبال کند. میگ 21 کنترل از راه دور (MiG-21 RPV) این پروژه با همکاری شرکت های صنعتی-نظامی عراق و فرماندهی نیروی هوایی این کشور در نوامبر سال ۱۹۹۰ آغاز شد که هدف آن تغییر و تبدیل جنگنده میگ ۲۱ به یک هواپیمای کنترل از راه دور انتحاری بود.هدف اصلی این پروژه تبدیل یک جنگنده میگ ۲۱ و پرواز آن بصورت کنترل از راه دور توسط ایستگاه زمینی بود. زمانی که جنگنده به ارتفاع مشخصی میرسید کنترل آن توسط اپراتور در یک هواپیمای سرنشین دار انجام میشد و در نهایت زمانی که جنگنده بروی هدف مشخص شده میرسید جنگنده به طور خودکار و توسط خلبان خودکار خود به سمت هدف شیرجه میزد. به دلیل عملکرد بهتر سیستم خلبان خودکار جنگنده میگ ۲۳، این سیستم جایگزین خلبان خودکار جنگنده میگ ۲۱ مورد نظر گردید که پرواز پایدارتر و دقیق تری را ارائه میداد. برای کنترل سطوح پروازی نظیر سکان، بالک ها و ترمز از محرک های الکتریکی موسوم به سروو موتور استفاده شده بود. سیستم کنترل از راه دور جنگنده توسط شرکت آلمانی Groupner ساخته شده بود. که دارای هشت کانال کنترلی و با فرکانس کاری ۲۷ مگا هرتز بود. توسعه این جنگنده به موازات توسعه تسلیحات شیمیایی عراق بود. یک سیستم افشانه ساز مواد شیمیایی در هواپیما جایگذاری شده بود که توسط یک تایمر که قبل از برخواستن جنگنده زمان آن تنظیم میشد فعال میگردید. جنگنده انقدر به پرواز ادامه میداد تا سوخت آن به پایان میرسید و سرنگون میشد. سیستم افشانه ساز مواد شیمیایی و سمی جنگنده توسط یک موسسه تحقیقاتی واقع در ناحیه "سلمان پاک" با تغییر سیستم های افشانه ساز مواد شیمیایی تجاری که در کشاورزی بکار میرود و توسط بالگرد حمل میشود انجام شد. این افشانه ساز ها برای حمل و پخش مواد شیمیایی و میکروبی از بالگردها و هواپیماهای بال ثابت کندرو کاملا مناسب بودند. در اسناد عراقی از آنها به تحت عنوان "Zubaidy devices" نام برده شده است. کمیته ویژه سازمان ملل متحد (UNSCOM) شواهدی را بدست آورد که پروژه موازی دیگری توسط همین مرکز در عراق به منظور مجهز کردن پهپاد ها به همین افشانه سازها در حال پیگیری بود. هرچند عراق هرگونه اطلاعات در مورد این پروژه دوم را تکذیب کرد منتها شواهد کافی و همچنین مصاحبه های حضوری خلاف آنرا ثابت میکرد. اینکه آیا توسعه این افشانه سازها برای پهپاد ها ادامه یافت چندان مشخص نیست. L-29 کنترل از راه دور (L-29 RPV) بعد از شکست پروژه تبدیل میگ ۲۱، نیروی هوایی و مرکز تحقیقات و توسعه نظامی عراق (MRDC) بطور مشترک در سال ۱۹۹۵ پروژه ای جدید به نام Al Bay'ah رو آغاز کردند که هدف آن تبدیل هواپیمای آموزشی L-29 ساخت چک به یک پرنده کنترل از راه دور بود. طبق گزارشات در سال 1997 مرکز توسعه به " ابن فرناس" تغییر نام داد و تحقیقات در زمینه این پروژه را دنبال کرد. هواپیما به ۴ دوربین مجهز شد که شامل دو دوربین اولیه و ثانویه برای دید جلو و دو دوربین اولیه و ثانویه برای دید داخل کابین بود که تصاویر دریافتی از آنها بر روی دو نمایشگر واحد کنترل زمینی (که درون یک ون قرار داشت که از تغییر واحد کنترل پهپاد ایتالیایی Mirach-100 ساخته شده بود) نمایش داده میشد. تست های تاکسی اولیه (حرکت روی باند) در فرودگاه الرشید بغداد انجام شد. منتها به دلیل بروز حادثه و برخورد هواپیما در هنگام تست با موانع انتهای باند، مرکز تست هواپیما به فرودگاه المعتصم در شرق سامرا منتقل شد که شرایط بهتری داشت. اولین پرواز در ۱۳ آوریل سال ۱۹۹۷ با موفقیت انجام شد. دومین تست موفق در در ماه جون ۱۹۹۷ نیز همراه با موفقیت بود. دو تست اولیه در محدوده خود فرودگاه انجام شدند. در تست سوم هواپیما در بیشینه برد سیستم هدایت و ارسال تصاویر آن مورد آزمایش قرار گرفت. هواپیما با موفقیت ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر در مسیر جنوب شرقی از فرودگاه المعتصم فاصله گرفت منتها ناگهان ارتباط واحد کنترل زمینی با آن قطع شد و در نهایت هواپیما سرنگون گردید.بعد از این ماجرا مرکز " ابن فرناس" تصمیم گرفت تا سیستم هدایت هواپیما را با نصب پایدار کننده خودکار موشک ضد کشتی چینی C-611 بهبود بخشد. این بروزرسانی نیز به دلیل خطای بالای تجهیزات ناموفق بود. مابین دهه 60 تا دهه 90 میلادی شرکت Aero Vodochody کشور چک در حدود ۷۸ فروند هواپیمای L-29 و ۹۰ فروند هواپیمای L-39 آموزشی را به عراق فروخته بود. به دلیل کمبود قطعات یدکی بنظر میرسد که تنها یک چهارم از هواپیماهای L-29 تحویلی به عراقی تا سال ۲۰۰۲ دارای قابلیت عملیاتی بودند. پس از انکه در سال 1997 وزیر صنعت عراق در جریان این پروژه قرار گرفت، وی این پروژه را به چندین دلیل پروژه ای احمقانه توصیف کرد: نخست آنکه تبدیل یک هواپیمای سرنشین دار با بردی بیش از ۵۰۰ کیلومتر به یک هواپیمای بدون سرنشین با برد حداکثر ۱۵۰ کیلومتر یک حرکت کم اثر و بیهوده بود. خصوصا که صنایع "ابن فرناس" در نهایت توانسته بود برد هواپیما را به 70 کیلومتر برساند که کمتر از نیمی از برد در نظر گرفته شده برای هواپیما در پروژه بود و این برد حتی برای ماموریت های شناسایی نیز برای یک چنین هواپیمایی کافی نبود. دومین دلیل آن بود که وزیر صنعت عراق عقیده داشت که تعداد محدود هواپیماهای L-29 عملیاتی عراق و قیمت بالای آنها برای این پروژه مناسب نیست و پهپادهایی کوچکتر و ارزانتر چه برای مصارف شناسایی و چه برای مصارف تهاجمی مناسب تر هستند. ماموریت کلی هواپیماهای L-29 کنترل از راه دور عراق هنوز به صورت کامل مشخص نیست. منابع از کاربردهای چندگانه آن صحبت میکنند، در نقش دیکوی برای گمراهی جنگنده های غربی تا ماموریت های شناسایی، مراقبت و به عنوان هدف پروازی در تمرینات پدافندی. هنوز کاملا مشخص نشده که آیا این هواپیما در نقش حمل کننده سلاح های میکروبی و شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته باشد یا خیر. منتها در مصاحبه با وزیر صنعت عراق توسط بازرسین تسلیحاتی سازمان ملل متحد وی تاکید کرده که این هواپیما جایگزینی برای پروژه شکست خورده تبدیل میگ ۲۱ بوده و بطور خاص برای حمل افشانه ساز های شیمیایی ساخته شده بود. وی اشاره میکند که این پروژه حتی پیشرفته تر از پروژه پیشین بوده است. به دلیل تناقضات در شواهد، تیم بازرسی کننده هرگز نتوانست هدف اصلی این پروژه را در زمینه حمل مواد شیمیایی و میکروبی تایید یا تکذیب کند. بر اساس گفته های یکی از مسولین نیروی هوایی عراق در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۲ که بروی این پروژه کار میکرد این هواپیما به عنوان هدف آزمایشی در تمرینات شلیک موشک های زمین به هوا و هوا به هوا مورد استفاده قرار میگرفت. درسی که عراق از جنگ نخست خلیج فارس آموخته بود این بود که پدافند هوایی مهمترین بخش جنگ های نوین میباشد به همین دلیل استفاده از این هواپیما برای تمرینات پدافندی قبل توجیه بود. هرچند اظهارات وزیر صنعت عراق خلاف این کاربرد را برای این هواپیما بیان میکرد. . در نهایت مشکلات فنی و هزینه این پروژه بیشتر از چیزی شد که در اهداف پروژه تعیین گردیده بود که منجر به توقف این پروژه گردید. در ژانویه سال ۱۹۹۹ مجله معتبر "جینز دیفنس" به نقل از وزارت وزارت دفاع انگلستان اعلام کرد که عراق تعدادی از هواپیماهای L-29 خود را جهت حمل مواد شیمیایی و میکروبی مجهز کرده است. بنا بر گزارشی که بعد از هدف قرار گرفتن فرودگاه الصحرا عراق در سال ۱۹۹۸ طی عملیات روباه صحرا(Desert Fox ) منتشر شد، هدف حمله نابودی احتمالی تاسیسات مرتبط به این پروژه بوده است که از طرف غربی با نام anthrax air force نامیده میشد. در سال ۲۰۰۲ انگلستان گزارشاتی را دریافت داشت که عراق تعدادی از هواپیماهای آموزشی خود را به پرنده های بی سرنشین هدایت پذیر برای حمل مواد شیمیایی و میکروبی تبدیل ساخته است. برخی از مقامات آمریکایی خطر این گونه هواپیما ها را کوچک میدانستند چرا که عقیده داشتند که این هواپیماهای کند رو در ارتفاع پایین پرواز میکنند و به آسانی شناسایی میشوند. هرچند عده ای دیگر عقیده دارند که چنین هواپیماهایی میتوانند برای امور تروریستی و بر علیه مردم غیرنظامی بکار روند. در زمان زمامداری بوش پسر تاکید بیشتری بر روی تهدیدات ناشی از پهپاد های کوچکتر که قابل کنترل از مسافت بیشتر باشند گذاشته شد. کپی با ذکر منبع وبسایت میلیتاری اشتوکا با تشکر از جناب گوبلز
  12. اینفوگرافی حملات روسیه در سوریه از آغاز  
  13. 18 آبان 1333 سالگرد شهادت دکتر فاطمي. جوانترین وزیر، وزیرخارجه کابینه دکتر مصدق دكتر حسين فاطمي معاون نخست وزير پس از ترور نافرجام ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در بيمارستان من ديگر در اين لحظات در مقام تظاهر و عوام‌فريبی نيستم و به مرگ خود يقين دارم و آن‌چه می‌گويم از روی حقيقت است... این از اخرین حرف‌های دکتر فاطمی در روز محاکمه‌اش بود. منبع مصدق بعد از مرگ دکتر فاطمی گفت: "اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتا یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد". شاه در ملاقات با كرومیت روزولت مامور سیا و عامل كودتای 28مرداد چنین میگوید: من تاج و تختم را مدیون خدا، ملتم، ارتشم و شخص شما هستم...و درباره نحوه برخورد با مصدق و یارانش برای مصدق 3 سال و برای ریاحی 2 سال زندان در نظر میگیرد و در ادامه چنین میگوید: فقط یك استثنا وجود دارد و او دكترحسین فاطمی است... او پس از دستگیری اعدام خواهد شد. فاطمی در ٢٣ بهمن ١٣٣٠ در مراسم بزرگداشت محمد مسعود نیز مورد اصابت گلوله "محمد مهدی عبدخدایی" عضو 16 ساله "فدائیان اسلام" قرار گرفت. سلاح را صرافان، مأمور سید ضیاء الدین طباطبائی (سردسته انگلیس گرایان)در اختیارفدائیان اسلام گذاشته بود.(*) آثار این جراحت در بدنش باقی ماند و تا آخر عمر او را آزار میداد. حتی پس از انتقال به بیمارستان نیز فاطمی دوباره مورد سوء قصد قرار میگیرد. نیمه شب عده های وارد اطاق شده مشغول برداشتن پانسمان و پاره كردن بخیه هایش می شوند. دکتر فاطمی هنوز در حالت بیهوشی پس از عمل بود. پرستار مراقب سر میرسد و قاتلان میگریزند. فاطمی بار دیگر تحت عمل جراحی قرار میگیرد. گويا چرچیل (منتها گوينده اين مطلب Sir Sam Falle دبیر شرقی سفارت انگلیس بوده ) طی نامه محرمانه ای به تاریخ 30 سپتامبر 1953 از شاه میخواهد حال كه مصدق در كودتا كشته نشده است از اعدام او صرف نظر كند، اما در باره دكتر فاطمی چنین مینویسد: برای فاطمی بهترین جواب اعدام است تا زمانی كه این افراد زنده و در ایران هستند امكان ضد كودتا وجود دارد... سر دنیس رایت سفیر بازگشته انگلیس به تیمور بختیارچنین میگوید: در نخستین فرصت مشتی به دهان او بكوب تا بداند هیبت امپراطوری بازی كردنی نیست! بعدتر هنگامی كه دكتر فاطمی را از شهربانی میاورند شعبان بی مخ و دارودسته اوباش اش با هماهنگی تیمور بختیار پای پله های شهربانی با چاقو بر سر دكتر میریزند و اگر فداكاری خواهر از جان گذشته اش خانم سلطنت فاطمی نبود كار او را همان جا می ساختند. اما خواهر از جان گذشته خود را بر روی او میاندازد و در این مراحم ملوكانه چندین ضربه چاقو نصیب او و چندین ضربه هم نصیب دكترفاطمی میشود. سعديا مرد نكونام نميرد هرگز مرده آنست كه نامش به نكويي نبرند.
  14. عملیات جدید حوثی ها در نجران   http://www.aparat.com/v/m1SbC   [aparat]m1SbC[/aparat]     عملیات جدید یمنی ها در جیزان عربستان   http://www.aparat.com/v/Uv9E2   [aparat]Uv9E2[/aparat]
  15. بهترین های عملیات حوثی ها برضد ارتش سعودی http://www.aparat.com/v/0LNPd   [aparat]0LNPd[/aparat]
  16. هدف قرار گرفتن بالگرد روسی توسط موشک تاو http://www.aparat.com/v/rGUpK   [aparat]rGUpK[/aparat]  
  17. من فکر نمیکنم مربوط به فرانسه باشه احتمالا مال زمانی هست که سوریه بوده و مال نبرد های اونجاست   دقت کنید زمین رو کنده و توی سنگر هست دورش کیسه های شن هست قبضه ار پی جی هم کنارش هست!  نمیتونه فرانسه باشه!
  18. این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده نه اینکه امریکا اینو به داعش داده باشه
  19. شکار بمب افکن های متفقین از دید Gun Camera جنگنده های آلمانی. نوع جنگنده و فاصله درگیری و نوع بمب افکن شکار شده در ابتدای هر کلیپ نوشته شده. اکثر جنگنده ها FW-۱۹۰  هستند.   قدرت توپ های ۲۰ میلیمتری بروی بمب افکن ها کاملا مشخص هست.         http://www.aparat.com/v/2fxLM   [aparat]2fxLM[/aparat]
  20. قبلا هم گفتم تخمین  دقت موشک ها بر اساس اظهارات  مقامات نظامی داخلی که خوب امتحانشون با رونمایی از ماکت قاهر و غیره پس دادند و در خوشبینانه ترین حالت وظیفه جنگ روانی و بزرگنمایی رو برعهده دارند و همچنین تخمین های سایت های خارجی که با کینه و کوچک نمایی دستاورد های ایران انجام میشه و همچنین تخمین برد و دقت به روش دیزی زدن ، هیچ کدام از این ۳ روش علمی نیست و فاقد ارزش هست.   واقعا هم صحبت هر کسی از سرباز صفر تا بالاترین مقام نظامی کشور در مورد خطای صفر موشک ها در این برد کاملا غیر واقعی هست و جز جنگ روانی چیز دیگری نیست که تنها بدرد مصرف داخلی برای پر کردن گوش عوام میخوره.
  21. واژه شهادت فکر نمیکنم برای کسانی اصلا مذهبی نبودند و گرایشات چپی هم داشتند و از همه مهمتر دستشون به خون غیرنظامیان الوده بود مناسب نیست مخصوصا برای فرد زنباره ای مثل السلامه
  22. احرار الشام اعلام کرده یه پهپاد کوچک انتحاری ایران باعث کشته شدن یکی از افرادش شده.   از جای ترکش ها روی ماشین مشخصه سر جنگی ترکش شونده داشته.          
  23. کاملا واضحه که رقم میزان دقت موشک های ایرانی رو هر دو طرف در موردش دروغ میگند. طرف غربی که سعی میکنه پیشرفت های ایران رو انکار کنه و مسولین نظامی داخلی که سعی در بزرگ نمایی دارند دقت موشک ها نه ۲۵۰۰ متر غربی ها و نه نقطه زنی ادعایی مسولین هست. در مورد عماد هم ۱۰۰ متر میتنوه منطقی باشه به عنوان حداقل در این برد.
  24.   تصویر پایین که مربوط به رونمایی موشک عماد هست تونل های اصلی و عملیاتی رو نشون میده با سطح داخلی بتونی و در بالا  تهویه