mostafa2426

Members
  • تعداد محتوا

    174
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های mostafa2426

  1. دستد درد نکنه عزیز . اینم یه مقاله در این مورد که مهدي محمدنيا تو خبرگذاری فارس نوشته . http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8708110874
  2. mostafa2426

    نقاط استراتژیک اسرائیل

    عکسایه جالبیه . google اصولا عکس های مناطق مهم رو سانسور میکنه . مثلا اگه با google یکم نقشه امریکا رو جستجو کنید متوجه این سانسورها میشید .
  3. در حال حاضر نیروهای مسلحی در جهان حرفی برای گفتن دارند که به پیشرفته ‏ترین موشکها مسلح باشند. لازم نیست که کارشناس نظامی و یا تسلیحاتی باشید تا ‏بتوانید تاثیر موشکها را بر چهره میدانهای جنگ امروزی ببینید.‏ زمانی نبرد ناوها دارای 9-12 قبضه توپ کالیبر 400 تا 550 میلیمتری بودند و بر ‏دریا ها سلطنت می کردند. توپهای عظیم این نبرد ناوها دارای برد بیش از 30 ‏کیلومتر بودند. امروزه، یک فروند ناوچه کوچک با یک موشک ضدکشتی هارپون با ‏برد 120 کیلومتر به مراتب از نظر برد، دقت و زمان واکنش موثرتر از یک فروند ‏نبرد ناو است.می توان گفت یک ناوچه موشک انداز می تواند نبرد ناوی همچون ‏نبرد ناوی همچون نبرد ناو میسوری را با 9 قبضه توپ 406 میلیمتری به راحتی ‏غرق کند زیرا دارای تسلیحات دقیقتر و دوربردتری است.البته به یاد داشته باشید که ‏دیگر در هیچ نقطه ی جهان نبرد ناوها به صورت عملیاتی خدمت نمی کنند و ‏جملگی از سرویس خارج شده اند.‏ زمانی جنگنده هایی چون هلکت و موستانگ با مسلسلهای 12.7 میلیمتری خود باید ‏تا 300 متری به جنگنده دشمت از پشت نزدیک می شدند تا بتوانند آن را با گلوله ‏های مسلسل خود سرنگون کنند.امروزه، خلبان ‏F15‎‏ آمریکایی و سوخوی 27 ‏روسی با موشکهای خود از فواصل بالای 30 کیلومتر جنگنده دشمن را سرنگون می ‏کنند و نیازی به خطر کردن و جنگ هوایی نزدیک نمی بینند.‏ امروزه، نیازی به توپهای ضدزره سنگین و بدقواره جنگ دوم جهانی نیست و یک ‏فروند موشک اریکس می تواند یک سرباز پیاده را تبدیل به دشمنی مخوف برای ‏تانکهای دشمن کند.‏ صد سال پیش برای دسترسی به پایتخت و شهرهای مهم دشمن یکی از دو طرف ‏نبرد باید آنقدر دشمن را به عقب می راند تا به شهرهای مهم او دست پیدا ‏کند.امروزه، موشکهای بالستیک و کروز می توانند دورترین دشمن را مورد هدف ‏قرار دهند. هواپیماها، ناوها، بالگردها، سربازان پیاده و شبکه پدافند هوایی بدون ‏موشکها هیچ نیستند. در نبردهای آینده آنکه موشک بیشتر و کارآمد تری داشته باشد ‏توان بهتری در تهاجم و دفاع دارد. در این مجال اندک به انواع مختلف سیستمهای ‏هدایت نصب شده بر روی موشکها می پردازیم. باشد که عزیزان خواننده با سلاح ‏هایی که چهره میدانهای جنگ را تغییر دادند بیشتر و بهتر آشنا شوند.‏ هدایت سیمی روش هدایت با سیم از قدیمی ترین روشهای ابداع شده برای هدایت موشک ها است. ‏این روش هدایت، بسیار پرآوازه و مطمئن برای هدایت موشکهای ضد تانک است ‏در این روش، هدایت موشک ها از نظر عملکرد چه مدل دستی و چه نمونه های ‏موجود نیمه خودکار با روش هدایت رادیویی فرق چندانی ندارد و تنها فرامین تغییر ‏مسیر موشک به امواج رادیویی، به کمک سیم متصل شده به موشک به آن منتقل ‏می شودند.دو رشته سیم از یک طرف به پرتاب کننده و از طرف دیگر به موشک ‏وصل شده و دستورهای هدایتی از طریق این سیمها به موشک منتقل می شوند.‏ امروزه تمامی موشکهای ضد تانک موجود نیمه خودکار بوده و شلیک کننده تنها ‏کافی است که که سایت هدفگیر را تا زمان برخورد بر روی هدف نگاه دارد و ‏هدایت موشک بر عهده سایت هدفگیری که مجهز به یک حسگر فروسرخ است می ‏باشد.یکی از برتری های هدایت سیمی نسبت به هدایت رادیویی، عدم امکان ایجاد ‏اختلال بر روی فرامین انتقالی از سیم است.موشکهای ضدتانک تاو آمریکا، اریکس ‏فرانسه و بیل سوئدی از جمله موشک های معروف هدایت سیمی هستند. هدایت رادیویی ‏ روش هدایت رادیویی در نسل اول موشکهای هوا به زمین و موشکهای ضدتانک ‏هدایت شونده به کار برده شد.این روش هدایت از زمان جنگ جهانی دوم بر روی ‏بمبها و موشک ها مورد استفاده قرار می گرفت و باید آن را قدیمی ترین روش ‏هدایت موشک دانست.در این روش، خلبان و یا شلیک کننده باید موشک را تا زمان ‏برخورد به هدف در دید خود نگه دارد.یعنی خلبان باید پس از پرتاب، موشک و ‏هدف را در یک راستای مستقیم قرار دهد و با استفاده از دسته هدایت که در اختیار ‏شلیک کننده است به وسیله امواج رادیویی فرستاده شده برای موشک، موشک را به ‏طرف هدف هدایت کند.این روش دقیقا مانند کنترل کردن یک هواپیمای کنترل از راه ‏دور می باشد.‏ در روش هدایت دستی، شلیک کننده با نگاه کردن به شعله انتهای موشک و یا چراغ ‏چشمک زن نصب شده در عقب موشک، موشک را به طرف هدف هدایت می کرد. ‏در مدلهای پیشرفته تر ماننده موشک ضد تانک ‏AT-6‎‏ روسی روش هدایت رادیویی ‏نیمه خودکار شده است.یعنی شلیک کننده تنها سایت هدفگیری را بر روی هدف قرار ‏می دهدو سایت هدفگیر با حس کردن شعله انتهای موشک،موشک را به کمک امواج ‏رادیویی به طرف هدف هدایت می کند.این سیستم بر روی موشکهای ضد تانکی ‏چون آتی4 روسی، موشکهای هوا به زمین آاس7 روسی و بولپاپ آمریکایی مورد ‏استفاده قرار گرفته است.امروزه، دیگر این روش برای هدایت موشکها و یا بمب ها ‏مورد استفاده قرار نمی گیرد و منسوخ شده است.‏ هدایت فروسرخ هدایت فروسرخ یک هدایت داخلی و خود مختار است که نیاز به منبع خارجی برای ‏تکمیل هدایت موشک ندارد. در این روش، حسگر نصب شده بر روی دماغه موشک ‏بعد از شلیک، اقدام به جستجوی محیط رو به روی خود برای پیدا کردن منبع ‏گرمایی برای قفل کردن بر روی آن می کند. این منبع گرمایی می تواند خروجی ‏گرم هواپیما، بالگرد و یا یک موشک کروز باشد.‏ سیستم کاونده فروسرخ تنها می تواند محیط روبروی خود را جستجو کند و یکی از ‏امتیازات آن این است که خلبان و یا شلیک کننده بعد از قفل و شلیک موشک می ‏تواند اقدام به شلیک موشک دیگر و یا ترک محل کند. موشک به کمک سیستم ‏فروسرخ درون خود و به کمک بالچه های هدایت به طرف هدف هدایت می شود.‏ اولین موشک فروسرخ عملیاتی جهان، موشک هوا به هوای سایدویندر آمریکایی ‏بود.نسل نخست این موشکها را تنها می شود از نیم کره پشتی به طرف خروجی ‏موتورهواپیما قفل کرد ولی امروزه با افزایش حساسیت کاونده های فروسرخ می ‏توان این موشک ها را از روبرو نیز بر روی هدف قفل کرد.‏ موشک های هدایت فروسرخ را می توان با استفاده از تمهای فریب دهنده گرم که ‏مانند منور بوده و گرمایی زیاد از خود متصاعد می کنند فریب داد. خلبانان بالگرد و ‏جنگنده بلافاصله بعد از هشدار سیستم ‏ECM‏ مبنی بر نزدیک شدن موشک اقدام به ‏شلیک دستی و یا خود کار شراره می کنند‎.‎ برخی از وسایل پرنده داری سیستم تشخیص نزدیک شدن موشک هستند. این سیستم ‏ با حس کردن شعله خروجی موتور موشک که به پرنده نزدیک می شود هشدار لازم ‏را به خلبان می دهد ولی از آنجایی که برای شلیک موشکهای فروسرخ نیازی به قفل ‏رادار بر روی هدف نیست، در اکثر مواقع هدف بدون دریافت هیچ گونه هشداری ‏مورد اصابت قرار می گیرد. برد کاونده فروسرخ این گونه موشک ها برای کشف ‏منبع گرمایی کم بوده و اغلب کمتر از 20 کیلومتر است.از این رو، این روش هدایت ‏به صورت گسترده ای برای هدایت موشک های کوتاه برد هوا به هوا و موشک ‏های پدافند هوایی کوتاه برد و شانه پرتاب مورد استفاده قرار می گیرد.‏ عدم نیاز به تجهیزات جانبی، این سیستم را به یک روش هدایت کارآمد برای استفاده ‏در سلاح های قابل حمل توسط نفر تبدیل کرده است. موشکهای هوا به هوای ‏فروسرخ ‏K74‎‏ روسی، سایدویندر آمریکایی، پایتون4 اسراییلی و موشک های زمین ‏به هوای راپیر انگلیسی، استیگر آمریکایی و سام 18 روسی از جمله برترین ‏موشکهای هدایت فروسرخ در جهان هستند.‏ هدایت رداری نیمه فعال(آشیانه یاب نیمه فعال رادرای)‏ این روش هدایت که از اواسط دهه 50 بر روی موشکهای هوا به هوا و زمین به ‏هوا نصب شد در واقع به تکمیل رادارهای داپلر به وجود آمد. در این موشکها، ابتدا ‏رادار جنگنده و سایت پدافند هوایی بر روی هدف قفل شده و پس از شلیک موشک، ‏رادار کوچک موشک امواج منعکس شده از هدف را دنبال کرده و با تصحیح مسیر، ‏خود را به هدف می رساند.این روش هدایت این امکان را به خلبان می داد تا با ‏استفاده از موشکهای هوا به هوای میان برد و یا دور برد اهداف مورد نظر خود را ‏از فاصله بیش از 18 کیلو متر با شلیک یک یا دو موشک مورد هدف قرار داده و ‏از درگیری پر التهاب و پیچ در پیچ در جنگ نزدیک هوایی خودداری کند.‏ از جمله عیوب این روش هدایت هدایت به ویژه برای جنگنده ها این است که برای ‏رسیدن موشک به هدف باید تا آخرین لحظه اصابت، رادار هدایت کننده بر روی ‏هدف قفل باشد و به هر دلیلی که امواج رادار به موشک نرسند مانند مانور جنگنده ‏شلیک کننده و یا کم شدن انرژی رادار موشک به هدف برخورد نمی کند. جنگنده ‏بعد از شلیک موشک نمی تواند اقدام به ترک صحنه نبرد و باید تا لحظه برخورد ‏موشک به هدف در منطقه باقی بماند.در چنین مواردی در اصطلاح تاکتیکی جنگنده ‏بی دفاع است.‏ از طرفی با افزایش برد موشک، امواج رادار نیز باید مسافت دورتری را طی کنند ‏که سبب کاهش قدرت امواج رادار در مسافت های زیاد می شود.از این رو نمی ‏توان از این روش هدایت در موشک های با برد زیاد استفاده کرد.البته تا کنون ‏موشک های با برد 120 کیلومتر نیز با استفاده از این روش هدایت ساخته شده اند.‏ در ضمن می توان با استفاده از سیستم های جنگ الکترونیک و ایجاد اختلال، مانع ‏رسیدن امواج رادار جنگنده به موشک شد، اما نه همیشه.‏ امروزه دیگر موشک های هوا به هوا با این روش هدایت تولید نمی شوند ولی ‏ساخت موشک های پدافندی با این روش همچنان ادامه دارد. موشک های هوا به ‏هوای اسپارو آمریکایی و آر27آر روسی و موشک های زمین به هوای هاوک و ‏پاتریوت آمریکایی از جمله موشک های هدایت راداری نیمه فعال معروف جهان ‏هستند.‏ هدایت راداری فعال این روش هدایت از سال 1970 برای موشک های ضد کشتی و هوا به هوای دور ‏برد و میانبرد مورد استفاده قرار گرفته است. این موشکها، خود داری یک دستگاه ‏رادار کوچک برای رهگیری و اصلاح مسیر به طرف هدف هستند. رادار جنگنده و ‏یا ناو شلیک کننده در ابتدا هدف را کشف و روی آن قفل می کند. پس از آن، ‏مختصات هدف به موشک منتقل شده و موشک به طرف محدوده هدف شلیک می ‏شود. موشک، مسیر از پرتاب کننده تا نزدیکی هدف را به صورت اینرسی هدایت ‏شده و بعد از کشف هدف توسط رادار موشک به روش هدایت راداری آشیانه یاب به ‏طرف هدف حرکت می کند.‏ از جمله امتیازات این روش این است که جنگنده و یا سیستم شلیک کننده بعد از ‏شلیک می تواند منطقه را ترک کرده و یا مانورهای مورد نظر خود را اجرا کند و ‏موشک بدون نیاز به رادار جنگنده و یا ناو به طرف هدف حرکت می کند. این روش ‏در موشک هایی با برد بلند بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. موشک های ضد ‏کشتی از جمله استفاده کنندگان این روش هدایت هستند. البته در مورد موشک های ‏کوتاه بردتر ضد کشتی مانند سی ایگل انگلیسی از هدایت رادار نیم فعال استفاده می ‏شود.‏ موشک های هوا به هوای آر77 روسی، فونیکس آمریکایی و موشک های ضد ‏کشتی اگزوست فرانسوی و هارپون آمریکایی از جمله موشک های راداری فعال می ‏باشند. موشک آمرام آمریکایی در 15 کیلم متری آخر به صورت هدایت راداری ‏فعال عمل می کند و تا رسیدن به این مسافت به صورت نیم فعال پرواز می کند. هدایت راداری این روش بر روی نسل نخست موشکهای زمین به هوا و بیشتر در موشک های ‏روسی نصب شد. موشک های سام 2و3و4 از جمله موشک های هدایت راداری ‏معروف جهان هستند.‏ در این روش هدایت، موشک شلیک شده برای اصابت به هدف از سه رادار استفاده ‏می کند. این رادار ها عبارتند از رادار کشف کننده هدف، رادار هدایت و رادار ‏ارتفاع یاب. یکی از رادارها هدف را کشف کرده و دیگری موشک را رهگیری می ‏کند و اطلاعات این دو رادار به وسیله سیستم هدایت کننده جمع بندی می شود و ‏موشک را تا زمان برخورد به هدف اصلاح مسیر می کند. به صورت معمول امواج ‏تغییر مسیر و اصلاح مسیر به موشک به کمک امواج رادیویی فرستاده می شود.‏ از جمله اشکالات این روش می توان به آسیب پذیری زیاد موشک در مقابل ‏اختلالات الکترونیکی و قطع امواج رادیویی ارسال شده از رادار هدایت اشاره ‏کرد.از طرفی، انهدام هر یک از 3 رادار سیستم باعث از کار افتادن تمامی سیستم ‏می شود.این موشکها معمولا از آنجایی که آن قدر دقیق نبودند که به هدف به ‏صورت مستقیم بر خورد کنند دارای چاشنی های مجاورتی هستند.در حال حاضر ‏دیگر از از این روش هدایت برای هدایت موشک ها استفاده نمی شود و این روش ‏کهنه و متروک شده است. هدایت تلویزیونی ‏ در موشک های و بمب های هدایت تلویزیونی، یک دوربین بر روی دماغه موشک ‏قرار دارد که شلیک کننده با زدن سوئیچ مربوطه روپوش دوربین برداشته و دوربین ‏شروع به تصویر برداری از محیط روبروی خود می کند. کاربر و یا خلبان تصاویر ‏گرفته شده را همزمان در مانیتور خود مشاهده می کند و با درشت نمایی تصویری، ‏علامت هدفگیری را بر روی هدف قرار داده و دوربین را بر روی هدف قفل می ‏کند. موشک پس از شلیک به صورت مستقل به طرف هدف هدایت می شود. این ‏روش هدایت مانند هدایت فروسرخ یک روش هدایت درونی است و نیازی به هدایت ‏خارجی نداشته و شلیک کننده بعد از شلیک می تواند اقدام به شلیک موشک دیگر و ‏یا ترک منطقه کند.‏ این روش هدایت برای اولین بار در بمب والی در ویتنام توسط نیروی دریایی ‏آمریکا استفاده شد.اولین موشکی که از این روش هدایت برای آن استفاده شد موشک ‏ماوریک آمریکایی بود. این روش هدایت به طور معمول برای هدایت بمب ها و ‏موشک های هوا پرتاب استفاده می شود و البته بیشتر برای بمبها.از جمله امتیازات ‏این روش هدایت عدم نیاز به هدایت خارجی، مقاومت بیشتر در مقابل اختلالات ‏الکترونیکی و سادگی عملکرد آنها است.معمولا تطبیق دادن این گونه سلاح ها بر ‏روی هواپیماها و نه بالگرد ها به لوازم جانبی کمتری نسبت به سیستم هدایت لیزری نیاز دارد. در نمونه های اولیه بمب های تلویزیونی، بمب بعد از پرتاب ارتباطش با ‏هواپیما قطع می شد ولی در نمونه های بعدی، بمب تصاویر گرفته شده توسط ‏دوربینش را برای خلبان ارسال می کرد تا خلبان شاهد برخورد دقیق بمب به هدف ‏باشد. از این رو خلبان می تواند تصاویر برخورد بمب را از زمان پرتاب تا زمان ‏برخورد موشک به هدف به صورت کامل ببیند. شاید شما نیز این تصاویر را که ‏توسط خلبان های هواپیما های جنگی ضبط شده اند در تلویزیون دیده باشید.‏ نمونه های اولیه این نوع بمب ها دارای سیستم هدایت تلویزیونی ساده ای بودند. به ‏همین دلیل آنها تنها برای انجام بمباران های دقیق در روز مناسب بودند. در مدل ‏های جدید تر، این نوع موشک ها به دوربین های فروسرخ مجهز شدند و از این رو ‏از توانایی حمله شب نیز برخوردار شدند.‏ افزایش برد بمب ها و موشک ها این مسئله را به وجود آورد که خلبان باید با ‏دوربین سلاح هدف را کشف و بر روی آن قفل کند. نسل دوم این سلاح ها این ‏امکان را در اختیار خلبان ها قرار داده اند که خلبان بتواند بمب را از مسافتی دور به ‏طرف هدف پرتاب کرده و بعد با کمک تصاویر ارسالی هدف را کشف و منهدم ‏نماید. همچنین خلبان می تواند با نگاه به نمایشگر درون کابین و دیدن تصاویر ‏ارسالی هدایت بمب را به صورت دستی نیز انجام دهد. موشک های دارای تصویر ‏بردار فروسرخ به طور معمول به واسطه دارا بودن سیستم فروسرخ دارای سیستم ‏تعقیب خودکار هدف هستند.‏ این روش هدایت طی دو دهه گذشته بر روی موشک های ضد تانک نصب شده و ‏موشک های ضد تانکی چون جاولین و اسپایک از جمله موشک های ضد تانک ‏دارای هدایت تصویر برداری فروسرخ هستند.امروزه دیگر روش هدایت تلویزیونی ‏در موشک ها مورد استفاده قرار نمی گیرد ولی به صورت گسترده ای از روش ‏هدایت تصویر برداری فروسرخ استفاده می شود که توان انجام عملیات شبانه را به ‏صورت محسوسی افزایش داده است.همچنین برخی از موشک های کروز و موشک ‏های دور برد هوا به زمین از روش تصویر بردار فروسرخ به عنوان هدایت مرحله ‏پایانی پرواز استفاده می کنند. موشک های هوا پرتاب کااچ27 روسی (با هدایت ‏تلویزیونی)و آجی ام 65 آمریکایی (با هدایت تصویر بردار فروسرخ) از جمله موش ‏های هوا پرتاب معروف هستند.‏ هدایت لیزری این روش هدایت همزمان با هدایت تلویزیونی توسط نیروی هوایی آمریکا در ویتنام ‏به کار رفت. خلبان بعد از ورود به منطقه هدف، دوربین غلاف لیزری خود را ‏روشن می کند. تصاویر دوربین در نمایشگرهای جلوی خلبان به نمایش در می آید.‏ خلبان با جستجوی هدف و نشانه گذاری هدف توسط علامت هدفگیری که معمولا ‏علامت + می باشد اقدام به قفل کردن سیستم از طریق دوربین بر روی هدف می ‏کند. پس از آن یک پرتو لیزر به وسیله غلاف هدفگیری به هدف تابانده شده و ‏منعکس می شود. موشک دارای یک حسگر لیزری بر روی دماغه است و به کمک ‏این حسگر امواج لیزر منعکس شده از هدف را کشف کرده و این امواج را تعقیب ‏می کند.از این رو، این روش را گهگاه روش هدایت آشیانه یاب لیزری نیز می ‏نامند. قفل نگه داشتن لیزر برروی هدف کاملا خودکار بوده و نیازی به شلیک کننده ‏ندارد. دوربین تا لحظه برخورد از هدف فیلمبرداری کرده و آن را به خلبان نشان ‏می دهد. احتمالا تصاویری را از تلویزیون دیده اید که یک علامت + بر روی یک ‏ساختمان قرار دارد. به ناگاه ساختمان منفجر شده، و دود سیاهی تصویر را پر می ‏کند. این تصاویر متعلق به غلاف هدفگیری موشکهای لیزری است.در ابتدا این ‏سیستم هدایت تنها در بمبها و موشک ها بکار می رفت ولی با کوچکتر شدن غلاف ‏های هدفگیر لیزری این سیستم هدایت بر رو انواع سلاح های ضد تانک و پدافند ‏هوایی کوتاه برد نیز به کار رفت.‏ بمبهای سری پیوری1 که از سال 1967 در ویتنام بکار رفتند اولین سلاح های ‏هدایت لیزری جهان هستند.‏ جنگنده-بمب انکنهای ‏F-111‎‏ و‏F-4D ‎‏ در جنگ ویتنام بیشترین بمباران توسط بمب ‏های بمب های هدایت لیزری را انجام دادند. موشک ضد تانک هل فایر از اولین ‏موشک های ضد تانک جهان با هدایت لیزری بود که برروی بالگرد آپاچی نصب ‏شد. و امروزه به صورت گسترده ای بر روی دیگر بالگردها نیز نصب می شود.‏ با وجود دقت بالا، بمب های لیزری عملکرد نا مطلوبی در آب و هوای بد (مانند ‏باران و برف) دارند. و دقت این سلاح ها به صورت چشمگیری در شرایط نامساعد ‏جوی کاهش می یابد.همچنین ایجاد اختلال بر روی بمب های لیزری به مراتب آسان ‏است.می توان با ایجاد اختلال، مانع رسیدن امواج لیزر منعکس شده از هدف به ‏موشک شد و باعث به خطا رفتن موشک ها شد. از این رو، همواره فرماندهان ‏نظامی خواستار داشتن سلاح های هدایت تلویزیونی می باشند چرا که موشک های ‏هدایت تلویزیونی پس ار پرتاب دیگر نیازی به هدایت خارجی ندارند و به این دلیل ‏منحرف کردن آنها غیر ممکن است.‏ یکی دیگر از عیوب بزرگ سلاح های لیزری نیاز آنها به هدایت و قفل نگه داشتن ‏لیزر به طرف هدف است.این پرتو باید بر روی هدف باقی بماند تا بمب بتواند هدف ‏خود را جستجو کند. از این رو خلبان (یا شلیک کننده موشک های ضد تانک زمین ‏پرتاب) بعد از پرتاب موشک نمی تواند دور زده و منطقه را ترک کند بلکه باید ‏ارتفاع خود را بیشتر کرده و قفل لیزری را برروی هدف قرار دهد. هر مسئله ای که ‏باعث قطع پرتو لیزر تابانده شده بشود باعث به خطا رفتن بمب می شود. این در ‏حالی است که سلاح های تلویزیونی پس از پرتاب کاملا خودکار بوده و خلبان می ‏تواند منطقه هدف را ترک کرده و یا هدف دیگری را مورد حمله قرار دهد.‏ با موشک های لیزری تنها می توان در یک زمان به یک هدف حمله کرد گرچه می ‏توان چند بمب را بر ضد یک هدف نیز مورد استفاده قرار داد.بر خلاف آنها، در ‏بمبهای تلویزیونی باید برای پرتاب دو بمب به طرف یک هدف هر دو بمب را به ‏صورت جدا از یکدیگر هدفگیری کرد.‏ یکی از امتیازات سلاح های لیزری این است که می توان بمب را توسط یک هواپیما ‏پرتاب و توسط یک هواپیمای دیگر هدایت کرد. برای نمونه، سوپراتانداردهای ‏نیروی دریایی فرانسه که از سال 1996 از توانایی حمل بمبهای‏‎ ‎‏ لیزری ‏GBU-12‎ برخوردار شدند معمولا به صورت دو فروندی یکی با غلاف هدفگیر لیزری و ‏دیگری با 2 بمب لیزری پرواز می کنند. یکی از سوپر اتاندارد ها هدف را نشانه ‏گذاری کرده و دیگری با سرعت وارد محدوده برد بمب می شود و بمب خود را ‏پرتاب کرده و منطقه عملیات را ترک می کند. این ترکیب در زمان جنگ اول خلیج ‏فارس توسط بمب افکنهای بوکانیر نیروی دریایی انگلستان و تورنادوهای نیروی ‏هوایی انگلیس مورد استفاده قرار گرفت.‏ از طرف پرتو های لیزری ارسال شده دارای کد خاص خودشان (اثر انگشت) می ‏باشند. بمب لیزری قبل از پرتاب با این کد ها آشنا می شود وتا پس از پرتاب شدن به ‏دنبال پرتوی لیزری منعکس شده از غلاف هدفگیری مربوط به خود برود. از این ‏رو می توان در یک منطقه تعداد زیادی بمب به طرف یک هدف نشانه گیری کنند و ‏موشکها از یک بالگرد در آسمان شلیک شود. موشک ضد تانک آتی 14 کارنت ‏روسی که می توان آن را از پیشرفته ترین موشک های ضد تانک جهان نامید دارای ‏هدایت لیزری نیمه خودکار است و شلیک کننده باید تا زمان برخورد موشک به ‏هدف، هدفگیر را برروی هدف قرار دهد. به دلیل محدوده برد کم پرتوی لیزری این ‏گونه روش هدایت برروی سلاح های با برد زیر20 کیلو متر استفاده می شود.با ‏وجود این سلاح های هدایت لیزری هنوز دقیقترین سلاح های هدایت شونده جهان ‏هستند. موشک های هوا پرتاب ماوریک آمریکایی، کااچ27ال روسی، موشک های ‏ضد تانک هلفایر آمریکایی، تریکات اروپایی و ویخر روسی و موشک پدافند کوتاه ‏برد آراس بی 70 سوئدی از جمله تسلیحات معروف لیزری جهان می باشند.‏ هدایت اینرسایی این سیستم هدایت را باید از جمله نخستین سیستم های هدایت موشک حساب کرد که ‏در جنگ جهانی دوم برای اولین بار توسط موشک های بالستیک وی2 و کروز ‏وی1 مورد استفاده قرار گرفت. سیستم هدایت اینرسی یک سیستم هدایت درونی است ‏که به صورت گسترده ای بر روی موشک های بالستیک و یا موشک کروز به ‏عنوان هدایت مرحله میانی پرواز استفاده می شود و دقت این سیستم به دقت ‏مختصات هدف بر می گردد.‏ در این سیستم، با استفاده از چند ژیروسکوپ و شتاب سنج که تعداد آنها در موشک ‏های مختلف متفاوت است شتاب و میزان غلت و زاویه حرکت موشک را تعیین می ‏کنند. بر اساس این اطلاعات می توانند موقعیت موشک را نسبت به مکان شلیک و ‏نسبت به مختصات هدف موجود در حافظه موشک مقایسه کنند.‏ ژیروسکوپ عضو اصلی سیستم های هدایت اینرسی می باشد. ژیروسکوپ ها ‏سنسورهایی می باشند که از آنها جهت به دست آوردن سرعت زاویه ای و موقعیت ‏زاویه ای موشک استفاده می شود. با پردازش این اطلاعات می توان موقیعت کلی ‏پرتابه را نیز بر اساس محاسبات به دست آورد.‏ وظیفه اصلی ژیروسکوپ ها ایجاد یک دستگاه مختصات مرجع است. شتاب سنجها، ‏شتاب متحرک در امتداد چنین محور هایی را اندازه می گیرند که این شتاب می تواند ‏نسبت به دستگاه که این شتاب می تواند نسبت به دستگاه مرجع اینر سی یا دستگاه ‏مرجع دیگری مثل دستگاه متصل به زمین باشد.‏ امروزه، نسل نوین این سیستم های هدایت بر خلاف مدل های قدیمی مکانیکی ‏دیجیتالی و یا لیزری هستند.ژیروسکوپ های جدید باعث کاهش درصد خطای ‏سیستم هدایت شده است. همچنین استفاده از سیستم مکان یاب جهانی در کنار سیستم ‏اینرسی موشک های بالستیک دقت این موشک ها را بالا برده است.به طور معمول ‏خطایی که ژیروسکوپ های هدایت موشک به دلیل سرعت بالای موشک بالستیک ‏پیدا می کنند توسط سیستم جی پی اس که دارای خطای حداکثر 3 متر است اصلاح ‏شده و بدین سان خطای سیستم اینرسی جبران می شود. ‏ سیستم هدایت مکان یاب جهانی (‏GPS‏) سیستم هدایت ماهواره ای چهره میدان نبرد را در قرن جدید تغییر داده است و باعث ‏ورود نسل جدیدی از سلاح های هدایت شونده دقیق و ارزان قیمت به صحنه نبرد ‏شده است.استفاده این سیستم در جنگ افزار ها به جنگ اول خلیج فارس بر می ‏گردد. مشهور ترین سلاح هدایت ماهواره ای، بمب های هدایت ماهواره (‏GDAM‏) ‏هستند که در گزارش عمومی پنتاگون در مورد اشغال عراق در سال 2003 از این ‏سلاح به عنوان تاثیر گذارترین سلاح جنگ نام برده شده است. تاکنون حدود ‏‏180000 فروند از این سلاح برای نیروی هوایی و دریایی آمریکا تولید شده اند و ‏آنها بیشتر از دیگر سلاح های هدایت شونده در جنگ های سالهای اخیر آمریکا به ‏کار رفته اند. جی پی اس یک سیستم ماهواره ای است که توسط وزارت دفاع آمریکا ‏ساخته شده است و دارای گیرنده ای مخصوص است که این گیرنده اطلاعات دقیقی ‏از محل و زمان گیرنده را در اختیار کاربر قرار می دهد. ماهواره های جی پی اس ‏سیگنالهایی را ارسال می کنند که توسط گیرنده های جی پی اس دریافت می شوند و ‏موقیعت مکانی، سرعت و زمان شلیک کننده را در هر جای کره زمین ودر هر ‏موقع از روز یا شب و در هر شرایط آب و هوایی محاسبه می نماید.سیستم جی پی ‏اس یک منبع ملی و مورد استفاده بین المللی برای یافتن موقیعت محل، مسیر یابی و ‏زمان سنجی می باشد. ماهواره های جی پی اس در حدود 900 کیلوگرم وزن و 5 ‏متر (پنلهای خورشیدی)طول دارند.عمر مفید این ماهواره ها برای 7.5 سال طراحی ‏شده است اما اغلب مدت زمان بیشتری در مدار مورد استفاده قرار می گیرند. پنلهای ‏خورشیدی نیروی اولیه را تامین می نماید و نیروی تغذیه ثانویه توسط باطری های ‏نیکل کادمیم تامین می شود. در هر ماهواه، 4 ساعت اتمی فوق العاده دقیق نصب ‏گردیده است.در سپتامبر 2001، تعداد ماهواره های مورد استفاده در مدار زمین 27 ‏عدد بوده است. در جریان جنگ اول خلیج فارس برای اطمینان از انهدام هدف باید 4 ‏بمب لیزری از دو فروند هواپیما پرتاب می شد. از طرف دیگر، سلاح های هدایت ‏لیزری که دقیقترین سلاح های هواپرتاب معمول جهان بودند در آب و هوای ‏بد(برف، باران، مه)دقت بالای خود را از دست داده و به خطا می رفتند. ارتش ‏آمریکا بعد از جنگ اول خلیج فارس نیازمند یک سلاح جدید بر مبنای یک سیستم ‏هدایتی جدید شد که بتوان آن را در 24 ساعت شبانه روز و در هر آب و هوایی ‏استفاده کرد.در آن زمان، استفاده از سیستم هدایت جی پی اس بر روی موشک های ‏کروز برای هدایت این موشک ها تا منطقه هدف و نصب این سیستم بر روی نسل ‏دوم موشک های کروز توماهاوک وکلکم در دست بررسی بود ولی ارتش آمریکا ‏نیاز به یک بمب هوا پرتاب داشت.‏ به طور کلی امروزه این سیستم هدایت به عنوان هدایت کننده موشک های هوا ‏پرتاب، زمین پرتاب و دریا پرتاب دوربرد مورد استفاده قرار می گیرد و این ‏موشک ها را تا فاصله ای نزدیک به هدف، هدایت می کند.به صورت معمول، ‏موشکهای دورایستای و کروز مانند توماهاوک و اسلم بعد از هدایت به نزدیکی هدف ‏توسط ترکیبی از سیستم های هدایتی اینرسی و جی پی اس به کمک سیستم های ‏هدایتی دیگری که دارای دقت بیشتری هستند مانند دوربین تصویر بردار فروسرخ به ‏هدف اصابت می کنند. عکس های فروسرخ، عکس های ماهواره ای از هدف هستند ‏که از قبل در حافظه موشک ذخیره شده اند. این عکس ها به صورت امواج ‏فروسرخ گرفته شده اند و در حقیقت، قبل از حمله یک اسکن فروسرخ از هدف تهیه ‏می شود و موشک در مرحله آخر اصابت به طور خودکار با مقایسه بین عکس های ‏ماهواره ای درون حافظه موشک و تصاویر سیستم جلونگر فروسرخ و پردازش آن ‏به هدف حمله می کند.‏ ماهنامه جنگ افزار
  4. FIM-92 استينگر، جايگزين موشك قديمي FIM-43 Redeye شد كه ردآي، استاندارد غربي MANPADS بود و در سازمان نيروهاي دفاعي بسياري از كشورها به كار گرفته مي‏شد. ANPADS مخفف Man-Portable Air-Defense System (سيستم دفاع هوايي قابل حمل انفرادي) مدل A طراحي استينگر به سال 1967 برمي‏گردد. در آن سال، مطالعاتي براي بهبود عملكرد موشك ردآي انجام شد كه منجر به توليد ردآي2 (يا Redeye II) گشت. بهبود اصلي انجام شده بر روي موشك، نصب جستجوگر كامل‏تر، جهت پويش تمام جهات بود. به سال 1971، ارتش ايالات متحده، موشك ردآي2 را به عنوان طرح برگزيده جهت استفادهء آتي در استاندارد MANPADS برگزيد. به تاريخ مارس 1972، ردآي2 با اسم‏گذاري جديد به نام استينگر و كد XFIM-92A ناميده شد. آزمايشات مربوط به كيفيت هدايت پذيري موشك XFIM-92A به تاريخ نوامبر 1973 آغاز گشتند اما به دليل پاره‏اي مشكلات فني، اين آزمايشات چندين بار متوقف شدند. تا سال 1975، مشكلات مهم برطرف شده و در ماه جولاي همان سال، اولين پرتاب موشك XFIM-92A از روي شانه انجام شد. سرانجام به تاريخ آوريل 1978، شركت جنرال دايناميكز موفق شد اولين قرارداد توليد انبوه موشكهاي FIM-92A را بدست آورد. با توليد موشكهاي استينگر، موشكهاي قديمي ردآي از ردهء خدمت خارج شدند و اولين سري اين موشكها به سال 1981 عملياتي شد. موشك FIM-92A به وسيلهء يك نفر و از روي شانه‏اش شليك مي‏شود. هنگامي كه تهديد يك هدف مشخص شود، خدمهء موشك، به سمتش شليك مي‏كند. اين مرحله، 6 ثانيه به طول مي‏انجامد و شامل قفل جستجوگر حرارت‏ياب، ژيروسكوپ اندازه‏گير ميزان چرخش حركتي هدف و فعال شدن سيستم‏هاي الكترونيكي مي‏باشد. هنگامي كه جستجوگر مادون قرمز بر روي هدف متصاعد كنندهء حرارت قفل مي‏كند، يك بوق كوتاه به صدا درآمده و خدمهء پرتابگر موشك را مطلع مي‏كند و اين زماني است كه وي مي‏تواند ماشه را بكشد. 1.7 ثانيهء بعد، موشك پرتاب مي‎شود. پس از اينكه موشك به وسيلهء موتور كمكي از درون پرتابگر خارج شد، لبه‏هاي كنترلي در جلو و عقب موشك باز مي‏شوند. پس از طي مسافتي كوتاه پس از پرتاب به جهت آسيب نرسيدن به خدمهء پرتابگر، موتور دو مرحله‏اي اصلي (موتور بعد از مرحلهء كمكي اوليه) كه با سوخت جامد كار مي‏كند، روشن مي‎شود. اين موتور در مرحلهء اول كه تنها 2 ثانيه به طول مي‏انجامد، سرعت موشك را به 2.2 ماخ مي‏رساند؛ سپس جهت دستيابي به سرعت فراتر از 2.6 ماخ و طي مسير نهايي تا برخورد به هدف، مرحلهء دوم موتور اصلي به كار مي‏افتد. اگر موشك به هيچ هدفي تا 17 ثانيهء بعد از روشن شدن موتور اصلي، برخورد نكند، خود به خود منفجر مي‏شود. استينگر، دو برتري مهم نسبت به موشک ردآي دارد: * اولين برتري، جستجوگر نسل دوم حرارت ياب است که امکان پويش و يافتن هدف در تمام جهات را امکان پذير مي سازد؛ به همين دليل، موشک استينگر مي تواند به هواپيماهايي که از روبه رو نزديک مي شوند شليک کند؛ (يعني همانند موشک ردآي، لزومي ندارد که حتمن به سمت اگزوز هدف نشانه رود) بدين جهت هواپيماي مهاجم قبل از آنکه فرصتي براي حمله و زيرآتش گرفتن ادوات زميني به وسيلهء مهمات کوتاه برد خود پيدا کند، هدف موشک بسيار دقيق استينگر قرار مي گيرد. * دومين برتري مهم استينگر نسبت به ردآي، دارا بودن سيستم تشخيص دوست از دشمن به نام AN/PPX-1 IFF مي باشد که براي هدف قرار نگرفتن هواپيماهاي خودي در زماني که هر دو نيروي هوايي خودي و دشمن در حال انجام ماموريت هستند، کاربرد دارد. قسمت جستجوگر و هدايت کنندهء الکترونيکي استينگر، در حين پرواز، مي تواند اهداف هوايي را که در حال انجام مانورهايي سنگين تا 8 برابر فشار ثقل مي باشند، تعقيب کرده و موشک را به سمت هدف رهنمون سازند. بلافاصله در نزديکي هدف، قسمت الکترونيکي منطق هدفياب، موشك را به سمت مركز هدف هدايت مي‏كند (براي مثال موشك به جاي اصابت به مركز ايجاد حرارت يا اگزوز هواپيما، به كابين هواپيما اصابت مي‏كند) سرجنگي 3 كيلوگرمي (6.6 پاوندي) كه به تركش‏هاي فراواني در حين انفجار تقسيم مي‏شود، با يك فيوز مجاورتي يا فيوز زماني عمل مي‏كند؛ همچنين حداقل فاصلهء موثر براي پرتاب موشك، 200 متر (660 فوت) عنوان شده است. مدل B به سال 1977، كمپاني جنرال دايناميكز، دست به طراحي و توليد نسل جديد استينگر زد. سري جديد كه به نام XFIM-92B يا استينگر سري POST شناخته مي‏شد، داراي يك پردازندهء كنترل كنندهء دو باند IR/UV در قسمت ردياب موشك شده بود. سيستم ردياب POST از الگوي Rosette براي تصويريابي اهداف استفاده مي‏كرد. قسمت UV به طور بسيار دقيقي، اهداف هوايي حقيقي را از تله‏هاي انحرافي توليد كنندهء حرارت يا حرارت‏هاي غيرمرتبط اطراف، تمييز مي‏داد. به سال 1983، توليد موشك FIM-92B به طور محدود آغاز شد، ضمن اينكه توليد مدل اوليهء FIM-92A نيز ادامه يافت. توليد انواع A و B در نهايت با ساخت تعداد 16000 فروند، به سال 1987 متوقف شد. POST مخفف Passive Optical Seeker Technique (روش غيرفعال جستجوي نوري) Rosette-Pattern: الگوهاي استانداردي براي تبديل تغيير حاصل از تنش‏هاي تمام جهات حركتي هدف هوايي به سيگنال‏هاي الكترونيكي مدل C به سال 1984، طراحي مدل جديد استينگر به نام FIM-92C يا استينگر مدل RMP آغاز گشت. مدل جديد، امكان برنامه‏ريزي مجدد نرم‏افزار ويژهء پردازندهء نصب شده بر روي موشك را فراهم مي‏كرد تا بدين طريق، بر عليه اهداف و تحديدهاي جديد هوايي، مقابله كند. خط توليد مدل FIM-92C به سال 1987 آغاز به كار كرد و اولين مدل C به تاريخ جولاي 1989، تحويل ارتش ايالات متحده شد. RMP مخفف Reprogrammable Microprocessor (پردازنده با قابليت برنامه‏ريزي مجدد) مدل D طرح مدل FIM-92D بر اساس بهبود مدل C با سيستم‏هاي ضدعمل الكترونيك پيشرفته‏تر شكل گرفت. مدل G به تاريخ سپتامبر 2002، طراحي مدل FIM-92G بر اساس ارتقاء مدل D آغاز گشت، اما هيچگونه اطلاعي از جزئيات فني آن در اختيار نمي‏باشد. مدل E به تاريخ آوريل 1992، قراردادي با كمپاني جنرال دايناميكز جهت طراحي مدل FIM-92E منعقد شد؛ مطابق اين قرارداد، موشك استينگر مدل RMP سري Block I توليد گشت. اواخر همان سال، بخش موشك سازي جنرال دايناميكز به كمپاني هيوز فروخته شد؛ به همين دليل، كمپاني هيوز، به عنوان مقاطعه‏كار نخستين موشك استينگر شناخته شد. FIM-92E در حقيقت نوع پيشرفته‏تري از مدل D بود كه يك حسگر حرارت‏ياب مدور بدان افزوده شده و نرم‏افزار ردياب موشك، بهبود يافته بود؛ با انجام اين تغييرات، موشك پيشرفته‏تر، مي‏توانست بر عليه اهدافي كه اثرات رديابي آنها كاهش يافته و اقدامات ضدعمل الكترونيك‏شان توسعه يافته بود، به كار رود. اولين نمونه‏هاي توليدي FIM-92E به سال 1995 وارد خدمت شدند و بسياري از موشكهاي استينگر موجود در نيروي زميني ايالات متحده، با انجام تغييراتي، به سطح استاندارد FIM-92E ارتقاء داده شدند. مدل F طراحي مدل FIM-92F بر اساس ارتقاء مدل E به سال 2001 آغاز شد، اما اطلاعي از جزئيات ارتقاء انجام شده در دست نمي‏باشد. مدل H طراحي مدل FIM-92H بر اساس بهبود مدل D انجام شد كه در اين برنامه، موشكهاي سطح D به استاندارد RMP سري Block I ارتقاء داده شدند. آخرين سطح ارتقاء و بهبود كارايي تصويب شده براي موشك استينگر، به سال 1996 آغاز گشت كه منجر به توليد استينگر استاندارد RMP سري Block II شد؛ اين موشك جديد، به نام «استينگر پيشرفته» يا Advanced Stinger نيز شناخته مي‏شود. در اين موشك، به جاي جستجوگر مادون قرمز يا IR، سيستم ردياب FPA-IIR جايگزين شده بود كه باعث افزايش برد در شناسايي اهداف هوايي مي‏شد، به خصوص در محيط‏هايي كه اقدامات انحراف كننده يا ايجاد كنندهء پارازيت بسيار فعال بودند. افزايش برد در شناسايي اهداف هوايي، باعث افزايش برد موثر موشك استينگر به 8000 متر (26000 فوت) مي‏شد که اين رقم، براي يک موشک شانه پرتاب، برد قابل ملاحظه اي محسوب مي شود. استاندارد Block II امروزه در مرحلهء توليد و توسعه قرار دارد و مداومن، مورد بهينه سازي قرار مي گيرد. توليد انبوه استينگر مطابق استاندارد Block II قرار بود در اوائل سال 1999 آغاز شود، اما بارها به تعويق افتاد و در نهايت در سال 2004، در خط توليد انبوه قرار گرفت. FPA معادل Focal Plane Array IIR معادل Imaging Infrared مقاطعه کار اصلي در توليد استينگر، امروزه شرکت رايتئون (Raytheon) مي باشد که اين خط توليد را از قسمت موشک سازي کمپاني هيوز، خريداري کرده است. موشک استينگر، امروزه به نيروهاي نظامي بسياري در اقصا نقاط جهان، منجمله کشورهاي عقب ماندهء جهان سوم، فروخته شده است؛ البته برخي کشورهاي جهان سوم، مانند ايران، اين موشک را از طرق غيررسمي بدست آورده اند. استينگر در افغانستان اين موشک به صورت گسترده اي توسط مجاهدين افغان بر عليه جنگنده هاي شوروي در جريان اشغال افغانستان به کار گرفته شد. اين موشکهاي پس از عدم موفقيت موشک دوش پرتاب بلوپايپ (Bluepipe) ساخت BAE انگلستان، توسط کانالي از سازمان سيا، به دست مجاهدين افغان رسانده شدند. موشک بلوپايپ در عمل بسيار ناتوان نشان داد، زيرا براي هدفگيري هواپيماي مهاجم، مي بايست پس از شليک، موشک را به وسيلهء فرستندهء موجود بر روي پرتابگر و به صورت چشمي، تا زمان رسيدن به نزديکي هدف، هدايت نمود و اين امر، ضمن کاهش دقت، باعث ايجاد خطر براي خدمهء پرتابگر بلوپايپ مي شد. با ورود استينگر به افغانستان، وضعيت بسيار دشواري براي پرنده هاي روسي، اعم از هليکوپتر يا انواع هواپيما ايجاد شد، به طوري که پس از مدتي، از هر دو هواپيماي ورودي يا خروجي به فرودگاه بگرام، يکي مورد اصابت استينگر قرار مي گرفت. طبق آمار ارائه شده توسط پنتاگون، حدود 250 فروند هواپيما يا هليکوپتر شوروي، مورد اصابت استينگر قرار گرفته و سرنگون شده اند. عمدهء پرنده هايي که مورد اصابت موشکهاي استينگر افغاني قرار گرفتند شامل سوخوي25 و برخي هواپيماهاي ترابري شوروي نظير An12 و An72 و هليکوپترهاي Mi-8 و Mi-24 بودند. به غير از افغاسنتان، حدود 300 فروند هواپيما در ساير نقاط جهان، تا سال 2001، مورد اصابت استينگر قرار گرفته و سرنگون شده اند. تاکنون 70000 فروند از انواع گوناگون موشک استينگر توليد شده است. امروزه تنها مدل FIM-92F Stinger-RMP Block II بر روي خط توليد انبوه قرار دارد. استينگر در ايران در سالهاي پاياني جنگ ايران و عراق، نيروهاي ايراني، به موشکهاي استينگر مجهز شدند. هرچند تعداد و نحوهء ورود آنها به ايران مشخص نشده است اما برخي کارشناسان نظامي، دو امکان را بيشتر محتمل مي دانند: 1) به وسيلهء محمولهء منتقل شده توسط هواپيماي مک فارلين به تهران در جريان تلاش ايالات متحده براي نزديکي سياسي به ايران؛ 2) خريداري از مجاهدين افغان. با ورود استينگر به ايران، وضع براي پرواز Low Level هواپيماهاي عراقي در ميادين نبرد، بسيار دشوار گشت. براي مثال تنها در عمليات کربلاي5 در شرق بصره به تاريخ زمستان 1366، حدود 80 فروند هواپيماي سوخوي22 و ميگ23 عراقي در طول 40 روز نبرد سنگين، سرنگون شدند؛ که بيشتر اين هواپيماها توسط موشکهاي هاوک، استينگر و استرلا، مورد اصابت قرار گرفتند. يکي از خلبانان سوخوی22 اسير عراقي پایگاه ناصریه، اظهار مي کرد که تنها در طول يک هفته، 12 فروند هواپيماي سوخوي22 پايگاه هوايي ناصريه، سرنگون گشته بودند. ساير کاربردهاي استينگر با توجه به قابليتهاي عالي و گستردهء موشک استينگر، اين موشک، تنها براي پرتاب از روي زمين و به وسيلهء خدمهء زميني، مورد استفاده قرار نمي گيرد، بلکه در حالتهاي گوناگوني از دفاع هوايي نيز کاربرد دارد. ATAS يا Air to Air Stinger (استينگر هوا به هوا) نيروي زميني ايالات متحده از استينگر در مدلهاي FIM-92C/D RMP براي پرتاب هوا به هوا بر روي هليکوپتر، استفاده مي کند. موشک ATAS توسط هليکوپترهاي OH-58C/D Kiowa و AH-64 Apache حمل و پرتاب مي شود؛ ضمن اينکه قرار بود توسط هليکوپتر RAH-66 Comanche نيز مورد استفاده قرار بگيرد. هرچند برخي گزارشات غيررسمي، بر اين موضوع دلالت دارند که طراحي استينگر از ابتدا براي نصب و پرتاب به صورت هوا به هوا مد نظر بوده است، اما به نظر مي رسد که طراحي استينگر، منجر به تفکر ايجاد دفاع هوا به هوا توسط استينگر بر روي هليکوپترها شده است. Avenger (انتقام گير) در اوائل دههء 1980، ارتش ايالات متحده، در جستجوي سيستم دفاع هوايي قدرتمند و قابل حمل و نقل سريعي مي گشت که بتواند از رو به رو و با ديد چشمي، هواپيماهاي ارتفاع پائين دشمن را مورد حمله قرار دهد. به تاريخ سپتامبر 1983، کمپاني معظم بوئينگ، سيستم Avenger را بدين منظور پيشنهاد داد که يک خودروي چندمنطوره به نام M998 يا HMMWV بود که بعدها به نام Hummer معروف گشت. بر روي اين خودروي نظامي، يک برجک مجهز به تيربار 50 ميلي متري M3P و دو پرتابگر استينگر با چهار موشک براي هرکدام نصب مي گشت. پس از آزمايشات و مقايسه با ساير سيستم هاي مشابه در سالهاي 1985 و 1986، در نهايت کمپاني بوئينگ موفق شد قرارداد نهايي، جهت توليد Avenger را به تاريح آگوست 1987 بدست آورد. به تاريخ آوريل 1989، اولين واحد ارتش ايالات متحده، مجهز به Avenger، عملياتي گرديد؛ و به تاريخ آوريل 1990، توليد انبوه اين سيستم، مورد تاييد قرار گرفت. هر خوردوي Avenger به وسيلهء دو خدمه، هدايت مي شود و مي تواند بر عليه هواپيماها يا هليکوپترهايي که در ارتفاع پائين پرواز مي کنند، در روز يا شب، در هر شرائط آب و هوايي، آتش نمايد. در Avenger از تمام مدلهاي مختلف استينگر، مي توان استفاده نمود. HMMWV = High Mobility Multipurpose Wheeled Vehicle يا Hummer BSFV يا Bradley Stinger Fighting Vehicle M2A2 (موسوم به BSFV) خوردويي نظامي است که بر اساس خودروي M2 Bradley (موسم به BFV) ساخته شده است. در اين خودروي نظامي، نگهدارنده هاي مخصوص موشکهاي استينگر تعبيه شده است و خدمهء مخصوص استينگر، آنها را شليک مي کنند. خوردوي BSFV به ناچار و به دليل لغو توليد سيستم دفاعي هوايي و ضدتانک MIM-146 ADATS، به خدمت ارتش ايالات متحده درآمده است. MiM-146 ADATS M2 Bradley بک ايراد مهم خوردوي BSFV اين است که براي شليک موشک استينگر توسط خدمهء مخصوص پرتابگر، ساير خدمهء خودرو، بايد آن را ترک کنند. M6 Linebacker در اواخر دههء 1990، نوع بهبود يافته اي از اين خودرو، به نام M6 Linebacker طراحي و ساخته شد. خودروي M6 جايگزين خوردوي M2 شد و به جاي پرتابگر موشکهاي ضدتانک تاو در خودروي M2، به پرتابگرهاي حاوي 4 موشک استينگر از نوع FIM-92D/E Stinger-RMP تجهيز شد. ADATS مخفف Air-Defense Anti-Tank System يا سيستم دفاع هوايي و ضدتانک برخي مشخصات فني (بر اساس مدل C) ماموريت : انجام دفاع نزديک هوايي در مناطق درگيري خطوط ميدان نبرد در برابر اهداف هوايي ارتفاع پائين سازنده: ابتدا جنرال دايناميکز، سپس هيوز و در آخر رايتئون طول: 1.52 متر (5 فوت) طول بالچه ها: 9.1 سانتي متر قطر: 7 سانتي متر وزن موشک: 10.1 کيلوگرم وزن پرتابگر و موشک: 15.7 کيلوگرم سرعت: بين 2.2 تا 2.6 ماخ ارتفاع عمل: 3800 متر برد مدل C: از 1000 تا 4800 متر برد مدل RMP سري Block II: از 200 تا 8000 متر پيشرانه: راکت دو مرحله اي به نام MK 27 با سوخت جامد، ساخت Atlantic Research فيوز عملگر: زماني (17 ثانيه پس از پرتاب) يا مجاورتي (انفجار در نزديکي هدف) پويشگر هدف: شليک کن و فراموش کن به وسيلهء جستجوگر غيرفعال حرارت ياب سرجنگي: 3 کيلوگرم مواد منفجرهء بسيار پرقدرت، با ترکش هاي فراوان پس از انفجار زمان لازم جهت نصب موشک در پرتابگر: 3 تا 7 ثانيه قيمت هر موشک و پرتابگر: 38000 دلار تعداد موجود در نيروي زميني ايالات متحده تا سال 2001: حدود 13400 فروند خدمه: دو نفر (يک نفر پرتابگر و يک نفر کمک)
  5. http://www.defence.gov.au/news/armynews/editions/1071/images/4challenger2apr10.jpg جدید ترین تانک زراد خانه ارتش انگلستان بحساب می آید که جایگزین سری تانک های چلنجر1 این کشور شده است.زره چابهام نسل جدید این تانک شهرت فراوانی دارد و در نتیجه مقاومت زیاد این زره، این تانک لقب مقاوم ترین تانک ناتو را یدک می کشد. تانک چلنجر2 علاوه بر ارتش انگلستان در ارتش عمان نیز عملیاتی است. طراحی و ساخت تانک چلنجر نخستین بار توسط کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان (ROF) انجام شد. طراحی تانک چلنجر نتیجه سفارشی از سوی ایران برای ساخت نمونه ی بهسازی شده ای از تانک چیفتن با نام پروژه ی شیر ایران بود. پس از درخواست ایران مبنی بر ساخت تانکی پیشرفته مشابه تانک چیفتن که در ارتش آن کشور در حال خدمت بود، کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان کار ساخت تانک را بصورت دو پروژه مجزا با مشخصه های FV4030/2(شیر1) و 4030/3(شیر2) آغاز کرد.اما در پی سقوط رژیم شاهنشاهی ایران عملاٌ سفارش ساخت این تانک از سوی ایران منتفی گردید. ظاهراٌ روند ساخت تانک جدید متوقف شده و پایان یافته بود ولی بعد ها وقایعی به وقوع پیوست که روند ساخت تانک را مجدداٌ احیا نمود.پس توقف پروژه ی مشترک تانک MBT-70 بعلت مشکلات مالی، ارتش انگلستان که به نتایج این پروژه بسیار امیدوار بود تصمیم گرفت تا پروژه تانک شیر ایران را از کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی خریداری کند و آن را به عنوان گزینه ی اصلی خود برای ساخت یک تانک رزمی جدید ادامه دهد. با خرید این پروژه از سوی ارتش انگلستان این پروژه به پروژه چلنجر تغییر نام داد. تانک چلنجر1 دارای یک طراحی انقلابی بود که در آن از جدیدترین فناوری های نظامی عصر خود استفاده شده بود. یکی از معروفترین این فناوری ها زره چابهام بود که حفاظت به مراتب بیشتر از دیگر تانک ها به تانک چلنجر می بخشید. این زره هموژن نورد خورده (RHA) که ساختار آن بسیار پیچیده و محرمانه بود آنقدر پر قدرت بود که بعد از آن بعنوان استانداردی برای سنجش مقاومت زره دیگر تانک ها استفاده گردید. لازم به ذکر است که این زره در پروژه های دیگری همچون تانک آبرامز ایالات متحده نیز به کار گرفته شد که این امر توانایی بالای آن را ثابت می کند. اما زره خوب بتنهایی عامل برتری یک تانک رزمی به حساب نمی آید. این ادعا در مورد تانک چلنجر دقیقاٌ به اثبات رسید. در سال 1987 میلادی و طی رقابت زرهی اترش کانادا برای خریداری یک تانک زرمی جدید، تانک چلنجر در مقایسه با دیگر رقبای غربی اش آنچنان عملکرد وحشتناکی از خود بجا گذاشت که ارتش انگلستان نیاز خود را به یک تانک رزمی جدید را مطرح کرد. طی مراحل سنجش تانکهای رزمی شرکت کننده در مناقصه، تانک چلنجر1 در بین دیگر تانک های شرکت کننده بیشترین اصابت مستقیم در اثر گلوله ی دشمن را ثبت کرد که این امر مصیبت بار بود.این نقص به همراه سیستم های کنترل آتش و هدف یابهای ضعیف تانک باعث شد تا این تانک در بین دیگر رقابایش کند ترین سرعت آتش را داشته باشد.بدین ترتیب تانک چلنجر1 در انتهای جدول رده بندی تانک های رزمی شرکت کننده قرار گرفت. بعلت این حضور ضعیف، پیشنهاد ها به سوی بکار گیری ویژگی های منحصر به فرد تانکهای آبرامز ایالات متحده،لکلرک فرانسه و لئوپارد2 آلمان منعطف شد. سر انجام بخش طراحی سیستم های دفاعی شرکت ویکرز طراحی جدیدی از تانک را با نام چلنجر برگزید.اگرچه نام تانک جدید مشابه تانک قبلی بود ولی این تانک تنها چهار درصد با تانک قبلی وجه تشابه داشت و 150 مورد عملیات بهسازی بر روی آن انجام گرفته بود. علیرغم همه ی این مشکلات تانک چلنجر1 در نبردهایی همچون جنگ خلیج فارس و نبردهای بالکان بکار گرفته شد و عملکرد قابل قبولی در مقابل نمونه تانک های بلوک شرق از خود بر جای گذاشت. طی جنگ خلیج فارس 180 دستگاه تانک چلنجر1 به عربستان سعودی منتقل شد و در خطوط مقدم نبرد بکار گرفته شد. مقامات ارتش انگلستان ادعا کرده اند که واحدهای زرهی ارتش انگلستان توانسته اند تا 300 دستگاه خودروهای زرهی عراقی را بدون آسیب دیدگی حتی یک تانک چلنجر1 نابود نمایند.همچنین تانک چلنجر1 طی جنگ خلیج فارس از خود رکوردی بر جای گذاشت که در تاریخ نظامی تانکهای رزمی بی نظیر بوده است. این تانک موفق شد تا از فاصله چهار هزار متری یک دستگاه تانک عراقی را هدف قرار داده و منهدم نماید. لازم به ذکر است که تانک چلنجر1 در راستای ماموریت صلح بانی در بوسنی نیز بکار گرفته شده است. از سال 1998 روند جایگزینی تانک چلنجر1 با مدل بهسازی شده ی آن یعنی چلنجر2 آغاز گردید و تا سال 2002 میلادی به اتمام رسید. روند طراحی تانک چلنجر2 در آگوست 1989 میلادی به اتمام رسید و در فوریه سال 1990، اولین نمونه آزمایشی آن تکمیل گردید. در این نمونه ی آزمایشی ، از جدید ترین فناوری آنزمان استفاده شده بود.در اوایل آگوست سال 1990 هفت دستگاه نمونه آزمایشی و پس از آن دو دستگاه دیگر آماده گرید.از نه دستگاه نمونه آزمایشی، هفت دستگاه آن در لیدز و دو دستگاه دیگر در نیوکاسل ساخته شدند. همچنین یک برجک اضافی در لیدز ساخته شد تا از آن برای آزمایشات شلیک و اثر برخورد گلوله ی دشمن بر روی زره استفاده شود. این نمونه های آزمایشی از جهاتی با یکدیگر تفاوت داشتند ولی در همه ی آنها 156 مورد بهینه سازی انجام شده بود.عملیات بهسازی طوری طرح ریزی شده بود تا امکان انجام برخی از این بهسازی ها بر روی تانکهای چلنجر1 در محلهای نگهداری آنها امکانپذیر باشد. شرکت سیستمهای دفاعی ویکرز که در آنزمان مسئولیت پروژه را بر عهده داشت در سپتامبر سال 1990 تانک چلنجر2 را در معرض نمایش گذاشت. (لازم به ذکر است که بعد ها سرکت بی ای ایی سیستمز با خریداری شرکت ویکرز مسئولیت پروژه راعهده دار شد). پس از بررسی های انجام شده از سوی ارتش سلطنتی انگلستان این تانک برای خدمت در ارتش مناسب تشخیص داده شد. در ژوئن سال 1991 میلادی دولت انگلستان درخواست خرید 127 دستگاه تانک چلنجر 2و 13 دستگاه تانک آموزشی به ارزش 520 میلیون پوند را ارائه کرد.در سال 1993 تولید تانک در کارخانجات ویکرز در لیدز آغاز شد و اولین مرحله ی سفارش در جولای سال 1994 آماده تحویل گردید. در 16می سال 1994 ارتش انگستان آزمایشات تکمیلی تانک چلنجر2 را آغاز کرد. پس از اتمام آزمایشات متفاوت مقامات ارتش از عملکرد تانک ابراز رضایت کردند.در جولای سال 1994 وزارت دفاع انگلستان سفارش دیگری را برای خرید تانک ارائه کرد. این سفارش که ارزش آن بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون پوند بود شامل 259 دستگاه تانک چلنجر2،نه دستگاه آموزشی بعلاوه ی پشتیبانی آموزشی و لجستیکی میشد.فرآیند تولید از همان سال آغاز شد. تولید تانک در کارخانجات لیدز تا سال 1999 به اتمام رسید ولی کار تولید در نیوکاسل همچنان ادامه پیدا کرد تا آنکه در سال 2002 آخرین سری از تانکهای تولید شده نیز به ارتش انگلستان تحویل داده شد.در سال 1993 سلطان نشین عمان هجده دستگاه تانک چلنجر2 را سفارش داد و در سال 1997 سفارش خدید بیست دستگاه تانک دیگر را ارائه کرد. ارزش این معاله 240 میلیون پوند برآورد شده است. در سال 1999 وزارت دفاع انگلستان تایید کرد که تانک چلنجر2 توانسته است طی سخت ترین آزمایشات مطابق شرایط میدان نترد بهتر از هرتانک دیگری در سراسر جهان به اهداف مورد نظر دست یابد.با این حال برخی از کارشناسان مسائل نظامی معتقد بودند که این ادعا بیشتر بمنظور بازاریابی برای فروش تانک مطرح شده است. با روشن شدن جزئیات بیشتری از این آزمایشات، توانمندیهای تانک چلنجر2 بر همه گان آشکار گردید و از آن بعنوان یکی از بهترین تانکخای رزمی تام برده شد. جزئیات از این قرار بود: یک اسکادران مرکب از از دوازده دستگاه تانک چلنجر2 که خدمه ی آنها گلچینی از بهترین و با تجربه ترین پرسنل ارتش انگلیس بودند، موفق شدند تا آزمایشات زرهی تکمیلی واحدها موسوم بهATDU را با موفقیت به اتمام برساند.این اسکادران با پوشش دادن 5040 کیاومتر طی 84 نبرد شبیه سازی شده و شلیک 2856 گلوله از انواع مختلف مهمات 120 میللیمتری و 84000 گلوله ی کالیبر 7.62 میلیمتری مسلسل کار خود را به اتمام رساند. هر روز نبرد شبیه سازیس شده 33 کیلومتر پیشروی در زمینهای ناهموار، 27 کیلومتر حرکت در سطوح جاده ای و شلیک 34 گلوله ی توپ 120 میلیمتری و 1000 گلوله مسلسل موازی با توپ اصلی را شامل میشد. این آزمایشات اعتبار از دست رفته ی تانک چلنجر را به آن بازگرداند ولی با این حال در بازار فروش جهانی توفیق چندانی نصیب تانک نشد.علیرغم آزمایش تانک توسط کشورهای قطر ، عربستان سعودی و یونان هیچکدام از انی کشورها تمایلی به خرید تانک چلنجر2 از خود نشان ندادند. علت این امر رقابت فشرده در بازار جهانی و حضور رقبای سرسختی همچون سری تانکهای ابرامز ، لئوپارد2 ولکلرک بود. بدین ترتیب عمان به عنوان تنها مشتری خارجی تانک چلنجر2 باقی ماند و آخرین سری از سفارشات عمان در سال 2001 میلادی به ارتش آن کشور تحویل داده شد. بدنه تانک چلنجر2 از سه بخش تشکیل شده است: اتاقک راننده که در جلوی بدنه قرار دارد، بخش فرماندهی و کنترل که در برجک قرار گرفته و بخش موتور که در انتهای بدنه قرار دارد.بدنه و قطعات موتوری تانک چلنجر1 در تانک چلنجر2 نیز مورد استفاده قرار گرفته است که علت آن کارایی بالای آنها بوده اما برجک تانک کاملاٌ از طراحی تازه ای بهره می برد و با تانک قبلی تفاوت دارد.برجک تانک به زره چابهام نسل دوم مجهز شده است. این زره از ساختار محرمانه ای مرکب از لایه های سرامیک مخلوط در داخل زره فولادی تشکیل شده است و به آن زره ساندویچی نیز گفته می شود.این زره جدید به شدت مقاوم است و در مقابل سلاحهای هدایت شونده ی ضد تانک (ATGM) و مهمات انفجاری شدید ضد تانک (HEAT) که به خرجهای شکلدار مجهزند، از تانک مخوبی محافظت مینماید. علاوه بر تانک چلنجر، در تانک ابرامز ایالات متحده نیز ازفناوری این نوع زره استفاده شده است.برجک تانک توسط یک سیستم گرداننده الکتریکی حرکت میکند و در آن از سیستم الکترو هیدرولیکی استفاده نشده است. تانک چهار نفر خدمه دادر که عبارتند از:فرمانده، راننده، توپچی، و گلوله گذار.علت استفاده از چهار نفر،بالا بردن قابلیتهای رزمی و توان درگیری بیست و چهار ساعته تانک بوده است زیرا در اینگونه ماموریتهای سنگین تعداد نفرات تاثیر گذار خواهد بود (لازم به ذکر است که تانکهایی همچون لکرک یا T-72 از سه خدمه استفاده می کنند که این امر موجب افزایش خستگی روحی و جسمی نفرات در ماموریتهای طولانی خوهد شد). اتاقک راننده به یک پریسکوچ غیر فعال (PDP) مجهز اشت. این پریسکوچ از یک سیستم تقویت کننده تصاویر بهره میبرد در نتیجه حرکت در شب برای راننده امکان پذیر شده است. در نتیجه استفاده از این سیستم ها تانک میتواند در شب با سرعتی معدل سرعت روز خود حرکت کند و از وسایل روشنایی خارجی نیز استفاده ننماید. جایگاه فرمانده ی تانک که در سمت راست برجک واقع شده به هشت عدد پریسکوپ با قابلیت پوشش 260 درجه ای مجهز است. در زیر هر پریسکوچ کلید قرمز رنگی تعبیه شده است که در صورت فشار دادن آن برجک به سرعت با پریسکوپ هم سو خواهد شد.فرمانده تانک به یک هدف یاب متعادل با میدان دید وسیع به نام VS580-10 مجهز می باشد یک مسافت یاب لیزری نیز در آن تعبیه شده است.این هدفیاب قادر است تا دامنه +35 الی -35 درجه عمودی را پوشش دهد. کار طراحی و ساخت این هدف یاب را شرکت ساژم بر عهده داشته است. جایگاه توپچی که در جلوی فرمانده قرار دارد به یک سیستم تصویر ساز حرارتی مجهز است که شرکت تیلز اپتروسیس سازنده ای آن است. این سیستم که از حسگر UKTICM2 استفاده مینماید امکان دید در شب را برای توپچی فراهم کرده است. تصویر حرارتی با بزرگنمایی 4 الی 11.5 برابر در هدفیاب ها و نیز نمایشگرهای دیجیتالی فرمانده و توپچی تانک قابل رویت است. توپچی تانک به یک هدفیاب اصلی متعادل مجهز است که از یک مجرای نشانه روی بصری، یک مسافت یاب لیزری چهار هرتزی با دقتی در حدود 5 متر و بردی بین 200 الی 10000 مترو همچنین یک صفحه نمایش تشکیل شده است.کار طراحی این هدفیاب نیز توسط شرکت تلیز اپتروسیس انجام شده است.علاوه بر هدفیاب اصلی، تانک به یک هدفیاب فرعی نیز مجهز است که بصورت موازی با توپ نصب شده است تا در صورت نیاز توسط توپچی مورد استفاده قرار گیرد.خدمه گلوله گذار نیز به یک پریسکوپ روزانه مجهز است و در صورت نیاز می تواند از آن استفاده نماید. تانک چلنجر2 به یک سیستم کنترل آتش دیجیتالی ساخت شرکت جنرال داینامیکس کانادا(سابقا شرکت کامپیوتیگ دیوایسس) مجهز است.این سیستم از یک کامپیوتر تشکیل شده که بصورت خودکار محاسبات مربوط به فرآیند شلیک را انجام می دهد.سیستم کنترل آتش تانک قادر است تا شش هدف متفاوت را بصورت یکجا ردیابی کند. تانک های چلنجر2 ارتش انگلستان به یک سیستم کاربردی اطلاعات میدان نبرد (PBISA) مجهز شده اند که شرکت جنرال داینامیکس انگلستان کار طراحی آنرا بر عهده داشته است.این سیستم برای جمع آوری از دیگر تانک ها به منظور هماهنگی بیشتر و گرفتن دستورات لازم از ستاد فرماندهی مرکزی بکار میرود.اطلاعات این سیستم پس از پردازش کامپیوتری در نمایشگرهای فرمانده و راننده تانک به نمایش در می آید تا آخرین اطلاعات صحنه نبرد و آرایش نیروهای خودی یا دشمن را در اختیار آنها قرار دهد. همچنین برای تانکهای ارتش انگلستان یک سیستم تاکتیکی ارتباطات دیجیتالی به نام بومن (کماندار) در نظر گرفته شده که علاوه بر امکانپذیر کردن ارتباطات امن، به طور خودکار موقعیت جغرافیایی تانک را نیز نمایش می دهد تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان که در عراق خدمت می کنند در سال 2006 به این سیستم مجهز شدند. http://unsd.macrossroleplay.org/challenger2.jpg سلاح اصلی تانک چلنجر2 را یک توپ 120 میلیمتری خاندار بنام ال-30 تشکیل میدهد که از فولاد تصفیه شده ESR ساخته شده است. این نوع فولاد جزو مرغوبترین انواع فولاد در جهان بحساب می آید و استحکام بسیار بالایی دارد.این توپ به یک روکش عایق حرارت، یک سیستم مرجع نصب شده در دهانه لوله و همچنین یک سیستم تخلیه کننده دود مجهز است. سطح داخلی توپ ال-30 با روکشی از فلز کروم پوشیده شده تا ساختاری محکمتر و سطحی نرم تر به آن ببخشد. این روکش باعث می شود تا گلوله سایش کمتری با سطح لوله داشته باشد، دقت بیشتری پیدا کند، سرعت آن افرایش یابد و در نتیجه قدرت نفوذ آن بالاتر برود.توپ ال-30 دارای زاویه حرکت عمودی 10- الی 20+ درجه است و از آنجا که برجک تانک قابلیت حرکت 360 درجه ای دارد، توپنیز دارای زاویه گردش 360 درجه ای است و از یک سیستم کنترل و تثبیت کننده برقی استفاده مینماید.این توپ تفریباٌ با تمامی مهمات های فعلی 120 میلیمتری سازگار می باشد و می تواند گلوله های ثاقب ضد زره APFSDS-T مجهز به میله ی نفوذ کننده از جنس اورانیوم ضعیف شده ، گلوله های دودزا و انواع دیگری از گلوله های دیگری از جنس اورانیوم ضعیف شده نیز شلیک نماید از جمله چارم-1(CHARM-1) و چارم-3 (CHARM-3) که جزو مهمات اصلی تانک بحساب می آیند.در سال 2004 میلادی بخش سیستمهای زمینی شرکت بی ای ایی سیستمز طبق قراردادی متعهد شد تا تانکهای چلنجر2 ارتش انگلیس را به یک توپ 120 میلیمتری بدون خان مجهز کند.دین ترتیب تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان به توپ بسیار معروف و پر قدرت ال-55 ساخت شرکت راین متال آلمان مجهز شدند.این توپ که یکی از بهترین و قابل اعتماد ترین سلاحهای جهان بشمار می آید تاکنون بر روی سری تانکهای ابرامز ایالات متحده و ائوپارد2آ6 آلمان نصب گردیده است. این توپ قدرتمند از ژانویه سال 2006 تاکنون مضغول گذراندن مراحل آزمایشی بر روی تانک چلنجر2 می باشد. علاوه بر توپ اصلی تانک به یک مسلسل کالیبر 7.62 موازی با توپ و یک مسلسل GPMGL37A کالیبر 7.62 بر روی برجک برای دفاع هوایی مجهز میباشد. موتور تانک یک موتور دیزلی دوازده سیلندر پرکینز کاترپیلار با نام CV12 می باشد که 1200 اسب توان تولید میکند. همچنین تانک چلنجر2 به یک سیستم تعوض دنده ی اتوماتیک به نام TN54 مجهز است که شش دنده ی جلو و دو دنده ی عقب دارد.حداکثر سرعت جاده این تانک 59 کیلومتر بر ساعت و حداکثر سرعت آن در مناطق ناهموار 40 کیلومتر بر ساعت است.برد عملیاتی تانک نیز 450 کیلومتر در حالت معمول و 250 کیلومتر در مناطق ناهموار میباشد. لازم به ذکر است که مدل صادراتی تانک چلنجر2 به یک موتور دیزلی جدید به نام MTUMT883 مجهز شده است که به آن قدرتی معادل 1500 اسب میدهد. حجم کم این موتور باعث میشود که فضای بیشتری برای دخیره سوخت بوجود بیاید که این امر باعث افزایش برد عملیاتی تانک تا شعاع 550 کیلومتری شده است.
  6. mostafa2426

    پیشران ها

    بخشی از موشک است که نیروی رانش را فراهم می کند و از مهمترین قسمت های موشک محسوب می شود.پیشران برگردان واژه ی Propellant است که از فعل Propel به معنای به جلو بردن گرفته شده است. گونه های مختلف پیشران های موشکی (از دیدگاه کاربردی): 1-پیشران های اصلی یا Primary Engine که برای ایجاد نیروی پیشرانش کاربرد دارند. 2-پیشران های کنترلی یا Control Engine که برای ایجاد نیرو ها و گشتاور های کنترلی مورد استفاده قرار می گیرند. 3-پیشران های ترمز کننده یا Braking Engine که برای کاهش سرعت موشک یا فضا پیما به منظور فرود یا تغییر مدار و مواردی از این قبیل مورد استفاده قرار می گیرد.این پیشران ها در خلاف جهت پیشران اصلی بوده و نیروی پسرانش تولید می کنند. 4-پیشرانش های تنظیم جهت Altitude Or Orientation Engine که برای تنظیم جهت ماهواره ها و سایر فضا پیماها استفاده شده که این نوع پیشرانش ها صرفاً برای تنظیم جهت و نه برای حرکت و تولید پیشرانش به کار گرفته می شوند. انواع پیشران های اصلی: 1-پیشران مایع (بیشتر در موشک های بالستیک و فضاپیماها) 2-پیشران جامد 3-پیشران های هسته ای 4-پیشران های هوا دم (هوازی) 5-پیشران های پاد ماده انواع موتورهاي به كاررفته در موشك ها به وسيله ي پيشران جامد: جت توربو فن پالس جت رم جت اسكرم جت انواع پيشرانه هاي جت (با سوخت جامد): پيشرانه هاي جت به دو گروه اصلي هوا زي و غير هوازي تقيسم مي شوند كه راكت ها از نوع غير هوازي بوده و پيشران هاي توربو جت ،توربو فن، توربو پراپ، توربو شفت، پالس جت و رم جت از انواع هوازي هايي هستند كه براي ايجاد نيروي پيشرانش در هواگردها (Aircraft) مورد استفاده قرار مي گيرند. نيروي پيشرانش در موتورهاي توربو جت عكس العملي است كه منحصراً از عمل جت سيال كه از خروجي موتور بيرون مي زند بدست مي آيد و نام موتور جت نيز از اينجا گرفته شده است. موتور هاي توربو فن،توربو پراپ و توربو شفت گونه هاي اقتباس يافته اي از موتور های جت هستند كه تقريباً بيشتر نيروي پيشران را از طريق فن، ملخ و روتور (به واسطه ي شفت) ايجاد مي كنند. موتورهاي توربو جت: اصول پايه ي كاركرد اين نوع موتورها تقريباً ساده است ، هوا از طريق يك مجراي ورودي به بخش كمپرسور وارد شده و متراكم مي شود ، سپس هواي متراكم وارد محفظه ي احتراق شده و با اضافه شدن سوخت مشتعل مي شود . گرماي ناشي از احتراق مخلوط هوا و سوخت باعث منبسط شدن و جريان يافتن آن به سمت انتهاي موتور مي گردد،اين جريان منبسط شونده از ميان يك سري پره هاي توربين عبور مي كند كه از طريق يك شفت به كمپرسور متصل شده اند . هواي منبسط شده توربين را به گردش در مي آورد كه در نتيجه باعث به حركت در آمدن كمپرسور نيز مي شوند. زماني كه هواي منبسط شونده بخش توربين را نيز پشت سر گذاشت با سرعتی بسيار بيشتر از زماني كه وارد موتور شده از آن خارج مي شود كه اين تفاوت سرعت بين هواي ورودي و خروجي رانش مورد نياز را ايجاد مي كند.در واقع موتورهاي توربو جت شتاب بسيار زيادي به حجم كمي از هوا مي دهند. موتورهاي توربوفن: توربو فن يك كمپرسورفن بسيار بزرگ در جلوي موتور دارد كه نسبت زيادي از هوا پس از عبور از فن از فاصله ي بين فن و پوسته عبور كرده، در انتهاي موتور با گازهاي داغ خروجي موتور يكي مي شوند و نيروي پيشرانه را افزايش مي دهد.توربو فن ها كارايي بهتري نسبت به توربوجت هاي ساده دارند زيرا به حجم زيادي از هوا كه ازفن عبور مي كند شتاب داده مي شود و با توجه به هواي كمي كه از هسته موتور عبور مي كند نيروي پيشرانه ي زيادي توليد مي كند . موتورهاي توربو فن و توربو جت در اعداد ماخ كم ، ضربه ويژه بالايي دارند اين موتورها مي توانند با توليد حرارت كم در مدت زمان طولاني با سوختي كم و نزديك به سطح زمين به پرواز ادامه دهند. همين باعث مي شود كه امكان رديابي آنها توسط حسگرهاي حرارتي و يا رادارهاي زمين بسيار كم با شد . به همين دليل بيشتر موشك هاي مورد استفاده توسط ارتش هاي جهان از اين نوع موتورها استفاده مي كنند. لازم به ذكر است بهينه ي سرعت اين نوع موتورها تا سرعت 2 ماخ است. موتورهاي پالس جت: موتور پالس جت يك موتور جت است كه براي متراكم سازي سوخت خود از هوا استفاده مي كند . اجزاي اصلي اين موتور را يك ورودي هوا به همراه مسدود كننده و محفظه ي احتراق ايجاد شده بين آنها تشكيل مي دهد . توليد پيشرانه در اين موتور با حركت مكانيكي يك مسدود كننده كه باعث افزايش فشار محفظه احتراق مي شود صورت مي گيرد. موتور هاي رم جت: رم جت ساده ترين شكل يك موتورجت است و از لحاظ كاركرد ترموديناميكي مشابه موتور جت معمولي است . در رم جت به جاي استفاده از يك كمپرسور ، در اثر حركت سريع موتور به سمت جلو هوا متراكم شده و سپس مي سوزد كه به اين پديده رم گفته مي شود. از اين رو براي شروع به كار رم جت بايد از موتور ديگري استفاده كنيم و به همين دليل موشك هاي رم جت از هواپيماي متحرك رها مي شوند و يا با استفاده از راكت هاي بوستر به آنها شتاب داده مي شود تا سرعت بگيرند.بهينه ي سرعت آنها بين 2 تا 5 ماخ است. موتورهاي اسكرم جت: اسكرم جت از لحاظ كاركرد شباهت بسيار زيادي با موتور رم جت دارد.تنها تفاوت بين اين دو موتور درسرعت هواي ورودي به محفظه ي احتراق است.دراين موتور هوا با سرعت مافوق صوت به محفظۀ احتراق وارد مي شود و سرعت هوا درتمام مسير عبور از موتور ما فوق صوت باقي مي ماند.حد اكثر ضربه ي ويژه ي قابل دست يابي توسط موتور اسكرم جت توسط پديده ي خفگي حرارتي محدود مي شود.با افزايش سرعت ورود هوا به محفظه ي احتراق موتور ، دماي هوا نيز افزايش مي يابد و اين افزايش دما باعث افزايش سرعت صوت مي شود. مواردي كه در طراحي موتور اسكرم جت بايد در نظر گرفته شود اختلاط مناسب هوا و سوخت، احتراق بهينه ي مخلوط سوخت و هوا و همچنين يكپارچگي موتور با بدنه ي هوايي است. بهينه ي پرواز اين موشك در ماخ 6 و ارتفاع 100 هزار پايي است. پيشرانه مخلوط شيميايي شامل سوخت و اكسيد كننده مي باشد كه با سوختن در موشك ها نيروي پيشران ايجاد مي نمايد.پيشرانه ها با توجه به حالتشان به مايع، جامد و يا هيبريد دسته بندي مي شوند.معيار دسته بندي كارايي پيشرانه ها ضربه ي ويژه يا امپلانس ويژه است. ضربه ي ويژه مشخص مي كند كه به ازاي مصرف يك كيلوگرم پيشرانه در يك ثانيه چند كيلو گرم نيروي پيشران فراهم مي شود. پيشرانه هاي مايع: در يك موشك سوخت مايع، سوخت و اكسيد كننده در مخازن مجزا نگه داري مي شوند و از طريق سازو كاري كه مركب از لوله ها، شيدها و توربو پمپ ها مي باشند ، به محفظه ي احتراق وارد شده و مي سوزند.با احتراق پيشرانه گاز داغي توليد مي شود كه در هنگام عبور از محفظه به سرعت آن افزوده مي شود و از دماي آن كاسته مي گردد. به عبارت ديگر محفظه ي احتراق، انرژي شيميايي سوخت را به انرژي جنبشي تبديل مي كند ، اين است كه نيروي پيشران توليد مي شود. موتورهاي سوخت مايع از نظر پيچيدگي نقطه ي مقابل موتورهاي سوخت جامد هستند، اما به هر حال به ازاي پيچيدگي موتور هاي سوخت مايع مزايايي هم دارند كه از آن جمله مي توان به اين موارد اشاره نمود كه در موتورهاي سوخت مايع با كنترل جريان پيشرانه به محفظه ي احتراق مي توان كاهش يا افزايش نيروي پيشران و توقف يا استارت مجدد موتور را سبب گرديد . در حالي كه در موتورهاي سوخت جامد در عين سادگي چنين امكاني تقريباً غير ممكن است. سوخت هاي مايعي كه در موشك هاي حامل استفاده شده اند را مي توان به 4 دسته تقسيم كرد: مواد نفتي 2) مواد سرمازا 3) مواد خود مشتعل 4) پيشران هاي مايع قديم مواد نفتي: كه از نفت خام تصفيه شده تهيه مي شوند و شامل مخلوطي از هيدروكربن هاي پيچيده مي باشند. يكي از مواد نفتي استفاده شده براي سوخت موشك كروسين سنگين است، كروسين نسبت به سوخت هاي سرمازا ضربه ي ويژه ي كمتري دارد اما بهتر از سوخت هاي خود مشتعل شونده مي باشد.ازاين سوخت به عنوان پيشرانه (به همراه اكسيژن مايع)دراولين بوسترهاي يك مرحله اي موشك هاي اطلس و دلتا 2 استفاده شده است. سرمازا: پيشرانه هاي سرمازا گازهايي هستندكه در دماهاي بسيار پايين به صورت مايع نگه داري مي شوند كه معروف ترين آنها هيدروژن مايع به عنوان سوخت (LH2) و اكسيژن مايع (lox) به عنوان اكسيد كننده مي باشند. اكسيژن مايع و هيدروژن مايع به عنوان پيشرانه هایي با كارايي بالاتر در موتورهاي شاتل هاي فضايي استفاده مي شوند. در ديگر سوخت هاي سرمازا با خواص مناسب براي سامانه هاي پيشران فضايي مي توان به متان و اكسيژن مايع و فلورين مايع اشاره نمود. قابل ذكر است كه پيشرانه هاي سرمازا به دليل مشكلاتي كه در نگهداري طولاني مدت آنها موجب مي شود براي استفاده در موشك هاي نظامي كه بايستي مدت ها به صورت آماده ي پرتاب نگهداري شوند، چندان خوشايند و مطلوب نيست. پيشرانه هاي خود مشتعل(هايپرگوليك): پيشرانه هايي هستندكه سوخت واكسيدكننده به طورمجزا درون محفظه ي احتراق تزريق مي شوند و بدون نياز به آتشزنه و فقط با برخورد با يكديگر شعله ور مي شوند. كه اين قابليت آن را براي سامانه هاي مانوري فضاپيماها كه نياز است بارها خاموش و روشن شوند ايده آل می نماید. معمول ترين سوخت هاي خود مشتعل شامل هيدرازين، مونو متيل هيدرازين (MMH) و دي متيل هيدرازين نا متقارن (UDMH) مي باشند. و از اكسيد كننده هاي خود مشتعل معروف مي توان به تتروكسيد نيتروژن (NTO) و اسيد نيتريك اشاره نمود. در خانواده ي موشك هاي تيتان، موشك هاي ماهواره بر دلتا 2 از آيروزين50 و NTO استفاده شده است. پيشرانه هاي مايع قديمي (الكل ها) به طور معمول به عنوان سوخت موشك طي سال هاي اوليه توسعه ي فناوري موشكي مورد استفاده قرار مي گرفتند. موشك آلماني v2 و همچنين موشك زمين به زمين ردستون آمريكا (با اكسيژن مايع و اتانول)كار مي كردند. به هر حال در روند پيشرفت فناوري هاي موشكي با افزايش كارايي سوخت ها از الكل استقبال چنداني نشد. و آنها خيلي زود كنار گذاشته شدند. پروكسيد هيدروژن: يكي از اكسيد كننده هاي قابل توجه مي باشد كه در موشك انگليسي Black Arrow استفاده شده بود. غلظت هاي بالاي پروكسيد هيدروژن را راههاي تست پراكسيد يا HTP مي نامند كه در حضور كاتاليزور به اكسيژن و بخار فوق گرم تبديل مي شود و ضربه ويژه اي در حدود 150 ثانيه ايجاد مي كند. پيشران جامد: پيشران جامد از دو بخش اكسيد كننده و سوخت (كاهنده) تشكيل شده است. در اين پيشران دو بخش تشكيل دهنده يعني سوخت و اكسيد كننده به طور مجزا آماده مي شوند و پس از آن با يكديگر مخلوط مي شوند. اين كار بدان دليل انجام مي شود كه اكسيد كننده به صورت پودر و سوخت يك مايع با غلظت متغير است. اين دو بخش با هم تركيب شده و سپس تحت شرايط كاملاً كنترل شده درون پوسته ي راكت ريخته مي شوند، افزون به سوخت و اكسيد كننده، بخش هاي ديگري نيز افزوده مي شوند تا كارايي پيشران افزايش يابد. معمولاً در ميان پيشران جامد يك فضاي خالي موسوم به حفره قرار مي گيرد. با تغيير شكل و اندازه ي حفره مي توان سرعت و مدت سوختن، در نتجه نيروي رانش را كنترل كرد. دسته بندي پيشران هاي جامد: پيشران هاي چامد به دو گروه همگن و مركب دسته بندي مي شوند.پيشران هاي همگن نيز خود به دو گروه تك پايه و دو پايه تقسيم مي شوند.پيشران هاي تك پايه آنهايي هستند كه تنها از يك تركيب برخوردار هستند و اين تركيب خواص و ويژگي هاي اكسيد كنندگي و كاهندگي را يكجا دارد. پيشران هاي دو پايه متشكل از دو تركيب معمولاً نيتروسلولز و نيترو گليسيرين همراه با يك نرم كننده (كه براي انعطاف افزوده مي شود) هستند.برتري اين پيشران آن است كه دود نمي كند از اين رو ميزان انرژي و سرعت سوزش افزايش ميابد. پيشران هاي مركب به صورت مخلوط نا همگن هستند و از نمك معدني كريستالي يا ساييده شده نرم به عنوان اكسيد كننده استفاده مي كنند كه بيشتر بخش پيشران را تشكيل مي دهد.سوخت مورد استفاده معمولاً آلومينيم است. براي يكپارچه نگه داشتن پيشران از نگهداري پليمري استفاده مي شود. برتري پيشران هاي جامد نسبت به ديگر انواع پيشران هاي شيميايي در آن است كه اين پيشران ها پايدار بوده و انبار آنها ساده است.پيشران هاي جامد نيازي به پمپ هاي توربو يا ادوات پيچيده تغذيه كننده ندارند. كاستي پيشران جامد در آن است كه پس از روشن شدن، واكنش پيشران جامد را نمي توان متوقف كرد، بدين مفهوم كه اگر پيشران مشتعل شود تا پايان م پيشرانه ي پلاسما: در واقع پيشرانه هاي الكتريكي هستند كه مي توانند سرعت هاي به مراتب بيشتري براي گازهاي خارج شونده از نازل فراهم كنند . بنابر اين براي انجام يك مأموريت نياز به مقدار سوخت كمتري خواهند داشت. اما اين روش هم محدوديت هاي خودش را دارد. نخستين نمونه ها با استفاده از المنت هاي مقاومت دار،انرژي الكتريكي را به حرارت تبديل كرده و مي توانستند مدار را تا 3000 درجه ي كلوين داغ كنند كه سرعت خروج از نازل را تا 8 کیلومتر بر ثانیه افزايش مي داد.در دهه ي 80 با استفاده از اين روش نيروي رانش مورد نياز براي حفظ مدار ماهواره تأمين مي شد و اوايل دهه ي 90دانشمندان توانستند با استفاده از قوس الكتريكي به دماهاي بيشتر و در نتيجه به سرعت هاي بيشتر دست يابند. نمونه هاي بعدي پيشران هاي يوني بودند كه توانشتند به سرعت 100 کیلومتر بر ثانیه برسند و بر خلاف دو مورد قبلي طول عمر بسيار زيادي در حدود 22000 ساعت داشته باشند.شكل مشترك موارد ذكر شده نيروي رانش اندك آنها است كه براي گريز از گرانش زمين ناچيز است. در حال حاضر پيشرانه هاي الكترومغناطيسي MPD از جديد ترين فنّاوري سود مي برند ولی نمي توانند نيروي رانش بسيار بيشتري را ايجاد كنند. در اين مولّدها نيرو يك قوس الكتريكي دائمي به صورت شعاع بين ميله هاي كاتد و آند برقرار مي شود. تعامل بين جريان شعاعي و ميدان مغناطيسي حلقوي سوركاتد نيرويي ايجاد مي كندكه مي تواند پلاسماي تزريق شده به مجموعه را شتاب دهد و در انتهاي آند متمركز كند ، در اين حالت سرعت خروج پلاسما از نازل به بيش از 40 کیلومتر بر ثانیه مي رسد. تعريف پلاسما : پلاسما حالت چهارم ماده است و به موادي گفته مي شود كه در مقياس ماكروسكوپيك خنثي مي باشند، اما از تعداد زيادي الكترون هاي آزاد و اتم ها با مولكول هاي يونيزه شده و در حال بر هم كنش تشكيل شده اند. البته به هر محيطي كه حاوي ذرّات باردار باشد پلاسما گفته نمي شود و بايد شرايطي برقرار باشد كه يكي از اين شرايط داشتن اثرات حجمي است.جالب است بدانيد 99% مواد موجود در جهان در حالت پلاسما است، اما در شرايط طبيعي موجود در زمين كه درصد بسيار كوچكي از عالم هستي را تشكيل مي دهد پلاسما يافت نمي شود. پيشران هاي آينده! پيشران هاي گداخت هسته اي پيشران هاي ماده پادماده: هنگامي كه پادماده و ماده با هم تماس پيدا مي كنند،همديگر را خنثي مي كنند ولي تصادف ذرّات مخالف ، احتراق وانتشار پرتوهايي خالص رابه همراه دارد،اين پرتوها باسرعت نور از نقطه ي انفجارخارج مي شوند و ماده و پادماده ناپديد مي شوند. انفجاري كه هنگام واكنش ماده و پادماده رخ مي دهد تمامي جرم ماده و پادماده را به انرژي تبديل مي كند. دانشمندان اعتقاد دارند كه اين انرژي بسيار قوي تر از انرژي هاي توليد شده به روش هايي است كه تا به حال رايج بوده اند و مي توانند نيروي پيشران بسیار زیادی فراهم سازد. (يك فضاپيماي پاد ماده مي تواند زمان مسافرت به مريخ را از 11ماه به يك ماه كاهش دهد!) پيشران هاي نوري يكي از كاربردهاي ليزرهاي پرتوان ، در صنعت فضا است. ليزر اين امكان را به مهندسان مي دهد تا فضاپيماهاي سبكتري كه نياز به منبع انرژي ندارند ساخته و گسترش دهند. اين فضاپيماها بسيار سبك هستند و نامشان لايت كرفت است. خود رسانگر لايت كرفت به عنوان پيشران كار خواهد كرد و نور به عنوان يكي از منابع وافر انرژي در جهان به عنوان سوخت به كار گرفته خوهد شد. فرضيه ي اساسي در پيشران نوري به كارگيري ليزرهاي زمين پايه است تا هوا را به سوي نوك رسانگر گرم كرده تا محترق شود و فضاپيما را به جلو براند. ي سوزد پيشران هاي جامد در برابر گرما نيز حساس هستند.
  7. mostafa2426

    پیشران ها

    درباره نويسنده جابر زارع دانشجوی رشته هوافضا