-
تعداد محتوا
1,314 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های hosseingmn
-
بررسی جامع نیروی هوایی ایران بررسی جامع نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
hosseingmn افزود یک موضوع در متفرقه در مورد نیروی هوایی
با سلام به نظر شما در صورت حمله هوایی امریکا به ایران پاسخ نیروی هوایی و پدافند هوایی ایران تاچه حد می تواند کار ساز باشد :D: با تشکر- 4,563 پاسخ ها
-
تاپیک جامع جنگنده های بومی ایران جنگنده چند ماموریته بومی سبک شفق ، برهان ، صاعقه ، آذرخش
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
جنگنده پنهانکار و مافوق صوت شفق که طراحی آن از چندین سال پیش شروع شد و در سال 2004 نیز تکمیل نمونه اولیه آن گزارش شده که چندین آزمایش موفقیت امیز را پشت سر گذازده که آزمایشات به صورت کاملا سری در یک پایگاه دور افتاده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی انجام گرفته است ، این جنگنده در سه نوع آموزشی دو نفره، جنگنده دو نفره و جنگنده یک نفره طراحی شده است. پروژه طراحی شفق توسّط وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح پس از فرمان رهبری ایران پس از جنگ مبنی بر خودکفایی در ساخت تسلیحات سرمایه گزاری شده و بوسیله مجتمع دانشگاهی هوایی (Aviation University Complex) که زیر مجموعه ای از دانشگاه صنعتی مالک اشتر می باشد پس از هزاران ساعت کار مداوم دانشمندان و دانشجویان ایرانی طراحی و ساخته شده است ( البته در ابتدای ساخت این جنگنده دو شرکت روسی میگ و سوخو نیز با ایران همکاری میکردند که ظهور مونیتور های دیجیتالی موجود در کاک پیت هواپیما که از جنس روسی هستند گواه بر این مدعا است ولی به دلیل افزایش فشار سیاسی ناشی از پرونده هسته ای از سوی آمریکا به روسیه این شرکتها از مشارکت در ادامه این طرح صرف نظر کردند)لازم به ذکر است که دانشگاه بزرگ صنعتی مالک اشتر که یکی از بزرگترین مراکز علمی و طراحی ایران می باشد وابسته و زیر نظر کامل وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جموری اسلامی ایران است . بسیاری از کارشناسان شفق را از حیث توانایی و نوع طراحی با طرح هواپیمای MiG-I-2000 روسیه که جنگنده ای است شکاری و رهگیر مقایسه کرده اند. البته لازم به ذکر است در طراحی شفق به ویژگی پنهانکاری (رادارگریزی) آن توجه زیادی شده، بویژه که طرح بدنه آن از حیث RCS به جنگنده اف/ای-22 رپتور ساخت آمریکا که یک جنگنده پنهانکار است نیز تا اندازه ای شباهت دارد و بدنه آن از مواد جاذب امواج رادار (Radar Absorbing Materials) ساخته شده است،که توانایی ایجاد RCS کمتر از یک متر مربع را به جنگنده میدهد در واقع می توان شفق را اولین جنگنده پنهانکار ایرانی دانست. بنا به اظهارات بعضی رسانه ها طراحی نمونه ثانویه شفق که شامل بسیاری اصلاحات و بهبود ها در قسمتهای بالها و نیز دهانه خروجی موتور و همچنین سیستم های راداری پیشرفته تر می باشد تا سال 2008 بطول خواهد انجامید. با توجه به سرمایه گذاری های بسیار بالای ایران در صنایع هوایی و موشکی خود احتمال میرود که این پرنده کمی زودتر از موعد مقرر وارد خدمت در نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی ایران شود شفق دارای هفت جایگاه برای حمل تسلیحات مختلف می باشد. نوع سازه به کار رفته به شکل مناسبی اجازه حمل انواع بمب و موشکهای هوابه هوا و هوابه زمین و همچنین انواع بمب با هدایت لیزری را به این هواپیمای توانمند می دهد. که در زیر هر بال سه جایگاه و یک جایگاه نیز در زیر بدنه قرار دارد. توانایی شلیک موشک اسپاروو و ساید وایندر و نیز موشک های سری R روسی از جمله R-73 و R-77.ونیز موشکهای KH-29 و KH-31 به همراه موشک هدایت تلوزیونی ماوریک توانایی به خصوصی به این پرنده ساخت ایران در نبردهای چند منظوره میدهد . همچنین استفاده از سه نمایشگر چند کاره رنگی پیشرفته در کاکپیت آن موجب شده تا در جنگنده از نمایشگرهای آنالوگ کمتر استفاده شود . این نمایشگرها که به صورت سری و در کنار هم قرار دارند وظایفی از قبیل کنترل صفحه رادار برای رهگیری پرنده های مشکوک / مدیریت تسلیحات موجود در جنگنده / کنترل سیستم های دفاع الکترونیک برای استفاده در نبردهای الکترونیکی و نیز سیستم هدایت و کنترل شلیک انواع موشکها و بمبهای هدایت راداری و یا لیزری را به این جنگنده داده است . علاوه بر این در این پرنده جدید به راحتی خلبان توجه زیادی شده است به همین منظور دارای شیشه (درب کابین) بزرگتری هست و از نظر میدان دید دارای بهترین کارایی لازم در میان جنگنده های معروف دنیا است که دلیل آن هم کشیدگی بیشتر شیشه کابین خلبان به سمت جلو و نیز پهنای بیشتر ان به سمت اطراف است که بیشترین دید ممکن را در اختیار خلبان و یا خلبانان این جنگنده ساخت ایران قرار خواهد داد ، همچنین در شفق از صندلی های پرتاب شونده K-36D ساخت روسیه نیز استفاده شده است که بنابه تاکید کارشناسان امریکایی بهترین صندلی پرتاب موجود در جهان می باشد ( آمریکا با صرف یک هزینه تحقیقاتی بالا در حال ساخت یک نمونه مشابه از این صندلی پرتاب پیشرفته برای جایگزینی ان با صندلی های پرتاب اف 22 و اف 35 است ). وزن این جنگنده حدود 5 تن است که از این لحاظ یک جنگنده سبک بحساب می آید. پیشرانه این جنگنده یک و یا دو دستگاه موتور توربوجت RD-33 کلیموف روسی یعنی همان موتور بکار رفته در جنگنده MiG-29 است برخی منابع آگاه نیز از امکان استفاده از موتور های AL- 31F در این پرنده ساخت ایران خبر دادند . ( البته برخی گمانه زنی ها . بنا به گفته بعضی رسانه ها ایران برنامه هایی نیز برای تولید موتور کلیموف RD-33 و نمایشگر های تحت امتیاز روسیه در ایران دارد.) از دیگر ویژگی های بارز شفق می توان به طراحی آیرودینامیکی و سرعت فراصوتی آن که دو تا دو ونیم برابر سرعت صوت است اشاره کرد، در طراحی شفق مساحت ریشه بالها بسیار بیشتر از نوک بال است( بالهای قیفی شکل : این نوع شکل بال از پایداری نسبتا خوبی نسبت به باله های دلتا شکل در سرعت های پایین و بالا برخوردار است ) و این امر موجب می شود تا جنگنده شفق در نبرد های هوایی تن به تن (داگ فایت) بتواند به سرعت زاویه حمله را بسوی هدف تغییر دهد، همچنین بواسطه طراحی ویژه بدنه آن توانایی پیچش، غلتش و قابلیت مانور پذیری شفق تا حد زیادی افزایش یافته و آن را به جنگنده ای برای استفاده در موقعیت های خاص تبدیل کرده است. کارشناسان در مورد شفق به گمانه زنی هایی پرداخته اند از جمله اینکه جنگنده شفق از توانایی پرواز در ارتفاع پایین نیز بخوبی برخوردار است و از لحاظ اویونیک یا سیستم های الکترونیک پروازی نیز بسیار پیشرفته می باشد . از پس از سال 2000 طرحی محرمانه در دانشگاههای ایران در حال تهیه است که به موجب آن راداری پیشرفته و بروز برای این جنگنده در حال ساخت است . این رادار که در نحوه عملکرد از رادار AWG-9 تامکت الهام گرفته دارای توانایی فوق العاده و قابل قبولی در بکارگیری در انواع موقعیتهای ضروری است . اصول استفاده از طراحی مهندسی به خصوص در این جنکنده برای افزایش قابلیت پنهان کاری در این پرنده به خوبی رعایت شده است . حتی بسیاری از کارشناسان ویژگی پنهانکاری شفق را حاصل ترکیب طراحی ویژه و استفاده از مواد جاذب امواج رادار دانسته و توانایی پنهانکاری شفق را با جنگنده آمریکایی F-117 Nighthawk که جنگنده ای بسیار پیشرفته می باشد مقایسه می کنند. :wink:- 3,409 پاسخ ها
-
- نیروی هوایی ایران
- جت بومی
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
جت رزمی اثباتگر فناوری میگ-1.42/44 جت رزمی اثباتگر فناوری میگ-1.42/44 (MiG-1.42/1.44)
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
پروژه 1.44/1.42 میکویان نمونه اولیه جنگنده برتری هوایی نسل پنجم نیروی هوایی روسیه است. جدا از انواع مطرح شده، این هواپیما با نام MiG-MFI و بطور غیر رسمی MiG-35 و حتی MiG-39 نیز شناخته می شود. ناتو نیز نام "Flatpack" را برای آن برگزیده است. در واقع ارتباط بین 1.44 و 1.42 هنوز هم مبهم مانده است که در این مقاله برای راحتی از 1.44 استفاده می شود. 1.44 بعنوان ورود دفتر طراحی میکویان- گورویچ به برنامه طراحی جنگنده خط مقدم روسیه بود. کاری که در سال 1980 طرح ریزی شده و شبیه برنامه جنگنده تاکتیکی پیشرفته ایلات متحده بود. در واقع 1.44 برای مقابله با F/A-22 و کنار زدن آن از هر لحاظ طراحی شد. این جنگنده که قابل مقایسه با F/A-22 و یوروفایتر تایفون است دارای ویژگی های طراحی بسیار شبیه جنگنده های نسل پنجم غربی که شامل تغییر بردار رانش، پنهانکاری، حرک کروز مافوق صوت و سیستمهای پیشرفته الکترونیکی می باشد، است. نگاه به توسعه 1.44 نشان می دهد که این پروژه بیشتر برای زمینه سازی و دسترسی به فناوریهای مورد نظر و طراحی های بعدی توسعه یافت تا اینکه یک جنگنده برتری هوایی باشد. طراحی میگ 1.44/1.42 همواره در هاله ای از ابهام باقی مانده است. در سال 1997 دولت روسیه پروژه MFI را به خاطر هزینه های بالا ( 70 میلیون دلار به ازای هر فروند) لغو کرد. با این حال توسعه پروژه با انجام آزمایش پروازی در 29 فوریه سال 2000 و در ادامه با دو پرواز آزمایشی تایید شده در سال 2001 ادامه یافت. با کنار گذاشتن پروژه MFI، پروژه دیگری تحت عنوان PAK FA ( مجتمع هوایی آینده برای نیرو های هوایی تاکتیکی) برای ساخت هواپیمایی با قابلیت جنگنده F/A-22 رپتور و قیمت و اندازه ای شبیه جنگنده ضربتی مشترک F-35 آغاز شد. در سال 2001 هند با روسیه توافق توسعه و ساخت برنامه PAK FA را با همکاری دو کشور حاصل نمود. دو شرکت میکویان-گرویچ(با نمونه به روز شده پروژه 1.44) و سوخوی طرحهای خود را به وزارت دفاع روسیه ارایه دادند که اینبار میکویان موفق نبود و این وزارت دفتر طراحی سوخوی را انتخاب نمود. طرح پیشنهادی سوخوی هواپیمای بال متمایل به جلو هم خانواده Su-47 )S-37) برکوت بود. شروع تولید این طرح جاه طلبانه برای سال 2010 طرح ریزی شده است. این درحالی است که میگ و یاکولوف بعنوان پیمانکار ثانویه در نظر گرفته شده و میگ 1.44 نیز بعنوان نمایشگر فناوری پروژه PAK FA مورد استفاده قرار می گیرد. موتور Al-41F میگ 1.44 نیز برای این پروژه در نظر گرفته شده است. طراحی بالهای میگ 1.44 بصورت دلتا بوده، خدمه یک نفر و دارای کانارد متحرک می باشد. طراحی ظاهری میگ 1.44 بسیار شبیه جنگنده یوروفایتر تایفون است. این هواپیما از دو موتور Al-41F لیولکا با پس سوز و سیستم تغییر بردار رانش هرکدام با قدرت 175 کیلو نیوتون نیرو می گیرد ( این موتور همچنان در حال توسعه و تکمیل است). ورودی موتور ها در یک جا و در زیر بدنه هواپیما قرار گرفته است. میگ 1.44 35 تنی از نظر تئوری دارای حداکثر سرعت 2.6 ماخ بوده --که نسبت به جنگنده F/A-22 بیشتر است- و قادر به پرواز دراز مدت مافوق صوت است. ارابه فرود میگ 1.44 شامل یک ارابه فرود دو چرخه در جلو و دو ارابه تک چرخ در پشت می باشد. اویونیک(الکترونیک) هواپیما مطابق با آخرین استاندارد های غرب مانند کابین شیشه ای، رادار پالس داپلر با آنتن آرایه ای مرحله ای هوایی می باشد. سیستم رادار با سیستم کنترل آتش مرتبط بوده که به هواپیما اجازه ردگیری 20 هدف و درگیری همزمان با 6 فروند از آنها را می دهد. البته ادعاهای در خصوص درگیری همزمان با 20 هدف نیز وجود دارد که غیر واقعی به نظر می رسد همچنین این سیستم عالی اجازه درگیری فراتر از میدان دید (فامد) با هواپیماهایی مانند F/A-22 را به میگ 1.44 می دهد. کنترل و مانور پذیری آن نیز با دارا بودن کنترل با سیم، سیستم تغییر بردار رانش و دو موتور قوی چیزی کمتر از F/A-22 نداشته و با آن برابر ارزیابی می شود. همچنین میگ 1.44 دارای گشتره وسیعی از سلاحهای قابل حمل هوا به هوا مانند موشک R-77 و R-73 آرچر و هوا به زمین و یک توپ 30 میلیمتری است. می باشد در آخر انتظار می رود که در آینده جنبه های آزموده شده در میگ 1.44 و MiG-29SMT در یک طرح جدید جنگنده نسل پنج و نیم به کار گرفته شود. زیرا بی تردید روسیه با مرزهای طولانی خود به چنین جنگنده دوربرد و کارآمدی نیاز خواهد داشت. -
جنگنده برتری هوایی اف-14 تامکت جنگنده برتری هوایی اف-14 تامکت (F-14/ Tomcat)
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
شايد در زمان کنونی اين موضوع يک خيالپردازی تلقی گردد اما در دهه های ۶۰ و ۷۰ ميلادی ايران يکی از نزديکترين همپيمانان ايالات متحده آمريکا محسوب ميشد . زمانی که در اوائل دهه ۷۰ ميلادی ايران در جستجوی يک هواپيمای شکاری رهگير بود روابط خوب اين کشور با ايالات متحده اين امکان را در اختيار ايران قرار می داد تا بهترين وسائل موجود در زرادخانه آمريکا را انتخاب کند . در عين حال ايرانيها تقاضای مخصوصی داشتند . خلبان رئيسی که در آنزمان با درجه سروانی در نيروی هوائی خدمت ميکرد چنين ميگويد : نيروی هوائی ايران در آن سالها يک سلسله بررسيهائی را تحت عنوان « تقويت ايستگاههای رادار » انجام داد . اما آنچه دراين ميان محسوس بود فقدان راه حلهای پيشنهادی در جهت رفع معضل مناطق کور راداری بود .مناطق کوهستانی ايران بزرگترين معضل نيروی هوائی محسوب ميشود و ما قادر نبوديم حريم هوائی کشور را حتی با وجود شبکه های خوب راداری پوشش مناسب دهيم . در نهايت ما متوجه شديم که تنها راه حل ما جهت رفع اين مشکل , ايستگاههای رادار پرنده که همزمان قادر به دفاع از خود باشند می باشد . بر اين اساس ايران در جستجوی هواپيماهای رادار پرنده و شکاری رهگيرهای محافظ بر آمد . در سال ۱۹۷۲ ما از ۲ طرح جديد برای هواپيماهای شکاری ـ رهگير در ايالات متحده با خبر شديم . اين ۲ نوع جنگنده که مأموريت ويژه رهگيری هواپيماهای دشمن را بر عهده داشتند عبارت بودند از هواپيمای « اف ـ ۱۵ ايگل » ساخت کمپانی مک دانل داگلاس و هواپيمای « اف ـ ۱۴ تامکت » ساخت کمپانی گرومان . هواپيمای اف ـ ۱۵ مجهز به موشکهای هوا به هوای Aim - 7 Sparrow ترکيب مرگباری را در آسمان بوجود ميآورد اما با اينحال توانائی هواپيمای اف ـ ۱۴ راکه به موشکهای دوربرد Aim - 54 Phoenix و رادار Pulse - Doppler AWG - 9 مجهز بود نداشت . اين رادار قدرتمند توانائی شناسائی همزمان ۲۴ هدف و انتخاب ۶ هدف مهمتر از ميان آنها و شليک همزمان به طرف آنها را داشت . همچنين اين هواپيما قادر بود موشکهای Aim - 9 Sidewinder و Aim - 7 Sparrow را از فاصله دورتری نسبت به هواپيمای اف ـ ۱۵ پرتاب کرده و دشمن را مورد اصابت قرار دهد . خلبان سابق نيروی هوائی ايران سرهنگ فرهاد اعتقاد راسخ دارد که تامکت انتخاب بهتری برای ايران بود . او ميگويد « هر دوی اين شکاريها از کابين جاداری برخوردارندکه امکان ديد عالی در اختيار خدمه پروازی قرار می دهد . همچنين اين شکاريها قدرت رهگيری بالائی دارند و قادرند انواع وسائل پرنده متخاصم را تعقيب و منهدم کنند و در اين مورد هيچ محدوديتی ندارند بخصوص شکاری تامکت که هدايت آن بسيار راحت است و قادر به انجام مانورهای هوائی است که در ذهن ما تا آنزمان غير ممکن تصور ميشد . تنها در کمتر از ۱۰۰ ساعت پرواز من قادر بودم تا دماغه هواپيمای خود را تا ۷۵ درجه به سمت بالا هدايت کرده و سپس با گردشی ۱۰۰ درجه ای هدف خويش را با موشکهای سايدويندر و يا توپ قدرتمند ۲۰ ميليمتری M - 61A Vulcan مورد اصابت قرار دهم » . بعدها در مقابل کنگره آمريکا چنين وانمود گشت که حريم هوائی ايران پيوسته از جانب اتحاد جماهير شوروی بوسيله هواپيماهای سريع و بلند پرواز ميگ ـ ۲۵ مورد تجاوز قرار ميگيرد و ايران جهت دفاع از خود به هواپيمای تامکت نياز مبرم دارد . اما چنين استدلالی برای متقاعد کردن کنگره آمريکا ( که با اين قرارداد زياد موافق نبود ) واقعی نبودهر چند که تا امروز اين مسئله در محافل گوناگون بعنوان دليل اصلی مطرح ميگردد . واقعيت اين بود که ايران در آن سالها به دنبال قويترين ومجهزترين هواپيمای شکاری موجود در جهان بود که در نهايت هم آنرا دريافت کرد . در سال ۱۹۷۴ ميلادی ايران با اطمينان از توان بالای هواپيمای اف ـ ۱۴ , تعداد ۸۰ فروند از اين نوع هواپيما به همراه ۷۱۴ فروند موشک هوا به هوای Aim - 54 به آمريکا سفارش داد . اين قرارداد به ارزش ۲ ميليارد دلار شامل ساير سلاحها وقطعات يدکی برای مدت ۱۰ سال خدمت فعال و تجهيزات زمينی به همراه کارگاههای تعميراتی وآموزش پرسنل زمينی و کادر پروازی تحت نام « پروژه پادشاه ايرانی » به امضاء رسيد . اين قرارداد بزرگترين قراردادی بود که تا آنزمان بشکل انفرادی با يک شرکت آمريکائی منعقد ميشد .نکته جالب اينجاست که تنها چند ماه پس از امضاء قرارداد , کنگره آمريکا بودجه تکميل اين طرح را حذف و با اينکار شرکت گرومان را عملأ در آستانه ورشکسنگی قرارداد. در اين زمان بانک ملی ايران وامی به مبلغ ۲۵۰ ميليون دلار در اختيار کمپانی گرومان قرار داد تا تکميل پروژه تامکت و تحويل آن به ايران ميسر گردد. در حقيقت بعد از اعطاء اين وام بود که ساير سرمايه گزاران آمريکائی علاقمند به سرمايه گزاری در اين پروژه گشتند و عملأ شرکت گرومان و پروژه تامکت از خطر نابودی نجات يافتند . امروزه اين موضوع يک شوخی تاريخی تلقی ميگردد اما واقعيت اينست که بدون کمک مالی ايران , نيروی دريائی آمريکا هيچگاه قادر به در اختيار گرفتن اين پرنده افسانه ای نميگرديد . بدين ترتيب يکی از وقايع نادر در تاريخ هوانوردی مدرن بوقوع پيوست و اين رخداد با گذشت زمان دستمايه شايعات و داستانهای ضد ونقيض گوناگون گرديد . در حقيقت تاريخ واقعی و قدرت حقيقی هواپيماهای اف ـ ۱۴ که در خدمت نيروی هوائی ايران ميباشند تا به امروز به حد زيادی از افکار عمومی جهان پنهان مانده است .به اين موضوع بايد عدم تمايل خلبانان سابق نيروی هوائی ايران ( که اکنون سالهاست در خارج ازکشور زندگی ميکنند ) به حضور در انظار عمومی و ارائه اطلاعات و همچنين پرسنل شاغل در کشور که از درج هرگونه خبر به رسانه های جمعی جلوگيری ميکنند را هم افزود . اين افراد عمومأ از ترس اقدامات تلافی جويانه گروهک تروريستی مجاهدين خلق که در خاک عراق مستقر بوده و از حمايت آمريکا و اسرائيل برخوردار ميباشند وحشت دارند زيرا در ۲۰ سال گذشته تعدادی از خلبانان بدست اين گروه تروريستی به قتل رسيده اند . در مواردی استثنائی و نادر خلبانان ايرانی حاضر به ارائه اطلاعاتی اندک شده اند که البته ناشناس باقی ماندن اين افراد جزو شروط اوليه بوده است .تعدادی از آنان حتی از شناسائی همکاران سابق خود که اکنون در قيد حيات هستند در عکسها و تصاوير عمدأ خودداری می کنند . پنهان کاری در مورد اف ـ۱۴ ها عملأ از روزهای اوليه تحويل تامکتها به ايران آغاز گشت . برخلاف گزارشهای دروغين معلم خلبانهای آمريکائی , آموزش پرسنل ايرانی بخوبی و منظم پيش ميرفت . تا پايان سال ۱۹۷۸ تعداد ۱۲۰ نفر خلبان و افسر کنترل تسليحات ( WSO = Weapon System Officer ) دوره های آموزشی را با موفقيت پشت سر گذاشتند . در مرحله بعدی تعداد ۱۰۰ نفر پرسنل بايد به آنان ملحق ميشدند. همزمان تعداد ۲۰۰ نفر تکنسين متخصص تعميرات موتور در شرکت Pratt & withney و متخصص تسليحات در شرکت Hughes دوره آموزشی را گذراندند . سروان جواد در مورد آموزشهای نظامی خود در آمريکا چنين ميگويد : ما در نيروی دريائی آمريکا آموزش ميديديم. معلمين ما در وهله اول خلبانان آمريکائی بودند که در جنگ ويتنام تجربيات گرانبهائی اندوخته بودند . اين خلبانان جزو مجرب ترين خلبانانی بودند که حتی خلبانان نيروی هوائی آمريکا و نيروی هوائی اسرائيل قادر به مبارزه با آنان در جنگهای هوائی نبودندو آنان براستی ما را به نحو احسن آموزش دادند . اين آموزشها ما را دارای چنان مهارتی ساخت که بعدها در سالهای دهه ۹۰ ميلادی ما قادر بوديم هواپيماهای ميگ ـ۲۹ را که از روسيه خريداری شده بود , در جنگهای تمرينی هوائی سرنگون سازيم . در حقيقت اين موضوع يکی از دلايلی بود که ايران از سفارش تعداد بيشتری ميگ ـ ۲۹ خودداری نمود . تنها نقطه ضعف هواپيماهای F - 14 A موتورهای TF - 30 P 414 آن بود . پيچيدگی و غير قابل اعتماد بودن اين توربينها ما را وادار ميساخت که بيشتر وقت خود را به جای تمرکز روی پروازها , صرف فراگيری کار با اين موتورها کنيم . سرگرد فرهاد در ادامه چنين ميگويد : موشکهای Aim - 54 سلاحی استثنائی و موثر بود که تا به امروز سلاحی ساخته نشده است که قابل مقايسه با آن باشد . در هنگام آزمايشات گوناگون در ايران اين موشک قبل از اصابت به هدف به ارتفاع غير قابل تصور ۲۴۰۰۰ متری و سرعت ۴.۴ ماخ دست يافت . اين موشک بزرگ و سنگين هيچ محدوديتی در مقابله با اهدافی که چه در ارتفاع بالا و چه در ارتفاع پائين پرواز ميکردند نداشت و قادر به تحمل ۱۷ g فشار بود . ما اين موشکها را از فواصل ۷.۵ تا ۲۱۲ کيلومتری هدف شليک کرديم ونتايج آزمايشات مافوق تصور ما بود . تنها نگهداری و آماده نکهداشتن اين سلاح پيچيده گاهی خواب را بر ما حرام ميکرد . اولين زوج تامکت در تاريخ ۱۶ ژانويه سال ۱۹۷۶ ميلادی به ايران تحويل شد . به علت آماده نبودن پايگاه هشتم شکاری اصفهان ( که در آنزمان بنام خلبان جانباخته آن نيرو پايگاه خاتمی و بعدها پايگاه شهيد بابائی نامگزاری شد ) اين هواپيماها تحويل اسکادران ۷۲ شکاری تاکتيکی مستقر در پايگاه هفتم شکاری شيراز شدند . باقی هواپيماهای تحويلی به اسکادران ۷۳ ملحق شدند و تا سال ۱۹۷۷ که اسکادرانهای ۸۱ و ۸۲ شکاری پايگاه هشتم اصفهان تشکيل شد , به خدمت در آن يگان ادامه دادند . تا پايان سال ۱۹۷۸ ايران تعداد ۷۹ فروند شکاری F - 14 A به همراه ۲۷۴ فروند موشک AIM - 54 A و۱۰ فروند موشک ATM - 54 تحويل گرفت . هشتادمين و در حقيقت آخرين تامکت ايران در آمريکا باقی ماند تا آزمايشهای گوناگون و طرحهای تکميلی روی آن اجرا گردد. همزمان نيروی هوائی ايران مذاکراتی را با شرکتهای Grumman و Pratt & withney را آغاز کرد که هدف از آن سفارش ۷۵ فروند ديگر از اين جنگنده چالاک بود . البته ايرانيان مايل به تعويض توربينهای TF - 30 در هواپيماهای موجود و هواپيماهای سفارشی جديد بودند. وقوع انقلاب وتغییر سیاست ها با شروع ناآراميها در ايران که از طرف احزاب کمونيستی و نيروهای مذهبی در ايران آغاز گشت , اوضاع سياسی در ايران رو به وخامت گذاشت . در تابستان ۱۹۷۸ اين فعاليتها شديدتر و بحران سراسر ايران را فرا گرفت به نحوی که نيروهای مسلح دچار چند دستگی در داخل خود شدند . در فوريه ۱۹۷۹ نيروهای انقلابی قدرت را در دست گرفتند و شاه مدتها بود که از ايران خارج شده بود . در نتيجه اين تغييرات و روی کار آمدن دولت موقت اسلامی , روابط ايران و آمريکا دچار تغييرات اساسی گشت . بعد از پيروزی انقلاب چندين هزار مستشار نظامی آمريکائی مجبور شدند تنها ظرف چند روز خاک ايران را ترک کرده و با ايران وداعی هميشگی کنند. دولت انقلابی جديد به سرعت قراردادهای نظامی منعقد شده در رژيم سابق که ارزشی درحدود ۱۲ ميليارد دلار را داشت بطور يکجانبه فسخ کرد . در ميان اقلام سفارش شده ميتوان از ۷۵ فروند جنگنده اف ـ ۱۴ جديد و ۵۰۰ فروند موشک فونيکس به همراه ۳۰۰ فروند شکاری سبک اف ـ ۱۶ و رادارهای پرنده آواکس نام برد .دولت آمريکا در آن زمان به خاطر ترس از آينده سياسی ايران و شرايط ژئوپولتيک منطقه از تحويل سلاحهايی که آماده تحويل به ايران بودند نيز جلوگيری کرد که از ميان آنها يک محموله شامل ۴۰ فروند موشک فونيکس و ۳ محموله قطعات يدکی هواپيمای اف ـ ۱۴ ميتوان اشاره کرد . پنتاگون حتی مذاکراتی را با دولت موقت به منظور استرداد هواپيماهای تامکت آغاز کرد . قراربود اين هواپيماها پس از تعميرات اساسی به انگلستان و يا عربستان سعودی فروخته شود . اين مذاکرات البته ناتمام ماند . در تاريخ ۴ نوامبر ۱۹۸۰ گروهی از دانشجويان مسلمان موسوم به خط امام سفارت آمريکا را اشغال و ۹۰ نفر از پرسنل سفارت وتفنگداران دريائی آمريکا را به گروگان گرفتند . بعد از اين حادثه روابط ديپلماتيک ايران و آمريکا بطور کامل قطع گرديد . سرنوشت گربه های ايرانی بعد از اشغال سفارت آمريکا در حاله ای از ابهام قرار داشت . تعداد زيادی از خلبانان ايرانی کشور خود را برای هميشه ترک کردند و غربت نشينی را برگزيدند . شايعاتی مبنی بر عدم توانائی ايران در به پرواز در آوردن تامکتها به سرعت در محافل خبری پخش شد . علاوه بر اينها اخبار مجعولی دال بر خرابکاری عوامل CIA در ايران و وارد شدن خسارت جدی به اف ـ ۱۴ ها هم در غرب شدت گرفت . اما برخلاف تمام اين شايعات تنها در مجموع ۲۷ نفر از کادر پروازی تامکتها کشور را ترک کردند . قبل از پيروزی انقلاب بطور کلی در نيروی هوائی کليه کادر پروازی هواپيماهای اف ـ ۱۴ از ميان افسرانی که بر روی ديگر مدلهای هواپيما ( بطور عمده مدل اف ـ ۴ فانتوم ) تجربه زيادی داشتند و يا از ميان جوانان باهوش و مستعد انتخاب ميشدند . اين افسران جوان که حس وطن دوستی قوی داشتند اکثرأ در ايالات متحده , اسرائيل ويا انگلستان دوره های تخصصی خود را پشت سر گذاشته بودند . شايد به همين علت بود که حکومت جديد به اين افراد با ديده شک و ترديد می نگريست . بلافاصله پس از پيروزی انقلاب تعدادی از خلبانان تامکتها دستگير و زندانی شدند . در ميان اين افراد ميتوان از سپهبد هاشمی نخعی نژاد که معاون ارتشبد طوفانيان ( رئيس پروژه تامکتهای ايران و فرمانده پايگاه هشتم شکاری که با وقوع انقلاب به آمريکا فرار کرد ) بود اشاره کرد .اين امير ارتش به همراه سرهنگ ربيعی دردادگاه انقلاب به اعدام محکوم گرديدند . با اين وجود اکثر خلبانان نيروی هوائی مصمم بودند که در کشور خود بمانند وخدمت به وطن را بر فرار ترجيح دادند . سرهنگ جواد که در آنروزها بوسيله يکی از همسايگان خود لو رفته بود و او را دستگير کرده بودند اوضاع آن دوره را چنين ترسيم ميکند : زمانی که نيروهای آمريکائی ايران را ترک کردند به همراه آنان تعدادی از خلبانان و همچنين تعداد زيادتری از تکنسينها نيز جلای وطن کردند. تنها حدود ۱۰۰ نفر از خلبانان و تعدادی در حدود ۸۰ نفر تکنسين باقی ماندند . اين تعداد خلبان در حقيقت کافی بود تا تعداد زيادی تامکت را به پرواز در آوريم ولی برای سرويس و آماده پرواز کردن هواپيماها به هيچ عنوان کافی نبود . در کنار اين مسئله مشکل ديگری گريبان ما را گرفت و آن عدم پروازهای آموزشی و متوقف شدن دوره های آموزشی از اکتبر ۱۹۷۸ تا پائيز ۱۹۷۹ بود . از اين زمان به بعد به آرامی نيروی هوائی که به تازگی تغيير نام داده بود تحت فرماندهی حکومت مرکزی فعاليتهای خود را آغاز کرد . به همين علت پرسنل نيروی هوائی مجبور بودند که مجددأ دوره های آموزشی را تکرار کنند . مشکل ديگروجود افسران جزء بود که از فرماندهان مافوق خود اطاعت نميکردند . اين افراد که به « همافر » معروف بودند بارها و بارها از دستورات مافوق سرپيچی می کردندو فرماندهان خود را «خلبانان شاه » و يا جاسوسان اسرائيل و يا ضد انقلاب خطاب ميکردند. بارها در پايگاهها اتفاق می افتاد که همافران افسران مافوق را به دفتر فرمانده پايگاه ميکشاندندو با طرح اتهاماتی عملأ يگان را به هرج و مرج می کشيدند. گذشت زمان رفته رفته نظم و انضباط را به نيروهای نظامی باز گرداند . يکی از مشکلات نيروی هوائی پس از پيروزی انقلاب از هم گسستن زنجيره کادر وعدم اعتماد پرسنل پروازی به يکديگر بود . در حالی که اکثر افسران مايل به ادامه خدمت به شيوه گذشته بودند , گروهی از آنان که به خلبانان حزب اللهی معروف بودند وابستگی عميق خود را به حکومت مرکزی انکار نميکردند .اين افسران جوان زمان بيشتری را صرف به جا آوردن آداب مذهبی و مراسم دينی ميکردند. يکی از معروفترين اين افراد سروان خلبان عباس بابائی بود . او پس از بازگشت از آمريکا در سال ۱۹۷۸ جزو اولين افسرانی بود که ديگر پرسنل نيروی هوائی را به بيعت با امام خمينی دعوت کرد . در بحبوحه انقلاب سيستم کامپيوتری لجستيک نيروی هوائی دچار اشکالات جدی شد و همين امر کمبود لوازم يدکی در نيروی هوائی را بدنبال داشت .کارشناسان معتقد بودند که لوازم يدکی خريداری شده بايد برای سرپانگهداشتن و آماده پروازبودن کليه وسايل پرنده حداقل تا اواسط دهه ۸۰ ميلادی کافی باشد اما موفق به يافتن آنها نميشدند . حداقل در ۲ مورد ناپديد شدن چند نفر از افسران مسئول نگهداری انبارهای عظيم زير زمينی به اثبات رسيده است . اين افراد که رمز ورودی درهای انبارها را در اختيار داشتند بطور مرموزی ناپديد شدندو همين امر باعث شد تا چند سال محل انبار قطعات رادارهای AWG - 9 بسته بماند و دسترسی به آنها ناممکن شود . در مورد خرابکاری آمريکائيها قبل از خروج از ايران سرهنگ جواد ميگويد : تکنسينهای کمپانی هيوز که در اصفهان مستقر بودند در يک مورد قبل از خروج از ايران ۱۶ فروند موشک فونيکس را که در انبارهای زيرزمينی آماده برای سوار شدن بر روی اف ـ ۱۴ هائی که در حالت آماده باش دائم بودند دستکاری کرده و آنها را غير قابل استفاده کردند . البته بعدها با استفاده از قطعات يدکی که بصورت قاچاق از آمريکا وارد شد ما قادر به تعمير مجدد آنها شديم تمام ۱۶ موشک يادشده به حالت عملياتی در آمدند .اما در مورد رادارهای AWG - 9 بر خلاف گزارش منابع غربی هيچ آسيبی به آنها وارد نشد . با توجه به مطالب بالا می توان چنين نتيجه گرفت که تامکتها دوران گذار از انقلاب را با کمترين خسارات سپری کردند . با اينکه در سال ۱۹۸۰ تعداد هواپيماهای آماده پرواز ايران حداکثر به ۸ فروند بالغ ميگشت ولی همين تعداد کم ستون فقرات دفاع هوائی ايران محسوب ميشدند وقادر به حفاظت از حريم هوائی کشور بودند . زمانی که در اوائل سپتامبر ۱۹۸۰ اولين درگيری مرزی بين ايران و عراق رخ داد رئيس جمهور وقت بنی صدر دستور داد تا تعداد بيشتری هواپيمای اف ـ ۱۴ آماده پرواز گردندو بدين ترتيب تا اواخر اين ماه هر کدام از ۴ پايگاه عملياتی که تامکتها در آنها حضور داشتند ( پايگاه يکم شکاری مهرآباد پايگاه ششم شکاری بوشهر پايگاه هفتم شکاری شيراز و پايگاه هشتم شکاری اصفهان ) صاحب ۶ فروند تامکت آماده پرواز بودند و موشکهای فونيکس هم آماده شده بود . اولين پيروزی تامکت در نيروی هوائی ايران مربوط به قبل از حمله سراسری عراق در ۲۲ سپتامبر ميباشد . در تاريخ ۷ سپتامبر ۱۹۸۰ تعداد ۵ فروند بالگرد ميل ـ ۲۵ عراقی ( مدل صادراتی ميل ـ ۲۴ ) به يک پست مرزی ايران حمله ور شدند .در اين زمان يک فروند تامکت به سرعت به منطقه اعزام و با توپ قدرتمند ولکان يکی از بالگردها را متلاشی کرد . بعد از گذشت ۷ روز از اين واقعه دوباره اف ـ ۱۴ ها وارد صحنه درگيری شدند و برای نخستين بار از موشکهای مرگبار فونيکس خود استفاده کردند . آنهم در زمانی که بين اعضاء دولت مرکزی و فرماندهان نظامی بحث شديدی بر سر هزينه گزاف نگهداری تامکتها و موشکهای فونيکس در جريان بود . اين بحثها زمانی پايان گرفت که سرگرد محمد رضا عطايی يک فروند سوخوی SU - 22 M عراقی را از فاصله ۴۰ کيلومتری مورد اصابت قرارداد بدون اينکه عراقيها متوجه اين موضوع شوند . تا به امروز عراقيها نام خلبان اين سوخو را که سرگرد نوبر عبدالحميد است را بعنوان مفقود شده ثبت کرده اند . عراقيها هيچگاه باور نکردند که خلبان عبدالحميد که فرمانده اسکادران ۴۴ عملياتی بود از چنين فاصله ای می توانست بوسيله يک موشک فونيکس مورد اصابت قرارگيرد .با سرنگون ساختن يک فروند ميگ ـ ۲۱ توسط سروان خلبان عظيمی بفاصله يک روز پس از آن بحث بر سر ضرورت وجود تامکتها برای هميشه فروکش کرد وديگر صدای مخالفی در دستگاه حکومتی وجود نداشت . در تاريخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ عراق آغازگر جنگی خونين شد . در اين روز عراق با حداقل ۱۸ فروند هواپيمای شکاری بمب افکن فرودگاههای تبريز همدان و دزفول را مورد حمله قرار داد و همزمان پايگاه مهرآباد تهران مورد تهاجم هواپيماهای توپولف ۱۶ و ۲۲ اسکادران ۱۰ نيروی هوائی عراق در ۲ نوبت قرار گرفت . اين حمله گسترده برای ايرانيان با وجود درگيريهای محدود مرزی تا آن تاريخ غافلگيرکننده بود . در طی اين حمله گسترده تنها يک فروند ميگ ـ۲۱ عراقی به خلبانی رائد حميد بر فراز سنندج سرنگون شد . علت سقوط هم مورد اصابت قرار گرفتن هواپيما توسط ترکش بمبهای پرتاب شده توسط خود هواپيما که احتمالأ در ارتفاع پست پرواز ميکرده بوده است . در اين روز هيچکدام از تامکتهای ايران نتوانستند به موقع به پرواز در آيند . اولين هواپيماهائی که به مقابله با عراقيها برخاستند ۲ فروند اف ۴ ئی فانتوم متعلق به اسکادران ۱۱ مستقر در پايگاه يکم شکاری مهرآباد بودند و آنهم در زمانی که موج دوم حمله توپولف های عراقی به تهران صورت گرفت . در اين عمليات يک فروند هواپيمای هرکولس سی ـ ۱۳۰ ايران بر روی زمين هدف قرار گرفت و منهدم شد . خلبانهای ايرانی از سرنگونی تعداد زيادی هواپيمای عراقی گزارش دادندو شاهدان عينی از آتش گرفتن و سقوط تعداد معتنابهی هواپيما خبر دادند . اما واقعيت امر اين بود که تنها يک فروند توپولف ۱۶ به پايگاه خود مراجعت نکرد نام خلبان اين هواپيما بعنوان مفقود الاثر در عراق به ثبت رسيده است . عراقيها بر اين باورند که اين هواپيما در راه بازگشت به عراق به کوه برخورد کرده و هواپيما متلاشی گشته است . با توجه به آموزشهای خوب وتجهيزات مدرن , اکثر پرسنل نيروی هوائی ايران از پيروزی سريع وقاطع ايران اطمينان داشتند . سروان جواد خاطره اولين پرواز عملياتی خود را چنين بازگو ميکند : ساعت ۱۳ روز ۲۴ سپتامبر در پايگاه هشتم شکاری اصفهان تعداد ۶ فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ جمعی اسکادران ۸۱ در انتظار ابلاغ دستور برای عمليات بودند. مأموريت ما مقابله با هواپيماهای عراقی در صورت حمله آنان به فرودگاه مهرآباد تهران بود و طبق دستور ميبايست در صورت عزيمت از هواپيماهای تانکر در آسمان سوخت دريافت ميکرديم .. اما در اين زمان موشک فونيکس به تعداد کافی نداشتيم .به همين علت چند ساعت بعد با حمله عراقيها تنها ۲ فروندهواپيمای اف ـ ۱۴ مسلح به موشک فونيکس برای انجام مأموريت به پرواز در آمديم . در اين عمليات ما موفق به سرنگونی يک فروند ميگ ـ ۲۱ و متواری ساختن ۴ فروند ميگ ـ ۲۳ شديم . درآن هنگام که به تعقيب ميگهای عراقی مشغول بوديم و به مرزهای مشترک نزديک می شديم , از مرکز به ما خبر دادند که تعداد زيادی هواپيمای عراقی مجددأ به حريم هوائی کشور تجاوز کرده اند . با اين وجود ما موفق به کشف آنها نشديم . تنها چند دسته هواپيمای اف ـ ۵ خودی که از پايگاه دزفول و تعدادی اف ـ ۴ که از پايگاه همدان به پرواز در آمده بودند را شناسائی کرديم . پس از گذشت ۴۰ دقيقه صفحه رادار هواپيمای همراه من موفق به کشف ۸ فروند هواپيمای عراقی شد .ارتفاع خود را به سطح ۷۰۰۰ متری کاهش داديم و خود را به فاصله ۱۲ کيلومتری هدف رسانديم. در اين زمان هر يک از ما يک موشک اسپارو به طرف هواپيماهای عراقی شليک کرديم . خلبانان عراقی هيچ عکس العملی از خود نشان ندادند. موشک اسپارو من يک ميگ ـ ۲۱ عراقی را متلاشی کرد اما موشک هواپيمای همراه من به خطا رفت . به همين خاطر من دستور حمله مجدد دادم . در ارتفاع ۳۵۰۰ متری ضمن استفاده از پس سوز چرخش کمی به سمت راست کرده و به آنان حمله کردم . ۲ هواپيمای ميگ ـ ۲۱ متوجه قصد من شدند و با چرخش سعی داشتند که در پشت سر ما قرار بگيرند.اما آنها فرصتی برای اينکار پيدا نکردند.من با استفاده از حداکثر قدرت موتور دماغه هواپيما را به سمت بالا برده , با زاويه حمله بالا چرخشی ۷۰ درجه ای انجام دادم و تامکت همراه هم به دنبالم آمد . درست در زمانی که من موشک سايدويندر خود را شليک کردم صدای خلبان تامکت همراهم را شنيدم که فرياد زد : Engine Stall . موتور سمت راست او زمانی که در تعقيب هواپيماهای عراقی بود با سرعت ۵۲۰ ناتيکال مايل وزاويه حمله ۴۵ درجه از کار افتاد . هواپيمای او دچار لرزش شديد و افت سريع سرعت تا حد ۸۲ ناتيکال مايل شد . در اين هنگام او بطرز معجزه آسائی قادر به کنترل هواپيما شد و از سقوط حتمی نجات يافت .بعد از فرود در پايگاه ما متوجه شديم که در هنگام مانور هوائی سيستم سوخت رسانی به موتور دچار اشکال شده بود . هدايت شکاری اف ـ ۱۴ در اين حالت ودر چنين ارتفاعی يکی از شاهکارهائی است که فقط خلبانان زبده از عهده آن برمی آيند . آنروز من در نهايت دومين ميگ ـ ۲۱ را گم کردم وتا به امروز هم نميدانم بر سر او چه آمد . بقيه هواپيماها هم به سرعت پا به فرار گزاشتند. پس از فرود در پايگاه خدا را شکر کردم که مأموريت به سلامتی به پايان رسيد . نظير مشکل ياد شده در بالا را ديگر خلبانان تامکت در ساير مأموريتها تجربه کردند ودر بعضی از موارد خسارات سنگينی به آنان وارد شد . در ژانويه ۱۹۸۱ سرگرد هوشيار موفق شد به سختی اف ـ ۱۴ خود را به زمين بنشاند آنهم پس از آنکه موتور سمت راستش از کار افتاد . در ماه مارس ۱۹۸۲ تامکت ديگری هنگام برخاستن از باند دچار آسيب جدی شد . در زمان تيک آف هر ۲ موتور هواپيما دچار POP شدند. در اين حالت مقدار بنزين اضافه در محفظه پس سوزمنفجر شده و کمپرسور به حالت Stall ( واماندگی ) ميافتد. سرتيپ حزين در طول جنگ حداقل ۲ بار از حوادث مشابهی جان سالم بدر برد . همچنين سرتيپ هوشيار در سالهای پس از جنگ ۲ بار اين اتفاق را تجربه کرد .در سال ۲۰۰۴ ميلادی در اثر تلاش متخصصان ايرانی راه حل مشکل ياد شده پيدا شد . کارشناسان نيروی هوائی ايران با کوشش و پشتکار زياد موفق به توليد قطعات يدکی موتور TF - 30 وبهبود سيستم سوخت رسانی آن شدند و با غرور خاصی از اين موفقيت خود ياد ميکنند . پس از مشکلات فنی و نارسائی در سازماندهی نيروها در ابتدای جنگ نيروی هوائی ايران خود را به سرعت برای حملات مقابله به مثل آماده کرد . اما با حمله گسترده نيروی زمينی عراق و پيشروی سريع آنها در استان خوزستان نيروی هوائی موفق به انجام اينکار نشد . نيروی زمينی ايران که پس از پيروزی انقلاب به شدت توان خود را از دست داده بود , از بيشترين کمبودها رنج ميبرد و به تنهايی قادر به مقاومت در برابر عراقيها نبود . هفته ها طول کشيد تا نيروهای ذخيره و کمکی به مناطق عملياتی اعزام شدند. در طول اين مدت وظيفه دفاع در برابر حملات نيروی زمينی عراق را نيروی هوائی بر عهده داشت . همزمان با حملات هواپيماهای اف ـ۴ و اف ـ ۵ به مواضع نيروهای عراقی و بمباران آنها ,تامکتها مشغول پاکسازی آسمان از وجود هواپيماهای عراقی بودند و با موفقيت اين وظيفه را به انجام رساندند. هر ۲ کشور ايران و عراق در ابتدای جنگ تقريبأ به يک تعداد هواپيمای جنگی داشتند اما از تظر کيفی کارت برنده در دست ايرانيها بود . البته دستيابی به اين برتری مدتی طول کشيد زيرا ايرانيان برای سازماندهی و بسيج نيروهای خود احتياج به زمان داشتند. نيروی هوائی ايران در ابتدای جنگ دارای ۷۷ فروند هواپيمای F - 14A و ۱۶۰ فروند F - 4E و ۲۸ فروند F - 4D و ۱۶۰ فروند F - 5 E/F بود که از آنها در نقش شکاری رهگير و شکاری بمب افکن استفاده ميکرد .در طرف مقابل عراقيها هيچ وسيله قابل مقايسه با اين امکانات را نداشتند .توانايی شکاريهای اف ـ۴ و اف ـ ۱۴ در سوختگيری هوائی که به برد و مدت پرواز آنها به مقدار زيادی می افزود , برتری هوائی ايرانيان را بخوبی نشان ميداد . همچنين يک اسکادران هواپيمای تانکر KC - 707 3J9C و بوئينگ KC - 747 2J9 بطور دائم برای سوخترسانی در آسمان آماده بودند . حداقل ۲ فروند بوئينگ ۷۴۷ و يک فروند بوئينگ ۷۰۷ بعنوان مرکز فرماندهی پرنده در طول جنگ بکار برده شدند . برای انجام اين مأموريت اين هواپيماها به تجهيزات مخصوصی مجهز بودند . همچنين يک فروند بوئينگ ۷۰۷ و چهار فروند هرکولس سی ـ ۱۳۰ به تجهيزات شنود و استراق سمع مجهز بودند که بدينوسيله ارتباطات مخابراتی دشمن را تحت کنترل داشتند . همين عامل سبب شد تا خلبانان ايرانی به راحتی تا عمق خاک دشمن نفوذ کرده بدون آنکه مورد شناسائی قرار گيرند . اما در ميان تمام اينها وجود يک سيستم فوق سری در نيروی هوائی ايران از همه مهمتر بود . هاپيماهای اف ـ۴ و اف ـ۱۴ مجهز به سيستم خاصی بودند که آنها را قادر ميساخت سيستم IFF ( شناسائی دوست از دشمن ) عراقيها را مختل کنند . اين سيستم که تحت عنوان ( Combat Tree/ Clear Horizont / Second View ) شناخته ميشد ايرانيها را قادر ميساخت که به راحتی و خيال آسوده در آسمان به شکار و تعقيب هواپيماهای عراقی بپردازند . پس از گذشت اندک زمانی ايرانيها متوجه شدند بدون دريافت قطعات يدکی و وسايل جايگزين بايد با حداقل امکانات به دفاع بپردازند زيرا ايالات متحده که اولين تأمين کننده نيروی هوائی ايران بود از ارسال وسايل مورد نياز ايرانيان امتناع ميکرد . از اين رو اصل صرفه جويی در نيروهای مسلح به بالاترين اصل تبديل شد . عراق در طول جنگ از برتری مهمی برخوردار بود و آن عدم نگرانی جهت تأمين لوازم يدکی و وسايل جديد بود . آنها قادر بودند هواپيماهای جديد از فرانسه و اتحاد جماهير شوروی دريافت کنند هر چند که اين هواپيماها قادر به تغيير موازنه به نفع عراقيها نبود . طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ميلادی حدود ۱۰۰۰ نبرد هوائی بين طرفين درگير بوقوع پيوست اما هيچکدام از آنها نقش قابل توجهی در مسير کلی جنگ نداشتند . ايران از اين موضوع بخوبی آگاه بود که خسارات طرف مقابل به راحتی قابل جبران بود و عراق کوچکترين مشکلی در اين زمينه نداشت . سرنگونی هواپيماهای عراقی تنها در حکم هشداری برای نيروی هوائی آنها محسوب ميشد . اکثرأ پس از وقفه ای يک يا ۲ هفته ای مجددأ به حملات خود در مناطق عملياتی ادامه ميدادند . پس از آنکه عراقيها متوجه شدند که ايران قادر به جايگزينی هواپيماهای ساقط شده خود نيست , حملات خود را بر روی تامکتها متمرکز کردند . در پايان سال ۱۹۸۲ يک سلسله درگيريهای هوائی بين ايرانيها و طرف مقابل صورت گرفت . اکثر اين درگيريها از نوع « درگيری نزديک هوائی » ( dogfight ) مابين تامکتها و هواپيماهای Mirage F. 1 EQ و MIG - 23 ML صورت گرفت و اين خود حاکی از مشکل ايران در تأمين موشکهای دوربرد هوا به هوا بود . ايرانيها در اين دوره از کمبود شديد قطعات يدکی وتعداد محدود موشکهای فونيکس رنج ميبردند . در سال ۱۹۸۷ کمبود باتری موشکهای فونيکس استفاده از اين سلاح کارآمد را به پائين سطح رساند . ادامه دارد......... به نقل از وبلاگ هوانوردی قرن 21 مترجم: فریبرز- 1,405 پاسخ ها
-
- 2
-
- اف-14
- اف14 تامکت
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
چند روز پیش پس از مطالعه مقاله سعید خان در مورد تاریخچه نیروی دریایی ایران در مورد آن قسمتهایی که مربوط به خشایارشاه و یونانیها بود جوابیه ای بلند بالا تهیه کنم که مشغله,میگرن و تنبلی نگذاشت ولی پس از اتفاقات پند روز اخیر تصمیم گرفتم تا نظر دوستان را به چند نکته در مورد تاریخ پرابهام کشورمان جلب کنم.اکثر منابع تاریخی ما در حمله مغول نابود شد و آنهایی که باقی ماند در صدههای گذشته توسط غربی ها به غارت رفت و بعد ملت ایران باقی ماند و تاریخی که غربی ها بر اساس کتابهای تاریخ هرودوت دروغ پرداز یونانی برایش نوشته بودند وظاهرا کسی هم قصذ این را نداشته و ندارد که از تاریخ پرافتخاز کشورمان چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام گرته برداری کند با اجازه دوستان من بجای پر حرفی فقط چند سوال مطرح میکنم: -به نظر شما 2500 سال پیش در شرایطی که نه هواپیما وجود داشت ونه هلیکوپتر وما شین و....وحتی جاده درست وحسابی آیا امکان دارد داریوش اول با یک میلیون سرباز به اروپا حمله کند.این ارتش عظیم چگونه تدارک میشد.آیا میشود غذای این همه سرباز را از دهکده های در پیت سر راه مهیا کرد؟ -آیا امکان دارد که300 سرباز یونانی به مدت 3 روز در برابر ارتشی 120 هزار نفری مقاومت کند؟ -اگر واقعا خشایارشاه به اروپا لشگرکشی کرده باشد وآتن را تصرفکرده با شد به چه دلیل باید جایی که دیگر متعلق به خودش است(آتن) را به آتش بکشد؟ -آیا منطقه ای به نام آرکه لائوس(مقدونیه سابق) ویونان استعداد مهیا کردن بیش از 40 هزار سرباز برای الکساندر مقدونی را دارد؟ -الکساندر درصورتی که توانسته باشد 40 هزار سربازتهیه کرده باشد چگونه میتواند از پس ارتش یک میلیون نفری داریوش سوم برآید؟ -اگر واقعا الکساندر پس از تصرف ایران تخت جمشید را به تلافی شکستهای یونانی ها به آتش کشیده باشد سوال اینجاست که کدام شکستها؟ مگر نه اینکه طبق ادعای یونانی ها ایشان در جنگهای ماراتون,سالامیس و.....پدر ایرانی ها را درآوردند پس دیگر کدام تلافی؟ خب اگر شما هم مثل من ما بین جوابهایی که در ذهن خود دارید و جوابهایی که از منابع غربی کسب کردید دچار پارادکس شدید توصیه میکنم که کتابهای زیر را مطالعه کنید مخصوصا کتاب اولی را: 1-کارنامه به دروغ نوشته پوران فرخ زاد (انتشارات علمی) 2-سفر جنگی الکساندر به درون ایران وهندوستان بزرگترین دروغ تاریخ 3-پیشگفتار کتاب امپراتوری ایران نوشته دان ناردو(انتشارات ققنوس) 4-فصل چهارم کتاب انحطاط و فروپاشی امپراتوری رم نوشته دان ناردو(انتشارات ققنوس) بی دلیل نیست که بیشتر آیات قرآن فقط به نقل تاریخ پرداخته و رهبر معظم انقلاب هم در گفتاری حکیمانه گفته است: ملتی که گذشته خود را نداند مجبور است آن را تکرار کند.
-
جنگنده برتری هوایی میگ-31 فاکس هاوند جنگنده برتری هوایی میگ-31 فاکس هاوند (MIG-31 /Foxhound)
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
میگ-31 نوع ارتقا یافته و جایگزین میگ-25 میباشد که در زمان خود بی رقیب بود و اکنون جای خود را به پسرش داده است. بی شک میگ-31 پرقدرتمندترین رهگیر روسیه و در کل جهان میباشد که توانایی رهگیری همزمان چندین جنگنده مهاجم را دارا میباشد و نیز اولین جنگنده عملیاتی شوروی با توانایی نگاه به پایین و شلیک به پایین میباشد. این جنگنده از راداری بسیار قوی با نام Zaslon بهره میبرد که به فاکس هوند این امکان را میدهد تا همزمان به 4 (در مدلهای اولیه) هدف حمله کند و نیز دیگر جنگنده های دشمن را تحت کنترل داشته باشد! طبق نظر بعضی کارشناسان این رادار قویترین و بهترین رادار جهان میباشد که حتی میتواند استیلت را هم شناسایی کند! از نظر سیستم رانش نیز میگ-31 از دو موتور توربوجت با پس سوز D-30F6 بهره میبرد که هر کدام تراستی برابر 93KN تولید مینمایند و با آنها فاکس هوند سرعتی برابر با 3 برابر صوت پیدا میکند! طراحی و شکل ظاهری میگ-31 بسیار شبیه به میگ-25 میباشد و دقیقا مانند آن دارای 2 جایگاه تسلیحات در زیر هر بال و یکی در انتهای بال به اضافه 4 جایگاه در زیر بدنه هواپیما میباشد. در دهه 1990 با توجه به قدرتمندتر شدن جنگنده های غربی روسیه فاکس هوند های خود را ارتقا داد که تواناییهای میگ-31 بسیار بهتر و بیشتر از قبل شد که امروزه این مدل با نام MiG-31BM شناخته میشود. MiG-31BM دارای آیونیکی بسیار قویتر از نسلهای قبلی خود میباشد و میتواند به راحتی با اهداف هوایی یا زمینی درگیر شود. و نیز به واسطه رادار پرقدرت خود میتواند همزمان 24 جنگنده دشمن را شناسایی کرده و با 6 تا از آنها درگیر شود! این رادار جدید همچنین میتواند به نحو احسن اهداف زمینی را نیز شناسایی کند. در ادامه با مشخصات MiG-31A آشنا میشوید : MiG-31A کشور سازنده : شوروی سابق هواپیماهای مشابه : MiG-25 , F-14 , F15 تعداد سرنشین : 2 نفر ماموریت اصلی : رهگیر تمام آب و هوایی + ایجاد امنیت هوایی طول : 21.5 متر طول بال : 14 متر ارتفاع : 6.6 متر حداکثر سرعت : 3 ماخ وزن خالی : 22 تن وزن استاندارد : 37 تن حداکثر وزن : 47 تن نوع و قدرت موتور : دو موتور توربوجت با پس سوز D-30F6 هر کدام با تراست 93 کیلو نیوتن حداکثر تحمل G : در سرعتهای فراصوت +5 جی حداکثر برد : 3300 کیلومتر شعاع عملیاتی : 720 کیلومتر ارتفاع پرواز : 25 کیلومتر ارتفاع پرواز از سطح دریا : ؟ مدت زمان برای رسیدن به ارتفاع 20 کیلومتری : 8 دقیقه و 54 ثانیه قابلیت سوختگیری هوایی : ندارد حسگرها : LD/SD TWS radar, possible IRST, RWR (رادار Zaslon S-800 با برد 200 کیلومتر) نوع تسلیحات : یک قبضه توپ 23 میلی متری GSh-6-23 + موشکهای هوا به هوای R-33 , R-40 , R-60 , R-73 MiG-31BM این مدل در بسیاری جهات شبیه مدلهای قبلی است و در اینجا فقط نکات مهم را بیان میکنم. نوع رادار : Zaslon-M با برد 400 کیلومتر و توانایی شناسایی استیلت ، همزمان 24 هدف را شناسایی و به 6 تا از آنها حمله میکند و بقیه را نیز تحت نظر دارد. توانایی جنگ الکترونیک : دارای سیستم مدرن ECM و ضد ECM آیونیک این مدل بسیار پیشرفته تر از مدلهای قبلی است. نوع تسلیحات : یک قبضه توپ 23 میلی متری GSh-6-23 موشکهای هوا به هوای R-27 , R-33 , R-37 , R-40 , R-60 , R-73 , R-77 موشکهای هوا به زمین Kh-31P , Kh-58 قیمت میگ-31 بی ام : 40 میلیون دلار توضیحاتی چند در مورد موشکهای هوا به هوای قابل حمل توسط میگ-31 : R-27 با برد 70 الی 170 کیلومتر ، حداکثر سرعت هدف : 3600 Km/h R-33 با برد 160 کیلومتر ، حداکثر سرعت هدف : 3700 Km/h R-37 با برد 300 ، حداکثر سرعت هدف : ؟ R-40 با برد 50 کیلومتر ، حداکثر سرعت هدف : ؟ R-60 با برد 10 کیلومتر ، حداکثر سرعت هدف : ؟ R-73 با برد 40 کیلومتر ، حداکثر سرعت هدف : 2500 Km/h R-77 با برد 90 الی 160 کیلومتر ، حداکثر سرعت هدف : 3700 Km/h R-172 با برد 400 کیلومتر, حداکثر سرعت هدف؟ چگونگی ظرفیت حمل موشکهای هوا به هوا در MiG-31BM : A) 8 R-33 & 2 R-60 or R-73 6 R-33 & 2 R-40 & 2 R-60 or R-73 C) 4 R-33 & 4 R-40 & 2 R-60 or R-73 D) 4 R-33 & 4 R-73 & 2 R-40 & 2 R-60 or R-73 منبع : وبلاگ میلیتاری- 547 پاسخ ها
-
- فاکس هاوند
- روسیه
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تانک اصلی میدان نبرد لئوپارد تانک اصلی میدان نبرد لئوپارد ( شامل تمامی گونه ها)
hosseingmn افزود یک موضوع در تانک
تانک لئوپارد اولین بار در سال 1963توسط شرکت کراوس مافی آلمان غربی طراحی وتولید گردید بیش از 6000 دستگاه از این تانک که به لئوپارد1 معروف شد،به بسیاری از کشورهای عضو ناتو همچون بلژیک، دانمارک،یونان،ایتالیا،کانادا،هلند،نروژ،ترکیه،واسترالیا صادر گردید که از بعضی از این کشورها هنوز در حال خدمت می باشد.تانک لئوپارد1 به یک تانک بسیار موفق دردهه 60و70میلادی تبدیل شد.جنگ افزارهای تانک لئوپارد1را یک توپ 105 میلیمتری ودو قبضه مسلسل MG-3کالیبر 7.62ملیمتری تشکیل می داد که یکی موازی با توپ ودیگری روی برجک نصب شده بود.یکی از دلایل اصلی پرطرفدار بودن این تانک توانایی آن در درگیری با آتش موثر حین حرکت بود.در اوخر دهه 1970،در آلمان غربی فعالیت های فشرده ای برای تولید یک تولید یک تانک رزمی جدید آغازشد.هدف از طراحی و تولید این تانک جدید تقویت ارتش آلمان غربی درمقابل ارتش آلمان شرقی ودیگر کشورهای عضو پیمان ورشو بود که به تانک های پشرفته روسی همچون سـری تانک های T-64 و T-72 مجهز شده بودنـد.این تانک به سفارش وزارت دفاع آلـمان غـربی وتوسط کارخانجات کراوس مافی وگمان(Krauss-Maffei Wegmann)(KMW) طراحی و تولید گردید وبه لئوپارد2 معروف شد.تولید تانک لئوپارد 2 از سال 1979 میلادی آغاز شد.تانک لئوپارد2 از نظر خصوصیات ظاهری و مشخصات فیزیکی از تانک لئوپارد 1بزرگتراست و از لحاظ سیستم های ناوبری وکنترل آتش نیز تفاوت عمده ای با تانک لئوپارد1 دارد. بدنه تانک از سه بخش تشکیل شده است: 1-اتاقک راننده که در جلوی بدنه قراردارد، 2- بخش فرماندهی و کنترل که در وسط بدنه قرار دارد، 3-بخش موتور که در انتهای بدنه قرار دارد. اتاقک راننده به سه عدد پریسکوپ مجهز شده است و فضای سمت چپ راننده برای ذخیره سازی مهمات درنظر گرفته شده است.یک دوربین با زاویه دید 65 درجه افقی وعمودی درپشت تانک نصب شده که به کمک یک صفحه نمایشگر تلویزیونی به راننده کمک می کند تابتواند در جهت عکس نیز حرکت کند.به کمک این سیستمها راننده میتواند بدون کاستن از سرعت تانک ویا تعویض دنده سریعاٌ تغییر مسیر بدهدودر زمینهای ناهموار سرعت خود را حفظ کند.برجک در وسط تانک قرار گرفته است.طبق اصلاحات وبرنامه های بهینه سازی انجام گرفته برروی تانک،نسل سوم زره های کامپوزیتی(زره مرکب)بر روی تانک نصب شده وزره قسمت جلویی و جانبی برجک به کمک تکه هایی از زره پیش ساخته تقویت شده است که این تکه هابرروی زره اصلی نصب شده اند.تقویت زره تانک موجب حفاظت بیشتر در مقابل در مقابل حملات راکتهای ضد تانک وگلوله های ثاقب APFSDS و گلوله های HEATبا خرج شکلدار، گردیده است.همچنین این تکه ها مثل یک عایق صوتی وحرارتی برای تانک ایفای نقش میکنند. جایگاه فرمانده تانک مجهز به یک پریسکوپ مستقل PERI-R 17 A2 میباشد.پریسکوپ PERI-R 17 A2یک پریسکوپ متعادل با میدان دید وسیع می باشد که مجهز به سیستم های پیشرفته ی دید درشب وتعیین هدف است.این پریسکوپ قابلیت گردش 360درجه ای دارد.یک نمایشگر ویژه تصویر ارسالی از پریسکوپ را نمایش می دهد. در صورت به خدمت گرفتن سیستم کنترل آنش می توان از این پریسکوپ برای شلیک نیز استفاده کرد.جایگاه توپچی به یک سیستم نشانه روی اولیه ومتعادل از نوع EMES 15 با قدرت بزرگنمایی دو برابر مجهز است. این سیستم نشانه روی به یک سیستم مسافت یاب لیزری ویک دوربین نشانه روی حرارتی از نوع آشکار ساز مادون قرمز مجهز است.ازسیستم مسافت یاب لیزری می توان درماموریت های ضد بالگرد نیز استفاده کرد. اتاقک خدمه به یک سیستم آشکار ساز انفجار و یک سیستم اطفا مجهز شده است .یک دیوار ضد آتش ، اتاقک را از بخش جدا می کند تادر صورت آتش سوزی ویا انفجار احتمالی بخش موتوربه خدمه تانک آسیبی وارد نشود. تانک به یک سیستم مکانیاب جهانی(GPS)و یک سیستم ناوبری خودکار تشکیل شده است.بعلت افزایش قطر زره برجک ،وزن برجک افزایش یافته است بنابر این سیستم الکترو هیدرولیکی گرداننده برجک با یک سیستم الکتریکی قویتر و مطمئن تر جایگزین شده است. سلاح اصلی تانک لئوپارد 2 یک توپ 120 میلیمتری لوله کوتاه وبدون خان بنام L-44است.مدل A6EXبه یک توپ 120 میلیمتری فاقد خان بنام L-55مجهز شده اند که طول لوله آن افزایش یافته است. افزایش طول لوله به توپ این قابلیت را داده است تا درصد بیشتری انرژی موجود در لوله را برای بالا بردن سرعت ونفوذوبردگلوله،صرف کند.این توپ مجهز به به سیستم فشنگ پران اتوماتیک می باشد.تانک M1A2 آمریکایی دقیقا از توپ تانـک لئـوپـارد 2 استـفاده میکند وایالت متحده این توپ 120 میلیمتری راتحت لیسانس آلـمان تولید می کند.این خود از توان بالای این صلاح حکایت میکند.این توپ تقریبا باتمامی مهماتهای فعلی 120 میلیمتری و مهمات جدید نفوذ کننده ی APFSDSسازگار میباشد.با افزایش قدرت آتش توپ اصلی،تانک قادر است تا با اهداف پروازی در ارتفاع پایین نیز درگیر شود.تانک برای هدف قرار دادن اهداف کوتاه پرواز از گلوله های ویژای استفاده می کند که ایالات متحده آنها را طراحی کرده و ساخته است. علاوه بر توپ اصلی تانک به دو قبضه مسلسل MG3کالیبر7.62 میلیمتری مجهز میباشد که یک مسلسل بصورت موازی با توپ و دیگری روی برجک تانک نصب شده است. موتو تانک یک موتو دیزلی بنام MTU MB 873 است که 1500 اسب توان تولید میکند. لازم به ذکر است که یک موتور دیزلی دیگر به نام MTU MT 883 نیز بر روی تانک آزمایش شده است که توانی معادل 1650اسب دارد.با کمک این موتورها تانک می توند بیشینه سرعتی معادل 72 کیلو متر بر ساعت دست پیدا کند. تا کنون بیش از 3200 دستگاه از این تولید شده که علاوه بر ارتش آلمان به کشورهایی همچون اتریش، دانمارک، هلند،نروژ،سوئیس و اسپانیا صادر گردیده است. تانک لئوپارد2 تنوع گسترده ای دارد.مدلهایA1تا A4 این تانک تفاوت اندکی باهم دارند ولی مدل های A5و A6EXبا دیگر مدلها متفاوتند.مدل A5 تانک زره قطورتری داردو زره بخش جلوی برجک و بخش جانبی تانک تقویت شده است.مدل A6EXکه جدید ترین وپیشرفته ترین مدل تانک می باشد به سیستم کنترل آتش وسیسمتم شلیک پیـشـرفته تری مجهز شـده اسـت.مدل A6EXهمچنین به یک موتور کمکی،یک سیستم حفاظتی ضد مین جدید و یک سیس تهویه مطبوع مجهز میباشد.پس اصلاحات انجام گرفته برروی تانک وورود مدلهای جدیدتر سفارشات بیشتری برای خریدویا ارتقای تانک به شرکت(KMW) آلمان ارائه گردید.ارتش فنلاند 124 دستگاه و ارتش لهستان128 دستگاه تانک لئوپارد 2 مدل A4را از آلمان تحویل گرفتند.درماه آگوست سال 2005 میلادی یونان نیز خواهان خرید 183 دسگاه تانک لئوپارد 2 مدل A4و150 دستگاه تانک لئوپارد 1مدل A5مازاد ارتش آلمان شد.ارتش آلمان نیز عملیات بهینه سازی 225 دستگاه لئوپارد 2مدل A5 خود رابرای ارتقا به مدل A6،به مقامات آلمان ارائه کرده است.اولین سری ازاین تانکها درماه فوریه سال2003 میلادی به ارتش هلند تحویل داده شد. ارتش اسپانیا نیز 219 دستگاه تانک لئوپارد2 مدل Eسفارش داده بودو قرار بود که 30دستگاه را تحویل گرفته ومابقی را تحت لیسانس آلمان درداخل اسپانیا تولید کند که اولین سری از این تانکها درماه ژوئن سال2004میلادی به ارتش اسپانیا تحویل داده شد.درماه مارس سال 2003 میلادی ارتش یونان 170 دستگاه تانک تانک لئوپارد 2 مدل HEL که نسخه ای از مدل A6EXرا سفارس داد که قرار است این تانکهارا به تدریج طی سالهای 2006 الی 2009میلادی تحویل بگیرد.گونه ی دیگر تانک لئوپارد 2مدل Sدر ماه مارس میباشد که دارای سیستم فرماندهی کنترل ویک زره غیر عامل جدید میباشد.120دستگاه تانک لئوپارد 2 مدل S در ماه مارس سال 2002 میلادی به ارتش سوئد تحویل داده شد که این تانک با نام STRV-122 در ارتش سوئد مشغول خدمت میباشد. تانک مدرنیزه شده ی لئوپارد 2 یکی از بهترین وپیشرفته ترین تانکهای جهان از لحاظ قدرت تحرک،قدرت آتش وسیستم دفاعی میباشد.با این حال وزن62 تنی این تانک،حمل و نقل ونگهداری آنرا مشکل کرده است.بزرگترین هنر طراحان و سازندگان تانک این نکته بوده که افزایش وزن تانک هیچ تاثیری بر قدرت تحرک ومانور پذیری تانک نگذاشته است. درسال 1998 میلادی مجله بسیار معروف MilitaryOrdnance تانک لئوپارد 2مـدل A5را بعنوان بهترین تانک رزمی جهان انتخاب نمود.لازم به ذکر است که تانک M1A2 ایالات متحده در رده دوم و تانک T-90روسها دررده هفتـم قرارگرفتند.قدرت تحرک بالا وقدرت آتش سهمگین به همراه زره قطور و مستحکم تانک لئوپاردیاد هیولاهای زرهی گذشته آلمانها همچون سری تانکهای TIGERرادر ذهن زنده می کند. مشخصات : خدمه: 4 نفر وزن: 62تن طول تانک: 7.7 متر عرض: 3.7 متر ارتفاع از سطح زمین: 3 متر جنگ افزارهای موجود روی تانک:یک توپ 120 ملیمیتری Rheinmetall 120 mm L55 smoothbore gun یک مسلسل 7.62 میلیمتری موازی با توپ + یک مسلسل با کالیبر 7.62 میلیمتری نصب شده روی برجک ظرفیت گلوله: توپ:آماده شلیک: 15 گلوله -------ذخیره شده: 27 گلوله----مسلسل :4750 فشنگ نواخت گلوله در دقیقه: 1200 گلوله در دقیقه مادون قرمز:دارد شلیک در حین حرکت: بله موتور: MTU MB 873 با 1500 اسب بخار قدرت حداکثر سرعت:72 کیلومتر بر ساعت جاده ای--45 کیلومتر برساعت غیر جاده ای حداکثر برد عملیاتی:500 کیلو متر با لوله هواکش:4 متر--بدون لوله هواکش 1 متر -------------------------------------------------------------------------------- منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 14 wardlove.blogfa.com- 228 پاسخ ها
-
- تانک اصلی میدان نبرد
- لئوپارد
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
پرواز 655 ایران ایر پرواز 655 ایران ایر، جنایت عمدی ، اشتباه انسانی یا تلفات جانبی جنگ !!!!!
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگ تحمیلی
در دوازدهم تیرماه 1367 شمسی برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی، هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دوبی بود، بر فراز آب های خلیج فارس و در نزدیکی جزیره "هنگام" مورد هجوم یگان های دریایی متجاوز آمریکایی مستقر در آب های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد. این هواپیما که با موشک ناو جنگی وینسنس مورد حمله عمدی نیروهای تجاوزگر و جنایت پیشه شیطان بزرگ قرار گرفت، حامل ۲90 مسافر و خدمه بود که تمامی آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند. در میان سرنشینان هواپیما، 66 کودک زیر 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه کشورهای خارجی نیز بودند که کشته شدند. ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهه های جنگ و به زانو در آوردن مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریکایی برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند. اما با توجه به مجهز بودن کشتی جنگی وینسنس به پیشرفته ترین سیستم های راداری و رایانه ای و هم چنین مشخص بودن نوع هواپیمای درحال پرواز، مسلم شد که احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، کاملاً خصمانه بوده است. با این حال مقام های آمریکایی پس از چندی، در توهینی آشکار به ملت ایران، مدال شجاعت بر گردن ناخدای این ناو انداختند و بدین سان حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام نمودند. به هر تقدیر، این جنایت نیز در کنار جنایات بی شمار دولت آمریکا، در پرونده سیاه استکبار جهانی ثبت شد و لکه ننگ دیگری بر تارک آن جنایت پیشگان نقش بست. شرح حادثه: یک سال پس از تجاوز رژیم عراق علیه ایران در سال 1360 حمله به کشتی های تجاری در خلیج فارس شروع شد و با اعلام مین گذاری سواحل بندر امام خمینی (ره) و حمله به دو کشتی تجاری در تاریخ 31 دی ماه 1360 امنیت خلیج فارس به وسیله عراق مختل شد و پس از آن که فرانسه هواپیماهای "سوپر اتاندارد" و موشک های "اگزوسه" را به عراق تحویل داد، ابعاد این حملات افزایش یافت. در برابر این حملات که عراق به صراحت مسئولیت آن را برعهده می گرفت، شورای امنیت عکس العمل مناسبی نشان نداد ولی در قبال انتساب به دور از واقعیت چند حمله به ایران و شکایت شورای همکاری خلیج فارس، شورای امنیت در 11 خرداد 1363 مطابق با اول ژوئن 1984 میلادی مبادرت به صدور قطعنامه 533 کرد و در آن خواستار توقف این حملات شد. از آغاز جنگ تا 10 ژوئیه 1984 میلادی، 113 کشتی در خلیج فارس مورد حمله موشکی قرار گرفت. جمهوری اسلامی ایران در ژانویه 1985 میلادی به دبیر کل وقت سازمان ملل اعلام کرد که از هر گونه اقدامی برای تامین آزادی و امنیت کشتیرانی در خلیج فارس حمایت و استقبال خواهد کرد، اما حملات به کشتی ها ادامه یافت. تا تیرماه 1366 حدود 5/8 میلیون تن کالا از محموله های کشتی ها در خلیج فارس به زیر آب رفت. 41 کشتی کاملا نابود شدند و به 34 تن محموله کالا آسیب وارد شد و بیش از 300 تن از ملوانان کشورهای گوناگون به قتل رسیدند و به همین تعداد نیز مجروج شدند. بدین ترتیب عراق در هدف خود مبنی بر بین المللی کردن جنگ خلیج فارس تا اندازه زیادی موفق شد و قدرت های غربی و در راس آنها آمریکا حضور گسترده و تهدیدآمیزی در خلیج فارس یافتند و سرانجام کشتی های نفت کش کویتی با پرچم آمریکا در خلیج فارس حرکت کردند و اسکورت نظامی نفتکش ها و کشتی های تجاری مورد نظر آمریکا در خلیج فارس آغاز شد. در 31 سپتامبر کشتی ایرانی مورد حمله نیروهای نظامی آمریکا قرار گرفت. همچنین حملات نظامی آمریکا به سکوهای نفتی ایران دخالت آشکار آن دولت در منطقه به نفع عراق و علیه جمهوری اسلامی ایران را به وضوح نشان داد. یکی از نتایج شوم تشنج آفرینی وسیع رژیم عراق و دامن زدن ایالات متحده به ناامنی درخلیج فارس حمله به هواپیما مسافربری جمهوری اسلامی ایران بود. در مورخه 1۲ تیر 1367 مطابق با 3 ژوئیه 1988 میلادی هواپیمای مسافربری که بر فراز آب های سرزمین ایران و در آب های حوالی جزیره "هنگام" حرکت می کرد به وسیله دو موشک از ناو آمریکایی وینسنس که خود به آب های سرزمینی ایران تجاوز کرده و در آن مستقر بود مورد اصابت قرار گرفت. همه مسافران و خدمه هواپیما با وضع اسفناکی به شهادت رسیدند. متعاقب این تجاوز آشکار، جمهوری اسلامی ایران در روز 14 تیر 1367 طی نامه ای به رئیس شورای امنیت خواستار تشکیل جلسه فوری شورا برای رسیدگی به موضوع شد. 25 تیر 1367 مطابق با 16 ژوئیه 1988 میلادی، شورا تشکیل جلسه داد. از سوی جمهوری اسلامی ایران دکتر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران و از جانب آمریکا "جرج بوش" معاون وقت رئیس جمهوری در جلسه حضور داشتند. وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فرازی از سخنان خود عنوان کرد: "حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس تنها منادی مرگ و بی قانونی و شرارت بوده و جز ناامنی چیزی به ارمغان نیاورده است. عمل جنایتکارانه آمریکا در حمله به هواپیمای کشوری به هیچ وجه در قالب دفاع مشروع قابل توجیه نیست." قطعنامه 616 شورای امنیت (1988) شورای امنیت پس ازاستماع سخنان دکتر ولایتی و جرج بوش درجلسه شماره 3831 خود در تاریخ 30 ژوئیه 1988 طرح قطعنامه ای پیشنهادی را تصویب کرد. متن قطعنامه به شرح زیر است: "شورای امنیت، با بررسی نامه مورخه 5 ژوئیه 1988 جانشین نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران خطاب به رئیس شورای امنیت و با استماع بیانات نماینده جمهوری اسلامی ایران، ( وزیر امور خارجه وقت علی اکبر ولایتی ) و سخنان نماینده ایالات متحده آمریکا (معاون رئیس جمهوری جرج بوش )، با ابراز تاسف عمیق از این که یک هواپیمای غیرنظامی "ایران ایر" در پرواز برنامه ریزی شده بین المللی 655، در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسیله موشک شلیک شده از ناو جنگی ایالات متحده آمریکا (وینسنس) منهدم گردیده است بر ضرورت تبیین حقایق سانحه توسط بازرسی بی طرفانه درمنطقه خلیج [فارس] تاکید داشته و اظهارات خود را به شرح زیر اعلام نمود: 1- تأسف عمیق خود را از ساقط ساختن هواپیمای غیرنظامی ایران به وسیله موشکی که از یک ناو جنگی آمریکا شلیک شده و تسلیت عمیق خود را به خاطر از دست رفتن غم انگیز جان انسان های بی گناه ابراز می دارد. 2- همدردی صمیمانه خود را به خانواده های قربانیان سانحه غم انگیز و دولت ها و کشورهای آنان اعلام می دارد. 3- از تصمیم سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری در پاسخ به درخواست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد گروه تحقیق برای بررسی تمام حقایق موجود همچنین از اعلام ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تصمیم شان برای همکاری با بررسی سازمان هواپیمایی کشوری استقبال می کند. 4- از تمامی اعضای کنوانسیون 1944 شیکاگو، درخواست می کند که در همه شرایط، مقررات و رویه های سلامت هوانوردی کشوری به ویژه ضمائم آن کنوانسیون به منظور جلوگیری از چنین پیش آمدهایی را دقیقاً مراعات نمایند. 5- لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه 598(1987)، شورا را به عنوان تنها مبنای حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار، منازعه میان ایران و عراق ابراز و پشتیبانی خود را از دبیر کل برای اجرای این قطعنامه اعلام و خود را ملتزم به همکاری با دبیر کل برای تسریع در اجرای طرح اجرایی او می نماید." جمهوری اسلامی ایران علاوه بر شورای امنیت و شورای ایکائو، شکایت خود را در دیوان بین المللی دادگستری لاهه نیز مطرح کرد. عنصر تخصصی سازمان ملل متحد یعنی ایکائو (سازمان هواپیمایی کشوری بین المللی) نیز از مسائل سیاسی به دور نمانده و به جای بررسی فنی و ارائه طریق به شورای امنیت به ابراز تاسف و تسلیت به بازماندگان سانحه پرداخت. رضا رحمانی www.iran-airforce.blogfa.com -
اف-5 تایگر-2 جنگنده -بمب افکن سبک نورثروپ اف-5 تایگر-2 ( Northrop F-5/ Tiger II)
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
هواپیمای شکاری تایگر اف-5 نویسنده:چازان در سال 1954 میلادی، شرکت نورث روپ تحقیقاتی را برای طراحی و ساخت جنگنده ای سبک وزن، کاملاً ارزان قیمت و با نگهداری آسان که بتواند حتی از فرودگاه های بسیار کوتاه نیز تیک آف نماید، آغاز کرد. پس از مدتی، برای اولین بار هواپیمای چست و چابک شکاری جنگنده ی فوق سبک اف-5 دو موتوره، با لقب جنگنده آزادی متولد شد. این جنگنده، با وزنی خالی حدود 4 تن، می توان گفت که سبک ترین هواپیمای جنگنده امروزی به شمار می رود. مدل A این هواپیما توانایی های هوا به هوای بسیار کمی داشت و بیشتر قدرت خود را در بمباران و حمله به اهداف و مواضع زمینی نشان می داد. پس از این مدل، مدل B این جنگنده عرضه شد که قدرت نبرد هوا به هوای آن نیز افزایش یافته و بهبود هایی نیز پیدا کرده بود. این مدل، گونه ی دو سرنشینه این هواپیما بود که به منظور انجام ماموریت ها با دقت بیشتر توسط دو خلبان و همچنین امکان انجام تمرینات مدرسه های زمینی هوایی عرضه شد. این هواپیما، بیشتر برای منظورهای تمرینی معلم خلبان و دانشجو به وجود آمده بود که سال ها نیز در این نقش باقیمانده و خدمت نمود. همچنین، هدف دیگر طراحی این هواپیما، طراحی شکاری جنگنده ای با نقش برتری هوایی بود که در مقابل هواپیماهای تازه تولید شده میگ 21 که مشکلاتی را برای بعضی از کشورها ایجاد می نمودند، مقاومت نموده و آنان را به خوبی از صحنه نبرد به در کند. این جنگنده به دلیل وزن فوق العاده سبکش، توانایی بسیاری در انجام مانورهای هوایی دارد و به دلیل طراحی ویژه اش، هزینه به پرواز در آوردن این جنگنده تقریباً برابر با یک سوم هزینه وارد عمل کردن یک جنگنده اف ای-18 هورنت است. مدل F-5E گونه ای بسیار بهبود یافته تر و قدرتمند تر است که بعدها طراحی و به کشورهای مختلفی از جمله ایران عرضه گردید و این هواپیما، هم اکنون نیز در نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران مشغول به خدمت بوده و در طی سال های جنگ تحمیلی استفاده های گسترده ای از آن به عمل آمد. این جنگنده از دو موتور توربوجت جنرال الکتریک J-58 با قدرت 4.080 پوند تراست استاتیک بهره می جوید که این میزان کشش، در نمونه Tiger II افزایش یافته است. حداکثر سرعت این هواپیما حدود 4/1 ماخ یا سرعت صوت بوده و دارای سرعت گشت زنی و کروزی معادل 97/0 ماخ می باشد. همچنین، حداکثر برد این جنگنده حدود 900 کیلومتر می باشد که این مقدار نیز با افزایش یا کاهش تسلیحات تغییر می یابد. طول این هواپیما حدود 15 متر و فاصله ی دو سر بال آن نیز 5/7 متر می باشد. این هواپیما در هنگام برخاست قادر است حداکثر وزنی معادل 9.300 کیلوگرم را با خود به پرواز در آورده و حمل نماید. همچنین این هواپیما می تواند تعداد 2 موشک حرارتی کوتاه برد سایدوایندر AIM-9 را در در دو نوک بال حمل کند در حالی که پنج مقر تسلیحاتی دیگر نیز در زیر بال ها و بدنه وجود دارد که انواع بمب های خوشه ای، موشک های هوا به هوای اضافی، تانک های بنزین و راکت های هدایت نشده می تواند در این پایلون ها لود یا نصب شود. همچنین این جنگنده، دارای قلاب مخصوص عملیات از روی ناو هواپیمابر نیز هست که امکاناتی گسترده تر به آن می بخشد. به نقل از وبلاگ هوانوردی ایر -
تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگ آوران
عباس بابایی در سال 1329، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا اعزام شد. ورود هواپیماهای پیشرفته اف – 14 به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزء خلبان های تیزهوش و بسیار ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – 5 بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–14 انتخاب و به پایگاه هوایی خاتمی (اصفهان) منتقل شد .عباس بابایی از پایه گذران سوختگیری هوایی شبانه با هواپیماهای اف۱۴ در دوران پیش از انقلاب بود شهید بابایی با دارا بودن تعهد، تخصص و مدیریت قوی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 7/05/1360 فرماندهی پایگاه هشتم هوایی (اصفهان) بر عهدهء او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، خدمات شایان توجهی را انجام داد. بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 9/9/1362 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی ارتش منصوب و به تهران منتقل گردید. وی با بیش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای رزمندگان و یار وفادار فرماندهان قرارگاه های عملیاتی بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید! او برای پیشرفت سریع عملیاتها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی کرد، بلکه شخصاً پیشگام می شد و در جمیع مأموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می کرد. سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ 8/2/1366، به درجه سرتیپی مفتخر گردید. تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه (مصادف با روز عید قربان) همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ خلبان ستاد: نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای F-5F از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. هواپیمای آنان پس از انجام دادن مأموریت شناسایی و عکسبرداری، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف قرار گرفت و او از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید. یادش گرامی باد. آخرین ماموریت (نوشته سرهنگ خلبان ستاد علی محمد نادری) هدف، انجام يك ماموريت جنگي بود، نيروهاي عراقي در پشت سردشت پياده شده و در حال تجهيز خود بودند. آنها قصد حمله داشتند و اينكه به طرف سردشت بيايند. از طرفي قرار بود نيروهاي سپاه پاسداران در آنجا عملياتي انجام دهند و ما مأموريت داشتيم كه از عمليات آنها پشتيباني كنيم. پرواز را شروع كرديم، شهيد بايايي طي مسير از كابين عقب راهنمائيهاي لازم را انجام ميداد و مسيرها و نشانههاي معابر، پل، ارتفاع و يا جادهها را به من نشان ميداد. وارد خاك دشمن شديم، نزديك هدف قرار گرفتيم، كار اوجگيري را آغاز كرديم و بعد روي هدف شيرجه رفتيم، در يك آن بمبها را روي هدف ريختيم، انگار همه به هدف خورده بود، در حال بازگشت ديديم كه هدف به طور كامل منهدم شده است، و ما در پوست نميگنجيديم. برگشتيم. در مسير برگشت، يك فضاي بسيار سرسبزي بود كه حالت معنويت و روحانيت خاصي به آدم ميداد. بابايي نگاهي به منطقه فوق كرد و در حال شكرگزاري بود، بخاطر موفقيتي كه بدست آورده بوديم تكبير ميگفت و با خداي خود گفتگو ميكرد، در همين حال ناگهان انفجاري در هواپيما رخ داد و همه ي اوضاع را به هم ريخت… سرتيپ خلبان، علي محمد نادري، همرزم شهيد عباس بابايي است، كسي كه در آخرين پرواز عقاب جبههها او را همراهي ميكرد. او از آخرين پرواز عاشقانه بابايي ميگويد، روايتي كه در تاريخ ثبت خواهد شد، تا آيندگان بدانند بر ایرانیان چه گذشت. او ادامه ميدهد: با صداي انفجار، صداي بابايي هم خاموش شد و من همچنان در فكر هدايت و كنترل هواپيما بودم، عليرغم اينكه خود نيز از چند ناحيه زخميشده بودم، اجباراً از ارتفاع پايين آمدم، در آن لحظه و در لابلاي درهها، در حال برخورد با ارتفاعات بوديم كه با خواست خدا و معجزه آسا، از آن وضعيت خارج شديم. بعد از گذراندن وضعيت فوق، تصور اوليهام اين بود كه بابايي دسته «صندليپران» را كشيده و يا اشتباهي صورت گرفته و دسته صندليپران كشيده شده و ايشان هم با آن پايين پريده است. از طرفي هم هر چه كه از طريق تلفن داخلي او را صدا ميزدم، جز سروصداي شديد باد، صداي ديگري را نميشنيدم، لذا اين تصور هم برايم پيش آمد كه بايايي به هر دليلي، از كابين بيرون پريده است، تا اينكه آيينهاي كه در كابين جلو تعبيه شده است را تنظيم كردم كه وضعيت كابين عقب را ببينم، وقتي آيينه را تنظيم كردم، متاسفانه ديدم كه «صندليپران» كه بايد خلبان را از كابين بيرون ببرد، سرجايش است و چتر نجات خلبان هم پاره شده است، آنجا بود كه به اين واقعيت پي بردم كه بابايي با صندلي بيرون نرفته است. سرتيپ نادري، در حالي كه بعض گلويش را گرفته و اشك در چشمانش جاري ميشود، ادامه ميدهد: خلاصه هواپيما را به سمت پايگاه هدايت كردم، همه چيز براي نشستن مهيا شده بود، هواپيما را با تدابير خاص متوقف كردم، بلافاصله رفتم سراغ كابين عقب، ديدم متأسفانه كابين تقريبا كاملا متلاشي شده و شياي به گلوي بابايي اصابت كرده و شاهرگش را پاره كرده است، قفسه سينهاش شكسته شده بود و وضع او طوري بود كه چنانچه اگر در همان لحظه اصابت هم به بيمارستان منتقل ميشد، بدليل خونريزي شديد در قفسه سينه و سيستم تنفسياش امكان نجاتش نبود، لذا به احتمال قوي بابايي در دم به شهادت رسيده بود. او كه در آخرين كلامش، خطاب به همرزم آخرين پروازش گفته بود: «نگاه كن! اينجا مثل بهشت است، ميبيني؟ الله اكبر! الله اكبر…»، چه زود و در سن 37 سالگي در راه دفاع از کشورش خاموش شد... یادش گرامی و راهش پر رهرو http://blog.360.yahoo.com/blog-Aulx9bsib6c9Ebs3RQAppBtG?p=79- 78 پاسخ ها
-
- جنگ تحمیلی
- دفاع مقدس
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع برادران شهید باکری تاپیک جامع سرداران شهید علی ، مهدی و حمید باکری
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگ آوران
به سال ۱۳۳۳ ه.ش در شهرستان میاندوآب در یك خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران كودكی، مادرش را – كه بانویی باایمان بود – از دست داد.شهید باكری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتحالمبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در كسب پیروزی ها موثر باشد. در این عملیات یكی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، كه ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بینظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از یك ماه در عملیات بیتالمقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پیروزی لشكریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود. در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس از ناحیه كمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی كه داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت كند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بیامان در داخل خاك عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبههها حضور مییافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانهروز تلاش میكرد. در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشكر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاك گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیك آزاد شد. نقش شهید باكری و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی كه آنان در دفاع پاتكهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر كسی پوشیده نیست. در مرحله آمادهسازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به كندی میگذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب كرد و چونان مرشدی كامل و عارفی واصل، آنچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بكار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت. شهید باکری: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند؛در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: ۱)دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند. ۲)دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند. ۳)دسته ای به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.پس از خدا بخواهید که با وصول شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید؛چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود. pelaak.blogfa.com یادش گرامی و راهش پر رهرو- 63 پاسخ ها
-
تاپیک جامع سردارشهید حاج حسین خرازی تاپیک جامع سردارشهید حاج حسین خرازی (عکس ، خاطره ، فیلم و ... )
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگ آوران
زندگی نامه ای کوتاه از شهید روز جمعه ماه محرم سال 1336 در یكی از محلههای مستضعف نشین اصفهان به نام «كوی كلم» خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زینت بخش دوران كودكی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسهای كه معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اكثر اوقات پس از تكالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد «سید» رفته با صدای پرطنینش اذان و تكبیر میگفت حسین در دوران فراگیری دانش كلاسیك لحظهای از آموزش مسایل دینی غافل نبوده و در آغاز دوران نوجوانی گرایش زیادی به مطالعه خبرها و كتب اسلامی و انقلابی داشت و به تدریج با امور سیاسی نیز آشنا شد. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت. او ضمن گذراندن دوران خدمت، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. در آن دوره او را برای عملیات سركوبگرانه ظفار به عمان فرستادند ولی او از این سفر به معصیت یاد كرد و حتی نمازش را تمام میخواند. از همان روزهای اول انقلاب در كمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای كردستان قامت به لباس پاسداری آراست و لحظهای آرام نگرفت. یك سال صادقانه در این مناطق خدمت كرد و مأموریتهای محوله او را راهی گنبد نمود. با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد و در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین مدت نه ماه، با تجهیزات جنگی و امكانات تداركاتی بسیار كم استقامت كرد و دلاورانی قدرتمند تربیت نمود. در سال 1360 پس از آزادسازی بستان تیپ امام حسین (ع) را رسمیت داد كه بعدها با درخشش او و نیروهایش در رشادتها و جانفشانیها، به لشگر امام حسین (ع) ارتقا یافت. حسین شخصاً به شناسایی میرفت و تدبیر فرماندهیاش مبنی بر اصل غافلگیری و محاصره بود حتی در عملیات والفجر 3 و 4 خود او شب تا صبح در عملیات خاكریزش شركت داشت و در تمامی عملیاتها پیشقدم بود. حسین قرآن را با صدای بسیار خوب تلاوت میكرد و با مفاهیم آن مأنوس بود. او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كمنظیری داشت. معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و در آموزش نظامی و تربیت نیروهای كارآمد اهتمام میورزید. حساسیت فوقالعاده و دقت زیادی در مصرف بیتالمال و اجرای دستورات الهی داشت. از سال 1358 تا لحظه آخر حضورش در صحنه مبارزه تنها ایام مرخصی كاملش هنگام زیارت خانه خدا بود. (شهریور ماه سال 1365) در سایر موارد هر سال یكبار به مرخصی میآمد و پس از دیدار با خانواده شهدا و معلولین، با یاران باوفایش در گلستان شهدا به خلوت مینشست و در اسرع وقت به جبهه باز میگشت. در طول مدت حضورش در جبهه 30 تركش میهمان پیكر او شد و در عملیات خیبر دست راستش را به خدا هدیه كرد. اما او با آنكه یك دست نداشت برای تامین و تداركات رزمندگان در خط مقدم تلاش فراوان مینمود. در عملیات كربلای 5 زمانی كه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شد حاج حسین خود پیگیر این امر گردید و انفجار خمپارهای این سردار بزرگ را در روز جمعه 8/12/1365 به سربازان شهید لشگر امام حسین (ع) پیوند داد و روح عاشورایی او به ندبه شهادت، زائر كربلا گشت و بنا به سفارش خودش در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجیاش میهمان خاك شد. سخنان مقام معظم رهبری در مورد شهید بسم الله الرحمن الرحیم سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او كه در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح كرده بود اینك به قله رفیع شهادت دست یافته است و او كه هل من ناصر ینصرنی زمان را با همه وجود لبیك گفته بود اكنون به زیارت مولایش امام حسین (ع) نایل آمده است و او كه در جمع یاران لشگر سرافراز امام حسین (ع) عاشقانه به سوی دیار محبوب میتاخت، پیش از دیگر یاران، به منزل رسیده و به فوز دیدار نایل آمده است. آری، او پاداش جهاد صادقانه خود را كنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت سبكبال، در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبهای كه در این وادی قدم زدهاند، صفحه درخشندهای ازتاریخ این ملت است. ملتی كه در راه اجرای احكام خدا و حاكمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستكبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار میكند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگیهای مادی زده پای در میدان فداكاری نهاده و با همه توان مبارزه میكنند و جان بر سر این كار میگذارند. چنین ملتی بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو در خواهد آورد. ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و 6 سال تحمل جنگ تحمیلی، نشانههای این فرجام مبارك را مشاهده میكنیم و یقینا نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن در مبارزه ایثارگر است... سید علی خامنهای 10/12/1365 سخن و وصیتنامه شهید خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام: - ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم كلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.» - اگر در پیروزیها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انكار خداست. - اگر برای خدا جنگ میكنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش كنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر كار برای خداست گفتنش برای چه؟ - در مشكلات است كه انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه كنید كه دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم. - هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. - سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد. - همه ما مكلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارساییها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی میجنگیم نه به قصد پیروزی تنها. - مطبوعات ما جنگ را درشت مینویسد، درست نمینویسد. - مسأله من تنها جنگ است و در همانجا هم مسأله من حل میشود. - همواره سعیمان این باشد كه خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یك الگو در نظر داشته باشیم كه شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند كه در این راه شهید شدند. - من علاقمندم كه با بیآلایشی تمام، همیشه در میان بسیجیها باشم و به درد دل آنها برسم. وصیتنامه اول: ... از مردم میخواهم كه پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم كه آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا كنند و از خدا میخواهم كه ادامهدهنده راه آنها باشم. آنهایی كه با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم كه در مقابل آن افرادی كه نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف كنند و الان در كشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی كنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید. وصیت نامه دوم : استغفرالله، خدایا امان از تاریكی و تنگی و فشار قبر و سوال نكیر و منكر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشكسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را میدانم و بس. و بر تو توكل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده كل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام كافر را از سر مسلمین بكن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهكاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول كن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهرهمندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... میدانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممكن است زیادهروی كرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم كنید و آمرزش بخواهید. والسلام حسین خرازی - 1/10/1365 خاطراتی از شهید حسین خرازی جنگ را فراموش نکنی حسین خرازی تصمیم به ازدواج گرفته بود و برای عمل به این سنت نبوی از مادر من مدد جست، او با مزاح به مادرم گفته بود كه: «من فقط 50 هزار تومان پول دارم و میخواهم با همین پول خانه و ماشین بخرم و زن هم بگیرم!» بالاخره مادرم پس از جستجوی بسیار، دختری مؤمنه را برایش در نظر گرفت و جلسه خواستگاری وی برقرار شد و آن دو به توافق رسیدند. او كه ایام زندگیاش را دائماً در جبهه سپری كرده بود اینك بانویی پارسا را به همسری برمیگزید. مراسم عقد آنها در حضور رهبر كبیر انقلاب امام خمینی (ره) برگزار شد. لباس دامادی او پیراهن سبز سپاه بود. دوستانش به میمنت آن شب فرخنده یك قبضه تیربار گرنیوف را به همراه 30 فشنگ، كادو كرده و به وی هدیه دادند و بر روی آن چنین نوشتند: «جنگ را فراموش نكنی!» فردا صبح حسین تیربار را به پادگان بازگرداند و به اسلحهخانه تحویل داد و با تكیه بر وجود شیرزنی كه شریك زندگی او شده بود به جبهه بازگشت. عشق عاقل در عملیات خیبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود. حسین در اوج درگیری به محلی رسید كه دشمن آتش بسیار زیادی روی آن نقطه میریخت. او به یاری رزمندگان شتافت كه ناگهان خمپارهای در كنارش به فریاد نشست و او را از جا كند و با ورود جراحتی عمیق بر پیكر خستهاش، دست راست او قطع گردید. در آن غوغای وانفسا، همهمهای بر پا شد. «خرازی مجروح شده! امیدی بر زنده ماندنش نیست.» همه چیز مهیا گردید و پیكر زخم خورده او به بیمارستان یزد انتقال یافت. پس از بهبودی، رازی را برای مادرش بازگو كرد كه هرگز به كس دیگری نگفت: «حالم هر لحظه وخیمتر میشد تا اینكه یك شب، بین خواب و بیداری، یكی از ملائك مقرب درگاه الهی به سراغم آمد و پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی، یا قصد زنده ماندن داری؟» من گفتم: «فعلاً میل ماندن دارم تا با آخرین توان، به مبارزه در راه دین خدا ادامه دهم.» به همین جهت او تا لحظه آخر، عنان اختیار بر گرفت و هرگز از وظیفهاش غافل نماند. دعوت پرفیض حسین دو روز قبل از شهادتش گفت: «خودم را برای شهید شدن كاملاً آماده كردهام.» او كه روحی متلاطم از عشق خدمت به سربازان اسلام داشت وقتی متوجه شد ماشین غذای رزمندگان خط مقدم در بین راه مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته است به شدت ناراحت شد و با بیسیم از مسئولین تداركات خواست تا هر چه زودتر، ماشین دیگری بفرستند و نتیجه را به او اطلاع دهند. پس از گذشت چند ساعتی ماشین جلوی سنگر ایستاد و حاج حسین در حالی كه دشمن منطقه را گلوله باران میكرد برای بررسی وضعیت ماشین از سنگر خارج شد. یكی از تخریبچیها در حال مصاحفه با او میخواست پیشانیاش را ببوسد كه ناگهان قامت چون سرو حسین بر زمین افتاد. اصلاً باورم نمیشد حتی متوجه خمپارهای كه آنجا در كنارمان به زمین خورد، نشدم. بلافاصله سر را بلند كردم. تركشهای موثر و درشتی به سر و گردن او اصابت كرده بود. هشتم اسفند سال 1365 بود و حاج حسین از زمین به سوی آسمان پركشید و پیشانی او جایگاه بوسه عرشیان گشت آخرین دیدار در مدت جنگ من و پسرم 2 همرزم بودیم. حسین فرمانده لشگر بود و من اغلب به امور تداركاتی و امدادگری میپرداختم. اول اسفند سال 1365 به بیمارستان شهید بقایی اهواز آمد و در حالی كه با همان یك دست رانندگی میكرد در حین گشت داخل شهر، شروع به صحبت كرد: «بابا من از شما خیلی ممنونم چون همه از شما راضی هستند به خصوص رییس بیمارستان، مرحبا بابا، سرافرازم كردی.» من كه سربازی در خدمت اسلام بودم گفتم: «هر چه انجام دادهام وظیفهای در راه نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده، كار من در مقابل این خدمت و فداكاری كه تو انجام میدهی، هیچ است و اصلاً قابل مقایسه نیست.» این آخرین دیدار ما بود و سالهاست كه مشام جان من از عطر خوش صحبتهای حسین در آن روز معطر است. راننده قایق یك روز قرار بود تعدادی از نیروهای لشگر امام حسین (ع) با قایق به آن سوی اروند بروند. حاج حسین به قصد بازدید از وضع نیروهای آن سوی آب، تنهایی و به طور ناشناس در میان یكی از قایقها نشست و منتظر دیگران بود. چند نفر بسیجی جوان كه او را نمیشناختند سوار شده، به او گفتند: «برادر خدا خیرت بدهد ممكن است خواهش كنیم ما را زودتر به آن طرف آب برسانی كه خیلی كار داریم.» حاج حسین بدون اینكه چیزی بگوید پشت سكان نشست، موتور را حركت داد. كمی جلوتر بدون اینكه صورتش را برگرداند سر صحبت را باز كرد و گفت: «الان كه من و شما توی این قایق نشستهایم و عرق میریزیم، فكر نمیكنید فرمانده لشگر كجاست و چه كار میكند؟» با آنكه جوابی نشنید، ادامه داد: «من مطمئنم او با یك زیرپوش، راحت داخل دفترش جلوی كولر نشسته و مشغول نوشیدن یك نوشابه تگری است! فكر میكنید غیر از این است؟» قیافه بسیجی بغل دستی او تغییر كرد و با نگاه اعتراضآمیزی گفت: «اخوی حرف خودت را بزن». حاج حسین به این زودیها حاضر به عقبنشینی نبود و ادامه داد. بسیجی هم حرفش را تكرار كرد تا اینكه عصبانی شد و گفت: «اخوی به تو گفتم كه حرف خودت را بزن، حواست جمع باشه كه بیش از این پشت سر فرمانده لشگر ما صحبت نكنی اگر یك كلمه دیگر غیبت كنی، دست و پایت را میگیرم و از همین جا وسط آب پرتت میكنم.» و حاج حسین چیزی نگفت. او میخواست در میان بسیجی باشد و از درد دلشان با خبر شود و اینچنین خود را به دست قضاوت سپرد شهید خرازی به روایت شهید آوینی ... وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری ، به « فرمانده » خواهی رسید ، به علمدار . اورا از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت . چه می گویم چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه ی بهتری است. مواظب باش ، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی . اگر کسی او را نمی شناخت ، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) رو به رو است . ما اهل دنیا ، از فرمانده لشکر ، همان تصویری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم . اما فرمانده های سپاه اسلام ، امروز همه آن معیار ها را در هم ریخته اند. حاج حسین را ببین ، او را از آستین خالی دست راستش بشناس . جوانی خوشرو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کرده اند: شجاعت و تدبیر . حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت انگیز بود . اما می دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه ای از این حضور ، غفلت داشته باشد . اخذ تدبیر درست ، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده ، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم. شهید سید مرتضی آوینی _گنجنه آسمانی ، ص 165 منبع:www.aviny.com یادش گرامی، وراهش پر رهرو- 2 پاسخ ها
-
- 1
-
- دفاع مقدس
- شهید خرازی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
رویارویی ناوچه جاویدان جوشن و ناوگان متخاصم آمریکایی در خلیج فارس 28 فروردين ماه 1367 ناوچه جوشن مأموريت يافت تا تعدادي از نفتكش هاي ايراني را از جزيره خارك تا دهانه خليج فارس اسكورت كند. اين ناوچه عمليات مذكور را بعدازظهر همان روز آغاز كرد و اين عمليات تا ساعت 5 صبح روز بعد يعني 29 فروردين ادامه يافت. در طول اين مسير در چندين مرحله هواپيماهاي دشمن قصد تعرض به اين نفتكش ها را داشتند ولي هر بار با تيراندازي و پدافند ايذايي ناوچه جوشن مجبور به ترك منطقه شدند و سرانجام تمام نفتكش ها به سلامت از دهانه خليج فارس خارج شدند. ناوچه جوشن در حال برگشت به منطقه يكم دريايي بندرعباس، مأموريتي تازه يافت و آن اطلاع يافتن از حمله نظاميان متجاوز آمريكايي به سكوهاي نفتي نصر و سلمان بود. چگونگي اين عمليات شكوهمند را كه به جاودانگي ناوچه جوشن و پرسنل غيور و جان بركف اين ناوچه منجر شد، از زبان ناخدا يكم بازنشسته «عباس ملك» فرمانده ناوچه جاويد جوشن مي خوانيم: س: ناخدا ملك! چگونه از حمله آمريكا به سكوهاي نفتي كشورمان اطلاع يافتيد؟ رويارويي ناوچه جوشن با نيروي دريايي آمريكا چطور آغاز شد؟ ج: پس از اتمام عمليات اسكورت نفتكش ها، به پايگاه خود در منطقه يكم دريايي بندرعباس بازمي گشتيم كه حدود ساعت هفت صبح از طريق پايگاه خبردار شديم كه در نزديكي هاي جزيره كيش، ناوهاي آمريكايي به سكوهاي نفتي «نصر و سلمان» كه در جنوب غربي جزيره سيري قرار دارند، حمله كرده اند. طبق دستوري كه به ما داده بودند آماده شديم و مسير خود را به طرف منطقه موردنظر عوض كرديم. حدود ساعت يازده و ربع بود كه افسر عمليات و افسر مخابرات به من اطلاع دادند كه دستگاه هاي مخابراتي ما عمل نمي كنند و از كار افتاده اند. بلافاصله به اتفاق افسر مخابرات و الكترونيك به اتاق مخابرات رفتيم. تمام سيستم هاي مخابراتي را بررسي كرديم و متوجه شديم كه ايراد از خود دستگاه ها نيست. چون تا آن زمان جنگ هاي الكترونيكي براي ما پيش نيامده بود، متعجب بوديم كه چگونه دستگاه ها از كار افتاده اند. در همين وضعيت بسر مي برديم و حدوداً ده دقيقه اي از اين موضوع گذشته بود كه 5 يا شش فروند هواپيما و هلي كوپتر در اطراف ناوچه ظاهر شدند كه البته هواپيماها در سطح بالايي پرواز مي كردند. در آن زمان حدوداً 20 مايل از جزيره سيري دور شده بوديم و تقريباً 30 تا 35 مايل با سكوهاي «نصر و سلمان» فاصله داشتيم. در اين موقع يكي از هلي كوپترها سعي كرد كه به ما نزديك شود. ما در اين شرايط سيستمي به نام گارد داشتيم كه از طريق آن با خلبان هلي كوپتر تماس گرفتيم و به او يادآور شديم كه طبق قوانين بين المللي و با توجه به شرايط جنگي منطقه و ناشناس بودن هلي كوپتر بيشتر از 5 مايل نمي تواند به ما نزديك شود. خلبان هم در جواب گفت: من هلي كوپتر ناشناس نيستم. من هلي كوپتر نيروي دريايي آمريكا هستم و به شما اخطار مي دهم ناوچه را متوقف كنيد و تمام افراد را به روي قايق هاي نجات منتقل كنيد. بعد از شنيدن پيام بلافاصله، آژير محل جنگ را به صدا درآوردم و بچه ها به محل هاي از پيش تعيين شده خود رفتند. البته بچه ها از قبل هم آماده بودند ولي با اين اعلام، آمادگي صد درصد براي موقعيت جنگي پيدا كردند كه اين مسئله حدود هفت، هشت دقيقه به طول انجاميد. دراين زمان متوجه شدم كه كسي بر روي مدار، من را با گويش انگليسي صدا مي كند و مي گويد: من فرمانده ناوگان نيروي دريايي آمريكا هستم و به شما اخطار مي كنم كه متوقف شويد و كشتي را از نفرات تخليه كنيد. من در جواب با لحني جدي به او گفتم: اينجا خليج فارس است ومن از شما دستور نمي گيرم و طبق برنامه اي كه دارم بايد براي نجات نفراتي كه بر روي سكو قرار گرفته اند به سوي سكوهاي نفتي بروم. آنها گفتند: شما درمحاصره كامل هستيد و بهتر است كه به حرف ما گوش بدهيد. من مجدداً در جواب گفتم: اينجا خليج فارس است و شما حق هيچگونه دخالتي در امور كشور مرا نداريد و لازم است كه شما منطقه را ترك كنيد. یکی دیگر از ناوچه های کلاس کمان نیروی دریایی ارتش مشابه ناوچه همیشه جاوید جوشن اين صحبت ها حدود يك ربع طول كشيد. جو عجيبي به وجود آمده بود. براي درگيرشدن و يا ادامه مسير و يا هر اقدام ديگري نياز به برقراري ارتباط بود و ما متأسفانه حتي با جزيره سيري كه در نزديكي ما قرار داشت ارتباطي نداشتيم. دراين شرايط حساس با پرسنلم مشورت كردم و با اينكه همه مي دانستند تنها هستيم و از هر طرف مورد محاصره آمريكايي ها قرار داريم، باكمال شجاعت گفتند كه حاضرند تا پاي جان ازكشتي حفاظت كنند. ناوگان نيروي دريايي آمريكا دست بردار نبود ومرتب اخطار مي داد و ما هم به راه خود ادامه مي داديم تا اينكه مكالمه من با فرمانده ناوگان نيروي دريايي آمريكا به مشاجره لفظي كشيد و من به او گفتم: «شما بايد منطقه را ترك كنيد ومن مأموريت خودم را انجام خواهم داد.» در اين زمان، از آن طرف خط يك نفر پشت دستگاه بي سيم آمد و به زبان فارسي شروع كرد به صحبت كردن، گفت: «هرچه كه به شما دستور داده مي شود اجرا كنيد، اگر شما تسليم شويد آن دسته از نفرات كه مايل باشند مي توانند با ما به آمريكا بيايند تا ما در آنجا به آنها كار و امكاناتي كه مي خواهند بدهيم و آن دسته از افراد هم كه مايل به اين كار نيستند مي توانند به ايران برگردند.» من هم در جواب مجدداً گفتم: ما به مأموريت خود ادامه خواهيم داد. دراين شرايط آمريكايي ها از متوقف كردن ناوچه جوشن نااميد شدند و اولين موشك بلافاصله بعداز آخرين مكالمه ما يعني حدود ساعت 30/12 به طرف ما شليك شد. با سيستم هاي چفي كه داشتيم، توانستيم اين موشك را حدود 200 ياردي از ناوچه منحرف كنيم. با نزديك شدن اولين هلي كوپتر به ناوچه، دستور آتش دادم كه مورد اصابت قرارگرفت و سقوط كرد. بقيه هلي كوپترها با ديدن اين موقعيت از ناوچه فاصله گرفتند وهواپيماهايي هم كه در اطراف ما بودند، فاصله خود رابا ما بيشتر كردند. در اين موقع متوجه شدم كه ناوهاي آمريكايي ازطرف غرب جزيره سيري ما را قفل موشكي كردند و بعد بار ديگر با ما تماس برقراركردند و گفتند: سرسختي به خرج ندهيد، درغير اين صورت نابود خواهيدشد. من در جواب گفتم: من مي دانم كه ما را درجهت غربي قفل موشكي كرده ايد و بهتر آن است كه ما را به حال خود رها كنيد تا ما مأموريت خود را ادامه دهيم. كاپيتان آمريكايي ازمن پرسيد: هنوز سيستمهاي شما كار مي كند؟ براي آنها شگفت آور بود كه چطور با اين شرايط سيستم هاي الكترونيكي ما هنوز از كار نيفتاده است، چرا كه ما توانسته بوديم سمت و جهت قفل موشكي آنها را تشخيص دهيم. دربين اين صحبت ها بود كه آنها دومين موشك خود را به سوي ما پرتاب كردند. با ديدن موشك دستور شليك بسوي آن را دادم ولي به خاطر سرعت بالايي كه داشت عملا اين كار بيفايده بود. موشك وارد بدنه ناوچه شد، از بين چهار لانچه پرتاب موشك گذشت و دست آخر در موتورخانه منفجر شد. با اين انفجار 25 تركش به بدن من اصابت كرد. اولين چيزي كه بعداز اين اصابت ديدم روي كفشم بود كه حدود 5 سانتي متر شكافته شده بود ولي متوجه زخم خوردگي بقيه جاهاي بدنم نشدم. شهيد ناو سروان زارع نعمتي كه جانشين من بود از ناحيه گردن مورد اصابت تركش قرار گرفت، دست خود را به بغل ناوچه گرفت، روي پله نشست و در همانجا به لقاالله پيوست، خدا رحمتش كند. من وارد پل فرماندهي شدم تا اوضاع ناوچه را بررسي كنم. با اتاق مخابرات تماس گرفتم، تماس قطع بود، بعد با اتاق عمليات تماس گرفتم اما تمام ارتباط ها قطع شده و موتورخانه از كار افتاده بود. از پل فرماندهي بيرون آمدم و در سينه ناوچه در كنار توپ ايستادم. خدا رحمت كند افسر عمليات ناوچه جوشن را (شهيد ابراهيم حرآبادي)، ايشان از راه رسيد و گفت: ناوچه از ناحيه موتورخانه مورد اصابت موشك قرار گرفته است. به او گفتم: به افسر مهندس بگو ميزان صدمات وارده را اعلام كند تا بتوانيم از ادامه خسارت به ناوچه جلوگيري كنيم. سومين موشك كه از نوع استاندارد بود به سوي ما شليك شد و پرسنل قهرمان ناوچه جوشن با اجراي آتش سعي در انهدام آن داشتند ولي موفق نشدند و موشك به پل فرماندهي اصابت نمود. من و چند نفر از پرسنل به داخل آب پرتاب شديم. بلافاصله موشك هاي چهارم و پنجم هم به ناوچه اصابت كرد و دود و آتش آن را فراگرفت. به پرسنلي كه روي ناوچه بودند گفتم تا خود را داخل آب بيندازند. تعدادي از بچه ها كه رمقي در تن داشتند به دوستانشان كمك مي كردند تا خود را به داخل آب بيندازند، ولي آنهايي كه شهيد شده بودند با ناوچه جوشن به دل خليج هميشه فارس رفتند تا حماسه جاويد جوشن براي هميشه ماندگار باقي بماند. زماني كه در داخل آب بوديم به كمك تعدادي از پرسنل ناوچه جوشن سعي كرديم تا كليه عوامل را كه داخل آب پريده بودند دور هم جمع كنيم. افسر برق ناوچه كه در يك مايلي من بود توانسته بود هشت نفر را جمع كند و من هم هفده، هجده نفر را در كنار خود جمع كرده بودم. براي اينكه جريان آب ما را از يكديگر جدا نكند به بچه ها دستور دادم تا كمربندهاي خود را باز كنند و به يكديگر گره بزنند تا بتوانيم جمع خود را حفظ كنيم. بيشتر نگراني ما از اين بود كه در آن منطقه كوسه خيز باتوجه به مجروح بودن تعداد زيادي از پرسنل، از خطر حمله كوسه ها در امان بمانيم. س: در مورد تصميم گيري بعد از پيشنهاد پناهندگي آمريكايي ها به پرسنل ناوچه جاويد جوشن چگونه عمل شد؟ ج: اگرچه من فرمانده اين واحد بودم ولي اين مهم بود كه همه عوامل با يكديگر همسو و موافق باشند و خوشبختانه پرسنل من همه متعهد و مؤمن بودند. طي تحقيقاتي كه بعد از اين حادثه انجام دادم متوجه شدم كه من در اين مأموريت با پرسنل نمونه نيروي دريايي همراه بودم. و اما آمريكايي ها به ما پيشنهاد كردند كه هركدام از ما مي تواند پناهنده سياسي بشود و حتي اگر بخواهد مي تواند همراه خانواده خود در آمريكا زندگي كند. با پرسنل ناوچه در همان پل فرماندهي يك كميسيون تشكيل داديم و همگي به اتفاق گفتند: به هيچ وجه تسليم نخواهيم شد و غيرت و شكوه و جوانمردي ايراني و عزت و پرچم سه رنگ ايران اسلامي را فداي ترس و زندگي در غرب نخواهيم كرد و مكتبي كه در آن شهادت دارد اسارت ندارد. س: از خاطراتتان با پرسنل غيور ناوچه جوشن كه براي سرافرازي ايران اسلامي از جان خود گذشتند براي ما بگوييد. ج: آن روز (29فروردين) اولين روز ماه مبارك رمضان بود و همه روزه دار بودند. شب قبل از آن را هم به دليل شركت در عمليات تا صبح تلاش مي كردند و بيدار بودند. بعد از آن هم حمله ناوهاي آمريكايي پيش آمد. با اينكه بيشتر افراد مجروح بودند و چندتايي هم شهيد اطراف ما بود، همگي روحيه بالايي داشتند. در طول پنج تا شش ساعتي كه ما در داخل آب بوديم، تمام مدت با خداي خود نجوا مي كردند و شور و حالي الهي داشتند. در مورد شهيد ابراهيم حرآبادي بعدها فهميدم كه اين شهيد گرانقدر خود به تنهايي سرپرستي چندين خانوار محروم و بدون سرپرست را به عهده داشته است. اين شهيد يك نمونه بارز از افسران لايق بدنه ارتش مردمي ما بود. س: در مورد نحوه نجات خود تان و پرسنل ناوچه جوشن توضيح بدهيد. ج: دم دماي غروب يك فروند از هلي كوپترهاي نيروي دريايي محل ما را پيدا كرد و به همراه يك فروند هاور كرافت براي نجات ما آمد. موقع عمليات نجات بقدري هوا تاريك بود كه بعد از جمع آوري افراد در پايگاه متوجه شدم 3 نفر از پرسنل داخل آب جا مانده اند. فرداي آن روز هلي كوپتر مجدداً به سراغ همان ناحيه رفت و توانست آن 3 نفر را پيدا كند. پس از انتقال به پايگاه بلافاصله پيش آنها رفتم، وضعيتشان را جويا شدم و پرسيدم كه در خلوت و تنهايي شب و سكوت دريا، زمان برايشان چگونه گذشته است. در جوابم گفتند، تا صبح قرآن و دعا مي خوانديم. برايم لحظه غيرقابل تكراري بود و از آن زمان با خودم عهد بستم كه نگذارم خون شهداي ناوچه جوشن و حماسه جاودان پرسنل متعهد و غيور اين ناوچه از خاطرها پاك شود. س: از حضورتان در اين مصاحبه سپاسگزاريم. ج: من هم از شما به خاطر تلاش براي زنده نگاه داشتن ياد شهيدان بزرگوار دفاع مقدس تشكر مي كنم. روزنامه کیهان ۲۸ فروردین سال ۱۳۸۴ www.artesh-iran.blogfa.com
-
برهموس PJ-10 يك موشك كروز مافوقصوت ميباشد كه آن را ميتوان از طريق زيردرياييها، ناوهاي جنگي، هواپيماها و يا از سطح زمين پرتاب نمود. اين موشك، توليد مشتركي است بين شركت روسي Mashinostreyenia و شركت هندي Brahmos Corp كه پيشرانهء آن بر اساس موشك روسي «يخونت» (Yakhont) طراحي شده است، در حالي كه سامانهء هدايت كنندهء موشك به وسيلهء شركت هندي Brahmos ساخته شده است. برهموس، جزو معدود موشكهاي كروز در كل جهان محسوب ميشود كه در سرعت حيرتانگيز 2.5 تا 2.8 ماخ پرواز ميكند، كه اين مقدار، سه برابر سرعت موشك كروز آمريكايي «اماهاوك»(Tomahawk) ميباشد.طراحي برهموس، كار مشتركي است بين «سازمان تحقيقات و توليدات دفاعي» (DRDO) از هند و موسسهء فدرال ايالتي Mashinostroyenia از روسيه (NPOM) كه تحت سرمايهگذاري شركت هوافضاي برهموس انجام پذيرفت. اين موشك، نام خود را از اسامي دو رود بزرگ Brahmaputra و Moskva برگرفته است. دو كشور روسيه و هند، قصد دارند تعداد 1000 فروند از اين موشك كروز را در طول 10 سال آينده توليد نمايند و 50 درصد توليد را نيز به ساير كشورها صادر كنند موشك برهموس در ارتفاع 10 متري سطح زمين پرواز كرده و به اهداف خود اصابت ميكند. اين موشك، پس از پرتاب، به سرعت 2.8 ماخ دست پيدا ميكند و داراي حداكثر بردي برابر 290 كيلومتر ميباشد. موشك ناوپرتاب و زمين پرتاب برهموس، هر دو داراي 200 كيلوگرم سرجنگي هستند، در حالي كه نوع هواپرتاب آن، كه BrahMos A نام دارد، داراي 300 كيلوگرم مادهء منفجره ميباشد. اين موشك از پيشرانهاي دو مرحلهاي، شامل راكت سوخت جامد جهت شتابدهي اوليه و سپس يك موتور رمجت با سوخت مايع، جهت دستيابي به پرواز مافوقصوت بهره ميگيرد. موتور هواخنك رمجت از نظر ميزان مصرف سوخت، بسيار بهينهتر از پيشرانه راكت با سوخت جامد ميباشد، به همين جهت، اين پيشرانه، به برهموس اين امكان را ميدهد تا به فواصلي بسيار دورتر از يك موشك مجهز به پيشرانهء معمول راكت، دست پيدا كند. سرعت بسيار بالاي موشك برهموس، باعث ميشود تا خسارت ناشي از انرژي جنبشي حاصل از برخورد نيز بسيار بيشتر از يك موشك كروز با سرعت كمتر، نظير تاماهاوك باشد. اگرچه برهموس، يك موشك ضدكشتي به شمار ميرود، اما ميتوان آن را بر عليه اهدافي در سطح زمين نيز مورد استفاده قرار داد. موشك برهموس را هم ميتوان به صورت عمودي و هم به صورت زاويهدار و در تمام 360 درجهء افق پرتاب نمود. موشك برهموس ويژهء پرتاب از زمين، داراي مشخصات مشابهي با انواع هواپرتاب يا درياپرتاب ميباشد. گونهء هواپرتاب، داراي بوستر كوچكتر ميباشد؛ ضمن اينكه داراي بالچههاي اضافي در قسمت دم جهت ثبات بيشتر حين پرتاب ميباشد. موشك برهموس، به تازگي جهت استفادهء هواپرتاب به وسيلهء جنگندههاي Su-30MKI دچار برخي تغييرات شده است. يك كميتهء مشترك بين «سازمان تحقيقات و توليدات دفاعي» (DRDO) و نيروي هوايي هند (IAF)، دستوري مبني بر ايجاد تغييرات ساختاري در جنگندهء Su-30MKI را صادر كردند تا موشك برهموس، بتواند در اين هواپيما قابل نصب شود. خصوصيات عملكرد: موشك كروز ضد كشتي هوا/دريا/زمين سازنده: Federal State Unitary Enterprise (Mashinostreyenia), Brahmos Corp طول: 9 متر وزن پرتاب :3900 كيلوگرم قطر: 0.67 متر برد: (300 ) كيلومتر سرعت: 2.5 تا 2.8 ماخ سيستم هدايت: INS, GPS, active and passive radar كلاهك: 200 كيلوگرمي موتور و پيشرانه: موتور 2 مرحله اي راكت/رم جت كشورهاي سازنده: هند و روسيه ● منبع اصلي: سنترال كلوپ ● منابع كمكي: وكيپديا و MissileThreat برگرفته از سایت فناوری موشکی
-
جنگنده بسترآزمون سوخو-47 برکوت جنگنده بسترآزمون سوخو-47 برکوت ( Sukhoi Su-47/Berkut )
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
هواپيماي جنگنده اس-37 ساخت روسيه (S-37 Berkut (Su-47 اين هواپيما که عموما به نام اس37 شناخته ميشود، با نام تجاري Su-47 احتمالا وارد سرويس ميشود.حرف Sاول عبارت اس37 بر خلاف تصور عموم، نشانگر هواپيماي ساخت شرکت سوخو نيست، بلکه اولين حرف يک عبارت روسي با ترجمه "پيشگرا" ميباشد. تغيير نام هواپيما از اس37 به سو47 مسلما از تصميم شرکت سوخو براي بازار يابي اين هواپيما ميباشد. هواپيماي سو47، ابتدا به عنوان نمونه آزمايشي مراکز تحقيقاتي هوا فضاي روسيه براي آزمايش مواد مرکب پيشرفته در هواپيما و همچنين سيستمهايFly by Wire پيچيده و امروزي تر بود. هواپيما از بالهاي پيش گرا که قدرت مانور فوق العاده زياد و همچنين قابليت پرواز در زواياي حمله بالاي 45 درجه را به هواپيما ميدهد استفاده ميکند. مزاياي بال پيشگرا نسبت به بال هاي با اشکال متعارف که عبارتند از پساي القايي و ممان خمشي کمتر و همچنين تاخير در وقوع واماندگي مدت مديدي است که شناخته شده است. اما متاسفانه ممان پيچشي وارد به بال در اين نوع بالها آنقدر زياد است که -اگر اين بالها با مواد متعارف ساخته شوند-ميتواند بال را براحتي از هم بدرد. براي حل اين مشکل، سوخو 47 از بال هايي ساخته شده از مواد کامپوزيت استفاده ميکند که ضمن مقاومت خوب در برابر پيچش، پيچش آيروديناميک مورد نياز براي هواپيما را فراهم مي آورند. براي کاهش هزينه ها سوخو47؛ دماغه، دم هاي عمودي و ارابه هاي فرود خانواده سوخو27 را امانت گرفته است. با اين وجود بدنه هواپيما فضاي بيشتري براي جاسازي رادار و تجهيزات اويونيکي، فضاهاي داخلي جاسازي اسلحه و بازتاب راداري کمتر (که بخشي از آن ناشي از استفاده از کامپوزيتها و مواد جاذب امواج راديويي است) نسبت به سوخو 27 ها دارد. عليرغم تمام شايعاتي که در مورد اين هواپيما وجود دارد، کارايي بسيار خوب اين هواپيما در آزمايشها، علاوه بر اينکه مسئولين سوخو را به فکر بازاريابي داخلي و خارجي براي اين هواپيما بيندازد، دولت روسيه را نيز متقاعد کرد که بودجه بيشتري در اختيار اين شرکت جهت توسعه اين هواپيما در اختيار سوخو قرار دهد. گزارش هاي اخير حاکي از اين است که با وجوديکه اين هواپيما احتمالا به عنوان جنگنده نسل پنجم نيروي هوايي روسيه و رقيب اصلي اف35 معرفي ميشود، احتمال جايگزين شدن بال آن با بالهاي متعارف پيش گرا وجد دارد. اگر احتمال دوم صحيح باشد، اينطور بنظر خواهد رسيد که مسئولين سوخو به نتايج مشابهي با نتايج ناسا (در مورد هواپيماي X-29) در مورد مشکلات بال پيش گرا رسيده اند و نتوانسته اند بر آنها فائق بيايند. :wink:- 49 پاسخ ها
-
تاپیک جامع خانواده هویتزر رعد ( رعد-1 ،رعد2 ام ) تاپیک جامع خانواده هویتزر رعد ( رعد-1 ،رعد2 ام )
hosseingmn افزود یک موضوع در هویتزر ها
هویتزر رعد یکی از محصولات وزارت دفاع است که در اختیار نیروی زمینی ارتش قرار دارد . مشخصات فنی این توپ خود کششی به شرح زیر است : http://www.modlex.ir/cgi-bin/store.pl/page=product.html/pid=MXF04-000080 -
در 27 آگوست سال 2005 ، نيروي هوايي امريكا پرده از سلاح جديدي برداشت. بمب كم قطر (Small Diameter Bomb) سلاحي بود كه محققين شركت بوئينگ در پاسخ به نيازهاي آينده نيروي هوايي امريكا ، دست به توليد آن زدند. هدف از ساخت اين سلاح كه به اختصار آنرا SDB مي نامند ، كاهش اندازه بمب است تا هواپيما قادر باشد تعداد بيشتري از اين بمب ها را حمل نمايد. علاوه بر اين مزيت ، اين بمب ها دقت عمل بيشتري داشته و به عنوان نسل جديدي از سلاح هاي تاكتيكي مورد توجه قرار گرفته اند. توليد SDB در حال حاضر شروع شده و پيش بيني مي شود كه تا اوايل سال 2006 ، نگارش هاي مناسب اين سلاح براي هواپيماي F-15E در سطح انبوه توليد گردد. SDBها جزو سلاح هاي هدايت شونده قرار مي گيرند و براي انهدام كنترل شده اهداف زميني بخصوص خودروها و ماشين آلات زرهي ، بسيار موثر ظاهر شده اند. در 25 اگوست سال 2005 ، دو فروند هواپيماي F-15E كه هركدام دو SDB را حمل مي كردند ، به چهار هدف زميني كه سه مورد آنها خودروهاي نظامي بودند حمله ور شدند و هر چهار هدف را با موفقيت منهدم نمودند. مارك مك گراو (Mark MacGraw) رئيس مركز توسعه تسليحات شركت بوئينگ ، اين پروژه را بسيار موفقيت آميز ارزيابي نمود و آن را سرآغاز توليد نسل جديدي از بمب هاي تاكتيكي دانست. در يكي از آزمايش هاي غيررسمي SDB ، توانايي انهدام كنترل شده اين سلاح به نمايش گذاشته شد. در اين آزمايش ، هدفي در زير يك پل مورد اصابت قرار گرفت بدون آنكه صدمه قابل توجهي به پل وارد گردد كه اين انقلابي در تسليحات است. براي انهدام ادوات دشمن ، ديگر نيازي به تخربي گسترده ساختمان ها ، پل ها و تآسيسات نيست. در حال حاضر ، مشخصات دقيق اين بمب ها در دسترس نيست.
-
موشک کروز ضد کشتی رعد موشک کروز ضد کشتی رعد (Ra'ad anti-ship Cruise missile )
hosseingmn افزود یک موضوع در موشکهای دریایی
در سال 2004 ایران یک مدل جدید از موشکهای ضد کشتی را بر مبنای موشک چینی کرم ابریشم را با برد و سرعت بیشتر طراحی نمود و به تولید انبوه رساند این موشک با توجه به سرعت زیاد آن یکی از خطرناک ترین موشک های ضد کشتی است که امکان هر گون تحرکی را از حریف صلب میکند مشخصات: نوع: موشک ضد کشتی سرعت: بین0.8 تا 1 ماخ طول:7.8 متر وزن: 2998 کیلوگرم برد: 135 تا 200 کیلومتر ارتفاع پرواز:30 تا 50 متر نوع سیستم راداری: رادار مونو پالس (فعال) وزن سر جنگی: 512 کیلوگرم موتور: یک موتور سوخت مایع بهمراه یک بوستر سوخت جامد منبع www.moshaki-nezami.blogfa.com -
اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت اژدر فراحفره زایی وی .ای-111 اشکوال /حوت ( VA-111 Shkval/HOOT)
hosseingmn افزود یک موضوع در موشکهای دریایی
سلام اگر کسی مطلبی در مورد موشک زیر سطحی ایرانی(که سرعتش 100 متر بر ثانیه است) داره لطفا ما رو هم بی خبر نگذاره :D: :D: :): -
تاپیک جامع عملیات سلطان-10 تاپیک جامع عملیات سلطان-10
hosseingmn افزود یک موضوع در تاریخ نیروی هوایی
عملیات سلطان ، خوش آمدگویی IRIAF به فرانسوی های حاضر در عراق نیروی هوایی عراق در سالهای آخر دهه 1970 میلادی قرادادهایی جهت خرید و بکارگیری جنگنده های میراژ اف 1 با فرانسه منعقد کرده بود . با آغاز کار ساخت این جنگنده ها در فرانسه و نزدیک شدن زمان تحویل آنها تعداد 47 متخصص فرانسوی به همراه تعدای جنگنده Mirage F1C در پایگاه هوایی الهوریه (در نزدیکی بصره) مستقر شدند تا کار آموزش خلبانان عراقی برای پرواز با Mirage F1EQ را شروع نمایند . این تحولات از چشمان تیزبین مسئولان نیروی هوایی کشورمان پنهان نمانده بود و آنان نیز اطلاع دقیقی از ماجرا داشتند . نیروی هوایی بی میل نبود تا با انجام حمله ای به پایگاه هوایی الهوریه کار آموزش عراقیها بر روی میراژ را متوقف کند و همچنین خوش آمدی نیز به ورود فرانسوی ها به جنگ گفته باشد . بنابر این طرحی برای انجام یک عملیات عمقی توسط نیروی هوایی و حمله به پایگاه هوایی الهوریه ریخته شد . در این طرح که با نام عملیت سلطان شناخته میشد قرار بود تا تعداد قابل توجهی جنگنده بمب افکن F-4 فانتوم تا عمق 300 کیلومتری عراق نفوذ کنند و آن پایگاه هوایی را نابود کنند .طراحان اصلی این عملیات سرهنگ افشار و سرگرد شوقی بودند . مطابق این طرح، قرار بود 6 فروند جنگنده F-4E ، هر کدام مسلح به 12 بمب MK-82 (متعلق به اسکادران های 31 و 32 شکاری تاکتیکی مستقر در پایگاه شهید نوژه همدان ) به هدف حمله نمایند . برای این حمله تصمیم گرفته شده بود تا جنگنده ها از شمال عراق به هدف نزدیک شوند ( بر خلاف معمول همیشه که جنگنده ها از غرب عراق وارد آسمان این کشور میشدند ) . این تغییر مسیر به جنگنده ها این امکان را میداد که از خطر قرار گرفتن در برد 12 سایت از 16 سایت موشکی شناخته شده SA-2 ، SA-3 و SA-6 مستقر در منطقه پرهیز نمایند ، همچنین این تغییر مسیر باعث میشد تا جنگنده ها در مسیر گشت های هوایی شناخته شده جنگنده های عراقی که عمدتا با MiG-21 بر روی شهر موصل صورت میگرفت قرار نگیرند . با این وجود ، بارگیری جنگنده های فانتوم با بمبهای 500 پوندی (آن ةم به تعداد 12 تیر برای هر جنگنده) باعث میشد تا وزن هواپیما شدیدا افزایش یابد و به تبع آن جنگنده ها نتوانند با تکیه بر سوخت داخلی خود و مخازن سوخت اضافه ماموریت را به سلامت انجام دهند ، از این رو نیاز به سوختگیری هوایی در بین مسیر احساس میشد . بنابر این قرار شد تا 2 فروند هواپیمای تانکر 707 به همراه گروه پروازی به داخل عراق وارد شوند و کار سوخترسانی به فانتومها را انجام دهند . برای محافظت از تانکرها هم قرار شد 2 فروند جنگنده F-14A تامکت (متعلق به گردان 81 شکاری تاکتیکی پایگاه هشتم شکاری اصفهان) در گروه پروازی حضور داشته باشند . این ماموریت یکی از معدود ماموریتهایی بود که هواپیماهای تانکر و جنگنده های تامکت به طور رسمی اجازه یافتند تا وارد خاک عراق شوند. برای حفظ اصل غافلگیری و شوکه کردن عراقیها ، تصمیم بر آن شد تا گروه پروازی سلطان (شامل تانکرها ، فانتومها و تامکتها) بعد از عبور از فضای هوایی ترکیه وارد آسمان عراق شوند . این آخرین باری نبود که جنگنده های نیروی هوایی از آسمان ترکیه استفاده میکردند . بعد از انجام همه مقدمات ، روز موعود فرا رسید و نیروی هوایی برای اجرای عملیات سلطان کاملا آماده بود . قبل از شروع عملیات سرهنگ افشار ماموریت را برای خلبانهای شرکت کننده کاملا تشریح کرد. وی ابتدا خلبانان فانتومها را نسبت به ماموریت توجیه کرد و در خلال آن به خلبانان گفت که آنها باید بر روی اصول پروازی تمرکز کنند ، همدیگر را در دید داشته باشند ، هدف را پیدا کرده و منهدم نمایند و سپس بعد از توجیه کردن خلبانان تامکتها خطاب به آنها تاکید کرد که آنها میبایست به همراه تامکتهایشان در کنار تانکر ها بمانند و از آنها کاملا محافظت کنند، چون اگر تانکر ها از بین بروند همه چیز از بین خواهد رفت . خود سرهنگ افشار قرار بود تا شخصا در عملیات حضور داشته باشد و از درون یکی از تانکرها عملیات را فرماندهی کند . سحرگاه روز 29 اکتبر 1980 ، پایگاه دوم شکاری تبریز ، شاهد برخاست 3 فروند تانکر 707 (1 فروند ذخیره) ، 8 فروند جنگنده فانتوم (2 فروند ذخیره) و 3 فروند جنگنده تامکت (1 فروند ذخیره) بود . هواپیماها در جنوب ارومیه به یکدیگر ملحق شدند و با حرکت در ارتفاع پایین و در پناه کوهها خود را از دید رادارهای عراقی مخفی کردند . قبل از ورود به آسمان ترکیه تمام هواپیماهای ذخیره به پایگاه بازگشتند . سپس بقیه هواپیماها که اکنون 10 فروند میشدند گروه پروازی سلطان را تشکیل دادند . این گروه پروازی شامل 6 فروند جنگنده فانتوم با اسامی سلطان 1 تا سلطان 6 ، 2 فروند جنگنده تامکت با اسامی سلطان 7 و سلطان 8 و 2 فروند هواپیمای تانکر 707 با اسامی سلطان 9 و 10 بود . لیدر دسته فانتومها ، سلطان 1 به خلبانی سرگرد شوقی بود ، لیدر تامکتها تامکت سلطان 7 به خلبانی کاپیتان صدقی بود و همبال (وینگ من ) او تامکت سلطان 8 به خلبانی کاپیتان تایبی بود. سرهنگ افشار نیز درون تانکر سلطان 9 قرار داشت و از آنجا عملیات را فرماندهی میکرد. هواپیماهای گروه پروازی سلطان به مسیر خود ادامه دادند و وارد آسمان ترکیه شدند و دقایقی به طی مسیر در آسمان ترکیه ادامه دادند ، سپس فضای هوایی ترکیه را ترک کرده و وارد آسمان عراق شدند و در پناه کوههای جبل سینجار به حرکت ادامه دادند ، سپس تمام جنگنده ها یکبار دیگر در آسمان سوختگیری کردند . پس از سوختگیری فانتومها راهی هدف شدند ،در حالیکه تانکرها و تامکتها در همان منطقه شروع به چرخیدن کردند و منتظر آنها ماندند . جنگنده های فانتوم پس از دقایقی توانستند تا بدون مشکل به هدف نزدیک شوند و با رها کردن بمب های خود آنجا را به جهنمی از آتش بدل نمایند . در همان زمانی که فانتومها مشغول بمباران پایگاه هوایی الهوریه و سپس برگشت به سمت تانکرها بودند، رادار یکی از تامکتها 4 جنگنده عراقی را در 70 کیلومتری تانکرها شناسایی کرد . با استفاده از تجهیزات شناخت دوست از دشمن ، مشخص شد که جنگنده های عراقی از نوع میگ 23 فلاگر هستند . خبر حضور جنگنده های عراقی سریعا به اطلاع سرهنگ افشار رسید . افشار میدانست که اکنون میگ 23 ها در منطقه ای بین تانکرها و فانتومها پرواز میکردند و اگر چه تاکنون متوجه حضور هیچ یک از هواپیماهای ایرانی نشده بودند ، اما امکان دارد که فانتومها در سر راه برگشت به سمت تانکرها به آنها بر بخورند و مشکلاتی برایشان بوجود آید ، در شرایط عادی جنگنده های فانتوم مشکلی در رویارویی با جنگنده های عراقی نداشتند اما در چنین ماموریتی سوخت به مانند زندگی بود و رسیدن جنگنده های فانتوم به تانکر ها بدون هیچ تغییر مسیر یا برخورد به دشمن ضروری مینمود ، همچنین هیچ کدام از فانتمها به موشک هوا به هوا مجهز نبودند . از این رو سرهنگ افشار به 2 فروند تامکتی که در معیت تانکرها پرواز میکردند دستور داد تا میگ 23 ها را رهگیری کنند و پیش از رسیدن آنها به جنگنده های فانتوم ، نابودشان کنند. از آنجایی که وقتی برای تلف کردن وجود نداشت ، هر دو تامکت سریعا از تانکر ها فاصله گرفتند و به یکدیگر ملحق شدند و در حالی که ارتفاعشان را به 15000 پا افزایش میدادند به سمت جنوب(مکان حضور فلاگر ها) حرکت کردند . صدقی و تایبی با چک کردن دستگاههای الکترونیکی هواپیماهایشان متوجه شدند که عراقیها هنوز متوجه حضور آنها نشده اند ، بنابر این بازهم افزایش ارتفاع دادند و خود را به ارتفاع 20000 پایی رساندند . در چنین ارتفاعی دست آنها برای حمله بسیار بازتر بود . در آن ماموریت تامکت سلطان 7 با دو تیر موشک AIM-54 فینیکس ، 3 موشک AIM-7 اسپارو و 2 تیر موشک AIM-9سایدوایندر مسلح شده بود و تامکت سلطان 8 نیز مجهز به 6 تیر موشک AIM-7 اسپارو و 2 تیر موشک AIM-9 سایدوایندر بود .به خوبی قابل درک است که تامکتها موشکهای دوربردتر و موثرتری نسبت به حریفان خود در اختیار داشتند ، اما هنوز موفقیت آنها منوط به رعایت اصل غافلگیری بود ، تا مبادا نیروی هوایی عراق متوجه حضور آنها شود و جنگنده های دیگری را نیز برای مقابله با آنها به آسمان بفرستد . خدمه تامکتها قرار کردند تا ابتدا تامکت سلطان 7 با فلاگرهای عراقی درگیر شود . در حال افزایش ارتفاع به 22000 پایی ، کمک خلبان تامکت سلطان 7 ، رادار AWG-9 جنگنده را در حالت TWS قرار داد و مشغول بررسی دقیق اهداف شد ، در فاصله 56 کیلومتری از فلاگر های عراقی ، جنگنده های عراقی به وضوح رادار تامکت صدقی قابل مشاهده بودند . 4 فروند میگ 23 به صورت جفتی پشت سر هم حرکت میکردند . صدقی تصمیم گرفت تا ابتدا به میگ 23های جلویی حمله کند . در فاصله 33 کیلومتری از جنگنده های عراقی ، صدقی اجازه شلیک موشک فینیکس را به کمک خلبان داد . وی موشک را بر روی اولین میگ 23 که در جلو حرکت میکرد شلیک کرد ، موشک بلافاصله از تامکت جدا شده و به سمت جنگنده عراقی که در ارتفاع 30000 پایی حرکت میکردند به پرواز در آمد . 8 ثانیه بعد نیز دومین موشک فینیکس به سمت دومین هواپیمای میگ 23شلیک شد . علیرغم شلیک 2 موشک ، هنوز میگ 23 ها به مسیر خود ادامه میدادند ، احتمالا آنها هنوز از حضور تامکتها در منطقه و سرنوشت سیاهی که در انتظارشان بود بیخبر بودند . در حالیکه خدمه تامکتها مسیر موشک های فینیکس را دنبال میکردند و منتظر نتیجه بودند ، از سوی سلطان 9 با آنها تماس گرفته شد و به آنها اطلاع داده شد که عراقیها از حمله به پایگاه الهوریه آگاه شده اند و به میگ 23 ها دستور داده اند تا به سمت فانتومها پرواز کنند و آنها را رهگیری نمایند . میگ 23 های عراقی قصد گردش و حرکت به سمت فانتومها را داشتند اما خوشبختانه فرصتی پیدا نکردند . اولین فینیکس به میگ 23 جلویی برخورد کرد و آن را به تلی از آتش بدل کرد . کمک خلبان تامکت سلطان 7 فریادی از خوشحالی کشید . با این وجود به نظر میرسید که موشک فینیکس دوم به هدف برخورد نکرده اما لحظاتی بعد کمک خلبان متوجه شد که دومین میگ 23 نیز در حال سقوط به طرف زمین است . به احتمال زیاد موشک به خود هواپیما برخورد نکرده بود اما فیوز مجاورتی آن منفجر شده بوده و سرجنگی قوی موشک فینیکس کار میگ 23 عراقی را یکسره کرده بود . تا این لحظه 2 فروند میگ 23 عراقی نابود شده بودند ، اما خدمه تامکتها فرصتی برای شادمانی نداشتند چون هنوز 2 فروند میگ 23 دیگر در منطقه حضور داشتند که ممکن بود خطراتی برای فانتومها ایجاد کنند . میگ 23 های باقی مانده کاملا گیج شده بودند و نمیدانستند چه باید بکنند ، آنها ابتدا به سمت جنوب تغییر مسیر دادند ولی بعد به سمت غرب تغییر مسیر دادند و پس از آن شروع به کاهش ارتفاع نمودند . آنها هنوز هم نمیدانستند که چه چیزی و از چه سمتی آنها را مورد حمله قرار داده است . صدقی و تایبی با دقت فعالیت آنها را بر روی رادارهایشان زیر نظر داشتند و منتظر موقعیت مناسبی برای شکار آنها بودند . شوک ناشی از متلاشی شدن 2 فروند میگ 23 در مقابل چشمان خلبانان میگ 23های باقی مانده باعث شد تا آنها دو اشتباه بزرگ انجام بدهند . یکی اینکه به سمت غرب راه افتادند و پشت خود را به سمت تامکتها نموده بودند (اکنون تامکتها دقیقا در پشت آنها قرار گرفته بودند) و دیگر اینکه کاهش ارتفاع داده بودند و باعث شده بودند تا تامکتها در ارتفاع بالاتری قرار بگیرند که برای حمله بسیار ایده آل تر بود . تامکتها برای چند لحظه پس سوز موتورهایشان را روشن کردند تا به سرعت مناسبی برسند و فاصله شان با فلاگر ها کمتر شود . خدمه دو تامکت اکنون خودشان را برای شلیک موشکهای اسپارو به طرف فلاگر های عراقی که فقط 12 کیلومتر جلوتر از تامکتها بودند آماده میکردند . اینبار نوبت تایبی بود که وارد عمل شود ، بنابر این صدقی 2000 پا از او فاصله گرفت تا مواظب اطراف باشد و چنانچه هنوز جنگنده عراقی ناشناخته ای در منطقه باقی مانده بود آن را رهگیری کند . لحظاتی مانده به شلیک موشکهای اسپارو تایبی با صدقی تماس گرفت و اعلام کرد که در CSD جنگنده اش مشکلاتی بوجود آمده است . ساختار سیستم تسلیحات تامکت بگونه ای است که بدون داشتن یک CSD فعال و بدون مشکل کار رهگیری دشمن و شلیک موشک کاملا غیرممکن است . تایبی میتوانست مشکل را حل نماید ، برنامه ریزی مجدد CSD در حدود 5 دقیقه زمان میبرد و 6 تا 8 دقیقه نیز نیاز بود تا سیستم ناوبری هواپیما اصلاح گردد . اما او در 300 کیلومتری عمق اسمان عراق قرار داشت و فرصت و سوخت کافی برای انجام اینکار ها نداشت . بدون CSD ، تایبی فقط میتوانست از مسلسل هواپیما استفاده کند و برای برگشت به فضای امن ایران نیازمند شانس زیاد و اسکورت از سوی جنگنده دیگری میبود . صدقی که از این مشکل آگاه شده بود و میدانست که تایبی فرصتی برای رفع مشکل ندارد به او دستور داد که از ادامه مسیر خودداری کند و به سمت منطقه ای که تانکرها در آنجا در حال گردش بودند برگردد و منتظر بماند . و خودش نیز به دنبال میگ23های باقی مانده به راه افتاد . صدقی موشک حرارتی را مسلح کرد و به دنبال میگ 23 ها به راه افتاد . وی یکبار دیگر نیز از پس سوز استفاده نمود تا به سرعت دست یابد . اکنون صدقی به نزدیکی فلاگر ها که در 10000 پایی پرواز میکردند رسیده بود . در 1500 متری آنها ، صدقی صدای قفل موشک سایدوایدر را شنید اما قبل از آنکه بتواند موشک را شلیک کند ، فلاگر ها به یکبباره از هم جدا شدند و لیدر به سمت راست گردش کرد و وینگ من هم به سمت چپ . مسلما آنها اکنون از حضور تامکت مطلع شده بودند . صدقی بلافاصله به راست گردش کرد و به دنبال لیدر رفت . فلاگر عراقی سعی در انجام مانورهای شدید جهت جلوگیری از شلیک موشک توسط صدقی داشت اما بالاخره صدقی توانست تا بر روی فلاگر قفل کند و موشک سایدوایندر را به طرفش شلیک کند . ثانیه هایی بعد موشک به هدف برخورد کرد و آن را متلاشی کرد . هنوز لحظاتی از متلاشی شدن فلاگر عراقی نگذشته بود که کمک خلبان صدقی به وی خبر داد که آخرین میگ 23 دقیقا در پشت سر آنها قرار دارد و همچنین سوخت چندانی برای آنها باقی نمانده است . در حال پرواز با سرعت 520 مایل بر ساعت ، با سوخت نه چندان زیاد و با یک میگ 23 دقیقا در پشت سر ، صدقی مانوری شبیه مانور کبرا انجام داد . این مانور باعث شد تا سرعت وی در چند ثانیه به یکباره از 520 مایل بر ساعت به 150 مایل بر ساعت کاهش پیدا کند . اما خلبان آخرین میگ 23 که انتظار چنین مانوری را نداشت غافلگیر شد و به یکباره از صدقی جلو افتاد . اکنون صدقی در پشت سر فلاگر عراقی قرار گرفته بود ، وی مجددا پس سوز را روشن کرد تا به سرعت دلخواه برسد سپس یک تیر موشک حرارتی سایدوایندر روانه فلاگر عراقی کرد . این مشوک نیز همانند 3 موشک قبلی به هدف اصابت کرد و باعث شد تا فلاگر عراقی منهدم شود . پس از منهدم کردن آخرین فلاگر عراقی ، صدقی پس سوز را خاموش کرد و با سرعت عادی به سمت تانکرها به راه افتاد . وی در تماس با سلطان 9 وضعیت خود را اطلاع داد و همچنین متوجه شد که تمام فانتوم ها به سلامت به تانکر ها رسیده اند و پس از سوختگیری راهی آسمان ایران شده اند . پس از لحظاتی صدقی و کمک خلبانش توانستند تانکر سوخترسان را ببیند در حالیکه فانتومهای سلطان 1 و سلطان 3 آن را اسکورت میکردند . صدقی توانست همانند سایر پرنده های حاضر در عملیات به راحتی سوختگیری نماید و به سلامت به آسمان ایران اسلامی برگردد . بعد از عملیات مشخص شد که فانتومهایی که به پایگاه هوایی الهوریه حمله کرده بودند ، علاوه بر وارد کردن خسارات جدی توانسته اند تا 2 فروند میگ 21 و یک فروند Mi-8 را نیز بر روی زمین از بین ببرند . همچنین حداقل یک متخصص فرانسوی در جریان حمله به هلاکت رسید و یک نفر دیگر نیز زخمی شد . بعد از این جریان تمامی متخصصان فرانسوی به فرانسه بازگشتند . همچنین بعدا مشخص شد که 3 خلبان از 4 خلبانی که میگ 23 هایشان توسط صدقی ساقط شده بود کشته شده اند که از جمله آنان میتوان به کاپیتان احمد صباح (شکارچی 2 فروند F-5E ایرانی در روز اول جنگ) اشاره کرد . این مطلب ترجمه آزادی از مطلب کتاب Iranian F-14 Tomcat Units in Combat در مورد این عملیات بود. منبع:انجمن هوافضا- 22 پاسخ ها
-
- قدرت هوایی
- عراق
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[right]سلام درست شش روز پس از شروع به کار انجمن عضو شدم و برای بیش از دو سال میلیتاری خانه من و اعضای محترمش خانواده من بودند تا اینکه به دلیل پاره ای از مشکلات از سایت جدا شدم. و امروز در حال جستجو در گوگل بودم که تصادفا این مطلب را دیدم و یاد تمام آن لحظات برایم زده شد. یاد آن روزها بخیر، چقدر انرژی داشتیم، چقدر با دوستان کل کل می کردیم. که البته اگه جسارتی شده به بزرگی خودشون می بخشن. با تشکر از دوستانی که به یاد این بنده حقیر بودند جا داره تا از زحمات همه اعضا و مدیران این انجمن تشکر کرده باشم از جمله مصطفی، سعید، رضا، احمد، کریم، لیچ، کرکس، واریور، ابراهیم، و تمام دوستانی که اگه اسمی ازشون نبردم نه از کم لطفی، که از درد دیسک گردنم(تایپ برام سخته) بوده!! ولی برای همتون بهترین آرزوها رو دارم و امیدوارم موفق و پیروز باشید. به امید دیدار[/right]
- 88 پاسخ ها
-
- 35
-
VSSK - Vychlop .50 caliber silenced sniper rifle كايبر و مهمات : 7 / 12 م م مدل مخصوص زير سرعت صوت عمل : نيمه اتوماتيك وزن : 7 كيلو گرم با ساكت كننده و دوربين طول : 795 م م با ساكت كننده كامل سيستم تغذيه : خشاب هاي 5 تيره اين اسلحه يكي از جديدترين تجهيزات توليدي شركت طراحي وسايل روسيه يعني KBP است. نام VSSK مخفف (Vintovka Snayperskaya Spetsialnaya Krupnokalibernaya) به زبان روسي است كه به معني اسلحه دوربين دار مخصوص كاليبر بزرگ است و كلمه Vychlop هم به معني Exhaust يا خروج مي باشد... در حدود سال 2002 و به دستور سازمان امنيت فدرال روسيه ( FSB ) كه همان KGB سابق مي باشد توليد شد و اولين بار در سال 2005 در نمايشگاه سلاح INTERPOLITEX 2005 در مسكو به نمايش در آمد. اين اسلحه فقط توسط نيروهاي مخصوص FSB استفاده مي شود و بيشترين كاربرد آن هم در عمليات هاي ضد تروريستي و ضد جنايتي مهم استو اطلاعات هم در مورد اين سلاح بسيار كم و ناياب است . اين اسلحه 7 / 12 ميلي متري براي عمليات هايي طراحي شده است كه در آن ها نياز به يك شليك با قدرت نفوذ بالا ولي بي صدا احساس مي شود...اهداف اسن اسلحه مي تواند شامل ماشين ... افراد داخل يك ماشين....افرادي كه لباس زرهي سنگين پوشيده اند و يا افرادي كه پشت بدنه خودرو و يا غيره سنگر گرفته اند باشد. مهمات اين سلاح به گونه اي است كه مرمي را با سرعتي زير سرعت صوت شليك مي كند ( حدود 290 متر بر ثانيه ) . طول پوكه مهمات جديد اين سلاح هنوز معلوم نيست ولي مهمات قبلي اين سلاح كه معرفي شدند طولي معادل 97 م م دارند كه كمتر از مهمات استاندارد 7/12 م م روسيه است. دقت اين سلاح حدود 1 MOA در 100 متر تخمين زده شده است ( با مهمات شليك دقيق ) برد موثر آن هم 600 متر است. گلوله هاي نفوذ بالاي اين سلاح توانسته است زره هاي كلاس 5 روسي كه بسيار سخت و سنگين مي باشد را از 100 متري سوراخ كند ( معادل زره هاي تايپ III آمريكايي US-NIJ ) و از 200 متري هم ورقه فولادي 16 م م را سوراخ كرده است. VSSK Vychlop داراي يك ساكت كننده كامل بسيار بزرگ است كه براي امور حمل و نقل و نگهداري و غيره مي توان آن را از سلاح جدا كرد. تيپ و ظاهر اصلي خود سلاح بولپاپ است و در بالاي قبضه روي سلاح ريل هاي دوربين تعبيه شده است و داراي مگسك آهني تاشوي ضروري هم هست كه در صورت ناكارآمدي دوربين مي توان از آن استفاده كرد.... اين اسلحه همچنين به دوپايه هاي تاشوي كامل هم مجهز شده و ظاهرا عمل آن نيمه اتوماتيك مي باشد ولي اطلاعات مربوط به مكانيزم شليك آن در دسترس نيست. iranmilitary.blogfa.com
-
تاپیک جامع قصاب صبرا و شتیلا ... آریل شارون تاپیک جامع قصاب صبرا و شتیلا ... آریل شارون
hosseingmn افزود یک موضوع در جنگ آوران
آريل شارون که بود ؟ آریل ساموئل مردخای شرایبر معروف به آریل شارون در سال 1928 در روستای کفر ملال به دنیا آمد. وی مانند اکثر رهبران صهیونیستی از یهودیان لهستانی الاصل است، پدرش ساموئل مردخای شرایبر از لهستان به قفقاز مهاجرت کرد و در آنجا پس از مدتی کشاورزی راهی فلسطین شد و در روستای (کفر ملال) ساکن شد. آریل شارون می گوید: «پدرش که از یهودیان ضد عرب معروف بود. اعتقاد داشت جوانان یهودی روزی باید تمامی سرزمین فلسطین را از عرب ها پس بگیرند و در مزارع آن ها مشغول کشاورزی شوند. همچنین در سال 1933 در پنجمین سال تولدم، پدرم به عنوان هدیه تولد به من یک تفنگ شکاری هدیه داد تا به وسیله آن از زمین های کشاورزی مان محافظت کنم!» پدر آریل علاقمند بود فرزندش در رشته کشاورزی تحصیل کند، به همین منظور او را در کودکی برای کارکردن به مزارع موشاف (نوعی مزارع اشتراكی) می برد. اما آریل پس از رسیدن به جوانی ترجیح داد به جای کشاورزی در رشته تاریخ و حقوق تحصیل کند. آریل شارون از کودکی علاقه شدیدی به مسائل نظامی داشت. به همین دلیل در سال 1942 و زمانی که فقط 14 سال داشت به گروه تروریستی هاگانا پیوست. گروه هاگانا در آن زمان اقدامات وحشیانه ای را برای فرار فلسطینیان از خانه ها و زمینهایشان طراحی و اجرا می کرد و به قتل مخالفان می پرداخت. این گروهها پس از تأسیس دولت، اولین هسته های ارتش "اسرائیل" را تشکیل دادند. آریل شارون در سال 1947 عضو پلیس شهركهای یهودی شد. وی سپس در بیست سالگی در جنگ 1948 شرکت کرد و سمت فرماندهی پیاده نظام در بخش اسکندریه را برعهده داشت و در این جنگ از ناحیه شکم مجروح شد. در اکتبر 1948، در کشتار فلسطینیان در (اللد)، که به فرماندهی مستقیم موشه دایان صورت گرفت، شارون 426 فلسطینی را در مسجدی بنام ( دهمش ) جمع کرد و پس از مسدود کردن درب، آن مسجد را منفجر کرد و کسانی را که زنده ماندند تا دو روز بدون آب و غذا زندانی کرد، که پس از اصرار مسئولین صلیب سرخ برای رساندن آذوقه به زندانیان، شارون به سربازانش دستور داد تا به جای آب به زندانیان ادرار بدهند. شارون قساوت را تا به آنجا ادامه داد که دستور داد تا زنان فلسطینی را عریان به یک محله یهودی نشین برده و پس از رها کردن آنها، به سربازان دستور داد آنها را به گلوله ببندند و اجساد آنها را مدتها در خیایانها رها کرد. وی سپس دستور داد تا مردان را نیز زنده زنده زیر زرهپوشان بیندازند و به قتل برسانند. در آغاز سال 1949 فرماندهی یك گروهان پیاده را بر عهده گرفت، اما در سال 1951 افسر فرماندهی گردان اطلاعات مركزی شد. در سال 1952 وی از فرمانده ستاد ارتش خواست تا به او اجازه دهد که از زندانیان محکوم به مرگ، یک گردان نظامی تشکیل دهد. این مسئله به دلیل ناآشنایی این افراد با فنون نظامی تا حدودی برای رئیس ستاد غیر مترقبه بود اما با اصرار شارون پذیرفت. شارون نام این گردان را (101) نامید که در اولین عملیات خود به روستای مرزی ( القبیه ) حمله کرد و کشتار گسترده ای را به راه انداخت که به کشته شدن 69 فلسطینی و ویرانی 41 منزل منجر شد. شارون در همان سال 1952 در دانشگاه عبری قدس تحصیلات خود را در رشته تاریخ و مسائل خاورمیانه آغاز کرد و سپس برای تکمیل تحصیلاتش به دانشکده حقوق دانشگاه تل آویو رفت. آریل شارون در جنگ سال 1954، گردان 101، را با گردانی به نام چتربازها ادغام کرد و گردان جدیدی تشکیل داد و فعالیتهای تروریستی را هم علیه فلسطینیان و هم علیه كشورهای عربی ادامه داد. او در سال 1956 سمت فرماندهی تیپ زرهی ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه ( المتیله ) را به اشغال خود در آورد. شارون در اکتبر 1956، طی محاصره غزه در خان یونس، 250 فلسطینی را قتل عام کرد. وی در ادامه این محاصره دستور داد 750 نفر را در رفح به گلوله ببندند. شارون تا سال 1964 در سمت فرماندهی تیپ ابقاء شد، اما دراین مدت اختلافات زیادی با روئسای خود در آن موقع از آن جمله موشه دایان كه ریاست ستاد ارتش را به عهده داشت، پیدا كرد. تمام این اختلافات بخاطر اشغال المتیله بود كه ظاهراً هیچ سودی برای اسراییل نداشته و موجب شده بود كه ضررهای زیادی را هم از بابت این اشغال متحمل گردد. سرانجام در سال 1964 شارون تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود تا در رشته علوم سیاسی تحصیل كند. آریا شارون، پس از بازگشت از فرانسه از سال 1965 تا 1969 فرماندهی ارتش شمال را به عهده گرفت و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در انگلیس و ارتقاء به درجه سرلشگری، از سال 1969 تا 1973 فرماندهی ارتش جنوب را عهده دار شد. در سال 1972، شارون با اعلام مخالفت با تقسیم شهر رفح میان مصریها و فلسطینیها، 7000 مصری را از رفح آواره کرد و مخالفان را اعدام کرد. در جنگ سال 1973 با وجود شکست ارتش اسرائیل در جنگ با کشورهای عربی، به دنبال اقدامات متهورانه وی، سربازان اسرائیلی به او لقب "پادشاه اسرائیل" دادند. پس از همین جنگ بود که وی در پی بحران های بعد از جنگ که به "جنگ ژنرال ها" در اسرائیل معروف شد، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سیاست شد. شارون در اولین انتخابات پارلمانی از سوی حزب تندرو (لیکود) توانست عضویت کنیست را بدست بیاورد. در سال 1975 اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد. در انتخابات سال 1977، شارون بدلیل محبوبیت زیادی كه در اثر كشتار فسطینیان نزد صهیونیستها داشت، در راس فهرست نامزدهای مستقل، به كنست راه پیدا كرد. مناخیم بگین در این دوره او را به سمت وزیر كشاورزی و شهرك سازی منصوب كرد. زمان تصدی وزارت كشاورزی او با اشغال بیش تر زمین های فلسطینیان و سرقت آبهای آنان هم زمان شد و وی توانست كشاورزی "اسراییل" را با پشتیبانی آمریكا متحول سازد و شهرك سازی در این زمین های اشغالی شتاب بیشتری گرفت. پس از آنكه ارتش رژیم صهیونیستی در اردن، به اردوگاه های فلسطینی یورش برد و سپتامبر سیاه را در تاریخ فلسطین رقم زد، نیروهای مقاوت فلسطین به لبنان رفتند و در جنوب لبنان مستقر شدند. پس از تصویب یك حمله همه جانبه به جنوب لبنان توسط دولت رژیم صهونیستی، آریل شارون در سال 1981 به سمت وزارت جنگ برگزیده شد. در سال 1982 ارتش این رژیم با تجهیزات و سلاح های اهدایی آمریكا، انگلیس و فرانسه و پشتیبانی سیاسی، تبلیغی و اطلاعاتی ویژه آمریكا، به بیروت حمله کرد و دومین پایتخت عربی بعد از قدس را به اشغال درآورد. در همین سال بود که آریل شارون در 18 سپتامبر، کشتار خونین (صبرا) و (شتیلا) را به پرونده جنایات خود افزود و تنها طی 36 ساعت 3500 فلسطینی را به شهادت رساند و به قصاب صبرا و شتیلا ملقب شد. بگین تا سال 1984، وی را به سمت مشاور خود منصوب کرد. در همین سال وی به عنوان وزیر صنایع و تجارت انتخاب شد و تا مارس 1990 در این پست ماند. بعد از انتخابات 1996 و نخست وزیری نتانیاهو، وی وزارت شهرک سازی و اسکان را به شارون محول کرد. در زمان تصدی وی تعداد شهرک های صهیونیست نشین به 144 شهرک رسید. نتانیاهو در اصلاح کابینه خود در سال 1998، قبل از (باراک) او را برای وزارت خارجه برگزید. آریل شارون در سپتامبر 999، به دنبال کناره گیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود، رهبری این حزب تندرو را بر عهده گرفت. او سپس در سپتامبر سال 2000، با حضور خود در مسجد الاقصی موجب خشم مسلمانان و درگیری های خونین میان فلسطینیان و نظامیان رژیم صهیونیستی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد. وی در دسامبر 2000، به عنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب وی، كار انتفاضه را در 100 روز تمام كند و موقعیت رژیم اسرائیل را در منطقه تثبیت كند. شارون سرانجام در ششم فوریه 2001 توانست به بالاترین مقام اجرایی در رژیم صهیونیستی یعنی سمت نخست وزیری دست یابد. این انتخاب باعث شد که وی بیش از گذشته بر كشتار و قلع وقمع فلسطینیان مصمم تر شود. شارون در زمان تصدی نخست وزیری که مقارن با آغاز قرن بیست و یکم نیز بود با چالش های اساسی سیاسی، اقتصادی و امنیتی مواجه بود که مهمترین آن عبارت بود از : - حوزه سیاسی : ناتوانی در خاموش ساختن قیام مردم فلسطین، از بین رفتن كامل زمینه های صلح و بحران های داخلی در درون رژیم صهیونیستی - حوزه اقتصادی : افزایش نرخ تورم، افزایش هزینه مقوله امنیت، افزایش بیكاری، كاهش سرمایه گذاری خارجی، كاهش تولیدات داخلی، كاهش صنعت جهانگردی به علت تداوم انتفاضه - حوزه امنیتی : عدم سركوب و خاموش ساختن انتفاضه الا قصی، فراخوانی نیروهای احتیاط، افزایش موج عملیات استشهادی شارون از سال 2001 ، با تشکیل جوخه های ترور از بین محکومین به اعدام (صهیونیست های جانی) و نظامیان زندانی، ( همانند گردان 101 در دهه 50 میلادی )، آشکارا به ترور رهبران ارشد فلسطین بپردازد و طی آن شیخ احمد یاسین، دکتر رنتیسی و بسیاری دیگر از رهبران مقاومت فلسطین را به شهادت رساند. شارون در این زمان کوشید تا با اجرای پروسه دیوار حائل، به عملیات های استشهادی در فلسطین خاتمه دهد، اما موفقیتی به دست نیاورد. وی تا سال 2005، نه تنها نتوانست انتفاضه را خاموش کند و امنیت را برای جامعه خود به ارمغان بیاورد که در نهایت مجبور شد به رغم ایدئولوژی خود از نوار غزه عقب نشینی کند. در اکتبر سال 2005 و در پی اعتراضات شدید به شارون به خاطر خروج از غزه و بروز اختلاف در کابینه وی و انحلال کنست (پارلمان)، شارون از حزب لیکود کناره گیری کرد. وی در اولین اظهاراتش پس از کناره گیری ازحزب لیکود اعلام کرد حزب جدیدش موسوم به "کادیما" در جهت ترسیم مرزهای دائمی بین "اسرائیل" و فلسطینیان تلاش خواهد کرد و دیگر طرحی برای عقب نشینی یکجانبه از سرزمین های اشغالی ندارد. اما شارون برای ادامه جنایاتش مجال نیافت و سرانجام پس از سکته ناقص در دسامبر 2005، وی در 5 ژانویه 2006، در پی سکته مغزی روانه بیمارستان شد و هم اکنون در آنجا بستری است و دچار خونریزی شدید مغزی است و پزشکان صهیونیست زنده ماندن وی را محال می دانند. آریل شارون در قسمتی از کتاب خاطراتش با نام ( جنگجو )، ضمن ابراز تأسف از کشته شدن فرزند 12 ساله اش بر اثر بازی با اسلحه کمری خود شارون سیاست های رژیم صهیونیستی را چنین مطرح می کند : «سیاست اسرائیل مانند نرخ زمین در حال نوسان است، گاهی بالا می رود و گاهی پایین می آید.» شارون در ادامه در پاسخ به سئوالی که نظر وی درباره آینده "اسرائیل" می گوید : «احساس می کنم که صلاح الدین جدیدی برای اعراب خواهد آمد و این اسرائیل است که باید چنین روزی را در نظر داشته باشد !!» منبع:مرکز اطلاع رسانی فلسطی www.taktirandaz-1362.blogfa.com -
در مطلب زير به تاريخچه كوتاهي از نبرد ها و درگيري هاي هواپيماي تامكت در زمان خدمت سي و چند ساله اين جنگنده مي پردازيم: 1975-1974، جنگ ويتنام: اگر چه تامكت بسيار ديرتر از آنچه كه مي بايست به جنگ ويتنام رسيد، اما اين جنگنده در اسكادران هاي VF-1 و VF-2 به تدريج پروازهاي پاترول يا گشت هوايي خود را از سپتامبر 1974 آغاز كرد و اين گشت ها تا مي 1975 ادامه داشت. اين گشت هاي هوايي به عنوان بخشي از عمليات Frequent Wind انجام مي شد، با وجود موفقيت هاي عمده فانتوم در مقابل جنگنده هاي ويتنامي، در طي اين عمليات تامكت ها موفق به شكار هواپيماهاي ميگ نشدند، يعني همان شكارهاي آماده اي كه در ماموريتهاي تن به تن با فانتوم به راحتي از مزرعه آسمان درو مي شدند. 1974 تا به حال، اسكورت بمب افكن هاي شوروي: يكي از بازي هاي مورد علاقه تامكت (!) اسكورت بمب افكن هاي شوروي بود كه در حال عبور بر فراز ناوهاي هواپيمابر آمريكا شناسايي مي شدند. از آن جا كه يكي از ماموريت هاي اصلي تامكت حفاظت از ناوهاي هواپيمابر بود، ماموريت هاي موسوم به «Catch that bomber» از ماموريت ها و كارهاي تقريباً روزانه خدمه تامكت به شمار مي رفتند. هر گاه كه جنگنده يا بمب افكن هاي دوربرد و استراتژيك شوروي مسلح به موشك هاي كروز ضد كشتي به محدوده خطر ناوهاي آمريكايي مي رسيدند، اف-14 هاي نيروي دريايي به منطقه خطر اعزام مي شدند تا به اصطلاح به آن ها «خوش آمد» بگويند. اين ماموريت ها در حقيقت براي سرنگون ساختن جنگنده ها يا بمبرهاي دشمن انجام نمي شد، بلكه صرفاً هدف از انجام ان ها اسكورت بمب افكن تا منطقه دور از خطر و البته در صورت امكان نگاهي انداختن به تسليحات محمول اين هواپيما ها بود. 1988-1980، جنگ تحميلي ايران-عراق: مي دانيم كه ايران تنها كشور بعد از آمريكا بود كه به جنگنده افسانه اي تامكت مجهز بود. در 22 سپتامبر سال 1980 مقارن با سي و يكم شهريور ماه 1359 شمسي، رژيم بعثي عراق با هدف اشغال منطقه موسوم به شط العرب و جزاير استراتژيك خليج فارس كه داراي چاه هاي نفتي بسيار غني بودند، با حمله به چندين پايگاه هوايي ايران به منظور فلج ساختن قواي هوايي ايران، آتش جنگ تحميلي هشت ساله را بر افروخت. تامكت هاي ايران با 270 موشك فوق پيشرفته فينيكس در آن زمان و تعداد نا معلومي موشك هاي اسپارو و سايدوايندر به جنگ هواپيماهاي عمدتاً روسي عراق رفتند. هيچ يك از طرف هاي درگير در جنگ آمار صحيح و درستي از شكارهاي خود در نبرد هاي هوايي به جامعه جهاني ارائه ندادند، اگرچه وقايع مشهود دال بر ساقط شدن بيش از هشتاد فروند هواگرد عراقي به وسيله اف-14 هاي ايراني است. عمده اين هواگردها شامل هواپيماهاي ميگ 21، ميگ 23، ميگ 25، سوخو 20، سوخو 22، جنگنده هاي ميراژ اف-1 و تعدادي هليكوپتر هاي ميل مي باشد كه از شوروي سابق خريداري شده بودند. 1981، ساقط شدن دو فروند سوخو 22 ليبيايي توسط تامكت هاي USN: در اوايل دهه هشتاد ميلادي، كشور ليبي مشكلاتي را در زمينه مرزهاي آبي بين المللي ايجاد كرده بود. بنا بر قوانين بين المللي، كشورهاي ساحلي حق دارند تا دو مايل حاشيه دريا را جزو مرزهاي خود به شمار آورند در حالي كه كشور ليبي اين قانون را قبول نداشته و تا 12 مايل آن طرف تر از مرزهاي خشكي خود، دريا را جزو مرز هاي كشورش مي دانست. نيروي دريايي آمريكا در نقش نيروي پليس بين المللي روزانه گشت هايي را بر فراز حريم هوايي بين المللي كه از آن سو ليبي جزو مرزهاي خود مي دانست انجام مي داد كه اكثر اين پرواز به درگيري هاي مانوري بين جنگنده هاي روسي ليبي و جنگنده هاي آمريكايي مي انجاميد. صبح نوزدهم آگوست سال 1981 بود. دو فروند F-14A از ناو هواپيمابر نيميتز برخاسته و به قصد انجام ماموريت گشت هوايي يا CAP در حال پرواز بودند كه هواپيماي پيش اخطار آواكس E-2 آن ها را از وجود دو فروند سوخو 22 فيتر در منطقه آگاه كرد كه مستقيماً به سمت تامكت ها در حال حركت بودند. با نزديك شدن سوخوها به هواپيماهاي تامكت، آتشي از زير بال هواپيماي سوخو 22 ليدر پيدا شد كه بعد ها معلوم شد كه اين آتش مربوط به روشن شدن موشك AA-2 آتول بوده كه به سمت اولين تامكت شليك شده بود. اين موشك به تامكت ها برخورد نكرد و با اين اتفاق، چون به سمت تامكت ها شليك شده بود خلبان ها مي توانستند به سوخو 22 هاي ليبي شليك نمايند. پس خلبان ليدر تامكت مسير خود را به سمت سوخو 22 وينگ من تغيير داد و با رها شدن از اشعه مستقيم آفتاب صبحگاهي كه چشم فرمانده تامكت را آزار مي داد، يك فروند موشك سايدوايندر از بال تامكت جدا شده و مستقيماً به درون اگزوز موتور سوخو 22 رفت و از قسمت كابين به بعد سوخو به طور كلي منهدم شد اما خلبان با موفقيت از هواپيماي نيمه سوخته خود اجكت كرد. دومين فروند سوخو 22 هم با شليكي عالي به سرنوشت سوخو 22 ديگر دچار شد و بدين ترتيب بار ديگر برتري تامكت اثبات گرديد. 1983، نبرد بر فراز لبنان و درگيري با ميگ ها و موشك هاي SAM: در اواخر سال 1983، نيروهاي حافظ صلح آمريكا در منطقه لبنان، كشوري كه درگير جنگ هاي داخلي است، مورد تهديد حملات نيروهاي گروه هاي نظامي لبنان و نيروهاي سوريه قرار گرفتند. در نتيجه اين حملات، اسكادران هاي VF-11 و VF-31 از روي ناو هواپيمابر جان اف كندي به انجام عمليات پرداختند. در طي اين عمليات، هواپيماهاي تامكت به شدت مورد تهاجم موشك هاي زمين به هواي SAM و موشك هاي AAA قرار گرفتند، هر چند كه هيچ از آن ها به تامكت ها برخورد نكرد. يكي از خلبانان اسكادران VF-11 مي گويد: «در يكي از پروازهاي خود بر فراز لبنان كه در اصل ماموريت شناسايي به وسيله سيستم TARPS بود، به طور همزمان رادار تامكت من بر روي هشت هواپيماي ميگ قفل نمود، اما ميگ ها با انجام مانورهاي سپليت اس مانع از قفل صحيح و شليك مي شدند، هر چند كه نهايتاً هواپيماهاي دشمن به سمت سوريه عقب نشيني كردند.» در اين عمليات هيچ هواپيماي تامكتي ساقط نشده و حتي آسيبي به آن ها نرسيد، در حالي كه در حملات بعدي دو هواپيماي A-6 و A-7 سرنگون شدند. 1985، نجات هواپيماي مسافربري از بند ربايندگان توسط تامكت ها: در سال 1985، هواپيماي مسافربري متعلق به خطوط هوايي مصر در پرواز مصر به ليبي توسط هواپيما ربايان سازمان آزادي بخش فلسطين براي در فشار گذاشتن دولت اسرائيل به منظور آزادي زندانيان سياسي ربوده شد. به منظور آزادي هواپيماي مسافربري از بند ربايندگان، هفت هواپيماي اف-14 تامكت مامور رهگيري هواپيماي بوئينگ 737 شدند كه سه فروند از اين هواپيما ها براي دفع خطر احتمالي تهاجم هواپيماهاي ليبيايي در نظر گرفته شدند. يك هواپيماي پيش اخطار E-2 از قبل موقعيت دقيق هواپيماي قرباني را مشخص كرده و تامكت ها را بدان سمت هدايت نمود. هواپيماهاي تامكت در شرايط سخت پرواز شبانه و سكوت كامل راديويي و همچنين در حالتي كه تمام چراغ هاي بيروني هواپيماها خاموش شده بود، به بوئينگ 737 قرباني نزديك شدند. هواپيماهاي F-14 به گونه اي جالب در جلو، عقب و طرفين هواپيماي بوئينگ 737 قرار گرفتند و پس از ثبات موقعيت، تامكت ها تمام چراغ هاي خود را روشن كرده و ارتباط راديويي خود را با خلبان بوئينگ 737 برقرار نمودند. هواپيماي تروريست ها به شيوه اي بسيار غافلگير كننده رهگيري شده و تا فرودگاهي در ايتاليا اسكورت شد. پس از فرود، گروه هاي پليس هواپيما را احاطه كرده و تروريست ها را با موفقيت دستگير نمودند. 1989، ساقط شدن دو فروند ميگ 23 ليبيايي توسط تامكت هاي USN: روز چهارم ژانويه سال 1989، بار ديگر نيروي هوايي ليبي مغلوب نيروي دريايي آمريكا شد. دو فروند F-14 تامكت كه از ناو هواپيمابر جان اف كندي برخاسته بودند، بار ديگر در حريم بين المللي هواپيماهاي ليبيايي را مشاهده كردند. يك روال كاملاً معمولي اين بود كه همانند اكثر اوقات رادار قدرتمند AN/AWG-9 هواپيماهاي تامكت روي هواپيماي دشمن قفل مي شد تا هواپيماهاي دشمن از وجود قفل راداري آگاه شده و امكان بازگشت بدون درگيري براي آن ها به وجود مي آمد. معمولاً همين اقدام براي دور كردن هواپيماهاي دشمن كافي بود، چرا كه صداي قفل رادار مسلح AWG-9 به اندازه كافي ترسناك است كه هواپيماهاي نسل سوم روسي را بترساند. اما انگار اين بار خلبانان ليبيايي شجاع تر از اين حرف ها بودند چرا كه به نزديك تر شدن به تامكت هاي آمريكايي ادامه دادند. پس از هشت دقيقه مانورهاي دو طرف براي يافتن موقعيت خوب شليك، سرانجام دستور درگيري از سوي مركز فرماندهي ناو صادر شد. نخستين تامكت روي هدف قفل كرده و موشك اسپاروي خود را شليك كرد، اما موشك به هدف برخورد نكرد. اين در حالي بود كه موشك دوم شليك شده از همين هواپيما هدف خود را پيدا كرده و با موفقيت به آن اصابت نمود. تامكت دوم نيز به دليل فاصله نزديك استفاده از موشك سايدوايندر خود را ترجيح داده و موشك را شليك كرد. اين موشك نيز به هدف اصابت نموده و به داخل اگزوز موتور هواپيماي دشمن رفت. 1991، جنگ خليج و آزادسازي كويت: در سال 1991، شش ماه بعد حمله نيروهاي عراق بعث به كويت به منظور اشغال چاه هاي نفت آن كشور، نيروهاي متحد حملات گسترده اي را عليه عراق صورت دادند. نيروي هوايي كشورهاي متحد كاملاً بر نيروي هوايي عراق پيروز بود و اين مسئله از تعدد هواپيماهاي نيروهاي متحد و همچنين عدم پشتيباني غرب از عراق و فرسوده بودن جنگنده هاي عمدتاً روسي عراقي ناشي مي شد. تعداد فراواني از جنگنده عراقي براي جلوگيري از نابودي و انهدام به ايران پناه آوردند، به طوري كه حتي در حال حاضر جنگنده هايي چون سوخو 24، ميگ 21، سوخو 22 و A-50 هاي عراقي در ايران مشغول به خدمت اند. در اين جنگ حادثه كلاسيك «شكار ميگ» رخ نداد و اين بدان دليل بود كه اكثر جنگنده هاي عراقي با مشاهده جنگنده هاي نيروهاي متحد در فواصل نزديك اقدام به عقب نشيني و حتي فرار مي كردند. اف-14 هاي نيروي دريايي عمليات مختلفي را در اسكورت ناوهاي هواپيمابر و هواپيماهاي آواكس در اين جنگ انجام دادند. شايعه ها دال بر آن بود كه خلبانان عراقي كاري مشابه آن چه در مقابل اف-14 هاي ايران در جنگ تحميلي انجام دادند را صورت مي دادند، بدين ترتيب كه به محض آگاهي از قفل شدن رادار تامكت روي هواپيمايشان، مسير كاملاً مخالف را پيش رو گرفته و تقريباً از منطقه خطر تنها مي گريختند. تنها شكار تامكت در اين جنگ سرنگوني يك فروند هليكوپتر ميل-8 هيپ با موشك سايدوايندر بود كه از فاصله نزديك صورت گرفت. در ششم فوريه 1991، يك فروند F-14B از اسكادران VF-103 از بين رفت كه در طي اين حادثه، يكي از خلبانان نجات يافت و ديگري به اسارت گرفته شده و در پايان جنگ آزاد گرديد. 2000-1999، جنگ يوگسلاوي سابق: در طي جنگ يوگسلاوي، شايد F-14 بزرگترين و موثر ترين نقش هاي عمر خدمتي خود را ايفا كرد. در اين نبرد هواپيماهاي تامكت از اسكادران هاي مختلف براي پرواز در ماموريت هايي چون پشتيباني نزديك، بمباران دقيق با بمب هاي ليزري و ماموريت هاي شناسايي به كمك سيستم پيشرفته TARPS شركت داشتند. از ناو هواپيما بر يو اس اس تئودور روزولت كه به جنگ يوگسلاوي و خصوصاً نبرد كوزوو فرستاده شده بود، در بين ماه هاي آورين و ژوئن همان سال تعداد 4270 سورتي پرواز انجام شد كه از اين تعداد 3055 عدد آن ها پروازهايي عملياتي بودند كه در آن ها هواپيماهاي تامكت از اسكادران VF-14 و F/A-18 نقش موثري داشتند. در اين عمليات تعداد 477 هدف تاكتيكي و حدود 80 هدف ثابت نابود گرديد در حالي كه آمار سقوط يا سرنگوني هواپيماهاي خودي هنوز صفر بود. 2001، عمليات عليه تروريسم پس از حادثه يازدهم سپتامبر: در يازدهم سپتامبر سال 2001 ميلادي، تروريست هاي گروه هاي وابسته با ربودن هواپيماهاي مسافربري در بين راه و هدايت آن ها به سمت شهر نيويورك و برخورد كردن آن ها با دو ساختمان تجارت جهاني، موجب كشته شدن هزاران انسان بيگناه شدند. در اين حادثه دو ساختمان برج هاي دوقلوي تجارت جهاني به شدت آسيب ديدند، به همين دليل تعمير آن ها مقرون به صرفه تشخيص داده نشده و هر دو ساختمان براي هميشه از آن منطقه حذف شدند. بلافاصله در دوازدهم سپتامبر، ناتو بيانيه ي جديدي صادر كرد كه به موجب آن حمله يك كشور عضو اين سازمان، حمله به تمام كشورهاي عضو آن بود و همه مي بايست در دفع تهاجم شركت كرده و كشور متجاوز را به عقب نشيني وادار كنند. به زودي تروريست ها شناسايي شدند. اين تروريست ها تحت فرماندهي شخصي به نام اسامه بن لادن كه در افغانستان زندگي مي كرد و مورد حمايت رژيم طالبان بود به فعاليت مي پرداختند. چند هفته پس از تهاجم به ساختمان هاي تجارت جهاني، نيروهاي آمريكايي و انگليسي عمليات گسترده اي را عليه شبكه تروريست ها و نيروهاي آن ها در افغانستان آغاز كردند. در اين عمليات هواپيماهاي F-14 كاملاً مسلح به همراه هواپيماهاي F/A-18 از روي ناوهاي هواپيمابر به انجام عمليات پرداختند و هدف هاي زيادي چون پايگاه ها، تسليحات، كمپ هاي تمرين نبرد و همچنين واحد هاي نيروي رژيم طالبان را نابود كردند. در نهم اكتبر 2002، هواپيماي F-14 متعلق به اسكادران VF-14 مسير 1700 مايلي خليج فارس تا مزار شريف را براي عمليات بمباران دقيق طي كرد كه در اين عمليات، هواپيماهاي رژيم طالبان به كلي منهدم شدند. wardlove.blogfa.com تهیه کننده:امیر
-
در سال 1333 در خانوادهای مستضعف، مسلمان، متعهد و دردکشیده در خرمشهر متولد شد. پایبندی خانواده او (بویژه پدرش) به اسلام عزیز باعث گردید که از همان کودکی عاشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت(ع) در جان و قلب محمد ریشه دواند. از همین ایام وی تحت نظر پدر بزرگوارش به فراگیری قرآن مجید پرداخت. فعالیتهای سیاسی – مذهبی فعالیتهای سیاسی – مذهبی شهید جهانآرا از شرکت در جلسات مسجد امام صادق(ع) خرمشهر شروع شد. او که در خانوادهای مذهبی و مبارزه جدی او علیه طاغوت بسته شد. در سال 1348 – در سن 15 سالگی – تحت تاثیر جنبش اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همراه عدهای از دوستان فعال مسجدیاش وارد مبارزات سیاسی شد. ابتدا به برپایی جلسات تدریس و تفسیر قرآن در مساجد پرداخت؛ ضمن آنکه در مبارزات انجمنهای اسلامی دانشآموزان نیز شرکتی فعال داشت. در اواخر سال 1349 همراه برادرش به عضویت گروه مخفی حزبالله خرمشهر درآمد. افراد این گروه با هم میثاقی را نوشته و امضاء کردند و در آن متعهد شدند که تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) تا براندازی رژیم منفور پهلوی از هیچ کوششی دریغ نکرده و از جان و مال خویش برای تحقق این امر مضایقه نکنند. بعد از آن، برای عمل به مفاد عهدنامه و به منظور خودسازی، روزه میگرفتند و به انجام عباداتشان متعهد بودند. این گروه برای انجام نبردهای چریکی، یکسری از ورزشها و آمادگیهای جسمانی را در برنامههای روزانه خود قرار داده بودند تا در ابعاد جسمانی و روحانی افرادی خود ساخته شوند. در سال 1351 این تشکل به وسیله عوامل نفوذی از سوی رژیم منحوس پهلوی شناسایی شد و شهید جهانآرا، به همراه سایر اعضای آن دستگیر گردیدند. پس از مدتی شکنجه و بازجویی در ساواک خرمشهر، سید محمد به علت سن کم به یکسال زندان محکوم و به زندان اهواز منتقل گردید. مدتی که در زندان بود در مقابل شدیدترین شکنجهها مقاومت میکرد، به همین جهت دوستانش همیشه از طرف او خاطر جمع بودند که هرگز اسرار و اطلاعات را فاش نخواهد کرد. ایشان با اخلاق و رفتار پسندیده و حسن برخوردش، عدهای از زندانیان غیرسیاسی را نیز به مسیر مبارزه و سیاست کشانده بود. پس از آزادی از زندان، پرتلاشتر از گذشته به فعالیت خود ادامه داد و ساواک او را احضار و تهدید کرد تا از فعالیتهای سیاسی و اسلامی کنارهگیری کند. تهدیدی بینتیجه، که منتهی به نیمه مخفی شدن فعالیتهای او و دوستانش گردید. پس از اخذ دیپلم (در سال 1354) برای ادامه تحصیل راهی مدرسه عالی بازرگانی تبریز شد و برای شکلگیری انجمن اسلامی این مرکز دانشگاهی تلاش نمود. در این زمان در تکثیر و پخش اعلامیههای امام امت(ره) و نیز انتشار جزوهها و بیانیههای افشاگرانه علیه سیاستهای سرکوبگرانه رژیم فعالیت میکرد. در سال 1355 به دلیل ضرورتی که در تداوم جهاد مسلحانه احساس میکرد به گروه منصورون پیوست. از همین دوران بود که به دلیل ضرورتهای کار مسلحانه مکتبی، ناچار به زندگی کاملاً مخفی روی آورد. سال 1356 مامور جابجایی مقادیری سلاح از تهران به اهواز شد. در حالی که گروه توسط عوامل نفوذی ساواک شناسایی شده و گلوگاههای جاده تهران – قم توسط مامورین کمیته مشترک ضدخرابکاری کنترل میشد، وی ماهرانه خودرو حامل سلاحها را از تور ساواک عبور داد و به اهواز رساند با همین سلاحها محمد و دوستانش دست به اجریا تعدادی عملیات مسلحانه (هماهنگ با اعتصاب کارگران شرکت نفت در اهواز) زدند. در کنار فعالیتهای مسلحانه، امور سیاسی – تبلیغی را نیز از یاد نمیبرد و دامنه فعالیتهایش را به شهرهای تهران، قم، یزد، اصفهان و کاشان گسترش داد. در تاریخ 2/2/1357 سیدعلی جهانآرا، برادر سیدمحمد نیز توسط ساواک به شهادت میرسد. فعالیتهای دوران انقلاب در بهار و تابستان سال 1357 محمد تصمیم میگیرد تا به منظور گذراندن آموزش و کسب تجارب نظامی بیشتر همراه با عدهای از دوستان خود به سوریه و اردوگاههای مقاومت فلسطین برود. شهید حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو مسئولیت اعزام سید محمد و دوستانش را عهدهدار میشود. پس از اعزام گروهی از یاران محمد و همزمان با راهی شدن خود او، کشتار مردم تهران در میدان ژاله سابق توسط رژیم صورت میگیرد که محمد را از رفتن به خارج منصرف مینماید. او تصمیم میگیرد در ایران بماند و به مبارزه در شرایط حاد آن دوران ادامه دهد. در پاییز سال 1357 در پی اعزام تانکهای ارتش رژیم شاه به خیابانهای اهواز و کشتار مردم، سید محمد و دوستانش تصمیم به دفاع مسلحانه از مردم تظاهر کننده میگیرند. در یک درگیری سنگین با نیروهای زرهی رژیم، حدود 30 نفر از مزدوران و چماقداران شاهنشاهی را مجروح میکنند و سالم به مخفیگاه خویش باز میگردند. با پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن 1357 سید محمد پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر باز میگردد. تشکیل کانون فرهنگی نظامی خرمشهر به منظور حراست از دستآوردهای فرهنگی، سیاسی انقلاب اسلامی و تلاش در جهت تعمیق و گسترش آنها و جلوگیری از تحقق توطئههای عوامل بیگانه، که با طرح مساله قومیت و ملیت سعی در ایجاد انحراف در ادامه مبارزه و مسیر انقلاب داشتند، شهید جهانآرا همراه عدهای از یاران خویش کانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر را تشکیل داد تا با بسیج مردم و نیروهای جوان و تشکل حرکت سیاسیشان، آنان را در دفاع از انقلاب و مقابله با توطئههای دشمنان آماده نماید. شهید جهانآرا خود مسئولیت شاخه نظامی کانون را عهدهدار گردید و با توجه به تجربیات و آگاهیهای نظامی، به آموزش برادران و سازماندهی آنان پرداخت و با عنایت به اطلاعاتی که از جنگ چریکی و شهری داشت، شهر را به چندین منطقه تقسیم کرد و مسئولیت حفاظت از هر منطقه را به عهده تیمهای مشخص نظامی گذارد که شاخه نظامی کانون به عنوان واحد اجرایی دادگاه انقلاب عمل میکرد. کانون توانست به یاری دادگاه انقلاب، عدهای از عمال حکومت نظامی و برخی از سرمایهداران بزرگ را، که عوامل مزدور بیگانه توسط آنان کمک مالی میشدند، دستگیر و به مجازات برساند. تشکیل سپاه خرمشهر و مقابله با توطئهها شهید جهانآرا در شکلگیری سپاه خرمشهر نقش فعال و اساسی داشت و ابتدا مدتی مسئولیت واحد عملیات را به عهده گرفت. در آن زمان با توجه به ضعف عملکرد دولت موقت در تامین خواستههای طبیعی و اولیه مردم محروم منطقه، گروهکهای چپ و راست تلاش داشتند تا با طرح ضعفهای ناشی از حکومت ستمشاهی، نظام و کل حاکمیت آنرا زیر سئوال برده و مردم را نسبت به انقلاب و رهبری آن بدبین و به مقابله با آن بکشانند. جریان منحرف و وابسته «خلق عرب» نیز به عنوان یکی از ابزارهای استکبار جهانی، در منطقه قد علم کرده بود تا برای اشاعه اهداف استکبار، با پشتیبانی حزب بعث عراق، اعلام موجودیت نماید و عملاً با طرح اختلفا شیعه و سنی، برای تجزیه خوزستان و رویارویی همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی ایران برخیزد. شهید جهانآرا در این شرایط به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب شد. شهید جهانآرا با بکارگیری پاسدارن انقلاب و همکاری مردم، این آشوب را سرکوب و با عناصر فرصتطلب قاطعانه برخورد کرد و به لطف خدای تبارک و تعالی بساط این گروهک ضدانقلابی برچیده شد. از اقدامات مهم و حیاتی شهید در این زمان، تشکیل یک واحد عمرانی در سپاه بود؛ زیرا جهادسازندگی در این شهر هنوز راهاندازی نشده بود. ایشان برادران سپاه را برای حفاظت از دستآوردهای انقلاب و ایستادگی در مقابل عوامل بیگانه تشویق و ترغیب میکرد تا به خدمت و امداد برادران روستایی و عرب ساکن در نقاط مرزی که در معرض تهاجم فرهنگی عوامل بیگانه قرار داشتند، بشتابد و با کار عمرانی و فرهنگی زمینههای عدم پذیرش در مقابل نفوذ دشمن را در مردم تقویت کنند. در واقع وی دو عامل فقر و جهل را زمینه اساسی فعالیت ضدانقلاب در منطقه میدانست و با درک این مساله ضمن تکیه بر مبارزه پیگیر علیه عوامل بیگانه، به ضرورت کار فرهنگی و تامین نیازهای مردم منطقه اصرار فراوان داشت. نقش شهید در خنثیسازی کودتای نوژه شهید جهانآرا در جریان کودتاه نوژه به منظور جلوگیری از هرگونه حرکت و اقدام ضدانقلاب در پایگاه سوم دریایی خرمشهر، از سوی شورای تامین استان خوزستان به سمت فرماندهی این پایگاه منصوب گردید و به کمک نیروهای مومن و معتقد، تا تثبیت اوضاع و کشف بخشی از شبکه کودتا در میان عناصر نیروی دریایی، این مسئولیت را عهدهدار بود. ایشان ضمن اینکه با زیرکی و درایت در خنثی کردن این توطئه عمل میکرد، در بین پرسنل نیروی دریایی نیز از مقبولیت خاصی برخوردار بود و همه مجذوب اخلاق، رفتار و برخوردهای اصولی وانقلابی او شده بودند. حماسه خونینشهر در غروب روز 31 شهریور 1359 عراقیها شهر خرمشهر را زیر آتش گرفتند و مطمئن بودند که با دو گردان نیرو ظرف مدت 24 ساعت خواهند توانست آن را به تصرف خود درآورند و بعد از آن، از طریق پل ذوالفقاریه، به آبادان دسترسی پیدا کنند و در فاصله کوتاهی به اهواز رسیده و خوزستان عزیز را از کشور جمهوری اسلامی جدا نمایند. اما پیشبینی متجاوزین بعثی بهم ریخت و آنها در مقابل مقاومت دلیرانه مردم خرمشهر، مجبور شدند بخش زیادی از توان نظامی خود را (بیش از دو لشکر) در این نقطه، زمینگیر کرده و 45 روز معطل شوند و در نهایت پس از عبور از دو پل کارون و بهمنشیر، آبادان را به محاصره در آورند. شهید جهانآرا در مورد یکی از صحنههای این حماسه عاشورایی میگوید: «امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را میدیدیم. بچهها توسط بیسیم شهادتنامه خود را میگفتند و یک نفر پشت بیسیم یادداشت میکرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچهها میخواستند شلیک کنند، گفتم: کا که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم، بعد بمیریم. تانکها همه اطراف را میزدند و پیش میآمدند. با رسیدن آنها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپیجی داشتیم، با بلند شدن از گودال، اولین تانک را بچهها زدند. دومی در عقبنشینی بود که به دیوار یکی از منازل بندر برخورد کرد. جیپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت، با مشاهده عقبنشینی تانک، بلند شدم و داد زدم: الله اکبر، الله اکبر، ... حمله کنید؛ که دشمن پا به فرار گذاشته بود ...» جانباز عزیز جنگ، برادر محمد نورانی در این باره میگوید: «وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید میآمد. درداخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشواست. همین طور بچهها در خون خودشان میغلطند. اسلحهام را برداشتم آمدم بیرون، شهید جهانآرا با جیپ تازه رسیده بود. گفتم: دیدی همه بچهها را از دست دادیم! در حالی که شدیداً متاثر شده بود، مثل کوه، استوار و مصمم گفت: اگر بچهها را دادیم اما امام را داریم، انشاءالله امام خمینی(ره) زنده باشد.» آنها با دست خالی در حالی که اسلحه و مهمات نداشتند و سیاست بازانی چون بنیصدر ملعون و مشاورین جنگی او معقتد بودند که خرمشهر و آبادان ارزش سیاسی – نظامی ندارد، باید زمین داد تا از دشمن، زمان گرفت و ... با چنگ و دندان شجاعانه قدم به قدم و کوچه به کوچه با مزدوان بعثی جنگیدند و به فرمان رهبر و مقتدای خود، مردانه ایستادگی کردند و با توجه به اینکه پاسداران سپاه خرمشهر کم بودند با عدهاز مردم مسلمان و مومن، مانع اشغال شهر شدند. تا اینکه رزمندگان، خودشان را در گروههای کوچک (در حد دسته و گردان) به آنها رسانده و تحت فرماندهی این سردار دلاور اسلام علیه دشمن وارد عمل شدند. در این مرحله شهید جهانآرا با سازماندهی مناسب نیروهای سپاه و مردمی و بکارگیری به موقع رزمندگان اسلام، عرصه را بر نیروهای عراقی تنگ کرده بود. اما فشار دشمن هر روز بیشتر میشد و ادوات و تجهیزات جنگی زیادی را وارد عمل میکرد. برادری تعریف میکند: «روزهای آخر این مقاومت بود که بچهها با بی سیم به شهید جهانآرا اطلاع دادند که شهر دارد سقوط میکند. او با صلابت به آنها پیام داد که باید مواظب باشیم ایمانمان سقوط نکند.» شهید جهانآرا میگفت: «آرزو میکنم در راه آزاد کردن خونینشهر و پاک کردن این لکه از دامان جوانان شهید شوم.» او و همرزمانش با توکل به خدا، خالصانه جانفشانی کردند. در برابر دشمن ایستادند و با فرهنگ شهادتطلبی در برابر دشمن تا دندان مسلح، مقاومت کردند و زیر بار ذلت نرفتند و یکبار دیگر حماسه حسینی را در کربلای ایران اسلامی تکرار نمودند. سردار غلامعلی رشید در ارتباط با این حماسه به لحاظ نامی میگوید: «مقاومت در خرمشهر نه تنها در وضعیت مناطق مجاورش مثل آبادان اثر مستقیم داشت، بلکه در سرنوشت کلی جنگ نیز تاثیر گذاشت و باعث تاخیر حمله عراقیها به اهواز گردید و آنها توانستند در ادامه جنگ، به اهداف خود برسند. برادر عزیز شهید جهانآرا با الهام از سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش به ما آموخت که چگونه باید در برابر دشمن مردانه جنگید.» شهید جهانآرا در کنار فعالیتهای گسترده نظامی، به مسئله خودسازی و جهاد با نفس و کوششهای عرفانی در جهت تقرب هرچه بیشتر به خداوند با تلاوت پیوسته قرآن، دعا و تلاش برای افزایش میزان آگاهیهای سیاسی و اجتماعی توجه ویژهای داشت. از قدرت تجزیه و تحلیل بالایی برخوردار بود و نفوذ کلام عجیبی داشت. خوش خلقی، قاطعیت، خلوص، تقوی، توکل، فداکاری، اعتماد عمیق به ولات فقیه و حضرت امام(ره) و خستگیناپذیری از خصوصیات بارز وی بود. به برادران میگفت: «انقلاب بیش از هرچیز برای ما یک امتحان الهی و یک آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان آن امتحان باید رنج، محرومیت، مصایب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوبها و فتنهها با خلوص و شهامت، محکم بایستیم و از طولانی شدن دوران امتحان و افزایش سختیها و ناملایمات نهراسیم، زیرا علاوه بر اینکه خود را از قید افکار شرکآلود و وابستگیها، پاک و خالص میکنیم، ریشه و نهال انقلابمان عمیق و استوارتر میشود و از انحراف و شکست مصون میماند.» در مبارزات، هیچگاه به مسیر انحرافی گام ننهاد و همیشه از محضر علما و روحانیون کسب فیض میکرد. عشق و علاقه زیادی به حضرت امام خمینی(ره) داشت و تکلیه کلامش این بود: من مخلص و چاکر امام هستم. از جمله سخنانش این بود که: مادامی که به خدا اتکال داریم و رهبریت بزرگی چون امام داریم، هیچ غمی نداریم. سید محمد دارای روحیهای عرفانی بود و بسیاری از اوقات دیده میشد که در حال راز و نیاز با خدای خود است. زمانی که در زندان به سر میبرد، از نماز شب غفلت نمیکرد. تواضع و فروتنی در سید موج میزد. با وجود اینکه فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشت خود را یک بسیجی میدانست و در حالی که فرماندهی قاطع بود اما رابطه عاطفی و برادرانه خود را با نیروهای تحت امر حفظ کرده بود. او به تربیت کادرهای کارآمد توجه خاصی داشت و در رشد دادن نیروهای مردمی، تلاش چشمگیری نمود. صبر و استقامت، فداکاری و شهادتطلبی از خصایص بارزی بود که وجود سید را بسان شمعی در انقلاب ذوب نمود و جان شیرینش را فدای جانان کرد نحوه شهادت در ساعت 30/19 دقيقه سه شنبه هفتم مهرماه 1360 (بعد از عمليات ثامنالائمه) يك فروند هواپيماي سي-130 از اهواز به مقصد تهران در حركت بود تا بدن پاك و مطهر شهدا با به خانوادههايشان و مجروحين عزيز جنگ را به بيمارستانها برساند، كه در منطقه كهريزك تهران دچار سانحه شد و سقوط كرد. از جمله شهداي اين سانحه تيمسار سرلشكر شهيد ولي الله فلاحي (جانشين رئيس ستاد مشترك آجا)، سرتيپ شهيد موسي نامجو (وزير دفاع)، سرتيپ خلبان شهيد جواد فكوري (مشاور جانشين رئيس ستاد مشترك آجا)، سردار سرلشكر پاسدار شهيد يوسف كلاهدوز (قائم مقام فرماندهي كل سپاه) و سردار سرلشكر پاسدار شهيد سيد محمد علي جهانآرا (فرمانده سپاه خرمشهر) بودند. شهيد سيد محمد علي جهانآرا پس از سالها مبارزه، تلاش و فداكاري خالصانه در سختترين شرايط، به آرزوي ديرين خود رسيد و به شرف شهادت نايل آمد. سایت جامع دفاع مقدس یادش گرامی و راهش پر رهرو