Ernesto_Rommel

Members
  • تعداد محتوا

    3,315
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های Ernesto_Rommel

  1. واقعا متاسفم واقعا متاسفم خیلی خیلی ناراحت شدم اگر واقعیت داشته باشه ..... حقا دست نیرو انتظامی درد نکنه! چه موقعی هم اعلامش کردن..... هفته نیرو انتظامی... حالا اقایون برن سینه بدن جلو بگن ما با کارهای اطلاعاتیمون امنیت رو حفظ کردیم....(هرموقع بچه های اطلاعات عملیات انجام میدن اینا به اسم خودشون تموم میکنند بعد میگن ما ما ما....) واقعا ..... با تشکر یا حق
  2. Ernesto_Rommel

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اینو تازه فهمیدن؟! احسنتم تبارک الله!!!!!!! چشمک! لشکر بدر مدتهای مدیدی هست تو کربلا و نجف مستقره چه قبل سقوط صدام چه بعدش! خوب مشخصه ایرانم توش هست.... با تشکر از مطلب عزیزمون یا حق
  3. شاید در مقطع کنونی اعلام این موضوع جنگ روانی باشه اما در واقع با سیاستهایی که ایران از زمان محمدرضا شاه و به خصوص بعد انقلاب به کار برد این موضوع واقعیت داره اما تو شرائط کنونی اعلام این موضوع.....
  4. Ernesto_Rommel

    عجیب ترین اسلحه ی قرن H&K G11

    سامان جان ممنون زیبا بود من و تو هم نظریم! منم عشقم فشنگهاشه! هرچند همین فشنگ یکی از دلائل اصلی این بود که به صورت گسترده به کار گرفته نشه..... سال قبل یه مطلب کامل در جنگ افزار برای این اسلحه چاپ شد که رسما من دیگه حرفی واسه گفتن نداشتم!!! خدائیش حیف شد به تولید انبوه نرسید..... شنیدین یه نفر میگه من در زمان خودم متولد نشدم؟! این اسلحه هم در زمان خودش متولد نشد! متاسفانه تو بازی ای جی ای2 هم که دوستمون اشاره کردند همه مفتخر شدند به شلیک باهاش!!! خیلی خیلی ممنون سامان جان یا حق
  5. میشه گفت بالای 90 درصد درست تحلیل کرده یه کتاب هست به نام جامعه شناختی ارتش و نقش قدرت... توی سرمقاله اش فکر کنم یه جمله ای اورده بود بسیار زیبا به این مضمون که نسلی زمینه های پیدایش یه حکومت جهانی رو حاضر میکنه نسل بعد اون رو ایجاد میکنه و نسل بعد اون رو نابود! البته این قطعیت در هرچیزی نداره اما خیلی به واقعیت تاریخ شبیه هست و خوب اگر دقت کنید سیر تاریخی تحولات ایران هم اینگونه بوده.... ما مدام اوج و فرود داشتیم با چنین طبقه بندی و حالا نوبت اوج مون رسیده و البته یه نکته بگم! شاید هیچگاه به بالاترین سمت یعنی حکومت هخامنشیان نرسیم اما نزدیکش خواهیم بود. الانم به نظرم نوع تحلیل بائر خوب بوده و منطبق با حقیقت با تشکر از فلانکر عزیز یا حق
  6. دكتر كامران مفيد، استاد دانشگاه كاونتري استراليا وضعيت اقتصادي ايران و عراق در آستانه جنگ خبرگزاري فارس: از نقطه نظر صرفا نظامي و اقتصادي، عراق در سال 1980 براي اولين بار خود را د رموقعيتي مي يافت كه توازن قدرت به نفعش ورق خورده بود و مي توانست ضربه نهايي و سرنوشت ساز را به ايران وارد سازد. در ماه سپتامبر 1980 ارتش عراق به ايران تجاوز كرد، از آن زمان به اين طرف جنگ و پيامدهايش به طور متناوب كانون توجهات جهاني بوده است. در اين بين بسياري از مقالات و كتب تحرير شده است كه عمدتا جوانب تاريخي، اجتماعي، سياسي، نظامي و مذهبي يا فرهنگي اين درگيري را در سطوح ملي، منطقه‌اي و بين المللي، تجزيه و تحليل نموده و ابعاد اقتصادي آن را به فراموشي سپرده‌اند. در حالي كه جنگ ايران و عراق بر حسب مقياس انهدام و پيامد اثرات اقتصادي آن، به عنوان يكي از مخرب‌ترين مناقشات پس از جنگ دوم جهاني دسته‌بندي مي‌شود و هنوز به اندازه كافي توجه و ذهن كارشناسان اقتصادي را به خود جلب نكرده است و تجزيه و تحليل پيامدهاي اقتصادي آن نيز انعكاس ناچيزي يافته است. به علاوه در اينجا بايد تأكيد شود كه عوامل اقتصادي به طور كلي در جنگ و به ويژه در جنگ ايران و عراق در درجه اول اهميت قرار دارد. در ميان مهمترين عوامل اقتصادي كه مي توان ذكر كرد ذخاير نفتي اثبات شده كشورهاي خليج فارس است كه بالاترين ميزان در جهان مي‌باشد. ايران، عراق، كويت، عربستان سعودي و امارات متحده عربي و قطر مجموعا 6/59 درصد ذخاير نفتي اثبات شده جهان را به خود اختصاص داده‌اند، اين كشورها همچنين 25 درصد ذخاير گاز طبيعي اثبات شده جهان را كه بالاترين ميزان در جهان غيركمونيست مي‌باشند دارا هستند. به علاوه از زمان اكتشاف نفت، وابستگي دنياي خارج به واردات نفت از خليج به طور فزاينده‌اي رشد سريع داشته است، براي مثال واردات نفت آمريكاي شمالي از 6/4 درصد در سال 1950 به 36/7 درصد در سال 1986 افزايش داشته است كه عمده واردات عمده آن از كشورهاي خليج مي‌باشد. همچنين بايد ذكر شود كه نسبت ذخاير نفتي به توليد (R/P) [ذخيره/توليد] در اغلب توليدكنندگان نفت غير خليج سريعا كاهش يافته است. براي مثال نسبت ذخاير به توليد (R/P) ايالات متحده آمريكا به طور قابل ملاحظه‌اي از 11/1 در سال 1970 به 9/5 در سال 1980 و 8/7 در سال 1985 و 7/6 در سال 1986 كاهش داشته است كه بدون شك در وابستگي نفت خام آمريكا در آينده‌اي نه چندان دور تأثير خواهد داشت. در واقع گزارشي كه در ارتباط با امنيت نفت در آمريكا توسط وزارت انرژي ايالات متحده براي رئيس جمهور ريگان تهيه شده حاكي از آن است كه تا سال 1995 آمريكا بيش از 60 درصد نيازهاي نفتي‌اش را وارد خواهد كرد. اين گزارش همچنين ذكر مي‌كند كه حداقل نيمي از واردات نفتي كشورهاي غيركمونيست از خليج فارس خواهد بود. (31 اكتبر 1987: نشريه ميد) در بررسي اهميت اقتصادي جهان، خليج فارس در درجه اول اهميت قرار دارد و غفلت نسبت به پيامدهاي اقتصادي اين جنگ حكايت از فراموشي اين مهم است. به طور كلي عمده‌ترين پيامدهاي اقتصادي جنگ عبارتند از: 1- نابودي ثروت و خسارات زياد به سرمايه‌هاي انساني و مادي كه منجر به كاهش توليد وارد آمدن زيان به درآمدهاي ارزي شده است. 2- فدا شدن پتانسيل توليد و تبديل نمودن نيروي كار اقتصاد زمان صلح به نظامي‌گري و اقتصاد جنگي. 3- عدم تخصيص منابع به منظور استفاده‌هاي كارآمد و در نتيجه افزايش هزينه‌ها و كاهش توليدات. 4- فرار مغزها و خروج سرمايه‌هاي انساني كه منجر به كمترشدن نيروي كار ماهر و نيمه ماهر گرديد. 5- كاهش كيفي سرمايه‌هاي انساني كه در نتيجه فراخواني بي‌سابقه دانش‌آموزان مدارس و دانشجويان دانشگاه‌ها جهت خدمت در ارگان‌هاي نظامي به وجود آمد و نيز فرار تحصيلكرده‌ها و متخصصين را به كشورهاي غربي در پي داشت. 6- افزايش تورم داخلي، رشد واردات گرانتر، افزايش تجارت بازار سياه و افزون شدن فعاليت‌هاي تجاري (يعني واردات و توزيع آن) در مصرف توليد داخلي 7- فلج شدن بخش كشاورزي كه به كاهش شديد توليد منجر شده و در نتيجه وابستگي شديد به دنياي خارج را در پي داشت و واردات غذايي افزايش يافت. 8- افزايش عظيم هزينه‌هاي نظامي منجر به افزايش بار سنگين دفاعي گرديد. 9- افزايش گسترده واردات نظامي منجر به افزايش بار سنگين واردات تسليحات گرديد كه تأثير بسيار منفي در اقتصاد به طور كلي داشته است. 10- ناتواني در متنوع ساختن صادرات و تمايل روزافزون به وابستگي بيشتر به بخش نفت كه به نياز شديدتر به درآمدهاي ارزي منجر شد. 11- در مورد عراق از دست دادن 35 ميليارد دلار ذخاير ارزي‌اش (در شروع جنگ) و به بار آوردن بدهي‌هاي سنگين بين‌المللي. در قسمت‌هاي بعدي اين نوشته، پيامدهاي اقتصادي جنگ ايران و عراق مورد بررسي قرار گرفته و تلاش مي‌شود مواردي از نكات فوق براي سايرين مشخص گردد. *سوابق و زمينه‌هاي جنگ در اين قسمت بررسي اينكه چرا ملتها به جنگ روي مي‌‌آورند مورد نظر نيست، بلكه نكته قابل توجه شناخت بعضي از سوابق و زمينه‌ها و نيز از علل آشكار جنگ ايران و عراق است. در اواسط دهه 1970 ايران قدرت مسلم و بلامنازعه منطقه شده بود و به همين دليل در سال 1975 عراق رسما قرارداد الجزاير را امضا كرد و برتري نظامي ايرانن را پذيرفت كه شرايط زير مورد قبول طرفين واقع گرديد: 1- علامت گذاري خطوط مرزي بر اساس پروتكل قسطنطنيه و پيمان وربال 1914 2- قرارداد جهت علامت گذاري گذرگاه آبي شعط العرب (اروند رود) بر اساس خط القعر رودخانه اروند. 3- توافق جهت بازگرداندن امنيت و اطمينان طرفين در امتداد مرزهاي مشتركشان و اعمال «كنترل مؤثر و دقيق» به منظور پايان بخشيدن نهايي به كليه اقدامات نفوذي و خرابكارانه از سوي يك ديگر. 4- متعهد شدن طرفين در احترام به اصول تواقف شده سال 1975 اوپك (سازمان كشورهاي صادركننده نفت) و پيوستن به اصول غيرقابل تقسيم توافق جامع و كامل به صورتي كه نقض آن از سوي هر طرف به عنوان تخلف از روح قرارداد الجزاير محسوب گردد. باتوجه به موارد فوق همانطور كه karsh در سال 1987 ذكر كرده است نسبت به اجراي اين توافقات اندكي شك وجود داشت به صورتي كه يك طرف متخاصم جهت اين توافق بيشترين امتياز را داده است (عراق حاكميت ايران را بر روي گذرگاه آبي شط العرب مورد تأييد قرار داده) و ايران عملا هيچ امتيازي به عراق نداده است، شكي وجود نداشت كه امضاي اين قرارداد يك تجربه تلخ و تحقيرآميز براي صدام حسين بود. به هر حال اين قرارداد منجر به دوره آرامش ايران (طي سال‌هاي) 9-1975 گرديد و عصر جديدي در روابط ايران و عراق گشوده شد. ترتيبات وضع كنوني بر اساس قرارداد قبلي سال 1937 بود كه با قرارداد 1975 روابط مبتني بر حاكميت و تسلط بلامنازعه ايران در خليج فارس جايگزين آن شد. باتوجه به اين موقعيت، ايران تحت حكومت شاه، بسيار پرخاشگرانه‌تر از گذشته شده و به استراتژي توسعه فشار بزرگ در بخش غيرنظامي و نظامي روي آورد. از طرف ديگر به نظر مي‌رسيد عراق بيشتر توجهش به درون معطوف شده و نگاهش را به زيربناي حكومتي خود متمركز ساخته بود. رژيم اين كشور سيستم دفاعي خود را كه در اثر درگيري با كردهايي كه قبل از امضاي قرارداد 1975 الجزاير از سوي ايران حمايت مي‌شدند به مخاطره افتاده بود، بهبود بخشيد، به علاوه بايد ذكر شود كه عراق در طي اين دوره استراتژي توسعه نه چندان بزرگ را تصويب كرد كه در پايان ثابت گرديد سياست عاقلانه و بسيار خوبي بوده است. *ريشه‌هاي جنگ بسياري از تئوريها و نقطه‌نظرهايي كه جهت تشريح جنگ ايران و عراق و علل آغاز آن ارائه شده‌اند به اختلافات مذهبي قرون گذشته (سني و شيعه)، درگيري‌هاي نژادي (عرب، فارس)، مناقشات ميان دو دولت و دشمني شخصي ميان رئيس جمهور عراق صدام حسين و آيت‌الله خميني اشاره دارند. يكي از آخرين الگوهايي كه اخيرا انتشار يافته است نگرش خود را بر اساس تئوري «طرح بزرگ» عرضه كرده است كه مشخص كننده جاه طلبي‌هاي شخص رهبري عراق، به عنوان عامل اصلي جنگ مي‌باشد. دامنه اين توسعه طلبي اشغال خاك ايران جهت سرنگون ساختن رژيم انقلابي نوپاي ايران و از بين بردن تهديد گسترده بنيادگرايي اسلامي بوده است. در اين صورت عراق به عنوان قدرت برتر اعراب و كشورهاي خليج فارس مطرح شده و با قدرت نهضت عدم تعهد را رهبري خواهد كرد. (جهت اطلاع بيشتر مي‌توان به اثر كردزمن چاپ 1084 و اثر استندن ماير چاپ 1983 مراجعه نماييد) بررسي ديگري كه تحليل فوق را رد مي‌نمايد، اين نقطه نظر را مطرح مي‌سازد كه تجاوز عراق به ايران ناشي از طرح بزرگ و از قبل پيش بيني شده نيست و تنها يك اقدام باز دارنده جهت رفع تهديد ايران عليه موجوديت رژيم بعث است. (karsh چاپ 1988) به هر حال تا آنجا كه به مؤلف مربوط مي‌شود مايلم بگويم كه حقايقي در مجموع تئوري‌هاي فوق نهفته است و مجموعه آنها مي‌تواند توضيح «مناسبي» جهت علل اصلي شروع جنگ ايران و عراق محسوب شود. با وجود اين بايد ذكر شود در زماني كه رژيم شاه سقوط كرد و حكومتي كاملا متفاوت و تندرو جايگزين آن شد جنگ ميان دور كشور اجتناب ناپذير بود ايران در حال حاضر داراي حكومت مذهبي، الهي و سنت‌گرا است در حالي كه عراق داراي حكومت غيرمذهبي، غيرالهي و نوگرا مي‌باشد دو كشور در زمان شروع جنگ بدون ترديد داراي اهداف و ديدگاه‌هاي متفاوتي بودند و از نظر داخلي منطقه‌اي و بين المللي ديدگاهي متضاد با دوره گذشته داشتند كه قابل انطباق بر يكديگر نبود نكات فوق در كنار خلأ سقوط شاه، شرايط«انفجارآميزي» را به وجود آورده بود كه در 22 سپتامبر 1980 اين انفجار رخ داد براي توضيح دلايل اين «انفجار» زودرس لازم است موضوع توازن نظامي و اقتصادي قبل از جنگ دو كشور توضيح داده شود. *توان نظامي در آستانه جنگ اگر به شرايط آغازين جنگ ايرن و عراق از نقطه نظر صرفا نظامي دقت كنيم مي‌توان گفت كه زمانبندي تجاوز عراق مي‌توانست بهتر انتخاب شود در زمان سقوط شاه اوضاع نيروهاي نظامي ايران كاملا به هم ريخته بود و ارتش به عنوان سرباز سركوب شاه جدي‌ترن پتانسيل منبع ضد انقلاب مطرح بود بنابراين رژيم انقلابي نوپا، سريعا توان نيروهاي نظامي را حتي بيشتر از تصفيه‌هاي سيستماتيك كاهش داد. گفته مي‌شود كه در زمان شروع جنگ در حدود 85 افسر عاليرتبه اعدام شده و بيش از صدها نفر (از جمله كليه سرلشكرها و اغلب سرتيپها) بازداشت شدند و يا بالاجبار بازنشسته گرديدند در مجموع تا زمان نجنگ 12000 افسر عاليرتبه تصفيه گرديده كه ده هزار نفر از اينها از ارتش بودند (اكثر هيكمن چاپ 1982) به علاوه عدم توانايي نيروهاي نظامي در به كارگيري سربازان جديد و نيز ترك خدمت تعداد زيادي از آنها در مراحل اوليه انقلاب تأثير بسياري در ارتش بر جاي گذاشته بود. تصفيه‌ها و پيامدهاي آن و نيز اقدامات رژيم انقلابي جهت تشكيل سپاه پاسداران باعث گرديد كه در زمان تجاوز عراق به ايران اين كشور داراي ستاد مشترك، جهت هماهنگي استراتژي جنگ از طريق يك سيستم متمركز فرماندهي و كنترل نباشد. همچنين اظهار شده است كه مستشاران آمريكايي در هنگام عزيمتشان از ايران اطلاعات سيستم كامپيوتري كنترل اقلام و لوازم يدكي تجهيزات نظامي را از بين بردند و براي پرسنل نظامي ايران تشخيص محل اقلام لوازم يدكي و انبارهاي آنها را غيرممكن ساختند. (اثر karsh چاپ 1987) در آستانه جنگ اكثر نيروهاي نظامي ايران آشفته و در حالت تحقيرآميزي به سر مي‌بردند ولي نيروهاي عراقي در وضعيت مناسب و ‌آماده‌اي بودند. قدرت ارتش در زمان شاه كه موجب رسوايي نيروهاي عراقي شده بود و با تحت فشار قرار دادن عراق را مجبور ساخته بود به خواسته هاي شاه در الجزاير تن دهد اكنون كاسته شده بود. در سپتامبر 1980 عراق خود را براي اولين بار در موقعيتي مي‌ديد كه توازن قدرت به نفعش ورق خورده بود. (اثر karsh چاپ 1987) بنابراين به نظر مي‌رسيد صدام با محاسبه آنچه كه در ايران رخ مي داد به نيروهايش دستور داد كه به خاك دشمن قديمي خود تجاوز نمايند. *توازن اقتصادي در آستانه جنگ (باتوجه ويژه به نفت و درآمدهاي نفتي) در حدود دو سال قبل از جنگ اقتصاد ايران به هم ريخته بود همانطور كه انقلاب شكل مي‌گرفت اعتصابات و شورشها ادامه داشت و تا پايان سال 1987 اقتصاد ايران به سوي توقف كامل سوق مي‌يافت. در دسامبر 1987 صادرات نفت كاملا متوقف شد و در مارس 1979 صادرات نفت تحت حكومت رژيم جديد انقلابي در سطحي پايين‌تر از قبل از انقلاب از سر گرفته شد توليد نفت در آوريل و ژوئن 1979، 3/9 ميليون بشكه در روز بود كه در مقايسه با نه ماه سال 1987 در سال 1977 كه 5/7 ميليون بشكه در روز بود كاهش چشمگيري يافته بود. آمار مربوط به صادرات نفت طي همان دوره 3/5 ميليون بشكه در روز و نيز 5 ميليون بشكه در روز بوده است. (جهت اطلاع بيشتر از اين آمارها مي‌توانيد به نشريه اكونوميست پتروليوم سال 1981 مراجعه كنيد.) اين آمار نشان مي‌داد كه در دوران پس از پيروزي انقلاب حتي كمترين ميزان توليد نيز حفظ نمي‌شد براي مثال در ماه‌هاي قبل از جنگ يعني ماه‌هاي ژوئن و آگوست 1980 متوسط توليد 1/4 ميليون بشكه در روز بود در حالي كه صادرات نفت به حدود 1 ميليون بشكه در روز در مقايسه با 2/4ميليون بشكه در روز در سال 1979 كاهش يافته بود. افزايش شديد قيمت‌هاي نفت در قبل از انقلاب تقريبا كاهش صادرات نفت ايران را جبران مي‌كرد به همين دليل درآمدهاي نفتي ايران به طور قابل ملاحظه‌اي كاهش نيافت با وجود اين كاهش سريع توليد نفت و صادرات آن درآمدهاي نفتي ايران را به 2/19 ميليارد در سال 1979 كه در مقايسه با سال‌هاي 1977 كه 6/23 ميليارد دلار و در سال 1978 كه 7/21 ميليارد دلار بود كاهش داد. اوضاع عراق در مقايسه با ايران تفاوت كلي داشت اقتصاد عراق در طي اواخر دهه 1970 توسعه يافته بود و توليد نفت از 2 ميليون بشكه در روز در سال 1973 به 7/2 ميليون بشكه در روز در سال 1978 افزايش يافته بود كه 30 درصد رشد را نشان مي‌داد. اين ميزان در سال 1979 به 5/3 ميليون بشكه در روز رسيد. درآمدهاي نفتي اين كشور نيز به طور چشمگيري افزايشت يافت و از 8/1 ميليارد دلار در سال 1973 به 8/10 ميليارد دلار در سال 1978 رسيد. در نه ماه اول سال 1980، درآمدهاي نفتي عراق 2/97 درصد افزايش داشت و به 3/21 ميليارد دلار رسيد در نه ماه اول سال 1980 نيز درآمدهاي صادرات نفتي اين كشور به 4/22 ميليارد دلار يا در حدود 8/29 ميليارد دلار در طول اين سال رسيد. (البته در اين زمان جنگ شروع نشده بود و در باقيمانده سال پس از شروع جنگ در 22 سپتامبر 1980 فرض بر اين است كه اين نرخ ثابت توليد و صادرات حفظ شده باشد). در كل تا آنجايي كه به اقتصاد مربوط مي‌شود ايران با كاهش توليد صادرات نفت و درآمدهاي آن وضعيت آشفته‌اي داشت در حالي كه عراق در وضعيت مناسبي قرار گرفته بود و از رشد اقتصادي و ساختار زيربناي اقتصادي مناسبي برخوردار بود. افزايش سريع و بي‌نظير در توليد و صادرات نفت و درآمدهاي آن از ويژگي‌هاي اقتصادي عراق در اين دوره است. مطالب مذكور چشم انداز دقيقي از جنبه‌هاي اقتصاي و نظامي دو كشور در آستانه جنگ را نشان مي‌دهد. همانطور كه ملاحظه مي‌شود از نقطه نظر صرفا نظامي و اقتصادي، عراق براي اولين بار خود را د رموقعيتي مي يافت كه بتواند ضربه نهايي و سرنوشت ساز را به ايران وارد سازد. ويژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس
  7. Ernesto_Rommel

    وضعيت اقتصادي ايران و عراق در آستانه جنگ

    اره متاسفانه از اشتباه غیرعمدی تا عمدی! این ضربات بسیار بدی به ما زد..... حتی چندین بار امام خمینی سم این اشتباهات رو تذکر داد اما کو گوش شنوا..... با تشکر یا حق
  8. روايت يك افسر اسير عراقي خرمشهرهدف نبود، هدف آبادان بود خبرگزاري فارس: مثلا خرمشهر در دانشكده جنگ هدف نبود، هدف آبادان بود يا از منطقه سيبه از اروند رود براي گرفتن آبادان عبور مي كردند. يا پس از محاصره خرمشهر بسمت آبادان وارد عمل مي‌شديم و نيروهاي اندكي براي نگهداري منطقه خرمشهر نگاه مي‌داشتند، كه چناچه اين طرح اجرا مي‌شد خيلي موثر واقع مي‌گرديد. گزارش يك افسر اسير عراقي از هجوم دشمن به منطقه غرب كرخه در آغاز جنگ *سوال: ارزيابي دولت عراق در آغاز جنگ به طور كلي چگونه بود؟ *جواب: در آغاز جنگ ايران و عراق، اختلاف ميان رهبري سياسي و نظامي (عراق) بر سر هدف از جنگ، وجود داشت. اين موضوع در دانشكده جنگ (دانشگاه البكر) مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در نتيجه تصميم گرفته شد كه يك جنگ سريع و برق‌آسا جهد جدا ساختن منطقه خوزستان آغاز شود زيرا از خلال تجربيات قبلي جهان سوم مثلا جنگ در كردستان، هدايت جنگ درازمدت به خاطر كمبود مهمات، نبودن كارخانجات ساخت مهمات در كشور و همچنين مشكلات نگهداري و پشتيباني ممكن نبود، لذا مي‌بايست يك جنگ سريع و برق‌آسا باشد به همين دليل تصميم گرفته شد تا مدت جنگ ميان 5-6 هفته بيشتر طول نكشد. منظور از جنگ اين بود كه حوادث بعدي بر اساس آن انجام گيرد. در حالي كه رهبري سياسي مي‌خواست كه تهاجم نيروها در كليه محورها شروع شود. در دانشگاه البكر اينگونه تصميم گرفته شده بودكه پيشروي به سمت منطقه عملياتي شوش آغاز شود تا از جاده تهران- اهواز تا مسجد سليمان وكل مناطق جنوب خوزستان برسد. اين تدبير نظاميان بود علت اين مساله اين بود كه قبلا ارتباطاتي با بعضي از عشاير خوزستان و همچنين مخالفين نظام جمهوري اسلامي ايران وجود داشت، چرا كه هدف تقسيم كشور بود، چونكه در آن روز، جمهوري اسلامي ايران ضعيف شده بود در حاليكه ديدگاه رهبري سياسي تحت تاثير ديدگاه‌ آمريكايي‌ها قرار داشت كه خواهان جنگ بلندمدت، براي تضعيف دو طرف ايران و عراق بودند ولي نظاميان خواهان جنگ كوتاه مدت بودند، اختلاف ميان نظاميان و رهبري سياسي در مورد اهداف بعدا مشخص گرديد. *سوال: تصرف اراضي تا مسجد سليمان چگونه كوتاه مدت بود؟ *جواب: منظور مدت جنگ كوتاه باشد . سياسيون گفتند ما بايد در طول مرز در كليه محورها عمليات تهاجمي داشته باشيم تا نيروهاي ايراني را منهدم كنيم اينها محورها را اينگونه مشخص كردند مثلا تهاجم از محور عماره- شوش، محور عماره شهرهاي فكه و محور جنوب. هدف رسيدن به چاه‌هاي نفت بود و جدا ساختن منطقه جنوب از داخل، نه از خارج. مثلا وارد منطقه محمره(خرمشهر) آبادان و اهواز شديم. اين نظر سياسيون بود. نظاميان مي‌گفتند ما از بيرون منطقه را احاطه و محاصره مي‌كنيم وملت نيز در داخل قيام خواهند كرد افسران ستاد و كارشناسان نظامي از وارد شدن به شهرها برحذر بودند زيرا گفتند: ما يگان‌هاي زرهي و مكانيزه در اختيار داريم كه با آن مي‌توانيم مانور دهيم و بزرگترين منطقه را تحت محاصره خود آوريم. بدون اينكه وارد شهرها شويم و با مردم درگير شويم. ولي تصميم‌گيري سياسيون نسبت به راي نظاميان برتري و ارجحيت پيدا كرد و محورهايي براي تهاجم مشخص گرديد. پس از مشخص شدن محورها دستور صادر شد تا لشكر 10 زرهي براي انجام عمليات تهاجمي به محور عماره اعزام شود. فقط تيپ 17 در منطقه بود،‌چرا كه تيپ 22 زرهي در صويره و تيپ 24 درمنطقه ميمونه در كركوك بود. حدود ساعت 14و30 روز 22/9/1980 (مطابق 31 شهريور ماه سال 1359) پس از بمباران هوايي و بدون اعلام قبلي، بلكه به صورت ناگهاني به ما دستور داده شده تا واردخاك جمهوري اسلامي ايران شويم . نخستين مشكل كه براي وارد شدن به سرزمين ايران با آن روبرو شديم اين بود كه منطقه را شناسايي نكرده بوديم. از انها خواستيم تا فرصتي براي شناسايي منطقه به ما بدهند، آنها گفتند نقشه‌ها واضح است و نيازي به شناسايي نيست بلكه در اسرع وقت وارد عمل شويد تا صبح روز 23/9/1980 بايد تا رودخانه دوبريج برسيم. پس از رسيدن نيروها به رودخانه دوبريج، نخستين مقاومتي كه با آن روبرو شديم از سوي پادگان (عين‌خوش) بود. بنده افسر ارشد تيپ بودم. اين مقاومت به صورت سلاح ضد تانك (موشك‌هاي تاو) بود كه باعث شد تا تانك‌هاي ما از ادامه پيشروي متوقف شوند و تبادل آتش ادامه پيدا كند. هيچ آتشي پشتيباني از سوي توپخانه به ما ارائه نمي‌شد زيرا زمين منطقه براي استقرار آن مناسب نبود، تنها يك جاده براي حركت شني‌دارها و خودروها وجود داشت. بعضي از خودروها در زمين گير مي‌كردند.حتي 13 دستگاه تانك يكي از گردان‌ها همگي در زمين فرو رفتند و قادر به حركت نبودند. فرمانده اين گردان ابراهيم عبدالستار بود كه اكنون فرمانده كل گارد جمهوري مي‌باشد. علت اين مشكلات هم به خاطر عدم شناسايي منطقه بود. در ساعت 14 و 30 فرمانده لشكر به تيپ ما دستور داد.(من، فرمانده، تيپ،افسراطلاعات) كه جلسه تشكيل شود و از ما خواستند تا نقشه‌ها را بياوريم. سپس گفت اين نقشه‌ها كافي نيستند، بايد نقشه منطقه را تا دزفول داشته باشيد. زيرا ما فقط تا منطقه عين خوش نقشه داشتيم. ما گفتيم دزفول دور است او گفت خير اگر با سرعت در سرزمين ايران پيشروي كنيد خيلي نزديك خواهد بود ما گفتيم اهداف ما كجا هستند. گفت هدف نخست شما رودخانه دوبريج هست و پس از رسيدن به آنجا اهداف بعدي را به شما خواهند گفت. اين در حالي بود كه ما دو ساعت پيش به العماره رسيده بوديم و بايد به ما فرصتي براي شناسايي، صدور دستور، شيوه پيشروي و برآورد وضعيت مي‌دادند. ولي آنها گفتند بايد خيلي سريع حركت كرد. روز 21/9/1980 در بغداد به حالت آماده باش به سر مي‌بريم و صبح 22/9/1980 به عماره رسيده بوديم. ما دو ماه قبل از جنگ، آموزش يگاني داشتيم كه اين مدت را يك ماه تمديد كرده بودند تا كليه يگان‌هاي زرهي ومكانيزه عمليات عبور از خط را فراگيرند چون جزو تاكتيك عمليات تهاجمي عليه ايران بود گفتيم اين نوع تاكتيك را چگونه اجرا كنيم او گفت نيروهاي پياده، مناطق مرزي را تصرف كنند، نيروهاي زرهي و مكانيزه با عبور از خط آنها به سمت اهداف خود در عمق اراضي ايران وارد عمل خواهند شد. اين تجربيات با آموزش يگاني كه قبلا گفتيم شامل نيروهاي پياده، زرهي، مكانيزه، توپخانه و حتي سيستم اداري مي‌باشد. همچنين واحد شناسايي و نيروهاي حفظ جناح همگي در اين تمرينات شركت داشتند كه حدود يك ماه ادامه داشت. پس از صدور دستور به اجراي عمليات تهاجمي سريع، نخستين مشكلي كه با آن روبرو شديم عبور از اين پل (بر روي نقشه) بود البته اين يك پل نظامي بود كه مهندس تيپ آن را احداث كرده بود لهذا تانك‌ها يكي يكي از آن عبور كرده بودند كه حدود چهار ساعت تاخير براي ما ايجاد كرده بود. اين مشكل اول بود، مشكل دوم جاده بود كه فقط يك جاده مالروئي تا منطقه شرهاني وجود داشت. خلاصه ساعت 4 صبح روز 23/9/1980 ما به منطقه شرهاني رسيديم. زيرا هيچ راهنما نداشتيم و منطقه را شناسايي نكرده بوديم و نيز عمليات خيلي سريع انجام شده بود يعني ساعت 14و30 دستور حركت به ما صادر شد و حدود ساعت 5 حركت گردان‌ها شروع شد. شيوه حركت ستوني بود. پس جمله به پاشگاه‌هاي مرزي آغاز شد پاسگاه‌ها چند تير شليك كردند و سريع تسليم شدند. سپس پيشروي به سمت رودخانه دوبريج ادامه پيدا كرد(تنها پنج دقيقه پاسگاه‌هاي مرزي مقاومت كردند) در آنسوي رودخانه دوبريج تاخير داشتيم زيرا (طبق گفته اهالي منطقه) يك پادگان نظامي بزرگ بود كه حدود 24 ساعت مقاومت ‌كردند. البته يك پل در منطقه بود كه پس از عبور از آن با آتش توپخانه ، تانك، سلاح‌هاي ضدتانك با ما مقابله كردند. تيپ 27 هنوز نرسيده بود. فقط تيپ 17 بود كه در ساعت 13 تيپ 42 زرهي به منطقه رسيد. مقاومت به وسيله موشك تاو بود كه حدود يك تانك منهدم و دو تانك آسيب ديدند و 4 نفر زخمي داشتيم. لذا ما براي محاصره اين پادگان نقشه‌اي طرح كرديم كه يا از طريق هلي‌كوپتر بر روي جاده نيرو پياده كنيم واز اين سمت به عين خوش حمله كنيم يا اينكه به سمت ابوغريب دور زنيم تا بتوانيم آن را (عين‌خوش) تصرف كنيم. زيرا زرهي قدرت مانور خوبي دارد در اينجا فرصتي براي شناسايي پيدا كرديم و دستوراتي به گروه شناسايي صادر نموديم كه حدود ساعت 10 صبح بود. ما دو پيشنهاد داده‌بوديم يا اينكه هلي‌كوپتر در اختيار ما قرار دهند و پشت منطقه عين خوش نيرو پياده كنيم و يا ما در اين منطقه نيروهاي دشمن را تثبيت كنيم و يگان ديگري از آنجا (ابوغريب) منطقه را دور بزند. طرحي كه اجرا شد اينگونه بود كه دو گردان جهت تثبيت منطقه عين خوش و يك گردان (گردان تموز) جهت دور زدن منطقه وارد عمل كرديم. پس از انجام عمليات شناسايي، ساعت پنج صبح روز 24/9/1980 (اين گردان از اينجا حركت كرد، روي نقشه) گردان تموز حدود ساعت 4و 15 با طلوع خورشيد حركت خود را آغاز كرد كه در حدود 3-4 ساعت به اينجا ... (نقشه) رسيد. هنگامي كه به آن منطقه رسيديم، نيروهاي ايراني خيلي سريع عقب‌نشيني كردند. در اينجا چندين دستگاه تانك چيفتن به غنيمت گرفتيم. حدود ساعت 7 روز 24/9/1980 بود. البته برآورد ما اين بود كه حدود يك گردان بايد در اين منطقه مستقر شده باشد . مسئولين ارتش ايران كه حدود 40 نفر خود را تسليم كردند همه نظامي بودند. يك روستا نيز نزديك آنجا وجود داشت. سپس حدود يك گردان از اينجا (نقشه) به سمت موسيان وارد عمل كرديم البته پس از دو ساعت استراحت پيشروي خود را ادامه داديم. ما مي‌خواستيم حداقل 6-12 ساعت استراحت كنيم ولي پس از دو ساعت به ما دستور داده شد به پيشروي خود ادامه دهيم تا به امامزاده عباس برسيم ولي با مشكل سوخت مواجه شده بوديم زيرا تانكرهاي سوخت‌رسان نمي‌توانستند از اين منطقه عبور كنند مجبور شديم چند نفربر با خود برداريم تا بوسيله آنها سوخت را به تانك‌ها برسانيم. كه حدود دو ساعت براي انجام اين كار از وقت ما هدر رفت. سپس به سمت دشت عباس وارد عمل شديم كه حدود ساعت 14 روز 24/9/1980 بود. البته مقاومت ناچيزي بود اين منطقه علاوه بر آتش تانكها بوسيله آتش توپخانه گلوله‌باران و توسط هواپيماها نيز بمباران گرديد (توسط نيروهاي اسلام). تعداد تانك‌ها كم بود و آتش نيز تاثير چنداني نداشت. هواپيماها مي‌آمدند بمباران مي‌كردند و مي‌رفتند كه در سطح خيلي پايين پرواز مي‌كردند لذا مورد اصابت قرار مي‌گرفتند كه در خلال 3 روز 4 هواپيما در اين منطقه سرنگون كرديم. مثلا بر فراز جاده حركت مي‌كردند و به صورت انفرادي يكي يكي به پرواز درمي‌آمدند. به همين دليل امكان اصابت آنها خيلي زياد بود. ما دو خلبان اسير كرديم كه يكي از آنها با درجه ستواني بود معلوم شد كه نيروي هوايي تاكتيك خاصي به كار نبرده بود. مثلا اين چنين نبود كه يكي بمباران كند و ديگري آن را اسكورت كند. پس از رسيدن به امامزاده عباس و تصرف آن، به سمت مثلث نادري وارد عمل شديم. شب 24/9/1980به امامزاده عباس رسيديم و روز 25/9/1980 به پيشروي خود ادامه داديم. تيپ 42 نيز در سمت ... حركت مي‌كرد پس از رسيدن به امامزاده عباس ، تيپ 24 به ما ملحق شد كه در روز 25/9/1980 لشكر كامل شد و با 3 تيپ عمليات را ادامه داديم. پس از رسيدن به امامزاده عباس از اين سمت (نقشه) با آتش خمپاره و توپخانه روبرو شديم. طرح پيشروي اينگونه بود تيپ 17 در اين سمت ... تيپ 42 در اين سمت (نقشه) و تيپ 24 به عنوان احتياط عمل مي‌كرد پيشروي تا منطقه نادري ادامه پيدا كرد. در منطقه فكه چون مقاومت نبود همگام با ما حركت مي‌كرد. لشكر يك خيلي ضعيف بود، فرمانده لشكر حميد تكريتي بود كه فقط به خاطر اينكه فاميل صدام بود به اين سمت گماشته شده بود و هيچ كاري نمي‌كرد، بلكه 24 ساعت خوابيده بود (تيپ 34 زرهي و تيپ 1 مكانيزه...) هنگام حركت از امامزاده عباس تا مثلث نادري با آتش شديد توپخانه مواجه شديم كه حدود دو روز طول كشيد تا رسيديم به مثلث (سه‌راه) نادري. كه آتش توپخانه خيلي زياد بود همچنين زمين بدون شناسايي غيرقابل حركت بود. زمين قبلي باز بود در حاليكه اين منطقه ناهموار بود واحتمال پاتك دشمن را مي‌داديم لذا بايد تا خط اين لشكر (10 زرهي) با لشكر يك را شناسايي مي‌كرديم. حدود ساعت 8-9 صبح روز 26/9/1980 به سه راه نادي رسيديم مشكل ادامه پيشروي در اينجا شروع شد ما يك گروهان براي برآورد نيروي دشمن (تك‌برآوردي) به جلو فرستاديم كه اين گروهان پس از چهار كيلومتر پيشروي 4 تانك خود را از دست داد . زيرا كه مقاومت نيروهاي ايران شديد بود. زمين منطقه حوض ماننده بود و ما پيش‌بيني مي‌كرديم كه نيروهاي ايراني در منطقه متمركز خواهند شد تا از اين سمت و اين سمت (نقشه) به ما پاتك بزنند. در اين هنگام لشكر يك به منطقه چنانه رسيده بود. آن را تصرف كرده و تا سه راهي پيش رفته بود از محور لشكر يكم زياد اطلاع نداشتيم ولي هر 10 كيلومتر پيشروي به ما اطلاع مي‌دادند كه تا كجا رسيدند. در اينجا ما به بحث و گفتگو كه چرا اين لشكر را در منطقه تقويت نمي‌كنند و از ما نمي‌خواهند تا در روز عبور كنيم ما درخواست يك تيپ و همچنين اختصاص دادن توپخانه اضافه نموديم تا بتوانيم به تهاجم خود در منطقه ادامه بدهيم تا چنانچه اين منطقه كشتار بود (نقشه) اين تيپ كه به عنوان احتياط بايد عمل مي‌كرد عقب‌نشيني ما را پوشش مي‌داد. ولي با اين درخواست ما موافقت نشد و گفتند كه هدف نهايي شما اينجا است و اجازه پيشروي بيشتر را نداريد. گفتيم ما مي‌توانيم به پيشروي خود ادامه دهيم توپخانه را به جلو مي‌آوريم و با اجراي سد آتش به پيشروي ادامه مي‌دهيم. ولي آنها گفتند هدف شما تا اينجا بوده است. پيشروي را متوقف كنيد اين فرمان از رهبري سياسي صادر شده بود و چنانچه موضوع در حيطه اختيارات فرمانده لشكر (هشام‌صباح فخري) يا در اختيار ما بود، پيشروي را ادامه مي‌داديم، كه تحليل بنده اين بودكه عوامل خارجي بر روي رهبري سياسي تاثير داشتند. او را به توقف پيشروي وادار كردند. در اين منطقه سري نهفته بود زيرا ما مي‌توانستيم به پيشروي خود ادامه دهيم زيرا در آغاز گفتند اينجا منطقه كشتار است و ما گفتيم چنانچه اينگونه باشد شما يك تيپ احتياط به ما بدهيد تا ما به سه تيپ در جلو و يك تيپ احتياط،‌به پيشروي ادامه دهيم. حتما اگر استعداد نيروهاي ايراني كه در اين منطقه بما تك مي‌زنند، يك لشكر باشد باز هم استعداد ما بيشتر از آنها خواهد بود(يك لشكر + يك تيپ) تا به اينكه اتمام حجت كرده باشيم. *سوال: شما در خواست نكرديد كه ما مي‌خواهيم برويم جاده هاي اهواز - انديمشك و اهواز دزفول را ببنديم؟ *جواب: چرا ما مي‌خواستيم به پيشروي خود ادامه دهيم و مقاومتي هم نبود. پس از گذشتن از اين منقطه يگانهاي موجود در آن نمي‌‌توانستند بر پيشروي ما تاثير داشته باشند. چونكه همگي در محاصره بودند. يك رودخانه اينجاست (نقشه) و يك رودخانه ديگر در اينجا (نقشه) مي باشد كه پس از پيشروي و عبور از رودخانه تنها عقب نشيني خواهند كرد. در جغرافياي نظامي ما خوانده بوديم كه منطقه دزفول يك هدف استراتژيكي مي‌باشد. نه اينكه شهر دزفول منطقه استراتژيكي است بلكه كل منطقه دزفول اينچنين موقعيتي داشت. ولي تصميم رهبري سياسي اين بودكه ما اينجا متوقف شويم و جلوتر نرويم كه اين خود يك معمايي براي ما بود و باعث طولاني شدن مدت جنگ گرديد. در حاليكه كه ما تلفات كم داده بوديم مقاومت نيروهاي ايراني ناژيز بود و روحيه نيروهاي خودي خيلي عالي بود. پس چرا رهبري سياسي، جنگ را در اينجا متوقف كرد؟ اين يك معما بود، اطلاعاتي كه آنروزها به ما رسيده بود مي‌گويد: افسران ارشد ارتش اخراج شدند و ديگران نيز علاقه اي به جنگيدن ندارند حتي اسراي ايراني كه مي‌گرفتيم نيز اين مورد را تائيد مي‌كردند، مي‌گفتند كه ما انقلاب و مسئولين را دوست نداريم. همه اين عوامل به ما كمك مي‌كرد تا پيشروي را ادامه دهيم. ولي رهبري سياسي مانع آن شده بود، چرا؟ ما نمي‌دانيم. اكثر افسران ستاد و افسراني كه در دانشگاه البكر تدريس مي‌كردند در اين قضيه متفق القول بودند كه بايد پيشروي ادامه پيدا كند و توقف در اينجا معنايش اين بود كه اهداف خود را بطور كامل محقق نكرده ايم. محدوده عقبه اداري اين لشكر در منطقه امام زاده عباس در يك منطقه كشاورزي بود كه زير آتش شديد توپخانه قرار مي‌گرفت و تلفات مي‌داديم. در حدود 100 نفر را در حدود يك ماه پس از توقف عمليات تلفات داديم. ما پيش بيني مي‌كرديم كه صاحب اين زمينهاي كشاورزي، كه به آنجاحق تردد داشت، با نيروهاي ايران همكاري داشته باشد، چرا كه گلوله باران توپخانه به منطقه اي كه افسران در آنجا بودند تمركز بيشتري داشت. نوع ديگر فعاليتهاي نيروهاي اسلام فعاليت گشتيهاي شناسائي رزمي آنها بود كه كل منطقه را شناسائي مي‌كردند. بدنبال آن نيرويي با استعداد يك گروهان تانك و يك گروهان پياده در اين منطقه (نقشه) مستقر كرديم. چون احساس كرديم كه نيروهاي ايراني در اين منطقه حضور دارند. لذا تيپ 24 نيروهاي خود را در اين منطقه مستقر كرد. يك ايستگاه شنود و استراق سمع داشتيم كه نيروهاي پاسدار با انجام عملياتي آنرا منهدم كردند. و در مصاحبه اي كه با نيروهاي خودي (مجروحين) كه در آنجا بودند، داشتيم نيروهاي ايراني را به حدود 50-40 نفر برآورد كردم، كه از اين ارتفاعات وارد عمل شده بودند (نقشه) تلفات نيروهاي ما در حدود 20-15 نفر بود. بقيه فرار كردند و تعدادي اسير شدند كه در ميان آنها فرمانده دسته سروان علاء بود. يك عمليات ديگر نيز نيروهاي اسلام انجام داده بودند كه در ارتفاع 350 صورت گرفت. كه تيپ 24 و يك گروهان از گردان 14 تموز در آن شركت داشتند. كلا حدود 8 تانك از مجموع 12 تانك موجودي گروهان تلفات داديم. سلاح عمده نيروهاي مهاجم ايراني توپ 106 ميليمتري (ضد تانك) بود. ولي نيروهاي پياده كم بودند. *سوال: تصوري كه نيروهاي عراقي نسبت به سپاه پاسداران داشتند چگونه بود؟ *جواب: من در خلال حضورم در جمهوري اسلامي ايران مطلبي در رابطه با تبليغات عراق پيرامون جنگ تهيه كرده بودم، تبليغات اين كشور، (عراق) در رابطه با آمادگي روحي و رواني و ايجاد انگيزه جنگي در ميان عراقي ها بر دشمن ديرينه اعراب، ايرانيها يا فارسها تاكيد مي‌كردند و اينگونه وانمود مي‌كردند كه ارتش ايران قصد جنگيدن و مقابله با نيروهاي عراقي را ندارد. اين اطلاعات را از منابع و جاسوسان خود بدست آورده بوديم. چرا كه مخالفين ايران از قبيل طرفداران بختيار در عراق حضور داشتند و با افراد و عوامل خود در داخل ايران ارتباط داشتند اطلاعات از داخل ايران ارتباط داشتند اطلاعات از داخل ايران به ما مي‌رسيد كه افسران ارتش ايران با انقلاب مخالف هستند و ارتش نخواهد جنگيد و آنهائي كه مي‌جنگيدند به آنها پاسداران (امام ) خميني مي‌گرفتند، پاسداران انقلاب و اينها نيروهاي سازمان يافته نيستند. در آغاز جنگ بصورت موجهاي انساني مي‌جنگيدند. در آغاز جنگ ارتش عراق متشكل از 13 لكشر بود كه 6 لشكر آن زرهي و مكانيزه و بقيه پياده بودند. طرح ما اينگونه بود كه هفت لشكر پياده را بعنوان خط اول در يك محور مثلا محور شوش تا منطقه مجنون بگذاريم و زرهي بعنوان احتياط باشد با اين شيوه منطقه جنوب را از منطقه شمال جدا مي‌كرديم. ما در دانشكده البكر اين عقيده را داشتيم كه جامعه ايران از چند نژاد و قوم تشكيل شده است كه شامل فارسها، كردها (كه در منطقه شمال بر عليه حكومت انقلابي مي‌جنگيدند مانند كومله) و اقوام ديگري مثل بلوچ ها هستند، لهدا چنانچه منطقه جنوبي از بقيه ايران جدا شود، زمينه تقسيم ايران بوجود خواهد آمد. مانند اتحاد جماهير شوروي كه پس از فروپاشي آن، هر ملت يا هر جمهوري خواهخان استقلال شده بود. ما اينگونه مي‌انديشيديم و طراحي مي‌كرديم. اما وارد شدن به شهرها از نقطه نظر نظاميان، مثلا خرمشهر و اهواز نيروي زيادي مي‌خواهد براي ورود به شهر اهواز و تصرف آن حداقل به 4 -3 لشكر نياز داشتيم لذا بخاطر تلفات زيادي در خرمشهر ارتش عراق نتوانست وارد شهر اهواز شود. زيرا او به پادگان حميد و تا 7 كيلومتري شهر اهواز رسيده بود، لشكر 5 مكانيزه را عرض مي‌كنم. مثلا خرمشهر در دانشكده جنگ هدف نبود، هدف آبادان بود يا از منطقه سيبه از اروند رود براي گرفتن آبادان عبور مي كردند. يا پس از محاصره خرمشهر بسمت آبادان وارد عمل مي‌شديم و نيروهاي اندكي براي نگهداري منطقه خرمشهر نگاه مي‌داشتند، كه چناچه اين طرح اجرا مي‌شد خيلي موثر واقع مي‌گرديد. يك مورد ديگر كه خيلي شگفت انگيز بود، صدور دستور تخريب و نابودي شهر خرمشهر بود كه خيلي تعجب آور بود، زيرا دستور صادر شده بود كه بايد كليه منازل و خانه هاي مسكوني موجود در اين شهر تخريب شوند، اين دستور پس از ورود نيروها به خرمشهر صادر شده بود. ما طرح خود را بر اساس بررسي جنگهاي گذشته تهيه كرده بوديم. بعنوان نمونه رومل در جنگ جهاني دوم در حين پيشروي در شمال آفريقا منطقه طبرق را تصور نكرد. زيرا در بندر طبرق مقاومت وجود داشت. لذا ما دليل مي‌آوريم كه وارد شدن نيروي زرهي و مكانيزه به شهر سودي ندارد؟ چرا در داخل شهري كه تصور مي كرديم همه مردم آن طرفدار حكومت عراق هستند تلفات بدهيم. چون اطلاعاتي كه بما مي‌رسيد گواه آن بود كه عربهاي خوزستان چه در اهواز يا خرمشهر با ديگر شهرها با رژيم عراق و عوامل او همكاري داشتند. ولي هنگام ورود به شهر مردم بر ضد عراقي ها مبارزه كردند زيرا خانه هاي آنها منهدم گرديد، در حاليكه نيروهاي ايران آسيب نديدند. بلكه اهالي و مردم منطقه بودند كه آسيب ديدند، لذا چيزي كه ما به آن اعتقاد پيدا كرده بوديم اينست كه جنگ از بيرون يعني توسط بيگانه ها توجيه مي‌شود. گفتم ما دو هدف داشتيم كه با ديدگاههاي ديگر مختلف به نظر مي‌رسيدف هدف عراقي ها اين بود كه جنگ سريع و برق آسا داشته باشيم. ولي هدف آمريكايي‌ها طولاني كردن آن بود، تا هر دو نيرو يا هر دو ارتش هم عراق و هم ايراني تضعيف شوند . بهمين دليل هدف ها تغيير كرد. بلكه انگيزه امريكا ارجحيت پيدا كرد. مثلا تصرف گيلان غرب يا مهران يا غيره چه نتيجه دارد زيرا چنانچه ما قصد داشته باشيم انقلاب اسلامي ايران را ساقط كنيم، ايجاد آشوب در جنوب، در شمال و در منطقه مياني براي آن كافي است. اما اينكه ما از كليه محورها پيشروي كنيم و نيروهاي خود را پراكنده كنيم بدون تمركز چه نتيجه اي خواهيم داشت. *سوال: آيا شما اكنون به اين تحليل رسيدند يا از قبل اينگونه فكر مي‌كرديم؟ *جواب: در آنجا ميان افسران زمزمه اي وجود داشت زيرا جنگ هيچگونه از اهداف خود را محقق نكرده بود نه آبادان، نه اهواز نه جاده جنوب، نه دزفول و انديمشك ، هيچكدام از اين اهداف تحقق پيا نكردند. گرفتن مناطقي مثل بستان و حتي خرمشهر چه سودي داشت. زيرا ما از رودخانه عبور نكرديم. پس از فتح المبين بلكه در اثناي آن ما گفتيم در عمليات بعدي، حتما خرمشهر را هدف قرار خواهيم داد، لهذا ما شروع به برآورد وضعيت كرديم. فرمانده لشكر سوم و ستاد او دقيقا تشخيص مي‌دادند كه عمليات از منطقه طاهري خواهد بود. *سوال: نقش نيروي جديد در جنگ كه پس از ارتش عراق و ارتش ايران نيروي سوم بشمار مي‌رفت، يعني سپاه از ديدگاه شما چه بود و چگونه آنرا تصور مي‌كرديم؟ *جواب: ما مثلا در عراق جيش الشعبي داشتيم، فكر مي‌كرديم كه سپاه هم مثل جيش الشعبي است، ولي بعد ديديم اينطور نيست. ما مي‌دانستيم كه نيروهاي سپاه خوب مي‌جنگند چرا كه آنها را در منطقه دهلران آزمايش كرديم. در آنجا نيروهاي سپاه و بسيج (كه بعضي از آنها كفن پوش بودند) به گردان 6 تيپ 17 تانك زدند. با نيروهاي مكانيزه در گير شدند مقاومت كردند تا اينكه راننده فرمانده گردان كشته شد، يعني آنها خوب مي‌جنگيدند، گرچه يك نيروي سازمان يافته نبود. مورد ديگر اينكه ما كاملا بر اين اعتقاد بوديم كه طراحان عمليات سپاه، ايراني نيستند بلكه افسران كره اي هستند!؟ *سوال: حتي با توجه به اينكه شكست خورديد و از ادامه پيشرفي متوقف شديد؟ *جواب: من فكر مي كنم ارتش عراق از ادامه پيشروي متوقف نشد، بلكه توقف و عدم ادامه پيشروي بر او تحميل شد، يعني به او دستور داده شد تا متوقف شود. هيچ فرماندهي نگفت كه خرمشهر سقوط مي‌كند. من تحليل‌‌هاي خود را نوشتم. ما گفتيم براي گذشتن از مرز بايد نخست گردان شناسائي در جلو آرايش بگيرد و تيپها پشت سر آن، پيشروي مي‌كنند، بايد اهداف خود را مشخص كنيم، زمانبدي هاي پيشروي و خيزها را مشخص كنيم كه هيچكدام از اينها انجام نگرديد، بلكه تنها از بالا به ما دستور مي‌رسيد كه در فلان منطقه وارد علم شويد، وارد عمل مي‌شديم. فلان جا متوقف شويد كه ما نيز متوقف مي‌شديم. *سوال: در فاصله زماني ميان متوقف شدن شما تا زماني كه به شما حمله شد. آنهائيكه بشما گفتند متوقف شويد آيا تصور نمي‌كردند كه به شما حمله خواهد شد؟ اگر فكر مي‌كرديد اينگونه به شما حمله خواهد شد، آيا بلافاصله بخاك عراق عقب نشيني مي‌كرديد؟ بنظر مي‌رسد شما در خاك ايران مستقر شديد بخاطر اينكه تصور نمي‌كرديد كه به شما حمله خواهد شد ولي حملات با عمليات ثامن الائمه و ... شروع شد. *جواب: چرا تصور مي‌كرديم .بخاطر همين قرار دادهاي خريد سلاحهاي بسته شد. همچنين قصد داشتيم كه لشكرهاي جديدي تشكيل دهيم تا بتوانيم به جنگ ادامه دهيم، كه ارتش عراق نيروي ذخيره خيلي عظيمي داشت، قبل از جنگ قرار دادي با اتحاد جماهير شوروي سابق بسته شده بود براي تجهيز 2 لشكر با تانكهاي تي 72، (قرار بود كه كليه تانكهاي 10 زرهي تيپ 72 باشد) تانكها به عربستان سعودي رسيده بود كه در دريا متوقف شد و به عراق تحويل داده نشد. در عمليات ثامن الائمه نيروهاي عراقي بصورت نيم دايره وارد خاك ايران شده بودند. ما گفتيم نيروهاي خط مقدم منطقه ثام الائمه به عقب كشيده شود تا بصورت خط مستقيم در آيند. ولي از صدام دستور آمد كه هيچ نيرويي حق عقب نشيني ندارد، يعني حتي اجازه تعديل جناح بما ندادند. ما تصور مي‌كرديم كه تك نيروهاي اسلام موفقيت آميز نخواهد بود و در كليه عمليات اين تصور را داشتيم، حتي در عمليات فتح المبين. چرا كه اطلاعات كافي از اين عمليات داشتيم و پدافندهاي ما خيلي قوي و مستحكم بود. قبلا از عمليات در بستان، اطلاعاتي كه بما رسيد تا لحظه انجام عمليات خبر داشتيم يعني به ما گفته بود كه امروز ساعت 12 شب تهاجم نيروهاي ايراني شروع خواهد شد. خود بنده در آن حضور داشتم و مي‌گفتند كه دشمن عمليات تعرضي در منطقه دارد، اطلاعات صد در صد و دقيق داشتيم. من دو ساعت قبل از عمليات با ضياء الدين جمال (فرمانده منطقه عملياتي) تماس گرفتيم و سوال كردم آيا تك ايراني هاي شروع شد؟ ايشان گفتند خير دو ساعت بعد شروع خواهند كرد. باز هم نيم ساعت قبل از شروع عمليات با او تماس گرفتم و پرسيدم، گفت: عمليات آنان نيم ساعت بعد شروع مي‌شود! ساعت 12:5 دقيقه شب خود ايشان گفتند كه عمليات ايرانيها اكنون شروع گرديده است! *سوال: آيا شما فكر مي‌كرديد ايراني ها از كجا مي‌آيند، يعني محورهاي عمليات را مي‌دانستيد؟ *جواب: بله مي‌دانستيم! پس از عمليات كه بنده با چند افسر ديگر فرمانده تيپ، بعنوان باز ديد قرار گاه شناسائي، به منطقه شيب رفته بوديم. ضياء الدين جمال (فرمانده منطقه) گفت بنده از همه مواضع پدافندي بازديد كردم، حتي تير بارها را در جاهاي مناسب براي مقابله با اين تهاجم مستقر كردم. گفتم اين تير بار در اينجا تعبيه شود و آن در اين مكان، يعني پدافند را دقيق سازماندهي كرده بوديم. بر اساس اطلاعات دقيق نسبت به محورهاي تهاجم و پيشرفوي نيروهاي اسلامي و ميزان پيشروي آنها، اهداف را بوسيله توپخانه ثبت تير كرده بوديم. ولي علت عدم پايداري و شكست ما در پدافند اين بود كه نيروها مقاومت نمي‌كردند! سربازها پايداري نمي‌كردند!‌ *سوال: در فتح خرمشهر آيا باز هم اطلاعات داشتيد يا شما تحليل كرده بودي؟ مثلا عبور از رودخانه كارون؟ اگر تحليل بود چگونه تحليل كرديد؟ با توجه به اينكه در اين منطقه هيچ معبري وجود نداشت. هيچ عقبه مناسبي نبود. بنابراين اينجا كه جاده اصلي خرمشهر هست بايد از اينجا آمده باشد، شما چطور مي‌گوييد كه مي دانستيد ما از كجا مي‌ آئيم؟ *جواب: تصور رهبري اين بود كه تهاجم ايرانيها براي آزادي خرمشهر بصورت جبهه اي خواهد بود. *سوال: شما همين اشتباه را در منطقه عمليات شوش كرده بوديد؟ *جواب: بخشي از خرمشهر كه منهدم و تخريب شد و بصورت خاكريز در آمد بنا به دستور عدنان خير الله وزير دفاع عراق انجام شد، او گفته بود كه ايرانيها براي آزادي خرمشهر بصورت مستقيم و جبهه اي حمله خواهند كرد. *سوال: يعني از جهت آبادان؟ *جواب: آري از جهت آبادان، عدنان گفت از رودخانه عبور مي‌كنند و به نيروهاي ما در خرمشهر حمله مي‌كنند. ولي صلاح القاضي (فرمانده سپاه 3) گفت ايرانيها از اين منطقه عبور خواهند كرد(اشاره به نقشه ). صلاح القاضي گفت بايد به نيروهاي ايراني اجازه عبور از رودخانه را بدهيم. تا از پل طالوب عبور كنند و پس از عبور از پل، نيروي هواي عراق پل طالوب را منهدم كند و نيروهاي ايراني را در اينجا (منطقه طاهري) محاصره كنيم و پس از محاصره آنها با استفاده از زرهي، توپخانه و نيروي هوائي آن را نابود خواهيم كرد. ولي سوال در اينجا است كه چرا اين طرح اجراء نشد و چرا لشكر 6 و 5 به عقب كشيده شدند، دستور عقب نشيني از چه كسي صادر شده بود؟ زيرا قرار نبود اينها از منطقه عقب نشين كنند. بايد برابر اين (طرح) پايداري مي شد. ارتش عراق يك خطاي استراتژيك كرد كه ما نيز در آخر همين خطا را كرديم. خطاي استراتژيك تاكتيك را قرباني خود مي‌كند و وقتي كه قرباني شد، يعني تفكر غلط سياسي يا جمع بندي غلط سياسي بدون در نظر گرفتن توان نظاميف در همان ابتداي اول جنگ ارتش عراق را نابود كرد. يعني انها بايستي اسير مي‌شدند و تاوان بد فكر كردن را مي دادند. اگر آنها تفكر سياسي قوي داشتند زماني كه ديدند آبادان را نگرفتند. دزفول و شوش و اهواز را نگرفتند بايد عقب نشيني مي‌كردند. اما بي جهت ادامه دادند و تاوان خطاي استراتژيك اول اين بود كه سي هزار نفر اسير شدند و 5 لشكر منهدم شد در ظرف يك هفته يا 15 روز عقب نشيني كرديم. تنها چيزي كه نداشتيم استراتژي بود. ما تاكتيك داشتيم، كار تاكتيكي مي‌كرديم و زمين گير كرديم. فاو كه از دست رفت ديگر هر كاري كه بكنيد نمي‌توانيد آنرا نگهداريد. كما اينكه ثام الائمه كه شد نمي‌توانستند بستان را نگهدارند. هر چند كه ضياء الدين جمال برود و تير بارها را منظم كند، مگر فرماندهان ما نرفتند تير بارها را منظم نكردند. وقتي بستان را جمع كرديم. فتح المبين را بايد جمع بكنيم. ارتش عراق مي‌خواست حمله كند بعد از اينجا (نقشه) عاقلي كرد نيروها را برد عقب يعني لشكر 7 و 17 و 14 را همگي از دهلران به عقب برد. *سوال: ابو عبد الله در اينجا مي‌گويد: چناچه عمليات فتح المبين نبود، فتح خرمشهر نيز نبود، چرا؟ چون عمليات فتح المبين روحيه نيروهاي ارتش عراق را بكلي از برد برد و همه نيروها را نابود كرد؟ يا دليل ديگري دارد. *جواب: عمليات ثامن الائمه ارزش نداشت به هر نظامي اي كه مي‌گفتند جواب اين بود كه يك زائده رفته بود آن طرف، حق داشتند كه نتوانستند مقاومت كنند و بروند عقب. ولي در اينجا يعني عمليات فتح المبين اين نتيجه پايان يافت. طريق القدس هم بيشتر جا افتاده است. زماني كه فتح المبين موفق شد ديگر ارتش عراق بكلي منهدم شد. در عمليات فتح المبين در عمليات فريب يا طرح فريب ايرانيها موفق بودند، زيرا تمركز نيروهاي ايراني در منطقه شوش روشن بود. لذا فرماندهان عراقي تصور كردند كه عمليات تهاجمي ايرانيها در منطقه شوش خواهد بود. در منطقه شوش لشكر يك عراق ضعيف بود و زياد گسترش داده بود. تمركز نيروهاي ايران كاملا مشخص و تمام تحركات ايرانيها زير نظر بود. (سوال غافليگر كجا بود؟) غافلگيري در اينجا بود كه نخست در مرحله اول عمليات عليه لشكر يك انجام گرفت در صورتي كه عراقي ها نسبت به محور لشكر ده زرهي حساسيت داشتند. منطقه را شناسايي مي‌كردند. يك هواپيما براي شناسائي برفراز منطقه ظاهر شد در حاليكه با تمركز نيروهاي ايراني را مي ديديم. دستپاچگي به اي شكل صورت گرفت. مورد دوم اينكه كليه نيروهاي احتياط را دز نزديكي منطقه عملياتي لشكر يكم جابجا كرده بودند؛ در شرائطي كه عقب نشيني بسمت لشكر يكم صورت گرفت لشكر دهم نابود شد. فرماندهان تيپ 17 و تيپ 26 وقتي به منطقه رسيدند، گفتند ما خيلي خسته هستيم يك ليوان آب بما بدهيد، من گفتم چه خبر شده است؟ گفتند يك تانك و يك بلدوزر توانستند تيپ 24 را فراري بدهند! *سوال: تا قبل از عمليات ثامن الائمه، آيا ارتش عراق اين تصور را در ذهن خود داشت كه نيروهاي اسلامي بمنظور آزاد كردن سرزمينهاي اشغالي دست به عمليات تهاجمي بزنند؟ *جواب: اين تصور وجود داشت، زيرا ايرانيها از همه جا به منطقه اجراي آتش مي‌كردند و آتش آنها خيلي شديد بود. سوال در اينجا بود كه اين گلوله باران شديد چه هدفي دارد و براي چه انجام مي‌گيرد؟ *سوال: شما گفتيد كه خودتان متوقف شديد. از يك طرف معتقد بوديد كه ارتش نمي جنگد و آنرا به چشم خود ديد و برايتان ثابت شد. با اين وضعيت آيا شما اين تصور را مي‌كرديد كه روزي نيروهاي ايران به شما حمله خواهند كرد؟ ولي نه از ارتش، بلكه مثلا از بسيج كه نامظنم بود؟ پس احتمال پيروزي اين حملات و شكست خود را نمي‌داديد؟ *جواب: ما تصورمان اين بود كه هنگامي كه بسيجي‌ها حمله مي‌كنند ما آنان را نابود خواهيم كرد. ما سپاه و بسيج را تميز نمي‌داديم. تصور ما بر اين بود كه همگي سپاهي هستند، چگونه اين نيروهاي نامنظم مي‌توانند بر نيروهاي سازمان يافته ارتش عراق پيروز شوند؟ هدف ما منطقه آبادان بود؟ هنگامي كه متوقف شديم در آغاز مقاومت ضعيف بود مثلا گشتيها، فعاليت رزمي ضعيف بود ولي كم كم زياد شد مثلا گروه موتور سوار را در منطقه ملاحظه مي‌كرديم كه حضور بيشتري در منطقه دارند و بدان اهميت مي‌دهند اين يك فريب بود بر اينكه به دنبال اين فعاليتها عملياتي خواهد بود. سه الي چهار روز قبل از عمليات ثام الائمه ما در منطقه عملياتي دزفول بوديم كه بما دستور آماده شدن براي حركت به محور جنوب صادر شد. اين دليل بر اين است كه اطلاعاتي در مورد تهاجم نيروهاي اسلام وجود داشته است. *سوال: چه كسي مي‌خواهد حمله كند؟ *جواب: سپاه، ارتش نمي‌جنگيد، سپاه است كه حمله مي‌كند ما چند مشكل در منطقه جنوب داشتيم، مشكل اول اين بود كه نبايد زرهي با پياده جنگ كند، بلكه با زرهي مقابله كند. ضعف ارتش عراق يا به عبارت بهتر نيروي زرهي عراق در اين بود كه آموزش رزم شبانه آنها در حد مطلوبي نبود. لذا فقط در روز كار برد داشت. در آغاز جنگ تيپ 17 در هر دستگاه تانك خود حداقل دو ستوانيار بعنوان خدمته داشت. ولي پس از يكسال حتي يك ستوانيار در تانك نبود. آموزش ديده ها همگي تمام شدند يا كشته، زخمي و يا معلول گرديدند. جايگزين اينها چه كساني بودند؟ سربازان وظيفه! من اشتباهات و ضعفهاي نيروهاي عراق را نوشته بودم. در آغاز انقلاب اسلامي ايران در ميان حزب بعث انشعاب شده بود. گروهي مي‌گفتند، اكنون كه حكومت انقلابي، سفارت رژيم صهونيستي را بسته و بجاي پرچم اسرائيل، پرچم فلسطين را برافراشته ما مي‌توانيم از اين كشور ايران بعنوان عمق استراتژيكي اعراب در جنگ عليه اسرائيل استفاده كنيم، گروهي كه اعدام شدند. اين طرز تفكر را داشتند عدنان حسين عضو رهبري حزب بعث، محمد عايش، محمد محبوب وزير آموزش و پرورش اينها همگي اعدام شدند. در حاليكه صدام بر عكس آنها فكر مي‌كرد، وي گفت: چنانچه نقش ايران جديد بعنوان عمق استراتژيكي خودهد بود، پس نقش عراق چه خواهد شد. حقا عراق نقش خود را از دست مي‌دهد در اين صورت 17 ميليون جمعيت در برابر چند ميليون جمعيت چه ارزشي خواهد داشت؟ ارتش عراق نيز چه ارزشي در برابر پنجمين قدرت نظامي جهان خواهد داشت؟ چرا كه اينگونه تصور مي‌شد كه ارتش ايران پنجمين ارتش جهان است، پس صدام نقش خود را از دست خواهد داد. در حاليكه او مي‌خواست جايگاه عبد الناصر را بگيرد و ملت عراق را رهبري كند و اين باعث تفرقه و انشعاب در حزب بعث شده بود كه اين يكي از علل توافق صدام با امريكا در جنگ عليه ايران بود. ويژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس
  9. امکان خرید اسکنر هست اما تصویب نمیشه لامصب بخرمش!!! موبایل هم احتیاج نیست چون هندیکم دارم و میتونم عکس بندازم و البته چندین و چندبار واسه تهیه مقالاتم تو دانشجو این کار رو کردم... اما خدائیش حوصله میخواد! ممنون
  10. Ernesto_Rommel

    جنگ نفتكش ها

    این موضوع در کتاب اغاز تا پایان جنگ و در جلد چهارم نقد و رد میشه! آیت الله هاشمی این موضوع رو بیان کردند اما طبق گفته نیروهای مسلح حقیقت چیز دیگری بود، ما در زمان جنگ مقدار متعادلی از بودجه مون رو صرف جنگ کردیم نه بیشتر نه کمتر! یا حتی صرف خرید تسلیحات! مثلا ما از کره شمالی 8 میلیون دلار سلاح میخریدیم همزمان هم عراق! 1.3 میلیارد دلار! و البته وقتی سپاه پیشنهاد میکنه پول بیشتری بدن تا بیشتر بخرن جواب رد دولتی ها رو میشنوند... اره! منم دیدمش هرچند یاد جنگ دریایی ایران و امریکا و غرق شدن جوشن و... افتادم! ایران در زمان جنگ از اکثر وقایع توسط راویان جنگ فیلم گرفته اما متاسفانه تا حالا معدودی از اونها رو اجازه پخش داده، امیدوارم همه اش رو پخش کنه راستی این مستنده جنگ قرار بود همه چیزا رو بگه! اما این که نصفشون رو هم نگفت! یه قسمتش باحال بود اونم کشتی ایران اجر بود! آیت الله خامنه ای گفت که یه کشتی تجاری بوده ولی خوب..... کشتی مین ریز بود!!! بگذریم!!! سرانجام با از دست رفتن ناوچه ها و کشتی ها و قایق ها در جنگ دریایی و حمله شدید امریکا علیه ایران در چند حادثه مثل سقوط به هواپیمای ایران ایرباس و شهید کردن تعداد زیادی از مسافرینش... ایران قطعنامه رو پذیرفت(در عین اینکه سپاه مایل به ادامه جنگ بود) با تشکر از دوست خوبمون بابته مطالبش یا حق
  11. Ernesto_Rommel

    سوخو موفق تر هست یا میگ؟

    دوست عزیزمSurvivor جان من یه سوالی برام پیش اومده: همچین چیزی ممکنه؟! یعنی هم روسیه هم امریکا دو دستی سری ترین اطلاعات رو گذاشتند تو کفه ترازوی یه شبیه ساز؟ لابد برای اینکه جنگشون نشه توی کشور سومی این کار رو هم کردن! عین مسابقات فوتبال هست..... عراق و عربستان مثلا تو اردن انجامش میدن!!!(شما گفتین انگلیس اما تا اونجا که من یادم میاد روس و انگلیس همچین روابطشون خوب نیست که به هم اعتماد کنند) دوست خوبم امکان نداره هیچ کشوری تمامی اسرار یه جنگنده رو به کسی بده و اونم برای مقایسه... مقایسه تو میدان نبرد انجام میشه و در ضمن سعید و کرکس جوابا رو دادن! اما یه نکته دیگه اینکه جنگنده اف22 تعداد و مقدارش اونقدر نیست که بتونه از پس این همه جنگنده نزدیک بهش بربیاد. اگر قرار باشه امریکا این جنگنده رو به اون تعداد اصلیش بسازه برا همیشه ورشکست میشه!(کاری به مسائل اقتصادی فعلیش ندارم) و در ضمن به فرض گیریم تمامی اف22 ها بیان تو نبرد، ایا تعداد و امکاناتشون به حدی هست که از پس سوخو35 و سوخو 30 و... بر بیان؟! و در ضمن اون وقت خاک اصلی امریکا باید با چغندر محافظت بشه؟! اینا بر فرض اینه که هیچ جنگنده ای از پس اف22 بر نیاد که اگر در حالت عادی باشه بگیریم درست! اما در صورتیکه جنگ الکترونیک قوی داشته باشی اف22 هیچ کاره میدانه! قوی ترین اجزا اف22 همون جنگ الکترونیک و پنهانکاری و ایناشه .... جنگ الکترونیک در دست امریکا خلاصه نشده .. کشورهای زیادی هستند که قدرت الکترونیکیشون میتونه با امریکا برابری کنه به خصوص دشمنای آمریکا. کرکس جان حرف شمام درسته که میگین نوع مقایسه اشتابه بوده اما یه نکته رو از یادتون نبرید و اون اینکه در یک جنگ احتمالی امریکا با هرکشوری چقدر احتمال داره اف16 و اف 18 و اف15 بیان تو کارزار و چقدر احتمال داره امریکا اف22 های میلیاردیش رو وارد کنه و امریکا رو بی حفظ بزاره..... احتمال برخورد بین سوخو35 و اف16 و... به مراتب بالاتر از اف22 هست... هرچند در جنگ امریکا برای اینکه بتونه توازن رو به نفع خودش بچرخونه اف22 رو وارد میکنه اما با موانع زیادی از قیمت هنگفت جنگنده تا تعدادش و... مواجه هست و این به غیر تجهیزات کشوری مثل روسیه هست که از نظر الکترونیکی و.... تقریبا در حد امریکاست.... البته من مقایسه ام رو در مورده وقوع جنگ میکنم نه اینکه صرفا این دو تا رو مقایسه کنم چون قبلا دیگر دوستان مقایسه کردن. دوست خوبم میگ25 جنگنده بلند پرواز و با سرعتی بود اما از نظر عملکردی در بهترین شرائط رزمی هم چندان چنگی به دل نمیزد و به همین خاطر میگ31 پا به عرصه نهاد.میگ25 فاکس بت فقط و فقط تا وقتی که به طور کامل شناسایی نشده بود سایه ای بود از یک ابهت پوشالی .... بعدها که کاملا ظرفیت هاش رو شناختند فهمیدن زیاد چیز دندون گیری نیست اما همین جنگنده مشخصه واسه اف5 قرن بوق ما! میشه خدا! با تشکر یا حق
  12. شرمنده، به جان خودم به اون رفیقمون نمیگفتم تایپش میکنم هی تایپش نمیکردم! ترسیدم بگن وفا نکرد به حرفش!!! رضا جان آخ گفتی اسکن .... مشکل اینه من اسکنر ندارم! و تا الان بارها تو سایت دانشجو واسه رفقا شده که تایپش کردم!!! خدا رو شکر حجم این کم بود! ولی قبلی ها....!!! البته یه مشکل هست و اونم اینه باید عکس ها رو خودت پیدا کنی! واگرم مثل من صد تا کار داشته باشی.....!!!!! دیگه هیچی! البته میگن سایت تبیان یه نرم افزار داره که اگر از یه صفحه عکس بگیری برات میتونه تبدیلش کنه به متن.... ولی من حوصله گشتنش رو ندارم! به هر حال امیدوارم جالب بوده باشه..
  13. علي عزيز سلام اولا من كه مغز علف نخوردم! بيكار باشم اينا رو تايپ كنم ... تازه من اونايي رو كه خيلي خوشم مياد حال ندارم بزارم چه برسه به اين يكي....!!!! اما قابل توجهت: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=6486#56521 صفحه دو رو نگاه كنُ بنده سه روز منتظر ايستادم كسي نبود... در ضمن شما سرعت تايپت چقدره كه تازه الان به نصفش رسيدي؟! من همين امروز ظرف 30 دقيقه اينو تايپ كردم بعدشم اومدم سر كلاس مايكروسافتم! در كل ببخشيد علي جان با من هماهنگي نشده بود! چشمك! ولي به جان خودم ميدونستم داري زحمت ميكشي به خودم زحمت نميدادم.اجرت با امام زمان بازم معذرت ميخوام هرچند دست من نبود! و خبر نداشتم! فدات يا حق[/b]
  14. سلام دوستان خوب من هرچی منتظر موندم گویا کسی تو سایت این مقاله رو ننوشته! به هر حال تایپش کردم: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=56501#56501 موفق باشید یا حق
  15. Ernesto_Rommel

    "جواهری در مدینه"،" توطئه ای در لندن"

    قضیه سن 9 سالگی و.. اینا یه کم درازا داره، مثلا میگن عربا تو اون سن دختراشون به سن 18 سالگی ما میرسن به خاطر گرمی هوا و.... اما احادیث هم هست که خوب چون روی درستی بعضی احادیث نمیشه تکیه کرد میشه زیر سبیلی رد کرد اما اره بعضیاشون هستند که خدائیش....! اما بازم در اون صورت میشه گفت که مضمون سخن متعلق به هزار سال پیش بوده و واسه ادمای اون موقع! همین الانم حقوق بشر بهمون گیرد اده که ولش!!! مهم نیست!!! یا حق
  16. Ernesto_Rommel

    "جواهری در مدینه"،" توطئه ای در لندن"

    F35B جان ما خواستیم بزنیم داغونش کنیم اما مساله اینه اونها زدند گرو های ترور ما رو ترکوندن!!! مفهوم شد؟! چشمک! بسیار ممنون اگر این باشه پس زیاد مهم نیست یا از این قسم چیزا... از این چیزا زیاد میگن. یا حق
  17. اقا حامد بابا این عکس رو میگه: http://gallery.military.ir/albums/userpics/nBhB2.jpg عکس پست خودت رو..... اولین پستت یا حق
  18. Ernesto_Rommel

    "جواهری در مدینه"،" توطئه ای در لندن"

    ببینم اصلا هیچ جمله ازش درز نکرده؟! حداقلش ببینیم این همه میگه توهین امیز توهین امیز یعنی چی؟! در چه رابطه ای دقیقا کار کرده که میگن تاریخی هست و...!؟ یعنی رو چه چیزی زوم کرده؟! چه باحال! در کل اینم ادامه کارای اون کاریکاتوراست به نظرم اگر واقعی باشه حرف زده شده .... تهاجم علیه اسلام و اسلام گرائی.... و ایران و ایران گرائی..... با تشکر یا حق
  19. Ernesto_Rommel

    سوخو موفق تر هست یا میگ؟

    کرکس جان بابا ما که اصل کارمون برای فهمیدن خوب بودن یا نبودن باید امریکام باشه! اصلا یه جورایی محک اصلی جنگنده های روسی با ایناست! به نظرم بازم درست اومدی اینو! سوخو و میگ واسه کی جنگنده درست میکنند؟! روسیه و روسیه واسه چی میخره و میسازه؟! برای مقابله با جنگنده های امریکایی.... اما سوخو 24 چی؟! اینو یادتون رفت فکر کنم!(مگر اینکه سوخو24 رو از خانواده فلانکر بدونیم) خدائیش سوخو24 تو جنگ اذیتمون کرد بدفرم! خوب دسوتان به نظریه قاطع رسیدن چه جوری بحث شروع بشه؟!
  20. سلام دوباره امروز اعلام شده که روسیه اعلام امادگی کرد برای توافقنامه نظامی با کشورهای خاور میانه که خوب فکر کنم مشخصه منظورش چیه.... اما منم موافقم که باید تو داخل ساخته بشه ولی ای کاش میشد برای جهش توی کارمون به هر نحوی شده فناوری و کارخانه ساخت یه موتور جنگنده(موتور ساده ای هم باشه زیاد مهم نیست فقط نکات ریز و غیرقابل ازمایش رو نشون بده) از روسیه ای جایی گیر بیاریم.... چون ما تو صنایع نظامی جنگنده هامون نیاز به چند جهش تکنولوژی داریم که خوب مثل قضیه انرژی هسته ای کاری از دست محققین هم چندان بر نمیاد و باید یا با جاسوسی صنعتی کسبش کرد یا خریدش.... یا اینکه جنگ بشه!!(البته خدا به دور! اما همیشه جنگ یکی از عوامل مساعد در جهش نظامی و تکنولوژیکی بوده و نمونه اخرشم دفاع مقدس خودمون) کلا ایران داره راه رو طی میکنه اما اگر بخوایم اینجوری برای دیگران شاخ و شانه بکشیم باید به این روند فزونی بدیم. با تشکر از دوستانمون که تو بحث شرکت میکنند. اقا احمد منظورتونRD33 هست؟! فکر نکنم ها؟! موتور صاعقه که قرار بود این باشه اما چون روسیه فعلا بازیمون میده از J85 استفاده میکنه.... اها! گرفتم! منظورتون جی85 هست لابد! و در اینصورت حرفتون کاملا درسته... اما اگر ما میخوایم صاعقه واقعا صاعقه باشه باید موتوری به مراتب قوی تر نصب کنیم روش.... نه؟!
  21. اف16 و البته در مورده بخش اول حرفتم باید بگم حااااااااالاااااااااا !!! ولی مطمئن باش قیمت تمام شده برای سوری ها و... خیلی خیلی کمتر از ماست! چین و پاکستان مشترکا تا اونجا که یادمه جیان 10 رو میسازند(شایدم جیان 17 یادم نیست دقیق!) ولی کلا فکر نکنم ایرانی جماعت بره برا نیرو هوایی از چین کمک بخواد! تجربیات جاالبی باهاشون نداریم به خصوص بعد اف7 هایی که بهمون انداختند! ولی ایران اینجور که بوش میاد از بس روسیه اذیتش کرد داره خودش یه رادار میسازه و این بهتره! اما اگر نبشاه گزینه روسی باز در مقیاس با چینی کیفیتش بهتره چون چینی معکوس روسیه! فعلا خیر! و یعنی در حد تکنولوژی های موجود در کشور نیست(یا تا حالا نبوده) و خوب در صورت ساخت هم حدقالش دو سه سال برای تعیین کیفیتش کار میبره اما اگر همت رو چاره ساز بدونیم! اره میشه ساخت هنوز صاعقه رو کسی تو ورطه ازمایش اصلی ندیده اما اف5 مانوور پذیرتر هست هرچند فکر نکنم از بلاک 50 اف16 مانوورش بهتر باشه.....
  22. سلام! خوب منم با نظرسعید و بقیه هم نظران موافقم! اما یه نکته هم یادمون نره که بگم و اونم اینکه: خدائیش خودتونم گفتید صنایع نظامی رو با ماشین و اینا قاطی نکنید چون ربطی به هم ندارند! اگر روسی صنایع ماشین سازی ه نداره یه دلیل داره اگرم ژاپن جنگنده نمیسازه دلیل خاص خودش رو... ایران اگر تونسته سمند رو به روس ها قالب کنه(به معنای واقع کلمه قالب کردن!) به دلیل قیمت پائین و نیز عملکرد فوق العاده سمند بوده! اما چرا فوق العاده؟! چون متاسفانه ایران چراغی رو که به خانه رواست برای چشم و هم چشمی!!(همون رقابت!) با امریکا و شرکاش به مسجد وارد کرده! متاسفانه تو کشورمون یه ماشین درست حسابی وجود نداره و اگرم هست مونتاژ خارجه و بعد ماشین 8 میلیونی رو میدن 16 میلیووووووووووون و این یعنی ظلم تو کشور اسلامی! صنایع ماشین سازی ما به جای اینکه ابتدا خودش رو تو کشور تقویت کنه بلافاصله راهش رو کج کرده برا خارج و به هر قیمتی شده میخواد جا باز کنه و البته باز هم کرده اما به چه قیمتی؟! سمند رو 2 تا 3 میلیون فروختن؟! یا اینکه بهترین قطعات رو برای روس ها و... روی سمند سوار کردن و گیر کردن ماشین های ایرانی به محض خروج از شرکت؟! ما یه چیزای خیلی زیادی رو فدای منافع کذائی کردیم.این ننگ نیست که ما نتونیم جلو خارجی ها تو عرصه ماشین رقابت کنیم چون همه میدونند ما درگیر جنگ شدیم ما درگیر عدم صنایع زیر بنایی شدیم و......اما ننگ اینه که تو کشور خودمون کسی جوبای واسه صنایع بی مصرف ماشین نداشته باشه/..... در مورده ساخت جنگنده توسط کشور مثل ژاپن و کره.... کشور ژاپن اگر بخواد میتونه درست کنه اما با توجه به نظام حاکم و نیز نیروهای امریکایی مستقر باید از 150 تا کانال اجازه بگیره وگرنه این ژاپن همون ژاپنی هست که وقتی ما نتونستیم یک روز در مقابل متفقین دوام بیاریم تونست اون بلاها رو سر متفقین بیاره و اون صنایع تسلیحات سازی رو داشت. دوستان باید واقعیتی رو قبول کرد و اونم اینکه ما سالها به هر دلیلی صنایع تسلیحات سازی و زیر ساخت هاش رو نداشتیم و به صورت جدی از پس از انقلاب شروع شد(کاری به مهندسی معکوس ندارم!) و خوب واسه همچین کشوری رسیدن به کشوری مثل امریکا که سابقه دو جنگ جهانی رو داره و صنایعش در هر زمینه ای رو به جلو میرن سخته... ما تازه شروع کردیم و هنوزم راهمون ادامه داره و واقعا بی انصافیه بخواهیم توقعمون بیش از اونی که باید باشه بالا ببریم. هرچند انتظار هم دریرم صنایع تولیدی مون رو بیش از اونیکه هست نشون ندن!!! چون ضایع میشه! در کل واقعیت رو باید قبول کرد... کشوری مثل ورسیه و چین و امریکا و اروپا و.... از ما جلوترند و ما داریم سعی مون رو میکنیم که اختلاف رو کم و کمتر بکنیم(نه اینکه یه شبه برسیم بهشون!) یه نکته دیگه اینکه اروپا با وجود اینکه از تکنولوژی روز برخورداره اما بازم میبینیم که برای ساخت جنگنده به صورت مشترک کار میکنه(کاری به توافقات اتحادیه اروپا ندارم) و این رو میرسونه که ساخت جنگنده روز همچینم اسون نیست..... البته متاسفانه وقتی خودمون با دست خودمون توقع مردم رو میبریم بالا میشه این..... وقتی وزیر دفاع بیاد بگه ما فلانیم و بهمانیم میشه همین..... بگذریم طولانی شد! ببخشید یا حق
  23. اگر وقت تایپ پیدا کنم چشم.. هرچند فکر کنم کار یکی از بر و بچس سایت میلیتاری بود البته اسم نزده بود. دوستان اگر دارند بزارند وگرنه تا من تایپش کنم.....
  24. Ernesto_Rommel

    سخنراني سردار شمخاني در نوروز سال 65

    دقیقا! البته شاید چون ایشون یه مدت تو سپاه خدمت کرده این لقب رو بهش دادند. و البته توی خوزستان هم که فرمانده سپاه بود.. مثلا شهید کلاهدوز ارتشی بود ولی برای سامان دهی سپاه یه مدت رفت توشون که البته همونطوری هم شهید شد. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C اینم برای اطلاعات بیشتر که فکر نکنم جای حرفی باشه یا حق [/url][/code]
  25. Ernesto_Rommel

    جنگ چالدران

    اقا رضا ممنون بابته منابع اما من روی خود منابع حرف دارم! یعنی شما صحت اطلاعات این منابع رو تائید میکنی؟! منظورم این بود که نمیشه رو صحت منابع اعتماد کرد. اما در کل من حرف شما رو در مورده چالدران قبول دارم ولی روی نکاتی اختلاف دارم که ذکر کردم. به هر حال ممنون یا حق