sglaalpour

Members
  • تعداد محتوا

    122
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های sglaalpour

  1. sglaalpour

    طالبان

    طالبان به معنای طلبه‌ها (جمع: طلاب)، نام گروهی از شبه نظامیان مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید دگم مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی در دین اسلام و باورهای قبیله‌های (پشتونوالی) است. طالبان در افغانستان و جهان عرب به کسانی گفته می‌شود که در مکاتب و مدارس دینی تعالیم اسلامی را فرا می‌گیرند. پیدایش در ده اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگ‌های داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. در میان رهبران طالبان اعرابی وهابی از عربستان سعودی وجود دارد. حمایت‌های مکرر و پنهان عربستان سعودی و آمریکا از طالبان ادامه داشت و آنها با شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت به زودی پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند. پیشروی سریع طالبان بزودی مناطقی در جنوب افغانستان را که زیر تسلط دولت مجاهدین به رهبری برهان‌الدین ربانی بود اشغال نمودند آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان به پیشروی‌های خود ادامه می‌دادند و تعدادی از ولایات را بدون جنگ یکی پس از دیگری را اشغال مینمودند که به ترتیب ولایات دیگری میدان وردک، لوگر، خوست، هرات، جلال آباد و کابل رابا اندک درگیری‌های تا تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ به تصرف خود در آوردند. ورود به کابل طالبان ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند. آنان به محض ورود دکترمحمد نجیب‌الله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و جنازه هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.غزنیه نیز تصرف شد . امارت اسلامی طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو افغانستان اعلان نمودند. کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها سه کشوری بودند که طالبان را به رسمیت شناختند. حلقه رهبری حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل می‌داد که تعدادی از آنان هیچ گاه دیده نشدند و با رسانه صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشده‌است. در مجموع رهبری طالبان در آنزمان را می‌توان به سه قسمت تقسیم کرد ۱ - طلاب = کسانیکه رهبری اصلی را به عهده داشتند (به زعامت ملا عمر) ۲ - آنهائی که دیدی باز تر نسبت به قضایا داشنتد (به رهبری ملا احسان الله) ۳ - میانه‌روها که شمارشان کمتر بود و نقش عمده‌ای در قضایای بزرگ سیاسی نیز نداشتند، زیرا شاید در صورت میانه روی منافعشان به خطر می‌افتاد. در مجموع افراد زیر حلقه رهبری طالبان را تشکیل می‌دادند. ملامحمد عمر (رهبر کل) اعضای شورای داخلی ملا محمد ربانی ملا احسان الله ملا محمد ملا عباس ملا پاسانی اعضای شورای مرکزی ملا محمد حسن ملا نورالدین ملا وکیل احمد ملا شیرمحمدملنگ ملا عبدالرحمن ملا عبدالحکیم سرداراحمد حاجی محمد غوث معصوم افغانی طالبان به تدریج افراد زیر در پست‌های زیر تعیین نمودند. رهبر اصلی (ملا محمد عمر) رئیس شورای کابل (ملا حمد ربانی) رهبر سیاسی لوگر (ملا محمد غوث) مسئول سواره مناطق اشغالی (ملا احسان الله) والی قندهار (ملا محمد حسن) والی هرات (ملا یارمحمد) والی پکتیا (ملا کرامت الله) وزیر خارجه (ملا شیر محمد استانکزی) رئیس بانک (ملا احسان الله احسان) وزیر اطلاعات و فرهنگ (ملا امیر خان متقی) رئیس امنیت ملی (ملا فاضل احمد) نماینده در سازمان ملل (حامد کرزی) (مورد پذیرش کرزی واقع نشد)[نیازمند منبع] وزیر پلان (قاری دین محمد) وزیر مهاجرین (ملا عبدالرقیب) حکومتی متفاوت تعدادی از مردم افغانستان به علت خستگی از جنگ‌های داخلی طالبان را ترجیح می‌دادند. اما طالبان با دیدگاهی بسته و افکاری متفاوت با محیط و جهان برخورد کردند و به نوعی با بازگشت به نگرش‌های مذهبی و با زیر فشار قرار دادن مردم موجبات نارضایتی قشر کثیری از مردم افغانستان را فراهم ساختند. آنها نام حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به (امیرنشین) (امارت اسلامی افغانستان) تبدیل نموده و رهبر خود (ملا محمد عمر) را به عنوان امیرالمومنین معرفی نمودند. قطع نامه‌های مکرر شورای امنیت را نادیده گرفتند و تعدادی از خارجیان را اخراج نمودند. حکومت طالبان با رادیو، تلویزیون، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و آثار هنری مخالف بودند و مجسمه‌های بودا در بامیان را که از جمله غنائم فرهنگی و باستانی افغانستان بود را منهدم ساختند. آنها به زنان نیز اجازه نمی‌دادند تا به تنهای از خانه‌هایشان بیرون شوند. مجازات لواط‌کاران و زناکاران مرگ بود و کسانی که دزدی می‌نمودند دستشان باید قطع می‌شد. مردم را بزور از مغازه‌هایشان به مساجد برای ادای نماز می‌فرستادند. ریش مردان را در نظام طالبانی باید بلند می‌بود و موهای سرشان را می‌بایست کوتاه می‌نمودند هر چند طالبان پخش هرگونه اخبار مبتنی بر اختلاف میان این گروه را پنهان نگه می‌داشتند، اما گاهی خبرهایی از ایجاد اختلافات میان تندروان و میانه روان تراوش می‌کرد. اتهام به طالبان گروه‌های مخالف طالبان همواره، سعی بر این داشتند تا جهانیان را متوجه این موضوع بسازند که طالبان از سوی سازمان استخباراتی پاکستان رهبری می‌شوند، در حالیکه این اتهام مدام از سوی طالبان رد گردید و در عین حال پاکستان بزرگ‌ترین دوست طالبان شناخته می‌شد. گروه‌های مجاهدین به این عقیده بودند که پاکستان به خاطر عدم توجه دولتهای افغان به خط دیورند حاضر به مشاهده امنیت و حاکمیت یک دولت مقتدر در افغانستان نیستند. طالبان و بن لادن بن لادن اصلیت عربستان سعودی. پدر وی ۵۷ فرزند داشت. بن لادن سرمایه دار مخالف حکومت عربستان سعودی به بهانه کمک به طالبان یک سال بعد از استقرار نظام طالبان با هواپیمای شخصی خود وارد جلال آباد شد و مورد استقبال مقامات طالبان قرار گرفت. در پی حملات تروریستی به برخی از قرارگاه‌های نیروهای آمریکائی در برخی از کشورها در آفریقا و آسیا، ایالات متحده بن لادن را مسئول این حملات عنوان نمود. هنوز برخی بر این عقیده‌اند که انفجارات سیاست خاص آمریکا برای مخدوش ساختن افکار مردم جهان بوده‌است و اسامه بن لادن دست پرورده نظام ایالات متحده بوده ولی در عوض این اظهارات از سوی هواداران و اطرافیان بن لادن همواره به شدت رد شده‌است. طالبان و حمله تروریستی یازده سپتامبر حمله تروریستی یازده سپتامبر به نوعی طالبان را با یک مشکل جدید روبرو ساخت. آمریکا در یک اقدام عاجل اسامه بن لادن رهبر گروه اسلام گرای القاعده را مسئول این حملات عنوان کرد و از گروه طالبان خواست تا وی را در اولین فرصت به آمریکا تحویل دهد، اما طالبان به هیچ وجه حاضر به تحویل اسامه بن لادن به آمریکا نشدند. شکست طالبان با وقوع حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر و عدم تسلیم بن لادن به آمریکا از سوی طالبان، بهانه حمله به افغانستان در اختیار آمریکا قرار گرفت. ایالات متحده آمریکا به تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله نمود طالبان با همکاری اعضای جبهه مخالف طالبان (مجاهدین سابق) شکست خوردند و حامد کرزی رئیس جمهور دولت موقت افغانستان گردید. پیدایش مجدد طالبان پس از مدتی کوتاه مجدداً اعلان موجودیت نموده و با حاکمیت افغانستان مخالفت ورزیدند. دولت افغانستان این بار نیز پاکستان را به حمایت پی در پی از طالبان متهم نمود. طالبان در ظهور مجدد خود بیشتر در مناطق جنوبی افغانستان، با نیروهای بین المللی و افغان درگیر شدند. مناطق جنوبی افغانستان هم اینک صحنه نبردهای خونین میان شبه نظامیان طالبان و نیروهای ناتو و افغان است. http://fa.wikipedia.org/wiki/طالبان
  2. جنگ جهانی اول (با نام‌های جنگ جهانگیر یکم، نخستین جنگ جهانی، جنگ بزرگ و جنگ برای پایان همه جنگ ها نیز شناخته می‌شود) یک نبرد جهانی بود که از ماه اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ رخ داد. بدون هیچ زمینه کشمکشی، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق بسیاری درگیر جنگ شدند. پیش از این، هیچ وقت تلفات جنگی به این اندازه زیاد نبود. سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شدند، برای نخستین بار، به طور انبوه مناطق غیرنظامی از آسمان بمباران شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در سطحی گسترده در طول جنگ رخ داد. این جنگ بخاطر شیوه جنگی سنگری نیز معروف است. جنگ جهانی اول از مهم‌ترین اتفاقات تاریخ بشر است و به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش بزرگی در تعیین تاریخ قرن بیستم داشته‌است. این جنگ پایانی بر نظام‌های سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری امپراطوری اتریش - مجارستان, آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسله‌های هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد. همه این امپراتوری‌ها از زمان جنگ‌های صلیبی بر سر قدرت بودند. اکثر تاریخ نویسان معتقدند که عدم موفقیت مذاکرات پس از جنگ و «معاهده ورسای» و تحمیل غرامت‌های بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده باعث رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینهٔ آغاز جنگ جهانی دوم شد. این جنگ همچنین کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بعدها جهان را تحت تأثیر قرار داد و از چین تا کوبا انقلاب‌های کمونیستی را دامن زد و از طرفی زمینهٔ تبدیل روسیه به یک ابرقدرت جهانی و آغاز جنگ سرد با آمریکا را دربر داشت. در شرق نابودی امپراتوری عثمانی باعث پیدایش دولت جدیدی به نام «ترکیه» شد. در اروپای مرکزی دول جدیدی همچون چکسلواکی و یوگسلاوی زاده شدند و دولت لهستان مجدداً شکل گرفت. جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. دول محور که عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (۱۹۴۱ ـ ۱۸۵۹م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها می‌جنگیدند. آلمان تا آن زمان قوی‌ترین قدرت نظامی جنگ محسوب می‌شد. تا مدت هاهیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین حدود ۱۰ میلیون نفر کشته شدند. پس از پایان این جنگ در سال ۱۹۱۹ و در کنفرانسی در پاریس «معاهده ورسای» امضا شد و غرامت‌های بسیار سنگینی بر بازندگان جنگ تحمیل شد. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/86/WW1_TitlePicture_For_Wikipedia_Article.jpg آلمان و تحولات اروپا در آستانه جنگ اروپایی اول وحدت آلمان در فاصله سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۷۱ صورت گرفت و نتیجه جنگهایی بود که ویلهلم یکم پادشاه پروس به تحریک بیسمارک با اتریش و فرانسه به راه انداخت. ویلهلم اول، پس از رسیدن به پادشاهی، بیسمارک را به نخست‌وزیری برگزید. اولین جنگ بین پروس و دانمارک بود که علت آن اختلاف بر سر دوک‌نشینهای شلسویگ، هلشتاین، لونبورگ بین پادشاه دانمارک و اتحادیه ایالتهای آلمانی بود. بیسمارک از دولت اتریش دعوت نمود تا با پروس در حل اختلاف بین اتحادیه ایالتهای آلمانی و دانمارک همراهی کند و از آنجا که هر دو کشور از کریستیان پادشاه دانمارک خواستند از انضمام شلسویگ به خاک خود چشم بپوشد، و پادشاه دانمارک به این امر راضی نشد آن دو کشور با ۹۰ هزار سپاه به دانمارک حمله نمودند. سپاهیان کریستیان به علت کمی نیروها شکست خوردند و او درخواست صلح نمود و سرانجام به موجب عهدنامه‌ای که در وین منعقد شد دانمارک رسماً از دوک‌نشینهای سه گانه چشم پوشید. پروس دوک‌نشین لونبورگ را تصرف کرد و اتریش ۱۵ میلیون مارک غرامت از آن دوک‌نشین گرفت و حکومت دو دوک‌نشین دیگر نیز بین دو دولت تقسیم شد. بیسمارک پس از جنگ دانمارک درصدد بود بین پروس و اتریش نیز جنگی ایجاد کند، ولی برای احتیاط ابتدا با ناپلئون سوم امپراتور فرانسه دوست شد و او را راضی نمود تا در جنگ بین پروس و اتریش بیطرف بماند و سپس با ویکتور امانوئل دوم پادشاه ایتالیا بر ضد اتریش معاهده‌ای منعقد ساخت. پس از آن، اتریش را متهم ساخت که در حکومت هلشتاین از رعایت منافع مشترک دو دولت خودداری کرده‌است. همچنین موضوع تغییر وضع اتحادیه دولتهای آلمانی را پیش کشید و مجلس اتحادیه ایالتهای آلمانی به اتریش اعلان جنگ داد. جنگ سادو که آلمانیها آن را کونیگراتس می‌گویند نتیجه درگیری بین پروس و اتریش را مشخص نمود. بعد از آن دیگر اتریشی‏ها مقاومت جدی نکردند و در فردای جنگ سادو، فرانسو ژوزف درصدد برآمد با ناپلئون سوم صلح نماید. به موجب معاهده پراگ، ایالات شلسویک هولشتاین، هانور الکنرال، هس و فرانکفورت ضمیمه پروس گردید و پروس، که تا این زمان دو قطعه جداگانه بود، به یک مملکت تبدیل شد. بعد از این، بیسمارک با ممالک واقع در شمال رودماین در مورد تشکیل یک اتحادیه جدید به مذاکره پرداخت و این هیئت به اسم ممالک مجتمعه آلمان شمالی در ماه آوریل ۱۸۶۷ تشکیل گردید که شامل ۲۲ مملکت یعنی تمام ممالک آلمان به جز آلمان جنوبی (ممالک باویر و ورتامبرگ و گراندوشه باد) می‌شد. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/79/Chateau_Wood_Ypres_1917.jpg جنگ فرانسه با آلمان بیسمارک پس از غلبه بر اتریش درصدد به راه انداختن جنگ پروس با فرانسه بود. این جنگ دو علت داشت: اولاً اراده بیسمارک در تکمیل وحدت آلمان به وسیله منظم کردن ممالک جنوبی به ممالک مجتمعه شمالی که برای موفقیت در این امر لازم بود احساسات ضد پروسی را در ممالک جنوبی به وسیله احساسی قوی‌تر که کینه نسبت به فرانسه (دشمن ارثی) باشد از بین ببرد؛ ثانیاً دولت فرانسه نتوانست در موقع مساعد اقدامات لازم را انجام دهد و تظاهراتی جنگجویانه داشت. دولت فرانسه از بیسمارک قسمتی از اراضی باویر در ساحل رود رن و همچنین شهر مایانس را تقاضا نمود (پنجم اوت ۱۸۶۶) و چون بیسمارک جواب داد که این تقاضا در حکم جنگ است این تقاضا پس گرفته شد؛ ولی طولی نکشید که فرانسه در ۲۰ اوت الحاق فوری لوکزامبورگ و اجازه الحاق بلژیک را در موقع مساعد درخواست نمود و در مقابل: اولاً پروس را آزادی می‌داد که در آلمان جنوبی مثل آلمان شمالی آزادانه عمل کند، ثانیاً حاضر شد با پروس قرارداد تعرضی و تدافعی منعقد نماید. بیسمارک هم پیشنهادهای ناپلئون را فوراً با شاهان باویر و ورتمبرگ اطلاع داد و آنها خشمگین شده و قراردادهای نظامی با ویلهلم اول منعقد ساختند. بدین ترتیب، اهالی ایالتهای جنوبی آلمان هم نسبت به فرانسه بدبین شدند. لوکزامبورگ ملک شخصی پادشاه هلند بود و او راضی شد به ۹۰ میلیون فرانک آن را به فرانسه بفروشد؛ اما این خبر هیجانی در آلمان برانگیخت و بیسمارک پادشاه هلند را مجبور ساخت از فروش لوکزامبورگ خودداری نماید و سرانجام این موضوع در کنفرانس لندن مورد بررسی قرار گرفت. اختلاف دیگر بر سر سلطنت اسپانیا بود که در ۱۸۶۸ نام پرنس لئوپلد پسر عم پادشاه پروس به میان آمد و این امر هم موجب نگرانی فرانسه گردید. سرانجام درروز سه‌شنبه ۱۹ ژوئیه ۱۸۷۰ ناپلئون رسماً به دولت پروس اعلان جنگ داد و در دوم اوت جنگ آغاز شد و تا شش ماه ادامه یافت. در پایان کار فرانسویان شکست خوردند. به موجب عهدنامه فرانکفورت فرانسه مجبور شد آلزاس و لورن را به آلمان واگذار کند، یک میلیارد دلار غرامت بدهد و اجازه دهد آلمان استحکامات مهم فرانسه را تا زمان پرداخت غرامت در تصرف داشته باشد. شکست فرانسه در ۱۸۷۱ موجب تشکیل امپراتوری آلمان گردید، باویر، ورتمبرگ و باد به اتحادیه آلمان شمالی پیوستند و پادشاه پروس ویلهلم اول به مقام امپراتوری رسید. امپراتوری ۲۵ دولت نامتساوی و همچنین سرزمین آلزاس و لورن را که از فرانسه جدا شده بود شامل می‌شد. مجلس امپراتوری (رایشتاگ) با آراء عمومی انتخاب می‌شد و احزاب برجسته آن عبارت بودند از محافظه‌کاران، کاتولیکها، آزادیخواهان و سوسیالیستها. بیسمارک سیاست جهاد برای تمدن را در پیش گرفت و اصلاحاتی انجام داد. اتفاق امپراتوران سه گانه دولت آلمان پس از آنکه بر امپراتوریهای اتریش و فرانسه پیروز شد قدرتمندترین دولت اروپا گردید و قوای نظامی آن بر سایر کشورها برتری یافت ولی از انتقام فرانسه بیم داشت و می‌ترسید دول بزرگ اروپا برضد او متحد شوند. به همین علت پس از مصالحه فرانکفورت ، با اتریش طرح دوستی ریخت. در سال ۱۸۷۱ در طی ملاقات ویلهلم اول و فرانسوا ژوزف این پیمان محکم شد. سال بعد الکساندر دوم تزار روسیه، که شخصاً به امپراتور آلمان علاقه‌مند بود، با آن دو دولت همراه شد و این پیمان به اتفاق امپراتوران سه‌گانه معروف شد. (اکتبر ۱۸۷۳) جنگ روسیه و عثمانی جنگ بین روسیه و عثمانی که در ۱۸۷۷ آغاز شده بود به پایان رسید و روسها در سوم مارس ۱۸۷۸ معاهده سن استفانو را به ترکها تحمیل نمودند. برای رفع اختلاف در این مورد کنگره برلین در ژوئیه ۱۸۷۸ بین کشورهای اروپایی تشکیل شد. تزار نسبت به بیسمارک و روشی که در کنگره اعمال کرده بود خشمگین بود و الکساندر دوم رهبر آلمان را به مانند، یک خائن نگاه می‌کرد و در نتیجه، اتفاق سه امپراتور از بین رفت. همچنین در سال بعد رقابت روسیه و اتریش در بالکان موجب مداخله آلمان شد و چون اتریش از نژاد ژرمن بود آلمان از اتریش طرفداری کرد. از این رو اتحاد سه‌گانه به اتحاد دوگانه تبدیل شد. به موجب این معاهده آلمان و اتریش قبول نمودند که در هنگام لزوم به هم یاری برسانند و هیچ‌گاه جداگانه با دشمن صلح نکنند. شکل‌گیری اتحاد مثلث سه سال بعد در سال ۱۸۸۲ پیمان دوجانبه به پیمان سه‌جانبه تبدیل گردید و ایتالیا به آن ملحق شد. براساس مواد محرمانه این پیمان، اگر ایتالیا یا آلمان مورد حمله فرانسه واقع می‌شد هر سه کشور با مهاجم وارد جنگ می‌شدند. ایتالیاییها، که از قدرت دریایی ترس داشتند، اعلام کردند اگر بریتانیا در این حملات شرکت داشته باشد، این پیمان اجرا نشود. چون ایتالیا از تصرف تونس توسط فرانسه در ۱۸۸۱ ناراضی بود و از طرف دیگر آلمان به آن کشور پیشنهاد کرده بود که برای حفظ لیبی کمکش کند در نتیجه، ایتالیا نیز مایل بود که وارد اتحاد با آلمان شود (اکتبر ۱۸۸۱). این اتحاد در ابتدا پنج ساله بود ولی بعداً در سالهای ۱۸۸۷ و ۱۸۹۱ و ۱۹۰۲ و ۱۹۱۲ تجدید شد. در این اتحاد مثلث، آلمان بر دو دولت دیگر مسلط بود و آنها غالباً تابع دستورهای آلمان بودند و در اختلافات بین اتریش و ایتالیا، آلمان همیشه واسطه بود ولی بیشتر از اتریش حمایت می‌نمود. همچنین قراردادهای مخصوصی در مورد طرابلس، آلبانی و مقدونیه و ممالک بالکان بین دولتهای سه‌گانه امضا شد که موجب تحکیم اتحاد مثلث می‌گردید. در بین این سه دولت اختلافاتی هم وجود داشت؛ ایتالیا و اتریش در شبه جزیره بالکان و قسمت شرقی مدیترانه با هم اختلاف داشتند و ایتالیا از اتحاد با اتریش ناراضی بود، ولی چون اتحاد با آلمان را برای جلوگیری از تجاوزات اتریش ضروری می‌دانست مجبور به تحمل بود. در سال ۱۹۱۱، که ایتالیا با عثمانی بر سر طرابلس در حال جنگ بود، این خطر وجود داشت که اتحاد ایتالیا و آلمان از بین برود؛ زیرا آلمان از دربار قسطنطنیه امتیازات خوبی گرفته بود و برای عثمانی اسلحه و مهمات می‌فرستاد. بنابر این در اتحاد مثلث وحدت واقعی بین کشورهای ژرمنی نژاد آلمان و اتریش بود و ایتالیا چندان به حساب نمی‌آمد. ایتالیا هم ظاهراً در اتحاد مثلث بود و از سال ۱۹۰۱در واقع با متحدین نبود و روش خاصی را در پیش گرفت. مقدمات شکل‌گیری اتفاق مثلث بعد از کنگره برلین ، که روسها از آلمانیها رنجیدند، دولت فرانسه، که منتظر فرصت بود و مایل بود روسیه را به سوی خود جلب کند، از فرصت استفاده نمود؛ ولی تا زمانی که بیسمارک، بر سر کار بود این امر ممکن نشد. در سال ۱۸۹۰، بعد از برکناری بیسمارک سیاست غیرعاقلانه ویلهلم دوم موجب نزدیکی فرانسه و روسیه گردید. دولت فرانسه به تزار روس وعده کمک مالی داد و تزار هم که برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود به سرمایه خارجی نیاز داشت با این امر موافقت نمود و سرانجام در اوت ۱۸۹۱ اتحاد بین دو کشور برقرار گردید. البته بعد از شکست روسیه از ژاپن در ۱۹۰۵ اساس اتحاد فرانسه و روسیه متزلزل شد؛ ولی به هر حال، فرانسه در مقابل اتحاد مثلث به دوستی احتیاج داشت؛ همچنین، علاوه بر نیاز سیاسی، ارتباطات مالی نیز بین دو کشور برقرار شده بود و فرانسه ۱۳ میلیارد فرانک به روسیه وام داده بود. در مه ۱۹۰۳ ادوارد هفتم از پاریس دیدن کرد و در این دیدار از نظر تحسین‌برانگیز مردم انگلیس نسبت به فرانسه و از افتخارات فرانسه در طول سالیان و از دوستی مردم انگلیس و فرانسه سخن گفت. در ماه اوت همان سال رئیس‌جمهوری فرانسه به اتفاق وزیر امور خارجه آن کشور از لندن دیدار کرد و در هفتم آوریل ۱۹۰۴ عهدنامه معروف بین فرانسه و انگلیس به امضا رسید. موارد مورد اختلاف شامل امور مربوط به ماهیگیری در پهنه دریای ارض جدید، مسئله سیام، ماداگاسکار و مهم‌ترین مسئله آزادی عمل فرانسه در مراکش و آزادی فعالیت انگلیس در مصر بود. فرانسه پس از اتحاد با انگلیس به فعالیت در مراکش پرداخت و واکنش آلمان چنین بود که در مارس ۱۹۰۵م ویلهلم دوم در طنجه حضور یافت و نطق مفصلی را در مورد استقلال مراکش بیان نمود، هدف آلمان از این اقدام برهم زدن اتحاد جدید فرانسه و انگلیس بود. برای حل این موضوع در ۱۹۰۶ یک کنفرانس بین‌المللی در الجزیره برگزار شد که در آن انگلیسیها از فرانسویها حمایت کردند و کوشش آلمان برای برهم زدن اتحاد بین انگلیس و فرانسه به نتیجه‌ای نرسید. در ۱۹۱۱ بحران دیگری بر سر مراکش به وجود آمد. یک فروند ناو جنگی آلمانی به نام یوزپلنگ برای حفظ منافع آلمان وارد اغادیر شد و آلمانیها پیشنهاد کردند که اگر کنگوی فرانسه به آنها داده شود آنها دیگر مزاحمتی ایجاد نخواهند کرد و سرانجام آلمانیها توانستند به اراضی کوچکی در آفریقا دست یابند. نزدیکی روس و انگلیس دولت فرانسه با روسیه دوست بود، انگلیس هم متحد ژاپن به شمار می‌آمد و روس و ژاپن دشمن خطرناک یکدیگر بودند؛ اما منافع روس و انگلیس چنین اقتضا می‌نمود که روس و ژاپن به اتحاد فرانسه و انگلیس وارد شوند؛ ولی بلندپروازی روسها در این تاریخ و قدرت نظامی آن و همچنین نزدیکی امپراتور روس و آلمان که روابط آنها دوستانه بود مانع این کار می‌شد. مشکل اول با شکست روسیه از ژاپن حل شد. اختلافات دیگر روس و انگلیس بر دو مسئله دیگر متمرکز بود: یکی بالکان برای تصرف بلغارها و دیگری در ایران که انگلیس دوست داشت این مناطق کاملاً در اختیار خودش باشد. مسئله دیگر که باعث سردی روابط انگلیس و آلمان شده بود برخورد قیصر آلمان در موضوع ترانسوال بود؛ زیرا هنگامی که پل کروگر حاکم ترانسوال می‌خواست به ترانسوال استقلال بدهد و در پی متحدی در برابر سیسیل رودز و انگلیس بود تنها قدرتی را انتخاب نمود که سرزمینهایی در آفریقای جنوبی داشت و آن کشور آلمان بود پس از پیروزی بوئرها تلگرافی از سوی قیصر آلمان برای او فرستاده شد با این مضمون: «من دوستانه به شما تبریک می‌گویم که شما بدون دریافت کمک خارجی گروههای مسلح را سرکوب نمودید و توانستید صلح و آرامش را برقرار نمائید» و این برخورد قیصر برای روابط انگلیس و آلمان عواقب جدی داشت؛ زیرا قیصر از کروگر که دشمن انگلیس بود حمایت کرده بود. مسئله دیگر صادرات روزافزون آلمانیها بود زیرا در سال ۱۸۹۵ در انگلیس رساله‌ای تحت عنوان ساخت آلمان منتشر شد که خطر صادرات روزافزون آلمان را برای انگلیس تشریح می‌کرد. مسئله دیگر که ایجاد خطر برای انگلیس می‌نمود پیشرفت نیروی دریایی آلمان بود. ویلهلم دوم از سال ۱۹۰۰ به تقویت نیروی دریایی آلمان پرداخت و علناً اظهار نمود که آلمان نمی‌تواند به نیروی زمینی قناعت کند و باید در نیروی دریایی بر همه کشورها برتری داشته باشد. انجمنی به نام اتحاد دریایی آلمان تشکیل داد و به کمک آن هزینه لازم را برای ساختن کشتیهای جنگی تأمین نمود. همچنین پیشرفتهای تجاری و صنعتی آلمان نیز باعث شکست بازار تجارت و صنعت شده بود. به هر حال، این سوال مطرح است که چرا انگلیس در بین روسیه و آلمان، اولی را انتخاب نمود: چون منافع انگلیس هم از طرف روس و هم از طرف آلمان تهدید می‌شد؛ از یک طرف خطر توسعه نفوذ روس، و از سوی دیگر خطر نفوذ آلمان در آسیای صغیر و خلیج فارس و اتصال راه‌آهن بغداد به داخل ایران و نزدیک شدن این دو خطر به مرزهای هند به مشکلات دفاع از هند می‌افزود و سیاست انگلیس این بود که این دو دولت را با هم درگیر سازد و قوای آنها را تحلیل ببرد؛ اما تأمل انگلیس در این بود که خود به کدام طرف ملحق شود. منافع بریتانیا حکم می‌کرد که به روسها نزدیک شود زیرا عقل و درایت روسها اندک و زورشان بیشتر بود؛ ولی مسئله این بود که انگلیس با تقاضاهای روسیه چگونه برخورد نماید؛ تقاضاهای روس در بالکان، داردانل، ایران و افغانستان. مسئله ایران و افغانستان یک امر حیاتی بود و صلاح در این بود که هیچ امتیازی در این منطقه ندهد؛ پس بهتر بود که انگلیس، روسها را به سوی بالکان و داردانل سوق دهد و آنها را امیدوار سازد. سرانجام، در قراردادی که در ۳۱ اوت ۱۹۰۷ در شهر سن پترزبورگ بسته شد روس و انگلیس اختلافات خود درباره ایران و افغانستان را حل کردند و چون اختلافات سیاسی انگلیس و فرانسه و روسیه حل شد سه دولت تشکیل اتفاق مثلث را دادند که هدفشان جلوگیری از پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی آلمان بود. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e4/Austrians_executing_Serbs_1917.JPG اعدام سربازان صرب توسط سربازان اتریشی.صربستان در طول جنگ یک چهارم جمعیت خود که شامل ۸۵۰ هزار نفر می‏شد را از دست داد. بحرانهای بالکان قبل از جنگ از ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ جنگهایی درگرفت که زمینه جنگ جهانی اول را آماده ساخت. در سپتامبر ۱۹۱۱ ایتالیا به عثمانی اعلان جنگ داد و طرابلس را اشغال نمود و در نیمه اکتبر ۱۹۱۲ جنگ به پایان رسید. در اکتبر ۱۹۱۲ تقریباً هم‌زمان با ایتالیا ، بلغارستان ، صربستان ، یونان و مونته نگرو به عثمانی حمله نمودند و در اوائل دسامبر ۱۹۱۲ عثمانی درخواست صلح نمود. در تابستان ۱۹۱۳ جنگ دیگری بر سر غنائم به دست آمده از عثمانی درگرفت. کنفرانس سفیران در دسامبر ۱۹۱۲ توسط گری در لندن تشکیل شد و در ۳۰ مه ۱۹۱۳ در لندن قراردادی امضا شد که ترکها را وادار می‌ساخت مستملکات خود را از میدیا در ساحل دریای سیاه تا آلتوس در ساحل اژه را به اروپاییان واگذار کنند. اوضاع داخلی و تحولات آلمان پس از وحدت آلمان متحد از نظر قوای مادی و معنوی بی نظیر؛ مجدانه به تعلیم و تربیت فرزندان خود پرداخت، در توسعه فرهنگ و ترویج علوم بر همه کشورها پیشی گرفت و سعی داشت در صنعت و تجارت و بهداشت از علوم و اکتشافات جدید بهره بگیرد. از این رو، در مدت کوتاهی بزرگ‌ترین دولت صنعتی و تجاری اروپا گردید، مخترعان را تشویق نمود، صنایع شیمیایی را رونق داد، در وضع قوانین اجتماعی هم از بقیه دولتها پیشی گرفت و برای طبقه کارگر اهمیت قائل شد. در حالی که در بقیه کشورها حقی برای کارگران قائل نبودند. واقعیت دیگر اینکه حکومت خاندان هوهنتسولرن در این کار مؤثر بود. ملت آلمان پس از غلبه بر اتریش و فرانسه دچار غرور ملی شد و سیاست‌مداران آلمانی از روشهای مختلف این غرور ملی را تقویت نمودند. حتی هر معلمی ناگزیر بود که در سر کلاس درس برتری نژادی ملت آلمان بر سایر ملل عالم را بیان کند و در شاگردان خود روح جنگجوئی بدمد. گذشته از مجالس درس، در معابر، روزنامه‌ها و کتب و نمایشگاهها این برتری نژادی به نوعی القا می‌شد؛ حتی نیچه یکی از معروف‌ترین فیلسوفان آلمان هم چنین عقیده‌ای داشت و در یکی از آثار خود چنین گفته‌است که: «اگر آدمی جنگ را فراموش کند از او امید می‌باید برید» و به همین دلیل کم کم طرز فکر مردم آلمان یکسره تغییر یافت و بر آنها مسلم شد که نژاد آلمانی ممتاز است و باید به سراسر زمین مسلط باشد و این تسلط هم جز از راه جنگ امکان‌پذیر نیست. ترویج این افکار در آلمان سایر دولتهای اروپایی را نگران ساخت و باعث شد تا بر ضد نژاد ژرمنی با هم متحد شوند. دولت آلمان تا اواخر قرن ۱۹ در آفریقا مستعمره‌ای نداشت ولی پس از وحدت چون جمعیت آن افزایش یافت و صنعت و تجارت رونق گرفت به دنبال تحصیل مستعمرات برآمد تا هم قسمتی از مردم آلمان را به آنجا کوچ دهد و هم مواد خامی که برای کارخانه‌های داخلی لازم داشت فراهم کند و همچنین بازاری برای فروش کالاهای خود بیابد. سرانجام بیسمارک قسمت بزرگی از اراضی آفریقا را به دست آورد که شامل توگو و کامرون در ساحل غربی آفریقا و یک ناحیه در جنوب غربی و ناحیه دیگر در مشرق بود. آلمان پس از پیروزی بر فرانسه از نظر نیروهای نظامی بر سایر کشورهای اروپا برتری یافته بود؛ ولی باز هم به این کار ادامه داد و تا سال ۱۹۱۴ روز به روز بر قوای جنگی خود افزود. از سال ۱۹۱۱ آلمان در افزایش نیروهای جنگی کوشید و میزان گسترش قوای مزبور در سالهای ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ با پیشرفت چهل ساله آن از ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۱ برابر بود. در طی این مدت کوتاه شبکه‌های گسترده راه‌آهن و راههای شوسه، تأسیسات عظیم صنعتی، نهادهای قدرتمند اقتصادی و به خصوص تشکیلات گسترده نظامی آلمان موجب وحشت قدرتهای اروپایی گردید. در سال ۱۹۱۴ آلمان از نظر صنعتی و اقتصادی به پیشرفتهای عظیمی دست یافت. به لحاظ نظامی نیز دارای قدرتمندترین ارتش و نیروی دریایی شد. روحیه نظامیگری در مزرعه، کارخانه و پادگان و همه جا حاکم بود و همه چیز در خدمت ارتش قرار داشت. نیروهای نظامی آلمان بیش از یک میلیون نفر بودند و این افزایش نیروهای صنعتی و نظامی موجب اشباع جامعه آلمان گردید و آلمان مجبور بود سرمایه و کالاهای اضافی را به دیگر مناطق جهان بفرستد؛ بنابر این به دنبال مناطق نفوذ اقتصادی و منابع مواد اولیه بود و این هم یکی از دلایل جنگ جهانی اول بود. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/96/NationaalArchief_uboat155London.jpg اولین زیردریای تسلیم شده آلمانی‏ها در نزدیکی پل برج در لندن ۱۹۱۸ برقراری روابط بین آلمان و عثمانی یکی از کشورهایی که آلمان علاقه‌مند بود روابط خود را با آن گسترش دهد امپراتوری عثمانی بود که بر منابع نفتی تسلط داشت. از سال ۱۸۸۰م. آلمان متوجه اهمیت روابط با امپراتوری عثمانی گردید. در سال ۱۸۸۲ سپهسالار فون در گلتز از سوی سلطان عبدالحمید مأموریت یافت ارتش عثمانی را دارای سازمان منظمی سازد و افراد آن را آموزش دهد. افسران برجسته هیئت نظامی آلمانی که در عثمانی فعالیت داشتند شامل فیلدمارشال پروسی فن در گلتس، دو ژنرال دیگر لیمان فن ساندرز و فون فالکنهاین سه دریاسالار به نامهای سوچون، اودم و مرتن و چند افسر دیگر بودند. البته یکی از طراحان برنامه گسترش فعالیت آلمان در خاورمیانه مارشال فن بی براشتاین بود که از ۱۸۹۷ تا ۱۹۱۲ سفیر آلمان در باب عالی بود و اعتقاد داشت که اجرای این برنامه موجب درگیری بین روسیه و آلمان خواهد شد. در سال ۱۸۹۸ ویلهلم دوم و ملکه آلمان به استانبول سفر کردند و فصل جدیدی در همکاری بین دو ملت پدید آمد. امپراتور آلمان در مسافرت دوم خود به امپراتوری عثمانی خود را طرفدار دوستی ملت ترک و سایر ملل مسلمان معرفی نمود و در نطق خود اظهار داشت: «اعلیحضرت سلطان عبدالحمید و ۳۰۰ میلیون مسلمان می‌توانند اطمینان داشته باشند که آلمان، دوست و هواخواه آنهاست». این سیاست به زودی به لحاظ اقتصادی ثمرات مهمی برای آلمان به بار آورد، بانکداران و بازرگانان آلمانی در سراسر امپراتوری عثمانی مستقر شدند و امتیازات مهمی به مؤسسات اقتصادی آلمان داده شد. آلمان در جست وجوی نفت بود و علاوه بر آن برای رقابت با انگلیس به یک نیروی دریایی قوی نیاز داشت. آلمانیها در هنگام مذاکره با دولت عثمانی در مورد منابع نفتی عراق سخن نگفتند بلکه فقط تقاضای اخذ امتیاز خط راه‌آهن را داشتند، به این شرط که امتیاز استخراج معادن اطراف راه‌آهن تا شعاع ۲۰ کیلومتر به آنها داده شود. در سال ۱۹۰۲ بانک آلمان، امتیاز ساختمان راه‌آهن برلین – بغداد را به دست آورد که باعث نفوذ هرچه بیشتر آلمان در میان‌رودان می‌گردید. یکی دیگر از امتیازات آلمان از عثمانی ادامه راه‌آهن از بغداد به خانقین بود که آلمان تصمیم داشت پس از اتمام خط آهن بغداد، همین راه را از خانقین به تهران و ولایات مرکزی ادامه دهد و ایران را به اروپا مربوط سازد. در سال ۱۹۱۰ مدت تعهد ایران در مقابل روسیه که ۲۰ سال حق ساختن راه‌آهن را از ایران سلب نموده بود تمام می‌شد؛ به همین علت از طرف بانک مشهور آلمان به نام دویچه بانک مأموری به نام سیدروت به ایران آمد که امتیاز خط آهن خانقین ـ تهران را به دست آورد. این امر موجب نگرانی مقامات روسی و انگلیسی شد و باعث مبادله یادداشت هفتم آوریل ۱۹۱۰ بین ایران و آن دو دولت گردید، و ایران به ناچار تعهد نمود که بعد از این امتیازی که مخالف منافع آن دو دولت باشد به هیچ تبعه دولت خارجی واگذار نکند؛ بنابر این، تلاش آلمان به نتیجه نرسید. اما نفوذ نظامی آلمان در امپراتوری عثمانی افزایش یافت و در ۱۹۱۴ آموزش ارتش عثمانی به یک گروه چهل و دو نفره از افسران آلمانی به ریاست ژنرال لیمان فن ساندرز واگذار شد. سپس آلمان تصمیم گرفت در مورد ادامه راه‌آهن برلین ـ بغداد با روسیه مذاکراتی انجام دهد. در ۱۹۱۰تزار نیکلای دوم و ویلهلم امپراتور آلمان در پوتسدام ملاقات نمودند و در مورد منافع روس و آلمان در ایران مذاکراتی صورت گرفت. سرانجام، در ۱۹ اوت ۱۹۱۱ قراردادی بین روسیه و آلمان در سن پترزبورگ منعقد شد که به موجب آن دولت آلمان منطقه نفوذ روسیه را به رسمیت شناخت. و در عوض روسیه هم اجازه داد که اگر تا چهار سال دیگر راه‌آهن‏های روس به خانقین متصل نشود دولت آلمان حق داشته باشد خط آهن اسلامبول ـ بغداد و خانقین ـ تهران را بسازد. دلایل وقوع جنگ جهانی اول به طور کلی این مسائل بود که زمینه‌های جنگ جهانی اول را فراهم ساخت: علل جنگ جهانی اول عبارت بود از: رقابت اتریش و روسیه در بالکان، اختلاف بین فرانسه و آلمان از سال ۱۸۷۰ درباره آلزاس ولرن و رقابت اقتصادی و دریایی بین آلمان و انگلیس؛ اما بهانه شروع جنگ این بود که آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش - مجارستان به دست پرنزیب تبعه اتریش و متکلم به زبان صربستانی در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ در سارایوو بوسنی به قتل رسید و اتریش ادعا کرد صربستان در این کار دخالت داشته و تقاضا نمود تحقیقاتی با شرکت نمایندگان اتریش صورت پذیرد که دولت صربستان تحقیقات را قبول نمود ولی با حضور نمایندگان خارجی مخالفت کرد. دولت اتریش به صربستان اعلان جنگ داد و روسیه بسیج عمومی اعلام کرد و آلمان هم به حمایت از اتریش به روسیه و فرانسه اعلان جنگ داد. قوای آلمان به بلژیک حمله کرد و این اقدام یعنی حمله به یک کشور بیطرف موجب نخستین جبهه: از رمانتیسم به سنگرها وقتیکه در ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ اعلام شد، میلیونها تن از مردم شادمان در خیابانهای شهرهای مهم اروپا شروع به رقص و پایکوبی نمودند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم می‌آورند. با این وجود، صحنه‌های دهشت انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد. یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/67/GermanInfantry1914.jpg حمله نیروهای فرانسوی به آلمانی‏ها در شامپانی فرانسه طرح اشلایفن طرح ارتش آلمان برای جنگ در دو جبهه کار کنت اشلایفن بود که بعد از استعفای والدرسی، جانشین مولتکه، در سال۱۸۹۲ به ریاست ستاد کل ارتش آلمان رسیده بود. در آن زمان برای او روشن بود که فرانسه و روسیه در جنگ بعدی با هم متحد می‌شوند و جنگ با یکی به طور قطع به معنای جنگ با هردو است. هرچه کنت اشلایفن بیشتر به طرح مولتکه در مقابل این پیشامد -که عبارت از دفاع در غرب و آفند محدود در شرق بود- می‌اندیشید کمتر از آن خوشش می‌آمد: چنین جنگی می‌توانست تا ابد ادامه پیدا کند. شاید فرانسه و روسیه، که اساسا جوامعی روستایی بودند، طاقت مبارزه‌ای طولانی از این نوع را داشتند ولی آلمان، با اقتصاد پیشرفته اش، به سرعت دچار دردسر می‌شد. آنچه آلمان می‌خواست راهی برای غلبه در جنگ در یک اردوکشی واحد بود. سعی برای تعیین تکلیف در شرق بکلی بیهوده بود، قضیه غرب هم کار ساده‌ای نبود؛ بطوری که مولتکه خاطر نشان کرده بود اکنون که فرانسوی‌ها خدمت وظیفه عمومی را معمول کرده بودند، نیروی کافی در اختیار داشتند که نفرات لازم برای یک خط دفاع دائمی در طول مرز فرانسه-آلمان را تامین کند. راه حل اشلایفن به طرز خیره کننده‌ای ساده بود. او راه خود را از میان خط ماژینو نمی‌گشود؛ آنها را دور می‌زد. این طرح مستلزم آن بود که تمام ارتش آلمان در غرب صف آرایی کند و بیش از نیمی از آن -پنجاه لشگر از هشتاد لشگر موجود- در مقابل بلژیک و هلند موضع بگیرند. این لشگرها که جناح راست ارتش را تشکیل می‌دادند می‌بایست با حداکثر سرعت از هلند و بلژیک می‌گذشتند و قرار بود ظرف سه هفته بسیج و یک هفته راه پیمایی به مرز فرانسه بلژیک برسند. از آنجا به فرانسه شمالی وارد می‌شدند و جناح چپ ارتش فرانسه را متوجه خود کرده و خط دفاعی فرانسه را به عقب خم می‌کردند. درونمایه طرح این بود که با عبور از دو کشور هلند و بلژیک میدان عمل وسیعتری به دست آورند و مانور آنقدر وسعت پیدا کند که تمام ارتش فرانسه را مشغول کند. بطوری که اشلایفن به فرماندهان واحدهایش می‌گفت: « باید آخرین سرباز سمت راست، کانال را با آستینش پاک کند.» حتی یک لشگر فرانسوی نمی‌بایست فرار می‌کرد. اشلایفن در سال ۱۹۰۶ کنار رفت. جانشین او هلموت مولتکه، نوهٔ مولتکه بزرگ و قدری سازشکار بود. او دستورات راه پیمایی جناح راست را تغییر داد تا بتوان هلند را بی آسیب گذاشت و تصمیم گرفت ده لشگر برای دفاع از شرق در مقابل حمله روس‌ها نگه داری شود. اشلایفن که این تغییرات به گوشش می‌رسید مرتب می‌پرسید آیا رییس ستاد از حساب‌های پشت سر طرح خبر دارد؟ او یادداشت‌هایی برای مولتکه فرستاد تا نیاز به استقرار قویترین نیروی ممکن در غرب را توضیح دهد و از جواب‌های طفره آمیزی که دریافت می‌کرد برآشفته بود. وقتی مرد ( در سال ۱۹۱۳) هنوز نگران بود: آخرین کلماتش به وضوح خطاب به مولتکه، این بود که: همه چیز را کنار بگذارید و جناح راست را قوی نگه دارید. ایران در جنگ جهانی اول جنگ جهانی اول هم‌زمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطه ایران ضعیف ترین دوران خود را می‌گذراند.علیرغم اعلام بی طرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. بر اثر آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط بریتانیا و خرید آذوقه مردم ایران توسط ارتش اشغالگر و شروع قحطی بزرگ ۱۹۱۷ - ۱۹۱۹ بین هشت تا ده میلیون نفر از مردم ایران به کام مرگ فرو رفتند . سپاه روسیه تا دروازه‌های تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شدند. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهم‌ترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران می‌توان به مقاومت دلیران تنگستان در استان بوشهر و نبرد جهاد در خوزستان اشاره کرد. جمعی از رجال از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت ملی به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید. پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت ملی و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند. پیامدهای بعدی جنگ جهانی اول جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و امپراتوری عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابی‌های بلشویک افتاد. اشغال ایران توسط بریتانیا و خرید آذوقه مردم ایران توسط ارتش اشغالگر و شروع قحطی بزرگ ۱۹۱۷ - ۱۹۱۹ بین هشت تا ده میلیون نفر از مردم ایران به کام مرگ فرو رفتند . در سال ۱۹۱۶ م ملی گرایان ایرلندی در دوبلین واقع در ایرلند، قیام عید پاک را ترتیب دادند. این شورش با شکست مواجه شد، اما موج مخالفتهای گسترده علیه حکومت بریتانیا در ایرلند را به راه انداخت. در سال ۱۹۱۹ مجلس ایرلند، حکومت این کشور را «جمهوری» اعلام کرد، و متعاقب آن ۳ سال جنگ بین ارتش جمهوریخواه ایرلند و بریتانیا در گرفت .در سال ۱۹۲۹ ایرلند جنوبی‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏، به عنوان دولت آزاد ایرلند به استقلال واقعی رسید. شش استان درشمال ایرلند جزء پادشاهی انگلستان باقی ماندند که هم اکنون با نام ایرلند شمالی شناخته می‏شوند. در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ م بسیاری از کشورهای اروپایی از دموکراسی دست کشیدند. حزب نازی هیتلر در آلمان به قدرت می‌رسد و فاشیست‌های موسولینی بر ایتالیا حکومت می‌کنند. در ابتدا بریتانیا و فرانسه کوشیدند با این دیکتاتورهای جنگ طلب سازش کنند. آنها عاقبت در سال ۱۹۳۹ در برابر تهاجم هیتلر ایستادند و اروپا به جنگ جهانی دوم کشیده شد. در سپتامبر ۱۹۳۹ م، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد. دیکتاتور آلمان، آدولف هیتلر، می‌خواست تا رایش سوم به یک قدرت مطلقه در اروپا، تبدیل شود. در ابتدا تاکتیک حملات برق آسا موفقیت آمیز می‌نمود. اما پس از سال ۱۹۴۳م، قوای متفقین، متشکل از نیروهای، شوروی انگلستان و آمریکا بر آلمان برتری یافتند. سرانجام، آلمان در ماه می‌۱۹۴۵م، نه روز پس از خودکشی هیتلر، تسلیم شد. بیش از چهل میلیون اروپایی در این جنگ کشته شدند. سال ۱۹۱۴ ۲۸ ژانویه : اتریش - مجارستان جنگ با صربستان را اعلام کرد. ۱ اوت: آلمان جنگ با روسیه را آغاز کرد. ۲ اوت: نظامیان آلمان لوکزامبورگ را اشغال کردند. ۳ اوت: آلمان با فرانسه وارد جنگ شد. ۴ اوت: آلمان به بلژیک که بی طرف بود حمله کرد؛ در پاسخ بریتانیا به آلمان اعلام جنگ داد. ۱۰ اوت: اتریش - مجارستان با روسیه وارد جنگ شد. ۱۲ اوت: بریتانیا و فرانسه به اتریش - مجارستان اعلام جنگ کردند. ۲۳ اوت: ژاپن با آلمان وارد جنگ شد. سپتامبر: پیمان اتحاد توسط فرانسه ، بریتانیا و روسیه امضا شد. ۹ اکتبر: بلژیک پس از محاصره آنتورپ توسط نظامیان آلمان سقوط کرد. ۲۹ اکتبر: امپراتوری عثمانی به طرفداری از آلمان و اتریش - مجارستان وارد جنگ شد. ۲ نوامبر: روسیه به امپراتوری عثمانی اعلام جنگ داد. ۵ نوامبر: فرانسه و بریتانیا با امپراتوری عثمانی وارد جنگ شدند. سال ۱۹۱۵ ۲۴ آوریل: امپراتوری عثمانی نسل‌کشی ارمنیان را آغاز کرد. ۲۵ آوریل: لشکرکشی گالیپولی آغاز شد. ۲۶ آوریل: ایتالیا به طور مخفیانه پیمان لندن را امضا کرد. ۲۳ می: ایتالیا به اتریش - مجارستان اعلام جنگ کرد. ۱۴ اکتبر: بلغارستان به صربستان اعلام جنگ نمود و به طرفداری از آلمان و اتریش - مجارستان وارد جنگ شد. سال ۱۹۱۶ ۹ مارس: آلمان به پرتغال اعلام جنگ داد. ۲۷ اوت: رومانی با اتریش - مجارستان وارد جنگ شد. ۲۸ اوت: ایتالیا با آلمان وارد جنگ شد. سال ۱۹۱۷ ۱۶ ژانویه: آلمان به مکزیک تلگراف زیمرمن را فرستاد، و پیشنهاد متحد شدن در مقابل ایالات متحده را داد. ۶ آوریل: ایالات متحده با آلمان وارد جنگ شد. ۲۷ ژوئن: یونان به طرفداری از متفقین وارد جنگ شد. ۱۴ اوت: جمهوری چین با آلمان وارد جنگ شد. ۲۶ اکتبر: برزیل با آلمان وارد جنگ شد. ۷ دسامبر: ایالات متحده آمریکا با اتریش - مجارستان وارد جنگ شد. سال ۱۹۱۸ ۱۱ نوامبر: پیمان صلح امضا شد، جنگ جهانی اول پایان یافت. کشور تلفات کشته‌ها مجروحان روسیه ۶٫۶۵۰٫۰۰۰ ۱٫۷۰۰٫۰۰۰ ۴٫۹۵۰٫۰۰۰ آلمان ۵٫۹۸۹٫۷۵۸ ۱٫۷۷۳٫۷۰۰ ۴٫۲۱۶٫۰۵۸ فرانسه ۵٫۶۲۳٫۸۰۰ ۱٫۳۵۷٫۸۰۰ ۴٫۲۶۶٫۰۰۰ اتریش- مجارستان ۴٫۸۲۰٫۰۰۰ ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ ۳٫۶۲۰٫۰۰۰ امپراتوری بریتانیا* ۲٫۹۹۸٫۵۸۳ ۹۰۸٫۳۷۱ ۲٫۰۹۰٫۲۱۲ ایتالیا ۱٫۵۹۷٫۰۰۰ ۶۵۰٫۰۰۰ ۹۴۷٫۰۰۰ صربستان ۱٫۱۷۸٫۱۴۸ ۴۵۰٫۰۰۰ ۷۲۸٫۱۴۸ امپراتوری عثمانی ۷۲۵٫۰۰۰ ۳۲۵٫۰۰۰ ۴۰۰٫۰۰۰ رومانی ۴۵۵٫۷۰۶ ۳۳۵٫۷۰۶ ۱۲۰٫۰۰۰ ایالات متحده ۳۶۰٫۳۰۰ ۱۲۶٫۰۰۰ ۲۳۴٫۳۰۰ بلغارستان ۲۳۹٫۸۹۰ ۸۷٫۵۰۰ ۱۵۲٫۳۹۰۰۰ کانادا* ۲۳۹٫۶۰۵ ۶۶٫۶۵۵ ۱۷۲٫۹۵۰ استرالیا* ۲۱۸٫۵۰۱ ۵۹٫۳۳۰ ۱۵۹٫۱۷۱ مونته نگرو ۶۰٫۰۰۰ ۵۰٫۰۰۰ ۱۰٫۰۰۰ بلژیک ۵۸٫۴۰۲ ۱۳٫۷۱۶ ۴۴٫۶۸۶ یونان ۲۶٫۰۰۰ ۵٫۰۰۰ ۲۱٫۰۰۰ پرتغال ۲۰٫۹۷۳ ۷٫۲۲۲ ۱۳٫۷۵۱ ژاپن ۱٫۲۰۷ ۳۰۰ ۹۰۷ *امپراتوری بریتانیا شامل تلفات کانادا و استرالیا می‌گردد. http://fa.wikipedia.org/wiki/جنگ_جهانی_اول
  3. sglaalpour

    برنامه فضایی آپولو

    پروژه فضایی آپولو (به انگلیسی: Apollo Program) یکی از پروژه‌های فضایی ناسا در زمان مسابقه فضایی میان شوروی و آمریکا بود که کوشش می کرد تا اولین انسان را بر روی سطح کره ماه فرود بیاورد. پروژه در دوره ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور شروع به کار کرد، آپولو پس از ریاست جمهوری بعدی آمریکا جان اف. کندی با جدیت ادامه پیدا کرد. جان اف. کندی حمایت خود را برای فرود انسان بر روی کره ماه به عنوان قسمتی از مسیرهای مخصوص کنگره در ماه می ۱۹۶۱ اعلام کرد. ...من اعتقاد دارم کشورم می بایست برای دستیابی به هدف فرود انسان بر روی کره ماه و به سلامت بازگشتن به زمین قبل از خروج از این دهه متعهد شود.در این دوره هیج برنامه فضایی دیگری نمی تواند برای بشر تاثییرگذارتراز اکتشاف مسیرهای با برد طولانی در فضا باشد؛ و هیچ کدام نمی تواند تا این حد سخت و گران برای اتمام باشد. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/2/2b/Apollo_program_insignia.png نشان رسمی برنامه آپولو هدف کندی در طی مدت ماموریت آپولو۱۱ در تاریخ ۲ جولای۱۹۶۹ با فرود فضانوردانی مانند نیل آرمسترانگ، باز آلدرین بر روی کره ماه در حالی که مایکل کالینز بر روی مدار ماه بود، برآورده شد.۵ پروژه متعاقب آپولو همچنین برای فرود فضانوردان روی کره ماه بود که آخرین آنها در دسامبر سال ۱۹۷۲ انجام شد. در این ۶ پرواز فضائی آپولو ۱۲ نفر روی کره ماه قدم زدند. انها اولین انسانهایی بودند که موفق به فرود بر روی یک جرم آسمانی دیگر شدند. پروژه آپولو از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۵ اجرا می شد و سومین برنامه پرواز فضائی انسان بعد از مرکوری و پروژه جمینای توسط آژانس فضائی بین المللی آمریکا ناسا بود. آپولو از فضاپیماهای آپولو و سکوهای پرتاب ساترن استفاده میکرد، که بعدا برای برنامه اسکای لب و برنامه آزمایشی مشترک بین آمریکا و روسیه پروژه آزمایشی آپولو-سایوز مورد استفاده قرار گرفتند، بنابراین پروژه های بعدی اغلب به عنوان قسمتی از کل پروژه آپولو مدنظر قرار می گرفت. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/5b/Moon-apollo17-schmitt_boulder.jpg آپولو ۱۷ فضانوردهریسون اشمیت در حال ایستادن در کنار تخته سنگی برروی سطح ماه در دسامبر ۱۹۷۲ پروژه با تنها ۲ مانع عمده پایان یافت، اولین آنها آتش سوزی در سکوی پرتاب آپولو ۱ بود که منجر به مرگ هر سه فضانورد گاس کریسون، اد وایت، راجر چافی شد، دومین آنها مربوط به انفجار در آپولو ۱۳ به هنگام رسیدن به کره ماه بود که فضاپیما به صورت جدی مورد اسیب قرار داد. که به لطف تلاشهای کنترل کننده های پرواز، مهندسان پروژه، اکیپ پشتیبان و مهارت خودشان ،۳ فضانورد توانستند جان خودشان را نجات دهند. آپولو نقطه عطفی در پرواز فضائی انسان ایجاد کرد و تنها پروژه های فرستادن انسان به فراتر از مدار زمین تا آن زمان باقی ماند؛ آپولو ۸ اولین فضاپیمای دارای سرنشین بود که در مدار اجرام آسمانی دیگر قرار گرفت، در حالی که آپولو ۱۷ به عنوان آخرین ماهنوردی و آخرین ماموریت با سرنشین در خارج از مدار زمین شناخته شده است.پروژه فوق باعث حاصل شدن پیشرفتهای فراوانی از زمینه های فناوری های محیطی گرفته تا فن پرتاب موشک و پرواز انسان در فضا که شامل دستگاه های خودکار هواپیما، مخابرات و کامپیوتر ها است،شد.آپولو همچنین باعث برانگیخته شدن علاقه بسیاری در زمینه های فراوان مهندسی شد و پیشرفت فراوانی به عنوان نشانه های برنامه برجای کذارد. بسیاری از اشیاء و آثار مکشوفه پروژه درحال نمایش در مکانهای مختلف در سرتاسر جهان می باشند که قابل ذکر ترین آنها موزه هواوفضا ی اسمیتسونین می باشد. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/56/John_F._Kennedy_speaks_at_Rice_University.jpg جان اف کندی در سخنرانی در دانشگاه رایس در سال ۱۹۶۲. کندی در راه اندازی پروژه‌های فضایی ناسا همانند آپولو نقش اساسی ایفا کرد. http://fa.wikipedia.org/wiki/فضاپیمای_آپولو
  4. sglaalpour

    فضاپیمای بوران

    فضاپیمای بوران (به روسی: Буран به همان معنای بوران در فارسی) یکی از فضاپیماهای شاتل اتحاد شوروی است. بوران تنها شاتل فضایی شوروی بود که بطور کامل ساخته، و در مدار زمین آزمایش شد. برنامه شاتل فضایی شوروی برنامه بوران هم‌زمان با پروژه شاتل آمر‌یکا در دهه ۷۰ میلادی در شوروی سابق آغاز شد. بعد از مطالعات اولیه، در سال ۱۹۷۵ ساخت آن آغاز شد و اولین پرواز آزمایشی‌ آن در سال ۱۹۸۵ انجام شد. با وجود تمام مزیت‌هایی‌ که بوران نسبت به نمونه آمریکایی‌ خود داشت، برنامه آن به علت کمبود بودجه لغو شد. در حقیقت بودجه بوران به ساخت و توسعه موشک هوا به هوای‌ کوتاه‌بُرد مولینا اختصاص یافت. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/68/Buran_on_An-225_(Le_Bourget_1989)_1.JPEG برتری‌های بوران شاتل بوران، یکی‌ از انعطاف پذیرترین فضاپیماهای‌ ساخته شده در دنیا است. این شاتل فضایی‌ به علت وزن کمتر و داشتن موتورهای جت توانایی‌ پرواز مستقیم از روی‌ باند به مدار زمین را داشت یا می‌ توانست توسط یک هواپیمای‌ آنتونوف An-225 به ارتفاعات بالا منتقل و از همان جا به سمت مدار زمین پرتاب شود. در کنار این مسئله، ارتفاع کمتر بوران، میدان دید بیشتری‌ را به خلبان می‌داد. میزان بار حمل شده توسط بوران در حدود چهار تن بیشتر از شاتل های‌ آمریکایی‌ بود و به علت کمتر بودن قطعات تعویضی‌ در هر پرواز، هزینه کمتری‌ را برای‌ پرتاب بعدی‌ تحمیل می‌کرد. همچنین برخلاف شاتل‌های آمریکایی، فضاپیمای بوران امکان پرتاب، پرواز مداری، و بازگشت و فرود کاملا خودکار و بدون نیاز به سرنشین را دارا است. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/3c/Space_shuttle_USSR.jpg مدل‌های بوران در کل، چهار مدل مختلف از بوران ساخته شد. دو مدل از آن، هیچ گاه تکمیل نشد و دو مدل دیگر، تنها پروازهای‌ آزما‌یشی داشته‌اند. یکی‌ از این دو مدل، هم اکنون در پارک گورکی‌ در مسکو روی‌ زمین قرار گرفته و دیگری‌ در پایگاه فضایی‌ بایکونور قزاقستان قرار دارد. http://fa.wikipedia.org/wiki/بوران_(فضاپیما)
  5. sglaalpour

    خاطرات جنگ تحميلي (تصويري)

    سلام نجف جان! من یه سوال دارم! اخه شما چرا هی به خودت میگی حقیر؟! یعنی شما از من پایین تری؟اخه چرا خودت رو اینقدر پایین میگیری!؟مرد حسابی شما جنگ رفتی!جایی که خیلی ها که ادعای اسلام داشتن اونقد ترسو بودن که حتی تا دم جبه نرفتن!شما از جونت واسه نسل من و پیشینیام فاکتور گرفتی!اون من هستم که باید بگم بنده حقیر نه شما.....!
  6. سلام به دوستانی که رای به اسراییل دادن! اخه وقتی کار کشیده میشه به خود شخص امریکا شک نکنیین که به هیچ صورتی امریکا اگر برنامهای غیر از خوذش بود رو اجازه تحرک به اسراییل نمیداد! من میگم اینبرنامه مستقیمآ کار خود امریکا بوده!اخه چه دلیلی داره که یک هواگرد تو اون ارتفاع بخاد حرکت کنه؟! در ضمن حالت بایین اومدن اون برج اصلآ ربطی به هوابیما نداشت چون معلوم بود که برج داره رو یه قاعده خاص میاد بایین! و خیلی حرفهایی هست که داد میزنه کار امریکا بوده....!
  7. sglaalpour

    عاشقانه هاي يك كلمن

    اینجا ایران!جائی‌ که واسه پول و قدرت همه چیز فدا می‌شه!جائی‌ که واسه زنده بودن باید کثیف باشی‌!حالی‌ دیگه کی‌ به یه جانباز راهم میکنه؟کسی‌ که رفت جلو تا خیلی‌‌ها عقب وایسن و فقط بخورن و عزم بتنشون افزایش پیدا کنه!اینجا همه چیز فراموش شدس خدا،دین،آدم بودن،..... پس انتظار بهتر شدن نداشته باش!
  8. یخچال شکننده (به انگلیسی: Operation Eager Glacier ) در زمان عملیاتهای ایالات متحده در خلیج فارس صورت گرفت ٫ از جمله عملیات اراده جدی (به انگلیسی: Operation Earnest Will) ٫ اسکورت نفتکشهای با مالکیت کویتی توسط نیروی دریای آمریکا ٫ و عملیات فرصت برجسته (به انگلیسی: Operation Prime Chance)٫ عملیات سری برای جلوگیری از حمله نیروهای ایرانی به کشتیهای تجاری ٫ عملیات آخوندک ٫(به انگلیسی: Operation Praying Mantis) عملیات تلافی جویانه پس از برخورد ناوچه موشک انداز ساموئل بی رابرتز (به انگلیسی: USS Samuel B. Roberts) با مین ایرانی. یخچال شکننده عملیات فوق محرمانه ایالات متحده برای جاسوسی از ایران بوسیله هواپیما در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ بود٫ اطلاعات به دست آمده بصورت قسمتی از داد و ستد سرویس مخفی ارتش ایالات متحده و عراق در جریان جنگ ایران و عراق در آمد. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/0/03/DN-SD-04-13416.jpgنمونه‌ای از هواپیمای آواکس(به انگلیسی: AWACS ) ارتش آمریکا در ۲۲ جولای ۱۹۹۲ ٫ رئیس سابق ستاد مشترک (به انگلیسی: Joint chiefs of staff) ٫ آدمیرال جی . کرو (به انگلیسی: Admiral william j.crowe) در کمیته مرکزی نیروهای مسلح آمریکا (به انگلیسی: House Services committee) در مورد اتهام اینکه پنتاگون شواهد مربوط به سرنگونی هواپیمای پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر توسط ناو وینسنز (به انگلیسی: USS Vincennes ) را مخفی کرده, ابتدا مخفی کاری در این زمینه را انکار کرد و بطور خلاصه به عملیات یخچال شکننده و بقیه تلاشهای ایالات متحده برای در اختیار قرار دادن اطلاعات جاسوسی به عراق صحبت کرد . او در این زمینه گفت : مقامات رسمی پنتاگون جلسه‌ای با کمیته مربوط به کنگره در مورد عملیات یخچال شکننده در ۵٫۶ و ۱۳ ام اوت ۱۹۸۷ داشته اند ٫ او همچنین افزود: تصادفا ٫ به نظر من ٫ این داد و ستد بطور خاص برای ما سود آور نبود. http://fa.wikipedia.org/wiki/عملیات_یخچال_شکننده
  9. sglaalpour

    اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل

    یه نکته جالب در مورد دیکتاتوری آمریکا!یه مستند بود از توپاک شکور که میگفت اینجا(آمریکا) تو میتونی هر کاری بکنی‌ ولی‌ وقتی‌ که خواستی‌ تقیردر جامعه ایجاد کنی‌ جلوی تو رو میگیرن حالا این که اعتراض به سیاست‌های کلان هست!
  10. sglaalpour

    القاعده

    القاعده‌ (به عربی: القاعدة و یا تنظیم القاعدة (تشکیلات القاعده‌) به انگلیسی: ;Al-Qaeda)، نام تشکیلات بین‌المللی تروریستی بنیادگرایی اسلامی است که متشکل از شبکه‌های تروریستی اسلامی گوناگونی است که همگی در راستای کاهیدن تأثیرات و دخالت‌های غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان مبارزه می‌کنند. اکثریت اعضا شبکه القاعده را پیرو مسلک سلفی می‌دانند. از سال ۱۹۹۵ نام این سازمان در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار گرفته‌است. رهبر این سازمان اسامه بن لادن است. پیشینه تشکیلات القاعده در سال ۱۹۸۸ توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه (به‌لفظ اسلامی: غزو) با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان تأسیس شد. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلح‌کردن و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولت‌های اسلامی به‌ویژه پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود. در سال ۲۰۰۰ ایمن ظواهری سازمان جهاد اسلامی مصر را با سازمان القاعده ادغام نمود و به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد. وجه نامگذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متن‌های آن است که تشکیلات القاعده را «قاعدة الجهاد» (اساس و بنیان نبرد اسلامی) توصیف می‌کند. این درحالی است که خود اعضا این سازمان آن را «جبهه بین‌المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامند. حضور در یمن در ۱۲ اکتبر ۲۰۰۰ در طی یک حمله انتحاری توسط یک قایق به ناو جنگی آمریکا در بندر شهر عدن، ناو جنگی مدل USS Cole DDG-67 نابود شد و ۱۷ نظامی آمریکایی نیز کشته شدند. در سال ۲۰۰۹ و در حین درگیری‌های یمن کشورهای غربی و عربستان سعودی اعلام کرده‌اند که به دلیل درگیری ارتش یمن با شیعیان شورشی این کشور در شمال و سعودی‌های جدایی طلب در جنوب، القاعده می‌تواند با بهره‌برداری از این وضعیت دامنهٔ عملیات خود را در یمن گسترش دهد. در ۲۱ دسامبر ۲۰۰۹ عناصر القاعده در جریان یک تجمع ضدحکومتی در جنوب یمن به اهالی منطقه گفتند که آنان نه علیه ارتش یمن؛ که علیه آمریکا در جنگ هستند. در عملیات هفتهٔ سوم دسامبر که در استان ابیان انجام شد، ۳۰ تن از افراد القاعده کشته شدند. این عملیات قربانیان غیرنظامی نیز به همراه داشت. بنا بر گفتهٔ منابع سیاسی و عشیره‌ای، ۴۹ نفر از جمله ۱۷ زن و کودک در این حمله جان باختند و در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۹ ۳۴ تن از افراد مظنون به عضویت در شبکهٔ القاعده از جمله چند مسئول آن، در حملهٔ نیروی هوایی یمن در منطقهٔ شبوا، واقع در ۶۵۰ کیلومتری شرق صنعا، کشته شدند. چند سعودی و چند ایرانی نیز در میان کشته‌شدگان بودند. گفته می‌شود شرکت‌کنندگان در این نشست دربارهٔ انجام سوءقصد هایی علیه تأسیسات صنعتی یمن، در واکنش به حملات ارتش در ۱۷ دسامبر، رایزنی می‌کرده‌اند. http://fa.wikipedia.org/wiki/القاعده
  11. sglaalpour

    القاعده

    ابو مُصعَب الزرقاوی با نام اصلی أحمد فاضل النزال الخلايله (تولد ۲۰ اکتبر ۱۹۶۶ شهر زرقای اردن - مرگ ۷ ژوئن ۲۰۰۶) تروریست بنیادگرای اردنی الاصل که در افغانستان اردویی برای تعلیم شبه‌نظامیان راه انداخت. او پس از رفتن به عراق و به مسئولیت گرفتن تعدادی بمب‌گذاری در زمان جنگ به شهرت رسید. او در سال ۱۹۹۰ جماعت توحید و جهاد را بنیان گذشت و رهبری آن را تا زمان مرگش در ژوئن ۲۰۰۶ برعهده داشت. وی طی پخش نوارهای ویدئویی مسئولیت چندین عمل خشونت بار از جمله کشتن شهروندان و غیرنظامیان مختلف در عراق را به عهده گرفت. زرقاوی مخالف حضور آمریکا و نیروهای غربی در جهان اسلام بود. در اواخر سال ۲۰۰۴ او به اسامه بن لادن و القاعده پیوست و از این پس جماعت توحید و جهاد القاعده عراق نامیده شد و زرقاوی توسط القاعده ملقب به «امیر القاعده در کشور بین‌النهرین» شد. در سپتامبر ۲۰۰۵ و پس از سرکوب شبه‌نظامیان سنی در تلعفر توسط دولت عراق، زرقاوی به شیعیان در عراق اعلان جهاد می‌کند.در این زمان او تعداد زیادی بمب‌گذاری انتحاری در مناطق شیعه‌نشین و همچنین علیه نیروهای آمریکایی را به اجرا می‌گذارد. همچنین او مسئول بمب‌گذاری در سه هتل در امان است. گفته می‌شود که ابوحمزه المهاجر که به ابوايوب المصری نيز شهرت دارد، همینک جانشين وی در عراق شده و رهبری شبکه تروریستی القاعده در عراق را عهده دار شده است. ابومصعب الزرقاوی در ۷ ژوئن سال ۲۰۰۶ در هشت کيلومتری شمال شهر بعقوبه در شمال بغداد پایتخت عراق به دست نیروهای آمریکایی کشته شد. http://fa.wikipedia.org/wiki/ابومصعب_الزرقاوی
  12. sglaalpour

    القاعده

    ایمن الظواهری متولد ۱۹ ژوئن ۱۹۵۱ در مصر، نفر دوم شبکه تروریستی القاعده می‌باشد. زندگینامه وی در جوانی فارغ‌التحصیل رشته پزشکی از مصر شد ولی نهایتا به عضویت گروه تروریستی حرکت جهاد اسلامی مصر درآمد. پس از ترور انور سادات، رئیس جمهور مصر، وی و همفکرانش در یک سری عملیاتهای پلیسی و امنیتی در مصر دستگیر و محاکمه شدند. در دادگاه از آنجا که وی مسلط به زبان انگلیسی بود به عنوان سخنگوی زندانیان جهاد اسلامی مصر انتخاب شد. سخنرانی های آتشین وی در دادگاه باعث جلب افکار عمومی نسبت به وی شد. پس از آزادی از زندان وی از مصر خارج و به جهادیون عرب که در افغانستان مشغول جنگ با ارتش سرخ شوروی بودند پیوست. در افغانستان وی با اسامه بن لادن سعودی آشنا شد و در آنجا بود که شبکه تروریستی القاعده پایه ریزی شد. وی به عنوان نفر دوم شبکه القاعده همچون اسامه بن لادن در ارتباط با حملات تروریستی بسیاری در سرتاسر جهان از جمله بمب گذاريهای ۷ اوت ۱۹۹۸ در سفارتخانه‌های آمريکا در دارالسلام (تانزانيا) و نايروبی (کنيا)، حمله به کشتی جنگی یو اس اس کول (USS Cole)، حملهٔ تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی و پنتاگُن و... تحت تعقيب بین المللی قرار دارد. همکنون تصور می‌رود که وی در مرز بین افغانستان و پاکستان به سر می‌برد. تولد ۱۹ ژوئن ۱۹۵۱ Maadi , قاهره مصر نام دیگر أيمن محمد ربيع الظواهري منصب مرد شماره دوم شبکه تروریستی القاعده ملیت مصری مذهب اسلام همسر Azza Nowari والدین محمد ربيع الظواهري پیشه پزشک، محقق اسلامی رهبر نظامی http://fa.wikipedia.org/wiki/ایمن_الظواهری
  13. sglaalpour

    القاعده

    ابوحمزه المهاجر یا ابو ایوب المصری (حدود ۱۹۶۸ در مصر، ۱۹ آوریل ۲۰۱۰ در تکریت) دستیار ارشد ابومصعب الزرقاوی رهبر القاعده عراق بود که پس از مرگ زرقاوی در سال ۲۰۰۵ به حکم «شورای رهبری القاعده»، جانشین وی شد.وی در حمله مشترک نیروهای عراقی و آمریکایی در سال ۲۰۱۰ به همراه ابوعمر البغدادی به قتل رسید. وی مسئولیت فرماندهی شورشیان سنی و تروریست های خارجی در عراق را به عهده داشت. در تاریخ ۸ مه ۲۰۰۸ میلادی (۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷) اعلام شد که وی توسط نیروهای امنیتی عراق در شهر موصل دستگیر شده است. اما این خبر توسط نیروهای ائتلاف در عراق تکذیب شد و اعلام شد که فرد دستگیر شده، یکی از اعضای دون پایه القاعده عراق است و ابوحمزه المهاجر «نیست». وی در ماه آوریل ۲۰۰۷ میلادی از سوی کابینه «ولایت اسلامی عراق» که سازمانی متشکل از گروه‌های پیکارجوی سنی است «وزیر جنگ» نامیده شده بود. ابوحمزه ابتدا از اعضای اخوان المسلمین بود، در سال ۱۹۸۲ به جهاد اسلامی مصر پیوست و از سال ۱۹۹۹ به افغانستان رفت. وی در افغانستان از متخصصان تهیه مواد منفجره شد. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/38/Al-masri.jpg ابو حمزه المصری http://fa.wikipedia.org/wiki/ابوحمزه_المهاجر
  14. سلام!لهش به حالشون!هم خودش رو نجات داد از این دنیا و هم روحشون رو!الان میفهمم مرگ چقدر خوب هست! :!:
  15. یعنی‌ می‌شه من هم یه روزی این جوری بمیرم...؟ولی‌ انصافا خوش به حالشون!الان دارن با افتخار تو اون جهان زندگی‌ می‌کنن...جاشون سبزه!خیلی‌!میدونید تو این عکس‌ها یه چیزی هست که با زبون نمی‌شه گفت!کلا عکس‌ها خیلی‌ سنگین هستن! :( :(
  16. وسعت خرّم شهر...یه دل...یه دریا...یه اقیانوس...ولی‌ نه!اصلا قابل حساب نیس...
  17. sglaalpour

    جنگ داخلی اسپانیا

    جنگ داخلی اسپانیا یک درگیری بزرگ نظامی بود که از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ پس از کودتای بخشی از ارتش علیه جمهوری اسپانیا رخ داد. در این جنگ نیروهای طرفدار جناح چپ (معروف به«جمهوری‌خواهان») از نیروهای معروف به «ملی‌ها» شکست خوردند و دوره طولانی دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا آغاز شد که تا مرگ او در سال ۱۹۷۵ ادامه داشت. بر قراری حکومت جمهوری در اسپانیا در سال 1931 بعداز ده سالی آشوب سیاسی ، بر اثر قیام جمهوری خواهان آلفونس سیزدهم شاه اسپانیا از کشور گریخت و حکومت جمهوری برقرار شد . دولت جمهوری کمر به انجام یک برنامهٔ اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بست . برای مبارزه با قدرت کلیسا که از ایام باستان در مملکت ریشه دوانیده بود ، قوانینی بر ضد طبقهٔ روحانیون به تصویب رسید و دیانت از حکومت تفکیک گردید ، فرقه یسوعیون ( ژزوئیت ها) منحل و اموال آنها توقیف شد . مدارس از حوزهٔ نظارت اهل دین بیرون آمد . نهضت قدیمی استقلال کاتالون با اعطای حق خودمختاری داخلی فروانی ، تسکین یافت . برای طبقهٔ زارعین ، دولت مشغول تکه تکه کردن املاک وسیع تر ملاکین مهم و تقسیم آن گردید . در پی اصلاحات دولت جمهوری خواه اسپانیا، آن قدر این اصلاحات اساسی بود که ملاکان مبرز و روحانیون را خشمگین کرد . وقوع جنگ داخلی در اسپانیا بعد از 1933 بیش از پیش زمام امور حکومت به دست عناصر محافظه کار افتاد که کابینهٔ آنها نه کفایتی از خود نشان می‌داد و نه مورد توجهٔ عامهٔ مردم بود و به همین دلیل اعتراضاتی در اسپانیا رخ داد . در فوریهٔ 1936 انتخابات جدیدی صورت گرفت . کلیهٔ عناصر جناح چپ ، یعنی جمهوری خواهان،سوسیالسیت ها ، آنارشیست ها و کمونیست ها دست به دست داده ، یک جبهه در برابر سلطنت طلبان ، روحانیون ، افسران ارتش تشکیل دادند . این جماعت ( جناح چپ )در انتخابات به پیروزی قاطعی نایل آمدند . پس از این واقعه در ژوئیهٔ 1936 یکی از ژنرال های ارتش به نام فرانسیسکو فرانکو بر ضد دولت جمهوری قیام کرد . او توانست بندر بارسلون را فتح کند و خود را آماده نمود تا پایتخت را نیز تسخیر کند . احزاب چپ ( جمهوری خواهان ،سوسیالسیت ها ،آنارشیست ها وکمونیست ها) برای مبارزه متحد شدند و تمامی مملکت دستخوش جنگ داخلی گردید . عکس العمل دیگر کشورها در قبال جنگ داخلی اسپانیا با وخیم شدن اوضاع در اسپانیا دول انگلستان و فرانسه تصمیم گرفتند نگذارند که جنگ داخلی اسپانیا بدل به مبارزه‌ای طولانی و عمومی گردد . به همین جهت دولیتن مذبور ارسال ملزومات جنگی را به دولت جمهوری اسپانیا ممنوع کردند . ایالات متحدهٔ آمریکا نیز جنگ داخلی اسپانیا را مشمول مقررات قانون بی طرفی شمرد . بنا به تشویق انگلستان و فرانسه ،27 دولت از جمله بسیاری از دولت های اروپایی موافقت کردند که در جنگ داخلی اسپانیا شرکت نجویند . اما دول آلمان ، ایتالیا و اتحاد جماهیر شوروی مداخله کردند . هیتلر و موسولینی به حمایت فرانکو برخاسته و جمهوری خواهان را به عنوان ملعبهٔ دست بلشویسم تخطئه نمودند و حال آنکه اتحاد جماهیر شوروی از جمهوری پشتیبانی کرده و یاغیان فرانکو را به مزدوری از برای فاشیزم بین المللی متهم گردانید . آلمان ها ، ایتالیایی ها و روس ها ملزومات جنگی به اسپانیا فرستادند . بمب افکنی فاشیست ها بر فراز شهرهای اسپانیا که اولین بمبارانهای هوایی مردم غیر نظامی در تاریخ بود ، مردم جهان را سخت متوحش ساخت . شوروی ، به علت بعد مسافت هم که شده قادر به عمل مشابهی نبود ، لکن هزاران نفر از اشخاصی که متمایل به جناح چپ و صاحب آرای آزادی خواهانه بودند به میل خویش ، از ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی روانهٔ اسپانیا گردیدند تا در صفوف قوای ثابت قدم به جمهوری اسپانیا ، مبارزه نمایند . جنگ داخلی اسپانیا کشورهای جهان را به دو گروه فاشیست و ضد فاشیست تقسیم نمود . سرانجام جنگ بالاخره پس از حدود سه سال جنگ و بعد از آن که یک میلیون نفر در اسپانیا کشته شدند جناح چپ یا جمهوری خواهان ، در سال 1939 در برابر لشکریان ژنرال فرانکو سر تسلیم فرود آوردند و وی توانست حکومت مستبدی نظیر رژیم فاشیست ،در تمامی کشوری که از پا در آمده بود ایجاد نماید . http://fa.wikipedia.org/wiki/جنگ_داخلی_اسپانیا
  18. sglaalpour

    جنگ داخلی اسپانیا

    سلام!خواهش می‌کنم
  19. جنایات جنگی انجام شده توسط ایالات متحده آمریکا به سلسله رویدادهایی اطلاق می‌گردد که جنایات جنگی شناخته می‌شود. بیشتر جنایات جنگی توسط دیوان بین‌المللی کیفری، کنوانسیون ژنو، و قوانین جنگی مربوط به حقوق بین‌الملل کاملا تعریف شده‌اند. اتهامات جنایات جنگی آمریکا در هیچ دادگاه بین‌المللی پیگرد و اثبات نگردیده، اما در برخی موارد خود آمریکا اقدام به پیگرد متهمین نیروهای نظامی خود نموده است. با این‌حال ایالات متحده آمریکا (بر خلاف اکثر کشورهای اروپایی و همانند برخی کشورهای دیگر همچون جمهوری اسلامی ایران، روسیه، چین، و هند) اجازه بررسی جنایات جنگی سربازانش را توسط دیوان بین‌المللی کیفری نمی‌دهد، چون معتقد است که اینگونه دادگاه‌ها براحتی «می‌توانند بازیچه کشمکش‌های سیاسی گردند». جنگ جهانی دوم با توجه به اینکه متفقین در جنگ جهانی دوم پیروز شده بودند, هیچ کدام از جنایات جنگی ایالات متحده در جنگ جهانی دوم توسط دادگاهی بررسی نشد. اما برخی اتهامات عنوان شده جنایات جنگی آمریکا عبارتند از: یک محقق بنام ریچارد ویگرز آمریکا را متهم کرده که نیروهایش در آلمان به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث نرسیدن غذای کافی به اسرای جنگی آلمانی و همچنین غیر نظامیان حاضر در منطقه تحت تسلط خود شده که این باعث کشته شدن هزاران آلمانی بر اثر گرسنگی شد. کشتار داخائو: نیروهای آمریکایی تمام آلمانی های عضو وافن اس‌اس را که در داخائو در سال ۱۹۴۵ به اسارت گرفته بودند در دم تیرباران کردند. کشتار بیسکاری: نیروهای لشکر ۴۵ پیاده نیروی زمینی ارتش آمریکا, ۷۵ اسیر جنگی ایتالیایی را قتل عام کردند. کشتار کانیکاتی: نیروهای ارتش آمریکا پس از اشغال سیسیل, هشت غیر نظامی ایتالیایی را به قتل رساندند. کشتار شینونه: در روز اول ژانویه ۱۹۴۵ (روز سال نو) سربازان آمریکایی بیش از شصت اسیر جنگی آلمانی وافن اس‌اس را در نزدیکی روستای شینونه در بلژیک قتل عام کردند. مجریان این قتل عام هیچ گاه توسط دولت آمریکا محاکمه نشدند، چون معتقد بودند که «هیچ مدرکی اتهامات وارده را ثابت نمی‌کند». در بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم ۵۵۰۰ بمب‌افکن نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ارتش آمریکا ۳٫۹۰۰ تن بمب انفجاری قوی و بمب‌های آتش‌زا را طی ۴ یورش، در کمتر از ۱۵ ساعت بر روی درسدن ریختند و ۳۴ کیلومتر مربع از شهر را ویران کردند. در آتش‌سوزی بزرگی که در نتیجه بمباران رخ داد بقایای شهر نیز نابود شد. به ادعای ارتش آمریکا درسدن یک مرکز مهم نظامی بود که ۱۱۰ کارخانه و ۵۰۰۰۰ شاغل در آن در حمایت از دولت نازی مشغول به فعالیت بودند.دربرابر این، چند پژوهشگر استدلال کرده‌اند که فقط زیرساختهای مخابراتی، پلها و مناطق وسیع صنعتی خارج از شهر نبودند که بمباران شدند، و حملات بمباران مناطق بدون هیچ فرقی بین نظامی بودن یا نبودن آنها و بی هیچ تناسبی با اهداف نظامی بود. در تعداد کشته شدگان حاصل از این بمباران اختلاف نظر هست که از ۳۴۰۰۰ نفر تا ۱۳۴۰۰۰ نفر گفته شده است که اکثر قریب به اتفاق غیر نظامی بودند. توسط دادگاهی در ژاپن اعلام گردید, بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط ارتش آمریکا, با توجه به ابعاد وسیع کشتار حاصل از آن, اکثر قوانین پایه جنگ که توسط کنوانسیون های بین المللی وضع شده است را نقض کرده است، اما از رای دادن علیه قانونی بودن این بمباران‌ها صرفنظر کرد. جنگ ویتنام نوشتار اصلی: کشتار می لای در ۱۶ مارس ۱۹۶۸ میلادی (۲۶ اسفند ۱۳۴۶)، ۳۴۷ تا ۵۰۴ شهروند غیرنظامی جمهوری ویتنام جنوبی توسط سربازان ارتش آمریکا به قتل رسیدند. اکثر قربانیان غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی از قربانیان مورد تجاوز، شکنجه و قطع اعضا نیز قرار گرفته بودند. برخی از اجساد نیز در جریان کشتار توسط سربازان قطعه‌قطعه شده بودند. جنگ کره نوشتار اصلی: کشتار نو گون ری کشتار غیرنظامیان کره جنوبی در طول جنگ کره بود که طی آن ۳۰۰ شهروند توسط نیروهای ارتش آمریکا و بین ۲۶ تا ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰ (۴ تا ۷ اسفند ۱۳۲۹) در روستای نو گون ری کشته شدند. جنگ عراق شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب سرلشگر نیروی زمینی ارتش آمریکا، آنتونی تاگوبا طی گزارشی اعلام کرد که جورج بوش ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، شکنجه را به صورت سیستماتیک در عراق مجاز اعلام کرده است و بدین ترتیب مرتکب جنایت جنگی شده است.در ژانویه سال ۲۰۰۶ جانشین رییس ستاد نیروی زمینی ارتش آمریکا، به تاگوبا اعلام کرد که وی تا ماه ژانویه باید بازنشسته شود. اگر چه هیچ توضیح رسمی برای این دستور داده نشده است ولی خود تاگوبا اعتقاد دارد که این بازنشستگی اجباری به دستور مقامات پنتاگون در تلافی گزارش وی از شکنجه و آزار زندانیان توسط ارتش آمریکا بوده است. http://fa.wikipedia.org/wiki/جنایات_جنگی_انجام_شده_توسط_ایالات_متحده_آمریکا
  20. sglaalpour

    یوری گاگارین

    سلام آقا وریور!شرمنده من خیلی‌ تند رفتم و توی یکی‌ دیگه از تاپیک‌ها هم که عذر خواهی‌ کرده بودید ناراحت شدم چرا اینو نوشتم!راستش من میذارم تو ایجاد تاپیک تاا اگه نامربوط بود مشکلی‌ پیش نیاد!در هر حال شرمنده!.....ولی‌ این تاپیک‌ها رو که رو اسکرول دیدم اشک شوق تو چشام جمع شد!! :oops: :oops: icon_cheesygrin icon_cheesygrin
  21. sglaalpour

    یوری گاگارین

    یوری الکسی‌یویچ گاگارین (به روسی: Юрий Алексеевич Гагарин) کیهان‌نورد روسی و متولد ۹ مارس ۱۹۳۴ میلادی (۱۸ اسفند ۱۳۱۲)، نخستین فضانورد جهان است. یوری گاگارین در روز ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ میلادی (۲۳ فروردین ۱۳۴۰) توسط فضاپیمای وُستوک-۱ به فضا رفت و به مدت ۱۰۸ دقیقه مدار زمین را یک دور بطور کامل پیمود. عصر سفرهای فضایی انسان با این پرواز آغاز گشت. یوری گاگارین پس از پرواز تاریخی خود به سمت ریاست مرکز آموزش فضانوردان در شهرک ستاره‌ها انتخاب شد. در همین حال و در کنار شغل حرفه‌ای خود، با بازدید و سخنرانی در شهرها و کشورهای گوناگون، نقش عمده‌ای در افزایش آگاهی عمومی در مورد سفرهای فضایی ایفا نمود. هشت سال پس از سفر فضایی‌اش، یوری گاگارین در یک سانحه هوایی کشته شد. گاگارین به خاطر سفر فضایی تاریخی خود تبدیل به ستاره‌ای جهانی شد و نشان‌ها و عنوان‌های افتخار بی‌شماری از سراسر جهان دریافت کرد. شب ۱۲ آوریل هر سال به عنوان «شب یوری» گرامی‌ داشته می‌شود و جشن‌ها و گردهمایی‌هایی در سراسر جهان به یاد نخستین فضانورد جهان برپا می‌گردد. زندگی کودکی یوری گاگارین در تاریخ ۹ مارس ۱۹۳۴ میلادی[در روستای کلوشینو در نزدیکی شهر گژاتسک واقع در استان اسمالنسک در کشور روسیه (اتحاد شوروی) چشم به جهان گشود. نام شهر گژاتسک سال‌ها بعد در ۱۹۶۸، به افتخار گاگارین به «شهر گاگارین» تغییر داده شد. پدرش الکسی ایوانویچ گاگارین (۱۹۷۳-۱۹۰۲)، و مادرش آنا تیموفیونا ماتویوا گاگارینا (۱۹۸۴-۱۹۰۳) هردو در یک مزرعه تعاونی به کار اشتغال داشتند.مادر او کتاب‌خوانی قهار و پدرش درودگری حرفه‌ای بود. این زوج ۴ فرزند داشتند که یوری سومین آنها بود. در دوران کودکی، از آنجایی که پدر و مادر خانواده هر دو شاغل بودند، مسئولیت مراقبت از یوری به عهده خواهر بزرگترش بود. جنگ جهانی دوم یوری روز یکم سپتامبر ۱۹۴۱ به دبستان رفت، اما در ۱۲ اکتبر همان سال روستای آنها را نیروهای آلمان نازی اشغال کردند و مدارس به مدت دو سال تعطیل شدند. همانند بسیاری از خانواده‌های دیگر در شوروی، خانواده گاگارین در طول جنگ جهانی دوم با مشکلات زیادی مواجه بودند. نیروهای اشغالگر در سال ۱۹۴۳ خواهر و برادر بزرگترش زویا و والنتین را برای کار اجباری به اردوگاه‌های نازی‌ها بردند، این دو تا پایان جنگ نتوانستند خانواده‌شان را ببینند. یوری گاگارین در مدرسه دانش‌آموزی کوشا و درسخوان و به قول معلم مدرسه‌اش گهگاهی هم بازیگوش بود! او از کودکی به پرواز علاقه داشت، هواپیماهای مدل می‌ساخت و کتاب‌های ژول ورن را با علاقه مطالعه می‌کرد؛معلم ریاضی و فیزیک او در طول جنگ جهانی دوم خلبان نیروی هوایی شوروی بوده، و این موضوع شاید در علاقه گاگارین به پرواز بی‌تاثیر نبوده باشد. گاگارین نوجوان در ماه مه سال ۱۹۴۹ پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، یوری در یک مدرسه شبانه فنی آهنگری در بخش ریخته‌گری به کارآموزی مشغول شد. در سال ۱۹۵۱ برای ادامه تحصیلات در هنرستان فنی ساراتوف قبول شد. همزمان با تحصیل در هنرستان، یوری که همیشه به پرواز علاقه داشت، به عضویت باشگاه هوایی ساراتف درآمد تا فوت و فن پرواز با هواپیمای سبک را فراگیرد. پشتکار بالای یوری باعث شد که هم در هنرستان و هم در باشگاه پرواز بدرخشد، طوری که در سال ۱۹۵۱ هم با رتبه درخشان از هنرستان فارغ‌التحصیل شد و هم نخستین پرواز انفرادی خود را با هواپیمای سبک یاک-۱۸ انجام داد. دانشکده نیروی هوایی و ازدواج پس از فارغ‌التحصیلی در هنرستان و در ۱۹۵۵، یوری گاگارین به دانشکده نیروی هوایی اورنبورگ رفت تا پرواز با هواپیماهای نظامی را فراگیرد. مدت کوتاهی پس از پرتاب اسپوتنیک-۱ (اولین ماهواره جهان)، او در سال ۱۹۵۷ پس از دریافت مدرک خلبانی هواپیمای میگ-۱۵ با امتیازات بالا از آن‌جا فارغ‌التحصیل شد.در همان دانشکده بود که با همسر آینده‌اش «والنتینا گُریاچوا» آشنا شد، و دو سال پس از فارغ‌التحصیلی، یوری و والنتینا در ۱۹۵۷ میلادی باهم پیوند زناشویی بستند. گاگارین به عنوان خلبان هواپیمای میگ-۱۵ برای مدتی در پایگاه هوایی لوستاری در منطقه مورمانسک در نزدیکی مرز روسیه و نروژ به خدمت مشغول شد، جایی که پرواز در آن، به خاطر آب و هوای سخت منطقه خطرناک محسوب می‌شد. یوری گاگارین جوان با ۱۵۷ سانتیمتر قد، مرد کوچک‌اندامی بود؛ نکته‌ای که بعدها در انتخاب او به عنوان کیهان‌نورد تأثیر داشت. ورود به برنامه فضایی گزینش و آموزش فضانوردان یوری گاگارین در سال ۱۹۵۹ پس از ازدواجش، درخواست کتبی نامزدی خود را برای فضانوردی به سازمان فضایی شوروی تسلیم کرد. یک هفته بعد از او دعوت شد تا برای آزمایش‌های مقدماتی پزشکی به بیمارستان نیروی هوایی در مسکو برود. سال ۱۹۶۰، سازمان فضایی شوروی، پس از مرحله اول گزینش، ۲۰ نفر از جمله گاگارین را برای پست فضانوردی برگزید. سرگئی کارالیوف، پدر برنامه فضایی شوروی، خود بر انتخاب نامزدها نظارت کرده بود. همه این افراد الزاما بهترین خلبانان کشور نبودند: علاوه بر تسلط کامل به هوانوردی و توان تصمیم‌گیری صحیح در موقعیت‌های دشوار، وزن، سلامت جسمی و قد آ‌ن‌ها از عوامل کلیدی در انتخاب این افراد بود. موشکی که قرار بود نخستین فضانورد را به فضا ببرد بر اساس موشک نظامی قاره‌پیمای دوربرد آر-۷ ساخته شده بود، که آن هم در اصل برای پرتاب کلاهک‌ هسته‌ای در مسافت‌های طولانی طراحی شده بود. برای همین فضاپیمای وستوک-۱ سوار بر آن نمی‌توانست بزرگتر از کپسول کلاهک هسته‌ای باشد. تاریخ نخستین سفر فضایی یکی از دغدغه‌های دولتمردان و مسئولین سازمان فضایی شوروی، انتخاب تاریخی مناسب برای نخستین سفر فضایی بود. بر اساس اطلاعات کسب شده، مقامات شوروی گمان برده بودند که برنامه اولین سفر فضایی آمریکا برای روز ۲۰ آوریل ۱۹۶۱ مقرر شده بود، و آنان مصمم بودند فضانورد خود را قبل از آن تاریخ به فضا بفرستند. در عمل، اولین فضانورد آمریکایی تا یک ماه بعد از آن تاریخ پرواز نکرد. برنامه آمریکا برای فرستادن فضانورد به بلندپروازی برنامه شوروی نبود، و فضاپیمای آمریکایی مرکوری برای پرواز به مدار زمین طراحی نشده بود، بلکه قرار بود پروازی کوتاه در مسیر پرتابه‌ای (Ballistic) زیر مدار زمین در ارتفاع حدود ۱۰۰ مایلی داشته باشد. اما بر اساس تعاریف رسمی، می‌شد همین پرواز کوتاه را «اولین پرواز فضایی» دانست. به همین علت، بازه زمانی بین روزهای ۱۱ تا ۱۷ آوریل همان سال برای اولین پرواز فضایی شوروی در نظر گرفته شد. گزینش نخستین فضانوردان تا روزهای پیش از پرواز، هر شش عضو منتخب در گروه مورد آزمایش‌های دشواری قرار گرفتند تا استقامت جسمی و روانی آنها محرز شود. روز ۱۷ مارس سال ۱۹۶۱ فضانوردان منتخب، تیم بزرگ پشتیبانی و گروهی از مقامات رسمی وارد پایگاه فضایی بایکونور شدند. روز ۸ آوریل یعنی تنها چند روز پیش از پرواز فضایی، یوری گاگارین به عنوان نامزد اصلی پرواز گزینش شد. گرمان تیتوف به عنوان فضانورد ذخیره تعیین شد تا در صورت بروز هرگونه مشکلی برای گاگارین، بتواند بجای او پرواز کند.در مورد دلایل انتخاب گاگارین حدس و گمان‌های گوناگونی وجود دارد؛ برخی معتقدند که پیشینه کارگری خانواده او، نام خانوادگی و یا حتی محل تولد او باعث شده‌بود که حزب کمونیست شوروی او را به گرمان تیتوف ترجیح دهد. شکی نیست که شخصیت گرم و اجتماعی و رسانه‌پسند او از دلایل مهم گزینشش بوده‌است. پس از روشن شدن دو نامزد اصلی پرواز، سرگئی کارالیوف ضمن دیدار با گاگارین و تیتوف به آنها اطلاع داد که فضاپیما در تاریخ ۸ آوریل آماده خواهد بود و پرواز برای روزهای ۱۰ تا ۱۲ آوریل برنامه‌ریزی شده است. دو روز بعد، جلسه‌ای رسمی با حضور مقامات بلندپایه دولت شوروی، مسئولان سازمان فضایی شوروی و هر شش فضانورد در یکی از پایگاه‌های نیروی هوایی در کنار رود سیردریا برگزار شد. این جلسه با سخنان سرگئی کارالیوف و با ارائه چکیده‌ای از فعالیت‌های گذشته و برنامه‌های آینده آغاز شد. وی گفت:« «[با اینکه] تنها ۴ سال از زمانی که اولین ماهواره جهان را به فضا پرتاب کردیم می‌گذرد، ما برای فرستادن اولین انسان به فضا آمادگی کامل داریم. شش کیهان‌نورد اینجا حضور دارند و همگی برای انجام این ماموریت از آمادگی لازم برخوردارند. تصمیم بر این شده که نخستین پرواز توسط یوری گاگارین انجام شود، و دیگران در پروازهای آتی شرکت کنند؛ [چون] تا پایان امسال ده فروند فضاپیمای وستوک برای پرواز آماده خواهند بود. سال آینده فضاپیماهایی با ۲ و ۳ سرنشین خواهیم داشت، و فکر کنم کیهان‌نوردانی که اینجا هستند بدشان نیاید ما را در این سفرهای فضایی همراهی کنند. باور داریم که [این] فضاپیما برای پرواز کاملا آماده شده و پرواز موفقی خواهد داشت. یوری الکسی‌یویچ، برایت آرزوی موفقیت بسیار دارم» » در این میان خبرگزاری تاس، خبرگزاری رسمی دولت شوروی، سه بیانیهٔ گوناگون برای نخستین پرواز فضایی تهیه کرد. بیانیه نخست، اعلام خبر موفقیت پرواز نخستین فضانورد جهان بود. بیانیه دوم در صورتی مخابره می‌شد که فضانورد برخلاف برنامهٔ پیشین در خاک کشوری غیر از شوروی یا در اقیانوس فرود بیاید، و شامل درخواست کمک بین‌المللی برای یافتن او بود. بیانیه سوم برای بدترین حالت یعنی از دست رفتن فضانورد تهیه شده بود. خوشبختانه بیانیه‌های دوم و سوم هیچگاه بکار نیامد. شمارهٔ رمز «۲۵» تا پیش از پرواز گاگارین، هیچ انسانی به فضا نرفته، خارج از جو زمین و در شرایط بی‌وزنی قرار نگرفته بود. پزشکان و روانشناسان و حتی به قولی خود سرگئی کارالیوف نگران این بودند که فضانورد با ورود به مدار زمین و قرار گرفتن در بی‌وزنی از یک سو، و مشاهده فضای بیکران و کره زمین از سوی دیگر، تعادل روانی خود را از دست داده و دست به اقدامات غیرقابل پیش‌بینی بزند. به همین دلیل فضاپیمای وستوک-۱ بگونه‌ای ساخته شده بود که تمام پرواز را بطور خودکار انجام دهد. تنها راه از کار انداختن کنترل خودکار و به دست گرفتن ناوبری فضاپیما، وارد کردن شماره رمز ویژه‌ای در سیستم ناوبری بود. این شماره رمز -عدد «۲۵»- روی کاغذی نوشته شده و در پاکتی سربسته در داخل فضاپیما قرار داده شده بود. کنترل دستی فضاپیما تنها در حالتی امکان داشت که فضانورد در حالت روانی مناسب قرار داشته، توان باز کردن پاکت، خواندن شماره رمز، و وارد کردن آن شماره به سامانهٔ ناوبری را داشته باشد! به سامانهٔ ناوبری را داشته باشد! نخستین پرواز فضایی انسان آغاز پرواز یوری گاگارین در لباس فضایی یوری گاگارین در ساعت شش و هفت دقیقه صبح روز چهارشنبه ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ به وقت مسکو،از پایگاه فضایی بایکونور با فضاپیمای وستوک-۱ (نام و شماره سریال: Vostok 3KA-2) و با رمز پرواز «درخت سرو» به عنوان نخستین فضانورد جهان به مدار زمین پرواز کرد. متخصصان در مرکز کنترل پرواز، بوسیله سه کانال رادیویی و یک کانال تلویزیونی با گاگارین در مدار زمین ارتباط داشتند. نخستین جمله‌هایی که گاگارین به زمین مخابره کرد این بود: «پرواز به خوبی ادامه دارد، دید خوبی دارم، من زمین را می‌بینم، خیلی زیبا است».مشهور است که گاگارین در حال اوج گرفتن به مدار زمین، آهنگ یک سرود میهن‌پرستانه روسی را زمزمه می‌کرده.این سرود «مام میهن می‌شنود» نام دارد؛ شعر این سرود اثر یوگنی دولماتوسکی و آهنگ آن اثر دمیتری شوستاکوویچ آهنگساز پرآوازه روسی است. ابیات اول این آهنگ چنین هستند:مام میهن می‌شنود مام میهن می‌داند که فرزندش تا کجای آسمان‌ها پرواز کرده است در حالی که گاگارین در مدار زمین پرواز می‌کرد، درجه نظامی او به افتخار موفقیتش از ستوانی به سرهنگی ارتقا پیدا کرد. مشکل در مرحله ترمز فضاپیمای وستوک-۱ پس از طی بخش بزرگی از مسیر پرواز بر فراز قارهٔ آفریقا رسید و سیستم ناوبری بطور خودکار ترمزهای سوخت مایع را بکار انداختند. قرار بر این بود که حدود ۱۰ تا ۱۲ ثانیه پس از اتمام کار موتور ترمز، بخش سرویس‌دهی فضاپیما از کپسول فضایی گاگارین جدا و مرحله بازگشت به زمین آغاز گردد. اما به علت گیر کردن کابل‌های اتصال دهنده این دو بخش، بخش سرویس‌دهی در حالت نیمه‌متصل به کپسول حامل گاگارین باقی ماند. کپسول گاگارین در این لحظه در حال ورود به جو زمین بود و این مشکل باعث شد که حول محور خود دچار دوران شدید و غیرقابل کنترل شود. یوری گاگارین خود در مورد این حادثه می‌گوید:« «به محض اینکه کار موتور ترمز پایان یافت، فضاپیما تکان شدیدی خورد و شروع کرد به چرخش با سرعت بالا دور محور خودش، سرعت چرخش حدود ۳۰ درجه در ثانیه بود. همه چیز می‌چرخید. این رویداد بر فراز قاره آفریقا رخ داد، از پنجره یک لحظه قاره آفریقا، یک لحظه افق زمین و لحظه دیگر آسمان را می‌دیدم. اصلا وقت نداشتم خودم را در برابر نور شدید آفتاب محافظت کنم که کور نشوم. پاهایم را به سمت پنجره پایینی بردم که جلوی نور را بگیرد اما پنجره را نبستم چون می‌خواستم موقعیت خودم را بدانم و ببینم اوضاع از چه قرار است.» » با ورود به لایه‌های ضخیم‌تر جو زمین، فضاپیما دچار دوران و تکان‌های شدیدتری شد. با این وجود، گاگارین اعتماد به نفس خود را از دست نداد و باور داشت که هنوز فضاپیما شانس فرود عادی را از دست نداده:« «من به کنترل زمین اطلاع دادم که مرحله جداسازی بر اساس برنامه روی نداده. اما هنوز به نظرم موقعیت اضطراری نبود، و من روی صفحه کنترل کُد VN4 را به زمین مخابره کردم (معنی کُد: همه چیز بخوبی پیش می‌رود). » این حالت حدود ده دقیقه ادامه داشت تا اینکه کابل‌ها در اثر حرارت شدید ناشی از ورود به جو زمین سوختند و بالاخره کپسول گاکارین در ساعت ۱۰:۳۵ دقیقه آزاد شد. گاگارین اعتقاد داشت که در بدترین لحظات این حادثه، شتابی در حدود ۱۰ جی (G-force) به او وارد می‌شده‌است:[۷]« «در یک لحظه، برای حدود ۲-۳ ثانیه، داده‌های روی صفحه کنترل محو شدند و جلوی چشمانم تیره شد. خودم را محکم گرفتم و تلاش کردم در برابر فشار مقاومت کنم، تا بالاخره همه چیز تقریبا به حالت عادی برگشت.» » فرود گاگارین پس از ۱۰۸ دقیقه پرواز و یک دور گردش کامل در مدار زمین، در ۲۶ کیلومتری جنوب غربی شهر انگلس در منطقه ساراتوف فرود آمد. این نقطه از منطقه پیش‌بینی شده برای فرود فاصله زیادی داشت و کسی برای استقبال از او حاضر نبود. آنا آکیموونا تاتارووا، همسر جنگلبان محلی و نوه ۶ ساله‌اش اولین کسانی بودند که گاگارین را پس از فرود دیدند. یوری گاگارین ماجرا را این گونه تعریف می‌کند:« «آنها وقتی مرا با لباس و کلاه فضایی و چتر نجاتم دیدند، ترسیدند و عقب رفتند. من به آنها گفتم نگران نباشید من هم مثل شما شهروند شوروی هستم، همین الان از فضا برگشتم و دنبال تلفن می‌گردم که به مسکو زنگ بزنم.» » گاگارین پس از تماس تلفنی با دفتر نیروی هوایی، پیامی به این مضمون فرستاد: «پیامی برای نیروی هوایی، ماموریت با موفقیت انجام شد، در این موقعیت (...) فرود آمدم، حالم خوب است، ضرب‌دیدگی و شکستگی هم ندارم. گاگارین». ستاره جهانی یوری گاگارین پس از بازگشت به زمین، بلافاصله تبدیل به ستاره‌ای جهانی شد. او به کشورهای گوناگون از جمله ایتالیا، چکسلواکی، بریتانیای کبیر، آلمان، مجارستان، فرانسه، بلغارستان، غنا، کوبا، مکزیک، برزیل، نروژ، هند، مصر، لیبریا، کانادا و ژاپن سفر کرد و مورد استقبال رسمی مقامات و هوادارانش قرار گرفت. او در بسیاری از کشورها نشان‌های افتخار دریافت و از پیکره‌هایی که به افتخارش برپا شده بود پرده‌برداری کرد. در روز ۱۴ ژوئیه ۱۹۶۱ در بریتانیا در میهمانی ناهاری به میزبانی ملکه الیزابت دوم و همسرش در کاخ باکینگهام شرکت کرد، و پس از آن میهمان نخستین اتحادیه کارگری جهان در منچستر بود. پس از حضور گاگارین در شهر پاریس، خیابانی به نام وی در آن شهر نامگذاری شد. دیدن یا ندیدن خدا؟ مدتی پس از پرواز فضایی گاگارین، شایعات دروغی خصوصا در جوامع مذهبی و غربی به نقل از او پخش شد مبنی بر اینگه گاگارین در فضاپیمایش گفته که «من این بالا خدایی نمی‌بینم». چنین عبارتی در هیچ کجای نوار مکالمات گاگارین در فضا وجود ندارد. در سال ۲۰۰۶ میلادی، سرهنگ والنتین پتروف، یکی از دوستان نزدیک گاگارین، طی مصاحبه‌ای بیان چنین عباراتی از سوی گاگارین را تکذیب کرد. وی منشا شایعه را نقل قولی خارج از مضمون از سخنرانی نیکیتا خروشچف در کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی دانست. خروشچف در این سخنان ضمن حمله به باورهای مذهبی، گفته بود که «حتی گاگارین به فضا رفت و آنجا هم خدایی ندید». شاید برخی این عبارات را به گاگارین نسبت داده بودند تا از محبوبیت گاگارین استفاده کرده و اثر تبلیغات خود را بیشتر کنند. از طرف دیگر، با توجه به اینکه نفوذ کمونیسم در برخی از کشورهای مذهبی یا غربی از دید روحانیت و یا دولت تهدید محسوب می‌شده، این احتمال هم وجود دارد که از این شایعه برای نفی و تیره‌نمایی کمونیسم و پیشرفت‌های تکنولوژیکی شوروی استفاده شده‌بوده‌باشد. پس از پرواز تا مرگ در سال ۱۹۶۲، یوری گاگارین به سمت معاونت شورای عالی اتحاد شوروی منصوب شد، اما پس از مدتی به مرکز فضانوردی شوروی در «شهرک ستاره‌ها» بازگشت و به مدت ۷ سال در گروهی کار کرد که هدفشان طراحی فضاپیماهایی با قابلیت استفاده مجدد بود. وی پس از مدتی به سمت معاون مدیریت شهرک ستاره‌ها انتخاب شد، و همزمان به تمریناتش به عنوان خلبان هواپیمای جنگنده ادامه داد. در روز ۲۷ مارس سال ۱۹۶۸، هواپیمای میگ-۱۵ یوری گاگارین و مربی پروازش طی یک پرواز تمرینی دچار سانحه شد و سقوط کرد و هردو سرنشین آن کشته شدند. علت سانحه علت دقیق سانحه روشن نیست، اما بر اساس نتایج پژوهشی که در سال ۱۹۸۶ انجام گرفت، تلاطم ناشی از پس‌سوز موتور جت یک فروند هواپیمای سوخو-۱۱ احتمالا باعث شده که گاگارین و مربی‌اش کنترل هواپیمایشان را بطور مرگباری از دست بدهند. بدی هوا در روز سانحه نیز مطمئنا در این سقوط بی‌تاثیر نبوده‌است. الکسی لئونوف، کیهان‌نورد روسی و همکار گاگارین، در کتابش با عنوان «دو روی ماه» نظریه مشابهی در مورد این سانحه ارائه داده است. او در همان روز در نزدیکی محل حادثه درحال پرواز با بالگرد بوده، نقل می‌کند که «دو صدای غرش مهیب» از دور شنیده‌است. الکسی گزارش پژوهش ۱۹۸۶ را تایید می‌کند و نتیجه می‌گیرد که هواپیمای دوم (که او به اشتباه سوخو-۱۵ نامیده) در ارتفاع پایین‌تر از حدمجاز در حال پرواز بوده، و «به خاطر بدی هوا، و بدون اطلاع از اینکه بیشتر از ۲۰-۱۰ متر با هواپیمای گاگارین فاصله ندارد، اقدام به شکستن دیوار صوتی کرده است». تلاطم شدید ناشی از این اقدام، هواپیمای گاگارین را بی‌ثبات کرده و به چرخش مرگباری فرستاده است. نخستین صدای غرش مهیب ناشی از شکستن دیوار صوتی و دومین صدا ناشی از انفجار هواپیمای گاگارین بوده‌است. نظریه جدیدتری نیز در سال ۲۰۰۵ ارائه شده است که برپایهٔ آن دریچه تهویه کابین خلبان سهواً بدست گاگارین و همکارش و یا خلبان پیشین هواپیما باز گذاشته شده‌بوده‌است. باز بودن دریچه باعث بوجود آمدن حالت خفگی ناشی از کمبود اکسیژن شده و خلبانان نتوانسته‌اند کنترل هواپیما را حفظ کنند. در سال ۲۰۰۷ پیشنهادی مطرح شد مبنی بر اینکه پژوهش‌های جدیدی در مورد سقوط یوری گاگارین با استفاده از فن‌آوری نوین انجام گیرد. اما دولتمردان روسیه نیاز به انجام پژوهش‌های مجدد را غیرضروری دانستند. تمامی قطعات جمع‌آوری شده از لاشه میگ-۱۵ یوری گاگارین در محفظه‌های سربسته نگهداری می‌شود و امکان پژوهش روی آنها در آینده وجود دارد. یادمان، افتخارات و نشان‌های گاگارین به مناسبت بیستمین و سی‌امین سالگرد پرواز گاگارین، دولت شوروی به ترتیب در سال ۱۹۸۱ یک سکه یک روبلی (مس-نیکل)، و در سال ۱۹۹۱ یک سکه سه روبلی (نقره) ضرب کرد. در سال ۲۰۰۱، دولت روسیه به مناسبت چهلمین سال نخستین پرواز فضایی انسان، چهار سکه جدید با نیمرخ گاگارین ضرب کرد که عبارتند از سکه‌های دو روبلی (مس-نیکل)، سه روبلی (نقره)، ده روبلی (برنج-مس، نیکل)، و صد روبلی (نقره).[۲۴] پیکر یوری گاگارین در آرامگاه دیوار کرملین در میدان سرخ شهر مسکو به خاک سپرده شده است. جشن‌های شب یوری هر ساله در شب ۱۲ آوریل، جشن‌هایی با نام «شب یوری» برای یادبود یوری گاگارین در نقاط مختلف جهان برپا می‌شود. در برخی از این مراسم علاوه بر علاقمندان به سفرها و اکتشافات فضایی، فضانوردان سرشناس نیز شرکت می‌کنند. در سال ۲۰۰۸ در شب یوری، ۴۹ کشور جهان میزبان ۱۶۸ جشن هستند. نامگذاری افتخاری مدال زرین فدراسیون بین‌المللی هوانوردی مکانی در شهر مسکو که پیکره‌ای ۴۰ متری از گاگارین هم در آنجا قرار دارد. خیابان یوری گاگارین (Avenue de Youri Gagarine) در شهر پاریس یکی از دهانه‌های کره ماه به نام یوری گاگارین نامگذاری شده است. همچنین یکی از مدال‌های افتخار گاگارین به درخواست همسرش توسط نیل آرمسترانگ و ادوین آلدرین بر روی کره ماه قرار داده شد. سیارک شماره ۱۷۷۲ نشان جستجوگر گوگل که هر سال در روز ۱۲ آوریل به یاد یوری گاگارین تغییر می‌کند. روی جلد مجله تایم در تاریخ ۲۱ آوریل ۱۹۶۱ قطار شماره ۱۳۶-۲۲۱ مدل سوپر وویجر شرکت راه‌آهن ویرجین در بریتانیا فرنام‌ها خلبان-کیهان‌نورد اتحاد شوروی (۱۴ آوریل ۱۹۶۱) قهرمان اتحاد شوروی (۱۴ آوریل ۱۹۶۱) قهرمان جمهوری چکسلواکی (۲۸ آوریل ۱۹۶۱) قرمان جمهوری بلغارستان (۲۳ آوریل ۱۹۶۱) قهرمان جمهوری دموکراتیک ویتنام رئیس انجمن دوستی شوروی و کوبا عضو افتخاری انجمن دوستی شوروی و فنلاند نشان‌های عالی لنین (شوروی) گئورگی دیمیتروف (بلغارستان) کارل مارکس (آلمان شرقی) ستاره درجه ۲ (اندونزی) صلیب گرونوالد (لهستان) پرچم گوهرنشان (مجارستان) نشان گردنبند رود نیل (مصر) ستاره افتخار آفریقا (لیبریا) نشان افتخار هوانوردی (برزیل) شوالیه یکم خلیج خوک‌ها (کوبا) شهروندی افتخاری ساراتوف، سواستوپول، اسمالنسک، سومگاییت، وینیتزا، نوووچرکاسک، و کالوگا (شوروی) صوفیه، پرنیک، و پلُودیو (بلغارستان) آتن (یونان) لیماسول و فاماگوستا (قبرس) سن دنی (فرانسه) ترچینانسک تپلیتزی (چکسلواکی) کلید زرین شهرهای قاهره و اسکندریه (مصر) http://fa.wikipedia.org/wiki/یوری_الکسی‌یویچ_گاگارین
  22. sglaalpour

    یوری گاگارین

    سلام!آقا واریور دستت در نکنه!دیگه اصلا یادم رفته بود که اصلا تاپیک زدن چجوری هست!ولی‌ انصافا ایول به مدیریت سایت که چقد سریع تاپیک‌های بنده رو منتقل میکنن!!!؟....ایول....دس مریزاد!فقط اگه می‌شه اون چند تا تاپیک دیگه رو هم...
  23. ارتش آلمان با عبور از خاک بلژیک و هلند ناگهان از پشت خطوط ماژینو سردرآورد و عملاً ارتشهای فرانسه و بریتانیا در شمال غرب آلمان را غافلگیر کرد. ۴۰۰هزار سرباز بریتانیایی و فرانسوی از سپاههای اصلی فرانسوی جداافتاده و درمحاصره کامل بودند. ارتش آلمان با روحیه بسیاربالا درحال درهم کوبیدن مواضع متفقین به سرعت درحال نزدیک شدن به نیروهای شکست خورده انگلیس بود. این نیروها برای فرار از مرگ به سوی دونکرک (جایی که فاصله خاک اروپا و بریتانیا درحداقل ممکن بود) عقب نشینی کردند. درحالی که دو سوم ارتش بریتانیا در دونکرک درانتظار تخلیه توسط کشتیها و قایقهای محلی بود ارتش آلمان با فرمان حیرت انگیزی مواجه شد. «توقف» اگرچه بسیاری از تاریخ نویسان غربی ازکنار این مسأله به سادگی می‌گذرند اما نباید از یاد برد اگر آلمان به این نیرو که سراسیمه درحال تخلیه دونکرک بود حمله می‌کرد برای این «نیروی متوحش از ماشین جنگی آلمان» راهی جز تسلیم نبود. در ۴ژوئن ۱۹۴۱ هنگامی که مردم سواحل شرقی انگلیس باخبر شدند نیروهای بریتانیا در غرب فرانسه گرفتار شده‌اند با حداقل وسایل سوار قایقها (حتی قایقهای ماهیگیری کوچک) و کشتیها شده و به بندر دونکرک نزدیک شدند. آنها کمک خوبی برای نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بودند. آلمانها در این چندروز حملات هوایی اندکی داشتند. هیتلر قصد داشت با این اقدام به انگلیس بفهماند که هدفش نه بریتانیا بلکه یهودی‌ها و شوروی است.چرچیل در خاطرات خود می‌نویسدکه در سراسر بریتانیا تنها ۲۵۰ هزار نیرو مانده بود که بخش اعظم آن نیز نیروی پلیس شهری و داوطلبان بودند. آلمان فرصتی بی نظیر برای تصرف بریتانیا داشت کشوری که هزارسال پای مهاجم را به خاک خود ندیده بود. نیروهای بریتانیایی که در دونکرک ۲۵۰۰ دستگاه توپ و دهها هزار مسلسل سنگین، نفربر، تانک و خمپاره را به جا گذاشتند. ژنرال فون‌رون از اعضای ستاد ارتش آلمان از این واقعه چنین یاد می‌کند: شش روز پس از یورش سراسری آلمان به شمال فرانسه هنگامی که نیروهای ژنرال فون روندشتت به سوی دریا پیش می‌راندند هیتلر با فرمان احمقانه‌ای دستور ۴۸ساعت توقف به آنها را داد... ژنرال گودریان دیگر سردار آلمانی به دستور پیشوا عمل نکرد و تانکهای خود را به سرعت به سمت غرب به حرکت درآورد اما درست در ۹ مایلی دونکرک با دستور مستقیم پیشوا مجبور به توقف ۷۲ ساعته شد! نظامیان حرفه‌ای آلمان این اقدام را به دلیل ضعف اطلاعات نظامی هیتلر قلمداد می‌کنند. فون رون می‌افزاید: تا به امروز هیچکس دلیل اقدام هیتلر را نفهمیده. ظرف همین ۳ روز بریتانیایی‌ها توانستند ارتشهای خود را از دونکرک نجات دهند. آنچه بعدها به معجزه دونکرک معروف شد. واقعیت این است که هیتلر نخواست بریتانیا را کاملاً منهدم کند و این امر سبب شد تا انگلوساکسونها آن را به حساب خود بگذارند و از او به عنوان پیروزی تاریخی نام ببرند. ژنرالهای آلمانی از این روزها به عنوان «فرصتی که هرهزار سال یکبار دست می‌دهد» یادمی کنند. آنها می‌گویند مگر ارتش ۳۰۰هزارنفره بریتانیایی در ظرف ۳روز با کمک تخته پاره، قایق و کشتی تفریحی خود را منتقل به خاک بریتانیا نکرد پس چرا ما نتوانیم «دونکرک معکوس» را ایجادکنیم؟ ترس هیتلر از نیروی دریای سلظنتی بریتانیا بود اما این نیرو بشدت پراکنده بود و برخی ناوگان بریتانیایی حداقل ۲ماه تا مانش فاصله داشتند. مضافاً آنکه لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) می‌توانست در آن معبر تنگ جهنمی از آتش را به سر کشتیهای بریتانیایی بریزد. این در شرایطی بود که توپخانه را فراموش کنیم و برای زیردریایی‌های آلمانی که در سالهای اول جنگ به مانند کوسه‌های درنده ناوگان متفقین را به قعر دریا می‌برد جایی قائل نشویم. فون رون می‌گوید: هیتلر وقتی به ۶۰ کیلومتری بریتانیا رسید یادش آمد که نقشه‌ای برای این کار (تصرف بریتانیا) ندارد. مسخره‌است اما ارتشبدهای هیتلر که نقشه حمله به یوگسلاوی را در ۸ ساعت و نقشه تصرف اروپای شمالی را در ۵ روز کشیدند. چگونه نتوانستند در آن روزهای حیاتی دست به ابتکار بزنند. هیتلر در این لحظه اگر استعداد افرادی چون کوروش,خشایارشاه,اسکندر و ناپلئون را داشت با یک ابتکار ارتشهای زرهی و موتوریزه آلمان را از دونکرک عبور می‌داد. http://fa.wikipedia.org/wiki/توقف_۴۸_ساعته_دونکرک
  24. سلام!آقا سعید چرا ویکی قابل اعتماد نیست؟؟؟!!!خواهشا بگین من واسه شیطنت هم نگفتم!
  25. جنگ جهانی دوم یکی از بزرگ‌ترین و پرتلفات‌ترین جنگ‌ها در تاریخ جهان است. آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب است. منابع دیگر حمله ژاپن به چین را در ۷ ژوئیه، ۱۹۳۷، آغاز جنگ می‌دانند، و همچنین حمله ژاپن به منچوری را در ۱۹۳۱ را نیز در این میان ذکر کرده‌اند. دلایل آغاز جنگ جنگ جهانی دوم به دلایل بسیاری آغاز شد. بعضی از اصلی تربن آن‌ها، بحران اقتصادی و تورم و درخواست غرامت جنگی از جمهوری وایمار آلمان پس از جنگ جهانی اول، و رکود اقتصادی و نیاز ژاپن به مواد اولیه بود که باعث ظهور و رواج اندیشه فاشیسم و ملی گرایی، ظهور اندیشه دیکتاتوری و محدود کردن فکر و اندیشه شد. جنگ جهانی اول به پایان رسید، اما نظام سرمایه‌داری اروپا جنگ دیگری را آبستن بود. سرمایه‌داری اروپا از بازارهای پس از جنگ فربه شده بود. تنها چند ماه پس از جنگ جهانی اول بود که شوراهای انقلابی کارگری به ویژه در آلمان پدید آمده و شدیداً طبقهٔ حاکم را نگران کرده بودند. به همین خاطر طبقهٔ حاکم آلمان به تسلیح میلشیای ارتجاعی همت گمارد تا «خطر» انقلاب را برطرف کرده و بتواند انقلاب روسیه را از حمایت کارگران اروپا محروم نماید. شوراهای انقلابی کارگری درهم‌کوبیده شدند و بحران اقتصادی بر جای ماند تا این که در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجه‌ای بی‌سابقه رسید. اشتهای استعماری قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری و رقابت‌هایشان هم در این زمان به شدت تقویت شده بودند. دو اتفاق مهم آتش اولیه جنگ جهانی دوم را برافروخت، حمله ژاپن به چین (ژوئیه ۱۹۳۷)و اشغال لهستان توسط آلمان (سپتامبر ۱۹۳۹). کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم دو گروه بودند که به نام متفقین و متحدین شناخته می‌شوند. پیش زمینه جنگ در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمی‌توانست محصولاتش را به فروش برساند. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژادژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی مسئلهٔ نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود. این تنها کارفرمایان آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش نیستند که از نظرات هیتلر پشتیبانی کردند، و صندوق‌های نازیسم را پر از پول و امکانات نمودند. کارفرمای فولادسازی تیسن ۱۰۰ هزار مارک طلا به نازی‌ها داد و هیتلر سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید. ورث در کتابی که سال ۱۹۶۴ به نام (روسیه در جنگ، از استالینگراد تا برلین)، منتشر نمود، چنین نوشت: «مبارزه با بلشویسم جهانی هدف اصلی سیاست آلمان بود.» هیتلر سال ۱۹۳۹ به تاریخدانی به نام کارل بورکهاردت گفت: «هر چه من در نظر دارم برضد روسیه‌است. اگر غرب آن قدر احمق است تا این موضوع را بفهمد، من مجبورم با روس‌ها سازش کنم تا غرب را به صورت نظامی شکست دهم و سپس تجدید قوا کرده و اتحاد شوروی را نابود نمایم.» عملاً غرب در سال ۱۹۴۰ از پای درآمد و هیتلر یک سال بعد علیه شوروی وارد عمل شد. جنگ در اروپا هیتلر قبل از هر حمله ای برای مطمئن شدن از عدم حمله شوروی به کشورش با استالین دیدار کرده و پیمان پولادین امضا کرد و سپس در ساعت "4:45 بامداد ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد،که طبق توافق قبلی بخشی از آنجا را شوروی از آن خود نمود. این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب می‌باشد. در پی این با اعلان جنگ کشورهای انگلیس، فرانسه و بلژیک به آلمان جنگ جهانی دوم آغاز گشت.اما این کشورها دفاع را بر حمله ترجیح دادند و به ایجاد خطوط دفاعی مستحکم در مقابل قوای آلمان پرداختند. آلمان سپس به کشورهای بلژیک،نروژ وهلند حمله کرد و بدین ترتیب راه جدیدی برای ورود به فرانسه از طریق بلژیک ایجاد گردید. ارتش فرانسه و انگلستان که گمان میکردند آلمان مانند جنگ جهانی اول از طریق بلژیک قصد حمله دارد تمام نیروهایشان را به آن منطقه فرستادند اما هیتلر که این موضوع را فهمیده بود تصمیم به هجوم از طریق جنگلهای آردن در فرانسه نمود و سپس از طریق عملیات قوس بزرگ نیروهای متفقین را محاصره کرد و در سال ۱۹۴۰ فقط ۲۸ روز در برابر ارتش هیتلری توانستند دوام بیاورد و در آخر هم به ناچار به انگلستان گریختند نتیجه این شکست آن بود که عملا فرانسه بی دفاع شده و آلمان با کمترین تلفات توانسته بود این کشور را اشغال کند روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی با نام رمز بارباروسا آغاز گشت. سه میلیون سرباز ارتش هیتلری (Wehrmacht) به شوروی حمله‌ای برق‌آسا کردند. روز ۳ مارس همان سال هیتلر دستوری با این مضمون صادر کرده بود:«تمام شوراها باید نابود شوند، هر سرباز آلمانی که در این راه قوانین بین‌المللی جنگ را زیرپا بگذارد عفو و بخشوده می‌شود.» پس از این شکست بود که روزنامهٔ آمریکایی نیویورک پست در شماره ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نوشت:«باید معجزه‌ای به بزرگی نازل شدن انجیل روی دهد تا ارتش سرخ بتواند در مدت کوتاهی از یک شکست کامل رهایی یابد.» کمی بیش از یک ماه بعد، در ژوئیه، ارتش آلمان در مقابله با ارتش سرخ ۲۰۰ هزار کشته داد و این تعداد ۴ برابر کل کشته‌شدگان این ارتش در حملاتش در غرب بین سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ بود. در سال ۱۹۴۲ نبرد استالینگراد ۳۳۰ هزار سرباز آلمانی را کنار زد، در سال ۱۹۴۳ ارتش هیتلری ۵۰۰ هزارنفر را در نبرد کورسک معروف به نبرد تانک‌ها از دست داد. نخبگان وافن اس‌اس در این زمان به کلی نابود شدند. ارتش سرخ موفق گردید که ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را در تمام جبهه‌های جنگ نابود نماید. ر ۶ ژوئن ۱۹۴۴ نیروهای متفقین مرکب از ارتش‌های کشورهای انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا به اتفاق واحدهایی از ارتش فرانسه آزاد عملیات پیاده شدن در ساحل نرماندی(ساحل کانال مانش) را آغاز کردند. هدف این اردوکشی، آزاد کردن فرانسه و سپس اروپای غربی از چنگال هیتلر و سبک کردن بار جنگ از دوش ارتش روسیه شوروی بود تا روس‌ها بتوانند به سرعت آلمانی‌ها را از خاک خود برانند. در نتیجه از دو بخش شرقی و غربی اروپا هیتلر در محاصره قرار گرفت و برلین در ۸ مه ۱۹۴۵ پس از خودکشی هیتلر سقوط کرد.در پی مرگ هیتلر دریادار فون دونیتس که از سوی هیتلر پیشوای دولت نازی شده بود تسلیم بی قید و شرط را در برابر متفقین پذیرفت. جنگ در آفریقا و خاورمیانه ژنرال اروین رومل که در فوریه ۱۹۴۱ با ادوات زرهی ناکافی به شمال آفریقا فرستاده شده بود، در ابتدای پیاده شدن در آفریقا به پیروزی‌های حیرت انگیزی در مقابل بریتانیایی‌ها دست یافته بود. در اواخر سال ۱۹۴۱ و اوایل سال ۱۹۴۲ که سوخت کافی به نیروهای وی رسیده بود، رومل با یک حمله برق آسا در ظرف یک هفته، سیصد مایل پیشروی کرد و از مرز مصر گذشت، ولی در ایستگاهی کوچک به نام «العلمین» متوقف شد. این به آن دلیل بود که متفقین که کلیدهای رمز آلمان و ایتالیا را کشف کرده بودند. به هر کاروان تدارکاتی به سرعت حمله می‌شد. توقف آلمانی‌ها در «العلمین» فرصتی به بریتانیا داد تا نیروهای خود را تجدید کند، ژنرال برنارد لاو مونتگومری به فرماندهی سپاه هشتم بریتانیا منصوب شد. نیروهای بریتانیا آماده ضد حمله به آلمانی‌ها شدند. نخستین جنگ رومل و مونتگومری به «جنگ علم حلفا» مشهور شد. نیروهای رومل نمی‌توانستند از سد آتش توپخانه انگلیسی‌ها بگذرند. در ضمن بیشتر سوخت ارسالی به آفریقا به قعر دریا رفته بود. رومل تقاضای کمک سریع کرد، ولی این کمک هرگز به وی نرسید. مونتگومری در ۲۳ اکتبر ، ضد حمله خود را با آتش شدید توپخانه آغاز کرد. این «نبرد دوم العلمین» بود که کار آفریکا کورپس رومل را یکسره کرد. غرق شدن چهار کشتی حامل بنزین در بندر «طبرق» سبب شد تا نیروی زرهی رومل از کار بیفتد. فاجعه دیگر زمانی رخ داد که نیروهای آمریکایی در مراکش و الجزایر در مسیر عقب نشینی رومل پیاده شدند. نیروهای آلمان و ایتالیا در شمال آفریقا که ۹۱ هزار نفر بودند تا ماه مه همان سال تسلیم شدند. در نوشته‌های رومل که پس از مرگش چاپ شده‌است، این جمله به چشم می‌خورد: «از دلاورترین مردان، بدون اسلحه کاری ساخته نیست، اسلحه بدون مهارت به هیچ دردی نمی‌خورد و در جنگ متحرک از اسلحه و مهمات کاری بر نمی‌آید، مگر وسیله نقلیه و سوخت کافی برای جابه جایی آنها وجود داشته باشد». در ايران دولت آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ داد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد. از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست و در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ برای انتقال کمک‌های بریتانیا و آمریکا به شوروی، خاک ایران از شمال توسط نیروهای شوروی و از جنوب توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد، و سیل کمک‌های تسلیحاتی از مسیر بندرعباس - تهران - بندر انزلی به سوی اتحاد شوروی سرازیر شد. ارتش رضاشاه پهلوی که نتوانسته بود در مقابل یورش خارجی مقاومت کند منحل شد و خود شاه توسط بریتانیایی‌ها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهٔ موریس تبعید شد. انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر می‌برد، اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع چرخ صنایع خود را در جاده تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند، به طوری که درطول جنگ دوم جهانی در اروپا، مصرف سلاح‌های آمریکایی مانند هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک درجنگ باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد. دولت روزولت رئیس جمهور آمریکا که در ابتدای جنگ اعلان بی طرفی کرده بود در ۱۱ مارس ۱۹۴۱ قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام و اجاره (The Lend Lease Act) به تصویب رسانید. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان به روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و پیشرفت سریع ارتش هیتلر به سمت مسکو، لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز آلمان نازی، چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا با روزولت در عرشه کشتی «شاهزادهٔ ولز» (Prince of Wales) ملاقات کرد و ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روس‌ها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت. چرچیل از ایجاد مزاحمت زیردریایی‌های آلمانی برای کشتی‌های تجاری آمریکا برای تشویق آمریکا به پیوستن به متفقین استفاده زیادی کرد. واقعه حمله ژاپن که متحد آلمان بود، به بندر «پرل هاربور» در هاوایی و خسارت دیدن سنگین نیروی دریایی آمریکا مستقر در این جزیره، باعث شد که آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ دهد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد. تاریخچه تدارک جنگ جهانی دوم در قطعنامه‌ای که روز ۱۹ دسامبر ۱۹۲۷ در پانزدهمین کنگرهٔ حزب کمونیست شوروی تصویب شد، آمده‌است:«باید احتمال حملهٔ نظامی به شوروی را در نظر گرفت». استالین در سال ۱۹۳۷ تصمیم گرفت تا صفوف حزب را تصفیه کنند. این تنها یک مصوبهٔ بی‌سرانجام برای کتاب‌های تاریخ نبود و دولت شوروی برای آن یک برنامه‌ریزی دقیق کرد به طوری که ۱۵۲۳ کارخانه که سال ۱۹۴۱ با تهدید آلمان هیتلری روبه‌رو بودند به شرق کوهستان اورال منتقل گشتند. گوبلز در سال ۱۹۴۳ گفت:«بلشویسم قادر شده‌است تا تمام نیرویش را علیه دشمن خود به کار گیرد». در ژوئن ۱۹۴۱ بود که حزب کمونیست شوروی ۹۵ هزار تن را بسیج کرد، در ۱۹۴۳ این حزب ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن عضو داشت و تقریباً همین تعداد در سازمان جوانان بودند که در جبهه‌ها فعالیت داشتند. حزب کمونیست در مناطق اشغالی هم نیروهای پارتیزان را سازماندهی کرد. تعداد پارتیزان‌ها یک میلیون نفر بود که در ۱۰۰۰ واحد مخفی متشکل شده بودند. یک آمریکایی به نام اورل هاریمان در کتابی که سال ۱۹۷۵ به نام فرستاده ویژه منتشر نمود، نوشت: «استالین از روزولت اطلاعات بیش‌تری داشت، از چرچیل واقع‌گراتر بود و از جنبه‌های مختلفی بهترین فرمانده جنگی بود». بمباران‌ها بمباران شهر درسدن از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی می‌نمود، برای کمک به پیشرفت سریع‌تر نیروهای شوروی که از شرق به سوی آلمان درحال پیشروی بودند، بمب‌افکن‌های سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدن فرو ریختند. شدت آتش‌سوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان، بین ۲۴٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده می‌شود. اشتباهات جنگی آلمان توقف ۴۸ ساعته دونکرک به دستور هيتلر. نبرد استالينگراد به دستور هيتلر. توقف بمباران فرودگاه‌های نظامی انگلستان و به جای آن‌ها هدف قرار دادن لندن به دستور هرمان گورينگ در طی نبرد بریتانیا. پایان جنگ کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳ به صورت سری برگزار شد. هدف کلی این کنفرانس توافق در مورد چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود. جنگ در اروپا پس از خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان نازی در ۸ مه، ۱۹۴۵ پایان یافت، اما در آسیا و اقیانوس آرام تا بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی و بعد آن تسلیم ژاپن در ۲ سپتامبر، ۱۹۴۵ ادامه داشت. بمباران اتمی آمریکائیها در دو شهر ناکازاکی و هیروشیما که بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ نفر را در چند ثانیه نابود کرد، از پی‌آمدهای بزرگ منفی این جنگ محسوب می‌شود. تلفات و خسارات جنگ نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷ میلیون از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند، یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشته‌شدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینان، ۳ میلیون روس در اردوگاه‌های آلمان و به ویژه در اتاق‌های گاز[نیازمند منبع] از پای درآورده شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند. حدود پنج میلیون شهروند لهستانی در طول جنگ به دست نیروهای آلمان به‌قتل رسیدند که نزدیک به دو میلیون نفر آنان، غیر یهودی و سه میلیون نفر دیگر از یهودیان مقیم لهستان بودند، این رقم بیش از ۱۶ درصد جمعیت آن کشور را نسبت به سال ۱۹۳۹ تشکیل می‌داد. تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳‌/۳ میلیون نفر آن سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیر نظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱‌/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود. همچنین ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، اندونزی، هندوچین فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتاده‌اند.[۶][۷] کل رقم کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود. در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مساله باعث ارائه طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهه‌های بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملا این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشه‌های آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد. کشور جمعیت در سال ۱۹۳۹ درگذشتگان نظامی درگذشتگان غیرنظامی یهودیان درگذشته در جریان هولوکاست مجموع درگذشتگان ٪ درگذشتگان به نسبت جمعیت در سال ۱۹۳۹ آلبانی ۱٬۰۷۳٬۰۰۰ ۲۸٬۰۰۰ ۲۰۰ ۲۸٬۲۰۰ ۲٫۶۳٪ استرالیا ۶٬۹۹۸٬۰۰۰ ۳۹٬۴۰۰ ۷۰۰ ۴۰٬۱۰۰ ۰٫۵۷٪ اتریش ۶٬۶۵۳٬۰۰۰ ۴۰٬۵۰۰ ۶۵٬۰۰۰ ۱۰۵٬۵۰۰ ۱٫۵۹٪ بلژیک ۸٬۳۸۷٬۰۰۰ ۱۲٬۱۰۰ ۴۹٬۶۰۰ ۲۴٬۴۰۰ ۸۶٬۱۰۰ ۱٫۰۲٪ برزیل ۴۰٬۲۸۹٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰ ۲٬۰۰۰ ۰٫۰۰٪ بلغارستان ۶٬۴۵۸٬۰۰۰ ۲۲٬۰۰۰ ۳٬۰۰۰ ۲۵٬۰۰۰ ۰٫۳۸٪ برمه ۱۶٬۱۱۹٬۰۰۰ ۲۲٬۰۰۰ ۲۵۰٬۰۰۰ ۲۷۲٬۰۰۰ ۱٫۱۶٪ کانادا ۱۱٬۲۶۷٬۰۰۰ ۴۵٬۳۰۰ ۴۵٬۳۰۰ ۰٫۴۰٪ جمهوری چین ۵۱۷٬۵۶۸٬۰۰۰ ۳٬۸۰۰٬۰۰۰ ۱۶٬۲۰۰٬۰۰۰ ۲۰٬۰۰۰٬۰۰۰ ۳٫۸۶٪ کوبا ۴٬۲۳۵٬۰۰۰ ۱۰۰ ۱۰۰ ۰٫۰۰٪ چکسلواکی ۱۵٬۳۰۰٬۰۰۰ ۲۵٬۰۰۰ ۴۳٬۰۰۰ ۲۷۷٬۰۰۰ ۳۴۵٬۰۰۰ ۲٫۲۵٪ دانمارک ۳٬۷۹۵٬۰۰۰ ۲٬۱۰۰ ۱٬۰۰۰ ۱۰۰ ۳٬۲۰۰ ۰٫۰۸٪ استونی ۱٬۱۳۴٬۰۰۰ ۴۰٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰ ۴۱٬۰۰۰ ۳٫۶۲٪ اتیوپی ۱۷٬۷۰۰٬۰۰۰ ۵٬۰۰۰ ۹۵٬۰۰۰ ۱۰۰٬۰۰۰ ۰٫۶٪ فنلاند ۳٬۷۰۰٬۰۰۰ ۹۵٬۰۰۰ ۲٬۰۰۰ ۹۷٬۰۰۰ ۲٫۶۲٪ فرانسه ۴۱٬۷۰۰٬۰۰۰ ۲۱۷٬۶۰۰ ۲۶۷٬۰۰۰ ۸۳٬۰۰۰ ۵۶۷٬۶۰۰ ۱٫۳۵٪ هندوچین فرانسه ۲۴٬۶۰۰٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ ۴٫۰۷٪ آلمان نازی ۶۹٬۶۲۳٬۰۰۰ ۵٬۵۳۳٬۰۰۰ ۱٬۶۰۰٬۰۰۰ ۱۶۰٬۰۰۰ ۷٬۲۹۳٬۰۰۰ ۱۰٫۴۷٪ یونان ۷٬۲۲۲٬۰۰۰ ۲۰٬۰۰۰ ۲۲۰٬۰۰۰ ۷۱٬۳۰۰ ۳۱۱٬۳۰۰ ۴٫۳۱٪ مجارستان ۹٬۱۲۹٬۰۰۰ ۳۰۰٬۰۰۰ ۸۰٬۰۰۰ ۲۰۰٬۰۰۰ ۵۸۰٬۰۰۰ ۶٫۳۵٪ ایسلند ۱۱۹٬۰۰۰ ۲۰۰ ۲۰۰ ۰٫۱۷٪ هند بریتانیا ۳۷۸٬۰۰۰٬۰۰۰ ۸۷٬۰۰۰ ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ ۱٬۵۸۷٬۰۰۰ ۰٫۴۲٪ اندونزی ۶۹٬۴۳۵٬۰۰۰ ۴٬۰۰۰٬۰۰۰ ۴٬۰۰۰٬۰۰۰ ۵٫۷۶٪ ایران ۱۴٬۳۴۰٬۰۰۰ ۲۰۰ ۲۰۰ ۰٫۰۰٪ عراق ۳٬۶۹۸٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰ ۰٫۰۳٪ ایرلند ۲٬۹۶۰٬۰۰۰ ۲۰۰ ۲۰۰ ۰٫۰۰٪ ایتالیا ۴۴٬۳۹۴٬۰۰۰ ۳۰۱٬۴۰۰ ۱۴۵٬۱۰۰ ۸٬۰۰۰ ۴۵۴٬۵۰۰ ۱٫۰۲٪ ژاپن ۷۱٬۳۸۰٬۰۰۰ ۲٬۱۲۰٬۰۰۰ ۵۸۰٬۰۰۰ ۲٬۷۰۰٬۰۰۰ ۳٫۷۸٪ کره ۲۳٬۴۰۰٬۰۰۰ ۳۷۸٬۰۰۰ ۳۷۸٬۰۰۰ ۱٫۶٪ لاتویا ۱٬۹۹۵٬۰۰۰ ۱۴۷٬۰۰۰ ۸۰٬۰۰۰ ۲۲۷٬۰۰۰ ۱۱٫۳۸٪ لیتوانی ۲٬۵۷۵٬۰۰۰ ۲۱۲٬۰۰۰ ۱۴۱٬۰۰۰ ۳۵۳٬۰۰۰ ۱۳٫۷۱٪ لوکزامبورگ ۲۹۵٬۰۰۰ ۱٬۳۰۰ ۷۰۰ ۲٬۰۰۰ ۰٫۶۸٪ فدراسیون مالایا (مالزی کنونی) ۴٬۳۹۱٬۰۰۰ ۱۰۰٬۰۰۰ ۱۰۰٬۰۰۰ ۲٫۲۸٪ مالت ۲۶۹٬۰۰۰ ۱٬۵۰۰ ۱٬۵۰۰ ۰٫۵۶٪ مکزیک ۱۹٬۳۲۰٬۰۰۰ ۱۰۰ ۱۰۰ ۰٫۰۰٪ مغولستان ۸۱۹٬۰۰۰ ۳۰۰ ۳۰۰ ۰٫۰۴٪ هلند ۸٬۷۲۹٬۰۰۰ ۱۵٬۸۰۰ ۱۰۹٬۳۰۰ ۱۰۶٬۰۰۰ ۲۳۱٬۱۰۰ ۲٫۶۵٪ نیوفاندلند ۳۰۰٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰ ۱۰۰ ۱٬۱۰۰ ۰٫۳۷٪ نیوزلند ۱٬۶۲۹٬۰۰۰ ۱۱٬۹۰۰ ۱۱٬۹۰۰ ۰٫۶۷٪ نروژ ۲٬۹۴۵٬۰۰۰ ۳٬۰۰۰ ۵٬۸۰۰ ۷۰۰ ۹٬۵۰۰ ۰٫۳۲٪ فیلیپین ۱۶٬۰۰۰٬۰۰۰ ۵۷٬۰۰۰ ۹۰٬۰۰۰ ۱۴۷٬۰۰۰ ۰٫۹۲٪ میکرونزی ۱٬۹۰۰٬۰۰۰ ۵۷٬۰۰۰ ۵۷٬۰۰۰ ۳٫۰۰٪ لهستان ۳۴٬۸۴۹٬۰۰۰ ۱۶۰٬۰۰۰ ۲٬۴۴۰٬۰۰۰ ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ۵٬۶۰۰٬۰۰۰ ۱۶٫۰۷٪ تیمور پرتغال ۵۰۰٬۰۰۰ ۵۵٬۰۰۰ ۵۵٬۰۰۰ ۱۱٫۰۰٪ رومانی ۱۹٬۹۳۴٬۰۰۰ ۳۰۰٬۰۰۰ ۶۴٬۰۰۰ ۴۶۹٬۰۰۰ ۸۳۳٬۰۰۰ ۴٫۲۲٪ سنگاپور ۷۲۸٬۰۰۰ ۵۰٬۰۰۰ ۵۰٬۰۰۰ ۶٫۸۷٪ آفریقای جنوبی ۱۰٬۱۶۰٬۰۰۰ ۱۱٬۹۰۰ ۱۱٬۹۰۰ ۰٫۱۲٪ اتحاد جماهیر شوروی ۱۶۸٬۵۰۰٬۰۰۰ ۱۰٬۷۰۰٬۰۰۰ ۱۱٬۴۰۰٬۰۰۰ ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ ۲۳٬۱۰۰٬۰۰۰ ۱۳٫۷۱٪ اسپانیا ۲۵٬۶۳۷٬۰۰۰ ۴٬۵۰۰ ۴٬۵۰۰ ۰٫۰۲٪ سوئد ۶٬۳۴۱٬۰۰۰ ۲۰۰ ۲٬۰۰۰ ۲٬۲۰۰ ۰٫۰۳٪ سوئیس ۴٬۲۱۰٬۰۰۰ ۱۰۰ ۱۰۰ ۰٫۰۰٪ تایلند ۱۵٬۰۲۳٬۰۰۰ ۵٬۶۰۰ ۳۰۰ ۵٬۹۰۰ ۰٫۰۴٪ پادشاهی متحده بریتانیا ۴۷٬۷۶۰٬۰۰۰ ۳۸۲٬۶۰۰ ۶۷٬۸۰۰ ۴۵۰٬۴۰۰ ۰٫۹۴٪ ایالات متحده آمریکا ۱۳۱٬۰۲۸٬۰۰۰ ۴۱۶٬۸۰۰ ۱٬۷۰۰ ۴۱۸٬۵۰۰ ۰٫۳۲٪ یوگسلاوی ۱۵٬۴۰۰٬۰۰۰ ۴۴۶٬۰۰۰ ۵۱۴٬۰۰۰ ۶۷٬۰۰۰ ۱٬۰۲۷٬۰۰۰ ۶٫۶۷٪ مجموع ۱٬۹۶۱٬۹۱۳٬۰۰۰ ۲۵٬۱۹۳٬۷۰۰ ۴۱٬۸۱۵٬۴۰۰ ۵٬۷۵۴٬۴۰۰ ۷۲٬۷۶۳٬۵۰۰ ۳٫۷۱٪ منبع مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «World War II casualties»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸). پی آمد جنگ پیروزی ارتش سرخ بر نازیسم و ارتش هیتلری تنها یک پیروزی برای مردم شوروی نبود، آثار آن در کشورهای غرب اروپا هم با نفوذ احزاب کمونیست در میان مردم پدیدار شد در سال ۱۹۴۶ نزدیک به ۲۸ ٪ به حزب کمونیست فرانسه رأی دادند. حزب کمونیست حتی در بلژیک در سال ۱۹۴۴ دوازده هزار عضو داشت و تعداد آنان یک سال بعد به ۱۰۳ هزار نفر افزایش یافت و از همین جا بود که طبقهٔ کارگر کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، بلژیک و غیره توانستند دستاوردهای اجتماعی بسیاری را مطالبه کرده و به چنگ آورند. چند سال پس از پیروزی ارتش سرخ بر آلمان هیتلری جنبش‌های رهایی‌بخش ملی شکل گرفتند و یکی پس از دیگر بر استعمارگران پیروز شدند. نویسنده آمریکایی ارنست همینگوی پس از پیروزی شوروی بر آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم نوشت: «هر انسانی که آزادی را دوست دارد بیش از طول عمرش به ارتش سرخ و شوروی سپاسگزاری بدهکار است.» http://fa.wikipedia.org/wiki/جنگ_جهانی_دوم