alireza12
Members-
تعداد محتوا
57 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های alireza12
-
[code]مطالب در خصوص دفاع مقدس که منع انتشار هم نداره زیاد هست. فقط مساله انتخاب مطلب در زمان خودش هست. اگر با نستور عزیز در زمینه مطالب جنگ تحمیلی هماهنگ بشی نتیجه عالی خواهد داد. [/code] البطه اين مطلب منبع معتبر داره .
-
حمله اسرائیل به غزه - 1315 شهید و 5340 زخمی تاکنون ، شهادت بیش از 410 کودک فلسطینی
alireza12 پاسخ داد به hightech تاپیک در اخبار ویژه
[quote][quote] [b]یک سوال مهم از خدمت دوستان[/b] [color=red]اسرائیل آیا به پاتریوت مجهزه؟ آیا سیستم Arrow فعاله؟ اگه جواب مثبته، میخوام بدونم این سیستمها به چه دردی میخورن و آیا اینها میخوان شهاب رو نابود کنن!!؟؟[/color][/quote] به غیر از اینها سالهاست که لیزر ضد کاتیوشا نصب کردن اصلا اینها مهم نیست مهم اینه که چطور توی 360 کیلومتر جا که با تمام ماهواره ها بهپادهای گشت 24 ساعته و انواع جاسوسهایی که از طریق محمود عباس و... کمکشون میکنند نمیدونستند که حماس موشک گراد با برد 50 کیلومتر یا بالاتر داره ![/quote] برادر من نمرود هم خيلي چيز ها داشت خدا با پشه اي از پا درش آورد . حالا چنتا كاتيوشا در برابر اين همه كه گفتي چيزي نيست ولي خدا خيلي بزرگ تره .... نصرو من الله و فتح قريب .... -
[quote] alireza12 wrote: Quote: دوست عزیز دلیر مردانی که شما از اونها یاد کردید ( اگر سن شما به اون سالها نمیرسه به مستند دفاع مقدس رجوع کنید) در تمامی گفته هایشان فقط میگفتند هر چه که امام عزیز میفرماین و این اوج خضوع و خشوع این عزیزان بود. هیچگاه و در هیچ نبردی جز رضای خدا و خوشنودی امام راحل کلامی بیان نکردن. اما حالا ما چه میگیم و چطور رفتار میکنیم و اصلا شباهتی بین این دو نسل پیدا میکنید؟؟؟ برادر ممنون از نظراتتون اما بايد بگم كه من هدفم از درج اين مطالب اين بود كه كمي از خاطرات برادرانم در دفاع مقدس را بگم تا همه بدانيم جنگيدن به اين آسوني كه فكر مي كنيم نبوده و واقعا دل مي خواسته. تازه هنوز به جاهاي خوبش نرسيديم... جناب علیرضا جان قصد من از این نوع بیان برای شروع بحث بود. دوست داشتم در میان این نوشته ها تفسیری از ارزشها و تفاوت دیدگاه نسلی که جانفشانی کرند با نسل کنونی بشه. من منتظر ادامه مطلبتون هستم. ( هر چند که از نوع بیان شما در قسمت چت دلگیر شدم که فرموده بودید بتازید و ...... درسته؟ ) من همیشه مشتاق مطالب خوب و ارزنده دوستان هستم. دوست خوبم نستور هم در زمینه دفاع مقدس زحمات زیادی کشیده که شاید اونطور که باید و شاید تشکری از ایشون به عمل نیومد. ) منتظر ادامه مطلب هستم. حق نگه دارت انشاالله. [/quote] از اينكه شما را رنجاندم عضر ميخواهم . [quote]علیرضا جان میتونی مختصات این نهر رو روی نقشه خوزستان توی تاپیک قرار بدی . آب این نهر تبرکی از قدمگاه معراج شهدای کربلاییان است . [/quote] من هم مي خواستم اين كار را بكنم ولي اول بلد نيستم كه عكس ها را بياورم و ثانيا گالري هم به من اجازه ي ورود نميدهد . دوستان من يك سري مطالب از عمليات هاي دفاع مقدس دارم كه در طبقه ي محرمانه اند و در كلاسهاي فرماندهي به ما دادند مديران اگر اجازه بدهند با تغييراتي (طوري كه براي جاسوسان و ..... مفيد واقع نشود و به خاطر نشر اسناد محرمانه محاكمه نشم) براتون ميگذارم .. با تشكر . متظر جواب شما هستم ....
-
[quote]دوست عزیز دلیر مردانی که شما از اونها یاد کردید ( اگر سن شما به اون سالها نمیرسه به مستند دفاع مقدس رجوع کنید) در تمامی گفته هایشان فقط میگفتند هر چه که امام عزیز میفرماین و این اوج خضوع و خشوع این عزیزان بود. هیچگاه و در هیچ نبردی جز رضای خدا و خوشنودی امام راحل کلامی بیان نکردن. اما حالا ما چه میگیم و چطور رفتار میکنیم و اصلا شباهتی بین این دو نسل پیدا میکنید؟؟؟[/quote] برادر ممنون از نظراتتون اما بايد بگم كه من هدفم از درج اين مطالب اين بود كه كمي از خاطرات برادرانم در دفاع مقدس را بگم تا همه بدانيم جنگيدن به اين آسوني كه فكر مي كنيم نبوده و واقعا دل مي خواسته. تازه هنوز به جاهاي خوبش نرسيديم...
-
آب و هواي متغير طلاييه در فروردينماه و وضعيت جاده اطراف مقر نتوانسته بود سد راه ما بشود و كار را تعطيل كنيم. تا نزديك غروب دو شهيد كشف شده بود. داشتيم كار را تعطيل ميكرديم كه صداي اللهاكبر بچهها بلند شد، و اين يعني خبر از پيدا شدن يك گل ديگر از گلستان خميني. شهيد كه پلاك موجود در دستش فريادگر مظلوميتش بود و جنازه سالم و متلاشي نشدهاش گواه عظمت و وارستگياش. گويي ميخواست پيامي را فرياد بزند؛ پيامي كه از حقانيت راه او و ديگر يارانش پرده ميداشت. نميدانم چه شد كه نياز ما به يك تابوت براي انتقال پيكر سالم و مطهرش غلغلهاي را در منطقه به پا كرد؛ غلغلهاي كه همان پيام بود. خبر به همة يگانهاي مستقر در طلائيه رسيد؛ خصوصاً بچههاي لشكر 31 عاشورا. عاشورايي به پا شد و صداي حسين حسين(ع) بود كه فضاي طلائيه را پر كرد و تابوتي كه در جادة تشييع ميشد. از آن طرف، كارواني از بوشهر با خريد خطر ماندن و گرفتار آب شدن، دل به دريا زده بود و وارد طلاييه شده بود. راوي خطاب به شهدا و بيخبر از همه جا به شهدا ميگويد: «اي صاحبان اين سرزمين، ما از راه دور مهمان شماييم. ما سختي و خطر راه را به جان خريدهايم؛ چرا به استقبال ما نميآييد حال و هواي بچهها و فرياد گريه آنها، او را متوجه تابوت حامل شهيد محمد نصر ميكند روي دوش بچههاي تفحص در حال حركت است. او با گريه گفت: اي زائران شهدا، شهدا هم به استقبال آمدند كه به يكباره ماشين حامل آنان توقف كرد و كاروان، حسين حسين(ع) گويان به سوي پيكر شهيد محمد نصر آمدند... چه روزي بود و چه جمعيتي در دل صحرايي كه تا چند لحظه قبل هيچكس در آن نبود. جمعيت شور گرفته بود كه خبر رسيد آب دارد جاده را قطع ميكند. زائران سوار اتوبوس شوند و فوري از طلائيه خارج شوند. هيچ كس گوشش به حرف ما بدهكار نبود. وقتي اصرار ما را ديدند، با گريه و التماس خواستند شب را در آنجا بمانند، اما اصلاً اين كار شدني نبود. وضعيت منطقه بهگونهاي بود كه هيچ كس چنين اجازهاي را نداشت تا كارواني را در طلائيه نگه دارد. بلندگوي دستي چندين بار اعلام كرد: برادران سريعاً سوار شوند، جاده دارد بسته ميشود و اگر اتوبوس بماند، شايد چند روز يا چند هفته مجبور به توقف شود؛ اما حكايت عشقبازي بچهها با شهداي معراج چيز ديگري بود. به ذهنمان رسيد اتوبوس سريع از بريدگي رد شود. بعداً بچهها را با پياده عبور ميدهيم. اتوبوس رفت و زائران همچنان التماس كه شب را در كنار شهدا و قتلگاه آنان بمانند. ناخودآگاه براي اينكه از سر خود باز كنم، گفتم اينجا تنها كسي كه حق دارد شما را نگه دارد، شهدا هستند. از آنها بخواهيد. ديگر زائران حريم شهدا از ما جدا شدند و به سمت معراج شهدا كه 86 پيكر شهيد از جمله شهيد محمد نصر در آن حضور داشتند رفتند و دست به دامان آنان شدند. اصرار ما براي بيرون كردن بچهها فايدهاي نداشت. آب جاده را گرفت. بريدگي جاده حدود ده كيلومتر عقبتر از مقر است و امكان پيادهروي وجود نداشت. دعاي زائران و وساطت شهيدان كار خود را كرده بود. اشك شوق و شادي در چشم زائران برق ميزد و اولين كاروان به واسطة توسل به شهدا در طلائيه تا صبح در محضر شهيدان توفيق حضور يافتند. فردا صبح آب كم شد. جاده قابل عبور بود. اتوبوس آمد و بچههاي بوشهر سوار شدند و رفتند. خيلي از كاروانها تا نزديكي پايگاه شهدا ميآمدند و با ديدن وضعيت برميگشتند، اما اين بچهها خطر را خريده بودند و ماندند. با رفتن كاروان، سكوت بار ديگر بر همه جا حكمفرما شد و گويي در صحرا هيچ اتفاقي نيفتاده است. شك ندارم ده سال، صد سال و شايد هزار سال ديگر پيكر شهيد ديگري از زير رملهاي طلائيه خارج شود كه به استقبال زائرانش برود و حقانيت راه ياران خميني را فرياد بزند؛ ياراني كه حسين(ع) را فرياد زدند و تا ابد قبر و قتلگاه آنان قبلة آزادگان و دلسوختگان است. وضو ميگيرم، كفشهايم را از پا درميآورم و آهسته گام برميدارم و نجوا ميكنم: «غريب مادر حسين(ع)».
-
به خاطر دلير مردي اينان است كه ما اينگونه آسوده نشسته ايم
-
این نوع تسلیحات فقط خرج زیاد و سر و صدای زیادی دارند و آن طور که می گویند قابل استفاده نیست مثل سپر دفاعی اسرائیل در برابر کاتیوشا که دیدیم چگونه در هم شکست . همان قایق موتوری های خودمان بهتر نیست کم خرج بی سر و صدا و اگر هم منهدم شد غمی داریم ؟
-
آفرین
-
عــکــســهــای جــالــب نــظــامـــی و غـیــر نــظــامـــی
alireza12 پاسخ داد به Babakim1 تاپیک در گالري عكس و فيلم
زیبا بود -
آفند و پدافند شیمیایی / میکروبی تاپیک جامع آفند و پدافند تسلیحات شیمیایی و میکروبی
alireza12 پاسخ داد به milad11110 تاپیک در تسلیحات استراتژیک
تازه دوستان این بخش کوچکی از سختی ها و درد های این بندگان بی گناه است مشکلات بعدی خیلی بدتره- 219 پاسخ ها
-
- پدافند
- سلاح شیمیایی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
ببخشید مشکل تایپی داشت 1) جل الخالق 2) فقط
-
جل تاخالق ما فکر میکردیم فقت خودمون این کار ها را می کنیم ( مسلسل روی موتور نصب می کنیم ) ولی میبینم خارخی ها هم بلدن ( گمونم تنشون به یکی خورده ) . البته هنوز خوب یاد نگرفتن جون نفر پشتیه توی پیچهای تند می افته !!!!
-
احتمالا یک نوع پشه کش جدیده که باهاش پشه هایی مثل کبرا رو میشه زد .