alireza12

Members
  • تعداد محتوا

    57
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های alireza12

  1. تا تلاویو که برد داره ؟ ها ؟ تا همونجا داشته باشه کافیه ..... موافقین ؟
  2. بابا شما اس 300 رو دیدین کپ کردین بقیه ی توانایی هایی که تا حالا ندیدین رو اگر می دیدین چی میکردین ؟
  3. alireza12

    آيا اين سانحه واقعيت دارد؟

    من نتونستم فیلم را ببینم ولی از توضیخات برادرا می تونم بگم که فیلم غیر واقعی است اگر بال هواپیما کنده شود ، اطفاقی که می افتد این است که هواپیما به شدت ده دور خود می چرخد ( خیلی وحشتناک تر از آن چه فکر کنید مثل یک فرفره ) . حتی اگر هواپیما یک متری زمین باشد غیر ممکن است که بتوان سالم به زمین بنشیند و حتما بعد از برخورد شدید با زمین تکه تکه خواهد شد . این فیلم مثل این میمونه که بگی من یک ماشین دیدم چهار تا چرخاش کنده شده بود و داشت توی اتوبان لایی میکشید تازه بوق هم می زد ( تازه این یه کم احتمال داره ولی هواپیما نه .)
  4. بسمه تعالی عنوان: دیدار جمع زیادی از کارکنان و فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تاریخ: ۱۳۸۷/۱۱/۱۹ حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار جمع زیادی از کارکنان و فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به پیشرفتهای شگرف و چشمگیر سی ساله ملت ایران به واسطه ایمان به خدا، و حفظ روحیه اعتماد به نفس ملی، و مجاهدت علمی و عملی تأکید کردند: حضور گسترده، پرشور و با عزم راسخ ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن هر سال نمایشی نمادین از ایستادگی و استقامت این ملت بر سر آرمانهای انقلاب اسلامی است و راهپیمایی 22 بهمن امسال نیز به توفیق الهی صحنه دیگری از نمایش عظیم ملی خواهد بود. در این دیدار که به مناسبت سالروز بیعت تاریخی جمعی از کارکنان نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در 19 بهمن سال 57 برگزار شد، فرمانده کل قوا، حادثه 19 بهمن را حادثه ای ماندگار و متکی بر اخلاص، عزم راسخ، و درک صحیح از تحولات و رویدادهای آن زمان دانستند و افزودند: نیروی هوایی ارتش در حادثه 19 بهمن سال 57، پیوستگی خود با ملت و جوهره حقیقی خود را نشان داد. حضرت آیت الله خامنه ای، درک صحیح از تحولات پیرامونی را بسیار مهم ارزیابی و خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی ایران منشأ تحولات عظیمی شد. ایشان تحول در جامعه ایرانی، تحول در امت اسلامی، و تحول در معادلات کلان جهان سیاست را سه تحول عمده ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی برشمردند و تأکید کردند: انقلاب اسلامی، ملت ایران را به ملتی صاحب عزم راسخ، دارای قدرت و حق انتخاب، سربلند و عزتمند، و تأثیرگذار بر جوامع دیگر تبدیل کرد. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اذعان دشمنان نظام اسلامی به نقش تعیین کننده ایران در مسائل مهم منطقه و غیرقابل مقایسه بودن این جایگاه با شرایط قبل از انقلاب اسلامی افزودند: برخی قدرتهای بزرگ هنوز هم حاضر نیستند این تحول عظیم در ایران را بپذیرند ولی هنگامی که یک ملت متوجه ارزش عزم و اراده خود شود و براساس آن تصمیم بگیرد و عمل کند، هیچ قدرتی نمی تواند مقابل او بایستد و تسلط بر این ملت دیگر امکان پذیر نیست. حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین چالش اصلی نظام جمهوری اسلامی با قدرتهای جهانی تأکید کردند: قدرتهای جهانی در طول 30 سال گذشته از تمام شگردها و روشها برای بازگرداندن سلطه جهنمی قبل از انقلاب بر سر ملت ایران استفاده کرده اند اما این ملت با عزم و ایستادگی خود مانع از چنین کاری شده است و در آینده نیز مقهور سلطه قدرتهای جهانی نخواهد شد. ایشان خاطرنشان کردند: از دل انواع و اقسام تحریم هایی که سالهای متمادی بر ملت ایران تحمیل شد، ماهواره امید بیرون آمد و به فضا پرتاب شد و از دل همه سختگیریهایی که در حق ملت ایران انجام دادند، فناوری علمی غنی سازی اورانیوم که منحصر در چند کشور قدرتمند است، بدست آمد. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: این تحریم ها و تهدیدها دیگر اثری ندارند زیرا ملت ایران راه خود را یافته و با عزم راسخ و متکی بر ایمان عمیق، مسیر پیشرفت را طی می کند. حضرت آیت الله خامنه ای گسترش اندیشه انقلاب اسلامی در منطقه، و در جهان را از دیگر تحولات انقلاب برشمردند و افزودند: حادثه غزه و قبل از آن جنگ 33 روزه لبنان که ارتش رژیم صهیونیستی با تمام تجهیزات پیشرفته نظامی و حتی کمکهای امریکا نتوانست بر یک ملت محصور و یک مجموعه جوان مؤمن و با عزم غلبه پیدا کند، نشانگر گسترش و تعمیق تفکر انقلاب اسلامی ایران است. ایشان تغییر جغرافیای قدرت جهان و دگرگونی در تقسیم بندی جهان به کشورهای سلطه گر و کشورهای سلطه پذیر را از دیگر تحولات انقلاب اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی ایران با حفظ اصول و تسلیم نشدن در برابر قدرتها در مسیر مستقیم خود، حرکت رو به جلو داشته است و در آینده نیز تنها راه پیروزی نهایی و کامل ملت ایران، حرکت در مسیر ایمان به خدا، و حفظ روحیه اعتماد به نفس ملی، و مجاهدت علمی و عملی در همه ابعاد است. رهبر انقلاب اسلامی حضور گسترده، پرشور و مستحکم مردم در راهپیمایی 22 بهمن هر سال و در شرایط گوناگون جوّی را نمایشی نمادین از ایستادگی و استقامت ملت ایران بر سر آرمانها و ادامه مسیر مستقیم انقلاب برشمردند و تأکید کردند: در 22 بهمن امسال نیز به توفیق الهی، مردم به صورت گسترده به صحنه خواهند آمد و این حضور گسترده در راهپیمایی 22 بهمن و صحنه های گوناگون همچون انتخابات دشمن را در مقابل ملت ایران دچار خسران خواهد کرد. حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: این نمایشهای عظیم ملی و فناوری که خوشبختانه پی در پی در کشور بروز می کنند باید روزبه روز بیشتر شوند. فرمانده کل قوا در بخش دیگری از سخنان خود با گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل (ره) و شهدای نیروی هوایی و ارتش، و مجموعه های دیگر، نیروی هوایی را یک مجموعه با عزم و صاحب ابتکار و پیشرفت خواندند و تأکید کردند: نیروی هوایی در شرایط مختلف به ویژه دوران دفاع مقدس، همواره یکی از بهترین، درخشان ترین، و آبرو بخش ترین بخشهای ارتش بوده است. در این دیدار امیرسرتیپ خلبان شاه صفی فرمانده نیروی هوایی ارتش ضمن ارائه گزارشی از اقدامات انجام شده در جهت ارتقای تواناییها و آموزشها در بخشهای آفندی و پدافندی نیروی هوایی، بر آمادگی این نیرو برای مقابله با هرگونه تهدیدی تأکید کرد. -------------------------------------------------------------------------------- پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری [url=http://www.leader.ir/langs/fa/print.php?sec=content&id=4764]پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری[/url]
  5. alireza12

    کوتاه ترین جنگ (های) دنیا!!

    [quote]فکر کنم طولانی ترین جنگ ها بین ایران و روم و بعد هم بین ایران و عثمانی بوده باشند که هر ده بیست سالی می زدن به طور هم [/quote] جناب 100 عرض كردم كه طولاني ترين جنگ ها جنگ هاي صليبي و جنگ هاي داخلي اعراب جاهلي بودند كه بيش از 100 سال طول كشيدند ... جنگ‌هاي ايران و روم به دليل قدرتمند بودن ايران خيل طول نمي كشيدند نهايتا 10 تا 20 دقيقه ( شوخي كردم شما درست گفتيد )
  6. alireza12

    کوتاه ترین جنگ (های) دنیا!!

    طولاني ترين جنگ ها جنگ هاي صليبي و جنگ هاي داخلي اعراب جاهلي بودند كه بيش از 100 سال طول كشيدند ...
  7. برگي از دفتر خاطرات يك نوجوان رزمنده عليرضا درودگري شنيده بودم خدا حتي آرزوهاي بسيار بزرگ را هم برآورده مي‌كند، اما باورم نمي‌شد. داستان برمي‌گردد به سال‌هاي آخر جنگ، اوايل تابستان 66. كم‌سن‌وسال بوديم. هواي جنگ تو سر ما هم پيچيده بود. تو محله ما سالي چند تا كوچه اسمش عوض مي‌شد، كوچه ما هم شهيد زياد داشت و براي اينكه بين ما دوستداران شهدا دعوا نشود (شهدا كه با هم دعوا ندارند)، اسمش را گذاشتن «شهداي بومهن». يادم است توي پادگان آموزشي كه بوديم، يك دفتر برداشته بودم، مي‌دادم دست بچه‌ها تا نصيحتم كنند و خاطره بنويسند. مي‌خواستم بعد از اينكه اين برنامه‌ها تمام شد، به همشون سر بزنم و يادي از گذشته كنيم. خلاصه يك دفتر دويست برگ شد يادگار دورة آموزشي پنج، اردوگاه رزمي ـ آموزشي مردمي شرق تهران، تو دوران آموزشي اين دفتر تمام نشد. با خودم بردم منطقه، اونجا هم تو سنگر كنارم بود. تا يك وقت مناسبي پيدا مي‌كردم، مي‌دادم دست بچه‌ها، بنويسن. خيلي جالبه، كاش مي‌توانستم به شما هم شانش بدهم. شهيد جهانشاهي خطاط بود، البته اهل كشتي و فوتبال هم بود، او با خط نستعليق و نسخ حديثي برايم نوشته بود: «قال علي عليه‌السلام: التقي رئيس الاخلاق، تقوي رئيس اخلاق است». شهيد سعيد حسيني هم با خط زيبا، «النظافه من الايمان» را برايم نوشت. سعيد درون يك شيار با گلوله تيربار شهيد شد. شهيد شهرام سعادت هم نوشته بود: «من خودم سراپا عيب هستم، چي بنويسم؟» مفصله، هر كدامشان شهيد و غير شهيد داستان‌هايي دارند، اما يكي از آن دست‌نوشته‌هاي حال و هواي ديگري دارد. تو منطقه و روزهاي قبل عمليات، تو اردوگاه كه بوديم، با بعضي‌ها خيلي رفيق شديم، با بعضي‌ها هم معمولي و با بعضي‌ها هم رابطه‌مان خوب نبود. مثلاً يكي از آن دسته‌هايي كه ما با آنها آبمان تو يك جوب نمي‌رفت خشك مقدس‌ها بودند. ما كه خيلي سر خوش و پر جنب و جوش بوديم، شعارمان هم اين بود. سرگشته محضيم و در اين وادي حيرت،‌ عاقل‌تر از آنيم كه ديوانه نباشيم. بنده خدايي هم بود كه اصلاً ازش دل خوشي نداشتم، قيافه معلم‌ها را داشت و تو همون حال و هوا بود، دقيق يادمه 6/4/65 بود، توي سنگر نشسته بوديم، كه دفتر را گذاشتم وسط، گفتم همه بايد يه يادگاري بنويسيد و من را نصيحت كنيد، مي‌دانستند اگر ننويسند، برايشان خيلي گران تمام مي‌شود. خلاصه يك بلايي سرشان مياد؛ پارچ آب يخ تبديل به آب جوش يا آب شور مي‌شد، غذا يك دفعه تلخ مي‌شد، ساعت دو نصف شب دل‌درد مي‌گرفتن، يا آب دستشويي قطع مي‌شد، يا هزار تا اتفاق ديگه. از همان اول بچه‌ها شروع كردند. شايد اگر دست خودم بود مي‌خواستم انتخاب كنم، كه يكي از اونا براي من بنويسد، حتماً نفر يكي مانده به آخر را حذف مي‌كردم. حوصله نصيحت آقاي عباسي را ديگر نداشتم. ولي نشد، ضايع بود اگر مي‌گفتم شما ننويس. نوشت: «به نام خدا پاسدار حرمت خون شهيدان، و با درود و سلام بر حضرت ولي عصر(عج) و نايب بر حقش امام خميني(ره) و نيز درود و رحمت بر تمامي شهداي راه حق و آزادي و اما پيشنهاد براي رزمندگان اسلام: برادران رزمنده كه در هر واحد هستند به سخنان مسئولين محترم خود گوش دهند، و هرگز از امر مسئولين خود، سرپيچي نكنند، هر چه باشد اين برادران، تجربيات زياد دارند.» وجداناً ببنيد، اين هم شد روحيه، آدم توي دفتر خاطرات يك نوجوان بسيجي چهارده ساله، كه خيلي هم شيطونه، خطاب به تمام رزمندگان، آن هم نه بچه‌هاي گروهان خودمان، بنويسد كه حرف گوش كن باشيد! واقعاً كه غير قابل تحمله! آخرش هم يك آرزو كرد كه بيشتر اعصابم را خرد كرد. تو اين فكر بودم كه روزي كه داريم برگه تسويه مي‌گيرم، بروم سراغش و دست‌خط خودش را نشان بدهم و به‌ش بگويم خيلي ادعا داره. حالا چي نوشته بود: «اما درباره شهادت، مسئله معلوليت و مجروحيت و مفقودالاثري و اسيري در آن حل شده است، و اميدوارم، شهادتم بر اين نحو باشد كه تمامي اعزاي بدنم پاره‌پاره شود كه فرداي قيامت نزد سالار شهيدان خجالت‌زده نشوم و...» توي عمليات همه‌اش حواسم به عباسي بود. مي‌خواستم ببينم شهيد مي‌شه يا نه، خودش كه خيلي مطمئن بود و نقش يك شهيد زنده را بازي مي‌كرد. با اولين خمپاره كه نشد،‌ درگيري اوج گرفت و خيلي‌ها را بردند عقب. آنقدر حواسم به عباسي بود كه يادم رفت بترسم يا پنهام بشم و اون هنوز زنده بود و داشت عمليات تمام مي‌شد، ولي هنوز فرصت داشت تا مرز تسويه. آخرهاي كار بود. هوا تاريك بود. منورها آسمان را رنگ به رنگ مي‌كردند. پرنده پر نمي‌زد و خمپاره‌ها در حال پرواز بودند؛ پرنده پر نمي‌زد، ولي خيلي‌ها پر زدند؛ پرنده پر نمي‌زد ولي خيلي زمان خوبي بود براي پرواز كردن و آسماني شدن! لحظه‌هاي سختي بود، همه روحيه‌ها خراب، بدن‌ها خسته، چشم‌ها خواب‌آلود، دل‌ها گرفته. اگر شكست مي‌خورديم، محورهاي مجاور بيشتر آسيب مي‌ديدند، دل تو دلمان نبود. يك دفعه يكي داد زد: عباسي! رحيم عباسي. برادر شهيد كريم عباسي ساكن مهرانشهر شهريار كرج، از خاكريز بالا رفت و به طرف دشمن دويد، از خاكريز فاصله نگرفته بود كه به زمين خورد و دوباره آتش بالا گرفت. ياد دفتر يادگاري‌ها افتادم. آره، عباسي شهيد شده بود، آتش كه آرام شد، از خاكريز گذشتم، بچه‌ها مي‌گفتند خطر داره، ولي رفتم بالاي سرش، يك تير خورده بود تو سينه‌اش، جاهاي ديگرش هم زخمي بود. اون آرزو كرده بود، پاره پاره بشه، تكه تكه، اما نشده بود و اين يعني فقط پنجاه درصد يك آرزو. نتوانستم غرورم را بشكنم و از حرفم كوتاه بيايم. لحظه تسويه بود، او برگه ترخيص را از اين دنيا گرفته بود. به عباسي گفتم ديدي نشد، مثل امام حسين(ع) شهيد نشدي! تو همين حال بودم كه آتش دوباره بالا گرفت، هر كاري كردم نتوانستم بدنش را ببرم پشت خاكريز. خودم برگشتم. ولي پشت خاكريز همش حواسم به بدن عباسي بود. عراقي‌ها آتش را سنگين‌تر كردند. صبح كه شد مثل اينكه خوابشان گرفته بود، منطقه آرام شد، تو اولين فرصت رفتم سراغ آقاي عباسي. واي خداي من،‌ چند شهيد دور خاكريز، غير قابل شناسايي بودند. خمپاره‌ها و گلوله‌هاي دشمن تاخته بودند و استخوان‌ها شكسته و اعضا از هم جدا شده بودند. درست مانند صحنة ظهر عاشورا كه اسبان تازه نعل زدة عمر سعد... تمامي اعضاي بدن عباسي پاره پاره شده بود و او ديگر فرداي قيامت نزد سالار شهيدان خجالت‌زده نمي‌شد. الآن كه اين دفتر را مي‌بينم، احساس مي‌كنم آن دو صفحه‌اي كه آقاي عباسي برايم نوشته زيباترين برگ خاطرات آن دفتر است. از بين چهارده نفري كه 6/4/65، توي سنگر برايم خاطره نوشتند پنج نفر شهيد شدند. آتش كه آرام شد، از خاكريز گذشتم، بچه‌ها مي‌گفتند خطر داره، ولي رفتم بالاي سرش، يك تير خورده بود تو سينه‌اش، جاهاي ديگرش هم زخمي بود. اون آرزو كرده بود، پاره پاره بشه، تكه تكه، اما نشده بود و اين يعني فقط پنجاه درصد يك آرزو.
  8. [url=http://leader.ir/langs/fa/print.php?sec=content&id=4679] پيام رهبر معظم انقلاب به آقاي اسماعيل هنيّه نخست وزير دولت قانوني حماس[/url] نگاهي بيندازيد. [size=18]خبر را حتما با متن تاپيك كنيد: [/size] ارشيا به گزارش شبکه خبر،حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به آقای اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت قانونی حماس ، با اشاره به شكست و خفت ارتش مجهز رژیم صهیونیستی در مقابل صبر و شجاعت و فداكاری مجاهدان دلیر و مردم مظلوم غزه تاكید كردند : ایمان و ایستادگی شرافتمندانه شما و آحاد مردم غزه در برابر یكی از فجیع ترین جنایات جنگی تاریخ ، آمریكا ، حامیان رژیم صهیونیستی و خیانتكاران و منافقان امت اسلامی را رسوا كرده است و ضمن به اهتزاز در آوردن پرچم عزت امت اسلامی دشمن ضد بشر را هر روز دچار ذلت بیشتری خواهد كرد . متن پیام به این شرح است: بسم الله الرحیم الرحیم ،برادر مجاهد جناب آقای اسماعیل هنیه سلام علیكم بما صبرتم ،صبر بیست روزه ی شما و مجاهدان دلیر و از جان گذشته و آحاد مردم غزه در برابر یكی از فجیع ترین جنایات جنگی جهان و تاریخ ، پرچم عزت را بر سر امت اسلام به اهتزاز در آورده است. شما ثابت كردید كه دل سرشار از ایمان به خدا و قیامت و روح منیع و عزیز مسلمانی كه ذلت و تسلیم درباره ی ظلم و زور را بر نمی تابد ، آنچنان قدرتی می آفریند كه حكومت های جبار و مستكبر و ارتش های مجهز در برابر آن ناتوان و ذلیل اند. ارتشی كه قدرت فداكاری و شهادت طلبی شما آن را بیست روز است پای در گل در پشت دروازه های غزه به خفت افكنده همان است كه ظرف شش روز بخش های عظیمی از سه كشور عربی را زیر سیطره ی خود در آورد. به ایمان و توكل خود ، حسن ظن خود به وعده ی الهی ، به صبر و شجاعت و فداكاری خود ببالید كه امروز همه ی مسلمانان به آن میبالند . جهاد شما تا امروز امریكا و رژیم صهیونیست و حامیان آنان و سازمان ملل و منافقان امت اسلامی را رسوا كرده است. امروز نه فقط ملتهای مسلمان ، كه بسیاری از ملت های اروپا و آمریكا حقانیت شما را از بن دندان پذیرفته اند . شما همین امروز هم پیروزید و با ادامه ی این ایستادگی شرافتمندانه دشمن زبون و ضد بشر را باز هم بیشتر به ذلت و شكست خواهید كشاند. انشاء الله بدانید كه ما ودعك ربك و ماقلی و بدانید كه و لسوف یعطیك ربك فترضی ، انشاء الله با اینحال حوادث خونین و فاجعه بار غیر نظامیان فلسطینی بخصوص كودكان مظلوم و معصوم ، دلهای ما را غرق خون كرده است. حوادث ناشی از جنایت های غاصبان فلسطین كه هر روز چندین بار از همه ی كانالهای تلویزیونی ما پخش می شود ملت ما را ماتمزده و عزادار ساخته است. اعظم الله لكم الجزاء و عجل لكم النصر ، بدانید كه وعده ی خدا راست است كه فرمود : و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز و فرمود : ((و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ...)) خیانتكاران عرب هم بدانند كه سرنوشت آنان بهتر از یهودیان جنگ احزاب نخواهد بود كه خداوند فرمود : (( و انزل الذین ظاهروهم من اهل الكتاب و من یاصیهم ...)) ملت ها با مردم و مجاهدان غزه اند . هر دولتی كه برخلاف این عمل كند فاصله ی خود و ملتش را عمیق تر می كند و سرنوشت چنین دولت هایی معلوم است . آنها نیز اگر به فكر زندگی و آبروی خودند باید سخن امیرالمومنین علیه السلام را به یاد آورند كه فرمود : ((الموت فی حیاتك مقهورین و الحیاه فی موتكم قاهرین)) به شما و مبارزان غزه و همه ی مردم مظلوم و مقاوم شما درود می فرستم و در كنار همه ی تلاش هایی كه دولت جمهوری اسلامی ایران در حمایت از شما وظیفه ی خود دانسته است ، شب و روز هم شما را دعا می كنیم و صبر و نصرت را برای شما از خداوند عزیز قدیر مسالت می كنم.
  9. alireza12

    بمب های فسفری.

    من در ادامه ي تحقيقاتم به يك جنايت ديگر هم پي بردم و اون جنگ ايران و عراق را كه از ياد نبرديد ... اونجا يك گلوله ي خاص آزمايش شده بود روي ايراني ها و اون اين بود كه گلوله حاوي مواد آتش گيرنده و گاها حاوي مواد سمي . وقتي شليك ميشود به سينه ي فرد ميخورد . الباقي را .....
  10. alireza12

    بمب های فسفری.

    حالا اون قضيه ي استخون را فهميدم
  11. بازم ميخواااااااااااااااااام ....
  12. alireza12

    بمب های فسفری.

    اين كه شما گفتي يعني چه ؟
  13. alireza12

    بمب های فسفری.

    مطلب مقاله اي چيز ديگه اي نيست؟
  14. alireza12

    پرواز در آسماني كه پرنده پر نمي‌زد

    ممنون از لطفت.
  15. alireza12

    پرواز در آسماني كه پرنده پر نمي‌زد

    ما از خون اين شهيدان زنده ايم .
  16. بازم ميخوام، بازم ميخواااااااااااااااااااااااااااااام..........
  17. دقيقا من سلاح 50 مم را بارها ديدم كه براي از ميان برداشتن زره دار ها استفاده ميشود .... نديدم تا به حال با اون آدم بزنند ....
  18. [code]فليس صبح بقريب؟[/code] اليس صبح بقريب انا لله و انا اليه راجعون ما براي همين با اينها مخالفيم ....
  19. alireza12

    خاطرات من از جبهه

    [img]http://usera.ImageCave.com/alireza12/اسارت.jpg[/img] [img]http://usera.ImageCave.com/alireza12/امام.jpg[/img] [img]http://usera.ImageCave.com/alireza12/برانكارد.jpg[/img] [img]http://usera.ImageCave.com/alireza12/زكات.jpg[/img] با سلام به دوستان من از اين به بعد ميخواهم اين گونه مطالب را بيشتر بگم اين ها نمونه بود آيا ادامه بدهم يا نه ؟ منبع مطالب بالا كتاب 100 خاطره اگر عكس ها كامل نيامد ببخشيد [img]http://usera.ImageCave.com/alireza12/بچه%20ها.jpg[/img][img]http://usera.ImageCave.com/alireza12/سيبل.jpg[/img]
  20. alireza12

    خاطرات من از جبهه

    دوستان ببخشيد مشكلي برام پيش آمده مدتي نميدوانم ادامه بدم اگر كسي از اين جور مطالب داشت بزاره تا اين موضوع بسته نشه خودم بعدا ادامه ميدهم ان شا الله
  21. alireza12

    خاطرات من از جبهه

    از همگي ممنون ادامه ميدم باعث قوت قلب شديد و يك چيز هم ياد گرفتم كه هر چه مطالب كونتاه تر باشد پر بيننده تر است . چون مطالب قبلي زياد استقبال نشد.. اون اخطار هم از بلد نبودن راه و چاه سايت بود چون توي سايت راهنما نيست . از برادر F35 هم تشكر ميكنم من همه ي مطالب ايشان را خوانده بودم و نخواستم با مطالب كوچك خودم از بزرگي و ارج آنها بكاهم . باز هم از همگي ممنون
  22. شنيدم مردم رو از خونه مي كشند بيرون توي يك خونه ي ديگر جمع مي كنند آن خونه رو منفجر مي كنند.
  23. عجب ما هم يه چيزي بلد بوديم
  24. در جنگ جهاني سلاحي ابداع شد كه ميتونست با سرعتي كه داشت هنگام پرتاب از هواپيما در آب پرش كند و از روي موانع عبور كند من فكر كنم اين همون باشه . يا .... (اين صلاحي كه گفتم براي شكستن سد ها به كار ميرفت)
  25. از خرمشهر به سمت شلمچه كه مي‌روي به دژباني شلمچه و بعد، به نهري مي‌رسي كه به آن مي‌گويند: نهر عرايض. پلي كه از رويش عبور مي‌كني، بازسازي شدة پلي است كه امروز به آن مي‌گويند «پل نو». اين پل، نه تنها دروازه ورود بيگانه‌ها به ايران بود، بلكه پل مقاومت نيز هست و چه بسيار مقاومت‌هاي جانانه‌‌اي كه به خود نديده است در شهريور ماه 59. همان شهريور سياهي كه با خون بچه‌ها سرخ شده بود. نهري زير اين پل جاري است كه از اروندرود منشعب شده است و نخلستان‌هاي خرمشهر را سيراب مي‌كند. پل را زده بودند روي عرايض كه خرمشهر را با روستاهاي مرزي اطراف شلمچه، ارتباط دهند. در محل اتصال نهر به اروندرود، يك سمت گمرك و سمت ديگر قصر ويران شده شيخ خزعل قرار دارد. كربلاي چهار و پنج، در كنار اين نهر؛ كربلا شد؛ گويي اين نهر فرات بود و حماسه‌هاي كنار آن، حماسه حسينيان! □ در معبر يا داغ مي‌بيني يا ذكر مي‌شنوي. نهر عرايض معبر است. صداي «يا زهرا(س)» بود كه به گوش‌ مي‌رسيد. بعضي موقع‌ها مي‌خواهي جايي بروي، اما نمي‌داني چه در انتظارت هست. مي‌بيني آتش چه حجمي دارد. خيلي هنر مي‌خواهد كه فرار نكني. سخت است باورش كه چپ و راست تو قايق‌ها يكي پس از ديگري منهدم شوند و تو بايستي... كاش مي‌شد گفت در اين نهر چه اتفاقي افتاد و اين آب آرام چه روزهايي كه به خود نديد! عكس و فيلمي هم نيست كه تو را روشن كند و برايت از حماسه‌هاي كربلاي چهار و پنج بگويد. نقطه استارت كربلاي چهار، نهر عرايض بود. از دهكده عرايض تا رودخانه، چهار كيلومتر راه است. شبي كه براي كربلاي چهار حركت كرديم، از كنار جاده، خودمان را به نهر رسانديم. نزديكي پل نو و در همان حوالي قصر شيخ خزعل، سنگر حاج حسين خرازي بود كه هنوز هم آثارش هست. نزديكي‌هاي شهر، آتش شديد دشمن روي سر ما بود. عمليات لو رفته بود و دشمن آگاهي كامل از ما داشت؛ حتي مسير ما را دقيق مي‌دانست. تمام آتش و حجم آن روي اين نهر بود. آتش وحشتناكي بود. قايق‌ها آماده بود. هر قايق يازده نفر جا داشت. چون مي‌خواستيم از نهر عبور كنيم، مهمات كامل برداشته بوديم. قايق‌ها هم بنزين اضافه برداشته بودند. يك گلوله كافي بود تا آن قايق‌هاي آماده انفجار را با بچه‌هايي كه كوله‌پشتي‌شان پر از مهمات بود، تبديل به خاكستر كند. اين اتفاق افتاد. گلوله‌اي به يكي از قايق‌ها اصابت كرد و بعد، انفجار... . بچه‌ها همه پر مي‌كشيدند بالا. خيلي از قايق‌ها آتش گرفته بود. ديدبان‌هاي دشمن متوجه شدند و آتش چندين برابر شد. حالا ديگر نهر عرايض شده بود جاي پرواز ملائك. بچه‌هايي را مي‌شد ببيني كه آتش گرفته بودند و مي‌سوختند. شهيد سيد محسن حسيني، مسئول دسته بود. پسر آرامي درست مانند پدر دور و بر بچه‌ها، دورشان مي‌چرخيد. آخرين نفري بود كه مي‌خوابيد و اولين نفر بود كه بيدار مي‌شد. خيلي هواي نيروهايش را داشت. وقتي مي‌خواستيم از نهر خارج شويم، توي قايق، يك تير خورد به دستش. دستش از مچ قطع شد. بين دو زانوي پاهاش دستش را گرفت لاي پايش و مي‌خنديد. مي‌دانستيم كه يك كاليبر چه درد وحشتناكي دارد، اما او مي‌خواست روحيه بچه‌ها خراب نشود. فقط مي‌خنديد. فرهاد رهنمايي مي‌رفت زير آب و بچه‌ها را بيرون مي‌كشيد؛ اول آتش بچه‌هايي را كه در حال سوختن بودند را خاموش مي‌كرد و بعد از آب بيرونشان مي‌آورد. اينها روايت نهري است كه امروز تو از آن عبور مي‌كني تا به شلمچه برسي. آب مي‌بيني و حاشيه و نيزار؛ اما آن شب، اين نهر رنگ و بوي خون داشت و بوي سوختن بهترين فرزندان اين سرزمين را مي‌داد. هنگام عمليات هم شهدا و زخمي‌ها را كه مي‌آوردند كنار همين نهر زمين مي‌گذاشتندشان تا آمبولانس از راه برسد. نهر معبر ما بود براي رسيدن به كربلاي چهار. در كربلاي پنج، بازمانده‌هاي كربلاي چهار از روي نهر حركت كردند به سمت شملچه. بچه‌ها كه از كنار اين نهر رد مي‌شدند، به ياد رفقايشان مي‌سوختند، مي‌گريستند و با آنها تجديد عهد مي‌كردند. مي‌گفتند بچه‌ها داريم مي‌آييم پيشتان. منتظر باشيد. كمي آن طرف‌تر در شملچه خيلي از بازمانده‌هاي اين عمليات كه شاهد مظلوميت بچه‌ها در نهر عرايض بودند، پشت سر حاج حسين راهي عرش خدا شدند. آخرهاي جنگ، يكي از خط‌هاي پدافندي ما حاشيه همين نهر بود. براي آنهايي كه مي‌دانستند اينجا چه خبر است، شب‌ها كنار اين نهر غوغايي بود. اين نهر زيارتگاه بود. تا همين اواخر، تكه‌پاره‌هاي قايق‌هاي حامل به عرش رفتگان را همين جا پيدا مي‌كرديم؛ قايق‌هايي كه آن شب مركب شهدا بودند. يادشان به خير؛ شهيد حاج علي باقري، شهيد حاج محمد زاهدي، جانبازي كه چشمي را قبلاً فرستاده بود بهشت، فرمانده گردان امام رضا، شيخ جواد قاسم‌پور، معاون گردان، سيد محسن حسيني، عباس سرائيان، اصغر امامي، حسين فروجاني، كيوان داريان، شهيد رهنما، شهيد ابراهيم، منصور رنجبران و حسن منصوري غواص و...! حال بچه‌ها قبل از كربلاي چهار، معنويتشان، روحانيتشان، همه و همه بي‌سابقه بود. آخر جنگ، اين نهر خط مقدم شد؛ آن طرف با فاصله‌اي حدود يك كيلومتر عراقي‌ها بودند و اين طرف ما بوديم. از خرمشهر به سمت شلمچه كه بيايي، به نهري مي‌رسي كه معبر زمين و آسمان شد و در يكي از همين شب‌هاي عاشورايي جنگ، بچه‌هاي عاشق كربلا را به مهماني حسين(ع) برد.[size=18][/size]