jackturbo

Members
  • تعداد محتوا

    709
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های jackturbo

  1. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/eu-logo-771531.gif[/img] يكي از مهمترين نظرياتي كه طي سالهاي اخير در اروپا متداول بوده است، مساله ايجاد يك سيستم چندجانبه امنيتي پان اروپائي است . با وجود مشكلات و موانع موجود. نسبت به تغييرات سياسي لازم براي تحقق اين منظور با خوشبيني نگريسته مي شود . در پرتو چنين ساختاري، هر يك از كشورهاي اروپايي به احساس امنيت بيشتر با هزينه اي كمتر از آنچه كه در سيستم دو قطبي مي پرداختند، دست خواهند يافت . البته روشن است كه ايجاد چنين سيستمي نه سهل خواهد بود و نه سريع ، لكن به عقيده نگارنده دستيابي به اين هدف در آغاز قرن بيست و يكم ميسر است. با اين وجود، اصول نظري سيستم امنيتي چند جانبه اروپا بايد تعيين و در صحنه بين المللي دقيقاً مورد بحث قرار گيرد و در مورد موافقت تمامي شركت كنندگان در اين سيستم مشترك المنافع امنيتي واقع شود. اصولاً، فرض براين است كه اين سيستم كه شامل تمامي كشورهاي اروپايي (يا اكثريت قابل توجهي از آنان باضافه ايالات متحده آمريكا و كانادا) مي باشد، برپايه فلسفه اي كاملاً جديد از تامين امنيت بنا گردد. بدين معنا كه اين سيستم نه برپايه تاكيد زياد بر مقابله با تهديدات ديگران بلكه بر همكاري چندجانبه در نابودي منابع اين تهديدات استوار است. تفاوت ميان شيوه امنيتي سنتي (مقابله) و شيوه آينده (همكاري) را مي توان در قالب مثالي بدين شكل بيان نمود: در مقابله با سيل، دو استراتژي مي توان بكار برد. يكي ساختن سد محكمي كه قادر به مقابله با موج و جريان سيل باشد. دوم، تنظيم جريان رودخانه و كاهش خطر طغيان آن. در شيوه دوم نه تنها لازم نيست ديواره سد به آن اندازه بزرگ باشد بلكه مي توان بهره وري از رودخانه را نيز افزايش داد. مفهوم سيستم امنيتي پان اروپايي اين است كه هر كشور در تامين امنيت متكي به ديگر شركايش باشد. بدين ترتيب، يك سيستم امنيتي چندجانبه از تهديد كشور همسايه بعنوان دشمن يا خطر بالقوه جلوگيري مي كند و برعكس، موجب مي شود به اين كشور به ديده يك متحد در سيستم چندجانبه امنيتي بنگريم. يكي از مهمترين وظايف در چهار چون يك ساختار امنيتي چندجانبه پان اروپايي، طراحي يك مدل جهاني براي دكترين نظامي آينده مي باشد كه از سوي هركدام از اعضاي اين سيستم بعنوان يك مفهوم استراتژيك قابل درك بوده و بتواند نيروهاي نظامي خود را براساس همان چارچوب، كنترل و بكار گيرد. چنين دكتريني كه از لحاظ اهميتش پيشنهاد مي كنم آنرا دكترين نظامي مشترك بناميم بايد ملزومات و محدوديتهاي پذيرفته شده در چهارچوب اين سيستم را با توجه به امكانات بالقوه اعضايش مشخص كند. چگونه مي توان اين نوع دكترين نظامي اشتراكي را به روشنترين وجه ممكن بيان نمود؟ در آغاز نگاهي داريم به سه نوع دكترين نظامي قابل تشخيص ذيل: -دكترينهايي كه امنيت خود را به بهاي سلب امنيت از ديگران تامين مي كنند. به بيان ديگر، دكترينهايي كه امنيت كلي را تضعيف مي كنند. (يا در مورد بحث ما، امنيت اروپايي)؛ -دكترينهايي كه امنيت يك دولت را از طريق تعادل بخشيدن به تهديد و تامين امنيت عمومي تضمين مي نمايند؛ ـدكترينهايي كه امنيت يك دولت را از طريق افزايش حس امنيت ديگر كشورها و بالطبع كاستن از فوائد تهديد، تضمين مي نمايند. ترديدي وجود ندارد كه نمونه دكترين نظامي اشتراكي مورد نظر در گروه سوم جاي مي گيرد، يعني دكتريني است كه امنيت كلي (اروپائي) را افزايش مي دهد. چنين دكتريني چه احتياجاتي را بايد تامين نمايد؟ اين مساله را با توجه به چهار عنصر اصلي زير مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم: ـ ارزيابي تهديد نظامي (دلايل و ماهيت جنگ يا بحران احتمالي)؛ ـ برنامه اي براي جلوگيري از وقوع جنگ (حل بحران ها)؛ ـ تهيه يك ايده عملياتي ـ استراتژيكي براي انجام عمليات نظامي؛ ـ آمادگي نيروهاي نظامي و آموزش آنان براي عمليات نظامي. ارزيابي تهديد اساس هر دكترين نظامي عبارت است از : روشن ساختن نياز به آمادگيهاي نظامي و مشخص نمودن نوع و چرخه تهديد نظامي. در دكترينهاي كلاسيك دو منبع بالقوه جنگ اهميت بيشتري داشتند: يا يك دولت تصميم مي گرفت كه مشكلات سياسي را با ابزار نظامي حل كند كه اين خود موجب جنگ مي شد يا اينكه دولتي افكار تجاوزكارانه اي را اعلام مي نمود كه سبب اعلام جنگ از سوي رقيب مي شد. در مورد اول، موضوع كاملاً روشن است . چنين دكتريني تجاوزكارانه و خطرناك بوده و امنيت عمومي را به مخاطره مي افكند. در مورد دوم، دو متغير قابل تشخيص است . اولي زماني كه ارزيابي تهديد با گفته ها و ادعاهاي طرف مقابل انطباق دارد. معمولاً عليرغم اينكه اين دكترين به دشمن بالقوه اش اشاره دارد كه در حال ايجاد يك تهديد است ولي واقعيت قضيه چنين نيست و اصولاً نيت تجاوزكارانه اي وجود ندارد. در اينجا ما با يك نمونه كلاسيك ذهنيت گرايي در ارزيابي شخص از تهديد سرو كار داريم اين يك پديده كاملاً طبيعي است. معمولاً اين قضيه داراي طبيعتي كاملاً تبليغاتي است و به شكلي آگاهانه برخلاف واقعيتها طرح ريزي شده است. با اين حال، جدا كردن ذهنيت گرايي بي اساس از تبليغات ماهرانه بسيار مشكل مي باشد. چنين اصول دكتريني را هيچگاه نمي توان بصورت واقعي ارزيابي نمود و از اينرو بر امنيت عمومي تاثير منفي مي گذارند و نبايد از نظر دور داشت كه اين امور احساس امنيت را كاهش مي دهند. تنها سيستمي را مي توان به عنوان يك سيستم مطلوب براي تعيين منابع و ماهيت جنگ شناخت كه به زمينه هاي عيني و ثابت شده علمي در وقوع جنگ و بحران توجه دارد. براي مثال، يكي از راههاي بيان اين مطلب يافتن منابع بالقوه بحران نه تنها در كشورهاي ديگر، بلكه در كشور خود و متحدانمان نيز مي باشد. فقط دكتريني كه خود را مقيد به چنين تجزيه و تحليل عيني نمايد و قادر به خروج از «سايه دشمن» باشد مي تواند دكترين مشتركي باشد كه موجب افزايش امنيت عمومي شود. برنامه جلوگيري از جنگ و بحران در تعيين اجزاي بخش ديگر دكترين نظامي مبتني بر همكاري ، عمليات نظامي با هدف جلوگيري از جنگ و بحران ـ (براي مثال تاسيس كنفرانس امنيت و همكاري در اروپا(2) CSCE) كه از سوي جامعه بين المللي بطور كامل به رسميت شناخته شده است، مي تواند مورد توجه قرار گيرد. طبعاً دكتريني كه حتي از جانب تعداد كمي از كشورها پذيرفته نشده باشد، خطرناك بوده و باعث تشديد تهديدات خواهد شد. از طرفي، اگر دكترين مشتمل بر بندهايي در رابطه با بكارگيري موازين ديگري براي حل بحران و ايجاد اعتماد نظامي باشد، در اينصورت اعمال محدوديتهايي كه باعث تثبيت سطح امنيت موجود مي گردد، به نوبه خود خطر تهديد را كاهش و امنيت عمومي را افزايش خواهد داد. همين مساله، عنصر بعدي در تعيين دكترين نظامي مبتني بر همكاري مي باشد. مفهوم استفاده از نيروهاي نظامي مفهوم بكارگيري نيروهاي نظامي ،بخصوص در دورة تشديد بحران و اوايل جنگ بي ترديد يكي از عوامل اصلي مشخص كننده دكترين نظامي است. در اينجا بطور خلاصه و بررسي دو جزء اصلي اين مفهوم مي پردازيم: آرايش نيروهاي نظامي و اولين عمليات (سلسله عمليات) استراتژيك ميزان كارآيي و زمينه آرايش نيروهاي نظامي در توانايي آنان در انتقال از حالت زمان صلح به جنگ و شروع انجام عمليات نظامي تاثير دارد. هرچه اين توانايي بيشتر باشد اثر متزلزل كننده آن بر احساس امنيت ديگر كشورها بيشتر مي باشد. آرايش نيروهاي نظامي با چند عامل مشخص مي شود. در اينجا توجه خود را بر روي دو نمونه متمركز مي كنيم: پنهاني و سري بودن اين فرآيند و شدت تمرينات براي كسب آمادگي رزمي و تمرينات لازم براي بسيج نيروها. اگر هدف از اين طرح ، كسب آمادگي رزمي و بسيج پنهاني باشد چنين عملي افزايش سوء ظن و نگراني در كشورهاي ديگر و بالطبع، افزايش تهديد را بدنبال دارد. طرفي كه مشغول ساخت دفاعي خود مي باشد نبايد اين عمل را بصورت پنهاني انجام دهد بلكه بايد با نمايش قدرت و آمادگي خود موجب ترس متجاوز گردد. ادامه و ادارة يك سيستم كارآمد براي نيل به آمادگي رزمي و آرايش و بسيج نيروها بستگي به استمرار تمرينات و آموزشهاي مناسب دارد. در همين حال چنين اقداماتي، بخصوص آموزشهايي كه مستلزم خروج نيروها از پايگاههايشان مي باشد، زمينه توجه و دخالت طرفهاي مقابل را فراهم مي نمايد. هرچه تعداد دفعات تمرين و آموزش بيشتر باشد، به امينت و ثبات عمومي صدمه بيشتري وارد مي نمايد. در همين رابطه، نسبت تعداد جلسات آموزشي آمادگي رزمي و تمرينات بسيج نيروها به تعداد پايگاهها در سال مي تواند يك از معيارهاي ارزيابي دكترينهاي نظامي باشد. روشن است كه مقداري از اين تمرينات براي كارآيي سيستم ضروري است. با اين حال، اگر اين مقدار از حد مشخصي فراتر رود موجب نگراني همسايگان شده و در اين صورت دكترين نظامي اين دولت بعنوان عامل سلب امنيت عمومي ارزيابي مي شود. بنابراين لازم است اين مرز را مشخص نمائيم و هميشه پائين تر از آن بمانيم كه اين خود يكي از عوامل و شاخص هاي تعريف دكترين نظامي مبتني بر همكاري است. نوع عمليات طرح ريزي شده براي اولين روزهاي جنگ ،يعني اولين سري عمليات نظامي، بي شك يكي از مهمترين شاخص هاي تعيين كننده ماهيت دكترين نظامي مي باشد. به بيان ساده تر، ما مي توانيم عمليات منظم نيروهاي نظامي (مثل دفاعي، تهاجمي يا دفاعي ـ تهاجمي، مقاومت و هجوم ناگهاني) را از عمليات نامنظم تميز دهيم. در اينجا بايد به شركت در انواع گوناگون عمليات نظامي همراه با نيروهاي سازمان ملل در قالب ائتلاف با ديگر سيستمهاي امنيتي مشترك يا شركت در عمليات نظامي با همكاري نيروهاي تركيبي نيز اشاره گردد. اگر تصميم دكترين بر آ‎غاز جنگ و انجام عمليات تهاجمي بر عليه قلمرو دشمن باشد، بي ترديد اين امر، تجاوزكارانه و سبب افزايش احساس تهديد در ديگر كشورها مي باشد. اما در صورتي كه ابتدا عمليات دفاعي و يا دفاعي ـ تهاجمي را مدنظر داشته باشد، هيچگونه نگراني در كشورهاي همسايه اش ايجاد نكرده و اثر مثبتي نيز بر وضعيت امنيت عمومي خواهد داشت. دكترين نظامي كه مبناي دفاع استراتژيك از يك عمليات مقاومت با هدف گذار به عمليات نامنظم باشد و يا از همان ابتداي كار، انجام عمليات نامنظم موردنظر باشد هيچگونه نگراني در همسايگان ايجاد نخواهد كرد. اين مسئله شامل شركت در ماموريتهاي سازمان ملل يا عمليات مشترك نيروهاي پان اروپائي نيز مي شود. چنين رويكرد نظامي موجب تهديد كسي نمي گردد و افزايش امنيت عمومي و احساس امنيت در ديگر كشورها را بدنبال خواهد داشت. نگهداري و آموزش نيروهاي نظامي براي عمليات جنگي شاخص هاي تعيين كننده استعداد نظامي يك كشور، معيار مناسبي براي تشخيص دكترين نظامي آن كشور مي باشد. در اينجا از خصوصياتي چون حجم نيروهاي نظامي، تجهيزات، ساختار، آرايش و آموزش آنان بايد نام برد. بطور سنتي، حجم نيروهاي نظامي بر مبناي تعداد نيروهاي نظامي اندازه گيري مي شد. اين امر در سيستم دو قطبي صدق مي كرد، ولي در يك سيستم چندقطبي، صرفاً شاخصهاي نسبي كه بازتاب مناسب داخلي خاص همچون تراكم جمعيت يا نيروهاي سرزميني باشند، معيار مناسبي براي برآورد اندازه نيروهاي نظامي مي باشند. مورد اول، يعني تراكم جمعيت بيانگر نسبت تعداد سربازان به كل جمعيت آن كشور مي باشد. هرچه اين نسبت بزرگتر باشد آن دولت نظامي تر بوده و تهديد بالقوه بزرگتري براي همسايگان خود بشمار مي آيد. علاوه بر اين، تحريمهايي نيز وجود دارند كه اگر مورد تجاوز قرار گيرند هماهنگي ملي داخلي را بر هم زده نوعي تمايل به حل بحثها و مذاكرات از طريق نظامي بوجود مي آورد. در مدل دكترين نظامي مبتني بر همكاري اين شاخص بايد حدي را پائين تر از حريم مزبور انتخاب كند كه البته تعيين اين حريم نيز فقط با تحقيقات دشوار ميسر مي گردد. قابل ذكر است كه در بعضي تعاريف و طرحهاي عملي (براي مثال در آلمان) تمايل به حفظ نيروهاي نظامي با تعداد كمتر از 5 درصد كل جمعيت كشور مي باشد. من خود شخصاً پيش بيني مي كنم كه اين شاخص براي كشورهاي اروپائي از 3 تا 5 درصد تجاوز نكند. نسبت نيروهاي نظامي با ميزان پراكندگي جمعيت بيان كننده اندازة عددي نيروهاي نظامي نسبت به وسعت كشور مي باشد كه براي مثال با شاخص تعداد سربازان در هر 100 كيلومتر مربع اندازه گيري مي شود. مقدار تجهيزات نيروهاي نظامي بخصوص تعداد ابزار جنگي سنگين (تانك، هواپيما ، هليكوپتر و توپخانه) نسبت به تعداد نيروهاي نظامي از اهميت خاصي برخوردار است. بطوري كه تجاوز از اين حد دلالت بر ماهيت تجاوزكارانه استراتژي نظامي آن دولت خواهد داشت. در دكترين نظامي مبتني بر همكاري مي توان مرز مشخصي براي تجهيزات فني نيروهاي نظامي معين كرد كه تخطي از آن به معناي تهديد امنيت ديگران تلقي گردد. ساختار نيروهاي نظامي يك كشور نيز مي تواند مشخص كنندة ماهيت دفاعي و يا تهاجمي آن باشد. اين مطلب را مي توان در قالب نسبت انواع نيروها و ادوات تهاجمي به نيروهاي دفاعي مثل نيروي دفاعي هوايي، دفاع منطقه اي، دفاع دريايي، نيروهاي ضدتانك و مانند آن بيان كرد. آرايش نيروهاي نظامي نيز مي تواند دلالت بر توانايي آنها در انجام عمليات سريع تهاجمي داشته باشد. هرچه نيروها در سطح كشور پراكنده تر باشند، بهمان ميزان زمان بيشتري براي سازماندهي تهاجمي آنان و ايجاد يك تهديد جدي مورد نياز مي باشد. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه ماهيت بالقوه تهاجمي يك كشور كه بتواند سبب بيم و هراس همسايگانش گردد تا حدودي بستگي به تعداد پادگانها دارد. فاصله پادگانها تا مرز نيز از اهميت مشابهي برخوردار است بدين معنا كه هرچه اين پادگانها به مرز نزديكتر باشند حساسيت بيشتري را در كشورهاي همسايه برمي انگيزند. از اينرو، اتخاذ حد و مرز مشخص در مورد مسائلي از قبيل نسبت حجم نيروهاي مسلح به تعداد پادگانها و فاصله متوسط پادگانها تا مرز نسبت به طول مرز يك كشور، از اهميت ويژه اي برخوردار است. نوع آموزش نيروهاي نظامي بخصوص مانورهاي آنها نيز به وضوح نشانگر ماهيت دكترين نظامي كشور مي باشد. اعزام نيروهاي نظامي به خارج از پايگاهها براي انجام تمرينات نظامي هميشه با ترس و نگراني از جانب كشورهاي ديگر توام بوده است. بهمين خاطر لازم است حد مشخصي براي وسعت، مدت و تعداد مانورها در اين دكترين نظامي پيش بيني شود. اين موارد را مي توان بسادگي با تعيين نسبت تعداد نيروهاي اعزامي به مانور، به تعداد كل نيروهاي نظامي، زمان متوسط مانورها و دفعات انجام مانور در خارج از پايگاهها در سال نسبت به تعداد كل پايگاهها بدست آورد. ايجاد يك سيستم امنيت جمعي اروپايي هدف ارزشمندي است و از آنجا كه چنين سيستمي قادر است امنيت لازم را با صرف هزينه كمتري تامين نمايد لذا ارزش تعميم و تعيين را در بين مردم دارد. اولين و مهمترين شرايط ايجاد چنين سيستمي اعتماد دوجانبه مي باشد. اين امر با همكاري سازمانها و مؤسسات تحقيقي و از طريق تماسهاي نظامي و غيرنظامي حاصل مي گردد. بنابراين شرط اساسي دكترين نظامي مبتني بر همكاري و توافق جهاني و دكترين دفاعي كه بتواند يكي از اجزاي اصلي سيستم امنيتي چندجانبه اروپايي باشد، چيزي جز تلاش و اشتراك مساعي جمعي نيست. اميدوارم نقطه نظرات من در رابطه با مدل ارائه شده فوق به كار و مطالعه بيشتر بر روي چنين دكترين مشتركي كمك كرده باشد. البته من خود بر ناكافي بودن راه حلهاي پيشنهادي واقف هستم و مطمئناً بعضي از اصول آن قابل مناقشه است. با اين حال، جاي مطالعه و تحقيق بيشتري در خصوص تعيين حدود و ثغور شاخصهايي كه در بالا ذكر شد، وجود دارد. من واقعاً بر اين عقيده ام كه اگر ما بتوانيم ملزومات اصلي دكترين نظامي مبتني بر همكاري را تعيين كنيم و اگر اين مسئله با اقبال و نظر مساعد جهاني جامعه اروپا و دولتها مواجه شود، قدم مهمي در راه رسيدن به يك سيستم امنيتي چندجانبه اروپائي خواهد بود. - پاورقي ها (1) نويسنده ، Stanislaw Koziej داراي درجه سرهنگي در ارتش لهستان مي باشد. (2) Conference on Security and Co- Operation in Europe. نویسنده: استانيس لاوكوزيج مترجم: پژمان رحمانی-جعفر.م پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس . [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=806]پایداری[/url]
  2. با سلام حضور دوستان عزیز حق با برادر مصطفی است به نظر من نیز باید کل تحرکات دشمن رو با ظرافت زیر نظر داشت و کوچکترین جوانب اون رو هم در نظر گرفت.
  3. بله برادر آرمانی عزیز حق با شماست یاد آن عزیزان گمنامی بخیر که حتی اسمی از ایشان باقی نمانده همین مدافعان آبادان ،خرمشهر و خیلی جاهای دیگه که اسمی ازشون باقی نموند ولی تاریخ حقیقت آنها را جاودانه نمود حقیقتی که نه از مادیات بلکه از وجودی روح اللهی حسینی و زینبی نشئت می گیرد و این حقیقت است که آنها را جاوادانه نموده است.
  4. يوسف‏زاده در خاطراتش نوشته است: صدام كه خشممان را ديد براى اينكه خودش را مهربان نشان بدهد گفت: براى اينكه بخنديد، دخترم مى‏خواهد براتان يك لطيفه تعريف كند. پرسيد: تو بلدى براى اينها لطيفه تعريف كنى، دخترم؟ دخترك داشت نقاشى مى‏كشيد و با سرش اشاره كرد نه. *اشاره بيست و چهار سال پيش، چند روز قبل از آزادى خرمشهر، تعدادى از نيروهاى ما به دست عراقى‏ها اسير شدند در ميان اين اسيران چند نوجوان بودند كه سنشان بيشتر از پانزده، شانزده سال نبود.افسران عراقى از ديدن اين رزمنده‏هاى كوچك سال شوكه شده بودند؛ زيرا باور نمى‏كردند كسانى كه رو در روى آنان با آن همه جسارت و شجاعت مى‏جنگيدند، همين نوجوانانى باشند كه الان خسته و مجروح به اسارت درآمده‏اند. آن روزها عراقى‏ها تا توانستند درباره اسارت اين نوجوانان و تعداد ديگرى كه پيشتر به اسارت درآمده بودند، هياهو و تبليغات به راه انداختند. اوج اين جنجال، ملاقاتى بود كه ميان اين نوجوانان و صدام ترتيب داده شد.حالا بعد از گذشت اين همه سال، داستان آن تبليغات و ملاقات را از زبان يكى از اسيران نوجوان - احمد يوسف‏زاده - مى‏خوانيم .او خاطرات خود را براى على هادى كه او هم يكى از نوجوانان اسير بود گفته و در كتابى به نام پرچين راز منتشر شده است .اين كتاب را چند سال پيش انتشارات سپاه به چاپ رسانده است. به همراه اين مطلب نام آن بيست و سه جوان اسير را نيز درج مى‏كنيم. بااينكه امروز نمى‏دانيم آنان كجا هستند و چه مى‏كنند؛كسانى كه در همان روزهاى نوجوانى و اسارت هم مردى بودند. اميدواريم باديدن اين مطلب آستين همت بالا بزنند و خاطرات خود را از آن روزها بنويسند. هم آنان و نيز كسانى كه آنان را ديده‏اند و مى‏شناسند... *روز بعد از اسارت، عراقى‏ها لباسهاى نظامى را گرفتند. يك دست لباس شخصى دادند به همه‏مان. از فرداى آن روز تبليغات عراقى‏ها شروع شد هر روز با انبوه خبرنگارها رو به رو بوديم. آن روزها روزنامه‏هاى عراق (كه صالح گاه از عراقى‏ها مى‏گرفت گاه خودشان برامان مى‏آوردند) مقاله‏هايى از كرامت و انسانيت صدام حسين در مورد اطفال ايرانى چاپ مى‏كردند، به جاى اينكه گزارشى از عمليات بيت‏المقدس چاپ كنند. پيروزى بچه‏ها بايستى به طريقى زير سوال مى‏رفت، كه رفت. يك روز ما را همراه عده‏اى از خبرنگارها بردند به يكى از پاركهاى بغداد: حديقه‏الزوراء . صالح هم بود به عنوان مترجم. آنجا همه مان را با زور سوار اسباب بازى‏ها كردند تا خبرنگارها عكس بگيرند. هر فلاش دوربين، رگبار گلوله‏اى بود كه بر سينه‏مان مى‏نشست. روزى آمدند گفتند: مى‏خواهيم ببريمتان زيارت كاظمين. باز هم تبليغات، اما به زيارتش مى‏ارزيد. راه افتاديم. بعد از ساعتى ماشين از روى پلى گذشت. بالاش روى تابلويى نوشته بودند: جسر ائمه اطهار (پل ائمه اطهار.) پل را كه رد كرديم، گلدسته‏هاى نورانى كاظمين آمد مقابل ديدگان اشك آلودمان. قلبهايمان منقلب شد و جلوى اشكهايمان را نتوانستيم بگيريم. كنار حرم مطهر آن دو امام معصوم فرصتى يافتيم غم دل بگشاييم و حرف چندين و چند ساله مشتاقان زيارت كربلا را به فرزندان امام عاشقان برسانيم. اشك‏ها گونه‏هامان را تبدار كرده بود. پروانه‏وار طواف مى‏كرديم حرمين آن امامان عزيز را. گوشه و كنار حرم عده‏اى از شيعيان عراق با ديدن طواف عاشقانه بچه‏هاى ايرانى، گريه‏كنان نگاهمان مى‏كردند، بى آنكه كارى از دستشان برآيد. طولى نكشيد كه از حرم بيرونمان كردند. راه افتاديم، هنگام برگشتن ماشينمان كنار يكى از ميدانهاى بزرگ شهر توقف كرد. پيش از رسيدن ما، نيروهاى امنيتى، در جاهاى از پيش تعيين شده ايستاده بودند. تا پياده شديم، دوربين‏هاى فيلمبردارى كار افتادند و پا به پامان تا وسط ميدان آمدند ازمان خواستند اطراف ميدان قدم بزنيم تا وانمود كنيم اسراى ايرانى آزادانه در خيابانهاى بغداد قدم مى‏زنند چند تا بچه عراقى هم فرستادند ميان ما. مدح صدام را مى‏كردند، با شعارها و شعرهايى كه مى‏خواندند هفت تا ده ساله مى‏نمودند. لباس‏هاشان عربى بود و شعرهاشان را با حالتى معصومانه مى‏خواندند. نتوانستيم طاقت بياوريم اين حيله را. هر كداممان گوشه‏اى گرفتيم، دور از چشم دوربين‏ها. مامورها عصبانى شدند آمدند بچه‏ها را با خشونت مجبور كردند دو به دو باهم قدم بزنند تا خبرنگارها بتوانند فيلمشان را تهيه كنند. فرداى آن روز تلويزيونى آوردند داخل زندان، براى ديدن تصويرهاى ديروز خودمان. گوينده با آب و تاب مى‏گفت: كودكان ايرانى آزادانه در خيابانهاى بغداد به تفريح مشغولند. آنها به زودى عراق را به مقصد ايران ترك خواهند كرد! هر روز در جبهه‏ها پيروزى جديدى نصيب بچه‏ها مى‏شد .اسرايى كه در مرحله‏هاى مختلف عمليات بيت‏المقدس اسير شده و به زندان ما منتقل شده بودند، تمام اين خبرها را برامان هديه آوردند. هر وقت اسيرى پا مى‏گذاشت تو زندان همه دورش جمع مى‏شديم و مى‏پرسيديم: بالاخره خونين شهر آزاد شد يانه؟ عراقى‏ها چى؟ آنها را توانستيد از خاك خودمان بيرون كنيد يا هنوز هم... در يكى از روزهاى آخر ارديبهشت سال شصت و يك، ساعت هشت صبح، بچه‏ها را از زندان بيرون آوردند گفتند: امروز قرار است كارهاى نهايى آزادى‏تان را انجام بدهيم. فقط بايد كمكمان كنيد، در بعضى چيزها كه ازتان مى‏خواهيم. عاقل باشيد! اين شانس را از دست ندهيد حالا برويد سوار آن مينى بوس شويد! مينى بوس منتظرمان بود، سر همان كوچه. سوار شديم. از خيابان‏هاى زيادى گذشتيم. رسيديم به يك منطقه نظامى ديگر. دژبان‏ها آمدند جلو، با مسوولان زندان حرف زدند همه‏شان توى ماشين اسكورت بودند، پيشاپيش ما. اجازه ورود داده شد. سه جاى ديگر هم جلومان را گرفتند. باز اجازه ورود داده شد. رسيديم جايى كه رو به رومان ساختمانهايى بلند و مجلل بود. (بعدها فهميديم آنجا مجلس ملى عراق بوده است.) به صف شديم، رفتيم طرف يكى از همان ساختمانها.نمى‏دانستيم كجا مى‏برندمان. صالح هم چيزى نمى‏دانست. از چند تا پله رفتيم بالا. از سالن خلوت و مرتبى گذشتيم. رسيديم به اتاقى. مسوول زندان در را زد و وارد شد. ما هم پشت سرش رفتيم تو. اتاقى بود مبله و بزرگ، با ميزهاى شيشه‏اى در وسط. در گوشه‏اى از اتاق، پشت ميزهاى بزرگ و زيبا مردى نشسته بود. با تبسمى بر لب. ازمان خواست بنشينيم. بعد با مسوول زندان شروع كرد به حرف زدن. بلند حرف مى‏زدند با هم. ما هم نشستيم به نگاه كردن در و ديوار و چيزهاى لوكس ديگر. كف اتاق موكت نرمى داشت. عكس تمام قد صدام هم، با لباس نظامى پشت سر آن مرد چسبيده بود به ديوار. يك تلويزيونى هم گوشه ديگر اتاق بود. از نگاههاى مرد حدس زدم بايد منتظر كسى باشد كه اين قدر نگاه به در اتاق مى‏كند.گاهى خنده‏هاى آن دو مرد رشته‏هاى افكارمان را مى‏گسست. نيم ساعت گذشت. شخصى آمد تو، چيزى به آن دو گفت و رفت. به صفمان كردند. دنبالشان رفتيم از اتاق بيرون. رفتيم تو سالنى بزرگ. با سقفى بلند و منقش و گچبرى شده و با لوسترهايى بزرگ. روى موكتهاى كف سالن فرش هايى بزرگ و قيمتى انداخته بودند. روى ديوار پر بود از عكس‏هاى مختلف صدام با عكس‏هاى كردى و عربى و نظامى، در قابهاى نفيس. آنجا فقط يك بار بازرسى بدنى كردند. همه چيز برامان عجيب بود. حالت سربازها، مسوول زندان، كسانى كه با لباسهاى مرتب از اين اتاق به آن اتاق مى‏دويدند. فضاى ساختمان و سالن، سكوتها، در و ديوار، عكس‏ها و تزئينات همه چيز برامان عجيب بود و حتى اضطراب آور. هر چه زمان مى‏گذشت، اضطرابمان هم بيشتر مى‏شد. چند بار از صالح خواستيم بپرسد ببيند ما را كجا مى‏برند با اين همه سرعت. نتوانست.رسيديم به سالنى بزرگ، بهش مى‏گفتند سالن اجتماعات. ميز بزرگ نعلى شكل آنجا بود، با صندلى‏هاى زياد در وسط سالن، كه حدود پنجاه نفر مى‏توانستند دور تا دور بنشينند .خبرنگارها پيش از ما آنجا بودند. پشت سرشان هم حلقه ديگرى از نظاميان مسلح ورزيده ايستاده بودند با قدهايى بلند و ظاهر آراسته. هيچ حركتى از رد نگاهشان دور نمى‏ماند. ما را از جلوى خبرنگارها گذراندند. نشستيم روى صندلى‏هايى كه برامان در نظر گرفته بودند. منتظر بوديم ببينيم اين بار چه نقشه‏اى دارند. صداى پاى چند نفر آمد، از بيرون سالن. صداى كوبش پاهايى مى‏آمد، به علامت احترام نظامى. فهميديم بايد كس مهمى آنجا دعوت داشته باشد. نگاه چرخانديم. صدام وارد سالن شد. دست دختر بچه‏اى را گرفته بود. با لبخندى ساختگى رفت نشست پشت صندلى‏اش. گفت: اهلاً و سهلاً! تو چشم‏هاش برق نفرت موج مى‏زد. شما كودكيد. بايد الان تو مدرسه باشيد، نه تو ميدان جنگ. يادش رفته بود بگويد چطور ما و دوستان همسن و سال ما توانسته بوديم ترسى بزرگ در دل افسران عاليرتبه او بكاريم. ما خواهان صلحيم. اما ايران به آتش جنگ دامن مى‏زند. ما سكوت كرده بوديم و چيزى نمى‏گفتيم. حرفش كه تمام شد كسى با دسته گلى سفيد آمد تو سالن. گلها را داد دست دختر كوچك صدام (حلا) تا تقسيم كند بينمان. صدام كه خشممان را ديد. براى اينكه خودش را مهربان نشان بدهد گفت: براى اينكه بخنديد، دخترم مى‏خواهد براتان يك لطيفه تعريف كند. پرسيد: تو بلدى براى اينها لطيفه تعريف كنى، دخترم؟ دخترك داشت نقاشى مى‏كشيد با سرش اشاره كرد نه، صدام نيشخند زد. مايوس شد. بلند شد رفت. همه چيز تمام شد باز برمان گرداندند به جاى اول زندان. در همان روزها وقتى تلويزيون عراق اين ديدار را با آب و تاب پخش كرد، پزشكى عراقى هم آن را مى‏بيند. چند روز بعد در عمليات بيت المقدس، اسير مى‏شود. مى‏آيد ايران. و كتابى از خاطراتش مى‏نويسد به اسم عبور از آخرين خاكريز در قسمتى از خاطراتش اشاره‏اى هم به اين ديدار كرده است. در صفحه‏هاى 161 و 162، دكتر احمد عبدالرحمن مى‏گويد: خاطرم هست كه آن روز مرخصى داشتم. رفتم بغداد. فهميدم بستگانم، يكى‏شان، از شدت عصبانيت به خاطر اخبار ناخوشايندى كه از مونت كارلو در مورد عمليات پخش مى‏شده راديوى خودش را پرت كرده است گوشه‏اى، آن را شكسته است. با اينكه عراق شكست سنگين تازه‏اى خورده بود، ولى بانگ تبليغات راديو و تلويزيون گوش فلك را پر كرده بود. آن روز تلويزيون دولتى عراق فيلمى از اسراى كم سن و سال ايرانى را در حالى كه از دست سربازان عراقى آب و ميوه و نان مى‏گرفتند نشان مى‏داد. (اشاره به روزهاى اول اسارت ما در بصره) چهره صدام خيلى خسته به نظر مى‏رسيد طورى كه صورتش از بى‏خوابى چند روز گذشته ورم كرده بود. دو روز بعد صدام در ساختمان ملى به ملاقات بيست و نه نفر از اسيران نوجوان ايرانى رفت. (اين ديدار ده روز بعد از اسارت ما بود. ما هم فقط بيست و سه نفر بوديم) و با ملايمت با آنها گفت و گو مى‏كرد. به آنها گفت مكان فعاليتشان مدرسه و ورزشگاه است نه صحنه جنگ. حكومت ايران به ناحق آنها را به كام مرگ فرستاده است. او به گونه‏اى سخن مى‏گفت كه انگار پيام آور صلح و دوستى است. از دختر كوچكش خواست شاخه‏هاى گل سفيد را به نشانه صلح قسمت كند بين اسرا. بايد اعتراف كرد كه اين حركت تبليغاتى بيشتر كسانى را كه به ظاهر امر توجه مى‏كنند، تحت تاثير قرار مى‏داد...از اين گذشته، هر كس كه در يكى از عملياتهاى تهاجمى گسترده شركت كرده باشد، مى‏داند اين جهنم در صحنه نبرد عينيت پيدا مى‏كند... و با اين همه، اين كودكان سلاح به دوش، با پشتيبانى آتش توپخانه وارد كارزار مى‏شوند تا مواضع دفاعى نيروهاى دشمن را درهم شكنند. آيا واقعا اينها كودكند؟ اگر كودكند، پس مردهاشان كى‏اند؟.. خداوندى كه مى‏تواند سپاه بزرگى را به وسيله پرندگانى كوچك مستاصل كند، آيا قادر نيست ظالمى را به دست نوجوانى مسلمان به ذلت بكشاند؟ آن بيست و سه عزيز: 1- عليرضا شيخ حسينى 2- محمد ساردويى 3- ابوالفضل محمدى 4- حميد تقى‏زاده 5- منصور محمودآبادى 6- عباس پورخسروانى 7- سيد عباس سعادت 8- يحيى دادى نسب (قشمى) 9- حسن مستشرق 10- احمدعلى حسينى 11- محمد باباخانى 12- يحيى كسايى نجفى 13- رضاامام قلى‏زاده 14- حميدرضا مستقيمى 15- حسين قاضى‏زاده 16- مجيد ضيغمى نژاد 17- جواد خداجويى 18- محمود رعيت نژاد 19- سيد على نورالدينى 20- محمد صالحى 21- حسين بهزادى 22- احمد يوسف‏زاده مولايى 23- سلمان زادخوش منبع : [url=http://www.dsrc.ir/Contents/view.aspx?id=2690]مرکز مطالعات دفاع مقدس[/url]
  5. درسته که این بچه ها از نظر سن و قد و قواره کوچک بودند ولی بزرگی آنها به عظمت زمین و زمان است که هیچ معیاری برای بزرگی آنها نیست.
  6. زیبایی این خاطرات به حقیقت نهفته در دل اونهاست . ممنونم انشاءالله ادامه دارد
  7. جانباز شيميايي براي بار سوم از خداوند جان تازه هديه گرفت جانباز شيميايي كه بعد از 20 دقيقه قطع تنفس و ضربان قلب به بيمارستان آتيه همدان منتقل مي‌شود در حالي كه هيچ نوع علائم حياتي نداشت با احياي قلبي تنفسي نجات يافت. جانباز شيميايي 41 ساله‌اي بعد از 20 دقيقه قطع تنفس و ضربان قلب به بيمارستان آتيه همدان منتقل مي‌شود و در حالي كه صورتش به دليل نرسيدن اكسيژن تيره شده و هيچ نوع علائم حياتي نداشت، كادر درمان شروع به احياي قلبي تنفسي وي مي‌كنند. احياي قلبي ريوي يك مانور حيات‌بخش است كه به كمك آن تنفس و گردش خون فرد حفظ مي‌شود تا از نرسيدن مواد غذايي و اكسيژن به مغز او و مرگ مغزي در فرد جلوگيري شود. تلاش بي‌وقفه كادر درمان در اين خصوص ستودني بوده، طوري كه بعد از يك ساعت تلاش و سعه ‌صدر بسيار، پدر خانواده‌اي كه سه فرزند كوچك و همسرش چشم به راه بازگشت او بودند، به كانون خانواده باز مي‌گردد. اين گونه موارد، پزشكي را تبديل به حرفه‌اي معجزه‌آسا كرده كه انسان را به فكر فرو مي‌برد و بيش از پيش قدرت و عظمت خداوند را حس مي‌كند. براي يافتن جمله‌اي براي تقدير از زحمات اين عزيزان به ياد آيه‌اي از قرآن كريم افتادم كه هر كه نفسي را از مرگ نجات دهد مانند آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است . براي اطلاع از جزئيات آنچه رخ داده است به بخش ccu بيمارستان آتيه رفتيم و جزئيات را از زبان بيمار، اطرافيان بيمار، پزشك و سوپروايزر بيمارستان جويا شديم. دكتر حميد‌رضا روحاني، پزشك عمومي بيمار كه در زمان احياي بيمار بر سر بالينش بود، در گفتگو با خبرنگار فارس اظهار داشت: احيا موضوع رايجي در پزشكي است و اگر بيماران دچار علايم وقفه قلبي و تنفسي شوند وظيفه ما نجات بيمار است كه به آن احياي قلبي تنفسي و در اصلاح CPR گويند. وي افزود: مواردي كه وقفه قلبي و تنفسي خارج از بيمارستان كه مريض تحت نظر كادر درمان نيست، رخ مي‌دهد كمتر از 30 درصد احتمال دارد كه بيمار دچار وقفه قلبي و تنفسي به شرايط عادي باز گردد. پزشك بيمارستان آتيه با بيان اينكه علايم حياتي و تنفسي و سطح هوشياري اين بيمار در هنگام مراجعه به بيمارستان بسيار نااميد كننده بود، گفت: با توجه به توضيحات همسر بيمار و اينكه او سابقه بيماري قلبي دارد تلاش يك ساعته‌اي براي شوك قلبي و تنفسي بيمار انجام شد. وي ضمن اشاره به اينكه در ابتدا اميدي به بازگشت بيمار نبود، بيان داشت: به لطف خدا و تلاش يك ساعته پرستاران و كادر درماني اين بيمار بازگشت. روحاني با بيان اينكه به صورت معمول حدود 30 دقيقه براي احياي قلبي و تنفسي بيمار وقت گذاشتنه مي‌شود، ادامه داد: پس از آن تلاش‌ها تا زماني كه احساس كنيم مي‌توانيم براي بازگشت بيمار كمك كنيم، انجام مي‌شود. وي افزود: زماني كه بدن بيمار سرد است و يا دو ساعت پيش از دنيا رفته و يا اينكه در صورت برگشت با احياي قلبي تنفسي، با عوارض مغزي و جسمي شديدي مواجه شود احيا شرايط خاصي دارد. اين پزشك معالج ضمن اشاره به اينكه عواقب قانوني رساندن بيمار به بيمارستان موجب ترس برخي افراد است، گفت: لازم است فرهنگ‌سازي مناسبي در اين ارتباط انجام شود زيرا قوانين خوبي در اين خصوص وضع شده است. وي خاطرنشان كرد: به افراد ناآشنا با اصول درماني توصيه مي‌شود كه بلافاصله بيمار را به مراكز درماني برسانند و از هر اقدامي بپرهيزند و در صورت آشنايي با اصول اوليه درمان اقدام به ABC كنند. روحاني اضافه كرد: گاهي اتفاقاتي در زندگي ما رخ مي‌دهد كه بسيار تكان دهنده است و انسان حس مي‌كند كه در اين گونه مسئله‌ ماوراء الطبيعه‌اي وجود دارد. وي با بيان اينكه در زندگي حرفه‌‌اي به ندرت با چنين مواردي مواجه شده است، گفت: هر موردي كه چنين معجزه‌هايي رخ مي‌دهد، احساس مي‌كنم بالاتر از تلاش پزشكان نيرويي وجود داشته و ما فقط وسيله‌اي براي اين موضوع هستيم و نتيجه كار در دست ديگري است. اين پزشك معالج افزود: پزشكان و كادر بيمارستان در اين موارد بايد وظيفه خود را به صورت كامل انجام دهند و نبايد به دنبال نتيجه باشند و نتيجه كار را به خدا واگذار كنند. وي ضمن اشاره به اينكه اين بيمار از مجروحان شيميايي بعد از جنگ است، عنوان داشت: تعداد مجروحان شيميايي جنگ تحت درمان، زياد هستند و كمك به آنها بايد با توجه به زحمات آن‌ها براي حفظ مملكت، وظيفه تلقي شود نه اينكه از روي ترحم براي آن‌ها اقدامي انجام شود. روحاني با بيان اينكه بيماري‌هاي شيميايي عوارض متعددي در بدن دارد، ادامه داد: خيلي از عوارض به مرور زمان در مريض آشكار مي‌شود و لازم است كار‌هاي حمايتي و نظارتي مناسبي براي اين افراد در نظر گرفته شود. وي ادامه داد: در حال حاضر وضعيت بيمار مناسب است اما بايد كار‌هاي تشخيصي قلب را نيز انجام دهد و بايد بازگشت به زندگي عادي را در جدول زماني خاصي سپري كند. اين پزشك در پايان خاطر‌نشان كرد: احساس مي‌كنم در زندگي حرفه‌اي ما اتفاق‌هاي مهم زيادي نمي‌افتد اما تنها چيزي كه زندگي ما را ارزشمند مي‌كند همين وقايع نادر است. سوپروايزر بيمارستان آتيه همدان اظهار داشت: سه نفر پرستاران ويژه كار احياي قلبي و تنفسي كه تبحر در بحث احياي قلبي و ريوي دارند، در كنار ساير اعضاي گروه در مدت يك ساعت بيماري را كه وضعيت نااميد‌كننده‌اي داشت به زندگي بازگرداندند. حسين مؤذني با بيان اينكه در شروع احيا وضعيت بيمار نااميد ‌كننده بود، گفت: 15 تا 20 دقيقه بدون تنفس و ضربان قلب مدتي طولاني محسوب مي‌شود. وي خطاب به افرادي كه در زمان روبه‌رو ‌شدن با بيمار بد‌حال در خيابان بي‌تفاوت از كنار آن مي‌گذرند، گفت: لازم است علاوه بر حفظ خونسردي از اين منظره بي‌تفاوت نگذرند و از خود سئوال كنند كه آيا چنين كاري را براي نزديكان خود مناسب مي‌دانند. سوپر‌وايزر بيمارستان آتيه اضافه كرد: در 30 دقيقه شروع احياي قلبي و ريوي ريتم‌هاي نامشخصي شنيده مي‌شد هر ‌چند برخي مواقع احساس نااميد كننده‌اي از تلاش‌ها به انسان گروه مي‌داد اما همگي با توجه به سن پايين بيمار با تمام وجود براي احياي قلبي و ريوي بيمار تلاش كردند. وي سعه صدر و شهامت گروه احيا را ستودني دانست و بيان داشت: زماني كه بيمار به زندگي برگشت همه اعضاي گروه درمان خوشحال شدند و از اين موضوع كه وسيله‌اي براي تحقق اين معجزه بودند بسيار راضي هستند. مؤذني ابراز داشت: در مدت زمان سابقه كاري‌ام تاكنون موردي نبوده كه فرد بعد از يك ساعت با هوشياري كامل به زندگي باز ‌گردد. وي افزود: بيمار در زمان هوشياري از تمام همكاران درمان تشكر كرد و تبسم و لبخند و نورانيت خاصي در چهره‌اش وجود داشت به طوري كه خستگي را از چهره همكاران زدود. سوپروايزر بيمارستان آتيه در پايان با بيان اينكه بخش قلب بيمارستان آتيه از 10 سال پيش ايجاد شده، خاطر‌نشان كرد: گروه CPR اين بيمارستان در كمترين زمان بر بالين بيمار حاضر مي‌شوند و تمام تلاش خود را براي حفظ سلامت بيماران به كار مي‌برند. رحمان اكبري جانباز 30 درصد شيميايي اعصاب و روان است كه در عمليات حلبچه عراق در تاريخ 10 فروردين سال 67 شيميايي و همچنين در 30 فروردين همان سال از دو پا مجروح شد. وي در گفتگو با خبرنگار فارس در همدان به بيان آن چه براي او اتفاق افتاده پرداخت و گفت: در حال رانندگي بودم اما از آن به بعد چيزي را به ياد ندارم تا خود را در بيمارستان ديدم، فقط از اطرافيان شنيدم كه قلبم درد گرفته و پشت فرمان حالم بد شده است، دكتر‌ها هم مي‌گويند رفته بودي اما عمر دوباره گرفتي . اكبري با بيان اينكه با تمام وجود حس مي‌كنم كه عمر دوباره گرفتم، افزود: اينقدر با دستگاه شوك به بندم فشار آمده كه از نوك پا تا سرم درد زيادي دارد، پزشكان هم مي‌گويند يك لكه خون ديده شده و احتمال سكته مجدد وجود دارد. اين بيمار احيا ‌شده در پاسخ به اين سئوال كه چه حكمتي در بازگشت دوباره شما به زندگي وجود داشت، اظهار داشت: عمر آدم‌ها دست خداست، فكر مي‌كنم خدا به سه بچه كوچك من كه سه ساله، كلاس سه دبستان و دوم راهنمايي هستند رحم كرد و خواست كه من به زندگي برگردم. وي با بيان اين كه هيچ وقت به اين عظمت خدا را نديده بودم، تصريح كرد: من بيشتر كوه‌هاي ايران را پياده‌روي كردم اما در تست ورزش امروز 10 قدم هم نتوانستم بردارم و نفسم در حين راه رفتن بند مي‌آمد. اكبري با اشاره به اينكه 30 روز ديگر بازنشسته مي‌شود، ادامه داد: من شيميايي اعصاب و روان هستم، از گذشته نيز مشكل قلبي داشتم و دود سيگار تنفس من را مشكل مي‌كند. در حين صحبت، پرستاران بخش ccu كار‌هاي مربوط به مراقبت از بيمار را انجام مي‌دادند و يكي از آن‌ها به شوخي گفت حاجي راستش را بگو . اين جانباز شيميايي در پاسخ به خبرنگار فارس با يادآوري خاطراتش از دوران جنگ گفت: وقتي كه سن كمي داشتم به جبهه رفتم و زماني كه در حلبچه بمب زدند همگي به بالاي ارتفاع رفتيم و عصر آن روز براي رفع گرسنگي به پايين برگشته و از سفره بازي كه گرد شيميايي بر آن نشسته بود، غذا خورده و مسموم شديم. وي در پاسخ به اين كه آيا قدرت و عظمت خدا را در جبهه‌ها نيز ديدي، با اشاره به اين كه ياري خداوند هميشه همراه رزمندگان اسلام بود، افزود: در جبهه‌ به علت ضربه‌اي كه به سرم خورد سه روز بيهوش شدم و در اين مدت كه خمپاره‌هاي زيادي در آن منطقه مي‌خورد زير تانك منهدم شده عراقي‌ها بيهوش افتاده بودم. اكبري اضافه كرد: زماني كه به هوش آمدم نمي‌دانستم كه در ايرانم يا در عراق، اما حدس زدم كه اين تانك عراقي‌ها باشد كه به سمت ايران حركت مي‌كرده مسير لوله تانك را دنبال كردم و به رزمنده‌هاي اصفهاني رسيدم كه بعد از چند روز پرستاري از من مرا به يگان خودم برگردانند. در پايان از او خواستم كه توصيه‌اي برايمان داشته باشد و او تنها به اين سخن اكتفا كرد: هميشه بايد شكرگزار خدا باشيم. همسر رحمان اكبري نيز در گفتگو با خبرنگار فارس اظهار داشت: روز شنبه همسرم از درد قفسه سينه رنج مي‌برد و بعد از اينكه از سر كار به خانه بازگشت به من گفت حالم خوب نيست به بيرون از منزل برويم، شايد حالم بهتر شود. فاطمه اكبري اضافه كرد: 100 متر هم از منزل دور نشده بوديم كه حال همسرم در پشت فرمان به هم خورد طوري كه رنگ صورتش سياه شد و وقتي من در كنار جاده از مردم كمك مي‌خواستم، مردم مي‌ترسيدند به ما كمك كنند. وي با بيان اينكه در نهايت با كمك يك بنده خوب خدا همسرم را به بيمارستان برديم، افزود: همه پزشكان و كادر درمان مي‌گفتند كه شوهرت از بين رفته است اما من با گريه و التماس از آن‌ها ياري مي‌خواستم. همسر اين جانباز از نذرش در آن لحظات براي سلامتي شوهرش گفت و اضافه كرد: پزشكان يك ساعت تمام براي احياي قلبي همسرم زحمت كشيدند و به لطف خدا او را به زندگي برگرداندند. وي در پاسخ به سئوالي مبني بر اينكه آيا تسهيلات و امكانات خاصي در اختيار همسر شما به عنوان جانباز شيميايي قرار مي‌گيرد، گفت: هيچ كس كاري نمي‌كند، اما به دوستان همسرم گفته‌ام كه وضعيت همسرم را به بنياد شهيد اطلاع دهند. وي در پاسخ به اين سئوال كه در لحظات شفاي همسرتان چه ديديد و آيا قدرت خدا را حس كرديد اشك‌ پهناي صورتش را فرا گرفت و نتوانست صحبت كند. هرچند گوش از شنيدن اين اتفاق سير نمي‌شد، اما اتاق ccu را ترك كردم و براي بيمار و همسر و فرزندانش آرزوي سلامتي كردم. در حين ترك بيمارستان با خود مرور مي‌كنم مانور حياتي مي‌تواند بدون احتياج به هيچ وسيله اضافي نيز انجام گيرد، انجام صحيح و به موقع آن جان انسان‌هاي زيادي را از مرگ حتمي نجات بخشد، چه بسا فردي كه دچار ايست قلبي تنفسي شده با انجام صحيح مانورهاي احيا قلبي تنفسي مي‌تواند از مرگ حتمي نجات پيدا كند. جانباز تجسم عيني ايثار، مردانگي و از خودگذشتگي است كه از تمام دلبستگي‏هاي زندگي دست مي‏كشد و با سلاح ايمان و معنويت به ستيز با دشمنان اسلام از كشور دفاع مي‌كند و چه زيبا بود برق چشمان همسر و فرزنداني كه اميدشان از سوي چشمان همسر و پدرشان نااميد نشد. اميد است بيش از پيش ارزش اين افراد در جامعه حفظ شود و براي حفظ اين گوهر‌هايي با ارزش كشور از هيچ كوششي دريغ نشود. گزارش از معصومه عليزاده l[url=http://www.dsrc.ir/Contents/view.aspx?id=2660]پایداری [/url]
  8. برادر روزگار بهای خود رو از هر کس یک جور می ستاند کسانی هستند که بهای آن را با خون و مردانگی و عده ای دیگر با کفر و به قول شما پایمال کردن خون عده ای از عزیزانمان نگران نباش روزی فرا می رسد که همه ما در برابر محکمه عدل الهی در برابر همه این عزیزان از صدر اسلام تا کنون پاسخ گو خواهیم بود هر کس به اندازه خودش فقط از خدا می خواهم شرمنده آنها نباشم و نباشیم که الحق شرمندگی در برابر خدا و اولیاء الله مصیبت بزرگی است.
  9. مدیر محترم لطفا" به بخش تسلیحات WMD منتقل فرمائید. با توجه به عدم امکان ارسال تاپیک به این بخش
  10. سلاحهاي شيميايي سلاحی زجر آور و غیر انسانی در جنگ تحميلي 8 ساله عليه ايران رژيم عراق با بهره گيري از چالش هاي ميان تهران و واشنگتن با تحريك كاخ سفيد و با هدف رسيدن به اميال خود مرزهاي غربي كشورمان را مورد تاخت و تاز قرار داد. اين جنگ به لحاظ بسياري پارامترها با ساير نزاع هاي چند سال اخير متفاوت بوده است . استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي در اين جنگ از سوي رژيم عراق يكي از اين پارامترها است كه هيچگاه در اين وسعت در هيچ نزاع منطقه اي به كار نرفت . وسعت اين اقدام غيرانساني و مغاير با قوانين بين المللي به حدي بود كه حتي شهروندان عراقي نيز از آن در امان نماندند . اسفند ماه سال 1366 يادآور خاطره تلخ بمباران شيميايي شهر حلبچه در منطقه كردستان عراق است كه طي آن صدها نفر از اهالي منطقه جان خود را از دست دادند. آنچه درپي مطالعه خواهيد فرمود مروري است بر تاريخ استفاده رژيم عراق از اين سلاح ها در طول جنگ تحميلي كه اميدواريم حاوي مطالبي مفيد براي عزيزان خواننده باشد. اولين باري كه ارتش عراق از سلاح شيميايي در جنگ استفاده كرد مربوط به 27 مهرماه 1359 در منطقه جنوب (استان خوزستان ) است . در اين سال عراق چهار بار از سلاح شيميايي از نوع تاول زا (گاز خردل ) استفاده كرده كه 1 مصدوم و 20 شهيد به دنبال داشت . حملات شيميايي ارتش بعث در سال هاي 1360 و 61 كه مقارن بود با عمليات هاي پياپي رزمندگان اسلام گسترش يافت . در سال 1360 عراق 6 بار از اين سلاح مرگبار و غير انساني استفاده كرد كه باز در همان منطقه (جبهه هاي جنوب ) و از همان نوع تاول زا بود اين بار 101 نفر به شهادت رسيدند . در سال 1361 در عمليات والفجر مقدماتي 12 بار مناطق غرب و جنوب مورد اصابت بمب هاي شيميايي قرار گرفت . جبهه مياني غرب و شمال غرب و بخشي از استان هاي ايلام آذربايجان غربي اردبيل باختران كردستان و سليمانيه و در عمليات هاي والفجر 2 و 4 در سال 1362 64 بار مورد اصابت بمب هاي شيميايي از نوع تاول زا(خردل ) و اعصاب (تابون ) قرار گرفتند . بر اثر اين حملات وحشيانه و غير انساني صدها نفر شهيد و هزاران نفر مصدوم شدند. در اين سال (62 ) سلاح هاي شيميايي تعداد زيادي از اهالي غيرنظامي مناطق مزبور را مصدوم و نابينا كرد . از تاريخ اول فروردين تا 27 اسفند 1363 2225 نفر مصدوم و 40 شهيد در عمليات هاي خيبر و بدر حاصل اصابت 58 بار بمب هاي تاول زا اعصاب خفه كننده و آلوده كننده خون است سال 1364 در عمليات هاي والفجر 8 و ابتداي والفجر 9 در مناطق جنوب 76 بار سلاح شيميايي به كار رفت كه حاصل آن 77 شهيد و حدود 11 هزار و 644 نفر مصدوم بود . عراق در پاسخ به حملات رزمندگان اسلام و به خاطر شكست سنگين در عمليات هاي پيروزمندانه كربلاي دو چهار پنج وشش 102 بار از سلاح هاي شيميايي استفاده كرد كه 4720 نفر مصدوم و 107 نفر به شهادت رسيدند . در سال 1365 عراق در مناطق شلمچه سردشت خوزستان بصره كردستان دياله و ايلام 43 بار از سلاح شيميايي استفاده كرد كه 9440 مصدوم 442 شهيد حاصل اين حملات وحشيانه بود . در سال پاياني 34 حمله شيميايي در مناطق غرب شمال غرب و جنوب ثبت شده است كه آخرين بار آن بعد از قرار داد 598 در تاريخ سوم شهريور در عمليات باز پس گيري « فاو » بود. بر اساس آمارهاي رسمي نهادهاي مسوول در اين رابطه تعداد كل شهداي حملات شيميايي در طول جنگ حدود 2600 شهيد و تعداد كل مصدومان نظامي و غير نظامي حملات شيميايي 107 هزار نفر و تعداد جانبازان شيميايي (كه در حال حاضر تحت پوش بنياد جانبازان هستند) حدود 45 هزار نفر است . به كارگيري سلاح هاي شيميايي از سوي عراق در حالي صورت مي گرفت كه اين كشور جزو 120 كشور امضا كننده پروتكل ژنو درباره منع استفاده از سلاح هاي سمي خفه كننده و تركيبات باكتريولوژيك قرار داشت . پروتكل 1925 ژنو كه طي قطعنامه 2612 سازمان ملل مجددا به تصويب رسيده است صراحتا استعمال سلاح هاي شيميايي را منع مي كند . B (12 ) اما به نوشته هفته نامه اشپيگل چاپ آلمان يك كارخانه توليد گاز خردل و اعصاب (تابون ) مي تواند ساليانه 1 760 000 تن مواد خام شيميايي را به گازهاي كشنده خردل و تابون مبدل سازد. در حالي كه در كارخانه توليد سلاح هاي شيميايي سامرا 4 خط توليد مشغول ساخت 4 نوع ماده ضد عصبي مرگ زا بود و مواد اوليه هر يك از خطوط توليد از كشورهاي غربي به اسم گازهاي حشره كش خريداري مي شد كه توليد هفتگي آن جمعا حدود 10 هزار تن بود . راديوي صداي عراق در تاريخ 30 مهر 1380 اعلام كرد : در جنگ با ايران از پودر سياه زخم استفاده مي نمود و در طول 8 سال جنگ هر هفته اقدام به توليد 3 هزار ليتر ماده مادر در توليد پودر سياه زخم مي كرد . بر اساس تحقيقات به عمل آمده گاز تابون اغلب در زمان حمله به رزمندگان ايران مورد استفاده قرار مي گرفت كه خيلي سريع مرگ را به دنبال دارد و از آنجا كه مواد اين گاز به فاصله چند ثانيه تجزيه مي شود هيچ اثري از آن در محيط باقي نمي ماند. پزشكان انگليسي مي گويند : بازماندگان بمباران شهر حلبچه كه بيش از 5 هزار كشته داشت به بيماري هاي رواني پوستي و مغزي بسيار خطرناك مبتلا هستند و تعداد بيماران سرطاني بسيار زياد است . اين سلاح ها داراي تاثير موروثي بوده و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. ضايعات مشاهده شده در مصدومان شيميايي به شرح ذيل مي باشد. 1 ـ سوختگي هاي پوستي از درجه 1 تا 3 در نقاط مختلف سطح بدن كه 20 تا 70 درصد سطح بدن را به خصوص صورت دندان ها و نواحلي تناسلي را مي پوشاند. 2 ـ تحريك شديد چشم ها ورم ملتهبه كه با احساس سوزش شديد اشك ريزش ترس از نور و خيره شدن ديد همراه است . 3 ـ ضايعات ريوي گرفتاري دستگاه تنفسي فوقاني تمام بيماران از احساس سوزش در ناحيه سينه و سرفه و علايم فارانژيت و برنشيت رنج مي برند و اكثرا دچار سرفه هاي پياپي دفع خلط و تنگي تنفس هستند. 4 ـ عوارض گوارش شامل اشكال در بلع حالت تهوع و استفراغ كه در مقايسه با ساير عارضه ها كمتر مشاهده مي شود . 5 ـ عوارض خوني كه خطرناك ترين عارضه در ميان مصدومان گازهاي شيميايي است پس از 5 تا 7 روز در بيمار علايم دپرسيون مغز استخوان پديد مي آيد . اين علايم با كاهش سلول هاي خوني مشخص مي شود و تعداد گلبول هاي سفيد به 500 مي رسد . انواع سلاح هاي شيميايي VX وي ايكس سمي ترين سلاح شيميايي است و به شكل مايع چسبناك و بي رنگي است كه به آرامي به گاز بي رنگ و بو تبديل مي شود. وي ايكس با تحريك اعصاب موجب تشنج و فلج رگ هاي خوني و ريه ها مي شود. مقدار 10 ميلي گرم از اين ماده بر روي پوست براي مرگ كافي است و قربانيان درنهايت بر اثر خفگي مي ميرند . عراق توانايي ساخت بيش از 200 تن وي ايكس را داشته و هرگز نيز آمار واقعي آن ميزاني كه عراق ادعا مي كند نابوده كرده به دست نيامده است . سارين موجب ناتواني فلج و در پايان خفگي مي گردد . فرقه VX همانند وي ايكس مايع بوده و به سرعت تبخير مي شود . سارين همچون (ژاپني ) « آنوم » در متروي توكيو به سال 1374 با پخش سارين 12 تن » (از شهروندان اين كشور) را به كام مرگ فرستاد . عراق در ابتدا به بازرسان تسليحاتي اعلام كرده بود كه 112 تن از اين ماده سمي را توليد كرده اما بعدها ادعا كرد اين ميزان 790 تن بوده است . اين كشور همچنين نوعي بمبهاي تركيبي توليد مي كرد كه حامل 2 محفظه جداگانه مواد شيميايي بوده و پس از انفجار در تركيب با يكديگر سارين ايجاد مي كرده است . عراق به ساخت هزاران راكت گلوله هاي توپ و بمبهاي محتوي سارين و استفاده از آنها عليه ايراني ها در جنگ با اين كشور طي دهه 1360 اعتراف كرده و(همچنين ) عقيده بر اين است كه (اين تسليحات ) عليه شهروندان عراقي كرد نيز به كار گرفته شده است . گاز خردل گاز خردل در حالت معمولي مايعي بي رنگ است . عنصر خردل به گاز تبديل مي شود و ممكن است بي بو بوده يا با بوي تند خردل يا سير استشمام شود. خردل به هنگام تماس (با بدن فرد) بافت ها را از بين مي برد زخم هايي شبيه تاول ايجاد مي كند و منجر به آسيب ريه ها و چشم مي شود. خردل اغلب مرگ آور نيست اما مي تواند سبب كوري مشكلات تنفسي و ديگر آسيبها(ي جسماني ) شود كه براي سال ها دردآور خواهند بود. اين گاز براي اولين بار در جنگ جهاني اول مورد استفاده قرار گرفت . بغداد دو دسته آمار از ميزان توليد اين گاز اعلام كرده است (اولين بار ميزان توليد خود را) هزار و 80 تن 3 (اما دربار دوم ) هزار و 850 تن اعلام كرد . عراق به استفاده گسترده از گاز خردل عليه 2 (نيروهاي ) ايراني در طول جنگ با ايران در دهه 1360 اعتراف كرده است . بغداد به سازمان ملل اعلام داشته كه بالغ بر 550 گلوله توپ حاوي گاز خردل را پس از جنگ 1370 خليج فارس نابود كرده است . ANRHRAX سياه زخم 3 دسته سياه زخم بيماري زا وجود دارد : پوستي گوارشي و ريوي يا تنفسي . مرگ آورترين نوع آن ـ و تنها نوعي كه به عنوان سلاح شناخته شده ـ سياه زخم تنفسي است كه با علايم شبيه آنفولانزا شروع مي شود اما در نهايت ريه ها را پر از مايع مي كند و منجر به مرگ مي شود. تنها ميزان كمي از پودر سياه زخم در برخي افراد مستعد آلوده شده براي ايجاد عفونت مرگبار كافي است . عراق اعتراف كرده بود كه 2 هزار و 200 گالن از ميكروب سياه زخم ـ كه چنانچه افراد به صورت موثر به آن آلوده شوند براي كشتن ميليون ها نفر كافي خواهد بود ـ توليد كرده است . بازرسان تسليحاتي مي گويند عراق همچنين از دهه 1990 ميلادي در تلاش براي توليد نوع مرگبارتر سياه زخم خشك (پودري ) بوده است . اين نوع پودر از هواپيما امكان پخش دارد. بوتولينوم توكسين نوعي سم پست كه از باكتري « كلاستريديوم بوتوليندم » به دست مي آيد و يكي از مرگبارترين سموم شناخته شده به شمار مي رود. ميزان بسيار كمي از آن در حدي كه غذا با اين باكتري تماس پيدا كند مي تواند موجب گرفتگي عضلات معده تاري ديد و ضعف عضلاني گردد و تا فلج و مرگ نيز پيش رود. بوتولينوم چنانچه به شكل توليد شده باشد ـ به ويژه هنگامي كه استنشاق صورت گيرد ـ با فلج و مرگ سريع همراه خواهد بود. ميزان 70 بيلونيوم گرم از اين سم براي كشتن كافي است . بغداد اعتراف كرده بود كه بالغ بر 5 هزار و 300 گالن از سم بوتولينوم توكسين را تهيه نموده كه بيشترين اين ميزان در كلاهك موشك ها و ديگر تسليحات قرار داده شده بود. افلاتوكسين و از دسته قارچ هايي است كه در غلات پرورش پيدا مي كنند . افلاتوكسين به Aspergillius flavus نوعي سم توليد شده از قارچي به نام طور بالقوه عامل سرطان زايي است كه موجب سرطان كبد مي شود. اين سم در مقادير بالا مي تواند سبب درد شكمي تورم ريه ها و مغز تشنج كما و در نهايت مرگ شود. رژيم بعث عراق اعتراف كرده بود كه بيش از 520 گالن افلاتوكسين توليد نموده و در كلاهك موشك ها و بمبها جاسازي كرده است . آثار و اقسام سلاح هاي شيميايي از اين سلاحها براي كشتن افراد و وارد كردن صدمات بسيار جدي و يا ايجاد انواع معلوليت ها در انسان استفاده مي شود. اين سلاحها بر اساس اثرات مختلفي كه بر بدن افراد مي گذارد به 3 دسته تقسيم بندي مي شوند . دسته اول سلاحهايي هستند كه روي سيستم عصبي (متيل فسفو بوتيوئيك اسيد گاز سارين ) قرار دارند . دسته دوم اثرات خود را VX و GF GD GB GA بدن تاثير مي گذارند . در اين دسته هستند . دسته سوم نيز باعث اختلال سيستم CX و L (خردل نيتروژن HN (گاز خردل گوگرد) HD روي پوست به جا مي گذارند و شامل ) ) وجود دارند . از سلاحهاي شيميايي كه Ps ) و فسفوكلرين ( CL ) كلرين ( DP و ( CG تنفسي بدن مي شوند . در اين گروه گازهاي بي رنگ روي اعصاب اثر مي گذارند قبل و در طول جنگ دوم جهاني استفاده هاي بي شماري شده است . دسته ي اول : اين مواد از نظر شيميايي وابسته به حشره كش هاي آلي فسفره هستند. اين دسته از سلاحهاي شيميايي مانع از عمل آنزيم استيل كولين استراز مي شوند. وقتي مواد شيميايي اين دسته وارد بدن شوند غلظت استيل كولين را در بدن به بيش از حد لازم مي رساند. ريه ها و چشمها به سرعت اين مواد را جذب كرده در كمتر از يك دقيقه بر سيستم عصبي بدن تاثيرات قابل توجهي مي گذارند. علايم آن به صورت آبريزش بيني ترشح زياد بزاق تنگي قفسه سينه كوتاهي تنفس تنگي مردمك چشم انقباض عضلاني و يا حالت تهوع و انقباض شكم ظهور مي كند. دسته دوم سلاحهاي شيميايي كه بر روي پوست تاول و سوختگي ايجاد مي كنند ماندگاري فراواني در محيط دارند. اين مواد روي چشمها پوشش مخاطي ريه ها پوست و اجزاي خون اثر گذاشته و اگر از طريق تنفس وارد ريه شوند بر شدت تنفس اثرات منفي مي گذارند و اگر توسط غذا بلعيده شوند سبب اسهال و استفراغ مي شوند. خردل ها كه جزو اين دسته هستند به خاطر خواص فيزيكي خود مقاومت و ماندگاري بسيار زيادي در سرما و دماهاي معتدل دارند. اگر دو دقيقه از تماس يك قطره خردل با نيز كه جزو اين گروه است پودري كريستالي شكل است كه در CX پوست بگذرد صدمات جبران ناپذيري به اين عضو وارد مي شود دماهاي 39 تا 40 درجه سانتي گراد ذوب شده و در دماي 129 درجه سانتي گراد به جوش مي آيد . اين ماده را با افزودن موادي خاص در داراي بوي بسيار نامطبوعي است . CX دماي اتاق به حالت مايع در مي آورند در غلظت هاي كم آن سوزش شديد چشم بروز مي كند اما در غلظتهاي بالا به پوست حمله كرده و چند ميلي گرم آن سبب دردهاي زياد و سوزشهاي فراوان شده و زخمهاي بدي بر جاي مي گذارد. براي پيشگيري از اثر اين مواد سربازان بايد به لباسها و ماسكهاي حفاظتي مجهز باشند. دسته سوم از سلاحهاي شيميايي آنهايي هستند كه بر دستگاه تنفسي اثر مي گذارند. اين مواد به شدت به بافت ريه آسيب مي رسانند . فسفوژن كه خطرناك ترين عضو اين گروه است براي اولين بار در سال 1294 استفاده شد . اين ماده گازي بي رنگ است كه در دماي 8 2 درجه سانتي گراد جوش مي آيد بنابراين بسيار فرار و ناماندگار است ولي چون غلظت بخار آن 3 4 برابر هوا است به مدت طولاني در گودال ها و ديگر مناطق پست زمين باقي خواهد ماند. غلظت زياد آن پس از چند ساعت سبب مرگ مي شود اما در غلظت هاي كم سبب سرفه اختناق احساس تنگي قفسه سينه حالت تهوع و سردرد و غيره مي شود. (انواع اول و سوم اين سلاح يعني گازهاي سارين وخردل همان هايي هستند كه حكومت عراق در جريان جنگ تحميلي از آنها در برابر رزمندگان ما و حتي مناطق كردنشين خود استفاده كرد.) در اين ميان محققان طرفدار صلح نيز بيكار ننشسته اند و همواره براي يافتن راه حل مبارزه با اين سلاحها مطالعه و تحقيق مي كنند. داشته باشند نسبت به فسفرهاي آلي حساسترند . اين موشها كم تحرك تر NTE مثلا آنها فهميده اند اگر موشها مقدار كمي از آنزيمي با نام هستند و شانس مردنشان نسبت به جانوراني كه مقدار اين آنزيم در بدنشان در حد طبيعي است 2 برابر بيشتر است پس وجود اين آنزيم در بدن موشها از اثر فسفرهاي آلي جلوگيري مي كند. به همين ترتيب انسانها نيز ژن اين آنزيم را دارند پس مي توان اميدوار بود كه از را افزايش بدهند براي مبارزه با اين مواد شيميايي استفاده كرد البته اين داروها را بايد پيش از حمله گازهاي NTE داورهايي كه سطح شيميايي به كار برد. به عبارت ديگر « هيچ درماني براي ضايعات مواد شيميايي وجود ندارد مگر پيشگيري از تماس انسان ها با اين مواد » اما بايد پرسيد آينده اين سلاحها چيست و ماهيت سلاحهاي جديد چه خواهد بود آيا ممكن است آينده اي رويايي در پيش رو داشته باشيم كه در آن كاربرد هرگونه سلاح شيميايي از نظر وجدان تمامي افراد كاري غيرقانوني باشد آيا ممكن است آيندگان روزهاي سياه گذشته را به دست فراموشي بسپارند اولين باري كه ارتش عراق از سلاح شيميايي در جنگ استفاده كرد مربوط به 27 مهرماه 1359 در منطقه جنوب (استان خوزستان ) است . در اين سال عراق چهار بار از سلاح شيميايي از نوع تاول زا (گاز خردل ) استفاده كرده كه 1 مصدوم و 20 شهيد به دنبال داشت به كارگيري سلاح هاي شيميايي از سوي عراق در حالي صورت مي گرفت كه اين كشور جزو 120 كشور امضا كننده پروتكل ژنو درباره B منع استفاده از سلاح هاي سمي خفه كننده و تركيبات باكتريولوژيك قرار داشت . پروتكل 1925 ژنو كه طي قطعنامه 2612 (12 ) سازمان ملل مجددا به تصويب رسيده است صراحتا استعمال سلاح هاي شيميايي را منع مي كند راديوي صداي عراق در تاريخ 30 مهر 1380 اعلام كرد : در جنگ با ايران از پودر سياه زخم استفاده مي نمودو در طول 8 سال جنگ هر هفته اقدام به توليد 3 هزار ليتر ماده مادر در توليد پودر سياه زخم مي كرد . بر اساس تحقيقات به عمل آمده گاز تابون اغلب در زمان حمله به رزمندگان ايران مورد استفاده قرار مي گرفت كه خيلي سريع مرگ را به دنبال دارد و از آنجا كه مواد اين گاز به فاصله چند ثانيه تجزيه مي شود هيچ اثري از آن در محيط باقي نمي ماند پزشكان انگليسي مي گويند : بازماندگان بمباران شهر حلبچه كه بيش از 5 هزار كشته داشت به بيماري هاي رواني پوستي و مغزي بسيار خطرناك مبتلا هستند و تعداد بيماران سرطاني بسيار زياد است . اين سلاح ها داراي تاثير موروثي بوده و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=804]پایداری[/url]
  11. دستت درد نکنه برادر وریور استفاده نمودیم
  12. jackturbo

    آخرین سرباز

    دستت درد نکنه خیلی جالب بود ولی سربازان جنایت کار ژاپنی حیف شد که اکثرا" از زیر محاکمه در رفتن چون کشوری که توش این جنایت ها رو انجام دادند کشوری مثل چین بود نه فرانسه حیف شد. باید محاکمه اینها رو می دیدیم انشاء الله در محضر عدل الهی
  13. jackturbo

    موتور پلاسما برای فضاپیما

    با تشکر از برادر رضا در این تاپیک نیز در این مورد مطالبی وجود داره و در ضمنت اولین تجربه حرفه ای استفاده از موتورهای یونی در فضا نیز موجود است: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=8017
  14. جالبه قواعد جنگ کلاسیک گاها" توسط افرادی ناآگاه در این زمینه نقد میشه که این نه تنها خوب نیست بلکه به قول نویسنده مضر هم می باشد چون جنگ کلاسیک علمی است که بر اثر سالیان دراز و رشد و نمو پیدا کرده و اظهار نظر در این مورد بیشتر از متخصصان این امر مورد انتظار است. رضا جان دستت درد نکنه
  15. در این دنیای بزرگ اینترنت گه گداری تفریح و سرگرمی می تونه خیلی مفرح باشه در سلسله مطالب سوتی های کامپیوتری توسط کاربران شرکت بریتیش تله کام را حضورتان ارسال می دارم امیدوارم خنده بر لبانتان بنشیند برادران میلیتاری مثل من شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ازمشاوران آنها پرسیده‌اند را منتشر کرد. برخی از این سوالات آنقدر خنده‌دار است که حتی آنها که سوال کرده بودند نیز پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده‌اند. کاربر: کامپیوتر می‌گوید هر کلیدی را (any key) فشار دهید، اما من نمی‌توانم دکمه any را روی کی‌بوردم پیدا کنم؟ کاربر: من نمی‌توانم کانال‌های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم. کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم. می‌توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید؟! کاربر: اینترنت من کار نمی کند! مشاور: مودم را وصل کرده‌اید، همه سیم‌های کامپیوتر را چک کرده‌اید؟ کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است. هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده‌ام! کاربر: پسر 10 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من به هیچ وجه نمی‌توانم وارد آن شوم. مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟ کاربر: نه آن را به من نمی‌گوید. با من لج کرده. مشاور: لطفا روی مای کامپیوتر (کامپیوتر من) کلیک کنید. کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست. مشاور: مشکل شما به خاطر نرم‌افزار «اسپای‌ویری» است که روی دستگاه‌تان نصب شده (Spy در انگلیسی به معنی جاسوس است) کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می‌تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می‌کنم من را ببیند؟ کاربر: ماوس پد من سیم ندارد! مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد. کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟
  16. زنان شجاع هشت سال دوران دفاع مقدس حماسه سازان گمنامي بودند كه شجاعت را به مردان و فرزندان خود آموختند و به وجود فرزندان فداكارشان افتخار مي كردند و با حضور در پشت جبهه و در برخي موارد در خط مقدم زينب گونه رسالت خود را به انجام رساندند. اگرچه در تاريخ، بيشتر بر جنبه هاي عاطفي و احساسي زنان تكيه شده است، ولي زنان ايراني درحماسه دفاع مقدس ، با تاسي از آموخته هاي مذهبي، دوش به دوش رزمندگان دلير و غيور اين مرز و بوم دليرانه ايستادند و به جهانيان نشان دادند كه در دفاع از آرمان ها و ارزش هاي اسلامي جان بر كف دارند و از عواطف ،مهر ماداري واحساسات خود چشم پوشي مي كنند و به جهت عشق به اسلام و ميهن اسلامي از خانواده ،همسر و فرزندان خود گذشتند و در اعتلاي نظام اسلامي ايثار كردند. زنان مسلمان ايراني با الهام از تعاليم اسلامي با شجاعت و شهادت وصف ناشدني، در صحنه هاي مختلفي حتي در ميدان هاي رزم حضور يافتند و به همكارهايي از جمله حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، كندن سنگر، تهيه و طبخ غذا براي رزمندگان مشغول شدند. زنان آيينه تمام نماي ايثار و فداكاري و اسطوره هاي شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن براي ايشان مفهومي نداشت و بر اين عقيده بودند كه تا آخر نفس نبايد پشت به دشمن كرد. زنان فداكار ايراني در طول هشت سال دفاع مقدس، بارها و بارها ـ چونان ام وهب معركة كربلا ـ حماسه آفريدند و تشويق و ترغيب هاي اين شيرزنان در پشت جبهه، عامل اصلي در گرما بخشيدن به حال و هوا و فضاي جبهه حق عليه باطل بود كه در برخي از وصيتنامة شهداي گرانقدر در هنگام وصيت به مادران خويش نمودار شده است. هيجان و تشويق هاي زايدالوصفي كه اين بانوان در هنگام پوشيدن لباس رزم بر اندام رشيد فرزندان و همسران فداكار خويش داشتند، در هيچ جاي دنيا و انقلابات ديگر كشورها مثل و مانند نداشته و نخواهد داشت. اين حركت شجاعانة آنها در روحيه بخشيدن به مبارزان اسلام بسيار مؤثر واقع مي شد به عنوان مثال در قسمتي از وصيتنامة شهيد علي عسكر شاهي اعزامي از استان يزد، اين مطلب به نحوي زيبا و افتخارآميز، تبلور روحيه اي را كه مادر اين شهيد قبل از رهسپار ساختن فرزندش به جبهة جنگ، به جان و دل شهيد خود بخشيده است به زيبايي هر چه تمام تر و در قالب عباراتي دلنشين به تصوير كشيده است و اين ايثارگري ها مديون شهامت وجانفشاني بانوان دينمدار اين خطه پاك بوده است. «... مادرم چه خوب مرا داماد كردي. آن لحظه اي كه تصميم به ازدواج گرفتم، شما با دست خود، لباس دامادي را ـ كه همان لباس سپاه بود ـ به تنم كردي و عاقبت تبديل به كفنم شد. مادرم! برايم خوب عروسي پيدا كردي! اين مراسم ازدواج در كنار كارون انجام گرفته. مادر! شما مرا به طرف حجله گاه سنگرم فرستادي و من هم عاشقانه عروس شهادت را در آغوش گرفتم. پس بنابراين نبايد جامة سياه بر تن كني...». همين شور و اشتياق بانوان ايراني است كه در كلام حضرت امام خميني (ره) از آن به عنوان نيروي مضاعفي، ياد شده كه باعث تقويت روحية شجاعت درمردان عرصة دفاع مقدس شده است. براي نمونه هم جبهه، هم پشت جبهه در آن روزهايي كه دشمن، پشت ديوار خرمشهر منتظر ورود بود و شهر به تدريج از ساكنان خود خالي مي شد، خواهران بسيج و سپاه خرمشهر از جمله زناني بودند كه ضمن جلوگيري از فروپاشي خانواده هايشان، خود به محافظت از انبار مهمات پرداختند. كار اين خواهران تحويل مهمات و رساندن آنها به رزمندگان اسلام بود. محل استقرار عده اي ديگر از اين زنان شجاع، مسجد جامع خرمشهر بود كه براي كندن سنگر به نقاط حساس شهر اعزام مي شدند. با اينكه تعداد آنها اغلب زياد نبود ولي دلهايشان چون دريا وسيع و چون كوه محكم و استوار بود و اين شجاعت و رشادت، باعث دلگرم شدن رزمندگان و پايداري آنها در برابر دشمن بعثي مي شد. زنان تا آخرين روزها در خرمشهر باقي ماندند. تا جايي كه برادران با زور آنها را از شهر خارج كردند. زنان نه تنها با كندن سنگر و تهيه غذا و حفاظت از مهمات، ايشان را ياري مي دادند، بلكه گاهي با اينكه تعليمات نظامي را در سطح ابتدايي گذرانده بودند ساعت ها در خط مقدم جبهه در برابر دشمن بعثي مي جنگيدند. بانوان ايثارگر ايراني با داشتن تجارب ذيقيمت از حضور در صحنه هاي پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ، در طول مدت هشت سال دفاع مقدس نيزبه افتخارآفريني خويش ادامه داده و حتي در برخي از صحنه ها، جلودار مردها در امر پشتيباني از كيان نظام اسلامي بوده اند و به تعبير امام خميني (ره): «... حظ اينها و زحمات اينها، بيشتر از مردها بايد گفت. براي اين كه وقتي كه بانوان مي آيند، در ميدان؛ قوه مردها دو چندان مي شود يا ده چندان مي شود...» خدمات و عملكرد اقشار مختلف زنان و بانوان ايراني در طول دفاع مقدس، در واقع تداوم عملكرد درخشان آنها در طول نهضت و انقلاب اسلامي بوده است؛ منتهي به گونه هاي ديگر و به شكل فعاليت و عملكردهاي داوطلبانه. حضرت امام با يادآوري اين خدمات شايسته بانوان، ضمن تقدير از فعاليت هاي مختلف بانوان ايراني، خطاب به آنها فرمودند: «... اميدوارم كه همان طوري كه شما خانمها در همه اموري كه مربوط به پيشرفت اسلام در قبل از اين انقلاب و در زمان انقلاب و بعد از انقلاب داشتيد، به همين نحو خداوند توفيق بدهد به شما كه با تعهد باقي باشيد و خدمت كنيد، به اين كشوري كه در زير ستم ستمكاران پايمال شده بود...». تعمق در اين فرمايش امام، مشخص مي كند كه هدف جامعه اسلامي از فراهم ساختن زمينه شركت زنان در فعاليت ها و از جمله دفاع مقدس، كمك ايفاي نقش بانوان در جهت پيشرفت اسلام و پيشبرد انقلاب و صدور ارزشها بوده است. نسرين پيرسمساري ، مسئول امور بانوان استانداري آذربايجان شرقي در اين باره گفت: حضور زنان در عرصه هاي گوناگون جنگ تحميلي داراي جلوه هاي متفاوتي بود كه هر كدام از آنان حكايتي شنيدني و به يادماندني از آن دوران خاطره انگيز است. وي افزود: ما راه طولاني در پيش رو داريم، راهي كه شهدا براي ما باز كرده اند و ادامه دهند گانش جوانان و زنان فرهيخته كشور هستند. وي با تاكيد بر فرمايشات امام خميني(ره) در خصوص نقش زنان در دفاع مقدس گفت: مقاومت و فداكاري زنان بزرگ در جنگ تحميلي آنقدر اعجاب انگيز است كه قلم و بيان از ذكر آن عاجز است. پيرسمساري چهره زنان در هشت سال دفاع مقدس را چهره اي معنوي و ماندني خواند و تصريح كرد: آشنا كردن نسل جوان با حماسه ها و رشادت هاي بانوان در دوران دفاع مقدس به منظور معرفي يكي از مصاديق بارز حضور زن مسلمان در اجتماع را از وظايف مسئولان برشمرد. وي افزود:زنان با حضور دليرانه و خستگي ناپذيرخود در حماسه دفاع مقدس نقش آفريني بزرگي كردند و دراداي دين خود نسبت ‏به اسلام و انقلاب از هيچ گونه ياري و كمك مادي و معنوي دريغ نكردند. وي با بيان اينكه حضور زنان در عرصه‏هاي گوناگون جنگ تحميلي داراي جلوه‏هاي متفاوتي بوده است اظهار داشت: زنان در تمامي صحنه‏هاي سياسي و اجتماعي خصوصا دفاع مقدس همدوش مردان در صيانت از ارزش هاي اسلام وانقلاب در مقابل اجانب جانفشاني كردند. وي اظهار داشت: پيروزي رزمندگان در جنگ نابرابرحكايت از حضور فعالانه زنان دلاور و سلحشوري است كه گام به گام در لحظه لحظه جنگ، پابه پاي رزمندگان حضور داشتند . بگفته وي بانوان نظام اسلامي در پاسداري از ارزشهاي وزين دفاع مقدس رسالت بس عظيمي دارند .و سلامت اجتماع و كانون خانواده ها مرهون تلاش و هوشمندي اين طيف بزرگ در جامعه است . منبع : http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=794
  17. [quote] [/quote] دوست عزیز ارسال پست بدون متن طبق قوانین سایت ممنوع است بهتر نیست به جای استفاده از شکلک نظر خودتون رو بیان کنید
  18. jackturbo

    خودروی زرهی Tomcar

    خیلی عالی بود این خودروها بیشتر مناسب مرزها و جاهایی که احتمال هدف قرار گرفتن نیروها پیاده وجود دارد واقعا" عالی است در مورد تواناهایی این خودرو اطلاعات کمی منتشر شده با توجه به وجود مرزهای شرقی خطرناک در کشور ما هم کار بر روی چنین پروژهایی می تواند جان سربازان زیادی رو از مرگ حفظ کند.
  19. ادوات نظامی اونها معمولا" یا ساخت روسیه است یا کپی از نمونه های خارجی است آواکشون همون a-50 il-76 و جنگنده ها سوخو-27 بودند . در مورد آواکس خود چین اونها رو ساخته که به KJ-2000 معروفه که بعد از کارشگنی اسرائیل در داخل تولید شده.
  20. با سلام حضور دوستان عزیز نمی دونم این چینی ها چرا به لاستیک دور سفید علاقه دارند ولی واقعا" ضایع است حتی Agm-65a هم می تونه روشون قفل کنه
  21. jackturbo

    فضاپیمای جنگی:دیناسورX-20 Dyna-Soar

    بسیار عالی و زیبا بود درسته که طرح فوق هزینه زیادی در حدود نیم میلیارد دلار برای آمریکایی ها هزینه داشت ولی همون هزینه ها است که طرح های فضایی آمریکا رو موفق تر کرده و طرح پرواز به ماه رو به قولی عملی نمود رضا جان دسست درد نکنه
  22. jackturbo

    مجموعه خودروهای زرهی ASCOD !!

    آذرخش جان دستت درد نکنه مطلب خیلی جالبی بود به نظر من هم استفاده از این نوع تانکها کوچک و چابک در میدان های جنگ شلوغ و شهرها بهترین ایده است قابلیت تحرک بالا و احتمال کم هدف قرار گرفتن و چندیدن مزیت عمده دیگر از این تانک یک سلاح خوب و نمونه میسازه .
  23. برادر سعید کاملا" با نظر شما موافقم از این ابله ها نمی توان انتظار داشت بهتر از این فکر کنند اعداد و ارقام چیزی نیست که معیار مبارزه در راه خدا و همچنین شهادت باشد. حزب الله به عینه به اعراب نشان داد که فقط با سلاح پیشرفته نیست که می توان بر اسرائیل غلبه کرد بلکه ایمان و شهادت طلبی از هر سلاح دیگری قویتر و موثر تر است چیزی که امام خمینی ره به پیروانش به همگان ثابت کرد.
  24. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/00019_copy.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_00019_copy.jpg[/img][/url] بسم الله الرحمن الرحيم. جناب آقاي خامنه اي، به نظر جناب عالي زمينه هاي تجاوز رژيم بعث ‏عراق كه با توسل به آنها، خود را مهياي تهاجم به ميهن اسلامي ايران مي ديد، چه بود و آيا به ‏اهداف خود رسيده است يا نه؟ بسم الله الرحمن الرحيم. درباره ي هدف ها و انگيزه ها و موجبات تجاوز رژيم عراق به كشور ما، تا ‏كنون بحث هاي زيادي شده و شايد بشود گفت كه همه ي حرفهاي گفتني در اين زمينه گفته شده ‏است، اما در مورد سؤال شما بهتر است زمينه ها را از هدف ها جدا كنيم. اما بخشي از هدف هاي ‏تجاوز يك مقدار وابسته به هدف هاي استكبار جهاني است كه رژيم عراق هم هماهنگ و هم آواز با ‏او بود (از قبيل مقابله با انقلاب) جلوگيري از پيدايش تجربه ي موفق نسبت به روي كار آمدن نظام ‏اسلامي، پشيمان كردن ملت هايي كه كم و بيش با شعارهاي اسلامي مبارزه مي كردند و عمدتاً ساقط ‏كردن نظام جمهوري اسلامي، اينها هدف هاي كل استكبار جهاني و همه ي دستگاه هايي بود كه به ‏نحوي عراق را تجهيز و به او كمك كردند‎.‎ البته وقتي مي گوييم هدف سقوط نظام جمهوري اسلامي و از بين رفتن انقلاب بود، طبيعي است كه ‏خود اين هدف به نوبه ي خودش نتايجي را براي استكبار و ايادي اش همراه داشت و منافعشان را در ‏اين منطقه تضمين مي كرد. يعني مسأله نفت را به شكل دلخواه مصرف كنندگان غربي در مي آورد و ‏بسياري از عوايد و نتايج ديگر، و بعضي از هدف ها هم ارتباط با خود رژيم عراق داشت كه آنها ‏مربوط به مسائل كلي استكبار جهاني نمي شد، مثلاً عراق فكر مي كرد با اين تجاوز، يك منطقه ي پر ‏از منابع زيرزميني با استعداد زياد و يكي دو رودخانه پر آب را به دست خواهد آورد. يا فكر مي كرد با ‏جدا كردن جنوب غربي از ايران، ساحل قابل توجهي در خليج فارس به دست خواهد آورد و يا مثلاً با ‏به دست آوردن عنوان قهرماني جنگي براي خودش در رابطه به جنگ ايران و عراق رهبر جهان عرب ‏مي شود و پس از آن در خليج فارس تعيين كننده و سياستگذار مسائل نفتي او خواهد بود كه البته اگر ‏واقعاً صدام خوزستان را به دست مي آورد همين حرف ها مي شد اما اين ادعا بزرگتر از دهانش بود. ‏او مثل همه ي كساني كه به مسائل كودكانه و سطحي نگاه مي كنند، فكر مي كرد اين لقمه را مي تواند ‏ببلعد. بنابراين، هدف ها اين ها بود. اما زمينه هايي هم وجود داشت كه به آنها شروع حمله را ديكته ‏مي كرد، بزرگترين چيزي كه به عنوان زمينه ي اصلي به حساب مي آمد ريزش هاي طبيعي بعد از ‏انقلاب بود، يعني هر انقلابي يك ريزش هايي دارد، بخصوص اگر انقلاب عميق تر باشد ريزش هايش ‏هم بيشتر است اما اگر انقلاب اسماً انقلاب باشد و در باطن مثلاً يك رفرم سطحي باشد ريزش هاي ‏خيلي كمتر است و لذا انقلاب كه در كشور ما يك چيز عمومي و جدي بود طبعاً ريزشهاي زيادي هم ‏خواهد داشت‎.‎ ‎ ‎ آنها به خودشان فكر مي كردند، ما نظام اداري مرتب و منابع مالي منظم وارتش سازمان يافته و مجهزي ‏نداريم، خيال مي كردند سلاح هاي نگهداري شده نداريم و آنچه در دوران شاه بوده يا نگهداري نشده ‏و يا كساني كه بتوانند آنها را به كار گيرند وجود ندارد و مسؤولان نيز يك عده آدم هاي بي تجربه و ‏سرگرم كارهاي خودشان هستند. شايد يكي از زمينه هاي مشوق عراق براي حمله به ايران، مسائلي بود ‏كه در آن ايام به وضوح ديده مي شود. و حساسيت ها را نسبت به انقلاب ما بيشتر مي كرد‎. ‎ همان طور كه مي دانيد، انقلاب ما بعد از پيروزي دچار يك خطر بزرگي شد كه بحمدالله به سلامت از ‏خطر تسلط ليبرال ها جست و اين خطر، يعني روي كارآمدن اين گونه افراد و مسلط شدن آنها بر ‏انقلاب و كشور موجب شد تا يك روزنه ي اميدي در دل استكبار جهاني به وجود بيايد، گرچه شاه ‏رفته بود و منافع آمريكا از دست رفته بود لكن ممكن بود در يك حدي آن آب رفته را در ايران به ‏جوي بازگرداند، اگر چه حكومت نهضت آزادي و دولت موقت ديري نپاييد و بعد زمام امور به شوراي ‏انقلاب سپرده شد و اين بايد روند گرايش انقلاب به دامان قدرت هاي استكباري را قاعدتاً كند مي ‏كرد، اما انتخاب بني صدر و بخصوص ميدانداري و تکتازی هایی كه او در آغاز از خود نشان داد موجب شد ‏تا بازهم آن روزنه ي اميد در دل استكبارگران و مطرود شدگان از صحنه ي زندگي در ايران (يعني ‏سياست هاي استكباري) دوباره به وجود بيايد و بعد از آن كه بحث تشكيل دولت آغاز شد، تمام سعي ‏شان اين بود كه بتوانند دولتي از طراز دولت موقت، منتها با عناصر جديدي تشكيل بدهند. تا هنگامي ‏كه شهيد رجايي در لابلاي همه ي آن كارشكني ها و مخالفت ها و عليرغم تحقيرها و بدگويي ها و ‏مقاومت هاي شديد بني صدر و مقاومت هاي شديد بني صدر در مقابل مجلس جناح انقلابيون، ‏بالاخره توانست نخست وزير بشود، اين اميد ضعيف شد و تقريباً به پايان رسيد و احساس شد كه خط ‏انقلاب و خط حزب الله بر خطوط ارتباط و خطوط متمايل به گرايش هاي غربي غلبه پيدا كرد. اين ‏هم مي توانست يكي از زمينه هاي حمله به ايران باشد‎.‎ ‎ ‎لذا به فرض قاطع مي شود گفت كه اگر رجايي روي كار نيامده بود، يا يك دولت يا حكومتي روي ‏كار مي آمد كه باب طبع آمريكا بود، قدرت هاي جهاني اجازه نمي دادند عراق به ايران حمله كند و ‏براي مثال اگر فرض كنيد به جاي رجايي، آن عناصري كه آن روز بني صدر معرفي مي كرد (و نمي ‏خواهم از آنها اسم بياورم) نخست وزير شده بودند و ما كه در شوراي انقلاب بوديم قبول مي كرديم، ‏يقيناًً اين حمله واقع نمي شد، لكن انقلاب در سراشيب سقوط حتمي قرار مي گرفت و لذا اين هم ‏يكي از زمينه هاي حمله بود.‏ لطفاً اگر ممكن است برداشت خودتان را از وضعيت زماني، سياسي، اجتماعي و توان نظام ‏جمهوري اسلامي در آغاز حمله صدام به ايران و اكنون را بيان فرماييد؟ ‎ ‎بايد بگويم كه وضع امروز ما از لحاظ جنبه هايي كه گفتيد با وضع آن روزمان هم از نظر اقتصادي، ‏هم از نظر نظامي، هم از نظر حضور سياسي در جهان و هم از نظر پختگي بينش مردم در زمينه هاي ‏مسائل اجتماعي و سياسي اصلاً قابل مقايسه نيست و كافي است كه شما وضع روزهاي آغاز حمله ي ‏عراق را در نظر بياوريد وببينيد كه مثلاً ما از لحاظ نظامي، آن روز لشكر زرهي مجهز پرپيمانمان در ‏خوزستان نتوانست حتي نصف روز در مقابل نيروهاي عراقي كه به طرف اهواز مي آمد مقاومت كند ‏وعراقي ها از چند نقطه مرز را شكافتند و مستقيم آمدند تا حدود شصت هفتاد كيلومتري اهواز و لشكر ‏‏92 زرهي اهواز كه هم تانك داشت وهم نفربر و آدم، اما در حقيقت لشكر نبود واين بدان معنا است كه ‏هيچ كدام اين داشتن ها داشتن واقعي نبود، يعني نه تانكش تانك واقعي بود براي خاطر اينكه تانك ‏وقتي خوب نگهداري نشود مثل بقيه ي اشياي ديگر قابل استفاده نيست، نه نفر برش و نه انسان هايش، ‏مثل افسر و درجه دار و فرمانده و لذا مي شود گفت، هيچ چيز نداشت. به طوري كه اگر ما مي ‏توانستيم دو تيپ در مواضع لازم تجهيز و نگهداري كنيم، قطعاً عراقي ها نمي توانستند مرز را بشكافند ‏يا اگر مي شكافتند، نمي توانستند اين قدر جلو بيايند. ما در خرمشهر اگر دو گردان زرهي داشتيم، ‏خرمشهر شكست نمي خورد. من در نامه اي كه همان روزهاي در شرف سقوط خرمشهر براي بني ‏صدر نوشتم، در آن نامه تصريح كردم كه اگر شما در گردان زرهي يا يك گردان پياده مكانيزه بدهيد از ‏سقوط خرمشهر جلوگيري مي كند، اما شما در اين كار سستي و سهل انگاري مي كنيد‎.‎ ‎ ‎ ما در شمال غربي لشكر داشتيم، قدري پايين تر در كردستان لشكر داشتيم، بازهم يك مقدار پايين تر ‏در باختران لشكر داشتيم، در اهواز هم لشكر داشتيم، يعني قوي ترين و بهترين لشكرهاي ما اعم از ‏پياده و زرهي در اين جاها متمركز بود كه اگر اين لشكرهاي به آن خوبي، آن روز آماده بودند، عراق با ‏‏12 لشكرش نمي توانست بر اينها فايق آيد، زيرا نيروي مهاجم بايد سه برابر نيروي مدافع باشد و تازه ‏در اين صورت اينها برابر مي شوند و دو نيروي برابر معلوم نيست كه يك طرف بتواند بر طرف ديگر ‏غلبه كند. يعني اگر چهار لشكر ما آن روز فعال بود، قاعدتاً 12 لشكر عراق قادر به پيروزي نبود، چرا؟ ‏كه ما در خاك خودمان و از خانه خودمان دفاع مي كرديم، پس بايد بپذيريد كه ما آن روز 4 لشكر ‏فعال نداشتيم و اين به خاطر ضعف تدبير بني صدر بود كه سر كار آمدن و فرماندهي را گرفت و ‏عليرغم آن همه تذكر و هشداري كه در مورد بازسازي واحدهاي نظامي به او داده مي شد، در يك ‏خواب خرگوشي عجيبي فرو رفته بود و به اين مطلب اهميت نمي داد و حالا شما نگاه كنيد: الان هم ‏واحدهاي ما از لحاظ عدد از واحدهاي روز اول جنگ بيشتر است و هم واحدهايمان واحدهاي فعال و ‏مجهز و حاضر يراق و پا به ركاب هستند، يعني واحدهاي نظامي ما در ارتش، مطلقاً آن حالت خواب ‏رفتگي و لختي و سستي را ندارند، باورشان نمي آمد. كما اينكه همان روزهاي اوايل جنگ كه من يك ‏هفته در جلسات فرماندهي در ستاد مشترك بودم وما درهمان اطاق بالا دائماً در حال اضطراب مي ‏جنگيديم، چند فروند هواپيماهايمان افتاد و چند فروند هواپيماي دشمن را ما انداختيم، عراقي ها تا ‏كجا آمدند و لحظه به لحظه در جريان بوديم. در صورتي كه پايين مركز فرماندهي بعضي ها غش غش ‏مي خنديدند و اصلاً نه انگار كه اين جا حادثه اي اتفاق افتاده است و در ستاد كساني بودند كه اصلاً ‏جنگ را حس نمي كردند، يا در ستاد لشكر 92 اهواز يك افسري بود (كه بعداً دستگير شد) در همان ‏اوقات سرگرم يك كارهاي زشتي بود كه درحال عادي هم آن كارها را انسان از يك نظامي نمي پذيرد ‏واين چنين بود كه اگر آن روز بالگد مي زدي بيدار نمي شدند‎.‎ اما امروز واحدهاي ارتش ما آنچنان سبك و هوشيار و آماده ي به كارهستند كه در طول مرزها هرجا ‏بخواهيم واحدهاي ارتش را به كار ببريم مي توانيم و لذا واحدهاي ارتش و يگان هاي نظامي ما، هم از ‏لحاظ كميت افزايش پيدا كردند و هم از لحاظ كيفيت بهتر شدند، و هم از لحاظ نگهداري و علاوه بر ‏اين ها ما در كنار ارتش يك واحد نظامي انقلابي قوي مجرب آماده به رزم مثل سپاه پاسداران را امروز ‏داريم كه آن روز نداشتيم. شما امروز نگاه كنيد ببيند تعداد لشكرهاي سپاه ما (اگرچه نبايد اين اسرار را ‏گفت و نمي گوييم) طوري است كه وقتي در يك منطقه گسترش پيدا مي كنند ازلحاظ عدد يگان ها و ‏قرارگاه ها و نظاميان سپاه پاسداران چشم خيره مي شود و اين چيزي است كه ما آن روز اصلاً نداشتيم‎. ‎ در اوايل جنگ، حدود چهار پنج ماه از جنگ گذشته بود كه براي اولين بار فكر ايجاد يگان هاي رزمي ‏در سپاه پيدا شد. من ديروز كاغذهاي منزلمان را كه نگاه مي كردم يك ورقه اي را ديدم كه صورتجلسه ‏ي يك مجلسي در اهواز را يادداشت كرده بودم. آن وقت داود كريمي فرمانده منطقه خوزستان بود و ‏برادرش هم فرمانده اهواز بود، مرا دعوت كردند يك جلسه اي تشكيل داديم و راجع به سپاه قدري ‏بحث كرديم كه در آن جلسه من چند پيشنهاد كردم كه يكي از پيشنهادها تشكيل يگان هاي رزمي و ‏تيپ و گردان بود. البته گردان در شكل يك چيز ناقصي بود اما تيپ و سپاه نداشت و آن پيشنهادهاي ‏خودم را در آن روز بعد از سه چهار سال پيدا كردم و چون چيز جالبي است باز هم در خانه نگهداشتم. ‏يعني آن روز سپاه اصلاً يك واحد منظمي كه بشود در جنگ به او اتكاء كرد و به او يك مأموريتي داد ‏نبود، بلكه يك عده جوان هاي علاقه مندي بودند در يك گوشه اي از منطقه جنگ كه ده بيست نفري ‏مي جنگيدند. البته بسيج هم فراوان مي آمد اما سازماندهي شان به اين آساني ممكن نبود. لكن امروز ‏سپاه يك نيروي عظيم مجهز و مسلطي است كه هم نيروي زرهي و هم مكانيزه، هم آتش توپخانه و هم ‏ضدهوايي دارد و بالاخره پيشرفت هاي جالبي در زمينه هاي مختلف از لحاظ تكنيك هاي پيچيده و ‏جالب در جنگ از قبيل كارهاي الكترونيكي و غيره دارد كه اگر اينها را بخواهيم بگوييم يكروزه نمي ‏شود گفت. وعلاوه بر همه ي اينها، امروز ما يك تجربياتي داريم كه يقيناً شايسته تدريس در كلاس ‏هاي نظامي است واين مورد اتفاق و تصديق همه هست و بارها برادران ما در ارتش و در كلاسهاي ‏آموزش نظامي گفته اند: بعضي از چيزها مثل تجربيات و پيشرفت ها و دستاوردهاي جديد را بايد در ‏كلاس ها آموزش داد و تدريس كرد‎.‎ ‎ ‎ اين يك اجمالي از وضع نظامي ماست و شما از لحاظ وضع اقتصادي، سياسي و بقيه جهات هم اگر ‏ملاحظه كنيد همين طور است، مثلاً در زمينه ي مسائل سياسي، بايد بگويم: ما آن روز در دنيا حضور ‏نداشتيم و به تعبير ديگر آن روزي كه جنگ شروع شد اصلاً ما چيزي به نام وزارت خارجه با معنا و ‏مضمون واقعي اين كلمه نداشتيم، يعني وزارت خارجه يك تشكيلاتي بيكاره و بدون استفاده بود. اولاً ‏از اول انقلاب يك آدم هايي در آنجا مسلط بودند كه هم تعهد و علاقه ي به انقلاب نداشتند وهم اصلاً ‏كاربلد نبودند. ثانياً يك عده اي كه با انقلاب مخالف بودند داخل وزارت خارجه همچنان لانه داشتند و ‏كارشكني مي كردند. بسياري از سفارتخانه هاي ما در دنيا سفير نداشت و اصلاً آن جاهايي هم كه ‏مأمورين درجه يك داشتيم هيچ گونه فعاليتي متناسب با انقلاب وجود نداشت. مدت ها براي انتصاب ‏وزير خارجه بين مرحوم شهيد رجايي و بني صدر توافق نظر به وجود نمي آمد، ما اصرار داشتيم روي ‏مهندس موسوي، لكن بني صدر بشدت مقاومت مي كرد واجازه نمي داد تا اين كه حادثه ي 7 تير پيش ‏آمد و بني صدر عزل شد، آن وقت مرحوم رجايي توانست وزير خارجه مورد نظر خودش را كه آقاي ‏مهندس موسوي بود منصوب كند. من كه در بيمارستان بودم شنيدم مهندس موسوي وزير خارجه شد، ‏خيلي خوشحال شدم. يعني تا آن تاريخ ما وزارت خارجه نداشتيم اما امروز وزارت خارجه ي ما، جزو ‏فعال ترين دستگاه ها است. يه نحوي كه ما در همه ي محافل جهاني موضع گيري داريم و حضور ‏داريم و مسائلي را مطرح مي كنيم كه آن مسائل براي مردم جهان و نمايندگان كشورها قابل توجه و ‏اهميت است و اين نيست مگر فعاليت و پيشرفت هاي سياسي ما در زمينه هاي گوناگون و در مسائل ‏داخلي هم كه اگر بخواهيم چيزي گفته باشيم، بايد همان حرف اول را بگويم كه ما امروز قابل مقايسه ‏با آن روز نيستيم. و اینک امروز [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/060_copy.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_060_copy.jpg[/img][/url] [url=http://www.dsrc.ir/Contents/view.aspx?id=527]پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس[/url]