jackturbo

Members
  • تعداد محتوا

    709
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های jackturbo

  1. بله متاسفانه من هم با توجه به جستجو نتونستم این مطلب رو در سایت پیدا کنم با عرض پوزش از دوستان عزیز
  2. jackturbo

    شماره 127 هنوز سالم است

    ممنونم برادر خيلي با حال بود مدتها پيش اين متن رو خوانده بودم ولي به مولا قسم هر وقت مي خوانم فكر مي كنم چيز جديدي است دستت درد نكنه اجرت با آقا امام حسين
  3. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/005_copy.jpg[/img] سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار جمعى از هنرمندان و مسئولان فرهنگى و تبليغى دفاع مقدس جنگ، يكى از محيطترين حوادث براى يك ملت است ما همگى اين را با وجودخودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراك خودمان مشاهده كرديم- اين نيست‏كه فقط در تاريخ چيزى خوانده باشيم يا به آمارها مراجعه كرده باشيم- ليكن‏نكته مهم اين است كه ملتها مى‏توانند اين حادثه پرخسارت را به يك فرصت وبه يك سرمايه تبديل كنند. مى‏دانيد، خسارت جنگ هم فقط اين نيست كه عزيزان‏ملت‏به كام مرگ كشانده مى‏شوند يا ويرانيهايى به بار مى‏آيد و سرمايه‏هايى‏برباد مى‏رود. اگر در جنگى عزم ملى و خردمندى سردمداران كشور به كمك كشورنيايد، آن سرافكندگى و ذلت و هزيمت معنوى‏اى كه بر دوش آن ملت‏سنگينى‏خواهد كرد، شايد از همه اين خسارتها بالاتر است. الآن بيش از صدوپنجاه سال- نزديك دويست‏سال- از قرارداد ننگين تركمانچاى‏مى‏گذرد. هر ايرانى كه آن تاريخ را بخواند، بعد از گذشت نزديك به دو قرن،در روح خود احساس شرمسارى مى‏كند، احساس حقارت مى‏كند، احساس شكست مى‏كند: چه‏طور در يك حادثه به آن عظمت، سردمداران كشور قادر نشدند عزم ملى وسرمايه‏هاى مادى و معنوى كشور را به كمك هويت ملى اين كشور به ميدان‏بياورند؟! لشكر مهاجم دشمن تا قلب كشور آمد بعد با التماس و درخواست وپيشكش دادن و وساطت دشمنان دوست‏نما و خسارتهاى فراوان ملى و آن اهانتهايى‏كه به ملت ايران شد، قبول كردند كه يك قدرى عقب بنشينند، هفده شهر قفقازرا از ايران بگيرند و كشور را از بخشى از پاره تن خودش محروم كنند! امروزهم كه شما اين حادثه را در ذهن خودتان يا در كتاب تاريخ مرور كنيد وببينيد بر ملت ايران در آن حادثه تلخ چه گذشت، احساس خجلت مى‏كنيد، احساس‏سرافكندگى و ذلت مى‏كنيد. همين جور شبيه اين، در حوادث جنگ بين‏الملل دوم،همين شهر تهران محل خودنمايى و پز دادن افسران كشورهاى مختلف شد كه توى‏اين خيابانها راه بروند، به ايرانى با چشم تحقير نگاه كنند، از او كاربكشند، به او اهانت‏بكنند، به نواميس او تجاوز بكنند. اين يك نوع بود، آن‏نوع ديگرى بود اينها نشانه يك خسارت بزرگ است‏براى يك ملت در يك جنگ. در جنگى كه در سال 1359 در اين كشور رخ داد، همه اين حوادث ممكن بود. آنهايى كه مى‏خواستند قطعه‏اى از خاك ايران را از ايران جدا كنند، هدفشان‏فقط اين نبود كه ايران را از آنچه كه هست، قدرى كوچكتر كنند. هدف اين بودكه اين ملت را براى قرنها- حالا يك قرن، دو قرن- با احساس حقارت سر جاى‏خود بنشانند اين ملتى كه جرات كرده بود در مقابل امپراتورى عظيم استكبارجهانى قيام كند، برخلاف همه عرفهاى بين‏المللى، يك حكومت صددرصد مردمى راكه به هيچ قدرتى در دنيا باج نمى‏دهد، سركار بياورد، اين روحيه شجاعت واين خودباورى را در او بميرانند. آنچه كه براى آنها غايت مطلوب بود، اين‏بود و اين مى‏شد! اگر آن كارى كه رزمندگان كردند، آن كارى كه خانواده‏ها كردند، آن كارى كه‏بسيج عمومى ملت كرد، آن كارى كه گزارشگران اين صحنه‏هاى شرف كردند و درمقابل چشم مردم قرار دادند، و آن كارى كه آن سلسله جنبان همه اين‏افتخارها كرد اگر اينها نمى‏بود، همين مى‏شد ترديد نداشته باشيد. قطعه‏اى ازخاك ايران را مى‏گرفتند، بعد با قدرى چك و چانه مقدارى از آن را پس‏مى‏دادند منت هم سر ملت ايران مى‏گذاشتند- البته در طول سالهاى متمادى قطعابيش از هشت‏سالى كه جنگ طول كشيد- بعد ملت ايران هر وقت‏به آن منطقه ازكشور خود نگاه مى‏كرد، احساس حقارت مى‏كرد! اين كه شما ديديد پشت‏سر عراق، غرب يكپارچه قرار گرفت، شوروى و تمام‏اروپاى شرقى يكپارچه قرار گرفتند، عربهاى خليج فارس، حكومتهاى خليج فارس كه‏تابع اشاره آمريكا بودند، يكپارچه قرار گرفتند، همه به عراق كمك كردند، هدفشان اين نبود كه چند تا شهر را از ايران بگيرند و به عراق بدهند يا يك‏دولت مستقل درست كنند. هدف، نابود كردن ملت ايران بود، هدف، صاف كردن آن‏حفره‏هايى بود كه ملت ايران در دستگاه اقتدار امپراتورى استكبار بوجودآورده بود خدا نخواست. خدا نخواست ، يعنى چه؟ يعنى اگر ملت ايران‏مى‏رفتند و مى‏گرفتند مى‏خوابيدند، رزمندگان به جبهه نمى‏رفتند، امام نمى‏غريدو سينه سپر نمى‏كرد و نمى‏ايستاد، و اين همه استعداد و نيرو در اين راه‏بسيج نمى‏شد، باز هم خدا همين جور مى‏خواست؟ نه، اراده خداى متعال به نفع‏يك ملت، تابع اراده آن ملت است. هيچ حقيقت و واقعيتى درمتن زندگى يك ملت‏به اراده الهى تغيير پيدا نمى‏كند، مگر وقتى كه خود آن ملت‏بر آن همت‏بگمارد اين صريح آيات قرآنى است و جزو معارف قطعى دينى است. اين خسارتى كه بنا بود بوجود بيايد- و اگر عزم ملى و تدبير و خردمندى‏سردمداران و مسئولان كشور واخلاص و جديت كسانى كه در اين راه قدم گذاشتند،نمى‏بود، قطعا اين پيش مى‏آمد- با اين عزم ملى و با اين ايمان، تبديل شد به‏يك فرصت، بله، ما درجنگ خيلى جانهاى عزيز را از دست داديم و خسارتهاى‏مادى و معنوى زيادى هم تحمل كرديم، اما يك چيزى در دل اين ملت جوشيد كه‏بركات و ارزشش براى امروز و فرداى اين ملت، از همه چيز بالاتر است، و آن،احساس اتكا به نفس، احساس عزت، احساس استقلال، احساس خودباورى ملى عظيم‏واحساس اعتقاد به اين كه اگر يك ملت‏حول محور ايمان به خدا وعمل صالح جمع‏بشوند، معجزات نشدنى يكى پس از ديگرى قابل شدن خواهد شد اين درزندگى مااتفاق افتاد. [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=1088]لینک[/url]
  4. [align=justify]روزى چرچيل در يك سخنرانى براى تهييج سربازان خود عليه آلمان نازى گفته بودكه «ما براى شرف خود مى جنگيم درحالى كه آلمانى ها براى زمين مى جنگند». هيتلر، بلافاصله در يك سخنرانى آتشين اعلام كرد كه «آرى ما براى زمين و آنها براى شرف خود مى جنگند، زيرا هركس براى همان چيزى مى جنگد كه ندارد. » جنگ جهانى دوم تمام شد در حالى كه مردم اروپا مى دانستند كه اين جنگ نه براى زمين و نه براى شرف بود. آنها (و بيشتر فرانسه و انگلستان) همواره در طول سالها مردم آلمان را تحقير مى كردند. فشارهاى بعد از جنگ جهانى اول و بسيارى عوامل ديگر سبب برافروختن جنگ دوم شد كه تأثير عميقى بر همه جوانب زندگى غربى گذاشت. پس از جنگ، اروپايى سوخته بر جا ماند كه فلاسفه و نويسندگان را تحت تأثير قرار مى داد. اين جنگ مى بايست از هر لحاظ تقبيح مى شد زيرا همه مى دانستند (با وجود اين كه ظاهراً آلمان نبرد را آغاز كرد) همه به يك اندازه مقصر هستند. نويسنده ها و شاعران سخت مشغول نوشتن آثار ضد جنگ شدند و منتقدان از خواندن آثارى كه جنگ را تأييد مى كرد بر مى آشفتند. از طرفى بسيارى از نويسندگان اروپايى با همان احساس نفرت از جنگ به آمريكا رفتند. كشورى كه تمام سال هاى پس از جنگ دوم جهانى را تا به امروز مشغول جنگيدن است. از اين رو ادبيات بيشتر تمايلات ضد جنگ را در خود پرورانده است. در حقيقت آنچه در قلب سنت ادبى غربى جريان دارد ميلى عليه جنگ است كه تحت تأثير خاطره جنگ دوم ايجاد شد. اين معنا ادبيات سرزمين هاى غيرغربى را دچار اشكال مى كند. زيرا آنها از يك سو در فضايى متجاوزانه زندگى نمى كنند. بلكه حتى اغلب مورد تجاوز قرار مى گيرند و از طرف ديگر در «صورت»، تحت تأثير ادبيات غربى هستند. زيرا اساساً زادگاه بعضى از ژانرها مانند نمايشنامه و رمان در غرب است. حال نويسندگان بومى كشورهاى ديگر در ناخودآگاه خود بر سر يك دوراهى مى مانند. در اين ميان وضع نويسندگان در ايران موقعيتى خاص دارد. زيرا ما جنگ ويژه اى را پشت سر گذارده ايم. راز مهم جنگ هشت ساله ما در واقعيت انقلاب ۵۷ نهفته است. به نظر مى رسيد صدام به طمع بخشى از خاك ايران به سرزمين ما حمله كرده است. چنانچه اين جنگ را جداى از تاريخ ايران و اساساً تاريخ معاصر كشورهاى مسلمان ببينيم، نبرد بر سر خاك بوده ولى در حقيقت چنين نيست. انقلاب اسلامى ايران همواره در حجاب دو داورى اشتباه بوده است. ديدگاه هاى مخالف انقلاب و همچنين حتى برخى ديدگاه هاى موافق انقلاب همواره در خطاى مهيبى در غلتيده اند. با اينكه در ابتدا گمان مى شود همه موافقان و مخالفان كاملاً با هم متفاوت هستند، مى توان نشان داد بعضى از آنها از اصل مهمى غفلت ورزيده اند. آن اشتباه ، « تاريخى » نديدن انقلاب اسلامى است. انقلاب اسلامى در ادامه و البته در نتيجه بيدارى اسلامى معاصر بود. جريان بيدارى اسلامى درعربستان، مصر، سوريه و ايران تاريخ خود را دارد. مسلمانان پس از شكست عثمانى و ساليان دراز استعمار از سوى غرب ناگهان به خود آمده و دست به تحركاتى براى احياى حيثيت خويش زدند. اين جريان سه صورت مختلف داشت. گروهى گرايشات شوونيستى و سوسياليستى داشتندكه مهم ترين جلوه هاى آن جنگ شش روزه و تأسيس حزب بعث بود. گروه دوم مسلمانان هوادار ليبراليسم بودند و در نهايت دسته سوم كسانى بودندكه قصد بازگشت به هويت اسلامى داشتند. انقلاب هاى مختلفى تحت تأثير متقابل اين جريان ها به وقوع پيوست كه فارغ ازدرجه حقانيت آنها يكى از ايشان موفق شد به نوعى بازگشت اصيل دست يابد. جريان بيدارى اسلامى در ايران از يك سو تحت تأثير سنت شيعه و از سوى ديگر تحت تأثير جريان بيدارى مسلمانان در بلاد اسلامى بود. تنها در صورت تاريخى ديدن انقلاب ايران مى توان داورى بهترى دراين باب داشت. متأسفانه گاه ديده مى شود بعضى از موافقين و دلسوزان انقلاب ماجراى سال هاى ۲۰ تا ۵۷ (شمسى) را امرى جداگانه از بيدارى اسلامى معاصر مى دانند. به اين ترتيب انقلاب ما به چيزى جداى از اهداف اصلى آن تبديل خواهد شد. اين خلط از آنجا آغاز مى شود كه ما مفهوم دولت - ملت را در مركز بررسى هاى خود به مثابه يك اصل در نظر مى گيريم. اگر داورى ما در مورد وقايع به صورتى باشد كه انگيزه هاى انقلاب به انگيزه هايى ملى تقليل يابد از واقعيت خود به دور مى افتد. در حالى كه مفهوم دولت - ملت يك مفهوم غربى و كاملاً مدرن است . اسلام ريشه در نوعى رهبريت نبوى دارد. هرگونه حركت نبوى (و از جمله حركت حضرت محمد (ص) ) در ذات خود جهان شمول است، خواست نبوت هدايت كل بشر مى باشد. به همين خاطر مفهوم امپراتورى و سرزمينى راكنار مى گذارد و به جاى آن بر مبناى «امت » معنا مى شود. فقه ، كلام و حكمت عملى نيز بيشتر با مفاهيمى سر و كار دارند كه درباره روابط مسلمانان، نژادها و فرهنگ ها و مذاهب مى انديشد و كمتر به موضوع رابطه ميان سرزمين هاى اسلامى معطوف است. مفهوم دولت - ملت بعدها به خاطر يك ضرورت تاريخى ايجاد مى شود. به همين خاطر هر حركت بيدارگرانه اى كه بخواهد به ذات اسلام بازگردد مجبور مى شود بر مبناى امت در حمايت از كل مسلمانان ريخته شود. از اين منظر روشن مى شودكه چرا حركت هاى سوسياليستى و ليبراليستى در جهان اسلام ناكام بوده اند. سوسياليسم و ليبراليسم ذاتاً در درون چارچوب دولت - ملت (كه مدرن و غربى است) قرار دارند. اين در حالى است كه يك مسلمان چنانچه تصميم بگيرد به ابتداى خود بازگردد با سنتى نبوى مواجه مى شود كه نگران كل مسلمين است. شايد غفلت از همين موضوع و جايگزينى دولت - ملت است كه باعث مى شود بعضى از مسلمانان نسبت به مسائل فلسطين خونسرد باشند.چون آنها را مردم سرزمين ديگرى مى دانند. در حالى كه مى بايست يك فلسطينى ، فراى مرزهاى جغرافيايى و به عنوان يك مسلمان فهميده شود. صدام گمان مى كرد بايد سرزمينى را به اشغال درآورد زيرا چارچوبى كه از آن دنيا را مى ديد چارچوبى دولت - ملتى بود . درمقابل امام خمينى (ره) قصد احياى امت اسلامى را داشت. اين دو نظر به ناچار در مقابل هم قرار گرفتند. امام به راستى قصد دفاع از شرف اسلام را داشت. چيزى كه مورد توهين قرار گرفته بود. در آن سو صدام شرف خود را در تكه اى زمين مى دانست. جنگ ما نبرد دو ايده بود. هر كدام از آن چيزى دفاع مى كردند كه نگران آن بودند. اين تقابل مطمئناً شبيه تقابل چرچيل و هيتلر نبود. بلكه حمله «تفكر سرزمينى » به «تفكر امر قدسى » بود. به همين مناسبت ما به آن هشت سال دفاع مقدس مى گوييم. ادبياتى كه در مورد اين تقابل كار مى كند مجبور است با ادبياتى كه در مورد جنگ جهانى دوم كار مى كند متفاوت باشد زيرا نزاع ما نزاع تاريخى امر مقدس با امر غيرمقدس است. واضح است كه ما همواره از تماميت خاك به عنوان پايگاه امر قدسى دفاع كرده و مى كنيم.[/align] نویسنده:علیرضا سمیعی روزنامه ایران لینک منبع[url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=1093]لینک[/url]
  5. کلنل جان ممنون باز هم زیبا بود مثل همیشه فقط من موندم این فیلم ها رو چطوری گیر میاری
  6. jackturbo

    عاشقانه هاي يك كلمن

    [b]محمدحسین جعفریان در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری شعری را خواند که رهبر معظم انقلاب فرمودند: بدهید این شعر را خوش‌نویسی کنند و بدهید به بنیاد جانبازان و ایثارگران، آن‌جا آویزان کنند. جعفریان که خود جانباز است، این شعر را به جانبازان تحت درمان در «کلینیک درد» بیمارستان خاتم الانبیاء تقدیم کرده است. به گزارش فرهنگ نیوز به نقل ازجهان شعر محمدحسین جعفریان که در قالب نو سروده شده است، «عاشقانه‌های یک کلمن!» نام دارد.[/b] دیگر نمی‌گویم؛ پیشتر نرو! اینجا باتلاق است! حالا می‌گردم به کشف باتلاقی تواناتر در اینهمه خردی که حتی باتلاق‌هایش وظیفه‌شناس و عالی نیستند. همه‌ چیز در معطلی است میوه‌ای که گل پولی که کتاب مقدس و مسجدی که بنگاه املاک. ما را چه شده است؟ این یک معمای پیچیده است همه در آرزوی کسب چیزی هستند که من با آن جنگیده‌ام و جالب آنکه باید خدمتکارشان باشم در حالیکه دست و پا ندارم گاهی چشم، زبان و به گمان آنها حتی شعور! من بی‌دست، بی‌پا، زبان، گاهی چشم و به گمان آنها حتی شعور در دورافتاده‌ترین اتاق بداخلاق‌ترین بیمارستان وظیفه حفاظت از مرزهایی را دارم که تمام روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی حتی رفقای دیروزم - قربتاً الی‌الله - با تلاش تحسین‌برانگیز سرگرم تجاوز به آنند. جالب آنکه در مراسم آغاز هر تجاوزی با نخاع قطع شده‌‌ام باید در صف اول باشم و همیشه باید باشم چون تریبون، گلدان و صندلی باشم تا رسیدن نمایندگان بانک‌ها سپس وظیفه دارم فوراً به اتاقم برگردم. من وظیفه دارم قهرمان همیشگی فدراسیون‌های درجه چهار باشم بی‌دست و پا بدوم، شنا کنم و ... دفاع از غرور ملی-اسلامی در تمام میادین چون گذشته که با یازده تیر و ترکش در تنم نگذاشتم آن‌ها از پل «مارد» بگذرند حالا یک پیمانکار آن پل را بازسازی کرده است مرا هم بردند خوشبختانه دستی ندارم. اگر نه یابد نوار را من می‌بریدم نشد. وزیر این زحمت را کشید تلویزیون هم نشان داد سپس همه برگشتند وزیر به وزارتخانه‌اش پیمانکاران به ویلاهایشان و من به تختم. من نمی‌دانم چه هستم نه کیفی و نه کمی بی دست و پا و چشم و گوش و به گمان آن‌ها حتی ... به قول مرتضی؛ کلمنم! اما این کلمن یک رأی دارد که دست بر قضا خیلی مهم است و همواره تلویزیون از دادنش فیلم می‌گیرد خیلی جای تقدیر و تشکر دارد اما هرگز ضمانتی نیست شاید تغییر کنم اینجاست که حال من مهم می‌شود. شاید حالا پیمانکاران، فرشتگان شب‌های شلمچه پاسداران پل مارد و ترکش خوردگان خرمشهرند شاید من حال یک اختلاس‌پیشه خودفروخته جاسوسم که خودم خرمشهر را خراب کرده‌ام و لابد اسناد آن در یک وزارتخانه مهم موجود است برای همین باید، همین‌طور باید در دور افتاده‌ترین اتاق بداخلاقترین بیمارستان زمان بگذرد من پیرتر شوم تا معلوم شود چه کاره‌ام. سرمایه من کلمات است گردانم مجنون را حفظ کرد یکصد و شصت کیلومتر مربع با پنجاه و سه حلقه چاه نفت اما بعید می‌دانم تختم یکصد و شصت سانتی‌متر مربع مساحت داشته باشد چند بار از روی آن افتاده‌ام یکبار هم خودم را انداختم بنا بود برای افتتاح یک رستوران ببرندم! من یک نام باشکوهم اما فرزندانم از نسبتشان با من می‌گریزند با بهره‌ هوشی یکصد و چهل آنها متهمند از نخاع شکسته من بالا رفته‌اند زنم در خانه یک دلال باغبانی می‌کند و پسرم می‌گوید: ما سهم زخم از لبخند شاداب شهریم. فرو بریزید ای منورهای رنگارنگ! گمانم در این تاریکی گم شده‌ام و بین خطوط دشمن سرگردان، آه! پس چرا دیگر اسیرم نمی‌کنند آه! چه کسی یک قطع نخاعی بی‌مصرف را اسیر می‌کند و باز آه! چه کسی یک اسیر را اسیر می‌کند آه و آه که از یاد بردم، من اسیرم زندانی با اعمال شاقه آماده برای هر افتتاح، اعلام رای و رقصیدن به سازها و مناسبت‌های گوناگون و بی‌اختیار در انتخاب غذا انتخاب رؤیاها حتی در انشای اعترافاتم. و شهید، شهید که چه دور است و بزرگ با تمام داراییش؛ یک شیشه شکسته یک قاب آلومینیومی و سکوت گورستان خدا را شکر، لااقل او غمی ندارد و همیشه می‌خندد و شهید که بسیار دور است از این خطوط ناخوانا از این زبان بی‌سابقه نامفهوم و این تصاویر تازه و هولناک، خدا را شکر! لااقل او غمی ندارد و همیشه می‌خندد و بسیار خوشبخت است زیرا او مرده است. و من اما هر صبح آماده می‌شوم برای شکنجه‌ای تازه در دور افتاده‌ترین اتاق بداخلاق‌ترین بیمارستان در باغ وحشی به نام کلینیک درد تا مواد اولیه شکنجه‌ای تازه باشم برای جانم تنم وطنم تا باز خودم را از تخت یک مترو شصت سانتی‌ام به خاک بیندازم اما نمیرم درد این ستون فقرات کج و فراق لهم کند اما همچنان شهیدی زنده باقی بمانم. لينك منبع : http://www.farhangnews.ir/Site/Default.aspx?tabid=2&CId=4&NewsId=17021
  7. در شهريور ماه 1359 دولت عراق و با دستور صدام حسين رئيس جمهور آن كشور يك حمله همه‌جانبه در طول بيش از 1000 كيلومتر مرز مشترك به جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد، جنگي كه به مدت 8 سال طول كشيد و در نوع خود از طولاني‌ترين جنگهاي قرن بيستم محسوب مي‌گردد. امروزه بر كسي پوشيده نيست و بويژه بعد از ارائه گزارش دبير كل سابق سازمان ملل متحد، آقاي پرزدكوئيار، كه اين جنگ با تجاوز قطعي و مسلم رژيم بعثي عراق آغاز شد. در عين حال نكته‌اي كه به علل مختلف تاكنون پوشيده مانده است اينكه انگيزه، علل و عوامل آغاز اين تجاوز چه بوده است؟ در اين مورد بررسي محققانه به دلايل مختلف صورت نگرفته است. بطور كلي مطالعه جنگها اغلب به مورخين نظامي و استراتژيستها واگذار گرديده كه آنها نيز با توجه به تخصص خود روي ملاحظات فني، تاكتيكي جنگها تكيه كرده و ساير ابعاد و زمينه‌هاي بروز جنگ را ناديده گرفته‌اند. در زمينه آغاز اين جنگ تحليلگران غربي بطور عمده روي اختلافات مرزي ايران و عراق و در نهايت تهديداتي كه انقلاب اسلامي در ايران متوجه دولت عراق كرده بود محدود كردند و كمتر به ساير زمينه‌ها و ابعاد موثر و حتي مهمتر پرداخته‌اند. آغاز يك حمله نظامي از طرف يك كشور بر عليه كشور همسايه يقيناً آخرين وسيله براي پيشبرد اهداف سياست خارجي يك دولت مي‌باشد و تا زماني كه با بررسي همه جانبه زمينه مساعدي براي آغاز جنگ فراهم نباشد دولتها به ندرت دست به چنين ريسك خطرناكي مي‌زنند. البته اين مسأله نيز وجود دارد كه ممكن است در محاسبات خودشان دچار اشتباه شوند ولي در همان قالب و زمينه ابعاد مختلف و آثار همه جانبه جنگ را در نظر گرفته و آنگاه تصميم به انجام چنين اقدامي مي‌گيرند. يك رابطه آشكار ميان منابع در اختيار يك دولت و جنگ وجود دارد. به عبارت ديگر آغاز و اداره جنگ نه تنها تحت تاثير عزم و تصميم يك دولت مي‌باشد بلكه تحت تاثير تواناييهاي آن دولت نيز مي‌باشد. در عصر حاضر آغاز يك جنگ همه جانبه نياز به منابع وسيع و يا متحديني دارد، چنانچه منابع موردنياز از قبيل بنيه اقتصادي براي تامين هزينه‌هاي جنگ، نيرو و قدرت نظامي براي اجراي چنين تصميمي و در عين حال متحديني كه از اهداف جنگ‌طلبانه آن كشور حمايت كنند موجود نباشد احتمال ضعيفي وجود دارد كه دولتي دست به آغاز جنگ و خونريزي با آن همه خسارات قابل پيش‌بيني بزند. همانطور كه «جفري پاركر» مشاهده كرده است يك عامل بازدارنده از بروز جنگها بصورت سنتي در اروپا و بويژه قبل از سال 1800 ميلادي ناشي از فقدان بنيه ماي لازم براي تامين هزينه جنگهاي نامحدود بوده است. بنابراين از نظر تاريخي و بويژه در دوران معاصر و جنگهاي مدرن بايد توجه داشت كه تكيه بر يك علت و انگيزه به عنوان تنها عامل بروز جنگ و ناديده گرفتن ساير علل و عوامل عملي ساده‌انديشانه، غير محققانه و يا مغرضانه است. در اين مقاله سعي خواهد شد با استفاده از چارچوبه‌هاي تئوريكي پيشرفته علل و عواملي كه در محاسبات رژيم عراق براي آغاز جنگ مدنظر بوده است و بترتيب اولويت در تصميم رئيس‌جمهور اين كشور نقش اساسي داشته‌اند بررسي و ارزيابي گردد. با توجه به اينكه مدت زمان كوتاهي از اين پديده نگذشته است و بسياري از اسناد و مدارك مربوط به آن در كشورهاي درگير همچنان سري باقي مانده و در دسترس عموم نمي‌باشد ناچار مستندات خود را محدود به اسناد منتشر شده (هر چند محدود باشد)،‌ اظهارات مسئولين و اولياء امور، اقدامات عملي در جهت اتخاذ موضع بعد از آغاز تجاوز و دلايل منطقي و عقلاني خواهيم نمود. ترديدي نيست كه اين شيوه بررسي از قوت و قدرت لازم برخوردار بوده و به ميزان قابل توجهي معتبر مي‌باشد و انتشار اسناد منتشر نشده اگر آرا تقويت نكند تغييري اساسي در تحليل موجود ايجاد نخواهد كرد. در بررسي تصميم‌گيري‌هاي مهم سياست خارجي بخصوص در دروان جديد عوامل متعدد و گوناگوني دخالت دارند كه به عنوان متغيرهاي مستقل مطرح بوده و تصميم‌گيري در سياست خارجي به عنوان متغير وابسته بررسي مي‌گردد. انديشمندان علوم سياسي تئوريهاي مختلفي در زمينه تصميم‌گيري سياست خارجي ارائه داده و هر يك الگويي را براي بررسي سياست خارجي پيشنهاد مي‌كنند. از ميان انديشمندان مي‌توان از افرادي مانند: «اسنايدر» «بروك» «آليسون» و همچنين «روزنو» نام برد كه به نظر نويسنده چهارچوبه تئوريك روزنو با همه اشكالاتي كه در پايان مقاله به آنها خواهيم پرداخت، متناسبترين و همه‌جانبه‌ترين چهارچوبه براي بررسي علل و عوامل تصميم‌گيري در سياست خارجي مي‌باشد. «جيمز روزنو» معتقد است كه در هر تصميم‌گيري سياست خارجي علت رفتار سياسي يك دولت به مجموعه‌اي از عوامل گوناگون مربوط مي‌شود كه با اولويتهاي متفاوت در كنار همديگر جمع شده و نهايتاً به تصميم‌گيري سياست خارجي منجر مي‌شوند. اين مجموعه را در 5 دسته و يا گروه تقسيم‌بندي مي‌نمايد كه به آنها متغيرهاي شخصيت تصميم‌گيرنده، نقش و ميزان اختيارات تصميم‌گيرنده، متغير دولتي و بوروكراتيك، اجتماعي و نهايتاً سيستم بين‌الملل خطاب مي‌كند. 1. متغير شخصيت تصميم‌گيرنده در اين متغير توجه اساسي به خصوصيات، روحيه، افكار و انديشه‌ها، خصوصيات رواني، نبوغ و توانايي‌هاي كاريزماتيك و همچنين آمال و آرزوهاي تصميم‌گيرنده توجه مي‌شود. براساس اين متغير تصميمات متخذه از ناحيه يك شخص با تصميمات شخص ديگر در همان موقعيت به خاطر توانايي‌ها و روحيات متفاوتشان متفاوت مي‌باشد. 2. متغير نقش بدين معنا كه در يك سيستم دولتي مسئولين بدون ارتباط با خصوصيات شخصي و با توجه به جايگاهي كه اشغال كرده‌اند و اختياراتي كه به آنها داده شده اتخاذ تصميم و موضع مي‌نمايند. مثلاً: سفير يك كشور در سازمان ملل بدون توجه به اعتقادات شخصي خود از موضع كشورش دفاع مي‌كند. 3. متغير دولتي و بوروكراتيك بدين معنا كه ساختار پيچيده يك دولت، روابط ارگانهاي درون دولتي و نهايتاً كارشناسان و متخصصين درون يك تشكيلات تدوين كننده و ارائه كننده پيشنهادات و خطوط كلي تصميم‌گيري در سياست خارجي مي‌باشند و هيچ تصميم‌گيري قادر نيست فارغ از اين ملاحظات تصميم‌گيري كند،‌ بويژه در سيستمهاي گسترده بوروكراتيك دولتهاي غربي اين عامل و متغير بيشتر بروز مي‌كند. 4. متغير اجتماعي بدين معنا كه جنبه‌هاي غيردولتي در يك كشور بر رفتار خارجي يك دولت اثري انكارناپذير دارد. ارزشها و ايدئولوژيهاي حاكم بر يك جامعه ملي، گروه‌هاي ذينفوذ و فشار، احزاب سياسي، افكار عمومي، رسانه‌هاي جمعي غيردولتي، اقليتهاي قومي و محلي از جمله عوامل غيردولتي هستند كه بر تصميم‌گيري سياست خارجي تاثير مي‌گذارند. 5. متغير سيستم بين‌الملل بدين معنا كه يك دولت در تصميم‌گيريهاي سياست خارجي در خلاء عمل نمي‌كند بلكه در صحنه روابط بين‌الملل با پيچيده‌گي‌هاي خاص خود عمل مي‌كند كه واكنشهاي اين سيستم در قبال هر تصميم‌گيري سياست خارجي يقيناً بايد در محاسبات تصميم‌گيرندگان منظور شود. متغير سيستم بين‌المللي حتي در بعضي از موارد و بويژه در كشورهاي جهان سوم تصميمات معيني را به دولتها تحميل مي‌كند. «روزنو» معتقد است كه بررسي همه جانبه اين متغيرها كافي به مقصود نبوده بلكه ميزان دخالت و نقشي كه هر يك از اين متغيرها در تصميم‌گيري سياست خارجي دارند از اهميت بيشتري برخوردار است، بنابراين او سعي مي‌كند كه اولويتهاي اين متغيرها را تعيين كند. از ديد روزنو رده‌بندي اين متغيرها بستگي به عوامل گوناگون در تقسيم‌بندي كشورها دارد و لذا كشورها را با توجه به نوع سيستم سياسي حاكم (باز و بسته بودن) قدرت و ميزان پيشرفت يك كشور (پيشرفته و در حال رشد) كوچك و يا بزرگ بودن (از نظر جغرافيايي و منابع فيزيكي) تقسيم نموده و اولويتهاي مختلفي ارائه مي‌دهد. بنابراين از ديدگاه روزنو براي كشوري مانند عراق عوامل موثر در تصميم‌گيري سياست خارجي بترتيب عبارتند از: شخصيت تصميم‌گيرنده،‌ سيستم بين‌الملل، نقش، بوروكراتيك و اجتماعي. با توجه به بررسي‌هاي انجام شده از نظر نگارنده كه بعداً توضيح داده خواهد شد در تصميم‌گيري رژيم عراق مبني بر آغاز جنگ تحميلي و تجاوز به ايران متغيرهاي موثر در اين تصميم‌گيري به قرار زير مي‌باشند: سيستم بين‌الملل، شخصيت صدام، عوامل بروكراتيك، متغير اجتماعي و نهايتاً نقش. سيستم بين‌الملل در بررسي متغير سيستم بين‌الملل متناسب است كه آنرا در سه سطح متفاوت، (ابرقدرتها، قدرتهاي بزرگ و قدرتهاي منطقه‌اي) بررسي كنيم. در سطح ابرقدرتها: اگر چه دوران جنگ سرد و سيستم دوقطبي در سال 1980 هنوز به پايان خود نرسيده بود ولي در رابطه با انقلاب اسلامي قانونمندي جنگ سرد و سيستم دوقطبي كاربرد خود را از دست داده و به تبع آن در آغاز جنگ نيز تضاد چنداني ميان امريكا و شوروي در برخورد با تجاوز عراق به ايران احساس نمي‌گرديد. ايالات متحده امريكا كه بر اثر پيروزي انقلاب اسلامي و بدنبال آن جريان گروگانگيري و شكست مفتضحانه عمليات طبس ضربات پياپي و سختي از ايران خورده بود نه تنها از هر حركتي كه متضمن ضربه زدن به ايران مي‌بود استقبال مي‌كرد، بلكه خود درصدد چاره‌جوئي براي انتقام جويي و جبران شكستهاي قبلي بود. اگرچه رابطه ديپلماتيك ميان عراق و امريكا از سال 1967 قطع شده بود دفتر حفاظت منافع امريكا در بغداد بسيار فعال بود و شواهد و دلايلي وجود دارد كه امريكا مشوق و ترغيب‌كننده رژيم عراق در آغاز جنگ بوده است. روزنامه امريكايي نيويورك تايمز پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق در آوريل 1980 (ارديبهشت 1359) از طرحهاي مرحله به مرحله دولت امريكا در اين زمينه پرده برمي‌دارد. اين روزنامه چنين مي‌نويسد: «دولت امريكا پس از شكست عمليات طبس، امكان اجراي سه طرح نظامي بسيار مهم در شهرهايي كه محل نگهداري گروگانهاي امريكاست، مين‌گذاري در ميادين صدور نفت، يا بمباران پالايشگاه‌هاي ايران مي‌باشد.» در ادامه مي‌افزايد: «واشنگتن اميدوار است كه تحريم اقتصادي و سياسي ايران بتواند در سايه تيرگي روابط ايران و عراق تاثير بيشتري داشته باشد و ادامه مي‌دهد كه عده‌اي معتقدند چشم‌انداز جنگ با كشوري نيرومند (عراق) شايد ايران را وادار سازد در سياست خود تجديدنظر كند.!» «برژينسكي» مشاور امنيت ملي سابق امريكا براي اطلاع از وضعيت عراق براي شروع جنگ سفرهاي مكرري به بغداد مي‌نمايد به طوري كه «وال استريت ژورنال» در هشتم فوريه 1980 يكي از اين سفرهاي محرمانه را فاش مي‌سازد و همچنين «تايمز لندن» در 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژينسكي با صدام حسين اشاره كرده و مي‌گويد: «نامبرده بعد از سفر محرمانه به بغداد در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: ما تضاد قابل ملاحظه‌اي بين امريكا و عراق نمي‌بينيم. ما معتقديم عراق تصميم به استقلال دارد و در آرزوي امنيت خليج فارس است و تصور نمي‌كنيم كه روابط امريكا و عراق سست گردد.» از طرف ديگر در اين زمان رفت و آمدها و تماسهاي مكرري ميان امراي فراري ارتش ايران و مسئولين دولت امريكا و همچنين حكومت بغداد صورت مي‌گرفت و نشانگر نوعي آمادگي براي تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ايران بود و نهايتاً با توجه به نفوذ و سلطه‌اي كه امريكا در كشورهاي عربي محافظه‌كار از جمله: مصر، اردن، عربستان سعودي و ساير شيخ‌نشينهاي جنوب خليج‌فارس داشت ترديدي نيست كه چنانچه امريكا به كمكهاي مؤثر و اساسي اين كشورها به عراق راغب نمي‌بود مي‌توانست از اين كمكها جلوگيري به عمل آورد. بعد از آغاز جنگ، روابط عراق و امريكا علناً بهبود يافته، روابط ديپلماتيك برقرار شد و افشاء گرديد كه در طول جنگ، امريكا به صورت مخفيانه كمكهاي مختلفي را به عراق مي‌رسانده است.روزي كه ايران قطعنامه 598 را پذيرفت «رابرت مك فارلين» در مقاله‌اي در روزنامه لوس‌آنجلس تايمز به حمايت بيدريغ امريكا از عراق در طول جنگ بر عليه ايران اعتراف كرد. اتحاد جماهير شوروي در موضع‌گيري خود دچار تناقض و دوروئي عجيبي شده بود و در حقيقت آغاز حمله عراق به ايران به شمشير دولبه‌اي شباهت داشت كه از هر طرف قابليت برندگي و در عين حال احتمال خسارت مي‌رفت. روسيه شوروي با عراق در سال 1972 پيمان‌دوستي 15 ساله منعقد كرده و نفوذ قابل توجهي در عراق بويژه از نظر تامين تسليحات ارتش و حضور كارشناسان نظامي داشت و اصولاً ارتش عراق مجهز به تسليحات روسي بود. از طرف ديگر انقلاب اسلامي ايران اگر چه براي روسها از اين نظر كه موجب قطع نفوذ امريكا در مرزهاي جنوبي اين كشور شده بود ولي براي روسيه نيز به خاطر ماهيت ايدئولوژيكي آن چندان خوشايند نبود. ايران به موازات برخورد با نفوذ امريكا در ايران از ميزان نفوذ روسيه به شدت كاست، گاز ايران به روسيه قطع شد، بندهاي 5 و 6 قرارداد 1921 از طرف ايران ملغي اعلام گرديد و تجاوز روسيه به افغانستان بشدت محكوم گرديد و انقلاب اسلامي مي‌رفت كه تأثير خود را بر بيداري مسلمانان ساير كشورها از جمله مسلمانان جمهوريهاي آسيايي روسيه شوروري سابق بر جاي گذارد. پيروزي و شكست هر يك از طرفين متخاصم نيز براي روسيه نتايج متضاد و متفاوتي را به ارمغان مي‌آورد، پيروزي عراق بر ايران اگرچه با توجه به تسليح ايران به سلاح‌هاي امريكا و تجهيز عراق به سلاح‌هاي روسي به معناي پيروزي سلاح روسي بر سلاح امريكايي تلقي گرديده و عراق را بيشتر مديون و وابسته به روسيه شوروي مي‌كرد، در عين حال از نظر سياسي موجب نفوذ مجدد امريكا و غرب در ايران مي‌شد. پيروزي ايران نيز بر عراق متقابلاً نتايج متفاوت و معكوسي بدست مي‌داد كه در هر دو حال براي روسيه شوروي در عين اينكه امتيازاتي را به عمل مي‌آورد ناخوشايند بود. با توجه به دلايل منطقي و عقلاني نيز ملاحظه مي‌گردد كه اتخاذ موضع شوروي نيز در قبال آغاز جنگ تحميلي منافقانه و متضاد بوده است. بنابه گزارش موسسه «هري تيج»، روسيه شوروي از قبل از آغاز تجاوز در جريان اين تصميم بوده و اگر چه هيچ اقدامي براي بازداشتن صدام نكرده است در عين حال مقامات ايراني را از احتمال چنين حمله‌اي آگاه نموده است. حزب توده در ايران كه از مسكو الهام و دستور مي‌گرفت تجاوز عراق را محكوم نموده به كادرهاي خود دستور مقاومت و دفاع را صادر كرده بود، ولي روسيه شوروي در عين اتخاذ موضع رسمي مبني بر بي‌طرفي در سازمان ملل و بويژه در شوراي امنيت همگام با امريكا و ساير اعضاء دائمي شورا قطعنامه‌هايي را به تصويب مي‌رساند كه به ضرر جمهوري اسلامي بود. اگرچه ظاهراً‌ براي مدتي از ارسال تجهيزات نظامي و قطعات يدكي به عراق خودداري كرد ولي كارشناسان نظامي روسي همچنان در عراق باقي مانده و به همكاري خود با ارتش عراق ادامه مي‌دادند و گزارشاتي مبني بر اينكه روسيه شوروي از طريق كشورهاي اروپاي شرقي جبران كمبود نيازمنديهاي ارتش عراق را مي‌نموده است وجود دارد. بنابراين مي‌توان به اين جمع‌بندي رسيد كه رژيم عراق در سطح ابرقدرتها (امريكا و شوروي) با زمينه‌اي كاملاً مساعد و حتي تشويق‌آميز در آغاز تجاوز برعليه جمهوري اسلامي مواجه بوده است. در سطح قدرتهاي بزرگ: در موضع‌گيري قدرتهاي بزرگ (نظامي، سياسي و اقتصادي) آنها را مي‌توان به دو گروه تقسيم كرد. گروه اول: كشورهايي كه به طور علني و يا ضمني به نفع عراق موضع‌گيري كرده و از كمكهاي نظامي، سياسي و اقتصادي به اين كشور در طول جنگ دريغ نورزيدند. اين كشورها عبارت بودند از: فرانسه و انگليس كه روابط عميق و منافع قابل توجهي در عراق داشته و از انقلاب اسلامي نيز شديداً ضربه خورده بودند. فرانسه از همان آغاز جنگ به نفع عراق موضع‌گيري علني كرده و به ميزان قابل توجهي امكانات تسليحاتي در اختيار اين كشور قرار داد و حتي در شرايطي كه عراق در جبهه جنگ مواجه با مشكلاتي شده بود با اجازه دادن هواپيماهاي پيشرفته جنگي به نام سوپراتاندارد بنيه نظامي عراق را تقويت كرد. دولت انگليس نيز اگرچه علناً اظهار بيطرفي مي‌كرد، ولي به تبع امريكا و فرانسه كمكهاي قابل توجه اقتصادي و بعضاً نظامي به اين كشور نمود. گروه دوم: كشورهاي آلمان، ژاپن و چين بودند كه در ضمن اعلام بيطرفي و حفظ رابطه با هر دو كشور به عنوان سوداگراني بودند كه از اين جنگ از هر طرف بهره‌مند شدند. دولتهاي منطقه خاورميانه: چنانچه دولتهاي منطقه را نيز به دو دسته دولتهاي عرب و غيرعرب تقسيم كنيم ملاحظه مي‌گردد كه همه دولتهاي عربي به استثناي سوريه، ليبي و الجزاير به نفع عراق نه تنها موضع‌گيري كرده بلكه از هر نوع كمك ممكن به عراق خودداري نكردند. كشورهاي نفت‌خيز عرب بويژه عربستان سعودي و كويت به عنوان تامين‌كننده نيازمنديهاي مالي اين جنگ تقبل هزينه‌هاي جنگ را نموده و در طول جنگ متجاوز از 80 ميليارد دلار پرداخت نمودند. دولت مصر تامين‌كننده نيازمنديهاي تسليحاتي ساخت روسيه بود و خلاء قطع ارسال قطعات و لوازم يدكي كه از طرف دولت روسيه ايجاد شده بود را پر كرد. دولت اردن با در اختيار گذاشتن بندر خود در خليج عقبه راههاي مواصلاتي عراق را براي تداركات لازم تامين كرد و اغلب كشورهاي عربي منجمله سودان نيروي داوطلب نظامي در اختيار عراق قرار دادند. كشورهاي عربي از قبل در جريان چنين حمله‌اي بوده و در كنفرانس سران عرب كه در جده چند ماه قبل از آغاز جنگ تشكيل شده بود تفاهمات لازم را با صدام به عمل آورده بود. تنها ليبي و سوريه بودند كه با اين اقدام عراق مخالفت ورزيده و حمايت خودشان را از ايران اعلام داشتند. دولتهاي غيرعرب مانند پاكستان و تركيه همچون كشورهاي آلمان، ژاپن و چين با اعلام بيطرفي و حفظ رابطه با هر دو كشور بيشترين بهره اقتصادي از اين جنگ را كسب كردند. در مجموع مي‌توان گفت كه سيستم بين‌الملل (در هر سه سطح، ابرقدرتها، قدرتهاي بزرگ و كشورهاي منطقه) نه تنها زمينه مساعدي براي آغاز اين جنگ داشت بلكه خود مشوق و ترغيب‌كننده عراق در شروع جنگ بود و نقش اساسي و مهمي در بروز چنين تجاوزي را بر عهده داشت. شخصيت تصميم‌گيرنده صدام حسين رئيس جمهور عراق كه به عنوان ديكتاتوري خشن، بيرحم، شهرت جهاني پيدا كرده است در عين حال فردي ماجراجو و جاه‌طلب بوده و به دنبال موقعيت‌هاي مناسب براي كسب قدرت بيشتر بوده است. رمضاني كه از مشاوران كميته امنيت ملي كنگره امريكا و نيز مشاور كارتر در امور ايران بود در كتاب خود چنين مي‌نويسد: «جنگ عراق و ايران، در واقع واكنش و پاسخ عراق به تهديداتي بود كه از ناحيه بنيادگرايي اسلام (امام خميني(ره) احساس مي‌كرد، اما علت ديگر آن ناشي از بازتاب و انعكاس جاه‌طلبي و قدرت‌طلبي صدام نيز بوده است. وي مترصد بود كه خلاء قدرت ناشي از سقوط رژيم شاه در منطقه را پر نمايد. همچنين اين فرصت با افزايش قدرت اقتصادي عراق به علت افزايش قيمت نفت در منطقه خليج‌فارس ايجاد شده بود. چنانچه عراق جايگزين ايران به عنوان دومين توليدكننده نفت بعد از عربستان سعودي در منطقه شده بود. ظهور قدرت سياسي عراق بعد از افول رژيم مصر در خاورميانه به علت امضاي پيمان كمپ ديويد و صلح با اسرائيل و بروز يك خصومت و دشمني آشكار ميان عراق و سوريه در جبهه شرقي، همه و همه بر قدرت‌طلبي صدام صحه مي‌گذاشت.» صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود و اميدواري داشت با پيروزي سريع بر ايران خواسته‌هاي جاه‌طلبانه و شخصي وي ارضاء و تأمين گردد. انگيزه اول تلاش براي كسب رهبري جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضاي پيمان كمپ ديويد و انزواي مصر، جهان عرب دچار خلاء رهبري شده بود، شخصيتي كه بتواند با استفاده از امكانات و تواناييهاي كشور خود در جهت آرمانهاي وحدت جهان عرب و جبران تحقير اعراب در قبال اسرائيل اين خلاء را پر بنمايد. صدام حسين اميدوار بود با پيروزي در جنگ با ايران چنين موقعيتي را كسب نمايد و به همين خاطر نام اين جنگ را جنگ قادسيه ناميد تا يادآور شكست ايرانيها از اعراب مسلمان در اوايل ظهور اسلام باشد. مجله دولتي «الفباء» كه بوسيله رژيم عراق منتشر مي‌شود در شماره 562 مورخ 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رويارويي، به تضاد بين عرب و ايراني دامن زده و چنين مي‌نويسد: «اعراب، عادت كرده‌اند كه عراق در برابر يورش تاتارها در قرن دهم و قرن بيستم ايستادگي كند و تيرهاي سلجوقيان و عيلاميان را در قرن بيستم متوقف كند. عادت كرده‌اند كه عراق نگهبان منطقه شرقي جهان عرب كه در تيررس دشمن است، باشد... عراق از پنج هزار سال تاكنون در خط اول نبرد، گامي استوار و با ثبات در مرزهاي شرقي و بازوي پرتحرك در غرب اين مرزها بوده است.» «صدام حسين» در مراسم افتتاح يك پادگان نظامي در 18/3/59 با عنوان «پادگان قادسيه» مي‌گويد: «شما در اين مكان انقلاب خود را پيش روي داريد كه شما را به مفهوم قادسيه رهبري مي‌كند. شما در اينجا نه تنها نام قادسيه را برخود داريد بلكه شرف و مفهوم آنرا نيز با خويشتن داريد. شما آمادگي والاي گذشت و ايثار را همانگونه كه صفت مردان قادسيه نخستين در رهايي امت عرب و تمامي ميهن عربي بود، دارا هستيد و تنها براي پاسداري از عراق آزاد مبارزه نمي‌كنيد.» دكتر «امين» يكي از بعثي‌ها مي‌گويد كه به قدرت رسيدن «صدام حسين» مصادف با يك مرحله نوين در تاريخ سياسي عراق بود و در اين ميان عراق از چندين جهت قدرتمند شده بود و در آينده نزديك در سطح خليج (فارس) و جهان عرب نقش مهمي از جانب وي در شرف انجام بود. «الياس فرح» يكي از رهبران بعث عراق مي‌گويد كه «قادسيه» صدام موقعيتي بود براي وي تا در چشم جهان عرب به عنوان يك رهبر تاريخي كه پل ميان گذشته و آينده را از نو بنا نهاده و درهاي آينده را به سوي مردم گشوده است خود را جلوه‌گر سازد. مجيد خدوري در شرح زندگي صدام حسين و تاثير ناصر بر او چنين مي‌نويسد: «زماني كه صدام حسين در مصر در دانشكده حقوق قاهره مشغول تحصيل بود كارهاي ناصر را زير نظر مي‌گيرد و با دقت به آنها مي‌نگرد، برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبي ياد مي‌كند و مي‌آموزد كه چگونه نقش وي را بازي كند. او از شيوه «آزمايش و خطاي» ناصر پيروي مي‌كند و سعي مي‌كند يك مقلد كوركورانه نباشد.» انگيزه دوم صدام اين بود كه با استفاده از سقوط شاه كه براساس دكترين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با پيروزي بر ايران خلاء سقوط شاه را پر نموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي كند و علي‌رغم موضع ضدامريكايي كه قبلاً اتخاذ مي‌كرد به امريكاييها نشان دهد كه تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وي در راستاي اهداف امريكا در منطقه مي‌باشد تا بدان حد كه رژينسكي بعد از ملاقات با صدام و در ستايش وي مي‌گويد: «ما بين منافع امريكا و عراق تضادي نمي‌يابيم.» با توجه به اينكه در اين مرحله سياستهاي منطقه‌اي جمهوري اسلامي در تضاد با سياستهاي امريكا بود صدام حسين تلاش كرد كه خود را به عنوان يك عامل موثر بازدارنده و خنثي كننده اقدامات ايران در سطح منطقه نشان دهد. روزنامه كريستين ساينس مونيتور چاپ امريكا با اشاره به يك گزارش از جلسات سري دولت عراق كه دو ماه بعد از سقوط رژيم شاه تشكيل شده بود،‌ مي‌نويسد: «در‌آن جلسه بعد از بحث و بررسي پيرامون نقش شاه و روابط آن با امريكا در دفاع از منافع غرب و ژاندارمري خليج فارس مطرح شد كه در حال حاضر رژيم نوپاي ايران با از بين رفتن ارتش و تاسيسات اصلي آن قادر به انجام اين نقش نخواهد بود و عراق تنها كشوري است كه با استفاده از اين موقعيت مي‌تواند خلاء ايجاد شده را پر نمايد و اين كار بايد با برنامه‌ريزي،‌ دقت، ‌سرعت و مداومت انجام گيرد. به عقيده حزب بعث براي ايجاد يك موقعيت ژئوپوليتيك جديد بوسيله عراق زمينه از هر جهت فراهم است، لذا حمله نظامي به ايران با وارد آوردن يك ضربه موثر به شكست ايران منتهي مي‌شود. انگيزه سوم صدام جبران تحقيري بود كه شخصاً در امضاي قرارداد 1975 الجزاير شده بود. در سال 1975 به دنبال مشكلاتي كه در عراق در جنگ با كردها براي دولت عراق فراهم شده بود و كردهاي عراق مورد حمايت شاه قرار داشتند صدام حسين معاون رئيس‌جمهور عراق تحت فشارهاي داخلي و بين‌المللي به امضاء قرارداد مزبور تن در داد و همواره احساس مي‌كرد كه در اين جريان تحقير شده و «اجباراً» تن به امضاء اين قرارداد داده است. بنابراين مترصد فرصتي بود كه بتواند اين احساس حقارت را جبران نمايد. بدين علت درصدد بهانه‌اي بود كه قرارداد 1975 را باطل اعلام نمايد و اين كاري بود كه در 17 سپتامبر 1980 (به روز قبل از آغاز جنگ) در يك اجلاس فوق‌العاده مجمع ملي صورت داد. صدام حسين در مورد اين تصميم گفت: «از زماني كه حاكمان ايران اين معاهده را از آغاز در دست گرفتند بوسيله مداخله در امور داخلي عراق چه به صورت پشتيباني مالي و يا تسليحاتي از گروه‌هاي مختلف نقض كرده‌اند، همانطور كه شاه چنين مي‌كرد... من به شما اعلام مي‌كنم كه معاهده 6 مارس 1975 الجزيره از طرف ما ملغي مي‌باشد.» عامل اجتماعي در بخش مربوط به ساختار اجتماعي و جمعيت بايد گفت كه بافت اجتماعي و جمعيتي عراق به گونه‌اي است كه همواره حكومت را دچار بي‌ثباتي و بحران نموده است و همين بحران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران از جمله عوامل موثر در ايجاد جنگ تحميلي بوده است. شعيان اين كشور به عنوان اكثريت مردم (بيش از 55%) بدلايل ايدئولوژيك و سياسي همواره با حاكميت بعث در نزاع و ستيز بوده‌اند. همچنين اكراد شمال عراق طي 30 سال گذشته همواره در پي به دست آوردن خودمختاري بوده‌اند و از اين رو با حكومتهاي اين كشور درگير جنگهاي طولاني بوده‌اند كه قبلاً به آنها اشاره شد و اين مسأله براي حكومت بعثي عراق كه از يك اقليت محدود از منطقه تكريت مي‌باشند مشكلات بيشتري را ايجاد كرده است. پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 به رهبري امام خميني، موج جديدي از ناآراميهاي شيعيان را در عراق بوجود مي‌آورد. تظاهركنندگان در مراسم محرم آن سال خواستار اصلاحات اجتماعي و استقرار يك حكومت اسلامي مي‌شوند. نويسنده كتاب جنبش‌هاي اسلامي در جهان عرب در اين رابطه مي‌گويد: «دولت عراق با توجه به الهاماتي كه مبارزان شيعه از جانب آيت‌الله خميني مي‌گيرند،‌حزب الدعوه را همچون ستون پنجمي مي‌داند كه هدفش ادغام ايران و عراق است. دولت در پاسخ، «آيت‌الهل صدر» را دستگير و تظاهرات شيعيان را به شدت در هم مي‌كوبد. عظمت و گستردگي سركوب باعث مي‌شود تا اندكي پس از روي كار آمدن «صدام حسين» در 23 ژوئيه 1979، 22 مقام بلندپايه بعثي اعدام شوند. اعلام حمايت مطلق از انقلاب اسلامي ايران توسط آيت‌الله صدر و تشويق مبارزه مسلحانه عليه رژيم، موجب مي‌شود ك او را به تشكيل يك حكومت شيعه در عراق و خيانت متهم نموده و همراه با خواهرش وي را در ‌آوريل 1981 به شهادت برسانند.» در ماههاي قبل از جنگ حوادثي در عراق بوقوع مي‌پيوندد كه مقامات رژيم آنرا به عوامل جمهوري اسلامي ايران نسبت مي‌دهند و اين حوادث نشان دهنده اين است كه اوضاع داخلي عراق تا چه ميزان بر اثر انقلاب اسلامي آسيب‌پذير شده است. صرفنظر از اينكه ادعاهاي رژيم بعث تا چه ميزان با واقعيت منطبق است، ولي بيانگر نوعي بيم و ترس از تحولات انقلاب اسلامي مي‌باشد. رئيس‌جمهور عراق كليه اين حوادث را بعدها در هنگام سخنراني خودش (20/4/63) چنين اعلام مي‌كند: «با سوء قصد به وزير امور خارجه شروع كردند. سپس به يك ياز اعضاي شوراي رهبري ملي ما حمله كردند. به وزير اطلاعات سوء قصد نمودند و در يك جشن دانشجويي، جشن ديگري با پرتاب بمبها آغاز كردند. كساني كه در اين حوادث شركت داشتند از افراد مدرسه ايرانيان و نمايندگيهاي ايران در عراق بودند. اسلحه از آنهاست و همكاري نيز همينطور، اين مسأله روشن و آشكار است.» رژيم عراق همچنين شورش كردهاي شمال عراق را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، متأثر از انقلاب ايران مي‌داند تا جايي كه رئيس جمهور عراق به زعم خود يكي از دلايل لغو موافقتنامه الجزاير را دخالت جمهوري اسلامي ايران در قضيه اكراد مي‌داند. وي در نطق 17 سپتامبر 1980 چند روز قبل از حمله سراسري عراق به ايران، مي‌گويد: «ايران از پسران بارزاني دعوت نموده است كه به اين كشور بيايند. اين كشور يعني ايران قصد دارد آنان را عليه دولت عراق تحريك كند.» بنابراين نگرانيهايي كه دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامي بر عراق داشته نيز عامل مهمي در آغاز اين جنگ و به منظور شكست و نابودي انقلاب بوده است تا بدينوسيله از تأثير آن بر جامعه عراق جلوگيري نمايد. در عين حال اوضاع داخلي ايران را نيز به عنوان يك انگيزه مهم در ترغيب صدام به آغاز جنگ نبايد فراموش كرد. حكام عراق براساس شواهد مختلف مطمئن بودند كه در يك جنگ كوتاه مدت در مقابل ايران به اهداف از پيش تعيين شده خود خواهند رسيد. اوضاع داخلي ايران بعد از پيروزي انقلاب و بلافاصله قبل از آغاز تجاوز براي يك رژيم متجاوز در سه زمينه تحريك كننده بود. اولاً: دولت انقلابي نه تنها هنوز دوران ناآرامي بعد از انقلاب را پشت سر مي‌گذاشت بلكه به علت حضور ليبرالها در حاكميت و بويژه حضور بني‌صدر به عنوان رئيس‌جمهور و فرمانه كل قوا درگير يك سري تضادها و اختلافات شديد درون حاكميت بود و امكان هماهنگي و تمركز در تصميم‌گيري را كه لازمه شرايط بحراني و جنگ مي‌باشد از بين برده بود و از طرف ديگر نيروهاي مسلح نيز به دلايل متعدد انسجام و آمادگي لازم براي مقابله با يك جنگ خارجي همه جانبه را نداشتند. سازمان و تشكيلات ارتش بعد از انقلاب و به دنبال تصفيه‌هاي ضروري دوران بازسازي و بازنگري خود را مي‌گذراند و از نظر تجهيزاتي نيز با تحريم تسليحاتي امريكا و خروج كارشناسان نظامي مواجه بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه بيشتر براي مواجهه با ضد انقلاب داخلي ايجاد شده بود دوران طفوليت و عنفوان جواني خود را طي مي‌كرد و به هيچ وجه براي يك جنگ كلاسيك مدرن ساخته نشده بود. همچنين درگيريهاي قومي و محلي در مناطق مختلف كشور نيروهاي مسلح را به خود مشغول داشته بود. تنها چيزي كه در محاسبات صدام و بسياري از مشوقين و محركين وي با آغاز جنگ منظور نشده بود انرژي عظيم و فوق‌العاده‌اي بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي و حضور توده‌هاي عظيم ميليوني و با اعتقادات راسخ اسلامي و آمادگي براي ايثار و شهادت تحت رهبريهاي بزرگ مرد تاريخ امام خميني(ره) آزاد شده بود و توانست آرزوهاي صدام و پشتيبانانش را مبدل به يأس كند. عامل بوروكراتيك بعد از روي كار ‌آمدن حزب بعث در سال 1968 اين حزب همواره موفقيت ايدئولوژيكي خود را در اتخاذ سياستي توسعه‌طلبانه و سيادت بر منطقه دنبال مي‌كرد و به هر طريق ممكن با اتخاذ شيوه‌هاي پراگماتيستي سعي مي‌كرد نفوذ خود را در جهان عرب توسعه داده و رهبري جهان عرب را به دست گيرد. اين اقدام بطور عمده از طريق كودتاهاي نظامي و برخوردهاي خشونت‌آميز دنبال مي‌شد. پيروزي انقلاب اسلامي براي حزب بعث كه بر معيارهاي غيرمذهبي وب ا تكيه بر ناسيوناليزم عربي و بوسيله يك مسيحي عرب بنام ميشل عفلق بنيان گذارده شده بود، زنگ خطري جدي تلقي مي‌شد. انقلاب اسلامي به عنوان راه حل جديدي در نجات توده‌هاي تحت ستم مسلمان عرب كه چهار دهه تحقير شكستهاي پي‌درپي از اسرائيل را چشيده بودند و هيچ يك از ايدئولوژيهاي مادي و لائيك اعم از سوسياليزم، ماركسيزم و يا ناسيوناليزم نتوانسته بودند جبران اين حقارتها را بنمايند، با پديده جديدي به نام انقلاب اسلامي مواجه شد كه اميدها را در دل ‌آنها زنده مي‌كرد و در حقيقت رشد و پيشرفت انقلاب اسلامي مرگ محتوم همه ايدئولوژيهاي مادي از جمله ايدئولوژي حزب بعث مي‌بود. بدين ترتيب حزب بعث عراق كه سلطه قابل توجهي در كادرهاي نظامي و سياسي دولت عراق داشت عامل موثري در تشويق صدام به ضربه زدن به انقلاب اسلامي از طريق آغاز اين جنگ بود. عامل نقش اگر چه همانطور كه «روزنو» هم معتقد است عامل نقش در كشورهايي كه داراي رژيم خودكامه هستند كمتر مطرح بوده و شخصيتهاي ديكتاتور هستند كه بدون توجه به وظايف و اختيارات قانوني خود به طور نامحدود تصميم گرفته و عمل مي‌كنند، در عراق نيز صدام حسين حتي در دوراني كه معاون رئيس‌جمهور بود به عنوان مرد قدرتمند دولت عراق شناخته مي‌شدو حسن البكر رئيس‌جمهور عراق نقش چنداني در اداره امور عراق نداشت. در عين حال همانطور كه «تراب زمزامي» مي‌گويد: «صدام حسين براي زمينه‌چيني چنين جنگي با خانه‌نشين كردن حسن البكر رأساً پست رياست جمهوري را بر عهده گرفت تا بتواند بدون هيچ رادع و مانعي قادسيه خود را تدارك ببيند و تمامي نيرو و وقت خود را در اين راه صرف نمايد و جهت همين مرحله نوين بود كه صدام مقامهاي رياست شوراي رهبري انقلاب، دبير كلي حزب بعث، رياست جمهوري، رياست دولت و رياست كل ارتش را بر عهده خود گرفت.» بررسي فوق نشان مي‌دهد كه از ميان متغيرهاي پنجگانه پيشنهادي جيمز روزنو (شخصيت، سيستم بين‌المل، اجتماعي، بوروكراتيك و نقش) مهمترين عاملي كه در تصميم‌گيري صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران نقش داشته‌اند در درجه اول سيستم بين‌الملل بوده است و در مرحله بعدي شخصيت و روحيات رئيس‌جمهور عراق بوده كه به عنوان يك ديكتاتور در راس حكومت عراق فارق از هرگونه مانع و رادعي و در جهت ارضاء نيات جاه‌طلبانه خود دست به چنين اقدامي زده و به مدت هشت سال دو كشور ايران و عراق را دچار جنگي خونين و خسارت بار نمود. به عبارت ديگر چنانچه زمينه مساعد و تشوق‌كننده بين‌المللي در شرايط خاص زماني وجود نمي‌داشت، از قبيل شكستهاي حقارت‌بار امريكا در اثر انقلاب اسلامي، ترس دولتهاي استكبار و همچنين دولتهاي مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها، غير محتمل مي‌بود كه صدام حسين دست به چنين قمار خطرناكي بزند. زيرا كه در گذشته در زمان رژيم شاه عليرغم اختلافات مرزي ميان دو كشور و علي‌رغم اينكه مرد قدرتمند عراق در آن زمان صدام حسين بوده است به خاطر نامساعد بودن زمينه جهاني نه تنها چنين اقدامي صورت نگرفت بلكه مجبور شد با امضاء قرارداد الجزاير در 1975 از بسياري از ادعاهاي خود دست بردارد. چرا عراق؟ تحقيقاً وجود صدام حسين و نيات جاه‌طلبانه او نيز نقش مهم و در عين حال اوليه در كانديد شدن عراق از ميان كشورهاي همسايه ايران براي آ‌غاز چنين تجاوزي داشته است، در حاليكه دولتهايي همچون پاكستان و تركيه روابط نزديك‌تري با امريكا داشتند و امريكا نفوذ بيشتري در اين دو كشور بخصوص تركيه به عنوان عضو ناتو داشته است. ولي ساختار سياسي اين دولتها، شرايط اجتماعي و موقعيت جغرافيايي كشورشان اجازه چنين حركتي را در آن شرايط نمي‌داد و همين خصوصيات و روحيات جاه‌طلبانه صدام حسين بود كه عليرغم ضرباتي كه كشورش از جنگ هشت ساله با جمهوري اسلامي خورد باز هم سرخورده نشده و چون به خواسته‌هايش در جنگ با ايران نرسيده براساس محاسبات غلطي كه از مساعد بودن زمينه بين‌المللي داشت صرفاً براي ارضاء روحيات جاه‌طلبانه خود براي بار ديگر دست به قمار خطرناك ديگري در حمله به كويت زد و منطقه را دچار بحراني نمود كه هنوز بعد از گشت چهار سال آثار و عوارض آن پابرجا است. چارچوبه تئوريك پيشنهادي روزنو، اگرچه در تقسيم‌بندي و تنظيم علل و عوامل تصميم‌گيري در سياست خارجي كمك قابل توجهي به محقق علوم سياسي و روابط بين‌الملل مينمايد، در عين حال توصيفي بوده و ضرورتاً جدول ارائه شده توسط وي و اولويت‌هاي برشمرده قطعي نبوده و كليت و عموميت پيدا نمي‌كند. بخصوص كه در هيچ يك از مدلهاي ارائه شده به متغير سيستميك اولويت داده نشده است.در حاليكه در بسياري از كشورهاي جهان سوم و بويژه منطقه رژيمهاي غيرمردمي شديداً تحت سلطه و نفوذ و يا متاثر از قدرتهاي بزرگ جهاني مي‌باشند و سياستهيا متخذه اين كشورها تابعي از سياستهاي متغير كشورهاي سلطه‌گر و صاحب نفوذ مي‌باشد. در حالي كه از ديدگاه روزنو دولتها، در صحنه روابط بين‌الملل بازيگران مستقلي هستند كه براساس محاسبه خود و منافع دولت و كشورشان، در عين رعايت عكس‌العملهاي بين‌المللي اتخاذ تصميم نموده و عمل مي‌كنند. از طرف ديگر اين چارچوبه كمك قابل توجهي به علت‌يابي و چرايي تصميمات سياست خارجي نمي‌كند و محقق مجبور است با استفاده از تئوريهاي ديگر ارائه شده توسط تئوريسين‌هاي روابط بين‌الملل اين خلاء را پر كرده و كمبود را جبران نمايد. [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=1036]لینک منبع[/url]
  8. دريا جان دستت درد نكنه خداوند ما را از پيروان راه اين شهداي والا مقام قرار دهد انشاء الله.
  9. jackturbo

    AN/APQ-181 رادار ويژه بمب افكن B-2

    با تشکر از حامد عزیز یک سوال من مطلبی در مورد سیستم ناوبری و حمله اختاپوس که توسط روسها برای TU-160 ها طراحی شده به صورت فارسی ندیدم ولی شباهت زیادی به این سیستم داره نمودونم میشه فقط لفظ رادار رو برای AN/APQ-181 انتخاب کرده اند با توجه به مشخصاتی که ارائه شده اطلاق کردند ولی نمومه روسی با توانایی زیاد قابلیت شلیک موشک های کروز KH-55 و سری محرمانه جدید روسها به نام سری KH-101 که بردی بیش از 3000 کیلومتر رو داره البته من مدتها قبل اخباری مبنی بر کپی آمریکایی ها از سیستم اختاپوس بلاک جک های شوروی سابق مستقر در اکراین شنیده بودم ولی نمی دونم چقدر صحت داشته باشه در کل فکر کنم روسها با سیستم فوق الذکر که اطلاعات زیادی هم ازش نیست سرتر باشند چون شلیک موشک با برد بیش از 3000 کیلو متر و تهیه نقشه سه بعدی توسط سیستم اختاپوس و ارائه اون به موشک کروز با قابلیت شلیک کن فراموش کن واقعا" محشره با از هم نظر دوستان و متخصصین عزیز
  10. jackturbo

    اسنایپر...CheyTac Intervention

    ميگم مسعود موتور توربو جت داره روشن نميشه اگر هم شد خاموش نميشه دستت درد نكنه برادر عشق من اسنيپر هاي از اين دسته حال ميده تو كمين وسط پيش دشمنان خال كوبي كني
  11. در بحث موشک های بالستیک که یکی از نیروهای استراتژیک ما همون گردان های موشکی بالستیک هستند نیاز ما به این موشک ها بعد از جنگ و تلاش متخصیصین برای بهبود عملکرد اسکاد های b احساس شد تنها مشکل ما از این نظر نبود کلاهک های غیر متعارف است که فعلا" در دکترین نظامی ما جایی نداره و به جاش میشه از مواد انفجاری متعارف قوی مثل C-4 یا نیترو گلیسیرین نظامی که توانشون از بمب های هسته ای تاکتیکی مثل B-61 کمتر نیست استفاده کنیم در کل توان ورود به جو با کلاهک های بالای 500 کیلو و توان هدایت اونها تا هدف خارج از جو یکی از دغدقه های اصلی صنایع موشکی ماست اگر اینکار رو بکنیم آمریکا رو با 4 بار چرخوندن کلاهک دور زمین هدف قرار می دهیم نخواستیم هم یک جای مثل صحرای آفریقا فرود می اریم در هر صورت کارهای زیادی انجام شده که یکیش طراحی همین موتور ماهواره بره سیمرغ هست که نقطه عطفی در صنایع موشکی ما محسوب می شود و توان شلیک موشک هایی با برد بیش از 5000 کیلومتر رو به ما میده بعد بعدی بحثت سیستم های کامپیوتری و هدایت این نوع موشک هست و باید توجه داشت هر چه قدر برد موشک افزایش پیدا کنه دقت اثابت اون بدون سیستم هدایت مناسب ماهواره ای و شبیه سازهای کامپیوتری و ابر رایانه های قدرتمند با کلاهک متعارف اصلا" بدرد نمیخوره که الان هم کارهای زیادی از این نظر داره انجام میشه باید توجه داشت در نبود یک نیروی هوایی قدرتمند تنها عامل بازدارندگی ما همین موشک های بالستیک هستند که به قول دوستان اگر همین نیرو فعال نبود آمریکا تا بحال در حمله به ایران معطل نکرده بود.
  12. دستت درد نكنه برادر عالي بود كيف برديم اون صحنه پرواز آنتونوف 125 با توپولوف در معيت سوخو و ميگها جز ثابت اين رژه هستند. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=8326
  13. برادر تو آدرس بده ما ایرانی هستیم نا سلامتی راهای ورود به این سایت مثل راهای رسیدن به خدا زیاد است
  14. [quote]بابا چي ميگين شماها براي خودتون ؟ من خودم با بچه هاي خزانه و جواديه ونازي آباد، بچه هاي بيسيم و شابدولظيم هم باشن بهتره با همين قمه ها باده بيست تا لنج و قايق ،با قايق نشد با شنا! جون داداش 5 ساعته كل اماراتو ميگيريم تضميني ! شهاب 3 و سجيل رو بايد گذاشت واسه يكي كه سرش به تنش بيارزه . نه چارتا عرب سوسول كه يه عربده بشنون خودشونو خيس ميكنن .[/quote] برادر عزیز دست کم گرفتن دشمن اون هم با این وضعی که شما می فرمائید کمی ببخشی ولی ... است آخه برادر من تو یک سایت علمی و فرهنگی که نمیان از این حرف ها بزنن کمی مراعات کن عزیز دل اینجور حرف زدن برازنده یک مسلمان شیعه نیست ممنونم از شما و ببخشید باید تذکری میدادم
  15. نگران نباشيد دوستان اسم موشك شهاب 3 و فجر و سجيل 2 بر بدن اين نوكران آمريكا لرزه مي اندازد يك كلاهك 1 تني سي 4 با كمكي مواد قر و قاطي ديگه نصف دبي رو صاف مي كنه اينها از نام موشك هاي ما هم لرزه بر اندامشون مي افته زياد نگران نباشيد ما خودمون رو دست كم مي گيريم اشاره به برخي دوستان ولي خوب ديگه خيلي از حرف ها رو به قول برادر سعيد نميشه اينجا گفت
  16. سخنراني ايشون در مورد لبنان كاملا جامع و كامل بود اشرافيت شون هم به مساپل استراتژيك و نظامي واقعا عالي است
  17. به به برادر مسعود تبريك خيلي تاپيك نابيه عالي جاولين رو تو غرب بهش مي گن چكش فولادي اگر اشتباه نكرده باشم دستت درد نكنه برادر
  18. دستت درد نکنه برادر خیلی جالب و زیبا بود جون میده بری پیش اپراتور و با یک صدا کردن آهسته گوشهاشون رو اساسی بخراشی البته انجور فکرها از ما ایرانی ها برمیاد
  19. دوست عزیز ninos ارسال تصویر از غیر از گالری سایت ممنوعه مگر به صورت لینک یکی از مدیران عزیز بخش زحمتش رو بکشند با تشکر
  20. آی نامردها حتما" این سایت مثل خاری در چشمشان هست که اینگونه دستپاچه شده اند ولی خوب باید هوشیار بود دشمن سایت های فارسی اینچنین کم نیست.
  21. دوستان يحتمل نمونه ميني اسكاد هم توليد شده است مثل نمونه ميني كاتيوشا نمي دان ولي اينها كل دنيا را احمق حساب كردن يا خودشون واقعا كه نه صد در صد احمقند.
  22. [quote]برای شروع بنده 100 اعتبار کاربری به برادر جعفر (jackturbo) هدیه میدهم بخاطر طرح مسابقه که راه انداختند و میتواند به منبع ارزشمندی از دل نوشته های معنوی درباره شهدا تبدیل گردد.[/quote] سعيد جان شرمنده ام مي كنيد آن كار تنها يك وظيفه و يك كار ناقابل است در حرمت خون پاك عزيزاني كه به خون غلتيه اند تا ما سرافراز باشم بنده را شرمنده مي كنيد. در ضمن طرح خوبي براي ايجاد مودت و دوستي در بين اعضاي محترم سايت است و تفاوتش با كليد تشكر همين ابراز و بايگاني شدن آن است من هم منتظر نهاي شدن اين طرح هستيم.
  23. jackturbo

    مسابقه دل نوشته هایی در مورد شهیدان

    تاپيك مسابقه دل نوشته هاي اينجاست اينجا شروع يك پايان است نام كسي اينجا نيست اينجا هيچ كس آشنا نيست اينجا ارزش جملات به قافيه شان نيست به نيت شان است اينجا بهترين جاي دنياست. اينجا مكاني است كه سخنان دل بهترينهاست همين جا فرصتي براي خلوت كردن است يك فرصت خوب دوستان اين تاپيك قراره قفل باشه اگر نظري پيشنهادي انتقادي داريد در اين تاپيك مطرح كنيد: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=112671#112671
  24. jackturbo

    مسابقه دل نوشته هایی در مورد شهیدان

    شماره ((4)) و در این عالم رازی نهفته است که جز به بهای خون فاش نمی شود شهید آوینی [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/9%7E60.jpg[/img]