jackturbo

Members
  • تعداد محتوا

    709
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های jackturbo

  1. بحث استراتژي و عمليات‌هاي جنگ ايران و عراق را با اين پيش درآمد شروع مي‌كنيم كه در آغاز جنگ، دو طرف اهداف خود را مي‌دانستند، ولي هيچ‌‌يك براي كسب آنها، طرح كارشناسي شده‌اي نداشتند. زيرا هردو، دشمن را دست كم گرفته بودند. هدف ايران، عقب راندن دشمن بود و عراق نيز مي‌خواست رژيم ايران را تضعيف كند. طرفين متخاصم به استراتژي‌هاي نسبتاً كوتاه‌مدت پايبندتر بودند. ايران قصد داشت طرح اوليه تصرف بصره در طول جنگ را عملي كند. در مقابل، عراق هم به مقابله پرداخت، اما اهداف ناگهان تغيير يافتند. هدف اصلي اين نوشتار بررسي دلايل اين تغيير اهداف مي‌باشد. عراق در آغاز حمله به ايران، مديريت خوبي نداشت و به زحمت مي‌توانست نيروهايش را در داخل خاك ايران حفظ كند. هر چند در عمليات‌هاي جداگانه‌اي مثل تصرف سوسنگرد و خرمشهر خوب عمل مي‌كرد، ولي كارآيي و عملكرد عراق در كل نامناسب بود. به نظر مي‌رسد ناكارآمدي يك ويژگي خاص مداخله صدام بود. وي در نهايت، به فرماندهان خود دستور داد تا سريعا به حمله خاتمه داده و خسارات وارده را كاهش دهند. هم‌چنين آنها را از انجام اقداماتي كه جنگ را گسترش مي‌دهد، برحذر داشت. اگر صدام ريسك نمي‌كرد، نمي‌توانست انتظار خاتمه سريع جنگ را داشته باشد. به علاوه زماني كه ايراني‌ها سربرآوردند و جنگ نفرات آغاز شد، چشم‌اندازي براي محدودكردن درگيري به وجود آمد. در عين حال، اگر ما ادعاي صدام مبني بر تصرف مجدد شط‌العرب را بپذيريم، رفتار او تا حدي قابل فهم است. از نظر او اين عمليات عمدتاً يك درگيري محدود بود تا جنگي واقعي - ضربه و اقدامي سريع براي جدا كردن بخشي از قلمرو ايران - كه دو طرف با تمايل ايران، براي حل و فصل رسمي آن مذاكره مي‌كردند. اشتباه صدام در اين بود كه تصور نمي‌كرد ايرانيان مخالفت كنند. به نظر مي‌رسد دليل اين امر، تكيه‌كردن او به گزارش پناهندگان سياسي ايران بود كه از نارضايتي گسترده ايرانيان )به‌خصوص طبقه متوسط) خبر مي‌دادند. از سوي ديگر صدام خطا كرد و نتوانست حمله خود را پوشش دهد. در داخل كشور نيز موضع‌اش چندان امن نبود. وي در سال1979 رياست جمهوري را به دست گرفته و براي ادامه حكومت خود چندين مخالف بعثي را اعدام كرد. به علاوه ، مردم عراق سطح رفاه خوبي داشتند )يكي از بالاترين استاندارد‌هاي زندگي كشورهاي در حال توسعه)؛ و ثروتمندان - كه بر تعدادشان افزوده مي‌شد - مايل به جنگ نبودند. به عبارت ديگر، حاشيه حمايتي صدام بسيار باريك بود و از وقوع مسائل ناخواسته هم نمي‌توانست جلوگيري كند. با توجه به اوضاع نابسامان داخلي عراق، اين سئوال پيش مي‌آيد كه چرا صدام جنگ را انتخاب كرد. ظاهرا او مجبور به اين كار بود، زيرا شيعيان عراق به پيروي از مردم ايران شورش مي‌كردند؛ و او مي‌بايست شورش كرد‌هاي عراق را نيز كنترل مي‌كرد. بنابراين، بارها از ايران خواسته بود كه به اقدامات خود پايان دهد و نهايتا دست به حمله زد. تاكنون، چگونگي رفتار احتياط‌آميز صدام بايد درك شده باشد. او خواستار يك حمله بي دردسر بود، چون او به حمايت و پشتيباني مردم عراق در وضعيت دشوار، چندان اطمينان نداشت. به خصوص از عصيان ارتش كه 85% آن نيز شيعه بودند، ترس داشت؛ و حداقل در دو سال اول جنگ، يك شورش مذهبي را تهديدي عليه خود مي‌دانست. به همين جهت، او در خط مقدم از شبه نظاميان بعثي استفاده مي‌كرد؛ زيرا به آنها اطمينان داشت، در صورتي كه اعتمادش نسبت به نيروهاي ارتش آن‌چنان نبود. مدت زمان كوتاهي پس از آغاز جنگ، صدام براي كاهش دامنه شمول آن دست به دو اقدام ديگر زد.)اول اتخاذ موضع دفاعي و دوم ارتباط با امريكا) قطع ارسال تجهيزات نظامي از طرف شوروي‌ها كه عمده‌ترين عرضه كننده اسلحه به عراق بودند، توان عراق را شديداً كاهش داد و رهبران شوروي زماني كه عراق بدون هشدار قبلي حمله‌كرد، خشمگين شدند؛ ارسال اسلحه در تابستان1982 دوباره از سر گرفته شد. در اين زمان، ايران دست به ضد حمله زد. ارتش عراق شكست خورد؛ و صدام واقعاً به ترس افتاد. در كنار اين مسائل، )پس از آغاز حملات موج انساني ايران) سوري‌ها نيز در اوايل سال1982 صدور نفت عراق از طريق سوريه به مديترانه را قطع كردند. عراق تنها يك لوله صدور نفت داشت و آن هم از تركيه بود. جالب توجه است كه صدام در حمله به ايران و كويت اقدامات مشابهي انجام داده بود. او با عجله حمله كرده و پس از آن به حل مشكلات پرداخته بود. اتخاذ موضع دفاعي پس از شكست و عقب‌نشيني نيروهاي عراقي در سال1982 به پشت خطوط مرزي ، آنها شديدا به تعيين يك استراتژي نيازمند بودند. در سال‌هاي1983 - 1982 ، رهبري عراق به دليل رويارويي با بحران مربوط به بصره از اين امر دور ماند. تا سال1984 كه استراتژيي خاصي شكل گرفت و به آن نام دفاع ايستا دادند. با توجه به وضع عراق، شايد اين بهترين استراتژيي بود كه رهبر عراق مي‌توانست اتخاذ كند؛ و در واقع امتيازات مهمي نيز داشت. )ر.ك. به جدول1) اولا، اين استراتژي براي مردم عراق كه صرفا مي‌خواستند در مقابل حملات ايران بايستند خسارت‌هاي زيادي نداشت. آنها مجبور نبودند، به ايران حمله فعال كنند. زيرا اين استراتژي، حمله را منع كرده و حفظ جان افراد را نيز در نظر داشت. در واقع، عراق در قسمت اعظم اين جنگ كم‌تر كشته داد. هم‌چنين، اين استراتژي ديدگاه شخصي صدام را منعكس مي‌كرد. رهبري عراق، تمايل بسياري به اقتدار داشت، و مي‌خواست تحولات را تا حد ممكن كنترل كند. دفاع ايستا اين امكان را برايش فراهم مي‌كرد. او دستور مي‌داد و انتظار اجراي آنها را داشت؛ از آنجايي كه اقدامات كم‌تري در جبهه اتفاق مي‌افتاد، او به راحتي مي‌توانست اوضاع كاخ رياست جمهوري را هدايت كند. ثانيا، اين استراتژي صدام را قادر مي‌ساخت تا افسران خود را كنترل كند. او هرگز به نيروي نظامي اعتماد نداشت و يك ويژگي حكومت صدام كنترل و جاسوسي در مورد آنها بود. با آغاز جنگ، فرماندهي سياسي - كه جز گزارش اوضاع به صدام كار ديگري نداشت - به ساختار ارتش عراق افزوده شد. كه اين خود حاكي از بي‌اعتمادي مداوم صدام بود )اين سيستم تا سال 1982 هنوز پابرجا بود). با وجود اين تا سال1983، يك فرمانده امنيتي كه شبكه جاسوسي به راه‌انداخته بود، اخراج شد و اين موضوع به افسران آزادي زيادي داد. نهايتا، زماني كه فرماندهان عراقي اعتماد صدام را جلب كردند و شناخت بهتري از نيروهاي خود يافتند، بر اساس دفاع ايستا آزادي‌هايي به دست آوردند. آنها نه‌تنها خود را به توقف در جا، محدود نكرده و منتظر حملات ايران ننشستند، بلكه حملات متعددي را شروع كردند، تا دشمن را قبل از اين كه آمادگي داشته باشد، به جنگ بكشند. هم‌چنين به نيروي هوايي عراق دستور دادند تا تمركز نيروهاي ايراني را كه براي حمله تجمع كرده بودند برهم بزنند. اين تحركات بسيار مؤثر بودند و روحيه حمله را در عراقي‌ها نشان مي‌داد. اما باز اين سؤال پيش مي‌آيد كه چرا آنها به حمله‌هايشان ادامه ندادند؟ گويا نيروهاي عراقي از راه مقابله با حملات مكرر ايران، خود را محكوم كرده بودند كه سال‌ها منتظر پايان جنگ باشند. چه چيزي باعث شده بود كه آنها حتي زماني كه ايران به پيروزي نزديك شده بود، به دفاع ايستا فكر كنند؟ پاسخ اين است كه از نظر عراق، استراتژي دفاع ايستا جزء ديگري نيز داشت كه در اين صورت آنها به برخي چيزها نيز دست مي‌يافتند. ارتباط با امريكا در دوران جنگ، عراق از امريكا كمكي گرفت. واشنگتن نمي‌خواست جنگ گسترش پيدا كند، بلكه مي‌خواست جنگ از طريق مذاكره و بدون هيچ پيروزي به پايان رسد. اين امر مطابق با ميل عراقي‌ها نيز بود كه از سال1982 به پشت مرزها عقب‌نشيني كرده بودند. صدام در مرحله آغاز جنگ سقوط كامل رژيم جديد ايران را مي‌خواست و هدف او از حمله نيز همين بود. اما پس از عقب‌نشيني، قصدش عوض شد؛ و پايان جنگ به هر نحو، مورد نظر او بود. )در صورت امكان با شرايطي كه آمريكا هم خواستار آن بود) مذاكرات بغداد و واشنگتن براي همكاري درجنگ بلافاصله پس ازخروج عراق از خاك ايران آغاز شد. تا سال1983 ، نمايندگان دو كشور چندين بار در اروپا و امريكا ملاقات كردند. و درباره‌ قرارداد الجزاير كه مورد قبول عراق بود و بين صدام و شاه سابق ايران بسته شده بود، توافق كردند. اين امر به معني بازگشت خليج فارس به وضع موجود قبل از جنگ بود. واشنگتن به عراق كمك كرده و پذيرفت كه به خاتمه جنگ كمك كند. و راه‌حلي براي پايان جنگ بيابد. در نهايت، برخي اسناد نشان مي‌دهند كه امريكا به دنبال راه هاي ديگري براي صدور نفت بود. اين كمك خارجي ، براي استراتژي دفاع ايستاي عراق، انتظار اميدبخشي بود. عراق با حمايت امريكا مي‌توانست به يك نتيجه رضايت‌بخش فكر كند. بغداد راهي نداشت جز آن كه تا زمان قطع عرضه تسليحات به تهران انتظار بكشد. زيرا اين امر رژيم تهران را در اثر انزواي جهاني به توافق در مورد حل و فصل اختلاف مجبور مي‌كرد. در عين حال استراتژي دفاع ايستا، زمان محدودي مي‌توانست دوام بياورد نه هميشه. عراقي‌ها انتظار داشتند ، صبر دشمنشان تمام شده و در نتيجه مذاكرات پذيرفته شود. اما اگر اوضاع كمي عوض مي‌شد و ايرانيان پيروز مي‌شدند، يا اگر يك فرمانده عراقي تسليم شده يا شكست مي‌خورد، اين استراتژي كاملا با شكست مواجه مي‌شد. اين دقيقا همان چيزي است كه در سال1986 اتفاق افتاد و ايران پيروز شد. براي فهم اين مسئله بايد كمي به عقب برگشت. استراتژي ايذايي ايران‌ تمايل مردم ايران براي دفاع از كشور خود در سال1980 از وقوع يك فاجعه جلوگيري كردند. تلاش عمومي در برابر اين حمله برنامه‌ريزي نشده بود؛ بلكه اين مسئله واكنش غريزي مردم ايران در مقابل تجاوز عراق به خاكشان بود. اما با وجود اين، اگر عراق در ابتدا اقدامات ناشيانه زيادي مرتكب نشده بود، ايران نجات نمي‌يافت. در حالي كه ايران با استفاده از اشتباهات عراق، دشمن را از خاك خود بيرون راند. زماني كه ايران نيروهاي عراقي را از خاك خود بيرون كرد، فرصت يافت تا براي مرحله بعدي جنگ، يك استراتژي اتخاذ كند، ولي عملا چنين نكرد. تلاش‌هاي اوليه ايران براي تصرف بصره ناكام ماند. زيرا به حملات تند اما ساده و بدون دقت دست زد. ايران از اواسط سال 1983 ، طرح نظامي جنگ ايذايي را مطرح كرد. اين كشور از محدوديت نفرات انساني عراق و نارضايتي كردهاي عراقي از رژيم بعث بهره گرفت و در اين وضعيت به هم ريخته، به مرحله بندي عمليات ها پرداخت. استراتژي ايذايي، امكان زيادي براي موفقيت داشت؛ باوجود اين، در طول يك سال كنار گذاشته شد و ايران براي موفقيت تاكتيكي به بصره روي آورد. به نظر مي‌رسد، چند دليل در اين امر مؤثربودند. نخست، روانشناسي جمعي پاسداران بود. در آغاز جنگ، ايجاد واحدهاي عملياتي كوچك كه حملات مرزي آن را ضروري مي‌ساخت، ممكن نبود، و پاسداران و بسيج با اتكاء به شور وشوق مذهبي، در مقابل دشمن موفق بودند. حتي بسيج، آموزش‌هاي لازم براي آن عمليات را نديده بود؛ و تنها در عمليات‌هاي محدودي مشاركت مي‌كرد كه اغلب كم‌تر از 3 ماه طول مي‌كشيدند. دركناراين، استراتژي‌ايذايي مستلزم طراحي كارشناسي و اجراي منظم بود در اواخر سال 1983 ، حملات موج انساني شروع شد و جنگ بر بصره متمركز شد. در اين بين، پاسداران بيشتر مورد اعتماد بودند. چالش ايران در فاو هرچند ايراني‌ها بعدها استراتژي ايذايي را كنار گذاشتند، اما در طول اجراي آن ، اين استراتژي بر ذهنيت فرماندهان عراقي تاثير شديدي گذاشته بود. زيرا آنها را به شدت، تحت فشار قرار داده بود. حملات مكرر در طول730 مايل مرز با فراز و نشيب‌هايش، وضعيت آنها را بر هم ريخته بود. اگر ايراني‌ها هم‌چنان به اين استراتژي ادامه مي‌دادند، عراقي‌ها در طول خط جبهه در تنگنا قرار مي‌گرفتند و ايران پيروز مي‌شد. ژنرال‌هاي عراقي براي جبران آسيب پذيري‌هاي خود، تعداد نيروهاي خود را افزايش دادند و تا حدي از فشارها كاستند. به علاوه، آنها برنامه جاده سازي جاه طلبانه‌اي را آغاز كردند و براي آزادسازي مناطقي كه تصرف شده بود، گارد رياست جمهوري را به نيروي ذخيره متحرك تبديل كردند. اين اقدام اخير براي دانشجويان، استراتژي بسيار آموزنده‌اي است. ژنرال‌هاي عراقي براي حفظ دفاع ايستا، در عمل تحرك را افزايش مي‌دادند. در واقع، آنها از دفاع ايستا به سوي دفاع متحرك حركت مي‌كردند. هر چند، حركت مزبور در اين مرحله آگاهانه نبود. با وجود اين، شانس آنها دراين بود كه با توجه به چشم‌انداز روبه‌رويشان، به موقع دست به كار شدند. ايران در سال1986 فاو را تسخير كرده و توجه همه رسانه‌هاي بين‌المللي را به خود جلب كرد. به طوري كه اين حمله را يك استراتژي عالي دانستند. جريان فاو يك خوش‌شانسي بود. گرچه، ايراني‌ها تنها به دليل اهميت تبليغاتي آنجا را تصرف كردند، و بعدها از آن استفاده استراتژيك نكردند. در ايران رهبري كاريزماتيك امام در حركت نيروها بسيار موثر بود. خواست اسرارآميز امام در ادامه موفقيت در جبهه بسيار مهم بود. اگر رزمندگان شكست مي‌خوردند، پيروان امام پرچم را برافراشته نگه مي‌داشتند. انقلاب اسلامي از زمان حمله به عراق در سال1982، موفقيتي بالاتر از تصرف فاو نداشت و در برخي عمليات‌هاي ايران، تجربه‌هاي تلخي به دست آمده بود. اما تصرف فاو موج نيروهاي انساني ايران را هم‌چنان تقويت مي‌كرد. پس از تصرف فاو، ايراني‌ها بايد به كارهاي سازنده مي‌پرداختند. هر چند كه در طول عمليات تصرف، اين شهر به بيابان تبديل شده بود ولي باز موارد استفاده بالقوه وجود داشت. براي مثال فاو مي‌توانست سكوي حمله به ام‌القصر باشد. تصرف اين بندر عراق را در محاصره خشكي قرار مي‌داد يا ايراني‌ها مي‌توانستند نيمي از حمله به بصره را از ناحيه فاو انجام دهند- يعني، حمله‌از شمال، از راه فاو و حمله ديگري از غرب، از طريق درياچه ماهي. اما ايراني‌ها كاري انجام ندادند. ايراني‌ها پس از تصرف اين شهر، در آنجا ساكن شدند. در نتيجه، طرحي براي بهره‌گيري از اين پيروزي نداشتند؛ و پوشش تبليغاتي، برايشان كافي به نظر مي‌رسيد. تغيير تفكر نظامي عراق‌ صدام نسبت به تصرف فاو با ناراحتي عكس‌العمل نشان داده و دستور داد بلافاصله نيروهاي عراق آنجا را بازپس گيرند. به نظر مي‌رسد وي در اصل، از امكان قطع كمك‌هاي عربستان و كويت مي‌ترسيد كه مهم‌ترين حاميان مالي عراق بودند اين دو كشور، تا جايي كه عراق از آنها در مقابل ايران حمايت مي‌كرد، به اين كشور كمك مي‌كردند. زماني كه ايران فاو را تصرف كرد به كشور كويت نزديك شد و چون داراي‌موشك‌هاي كرم ابريشم بود، موجب ترس اين كشور و عربستان شد. در نتيجه اين دو كشور انگيزه بيشتري‌براي جلب حمايت امريكا از خود پيدا كردند. صدام كه در اين زمان با واشنگتن همكاري داشت، نمي‌خواست امريكايي‌ها وارد مسائل نظامي خليج فارس بشوند. اين امر ادعاي صدام را مبني بر اين كه حافظ اصلي منطقه است، به چالش مي‌كشيد. بنابراين او تصميم گرفت صرف‌نظر از ميزان هزينه‌ها، اعتبار خود را به عنوان يك مدافع احيا كند. زماني كه صدام در اخراج ايراني‌ها از فاو عاجز ماند، به اين فكر افتاد كه مهران را تصرف كند، اما در آنجا نيز شكست خورد؛ و در اين مرحله ژنرال‌هاي عراقي بهانه‌ا‡ي غير قابل قبول مطرح كردند. آنها ناتواني در تسخير مهران را شكست ندانستند، زيرا مهران مثل فاو از نظر نظامي حايز اهميت نبود. از نظر ژنرال‌ها مهران ارزش آن را نداشت كه صرفا به دليل دسترسي نداشتن دشمن به آن، چندين لشكر از نيروهايشان را در آنجا مستقر كنند. بنابراين، هشدار‌هاي اوليه را ناديده گرفتند و وقتي ايران به ضد حمله پرداخت، مجبور به ترك منطقه شدند. از دست دادن مهران وتصورات مختلف نسبت به ارزش آن، صدام و ژنرال‌هاي او را مقابل هم قرار داد كه در نتيجه گنگره‌ فوق‌العاده حزب بعث براي رسيدگي به اين مسئله تشكيل جلسه داد. برخي از ناظرين گفته‌اند كه ژنرال‌ها در اين جلسه اقتدار صدام را به هم ريختند؛ اما درستي آن مورد ترديد است. به نظر مي‌رسد، در اين جلسه استراتژي جنگ مورد بحث قرار گرفته است و ژنرال‌ها به چند نكته جالب اشاره كرده‌اند. در اصل، آنها اظهار كردند كه دفاع ايستا ديگر مصرفي ندارد. ايراني‌ها آماده‌اند كه با آغاز سال نو به جنگ خاتمه دهند، چالشي كه عراقي‌ها نمي‌توانستند آن را ناديده بگيرند. در عين حال قادر نبودند با كنار گذاشتن دفاع ايستا به تحركات ايران پاسخ دهند. بنابراين ايراني‌ها اوضاع را كنترل مي كردند و نياز داشتند كه براي خاتمه جنگ با عراقي‌ها بجنگند و اين اجتناب ناپذير بود، زيرا تا زماني كه عراقي‌ها مجبور به تصميم‌گيري شوند، جنگ پايان نمي‌يافت. به‌هرحال، جنگ درازمدت مراحلي را شامل مي‌شد و مثل گذشته تنها در برگيرنده يك درگيري شديد نبود كه پس از جنگ فروكش كند. به علاوه پس از موفقيت ايران در فاو، نيروهاي ايران در ماه‌هاي دي و بهمن )ماه‌هاي پرباران سال) به حمله ادامه ‌دادند و در اين فصل، نيروهاي عراق كارايي محدودي داشتند. براي مقابله با اين تهديد، ژنرال‌هاي عراقي معتقد بودند كه يك نيروي زميني قوي، با انگيزه زياد لازم است. و البته، تعداد اين نيروها نيز بايد زياد باشد. براي اين كار ژنرال‌ها پيشنهاد دادند كه صدام فراخواني عمومي صادركند. بنابراين، دانشجوياني كه تاكنون به صورت نيروي ذخيره بودند، به خدمت فراخوانده شدند. آنها در لشكر نخبگان، ثبت نام كردند كه از جمله يگان‌هاي تازه تأسيس گارد رياست جمهوري بود. اين يگان‌ها داراي اسراري بودند كه تنها براي دانشجويان جوان آشكار مي‌شد. ژنرال‌ها، واحدهاي تازه تأسيس شده را به صحرا برده و آنها را براي انجام شيوه‌هاي جنگي تجاوزكارانه آموزش مي‌دادند، و اين امر كم و بيش به صورت مخفي انجام مي‌شد. اين استراتژي پيشنهادي ژنرال‌ها بود و عجيب است كه صدام آن را پذيرفت. زيرا اولاً، استراتژي جديد، با اصل اساسي او مبني بر عدم به‌كارگيري روشنفكران مغاير بود. ثانيا، عضوگيري از جوانان طبقه متوسط پيشنهاد بسيار خطرناكي بود. هم‌چنان كه امريكا در جريان جنگ ويتنام دريافت، اين امر مي‌تواند موجب مخالفت سياسي با جنگ شود. نهايتا بر اساس استراتژي ژنرال‌ها ، صدام به موقعيتي صوري تنزل مي‌كرد. در گذشته، تمام عمليات‌ها از كاخ رياست جمهوري و به صورت شديد كنترل مي‌شد، اما بر اساس تشكيلات جديد اين امر ممكن نبود. عمليات‌ها بايد به صورت غير متمركز در مي‌آمدند، و صدام نمي‌توانست عملياتي را كه هفته‌ها طول مي‌كشيد تا موفق شود، از كاخ خود كنترل كند. حتي اگر براي باقي ماندن او در موقعيت قبلي، راه‌هايي نيز پيدا مي‌شد، ديگر يك فرد نظامي به حساب نمي‌آمد. صدام درباره‌ تحميل شكست بر دشمن، نظري نداشت. ژنرال‌ها مسئوليت را بر عهده مي‌گيرند پس از موافقت صدام با تغيير استراتژي، )در اصل جايگزيني دفاع متحرك به جاي دفاع ايستا) ژنرال‌ها مسئوليت را بر عهده گرفتند. آنها فراخوان نيرو كرده و سربازان جديدي را به خدمت گرفتند. اين سربازان، درلشكر گارد رياست جمهوري سازماندهي شده و برخي از آنها به تيپ‌هاي زرهي و برخي به توپخانه و گروه ديگر به نيروي زميني اعزام شدند. گفته مي‌شد كه عراقي‌ها قادرند تيپ‌هاي گارد رياست جمهوري را از 7 تيپ به حدود 28 تيپ برسانند. ژنرال‌ها علنا مي‌گفتند كه كم‌تر از آن كافي نيست. به نظر مي‌رسيد آنها شكست نيروي زميني را با توجه به فشار‌هاي وارده بر آن محتمل مي‌دانستند. براي مقابله با چنين فاجعه‌اي تصميم گرفتند با نيروهاي ذخيره آماده در پشت جبهه ، واحدهاي مزبور را پشتيباني كنند. اين نوآوري بخش مهمي از استراتژي عراق محسوب مي‌شد. به علاوه، اين امر به سؤال رايج در مورد نحوه استفاده از اين نيروها نيز پاسخ مي‌داد. در حالي كه ارتش‌هاي غربي، از اين‌گونه نيروها براي تقويت موفقيت‌ها يا انجام ضدحملات استفاده مي‌كردند. عراقي‌ها نيروهاي ذخيره خود را براي برهم زدن اوضاع خط مقدم و افزايش تلفات دشمن )كه در محاصره قرار داشتند) به كار مي‌گرفتند، اين امر به افزايش فوق‌العاده حجم ارتش عراق نيز مربوط مي‌شد. ارتش انبوه عراق، عملا شامل تمام نيروهاي انساني كشور مي‌شد. استفاده عراق از نفرات خود نسبت به ارتش‌هاي ديگر، چهار به يك است، زيرا اين كشور براي تضمين موفقيت خود به هر كار ممكني دست مي‌زد. ژنرال‌هاي عراق در اين شگرد خود، تغييرات ديگري نيز انجام دادند. براي مثال، آنها تحولاتي را در جنگ هوايي ايجاد كردند؛ و شروع به حملات گسترده هوايي بر ضد مراكز اقتصادي ايران نمودند. آنها در گذشته نيز چنين اقداماتي انجام داده بودند ولي اين كار مداوم نبود. از پائيز سال 1986 ، عراق حمله هوايي مخربي عليه يك پالايشگاه بزرگ نفت انجام داد و پس از آن هر روز به مراكز زيربنايي اقتصادي ايران حمله كرد. آنها حتي به مراكز مستقر در زير آبهاي خليج فارس، با استفاده از سوخت رساني هوايي حمله كرده و مراكز غير نظامي را بمباران و جنگ شهر‌ها را آغاز كردند. جنگ محدود در اثر اين اقدامات به پايان رسيد. )دراين مقطع، مسئله ايران گيت مطرح شد و در نتيجه عراق ديگر براي همكاري با امريكا در پايان دادن به جنگ، انگيزه‌اي نداشت.) پيروزي نهايي محتاطانه‌ زماني كه عمليات‌هاي كربلا انجام شد، نتايج جنگ براي ايران دستخوش تحولاتي شد. رزمندگان ايراني زير آتشبار عراق بودند و هم‌چنان به جنگ ادامه مي‌دادند، به نظر مي‌رسيد كه ايراني‌ها از تغيير اوضاع خوشحالند و نيروها را به صحنه جنگ منتقل كرده‌اند. به علاوه عراقي‌ها اين بار تنها قصد متوقف‌كردن و عقب‌راندن نيروهاي ايران را نداشتند. وقتي حملات متوقف‌شد، گارد رياست جمهوري براي بازپس‌گيري اراضي عراق تا رودخانه جاسم اقدام نمود. عراقي‌ها سال1984 نيز در جنگ بر سر جزيره مجنون چنين اقدامي انجام داده بودند؛ و به دليل فقدان پشتيباني توپخانه شكست خوردند. عمليات ارتش عراق تنها دفاع صرف نبود، عراق تا سال قبل به چنين اقدامي متوسل نشده بود. اين يك دوره گذار از استراتژي ايستا به استراتژي هجومي بود. از بعد ديگر نيز اين دوره گذار بود. در كربلاي5 ، عراقي‌ها توجه خود را از افراد دشمن به واردكردن خسارات بيشتر معطوف كردند. با اين همه، نگراني‌در ميان ژنرال‌هاي عراقي هم‌چنان به چشم مي‌خورد. اين نگراني در مرحله بعدي انتقال به استراتژي جديد، دوباره نمود مي‌يابد مثلاً در عمليات توكلنا علي‌الله، براي بازپس‌گيري اراضي عراقي كه در تصرف ايران بود به چشم مي‌خورد. با پايان گرفتن عمليات كربلا، آنها به صحراي پشت بصره رفتند و مدل‌هاي فاو، شلمچه و مجنون را طرح‌ريزي كردند - مناطقي كه مي‌خواستند بازپس بگيرند. آنها به صورت خستگي ناپذير تمرين كردند؛ و سپس ناگهان دست به عمليات زدند و تصميم گرفتند عمليات بازپس‌گيري را كه با حمله ايران در غرب پيش‌بيني شده بود هم‌زمان كنند. بنابراين اجازه دادند تا حمله ايران در غرب آغاز شود؛ سپس در مقابل حمله ايستادند و براي پس‌گرفتن اراضي خود به حمله محدودي اقدام كردند. تنها زماني كه معلوم شد ديگر ايران به حمله جديدي دست نخواهد زد، ژنرال‌ها جلو رفته و فاو را دوباره به تصرف در آوردند. عراقي‌ها نمي‌خواستند خطر شكست را بپذيرند. آنها با انتظار حمله ايران ، توانستند نتيجه را بهتر كنترل كنند. اگر عمليات بازپس‌گيري فاو موفق بود، دنيا شاهد پيروزي بزرگ آنها مي‌شد و در صورت شكست، ادعا مي‌كردند كه صرفا به صاف كردن خطوط مقدم جبهه پرداخته‌‌اند. وقتي شبه جزيره فاو در عرض36 ساعت پس گرفته شد، ژنرال رشيد، فرمانده حمله، بسيار متعجب شد. به نظر مي‌رسد كه عراقي‌ها براي اين كار5 روز را در نظر گرفته بودند كه نشانگر محافظه‌كاري بيشتر آنهاست. در عين حال، عراقي‌ها براي ناديده گرفتن مراحل تعيين شده ترديد نمي‌كردند. در آغاز جنگ ، مي‌ديديم كه آنها با انجام يك مرحله توقف مي‌كردند. بنابر اين نكته مزبور برايشان يك پيشرفت محسوب مي‌شد. پلي كه تخريب نشد، نشانگر محافظه كاري بيشتر ژنرال‌ها بود. عراقي‌ها به پلي كه بين فاو و سرزمين اصلي ايران بود، حمله نكردند تا از پاسخ نيروهاي ايران در امان بمانند. همين‌طور عراقي‌ها در شلمچه نيز قصد نداشتند راه نيروهاي ايراني را سد كنند عمليات شملچه حمله‌اي كاملاً به جلو بود. با انجام عمليات جزيره مجنون، ژنرال‌هاي عراق آشكارا اظهار مي‌كردند جنگ خاتمه مي‌يابد. بنابراين، آنها به مذاكرات صلح و مبادله اسرا فكر مي‌كردند. ايراني‌ها اسراي عراقي بيشتري داشتند، پس ژنرال‌ها مي‌خواستند در كنار غنيمت گرفتن تجهيزات تا حد ممكن ايراني‌ها را اسير كنند. تا دو ماه به پايان جنگ ، رهبري عراق سعي در پايان دادن جنگ داشت اين مسئله با روحيه تجاوزگري ژنرال‌ها سازگار نبود. معني پيروزي‌ در مجموع، پيروزي به چه معني است؟ ارتش عراق كه ابزار شخصي رهبر عراق بود، در مراحل مختلف به نهادي براي سركوب تبديل شد؛ و اين از عملكرد ارتش عراق در مراحل اوليه و نهايي جنگ پيداست. در آغاز جنگ، ارتش عراق براي استقلال خود، توان اندكي نشان مي‌داد،ولي در نهايت، كنترل كامل جنگ را تقريبا به دست گرفته بود. نكته مهم اين تحول، تصميم به پذيرش چالش ايران براي تاريخي كردن سال1987 بود. پس از آن، كل جريان جنگ عوض شد. شايان ذكر است كه اين تصميم موجب تفرقه بين صدام و ژنرال‌ها شد، اما در عين حال، اين تفرقه به عرصه سياست كشيده شد ژنرال‌ها نيز نخواستند با خارج كردن جنگ از دست صدام، او را بركنار كنند. صدام نيز قصد نداشت در بين فرماندهان خود خفقان ايجاد كند. بلكه، او چندان راضي نبود كه عمليات را فرماندهان هدايت كنند. اينجا، مسئله جالبي اتفاق افتاد؛ و عدنان خيرالله، وزير دفاع، بن‌بست موجود در كنگره را گشود. در طول جنگ، خيرالله چندان مهم نبود. او تنها يك ملازم دربار صدام بود؛ و شهرت‌اش در بين ناظرين، يك بچه پادو بود. ناگهان در كنگره و به خصوص در زمان عمليات‌هاي كربلا، او به صورت مرد زمانه ظاهر شد. وي نقش هدايت خط مقدم جنگ را بر عهده گرفت؛ و پس از پايان نبرد، نامش در كل ارتش بر زبان‌ها افتاد و صدام از نقش او در اين پيروزي بزرگ قدرداني كرد. ملازم‌ها يك شبه به ژنرال‌هاي مهم تبديل نمي‌شوند. اما اين جا چه اتفاق افتاد؟ خيرالله با انجام يك نقش مورد نياز، به يك فرد مشهور تبديل شد. او رابط صدام و ژنرال‌ها شده و عمليات‌هاي پيچيده ژنرال‌ها را براي صدام توضيح مي‌داد و به نوبه خود درخواست‌هاي صدام و شايد سوءظن او را به ژنرال‌ها مي‌رساند. خيرالله براي انجام اين امر كاملا مسلط بود. وي به عنوان تنها افسر ارتش عراق كه در شوراي فرماندهي حضور داشت نيروي نظامي را مي‌شناخت. او در عين حال پسرعمو و برادرزن صدام بود و از بچگي با وي رشد كرده بود. بنابراين، رئيس جمهور به او اطمينان داشت. براي صدام در صورت عمكرد ناكارآمد ژنرال‌ها، حفظ آبرو مهم بود. پس از موافقتش براي اعطاي كنترل جنگ به فرماندهان ، او بايد عقب مي‌كشيد - اين چيزي بود كه بعيد مي‌نمود - و اگر اوضاع بد مي‌شد ، او اتهامي را نمي‌پذيرفت. زيرا زماني كه خيرالله فرمانده اصلي عمليات كربلا معرفي شد، به راحتي مي‌شد او را مسئول تمام جنايات معرفي كرد. با انجام امور ، هيچ فاجعه‌اي رخ نداد و در نتيجه، صدام راقب شد، آزادي بيشتري به ژنرال‌ها بدهد تا عمليات توكلنا را انجام دهند. اما در مورد ايران، يك نكته مهم رابطه ارتش و سپاه بود كه در صورت تحقق اين امر، هم‌چنان كه در آخر جنگ ديديم، سبب نتيجه ديگري مي‌شد. زماني كه عراق حالت تهاجمي به خود گرفت، سپاه تنها حمله را چاره ساز مي‌ديد. ولي دانش دفاعي در سپاه‌اندك بود. حمله به كشتي‌ها در خليج فارس نهايتا موجب مداخله امريكا در جنگ گرديد و از اين بهانه استفاده‌هايي صورت گرفت. ايران سعي كرد در كردستان عراق شورش عمومي به راه‌اندازد. اما ارزش اين عمليات مورد انتقاد قرار گرفت، زيرا از آنها براي تخريب نيروهاي عراق استفاده نشد. در كربلاي5 استفاده از سلاح‌هاي شيميايي‌توسط عراق در روحيه ايرانيان تاثير گذاشت. درس‌هاي جنگ ايران و عراق‌ با پايان جنگ، وضعيت استراتژيك عراق متحول شد. هرچند، اين امر از ابتدا مورد توجه نبود ولي به هرحال، عراق به كشور قدرتمندي تبديل شده بود. رهبران عراق مردم را مجهز و نيروهاي نظامي را تقويت كردند و نهايتا، يك حالت تهاجمي به خود گرفتند. مهم‌ترين تغيير انجام شده در عراق تجهيز يك ميليون نفر از جمعيت16 ميليوني عراق بود. نيروي نظامي عراق آموزش‌هاي پيشرفته‌اي مي‌ديدند و به تجهيزات مدرن مسلح مي‌شدند و به همين ترتيب بود كه در كربلاي پنج موفق شدند. اين جنگ نشان داد كه جنگ‌هاي طولاني هزينه‌هاي زيادي به دو طرف تحميل مي‌كند، چه بازنده و چه برنده باشند. پس از جنگ، عراق تهديدي براي ثبات منطقه‌اي شده بود؛ و كشورهاي منطقه را مي‌ترساند. حتي كشورهايي كه در طول جنگ به عراق كمك كرده بودند، ديگر از ارائه كمك‌هاي بيشتر خودداري كردند. در نتيجه عراق قادر به بازپرداخت بدهي‌ها نبود. حتي حفاظت از ارتش يك ميليون نفري كه عامل افتخار بود، نيز براي عراق مشكل شد؛ و بنابراين عراق ديد كه اگر راه فراري پيدا نكند،با فاجعه‌ا‡ي روبه‌رو خواهدشد و درنهايت، راه حل حمله به كويت را انتخاب كرد، كه اهانتي به كل دنيا محسوب مي‌شد. اين يك نوع قمار بود. خليج فارس كه زماني جزيره ثبات بود، پس از اين اقدام به صحنه درگيري نيروهاي متعارض تبديل شد و بازگرداندن صلح منطقه، به يك مشكل تبديل شده بود. درس‌هاي سياسي - استراتژيك جنگ عراق يك ارتش متشكل از مردم ايجاد كرد. در سال1986 ، رژيم عراق كليه نيروهاي انساني موجود را براي تشكيل اين ارتش دعوت كرد؛ و مردم و حتي دانشجويان به خدمت ارتش درآمدند. عضويت در نيروي زميني نامطلوب نبود و حتي دانشجويان به عضويت تيپ نيروي زميني گارد رياست‌جمهوري درآمدند و صدام چندين‌بار آنها را تشويق كرد. يكي از نتايج جنگ، تضعيف كنترل سياسي براي ارتش بود. البته روِساي سياسي نمي‌توانستند چندان با دستورات نظامي مقابله كنند. در عين حال، سرپيچي افسران موجب مرگ آنها مي‌شد؛ و اين از اقدامات مستقل آنها جلوگيري مي‌كرد. تعداد تحصيل كرده‌هاي ارتش عراق، به خصوص در بين اعراب بالاست. قبل از جنگ، تقريبا 100% مردم باسواد بودند 85% ارتش عراق شيعه هستند. كردها - بزرگ‌ترين اقليت كشور - درارتش عضو نيستند و هميشه با آن مخالف بوده‌اند. ارتش به تأمين تجهيزات و خواست‌هاي خود عادت كرده است. در طول جنگ، شيخ نشين‌هاي نفتي نيز به اين امر كمك كرده بودند. اما با بروز كمبودها، كارايي ارتش تضعيف شد. عراق مايل بود كه نيروهاي بيش از حد به جبهه منتقل كند كه موجب نابرابري مي‌شد. براي مثال، حتي پس از مشخص‌شدن ناكارايي شبه نظاميان بعثي، رژيم از آنها استفاده كرد. ارتش عراق پس از جنگ، قوي و مغرور شده بود و اگر صدام آن را تضعيف نمي‌كرد، ممكن بود بر ضد او اقدام كنند. درس‌هاي عملي‌ عراق در دفاع، قوي عمل كرد. ارتش عراق براي انجام عمليات‌هاي دفاع متحرك مجهز و آموزش ديده بود. شگرد عراق در ايجاد استحكامات متمركز با توپخانه زياد بود؛ و نيروهاي ذخيره متحرك كاملاً مجهز زرهي آن را پشتيباني مي‌كردند. نيروهاي ذخيره مزبور در شرايط اضطراري جايگزين نيروهاي خط مقدم مي‌شدند. عراق با استفاده از اين تاكتيك درمقابل حملات ايران مقاومت كرد. عراقي‌ها براي نمايش قدرت، تجربه كمي داشتند. مدت‌ها در طول جنگ، صدام دستور دفاع ايستا داده بود. تنها پس از سال 1986 بود كه دفاع متحرك اتخاذ و قدرت كنترل بيشتري به فرماندهان داده شد و در نتيجه، آنها از ابتكارات خود استفاده كردند؛ و در آخر جنگ، توانستند تا حد زيادي وارد خاك ايران شوند و حدود يك هفته بمانند. عراق با تركيب توانايي‌هاي خود در مقابل حملات توپخانه‌اي سبك، بهتر عمل مي‌كرد عراقي‌ها در حمله از نيروي زياد و پشتيباني آتش قوي استفاده مي‌كردند و از تمرين‌ها و ماكت‌هاي قبلي سود مي‌بردند. البته، غير قابل انعطاف هم نبوده و خود را با شرايط وفق مي‌دادند. آنها از سلاح‌هاي شيميايي به صورت تاكتيكي استفاده مي‌كردند. اهداف مناسب حمله شيميايي نيز عبارت‌بودند از: توپخانه، لجستيك و فرماندهي. عراقي‌ها ترجيح مي‌دادند از تيپ‌هاي مختلفي كه تحت فرماندهي يك لشكر است، استفاده كنند و از اين طريق به سهولت حمله مي‌كردند. آسيب‌پذيري عراق‌ درمقابل، سيستم هوايي عراق ضعيف مي‌باشد زيرا در معرض يك حمله جدي قرار نگرفته است. هم‌چنين تضعيف پشتيباني آتش آنها در جلوگيري از اقدام موفق ارتش عراق مؤثر است. در كشورهاي اقتدارگرا، رابطه فرماندهي با نفرات زيردست بسيار مهم است واگر فرمانده تضعيف شود، بقيه هم از كار مي‌افتند. در نتيجه فرماندهي عملياتي شبكه كنترل، مركز ثقل نيروي نظامي اين كشورهاست. خنثي سازي يا انهدام پرتاب كننده‌هاي موشك اسكاد: عراق پرتاب كننده‌هاي متحرك يا ثابت كمي دارد كه دقت عمل آنها نيز پايين است. نيروي هوايي ضعيف كه در جنگ هوا به هوا تجربه‌اي ندارد، بزرگ‌ترين خطر ميراژ‌هاي فرانسوي هستند. حفاظت از نيروي هوايي نيز ضعيف است و سيستم‌هاي هشدار آنها كيفيت پاييني دارد. حمله ضد توپخانه‌اي: از نظر تاكتيكي انهدام سيستم پشتيباني آتش عراق تعيين كننده است. اين امر خطر حمله توپخانه‌اي و شيميايي عراق را نيز پايين مي‌آورد. در هر دو عمليات دفاعي يا تهاجمي از كار انداختن سيستم پشتيباني آتش عراق كه بسيار قوي و دوربرد مي‌باشد، بسيار مهم است. اكثر توپخانه‌هاي عراق به صورت بكسل حمل مي‌شوند. در مسائل توپخانه‌اي، عراق مثل روس‌ها عمل مي‌كند و آن را كنترل نشده به كار مي‌گيرد. توپخانه پشت ديوار حفاظتي قرار مي‌گيرد، ولي نبرد در عمق منطقه پخش مي‌شود. آسيب‌پذيري نيروهاي زميني عراق‌ مشخص نبودن محدوده نيروها : نيروهاي عراقي از اين نظر هماهنگ نيستند و ايراني‌ها توانستند به خوبي از اين نقطه ضعف استفاده كرده و پيروز شوند. بي‌توجهي به مناطق: با مراقبت از كمين‌هاي آتش و كشتن دشمن كه عراقي‌ها در آن مهارت دارند، يك مسئله مهم، لورفتن موقعيت متمركز نيروهاي زرهي مكانيزه براي مقابله با حملات بود. گارد رياست جمهوري كه وظيفه اصلي آنها ضدحمله بود، در حملات با نيروهاي ديگر عمل كرده و عموماً فرماندهي عمليات را بر عهده داشتند. واكنش نسبت به تغيير: در صورت واكنش، در مقابل تغيير سيستم فرماندهي و كنترل تلاش مي‌شد. آنها در مقابل تغييرات سريع، نمي‌توانستند واكنش مناسب نشان دهند و به مجوز مقامات بالا نيازمند بودند. در اين حال سيستم كنترل و فرماندهي، نقطه ثقل عمليات‌ها است. جناح‌ها: در حالي‌كه عراقي‌ها طرح‌هاي دفاعي زيادي داشتند، مين‌ها و مسائل ديگر موجب مصلحت‌انديشي مي‌شد. در صورت محاصره‌شدن يا برگشت نيروهاي دشمن آنها سريعا عقب‌نشيني مي‌كردند. البته اين امر عام نيست. ارتش مردمي: اين ارتش در مقابل حمله جدي مي‌ترسد. البته ممكن است عقب‌نشيني آنها تله و كمين باشد. اين نيروها نمايشي هستند. خطوط ارتباطي: خطوط ارتباطي كم و آسيب‌پذير بودند، اما توان مهندسي حفاظت از آنها بالا بود. نيروهاي ترابري عراق كاميون‌هاي زيادي داشتند ولي نمي‌توانستند حمل و نقل را به سرعت انجام دهند. اما به هرحال بايد در نظر داشت كه حتي پس از جنگ هوايي نوبت درگيري نيروي زميني فرا مي‌رسد. تهیه و تنظیم چند نفر از رفقا و من ماهنامه نگاه - شماره 15،16 به نقل از مرکز پژوهشهای دفاع مقدس
  2. zed عزیز ممنون از نظرت این مقاله کمل نیست انشاء الله با یاری دوستان و رفقا کامل تر بشه ممنون از تحلیلت منتظر سایر دوستان هم هستیم تا کامل تر بشه
  3. [b]محمد مزینانی جانباز70 درصد شیمیایی در بیمارستان ساسان باورم نمی شود؛ مگر هنوز کسی به یاد جانبازان شیمیایی هست؟! حالا دیگر کمتر کسی یادی از ما می کند و سراغمان را می گیرد...[/b] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/1%7E139.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/4%7E106.jpg[/img] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/2%7E125.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_2%7E125.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/3%7E113.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_3%7E113.jpg[/img][/url] برای سلامتی اش دعا کنیم.
  4. موشک های جلوی دیدش که R-60 است طرح کانپی و کاکپیتش شبیه هواگردهای روسی است وجدانا" جواب دان بهش سخته حیف که جوابو گفتی وگرنه حل بود
  5. تصور اوليه از جنگ، تصوري ساده و ابتدايي است و اغلب شامل جنبه‌هاي نمادين جنگ، مانند تحركات درميادين نبرد، مانورهاي هوايي، شليك موشك‌ها و توپخانه‌ها و ... است؛ و اوج آن در شكست‌ها و پيروزي‌ها تجلي مي‌كند. در حالي كه جنگ از جمله پديده‌هاي اجتماعي است كه با تفكر انسان ارتباط نزديك دارد و بدون فكر و برنامه‌ريزي، اداره آن تقريبا غيرممكن است. دخالت فكر انسان در جنگ به حدي است كه برخي از نظريه‌پردازان نظامي، جنگ را جدال فكري دو فرمانده در سطح تاكتيكي و رهبران دو كشور درگير در سطح استراتژيك دانسته‌اند. از ديگر ويژگي‌هاي جنگ، پيچيدگي آن است كه در شروع، تداوم و پايان آن، ده‌ها متغير سياسي، تاريخي، اقتصادي، اجتماعي، رواني و نظامي دخالت دارد؛ و نمي‌توان به سادگي از عهده اداره، كنترل، هدايت و بررسي آن برآمد. دقيقا به همين دليل است كه دانشمندان علوم اجتماعي از ارائه نظريه‌هاي قاطع و دائمي درباره جنگ خودداري كرده وتنها به گزاره‌هاي كلي اكتفا مي‌كنند. از سوي ديگر، به دليل ارتباط جنگ با اخبار روزمره نظامي كه حاكي از درگيري‌هاي جزيي نظامي بين طرفين است، تصور مي‌شود، مفهوم جنگ در همين زد و خوردهاي نظامي خلاصه مي‌شود، در حالي كه در عمق اين اخبار، برداشت‌هايي كلي از جنگ وجود دارد كه با كنار هم قراردادن اين‌گونه اخبار روح و پيكره واحدي استخراج مي‌شود كه كارشناسان آن را استراتژي نظامي ناميده‌اند؛ و در هر سطحي از نبرد جاري است. ويژگي‌هاي گفته شده نشان مي‌دهد كه مطالعه و تحقيق درباره جنگ، چه جايگاه حساس و ارزشمندي در عرصه علوم نظامي دارد؛ و حكومت‌ها به چه دلايلي علاقه‌مند هستند و يا بهتر بگويم، مجبورند در زمينه جنگ به تحقيق و مطالعه بپردازند. علاوه بر اين، مطالعه و تحقيق در مورد جنگ مي‌تواند به دست‌اندركاران يك كشور كمك نمايد، پاسخ‌هاي مناسبي براي پرسش‌هايي از اين قبيل بيابند: 1) تجارب جنگ‌هاي گذشته چگونه مي‌تواند درجنگ احتمالي آينده به‌كار آيد؟ 2) چگونه مي‌توان از وقوع جنگ احتمالي آينده جلوگيري كرد؟ 3) درصورتي كه جنگي اتفاق بيفتد، چگونه مي‌توان با كم‌ترين خسارت از آن خارج شد؟ 4) در مقايسه بين رژيم‌هاي سياسي، كدام نوع آنها سريع‌تر وارد جنگ مي‌شوند؟ 5) چگونه و در چه شرايطي، مي‌توان بر دشمن فرضي غلبه كرد؟ و ده‌ها پرسش ديگر كه ضرورت مطالعه و تحقيق درباره‌ جنگ را صدچندان مي‌كند؛ و به همين دليل است كه اين‌گونه تحقيقات، در مراكز مطالعاتي معتبر دنيا با وسواس خاصي دنبال مي‌شود. براين اساس همه ساله، صدها كتاب، مقاله، رساله، گزارش و ... در اين زمينه تهيه و ده‌ها سمينار درباره آن برگزار مي‌گردد و محققين بسياري سرگرم يافتن پاسخ‌هاي مناسب علمي براي پرسش‌هايي نظير پرسش‌هاي بالا هستند. با اين مقدمه، جاي طرح اين سؤال اساسي است كه پژوهش درباره جنگ هشت‌ساله در ايران، چه منزلت و جايگاهي دارد و مسئولان كشور چقدر در اين زمينه سرمايه‌گذاري كرده‌اند؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت، براساس آمار و اطلاعات موجود و با نگاهي به بودجه‌هاي تحقيقاتي كشور، اساسا فعاليت‌هاي پژوهشي در داخل كشور، جايگاه و منزلتي ضعيف و كم‌ارزش دارند؛ و سرمايه‌گذاري‌هاي لازم در اين زمينه صورت نمي‌گيرد. بنابراين، سرنوشت پژوهش‌هاي مربوط به جنگ، تا حد زيادي روشن است و به جرا‡ت مي‌توان گفت، در اين زمينه، سرمايه‌گذاري اندكي شده است. بررسي‌هاي به عمل آمده درباره‌ پژوهش‌هايي كه خارج از كشور در مورد جنگ ايران و عراق صورت گرفته است، نشان مي‌دهد، اين مطالعه‌ها از نظر كمي و كيفي بسيار بيشتر و بهتر از تحقيق‌هايي مي‌باشند كه در داخل كشور صورت گرفته است. اين نابرابري و عقب‌ماندگي را مي‌توان در حوزه‌هاي مربوط به متدولوژي، محتوي، چارچوب پژوهش و حتي منابع نيز مشاهده كرد. متأسفانه اين مسئله )بي‌توجهي به مطالعات جنگ) نه تنها در ميان مسئولين كشور، بلكه در نيروهاي مسلح نيز ديده مي‌شود؛ و فرماندهان و مسئولان نظامي كشور به اين ضرورت كم‌تر توجه دارند. بررسي نه چندان موشكافانه درباره دلايل عدم سرمايه‌گذاري و توجه به امر پژوهش در جنگ هشت‌ساله، موارد زير را نشان مي‌دهد: الف- جامعه تحقيقاتي و علمي نيروهاي مسلح و بالطبع كشور هنوز رشته علوم نظامي را جدي نمي‌گيرند و بنابراين، قادر نيستند در اين زمينه، مراكز علمي و پژوهشي تاسيس كنند و يا مراكز موجود را گسترش دهند. ب- در رژيم گذشته، از تأسيس مراكز آموزشي و پژوهشي عالي نظامي خودداري مي‌شد؛ و مسئولان كشور در آن زمان به دلايل گوناگون مايل بودند نيازمندي‌هاي علمي و تحقيقاتي خود را از خارج كشور به ويژه كشورهاي غربي و در را‡س آنها امريكا، تأمين نمايند. اين روند پس از پيروزي انقلاب اسلامي تداوم يافت و تنها در ساليان اخير دو مركز دوره عالي جنگ در سپاه پاسداران و دانشكده علوم استراتژيك در ارتش تأسيس شدند كه در اين ميان، تنها دوره عالي جنگ سپاه، درسي با نام “تجزيه وتحليل استراتژيك جنگ ايران و عراق” تعريف و برگزار كرده است. البته ناگفته نماند كه از ابتداي تهاجم عراق به ايران، مركزي با نام مطالعات و تحقيقات جنگ در سپاه پاسداران راه‌اندازي شد كه تحقيق‌هاي ميداني گسترده‌اي در زمينه جنگ ايران وعراق انجام داده است و پروژه‌هاي تحقيقاتي متعدد و متنوعي را در دست تهيه دارد، اما اين مركز به دليل محدوديت‌هاي ناشي از بودجه ، كادر مديريتي، كارشناسان ومحقيقين ورزيده، ساختار تشكيلاتي ، مكان و ... با مشكلات و تنگناهاي جدي روبه‌رو است. ج- موضوع مطالعات جنگ ايران وعراق در هيچ يك از مراكز علمي نظامي به صورت جدي مطرح نشده است؛ و حتي در دوره‌هاي فرماندهي و ستاد سپاه و ارتش كه داراي درجه كارشناسي ارشد از وزارت علوم هستند نيز نه به صورت آموزشي و نه به صورت پژوهشي، مورد توجه نيست. مروري بر طرح تفصيلي دوره كارشناسي ارشد فرماندهي و ستاد كه به تصويب وزارت علوم نيز رسيده است اين مسئله را به خوبي تاييد مي‌كند. د- نظريه‌هاي جنگ كه معمولاً از ميان پژوهش‌هاي به عمل آمده در باره جنگ استنتاج مي‌شوند، همواره مورد توجه محققين علوم نظامي بوده و دانشمندان اين رشته اغلب، فرضيه‌هاي خود را با مطالعه جنگ‌ها اثبات يا رد مي‌كنند. با اين وجود، هيچ‌يك از خبرگان نظامي ايران نتوانسته‌اند در اين زمينه توفيقي به دست آورند؛ و دليل آن تا حد زيادي به ضعف مطالعه و تحقيق درباره جنگ مربوط مي‌شود. هم‌اكنون، حتي مطالعات توصيفي جنگ ايران و عراق نيز نتوانسته است، در متون آموزشي نظامي مرسوم در كشور، كم‌ترين اثري بگذارد. ح- به دليل برخورد غير علمي با منابع ، مأخذ و مدارك جنگ، محققين علاقه‌مند نيز نمي‌توانند از آنها استفاده نمايند. ضعف در اطلاع‌رساني و نبود مركزي كه ‌عهده‌دار مسئوليت اسناد و مدارك جنگ باشد، پژوهش در اين باره را با دشواري مواجه ساخته است. و- از ديگر دلايلي كه موجب كندي يا توقف مطالعات درباره جنگ به صورت كلي و جنگ ايران و عراق به صورت اخص شده، ضعف در متدولوژي تحقيق است. رشته علوم نظامي به دليل مداخله فراوان ساير رشته‌ها در اين حوزه نتوانسته است روش تحقيق و متدولوژي مورد نياز خود را تدوين كرده و به سامان برساند. سامان نيافتن متدولوژي تحقيق در مطالعات جنگ يكي از دلايل استقبال نكردن محققين از پژوهش در زمينه مسائل جنگ ايران وعراق است. با توجه به مطالب بالا، بايد كوشش كرد تا مطالعات جنگ، بيش از گذشته مورد توجه قرار گيرد؛ و رشته علوم نظامي به عنوان پشتوانه علمي اين مطالعات تثبيت شود. توسعه تحقيق و پژوهش در اين حوزه به ميزان قابل توجهي به سرمايه‌گذاري نيروهاي مسلح بستگي دارد. فرماندهان نظامي با درك اين ضرورت مي‌توانند در پيشرفت تحقيق درباره‌ جنگ، نقش اساسي داشته باشند. تقويت نهادهايي همچون مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، دوره عالي جنگ، دانشگاه علوم استراتژيك و ... هم‌چنين تقويت پژوهش‌هاي صورت گرفته در اين حوزه، مي‌توانند در موفقيت هرچه بيشتر علوم نظامي مؤثر باشند. توسعه و تقويت اين مراكز در داخل كشور، علاوه بر غناي علمي، بومي‌سازي نظريه هاي نظامي را به‌دنبال دارد. ماهنامه نگاه - شماره 15،16 به نقل از پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
  6. دستت درد نکنه مهدی جان من که کلا" از قسمت دریایی تعطیلم ولی مطلب جالبی بود کم کم داره یک چیزهایی حالیم میشه در کل دستت درد نکنه.
  7. روحش شاد براستی که مرد بزرگ و شجاعی بود و مطمئنن عماد های زیادی هستند که آمریکا و اسرائیل باید به فکر ترور آنها باشند این عماد رفت ولی عماد های دیگر زنده اند به امید روزی که دیگر عماد ها خود را قایم نکنند و با افتخار در بین مردم سرافراز و سربلند باشند. دستت درد نکنه برادر خیلی عالی بود.
  8. مقدمه فرماندهي نظامي هنري است كه مي توان آن را از طريق مطالعه، مشاهده، بكارگيري و تجربه آموخت، كسب كرد و توسعه داد. هنر فرماندهي نظامي مستلزم رشد خصايل نيكوي شخصيتي، شناخت و بكارگيري اصول شناخته شده فرماندهي مي باشد كه فرمانده را در انجام ماموريت محوله موفق مي سازد، فرمانده بايد با بكارگيري اصول و فنون فرماندهي به شكل مناسب و از طريق اقدامات، دستورات، فرامين، آيين نامه ها و دستورالعملها افراد زير دست خود را رهبري و هدايت نمايد. فرمانده بايد بطور مستمر وضعيت فرماندهي خود را مورد ارزيابي قرار دهد، قدرت و توان خود را محاسبه كند و نقايص را برطرف سازد. هدف غايي فرمانده نظامي ايجاد و حفظ سازمان و تشكيلاتي است كه در آن انجام صادقانه و از روي اراده هر ماموريت معقول محوله يا امر شده را در صورت وجود برعهده دارد و در صورت فقدان فرامين اقدام ابتكاري مناسب را انجام مي دهد. مفهوم فرماندهي نظامي مفهوم رهبري نظامي انجام موفقيت آميز ماموريت با استفاده از مجموعه عواملي همچون، تشويق، اجبار و رقابت را در سازمان مقرره و در محيطهاي متضاد تداعي مي كند. بنابراين رهبري نظامي اعمال كامل فرماندهي در چارچوب قواعد فرماندهي است. رهبر يا فرمانده نظامي مسؤول تمامي عملكردها و اقدامات يگان و واحد خود است. از مسؤول آموزش براي عملياتها و مديريت سازمان خود مي باشد. وي در مسؤوليت اجراي ماموريت محوله به يگان و همچنين تامين آسايش، سلامتي و امنيت افرادش سهيم است. فرمانده بايد به اين واقعيت آگاه باشد كه هدف نهايي او دستيابي به حداكثر كارآيي رزمي است. اين امر مستلزم وجود سازماني است كه در آن ماموريتهاي محوله از روي ميل و اراده و صداقت انجام شود. ايجاد چنين سازماني و آموزش، مديريت، روحيه، مديريت انساني و نظم در آن بايد در نهايت توجه قرار گيرد. مسؤوليت فرماندهي تام و تمام است. يك فرمانده مسؤول هر چيزي است كه واحد او انجام مي دهد و يا از انجام آن طفره مي رود. اين تعهد و مسؤوليت را مي توان به بهترين نحو از طريق دادن اختيار و آزادي عمل به فرماندهان زيردست و تداوم انجام ماموريت محوله از راه نظارت بر اعمال پرسنل ايفاء كرد. تمركز بيش از حدمعمول اختيار و قدرت عمل و يا انحراف از زنجيرة معمول فرماندهي، موانعي را در سر راه اجراي ماموريت بوجود مي آورند. عناصر رهبري نظامي رهبري يا فرماندهي متاثر از سه عنصر اساسي است، يعني شخص رهبر يا فرمانده، واحد يا گروه و موقعيتي كه در آن رهبر يا گروه او وارد عمل مي شوند. هيچ نسخه اي براي تبديل شدن به يك رهبر يا فرمانده وجود ندارد و هيچگاه دو فرمانده از روش دقيقاً يكسان به نتايج مشابهي نمي رسند. هر فرماندهي در تجزيه و تحليل اجزاء مختلف يك مساله تحت تاثير شخصيت خويش ، شخصيت اعضاي گروه و موقعيتي كه با آن مواجه باشد، قرار مي گيرد . در ارتباط با اين متغيرها يافتن يك قاعده استاندارد امكانپذير نيست و هر فرماندهي بايد براي هر مشكلي براساس تحليلش از عناصر سه گانه فرماندهي راه حل مناسب بجويد. فرماندهي(رهبري) فرمانده نظامي بايد دقيقاً بداند كه نيروهاي نظامي براي تامين پدافند ملي حفظ و تامين مي شوند. ماهيت كار و سازمان نظامي يك فرمانده او را وادار مي كند كه از اعمال روشهاي دمكراتيك اجتناب نمايد. روش فرماندهي نظامي اساساً روشي تحكمي ـ آمرانه ـ است نه ترغيبي و تشويقي، اگر چه ممكن است گاهي اوقات فرمانده استفاده از رويه تشويق و ترغيب را امكانپذير و مطلوب بيابد. با وجود اين، بيان اين نكته به معناي آن نيست كه فرمانده نظامي بايد در تصميمات متعصب و مستبد باشد. از آنجائيكه مسؤوليت يك فرمانده بسيار عظيم است و تصميمات او فردي مي باشند و از آنجائيكه او نمي تواند بطرو معمول بر بحث و جدل و مشورت دمكراتيك تكيه كند، بنابراين بايد نظم و انضباط شخصي خود را به بالاترين درجه برساند، از شتابزدگي و بي دقتي در تصميمات اجتناب كند، هميشه صحت در فرماندهي را مدنظر داشته باشد، تصميماتش را براساس عقلانيت قرار داد و به تمامي عوامل دخيل در تصميمات توجه كافي و وافي نمايد. علاوه بر اينها، يك فرمانده نظامي خوب بايد به همراه قاطعيت و پرهيز از خودبيني، وقار و متانت را در خود رشد دهد. او بايد هميشه بداند كه از شايستگيهاي افراد زيردست خود بهره برداري كند و در صورت امكان با آنها مشورت نمايد و به نظرات آنها در مواقع تصميم گيري احترام بگذارد . اگر فرماندهي اين اصول را مورد توجه قرار دهد، تصميمات او در نزديك افراد زيردست بعنوان تصميماتي عاقلانه و درست جلوه گر مي شود و آنها با طيب خاطر و از روي اراده و ميل فرامين او را به مورد اجرا مي گذارند. گروه يك فرمانده با افراد و گروهها در سازمان و حجم مختلف ـ از يك گروه كوچك سه نفري گرفته تا يك يگان بزرگ ـ سرو كار دارد. در اينجا، ابتدا به بررسي افراد مي پردازيم. ـ افراد : بطور كلي يك فرد را مي توان در گروهها شخصيتي زير طبقه بندي كرد: الف ـ برون گرا: فرد برون گرا داراي نگاهي دنيوي و مثبت است، بر شخصيت خويش تكيه مي كند، از اظهار عجز و ضعف و ناسازگاري متنفر است، محافظه كار و كوته بين مي باشد، طالب كنترل و نظارت سفت و سخت و فرماندهي آمرانه است و زمانيكه نبود آن را احساس كند، تمايل به برتري جويي پيدا مي كند. ب ـ ميانه رو و معتدل: فرد ميانه رو ليبرال و صبور است، براساس مزيتها، افراد، شرايط و انديشه ها را مورد ارزيابي قرار مي دهد، تنها عقل بر او حاكم است نه قلب و احساس، واقعگراست و اگر تشويق و ترغيب گردد تمايل و اشتياق به پيروي و اطاعت دارد. افراد معتدل نسبت به افراد برون گرا بسيار نادر هستند. ج ـ درون گرا: فرد درون گرا داراي تيپي ساكت و بي ميل، بويژه در سخن گفتن بسيار محتاط است، گاهي اوقات داراي ذهني بسيار فني، دقيق و زيرك و مهارتي بالاست. از بكارگيري قدرت اختيار بيزار است. نيازمند انگيزه اي مستمر براي تداوم حركت و عمل خويش است. اين گونه افراد بيشتر طالب فرماندهي از نوع ترغيبي تا ساير موارد هستند. ج ـ گروه: الف ـ فرمانده نظامي نه تنها بايد قادر به قضاوت، ارزيابي و شناخت هر يك از افراد گروه خود باشد بلكه بايد رفتار گروهي را نيز بخاطر اينكه بتواند افراد را در يك گروه هماهنگ نمايد، بشناسد و درك كند تا بعد از آن بتواند با اعمال روابط محكم انساني، وحدت فرماندهي اش را حفظ كند كه اين امر يكي از مسؤوليتهاي اصلي وي بشمار مي رود. ب ـ واكنش گروهي نسبت به فرماندهي به همان شيوه ايست كه افراد انجام مي دهند. واحدها نيز زمانيكه فرماندهي ضعيف و غايب است و يا رفتاري مستبدانه دارد، از هم گسيخته و پريشان و ناكام مي شوند. ج ـ درست همانگونه كه فرمانده افراد را از طريق مشخصات و ويژگيهاي هر يك از آنها مورد بررسي قرار مي دهد، بايد از راه ويژگيهاي گروهي سه گانه زير به فرماندهي گروه بپردازد: 1- قوه شناخت و درك: قوه شناخت و درك عبارت از توانايي گروه به فهميدن آنچه كه فرمانده مي خواهد ، دريافت پيام او برآوردن هدف و مقصود وي مي باشد. زمانيكه شما مي خواهيد چيزي را ياد بگيريد، از افراد سؤال مي كنيد. 2-كارآيي: كارآيي آز آموزش گروهي، تجربه و توانايي هماهنگي و همكاري با يكديگر ناشي مي شود. افزايش كارآيي فردي و گروهي بدون فشار و تنش اضافي بايد هدف اصلي فرمانده باشد. 3-رغبت و اشتياق: رغبت دليل بر هواداري، وفاداري، همكاري و نظم و انضباط است. مجموعه اي از اين عوامل قدرت و توانايي فرماندهي را در هماهنگي افراد گروه در جهت نيل به يك هدف مشترك افزايش مي دهد. فرمانده بايد اين مشخصه و ويژگي را در فرماندهي اش به شيوه اي مثبت رشد دهد. موقعيت و وضعيت. عنصر اصلي ديگر فرماندهي موقعيتي است كه در آن فرمانده عمليات را هدايت مي كند. هر موقعيتي داراي اشكال و نمودهاي بسياري است كه مي توان آنها را بصورت زير خلاصه كرد: الف ـ محيط فيزيكي؛ ب ـ تداوم وضعيت و موقعيت؛ ج ـ تناوب رويدادهاي موقعيت؛ د ـ ساختار نژادي يا قومي گروه يا واحد درگير؛ ه ـ وضع و اعتبار فرمانده؛ و ـ حال و هواي فرماندهي انتصابي؛ ز ـ نظام ارزشي جاري؛ ح – ميزان تهديد و اضطراري بودن وضعيت؛ شيوه هاي فرماندهي اعمال فرماندهي نظامي به شخصيت فرمانده و موقعيت موجود بستگي دارد. با وجود اين، فرمانده نظامي مي تواند بطور كلي شيوه هاي خودكامانه ـ آمرانه يا دمكراتيك را اعمال نمايد. فرمانده به منظور استفاده از شيوه مناسب با وضعيتي كه با آن مواجه است بايد قادر به شناخت ماهيت بحران يا شورشي باشد و به تناسب آن راه چاره را بجويد. برخي از شرايط و موقعيتهاي معمول و شيوه هاي فرماندهي نظامي در هر يك از آنها عبارتند از: الف ـ شيوه هاي خودكامانه ـ آمرانه 1- شرايط بحراني: در شرايط بحراني نياز به دستورالعملها و قاطعيت ويژه اي وجود دارد. زمانيكه فشار كم مي شود تمايل در جهت مخالف بيشتر مي شود. هر دو وضعيت نياز به فرماندهي مقتدر و قوي دارد. 2- شورش جمعي: در زمان كنترل شورش داخلي رهبر ـ فرمانده ـ بايد قوه اختيار و ميزان كنترل خود را مرتب كرده و به مقابله با افراد يا گروههاي شورشي بپردازد. در موارد بغايت خطرناك و موقعيكه زمان بسيار كم است يا تعداد افراد زيردست بسيار زياد مي باشد. شيوه آمرانه معمولاً نتايج بهتري ببار مي آورد. ب ـ شيوه دمكراتيك از شيوه فرماندهي دمكراتيك، ترغيبي و يا ترتيبي مي توان در برخورد با شرايط و اوضاع زير استفاده كرد: 1- در سختي ها و مشكلات فردي. 2- در زمان حل مشكلات، بازرسي و مشاوره. 3- زمانيكه تعداد افراد زيردست اندك است. 4- در زمان برخود با زيردستان ساده و بي تجربه و يا جاه طلب. 5- در زمانيكه تجديد دوره بسيار سريع است. 6- زمانيكه فرمانده و فرمانبر احتمالاً دوباره در دوره اي مشابه با هم برخورد نمي كنند. 7- زمانيكه فرصت براي فرآيند آموزشي وجود دارد. استحكام گروه 1- يك فرمانده بايد بياد داشته باشد كه هيچ انساني بطور طبيعي براي زندگي در شرايط سخت و بسيار منظم سرباز خانه ها ساخته نشده است. علي رغم طبيعت، تربيت و مراتب انسانها ممكن است آنها در شرايط مختلف واكنش هاي متفاوتي از خود نشان دهند كه ثبات و رفتار جمعي را تحت تاثير قرار دهد. 2- فرمانده ـ رهبر ـ بايد قادر به پيشي گرفتن از چنين افراد و موقعيتهايي باشد و بتواند روشهاي مناسب فرماندهي را اعمال كند، 3- فرمانده بايد تلاش كند تا حدامكان بعنوان «نخستين دونده» يا جذب كننده شوك انساني «بطرف بحران گام بزند و بگويد كه «اين وضع مستلزم چيزي فراتر است و هدف آن هم هستم». 4- رقابت درون واحدها و مابين واحدهاي تابعه، استحكام گروهي را تقويت مي كند و همكاري و هماهنگي را با چشم انداز سالمي براي ديگران بدون استفاده از روشها و تاكتيكهاي ناخوشايند تحكيم مي بخشد. 5- همبستگي فرماندهي يا گروه رهبري بايد در زمان صلح در شش محور دفاعي زير توسعه يابد تا در مقابل از هم پاشيدگي مقاومت كند: الف ـ ايدآلهاي دوره همچون مفهوم جهاد، جنگ شهادت طلبانه، دفاع از ميهن و اموال و خانه ها و تامين امنيت و شرافت زنان و كودكان؛ ب ـ تنفر از دشمن يا دشمن احتمالي كه مبتني بر رفتارهاي بدگذشته او مي باشد؛ ج ـ اهداف نظامي كوتاه مدت؛ د – تفاخر به خود و خانواده؛ ه ـ تبعيت؛ و ـ وفاداري نسبت به واحد، گردان و گروهان. اصول فرماندهي يك فرمانده نظامي تنها پس از آنكه ويژگيهاي مطلوب فرماندهي را كسب كرد مي تواند اصول فرماندهي را براي اعمال رهبري خود بكار گيرد. اين قواعد مطابق با اصول راهنماي رفتار و اعمال فرماندهان نظامي موفق جهان درگذشته بوده اند. اين اصول در مواقع مختلف ممكن است كاربرد متفاوتي داشته باشند اما فرماندهي كه اين اصول را ناديده مي گيرد به استقبال شكست مي رود. بنابراين بايد بطور كامل دانست كه بكارگيري اصول مذكور نتايج مطلبوي را ببار خواهد آورد در صورتيكه فرماندهي كه آنها را بكار مي گيرد داراي خصلتهاي اساسي فرماندهي باشد. فرماندهي كه در خصايل فردي داراي نقايصي است بندرت مي تواند اين اصول را با اطمينان و كارآيي لازم اعمال نمايد. اصول فرماندهي در تمامي ميادين يكسان بكار مي روند . كه عبارتند از: الف ـ وظيفه خود را بشناسيد. ب ـ خودتان را بشناسيد و در جهت اصلاح و رشد خود باشيد. ج ـ افراد خود را بشناسيد و در پي رفاه و آسايش آنان باشيد. د ـ يك نمونه و الگوي شخصيتي باشيد. ه ـ افراد خود را آگاه و مطلع نگه داريد. و ـ افراد خود را بصورت يك گروه آموزش دهيد. ز ـ تصميمات بموقع و با ثبات بگيريد. ح ـ حس مسؤوليت پذيري در افراد زيردست را تقويت كنيد. ط ـ قوه فرماندهي خود را مطابق با قابليت هاي خود بكار گيريد. ي ـ در قبال اقدامات خود متعهد و مسؤوليت پذير باشيد. ف ـ مطمئن شويد كه ماموريت را بخوبي درك كرده ايد و بپايان مي بريد. شاخصهاي فرماندهي خوب چهار شاخص وجود دارد كه معيار موفقيت يا شكست در اعمال فرماندهي نظامي است كه عبارتند از: روحيه، نظم و انضباط، روح جمعي و كارآيي. تمامي اين شاخصهاي فرماندهي در ارتباط مستقيم با يكديگر هستند و همديگر را تقويت مي كنند. آنها را مي توان بعنوان معيار و ارزيابي وضعيت فرماندهي در واحد يا گروهان بكار گرفت. اين ارزيابي بايد مداوم و بدون تعصب باشد تا بتواند نشان دهد كه آيا يك واحد نظامي كارآيي لازم را دارد يا نه و آيا مي تواند ماموريتهاي محوله را به انجام برساند. ارزيابي مستمر اين مشخصه مي تواند به كشف مسايل و مشكلاتي كه اثرات سوئي بر يك يا چند شاخص مذكور دارند و به كاهش قابل توجه كارآيي واحد نظامي منتهي مي شوند، بيانجامد. كاربرد فرماندهي نظامي بكارگيري فرماندهي نظامي در كاركرد روزانه نهادهاي نظامي نهفته است و فرآيندي مستمر مي باشد. تاثير فرماندهي نظامي ممكن است فراتر از يك مقطع زماني باقي ماند و مي تواند با وجود و يا فقدان شاخصهاي ذكر شده در بالا مورد ارزيابي قرار گيرد. شيوه هاي بكارگيري فرماندهي از فردي به فرد ديگر متفاوت خواهد بود. معهذا جنبه هاي معدودي وجود دارند كه بسياري از فرماندهان موفق آنها را بكار گرفته و به موفقيت نايل شده اند. اين جنبه ها عبارتند از: الف ـ ديدار از واحد نظامي و يا واحدهاي تابعه از جمله كوچكترين پستهاي نظامي ويژه در مواقع خطر و سختي؛ ب ـ گفتگو با افراد زيردست بطور فردي يا جمعي؛ ج ـ ايجاد يك نظام پاداش و تنبيه كه شامل معرفي و سپاسگذاري عمومي به خاطر كار خوب نيز مي شود؛ د ـ ابزار اطمينان نسبت به پرسنل زيردست؛ ه ـ ابراز علاقه واقعي به فعاليتهاي افراد تابعه. نتيجه گيري فرماندهي كارآمد شايد مهمترين عامل براي تداوم مقاومت نيروهاي نظامي در جبهه نبرد باشد. در زمانيكه اعمال نظارت ممكن نيست و خطرات سهمگين هستند، تنها چيزي كه نيروهاي نظامي را وادار به پيشروي مي كند نوع فرماندهي است. فرماندهي خوب، حس هدفداري را در افراد زنده مي كند و حس فداكاري و از جان گذشتگي براي انجام وظيفه را تقويت مي كند. فرماندهي غير از مديريت است و در واقع مديريت بخشي از رهبري و فرماندهيست نه جايگزين آن. قدرت رهبري و فرماندهي را مي توان از طريق آموزش و تجربه بدست آورد و به انحاء مختلف كه به شخصيت فرد فرمانده بستگي دارد، اعمال كرد. پاورقي ها (1) اين مقاله از جزوه درسي دانشكده فرماندهي و ستاد پاكستان اقتباس از كتاب درسي دافوس امريكا گرفته شده است. نویسنده:جان سي. گارئت [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=909]پایداری[/url]
  9. برادر ZED عزیز کاملا" حق با شماست ولی متاسفانه دوستان کمی کم لطفی می کنند
  10. پس از قطعي شدن عمليات در منطقه شلمچه و تعيين فرصت كوتاه كمتر از يك هفته جهت كسب آمادگي، قرارگاه كربلا با يگانهاي تحت امر خود، فعاليت فوق العاده اي را آغاز كرد. آنچه در اين زمان كوتاه حائز اهميت بود، كسب حداقل آمادگي براي شروع عمليات بود. با اين حال به نظر نمي رسيد با حجم كارهاي باقيمانده اين حداقل نيز تامين شود. با اين وجود يگانها پس از هماهنگي هاي به عمل آمده فعاليت خود را آغاز كردند. با گذشت سه شبانه روز از شروع فعاليتها، درصد كمي از كارها انجام گرفت، اما وضعيت آمادگي در اندازه هاي مورد انتظار نبود و محدوديت زمان، انجام عمليات را در هاله اي از ابهام فرو برده بود. سه روز قبل از شروع عمليات فرمانده قرارگاه كربلا وضعيت آمادگي قرارگاه را چنين گزارش مي كند: «پل لوله اي آماده نشده است، سنگرهاي قبضه توپخانه و خدمه آن آماده نيست سوله براي بهداري و اورژانس آماده نشده است. شن ريزي جاده ها به جهت كمبود كمپرسي به كندي پيش مي رود، فرصت لازم براي بحث روي جزئيات مانور پيش نيامده، شناسايي و بررسيهاي انجام شده نشان مي دهد كه پيچيدگي زمين بيش از آن چيزي است كه قبلاً پيش بيني مي كرديم عقبه هاي ما تامين نيست و به اميد خشايار هم نمي توانيم اين همه لشكر را پاي كار ببريم. با چنين مشكلاتي به نظر مي رسيد زمان عمليات به تعويق خواهد افتاد.» در حاليكه سه روز بيشتر به عمليات باقي نمانده بود و به عبارتي به جهت تعطيل شدن تلاش در روز تنها 36 ساعت فرصت باقي مي ماند كه بسيار اندك بود و طي اين مدت مي بايست اقدامات ذيل صورت مي گرفت: 1- كليه امكانات يگانها وارد منطقه شود. 2- سوله هاي بهداري و اورژانسهاي موقت احداث گردد. 3- امكانات عبور (قايق و خشايار) به منطقه انتقال يابد. 4- به خاطر عمق كم آب مي بايست تغييراتي در قايقها ايجاد گردد. 5- جاده اصلي ارتباطي و جاده فجر با 1300 متر كار باقيمانده، مي بايست تكميل مي شد. 6- پدهاي توپخانه آماده شده و قبضه هاي توپ به منطقه منتقل شود. 7- مهمات مورد نياز توپخانه ها و يگانها به جلو انتقال يابد. 8- نيروها وارد منطقه شده و در خطوط اول مستقر شوند. 9- سنگرها و كانالهاي مورد نياز جهت استقرار نيروها ايجاد شود. 10- قبضه هاي پدافند هوايي به منطقه منتقل شده و در محلهاي مورد نظر مستقر شود. 11- حوضچه هاي مخصوص استقرار قايقها در كنار دژ مرزي ايجاد گردد. 12- جاده ها و خاكريزهاي باقيمانده در منطقه تكميل شود. احتمال انجام كارهاي باقيماندة فوق، در عرض 36 ساعت، بدون ترديد غيرممكن بود اما تاريخ اعلام شده از طرف فرماندهي قابل تغيير نبود. در اين بين كليه فرماندهان با اعتقاد به هوشياري دشمن تاكيد داشتند كه حداقل آمادگيهاي مورد نياز را به دست آورند. به همين دليل محدوديت شديدي جهت كسب آمادگي اعمال نمي شد. و فعاليت در روز در پاره اي از موارد مجاز شمرده شد. روز شانزدهم بهمن ماه به همين منوال گذشت يگانها فعاليتهاي خود را سرعت بخشيده و مقداري از كارهاي خود را در اين روز انجام دادند. پايان روز هفدهم (طبق ابلاغ اوليه) شب تعيين شده جهت عمليات بود، لذا از طرفي در روز هفدهم يگانها مي بايست آمادگي لازم را جهت عمليات بدست آورند و از طرف ديگر فعاليت علني يگانها در روز گذشته، تا حد زيادي ذهن دشمن را تحريك كرده بود. نيروهاي عراقي طي روز هفدهم حساسيت خود را با اجراي آتش توپخانه به عقبه هاي خودي و شليك گلوله هاي خمپاره در خطوط مقدم نشان مي دادند. ادامه فعاليت روز گذشته در سطح وسيع و گسترده يقيناً هوشياري دشمن را نسبت به عمليات افزايش مي داد. اين در حالي بود كه هنوز يگانهاي عمل كننده، آمادگي خود را جهت انجام عمليات اعلام نكرده بودند و فرماندهان لشكرهاي 31 عاشورا، 41 ثارالله، 25 كربلا احتمال تعويق زمان عمليات را حتمي دانسته و شب بيستم را جهت انجام عمليات پيشنهاد مي كردند. در چنين شرايطي يگانها به استقبال روز هفدهم بهمن ماه رفتند. اما اين روز با روزهاي قبل و چنانچه خواهيم ديد با روزهاي بعد نيز تفاوت اساسي داشت. در اين روز از آفتاب شفاف و درخشان روز قبل خبري نبود و جاي آن را آسمان مه آلود و پر از گرد و غبار ناشي از باد گرفته بود وضعيت جوي بگونه اي بود كه فاصله 200 متري به سختي ديده مي شد. يگانها نيز از اين فرصت استفاده كرده و بدون هيچگونه محدوديتي فعاليتهاي خود را انجام مي دادند. در عصر اين روز چهره فرماندهان با ساير روزها تفاوت داشت آمادگي ناشي از تلاشهاي بي وقفه در اين روز تاثيرات مثبتي در روحيات مسؤولين ايجاد كرده بود و آنان با بيان جملاتي از قبيل: «امروز روز خداست»، «خدا بين ما و عراق پرده كشيده» و «اين ذرات شن، هواپيماهاي اف ـ14 خداست» احساسات خود را بيان مي كردند. برادر امين شريعتي فرمانده لشكر 31 عاشورا در اين زمينه مي گويد: «ما همه كارهايمان را در اين روز انجام داديم. چه هواي خوبي است كاش فردا هم همينطوري باشد.» برادر مرتضي قرباني فرمانده لشكر 25 كربلا : «به خاطر اين روز به بچه ها بگوييد نماز شكر بخوانند.» تاثير وضعيت جوي برآمادگي يگانها بحدي بود كه برادر غلامپور در گزارش خود در 18/10/65 چنين اظهار داشت: «بسياري از كارهاي يگانها ديروز راه افتاد، كاش هواي امروز هم مثل ديروز مي شد.» بدين ترتيب وجود مه و گرد و غبار در روز هفدهم، كه ديد دشمن را در منطقه از بين برده بود، تاثير بسزائي در آمادگي يگانها داشت. هواي صاف و آفتابي روز بعد (18/10/65) شاهد اين ادعاست. در اين روز يگانها ادامه كار روز و شب قبل خود را دنبال كردند و دشمن نيز با تسلط بر منطقه و مشاهده اين تحركات اقدام به اجراي آتش بر روي خطوط مواصلاتي نيروهاي خودي كرد و توانست از اين طريق صدماتي را به يگانها وارد آورد. همين مساله باعث شد كه فرماندة يگانها روز هفدهم را روز عمليات خدا نامگذاري كنند. روزي كه هيچگاه از خاطر رزمندگان نخواهد رفت. از نكات قابل توجه ديگري كه در اين روزها به چشم مي خورد، حضور برادر شمخاني فرمانده نيروي زميني سپاه در كنار فرماندهان يگانها بود ايشان همراه با برادر غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا، كليه اقدامات يگانها را از نزديك مشاهده كرده و مشكلات آنان را با سرعت هرچه تمامتر رفع مي كردند. اين حضور باعث مي شد امكانات مورد نياز با سرعت بيشتري وارد منطقه شود و ابهامات موجود نسبت به انجام عمليات كاهش يابد. تغيير در روز عمليات اولين ابلاغيه قرارگاه خاتم حاكي از آن بود كه 17/10/65 به عنوان روز عمليات انتخاب شده است. انتخاب اين روز با بررسي عوامل مختلفي از جمله وضعيت نور ماه صورت گرفته بود، ليكن از آنجاييكه نور ماه در پايان روز 17/10/65 تنها 5 دقيقه با پايان روز 18/10/65 تفاوت داشت و نيز با توجه به درخواست يگانها براي افزايش آمادگي خود، زمان شروع عمليات به پايان روز 18/10/65 يعني ساعات اوليه بامداد 19/10/65 تغيير يافت. عوامل مؤثر در انتخاب ساعت عمليات طبق روال گذشته ساعت عمليات طوري انتخاب مي شد كه نيروهاي موج اول از زمان شروع حركت تا لحظه درگيري، در تاريكي مطلق قرار داشته باشند، اما اين بار به دليل لزوم سرعت عمل آن در انجام عمليات و كوتاه بودن مدت تاريكي مطلق در آن روزها، اجباراً، حداقل نياز به تاريكي مطلق، در نظر گرفته شد، به طوري كه تا يك ساعت قبل از شروع درگيري تحركات نيروها در نور مهتاب و در برابر ديدگان دشمن انجام مي شد . انتخاب ساعت 2 بامداد 19/10/65 براي شروع عمليات، با رعايت نكات فوق صورت گرفت. بنابراين نور مهتاب از ابتداي شب تا ساعت 1 بامداد منطقه را روشن مي كرد. لذا بنا به تدبير فرماندهاي مقرر گرديد كه يگانها زمان حركت نيروهاي خود را چنان تنظيم كنند كه با رسيدن به موانع دشمن ماه نيز غروب كرده و نيروها در تاريكي مطلق از موانع عبور كنند.(2) در نتيجه يگانها مي بايست فاصله خط خودي تا موانع دشمن را كه پوشيده از آب بود، در زير نور ماه طي كنند. زمان مورد نياز براي عبور نيروهاي موج اول 3 تا 4 ساعت تعيين شده بود. بنابراين نيروها در اين مدت براي دشمن به راحتي قابل رؤيت بودند. اين مساله باعث مي شد كه فرماندهان يگانها دچار دغدغه خاطر نسبت به هوشياري دشمن شده و نگران درگيري زودرس با نيروهاي بعثي باشند. برادر قاسم سليماني فرمانده لشكر 41 ثارالله در اين زمينه مي گويد: «مهتاب به قدري روشن است كه دشمن از دژ خودمان نمايان است با دوربين ديد در شب امتحان كردم حتي تيرهاي برق در نزديكي دشمن به راحتي قابل رؤيت است… در مورد مهتاب حتماً نياز است كه يك بازنگري شود.» البته براي اختفاي نيروها تدابيري انديشيده شد كه مقرر گرديد از سوي فرماندهان يگانها اعمال شود. از آن جمله، تدبير شده بود كه نيروها سعي كنند حتي المقدور داخل آب حركت كرده و قسمت كمي از بدن خود را بيرون از آب نگهدارند . رعايت اين دستور موجب شده بود كه رزمندگان مجبور شوند به جهت عمق كم آب در مسافت قابل توجهي، با سر زانو حركت نمايند و اين مساله خود باعث كندي حركت آنان مي شد. ارزيابي هوشياري دشمن مدت زيادي از عمليات كربلاي 4 نمي گذشت، هوشياري و آمادگي دشمن در اين عمليات ذهن اكثر فرماندهان را به خود مشغول ساخته بود. به همين دليل فرماندهي سپاه سعي داشت تا از تجارب اين عمليات، حداكثر استفاده را كند و با زير نظر داشتن كليه اقدامات و تحركات ارتش عراق، خود را براي مواجهه با چنين شرايطي آماده كند. در پايان روز 18/10/65 افزايش آتش توپخانه دشمن نسبت به روزهاي قبل، توجه فرمانده قرارگاه كربلا را به خود جلب كرد. اجراي شديد آتش دشمن در آغاز شب نيز ادامه داشت، تيپ 18 الغدير در بين يگانها بيشترين ضربه را از آتش دشمن متحمل شد. اصابت موشكهاي كاتيوشا به نيروها و امكانات اين تيپ باعث تعطيلي يكي از محورهاي عملياتي اين يگان شد. يگان ديگري كه از شدت آتش دشمن دچار مشكل شد، لشكر 41 ثارالله بود . فرمانده اين يگان مشكل خود را طي نامه اي به فرمانده قرارگاه كربلا چنين توضيح مي دهد: «دشمن دو رگبار كاتيوشا در حوضچه ما ريخت كه تعدادي مجروح و شهيد به همراه داشت و 4 فروند قايق نيز سوخت.» در كنار افزايش آتش دشمن كه مي توانست به عنوان اولين عامل هوشياري از ارتش عراق تلقي گردد، افزايش تعداد منورها نيز مي توانست ميزان هوشياري دشمن را نسبت به تحركات نيروهاي خودي نشان دهد. به همين منظور فرماندهي سپاه كه جهت هدايت و كنترل عمليات در قرارگاه كربلا حضور يافته بود با اعزام عناصر قرارگاه به بالاي سنگر تعداد منورهاي شليك شده از سوي دشمن را كنترل مي كرد. در ساعت 18:40 روز 18/10/66 برادر محسن رضايي به محض غلبه شب بر روز به يكي از برادران طرح و عمليات چنين مي گويد: «برويد بالا ببينيد دشمن منور مي زند؟»پس از كنترل اوليه منورهاي دشمن مسائل متفرقه اي در زمينة عمليات بين فرماندهي قرارگاه و فرماندهي سپاه مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. ساعت 35/19 دقيقه شنود قرارگاه اعلام كرد كه دشمن به نيروهايش دستور مراقبت داده است بدنبال اين خبر برادر محسن رضايي مجدداً به يكي از برادران دستور مي دهد: «برويد بالا ببينيد دشمن منور مي زند يا نه؟ يك نفر را آنجا بگذاريد، يك ربع بماند و تعداد آنها را كنترل كند.» اين لحظات دقيقاً همزمان با آغاز تحركات يگانها جهت اعزام نيروها بود. در اين لحظات عكس العمل دشمن با اقداماتي كه در شب اول عمليات كربلاي 4 انجام داد، مقايسه مي شد و در نظر بود كه در صورت مشاهده وضعيتي شبيه عمليات كربلاي 4، تصميم لازم با سرعت بيشتري اتخاذ شود. بنابراين اخبار تحركات دشمن مي توانست كمك موثري در اين زمينه باشد. برادر محرابي در ساعت 19:41 اطلاعات جمع آوري شده را چنين بيان داشت: «دشمن دو عدد منور روي ام الرصاص زده است. تردد در نخلستان اطراف تنومه زياد است در منطقه سيل بندهاي پاسگاه بوبيان و كوت سواري تردد نيروهاي پياده دشمن مشاهده مي شود. حركت خودرو ايفا در خط زياد بوده است و كمپرسي هايي كه روي سيل بندها كار مي كردند نيز فعاليت زيادي داشته اند.» از تحركات دشمن دو استنباط متناقض وجود داشت، يكي اين بود كه دشمن اقدامات عادي پدافندي خود را ادامه مي دهد و ديگر اينكه دشمن با توجه به تحركات دو روز اخير، هوشياري نسبي در زمينه عمليات بدست آورده است. سه دقيقه بعد از خبر برادر محرابي راس ساعت 19:44 گزارش شد: دشمن در آسمان منطقه پنج ضلعي منور شليك كرده است؛ در اين لحظات يگانها هر يك با توجه به زمان شروع ماموريت خود سرگرم انجام كارهاي مربوطه بودند و گزارشات خود را از طريق تلفنهاي باسيم ارسال مي كردند. فرمانده قرارگاه در تماس با يگانها آخرين وضعيت آنها را سؤال مي كرد و هر يك از يگانها نيز وضعيت خود را اعلام مي داشتند. با گذشت زمان و افزايش تحركات يگانها حساسيت دشمن نيز افزايش مي يافت، لذا هوشياري او با توجه به شليك منورها دور از انتظار نبود. قرارگاه كربلا تنها يگان عمل كننده در مرحله اول عمليات با ميزباني قرارگاه خاتم و قرارگاه نيروي زميني، ملتهبانه در انتظار شروع عمليات بسر مي برد. پس از حركت غواصها آسمان منطقه با افزايش منورهاي دشمن بيش از پيش روشن شد. ساعت 21:24 را نشان مي داد. يگانهاي جناح راست عمليات، بدليل طولاني بودن مسافت، كار خود را سريعتر آغاز كرده اند، برادر دانايي جانشين فرمانده قرارگاه كربلا مي گويد: «تيپ الغدير ساعت 20:45 حركت كرده است، قرار بود ساعت 21 حركت كند. لشكر المهدي نيز قايقهاي خود را در آن طرف دژ مستقر كرده است.» برادر محرابي نيز اطلاعات جمع بندي شدة خود را در زمينه منورهاي دشمن چنين بيان مي دارد: «منورهاي دشمن هر چند يكبار روي پنج ضلعي، شلمچه و بوبيان شليك مي شود. مجموعاً تا ساعت 21:24 حدود 50 منور شليك شده كه 25 تاي آنها روي محور اصلي عمليات است باقي منورها روي ام الرصاص و ساير محورها شليك شده است.» با افزايش تعداد منورها و آتش كاتيوشاي دشمن در محورهاي عمليات وارد شدن صدماتي به لشكرهاي 41 و 25 و تيپ 18، احتمال هوشياري دشمن نيز بيشتر مي شد تنها خبر اميدوار كننده كه به ميزان كمي التهاب ناشي از احتمال هوشياري دشمن را كاهش مي داد خبر تحركات دشمن در منطقه فاو بود. اين اميدواري از چند روز قبل به وسيله اخباري كه برادر محرابي از نقل و انتقالات گسترده دشمن به منطقه فاو مي داد، ايجاد شده بود. وي در اين زمنيه چنين توضيح مي دهد: «دشمن ستون و ستون كشي راه انداخته به طرف فاو، از صبح تا حالا حدود 630 دستگاه ماشين حركت كرده است حدود 4 تيپ نيز وارد منطقه فاو شده است.» به نظر مي رسيد حضور دشمن در منطقه فاو دلالت بر غافلگيريش در شلمچه داشته باشد. اما با گذشت زمان و شروع حركت يگانها، حساسيت دشمن نيز افزايش مي يافت. شليك منورهاي دشمن به صورت نامنظم از محدوده پاسگاه بوبيان تا جزيره ام الرصاص همچنان ادامه داشت: در سنگر فرماندهي قرارگاه كربلا، فرمانده نيروي زميني و فرمانده سپاه هر يك با عناصر عملياتي خود حضور دارند، رفت و آمد بين دو سنگر قطع نمي شود برادر دانايي طي تماسهاي تلفني با يگانها وضعيت آنان را پرسش مي كند نگراني در مورد نحوه انجام ماموريت قرارگاه كربلا در چهره ها موج مي زند. فرماندهان دو قرارگاه قدس و نجف كه مي بايست از موفقيت قرارگاه كربلا جهت ادامه عمليات استفاده كنند با تماس تلفني از سرنوشت يگانهاي موج اول سؤال مي كنند. برادر دانايي در پاسخ به برادر ايزدي مي گويد: «الان الغدير راه افتاده و خبر خاصي نيست، اتفاق خاصي هم نيفتاده.» ساعت 22:25 را نشان مي دهد. برادر دانايي در تماس با برادر كلهر(3) معاون لشكر 10 سيدالشهداء مي گويد: «وضعيت چطور است؟» شهيد كلهر: «در منطقه ما خبري نبوده است، ما هم بچه هايمان را فرستاده ايم رفته اند.» تماس قرارگاه با يگانها بدليل عدم استفاده از بي سيم و لزوم رعايت حفاظت مخابراتي به كندي صورت مي گيرد، برادر دانايي با دشواري با يگانها تماس مي گيرد. تعدادي از برادران مخابرات دائم مشغول برقراري ارتباط هستند، اهميت مانور جناح راست (لشكر 33 و تيپ 18) فرماندهي را ملزم مي سازد كه با برادران اسدي و ميرحسيني (فرماندهان آن دو يگان) تماس بيشتري داشته باشد. در ساعت 22:30 برادر دانايي در تماس با برادر فتوحي جانشين تيپ 18 الغدير مي پرسد: «بچه هايت حركت كرده اند؟» برادر فتوحي: «بله حركت كرده اند.» برادر دانايي: «دشمن تيربار و منوري كه نزده؟» برادر فتوحي: «نه خبري نيست.» شليك منورها توسط دشمن ادامه دارد. برادر صياف (مسؤول عمليات قرارگاه كربلا) نگراني خود را نسبت به زمان حركت لشكر 41 ثارالله ابراز مي دارد: «قرار بوده قاسم ساعت 22 راه بيفتد ولي هنوز تماسمان با او برقرار نيست.» در همين زمان نامه فرمانده لشكر ثارالله كه تاكنون موفق به تماس تلفني با قرارگاه نشده بود توسط پيكي به قرارگاه مي رسد. اين نامه تا اندازه اي نگراني فرمانده قرارگاه را نسبت به ماموريت اين لشكر در محور كانال ماهي، كاهش مي دهد. برادر ميرحسيني (جانشين فرمانده لشكر 41) در اين نامه نوشته است: «نيروهاي ما در ساعت 22 همه به سمت دشمن حركت كرده اند و فعلاً هم حاج قاسم (فرمانده لشكر) با دوربين مادون قرمز نزديك معبر ايستاده است و با نيروها تماس تلفني دارد از وضعيت يگانهاي ديگر ما را مطلع سازيد.» برادر دانايي در پاسخ نامه چنين مي نويسد: «سعي كنيد ارتباط با سيم تان را برقرار كنيد. تيپ الذير و لشكر المهدي از ساعت 21 حركت كرده اند و تاكنون مساله اي به وجود نيامده، لشكر 10 سيدالشهدا نيز حركت كرده است.» فرماندهي قرارگاه پس از اطمينان نسبت به حركت يگانهاي موج اول در محور جناح راست و كانال ماهي در تلاش است تا از وضعيت يگانهاي مامور در منطقه پنج ضلعي نيز كسب اطلاع كرده و نسبت به هماهنگي كليه يگانها برنامه ريزي لازم را انجام دهد، به همين خاطر ارتباط تلفني بين قرارگاه و لشكر عاشورا در ساعت 22:45 برقرار گرديد. برادر دانايي: «بچه هايتان راه نيافتاده اند؟» برادر كاشاني (جانشين فرمانده لشكر 31 عاشورا): «چند دقيقه ديگر راه مي افتد.» برادر دانايي: «اشكالي در خطتان نبوده؟» برادر كاشاني: «نه نه، خبري نيست.» لشكر 19 فجر ديگر يگان عمل كننده در منطقه پنج ضلعي است كه فرماندهي قرارگاه موفق به تماس با فرمانده اين يگان نمي شود. پس از دريافت گزارش يگانها برادر دانايي وضعيت را در ساعت 23:25 چنين تشريح مي كند: «با اكثر يگانهايي كه راه افتاده اند تماس گرفته ايم اتفاق خاصي نيفتاده است. دشمن از ساعت 23:12 تا 23:18 يك گلوله منور شليك كرده است.» ساعت 23:35 را نشان مي دهد منورهاي دشمن هر چند دقيقه يك بار آسمان منطقه را روشن مي كنند، شليك خمپاره و توپ به صورت نامنظم توسط دشمن اجرا مي شود از شدت آتش دشمن كه در بعد از ظهر امروز آغاز شده خبري نيست و گلوله هاي منور جاي آن را گرفته است . برادر دانايي هنوز موفق به تماس با فرمانده لشكر 19 نشده است. به همين خاطر نامه زير را توسط پيكي براي فرمانده لشكر برادر رودكي ارسال مي دارد: «سريعاً تماس با سيم تان را برقرار كنيد و از وضعيت حركت نيروهايتان ما را با خبر سازيد، بچه هاي ديگر راه افتاده اند.» نور مهتاب روشنايي مختصري در منطقه ايجاد كرده است. انعكاس نور ماه در آب ما بين نيروهاي خودي و دشمن هر حركتي را در آب نمايان مي سازد، دوربين هاي ديد در شب دشمن همچون شبهاي گذشته در محلهاي خود مستقر هستند، در ساعت 23:36 يك تيربار دشمن در منطقه 5 ضلعي شروع به شليك مي كند اما پس از زمان كوتاهي متوقف مي شود. در همين لحظه فرمانده لشكر امام حسين(ع) در تماس با فرمانده نيروي زميني مي گويد كه دشمن به توپخانه اش آماده باش داده است. دو خبر فوق انگيزه مناسبي براي ارزيابي مجدد هوشياري دشمن و تماس مجدد با يگانها است. طبيعتاً اولين يگان نيز تيپ 18 الغدير مي باشد. برادر دانايي: «برادر مسير حسيني وضع چگونه است. تيري، تفنگي، خبري نيست؟» برادر ميرحسيني: «بچه ها رفته اند و هيچ مشكلي ندارند قايقهايمان را هم انداخته ايم داخل آب، خمپاره هايي كه از قبل كار مي كرده نيز قطع شده است.» در همين زمان خبري را كه شنود در ساعت 25/23 دقيقه دريافت داشته به فرماندهي رساندند: «فرمانده توپخانه دشمن با نيرويي در خط تماس گرفته و گفته وضع عادي است.» برادر محرابي نيز گزارش ديده بان را كه زمان و منطقه شليك منورهاي دشمن را ثبت كرده است به برادر غلامپور ارائه مي دهد: «23:52، دشمن روي منطقه شمال كانال ماهي گيري دو عدد منور شليك كرده است. 23:56، دشمن روي پاسگاه بوبيان و پل كنار اين جاده روي كانال ماهي گيري يك عدد منور شليك كرده است. 23:59، دشمن روي پاسگاه بوبيان يك عدد منور شليك كرده است.» در ساعت 24 جانشين لشكر 19 برادر استوار با برادر غلامپور تماس برقرار كرده و مي گويد: «ما بچه هايمان را از ساعت 23:15 راه انداخته ايم و مشكلي نداريم.» هنوز مدت زيادي از زمان حركت نيروها نگذشته است، حركت غواصها بدليل عمق كم آب بسيار كند صورت مي گيرد. علاوه بر اين سردي آب نيز در كندي حركت نيروها مؤثر است. تابش نور مهتاب بر سطح آب، امواج ايجاد شده در اثر حركت غواصها را به خوبي نمايان مي سازد. قرار بود نيروها با غروب ماه به موانع دشمن رسيده و در تاريكي مطلق از موانع عبور كنند، دقت جدول زمانبندي طلوع و غروب ماه در ساعات قبل از عمليات توسط لشكر 19 زير سؤال رفته است. به همين خاطر اطمينان چنداني نسبت به آن وجود ندارد. برادر غلامپور با نگاه به ساعت خود كه حدوداً 05/00 دقيقه بامداد را نشان مي دهد. عواقب اين اشتباه را در ذهن خود مرور مي كند، اگر جدول اشتباه تنظيم شده باشد و ماه ديرتر از زمان در نظر گرفته شده (1:15) غروب كند، كافي است دشمن با چشم مسلح منطقه وخط خودي را زير نظر گرفته و بعد عكس العمل طبيعي خود را همچون عمليات كربلاي 4 نشان دهد، در اين حال چه بايد كرد؟ تنها نكته اي كه مي تواند اميدواري مختصري ايجاد كند. جمله اي است كه بصورت زير توسط ايشان ابراز مي شود: «خدا كند ماه ساعت 15/1 دقيقه غروب كند.» برادر محمد باقري مسؤول اطلاعات قرارگاه خاتم بيست دقيقه از نيمه شب گذشته وارد سنگر فرماندهي شده و درباره منطقه فاو مي گويد: «پنج تا از شناورهاي دشمن قصد عبور از خور عبدالله را داشته اند كه بچه ها به طرف آنها تيراندازي كرده اند. همچنين دشمن آتش زيادي در فاو ريخت است.» در چنين لحظاتي برادر دانايي نتيجه تماس خود را با لشكرهاي 31 عاشورا و 10 سيدالشهداء چنين بيان مي كند: «هر دو تا گفته اند خبري نيست، امن و امان است.» پس از اين خبر، برادر محرابي مي گويد: «دشمن روي بوارين حساس شده، ده تا پانزده منور زده است.» برادر غلامپور: «روي لشكر امام رضا(ع) حساس شده است، اگر به اين يگان حساس شود همه جبهه را مساله دار مي كند». شروع درگيري دقايقي از بامداد روز 19/10/65 گذشته است. قرارگاه كربلا با 6 يگان خط شكن خود به سمت منطقه درگيري در حال پيشروي است و قرارگاه نجف نيز تنها با يك يگان (لشكر 21 امام رضا(ع)) آماده تك به جزيره بوارين مي شود. لشكر امام رضا(ع)، تنها يگان عمل كننده از قرارگاه نجف، در شب اول عمليات است. حركت اين لشكر كه بيشتر به منظور فريب دشمن صورت مي گيرد، در صورت موفقيت مي تواند تضميني جهت موفقيت محور اصلي عمليات باشد. در ساعت 54/00 دقيقه بامداد برادر محرابي مجدداً خبر زير را به فرماندهي قرارگاه مي دهد: «نوك جزيره بوارين، تيربار دشمن فعال است، روي منطقه پنج ضلعي دشمن پنج تا منور زده». لحظات به سختي مي گذرد هنوز از غروب ماه خبري نيست. شليك منورهاي دشمن تابش ملايم نور مهتاب را برهم زده و وقوع حادثه اي را خبر مي دهد. در اين حالت نيروهاي غواص به موانع دشمن نزديك مي شوند. دشمن در منطقه پنج ضلعي كه طعم تلخ ضربات نيروهاي خودي را در عمليات كربلاي 4 چشيده است ؛ پيش از ساير محورها از خود حساسيت نشان مي دهد. ساعت 55/00 دقيقه بامداد را نشان مي دهد. برادر محرابي با نگراني وارد سنگر شده و مي گويد: «در پنج ضلعي تيربارهاي دشمن شروع به فعاليت كرده است، هنوز هم مي زند.» اين خبر جو قرارگاه را به يكباره عوض مي كند، نگراني در چهره كليه حاضرين ديده مي شود، برادر دانايي و غلامپور در تلاشند طي تماس با يگانها موضع دقيق تيربار دشمن را پيدا كرده و علت آن را بدانند، يك دقيقه بعد مجدداً برادر محرابي وارد سنگر شده و اعلام مي كند: «آتش تيربار و منور دشمن در پنج ضلعي زياد شده است.» در اين حال فرمانده كل عمليات وارد سنگر شده و با نگراني مي پرسد. «كي درگير شده است؟!» دو لشكر 31 و 19 در منطقه پنج ضلعي عمل مي كنند، به همين خاطر برادر غلامپور با معاون فرمانده لشكر 31 عاشورا تماس گرفته و مي گويد: «با امين (فرمانده لشكر) تماس داري؟ برو ببين جلو چه خبر است، در پنج ضلعي درگير شده اند، برو ببين وضع چطور است.» در همين لحظات برادر باقري مسؤول واحد اطلاعات نيروي زميني وارد سنگر شده و خبر مي دهد: «الان قسمت قاآني (لشكر 21) و فضلي (لشكر 10) در جزيره بوارين و شلمچه درگير شده اند.» برادر محسن رضايي: «احتمالاً رودكي درگير شده است.» در همين اثنا برادر غلامعلي رشيد (معاونت عمليات قرارگاه خاتم) كه براي بررسي وضعيت به بالاي سنگر رفته بود، به داخل سنگر بازگشته وي مي گويد: «درگيري در پنج ضلعي خيلي شديد است، تيربارهاي سمت راست طرف رودكي است .» ساعت 1 بامداد را نشان مي دهد، تا غروب ماه 15 دقيقه و تا شروع عمليات 60 دقيقه باقي مانده است. نگراني از درگيري زودرس ذهن فرماندهي را به خود مشغول داشته، كليه برادران مسؤول در قرارگاه خاتم، نيروي زميني و قرارگاه كربلا در سنگر حاضر هستند، رفت و آمدهاي مكرر و شلوغي داخل سنگر بحدي است كه توان تمركز فكر و اتخاذ تصميمي مناسب از سوي فرماندهي را غيرممكن مي سازد، فرمانده كل سپاه بدليل اهميت زمين پنج ضلعي براي نيروهاي خودي و همچنين حساسيت دشمن در اين منطقه، مجدداً مي گويد: «الان لشكر 31 و لشكر 19 مهم هستند، با اينها تماس بگيريد.» ساعت 1:10 را نشان مي دهد، تعدادي از فرماندهان با نگراني از درگيري زودرس و نرسيدن نيروهايشان به منطقه درگيري با قرارگاه تماس گرفته و ضمن بيان مشكلات يگان خود، در ارتباط با وضعيت پيش آمده كسب تكليف مي كنند، برادر قاسم سليماني: «كي درگير شده است؟ ما هنوز يك ساعت وقت مي خواهيم براي رسيدن به دشمن.» برادر غلامپور كه مي بايست با ايجاد آرامش، كنترل بر يگانها را حفظ كند، در پاسخ مي گويد: «ببين قاسم كسي درگير نشده است، فقط يك كم بوارين درگير شده است، يگانهاي ديگر هم درگير نشده اند.» برادر غلامپور پس از تماس با يگانها و مرور اخبار رسيده از ديدگاهها، هنوز نتوانسته است موضع درگيري و يگان درگير شونده را مشخص كند، البته اين اشكال تا حد زيادي به نحوة تماس قرارگاه با يگانها، مربوط مي شود. به اين نحو كه قرارگاه جهت تماس با فرماندهان يگانها ارتباط خود را بوسيلة تلفن با سيم مستقر در قرارگاه تاكتيكي لشكر يا تيپ برقرار كرده است، در حالي كه اين فرماندهان از مقر خود خارج شده و براي هدايت نيروهاي خود، در نزديكي منطقه درگيري به سر مي برند، لذا هيچ گونه ارتباط مستقيمي با قرارگاه ندارند و تماس آنها با قرارگاه از طريق معاونين شان كه در قرارگاه تاكتيكي يگان حضور دارند برقرار است . اين موضوع باعث بروز اشكالاتي در سيستم ارتباطي بين يگانها و قرارگاه شده است. در همين زمان فرمانده تيپ18 الغدير طي تماسي مي گويد: «جلوي ما يك چهار لول كار مي كند ولي چيزي نيست.» در حالي كه 43 دقيقه به ساعت شروع عمليات مانده است برادر دانايي پس از تماس با لشكر 10 سيدالشهدا مي گويد: «گردان علي اكبر در معبر سيدالشهدا (محور راست لشكر) درگير شده است.» پيرو اين خبر در ساعت 1:19 فرمانده قرارگاه كربلا با فرمانده لشكر 10 تماس گرفته و تاكيد مي كند: «به بقيه بچه هايت سرعت بده تا عقب نيفتند.» برادر فضلي: «مي دهيم ولي بندگان خدا وسط آبند.» برادر محسن رضايي كه ناظر بر اوضاع قرارگاه كربلا است، دستور مي دهد:«بگوييد بقيه درگير شوند.» ايشان مجدداً تاكيد مي كند.:«به لشكرهايتان برسيد، بگوييد عجله كنند.» در مجموع به نظر مي رسد در آخرين لحظات نيروهاي مستقر در خط اول دشمن، با توجه به عواملي همچون تحركات نيروهاي خودي و تابش نور مهتاب، نسبت به عمليات هوشيار شده اند. در اين لحظات ذهن فرماندهي قرارگاه كربلا متوجه تدبيري است كه قبل از عمليات اتخاذ شده است. تهاجم لشكر 21 امام رضا(ع) به جزيرة بوارين مي تواند با توجه به ذهنيت دشمن نسبت به عمليات كربلاي 4 فرماندهي دشمن را از اتخاذ يك تصميم مناسب در زمينه اصلي يا فرعي بودن سمت تك در دو جبهة شلمچه يا بوارين بازداشته و تمركز فكري فرماندهي دشمن را برهم زند. به همين دليل برادر غلامپور در تماس با قرارگاه نجف مي گويد: «آقاي شوشتري(4) درگير شديد، درگير شديد؟» برادر شمخاني نيز به يگان المهدي و الغدير دستور درگيري مي دهد. ساعت 1:29 است. به توپخانه گفته مي شود كه آرام آرام آتش بريزد تا دستور بعدي ابلاغ شود . در بعضي از محورها درگيري آغاز شده است و در بعضي ديگر هنوز نيروها در ميان موانع در نزديكي دشمن بسر مي برند، به همين خاطر هنوز اين احتمال وجود داشت كه دشمن نسبت به يك اقدام گسترده توسط نيروهاي خودي، غافلگير شده باشد. برادر محسن رضايي گفت: «ممكن است اين حركتهاي ما را گشتي رزمي حساب كنند.» در همين لحظه برادر محرابي جمع بندي خود را از گزارش شنود قرائت مي كند: «دشمن تاكنون يك محور كشف كرده شبكه گردان با گردان تماس دارد ولي هنوز ردة تيپ دشمن فعال نشده است.» شكستن خط دشمن با رسيدن اكثر يگانها به خط اول دشمن دستور درگيري به كليه يگانهاي خط شكن داده شد و مدت زيادي از شروع درگيري نگذشته بود كه اخبار اميدوار كننده اي در خصوص شكستن خط دفاعي دشمن از چند محور رسيد، برادر سليماني در ساعت 1:40 وضعيت خود را چنين گزارش مي دهد: «يك محورمان درگير شده است ، سيل بند اول را تمام كرده و بطرف سيل بند دوم در حركت است.» در همين لحظه صداي برادر امين شريعتي از پشت بي سيم شنيده مي شود: «چند تانك دشمن كه مانع حركت نيروهاي خودي بود ترتيبش داده شده، نوك كانال طرف خودمان را حل كرده ايم.» برادر غلامپور پس از تماس، با برادر رودكي مي گويد: «وضع لشكر 19 هم خوب است.» نشانه هاي موفقيت كم كم نمايان مي شود هرچند شروع عمليات طبق برنامه پيش نرفته است، اما اميدوار كننده ادامه پيدا مي كند. برادر محسن كه مي ديد فرماندهان يگانها با توجه به شرايط پيش آمده به آرامش، بيش از هر چيز ديگري نياز دارند به برادر غلامپور مي گويد: «با بي سيم كمتر صحبت شود، بگذاريد به درگيري فكر كنند و اين وضعيت را تا يك ساعت ادامه دهيد.» ساعت 1:48 را نشان مي دهد برادر غلامپور يك جمع بندي از وضعيت منطقه پنج ضلعي ارائه مي دهد: «امين رفته مساله پاسگاه كوت سواري را حل كرده است رودكي هم در محورش رفته بالا و قايقهايش را راه انداخته است.» در همين حال برادر دانايي با بريدن صحبت برادر غلامپور مي گويد: «اسدي هم راه افتاده است.» با توجه به شواهد و قراين به نظر مي رسد كه دشمن از آمادگي چنداني برخوردار نبوده است، بخصوص در محور كانال ماهي با وجودي كه نيروهاي لشكر 41 ثارالله بصورت نامنظم به خط دشمن حمله ور مي شوند، مع ذلك دشمن هيچ گونه مقاومت در خور توجهي از خود نشان نمي دهد. اين موضوع در كنار موفقيت يگانها، باعث مي شود كه فرمانده قرارگاه نسبت به استفاده از زمان حساسيت بيشتري پيدا كرده و در حركت موج دوم (قايقها و خشايارها) تعجيل بيشتري نمايد، به همين خاطر وي به برادر توانايي تاكيد مي كند كه لشكر 10 خشايارهايش را راه بيندازد. ساعت 1:55 را نشان مي دهد هواپيماهاي دشمن بر فراز منطقه با ريختن فيلر فضا را روشن كرده اند، تلاش جهت حداكثر استفاده از تاريكي ادامه دارد، برادر غلامپور بدون وقفه در تماس با يگانها، حركت نيروهاي سوار بر قايقها و خشايارها را مورد تاكيد قرار مي دهد. لشكر 25 كربلا تنها يگان قرارگاه كربلا است كه قرار است در مرحله دوم عمليات وارد عمل شود، اين يگان ماموريت دارد با هماهنگي لشكر 41 ثارالله از كانال ماهي عبور كرده و زمين جنوب كانال ماهي سرپل بدست آمده را گسترش دهد و در نوك كانال ماهي با لشكر 31 عاشورا الحاق نمايد. اخبار رسيده حاكي از تداوم موفقيت يگانهاست، برادر باقري گزارش شنود را چنين بيان مي كند: «دشمن ساعت 1:50 به نيروهاي خود دستور داده است كه پاسگاه كوت سواري را زير آتش بگيرند (اين به مفهوم از دست دادن اين پاسگاه و تسلط نيروهاي خودي بر آن بود) يكي از فرمانده گردانهاي دشمن نيز به فرمانده تيپ خود مي گويد، ما داريم محاصره مي شويم.» فرمانده قرارگاه كربلا كه وضعيت دشمن را متزلزل مي ديد. در تلاش است كه وضعيت نيروهاي خودي را تا طلوع آفتاب، حداقل در محور منطقه پنج ضلعي تثبيت نمايد، به همين خاطر عمده تلاش خود را صرف موفقيت لشكرهاي 31، 19 و 10 مي كند. از طرف ديگر با توجه به ابراز ترديد نسبت به شكسته شدن خط شلمچه به فرمانده لشكر 10 تاكيد مي شود كه در تصرف اهداف خود از موفقيت لشكر 19 استفاده نمايد. لشكر 10 كه براي شكستن خط در محور جاده شلمچه با مشكل روبرو شده است، بلافاصله آماده مي شود تا از موفقيت لشكر 19 فجر استفاده كند و با انتقال گردان امام سجاد(ع) خط را از لشكر فجر تحويل گرفته و تك خود را در امتداد دژ مرزي به سمت شلمچه آغاز كند. در همين رابطه فرمانده كل عمليات برادر محسن رضايي نيز خروج نيروهاي خودي از پنج ضلعي را مورد تاكيد قرار مي دهد: «شما سريع روي نيم دايره ها سرمايه گذاري كنيد و همه بروند به طرف نيم دايره ها (مواضع هلالي شكل دشمن). برادر رحيم صفوي نيز پيرامون خارج شدن نيروهاي خودي از پنج ضلعي و گسترش پيشاني جنگي مي گويد:«شما بايد خودتان را از پنج ضلعي بيرون بياوريد، فشار را بگذاريد روي لشكرهاي 25 و 31 كه از نوك كانال بيرون بيايند.» در اين لحظات دشمن در جهت كسب آمادگي هاي لازم به منظور مقابله با نيروهاي خودي است، اولين حركتي كه دشمن از خود نشان خواهد داد اجراي آتش سنگين توپخانه است، به همين خاطر به توپخانه هاي خودي آمادگي كامل داده شد تا قبل از شروع آتش دشمن، توپخانه خودي آتش كند. با گذشت زمان، نفوذ نيروهاي خودي در عمق مواضع دشمن بيشتر مي شود و پس از در محاصره قرار گرفتن فرمانده گردان دشمن در پنج ضلعي، نوبت به فرمانده تيپ اين گردان مي رسد كه به فرمانده لشكر خود چنين پيام مي دهد: «ما در محاصره قرار گرفته ايم، طبق برنامه آتش بريزيد.» فرمانده تيپ مستقر در جاده اصلي داخل پنج ضلعي كه توانسته است در عمليات كربلاي 4 مانع پيشروي نيروهاي لشكر 19 فجر شود، در محاصره نيروهاي خودي قرار گرفته و درخواست كمك مي كند، برادر غلامپور با اطلاع از اين موضوع اصرار دارد كه محور پنج ضلعي هماهنگ و كامل به تصرف نيروهاي خودي مي آيد، به همين دليل به فرمانده لشكر 19 تاكيد مي كند. «شما دستتان را به لشكر سيدالشهدا بدهيد و تلاش كنيد كه وقت را از دست ندهيد الحاق با لشكر عاشورا هم همين طور.» حركت نيروهاي پياده در شب در مقايسه با روز با سهولت بيشتري انجام مي پذيرد به همين دليل قرارگاه جهت ادامه حركت در روز و همچنين پاسخ گويي به فشارهاي دشمن تدبير استفاده از زرهي را به يگانها گوشزد مي كند. برادر غلامپور در هر تماس خود با يگانها، از عبور تانكهاي آنها سؤال مي كند و بدين وسيله حساسيت اين حركت را براي آنان ملموس مي سازد. اندك زماني پس از شروع عمليات پس از اطمينان نسبت به درهم شكستن خطوط دشمن تلاش براي هدايت و پيشروي نيروها و الحاق يگانها با يكديگر مورد تاكيد قرار گرفت، توصيه هاي مكرر به لشكر 25 كربلا براي الحاق با لشكر 31 عاشورا، در شرايطي كه آن لشكر هنوز وارد نقطه درگيري نشده بود، حكايت از اهميت الحاق دو جبهه كانال ماهي و پنج ضلعي دارد. يكي از مسائل اساسي عمليات تصرف نوك كانال ماهي و باز كردن عقبه خشكي براي نيروهاي عبور كننده از كانال ماهي بود، نظر به اينكه پيش از اين نيز به فرمانده لشكر 25 كربلا توصيه هاي لازم صورت گرفته بود مجدداً فرمانده كل سپاه مستقلاً و از طريق بي سيم با وي تماس گرفت و مساله هدف اصلي يعني الحاق با لشكر 31 عاشورا را گوشزد كرد. برادر محسن رضايي مي كوشيد در شب اول پشت بي سيم قرار نگيرد، زيرا استراق صداي وي توسط شنود دشمن، ميزان سرمايه گذاري سپاه در عمليات را معين مي كرد، ولي به جهت اهميت فوق العاده اي كه الحاق مزبور براي فرمانده عمليات داشت. اقدام به اين كار نمود. همزمان با تاكيد بر الحاق لشكرهاي 31 و 25، براي الحاق لشكر 19 فجر با 31 عاشورا در منطقه پنج ضلعي نيز تلاش مي شد. بدين ترتيب تا ساعت 3 بامداد در جناح راست، تيپ 18 الغدير و لشكر 33 المهدي، در محور كانال ماهي، لشكر 41 ثارالله، در محور پنج ضلعي لشكر 31 و 19 فجر و در محور شلمچه لشكر 10 مجموعاً با درهم شكستن خطوط دشمن و پيشروي به سوي عمق از موقعيت مناسبي براي الحاق برخوردار بودند و تلاشهاي منظمي براي اين منظور انجام مي گرفت. ساعت 3:50 يگانهاي جناح راست عمليات در حال پيشروي به سوي اهداف خود مي باشند. در جبهه كانال پرورش ماهي، لشكر ثارالله دژها و موانع دشمن را پشت سر گذارده و اعلام مي كند ما از پل كانال ماهي عبور كرده ايم فرمانده لشكر برادر قاسم سليماني از قرارگاه كربلا مي خواهد كه به لشكر 25 كربلا دستور داده شود عمليات خود را براي عبور از لشكر ثارالله آغاز كند، اما ترافيك ناشي از عبور و مرور گردانهاي لشكر ثارالله منطقه را شلوغ كرده است و گردان لشكر 25 كربلا قادر به حركت نيست. در جبهه پنج ضلعي لشكر عاشورا مقر گردان دشمن را در جلوي پاسگاه كوت سواري محاصره كرده است. لشكر 19 فجر مانور عمليات كربلاي 4 را تكرار كرده و با شكستن خط از روي دژ مرزي وارد پنج ضلعي شده است. اين يگان جناح چپ پنج ضلعي را تحويل لشكر سيدالشهداء (ع) داده و در جناح مياني پنج ضلعي بين دو لشكر 31 و 10 عمليات را ادامه مي دهد. لشكر 10 سيدالشهداء تا اين ساعت كه نزديك به 2 ساعت از تحويل گرفتن خط از لشكر فجر مي گذشت، روي دژ مرزي پيشروي كرده و سنگرهاي دشمن را درهم شكسته است. نيروهاي اين يگان حماسه لشكر 57 حضرت ابوالفضل(ع) در عمليات كربلاي 4 را تكرار مي كنند. در جناح راست عمليات در ساعت 4:15 لشكر 33 به پاسگاه دشمن در بوبيان نزديك شده و در جبهه كانال ماهي لشكر 25 كربلا اولين گردان خود را با اتكا به قايق به سمت كانال ماهي حركت داده است. در محور پنج ضلعي، لشكر 19 فجر با شكستن خط دوم دشمن در جناح مياني در مقابل يك قرارگاه دشمن قرار دارد. در ساعت 5:15 اعلام مي شود كه جاده فجر براي عبور ماشينهاي سبك و آمبولانس آماده است. لشكر 19 فجر كه ضمن انجام تك در اين منطقه وظيفه ترميم دژ مرزي را نيز بعهده داشت تا از آن به عنوان تنها جاده خودي استفاده شود، خبر فوق را به قرارگاه ارسال كرد. در پي اين خبر فرمانده قرارگاه كربلا به لشكرهاي درگير در پنج ضلعي ابلاغ كرد تا نهايت استفاده را از جاده فجر داشته باشند. لشكر عاشورا در ساعت 5:25 مقر گردان حاضر شده را تصرف كرده و به سمت قرارگاه تيپ دشمن در حال حركت است. اما هنوز از الحاق اين لشكر با لشكر 19 فجر خبري به قرارگاه نرسيده است. حوالي ساعت 6 بامداد با پيشروي لشكر 31 و تهديد قرارگاه فرمانده تيپ دشمن، از شدت فشار به لشكر 19 فجر كاسته شد، ليكن هنوز براي برقراري الحاق تلاش زيادي لازم بود. در اين لحظات فرمانده لشكر 10 سيدالشهداء اعلام مي كند كه به گردان امام سجاد(ع) و گردان علي اكبر (س) كه به ترتيب در امتداد دژ مرزي (از شمال به جنوب) و خاكريز عمود بر آن (از شرق به غرب) تك مي كردند با يكديگر الحاق نموده اند. در پي اين خبر جانشين فرمانده نيروي زميني برادر صفوي به قرارگاه كربلا ابلاغ مي كند: «لشكر 10 بايد از كانال 7 دهنه عبور كند و با دور زدن پلهاي آن از پشت به دشمن حمله كند.» در چنين شرايطي در حاليكه ساعت 6:27 بامداد را نشان مي داد (هر چند كه تا طلوع آفتاب دقايقي باقي مانده بود) دشمن با وارد كردن نيروي زرهي و پياده، آماده پاتك مي شد. به همين دليل برادر رحيم صفوي با احساس خطر از فشارهاي دشمن وضعيت را چنين تحليل مي كند: «دشمن روي دژ كانال ماهي، زرهي آورده، روي دژ مشترك كانال ماهي و پنج ضلعي هم نيرو آورده، قضيه (مقر فرمانده تيپ در منطقه پنج ضلعي) هنوز حل نشده است بايد اين قضيه را حل كنيم و الحاق دو لشكر 25 و 31 عاشورا را هم انجام دهيم. به عبارت ديگر دو نكته اساسي در مانور قرارگاه كربلا وجود داشت كه بايد مورد توجه قرار مي گرفت نكته اول الحاق يگانهاي محور پنج ضلعي با محور كانال ماهي بود و نكته دوم شكستن مقاومت دشمن در مقر فرمانده تيپ در محدوده پنج ضلعي. علاوه بر اين، تكميل مانور جناح راست عمليات، شامل تيپ 18 الغدير و لشكر 23 المهدي، تصرف دو خاكريز هلالي شكل در مقابل جاده شلمچه و موقعيت لشكر 19 و لشكر 31 براي رسيدن به كانال جنوب پنج ضلعي (موسوم به 7 دهنه) از جمله مسائلي بود كه بايد توسط قرارگاه كربلا حل و فصل مي شد تا مانور مرحله اول عمليات به طور كامل انجام پذيرد. در حوالي ساعت 6:29 متعاقب پيشروي لشكر 31 عاشورا به سمت مقر تيپ محاصره شده دشمن واقع در منطقه پنج ضلعي ، تدريجاً نفوذ به داخل قرارگاه صورت گرفت. ليكن مقاومت هم چنان ادامه داشت. بويژه با روشن شدن هوا، نيروهاي دشمن كه بر اثر تهاجم رزمندگان در منطقه پراكنده شده بودند تماماً به سمت مقر تيپ حركت كرده و در آنجا تجمع كرده بودند. دشمن درك روشني نسبت به اهميت مقاومت در مقر تيپ و نقش آن در الحاق نيروها داشت و با حفظ موقعيت مقر تيپ توانسته بود از الحاق دو محور پنج ضلعي و كانال ماهي ممانعت كند. اولين پاتك دشمن با روشن شدن هوا اساساً با اتكا به مقاومت فرمانده مقر تيپ انجام گرفت. در حالي كه وضعيت در منطقه پنج ضلعي رو به بحران بود، ساعت 7:12 از جناح راست عمليات خبرهاي موفقيت آميزي مي رسيد. لشكر 33 المهدي پاسگاه بوبيان را تصرف كرده بود در پي اين موفقيت، به آن لشكر تاكيد شد، برابر دستور قبلي پلهاي روي دژ كانال ماهي و همچنين سيل بند چهارم دشمن را منهدم كند تا دشمن قادر به انجام ضد حمله نباشد. به عبارت ديگر تا پايان يافتن شب اول عمليات گرچه الحاق در كليه محورها به صورت كامل انجام نگرفته بود. ليكن يگانها به طور كلي از موقعيت مناسبي برخوردار بودند و خود را براي مقابله با پاتكهاي دشمن و تداوم عمليات آماده مي كردند. ارزيابي دشمن در شب اول عمليات عمليات موفقيت آميز رزمندگان اسلام و عكس العمل دشمن حكايت از آن داشت كه دشمن نسبت به انجام عمليات در اين منطقع غافلگير بوده و از فلش اصلي عمليات (عبور از كانال ماهي) اطلاع چنداني نداشته است. تنها حساسيت دشمن نسبت به محورهاي پنج ضلعي و جزيره بوارين بود، كه اين حساسيت نيز در حد يك هوشياري منطقه اي و عمومي بود. در نتيجه آماده باش 50% نيروهاي دشمن در منطقه پنج ضلعي بدليل اطلاع از عمليات خودي نبود، به همين دليل فرمانده لشكر 11 پياده كه ماموريت پدافند از منطقه شلمچه را به عهده داشت پس از كشف تك خودي از سپاه هفتم طلب امداد مي كرد و لشكر 25 مكانيزه را به كمك مي طلبيد، در حالي كه لشكر 11 پياده تحت امر سپاه سوم عراق قرار داشت. اين مساله نشان مي داد كه سر فرماندهي ارتش عراق كليه يگانهاي خود را جهت حمله به فاو بسيج نموده است. به عبارت ديگر دشمن نيروهاي خود را به جنوب اروند منتقل كرده بود تا از فرصت استفاده كرده و حمله خود را براي بازپس گيري فاو آغاز كند. ضعف آتش توپخانه هاي عراق در شب اول عمليات نيز ناشي از همين مساله بود به هر تقدير اطلاعات بدست آمده در مراحل بعدي اين عمليات و جنگ نيز مويد اين تحليل بود، بنابراين نيروهاي خودي مي بايست بهترين بهره را از فرصت بدست آمده مي بردند و در شبهاي بعدي، حركات طرحريزي شده را به اجرا مي گذاشتند. نكته اي كه در اين زمينه مورد توجه فرماندهان قرار گرفت، ادامه عمليات در روز بود. اين تحليل كه با اطلاعات بعدي نيز قوت بيشتري يافت حكايت از آن داشت كه دشمن به طور اساسي غافلگير شده و بايد حداكثر استفاده از زمان صورت گيرد. پاورقي ها: (1) مقالة حاضر خلاصه اي از گزارش قرارگاه كربلا است كه در سال 66 توسط برادر مجيد مختاري تهيه شده و زحمت تلخيص و تنظيم مطالب را برادر محسن رشيد متقبل شده است. كليه استنادات مقاله نيز مربوط به همين گزارش است كه به دليل تكراري بودن از ذكر مآخذ در هر صفحه خودداري شده است. (2) فاصلة اولين موانع تا خاكريز دشمن بين 150 تا 300 متر متغير بود. (3) برادر كلهر در ادامه عمليات كربلاي 5 در جزيره صالحيه… به شهادت رسيد. (4) برادر شوشتري جانشين فرمانده قرارگاه نجف بود. از مجموعه مقالات تاريخي - سياسي فصلنامه تاريخ جنگ - شماره 10 [url=http://www.
  11. jackturbo

    رونمایی محصول جدید اپل + عکس

    اندازه این دستگاه طوریه که در جیب که نه در کیف هم جا نمیشه
  12. 'گه گداری انسان هیچ چیزی برای گفتن نداره الان من هم در اون شرایطم دستت درد نکنه برادر.
  13. jackturbo

    سربازان اینده ( سال 1959 )

    کلنل جان دستت درد نکنه خیلی عالی بود همین پروژه ها دستمایه بسیاری از طرح های اجرا شده امروزی در ارتش آمریکا است.
  14. پول هدر دادنه دوستان زیاد گول تبلیغات رو نخورید سیستم های اینچنینی بیشتر برای پز دادن خوبه این گونه سیستم ها راحت به وسیله اخلاگرها چف از کار میفته فقط کافیه قبل از شلیک ده تایی دوتا راکت با سر جنگی پر از ضایعات ریز آلومینیوم با فیوز زماندار روی نقطه مورد نظر منفجر کنی بعد از چند ثانیه راکت های اصلی رو شلیک کنی تا دخلش رو بیاری باور ندارید از دوستان اهل فن بپرسید فقط کمی محاسبات ریاضی دقیقی می خواد که اونم الحمد الله حله
  15. از والفجر 8 تا كربلاي 4 عمليات والفجر 8 را كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي طرحريزي و به اجرا درآورد و منجر به فتح فاو و پيدايش شرايط جديد سياسي - نظامي در جنگ شد، عمدتاً از دو ويژگي برخوردار بود: 1- پيچيدگي عمليات عبور از رودخانه كه در نوع خود در جنگ تحميلي بي نظير بود. 2- توانايي و قابليت رزمندگان اسلام در تامين منطقه متصرفه، علي رغم اعمال فشار سنگين دشمن. قطعاً زمين منطقه عملياتي خيبر و بدر در مقايسه با منطقه عملياتي فاو از نظر نزديكي به شهر بصره، به عنوان هدف استراتژيك جنگ در منطقه جنوب، به مراتب از اهميت بيشتري برخوردار بود، ليكن وجه تمايز عمليات فاو با عملياتهاي پيشين، بويژه خيبر و بدر، عمدتاً به دليل پيچيدگي عمليات و تامين كامل منطقه تصرف شده بود. همچنين حضور قدرتمندانه در شمال خاك كويت از ويژگيهاي بارز عمليات والفجر 8 محسوب مي شد و همين امر اثرات تعيين كننده اي را به لحاظ نظامي و سياسي در آن مقطع از جنگ برجاي نهاد. تلاشهاي اوليه عراق براي باز پس گيري فاو و لطمه زدن به موقعيت برتر سياسي - نظامي جمهوري اسلامي، علي رغم اجراي ضدحمله هاي مكرر در طول 75 روز جنگ، با موفقيت همراه نبود؛ ولي براي همين عراق تدريجاً حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو را باور نمود و تلاش براي باز پس گيري منطقه را به زمان ديگري موكول كرد. استراتژي موسوم به «دفاع متحرك» توسط عراق عمدتاً بدين منظور طرحريزي و اجرا شد كه موقعيت برتر ايران را تحت الشعاع قرار دهد. قطعاً موفقيت در اين عمليات مي توانست امريكاييها را به هنگام مذاكره در تهران از موقعيت بهتري برخوردار نمايد. ضمن اينكه ابهامات بسياري كه در خصوص توانايي ارتش عراق به وجود آمده بود، رفع شده و اين كشور مجدداً قدرت خود را به حاميان منطقه اي و جهاني اش نشان مي داد. پاسخ رزمندگان اسلام به عمليات دفاع متحرك، بويژه فتح مجدّد مهران در عمليات كربلاي 1 توسط نيروي زميني سپاه پاسداران، موجب گرديد علاوه بر تحميل تلفات قابل ملاحظه به ارتش عراق، موقعيت رژيم عراق را عميقاً متزلزل سازد. تهاجم گسترده به اهداف اقتصادي و صنعتي ايران و تلاش براي كاهش قيمت نفت از جمله اقدامات ديگري بود كه عمدتاً به منظور كاهش توان اقتصادي و تحت تاثير قرار دادن موقعيت جمهوري اسلامي در ادامه جنگ و نيز افزايش فشار روحي و رواني بر مردم به اجرا گذارده شد. ضرورت رويارويي با وضعيت ياد شده و بهره گيري از اثرات مهم فتح فاو و همچنين پيش بيني احتمالي افزايش فشار به ايران براي تحت الشعاع قرار دادن موقعيت برتر آن، موجب شد از اوايل سال 65 سلسله تلاشهاي وسيعي به منظور طرحريزي و آماده سازي عمليات «سرنوشت ساز» صورت گيرد. چنين ارزيابي مي شد كه گرچه پيروزي فاو تاثيرات قابل ملاحظه اي در تقويت موقعيت برتر جمهوري اسلامي داشته است، ولي حاميان منطقه اي و جهاني عراق هنوز حاضر به تامين حقوق ايران نمي باشد، بنابراين اگر رزمندگان اسلام يك عمليات تعيين كننده را با موفقيت به اتجام برسانند، تحقق خواسته هاي جمهوري اسلامي تسهيل خواهد شد. بر اساس چنين تحليلي، بيش از شش ماه سياست تبليغاتي كشور در جهت بسيج نيرو و امكانات براي اجراي عمليات سرنوشت ساز متمركز شد. در آبان 1365 در وضعيتي كه ايران تحت فشار همه جانبه اي قرار گرفته بود، افشاي ماجراي مك فارلين به عنوان مهمترين تلاش سياسي پنهان امريكا براي برقراري رابطه با ايران و به دست گيري ابتكار عمل در جنگ ايران و عراق، اوضاع سياسي - نظامي جنگ را در موقعيت جديدي قرار داد. تلقي عراق از اهداف و نتايج نهايي تلاشهاي امريكا و احتمال قرباني شدن صدام، به واكنش شديد رژيم عراق در برابر امريكا و گرايش اين رژيم به سوي شوروي منجر شد. بدين ترتيب ايران در آستانه عمليات كربلاي 4 در شرايط دشواري قرار گرفت. افشاي ماجراي مك فارلين كه باعث ايجاد طوفاني سياسي در ماوراي ايران شده بود، ضمن آن كه حملات هوايي عراق را در پي داشت، بر روند تلاشهاي سياسي جمهوري اسلامي براي كسب موقعيت برتر، نيز تأثير گذاشت. در چنين اوضاعي موقعيت شوروي، بويژه با گرايش عراق به سمت آن، بهبود يافت. در واقع شوروي از اهرم قابل ملاحظه اي براي تأثيرگذاري بر روند جنگ برخوردار شد. متقابلاً آمريكا، در نتيجه تشتّت حاصله در سياست خارجي خود، كه از پي آمدهاي افشاي ماجراي مك فارلين بود، به همان ميزان از تأثيرگذاري بر روند جنگ ناتوان شد و ناچار بيش از پيش به حمايت از عراق روي آورد. بنابراين امريكا و شوروي عملاً به حمايت از عراق، ايران را تحت فشار مشترك قرار دادند. عراق نيز با توجه به موقعيتي كه به دست آورده بود، مي كوشيد با استفاده از حملات هوايي، جمهوري اسلامي را در موقعيتي قرار دهد كه هر چه سريعتر از ادامة جنگ دست كشيده و از تنبيه متجاوز عدول كند. به هر حال، در سوم دي ماه 1365 عمليات كربلاي 4 آغاز شد. عملياتي بسيار پيچيده و سخت كه هدف نهايي آن تصرف شهر ابوالخصيب واقع در جنوب اروندرود و حومه بصره بود. موفقيت عمليات كربلاي 4 به تاكتيك ويژه اي بستگي داشت كه محور طرحريزي عمليات را تشكيل مي داد و هرگونه خللي در اجراي تاكتيك ويژه، اصل عمليات را با ابهام روبرو مي ساخت. با شروع عمليات كربلاي 4 مشخص گرديد كه تاكتيك ويژه عمليات لو رفته و دشمن از آن آگاهي كامل دارد. براي همين طي زماني كوتاه دستور توقف عمليات صادر شد. نتيجة عمليات كربلاي 4 به شكل نامطلوبي موقعيت برتر ايران را كه با فتح فاو حاصل شده بود، تحت تاثير قرار داد و شرايطي بحراني به وجود آورد. ضرورت تجديد و تثبيت موقعيت برتر، نياز به تلاشي سريع و وسيع داشت. تلاش براي اجراي عمليات پيروز سرنوشت ساز، جوهره و هسته اصلي طرحريزي عمليات كربلاي 5 را تشكيل مي داد. اين تلاش منجر به طرحريزي و اجراي يكي از برجسته ترين و پيچيده ترين عمليات نظامي از سوي فرماندهان و رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد. عملياتي كه نه تنها در طول تاريخ جنگ تحميلي، بلكه در تاريخ نظامي ايران، از اهميت خاصي برخوردار است. در هم شكستن مستحكم ترين و پيچيده ترين مواضع دشمن در شرق بصره و در نتيجه حفظ برتري سياسي - نظامي در برابر عراق، بخشي از دستاوردهاي اين عمليات است. انتخاب منطقه شلمچه نحوه برخورد عراق در عمليات كربلاي 4 به هنگام مقابله با نيروهاي خط شكن، علاوه بر اينكه با برهم زدن سازمان نيروهاي عمل كننده در موج اوّل، امكان هرگونه پيشروي هماهنگ و درنتيجه تداوم عمليات را سلب نمود، اين نكته را اثبات كرد كه «تاكتيك ويژه عمليات» لو رفته است. پيدايش وضعيت ياد شده موجب گرديد تصميمات لازم براي توقّف عمليات، علي رغم دشواري زياد، بسرعت اتخاذ شود. عمليات كربلاي 4 تنها عمليات بزرگي بود كه بيش از چند ساعت ادامه نيافت و علت اصلي توقف آن، چاره جويي فرماندهي عمليات براي نحوه خروج از آمادگي و هوشياري دشمن و يافتن ابتكار عمل بود. لذا فرماندهي كل سپاه طرحي را كه در ذهن خود مي پروراند با ساير فرماندهان به بحث گذاشت. در چنين موقعيتي فرماندهان سپاه با قاطعيت و جدّيت، براي تصميم گيري در مورد چگونگي ادامه جنگ، به تشكيل جلسات متعدد مبادرت ورزيدند. با توجه به مشكلات ادامه عمليات و شرايط حاكم بر جنگ، در حالي كه تداوم عمليات غيرمنطقي و ناممكن به نظر مي رسيد، ولي ضرورت رهايي از بحران موجود، سبب گرديد كه بحث و بررسي به منظور انتخاب منطقه اي براي عمليات گسترده شروع شود. منطقه هور با توجه به تلاشها و اقداماتي كه در آن صورت گرفته بود، در نگاه اوّل مي توانست نظرها را به خود معطوف دارد، ليكن با توجه به نتايج حاصله در عمليات خيبر و بدر در سالهاي 62 و 63، امكان بازگشت مجدّد به هور بسيار دشوار به نظر مي رسيد. در عين حال از سوي فرماندهي نيروي زميني سپاه نسبت به آغاز كارهاي مهندسي در منطقه هور اعلام آمادگي شد. عمليات در هور منوط به تأمين تجهيزات گسترده آبي - خاكي بود. به علاوه، اقدامات گذشته مهندسي در هور، هنوز ادامه داشت و اتمام آن به زمان نياز داشت و با اوضاع حاكم بر جنگ و ضرورتهايي كه اساساً سرعت در انجام عمليات را ايجاب مي كرد، تطابق نداشت. پيشنهاد انتخاب منطقه فاو نيز پذيرفته نشد، زيرا با توجه به تلاشهاي انجام شده در عمليات والفجر 8 و هوشيار شدن دشمن نسبت به سمت تك رزمندگان و نيز با توجه به استحكامات جديد دشمن، رعايت غافلگيري در تاكتيك امكان پذير نبود ضمن آن كه جابه جايي و نقل و انتقال نيرو و امكانات نيز نياز به زمان داشت. بنابر ملاحظات فوق، سرانجام منطقه شلمچه انتخاب شد و مباحثي پيرامون محاسن و معايب آن صورت گرفت. از جمله در اين منطقه محدوديت زمين و بالطبع محدوديت عقبه به عنوان يك معضل مورد بررسي بود؛ ضمن اينكه استحكامات دشمن در اين منطقه و همچنين عدم موفقيت در مجموعه تلاشهايي كه پيش از اين سپاه و ارتش به صورت مستقل يا مشترك انجام داده بودند، از عواملي بودند كه در تصميم بر انجام عمليات در اين منطقه، ابهام و تردد ايجاد مي كرد. در اين ميان تنها عامل مثبت، تجربه موفق لشكر 19 فجر و لشكر 57 حضرت ابوالفضل (ع) در عمليات كربلاي 4 بود. در عين اينكه انجام عمليات پيروز با توجه به شرايط و ضرورتهاي حاكم نيز همواره مورد توجه و تاكيد قرار داشت. بالاخره پس از بحثها و بررسيهايي كه انجام گرفت، فرماندهي كل سپاه بسرعت نظرات را جمع بندي و تصميم نهايي را اتخاذ كرد و طرح نهايي را مشخص نمود. وي سپس با توجيه مجدد فرماندهان نسبت به كليات طرح، دستوراتي را مبني بر انجام كار مهندسي و استقرار توپخانه در منطقه شلمچه صادر كرد. همچنين برخي يگانها مامور فعال كردن منطقه هور شدند. متعاقب توقف عمليات كربلاي 4 و بررسيهايي كه در خصوص انتخاب منطقه شلمچه و فعال كردن منطقه هور و منطقه فاو صورت گرفت، فرماندهان سپاه، به منظور گرفتن تاييد اوليه براي ادامه جنگ، به تشكيل جلسه با فرماندهي عالي جنگ، آقاي هاشمي رفسنجاني، مبادرت ورزيدند. در اين جلسه، با توجه به شرايط حاكم و تأكيد بر ضرورت انجام عمليات، كليات ادامة عمليات در منطقه شلمچه مورد تاييد واقع شد. در چارچوب وضعيت ياد شده، از تاريخ 5/10/65 و تنها 2 روز پس از توقف عمليات كربلاي 4، سپاه پاسداران تلاش فشرده اي را براي طرحريزي و اجراي عمليات كربلاي 5 آغاز كرد. طي اين مدّت مباحثي در خصوص ضرورت انجام عمليات، انتخاب منطقه شلمچه و همچنين طرح اوليه مانور صورت گرفت، ليكن علي رغم جمع بندي فرماندهي سپاه و اعتقاد وي به عمليات در اين منطقه، همچنان نوعي ابهام و ترديد نسبت به امكان انجام عمليات، عبور از استحكامات دشمن و تضمين كسب پيروزي در ذهن بعضي از فرماندهان لشكرها و همچنين فرماندهي عالي جنگ، وجود داشت. سرانجام 24 ساعت قبل از شروع عمليات، براي رفع هر گونه ترديد طي جلسه اي كه با حضور فرماندهي عالي جنگ و فرمانده كل سپاه و كليه فرماندهان سپاه تشكيل شد، مباحثي صورت گرفت كه به اتخاذ تصميم نهايي براي آغاز عمليات انجاميد. عمليات پشتيباني _ مزمان با طرحريزي عمليات كربلاي 4 مقرر شده بود كه نيروي زميني ارتش در غرب كشور در منطمنطقه عمومي سومار به عمليات بپردازد. زمان اين عمليات كه با هدف آزادسازي نفت شهر و تصرف ارتفاعات استراتژيك آن منطقه طرحريزي شده بود، بستگي به سرنوشت عمليات كربلاي 4 داشت و پيش بيني شده بود كه سه روز پس از شروع عمليات كربلاي 4، يعني زماني كه ارتش عراق به طور كامل در جنوب با سپاه درگير شد، ارتش جمهوري اسلامي ايران در غرب كشور وارد عمليات شده، جبهه جديدي را در مقابل ارتش عراق بگشايد. توقف عمليات كربلاي 4 عملاً منجر به عدم اجراي عمليات ارتش در غرب كشور شد. پس از طراحي عمليات كربلاي 5، مجدداً مقرر شد ارتش در همان منطقه، 48 ساعت پس از آغاز عمليات در جنوب، اجراي تك كند. پيش بيني مي شد به كارگيري سازمان ارتش در غرب كشور، پس از حضور دشمن و تمركز فرماندهي ارتش عراق در جنوب، ثمرات قابل توجهي داشته باشد. حتي تدبير شده بود كه در صورت عدم شكسته شدن استحكامات دشمن در شلمچه و موفقيت ارتش در شكستن خط در غرب كشور، نيروهاي سپاه به عنوان نيروهاي دنبال پشتيبان، وارد عمل شده و به پيشروي ادامه دهند. ضرورت انجام عمليات _ نظر به اينكه هسته اصلي تلاشهاي سياسي - نظامي ايران پس از فتح فاو، عمدتاً معطوف به تعيين سرنوشت جنگ با كسب پيروزي نظامي در يك عمليات گسترده و سرنوشت ساز بود، طبعاً در چنين شرايطي تنها انجام يك عمليات پيروز مي توانست وضعيت را به سود ايران تغيير دهد. در اين ميان عواملي وجود داشت كه علاوه بر تسهيل شرايط، جمهوري اسلامي را به انجام عمليات تشويق و ترغيب مي كرد. اين عوامل عبارت بودند از: 1- شرايط نامطلوب سياسي - نظامي عراق با درك وضعيت كلّي جمهوري اسلامي، از اوايل نيمه دوم سال 65 با تهاجم به مراكز صنعتي و اقتصادي، بويژه آب و برق كشور، تلاشهاي ويانگرانه اي را آغاز كرد. طبعاً در چنين شرايطي «استمرار فشار» و گسترش «تهاجمات عراق» مي توانست موقعيت ايران را، پس از عمليات كربلاي 4، عميقاً تحت تاثير قرار دهد. فرمانده كل سپاه با توجه به شرايط كشور پس از فاو و اقداماتي كه از سوي نيروهاي خودي و متقابلاً دشمن انجام گرفته بود، مي گفت: «امسال به دستور رهبر انقلاب (امام راحل) و هم به خواسته مسؤولين، كشور به حال بسيج درآمد. كارخانه ها، رزمندگان و … همه بسيج شدند، فرماندهي و نيرو به شيوه ادغامي عمليات مي كردند، ليكن بعد از عمليات بدر واز آغاز سال 64 سپاه و ارتش هر يك به صورت جداگانه و مستقل عمل مي كردند (هرچند كه بعضاً يگانهاي مانوري سپاه به ارتش و يا آتشبارهاي ارتش به سپاه مامور مي شدند و تركيب نيروي هوايي نيز عمدتاً ارتشي بود.) طي اين مدت هماهنگي لازم بين ارتش و سپاه عمدتاً از سوي فرمانده عالي جنگ آقاي هاشمي رفسنجاني، انجام مي گرفت. لازم به يادآوري است كه در عمليات بدر با وجود ادغام يگانهاي ارتش و سپاه، فرماندهي به عهده برادر محسن رضايي بود. عمليات فاو را به عنوان آغاز جديدي در جنگ تلقي كردند و همه به دنبال كار افتادند. از يك طرف انقلاب و امام كشور را بسيج كردند و از طرف ديگر دشمن جنگ را تمام عيار كرد. مراكز صنعتي، برق و آب مردم در شهرها مورد تهاجم قرار گرفتند كه در طول جنگ بي سابقه بود» 1 بنابراين در شرايطي كه امكانات و نيروي انساني كشور براي انجام عمليات بسيج شده بود و متقابلاً دشمن نيز با درك شرايط حساس حاكم بر جنگ، فشارهاي خود را بويژه بر مراكز صنعتي و اقتصادي وارد مي ساخت، انتظارات موجود در جامعه و ضرورتهاي حاكم برجنگ، عملاً انجام عمليات پيروز را ايجاب مي كرد. اين وضعيت، احساس نگراني و در عين حال احساس تعهد بيشتري را در فرماندهان و مسؤولين جنگ بوجود آورده بود. جنگ در وضعيتي حساس قرار داشت كه گذار از آن بدون كسب پيروزي امكان پذير نبود. در واقع وضعيت مزبور و نگرانيهاي موجود به عنوان عامل بسيار موثر روحي و رواني، همواره مقدمه و در عين حال تحريك كننده تصميم گيرندگان براي انجام عمليات پيروز بود. از سوي ديگر، براي فرماندهي عالي جنگ تعيين تكليف سريعتر نبرد، كه با تداوم عمليات موفق و يا به صلحي شرافتمندانه مورد توجه بود، فرماندهان سپاه را وادار به تصميم گيري در اين خصوص مي كرد. 2- احتمال حمله دشمن به منطقه فاو متعاقب فتح فاو و تغيير موازنه سياسي - نظامي به نفع ايران، عراق باز پس گيري فاو را تنها عامل تعيين كننده در تغيير مجدد اوضاع به سود خود ارزيابي مي كرد. اجراي سلسله عمليات موسوم به استراتژي دفاع متحرك اساساً بدين منظور طرحريزي و اجرا شد كه امكان «باز پس گيري» فاو را فراهم سازد، ليكن تلاشهاي دشمن به جايي نرسيد و با شكست و ناكامي همراه شد. توقف عمليات كربلاي 4 فرصت مناسبي در اختيار دشمن قرار داد تا براي تغيير موازنه جنگ اقدام نمايد. در چنين شرايطي رژيم عراق بنا به شواهد و قرائن موجود بر اين باور بود كه پس از عمليات كربلاي 4، اقدام بعدي رزمندگان اسلام غير از تك ايذايي در فاو يا تكرار عمليات در بخشي از منطقه عمليات كربلاي 4 چيز ديگري نخواهد بود. در ضمن دشمن بر اين مسأله واقف بود كه منطقه هور نيز علاوه بر دشواريهاي مهيا سازي، براي عملايت نياز به زمان دارد. بنابراين دشمن پيش بيني مي كرد كه تحرك قابل ملاحظه اي از سوي قواي نظامي ايران انجام خواهد گرفت. نظر به ديدگاه دشمن از عمليات كربلاي 4، در اردوي خودي احتمال باز پس گيري فاو توسط دشمن مورد تجزيه و تحليل قرار مي گرفت. گزارشهاي حاصله از تحركات ارتش عراق در منطقه فاو نشانگر آماده سازي مقدمات حمله به فاو بود. بنابراين هرگونه تاخير در انجام عمليات، به منزله دادن فرصت به دشمن براي باز پس گيري فاو و تغيير موازنه جنگ به زيان جمهوري اسلامي ايران ارزيابي مي شد. 3- آمادگي نيروها بسيج گسترده نيرو و امكانات در سال 65 براي سازماندهي 500 گردان نيروي رزمي، موجب گرديد در آستانه عمليات كربلاي 4 در حدود 300 گردان نيرو در يگانهاي نيروي زميني سپاه پاسداران سازماندهي و براي آغاز عمليات مهيا شود. نزديك به 60 گردان از اين نيروها در عمليات كربلاي 4 به كار گرفته شد و 240 گردان نيرو همچنان آمادة انجام عمليات بود. اين نيروي باقيمانده يكي از عوامل مؤثر و تعيين كننده در تصميم گيري براي عمليات بود. در واقع نقش تعيين كنندة اين نيروي گسترده رزمي در اجراي عمليات، شرايط را به گونه اي فراهم كرده بود كه در صورت انتخاب منطقه، انجام عمليات تسهيل مي شد. بنابراين با توجه به تبليغاتي كه براي جذب نيرو صورت گرفته بود و نيز تأكيداتي كه پيرامون جنگ سرنوشت ساز و سال سرنوشت از سوي مسؤولين جمهوري اسلامي انجام شده بود، نيروهاي اعزام شده در عطش يك عمليات موفق، هرچند دشوار، به سر مي بردند و لذا اين عامل رواني نيز چون ساير عوامل، ضرورت اتخاذ تصميم براي انجام عمليات را بيشتر مي كرد. منابع و مآخذ 1- سند شماره 22653/ن مركز مطالعات و تحقيقات جنگ. برادر محسن رضايي (قرارگاه مركزي، 5/10/65). عوامل مؤثر در انتخاب منطقه _ «ارزش سياسي منطقه» مهمترين عامل اساسي در تعيين منطقه عملياتي بود. در واقع تناسب هر گونه تحرك نظامي پس از عمليات كربلاي 4 با شرايط سياسي - نظامي حاكم بر جنگ ضروري بود. بدين معنا كه در آن موقعيت تنها انجام عمليات مورد نظر نبود بلكه «ارزشمندي زمين منطقه» و «كسب پيروزي» به عنوان عواملي مؤثر بايد در نظر گرفته شود. «سرعت عمل» نيز يكي ديگر از عوامل تعيين كنندة انتخاب منطقه عملياتي بود. اوضاع حاكم بر جنگ با توجه به تشديد فشار عراق از طريق حملات هوايي و نيز احتمال تهاجم به فاو به گونه اي بود كه ضرورتاً مي بايست سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نسبت به طرحريزي و اجراي عمليات اقدام مي كرد. «بسته بودن ساير راه كارها» در مناطق عملياتي جنوب، نقش مؤثري در توجه به منطقه شلمچه داشت. سپاه پاسداران همواره در طول جنگ با انتخاب مناطق بكر عملياتي و اتخاذ تاكتيك و راه كارهاي ابتكاري، مي كوشيد شيوه و نوع جنگ را به دشمن تحميل نمايد. به نظر مي رسيد عمليات كربلاي 4 از نظر طراحي، منطقه عملياتي و اتخاذ تاكتيك، آخرين تجربه جنگي سپاه در جنوب محسوب شود، ولي موفقيت نسبي اين عمليات در محور شلمچه، باعث توجه به اين محور به عنوان راه كار جديد شد. توجه به موارد ياد شده و نيز استقرار «عقبه يگانها در اين منطقه» و نقش آن در سرعت عمل و غافلگيري، موجب گرديد از منطقه شلمچه به عنوان «نقدترين منطقه» ياد شود. در واقع موفقيت نسبي لشكر 19 فجر و لشكر 57 حضرت ابوالفضل (ع) در شكستن خط و پيشروي در منطقه شلمچه، نقش تعيين كننده اي در انتخاب اين منطقه داشت. اين موفقيت كليد اصلي ذهنيت فرماندهي سپاه در توقف عمليات كربلاي 4 و آماده شدن براي عمليات كربلاي 5 كه چيزي جز همان كربلاي 4 اصلاح شده نبود، شد. بدين گونه كه در طرح عمليات كربلاي 4 قرارگاههاي قدس و كربلا از مناطق خرمشهر و آبادان آزاد و تنها با تغير جهت و قرار گرفتن در منطقه قرارگاه نجف، بدون تغيير دادن عقبه ها و جاده ها و بدون جابه جايي لجستيك عمليات كربلاي 4، طرح جديدي خلق و عمليات كربلاي 5 نامگذاري شد. اهميت منطقه شرق بصره و استحكامات دشمن _ منطقه عمومي شرق بصره نظر به اهميت سياسي و نظامي آن، همواره جايگاه قابل ملاحظه اي در انديشه طراحان نظامي جنگ داشته است. طوري كه پيش از فتح خرمشهر، وجود منطقه اي مانند شلمچه به عنوان يكي از معابر وصولي شهر بصره شناخته مي شد و همين موجب گرديد عمليات رمضان با هدف دستيابي به منطقه شرق بصره طرحريزي و اجرا شود. در آن زمان دشمن با استفاده از فرصت و با توجه به درك و تلقي كه از ارزش و اهميت منطقه بصره داشت بلافاصله به احداث و تكميل مواضع و استحكامات مشهور به مثلثي و رها كردن آب در منطقه شلمچه مبادرت ورزيد. در عين حال به دليل اهميت منطقه شرق بصره و حساسيت دشمن نسبت به آن، پس از عمليات رمضان چندين بار تحركاتي در اين منطقه انجام گرفت كه غالباً به افزايش استحكامات دشمن منجر شد. از جمله: - بعد از عمليات رمضان دشمن در بخشي از منطقه آب رها كرد. - همزمان با عمليات خيبر كه به طلائيه و زيد نيز تك شد، دشمن در منطقه طلائيه آب رها كرد و تا پايان جنگ اين وضعيت را در آن منطقه حفظ نمود. - پس از عمليات خيبر مجدداً منطقه زيد و كوشك مورد توجه قرار گرفت كه با رها كردن آب توسط دشمن، عمليات منتفي شد. - همزمان با عمليات بدر در منطقه زيد و شلمچه تحركاتي انجام گرفت. - همزمان با عمليات والفجر 8 توسط سپاه، ارتش جمهوري اسلامي ايران در منطقه شلمچه تك كرد. - در عمليات كربلاي 4 نيز منطقه شلمچه با توجه به اينكه در شمال جزاير بوارين قرار داشت، براي انجام عمليات مورد توجه قرار گرفت. موانع و استحكامات دشمن در اين منطقه، نقش تعيين كننده اي در كنترل و مهار تهاجمات نيروهاي نظامي ايران داشت. نتايج عمليات رمضان به دست اندركاران و فرماندهان نظامي خاطرنشان ساخت كه لازمه تداوم جنگ، اتخاذ تدابير مناسب براي اجتناب از مواجهه با استحكامات دشمن در شرق بصره است. بر همين اساس منطقه هور و سپس فاو مورد توجه قرار گرفت. انتخاب هور و فاو مي توانست به عنوان شمال و جنوب بصره محسوب شود، هرچند كه شرق بصره نزديكترين معبر وصولي بصره است. شايد به همين علت همزمان با هر عملياتي كه در جنوب انجام مي گرفت، در شرق بصره نيز عمليات ديگري انجام مي شد؛ هر چند كه بعضاً اين اقدامات از تظاهر به تك فراتر نمي رفت. جايگاه بصره در استراتژي نظامي جمهوري اسلامي ايران نيز عامل ديگري بود كه موجب گرديد دشمن متقابلاً به موانع و استحكامات خود در منطقه شرق بصره بيفزايد، طوري كه استحكامات دشمن در اين منطقه از نظر حجم، تنوع و گستردگي، در مقايسه با ساير مناطق عملياتي، در تمام خطوط دفاعي و در طول جنگ از وضعيت ممتاز و ويژه اي برخوردار شده بود. در سراسر خطوط درگيري با دشمن در منطقه شرق بصره، محور شلمچه از استحكاماتي منحصر به فرد برخوردار بود. دشمن ابتدا با رهاكردن آب و ايجاد موانع، ميادين مين، كمين و … فضاي امني را براي خود به وجود آورده بود تا بتواند هر حركت نيروي مهاجم را تا قبل از دستيابي به خط اول خود سركوب كند. بعد از آن موانع بزرگ و وسيع، اولين خط پدافندي احداث شده بود. اولين خط دفاعي دشمن دژي بود به ارتفاع 4 و عرض 15 متر. در ميان دژ و در طول ان، كانالي احداث شده بود كه در يك سمت آن سنگرهاي بتوني براي استراحت نيرو و در سمت مقابل، سنگرهاي ديده باني و تيربار با مهمات آماده و سنگرهاي تانك تعبيه شده بود. براي همين، اين دژ دشمن را از موقعيت ممتازي براي اشراف و تسلط كامل بر منطقه مقابلِ شلمچه برخوردار مي كرد. در پشت خط اول چند موضع هلالي شكل احداث شده بود كه قطر هر يك به 300 الي 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر مي رسيد. سطح فوقاني دژهاي هلالي شكل 3 متر عرض داشتند كه در آن كانال مواصلاتي جهت تردد نيرو، مواضع تيربار و سكوهاي تانك تعبيه شده بود. در پشت مواضع هلالي، براي تردد و استقرار تانك، جاده ساخته شده بود و بدين وسيله تانك مي توانست به استقرار روي مواضع مشخص شده، كل منطقة درگيري را زير پوشش گلوله مستقيم و تيربار قرار دهد. دومين خط دشمن به فاصله صدمتر از خط اول و به موازات آن احداث شده بود. خط دوم، سيلبندي بود به عرض 5/2 و ارتفاع 4 متر كه داراي مواضع پياده، كانال مواصلاتي و مواضع تانك بود. اين سيلبند از جنوب جاده شروع مي شد و به سمت اروند ادامه داشت. سومين خط دشمن، خاكريزي بود به موازات خط دوم و داراي مواضع پياده و تانك كه در جلوي ان كانال متروكه اي به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمين رده دشمن در پشت نهر دوعيجي قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندين موضع هلالي پي در پي بود كه بر توانايي نيروهاي دشمن براي مقابله و دفاع مي افزود. پنچمين ردة دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت و همچون خط چهارم، از نهر، دژ و هلالي هاي پي در پي تشكيل شده بود. ضمن آن كه در حدفاصل خط چهارم و پنجم قرارگاههاي دشمن، خصوصاً قرارگاه تاكتيكي سپاه سوم (مقر فرماندهي لشكر 11)، داراي مواضع مستحكمي بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا كانال زوجي، مركز توپخانه، لجستيك و عقبه لشكر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل كانال زوجي و مثلثي هاي غرب كانال زوجي بود. در منطقه شلمچه، دشمن زميني را به شكل پنج ضلعي درآورده بود كه از استحكامات بسيار پيچيده اي برخوردار بود. محورهاي كانال ماهي و پاسگاه بوبيان نيز هر كدام به نسبت از استحكامات قابل توجهي برخوردار بودند. هر چند كه استحكامات دو محور اخير با منطقه شلمچه و پنج ضلعي قابل مقايسه نبود. استحكامات دشمن در شلمچه عمدتاً به سمت شرق آرايش داشت؛ اين مسأله علاوه بر اينكه درك و تلقي دشمن را نسبت به سمت اصلي تك رزمندگان نشان مي داد، در عين حال اهميت شلمچه به خاطر نزديكي به بصره را گوشزد مي كرد. منطقه آبگرفتگي در شمال شلمچه و در شمال شرقي كانال ماهي نيز بر اعتماد دشمن نسبت به امنيت منطقه شرق بصره مي افزود. بنابراين با توجه به استحكامات ايجاد شده و هوشياري و حساسيت دائمي دشمن نسبت به تحركات نظامي ايران، شكستن خطوط منطقه شلمچه و عبور از اين مواضع پيچيده، غيرقابل تصور تلقي مي شد. بويژه اينكه دشمن با در اختيار داشتن دكلهاي بلند ديده باني در آن سوي اروندرود، هر گونه تردد نيروهاي خودي را زير نظر و كنترل خود داشت. شروع كار _ بلافاصله پس از جلسه با حضور آقاي هاشمي رفسنجاني و تاييد ضمني انجام عمليات در شلمچه، فرمانده كل سپاه تلاش گسترده اي را براي رفع هرگونه ابهام و ترديد و نيز كسب آمادگي آغاز كرد. با توجه به اين كه برخي يگانها، نسبت به منطقه شلمچه، به لحاظ سوابق عمليات و استحكامات دشمن، نظر مثبتي نداشتند و مناطق ديگري را پيشنهاد مي كردند و همچنين با ملاحظه احتمال عدم امكان انجام عمليات در منطقه شرق بصره و ضرورت آماده سازي ساير مناطق، فرماندهي كل سپاه به تشكيل چهار قرارگاه با مأموريتهاي زير مبادرت ورزيد: 1- قرارگاه كربلا: اجراي مأموريت در منطقه شلمچه به فرماندهي برادر احمد غلامپور. 2- قرارگاه قدس: اجراي مأموريت در منطقه هور به فرماندهي برادر محمد علي (عزيز) جعفري. 3- قرارگاه نوح: اجراي مأموريت در منطقه فاو و اسكله هاي البكر و الاميه به فرماندهي برادر حسين علايي. 4- قرارگاه نجف: اجراي مأموريت در منطقه شمالغرب، محور سومار، به فرماندهي برادر مصطفي ايزدي. در پي تشكيل قرارگاهها و تعيين مأموريت هر يك، يگانهاي تحت امر قرارگاهها نيز مشخص شدند. در تعيين ماموريت قرارگاهها نكات ظريفي وجود داشت. واگذاري مأموريت منطقه شلمچه به قرارگاه كربلا، به خاطر برخورد مثبت فرماندة آن نسبت به عمليات در شلمچه بود. وي به تجربه موفقيت آميز لشكرهاي 19 فجر و 57 ابوالفضل (ع) اميدوار بود در حالي كه عبور از استحكامات دشمن را پيچيده و دشوار تلقي مي كرد. در هنگام طرحريزي مانور عمليات چنين تدبير شد كه يك محور در شمال منطقه پنج ضلعي و محور ديگر در جناح راست آن با عبور از كانال پرورش ماهي در نظر گرفته شود. فرمانده كل سپاه ويژگيهاي اين منطقه را كه قرارگاه كربلا مأمور مطالعه آن شده بود، بدين صورت برشمرد: 1- عدم سابقه وقوع جنگ با دشمن در محدودة اين زمين و در نتيجه عدم حساسيت دشمن نسبت به آن. 2- ضعيف و جديد الاحداث بودن استحكامات دشمن در شرق كانال ماهي. 3- موفق بودن تلاش در پنج ضلعي در صورتي كه قبل از ترميم سنگرها و جايگزين شدن دشمن، در آن اقدام به عمليات شود. (1) بر اساس تدبير فرمانده كل سپاه، پس از سه روز بحث پيرامون مانور عمليات در قرارگاه كربلا، با نظر به 240 گردان نيرويي كه براي انجام عمليات در اختيار سپاه بود، چنين برنامه ريزي شد كه يك تيپ مستقل در جناح شمالي عمل كند، همچنين يگان ديگري با عبور از كانال ماهي، در غرب كانال سرپل بگيرد. در منطقه پنج ضلعي نيز با توجه به تجربه عمليات كربلاي 4 تصميم گرفته شد كه سه يگان وارد عمل شود. فرمانده كل سپاه با توجه به ضرورت تعجيل در انجام عمليات و سرعت عمل يگانها در شناسايي و نقل و انتقالات، زمانبندي زير را براي قرارگاه كربلا تعيين كرد: «از تاريخ 8/10/65 تا تاريخ 12/10/65 شناسايي شروع و تكميل شود. از تاريخ 9/10/65 تا تاريخ 15/10/65 نقل و انتقالات انجام شود. از تاريخ 10/10/65 تا تاريخ 12/10/65 توجيه فرماندهان گردانها صورت گيرد.» (2) نظر به اينكه توجيه فرماندهان گردانها در هر عمليات به منزله آخرين مراحل كار و آمادگي براي عمليات مي باشد، تاكيد فرماندهي بر اجراي اين امر نشانگر جدي بودن كار تلقي مي شد. در كنار تلاش براي طرحريزي عمليات و انجام نقل و انتقالات، با توجه به احتمال حمله دشمن به فاو نيز تدابيري اتخاذ شد. از جمله تصميم گرفته شد نيروهاي تخريب كليه معابر دشمن در خطوط پدافندي فاو را بررسي نمايند. زيرا باز شدن معابر از جمله دلائل و نشانه هاي نزديك بودن زمان حمله دشمن تلقي مي شد. همچنين مقرر شد علاوه بر كنترل و بررسي كليه تحركات دشمن در طول شبانه روز، نيروهاي مستقر در خط فاو با نيروهاي تازه نفس تعويض شوند و يگانهاي توپخانه و ادوات در حال آماده باش كامل به سر برند. دوستان ببخشید که کمی طولانی است و خواندن اون هم بالطبع کمی مشکل ولی چاره ای نیست این جور مقالات باید یکسره عرضه بشود تا گسستگی موضوع از بین نرود منابع و مآخذ 1- سند شماره 22654/ن مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: برادر محسن رضايي (قرارگاه مركزي، 5/10/65). 2- سند شماره 661/گ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: طراحي و انجام عمليات كربلاي 5، گزرش راوي قرارگاه خاتم الانبياء (ص) (محمد دروديان)، ص 13. 3-[url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=875]پایداری[/url]
  16. زندگی ومبارزات شهید «محمودکاوه» یکی از سرداران بزرگ دوران دفاع مقدس وناجی کردستان در قالب فیلمی سینمایی، توسط جواد اردکانی یکی از کارگردانان سینما به تصویر کشیده می شود. جواد اردکانی کارگردان این فیلم با اعلام این خبر گفت:این فیلم که «شور شیرین»نام داردهم اکنون مراحل پیش تولید خود را طی می کندوپس از آماده سازی مکان های شهری فیلم و انتخاب بازیگر که چند ماه طول می کشد فروردین سال آینده فیلم برداری آن آغاز می شود. به گزارش سایت ساجد، کارگردان سریال «آینه های نشکن»افزود:خط اصلی داستان فیلم شهید کاوه از مشهد و از درون خانواده او آغاز می شود سپس مجاهدت های کاوه در کردستان ونبردهای سخت او با ضد انقلاب به خصوص در فاصله سالهای 60و61به تصویر کشیده می شود. نویسنده وکارگردان شور شیرین با اشاره به اینکه بخش عمده این فیلم درمنطقه کردستان فیلم برداری خواهد شد اظهار داشت:فیلم برداری فیلم سینمایی شور شیرین از مشهد آغاز و با شهادت شهید کاوه در کردستان به پایان می رسد. اردکانی با بیان اینکه کار پژوهش وتحقیقات فیلم نامه این اثر از 2سال پیش توسط یک تیم پژوهشی آغاز شده است تصریح کرد: فیلم نامه نهایی این فیلم به طور مشترک توسط«مجید ایافت»یکی از دوستان وهم رزمان شهید کاوه،«ماشاالله شاه مرادی زاده»یکی از فیلم نامه نویسان سینمای ایران و من نوشته شده است. وی یادآورشد: از خاطرات خانواده ودوستان وهم رزمان شهید کاوه به طور گسترده در نگارش فیلم نامه این اثر استفاده شده واحتمالا برخی از دوستان و هم رزمان ایشان نیز در فیلم نقش هایی را بر عهده گیرند. اردکانی با اشاره به اینکه فیلم شور شیرین فروردین 89 کلید می خوردخاطر نشان کرد: فیلم برداری این اثر بیش از 4ماه طول خواهد کشید وپس از پایان مراحل فیلم برداری،مراحل فنی و صداگذاری آغاز شده و تلاش می شودفیلم در جشنواره فیلم فجر سال آینده نمایش داده شود. هم چنین اردکانی که سال گذشته فیلم «به کبودی یاس»با محوریت شهید برونسی را ساخت، در باره زمان اکران این فیلم گفت: نمایش فیلم سینمایی به کبودی یاس که شرح زندگی وخاطرات سردار شهید «عبدالحسین برونسی» است از 24بهمن ماه جاری در سینماهای تهران،مشهد،شیراز وگرگان آغاز می شود و سپس در سایر شهرها این فیلم اکران خواهد شد. http://www.sajed.ir/pe/content/view/17126/331/
  17. دستت درد نکنه برادر راستش نمی دونم یکی از همین همواپیماها بود که در خطوط هوایی آمریکن یایگل بدلیل یخ زدگی بالها اطراف شیکاگو سقوط کرد فکر کنم سال 1994 بود که کلا" 68 نفر با خدمه توی اون حادثه کشته شدند دلیلش هم طراحی غلط بال هواپیما بوده که بعد از اون حادثه اصلاح شده در کل هواپیمای راحتی است و برای پروازهای منطقه ای خیلی عالی است: تصاویر سقوط هواپیما: http://dc159.4shared.com/img/131008327/80c6d993/_2__34a.jpg?sizeM=3 http://dc142.4shared.com/img/131217272/a4d22b83/_2__34b.jpg?sizeM=3 http://dc142.4shared.com/img/131217631/5ebe17e1/_2__35a.jpg?sizeM=3 تست تعین علت سقوط: http://dc111.4shared.com/img/131243918/598a92dd/56a.jpg?sizeM=3 http://dc111.4shared.com/img/131244090/d8e93d1/56c.jpg?sizeM=3 http://dc111.4shared.com/img/131244016/2c34bcec/56b.jpg?sizeM=3
  18. دستت درد نکنه برادر خیلی جالب و خواندنی بود سیستم های کنترل آتش ادوات دریایی برعکس ادوات هوایی مثل ac-130 gun-shipe که قابلیت های خودکار بسیاری در کنترل آتش داره نمی دونم گونه های دریایی اون هم اینگونه هستند یا نه؟ تشکر
  19. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/58Akula_1.jpg[/img] فعاليتهاي نيروي دريائي هميشه بسيار متنوع است، از اينرو ناوگان دريائي هر كشوري بايستي از كشتيهاي گوناگون تشكيل شود، اما تنوع واقعي هر ناوگان تابعي از قدرت آن است، اين قدرت امروزه در زير درياها نهفته است. كشتيها را به آساني مي توان به وسيله ماهواره ها شناسائي كرد. هيچ كشتي ديگري، در حقيقت هيچ خود و واقعي جنگي ديگري نمي تواند آسيب ناپذيري و بازدهي، تحرك، تنوع و فرماندهي زيردريائي هسته اي را فراهم كند بنابراين نتيجه مي گيريم كه قدرت دريائي بايستي تلاش خود را در توسعه زيردريائي و تكنيكها و تاكتيكهاي زيردريايي معطوف سازد. گام اساسي بسوي احياء مجدد تئوري دريائي اين است كه درك كنيم جان گرفتن مجدد قدرت دريائي در زيردرياها امكان پذير است، نقشهاي درجة دومي هم براي نيروي دريائي وجود دارد، ولي رسيدن به قدرت دريائي، بالاترين تقدم را داشته و بايستي بالاترين ارجحيت را در آئين دريائي داشته باشد. هرگاه جنگ هسته اي رخ دهد بهترين جا براي زنده بودن دريا است، به اقيانوسها پناده بردن مانند فرو رفتن در زمين است. اين كار در مقايسه با زمين، پراكندگي بيشتري را در منطقه، پهناورتري فراهم و حمله كننده را در دست زدن به حمله دلسرد مي كند. اقيانوسها بخش بزرگتري از كره زمين را پوشانده اند و فرو رفتن در دريا آسانتر از كندن سوراخهايي در خاك است، همچنين تغيير موضع در دريا سهل تر است. اگر قرار است نژاد بشر در برابر يك حملة هسته اي باقي بماند، به احتمال زياد اين كار در درياها و در داخل كشتيهاي زيردريايي و در پايگاههاي زير آبي امكان پذير خواهد بود. امروزه زيردريائيهاي غول پيكر با نيروي هسته اي توانسته اند از اقيانوس منجمد شمالي گذشته و دنيا را در زير آب دور بزنند. اين زيردريائيها مي توانند با استفاده از پايگاههاي زير آبي تمام عمر خود را در زير آب به سر برند. اين كار از نظر فني هم اكنون امكان پذير است و به تدريج كه جهاني صنعتي مي خواهد از نفت و ديگر منابع فلات قاره بهره برداري بيشتري بعمل آورد ناچار است كه سكوهاي فرو رونده اي براي استخراج بسازد. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/040315-N-0000H-001.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_040315-N-0000H-001.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/040730-N-1234E-001.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_040730-N-1234E-001.jpg[/img][/url] ويژگيهاي زيردريائيهاي جديد اگر قرار است به كشتي هسته اي طبقه بندي تازه اي دهيم، آشكار است كه بايد به آن نام ديگري بدهيم. ميان زيردريائي و كشتي هسته اي ارتباط وجود دارد، ولي اختلاف تكنولوژيكي آنها بسيار زياد است. قدرت نهفته زيردريائي هسته اي به اندازه اي است كه در آينده، سرآمد تمام كشتيهاي نيروهاي دريائي مدرن خواهد شد. احتمال زياد مي رود كه زيردريائي هسته اي مانند نبرد ناو در گذشته، ثابت كند كه تنها چيزي كه مي تواند با آن به مقابله برخيزد زيردريائي ديگري از نوع خودش است. قدرت نيروهاي دريايي در قرن بيستم به علت وجود اشكالاتي در حركت آزادانه آنها به مناطق مختلف رو به كاهش نهاد. ترس از مينها و اژدرافكنها ، ايجاد ناوگاني از كشتيهاي كمكي نگهبان را ضروري ساخت. در دوران كشتيهاي بزرگ جنگي، اين كشتيها مي توانستند بدون نگهبان تقريباً به همه جا بروند زيردريائي راه درازي را پيمود تا توانست سرانجام آن تنوع و انعطافي را كه در گذشته دارا بود، بار ديگر تا ميزان زيادي به دست آورد. در جنگ جهاني دوم زيردريائيهاي معمولي، تنها كشتيهاي جنگي بودند كه مي توانستند بطور منظم به آبهاي تحت كنترل دشمن وارد شوند. همچنين از اين زيردريائيها براي شناسائي ، پنهان شدن، ضربه زدن، گلوله باران تاسيسات دشمن و ماموريتهاي ديگر استفاده مي شود (با پديد آمدن كشتيهاي زيردريائي مدرن بدون شك اين عمليات افزايش خواهند يافت). پيدايش ماهواره هاي شناسائي، سطح آب درياها را به ميدان بازي تبديل خواهد كرد هدفيابي بوسيله مسافت و سمت ياب صوتي (سونار) همگام با كشتي زيردريائي پيشرفت نكرده است. برد هدف ياب هنوز هم با حدود هزار متر احتمال خطا، اندازه گيري مي شود. سالها است كه متخصصين امور دريائي جهش بزرگي را در اين زمينه پيش بيني مي كنند. ولي با وجود هزينه كلان كه در اين راه صرف شده، پيشرفتي به دست نيامده است. نه تنها چنين جهشي تاكنون رخ نداده است، بلكه اكنون اميد كمتري هم به رخ دادن آن مي رود. دريا، رسانه متغيري است، تحقيقاتي كه دربارة جنگ ضدزيردريائي انجام يافته انباشته از نمونه هايي است كه نشان مي دهند تغيير در مقدار نمكها، موجودات زنده، ساختمان كف دريا و بالاتر از همه لايه هاي آبي كه درجه حرارت مختلفي دارند نه تنها سبب مي شوند كه برد دستگاه كاهش يابد بلكه دقت آنرا نيز كمتر كرده، آنرا غيرقابل اعتماد مي سازد. علاوه بر اين زيردريائيهاي مدرن مي توانند اين فعاليتهاي غيرعادي را دريافت و از آنها بهره برداري كنند و وظيفه شكار كنندگان خود را بسيار دشوار سازند. شواهد موجود نشان مي دهد كه بهترين سلاح براي انهدام زيردريائي، خود زيردريائي است. زيردريائي در برابر كشتي برتري ديگري نيز دارد و آن اينكه تصوير گذشته تغيير كرده و آنكه در گذشته شكار مي كرد اكنون خود شكار مي شود. در گذشته علاوه بر كشتي، دشمن عمدة ديگر زيردريائي معمولاً هواپيما بوده است. چون زيردريائي معمولي ناچار بود بيشتر وقت خود را روي اب بگذارند و به همين خاطر براي پيدا كردن آن از رادار هواپيما استفاده مي شود. اما اين كار اكنون كمتر امكان پذير است، زيرا كشتي زيردريائي بيشتر وقت دريانوردي خود را در زير آب مي گذارند و اين مساله باعث عدم توفيق رادارهاي هواپيما شده است. اكنون ممكن است نقش هواپيما و كشتي در برابر يكديگر برعكس شود. برتري قدرتي كه هواپيما در گذشته در برابر زيردريائي داشت، با توسعه و تكامل زيردريائي مدرن كاهش پيدا كرده است. در آينده نزديك سلاحهاي هدايت شونده اي در زيردرياييها مستقر خواهد شد كه مي توانند هواپيماها را سرنگون سازند. هواپيماهاي كند پرواز ضد زيردريائي و همچنين هليكوپترها در برابر موشك كوتاه بردي كه در زير آب از زيردريائي پرتاب شود، بسيار آسيب پذير خواهند بود. در آينده نه تنها زيردريائي از هواپيما ترسي نخواهد داشت بلكه احتمال دارد اين وضع برعكس شود و هواپيمايي كه بر فراز دريا در حال پرواز است هرگز مطمئن نباشد كه ناگهان سلاح هدايت شونده اي از زيردريائي پنهان شده اي بسوي آن پرتاب نخواهد شد. مدتي بيهوده به ماهواره ها اميد بسته شده بود كه بتوانند كشتي زيردريايي را پيدا كنند اما اين اميد اكنون به ياس تبديل شده است. كساني كه ادعا مي كنند ماهواره هاي شناسائي و مراقبتي، دستگاههاي هدفياب، اشعه مادون قرمز و غيره، برتري معمولي غيرقابل رؤيت بودن زيردريائي را، اگر كاملاً از ميان نبرده باشد، به شدت برهم زده اند، سخن مبالغه آميزي مي گويند، هيچ چيز جز سونار نمي تواند تا عمقي كه زيردريائي هسته اي، احتمالاً در آينده عمل خواهد كرد، نفوذ كند. مشكلاتي در كاربرد همآهنگ زيردريائيها در عمليات ناوگانها وجود دارد، ضعف مهم ديگر زيردريائي هسته اي شايد اين باشد كه در حاليكه توانائي هدفيابي آن از راه شنوايي از هر وسيله ديگر بيشتر است، در عوض حواسهاي ديگرش بوسيله آبهاي اطراف ضعيف شده است. به همين علت توانائي زيردريائي هسته اي در تجسم دقيق و به ويژه دور دست مناطق اطرافش محدود شده و لذا ارتباط آن به منظورهاي تاكتيكي دشوار است. جهان صنعتي ابرقدرتها در راه توسعه زيردريائي گامهاي بلندي به جلو برداشته، ولي وسائل تاكتيكي را كه بايد همراه اين وسيله باشد ناديده گرفته اند، زيردريائي مانند هواپيما حركتي سه بعدي دارد. عمق براي زيردريائي همچون ارتفاع براي هواپيما خواهد بود. زيردريائي كه بتواند به عمق پائين تري شيرجه برود و غوص كند بر ديگر كشتيهاي زيردريائي برتري دارد. تصور مي شود كه هم اكنون زيردريائيهائي هستند كه به عمق 700 متر زير آب بروند. بهرحال اين مطلب اثبات شده كه برتري كشتيهاي نيروي دريائي در حال سپري شدن است. زيردريائيهاي نوين عصر تازه اي از فعاليت دريائي را نويد مي دهند. ما در آينده نه تنها شاهد زوال قدرت دريائي نخواهيم بود، بلكه بسوي دوراني پيش مي رويم كه قدرت دريايي آن در آن سخت گسترش خواهد يافت. كشتي زيردريايي نماينده كاربرد غير مستقيم انرژي هسته اي است نكته اي كه بارها تكرار شده، اين است كه اگر جنگ، ابزاري براي اجراي خط مشي باشد، حركت در آن نقشي به مراتب برتر از تخريب دارد، موتور هسته اي بزرگترين امكان را براي حركت نويد داده و كشتي زيردريائي هسته اي سرآمد كشتيهاي نيروي دريائي نوين است. اگر اين موضوع را بپذيريم، پس كسي كه بر زيردرياها فرمان براند بر روي دريا نيز فرمانروايي خواهد كرد. براي نتيجه گيري قدرت زود است ولي زيردريائي مي تواند آيين استراتژيكي ديگري براي جايگزيني بازدارندگي ارائه كند. اگر ما بپذيريم كه جنگ، كشمكشي است مرگبار، پس نخستين گام در راه مهار كردن خشونت، درك اين مسئله و شروع به حركت از يك نقطه، آغاز، منطقي است. بدون شك عوامل رواني ريشه داري در گرايش افراد به خشونت نهفته است كه به نوبه خود در خط مشي كشورها اثر مي گذارند، اما اگر رابطه ميان اهداف و وسايل اجراي خط مشي بطور منطقي بررسي شود، بنظر مي رسد كه تنها راه كنترل خشونت در جهان ضداخلاقي فعلي، داشتن قدرت و نفوذ ايدئولوژيكي در بين ملتها است. براي اين قدرت اگر قرار است ابزاري انتخاب شود كه به اين زوديها از رده خارج نشود و قابل بازسازي باشد بهتر است كه نظر مساعدتري به زيردريائي افكنده شود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/akula8%7E0.jpg[/img] [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=866]پایداری[/url]
  20. دوستان عزیز وظیفه است . در مورد نقش مخرب زیردریایی ها در جنگ های مختلف در حال گرد آوری مطالبی هستم انشاء الله بز.دی در همین تاپیک منتشر می کنم.
  21. کلا" زیر دریایی ها برای کشوری چون کشور ما که آسیب پذیری نیروی سطحی اون بدلیل حجم کم پشتیبانی رزمی از اون بالاست در سطح موشک بالستیک یک سلاح استراتژیک محسوب می شود و صد البته دستیابی به قابلیت پرتاب موشک های قاره پیما از اون هم خیلی خیلی می تونه بازدارنده باشه با توجه به قابلیت هایی هم که برای دفاع از آبهای سرزمینی داره که صد البته به اهمیت استراتژیک اون هم افزوده می شود.
  22. خیلی ها به من تهمت می زنند و می گویند تو جک توربو آشیانه ای ولی من از همین الان اعلام برائت می کنم شاید اون من باشم ولی من اون نیستم دوستان در ضمن نترسید من هکر نیستم
  23. گریپن عزیز اون تصویر مال موشک تریدنت هست.
  24. jackturbo

    رجعت پيكر شهيد پس از 24 سال

    خداوند روحش را غرین رحمت و مغفرت گرداند و ما را هم شرمنده این عزیزان
  25. jackturbo

    ترانه هاي ماندگار

    دستت درد نکنه فکر خوبی است ولی یک پیشنهاد اگه تونستی فایل صوتی این ها رو هم قرار بدی خیلی عالی میشه من سرم خلوت تر شد خودم این کار رو می کنم ممنون.