Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. Antiwar

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [quote]اما دوستان درست میگن اگر بخوایم این سیستم واقعا رقیب سویفت بشه باید تا می تونیم بر اساس اون کشورهایی رو وارد این سامانه کنیم میشه از کشورهای دوست شروع کرد مثل کوبا ، ونزوئلا، بلاروس لبنان عراق افغانستان و.....[/quote] احتمالا اولین کشورهایی که به این سیستم لینک میشن همون هایی هستند که قراره باهاشون بر مبنای ارز بوممی مبادله ی نفتی انجام بدیم. اگر نگاهی به این کشورها بندازیم تقریبا باید گفت بود و نبود سویفت زیاد به ما لطمه نخواهد زد. حتی تا حدی شدت تحریم ارزی ما رو این سیستم خواهد کاست.
  2. مسئله ی بحران آب خیلی وابسته به موضوع انرژی هست. اگر بشر بتونه انرژی ارزان قیمتی را جایگزین منابع محدود فعلی بکنه اون وقت مسئله ی آب هم خود به خود حل خواهد شد. باید دید رشد تکنولوژی در زمینه ی نیروگاه های گداخت به جایی میرسه یا نه.
  3. ممکنه بعضی از این موشک ها مثل زلزال بیشتر برای شلوغ کردن فضا و انحراف سامانه های ضد موشکی استفاده بشن.
  4. سلام حالا اگر هوا ابر و بارونی بود خلیج فارس چطور باید از میان ابر و باران عمل کنه؟ یا در شب چیکار می کنه اگر منابع نور روی عرشه لحظاتی قطع بشه؟
  5. تشکر برادران مدیر که لینک جادویی تاپیک های جدید را باز گرداندید و تشکر از دوستی که راه و رسم فنیشو یاد داد. دوستان مدیر راهی هست که از طریق آن مشخص بشود چه کسی به چه پستی امتیاز مثبت و چه کسی منفی داده است؟ در حالت فعلی امتیاز های مثبت و منفی کار تشکر را نمی کند ولی اگر این امکان فراهم شود عملا نیاز به تشکر کردن در پستی دیگر نیست. نکته ی دیگر این که دوستانی که مکانی برای خودشون نوشتند واین مکان طولانی است از کادر خارج می شود، مثل برادر مصطفی که پشت هیجستانشان از کادر در آمده و تا وسط پست می آید..
  6. سایت قبل یک ماژول داشت که کلا بنده بهش اعتیاد مفرط داشتم! اون ماژول بزرگوار چیزی نبود جز [color=#ff0000]دیدن تمام مطالب ارسالی جدید[/color] که همون صفحه ی اول می اومد. یک کلیک می کردی روش و همه ی مطالب ارسالی جدید رو می آورد. از خواصش این بود که اگر پست جدیدی در تاپیکی بود کنارش رو قرمز می کرد. همچنین نام آخرین ارسال کننده را هم می نوشت که اگر روش کلیک می کردی راست میرفت سروقت آخرین پست. تو فرم جدید، کنار صفحه یک چیزهایی هست ولی معلوم نیست برات قبلا آخرین پستشو خوندی یا نه. کاش می شد اون ماژول خوب بازگردد ای کاش. من میلیتاری رو فقط به خاطر همون ماژول دوست داشتم که بهت اجازه می داد در کسری از ثانیه تمام ما وقع سایت رو از آخرین باری که چک کردی بببینی. روحش شاد و یادش گرامی باد البته این نسخه ی جدید هم برای خودش کلی محاسن داره. مثلا این که اگر بعد نوشتن متنت خواستی شکلک هاشو اضافه کنی، از هستی ساقط نمیشی! راست کروزر رو میذاری جایی که باید شکلک باشه بعد بهش می گی کن فیکون! در فروم قبلی همه ذخیره میشد ته متنت و بعد باید عزا می گرفتی برای کپی پیست کردنشون!
  7. خسته نباشید. خیلی خوب شده باید از زحمات دوستان تشکر ویژه کرد. چند تا نکته به ذهنم رسید: 1. اگر صفحه ی بک گراند را از سفید خارج کنید خیلی بهتره چون با مطالعه ی طولانی چشم را اذیت می کند. 2. اگر امکان داشته باشد پیام های خصوصی را هم به حساب های جدید نقل مکان بدید یا این که به نحوی قابلیت انتقال دیتابیس را فراهم کنید. 3. وضعیت مخفی را اگر ممکن هست بازگردانید. 4. وقتی شما را به عنوان دوست انتخاب می کنند پیامی با این عبارت میاد: فلانی شما را به عنوان [color=#ff0000]دوت [/color]انتخاب کرده است
  8. [color=blue]با سلام خدمت همه ی بزرگواران عزیز، در این تاپیک قصد داریم گام گام وقایعی که در کشور الجزایر رخ داد را از زمان اشغال فرانسویان تا هم اکنون مورد بررسی قرار دهیم. البته چون بنده خودم هیچ سر رشته ای در این زمینه ندارم سعی می کنم مقالاتی را از اطراف و اکناف پیدا کنم و در تاپیک قرار بدم. در این رابطه دو خواهش از دوستان دارم : 1. اگر امکان دارد گام به گام با هم تاریخ را ورق بزنیم و با تاریخ مقالاتی که گذاشته می شود در تاپیک مشارکت کنید. 2. از بزرگوارانی که در زمینه های تاریخی دستی بر آتش دارند مثل برادر مصطفی، علی آقای بزرگوار، برادر ملتکه، اشتوکای عزیز و... همه ی کسانی که در اون سه نقطه قرار می گیرند خواهش می کنم حتما در بحث شرکت کنند و به صورت یادداشت هایی در هر مقطع تاریخی مطالبی که مهم هست رو اضافه کنند. (در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی، فرهنگی تاریخی و...) متشکرم[/color] [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/2012_2_15_9_36_365B15D.jpg[/img][/align] [b]باربروس اسپانیا را از الجزیره بیرون راند 1529[/b] جام جم آنلاین: ۴۸۲سال پیش در روز ۲۱ مه سال ۱۵۲۹ میلادی خیرالدین باربروس با یک سپاه از ینی چری های عثمانی قلعه مستحکم اسپانیایی‌ها مشهور به پنون که در مقابل شهر الجزیره سربرافراشته بود را تصرف کرد. باربروس پس از تصرف قلعه حاکم اسپانیایی آن را کشت و خود ارباب قدرتمند شهر الجزیره و نواحی پیرامونی آن شد. از آن زمان تا هنگام اشغال الجزایر توسط فرانسوی ها ، باربروس و بازماندگانش با کشتی های تندرو حاکم مطلق العنان سواحل آفریقای شمالی شدند. سلطان سلیم اول ، سلطان عثمانی به این دریانورد جسور ماموریت تصرف سواحل آفریقای شمالی را می دهد. باربروس با ۲۰۰۰ ینی چری و کشتی های قدرتمند عثمانی ابتدا تونس را تصرف می کند و در همان دوران اسپانیایی ها به فکر تصرف سواحل آفریقای شمالی افتاده بودند. آنها شهر الجزیره را تصرف کردند و پادشاه الجزایر از این شهر فرار کرد تا به دست اسپانیایی ها نیافتد. سپس برای حفظ شهر الجزیره قلعه مستحکم پنون را برای مراقبت از شهر و سواحل آن بنا کردند. تا اینکه باربروس و ینی چری هایش متوجه شهر الجزیره شدند. آنها سپاهیان شارل کن امپراتور اسپانیا را در پای دیوارهای شهر الجزیره به سختی شکست دادند و اندکی بعد به قلعه مستحکم پنون حمله کردند. به این ترتیب ، در روز ۲۱ مه سال ۱۵۲۹ میلادی خیرالدین باربروس دریانورد عثمانی با یک سپاه از ینی چری ها پس از شکست سپاهیان اسپانیایی قلعه مستحکم پنون را تصرف کردند و اسپانیایی ها را از شهر الجزیره و سواحل افریقای شمالی بیرون راندند. اما حدود ۳۰۰ سال بعد این نوبت فرانسه بود که به بهانه های واهی به الجزایر حمله کرده و مدت بیش از یک قرن این کشور را به مستعمره اش تبدیل کند. [url=http://ali70.com/7088]منبع[/url] [color=indigo]منتقل شد SHAHABESAGEB[/color]
  9. [quote]چطوریه که این یارو بشار اسد با باباش 50 ساله قدرتو ول نمیکنند و تا حالا 14000 نفر رو کشتند دیکتاتور حساب نمیشند مخالفانشون میشند تروریست ولی تو بحرین این اتفاقات که میفته بیداری اسلامی حساب میشه؟؟[/quote] سلام برادر اولا که خوش آمدی. ثانیا یک زحمتی بکش همین تاپیک را به سمت عقب ورق بزن یا از اول بخون بیا تا این جا، اقلا سه بار این بحث به صورت خفن و در اعلا درجش انجام گرفته. هم موافقین نظر شما حضور داشتن هم مخالفینش. اگر قانع نشدید یک سر هم به تاپیک انقلابات عربی بزنید اون جا هم چند سری بحث شده. وقتی این زحمت را کشیدید اگر دیدید هنوز موضوع جدیدی هست که میشه راجع بهش نظر داد یا زاویه نگاه جدیدی دارید بیاید همین جا طرح کنید. (چهار پنج صفحه بری عقب آخرین ورژنش هست می تونی آپ دیت شده ترین نوع بحث در این رابطه را بخونی، خدا خیرت بده دوباره این جدل رو اقلا از خونه ی اول شروع نکن)
  10. Antiwar

    در الجزایر چه گذشت؟

    جام جم آنلاين: 177 سال پيش ، در روز 14 ژوئن سال 1830 ميلادي نيروهاي فرانسوي در ساحل سيدي فروش در 25 كيلومتري شهر الجزيره از كشتي هاي جنگي خود پياده شدند. شهر و سرزمين الجزيره در آن زمان از سه قرن پيش تحت مالكيت سلطان عثماني بود. يك نايب الحكومه از سوي سلطان عثماني اداره امور را در دست داشت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/aljazaier1.jpg[/img][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/1008777346445B15D.jpg[/img] اشغال الجزاير توسط فرانسوي ها كه هم براي فرانسه و هم براي الجزاير عواقب نامطلوبي داشت ، در نتيجه يك سوءتفاهم رخ داد. در سال 1798 ، حكومت ديركتوار فرانسه براي تامين نياز ارتش ژنرال بناپارت كه مصر را تسخير كرده بود ، از نايب الحكومه الجزيره گندم خريداري كرد. فرانسه اين گندم را از طريق دريافت يك وام از صرافان يهودي الجزيره خريد. صرافان يهودي نيز براي دادن اين وام از بيگ والي شهر الجزيره تضمين گرفتند. در سال 1827 ميلادي ، حسين بيگ الجزيره با دسته مگس پران خود ضربه اي به صورت فرانس دوال كنسول فرانسه كه فرد بي تعهدي بود زد ، زيرا دوال از بازپرداخت اين وام كه نزديك به 30 سال از زمان دريافت آن مي گذشت ، خودداري كرد. پس از اين واقعه كنسول و كليه اتباع فرانسه الجزيره را ترك كردند. وزير خارجه فرانسه ويلل خواستار عذرخواهي بيگ شد ، اما حسين پاسخي به درخواست او نداد. اين اختلاف كماكان باقي بود تا اين كه شارل دهم پادشاه فرانسه ، پرنس ژول دوپولينياك ، يك سلطنت طلب افراطي را به مقام نخست وزيري منصوب كرد. انتخاب پرنس ژول دوپولينياك كه بدون اطلاع اعضاي مجلس صورت گرفت موجب خشم افكار عمومي شد. شارل دهم كه مي خواست اعتبار خود را بازيابد ، در يك سخنراني در 3 مارس 1830 طرح حمله براي تنبيه نايب الحكومه الجزيره را طرح كرد. كنت لويي دوبورمون وزير جنگ به فرماندهي ارتش اعزامي به آفريقا منصوب گرديد. ناوگان جنگي فرانسه در روز 25 مه سال 1830 از بندر تولون به سوي الجزيره به حركت درآمد. اين ناوگان شامل 453 فروند كشتي 27000 ملوان و 37000 سرباز بود. ناوگان فرانسه پس از رسيدن به شهر الجزيره ابتدا استحكامات اين شهر بندري را با توپ هاي خود بمباران كرد. سپس سربازان فرانسوي در روز 14 ژوئن سال 1830 در ساحل سيدي فروش پياده شدند. پس از حدود 20 روز نبرد سنگين سرانجام بيگ الجزيره در 5 ژوييه سال 1830 تسليم شد. فرانسوي ها ثروت او كه حدود 48 ميليون فرانك بود را براي تامين هزينه اين جنگ مصادره كردند و سربازان فرانسوي دست به غارت شهر زدند. اما اشغال الجزيره سودي براي شارل دهم نداشت و او چند هفته بعد درپي شورش هاي مردمي از سلطنت خلع شد. به اين ترتيب ، در روز 14 ژوئن سال 1830 ميلادي پياده شدن نيروهاي فرانسوي در خاك الجزاير منجر به اشغال كامل اين سرزمين در چند سال بعد شد و جنگ هاي خونيني ميان نيروهاي فرانسوي و مبارزان الجزايري درگرفتند تا سرانجام الجزاير پس از سال ها مبارزه عليه استعمار فرانسه در سال 1962 ميلادي به استقلال دست يافت. بهرام افتخاري [url=http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100004058786]منبع[/url]
  11. چرا دوست عزیز تعیین شده. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=260135#260135 احتمالا حالش خیلی خرابه که به این سرعت دست به کار شدن. و یک احتمال دیگه این هست که با توجه به بدی حال ملک عبدالله جریانی سر ولیعهد قبلی را زیر آب کرده باشن. ظاهرا نایف برای آزمایش به مسافرت رفته که ریق زحمت را سرکشیده یا براش سرکشوندن.
  12. خبرگزاری فارس: شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز با حفظ سمت وزارت دفاع به مقام ولی عهد جدید و معاون شورای وزیران عربستان تعیین شد. به گزارش مانیتورینگ فارس، شبکه العربیه اعلام کرد که شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز به سمت ولی عهدی عربستان منصوب شد و از سوی دیگر سمت خود به عنوان وزیر دفاع را نیز حفظ خواهد کرد. همچنین شاهزاده احمد بن عبدالعزیز معاون سابق وزارت کشور عربستان به عنوان وزیر کشور به جای شاهزاده نایف بن عبدالعزیز متوفی منصوب شده است. سلمان بن عبدالعزیز همچنین معاون شورای وزیران عربستان نیز خواهد بود تا همزمان در سه سمت کلیدی مشغول به کار باشد. امیر سلمان بن عبد العزیز آل سعود بیست و پنجمین فرزند از فرزندان "عبد العزیز آل سعود"، بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی است که سه دوره حاکم ریاض بوده و پیش از انتخاب ولی‌عهدی مقام وزیر دفاع عربستان را بر عهده داشت. برخی رسانه ها پیش از این اعلام کرده بودند که ملک عبدالله پادشاه عربستان علاقه دارد تا احمد بن عبدالعزیز ولی عهد وی شود. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910329000630 [color=orange] ادغام شد . 00Amin[/color]
  13. تنها ضعف جدی ای که روس ها یک زمانی داشتند و الان تقریبا جبران شده این بود که دیرتر از غربی ها از آنالوگ وارد دیجیتال شدن. البته مدارهای آنالوگ برتری هایی داشتن که احتمالا علت اصلی اینرسی روس ها همین موضوع بوده. ==================== یک بزرگواری یک زمان تعریف می کرد یکی از عللی که ایران بیشتر تشویق شد که سیستم هاگ رو با تامکت ها یک پارچه کنه همین فاکس بت ها بوده. البته همون زمان هم برای بنده این سوال باقی موند که وقتی فونیکس بردی به مراتب بیش از موشک هاگ داره چرا فکر کردن هاگ برای زدن میگ 25 مناسب تر هست. احتمالا علت کمبود فینیکس بوده.
  14. [b]آرزوی شهادت به سبک حاج حسین بصیر[/b] نقل است که روزی حاج حسین بصیر از مادرش خواست به وی اجازه دهد بر سجاده اش دو رکعت نماز حاجت بخواند و پس از نماز خواندن به دعایش آمین بگوید. مادر با قبول این درخواست بر دعای او آمین می گوید. حاجی بعد از دعا رو به مادرش کرده و پرسید مادر آیا می دانی دعایی که کردم چه بود ؟ مادر گفت:«حتماً پیروزی رزمندگان.» جواب داد: «بله آن به جای خودش ولی من از خدا طلب شهادت کردم و چون می دانم دعایت مانع شهادتم می شود امروز خواستم آمین تو را بر شهادتم بشنوم.» [size=9]خاطره ای از هادی بصیر( برادر شهیدان حاج حسین وعلی اضر بصیر) که در همایش گردان یا رسول(ص) شمال کشور که در دیماه ۱۳۹۰در شهرستان بابل برگزار شد نقل گردید.[/size] [url=http://hoseinebasir.blogfa.com/post-84.aspx]منبع[/url] ================================== یکی از الطافی که خداوند به برخی بندگانش میکند این هست که در دنیا گم نام می مانند در حالی که در آسمان ها مثل ستاره ای می درخشند. خود بنده این بزرگوار را نمی شناختم. آواتار اولیه ی بنده شهید بزرگوار دکتر چمران بود که ارادت ویژه ای خدمتشان دارم . (البته مدت اندکی هم امام موسی صدر شد که انشاء الله ایشان را خداوند به ما بازگرداند) به هر عنوان یک روز به ذهنم خطور کرد این بزرگواران را همه می شناسند و چقدر خوب هست که در قالب همین آواتار بزرگی را معرفی کنیم که شناخته شده نباشد یا کمتر از ایشان شنیده ایم. مشکل اصلی این بود که افراد شناخته نشده را خود بنده هم نمی شناختم. در این زمینه از خود خداوند کمک خواستم و به صورت بسیار جالبی خدمت این شهید رسیدم. حقیقت این هست که وقتی تصویر را قرار دادم اصلا شناختی درموردشان نداشتم ولی بعد از کمی تحقیق به این نتیجه رسیدم که این بزرگوار دست کمی از برادران شناخته شده تر در عرفان و بلندی شان ندارند. جنگ واقعه ی عجیبی بود که خیلی ها را چند پله چند پله به بالا پرتاب کرد و به عروج رساند. هیچ بعید نیست خیلی از بزرگانی که حتی نامشان به قدر همین شهید بصیر هم به گوش ها نرسیده مراتب عجیبی را در دستگاه خداوند به دست آورده باشند که فقط در روز جزا واقعیت مکتومشان بر ملا شود.
  15. خیلی جالب بود تشکر برادر. البته فکر نمیکنم به این شیوه بشه گفت دمکراسی. صرف وجود یک مجلس که از میان بزرگان قوم و روحانیان ایجاد شده با مردم سالاری تفاوت داره. نهایتا این شکلی از تئوکراسی یا الیگارشی است در جایی می خوندم (از منابع خارجی بود لذا الان اصلا یادم نمیاد کجا و چگونه بهش برخوردم) دمکراسی بخشی از باورهای مذهبی رومیان بوده و ریشه در دین آن زمان آنها دارد که مشتمل بر مجموعه ای دستورالعمل هاست. اگرچه بعید می دونم سناتورهای آن زمان هم منتخب مردم بوده باشند.
  16. [b]خاطره‌اي از شهيد حاج حسين جان بصير فرماندهان چگونه مسئوليت مي پذيرفتند[/b] [size=7]جام جم آنلاين: سردار حاج حسين جان بصير قائم‌مقام لشكر ويژه 25 كربلا بود كه در روز دوم ارديبهشت‌ سال 1366 در عمليات كربلاي 10 در منطقه ماووت عراق به شهادت رسيد.[/size] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/1008630052915B15D.jpg[/img] علي‌اكبر بصير برادر حاج حسين جان بصير در خاطره‌اي مي‌گويد: آن زمان كه «حاج بصير» فرماندهي گردان يا رسول (ص) را به عهده داشت؛روزي از طرف فرماندهي لشگر آمدند و به او گفتند: «از طرف فرماندهي لشگر ابلاغيه‌اي آمده مبني بر اينكه حضرتعالي از اين پس به فرماندهي تيپ يكم لشگر منصوب شديد.» حاجي ابتدا قبول نكرد ولي بعد از اصرار زياد برادران فرماندهي، به آنها گفت: «من بايد فكر كنم.» لذا برادران رفتند و فرداي همان روز دوباره آمدند و از حاجي پاسخ خواستند. حاج حسين اين بار جواب مثبت داد. من كه از اين قضيه متعجب شده بودم به حاجي گفتم:«حاجي! چرا همان ديروز جواب مثبت نداديد.» او در جواب گفت:«ديروز در آن حالت نمي‌توانستم فكر كنم و تصميم بگيرم. راستش رفتم و با خودم فكر كردم«امروز كه مرا به فرماندهي تيپ منصوب كردند اگر چند روز ديگر بخواهند اين مسئوليت را از من بگيرند و بگويند از اين پس بايد به عنوان يك تيرانداز در جبهه خدمت كني من چه عكس‌العملي نشان مي‌دهم؟ اگر ناراحت و غمگين شدم‌ پس معلوم مي‌شود براي رضاي خدا اين مسئوليت را قبول نكردم. ولي اگر برايم فرقي نداشت پس مشخص مي‌شود كه اين مسئوليت را براي رضاي خدا قبول كردم و فرقي ندارد در كجا خدمت كنم. بعد ديدم اگر بخواهند مسئوليت فرماندهي تيپ را از من بگيرند برايم فرقي نمي‌كند لذا قبول كردم». (ايسنا) [url=http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100863005721]منبع[/url]
  17. Antiwar

    اعلی حضرت و فانتوم

    بی اختیار یاد این چند خاطره از معزی افتادم: شاه خلباني عادي بود. من هميشه به‌عنوان يك معلم كنار دستش مي‌نشستم. اما او در بيشتر موارد گوش به‌حرف كسي نمي‌داد و مسأله‌ايجاد مي‌كرد. يكبار با او به‌يكي از شهرها رفته بوديم. هنگام بازگشت به‌او گفتم لطفاً بعد از نشستن از ترمزها استفاده نكنيد. از «ري ورس موتور» (ترمز موتور) استفاده كنيد. گفت چرا؟ گفتم براي اين كه ترمز تند است و هواپيما يك دفعه مي‌ايستد و در نتيجه تمام ظرفها را مي‌شكند. شاه فقط گفت «نچ» و گذشت. آمديم. در فرودگاه مهرآباد شاه سوار شد و به‌شدت ترمز كرد. از آن پشت سر و صدايي آمد و ما از باند رفتيم بيرون. مهماندار كه خانم منيري بود نمي‌دانست شاه‌اين كار را انجام داده‌است. فكر كرد من ترمز كرده‌ام. با اعتراض گفت كاپيتان تمام ظرفها شكسته شدند! من به‌شاه گفتم: «عرض كردم خدمتتان!».با عجله گفت نه من ترمز نكرده‌ام! من كه‌هاج و واج مانده بودم هيچ نگفتم و سكوت كردم. تعجب از راحت حرف زدن! هميشه شنيده بودم كه‌اطرافيان شاه به‌او بسيار دروغ مي‌گويند. مي‌دانستم كه براي دزديهاي خودشان اين كار را انجام مي‌دهند. من خود شاهد چند مورد بوده‌ام كه‌اين مسأله سؤال ذهني خود شاه هم بوده‌است. در يك پرواز اتفاقي افتاد كه شاه از خود من سؤال كرد چرا به‌او دروغ مي‌گويند؟ قضيه‌اين بود كه طوفانيان تعدادي هواپيماي دست دوم جامبو را خريده بود. در پروازي كه داشتيم شاه با فخر و خوشحالي گفت هواپيماهاي جامبو هم كه رسيد!. خوب است. نو هستند و چند سالي كار مي‌كنند. ديدم روي نو بودن آنها تأكيد دارد در حالي كه نو نبودند. گفتم نو نيستند. هركدامشان به‌طور‌ متوسط 20تا 25هزار ساعت پرواز دارند. گفت نو هستند. گفتم به‌عرضتان رساندم كه نو نيستند. آيا منظورتان اين است كه رنگشان نو است؟ گفت به‌من گفته‌اند نو هستند. گفتم شما دستور بدهيد فرم ثبت پرواز هواپيما را بياورند تا ببينيد چه‌قدر پرواز داشته‌اند؟ هيچ‌كدامشان نو نيستند. قيافة شاه به‌شدت درهم رفت و گفت چرا اين قدر به‌من دروغ مي‌گويند؟ گفتم نمي‌دانم و رويم را برگرداندم. دوباره با صداي آهسته‌تري گفت چرا به‌من دروغ مي‌گويند؟ شاه مناسباتي براي خود ايجاد كرده بود كه بسياري از نزديكترين اطرافيانش هم نميتوانستند مشكلات و مسائل واقعي خودشان را با او درميان بگذارند. من نمونه یي داشتم كه حتي فرح نيز جرأت گفتن يك مشكل جدي را با او نداشت. شاه در پروازها اغلب به داخل كابين ميآمد و در برخاستن و نشستن هواپيما دخالت ميكرد. خودش يك نوع ژست بود. ما هم چيزي نميتوانستيم بگوييم. اما من بدون اينكه به رويش بياورم هميشه كنار دستش مينشستم و هواي كار را داشتم. جاهايي كه خطرناك بود ناچار به دخالت بودم. مثلاً 2-3سال قبل ازانقلاب شاه را دعوت كرده بودند به لهستان. موقع بلندشدن از مهرآباد هوا خوب بود شاه به كابين آمد و پرواز كرديم. نزديك لهستان هوا را گرفتيم هوا ابري بود. پيشبيني هوا را غلط داده بودند. برج بهمن گفت ميخواهند هواپيمايتان را اسكورت كنند. ولي چون ابري است هواپيماها نزديك نميشوند. لطفاً به مسافرتان بگوييد. گفتم بسيار خوب. آن موقع سپبهبد نادر جهانباني چون به زبان روسي آشنا بود در ميان همراهان شاه در هواپيما بود. صدايش كردم گفتم تيمسار اسكورت نميتواند بيايد نزديك چون هوا ابري است. گفت چشم. رفت گفت و آمد. يك كم كه نزديكتر شديم جهانباني كه توي كابين بود پرسيد هوا چطور است؟ گفتم هنوز نگرفتهام. الان ميگيرم. هواي فرودگاه ورشو را گرفتم گفت بارندگي بسيار شديد و ديد براي نشستن 200متر است. هوا را گرفتم و نوشتم و دادم به جهانباني. گفتم لطفاً اين را بدهيد به ايشان بگوييد هوا اينطوري است. البته ما بنزين كافي داريم. اگر نتوانيم ميرويم جاي ديگر. ولي چون مسافرت رسمي است سعي ميكنيم همينجا بنشينيم. و خطاب به جهانباني اضافه كردم و لطفاً بهايشان بگوييد كه براي نشستن خودشان نيايند. چون ديد 200متر است و خيلي حساس است و بايد خلبان حرفه اي بنشيند. جهانباني گفت آن را كه نميتوانم بگويم. بگذار ببينم چه ميتوانم بكنم؟ رفت عقب. چند دقيقه گذشت جهانباني با قيافة ناراحت بازگشت. پرسيدم چي شد تيمسار؟ گفتيد؟ گفت من كه جرأت ندارم بگويم. رفتم پيش فرح. به او گفتم خلبان ميگويد ديد 200متر است با بارندگي شديد بگوييد بهشان كه براي نشستن نيايند. فرح گفت من چنين جرأتي ندارم كه به شاه اين را بگويم كه نيايد. جهانباني گفته بود خلبان ميگويد خطرناك است. فرح جواب داده بود خطرناك چيست؟ اگر الان اين دستور بدهد وليعهد كشته شود من حق گفتن نه را ندارم. جهانباني پرسيد حالا چه كار ميكني؟ من كمربندم را كه بسته بودم باز كردم. كاغذها را از دستش گرفتم و گفتم كاري ندارد ايشان كه نميتواند بگويد. شما هم كه نميتوانيد بگوييد. بگذاريد خودم ميروم ميگويم. من خودم بلدم حرف بزنم. جهانباني دستپاچه شد. گفت نه نه ديده ام تو تند حرف ميزني. گفتم نه براي من هيچ مسأله یي نيست. ميروم، ميگويم ديد طوري است كه شما نميتوانيد بنشينيد. جهانباني گفت تو ميگويي نميتواني بنشيني؟ گفتم آره خوب نميتواند بنشيند. ديد 200متر خلبان حرفه یی ميخواهد. گفت نه تو بنشين بگذار ببينم چه كار ميتوانم بكنم؟ رفت و 7-8 دقيقه بعد برگشت. اين بار با قيافه یي خندان و خيلي خوشحال گفت حل شد! حل شد! گفتم چي شد؟ گفت من دو مرتبه رفتم پهلوي علياحضرت گفتم اين خلبان ميخواهد خودش بيايد بگويد. اين هم تند حرف ميزند. فرح هم دستپاچه شده و گفته بود پس چهكار كنيم؟ با سر و صداي آنها شاه ديده بود يك كاغذي دست جهانباني است و اين دو تا دارند جر و بحث ميكنند. گفته بود چه خبر است؟ فرح گفته بود جهانباني به شما خواهد گفت. جهانباني هم گفته بود بارندگي خيلي شديد است و ديد 200متر است خلاصه خلبان ميگويد: جهانباني ميگفت ديگر ادامه ندادم. شاه فهميده بود. يك لبخندي زده گفته بود اشكالي ندارد به خلبان بگوييد من نميآيم خودش بنشيند. خوشحالي جهانباني ازاين نظر بود كه اين ماجرا كه في الواقع اصلاً ماجرايي هم نبود و تبديل به يك مشكل شده بود. حل شده است!. من چنان بهت زده به او نگاه كردم كه دوباره پرسيد گرفتي چي گفتم؟ گفتم بله تيمسار. ديد 200متر بود و عادي است كه ايشان نتوانند بنشينند! جهانباني خنديد و گفت ديگر هيچي نگو! گفتم چشم! با خلبان صفري نشستيم. واقعاً ديد كم بود. طوري كه تا وقتي نشستيم باند را نديديم. وقتي از باند خارج شديم به جهانباني گفتم بهشان بگوييد اگر حالا ميخواهند بيايند روي صندلي بنشنينند. جهانباني يك نگاهي به من كرد و گفت از اين حرفها نزن! گفتم تيمسار منظور اين بود كه جلو اين رئيس جمهور لهستان بگويند خلبان هستند. گفت نگو! اين چيزها را نگو!
  18. [b]قصد بود برای ادای دین به شهیدی که منت گذاشتند و تصویرشان بر روی آواتار بنده نقش بست تاپیکی به نامشان ایجاد شود که دیدم دوست خوبمون آقای نازعات قبلا پیش دستی کردند. با اجازشون با مطالبی زحماتشون رو تکمیل می کنم. ================================[/b] [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/91144_786.jpg[/img] [/align] عملیات والفجر هشت یکی از عملیات های مهم و سختی بود که طی دوران دفاع مقدس اتفاق افتاد و محور کارخانه ی نمک نیز یکی از سخت ترین محورهایی بود که بچه های ما توانستند آن را با چنگ و دندان حفظ کنند. شهید حاج حسین بصیر که آن وقت فرمانده ی گردان یا رسول (ص) بود، در همین محور با نیروهایش حضور داشت.از کل نیروهایش 53 یا 54 نفر بیش تر نمانده بودند. پشت بی سیم به من گفت: "دو تا اسیر گرفتیم، بیا اون ها را ببر عقب" آن وقت من مسئول محور اطلاعات بودم. حاج حسین اصرار داشت که من حتماً بروم. من هم یک نفربر گرفتم و رفتم. وقتی به آن جا رسیدم تنها چیزی که مرا متعجب ساخت شرایط سختی بود که رزمنده های ما در آن به سر می بردند. تا زانو در آب بودند و پشت سنگرهایی سنگر گرفته بودند که با کلوخ و گونی های پاره پاره ساخته شده بودند! حاج بصیر به من گفت: "اسیرها را بده یک نفر ببرد پشت و تو بمان" من قبول کردم. برحسب اتفاق آن شب عراقی ها تک سنگینی را تدارک دیدند. از همین تعداد باقی مانده هم 7 یا 8 نفر به شهادت رسیدند و یازده نفر مجروح شدند. فشار دشمن هر لحظه سخت تر و سخت تر می شد. یکی از بچه ها را دیدم که با سر و صورت خونی وارد سنگر شد. یک دستش نیز با چفیه محکم بسته شده بود. چیزی را میان روزنامه ای پیچیده بود. بدون این که او را وارسی کنیم، گفتیم: " اون چیه که وسط روزنامه پیچوندی؟" گفت: "گفت سوغاتیه، می خواهم ببرم پشت جبهه!" کمی مصر شدیم. روزنامه را باز کرد. دیدیم دستی از آرنج به پایین در آن قرار دارد. تازه متوجه شدیم که دست خود وی است. آن شب تا صبح با همان شرایط پیش ما ماند. بچه ها هم توانسته بودند پاتک سنگین دشمن را جواب دهند و با 50 کشته عقب نشینی کردند. یادم نمی رود که شهید بصیر وقتی تعدادی از بچه ها آمدند و گفتند: "شرایط سخت شده و ما نمی توانیم مقاومت کنیم" برگشت به آن ها گفت: "امشب شب عاشورای ماست این جا جنگ احد است، ما را در این تنگه گذاشته اند تا دشمن از آن عبور نکند، پس ما مقاومت می کنیم. منبع: http://khakrezirani.blogfa.com/post-476.aspx به نقل از سایت صبح =========================== [b][align=center]فیلمی بسیار دیدنی از شهید بزرگوار. اگر چه ابتدای سخنان شهید ممکن است کمی برایتان تکراری باشد ولیکن اگر کمی تحمل کنید خاطرات نسبتا جالبی را از ایشان خواهید شنید[/align][/b] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/Mosahebe-Basir.wmv][color=red][align=center][size=18]دانلود فیلم[/size][/align][/color][/url] [align=center]یاد و خاطر همه حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس گرامی باد... نثار شادی روح شهداء و امام شهداء صلوات...[/align]
  19. تشکر از دوست عزیز و کریزی. می دونید چه چیزی خیلی جالبه؟ این که پسترها آن زمان تمام رنگی چاپ شدن!!! بعیده در ایران این توان وجود داشته باشد. احتمالا مستقیما از خود انگلستان به ایران می آوردنشون.
  20. [color=blue]این یک متن جالبه که دیروز جهان نیوز زده بود. فکر کنم از مرگ این بابا خبر داشتند [/color] ============================================= [b] افشاگری ویکی‌لیکس درباره عربستان و آمریکا[/b] 26 خرداد 1391 ساعت 9:54 پایگاه ویکی‌لیکس تلگراف‌هایی را منتشر کرد که نشان‌دهنده توجه ویژه دیپلمات‌های آمریکا به چالش‌های انتقال قدرت در عربستان است. به گزارش جهان به نقل از فارس، تلگراف‌های آمریکا نشان می‌دهد که این توجه از زمان ملک فهد آغاز شده و تا پس از روی کار آمدن عبدالله بن عبدالعزیز ادامه داشته است بخصوص اینکه سن فرزندان عبدالعزیز آل سعود موسس نظام سعودی در عربستان بالا رفته و نسل جدید در مرحله آتی بی‌شک به قدرت خواهد رسید و البته این تحول نگرانی آمریکا را به دنبال داشته است چرا که قدرت در عربستان، چشمان طماع زیادی را مقابل خود می‌بیند. ثبات عربستان اهمیتی فوق‌العاده برای امنیت ملی آمریکا دارد طبق منابع مطلع، با ظهور اولین نشانه‌های بیماری ملک فهد، سفارت آمریکا در ریاض توجهی ویژه به چگونگی انتقال قدرت در این خاندان کرد. در زمانی که سفارت آمریکا در ریاض در تلگرافی به شماره (95RIYADH5221 ) ابراز اطمینان بیشتری کرد که روند انتقال قدرت از طریق دور کردن ولی‌عهد عبدالله بن عبدالعزیز، پیچیدگی چندانی نخواهد داشت، تلگراف دومی از کنسولگری آمریکا در جدّه منتشر شد که در آن آمده است که اعضای خاندان حاکم تلاش کردند که ملک فهد را از کناره‌گیری از قدرت به سود ولی‌عهد خود عبدالله به دلیل بیماری در سال 1998 منصرف کنند. این تلگراف به نقل از یکی از خبرنگاران سعودی و مسئول بلندپایه بازنشسته نقل می‌کند که بعد از آنکه شاه پس از سکته مغزی قدرت را تسلیم ولی‌عهد کرد، برادران سدیری ملک فهد و منسوبان ابراهیمی او بودند که شاه را به عدم کناره‌گیری متقاعد کردند. طبق گفته این خبرنگار سعودی، فهد تلاش کرد که از قدرت کناره‌گیری کند اما اطرافیان او کوشش کردند که چنین چیزی رخ ندهد در حالی که تلگراف مذکور به نقل از برخی ناظران سعودی اعلام کرد که برخی وابستگان جریان ملک فهد نقش اصلی در سیاستگذاری دارند که ولی‌عهد تایید آن را بر عهده دارد و این کار را از طریق تحریک خواسته‌های نزدیکان ملک فهد انجام می‌شد. این تلگراف از «دشمنان و متحدان» داخل خاندان حاکم سعودی سخن میگوید و اشاره می‌کند که بیشتر کسانی که با سفارت گفت‌وگو می‌کنند می‌گویند که سعود الفیصل متحد سرسخت عبدالله است و عبدالله نیز کاملا به او اعتماد دارد و در سیاست خارجی و مسائلی دیگر با او مشورت می‌کند. آنان می‌گفتند که احتمال دارد سعود الفیصل کار وزارت را بگذارد و مشاور عبدالله شود اگر عبدالله به قدرت برسد. اما در خصوص خانواده سدیری‌ها، این تلگراف اشاره می‌کند که برخی ناظران گفته‌اند که اعضای خانواده سدیری عبدالله را بازی می‌دهند و کوشش می‌کنند در پشت پرده برای رسیدن به قدرت رقابت کنند. این تلگراف از یکی از ناظران نقل می‌کند که شاهزادگان سعودی اینگونه هستند: نایف بن عبدالعزیز [ولی‌عهد کنونی و وزیر کشور] شیفته [دستگاه] امنیت[ی] است. سلمان بن عبدالعزیز جاسوس دارد و هر کسی در کاخ پادشاهی جاسوسی دیگری را می‌کند. طبق تلگرافی که ویکی‌لیکس فاش کرد: بندر بن سلطان بن عبدالعزیز که در آن دوره سفیر عربستان در آمریکا بود، «آدم آمریکاست» و اینگونه به او نگریسته می‌شود که او حافظ منافع آمریکا در عربستان است و اینجا [در عربستان] خیلی منفور است همچنین در خاندان حاکم. ناظران می‌گویند که «بندر میمون سیاه»ی است که هیچ گاه به دلیل اصل و نسب مادرش شاه نمی‌شود. روی کار آمدن عبدالله بن عبدالعزیز با روی کار آمدن عبدالله پس از مرگ ملک فهد، موضوع جانشینی از تلگراف‌های آمریکا کنار رفت تا اینکه دوباره در سال 2006 با صدور دستور شاه برای تشکیل هیئت بیعت مطرح شد. این اقدام سوالاتی را در خصوص میزان قدرت نظام جدید به تنظیم اختلافات قدرت در درون خاندان و تامین انتقال آسان قدرت پس از تغییر قواعد بازی مطرح کرد. بنابراین امتیاز مسن‌تر بودن به عنوان معیار اصلی برای نامزد احتمالی پادشاهی، اعتبارش کاهش یافت و این امر فضا را مقابل احتمالات کشمکش قدرت بین شاهزادگان سعودی باز کرد. امری که یکی از خبرنگاران سعودی را وا داشت [سند (09RIYADH1434 ) ] تا عربستان را کشوری توصیف کند که «در حال تحول» است و برای آینده خود با سوالاتی روبه‌روست. این خبرنگار اشاره کرده بود که روشن است که در 10 سال آینده رهبری جدید از نسل جدید شاهزادگان روی کار خواهد آمد و این امر کاملا نگران کننده است و هیچ کس نمی‌داند که این فرد کیست. بر همین اساس، این تلگراف (06RIYADH8921 ) به طور مفصل به موضوعی پرداخت که نام برندگان و بازدندگان نظام جدید [عربستان] را بر آن نهاد. در این تلگراف خاندان سعودی به شرکت فورد موتور تشبیه شد که نام خانواده را بر خود گذاشتند و عربستان تنها کشوری است که نام خانواده را بر کشور گذاشت. ولی‌عهد سلطان از اولین برندگانی نام برده شد که از آنان سخن گفته شد بخصوص پس از آنکه مشاهده کرد که طبق نظام قدیم شاه می‌توانست ولو به صورت نظری و در حد حرف سلطان، ولی عهد خود را تغییر دهد اما در نظام جدید جایگاه سلطان تحکیم شده است بخصوص پس از آنکه نظام سعودی در ماده سوم احکام هیئت بیعت احتمالات آینده را در نظر گرفته و احکامش شامل شاه و ولی‌عهد کنونی‌اش نمی‌شود. اما بیماری سلطان بن عبدالعزیز ولی‌عهد شاه و اقامت طولانی او خارج از عربستان برای مدتی طولانی جهت درمان در آمریکا و طی کردن نقاهت، دیپلمات‌های آمریکایی را وا داشت تا از سناریوهای فوت سلطان در تلگراف شماره (08RIYADH1757) سخن بگویند. بخصوص اینکه در تاریخ عربستان تاکنون وارث قبل از رسیدن به تخت قدرت نمرده است و در نتیجه نمونه‌ای وجود ندارد که بتوان احتمالات آتی را در صورت مرگ سلطان پیش‌بینی کرد. در این تلگراف اعلام شده است که به احتمال زیاد فرزندان عبدالعزیز موسس سعودی زنده خواهند ماند و این خود، مانعی در راه انتقال قدرت به نسل جدید و نوادگان منتظر است. این تلگراف توضیح می‌دهد که لیست نامزدها دارای شرایط ظاهری سه نفر از برادران ولی‌عهد را در بر می‌گیرد: نایف، سلمان و احمد معاون وزیر کشور. سلمان را رقیب جدی می‌دانستند اما بازیگران دیگری نیز وجود داشتند از جمله فرزند عبدالله که مشاور او نیز هست. همچنین مقرن بن عبدالعزیز رئیس دستگاه اطلاعات و مشعل رئیس هیئت بیعت و شاهزاده طلال. اما سفارت معتقد بود که هر یک از این افراد را بر خلاف اینکه صدایی قوی دارند (یعنی نفوذ زیادی دارند)، به دلیل قوانین پیچیده و قبیله‌ای مورد توافق آل سعود، نمی‌توان به تنهایی لقب خادم حرمین شریفین را داد. برای همین بازگشت ولی‌عهد (سلطان بن عبدالعزیز) به کشور پس از گذران دوره درمان در آمریکا سبب سوال کردن از قدرت او برای انجام وظایف رسمی‌اش نشد با توجه به اینکه بیماری‌اش بسیار جدی بود. حتی این شایعات نیز منتشر شده بود که سلطان به کشور باز می‌گردد تا پس از ناکامی در درمان سرطان،‌ در کشور خود بمیرد اما در این شایعات هم و تمایل وی برای کناره‌گیری از مسئولیت‌هایش تشکیک شده بود. این تردید آمریکا به این بازمی‌گردد که اولا، آل سعود دوست ندارد سنت‌شکنی کند چه آنکه هیچ یک از ولی‌عهد‌های سابق تاکنون استعفا نداده بودند و دوما هیئت بیعت برای این تشکیل شده بود که در صورت مرگ، جانشین یا ولی‌عهد پیدا کند. بر خلاف شاهزاده سلطان، تلگراف (06RIYADH8921 ) توضیح می‌دهد که با توجه به افراد خانواده حاکم که باقی مانده است، استعداد و نه اولویت سنی، تعیین کننده اصلی برای رسیدن به تخت شاهی است. این تلگراف اعلام می‌کند که پسران کوچکتر حتی نوادگان ملک عبدالعزیز امکان حقیقی تکیه زدن بر تخت شاه را دارند. شاهزادگان فرزند عبدالعزیز مرده‌اند. اینها احساس کرده‌اند که با فرزندان موسس سعودی مساوی‌اند. همچنین شاهزادگان از نسل فرزندان طرد شده مانند شاهزاده مشاری بن عبدالعزیز که یک دیپلمات انگلیسی را کشت یا سعد بن عبدالعزیز که پسرش ملک فیصل را ترور کرد، در هیئت بیعت حق رای مساوی با هر شخص دیگر دارد. طبق این تلگراف، این تحولات جدید به نوادگان موسس سعودی که مناصب بلندپایه‌ای دارند، مانند محمد بن سعود، مشعل بن سعود، سعود بن فیصل، ترکی بن فیصل، محمد بن فهد، فیصل بن بندر، متعب بن عبدالله، خالد بن سلطان، فهد بن سلطان، بندر بن سلطان، محمد بن نایف و عبدالعزیز بن سلمان، انگیزه‌ای داد. همچنین سودبرندگانی هم خارج از خاندان حاکم هستند که این تلگراف به آنان نیز پرداخته است. به خصوص روند تحول سیاسی تدریجی در عربستان پس از آنکه دریافت هیئت بیعت گامی به سوی اصلاح سیاسی و ثبات بیشتر و عوض کردن قواعد شخصی با نهادهاست. این تلگراف اضافه می‌کند که این امر، مورد قبول تاجران است که با یقین بیشتری به سرمایه‌گذاری می‌پردازند در حالی که تلگراف نقل می‌کند که لیبرالها اعتقاد دارند که با حل مسئله خلافت، ملک عبدالله به سراغ اصلاحات سیاسی می‌رود و بر همین اساس سفارت آمریکا در ریاض، معتقد است که عربستان با ثبات است و منافع ملی آمریکا را حفظ می‌کند و برای همین آمریکا نیز یکی از سودکنندگان است. به موازات بهره‌برندگان، این تلگراف احتمال داد که کاهش اهمیت نقش عامل سنی و عدم اختیار شاه در تعیین جانشین خود، سبب می‌شود شاهزادگانی مانند مشعل بن عبد العزیز، عبد الرحمن بن عبد العزیز، ونایف بن عبد العزیز از ترتیبات جدید خرسند نباشند. شاهزاده مشعل که پیش از این بارها از حق خود تصاحب منصب ولایت‌عهده صحبت کرده و اعتراض کرده بود، در سایه تغییرات جدید تحقق آرزویش دشوار شده بود. این تلگراف در عین حال از روند جبران غیرمستقیمی سخن گفت که شاهزاده مشعل [در قبال آنچه از دست می‌داد] به آن رسید به طوری که شرکت بین‌المللی او با شرکت‌های خارجی آلمانی و چینی بر سر طرح‌هایی اصلی در عربستان رقابت می‌کرد که ارزش آن به میلیاردها دلار می‌رسید. آرزوهای شاهزاده مشعل در تلگلرافی دیگر که تاریخ آن 1995 به شماره (95RIYADH5405 ) است و تلگرافی که از اختلاف سنی مشعل بن عبدالعزیز سخن می‌گوید باز می‌گردد و سوالاتی مطرح می‌کند در آن دوره، از اینکه آیا از شاهزاده سلطان کوچکتر است و این قبل از آن است که شواهد مطمئن نشان داد که شاهزاده مشعل و عبدالمحسن بن عبدالعزیز از شاهزاده سلطان بزرگترند. این تلگراف آورده است که شیخ عبدالمحسن التویجری به نقل از عبدالله [شاه کنونی] ولی‌عهد وقت نقل کرده است که وی از اینکه مشعل معاون دوم نخست‌وزیر وقت در سال 1982 شده است، بشدت ناراضی است که تصمیم آن را سه نفر با سرعت گرفته‌اند یعنی: فهد، عبدالله و سلطان که این مسئله هم سبب شد مشعل ناخرسندی خود را به بندر بن عبدالعزیز نشان بدهد که مسئله او را بر عهده داشت. این تلگراف می‌افزاید که در سال‌های بعد مشعل به این نتیجه رسید که برادرانش او را فاقد ویژگی‌هایی می‌دانند که شاه باید داشته باشد که این تلگراف این ویژگی‌ها را ذکر کرده است: سعودی نبودن مادرش، سابقه کم‌رنگ او که کارمندی دولتی بوده و سوم آوازه جنجالی او. اما شاهزاده عبدالرحمن بن عبدالعزیز برادر تنی سلطان، و برادر تنی کوچک پس از ولی‌عهد کنونی، خود را نفر بعدی لیست انتظار می‌دید. تلگراف شماره (09RIYADH1434 ) نشان می‌دهد که بر خلاف اینکه عبدالله بن عبدالعزیز [شاه کنونی] از لحاظ سنی در مرتبه دوم است، شانسش به دلیل سابقه‌ دولتی‌اش اندک است به طوری که تاکنون [یعنی آن زمان] دو بار از منصب خود که حاکم بوده کنار گذاشته شده و این امر قدرت او برای رقابت را زیر سوال می‌برد. تلگراف شماره (07RIYADH296 ) به نقل از یک منبع مطلع از اتفاقات جاری در خاندان حاکم نشان می‌دهد که درگیری لفظی شدیدی میان شاهزاده سلمان حاکم ریاض که منبع اختلافات داخلی شمرده می‌شود، و برادرش عبدالرحمن بن عبدالعزیز درگرفته است و وی به ترتیب جانشینی جدید اعتراض کرد و سلمان از عبدالرحمن خواسته است که ساکت شود و به سراغ کار خود بازگردد. در میان بلندپروازی‌های مشعل و اعتراضات برادرش عبدالرحمن، نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور [ولی عهد کنونی] ظاهر شد که از زمان رسیدن ملک عبدالله به تخت شاهی آرزو داشت معاون دوم بشود و این متعلق به قبل از این است که این منصب از جانب شاه، اختیاری اعلام شود. تلگرافی دیگر اشاره می‌کند که نایف خیلی بر برادرش سلطان یا عبدالرحمن تکیه می‌کرد تا برایشان امکان انتخاب یکی از آنان برای منصب ولی‌عهدی به هنگامی که دیگری شاه شد، باشد اما با تشکیل هیئت بیعت، نایف آنچه آن را مسیر داخلی به سوی تخت شاهی می‌نامید از دست داد. با تحقق تمایل نایف در سال 2009 برای رسیدن به منصب معاون دومی، تلگراف‌های سفارت امریکا دیگر از تعیین او به این معنا که انتقال او برای خلافت برادرش سلطان حتمی است، سخن نمی‌گفت. تلگراف (09RIYADH496 ) اشاره می‌کند که شاه پس از آنکه منصب مذکور از زمان به قدرت رسیدن خالی مانده بود، ناچار شد این گام را بردارد. بنابراین ولی‌عهد سلطان بن عبدالعزیز در همه اهداف و مقاصد ناتوان ماند و شاه هم می‌خواهد با خارج سفر کند و باید کسی باشد که مسئول باشد و نایف با توجه به سنش میان همه فرزندان عبدالعزیز و منصبش در وزارت کشور و با توجه به آدابی که وجود دارد، بهترین نامزد برای این کار است. تلگراف شماره (09RIYADH482 ) جزئیاتی بیشتر نقل می‌کند و از محمد بن نایف معاون وزیر کشور [و فرزند وزیر کشور] نقل می‌کند که به سفیر آمریکا گفته است که نباید به پدرش از منظر جانشینی نگریسته بشود بلکه یک ضرورت اداری بوده است.. این سخن، دلیلی دیگری، که عدم گرایش سفارت آمریکا را به این اعتقاد تفسیر می‌کند که تعیین نایف در معاونت دومی شاه اشاره‌ای است به اینکه او «ولی‌عهد بعدی» است، در این اقدام شاه نمود یافت که وی همزمان با صدور دستور تعیین نایف در معاونت دومی، دستور تعیین مشعل بن عبدالله پسر خود در مقام حاکم نجران در مرز یمن را صادر کرد. این دستور پس از آن صادر شد که این منصب چند ماه به دلیل برکناری حاکم نجران که موفق نشد تنش ساکنان شیعی اسماعیلیه را آرام کند، خالی مانده بود. سفارت تاکید کرد که این منصب [حاکم نجران] حساس است و این اقدام تعجبی برانگیخته است چرا که مشغل بن عبدالله 35 ساله جوان بود و بی‌تجربه و در آن زمان در وزارت خارج کار می‌کرد. سفارت در تلگراف خود درباره تعیین نایف به معاون دومی شاه، می‌نویسد که ما به این تعیین به عنوان اقدامی که جبران‌کننده و برای رضایت گسترده محافظه‌کارانی باشد که با اصلاحات شاه مخالف هستند، گرایشی نداشتیم. در حالی که نایف در دیدی گسترده، یک محافظه‌کار به شمار می‌رود. این موضوع برای وزیری که توجه کاملش معطوف به تقویت نظام است، امری غافلگیرکننده نیست. سفارت می‌افزاید: بیشتر ناظران معتقد بودند که عبدالله ولی‌عهد سابق محافظه‌کارتر و مترجع‌تر از این بود که الان شاه است. تلگراف شماره (09RIYADH1434) نشان می‌دهد که خاندان سدیری در کنار شاهزاده نایف، شاهزاده سلمان را نیز از میان فرزندان عبدالعزیز گزینه‌ای منطقی‌تر و بهتر برای رسیدن به تخت شاهی می‌دید. اما آنچه در واقعیت رخ میداد اینطور نبود. زیرا او برادر تنی شاهزاده نایف بود. این تلگراف می‌گوید که اگر برای تاریخ این امکان وجود داشت که چگونگی رقم خوردن تحولات را راهنمایی کند، احتمال داشت که سایر اعضای خاندان را با این مسئله مخالف کند که احتمال وجود دو شاه متوالی از سدیری‌ها وجود ندارد اگر نایف به تخت شاهی برسد. با این حال، تلگراف (06RIYADH8921 ) به نقل از برخی مسئولان اعلام می‌کند که اعتقاد داشتند حاکم ریاض سلمان بن عبدالعزیز از احترام کافی برخوردار است تا در انتخابات در هیئت بیعت پیروز شود اما شاهزاده احمد بن عبدالعزیز، طبق اعلام این تلگراف زیر سایه نایف کار میکند چرا که معاون وزیر کشور [نایف] است. این تلگراف اشاره می‌کند که وی کوچکترین عضو هفت نفره سدیری‌هاست که ممکن است نامزدی او با اعتراض افرادی روبه‌رو شود که به متمرکز شدن قدرت در این شاخه از خاندان اعتراض دارند. خارج از دایره برادران سدیری، شاهزاده صطام که معاون امیر منطقه ریاض است، طبق گفته تلگراف آمریکایی، نامزدی پنهان است و او با دنبال کردن شاهزاده سلمان به دنبال ارتقاء دادن جایگاه خود است در حالی که شاهزاده مقرن رئیس دستگاه اطلاعات در این تلگراف فرد مبهم توصیف شده که همیشه همراه پادشاه است و او را برای تخت شاهی نامناسب می‌بینند به دلیل اینکه مادرش یمنی است اما این تگلراف احتمال داد که اگر شرایطش فراهم شود، نسب مادرش چندان مشکلی ایجاد نخواهد کرد. به دنبال بلندپروازی تعدادی از شاهزادگان سعودی، سفارت به این تحلیل رسید که هیئت بیعت تغییری در ماهیت حکومت عربستان ایجاد نخواهد کرد چرا که این هیئت برای این هدف اصلی تشکیل شد که مانع اختلافات و کشمکش‌های جانشینی شود که می‌توانست عربستان را تهدید کند بخصوص اینکه بسیاری از شاهزادگان سعودی پا در سن گذاشته‌اند حال آنکه تهدیدهای منطقه‌ای برای عربستان افزایش یافته است برای همین سفارت معتقد بود که نظام جدید آماده شده برای تسهیل روند انتقال قدرت از فرزندان عبدالعزیز به نوادگان بااستعدادتر نه به افراد مسن‌تر. در نهایت، سفارت آمریکا به این نتیجه رسید و تاکید کرد که روند انتقال قدرت در عربستان دارای تاریخی مقاوم در برابر دخالت خارجی است و اگر تاریخ می‌توانست نقش هادی را داشته باشد، هر نامزدی که ظهور می‌کرد می‌توانست بر حمایت برادران خود تکیه کند و اولویت نخستش تقویت موضعش برای ضمانت استمرار دولت آل سعود بود. علاوه بر این، هر پادشاهی در آینده برای حمایت منافع عربستان از طریق شراکت تعیین‌کننده با آمریکا تلاش می‌کرد. تلگراف (07RIYADH296 ) مناقشات و اختلافات داخل خاندان حاکم عربستان را طی سالهای گذشته که فقط به قانون بیعت محدود نمی‌شود، ظاهر کرد. و این وقتی رخ داد که خاندان حاکم عربستان را یک خانواده توصیف کرد که در عین حال حزبی سیاسی نیز هست. این تلگراف از تلاش شاهزاده سلمان و نایف برای رویارویی با شاه در خصوص حرکت به سوی کاستن از امتیازات و مشخصا روند اختصاص اراضی سخن به میان می‌آرود که برخی شاهزادگان در پشت این روند سودهایی در حد چندین میلیون دلار کسب کردند و همین ولی‌عهد سابق یعنی سلطان را واداشت تا در کنار شاه بایستد. وی به برادرانش تاکید کرد که به چالش‌کشیدن شاه خط قرمز اوست و بر ثبات و امنیت داخلی که آن را هدف اصلی خاندان حاکم دانست، تاکید کرد و افزود: اگر عبدالله را به چالش بکشیم کار به کجا خواهد رسید؟ سفارت آمریکا به نقل از یکی از منابع خود تحلیلی را از گام سلطان در بیان این حرف که «ملک عبدالله خوب و حکیم» است «اما سلطان باهوش و زیرک» است، اعلام کرد و افزود که آنچه ولی‌عهد گفت نشان می‌دهد که او شاه را حمایت می‌کند یا حداقل این است که آشکارا با اقدامات اصلاح‌گرایانه شاه مخالف نیست و از آنجا که عبدالله شاه است و خودش ولی‌عهد، بنابراین با استقامت در پشت سر رئیس خود می‌ایستد. تلگراف به نقل از منابع مطلع در سال 2006 اعلام کرد که پیش‌نویس اولیه سیستم هیئت بیعت حاوی اعطای حق رأی در هیئت به برخی مفتی‌های سعودی مانند عبدالعزیز الشیخ و صالح بن حمید رئیس مجلس شورا بود بدون اینکه این رویکرد مجالی برای تنفس بیابد. در حالی که سفارت در در نظرگرفتن این نکته که برخی معتقدند عدم سهیم کردن افرادی غیر از خاندان حاکم در هیئت بیعت مانع شراکت تاریخ آل سعود و نهاد دینی در عربستان است، تردید کرده است، اما سفارت تاکید کرد که روشن است که به دانشمندان نقشی اساسی برای تعیین شاهان آینده داده نشده است و نهاد دینی در عربستان پس از این تصمیم در مقابیسه با دموکرات‌ها نامیدتر شده است. ناگفته نماند که سیستم هیئت بیعت به اعضای خود این حق را می‌دهد که شاه را مجبور کنند اختیارات خود را در صورت بیمار شدن یا دعوت برای بیعت ولی‌عهد به عنوان شاه در صورت تایید گزارش پزشکی مبنی بر ناتوانی همیشگی از اجرای وظایف، به ولی‌عهد منتقل کند و حتی اگر ناتوانی شاه و ولی‌عهد او محرز و ثابت شود، شورای حکومتی موقتی تشکیل شود تا مقدمات انتخاب پادشاه جدید صورت بگیرد. کد مطلب: 228522 آدرس مطلب: http://www.jahannews.com/vdcirvarrt1arw2.cbct.html
  21. اگر اشتباه نکنم ایشون فرمان اعدام ایرانی ها رو داده بودند. جهنم برشون مبارک باشه. اگر درست یادم مونده باشه نماینده ی جناح وهابی های تندرو بود
  22. دست این برادران را باید بوسید. امیدوارم ریشه ها رو از خاک بیرون بکشند که این شادی تکمیل بشه.
  23. Antiwar

    انتخاب مديران سايت

    تبریک میگم برادر پاتریوت.
  24. آقا رسول، برادر من و دوست عزیز، به نظرم شما کمی باید در رفتار خودتون تجدید نظر کنید. حتی اگر در این مورد حق با شما باشد، این سبک نگارش و پرخاشگریتون باعث میشه استدلالتون تضعیف بشه. شما به محض این که کنترلتون بر اعصابتون رو در یک بحث از دست بدید به سرعت از دید خواننده مقبولیتتون کاهش می یابد. لذا نه به خاطر ما بلکه به خاطر اون چیزهایی که به نظر خودتون معقولند و به نظر می رسه براتون ارزش بالایی دارند، اقلا در ظاهر در مقام بحث عصبانی نشوید. (به خاطر خود سید هم که شده ازشون صحیح دفاع کنید) در این مورد نه کسی قصد خیانت داره نه کسی از اتفاقی که برای سید افتاده خوشحاله. به نظر حقیر و برخی دوستان این کار از منطق امنیتی پیروی می کنه و مباحث امنیتی شوخی بردار نیست. شما ممکن نظر ما رو صحیح ندونی. سلمنا، اگر دلایل قانع کننده ای داری ارائه کن. اگر فکر می کنی ما لایق نیستیم برامون دلیل بیاری نظرتو بگو و بعد از بحث کناره گیری کن. اما خواهشا ذهن خوانی نفرما برادر گرامی! در صدد کشف انگیزه ی افراد نباش.
  25. [quote] اما در بخش دوم بچه های گیت ورودی فرودگاه کار عملیاتی انجام نمیدهند [/quote] صحیح می فرمایید برادر هیملر. این موضوع مال وقتی است که مملکت سر و سامون گرفته نه اون زمان که هنوز همه چیز روی هواست. ابتدای انقلاب ما به شدت از نظر نیروهای اطلاعاتی در تنگنا بودیم لذا ممکن بوده یک نیرو در عرض چند ساعت چندین نوع مختلف عملیات اطلاعاتی رو انجام بده که باید برای همش آماده می بود. البته اصراری نیست، شاید هم این طرز پوشش خود فرد ایراد دار بوده و از روی هوای نفس. (اگر چه پیامبر می فرمایند عمل برادر مومنتون رو حمل بر صحت کنید) اما کاری که کرده درسته. یعنی نوع شک کردنش به مسافرا بر مبنای موازین صحیحی هست. اتفاقا سوال کردن از لبنان هم کار صحیحی است چون مسافرا لبنانی بودن نه ایرانی! اولین کاری که شما باید بکنی این هست که از لابه لای حرف طرف در بیاری که ایشون آیا اصلا لبنانی هست یا یک نفوذی است. اگر لبنانی هست واقعا شیعه هست یا نه از گروه های دیگه مثل فالانژها یا سنی هاست که خودشو جا زده جای یک روحانی شیعه و... بهترین کار این هست که ازش راجع به شرایط پیچیده ی لبنان بپرسی و واکنش ها و تناقض گویی هاشو در بیاری. راستش اگر من هم جای ایشون بودم احتمالا همین کار رو می کردم. بگذریم. برادر امین مسی، ببحشید که من بحث رو ادامه دادم علتش این بود که موضوع نوشته بنده اصولا محتوای متفاوت با بحث برادر مصطفی و دوستان داشت و یکم فنی تر بود لذا برداشتم این بود که اشکالی درش نیست. اگر فکر می کنید پست مناسبی نیست پاکش کنید. مباحثی بود در خصوص بجث اون بزرگواران که به احترام امر شما ازشون گذشتم.