Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. Antiwar

    اعلی حضرت و فانتوم

    بی اختیار یاد این چند خاطره از معزی افتادم: شاه خلباني عادي بود. من هميشه به‌عنوان يك معلم كنار دستش مي‌نشستم. اما او در بيشتر موارد گوش به‌حرف كسي نمي‌داد و مسأله‌ايجاد مي‌كرد. يكبار با او به‌يكي از شهرها رفته بوديم. هنگام بازگشت به‌او گفتم لطفاً بعد از نشستن از ترمزها استفاده نكنيد. از «ري ورس موتور» (ترمز موتور) استفاده كنيد. گفت چرا؟ گفتم براي اين كه ترمز تند است و هواپيما يك دفعه مي‌ايستد و در نتيجه تمام ظرفها را مي‌شكند. شاه فقط گفت «نچ» و گذشت. آمديم. در فرودگاه مهرآباد شاه سوار شد و به‌شدت ترمز كرد. از آن پشت سر و صدايي آمد و ما از باند رفتيم بيرون. مهماندار كه خانم منيري بود نمي‌دانست شاه‌اين كار را انجام داده‌است. فكر كرد من ترمز كرده‌ام. با اعتراض گفت كاپيتان تمام ظرفها شكسته شدند! من به‌شاه گفتم: «عرض كردم خدمتتان!».با عجله گفت نه من ترمز نكرده‌ام! من كه‌هاج و واج مانده بودم هيچ نگفتم و سكوت كردم. تعجب از راحت حرف زدن! هميشه شنيده بودم كه‌اطرافيان شاه به‌او بسيار دروغ مي‌گويند. مي‌دانستم كه براي دزديهاي خودشان اين كار را انجام مي‌دهند. من خود شاهد چند مورد بوده‌ام كه‌اين مسأله سؤال ذهني خود شاه هم بوده‌است. در يك پرواز اتفاقي افتاد كه شاه از خود من سؤال كرد چرا به‌او دروغ مي‌گويند؟ قضيه‌اين بود كه طوفانيان تعدادي هواپيماي دست دوم جامبو را خريده بود. در پروازي كه داشتيم شاه با فخر و خوشحالي گفت هواپيماهاي جامبو هم كه رسيد!. خوب است. نو هستند و چند سالي كار مي‌كنند. ديدم روي نو بودن آنها تأكيد دارد در حالي كه نو نبودند. گفتم نو نيستند. هركدامشان به‌طور‌ متوسط 20تا 25هزار ساعت پرواز دارند. گفت نو هستند. گفتم به‌عرضتان رساندم كه نو نيستند. آيا منظورتان اين است كه رنگشان نو است؟ گفت به‌من گفته‌اند نو هستند. گفتم شما دستور بدهيد فرم ثبت پرواز هواپيما را بياورند تا ببينيد چه‌قدر پرواز داشته‌اند؟ هيچ‌كدامشان نو نيستند. قيافة شاه به‌شدت درهم رفت و گفت چرا اين قدر به‌من دروغ مي‌گويند؟ گفتم نمي‌دانم و رويم را برگرداندم. دوباره با صداي آهسته‌تري گفت چرا به‌من دروغ مي‌گويند؟ شاه مناسباتي براي خود ايجاد كرده بود كه بسياري از نزديكترين اطرافيانش هم نميتوانستند مشكلات و مسائل واقعي خودشان را با او درميان بگذارند. من نمونه یي داشتم كه حتي فرح نيز جرأت گفتن يك مشكل جدي را با او نداشت. شاه در پروازها اغلب به داخل كابين ميآمد و در برخاستن و نشستن هواپيما دخالت ميكرد. خودش يك نوع ژست بود. ما هم چيزي نميتوانستيم بگوييم. اما من بدون اينكه به رويش بياورم هميشه كنار دستش مينشستم و هواي كار را داشتم. جاهايي كه خطرناك بود ناچار به دخالت بودم. مثلاً 2-3سال قبل ازانقلاب شاه را دعوت كرده بودند به لهستان. موقع بلندشدن از مهرآباد هوا خوب بود شاه به كابين آمد و پرواز كرديم. نزديك لهستان هوا را گرفتيم هوا ابري بود. پيشبيني هوا را غلط داده بودند. برج بهمن گفت ميخواهند هواپيمايتان را اسكورت كنند. ولي چون ابري است هواپيماها نزديك نميشوند. لطفاً به مسافرتان بگوييد. گفتم بسيار خوب. آن موقع سپبهبد نادر جهانباني چون به زبان روسي آشنا بود در ميان همراهان شاه در هواپيما بود. صدايش كردم گفتم تيمسار اسكورت نميتواند بيايد نزديك چون هوا ابري است. گفت چشم. رفت گفت و آمد. يك كم كه نزديكتر شديم جهانباني كه توي كابين بود پرسيد هوا چطور است؟ گفتم هنوز نگرفتهام. الان ميگيرم. هواي فرودگاه ورشو را گرفتم گفت بارندگي بسيار شديد و ديد براي نشستن 200متر است. هوا را گرفتم و نوشتم و دادم به جهانباني. گفتم لطفاً اين را بدهيد به ايشان بگوييد هوا اينطوري است. البته ما بنزين كافي داريم. اگر نتوانيم ميرويم جاي ديگر. ولي چون مسافرت رسمي است سعي ميكنيم همينجا بنشينيم. و خطاب به جهانباني اضافه كردم و لطفاً بهايشان بگوييد كه براي نشستن خودشان نيايند. چون ديد 200متر است و خيلي حساس است و بايد خلبان حرفه اي بنشيند. جهانباني گفت آن را كه نميتوانم بگويم. بگذار ببينم چه ميتوانم بكنم؟ رفت عقب. چند دقيقه گذشت جهانباني با قيافة ناراحت بازگشت. پرسيدم چي شد تيمسار؟ گفتيد؟ گفت من كه جرأت ندارم بگويم. رفتم پيش فرح. به او گفتم خلبان ميگويد ديد 200متر است با بارندگي شديد بگوييد بهشان كه براي نشستن نيايند. فرح گفت من چنين جرأتي ندارم كه به شاه اين را بگويم كه نيايد. جهانباني گفته بود خلبان ميگويد خطرناك است. فرح جواب داده بود خطرناك چيست؟ اگر الان اين دستور بدهد وليعهد كشته شود من حق گفتن نه را ندارم. جهانباني پرسيد حالا چه كار ميكني؟ من كمربندم را كه بسته بودم باز كردم. كاغذها را از دستش گرفتم و گفتم كاري ندارد ايشان كه نميتواند بگويد. شما هم كه نميتوانيد بگوييد. بگذاريد خودم ميروم ميگويم. من خودم بلدم حرف بزنم. جهانباني دستپاچه شد. گفت نه نه ديده ام تو تند حرف ميزني. گفتم نه براي من هيچ مسأله یي نيست. ميروم، ميگويم ديد طوري است كه شما نميتوانيد بنشينيد. جهانباني گفت تو ميگويي نميتواني بنشيني؟ گفتم آره خوب نميتواند بنشيند. ديد 200متر خلبان حرفه یی ميخواهد. گفت نه تو بنشين بگذار ببينم چه كار ميتوانم بكنم؟ رفت و 7-8 دقيقه بعد برگشت. اين بار با قيافه یي خندان و خيلي خوشحال گفت حل شد! حل شد! گفتم چي شد؟ گفت من دو مرتبه رفتم پهلوي علياحضرت گفتم اين خلبان ميخواهد خودش بيايد بگويد. اين هم تند حرف ميزند. فرح هم دستپاچه شده و گفته بود پس چهكار كنيم؟ با سر و صداي آنها شاه ديده بود يك كاغذي دست جهانباني است و اين دو تا دارند جر و بحث ميكنند. گفته بود چه خبر است؟ فرح گفته بود جهانباني به شما خواهد گفت. جهانباني هم گفته بود بارندگي خيلي شديد است و ديد 200متر است خلاصه خلبان ميگويد: جهانباني ميگفت ديگر ادامه ندادم. شاه فهميده بود. يك لبخندي زده گفته بود اشكالي ندارد به خلبان بگوييد من نميآيم خودش بنشيند. خوشحالي جهانباني ازاين نظر بود كه اين ماجرا كه في الواقع اصلاً ماجرايي هم نبود و تبديل به يك مشكل شده بود. حل شده است!. من چنان بهت زده به او نگاه كردم كه دوباره پرسيد گرفتي چي گفتم؟ گفتم بله تيمسار. ديد 200متر بود و عادي است كه ايشان نتوانند بنشينند! جهانباني خنديد و گفت ديگر هيچي نگو! گفتم چشم! با خلبان صفري نشستيم. واقعاً ديد كم بود. طوري كه تا وقتي نشستيم باند را نديديم. وقتي از باند خارج شديم به جهانباني گفتم بهشان بگوييد اگر حالا ميخواهند بيايند روي صندلي بنشنينند. جهانباني يك نگاهي به من كرد و گفت از اين حرفها نزن! گفتم تيمسار منظور اين بود كه جلو اين رئيس جمهور لهستان بگويند خلبان هستند. گفت نگو! اين چيزها را نگو!
  2. [b]قصد بود برای ادای دین به شهیدی که منت گذاشتند و تصویرشان بر روی آواتار بنده نقش بست تاپیکی به نامشان ایجاد شود که دیدم دوست خوبمون آقای نازعات قبلا پیش دستی کردند. با اجازشون با مطالبی زحماتشون رو تکمیل می کنم. ================================[/b] [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/91144_786.jpg[/img] [/align] عملیات والفجر هشت یکی از عملیات های مهم و سختی بود که طی دوران دفاع مقدس اتفاق افتاد و محور کارخانه ی نمک نیز یکی از سخت ترین محورهایی بود که بچه های ما توانستند آن را با چنگ و دندان حفظ کنند. شهید حاج حسین بصیر که آن وقت فرمانده ی گردان یا رسول (ص) بود، در همین محور با نیروهایش حضور داشت.از کل نیروهایش 53 یا 54 نفر بیش تر نمانده بودند. پشت بی سیم به من گفت: "دو تا اسیر گرفتیم، بیا اون ها را ببر عقب" آن وقت من مسئول محور اطلاعات بودم. حاج حسین اصرار داشت که من حتماً بروم. من هم یک نفربر گرفتم و رفتم. وقتی به آن جا رسیدم تنها چیزی که مرا متعجب ساخت شرایط سختی بود که رزمنده های ما در آن به سر می بردند. تا زانو در آب بودند و پشت سنگرهایی سنگر گرفته بودند که با کلوخ و گونی های پاره پاره ساخته شده بودند! حاج بصیر به من گفت: "اسیرها را بده یک نفر ببرد پشت و تو بمان" من قبول کردم. برحسب اتفاق آن شب عراقی ها تک سنگینی را تدارک دیدند. از همین تعداد باقی مانده هم 7 یا 8 نفر به شهادت رسیدند و یازده نفر مجروح شدند. فشار دشمن هر لحظه سخت تر و سخت تر می شد. یکی از بچه ها را دیدم که با سر و صورت خونی وارد سنگر شد. یک دستش نیز با چفیه محکم بسته شده بود. چیزی را میان روزنامه ای پیچیده بود. بدون این که او را وارسی کنیم، گفتیم: " اون چیه که وسط روزنامه پیچوندی؟" گفت: "گفت سوغاتیه، می خواهم ببرم پشت جبهه!" کمی مصر شدیم. روزنامه را باز کرد. دیدیم دستی از آرنج به پایین در آن قرار دارد. تازه متوجه شدیم که دست خود وی است. آن شب تا صبح با همان شرایط پیش ما ماند. بچه ها هم توانسته بودند پاتک سنگین دشمن را جواب دهند و با 50 کشته عقب نشینی کردند. یادم نمی رود که شهید بصیر وقتی تعدادی از بچه ها آمدند و گفتند: "شرایط سخت شده و ما نمی توانیم مقاومت کنیم" برگشت به آن ها گفت: "امشب شب عاشورای ماست این جا جنگ احد است، ما را در این تنگه گذاشته اند تا دشمن از آن عبور نکند، پس ما مقاومت می کنیم. منبع: http://khakrezirani.blogfa.com/post-476.aspx به نقل از سایت صبح =========================== [b][align=center]فیلمی بسیار دیدنی از شهید بزرگوار. اگر چه ابتدای سخنان شهید ممکن است کمی برایتان تکراری باشد ولیکن اگر کمی تحمل کنید خاطرات نسبتا جالبی را از ایشان خواهید شنید[/align][/b] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/Mosahebe-Basir.wmv][color=red][align=center][size=18]دانلود فیلم[/size][/align][/color][/url] [align=center]یاد و خاطر همه حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس گرامی باد... نثار شادی روح شهداء و امام شهداء صلوات...[/align]
  3. تشکر از دوست عزیز و کریزی. می دونید چه چیزی خیلی جالبه؟ این که پسترها آن زمان تمام رنگی چاپ شدن!!! بعیده در ایران این توان وجود داشته باشد. احتمالا مستقیما از خود انگلستان به ایران می آوردنشون.
  4. [color=blue]این یک متن جالبه که دیروز جهان نیوز زده بود. فکر کنم از مرگ این بابا خبر داشتند [/color] ============================================= [b] افشاگری ویکی‌لیکس درباره عربستان و آمریکا[/b] 26 خرداد 1391 ساعت 9:54 پایگاه ویکی‌لیکس تلگراف‌هایی را منتشر کرد که نشان‌دهنده توجه ویژه دیپلمات‌های آمریکا به چالش‌های انتقال قدرت در عربستان است. به گزارش جهان به نقل از فارس، تلگراف‌های آمریکا نشان می‌دهد که این توجه از زمان ملک فهد آغاز شده و تا پس از روی کار آمدن عبدالله بن عبدالعزیز ادامه داشته است بخصوص اینکه سن فرزندان عبدالعزیز آل سعود موسس نظام سعودی در عربستان بالا رفته و نسل جدید در مرحله آتی بی‌شک به قدرت خواهد رسید و البته این تحول نگرانی آمریکا را به دنبال داشته است چرا که قدرت در عربستان، چشمان طماع زیادی را مقابل خود می‌بیند. ثبات عربستان اهمیتی فوق‌العاده برای امنیت ملی آمریکا دارد طبق منابع مطلع، با ظهور اولین نشانه‌های بیماری ملک فهد، سفارت آمریکا در ریاض توجهی ویژه به چگونگی انتقال قدرت در این خاندان کرد. در زمانی که سفارت آمریکا در ریاض در تلگرافی به شماره (95RIYADH5221 ) ابراز اطمینان بیشتری کرد که روند انتقال قدرت از طریق دور کردن ولی‌عهد عبدالله بن عبدالعزیز، پیچیدگی چندانی نخواهد داشت، تلگراف دومی از کنسولگری آمریکا در جدّه منتشر شد که در آن آمده است که اعضای خاندان حاکم تلاش کردند که ملک فهد را از کناره‌گیری از قدرت به سود ولی‌عهد خود عبدالله به دلیل بیماری در سال 1998 منصرف کنند. این تلگراف به نقل از یکی از خبرنگاران سعودی و مسئول بلندپایه بازنشسته نقل می‌کند که بعد از آنکه شاه پس از سکته مغزی قدرت را تسلیم ولی‌عهد کرد، برادران سدیری ملک فهد و منسوبان ابراهیمی او بودند که شاه را به عدم کناره‌گیری متقاعد کردند. طبق گفته این خبرنگار سعودی، فهد تلاش کرد که از قدرت کناره‌گیری کند اما اطرافیان او کوشش کردند که چنین چیزی رخ ندهد در حالی که تلگراف مذکور به نقل از برخی ناظران سعودی اعلام کرد که برخی وابستگان جریان ملک فهد نقش اصلی در سیاستگذاری دارند که ولی‌عهد تایید آن را بر عهده دارد و این کار را از طریق تحریک خواسته‌های نزدیکان ملک فهد انجام می‌شد. این تلگراف از «دشمنان و متحدان» داخل خاندان حاکم سعودی سخن میگوید و اشاره می‌کند که بیشتر کسانی که با سفارت گفت‌وگو می‌کنند می‌گویند که سعود الفیصل متحد سرسخت عبدالله است و عبدالله نیز کاملا به او اعتماد دارد و در سیاست خارجی و مسائلی دیگر با او مشورت می‌کند. آنان می‌گفتند که احتمال دارد سعود الفیصل کار وزارت را بگذارد و مشاور عبدالله شود اگر عبدالله به قدرت برسد. اما در خصوص خانواده سدیری‌ها، این تلگراف اشاره می‌کند که برخی ناظران گفته‌اند که اعضای خانواده سدیری عبدالله را بازی می‌دهند و کوشش می‌کنند در پشت پرده برای رسیدن به قدرت رقابت کنند. این تلگراف از یکی از ناظران نقل می‌کند که شاهزادگان سعودی اینگونه هستند: نایف بن عبدالعزیز [ولی‌عهد کنونی و وزیر کشور] شیفته [دستگاه] امنیت[ی] است. سلمان بن عبدالعزیز جاسوس دارد و هر کسی در کاخ پادشاهی جاسوسی دیگری را می‌کند. طبق تلگرافی که ویکی‌لیکس فاش کرد: بندر بن سلطان بن عبدالعزیز که در آن دوره سفیر عربستان در آمریکا بود، «آدم آمریکاست» و اینگونه به او نگریسته می‌شود که او حافظ منافع آمریکا در عربستان است و اینجا [در عربستان] خیلی منفور است همچنین در خاندان حاکم. ناظران می‌گویند که «بندر میمون سیاه»ی است که هیچ گاه به دلیل اصل و نسب مادرش شاه نمی‌شود. روی کار آمدن عبدالله بن عبدالعزیز با روی کار آمدن عبدالله پس از مرگ ملک فهد، موضوع جانشینی از تلگراف‌های آمریکا کنار رفت تا اینکه دوباره در سال 2006 با صدور دستور شاه برای تشکیل هیئت بیعت مطرح شد. این اقدام سوالاتی را در خصوص میزان قدرت نظام جدید به تنظیم اختلافات قدرت در درون خاندان و تامین انتقال آسان قدرت پس از تغییر قواعد بازی مطرح کرد. بنابراین امتیاز مسن‌تر بودن به عنوان معیار اصلی برای نامزد احتمالی پادشاهی، اعتبارش کاهش یافت و این امر فضا را مقابل احتمالات کشمکش قدرت بین شاهزادگان سعودی باز کرد. امری که یکی از خبرنگاران سعودی را وا داشت [سند (09RIYADH1434 ) ] تا عربستان را کشوری توصیف کند که «در حال تحول» است و برای آینده خود با سوالاتی روبه‌روست. این خبرنگار اشاره کرده بود که روشن است که در 10 سال آینده رهبری جدید از نسل جدید شاهزادگان روی کار خواهد آمد و این امر کاملا نگران کننده است و هیچ کس نمی‌داند که این فرد کیست. بر همین اساس، این تلگراف (06RIYADH8921 ) به طور مفصل به موضوعی پرداخت که نام برندگان و بازدندگان نظام جدید [عربستان] را بر آن نهاد. در این تلگراف خاندان سعودی به شرکت فورد موتور تشبیه شد که نام خانواده را بر خود گذاشتند و عربستان تنها کشوری است که نام خانواده را بر کشور گذاشت. ولی‌عهد سلطان از اولین برندگانی نام برده شد که از آنان سخن گفته شد بخصوص پس از آنکه مشاهده کرد که طبق نظام قدیم شاه می‌توانست ولو به صورت نظری و در حد حرف سلطان، ولی عهد خود را تغییر دهد اما در نظام جدید جایگاه سلطان تحکیم شده است بخصوص پس از آنکه نظام سعودی در ماده سوم احکام هیئت بیعت احتمالات آینده را در نظر گرفته و احکامش شامل شاه و ولی‌عهد کنونی‌اش نمی‌شود. اما بیماری سلطان بن عبدالعزیز ولی‌عهد شاه و اقامت طولانی او خارج از عربستان برای مدتی طولانی جهت درمان در آمریکا و طی کردن نقاهت، دیپلمات‌های آمریکایی را وا داشت تا از سناریوهای فوت سلطان در تلگراف شماره (08RIYADH1757) سخن بگویند. بخصوص اینکه در تاریخ عربستان تاکنون وارث قبل از رسیدن به تخت قدرت نمرده است و در نتیجه نمونه‌ای وجود ندارد که بتوان احتمالات آتی را در صورت مرگ سلطان پیش‌بینی کرد. در این تلگراف اعلام شده است که به احتمال زیاد فرزندان عبدالعزیز موسس سعودی زنده خواهند ماند و این خود، مانعی در راه انتقال قدرت به نسل جدید و نوادگان منتظر است. این تلگراف توضیح می‌دهد که لیست نامزدها دارای شرایط ظاهری سه نفر از برادران ولی‌عهد را در بر می‌گیرد: نایف، سلمان و احمد معاون وزیر کشور. سلمان را رقیب جدی می‌دانستند اما بازیگران دیگری نیز وجود داشتند از جمله فرزند عبدالله که مشاور او نیز هست. همچنین مقرن بن عبدالعزیز رئیس دستگاه اطلاعات و مشعل رئیس هیئت بیعت و شاهزاده طلال. اما سفارت معتقد بود که هر یک از این افراد را بر خلاف اینکه صدایی قوی دارند (یعنی نفوذ زیادی دارند)، به دلیل قوانین پیچیده و قبیله‌ای مورد توافق آل سعود، نمی‌توان به تنهایی لقب خادم حرمین شریفین را داد. برای همین بازگشت ولی‌عهد (سلطان بن عبدالعزیز) به کشور پس از گذران دوره درمان در آمریکا سبب سوال کردن از قدرت او برای انجام وظایف رسمی‌اش نشد با توجه به اینکه بیماری‌اش بسیار جدی بود. حتی این شایعات نیز منتشر شده بود که سلطان به کشور باز می‌گردد تا پس از ناکامی در درمان سرطان،‌ در کشور خود بمیرد اما در این شایعات هم و تمایل وی برای کناره‌گیری از مسئولیت‌هایش تشکیک شده بود. این تردید آمریکا به این بازمی‌گردد که اولا، آل سعود دوست ندارد سنت‌شکنی کند چه آنکه هیچ یک از ولی‌عهد‌های سابق تاکنون استعفا نداده بودند و دوما هیئت بیعت برای این تشکیل شده بود که در صورت مرگ، جانشین یا ولی‌عهد پیدا کند. بر خلاف شاهزاده سلطان، تلگراف (06RIYADH8921 ) توضیح می‌دهد که با توجه به افراد خانواده حاکم که باقی مانده است، استعداد و نه اولویت سنی، تعیین کننده اصلی برای رسیدن به تخت شاهی است. این تلگراف اعلام می‌کند که پسران کوچکتر حتی نوادگان ملک عبدالعزیز امکان حقیقی تکیه زدن بر تخت شاه را دارند. شاهزادگان فرزند عبدالعزیز مرده‌اند. اینها احساس کرده‌اند که با فرزندان موسس سعودی مساوی‌اند. همچنین شاهزادگان از نسل فرزندان طرد شده مانند شاهزاده مشاری بن عبدالعزیز که یک دیپلمات انگلیسی را کشت یا سعد بن عبدالعزیز که پسرش ملک فیصل را ترور کرد، در هیئت بیعت حق رای مساوی با هر شخص دیگر دارد. طبق این تلگراف، این تحولات جدید به نوادگان موسس سعودی که مناصب بلندپایه‌ای دارند، مانند محمد بن سعود، مشعل بن سعود، سعود بن فیصل، ترکی بن فیصل، محمد بن فهد، فیصل بن بندر، متعب بن عبدالله، خالد بن سلطان، فهد بن سلطان، بندر بن سلطان، محمد بن نایف و عبدالعزیز بن سلمان، انگیزه‌ای داد. همچنین سودبرندگانی هم خارج از خاندان حاکم هستند که این تلگراف به آنان نیز پرداخته است. به خصوص روند تحول سیاسی تدریجی در عربستان پس از آنکه دریافت هیئت بیعت گامی به سوی اصلاح سیاسی و ثبات بیشتر و عوض کردن قواعد شخصی با نهادهاست. این تلگراف اضافه می‌کند که این امر، مورد قبول تاجران است که با یقین بیشتری به سرمایه‌گذاری می‌پردازند در حالی که تلگراف نقل می‌کند که لیبرالها اعتقاد دارند که با حل مسئله خلافت، ملک عبدالله به سراغ اصلاحات سیاسی می‌رود و بر همین اساس سفارت آمریکا در ریاض، معتقد است که عربستان با ثبات است و منافع ملی آمریکا را حفظ می‌کند و برای همین آمریکا نیز یکی از سودکنندگان است. به موازات بهره‌برندگان، این تلگراف احتمال داد که کاهش اهمیت نقش عامل سنی و عدم اختیار شاه در تعیین جانشین خود، سبب می‌شود شاهزادگانی مانند مشعل بن عبد العزیز، عبد الرحمن بن عبد العزیز، ونایف بن عبد العزیز از ترتیبات جدید خرسند نباشند. شاهزاده مشعل که پیش از این بارها از حق خود تصاحب منصب ولایت‌عهده صحبت کرده و اعتراض کرده بود، در سایه تغییرات جدید تحقق آرزویش دشوار شده بود. این تلگراف در عین حال از روند جبران غیرمستقیمی سخن گفت که شاهزاده مشعل [در قبال آنچه از دست می‌داد] به آن رسید به طوری که شرکت بین‌المللی او با شرکت‌های خارجی آلمانی و چینی بر سر طرح‌هایی اصلی در عربستان رقابت می‌کرد که ارزش آن به میلیاردها دلار می‌رسید. آرزوهای شاهزاده مشعل در تلگلرافی دیگر که تاریخ آن 1995 به شماره (95RIYADH5405 ) است و تلگرافی که از اختلاف سنی مشعل بن عبدالعزیز سخن می‌گوید باز می‌گردد و سوالاتی مطرح می‌کند در آن دوره، از اینکه آیا از شاهزاده سلطان کوچکتر است و این قبل از آن است که شواهد مطمئن نشان داد که شاهزاده مشعل و عبدالمحسن بن عبدالعزیز از شاهزاده سلطان بزرگترند. این تلگراف آورده است که شیخ عبدالمحسن التویجری به نقل از عبدالله [شاه کنونی] ولی‌عهد وقت نقل کرده است که وی از اینکه مشعل معاون دوم نخست‌وزیر وقت در سال 1982 شده است، بشدت ناراضی است که تصمیم آن را سه نفر با سرعت گرفته‌اند یعنی: فهد، عبدالله و سلطان که این مسئله هم سبب شد مشعل ناخرسندی خود را به بندر بن عبدالعزیز نشان بدهد که مسئله او را بر عهده داشت. این تلگراف می‌افزاید که در سال‌های بعد مشعل به این نتیجه رسید که برادرانش او را فاقد ویژگی‌هایی می‌دانند که شاه باید داشته باشد که این تلگراف این ویژگی‌ها را ذکر کرده است: سعودی نبودن مادرش، سابقه کم‌رنگ او که کارمندی دولتی بوده و سوم آوازه جنجالی او. اما شاهزاده عبدالرحمن بن عبدالعزیز برادر تنی سلطان، و برادر تنی کوچک پس از ولی‌عهد کنونی، خود را نفر بعدی لیست انتظار می‌دید. تلگراف شماره (09RIYADH1434 ) نشان می‌دهد که بر خلاف اینکه عبدالله بن عبدالعزیز [شاه کنونی] از لحاظ سنی در مرتبه دوم است، شانسش به دلیل سابقه‌ دولتی‌اش اندک است به طوری که تاکنون [یعنی آن زمان] دو بار از منصب خود که حاکم بوده کنار گذاشته شده و این امر قدرت او برای رقابت را زیر سوال می‌برد. تلگراف شماره (07RIYADH296 ) به نقل از یک منبع مطلع از اتفاقات جاری در خاندان حاکم نشان می‌دهد که درگیری لفظی شدیدی میان شاهزاده سلمان حاکم ریاض که منبع اختلافات داخلی شمرده می‌شود، و برادرش عبدالرحمن بن عبدالعزیز درگرفته است و وی به ترتیب جانشینی جدید اعتراض کرد و سلمان از عبدالرحمن خواسته است که ساکت شود و به سراغ کار خود بازگردد. در میان بلندپروازی‌های مشعل و اعتراضات برادرش عبدالرحمن، نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور [ولی عهد کنونی] ظاهر شد که از زمان رسیدن ملک عبدالله به تخت شاهی آرزو داشت معاون دوم بشود و این متعلق به قبل از این است که این منصب از جانب شاه، اختیاری اعلام شود. تلگرافی دیگر اشاره می‌کند که نایف خیلی بر برادرش سلطان یا عبدالرحمن تکیه می‌کرد تا برایشان امکان انتخاب یکی از آنان برای منصب ولی‌عهدی به هنگامی که دیگری شاه شد، باشد اما با تشکیل هیئت بیعت، نایف آنچه آن را مسیر داخلی به سوی تخت شاهی می‌نامید از دست داد. با تحقق تمایل نایف در سال 2009 برای رسیدن به منصب معاون دومی، تلگراف‌های سفارت امریکا دیگر از تعیین او به این معنا که انتقال او برای خلافت برادرش سلطان حتمی است، سخن نمی‌گفت. تلگراف (09RIYADH496 ) اشاره می‌کند که شاه پس از آنکه منصب مذکور از زمان به قدرت رسیدن خالی مانده بود، ناچار شد این گام را بردارد. بنابراین ولی‌عهد سلطان بن عبدالعزیز در همه اهداف و مقاصد ناتوان ماند و شاه هم می‌خواهد با خارج سفر کند و باید کسی باشد که مسئول باشد و نایف با توجه به سنش میان همه فرزندان عبدالعزیز و منصبش در وزارت کشور و با توجه به آدابی که وجود دارد، بهترین نامزد برای این کار است. تلگراف شماره (09RIYADH482 ) جزئیاتی بیشتر نقل می‌کند و از محمد بن نایف معاون وزیر کشور [و فرزند وزیر کشور] نقل می‌کند که به سفیر آمریکا گفته است که نباید به پدرش از منظر جانشینی نگریسته بشود بلکه یک ضرورت اداری بوده است.. این سخن، دلیلی دیگری، که عدم گرایش سفارت آمریکا را به این اعتقاد تفسیر می‌کند که تعیین نایف در معاونت دومی شاه اشاره‌ای است به اینکه او «ولی‌عهد بعدی» است، در این اقدام شاه نمود یافت که وی همزمان با صدور دستور تعیین نایف در معاونت دومی، دستور تعیین مشعل بن عبدالله پسر خود در مقام حاکم نجران در مرز یمن را صادر کرد. این دستور پس از آن صادر شد که این منصب چند ماه به دلیل برکناری حاکم نجران که موفق نشد تنش ساکنان شیعی اسماعیلیه را آرام کند، خالی مانده بود. سفارت تاکید کرد که این منصب [حاکم نجران] حساس است و این اقدام تعجبی برانگیخته است چرا که مشغل بن عبدالله 35 ساله جوان بود و بی‌تجربه و در آن زمان در وزارت خارج کار می‌کرد. سفارت در تلگراف خود درباره تعیین نایف به معاون دومی شاه، می‌نویسد که ما به این تعیین به عنوان اقدامی که جبران‌کننده و برای رضایت گسترده محافظه‌کارانی باشد که با اصلاحات شاه مخالف هستند، گرایشی نداشتیم. در حالی که نایف در دیدی گسترده، یک محافظه‌کار به شمار می‌رود. این موضوع برای وزیری که توجه کاملش معطوف به تقویت نظام است، امری غافلگیرکننده نیست. سفارت می‌افزاید: بیشتر ناظران معتقد بودند که عبدالله ولی‌عهد سابق محافظه‌کارتر و مترجع‌تر از این بود که الان شاه است. تلگراف شماره (09RIYADH1434) نشان می‌دهد که خاندان سدیری در کنار شاهزاده نایف، شاهزاده سلمان را نیز از میان فرزندان عبدالعزیز گزینه‌ای منطقی‌تر و بهتر برای رسیدن به تخت شاهی می‌دید. اما آنچه در واقعیت رخ میداد اینطور نبود. زیرا او برادر تنی شاهزاده نایف بود. این تلگراف می‌گوید که اگر برای تاریخ این امکان وجود داشت که چگونگی رقم خوردن تحولات را راهنمایی کند، احتمال داشت که سایر اعضای خاندان را با این مسئله مخالف کند که احتمال وجود دو شاه متوالی از سدیری‌ها وجود ندارد اگر نایف به تخت شاهی برسد. با این حال، تلگراف (06RIYADH8921 ) به نقل از برخی مسئولان اعلام می‌کند که اعتقاد داشتند حاکم ریاض سلمان بن عبدالعزیز از احترام کافی برخوردار است تا در انتخابات در هیئت بیعت پیروز شود اما شاهزاده احمد بن عبدالعزیز، طبق اعلام این تلگراف زیر سایه نایف کار میکند چرا که معاون وزیر کشور [نایف] است. این تلگراف اشاره می‌کند که وی کوچکترین عضو هفت نفره سدیری‌هاست که ممکن است نامزدی او با اعتراض افرادی روبه‌رو شود که به متمرکز شدن قدرت در این شاخه از خاندان اعتراض دارند. خارج از دایره برادران سدیری، شاهزاده صطام که معاون امیر منطقه ریاض است، طبق گفته تلگراف آمریکایی، نامزدی پنهان است و او با دنبال کردن شاهزاده سلمان به دنبال ارتقاء دادن جایگاه خود است در حالی که شاهزاده مقرن رئیس دستگاه اطلاعات در این تلگراف فرد مبهم توصیف شده که همیشه همراه پادشاه است و او را برای تخت شاهی نامناسب می‌بینند به دلیل اینکه مادرش یمنی است اما این تگلراف احتمال داد که اگر شرایطش فراهم شود، نسب مادرش چندان مشکلی ایجاد نخواهد کرد. به دنبال بلندپروازی تعدادی از شاهزادگان سعودی، سفارت به این تحلیل رسید که هیئت بیعت تغییری در ماهیت حکومت عربستان ایجاد نخواهد کرد چرا که این هیئت برای این هدف اصلی تشکیل شد که مانع اختلافات و کشمکش‌های جانشینی شود که می‌توانست عربستان را تهدید کند بخصوص اینکه بسیاری از شاهزادگان سعودی پا در سن گذاشته‌اند حال آنکه تهدیدهای منطقه‌ای برای عربستان افزایش یافته است برای همین سفارت معتقد بود که نظام جدید آماده شده برای تسهیل روند انتقال قدرت از فرزندان عبدالعزیز به نوادگان بااستعدادتر نه به افراد مسن‌تر. در نهایت، سفارت آمریکا به این نتیجه رسید و تاکید کرد که روند انتقال قدرت در عربستان دارای تاریخی مقاوم در برابر دخالت خارجی است و اگر تاریخ می‌توانست نقش هادی را داشته باشد، هر نامزدی که ظهور می‌کرد می‌توانست بر حمایت برادران خود تکیه کند و اولویت نخستش تقویت موضعش برای ضمانت استمرار دولت آل سعود بود. علاوه بر این، هر پادشاهی در آینده برای حمایت منافع عربستان از طریق شراکت تعیین‌کننده با آمریکا تلاش می‌کرد. تلگراف (07RIYADH296 ) مناقشات و اختلافات داخل خاندان حاکم عربستان را طی سالهای گذشته که فقط به قانون بیعت محدود نمی‌شود، ظاهر کرد. و این وقتی رخ داد که خاندان حاکم عربستان را یک خانواده توصیف کرد که در عین حال حزبی سیاسی نیز هست. این تلگراف از تلاش شاهزاده سلمان و نایف برای رویارویی با شاه در خصوص حرکت به سوی کاستن از امتیازات و مشخصا روند اختصاص اراضی سخن به میان می‌آرود که برخی شاهزادگان در پشت این روند سودهایی در حد چندین میلیون دلار کسب کردند و همین ولی‌عهد سابق یعنی سلطان را واداشت تا در کنار شاه بایستد. وی به برادرانش تاکید کرد که به چالش‌کشیدن شاه خط قرمز اوست و بر ثبات و امنیت داخلی که آن را هدف اصلی خاندان حاکم دانست، تاکید کرد و افزود: اگر عبدالله را به چالش بکشیم کار به کجا خواهد رسید؟ سفارت آمریکا به نقل از یکی از منابع خود تحلیلی را از گام سلطان در بیان این حرف که «ملک عبدالله خوب و حکیم» است «اما سلطان باهوش و زیرک» است، اعلام کرد و افزود که آنچه ولی‌عهد گفت نشان می‌دهد که او شاه را حمایت می‌کند یا حداقل این است که آشکارا با اقدامات اصلاح‌گرایانه شاه مخالف نیست و از آنجا که عبدالله شاه است و خودش ولی‌عهد، بنابراین با استقامت در پشت سر رئیس خود می‌ایستد. تلگراف به نقل از منابع مطلع در سال 2006 اعلام کرد که پیش‌نویس اولیه سیستم هیئت بیعت حاوی اعطای حق رأی در هیئت به برخی مفتی‌های سعودی مانند عبدالعزیز الشیخ و صالح بن حمید رئیس مجلس شورا بود بدون اینکه این رویکرد مجالی برای تنفس بیابد. در حالی که سفارت در در نظرگرفتن این نکته که برخی معتقدند عدم سهیم کردن افرادی غیر از خاندان حاکم در هیئت بیعت مانع شراکت تاریخ آل سعود و نهاد دینی در عربستان است، تردید کرده است، اما سفارت تاکید کرد که روشن است که به دانشمندان نقشی اساسی برای تعیین شاهان آینده داده نشده است و نهاد دینی در عربستان پس از این تصمیم در مقابیسه با دموکرات‌ها نامیدتر شده است. ناگفته نماند که سیستم هیئت بیعت به اعضای خود این حق را می‌دهد که شاه را مجبور کنند اختیارات خود را در صورت بیمار شدن یا دعوت برای بیعت ولی‌عهد به عنوان شاه در صورت تایید گزارش پزشکی مبنی بر ناتوانی همیشگی از اجرای وظایف، به ولی‌عهد منتقل کند و حتی اگر ناتوانی شاه و ولی‌عهد او محرز و ثابت شود، شورای حکومتی موقتی تشکیل شود تا مقدمات انتخاب پادشاه جدید صورت بگیرد. کد مطلب: 228522 آدرس مطلب: http://www.jahannews.com/vdcirvarrt1arw2.cbct.html
  5. اگر اشتباه نکنم ایشون فرمان اعدام ایرانی ها رو داده بودند. جهنم برشون مبارک باشه. اگر درست یادم مونده باشه نماینده ی جناح وهابی های تندرو بود
  6. دست این برادران را باید بوسید. امیدوارم ریشه ها رو از خاک بیرون بکشند که این شادی تکمیل بشه.
  7. Antiwar

    انتخاب مديران سايت

    تبریک میگم برادر پاتریوت.
  8. آقا رسول، برادر من و دوست عزیز، به نظرم شما کمی باید در رفتار خودتون تجدید نظر کنید. حتی اگر در این مورد حق با شما باشد، این سبک نگارش و پرخاشگریتون باعث میشه استدلالتون تضعیف بشه. شما به محض این که کنترلتون بر اعصابتون رو در یک بحث از دست بدید به سرعت از دید خواننده مقبولیتتون کاهش می یابد. لذا نه به خاطر ما بلکه به خاطر اون چیزهایی که به نظر خودتون معقولند و به نظر می رسه براتون ارزش بالایی دارند، اقلا در ظاهر در مقام بحث عصبانی نشوید. (به خاطر خود سید هم که شده ازشون صحیح دفاع کنید) در این مورد نه کسی قصد خیانت داره نه کسی از اتفاقی که برای سید افتاده خوشحاله. به نظر حقیر و برخی دوستان این کار از منطق امنیتی پیروی می کنه و مباحث امنیتی شوخی بردار نیست. شما ممکن نظر ما رو صحیح ندونی. سلمنا، اگر دلایل قانع کننده ای داری ارائه کن. اگر فکر می کنی ما لایق نیستیم برامون دلیل بیاری نظرتو بگو و بعد از بحث کناره گیری کن. اما خواهشا ذهن خوانی نفرما برادر گرامی! در صدد کشف انگیزه ی افراد نباش.
  9. [quote] اما در بخش دوم بچه های گیت ورودی فرودگاه کار عملیاتی انجام نمیدهند [/quote] صحیح می فرمایید برادر هیملر. این موضوع مال وقتی است که مملکت سر و سامون گرفته نه اون زمان که هنوز همه چیز روی هواست. ابتدای انقلاب ما به شدت از نظر نیروهای اطلاعاتی در تنگنا بودیم لذا ممکن بوده یک نیرو در عرض چند ساعت چندین نوع مختلف عملیات اطلاعاتی رو انجام بده که باید برای همش آماده می بود. البته اصراری نیست، شاید هم این طرز پوشش خود فرد ایراد دار بوده و از روی هوای نفس. (اگر چه پیامبر می فرمایند عمل برادر مومنتون رو حمل بر صحت کنید) اما کاری که کرده درسته. یعنی نوع شک کردنش به مسافرا بر مبنای موازین صحیحی هست. اتفاقا سوال کردن از لبنان هم کار صحیحی است چون مسافرا لبنانی بودن نه ایرانی! اولین کاری که شما باید بکنی این هست که از لابه لای حرف طرف در بیاری که ایشون آیا اصلا لبنانی هست یا یک نفوذی است. اگر لبنانی هست واقعا شیعه هست یا نه از گروه های دیگه مثل فالانژها یا سنی هاست که خودشو جا زده جای یک روحانی شیعه و... بهترین کار این هست که ازش راجع به شرایط پیچیده ی لبنان بپرسی و واکنش ها و تناقض گویی هاشو در بیاری. راستش اگر من هم جای ایشون بودم احتمالا همین کار رو می کردم. بگذریم. برادر امین مسی، ببحشید که من بحث رو ادامه دادم علتش این بود که موضوع نوشته بنده اصولا محتوای متفاوت با بحث برادر مصطفی و دوستان داشت و یکم فنی تر بود لذا برداشتم این بود که اشکالی درش نیست. اگر فکر می کنید پست مناسبی نیست پاکش کنید. مباحثی بود در خصوص بجث اون بزرگواران که به احترام امر شما ازشون گذشتم.
  10. شما یک جاسوس و خرابکارید، می خواید بیاید ایران اول انقلاب که همه چیز به هم ریخته است. قراره از مقابل نیروهای امنیتی ایران رد بشید طوری که بهتون شک نکنن با چه قیافه ای میاید؟ 1. گردنبد طلا 2. بد حجاب یا بی حجاب 3. ریش میذارید 4. لباس روحانی می پوشید. شما یک نیروی اطلاعاتی ایرانید می خواید اگر لازم شد عملیات کنید اگر لازم چک کنید و... در همون فضای فرض بالا، با چه چهره ای محل کارتون حاضر میشید: 1. مثل برادرای تابلو 2. با لباس روحانیون 3. اگر آقایید ریشتون رو می زنید اگر خانومید... * درسته خیلی ناراحت شدم از تلخی کام سید حسن ولی فکر کنم تصمیم سنجیده ای گرفتن.
  11. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany_4.jpg[/img][/align] [b]- مقدمه:[/b] پس از جنگ جهاني دوم، آلمان تا مدتي تشکيلاتي براي نيروي مسلح و نيروي دفاع ملي نداشت. تنها نيروهاي كوچك‌تري به عنوان حافظ مرزها يا واحدهاي مين‌روبي عمل مي‌كردند. در اين دوره، مسؤوليت امنيت آلمان در اختيار چهار متحد آمريکا، بريتانيا، فرانسه و شوروي بود. آلمان به صورت کامل غيرنظامي ‌شد و هر برنامه‌اي براي نيروي نظامي ‌اين كشور طبق مقررات نيروهاي متحد منع شد. اما با آغاز تنش‌هاي غرب و شرق در ابتداي دهه 1950 آلمان شرقي از يک سو و آلمان غربي از سوي ديگر فضايي براي نظامي‌ شدن مجدد يافتند. بدين ترتيب ارتش فدرال آلمان غربي در نوامبر 1955 رسماً شکل گرفت و بعد از اصلاح قانون اساسي، اين کشور به عضويت ناتو درآمد. آلمان شرقي نيز نيروي نظامي ‌خود را شکل داد. اين نيروها اگر چه در دوران جنگ سرد اهميت يافتند، اما هم‌چنان با محدوديت‌هايي مواجه بودند. با پايان جنگ سرد، اتحاد مجدد دو آلمان، و گذشت سال‌ها محدوديت عملكرد ارتش آلمان، در سال 1994 دادگاه قانون اساسي فدرال طي حکمي ‌اعلام کرد که نيروهاي مسلح آلمان مي‌توانند در عمليات‌هاي بين‌المللي حضور يابند. با اين تحول مهم، مشارکت نيروي نظامي آلمان در چارچوب‌هاي صلح و امنيت بين‌المللي آغاز شد. اين مشارکت بر چهار ستون استوار است: اتحاديه اروپا، ناتو، سازمان امنيت و همکاري اروپا، و سازمان ملل. هر يک از اين سازمان‌ها تلاش دارند بر اساس حقوق بين‌الملل در مديريت بحران‌هاي بين‌المللي و مأموريت‌هاي حفظ صلح بين‌المللي نقش ايفا کنند. در اين نوشتار، جلوه‌هاي فعلي حضور بين‌المللي نيروهاي نظامي ‌آلمان بررسي مي‌شوند. [b]1- مشارکت در نيروي اتحاديه اروپا (EUFOR)[/b] در دهه 1990، منازعات خونيني بين گروه‌هاي کروات، صرب و مسلمان در بوسني و هرزگوين درگرفت و در نهايت طرفين درگير موافقت‌نامه صلح ديتون را در دسامبر 1995 به امضا رساندند. در اين موافقت‌نامه در مورد استقرار نيروي اجراي حفظ صلح (IFOR) توافق شد. با پايان مأموريت اين نيروها در دسامبر 1996، نيروهاي ثبات‌ساز تحت رهبري ناتو (SFOR) مأموريت جديدي را در اين منطقه دنبال کردند. از دسامبر 2004، رهبري اين مأموريت را نيروي اتحاديه اروپا (EUFOR) بر عهده گرفت. بنيان مأموريت اروپا، قطعنامه 1088 است که بر مبناي موافقت‌نامه صلح ديتون، توسط شوراي امنيت سازمان ملل در 12 دسامبر 1996 تصويب شد. آلمان از همان ابتدا در نيروي اجراي حفظ صلح و نيروي ثبات ساز تحت رهبري ناتو حضور داشت. از اين رو در نوامبر 2004 پارلمان آلمان، مشارکت ارتش فدرال در نيروي اتحاديه اروپا را تصويب کرد. اين مأموريت آخرين بار در سال 2006 براي يک دوره تعريف نشده تمديد شد. تا حدود 2400 سرباز آلماني مي‌توانند در اين مأموريت مستقر شوند. نيروي اتحاديه اروپا، بزرگ‌ترين عمليات نظامي ‌اتحاديه اروپا تا به امروز بوده است. اين نيروها در حال حاضر آزادي تحرک سازمان‌هاي بين‌المللي و غيردولتي را تضمين مي‌کنند و بر تعهد به موافقت‌نامه‌هاي کنترل تسليحات براي بوسني و هرزگوين نظارت مي‌کنند. با توجه به آرام شدن تدريجي شرايط در بوسني و هرزگوين، وزراي دفاع اتحاديه اروپا در اوايل سال 2007 برنامه چهار مرحله‌اي براي کاهش نيروهاي مستقر از حدود 6000 نفر به 2600 نفر را تصويب کرد. اين کاهش تعداد شامل نيروهاي آلماني نيز شد و آن‌ها را به 120 نفر تقليل داد. منطقه تحت مسؤوليت اين نيروها، جنوب شرقي بوسني و هرزگوين است. بخشي از فعاليت‌هاي اين نيروها به همکاري‌هاي نظامي‌– غيرنظامي ‌اختصاص دارد. بازسازي پل تاريخي شهر موستار با کمک مهندسين نظامي‌ آلمان، نماد مهمي از اين گونه فعاليت‌ها است. [b]2- مشارکت در نيروي کوزوو (KFOR)[/b] با فروپاشي يوگسلاوي در دهه 1990، منازعه قومي ‌در کوزوو گسترش يافت. در سپتامبر 1998، شوراي امنيت سازمان ملل با صدور قطعنامه‌اي خواهان توقف همه خصومت‌ها و خروج ارتش يوگسلاوي و پليس ويژه صرب‌ها از اين منطقه شد، اما اين قطعنامه هيچ اثري نداشت. در مارس 1999 نيروهاي متحد ناتو با هدف جلوگيري از يک فاجعه انساني، عملياتي را آغاز کردند. اين عمليات با مشارکت نيروهاي ارتش فدرال آلمان با تهاجم نيروهاي هوايي ناتو در 10 ژوئن همان سال پايان يافت. در همان روز، شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه 1244 را تصويب کرد که مبناي استقرار نيروهاي تحت رهبري ناتو در کوزوو و شکل‌گيري تشکيلات اداري موقت در اين منطقه شد. با اعلام استقلال کوزوو در 17 فوريه 2008 و جدايي آن از صربستان، نيروي کوزوو مورد توجه مجدد قرار گرفت. نيروهاي آلمان از همان ابتدا در اين مأموريت حضور داشتند. مشارکت ارتش فدرال آلمان در حال حاضر بر مبناي مصوبه 5 ژوئن 2008 پارلمان اين کشور است. بر مبناي اين مصوبه، نيروهاي آلماني تا زمان وجود مجوز سازمان ملل و تصميم مرتبط شوراي آتلانتيک شمالي در اين منطقه حضور خواهند داشت. هدف مأموريت نيروي کوزوو در حال حاضر، شکل دهي يک جامعه چند قوميتي، مسالمت‌جو و دموکراتيک بر مبناي حاکميت قانون است. اين نيرو نقش حمايت نظامي ‌را نيز بر عهده دارد. ديگر وظايف نيروي کوزوو، غيرنظامي‌ كردن و ثبات‌سازي، تأمين کمک‌هاي بشردوستانه، و افزايش بازگشت پناهندگان و افراد بي خانمان است. اما بخش اصلي کار نيروي کوزوو، بازسازي زيرساختارها و بهبود شرايط زندگي مردم است. بر همين مبنا، ارتش فدرال آلمان به تنهايي بيش از 2000 مسکن، مدرسه و ساختمان‌هاي عمومي ‌را بنا نهاده و يا بازسازي کرده است. مقر مرکزي نيروهاي ارتش فدرال آلمان در نيروي کوزوو در شهر پريزرن قرار دارد. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/grmany.jpg[/img] [/align] [b]3- مشارکت در عمليات آزادي پايدار (OEF)[/b] بعد از حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001، شوراي امنيت سازمان ملل بر مبناي ماده 51 منشور، قطعنامه الزام‌آور عمليات آزادي پايدار در افغانستان و آب‌هاي اطراف شبه جزيره عرب و درياي مديترانه را صادر کرد. بر همين مبنا، در 16 نوامبر 2001، پارلمان آلمان مشارکت ارتش فدرال در اين مأموريت را تصويب کرد و از فوريه 2002، نيروي دريايي آلمان در اين مأموريت مشارکت داشته اند. اين عمليات تحت رهبري آمريکا است. اين مأموريت سال به سال تاکنون توسط پارلمان آلمان تمديد شده است. در حال حاضر سقف نيروهاي آلماني در اين مأموريت 800 نفر هستند و ديگر در افغانستان مشارکتي ندارند. مأموريت اين نيروها، نظارت دريايي و حمايت از خطوط ارتباطات دريايي در شاخ آفريقا و حوالي شبه جزيره عرب است. هدف ديگر، پيش‌گيري از قاچاق و حمل‌و‌نقل دريايي مواد مخدر، تسليحات و مهمات در موارد مظنون به حمايت از تروريسم بين‌المللي است. اين کار از طريق نظارت دقيق، بازرسي و مستندسازي حمل‌و‌نقل دريايي و شناسايي کشتي‌هاي مشکوک دنبال مي‌شود. در صورت وجود شواهد آشکار حمايت از فعاليت‌هاي سازمان‌هاي تروريستي، اقدامات اجباري بيش‌تر نظير تغيير مسير آن‌ها به سوي يک بندر براي جستجوي بيش‌تر کشتي و خدمه نيز ممکن است اتخاذ شود. منطقه عملياتي نيروهاي آلماني در غرب از درياي سرخ در ساحل کنيا تا تنگه هرمز در خليج فارس در شرق گسترده شده است. يک پايگاه لجستيکي در بندر جيبوتي، نيروهاي آلماني را حمايت مي‌کند. از سال 2008 با افزايش جرايم سازمان‌يافته و دزدي دريايي در سواحل آفريقا، اين منطقه خطرناک‌تر شده است. از اين رو علاوه بر عمليات آزادي پايدار،‌ اتحاديه اروپا نيز عملياتي با نام آتالانتا را در اين منطقه تدارک ديده است. [b] 4- مشارکت در عمليات آتالانتا[/b] سومالي يکي از گسترده‌ترين مناطق بحران انساني در جهان است. تنها در سال 2008، دزدان دريايي به بيش از 100 کشتي در آب‌هاي سواحل سومالي حمله کردند. از اين تعداد حدود 40 کشتي تسخير و دزديده شدند. دولت انتقالي سومالي براي مقابله با اين تهديد هيچ کاري نمي‌تواند انجام دهد. با رضايت دولت انتقالي سومالي، شوراي امنيت سازمان ملل در نيمه اول سال 2008 دو قطعنامه را به عنوان بنيان عمليات مبارزه با دزدي دريايي در آب‌هاي سرزميني اين كشور تصويب نمود. بر مبناي معاهده 1982حقوق درياها، قطعنامه 1816 شوراي امنيت در ژوئن 2008، و اقدام مشترک شوراي اروپا به شماره 2008/851/GASP در نوامبر 2008، پارلمان آلمان در دسامبر 2008 مشارکت ارتش فدرال را در عمليات آتالانتا تحت رهبري اتحاديه اروپا تصويب نمود. در حال حاضر اين مأموريت به 12 ماه محدود شده است. سقف مشارکت نيروهاي آلماني در اين عمليات، 1400 نفر است و اين نيروها از امکاناتي چون بالگرد، ناوچه و تيم پزشکي برخوردار هستند. متعاقب اقدامات بين‌المللي انجام شده، دزدان دريايي فعاليت‌هاي خود را به سوي حواشي منطقه عمليات منتقل کردند. به خصوص در مناطق اطراف جزاير سيشل، حملات متعددي عليه کشتي‌ها صورت گرفت. از اين رو، جمهوري سيشل از اتحاديه اروپا درخواست حمايت در مبارزه عليه دزدي دريايي را مطرح کرد. منطقه تحت پوشش عمليات آتالانتا، متشکل از 500 مايل دريايي از سواحل سومالي و کشورهاي همسايه مشتمل بر جزاير سيشل و فضاي هوايي بالاي آن است. طبق قواعد اتحاديه اروپا و حقوق بين‌الملل، ارتش فدرال آلمان براي مشارکت در اين عمليات اين وظايف را بر عهده دارد: حمايت از کشتي‌هاي برنامه جهاني غذا از جمله با حضور نيروهاي مسلح در عرصه اين کشتي‌ها، حمايت از کشتي‌هاي غيرنظامي‌ در موارد لزوم، نظارت بر منطقه و پيش‌گيري و پايان اقدام به دزدي دريايي يا دزدي مسلحانه. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany3.jpg[/img][/align] [b] 5- مشارکت در نيروي همياري امنيتي بين‌المللي (ISAF) [/b] نيروهاي ائتلاف شمال در اواخر سال 2001 با حمايت‌هاي بين‌المللي توانستند رژيم طالبان را در کابل سرنگون سازند. در کنفرانس پيترزبرگ که در دسامبر 2001 در آلمان برگزار شد، گروه‌هاي قومي‌ بزرگ افغانستان «موافقت‌نامه تشکيلات موقتي افغانستان براي تأسيس نهادهاي دايم حکومتي» را به امضا رسانيدند. اين موافقت‌نامه مبناي قطعنامه 1386 شوراي امنيت قرار گرفت بر همين مبنا، نيروي همياري امنيتي بين‌المللي (ايساف) در افغانستان شكل گرفت. نيروهاي ارتش فدرال آلمان نيز از سال 2002 در مأموريت ايساف تحت رهبري ناتو شرکت نمودند. اين حضور با مجوز پارلمان آلمان صورت گرفت و در سال‌هاي بعد تمديد شد. آخرين بار، در اکتبر 2008 پارلمان آلمان براي يک دوره 14 ماهه ديگر اين مأموريت را تمديد کرد و سقف تعداد نيروهاي نظامي‌ آلماني در اين مأموريت را تا 4500 نفر افزايش داد. هدف مأموريت ايساف، هم‌چنان حمايت از حکومت افغانستان در حفظ امنيت و ايجاد محيطي امن براي فعاليت‌هاي بازسازي و کمک‌هاي بشردوستانه در اين کشور است. براي دست‌يابي به اين هدف، ناتو 5 حوزه فرماندهي منطقه‌اي را تأسيس کرده است. آلمان مسؤوليت کل منطقه شمال افغانستان را بر عهده دارد. فرماندهي کل ارتش فدرال آلمان در مزار شريف فرماندهي تيم‌هاي بازسازي استاني را به پيش مي‌برد. دو مورد از اين تيم‌هاي بازسازي استاني تحت کنترل آلمان قرار دارند. يکي از اين تيم‌ها در قندوز و ديگري در فيض آباد مستقر هستند. در فوريه 2008 حضور در اين عرصه نيز با شکل‌دهي تيم مشورتي استاني طالقان تقويت شد. به علاوه حدود 100 نيروي آلماني در اين مأموريت در پايگاه هوايي ترمذ ازبکستان، در نزديکي مرز افغانستان مستقر هستند و وظيفه حمايت‌هاي راهبردي هوايي را بر عهده دارند. يکي از مهم‌ترين وظايف اصلي نيروهاي آلماني در افغانستان، آموزش نيروهاي امنيتي اين کشور با اين هدف است که خود افغان‌ها قادر به پذيرفتن مسؤوليت امنيت خود باشند. با اين حال، نيروهاي آلماني به دليل حضور نيافتن در جبهه‌هاي پرمخاطره نبرد با طالبان در جنوب افغانستان مورد انتقاد آمريکا قرار گرفته‌اند. [b]6- مشارکت در نيروي موقت سازمان ملل در لبنان (UNIFIL)[/b] در 15 مارس 1978 حکومت لبنان عليه تهاجم اسراييل به شوراي امنيت اعتراض کرد. بر همين مبنا، قطعنامه‌هاي 425 و 426 براي توقف فوري اقدامات نظامي ‌اسراييل و خروج نيروهاي اسراييلي از همه سرزمين لبنان تصويب شدند. در اين قطعنامه‌ها، شکل‌گيري فوري نيروي موقت سازمان ملل در لبنان (يونيفيل) نيز مطرح شد. نخستين نيروهاي يونيفيل در 23 مارس 1978 به سواحل لبنان رسيدند. در تحول ديگري، در 11 آگوست 2006 پس از مذاکرات فشرده، شوراي امنيت با تصويب قطعنامه 1701 خواهان توقف فوري همه اقدامات نظامي ‌تهاجمي ‌از سوي حزب الله و اسراييل در لبنان شد و به يونيفيل مجوز داد همه اقدامات لازم براي پيش‌گيري از فعاليت‌هاي مخاصمه‌جويانه در منطقه عملياتي‌اش را اتخاذ نمايد. آلمان از سپتامبر 2006 مشارکت در يونيفيل را آغاز کرد. مأموريت نيروهاي نظامي‌ آلمان در سال‌هاي بعد توسط پارلمان اين کشور تمديد شد. آخرين بار در سپتامبر 2008 اين مأموريت براي يک دوره پانزده ماهه ديگر تمديد شد و سقف پرسنل از 1400 نفر به 1200 نفر کاهش يافت. مشارکت آلمان در مأموريت حافظ صلح يونيفيل، يک تصميم تاريخي براي اين کشور بود. تا مدت‌ها استقرار نيروهاي نظامي ‌آلمان در خاورميانه قابل تصور نبود. اما با اين تصميم، آلمان اکنون خود را يک بازيگر اروپايي مهم براي دست‌يابي به راه‌حل مسالمت‌آميز منازعات خاورميانه مي‌بيند. يونيفيل، يکي از طولاني‌ترين مأموريت‌هاي حفظ صلح تحت نظارت سازمان ملل است. نيروهاي نظامي ‌و ناظران نظامي ‌غيرمسلح وظيفه نظارت بر آتش‌بس در طول خط مرزي 121 کيلومتري اسراييل و لبنان را بر عهده دارند. مقر مرکزي اين نيروها در شهر الناقوره در جنوب لبنان قرار دارد. نقش نيروهاي ارتش فدرال آلمان در يونيفيل، نظارت بر مسيرهاي دريايي، تغيير مسير کشتي‌هاي مشکوک، عمليات‌هاي حمل‌و‌نقل هوايي، و کمک‌هاي بشردوستانه است. به علاوه آلمان در آموزش، ارايه حمايت‌هاي تجهيزاتي و مشاوره‌هاي نظامي ‌به نيروهاي امنيتي لبنان کمک مي‌نمايد. آلمان از فوريه 2008 در تأمين مالي يک شبکه راداري متشکل از 6 ايستگاه در خط ساحلي لبنان نقش داشته است. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany2.jpg[/img] [/align] [b]7- مشارکت در مأموريت‌هاي نظارتي سازمان ملل و سازمان امنيت و همکاري اروپا[/b] ارتش فدرال آلمان براي سال‌ها در مأموريت‌هاي نظارتي سازمان ملل مشارکت داشته است. اين مأموريت‌ها در مناطقي دنبال مي‌شوند که منازعات در حال تشديد يا حل شدن باشند. ناظران نظامي ‌وظايف خود را بدون کاربرد سلاح انجام مي‌دهند و در محل‌هايي خدمت مي‌کنند که طرفين درگير، نيروهاي حافظ صلح مسلح را تحمل نمي‌کنند. اين ناظران بر آتش‌بس يا بر يک قلمرو نظارت مي‌کنند، ناظر تحرکات نظامي‌ هستند، تلاش خود را براي پيش‌گيري از نقض توافق‌ها به کار مي‌برند، و تمام رويدادها را به مقر سازمان ملل در نيويورک گزارش مي‌کنند. از جمله اين مأموريت‌ها، مأموريت ناظر سازمان ملل در گرجستان (UNOMIG) است. از سال 1994 آلمان در اين مأموريت مشارکت داشته است. مي‌توان اين مأموريت را قديمي‌ترين مورد استقرار ارتش فدرال آلمان در خارج از مرزهاي اين کشور دانست. اين مأموريت در اصل براي حل منازعه بين گرجستان و آبخازيا شکل گرفت. در سال 1992 آبخازيا استقلال خود را از گرجستان اعلام کرد و در نتيجه منازعه‌اي درگرفت که در نهايت در سال 1994 با امضاي موافقت‌نامه مسکو حل شد. در نتيجه يک منطقه غيرنظامي ‌ايجاد شد و از آن زمان تحت نظارت قرار گرفت. توان اين مأموريت در ژولاي 2008 در حد 129 نيروي نظامي‌ بود. 12 نيروي آلماني در اين مأموريت حضور داشتند که سه نفر از آن‌ها ناظر نظامي ‌و 9 نفر تيم پزشکي بودند. اين مأموريت در ژوئن 2009 زماني كه تمديد آن با وتوي روسيه مواجه شد، پايان يافت. اما در نزديكي همين منطقه، سازمان امنيت و همکاري اروپا مأموريت ديگري را تعريف کرده است. بعد از جنگ روسيه و گرجستان در آگوست 2008 در مورد استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي، تلاش‌هاي ديپلماتيک فشرده‌اي براي کنترل اوضاع لازم بود. فشار سنگين جامعه بين‌المللي منجر به خروج تدريجي سربازان روسي شد. در چنين وضعيتي رياست شوراي اروپا در تقويت مأموريت سازمان امنيت و همکاري اروپا که از سال 1992 در گرجستان مستقر بود، نقش اساسي ايفا نمود. آلمان نيز در روند تقويت اين تعهد که با هدف افزايش تعداد ناظران نظامي‌ از 200 تا 300 نفر صورت گرفت مشارکت داشت. از اين رو در 27 آگوست 2008 دو ناظر نظامي ‌آلماني ديگر به اين مأموريت اعزام شد. وظيفه اين نيروها نظارت بر آتش‌بس و تداوم خروج نيروهاي روسي از گرجستان بود. در پايان سال 2008 نيز توافقي براي تداوم اين مأموريت به دست نيامد. ديگر مأموريت نظارت بين‌المللي که آلمان در آن مشارکت دارد، مأموريت سازمان ملل در سودان (UNMIS) است. طي 20 سال گذشته سودان درگير جنگ داخلي بوده است. حداقل 50 گروه شبه نظامي متفاوت و حدود 570 قوميت يا قبيله در اين منطقه وجود دارند که اوضاع را بسيار دشوار کرده‌اند. از سال 2005، مأموريت سازمان ملل در سودان با قطعنامه 1590 در اين منطقه مستقر شده است. اين نيروي نظامي ‌بر ملاحظات موافقت‌نامه صلح 2005 نظارت مي‌کنند. اکثر نيروهاي آلماني در شش بخش جنوبي سودان مستقر هستند. اين منطقه بزرگ‌ترين ميادين نفتي منطقه را در بر دارد. فقدان علامت‌گذاري مرزي بين جنوب و شمال سودان، غيرممکن بودن کنترل عمليات‌هاي خروج واحدهاي نظامي‌ طرف‌هاي منازعه، مصائب پناهندگان و تعداد بالاي بي‌خانمان‌ها چالش‌هاي بزرگي را براي اين مأموريت نظارتي ايجاد کرده‌اند. [b] 8- مشارکت در مأموريت‌هاي مشورتي و هم‌ياري سازمان ملل و اتحاديه اروپا[/b] هم‌زمان با مأموريت چندمليتي ايساف، طبق قطعنامه 1401 سازمان ملل، مأموريت مشورتي و هم‌ياري در افغانستان (UNAMA) ايجاد شد. وظيفه اين مأموريت، حمايت از حکومت ملي افغانستان در تشکيل و توسعه ساختارهاي اساسي و ارتقاي سازش ملي است. از سال 2004، ارتش فدرال آلمان در دفتر رابط کابل نقش خود را ايفا کرده است. حوزه فعاليت اين دفتر تمام کشور افغانستان است. هدف اين مأموريت، تقويت نهادهاي ملي در زمينه‌هاي حقوق بشري، رعايت قانون و نظم، برابري حقوق، و نيز ارايه آموزش‌هاي حرفه‌اي و امنيتي است. اين مأموريت بر همه عمليات‌هاي امدادي و بازسازي سازمان ملل نظارت و مديريت مي‌کند. مأموريت ديگر در اين زمينه، مأموريت ترکيبي سازمان ملل - اتحاديه آفريقا در دارفور (UNAMID) است. وضعيت اسفناک منطقه دارفور در غرب سودان موجب آغاز اين مأموريت در سپتامبر 2007 بر اساس قطعنامه 1769 سازمان ملل شد. وظيفه اين مأموريت، حمايت و نظارت بر اجراي موافقت‌نامه صلح دارفور، ايجاد محيط امن در اين منطقه، تسهيل کمک‌هاي امدادي، و تمهيد فرصت بازگشت افراد بي‌خانمان به منازلشان است. مي‌توان گفت اين مأموريت بر خلاف مأموريت‌هاي نظارتي غيرمسلح، عنصر حمايتي را در درون خود دارد. از نوامبر 2007 پارلمان آلمان با استقرار 250 نيروي نظامي‌ در اين مأموريت موافقت کرد. ضعف کارآمدي و آمادگي نيروهايي که اکثراً از کشورهاي آفريقايي هستند و نيز فقدان تجهيزات موجب اختلالاتي در اين مأموريت شده است. ديگر مأموريت بين‌المللي مشورتي و هم‌ياري که نيروهاي آلماني در آن مشارکت دارند، مأموريت اتحاديه اروپا براي اصلاح بخش امنيتي جمهوري دموکراتيک کنگو (EUSEC RD CONGO) است. آلمان از سال 2006 در اين مأموريت انحصاراً اروپايي مشارکت داشته است. وظيفه اين مأموريت، نظارت و حمايت از روند اصلاح ملي بخش امنيتي و نيز ارتقاي هم گرايي سياسي در اين کشور آفريقايي است. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany5.jpg[/img] [/align] [b]9- مشارکت در نيروي واکنش ناتو (NRF)[/b] طي اجلاس غيررسمي ‌وزراي دفاع ناتو در سپتامبر 2002 در ورشو، آمريکا پيشنهاد ايجاد نيروي واکنش ناتو براي مقابله با بحران‌ها را مطرح کرد. اين موضوع در اجلاس‌هاي بعدي ناتو نيز مورد توجه قرار گرفت. در اکتبر 2003 نخستين مرحله ايجاد نيروي واکنش ناتو آغاز شد. يک سال بعد اين نيرو ظرفيت عملياتي مقدماتي به دست آورد. در نهايت در اجلاس سران ناتو در ريگا در نوامبر 2006 اعلام شد که نيروي واکنش ناتو ظرفيت کامل عملياتي را کسب نموده است. دولت‌هاي عضو ناتو سهم خود در نيروي واکنش ناتو را بر اساس يک چرخه شش ماهه ايفا مي‌کنند. استقرار اين نيروها مستلزم تصميم متحد اعضاي ناتو در شوراي آتلانتيک شمالي است. زماني که دستورالعملي براي ايجاد اين نيرو وجود داشته باشد، فرماندهي متحد اروپا نيروهاي موردنياز را برمي‌گزيند. در دوره عمليات، نيروهاي واکنش ناتو تحت فرماندهي و کنترل يک مقر مرکزي مشترک چندمليتي قرار مي‌گيرند. چنين مقر مشترکي نماينده سطح عملياتي ساختار فرماندهي است. اما در سطح تاکتيکي، نيروهاي رزمايش سرويس‌هاي واحد که در يک منطقه مشترک عملياتي مستقر مي‌شوند، هر يک تحت کنترل يک مقر جداگانه قرار مي‌گيرند. هر يک از اين مقرها مي‌توانند مسؤول عمليات‌هاي زميني، هوايي يا دريايي باشند. در آلمان، پارلمان فدرال در مورد اين نيروها تصميم‌گيري مي‌کند. از آغاز شکل‌گيري نيروي واکنش ناتو، ارتش فدرال نقش فعالي در اين نيرو داشته است. کل توان مطلوب نيروي واکنش ناتو حدود 26 هزار نفر است که آلمان مي‌تواند تا 7 هزار نيرو را تأمين کند. با اين حال اين نيرو تاکنون در عمل خود را نشان نداده است. [b] 10- مشارکت در گروه نبرد اتحاديه اروپا (EU BG)[/b] در سال 1999 اتحاديه اروپا به منظور توسعه قابليت‌هاي نظامي ‌خود براي مديريت بحران، هدف کليدي خود را مشخص کرد. پس از مباحث متعدد در اين زمينه، شوراي اروپا در ژوئن 2004 مفهوم گروه نبرد اتحاديه اروپا را توسعه داد. طيف عملياتي اين گروه از کمک‌هاي بشردوستانه تا عمليات‌هاي حفظ صلح و ثبات‌سازي را در‌برمي‌گيرد. به منظور به‌کارگيري سريع و کارآمد اين گروه، حدود 5 روز براي روند برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري نيروهاي واکنش سريع در نظر گرفته شده است. عمليات بايد حداکثر در 10 روز بعد از تصويب قطعنامه شوراي اتحاديه اروپا آغاز شود. گروه نبرد اتحاديه اروپا پس از گذراندن آموزش‌هاي مورد نياز، براي دوره شش ماهه به حالت آماده‌باش مي‌ماند. بين 30 تا 120 روز به عنوان دوره استقرار در نظر گرفته مي‌شود. در مجموع، حوزه بالقوه عمليات‌هاي گروه نبرد اتحاديه اروپا، شعاع 6 هزار کيلومتري پيرامون بروکسل است. ارتش فدرال آلمان نيز در اين گروه مشاركت دارد. [b]- جمع بندي:[/b] طي شش دهه از پايان جنگ جهاني دوم، آلمان حرکتي آرام و تدريجي از نداشتن ارتش ملي تا حضور بين‌المللي ارتش فدرال پيموده است. اين روند در پي تلاش‌هاي مؤثر اقتصادي و ديپلماتيک امکان‌پذير شده است. آلمان ضمن برنامه‌ريزي براي موفقيت‌هاي اقتصادي، در عرصه ديپلماتيک نيز فضاي مناسب را براي احياي نقش مهم خود در عرصه بين‌المللي ايجاد كرد و در چنين فضايي، مشاركت نيروهاي نظامي‌اش در امنيت بين‌الملل را تمهيد نمود. مشارکت ارتش فدرال آلمان در عمليات‌هاي بين‌المللي به خصوص پس از 11 سپتامبر 2001 در اکثر صحنه‌هاي مرتبط به جز عراق وجود داشته است. آلمان در حال حاضر با داشتن حدود 8 هزار سرباز ارتش فدرال و مأمور پليس در مأموريت‌هاي بين‌المللي، يکي از بزرگ‌ترين شرکاي چنين عمليات‌هايي است. با اين حال، دولت آلمان براي گسترش مشارکت نيروهاي نظامي ‌خود در چارچوب‌هاي بين‌المللي هنوز با دشواري‌هايي مواجه است. خاطره جنايات نيروهاي نظامي اين کشور در دوران جنگ جهاني اول و دوم هنوز هم گاه اثرات منفي خود را نشان مي‌دهد. هر چند با گذشت چند دهه از آن سال‌ها، آلمان توانسته است در يک روند طولاني‌مدت اعتمادسازي از زير بار چنين فشاري تا حد زيادي رهايي يابد. از سوي ديگر حساسيت افکار عمومي ‌آلمان نسبت به مخاطرات انساني و نيز بودجه اين گونه فعاليت‌ها بالا است. از همين رو دولت فدرال براي هر مشارکت نظامي‌ نيازمند کسب مجوز از پارلمان است. [color=green]دکتر حميد زنگنه درج در نشریه رویدادها و تحلیل‌ها، سال بيست و سوم، شماره ۲۳۷، آبان ۱۳۸۸، صص ۶۶-۷۲.[/color][align=center][/align]
  12. [quote]روایت بس عجیبی است! اما ظاهرا چاره ای جز باور کردن نداریم. چرخش عجیبی بوده. در جامعه آلمان! و همیشه برام یکی از عجیب ترین و مرموز ترین نقاط تاریخ، زمانه ابتدای سقوط رایش سوم و جدا شدن آلمان هست. برام خیلی جالبه که از اوضاع زیر پوست جامعه اون روز مطلع بشم. هر چند که چند فیلم از اون روزها ساخته شده؛ اما همگی شون از دید غربی ها بوده. و همیشه این سوال برام بوجود میاد که. [b]میزان اقبال عمومی جامعه آلمان نسبت به هیتلر در زمان قدرتش چقدر بوده؟[/b][/quote] همین طور هست آقا رضا. ضمن تایید صحبت های آقا جلیل، ظاهرا این چرخش به زور سر نیزه بوده و به نظر میرسه هیتلر رو میشه مصداق بارز یک رهبر کاریزماتیک به حساب آورد. نکته ای که مهم هست این که اروپایی ها از نتیجه ی جنگ جهانی اول درس گرفتن و این بار به شکل سابق غرور شکست خورده ها یعنی آلمان ها ژاپنی ها و... رو لگد مال نکردن. (البته این برداشت شخصی من هست خیلی دوست دارم نظر بزرگانی که در زمینه ی جنگ دوم جهانی مطالعه می کنن رو بشنوم) حقیقتا من سوال دیگه ای در ذهنم همیشه مطرحه و اون این که جامعه ی فعلی آلمان چه اقبالی نسبت به هیتلر دارن؟ اگر فرصت پیدا کنند و به زمان جنگ دوم بر گردن چگونه واکنش نشون میدن. نظرسنجی هایی موجوده ولی متاسفانه اون ها هم بیشتر از نگاه متفقین نوشته شده.
  13. [quote]ممنون از حامد خان کبیر! هرچند که یه مقدار بد مقاله ترجمه یا نوشته شده بود. و پراکنده نوشته بودن. [/quote] خواهش می کنم جناب رضای سردار اعظم! عرض تقصیر، اگر مترجمش رو پیدا کردم میدم پدر پدر صلواتیشو (به جای سوخته) در بیارن -------------------------------------------- [quote] طرفی فشارها و امتیازات اونقدر معتنابه نبوده که به صرف نظر کردن از چنین سودهایی بیارزه. اینها چیزیه که من به خاطرشون معتقدم روسیه، صرفا اشتباه محاسباتی کرده یا اینکه فریب غرب رو خورده. [/quote] [quote]سلام روسیه علاوه بر اون مشکل سیاسی که داره و ناشی از عدم تحلیل درست جایگاه خودش در مناسبات جهانی هست، یک مشکل دیگه هم داره که تقریبا از زمان فروپاشی شوروی سابق باهاش دست به گریبانه ، و اون ضعف اقتصادیه که مانع انجام پروژه های جدید و توسعه سلاح های بروز میشه.... البته باز همین دیدگاه ذلیلانه و منفعلانه روسیه که تقریبا دیگه دست از جاه طلبی های خاص یک ابر قدرت دست برداشتند، موجب شد که هرچه بیشتر اقتصاد روسیه به محاق زوال بره ، در حالی که با مدیریت صحیح همین محصولات نظامی میتونست موتور محرک اقتصادی خوبی برای روسیه باشه [/quote] روسیه بعد از فروپاشی شوروی جایگاه جهانی خودش رو در دکترین های استراتژیکش متفاوت تعریف کرد یعنی به جای این که خودش رو یک ابر قدرت معرفی کنه تصمیم گرفت تبدیل به یک بازیگر موثر در نظام بین الملل بشه. با این مقدمه میشه نتیجه گرفت روس ها در واقع غیر از بازارفروش به یک موضوع دیگه هم برای احیای خودشون احتیاج دارن. اون هم زمان هست. یعنی روس ها دارن سعی می کنن تا جایی که ممکنه برای بازسازی اقتصادی خودشون از طرف غربی اوقاتی رو بخرن که دل مشغولی نظامی امنیتی سیاسی نداشته باشند. برای همین هست که در خیلی از عرصه های تقابل سعی کردن به جای این که به سمت برخورد ولو جزئی برن جای خالی بدن (درست بر خلاف زمان شوروی). موضوع سپر دفاع موشکی و تعلل روس ها در پاسخ گویی متقابل نظامی و سیاسی رو هم می تونید در همین راستا ارزیابی کنید. به عبارتی روس ها از دکترین سیاست خارجی چین تا حدی الگو گرفتن و سعی کردن اون رو بر اساس موقعیت خودشون تطبیق بدن. نکته این هست که ابرقدرتی شوروی موضوعی نیست که روس ها یک شبه بتونن ازش کناره گیری کنن لذا ناخودآگاه هم در چشم دوستانشون و هم در چشم دشمنانش و حتی در مسائل داخلیشون این موضوع هر از چندی گریبانگیرشون میشه. اگر نگاه کنیم می بینیم که روس ها از این ره آورد به دست آوردهایی هم رسیدن مثل این که به صورت خزنده کل اروپا را وابسته به انرژی خودشون کردن یا تونستن همکاری های مشترکی با آلمان و فرانسه ترتیب بدن که سودآوری بالایی داشته و یا حتی این که فعال ترین بازیگر در عرصه ی نفتی عراق روس ها به شمار میان و.... با این حال نکته ای که الان قضیه رو کمی متفاوت می کنه برخی جهت گیری های جدیدی هست که از پوتین می بینیم. در واقع دکترین جدیدی که قبل اومدنش در مورد احیای روسیه ی بزرگ طرح کرد یا واکنش های جدیدشون در مورد مسائل جاری بین المللی. علت این تغییر می تونه یکی بالا رفتن تراز اقتصادیشون باشه و دیگری زیاده روی غربی ها در حریم امنیتی و خط های قرمز روس ها. حالا جای این سوال باقی است که آیا روس ها تصمیم گرفتن تغییر رویه بدن یا این که نه این ها هم تنها ابزار چانه زنی و طبل تو خالی هست؟ البته بعیده که روسیه به دنبال ایجاد بلوک بندی جدید باشه ولی ایجاد یک اتحادیه ی قوی با مشارکت چینی ها اصلا بعید نیست. خصوصا این که رگه هایی از تغییر در نوع سیاست خارجی چین هم به چشم می خوره که احتمال زیاد قدرت اقتصادیشون و ضعف و نیاز اقتصادی رقباشون درش بی تاثیر نیست. به هر حال همین موضوع می تونه تا حدی روی سرنوشت بازار تسلیحات اثر بذاره. فقط باید توجه کرد که این موضوع سر دیگری هم داره: طرف دیگر این ماجرا مشتری ها و متحدین سابق روسیه هستن. معلوم نیست که آیا شرکای قبلی تسلیحاتی با بدقولی های سابق بازم حاضر میشن اعتبار از دست رفته ی روس ها رو قبول کنن یا خیر؟ همچنین در صورت استنکاف اون ها آیا روسیه می تونه مشارکت های جدیدی با کشورهای دیگه ایجاد کنه یا نه. در چنین شرایطی کشورهایی که در موقعیت های سختی قرار می گیرن مثل ایران طعمه های خوبی به حساب میان. یک نکته رو هم بد نیست اشاره کنیم. خیلی از کشورهایی که در دوران اتحاد جماهیر شوروی تسلیحات دریافت می کردن عادت نداشتن پول درست و حسابی ای بدن و بیشتر به صورت اسمی (صوری) مبالغ فروش به حساب روسیه وارد میشده. با این حساب کسرشون از صادرات روس ها ضرر که نیست منفعت هم به حساب میاد. [quote]یه سوال تقریبا بی ربط روسیه پس از امتناع از دادن اس 300 به ایران گفت این سیستم رو یا به سوریه میده یا ونزوئلا حالا به کدوم داد ؟ چون به هرکدوم داده باشه احتمال اینکه دست ایران افتاده باشه واقعا زیاده[/quote] ظاهرا هنوز جای خاصی نرفتن. بر اساس اظهارات یکی از سیاسیون که یادم نیست داخلی بود یا خارجی، اون موارد هم بیشتر یک نوع دلالی برای رسوندن سامانه ها به ایران بوده که البته بی سرانجام می مونه. به هر حال با توجه به نا معلوم بودن سرانجام سامانه ها همواره این ظن وجود داره که اس 300 ها به اشکال متفاوت سر از مقصد اصلیشون در آورده باشن و آن چه در رسانه ها دیدیم تنها یک سیاه بازی بوده. روسیه سابقه ی چنین عملگرایی هایی و گذشتن از پرستیژش برای رسیدن به حداکثر منفعت رو داره. یک مصداقش قضیه ی توافق محرمانه با آمریکا در قضیه ی بحران کوباست که در مورد خالی شدن ترکیه از تسلیحات هسته ای سکوت کردن. پ ن: جناب ایران کرد، اخوی شما حالا یکم بر اعصاب خودت مسلط باش. این روس ها آن قدر ارزش ندارن که شما خون خودتو کثیف کنی. به احترام بچه های سایت از الفاظ اتو کشیده تر استفاده کن نه اون چیزی که احساس می کنی روسیه لیاقتش رو داره!
  14. [quote]اولا روسیه در حال حاضر بعد از امریکا و انگلیس سومین صادرکننده تسلیحاته[/quote] جناب تندر، در داخل متن توضیح داده بود که مشکل در دریافت سفارشات جدید هست نه فروش فعلی. همچنین کنسل شدن بعضی سفارش های قبلی از سوی کشورهایی که دچار تحول شدن یا از همکاری با روس ها پشیمون هستند. متن رو بخونید ثواب داره [quote]چهارما ورود برخی کشورهای نوظهور به بازار صادرات تسلیحاته مثل خود چین هند اسراییل ایران کره جنوبی برزیل و.......[/quote] این مورد تحلیل خیلی مناسبی است. احسنت. بنا بر فرمایش شما به قول قدیمیا دست زیاد شده. اما این قضیه ظاهرا بیشتر گریبان گیر روس ها شده. احتمالا مربوط میشه به همون عقب ماندگی تکنولوژیک محصولات صادراتی روس ها --------------------------------------------------------------------- [quote]گزینه اول که وارده ، چون شفاف و واضح هم نیست [/quote] اگرم وارد بود دیگه الان اصلا وارد نیست چون شفاف سازی کردم تو پست قبلی بگذریم. [quote]این نگاه پائین به بالای ایرانی کی می خواد از بین بره من نمی دونم ! واقعا کی می شه توی مملکت نگیم جنس خارجی بهتره ! آخ خدا می شه باور 373 این باور غلط را بشکنه ! کی باشه که نیاز نداشته باشیم بشینیم تحلیل کنیم حالا که روسیه دچار مشکل فروشه ، آیا روابطش با ما بهتر می شه یا نه تا باز آت و آشغالهاش را بما بفروشه و کلی وابسته ترمون کنه ؟! بجاش تحلیل کنیم روسیه بازارش را داره از دست می ده ، توان ما برای جایگزینی چند درصد بازار روسیه هست! به عقیده من تنها مسئله ای که در همکاری و معامله با روسیه مهمه ، همکاری فنی هست اون هم برای دزدین علمشون وگرنه حتی اگر s-500 هم به ما بدن ارزش نداره کاش این مصاحبه دکتر منصور کبگانیان را بخونید منظورم را بهتر درک کنید[/quote] حالا چرا می زنی برادر نگاه پایین به بالا رو از کجا آوردی! بحث این نیست خودمون نسازیم بریم بخریم. داریم راجع به شرایط فعلی صحبت می کنیم و آدم باید واقع بین باشه. ما چه بخوایم باور کنیم چه نکنیم ما در خیلی حوزه های بسیار مهم و فوری اقلا دچار نقص در تکنولوژی ساخت هستیم. نمی تونیم که بی خیال یک نیاز بشیم به این امید که 20 سال دیگه تولید داخلی میشه. شما احتمالا همین کامپیوتری که داری ازش استفاده می کنی خارجیست. می گی استفاده نمی کنم تا ایرانیش بیاد؟ الان ما در تحریم سخت و ناجوان مردانه ای از نظر تسلیحاتی هستیم. تاپیک رو زدم تا نظر دوستان رو بشنویم در مورد این که آیا مشکل روسیه تاثیری در رفع نیازهای فعلی ما خواهد داشت یا نه. آیا این که قراردادهای کلان فروش روس ها در کشورهایی مثل هند و لیبی و... کنسل شده اونا رو در وضعی قرار میده که ناچار باشن به سمت بازارهایی مثل ایران بیان یا نه؟ مثل نیاز اقتصادی ای که منجر به فروش میگ های 29 به کشورمون شد. اصلا بحث اس 300 نیست این جا. اگر مشکلتون اون عکس هست برش دارم. بحث بر سر نیازهای فوری ایست که فعلا تامین داخلی براش ممکن نیست و علاجش وارداته.
  15. [quote]با سلام و عرض احترام دو تا گزینه ی : -روسیه بزودی بازارهای جدیدی خواهد یافت -روسیه موفق به احیای بازارهای گذشته خواهد شد هیچ ارتباطی با سوال [i]رکود در صادرات تسلیحات روسی چه تاثیری بر رابطه ی نظامی ایران با این کشور خواهد گذاشت؟[/i] ندارد ! ***************** مقاله بیشتر شبیه آه و ناله ی یک فروشنده بد خلق تسلیحات است . ای کاش از سرنوشت پروژه باور 373 خبر رسمی وجود داشت ، چون برای پاسخ به چنین سوالی ، دانستن هدفگذاریهای ایران هم شرط است.[/quote] سلام علیکم ، انتقاد اول هم وارد است و هم وارد نیست. وارد است چون بهتر بود در سوال جداگانه ای پرسیده می شد. وارد نیست زیرا در واقع این دو گزینه بیان گر دو فرضی هستند که روس ها را از شرایط بحرانی فعلی نجات می دهد و لذا حالت فورس ماژور برای اتکا به بازارهای سخت تر مثل ایران از بین می رود. ===================== در مورد قسمت دوم باید گفت سامانه های پدافند تنها نیاز وارداتی ما نیست. انواع سلاح های سبک و سنگینی موجود هست که می تواند مشکلات ما را بهبود بخشد. از جمله هواپیماهای نسل جدید، تانک های مدرن و زیر سیستم هایشان و حتی برخی سلاح های انفرادی.
  16. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/15330s300pmu2.jpg[/img][/align] [align=right]تحولات مختلف از جمله انقلاب‌های عربی از یک سو و مشکلات تکنولو‍‍ژیکی و فقدان منابع مالی لازم از سوی دیگر اسباب آن شده تا صنایع نظامی روسیه طی سال‌های اخیر با چالش مواجه شده و دورنمای توسعه آن نیز با ابهام مواجه شود. در این میان، هرچند برخی آمارهای نشان می‌دهد که فروش تسلیحاتی روسیه روندی نسبتاً مساعدی دارد، اما تحلیل‌گران صنعتی- نظامی در این کشور با اشاره به ظرفیت‌های بسیاری روسیه بر ضرورت نوسازی صنایع نظامی در این کشور و دست‌یابی به رکوردهای جدید تأکید دارند. روسیه بازارهای سنتی خود در جهان را از دست می‌دهد و در اغلب موارد این اوضاع نتیجه اشتباهات سیاسی می‌باشد. اخیراً ویکتور کوماردین، معاون مدیر کل «روس آبارون اکسپورت» منحنی سقوط تقاضای تسلیحات روسی در خارج را به این ترتیب ترسیم کرده است: «اروپای شرقی از دست رفته است، آفریقای شمالی از دست میرود، اینطور که پیش می رود، ایران نیز رفته است». این اوضاع مانند سراسیمگی قهرمان یکی از کمدیهای مشهور شوروی است که به رئیس دارودسته راهزنان گفت «آقای رئیس همه زحمات به هدر رفت، مشتری می‌رود».این فضای ناامیدی علت دارد. برغم اینکه صادرات اسلحه روسیه طی سال‌های گذشته پیوسته رشد کرده و سال گذشته از ۱۲ میلیارد دلار فراتر رفت (و امسال از قرار دوباره رکورد شکسته و از ۱۴ میلیارد دلار فراتر خواهد رفت) ولی طی دو سال گذشته حجم سفارش‌های جدید برعکس رو به کاهش رفته است. ادامه….. برای مثال در آخر سال ۲۰۱۰ حجم سفارش‌های «روس آبارون اکسپورت» (که شرکت دارای حق انحصاری در زمینه صادرات اسلحه میباشد) به ۵/۳۸ میلیارد دلار رسیده بود اما آخر سال گذشته فقط ۳۳ تا ۳۵ میلیارد دلار بود و در آینده این روند کاهش ادامه می‌یابد. علت چیست؟ آیا «روس آبارون اکسپورت» مقصر است؟ به هیچ وجه. این شرکت در پیش برد اسلحه روسی در بازارهای جهانی مهارت بیشتری کسب کرده و رقبای آن خودشان با کمال تأسف به این امر اذعان می‌کنند. ممکن است تولید کننده داخلی که کالای ناتوان از رقابت به بازار جهانی عرضه می‌کند مقصر است؟ این امر تا حدودی صحت دارد: صنایع تسلیحاتی روسیه واقعاً محصول جدید چندانی ندارند و تا چه وقت می‌شود نوع حتی مدرنیزه شده اسلحه ساخته شده در دوران شوروی را فروخت؟ ولی این هم علت اصلی سقوط اجتناب ناپذیر صادرات اسلحه روسیه در آینده نزدیک نمی‌باشد. علت اصلی موضوع دیگری است. کوماردین اعلام نمود «ما بازارها را فقط به دلایل سیاسی از دست داده‌ایم. معلوم است که بازار اسلحه در وهله اول ماهیت سیاسی دارد». وی که برای شرکت در نمایشگاه نظامی به مالزی رفته به این امر اشاره نمود. اگر اغراقی که تاحدودی در سخنان وی احساس می‌شود به کنار گذاشته شود در مجموع وی درست گفته است. برای مثال چطور می‌شود به آینده داشتن صادرات اسلحه به ایران امید بست، در حالی که روسیه پس از دریافت سفارش تحویل سیستم‌های ضدهوایی «اس ۳۰۰» از ایران و حتی دریافت پیش پرداخت در نهایت از اجرای قرارداد به بهانه مطلقاً بیاساس سر باز زد: به این دلیل که شورای امنیت سازمان ملل فروش تسلیحات تهاجمی به ایران را ممنوع کرده است؟ هر کارشناس نظامی از ارتش هر کشوری تأیید می‌کند که سیستم ضدهوایی «اس ۳۰۰» اسلحه صرفاً دفاعی میباشد که به هیچ وجه وارد فهرست مجازاتهای سازمان ملل نمی‌شود. اما مدویدیف، رئیس جمهور روسیه و اطرافیان او تحویل این تجهیزات به ایران را منع می‌کنند و به این ترتیب نه تنها فروشندگان اسلحه را از کسب درآمد مربوطه محروم می‌کنند بلکه به وجهه روسیه به عنوان فروشنده مطمئن اسلحه و جنگ افزار لطمه مرگبار وارد می‌کنند. خریداران در بازار جهانی از کسانی اسلحه میخرند که به آنها اطمینان صد در صد دارند. کافی است یک بار مشتری را دست خالی بگذاریم و این مشتری از دست رفته است. اما عواقب سیاسی و نظامی – راهبردی خودداری روسیه از فروش سیستم ضدهوایی «اس ۳۰۰» به ایران هم مطرح است. اگر ایران این سیستم را داشت اسرائیل جرأت نمیکرد تهدید کند که به ایران حملهور می‌شود. مسکو حالا مساعی بسیاری برای جلوگیری از جنگ بکار میگیرد زیرا خیلی خوب درک می‌کند که تغییر رژیم تهران، مطابق با سناریوی لیبی، بدون اغراق، به معنی فاجعه ژئوپلتیک برای خود روسیه خواهد بود. در این صورت روسیه از هر طرف با دشمنانی احاطه می‌شود که علاوه بر دیگر امکانات تمام امکانات انرژی تمام خاورمیانه را هم کنترل می‌کنند. پس چرا مقامات روسیه از تحویل سیستم ضدهوایی «اس ۳۰۰» به ایران خودداری کردند؟ روسلان پوخوف، کارشناس برجسته و مدیر مرکز «تحلیل راهبرد و تکنولوژی»، عضو شورای جنب وزارت دفاع روسیه در روزنامه «نزاویسیمایا گازتا» نوشته است در دیگر بازارهای سنتی اسلحه هم مشکلاتی بروز کرده است. در سال ۲۰۱۱ منحنی سفارش اسلحه روسی دچار شکست شد. در شرایط تحویل اسلحه به مبلغ ۳/۱۳ میلیارد دلار، حجم سفارشهای جدید در حدود ۷/۷ تا ۲/۹ میلیارد دلار بود. با اطمینان می‌شود پیشبینی کرد که این اوضاع سال آینده تکرار می‌شود. از قرار مبلغ فروش اسلحه در سال ۲۰۱۲ به ۱۴ میلیارد دلار بالغ و دوباره رکورد می‌شکند. بخش اصلی این مبلغ از تحویل محموله کلان تسلیحات دریایی به هند دریافت می‌شود. پیش بینی شده است در ماه دسامبر ناو هواپیمابر چندمنظوره «ویکرامادیتیا» به هند تحویل داده شود. این همان ناو هواپیما بر «آدمیرال گورشکوف» میباشد که بعد از تحولات و مدرنیزه کردن عمیق به هند فروخته می‌شود. هندیها طی سال جاری همچنین دو فروند فرگات «Talwar-class» دریافت می‌کنند. علاوه بر این در آغاز سال زیردریایی اتمی چند منظوره «نرپا» از ولادیواستوک روانه هند شد. هند این زیردریایی را لیزینگ می‌کند. سال گذشته شکستهایی هم رخ داد که بازتاب گستردهای داشت. روسیه در سه مناقصه بزرگ و مهم بین‌المللی شکست خورد. بزرگترین آنها شکست در مناقصه فروش ۱۲۶ جنگنده چندمنظوره به مبلغ ۲۰ میلیارد دلار به هند بود. «میگ ۳۵» روسیه نتوانست حتی وارد فهرست مرحله نهایی مناقصه شود و در مرحله اول شکست خورد. در نهایت جنگنده «رافائل» فرانسه در این مناقصه پیروز شد. سپس نیروی هوایی هند بجای بالگرد ضربتی «می ۲۸ ان» روسیه ترجیح داد بالگرد آمریکایی «آپاچی» را خریداری کنند. در نهایت روسها در اندونزی بطور تحقیر آمیزی از کره جنوبی شکست خورد که تواست سه زیردریایی کهنه را به این کشور تحویل دهد که آن هم بر اساس پروژه آلمانی تولید شده است. پیشنهاد روسیه برای تحویل زیردریایی کلاس «کیلو» از طرف اندونزی زیاده از حد گران تلقی شد. در واقع شکست روسیه در هر کدام از این موارد دلایل خاص خود را داشت. در هند تلاش کشور برای متنوع ساختن منابع دریافت اسلحه و کاهش حضور زیاده از حد شدید روسیه در بازار جنگندهها مطرح بود. علاوه بر این خود جنگنده «میگ ۳۵» هنوز در دست طراحی میباشد. در مورد «می ۲۸ ان» نیز اوضاع به همین منوال است: این بالگرد جدید و نیم بندی است که نمیتواند با «آپاچی» آبدیده در جنگ رقابت کند. در اندونزی روابط ویژه سیاسی، صنعتی و تکنولوژیک اندونزیها با کره جنوبی نقش ایفا کرد. ولی هر سه مورد همراه هم حاکی از شدت یافتن مسائل بنیادی در پیشبرد صادرات اسلحه روسی میباشد. عوامل منفی اصلی اشباع برخی بازارهای سنتی روسیه یا کاهش قابلیت خرید مشتریان میباشد. چین و در میزان کمتر هند در گروه اول قرار دارند. این کشورها که طی ۲۰ سال ۳۵۰ جنگنده کلاس «سوخوی ۲۷/۳۰» خریداری کردند دیگر هرگز جنگ افزار این نسل را در این مقدار نمیخرند. ونزوئلا که مایل بود خریدهای بزرگی بکند در رابطه با مشکلات اقتصادی دیگر نمیتواند این کار را بکند. علاوه بر این، ریسکهای سیاسی این بازار فوق العاده بزرگ است. علت دوم کودتای لیبی میباشد که باعث شد روسیه قراردادهای امضا شده به مبلغ ۳/۱ میلیارد دلار را از دست بدهد اما با توجه به قراردادهای آماده امضا خسارات روسیه به ۵/۴ میلیارد دلار میرسد. در نهایت در نتیجه پیوستن رئیس جمهور مدویدیف به تحریم ایران مسکو این مشتری را هم از دست داد که بنظر پوخوف میتوانست سالانه یک میلیارد دلار اسلحه از روسیه بخرد. علاوه بر این، حالا موقعیتی بروز کرده وقتی کالاهای اصلی صادرات اسلحه روسیه دارد بتدریج کهنه می‌شود و سیستمهای نسل جدید یا در دست طراحی میباشد یا نظامیان روس که میخواهند در مورد کاربرد آنها اولویت داشته باشند از فروش آنها جلوگیری می‌کنند. برای مثال تقاضای جنگنده «سوخوی ۳۰ ام کا» که «موتور» اصلی فروش اسلحه روسیه طی ۱۰-۱۵ سال گذشته بود عملاً به صفر رسیده است. فروش یک محموله دیگر این جنگنده محتمل میباشد: هند باید ۴۲ دستگاه دیگر از این هواپیما را خریداری نماید. اما تولید جنگنده مدرن «سوخوی ۳۵» فقط بعد از ۳ تا ۴ سال آغاز می‌شود. همین امر در مورد زیردریایی‌های متعارف صحت دارد. هرچند تقاضای زیردریایی‌های عالی و مجهز به تسلیحات قدرتمند موشکی کلاس «کیلو» هنوز موجود است ولی خود آنها در مقایسه با پیشنهادهای جدید آلمانی کهنه و عقب افتاده بنظر میرسند. اما سیستم ضدهوایی «اس ۴۰۰» که تقاضای آن در بازار جهانی هنگفت میباشد زودتر از سال ۲۰۱۵ صادر نمی‌شود : تا آن وقت تمام دستگاههای این سیستم به وزارت دفاع روسیه تحویل داده می‌شود. در بخش هواپیماهای باری روسیه در حال حاضر کالایی برای عرضه کردن ندارد و این اوضاع تا راه اندازی کامل خط تولید «ایلیوشین ۴۷۶» در اولیانوفسک یعنی ۵ سال دیگر ادامه خواهد داشت. لذا طی سالهای آینده ما با مکثی مواجه می‌شویم که نتیجه عرضه نکردن محصول دارای قابلیت رقابت می‌باشد. هرچند صنایع از این مکث لطمه نخواهند دید. رشد سالانه سفارش دفاعی دولت روسیه در برخی موارد به ۳۰۰ درصد بالغ می‌شود. در چارچوب اجرای برنامه دولتی مدرن سازی ارتش برخی شرکتها باید تولیدات خود را به مراتب افزایش دهند. در زمینه هواپیمایی که بازار خارجی محصولات روسی دارد دچار قحطی می‌شود نظامیان فقط طی ماههای گذشته تولید ۹۲ بمب افکن خط مقدم «سوخوی ۳۴»، ۳۰ جنگنده «سوخوی ۳۰ اس ام» و ۲۰ جنگنده عرشهای «میگ ۲۹ کا» را سفارش داده‌اند. این کارشناس خاطر نشان می‌کند وقتی نیروهای مسلح خود کشور به عنوان خریدار اصلی مطرح می‌شود مدل متکی بر صادرات اسلحه به سرعت با مدل دیگری (مدل سنتی شوروی) تعویض می‌شود. سایت «km.ru» /نویسنده: ایوان گلادیلین / ایزاس/ به نقل از سایت بررسی استراتژیک [/align] [url=http://strategicreview.org/1391/03/07/%D8%AA%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D9%81-%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%87/]منبع[/url]
  17. تشکر از چکای عزیز و آقای مهدوی، توضیحات واضح و قانع کننده بود. ممنون
  18. [quote] منابعی مثل ایتارتاس در این مورد ، ارزیابی پایداری موشک رو مرتبط به افزایش عمر عملیاتی موشک دونسته اند . اما موضوعی که در رسانه های روسی راجع به این تست روش تاکید شده ، [b]اصابت به هدف با دقت مورد نظر[/b] هست . میدونید که اصولا وقتی میگن دایره خطای یک موشک مثل Topol-M در حدود 350 متر هست ، منظور حداکثر دایره خطاست که در حداکثر برد اتفاق میافته (در مورد این موشک در برد 10500 کیلومتر) یعنی دایره خطای موشک در برد کمتر از حداکثر بردش کمتره ، حالا تست یک موشک اونهم تو یک پنجم حداکثر بردش میتونه چه معنی داشته باشه ؟ روسها احتمالا دارن امکان نقطه زنی با موشک های قاره پیما رو بررسی میکنند ! برد 2000 کیلومتر که در آزمایش اخیر تست شد و فاصله ی بین Kaputsin Yar و Sary shagan هست ، برای پوشش دادن تمام المان های سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا کافیه . برای همین احتمالا کرملین در حال بررسی و ارتقا موشکهای قاره پیمای سری Topol جهت نقطه زنی المان های سپر دفاع موشکی از داخل خاک اصلی روسیه بعنوان یک گزینه ی ذخیره در صورت شکست سامانه ی موشکی کوتاه برد Iskander در انهدام این اهداف هست . حالا تو این موضوع یکی دقت موشک در برد پایین و یکی پایداری بالا و بررسی مولفه های مسیر حرکت موشک (Flight Trajectory) برای مقابله با سامانه های ضدموشکی یا مقابله با ناپایداری احتمالی (چون مسیر حرکت موشک در برد های پایین خیلی جمع تر میشه) اهمییت پیدا میکنه . (توجه داشته باشید تاسیسات Sary Shagan در اصل یک تاسیسات تست سیستمهای دفاع موشکی ارتش روسیه هست و در حال حاضر حداقل یک رادار اخطار زودهنگام موشکی نوع Dnepr بطور فعال در سایت راداری Balkhash این مرکز عملیاتی میباشد که تحت کنترل مرکز 820ام اخطار سریع ارتش روسیه است . با توجه به قابلیت های این مکان ، برای روسها یک محل ایده آل جهت ارزیابی تکنیک های مختلف برای مقابله و انهدام موثر المان های سپر دفاع موشکی هست) با این تفاسیر بنظرم باید منتظر تست های کوتاه برد دیگر موشکهای قاره پیما به طرف تاسیسات Sary shagan از طرف روسها باشیم که ببینند اصلاحاتی که روی موشک انجام میخوان بدن موثر واقع شده یا نه .[/quote] تعبیر قابل تاملی است. فقط چند موضوع هست که تردید ایجاد می کنه. اول این که اگر موشک اسکندر که کوتاه برد هست را سامانه ی دفاع ضد موشکی بتونه ناکارآمد بکنه، موشکی به این عظمت رو قاعدتا باید راحت تر بتونه از کار بندازه. خصوصا این که این موشک چون اصولا برای بردهای میان قاره ای طراحی شده احتمال قوسی که طی می کنه دارای ماکسیمم ارتفاع بلندتری خواهد بود (مخصوصا که برد را کاهش زیادی دادیم) که همین فرصت بیشتری رو در اختیار سامانه ی دفاعی برای هدف گیری قرار میده. از این اثری که بر جا گذاشته تقریبا میشه یقین کرد که موشک یک قوس با ارتفاع بسیار بالا رو طی کرده. ثانیا به نظر میرسه اصلاه چنین کاری صرفه ی اقتصادی نداشته باشه و اگر روس ها کمی روی سامانه های میان برد گذشته ی خودشون کار کنن احتمالا بتونن یک موشک تر تمیز با هزینه ی خیلی کمتر درست کنن. بجای این که از این غول بی شاخ و دم بهره ببرن که مخصوص تسلیحات هسته ایست. ثالثا درسته که ضریب خطا با کاهش برد کاهش میابه ولی بعید می دونم منظور این باشه که با هر کاهش بردی. چنین موضوعی مثلا شما فرض کن ما با سجیل بخوایم یک هدف رو در 300 کیلومتری بزنیم، آیا موشک نقطه زن میشه؟ چنین کاهش ضریب خطایی معمولا مخصوص هدایت های ابتدایی مثل اینرسیایی است، در حالی که نقطه زنی احتیاج به هدایت های خاص دیگه داره که اگر اون روش های هدایت در فاز نهایی وجود داشته باشه شاید خیلی تفاوتی نکنه که موشک 7000 کیلومتر بره یا 2000 کیلومتر. از اون جایی که توپل یک موشک استراتژیک هسته ایست بعید می دونم روی نقطه زنیش اصلا کار کرده باشند همون 300 متر از سرش هم زیاده. رابعا حتی اگر بخوان از همین روش استفاده کنن قاعدتا باید یک فکری برای این دسته گلی که تو آسمون به بار میاره بکنن. وگرنه اصلا این نیاز به رادار پیش اخطار نداره خودش قبل اومد یک 30 ثانیه ای خبر میده. یا باید سوختش رو کاهش بدن یا یک مرحلش رو کم کنن یا.... البته این سوالات به عدم تخصص بنده هم بر می گرده که اگر بزرگواری شود و توضیح داده شود بسیار ممنون میشم. یک نکته هم به نفع نظر شما به ذهنم رسید. با توجه به کلاهک خوشه ای توپل میشه با یک موشک چندین سامانه ی راداری و ضد موشکی در منطقه را از رده خارج کرد که امتیاز بالایی است. ============================ نظر برادر واریور هم بسیار جدی است، خصوصا اون دو صفحه اویشن ویک که گذاشتن. متنش رو به سختی میشد خوند ولی احتمال تکرار چنین موضوعی میره. به ویژه اگر توجه داشته باشیم که ماهواره ی غول آسای آمریکا که قابل بازیافت هست (اسمش یادم نیست) همین چند روز قبل از مدار بازگشته بود و احتمال داره دوباره فرستاده شده باشه سر جاش یا اینکه نقصی پیدا کرده باشه یا روسا کار دستش داده باشن. سکوت آمریکایی ها کمی مشکوکه. ========================== آقای مهدوی آیا در هیچ یک از پرتاب های دیگه چنین پدیده ای با این وسعت جغرافیایی دیده شده؟
  19. من هنوز نمی فهمم چرا باید روسیه یک موشک توپول رو مجددا تست کنه؟ چرا در این برد کوتاه و به این شکل؟ منعی که نداشتن تا در برد بلند تست رو انجام بدن. منظورشون از ارزیابی پایداری موشک چی هست؟ و اصلا چرا شب را برای این تست انتخاب کردن؟ برام قابل هضم نیست.
  20. [quote]شايد هم موشک عرفان lastwar خودمون بود که در بالاي جو زمين منفجر شد!!!!!![/quote] جناب استوکا قرار نشد پروژه های سری مملکت رو لو بدید. خویشتن دار باشید لطفا
  21. حالا که همه دارن تئوری میدن چرا من ندم؟ شایدم تست یک پدافند ضد بالستیک که با همکاری ایران و روسیه انجام گرفته. چه بسا قطعه ای از همون پدافند مشترکی که قرار بود بین ایران و روسیه و چین باشه. الان هم که جمعشون در شانگهای جمع بود. وگرنه تست توپل ام چه دلیلی می تونه داشته باشه؟ علت مانورهای شدید و چرخش های موشک توپول ام هم می تونه تلاش برای فرار از پدافند باشه. به توهم شبیه هست ولی با شرایطی که الان منطقه و دنیا درگیرش هست می تونه احتمال وقوع هم داشته باشه.
  22. بر اساس خبر مشرق روس ها هم دیدنش و این فیلم رو گرفتن: http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/3/19/172477_565.flv با این فیلم تقریبا میشه گفت موشک یا چیزی شبیه به اون باید باشه.
  23. احتمالاتی که به ذهن میرسه: 1. شاید این ها یک چیز نبودن. یعنی اشیاء متعددی بودند که به سرنوشت مشابه دچار شدن و در مناطق گوناگون. (فرض رزمایش کمی معتبر میشه) ایراد: لبنان ترکیه رو چیکار کنیم؟ 2. پدیده ی آسمانی بوده. نظریه ی دنباله دارهای آقای بتل مستر واقع گرایانه تر است نسبت به فرضیه ی شهاب سنگ. شاید هم دنباله داری کوچک است که قبل از ورود به جو در معرض نور خورشید قرار گرفته و فوران گازی داشته و به سرعت خاموش شده. 3. ماهواره بر خودمون بوده ایراد: ماهواره بر ما احتمالا کوچکتر از آنی هست که تا این فواصل دیده بشه. اگر یادمون باشه اولین ماهواره بر ایران هم دچار نقص فنی شد ولی به هیچ وجه چنین صحنه ای ندیدیم. فکر نکنم قیاسش با ماهواره برهای عظیم الجسه روسی صحیح باشه. 4. یکی از ماهواره ها یا اشیاء دیگر در فضا سقوط کردن. ایراد: مدت سوزش 30 ثانیه ای با این حجم کمی زیاده مگر این که با یک قطعه ی غول پیکر مثل ماهواره ی ربتیک سری و مخفی آمریکا طرف باشیم. 5. یک تست جدید باشد، مثلا سیمرغ یا هر چیز دیگه... من طرفدار گزینه ی 2 هستم
  24. جناب آر پی جی خسته نباشید، من یک فرض دیگه رو می خوام در همین صورت مسئله طرح کنم. ببنید این رو هم می تونید محاسبه کنید. فرض کنید موشک ها به جای این که راست بر فرق سر ناو فرود بیان در کنارشون داخل آب منفحر بشن. با توجه به این که مایعات قابلیت فشرده شدن ندارن باید ضربه ی شدیدی به اجسام اطراف وارد بشه. اگر ممکنه حساب کنید آیا می تونه ناو رو سوراخ کنه؟ تا چه فاصله ای امکان تخریب داره و آیا مثلا اگر جند ناو کنار هم باشن و یک زیر دریایی می تونه به همشون آسیب جدی بزنه یا غیر عملیاتیشون کنه؟ تشکر