Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. آها! انقلابيون از اون لحاظ!! آخه فكر كردم منظور شما، انقلابيون ليبي زمان جناب سرهنگ منظورتون بود. شرمنده. اشتباه از گيرنده‌هاي بنده‌اس. به فرستنده‌هاي خود دست نزنيد . معمولاً هر انقلابي، در پي خود همه چيز زدايي از حكومت قبلي رو به دنبال داره! لابد از اين به بعد هر پيشرفتي در ليبي بشه، مي‌گن در حكومت قديم ال بود و الان بله ! حدث زدم اشکال از کجاست. اینم از معضلات علم زیاده، سپهبد مصطفی. وقتی زیاد بدونی بیشتر احتمال داره که موضوعات رو باهم قاطی کنی. حالا گذشته از این آخرش ما نفهمیدیم این قذافی انقلاب کرد یا کودتای بدون خون ریزی ============================== یک نکته ای که تو این سرود مشخصه وجهه ی اسلامی اون هست. یعنی نشون میده چه تاکیدی بر گرایش های اسلامی وجود داشته. سرود جدید رو من کاملش رو پیدا نکردم ولی به نظر میاد بیشتر ناسیونالیسم عربی رو داره بهش می پردازه.
  2. با تشکر، درسته آقا مصطفی، اگر من اشتباه از متنی که گذاشتی برداشت نکرده باشم، همون طور که گفتم این سرود ملی لیبی بوده. البته اخیرا ظاهرا انقلابیون عوضش کردن تا حسابی قذافی زدایی بکنن. اینم خبرش: انقلابیون لیبی سرود ملی این کشور را تغییر دادند. به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از العربیه ، انقلابیون لیبی پس از تغییر پرچم این کشور ، سرود ملی را نیز تغییر دادند. سرود ملی قدیمی لیبی بسیار معروف است که با این جمله آغاز می شود:الله اکبر الله اکبر فوق کل معتدی یعنی خداوند برتر از هر تجاوزگری است. این سرود که عبدالله شمس الدین، شاعر مصری آنرا سال 1965 سروده بود، نزدیک به نیم قرن سابقه داشت در حالی که دیگر مورد علاقه مردم لیبی نیست. این شعر در زمان جنگ سوئز معروف به «تجاوز سه جانبه» مشهور شد و سال 1969 به عنوان سرود ملی لیبی برگزیده شد. سرود کنونی لیبی با این جمله آغاز می شود:یا بلادی یا بلادی بجهادی و جلادی ادفعی کید الاعادی و العوادی و اسلمی یعنی کشورم کشورم با تکیه بر تلاش و کوشش من، مکر دشمنان و بدخواهان را دور کن و سالم بمان. این سرود برگرفته از سرود ملی لیبی در دوره حکومت سونسیین و حکمرانی ادریس السنوسی است. انقلابیون کلمه ادریس السنوسی را که نماد پادشاهی است در این سرود حذف کرده و کلمه شیخ شهدا عمر مختار را به جای آن گذاشته اند. این سرود که البشیر العریبی شاعر تونسی آنرا سروده است بین سالهای 1955 تا 1969 به عنوان سرود ملی لیبی محسوب می شد. لینک منبع
  3. فکر کنم یک جا خوندم این سرود ملی لیبی بوده. انقلابیون عوضش کردند.
  4. [quote]ممنون آنتی وار عزیز زحمت کشیدی اخوی ولی خوب کلا سایت نخبه کش شده دیگه.[/quote] خواهش میکنم جناب فتح عزیز. درس پس دادیم. نوشته های عزیزان توی سایت همیشه به معلومات بنده اضافه کرده. ایشالا که سایت هر روز بهتر از دیروزش بشه.
  5. فکر کنم اون چیزی که مد نظر آقا سعید هست اینه که در دکترین جدید دستور استفاده از سلاح هسته ای از ریاست جمهوری آمریکا به فرماندهان منطقه ای تنزل پیدا کرده! نتیجه اگر یک فرمانده ی منطقه ای مثلا خلیج فارس احساس کنه که یگان های تحت امرش در حال نابودی هستن! بومممممبببب! مسوولیت سیاسی چنین کاری هم بر عهده ی حاکمیت سیاسی آمریکا قرار نمی گیره چون رییس جمهور دستورشو نداده، بلکه نهایت بر عهده ی اون فرمانده است.
  6. داش علی و استاد واریور
  7. خیلی جالب بود. خصوصا فوتبال بازی کردنشون جالب این که قبلش کلی عملیات تمرینی انجام دادن
  8. [quote]برادر حامد بزرگوار. درخصوص ساير فرمايشاتت نظري نمي‌دم. ولي اين قسمت فرمايشاتت رو غلط مي‌دونم. اسرائيل، وارد خاك اسرائيل شد و اين دو سرباز رو ربود. اينطور نبود كه اسرائيلي‌ها وارد مرز لبنان شده و يا از اون گذشته باشن. حزب‌الله به داخل خاك لبنان رفت و سه سرباز رو كشت و دو نفر ديگه رو هم ربود و به خاك لبنان بازگشت. اتفاقاً بالعكس فرمايش شما، اين حزب‌الله لبنان بوده كه تا به اون روز، چندين بار اين كار رو انجام داده بوده و سربازان اسرائيلي رو از خاك اسرائيل ربوده. ولي دفعات قبلي، به قول خود سيد حسن نصرالله، زور بازوشون قوي بوده و سربازا مرده مي‌رسيدن دستشون!! مستندي به نام وعده‌ي صادق هست كه اتفاقاً خود ايران ساخته و به خوبي درخصوص اين موارد، مستنداً توضيح داده. [/quote] بله فرمایش شما صحیحه. در واقع حزب الله وارد قسمت های اشغالی شد. چون می خواستم خلاصه بنویسم دیگه وارد جزییات مطلب در پست قبلی نشدم، شما به بزرگواریت ببخش بر ما. اگر خاطرتون باشه اون زمان که این کار رو حزب الله کرد تبلیغات گسترده ای انجام داد که نیروهای اسراییلی وارد خاک لبنان شده بودند و ما گشتی ای که وارد شده رو هدف قرار دادیم. در واقع حزب الله ادعایی رو مطرح کرد که نمی شد به سرعت رد یا تاییدش کرد و دست برتر رو در مانور تبلیغی اقلا در داخل کشور بهش می داد. اون زمان که من نظرات مخاطبین رو دنبال می کردم خوب جواب داده بود. نکته ای که من راه میانه می دونم، همین روش هست، یعنی استفاده از یک موضوعی که حتی المقدور ذاتا مشروع باشه و یا این که قابلیت مشروع جلوه دادن رو داره ولی مناقشه پذیر و حساسیت برانگیز هست. قضیه ی ورود حزب الله به سرزمین های اشغالی در قضیه ی وعد الصادق، مدت ها بعد از جنگ 33 روزه، از سوی این حزب به عنوان یک دست آورد چریکی مطرح شد که اون زمان قضیه از تب و تابش افتاده بود و حساسیت های اولیه درش نبود. حزب هم بهره برداری لازم رو از موضوع کرده بود. (مطمین نیستم ولی احتمالا جایی که حزب الله وارد شده بود جزو مناطق اشغالی لبنان هست. در مورد موارد دیگه ای که حزب الله چنین کاری رو انجام داده اطلاع دقیقی ندارم، اما حتی اگر زنده هم نمونده بودن جنازه هاشون برای تبادل جواب میداد. آیا این موارد بعد از آرامش نسبی بعد از تبادل اسرا بود یا قبلش؟) در مورد سایر فرمایشتاتون، چون تاپیک منحرف میشه نظر مفصل نمی دم. البته با غالبش موافقم. فکر می کنم منشاء اختلاف این هست که پیروزی رو چی تعریف کنیم و با چه نتیایجی بخوایم مقایسش کنیم. حزب الله امتیازاتی از دست داد ولی دست آوردهاش از نظر من بیشتر بود لذا من اون رو پیروز می دونم. اگر این پیش دستی رو هم در نظر بگیریم که برنامه ی اسراییل را به هم زد می تونیم بگیم حزب الله حتما پیروز بود. البته وقتی اسراییل به اهداف اصلیش یعنی حذف حزب الله و گرفتن قدرت موشکی و سیاسیش با جنگ هوایی و محدود نرسید ، حمله ی به صورت گسترده و زمینی را هم امتحان کرد. اگر باز خاطرتون باشه دو سه روز آخر به صورت تصاعدی آمار تلفات تانک ها و نیروهای اسراییلی بالا رفت، ولی خوب دیگه دیر شده بود و تحت فشار شدیدی بود لذا جنگ رو خاتمه داد. نهایتا این که فکر می کنم این از تدبیر اسراییل بود که نمی خواست به قول شمابه صورت گستره و زمینی وارد لبنان بشه ، چون نتیجه ای جز وقایع قبل از سال 2000 هزار و خروجش رو نداشت. تبعا اگر در اثر فشارهای بعدیِ مقاومت، می خواست چند سال بعد خارج بشه، هزینه ی بیشتری باید می پرداخت. این رو هم می شه گذاشت به حساب نتایج پیروزی حزب الله از مقاومت پیش از سال 2000 هزار و خروج اسراییل. در واقع در عین این که اسراییل این توان رو داشت که از ابتدا یک جنگ زمینی گسترده رو ایجاد کنه و پیروزی کوتاه مدت به دست بیاره ولی معتقد بود عاقبت خوشی نمی تونه براش ایجاد کنه.
  9. به نظر می رسه که هم استاد مصطفی و هم استاد طاهای عزیز دارن یک مطلب رو بیان می کنن ولی با تعابیر مختلف. معتقدم اختلافشون در تعریف فروپاشی است. یعنی هر کدومشون به یک چیز می گن فروپاشی. علی ای حال بنده هم نظرم با جناب مصطفی یکی است و معتقد نیستم که نظام سرمایه داری در حال فروپاشی است به معنی نابودی و بی اعتبار شدن. اصولا نظام سرمایه داریِ بازار آزاد هر از چندی به صورت نوبه ای وارد رکود میشه و بعد با رویکردهای جدید از رکود خارج میشه. الان هم دنبال یک محرک جدید هستن. این یکی از خاصیت هاشه و تقریبا اجتناب ناپذیره. اما جناب طاها هم از یک بعد دیگه حرفشون صحیحه. این که نظام سرمایه داری از اخلاق خودش داره دور میشه و اصول فلسفی و لیبرالیستیشو رو زیر پا میذاره، حرف صحیحی است اما نکته این هست که چه وقت این کار رو نکرده؟ اگر بر گردیم به نظام اقتصادی سرمایه داری نگاه تاریخی کنیم، می بینیم که ما یک اقتصاد آکادمیک داریم که به نام سرمایه داری و بازار آزاد در دانشگاه ها تدریس میشه و به هیچ دردی نمی خوره غیر از بد بخت کردن کشورهای در حال توسعه و خر کردن نخبه هاش! یک نظام اقتصادی داریم که واقعیت کاپیتالیسم هست و بر اصول هر که زورش بیش پولش بیشتر و... بنا شده. اون نظام اخلاقی نیست، فقط سود محوره و اتفاقا اصول علمی ای هم داره که به بنده و شما اصلا درس نمی دن! شما بعضی دانشگاه ها و بعضی رشته ها رو نمی ذارن بخونی مگر این که از یک گروه خاص باشی یا از طرف اونا معرفی بشی. اون نظام خاص الان هیچ معارض جدی ای نداره که بخواد جاشو بگیره. هیچ نظریه ی نظیری نداره که قرار باشه مثل اقتصاد ایدئولوژیک شوروی فروبپاشه. قدمتش هم به اندازه تاریخه. منتها هر روز داره پیچیده تر میشه و به روز. یک نکته ای که در مورد نظام سرمایه داری صادقه این هست که وقتی کار می کنه، که یک عده همون اقتصاد آکادمیک رو بخونن و اجرا کنن و یک عده اون اقتصاد آکادمیک مخفی رو و یک عده هم اصلا سرشون با دمشون بازی کنه حواسشون به ماجرا نباشه. اگر همه اون اقتصاد مخفی رو بخوان اعمال کنن دوباره جنگ جهانی راه می افته! نهایتا، هر وقت ما واقعا یک نظام اقتصاد اسلامی طراحی کردیم و کار آمدیشو در عمل اثبات نمودیم، اون وقت می تونیم امیدوار باشیم که یک روز در یکی از بحران های موسمی سرمایه داری بتونیم، باعث فروپاشیش بشیم یا جاشو بگیریم. اون زمان خوشحالی از خودمون در کنیم اشکالی نداره و گرنه الان خوشحالی کردن چه جایی داره؟ انگار ما الان از چه اقتصادی الگو می گیریم و داریم چیکار می کنیم! خصوصی سازی و برداشتن یارانه ها و ایجاد بازارهای مالی و سودهای بانکی و غیر بانکی و... اگر اقتصاد سرمایه داری نیست پس چیه؟ حکایتمون مثل اونیه که بر سر شاخه بن می برید. البته ما بن هم نمی بریم ما احساس می کنیم بن داره میشکنه هورا می کشیم. پ. ن. بابا امیرخانی نویسنده ی توانا! نویسنده ی خوبیه ولی همون طور که تو پی ام با هم صحبت کردیم حضرت مصطفی و مطابق نظر شما، پاش که به حوزه هایی مثل اقتصاد میرسه جفتک می ندازه! چون توش تخصص نداره. البته شهامتش و صاحب فکر بودن و مطالعه داشتنش قابل تحسین هست. اتفاقا ایشون هم مدافع سر سخت سرمایه داریه! خودشم سرمایه داریه! پ. پ. ن. اتفاقا یکی از نکاتی که کاش در اون تاپیک ناکام و مفقود فروپاشی شوروی بهش پرداخته بودیم همین ادبیات چپ بود. به نظر می رسه یکی از دلایل فروپاشی شوروی ضعف علوم انسانیش بود. دقیق تر این که از یک زمانی به بعد ادبیات علوم انسانی چپ به جای این که ایجابی باشه سلبی میشه. به جای این که به تولید فکر برای حل مشکلات خودش بپردازه متمرکز میشه بر انتقاد و ایراد گیری از نظام سرمایه داری و لیبرالیستی. این میشه که به یک جایی می رسن که می بینن برای حل مشکلاتشون هیچ راه حلی خودشون ندارن، نخبه هاشون تولیدی نکردن. لذا راهی نمی مونه الا پناه بردن به راه حل های همون نظام جیز و بد کاپیتالیستی! این حجم زیاد ادبیات نقدی شرق منجر فروپاشی غرب که نشد باعث قوتش هم شد، شرق به صورت مجانی شده بود پیدا کننده ی ضعف های غربی ها و نظام استاندارد اونا. این قضیه به غربی ها فرصت می داد خودشون رو اصلاح کنن و نظام فکریشون رو تقویت کنن و به پایداریش بپردازن. بسیاری از اصلاحات اساسی کاپیتالیسم از دل اعتراضات و نقد های سوسیالیسم و مارکسیسم در اومد. دولت رفاه ها از همونجا تولید شد، بیمه های اجتماعی نتیجه ی همین نقدها بود و... متاسفانه ما هم الان دقیقا داریم همین شیوه رو در پیش می گیریم. بنای کارمون رو بر همون اندیشه های نقدی چپ گذاشتیم. اگر از مون بپرسن خوب حالا چیکار کنیم، میشیم مثل فبهت الذی کفر!
  10. [quote]براي همين حزب الله با اسارت دو اسراييلي يك جنگ رو آغاز كرد؟ آيا اين به نوعي يك حمله ي پيشدستانه نبود..... [/quote] اتفاقا این همون راه حل میانه است. در واقع حزب الله وقتی دو اسراییلی رو اسیر کرد که وارد مرزهای لبنان شده بودن بنا بر این کارش از نظر حقوقی شروع جنگ نبود. با این وجود، یک کار غیر متعارف به حساب می اومد. یعنی دفعات دیگه ای هم بوده که اسراییل وارد مرزهای لبنان می شده ولی پاسخی دریافت نمی کرده ولی این دفعه واکنش به همراه داشته. از مزایای این روش: 1. ابتدائا وارد یک جنگ تمام عیار نمی شیم و در صورتی که با یک بلف سیاسی روبرو باشیم یا اطلاعاتمون غلط باشه راه بازگشتی هست. 2. اقدام ما مشروعیت داره و قابل دفاع در افکار عمومی هست. 3. در صورت شروع جنگ ما در حالت آماده باش هستیم 4. احتمال داره وقتی دشمن جسارت ما رو ببینه احساس ترس کنه و بگه شاید چیزی دارن که من خبر ندارم و پشیمون بشه. (برخی می گن در قضیه ی ملوان ها که نزدیک عید بود و غربی ها تقریبا تاریخ حمله رو هم اعلام کرده بودن همین قضیه در عدم شروع جنگ موثر بود ، البته در این رابطه تفاسیر متعددی وجود داره که اطلاعات بنده برای این که بگم کدوم صحیحه ناقصه) 5. پیش دستی ما باعث میشه اگر دشمن میل به جنگ داره خارج از چهارچوب برنامه ریزی شدش عمل کنه و همین مقداری از آمادگی هاشو می گیره. این قضیه در جنگ 33 روزه اتفاق افتاد کما این که خیلی تحلیل گرا معتقد بودن اگر جنگ چند ماه بعد با پیش دستی اسراییل انجام میشد ممکن بود اوضاع طور دیگه ای رقم بخوره.
  11. نخست: رفقا منظورتون از فروپاشی چیه؟ اول در این مورد به تفاهم برسید بعد بحث رو ادامه بدید، فروپاشی یعنی این که مثل شوروی کشور تجزیه بشه؟ فروپاشی یعنی این که آمریکا رتبه ی اولشو در قدرت جهانی از دست بده؟ فروپاشی یعنی این که نظام سرمایه داری اصولش رو تغییر بده و با یک شکل دیگه فعالیت کنه؟ فروپاشی یعنی این که .... هر کی تعریفش از فروپاشی رو بگه. دوم: این طور نیست که لیبرالیسم دغدعه ی عدالت نداشته باشه و این شعار رو نده. اصلا یکی از شعارهای هر نظامی عدالت هست، فقط تعاریفشون از عدالت فرق می کنه، که توضیحات جناب طاها و مصطفی کاملا گویا بود. مثلا یکی از برداشت های لیبرالیسم، در میان اصولی که برای تحقق عدالت طرح می کنه می گه ، عدالت وقتی اتفاق می افتد که همه از فرصت های برابر جهت رشد برخوردار باشند و اون چیزی که تفاوت ایجاد می کنه استعداد و تلاششون باشه نه برتری نژادی، ثروت و امکانات تبعیض آمیز و ... همون طور که آقا طاهای عزیز گفتن همین اصل رو که نگاه کنیم می بینیم که لیبرالیسم از اصول خودش هم به خاطر سود بیشتر مقطعی کوتاه اومده. فکر می کنم اون چیزی که الان دچار بحران شده، کپیتالیسم هست نه لیبرالیسم. دقیق تر این که کپیتالیسم وابسته به بازارهای مالیه که الان به چالش کشیده شده.
  12. 1. فکر کنم اصطلاح صحیح تری که باید این دوستمون به کار می برد دفاع پیش دستانه بود نه حمله ی پیش دستانه. 2. ما از نظر عقیدتی هیچ وقت آغاز کننده ی یک جنگ نخواهیم بود. 3. حتی در مطمین ترین حالت امکان دارد که یک واقعه مثلا یک زلزله جنگ رو پیش از آغاز شدن منتفی کنه. اگر در نظر بگیریم که ما در این جنگ اگر نابود نشیم اقلا سال ها عقب می افتیم، همون احتمال ناچیز کافیه که خودمون با دست خودمون نریم توی چاه. کما این که در زمان بوش پسر جند بار از نظر نظام جنگ به حالت قطعی رسید، حالا تصور کنید اگر ما می خواستیم چنین استراتژی ای رو پیاده کنیم چه اتفاقی می افتاد. 4. درسته که ما نه حمله ی پیش دستانه می کنیم نه دفاع پیش دستانه ولی یک روش میانه داریم که به وسیله ی اون سعی می کنیم وقایع بعدی رو مدیریت کنیم و غافل گیر نشیم. تا حالا هم اقلا دو بار ازش استفاده کردیم. اگر کسی وقایع سال های اخیر رو پی گیری کنه این چند مورد رو می بینه.
  13. [quote][quote]نمی دونم چرا کسی فکر نمی کنه که این واقعه می تونه تعمدا این قدر پر اشکال و هالیوودی نوشته شده باشه! به نظرتون اگر می خواستن نمی تونستن یک داستان خیلی باور پذیر درست کنن؟ قبلا از این کارا نکردن؟[/quote] با این حرکت هم دست آمریکا بسته شد هم عربستان و هم ایران ! ... البته برنده اصلی تا اینجا ایران هست بخصوص اگر بتونه از این فرصت برای مظلوم نمایی نهایت بهره رو ببره .[/quote] البته این قضیه کارکرد خارجی هم داره که دارن روش کار می کنن اما مهمترین انگیزش می تونه داخلی باشه. وقتی شما یک سناریوی دروغ ببینید یاد چی می افتید؟ 11 سپتامبر. اوباما با چی رای آورد؟ با شعار دروغ گو! و اجتناب از جنگ. الان نزدیک انتخاباتیم. والستریت و نهادهای مالی نماد کیه/؟ دمکرات ها. صنعت و جنگ نماد کیه؟ جمهوری خواه ها. عربستان با کدوم گروه بیشتر هم دسته؟ جمهوری خواه ها... جدیدا دم در نیاورده؟ چرا اف بی ای فعاله ولی سیا صداش در نمیاد؟ چرا اسراییل لالمونی گرفته؟ این قضیه شروعش انگیزه ی داخلی داره ولی طوری طراحی شده که چند جور می تونه تموم بشه. پایانش بستگی داره که ما پیام آمریکا رو بگیریم یا نه! ماجرای اخیر خیلی پر ایراد تر از اونی نگارش شده که بگیم در این بلاهت تعمدی نبوده. اینقدر که مردم کودن آمریکا هم به سختی باورش می کنن. این خودش نمی تونه یک پیام باشه؟ چرا سریع می گن ما با یک هیات ایرانی دیدار داشتیم و ما سریع تکذیب می کنیم؟ الان همه نمی گن کاش یک تلفن قرمز داشتیم؟ کی به کی گفت که به تلفن قرمز احتیاج نداره و طرف مقابله که نیازش داره؟
  14. نمی دونم چرا کسی فکر نمی کنه که این واقعه می تونه تعمدا این قدر پر اشکال و هالیوودی نوشته شده باشه! به نظرتون اگر می خواستن نمی تونستن یک داستان خیلی باور پذیر درست کنن؟ قبلا از این کارا نکردن؟
  15. دوستان این قضیه همان موقع به صورت محدود رسانه ای شد. نتیجه ی این حماقت بندربن سلطان این بود که ملک عبدلله مدت ها اون رو در حبس خانگی قرار داد و از بسیاری از مناسب دولتی دور کرد. اگر یادتون باشه ایشون چند وقت هیچ جا دیده نمی شد. همون موقع همین ماجرا البته به صورت سربسته تر بیان شد و منابع نزدیک به عربستان هم گفتند که بندربن سلطان خودسر دست به این کار زده تا ملک عبدلله رو دور بزنه. اون زمان دو نظر در مورد ایشون داده می شد یکی این که می خواسته کودتا کنه و دیگری هم دقیقا همین ماجرا بود که بازتاب رسانه ای هم داشت. اگر کسی اهل دنبال کردن اخبار بوده باشه این واقعه رو قبلا هم شنیده و اصلا براش تازگی نداره. فقط الان داره برخی جزییات قضیه رو می شنوه. اینم یک نمونه از این نوشته های قدیمی: [quote]جنگ قدرت در خاندان سعودی بالا گرفت؛ کودتاي آرام شاهزاده عربستانی نافرجام ماند فيلمي از هيأت اعزامي امير بندر به سوريه و هنگام پرداخت پول به برخي از رهبران قبايل این کشور عربی تهيه و در اختيار رياض قرار گرفته است که ملک عبدالله را غافلگير کرد... امير سلطان بيمار نمي‌تواند به مسئوليت‌هاي خود به عنوان وليعهد رسيدگي کند، ملک عبدالله نيز از بيماري قلب و کهولت سن (86 سالگي) رنج مي‌برد... رئیس جنبش اسلامی اصلاح عربستان، تأکید کرد که شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر سابق عربستان سعودی در آمریکا در بازداشت خانگی است. «سعدالفقیه»، رئیس جنبش اسلامی اصلاح، از مخالفان حکومت عربستان و مقیم لندن روز شنبه در گفت‌وگو با شبکه خبری العالم گفت: شاهزاده بندربن سلطان از سه ماه پیش ناپدید شده و درهیچ رسانه‌ای ظاهر نشده و هیچ اظهارنظری نداشته است. وی افزود: در آغاز، شاهزاده بندر در انگلیس ناپدید شد، اما طولی نکشید که به عربستان سعودی بازگشت و پس از آنکه فاش شد، وی دویست نفر از عناصر وابسته به دستگاه‌های امنیتی عربستان سعودی را علیه عبدالله بن عبد العزیز، پادشاه عربستان برای انجام کودتا تحریک کرده، در بازداشت خانگی قرار گرفت. «سعدالفقیه» افزود: برخی از نزدیکان پادشاه عربستان، وی را از طرح‌های بندر آگاه کردند؛ امری که سبب شکست طرح‌های وی شد. وی افزود: چندین منابع داخلی در عربستان سعودی از نقش سازمان‌های اطلاعات برخی کشورهای عربی در خنثی شدن طرح‌های بندر خبر دادند، اما هیچ جزییاتی در این باره فاش نشد. رئیس جنبش اسلامی اصلاح، تأکید کرد که با وجود بیماری پادشاه عربستان و سالخوردگی‌اش، وی همچنان زمام امور را در دست دارد. در همین حال، یک تحلیلگر سیاسی عربستانی از گسترش دامنه جنگ قدرت میان نسل جدید و نسل قدیم خانواده پادشاهی عربستان سعودی خبر داد و گفت که این نزاع در خانواده سعودی از چند دهه پیش جریان دارد. «حمزه الحسن» در گفت‌وگو با شبکه خبری العالم با تشریح برخی از صحنه‌های جنگ دیرین قدرت در خاندان سعودی از جمله ترور ملک فیصل توسط یکی از اعضای این خاندان، گفت: اکنون نیز جنگ قدرت با شدت میان دو جناح در خاندان سعودی وجود دارد و عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، عضو جناح «سدیری» است. وی در پاسخ به پرسشی درباره برکناری امیر «بندربن سلطان»، دبیرشورای امنیت ملی عربستان و اخراج او از دربار پادشاهی، ضمن تأیید این برکناری گفت: آنچه روزنامه انگلیسی ایندیپندنت درباره برکناری امیر بندر بن سلطان نوشته است، از جمله اقدام او برای کودتا علیه ملک عبدالله دقیق نیست. حمزه الحسن، تمشیت امور امنیتی بدون کسب نظر ملک عبدالله و دخالت مستقیم و بدون اجازه در امور سوریه را از جمله عوامل برکناری امیر بندر اعلام کرد و افزود: فیلمی از هیأت اعزامی امیر بندر به سوریه و هنگام پرداخت پول به برخی از رهبران قبایل این کشور عربی تهیه و در اختیار ریاض قرار گرفته است که ملک عبدالله را غافلگیر کرد. این تحلیلگر سیاسی عرب خاطرنشان کرد: ملک عبدالله از اقدامات امیر بندر سفیر سابق عربستان در واشنگتن که روابط بسیار نزدیکی با خانواده بوش داشته، راضی نبوده است. سلطان بن عبدالعزیز، ولیعهد عربستان که اکنون با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند و از لحاظ جسمانی در وضعیت وخیمی بوده، پدر امیر بندر است. این کارشناس عربستانی با تشریح ابعاد دیگری از جنگ قدرت در خاندان سعودی تصریح کرد: ملک عبدالله در سفر اخیر به مغرب و آمریکا، امیر نایف را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد، بلکه تنها او را به عنوان نماینده خود در کابینه معرفی کرد. «حمزه الحسن» جنگ قدرت در جناح‌های رقیب در خاندان پادشاهی سعودی را پایان ناپذیر خواند و گفت: جنگ قدرت در خاندان سعودی دیگر در پشت پرده نیست و امروز آشکارا جریان دارد و سرچشمه آن به نسل قدیم معروف به «نسل در حال انقراض دایناسورها» برمی‌گردد که از نوادگان عبدالعزیز بنیانگذار پادشاهی سعودی هستند. وی در پایان خاطرنشان کرد: امیر سلطان بیمار نمی‌تواند به مسئولیت‌های خود به عنوان ولیعهد رسیدگی کند، ملک عبدالله نیز هر چند از نظر جسمی سالمتر از سلطان به نظر می‌رسد، با این حال او نیز از بیماری قلب و کهولت سن (86 سالگی) رنج می‌برد. [ یکشنبه یازدهم مرداد 1388 ] [ 17:58 ] [ ... ] [ آرشیو نظرات ][/quote] http://meghat.blogfa.com/post-11.aspx اینم یکی دیگش: www.shia-online.ir/article.asp?id=14321
  16. برادر ابراهیم حق مطلب رو ادا کرد. اما بذارید من هم چند نکته به فرمایششون اضافه کنم. جناب کرکس عزیز، علاوه بر نکته ای که استاد واریور بیان کردن، یک نکته ی ظریف دیگه هم در پرونده ی هسته ای ما قرار داره: [b] اصولا اگر شما در یک مورد کوچک در مقابل یک زوری کرنش بکنید راه برای این که در موارد دیگه هم از همین اهرم استفاده بکنن رو باز کردید.[/b] یک بازی طراحی کنم که قضیه روشن بشه. فرض کنید شما در یک محله زندگی می کنید و یک آدم گردن کلفتی هم اون جاست که باج سیبیل از شما می خواد. اگر از شما 20 تومن بخواد از نظر شما پول خواصی نیست و سریع می تونید بهش بدید اما اگر 30 تومن بخواد سختتونه و اصلا نمی تونید تهیه کنید. اگر این بابای سیبیل در رفته بار اول اومد خدمت حضرت عالی و گفت یا 20 تومن بده یا می خوابونم تو گوشت و شما گفتی 20 تومن که چیزی نیست ارزششو نداره. 20 تومن رو در آوردید دادید بهش، مجوز رو صادر کردی که فردا بیاد بگه 30 تومن بده وگرنه می خوابونم تو گوشت! یعنی اون می فهمه که اهرم فشار توی گوشی در مورد شما اثر داره لذا دو حالت متصوره یکی این که فردا و پس فردا بیاد دوباره از شما 20 تومن بخواد یا این که شانسشو امتحان کنه و بره سراغ 30 تومن. نهایت این که این قضیه ادامه پیدا خواهد کرد تا اون جایی که یا یک روز شما تصمیم بگیری به این قضیه خاتمه بدی و وایستی مردونه تو گوشی رو بخوری اگر تونستی یکی هم پس بدی و 20 تومن رو ندی. یا این که یک روز دیگه از پس خواستش برنیایی و بالاجبار تو گوشی رو بخوری. خوب پس حالا که نهایتا تو گوشی دشت شماست. بهتر نیست همون بار اول بدون دادن باج بخوریش و راه طرف رو ببندی. به قول قدیمیا مرگ یک بار شیون یک بار. ممکنه به زور آخرش 20 تومن رو از شما بگیره ولی دفعه ی بعد وقتی می خواد بیاد سراغتون چون دفعه ی قبل یک مشت هم خورده دو بار فکر می کنه. قضیه ی هسته ای ما هم همچین حکمی داره. یعنی به محض این که غربی ها بفهمند که مثلا ما در مقابل تحریم کم میاریم، از همین حربه برای مسایل دیگه اختلاف استفاده می کنن. مثلا سریع می گن خوب حالا نوبت صنایع موشک سازیه! صنایع موشک سازی شما خطری برای ماست یالا تعطیل کنید. این قضیه اینقدر ادامه پیدا می کنه که یا ما یک جا به این نتیجه برسیم که مقاومت کنیم و همین سختی ها رو بکشیم یا این که نابود بشیم. خوب چرا الان که دستمون پر تر هست این کار رو نکنیم؟ اگر شما به قضیه ی جنگ نگاه کنی. ما خیلی هزینه دادیم برای دو، سه سال آخر جنگ ولی همون یک تضمین ایجاد کرد برامون. الان وقتی یکی بخواد بهمون حمله کنه اول دو بار فکر می کنه. می گه اینا اگر باهاشون در بیفتی ولت نمی کنن. بی خیال میشه. نتیجه گیری این که شما باید در مذاکره ی واقعی انعطاف داشته باشی تا مصالحت برآورده بشه ولی در مقابل باج خواهی و زورگویی به هیچ وجه کوتاه نیای! نکته ی دوم، خیلی وقتا باید به نسل های بعد فکر کرد. اگر اون زمان حضرات شاهنشاه با خودشون فکر نمی کردن فلان تیکه ی مملکت چه فایده ای داره بفروشیمش بریم صفا سیتی! یا بی خیال با انگلیس در نیفتیم با روسا کل نندازیم! الان ما این قدر مشکل منطقه ای نداشتیم. خیلی از قسمت های جدا شده از کشورمون الان برامون شاخ و شونه نمی کشیدن. کلی هم منابع غنی انرژی یک کاسه دست خودمون بود. اون زمان بحرین و هرات و آذربایجان بخش هایی از عراق و... به نظر روسامون بی ارزش می اومد ولی الان ما می فهمیم که چه درهای گران قیمیتی از دستمون رفته و دیگه با 20 سال سختی کشیدن و جنگیدن ومقاومت هم بعیده بشه بدستشون آورد. ارزش غنی سازی شاید الان معلوم نباشه ولی 100 یا 200 سال آینده حکم کیمیا رو داره. گذشته از اون که خیلی از علوم و صنایع های تک نقطه ی شروعشون از مطالعات هسته ای است. یعنی این حوزه مثل سکوی پرتاب می مونه. ما منظورمون از غنی سازی این نیست که همه ی نیازهای داخلیمون رو تامین کنیم. هدف این هست که برامون مثل قدیم ناز و کرشمه نیان برای گرفتن فلان فلز سنگین یا فلان ماده ی حساس. حالا می دونن که اگر ندن خودمون می تونیم با هزینه بیشتر درست کنیم و اگر درست کنیم چون خطش رو راه انداختیم می تونیم رقیبشون بشیم. مثل قضیه ی اورانیوم 20 درصد. قبلا برای دادن دو زار اورانیوم غنی شده یا فلان چشمه ی رادیو اکتیو که فقط کاربرد صنعتی داشت چنان بازی ای در می آوردن که انگار قرار بمب بهمون بدن. مراجعه کنید به افراد آگاه در زمان آقای هاشمی ببینید چیکار می کردن این غربی ها.
  17. [quote]Antiwar عزیز متاسفانه شما هی به عقب نگاه می کنید .[/quote] دوست خوبم کرکس عزیز، شاید بنده سوال شما را درست متوجه نشده باشم. اگر این طور هست پوزش می طلبم. برداشت من این بود که شما می گید که این بسته اگر در اون سال پیشنهاد می شد باید می پذیرفتیم یا نه؟ خوب بنا بر این من هم وقایع پیرامون اون رو براتون مثال زدم. مثل مودالیته که بعد از اون پیشنهاد بود اگر اشتباه نکنم و قضیه ی ترکیه ایضا. حالا اگر توالی مسایل در ذهن بنده اشتباه است تصحیح بفرمایید. اگر منظور شما این هست که الان این بسته به ما پیشنهاد بشه که به نظرم اظهر من الشمس است که در این شرایط قبولش اشتباهه مخصوصا این که الان جبهه های جدیدی در منطقه باز شده و همچنین بر علیه ما موضوعات جدیدی رو طرح کردن. گذشته از این چرا شما فکر می کنید کاندولیزا رایس قابل اعتمادتر از اسلافش بوده؟ ما عملکرد ایشون رو می تونیم در دوره ی سر کار بودنشون در پرونده های مختلف بررسی کنیم و ببینیم که عدم اعتمادمون به وعده های ایشون کار صحیحی بوده یا نه. خصوصا این که غرب حاضر نبود در مورد بسته ی پیشنهادیش هیچ مذاکره ای بکنه که تضمینی به ما بدهد. [quote]در مورد لیبی ، کار به اونجایی رسید که حتی این کشور به تسلیحات بی ای ایی دسترسی پیدا کرد و تونست حتی از بازار تسلیحاتی اروپا خریداری کنه که الان گندش در اومده که چرا انگلیس در سال 2005 بود یا 2006 به لیبی تسلیحات فروخته . سارکوزی سیف الاسلام رو دعوت کرده بود که به لیبی پیشنهاد فروش رافال رو بده . مسئله لیبی کاملا متفاوت بود . [/quote] سلاحی که نخوان با اون بجنگن و در جنگ احتمالی هم به کار نیاد چه فایده ای داره؟ تازه اونم خریدش به صورت مخفیانه و با ترس و لرز. تا جایی که من یادم میاد همین جناب قذافی بارها و بارها زمانی که سر کار بود می گفت که منو گول زدن و به وعده هاشون عمل نکردن لذا ایران و کره ی شمالی رو تشویق می کرد که رویه ی خودشون رو ادامه بدن. اخیرا هم یکی از وابستگان روسیه که در جنگ های داخلی به نفع قذافی شرکت داشت یکی از اشتباهات اون رو این دونست که وقتی روس ها در سال های اخیر بهش یک سیستم پدافند مدرن رو پیشنهاد کردن از خریدش سر باز زد چون غربی ها رو ناراحت می کرد. ببینید کارش به کجا رسیده بود. عاقبت هم همون طور که مشخصه زیر پاشو خالی کردن. البته تا اون جایی که بنده متوجه می شم. [quote]پس بالاخره جناب انتی وار راه حل چیه باید تا اخر عمر کشور زیر تحریم باشه . شما فکر نمی کنید حل مشکلات و اختلافات با امریکا بتونه این تحریم ها رو لغو کنه ؟ سیاست های ما رو نباید با قذافی و کره شمالی مقایسه کرد ، مسئولین باید انقدر هوشمندانه سیاستگذاری کنند که به هیچ وجه جایی برای ضربه زدن به ایران نباشه . [/quote] بله قطعا حل اختلاف با آمریکا تنها راه هست اما همون طور که شما گفتید ،"حل اختلاف" ، نه تسلیم در برابر آمریکا، که قطعا مد نظر شما هم نیست. برای این که حل اختلاف بین دو طرف منازعه اتفاق بیفته چندتا شرط لازمه: 1. همدیگه رو به رسمیت بشناسن. 2. بخوان حل اختلاف بکنن. مشکل ما با آمریکا این هست که هیچ کدوم از دو مورد بالا رو در مورد ما نداره. یعنی نه ما رو به رسمیت میشناسه و نه اصلا انگیزه ی لازم برای حل اختلاف باهامون داره (به علت مسایل داخلی و خارجیش). طبیعی هم هست، میگه میزنم نهایتش پودرش می کنم! این جقله کیه که من بخوام بهش باج بدم. البته بعضی وقتا سعی می کنه خوش و گولمون کنه ولی اونم برای اینه که بی دردسرتر به هدفش برسه. خوب این معادله دو راه داره. یک، قوی شدن! یعنی باید این قدر قوی بشیم که مخالفت با ما براش هزینه ی بیشتری داشته باشه تا مراعات باهامون. این اتفاقیه که الان کم کم داره میفته. الان ما وارد یک رالی شدیم با این کشور، اگر از یک مرزی رد بشیم دیگه باید به رسمیت بشناستمون، اون سعیشو می کنه که از هر روشی استفاده کنه که ما به این مرحله نرسیم. تحریم اقتصادی و حتی جنگ. حالا این عرضه و جربزه ی ماست که بتونیم قبل از اون که این کشور بتونه لهمون کنه خودمونو رد کنیم یا این که مثل لیبی یا کره ی شمالی اینقدر لفتش بدیم که شیره ی جونمون رو با تحریم ها بمکه یا رسما مثل عراق بهمون حمله کنه. بدترین کار در این روش زیگ زاگ رفتن و شل کن سفت کن هست. حضرت آقا در این رابطه در اون سخنرانی معروفشون در مشهد گفتند که ما همیشه نمی خوایم با آمریکا سر نزاع داشته باشیم و بنده هر وقت که صداقت رو در رفتار اون ها ببینم خودم اعلام می کنم که مذاکرات برای حل اختلافات انجام بشه. همون جا بود که ایشون به قضیه ی دست چدنی زیر دستکش مخملی اشاره می کنن. راه دوم، رسما تمام اعتقاداتمون رو بذاریم کنار و تسلیم بشیم به امید این که مثلا مثل عربستان و امارات و ترکیه باهامون رفتار کنن. گذشته از مسایل آرمان گرایانه از دید دنیوی هم که بخوایم نگاه کنیم، تجربه نشون میده که غربی ها کینه ای شتری دارن. یعنی وقتی یکی باهاشون مخالفت کرد تا رسما از حیات ساقطش نکن دست بر نمی دارن. حالا هر قدر هم که کاسه لیسی کنه. مثالش شوروی ای که روسیه شد و اول دنبال گرایش های آمریکایی بود مثالش همون صدام که از شوروی به آمریکا پناه برد، آخریش همین قذافی بد بخت و.... [quote]نه دوست عزیز غلط به اطلاعتون رسوندن ، مقام معظم رهبری در اول دولت نهم فرمودند که باید مسیر هسته ای رو به جلو باشد بر خلاف مسیر قبلی . اقای لاریجانی هم فرمودند که ما بر سر حق هسته ای مون مذاکره نمی کنیم .[/quote] اگر یادتون باشه سخن گوهای ما و حتی خود آقای احمدی نژاد اون موقع در جواب تعلیق می گفتند که هر چیزی باید از دل مذاکرات بیرون بیاد. ما با تعلیق به عنوان یک پیش شرط مخالف بودیم که غربی ها اون رو پیش شرط مذاکره می دونستن ولی من خودم یادم هست که آقای احمدی نژاد در یک کنفرانس خبری گفتن بیایید مذاکره کنیم وقتی به نتیجه ی مطلوب رسیدیم و راه حل پیدا کردیم می تونه یک دوره ی تعلیقم داشته باشه. این هم برای مثال یک نمونش: اين جمله آصفي در پاسخ به پرسشي مبني بر اين بود كه آيا با توجه به تاكيد طرف غربي بر لزوم تعليق غني سازي اورانيوم از سوي تهران و قرار دادن اين مسئله به عنوان پيش شرط مذاكرات، تهران اين شرط را مي پذيرد كه سخنگوي وزارت خارجه نيز اظهار داشت: فكر مي كنيم همه چيز بايد از دل مذاكرات درآيد.او سپس تصريح كرد: روشن است كه جمهوري اسلامي ايران از حقوقش نمي گذرد، ضمن آنكه اين حقوق غيرقابل مذاكره است و بنابراين ما مي گوييم كه مذاكره بايد بدون پيش شرط باشد. همچنين معتقديم كه همه چيز از دل مذاكرات خارج مي شود.سخنگوي وزارت امور خارجه در ادامه باز در پاسخ به اينكه آيا تعليق هم مي تواند از درون مذاكرات بيرون آيد گفت: ما گفته ايم كه نمي توان براي مذاكرات پيش شرط گذاشت و اين به آن معنا است كه اروپايي ها بايد همه چيز را بگذارند و در مذاكره به مسائل مختلف بپردازند، خود آنها متوجه مي شوند كه من چه مي گويم و شما هم اگر كمي فكر كنيد متوجه آن خواهيد شد.اين در حالي است كه اروپا و آمريكا حتي براي ادامه مذاكره با ايران از تعليق غني سازي اورانيوم به عنوان يك پيش شرط ياد مي كنند، با اين وجود آصفي ديروز به آنها توصيه كرد كه «بگذاريد مسائل در مذاكرات بدون پيش شرط مطرح شود.» http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1148313 البته تعطیلی و صرف نظر از حقوق هسته ای به صورت دایم چیزی نبود که ما بهش تن بدیم. این همون چیزی بود که حضرت آقا و دیگر مسوولین بهش اشاره می کردن که دلایل معقولی داره. مشکل غربی ها این بود که حاضر به مذاکره ی جدی نبودن که به یک راه حل مرضی الطرفین ختم بشه. الان هم همین طوره. به عبارت بهتر مشکل غربی ها مساله ی هسته ای ما نیست. مشکلشون چیز دیگری است که این تابلوی آن و ویترین اون برای افکار عمومی جهانه. لذا تا اون مساله حل نشود تحریم ها سر جای خودش خواهد بود. چه مساله ی هسته ای باشد چه یک موضوع دیگر جایش قرار بدهند. فکر نمی کنم این سیاست کلی در طی دوره های مختلف تا به حال در آمریکا تغییر کرده باشد. البته این قدر این مسئله طولانی شده که توالی اتفاقات در ذهن انسان گاهی بهم می خوره اگر این طور هست شما یاد آوری کنید.
  18. [quote]Antiwar عزیز متاسفانه اینگونه رفتار غربی ها ناشی از رفتار دولت اقای خاتمی بود که فقط عقب نشینی کامل بود . و این زمانی بود که افرادی مثل جان بولتون صریحا در امر سیاست خارجی بودند اما با امدن کاندلیزا رایس تغییر کرد و در واقع این بسته مشوق ها رو امریکا به 5+1 پیشنهاد کرد . اینکه اروپایی ها و عملا غربی ها چه واکنش هایی نشان می دادند رو کسی نمی دونه چون که یک دولت کاملا متفاوت با دولت قبلی بر سر کار بود و همین اشتباهشون بود که الان هم ازعان و اظهار پشیمانی کردند که چرا همان موقع که به قول خودشون یک دولت روشنفکر و آرام تر بر سر کار بود کار رو تمام نکردند .[/quote] کرکس بزرگوار، این طور که بنده خاطرم هست ما اون زمان هیچ وقت نگفتیم ما به هیچ عنوان تعلیق نمی کنیم بلکه جمله ی معروف اون زمان ما این بود که همه چیز باید از دل مذاکرات بیرون بیاید. زمانی که بسته ارایه شد غربی ها گفتند که بدون هیچ گونه مذاکره یا همشو می پذیرید یا نه! که این رویکرد معقولی نیست که اونا یک بسته بنویسن بدون لحاظ نگرانی های ایران و بگن یا همه یا هیچ. این فقط نشون میده که پشت چنین بسته ای رندی این نفهته است. خصوصا این که با توجه به تجربه ای که از اونا داشتیم دلیلی وجود نداشت به تعهداتشون پایبند بمونن. اصلا شما خودتان را بگذارید جای یک مسوول آمریکایی، وقتی شما یک دشمن دارید که می توانید بر او فشار وارد کنید، چرا باید این فشار را بردارید؟ (قرار که نبود که بعد از این بسته دوستی ای ایجاد شود؟ سیاست های کلان ما با آمریکا در تعارض است) خصوصا این که اصولا اگر واقع نگر باشیم حتی تولید یک بمب هسته ای از طرف ما به هیچ عنوان منافع آمریکا در منطقه را بدان شکل تهدید نخواهد کرد. این جمله را عینا ژاک شیراک هم چندین بار بیان کرد. همین مساله نمایانگر این واقعیت است که مساله ی هسته ای ما یک بحران امنیتی برای غرب نیست بلکه یک بهانه است برای سیاست های دیگر. غربی ها از بمب هسته ای ما نمی ترسند، ترسشان از این است که تفکر ما در منطقه موفق جلوه کند و الگو سازی نماید. قصد تحریم ها همین است که ما را چنان ضعیف کند که مثل یک کشور نحیف و احمق بشیم. برای بیشتر روشن شدن مطلب من اشاره می کنم به مدالیته ای که در همان دوران بین ایران و آژانس نگاشته شد. اگر نیت خیری وجود داشت برای پایان بخشیدن به مناقشه ی هسته ای ایران، دلیل مشخصی نمی بینم که این کار انجام نگرفت. دیدیم که غربی ها حتی حاضر نشدند یک امتیاز ظاهری به ایران بدهند و پرونده ی ما را اقلا برای چند هفته از حالت فوق العاده در آژانس خارج کنند. یا حتی بعدتر وقتی که توافق آنکارا به انجام رسید متوجه شدیم که اصولا آن چه بیان می کنند با آن چه در نیت دارند متفاوت است. آیا اوباما مواضع ظاهرا نرم خو تر ارایه می کرد یا کاندولیزا رایس؟ بهترین روش برای سنجیدن صداقت کشورهای غربی مراجعه به تجربه ی دیگر کشورهایی است که با غرب مذاکره می کنند. شما به سابقه ی مذاکرات کره ی شمالی مراجعه کنید. خواسته های این کشور در مقابل تاسیسات هسته ای اش سوخت و آذوقه است که آنقدر هم زیاد نیست ولی بارها می بینیم که بعد از آن که امتیازی می دهد به راحتی غربی ها تعهدات خودشان را فراموش می کنند اتفاقا تقریبا هم زمان با موضوع هسته ای ما چند بار این ماجرا تکرار شد که آخرینش مربوط به تخریب برج خنک کننده ی معروف رآکتور هسته ای آن ها می شود. مثال مشخص دیگر قذافی است. در دورانی که لیبی هر آن چه داشت را تسلیم کرد چه بدست آورد؟ و نهایت چه شد؟ فکر نکنید که ما از تحریم ها استقبال می کنیم یا این که دوست داریم تحریم شویم. مسلما این گونه نیست. حتی عموما مسنولین به تاثیر گذاری تحریم ها اشاره دارند. اما مساله این است که تحریم ها فراتر از اراده ی ماست. اگر ما تا انتها مساله ی هسته ای را مختومه کنیم آن ها موضوعات دیگری را در آب نمک خوابانده اند تا به موقع از آن استفاده کنند. بنا بر این تحریم ها هزینه ایست که ناچارا برای استقلال و تفکر خودمان باید بپردازیم. راه حل خروج از معضل فعلی فقط یک چیز است قدرت مند تر شدن تا حدی که دیگر نتوانند ما را نادیده بگیرند با تکیه بر ظرفیت های داخلی. وقتی غرب با کشوری دست به معامله ی بزرگ می زند که مطمین شود نمی تواند آن را تسلیم کند. سم مهلک این راه هم مایوس شدن و سست اراده شدن خواهد بود. اتفاقا اون ها هم مرتب سعی می کنند به ما بگن که اگر اون پیشنهاد رو پذیرفته بودی این طوری نمی شدی تا اراده ی ما رو بکشنن ولی اگر دقیق نگاه کنیم می بینیم که این استقامت رو اگر گذشتگان ما کرده بودن الان برای ما این قدر هزینه نداشت و اگر ما نکنیم برای آیندگان ما به مراتب پر هزینه تر خواهد بود اگر غیر ممکن نباشد. البته ممکن است بزرگواری معتقد باشد که اصلا ایدئولوژی و راه ما اشتباه است. خوب آن بحث دیگری است که باید به جای خودش بررسی شود.
  19. سلام جناب کرکس عزیز، واقعیت این هست که همین پیشنهاد، با تمام ایراداتی که داشت، می تونست یک نقطه ی مناسب برای مذاکره باشه، اما به شرط این که در طرفین مذاکره اراده ی لازم برای حل و فصل موضوع وجود داشته باشد. اون چیزی که ایران بعد از دو سال تعلیق بهش رسید این بود که مشکل غربی ها مسئله ی هسته ای نیست بلکه این یک بهانه است و اون ها اراده ای مبنی بر حل و فصل قضیه ندارند لذا هر پیشنهادی هم که ارایه می کنند بیش از این که برای حل موضوع باشه یک قدم به جلو در سناریو های خودشونه. این قضیه چندین بار بعدتر هم برامون به تجربه اثبات گردید مثل جریان مدالیته ی آقای لاریجانی. قرار بر این بود که ما بعد از پاسخگویی به سوالات آژانس وضعیتمون در این نهاد بین الملل به صورت عادی در بیاد ولی می بینیم که نه تنها این طور نمیشه بلکه غربی ها یک گام جلوتر میان و بحث مطالعات ادعایی رو مطرح می کنند و آقای هاینونن میاد رسما مدعی جهت گیری مسلحانه در ایران میشه. ادعاها طوری طراحی میشه عملا نشه بهش جواب خاصی داد. لذا بر ما مسلم میشه که هر مذاکره ای فقط برای مذاکره است که بعدش گام تنبیهی بعدی غربی ها موجه جلوه کنه و در ضمن امتیازاتی از ما بگیرن. لذا از اون به بعد ما هم با ورود آقای جلیلی رویه رو عوض کردیم و جمله ی معروف ایشون رو مرتب شنیدیم: گفتگو حول نگرانی های مشترک برای رسیدن به توافق مشترک و همراهی. هر جا ما از این قضیه عدول کردیم بیشتر ضرر دیدیم مثل همین طرح گام به گام روسیه که هنوز شروع نشده عقیم شد. اگر شما دقت کنید همون زمان که ما تعلیق رو حسابی پیش برده بودیم، غربی ها موضوعات دیگه ای رو محیا کرده بودن و کم کم داشتن طرح می کردن مثل معاهده های مرتبط با سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی، یا مسایل حقوق بشری. الان این ایستادگی نتیجش این بوده که قضیه سر مسئله ی هسته ای تا الان متوقف بشه و این یک اشتباه بوش بود. افکار عمومی در مورد مسئله ی هسته ای حتی در صورت تولید بمب با این همه تبلیغات گسترده حق رو به ما میده و سخت تر اقناع میشه ولی اگر وارد مباحث حقوق بشری میشدن قضیه برای ما سخت تر میشد. البته الان اوباما داره با زیرکی سعی می کنه قضیه رو چند وجهی کنه. به هر حال اگر حواسمون باشه این طور نیست که ما تعلیق کنیمو بعد هر وقت دلمون خواست تعلیق رو بشکنیم. هر بار خروج از تعلیق هزینه های سنگینی داره. کما این که در مورد خروج اولمون از تعلیق با این که ذکر شده بود داوطلبانه است هزینش قطعنامه ی شورای امنیت بود. اگر ما از اول زیر بار تعلیق نرفته بودیم شانس بیشتری داشتیم که به این سادگی همچین هزینه ی سنگینی نپردازیم. وقتی شما تعلیق رو بپذیری یعنی این که پذیرفتی ایرادی در کار هست که باید رفع بشه و نگرانی طرف مقابلت یک منشاء بر حقی داره. با توجه به این که عمده ی رسانه ها دست اوناست از همین قضیه بهترین استفاده را علیه شما خواهند کرد و تبلیغ میشه که این شما هستید که به تعهداتتون پایبند نبودید نه اونا و این شما بودید که با توجه به مخفی کاری های عمده ای که تا حالا داشتید و تخلفات گستردتون حالا که امتیازات رو گرفتید مثل آدم های دم دمی مزاج زدید زیر تعهدتون. به رویه ی توافقات بین کره ی شمالی و غرب اگر مراجعه کنید می تونید عینا سناریوهای مشابه رو ببینید. به خاطر همین هزینه ی بالای شکستن تعلیق بود که تیم اول مذاکره کننده با وجود این که می دید غربی ها دارن در خواسته هاشون پیش روی می کنند، هی مدت تعلیق رو بر خلاف تعهدات طولانی تر می کرد و حوزه ی اون رو گسترش میداد، به امید خامی که حرص غربی ها پایان بپذیره و در حد پایلوت غنی سازی ما رو بعد از ده سال به رسمیت بشناسن.
  20. قذافی نمونه ی روشنش! اون هم کما بیش همچین بسته ای رو پذیرفته بود.
  21. اتفاقا خود آمریکایی ها هم اینو باور نکردن به کامنت های زیر خبر یاهو دقت کنید: http://news.yahoo.com/us-ties-iran-plot-assassinate-saudi-diplomat-182401012.html
  22. بعیده چینی ها و حتی روس ها بخوان وارد یک جنگ سرد دیگه و بلوک بندی مجدد بشن. اگر هم اونا بخوان وارد بشن، ما نباید وارد بشیم. ورود به چنین سامانه ای گام اول برای از دست دادن استقلالمون هست که این همه براش هزینه دادیم. مگر این که ما به صورت مستقل به سامانه متصل بشیم که در این صورت باید از روس ها امتیازهای زیادی خواست. چنین سامانه ای ما رو تبدیل به سیبل اولیه ی هر درگیری احتمالی در آینده خواهد کرد. ساده هم می شه حدث زد اگر یک روز تهدید فقط متعلق به کشور ما باشه، روس ها مثل خیلی موارد دیگه شیرین کنار می کشن و این سپر کان لم یکن خواهد بود.
  23. Antiwar

    اخبار برتر نظامی

    ترک ها توی بعضی زمینه ها پیشرفت های فوق العاده ای کردن و الان ما در تعریف اهدافمون رسیدن به جایگاه اون ها رو برای خودمون تنظیم می کنیم یا این که در برنامه ها می گیم بعد از ترکیه در جایگاه اول در اون حوزه قرار بگیریم. واقعا شاید زیاد فرق نکنه که شما جون بکنی و به یک دانش فنی برسی یا اون دانش به کشورت منتقل بشه. به هر حال ما شرایط مساوی ای نداریم و برای همین نباید خودمون را با اون ها مقایسه کنیم. کما این که در برخی زمینه ها هم هست که ما به دست آوردهایی رسیدیم که ترک ها امیدوارن یک روز به جایگاه ما برسن. به طور خلاصه ما در زمینه های استراتزیک که غربی ها ورود کشورهایی غیر از خودشون رو خط قرمز کردن پیش هستیم و در زمینه های متعارف از ترکیه عقب تر. جمع این دو با هم ممکن نیست. برای همین کشور ما و ترکیه در صورت مشارکت مکمل های خوبی برای هم هستند ، همین قضیه هر دو کشور رو وسوسه کرد که به یک اتحاد برسن (برزیل هم موقعیت نسبتا مشابهی داره) هر چند وقایع اخیر و کلا تضادهایی که وجود داره این چشم انداز رو کمی تار کرده.
  24. ترکیه کشوری است که مثل ایران سابقه ی تمدنی طولانی داره و شخصیت لازم برای تمدن سازی رو داره. الان این کشور داره وارد فازی میشه که اعتماد به نفس لازم رو برای این کار بدست آورده. خیلی جاهایی که ما رفتارهای ترکیه رو ضد نفیض برداشت می کنیم و اون رو یک نوع نوکر مآبی تفسیر می کنیم بر می گرده به این که تحلیل درستی از شرایط امروز داخلی ترکیه نداریم. واقعیت اینه که داخل ترکیه جامعه ای شکل گرفته که باورهای رادیکال ایدئولوژیک رو به نحو منحصر به فردی داره با فرد گرایی و مدرنیسم جمع می کنن. از یک طرف کشتی کمک به غزه رو می فرسته و از طرف دیگه دم از لاییسیته می زنه. شاید ما فکر کنیم این رفتار ریا کارانه ی ترک هاست اما واقعیت اینه که این ریا کاری نیست این خود ترکیه است! البته هنوز اندیشه های تمدن سازشون در مرحله ی جنینی هست برای همین ما خیلی باید دقت کنیم که در مراحل تکوینش اون رو در تضاد با اندیشه های خودمون هدایت نکنیم بلکه با ظرایفی به سمت سوی انقلاب اسلامی نزدیکش کنیم. (این بحث در یک پروسه بلند مدت هست آخرین چیزی که ما بهش احتیاج داریم حرکت های صفر و یکی و چکشی است) الان غربی ها هم دارن با شدت زیاد سعی می کنن دقیقا همین کار رو بکنن ولی در جهت عکس. اونام فهمیدن که یکی دیگه از غول های منطقه داره بیدار میشه. یکی از مراحلی که ترکیه سخت به دنبالش هست اثبات قدرت منطقه ای خودش هست. قدرت منطقه ای وقتی اثبات میشه که رقیب های منطقه ای بهت احترام بذارن و سیاست مستقلت رو بپذیرن. الان دو تا قدرت توی حوزه ی پیروامونی ترکیه هستن. اسراییل و ایران. ترکیه وقتی کشتی رو فرستاد با اسراییل زور آزمایی رو شروع کرد و وارد حریم فکری انحصاری ایران شد. وقتی به کشتیش حمله شد اون دست بازی رو باخت و این از هر چیزی برای ترکیه ی فعلی گرون تر هست، چون اعتماد به نفس و قدرتش رو زیر سوال می بره پس با تمام وجود داره سعی می کنه وجهه ی از دست رفتشو به دست بیاره. مشکل اینه که آمریکا پشت اسراییله. اگر بخواد فشاری به اسراییل بیاره باید اول سکوت واشنگتن رو کسب کنه. چه امتیازی هست که برای آمریکا راهبردی است و اقلا به ترکیه فرصت میده برای چند صباحی فشار بیشتری به اسراییل بیاره؟ سپر موشکی! هر چند که خود اسراییل هم در دراز مدت از این طرح سود می بره ولی فعلا می تونه فرصتی به ترک ها بده که قدرت خودشون رو به عنوان یکه تاز اثبات کنن.
  25. کاش یکم هم توضیح بدید که هر کدوم برای چه کاریه و چه خواصیتی داره. متشکر