Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. [b]عکس شهید چمران در حال بارفیکس رفتن: [/b](اگر صلاح بود به گالری منتقل کنید) http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/4/2/98785_602.jpg [b]خاطره ای از شهید چمران و شهید شیرودی[/b] همچنین سردار سیدمحمد باقرزاده رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در این میزگرد با تأکید بر نقش تأثیرگذار شهید چمران بر روی همرزمانش به لحاظ معنوی گفت: شهید چمران آنهایی را که باید در مسیر شهادت قرار بگیرند، شناسایی کرده و رشد می داد. وی در ادامه به ذکر خاطره ای از نقش معنوی شهید چمران بر روی رزمندگان به ویژه شهید شیرودی پرداخت و گفت: این خاطره را به یک واسطه به نقل از «شهید فرخنده لو» از شهدای ارتش نقل می کنم؛ این شهید بزرگوار نقل کرده است که در اوایل انقلاب به دلیل شرایط بحرانی در استانهای غربی کشور در کردستان و آذربایجان غربی به همراه شهید چمران و جمعی از خلبانان هوانیروز به این مناطق رفتیم و موظف به مقابله با ضد انقلاب شدیم. وی ادامه داد: آن زمان به دلیل شرایط ملتهب کشور یک حس عدم امنیت شغلی در میان نیروهای مسلح حاکم بود؛ یک روز شهید چمران وارد مقرر شدند و گفتند یکی دو خلبان برای پشتیبانی آتش بیایند که بچه ها می خواهند عملیات کنند، یکباره سکوت عمیقی در آن لحظه فضا را گرفت و در این میان شهید شیرودی که از جسارت بیشتری برخوردار بود بلند شد و گفت: اگر راست می گویی خودت برو. رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس اظهار داشت: شهید چمران نگاه و سکوت معناداری کرد و اسلحه اش را بر دوش گرفت و با تعدادی از رزمندگان به سوی تپه ای که موضع ضد انقلاب بود حرکت کرد و تا عصر در آنجا درگیر بودند و دشمن را سرکوب کردند و هنگام اذان مغرب بازگشتند و در محوطه مقر چشمشان به شهید شیرودی افتاد و دست او را گرفت و به اتاق مقر رفت و تا نیمه های شب با او سخن گفت. سردار باقرزاده اضافه کرد: ما نمی دانیم بر این دو چه رفت و شهید چمران به شهید شیرودی چه گفت اما از آن پس بود که شهید شیرودی گفت من همه را پای کار می آورم ولو اگر همه آنها شهید شوند و از آن زمان به بعد بود که ما شهید شیرودی را پیشتاز خلبانان هوانیروز در عملیاتهای مختلف دیدیم. [b]نقش شهید چمران در تربیت وزرای پس از انقلاب[/b] دکتر سعید سهراب پور رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف نیز در این میزگرد به تبیین شخصیت علمی شهید چمران پرداخت و گفت: من در دوران دانشجویی در خارج از کشور در خدمت ایشان بودم و زمانی که ما وارد دانشگاه شدیم ایشان دفاعیه دکتری خود را پشت سرگذاشته بودند، از لحاظ علمی در بالاترین سطح ممکن بودند و تمام دانشگاههای معروف آمریکا خواهان استخدام ایشان به عنوان یک استاد و محقق برجسته بودند. وی افزود: اما شهید چمران در آن زمان به ما می گفت که من روزها کار می کنم و با این آمریکایی ها بر سر فلسطین بحث می کنم اما آنها این مسئله را نمی فهمند و ایشان به خاطر مسئله فلسطین با آن زندگی در آمریکا در رنج بودند و به خاطر نجات فلسطین و مبارزه با اسرائیل آن زندگی آرام و مرفه در آمریکا را ترک کرد و به لبنان مهاجرت کرد. رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف یادآور شد: شهید چمران نسبت استادی با ما داشت و آن جماعت دانشجوی ایرانی که با هم بودیم را تحت آموزشهای خود قرار داد به گونه ای که همین افراد در انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب خدمات بسیار ارزنده ای را برای کشور انجام دادند که شهید دکتر محمود قندی وزیر پست و از شهدای هفتم تیر از جمله آنهاست. دکتر عباس زالی وزیر کشاورزی، دکتر حسین وهاجی وزیر بازرگانی، دکتر محمدخان وزیر اقتصاد از جمله افرادی هستند که بعد از انقلاب به این کشور خدمت کردند و بنده حقیر نیز بیشتر در حوزه آموزش عالی خدمتگزار بودم. سهراب پور تأکید کرد: اثری که شهید چمران بر طرز فکر و جهان بینی ما داشت غیرقابل توصیف است و نسلی را در میان این جماعت اندک برای خدمت به انقلاب تربیت کرد که تأثیرگذار بودند. این استاد دانشگاه با اشاره به مهاجرت شهید چمران از آمریکا به لبنان یادآور شد: شهید چمران در حالی دعوت امام موسی صدر را برای مدیریت یک مدرسه حرفه ای در لبنان لبیک گفت که می توانست استاد بزرگ دانشگاههای دنیا باشد اما به جای آن رفاه به سرزمین پرخطر و آشفته لبنان برای مدیریت مدرسه حرفه ای می رود. سهراب پور اضافه کرد: امروز همان دانش آموزان تربیت شده این مدرسه از بزرگان کشور لبنان هستند و شهید چمران شیعیان لبنان را از آن وضع اسفناک رهایی داد و به آن افتخار امروزی رساند که مایه مباحات همه کشورهای عربی است. [b]قدرت امروز مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین نتیجه دوراندیشی شهید چمران و امام موسی صدر است[/b] در ابتدای این مراسم مهدی چمران برادر شهید چمران و رئیس شورای شهر تهران با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و امام خمینی(ره)، به زندگی پر فراز و نشیب شهید چمران اشاره و با قرائت دست نوشته هایی از دوران مختلف زندگی این شهید بزرگوار بر جایگاه علمی، سیاسی و مبارزاتی وی تأکید کرد و قدرت امروز مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین را نتیجه زحمات و دوراندیشی دکتر چمران و امام موسی صدر خواند. وی با بیان اینکه شهید چمران ذوب در امام(ره) بود، افزود: اگر نوشته ها و گفته های شهید چمران را جمع کنیم شاید زیباترین، عاشقانه ترین و دقیق ترین سخنانی است که تاکنون گفته شده است. چمران در ادامه با تشریح خلوص و قدرت روحی عجیب شهید چمران در همه مراحل زندگی، به نقش مقام معظم رهبری و شهید چمران در پایه گذاری ستاد جنگهای نامنظم برای جلوگیری از سقوط اهواز پرداخت. در این برنامه علاوه بر قرائت پیام جنبش امل به مناسبت سی امین سالروز شهادت دکتر چمران توسط صلاح فصل نماینده این جنبش، محمد گلریز از خوانندگان دوران دفاع مقدس دو قطعه سروده را در رثای شهید چمران و شهدای جنگ تحمیلی اجرا کرد. [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/172631/%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DA%86%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%A8%D8%A7-%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF]منبع[/url]
  2. مهدي چمران گفت: پيش از آغاز جنگ وزارت دفاع پيشنهاد داده بود كه هواپيماهاي اف 14 ايران را به پاكستان بفروشند و شهيد چمران با اين كار مخالفت كرد؛ او مي‌گفت «نداشتن وسايل دفاعي موجب ضعف ما مي‌شود، ما با كسي جنگ نداريم اما دليل ندارد وساِيل دفاعي كه ديگر هم به ما نمي‌دهند را نداشته باشيم». مهدي چمران در گفت‌وگو با باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: اول انقلاب عموماً فكر مي‌كردند ما با كسي جنگ نداريم و با همه كشورها دوست هستيم و همينطور هم بود و حالا هم هست و ما نيز با همه كشورهايي كه با ما دشمني ندارند و مشكل ندارند نيز سر جنگ نداريم؛ اما ديگران ما را راحت نمي‌گذاشتند و نمي‌خواستند. وي ادامه داد: بر اساس اين تفكر، گزارش مفصلي تهيه كرده بودند مبني بر اينكه هر ساعت پرواز اين هواپيماها كه بايد در هفته حداقل چند ساعت هم پرواز اجباري داشته باشند تا هواپيما «گرانده» نشود؛ مثلاً چند هزار دلار خرج دارد و مي‌گفتند چرا ما بايد اين خرج را داشته باشيم، بي‌خود هواپيماها را نگه داشته‌ايد، كشورهاي ديگر هم ندارند. راست هم مي‌گفتند آمريكا تنها به ايران يا شايد اسرائيل و چند كشور ديگر اين هواپيماها را فروخته بود و بر اساس اين گزارش طولاني و مفصل پيشنهاد داده بودند كه اين هواپيماها را بفروشند. رئيس شوراي شهر عمومي در پاسخ به اين پرسش كه دقيقاً چه كساني پيشنهاد فروش اين هواپيماها را ارائه كرده بودند، گفت: وزارت دفاع آن موقع پيشنهاد داده بود كه اين هواپيماها را بفروشد و دكتر چمران كه يكبار به نيروي هوايي رفته بود، گفته بود من با اين كار مخالف هستيم و افسران ارشد نيروي هوايي نيز مخالف بودند چون آنها به هواپيماها تعصب داشتند و يكبار هم وقتي كه اين مسئله را وزير دفاع وقت مطرح كرد و دكتر چمران مأمور شد كه بررسي كند، وي نظر خود را داد كه به دلايلي با اين كار مخالف است؛ او مي‌گفت نداشتن وسايل دفاعي موجب ضعف مي‌شود، ما با كسي جنگ نداريم اما دليل ندارد وساِيل دفاعي كه ديگر هم به ما نمي‌دهند را نداشته باشيم؛ يعني خيلي منطقي اما به شدت مخالفت مي‌كرد. وي ادامه داد: شهيد چمران احساس كرد كه ممكن است فروش هواپيماها صورت پذيرد چون شنيده بود حتي با پاكستان صحبت شده تا اين هوايپماها را قسطي و با يك قيمت ارزان به آنها بفروشند؛ اين كشور هم پول نقد نداشت؛ بنابراين مجبور شد خدمت امام راحل برود و مطلب را مطرح كند و حضرت امام (ره) هم دستور دادند و اين موضوع منتفي شد. چمران در پاسخ به اين پرسش كه كدام هواپيماها قرار بود به صورت قسطي به پاكستان فروخته شود، گفت: ‌هواپيماهاي اف 14 بودند ولي تعدادشان را اطلاع ندارم و زمان اين جريان نيز مربوط به سال 58 مي‌شود. وي در پاسخ به اين پرسش كه بنا بر برخي گفته‌ها در يك زماني از كشور ليبي كسي قصد ورود به ايران داشت كه با مخالفت شهيد چمران مواجه شد و در زمان ورود اين فرد درگيري بين سيد حسين خميني و شهيد چمران در فرودگاه مهرآباد رخ مي‌دهد و شاهدان گفته‌اند كه درگيري ميان شهيد چمران و سيد حسين خميني رخ مي‌دهد اما شهيد چمران به احترام منتصب بودن سيد حسين به امام راحل در اين موضوع گذشت مي‌كنند؛ گفت: اصل ماجرا به اين صورت هم نبوده است؛ اولاً اين واقعه زماني بوده كه «جلود» به ايران آمده بود و چون جلود، نخست وزير ليبي بود، قرار شد يك نفر از نخست وزيري به استقبال وي برود و دكتر چمران را انتخاب كردند و وي هم نمي‌خواست برود و اتفاقاً به اصرار بنده نيز رفت. چمران ادامه داد:‌ در آنجا شهيد چمران در فرودگاه در پاويون منتظر مي‌ماند و بعد از اينكه هواپيما مي‌نشيند سيد حسين خميني، گروه ابوشريف و تعدادي از بچه‌هاي سپاه سيد مهدي هاشمي از اصفهان آمدند و با اتومبيل شخصي خود داخل فرودگاه شده، روي باند و نزديك هواپيما رفتند و جلود را سوار كردند و بردند؛ اين مسئله با اتومبيل تشريفات فرودگاه صورت نپذيرفت بلكه خودشان با ماشين خود و با اسلحه اين برنامه را انجام دادند و دكتر چمران ديد كه ديگر برنامه‌اي نيست، خداحافظي كرد كه بيايد؛ اما در سالن با سيد حسين خميني برخورد مي‌كند و سيد حسين مي‌گويد «من اجازه نمي‌دهم شما جلود را ببريد و مي‌زنم، فلان مي‌كنم و دكتر چمران را تهديد مي‌‌كند» و شهيد چمران هم مي‌گويد «ما انقلاب كرديم و شاه را بيرون كرديم كه اين چيزها نباشد و مي‌خواهيد شما استقبال كنيد، بفرماييد» و بلند شد و آمد. برادر شهيد چمران اظهار داشت: البته تندي وجود داشت ولي در بعضي جاها آمده است كه سيدحسين خميني كشيده‌اي به صورت شهيد چمران زده و نظاير اين موارد كه اينها صحت ندارد؛ چون اصلاً‌ جرأت نمي‌كردند با شهيد چمران اين برخورد را داشته باشند. رئيس بنياد شهيد مصطفي چمران در خصوص اينكه شهيد چمران به عنوان تنها عضوي كه از طرف امام راحل توانسته بود وارد برنامه‌هاي ملي‌ و مذهبي‌ها شود و همچنين بيشترين درگيري‌ها را با اين گروه و به طور اخص با بني صدر داشته چه بود، افزود: شهيد چمران در مورد بني صدر خوشبين نبود و نظرش اين بود كه در مورد جنگ بني صدر اطلاعاتي ندارد و اطلاعات وي را عده‌اي از اطرافيان نظامي‌اش به او مي‌دهند كه آنها نيز دقيقاً بر مواضع جنگ كلاسيك و سامان يافته فكر مي‌كردند و آن جنگ كلاسيك در آن برهه زماني كارايي نداشت، شايد الان اين امر كاملأ طبيعي باشد. چمران ادامه داد: همانطور كه در منطقه سازماني لشكر 21 حمله‌اي آغاز شد و ما تعداد زيادي در حدود 60 تانك در عرض يك روز آن طرف پل انديمشك و شمال كرخه از دست داديم و يا در منطقه ماهشهر روي همين سيستم، حمله‌اي آغاز كردند كه به طرف آبادان بروند و در عرض چند دقيقه 16 تانك را از دست دادند و سرهنگ فروزان فرمانده آنها بود كه بلافاصله متوجه شد فوراً حمله را قطع كرد و جلوتر نرفت؛ اين سيستم با قدرت نظامي فراوان و آماده‌اي كه عراق داشت و عدم امكانات آموزشي،‌نظامي و عدم آمادگي ايران به دليل اينكه ارتش سازمان يافته‌اي نداشتيم، ميسر نبود. وي بيان داشت: ارتش تازه مي‌خواست سازمان جديدش را به پا كند، سپاه پاسداران نيز كه هنوز شكل نگرفته بود و سازمان و سلاح درست و حسابي وجود نداشت؛ بنابراين سيستم جنگ بايد به صورتي ديگر شكل مي‌گرفت و اينكه بياييد با توپخانه بزنيد و زمين سوخته درست كنيد و با تانك جلو برويد و بعد پياده بيايد مسلماً عراقي‌ها بيشتر از ما امكانات داشتند و موفق‌تر عمل مي‌كردند و سيستم اطلاعاتي نيز داشتند. بنابراين دكتر چمران به آن جنگي كه مثلاً به اين نحو ارائه مي‌شد عموماً انتقاد داشت و مي‌گفت موفق نمي‌شويد و به خاطر همين در آزادسازي سوسنگرد در تاريخ 25 آبان سال 59 نشان داد كه چطور مي‌شود منطقه‌اي را با امكانات و نيروي كم آزاد كرد. برادر شهيد چمران تصريح كرد: شهيد چمران در نهايت در اين راستا ارتش، سپاه و عشاير و همچنين با ايجاد ستاد جنگ‌هاي نامنظم كه داوطلبان مردمي بودند، همگي را به كار گرفت، چون در آن موقع بسيج نيز وجود نداشت و موفق شد سوسنگرد را آزاد كند عراقي‌ها را فراري دهد و اين تاكتيك را نشان داد كه به اين صورت مي‌شود جنگيد و تا آخرين روزهاي جنگ نيز ما با همين سيستم كار كرديم و جواب هم گرفتيم. [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/171672/مخالفت-شهيد-چمران-با-فروش-اف14هاي-ايران]منبع[/url]
  3. http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/3/30/98481_374.mp3 http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/3/30/98482_322.mp3 چمران یکی بود، هم علم داشت هم عمل، جایش خالیست! فکر می کنم امثال چمران هنوز هم هستند ولی تا هستند کسی قدرشون رو نمی دونه، خیلی هاشونم کسی حتی نمیشناسه. خدا هممون رو خودش هدایت کنه که اگر خدا کسی رو خدا هدایت کند چه کسی هست که او را گمراه کند؟ ===================================== [b] چمران، مرد «امل» و میدان «عمل»[/b] در جمع بورسیه​های رژیم پهلوی به آمریکا رفت و زمانی به ایران برگشت که خیلی ها راه 20 سال پیش او را در پیش گرفته و جلای وطن را به بقا در ناامنی آن روزگار ترجیح می​دادند. وصیتنامه​اش را بخوانی او را عاشق پیشه​ای شمس گونه می​یابی. زندگینامه​اش را دنبال کنی، یک ژنرال جنگی است. مدارک تحصیلی و افتخارات علمی​اش را روی دیوارها ببینی، با یک مهندس تمام عیار هسته​ای روبرو می​شوی که اگر هنوز زنده بود حتما جز​ء گزینه​های ترورهای اساتید دانشگاهی می​بود. کلان​نگر که باشی درخواهی یافت که با نابغه​ای وجیه​المله روبرویی. او کسی نیست جز مصطفی چمران (۱۳۱۱-1360). بچه محله محله سرپولک باز آهنگرهای تهران، شاگرد اول دانشگاه تهران و برکلی آمریکا، موسس انجمن​های اسلامی دانشگاه​های خارج از ایران، چریک دوره دیده مصری، یار غار امام موسی​صدر، امین امام در دوران جنگ و مونس همسر خوش قلمش که بیش از دیگران به عمق عشق و دلدادگیش پی برد. در جمع بورسیه​های رژیم پهلوی به آمریکا رفت و زمانی به ایران برگشت که خیلی ها راه 20 سال پیش او را در پیش گرفته و جلای وطن را به بقا در ناامنی آن روزگار ترجیح می​دادند. او که حضورش در کرسی استادیمی توانست نسلی نو در عرصه دانش کشور به یادگار بگذارد، پیش از آنکه فرصت یابد از مخزن علمش بیاموزاند، توان مبارزاتیش را در طیق اخلاص گذاشت تا در جنگ داخلی و خارجی به مدد آید. و در این عرصه​ها هیچ برایش مهم نبود جز «انسان» بودن و «انسان» ماندن. کودکی او در همان محله بازار و پامنار گذشت که تحصیلات ابتدایی​اش را در مدرسه انتصاریه، گذراند و بعد هم در بهترین مدارس تهران (دارالفنون و البرز) درس خواند و دیپلم گرفت. مصطفی از کوچکی تدریس می​کرد و قسمتی از خرج روزمره خود را از راه تدریس به دست می​آورد . او در ریاضیات و بخصوص درس هندسه، توانا و کم حریفی بود. مهدی که از نزدیک روش و منش برادرش را رصد می​کرد می​دید که مصطفی گاهی برای حل بعضی از مسائل مشکل، ساعت​ها و گاهی چند روز فکر می​کرد. کارنامه​های سراسر 20 او نیز حکایت از توفیقش در دوران تحصیل دارد. او در 15 سالگی با آیت​الله سید محمود طالقانی آشنا شد و از او تفسیر قرآن و از شهید مطهری، منطق آموخت. محصل آن روزهای مسجد هدایت بعدها مفسری فصیح در جمل و بیروت شد. چمران در آن دوران به سه موضوع توجه زیادی داشت: مسائل مذهبی، موضوعات سیاسی و ورزش. شب​های جمعه با برادرش تا میدان ارگ با دوچرخه می​رفت و آنجا دوچرخه را به مهدی می​داد و خودش به به سخنرانی مرحوم راشد از بلندگو گوش می​داد. به این ترتیب بنیه مذهبی وی هم​پای بنیه علمی​اش رشد یافت تا اینکه در سال ۳۲ در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران قبول و با رتبه شاگرد اول گروه فارغ التحصیل شد. خارج نشینی از نگاه چمران​​​ چمران در طول عمر49 ساله خود با سفر به آمریکا، مصر و لبنان تجارب علمی-سیاسی و نظامی گسترده​ای کسب کرد. او که خود نوشته است «در امریکا زندگی خوشی داشتم و از همه ی آنها گذشتم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان محرومان، زندگی کنم. می​خواستم اگر نمی​توانم به این مظلومان کمکی بکنم، لااقل در میانشان باشم؛ مثل آنها زندگی کنم و درد و غم آنان را در قلب خود بپذیریم». او با بورس شاگرد اولی در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و همچنان در دوره‌های کارشناسی ارشد رشته الکتریسیته دردانشگاه تگزاس در آستین و دکتری رشته فیزیک پلاسما و الکترونیک در دانشگاه برکلی شاگرد اول بود. او سپس به لابراتوار "BLAD" در نیوجرسی که بزرگترین تحقیقات روز انجام می​شد و بیش از 5 هزار دکتری و عده زیادی نوبل پرایز در آنجا تحقیق علمی می کردند، رفت تا در ساخت اولین "قمر مصنوعی" مشارکت کند. او در سال 41 پس از فارغ التحصیل شدن با خانواده خود به نیوجرسی منتقل شد. تدارک اعتراضات و بسیج دانشجویان در جلوی سازمان ملل در نیویورک جلوی کاخ سفید در واشنگتن و همچنین سفارت ایران در شیکاگو، نیویورک، سانفرانسیسکـو جهت اعتراض به وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران بخشی از تلاش و فعالیت‌هایش در این سال‌ها است. او که در ایران از اعضای از نهضت ملی بود، برای اولین بار انجمن​های اسلامی دانشجویان در خارج از کشور را بنا نهاد. همین فعالیت​های سیاسی بود که قطع بورسیه وی از سوی دولت پهلوی را به دنبال داشت. اما او که به مدد نمرات ​A پیاپیش به استادیاری همان دانشگاه درآمده بود، حین تحصیل، تدریس هم می​کرد و از دانشگاه پول می​گرفت. بعد از جنگ 1967 بین اعراب و اسرائیل و تهمت و افترا و سرشکستگی عرب و اسلام، طاقت مصطفی تمام شد و او کنج آزمایشگاه​های مجهز تحقیقاتی آمریکا را رها کرده و در سال 1346 به مصر رفت و با راه​اندازی اولین پایگاه آموزش جنگ‌های مسلحانه در زمان جمال عبدالناصر، سخت‌ترین دوره‌های چریکی و پارتیزانی را آموخت. شمس و مولانا؛ صدر و مصطفی چمران؛ سوغاتی امام موسی​صدر در سفر سال 1350 وی به تهران بود که به بیروت برد. بازرگان شاگرد مقیم مصرش را به صدر معرفی کرد تا او را با خود به یادگار به لبنان ببرد و یاری​گرش در تشکیل مدرسه​ای در صور باشد. سابقه آموزش​های نظامی مصطفیدر مصر به مددش آمده و او با همراهی صدر «حرکةالمحرومین» و سپس جناح نظامی آن، یعنی سازمان امل را بنا می​نهد. شاید کمتر کسی بداند که چمران پنج سال قبل از شهادتش نیز وصیت​نامه​ای نوشته بود. او در دومین دوره جنگ داخلی لبنان در سال 55 از سوی امام موسی صدر مأموریت یافت تا برای سازماندهی مقاومت شیعیان، راهی شهرک نبعه شود. او پیش از این عزیمت در وصیت​نامه​ای که در سال 61 پس از بمباران مدرسه ای که در آن درس می​داد، کشف شد؛ وصیت​نامه​ای را خطاب به امام موسی صدر نوشت و در آن او را معبود و معشوق خود خوانده و سه ویژگی ممتاز خودش را «عشق»، «فقر» و «تنهایی» برمی​شمارد و وصیتش را درباره «عشق و حیات و وظیفه» می​نویسد: به خاطر عشق است که فداکاری می​کنم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم.... درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست. عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود توست، و ارزنده ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس ترین خصیصه ای است که در میزان الهی به حساب می آید ... «عشق» در وصیت​نامه دوم چمران هم موج می​زند. وصیت​نامه​ای که اینبار در ایران و در ماموریت وی به اهواز نوشته شد: به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنائی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته‌ام.... این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد. مالک اشتر امام پس از آنکه علی شریعتی به ایران بازگشت، او نیز هوای وطن کرد و در سال 49 تا عراق هم آمد که به او خبر رسید به دلیل سنگینی پرونده​اش به ایران بیاید، کشته خواهدشد. به همین دلیل به لبنان بازگشت. در پایگاه​های سازمان امل در لبنان و سوریه بیش از 400 رزمنده ایرانی زیر نظر چمران تربیت شدند. هماهنگی لازم با دولت سوریه شده بود که این نیروها را با هواپیما به ایران بفرستند اما انقلاب پیش از ورود آنها به ایران پیروز شد و رزمندگان آموزش دیده در جبهه​های جنگ با عراق به کار آمدند. پس از پیروزی انقلاب، چمران با شماری از جنگندگان «امل» به ایران آمد و به توصیه امام ماندگار شد تا به تربیت اولین گروه از پاسداران انقلاب بپردازد. در آبان 58، روزی امام خمینی(ره) او را فراخواند و در شورای عالی دفاع منصوبش کرد. دوستان شهیدش همچون حاج داوود کریمی که نقطه ضعف (بخوانید نقطه قوت) مصطفی را «ولایت​پذیری» او می​دانستند، مطمئن بودند که او در پاسخ امام می​گوید «چشم» و می​پذیرد. از همین روی بود که چمران نوشت: سوگند به شیپور جنگ و به فداییان از جان گذشته؛ وقتی شیپور جنگ نواخته شود فرق بین مرد و نامرد، تشخیص داده می​شود. اولین ماموریت جنگی امام به چمران، سروسامان دادن به اوضاع پاوه بود که پاسداران زیادی در آن قتل عام شده بودند اما او ظرف 15 روز همه راه​ها و مواضع راهبردی کردستان را به تصرف نیروهای انقلاب درآورد. تاکتیک چمران برگزاری جلسه با بزرگان شهر و حضور در صف اول مبارزه بود تا حاکمیت دولت مرکزی را استحکام بخشد. هرچند قتل عام مجروحان در بیمارستان از سوی محاصره کنندگان پاوه و برخورد هلی​کوپتر مجروحان به کوه «دیوانه کننده»ترین حادثه تلخ آن روزها در کلام چمران است اما از آن پس او را«مالک​اشتر امام» لقب دادند. چرا که پس از بازگشت به تهران، از سوی امام وزیر دفاع دولت شد. تا قبل از شهادتش فقط یکبار دیگر بع تهران بازگشت آن هم برای اینکه مرحوم احمد خمینی گفته بود امام دلش برای چمران تنگ شده. او در سال 59 نماینده پایتخت نشینان در نخستین مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب بود اما بیشتر عمر نمایندگی را در ماموریت جنگی طی کرد. تشکیل «ستاد جنگهای نامنظم»، فتح سوسنگرد با همراهی آیت​الله خامنه​ای و طراحی تسخیر دهلاویه از برگترین دستاوردهای جنگی چمران50 ساله بود و دشت دهلاویه سنگر اخر برای او. 30خرداد 1360 یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله​اکبر به فرماندهی چمران، او در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی نماینده امام شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت. پس از شهادت ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه که «عباس علمدار»چمران بود، او خود فرماندهی جنگ را بر عهده گرفت و به شب نرسیده با اصابت ترکشی به پشت سرش به بیمارستان نرسیده، شهید شد. همرزمانش می‌گفتند چمران همیشه توی محاصره است. منتها دشمن ما را محاصره نمی‌کرد دکتر نقشه‌ای می‌ریخت. می‌رفتیم وسط محاصره، محاصره را می‌شکستیم و می‌آمدیم بیرون. سیاوش گلستان هم‌رزم چمران گفت که شهادت او ستاد «جنگ نامنظم» را متوقف کرد چون پر کردن جای او کاری ناممکن بود. مردی با مدارج بالای علمی و نظامی که خاکسارانه با همه رزمندگان دیده بوسی می​کرد و ارتباطش با آنها «دلی» بود نه سلسله مراتبی. چمران از نگاه غاده مهریه «قرآن کریم و تعهد از داماد که عروس را در راه تکامل و اهل بیت (ع) و اسلام هدایت کند». وقتی عاقد این مهریه را خواند تنها غاده و مصطفی بودند که از آن سر در آوردند نه مهمانان دور سفره عقد! دامادی که ۲۰ سال بزرگتر از عروس باشد، آن هم ایرانی و نه از نژاد لبنان، تازه یک​پایش هم در جنگ باشد و پول و پله ای هم نداشته باشد را کسی با مهر و محبت نگاه نمی​کرد، جز عروس! این اولین عقد در «صور» بود که عروس چنین مهریه​ای داشت. آن هم عروسی که مسحور روح لطیف سردار جنگی​ای شده بود که قبل از اولین دیدارش با آقا داماد او را مرد قسی​القلبی تصور می​کرد. امام​موسی​صدر که غاده را از نوشته​هایش می​شناخت ماه​ها پیش از او دعوت کرده بود که برای شیعیان لبنان در مجلس اعلا قلم بزند و دستمزدی بیش از تدریس در یک مدرسه دخترانه بگیرد که غاده نپذیرفته بود. او را به مدرسه​ای در صور برای تدریس دعوت کردند که با وجود پیغام​های مکرر صدر باز هم نرفت. چون از جنگ متنفر بود و علاقه​ای به همکاری با مردان جنگ نداشت. اما عاقبت یک تقویم که از سوی سید غروی -یکی از نزدیکان صدر- به غاده هدیه شد، او را به صور کشاند. تقویمی با 12 تصویر که یکی از آنها شمع کوچکی بود در یک سیاهی ظلمانی و این نوشته که به قدر خودش نورافشانی می​کند در برابر این ظلمات. به مدرسه که رفت، مصطفی را برای اولین بار با آنچنان آرامشی در رفتار و گفتار دید که فراموش کرد هم​صحبت مرد جنگ شده است. همان تقویم را در دستان مصطفی دید و گفت که از تصویر شمعی که در آن چاپ شده بسیار متاثر شده است اما نمی​دانست که اکنون نقاش همان شمع در مقابلش زانو زده است. در آن روز رویایی غاده از ازخودگذشتگی شمع سوزان گفت و گریست و مصطفی از نوشته​های غاده که منجر به پرواز روح آن دو با هم شده بود. نخستین هدیه مصطفی به غاده که در راه سفر آن دو به صور که در آن تدریس می​کرد، تقدیم شد. آنها هنوز ازدواج نکرده بودند و غاده بی​صبرانه کاغذ کادو را پیش چشمان مصطفی باز کرد. یک روسری قرمز با گل‌های درشت! شگفت‌زده چهره متبسم او را نگریست و شنید: « بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند». غاده را از آن پس کسی بی​حجاب ندید. غاده در کتاب «چمران به روایت همسر شهید»، نوشته است: بیشتر روزهای کردستان را در میروان بودیم. آنجا هیچ چیز نبود. روی خاک می‌خوابیدم. خیلی وقت‌ها گرسنه می‌ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر و ... خیلی سختی کشیدم. یک روز بعدازظهر تنها بودم روی خاک نشسته بودم و اشک می‌ریختم. که مصطفی سرزده آمد. دو زانو نشست و عذرخواهی کرد و گفت: من می‌دانم زندگی تو نباید این‌طور باشد. تو فکر نمی‌کردی به این روز بیفتی. اگر خواستی می‌توانی برگردی تهران ولی من نمی‌توانم این راه من است... گفتم: می‌دانی بدون شما نمی‌توانم برگردم... گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید نه به خاطر من. مصطفی یک شب قبل از شهادتش به خانه آمد و آنگاه که غاده او را در خواب می​بوسید از او رضایت خواست تا فردا به شهادت برسد. غاده از مراوده مصطفی و خدایش تعجب کرده بود اما نیک می​دانست که مصطفی فردا خواهد رفت. وصیت مصطفی به غاده دو چیز بود. یکی اینکه در ایران بمانم و دوم ازدواج کنم. غاده با اشک پذیرفت و بعدها با اشک دست نوشته مصطفی را بارها خواند که برایش نوشته بود: «خدایا من از تو یک چیز می‌خواهم. با همه اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلأ تنهایش نگذار. من می‌خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز. خدایا! می‌خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می‌خواهم به من فکر کند مثل گلی زیبا که در راه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود. می‌خواهم غاده به من فکر کند مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد. برای مدتی بس کوتاه. می‌خواهم او به من فکر کند مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی‌نهایت.» غاده دومین همسر مصطفی بود و علی​رغم آنکه او کتابی درباره همسرش نوشته است، تا کنون از همسر اول چمران (پروانه) در آمریکا و سه فرزند وی (دو دختر و یک پسر)، مطلبی منتشر نشده است. محمد نصرالله عضو هیئت رئیسه جنبش اَمل گفته بود که آنها همراه چمران به لبنان آمده بودند اما چون تاب زندگی محرومانه وی را در این کشور جنگ زده نداشتند، چمران از همسرش جدا می​شود تا آنها به آمریکا و زندگی راحت خود بازگردند. مهدی چمران در یک برنامه تلوزیونی از وضعیت آنها ابراز بی​اطلاعی کرد اما صادق​ طباطبایی گفت که از آن​ها باخبر است. البته سازنده مستند چمران در آمریکا در نظر دارد که با خانواده وی در این کشور گفت​وگو کند. مستندی که فعلا به دلیل عدم صدور روادید متوقف شده است. منبع: خبر آنلاین [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/171943/%DA%86%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%C2%AB%D8%A7%D9%85%D9%84%C2%BB-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%C2%AB%D8%B9%D9%85%D9%84%C2%BB]منبع[/url]
  4. خواهش می کنم آقا میثم، =========================================================== پياده‌روي شهيد چمران از بيروت تا دمشق سفير فلسطين گفت: زماني كه امام موسي‌صدر در سال ۸۷ ميلادي به كشور ليبي رفت و آن اتفاق برايش افتاد، شهيد چمران پس از انقلاب اسلامي با مشاركت گروه بزرگي از بيروت و جنوب لبنان تا دمشق براي آزاد كردن امام موسي‌صدر به نشانه اعتراض پياده طي كرد. به گزارش فارس «صلاح الزواوي» كه اكنون بيش از ۳۰ سال است به عنوان سفير فلسطين در تهران به سر مي‌برد، يكي از مبارزان فلسطيني است كه سا‌ل‌ها در راه آزادي قدس شريف در كنار ساير برادران فلسطيني خود تلاش كرده است و در دوران حضورش در ايران نيز در زمينه فراهم‌ كردن همكاري‌هاي ايران و فلسطين براي تقويت جبهه مقاومت اسلامي نقش مؤثري داشته است. در سي‌امين سالگرد شهادت اسطوره مقاومت‌هاي اسلامي شهيد «مصطفي چمران»‌ با صلاح الزواوي به گفت‌وگو نشستيم؛ او نه تنها يكي از دوستداران شهيد چمران است بلكه معتقد است اقدامات چمران در لبنان زمينه‌اي براي اتحاد مسلمانان دو كشور فلسطين و لبنان محسوب مي‌شد و او براي هر فرد مبارزي يك الگو است. صلاح الزواوي در خصوص مبارزات سياسي و نظامي شهيد «مصطفي چمران» اظهار داشت: شهيد مصطفي چمران فردي بود كه در روابط كشورهاي عربي به خصوص دو كشور فلسطين و لبنان با ايران تلاش‌هاي فراواني را انجام داد و فعاليت‌هايش جلوه‌هايي از سياست و نظامي‌گري بود. وي در ادامه افزود: مصطفي چمران با تحصيل در دانشگاه تهران در سال ۵۵ ميلادي، توانست رشته مهندسي برق را با موفقيت به انجام برساند و با داشتن چهره‌اي سياسي و مردمي در تظاهرات انقلابيون عليه رژيم شاهنشاهي مشاركت داشته باشد. *چمران در لبنان و فلسطين به «أب الفقرا» معروف شد سفير فلسطين با اشاره به اينكه شهيد چمران به عنوان «أب الفقرا» در لبنان ناميده مي‌شد، يادآور شد: چمران مرد بزرگي بود كه او را پدر فقرا و مسكين‌ها مي‌ناميدند و رفتار او در طول زندگي‌اش به فقرا و مستضعفين خيلي نزديك بود؛ حتي در مواقعي ديده مي‌شد كه فاصله مدرسه و منزلش را به مدت ۹۰ دقيقه با پاي پياده طي مي‌كرد. الزواري با بيان اينكه چمران فردي باهوش و مؤدب بود، گفت: چمران علاوه بر پاكدامني و ادب بسيارش، هيچ وقت براي مسائل مادي اهميتي قائل نمي‌شد. او كه فردي بسيار باهوش به خصوص در دروس رياضيات بود، توانست در كلاس‌هاي درس تفسير مدرسه هدايت كه «آيت‌الله طالقاني» استاد او بود، خوب ظاهر شود و همچنين در كلاس‌هاي منطق و فلسفه استاد مطهري حضور يابد. * پياده‌روي شهيد چمران از بيروت تا دمشق به نشانه اعتراض به ربوده شدن امام موسي سفير فلسطين خاطر نشان كرد: چمران عارف بزرگي بود و در سخنانش اين مطلب را متذكر مي‌شد و مي‌‌گفت: «خدايا، اميدوارم نعمت شهادت را براي آزادي فلسطين به من بدهي و اميدوارم كه حج خود را در قدس سپري كنم.» وي با بيان نبردهاي مشترك امام موسي‌صدر و چمران در برابر رژيم صهيونيستي يادآور شد: چمران و امام موسي‌صدر در نبردهاي مختلف براي آزادسازي فلسطين مشاركت كردند. زماني كه امام موسي‌صدر در سال ۸۷ ميلادي به كشور ليبي رفت و آن اتفاق برايش افتاد، شهيد چمران پس از انقلاب اسلامي با مشاركت گروه بزرگي از بيروت و جنوب لبنان تا دمشق را براي آزاد كردن امام موسي‌صدر به نشانه اعتراض پياده طي كردند. آدرس مطلب: http://www.jahannews.com/vdcizrazvt1ayr2.cbct.html
  5. سرويس دفاع مقدس «تابناک» ـ قطعا سخن گفتن درباره مردی بزرگ که همه هستی خویش را صرف تبلیغ اسلام و دفاع از هستی این آب و خاک کرد، از توان ما بیرون است، اما بی گمان، یادآوری ابعاد گوناگون شخصیت او می تواند در الگوسازی برای نسلی که دلش برای سرفرازی دین و سرزمینش می تپد، موثر باشد. به امید تداوم راه آن سردار عشق و خلوص، در سالروز پر کشیدن و آرمیدنش در جوار الهی، سي خاطره از وی، به انگيزه سي امين سال شهادتش تقديم حضور مي شود: 1) پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافی اش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید. عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت. افتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند. پدر دیگر به جای جوراب، لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت. 2) مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و بهش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آنجاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود، ولی شهریه می گرفت. دکتر چند سؤال ازش پرسید. بعد یک ورقه داد که مسأله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت: « پسر جان تو قبولی. شهریه هم لازم نیست بدهی». 3) سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هجده، بالاترین نمره. 4) بورس گرفت. رفت آمریکا. پس از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبازه کند». پدر گفت: «مصطفی عاقل و رشیده. من نمی توانم در زندگیش دخالت کنم»، بورسیه اش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند، برمی گردد. 5) کلاس عرفان گذاشته بود. روزی یک ساعت. همه را جمع می کرد و مثنوی معنوی می خواند و برایشان به عربی ترجمه می کرد. عربی بلد نبودم، اما هر جور بود، خودم را می رساندم به کلاس. حرف زدنش را خیلی دوست داشتم. 6) چپی ها می گفتند «جاسوس آمریکاست. برای ناسا کار می کند». راستی ها می گفتند «کمونیسته» هر دو برای کشتنش جایزه گذاشته بودند. ساواک هم یک عده را فرستاده بود ترورش کنند. یک کمی آن طرف تر دنیا، استادی سر کلاس می گفت: « من دانشجویی داشتم که همین اخیرا روی فیزیک پلاسما کار می کرد». 7) بعضی شب ها که کاش کمتر بود، می رفت به بچه ها سر بزند. معمولا چند دقیقه می نشست، از درس ها می پرسید و بعضی وقت ها با هم چیزی می خوردند. همه شان فکر می کردند بچه دکترند. هر چهارصدو پنجاه تایشان. 8) نام چمران معروف تر از خودش بود. وقتی عکسش رسید دست اسرائیلی ها، با خودشان فکر کردند «این همان یارو خبرنگاره نیست که می آمد از اردوگاه ما گزارش بگیرد؟» آن ها هم برای سرش جایزه گذاشتند. 9) ماهی یک بار، بچه های مدرسه جمع می شدند و می رفتند زباله های شهر را جمع می کردند. دکتر می گفت «هم شهر تمیز می شود، هم غرور بچه ها می ریزد». 10) دکتر شعرها را می خواند و یاد دعای ائمه می افتاد. می خواست نویسنده اش را ببیند. غاده دعا زیاد بلد بود. پیغام دادند که دکتر مصطفی مدیر مدرسه جبل عامل می خواهد ببیندم، تعجب کردم. رفتم. یک اتاق ساده و یک مرد خوش اخلاق. وقتی که دیگر آشنا شدیم، فهمیدم دعاهایی که من می خوانم، در زندگی معمولی او وجود دارد. 11) گفتند «دکتر برای عروس هدیه فرستاده» به دو رفتم دم در و بسته را گرفتم. بازش کردم. یک شمع خوش گل بود. رفتم اتاقم و چند تا تکه طلا آویزان کردم و برگشتم پیش مهمان ها؛ یعنی که این ها را مصطفی فرستاده. چه کسی می فهمید مصطفی خودش را برایم فرستاده؟ 12) به پسرها می گفت شیعیان حسین، و به ما شیعیان زهرا. کنار هم که بودیم، مهم نبود کي پسر است کی دختر. یک دکتر مصطفی می شناختیم که پدر همه مان بود، و یک دشمن که می خواستیم پدرش را در بیاوریم. 13) به این فکر افتاده بودم بیایم ایران. دکتر یک طرح نظامی دقیق درست کرد. مهمات و تجهیزات را آماده کردم. یک هواپیما لازم داشتیم که قرار شد از سوریه بگیریم. دو روز مانده به آمدنمان، خبر رسید انقلاب پیروز شده. 14) آن وقت ها که دفتر نخست وزیری بود، من تازه شناخته بودمش. ازش حساب می بردم. یک روز رفتم خانه شان؛ دیدم پیش بند بسته، دارد ظرف می شوید. با دخترم رفته بودم. پس از این که ظرف ها را شست، آمد و با دخترم بازی کرد. با همان پیش بند. 15) وقتی دید چمران جلویش ایستاده، خشکش زد. دستش آمد پایین و عقب عقب رفت. بقیه هم رفتند. دکتر وقتی شنیده بود شعار می دهند «مرگ بر چمران » آمده بود بیرون. رفته بود ایستاده بود جلویشان. شاید شرم کردند، شاید هم ترسیدند و رفتند. 16) ما سه نفر بودیم، با دکتر چهار نفر. آن ها تقریبا چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بدو بی راه گفتن. چند نفر آمدند که دکتر را بزنند. مثلا آمده بودیم دانشگاه سخن رانی. از درپشتی سالن آمدیم بیرون. دنبالمان می آمدند. به دکتر گفتیم « اجازه بده ادبشان کنیم. ». گفت « عزیز، خدا این ها را زده.» دکتر را که سوار ماشین کردیم، چند تا از پر سر و صداهاشان را گرفتیم آوردیم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود. آمد توی اتاق. حسابی دعوامان کرد. نرسیده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه، با سلام و صلوات. 17) وقتی جنگ شروع شد به فکر افتاد برود جبهه. نه توی مجلس بند می شد نه وزارتخانه. رفت پیش امام. گفت «باید نامنظم با دشمن بجنگیم تا هم نیروها خودشان را آماده کنند، هم دشمن نتواند پیش بیاید». برگشت و همه را جمع کرد. گفت « آماده شوید همین روزها راه می افتیم ». پرسیدیم: «امام؟» گفت: «دعامان کردند.» 18) حدود یک ماه برنامه اش این بود؛ صبح تا شب سپاه و برنامه ریزی، شب ها شکار تانک. بعد از ظهرها، اگر کاری پیش نمی آمد، یک ساعتی می خوابید. 19) تلفنی بهم گفتند: «یه مشت لات و لوت اومدن، می گن می خوایم بریم ستاد جنگ های نامنظم». رفتم و دیدم. ردشان کردم. چند روز بعد، اهواز، با موتورسیکلت ایستاده بودند کنار خیابان. یکیشان گفت: «آقای دکتر خودشون گفتن بیاین». می پریدند؛ از روی گودال، رود، سنگر. آرپی جی زن ها را سوار می کردند ترک موتور، می پریدند. نصف بیشترشان همان وقت ها شهید شدند. 20) از درآمد تو. گفت: «لباسای نظامی من کجاست؟ لباسامو بیارین». رفت توی اتاقش، ولی نماند. راه افتاده بود دور اتاق. شده بود مثل وقتی که تمرین رزم تن به تن می داد. ذوق زده بود. بالاخره صبح شد و رفت. فکر کردیم برگردد، آرام می شود. چه آرام شدنی! تا نقشه عمليات را کامل کند. نیروها را بفرستد منطقه، نه خواب داشت نه خوراک. می گفت «امام فرمودند خودتون رو برسونید کردستان. » سر یک هفته، یک هواپیما نیرو جمع کرده بود. 21) خوردیم به کمین. زمین گیر شدیم. تیرو ترکش مثل باران می بارید. دکتر از جیپ جلویی پرید پایین و داد زد « ستون رو به جلو.» راه افتاد.چند نفر هم دنبالش. بقیه مانده بودیم هاج و واج. پرسیدم: «پس ما چه کار کنیم؟». دکتر از همان جا گفت: «هر کی می خواد کشته نشه، با ما بیاد». تیر و ترکش می آمد، مثل باران. فرق آن جا و این جا فقط این بود که دکتر آنجا بود و همین کافی بود. 22) کم کم همه بچه ها شده بودند مثل خود دکتر؛ لباس پوشیدنشان، سلاح دست گرفتنشان، حرف زدنشان. بعضی ها هم ریششان را کوتاه نمی کردند تا بیشتر شبیه دکتر بشوند. بعدا که پخش شدیم جاهای مختلف، بچه ها را از روی همین چیزها می شد پیدا کرد. یا مثلا از این که وقتی روی خاک ریز راه می روند، نه دولا می شوند، نه سرشان را می دزدند. ته نگاهشان را هم بگیری، یک جایی آن دوردست ها گم می شود. 23) ایستاده بود زیر درخت. خبر آمده بود قرار است شب حمله کنند. آمدم بپرسم چه کار کنیم. زل زده بود به یک شاخه خالی. گفتم: «دکتر، بچه ها می گن دشمن آماده باش داده». حتی برنگشت. گفت: «عزیز بیا ببین چه قدر زیباست». بعد همان طور که چشمش به برگ بود، گفت: « گفتی کِی قراره حمله کنند؟». 24) همه پادگان را گشتیم، نبود. شایعه شد دکتر را دزدیده اند. نارنجک و اسلحه برداشتیم رفتیم شهر. سر ظهر توی مسجد پیدایش کردیم. تک و تنها وسط صف نماز جماعت سنی ها. فرمانده پادگان از عصبانیت نمی توانست چیزی بگوید. پنج ماه می شد که ارتش درهای پادگان را روی خودش قفل کرده بود، برای حفظ امنیت. 25) وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت: «دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین». بعد خودش پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند. عراقی ها فکر کرده بودند، غواص است، تا صبح آتش می ریختند. 26) سر کلاس درس نظامی می گفت: «اگر می خواهی به یک ارتش حمله کنی، باید سه برابر تانک داشته باشی» صدایم کرد و گفت: « عزیز، برو یه رگبار ببند اون جا و بیا». رفتم، دیدم یک دنیا تانک خوابیده. صدا می کردم، می بستندم به گلوله. رگبار بستم و آمدم. می گفت: «عزیز رگبار که می بندی، طرف عصبی می شه و کسی که عصبی بشه، نمی تونه بجنگه.» 27) ماکت هایم را کار گذاشتم. بد نشده بود. از دور به نظر می رسید موشک تاو است. عراقی ها تادیدند، به ش شلیک کردند، تا یکی دو ساعت بعد که فهمیدند قلابی است و بی خیال شدند. فکر این جایش را نمی کردند که من جای ماکت را با موشک واقعی عوض کنم. تا دیدمش گفتم « دکتر جان، نقشه مان گرفت. هشت تا تانک زدیم.» 28) گفتم « دکتر، شما هر چی دستور می دی، هر چی سفارش می کنی، جلوی شما می گن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسویه مارو ندادن. ستاد رفته زیر سؤال. می گن شما سلاح گم کردین …» همان قدر که من عصبانی بودم، او آرام بود. گفت «عزیز جان، دلخور نباش. زمانه نابسامانیه. مگه نمی گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسین مقدم هم سلاح گم کرده. دلخور نشو عزیز». 29) برای نماز که می ایستاد، شانه هایش را باز می کرد و سینه ش را می داد جلو. یک بار به ش گفتم « چرا سر نماز این طورمی کنی؟ » گفت « وقتی نماز می خوانی مقابل ارشد ترین ذات ایستاده ای. پس باید خبردار بایستی و سینه ات صاف باشد». با خودم می خندیدم که دکتر فکر می کند خدا هم تیمسار است. 30) سخنش كه تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظی کرد و در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود. دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند و از هم فاصله بگیرند. یارانش هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانکاه بودند که خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد. یکی از خمپاره‏ها او را از ما گرفت. *انتخاب خاطرات از سايت تسخير [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/171952/%D9%85%D9%8A-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF-%C2%AB%DA%86%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86%C2%BB-%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D8%A2%D9%85%D8%B1%D9%8A%D9%83%D8%A7%D8%B3%D8%AA!]تابناک[/url]
  6. مساله این هست که چند واحد پاتریوت با چند موشک با چه پوشش های مکمل پدافندی ای و در چه وسعت جغرافیایی ای با چند موشک مثلا فاتح قرار است مقابله کنند. شما در نظر بگیرید که سیستم دفاع ضد موشک کشورهای عربی با هم لینک شده و با سیستم های ناوگان آمریکا هم در منطقه در ارتباط است. حالا تعداد واحد های در خدمت و وسعت جغرافیایی محل درگیری را اگر حساب کنیم می توانیم میزان موفقیت هر طرف را ارزیابی نماییم. به علاوه لازم است واحدهای دیگر پدافندی را هم که به صورت مکمل در حال فعالیت هستند به چتر پدافندی پاتریوت افزود.
  7. اول این که قاصد بمب است و نه موشک، بنا بر این اگر از ارتفاع پایین پرتاب شود، بردش کم میشه و 120 دیگه نیست. تا جایی که می دونم قاصد با برد 120 کیلومتر هنوز تولید انبوه نشده و در مرحله ی آزمایش است. دوم این که قاصد رو میشه با سامانه های پدافند برد کوتاه زد. ما هم در مورد بمب های هوشمند با تورهامون این کار رو در پدافند تمرین کردیم. می مونه فاتح 110، که شاید برای این کشور فینگلی های اطراف جواب بده ولی بعید است در مورد کشور پهناوری مثل عربستان دردی ازمون دوا کنه. البته توسل به تهداد بالای پرتاب راه حل معقولی است به شرط داشتن زرادخانه ی مملو از موشک.
  8. [quote]گفته میشه اتمی هستند [/quote] مطمئنی استاد نجف؟ فکر کنم نگهداری و تعویض سوخت راکتورهای اتمی احتیاج به تاسیسات ویژه ای داشته باشند. البته شما اطلاعاتتون قابل توجه و بیش از حقیر هست ولی به نظرم یکم این مورد دور از واقعیت میاد. ضمنا اگر اشتباه نکنم کلاس کیلو موتورش دیزل است مگر اون که اون سه تای دیگه همون طور که گفتید از کلاس ویکتور باشند که هسته ایست. به هر حال خدا کنه که واقعیت داشته باشه. چون چنین خبری برد عملیاتیشونو به شدت افزایش میده.
  9. چرا داش علی؟ گروهی آمدن چرا باعث میشه نشه زدشون؟
  10. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    [quote]با سلام اگر ایران نمیذاشت هواپیما رد بشه اونها میتونستن کریدور هوایی رو عوض کنن مثلا از جنوب ایران برن کشور را دور بزنن؟[/quote] احتمالا بدون سوخت گیری این امکان وجود نداشت. ضمن این که آسمان ایران امن ترین مسیر ممکن می باشد. در صورت دور زدن ایران یا باید از روی عراق و سپس کشورهای خلیج فارس عبور می کردند یا مسافت زیادی از فراز افغانستان، پاکستان و کشورهای تازه استقلال یافته.
  11. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    [quote]خيلي خلاصه عرض مي​كنم كه علي​الظاهر برادر حامد، خبر مربوطه رو نخوندن! داستان اين نبوده كه حريم هوايي رو بستن! موضوع اين بوده كه تا مرز تركيه، براي عبور مشكلي نبوده و اجازه صادر شده بوده. حتي يكي از هواپيماها هم از آسمان ايران رد شده بود كه ناگهان عزيزان دل تصميم مي​گيرن كه نذارن!! اين فكر كنم خيلي فرق باشه با اينكه مثلاً عربستان شوراي انتقالي رو به رسميت نشناسه و نخواد اجازه بده از آسمان رد شن. يا نظاميان اسرائيلي كه مسئول كشتار كشتي ترك بودن رو تركيه نذاره رد شن!! فكر كنم كمي عرف ديپلماتيك در اينجور موارد فرق مي​كنه. [/quote] سلام به آقا مصطفی عزیز، حقیقت امر این که بنده از نوشته های گذشته ی شما این برداشت را داشتم که استاد مصطفی معتقد هستند که بستن کریدرهای بین المللی به روی هواپیماها خلاف قانون بوده و این امر سابقه نداشته است. برای همین اولین مثال را موردی قرار دادم که کریدور به علت مسایل سیاسی بسته شده است. حالا یا بنده اشتباه متوجه شدم (که اصلا بعید نیست) یا این که نظر جناب عالی تلطیف شده. خوبی این قضیه این هست که ما به یک نقطه ی مشترک رسیدیم. به هر حال اگر موارد دیگری که ذکر کردم را توجه داشته باشید متوجه می شوید که مثلا ترکیه که اسراییل را به رسمیت شناخته به هواپیمای در حال پروازی که افسران اسراییلی و برخی مقامات نظامی عالی در آن بودن اجازه ی عبور نمی دهد. حالا هر کشوری یقینا به دلایل مختص به روابط خودش از این ابزار دیپلماتیک استفاده می کند. موردی که در اروپا اتفاق افتاد هم مشابه همین قضیه بود حیف که هر چه گشتم و فکر کردم کشورها و خبر را پیدا نکردم. یا در قضیه ی سفر آقای رییس جمهور به نیویورک مورد دقیقا مشابه همین اتفاق خانم مرکل بوده است، با این تفاوت که ما نهایتا با وساطت ترکیه و احتمالا بنا به مصالحی اجازه ی عبور را دادیم ولی آن ها این اجازه را ندادند. به طور کلی پرونده ی آلمان و چند کشور اروپایی دیگر، بسیار سنگین شده و ما لازم است بعد از چند موردی که زیر سیبلی رد می کنیم، به جهت حفظ شان کشور و جلوگیری از گسترش این سبک رفتارها واکنش های مشابه نشان دهیم. فراموش نکنیم که این گونه رفتارها را آن ها شروع کرده اند نه ما لذا ما مجبور به پاسخ دادن هستیم. کلا فرق چندانی نیست بین معطل کردن یک هواپیما یا معطل کردن فرستاده ی شوروی و آمریکا توسط حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه. باز اگر مانع عبور شده بودیم اعتراض شما کمی شاید کمی وجه پیدا می کرد ولی الان دیگر موردی بنده اقلا مشاهده نمی کنم. [quote]ولي خوب. اگه من بخوام اين بحث رو ادامه بدم، بيشتر شبيه به جدل مي​شه تا بحث. كما اينكه همين الانش هم به قدر كفايت برچسب​هاي مختلف بهم خورده و ترجيح مي​دم زياد وارد اين موضوع نشم.[/quote] شما اختیار دار هستید و استاد ما. هر طور صلاح می دانید عمل کنید. بنده اگر بر چسبی به شما زده ام همین جا می کنمش. [quote]علي اي حال، همون​طور كه قبلاً هم عرض كردم، مهم اين عمل نيست. مهم نتيجه​اي هست كه از اين دست اعمال بدست مياد و ان شاءالله كه اون نتيجه، مثبت باشه؛ نه منفي.[/quote] ان شاء الله همین طور خواهدبود. این دست تصمیمات عموما در جلسات متعدد کارشناسی و بعضا به صورت موازی گرفته می شود. و تصمیمات به مقامات عالی انتقال می یابد. شاید یکی از تخصصی ترین و محتاط ترین دستگاه های کشور دستگاه دیپلماسی است. البته ناگفته پیداست که وقتی پاسخ هایی در این سطح داده میشود ریسک های بالاتری هم به همراه دارد و ممکن است هزینه هایی هم به همراه آورد ولی خیلی وقت ها هزینه های عدم واکنش به انجام آن می چربد. به هر حال بخشی از عالم سیاست ریسک کردن است.
  12. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    این دو نمونه از مواردی که کشورها حریم هوایی شون را به علت مسایل سیاسی م بندن: 1. ه گزارش "بیداری اسلامی"، به نقل از خبرگزاري آلمان، "علي العيساوي "، وزير خارجه و سه تن ديگر از شوراي انتقالي انقلابيون ليبي سفر خود به قطر را به دنبال مخالفت مقامات سعودي براي عبور هواپيماي حامل وي از آسمان عربستان لغو كردند. هواپيماي حامل العيساوي و هيئت همراه عصر جمعه گذشته به منظور سوخت‌گيري از رم وارد قاهره شده بود تا از آنجا به دوحه سفر كند اما با وجود انتظار 20 ساعته در فرودگاه قاهره به دنبال عدم صدور مجوز عبور از حريم هوايي عربستان نتوانست به سفر خود ادامه دهد و ساعت يك بعد از ظهر ديروز به بنغازي بازگشت. قطر به عنوان نخستين كشور عربي و تنها كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس شوراي ملي انتقالي ليبي را به عنوان تنها نماينده قانوني ملت اين كشور به رسميت شناخته است. اين كشور در اجراي مصوبه شوراي امنيت در خصوص منطقه پرواز ممنوع در ليبي نيز مشاركت دارد و هواپيماهاي قطري نيز به همراه نيروهاي ناتو طبق قطعنامه 1973شوراي امنيت كه بعد از رويكرد اتحاديه عرب در اين خصوص ايجاد شد، وارد جنگ عليه ليبي‌ شدند. http://bidarynews.info/%28S%282oktr4450rzlmz55ffisemz1%29%29/data.aspx?id=1318 2. تركيه مانع پرواز يك هواپيماي اسرائيلي تركيه از پرواز يك فروند هواپيماي وابسته به ارتش رژيم صهيونيستي با بيش از 100 افسر كه قصد عبور از آسمان اين كشور به مقصد لهستان را داشت، ممانعت كرد. به گزارش فارس به نقل از روزنامه صهيونيستي "يديعوت آحارونوت "، هواپيماهاي اسرائيلي به مقصد لهستان دائما از حريم هوايي تركيه عبور مي‌كردند اما اين بار مسئولان تركيه از عبور يك فروند هواپيماي باري نظامي ممانعت كردند و نيروي هوايي اسرائيل مجبور به تغيير مسير خود شد. بر اساس اين گزارش، اين هواپيما با يكصد افسر سرنشين به قصد بازديد از اردوگاه‌هاي كه گفته مي‌شود ‌كشتار يهوديان در آن رخ داده، عازم لهستان بود. اين روزنامه همچنين نوشت كه ارتش اسرائيل بدليل خودداري از افزايش تنش در روابط تل‌آويو و آنكارا از پاسخ رسمي به اين اقدام تركيه امتناع كرده است. پس از حمله كماندوهاي صهيونيست‌ به كشتي امدادرساني "مرمره " تركيه به غزه كه طي آن 9 فعال‌ صلح‌طلب تركيه شهيد و چند نفر ديگر نيز مجروح شدند، بحران در روابط تركيه و رژيم صهيونيستي به اوج خود رسيد. http://iusnews.ir/?pageid=111773 این موارد زیاد است، من در ذهنم هست که مورد مشابهی اخیرا بین دو کشور اروپایی رخ داد و یک کشور اروپایی حریم هواییشو به روی هواپیمای حامل یکی از سران یک کشور دیگه بست که اون هواپیما مجبور شد حریم هوایی اون کشور را دور بزند متاسفانه اسم کشورها یادم نمی آید. و یا موردی که باز ته ذهنم هست که سویس با قذافی کار مشابهی انجام داد و دست آخر این طور که خاطرم می آید به علت عدم اعطای سوخت از سوی آلمان به هواپیمای رییس جمهور ایران در سفر به نیونورک اجبارا هواپیما مسیر طولانی تری را طی کرد و در کشور دیگری که احتمالا صربستان یا چک بود سوخت گیری کرد و آن زمان رسانه های غربی روی این قضیه مانور زیادی دادند به طوری که یکی از اولین سوالاتی که خبرنگاران از ایشان پرسیدند همین مورد بود. البته وزیر امورخارجه ی آلمان گفت این قضیه اولین بار است که اتفاق افتاده تا قضیه را دراماتیزه کند! ولی قرار نیست که ما سریع باور کنیم.
  13. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    با سلام، خوب حالا بهتر شد، [quote]من يه سوال دارم. حبس يه شهروند قانوني هست يا نه؟ طبق قانون، هر شهروند آزاده كه هرجا مي​خواد باشه. ولي يه قانون ديگه هست و اون اينكه اگه برحسب اون قانون، حكم بر حبس اون شهروند صادر شد، شهروند مي​بايست حبس بشه. نمي​شه شما به قانون اول استناد بفرمايين و بگين كه چون تو اون قانون اومده اون شهروند آزاده و نبايد حبس شه، پس اين كار غير قانونيه! مثال واضح​تري مي​زنم. در حالت عادي، آيا قانوني داريم كه مثلاً يه جنس به يه شركت فروخته نشه؟ خير! ولي اگه ذيل اون قانوني تصويب بشه كه فلان جنس به فلان شركت نبايد فروخته شه، آيا امتناع از فروش جنس، قانونيه يا غيرقانوني؟ [/quote] ببین برادر مصطفی، مشکل اکثر کسایی که تازه با مقررات بین المللی مواجه می شن این هست که سعی می کنن اون ها رو بر مبنای درک شان از مقررات داخلی بررسی کنند ولی من باید به شما بگویم که تفسیر و فهم مقررات بین المللی اصول بسیار متفاوت و خاص خودشون رو دارد. علتش شاید این باشد که اصلا حقوق بین الملل به اون معنی ای که ما فکر می کنیم وجود ندارد بلکه یک سری توافق جمعی وجود دارد. اما چون توضیح این قضیه یکم مشکل است من ازش صرف نظر می کنم. [quote]شما احتمالاً يا از روي چهار تحريم بين​المللي و تحريم​هاي ديگه​ي منطقه​اي (اروپايي و امريكايي) جهش فرمودين يا به درستي اونا رو مطالعه نفرمودين كه صرفاً به قوانين ايكائو استناد مي​فرمايين. قوانين ايكائو كه در حكم قانون اساسي جهاني نيستن! تمامي اين قوانين، تبعيت مي​كنن از قوانين جهاني و قوانين و يا تحريم​هايي كه در شوراي امنيت سازمان ملل يا مجمع عمومي اين سازمان به تصويب مي​رسن، قطعاً از چنين قوانيني بالاتر هستن (و اميدوارم نفرمايين كه نيستن!). [/quote] اگر در تحریم های شورای امنیت اشاره ای به عدم اجازه ی فروش قطعات یدکی هواپیماها و سوخت رسانی شده بود. شاید تا حدی می شد حرف شما را پذیرفت. هر چند که گنجانیده شدن چنین موضوعی در تحریم های شورای امنیت خود بر خلاف منشور ملل متحد است که مشروعیت شورا را ایجاد کرده و گو این که خودِ ارجاع پرونده ی ما به شورا از نظر حقوقی (چون فرمودید داریم بحث حقوقی می کنیم) غیر قانونی است. اما مساله این است که این تحریم های مربوطه به صنعت هوایی تنها از سوی آمریکا و اروپا وضع شده. چنین کاری هیچ مشروعیتی به عمل آن ها نخواهد بخشید. بلکه نقض صریح مقررات ایکائو است که پیمانی جمعی است و مقدم بر تحریم های یک جانبه. در چنین حالتی رجوع به مراجع جهانی (که البته کار بیهوده ایست) و اقدام متقابل تنها ضامن حق ایران است. و البته به خاطر همان دلایلی که شما در ذیل فرمایشاتتان فرمودید ما اقدام متقابل بسیار محدودی انجام دادیم که بیشتر نوعی اخطار حساب می شود و گرنه اگر بنا بود بر مبنای قانون بر خورد شود اقدام ایران می بایست بسیار شدیدتر باشد. می بینید که مسوولین هم به اندازه ی من و شما عقلشان می رسد. [quote]حالا اگه ما زورمون نمي​رسه كه جلوي صدور تحريم​ها عليه​مون رو بگيريم، به نظر شما اين راهش هست كه مثلاً بخوايم با همچين كارهاي به فرض شما 100% قانوني و طبيعي (هرچند كه هيچ كشوري تو دنيا انجامش نداده باشه) مثلاً تلافي كرده باشيم و دو ساعت يه سياستمدار رو الاف (علاف! هركدوم كه صحيح​تره) كرده باشيم كه مثلاً بگيم من آنم كه رستم بود پهلوان؟ [/quote] بنده هم پیشتر خدمت شما عرض کردم که این کار اتفاقا یکی از کارهای مرسوم می باشد. همچنین دوباره باید تاکید کنم بحث منحصر به تحریم ها نمی شود. مجموعه رفتارهای انجام شده که بخش عمده ای از آن مربوطه به نحوه ی رفتار آلمان با سران و مسوولین دیپلماتیک ما می شود باعث می شود که دستگاه دیپلماسی با در نظر گرفتن تمام شرایط موجود تصمیم بگیرد که واکنشی نشان بدهد یا ندهد. نکته ی حائز اهمیت دیگر این که استفاده نکردن از حق اقدام متقابل یک اثر جانبی دیگر هم خواهد داشت و آن این که از نظر حقوقی به معنی انصرافمان از حقی است که در حال تضییع می باشد. اگر بخواهم در یک مثال خدمتتان عرض کنم به این صورت می شود. در عرف دیپلماتیک وقتی رییس جمهور به کشوری برود باید با مقام معادل استقبال شود. حالا شما فرض کنید رییس جمهور به کشور الف برود و با یک وزیر مورد استقبال قرار گیرد و واکنشی از سوی ما انجام نشود. در این صورت یعنی ما پذیرفته ایم که قدر ارزشی رییس جمهور ما معادل یک وزیر آن کشور است. مهم آن که این قضیه به همان یک کشور نیز ختم نخواهد شد بلکه کشورهای دیگر نیز برای حفظ ارزش رئسای جمهور خود از این به بعد وزیر به استقبال رییس جمهور ما خواهند فرستاد. پس همین طور که می بینیم نظام بین الملل بسیار پیچیده تر از آنی است که در ظاهر به نظر می آید. اگر گستاخی آلمان پاسخ داده نشود به صورت مسری به کشورهای دیگر هم سرایت خواهد کرد. حالا این جا بعد از هزینه فایده کردن به علت محدودیت های کشور هر 2 یا 3 مورد یک پاسخ مقتضی داده خواهد شد. [quote]به نظر شما مثلاً كاري داره كه كشورهاي درپيت منطقه كه گوش به فرمان امريكا و اروپا هستن، همين كار رو با مقامات ما انجام بدن؟ يا مثلاً همين آلمان بياد سطح روابطش رو با ايران كاهش بده و مثلاً مناسبات اقتصادي​اش رو محدود كنه و همين چهار تا كارخانه و شركت​هاي پيمانكاري ما كه تجهيزات​شون رو با هزار منت از اين كشور وارد مي​كنن، دستشون بمونه تو حنا؟ چرا؟ چون به قول دوستان اومديم بگيم ما هم پدافند داريم و مي​تونيم گردنه​گيري هوايي كنيم؟! [/quote] اگر به این سادگی چنین اقدامی ممکن بود، حتما آن را انچام می دادند و به احضار سفیر اکتفا نمی شد. ضمنا فکر نمی کنم این جا اصلا بحث پدافند مطرح باشد لذا این هم تنها می تواند یک شوخی با مزه تلقی شود. [quote]اگه امور سياسي در جهان اينقدر سطحش تنزل پيدا كرده كه ما چنين مواردي رو مستمسك خود قرار مي​ديم كه بخوايم بگيم اينقدر ما رو تحريم نكنيم، فكر كنم وضع مناسبي نداشته باشيم! البته طبيعيه كه اين دست رفتارها بين جامعه خريدار داره كه دوستان رو اينقدر به وجد آورده! ولي اثرات مخرب چنين سياست​هايي هم با چشمان غيرمسلح به خوبي نمايان هست. [/quote] فکر می کنم بهتر است از سطحی کردن استدلال دیگران بپرهیزید. خود عبارات ایشان را نقل کنید. به علت حاکم بودن قوانینی شبیه به قانون جنگل در جهان، سطح امور سیاسی هم چندان والا و فاخر نیست. کافی است نگاهی به نحوه ی تعامل مسکو و لندن بیاندازید تا با چنین مواردی بیشتر آشنا شوید. اینها آداب حاکم بر روابط بین الملل است. ============================== چون فکر می کنم بخشی از این قسمت از صحبت هاتون ناظر به گفته های من هست بهش پاسخ می دم: [quote]ضمن اينكه فرمايش شما، خود مؤيد اين مسئله هست كه روابط​مون با دنيا تا حدودي تيره و تار شده و موضوع در سطح تجهيزات حتي سطح پايين​تر اقتصادي هم كشيده شده. نظر شخصي بنده اينه كه تنش​زدايي عامل بسيار مهم و اثرگذاري هست كه حداقل تأثير اون در صنعت هست و حداقل كاري كه از دست سياستمداران ما برمياد اينه كه شرايط رو بدتر نكنن و حداقل سعي در بهبود روابط و كاهش آثار مخرب تحريم​ها براي كشورمون داشته باشن! والا لج و لجبازي رو هر كشوري مي​تونه انجام بده! از كشور ما لجبازتر، كره​ي شمالي هست و فكر نكنم هيچ كشوري به لجبازي اونا برسه. ولي به نظر شما، آيا براي كره​ي شمالي، آينده​اي رو مي​شه متصور بود؟ هرچقدر هم كشورشون رو در اين حالت نگه دارن، نمي​تونن انكار كنن كه كشورشون به مرز فروپاشي رسيده (هرچند كه قبلاً در اين خصوص به اندازه​ي كافي بحث داشته​ايم). نكته اينجاست كه با سياست​هاي يكجانبه و تا حدودي پوپوليستي، ما نمي​تونيم روابط بهتري با جهان بسازيم؛ هرچند كه خوشحال باشيم كه مثلاً اين اقدام ما، دل برخي ملت منطقه يا جهان رو خنك كرده باشه و كلي ذوق كرده باشن! ولي در دنياي سياست، دولت​ها و احزاب تأثيرگذارن؛ نه ملت​ها. پس بهتره ذيل اين اقدامات به قول دوستان ديپلماسي عمومي، كمي هم به فكر كاهش تنش باشيم تا حداقل بتونيم در صف اجماع جهاني عليه ايران شكاف ايجاد كنيم! نه اينكه بدتر به قدرتمندتر شدن فرضيه​ي پوچ ايران​هراسي كمك كرده و بدتر شكاف​هاي اجماع رو با بتون​ بپوشوينم و خودمون بهانه به دست دشمنان​مون بديم تا بيش از اين ما رو تحت فشار بذارن. [/quote] نکته این هست که آیا ما به سمت تنش زایی حرکت کردیم یا ما را مجبور کردند که به سمت دیپلماسی تهاجمی بریم؟ الان مشخصا مشکل ما مسئله ی هسته ایست، آیا مسئله ی هسته ای موضوعی است که غیر قابل حل است یا این که عده ای نمی خواهند حل شود؟ قطعا در شرایطی که طرف شما قصد ضربه زدن به شما به هر قیمتی را دارد شما هم باید با تمام قوا به او ضربه بزنید. تنش زدایی وقت معنی می دهد که ما با کشورهایی مواجه باشیم با منطق تنش زدا نه تنش زا. الان ابزار قدرت ما نفوذ نرممان در منطقه است، توپ و تانکمان در مقام دوم و حتی شاید بعد از نفت سوم قرار می گیرد. پس هر وسیله ای که بتواند این سلاح ما را برنده تر کند یک عامل بازدارنده و مهم به حساب می آید. ضمن این که کاربرد تبلیغاتی در سطح داخلی خودمان و داخلی کشور مقابل نیز دارد. باعث تقویت روحیه ی داخلی و ایجاد اختلاف داخلی در کشور مقابل می شود. اتفاقا خیلی از رفتارهای طرف مقابل هم بیشتر برای هدف گرفتن جبهه ی داخلی ایران است تا سطح بین الملل.
  14. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    [quote]آقا ببخشيد! ايراد از گيرنده​هاي بنده​اس كه درست نمي​گيره![/quote] بعید نیست. شاید دچار باگ غرور شدید. خودم هم یادم باشد دستگاهم را چک کنم. [quote]اشكالي نداره كه آسمون​مون رو ببنديم! آخه مثل خيابون حافظ مي​مونه كه هر وقت دوست داريم، مي​تونيم دريچه​اش رو ببنديم و به ملت بگيم از خيابوناي اطراف رد شن. [/quote] بنده مستند به قوانین بین الملل با شما صحبت کردم. اگر نقیضی دارید بگویید و من را هم از اشتباه خارج کنید و الا مزاح می فرمایید، جهت تاکید یک بار دیگر موارد را برایتان می آورم: 1. اولین بند کنوانسیون شیکاگو به طور جد تاکید بر حق حاکمیت کشورها دارد و ان را به رسمیت می شناسد. طبعا این ماده روح حاکم بر کنوانسیون به حساب می اید. لذا کریدور پروازی ابتدا بساکن جزو محیط حاکمیتی و سرزمینی هر کشور محسوب می شود. 2. تا جایی که من متوجه شدم هواپیماهای مربوط به سران کشورها جزو هواپیماهای نظامی یا دولتی به حساب می آیند لذا مشمول کنوانسیون شیکاگو نمی شوند و نیازمند اجازه برای ورود و خروج به فضای کشورها هستند. البته این مسئله ربط مستقیم به نحوه ی ثبت هواپیما دارد.اگر بزرگواران دیگر در این زمینه اطلاع دقیق تری دارند بنده را هم مطلع سازند. 3. سوای از این که مورد دوم صحیح باشد یا نباشد به واسطه ی آن که ما تنها باعث معطلی هواپیمای آلمان شده ایم هیچ قانونی را نقض نکرده ایم بلکه به سبک دیپلماتیک موجبات تحقیر آنان را فراهم آورده ایم. چنین کاری یک عرف محسوب می شود و معمولا در پاسخ به رفتارهای سابق کشورها صورت می گیرد. 4. استفاده از ظرفیت های قانونی برای ارسال پیام و یا مقابله ی به مثل عین فرهنگ است وقتی شما بی فرهنگی نشان داده اید که پروتکل های معمول را نقض کنید مثل آن که بر خلاف ضوابط اولیه ی ایکائو از ارایه ی خدمات و قطعاتِ فنی به هواپیما های غیر نظامی خودداری به عمل آورید یا سوخت رسانی به آن ها را متوقف کنید. همچنین این رویه را علی رغم محکومیت در ایکائو و الزام به توقف آن با قلدر مآبی ادامه دهید. یک مورد پنجم را هم اضافه می کنم: 5. نقض مفاد یک پیمان نامه از سوی یکی از اعضا باعث ایجاد حق مقابله ی به مثل برای عضو دیگر می شود. لذا اگر بر خلاف کنوانسیون های موجود در زمینه ی صنعت هوانوردی و مقررات ایکائو کشوری ما را تحریم یک جانبه نماید و یا از سوخت گیری جلوگیری کند تعهدات ما نیز قابل نقض خواهد شد. [quote]اساساً هم هركاري كه مي​كنيم حق​مون هست و اصلاً همه​ي دنيا بدن جز ما. [/quote] این نظر شماست. مختارید. بنده هم عقیده ای مخصوص به خودم را دارم. [quote]وقتي هم كه مي​گيم اين تحريم​ها اثري نداره، خوب راست مي​گيم ديگه! بعد اگه براساس همون تحريم​ها به ما چيزي ندن مي​گيم خيلي نامردين! قوانين رو زير پا گذاشتين!![/quote] بنده در مورد اثر گذاری تحریم ها صحبتی نکردم. اما جهت اطلاع شما باید عرض کنم تحریم صنعت هوایی ما یک تحریم یک جانبه از سوی آمریکا بوده و ربطی به سازمان ملل ندارد. تحریم هواپیماهای مسافربری و با کاربرد غیر نظامی که مستقیما با جان مردم عادی در ارتباط است یک اقدام خلاف مقررات بین المللی است. تحریم سوخت رسانی نیز اقدام یک جانبه ی دیگری از سوی برخی کشورهای اروپایی است که باز خلاف صریح مقررات هوایی می باشد. شما تا چند پست قبل خیلی نگران مقررات بین المللی بودید؟ ظاهرا نگرانیتان رفع شده. این نامه ی رییس ایکائو به ایران در این رابطه است: نخجواني به دنبال خودداري تعدادي از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا از ارائه سوخت هواپيما به شركت هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران (هما) در مكاتبه‌اي با ربرتو كُوبه گنزالس، رئيس شوراي ايكائو خواستار رسيدگي به اين مشكل شده بود. گنزالس چند روز بعد در پاسخ به خواسته‌هاي رئيس سازمان هواپيمايي ايران، نمابري به اين سازمان ارسال كرده است. مضمون فارسي اين متن به شرح زير است: «جناب كاپيتان نخجواني رئيس سازمان هواپيمايي كشوري ايران؛ اينجانب مايل هستم به شما اعلام كنم كه در پاسخ به نامه پانزدهم نوامبر 2010 سازمان هواپيمايي ايران مبني بر عدم ارائه سوخت در برخي از فرودگاه‌هاي اروپايي به هواپيماهاي ايران‌اير، ايكائو به مقامات مسوول كشورهاي مذكور مشكل عدم سوخت‌رساني به هما را اعلام كرده است. در اين‌باره به مقامات كشور‌هاي آلمان، دانمارك، هلند، سوئد و انگليس به خاطر مشكلات ايران‌اير براي سوخت‌گيري در برخي از فرودگاه‌هاي اين كشورها، تذكراتي داده شده است. ايكائو از سازمان هواپيمايي كشوري ايران مي‌خواهد اگر اطلاعات جديدي را در اين‌باره يافت، به اين سازمان بين‌المللي اطلاع دهد. مطمئن باشيد ايكائو در خصوص برطرف كردن مسائلي كه منجر به خطر افتادن ايمني صنعت هوانوردي خواهد شد، بي‌توجه نخواهد بود و سازمان هواپيمايي كشور‌ها را ياري مي‌رساند؛ ما نگراني ايمني شما را درك مي‌كنيم». همان طور که مشاهده می کنید ایکائو هم این اقدام را غیر قانونی می داند. [quote]بلكل، سياست خارجي ما كاملاً براساس منطق و عقل بشري استواره و تنها كشوري هستيم كه اصلاً و ابداً تصميمات كودكانه​اي نمي​گيريم.[/quote] این برداشت شماست. من در همین مورد خاص صحبت کردم. اگر مستندات دقیقی دارید ارایه کنید. همان طور که گفتم خوشحال خواهم شد که اطلاعاتم در صورت اشتباه تصحیح شود. البته نگارش چنین نوشتار تحقیر آمیزی از سوی شما نمی دانم چه سبک تصمیمی به حساب می آید. (بزرگانه، جوانمردانه، اسلامی، انصاف مدار...) [quote]البته مي​دونين كه! در كنار اين سياست​هاي عقلاني ما، اشتباه خلبان كه دست راست و چپش رو بلد نيست و نتونسته كد رو دو ساعت درست وارد كنه و احتمالاً نمادي است از خلبانان ناتو و نشون مي​ده كه ضريب هوشي تمامي سربازان دشمن چيزي زير صفره، هم بي​تأثير نبوده. [/quote] معمولا در فضای دیپلماتیک برای عدم تخطی از برخی مقررات از بهانه هایی پیش پا افتاده استفاده می شود ولی عاقلان دانند که منظور چه بوده است. به عنوان مثال چندی پیش وزیر خارجه ترکیه راهی امارات که می شود در فرودگاه ساعت ها نگاه داشته شده و مورد بازرسی قرار می گیرد. بعدتر وزیر خارجه ی امارات شخصا به استقبال او می آید و عذر خواهی می کند و اعلام می کند این یک اشتباه غیر عمد بوده و مامور فرودگاه خاطی است. لیکن عاقلان دانستند که منظور چه بوده. [quote]خانم مركل هم هواپيماي شخصي​اش رو برداشته و اتفاقي كل هيأت دولت و مشاورينش رو برداشته بوده بره صفا سيتي، اومده از آسمون ما رد شه كه ما گفتيم برو دايي​تو بيچاره كن. [/quote] مزاح جالبی بود. [quote]پس حسابي بايد خدا رو شكر كنيم كه تنها عاقلان و قانون​مندان روي زمين ما هستيم و به عبارتي قوم برگزيده​ايم. به قول معروق، همه​ي دنيا يه پخي شدن، ولي ما هنوز همون آقايي هستيم كه بوديم. [/quote] جهان بینی جالبی دارید. [quote]پس از اين به بعد هم هرچي كه ما مي​گيم و انجام مي​ديم، جزو قوانين طبيعي جهان بايد به حساب بياد (حتي اگه از قبل سابقه نداشته باشه) و اساساً همه​ي دنيا غلط مي​كنن اگه با چشماني گرد، اين موضوع رو نگاه كرده و براي خودشون محكوم كنن! اصلاً به ما چه كه محكوم كنن! گفتيم كه! عقلشون نرسيده! بزرگ مي​شن مي​فهمن كه كار درست چي بوده. [/quote] اگر در اجرای قوانین و عرف بین الملل و ابزارهای دیپلماسی محکوممان کنند اشکال خاصی وجود ندارد. اصول کار هم همین است ما باید بر اساس منافع خودمان عمل کنیم آن ها هم بر اساس منافع خودشان محکوم. اگر قرار باشد در اعمال حقوق خود از محکومیت بترسیم بهتر است از همین الان سرمان را بگذاریم گوشه ای و بمیریم. بنده در این مورد خاص صحبت کردم و تعمیم شما را نظر شخصیتان می دانم. اگر در این مورد خاص تخطی ای صریح دیده اید آن را مستند بیان کنید. ============================== [quote]راستي. يه دعاي خوب مي​كنم و اون اينكه خداوند توجيه رو از ما نگيره. بالاخره جزو لاينفك زندگي همه​ي ماست ديگه![/quote] بنده یک دعای بهتر بلد هستم که معجزات خاصه از آن دیده ام. به ویژه در سال های اخیر: خدایا فرافکنی را از ما نگیر. بالاخره جزو لاینفک زندگی دارد می شود. ============================= [quote]دوستان خوش باشيد.[/quote] به روی چشم، شما نیز هم چنین.
  15. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    [quote]چون قبلاً دلمون خوش بود كه ملتي بافرهنگ بوديم! الان تبديل شديم به كودكي لجباز كه چون فلان جا تحريممون مي​كنن، آسمون​مون رو گرو برمي​داريم! اونهم كوريدور بين​المللي پرواز كه عملاً حريم بين​المللي محسوب مي​شه!![/quote] 1. اولین بند کنوانسیون شیکاگو به طور جد تاکید بر حق حاکمیت کشورها دارد و ان را به رسمیت می شناسد. طبعا این ماده روح حاکم بر کنوانسیون به حساب می اید. لذا کریدور پروازی ابتدا بساکن جزو محیط حاکمیتی و سرزمینی هر کشور محسوب می شود. 2. تا جایی که من متوجه شدم هواپیماهای مربوط به سران کشورها جزو هواپیماهای نظامی یا دولتی به حساب می آیند لذا مشمول کنوانسیون شیکاگو نمی شوند و نیازمند اجازه برای ورود و خروج به فضای کشورها هستند. البته این مسئله ربط مستقیم به نحوه ی ثبت هواپیما دارد.اگر بزرگواران دیگر در این زمینه اطلاع دقیق تری دارند بنده را هم مطلع سازند. 3. سوای از این که مورد دوم صحیح باشد یا نباشد به واسطه ی آن که ما تنها باعث معطلی هواپیمای آلمان شده ایم هیچ قانونی را نقض نکرده ایم بلکه به سبک دیپلماتیک موجبات تحقیر آنان را فراهم آورده ایم. چنین کاری یک عرف محسوب می شود و معمولا در پاسخ به رفتارهای سابق کشورها صورت می گیرد. 4. استفاده از ظرفیت های قانونی برای ارسال پیام و یا مقابله ی به مثل عین فرهنگ است وقتی شما بی فرهنگی نشان داده اید که پروتکل های معمول را نقض کنید مثل آن که بر خلاف ضوابط اولیه ی ایکائو از ارایه ی خدمات و قطعاتِ فنی به هواپیما های غیر نظامی خودداری به عمل آورید یا سوخت رسانی به آن ها را متوقف کنید. همچنین این رویه را علی رغم محکومیت در ایکائو و الزام به توقف آن با قلدر مآبی ادامه دهید. [quote]الحمد لله كه نمرديم و معني اقدام متقابل رو فهميديم! مي​گم چطوره اقدامات متقابل ديگري هم انجام بديم؟ مثلاً بريم دم سفارت انگليس، براي سفير انگليس شكلك دربياريم؟ يا مثلاً سفير ايتاليا رو احضار كنيم و بعد وزير امور خارجه​مون نياد ديدنش خيط شه؟ يا مثلاً با حافظ منافع امريكا در ايران رو به ضيافت شام دعوت كنيم و بعد كه حاضر شد، بگيم شام تموم شده و قاه قاه بهش بخنديم؟ كلي كاراي ديگه هم مي​شه كرد! [/quote] شما بسیار آدم شوخ طبع و با مزه ای هستید. بله اگر روزی آن ها این کار را با ما پیش تر کرده باشند، ما هم ملزم هستیم طبق اصل اقدام متقابل در موارد مشابه به همان شکل و یا اشکال مشابه مقابله به مثل نماییم. اصل اقدام متقابل تنها ضامن حقوق بین الملل و عرف دیپلماتیک به حساب می آید. [quote] البته حراج آبروي ايران هم مهم نيست. چون اسمش اقدام متقابله! حتي اگه تو دنيا اتفاق نيافتاده باشه و از ايني كه هستيم هم بدتر نگاهمون كنن! [/quote] بستن حریم هوایی و اخلال در رفت و آمد عناصر دیپلماتیک یا سران کشورها یکی از روش های شایع مقابله به مثل و ارسال پیام های سیاسی به حساب می آید. موارد متعددی را می توانید در این زمینه به اشکال مختلف مشاهده کنید. در سال اخیر چند مورد از سوی آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی نسبت به مسوولین ایرانی اعمال گردید که خروج از عرف دیپلماتیک محسوب می شد مثل تجسس هواپیما و لوازم نمایندگان مجلس ایران یا تاخیر در صدور روادید برای آقای صالحی جهت شرکت در کنفرانسی جهانی و... [quote]قط من موندم اگه اين اقدام رو آلمان انجام مي​داد، عزيزان و صدا و سيما و مسئولين ما چه​ها كه نمي​كردن!! [/quote] دقیقا همان کاری که الان آن ها دارند می کنند فقط با مقداری دز کمتر و در حد توانمان. [quote]پس حسابي بايد به اين اقدام متقابل!! غيورمردان خردمندمون بباليم. و به اين موضوع بباليم كه اسممون رفت تو كتاب گينس و در اين امر بي​سابقه در جهان، ركورددار شديم!! دير نيست كه با اين تصميمات، لقب كشور شگفت​انگيز رو از حكومت قذافي گرفته و به نام خود ثبت كنيم!! پس بباليم كه حداقل تو يه چيز اول شديم.[/quote] اگر دوست داشتید ببالید، دلتان هم نخواست نبالید اما دلتان به جای گرفتنمان در رکوردهای گینس زیاد خوش نباشد. [quote]فكر نمي كنم عبارت "مقابله به مثل" براي توصيف اقدام جمهوري اسلامي ايران در مورد اين 26 جنايتكار، انتخاب درستي باشد. [/quote] این حرفی بسیار صحیج است امیدوارم که مسوولینمان هم به همین ظرافت به قضیه نگاه کرده باشند.
  16. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    از قدیم گفتن چیزی که عوض داره گله نداره! وقتی آلمان با یک کار خلاف عرف و دیر صادر کردن روادید مانع حضور آقای صالحی در کنفرانس امنیتی مونیخ شد باید انتظار جواب متقابل رو هم می داشت. این اولین اصل دیپلماسی و حتی حقوق بین الملل است. [b]اصل عمل متقابل[/b]. هر چند هنوز این خبر تایید نشده و باید منتظر واکنش مسوولین بود.
  17. Antiwar

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    این یک اقدام مقابله به مثل است. دوستان خوب توضیح دادند که اقدام آمریکایی ها هم در عملی بودن کم از اقدام ما نداشته. اما یک نکته را من اضافه کنم. این جور ژست های تبلیغی در کشورهای جهان سوم محبوبیت زاست. ممکنه تو آمریکا و اروپا کلی سوژه ی خنده بشیم ولی در میان مردم کشورهای جهان سوم و استعمار زده محبوبیت کسب می کنیم. همین که جسارت نشون دادیم خودش کلی در نفوذ نرممون موثر خواهد بود. یادم میاد در یک مورد مشابهی من چند عدد از این هندی های عزیز رو که دیدم با این که ته اسراییلی بودن نوشته بودن خوشمون اومد ایران جنمش رو داره (they got the spirit) آخرش یک چیزی میشه. این رو مردم کشورهای دیگه می فهمند و سمبلیک بودنش رو هم متوجه میشن. شما برای این که قدرتمند بشین باید اول اخلاق قدرتمند بودن رو داشته باشید. بعد کم کم احتمال دارد شما را به رسمیت بشناسند. اما در زمینه ی بحث حقوقی. گذشته از این که اصولا چیزی به اسم حقوق بین الملل تقریبا جزو جک های تاریخ به حساب میاد، ولی از همین نیمچه نیمه ای که باقی مونده. در بعد حقوق جزای بین الملل ما یک دیوان کیفری بین المللی یا همون آی سی سی رو داریم که نه ما عضوش هستیم نه آمریکایی ها. بنا بر این هیچ کدوممون نمی تونیم بهش استناد و ارجاع داده بشیم. یک بعد دیگرش این هست که آیا محاکم ما صلاحیت بین المللی برای رسیدگی به جرایم مهم خارج از مرزها رو دارند یا نه؟ تا چندی قبل نداشتند ولی اخیرا ما هم به تبعیت از برخی کشورهای دیگه این صلاحیت رو بهشون دادیم. یعنی دادگاه های ما صالح برای رسیدگی به جرایم مهم بین المللی هستند. افرادی هم که انتخاب شدن همه جرایم ضد بشریشون مشهوده و نیازی نداره که ما یک بازوی تبلیغاتی قوی داشته باشیم که اثباتشون کنیم. این یک برگ برنده است برای ما. پس از نظر منطق حقوقی کار ما در دنیا به علت مشهود بودن جرایم و صلاحیت بین المللی محاکممون مقبول است. (البته تذکرات دوستمون آقای احمدی بجا و صحیح بود) آمریکا هم اصولا حقوق بین الملل را رعایت نمی کند. علاقه ای هم به این کار ندارد. نمونه اش هم حمله به عراق که بعد یک تفسیر خنده دار از منشور از خودشان در آوردند که مرغ پخته هم خنده اش می گرفت. نمونه ی دیگرش ارجاع پرونده ی ما از آژانس به شورای امنیت و... اما بسیار علاقه مند است که دیگران را در فشار تبلیغاتی مبنی بر نقض حقوق بین الملل قرار دهد. اقل چنین مقابله به مثل هایی این است که وقتی خبرنگار پرسید شما در فلان دادگاه محکوم شدید ما هم می گوییم شما هم در آن دادگاه دیگر محکومید.
  18. Antiwar

    گالری سلاح های دست ساز

    ایول! ببخشید بارک الله یعنی بچه های سایت اصلا کم نمی ذارن. حالا کشته ای زخمی ای چیزی ندادین؟ خرجش چی بود؟ گلولش چی بود؟ لولش چی بود؟ توضیح بده ببینیم چی کار کردی که این خمپاره شد؟ بیچاره قوطی ها چه با هم دست جمعی هم دارین تماشا می کنین، معلمتون هم بود؟
  19. Antiwar

    دفاع ضد موشكي تاد ( THAAD )

    البته این حرف قابل تاملی است ولی احتمال این که گلوله ی انرژی جنبشی به موشک بر خورد نکنه و از کنارش عبور کنه هم همیشه هست و محتمل است. اگر فیوز مجاورتی باشه از کنارش هم که رد بشه با انفجار کار موشک رو ساخته. فکر کنم اگر در کلاهک انفجاری از ترکش بهره ببرند احتمال این که موشک بالستیک منهدم بشه بیشتر هم خواهد شد. به این سادگی نیست ! اینکه چرا در این ضد موشک ها به جای استفاده از سرجنگی انفجاری ، یا ترکش شونده از سرجنگی با انرژی جنبشی استفاده می شه ! تا اینجا برای من هم زیاد مشخص نیست و اما حدسایت ضد موشک تاد ( Thadad inseptor ) باید قابلیت درگیری در داخل و خارج جو را داشته باشد . بدون شک در داخل جو یک سرجنگی انفجاری قدرت تخریب فوق العاده ای دارد . اما در خارج جو و در خلاء موج انفجار ، به سرعت منتشر می شود و کارایی چندانی ندارد . مسئله محاسبه لحظه انفجار هم هست . کنترل و جهت دهی ترکش ها به سمت هدف هم دشوار است . مضاف بر آنکه ممکن است بسادگی یک موشک بالستیک از زره در بدنه خود استفاده نماید و اثر ترکش ها را خنثی نماید . مطمئن ترین راه جهت اطمینان از نابودی موشک بالستیک استفاده از انرژی جنبشیست . خوب درگیری خارج جو حدس معقولی است اما می مونه دو تا نکته: اول این که پس قاعدتا هدایت کلاهک باید با موتور و سوخت باشه. دوم این که ترکش هم در خارج جو موثر خواهد بود. ترکش ها رو هم میشه طوری طراحی کرد که در تمام جهات پخش بشن یا حتی فقط به یک جهت در صورت لزوم. نباید این کار خیلی سختی باشه. یک ترکش هم برای نابودی یک موشک پر از سوخت و مواد منفجره باید کفاف بده. استفاده از زرهی که بتواند جلوی ترکش ها رو بگیره یکم بعید است چون باعث سنگینی موشک خواهد شد، موشک را از آلمنیوم و تیتانیوم می سازند که سازه سبک شود زره مقاوم وزن را به شدت بالا می برد. ضمن این که قر شدگی و تغییر سازه هم برای این که یک موشک منهدم بشه کفایت می کنه چون تعادل اون رو به هم می زنه. تکنولوژی ای که بتونه یک گلوله ی انرژی جنبشی را به صورت صد در صد تا خود هدف ببرد نباید زیاد مشکلی در محاسبه زمانی و مکان یابی، جهت تعیین لحظه ی انفجار داشته باشد.
  20. Antiwar

    سید جیکاک که بود؟

    جیکاک را به لاتین چطور می نویسند؟ اسم عجیبی داشته! تا حالا نشنیده بودم
  21. Antiwar

    دفاع ضد موشكي تاد ( THAAD )

    البته این حرف قابل تاملی است ولی احتمال این که گلوله ی انرژی جنبشی به موشک بر خورد نکنه و از کنارش عبور کنه هم همیشه هست و محتمل است. اگر فیوز مجاورتی باشه از کنارش هم که رد بشه با انفجار کار موشک رو ساخته. فکر کنم اگر در کلاهک انفجاری از ترکش بهره ببرند احتمال این که موشک بالستیک منهدم بشه بیشتر هم خواهد شد.
  22. Antiwar

    دفاع ضد موشكي تاد ( THAAD )

    ممنون برادر عزیز، اما چرا سیستم تاد اصرار داره که کلاهکش رو به هدف برسونه و بعد به صورت انرژی جنبیشی نابودش کنه! کشف هدف و رسوندن کلاهک بهش به صورت برخورد 100 درصد که کار بسیار مشکل و سختی باید باشه. چرا از سیستم ها انفجاری و فیوزهای مجاورتی استفاده نکردند؟ اگر یک کلاهک سنگین کنار موشک بالستیک منفجر بشه موج انفجار و حتی ترکش ها می تونه کار موشک بالستیک رو بسازه نیازی هم نیست که یک سامانه ی فوق مدرن درست بشه که کلاهک را صد در صد به هدف برسونه تا نزدیکش هم بره جواب مورد نظر گرفته خواهد شد! سوال دیگه این که کلاهک رها میشه یا شلیک میشه؟ یعنی مثل توپ از بقیای بدنه ی موشک شلیک میشه یا این که تنها رها سازی میشه که با اینرسی حرکتی اش تا هدف بره؟ سرعت کلاهک در فاز رها سازی چقدر هست و تا چه حد قابلیت مانور پذیری رو داراست؟ وزن کلاهک چقدر است و از چه موادی ساخته شده؟
  23. لست وار دستت درد نکنه خیلی فیلم های جالبی بود. من چندتا سوال برام پیش اومد: اول: چطور وقتی به صورت عمود از زمین بلند شد می خواد سرعت افقی به جنگنده بده و سقوط نکنه؟ چرا هیچ کدوم از فیلم ها برخواستن و بعد پرواز کردن را نشان نمی دهد؟ تنها یکی از فیلم ها بود که برخواستن از باند را نشان داد که به علت چرخش نازل به سمت پایین مسافت لازم جهت تیک آف به شدت کاهش یافته بود. دوم: وقتی جنگنده در حالت پرواز است و می خواد به صورت عمود بنشیند، چطور حرکت افقی را از بین می برند و در عین حال باند را از دست نمی دهند؟ آیا موتور قابلیت ری ورس شدن دارد؟ بعید است البته سوم: آیا این امکان را دارد که وقتی نازل به سمت پایین منحرف نشده، فن وسط هواپیما را فعال سازد؟ اگر این قابلیت وجود داشته باشد امکان مانور پذیری بالایی باید ایجاد بشه.
  24. [quote]با زوال قدرت پادشاهي عربستان بر سني هاي وهابي و سلفي هاي تندرو همچنين لوس شدن چهره شخصي به نام بن لادن كه رهبر درگير كردن جهان اسلام با غرب شده بود ! حالا به چهره جديدي نياز هست كه بياد پايه گذار جنگ هاي داخلي بين مسلمانان اهل تسنن و شيعه باشه . همون چيزي كه صدام انجام داد .[/quote] دقیقا، در واقع بوش و گروه کارشناسانش آدم های ساده انگاری بودند. وقتی جنگ راه انداختند فکر می کردند در منطقه تبدیل به یک قهرمان می شوند و بعد، الگوی عراق و افغانستان را می کنند یک نمونه برای تمام کشورهای منطقه و حتی پتکی بر سر مخالفین منطقه ایشون مثل ایران. اولی هم که جنگ را راه انداخت تقریبا به اهدافش رسیدند ولی به مرور نگاه سطحیشون به منطقه و شرایط اتنوگرافی اون ورق رو بر گردوند. همین باعث شد که چهره ی آمریکا به شدت بین کشورهای منطقه سیاه بشه. یک همگرایی بین قومیت ها و مذاهب با محوریت ضدیت با آمریکا شکل گرفت و نزدیکی ای حتی در سطح دولت ها ایجاد شد. کشورهایی مثل عربستان و امارات هم مجبور بودند که چراغ خاموش موضع بگیرند. بوش البته سیاست هاشو تغییر داد و سیاست های دوره ی انتهایی بوش را باید در راستای سیاست های اوباما دید. اوباما با شعار تغییر آمد و تغییر را ایجاد کرد ولی نه آن طور که در نقاب ظاهری بیان می کرد. اوباما وقتی سر کار آمد آمریکا در وضعیت رکود اقتصادی بود و از داخل دچار مشکل و از سوی دیگه به شدت چهره ی آزادی خواهانه و حقوق بشری آمریکا که ابزار توسعه ایش بود تیره شده بود. راه کار اوباما چی بود؟ وقتی دید نمی تونه کشورش رو در استانداردها در کوتاه مدت ارتقا بده، تمام رقبای جهانی و منطقه ای خودش را هم مثل آمریکا پایین کشید. اول همه رو درگیر مسایل داخلی و شورش ها کرد، هر کدوم را به نحوی روسیه را در گرجستان و برخی مسایل داخلی دیگر، چین را در ایغورها، ایران را در جریان انتخابات و ... با این روش هم قدرت تاثیر گذاریشون رو کم کرد هم وجهه ی حقوق بشریشون را تقلیل داد و همه ی نسبت ها دوباره مثل قبل کرد با این تفاوت که همه کوتاه تر شده بودند. حتی در یک نگاه بد بینانه میشه گفت آمریکا برای این که در راس بمونه باید کشورهای بزرگ دوستش را هم به اندازه ای پایین بکشد که قدشان به نسبت آمریکا مثل قبل شود و این کار رو در اروپا و... هم انجام می ده. اما الان از اون مرحله داره رد میشه. حالا می خواد حواس ها رو از تنفر از آمریکا پرت کنه. وقتی شما یک دشمن دم در خونت داشته باشی حواست از دشمن صد متر اون ور تر پرت میشه. حتی ممکنه ازش کمک بخوای. نقشه ی جدید اینه که تنفرهای قومیتی و داخلی جای خودش رو بده به تنفر از آمریکا. حالا همه می زنن توی سر همدیگه و له له می زنن که آمریکا یک استخون بندازه جلوشون که چند روز دشمن جدیدشون رو عقب بزنند. البته این دعوا چندتا پاسبان هم می خواد که اوضاع از حد معقول خارج نشه. عربستان رول این پاسبان رو بازی خواهد کرد. عربستان جدید مشابه ایران زمان شاه خواهد شد. هم ژاندارم منطقه است و هم ضربه گیری برای جلوگیری از پیشرفت ایران (ایران شاه هم ضربه گیری برای جلوگیری از شوروی بود). فکر می کنید چرا عربستان می رود بحرین را علنا اشغال می کند؟ می توانست به صورت مخفی این کار را انجام دهد. علتش این است که همه می دانند شیعیان بحرین برای ایران مهم هستند. با این کارش می خواهد بگوید ببینید ایران هیچ کاری نمی تواند بکند! هم پیمانی با ایران سودی برایتان ندارد. به عبارتی بلوف ما را رو کند. البته آمریکا هم تمایل ندارد یک جنگ را در قلب انرژی جهان ببیند ولی اگر هم جنگی راه بیفتد چرا خودش درگیر شود وقتی نیابتا می تواند تمام توان نظامی ایران را بگیرد؟ متاسفانه توان نظامی ما یک توان پایدار نیست و بیشتر حالت انتحاری دارد. یعنی ما در جنگ طرفمان هر که باشد آمریکا یا عربستان، واکنش هایمان یکی است و البته او را به شدت تنبیه می کنیم ولی به علت سرعت پایین ترمیمان خودمان هم خرد خواهیم شد و دوباره سال ها عقب می افتیم. البته این روی سکه از دید آمریکایی هاست. دست و بال ما زیاد هم بسته نیست و ما هم استراتژی ها و کارت های زیادی داریم. آمریکا در حال گسترش دادن الگوی نزاعمان در عراق به کل منطقه است. برای ما خویشتن داری و صبر و ضربه زدن به موقع مهمترین بازوی پیشرفت است.
  25. خوب بنا بر سنت مالوف بعضی از دوستان هر تاپیکی را مرکز خالی کردن دق دلشان از حزب الله و سوریه و ... می کنند بی آن که ذره ای به عنوان تاپیک دقت داشته باشند. کسی رو ندیدم که به اندازه ی این دوستان حریص به از بین رفتن منافع کشورش و مذهبش باشه! شاه با اون دست نشاندگیش می فهمید که باید از شیعه در لبنان حمایت کنه، این دوستان ... اقلا از یک استدلال در فرمایشاتتون پیروی کنید، حزب الله که دست کم نماینده ی شیعه با 40 درصد جمعیت لبنان است با 4 یا 5 وزیر به زور در دولت بود؟ این زور از غیر از انتخابات و قرار داد طایفی در آمده؟ نکنه آن چند کرسی را هم شما قایل نیستید برای شیعه؟ الان چه کسی تمامیت خواه است آقای فری دام حزب الله یا هم مسلکان شما؟ اگر حزب الله می خواست دولت تک مذهب تشکیل دهد که تا الان ده بار دولتش تشکیل شده بود و چه بسا به نفع مردم لبنان هم می شد! 1000 نفر در دو هفته کشته شده اند؟؟؟؟ هزار نفر! شما یا نمی دانید هزار نفر یعنی چه یا منبعتان همان بی بی سی و وی او ای است. ما مثلا چه کمکی به سوریه باید بکنیم؟ سوریه تجهیزات ندارد؟ ماشین ندارد؟ نیروی ضد شورش، امنیتی و ارتش ندارد؟ ما از این جا چه چیزی برایشان باید بفرستیم؟ چند تا بفرستیم؟ 100 یا 1000 تا؟ اصلا معقول هست این حرف؟ [quote]جناب آنتي وار عزيز : نميشه وجود ارتباط بين ايران و بن لادن در زمان اشغال شوروي رو ملاك قرار داد ! اون موقع آمريكا حضور بسيار پررنگي داشت و همينطور از سراسر جهان براي تقابل با شوروي به افغاني ها كمك ميكردن . اما ايمن شخصيتي كه رسانه ها دارن اون رو تبديل به سوژه بعدي ميكنند . شايد اينحرف شما از اين جهت مهم باشه كه اعراب بخوان از طريق اين فرد اقدامات تروريستي عليه ايران يا بخصوص شيعيان انجام بدن كه در راستاي حفظ منافع حاكميتهاي عربي يا غرب باشه . اما اين فرد و گروهش محدود تر از اين حرفها هستن و ميتونند اين بهانه رو به ايران بدن كه در افغانستان حضور امنيتي پيدا كنه و يا در شرايط كنوني آمريكا رو به شكست متهم كنه ! . [/quote] درسته آقای واریور مغز کلام همون بود که شما گفتید. در مورد بن لادن هم قطعا ما الان باهاش رابطه نداشتیم و روابط قدیم هم حتما ملاک نیست. ولی اصولا وقتی شما با کسی سابقه ی همکاری داشته باشید و یا حتی دیده باشیدش نسبت بهش نرم خو تر می شید تا دشمن یا طرفی که اصلا باهاش مراوده ای ندارید. ( برای همین هم بود که اشتون قبل از مذاکرات این قدر اصرار داشت که جلیلی رو به صورت غیر رسمی و حضوری ببینه! فیلمش رو که دیدید. این یک روش است تا گارد طرف مقابل کمی پایین بیاد و حس انسانی بینشون شکل بگیره.) بن لادن هم آدم معقول تری بود و هم باز تکرار می کنم به دلایل خیلی زیادی ما رو دشمن درجه ی اول خودش نمی دونست. اولویتش آمریکا بود. اقلا این طور وانمود می کرد. اما در گروه القاعده جریان ایمن الظواهری بسیار تند و سلفی است و دشمن درجه ی اول خود را شیعه می دانند بعد آمریکا! عمق فاجعه این جاست. البته این گروه اگر تنها باشد چندان قوی نیست ولی وقتی با همه ی پشتیبانی عرب ها و غربی ها قرار باشد فعالیت کند خطرناک می شود. تمرکز بیش از حد به حضور امنیتی فکر جالبی نیست و تبعات خاص خودش را خواهد داشت البته اگر ضرورت ایجاب کند نکوهیده نیست.