Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. خواهش می کنم لست وار و بلک انجل عزیز، از اون جا که چینی ها در زمینه ی کپی کاری ید طولایی دارند، یک نسخه ی کپی شده از این آهنگ را هم ساختن (بروسلی توش داره با تجهیزات نظامیشون): http://www.youtube.com/watch?v=xSf131a0e10&feature=related این ورژن، فیلمی است که خود ژنرال های روس مشغول خواندن تصنیف هستند: http://www.youtube.com/watch?v=UC5NFZZkVv0 و این ویدیو هم یاد آور جنگ دهشت ناک جهانی دوم است. جایی که این شعر در فضایش تولد یافت، نبردی که تنها قربانیان روسیش 14 میلیون انسان بود: http://www.youtube.com/watch?v=vHO6rTgG_W0 به امید روزی که دیگر هیچ جنگی را شاهد نباشیم، آمین.
  2. سلام به همگی امروز یک مطلب جالب دیدم. اگر تکراری نیست قرار بدینش توی سایت. برام جالب بود. این موشک کاتیوشا داستان جالبی دارد. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ نامش چيست؟ مطمئنم نام اين دختر را شنيده ايد: «كاتيوشا» «katyusha» كاتيوشا مخفف دوستانه ي «كاترين» است كه در روسي آن را «يكاترينا» تلفظ مي كنند. يعني اين نام در محافل رسمي استفاده نمي شود و فقط در محافل دوستانه و خيلي خودماني بيان مي شود. اگر بخواهيم مشابه آن را در فارسي بيان كنيم مي توان از اسم «محمد علي» نام برد كه مخفف دوستانه ي آن «مَمَل» مي شود. سير تغييرات اين اسم به شرح زير است: كاترين--يكاترينا--كاتيا--كاتيوشا Katherine--Ekatherina--Katya--Katyusha باور كنيد كاتيوشاي قصه ي ما هيچ كاري به جنگ افزار سازي نداشت اما از قضاي روزگار نامش با نام يك موشك انداز گره خورد و بدون آنكه خودش بخواهد خيلي ها را به خاك و خون كشيد. چهره ي بد كاتيوشا به علت صداي زوزه مانند موشكهايش، آلمانيها آن را ارگ استالين «Stalin's Organ» مي ناميدند. فرانسوي ها، فنلانديها، سوئديها و نروژيها نيز همين نام را براي موشك انداز مخوف روسها استفاده مي كنند. ظاهراً آرم خودروهاي موشك انداز «BM-13» با توجه به نام كارخانه ي سازنده ي آنها يعني وورونژ كومينترن «Voronezh Komintern» يك حرف «K» بود. سربازان و خدمه با توجه به معروفيت ترانه ي «كاتيوشا» در آن روزها (كه در ادامه بيشتر معرفي خواهد شد) به مزاح اين سلاح مرگبار را «كاتيوشا» ناميدند اما شوخي شوخي، اين اسم مستعار ماندگار شد! نسل اول كاتيوشا كه به نام «BM-13» شناخته مي شدند، دقت چنداني در هدف گيري نداشتند اما تاثير رواني آن فوق العاده بود. وزن سر جنگي هر موشك كاتيوشا حدود 22 كيلوگرم بود و برد آن تقريباً 5.4 كيلومتر. يك قبضه كاتيوشا قادر بود با 16 موشكش در مدت 7 تا 10 ثانيه حدود 4 تن مواد منفجره را در داخل محدوده ي هدف فرود آورد. براي تاثير رواني بيشتر، روسها كاتيوشا را در تعداد زياد به كار مي گرفتند و به علت قابليت تحرك فراوان، پس از شليك، واحدهاي كاتيوشا سريعاً جابه جا مي شدند. نقطه ضعف بزرگ آنها زمان زياد بارگذاري موشكها بود كه چيزي حدود يك ساعت طول مي كشيد. كاتيوشا نخستين بار در شهر اورشا «Orsha» كه در كشور بلاروس كنوني قرار دارد عليه نيروهاي آلماني به كار گرفته شد و به دليل تاثير فوق العاده اش، از آن به بعد نقش يگان پشتيباني كننده ي نيروهاي پياده ي روسي را بر عهده گرفت. در دوران هشت سال جنگ تحميلي، كاتيوشا يكي از ابزارهاي جنگي معمول بود كه به وسيله ي ايران و عراق استفاده شد. آسان نيست پاي درد دل كهنه سربازان آن سالها نشستن و شنيدن وصف تكه تكه شدن دوستانشان در زير لهيب تركشهاي كاتيوشا. نام كاتيوشا آنقدر با «موشك انداز» عجين شده است كه امروز تقريباً هر نوع موشك اندازي كه قابليت شليك بيش از يك موشك داشته باشد، «كاتيوشا» ناميده مي شود الفاظي نظير: «ميني كاتيوشا» يا «كاتيوشاي بزرگ»، «كاتيوشاي كوچك» و امثالهم را حتماً شنيده ايد. http://uzqqig.bay.livefilestore.com/y1ph1CQJO2AN_F8GnQMdZDiDik9iFJf08eUbsfo8jdFujtU5iqbXHoly3S6JxtQkGmjXrczCR2ws7RagMG44EP0wRgsb1wnpkZS/katyusha-01-katyusha.jpg?psid=1 http://uzqqig.bay.livefilestore.com/y1ph1CQJO2AN_GXj9C8Zlz-PzTtnjK2KITn-OPIDaOeKpDS3H5erUayEdczMBLFSsrVU79tT8RD_RD8tSFOryBwk99U_5_QgrBv/katyusha-02-bm_13.jpg?psid=1 http://uzqqig.bay.livefilestore.com/y1pNB8JgrYDb2u89KhMgDNTEQ6a82Aix3QoWFju4Fz_4ln-hbOQFqnb9ANnqH_yxII08rMkIeyAwRjFxF8i0tGlTssu9SKGNN0p/katyusha-03-Iran.jpg?psid=1 چهره ي خوب كاتيوشا اما كاتيوشاي واقعي، دختر خوب و سر به راهي بود كه فقط براي نامزدش شعر زمزمه مي كرد. در زمان جنگ جهاني دوم ترانه ي كاتيوشا با آن ملودي ساده و به ياد ماندني اش خيلي زود در بين سربازان روسي پخش شد. ملودي كاتيوشا پس از جنگ جهاني دوم و در دهه ي 70 ميلادي به عنوان كازاچوك «Kozachok, Kazachok» نوعي رقص محلي اوكرايني، استفاده شد و امروز خيلي از هنرجويان موسيقي، ملودي كاتيوشا را به اسم كازاچوك مي شناسند. لینک دانلود در زیر متن قرار داده شده. (ذوق نکنید، خواننده یک تنور سیبیل کلفت است) متن شعر كاتيوشا ساده و بي پيرايه است. ترجمه هاي مختلفي از آن را پيدا كردم كه در كليات مشتركند اما برخي مصرع ها تفاوتهايي دارد. متن انگليسي دو ترجمه اي كه بيشتر به دل مي نشست در زير درج شده است در ترجمه ي فارسي سعي كردم از نظر خودم دلنشين ترين مصرع را ترجمه كنم و براي رعايت امانت هر دو متن انگليسي را درج كرده ام: كاتيوشا درختان سيب و گلابي شكوفه كرده اند مه رنگ پريده ي صبحگاهي روي رود مي خزد كاتيوشا روانه ي ساحل رود است ساحل شيبدار و مرتفع قدم مي زند و شعري را زمزمه مي كند در مورد عقاب دشتهاي خاكستري در مورد عشق حقيقي اش كه نامه هايش را نگه داشته بود اي ترانه، اي ترانه ي دخترك دم بخت همراه با خورشيد پرواز كن برو به سوي آن سرباز در مرزهاي دور همراه با تهنيت هاي كاتيوشا بگذار او به خاطر آورد آن دخترك را، به خاطر آورد ترانه اش را، ياريش ده از سرزمين مادريش پاسداري كند، همانطور كه كاتيوشا عشقش را پاس مي دارد. Katyusha (1) Apple and Pear trees were blooming, A mist rose from the river, Katyusha walked to the river's high, rocky banks, She walked and sang a song about her distant hero, the one she loves, whose letters she holds, Oh, song of a young girl, fly with the sun, To the man at the far border carry a greeting from Katyusha, Let him know that I am true, let him hear my song, Let him protect our homeland, and Katyusha will protect our love. Katyusha (2) Pears and apples blossomed on their branches. Mist (was) creeping on the river. Katyusha set out on the banks, On the steep and lofty bank. She was walking, singing a song About a grey steppe eagle, About her true love, Whose letters she was keeping. Oh you song! Little song of a maiden, Head for the bright sun. And reach for the soldier on the far-away border Along with greetings from Katyusha. Let him remember an ordinary girl, And hear how she sings, Let him preserve the Motherland, Same as Katyusha preserves their love. يك ويرايش ديگر سالها قبل در يك مجله (اگر اشتباه نكنم مجله ي داخلي صنعت نفت با نام پيك نفت)، داستاني خواندم در مورد اينكه كاتيوشا نام دختر يك مهندس روسي بوده است. يك روز كه مهندس به خانه باز مي گردد، مي بيند خانه اش به وسيله ي آلمانيها بمباران شده، همسرش كشته شده است و دخترش كاتيوشا بر سر ويرانه ها و جنازه ي مادر تند تند اشك مي ريزد. آن مهندس روسي قسم مي خورد سلاحي بسازد كه مثل اشكهاي دخترش بر سر آلمانيها آتش بريزد. و به اين ترتيب موشك انداز جديد اختراعي اين مهندس، كاتيوشا نام مي گيرد. اين داستان با آن بار عاطفي و تراژيكش بسيار زيباست و حتي خود من هم دوست دارم آن را به عنوان وجه تسميه ي اين جنگ افزار قبول كنم، اما با توجه به زمان ساخت موشك انداز كاتيوشا، نمي تواند واقعي باشد چرا كه قراين نشان مي دهد روسها قبل از حمله ي آلمانيها اين سلاح را ساخته بودند و آن را محرمانه نگه داشته بودند. طفلك كاتيوشا، اگر مي دانست قدم زدن او و اشعاري كه زمزمه مي كند اين قدر دردسر ساز مي شود، شايد هرگز نه پايش را از خانه بيرون مي گذاشت و نه قصد ازدواج مي كرد و در جواب خواستگارش هم مي گفت كه فعلاً مي خواهد درس بخواند! نویسنده صاحب وبلاگ منبع: علي امين زاده مراجع *http://www.globalsecurity.org/military/world/russia/katyusha.htm *http://www.centralclubs.com/topic-t70728.html *http://www.danceanddance.com/Dance_styles_review.php?Dance_style=232 *http://abcnotation.com/tunePage? a=trillian.mit.edu/~jc/music/abc/mirror/musicaviva.com/russia/katyusha/0000 منبع: http://engineer2010.blogfa.com/post-20.aspx --------------------------------------------------------------------------------------------------- این هم موسیقی کاتیوشا: http://www.youtube.com/watch?v=2SLvtP6KMUM&feature=related http://www.filefactory.com/file/cad30df/n/Katyusha.mp3 برای من که خیلی نوستالژیک بود. یاد جنگ سرد افتادم.
  3. [quote]آیا بین ماهایی که ادعای اسلام و پیروی از پیامبر اکرم (ص) رو داریم و ادعای پیروی از عقل و منطق رو یدک میکشیم انجام همچین اعمالی در برابر مردم مسلمان کشور خودمون آیا تناقضی با دین و آیین ما نداره؟ چرا باید همیشه بجای گوش دادن به حرف مردم اول اونهارو به خاک و خون بکشیم و وقتی که دیدیم مردم دست بردار نیستن و وضعیت وخیم تر شده تازه به حرف مردم گوش بدیم که چی میخوان و چی میگن؟ [/quote] دوست خوبم انجل آف وار، (دقت کردی من آنتی وارم شما فرشتشی ) به سوال شما به روش های مختلفی میشه جواب داد و در مصادیق مختلفی از سوال میشه توقف کرد و تامل انجام داد من جزییاتی رو می پرسم که سوال شما شفاف بشه بتونم بهش جواب بدم: سوال دوم: 1. از کجا بفهمیم حرف مردم چیست؟ راهش چیه؟ مثلا اگر امروز جمعیتی آمدند چیزی خواستند فردا جمعیت دیگری، از کجا بفهمیم نظر مردم چیست؟ 2. وقتی می گوییم مردم منظورمون کدوم مردم است؟ همه ی مردم؟ عقلای مردم؟ اکثرینت مردم؟ اونایی که موثرتر هستند؟ اونایی که محبوب ترند؟ 3. خواسته ی اون مردم چی هست؟ مثلا اگر همه ی مردم جمع بشوند از حاکمشون بخوان یک فرد بی گناه رو بکشه، حاکم باید این کار رو بکنه؟ 4. اگر پیغمبر یک نظری داشتن و همه ی مردم نظری مخالف اون، به نظرتون ایشون چه کاری باید انجام بدن؟ جواب شما به این سوال کمک می کنه که یک قدم به جواب نزدیک تر بشیم. سوال اول: 1. کدام عمل؟ تا جایی که من متوجه میشوم هر عملی را باید جدا جدا بررسی کرد حتی اگر همه اش در یک واقعه اتفاق افتاده باشد. مثلا جند نفر در یک میدان با هم گلاویز می شوند و حاصل چند زحمی و چند کشته است. شما همه را می برید اعدام می کنید یا مورد به مورد بررسی می کنید؟ 2. آن انسان های مسلمان که اعمال گفته شده در موردشان انجام داده شده دقیقا مشغول چه کاری بوده اند؟ 3. در موارد مشابه که عده ای مشغول همان کاری که در سوال بالا جواب داده ایم بوده اند، پیغمبر خدا چگونه واکنش نشان داده است؟ دستور اسلام در موردشان چیست؟ مثلا اگر آن عده بر فرض محال در حال ایجاد هراس در بین مردم بلاد اسلامی بودند و برخی نیز اشهار سلاح کرده بودند پیغمبر واکنشش چه بوده؟ 4. اگر کارشان ظاهرا منطقی بوده ولی پیغمبر به دلیلی مصلحت دانسته و آن را منع کرده و باز به آن کارشان ادامه می دهند، در آن صورت هنوز مسلمانند؟ اگر مسلمانند واکنش پیامبر در موارد مشابه چه بوده؟ پاسخ شما به این سوال باز ما را کمک خواهد کرد که موضع شما را متوجه شویم و بعدتر پاسخ مناسب ارائه کنیم. در مورد سوال های فوق بعد اگر خواستید سوالاتی که مربوط به پیامبر می شود را به امام معصوم، والی امام معصوم در بلاد اسلامی، فرمانده ی جنگی امام معصوم در میدان جنگ گسترش دهید. ضمنا باید بعد از شما پرسید منبعی که به شما خبر آورده و گفته است مردم را به خاک و خون کشیدند و بعد که دیدند نشد عقب نشینی کردند، کیست؟ آیا منبع موثقی است یا مصداق و ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا است؟ جناب گریپن وقتی جنگی یا دشمن خارجی ای برای کشوری ایجاد شود معمولا یک پارچگی مردم و احساس هم دردیشون بیشتر میشه. البته همون طور که شما گفتید این قضیه صد در صد نیست بلکه نسبی است. مختص کشور ما هم نیست تقریبا تمام کشورها و اصلا اجتماعات و هر دسته ای که بشه بهش اطلاق اجتماع کرد از این قضیه پیروی می کنه. فکر می کنید چرا آمریکا در به در دنبال دشمن می گردد؟ حتی از موجودات فضایی هم دریغ نمی کند. وضعیت ترس دایمی از دشمن خارجی باعث میشود که یک پارچگی بین مردم بیشتر شده، سطح خواسته هایشان کاهش یافته و جنبه ی هم دردی و مشارکت اجتماعیشان بالا رود. توی این کشورهای در حال انقلاب، هر کشوری که بتواند این سطح هشدار را در ذهن مردمش ایجاد کند خود را واکسینه کرده!
  4. پاتریوت عزیز، بازهم تاکید می کنم نگرانی شما بجاست. من یک تبصره ای بهش می زنم. همون طور که در جنگ سخت ما راهبردهای نامتقارن داریم. در جنگ نرم هم داریم. اگر ما بخواهیم با بضاعت فعلی وارد نبرد رسانه ای به سبک غربی ها بشیم از پیش باخته ایم. لذا ما روش های خاص خودمان را داریم شاید براتون جالب باشه بدونید که رویکردی که امروز به صورت مدرن شده از طریق فیس بوک و تویتر داره از سوی غرب استفاده میشه، بدلی و به عبارتی کپی برداری ای است از یکی از رویش های نامتقارن رسانه ای ما. روش لسان به لسان و سینه به سینه و خطابه ای راهبرد اصلی انقلاب ما بود. نشر تفکرمون هم بیش از اون که وابسته به رسانه باشه از این طریق بود. چندین سال قبل پژوهش هایی انجام شد که نشون داد این روش به شدت موثرتر از رسانه های ارتباط جمعی است. نتیجش اینی شد که الان بهش می گن فیس بوک و توییتر و امثال هم. جناب انجل آف وار، این ویدیو دقیقا همون چیزی که اون خانم معاون در سوریه می گفت را نشان می دهد: 1. معلوم نیست چه کسی به چه کسی دارد شلیک می کند. کما این که دولت سوریه معتقد است گروهی معارض مشغول تیر اندازی بوده 2. مسجدی که در مورد آن صحبت می شود اصلا در ویدیو دیده نمی شود فقط انتشار دهندگان که ایشون به بی بی سی اشاره کردند ادعا می کنند که حمله به مسجد بوده است. حالا اگر فیلم دیگری هم هست بگذارید که صدق صحبت ایشون رو بیشتر بررسی کنیم
  5. [quote]حق انسان‌ها در تعیین سرنوشت خود به عنوان حقی خداداد و طبیعی در همه کشورها محترم است [/quote] جناب تی ان تی عزیز، من اطلاع زیادی از وضع حکومت بشار اسد ندارم. اطلاعاتم اجمالی است. لذا نمی توانم زیاد ارزش گذاری درستی داشته باشم. پس صجبت های شما در مورد سوریه و مقایسه ی آن با شاه ملعون را نه رد می کنم و نه تایید. اما در مورد این جمله ی شما می تونم ازتون بپرسم این حق خداداد رو شما از کجا استخراج کردید؟ پس تا چند صده قبل که نمونه ای از نظام های مدرن امروزی نداشتیم، حق خداداد کجا بوده است؟ سابقه ی این حکومت مردم بر مردم یا مردم سالاری چقدر است؟ آیا ملاک ما در ارزش گذاری یک حکومت همین حق تعیین سرنوشت مردم است؟ اما در مورد نظر مردم سوریه، کسایی که عربی بلد هستند یک نگاهی به کامنت های زیر این خبر بیندازند اوضاع تقریبا با یک نسبتی دستشون میاد. به کشور فرستنده ی کامنت ها هم توجه کنید. http://aljazeera.net/NR/exeres/B887B829-7954-4788-9632-C097ED0C285A.html [quote] در جواب سوال اول باید بگویم بله! هرجا تک راسی باشه زمینه به وجود آمدن ستم فراهم میشه![/quote] بگذارید من گفته ی شما رو امروزی تر کنم. شما دقیقا دارید نظریه ی تفکیک قوای منتسکیو را بیان می کنید. منتسکیو تقریبا پدر نظام های مدرن به حساب می آید که صده ای قبل زندگی کرده. منتسکیو می گوید: لزوما تجمیع قوا در دستان یک فرد فساد آور است. این جمله سال هاست که داره توی گوش همه ی دنیا خونده میشه. اما باز هم یک سوال، شما واقعا معتقدید همه ی نظام هایی که سابق تر از الگوی لیبرال دمکراسی بودن یا به قول خودتون 99.9% شون، خون ریز تر و مستبدتر از نظام های فعلی اند؟ یا فقط شکل کار عوض شده؟ یکم خوش قیافه تر نشدند؟. فکر می کنید یک پادشاه غیر خون ریز چند نفر رو در دوران حاکمیتش سر به نیست می کرده؟ سرویس های اطلاعاتی و پلیس های امروز چند نفر را؟ یا هر دولتی که 8 سال روی کار است چند نفر را؟ [quote]بحث ما در اینجا ظلمی هست که سوریه در حق مردم خودش کرده و داره میکنه و اونهارو قتل عام میکنه! آیا نمنه ی مشابهی سراغ دارید که در اسرائیل بخاطر اعتراض به فساد دستگاه اداری مردم رو به گلوله ببندن؟ قطعا خیر! پس من سوریه رو ستمگر تز از اسرائیل در این زمینه میبینم! گفتم در این زمینه! [/quote] در مورد سوریه اظهار نظری نمی کنم چون زیاد نمی دانم. اما با تقریبی اسراییل نیمی از جمعیتش را فلسطینیان در بخش های اشغالی تشکیل می دهند. (توجه کنید بخش های اشغالی یعنی به غیر از کرانه ی باختری و غزه) . تا به حال به نحوه ی برخورد اسراییل با این شهروندانش توجه کرده اید. شاید بگویید فلسطینیان مهم نیستند. برویم سراغ یهودیان. در اسراییل سه نژاد یهودی وجود دارد: اشک نازی ها، سفاردی ها و یهودیان شرق وعرب. شما را توصیه می کنم به مطالعه در مورد روابط شدید تبعیض آمیز و کاملا پذیرفته شده میان این سه قوم. شهروند درجه ی اول: اشکنازی شهروند درجه ی دو: سفاردی بردگان: اعراب پایین تر از جنبندگان: فلسطینیان بومی. در مورد سرکوب مردم در اسراییل فکر می کنم زیاد نیاز به توضیح نباشد. البته این که شما آن را ندیده اید اصلا عجیب نیست. چون پخش نمی شود و همین می شود که شما می گویید سوریه ظالم تر از اسراییل است مثل بیشتر مردم روی زمین. باز شاید بگویید نژادها متفاوت است در سوریه همه عربند. در پاسخ باید گفت سوریه نیز ترکیبی از نژادهای عرب، کرد و چند نژاد دیگر به علاوه ی دین های مسیحی مسلمان سنی، علوی و بعثی تشکیل شده (اگر اشتباه گفتم دوستان مطلع تر اصلاح کنند). آیا شما شهروند درجه ی چندم در سوریه تا به حال شنیده اید؟ نظرتان چیست اگر باز بپرسم کدام یک ستمگر ترند؟ یک سوال جدی تر، چه فرقی بین انسانی که درون یک مرز زندگی می کند و انسانی که بیرون آن است وجود دارد؟ چرا اگر دولتی انسان های بیرون مرز خود را بکشد کمتر از دولتی که در درون مرز خود آدم می کشد ستمگر است؟ با احتساب این سوال: سوریه چند نفر آدم کشته؟ اسراییل چند نفر؟ آمریکا چند نفر؟ فرانسه چند نفر؟ کدام ستمگر ترند؟ کسانی که به آن ها تا کنون دیکتاتور اطلاق می کردیم؟ یا دمکرات ها؟
  6. جناب پاتریوت نگرانیت به جاست اما این دعوای امروز و فردا نیست. پروژه ی ایران هراسی تازه شروع نشده. عقبش در جنگ ایران و عراق و ماقبل آن است. این نبرد 30 ساله در جریانه. اگر دقیق باشیم، نسبت به 30 سال قبل، وضع ما از نظر یارگیری خیلی بهتر شده. یک موقعی ما فقط یک دوست داشتیم اونم نصفه و نیمه که همین سوریه بود. الان اوضاع بحمدلله خیلی بهتره. شاید علت اینه که: ان الله یدافع عن الذین آمنو و یا شایدم : و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی. در همین مسئله ی فرهنگی و رسانه ای که شما نگرانش هستی. یک سیاست گذاری ها و برنامه ریزی هایی وجود داره. قدمتشم خیلی زیاده. البته پر از ضعف و اشکاله. اون چیزی که باعث شده نتیجه بده همین دست خداست. مثلا همین یوسف پیامبر که سلحشور ساخت. یادتون هست؟ از نظر سینمایی واقعا کار ضعیفی بود. اهل فن می تونن این رو قشنگ براتون توضیح بدن. ولی همین که این بنده ی خدا سر هر پلانش با شوق اشک ریخته بود و توسل داشت، موفقیت فوق العاده ای ازش در اومد. یادمه همون موقع که داشت فیلم برداری می کرد، یک سری دوستان که رفته بودن سر صحنه کلی ایراد گرفتند و گفتن به هیچ وجه موفق نمیشه. یک دوستی برگشت گفت: کارش خیلی ضعیفه ولی این بابا سر هر صحنه داره از روی اخلاص مثل بارون اشک میریزه حتما کارش نتیجه می ده و با کمال تعجب نتیجه داد! مثل اون بسیجی ای که بابانطر تو خاطراتش نوشته بود. یک جوونی روی تیربارش آیت الکرسی آویزون کرده بود. یک هلی کوپتر عراقی داشت از اون ور هی آتیش می ریخت روی سر برو بچ رزمنده. همه دیدن این تیربارشو نشونه رفت سمت این چرخ بال! بابا نظر می گه، کلی مسخرش کردیم. گفتیم : مجید جان این که شما می بینی، تیرباره، بردش این قدره، اون هلی کوپتر الان اون طرفه. کلی فاصله داره. تو عمرا تیرت بهش نمی رسه. این برادر بسیجی برگشته بود گفته بود: فکر کردید این آیت الکرسی که بستم سر تیربار قاقه (یک همچین چیزی )! بعد تیر اندازی می کنه هلی کوپتر در میان بهت همه میاد پایین. بابانظر می گه خود این بسیجیه هم باورش نمی شد. عینا همین بحث سر قضیه ی ملک سلیمان، مختارنامه تاحدی، همین شبکه ی آی فیلم و شبکه های خبریمون صادقه. حالا این جور بحث ها، در مورد رسانه و مدیا خیلی فنی است. این طور هم نیست که هر کی از راه رسید، بسم الله قلم به دست بشه. اگر شما علاقه مندی، رشته ی ارتباطات و رسانه الان در کشور خودمون هم هست، یاعلی برو تحصیل کن و سیاست های رسانه ای رو اصلاح کن. اگرم تحصیلاتت همین رشته است، مقاله بنویس کار علمی کن. کسایی هستن در به در دنبال این جور آدمان. میان دنبالت. شک نکن. ولی باید رزومه ی خوبی داشته باشی چون فقط شما نیستی که این دغدغه ها رو داری، قبل شما خیلی ها استخون ترکوندن. به هر حال، اگر واقع بین باشیم، یک بخشی از ضعف ها برمی گرده به منابع و امکانات. شما هالیوود، بالیوود و شبکه های عنکبوتی غربی با اون پشتوانه ی مالی رو اگر در نظر بگیری می بینی، اگر اتفاق مثبتی هم تاحالا افتاده ما کلا هیچ کاره بودیم. بعضیا حرکت کردن ولی برکتش از جای دیگه بوده. به علاوه ی این که، ما داریم حرف حق رو می زنیم. حرف حق به فطرت آدما میشینه. اون چیزی که باوراندنش به مخاطب سخته، باطله. اگر بخوای یکی حرف غیر حق رو قبول کنه باید بپیچونیش تو صدتا کاغذ کادو. بعد هم حکایت کف روی آب میشه. راستی زیاد در مورد سوریه به رسانه های غربی اتکا نکنید. برخی مسایل رو اگران دیسمان و بزرگنمایی می کنن. یک جاهایی هم یک چیزایی رو عینا نمی گن. مثلا این که دیروز توی کنفرانس مطبوعاتی این خانمی که نماینده ی بشار اسد بود گفت: جناب بشار اسد دستور صریح داده بودند که به مردم تیراندازی مستقیم نشود. اگر تیر اندازی ای شده خطای مامورین بوده و قول دادن که حتما بررسی خواهد شد و کمیته ی حقیقت یابی تشکیل می شود. شاید راست نگفته باشه. اصلا بعید نیست. ولی شما توی هیچ خبرگزاری ای این رو نمی بینید. من که ندیدیم. توی اون کنفرانس نکاتی دیگه ای هم رد و بدل شد، به نفع نظام حاکم که من جایی ندیدم. اگر کسی از دوستان اون ویدیویی که تیراندازی به مردم رو نشان می دهد و حمله به مسجد را دارد بگذارد، خوب است. من پیداش نکردم. اما این خانوم مدعی شد که توی ویدیوی مسجد شما هیچ اثری از مسجد نمی بینید و یک سری مسایل دیگه رو هم کذب دونست. تا نبینیمش نمیشه قضاوت کرد. یک سوال هم از دوستان: به نظرتون هر جا که حکومت تک راسی باشه، ستمگر است؟ یک سوال دیگر: ظلم نسبی است، قبول دارید قاعدتا. خوب الان به نظر دوستان، اسراییل که به اصطلاح یک حاکمیت دمکراتیک هست ظالم تر است یا حکومت بشار اسد؟
  7. اگر کشوری بتونه به مردمش بقبولونه که دشمن خارجی دارن کمتر از این قیام ها آسیب می بینه. دو کشوری هم که سه سوت سرنگون شدن، مصر و تونس دشمن خارجی ای که مردم اون کشور بپذیرن نداشتند یا به عبارتی دولت اون کشور همراه با دشمنی بود که مردم پذیرفته بودند (اسراییل و آمریکا). به میزانی که دشمن خارجی برای مردم باور پذیر باشه کار انقلاب سخت تره و دست دولت برای مهار و حتی سرکوب بازتر مثلا توی عربستان چون ایران و تفکر شیعی رو مدت هاست دشمن معرفی کردن کار سخت میشه، حتی در لیبی چون قذافی تونسته دشمن خارجی رو تصویر کنه بخشی از مردم رو با خودش همراه کرده و کار به جنگ و سرکوب خیابانی کشید. سوریه هم به علت اشغال سرزمینش توسط اسراییل تا حدی همین حالت رو داره. البته به این معنی نیست که اصلا هرج و مرج و سرنگونی بشار ممکن نیست ولی کار دشوار تری است.
  8. چند وقت قبل توی یک تاپیکی جناب واریور یک عکسی گذاشته بود از رژه که چیزی شبیه تروفی روی تانک ها گذاشته بودن. شاید هم اشتباه می کنم
  9. خوب دوستان این هم تصویر چتر بازای آمریکایی که در ایتالیا مشغول تمرین برای حمله به لیبی هستند: http://www.lefigaro.fr/medias/2011/03/21/20110321PHOWWW00453.jpg اینم چندتا عکسِ مرتبطِ دیگه از فیگارو: http://www.lefigaro.fr/medias/2011/03/21/20110321PHOWWW00455.jpg http://www.lefigaro.fr/medias/2011/03/21/20110321PHOWWW00239.jpg http://www.lefigaro.fr/medias/2011/03/21/20110321PHOWWW00238.jpg این یکی دراماتیکه، بیچاره ها http://www.lefigaro.fr/medias/2011/03/21/20110321PHOWWW00240.jpg و نهایتا طرفدارای ژنرال http://www.lefigaro.fr/medias/2011/03/21/20110321PHOWWW00079.jpg
  10. تشکر از همه ی دوستان. فکر نمی کردم این کار تعویض توپ تا این حد دلیل داشته باشه. ممنون. اما در مورد برجک داش علی به نظر میاد بعضی کشورهایی که ارتقا دادن برجک رو عوض نکردن فقط یک تعداد صفحات فلزی به عنوان سپر بهش متصل کردن که شکل اون رو عوض می کنه. شاید بشه ما هم چنین کاری بکنیم. فکر نکنم زیاد هزینه داشته باشه. از نصب تروفی که ما روی این تانک ها زدیم هزینش باید کمتر بشه. از روسیه هم یجتمل بشود برجک بخریم. اگر البته بفروشد که بعید است این کار رو نکنه. تی 55 چی هست که بخوان ناز بکنند براش.
  11. یک سوال: چرا توپ های 100 رو کردن 105؟ یعنی این 5 میلی متر تا اینقدر اثر داره؟ ببخشید دیگه سواد توپ و تانک ما در حد صفر کلوین هست. یک سوال دیگه چرا ما این برجک رو مثل بقیه ی ارتقاهای تی 55 از این کروی بودن خارج نمی کنیم، باعث نمیشه گلوله ها کمونه کنه؟ کار سختی هم نباید باشه؟
  12. ممنون داش علی، خیلی جالب بود. فکر می کردم دوره ی این تانک تموم شده ولی مثل این که هنوز خیلی جاها وجود دارد. با این وجود فکر نمی کنید ما هم زودتر نفربرشون کنیم بهتر باشه؟ تی 72 ها کفایت نمی کند؟
  13. کسی می دونه چند سورتی پرواز انجام شده؟ چون تا حالا دو تا تلافات داشتن، به عبارتی به علت نقص فنی و به عبارتی ساقط شده توسط پدافند. میشه به این شکل میزان تلفات در سورتی پرواز ناتو به عبارتی و توان پدافند لیبی به عبارت دیگر را بدست آورد.
  14. ای بابا آقا مجید خدا خیرت بده، من می گم دست از سر این جی دی پی بردارید خود غربیا هم بهش استناد دیگه نمی کنن، زیر بار نمی رن دوستان. اگر می گفتم کلا این شاخص ها غیر قابل استناد هستند که ما رو دار می زدن! علاوه بر حرف بسیار دقیق آقا مجید، در مقایسه ی بین پی پی پی و جی دی پی به این تعاریف توجه کنید: * شاخص درآمد سرانه: GDP از تقسیم درآمد ملی یک کشور (تولید ناخالص داخلی) به جمعیت آن، درآمد سرانه به‌دست می‌آید. این شاخص ساده و قابل‌ارزیابی در کشورهای مختلف، معمولاً با سطح درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مقایسه می‌شود. * شاخص برابری قدرت خرید (PPP) شاخص درآمد سرانه از قیمت‌های محلی کشورها محاسبه می‌گردد و سطح قیمت محصولات و خدمات در کشورهای مختلف جهان یکسان نیست. یکی از روش‌ها متداول برای مقایسه ساختار اقتصادی کشورهای مختلف، استفاده از شاخص برابری قدرت خرید است. در این روش، مجموعه‌ای از قیمت‌های حاکم در یک کشور در نظر گرفته می‌شود و از آن برای ارزیابی قیمت تمام کالاهای تولید شده در سایر کشورها استفاده می‌شود. † توضیح این که مثلا قیمت بنزین در ایران تا همین چند ماه قبل یک دهم اروپا هم نبود ولی این در جی دی پی اصلا لحاظ نمی شد. به همین ترتیب بود بسیاری کالاهای دیگر، یا این که اگر یک خانوار خودش مرغ داشت و تخم مرغش رو برداشت می کرد در شاخص ها نیست ولی رفاه ایجاد می کنه. بنا بر این اومدن معیار رو گذاشتن قدرت خرید در هر کشور. [b]جناب واریور با چی به نظرت این اف پانزده رو زدن؟ چطور فهمیدی که مدل E هست از قیافه ی سقوط کردش؟ [/b]
  15. [quote]بله مثل کره جنوبی و ژاپن .... ولی کشور هایی که مردمش غربی ها را از کشورشون بیرون کردند پیشرفت کردند مثل کره شمالی و کوبا و ایران..... من با حرف شما موافقم. من منابع خود را ذکر کردم و نمیدونم چرا میگید معتبر نیست .وقتی تو سرچ گوگل هم میزنید همش gdp میاد که من منبعشو گذاشتم. با توجه به اینکه موضوع ما لیبی نه اقتصاد ایران بهتره تا اخطار نگرفتیم بحثو تموم کنیم.[/quote] خوب جالبه شما وقتی به مثال غربی ها می رسید می رید سراغ آباد ترین هاش ولی وقتی کشورهای آزاد شده از استعمار رو مثال می زنید میرید سراغ ویران ترین ها! چرا از هند و چین به عنوان مثال استفاده نکردید؟ آیا کشورما از نظر منابع انسانی و مادی مشابه کوبا و کره ی شمالی است؟ اگر تحریم های ظالمانه ی بین المللی نبود فکر می کنید کوبا و کره ی شمالی به این صورت در می آمدند؟ فکر می کنید اگر توسعه ی پایدار رو ملاک قرار بدیم کشوری مثل کره ی جنوبی آینده ی خوبی خواهد داشت؟ بنده نگفتم منابع شما معتبر نیست، عرض کردم شاخص جی دی پی الان در علم اقتصاد دیگر تک بعدی مورد بررسی قرار نمی گیرد و شاخص های جدید تری لحاظ میشه مثل پی پی پی جی دی پی. البته ابتدا در پست قبلی یک اشتباه سهوی رخ داد که بعد پست را ویرایش کردم، الان لطفا لینک جدید را مشاهده بفرمایید به خوبی توضیح داده چرا جی دی پی معیار مناسبی نیست. http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_GDP_%28PPP%29 ایران در این رده بندی از نظر بانک جهانی در سال 2010 در رتبه ی 18 قرار می گیرد. شما بحث انحرافی طرح نفرمایید بنده هم ادامه نمی دهم. لیبی در هر سناریویی که در نظر بگیرید ، چه اشغال نظامی، چه رها سازی به حال فعلی، چه بقای قذافی، آینده ی شیرینی نخواهد داشت. یا وارد جنگ های داخلی خواهد شد مثل سومالی و افغانستان، یا وارد دیکتاتوی ضعیف شده ای می شود مثل عراق صدام بعد از جنگ خلیج فارس، اگر هم اشغال نظامی شود که الگوی عراق و افغانستان عینا پیش رویمان است. مگر آن که معجره بشود و دست غربی ها از مداخله کوتاه شود. بگذریم از این که بسیاری از زیرساخت هایش را نیز از دست داده.
  16. [quote]وجود اینترنت در کشوری نشان پیشرفت فرهنگی در ان کشور است[/quote] واقعا فکر می کنید این طور است؟ [quote]بعد کی گفته ایران جزو 20 کشور برتر جهان از لحاظ اقتصاد هستیم؟؟؟ http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_GDP_(nominal[/quote]) gdp دیگه چندان مرجع مقایسه نیست چون شاخص ناقصی است از gdp pppاین روزا بیشتر نهادهای جهانی استفاده می کنند: http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_GDP_%28PPP%29 یا gnp هیچ کشوری وقتی پای غربی ها توش باز شده به آبادانی نرسیده تا وقتی که مردمش بعد از سالها نکبت و سختی و عقب افتادگی بندازنشون بیرون
  17. ب[quote]ا سلام این مردتیکه ناحسابی نون به نرخ روز خور، که خودشو جای علمای برادران اهل تسنن هم جا زده و هر از گاهی اظهار فضل میکنه با اینکه توو جلسات مجمع تقریب مذاهب هم از سوی قطری ها شرکت میکنه برای وحدت ، خودشو نماینده و رهبر همه برادران اهل تسنن دنیا میدونه!!!! از هر فرصتی برای ضربه زدن به تشیع و اتفاقاً ایجاد تفرقه و از بین بردن وحدت شیعه و سنی از هیچ تلاشی غیر مشروع دریغ نمیکنه Evil or Very Mad Evil or Very Mad چون سرش با امیرای قطر توو یک آخوره توقعی بیش از این ازش نمیره.... چون همه شون همکاسه همون جلادها و غیر آدمیزادای عرب نمای بحرینی و سعودی و اماراتین. انشاءالله آقامون مهدی فاطمه ارواحنا فداهما سزا شون رو بده.... [/quote] سلام برادر نجف، این قرضاوی پای ثابت کنفرانس وحدت اسلامی بود. کلا هم موافق وحدت شیعه و سنی. دست روزگار، چند سال قبل پسر ایشان را در مصر شیعه کرد، شد این که می بینید! خیلی هم آدم بدی نیست ولی خوب بد جور حالش گرفته شده. خدا همه رو از حب و بغض نجات بده و به راه راست هدایت کنه. آقای پاتریوت، موافقم، چند صدایی و تنوع فکر و تحلیل چیز خوبی است. اگر افراد ملزوماتش رو رعایت کنند برکات زیادی داره
  18. [quote]بله ! پوتین از این غلطا این روزها زیاد میکنه ! همینطور مدودوف هم کلی اعتراض کرده ! منتها اینها یا خرن ! یا دنیا رو خر فرض کردن ! اگر راست میگن پس چرا قطعنامه رو وتو نکردن ؟![/quote] فکر کنم هردوش باشه بردار، ابراهیم! [quote]من فکر نکنم اگر ظهور هم اتفاق بیفته در ایران باشه ما به شیعیان بحرین پشت کردیم و گذاشتیم وهابی های از خدا بیخبر آنها را قتل عام کنند خیانت کردیم!![/quote] دوست عزیز اگر این برادران ما در بحرین به بلوغ کافی رسیده باشند، که به نظرم خیلی جلوتر از قیام قبلیشون هستند، همین عِده و عُدشون کفایت می کنه برای سرنگونی آل خلیفه. بهترین کمکی که ما بهشون و به کل شیعه می تونیم بکنیم اینه که دخالت مستقیم نکنیم و پشتیبانی سیاسی و معنوی داشته باشیم. اوضاعشون از زمانی که ما داشتیم در ایران انقلاب می کردیم قطعا بدتر نیست. اگر ادامه بدن قطعا پیروز میشن. [quote]شاره اینجانب به موضوع "فردیت" و "روح هویت جمعی" بود که "هویت های جمعی" و "بت قرار دادن هویت های جمعی (اعم از قومی و قبیله ای و فرقه ای و دینی)" می تواند سبب "زوال فردانیت" انسان و در نتیجه زوال تدریجی "مشارکت فعالانه آحاد انسانی یک جامعه زنده و پویا در فرآیندهای اجتماعی شود" [/quote] دوست عزیز آقای پاتریوت، فرد گرایی و جمع گرایی هردو رویکردی امانیستی است، تا وقتی که ما سیم اتصال به وحی رو قطع نکردیم مثل غربی ها و تا وقتی که مخلوق را جای خالق جا نزدیم مثل اینکاها، زیاد نگرانی ای وجود ندارد. احتمالا منظور شما هم همین بود. که در این صورت حرف بسیار درستی است.
  19. جناب پاتریوت. سال نوی شما هم مبارک باشد برایتان سال پر برکتی را آرزومندم، در مورد فرمایشتان نظر خاصی به ذهنم نمی رسد، چون نتیجه گیریتان را از این مقدمه ای که بیان کردید نمی تونم درک کنم و متوجه نشدم دقیقا از این بیاناتتان به کجا می خواهید برسید، ولی در کل به این شکل هم می شود وقایع اسپانیا و اینکاها رو مورد بررسی قرار داد. ممنون از توضیحتون
  20. [quote]مشکلي از بابت صادرات سلاح نيست , فقط خواستم عوض شدن لحن رسانه هاي خودي رو درباره اين تحولات اخير بگم, و گرنه بند هم خوشحال ميشم ما صادرات سلاح داشته باشيم...[/quote] ما همیشه نسبت به لیبی دو نگاه در بدنه ی حاکم داشتیم، نگاهی که با وجود مسایلی مثل امام موسی صدر و حتی این اواخر چرخش 180 درجه ای قذافی به سمت غرب، بهش خوش بین بود و معتقد بود باید به خاطر منافع از برخی ارزش ها کوتاه اومد و روابط برقرار کرد. نگاه دومی که ارزشی بود و این آدم رو به هیچ عنوان مگر به ضرورت نمی پذیرفت و قذافی رو آدم متکبر، مستبد و ظالمی می دونست. تا جایی که من می دونم نگاه غالب همین دومی بوده ولی گاهی اون آدم های هزینه فایده محور یک کارهایی کردن. بنا براین اگر اون موارد خاص رو کنار بگذاریم زیاد واکنش تلویزیون ما به مسایل لیبی با موضع گیری های سابقمون تفاوت نداره. لیبی خیلی سعی می کرد به ایران خودش رو نزدیک کنه یا به عبارت بهتر ایران رو جذب خودش کنه. حتی یک وقتی، همین اخیرا زمانی که شدیدا برخی بحث هلال شیعی رو راه انداخته بودن، اومد گفت ما همه شیعه هستیم ولی کسی ایران تحویلش نگرفت. این آقای قذافی بیشتر از هر چیزی عاشق این بود که یک امپراطوری آفریقایی و اسلامی ایجاد کنه و خودش بشه رییسش، برای این هدفش هم هر کاری می کرد، بنا بر این انتظار داشت ما هم محترمانه بیایم بریم زیر پر و بال این رهبری! چون با عربستان هم اصولا مشکل ذاتی داشت، درست مثل مصر، درست مثل قطر، از قاعده ی دشمن دشمن من دوست من است پیروی می کرد. اگر واقعا ما چراغ سبزی نشون داده بودیم الان رابطه ی خیلی نزدیکی ایجاد میشد. لحن ما در ارتباط با لیبی تقریبا همین بوده که الان از تلویزیون و در اظهار نظرهای رسمی مقامات می بینیم. خیلی فرقی وجود ندارد.
  21. از قدیم گفتن هر دیونه ای به کار خودش عاقله! این بابا اتفاقا این جا عقلش خوب می رسه که موشک نمی زنه اروپا و اصلا به روی خویش هم نمی آورد که اومدن دارن می کوبن کشورشو. (البته اگر داشته باشه همچین موشکیو) همون طوری که برخی دوستان گفتن همچین کاری یعنی این که مجوز جنگ رسمی رو به اونا بده. شورای امنیت اجازه ی تجاوز زمینی و اشغال رو نداده، ولی اجازه مداخله ی محدود هوایی رو داده. پس کار غربی ها کاملا تا اینجا قانونی است. اگر یک موشک بخوره به یکی از کشورها یعنی اعلام جنگ لیبی به اون کشور. از این جا به بعد تجاوز نظامی طبق منشور ملل کاملا قانونی خواهد بود. جناب استوکا، حالا بقیه ی سلاح ها و هواپیماهاش کجایین؟ احتمالا بخشیش از فرانسه و اروپا نیومدن که؟ بازاره سلاحه دیگه هر کی بخره می فروشن! باز خوبه ما فقط تانک کش دادیم. نرفتیم که کمک بلا عوض بکنیم. حالا عکس رو بزار ببینیم خوش حال شیم صادرات سلاح هم داریم فکر کنم سمندم اون جا صادر کرده باشیم.
  22. سلام به برادر پاتریوت، [quote]اول: کی فرمایش کرده که انقلاب های مخملی کپی برداری اقتباس یا الهام از انقلاب اسلامی 57 ایرانه!؟ برادر عزیزی که چنین نظری دارید ... به این هم فکر کردید که کاریزما و مصدر الهام و انسجام دهنده مذهبی انقلاب اسلامی کجا!؟ و تئوری های تمرین شده و تصحیح شده غرب در تخریب موریانه ای بلوک شرق (آلمان شرقی، رومانی، چکسلواکی سابق، مجارستان) که بعدا بشکل بروز شده در گرجستان و اوکراین آزموده شدن کجا!؟ [/quote] جناب پاتریوت حالا شما زیاد ناراحت نشو، بچه یه چیزی گفته دیگه، زدن نداره که! به هر حال خدمت شما عرض کنم، تئوریسین هایی که انقلاب های رنگی و کلا مبارزات غیر خشونت آمیز در مقابل نظام ها رو طراحی کردن مثل حضرت جین شارپ یکی از مهمترین منابع الهام بخششون و یکی از مهمترین الگوهایشان همان انقلاب 57 است. به عبارت دیگه، انقلاب های رنگی به نحوی ماکت و کاریکاتور انقلاب ماست که به قول شما برای تخریب موریانه ای بلوک شرق طراحی شدن. اگر دقیق بشین به این انقلاب ها می بینید که عناصری از انقلاب ما رو کامل دارن و عناصری رو ندارن مثلا همون رهبری کاریزماتیک و انسجام دهنده که شما اشاره کردید. اشاره ی به این مطلب در اون متن ناظر به همین بود که اگر کسی بتونه این عناصر مفقود رو به جریان تزریق کنه احتمال داره بتونه اون انقلاب رو جهت دهی کنه. البته می تونه یک سری میان بر هم بزنه یا از برخی آلترناتیوها به جای رهبری فرزانه ای مثل امام استفاده کنه که بحثش بماند. اصلا شاید مهمترین علت و ریشه ی اختلاف نظر حضرت استاد مصطفی با کارشناسان صدا و سیما در همین باشه که ایشون این عناصر را مفقود یا کمرنگ می بینند و بهش اشاره می کنند و کارشناسان عناصر فوق رو حاضر می دونند. یعنی این تشابه زیاد دو انقلاب و عناصر مشترکش باعث تشتت در تفسیر شده. [quote]دوم: می بخشید اینو می گم اما سربازان اسپانیایی چندان هم به ایفای نقش خدایان نیازی نداشتن هر چند که در برخورد با اون مردم و بمجرد اطلاع یافتن از اصل داستان چنین رفتار کردن ... اما باید نکته تلخی رو اینجا تحویل گرفت: مردمانی که تصور می کردن حاکمانشون نقش پروردگار اونها رو دارن در جامعه ای که فکر و زبان و مشارکت و ارتباطی وجود نداشت در جامعه کاملا هرمی و سلسله مراتبی و سنتی سرخپوستی اینکایی وقتی که امپراتورشونو ازشون گرفتن اون زمان بود که اون مردم به استعداد 200000 نفر خود دم تیغ سلاخی 400 اسپانیارد دادن ... به این هم فکر کنید دوست عزیز و نگاهی هم به خاورمیانه و حتی خودمون بندازیم اینو با کمال خلوص نیت و بی هیچ حب و بغضی مطرح کردم [/quote] قسمت دوم فرمایشتون رو من متوجه نشدم، اگر فکر می کنید مهم است دقیق تر بگید تا استفاده کنم. اما اون قسمت اول نوشته هام بیشتر کاربرد تمثیلی داشت تا این که بخوایید نقد تاریخیش بکنید. اگر دوست دارید جاش بگذارید در یکی از اساطیر یونان باستان چنین اتفاقی افتاد. [quote]عزیزان می خوان پند بگیرن خواه ملال! [/quote] حتما قسمت پند آموز را بفرمایید که بهره مند بشم. در مورد عدم لزوم دخالت در بحرین و دامی که برامون پهن شده و عناصر تندرو، صد در صد با دوست خوبم مصطفی موافقم. همیشه همین تندروی ها و جلو تر از امام حرکت کردن کار دست شیعه داده
  23. ببین آقا مصطفی عزیز دل من، حقیقتا من اون پاسخ صفحه ی 6 7 8 شما رو هم مصداق همین عرایضم می دونم. همون جا هم می خواستم مورد به مورد براتون بنویسم که چطور نوشته ی من رو سوء برداشت کردید. بعد دیدم لزومی نداره. شما اهل فضلید، حتما بنده رو قابل نمی دونید که فکری عاقلانه داشته باشم. اصولا از قدیم می گویند اصل بر این است که نویسنده ی یک مطلب عاقل است. لذا بر همین منوال باید نوشته اش را تفسیر کرد، قطعا به علت محدودیت های نوشتن من نمی تونم از سیر تا پیاز جزییات هر چیزی رو بنویسم، اما خواننده باید فرض کنه که یک چیزهایی رو پیش فرض نویسنده در ذهن داشته و نیاد یک برداشت بسیار ضعیف بکنه. یا مثلا چیزایی که کلیشه ای از این طرف و اون طرف شنیده نسبت بده به نویسنده. مخصوصا این که قبلا نوشته های فرد رو دیده باشه و بدونه سابقه ی ذهنیش چی هست. مثلا همین نوشته ی آخر بنده رو ببینید، باز هم دچار همون مشکل شده: [quote]بنده نمي‌تونم برداشت مثبتي از فرمايش شما داشته باشم، مگه اينكه شما اعتقاد به اين دارين كه به قول فرمايشتون در صفحه‌ي بعد، ديكتاتورها مورد حمايت غرب هستن و چه سكوت‌شون و چه بيانيه‌ها و قطع‌نامه‌ها و چه تمهيل‌شون، براساس حمايت از ديكتاتورهاست. دليلي كه براي اين امر ميارين هم اينه كه اگه غير اين بود، بايد زودتر با اين امر برخورد مي‌كردن! شايد اشتباه از برداشت بنده و يا در حالت بدتر، حس مغالطه‌گري شديد بنده‌اس كه چنين برداشتي از فرمايشات شما به ذهنم مي‌رسه كه يا غرب بايد خلق‌الساعه واكنش نشون بده يا اگه نشون نده، پس حمايت كرده از ديكتاتورها![/quote] باز هم شما فرمایش بنده که نهایتا در مورد تاپیک مصر و لیبی است را تعمیم دادید به کل دیکتاتورها! یا این که تنها منطق صحبت من رو قرار دادید سرعت در برخورد کردن غربی ها! آیا شدید برخورد کردن فقط زود برخورد کردن است؟ خیر لحن برخورد، نوع واکنش به نسبت جنایت و همه ی این ها در کنار سرعت برخورد ، شدت یک برخورد را نشان می دهد. فرض کنید این اتفاق در ایران می افتاد، همین طور برخورد می کردند؟ بگذریم از متلک هایی که من به شما نزدم و شما در همین دو یا سه خط بنده را محروم نگذاشتید. [quote]حرف غلطي نيست. لكن اولاً بايد اين رو در نظر بگيريم كه قذافي، دوست غربه؟ ثانياً قذافي با اسرائيل قابل قياسه؟ ثالثاً علت سكوت در برابر جنايات اسرائيل، با ماجراي ليبي حول يه محور و قضيه‌اس؟ رابعاً سكوت غرب در موضوع ليبي با سكوت غرب در موضوع اسرائيل، يكسان و به يه هدفه؟ ضمناً آيا اگر بنده از اين فرمايش شما، باز تعميم و كلي‌نگري رو برداشت كنم (به دليل ذكر جمله‌ي «اصولا غربی ها برای دوستاشون (به خاطر منافعشون) یک فرجه ای قایل می شن که کارشون رو تموم کنند»)، باز مستحق حملات كلامي شما هستم و تحمل اتهام مغالطه؟ فكر نمي‌كنين درصدي هم مشكل از نوع بيان كلمات شما باشه؟[/quote] آیا من نگفتم وقتی این گونه حمایت می کنند یعنی دارند سودی می برند؟ آیا بحث تنها دوستی بود؟ آیا میزان حمایت غرب از اسراییل به همان اندازه است که از قذافی حمایت کردند؟ چقدر به اسراییل مهلت دادند که قضیه ی فلسطین را مختومه کند و چقدر به قذافی؟ تعمیم شما وقتی مصداق مغالطه است که خارج از آن چه عرف از یک حرف کلی برداشت می کند بحثی را عمومیت بخشید، یا حتی برعکس بیانی را که در مورد چیزی مصداقی است عمومیت دهید. [quote]اگر بنده كل غرب و شرق و حكام عربي و رسانه‌هاشون رو با يه چوب مي‌رونم، براي عرضم مبناي منطقي دارم و محصول سال‌ها كنكاش و مطالعاتم هست. حق اين بود كه مستدات مطالبه مي‌فرمودين، نه به ازاء عرض بنده و من حسب‌ تلافي، چنين كلامي رو بر زبان بيارين. ولي ان شاءالله كه به قول فرمايش شما، هر كدوم از اين شبكات و حكام، نه تنها با يكديگر هماهنگ نيستن، بلكه هركدوم بنا به منافع خود دارن عمل مي‌كنن و عملكرد كلان واحدي رو شاهد نيستيم. [/quote] دقیقا چون بنده شما را انسان عاقل و فهیمی ارزیابی می کنم، هیچ وقت نه این گفته ی شما را به سخره گرفتم و نه یک استدلال ضعیف و بی منطق را از خودم در آوردم و به گزاره ی شما نسبت دادم (مثلا بگویم، شما از آن دست متوهمینی هستید که فکر می کنید همه چیز زیر سر انگلیس است. هر چند فکر می کنم شما معتقدید که همه چیز زیر سر انگلو ساکسون هاست ) اما شما با فرضیه ی من چه کردید؟ ذهن خوانی! جمله ی بنده :[quote] برای هر کدام نقش مستقلی قایلم؟ [/quote] برداشت شما: [quote]ولي ان شاءالله كه به قول فرمايش شما، هر كدوم از اين شبكات و حكام، نه تنها با يكديگر هماهنگ نيستن، بلكه هركدوم بنا به منافع خود دارن عمل مي‌كنن و عملكرد كلان واحدي رو شاهد نيستيم. [/quote] من جایی گفتم هماهنگ نیستند؟ نقش مستقل داشتن یعنی این که هیج هماهنگی ای ندارند؟ یعنی این که عملکرد کلانشان هیچ سمت و سویی ندارد؟ من چنین حرفی زدم؟ ممکن نیست آدم های مستقل اشتراک منافع پیدا کنند و یکسان عمل کنند؟ بگذریم، برای تنویر بیشتر عرایضم یکی از تحلیل هایی که در بحث انقلاب مصر گذاشته بودم را مجددا می گذارم، شما مقایسه کنید با چیز هایی که به من نسبت داده اید. البته لطفا این تحلیل را نقد نکنید چون در مواردی نظرم تغییر کرده ولی در کل می تواند جهت گیری فکری را نشان دهد، آیا با آن چه در همین تاپیک شما به من نسبت می دهید و نوشته هایم را بر اساس آن تحلیل می کنید تطابق دارد؟ لطفا رجعت بکنید و مباحثات بین خودمان را مجددا مطالعه کنید: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=14140&postdays=0&postorder=asc&start=165 [quote]زمانی استعمارگران اسپانیایی موفق شده بودند که به بومیان به قبولانند که سرباز اسپانیایی از نسل خدایان است و به هیچ وجه نخواهد مرد. نتیجه این بود که بومیان حتی تلاشی برای شورش یا اقدام برای جنگ نمی‌کردند. چند زمانی است که این ذهنیت در ذهن بسیاری از تحلیل گران جهان سوم تزریق شده که هر چه غربیان طراحی کنند حساب شده و شکست ناپذیر است و هر اتفاقی که می‌افتد یا از نقشه‌ی آنان بوده یا برایش از پیش برنامه داشته‌اند. بخشی از این تصور درست است. غرب برای بسیاری از امور برنامه‌های طویل‌المدت می‌ریزد ولی در موارد بسیاری در مقابل خواست مردم به شکست می انجامد و در موارد بسیاری اشتباهات فاحشی مرتکب می‌شوند. با این مقدمه عرایضم رو می‌نویسم: یک تحلیل جامع بایستی شامل بر 4 حوزه‌ی مهم باشد: 1. آنالیز وضعیت زمینه‌ای بحران 2. تحلیل عوامل و بازیگران آغاز کننده‌ی بحران 3. عوامل و بازیگران موثر در تغییر روند بحران 4. تعیین پاسخ متناسب برای کسب منافع حداکثری (مادی یا معنوی) و تحمل ضرر حداقلی انجام چنین تحلیلی در این سایت خارج از حوصله‌ی خواننده خواهد بود ولی اگر بخواهیم در دو خط وضعیت زمینه‌ای را شرح بدهیم این گونه می‌شود: آمریکا در منطقه از زمان بوش احساس خطر می‌کند. ادامه‌ی روند کنونی منطقه‌ای نتیجه‌ای جز نزول قدرت آمریکا و سقوط هم پیمانانش ندارد. ضمن آن که حمایت از دیکتاتوری‌های منطقه‌ای برای ایالات متحده هم هزینه‌ی مالی و هم هزینه‌ی حیثیتی بالایی دارد و موجب تضعیف دیپلماسی عمومی آمریکا در خاورمیانه و جهان می‌شود. پس به دنبال راهکاری برای خروج می‌گردد. با این تحلیل سناریوهای آمریکا یک الزام است، برای فرار از موقعیتی که در آینده‌ی نزدیک گریبان گیر او خواهد شد. بنا بر این امریکا در وضعیت فرار رو به جلو قرار داشته و استراتژی او نیز ناچاراً با ریسک بسیار بالا همراه است. راه حلی که ایالات متحده در پیش گرفت همان چیزی بود که آقا مصطفی تفصیلاً بیان کردند. با این تفاوت که در زمان بوش متکی بر قدرت نظامی بود و در زمان اوباما بر سازمان‌های امنیتی و رسانه‌ای متمرکز شد. البته معمولاً طراحی‌های این چنینی با فرضیات متعدد ترسیم می‌شود. اهداف حداکثری و حداقلی و کنش‌ها و واکنش‌های متعدد همه‌ی بازیگران در آن لحاظ می‌شود و نهایتاً یک نقشه‌ی خروج در صورت عدم موفقیت خواهد داشت. علی رغم این تحلیل دوستان تنها تفصیلی از حالت موفقیت صد در صدی پلان آمریکایی‌هاست. اما نقطه‌ی ضعف اصلی تحلیل این است که دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی، به حساب نیامده اند. بازیگران منطقه‌ای عبارتند از : 1. ایران و متحدانش: اولین چالش در مقابل این پلان که از تحلیل‌های دوستان جا مانده ایران است. ایران نه تنها یک بازیگر منفعل نیست بلکه در عرصه‌ی بین‌المللی یک بازیگر بیش فعال تلقی می‌شود. خصیصه ی یک انسان بیش فعال این است که حتی اگر اراده‌ی سکون داشته باشد از این کار عاجز خواهد بود. ایران نیز در فضای بین‌الملل دارای چنین شرایطی است. زیرا که حتی اگر حاکمیت مرکزی ، قصد تنش زدایی و انفعال داشته باشد. نمی‌تواند مانع از فعالیت عناصری شود که در خارج و داخل ایران بر مبنای ایدئولوژی انقلاب اسلامی در حال فعالیت هستند. بنا بر این شاهد هستیم حتی در مواردی فراتر از توان اقتصادی و سیاسی خود در حال فعالیت‌های برون مرزی است. خواسته‌های ایران چیست؟ الف) عقیم سازی و یا کارشکنی در فعالیت‌های آمریکا و هم پیمانانش (خواسته‌ی حداقلی) بر این مبنا ایران ابتدا خواهد کوشید که طرح‌های آمریکا در منطقه را به شکست کشاند و در صورت عدم موفقیت خواهد کوشید تا از دست‌یابی غرب و آمریکا به خواسته‌های حداکثریشان جلوگیری نماید. ب) نشر پیام انقلاب (خواسته‌ی حداکثری) انقلاب اسلامی حاوی 2 پیام بزرگ بود: 1. حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه 2. آزادگی، (ان لمیکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد، فکونوا أحرار فی دنیاکم ). پیام اول از مختصات شیعی است و تنها با نشر تفکر شیعی آن هم در اعلا درجه‌ی آن امکان صدور دارد. اما پیام دوم جهان شمول است که البته مقدمه ایست برای پیام اول. بنا بر این، از حکومت لائیک و سکولار تا حکومت‌های اهل تسنن می‌توانند مستمعین آن باشند. نتیجه‌ی نشر پیام دوم وحدت است. ابتدا میان مسلمانان و سپس میان پابرهنگان جهان در مقابل طاغوتیان. هر تحولی در جهان و منطقه که بتواند یکی از این اهداف ما را محقق سازد یا این امکان را ایجاد کند که فضا برای نشر افکار انقلاب ایران تسهیل شود، یک موفقیت برای انقلاب اسلامی تلقی خواهد شد. بدیهی است که پیش از ما نیز افرادی چون جمال عبد الناصر پیام دوم انقلابمان را نشر داده و از آن انتفاعاتی برده‌اند، ولی پس از آن به دلیل اشتباهات شخصی و یا انحرافات فکری دیگر که داشته‌اند نا کام مانده‌اند. پر واضح است که اشتراک پیام به هیچ عنوان نقصی برای ما نبود و دلیلی بر سرنوشت مشابه نخواهد بود. بلکه فضلی برای صاحبان سابق آن بر شمرده می‌شود. آیا ایران استعداد لازم را دارد؟ بله، هم اکنون ایران به واسطه‌ی هم پیمانی‌اش با حزب الله و سوریه و نزدیکی روابطش با قطر در میان امت عرب برای خود عمق استراتژیک تعبیه کرده است. موفقیت چشم گیر ایران در برقراری ارتباط با اخوان المسلمین و تأثیر گذاری بر سیاست‌های آنان در سال‌های اخیر مرهون همین توانایی است. البته به طور قطع میزان نفوذ ایران در کشورهای مختلف به یک اندازه نیست. ولی در کشورهایی که برای ایران حایز اهمیت استراتژیک بوده‌اند قابل ملاحظه است. به عنوان مثال در مصر به قدری است که شبکه‌های انسانیِ طراحی شده توسط هم پیمانان ایران، در تمامی سطوح نظامی و سیاسی قابل مشاهده است. شاهد این مدعا تجهیز حماس به سلاح و مایحتاج لازمه از طریق کانال‌های موجود و دستگیری دو مورد شبکه‌های محلی جاسوسی ایران در مصر در یک سال اخیر است که در رسانه‌های داخلی کمتر انعکاس یافته. افزون بر این بسیاری از بازوان ایران مستقل عمل می‌کنند. علاوه بر سپاه قدس، سازمان‌های اطلاعاتی، دستگاه دیپلماسی ، حماس و حزب الله، در بسیاری از کشورهای اسلامی عناصری یافت می‌شوند که وابستگی اعتقادی و فکری به ایران دارند. این عناصر هم به صورت بالفعل و هم به صورت بالقوه موجود بوده و بعضاً بدون اطلاع سازمان‌های مربوطه مشغول فعالیت هستند. بسیاری از دست آورد های ایران در سال‌های اخیر نه از روی برنامه ریزی و قصد داخلی بلکه مدیون چنین افرادی است. ضمناً بد نیست بدانیم انقلاب‌های مخملی کپی برداری از انقلاب ایران است. پس اگر کسی با آن آشنا باشد و بتواند در آن ایجاد خلل کند، همانا خود ما هستیم زیرا که نمونه‌ی واقعی آن را تجربه کرده‌ایم. 2. دیکتاتوری‌هایی که در این پلان بایستی دچار دگرگونی شوند. مهم‌ترین خواسته‌ی این دست حاکمان حفظ موقعیت خویش در مسند حکومتی است. در این راستا این دست کشورها از کمک به یکدیگر دریغ نخواهند کرد. ساده‌انگارانه خواهد بود که بیندیشیم این دست حاکمان به وعده‌ی حفظ ثروت و دارایی و رفاه دست از حکومت خواهند کشید. 3. ترکیه و اسراییل نقش ترکیه و اسراییل با تحلیل اشخاص از اوضاع داخلی این دو کشور ارتباط تنگاتنگ دارد. موضوعی که خود نیازمند صفحات بسیاری است لذا از این دو کشور ترجیحاً گذر می‌کنم. بازیگران جهانی:[/b] 1. [b]چین و روسیه چین و روسیه دو بازیگر عمده‌ی جهانی هستند. هرچند قدرت تأثیر گذاری روسیه کاهش یافته ولی چین در حال قدرت گیری است. به هر حال دو نگرانی حساسیت آنان را در مقابل سناریوی فعلی آمریکا بر خواهد انگیخت: الف) سناریوی آمریکایی باعث قبضه‌ی بیش از پیش قدرت در خاورمیانه توسط آمریکا خواهد شد. امنیت انرژی چین وابسته به خاورمیانه است. لذا بعید است این کشور حاضر شود که شاه رگ حیاتی خود را کاملاً در اختیار رقیب و دشمن خویش گذارد. حال آن که سیاست چین و روسیه گسترش نفوذ در خاورمیانه از طرق مختلف از جمله ایران است. لذا این احتمال وجود دارد که چین به صورت پنهانی با مداخله در عوامل موجود باعث شود که سناریوی آمریکا دچار اشکالات عمده شود. ب) هر دو کشور این بیم را خواهند داشت که دامنه‌ی اعتراضات به مرزهایشان نیز سرایت کند. کما این که چین طعم مورد مشابهی را در زمان اوباما در منازعات ایغورها چشیده و از توان بسیج رسانه‌ای آمریکا مطلع است. روسیه نیز به دفعات قربانی انقلاب‌های مخملی بوده است. 2. فرانسه و اروپاییان البته من برای این کشورها نقش‌ها مستقل قائل هستم که به صورت پنهان عمل می‌کنند ولی به همان دلیل که از ترکیه و اسراییل عبور کردیم از این مورد نیز صرف نظر خواهیم کرد. سناریوهای احتمالی: 1. تشکیل حکومت‌های اسلامی تحقق چنین خروجی‌ای به منزله‌ی خروج امور از دست غرب و فاجعه‌ای برای سیاست‌هایشان خواهد بود. بر خلاف تصور اغلب مردم این سناریو برای ما نتیجه‌ی برد حداکثری نخواهد بود. اسلام گرایان اهل تسنن به دو دسته‌ی افراط گرای تکفیری و غیر افراط گرا قابل تقسیماند. خوشبختانه اهل تسنن مصر از دسته‌ی دوم بوده و اخوان المسلمین علی رغم تبعیت از اندیشه‌های عبدالوهاب آنتی تز وهابیت تکفیری به حساب می‌آیند. (با یک سرچ ساده دو واژه‌ی وهابیت و اخوان المسلمین می‌توانید به اطلاعات خوبی دست یابید) اما وقتی انقلاب‌ها به خشونت و معنی دقیق انقلاب منجر شوند. اندیشه‌های افراطی‌تر مجال حکم رانی خواهند یافت و انقلاب‌ها فرزندان خود را خواهند بلعید. روی کار آمدن این دست حکومت‌ها باعث می‌شود نشر پیام اول انقلاب ما دچار اختلال شود و حتی احتمال جبهه گیری بر علیه حکومت‌های شیعی نیز با گذشت یک بازه‌ی زمانی منتفی نیست. با این وجود به علت سلفی ستیزی در الازهر و رقابت مصر و عربستان و بعضی فاکتورهای دیگر مثل ترس غرب، احتمال عدم وقوع چنین افراط گرایی‌ای محتمل‌تر است. در هر صورت در ابتدا شکل گیری جبهه‌های ضد آمریکایی و اسراییلی در منطقه باب میل ماست. لکن تجاوز نظامی یا کودتا به سبک گزینه‌ی چهارم در دستور غرب قرار خواهد گرفت. احتمال تشکیل چنین دولتی زیاد نیست. به دلایل متعدد. ولی بعید هم نیست. وقوع این حالت باخت برای آمریکا و برد در کوتاه مدت برای ما با احتمالِ باخت در دراز مدت است. 2. تشکیل حکومت‌های سکولار و لیبرال در فضای دمکراتیک با مشارکت اسلام گرایان این مورد بهترین حالت برای آمریکاییان خواهد بود زیرا معتقدند تمامی اهدافشان را برآورده خواهد کرد. چنین تحولی منافع ایران را نیز به صورت حداکثری در میان خواهد گرفت. الگوی این دست حکومت‌ها ترکیه خواهد بود. کشوری مانند ترکیه بیش از کشورهایی چون عربستان و مصر ظرفیت همکاری با ایران را خواهند داشت. روی کار آمدن این دست حاکمیت‌ها در منطقه باعث تضعیف یکی از خطرناک‌ترین آنتی تزهای منطقه‌ای یعنی وهابیت تکفیری و طالبانیسم برای انقلاب ما خواهد شد. تحولی که می‌تواند هم تهدیدات امنیتی ما را کاهش داده و هم فضای مثبتی برای آماده سازی جهان اسلام در یک بازه‌ی زمانی طولانی مدت برای دریافت پیام اول انقلاب ما فراهم آورد. اما نکته‌ی دیگر آن که مواضع ضد اسراییلی و ضد آمریکایی جزء جدایی ناپذیر این حاکمیت‌ها خواهد بود. همین که در جهان اسلام حاکمان برای کسب محبوبیت مجبور به چنین ژست‌هایی می‌شوند و غرب آن را به عنوان یک واقعیت می‌پذیرد، خود یک دست آورد نیکو برای ما و عقب نشینی برای آمریکاست. من مطمئن هستم این سیاست ظاهر سازی تنها در کوتاه مدت موفق خواهد بود زیرا که در صورت ایجاد هر گونه منازعه‌ی جدی مثل جنگ 33 روزه چهره‌های دو رو مجدداً شناسایی خواهند شد و این در حالی است که همین سخنان و الگو گیری‌های ظاهری از مواضع ایران باعث محبوبیت بیشتر این تفکر در میان مردم منطقه خواهد شد که موضع غرب را تضعیف خواهد کرد. البته آمریکا نیز متقابلاً خواهد کوشید با الگو سازی این دست دمکراسی‌ها و دست یازیدن به نبرد تبلیغاتی جبهه‌ی داخلی ما را تضعیف کند که هشیاری جدی می‌طلبد. از سوی دیگر هم پیمانانی چون سوریه نیز در معرض خطری جدی قرار خواهند داشت. از سوی دیگر مشروعیت اسراییل را به مانند ترکیه مطالبه خواهد نمود که دست آورد بزرگی است. (البته بعید است بتوانند این خواسته را به ثمر برسانند. کما این که در عراق و افغانستان که تحت اشغال مستقیم بودند چنین امری به علت مقاومت مردم محقق نشد. احتمال قطع روابط مصر با اسراییل بیش از برقراری رابطه در کشورهای دیگر است) ایده آل ما تشکیل حکومتی در مصر با ویژگی‌های حکومت عراق فعلی است دولتی که منافع ملی را در همراهی با ایران و مراعات با آمریکا می‌بیند و همه‌ی طیف‌های فکری در آن مشارکت فعال دارند. ضمناً به شعائر اسلامی احترام ویژه گذارده و به آن پایبند است. در این شرایط ما تکیه گاه اسلام گرایان نیز باقی خواهیم ماند و خطر افراط گریِ تکفیری از بین خواهد رفت. در این سناریو همانند عراق و افغانستان منطقه در کشمکش نرم میان ایران و آمریکا باقی می‌ماند. 3. تشکیل حکومت‌های سکولار و لیبرال بی مشارکت اسلام گرایان منظور حکومتی مانند ترکیه پیش از روی کار آمدن اردوغان است. این مورد به دلیل این که خاصیت مردمی بودنش را از دست می‌دهد و طیف عظیمی از مردم احساس تعلق به آن نخواهند داشت وقوعش مطلوب طراحان نیست و باعث می‌شود اهداف حداکثری آمریکا بر آورده نشود. ضمن آن که فضای دمکراتیک حضور اسلامگرایان را تضمین می‌کند. و حذف آنان به معنی باقی ماندن یک گروه فشار قدرتمند و نوعی نارضایتی عمومی است که در این صورت چیز زیادی به نفع آمریکا ایجاد نشده است. با این وجود اگر اوضاع به نحوی پیش رود که کنترل از دست غرب خارج شود و احساس خطر کند در این صورت گزینه‌ی مطلوب آمریکاییان خواهد بود. در چنین شرایطی چیز خاصی برای ما تغییر نخواهد کرد بجز آن که احساسات ضد آمریکایی افزایش خواهد یافت. می‌توان این سناریو را خنثی نامید. 4. تشکیل حکومت‌های سرکوبگر دیکتاتور یا حفظ حاکمیت فعلی یا توسل به اقدام نظامی آمریکا یک ویژگی مهم دارد و آن این که اگر طرح‌هایش محقق نشود توانایی بر هم زدن صفحه‌ی بازی را در بیشتر موارد دارد.( درست مثل همان حرکت شیر فرهاد که با کفشش کیش و مات را اعلام می‌کرد.) این مورد به معنی شکست طرح آمریکاست و راه حل خروجی که پیش از این به آن اشاره شد. در این صورت اوضاع به روال سابق باز خواهد گشت با این تفاوت که هزینه‌ی سنگینی بر دست طراحان گذارده و اوضاع را به ضررشان پیچیده‌تر کرده. زیرا که، هم اعتماد حکام فعلی را از دست داده‌اند و هم محبوبیتشان افول کرده. در ضمن هیچ دست آوردی از اهدافشان تحقق نیافته. اگر این اتفاق بیفتد ما از منافع شبه انقلاب‌ها محروم شده‌ایم ولی هدف ناکام گذاردن آمریکا برایمان محقق شده. ما چه باید بکنیم: الف) همراهی با انقلاب‌ها، زیرا که در صورت عدم همراهی و پیروزی انقلاب، ما از معادلات منطقه‌ای حذف خواهیم شد و نفوذ نرم خود را از دست خواهیم داد ب) سعی در جریان دهی انقلاب‌ها به سمت دست یابی به اهداف غایی انقلاب اسلامی (نه در کوتاه مدت بلکه با دید بلند مدت) به وسیله‌ی رسانه‌های هم پیمان و نیروهای هم راستا. ج) سعی در پر رنگ کردن احساسات ضد استکباری و ضد اسراییلی معترضین و تبدیل آن به بخشی از شعارها . تقویت نقش رهبری نیروهای هم پیمان در بین ملت عرب تا در زمان تشکیل حکومت قدرت چانه زنیشان بالا رود. با این ملاحظه که شبه انقلاب‌های مردمی به سمت و سویی نرود که منجر به دو گزینه‌ی آخر شود. (حذف اسلام گرایان یا استبداد) ضمناً باید دایماً هم پیمانانمان هشیار باشند که سمت و سوی فضای دمکراتیک شفاف باقی بماند تا از دور رقابت‌ها حذف نشوند و تا پیش از دست‌یابی به این هدف مردم از خیابان هاجمع نگردند. (درست مثل طرح 6 ماده‌ای اخوان المسلمین یا ادامه‌ی اعتراضات در تونس) د) تلاش در برقراری ارتباط با تمامی جریان‌های معارض موجود و تأثیر گذاری بر ذهنیتشان ه) نشان دادن مشابهت‌های این انقلاب‌ها با انقلاب اسلامی در داخل تا خویش را در مقابل موج نا آرامی‌ها ایمن سازیم و امکان سوء استفاده را از فتنه گران بگیریم. ( واقعیت آن است که آرزوی مردمی که به خیابان‌های کشورهای عربی می‌آیند دست یابی به نیمی از آزادی‌ها و داشته‌های ماست.) از سوی دیگر پر رنگ کردن احساسات ضد اسراییلی و آمریکایی در رسانه‌های عرب زبانِ برون مرزی و جریان‌های انقلابی و رهبرانشان، می‌تواند هم پیمان ما سوریه را تا حد زیادی مصون نگاه دارد. ط) تنظیم راهبردهای بلند مدت برای نشر افکار انقلاب اسلامی و استفاده از فضای باز ایجاد شده‌ی ناشی از دمکراسی ی)آمادگی برای مواجهه با گزینه‌ی تشکیل دیکتاتوری و تجاوز. بهره برداری رسانه‌ای و دیپلماتیک از آن و در صورت امکان مقابله با آن. ک) سعی در معرفی عناصر وارداتیِ غرب به جریانات سنتی و مردمی پانوشت: 1. تجربه نشان داده که آمریکا پیش از مبادرت به تصمیماتی به این بزرگی سعی خواهد کرد که دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی را با خود همراه ساخته و یا به نحوی متقاعدشان سازد که از مداخله به پرهیزند . مانند کاری که پیش از افغانستان و عراق نمود. این هدف معمولاً به سه شکل عملی می‌شود: الف. دادن امتیازات خارج از سناریوی طراحی شده به بازیگران ب. طراحی پلان عملیاتی به نحوی که آنان را متقاعد سازد که منافعشان در اجرای سناریو خواهد بود یا آسیب نخواهند دید. ج. ارعاب معتقدم یکی از موضوعات مذاکرات اخیر ایران و غرب حول همین سناریو بوده است . هم چنین سفرهای اخیر غیر منتظره‌ی دیپلماتیک بین پکن واشنگتن. و توافقات روسیه و آمریکا در همین راستا قابل تحلیل است. 2. یکی از اهداف انجام فتنه سبز در ایران پیش از اجرای نقشه‌ی فوق می‌تواند آن باشد که حتی اگر حکومت ایران ساقط نشود، استفاده از ابزارهای خشن در خاموش سازی فضا و انجام پروپاگاندای رسانه‌ای باعث شود ، دیگر انقلاب‌های مهندسی شده از قرار دادن انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگو بپرهیزند. 3. یکی از کشورهای تأثیر گذار در سودان و مخالف تجزبه ی آن مصر است. تضعیف مصر تجزیه‌ی سودان را تسهیل خواهد کرد. 4. وضعیت فعلی ما در منطقه مشابه انگلستان در زمانی است که انقلاب‌های مردمی اروپا را در می‌نوردید. در آن زمان انگلستان به علت داشتن یک نظام مشروطه بر خلاف دیگر حکومت‌های استبدادی در اروپا نه تنها از این انقلاب‌ها واهمه‌ای نداشت و به مقابله با آن‌ها نمی‌پرداخت بلکه به آنان به دید یک فرصت می‌نگریست. در شرایط فعلی ما یک برگ برنده نیز داریم . آن هم همراهی مردم منطقه با سیاست‌های اعلامی ماست. [/quote] آقا مصطفی، من به شما و تنور فکرتان، اعتقاد داشته و دارم. احترام زیادی هم برای شما قایل بوده و هستم. از این که قابل هم می دانید و نوشته هایم را می خوانید و نقد می کنید بی نهایت سپاسگذارم و آن را نعمتی بر می شمارم، عذر خواهی هم لازم نبود بکنید چون حتما من آن قدر قابل نیستم که برداشت صحیحی از صحبت هایم بشود. یا این که بسیار ادبیات ضعیفی دارم.
  24. سلام، کجای صحبتم من گفتم که آمریکایی ها همیشه بر حمایت از حقوق بشر پای بند اندو همیشه هم مدافع دیکتاتورهایند که شما این لکچر رو برای من نوشتید و به صفر و یک محکومم می کنید؟ یکی مغالطه ی معروف داریم و اون این که شما صحبت های طرف مقابلتون رو به بدترین حالت ممکن تفسیر و تعبیر کنید و بعد بهش نسبت بدین و بشینین هووش کنید. متاسفانه از اولی که من در این موضوع انقلابات با حضرت استاد مصطفی وارد بحث شدم تمام نوشته هام از سوی ایشون به نحوی تعبیر شد که انگار با یک آدم با آی کیوی جلبک در حال بحث هستند! همین هم باعث شد که بحث رو رها کنم. اون آنانسی هم که اومدم و بعد بی خیال نوشتن مطلبش شدم ناظر به همین مغالطه بود. این مورد هم به همین موضوع دچار شد: [quote]بعضی وقت ها تاخیر در اقدام خودش یک حمایت محسوب می شه. کاری که قزافی داره انجام می ده از دیدگاه حقوق جزای بین الملل در جرگه ی جنایت علیه بشریت است( تقریبا جزو 3 یا 4 جرم بزرگ شناخته شده در جهان). در این موارد معمولا به سرعت یک مداخله ی شدید سیاسی و نظامی رو شاهدیم مگر این که[b] یکی از طرفین از این برنامه در حال سود بردن باشه.[/b] در ماجرای لیبی درست مشابه جنگ 33 روزه و جنگ تحمیلی خودمون، قطعنامه رو دیدیم ولی وقتی که دیگه مجبور شدن. این که چی مجبورشون کرد بماند. نوع محکوم کردن غربی ها خودش یک حمایت محسوب میشه. یکی از اهداف پشت پرده ی این مداخلات حتی می تونه جلوگیری از انقلابیون باشه. مثل قضیه ی بوسنی و کزوو. البته هزاران دلیل و منفعت دیگه هم داره مثل تضعیف یک آدم یک دنده و کشورش که همیشه در اصول طراحی شده ی قدرت ها حرکت نمی کرد، یا احتمالا تجزیه ی اون و.. از قضا منم این قضیه رو خیلی قبل ترها در تاپیک مصر بهش اشاره کردم. پس میشه به نظر مخالف برادرمون مصطفی هم قایل بود ولی به همین نتیجه رسید. [/quote] این قسمت که بولد کردم نشون می ده که منفعت گرایی مهمترین مسئله ای هست که بهش اشاره کردم! همیشه معتقد نیستم که از حقوق بشر دفاع می کنند و همیشه هم معتقد نیستم که از دیکتاتور! (این هم شد مثل قضیه ی اخوان المسلمین و رسانه ی ملی و غیره که شما بی منطق ترین برداشت ممکن را از نوشته هایم کردید و بعد هم با تقطیع و جداسازی آن ها از کانتکسی که در آن مطرح شده بود ما رو گذاشتید کنار دیوار بستید به رگبار، لا اله رو گفتید الا الله یادتون رفت) اگر یکی در شهر قتل انجام داد و داروغه لفت و لیس داد رسیدگی جنایت رو، یعنی چی؟ یا دستشون با هم توی یک کاسس، یا داره یک جوری از شرایط موجود سود می بره! قطعا داروغه نمی تونه بگه قتل کار خوبیه ولی می تونه بگه عجب کار بدی ما در اسرع وقت رسیدگی می کنیم. قتل چیزیه که بچه ی 4 ساله هم قبحشو می فهمه. وقتی ما در حقوق بین الملل می گیم جنایت علیه بشریت، یعنی چیزی مشابه قتل و تجاوز در مقیاس داخلی. کسی نمی تونه بگه ما این را حمایت می کنیم یا سکوت کنه، ولی می تونه تقبیح کنه و خودشه بزنه به اون راه، هی لفتش بده. اصولا غربی ها برای دوستاشون (به خاطر منافعشون) یک فرجه ای قایل می شن که کارشون رو تموم کنند، بعد محکومیت ظاهری رو شروع می کنن، مثل قضیه ی اسراییل و موارد دیگر، اگر ماجرا بیشتر طول کشید طوری که سکوتشون باعث بشه حیثیتشون در داخل و خارج در حال لجن مال شدن باشه یا این که قضیه بر خلاف نظرشون از سمت دیگر پیش بره، یا طرف حسابشون رو عوض می کنند یا قضیه رو خودشون فیصله می دن اون جور که دوست دارن. از این کارام تو کارنامشون بسیار است. وانگهی شما که کل غرب و شرق و حکام عربی و رسانه هایشان را با یک چوب می رانید، سیاه سفید نگاه می کنید یا بنده که برای هر کدام نقش مستقلی قایلم؟ داش مصطفی اصلا ما عقلمون قد نخوده، اشتباه کردیم. از اول حق با شما بود.
  25. [quote]دوست عزیز جناب آنتی وار بند 1: من هم با شما موافق ام. غربی ها دقیقا ده ساله که دارن تلاش می کنن که این موضوع به یک رویه جا افتاده تبدیل بشه برای سوءاستفاده های سیاسی و نظامی خودشون اینم قبول داشته باشید که اونا در خیلی از موارد زرنگی بخرج میدن تا آب زیر پاشون نره بند 2: حمایت از کی ؟ من که متوجه نشدم اما تا اونجا که می دونم غربی هرگز از مردم (ملت های) خاورمیانه حمایت نکردن که هیچ بلکه اونا رو تا تونستن کوبوندن بند 3: من دقیقا متوجه منظور شما نشدم ... چرا ما که تا می تونیم از کارهایی که می کنیم حرف میزنیم ... وفاداران نامریی داریم؟ بیشتر توضیح بدید لطفا بند 4: من اینو می گم که چرا نمی بینیم که شبکه های وطنی هم دارن راه متعادل و منطقی رو در برخورد با بسیاری از تحولات منطقه ای و جهانی در پیش می گیرن والا من نمی دونم دوستان چطور استنباط می کنن که در شبکه های وطنی مدام دارن از شکست و نابودی آمریکا حرف می زنن ... بله تا زمانی که چهار تا دیوانه اونور دنیا هستن که می گن ایران ایستاده روی نوک یک نی وسط اقیانوس و داره با پرچم سفید غرق میشه توی آب بد نیست که ما هم بگیم که توی آمریکا بیش از 60 میلیون نفر از انواع حمایت های اجتماعی و تامینی محروم هستن ... اشکال گفتنش چیه؟؟؟ بند 5: عرض بنده این نبود که غول های رسانه ای جهان با یک مغز واحد برنامه ریزی میشن اما می تونم به جرأت به شما بگم که مثل مزدبگیرها (جایزه بگیرها) عمل می کنن هر کسی بیشتر پول و نفوذ بده هر کسی بیشتر سهم بده هر کسی بیشتر کمکشون کنه از اذناب اونور آبی اعم از لابی و باند و گروه و دستجات و حکومت و سایه و غیر سایه و سرمایه دار اونها هم بیشتر سعی می کنن حرف های او ایده های او تئوری ها و حتی توهمات او رو مطرح و با آب و تاب بیان کنن در ضمن چرا یه جور اتحاد راهبردی هم وجود داره ... نوعی توافق بر سر حفاظت از منافع و میراث سلطه غربی ها متشکرم[/quote] سلام برادر عزیز، من نظرم در خیلی از موارد به شما نزدیک است. 1. بله درست است. البته این که گفته شد یک بحث جاری در حقوق بین الملل است. اختلاف دکترین شدیدی وجود داشت که الان دارن مستند به رویه های می کنندش. 2. از دیکتاتورها 3. نه عزیز دل، بیشتر کارهایی که ایران در بخش های جریان سازی، انتقال فرهنگی و جذب نیرو انجام می دهد مخفی و در سایه است. این دست کارها معمولا در تمام کشورها از سکرت ترین مسایل به حساب می آید، مخصوصا اگر کشوری مثل ایران باشد که زیر ذره بین است و هر وابسته ای بهش سریعا دچار مشکل می شود. 4. تقریبا موافقم نوشته من هم تقریبا همین را می خواست بگوید. 5. با بیشترش موافقم و با بخشیش نه ولی این جا جای بحثش نیست. برخی عزیزان این جا معتقدن رسانه های بین المللی دقیقا با یک مغز برنامه ریزی می شن و همه را در یک کیسه قرار می دن که با یک برنامه ی واحد از طیف معتدل تا افراطی را با یک هدف پوشش می دن. روی نوشتم به این نظر بود. شما اگر صفحات قبل همین تاپیک را هم بخونید تقریبا با نظرات من آشنا میشید. بعد با اون پیش زمینه متوجه خواهید شد که ما در یک طیف فکری[b] تقریبا[/b] قرار داریم. با این پیش فرض یک بار دیگه پست قبلی رو بخونید. موفق باشید.