Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. سلام به همه ی دوستان، من وسط بحثتون یک چند تا نکته انحرافی بگم: 1. این قطعنامه ی لیبی یک خاصیت داشت. کشورهای غربی چند وقتی هست که در به در دنبال این هستند که رویه ای در حقوق بین الملل ایجاد کنند که بر اساس اون بتونن برای مسایل حقوق بشری به فصل هفتم منشور و مداخلات نظامی دست بزنند. چند بار هم سابقا این کار رو کردن که با اعتراضات زیادی همراه شده. اما این قضیه ی لیبی نشون داد که دارن به هدفشون خیلی نزدیک می شن. این رویه اگر باب بشه بسیار خطرناک خواهد بود. 2. بعضی وقت ها تاخیر در اقدام خودش یک حمایت محسوب می شه. کاری که قزافی داره انجام می ده از دیدگاه حقوق جزای بین الملل در جرگه ی جنایت علیه بشریت است( تقریبا جزو 3 یا 4 جرم بزرگ شناخته شده در جهان). در این موارد معمولا به سرعت یک مداخله ی شدید سیاسی و نظامی رو شاهدیم مگر این که یکی از طرفین از این برنامه در حال سود بردن باشه. در ماجرای لیبی درست مشابه جنگ 33 روزه و جنگ تحمیلی خودمون، قطعنامه رو دیدیم ولی وقتی که دیگه مجبور شدن. این که چی مجبورشون کرد بماند. نوع محکوم کردن غربی ها خودش یک حمایت محسوب میشه. یکی از اهداف پشت پرده ی این مداخلات حتی می تونه جلوگیری از انقلابیون باشه. مثل قضیه ی بوسنی و کزوو. البته هزاران دلیل و منفعت دیگه هم داره مثل تضعیف یک آدم یک دنده و کشورش که همیشه در اصول طراحی شده ی قدرت ها حرکت نمی کرد، یا احتمالا تجزیه ی اون و.. از قضا منم این قضیه رو خیلی قبل ترها در تاپیک مصر بهش اشاره کردم. پس میشه به نظر مخالف برادرمون مصطفی هم قایل بود ولی به همین نتیجه رسید. 3. ما بر خلاف نظر بعضی از دوستان، خیلی کارها در این 30 سال کردیم. ولی هیچ وقت راجع بهشون حرفی نزدیم چون اگر می زدیم اثر کارهامون از بین می رفت. حتی بعضی وقتا مقطعی هم کارهایی کردیم که به سرعت نتیجه های خارق العاده به دست آوردیم مثل بوسنی هرچند که بعدا خوب ازش صیانت نشد. علاوه بر این همون طور که سابقم اشاره کردم خیلی کارها هم کردیم که اصلا خبر نداریم چون خودمون نکردیم برامون کردن! یعنی این انقلاب وفادارانی دارد که به صورت متجزی فعالیت هایی می کنند بدون چشم داشت و برنامه ریزی. بسیار هم این افراد زیادند. به عبارتی ما یک بازیگر بیش فعالیم در عرصه ی بین الملل. 4. بحث در حوزه ی شبکه های خبری، به جایی نمی رسه. اگر به بیش از سه زبان تسلط داشته باشید، می تونید شبکه ها رو دنبال کنید و ببینید اون طورها هم که بعضی دوستان ازشون یاد می کنند عمل نمی کنند. اقلا ما که ندیدیم. البته حتما بین شبکه ای که قدمت صد ساله داره با شبکه ای که فعالیت جدیش تازه به دهه هم نمی رسه، فرق هست ولی نه اون قدر. معادله ی ثروت و قدرت رو هم اگر بگذارید کنار مدیران شبکه ها اون وقت می تونید ببینید بازده چه شبکه ای بهتر است و چه شبکه ای ضعیف تر است. (نیایید باز این حرف من را به ضعیف ترین و بی منطق ترین حالت ممکن برداشت کنید مثل برخی حرف های سابقم و به من نسبتش بدید. من نمی گم شبکه های ما خیلی عالی و بیست هستند و بازدهشون از همه بهتره فقط ابزار مقایسه رو نشون دادم) 5. من اصلا این دید که همه ی شبکه های عالم بر اساس یک مغز واحد برنامه ریزی میشن رو نمی پسندم. عملا هم این طور نیست. هر کدوم بر مبنای کسی که پولشون رو می ده سیاست رسانه ای ترسیم می کنند. این سیاست هم یکسان نیست مدام با تغییر سیاست های دولتشون، جهتش تغییر می کنه. الجزیره فعلا در پازل مقاومت است. بن لادن و دوستانش هم از دید یک آدم سنی، می شوند یک بازوی مقاومت. این واقعیتی است که ما چه خوشمان بیاید چه نیاید در جهان اهل سنت جریان دارد. البته الان گرایش سلفی گری الجزیره کم تر شده چون قطر با سلفی گری مشکل داره و اون رو بازوی عربستان می دونه روابط نزدیک تری هم با ما پیدا کرده. بهتره به جای این که اتیکت بچسبونیم به شبکه ها ببینیم کجا در حوزه ی منافع و تفکر ما حرکت می کنند کجا خارج از اون. این اختلاف من با برخی دوستان قابل بررسی نیست مگر این که بیان بشینیم شبکه ها رو عینا رصد کنیم بعد هر کدون شواهد امر رو نشون بدیم. ولی جدای از اون کسایی که با شکبه ی الجزیره سابقه ی همکاری داشتن و من با هاشون گپ و گفت داشتم به وجود این طرز فکر در بدنه ی مدیران شبکه تاکید دارند مخصوصا این که اخیرا شبکه دست مدیرانی با گرایش اخوان المسلمین افتاده. اگر وقت داشتم و برخی مسایل توی این سایت نبود شواهد بسیار زیادی برای این حرفام می تونستم از توی اخبار همین الجزیره بیارم. حتی می تونستم نشون بدم که بر خلاف نظر دوستان العربیه نحوه ی پوشش خبریش نشون میده که سیاست رسانه ایش بر ضد انقلابات و به نفع سرکوب هاست. حتی در ماجرای تهران سرکوب ها رو تایید کرد هر چند که از تخریب دولت ایران اصلا کم نگذاشت. بگذریم. این بحث ها یکم مبنایی است. یعنی در مبانی اختلاف نظر بین دوستان وجود دارد. بنا براین به جای خاصی نخواهد رسید. برای همین هم چندین صفحه ی قبل من ازش کنار کشیدم. متاسفانه یا شایدم خوشبختانه خیلی چیزها را هم نمی شود گفت. بعدها اگر اسنادش منتشر شود آیندگان قضاوت خواهند کرد.
  2. فکر کنم میمون های اصلی را نگذاشته باشند درون کپسول زیستی. احتمالا این کاوشگر برای تست اولیه سامانه ها پیش از پرتاب میمون هاست. اون عروسک هم به احتمال قوی چیزی مشابه ماکت هایی است که در صنعت خودرو سازی برای تست برخوردها و فشارها ازش استفاده می شود. باید مملو از سنسور بوده باشد.
  3. [quote][quote][quote]راستي مصطفي ، عادت داري بگي : حرف شما هم متين است . [/quote] اين جمله در كجاي پست قبلي‌ام بود؟ [/quote] سلام ، عذرخواهي مي كنم ، اشتباه شد ! فكر كنم توضيح بيشتر لازمه ، نوشته هاي دوستان رو ذخيره مي كنم و سر فرصت مطالعه ، به هم ريختگي پيش آمده بود. با يكي ديگه از بزرگان اشتباه شديد . ============================ اما در مورد اقدام نظامي غرب جهت تغيير حكومت در مصر و ليبي ! نه اينكه نفت و مسائل اقتصادي تاثيرگذار تر ين مسئله باشه ! راستي اگر اين موج توي اروپا بيافته چي ! همونطور كه گفتيد بهتره صبر كنيم ! شما خيلي بر روي نظر خودتان پافشاري مي كنيد. صبر مي كنيم تا آينده حقيقت را مشخص كند.[/quote] حرف شما متین است فعلا که سونامی کشورهای عربی به ژاپن رسیده! برخی از دوستان معتقدند سونامی ژاپن نقشه ی آمریکا و متحدانش برای ترسیم نظم جدید جهانی است. برخی دیگر هم معتقدند وقتی علت مرگ ببر سیبری را متوجه شدید، علت این سونامی رو هم خواهید فهمید. البته اگر کمی صبر کنیم همه چیز مشخص خواهد شد. برخی ها هم معتقدند این ها همه علایم آخر الزمانی است. (این یکیش جدی بود. شاید باشه کی می دونه)
  4. سلام به برادر عزیز مصطفی: این قسمت ها منظور بود: [quote]بنده دنبال دلیل آوردن نبودم! فقط خواستم خبری رو که شنیدم و بیشتر نمی تونم توضیح بدم عرض کرده باشم.[/quote] و [quote]هرموقع تونستین معمای شهرام امیری رو حل کنین، معمای جنبشهای منطقه رو هم حل می کنین. [/quote] البته اگر یک چیز را شنیده باشیم. برید از خودش بپرسید.
  5. سلام به همه ی دوستان، یک سری مطالب بود که خیلی دلم می خواست در ادامه ی بحث های قبلی بگم، ولی الان چندتا پروژه دستم رو بسته. با این همه، این جمله رو دلم نیومد نگم: یادتون هست آقا میثم یک چیزایی می گفت؟ صد در صد تایید میشه! چه کارایی می کنن! این برو بچس.
  6. دوستان من یک تاملی کردم، به این نتیجه رسیدم لزومی نداره بی خود بحث رو کش بدم. چون تبدیل به جدل میشه. تقریبا همه چیز روشن است. هر کس علاقه مند باشد یک مراجعه بکند به مباحث مطرح شده توسط این جانب در تاپیک های انقلاب مصر و تونس و همین تاپیک همه ی آن چه من بخواهم بگویم را می فهمد. حیف چون هم نشینی و هم صحبتی با آقا مصطفی همیشه غنیمت است. حالا در موضوعات دیگر. ما که دست از سر این جوان خدا بر نمی داریم. آنانسم را پس می گیرم. فیلم در مرحله ی نظارت دچار ممیزی ساخت شد! فکر کنم شما هم با من موافق باشید. [quote]بحث توي اين زمينه زياده چون تاپيك منحرف ميشه ادامه نديم بهتره . بيشتر به اين خاطر گفتم كه بدونيم چرا اين انقلاب ها نيازي به رهبري ندارند و نميتونند هم رهبري داشته باشند . نكته بارز اين قضيه اين هست كه (جنبش هاي داراي رهبري مشخص مثل همين سبز هاي خودمون ! هيچ وقت به نتيجه مشخص مورد نظر سرانش نميرسند ! و شرايط به جايي رسيده كه باعث نابود شدن و حذف سياسيشون خواهد شد ) علتش هم همين مديريت رسانه اي هست كه رهبريت اصلي اين جريان رو بدست گرفته و حتي اگر روزي همين سران فتنه بخوان برگردند اين توان و اجازه رو پيدا نميكنند . [/quote] خوب بحث این هست که این رسانه ها تا چه حد می توانند در ایجاد خواست های کاذب بین مردم تاثیر گذار باشند، جناب واریور. مثلا، فرض کنید که شما الان گرسنه اید یا سیر نیستید. اگر تبلیغات رسانه ای به شما بگوید بروید لازانیا بخورید. اگر گرسنه باشید احتمال جذب شما بالاست، اگر سیر هم نباشید و تبلیغات موثر و شدید باشد احتمال دارد بروید و گازی به لازانیا بزنید. اما شرایطی را تصور کنید که شما سیر هستید. اگر عالمی هم تبلیغ کنند شما از جایتان تکان نخواهید خورد. حالت دیگری را هم تصور کنید، شما تشنه هستید، یعنی آب یا مایعات می طلبید، اگر رسانه از صبح تا شب هم تبلیغ لازانیا کند، تا تشنگی شما بر طرف نشود از گلویتان پایین نخواهد رفت. یا مثلا شما هیچ وقت تحت تاثیر تبلیغات جسارتا نوار بهداشتی بانوان قرار نخواهید گرفت. چون محمل آن موجود نیست. یک بحث دیگر رقیب است. اگر شما تبلیغ لازانیا کنید ویک رسانه ی دیگری پیدا شود و تبلیغ ماکارونی و نوشابه را با هم بکند. چون ماکارونی ونوشابه هم گشنگی را رفع می کند و هم تشنگی را شانس بیشتری خواهد داشت. از این دو مورد مهم تر. اگر شما تبلیغ لازانیا کنید و مخاطب توقع سیر شدن داشته باشد ولی عملا سیر نشود. شما با این ریسک بزرگ مواجه هستید که اعتبار رسانه ای خودتان را از دست بدهید. به زبان دیگر رسانه ها به صورت مشخص از قواعد عرضه و تقاضای بازار پیروی می کنند. می توانند یک نیاز کاذب برای شما ایجاد کنند ولی این نیاز کاذب باید یک محمل برای پذیرش داشته باشد. پس یک سری محدودیت وجود دارد، مثلا اگر مردم مصر مسلمان و ضد آمریکایی هستند شما می توانید نیاز کاذب برای یک حکومت لیبرال ایجاد کنید ولی نمی توایند نیاز کاذب برای ارتباط حسنه با آمریکا ایجاد کنید. (مثال است مناقشه نکنید) حالا بیایید فرض کنیم جنبشی توسط رسانه ها برای اصلاح نظام ایجاد شده است. پیش فرض هم این است که محمل برای نیازی به نام الشعب یرید اصلاح النظام فراهم بوده است. یعنی مثلا یک حکومت دیکتاتور داریم. خوب اگر رهبری در این میان باشد مثلا همین حضرات موسوی و کروبی. اگر این ها بخواهند از محمل عدول کنند، بله امکان ندارد. چرا چون که اصلاح النظام بر روی یک محملی بنیان شده که اون محمل یک نیاز اساسی بوده است. (توجه کنید محمل با شعارها و اهداف انقلاب فرق می کند. ممکن است شعارها و اهداف واقعا پاسخ گوی محمل در عالم واقع نباشد ولی شما با کار رسانه ای توانسته اید مردم را قانع کنید که لازانیا سیر کننده است) اما تصور کنید که یکی این آقایان رهبرنما از شکلی از اصلاح سخن به میان بیاورد که با الگوی رسانه ای دیکته شده هماهنگ نباشد ولی پاسخگوی نیازی که اسمش را گذاشتم محمل باشد. این جا آن رسانه ی ایجاد کننده ی بحران تقریبا کار بسیار سختی خواهد داشت. زیرا که باید یک جنبش را از اول طراحی کند. پس این طور نیست که رسانه مبسوط الید باشد و رهبرهای بیل بیلکی هیچ کاره. حالا ببینیم اصلا انقلاب با رهبری رسانه ای صرف ممکن است؟ خیلی بعید است. چون شما اول باید به یک فرد ولو بیل بیلک اعتماد داشته باشید بعد بر مبنای حرف او بروید میدان تحریر. احتیاج به یک چهره دارید که حرف ها و پیام ها را یکسان کند. رسانه های متکثر و جنبش های بی سر به سرعت دچار ازمهلال خواهند شد. زیرا که اعتماد مردم به رسانه ها هیچ وقت جایگزین اعتمادشان به رهبران انقلابی ولو بیل بیلکی نخواهد شد. رسانه ویژگی هیومنیتایز شدن را ندارد بنا براین فقط وقتی می تواند همراه سازی ایجاد کند که یک رهبر که نماد آینده ی تغییر است پیدا شود. این آدم یا آدم ها می توانند نقش سراب را بازی کنند ولی نمی شود انقلاب سرابی ایجاد کنیم ولی سراب نداشته باشیم. هم چنین اگر یک نفری پیدا شود که یک حرف هایی بزند که با نیازهای بیشتری هماهنگ باشد. محمل های بیشتری را تامین کند و با وسیله ای بتواند حرفش را برساند به گوش مردم. کاشت شما را می تواند برداشت کند و از فضای تند حاصل از خیزش مردمی برای حذف رهبر بیل بیلکی شما استفاده کند. (ماکارونی بدهد با نوشابه) ببینید این چقدر کار پر ریسکی است؟ برای همین است که من نمی توانم تصور کنم غرب چنین ریسکی را ابتدئا بپذیرد. مگر آن که پیش از آن با تمامی کسانی که ولو به قدر اندکی توانایی جریان سازی و تغییر مسیر دارند به تفاهم برسد. حالا شما قدرت منطقه ای مثل ایران را می توانید دست کم بگیرید؟ مناقشه که نداریم که ایران یکی از قدرت های منطقه ای است؟ یا حالت دیگر، همان است که این حرکت بر مبنای تصادف ایجاد شده و سپس تمام ابزارها برای مدیریت آن به حرکت در آمده.
  7. با سلام و تشکر از همه ی دوستان که ما رو تحمل کردن! با سبک عادل فردوسی پور، چه می کنه این آقا مصطفی! خداییش ایشون نعمتی است در این سایت. زحمت زیادی در نوشتن پست هاشون می کشن ولی اگر کسی بیفته طرف مقابلشون از کت و کول میفته حسابی. این پست آخریشون یک جواب می خواد در حد جزوه! آن قدر ایشون با حوصله و با دقت هم جواب می دن آدم روش نمیشه جواب نده. از همه ی دوستان تقاضا می کنم که برای موفقیت من در نوشتن جواب مزبور دعا کنند یا این که دعا کنند این تاپیک پوف بشود برود هوا که از دست ما راحت شن می تونند دعا کنند من پوف بشم که در این صورت سر پل صراط ظاهرا کارمون میفته به آقا مصطفی بی خیال مشتی! بحث تاپیکیه، ما رو به صراط حواله می دی؟ بابا تف کن بریم توش شنا کنیم، زغال قلیونتیم بکش خاکستر بشیم، بند کفشتیم گره بزن خفه بشیم و... به هر حال من هم یک هوا از دست شما شاکی شده بودم که حاصلش شد اون پست، ولی حالشو نداشتم که دقیق بازش کنم، حوالش می دم به پست بعدیم که این آنانسش بود... پستی متفاوت.. با شرکت ضد جنگ.. مصطفی بای ... عاقبت انقلاب ها چه خواهد شد... چه کسی بر اریکه ی قدرت نشسته است... جدال دو دوست در کشاکش فوروم... برنامه ی این شب های سایت میلیتاری... این رو هم با صدای این نریشن خون های تلویزیون بخونید
  8. [quote]نكته اي كه در اين انقلابات اخير وجود داره و قبلا هم بهش اشاره شد ضعف حاكميتهاي بعد از اون هست . وارد عصري شديم كه ديگه دولتها كنترل افكار مردم رو در دست ندارند ! بلكه اين رسانه ها هستند كه دكترين مغز ملتها رو انجام ميدن و هر كجا كه دولتها نتونستند پاسخگوي منافع صاحبان پشت پرده قدرت و ثروت دنيا باشند رسانه هايي مثل دهها شبكه خبري و شبكه هاي اينترنتي بدون نياز به كودتاي محرز اونها رو سرنگون ميكنند . شايد قبلا ماهواره و اينترنتي نبود ! و همه چيز محدود ميشد به چند راديوي بيگانه اما الان هزاران كانال ماهواره اي شبكه اينترنت و .. بهتر بگم روشها عوض شده و دولت هاي محلي قدرتي ندارند و دارن به يك واسط اجراي اهداف قدرتها تبديل ميشن دولت اصلي رسانه هايي هستند كه توان اثر گذاري بر مردم رو پيدا ميكنند . اينها وزير انتخاب ميكنند ! استيضاح ميكنند و دولت عوض ميكنند . و حاكميت جديد رو تايين ميكنند . به همين خاطر هست كه انقلاب كردن در عصر ارتباطات كنوني خيلي نيازمند رهبري مشخص نيست و اگر اين رهبري هم وجود داشته باشه نميتونه خيلي تايين كننده باشه . باز هم تاكيد ميكنم كه اگر حوادث اخير دقت كنيد كشورهايي مثل كويت با اون سطح ثروت و رفاه عمومي بالا و همچنين عراق كه حاكميتي دمكراتيك و تازه كار داره نيازي به هيچ شورش و انقلابي ندارند اما اين كار اتفاق ميفته . تنها راه مقابله افزايش سطح سواد سياسي مردم هست (كه انجام اين كار خيلي پيچيده است و از كودكستان بايد شروع بشه !)[/quote] این حرف شما خیلی حرف متینی است جناب ابراهیم خانِ واریور. در واقع این اتفاق از سالها قبل ابتدا در خود کشورهای غربی افتاده به نحوی که امروزه امپراطورهای اصلی رسانه ها هستند که هر دلقکی را بخواهند می کنند رییس جمهور کشورها و مردم هم خوشحال خواهند بود. شاید همان چیزی است که پیش از این بارها شنیده ایم، دمکراسی حکومت احمق ها و دروغ گویان است! ولی رسانه ها هم محدودیت هایی دارند. این طور نیست که مبسوط الید باشند. قواعدی بر بازی رسانه ها حاکم است که برای بقا باید از آن ها پیروی کنند، ته رسانه را بگیرید باز می رسید به ثروت ها و قدرت ها. این حرف کلیتش درست است ولی این که بگوییم لزوما آن چه اتفاق افتاده کلیدش را رسانه ها زده اند، این مدعای دیگری است. قابل تامل است ولی تنها نظر ممکن نیست. این که رسانه ها در گر گرفتن بعدی آتش دخیل بوده اند، باز هم نظر معتنا بهی است . این که این پخش گسترده را به علت حفظ رقابت و انجام ضرورت های رسانه ای انجام داده اند یا مبتنی بر یک سیاست از پیش تعیین شده ی براندازی بوده، باز سوال بی جوابی است. کدام رسانه این کار را کرده و به چه منظوری داشته است(ذهن خوانی سیاست گذار رسانه ای) باز سوالی است که حدث های مختلفی در موردش می توان زد ولی به قطعیت نمی توان رسید. بررسی این سوال نیاز دارد رسانه های مختلف و نوع واکنش آن ها را یک به یک مورد بررسی و نقد محتوایی قرار داد تا شاید برخی جواب ها را بتوان یافت. یک نکته را هم توجه داشته باشید. رسانه ها ابزارهای دوسویه ای هستند، یعنی دشمن شما هم می تواند به آن مسلح شود. سه راه مقابله وجود دارد: 1. بی خیال کردن مردم و تبدیل آن ها به سیب زمینی مثل کشورهای غربی 2. داشتن رسانه های متقابل و انجام تک و پاتک های رسانه ای و تخریب اعتبار رسانه های معارض 3. با سواد سازی مردم به عنوان یک راهکار مکمل نه منحصر (شما همه چیز را نمی توانید به مردم بگویید) ضمنا خیزش مردمی فقط به خاطر نان و آب نیست. می تواند قومی مذهبی باشد مثل عراق یا ناشی از برخی محدودیت ها و تحقیرهای اجتماعی و تبعیض ها باشد. اصولا در تقسیم عوامل محرک رفتارهای انحرافی یا آنارشیستی تبعیض به مراتب مهمتر از فقر است. مردم عرب انسان های مغروری هستند، بر خلاف آن چه که ما در صحبت هایمان بارها می گوییم. سرخوردگی این مردم سال هاست که جمع شده و انباشته شده. به همین خاطر به همان اندازه که رسانه می تواند در ایجاد این خیزش موثر باشد، احتمال وقوع یک جرقه ی کنترل نشده در میان باروت هم متصور است که پشت در پشت موج انفجار آن در حال چرخش است.
  9. خوب جناب مصطفی عزیز، ممنون از زحمت و بزرگواری ای که کردید. 1. حقیقت این هست که من احساس می کنم، ما در سوء برداشت از نوشته های همدیگر ید طولایی پیدا کردیم. شما که تقریبا در هر شماره ای اشاره کرداید من صحبت شما را نفهمیدم، از قضا من هم نظر مشابهی تقریبا در تمام موارد دارم. حتی معتقدم مواردی شما به صورت پیش داورانه نظریاتی به من نسبت دادید که من هیچ وقت در موردشون صحبت نکردم. چه در این تاپیک و چه در تاپیک های گذشته. مثل این ماجرای سم تحلیل عزیز و این که من گفته باشم این جریان را اخوان المسلمین ایجاد کرده ویا این که معتقد باشم اخوان المسلمین قرار هست حکومت اسلامی با مشخصات بیان شده توسط شما تشکیل بدهد. تا جایی که یادم می آید تنها چیزی که گفته ام این است که اخوان توانایی ایفای نقش موثر در این جریان ها را دارد و حتی در صورت لزوم می تواند نقش یکی از رهبران موثر را به عهده بگیرد (اخوان تقریبا در بیشتر کشورهای اسلامی اهل تسنن حضور داشته و محبوب بوده یا توانایی محبوب شدن بالفعل را دارد اشاره ی اولیه ی من به اخوان در مسیله تونس بود اگر یادم باشد نه مصر). یا موارد متعددی که من را گذاشته اید جای وکیل مدافع دولت فخیمه ی جمهوری اسلامی! گویی که مدعی شده ام ایران بهترین اینترنت را دارد، بهترین شبکه های تلویزیونی جهان را دارد، امپراتوری دنیاست، سیاست هایش همیشه درست بوده ، حتما پیروز است، الان معتقدیم همه چی آرومه یا به همه چی دل بستیم و... موارد بسیاری هم هست که فکر می کنم نه تنها این جانب بلکه تمامی دوستانی که با شما بحث کردند دچار پدیده ی اشتراک لفظ شده اند مثل جمله ی معروف در باز است و باز پرنده. پس در پرنده است! نمونه ی بارز آن، این بحث بیداری اسلامی! است. به نظرم آن چه که ما از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می کنیم با آن چه که شما از بیداری اسلامی فهم می کنید تفاوت بنیادین دارد. ما وقتی می گوییم بیداری اسلامی منظورمان بیداری امت اسلامی است و شما از بیداری ای که وصف اسلامیت دارد صحبت می کنید. علاوه بر این در موضوعات متعددی شما سوال کلی را جزیی کرده اید یا بحث جزیی را کلی. یعنی از موضوع اصلی به بررسی مصادیق جزیی نزول نموده اید. یا از مصادیق جزیی نتیجه ی کلی گرفتید. مثل مسایل مربوط به بی بی سی و رسانه های خارجی . اضافه کنید به موارد فوق استدلالاتی که صدر و ذیل آن به هم نمی خورد مثل سرعت اینترنت برای بررسی ضریب نفوذ آن، یا رسیدن از انحراف انقلاب ها به عدم امکان ایجاد حرکت مردمی بدون رهبر مشخص و شاخصی مثل امام خمینی. در مواردی الفاظ را مستمسک استدلال قرار داده اید مثل ماجرای فرضیه و نظریه یا مورد فرق نقد و انتقاد و نهایتا ارجاع دادن من به پست های گذشته. لذا من این موارد را دیگر پیگیری نخواهم کرد. 2. علوم ریاضی با آن دقتش از عدم قطعیت نجات پیدا نکردند چه برسد به تیوری و نظریات علوم انسانی با آن همه عوامل دخیل که غیر قابل شناسایی و بررسی اند. این را بگذارید کنار اطلاعات محدود من و شما، تا ببینیم که نظریه هایی که ارایه می دهیم چقدر دقیق می تواند باشد. این قطعیت شما چیز جالبیست که من در بزرگترین تحلیل گرهای علوم انسانی هم تقریبا ندیدم. وقتی شما دیتای کافی ندارید که یک نظریه ی معارض را رد کنید فقط می توانید سکوت کنید، حتی اگر خودتان یک نظریه ی معارض خوب داشته باشید با دلایل مناسب. حتی در فیزیک هم این قضیه صادق است مثل معارضه ی نظریه ی استرینگ تیوری و پارتیکال تیوری. آن جا بحث فرمول و ریاضی است با عوامل شناخته شده، این جا در بحث علوم سیاسی هزاران عامل انسانی و غیر انسانی که هر کدام از اراده ی مستقل برخوردارند و تصمیم هر کدام می تواند تغییر اساسی در یک جریان ایجاد کند. حقیقت واحد است ولی شما ابزار لازم را نخواهید داشت که صد در صد یکی را انتخاب کنید. 3. فکر می کنم مهمترین اختلاف من و شما با هم این است که امثال من راجع به آینده صحبت می کنند و سعی دارند گذشته را در خدمت آینده بیاورند ولی شما در مرحله ی تحلیل گذشته متوقف ماندید. و یا به هر دلیلی از بیان تحلیل آینده نگرانه پرهیز می کنید. واقعا این که چه شد که واقعه حادث شد به آن اندازه که چه باید بکنیم برای من ارزش ندارد. من فکر می کنم در شرایط فعلی بهترین کاری که می توانیم بکنیم چیست و شما از پیش زمین را وانهاده اید. 4. مهندسی افکار عمومی چه داخلی و چه خارجی، تا جایی که عقل حقیر قد می دهد از اهم واجبات است. اعتماد به شعور و فهم مردم وقتی قابل انجام است که شما بتوانید تمامی اطلاعات ریز و درشت محرمانه را در اختیارشان بگذارید و مطمین باشید که همه آن را خواهند خواند. بگذریم از این که بر خلاف نظر شما، همه ی مردم به قدر شما و خیلی های دیگر توان تجزیه و تحلیل مطالب را نخواهند داشت. حرف شما مثل این می ماند که در یک حمله ی میکروبی به یک شهر بگوییم، بدن مردم ما خودش سیستم ایمنی دارد نیاز نداریم از واکسن استفاده کنیم! ویا در یک میدان رزم، فرمانده بگوید همه خودشان می فهمند لازم نیست من بگویم از کجا پیش روی کنند و از کجا برگردند. لازم نیست رجز بخوانیم همه روحیه دارند و احتیاجی به روحیه دادن نیست و... انتقادات موردی و مصداقی شما ربط چندانی به بحث ما ندارد اگر قرار به بیان چنین اشتباهاتی باشد همه ی ما می توانیم چند صفحه برایتان لیست کنیم. این که صدا و سیمای ما اشکالات عمده دارد نیاز به بیان ندارد ولی در مورد خاصِ فعلی من جواب روشنی از سوالم در مورد آن که چه باید بکنیم از صحبت های شما نگرفتم. هنوز نمی دانم چه چیزی را تلویزیون بگوید شما رضایت حاصل می کنید. نقص های دیگر به جای خود. 5. این بحث به جایی نمی رسد تا وقتی که شما پیش داورانه مطالب دیگران را بخوانید. به جایی نمی رسد تا وقتی که نوشته های من به رشدی برسد که راه پیش داوری را ببندد. و تا وقتی که بی اعتمادی بین ما از بین برود. این مورد هم اتفاق نمی افتد مگر آن که رو در رو یک بار موتور همدیگر را پایین بیاوریم و دوباره سوار کنیم. آن جا حرف به حرف و نطقه به نقطه می شود به تفاهم رسید و بعد به خط بعد رفت. فکر می کنم به قدر کافی نظرات ما دو نفر مشخص شد من دیگر روده را دراز تر نمی کنم. از حوصله ی شما هم تشکر می کنم. و آخرین جمله: گذشت زمان شاید به حقیقت مورد نظر شما کمک کند لیکن 30 سال دیگر که اسناد محرمانه ی انگلستان و آمریکا انتشار یافت. آن وقت می توان دقیقا گفت چه شد که این حرکت درست شد. چه کسانی با هم رقابت کردند. چه شد که یکی یا گروهی پیروز شدند و چه پیش بینی هایی از سوی طرفین انجام شده بود و چه اهدافی را دنبال می کردند. از تمام این بحث های الکی گذشته. ما کلی کلی خدمت شما ارادت داریم
  10. با سلام خدمت آقا مصطفی عزیز، من الان مثل اون معتادها می مونم که هی می گن این دفعه آخرین دفعه است، دیگه بعدش ترک می کنم بریم سر مباحث مطرح شده: 1. خیر عزیز جان، بنده هم پیک های ارجاع رسانه ای رو متوجه می شم. رسانه ها هم از قواعدی مشابه بازار تبعیت می کنند. عرضه و تقاضا. اما درست مثل بازار،ِ احتمال این که یک کالا از یک فروشنده ی دست چندم تبِ خریدار پیدا کنه بسیار کمتر از آن است که یک کالا از رسانه ی پر ارجاع. احتمال این که مثلا پرس تی وی یک بمب رسانه ای در دنیا منفجر کند بسیار کمتر از آن است که سی ان ان این کار را بکند. به همین سادگی. اگر دقت کرده باشی من از شما سه سوال در این شماره پرسیدم که شما با کیاست دو تاش رو بی خیال شدی: الف. ضریب نفوذ هر رسانه چقدر است؟ ب. میزان اعتماد افکار عمومی به هر رسانه چقدر است؟ ج. سیاست رسانه ای هر کدام به چه شکل بوده است؟ بگذار مثال خودتان را در مورد وقایع بعد از انتخابات ایران بررسی کنیم، همان طور که شما گفتید رجوع مردم ما به شبکه هایی مثل یورونیوز و فرانس 24 و سی ان ان پیش از انتخابات چندان بالا نبود. یعنی ضریب نفوذ پایین داشتند. ولی به ذعم شما پس از آن افزایش یافت. من منکر افزایش این بیننده ها نیستم اما علت اصلی افزایش بیننده ی این دست رسانه ها نبود. عامل اصلی پیدایش رسانه ای به نام بی بی سی فارسی بود. حتما می دانید که این شبکه پیش از انتخابات برنامه هایی خنثی و ساعات بسیاری فیلم و سریال پخش می کرد. نتیجه خیلی ساده بود: ضریب نفوذ بی بی سی پیش از انتخابات افزایش یافته بود. ما دقیقا از همین جا ضربه خوردیم! وگرنه در وقایع 18 تیر تمام رسانه های پیشین وجود داشتند فقط مقبولیت عامه نبود که نبود. خوب بالطبع بی بی سی نقش لیدری را به عهده می گیرد و مخاطب را به کانال های دیگر مشابه خودش هم رهنمون می سازد. اما چون افزایش ضریب نفوذ بی بی سی عمدتا منحصر به تهران و حتی می توان گفت بخش های خاصی از آن بود، مضاف بر عدم اعتماد عمومی نسبت به شبکه ی انگلیسی، همه و همه ی این عوامل باعث شد که صدا و سیمای تنبل و چاق ما با تمامی خطاها و اشتباه هایش به لطف مقبولیت سنتیش، به لطف اعتماد نسبی مردم، و.... بتواند گوی سبقت را نهایتا برباید. سوال سوم، از دو سوال اول مهم تر هم هست؟ من چون از شما شناخت خاصی ندارم بگذارید این سوال را ازتون بپرسم، آیا شبکه های العربیه، الجزیره، یورونیوز، بی بی سی، العالم و فرانس 24 را به زبان عربی مشاهده می کنید یا اخبارشان را از طریق سایت هایشان دنبال می کنید؟ اگر می کنید این مورد دیگر نیاز به اطلاعات آماری ندارد. در یک خط سیاست رسانه ای هر یک را در مورد وقایع اخیر شرح دهید. من با فرمایش شما موافق نیستم که سنجش ضریب نفوذ قابل ارزیابی نیست. روش ها و پیمایش های بسیار دقیقی وجود دارد که به دو سوال اول من پاسخ می دهد. حتی صدا و سیمای ما خودش در درون سازمانش دقیقا می داند که چه میزان مخاطب دارد و حتی جزیا می داند چه برنامه هایی بیننده ی بیشتر دارند. به ویژه به علت ضربه ای که بعد از انتخابات متحمل شده به صورت وسیع تری این آمایش ها را انجام می دهد. شما زیاد در بند آمارهای تبلیغاتی نباشید. اجازه بدهید با فرمایش دیگر شما هم مخالفت کنم: [quote]اين يه اصل ساده هست كه رسانه‌هاي عربي و غربي، هم قدرت رسانه‌اي بهتر و بيشتري نسبت به ما دارن، هم سال‌هاست كه در اين كشورها پايه و اعتبار كسب كردن و هم مقاصد خودشون رو دنبال مي‌كنن و بسيار ريشه‌دارتر از المنار يا پرس‌تي‌وي هستن و انكار اين، مثل انكار خورشيد مي‌مونه. [/quote] این صحبت شما در عرصه ی بین المللی متین و صحیح است ولی در فضای منطقه ای ما کاملا اشتباه. پیمایش هایی که خود موسسات غربی انجام داده اند نشان داده است که شبکه هایی مثل فرانس 24 بی بی سی عربی و یورونیوز چندان طرفداری میان کشورهای عربی ندارد. البته جا به جا نفوذ رسانه ها متفاوت است ولی این دست شبکه ها چندان پر بیننده نیستند. رقابت اصلی میان العربیه و الجزیره و تا حدی العالم ماست. حالا همان استدلال خبر معارض با دولت که شما گفتید را بگذارید کنار شبکه های پر بازدید. الجزیره هیچ. العالم کفایت می کند که جریان رسانه ای ایجاد کند. [quote]اما اگر بخوايم نقش رسانه‌ها بعنوان بازوي اصلي اسمشو نبر رو ناديده بگيريم، پس بايد به علم لدني تمامي شركت‌كنندگان در اين وقايع اذعان داشته باشيم كه با علم وحي با هم در ارتباط بوده و با هم مباحث و مسائل‌شون رو به اشتراك مي‌ذاشتن! [/quote] خیر دوست عزیز، بحث انکار نقش رسانه ها نیست. بحث بر سر آن است که: الف. این موج چگونه ایجاد شد؟ حادثه بود؟ غرب بود؟ ما بودیم؟ گزینه ی دیگری بود؟ عوامل داخلی بودند؟ ب. چه کسی از تداوم آن سود می برد و چه کسی بازنده است؟ ج. هر کشور و هر رسانه ای به دنبال چیست؟ د. هر کس به چه سمت و سویی هدایتش می کند؟ اصولا رسانه نمی تواند اخباری را که دارای ارزش خبری بالا هستند را نادیده بگیرد، سمت و سوی خبری ای که به آن می دهد، یعنی همان سیاست گذاریش، ملاک اصلی است. 3. کشوری که جمعیت کثیری از مردمش در قبرستان ها و روی پشت بام ها بخوابند، به نظر شما ضریب نفوذ اینترنت در آن چقدر است؟ اصلا کامپیوتری دست این افراد می رسد که اینترنت را بشناسند؟ یک زمانی پژوهشی انجام دادیم در زمینه ی کسانی که در ایران به صورت حرفه ای از اینترنت بهره می برند. یعنی کاربران فعال به حساب می آیند. به این نتیجه رسیدیم که ما یک خرده فرهنگ اینترنت داریم. یعنی این دست افراد صاحب یک خرده فرهنگ هستند و غالبا بهتر است از آن با عنوان پاد فرهنگ یاد کنیم. برای شخص من سوال شد که آیا این قضیه منحصر در ایران است؟ با برخی کشورهای دیگر هم آن را مقایسه کردیم جواب یکسان بود. مثلا کاربران چینی هم وضعیت مشابهی داشتند یا همین کشورهای عربی. یکی از ویژگی های این افراد غربی شدن و مادی شدن است. به زبان دیگر تخمیر می شوند و تحمیر. انسان های مادی از جان خود هزینه نمی کنند. نهایت جنبششان می شود چیزی مشابه اتفاقات ایران. بگذارید یک سوال از شما بکنم که عینی تر باشد: کل بازدیدها از صفحه ی مربوط به انقلاب مصر و تونس به میلیون نفر رسیده است؟ تازه بسیاری از این افراد مصری و تونسی نخواهند بود. جمع کردن چند میلیون نفر در خیابان کار بسیار مشکلی است. در همین ایران ما که به قول آقایان سبز ساندیس هم می دهند کلی هم تبلیغ می کنند و ... چند نفر در هر شهر می آید بیش از دو میلیون نفر؟ دو میلیون نفر بسیار جمعیت انبوهی است و بسیار با شکوه است. برای آمدن دو میلیون نفر اقلا چندین برابر آن باید تحت تاثیر تبلیغات و القائات قرار بگیرند تا دو میلیونشان تصمیم بگیرند بیایند بیرون. توییتر و فیس بوک آیا به نظر شما چنین ضریب نفوذی دارند؟ اصل اساس در نبرد نرم، جنگ رسانه ای و جلب اعتماد مردمی به ویژه قشر خاکستری است. صدا و سیمای ما در وقایع اخیر بعد از انتخابات ضعیف عمل کرد. اما وقتی ورق برگشت که از شوک خارج شد و با کارت های انبوهی که داشت بازی را برگرداند! درست نیست وارد جزییات بشم چون می تونه سوء برداشت ایجاد کنه ولی خودتون اگر دقت کنید می تونید رگه هاش رو کشف کنید و هممون هم این هوش و استعداد را داریم. نگاه کنید به قضیه ی عکس امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و مساله ی عاشورا 3. قصد ما که مناقشه در الفاظ که نیست؟ هست؟ حالا شما بگو عروسک خیمه شب بازی هر چی. بنده هم می دونم رهبری این ها به چه شکلی است ولی این ها نماد انقلاب هستند. وقتی بگویند جنبش سبز شما یاد میرحسین و کروبی می افتید نه تاج زاده و حجاریان و امثالهم. در انقلابات رنگی نماد سازی فاکتور اول است. نماد رهبری، نماد رنگی و ... نماد هایی که باعث انسجام آدم هایی با عقاید متضاد حول محور واحد بشود. رهبران هم معمولا از زیر بوته در نمی آیند ساکاشویلی سابق کلی رویش کار شده، یوشچنکو و تیموشنکو سالها سابقه ی مبارزاتی و حتی جانبازی دارند. ویژگی های شخصیتی خاصی دارند. می توانند مردم را گرد خودشان جمع کنند و تا حدی کاریزمای مقطعی نشان می دهند. مسلما ظهور و سقوط رهبران در دنیای رسانه ای قرن 20 را شما نمی توانید با لنین و استالین و هیتلر مقایسه کنید. وقتی یک خبر در طی چند ثانیه دنیا را در می نوردد محبوبیت هم با هیمن سرعت می تواند منتشر شود. اصلا بیایید بگوییم بیل بیلک که خیال همه راحت بشود. این بیل بیلک های انقلاب تونس کی هستند؟ مصر چون شخصیت های برجسته زیاد دارد میشود مناقشه کرد. شما از همان تونس که از قضا شروع جرقه و طراحی بوده بگو. بیل بیلکاش کیان؟ این چه انقلاب رنگی ای است که بیل بیلک مشخص ندارد؟ اتفاقا من مدعی هستم که کمتر انقلابی است که رهبری به شکل امام خمینی با این همه تدبیر داشته باشد. اصلا برای همین است که انقلاب ها به انحراف می روند و بعد از 30 سال به ترمیدور می رسند و ... کتاب جرج اوروول قلعه ی حیوانات مثال خوبی است از رفتار شناسی یک انقلاب. در آن کتاب رهبر اصلی قبل از به حاصل نشستن انقلاب کشته می شود. کسانی هدایت می کنند ولی رهبری مثل امام یک چیز استثنایی است که همان هم انقلاب ما را می کند نمونه و با ثبات، بدون تصفیه های آن چنانی، بدون انحراف آن چنانی و ویژگی های خاص. این همان کاری است که آقای خامنه ای و سید حسن سعی دارند به صورت غیر مستقیم برای انقلاب های منطقه انجام دهند. جلوگیری از انحراف! نگاه بیاندازید به انقلاب های فرانسه، الجزایر، روسیه و غیره اکثرا رهبرها بعدتر شده اند رهبر آن چنانی. اهداف چگونه مصادره شده. آیا موفق می شوند این دو بزرگوار؟ خدا می داند. اشکال تحلیل شما این است که در نظر نمی گیرید که ممکن است یک خیزش مردمی ایجاد شود و بعدتر صاحب رهبر شود که از مرگ آن جلو گیری کند. در کشور مصر رهبران معارضه سالهاست که وجود دارند. پایگاه مردمی هم داشته و دارند و گرنه دولت مصر برای جمع رای به چنان تقلب های متفتضحانه ای دست نمی زد. برخی از این رهبران اسلامی و برخی هم غیر اسلامی هستند ولی یک ویژگی مشترک دارند. غالبا آزادی خواه و آزاده هستند. جالب است که بدانید سالهای سال هم هست که این رهبران از طیف های مختلف با هم در تعامل بوده و تیم های مشترکی برای رهبری جریان معارضه در کشور مصر داشته اند. پس ما با یک جنبش بی پدر و مادر مواجه نیستیم. سازو کار تصمیم گیری در این هیات رهبری خیلی وقت قبل تر ها همانگ شده و در انتخابات های هر ساله امتحان خود را پس داده. 4. و 4 پریم، فکر نمی کنم سوال اشتباه باشد. تحلیل های شما کمی صفر و صدی است. ما در عرصه جهانی خیلی نادر می توانیم متحد صد در صد ببیینیم. حزب الله یک استثناست که از قضا ما را بد عادت کرده. در فضای دیپلماتیک چیزی به عنوان متحد صد در صد و دشمن صد در صد بی معنی است بحث بر سر ظرفیت های همکاری است. هم پوشانی های منافع است اعم از منافع مادی و ایدئولوژیک. همین سبک نگاه کردن باعث میشه که عده ای بیایند بگویند روسیه چنان و فلان است چین بهمان و بیسار است چرا ما با این کشورها تعامل داریم. یا روس ها نامردن چینی ها نامردن بریم بندازیمشون بیرون. الجزیره شبکه ای است وابسته به دولت قطر. در مسایل داخلی برعلیه ما (منطقی هم هست چون نمی خواهد یک انقلاب اسلامی در کشورش درست کند) و در غالب مسایل خارجی با ماست (چون دشمن و رقیب دیرین عربستان است و تنها راهی هم که برای موفقیت و بدست آوردن آن نقش کزایی که شما فرمودید دارد همراهی با ایران است. ما از قضا در منطقه در به در به دنبال بدلی برای عربستان بودیم که هم پول داشته باشد و هم وهابی نباشد! خدا اول قطر را به ما داد و بعد اخیرا ترکیه را. هر دو هم دست به سینه نیستند که منافع ما را تامین کنند برای رضای خدا هم بعید است موش بگیرند ولی هم پوشانی های اهداف و منافع، فرصت است، هم برای ما، هم برای آن ها ). در قضیه ی درگیری های 25 بهمن ابتدا الجزیره سیاست همیشگی اش بر علیه مسایل داخلی ما را پیش می گیرد ولی چون در این مورد خاص سیاست خارجی اش از سیاست داخلی ما تاثیر می پذیرفت استثنائا رویکردش را تغییر می دهد و می شود کیهان به نفع ما. این کار آنقدر شور بود که صدای بیننده های خودش را هم بعضا در آورد. مراجعه کنید به کامنت های زیر اخبار الجزیره. حالا شما می توانید این ظرفیت های مثبت را ببینید و از آن استفاده کنید کاری که الان دارد انجام می شود، یا این که پایتان را بکنید درون یک کفش و بگویید مرغ یک پا دارد باید همه ی این کشورهای منفعت طلب سود جو و ضد ما را درست مثل روسیه و چین، ریخت بیرون و امحا کرد! این جمله در مورد مجمع رهبران معارضه ی مصر، انقلابات منطقه و کلا همه ی وقایع پیرامونمان صادق است. 5. اجازه بدهید باز هم با شما مخالفت کنم. شما خودتان در پستی گفته بودید که یک تحلیل گر بایستی از رویه ها و قشر اخبار عبور کرده و به مغز آن ها برسد و گرنه دچار پدیده ای می شود به نام سم تحلیل. حرف خوبی است. راه عبور کردن چیست؟ الف. شناخت جریان ها و تاریخچه ی آن ها ب. شناخت افراد موثر ج. بررسی جریان شناسی رفتاری گروه ها د. مقایسه با اخبار روز . اخوان المسلمین گروهی اسلامی است با قدمتی بیش از انقلاب ما. دائیه ی حکومت اسلامی داشته و دارد. حتی مدعی اجرای حدود اسلامی است علنا هم همیشه این را می گفته و می گوید. به دلیل برخی علاقه های شخصی سال هاست که این گروه را زیر نظر دارم اشخاصش را کم و بیش می شناسم و از سوابق فکریشان مطلعم. اگر یک روز شهید بهشتی بیاید و بگوید هدف ما ایجاد حکومت اسلامی نیست، شما چه برداشتی می کنید؟ این که واقعا چنین هدفی ندارد؟ یا معذوریت یا محدودیت های خاصی در شرایط فعلی دارد؟ حال ممکن است این محدودیت ها در مقام عمل باشد یا بیان. در تاپیک های گذشته ی تونس و مصر گفته ام، باز هم اشاره می کنم. نگاه های صفر و صد فرصت سوز است. انتظار تشکیل یک حکومت اسلامی با ویژگی های انقلاب اسلامی ما یک رویاست. به هزار یک دلیل، از مسایل مذهب شیعی گرفته تا جوان بودن جریان های موجود در کشورهای عربی. ولی ناامیدی و انتساب آن ها به غرب کار بسیار اشتباهی است. هیچ سودی غیر از هل دادن و راندنشان به سمت غرب ندارد. این کشورها الان در مسیر درستی قرار گرفته اند که دیر یا زود ثمره خواهد داد. این بار یا بار دیگر. خود ما هم بارها امتحان کردیم تا نتیجه گرفتیم حتی ابتدای انقلاب نزدیک بود کار دست بازرگان و امثالهم و سپس بنی صدر بیفتد. عنایت خدا و رهبری صحیح مانع شد. اگر ما مدعی زعامت مسلمین هستیم، الان وقت نشان دادن آن است. به قول حضرت آقا، آن طور کنایه ها و حرف هایی که زده می شود نباید باعث شود ما به وظیفه ی خودمان عمل نکنیم. حالا شما بیا بگو این ها پیش داوری است یا احساسی. این کاملا واقع بینانه است. کشورهایی داریم که مردمی مسلمان و با ریشه های تفکری ضد آمریکایی دارند. ما رهبرانی داریم که در این کشورها بسیار محبوب اند، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... ما موظف به عمل به تکلیف هستیم، نتیجه دست خداست. شما ببین این آقای قرضاوی، یکی از شهیر ترین مفتی های سنی ها که راحت از کنارش رد شدی چندین سال با ما دم خور بوده؟ (البته پسرش شیعه شد روابطش با تیره و تار شد ولی هویت ضد استکباریشو از دست نداده)ببین پیام هاش چه نفوذی دارد؟ شما چرا این افراد را راحت نادیده می گیرید؟ شما که فرانس 24 را می بینید، کدام تصویر را این شبکه از انقلاب مصر صبح و شب پخش می کند؟ بر حسب اتفاق همان تصویر نماز خواندن مردم نیست؟ 6. خدا عمرت بده، بی بی سی بوده فرانس 24 بوده، ت اف أ بوده یورو نیوز نبوده، خبر رو پوشش می دادند، مارکسیست بوده، مارکسیست اسلامی بوده، هزار اندیشه ی التقاطی بوده، بازرگان بوده، شریعتمداری بوده، قطب زاده بوده، بنی صدر بوده و... ولی هنوز شما بهش می گی بیداری اسلامی، چرا؟ چون امام یک جمله ی قشنگ داره می گه اگر من هم امروز بگم اسلام را نمی خوایم مردم من را بر می دارند می گویند ما اسلام را می خوایم. الان مردم مصر و تونس و دیگر کشورها دینشون چیه؟ چی جزو بافت فرهنگیشون هست؟ اسلام نیست؟ بعد از 11 سپتامبر موج اسلام خواهی به نظرت در این کشورها تقویت نشده؟ مردم مسلمون اسلام خواه تر نشدن؟ یک عکسی بود سبزک ها هی نشرش می دادند، یادت هست؟ دانشگاه هنر در قاهره هر سال عکس انداخته بود؟ 50 سال قبل یک نفر حجاب داشت، آخرین عکس یک نفر حجاب نداشت! حالا دیگه هنر ماست و علمای اهل سنت اگر از این بدنه ی فکری و مسلمان مثل امام استفاده کردیم، برنده ایم اگر نکردند میشه حکایت مشروطه و ملی شدن نفت. 6 پریم، از قضا مهمترین قسمت بحث همین شماره بود. اصلا مهم نیست کی و چه چیزی این جریان را راه انداخته. مهم این است که چه باید کرد؟ چه فرقی می کند که چه شد که این شد؟ این که چه قرار است بشود اصل سوال است. تحلیل شما از منشا یک حادثه فقط وقتی به درد می خورد که در چه باید کردتان موثر باشد. وگرنه یک بحث ساده است برای ثبت در تاریخ. عمدتا هم چون اشراف کامل بر وقایع وجود ندارد و بسیار بزنگاه هایی برای انحراف فکر ایجاد شده، شما سر از نا کجا آباد در می آورید. مشکل عمده ی روشنفکران هم همین است که از این سوال شانه خالی می کنند و می شوند اپوزیسیون منتقد. چون هیچ راه حل مشخصی ارایه نمی کنند به هیچ طریقی نمی شود نقدشان کرد. اتفاقا یک ایراد دیگر این است که فکر می شود در یک بازه ی کوتاه مدت نتیجه ی این انقلابات مشخص خواهد شد. به هیچ عنوان این طور نیست. نتیجه ی این جریانات سال ها طول خواهد کشید تا اثرشان مشخص شود. عراق چند هفته ای فتح شد. اثرش سال ها طول کشید تا مشخص شود. نباید دید های کوتاه مدت به وقایع را سرلوحه ی تحلیل قرار داد. به علاوه نتیجه ی یک تحول به هیچ وجه کشمکش های منجر شده به آن را نشان نخواهد داد. فقط نتیجه را نشان می دهد و لا غیر. 7. برای من عجیب است که شما انتقادات به این تندی را رد می کنید! این که صدا و سیما چه می کند دو رو دارد. یک رویکرد مصداقی و یک رویکرد سیاست گذاری! آن طور که من متوجه شدم شما در قضایای اخیر به هر دو رویکرد انتقادات تندی داشتید. در موارد مصداقی که فلان جا دروغ گفتند یا راست گفتند من قضاوتی نمی کنم. هرجا دروغ گفته شده کار بدی است. اما تاکید هم می کنم که لزوما هر راستی را نباید گفت. این که چه راستی را باید گفت و چه راستی را نباید گفت می شود سیاست گذاری. این که غربی ها گروه های لاییک و لیبرال را بولد و بزرگ کنند و ما گروه های اسلامی را، می شود سیاست های رسانه ای مختلف ما. هیچ ایرادی هم ندارد. فراموش نکنید که پشتوانه ی سیاست های خارجی ما افکار عمومی داخلیمان است. حالا اگر شما نقدی دارید و این کار را بد می دانید، سلمنا. روش صحیح چیست؟ بگویید که ارزیابی کنیم. کلی گویی هم نکنید، نگویید باید راست گفت. نه دقیقا بگویید چه چیزی را باید مثلا در جریان مصر می گفتند. چه چیزی را نباید می گفتند. بعد قضاوت می کنیم، چه بسا شما یک نکته ای در ذهن دارید که به ذهن بقیه نرسیده. شاید مسوولین دیدند هدایت شدند. به هر حال شما تا راه حل کلان خودتان را در زمینه های مختلف ندهید نمی توانیم بگوییم نظر شما چیست. من حاصل همه ی نوشته هایم همین یک سوال است، شما می گویید چه کنیم که خوب باشد؟ چکار کنیم از نظر آقا مصطفی داریم کار درستی انجام می دهیم و همه چیز آروم می شود؟ چه کار کنیم آقا مصطفی که به حق اهل مطالعه و کنکاش است کمی غضبش فروکش می کند و معتقد می شود، الان در مسیر صحیح هستیم؟ 8. بارک الله، البته بیش از این چند مورد هست. اینا شاخص هاش بودن. عراق وقتی قضیه شروع شد، آمریکایی ها با نیروی نظامی اون جا بودن. هیچ کس فکر هم نمی کرد کار به این جا برسه. دیدیم که شد. از کجا معلوم بقیش هم نشه؟ الی ای حال، این ها که همه نوشتم بر رد نظر شما کفایت نمی کند. من هم قصدم رد نظریه ی شما نیست (هر چند که تا وقتی که قسمت راه کار و برنامه ی خروج از بحران را ندید کامل نیست). اصلا خیال شما را راحت کنم من قایل به یک نظریه ی ثابت نبوده و نیستم. اطلاعات در دسترس ما کفایت نمی کند که یکی از نظریه ها به طور کامل تایید و دیگری را رد کند. تنها کمکی که به ما می کند این است که نظریه های معارض را کمی سبک و سنگین کنیم. هیمن الان چندین نظریه در ذهن من مدام پایین و بالا می رن. به نظرم قایلین به هیچ کدومشون هم ساده لوح و ساده اندیش نیستند. دلایلی خوبی برای رد یا تایید هر کدومشون وجود داره. حقیقتا اصرار شما بر یک نظریه من را متعجب می کند و به نظرم کمی از آدمی با سطح معلومات و مطالعه و قدرت تحلیلتان به دور است. همین هم باعث شد که به زعم خودم کمی به چالش بکشمتان تا شاید کمی از این جزم اندیشیتان کاهیده شود. نظریه شما یکی از مواردی است که با آن همراه نیستم ولی ردش نیز نمی کنم. و هم چنین نظریه ی آقا میثم. حتی این که شروع این حوادث بر اساس یک اتفاق و تصادف بوده که بعد مدیریت شده هم نظریه ی قابل تاملی است. بسیاری از وقایع مهم تاریخ از یک حادثه ایجاد شده اند. به نظر من عبارت کلیدی همان جمله ی معروف آقای جلیلی است در مذاکرات: ما توافق کردیم که مذاکره کنیم حول نقاط مشترک برای همکاری های مشترک در مسایل مشترک. مدل عراق مدل موفقی برای یک جنگ نرم بین ایران و آمریکا بوده. چرا گسترشش ندهند؟ خواسته های مقطعی مشترک با ابزارهای مشترک. با اهداف بلند مدت متفاوت. با حفظ خصومت ها در جبهه های دیگر. ما چنین توافقاتی را پیش از این هم دیده ایم. کسی نپرسید وزیر امور خارجه ی آلمان در ایران چه می کرد؟ چرا رسانه ای نشد؟ من از بقیه ی دوستان غذر می خوام نظراتشون رو خوندم ولی چون خیلی طولانی میشه دیگه به اون ها نمی پردازم استفادشو بردم ممنون از همشون.
  11. چند سوال که آقا مصطفی باید برای تکمیل نظریه اش جواب دهد: 1. ضریب نفوذ شبکه هایی که نام بردید در درون جامعه ی عربی و به طور خاص مصر، تونس و لیبی چقدر است؟ به زبان ساده تر، چند درصد از مردم این کشور ها کدام شبکه ها را می بینند؟ من شبکه ها را نام می برم شما زحمت بکشید حدودا حجم مخاطبانشان را ذکر کنید: - الجزیره - العربیه - بی بی سی - فرانس 24 - صدای آمریکا - المنار - العالم - دویچه وله - دیگر شبکه هایی که خودتان دوست دارید اگر این سوال را جواب دهید، بعد باید از شما پرسید اعتماد عمومی مردم عرب به هر کدام چقدر است، آنگاه می توان به نقش رهبری رسانه ای این شبکه ها وزن متناسب داد. سپس این سوال مطرح می شود که هر کدام به چه نحو سیاست رسانه ای اعمال کرده اند. به طور مثال العربیه که نام بردید، چقدر در حمایت از انقلابات برنامه پخش کرد؟ 2. ضریب نفوذ اینترنت در کشورهای فوق چقدر است؟ کاربران اینترنت در این کشورها چند درصد از فیس بوک و تویتر و قس علی هذا استفاده می کنند؟ 3. جنبش سبز در ایران رهبرانی داشت مشخص و به طور مداوم شبکه سازی هایی به مدت اقلا چندین ماه تحت لوای تبلیعات انتخابات انجام داده بودند، این شبکه سازی ها کی و توسط کدام رهبران در کشورهای عربی انجام شده است؟ تقریبا تمامی انقلابات مخملی تعدادی رهبر برجسته دارند، مثل ساکاشویلی در گرجستان، تیموشنکو و یوشچنکو در اکراین، سعد حریری و دار و دسته اش در لبنان و... این رهبران را در تونس و مصر مشخص کنید. بگویید در فضای بسته ی اطلاعاتی این کشورها بستر سازی و شبکه سازی ها چگونه انجام شده؟ 4. چرا شبکه ی الجزیره بعد از یک پوشش کوتاه از وقایع اخیر تهران شروع به انتشار کامل اخبار ایران از طریق منابع داخلی ما و به نفع حاکمیت مرکزی ما می کند؟ 4 پریم، چرا شبکه ی الجزیره به صورت مداوم اخبار مقاومت را براد کست می کند؟ چرا جنگ 33 روزه را هم صدا با المنار و العالم پخش می کند؟ چرا جنگ 22 روزه را با آن دقت گزارش شبانه روزی می کند؟ چرا هم اکنون برنامه ای مشابه ویکی لیکس روی آنتن دارد که به تضعیف ابومازن و تقویت حماس کمک می کند؟ چرا هر جا که کار مقاومت به صخره ی عربستان می خورد قطر عربستان را دور می زند و وزن مالی و سیاسی خود را وارد صحنه می کند؟ 5. نقش آقای قرضاوی چیست؟ اخوان المسلمین چقدر نقش محوری دارد؟ چرا همه ی تجمعات با اعلام اخوان المسلمین تبدیل به تجمعات حجیم می شود؟ چرا همه ی تجمعات در نماز جمعه برپا می شود؟ 6. درک دقیق شما از حکومت اسلامی و بیداری اسلامی چیست؟ چه اتفاقی بیفتد شما آن را بیداری اسلامی تلقی می کنید؟ آیا ملاک های فوق در ایران از ابتدای انقلاب تا به اکنون اتفاق افتاده؟ 6 پریم، چگونه تحولات فوق می تواند به ضرر ما باشد؟ این تحولات دقیقا چه تاثیری بر ایران و نفوذ ما در منطقه خواهد گذاشت؟ چه تهدیدات و چه فرصت هایی برایمان ایجاد خواهد کرد؟ 7. فرض کنید شما یک سیاست گذار کلان هستید، راه حل شما چیست؟ به طور مبسوط در زمینه های، رسانه ای، سیاست خارجی، نقش رهبران کاریزماتیک وابسته به ما، وزارت اطلاعات، قوای نظامی و هر ارگان دیگری که لازم می دانید نقشه ی راه بکشید. اگر خواستید اشاره کنید که چه کار باید میشده، حالا که نشده چه کار میشود کرد. من از شما خواهش می کنم حالا که تحلیل خود را ارایه کردید و روش های اعمال شده را هم نقد کردید، یک راه حل هم ارایه کنید. 8. آیا مواردی داریم که ایران و هم پیمانانش انقلاباتی مشابه انقلاب مخملی در منطقه ایجاد کنند؟ (توجه کنید گفتم مشابه ) جواب این سوال را خودم می دهم، بله در موارد متعدد. برخی موفق و برخی هم ناموفق بوده. من نام نمی برم ولی خودتون حتما می تونید پیداشون کنید. ( این هم برای کمک به آقا میثم) خوب این سوالات بخشی از مجموعه سوالاتی است که از خواندن تحلیل شما برای من ایجاد شده. اگر لازم دانستید که پاسخ دهید آن وقت می شود جزیی تر پرسش هایی را مطرح کرد.
  12. یک جایی در کاتالوگ های اف 35 خوندم که یکی از مدل هاش توانایی انجام عملیات بدون خلبان را هم دارد! یک چیزی شبیه همونی که اپرا توضیح دادند. فکر می کنم اف 35 مدل سی بود که اختصاصا برای آمریکا ساخته میشود.
  13. دستشون درد نکنه این دیواره های موج دار رو آخرش ما نفهمیدیم چیه!
  14. ممنون جناب واریور بازم مثل همیشه کامل و جامع. جای هیچ سوالی باقی نموند
  15. راستش جناب واریور عزیز این که تجهیزاتی بسازیم که توی این دما کار کنه کار سختی است ولی سخت تر از اون اینه که بتونه تابش ها رو فیلتر کنه. مثل این می مونه که شما بری وسط یک استادیوم پر از سر و صدا و بخوای صدای یک آدم رو از چهل کیلومتر اون ور تر بشنوی. حالا شما جای صدا بزار تابش های فرو سرخ. چگونگی فیلتر این نویزهای ناشی از افروختگی سر موشک برای من خیلی سواله. باز توی موشک های ایر تو ایر یا گروند تو ایر شما طرف مقابلت هم یک موتور جت هست یعنی مثل این هست که شما بخوای صدای یک استادیوم دیگه از چهل کیلومتری را بشنوی ولی در مورد خلیج فارس یا موشک هایی اگر باشد از این دست بحث سر این است که کشتی تابشی از اون دست هم نداره. یا مثلا توی موشک های ضد هواگرد ها می شه یک طیف هایی از حرارت را که معمولا از موتور ساتع می شود و بر آمده از آلیاژهای محدود استفاده شده در موتور یا سوخت هواپیماست را باقی گذاشت و الباقی را فیلتر کرد ولی توی یک ناو چیکار می خواهیم بکنیم؟
  16. [quote][quote]وقتی سر موشک و هوای اطراف آن در اثر سرعت گداخته است، آیا استفاده از دوربین های ترمال یا ای آر اصلا معنی می دهد؟ هوای اطراف موشک باید دمای خیلی بالایی داشته باشه! این ها مثل نویز های بسیار قوی عمل خواهد کرد. سرعت موشک و حرارت باعث نمی شه هوای اطراف نوک موشک مانند عدسی شکست های نوری ایجاد کنه؟ با این فرض دقت دوربین های تصویری زیر سوال نیست؟[/quote] بجز گمانه زني كار زيادي از ما بر نمي آد ، اما آيا نمي شه دماغه موشك را سرد كرد ؟! آيا موشك خليج فارس اولين موشكيست كه به سرعتي بالاي چند ماخ مي رسه و با مشكلات شكست نور بر اثر اعوجاج هوا در نوك خود مواجه مي شه ؟! اعوجاج هوا در نوكهاي تيز و تند اثر بيشتري دارد . چرا نوك خليج فارس و DF21 چنين خمشي دارد ؟ تا زمانيكه در مورد موشك هاي استاندارد مطالعه نكرده بودم ، اينها سوالات بزرگي بود . اما با مطالعه بيشتر ، متوجه شدم بطور تقريبي بين سالهاي 1995 تا 2002 غربيها با چنين مشكلاتي در موشك استاندارد 2 خودشان مواجه بودن و يكسري الگوريتمهاي خاص را براي پشت سر گذاشتن مشكلات aero-optic بكار گرفتن .[/quote] سلام به دوست عزیز دابل ایکس تریپل تو آی آر، ممنون از پاسختون. اون هایی که گفتم برام سوال بود نه نتیجه گیری. هنوز هم سوالم باقی مانده . نمونه ی سوال های بی پاسخ در ذهنم: 1. چطور می خواهید سر این موشک را سرد کنید؟ دما بسیار بالااست، محدودیت حجم و فضا داریم. راه کار خاصی مد نظرتان هست؟ 2. چه موشک دیگه ای به سرعت چند ماخ میرسه و از هدایت اپیتیکال با روش انطباق تصاویر با دقتی که باید درحد چند متر باشه برخورداره؟ غالبا باید از چند سیستم هدایت غیر از سیستم های اینرسیایی و اپتیکال استفاده بشه. شاید خلیج فارس هم چند سیستم داشته باشه ولی تنها با اپتیکال بعیده به این دقت برسد. البته اگر من درست متوجه شده باشم منظور شما این بود که اون خمش نوک موشک احتمالا اعوجاج جریان هوا را تصحیح می کند. اگر همین منظورتون بود لطفا بیشتر توضیح بدید که چگونه این اتفاق می افتد. 3. مگر موشک استاندارد هدایت اپتیکال دارد فکر می کردم راداری باشد؟ من کم و بیش تاپیک شما رو خوندم راجع به موشک استاندارد خیلی عالی بود دستتون درد نکنه. اگر میشه با جزییات بیشتر توضیح بدهید. 4. جناب کینگ کاوه ی عزیز، موشک های دوشپرتاب یا پیتون هدفشون موتور جت هست. اون خودش دست کمی از سر موشک در حرارت ندارد. تابش حرارتی از یک ناو یا موتورش مگر چقدر است؟ غیر از این با توجه به اندازه ی این موشک ها باید مقاومت هوایی بسیار کمتری را تجربه کنند. به علاوه محیط درگیری این موشک ها چون اهداف هوایی را مورد اصابت قرار می دهند در فضایی است که چگالی هوا کمتر است لذا مقاومت هوایی کمتری هم وجود خواهد داشت . البته حتما این سوالات من جواب های خوبی دارد. صرفا سوال اند.
  17. وقتی سر موشک و هوای اطراف آن در اثر سرعت گداخته است، آیا استفاده از دوربین های ترمال یا ای آر اصلا معنی می دهد؟ هوای اطراف موشک باید دمای خیلی بالایی داشته باشه! این ها مثل نویز های بسیار قوی عمل خواهد کرد. سرعت موشک و حرارت باعث نمی شه هوای اطراف نوک موشک مانند عدسی شکست های نوری ایجاد کنه؟ با این فرض دقت دوربین های تصویری زیر سوال نیست؟
  18. [size=18]با سلام، خوب دوستان عزیز، این آخرین نوشته‌ی من به این شکل در سایت خواهد بود. از این به بعد قصد دارم فقط مطالعه کننده نظرات دوستان و اساتید بزرگوار باشم و تنها در صورتی که سوال خیلی مهمی برام ایجاد شد پرسش گر. به هر حال چون در این تاپیک وارد شده بودم. تحلیلم رو کامل می‌کنم چون فکر می‌کنم جسته و گریخته بیان کردن بخش‌هایی از نظراتم باعث شده در مواردی سوء برداشت ایجاد بشه (تقصیر خودم است این کار را باید ابتدا می کردم) . در انتها از همتون خداحافظی می‌کنم. از این که منو تحمل کردین ممنونم. اگر کسی جایی از صحبت‌های من رنجیده ازش عذر خواهی می‌کنم، تعمدی در کار نبوده. اینم تحلیل : [/size] زمانی استعمارگران اسپانیایی موفق شده بودند که به بومیان به قبولانند که سرباز اسپانیایی از نسل خدایان است و به هیچ وجه نخواهد مرد. نتیجه این بود که بومیان حتی تلاشی برای شورش یا اقدام برای جنگ نمی‌کردند. چند زمانی است که این ذهنیت در ذهن بسیاری از تحلیل گران جهان سوم تزریق شده که هر چه غربیان طراحی کنند حساب شده و شکست ناپذیر است و هر اتفاقی که می‌افتد یا از نقشه‌ی آنان بوده یا برایش از پیش برنامه داشته‌اند. بخشی از این تصور درست است. غرب برای بسیاری از امور برنامه‌های طویل‌المدت می‌ریزد ولی در موارد بسیاری در مقابل خواست مردم به شکست می انجامد و در موارد بسیاری اشتباهات فاحشی مرتکب می‌شوند. با این مقدمه عرایضم رو می‌نویسم: یک تحلیل جامع بایستی شامل بر 4 حوزه‌ی مهم باشد: 1. آنالیز وضعیت زمینه‌ای بحران 2. تحلیل عوامل و بازیگران آغاز کننده‌ی بحران 3. عوامل و بازیگران موثر در تغییر روند بحران 4. تعیین پاسخ متناسب برای کسب منافع حداکثری (مادی یا معنوی) و تحمل ضرر حداقلی انجام چنین تحلیلی در این سایت خارج از حوصله‌ی خواننده خواهد بود ولی اگر بخواهیم در دو خط وضعیت زمینه‌ای را شرح بدهیم این گونه می‌شود: آمریکا در منطقه از زمان بوش احساس خطر می‌کند. ادامه‌ی روند کنونی منطقه‌ای نتیجه‌ای جز نزول قدرت آمریکا و سقوط هم پیمانانش ندارد. ضمن آن که حمایت از دیکتاتوری‌های منطقه‌ای برای ایالات متحده هم هزینه‌ی مالی و هم هزینه‌ی حیثیتی بالایی دارد و موجب تضعیف دیپلماسی عمومی آمریکا در خاورمیانه و جهان می‌شود. پس به دنبال راهکاری برای خروج می‌گردد. با این تحلیل سناریوهای آمریکا یک الزام است، برای فرار از موقعیتی که در آینده‌ی نزدیک گریبان گیر او خواهد شد. بنا بر این امریکا در وضعیت فرار رو به جلو قرار داشته و استراتژی او نیز ناچاراً با ریسک بسیار بالا همراه است. راه حلی که ایالات متحده در پیش گرفت همان چیزی بود که آقا مصطفی تفصیلاً بیان کردند. با این تفاوت که در زمان بوش متکی بر قدرت نظامی بود و در زمان اوباما بر سازمان‌های امنیتی و رسانه‌ای متمرکز شد. البته معمولاً طراحی‌های این چنینی با فرضیات متعدد ترسیم می‌شود. اهداف حداکثری و حداقلی و کنش‌ها و واکنش‌های متعدد همه‌ی بازیگران در آن لحاظ می‌شود و نهایتاً یک نقشه‌ی خروج در صورت عدم موفقیت خواهد داشت. علی رغم این تحلیل دوستان تنها تفصیلی از حالت موفقیت صد در صدی پلان آمریکایی‌هاست. اما نقطه‌ی ضعف اصلی تحلیل این است که دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی، به حساب نیامده اند. [b] [u]بازیگران منطقه‌ای عبارتند از [/u]:[/b] 1. [b]ایران و متحدانش:[/b] اولین چالش در مقابل این پلان که از تحلیل‌های دوستان جا مانده ایران است. ایران نه تنها یک بازیگر منفعل نیست بلکه در عرصه‌ی بین‌المللی یک بازیگر بیش فعال تلقی می‌شود. خصیصه ی یک انسان بیش فعال این است که حتی اگر اراده‌ی سکون داشته باشد از این کار عاجز خواهد بود. ایران نیز در فضای بین‌الملل دارای چنین شرایطی است. زیرا که حتی اگر حاکمیت مرکزی ، قصد تنش زدایی و انفعال داشته باشد. نمی‌تواند مانع از فعالیت عناصری شود که در خارج و داخل ایران بر مبنای ایدئولوژی انقلاب اسلامی در حال فعالیت هستند. بنا بر این شاهد هستیم حتی در مواردی فراتر از توان اقتصادی و سیاسی خود در حال فعالیت‌های برون مرزی است. خواسته‌های ایران چیست؟ الف) عقیم سازی و یا کارشکنی در فعالیت‌های آمریکا و هم پیمانانش (خواسته‌ی حداقلی) بر این مبنا ایران ابتدا خواهد کوشید که طرح‌های آمریکا در منطقه را به شکست کشاند و در صورت عدم موفقیت خواهد کوشید تا از دست‌یابی غرب و آمریکا به خواسته‌های حداکثریشان جلوگیری نماید. ب) نشر پیام انقلاب (خواسته‌ی حداکثری) انقلاب اسلامی حاوی 2 پیام بزرگ بود: 1. حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه 2. آزادگی، (ان لمیکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد، فکونوا أحرار فی دنیاکم ). پیام اول از مختصات شیعی است و تنها با نشر تفکر شیعی آن هم در اعلا درجه‌ی آن امکان صدور دارد. اما پیام دوم جهان شمول است که البته مقدمه ایست برای پیام اول. بنا بر این، از حکومت لائیک و سکولار تا حکومت‌های اهل تسنن می‌توانند مستمعین آن باشند. نتیجه‌ی نشر پیام دوم وحدت است. ابتدا میان مسلمانان و سپس میان پابرهنگان جهان در مقابل طاغوتیان. هر تحولی در جهان و منطقه که بتواند یکی از این اهداف ما را محقق سازد یا این امکان را ایجاد کند که فضا برای نشر افکار انقلاب ایران تسهیل شود، یک موفقیت برای انقلاب اسلامی تلقی خواهد شد. بدیهی است که پیش از ما نیز افرادی چون جمال عبد الناصر پیام دوم انقلابمان را نشر داده و از آن انتفاعاتی برده‌اند، ولی پس از آن به دلیل اشتباهات شخصی و یا انحرافات فکری دیگر که داشته‌اند نا کام مانده‌اند. پر واضح است که اشتراک پیام به هیچ عنوان نقصی برای ما نبود و دلیلی بر سرنوشت مشابه نخواهد بود. بلکه فضلی برای صاحبان سابق آن بر شمرده می‌شود. آیا ایران استعداد لازم را دارد؟ بله، هم اکنون ایران به واسطه‌ی هم پیمانی‌اش با حزب الله و سوریه و نزدیکی روابطش با قطر در میان امت عرب برای خود عمق استراتژیک تعبیه کرده است. موفقیت چشم گیر ایران در برقراری ارتباط با اخوان المسلمین و تأثیر گذاری بر سیاست‌های آنان در سال‌های اخیر مرهون همین توانایی است. البته به طور قطع میزان نفوذ ایران در کشورهای مختلف به یک اندازه نیست. ولی در کشورهایی که برای ایران حایز اهمیت استراتژیک بوده‌اند قابل ملاحظه است. به عنوان مثال در مصر به قدری است که شبکه‌های انسانیِ طراحی شده توسط هم پیمانان ایران، در تمامی سطوح نظامی و سیاسی قابل مشاهده است. شاهد این مدعا تجهیز حماس به سلاح و مایحتاج لازمه از طریق کانال‌های موجود و دستگیری دو مورد شبکه‌های محلی جاسوسی ایران در مصر در یک سال اخیر است که در رسانه‌های داخلی کمتر انعکاس یافته. افزون بر این بسیاری از بازوان ایران مستقل عمل می‌کنند. علاوه بر سپاه قدس، سازمان‌های اطلاعاتی، دستگاه دیپلماسی ، حماس و حزب الله، در بسیاری از کشورهای اسلامی عناصری یافت می‌شوند که وابستگی اعتقادی و فکری به ایران دارند. این عناصر هم به صورت بالفعل و هم به صورت بالقوه موجود بوده و بعضاً بدون اطلاع سازمان‌های مربوطه مشغول فعالیت هستند. بسیاری از دست آورد های ایران در سال‌های اخیر نه از روی برنامه ریزی و قصد داخلی بلکه مدیون چنین افرادی است. ضمناً بد نیست بدانیم انقلاب‌های مخملی کپی برداری از انقلاب ایران است. پس اگر کسی با آن آشنا باشد و بتواند در آن ایجاد خلل کند، همانا خود ما هستیم زیرا که نمونه‌ی واقعی آن را تجربه کرده‌ایم. 2. [b]دیکتاتوری‌هایی که در این پلان بایستی دچار دگرگونی شوند.[/b] مهم‌ترین خواسته‌ی این دست حاکمان حفظ موقعیت خویش در مسند حکومتی است. در این راستا این دست کشورها از کمک به یکدیگر دریغ نخواهند کرد. ساده‌انگارانه خواهد بود که بیندیشیم این دست حاکمان به وعده‌ی حفظ ثروت و دارایی و رفاه دست از حکومت خواهند کشید. 3. [b]ترکیه و اسراییل[/b] نقش ترکیه و اسراییل با تحلیل اشخاص از اوضاع داخلی این دو کشور ارتباط تنگاتنگ دارد. موضوعی که خود نیازمند صفحات بسیاری است لذا از این دو کشور ترجیحاً گذر می‌کنم. [b][u]بازیگران جهانی:[[/u]/b] 1. [b]چین و روسیه[/b] چین و روسیه دو بازیگر عمده‌ی جهانی هستند. هرچند قدرت تأثیر گذاری روسیه کاهش یافته ولی چین در حال قدرت گیری است. به هر حال دو نگرانی حساسیت آنان را در مقابل سناریوی فعلی آمریکا بر خواهد انگیخت: الف) سناریوی آمریکایی باعث قبضه‌ی بیش از پیش قدرت در خاورمیانه توسط آمریکا خواهد شد. امنیت انرژی چین وابسته به خاورمیانه است. لذا بعید است این کشور حاضر شود که شاه رگ حیاتی خود را کاملاً در اختیار رقیب و دشمن خویش گذارد. حال آن که سیاست چین و روسیه گسترش نفوذ در خاورمیانه از طرق مختلف از جمله ایران است. لذا این احتمال وجود دارد که چین به صورت پنهانی با مداخله در عوامل موجود باعث شود که سناریوی آمریکا دچار اشکالات عمده شود. ب) هر دو کشور این بیم را خواهند داشت که دامنه‌ی اعتراضات به مرزهایشان نیز سرایت کند. کما این که چین طعم مورد مشابهی را در زمان اوباما در منازعات ایغورها چشیده و از توان بسیج رسانه‌ای آمریکا مطلع است. روسیه نیز به دفعات قربانی انقلاب‌های مخملی بوده است. 2.[b] فرانسه و اروپاییان[/b] البته من برای این کشورها نقش‌ها مستقل قائل هستم که به صورت پنهان عمل می‌کنند ولی به همان دلیل که از ترکیه و اسراییل عبور کردیم از این مورد نیز صرف نظر خواهیم کرد. [u][b]سناریوهای احتمالی[/b]:[/u] 1. [b]تشکیل حکومت‌های اسلامی[/b] تحقق چنین خروجی‌ای به منزله‌ی خروج امور از دست غرب و فاجعه‌ای برای سیاست‌هایشان خواهد بود. بر خلاف تصور اغلب مردم این سناریو برای ما نتیجه‌ی برد حداکثری نخواهد بود. اسلام گرایان اهل تسنن به دو دسته‌ی افراط گرای تکفیری و غیر افراط گرا قابل تقسیماند. خوشبختانه اهل تسنن مصر از دسته‌ی دوم بوده و اخوان المسلمین علی رغم تبعیت از اندیشه‌های عبدالوهاب آنتی تز وهابیت تکفیری به حساب می‌آیند. (با یک سرچ ساده دو واژه‌ی وهابیت و اخوان المسلمین می‌توانید به اطلاعات خوبی دست یابید) اما وقتی انقلاب‌ها به خشونت و معنی دقیق انقلاب منجر شوند. اندیشه‌های افراطی‌تر مجال حکم رانی خواهند یافت و انقلاب‌ها فرزندان خود را خواهند بلعید. روی کار آمدن این دست حکومت‌ها باعث می‌شود نشر پیام اول انقلاب ما دچار اختلال شود و حتی احتمال جبهه گیری بر علیه حکومت‌های شیعی نیز با گذشت یک بازه‌ی زمانی منتفی نیست. با این وجود به علت سلفی ستیزی در الازهر و رقابت مصر و عربستان و بعضی فاکتورهای دیگر مثل ترس غرب، احتمال عدم وقوع چنین افراط گرایی‌ای محتمل‌تر است. در هر صورت در ابتدا شکل گیری جبهه‌های ضد آمریکایی و اسراییلی در منطقه باب میل ماست. لکن تجاوز نظامی یا کودتا به سبک گزینه‌ی چهارم در دستور غرب قرار خواهد گرفت. احتمال تشکیل چنین دولتی زیاد نیست. به دلایل متعدد. ولی بعید هم نیست. وقوع این حالت باخت برای آمریکا و برد در کوتاه مدت برای ما با احتمالِ باخت در دراز مدت است. 2.[b] تشکیل حکومت‌های سکولار و لیبرال در فضای دمکراتیک با مشارکت اسلام گرایان[/b] این مورد بهترین حالت برای آمریکاییان خواهد بود زیرا معتقدند تمامی اهدافشان را برآورده خواهد کرد. چنین تحولی منافع ایران را نیز به صورت حداکثری در میان خواهد گرفت. الگوی این دست حکومت‌ها ترکیه خواهد بود. کشوری مانند ترکیه بیش از کشورهایی چون عربستان و مصر ظرفیت همکاری با ایران را خواهند داشت. روی کار آمدن این دست حاکمیت‌ها در منطقه باعث تضعیف یکی از خطرناک‌ترین آنتی تزهای منطقه‌ای یعنی وهابیت تکفیری و طالبانیسم برای انقلاب ما خواهد شد. تحولی که می‌تواند هم تهدیدات امنیتی ما را کاهش داده و هم فضای مثبتی برای آماده سازی جهان اسلام در یک بازه‌ی زمانی طولانی مدت برای دریافت پیام اول انقلاب ما فراهم آورد. اما نکته‌ی دیگر آن که مواضع ضد اسراییلی و ضد آمریکایی جزء جدایی ناپذیر این حاکمیت‌ها خواهد بود. همین که در جهان اسلام حاکمان برای کسب محبوبیت مجبور به چنین ژست‌هایی می‌شوند و غرب آن را به عنوان یک واقعیت می‌پذیرد، خود یک دست آورد نیکو برای ما و عقب نشینی برای آمریکاست. من مطمئن هستم این سیاست ظاهر سازی تنها در کوتاه مدت موفق خواهد بود زیرا که در صورت ایجاد هر گونه منازعه‌ی جدی مثل جنگ 33 روزه چهره‌های دو رو مجدداً شناسایی خواهند شد و این در حالی است که همین سخنان و الگو گیری‌های ظاهری از مواضع ایران باعث محبوبیت بیشتر این تفکر در میان مردم منطقه خواهد شد که موضع غرب را تضعیف خواهد کرد. البته آمریکا نیز متقابلاً خواهد کوشید با الگو سازی این دست دمکراسی‌ها و دست یازیدن به نبرد تبلیغاتی جبهه‌ی داخلی ما را تضعیف کند که هشیاری جدی می‌طلبد. از سوی دیگر هم پیمانانی چون سوریه نیز در معرض خطری جدی قرار خواهند داشت. از سوی دیگر مشروعیت اسراییل را به مانند ترکیه مطالبه خواهد نمود که دست آورد بزرگی است. (البته بعید است بتوانند این خواسته را به ثمر برسانند. کما این که در عراق و افغانستان که تحت اشغال مستقیم بودند چنین امری به علت مقاومت مردم محقق نشد. احتمال قطع روابط مصر با اسراییل بیش از برقراری رابطه در کشورهای دیگر است) ایده آل ما تشکیل حکومتی در مصر با ویژگی‌های حکومت عراق فعلی است دولتی که منافع ملی را در همراهی با ایران و مراعات با آمریکا می‌بیند و همه‌ی طیف‌های فکری در آن مشارکت فعال دارند. ضمناً به شعائر اسلامی احترام ویژه گذارده و به آن پایبند است. در این شرایط ما تکیه گاه اسلام گرایان نیز باقی خواهیم ماند و خطر افراط گریِ تکفیری از بین خواهد رفت. در این سناریو همانند عراق و افغانستان منطقه در کشمکش نرم میان ایران و آمریکا باقی می‌ماند. 3. [b]تشکیل حکومت‌های سکولار و لیبرال بی مشارکت اسلام گرایان[/b] منظور حکومتی مانند ترکیه پیش از روی کار آمدن اردوغان است. این مورد به دلیل این که خاصیت مردمی بودنش را از دست می‌دهد و طیف عظیمی از مردم احساس تعلق به آن نخواهند داشت وقوعش مطلوب طراحان نیست و باعث می‌شود اهداف حداکثری آمریکا بر آورده نشود. ضمن آن که فضای دمکراتیک حضور اسلامگرایان را تضمین می‌کند. و حذف آنان به معنی باقی ماندن یک گروه فشار قدرتمند و نوعی نارضایتی عمومی است که در این صورت چیز زیادی به نفع آمریکا ایجاد نشده است. با این وجود اگر اوضاع به نحوی پیش رود که کنترل از دست غرب خارج شود و احساس خطر کند در این صورت گزینه‌ی مطلوب آمریکاییان خواهد بود. در چنین شرایطی چیز خاصی برای ما تغییر نخواهد کرد بجز آن که احساسات ضد آمریکایی افزایش خواهد یافت. می‌توان این سناریو را خنثی نامید. 4. [b]تشکیل حکومت‌های سرکوبگر دیکتاتور یا حفظ حاکمیت فعلی یا توسل به اقدام نظامی[/b] آمریکا یک ویژگی مهم دارد و آن این که اگر طرح‌هایش محقق نشود توانایی بر هم زدن صفحه‌ی بازی را در بیشتر موارد دارد.( درست مثل همان حرکت شیر فرهاد که با کفشش کیش و مات را اعلام می‌کرد.) این مورد به معنی شکست طرح آمریکاست و راه حل خروجی که پیش از این به آن اشاره شد. در این صورت اوضاع به روال سابق باز خواهد گشت با این تفاوت که هزینه‌ی سنگینی بر دست طراحان گذارده و اوضاع را به ضررشان پیچیده‌تر کرده. زیرا که، هم اعتماد حکام فعلی را از دست داده‌اند و هم محبوبیتشان افول کرده. در ضمن هیچ دست آوردی از اهدافشان تحقق نیافته. اگر این اتفاق بیفتد ما از منافع شبه انقلاب‌ها محروم شده‌ایم ولی هدف ناکام گذاردن آمریکا برایمان محقق شده. [b][u]ما چه باید بکنیم:[/u][/b] الف) همراهی با انقلاب‌ها، زیرا که در صورت عدم همراهی و پیروزی انقلاب، ما از معادلات منطقه‌ای حذف خواهیم شد و نفوذ نرم خود را از دست خواهیم داد ب) سعی در جریان دهی انقلاب‌ها به سمت دست یابی به اهداف غایی انقلاب اسلامی (نه در کوتاه مدت بلکه با دید بلند مدت) به وسیله‌ی رسانه‌های هم پیمان و نیروهای هم راستا. ج) سعی در پر رنگ کردن احساسات ضد استکباری و ضد اسراییلی معترضین و تبدیل آن به بخشی از شعارها . تقویت نقش رهبری نیروهای هم پیمان در بین ملت عرب تا در زمان تشکیل حکومت قدرت چانه زنیشان بالا رود. با این ملاحظه که شبه انقلاب‌های مردمی به سمت و سویی نرود که منجر به دو گزینه‌ی آخر شود. (حذف اسلام گرایان یا استبداد) ضمناً باید دایماً هم پیمانانمان هشیار باشند که سمت و سوی فضای دمکراتیک شفاف باقی بماند تا از دور رقابت‌ها حذف نشوند و تا پیش از دست‌یابی به این هدف مردم از خیابان هاجمع نگردند. (درست مثل طرح 6 ماده‌ای اخوان المسلمین یا ادامه‌ی اعتراضات در تونس) د) تلاش در برقراری ارتباط با تمامی جریان‌های معارض موجود و تأثیر گذاری بر ذهنیتشان ه) نشان دادن مشابهت‌های این انقلاب‌ها با انقلاب اسلامی در داخل تا خویش را در مقابل موج نا آرامی‌ها ایمن سازیم و امکان سوء استفاده را از فتنه گران بگیریم. ( واقعیت آن است که آرزوی مردمی که به خیابان‌های کشورهای عربی می‌آیند دست یابی به نیمی از آزادی‌ها و داشته‌های ماست.) از سوی دیگر پر رنگ کردن احساسات ضد اسراییلی و آمریکایی در رسانه‌های عرب زبانِ برون مرزی و جریان‌های انقلابی و رهبرانشان، می‌تواند هم پیمان ما سوریه را تا حد زیادی مصون نگاه دارد. ط) تنظیم راهبردهای بلند مدت برای نشر افکار انقلاب اسلامی و استفاده از فضای باز ایجاد شده‌ی ناشی از دمکراسی ی)آمادگی برای مواجهه با گزینه‌ی تشکیل دیکتاتوری و تجاوز. بهره برداری رسانه‌ای و دیپلماتیک از آن و در صورت امکان مقابله با آن. ک) سعی در معرفی عناصر وارداتیِ غرب به جریانات سنتی و مردمی [b]پانوشت: [/b] 1. تجربه نشان داده که آمریکا پیش از مبادرت به تصمیماتی به این بزرگی سعی خواهد کرد که دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی را با خود همراه ساخته و یا به نحوی متقاعدشان سازد که از مداخله به پرهیزند . مانند کاری که پیش از افغانستان و عراق نمود. این هدف معمولاً به سه شکل عملی می‌شود: الف. دادن امتیازات خارج از سناریوی طراحی شده به بازیگران ب. طراحی پلان عملیاتی به نحوی که آنان را متقاعد سازد که منافعشان در اجرای سناریو خواهد بود یا آسیب نخواهند دید. ج. ارعاب معتقدم یکی از موضوعات مذاکرات اخیر ایران و غرب حول همین سناریو بوده است . هم چنین سفرهای اخیر غیر منتظره‌ی دیپلماتیک بین پکن واشنگتن. و توافقات روسیه و آمریکا در همین راستا قابل تحلیل است. 2. یکی از اهداف انجام فتنه سبز در ایران پیش از اجرای نقشه‌ی فوق می‌تواند آن باشد که حتی اگر حکومت ایران ساقط نشود، استفاده از ابزارهای خشن در خاموش سازی فضا و انجام پروپاگاندای رسانه‌ای باعث شود ، دیگر انقلاب‌های مهندسی شده از قرار دادن انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگو بپرهیزند. 3. یکی از کشورهای تأثیر گذار در سودان و مخالف تجزبه ی آن مصر است. تضعیف مصر تجزیه‌ی سودان را تسهیل خواهد کرد. 4. وضعیت فعلی ما در منطقه مشابه انگلستان در زمانی است که انقلاب‌های مردمی اروپا را در می‌نوردید. در آن زمان انگلستان به علت داشتن یک نظام مشروطه بر خلاف دیگر حکومت‌های استبدادی در اروپا نه تنها از این انقلاب‌ها واهمه‌ای نداشت و به مقابله با آن‌ها نمی‌پرداخت بلکه به آنان به دید یک فرصت می‌نگریست. در شرایط فعلی ما یک برگ برنده نیز داریم . آن هم همراهی مردم منطقه با سیاست‌های اعلامی ماست.
  19. 1. همیشه با نگاه دکتر کوشکی مشکل داشتم. جناب دکتر اگر احیانا در سایت عضو هستی، مخلصیم، بحث نظری است نه شخصی. حضوری هم خدمتتون عرض کردم. چه وقتی شما در باب فلسفه ی علم صحبت می کنید، چه وقتی راجع به مسایل سیاسی بحث می کنید خیلی جزمی و صفر و صد ارزیابی می کنید. 2. انقلاب اسلامی به معنی انقلاب اسلامی ای مشابه ما، فقط در فضای شیعی می تواند ایجاد بشود، ابزارهای شیعی مختصات شیعی هم می طلبد. اما آیا الگو گیری و رسیدن موج های انقلاب ما به سایر کشورها و تشکیل حکومت هایی الهام گرفته از حق طلبی انقلاب اسلامی با مختصات مذهبی- محلی شدنی نیست؟ حتی بدون دخالت مستقیم ما؟ بیداری مردم منطقه بدون حضور ما ممکن نیست؟ پیام انقلاب ما بدون فعالیت ما نمی تونه دست بقیه برسد؟ آیا تنها جایی که ناشر پیام انقلاب ماست ایران است؟ 3. اصلا مگر حتما باید انقلاب اسلامی بلافاصله به صورت صد در صدی در یک مرحله به ثمر برسد؟ نمی شود مرحله مرحله به ما نزدیک بشوند؟ ما خودمان چند بار انقلاب مردمی را تجربه کردیم تا به این جا برسیم؟ 4. یک سوال جدی تر، چه کسی گفته لزوما تشکیل یک انقلاب اسلامی در این کشورها منافع حداکثری برای ایدئولوژی ما ایجاد می کنه؟ نظر من را اگر بخواهید تشکیل یک حکومت اسلامی با مختصاتِ فعلی اسلام در این کشورها، اتفاقا جلوی موج تفکری ما را خواهد گرفت. در مقابل، تشکیل یک دولت وحدت ملی که همراهی نسبیِ سیاسی با ما داشته باشه و فضای باز داخلی ایجاد کنه تسهیل کننده خواهد بود و به مراتب تبلیغ پیام انقلاب اسلامی ما برای تشکیل انقلابی در آینده ی دور تر بر مبنای مختصات انقلاب اسلام ناب محمدی را ممکن تر خواهد کرد! (توضیح بیشتر این جملاتم شاید باعث نقض قوانین سایت بشود. بنا بر این خیلی سر بسته بیانشون کردم) در مقیاس توضیحات ایشان می شود این تعبیر را به کار برد، این تحرک مردمی شکوفه ایست برای میوه ای که بعدها می تواند چیده شود. 5. آیا رویه ی بی بی سی و وی او ای به نفع انقلاب رنگی ایران بود؟ چه بهانه ای باعث شد که دست این جنبش خوانده شده و عملکرد نیروهای ارزشی برای مردم توجیه شود؟ چرا ما باید همان اشتباهات را تکرار کنیم؟ شما تغییر روند رفتاری رسانه های غرب در مورد این انقلابات شبه رنگی در کشورهای عربی را نمی بینید؟ 6. شعار های مردم ایران زمان انقلاب چی بود؟ مرگ بر شاه، ما می گیم شاه نمی خوایم نخست وزیر عوض میشه، ای شاه خاین آواره گشتی، الله اکبر، شعار علیه استبداد و .... چقدر شعارهای مردم این کشورها متفاوت تر است؟ انقلاب ما در کنار خود جریان های غیر دینی نداشت؟ البته مهمترین مختصاتش این بود که این بار بر خلاف خیزش های قبلی مردمی، نیروهای مذهبی با هشیاری عمل کردند و نگذاشتند انقلابشان مصادره شود. آیا این شرایط در مصر جریان ندارد؟ نمی شود رهبران مذهبی را آگاه ساخت و یاری اطلاعاتی کرد؟ برای یک ناظر خارجی فضای داخلی ایران پیش از انقلاب چگونه بود؟ خوانندگان آن چنانی، سینما و تلویزیون...، تئاتر ها و جشنواره های ...، نوع پوشش مردم در دانشگاه ها، مراکز عمومی و....، سیاست های دولتی شاه و شاه دوستان، کاباره ها و بارها... این ها چیزی نبود که ناظر خارجی از ایران می دید؟ تصویر ما از مصر شبیه این نیست؟ 7. چه زمانی ما بیشترین رابطه را با اخوان المسلمین بر قرار کردیم؟ چه زمانی این حزب چندین بار به ایران آمد؟ چه زمانی این حزب از لاک سکوت بعد از مدت ها در آمد و به شدت از تمامی مواضع منطقه ای ایران از مسایل هسته ای تا مواضع حزب الله و حتی نگاه مذهبی و شیعی ما حمایت می کند؟ چه زمانی این گروه حتی.... می کند؟ و..... روم یک شبه ساخته نشده.... طولانی ترین راه ها با اولین قدم شروع می شود و....
  20. خوب دمشون گرم، این همون سکویی که عکس ماهواره ایش رو سایت های خارجی نشر داده بودن نیست؟ همون که می گفتن برای تست موتور موشک است؟ یا این تاسیسات چیز دیگری است؟
  21. فکر نکنم اخوان المسلمین ضعیف شده باشه. خیلی ها معتقدن اگر در انتخابات ها تقلب نمی شد و محدودیت های وسیع برای سرانش ایجاد نمی کردند. اخوان اکثریت آرای مصر را به خود اختصاص می داد. مردم مصر گرایش های اسلامی قوی ای دارند. مهمترین تغییری که این چند سال اخوان المسلمین از نظر اعتقادی کرده، نزدیک شدن شدیدشان به ایران است که از مهمترین اثرات این تغییر خروجشون از درون گرایی و دست برداشتن از تبلیغ های صرفا اخلاقی است. افراطی ترین طیفشون همون حماس است. اخوان المسلمین برنامه هایی تدوین شده برای ایجاد حکومت اسلامی خیلی پیشتر از این ها تهییه کرده و از ما سابقه دار تر هستند. این تئوری ها هم در طول زمان مرتب تکوین و اصلاح شده که بخشیش از انقلاب ما الهام گرفته شده. اعلام حضور در راهپیمایی بعد از نماز جمعه ظاهرا به دعوت اخوان المسلمین بوده. البرادعی در بدو ورودش به مصر تا وقتی نتونسته بود تایید اخوان المسلمین را کسب کند توفیق چندانی نداشت. من زیاد به البرادعی بد بین نیستم، می تونه شروع خوبی باشه. خطر اصلی عمرسلیمان و تجاوز اسراییل است. صرف انجام این حرکت انقلابی در مصر یک امر مبارک خواهد بود. آمریکایی ها هم همین نظر را دارند چون فکر می کنند بعدا می تونند از این دست تحرکات به صورت اهرم های فشار بر علیه حکومت های سر کار استفاده کنند ولی این چاقویی دو لبه است. هم اکنون آمریکا به دلایلی احساس خطر شدیدی کرده به همین خاطر منافع اسراییل برایش در اولویت های بعدی قرار گرفته و بیشتر دنبال نقشه ی خاورمیانه ای خودش هست (ببینید سایز اسراییل در آن نقشه چقدره). کمی میون آمریکا و رژیم غاصب چند وقتی است شکرآب شده. البته در دراز مدت آمریکا معتقده اسراییل بیشترین نفع را از این تحولات خواهد برد. به هر حال یک طیف عمده ای از سیاست مداران آمریکایی از جمله لابی های صیهونیستی نتانیاهو را آدم کوته فکری ارزیابی می کنند برای همین سعی می کنن به حاشیه بروننش. با اجرای حرکاتی مثل این در مصر، علی الظاهر یک گوشمالی ای هم به طیف راست گرای افراطی اسراییل دادند.
  22. اگر انتظار یک امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را دارید باید بگم اگر چنین رهبری داشتند بلافاصله بعد از ما انقلاب می کردند چون مردم مصر آمادگی بالایی داشتند. با این وجود اندیشمندان و علمای خوبی دارند که روی کار آمدنشون می تواند به نفع جهان اسلام بشه. همشون هم فکر نکنید شخصیت های دیندار آن چنانی هستند بعضیاشون افراد معقولی هستند که همین هم یک پیشرفت خواهد بود مثل هیکل. (مثال بود در مثال مناقشه نکنید) شما در نظر داشته باشید حافظ اسد یا همین امیر قطر افرادی دیندار نبوده و نیستند ولی منشا خیرهای بسیاری برای محور مقاومت شده اند.
  23. الان عمر سلیمان به گزارش الجزیره به عنوان نایب رییش جمهور قسم یاد کرد. (احتمالا منظور نخست وزیر برای دولت جدید، به جای دولتی که استعفا داد). عمر سلیمان رییس اطلاعات مصر و رقیب جدی جمال مبارک در انتخابات بعدی بود. من از یک موضوع نگرانم، اسراییل ممکنه از هرج و مرج موجود استفاده کنه و دست به یک ماجرا جویی جدید برنه.
  24. جناب اپرا، حقیقتا من فکر می کنم اگر تا به حال هم چفت نشدیم به خاطر دخالت بیگانگان و اختلاف افکنیشون و حکام دست نشانده بوده وگرنه ما از یک حوزه ی تمدنی هستیم، بخش عمده ی فرهنگ تاریخ و اندیشه هامون مشترک است حتی در بسیاری مناطق نژادها تلفیق شدن، دین یکسان داریم، حتی تقریبا به طور قابل توجهی منافع و تهدیدات مشترک داریم. اگر دقیق نگاه کنیم ما با هیچ گروهی در دنیا چنین قرابتی نداریم. اگر روی اشتراکات سرمایه گذاری کنیم و از اختلافات با رندی عبور کنیم. به نفع همه خواهد بود.
  25. سلام به آقا مصطفی عزیز، بخشی ش بر می گرده به اعتقادات مذهبیم. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین. در قضیه ی مصر به قرآن مراجعه کردم. یک قسمت از جواب سوالاتمو می نویسم. این آیه اومد که فرعون فکر می کرد همواره بر زمین حکومت می کند ولی ما او و لشکرش را در دریا غرق کردیم! یادمه در قضیه ی بعد از انتخابات هم اون اولش یکم نگران بودم به قران مراجعه کردم این آیه اومد که ما می خواهیم آن ها را به دست شما عذاب کنیم. (هر دوش نقل به مضمون بود متاسفانه آیات را دقیقا یادداشت نمی کنم). این قضیه البته حجتش شخصی است. اما دلایل معقول هم دارم. ولی به قول خودتون الان وقت مناسبی نیست. چند بار هم خواستم بنویسم که این سناریو به نظرم چه طراحی ای شده و چه خواهد شد ولی خیلی طولانی میشه. با این وجود بزارید یک اشاره ای بکنم به یک مثال، در قضیه ی عراق آمریکایی ها به چلبی خیلی اعتماد داشتن و اون رو رییس دولت انتقالی کردن. چون منطقه رو نمی شناختن بیشترین لطمه رو از همین چلبی خوردن و بیشترین سود رو ما از همین چلبی بردیم. الان هم چلبی در لیست های ائتلاف حکیم قرار داره! ما برای خیلی از کشورهای منطقه کلی هزینه و برنامه ریزی و زمینه سازی کردیم ولی توان به حرکت در آوردن این فیل را نداشتیم. به هزار و یک دلیل، ابزار مناسب نداشتیم، خود مردم آمادگیشو نداشتن و بعضا مشکل اعتقادی داشتن اما الان آمریکا با این کارش اون کاری که ما سالها نتونسته بودیم انجام بدیم را برامون انجام داد. دقیقا مثل صدام که خاری در چشم ما بود و نمی تونستیم خودمون حذفش کنیم یا طالبان که برامون یک مشکل امنیتی جدی شده بود. الان آمریکا میدان را مستعد کرده برای برداشت ما. تنها راه نجاتش هم برگردوندن اوضاع به حالت قبل است یعنی کودتای نظامی و استفاده از زور که بازم به نفع ماست. به هزار یک دلیل، تازه اگر این کار رو هم بکنه بازم لطمه ی سختی به خودش زده چون مردم این کشورها طعم چیزی رو چشیدن که تا حالا ازش بی خبر بودن و تنفرشون از آمریکا بیشتر میشه. دیگه اوضاع مثل قبل نخواهد شد. البته اینم بگم آمریکا مثل همون قضیه ی صدام چاره ای دیگه هم نداره، دیر یا زود این اتفاق می افتاد، این طوری اقلا کمی از خساراتی که در صورت به وقوع پیوستن این حوادث از مجرای طبیعی اش ممکن هست متحمل بشن را خواهند کاست و البته امیدوارن با مدیریت آشوب بتونن قضیه رو به نفع خودشون تموم کنند ولی این خوش باوری است نهایت کمی تاخیر ایجاد می کنند.