seyedmohammad

Scientific Pal
  • تعداد محتوا

    1,290
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    27

تمامی ارسال های seyedmohammad

  1. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بسمه تعالی بنیاد ژتولیو وارگاس Fundação Getúlio Vargas به معنی بنیاد ژتولیو وارگاس (1) ، که اغلب به عنوان FGV مخفف می شود، یک موسسه آموزش عالی برزیل و اندیشکده است که در 20 دسامبر 1944 با ماموریت "تحریک توسعه اقتصادی برزیل" تأسیس شد. هدف اولیه آن تهیه افراد واجد شرایط برای کار در اداره های دولتی و خصوصی در برزیل بود. FGV توسط برنامه اندیشکده ها و برنامه های جامعه مدنی دانشگاه پنسیلوانیا به عنوان اولین اندیشکده در آمریکای لاتین ، هفتمین اندیشکده در جهان در نظر گرفته شده است. FGV به دلیل ماهیت و خواستگاه دانشگاهی خود ، برنامه های کارشناسی ، برنامه های کارشناسی ارشد رشته ی " MBA" و همچنین برنامه های کارشناسی ارشد و دکترا در اقتصاد ، مدیریت تجارت ، مدیریت دولتی ، حقوق ، علوم اجتماعی ، ریاضیات کاربردی و روابط بین الملل را ارائه می دهد . FGV بیش از 90 مرکز تحقیقاتی دارد و حجم زیادی از تحقیقات دانشگاهی را تولید می کند. این موضوعات شامل اقتصاد کلان ، اقتصاد ، تجارت ، سیاست گزاری ، قانون ، بهداشت ، رفاه ، فقر و بیکاری ، آلودگی و توسعه پایدار است. FGV همچنین برنامه های تحقیقاتی را در زمینه های تاریخ ، علوم اجتماعی ، آموزش ، عدالت ، شهروندی و سیاست به پیش میبرد . FGV همچنین بنا به درخواست بخش دولتی ، شرکت های خصوصی و آژانس های بین المللی مانند بانک جهانی و بانک توسعه بین آمریکایی (IDB) پروژه هایی را اجرا می کند . نمونه های قابل توجه چنین کارهایی شامل کمک به میزبانی ریو دوژانیرو برای بازیهای پان آمریكایی 2007 و المپیك تابستانی 2016 بوده است . دفتر اصلی FGV در ریو دوژانیرو مستقر است ، همچنین در سائوپائولو و برازیلیا نیز حضور دارد . علاوه بر این ، در بیش از 100 شهر برزیل ، از طریق شبکه ای از موسسات همکار وابسته ، آموزش های اجرایی و برنامه های MBA در چندین حوزه دانش ، برنامه های آموزشی ارائه می دهد. FGV در بسیاری از زمینه های دانش مانند آموزش ، تحقیق ، مشاوره فنی ، ویرایش و انتشار فعالیت می کند. آموزش : مدارس در ریودوژانیرو:دانشکده مدیریت دولتی و تجاری برزیل دانشکده اقتصاد و دارایی برزیل دانشکده حقوق ریو دوژانیرو (حقوق ریو) دانشکده علوم اجتماعی دانشکده ریاضی کاربردی مدارس در سائوپائولو: دانشکده مدیریت بازرگانی سائوپائولو دانشکده اقتصاد سائوپائولو دانشکده حقوق سائو پائولو دانشکده روابط بین الملل انستیتوهای توسعه آموزشی : آموزش اجرایی FGV آنلاین FGV در شرکت خدمات ، فهرستها و انتشارات : مرکز مطبوعات FGV مرکز پروژه های FGV انستیتوی اقتصاد برزیل .................................... 1. ژتولیو دورنلیس وارگاس (انگلیسی: Getúlio Dornelles Vargas; ۱۹ آوریل ۱۸۸۲ – ۲۴ اوت ۱۹۵۴) یک وکیل و سیاستمدار اهل برزیل بود که ۲ بار به ریاست جمهوری رسید. وارگاس بار اول با استفاده از کودتا و ساقط کردن دولت به قدرت رسید. وی با توجه به منابع خام برزیل اقتصاد آن را به سمت تولید و صادرات هدایت کرد. portal.fgv.br/en
  2. بسمه تعالی مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی Center for Strategic and International Studies که به اختصار ( CSIS ) نامیده میشود ، یک اندیشکده آمریکایی با رویکرد سیاست خارجی است . CSIS ابتدا به عنوان مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی دانشگاه جرج تاون در سال 1962 تأسیس شد. این مرکز مطالعات سیاسی و تجزیه و تحلیل استراتژیک از موضوعات سیاسی ، اقتصادی و امنیتی را در سراسر جهان و با تمرکز خاص روی موضوعات مربوط به روابط بین المللی انجام می دهد. از حوزه های تخصصی مطالعات این مرکز میتوان به تجارت ، فناوری ، دارایی ، انرژی و ژئواستراتژی اشاره نمود . در گزارش جهانی دانشگاه پنسیلوانیا ، این اندیشکده رتبه اول در میان گروه اندیشکده ها ی برتر دفاع و امنیت ملی و اتاق فکر شماره 2 در همه زمینه ها در ایالات متحده است. ، و همچنین به عنوان چهارمین اندیشکده در میان گروه ایده ها / طرح های خلاقانه سیاست رتبه بندی شد. CSIS در هفت سال گذشته به عنوان اتاق فکر شماره یک دفاع و امنیت ملی معرفی شده است. این مرکز در سال 1962 توسط دریاسالار آرلی بورک و سفیر دیوید منکر آبشایر تاسیس شد ، در اصل به عنوان بخشی از دانشگاه جرج تاون بود . این اندیشکده در 4 سپتامبر ، اندکی قبل از بحران موشکی کوبا ، درهای خود را به طور رسمی باز کرد . دفتر اصلی در یک بلوک دور از محوطه دانشگاه جورج تاون در یک شهرک کوچک آجری واقع در خیابان 3616 واقع شده است. اولین کارمند استخدام شده حرفه ای ریچارد آلن بود که بعداً در دولت ریگان خدمت کرد . بنا به گفته وب سایت خود ، CSIS از زمان تأسیس تاكنون به یافتن راه هایی برای حفظ برجستگی و سعادت آمریكا به عنوان نیرویی برای گسترش نیکی در جهان اختصاص یافته است. CSIS رسماً یک اندیشکده ی دو حزبی است زیرا محققانش دیدگاه های مختلفی را در طیف های سیاسی نشان می دهند . این اندیشکده به دعوت مقامات مشهور سیاست خارجی و خدمات عمومی از کنگره ایالات متحده و قوه مجریه از جمله کسانی که وابسته به حزب دموکرات یا جمهوری خواه و همچنین مقامات خارجی با پیشینه های سیاسی متفاوت هستند ، به همین جهت معمولا در اخبار ایالات متحده و گزارش های جهانی از آن به عنوان یک اندیشکده مرکز گرا ( centerist ) یاد میشود . سخنرانان گذشته شامل دبیر کل سازمان ملل بان کی مون و مشاور امنیت ملی تام دونیلون و برخی از مقامات وزارت دفاع از جمله وزیر دفاع چاک هیگل بوده اند . هیئت امنای این اندیشکده شامل بسیاری از مقامات ارشد سابق دولتی از جمله هنری کیسینجر ، زبیگنیو برژینسکی ، ویلیام کوهن ، جورج آرگیروس و برنت اسکوکروفت است .این هیئت همچنین رهبران اصلی مشاغل شرکت های آمریکایی و همچنین چهره های برجسته در زمینه های مالی ، نفت و گاز ، سهام خصوصی ، املاک و مستغلات ، آکادمی و رسانه را در اختیار دارد. در سال 2012 ، CSIS دارای 63 پرسنل برنامه ، 73 محقق و 80 کارورز بود. این مرکز همچنین با 241 مشاور وابسته و همراه و همچنین 202 عضو هیئت مشاوره و مشاوران ارشد همکاری داشته است. CSIS دسترسی های ویژه ای به منابع طبقه بندی شده در آمریکا دارد . وزارت دفاع به عنوان بخشی از قانون مجوز دفاع ملی 2012 ، CSIS را به انجام ارزیابی مستقل از منافع ایالات متحده در منطقه آسیا و اقیانوس آرام مأمور کرد . همچنین ، در ماه مه 2009 ، رئیس جمهور باراک اوباما از کمیسیون دو جانبه CSIS در زمینه امنیت سایبر به دلیل کمک به توسعه سیاست های دولت اوباما در زمینه جنگ سایبری تشکر کرد . این مرکز همچنین در ایجاد سیاست خارجی کاخ سفید بسیار تأثیرگذار بوده است. به گفته جان برنان ، مدیر سیا ، CSIS به داشتن "برخی از هوشمندانه ترین تحلیل ها و ایده های نوآورانه برای تقویت امنیت ملی ما" مشهور است . در کنفرانسی که در ژانویه سال 1963 در تالار ملل در جورج تاون برگزار شد ، این مرکز برنامه های خود را برای برنامه های فکری خود تهیه کرد. کتابی که از همایش" امنیت ملی: راهبردهای سیاسی ، نظامی و اقتصادی در دهه پیش رو " پدید آمده است ، بیش از هزار صفحه داشت. این کتاب چارچوبی را برای بحث درباره امنیت ملی و زمینه های توافق و اختلاف نظر در جامعه سیاست خارجی واشنگتن در طول جنگ سرد تعیین کرده است . این کتاب از یک چشم انداز استراتژیک در امور جهانی بحث می کند و همچنین یک مکتب فکری را در روابط بین الملل تعریف می کند . مطالعات آن دوره ی دست اندرکاران این مکتب فکری بعداً به اوج سیاست گذاری ایالات متحده ، به ویژه در دوره دولت های نیکسون ، فورد و ریگان ، راه یافتند. در اواسط تا اواخر دهه 1970 ، بسیاری از دانشمندان که در این مرکز کار می کردند ، راهی برای سمت های ارشد دولت در وزارت امور خارجه یا وزارت دفاع پیدا کرده بودند. هنگامی که هنری کیسینجر در سال 1977 از سمت خود به عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده بازنشسته شد ، دانشگاه هاروارد از پیشنهاد استادی به وی خودداری کرد. برای همین او تصمیم گرفت که به طور پاره وقت به تدریس در دانشکده خدمات خارجی جرج تاون بپردازد و CSIS را پایه ای برای فعالیت های واشنگتن خود قرار دهد ، این درحالی بود که پیشنهادهایی برای تدریس در دانشگاه های آکسفورد ، کلمبیا و ییل به او شده بود . او هنوز یک دفتر اداری در CSIS را حفظ کرده و همچنان به عنوان مشاور CSIS و به عنوان متولی فعالیت می کند. تصمیم کیسینجر برای پیوستن به مؤسسه مستقر در واشنگتن بیش از هر رویدادی در پانزده سال گذشته توجه بیشتری به این مرکز جلب کرد. پس از اشتغال کیسینجر ، سایر مقامات کابینه نیز CSIS را به حداقل یک کار پاره وقت تبدیل کردند. مقامات ارشد مانند جیمز شلسینگر ، بیل بروک ، دریاسالار ویلیام جی کرو و هارولد براون در اواخر دهه 1970 به CSIS پیوستند. هنگامی که زبیگنیو برژینسکی در سال 1981 پس از پایان کارتر ، به این مرکز پیوست ، روی موضوعات مرتبط با اتحاد جماهیر شوروی و انتقال لهستان به اقتصاد بازار کار می کرد. تمهیدات این مقامات ارشد دولتی به آنها امکان نوشتن ، سخنرانی و مشورت با رسانه ها و بنگاه های تجاری را می دهد و نمونه ای از شیوه ای است که CSIS می تواند هنگام ترک دولت از سیاست گذاران سطح بالا استفاده کند. در دهه 1970 و 1980 ، تعداد بیشماری از اندیشکده ها همین پروسه را گسترش دادند و یا در واشنگتن دفتر تاسیس نمودند تا بتوانند برای مقامات ارشد دولت های سابق مقدمات جذب را فراهم آورند . این اندیشکده بارها بر مستقل بودن خود تاکید کرده است ولی در عمل نشانه های زیادی از وابستگی را نشان داده است . فی المثل برخی از اساتید دانشگاه جرج تاون از کارمندان CSIS بخاطر ارائه ارزیابی های غیرقابل پشتیبانی دانشگاهی از مسائل سیاست خارجی در مصاحبه های عمومی انتقاد کردند. پس از این کمکهای مالی به دانشگاه جرج تاون به دلیل ارتباط با CSIS کاهش یافت. کمیته ویژه ای این مطلب را مورد بررسی قرار داد ، و در گزارشی بیان داشت که CSIS بیشتر از تحقیقات علمی بر روی رسانه ها متمرکز است و توصیه می کرد که CSIS به طور رسمی از دانشگاه جرج تاون جدا شود. در 17 اکتبر 1986 ، هیئت مدیره دانشگاه جورج تاون رأی داد که تمام روابط خود را با CSIS قطع کند و پیوستگی رسمی بین جورج تاون و CSIS در اول ژوئیه 1987 پایان یافت. این مرکز برای جمع آوری موقوفه و گسترش برنامه های خود با هدف تمرکز بر مناطق نوظهور جهان تلاش های زیادی انجام داده است .کار متولیان و مشاوران مرکز پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1980 ، CSIS را در موقعیتی منحصر به فرد قرار داد تا سیاست خارجی ایالات متحده را به عنوان تنها ابرقدرت جهانی توسعه دهد . این نشان دهنده درجه ای از بلوغ و اعتبار سازمانی است که بنیانگذاران هنگام تأسیس این مرکز در اوایل دهه 1960 آن را تصور نمی کردند. پس از پایان جنگ سرد ، در واشنگتن شک و تردید بوجود آمد که ایالات متحده به اندازه لازم برای رقابت در اقتصاد بین المللی مجهز نبود. این چشم انداز باعث شد تا CSIS یک پروژه را در سال 1990 ایجاد كند كه به نظر برخی از دغدغه های سنتی استراتژیك و بین المللی فاصله دارد. این عقیده منجر به تشکیل " كمسیون تقویت آمریكا " شد با این ایده که آمریكا باید به طور جدی برای تقویت نقش خود در خارج از كشور بکوشد .دیوید ابیشیر این کمیسیون را راهی برای بررسی و بهبود سیاست های اقتصادی دانست و به این نتیجه رسید که کاخ سفید باید سازمان اجرائی رئیس جمهور را مجدداً سازماندهی کند تا یک شورای اقتصادی ملی را با یک مشاور اقتصادی ملی درمورد الگوی امنیت ملی تشکیل دهد. شورای . این تمرکز جدید روی سیاست اقتصادی باعث شد تا CSIS تمرکز تحقیقاتی خود را در مورد اقتصاد بین المللی و موضوعات مربوط به توافق نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی ، سازمان تجارت جهانی ، صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی و همچنین بهداشت جهانی افزایش دهد. دفتر مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی در واشنگتن دی سی در محله دوپونت در نزدیکی بسیاری از اندیشکده های معروف دیگر واقع شده است.مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی دارای کارشناسان متمرکز در مناطق مختلف جهان و موضوعاتی است که برای روابط بین الملل مهم است. این موضوعات عبارتند از: دفاع و امنیت ، توسعه اقتصادی و بازسازی ، انرژی و تغییرات آب و هوایی ، بهداشت جهانی ، روندهای جهانی و پیش بینی ، حاکمیت ، حقوق بشر ، فناوری و تجارت و اقتصاد. مناطق شامل آفریقا ، قاره آمریکا ، آسیا ، اروپا ، خاورمیانه ، روسیه و اوراسیا و آسیای جنوبی است. در سال 2012 ، CSIS میزبان وزیر امور خارجه آمریكا هیلاری كلینتون بود . سالانه ، این مرکز میزبان بیش از 400 رویداد مهم و میزبان بیش از 18،000 مهمان است. در سال 2013 ، CSIS بیش از 180،000 شرکت کننده در پخش وب داشت. رویدادهای اخیر CSIS شامل سخنران ها و مهمانهایی چون نخست وزیر ژاپن ، شینزو آبه ، رییس بانک جهانی جیم یونگ کیم ، وزیر دفاع پیشین لئون پانتا ، مدیر عامل شرکت جان واتسون ،پیتر ووسر ، مدیر اجرایی رویال هلند شل ، مشاور سابق امنیت ملی ایالات متحده تام دونیلون و رئیس ستاد مشترک ستاد کل مارتین دمپسی بوده است . CSIS برنامه ها و پروژه های متعددی را انجام می دهد که هرکدام ماموریت ها ی منحصر به فرد خود را دارند. به عنوان مثال ، گروه ابتکارات دفاعی و صنعتی به نمایندگی از مشتریان و شرکتهای بزرگ تحقیقاتی را در زمینه صنعت دفاعی ارائه می دهد. مرکز سیاست جهانی بهداشت بر روی مشارکت ایالات متحده در HIV ، سل ، مالاریا ، فلج اطفال و سایر اولویت های مهم ، به ویژه تقاطع آنها با منافع امنیت ملی ایالات متحده ، تمرکز دارد. CSIS همچنین دارای چندین بودجه ی اوقافی در اقتصاد ، مطالعات چین و سایر موضوعات است. بودجه : برای سال مالی 2013 ، CSIS مبلغ 32.3 میلیون دلار درآمد عملیاتی داشت. منابع مذكور از منابع 32٪ شركت ، 29٪ بنياد ، 19٪ دولت ، 9٪ افراد ، 5٪ موقوفه و 6٪ ساير منابع بودند. CSIS برای سال 2013 هزینه های عملیاتی 32.2 میلیون دلار داشته است - 78٪ برای برنامه ها ، 16٪ برای مدیریت و 6٪ برای توسعه. در سپتامبر سال 2014 ، نیویورک تایمز گزارش داد که امارات متحده عربی مبلغی بیش از 1 میلیون دلار به این سازمان اهدا کرده است. علاوه بر این ، CSIS مبلغ ناشناخته ای از بودجه را از طریق سازمان تجارت خارجی ژاپن با بودجه دولتی و همچنین از نروژ دریافت کرده است. پس از اعلام روزنامه تایمز ، CSIS لیستی از اهدا کنندگان دولت های خارجی منتشر نمود که که شامل 13 دولت از جمله آلمان و چین است . ............................................................................ en.wikipedia.org/wiki/Center_for_Strategic_and_International_Studies www.csis.org/
  3. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بسمه تعالی اندیشکده آمریکای جدید New America اندیشکده آمریکای جدید ، که قبلا به نام بنیاد امریکای جدید شناخته میشد ، یک اندیشکده ی مرکز گرا در ایالات متحده است . این اندیشکده متمرکز بر سیاست گزاری عمومی است و حوزه ی مطالعاتش شامل موضوعات مختلفی از سیاست های عمومی از جمله مطالعات امنیت ملی ، فناوری ، دارایی ، بهداشت ، جنسیت ، انرژی ، آموزش و اقتصاد است. این سازمان در واشنگتن دی سی مستقر است و دفاتر دیگری در نیویورک سیتی و اوکلند نیز دارد . اگرچه این سازمان خود را "غیر حزبی" توصیف می کند ، اما دیدگاه های سیاسی آن توسط برخی به عنوان لیبرال یا چپ گرای لیبرال توصیف شده است. آمریکای جدید در سال 1999 توسط تد شنگر ، مایکل لیند و والتر راسل مید به عنوان یک مؤسسه سیاستگذاری غیرانتفاعی تأسیس شد که ماموریت اعلام شده آن "سرمایه گذاری روی اندیشمندان جدید و ایده های جدید برای رفع نسل بعدی چالش های پیش روی ایالات متحده است. ".این سازمان همچنان تأکید بر کارهایی دارد که "پاسخگوی شرایط و مشکلات در حال تغییر اقتصاد عصر اطلاعات یعنی قرن بیست و یکم با ایده های بزرگ ، تحلیل بی طرفانه و راه حل های عملی" است. بودجه : با وجود بیش از 140 اهداکننده در سال 2013 ، اهدا کنندگان برتر با هدیه بیش از 1،000،000 دلار ، بنیاد بیل و ملیندا گیتس ، بنیاد لومینا ، اریک و وندی اشمیت و وزارت امور خارجه ایالات متحده بودند . وابستگی با Google : آمریكای جدید به دلیل پیوندهای نزدیك خود با Google ، به عنوان یك حامی برجسته ، مورد انتقاد قرار گرفته است . براساس گزارش رسانه ها ، برای خشنود کردن گوگل ، آمریکای جدید در سال 2017 یک گروه تحقیقاتی کامل - گروه Open Markets- را بست و کارمند خود Barry Lynn را اخراج نمود ،که از گوگل به عنوان یک شرکت انحصار طلب انتقاد کرده بود و خواستار تجزیه آن شده بود . برنامه ها : این اندیشکده برنامه ها و ابتکاراتی را در خود جای داده است که به موضوعات داخلی ، اقتصادی و جهانی می پردازند. همچنین دارای یک برنامه کمک هزینه تحصیلی است. سیاست خارجی : برنامه مطالعات ملی امنیت این بنیاد ، مسائل جهانی را بررسی می کند ، از فعالیت های داخلی القاعده گرفته تا استراتژی کلی سیاست خارجی ملی. با حضور روزنامه نگارانی مانند استیو کول و پیتر برگن ، یک پیشخوان سیاسی در موضوعات افغانستان و مبارزه با تروریسم در این اندیشکده وجود دارد . این بنیاد همچنین با کارگروه خاورمیانه به کارگردانی لیلا هلال ، تمرکز سیاسی در مورد خاورمیانه دارد ، که شامل تجزیه و تحلیل و تفسیر درباره خاورمیانه و شمال آفریقا است. اقتصاد : برنامه رشد اقتصادی این بنیاد ، به کارگردانی بنیانگذاران شارل شوونینگگر و مایکل لیند ، از بنیانگذاران آمریکای جدید ، قصد دارد نگاهی به سیاست های آمریکا و مشکلات اقتصادی جهان بیندازد. برنامه یاران این سازمان از طریق برنامه Bernard F Schowsz Fellows کمک های مالی برای "پرورش نسل بعدی متفکران و روشنفکران عمومی" فراهم می کند. این کمک هزینه تحصیلی از روزنامه نگاران با استعداد ، دانشگاهیان و دیگر تحلیلگران سیاستهای عمومی پشتیبانی می کند که چشم اندازی تازه و اغلب غیرقابل پیش بینی در مورد عمده ترین چالش های جامعه ما ارائه می دهند". اندیشکده آمریکای جدید میزبان مذاکرات و رویدادهای عمومی در مورد برنامه های خود است . همچنین دارای چندین زیرساخت فنی و آزمایشگاهی برای پژوهش های مریوط به فناوری می باشد . آزمایشگاه اندازه گیری آزمایش اندازه گیری ((M-Lab) یک بستر سرور آزاد و توزیع شده برای محققان است که ابزارهای اندازه گیری اینترنت را که در سال 2009 توسط وینت سرف ، ساسچا ماینراث و چند دانشگاهی ، محقق و مؤسسه تأسیس شده است ، مستقر کرده است. این پروژه به 45 سرور در 15 مکان در سراسر جهان افزایش یافته است و در حال حاضر از پنج ابزار پشتیبانی می کند. تمام داده های جمع آوری شده توسط M-Lab در دسترس جامعه پژوهش گران است. اینترنت چمدانی : این مرکز پی گیر مطالعات در مورد یک بستر ارتباطی با منبع آزاد است که تلفنهای همراه موجود کاربران ، رایانه های مجهز به Wi-Fi و سایر دستگاه های دارای قابلیت بی سیم را برای ایجاد شبکه ی peer to peer با هم متصل می کند. شبکه های ارتباطی این پروژه بر پایه فن آوری های بی سیم شبکه ای موجود ساخته شده است و توجه گسترده ای را به خود جلب کرده است به حدی که ، در سال 2011 ، وزارت امور خارجه ایالات متحده بودجه ای را برای کاهش موانع ایجاد شبکه های ارتباطی توزیع شده اعلام کرد. .............................................................................................. www.newamerica.org/ en.wikipedia.org/wiki/New_America_(organization)
  4. بسمه تعالی اندیشکده ایفری موسسه روابط بین‌الملل فرانسه Institut français des relations internationales که به اختصار ایفری (IFRI) نامیده میشود . یکی از اندیشکده‌ های فرانسوی است که به تحقیق و پژوهش و تجزیه و تحلیل امور سیاسی جهان می‌پردازد. مهم‌ترین هدف این موسسه غنی‌سازی فرآیند سیاستگذاری از طریق ارائه بینش‌های استراتژیک در زمینه مسائل موضوعی بین‌المللی و روندهای نوظهور می‌باشد. ایفری در سال ۲۰۱۱ بر اساس گزارش طبقه بندی دانشگاه پنسیلوانیا ، برای چهارمین سال متوالی به عنوان برترین اندیشکده فرانسوی ( از میان 50 ) شناخته شد. ایفری با الهام از اندیشکده های انگلیسی وآمریکایی شکل گرفته و اولین اندیشکده فرانسوی به شمار میرود .در سال ۱۹۷۳ تیری دُ مُونبریال Thierry de Montbrial از طرف میشل ژُبِر وزیر امور خارجه فرانسه مأموریّت یافت تا مرکز تجزیه و تحلیلات و پیشبینی‌های سیاسی (Centre d’analyses et de prévisions, CAP) را در وزارت خارجه جهت بررسی و مطالعه سیستم روابط بین‌المللی تأسیس کند. در محدوده چنین ضوابطی بود که بالاخره تیری مونبریال توانست آرزوی دیرینه خود را درایجاد مرکزی تحقیقاتی و مستقل جامه عمل بخشد؛ لذا در ۱۹۷۹ با پشتیبانی و حمایت رِمون بار نخست وزیر وقت، لوئی دو گونیو وزیر خارجه و جانشینش ژان فرانسوا-پونسه به تأسیس انستیتوی فرانسوی روابط بین‌المللی همت گماشت. مارک ژیلبِر که قبلاً سمت تولیدکننده را در رادیو تلویزیون فرانسه (ORTF) بعهده داشت مقام دبیرکلّ را در انستیتو احراز کرد. ایفری در واقع برمبنای سازمانی بنام مطالعات سیاست خارجی (CEPE) بنیان نهاده شد. این سازمان خود در سال ۱۹۳۵ توسط دانشگاه‌های فرانسه و بنیاد کارنگی Carnegie جهت صلح بین‌المللی بنیان‌گذاری شده بود. درحال حاضر انستیتو ایفری با حدود هشتاد شرکت متفاوت همکاری داشته و دارای تقریباً چهارصد عضو فعّال (اعم از حقیقی و حقوقی) است. مهم ترین ماموریت های این مرکز به شرح زیر است : توسعه تحقیقات عملی درزمینه سیاست‌های بخش دولتی در سطح بین‌المللی و تشویق و تسهیل در تبادل افکار و مناسبات متقابل و سازنده درمیان محققین، دست‌اندرکاران سیاسی و رهبران افکار عمومی.ایفری به هیچ حزب سیاسی تعلّق ندارد و همواره توجّه خاصی به استقلال سیاسی و فکری خود داشته است ایفری علاوه بر فعالیّتهای تحقیقاتی خود هرساله سخنرانانی از افراد معروف را نیز گردهم میاورد تا در محیطهای غیررسمی به تبادل نظر در مورد مسائل بین‌المللی بپردازند. . هرساله بیش از ده هزار نفر در این مجالس شرکت می‌کنندو بیش از 40 نفر نیز سخنران این مراسم هستند. از سخنرانان و مدعوین سرشناس سال‌های اخیر می‌توان به افراد زیر اشاره نمود: نیکُلا سارکوزی، دمیتری مِدوِدِف، هو جینتائو، جلال طالبانی، حامد کرزای، ولادیمیر پوتین، میخائیل ساکاشویلی، عبدولای واده، واکلاو کلاوس، پرویز مُشرّف، عبدالله گل، ویکتور بوریس تَدیک، ویکتور ایانوکویچ، پُل کَگَمه، هرمن وَن رومپوی، مَنوئِل برَّزو، اَندِرس راسموسِن… ایفری هم اکنون در پی ایجاد گسترش نقش خود به عنوان یک اندیشکده ی اروپائی به جای یک اندیشکده ی فرانسوی است و بُعد اروپائی آن هدف اصلی را در فعالیّتهایش تشکیل می‌دهد؛ لذا دارای دفتری در بروکسل می‌باشد که درمارس ۲۰۰۵ افتتاح گردیده‌است. این دفتر واسطه ای میان پاریس و پایتخت بلژیک می‌باشد. وظیفه اصلی آن غنا بخشیدن به مناظرات و تبادلات فکری در اروپاست. ایفری برآنست که رشته‌های مختلف تحقیقاتی را یکجا جمع آورده تمامی ابعاد مناسبات بین‌المللی را مدنظر داشته باشد. دفتر ایفری در بروکسل هرساله حدود سی نشست و کنفرانس برپا می‌کند. موضوعات مورد بررسی این جلسات در سال ۲۰۱۱ از این قرار بود: نحوه حاکمیّت اقتصادی اروپا، سیاست اروپا در مورد کشورهای مجاور، ناتو و روسیه در رابطه با افغانستان، مهاجران غیرقانونی دراروپا، سیاست‌های اروپا درباب انرژی و محیط زیست، امنیّت فضائی دراروپا، امنیّت در آفریقای سیاه. حسن روحانی رئیس جمهوری ایران در سال 1394 در جریان سفر خود به فرانسه با حضور در محل انستیتوی ایفری فرانسه، در این انستیتو سخنرانی کرد . همچنین توماس گومار رییس وقت این اندیشکده در یک سفر به ایران در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه یه سخنرانی و تبادل نظر پرداخت . ................................................................................ en.wikipedia.org/wiki/Institut_fran%C3%A7ais_des_relations_internationales www.ifri.org/?a=b&lang=uk www.ghatreh.com/news/nn30046584/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%DB%8C%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%AA%D9%88%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87
  5. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بسمه تعالی اندیشکده شورای آتلانتیک شورای آتلانتیک Atlantic Council یک اندیشکده آمریکایی با جهت گیری ارتباطات بین المللی است که عضو انجمن پیمان اقیانوس اطلس (1) است . این موسسه در سال 1961 تأسیس شد و زمینه ی گفتگو برای رهبران سیاسی ، تجاری و روشنفکران بین المللی را فراهم می کند. این اندیشکده ، ده مرکز منطقه ای و برنامه هایی مربوط به امنیت بین المللی و رونق اقتصادی جهانی را مدیریت می کند. مقر آن در واشنگتن دی سی است . شورای آتلانتیک با مأموریت اعلام شده برای تشویق ادامه همکاری بین آمریکای شمالی و اروپا که پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد ، تأسیس شد . در سال های اولیه فعالیت خود عمدتا شامل انتشار مقالات سیاستی و نظرسنجی از اروپایی ها و آمریکایی ها در مورد نگرش آنها به همکاری های بین المللی بود. در سال های اولیه تمرکز اصلی آن بر روی موضوعات اقتصادی بود - عمدتا تشویق تجارت آزاد بین دو قاره و تا حدی کمتر برای سایر نقاط جهان - اما در مورد مسائل سیاسی و زیست محیطی نیز کارهایی انجام داد. اگرچه شورای اقیانوس اطلس مقالات سیاست و تک نگاری هایی منتشر می کرد ، اما در سالهای اولیه ، قدرت واقعی این شورا در ارتباط آن با سیاست گذاران با نفوذ بود. این شورا در اوایل کار به عنوان "مركز جذب غیررسمی رهبران" از طرفین آتلانتیك ، با اعضایی كه در تلاش برای توسعه "شبکه های ادامه ارتباط" بودند ، ارتباط پیدا كرد. شورای اقیانوس اطلس همچنین در خارج از اروپا و ایالات متحده فعالیت می کند این اندیشکده از نخستین سازمان هایی بود که از حضور بیشتر ژاپن در جامعه بین المللی حمایت می کرد. برنامه های آسیایی این کشور از سال 2001 به دلیل نتیجه جنگ در افغانستان گسترش یافته و منجر به افتتاح مرکز و برنامه جنوب آسیا در آسیا شده است. تغییر اوضاع و هماهنگی با هند و چین در این موضوعات نیز عاملی برای این پروژه بود. دبیرکل پیشین ناتو ، آندرس فوگ راسموسن ، این شورا را " یک اندیشکده برجسته" با "شهرت دیرینه" نامید ، و سناتور پیشین ایالات متحده ، ریچارد لوگار خاطرنشان کرد که این شورا "با عزت و احترام زیادی در داخل جامعه اقیانوس اطلس برگزار می شود. ". در سپتامبر سال 2014 ، شورای آتلانتیک کارگردان بازی معروف Call of Duty: Black Ops ، دیو آنتونی را به عنوان همکار ارشد غیر ساکن استخدام کرد . شورای اقیانوس اطلس از بدو تأسیس اظهار داشته است که یک نهاد غیرحزبی است و اعضای آن "از جناح های معتدل بین المللی میان هر دو حزب" در ایالات متحده هستند . علیرغم ارتباطات خود ، این شورا بصورت مستقل از دولت ایالات متحده و ناتو ثبت شده است . در سپتامبر سال 2014 ، اریک لیپتون در نیویورک تایمز گزارش داد که از سال 2008 ، این سازمان آمریکایی کمک های مالی ای از بیش از بیست و پنج دولت خارجی دریافت کرده است. در سال 2015 و 2016 ، سه اهدا کننده بزرگ ، با هدیه بیش از 1 میلیون دلار ، میلیاردر آمریکایی ادرین ارشت، میلیاردر لبنانی بهاء حریری (برادر مستعفی نخست وزیر لبنان ، سعد حریری ) ، و امارات متحده عربی بوده اند . لیست کامل حامیان مالی بسیاری از بزرگان نظامی ، مالی و شرکتی را در بر می گیرد. اهدا کنندگان پیشرو در سال 2018 فیس بوک و دولت انگلیس بودند. شورای اقیانوس اطلس برای سران ایالت ها ، رهبران نظامی و رهبران بین المللی از دو طرف اقیانوس اطلس همواره ملاقات هایی برگزار می کند. اخیراً ، این شورا اولین سخنرانی مهم دبیرکل سابق ناتو ، اندرس فوگ راسموسن را برعهده داشت ، که در آن وی در مورد موضوعاتی از جمله افغانستان ، روسیه و روابط گسترده تر فرامنطقه ای بحث کرد. اعضای کنگره ایالات متحده نیز در این اجتماعات به عنوان سخنران مدعو ظاهر شده اند ، از جمله سناتور ریچارد لوگار و وزیر امور خارجه جان کری . این اندیشکده همچنین میزبان رهبران نظامی از دو طرف اقیانوس اطلس نیز بوده است. مرکز امنیت بین المللی برنت اسکوکروفت از ژانویه 2007 رویدادهای دوره ای با عنوان سری فرماندهان برگزار کرده است و در آنجا رهبران نظامی ایالات متحده و اروپا را دعوت می کند تا درباره تضاد منافع بین جامعه اقیانوس اطلس صحبت کنند. رویدادهای سالانه این اندیشکده شامل جوایز رهبری برجسته در واشنگتن ، دی سی، اجلاس سران آینده ، جوایز آزادی در لهستان ؛ اجلاس انرژی و اقتصادی شورای اقیانوس اطلس در استانبول ، ترکیه و جوایز جهانی شهروندان در شهر نیویورک است . در 22 فوریه سال 2019 ، شورای اقیانوس اطلس اعلامیه اصول خود را در کنفرانس امنیتی مونیخ منتشر کرد و به تشریح ارزش های مشترکی پرداخت که باید تمام دموکراسی های لیبرال غربی به آنها پایبند باشند. در ژوئیه سال 2019 روسیه اعلام کرد که فعالیت شورای آتلانتیک "تهدیدی برای اصول سیستم قانون اساسی و امنیت فدراسیون روسیه است". روسیه شورای آتلانتیک را به لیست سازمان های "نامطلوب" خود اضافه کرد و از فعالیت آن در روسیه جلوگیری کرد. ................................................................... 1. Atlantic Treaty Association پیمان اقیانوس شمالی ( ATA ) یک سازمان چتری است که با هدف گردهم آوردن رهبران سیاسی، دانشگاهیان، مقامات نظامی، و دیپلمات ها در حمایت از ناتو تشکیل شده است . با این حال ATA یک سازمان مستقل جدا از ناتو است. www.atlanticcouncil.org/ en.wikipedia.org/wiki/Atlantic_Council
  6. بسمه تعالی اندیشکده رند اندیشکده رند که به نام شرکت رند یا رَند کورپوریشن RAND Corporationشناخته میشود یک اندیشکده سیاستگذاری با رویکرد مسائل جهانی و غیرانتفاعی آمریکایی است، که در سال ۱۹۴۸ توسط شرکت هواپیماسازی داگلاس، با هدف ارائه خدمات تحقیقاتی و تحلیل سیاسی به نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا ( نیروی هوایی ) تأسیس شد. موسسین اولیه به شرح زیر بودند : + هنری آرنولد که از سال ۱۹۳۸ تا سال ۱۹۴۱ فرمانده نیروی هوایی آمریکا در جنگ جهانی دوم بود. + دونالد ویلس داگلاس، کارآفرین مشهور، صنعتگر و مهندس هواگرد آمریکایی بود، که در سال ۱۹۲۱ شرکت هواپیماسازی داگلاس را راه‌اندازی کرد. این شرکت در سال ۱۹۶۷ با مک‌دانل ادغام شد و مک‌دانل داگلاس ( سازنده ی هواپیماهای معروف اف 15 و 18 ) را پدید آورد. + کورتیس لیمییک که ژنرال سطح بالایی در نیروی هوایی آمریکا بود. مطابق اطلاعات سایت این اندیشکده ، هم اکنون بخشی از بودجه این شرکت را حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا و موقوفه های اندیشکده و برخی خیرین و صاحبان شرکت‌های فعال در حوزه‌های بهداشت و سلامت و دانشگاه‌ها، همچنین کمک های کوچک شهروندان تأمین می‌کنند.اطلاعات مربوط به بودجه ی عظیم این موسسه که در سال 2019 نزدیک 350 میلیون دلار است به صورت شفاف در آدرس www.rand.org/about/clients_grantors.html#industry قابل مشاهده است . هم اکنون این اندیشکده آمریکایی بخش اعظم بودجه خود را از دولت فدرال آمریکا دریافت می‌کند. اگرچه به لحاظ میزان تاثیر ، اندیشکده ی بروکینگز ، بیشترین ضریب نفوذ در سیاست های دولت آمریکا را دارد ولی رند به لحاظ سازمان ، نیرو ، منابع و بودجه بسیار بزرگتر از بروکینگز است و بودجه ی آن تقریبا دوبرابر اندیشکده ی بعدی در لیست بودجه یعنی بروکینگز است . تصویر مقابل مربوط به مقایسه ی بودجه ی مهم ترین اندیشکده های آمریکایی در سال 2011 میلادی در گزارش سایت واجا است . با توجه به تصویر پایین بودجه ی بنگاه رند در سال مالی منتهی به 2018 در حدود 345 میلیون دلار است که رشدی حدود 17 درصد را نشان میدهد . یعنی به طور متوسط سالانه حدود 2.5 درصد رشد درآمد در این چند سال . همچنین بخش عظیمی از بودجه ی این بنگاه توسط بخش های مختلف دولت فدرال تامین میشود . به طوریکه 20درصد از بودجه توسط سازمان بهداشت و خدمات عمومی و نزدیک به 70 درصد بودجه از بخش های نظامی ، دفاعی و امنیتی دولت فدراال تامین میشود . در این میان سهم ارتش ، نیروی هوایی ، امنیت داخلی و دفتر هماهنگی دفاعی از همه بیش تر است . اندیشکده«رند» صرفا به پژوهش در مورد مسائل داخلی آمریکا نمی پردازد بلکه نگاه جهانی و عام تری نسبت به مسائل و موضوعات دارد . این اندیشکده در کشورهای اروپایی نیز حضور دارد و با محوریت« پژوهش های دفاعی و سیاست خارجی» فعالیت می کند. شواهد بسیاری وجود داردکه این اندیشکده دارای رابطه تنگاتنگی با نهاد های نظامی و امنیتی آمریکا ـ به دلایل اشراف در حوزه های نظامی، امنیتی، اطلاعاتی ـ است.به همین دلیل از سوی نهاد های دفاعی و امنیتی این کشور تغذیه مالی میشود و حتی دارای دسترسی های اطلاعاتی ویژه به نظر میرسد . به طور مثال در اوج مذاکرات هسته ای ایران و گروه 5+1 و در حالی که طرفین در اوج سکوت خبری ، مشغول مذاکره در پشت درهای بسته بودند گزارشی توسط علیرضا نادر، کارشناس مسائل ایران با عنوان «مذاکرات هسته ای با ایران در چند قدمی موفقیت» تنها یک روز قبل از توافق نامه ژنو موسوم به برجام در یک جلسه بیان شد . رند دراین جلسه آورده بود که مذاکرات هسته ای ایران با شش قدرت غربی در چند قدمی موفقیت است و تنها عاملی که می تواند این توافق را برهم بزند زیاده خواهی های برخی همچون اسرائیل و شخص نتانیاهوست. که البته مشاهده شد که توافق مذکور در 3 آذر 92 انجام شد و با مخالفت صریح مقامات رژیم صهیونیستی روبرو شد ولی غرب به رژیم صهیونیستی از طریق سفرهای متعدد مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، شرمن و مسئول مذاکره کننده آمریکا اطمینان داد که این توافق هسته ای با ایران خطری برای منافع اسرائیل نیست. و باز تجربه نشان داد که توافق هسته ای نه تنهابه ضرر رژیم صهیونیستی نبود بلکه ایران را نیز برای مدت چند سال مهار کرد و به لاک دفاعی فرو برد . این اندیشکده جزو اندیشکده های میانه رو Centristدسته بندی میشود ولی کارکنان آن بیشتر به دمکرات ها گرایش نشان می دهند . (1) در سیاست، منظور از میانه‌گرایی، رویکرد سیاسی یا موضع خاصی است که شامل پذیرش یا حمایت از توازنی از درجه‌ای از برابری اجتماعی و درجه‌ای قشربندی اجتماعی در عین مخالفت با تغییرات سیاسی است که در جامعه گردش قابل توجهی چه به چپ و چه به راست ایجاد کند. سیاست‌های چپ میانه و راست میانه هر دو نزدیکی با میانه گرایی دارند و هر یک تا حدی به سوی متناظر خود از طیف سیاسی گرایش دارند. در آمریکا یک نظرسنجی معتبر از گالوپ در سال 2012 نشان داده بین ۳۵–۳۸٪ آمریکاییان در ۲۰ سال گذشته خود را میانه رو دانسته‌اند.[۲] شعاری که «اندیشکده رند» در صفحه ی دونیت خود بدان اشاره می کند این است که« ما بر این باوریم افراد باید تصمیم بهتری بگیرندزمانیکه با واقعیات روبرو می شوند»(3) نام این اندیشکده با بسیاری از بزرگترین پروژه های تاریخ آمریکا ، گره خورده و همچنین بسیاری از بزرگترین نوابغ تاریخ آمریکا برای این شرکت کار کرده اند . در آینده در یک مطلب مجزا به نقش تاریخی این اندیشکده در پروژه های بزرگ تاریخ آمریکا خواهیم پرداخت . دفتر مرکزی این اندیشکده در سنتا مونیکا، کالیفرنیا قرار دارد و به نوعی جزو اندیشکده های غرب آمریکا دسته بندی میشود . ساختمان ستاد این اندیشکده ، مجموعه ی عظیمی به شکل یک چشم است . در ادامه به خواست خدا به طور مرتب گزارش هایی ازین اندیشکده در ارسال های بعدی منتشر خواهد شد . .............................................. 1.https://www.usnews.com/news/articles/2011/03/03/think-tank-employees-tend-to-support-democrats 2. Saad, Lydia (January 12, 2012). "Conservatives Remain the Largest Ideological Group in U.S." Gallup (company). Retrieved 20 November 2012. 3.https://www.rand.org/giving.html
  7. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    از سوی نظام سرمایه ، تجارت بحران نیست. تجارت اعمال قدرت است. یعنی کالایی که عرضه میشه پاور پروجکشن هست . در اینجا بحران تحریک کننده ی تقاضا است.
  8. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    به نام خدا گزارش رند : با آشوب در خیابان های ایران ، چگونه ایالات متحده می تواند به مردم ایران کمک کند ؟ بار دیگر ایرانیان برای شرکت در اعتراضات گسترده ناشی از افزایش قیمت بنزین ، به خیابانهای کشورشان ریختند و فقط با یک سرکوب وحشیانه روبرو شدند . اما به وضوح ناآرامی ها فراتر از موضوع قیمت بنزین بود و این نشان دهنده ناامیدی و عصبانیت عمیق تری از فقر اقتصادی عمومی ناشی از یک دولت فاسد ، سرکوبگر و مجازات تحریم های آمریکا بود. در جریان این اعتراضات ، مقامات آمریکایی از جمله پمپئو ، وزیر امور خارجه ، برای ابراز همبستگی با معترضین ایرانی ، حتی توییت به فارسی کردند و گزارش های نقض حقوق بشر توسط مقامات دولتی درگیر در سرکوب های شدید را در توییتر ترغیب کردند. با این حال ، با توجه به سیاست های فعلی ایالات متحده ، ممکن است جدی گرفتن چنین ابراز همدردی برای مردم ایران دشوار باشد. فراتر از حمایت کلامی ، چندین گام مشخص وجود دارد که ایالات متحده می تواند در صورت نگرانی مردم ایران از اولویت های اصلی ، بردارد. دولت ترامپ می تواند بازگرداندن تحریم های ثانویه علیه ایران را که به دنبال عقب نشینی یک جانبه آن در سال 2018 از توافق هسته ای ایران اعمال شد ، لغو کند . در حالی که احتمالاً هدف تحریم ها این بوده است که ایران را برای دستیابی به توافق بهتر به میز مذاکره بازگرداند ، ولی توافق جدیدی هنوز نتیجه نیافته است. علاوه بر این ، کمپین "فشار حداکثری" دولت در مورد تحریم های بی سابقه اقتصادی علیه ایران ، بیش از رهبری ایران به مردم ایران آسیب رسانده است. رهبران ایران سیاست های تهاجمی منطقه ای را در پاسخ به فشارهای آمریكا كه صادرات نفت ایران را به شدت كاهش داده است - از جمله حمله ناخوشایند علیه شركت نفتی دولتی سعودی آرامكو در ماه سپتامبر و شلیك به یك هواپیمای بدون سرنشین ارتش آمریكا در تنگه هرمز در ماه ژوئن ، مورد تأیید قرار دادند. . در همین حال ، فشارها به افزایش تورم و بیکاری در ایران کمک می کند. کاهش ارزش پول ایران در حال از بین بردن پس انداز متوسط ایرانیان است و منجر به هزینه های بالای زندگی میگردد . این تحریم ها عواقب جدی انسانی نیز به همراه دارد. گزارش های حقوق بشر حاکی از آن است که ، با وجود معافیت برای واردات بشردوستانه ، محدودیت های بانکی ناشی از تحریم های ایالات متحده مانع از تأمین مالی این گونه واردات می شود و منجر به کمبود دارو برای معالجه بیماری های نادر و انواع مختلف سرطان می شود. ایالات متحده می تواند مسیر را تغییر دهد و به سایر نقاط جهان اجازه دهد معاملات تجاری و مالی با ایران انجام دهند. تعلیق تحریم های ثانویه علیه متحدان نزدیک آمریکایی ها در اروپا و آسیا همچنین می تواند یک فضای بین المللی حمایتی بیشتر برای افزایش فشار ایجاد کند زیرا در صورت ادامه دریافت منافع اقتصادی وعده داده شده در توافقنامه اصلی ، ایران ، هیچ توجیهی برای انجام این کار نخواهد داشت. در حالی که ممکن است برخی در دولت ترامپ همچنان امیدوار باشند که فشار اقتصادی کافی به سقوط رژیم منجر شود ، تلاش برای اتخاذ یک رویکرد متفاوت ممکن است چشم انداز روند جدید مذاکره با ایران را بهبود ببخشد . چیزی که ترامپ در بعضی مواقع از آن حمایت می کند . دولت همچنین می تواند ممنوعیت مسافرت را برای ایرانیانی که مایل به آمدن به ایالات متحده هستند ، لغو کند. ثابت شده است که این ممنوعیت یکی از مخرب ترین سیاست های آسیب رساندن به ایرانیان طبقه ی متوسط است که بسیاری از آنها به دلیل محدودیت ها نتوانسته اند اعضای خانواده شان را ببینند یا به دنبال مراقبت های پزشکی در ایالات متحده باشند. این ممنوعیت همچنین باعث کاهش توانایی دانشجویان ایرانی در حال آموزش در ایالات متحده مشود ، این افراد دقیقاً نوع ایرانیان نسل بعدی هستند که می توانند به تقویت روابط مثبت ایالات متحده و ایران در آینده کمک کنند. علاوه بر این ، ممنوعیت مسافرت و سیاست های مربوط به آن ، نمای سنتی ای که ویژگی مثبت ایالات متحده است را ، از بین می برد . نظرسنجی های اخیر نشان می دهد که 86٪ از ایرانیان اکنون ایالات متحده را نامطلوب می بینند. اگر کمک به مردم ایران یک هدف اساسی است ، برداشته شدن ممنوعیت سفر یکی از مهمترین اقداماتی است که این دولت می تواند انجام دهد - هم به دلایل بشردوستانه و هم از نظر منافع. سرانجام ، در تلاش برای بازداشتن ایرانیان از ارتباطات داخل و خارج از کشور ، دولت ایران به مدت 5 روز پس از آغاز اعتراض عمومی در اواسط ماه نوامبر ، اینترنت را خاموش کرد ، اقدامی شدید به معنای فروکش کردن توانایی معترضان برای سازماندهی علیه دولت.درحالی که حاکمیت ایران دسترسی به اینترنت را در خلال خاموشی حفظ کرده بود . ایالات متحده به دلیل خاموش بودن اینترنت ، تحریم های مبتنی بر املاک را به وزیر اطلاعات ایران تحمیل کرده است ، اما در صورت عدم حمایت گسترده تر ایالات متحده از ایرانی ها ، این قدم احتمالاً این اقدام به عنوان یک ژست صرف تلقی می شود که اساساً دسترسی ایرانیان به دنیای بیرون را تغییر نخواهد داد. تلاش وزارت امور خارجه برای تشویق دسترسی بی مانع ایران به اینترنت ، از جمله حمایت از تلاش های شهروندان عادی ایرانی برای دور زدن این محدودیت ها برای دسترسی به اطلاعات ، اقدامی در جهت صحیح است ، خصوصاً اگر در کنار سایر اقدامات برای رفع فشار از روی مردم ایران قرار گیرد . ایرانیان در اعتراض برای حكومتی بهتر كه باعث می شود رفاه مردم ایران در اولویت مداخلات منطقه ای پرهزینه دولت و غنی سازی قرار گیرد ، هستند . به همین دلیل ایرانیان مستحق حمایت آمریکا هستند. درعوض ، سیاستهای فعلی ایالات متحده به ملت ایران در حالی که نتوانسته اند به اهداف استراتژیکی نایل شوند ، آسیب می زند. اگر ایالات متحده سیاست هایی را برای ایجاد آینده ای بهتر برای مردم ایران دنبال کند ، ممکن است آنها از تولید سیاست های کمتر خطرناک تر سود بیشتری به دست آورند. پ.ن. : متن بالا مربوط به آبان پارسال و زمانی است که اندیشکده رند بالاخره پس از چند هفته به اعتراضات ایران واکنش نشان داد . نوشتار توسط دالیا داسا کای نوشته شده است . وی دانشمند ارشد سیاسی و مدیر مرکز سیاست های عمومی خاورمیانه در RAND است. این تفسیر در ابتدا در تاریخ 3 دسامبر 2019 در لس آنجلس تایمز منتشر شدو سپس از وبگاه اندیشکده رند منتشر گردیده است . نویسنده عمدتا در مباحث مربوط به دیپلماسی بین المللی روابط اقتصادی بین المللی و جنبشهای اصلاحات سیاسی در ایران و خاورمیانه قلم میزند . نویسنده هرچند ادعاهای خصمانه دیگر اندیشمندان و مقامات سیاسی آمریکارا برعلیه دولت و ملت شریف ایران تکرار میکند ولی به این واقعیت که هدف از تحریم های آمریکا ، نه دولت ایران بلکه ملت ایران بوده است ، اذعان میکند . وی در انتها با طرح پیشنهاداتی ، به دولت آمریکا میکوشد زمینه را برای ترمیم وجهه ی ایشان در نزد مردم ایران آماده کند . .............................................. www.rand.org/blog/2019/12/with-chaos-in-the-streets-of-iran-heres-how-the-us.html
  9. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    بسمه تعالی نابود کردن اقتصاد ایران به ایالات متحده کمک نمی کند مقاله ی زیر توسط علیرضا نادر نوشته شده و در پی آن است که با بیان عواقب تشدید تحریم ها و بررسی آثار استراتژیک آنها و در نهایت با سنجیدن اهداف راهبردی آمریکا ، میزان همگرایی این سیاست را با اهداف کلان آمریکا در مورد ایران بسنجد . نویسنده در ابتدا با توضیح شرایط حاکم بر روابط ایران و آمریکا می نویسد : دولت ترامپ مجموعه ای از سیاست های به ظاهر تهاجمی را علیه ایران اعلام کرده است ، از جمله خروج از توافق هسته ای موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA). به نظر می رسد سیاست فشار "جدید" ایالات متحده علیه ایران اعمال تحریم های اضافی علیه سازمان هایی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. منتقدان JCPOA ادعا می کنند که تحریم های جدید نه تنها JCPOA را "اصلاح" می کند ، بلکه کمک می کند تا نفوذ روزافزون ایران در خاورمیانه را نیز تقویت کنیم. هر دو فرض اشتباه است. وی در ادامه با دفاع از توافق برجام مینویسد : JCPOA در محدود کردن برنامه هسته ای ایران مؤثر بوده است ، واقعیتی که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی و سایر طرف های JCPOA ، یعنی انگلیس ، فرانسه ، آلمان ، روسیه و چین تأیید شده است. اقدامات دولت ترامپ بعید به نظر می رسد که سیاست های منطقه ای ایران را تغییر دهد یا رژیم ایران را در خانه تضعیف کند. به احتمال زیاد اقتصاد ایران در اثر تحریم های جدید آمریکا آسیب دیده است ، زیرا نرخ جذب سرمایه گذاری های خارجی قبلی در پاسخ به لفاظی ترامپ کند شده است. در این میان بزرگترین بازنده رژیم ایران نخواهد بود بلکه مردم ایران هستند و تلاش ایالات متحده باعث ایجاد یک ایران کمتر متضاد خواهد شد. نویسنده با برشمردن نقاط قوت سپاه می نویسد ، سپاه مسئول گسترش چشمگیر ایران در خاورمیانه است. ایران یک بازیگر اصلی در عراق ، سوریه و لبنان است. تهران همچنین نفوذ قابل توجهی در افغانستان و حتی در کشورهای نسبتاً دور مانند یمن دارد. سپاه همچنین یک بازیگر مهم اقتصادی در ایران است. بنابراین به نظر می رسد منطقی باشد که تحریم ها علیه سپاه کمک می کند تا قدرت این کشور در خاورمیانه کاهش یابد. اما این ماجرا متاسفانه به صورت عکس صادق است. پول ، تنها انگیزه سپاه در شکل دادن به سیاست های منطقه ای ایران نیست. در عوض ، ترکیبی از غیرت انقلابی ، ترس از دشمنان خارجی ، ناسیونالیسم ایرانی و بی ثباتی منطقه ای باعث موفقیت های سپاه در منطقه شده است. بله ، ایران سرمایه گذاری قابل توجهی برای گسترش قدرت خود نیاز دارد. تهران نه تنها بودجه حزب الله و رژیم اسد را در سوریه تأمین می کند بلکه بی شمار گروه های طرفدار ایرانی در عراق ، افغانستان و فلسطین را نیز پشتیبانی می کند. اما ایران توانسته است قدرت منطقه ای خود را حتی تحت شدیدترین مجازات های اعمال شده قبل از برجام هم گسترش دهد. ظهور دولت اسلامی و فروپاشی دولت در مکانهایی مانند سوریه به ایران اجازه داده است از ترس و بی ثباتی برای گسترش قدرت خود سوءاستفاده کند. جمعیت شیعه منطقه ، گرچه همیشه از نظر عقیدتی با ایران همسو نیست ، اما برای محافظت در مقابل سنی های افراطی ، چاره ای ندارند جز آنکه به تهران مراجعه کنند. با توجه به توانایی IRGC در بسیج شیعیان ناسازگار از نظر تاریخی ، ایران نیازی به میلیاردها دلار برای قدرتمند شدن ندارد. به نظر نویسنده ی مقاله تحریم های جدید ایالات متحده نیز احتمالاً تلاش های رئیس جمهور حسن روحانی برای آزادسازی اقتصاد را تضعیف می کند. مخالفان JCPOA غالباً ادعا می كنند كه "افراد معتدل" مانند روحانی از نظر اهداف و ایدئولوژی های با سپاه قابل تمایز نیستند. هیچ کس در نظام سیاسی ایران را نمی توان طرفدار آمریکا قلمداد کرد. نادیده گرفتن یا انکار واقعیت های سیاسی در ایران ، به منافع آمریکایی ها آسیب می رساند. دولت روحانی علی رغم سوء ظن های عمیق رهبر معظم انقلاب ، آیت الله علی خامنه ای ، توانست در مورد برجام مذاکره کند. رئیس جمهور ایران ابراز امیدواری کرد که رفع تحریم های وعده داده شده توسط JCPOA به آزادسازی اقتصاد ایران و جذب سرمایه گذاری قابل توجه خارجی ، کاهش وابستگی ایران به صادرات انرژی و تضعیف بالقوه تضعیف سپاه در بخش های کلیدی اقتصادی کمک کند. اما با تحریم های ایالات متحده علیه سپاه در نهایت همه ایرانیان ، از جمله کسانی که خواهان روابط بهتر با واشنگتن هستند ، مجازات خواهد شد. آزادسازی اقتصادی ممکن است جناح روحانی و خودی رژیم را که غالباً با نفوذ آمریکا در منطقه مخالفند ، اذیت کند ،اما میلیون ها ایرانی طبقه متوسط در صورت پیش بینی روابط بهتر ایران و آمریکا ، از خصوصی سازی ، سرمایه گذاری خارجی و فرصت های شغلی جدید برای شرکت ها بهره مند می شوند. تحریم های ایالات متحده علیه سپاه ، که می تواند روند آزاد سازی اقتصاد را کند کند ، در نهایت همه ایرانیان ، از جمله کسانی که خواهان روابط بهتر با واشنگتن هستند را مجازات خواهد کرد . ادعاهای خامنه ای مبنی بر اینکه هرگز به آمریکا اعتماد نمی شود ، بیشتر به عنوان سخنان سیاسی صرف در آمریکا نگریسته میشود در حالیکه بیشتر واقعیت به نظر می رسد. تلاش های دولت ترامپ برای تعیین عیار ایران و تضعیف JCPOA بدون توجیه ، ظن عموم مردم ایران در مورد اهداف آمریكا را تقویت می كند. در نهایت نویسنده با بیان اینکه سپاه به دلیل تحریم ها جلوی گسترش طلبی خود در خاورمیانه را نخواهد گرفت. و تحریم ها باعث ضعف رژیم ایران در داخل نخواهد شدبیان میدارد : تحریم ها ممکن است قبل از برجام در ساخت اهرم های آمریکایی کار کرده باشد. اما ، شرایط سیاسی در ایران و حضور آمریکا چه در خاورمیانه و چه در سراسر جهان در چند سال گذشته تغییر چشمگیری داشته است. ایالات متحده اعتبار خود را در بین مردم ایران و متحدان ایالات متحده که به مذاکره درباره برجام کمک کرده اند از دست داده استو ایران در خاورمیانه از گذشته قدرتمندتر است ، به خصوص که قدرت های بین المللی مانند روسیه ، کشورهای منطقه ای مانند عراق و حتی ترکیه به عنوان بازیگر سرنوشت ساز منطقه ای به ایران روی آورده اند. ............................................................................................. www.rand.org/blog/2017/10/killing-irans-economy-wont-help-the-us.html
  10. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    به نام خدا رها کردن توافق هسته ای با ایران نوشته شده توسط جیمز دابینز منتشر شده در وبگاه اندیشکده ی رند نویسنده با اشاره به خطرات برهم زدن توافق هسته ای ضمن برشمردن نتایج و پیامد های احتمالی آن در پی هشدار دادن به تیم حاکم کاخ سفید و بر حذر داشتن آنها از گزینه ی نظامی است . وی در ابتدا می نویسد : روسای جمهور جدید با تجربه محدود در حوزه امنیت ملی ، خطر ارتکاب خطاهای بزرگی دارند که بعضاً هزینه های آن برای ملت گران تمام می شود. به تصمیم رئیس جمهور جان اف کندی فکر کنید که حمله به کوبا را توسط سیا اجرا نمود و به طرز ناموزونی در خلیج خوک ها پایان یافت . تصمیم لیندون جانسون برای افزایش گسترده درگیری آمریکایی ها در جنگ داخلی ویتنام ، اعزام صدها هزار سرباز جنگی آمریکایی برای تکمیل حضور مستشاری در این کشور. تصمیم رونالد ریگان برای مداخله در جنگ داخلی لبنان که با بمب گذاری در پادگان مارینز در بیروت و عقب نشینی متعاقب آنها پایان یافت. اشتباه مشابه بیل کلینتون در مداخله در سومالی که منجر به حادثه بلک هاوک داون شد. و از مهمتر از همه ، تصمیم جورج دبلیو بوش برای حمله به عراق بر اساس اطلاعات ناقص . این تصمیمات تقریباً به صورت جهانی به عنوان اشتباهاتی پرهزینه شناخته میشوند حتی گاهی اوقات توسط روسای جمهوری که آنها را مرتکب شده اند به عنوان یک اشتباه ذکر شده اند . وی تصریح میکند : ما در حال تجربه ی دولت کم تجربه ترین رئیس جمهور آمریکا در تاریخ مدرن آمریکا قرار داریم. هیچ رییس جمهوری از پیشینیان ، در حوزه امنیت ملی قابل مقایسه با ترامپ نیست . در ادامه نویسنده با بررسی پیامد وارد شدن آمریکا به فاز نظامی ، می نویسد: این جنگ به یک لشگرکشی چند ساله نیاز دارد ، مشابه برنامه ای که ایالات متحده و متحدین اروپایی خود از سال 1991 تا 2003 روی عراق پیاده کردند و شامل بیش از یک دهه پروازهای مستمر و بمباران های متناوب است. البته حتی در آن زمان هم ایالات متحده مطمئن نبود كه موفق شده است برنامه تسلیحات هسته ای عراق را از بین ببرد. اما در مورد ایران ، ایالات متحده متحدین اروپایی را در کنار خود نخواهد داشت ، با عدم حمایت سازمان ملل متحد برای انجام کارزار نظامی ، ممکن است به برخی از پایگاههای لازم دسترسی پیدا نکند ، و با نهایتا آنکه باید با یک دشمن بسیار تواناتر مقابله کند. همچنین ایران برخلاف عراق قادر است مدرن ترین سیستم های دفاع ضد هوایی را از خارج از کشور تهیه کند. در انتها نویسنده با اشاره به وضعیت داخلی سیاسی آمریکا ، بیان میکند که در دوران مدرن ، آمریکایی ها به دنبال رییس جمهوری بودند که تمایلات متکثر کنگره را که اعضای آنها از حوزه های انتخابیه با گرایش های متفاوت انتخاب می شوند ، متعادل کند. اما به نظر می رسد اکنون ما در شرایطی هستیم که باید برای مقابله با سیاست های ناعادلانه و کوتاه بینانه ی رئیس جمهور باید روی کنگره حساب کنیم. در نتیجه ، سیستم چک و تعادل آمریکایی ممکن است به زودی یک آزمایش غیر عادی با عواقب مهم را تجربه کند. ......................................................................................... www.rand.org/blog/2017/10/punting-on-the-iran-nuclear-deal.html
  11. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    بسمه تعالی چگونه می توانیم ایران را از تبدیل شدن به کره شمالی بعدی بازداریم ؟ تفسیر زیر که توسط مایکل جی. مزار ، از همکاران دانشکده تحصیلات تکمیلی پردی اندیشکده رند نوشته شده است به مباحث تکثیر سلاح و کنترل سلاح ،دیپلماسی بین المللی با ایران و بررسی تجربه تعامل آمریکابا کره شمالی در مورد سیاست بازدارندگی هسته ای می پردازد . وی با اشاره به تجربه آمریکا در مورد کره شمالی خواستار عدم خروج کامل و پایبندی آمریکا به برجام است . این گزارش و گزارش های مشابه نشان میدهد که با وجود امضای برجام و تعطیلی نسبتا کامل برنامه ی هسته ای ایران ؛ هنوز هم دانش هسته ای ایران و توانایی های بالقوه ی ما برای بازگشت به برنامه ی هسته ای برای ناظران غربی ، نگران کننده بود . هرچند که با وجود چنین صداهایی که آنها هم عمدتا از سوی لیبرال ها بود بازهم ترامپ با وقاحت تمام از برجام خارج شد ولی توجه به ادبیات تصمیم سازانه ی مقاله - هر چند در سمت و و سویی مخالف دولت حاکم - شایان توجه است . در ابتدا نویسنده با اشاره به اخبار اخیر درباره کره شمالی شامل برنامه شتاب گیرنده هسته ای ، لفاظی های بیش از حد تهدید آمیز و تهدیدات جنگ به عنوان یکی از خطرناک ترین بحران های بین المللی در دهه های اخیر ، مقاله را آغاز میکند . وی می نویسد : تراژدی بزرگ این است که ، 25 سال پیش ، ایالات متحده توافق نامه ای را برای محدود کردن برنامه کره شمالی منتشر کرد. اما تندروها در آمریكا كه از شرایط آن ناراضی بودند ، این معامله را با قصد مبهم وادار كردن و اجبار کره شمالی به چیزی بهتر ترك كردند. اما کره شمالی هرگز این کار را نکرد و اکنون ایالات متحده با یک برنامه فرار کره شمالی و خطر بسیار نزدیک درگیری باقی مانده است. به نظر وی ، همه اینها درس هایی مهم برای چالش های فوری سیاست خارجی دارد: تجربه ایالات متحده با کره شمالی دلیل قدرتمندی برای حفظ توافق هسته ای ایران ارائه می دهد. در ادامه وی می نویسد : این توافق نامه ، برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) ، مورد انتقاد شدید رئیس جمهور و طیف وسیعی از ناظران امنیت ملی قرار گرفته است. برخی در دولت نسبت های ناروا به معامله منع گسترش سلاح های ایران. داده اند . یک گزارش حتی پیشنهاد میکرد که رئیس جمهور برخی از دستیارانش را برای نوشتن طرحی جهت دور زدن برجام به طور مستقل از کانال های بین المللی ، مامور کند . ظاهراً این ایده از عقب نشینی و اجبار ایران در معامله بهتر است. اما ما قبلاً اینجا بوده ایم و قضیه کره شمالی نشان می دهد که محدود کردن ناقص اما مفید در مورد برنامه هسته ای چقدر خطرناک است. وی سپس با بیان جزئیاتی از پرونده اتمی کره شمالی می نویسد : هنگامی که ایالات متحده در دهه 1990 با برنامه هسته ای کره شمالی روبرو شد ، وارد مذاکراتی شد که "چارچوب توافق شده" در اکتبر 1994 را تولید کرد. کره شمالی عملیات یک راکتور هسته ای را متوقف کرد ، ساخت دو مورد بزرگتر را متوقف کرد ، مواد هسته ای اش را تسلیم کرد و به آژانس بین المللی انرژی هسته ای (آژانس انرژی هسته ای) اجازه نظارت بر تأسیسات خود را داد. این کارها در عوض وعده های داده شده در مورد راکتورهای آب سبک ، منابع نفت ، تضمین عدم تجاوز آمریكا و چشم انداز روابط كامل دیپلماتیک با آمریكابود . وی می افزاید : بدون محدودیت های این معامله ، تخمین ها حاکی از آن بود که یک برنامه با سرعت کامل کره شمالی می تواند صدها کیلوگرم دیگر پلوتونیوم و در نتیجه ده ها بمب دیگر تولید کند. بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی اطلاعات جدیدی در مورد برنامه شمال ارائه دادند که موضوع را تایید می نمود . اما این اتفاق هرگز نیفتاد ، تا حدودی به این دلیل که دولت جورج دبلیو بوش وارد تردید شد و تصمیم گرفت که چارچوب توافق شده را لغو کند. این کار را در سال 2002 انجام داد ، اما هیچ برنامه ای برای جایگزین کردن نداشت . آنچه وجود داشت فقط یک تصور عصبی و خصمانه از رویارویی با کره شمالی بود . پیونگ یانگ بلافاصله و قاطعانه پاسخ داد ، آتش راكتور اصلی خود را روشن کرد ، بازرسان آژانس انرژی هسته ای آژانس بین المللی انرژی هسته ای را اخراج كرد و 8،000 میله سوخت هسته ای را برای پردازش مجدد و سرپیچی از پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای فرستاد. برنامه هسته ای این کشور از آن زمان تا کنون در حال پیشرفت بوده و مستقیماً به بحران امروز منتهی می شود. نویسنده سپس نتیجه میگیرد : اگر آمادگی عواقب را ندارید ، توافق هسته ای ناقص اما کارآمد را دور نریزید. برای این منظور وی استدلال میکند به اینکه در سال 1994 ، تصور می شد كره شمالی دارای پلوتونیوم برای یك یا دو بمب است اما امروز ، اگر به برخی گزارشهای اخیر باور شود ، تخمین ها ی( PDF ) از 13 تا 30 سر جنگی اتمی یا حتی به اندازه 60 تا است. درس این ماجرا واضح است: اگر آمادگی عواقب را ندارید ، توافق هسته ای ناقص اما کارآمد را دور بریزید. پیش بینی های نویسنده در مورد رفتار های آمریکا پس از برجام نیز جالب توجه است : اگر آمریکا مشابه رفتار با کره را انجام داده و JCPOA با ایران را کنار بگذارد ، چیزی مشابه همان انتهای داستان کره شمالی ، احتمالاً در انتظار ایالات متحده است. آمریکا می تواند به طور یک جانبه از صدور گواهی عمل به تعهدات ایران امتناع ورزد ، به طور مؤثر توافق نامه را دور بزند یا سعی در تحریک ایران برای عقب نشینی کند . مانند کره شمالی ، این کار احتمالاً با اتهامات تقلب همراه است در این صورت آمریکا خواستار مذاکره مجدد با مقررات سخت تر است و خواستار تغییر در رفتارهای ایرانی در سراسر منطقه خواهد شد . در صورت سر زدن چنین رفتاری از آمریکا ، گزینه های ایران از نظر مقاله اینها هستند : ایران می تواند قاطعانه چنین خواسته هایی را رد کند و خود را بدون قید و شرط پیرو JCPOA اعلام کند و یا اینکه علناً سیاست هسته ای را در پیش بگیرد ، شاید با اروپا همکاری کند تا طرح های توافق را حفظ کند. در هر صورت ، به هر حال بسیار محتمل است كه تندروهای ایران كه قبلاً از امتیازات انجام شده در JCPOA ناراحت هستند ، تقاضای خود را برای سرعت بخشیدن به كار هسته ای مضاعف كنند. هرچه موضع عمومی این کشور باشد ، ایران احتمالاً کار بر روی تأسیسات مخفی را تسریع خواهد کرد. اگر این معامله کاملاً از هم پاشید ، سیستم های نظارت آژانس بین المللی انرژی هسته ای از بین می روند و بازرسی های آژانس پایان می یابد. آگاهی از کار هسته ای ایران رو به زوال خواهد بود . برنامه هسته ای ایران می تواند پیشرفت کند ، زیرا در اطراف تاسیسات مخفی سانتریفیوژ های مخفی ساخته شده است. ایران می تواند در جبهه های دیگر ، مانند کاهش سرعت همکاری با داعش و یا ایجاد مشکلات جدید در عراق ، مشکلاتی را ایجاد کند. ایالات متحده می تواند سعی کند تحریم ها را دوباره به کار ببندد ، اما خود را از نظر دیپلماتیک ، نسبت به چین ، روسیه و حتی اروپا منزوی کرده و این کشورها را عصبانی می کند که نتیجتا در هماهنگی های مؤثر چند جانبه کنار گذاشته خواهد شد . نتیجه بدترین وضعیت برای همه ی جهان خواهد بود: بدون بازرسی و مجازات و اجبار برای بازگرداندن آن بازرسی ها . نهایتا به نظر این مقاله ، طی چند سال ، ایالات متحده می تواند خود را در نسخه کمتری از بحران امروز کره شمالی پیدا کند: ایرانی با مواد هسته ای برای چند بمب و یک برنامه موشک کاملاً مستقر . واشنگتنی که به طرز ناامیدانه ای در تلاش است تا بفهمد خطوط قرمز واقعی اش کجاست. اسرائیلی که در آستانه حمله نظامی قرار دارد. اجماع بین المللی پراکنده. خطر جنگ با ایران و یک فاجعه دیپلماتیک جهانی بسیار واقعی . اینها نتایج محتمل چنین اقدامی خواهد بود. توصیه ی نویسنده برای جلوگیری از رسیدن به چنین وضعیتی به دولتمردان کاخ سفید به شرح زیر است : یکی از اهداف دیپلماسی مؤثر ، جلوگیری از موقعیتهایی است که تنها گزینه ها ، کاپیتولاسیون ( تسلیم کامل ) یا جنگ باشد. گاهی اوقات سازش ناقص بهترین راه برای خروج از چنین معضلات است. دولت بوش در سیاست کره شمالی خود این واقعیت را نادیده گرفت و اکنون جهان با عواقب آن زندگی می کند. در یک زمینه ، جهان هم اکنون حتی از سال 2002 نیز خطرناک تر و پرتحرک تر است ، دیگر وقت آن نیست که دوباره همان اشتباه را انجام دهیم. پ.ن. گزارش یک نقد کلی در سیاست خارجی آمریکا مطرح کرده که در یک خط قابل جمع هست: "آمریکا تکلیف خودش رو از پای معامله رفتن نمیدونه" که البته از اساس حرف غلطی هست. نخست اینکه بقای سیاسی خارجی تهاجمی آمریکا در سراسر دنیا همیشه مسئله امنیت یا در اصل ناامنی بوده. دوم؛ از طرفی این سیاست مشتری خارجی هم داره، به آمریکا برای تامین امنیت پولهای هنگفتی پرداخت شده. علت عمده اش هم یک فرصت خاص در دمکراسی های عمدتا ضعیف برای چنین نفوذ نظامی-امنیتی هست، که آمریکا بهترین بهره برداری رو تا الان از این فرصت ها کرده. و اون هم امنیت سیاسی شکننده این دمکراسی ها و نگرانی از ارتشهای قوی هست. باید گفت که همه کشورهایی که اختلافات و خشونت های سیاسی داخلی دارند، غالبا در اثر اختلافات جغرافیایی/قومیتی/فرهنگی/عقیدتی به درگیری میرسند و یا اینکه ارتشها دست به کودتا و تشدید بحران یا از بین بردن دمکراسی میزنند، که اگر کمی پولدار باشند یا موقعیت جئوپلوتیک اینها بتونه فرصت های اقتصادی خوبی فراهم کنه، بسرعت سیاسیون و صاحبان خود این کشورها سراغ قدرت های خارجی میرن و از ابزار نظامی اونها استفاده میکنند یا اینکه کنترل نظامیان خودشون رو به قدرت خارجی واگذار میکنند. واضح ترین دلیل ترس نسبت به فرماندهان ارتش ها و وجود بحران هایی هست که منجر به سوء استفاده های اینچنین خواهد شد. یک قدرت متوازن کننده که سیاست استعماری سرزمینی نداشته باشد این امکان رو براشون فراهم میکنه که شکاف های امنیتی رو با کمکش پر کنند. آمریکا سالها این نقش رو در دنیا در بسیاری از تعارضات بعد از جنگ دوم بازی کرده. هر جا خلاء امنیتی وجود داشته، سعی کرده در قالب پیمان های مختلف حضور پیدا کنه و با پر کردن اون خلاء مانع دست به اسلحه شدن و یا بدست گرفته شدن مدیریت روابط و تنش ها در اون مناطق توسط سایر بازیگران وحتی بازیگران قدرتمند داخلی اون کشورها شده. بعبارتی همه راه ها در دنیا رو به سمت واشنگتن خم کردند. طوری که شاهدیم دو رقیب نظامی منطقه ای مانند مصر و اسراییل ارتشهاشون رو با کمک آمریکا ساخته اند. خوب طبیعی هست که با این رویکرد، ناامنی و بحران و بهره گیری از فرصت های ایجادشده توسط بحران برای آمریکا منافع بسیاری داشته باشه. اینها به همین سبک با ردای خلع سلاح هسته ای، ایجاد بحران هسته ای و برهم زدن موازنه های قدرت رو دنبال میکنند. بعبارتی اگر همه کشورهای منطقه خاورمیانه سلاح هسته ای داشته باشند، کسی قادر به بهره گیری نیست و احتمال جنگ در چنین شرایطی بسیار بسیار کم خواهد شد. همانطور که آمریکا و شوروی هیچ گاه به جنگ با یکدیگر نرفتند. ایضا همه درگیری های هند و پاکستان نیز محدود و کوچک باقی ماند. آمریکا از برهم زدن برجام، فشار به ایران برای آزمایش بمب اتم رو دنبال میکرد. و در برابر این بمب اتم، فروش و نصب صدها میلیارد دلار تجهیزات حفاظتی تحت شبکه(قابل مدیریت و کنترل از خاک آمریکا)، میلیون ها دلار مشاوره و دلالی امنیت هسته ای و ... رو در پیش داشت. ایضا استقرار بمب اتم در کشورهای عربی توسط خودش رو که سبب میشد تا هزینه های بسیار زیادی برای اجاره این بمب ها از اعراب طلب کنه. از طرفی دیگر، ایران دارای بمب اتم، تهدید بسیار جدی برای اروپایی میشد که در برابر تجهیزات دفاع موشکی آمریکایی مقاومت نشون میده. همینطور توسعه فناوریهای نظامی جدیدی که با این توجیه "جهان ناامن" بوجود میان، مثل دفاع فضایی، اقدام از فضا علیه اهدافی بر روی زمین که با وجود ایران و اعراب هسته ای، داشتن چنین برتری که به حجم زیادی منابع مالی هم احتیاج داشت رو توجیه میکرد و ... و ... اصولا باید گفت سیاست خارجه آمریکا مبتنی بر ایجاد بحران و توسعه بحران به سطوح جدید هست بخصوص در مناطق دارای بازار بالفعل فروش تسلیحات. و در منطقه خاورمیانه توجیه بیشتری دارد آنهم زمانی که نفت به اولویت کمتری تنزل پیدا کرده. (پی نوشت از واریور ) ....................................................................... www.rand.org/blog/2017/08/how-we-can-keep-iran-from-becoming-the-next-north-korea.html
  12. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    نیروهای نیابتی ایران از هر زمان دیگری قدرتمندتر هستند این تفسیر سیاسی که توسط دو نویسنده یعنی خانم آرین طباطبایی و کالین پی کلارک نوشته شده است پس از موفقیت های اخیر نیروهای هم پیمان با ایران در سوریه و یمن شکل گرفته است و در پی ترسیم فضای فکری صحیحی از قدرت ایران برای تصمیم گیران غربی است . بالاخص با تصمیم ناگهانی ترامپ جهت خروج از سوریه مخالف است و میکوشد دلایلی جهت جلوگیری از این اتفاق بیاورد . همچنین تلاش میکند روشن سازد که تحریم های مالی بخش مهمی از هر استراتژی ضد تروریسم ( به ادعای آمریکا ) است؛ اما ناکافی است و عقیده دارد هرچه زودتر دولت ترامپ این موضوع را درک کند ، زودتر نفوذ روزافزون ایران متوقف می شود. در ابتدا نویسندگان تاکید میکنند که از زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ ، دولت وی استراتژی به اصطلاح حداكثر فشار را برای تغییر روند سیاست های خارجی و امنیتی ایران دنبال كرده است. این استراتژی به شدت بر تحریم ها متکی است تا بتواند رفتار ایران را با پیچیده شدن دسترسی هایش به بازارهای خارجی و زیرساخت های مالی بین المللی تغییر دهد. هدف اصلی قطع منابع مالی مورد نیاز تهران برای حفظ برنامه های هسته ای و موشکی و شبكه ای از نزدیكان از جمله حزب الله لبنان ، شبه نظامیان مختلف شیعه در عراق ، حوثی ها در یمن و شبکه رو به رشد مبارزان خارجی افغانستانی و پاکستانی در سوریه است كه توسط ایران استخدام می شوند. به عقیده ی نویسندگان ، نمی توان انکار کرد که فشار حداکثری به ایران آسیب هایی رسانده است. اقتصاد این کشور به طور قابل توجهی کند شده است و درآمدهای نفتی آن کاهش یافته است. طبق مشاهدات دولت ترامپ ، ایران اکنون منابع کمتری برای اختصاص به برنامه های منطقه ای خود دارد. و هرچه ایران کمتر در اختیار داشته باشد ، طبق این تفکر ، آسیب کمتری می تواند به طور مستقیم یا از طریق نزدیکان خود در منطقه وارد کند.ولی نظر نهایی نویسندگان مقاله این است که اگر فشار حداکثر در هدف خود برای آسیب رساندن به اقتصاد ایران موفق بوده باشد ، در هدف گسترده تر خود یعنی تغییر سیاست خارجی ایران شکست خورده است. برای این ادعا ؛ نویسندگان به گفته ناتان سیلس استناد میکنند ، که مسئولیت مقابله با تروریسم در وزارت امور خارجه ایالات متحده را برعهده دارد ، به گفته ی وی ایران هنوز حزب الله لبنان را با 700 میلیون دلار در سال مورد حمایت قرار می دهد. حتی اگر این رقم زیاد باشد ، همانطور که برخی گفته اند ، کمتر کسی اعتراض می کند که تهران همچنان پشتیبان بزرگ حزب الله است. البته در ادامه به طرح ادعاهای کذب بر علیه حزب الله پرداخته و منابع مالی غیر قانونی را برای آنها معرفی میکند ؛ اتهاماتی که تاکنون بارها از سوی دشمنان حزب الله مطرح شده و هیچگاه سندی برای آنهاارائه نشده است . نویسندگان اذعان میکنند که تحریم های مالی نمی تواند بر بسیاری از مهمترین جنبه های روابط نیابتی ایران ، از جمله آموزش ، پناهگاه های امن و انتقال سلاح و فناوری ارائه شده تأثیر بگذارد. تهران هرگز علاقه ای به پرورش شبکه ای از نزدیکان کاملاً وابسته نداشته است. درعوض ، سعی شده است با اجازه دادن به آنها برای ادغام در فرایندهای سیاسی و فعالیتهای اقتصادی کشورهایشان و کمک به آنها در ساخت صنایع دفاعی خود ، این گروهها خودکفا شوند . این گروه ها در کشورهای خودشان ، با فراهم آوردن توانایی ساخت اسلحه و تجهیزات نظامی ، به جای اینکه به ایران تکیه کنند به خودشان متکی هستند. در ادامه نویسندگان به بسط موضوع گسترش قدرت ایران پرداخته و بیان میکنند که همزمان با عقب نشینی ایالات متحده از سوریه ، بشار اسد دوباره کنترل این کشور را به دست می آورد و تهران به آرامی به هدف خود یعنی ایجاد یک پل زمینی که در سراسر منطقه امتداد دارد نزدیک می شود. اگر این رویای ایران به واقعیت تبدیل شود ، ایرانیان قادر خواهند بود اسلحه و پرسنل را بین ایران و ارتش رو به رشد نیابتی اش ، هر کجا که در آن واقع شده اند ، جابجا کنند و پایگاه ها و انبارها را در سراسر منطقه با مصونیت نسبی بسازند. تحریم های مالی پیشرفت در رسیدن به این هدف استراتژیک را متوقف نمی کند ، و سیاست فعلی ایالات متحده تقریباً صرفاً بر این فرض ساخته می شود که تحریم ها به تنهایی مشکل را برطرف می کند. نویسندگان به دولت آمریکا توصیه میکنند که باید رویکرد جامع تری را اتخاذ کند که توانایی ایران در استخدام ، آموزش و استقرار عاملان را تضعیف کند. یک شروع خوب برای ایالات متحده ، جلوگیری از خروج ناگهانی آن از سوریه است که احتمالاً به نفع ایران و شرکای آن خواهد بود. یكی از مهمترین مأموریتها علیه گسترش بیشتر قدرت ایران در داخل سوریه ، به ویژه در شمال شرقی این كشور ، حضور نیروهای دموکراتیک سوریه است. این گروه تا همین اواخر مورد حمایت نیروهای عملیات ویژه آمریكا قرار گرفته بود . بدون این عامل بازدارنده ، ایران می تواند بدون کنترل ، مجدداً از نیروهای نیابتی اش استفاده کند و قلمرویی را تأمین کند ، که قدرت بیشتری به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می دهد. هم چنین نویسندگان نگرانی خود را از پایان تحریم تسلیحاتی ایران ابراز میکنند زیرا تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متحد در مورد ایران یک سال از این زمان یعنی در اکتبر سال 2020 به پایان می رسد. از آنجا که واشنگتن و متحدان اروپایی اش علاقه خود را برای جلوگیری از انتقال تسلیحات به نیروهای نیابتی ایرانی به صورت مشترک ابراز نموده اند ، به نظر میرسد در مورد چگونگی دستیابی به این هدف اختلاف نظر دارند. برای رسیدن به اجماع ، واشنگتن احتمالاً باید مواضع حداکثری فعلی خود را درباره برنامه موشکی ایران کنار بگذارد. منافع ایالات متحده با پیگیری تغییرات قابل دستیابی تر در تحریم ، با محوریت متوقف کردن اشاعه موشک ها و فناوری موشکی ایران به پراکسی هایش ، بهتر تامینمی شود . توصیه نهایی نویسندگان به دولت ترامپ این است که به طور کلی ، دولت ترامپ باید تنوع نزدیکان منطقه ای ایران را بشناسد و درک کند که با آسیب رساندن به اقتصاد ایران نمی توان آنها را به طور یکنواخت مختل کرد. مبارزان حزب الله با حوثی ها متفاوت هستند و گروه های شیعه در عراق از جهات مختلف با شبه نظامیان افغان و پاکستانی که در سوریه فعالیت می کنند متفاوت هستند. این نیروها از قابلیت ها و اهداف متفاوتی برخوردار هستند و تهران دارای سطوح مختلف فرماندهی و کنترل است ، به همین دلیل است که یک رویکرد " یک اندازه برای همه " رویکرد خوبی نیست . ................................................................. www.rand.org/blog/2019/10/irans-proxies-are-more-powerful-than-ever.html
  13. Trump Reinstates Sanctions on Iran as Recommended by Heritage Experts August 27th, 2020 Heritage's James Carfano on Fox News' "America's News HQ" talking Iran's threats to enrich uranium. Caranfao serves as vice president of Heritage’s Davis Institute for National Security and Foreign Policy ترامپ تحریم های ایران را آنچنان که متخصصان هریتیج توصیه کرده بودند احیا کرد در حرکتی که به صورت گسترده توسط تحلیل گران سیاسی بنیاد هریتیج تحسین شد، رئیس جمهور ترامپ تحریم ها علیه رژیم ایران را به جهت عدم پایبندی به برجام احیا کرد. ترامپ تحریم ها را به منظور تمدید تحریم های تسلیحاتی سازمان ملل که در اکتبر به پایان می رسید دوباره بر قرار ساخت، در حالی که کشور های اروپایی، روسیه و چین با آن مخالفت می ورزیدند. تحت مفاد معامله اتمی، در صورتی که ایران از اجرای برجام سرباز زند، ایالات متحده دارای حق برقراری مجدد تمامی تحریم ها یا اسنپ بک[1] می باشد. از منظر ترامپ و متخصصین هریتیج، ایران در پایان این معامله همه را فریب داده بود. تحلیل گران هریتیج بار ها هشدار داده بودند که دولت ایران هیچگاه علاقه مند به پیروی از مفاد برجام نبوده است، حتی از روز اول اجرای آن. "تحت معامله اتمی، انتظار می رفت ایران گزارشی شفاف از برنامه اتمی خود ارائه کند و به نظارت ها، راستی آزمایی ها و بازرسی ها اجازه اجرا دهد. کاری که هیچگاه انجام نداد." علاوه بر همه اینها، ایران در طی سال گذشته آشکارا در اجرای برجام تقلب کرد، از جمله از میزان حجم ذخیره سازی مجاز اورانیوم غنی شده تجاوز کرد و محدودیت های میزان غنی سازی را زیر پا گذاشت. اینها تنها نقض موارد فنی نیست. این موارد نقض از نوعی هستند که توانایی ایران را در ساخت سلاح اتمی گسترش می دهند. همچنین در مقاله ای که در آگوست 2020 برای دیلی سیگنال[2] نوشته شده بود، تحلیلگران سیاسی هریتیج، جیمز کارافانو، جیمز فیلیپس، و برت شیفر، استدلال کرده بودند که: ایران هیچگاه قصد نداشته است به برجام متعهد باقی بماند. آرشیو اتمی ایران، که گنجینه ی عظیمی از اسناد رسمی ایران بود که در عملیاتی مهم در سال 2018 توسط موساد به غنیمت گرفته شد، ثابت کرد که ایران هرگز تمامی ابعاد برنامه اتمی نظامی خود را اعلام نداشته، و هیچگاه آن را رها نساخته بود. رژیم اسلامی برنامه اتمی خود را صرفا بازسازی کرده، کاهش سایز داده، و پنهان ساخته است. واضح است که برجام هیچ کاری در مورد موضوع حیاتی حمایت ایران از گروه های تروریستی، یا تلاش های بی ثبات کننده آن در منطقه و گسترش نفوذ ایران، انجام نداده است. این اقدامات و نقض تعمدی و حساب شده ی تعهدات برجامی، کاملا تلاش های آمریکا را برای اجرای مکانیزم اسنپ بک در شورای امنیت توجیه می کند. پیشنویس آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی و بازگرداندن تحریم ها مورد مخالفت متحدین اروپایی آمریکا قرار گرفته است که شامل انگلیس، فرانسته و آلمان می باشند. آنها از این نگرانی دارند که ایران برجام را ترک کند و برنامه اتمی نظامی اش را از سر گیرد. مشکل با موضع آنها از این مساله نشات می گیرد که ایران هیچگاه برنامه اتمی نظامی اش را رها نساخته است و از روز اول در اجرا برجام تقلب می کرده است. ادامه وضع موجود تنها به این خواهد انجامید که ایران قادر به خرید تسلیحات معمول و ادامه برنامه اتمی نظامی پنهانی خود خواهد بود. [1] snapback [2] Daily Signal
  14. بسمه تعالی بنیاد هریتج بنیاد هریتج به معنی میراث یک اندیشکده محافظه کار آمریکایی مستقر در واشنگتن دی سی است که تمرکزش در درجه اول در جهت سیاست های عمومی است. این بنیاد در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان نقش اصلی را در جنبش محافظه کارانه ایفا کرد . سیاست های وی برگرفته از مطالعات سیاسی این اندیشکده تحت عنوان "تعهد رهبری" (1) بود . از آن زمان ، بنیاد هریتج همچنان تأثیر چشمگیری در سیاست گذاری های عمومی آمریكا داشته و به عنوان یكی از مؤثرترین سازمان های محافظه كار سیاستگذاری عمومی در نظر گرفته می شود. بنیاد هریتج در شانزدهم فوریه سال 1973 توسط پل وایریش ، ادوین فولنر و جوزف کورز تأسیس شد . وایریش و فولنر به دنبال ایجاد نسخه ای از موسسه بروکینگز بودند که فعالیت های محافظه کارانه را پیش برد. هریتج در سالهای اولیه از سیاست های طرفداری ، ضد کمونیسم و نو محافظه کاری حمایت می کرد ، اما با حمایت از محافظه کاری مسیحی ، خود را از مؤسسه محافظه کار امریکن انترپرایز (AEI) متمایز کرد . تا دهه 1970 ، هریتج نسبت به بروکینگز و AEI کوچک تر باقی ماند. دولت ریگان : در ژانویه 1981 ، هریتج تعهد رهبری را منتشر کرد ، گزارشی جامع با هدف کاهش اندازه دولت فدرال و ارائه راهنمای سیاستگذاری عمومی به دولت ریگان . در کتاب بیش از 2000 پیشنهاد ویژه برای انتقال سیاست های دولت فدرال در جهت محافظه کارانه وجود داشت . این گزارش با استقبال خوبی از کاخ سفید مواجه شد و چندین نویسنده آن نیز به سمت مواضع دولت ریگان رفتند. ریگان آن ایده ها را چنان دوست داشت که نسخه ای را به هر یک از اعضای کابینه خود برای بررسی ارائه داد. تقریباً 60٪ از 2،000 طرح پیشنهادی تا پایان سال اول ریاست جمهوری اجرا یا آغاز شد. رونالد ریگان بعداً گفت كه بنیاد هریتج در موفقیتهای دوران ریاست جمهوری خود "نقشی اساسی" بازی كرده است. هریتج در توسعه و پیشرفت به اصطلاح " دکترین ریگان " و سیاست خارجی دولت ریگان تأثیرگذار بود . در آن دوره ، ایالات متحده از جنبشهای مقاومت ضد کمونیستی که با دولتهای منتخب اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان ، آنگولا ، کامبوج ، نیکاراگوئه و سایر کشورها در سالهای پایانی جنگ سردمی جنگیدند پشتیبانی می کرد . هریتج همچنین از توسعه سیستم های جدید دفاع موشکی بالستیک برای ایالات متحده حمایت می کرد. ریگان این مسئله را به عنوان اولویت برتر دفاعی خود در سال 1983 پذیرفته و آن را ابتکار دفاع استراتژیک نامید . تا اواسط دهه ، بنیاد هریتج به عنوان یک سازمان اصلی در جنبش محافظه کار ملی ظاهر شد و گزارش های تأثیرگذاری در مورد مسائل داخلی و دفاعی ، و همچنین برخی از چهره های برجسته محافظه کار ، مانند باب دول و پت رابرتسون منتشر کرد . در سال 1986 ، مجله تایم هریتج را "مهمترین نسل جدید اندیکشده های طرفداری" نامید. در دوره دولت ریگان و بوش ، بنیاد هریتج به عنوان اتاق فکر رئیس جمهور در سیاست خارجی فعالیت می کرد. دولت جورج بوش : بنیاد هریتج در زمان دولت رئیس جمهور جورج بوش هنوز یک صدای مؤثر در مسائل سیاست داخلی و خارجی باقی مانده بود . در سیاست داخلی ، دولت بوش با شش عنوان از ده اصلاح بودجه مندرج در دستورالعمل هریتج موافقت كرد و آنها را در پیشنهاد بودجه سال 1990 خود گنجاند. دولت کلینتون : هریتج در طول دهه 1990 به رشد خود ادامه داد و مجله آن ، " بررسی سیاسی " رکورد شکن شد . هریتج مخالف برنامه مراقبت های بهداشتی کلینتون در سال 1993 بود . اصلاحات رفاهی رئیس جمهور کلینتون مشابه توصیه های هریتج بود و در قانون مسئولیت پذیری شخصی و فرصت کاری در سال 1996 به تصویب رسید . دولت جورج دبلیو بوش : بنیاد هریتج از جنگ در افغانستان و جنگ در عراق حمایت می کرد. این سازمان از اقدامات خلیج گوانتانامو دولت بوش نیز دفاع کرد. دولت اوباما : طرح درمانی اوباما معروف به Obamacare برگرفته از یکی از طرح های ارائه شده توسط این اندیشکده بود . این طرح همچنین اساس طرح درمانی پیشنهادی میت رامنی نیز بود .در 10 مه 2013 ، جیسون ریچوین که همکار این اندیشکده بود ، پس از توجه شدید رسانه ها به پایان نامه دکتری هاروارد خود از سال 2009 و اظهارنظرهای خود در یک انجمن انستیتوی آمریکایی ، از سمت خود استعفا داد . ریچوین اظهار داشته بود كه اسپانیایی ها و سیاهپوستان از نظر فكری نسبت به سفید پوستان پایین تر هستند و به دلیل داشتن یک مشکل ژنتیکی و کاهش ضریب هوشی ، جذب آنها در جامعه مشکل است . وی استدلال میکرد که ضریب هوشی مهاجران هنگام تهیه سیاست های عمومی باید در نظر گرفته شود. . دولت ترامپ : بنیاد هریتج به عنوان یک تأثیر گذار عمده در انتقال ریاست جمهوری به دونالد ترامپ توصیف شده است. در سال 2014 ، بنیاد هریتج ساخت یک پایگاه اطلاعاتی از تقریباً 3000 محافظه کار را شروع کرد که به آنها اعتماد کردند تا در انتخابات یک رییس جمهور جمهوریخواه برای انتخابات آینده 2016 خدمت کنند. براساس گفته های افراد درگیر تهیه مقاله ، چند صد نفر از پایگاه داده هریتج درنهایت شغل هایی را در دولت ترامپ دریافت کردند. حداقل 66 نفر از کارمندان بنیاد و فارغ التحصیلان در این دولت سمت داشتند. فعالیتها : بنیاد هریتج همواره به عنوان یکی از مؤثرترین اندیشکده های جهان رتبه بندی شده است. گزارش Global Go To Think Tank Index Index 2016 که در دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شده است ، هریتج را دوازدهمین اندیشکده در دنیا و رتبه هفتم در بین "اتاق های فکر برتر در ایالات متحده" قرار داده است. هریتج بین المللی ، فهرست سالانه آزادی اقتصادی را منتشر می کند ، که آزادی هر کشور را از نظر حقوق مالکیت و آزادی از مقررات دولت می سنجد. عواملی که برای محاسبه نمره این فهرست به کار می رود عبارتند از: فساد در دولت ، موانع تجارت بین الملل ، مالیات بر درآمد و نرخ مالیات شرکت ها ، مخارج دولت ، قانون و توانایی اجرای قراردادها ، بارهای نظارتی ، محدودیت های بانکی ، مقررات کار و بازار سیاه. اما چارلز هیل ، یک استاد دانشگاه انگلیسی ، پس از بحث درباره تغییرات بین المللی به سمت یک سیستم اقتصادی مبتنی بر بازار می گوید : "با توجه به اینکه بنیاد هریتج دارای یک برنامه سیاسی است ، کار آن باید با احتیاط مشاهده شود." در سال 2005 ، هریتج برای احترام به نخست وزیر پیشین انگلیس ، مرکز آزادی مارگارت تاچر را تأسیس کرد . تاچر خود رابطه طولانی با بنیاد هریتج داشت. اندکی پس از ترک مقام نخست وزیری ، تاچر در سپتامبر 1991 توسط هریتج مورد تجلیل قرار گرفت. هفت سال بعد ، تاچر در جشن 25 سالگی هریتج ، سخنرانی اصلی را ارائه کرد. در سال 2002 ، تاچر به عنوان دریافت کننده جوایز سالانه Clare Boothe Luce از طرف هریتج مورد تجلیل قرار گرفت . بنیاد هریتج عضو وابسته شبکه سیاست گذاری ایالتی است . انکار تغییرات آب و هوا : بنیاد هریتج ، اجماع علمی در مورد تغییر اوضاع آب و هوایی را رد می کند. بنیاد هریتج یکی از سازمان های منکر تغییرات آب و هوا است که توسط ExxonMobil تأمین مالی شده است. بنیاد هریتج با انتقاد از توافق نامه کیوتو ، که هدف از آن مهار تغییرات آب و هوا بود ، می گفت: مشارکت آمریکا در این پیمان "منجر به رشد اقتصادی پایین تر در هر ایالت و تقریباً در هر بخش از اقتصاد خواهد شد." بودجه : در سال 1973 ، جوزف كورز برای تأسیس بنیاد هریتج ، 250،000 دلار کمک مالی کرد و از طریق بنیاد آدولف کورز سرمایه گذاری خود را ادامه داد . در سال 1973 ، معتمدانی از بانک Chase Manhattan ، Dow Chemical ، General Motors ، Pfizer ، Sears و Mobil به این اندیشکده کمک کردند . درآمد میراث برای سال 2011 72،170.983 دلار و هزینه های آن 80.033.828 دلار بوده است. ..................................................................... 1. تعهد رهبری یا تعهد برای رهبری ، مجموعه ای از کتاب ها است که توسط بنیاد هریتیج منتشر شده است. این کتاب ها به طور سنتی منتشر شده است تا همزمان با دولت ریاست جمهوری در حال ورود ایالات متحده ، یعنی دولت ریگان در سال 1981 آغاز شود. آخرین نسخه در نوامبر 2016 منتشر شد. en.wikipedia.org/wiki/The_Heritage_Foundation www.heritage.org/about-heritage/mission
  15. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    به نام خدا دانشکده ملی حکمرانی فرانسه École nationale d'administration مدرسه ملی مدیریت یا مدرسه ملی حکمرانی یک دانشکده ی فرانسوی است که در سال 1945 توسط رئیس جمهور فرانسه ، شارل دوگل ، ایجاد شده است . این دانشکده یکی از دانشکده های ویژه ی فرانسه است ، هم به دلیل پایین بودن نرخ پذیرش و هم به دلیل اینکه اکثریت داوطلبان آن قبلاً از سایر مدارس نخبگان این کشور فارغ التحصیل شده اند. بنابراین ، در جامعه فرانسه ، ENA به عنوان یكی از اصلی ترین مسیرها برای رسیدن به مقامات بالا در بخشهای دولتی و خصوصی قرار دارد. این مدرسه در ابتدا واقع در پاریس بود ولی اکنون تقریباً به طور کامل به استراسبورگ منتقل شده است تا بر وجهه بین المللی- اروپایی ( و نه فقط فرانسوی ) خود تأکید کند . اگرچه همچنان به حفظ یک پردیس دانشگاهی در پاریس ادامه می دهد. البته هم اکنون آینده ENA نامشخص است؛زیرا در 25 آوریل 2019 ، رئیس جمهور فرانسه ، امانوئل ماکرون قول داد که ENA را ببندد. ماکرون خودش یک فارغ التحصیل ENA است ، اما شبکه بسته ی فارغ التحصیلان ENA که تأثیرگذار بر مناصب فرانسه هستند با اعتراضات جلیقه زردها به عنوان یک طبقه نخبه حاکم از ابتدای اعتراضات محکوم شده است . در واقع گفته یشود که ENA به منظور دموکراتیک کردن دسترسی به رده های بالاتر خدمات دولتی فرانسه طراحی شده است . زیرا در دوران جنگ دوم جهانی ، هر وزارتخانه مراحل استخدام و استانداردهای انتخابی خود را داشت. امتحانات مربوط به وزارتخانه های خاص غالباً تخصصی بود ، به این معنی که نامزدهای معدودی از دانش لازم برای قبولی برخوردار بودند. علاوه بر این ، تخصص ، به معنای آن بود که تعداد کمی از مسئولان قادر به ایفای نقش در انواع مختلف باشند. این مدرسه برای گسترش و استاندارد سازی آموزش های ارائه شده به کارمندان ارشد دولتی و اطمینان از داشتن دانش گسترده در مورد سیاست و حاکمیت طراحی شده است. هدف ابراز شده ابتدایی این بود كه "بدنه ای از مسئولان را تربیت كند كه بسیار با صلاحیت است ، به خصوص در امور مالی ، اقتصادی و اجتماعی." سیستم جدید ، مبتنی بر مهارت دانشگاهی و امتحان رقابتی ، نیز قرار بود از آن محافظت كند. جابجایی به استراسبورگ : در نوامبر 1991 دولت نخست وزیر ادیث کرستون اعلام كرد كه ENA به استراسبورگ منتقل می شود . یک، سربازخانه سابق و زندان که قدمت آن به قرن 14 برمیگردد ، به عنوان سایت جدید مدرسه انتخاب شد. این اقدام به منظور تأکید بر نزدیکی نمادین مدرسه با نهادهای بی شمار اروپایی مستقر در این شهر طراحی شده است . با این حال ، اگرچه این مدرسه به طور رسمی جابجا شد ، اما بسیاری از امکانات خود را در پاریس حفظ کرد. این تقسیم بین دو شهر باقی ماند و دانشجویان را برای ادامه تحصیل در هر دو مکان ثبت نام می نمود ، تا اینكه مجدداً در ژانویه 2005 کاملا در استراسبورگ مستقر شد. در سال 2002 ، با انتشار مقاله ای این مجموعه با انستیتو بین المللی (IIAP) با هدف افزایش مشخصات بین المللی خود ادغام شد . پذیرش در ENA بر اساس موفقیت در یک آزمون جامع صورت میگیرد که شامل موارد نوشتاری و مصاحبه است : قسمت نوشتاری شامل موارد زیر است: مقاله ای در مورد حقوق عمومی؛ مقاله ای در مورد اقتصاد؛ مقاله ای درباره سؤالی درباره نقش نهادهای عمومی و روابط آنها با جامعه امتحان شفاهی ، فقط برای افرادی است که بالاترین امتیاز را در آزمون کتبی کسب می کنند و شامل موارد زیر است: آزمون شفاهی سیاست بین الملل ( سؤالات بین المللی )؛ آزمون شفاهی در مورد سوالات اروپایی ( قانون و سیاست های اروپا )؛ آزمون شفاهی انگلیسی؛ امتحان جمعی ، شبیه سازی یک پرونده در مدیریت برای ارزیابی مهارت های تعاملی. امتحان ورودی 45 دقیقه ای ، معروف به Grand Oral به دنبال یک برنامه فشرده دو ساله با ترکیبی از کارآموزی و امتحانات ، ENA طبق نتایج خود دانش آموزان را به مناصب دولتی اختصاص می دهد. سپس از دانش آموزان خواسته می شود ، به ترتیب شایستگی مورد نظر خود را برای پیوستن به آنها اعلام کنند . دانش آموزان برتر (بین 12 و 15 نفر) معمولا به مناصب مدیریتی در خزانه داری فرانسه و خدمات دیپلماتیک می رسند . دانشجویان دیگر به وزارتخانه های مختلف و عدالت اداری یا مجالس مختلف خواهند پیوست . در حقیقت ، گرچه برخی از این فارغ التحصیلان مشهورند اما اکثریت آنها ناشناخته هستند و مشاغل مهمی را در خدمات مدنی هدایت می کنند . در سال 2011 و در رتبه بندی حرفه ای دانشگاه های جهانی ENA ، زتبه اول را در فرانسه و نهم در جهان با توجه به تعداد فارغ التحصیلان دارای مقام مدیر عامل در شرکت های Fortune Global 500 کسب کرد. در سال 2013 ، رتبه بندی آموزش عالی تایمز که به دانشگاه ها طبق همان معیار رتبه میداد ، ENA را در رتبه ششم جهان قرار داد. تعداد کمی از دانش آموختگان این مجموعه (حدود 1٪) در حقیقت درگیر سیاست هستند و اکثر فارغ التحصیلان ENA مواضع فنی و سیاست گذاری را در خدمات کشوری فرانسه در اختیار دارند. محققان مرکز ملی de la recherche Scientifique نشان داده اند که بسیاری از فارغ التحصیلان ENA در فرانسه مدیرعامل مشاغل می شوند. قانون فرانسه ورود کارمندان دولت را به سیاست نسبتاً آسان می کند: کارمندان دولت که منتخب یا به سمت سیاسی انتخاب شده اند ، مجبور نیستند از سمت خود در خدمت دولت استعفا دهند. درعوض ، آنها در وضعیت "مرخصی موقت" قرار می گیرند که به نام disponibilité شناخته می شود . اگر مجدداً انتخاب نشوند یا مجدداً انتخاب شوند ، ممکن است از آنها بخواهند که مجدداً به خدمت خود بپیوندند (نمونه های مشهور شامل لیونل جوسفین و فیلیپ سگوین ). علاوه بر این ، فارغ التحصیلان ENA اغلب به عنوان دستیار وزیران دولت و سایر سیاستمداران جذب می شوند. این امر ورود برخی از آنها به حرفه سیاسی را آسان تر می کند. . از زمان تأسیس 60 سال پیش تاکنون ، ENA بیش از 5600 مقام ارشد فرانسوی و 2600 خارجی را آموزش داده است. برخی از فارغ التحصیلان معروف عبارتند از: رئیس دولت : والری ژیسکار دستن (فرانسه) ، ژاک شیراک (فرانسه) ، فرانسوا اولاند (فرانسه) ، امانوئل مکرون (فرانسه) ، نیسفور سوگلو ( بنین ) ، آدلی منصور ( مصر ، بازیگری) ، پل بییا (کامرون) رئیس دولت : ادوارد فیلیپ (فرانسه) ، لوران فابیوس (فرانسه) ، میشل روکار (فرانسه) ، ادوارد بالادور (فرانسه) ، آلن ژوپه (فرانسه) ، لیونل ژوسپن (فرانسه) ، دومینیک د ویلپین (فرانسه) ، ادم Kodjo ( توگو ) ، آلفرد سانت ( مالت ) ، آندره میلونگو ( جمهوری کنگو ) ، پاتریک لکلرک ( موناکو ) ، ژان پل پروست (موناکو) ، بریجی رافینی (نیجر). رهبران صنعت : گیوم Pepy (مدیر عامل شرکت SNCF )، میشل بن (مدیر عامل سابق کارفور و مخابرات فرانسه )، ژان ماری مسیه ، ارنست آنتوان Seillière ، لوئیس شوایتزر ، ژرار Mestrallet ، لوئیس Gallois (مدیر عامل سابق EADS )، هنری کاستریس (مدیرعامل سابق آکسا ) ، باودین پروت ، فردریک اودا ، فردریک لموئین ، پیر آندره دو کالاندار (مدیرعامل سنت گوباین ) ،کلر دورلند-کلوزل . وزرای فعلی فرانسه : ادوارد فیلیپ ( نخست وزیر ) ، فلورانس پارلی و برونو لو مایر . وزرای پیشین فرانسه : میشل ساپین یا سگولن رویال (معمولاً یک سوم از کابینه فرانسه از دهه 1960 و نیمی از کابینه دولتهای اخیر تا سارکوزی فارغ التحصیلان ENA بودند). . رهبران سیاسی دیگر : پاول فیشر (سفیر جمهوری چک در فرانسه 2003-2010 ، نامزد انتخابات ریاست جمهوری چک 2018 ، ) ، میلوس آلکالای (دیپلمات ونزوئلا) ، Tsulukiani (وزیر دادگستری جورجیا) ، مسئولین سازمان های بین المللی : پاسکال لمی ( WTO ) ، ژان-کلود تریش ( ECB ) ، میشل کامدیسوس ( IMF ) ، ژاک دو لاروسی ( IMF و EBRD ) ، پیر موسکوویچی ( کمیسر اروپا ). روشنفکران : Françoise Chandernagor ، Jean Jean Francois Deniau ، Gabriel de Broglie ، Jacques Attali . انتقادات : منتقدان ، ENA را به آموزشی یک طبقه حاكم کم جمعیت كه مستعد تفكر گروه محور هستند و با دیدگاه های جایگزین مخالف هستند ، متهم كرده اند . طبق این منتقدان ، ENA دانش آموزان خود را از تفکر ابتکاری منصرف می کند و آنها را وادار می کند تا مواضع متعارف و متوسط را در پیش بگیرند. به همین جهت تاکنون برخی از سیاستمداران فرانسوی مانند برونو لو مایر و فرانسوا بیرو پیشنهاد انحلال ENA را داده اند. پ .ن. به نظر میرسد نقش کشور فرانسه به عنوان یک "جامعه مرجع ارزشی" در تاریخ جامعه ی ایرانی چندان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. شاید دلیل آن باشد که نفوذ این کشور در میان ما به قدری نهادینه شده است که کمتر به چشم می آید. گذشته ازدوران های مشروطه و سپس پهلوی اول که بسیاری از اندیشمندان ایرانی تحصیل کرده و تحت تاثیر افکار فرانسوی ها بودند، مدل های توسعه ی فرانسوی پس از انقلاب نیر در زمینه های مختلف با شدت در ایران دنبال شده است. گذشته از مدل های توسعه ی صنعتی، زیرساختی و مخابراتی که هرکدام یک پرونده ی جداگانه نیاز دارند؛ مدل حکمرانی و تربیت طبقه ی حکمران ( تربیت مدیران عالی و میانی ) نیز در ایران جزو معدود کشورهایی است که شبیه فرانسه است. دو مدرسه حکمرانی " انا" و " سیانس پو" به نظر میرسد که مهمترین مدل های جمهوری اسلامی جهت تاسیس دانشگاه هایی چون " امام صادق " علیه السلام به طور عام و انبوهی از دانشگاه های ارگانی دیگر بوده است. والله الهادی و علیه التکلان .................................................................. en.wikipedia.org/wiki/%C3%89cole_nationale_d%27administration www.ena.fr/eng/
  16. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    میزگرد تجاری میزگرد تجاری Business Roundtable که به اختصار ( BRT ) خوانده میشود یک انجمن شبه اندیشکده مستقر در واشنگتن دی سی است . اعضای آن مدیرعامل های شرکتهای بزرگ آمریکایی هستند. برخلاف اتاق بازرگانی ایالات متحده ، که اعضای آن از کل مشاغل هستند ، اعضای BRT منحصراً مدیرعامل هستند. BRT سیاست های عمومی مطلوب برای منافع تجاری مانند NAFTA را ترویج می کند ، ضمن اینکه ابتکارات گسترده تری برای سیاست های عمومی مانند No Child Left Behind ( هیچ کودکی جا نماند ) و مخالفت با برخی سیاست های دیگر مانند سیاست جدایی خانواده دولت ترامپ را نیز تبلیغ می کند. در سال 2019 ، BRT تعریف خود را از هدف شرکت دوباره به روز کرد و منافع کارمندان ، مشتریان ، تأمین کنندگان و جوامع را با سهامداران کنار هم گذاشت. اعضای شاخص BRT شامل جفری بزوس از آمازون ، تیم کوک از اپل ، و مری بارا از جنرال موتورز هستند در سال 1972 یک گروه "ضد سیاست های تورمی" به نام مارس ، توسط جان آل هارپر رئیس Alcoa و مدیر عامل جنرال الکتریک فرد بورچ ،تشکیل شد و سپس با گروه مطالعات حقوق کار (LLSG) که توسط توسط راجر بلوو تاسیس شده بود ادغام شد تا میزگرد تجاری را تشکیل دهند. در سال 2010 ، واشنگتن پست این گروه را "نزدیکترین متحد رئیس جمهور اوباما در جامعه تجارت" توصیف کرد. در 19 آگوست 2019 ، این گروه تعریف چندین ساله خود را از هدف شرکت به روز کرد و با این کار مهم ترین اصل خود را مبنی بر اینکه منافع سهامداران باید بیش از هر چیز دیگری قرار بگیرد تغییر دادند . این بیانیه ، که توسط نزدیک به 200 مدیر ارشد اجرایی شرکتهای بزرگ آمریکایی به امضا رسیده است ، حاوی "تعهد اساسی به همه ذینفعان ما" ، از جمله مشتریان ، کارمندان ، تأمین کنندگان و جوامع محلی است. فعالیتها : در سیاست های مالی ، میزگرد مسئول ترویج کاهش مالیات سال 1985 است که توسط رونالد ریگان به تصویب قانون رسید. در سیاست های تجاری هم ، برای باز کردن بازارهای خارجی به روی تجارت و سرمایه گذاری آمریکا به این گروه استناد میشود. قانون تجارت اتوبوس از 1988 از تفکر میزگرد تجاری منعکس شده است. در سال 1990 ، این میزگرد از جورج بوش خواست که موافقتنامه تجارت آزاد با مکزیک را آغاز کند. در سال 1993 ، میزگرد به نفع NAFTA و علیه هرگونه توافق طرفین در مورد کار و محیط زیست لابی کرد . این میزگرد همچنین مخالف با تغییراتی در مدیریت شرکتها بود که باعث می شد هیئت مدیره و مدیر عاملان نسبت به سهامداران پاسخگوتر شوند. در سال 1986 ، این میزگرد کمیسیون بورس و اوراق بهادار را متقاعد کرد که قوانین جدید در مورد ادغام و مالکیت را از بین ببرد و در سال 1993 رئیس جمهور کلینتون را متقاعد کرد که برنامه خود را برای اعمال مجازات های بیش از حد متوقف کند. مدیرعامل Citicorp ، جان رید ، رئیس کارگروه حسابداری میزگرد، اظهار داشت که طرح کلینتون اثرات منفی بر رقابت های ایالات متحده خواهد گذاشت. میزگرد همچنین به عنوان یک لابی اصلی عمل می کند که هدف آن گسترش یا حفظ حقوق / قدرت مدیران در شرکت های بزرگ است. به عنوان مثال ، کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده ، قانون به اصطلاح "دسترسی سهامداران به پروکسی" را تصویب کرد ، که هدف آن توانمندسازی سهامداران در نامزدی مدیریت شرکتهای بزرگ بود. میزگرد تجاری به شدت مخالف این قانون بود ، به همین علت رییس آن جان كاستلانی در مورد حذف این قانون به واشنگتن پست گفت : "این بالاترین اولویت ما به معنای واقعی کلمه است , همه اعضاء ما این را خواسته اند". سر انجام نیز آنها موفق شدند: ن SEC پس از لابی شدید و دعاوی قضایی ، کنار گذاشته شد. در ژوئن سال 2018 ، میزگرد بیانیه ای را صادر کرد که در آن از کاخ سفید خواسته شده بود "دولت فوراً به سیاست جدایی خردسالان از والدین خود پایان دهد" و این عمل را "ظالمانه و بر خلاف ارزشهای آمریکایی" دانسته و محکوم کرد. ............................................................................................................. https://www.businessroundtable.org/about-us
  17. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بسمه تعالی کمیسیون سه جانبه کمیسیون سه جانبه Trilateral Commission یک " گروه مباحثه " بین المللی بنیان گذاری شده توسط دیوید راکفلر در سال 1973 است . هدف وی از تاسیس این مجموعه تقویت همکاری نزدیک میان ژاپن ، غرب اروپا ، و شمال امریکا بود . گروه مباحثه از مجموعه های " شبه اندیشکده " است که گرچه در اهداف و عملکرد مشابه اندیشکده ها عمل میکند ولی در سازمان و ساختار شبیه آنها نیست . کمیسیون سه جانبه در سال 1973 توسط چند شهروند ژاپنی ، چند شهروند آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) و چند شهروند از کشورهای اروپای غربی تشکیل شد تا بتواند گفتگوی سیاسی و اقتصادی اساسی را در سراسر جهان تقویت کند. ایده این کمیسیون در اوایل دهه 1970 توسعه یافته بود ، زمانی که اختلاف نظرهای قابل توجهی بین ایالات متحده و متحدان آن در اروپای غربی ، ژاپن و کاناداوجود داشت . زبیگنیو برژینسکی ، مشاور راکفلر که یک متخصص در امور بین المللی بود و بعد از رئیس جمهور جیمی کارتر مشاور امنیت ملی آمریکا بوده است ؛ در آن هنگام دانشگاه کلمبیا را ترک نمود تا به کار سازماندهی این اندیشکده بپردازد . همراهان اولیه وی شامل : ادوین ریشائوئر ، استاد دانشگاه هاروارد و سفیر ایالات متحده در ژاپن ، 1961-1966 جورج س. فرانکلین ، مدیر اجرایی شورای روابط خارجی در نیویورک جرارد سی اسمیت ، مذاکره کننده سالت I و اولین رئیس آن در آمریکای شمالی هنری دی اوون ، مدیر مطالعات سیاست خارجی در موسسه بروکینگز ماکس کوهنستام ، مرکز سیاست اروپا رابرت آر. بووی ، انجمن سیاست خارجی و مدیر مرکز امور بین الملل هاروارد مارشال هورنبولر ، شریک سابق شرکت های Wilmer، Cutler & Pickering تاداشی یاماموتو ، مرکز مبادلات بین المللی ژاپن و ویلیام اسکرانتون ، فرماندار پیشین پنسیلوانیا بودند . اعضای بنیانگذار دیگر شامل آلن گرین اسپن و پل ولکر بودند ، که هر دو بعدا از روئسای بانک مرکزی آمریکا شدند . جلسات : کمیسیون سه جانبه جلسات دوسالانه خود را در اکتبر 1973 در توکیو ، ژاپن آغاز کرد. در ماه مه سال 1976 ، اولین جلسه عمومی همه گروههای منطقه ای کمیسیون در کیوتو ، ژاپن برگزار شد. از نهمین جلسه در سال 1978 ، جلسات دوره ای همه ساله برگزار می شود. علاوه بر جلسات عمومی سالانه ، جلسات منطقه ای نیز در هر یک از گروه های آسیا اقیانوس آرام ، گروه اروپایی و گروه آمریکای شمالی برگزار شده است. از زمان تأسیس ، این اندیشکده یک مجله رسمی با عنوان Trialogue تولید کرده است . عضویت عضویت در این مجموعه به تعداد متناسب با هر سه منطقه از منطقه های تشکیل دهنده اندیشکده تقسیم می شود. آمریکای شمالی دارای 120 عضو (20 کانادایی ، 13 مکزیکی و 87 شهروند آمریکایی) به عنوان نماینده است. گروه اروپایی تقریباً 170 عضو دارد . سقف تعداد اعضا برای کشورها به این شرح است : 20 نفر برای آلمان ، 18 نفر برای فرانسه ، ایتالیا و انگلیس ، 12نفر برای اسپانیا و 1-6 نفر برای بقیه کشورها است. در ابتدا آسیا و اقیانوسیه فقط توسط ژاپن نمایندگی می شدند ، اما در سال 2000 گروه 85 نفری ژاپنی به گروه اقیانوس آرام تبدیل شد و 117 عضو را شامل می شد: 75 ژاپنی ، 11 کره جنوبی ، 7 شهروند استرالیا و نیوزلند و 15 عضو از آسه آن ASEAN (اندونزی ، مالزی ، فیلیپین ، سنگاپور و تایلند ). گروه اقیانوس آرام آسیا همچنین شامل 9 عضو از چین ، هنگ کنگ و تایوان بود . این کمیسیون اکنون ادعا می کند "بیش از 100" عضو اقیانوس آرام دارد . انتقادات : نوام چامسکی ، منتقد اجتماعی و دانشگاهی ، با انتقاد از این کمیسیون و با اشاره به کتاب خود "بحران دموکراسی" میگوید که این مجموعه یک مجموعه غیر دموکراتیک است او در این کتاب نشان می دهد که سیستم دموکراتیک مدرن اصلاً دموکراسی نیست ، بلکه تحت کنترل نخبگان است. تئوری های توطئه: برخی از نظریه پردازان توطئه بر این باورند که این سازمان نقشه کش اصلی دولت جهانی یا هماهنگی میان دولت هاست . همانطور که توسط یک روزنامه نگار به نام جاناتان کی ثبت شده است ، شخصی به نام لوک رودکوفسکی در آوریل 2007 سخنرانی مدیر سابق کمیسیون سه جانبه زبیگنیو برژینسکی را قطع کرد و این سازمان و چند نفر دیگر را متهم کرد که برای حملات یازده سپتامبر برای برگزاری نظم نوین جهانی سازماندهی کرده اند . ............................................................................................................ en.wikipedia.org/wiki/Trilateral_Commission trilateral.org/page/3/about-trilateral
  18. بسمه تعالی مرکز پیشرفت آمریکایی Center for American Progress با سرواژه ی ( CAP ) یک اندیشکده ی سیاست عمومی آمریکایی است و یکی از اندیشکده های طرفداری (1) معروف است که دیدگاهی لیبرال در مورد مسائل اقتصادی و اجتماعی دارد . این اندیشکده از اندیشکده های نوظهور و تاسیس سال 2003 میلادی است . اگر اندیشکده ی دفاع از دموکراسی را اندیشکده ی تاسیس شده توسط دولت جورج بوش بدانیم ، اندیشکده ی مرکز پیشرفت آمریکا ، متعق به دولت اوباما ست . مدیر اجرایی CAP ، نرا تاندن است که برای دولت اوباما و کلینتون و مبارزات انتخاباتی هیلاری کلینتون کار کرده است. اولین مدیرعامل این موسسه نیز جان پودستا بود که به عنوان رئیس ستاد کاخ سفید به رئیس جمهور بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا و به عنوان رئیس انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 هیلاری کلینتون خدمت کرده است . پودستا به عنوان رئیس هیئت مدیره با این سازمان ماند تا اینکه در دسامبر 2013 به کارمندان کاخ سفید اوباما پیوست . با استناد به تأثیر پودستا در تشکیل دولت اوباما ، مقاله ای در نوامبر 2008 در روزنامه ی تایم بیان داشت که " «از زمانی که بنیاد هریتج به راهبری انتقال رونالد ریگان کمک کرد تا کنون هیچ گروه خارج از دولت دیگری این قدر اثرگذاری نداشته است.» مرکز پیشرفت آمریکا در سال 2003 به عنوان یک آلترناتیو چپ ( به معنی لیبرال ) برای اندیشمندان مانند بنیاد میراث و مؤسسه سازمانی آمریکایی ایجاد شد . از بدو تأسیس ، این مرکز گروهی از همراهان بلندپایه را تشکیل داده است . این مرکز به كنگره كمك كرده است تا "بازآفرینی استراتژیك" را طراحی كند ، طرحی جامع برای جنگ عراق كه شامل جدول زمانی و عقب نشینی نیروها بود. مراکز وبرنامه های مطالعاتی : مركز پیشرفت آمریكا دارای یك سازمان مشاركت جوانان ، پیشرفت نسل و مركز صندوق اقدام عملی آمریكا (CAPAF) است. ThinkProgress یک وبلاگ به نویسندگی جود لگوم است که تالار گفتگویی را فراهم می کند که ایده ها و سیاست های مترقی را بیان نماید .این مرکز ، خروجی مرکز پیشرفت آمریکا است. مرکز پیشرفت نسل در فوریه 2005 راه اندازی شد و بازوی دستیابی جوانان به CAP است. طبق گفته های این سازمان ، Generation Progress با بیش از یک میلیون جوان هزاره ای (4 ) مشارکت دارد . مرکز صندوق اقدام پیشرفت آمریکا که قبلاً به عنوان صندوق اقدام پیشرفت آمریکا شناخته می شد یک سازمان طرفداری همسو با اندیشکده است و از نظر سازمانی و اقتصادی از CAP جداست ، اگرچه در بسیاری از کارمندان و آدرس فیزیکی مشترک هستند. مجله ی پولیتیکو در آوریل 2011 نوشت که "صندوق اقدام پیشرفت آشکارا مبارزات سیاسی را اجرا می کند ، و نقش اساسی ای را در زیرساخت های حزب دموکرات ایفا می کند . در سال 2003 ، جورج سوروس قول داد از طریق مالی با کمک 3 میلیون دلار از این سازمان حمایت مالی کند.] مرکز رشد عادلانه واشنگتن ، که به اختصار مرکز رشد عادلانه نیز شناخته می شود ، یک سازمان تحقیق و اعطای کمک مالی است که در سال 2013 تاسیس و "در مرکز پیشرفت آمریکا مستقر شده است". برنامه ی رشد عادلانه ، وجوه تحقیق های دانشگاهی در اقتصاد و سایر علوم اجتماعی را ، با توجه ویژه به نقش دولت در توزیع رشد اقتصادی و نقش ادراکات عمومی از انصاف و عدالت در شکل گیری سیاست های دولت بیان میکند . پیشرفت علوم Science Progress یک نشریه اینترنتی و یک پروژه از اندیشکده مرکز پیشرفت های آمریکا در مورد سیاست پیشرفت علوم و فن آوری است . مأموریت آن "بهبود درک دانش در بین سیاستگذاران و سایر رهبران اندیشه و ایجاد ایده های هیجان انگیز و مترقی در مورد نوآوری در علم و فناوری برای ایالات متحده در قرن بیست و یکم" بوده است. انتشار آن در 4 اکتبر 2007 ، پنجاهمین سالگرد آغاز به کار Sputnik 1 آغاز شد . مطالب موجود در وب سایت شامل اخبار ، مقاله های عمیق ، و متن - و صدا است . مرکز مطالعات مراقبت های بهداشتی نیز یکی دیگر از مراکز این اندیشکده است . در سال 2017 ، این مرکز با برنامه درمانی تک پرداخت کننده برنی سندرز مخالفت کرد. در سال 2018 ، مرکز جایگزینی برای تک پرداخت کننده را پیشنهاد می داد که به بیماران و کارفرمایان امکان انتخاب بین پوشش دولت و بیمه خصوصی را می دهد. در بین سیاست های این اندیشکده سابقه ی حمایت از امارات و عربستان سعودی نیز وجود دارد . در اکتبر سال 2016 ، Intercept گزارش داد که سفیر امارات متحده عربی یوسف آل عطیبه ، گزارش CAP منتشر شده در اکتبر سال 2016 که طرفدار ادامه همکاری با کشورهای حوزه خلیج فارس مانند عربستان سعودی و امارات است ، را ستایش می کند. در ژانویه سال 2019 ، دو نفر از کارمندان CAP به دلیل نشت مبادله نامه الکترونیکی که حاکی از نفوذ ناصحیح امارات متحده عربی بر CAP بود ، اخراج شدند. این موسسه یکبار نیز توسط چندین سازمان یهودی مورد انتقاد قرار گرفت . دلیل آن بود که وبلاگ نویسان مرتبط با CAP چندین پست را با استفاده از عباراتی مانند "apartheid" و "first-Israel" در مورد رژیم صهیونیستی منتشر کردند و باعث شدند کمیته یهودیان آمریکایی و اتحادیه مبارزه با سخنان ناشایست (!) آنها را ضد اسرائیل معرفی کنند و از CAP خواستار شدند خود را از این اظهارات جدا کنند. مقامات CAP گفتند که زبان "نامناسب" فقط در توییت های شخصی آمده است - نه در وب سایت CAP یا وبلاگ آن ThinkProgress. البته بلافاصله توییت ها حذف شدند و نویسندگان عذرخواهی کردند. با این حال ، برخی دیگر نویسندگان ، CAP را به دلیل سانسور اظهار نظر ها در مورد شهرک سازی اسرائیل در کرانه باختری اشغالی و سایر سیاست ها مورد انتقاد قرار داده اند . به عنوان مثال ، گلن گرین ووالد ، براساس نامه های ایمیل فاش شده ، نوشت كه CAP در گزارش های كارمندان خود ، منابع مربوط به سیاست های شهرک سازی اسرائیل را حذف كرده است. گرینوالد و دیگران همچنین از CAP به دلیل میزبانی جلسه‌ای با نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو انتقاد كردند ، در حالی كه روایط نتانیاهو با دولت اوباما در همان زمان به ظاهر خصمانه بود. پس از انتشار ویکی لیکس از ایمیل های سرقت شده Podesta ، مرکز پیشرفت آمریکا بر اساس ایمیل های ارسال شده بین جان هالپین ، یکی از اعضای ارشد مرکز پیشرفت آمریکا و جنیفر پالمیره ، عضو تیم تبلیغات انتخاباتی هیلاری کلینتون مورد حمله قرار گرفت. جان پادستا همچنین متهم به راه اندازی باشگاه زیر زمینی سوء استفاده از خردسالان بود . در آوریل 2018 ، BuzzFeed News گزارش داد كه كارمندان زن CAP از آزار و اذیت جنسی یکی از كارمندان CAP به نام بنتون استرانگ به منابع انسانی و مدیریت شكایت كرده اند بدون آنكه اقداماتی معنی داری در این مورد انجام شود. بودجه : مرکز پیشرفت آمریکا یک سازمان تحت قانون درآمد داخلی ایالات متحده است . در سال 2014 ، این اندیشکده 45 میلیون دلار از منابع مختلف ، از جمله افراد ، بنیادها ، اتحادیه های کارگری و شرکت ها دریافت کرد. از سال 2003 تا 2007 ، CAP حدود 58 میلیون دلار کمک مالی از 58 بنیاد دریافت کرده است . اهدا کنندگان اصلی شامل جورج سوروس ، پیتر لوئیس ، استیو بینگ و هرب و ماریون سندلر هستند . این مرکز مبلغ ناشناخته ای را از اهدا کنندگان شرکت دریافت می کند. در دسامبر 2013 ، این سازمان لیستی از اهدا کنندگان شرکت خود را منتشر کرد ، که شامل والمارت ، CitiGroup ،ولز فارگو ، پیمانکار دفاعی Northrop Grumman ، برنامه های بیمه سلامت آمریکا و الی لیلی و شرکت های دیگر می شد . در سال 2015 ، CAP یک لیست جزئی دیگر از اهدا کنندگان خود منتشر کرد ، که شامل 28 اهدا کننده گمنام است که حداقل 5 میلیون دلار سهم دارند. اهدا کنندگان نامگذاری شده شامل بنیاد بیل و ملیندا گیتس و سفارت امارات متحده عربی است که هرکدام بین 500000 تا 999999 دلار اهدا می کردند. اهدا کنندگان برتر CAP شامل والمارت و سیتی گروپ هستند که هرکدام بین 100000 تا 499،000 دلار اهدا کرده اند. سایر اهدا کنندگان بزرگ CAP شامل گلدمن ساکس ، بانک آمریکا ، گوگل ، تایم وارنر ، و تحقیقات دارویی و تولید کنندگان آمریکاست . ........................................... 1.گروه های طرفداری یا گروه ذی‌نفوذاز جملهٔ نهادهای مدنی هستند شامل گروهی از افراد یا سازمان‌هایی است که با تحت فشار قرار دادن مقامات حکومتی یا بخشی از آنها با اتخاذ تدابیر گوناگون برای کسب منافع خود مبارزه می‌کنند. گروه‌های فشار برای موفقیت احتیاج به کسب پشتوانه‌های مردمی و اجتماعی دارند.فعالیت‌های گروه‌های فشار بر خلاف احزاب معطوف به کسب قدرت نیست ولی قدرت را به هر طرفی که بخواهند می‌کشانند. اعمال فشار بر قدرت عمومی جهت تأثیرگذاری بر تصمیمات مقامات حکومتی به نفع خود اشکال منفی دارد.گروه فشار را واحدی جمعی (متشکل از چندین نفر) با دیدگاه‌ها و منافع مشترک که برای نیل به هدف‌های خود بر سایر گروه‌ها اعمال فشار می‌کند. گروه‌های فشار با توجه به ماهیت خود (گروه‌های سیاسی یا دارای نفوذ)، وسایل مورد استفاده (افکار عمومی یا تبلیغات منفی)، شیوه‌های عمل (تهدید یا خرابکاری) و شکل‌هایی از قدرت که در اختیار دارند از یکدیگر متمایز می‌شوند. 2.https://www.americanprogress.org/mission/ 3.https://en.wikipedia.org/wiki/Center_for_American_Progress 4.نسل وای یا نسل ایگرگ که با نام نسل هزاره نیز شناخته می‌شود، به نسلی می‌گویند که پس از نسل ایکس و پیش از نسل زد زاده شده‌اند. بر سر این موضوع که تولّد نسل وای در چه زمانی آغاز شده و کی به پایان رسیده‌است، اجماعی وجود ندارد. برخی صاحب‌نظران بر این باورند که تولّد این نسل در جایی در اواخر دههٔ ۱۹۷۰ یا اوایل دههٔ ۱۹۸۰ آغاز شده و در اوایل دههٔ ۲۰۰۰ به پایان رسیده‌است که در ایران برابر با شروع دهه شصت تا آغاز دهه هشتاد است .دهه شصتی‌ها اولین نسلی هستند که والدینشان از آن‌ها کمک و آموزش می‌گیرند. برای نمونه پدر خانواده در انتظار فرزندش است تا وی برای او دی وی دی پلیر را راه اندازی کند. جهت مطالعه بیشتر تاپیک "چهل سالگی دفاع مقدس و گام دوم انقلاب اسلامی " را مطالعه کنید .
  19. seyedmohammad

    اندیشکده رند

    بسمه تعالی What to Watch to Understand the Sino-Iranian Relationship Colin P. Clarke, Mollie Saltskog Thursday, August 13, 2020 برای درک روابط چینیان و ایرانیان به چه بنگریم پکن و تهران در حال نهایی کردن طرح شراکت بلند پروازانه ای هستند که طیف وسیعی از مسائل اقتصادی و امنیتی را در بر می گیرد. بر اساس گزارشی منتشر شده در نیویورک تایمز، توافق شامل گسترش و توسعه زیرساخت حمل و نقل ایران توسط چین، راه اندازی شبکه دیتا 5G ، تمرینات مشترک نظامی و برخی دیگر موضوعات است. اعلان این موضوع دو دسته از واکنش ها را در غرب برانگیخت. برای حامیان سیاست خارجی سنتی، این توافقات شواهدی غیر قابل انکار از "خطرات ناشی از بلندپروازی های قدرت های استبدادی" و اثباتی بر این مدعا ست که جاه طلبی های سیاست خارجی ایران محدوده هایی بسیار فراتر از خاورمیانه را در بر می گیرد. و برای کسانی که این شراکت را خوش خیم تر می دانند، ارتباط ایران با چین صرفا تجارت ساده و بخشی از تاریخ طولانی معمول ایران از توازن بخشیدن به رابطه اش با قدرت های بزرگ است. بر اساس دیدگاه دوم، این اقدام بیشتر یک مانور تاکتیکی ست تا حرکتی استراتژیک که موجب شود نفوذ آمریکا در منطقه کاهش یابد در حالی که دو دشمن اصلی واشنگتن را تقویت می کند. در حقیقت هنوز چندان مشخص نیست که این شراکت ایرانی-چینی چگونه شکل خواهد گرفت. ایالات متحده نباید واکنش بیش از حدی به تغییر داینامیک ژئوپلتیک خاورمیانه از خود نشان دهد، بلکه باید بر تحولات این رابطه نظارت دقیق داشته باشد و آنچه را که واقعا اجرا می شود را در حساب آورد، نه آنچه از اجرای آن صرفا حرف به میان آمده است. به طور خلاصه، به قول شعاری که در دانشگاهی (دانشگاه تسینگ هوا) که رئیس جمهور شی جینپینگ در آن تحصیل می کرده است : کار ها بلند تر از کلمات سخن می گویند.[1] سیاست سازان باید بر طیفی از شاخص های احتمالی نظارت کنند که می توانند نشان دهند این همکاری ممکن است یک اقدام موثر و واقعی باشد. این توافق می تواند یک جهش احتمالی برای برنامه اتمی و موشکی ایران فراهم آورد، چیزی که بر خلاف جریان منافع امنیتی ایالات متحده و متحدینش در منطقه حرکت خواهد کرد. هرچه ایران و چین به یکدیگر نزدیک تر شوند، کمتر احتمال دارد چین از توافق هسته ای آینده که محدود کننده خواست های تهران باشد، حمایت کند، آنچنان که پیشتر از برجام رخ داد. چین به طور روز افزونی در حال استفاده از حق وتویش در شورای امنیت است، به ویژه در مباحث مرتبط با ژئوپلتیک خاور میانه. از سال 2011 و پس از گسترش جنگ داخلی سوریه، چین 10 بار از حق وتوی خود استفاده کرده است، که 9 مورد آن مرتبط با سوریه بوده است. در موخرترین مورد، در جولای به همراه روسیه، مانع تایید شورا بر انتقال کمک از ترکیه به سوریه برای مدت 1 سال دیگر شد. به طرز جالب توجهی، اکثر موارد استفاده از وتو در مورد سوریه می توانست کاملا غیر ضروری باشد، چرا که روسیه نیز همان قطع نامه را وتو کرده بود و وتوی مجدد چین عملا چیزی را تغییر نمی داد. اگر سوریه مثالی از این باشد که چین چگونه از شرکایش دفاع می کند، مسائل اقتصادی دوجانبه ی افزایش یافته و منافع امنیتی بین پکن و تهران، می تواند هر توافق چند جانبه جدیدی را در آینده در موضوع محدود کردن بلند پروازی های اتمی تهران را تضعیف کند. واشنگتن همچنین باید توجه ویژه ای به از سر گیری فروش سلاح به ایران از سوی چین، و راه اندازی مکانیزم های اشتراتک اطلاعات با تهران، مبذول دارد. چین در طی دهه 1980 و جنگ ایران و عراق، تامین کننده اصلی اسلحه برای ایران بود، اما تهدید تحریم آمریکا به همراه تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران موجب خودداری چین از فروش سلاح به ایران شد. قطع نامه 1929 شورای امنیت توصیب شده در سال 2010، "تامین مستقیم یا غیر مستقیم، فروش یا انتقال تسلیحات سنگین معمول به ایران" را ممنوع می کند، اما این قطع نامه در اکتبر 2020 منقضی خواهد شد. برخی ناظران مسائل ایران بیم آن دارند که تلاش های آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران شکست بخورد. در پی انقضای این تحریم، چین می تواند در پی احیای بازار تسلیحات خود در ایران باشد، که شامل جت های جنگی (احتمالا J-10C)، سیستم های دفاع هوایی و موشکی، و نیز فناوری های مربوط به زیردریایی می شود. در این میان هواپیماهای بی سرنشین چینی به نظر کمتر مورد علاقه طرف ایرانی باشد چرا که برنامه داخلی وسیعی در این حوزه دارد. علاوه بر این، گزارش اخیر مربوط به توافق نامه اشتراک اطلاعات چین با پاکستان، می تواند حاکی از آن باشد که چین در پی گسترش دامنه شرکای قابل اعتماد خود است. واشنگتن باید به دقت به رویه ای که چین ممکن است در مورد مکانیز مشابهی برای همکاری اطلاعاتی با ایران در پیش گیرد نظارت کند. برای مثال این مورد می تواند شامل، اعطای مقام ناظر به وزارت دفاع ایران در جلسات ستاد مشترک ارتش چین باشد. فروش دوباره تسلیحات و همکاری اطلاعاتی قابل توجه می تواند نشانی از این باشد که چین و ایران به دنبال تضعیف منافع امنیتی آمریکا در منطقه هستند. در بخش اقتصادی، چین می تواند در کارزار فشار حداکثری آمریکا برای ایران تسکینی فراهم آورد. درامد نفتی ایران نسبت به سال گذشته شاهد کاهش چشم گیر 92 درصدی بوده است، و مردم ایران کاملا فشار شدید تحریم های آمریکا را حس می کنند. اگر ایران منابع نقدی به شدت مورد نیاز خود را از این توافق بدست آورد، می تواند به مقداری زیادی از قسمتی از فشار خرد کننده ای که تحریم ها بر اقتصادی این کشور وارد می کنند را بکاهد. این مورد همچنین شاخصی حیاتی برای مقامات آمریکایی ست، به ویژه از آن جهت که تبادل انرژی با وجه نقد نظام موجود تحریم ها را شکننده می کند. همسو شدن بیشتر با پکن به راهبران ایران این شانس را می دهد که به مردم ثابت کنند که کشور هنوز گزینه هایی در اختیار دارد و هنوز کاملا ایزوله نشده است. در تناقض با این مساله، کارزار آمریکا برای "فشار حداکثری" شاید در واقع تلاش مضاعف ایران برای ایجاد رابطه با چین، با سابقه قدرت اقتصادی و سیاست خارجی قاطع خود، و نیز دیگر کشور ها را اجتناب ناپذیر می کند. البته در این بین دلیل دیگری برای نزدیکی روابط ایران و چین وجود دارد که چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. آنچنان که شماری از ناظران امور چین خاطرنشان کردند، پکن بسیار مراقب بوده است که مستقیما منافع آمریکا در خاورمیانه را به چالش نکشد و از اقدامات آمریکا به عنوان عامل ثبات و امنیت در منطقه بسیار متنفع شده است. با این حال، خوی رئیس جمهور شی برای پرخاشگرانه تر و توسعه طلبانه تر شدن سیاست خارجی چین ممکن است در آینده نزدیک نقش چین در خاورمیانه را تغییر دهد، و در این شرایط ایران می تواند نقش تضمین کننده امنیت جدیدی را برای منافع اقتصادی چین و توسعه آن در خاورمیانه ایفا کند. ایران از طریق شبکه پراکسی هایش از نفوذ سیاسی و امنیتی بسیاری در کشور های کلیدی منطقه بهره می برد. یک رابطه نزدیک تر بین ایران و چین، می تواند اجرای پروژه راه ابریشم جدید[2] چین را در کشورهایی که ایران در آن حضور دارد تسهیل کند، که شامل عراق و سوریه می شود. سیاست مداران آمریکایی نه تنها به سوی منافع احتمالی آشکاری که این قرارداد می تواند به همراه آورد باید توجه ویژه داشته باشند، بلکه باید به اینکه چگونه به توسعه اقتصادی و علایق چین در کشورهایی که ایران در آنها نفوذ قابل توجه دارد، کمک می کند نیز دقت داشته باشند. یک فشار تهاجمی تر از سوی چین برای پیشبرد پروژه راه ابریشم جدید در مناطق همپیمان ایران شاخص کلیدی دیگری خواهد بود که آمریکا باید بر آن نظارت کند. در کنار مزایای بالقوه برای ایران و چین، چالش هایی نیز –داخلی و خارجی- وجود دارد که می تواند مانع از آن شود که کلمات روی کاغذ تبدیل به اقدامات موثری شود که بتواند منافع آمریکا را تهدید کند. · نخست، نگرانی هایی در باب انگیزه های چین وجود دارد. این معامله با انتقاد هایی از سوی اپوزسیون سیاسی ایران همراه بوده است، که در بیان برخی به پیمان ترکمنچای در سال 1828 استناد می شود که در آن ایران سرزمین های قفقاز را به امپراطوری روسیه واگذار کرد. این پیمان به عنوان هشداری از اینکه چین چگونه می تواند به حق حاکمیت ایران تعدی کند در نظر گرفته می شود. این نگرانی ها البته بی اساس نیستند. ماجراجویی راه ابریشم جدید چین فجایعی را برای برخی کشورها در پی داشته است، کشور هایی که تا حدی در انبوه بدهی ها به چین فرو رفته اند که چین زیرساخت های حیاتی و سرزمین های استراتژیک آنها را به عنوان بازپرداخت تصاحب کرده است. ایران کافی است نگاهی به اطراف دریای عرب و تا کشور هایی چون جیبوتی، پاکستان و سریلانکا بیاندازد، تا ببیند این کشور ها چگونه در باتلاق بدهی ها گرفتار شده اند. در داخل ایران چین می تواند به دنبال تصاحب یک تاسیسات بندی مهم در نزدیکی تنگه هرمز باشد، تنگه ای که یکی از مهمترین گلوگاه های ترانزیت انرژی در دنیا است. چین یک طلبکار بدنام خشن است. برخلاف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، پکن تمایل چندانی به تصفیه یکجانبه بدهی با کشور های دخیل در پروژه راه ابریشم جدید که از پیامد های انسانی و اقتصادی پندمی کرونا رنج می برند، نشان نداده است. · دوم، در تضاد با سیاست خارجی آمریکا در منطقه، پکن در بخش اعظم سیاست خارجی خود عمدتا به دلیل منافع اقتصادی، مراقب بوده است که طرف کسی را نگیرد. در ماه می، واردات نفت خام چین از عربستان به رکورد جدیدی دست یافت، و نسبت به سال قبل 94.9 درصد افزایش پیدا کرد. همچنین گزارش شده است که چین به گسترش برنامه انرژی اتمی عربستان کمک کرده است. در سال 2018، چین دومین بازار بزرگ صادراتی اسرائیل بود، و در عین حال سرمایه گذاری چین در بخش فناوری اسرائیل مابین سال های 2014 تا 2016 دو برابر شد. با معامله جدید همکاری های ایرانی-چینی، چین کماکان به دنبال توسعه روابط اقتصادی خود با این کشورها که اصلی ترین رقبای منطقه ای ایران هستند خواهد بود و احتمالا تا 400 میلیارد دلار درطی 25 سال برای ساخت زیرساخت های ایران سرمایه گذاری خواهد کرد. ادامه این رویه متوازن احتمالا دشوار خواهد بود، و برخی مفسران ایجاد تغییر مهم توسط موافقت نامه رسمی دو جانبه با ایران را چندان محتمل نمی دانند. در حالی که آمریکا به دنبال کاهش شمار نیروهای خود در منطقه است و فرقه گرایی نیز به دمیدن به آتش جنگ های نیابتی ادامه می دهد، حفظ ظاهر بی طرفی برای پکن می تواند به شدت دشوار باشد. با عقب کشیده شدن پوشش امنیتی آمریکا، پکن احتمالا برای تامین امنیت تنها خواهد ماند، که می تواند آن را مجبور به انتخاب یک طرف کند. علاوه بر این، اگر شراکت ایران-چین به برنامه موشکی و مدرن سازی ارتش ایران قوت بخشد، می تواند یک تهدید امنیتی جدی را متوجه کشور های اطراف خلیج فارس و اسرائیل سازد. هیچ دولتی نتوانسته است با موفقیت از جانب یک سوی منازعه را گرفتن در خاور میانه اجتناب ورزد، و در عین حال دلیل منصفانه ای وجود ندارد که چین را خارج از این قائده بدانیم. در حین تحلیل مسائل اخیر، همچون طرح پیشنهادی همکاری ایران و چین، حائز اهمیت است که از دید با لنز حاصل جمع صفر در سیایت خارجی آمریکا در خاور میانه دوری گزینیم. بر طبق این جهان بینی، هر زمانی که آمریکا نیروهایش را در منطقه کاهش دهد، یک قدرت مهم دیگر مشتاقانه این خلا را پر خواهد کرد. بسیاری از ناظران بر این باور اند که درگیری روسیه در سوریه، لیبی و مناطق دیگر، و این توافق مورد انتظار از الگوی یکسانی پیروی می کند، اما در حالی که چین در این میان نقشی تجدید نظر طلبانه بازی می کند. اما هر موردی باید به صورت منحصر به فرد بررسی شود. چین برای ورود بیشتر به مسائله سوریه اقدام کرد، اما این منجر به گسترش حضور نظامی چین در آنجا نشد. اگر این مساله در زمانی تغییر کند، احتمالا در فاز پس از بازسازی، این می تواند شاخصی برای مشارکتی باشد که به سمت چیزی فراتر از امور ظاهری حرکت کرده است؛ که می تواند حاکی از شراکت موثر مخربی نه تنها برای منافع غرب، بلکه همچنین برای آینده طولانی مدت سوریه باشد. برای واشنگتن صبور باقی ماندن و در نظر داشتن طیف وسیعی در تغییرات ژئوپلتیک احتمالی پسا پندمی، می تواند بهتر باشد. برای آمریکا به دقت کالیبره کردن هر پاسخی می تواند عاملی کلیدی باشد تا در ضمن اینکه برای یک شراکت ایرانی-چینی که بیشتر اقدام است تا کلمات روی کاغذ، آماده باشد، از واکنش بیش از حد نیز اجتناب کند. [1] 行胜于言 [2] Belt and Road Initiative https://www.rand.org/blog/2020/08/what-to-watch-to-understand-the-sino-iranian-relationship.html
  20. بسمه تعالی Iran may stand down, as Trump says, but cyber and terror attacks are the real threat Brian Katulis and Peter Juul ایران ممکن است آنچنان که ترامپ میگوید حملات را متوقف کند، اما حملات سایبری و تروریستی تهدیدات اصلی هستند رئیس جمهور ترامپ می گوید به نظر می رسد ایران پس از حملات تلافی جویانه محدودی که پس از به قتل رساندن ژنرال سلیمانی صورت پذیرفت، اقدام دیگری انجام نداده و ساکت بماند. با گذشت زمان خواهیم دید، که دست کم از منظر نظامی، این گزاره درست خواهد بود یا خیر. اما ما نباید چشم و گوش مان را در برابر دیگر انواع تهدیدات علیه آمریکا و شرکای امنیتی منطقه ای اش بسته نگاه داریم. ظرفیت ایرای در راستای اجرای رزم نا متقارن، همانند حملات تروریستی، قتل های هدفمند و حملات سایبری، بسیار فراتر از ظرفیت های نظامی معمول و کلاسیکش می باشد. این حوزه ای خواهد بود که ایران بیشترین تمرکزش را برای هر نوع اقدام انتقام جویانه جدید اختصاص خواهد داد. تهیه ی برنامه ها برای شرایط احتمالی و ایجاد دفاع مستحکم در برابر این نوع از انتقام جویی ها نیازمند تلاش های جدی دستگاه اطلاعاتی، مجریان قانون، و جوامع حافظ امنیت ملی است، و تنها محدود به ابزار های نظامی و استقرار نیروی نظامی نمی شود. طبیعت چنین کاری نیازمند دیپلماسی استادانه و همکاری نزدیک با طیف وسیعی از متحدان و شرکای امنیتی در منطقه و سراسر جهان است تا بتوان امید داشت که در برابر گسترش منازعات بازدارندگی ایجاد کرد. ایران شرکای بسیاری در میان تروریست ها دارد ایالات متحده برای اولین بار در 1984 ایران را به عنوان یک دولت حامی تروریسم دسته بندی کرد، در طی چند دهه پس از آن، ایران شبکه ای از سازمان های تروریستی، پراکسی ها و سازمان های جنایت کارانه ایجاد کرده که حوزه اقدام آنها از افغانستان تا آفریقای غربی و حتی نیم کره غربی گسترده است. این مساله طیف وسیعی از گزینه ها را در پاسخ به قتل سلیمانی در اختیار ایران قرار می دهد. با این اوصاف، استراتژی اصلی ایران در کشور همسایه اش متمرکز شده است. ایران پس از جنگ هایی به رهبری آمریکا که دو رقیب عمده ایران، طالبان در افغانستان و صدام در عراق، را از سر را برداشت، تلاش های روز افزونی برای ایجاد شبکه های خود در منطقه کرده است. یکی از شرکای کلیدی ایران حزب الله است، یک سازمان تروریستی شیعه در لبنان که با حمایت ایران در طی اشغال لبنان توسط اسرائیل در 1982 تاسیس شد. حزب الله برای ایران به منبعی برای تامین نیرو در سوریه، عراق و یمن، تبدیل شده است. این سازمان هم به عنوان مشاور نظامی سایر گروه های پراکسی ایران عمل می کند و هم خود به عنوان یک نیروی رزمی وارد میدان می شود. مقامات آمریکایی همچنین حزب الله را به جرایم بین المللی همچون پول شویی، قاچاق انسان، ترانزیت مواد مخدر و عمیات های جعل و تقلب در نیم کره غربی، از جمله در آمریکا، مرتبط دانسته اند. حسن نصرالله، رهبر حزب الله، به تازگی آمریکا را تهدید کرده است. او گفته است آمریکا تاوان به قتل رساندن سلیمانی را خواهد پرداخت. اگرچه حزب الله هیچگاه مستقیما به خاک آمریکا حمله نکرده است، در عین حال اما شواهدی وجود دارد که نشان می دهد قصد داشته هسته های خفته ای را استقرار داده و قابلیت اجرای عملیات در خاک آمریکا را گسترش دهد. برای مثال در در جوئن 2017، فردی در نیویورک دستگیر شد که اتهام اقدام خرابکارانه در فرودگاه بین المللی جان اف کندی برای فراهم کردن امکان حمله حزب الله به او وارد شده بود. نیروی قدس ایران، واحد ویژه ای از سپاه پاسداران ایران، قابلیت خود را در استفاده از این شبکه برای اجرای حملات هم در منطقه و هم در مناطقی بسیار دور دست تر به اثبات رسانده است، از جمله در اروپا، آمریکای جنوبی و جنوب آسیا. این نیرو حتی برای حمله ای علیه سفیر عربستان در واشنگتن در سال 2011 برنامه ریزی کرده بود. در یک مورد تازه تر، در سال 2018 فرانسه ایران را برای طراحی یک اقدام تروریستی بزرگ در خاک این کشور متهم ساخت. فراتر از تهدید های نامتقارنی که ایران از طریق شبکه تروریستی اش متوجه می سازد، تهران یکی از تهاجمی ترین و خلاق ترین تهدیدات در دنیای سایبر است. ایران به دنبال رویارویی مستقیم با آمریکا نخواهد بود و به دنبال سودجویی از توانایی های نامتقارنی که یک حمله سایبری فراهم می آورد، خواهد رفت. چنین تهدیدی بسیار جدی خواهد بود. محتمل ترین اهداف بخش های دارای ارتباط نزدیک با دولت آمریکا خواهد بود که می تواند بخش مالی آمریکا که پیشتر نیز مورد حمله ایران قرار گرفته بود، باشد. ترامپ باید نسبت به ایران ثابت قدم تر باشد در هر دو مورد تروریسم و امنیت سایبری، ایالات متحده نیاز دارد تا همکاری نزدیکی با شرکای امنیتی منطقه ای و همپیمانان جهانیش برای مقابله با ایران داشته باشد. پس از 11 سپتامبر آمریکا متحمل هیچ حمله تروریستی ویرانگری در خاک خود نبوده است، و این عمدتا به دلیل سرمایه گذاری های گسترده ای ست که برای ایجاد ظرفیت ها و افزایش هماهنگی سازمان های اطلاعاتی و ادارات اعمال قانون آمریکا شده است. این موسسات باید با تحولات محیط تهدید به رشد و پیشرفت خود ادامه دهند. آمریکا باید به دنبال راه هایی باشد تا از مکانیزم ها و روابط موجود، همانند اتحاد استراتژیک خاور میانه و ائتلاف 81 عضوی جهانی بر علیه دولت اسلامی (داعش)، برای دفاع در برابر تروریسم و حملات سایبری از سوی ایران استفاده کند و مانع گسترش بیش از پیش تنش شود. ما باید با متحدان خود در زمینه جمع آوری اطلاعات، تامین مالی تروریسم و اقدامات هدفمند برای حفظ امنیت آمریکایی ها هماهنگ شویم. ما باید به دقت فعالیت های پروپاگاندای ایران را زیر نظر بگیریم و راهی پیدا کنیم تا اتحاد مستحکم تری در داخل آمریکا ایجاد کنیم. و ما به رویکرد متوازن تر و پایدارتری در مورد ایران نسبت به آنچه در 3 سال گذشته دیده ایم، نیاز داریم. ما باید اعتبار و اعتماد به نفس را به موسسات اطلاعاتی و اعمال قانون آمریکا بازگردانده و از تفتیش عقیدتی تباه کننده آنان اجتناب ورزیم. ما باید با شرکا و متحدانمان در سراسر دنیا همکاری کنیم تا تهدیدات سایبری و تروریستی را دفع، و از هر گونه تضعیف اعتبارمان از طریق شبکه های اجتماعی جلوگیری کنیم. سوابق دولت ترامپ این اطمینان را ایجاد نمی کند که مایل یا قادر به انجام این مراحل است. اما برای حفاظت از آمریکا باید چنین کند. پ.ن. دیدگاه فوق با سوابقی که از این اندیشکده پیشتر بیان شد به سادگی نشان دهنده ی عدم تفاوت جدی در رویکرد برخورد با نظام جمهوری اسلامی میان طیف های مختلف اندیشمندان آمریکاست. زمانی که اندیشکده های لیبرال از ترامپ میخواهند که در مقابل ایران ثابت قدم تر باشد ، چگونه میتوان پذیرفت که " دنیای امروز دنیای گفتگوست نه موشک " ؟ .......................................................................................... https://www.americanprogress.org/issues/ext/2020/01/09/479251/iran-may-stand-trump-says-cyber-terror-attacks-real-threat/
  21. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بخشی از گزارش سیا پیرامون کنفرانس کلوپ رم با حضور اندیشمندان و چهره های معروف منجمله هرمان کاهن از هادسون: 7- یکی از تفکر برانگیز ترین ارائه ها، که پیامد های اطلاعاتی قابل توجه دشت، بوسیله لستر براونارائه شد،وی مشاور و از مقامات رسمی وزارت کشاورزی کسی که هم اکنون مدیر موسسه نگاه جهانی است. براون به رهگیری وابستگی فزاینده به "سبد نانی" آمریکای شمالی در 25 سال گذشته اشاره کرد. در 1960، زمانی برنامه ریزان اقتصادی در تقویت رشد صنعت در هنگامه گرانی محصولات کشاورزی میکوشیدند، انقلاب سبز برپا شده بود، تولید غذا شدت گرفت و به کشورهایی چون هند، پاکستان، ترکیه، مکزیک و فیلیپین سرایت کرد. بنابر گفته براون در دهه 70، پاندول غذا به عقب بازگشت؛ کمبود منابع غذایی شایع شد تا در تورم دو رقمی جهانی و ناپایداری های سیاسی سهمی به خود اختصاص دهد. به عنوان یکی از مثالهای ویرانگر نقش رشد سریع جمعیت، براون مقایسه ای بین رشد جمعیت در آمریکای شمالی و آمریکای لاتین انجام میدهد. در هنگامه ای که نرخ رشد جمعیت آمریکای شمالی با ثبات بود در آمریکای لاتین یک انفجار عظیم جمعیتی رخ میدهد. برخی کشورهای آمریکای لاتین مانند مکزیک، ونزوئلا، پرو و برزیل نرخ رشد جمعیتی در حدود 3درصد یا بیشتر داشتند، نرخی که آنان را به 19 برابر جمعیت طی یک سده رساند. نکته مهم دیگری که توسط براون مطرح شد، این بود که این شتابزدگی سیاسی دولت ها را در انتخاب صنعت نسبت به کشاورزی و انتخاب منافع جمعیت شهرنشینِ دهن دریده بجای روستانشینان تولید کنند مواد غذایی واداشت. اتحاد جماهیر شوروی، مطابق با آنچه براون دریافته بود، نمودی از چگونگی ترکیب شتابزدگی سیاسی و عدم بهره وری کشاورزی در زمینگیر کردن تلاشها برای افزایش تولید غذا بود. راه حل براون: تکیه درونی کشورها بر منابع جهانی غذایی، به راهبردهای جهانی غذایی نیازمند است. ستون فقرات این راهبرد میبایست تلاشهای جهانی برای کاهش رشد جمعیت، کاهش مصرف بیش از حد و کاهش مصرف در میان مردم ثروتمند باشد. شکست در بر آمدن از عهده کمبود مواد غذایی، زوال اکولوژیک و جمعیت زیادی میتواند مسبب ویرانی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در بسیاری از بخش های جهان شود.
  22. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بسمه تعالی اندیشکده باشگاه رم باشگاه رم Club of Rome یک اندیشکده اروپایی با دید جهانی و فرا قاره ای است که در آوریل ۱۹۶۸ توسط آرلیو پچی و الکساندر کینگ در رم ایتالیا تأسیس گشت. این اندیشکده در سال ۱۹۷۲ به واسطه چاپ گزارش معروف خود به نام "حدود رشد " The Limits to Growth به شهرت رسید. دفتر این اندیشکده از اول ژوئیه سال 2008 در شهر وینترتور ، سوئیس مستقر شده است . آرلیو پچی یک صنعت‌ کار ایتالیایی و الکساندر کینگ یک دانشمند اسکاتلندی بود. این اندیشکده هنگامی تشکیل شد که یک گروه بین المللی کوچک از افراد حوزه های مختلف دانشگاهی ، جامعه مدنی ، دیپلماسی و صنعت در ویلا فارنسینا در رم ملاقات کردند ، از این رو این نام را برگزیدند . نکته اصلی در شکل گیری این باشگاه ایده پچی نسبت به "مشکل ساز بودن " بود . وی عقیده داشت كه مشاهده مشكلات بشر - وخیم شدن محیط زیست ، فقر ، بیماری های جسمی ، خشونت شهری ، جرم و جنایت - به صورت جداگانه ، در انزوا یا به عنوان "مشكلات قابل حل در شرایط خودشان" ، محكوم به عدم موفقیت است . این مشکلات همه به هم مرتبط هستند. وی میگفت که " این ، ایده ی مشكل فراگیر (یا متا سیستمی از مشكلات) است كه ما به آن پرداخته ایم و این کار را هم ادامه خواهیم داد " در سال 1970 ، چشم انداز پچی در سندی كه توسط حسن ازبكان ، اریش جانتش و الكساندر كریستاكیس نوشته شده بود ، ارائه شد . Entitled ، The Predicament of Humanity؛ باعنوان " یک پیشنهاد: تلاشی برای پاسخ های ساخت یافته به پیچیدگی های در حال رشد و عدم قطعیت های جهانی . " این سند به عنوان نقشه راه برای پروژه LTG ( همان حدود رشد ) نوشته شده است . کتاب محدودیت های رشد : باشگاه رم با انتشار اولین گزارش خود به نام محدودیت های رشد ، توجه زیادی را برانگیخت . شبیه سازی رایانه ای در این گزارش نشان می داد که رشد اقتصادی به دلیل کمبود منابع نمی تواند به طور نامحدود ادامه یابد. بحران نفتی سال 1973 نیز موجب افزایش نگرانی عمومی در مورد این مشکل بود . این گزارش در ادامه به فروش 30 میلیون نسخه در بیش از 30 زبان منجر شد که آن را به پرفروش ترین کتاب با موضوع محیط زیستی در تاریخ تبدیل کرد. البته قبل از انتشار Limits to Growth ، دوتن به نام های ادوارد پستل و میسراویچ از دانشگاه Case Western Reserve همین کار را با الگویی بسیار دقیق تر آغاز کرده بودند ( الگوی پژوهشی ایشان ده منطقه جهان را متمایز می کرد و 200000 معادله را در مقایسه با 1000 در مدل Meadows درگیر می کرد). این تحقیق از حمایت کامل این باشگاه برخوردار شد و انتشار نهایی آن ، تحت عنوان Mankind at the Turning Point به عنوان "گزارش دوم" رسمی باشگاه رم در سال 1974 پذیرفته شد. علاوه بر ارائه ی منطقی تر نطریات پستل ومیسراویچ سعی در ادغام داده های اجتماعی و فنی در گزارششان نموده بودند . گزارش دوم ، سناریوهای اصلی را مورد بازنگری قرار داد تا محدودیت های رشد را دقیق تر نشان دهد و در نهایت پیش بینی های خوش بینانه تری را برای آینده محیط زیست ارائه می داد ، این گزارش خاطرنشان می کرد که بسیاری از عوامل دخیل در مشکلات زیست محیطی تحت کنترل انسان بوده و بنابراین فاجعه محیطی و اقتصادی قابل پیشگیری یا جلوگیری است. در سال 1991 ، این باشگاه عنوان " اولین انقلاب جهانی " را منتشر کرد . این گزارش ، مشکلات بشریت را تجزیه و تحلیل می کند و آنها را در اصل "مسئله ساز" می نامد. همچنین نشان میدهد که از لحاظ تاریخی ، وحدت اجتماعی یا سیاسی به طور عادی توسط دشمنان ایجاد شده است: "به نظر می رسد نیاز به دشمن ، یک عامل تاریخی مشترک است. برخی از کشورها تلاش کرده اند با سرزنش دشمنان خارجی بر شکست داخلی و تضادهای داخلی غلبه کنند." بر همین اساس توصیه میکند : " وقتی همه چیز در خانه سخت می شود ، توجه خود را به ماجراجویی در خارج از کشور معطوف کنید. ملت از هم جدا شده را با هم جمع کنید تا با یک دشمن خارجی ، اعم از واقعی ، یا اختراعی بجنگند . ناپدید شدن دشمن سنتی ، عامل وسوسه استفاده اقلیت های مذهبی یا قومی است ، به ویژه کسانی که اختلافات آنها با اکثریت نگران کننده است. هر کشوری به قدری عادت کرده است که همسایگان خود را به عنوان دوست یا دشمن طبقه بندی کند ، فقدان ناگهانی مخالفان سنتی ، دولت ها و افکار عمومی را با خلأ بزرگی مواجه میکند. " در نهایت این گزارش نتیجه میگیرد : "در جستجوی دشمن مشترکی که همه ی ما علیه او می توانیم متحد شویم ، به این فکر رسیدیم که آلودگی ، تهدید گرم شدن کره زمین ، کمبود آب ، قحطی و مواردی از این قبیل ، متناسب برای عنوان دشمن مشترک خواهند بود. در کل این پدیده ها یک تهدید مشترک است که باید همه با هم با آن مقابله کنند.اما در تعیین این خطرات به عنوان دشمن ، ما به دامی می افتیم که قبلاً خوانندگان را در مورد آن هشدار داده ایم ، یعنی اشتباه گرفتن علائم با علل. همه این خطرات ناشی از مداخله انسان در فرآیندهای طبیعی است و فقط از طریق تغییر نگرش و رفتار می توان بر آنها غلبه کرد. دشمن واقعی خود بشریت است. " این کتاب را می توان یکی از اولین پاسخ های جهانی گرایان به پیامدهای جنبشی که خود سردمدار آن بودند دانست. پس از موج عظیم افکار چپ گرایانه ای که بر افزایش تولید و ایجاد "دمکراسی در مصرف" در همه ی جهان تاکید میکرد گزارش هایی شبیه این کتاب سعی در تعدیل این موج و بهینه نمودن روش های توسعه ی جهانی شدند. در سال 2001 ، باشگاه رم یک اندیشکده ی اقماری به نام tt30 تشکیل داد. این کار مقدمه ی برنامه ی " جوانان" این اندیشکده بود. برنامه اصلی متشکل از حدود 30 مرد و زن در سنین 25 تا 35 سال بود. این کار برای شناسایی و حل مشکلات در جهان ، از دیدگاه جوانان بود. براساس وب سایت این اندیشکده ، کلوپ رم از دانشمندان ، اقتصاددانان ، بازرگانان ، کارمندان عالی رتبه بین المللی ، روسای دولت ها و روسای پیشین دولت ها از هر پنج قاره تشکیل شده است که متقاعد شده اند که آینده بشر یک بار و یکباره مشخص نمی شود. و اینکه هر انسانی می تواند در بهبود جوامع ما نقش داشته باشد. " این اندیشکده دارای انواع مختلف عضویت است. اعضای كامل در فعالیت های تحقیقاتی و پروژه ها مشاركت می كنند و در طول تصمیم گیری های مجمع عمومی سالانه باشگاه در فرآیندهای تصمیم گیری مشاركت می كنند. از میان اعضای کامل ، 12 نفر به عنوان کمیته اجرایی انتخاب می شوند که جهت کلی و دستور کار را تعیین می کند. از کمیته اجرایی ، دو نفر به عنوان همكاران و دو نفر به عنوان نایب رئیس انتخاب می شوند. دبیرکل نیز از اعضای کمیته اجرایی انتخاب می شود. دبیر کل ، مسئولیت فعالیت روزانه این باشگاه از دفتر مرکزی آن در وینترتور سوئیس را به عهده دارد . گذشته از اعضای کامل ، اعضای وابسته نیز وجود دارند که در تحقیقات و پروژه ها شرکت می کنند ، اما در مجمع عمومی رای ندارند.این باشگاه همچنین اعضای افتخاری دارد. اعضای افتخاری شامل پرنسس بئاتریکس از هلند ، اوریو گیارینی ، فرناندو هنریک کاردوزو ، میخائیل گورباچف ، پادشاه خوان کارلوس اول اسپانیا ، هورست کوهلر و مانموهان سینگ هستند . از سال 2017 تاکنون 43 گزارش دیگر به این باشگاه داده شده است. اکثر این مطالعات مواردی است که توسط کمیته اجرایی انجام شده یا توسط یک عضو یا گروهی از اعضا یا افراد یا مؤسسات خارجی پیشنهاد شده است. جدیدترین عناوین حول موضوعات سرمایه داری ، روند ها ، جمعیت و نابودی سیاره است . در ادامه ی پروژه جوانان این اندیشکده که به نوعی برنامه ریزی جهت تولید و تربیت نسل بعدی رهبران جهانی است ، در سال 2016 ، این باشگاه یک پروژه جدید برای جوانان را با نام "Reclaim Economy" آغاز کرد. آنها با این پروژه از دانشجویان ، فعالان ، روشنفکران ، هنرمندان ، فیلمسازان ، معلمان ، اساتید و دیگران پشتیبانی می کنند تا آموزش اقتصاد را به دور از حالت " ریاضی شبه علم " تبدیل کنند. انتقادات : رابرت سولو ، اقتصاددان برنده جایزه نوبل ، از محدودیت های رشد به دلیل داشتن سناریوهای "ساده گرا" انتقاد می کرد . او همچنین منتقد جدی کلوپ رم بوده است ، ظاهراً برای آماتوریسم موجود در پژوهش های این اندیشکده . وی گفته است: "موضوعی که واقعاً من را اذیت می کند ، آماتورهایی است که اظهارات پوچی در مورد اقتصاد می کنند و من فکر میکنم نظر کلوپ رم مزخرف است. نه به این دلیل که ممکن است منابع طبیعی یا ضروریات محیطی در بعضی مواقع محدودیتی ایجاد نکنند. بلکه به این دلیل که باشگاه رم این مطالعات را بدون مدرک وبدون داشتن صلاحیت مناسب انجام می داد . تحلیلی دیگر از مدل جهانی که توسط ریاضی دانان ورمیولنس و جونگ برای The Limits to Growth استفاده شده است ، نشان داد که این گزارش "نسبت به تغییرات پارامترهای کوچک" و داشتن "فرضیات و تقریب های مشکوک" بسیار حساس است. این اندیشکده همواره در مرکز بسیاری از نظریات توطئه بوده است. با اندکی جستجو در این زمینه حجم زیادی از مطالب در این زمینه را مشاهده خواهید نمود. نکته ی مهم اما در مورد این اندیشکده آن است که برخلاف دیگر سازمان هایی که در نظریات توطئه به آنها پرداخته میشود هیچ گونه " پنهان روشی " و " رازورزی " در دستور کار این اندیشکده قرار ندارد. اکثر برنامه ها و نظریات این اندیشکده حتی مطالبی چون " لزوم کاهش جمعیت بشری " به صورت علنی و کنفرانس های بین المللی اعلام میشود. ................................................................... en.wikipedia.org/wiki/Club_of_Rome www.clubofrome.org/about-us/history/
  23. seyedmohammad

    اندیشکده کارنگی

    گزارش اندیشکده کارنگی در مورد برجام و رویکرد دولت ترامپ به قلم ویلیام جی برنز و جیک سالیوان . ویلیام جی برنز رییس بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی است. او قبلاً به عنوان معاون وزیر امور خارجه آمریكا خدمت کرده است . جیک سالیوان نیز همکار ارشد در برنامه ژئواکولوژی و استراتژی کارنگی است او همچنین یک مدرس ارشد دانشکده حقوق ییل است . این گزارش بیان میدارد که ترامپ یک سال پس از کنار گذاشتن توافق هسته ای ایران ، درگیر یک کارزار پرخطر و خطرناک است. او سعی کرده است تا استراتژی اش را به عنوان نوعی دیپلماسی همراه با اجبار (1) معرفی کند . ظاهراً هدف وی یک "معامله بهتر" با ایران است. اما تاکنون ، استراتژی وی همه اجبار بوده و خبری از دیپلماسی نیست. تشدید تعرضات وی در مورد تحریم ها ، لفاظی های سرزنشگرانه مقامات ارشد ایرانی و عدم تعامل مستقیم دولت وی با تهران نشان دهنده ی یک هدف اساسی است : تسلیم یا فروپاشی حکومت ایران. اما به عقیده ی نویسندگان این گزارش ؛ تجربه های دردناک تاریخ روابط ایران و آمریکا نشان داده است که هیچ یک از این اهداف واقع بینانه نیست. مورد اول خطر برخورد شدید میان ایران و آمریکا را در پی دارد . در این زمینه نویسندگان به افزایش تنشها در محیط خلیج پارس اشاره میکنند و اینکه فضا یه قدری متشنج است که هیچ یك از طرفها نمی توانند اقدامات دیگری را اشتباه گرفته و یا بد تفسیر كنند. نویسندگان بیان میدارند که ما دیده ایم که دیپلماسی همراه با اجبار در تقابل با ایران موفقیت آمیز است اما روش صحیح اجرای آن اینگونه نیست . ایشان ادعا میکنند که دو نفر از مذاکره کنندگانی بوده اند که مذاکرات پنهانی دوجانبه را با ایرانیان انجام داده اند . مذاکراتی که راه را برای توافق های موقت و جامع هسته ای بین ایران و گروه به اصطلاح P5 + 1 ،( پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان ) هموار کرد. در آن زمان ایالات متحده فشار بین المللی گسترده ای را برای تهران به وجود آوردکه شامل موارد زیر بود : اهرم سیاسی : جامعه بین المللی متحد در تصمیم خود برای جلوگیری از تولید سلاح هسته ای ایران؛ اهرم نظامی : تهدید دائمی مبنی بر بکار بردن زور؛ اهرم اقتصادی : تحریم ها که در نهایت باعث افت 50 درصدی صادرات نفت ایران و افت سنگین ارزش ارز آن کشور شد. در ادامه ایشان چگونگی استراتژی دیپلماسی همرا ه با اجبار را از دیدگاه خودشان توضیح میدهند . به نظر ایشان فشار وارد شده در زمان اوباما بر ایران لازم بود اما کافی نیست ، زیرا فشار به تنهایی یک هدف کامل نیست. این هدف با یک هدف واقع گرایانه - یک برنامه محدود هسته ای کاملاً محدود و از نزدیک تحت نظارت - و تمایل به تعامل مستقیم با ایرانیان همراه بود . همین مطالب هم نه از طریق نشست های خشک و خالی بلکه در طی ماه ها مذاکرات دشوار به دست آمد . از نظر نویسندگان گزارش ، اکنون پس از گذشت بیش از یک سال از اجبار و فشار بر تهران ، نوبت آن رسیده که ترامپ دیپلماسی را دوباره جدی بگیرد. این بدان معنی است که از تکرار شرایطی که طرف مقابل هرگز آن را قبول نخواهد کرد خودداری شود . بهترین راه پیش رو برای دولت ترامپ این است که به صورت محرمانه سیگنال هایی بدهد که خواسته های حداکثری آنها خام بوده و اکنون یک برنامه واقع بینانه تر در مورد مسائل هسته ای را دنبال می کند. این کار با تمدید مهلت های توافق هسته ای آغاز می شود و تشخیص این که تحریم های بیشتر برای تشویق پذیرش ایران ضروری خواهد بود. این بدان معناست که بی سر و صدا در مورد تأمین آزادی آمریکایی های بازداشت شده در زندان های ایران صحبت کند. همین طور این به معنای تحقیق برای مسائل احتمالی در مورد برنامه های موشکی بالستیک ایران است. و همچنین به معنای تشویق گفتگو در مورد جنگ های جاری در افغانستان و یمن است . در انتها نویسندگان بار دیگر از راهبرد دیپلماسی اجبار دوران اوباما تقدیر کرده و هشدار میدهند که اجبار بدون دیپلماسی می تواند منجر به اشتباهات بزرگی در خاورمیانه شود. پ.ن : مطلب فوق در اوایل دوره ی ترامپ نگاشته شده است ولی ازان رو شایسته توجه است که انتظار میرود پس از روی کار آمدن دوباره ی دمکرات ها تیم هایی با تفکرات فوق دوباره به صحنه ی مذاکرات برگردند و استراتژی " دیپلماسی همراه با فشار " را به جای " فشار حداکثری "در دستور کار قرار بدهند. ............................................................... 1. coercive diplomacy carnegieendowment.org/2019/05/16/we-led-successful-negotiations-with-iran.-trump-s-approach-isn-t-working-pub-79141
  24. seyedmohammad

    "اندیشکده ها "

    بسمه تعالی موسسه اقتصاد بین المللی پترسون موسسه اقتصاد بین الملل پیترسون Peterson Institute for International Economics که به اختصار (PIIE) خوانده میشود ، یک اندیشکده با تمرکز بر اقتصاد بین المللی، مستقر در واشنگتن دی سی است . این اندیشکده توسط فرد برگستن در سال 1981 تاسیس شده است . مطابق گزارش Global Go to Think Tank Index ، این اندیشکده شماره "20 (از 150)" در "اندیشکده های برتر جهان " و شماره 13 (از 60 مورد) در " اندیشکده های برتر در ایالات متحده " به شمار میرود . بودجه سالانه این موسسه حدود 12 تا 13 میلیون دلار است و توسط بنیادها ، شرکتهای خصوصی و افراد و همچنین درآمد حاصل از انتشارات و صندوق سرمایه ی اندیشکده حمایت مالی می شود. زمینه های تحقیق : "بدهی و توسعه" - فساد و حاکمیت ، تسویه بدهی ، کمک خارجی / کمک فنی ، فناوری و کشورهای در حال توسعه ، اقتصادهای انتقالی ، بانک جهانی و بانکهای توسعه منطقه ای. "جهانی سازی" - سیاست جهانی سازی ، جهانی سازی و کار ، جهانی سازی و محیط زیست ، مهاجرت ، مسائل و تأثیرات. "امور مالی بین المللی / اقتصاد کلان" - رژیم های نرخ ارز / سیاست پولی ، مالی ، سرمایه گذاری و بدهی ، بحران های مالی جهانی ، صندوق پولی بین المللی ، اقتصاد جدید و بهره وری ، اقتصاد جهانی. "تجارت و سرمایه گذاری بین المللی" - سیاست رقابت ، مدیریت شرکت / شفافیت ، تجارت الکترونیکی و فناوری ، تحریم های اقتصادی ، انرژی ، سرمایه گذاری مستقیم خارجی ، حقوق مالکیت معنوی ، بلوک های تجاری منطقه ای ، خدمات ، سیاست مالیاتی ، WTO و سایر نهادهای جهانی. "سیاست اقتصادی ایالات متحده" - تحریم های اقتصادی ، کمک های خارجی / کمک فنی ، اختلافات تجاری ، مرجع ترقی تجارت ، سیاست پولی / مالی ایالات متحده ، سیاست تجارت ایالات متحده. بحث اصلاح مالیات 2017 : موسسه پیترسون در صدر تحقیقات درمورد پیشنهادات دولت ترامپ مبنی بر اصلاح کد مالیاتی قرار گرفته است. تحلیل های مقایسه ای این اندیشکده در اقتصادهای پیشرفته نشان می دهد که پیشنهاد افزایش مالیات کسری بودجه را افزایش می دهد ، مگر اینکه همراه با کاهش حفره های مالیاتی باشد. انتقادات به این اندیشکده : در یک مقاله که در در سال 2016 در نیویورک تایمز منتشر شد ، شخصی به نام استیون راتنر ساختمان جدید موسسه پترسون را "رختکن تیم جهانی سازی و تجارت آزاد " نامید. وی گفت ، ما نباید مرزهای خود را ببندیم یا از جهان عقب نشینی کنیم ، اما تجارت آزاد برنده و بازنده دارد و ما باید نسبت به بازندگان حساس باشیم و سعی در کمک به آنها داشته باشیم ، به عنوان مثال با توزیع مجدد درآمد از طریق سیستم مالیاتی. .......................................................... en.wikipedia.org/wiki/Peterson_Institute_for_International_Economics www.piie.com/about-piie
  25. بسمه تعالی ایران و بحران قره باغ ؛ یک جنگ مذهبی ؟ تاکنون جنگ های بسیاری بر سر عقاید بین انسانها درگرفته است برخی ازین جنگ ها بر سر عقاید دینی بوده اند و برخی دیگر نه . فی المثل درگیری های گسترده بین کمونیست ها و کاپیتالیست ها و یا جنگ داخلی آمریکا به طور رسمی ناشی از یک عقیده ی مذهبی نبوده اندگرچه میتوان آنها را جنگ بر سر عقاید دانست. البته انواع تعاریف کاهش دهنده [1]وجود دارند که تاکید میکنند بسیاری از اعلام موضع های رسمی تنها روبنایی برای مسایل اقتصادی و یا نژادی هستند. نهایت این نظریات کاهش دهنده آنهایی هستند که جنگ و ستیز را یک امر ذاتی برای انسان دانسته و حتی اقتصاد و جنگ بر سر منابع را نیز امری روبنایی میدانند. جنگ دینی نیز خود بر دونوع است جنگ ناشی از انگیزه های دینی و جنگ توجیه شده با انگیزه های دینی . در مورد دوم باید توجه داشت که احتمال ظاهری بودن انگیزه های مذهبی و دینی بیشتر است.مهمترین علت در گر گرفتن آتش جنگ های مذهبی تفاوت‌های مذهبی است. مفهوم تفاوت های مذهبی خود به یک گروهه ی بزرگتر اشاره دارد: تفاوت های انسانی. این قسم خاص از تفاوت های انسانی می‌تواند بین یک واحد سیاسی ( نظام مستقر، دولت ، پادشاهی الخ) ، یا میان فرقه‌ها و مذاهب مختلف ویا ادیان مختلف تحت یک حاکمیت سیاسی باشد. در قرن بیستم عبارت holy war و عبارت هایی ازین دست یادآور افراط گرایی دینی است . این انبوهه های معمولا کوچک مذهبی تاکنون کوشیده اند به گسترش خشونت‌آمیز محتوای ایمان خود بپردازد، در برخی از موارد مانند گسترش ایمان با حذف افراد دیگری که به باور ایشان ایمان نداشته اند بوده است . برخی از مصادیق اخیر این موضوع ، نسل کشی مسلمانان توسط بوداییان در برمه، درگیری های دایمی میان مذاهب در هند، کشتار های دسته جمعی توسط افراط گرایان مسیحی و البته جنایت های پرشمار سنی های تندرو (سلفی ) به خصوص در قضایای عراق و سوریه بوده است . بر اساس برخی پژوهش ها [2] از میان 1763 جنگ ثبت شده به لحاظ تاریخی چیزی در حدود 7 درصد آنها با انگیزه های مذهبی بوده اند. البته نکته ی مهمی در اینجا وجود دارد : جنگ های مذهبی معمولا بسیار خونبارترند. براساس پژوهش دیگری [3]بیش از ده درصد از خونبارترین درگیری های تاریخی با انگیزه های مذهبی رخ داده اند. گذشته ازنظریاتی که وجود انگیزه های مذهبی را در مورد جنگ ها از اساس قبول ندارند، میتوان میل واضحی را در میان دولت ها و گروه ها برای نوعی از توجیه مذهبی برای درگیریهایشان دانست. مهم ترین دلیل امر فوق چنین به نظر میرسد: مذهبی کردن به جهت روانی و تبلیغاتی دارای ابعاد و تاثیرات مهم داخلی و خارجی است . ابعاد داخلی: یکی از مهمترین ابعاد رنگ و وبوی مذهبی دادن به جنگ ها، کمک به پروسه ی ناانسان پنداری [4] و یا شر پنداری [5] دشمن است. مذهب امر مهمی است و برای بسیاری از مردم جهان، اعتقادات مذهبی مهم ترین چیزها در زندگی ایشان است. کسی که مخالف این عقاید باشد . یا به آنها توهین کند قطعا موجود شریری است و باید به شدیدترین وجه با وی برخورد نمود. این کار به رهبران گروه ها و جوامع کمک میکند تا احساسات پیروانشان را تهییج کنند و ازیشان خشونت بیشتری در قبال دشمن طلب کنند. مثال های زیادی در این مورد وجود دارد که محور شرارت جرج بوش گویا ترین مثال است. ابعاد خارجی : در بعد خارجی استفاده از پوشش جنگ مذهبی که حوزه ی عقاید راسخ است به رهبران جوامع میکند که جوامع یا دولت های دیگر را حتی الامکان از منطقه ی خاکستری خارج کنند. آنها با ساختن یک دو قطبی جعلی [6]به بازیگران خارجی اعلام میکنند که یا با ما هستید و یا بر علیه ما. این تکنیک بسیاری از کمک های بالقوه را به بالفعل تبدیل میکند. در این مورد نیز آمریکای دوره ی جرج بوش یکی از کاملترین نمونه های معاصر است. شواهدی هم اکنون از درگیری قره باغ مخابره می شود که حاکی از میل طرفین به مذهبی کردن این جنگ است. هدف قرار دادن کلیساها و مساجد، استفاده از ادبیات مذهبی و دعوت از کشورهای هم مذهب از نمونه های این اقدامات است. اقداماتی چون بی حرمتی به اماکن مذهبی میتواندواقعا ازطرف دشمن و یا حتی خود این کشورها به صورت پرچم ساختگی [7] صورت گرفته و تشدید شود. این درحالی است که درگیری قره باغ یک درگیری با زمینه های فتح زمین [8] و در مراحل بعد ناشی از کینه های تاریخی و عمدتا نژادی است. کشتارهای وسیعی که دو طرف به عنوان زمینه های تاریخی این نزاع مدام برآن تکیه میکنند از سوی هر دو طرف و بر اساس بنیان های نژادی صورت گرفته است. ممکن است که دو طرف با تلاش برای دادن توجیهات مذهبی به این درگیری در بعد تبلیغات داخلی موفقیت هایی به دست بیاورند ولی باید بدانند که زمان تاثیر گذاری بر دیگر کشورها با استفاده از ادبیات مذهبی گذشته است. کسی در دنیا فریب هیچ یک از دو کشور برای اسلامی یا صلیبی کردن جنگ را نخواهد خورد. جمهوری اسلامی کماکان با پایبندی به قوانین بین المللی قره باغ را خاک آذربایجان میداند. البته باید به یاد داشت همانگونه که قره باغ بخشی از خاک آذربایجان بوده و پس از مدتی از آن جدا شده است کشور آذربایجان نیز در طول تاریخ بخشی از سرزمین ایران بوده و اکنون چندسالی است که مستقل شده است. جمهوری اسلامی همچنین هرگونه درگیری منطقه ای را به صلاح منطقه ندانسته و راه حل این بحران را در گفت و گو میداند. ایران در صورت اعلام جنگ مذهبی قطعا مخاطب ارمنستان نخواهد بود. ولی گرگینه های دو سوی ارس که نسخه ی بازتولید شده تفکرات مذهبی داعش در لباس تفکرات نژادپرستانه هستند نیز باید بدانند که نظام اسلامی وارد بازی مسلمان نمایی و شیعه نمایی ایشان نخواهد شد. تفکرات نژاد پرستانه هیچ جایی در اسلام ندارند از آن رو که طبق نص قرآن کریم : ان اکرمکم عندالله اتقاکم . ........................................................................................................................................... [1] https://en.wikipedia.org/wiki/Reductionism [2] Axelrod, Alan; Phillips, Charles, eds. (2004). Encyclopedia of Wars (Vol.3). Facts on File. pp. 1484–1485 Index entry for Religious wars category. [3] Matthew White (2011). The Great Big Book of Horrible Things. W.W. Norton & Company. p. 544. [4] Dehumanization of the enemy [5] Demonizing the enemy [6] https://en.wikipedia.org/wiki/False_dilemma [7] False flag [8] به دلیل وسعت کم سرزمینی دو کشور