-
تعداد محتوا
642 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های master1986
-
[align=center][b][size=18][color=red]ادامه فيلم ضد ايراني «300» ساخته می شود[/color][/size][/b][/align] [align=center][color=brown][b]فيلمساز صهيونيست ـ كارگرداني دنبالهي فيلم ضد ايراني «300» را بر عهده گرفت.[/b][/color][/align] [align=center][img]http://www.filmmakermagazine.com/webexclusives/uploaded_images/300_2.jpg[/img][/align] [color=indigo] به گزارش ايسنا، اين پروژه سينمايي كه «300 نبرد آرتميزيا» نام دارد، بهعنوان دنبالهي فيلم ضد ايراني «300» توسط شركت فيلمسازي برادران وارنر تهيه و توليد مي شود.بنا بر اعلام آي ام دي بي، «نوام مورو» ـ كارگردان 50 ساله صهيونيست ـ دركارنامه هنرياش ساخت يك فيلم تلويزيوني و فيلم سينمايي «مردم هوشمند» را به ثبت رسانده است.اين پروژه با تهيهكنندگي «مارك كانتون»، «جياني نوناري» و «برني گلدمن» به توليد خواهد رسيد. به گزارش توتال فيلم، «آرتميزيا» يا «آرتميس يکم کاريا»، حاکم ساتراپي ايونيا در قرن پنجم قبل از ميلاد، و فرمانده يکي از ناوگان سپاه ايران در نبرد با يونان بود. آرتميس در سال 480 پيش از ميلاد، در جنگ سالاميس که بين نيروي دريايي ايران و يونان در گرفت، شرکت داشت. قبل از شروع جنگ دريايي سالاميس، خشايارشاه از همه اميران محلّي و فرماندهان دريايي نظرشان را راجع به جنگ دريايي خواسته بود. پاسخها تماماً در تأييد جنگ دريايي با نيروي بحريه يونان بود مگر نظر آرتميس؛آرتميس پنج کشتي فراهم ساخت که در بحريه خشايار شاه بعد از ناوهاي فنيقي از معروفترين به شمار ميرفتهاست.هرودوت در اين باره مينويسد: در هنگام نبرد آرتميس در حالي که کشتيهاي آتني در تعقيب او بودند و فرارش از آن تنگنا غير ممکن ميرسيد، چارهاي انديشيد. او يک کشتي همدست را از کار انداخت. با غرق کردن اين کشتي آرتميس با يک تير دو نشان زد زيرا فرمانده کشتي يوناني با مشاهده صدمهاي که آرتميس به کشتي پارسي وارد ساخته بود، پنداشت که با يک کشتي يوناني طرف است بنابراين از تعقيب او باز ايستاد و هدف ديگري را تعقيب کرد.در داستاني که هرودوت درباره غرق کردن کشتي خودي توسط آرتميس بيان کرده، تناقضاتي به چشم ميخورد. در چنين جنگ عظيمي که صدها کشتي جنگي از هر دو طرف شرکت داشتهاند، انتظار ميرود که مانند هر پيکار ديگري، کشتيهاي طرفين جنگ، پرچم و علامتهاي مخصوصي به همراه داشته باشند، تا قواي دوست از دشمن قابل تفکيک باشد.همچنين بعيد به نظر ميرسد واقعيت چنين حادثهاي همزمان هم از نظر سپاهيان يوناني و ايراني حاضر در ميدان جنگ و هم از نظر شاه و همراهانش که در ارتفاعات مشرف به ميدان جنگ سالاميس ناظر بودهاند، پنهان مانده باشد. اگر همراهان خشايار در فاصلهاي بودهاند که بتوانند يک زن را از مرد تشخيص بدهند، چطور در تميز دادن يک کشتي خودي، از کشتي دشمن دچار خطاي ديد، شدهاند.[/color] [url=http://alef.ir/vdcfxydymw6dy0a.igiw.html?111203]منبع خبر[/url]
-
مقایسه میگ - 35 وسوخو- 35bm مقایسه میگ - 35 وسوخو- 35bm
master1986 پاسخ داد به henaselakesan تاپیک در مقایسه هواپیماها
لطفا مقاله رو ويرايش كنيد تا بشه خوندش !! بعد انشالله دوستان هم در اين بحث شركت مي فرمايند.- 106 پاسخ ها
-
- مقایسه هواگردهای رزمی
- su-35
- (و 5 بیشتر)
-
[quote] abijoon1 عزیز حقا که همین طوریه،حرف دل همه رو زدی مسترجان من دیگه فیلم ضد ایرانی حضور ذهن ندارم کمی کسری داشت دوستان ببخشند دیگه [/quote] با سلام به همه بزرگواران - بالاخص معين بزرگوار [color=indigo] بله حق با شماست- كمبود منابع اونقدر وب فارسي به مثابه كبك سر در برف فرو كرده كه جاي هيچ دفاعي رو باقي نميگزاره . . . واقعا اگه 1 هزارم اون مقداري كه صرف ترويج فرهنگ ضد ايراني ميشه ما براي فرهنگسازي براي جرياني كه بشه بهش گفت "ضد ضد ايراني " هزينه مي كرديم وضعيت ما الان اين نبود. اين همه كنايه مستقيم و غير مستقيم تو هاليوود داره ميشه و براي اذهان مردم جهان خوراك ضد ايراني آماده مي كنن - و اين همه منتقد مفت خور و . . . كه فقط بلدن تو نقد هاشون از پروتز لب فلان بازيگر و رنگ چشم اين و ميميك اون و . . . تعريف بي خود كنن و اسمش رو بگزارن نقد !!! خدا وكيلي بريد عناوين فيلمهاي ضد ايراني رو سرچ كنين و به دنبال نقد شون بگرديد - از قرصهاي ناباروري و وياگرا گرفته تا روش آشپزي لينك براتون مياد كه 90درصدشون هم تبليغاته!! اين يعني اين كه همه سرشون رو كردن زير برف!! خدايا اين غفلت زدگان را از زمستان فراموشي و جهل به بهار خرد رهنمون بگردان. در مورد سيماي ج.ا و سينماي ج.ا هم چيزي نگيم بهتره .(ممكنه براي سايت شر بشه - نه كه اينها آستانه تحمل و جنبه بالاي دارن!!) يه موقع ديدين محدوديت آفريني كردند و اين تارنماهاي انحرافي رو از دسترس خلق الله خارج كردند!! [/color] موفق باشيد// از دوستان تقاضا دارم در صورت يافتن سوژه مناسب، بسته به همتشون در بحث مشاركت كنند.
-
بسيار عالي بود معين جان - خسته نباشيد.
-
با تشكر فراوان از دوست خوبم جناب rinbow [color=indigo] به دوستان علاقع مند پيشنهاد ميكنم به لينك زير برند و تريلر فيلم رو مشاهده كنند(حاوي تصاويري تحريف شده از امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي 1979) http://www.imdb.com/video/wab/vi1316684825/[/color]
-
[quote]دوستان این شلیک خمپاره ای هستش...و مثل یه سنگ به زمین می خوره و منهدم نمیشه [/quote] اين فرمايش شما درسته ولي لزوما هميشه اين اتفاق نميفته - بستگي به اين داره كه بستر فرود چه نوع جنسي داشته باشه و راكت با چه زاويه اي فرود بياد و . . .
-
[quote]فكر ميكنيد ميشه اين جوري شليك كرد من شنيدم ضربه شديدي به پشت ميزنه تو اون وضع هم عادم تعادل درست نداره ميشه نميشه چه طوريه [/quote] با سلام - بله ميشه شليك كرد ولي اينكه تا چه حد بشه هدفي رو مورد اصابت قرار داد رو . . . . شايد منظور فقط ريختن آتش باشه كه به اين شكل اقدام به شليك RPG مي كنند!! -------------------- خير كسي كه قبضه آرپي جي رو در اختيار داره در موقع شليك هيچ چيزي به عنوان ضربه يا لگد و . . . احساس نميكنه ولي تا دلتون بخواد صدا داره .
-
[align=center][b] [color=red] بزرگترین تولید کننده فیلم های ضد اسلامی و ضد ايراني را بهتر بشناسیم[/color][/b][/align] [align=center] صندوق کلاریون یک نهاد اسرائیلی آمریکایی است که با ساخت فیلم های جنجالی، ایران ستیزی و اسلام ستیزی را در آمریکا بویژه دانشگاه ها ترویج می کند.[/align] [color=indigo] پایگاه اینترنتی هافینگتون پست در گزارشی به معرفی صندوق کلاریون پرداخته و مینویسد: صندوق کلاریون یک سازمان غیر انتفاعی تقریبا وابسته به احزاب راست اسرائیل و آمریکا است که فیلمهای مستند جنجالی در مورد تهدید اسلام تولید و توزیع میکند و آمریکاییها را وادار به آماده باش درباره تهدید اسلام افراطی میکند. این گروه در سال 2006 تاسیس شد و به منظور انجام ماموریتش دست به تولید فیلمهای مستند آموزشی و انتقال مضامینی در مورد اسلام افراطی در فیلمهایش میزند و از طریق تلاشهای زیاد در اینترنت و پردیسهای دانشگاهی به دنبال دستیابی به اهدافش است. صندوق کلاریون توسط "رافائل شور" یک محافظه کار خاخام اسرائیلی تاسیس شد، و هیئت مشورتی کلاریون شامل بعضی از نئو محافظهکاران و دیگر سیاستمداران جنگ طلب از قبیل "فرانک گاف نی" از مرکز سیاست امنیتی؛ "دانیل پایپ" از انجمن خاورمیانه، "ژودی یاسر"، موسس "انجمن آمریکایی اسلامی برای دموکراسی" و سخنگوی صندوق کلاریون و مستند جهاد سوم، "کلار لوپز"، مدیر اجرایی کمیته سیاست ایران، "هارولد رود"، افسر پیشین زیر نظر داگلاس فیت در دوره رونالد رامسفلد، "یان شارون" مدیر اجرایی "مینه سوتا علیه تروریسم" و "سارا استرن" رئیس "انجمن حقیقت خاورمیانه" (EMET) است که در پخش فیلمهای کلاریون همکاری و مشارکت دارند. صندوق کلاریون توجه رسانههای زیادی را به خاطر تلاشهایش در توزیع میلیونها نسخه از دی وی دیهای فیلم کوتاه "وسواس: جنگ اسلام افراطی علیه غرب" و برای نقشش در تولید فیلم "جهاد سوم: تصویر اسلام افراطی برای آمریکا" که در می 2009 پخش شد، جلب کرد. تلاشهای کلاریون برای ترویج این گونه فیلمها انجام داده و در سال 2008 برخی رسانه ها در مورد کلاریون گفتند که متهم به معاف از مالیات بودن و تلاش برای تحریک کردن فضا و ایجاد ترس در آمریکا در هفتههای قبل از انتخابات ریاست جمهوری است.در اواخر سال 2010، کلاریون اعلام کرد که در حال تکمیل تولید سومین مستند خود است؛ که این فیلم در مورد مالیخولیای تهدید ایران است. عنوان فیلم "ایرانیوم" بود؛ فیلمی که قصد داشت هراس را در مورد تهدید برنامه هستهای ایران را از طریق توضیح اصول انقلاب و به صورت تصویری افزایش دهد و تنفر و خشونت را به رهبران ایران نسبت دهد. فیلم رفتارهای متجاوزانه ای از دولت در مورد شهروندانش را نشان داده و به ترتیب تاریخی، استفاده دولت از ترور در خارج برای تحمیل پیام مرگبار در برابر دشمنان خود ساخته را القا می کند. • فیلم وسواس:جنگ اسلام افراطی علیه غرب بعضی از 28 میلیون دی وی دی وسواس که تبلیغ تنفر نامیده شد توسط بعضی از منتقدین در روزنامههای چندین ایالت کلیدی آمریکا از قبیل فلوریدا، اوهایو و میشیگان در روزهای منتهی به انتخابات سال 2008 الصاق شده و قابل دسترس بود. این فیلم ویدئویی تلاش میکرد موردی بسازد که در آن نیت اسلام افراطی را، هدفگیری تمدن غرب و قرار دادن آن زیر یوغ ارزشهای اسلام نشان دهد. این مطلب توسط رافائل شور موسس صندوق کلاریون و وین کوپینگ تولید کننده فیلم ویدیویی "بیرحم: مبارزه برای صلح در اسرائیل" نوشته شده است. فیلم بیرحم نیز مستندی درباره منازعه فلسطین - اسرائیل است که برروی خشونتهای اعراب تمرکز میکند. چندین گروه از قبیل کمیته امور آمریکا - اسرائیل و سازمان صهیونیستی آمریکا که از سیاستهای نظامیگری اسرائیل و آمریکا حمایت میکنند از اکران فیلم بیرحم نیز حمایت کردند.بعد از انتشار اولین قسمت آن در سال 2005، نمایش وسواس بحثهای راجع به اسلام هراسی را در پردیسهای دانشگاهی آمریکا داغ کرد. فیلم به صورت تجاوزکارانه اسلام هراسی را در دانشگاهها ترویج میکرد. وقتی که نسخههای دی وی دی فیلم به عنوان بخشی از پروژه هشدار علیه تروریسم "دیوید هارویتز" ترویج شد و در لای روزنامههای ایالتی در ماههای آخر منتهی به انتخابات 2008 ظاهر شد بعضی از ناظران متهم کردند که کلاریون و انجمن حقیقت خاورمیانه به صورت سری به دنبال حمایت از سناتور "جان مک کین" و دیگر کاندیداهای جمهوریخواه هستند که علیه افراطگرایان اسلامی و تهدید آنها مبارزه میکنند در حالیکه رقیب دموکرات آنها سناتور "باراک اوباما" در مورد این مساله ضعیف عمل میکند. وقتی که یک روزنامه در یک شهر کوچک پنسیلوانیا منبع ارسال دی وی دیها را بررسی کرد، فهمید که منبع ارسال دی وی دیها وبسایت صندوق کلاریون به آدرس Radicalism.orgبوده است که یک گزارش سیاسی در حمایت از مبارزات مک کین منتشر کرده است. گزارش بیان میکند که سیاستهای مک کین برای مقابله با اسلام تهاجمی و تروریسم تلاش میکند. طبق نظر نیویورک تایمز، وسواس به عنوان نقطه جوش مباحث دانشگاهی درباره خاورمیانه عمل کرد، نه فقط به دلیل آنکه کلیپهای آن از تلویزیون اعراب در غرب به ندرت نشان داده میشود، بلکه بدلیل شبکه پخش و حامیان اسرائیلی آن. • جهاد سوم این گزارش در ادامه به بررسی فیلم جهاد سوم پرداخته و مینویسد: جهاد سوم توسط صندوق کلاریون در می 2009 تولید شد. جهاد سوم ادعا میکند که جنگی را بررسی میکند که رسانهها چیزی درباره آن به شما نگفتهاند و دشمنی که دولت نیز از نام آن میترسد را آشکار میکند. در اواخر سپتامبر 2008، وبسایت فیلم ادعا میکند که فیلم بر روی سند سری (مانیفست برادری مسلمانان آمریکایی) کشف شده توسط اف بی ای تمرکز کرده است. فیلم تشریح میکند که هدف جهاد بزرگ تخریب تمدن غرب از درون از طریق عملیات نفوذی و سلطه بر شمال آمریکا است. فیلم مبارزه رهبران مسلمان افراطی در آمریکا را نمایش می دهد.متحصصان برجسته جهاد سوم کسانی از قبیل "ریچل ارنفلد" از مرکز دموکراسی آمریکا، "جیمز لویس" رئیس سابق سیا، "میچل لدین"، "والید فارز" و "برنارد لوییس" از بنیاد دفاع و دموکراسی، سناتور "جوزف لیبرمن" و "گولیانی" شهردار سابق هستند. در وبسایت کلاریون (Radicalislam.org) (پرچمدار نمایش فیلم اسلام ستیزی در آمریکا)، بازدید کنندگان میتوانند یک تریلر درباره جهاد سوم ببینند که القا میکند که "ژودی یاسر" از انجمن آمریکایی اسلامی دموکراسی، اسنادی را از اف بی ای کشف کرده و تصمیم میگیرد که آنها را بررسی کند. او شرح میدهد که آیا دولت اسلامی تهدیدی برای امنیت آمریکا محسوب میشود؟خودش جواب میدهد:"بله"! لیکود و ارتباطات نئو محافظهکاران بعضی منتقدان، صندوق کلاریون را ابزار حزب راست لیکود اسرائیل قلمداد میکنند. طبق گزارش دپارتمان شرکتها، رابرت شور، رابی هنری هریس و ربکا کبات با صندوق کلاریون همکاری دارند. گزارش شده است که این سه نفر به عنوان کارمندان شرکت بینالمللی "آیش هوتورا" (Aish Ha Torah) خدمت میکنند، سازمانی که اسرائیلی بودن آن بر کسی پوشیده نیست.گزارش ها نشان میدهد که بودجه تولید، بازاریابی و توزیع فیلم وسواس ،ریشه در گروه اسرائیلی آیش هاتورا دارد."نیهاد اواد" مدیر اجرایی شورای آمریکا - اسلام، گفت: "رای دهندگان آمریکایی سزاوار این هستند که بدانند چگونه آنها هدف یک مبارزه چند میلیون دلاری توسط یک گروه خارجی برای نفوذ به انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفتهاند. علاوه بر آن، کلاریون به طور مستقیم یا غیر مستقیم در مبارزات سیاسی مشارکت داشته است."اینترپرس سرویس همچنین گزارش کرد که نئو محافظهکارانی از قبیل "جان کیرک پاتریک"، "دانیل پایپ" از انجمن خاورمیانه، "میراف وورمسر" از بنیاد هادسون، "فرانک گاف نی" از مرکز امنیت سیاسی، "وولسی"، آریل کوهن و نینا شه بنیاد هریتیج نیز جزو مشاوران (EMET) هستند. • مشاوران خارجی صندوق: - فرانک گاف نی: وزیر سابق دفاع، آقای گاف نی موسس و رئیس مرکز سیاست امنیتی واشنگتن است. گاف نی سابقا به عنوان وزیر دفاع در دوره ریاست جمهوری ریگان بود.- دکتر ژودی یاسر: رئیس و موسس انجمن اسلامی آمریکایی برای دموکراسی، دکتر یاسر، مسلمان و پزشک طب درونی و قلب شناسی هستهای در فونیکس است. - کلار لوپز: افسر سابق آژانس اطلاعاتی آمریکا (سیا)، کلار لوپز متخصص اطلاعات و سیاست استراتژیک در مسائل خاورمیانه و امنیت داخلی است. - دانیل پایپز: مدیر انجمن خاورمیانه، موسس "کمپس واتچ" وی در دولت آمریکا پستهای مختلفی داشته است و وبسایت او DanielPipes.org)) یکی از منابع ویژه اطلاعات در زمینه خاورمیانه است. - دکتر هارولد رود:متخصص سابق مسائل خارجی پنتاگون و مشاور موسسه هادسون بوده است. - ایلن شارون: مدیر اجرایی موسسه مینه سوتا علیه تروریسم، پسر یک زوج مهاجر یهودی از لیبی و مصر. در زمینه تروریسم، اسلام افراطی و صلح در خاورمیانه سخنرانیهای زیادی دارد. در تولید فیلمهای ایرانیوم، جهاد سوم و وسواس مشارکت داشته است. - سارا استرن: موسس و رئیس "انجمن حقیقت خاورمیانهEMET"، وی به عنوان هماهنگ کننده سیاست ملی ZOA خدمت کرده است. وی همچنین موسس و رئیس EMET و از تصمیمگیران در زمینه مسائل تهدید برای دموکراسیها توسط افراطیون است. کدخبر ????? [/color] [color=green] [b] صندوق کلاریون بخش ایران را به سایت اسلام رادیکال اضافه کرد[/b] صندوق کلاریون که سازنده فیلم های ضدایرانی و ضداسلامی است در سایت اسلام رادیکال بخش ایران را برای تهدید نشان دادن ایران به جهان، اضافه کرد. [/color] [color=indigo] به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، صندوق کلاریون، تولید کننده فیلمهای مستند در زمینه ایران هراسی و اسلام هراسی، اعلام کرد که یک بخش جدید تحت عنوان "ایران 101" به وبسایتش اضافه کرده است.بخش جدید یک ماه پیش از انتشار جدیدترین فیلم مستند صندوق کلاریون یعنی ایرانیوم، که برای تهدید نشان دادن ایران هستهای مقابل آمریکا تولید شده است، شروع به کار کرد.بخش ایران 101 برای القا این که ایران هسته ای تهدیدی برای تمامی جهان است و از این طریق دیگر کشورها را نیز با خود برای دشمنی با ایران همراه کنند، راه اندازی و به جمع رسانه های جنگ نرم علیه ایران پیوسته است. "رافائل شور" بنیانگذار صندوق کلاریون ماموریت خود را چنین تشریح کرد که باید اینگونه نشان دهیم که در طول این 30 سال، رهبران ایران با شهروندان خود ظالمانه رفتار کرده اند و از اقدامات تروریستی در اقصی نقاط جهان حمایت کردند. این بسیار مهم است که مردم بدانند تهدید هستهای فقط یک قسمت داستان است. از این منظر بجز پرونده هسته ای در زمینه های حمایت از گروه های تروریستی و موضوعات حقوق بشر به ایران اتهاماتی وارد خواهد کرد. بخش جدید در وبسایت موضوعات زیر را در بر میگیرد: • ایران و حمایت از تروریسم دولتی • اسلام رادیکال و ایران • حقوق بشر و آزادی • سناریوهای تهدید • تهدید هستهای شور اضافه کرد: بعد از آشوب های تهران آمریکائیها فهمیدند که توسعه یک برنامه هستهای به تهدیدات گسترده قبلی اضافه میکند. صندوق کلاریون یک سازمان غیرانتفاعی است که در راستای مکتب امنیتی تهدید محور آمریکا همواره تلاش دارد که در خارج از آمریکا تهدیداتی را تعریف کرده و آن ها را به مردم آمریکا معرفی کند تا زمینه ذهنی در مردم برای حضور نظامی در کشورهای دیگر و مراج سنگین نظامی آن ها مهیا شود. به همین منظور به بهانه مقابله با این تهدیدات، صندوق کلاریون فیلمهای مستند تولید و توزیع میکند. اعضای این صندوق اسرائیلی و آمریکایی های افراطی و اسلام ستیز هستند و از حضور و مشاوره افراد ایران ستیز که همواره آمریکا را به جنگ با ایران تحریک می کنند بهره می برد. [/color] [url=http://www.fatemiyon.ir/1389-08-30-03-32-23/1389-08-30-20-00-54/1549-1389-12-05-23-52-44]منبع[/url]
-
[color=green][b]با سلام به همه دوستان و تبريك به مناسبت فروغ مجدد آفتاب عالم تاب ميليتاري[/b] [/color][quote] درد اين تاپيك به زعم خودش اينه. اخرين فيلمي كه به نظرم در اين رابطه ساخته شده توي ايران فيلم حمله امريكا به ايران و زمينگيري توي طبسه. والسلام. اومديم يه فيلم تاريخي بسازين بگيم امريكا تازه 400 ساله كشف شده؟ اومديم بگيم چه دولت وحشي اي داره؟ اومديم بگيم چندتا بمب اتمي داره. اومديم بگيم تنها استفاده كننده از بمب اتمه؟ اومديم بگيم بابا ايران اينجوري كه شما ميگيد نيست؟ اومديم بگيم ..... و هزار تا سوال بيجواب ديگه. فعلا كه ميبينيد همه اقايون به فكر خودشون و جيب خودشونن. [/quote] [color=indigo]از دوست خوبم جناب abijoon1 بابت طرح اين مسائل كمال سپاس رو دارم.[/color]
-
با تشكر از همه دوستان //
-
[quote]برادر حسین این نقد ها رو خودتون مینویسین [/quote] نخير - بنده فقط در بعضي جا ها ويرايش و تصحيح ميكنم. معمولا هم از چند منبع منتقد يك نقد تركيبي و مرتبط با بحث ارائه ميدم.///
-
ابزار های پیشرفته شناسایی بیومتریک در افغانستان + عکس
master1986 پاسخ داد به Just-F16 تاپیک در الکترونیک زمینی
Just-F16 عزيز ممنون- مطلب بسيار جالبي بود ColonelShak برادر از توضيحتون متشكرم - [quote]امروزه در افغانستان نیروهای امریکایی در روستاها و شهرها از تمام افراد مشکوک اثرات بیومتریک تهیه می کنند و با این روش به اسانی کسانی که قبلا دارای اطلاعات ثبت شده بوده اند یا مضنون به همکاری با طالبان یا القاعده هستند رو شناسایی و دستگیر می کنند . این موضوع رو من در چندین کلیپ دیده ام که بعد از حمله به یک روستا از کلیه مردان در این روستا اطلاعات بیومتریک گرفته می شود و نکته جالب این بود که یکی از افرادی که از او تست گرفته شد تروریست تشخیص داده شده و دستگیر شد !!! [color=red]سیستم دارای یک مرکز اطلاعات کلی و شبکه بی سیم برای برقراری ارتباط سریع با مرکز است .[/color][/quote] خوب اگر بنا به فرموده شما از سيستمهاي ارتباطي Wireless استفاده مي كنند - خطر مربوط به استراق سمع و Hashing و . . . وجود داره - اگه به بانكي كه از مضنونين تهيه كردن دسترسي داشته باشند - اونوقت خيلي كارها ميشه كرد - ولي فكر نكنم افغان جماعت بتونه به اين شكل با تكنولوژي رابطه برقرار كنه!! -
[color=blue][align=center][b][size=24]Body of Lies[/size][/b][/align][/color] [align=center][img]http://www.cinemagora.co.uk/images/films/77/127877-b-body-of-lies.jpg[/img][/align] [color=red][align=center]Director: Ridley Scott Writers: William Monahan (screenplay), David Ignatius (novel) Stars: Leonardo DiCaprio, Russell Crowe and Mark Strong [/align][/color] [align=center][url=http://www.imdb.com/title/tt0758774/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url] [/align][align=center][url=http://movies.yahoo.com/movie/1809968047/info]اطلاعات بيشتر از سايت Yahoo movie[/url] [/align] ا[color=blue]ین فیلم به غیر از آن که ساختهی کارگردان مطرحی به نام ریدلی اسکات است و لئوناردو دیکاپریو و راسل کرو در آن نقشآفرینی کردهاند، از جهت حضور گلشیفته فراهانی، بازیگر مطرح ایرانی، مورد توجه قرار گرفت. حتما اخبار مختلفی دربارهی حضور گلشیفته فراهانی در این فیلم خواندهاید.وتاکنون در سایت IMDB نمرهی ۸.۱ از ۱۰ گرفته که حاصل رای ۱۰۷۰ نفر میباشد. Tagline (شعار) فیلم این است: «به هیچکس اعتماد نکن. همه را فریب بده.به دلیل حضور گلشیفته فراهانی در این فیلم، کنجکاوی بیشتری برای دیدن فیلم وجود دارد . خلاصه داستان: یکی از ماموران CIA به نام راجر فریس (لئوناردو دی کاپریو) به اردن فرستاده می شود تا یک تروریست خطرناک و مشهور به نام سلیمان را پیدا کند. در زمانی که او در اردن حضور دارد، با سرکرده ی گروه عملیات پنهانی اردن، پیمانی از سر اجبار می بندد تا سریعتر به هدفش برسد… درباره فیلم: فیلم سینمایی مجموعه دروغ ها، فیلمی اقتباسی از رمانی به همین نام، نوشته ی دیوید ایگنیشس در مورد یک مامور CIA است که به اردن می رود تا تروریستی مشهور را پیدا کند. فیلم توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده و فیلمنامه ی آن را هم ویلیام موناهان نوشته است و بازیگران آن همان طور که گفته شد لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو و گلشیفته فراهانی هستند. فیلم در واشنگتن دی سی، اروپا، مراکش و خاورمیانه ضبط شده است.در مارس ۲۰۰۶، کمپانی "وارنر برادز"، ویلیام موناهان را برای نوشتن فیلمنامه از رمان دیوید ایگنیشس انتخاب کرد تا توسط ریدلی اسکات کارگردانی شود. در آوریل ۲۰۰۷، عنوان فیلم همان عنوان کتاب انتخاب شد و لئوناردو دی کاپریو هم به عنوان بازیگر نقش اصلی برگزیده شد. بعد از انتخاب شدن دی کاپریو، راسل کرو هم به عنوان نقش مکمل آورده شد. همان طور که گفتیم، بخش هایی از فیلم در خاورمیانه ضبط شده است. اسکات می خواست این بخش ها را در شهر دوبی از کشور امارات متحده عربی ضبط کند، اما شورای ملی رسانه های این کشور، به خاطر محتوی فیلمنامه (که از نظر برخی ملاحظات سیاسی مشکل داشت)، این اجازه را به کارگردان فیلم ندادند. به همین خاطر، صحنه های خاورمیانه در مراکش فیلمبرداری شد.فیلمبرداری از ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (۱۴ شهریور ۱۳۸۶) در واشنگتن آغاز شد و در دسامبر همان سال (دی) هم تمام شد.ریدلی اسکات در مورد این فیلم، گفته است: “در مورد اسلام هست، جایی که هستیم و جایی که نیستیم، و نگاهی بسیار جالب، فعال و درونی به کل موضوع دارد.” بازیگران: لئوناردو دی کاپریو (Leonardo DiCaprio) در نقش راجر فریس: مامور CIA که به اردن فرستاده شده است. دی کاپریو گفته است این نقش را به این دلیل قبول کرده زیرا فکر می کند بازگشتی است به فیلم های سیاسی دهه ۱۹۷۰ مثل نگاه متغیر (The Parallax View) و سه روز کندور (Three Days of the Condor). راسل کرو (Russell Crowe) در نقش اد هافمن: یکی از روسای نفوذی CIA که با فریس در یک گروه هستند. این بازیگر در مورد اینکه فیلم درباره سیاست خارجی دولت امریکا و این گونه مسائل است، می گوید: “فکر نمیکنم خیلی محبوب بشه، اما هرگز بخشی از جریان انتخاب پروژه من نبوده.” کریس ون هوتن (Carice van Houten) در نقش همسر سابق راجر فریس. مارک استرانگ (Mark Strong) در نقش رهبر گروه مخفی اردنی ها. استرانگ گرفتن این نقش را به اجراهایش در فیلم های ۲۰۰۵ سیریانا و الیور تویست نسبت داده است. [align=center] نقش گلشیفته فراهانی: [img]http://www.mobin-group.com/image/reg/images/5036untitled_resize.jpg[/img][/align] ويليام موناهان فيلمنامه نويس اسکاربرده به خاطر فيلم معروف «مردگان» مارتين اسکورسيزي که کار بازنويسي و اقتباس از داستان اصلي را برعهده داشته، شخصيت عايشه را در قالب يک پرستار تصوير کرده که البته هنوز جزئيات کامل آن مشخص نيست. گلشيفته فراهاني ايفاگر اين نقش است. [/color] [b]نگاه يك آمريكايي به فيلم: [/b] [color=brown] (یادداشت راحر ابرت بر فیلم «مجموعه دروغها» ترجمه پیمان جوادی) سینمای ما - اگر به دنبال واقعگرایی، مکانهای واقعی و دیالوگهای مختصر و موجز هستید، «مجموعه دروغها»ی ریدلی اسکات داستانی جیمزباندگونهای است که لابهلای آن میتوان بسیاری از حوادث، وقایع و اتفاقات واقعی دنیای امروز را نیز مشاهده کرد. فیلم سعی دارد تا به شکلی ماهرانه درباره جاسوسیِ مدرن و نوین، تروریسم، سازمان سیا و مسائل روزِ خاورمیانه صاحبنظر و متقاعدکننده به نظر برسد. اما قهرمان فیلم یک سرگردانِ منزوی و تک وتنهاست که باید عملیاتی دشوار را در سه منطقه مختلف به سرانجام برساند، به تنهایی و با ابتکار خودش یک سازمان دروغین و جعلی به وجود آورد و از همه انفجارها، تیراندازیها و شکنجههای وحشیانه جان سالم به در بَرَد. و در نهایت در دام عشق یک زن زیبای محلی بیفتد. والبته او برای ارتباط با بومیها و افراد محلی میتواند خیلی خوب به زبان عربی صحبت کند. این مرد راجر فِریس (با بازی عالی لئوناردو دیکاپریو) نام دارد که مامور عملیاتیِ سازمان سیا در خاورمیانه است که تلاش میکند بمبگذاریهای انجام شده توسط یک سازمان تروریستی مرگبار به اسم اَلسَلیم –شاخه عملیاتی القاعده در اردن– را متوقف کند. راجر که پیش از این در عراق زخمی شده و به زبان عربی هم تسلط دارد، با لباس مبدل وارد این تشکیلات مخفی میشود. او به یکباره به این فکر میافتد تا یک سازمان تروریستی رقیب با یک رهبری جعلی و دروغین برای از میدان به در کردن اَلسَلیم و رهبر مرموز آنها (جانشین بنلادِن) به وجود آورد. اولین چیزی که بعد از تماشای فیلم به ذهنام خطور کرد شباهت طریقه داستانگویی فیلم با داستانهای جان کَری ست (حتی با وجود حضور یک زن محلی). حتی برخی از کاراکترها به نظر میرسد که از دل داستانهای کَری آمدهاند، بویژه اِِد هافمن (راسل کرو) مربی فِریس در سازمان سیا و هانی سلام (مارک اِستِرانگ) رئیس سرزنده و بانزاکت سازمان امنیت اردن. اما روش و سبک کَری هیچگاه روش مضحک تریلرهای اکشن نبود. ما در این فیلم مامور مخفیای داریم که به لحاظ نوع رفتار تفاوتهایی با جیسون بورن دارد. راجر بر خلاف کاراکترهایی همچون جیمز باند و جیسون بورن شخصیتی با نفطه ضعفهای انسانی دارد. در واقع او فردی آرمانگراست که کاری دشوار و طاقتفرسا در رابطه با تروریستها، متحدین نیروهای آمریکایی در منطقه و همچنین مقامات و مسئولین آمریکایی دارد. فیلم خیلی متکی به دو عامل شگفتانگیز است. یکی، توانایی و قابلیتهای فِریس در ارتباط بیدردسر و آسان با رئیساش (او خیلی راحت و در هر زمانی از شبانهروز از طریق تلفن همراه، لپتاپ و بعضی وقتها از طریق ملاقات حضوری با هافمن در واشنگتن تماس برقرار کرده تا دستورها و یا راهنماییهای مختلف او را دریافت کند.) به نظر میرسد که گاهی این گفت و شنود از راه دور خستهکننده و طاقتفرسا باشد، او حتی در بعضی از مواقع در لحظات پرخطر و بحرانی نیز به این مکالمات با رئیساش ادامه میدهد (رئیساش هم اغلب اوقات نگران و دلواپس بچههایش است تا زندگی و جان راجر). شگفنی دیگر تحت نظر بودنِ دقیق و لحظه به لحظه فِریس از زمین و آسمان است، حتی در زمان پیادهروی و قدمزدن او در خیابان. این تحت نظر بودنها به شکل POV ست، اگر زمینی ست که به شکل دوربین و توسط یکی از ماموران مخفی بوده و تصویر مدام بر اثر عکس گرفتن شخص مزبور فیکس و ثابت میشود و شکل دوم کنترل و نظارت از آن سوی ابرها و از طریق هواپیماها و ماهوارههای جاسوسی ست. در این حالت، تصاویر در حرکتی سریع از هِلیشات به لانگشات تبدیل شده و از بالای سر و در جایی نامعلوم در آسمان بر روی فِریس زوم کرده و به شکل فولشات و یا کلوزآپ در میآیند. ریدلی اسکات در مخالفت با سیاستهای کاخ سفید و همینطور استفاده از این تکنیک به شکلی به مراتب بهتر و تاثیرگذارتر در «سقوط شاهین سیاه» (2000) عمل کرده بود. به هرحال مادون قرمز تکنولوژِی و فنآوری جذاب و بینظیری ست که به فرماندهان نظامی این امکان را میدهد تا از راه دور و از طریق مانیتور کامپیوتر حرکت زمینی نیروهای پیادهنظام و زرهی را تحت کنترل و نظارت داشته باشند. شاید تصاویر و ساخت دقیق و بیعیب و نقص و کاملا حرفهای «مجموعه دروغها» شما را مبهوت و حیران کند اما این فیلم تنها یک فیلمِ دیگر درباره جایگاه و موقعیت بنلادِن یا تصویری به ظاهر دقیق و موشکافانه از تروریستهاست. فِریس در عَمان –پایتخت اردن– درگیر رابطهای عاطفی با یک پرستار زیبا به اسم عایشه (گلشیفته فراهانی)– که پس از جراحت بسیار شدید ناشی از یک انفجار از او پرستاری و مراقبت کرده– میشود. فیلم در نشاندادن موقعیت یک زن در محیط سنتی و مردسالار –و در حالیکه چشمهایی مدام آنها را دورادور میپایند– موفق عمل کرده است. اما معلوم نیست چرا ٱنها با وجود آن همه خطر و در حالیکه میدانند تحت نظر هستند باز هم به رابطه خود به آن شکل آشکار با آن گفتوگوها و مکالمات نهچندان معنیدار و هدفمند ادامه میدهند. اسکات در این فیلم احترامی را که در «قلمرو بهشت» (که فیلمنامه آن هم توسط ویلیام موناهان نوشته شده بود) نسبت به مسلمانان نشان داده بود، بار دیگر تکرار میکند با این تفاوت که کمی واقعگراتر است. بازیهای فیلم همه قابل قبول هستند. دیکاپریو در نقش راجر فِریس در میان آن همه پوچی، دروغ و تظاهر باورکردنی و قابل قبول است. فیلمنامه خیلی ماهرانه توسط ویلیام موناهان (برنده اسکار برای فیلمنامه «مرحوم») و بر اساس رُمانی به همین نام نوشته دیوید ایگناتیوس (مقالهنویس روزنامه واشنگتن پست) نوشته شده است. راسل کرو در نقش اِد هافمن یکی از جاسوسان ارشد و باسابقه سیا ظاهر شده است. کرو برای بازی در این نقش، 50 پوند (نزدیک به 25 کیلو) به وزنش اضافه کرد تا در نقش این مرد اهل خانواده ظاهر شود. او در نقش مامور باتجربه سیا به طرز بیرحمانهای منطقی و در عین حال حرفهای ست. در واقع باید گفت که بازی کرو در این فیلم، خلاقیتی جسورانه بوده است. تکیهکلام او در هنگام مخاطب قرار دادن راجر، "سلام، پسر کوچولو"ست و در عین خودمانی بودن و بیتَکَلُفیاش، خیلی راحت و با بیوجدانی کامل، راجر را مورد سوءِاستفاده قرار میدهد. در جایی از فیلم، اِد به همسرش میگوید: "الان سرم شلوغه عزیزم، هروقت بشریت رو نجات دادم پیشِت بر میگردم" و در جایی دیگر از فیلم که خطاب به راجر میگوید: " تنها کاری که تو باید انجام بِدی، اینه که به من اعتماد کنی، پسر کوچولو" ، شما دلتان میخواهد میتوانستید فریاد بزنید و به راجر بگویید که همین حالا برای نجاتش، از دست او فرار کند! اما من بیشتر از همه بازی مارک اِستِرانگ در نقش رئیس باهوش و زیرک اردنی را تحسین میکنم. او سیگارهای برگ کوچک، کلوبهای شبانه و زنهای زیبا را دوست دارد، اما کاملا در حیطه کنترل و محدوده تسلط حرفه و شغلش. نکته آخر: «مجموعه دروغها» میتواند برای شما به اندازه کافی قابلقبول و پذیرفتنی باشد یا فقط به اندازهای قابل قبول و پذیرفتنی. هیچکس نمیتواند و قادر نیست به عنوان یک انسان از هفتخوان مشکلات و موانع تصویر شده بگذرد و یا آن همه شکنجههای جسمانی و یا آن همه اتفاقات ناخوشایندی که برای فِریس میافتد راتحمل کند. من حتی نمیتوانم به گوشهای از آن همه خشونت دیوانهوار کاراکترها نسبت به یکدیگر که انگار سگهای هار به سر و کله هم میپرند، اشاره گذرایی داشته باشم. این روزها تعداد فیلمهای تریلر و اکشن زیاد شده است. این فیلمها به محل تجمع و کانون فهرمانان مازوخیست (آزارطلب) که توسط افراد سادیست (آزارگر) محاصره شدهاند، تبدیل شده. و من واقعا از این همه خشونت، ترس، وحشت و نفرت خسته بیزار شدهام. [/color]
-
[align=center] با سلام ميخوام با احتياط فيلم Circumstance محصول سال 2011 هاليوود رو معرفي كنم!! [b][color=indigo][size=18]Circumstance[/size][/color] [/b] [size=9][color=red]دوستان خوبم پوستر رسمي اين فيلم يك مقداري مورد داره و نميشه براي معرفي فبلم از اون استفاده كرد[/color][/size]. [img]http://altscreen.com/wp-content/uploads/2011/07/Circumstancemovie_wallpaper_pictures_photo_pics_posterCircumstance_6.jpg[/img] [color=red] Director: Maryam Keshavarz Writer: Maryam Keshavarz Stars: Sarah Kazemy, Nikohl Boosheri and Reza Sixo Safai [url=http://www.imdb.com/title/tt1684628/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url] [/align][/color] [color=indigo]امسال در بخش رقابت های جشنواره سینمایی «ساندنس»Sundance Film Festival، در «پارک سیتی» یوتا، فیلم درام «شرایط» Circumstance محصول مشترک ایران و آمریکا به کارگردانی «مریم کشاورز» فیلمساز ایرانی زاده نیویورک به نمایش در آمد.فیلم که اغلب صحنه های بیرونی آن در «لبنان» فیلمبرداری شده است درباره شرایط یک خانواده مرفه ایرانی در داخل ایران است که دختر نوجوان آن ها دچارتمایلات همجنسگرایی شده و پسر آن ها به دنبال مشغولیات خطرناکی از جمله استفاده از مواد مخدراست.این فیلم١٠٥ دقیقه ای که به زبان فارسی با زیرنویس انگلیسی به نمایش گذاشته شد، ماجرای روابط میان دخترجوانی به نام «عاطفه» و بهترین دوست او «شیرین» است. وقایع زندگی و روابط این دو دختردر حال رشد در زمینه ای از فرهنگ و هنر «زیرزمینی »تهران اتفاق می افتد و در زمانی که «مهران» برادر زیاده روی عاطفه پس از یک دوره ترک اعتیاد به خانه باز می گردد و با اتفاقات تازه ای درمحیط خانه روبرو می شود.از طرفی دیگر، چالش های مهران با اهریمن درون نیز بالاخره او را وادار می سازد که زندگی گذشته خود به عنوان یک نوازنده موسیقی سنتی را نفی کرده و درعوض به نیروی پلیس امنیت اخلاقی و پاکسازی جامعه بپیوندد. مهران که از رابطه نامتعارفی که خواهرش عاطفه با «شیرین» ایجاد کرده و نزدیکی بیش از حد این دو ناراحت است با نوعی وسواس می کوشد تا «شیرین» را از زیر نفوذ «عاطفه» خارج کند. درنتیجه خواهر و برادری که پیوسته دوستانی صمیمی و رازدار یکدیگر بوده اند ، در یک نوع مثلث بلاتکلیفی، پاییده شدن و خیانت درگیرمی شوند و خانه ای که روزی مکانی آزاد و بهشتی برای خانواده محسوب می شد تبدیل به قصروحشت و مکان خطرناکی برای عاطفه می شود. فیلم «شرایط» از ساختاری محکم برخوردارو سرشار از لحظه های عاطفی عمیق وگاه شهوانی است و نشان از استعدادی تازه و هیجان انگیز درزمینه فیلمسازی نوین دارد. این نخستین فیلم داستانی و بلند کشاورز محسوب می شود که فیلمنامه آن هم توسط خود این کارگردان نوشته شده است. فیلم «شرایط» نگاه نادری است به درون شرایط و فرهنگ امروزی جوانان ایرانی در داخل مملکت و نمایش یک «عشق ممنوعه».مریم کشاورز پیش از آغاز کار به عنوان یک فیلمساز، در دانشگاه شیراز به آموختن ادبیات فارسی اشتغال داشته و پیش از سفر به ایران هم در دانشگاه های مختلف آمریکا در رشته های ادبیات انگلیسی، مطالعات خاورنزدیک و پژوهش های زنان درس خوانده است.مریم کشاورز با کارکنان انستیتوی ساندنس و دست اندرکارانی که در این نهاد فرهنگی با فیلمسازان جوان کار می کنند در مورد ساختن فیلم «شرایط» مشاوره و همکاری داشته است. داستان او پس از چند باربازنویسی به صورت فیلمنامه و در نهایت به شکل فیلمی قابل ارائه در یک فستیوال سینمایی جهانی درآمده است. مریم کشاورز در سال ٢٠٠١ برای نخستین بار با همکاری یک گروه فیلمساز و بازیگران زن، نخستین فیلم ١٦ میلی متری خود به نام Sanctuary یا «مکان مقدس» که اثری «سوررئالیستی» و فانتزی در باره یک زن ایرانی در وقایع پس از یازدهم سپتامبر در آمریکا بود را کارگردانی کرده است. این فیلم در همان سال به چند فستیوال بین المللی راه یافت و جایزه «استیو تیش» را از آن این فیلمساز جوان ساخت. با کمک هزینه تحصیلی که این جایزه به همراه داشت، کشاورز توانست در دانشگاه «نیویورک» NYU به تحصیل در رشته فیلم بپردازد. در سال ٢٠٠٣ کشاورز با تجربیاتی که از زندگی بین ایران و آمریکا به دست آورده بود نخستین فیلم مستند خود به نام «رنگ عشق» را کارگردانی کرد. این فیلم مستند درچند جشنواره سینمایی از جمله فستیوال جهانی فیلم مونترال، جشنواره «داک فیلم» Ducfilm در موزه هنرهای مدرن نیویورک و فستیوال سینمایی برزیل به نمایش درآمد و سه جایزه از جمله جایزه معتبر «دیوید ولپر» را برای این فیلمساز به همراه داشت.در سال ٢٠٠٥ مریم کشاورز فیلمنامه روایتگرانه «روزی که من مردم» The Day I Died را نوشته و کارگردانی کرد. این فیلم داستان یک مثلث عاشقانه میان سه جوان است که ماجراهای آن در یک شهرکوچک و خواب زده درسواحل «آرژانتین» درآمریکای لاتین اتفاق می افتد.این فیلم تنها فیلم کوتاهی بود که در برلینال دو جایزه را از آن خود ساخت. جایزه «خرس طلائی» برای بهترین فیلم کوتاه و جایزه مخصوص هیئت ژوری. [b]فيلم از نگاهي ديگر:[/b] فیلم بیشتر شبیه به خالی کردن عقده های کودکانه است تا یک فیلم انتقادی سیاسی از ایران امروز. موقع تماشای فیلم احساس می کردم کارگردانش تا به حال ایران را ندیده است، ولی بعد فهمیدم این خانم دائم بین ایران و امریکا در سفر است! نقد فیلم شرایط، فیلم جنسی شرایط ، صرفا! یک فیلم سرگرم کننده برای اقا پسرها هست و از جهتی دیگر ابزاری برای غربی ها که به ایران فشار تبلیغاتی بیارن.خیلی از طرفداران فیلم شرایط تنها به این دلیل که بعد از سینمای دوران شاهنشاهی چنین فیلم مستهجن ای ساخته نشده علاقمند به تماشا شدن. در حقیقت استفاده از کلمات جنسی و نمایش لحظات جنسی است که این فیلم را در میان جوانان پر طرفدار میکند همچنین حمله به فرهنگ ایرانی. اگر از لحاظ هنری و فیلمسازی بررسی کنیم بی ارزش ترین فیلم ایرانی هست.[/color] [align=center][img]http://s2.picofile.com/file/7125940321/rztw1314357019.jpg[/img][/align] [color=indigo] شرایط فیلمی است که در سینماهای جهان اکران شد و به خاطر سوژه و موضوع اش که در ایران می گذرد و کارگردان ایرانی اش برای ایرانیان مهم است. ابتدا می خواستم فیلم را از لحاظ فنی بررسی کنم، ولی دیدم اصلاً فایده ای ندارد و از لحاظ فنی در چنته چیزی برای عرضه کردن ندارد. بنابراین تصمیم گرفتم فیلم را از نظر محتوی بررسی کنم. فیلم شرایط ساخته مریم کشاورز کارگردان ایرانی مقیم امریکا دست روی سوژه ای بسیار جنجالی درباره شرایط زندگی یک گروه خاص در ایران گذاشته است. مریم کشاورز در این فیلم رابطه ی نامتعارف دو دختر ایرانی (عاطفه و شیرین) را به تصویر گذاشته است و داستان این دو را روایت می کند. در کنار آن داستان های فرعی دیگری مثل تبدیل شدن برادرش از یک معتاد به یک بسیجی را به تصویر کشیده شده است. شرایط مانند سایر فیلم های از این دست که از آنها به عنوان «سیاه نما» نام برده می شود نظیر به امید دیدار رسول اف و این یک فیلم نیست جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب روایتی دروغ از ایران امروز را به جهانیان عرضه می کند. لوکیشن فیلم به خاطر محدودیت هایی که داشته است لبنان انتخاب شده و فیلم در آن کشور فیلمبرداری شده است. این فقط یکی از ضربه هایی است که فیلم از آن آسیب دیده است. شاید برای کسانی که ایران ندیده باشند فیلم از این لحاظ بدون ایراد باشد، ولی برای کسی که ایران را دیده است شرایط در حد یک جوک تصویری است. فیلم پر از خطاهای آشکار (گاف!) تصویری است. سبک مدل ماشین هایی که در خیابان حرکت می کنند از جدیدترین مدل های روز دنیا است و سبک معماری خانه ها در دورنماها کاملاً گویای این گاف های تصویری است. همه چیز فیلم برای یک مخاطب ایرانی مسخره است. از تصویر غلو شده ماموران امنیتی بگیرید تا ادبیات رکیک به کار رفته در فیلم.شرایط در نمایش چیزی که از آن تلقی «نبودن آزادی در ایران» را دارد از صحنه های فوق کلیشه ای و نخ نمایی مانند حمله ماموران امنیتی به پارتی بهره می گیرد. این قبیل سکانس ها در فیلم واقعاً نشان دهنده ی تعریف سطحی آزادی در ذهن کارگردان فیلم است که آزادی را در پارتی و رقص دختر و پسر با هم می داند. شرایط داستان عاطفه (نیکول بوشهری) و شیرین (سارا کاظمی) است که با هم در دبیرستان همکلاسی هستند. رابطه ی آنها برخلاف سایر دختران هم سن و سال خودشان است. پدر سکولار عاطفه که فیروز نام دارد (سهیل پارسا) و مادر جراح آذر به او می گویند او را دوست دارند ولی رژیم با رابطه ی آنها مخالف است. عاطفه که در فیلم یک دختر سطح بالا نشان داده می شود شیرین را به مراسم زیرزمینی و پارتی های شبانه می برد. پدر و مادر شیرین به خاطر مخالفت با حکومت توسط رژیم اعدام شده اند. برادر عاطفه که رضا نام دارد (رضا صفایی) محمل خوبی برای عقده گشایی خانم کشاورز شده است. چراکه او از سویی معتاد به کراک است و از سوی دیگر طبق چیری که خانم کشاورز در فیلم اش نشان می دهد روزی پنج بار نماز می خواند! وقتی رضا از رابطه خواهرش و شیرین مطلع می شود و دعوا سر می گیرد، یکی از دوستانش را مجبور می کند که به خواستگاری خواهرش بیاید و ...!! فیلم بیشتر شبیه به خالی کردن عقده های کودکانه است تا یک فیلم انتقادی سیاسی از ایران امروز. موقع تماشای فیلم احساس می کردم کارگردانش تا به حال ایران را ندیده است (ولی بعد فهمیدم این خانم دائم بین ایران و امریکا در سفر است.) از قواره ی فیلم برمی آید که گویی توسط کسی ساخته شده که شناخت اش از ایران را به واسطه ی سایت هایی مانند «بی بی سی» و «بالاترین» و «صدای امریکا» به دست آورده تا کسی که در ایران بوده است. کارگردان اثر با انتقاد از ایران امروز در اصل به ما نشان می دهد که جامعه ی آرمانی ایران از نظر او چگونه باید باشد. آنچه مریم کشاورز به عنوان مدینه فاضله مورد نظرش برای ایران زمین در فیلم شرایط عرضه می کند، ایرانی است با جامعه ای سکولار و بی بندوبار که پلیس و مأمور امنیتی در آن وجود ندارد و دختر و پسر آزاد برای خودشان به پارتی و گشت و گذار می روند؛ جامعه ای که و حیا و عفتی در آن نیست و مردم با رکیک ترین حرف ها با هم حرف می زنند، جامعه ای که همجنسخواهی در آن آزاد است تا امثال عاطفه و شیرین به راحتی بتوانند به هم عشق بورزند! موقع تماشای فیلم واقعاً به حال کارگردان فیلم تأسف می خوردم که چه تعریف دم دستی و سطح پایینی از آزادی در ذهن خودش دارد! با دیدن فیلم شرایط این فکر به ذهن بیننده خطور می کند که احتمالاً کارگردان آن یک بیمار جنسی و عقده ای تمام عیار است! فیلمساز برای این که بگوید موارد آزادی مورد نظر او در ایران وجود ندارد ضد آنها را به تصویر می کشد. مثلاً مأموران موقع پارتی حمله می کنند و نمی گذارند جوانان خوشی کنند (به بدترین شکل ممکن). البته موضوع به اینجا ختم نمی شود و کارگردان برای سست عنصر و منفور نشان دادن کسانی که مراسم «شادی» جوانان را به هم می ریزند روی زندگی یکی از آنها که برادر عاطفه است زوم می کند و نشان می دهد که او در ابتدا معتادی بیش نبوده و حالا برای اینکه قدرتی پیدا کند وارد بیسج شده تا آزادی را از مردم سلب کند! قیافه های عبوس و حرف های رکیک مأموران در بازجویی را نیز به آن اضافه کنید! نفرت خانم کارگردان از ماموران امنیتی به اینجا ختم نمی شود و در یک سکانس که حین تماشای آن نمی دانستم از خنده ریسه بروم یا به حال کارگردان فیلم گریه کنم رضا برادر عاطفه، رئیس بسیج خود را به مهمانی مختلط زنانه و مردانه که مشروبات الکلی مصرف می کنند دعوت می کند!! کارگردان با هرچه که در ایران هست از رییس جمهور بگیرید بیایید تا پایین مخالف است. و اصولاً هر حرفی که حرفی که مسئولان نظام زده اند و هر کاری که کرده اند (فارغ از اینکه واقعا خوب بوده اند یا بد) از دیدگاه این کارگردان بد است و چون توسط مسئولین نظام گفته شده است خلاف آنها را در لا به لای فیلمش گذاشته است. فیلم شرایط قرار بوده با دستمایه قرار دادن رابطه ی دو دختر در اصل برشی به مشکلات سیاسی درون کشور بزند که در هر دو مورد با شکست روبرو شده است! فیلم با یک استراتژی روایی تضمین شده (دو نفر عاشق هم هستند ولی جامعه یا خانواده مخالف عشق آنها می باشند) وارد لبنان تهران نما می شود و شعارهایش را در گوش بیننده جیغ می زند. شاید این فیلم برای یک منتقد خارجی که به ایران نیامده باشد به عنوان یک اثر انتقادی خوب به نظر بیاید ولی برای کسانی که در ایران زندگی می کنند فیلم کاریکاتور سیاه و سفیدی از ایران بیش نیست! فیلم ظاهراً قصد دارد روابط اجتماعی و خانوادگی بین ایرانیان را نشان دهد ولی چیزی که عملاً ما در فیلم می بینیم روابط به سبک آمریکایی ها در فیلم های هالیوودی است. فیلم شرایط ظاهراً گفتگوهای بین دو دختر نوجوان ایرانی را نشان می دهد، ولی عملاً ما در فیلم گفتگوهای فیلم های مستهجن آمریکایی می شنویم. فیلمنامه شرایط هم قوز بالا قوز است. کاملاً واضح است فیلم بر اساس چند ایده کلی شکل گرفته و کلی داستان و ماجرای بی هدف به ابتدا و انتهای آن چسبانده شده که البته همان هم به کلیشه ای ترین سبک ممکن روایت شده است، که نمونه اش را بارها و بارها دیده ایم. فیلم شرایط اصالت تکنیکی ندارد تا بتواند بیننده را همراه خودش کند و داستان عاشقانه اش را در سطح رها می کند، چون کارگردان می خواسته به موضوعاتی دیگری در پس ظاهر فیلم بپردازد، هرچند آن موضوعات هم در سطح باقی می مانند چون اصولاً کارگردان برداشتی عمیقی از مسائل مطرح شده در فیلم ندارد و همچون بلندگویی است که گوینده اش فرد دیگری است. فیلم شرایط در بهترین شرایط یک فیلم دروغگوی سفارشی بنجل و روایتی بسیار پیش پا افتاده درباره معضلات ایران است. فیلمی زشت و مگس صفت که فقط روی سیاهی ها و کثیفی ها می نشیند و نیمه ی پر لیوان که اتفاقا از نیمه ی خالی اش خیلی بیشتر است را نمی بیند. ساختن فیلم درباره موضوعات زیرزمینی و ممنوعه درباره ی ایران تبدیل به دکانی سه نبش و بسیار پرسود برای کارگردانان شده است. فقط کافی است از شرایط سیاسی/اجتماعی/اقتصادی ایران تصویر کاریکاتوری که دلخواه غربی ها باشد بسازی تا برایش سر و دست بشکنند.شرایط فیلمی است که کارگردان آن زاویه دید محدود و برداشتی سطحی از آزادی و شرایط ایران دارد. کارگردانی که متوجه نشده است یا خودش را به نفهمیدن زده است که بسیاری از محدودیت ها در ایران محدودیت نیست و مصونیت است. مصونیتی که شرایطی را فراهم می کند تا دبگر افراد جامعه از آزار و اذیت و سوء استفاده دیگران در امان بماند.مصونیتی که اجرای آن قطعا عامل به وجود آمدن «شرایطی» می شود که باعث دلخور شدن و زخمی شدن افرادی مانند کارگردان این فیلم و همفکرانش می شود.[/color]
-
[align=center][size=18][color=red]House of Sand and Fog[/color][/size][/align] [align=center][img]http://www.dreamworks.com/houseofsandandfog/images/landing01.jpg[/img][/align] [color=brown][align=center]اطلاعات فيلم: [/align][align=center] Director: Vadim Perelman Writers: Andre Dubus III (novel), Vadim Perelman (screenplay), and 1 more credit » Stars: Jennifer Connelly, Ben Kingsley and Ron Eldard[/color] [url=http://www.imdb.com/title/tt0315983/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url][/align] [color=indigo]درباره فيلم: کارگردان این فیلم وادیم پرلمن یک روسی اکراینی است که قبلا فیلم های تبلیغاتی در هالیوود می ساخته است.این فیلم اولین تجربه وی می باشد.فیلم نامه این فیلم را آندره دوبوس نوشته است ودر آن بازیگرانی چون بن کینگزلی(برنده اسکار بخاطر بازی در فیلم گاندی)و جنیفر کانلی(نامزد اسکار به خاطر بازی در فیلم یک ذهن زیبا)و همچنین شهره آغداشلو می باشند.این بازیگر ۶۳ ساله که قبل از انقلاب به خاطر گزیده کاری و وسواس تنها در سه فیلم سوته دلان علی حاتمی -گزارش عباس کیارستمی و شطرنج باد اصلانی بازی کرده که هر سه از قیلم های مطرح سینمای قبل از انقلاب اند.پس از انقلاب جلای وطن نمود و به آمریکا رفت وتا قبل از بازی در این فیلم کار درخشانی در پرونده خود در آمریکا نداشت. وی در این فیلم نقش همسر یک سرهنگ ایرانی ارتش شاهنشاهی (بن کینگزلی) که پس از انقلاب همراه خانواده خود به آمریکا مهاجرت می کند ودر تلاش است تا یک زندگی در شان برای خانواده خود مهیا کند را بازی می کند.سرهنگ-مستر بهرانی- دور از چشم خانواده به کارگری مشغول است تا اینکه می تواند ازطریق پس انداز یک خانه ای را که متعلق به دختری(جنیفر کانلی) است -که به تازگی پدر وبرادر خود را ازدست داده است وبه هشدارهایی که از طریق نامه برای پرداخت مالیات خانه به او می رسد توجهی نمی کند-با نصف قیمت بخرد.در این بین یک پلیس جوان نیز که تصور می کند سرهنگ قصه ما از بی پناهی دختر سو استفاده کرده به کمک دختر می شتابد.مابقی فیلم صحنه جنگ و گریز بین ایندو قطب است.حتما این فیلم را ببیند. از انجایی که کارگردان خود یک غریبه در نظام هالییود است به خوبی توانسته است طعم تلخ غربت را در مورد ایرانیان به تصویر بکشد.به علاوه که این اولین فیلمی است که در آن از ایرانیان یک چره خوب وقابل قبول نشان داده است.بر خلاف آثار قبلی هالیوود چون بدون دخترم هرگز که سراسر توهین ودروغ در مورد ایرانیان بود..نادره(شهره اغداشلو)در نقش یک زن خانه دار و علاقه مند به زندگی باهمان خصائص زنان ایرانی از جمله نظم- نظافت - دل رحمی و ... در این فیلم ظاهر شده است.وی انگلیسی را هم با لهجه فارسی صحبت می کند.ازطرفی فارسی حرف زدن او در بعضی از قسمتها-جاذبه فیلم را بالا برده است.وی به خاطر باری در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار نقش دوم زن شد.همچنین بن کینگزلی نیز به خوبی نقش یک ارتشی را با همان حالات وروحیات آشنا برای ما ایرانی ها در مورد یک نظامی قبل از انقلاب به خوبی بازی کرده است.هرچند تلاش نافرجام او برای فارسی صحبت کردن کمی به فیلم لطمه زده است.[/color] خلاصه فيلم: [color=brown] دادگاه به علت عدم پرداخت مالیات، خانه کتی نیکول را به حراج می گذارد. مسعود برهانی تیمسار سابق ارتش ایران و کارگر کنونی که به همراه خانواده اش تبعه آمریکاست، خانه را به یک سوم قیمت واقعی خریداری می کند. کتی به کمک پلیسی بنام لستر و وکیل خود سعی در باز پس گرفتن خانه اش دارد. بخشداری پاسفیک به اشتباه خود در صدور حکم حراج پی می برد. تلاش کنی نیکول و کمکهای پلیس لستر و وکیل بی نتیجه است و بالاخره کتی ناامید از هر جا اقدام به خودکشی می کند. برهانی و خانواده اش کتی را از مرگ می رهانند و در یک کشمکش لستر، برهانی را مجبور به پس دادن خانه می کند. اسماعیل فرزند نوجوان برهانی موفق به خلع سلاح لستر می شود و ناگهان مورد اصابت گلوله واقع می گردد. برهانی در حالی دردناک پس از مرگ اسماعیل به صورتی رمانتیک خود و همسرش را به قتل می رساند. پاسخ سوال اول: زمان فیلم 105 دقیقه است. ماجرای فیلم کمی سریعتر از الگوی سید فیلد حرکت می کند. کمتر از 20 دقیقه طول می کشد تا پرده اول سپری شود. فیلم با سوالی از کتی نیکول که آیا این خونه خود شماست؟ آغاز می شود. سوال بی جواب می ماند. فلاش بک به خاطره ای از گذشته؛ در این فصل از فیلم شخصیتها خیلی سریع و به بهترین نحوه ممکن معرفی می شوند. امیر مسعود برهانی، کارگر آسفالت خیابان به شدت کار می کند. مردی میان سال که بعد از کار روزانه لباس بسیار شیکی می پوشد. شنیدن گفتگوی تلفنی کتی با مادرش، شخصیت کتی را نمایان می کند. زن جوانی که شوهرش او را ترک کرده. شیری که چکه می کند. نامه هایی که باز نشده اند و اوضاع نامرتب خانه، خبر از وضعیت نابسامان کتی دارد. او دروغ می گوید خسته و نگران و ضعیف است. نقطه عطف اول در همین فصل اتفاق می افتد. در دقیقه 6 فیلم، از طرف دادگاه بعلت عدم پرداخت مالیات حکم تخلیه و حراج منزل کتی به او اعلام می شود خانه او که از پدرش به ارث رسیده به حراج گذاشته می شود. این خبر تکان دهنده آغازی است برای ماجرای فیلم. پلیس جوانی بنام لستر که خود را در حل مشکل کتی بسیار علاقمند نشان می دهد، در همین دقایق اولین معرفی می شود. فرضیه دراماتیک داستان فیلم شکل می گیرد. مسعود برهانی که خود را کلنل برهانی معرفی می کند، همان کارگر آسفالت، آگهی حراج منزل کتی را می خواند. او که هم اکنون سعی دارد کیفیت زندگی خود را نسبت به گذشته حفظ کند، به شدت کار می کند و در صدد فرصتی طلائی برای ارتقاء سطح مالی خود است. خرد خانه کتی این فرصت را در اختیار او خواهد گذاشت. کشمکش میان کتی برای حفظ و بازپس گرفتن خانه اش و تلاش مسعود در تصاحب خانه همان فرضیه دراماتیک داستان فیلم است. در دقیقه 12 فیلم اسماعیل را می بینیم. پسر نوجوان مسعود برهانی. او که پسری ایرانی است، اسکیت می کند و سعی در تقلید حرکات قهرمانان این رشته دارد. با کارهایی که انجام کی دهد میل به خودنمایی در او دیده می شود. ابعاد شخصیتی افراد با تصاویری کلیدی به نمایش گذاشته می شود مثلا آقای برهانی نامه های رسیده را به دقت مطالعه می کند، حساب و کتاب خود را به دقت یادداشت می کند رفتار و گفتار حساب شده ای از خود نشان می دهد. اما کتی دهها نامه ی جواب و باز نشده روی زمین خانه خود دارد. شیر آب منزلش چکه می کند و به سر و وضع خود نمی رسد. در جریان آشنایی با شخصیت های داستان با محیطی که داستان در آن رخ می دهد از لحاظ زمانی و مکانی آشنا می شویم. خانه ای کنار دریا در محیطی مه آلود و سر سبز. نیاز شخصیتهای فیلم به خوبی عنوان می شود و تماشاگر آماده رو در رویی قهرمانان فیلم است. پاسخ سوال دوم: حوادث و گره هایی که در برابر شخصیت های داستان ایجاد می شود! کتی کس و کاری در شهر ندارد. هیچ پس اندازی برایش باقی نمانده. از متلی که شبها در آن می خوابد بعلت نداشتن اجاره اتاق شبانه می گریزد. لستر همان پلیس جوان ارتباط مشکوکی با او ایجاد می کند. لستر دارای همسر و دو فرزند است اما در حال ترک آنان است. مراجعه کتی به وکیل ابتدا در او ایجاد کمی امید می کند اما بعدا این امید هم تبدیل به یاس می شود. خانه ای بر روی شن و مه مسعود برهانی به هنگام آوردن خبر خرید خانه به همسرش نادره استقبال گرمی از او نمی شود. او مردی مستبد و دیکتاتور نشان می دهد. کتی سعی می کند با صحبت و گفتگو با آقای برهانی و خانواده او آنان را راضی به برگرداندن خانه بکند. اما با برخورد شدید برهانی رو به رو می شود. لستر دوست کتی، با اینکه پلیس است اما از طریق ارعاب و ترساندن سعی می کند نظر برهانی را عوض کند اما او هم موفق نمی شود. کتی بعلت یک زخم اتفاقی وارد خانه برهانی می شود و با مهربانی و نوازش نادره همسر مسعود روبه رو می شود اما این مسئله کمکی در حل مسکل نمی کند. [/color] [align=center][img]http://festival.roshd.ir/fa/magazine/images/stories/demo/other/housefog2.jpg[/img][/align] [color=brown] کم کم شناخت بیشتری نست به لستر پیدا می کنیم. او با همسرش زندگی بی روح و خشکی دارد. متزلزل است و با اینکه در شغل خود موفق نشان می دهد اما از درون دچار ضعف و نقصان است. در بخش دوم فیلم در حدود دقایق70 کتی پس از گذراندن مراحل مایوس کننده و عدم دریافت نتیجه و با داشتن پیشینه ای سست در حالی که به سختی مشروب خورده تصمیم به خودکشی می گیرد. خودکشی کتی نقطه عطف مرحله تقابل است که باعث می گردد داستان فیلم وارد مرحله پایانی خود گردد. پاسخ سوال سوم: مرحله پایانی مرحله نهایی داستان فیلم از بار هنری بالایی برخوردار است. آقای برهانی به موقع به نجات کتی اقدام می کند. او کتی را به مثابه پرنده پرو بال شکسته ای که به خانه آمده میداند و وجود او را مایه برکت حس می کند نادره به کتی می گوید برای بهتر شدن حالش به حمام برود اما کتی که هنوز هوشیاری خود را نیافته دوباره توسط داروهای اعصاب نادره دست به خودکشی می زند. حوادث داستان هنوز ادامه دارد و فیلم حالا ریتم سریعتری به خود گرفته. لستر که از نبود اسلحه خود آگاه شده به خانه برهانی می رود و چون اطلاعی از ماجرا ندارد ناخودآگاه به صورت مخربی وارد عمل می کند. او خانواده برهانی را زندانی می کند. صبح آن روز وقتی برهانی تصمیم می گیرد به همراه لستر به بخشداری برود و اسنادی را امضا کند ناگهان نقطه عطف پایانی داستان رخ می دهد. اسماعیل که نوجوانی خام و هیجانی است اسلحه لستر را می رباید و در یک لحظه مورد اصابت گلوله پلیس دیگر می شود.مرگ اسماعیل ضربه روحی بزرگی به پیکر مسعود وارد می کند او حاضر است هستی خود را نذر کند اما اسماعیل را زنده ببیند. اما اسماعیل می میرد. کتی که از مسمومیت دیروز جان سالم بدر برده در کنار دریا زندگی خود را مرور می کند. مسعود به خانه باز می گردد اما نادره خوابیده نادره همسر مسعود خواب خود را به او تعریف می کند او خواب دیده پرنده ای را که به خانه گیرافتاده از طریق پنجره آزاد کرده. برهانی چایی را حاوی مقدار زیادی داروی اعصاب است به نادره می دهد و نادره به آرامی جان می دهد. مسعود نیز لباس نظامی خود را می پوشاند و درکنار نادره خودکشی می کند. کتی از کنار دریا برمی گردد و صحنه مرگ آنان را می بیند و مانند کودکی که نیازمند نوازش است می گرید و در کنار آنان می خوابد. صبح آنروز وقتی که پلیس ها از او می پرسند. این خونه مال توست یا نه؟ جواب کتی نه است.کارگردان و فیلم نامه نویسش به خوبی در پایان نشان داده اند چیزیکه شخصیتهای داستان به دنبال تصاحب آن بودند(خانه) ارزش خود را در برابر چیزهای دیگر زندگی از دست می دهد. تقدیر و سرنوشت را نیز نمی توان نادید انگاشت. فیلم تاثیرروحی و روانی زیادی بر مخاطب می گذارد.[/color]
-
[quote]مستر جان دستت طلا. فکر کنم تاپیکی که شما زدی از کاملترینها در این زمینه باشه.[/quote] [color=indigo] متشکرم دوست عزیز ، شما لطف دارید - تو این پست اخیرتون اگر اسم فیلم رو هم اضافه کنید عالی میشه !![/color]
-
قایق تندروی راکت انداز سراج 1 نیروی دریایی سپاه
master1986 پاسخ داد به Sorena_Noshad تاپیک در شناورهای تندرو
insidman عزيز بابت ارسال مطالبتون متشكرم- مقايسه كردم. به نظر بنده هم Bladerunner 35 + كمي تغييرات در داشبورد + تغييرات مختصري در آيروديناميك قايق = Seraj -
[align=center][size=18][b]Alexander[/size] [/b][/align] [align=center][img]http://www.cinemusic.de/pix/pictures/1436.jpg[/img][/align] [[align=center][color=brown] Director: Oliver Stone Writers: Oliver Stone, Christopher Kyle, and 1 more credit » Stars: Colin Farrell, Anthony Hopkins and Rosario Dawson [/color] [url=http://www.imdb.com/title/tt0346491/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url][/align] [color=blue][b]خلاصه داستان فیلم: [/color][/b] [color=darkblue]اسکندر کبیر در سن ۲۵ سالگی بر نود درصد از دنیای شناخته شده آن زمان با اقتدار حکمرانی می کند. پدر او شاه فیلیپ نام داشته که قبل از او پادشاه مقدونیه بوده و مادرش نیز المپیاس نام دارد که همواره تحت ظلم و ستم شاه فیلیپ بوده است. بنابراین او اسکندر را از کودکی تربیت کرده تا به جنگاوری شجاع و بیرحم تبدیل شود. اسکندر با خروج از مقدونیه به مدت هشت سال همراه با سپاهیانش ۲۲ هزار مایل را می پیماید تا موفق به فتح این سرزمینها شود. او ابتدا امپراطوری عظیم ایران و سپس مصر را فتح کرده و… فیلم «اسکندر کبیر» ساخته الیور استون، کارگردان مشهور آمریکایی که ساخت فیلم هایی چون «متولد چهارم جولای»، «قاتلین بالفطره»، «جی. اف. کی.» و «نیکسون» را در کارنامه خود دارد. این فیلم که با بودجه ای معادل 150 میلیون دالر ساخته شده است، زندگی اسکندر مقدونی را که در طول حیات خود امپراتوری آریایی ها، سوریه، بابل و مصر را تصرف کرد و بزرگترین فاتح تاریخ لقب گرفت، به تصویر می کشد. رابین لین فاکس، استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد در زمان شوتنگ این فیلم مشاور الیور استون بوده است تا به او در جزئیات و وقایع تاریخی کمک کند. رابین لین فاکس در دانشگاه آکسفورد ادبیات یونانی و لاتین، تاریخ یونان و روم، و تاریخ آغاز اسلام را تدریس می کند. او دو کتاب بسیار مشهور با نام های «در جستجوی اسکندر» و «زندگینامه اسکندر کبیر» نوشته است. مارک رُز، دبیر هنری مجله آرکئولوژی، با او درباره همکاری اش با استون در این فیلم گفتگو کرده است. ــ چطور درگیر کار در این فیلم شدید؟ در مارچ 2002 همکار تهیه کننده فیلم، تامس شولی، به من تلفن کرد و از من خواست که در لندن با الیور استون ملاقات کنم. پس از 7 ساعت صحبت کردن در مورد جزییات داستان فیلم از هم جدا شدیم و من فقط یک شرط را مطرح کردم و گفتم که به هیچ وجه از آن کوتاه نخواهم آمد، و آن این که هر جا در فیلم سربازان و افسران سوار ا سکند ر درگیر جنگ می شوند، من باید جزء 10 نفر اول صف سواران باشم. استون با تعجب قبول کرد و تا آخر فیلم هم به قولش عمل کرد. ــ ما به لطف نوشته های فراوان پلوتارک، آریان، کورتیوس، دیودوروس سیکولوس، و دیگر منابع باستانی در مورد اسکندر چیزهای زیادی می دانیم، اما هنوز هم رازهایی در مورد زندگی او هست. مثلاً چرا او به راه افتاد تا شرق را فتح کند و پس از فتح باز به پیشروی ادامه داد؟ اسکندر طرح حمله به امپراتوری آریانارا از پدرش فیلیپ به ارث برد که نیروهایش در سال 336 پیش از میلاد در آسیا بودند. فیلیپ شعار آزاد کردن یونانیان مقیم آسیا و تنبیه آریایی ها به خاطر حمله یک قرن و نیم پیش آنها به یونان را سر داده بود. فیلیپ به دنبال افتخار پیروزی و غارت بود، اسکندر این جاه طلبی را از پدر به ارث برد، اما ا ز نظر او آسیا فقط آریانا نبود، بلکه تا شمال غربی هند پیش می رفت. او دوست داشت تمام آسیا را فتح کند. البته او در آن زمان از برما، چین، یا خاور دور هیچ اطلاعی نداشت. شاید ارسطو در درس های جغرافیه کوتاهی کرده بود و باعث شده بود که اسکندر دنیا را بسیار کوچک ببیند. به هر حال اسکندر دوست داشت در کسب شکوه و افتخار از پدرش فراتر برود و ابرقهرمان باشد. ــ دلیل مرگ اسکندر چه بود؟ زهر و تیفویید و اخیراً هم تئوری ویروس غرب نیل مطرح شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ اسکندر در اواخر ماه می سال 323 پیش از میلاد پس از یک مجلس نوش خواری بیمار شد، اما تا 10 جون همان سال نمرد. بنابراین از خوردن زهر نمرد، چرا که در آن زمان احتمالاً زهرهایی که دیر عمل می کردند ناشناخته بودند. او مشروب زیاد می خورد، اما همیشه در معیت دیگران این کار را می کرد و الکلی هم نبود. ویروس غرب نیل هم به نظر من در این اتفاق نقشی نداشته است، چرا که در آن زمان بیماری همه گیری رخ نداده بود که اسکندر هم قربانی آن شود. من احتمال می دهم که او قربانی مالاریا شده باشد، و 7 زخمی هم که در جنگ برداشته بود احتمالاً این مسئله را پیچیده تر کرده است. اما به هر حال نباید فراموش کرد که ما دقیقاً دلیل مرگ او را نمی دانیم و هنوز هم مدرکی یافت نشده که قطعاً دلیل مرگ او را به ما بگوید. ــ تاکنون عده بسیاری تلاش کرده اند مقبره اسکندر را پیدا کنند. اخیراً اندرو چاگ پیشنهاد کرده است که بخشی از دیوار عظیم نزدیک به دروازه روزتا در شهر اسکندریه متعلق به این مقبره بوده است. نظر شما در این مورد چیست؟ من هم یکی از بی شمار پژوهشگرانی هستم که با نظر او مخالفت کرده اند. من باور نمی کنم که استخوان های اسکندر را قرن ها بعد از اسکندریه در مصر به سنت مارک در ونیز منتقل کرده باشند. به نظر من، مقبره و جسد او در جریان شورش هایی که بعدها در امپراتوری روم درگرفت برای همیشه گم شده است. فکر هم نمی کنم بتوانیم مقبره او را پیدا کنیم، هر چند که در30 سال اخیر موفق شدیم محل مقبره پدرش، فیلیپ، را تعیین کنیم. سرنخ هایی برای کشف رمز زبان باکتریان پیدا کرده ایم که عروس اسکندر، رکسانا، و پدر او به آن حرف می زده اند، یک کتیبه یونانی پیدا کرده ایم که در آن به اسکندر اشاره شده است، و در زیر آب بقایای بناهای گمشده اسکندریه در مصر را یافته ایم. تنها چیزی که در حال حاضر به آن نیاز داریم این است که محل شهری را پیدا کنیم که اسکندر به یاد اسبش، بوسفال، در هند بنا کرد. ــ زندگی اسکندر برای مردم در عهد باستان و امروز همیشه کیفیتی قهرمانانه و افسانه ای داشته است. اما واقعیت این است که اسکندر بسیار بیر حم و خشن هم بوده است و سپاهیانش هزاران هزار نفر را به خاک و خون کشیدند. پرداختن به زندگی اسکندر بدون اشاره به جنبه های تقریباً زشت زندگی اش چگونه می تواند اسطوره ساز باشد؟ در آن زمان به خاک و خون کشیدن هزاران «بربر» و فتح نظامی سرزمین های دور افتخار محسوب می شد. اصلاً در هیچ جا از تواریخ اشاره نشده است که کسی به خاطر کشتار هندی های دشمن به اسکندر حمله کرده یا او را مورد سرزنش قرار داده باشد. در نظریات سیاسی و اخلاقی ارسطو هم فتح جهان بربرها ستوده شده است. تازه در آن زمان هم اگر قومی به اسکندر تسلیم می شد و حاکم آنها در برابر او ایستادگی نمی کرد جان شان در امان بود، و حاکم در مقام خود ابقا می شد. غالباً حتی مردم از او به عنوان رهبر آزادی بخشی نام می بردند که آنها را از شر امپراتوری شرق که در آن زمان زیاد هم طرفدار نداشت نجات می داد. وحشی گری اسکندر در زمانی که شهری چون تب را به خاک و خون کشید و با خاک یکسان کرد بسیار شوکه کننده است، اما باید توجه داشت که تمام امپراتورها و پادشاهان در آن زمان همین رویه را دنبال می کردند. در هند هم اگر عده بسیاری را کشت با راهنمایی و در واقع سوء استفاده رهبران هندی به این کار دست زد که قصد داشتند از شر دشمنان داخلی خود خلاص شوند. ــ زن ها در زندگی اسکندر نقش بسیار مهمی داشتند. او با زنان بزرگ تر از خود رابطه ای خاص داشت و آنها در واقع نقشی شبیه مادر برایش داشتند، با زنانی چون آدا که از زنان اشراف بود و با مادر داریوش. اسکندر با مادر خود به نام المپیاس هم رابطه ای قوی داشت. اسکندر در آسیا با ملکه هایی آشنا شد و به آنها بسیار احترام گذاشت، اما این که این ملکه ها برای او مثل مادر بودند اشتباه است. آدا او را به فرزندخواندگی قبول کرد، اما این حرکت سیاسی در آن زمان سنت بود.. او مادر داریوش را محترم می داشت، و مادر داریوش هم به نوبه خود به او احترام می گذاشت، اما هرگز او را به فرزندخواند گی قبول نکرد. در این میان مادر خودش، المپیاس، بسیار بی رحم بود و در زند گی او نقشی بزرگ داشت. بر اساس تواریخ موجود می دانیم که او به خدایان از جمله د یونیسیوس اعتقاد داشت و آنها را می پرستید. اما از این که آیا به لحاظ روانی بر پسرش تأثیری عمیق داشت و اسکندر از او می ترسید هیچ اطلاعی در دست نیست. از نظر من این احتمال هست که او یکی از کسانی بوده که توطئه قتل فیلیپ را سازمان دهی کرده است. ــ طبیعی است که منتقدانی هستند که از تمام نکات اشتباه که در تاریخ یا باستان شناسی به آنها اشاره شده است اطلاع دارند و در صورتی که این اشتباهات به فیلم راه یافته باشد به آنها اشاره خواهند کرد. پاسخ شما به این منتقدان چیست؟ باید توجه داشت که فیلم الیور استون مستند نیست، و از نکات تاریخی تنها به عنوان سکوی پرش و نقطه آغاز به شکلی هوشمندانه استفاده کرده است. منتقدانی که در این فیلم به دنبال اشتباهات تاریخی می گردند در اشتباه اند. تکیه کامل بر تاریخ در این فیلم غیرممکن بود و کسی هم به دنبال آن نبود که تمام نکات تاریخی را در این فیلم پیاده کند. به نظر من، درست این است که به تراکم اشا رات تاریخی در این فیلم توجه کنیم، و ببینیم که آیا این اشارا ت به حس داستان فیلم کمک کرده اند یا خیر. به نظر من، فیلم به این هدف مهم دست یافته است. [/color] [color=red]*** نقد فيلم از نگاهي ديگر: [/color][color=indigo]شرح زندگانی اسکندر مقدونی از کودکی تا مرگ است که در دوران نوجوانی به قشوم ایران حمله می کند و داریوش سوم را عزل و خود حکومت بنا می کند . همسر ایرانی بر می گذیند و به هند و... نیز لشکر کشی میکند و در بین راه توسط هم کیشانش مسموم و هلاک می شود. نقد: اسکندر همواره در تاریخ مردی جهان خوار و مستبد شناخته می شود به طوری که ایرانیان از دست اسکندر و یارانش (سلوکیان) آسی شده بودند . حال از چه رو این گارگردان، ایرانیان را خوشحال بعد از فتح ایران توسط اسکندر جلوه می دهد نمی دانم .این فیلم تالش در تحریف تاریخ دارد. ۱-بر همه واضح است که اسکندر تخت جمشید را ویران کرد و سوزاند ولی در فیلم، اسکندر خیلی از تخت جمشید خوشش می آید و، لم میده تو تخت پادشاهی داریوش، اصلا هم نشانه ای از سوزاندن و خراب کردن تخت جمشید نشان نمی دهند. ۲-اسکندر دختر داریوش یعنی رکسانا را به همسری می گیرد ولی در فیلم یک دختر تقریبا سیاه و رقاصه را میگیرد. ۴- هیچ یک از جنایات فجیع و جمعی اسکندر در ایران را به نمایش نمی گذارد. از این نکات نتیجه میگیریم که این کارگردان چون خودش نویسنده هم بوده است ،تاریخ رو به کلی عوض کرده و با سلیقه ی خود نوشته است. و . . . [/color]
-
[color=green][b]با تشكر از مشاركت سازنده دوستان. [/color][/b] ======================================================================================= [align=center][img]http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/06/22/1100695_PhotoA.jpg[/img] [/align] [color=blue][align=center][b]ایزدی:واهمه آمریکا از مقاومت32ساله ایران در ایرانیوم به تصویر کشیده شده است یک کارشناس مسائل بینالملل معتقد است که واهمه آمریکا از مقاومت 32 ساله ایران در مستند ضدایرانی ایرانیوم به تصویر کشیده شده است.[/b] [/align][/color] «ایرانیوم» نام مستندی ۶۰ دقیقهای است که حدود 7 ماه پیش توسط «رافائل شور» اکران شد. شور یک خاخام و کارگردان کانادایی- اسرائیلی است که ایرانیوم را در مورد برنامه اتمی ایران ساخته است و مجموعهای از مصاحبه با سیاستمداران گوناگون و افرادی است که برنامه اتمی ایران را یک تهدید برای غرب میدانند و بر این باورند که ایران به دنبال تولید سلاح اتمی است.شور بنیانگذار سازمان کلاریون است که پایگاه اینترنتی هافینگتون پست در گزارشی به معرفی آن پرداخته و عنوان میکند: صندوق کلاریون یک سازمان غیر انتفاعی تقریباً وابسته به احزاب راست اسرائیل و آمریکا است که فیلمهای مستند جنجالی در مورد تهدید اسلام تولید و توزیع میکند و آمریکاییها را وادار به آماده باش درباره تهدید اسلام افراطی میکند.این سومین فیلم محصول صندوق کلاریون است و دومین فیلم گذشته این شرکت یعنی «وسواس» و «جهاد مقدس» نیز با مضامین ضد اسلامی و در راستای ایران هراسی ساخته شدهاند.برای آشنایی بیشتر با اهداف این فیلم دو تن از کارشناسان رسانهای و متخصصان امور بینالملل فواد ایزدی و نادر طالب زاده به ارائه تحلیل خود در این باره پرداختهاند.در بخش اول تحلیل فؤاد ایزدی کارشناس روابط بینالملل در این خصوص از نظر خوانندگان میگذرد. * * * فؤاد ایزدی مستند ایرانیوم توسط شرکت کلاریون ساخته شده که این شرکت در سال 2006 توسط یک خاخام اسرائیلی به نام شور تاسیس شد. این سومین مستند این شرکت است و کلاریون در سال 2008 نیز مستند «وسواس» را ساخت که 70 میلیون نسخه از دی وی دی این فیلم همراه روزنامههای یکشنبه در سطح وسیعی در آمریکا پخش شد. [color=red]*«جهاد سوم» پروژهای تبلیغاتی برای حمله به ایران [/color] مستند دیگر این شرکت جهاد مقدس بود که آن نیز یک فیلم ضد اسلامی و با هدف ایران هراسی و اسلام هراسی بود و در پی آماده سازی افکار عمومی آمریکا برای حمله نظامی به ایران بود، چرا که جناحهای نومحافظه کار در آمریکا چند سالی است که پیگر حمله نظامی به ایران هستند و این یک پروژه تبلیغاتی بود برای اینکه اکثریت مردم آمریکا را در این حوزه همراه خود کنند که تحولات خاورمیانه برنامههای آنها را به هم زد. [color=red]*نگاههای ضداسلامی که برگرفته از مکتب لوئیس است [/color] برنارد لوئیس که در انگیس متولد شده سالها در آمریکا زندگی میکند و مشاور بوش در حمله به عراق و در واقع تئوریسن جناح نو محافظهکار و پدر خوانده آنهاست، وی یک صهیونیست است. لوئیس در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش انگلیس خدمت کرد و هنوز هم آن روحیه جنایتکار دولت انگلیس در وی مشهود است و در واقع یک نفرت خاصی در مورد مسلمانان و به ویژه ایرانیها دارد. وی اسلام شناسی است که به شدت با اسلام مخالف است. قشر عظیمی از نخبگان سیاست خارجی آمریکا که نگاه ضد اسلامی دارند درس خوانده مکتب لوئیس هستند. این فیلم در پی جا انداختن این مطلب است که اگر ایران و آمریکا مشکل دارند به دلیل سیاستهای آمریکا در ایران از جمله کودتا و حمایت از جریانهای معاند در ایران نبوده بلکه ایرانیها با فرهنگ و دین آمریکا مشکل دارند. در حالی که مشکل اصلی ما با غرب اخلاق آنها نیست بلکه سیاستهای آنها علیه کشورمان است که سالهای طولانی ادامه دارد. [color=red]*دوگانگی در رفتار آمریکاییها [/color] مواضع و عملکرد مقامات آمریکایی دوگانه است یعنی آنها در سخنان خود مدیریت جهانی را مطرح میکنند اما اگر کشوری مثل ایران با رهبری مثل امام (ره) درباره رسالت جهانی اسلام سخن بگوید آن را یک نوع تهدید علیه خود قلمداد میکنند. برخورد آنها بسیار مضحک است که بمبگذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت از نمونههای آن است. آمریکاییها در لبنان حضور نظامی داشتند و به طرف مقابل خود با استفاده از هواپیما به هلیکوپتر و تانک حمله میکردند اما همین که طرف مقابل از خود دفاع کرده و به متجاوزان آمریکایی حمله کند به او لقب تروریست میدهند که این موضوع در هیچ کجای دنیا تروریسم نامیده نمیشود. این دوگانگی در رفتار آمریکاییها کاملا مشهود است، افرادی هم در موضوع اسلام هراسی و ایران هراسی حضور دارند که از دو طرف دموکراتها و جمهوریخواهان هستند.ما دو گفتمان اصلی را در خاورمیانه و دنیا داریم که گفتمان اول گفتمان آزادی است که مقامات آمریکایی به کار میبرند منظور آنها از آزادی غالبا فساد انگیز است که شامل بی بند و باری میشود منظور آنها آزادی سیاسی نیست چرا که سالهای سال از مبارک، بن علی و سایر دیکتاتورهای منطقهای حمایت میکردند و این حکومتها بدون حمایت آمریکای نمیتوانستند دوام آوردند. صاحب گفتمان دوم جمهوری اسلامی است که موضوع استقلال را مطرح میکند که کشورها باید مستقل باشند و آزادی آنها باید سیاسی باشد که در آن دولتها استقلال داشته باشند و مردم، دولتهای دلخواه خود را انتخاب کنند بنابراین انتخاب جوانان کشورهای عرب بسیار واضح است. [color=red]* گفتمان ایران در جهان عرب پیشرو است [/color] در جهان عرب به این نکته رسیدهایم که آنها گفتمان دوم را که متعلق به جمهوری اسلامی است را پیش میبرند و این موضوعات مربوط به ایران هراسی که از سوی غرب شکل گرفته و به آن دامن زده میشود به ما کمک میکند تا تبلیغات داشته باشیم. [color=red]*فیلمهایی که علاقهمندی مردم جهان به ایران را افزایش میدهد [/color] ما در ابتدای انقلاب هیچگونه تبلیغات خارجی نداشتیم اما به هر کجای ممالک اسلامی که میرفتید از امام (ره) به نیکی یاد میکردند چرا که رسانههای غربی به امام حمله میکردند و در ذهن مسلمانان منطقه این موضوع روشن میشد که فعالیتهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی امام عامل این تهاجمات است. امروز نیز چنین اتفاقی رخ داده است و با انتشار این نوع فیلم ها مردم مستعضف دنیا بیشتر به جمهوری اسلامی علاقمند میشوند. پیش از جنگ عراق افرادی که در ساخت این فیلم دخیل هستند به شدت تبلیغ میکردند که عراق در پس حادثه 11 سپتامبر بود و متاسفانه سابقه ذهنی آمریکاییها کوتاه است و یادشان نیست که آن زمان عراق عامل این حادثه معرفی شد و امروز ایران را عامل اصلی حادثه 11 سپتامبر مینامند. ذهن آمریکاییها متاسفانه تحت تاثیر قرار میگیرد زیرا به این نکته نگاه میکنند که ایران و القاعده در یک منطقه هستند، پس با هم تفاوتی ندارند. پخش این نوع مستندها (ایرانیوم) که با صراحت دروغ میگوید و سیاه نمایی میکند در جهاتی میتواند خیر باشد. [color=red]*فعالیت گروههای ضد جنگ پس از پخش ایرانیوم [/color] بخشی از آمریکاییها تجربه جنگ عراق را فراموش کردهاند و الان آنها مشاهده میکنند که همان افرادی که کشورشان را به جنگ عراق بردند تلاش برای حمله به ایران را دارند و پخش این اثر باعث شده که گروههای مخالف جنگ فعال شوند که اگر چنین فیلمی نبود این فعالیتها و مقابلهها را شاهد نبودیم. آمریکا در پی سرنگونی جمهوری اسلامی است و نهادهایی را هدف قرار میدهد که در نظام جمهوری اسلامی پر کار هستند که سپاه و بسیج اینگونه هستند به همین دلیل در این فیلم و به طور کلی طی سالهای گذشته شاهد حمله برنامه ریزی شده به این 2 نهاد بودهایم. [color=red]*ایرانیوم نشانگر ترس آمریکا از مقاومت 32 ساله ایرانیان [/color] این فیلم نشانه ترس آمریکاییها طی 32 سال، مقابله جمهوری اسلامی با آنهاست. علیه ایران 2 نوع فیلم میتوان ساخت یک نوع اینکه با مستنداتی اثبات کنند که ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای است که هیچ سندی در این ادعای خود ندارند و نوع دوم اینکه با فرار به جلو فرضیهای را ثابت شده فرض کنند و ایران را تهدید کنند که ساخت موشک با کلاهک هستهای از سوی ایران از نمونههای آن است. [color=red]*انتخاب آغداشلو برای قانع کردن ایرانیها صورت گرفت [/color] انتخاب شهره آغداشلو که یک فرد ایرانی است با برنامهریزی صورت گرفته تا ببیندگان قانع شوند که جمهوری اسلامی یک تهدید است. ساخت مستند از رفتارهای مقامات آمریکایی ضعف ما در مقابله با این جنگ روانی است که در عرصه فرهنگی کشور مسکوت مانده است.فرقهای در مسیحیت با این ذهنیت وجود دارد که در آخر الزمان حکومتی به نام اسرائیل در خاورمیانه تشکیل میشود و پس از آن جنگهای در میگیرد که منتهی به ظهور حضرت مسیح میشود که دشمنان خدا را میکشد و افرادی که معتقد به وی هستند را به بهشت میبرد. تفکر مسیحیت صهیونیسم بر همین مبنا و ترتیب وقایع رخ داده است. [color=red]*ایرانیوم و تعاملگرایان آمریکایی [/color] در این مستند این ایده را با جمهوری اسلامی و احمدی نژاد مرتبط میکنند. ما در اعتقادات شیعی و اسلامی به این موضوع اعتقاد نداریم که باید جنگی به راه انداخت تا امام زمان ظهور کند، آنها در پی القای این مطلب هستند که جمهوری اسلامی به دنبال ایجاد جنگ است تا امام زمان ظهور کند یعنی همان اعتقاد خودشان در مورد حضرت مسیح را به شیعه و ایرانیان نسبت میدهند. بخشی از نخبگان سیاست خارجی آمریکا در پی تحولات منطقه و قدرتیابی روز افزون ایران در منطقه معتقد به تعامل با ایران هستند و سازندگان این فیلم آنها را مورد هدف قرار دادهاند و با آنها به مبارزه برخاستهاند. [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900709000231]منبع[/url]
-
با سلام و تشكر از دوستان شركت كننده در بحث [quote]دوستان کسی فیلم clash of titan را دیده ؟؟ [/quote] احسان جان به فيلم خوبي اشاره كرديد- بنده اين فيلم رو 2010 ديده بودم . با تشكر از يادآوريتون. [align=center][b][size=18]Clash of the Titans[/size] [/align][/b][align=center][img]http://www.moviephotogallery.com/data/media/77/clash_of_the_titans_poster_23.jpg[/img][/align] [align=center] [color=red]Director: Louis Leterrier Writers: Travis Beacham (screenplay), Phil Hay (screenplay), and 2 more credits » Stars: Sam Worthington, Liam Neeson and Ralph Fiennes[/color] [/align] [align=center][url=http://www.imdb.com/title/tt0800320/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url] [/align] [color=blue] اساسا اين فيلم با هدفگذاري عليه باورهاي ديني و اعتقادي مسلمانان ساخته شده است و در لايههاي مياني فيلم به تخريب مباني مهم ديني نظير زير سئوال بردن اعتقاد به منجي آخرالزمان و ترسيم چهرهاي پليد از وي و نيز ايرانستيزي را در خود نهفته دارد.[/color] [color=red]خلاصه فيلم [/color] داستان فيلم در دوراني رقم ميخورد كه انسانها با خدايان زندگي ميكنند. خداياني كه در فيلم از آنها ياد ميشود فقط خدايان يونانياند و بس. اين فيلم از ميان سه خداي معروف يوناني «زئوس، پوزيدون و هادس» به دعواي قديمي ميان زئوس و هادس اشاره دارد. زئوس سر برادرانش را كلاه گذاشته و خدايي آسمان را از آنِ خود كرده و در اين ميان سهم هادس قعر زمين و جهنم است. هادس كه از اين تقسيمبندي ناراحت و عصبي است در پي راهي براي قدرت يافتن بر كائنات است. قهرمان فيلم پسر نامشروع زئوس (پرسيوس) ميباشد كه نيمي انسان و نيمي تايتان است. پرسيوس به جنگ هادس و كراكن كه مخلوق هادس است ميرود و با نجات بخشيدن به شاهزاده سرزمين المپيوس، نابود كردن كراكن و تبعيد هادس به اعماق زمين به كمك شمشير زئوس و شمشير غضب او كه در قالب رعد و برقي است خدايي، بقا و توانمندي زئوس را به او برميگرداند و به مردم هم شادماني و صلح را هديه ميدهد. [color=red]روايت قصه فيلم [/color] مردمان بر عليه خدايان خود كه همه چيزشان را از آنان دارند به علت نامهرباني و غضب ايشان شوريدهاند. زئوس براي تنبيه مردم با همسر پادشاه آكريسيوس كه بر عليه او شورش و طغيان كرده بود همبستر ميشود. در اثر همين رابطه نامشروع فرزندي به دنيا ميآيد كه نام پرسيوس بر آن نهاده ميشود. پادشاه آكريسيوس همسر و پسري كه تازه متولد شده را به دريا ميافكند. سالها از اين ماجرا گذشته و پرسيوس كه حالا جواني برُمند است با خانوادهاي ماهيگير كه او را يافته و بزرگ كردهاند زندگي ميكند. سوار بر لنج كوچك هميشگي هستند كه به شهر آرگوس نزديك ميشوند. سربازان آرگوس مجسمه زئوس را تخريب ميكنند و در همين زمان هادس بعد از كشتن اين سربازان لنج ايشان را هم نابود و غرق ميكند. هادس به عرش نزد زئوس ميرود و از او اجازه ميگيرد تا مردم را به خاطر اين سركشي تنبيه كند. خداي آسمان (زئوس) كه آدميان را آفريده در فناناپذيري و قدرتمندي محتاج عبادت و نيايش ايشان است اما خداي سرزمين مردگان (هادس) كه در زير زمين است قدرت و بقايش را محتاج ترس مردم است. با اين طرفند هادس قدرت مييابد و با آزاد كردن كراكن قدرت بلامنازع خدايان ميگردد. پرسيوس كه از حادثه غرق شدن نجات يافته و به سرزمين المپيوس راه يافته به دستور پادشاه و به همراه تعدادي سرباز كاركشته به مصاف هادس ميشتابد. در ميان راه با آكريسيوس مواجه ميشوند كه اكنون آلت دست و ابزار هادس است. وقتي دست او را ميبرند عقربهاي مهيب و غولآسايي از قطرات خون او متولد ميشوند كه تنها به كمك اجنه رام ميشوند. جنها در فيلم با لباس باديهنشينان عرب بوده، به زبان عربي صحبت ميكنند و به عقربها دستور ميدهند: «اطيعوا الجن». همين اجنه در شفا بخشيدن به دست عقرب گزيده پرسيوس، همراهي تا باغ استيگا و پرسش از جادوگران، احضار كارون، گذر از سرزمين مردگان و رسيدن به معبد آتنا و كشتن مدوسا كمك كردند. البته آيو هم كه مانند پرسيوس يك نيمه خدا ولي مونث و هديهاي از جانب زئوس بود در اين مسير خيلي به پرسيوس ياري رساند. از اينجا به بعد در فيلم نوبت تكتازي پرسيوس است. او كه سر مدوسا را به همراه دارد سوار بر اسب پرندهاي كه از جانب زئوس به سوي او آمده به نبرد «كراكن» رفته و با سنگ كردن او توسط چشمان مدوسا و تبعيد هادس به قعر زمين و دنياي مرگ به كمك شمشير جادويي زئوس و صاعقهاي كه از آسمان بر دل هادس وارد ميآيد پادشاهي زئوس را بر مردم دنيا تمديد ميكند و دنياي جديدي را كه آرزوي پدر انسانياش كه او را بزرگ كرده بود و تمامي انسانها داشتند را رقم ميزند. [color=red]نقد و تحليل فيلم [/color] كارگردان فيلم «لوئيس لتريئر» است كه قبلا فيلمهاي اكشني مانند «ترانسپورتر 1 و 2» و قسمت دوم «هالك» را كارگرداني كرده و فردي با سابقه است. اين فيلم كه محصول 2010 بوده و بازيگري چهرههاي سرشناسي چون سام ورتينگتون (پرسيوس)، ليام نيسون (زئوس)، جما آرتتون (آيو) و... را شاهد است، از نظر تكنيكهاي ساخت، بهرهگيري از جلوههاي ويژه، بازيگري شخصيتهاي درجه اول فيلم، همخواني موسيقي با متن روايي فيلم و جزو فيلمهاي خوب و نسبتا قوي است. گرچه سهبعدي سازي و فروش فيلم با اين فرمت موفقيت چشمگيري نداشته. داستان فيلم به نوعي همان قصه موجود در اسطورههاي باستاني است و اين از امتياز بديع بودن داستان و ايده ميكاهد. هرچند سعي شده با درج برخي كاراكترها و پيچ و خم داستاني مانند پيدا شدن سر و كله اجنه بيابان آنهم درست در لحظه نااميدي از پيروزي و سكانس ملاقات با جادوگران كمي قالب شكني شود اما روح كلي حاكم بر فيلم همان فضاي حاكم بر اسطورههاي يوناني است. با آنكه عوامل و تكنيكهاي ساخت، پيشينه شخصيتي هر يك از بازيگران منتخب در نقشهاي اصلي، قوت و ضعف داستان و فيلمنامه و ... در تحليل و نقد فيلم مهم هستند اما آنچه در شيوه تحليل و نقد محتوايي مهمتر از آن است روند داستان و مولفههاي خاص انتقال مفاهيم و الگوسازي است. [color=red]تحليل محتوايي فيلم [/color] اين فيلم از نظر معناگرايي در راستاي فيلمهايي چون «لژيون» (Legion) و «گابريل» (Gabriel) است. در هر سه اين فيلمها به نوعي جبههگيري و صفآرايي بشر را در برابر خدا و موجودي به نام خالق بشر و عالم بشريت شاهديم. گرچه محتواي هيچيك از اين سه يكي نيست اما همه در يك راستا بوده و به نوعي حلقههاي يك زنجيراند. مسيري كه در «گابريل» با توهين به فرشتگان مقرب خدا و اعلام جنگ فرشتگان با خدا آغاز شد، در «لژيون» به اوج خود ميرسد و مايكل يا همان ميكائيل كه در فيلم گابريل جاي شيطان را گرفته بود و فساد و پليدي از جانب او بود در فيلم لژيون در برابر صف فرشتگان نازل كننده عذاب و برپا كنندگان رستاخيز ميايستد تا از تولد كودك نامشروع يك پيشخدمت ساده به نام چارلي كه به همراه جمعي در يك فروشگاه ميان راه به نام آبشار بهشت گير افتادهاند حمايت كند و نسل بشر را از خطر انقراض و آغاز رستاخيز كه شروع حكومت و ابتداي سلطنت خداست بگيرد. در اين فيلم ديگر اثري از خداي واحد و فرشتگان نيست. خداي واحد در فيلم جاي خود را به خدايان خُرد و ستيزهجويي داده كه براي به دستگيري قدرت مطلق و خدايي كائنات هر لحظه در نبرد و كشتار مردمان بسر ميبرند. [color=red]باستانگرايي از نوع يونانزدگي [/color] آنچه از اول تا آخر فيلم به صورت متوالي در برابر ديدگان تماشاچي تكرار ميشود اسطورههاي باستاني و شركآميز يونان است كه بزرگترين و برترين اين اسطورهها خداي خلقت است كه به خداي آسمان شهرت دارد. در اين فيلم زئوس كه پدرش را اخته كرده و خود را خداي خدايان ناميده خدايگان عدل و داد معرفي ميكند كه تنها به دليل ناسپاسي بندگان اجازه مجازات به برادرش هادس ميدهد تا با اين مجازات بندگان به شأنيت و جايگان خود پي ببرند و در مقابل خدايان صفآرايي نكنند. البته فيلم در جاي ديگر به جفاي اين خداوندگار و همخوابگي او با همسر آكريسيوس براي درس عبرت كردن قيام او براي تمام آدميان عليه خداوندي خويش اشاره دارد. اما فضاي كلي فيلم به گونهاي است كه تا آخر فيلم به خوبيهاي فراوان زئوس و علاقه بيحد و حصر او به نسل بشر اشاره دارد تا آنجا كه نگرفتن جان آكريسيوس و تنها بسندهكردن به آن عمل نامشروع و غير انساني را هم به پاي اين دادگري وي و بشر دوستياش مينويسد. تقريبا اسطورهاي نيست كه در فيلم به آن اشاره شده باشد و ربطي به يونان باستان نداشته باشد. گرچه همين اسطورهها را در ميان اقوام و ملل ديگر چون روميان هم ميتوان يافت اما آنچه از سير تطور اسطورهها برميآيد همين اسطورههاي يوناني هستند كه نام عوض كرده و با هويتي جديد به ملتهاي بعد از خود و تمدنهاي همسايه چون رُم راه يافتهاند. [color=red]ريشه اومانيسم (برتری حق بشر بر حق خدا) در يونان باستان [/color] بيش از آنكه تقدم تمدن يونان بر رم و ساير تمدنهاي بعد از يونان مهم باشد شكل و شمايل اسطورههاي يوناني و خدايان ايشان مهم است. با كمي مطالعه در فرهنگ اديان باستاني ميتوان به راحتي دريافت بيشتر اسطورهها و الهههاي آنها چهره و پيكري غير انساني دارند و بيشتر شبيه مظاهر طبيعت، حيوانات و تركيبي از برخي از اينها هستند. در اين ميان آنچه خيلي برجسته مينمايد شكل و شمايل انساني خدايان باستاني يونان است. در واقع ميتوان گفت بشرگرايي افراطي و تقدس بخشي به انسان و بالا بردن او تا حد خدايي تنها در يك تمدن بسيار برجسته است و اين تمدن همان يونان باستان است. اين فيلم هم به همين مساله به خوبي اشاره دارد و انسان معيار فيلم كه با كاراكتر شخصيتي پرسيوس شناخته ميشود نيمي خدا و نيمي انسان است و از همين رو است كه خدايي در خون او بوده و قادر به انجام كارهايي است كه از عهده ديگران ساخته نيست. [color=red]نسل ويژه؛ فرزندان خدا [/color] اين فيلم هم مانند قريب به اتفاق فيلمهاي منجي گرايانه هاليوود عناصر ويژهاي را براي منجي خود قائل است كه ديگر كاراكترهاي فيلم از داشتن آن عاجزند و اين همان نقطه افتراق قهرمان داستان از شخصيتهاي جنبي قصه است هرچند حضوري بسيار پررنگ در فيلم داشته باشند. نسل قهرمانان هاليوود كه گاه با نشان خون اصيل در برابر مغولها يا همان افراد بياستعداد و عادي جامعه در فيلمهايي چون «هري پاتر» به چشم ميخورند، شبيه اين نشانها را در كارتون و فيلم «شگفتانگيزان» و «چهار شگفتانگيز» نيز به وضوح ميتوان يافت. در برخي فيلمهاي ديگر داشتن قدرت جادو و تسلط بر محيط پيرامون نشان ويژه و اختصاصي شخصيت اصلي فيلم است كه نمونه اينها را در «جمجمههاي دوست داشتني» و «شاگرد جادوگر» ميبينيم. در اين فيلم شاخصه بارزي كه پرسيوس به عنوان قهرمان قصه دارد و ديگران از داشتن آن عاجزند صفت فرزند خدايگان بودن و ويژگي نيمه خدايي وي است. همين خصيصه او را تا آنجا پيش ميبرد كه بر همه مسائل و مصائب پيروز ميشود و خداي سرزمين مردگان را به كمك شمشير زئوس به قعر جهنم ميفرستد و آسايش و شادي را براي مردمان هديه ميآورد. نكته قابل ذكر اينجاست كه تنها او نيست كه از اين موهبت بهرهمند است. «آيو» كه از جانب زئوس نگهبان او در آخر سر هم همسري است كه زئوس براي او هديه كرده نيز داراي اين ويژگي است و اين دو كه به نوعي شخصيت مثبت و مهم داستان هستند از يك ويژگي مشترك بهره دارند. [color=red]الهيات مشركانه يوناني به جاي توحيد [/color] در افسانهها و اسطورههاي يونان آنچه در ابتداي خلقت موجود بود و از آن ساير مخلوقات بوجود آمد خدايان قدرتمند و جاهطلبي بودند كه كار هميشگيشان دسيسه و نيرنگ براي به دست آوردن قدرت خدايي عالم بود. اين خدايان براي آنكه نزاع كمتري با هم داشته باشند قدرت را ميان خود تقسيم كرده بودند اما باز هم زيادهخواهي و شهوتراني آنان را به سوي توسعه قلمرو خويش و تعدي به قلمرو خدايان ديگر كه رقباي او بودند ميشد. آنچه از اول تا آخر فيلم بيش از هر چيز ديگر بيننده با آن روبرو است همان داستان دسيسه خدايان براي به دست آوردن قلمرو و رعاياي خدايگان رقيب است. در الهيات اسطورهاي يونان هر خدايگاني قدرت، قلمرو، رعايا و قانون ويژهاي براي خود دارد. در اين باور برخي بلايا با دعواي ميان خداوندان توجيه ميشود درست همان چيزي كه در فيلم هم القا ميشود مانند رها شدن كراكن توسط هادس به بهانه تاديب مردم اما در واقع براي به دست گرفتن ملك و ملكوت از دست زئوس. [color=red]منجي زنازاده [/color] آنچه در بسياري از فيلمهاي مهم، استراتژيك و آخرالزماني هاليوود به ويژه در سالهاي اخير بيش از پيش به چشم ميخورد معرفي موعود و منجي به عنوان يك فرد عادي و حتي انساني پست و پست فطرت از درون جوامع غربي است كه تنها ويژگي او تهور و نترسي، باور به توانستن، ايمان به قدرت درون كشف آن توسط ورزشها و آئينهاي ورزشي - عرفاني شرق و ... است. گاه هاليوود پستي را به نهايت ميرساند و شخصيت منجي آخرالزمان را فردي معرفي ميكند كه نه تنها از افراد جامعه از نظر ويژگيهاي اخلاقي و انساني بالاتر نيست بلكه حتي در نهايت ذلت و خواري است و حتي ريشه و عامل تولد او هم مطابق هيچ دين و آئيني صحيح، قانوني و شرعي نيست. «پرسيوس» كه منجي فيلم و موجودي نيمهخداست نه تنها به خاطر نسبتي كه با خداي آسمان دارد معنوي و روحاني نيست بلكه فيلم تعمد دارد تا او را فردي خشك، خشن و بيروح معرفي كند كه از رابطه نامشروع زئوس با همسر يكي از پادشاهان زميني متولد شده بود. اين اولين فيلمي نيست كه در آن تصريح به زنازادگي منجي ميشود و يقينا آخرين آن هم نخواهد بود. از جمله فيلمهايي كه در آن منجي از راه نامشروع متولد ميشود ميتوان به فيلم «لژيون»،«2012» (Doomsday) و ... اشاره كرد. شايد علتي را بتوان براي اين كار يافت و آن اين كه هاليوود با مخاطباني در ارتباط است كه به آئين مسيح معتقداند و عيسي ابن مريم (ع) را مسيحاي موعود و منجي آخرالزمان ميدانند كه قرار است از آسمان باز ميگردد، اما همين مسيحا در نگاه يهوديان لجوج جز دجالي بيش نبود كه خود را مسيحا ناميد. آنان كه تحمل وي و آئينش را نداشتند انگ رابطه نامشروع به مادر او زدند و فرزندش را كه معجزه خدا و پيامبري اولوالعزم بود كودكي نامشروع خواندند. اين مساله در بسياري از فيلمها به صورت نامحسوس و غير مستقيم و گاه به صورت مستقيم و در قالبي هتاكانه مانند فيلم آخرين وسوسه مسيح ساخته مارتين اسكورسيزي تكرار ميشود و به مسيحيان جهان و به ويژه ايالات متحده كنايه زده ميشود كه منجياي كه شما از آن دم ميزنيد فردي است كه از راه رابطه نامشروع پا به اين دنيا نهاده است. اين فيلم در اين نوع از توهين به حضرت مسيح گوي سبقت را از فيلمهاي مشابه برده زيرا در اين فيلم تصريح به همخوابگي خداوندگار با زني از انسانها و تولدي كودكي كه منجي است و با آنكه از خواندن و دعا از درگاه خداي پدر بيزار است اما در نهايت ملك او را از دست خداوندگار شيطاني و پستي چون هادس نجات ميبخشد و در سكانس پاياني فيلم زئوس به او ميگويد گرچه تو خدايي را نپذيرفتي و ميخواهي در قالب انسان زندگي كني اما مردمان به خاطر فداكاري و ايثار تو و اينكه ايشان را از دست موجودي پليد مانند هادس نجات بخشيدي خواهند پرستيد. اينها كه كنار يكديگر قرار ميگيرند يادآور مولفههاي مسيحي ميشوند كه صهيونيزم تلاش دارد وي را دجال معرفي كند. [color=red]ايران ستيزي [/color] چهل دقيقه از ابتداي فيلم ميگذرد. پرسيوس و دوستانش در تعقيب آكريسيوس هستند كه اكنون آلت دست و ابزاري براي پيش برد اهداف هادس شده است. از دل كوه و دشت به ورودي دروازه اديان ميرسند بعد ستونهاي به جا مانده از تخت جمشيد را ميبينند. وقتي كمي جلوتر ميروند نشان «پرسپوليس» يا همان اسب دو سر كه بايد روي سر ستون باشد روي زمين افتاده. صحنه، نشانهها و نمادها به گونهاي است كه بيانگر سرزمين ايران است. عقربهاي غولآسايي هم كه از خون ريخته شده آكريسيوس روي زمين بوجود آمدهاند شايد اشاره به اسطورههاي ايراني باشد. مطابق اين افسانهها وقتي اهريمن در كالبد جوان ظاهر ميشد لباسي بر تن داشت كه پر از عقرب بود. اين كه عقرب از دل خاك ايران ميجوشد شايد كنايه از اهريمنيبودن ايران از نگاه هاليوود باشد. البته اين نكته فراتر از احتمال است و فيلمهاي بسياري كه بر ضد ايران در هاليوود ساخته ميشود نشان عداوت و كينه سرشار و هميشگي سردمداران اين شهركهاي صهيونيستي با ايران اسلامي است. نمونه اين دشمنيها را در فيلمهايي مانند «بدون دخترم هرگز!»، «سنگسار ثريا»، «كشتيگير» و ... به وضوح ميتوان يافت. [color=red]شيعه ستيزي[/color] از موارد ديگري كه در اين فيلم برعليه اديان موضوع گرفته شده جايي است كه پرسيوس از معبد آتنا و از نزد مدوسا زنده باز ميگردد دوباره با آكريسيوس كه توانسته بود از دست او بگريزد روبرو ميشود. قبل از اينكه پرسيوس بتواند كاري كند آكريسيوس شمشير دو سري را كه در دست دارد در قلب آيو فرو ميكند. با همين شمشير دو سر شمشير پرسيوس را از وسط دو نيم ميكند. استفاده از شمشير دو سر در هيچ يك از فيلمهاي هاليوودي رايج نيست. تنها در يك فيلم هاليوودي كه كارگردان آن يك مسلمان سني مذهب به نام مصطفي عقاد است اين شمشير به خدمت گرفته شده و آن هم براي نشان دادن و به تصوير كشيدن شخصيت امير مومنان (ع). در فيلم «محمد رسول الله» هيچ تصويري از امير مومنان نشان داده نميشود و حتي بسياري از مناصب امير مومنان به زيد پسر خوانده رسول خدا داده شده است. اما در جنگ احد وقتي ميخواهد رشادت حضرت امير را به تصوير بكشد از مولاي متقيان تنها به نشان دادن شمشيري دو سر بسنده ميكند. اين شمشير كه بيانگر ذوالفقار است به جاي داشتن دو دو لبه تيز كه در واقع اينگونه بوده به شكل تحريفي نشان داده شده و دو سر جدا از هم دارد. گرچه در واقع ذوالفقار به اين شكلي كه هاليوود ترسيم كرده نيست اما وقتي تنها شكل عرضه شده است اين شمشير نشانگر فردي است كه آن را در دست دارد و گنجاندن چنين شمشيري در فيلم نبرد تايتانها آنهم بعد از تخريب چهره ايران و ايران ستيزي چيزي جز اسلام ستيزي یزی آن هم با ایران شیعی که به امام علی اعتقاد دارد، مقصود دیگری نیست. [color=red]جن يا عرب [/color] در سكانس تخت جمشيد وقتي چند عقرب جديد به سوي پرسيوس و ياران خستهاش ميآيند موجوداتي عجيب و غريب به كمك اين گروه باصطلاح پهلوان ميشتابند كه از آنان با عنوان ديجن «Dijnn» يا قاتلين بيابان ياد ميشود. جدا از كمكي كه به پرسيوس و دوستانش در انجام ماموريتشان ميكنند و در همين راستا سركرده اجنه در معبد آتنا جان خويش را فداي آرمان پرسيوس ميكند، و از اسلام چيزي جز لباس و شترش را ندارد اما فرهنگ و باورش هماني است كه غرب در پي آن است. حتي در اين راه ميميرد تا فرد برگزيده بشر غربی به آرمان خويش برسد. [color=red]جمعبندي[/color] بنابر گزارش پايگاه اطلاعرساني امپاير آنلاين، عنوان قسمت دوم فيلم سينمايي نبرد تايتانها، «خشم تايتانها» يا «Wrath of the Titans» است و اين فيلم اكشن فانتزي در بهار سال 2012 ميلادي بر روي پرده سينماهاي سراسر جهان خواهد رفت. اين خبر و انتشار نسل سوم بازي خداي جنگ (GOD OF WAR) آن هم تقريبا همزمان با انتشار فيلم، نشان دهنده ادامهدار بودن اين پروژه و اهميت اين موضوع از سوي سازندگان هاليوودي آن است. فيلم نبرد تايتانها در راستاي جا انداختن فرهنگ و باور به خدايان فيلمي انحصاري نيست. مشابه اين روند را به شكلي آرامتر و غير محسوستر در فيلم «The Chronicles of Riddick» شاهديم. حركتي كه غرب امروز در ميان راه آن است، مبارزه با اديان توحيدي، مفهومي به نام خدا، مقدسات، فرشتگان، مفهوم نبوت و انبيا و هرچه كه قداستي بالادستي و فرابشري را به انسان معرفي كند. اين مبارزه كه قديميترين دعواي بشري است و همگان آن را با دعواي خير و شر و حق و باطل ميشناسند امروز با جديدترين ابزار و با كمك تاثيرگذارترين رسانهها و با قدرتي وصفناپذير به حركت خود ادامه ميدهد. [url=http://www.worldwar2.ir/forum/showthread.php?1216-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-Clash-Of-The-Titans]منبع[/url]
-
تاپیک جامع سلاح هجومی ak-47 کلاشينکف تاپیک جامع سلاح هجومی AK-47 کلاشينکف ( شامل تمامی گونه ها )
master1986 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در سلاح های هجومی
[color=brown][b] رئیس ستاد مشترک روسیه از توقف خرید سلاح از شرکت تولید کننده کلاشینکف در سال جاری خبر داد [/b] [/color] [color=indigo] روزنامه تاگس آنسایگر : برای نخستین بار طی دهه های گذشته خرید ارتش روسیه از شرکت "ایشماش" تولید کننده سلاح AK 74 موسوم به کلاشینکف، متوقف شد.ژنرال "نیکلای ماکاروف" رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح روسیه در گفتگو با روزنامه "ایزوستیا" گفت وزارت دفاع این کشور امسال هیچ سفارشی برای خرید کلاشینکف ارائه نکرده است.به گفته وی، این سلاح سبک دیگر نیازهای روز ارتش روسیه را تامین نمی کند و در صورت نیاز، ارتش از سال 2014 به بعد سفارش خرید مدل جدیدتر کلاشینکف را به شرکت سازنده ارائه می کند.در همین حال مقامات ایشماش اعلام کرده اند این شرکت به دلیل کاهش تقاضا برای خرید کلاشینکف، میزان تولید خود را تغییر داده است. محصولی که در حال حاضر در این شرکت تولید می شود مدل توسعه یافته سلاح AK 47 است که به نام طراحش "میخائیل کلاشنیکف" نامگذاری شده است. این سلاح از سال 1951 به عنوان سلاح سازمانی ارتش روسیه به کار گرفته شده هم اکنون در تمام جهان شناخته شده و تا کنون بیش از 100 میلیون قبضه از آن به فروش رفته است. گفتنی است دیمیتری مدودف رئیس جمهوری روسیه در سال 2009 شخصا نودمین سالروز کلاشنیکف را که قهرمان ملی این کشور به شمار می رود، به وی تبریک گفت[/color] [url=http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1419651]منبع خبر[/url]- 428 پاسخ ها
-
- میخائیل کلاشينکف
- کلاشينکف
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[color=green]من هم به نوبه خودم اين موفقيت رو تبريك ميگم. [/color] [quote]اونایی که میگفتن ایران نمیتونه حرفی دارن بگن[/quote] [color=indigo]خوب انتظار نداشته باشيد كه همه ايمان قلبي داشته باشند!! اميدوارم تلاشهايي جهت ريشه يابي و از بين بردن زمينه ايجاد چنين تحركاتي در ميان مردم بومي منطقه از لحاظ فرهنگي - اعتقادي و البته امنيتي انجام بشه .[/color]
-
با تشکر از برادر JRZM بابت ارسال مطالب.
-
[quote] برادر خودم میدونم ولی این فیلم نقد زیادی داره برادر مستر لطفا در پست دادن دقت کنید اول پست رو کامل بخونید بعد شروع به پست دادن کنید از برادران خواهش میکنم چند تا نقد از فیلم 300 بزارن [/quote] دوست من سعي كن آستانه تحملت رو بيشتر كني. اين تاپيك مشاركت عمومي رو مي طلبه - اونقدر وسعت هجمه رسانه اي هاليوود بر عليه كشورمون گسترده است كه نميشه همه اونرو در اين تاپيك مرور كرد - يك همت گروهي نيازه- حالا شما چه نوع نقدي مد نظرته ؟؟ مذهبي - ميهن پرسانه - ايدئولوژيكي و . . . ؟؟
-
با سلام و تشكر از همه دوستان و نكته بيني برادر Insidman [quote]از برادران خواهش میکنم چند تا نقد از فیلم 300 بزارن البته فیلمش خیلی چرت بود 300 نفر 100000 نفر کشتن حالا ما هم اینقدر تنبل نبودیم تقریبا همه جای فیلمش توهین به ایرانی ها به چشم میخوره در جنگ خشیارشاه با یونان هیچ کدوم از مردم عادی کشته نشدن همه به کوه و جنگل فرار کردن و خشیارشاه فکر کرد که بهش کلک زدن کل شهر رو به اتش کشید ولی بعد چند روز بسیار پشیمان شد دستور داد شهر رو از نوع بسازن به نظر من ما هم باید رستم رو بفرسیتم بزنه کاپیتان امریکا رو بکشه[/quote] جناب JRZM لطفا بيشتر توجه كنين و قبل از خوندن همه مطالب پست نديد/ با تشكر [color=red]در همين صفحه [/color] [quote] نقدي متفاوت بر فيلم 300 كاري از كمپاني ضدي ايراني "برادران وارنر" . . . [/quote]