-
تعداد محتوا
677 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
13
تمامی ارسال های BISKIVIT
-
[center][b]به نام خدا[/b][/center] [center][b]آموزش سافت ایمیج[/b][/center] [center][b]مقدمه [/b][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/135.png[/img][/center] پس از کار شکنی های مستمر سهیل استالین برای طفره رفتن از ذکات علمش ما بران شدیم که ذکات علمه نداشتمونو بدیم [img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/raised%20eyebrow.gif[/img] حرفیه ؟ خوب هر چند خیلی تسلط ندارم به سافت ایمیج ولی اندک دانشمون رو در اختیارتون قرار می دیم تا با خیال راحت بتونید موشک و هواپیما و حتی تانک طراحی کنید [b]و اما در مورد سافت ایمیج که کی هست و چی هست و اصن یهویی از کجا سرو کلش پیداشد : [/b] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%AA_%D8%A7%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%AC"]http://fa.wikipedia....wiki/سافت_ایمیج[/url] [b]و اون چیزی که خودم ازش می دونم :[/b] سبک .. راحت برای طراحی چهره .. بدون مشکل برای انیمیت های طولانی .. قدمت بسیار طولانی (تو ساخت فیلم پارک ژوراسیک ازش استفاده می شده و ظاهرا تازه تجاری شده حتی تو انیمیشن هیولایی در پاریس این نرم افزار نقش ایفا می کرده ) و بدی هاش : یخده تو رندرینگ ضعیف البته نمی شه گفت ضعیف بهتره بگین تری دی مکس خیلی قویه و همچنین تو مدلینگ جامدات خیلی به گرد مکس نمی رسه ولی واقعا جذابه .. [b]لینک دانلود XSI SOFIMAGE : [/b] [url="http://p30download.com/fa/entry/38249/tx/%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%AF%D8%B3%DA%A9%20%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%AA%20%D8%A7%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%AC"]http://p30download.c...ودسک سافت ایمیج[/url] لطف کنید قبل از هر چیز این برنامه رو دانلود کنین تا در مورد کار باهاش توضیح بدم من در این آموزش سریع ترین راه رسیدن به هدف و جلو گیری از هدر رفتن وقت رو توضیح می دم ... البته در طول پیشبرد این تاپیک مسلما به اطلاعات خودم در مورد این نرم افزار اضافه می شه و شاید در آینده لازم باشه برخی از مواردی رو که الان توضیح می دم مجدد با دانش جدید اصلاح کنم کلیه ی جلسات آموزش رو هم تو همین تاپیک می زنم [img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/raised%20eyebrow.gif[/img] [center][b]پایان مقدمه [/b] [/center]
- 12 پاسخ ها
-
- 21
-
آموزش طراحی اداوات نظامی با نرم افزار سافت ایمیج
BISKIVIT پاسخ داد به BISKIVIT تاپیک در رایانه و شبکه
ممنونم تو فکرش بودم از عملیات هایی که انجام می دم فیلم بگیرم و بعد از درون KMPLAYER ازشون عکس تهیه کنم .. اینطوری سرعتم بالا می ره و حجم عکس ها هم کم می شه -
آموزش طراحی اداوات نظامی با نرم افزار سافت ایمیج
BISKIVIT پاسخ داد به BISKIVIT تاپیک در رایانه و شبکه
[center][b]به نام خدا [/b][/center] [center][b]قسمت 2[/b][/center] خوب سعی کنید تنظیمات نمایش پنجرتون به صورت زیر باشه ... اگه سیستمتون نمی کشه به جای SHADE از WIRE یا نمایش سیمی استفاده کنین .. در این صورت به صورت سیم ترسیم می شه اشکال [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/14~2.jpg[/img][/center] برای تغییر اندازه ی اجسام می تونید پولیگان یا اج و یا حتی خوده جسم را انتخاب کرده و سپس کلید X را فشار دهید و همانند شکل زیر در یکی از سه راستای X,Y,Z و یا راستا های ترکیبی مثه X,Z یا Y,Z شکل را تغییر اندازه دهید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/15~2.jpg[/img][/center] برای جابه جایی شکل می توانید از کلید V استفاده کنید در ضمن اگر شما پولیگان را انتخاب کرده این و می خواهید پولیگان را دی سلکت کرده و کل شکل را انتخاب کنید کلید اسپیس را فشار دهید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/16~2.jpg[/img][/center] به کادر قرمز در شکل بالا نگاه کنید اگر گلوبال را فعال کنید شکل در راستای محور مختصات عمومی و اگر لوکال را انتخاب کنید شکل در راستای جهت خودش حرکت می کند برای چرخاندن از کلید C استفاده کنید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/17~2.jpg[/img][/center] نمونه ی چرخاندن پولیگان [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/18~1.jpg[/img][/center] می توانید پولیگان را انتخاب کرده و مانند شکل زیر دوپلیکیت کنید با استفاده از کلید CTRL+Dو همانند شکل زیر حرکت داده یه بچرخانید و به جسم خود شکل تازه ببخشید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/19~2.jpg[/img][/center] [center][b]با تشکر از دوستانی که از این مقاله استقبال کردن[/b] [/center] -
آموزش طراحی اداوات نظامی با نرم افزار سافت ایمیج
BISKIVIT پاسخ داد به BISKIVIT تاپیک در رایانه و شبکه
[center][b]قسمت 1 [/b][/center] بعد از اجرا کردن سافت ایمیج مطابق شکل زیر محیط کاری خود را با گزینه ی زیر تنظیم کنید خونسرد باشید و از هیچ چیز نترسید من اینجام [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/1~11.jpg[/img][/center] خوب این مربعی رو که دورشو قرمز کردم به آرومی فشار بدین تا تصویرتون چهارتایی بشه مثه شکل زیر [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/2~12.jpg[/img][/center] در سمت راست صفحه سه تا قسمت وجود داره get , creat , modify از قسنا get می تونین مواد خام شکل رو تهیه کنید برای رسم خطوط از قسمت get گزینه ی primitive و سپس curves را برمی گزینیم .. در داخل curves می توانید مدل شکلی که می خواهید به صورت خط ترسیم شود را بیابید مثلا دایره یا مربع تصویر زیر کلیه اجسام موجود در curves را نشان می دهد [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/6~8.jpg[/img][/center] کلیه ی اجسامی سه بعدی که می توانید در قسمت get و سپس primitive و سپس polygon mesh بیابید را در تصویر زیر می بینید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/5~9.jpg[/img][/center] پولیگانpolygon چیست ؟ به چند ضلعی هایی که اجسام سه بعدی را به وجود می اورند پولیگان می گوییم اِج edge چیست ؟ به خطوطی که پولیگان را به وجود می آورند اج می گوییم نمونه ای از انتخاب edge رو در تصویر زیر می بینید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/12~5.jpg[/img][/center] در شکل زیر نمونه ای از انتخاب پولیگان را می بینید [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/11~9.jpg[/img][/center] انتخاب پولیگان توسط کلید u صورت می گیرد انتخاب اج توسط کلید i صورت می گیرد- 12 پاسخ ها
-
- 11
-
گزینه ی سرچ هم داره .. می تونه پوشه لاست رو انتخاب کنی و مثلا بزنی *.jpg تا کل فایل های این مدلی رو از تو قسمت لاست بکشه بیرون
-
یوزر: WWW . PARANDCO.COM پس : 0000GN-6GHFF7-WJBX37-5VEQVX-TMF4P9 یا Name : [url="http://WWW.PARANDCO.COM"]http://WWW.PARANDCO.COM[/url] Serial : 0000GN-6GHFF7-WJBX37-5VEQVX-TMF4P9
-
http://www.downloadha.com/1388/08/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%DA%A9-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7-active-file-recovery-v7-5-1/ کار باهاش راحته درایوی که اطلاعات پاک شده گزینه ی سوپر اسکن رو بزن و نوع فایل سیستمش رو انتخاب کن معمولا میزارن رو ntfs بعد از اینکه اسکن کرد پوشه هایی که پاک کردی به رنگه خاکستری میاد اگه نیومد تو قسمت پوشه های گمشده یا lost هستش وختی پیدا کردی ریکاوری کن فقط یادت باشه نرم افزار رو تو یه یه درایو که نمی خوای ریکاوری کنی بریز تو درایوی که می خوای ریکاوری کنی هیچی نریز چون اطلاعاتت نابود می شه برای همیشه موقع ریکاوری کردن هم اطلاعات رو تو یه درایو دیگه بریز این نرم افزاری که دادم واقعا خوب جواب می ده ...
-
[quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1380837464' post='343005'] به دادم برسید که بیچاره شدم تمام فیلم ها و عکس ها و آهنگ ها و دار و ندارم به فنا رفت دارم دیوونه می شم [/quote] یه اکتیو ریکاور نصب کن ... سوپر اسکن کن و تو یه درایو دیگه بریز اطلاعات پاک شده رو
-
کدوم صفحش ؟
-
نوشته ی قدیمی اندیشکده یقیین در مورد 11 سپتامبر بد نیست [quote] شهريور 1389 نهمين سالگرد واقعهي مشکوک انهدام برجهاي دوقلوي مرکز تجارت جهاني نيويورک در بيستم شهريور 1380 را در بر دارد؛ واقعهاي که به «يازده سپتامبر» معروف شد و همچون زلزلهاي عميق، کانون پسلرزههايي گرديد که هنوز جهان را ميلرزاند. با گذشت 9 سال از آن واقعه، اکنون پس از فرونشستن اندکي از غبارها، شايد بهتر بتوان انهدام برجهاي مرکز تجارت جهاني و پيامد آن که اعلام جنگ تمدن غرب با تروريسم ناميده شد را ديد و بررسي کرد. «مشرق» اين بررسي استراتژيک را با حسن عباسي رئيس مرکز بررسيهاي دکترينال صورت داده است. *** • به عنوان پرسش نخست، ابعاد اين ابهام که مسبب و عامل واقعهي يازده سپتامبر 2001 القاعده بوده است يا نه، از ديد شما چيست؟ متهم معرفي شده سازمان القاعده است، اما از همان روز واقعه تاکنون، ابهام زيادي در اين خصوص مطرح بوده و هست، ابهامهايي که پاسخ داده نشده. • اين ابهامها چه مواردي را شامل ميشود؟ 1- ابهام نخست، مسألهي امکانپذيري ربودن 4 فروند هواپيماي مسافربري پيشرفته از پيشرفتهترين کشور مادي و تکنولوژيک جهان است. در عمليات ويژه، يکي از پيچيدهترين کنشها، عمليات هواپيماربايي است. طرحريزي ربودن چند هواپيما به صورت همزمان، اقدامي است که اگر نتوان مدعي شد که غيرممکن است ميتوان گفت به قدري پيچيده و دشوار است که از توان و ظرفيت القاعده خارج است. در طول 30 سال گذشته، حدود 25% هواپيمارباييها در جهان، در ايران رخ داده است. يعني بيش از 65 عمليات هواپيماربايي در ايران صورت گرفته است، که بخش عمدهاي از آنها توسط نيروهاي ضدتروريست خنثي شدهاند. با وجود اين تجربهي ملي ضدتروريستي، و بررسي سوابق هواپيماربايي در جهان، ميتوان ابعادغيرمحتمل پيچيدهي ربودن چهار هواپيما در يک زمان از معتبرترين فرودگاههاي شمال شرق آمريکا را تصور کرد. پس ربودن چهار هواپيما در يک زمان، اقدامي خارقالعاده است که امکان و احتمال انجام آن از سوي القاعده بسيار بعيد است. 2- ابهام دوم، اين است که القاعده، يک گروه چريکي صحرايي است. گروههاي چريکي به سه دسته تقسيم ميشوند: گروههاي چريک شهري، مانند شاخهي نظامي ارتش جمهوريخواه ايرلند يا گروه باسک اسپانيا، گروههاي چريک صحرايي، که اغلب گروههاي چريکي جهان را شامل ميشود، و گروههاي چريک دريايي، مانند شاخهي دريايي گروه ببرهاي تاميل در سريلانکا و يا گروههاي سوماليايي که در سواحل شاخ آفريقا به دزدي دريايي روي آوردهاند. البته اخيرا طيف چهارمي از گروههاي چريکي تحت عنوان چريک سايبر يا سايبرگريلا، در طيفشناسي اقدامات چريکي مطرح ميشود. در اين تقسيم-بنديها، القاعده يک گروه چريک صحرايي است که انجام عمليات چريکي شهري پيچيدهاي مانند ربودن چهار هواپيما در يک زمان نه از کنيا يا غنا يا بورکينافاسو، بلکه از ايالات متحدهي آمريکا از عهدهي او بر نميآيد. 3- ابهام سوم، مسالهي سطح توانايي و تخصص هوانوردي گروه يازده نفري هواپيمارباياني است که گفته شده آنان هواپيما را ربوده و به برجهاي دوقلو زدهاند. اين گروه که شاخصترين آنها محمدعطا معرفي شد، افرادي عربتبار بودند که سطح توانايي آنها در حد هدايت هواپيماي سمپاش کوچک يا حتي کوچکتر در حد هواپيماي سسنا بوده است. چگونه با 120 ساعت آموزش خلباني ساده، کسي ميتواند با وجود فشار عصبي حاصل از ربودن هواپيما، سکان پيچيدهترين هواپيماي مسافربري جهان را در دست بگيرد و با يک ناوبري حرفهاي، در آسمان مانور کند و آن را به سمت نيويورک برگرداند و دقيقا به برجها بزند؟! 4- ابهام چهارم، مسالهي عدم واکنش نُورادNORADاست. نوراد مخفف فرماندهي عالي دفاع هوافضايي آمريکاي شمالي است. نوراد، که مرکز آن در کوههاي شيان در کُلُرادو است، وظيفه دارد هر هواپيما يا موشک که در آسمان آمريکاي شمالي شامل کانادا، آمريکا، مکزيک و اقيانوسهاي اطلس شمالي و آرام شمالي به پرواز در آيد و براي آمريکا خطرناک باشد را با استفاده از ماهوارههاي کنترلکننده و سيستم راداري و موشکي دفاع هوايي برد بلند، و هواپيماهاي مجهز، رهگيري و منهدم نمايد. شمال شرقي آمريکا، با وجود نيويورک و واشنگتنديسي، محل تمرکز سياسي دولت آمريکا و سازمان ملل است. واقعاً نوراد اينقدر ضعيف است که هر کسي ميتواند هواپيمايي را ربوده، در آسمان آمريکا به مدت دهها دقيقه پرسه بزند و سپس انتخاب کند که بر فراز نيويورک از سمت راست به برجهاي دوقلو بزند يا از سمت چپ؟! نوراد سازماندهي شده است تا در يک جنگ اتمي و موشکي عليه آمريکا، موشکها را در فضا و هوا منهدم کند. ثقل پروژهي جنگ ستارگانِ ريگان براي امنيت آمريکا در برابر هجوم هستهاي شوروي، سازمان نوراد بود. پس پذيرفته نيست که با وجود نوراد، گروهي همچون القاعده بتواند به راحتي چهار هواپيما را ربوده و برجهاي نيويورک را منهدم کند و تنها يکي از آنها توسط دفاع هوايي آمريکا مورد حمله واقع شود. 5- ابهام پنجم، وجود آسمان آزاد براي مانور هوايي DIAبوده است. DIAسازمان مشابهCIAاست با اين تفاوت که در حوزهي اطلاعات نظامي فعاليت ميکند. آژانس اطلاعات دفاعي آمريکا يک تمرين و مانور هوايي هماهنگ شده براي روز يازدهم سپتامبر داشته است. براي اين منظور، مبتني بر پروتکلهاي ايمني هوايي جهاني، طبق هماهنگيهاي قبلي، آسمان منطقهي مانور براي پرواز هواپيماهاي در حال تمرين باز است. در چنين شرايطي، دو هواپيما وارد محدودهي مانور در آسمان نيويورک شده و خود را به برجها ميکوبند. آيا اين مشکوک نيست؟! 6- ابهام ششم، نوع فروريزي برجهاي دوقلو در نيويورک است. شيوهي انهدام و فروريزي آنها بسيار مشکوک است و بسياري از متخصصين تخريب و مهندسي رزمي، آن را باورپذير نميدانند. 7- ابهام هفتم، مسألهي حمله به ساختمان پنتاگون در واشنگتن است که آن نيز کاملا مشکوک است. آنچه با پنتاگون برخورد کرد، همان هواپيماي ربوده شده بود يا هواپيماي ديگري؟! يا حتي موشک و يا شيئ ديگر؟! البته به اين فهرست، ميتوان موارد ديگري را اضافه نمود. لذا شک قريب به يقين اين است که آمريکا از اين واقعه آگاه بوده است و اگر انجام آن را تسهيل نکرده، حداقل اين که با اغماض برخورد نموده تا اين واقعه رخ دهد. فراموش نکنيد که بسياري از افراد در اين برجها آن روز در سر کار خود حاضر نشده بودند، به ويژه کارکنان يهودي. يعني اگر اين برجها با ظرفيت عادي کارکنان خود مواجه بودند، تلفات 3000 نفري آن چند برابر ميشد. • چگونه ممکن است هيأت حاکمهي کشوري بپذيرد و اجازه دهد که در کشورش چنين اتفاقي رخ دهد؟! منطق خودزني، منطق پيچيدهاي نيست. تاريخ استراتژيک غرب مملو از وقايعي است که در آنها اغماض و چشمپوشي براي رخدادن يک واقعه و سپس واکنش دلخواه نسبت به آن رقم خورده است. يک نکته را بايد روشن کنم. غرب وقتي مايل است در موضوعي استراتژيک مانند جنگ وارد شود، براي خود دعوتنامه ميفرستد. يعني افکار عمومي را قانع ميکندکه بايد وارد درگيري و منازعه شود. براي اقناع افکار عمومي، اقدام به بهانهجويي از دشمن خود ميکند. تاريخ اين موضوع بهانهجويي استراتژيک به ايلياد و اوديسهي هومر برميگردد. هِلِن، همسر مِنِلاس برادر آگامِمنون شاه يونانيان توسط پاريس، که همراه برادرش هکتور به دربار آگاممنون آمدهاند، روانهي شهر تروا ميشود. پاريس و هکتور فرزندان شاه تروا بودند، شهري که در جنوب غرب ترکيهي کنوني قرار داشته است. اين موضوع براي دربار يونانيان به مسألهاي حيثيتي تبديل شده و آگاممنون به تروا لشکرکشي ميکند و تروا را فتح کرده و انتقام ميگيرد. يعني گريختن هلن همراه پاريس به تروا، بهانهي جنگ تروا شد. در مواردي چون آغاز جنگ جهاني يکم (بهانهي ترور وليعهد اتريش در سارايوو)و در جنگ جهاني دوم (به بهانهي نزاع آلمانها با لهستانيها بر سر موضوعي ساده، يا چگونگي ورود آمريکا به جنگ دوم جهاني عليه ژاپن با اغماض نسبت به آگاهي از حملهي ژاپنيها به بندر پرلهاربر در هاوايي) يا در حمله به عراق (به بهانهي وجود سلاح هستهاي در اين کشور) موضوع بهانهجويي، و سپس اقناع عمومي نسبت به آن بهانه، و آنگاه اغماض نسبت به وقوع حادثهي مزبور و در نهايت درگيرشدن در جنگي که از ابتدا براي مداخله درآن آماده بوده است، خودنمايي ميکند. فراموش نکنيد که در هفت سال اخير، بهانهي تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي را دستآويزي براي تهديد و تحريم جمهوري اسلامي قرار داده و هزاران بار از وجود طرح حمله به ايران به خاطر فعاليتهاي هستهاي خبر دادهاند. در سال 2001 نيز دولت بوشِ پسر که تازه نفس بود و سال نخست حکمراني خود را ميگذراند، با وجود نومحافظهکاران تندرو در کاخ سفيد، آمادهي لشکرکشي به جهان اسلام بود و تنها نيازمند يک بهانهي اقناعي براي حمله. واقعهي يازده سپتامبر 2001، دقيقا همان بهانهي اقناعي مورد نظر دولت بوش محسوب ميشد. • جامعهي آمريکا، از نظر اداري، جزو جوامع امنيتپايه محسوب ميشود. چگونه يک جامعهي امنيت-محور، که شانزده نهاد اطلاعاتي گسترده دارد، در ادامهي بهانهي اقناعي، خودزني را براي مردم خود توجيه ميکند؟! يک نمونه را مثال ميزنم. در ماههاي اخير يک فيلم سينمايي در آمريکا ساخته شده است به نام Salt. در اين فيلم، روسيه، گروهي جاسوس حرفهاي را به درون هيأت حاکمهي آمريکا نفوذ داده است. اين افراد، با صحنهسازي، رئيس جمهور روسيه را در سفر به آمريکا ترور ميکنند که مجروح ميشود. نماي بيروني آن اقدام، اين ميشود که روسيه، براي واکنش به اين ترور، به نيروهاي نظامي خود آمادهباش ميدهد. يک جنگ جهاني هستهاي اجتنابناپذير مينمايد. جاسوسان نفوذي روسيه در کاخ سفيد، اقداماتي را صورت ميدهند تا رئيس جمهور آمريکا آمادهي جنگ هستهاي شود، سپس آنها موشکها را به سمت دو شهر تهران و مکه هدفگيري ميکنند. جاسوس روس ميگويد با حمله به تهران و مکه، بيش از نه ميليون نفر کشته ميشوند و آمريکا زير فشار رواني حاصل از خشم يک ميليارد مسلمان قرار ميگيرد. هنگامي که نقشهي خود را بازگو ميکند، رئيس جمهور آمريکا و اطرافيانش را کشته است و سپس شليک موشکها را آغاز ميکند. البته در نهايت يک منجي و قهرمان زن از راه رسيده و برابر تعبيري که در فيلم آمده، جهان را نجات ميدهد. با وجود چنين دستگاه تبليغاتي صريح و تأثيرگذاري، قانع کردن و توجيه مردم آمريکا و جهان اقدام پيچيدهاي براي توجيه خودزني نيست. يادآوري ميکنمکه مکتب امنيتي آمريکا به عنوان يک جامعهي امنيتمحور، مکتب اُپورتونيستي يا اصالت فرصت است. دکترين اين مکتب امنيتي آن است که تهديد را به وجود بياور و آن را تبديل به فرصت کن. لذا مي-گويند اگر بربرها نيستند، شما آنها را به وجود آوريد، و سپس از عمل آنها بهانه را شکل دهيد. • پرسشي که پيش ميآيد اين است که از اين بهانهجويي حاصل از يازده سپتامبر غرب و آمريکا به دنبال چه بودند؟ جيمز وولسي و اليوت کوهن و جيمز بلکول و ديگران گفتند که با 22 کشور تعيين تکليف ميکنند. معتقد بودند که کشورهايي چون مصر، عربستان، عراق، سوريه، ايران و ترکيه بايد تجزيه شوند و به کشورهايي کوچک تبديل گردند. پس از آن، طرح رفرم در خاورميانهي بزرگ مطرح شد. عراق و افغانستان اشغال شدند. بهانهجويي در لبنان با ترور رفيق حريري، انزواي سوريه را در جهان عرب جست و جو ميکرد. بهانهجويي در پروندهي هستهاي، همچنان به دنبال انزواي ايران در جهان است. البته آنچه کاندوليزا رايس پروژهي رفرم در خاورميانهي بزرگ خواند از سوي پيرهاي جمهوريخواهان به ويژه از سوي برنت اسکوکرافت و کيسينجر با ترديد مواجه شد. ناکامي نظامي در افغانستان و عراق، ناکامي سياسي-اقتصادي عليه ايران، و ناکامي در نبرد 34 روزه لبنان و 22 روزهي غزه و همچنين ناکامي در قضاياي سرکوب شيعيان يمن يا کودتاي مخملي ژوئن 2009 در ايران، همه حکايت از شکست پروژهي خاورميانهي بزرگ داشت. • پس از يازده سپتامبر 2001 شعار آمريکا مبارزهي جهاني با تروريسم بود. اين شعار چه جايگاهي در پروژهي آمريکايي رفرم در خاورميانهي بزرگ داشت؟ استراتژي غرب اين بود که به بهانهي مبارزه با تروريسم، با بهانهجويي به کشورهاي هدف حمله کرده و سپس در آن کشورها، ارزشهاي آمريکايي را حاکم کند. اين استراتژي پروژهي رفرم در خاورميانه بود. اساساً مفهوم رفرم در خاورميانه، در اين است که مردم کشورهاي مسلمان اين منطقه، چهار انگارهي آمريکايي را جايگزين باورها و داشتههاي خود نمايند: ليبراليسم، دموکراسي ليبرال، جامعهي مدني، و اعلاميهي حقوق بشر. تحميل اين چهار انگاره در قالب سبک زندگي آمريکايي، از طريق قدرت سختافزاري و نظامي به کشورهاي منطقه، پس از يازده سپتامبر آغاز شد که هنوز اين تحميل سختافزاري ادامه دارد اما با ناکامي مواجه شده است. در سالهاي اخير آنان تمام توان نرمافزاري خود را نيز چاشني آن نمودهاند اما به نتيجه نرسيدهاند. در واقع امروز بر همگان آشکار شده است که جنگ آمريکا با تروريسم شکست خورده است و خشونتها در جهان نسبت به قبل از يازده سپتامبر بيشتر شده است. آمريکاي 2010 از آمريکاي 2001 ضعيفتر، و القاعده-ي 2010 از القاعدهي 2001 قويتر شده است. همچنين پروژهي رفرم در خاورميانهي بزرگ نيز شکست خورده است. در عراق و افغانستان خبري از ليبرال دموکراسي آمريکا نيست. حقوق بشر و جامعهي مدني آمريکايي، در اين کشورها مجموعهاي از واگويههاي شبه روشنفکري شناخته مي-شوند که خريدار عمومي ندارند. اين پروژه در ايران نيز تا مرحلهي کودتا پيش رفت و غربگرايان با تحمل شکست سختي به بنگاهها و نهادهاي تصميمسازي و رسانهاي آمريکا و انگليس گريختند. در ايران نيز ليبرال دموکراسي، جامعهي مدني و حقوق بشر آمريکايي، صرفا مباحثي در حوزهي روشنفکري کافهنشين تلقي ميشود که هيچ نسبتي با مناسبات جامعه ندارد. در واقع عملاً پروژهي رفرم در خاورميانه شکست خورده است و مدل آمريکايي رفرم، اهميت و شايستگي خود را براي اقناع ملتهاي مسلمان، روز به روز بيشتر از دست ميدهد. • در خصوص شکست جنگ با تروريسم، غير از گسترش و شيوع خشونت در جهان چه انگارهي اثباتي ديگري ميتوان براي اين ادعاي شکست برشمرد؟ ابتدا اين که مقولهي تروريسم ديگر در کنش خشونتبار چريکي خلاصه نميشود. امروز تروريسم به صورت ماهوي در حوزههايي چون مدياتروريسم، سايبرتروريسم، آگروتروريسم، نارکوتروريسم، اکانوتروريسم، لينگوتروريسم، تکنوتروريسم، ساينتوتروريسم و ... بسط يافته است. لذا جنگ با تروريسم نه تنها در مواجهه با تروريسم چريکي ناموفق بوده است، بلکه موجب گسترش دامنهي آن به حوزههاي ناشناخته، مبهم و نويني شده است که بشر براي مواجهه در آن ميدانها هيچ تجربه-اي ندارد. نکتهي دوم که بسيار مهم و اساسي است و جلوهي واقعي شکست جنگ غرب به ويژه آمريکا با تروريسم است، مسألهي ابتلاي جامعهي اروپا و آمريکا، به سندرم استکهلم است. • سندرم استکهلم؟! بله! شأن اين عنوان در روانشناسي استراتژيک در بخش روانشناسي تروريسم، از يک واقعهي تروريستي در استکهلم پايتخت کشور سوئد گرفته شده است. در آگوست 1973 در يک بانک در استکهلم سوئد يک عمليات سرقت رخ داد که به دلايلي منجر به گروگانگيري شد. سارقان، تعدادي از مشتريان و کارکنان بانک را گروگان گرفتند. در طول مدت گروگان-گيري، به مرور عدهاي از گروگانها، نسبت به سارقان گروگانگير، احساس متفاوتي پيدا کردند، احساسي که به جاي تنفر و ترس، آميزهاي بود از ترحّم و محبت. چند سال بعد، مطالعهي اين پديده توسط روانشناسان و جامعهشناسان غربي، منتج به توليد مفهوم سندرم استکهلم Stockholm Syndrome گرديد. سپس در علوم سياسي، علوم نظامي و علوم استراتژيک، در بخش روانشناسي استراتژيک و جامعهشناسي استراتژيک، از سندرم استکهلم به عنوان يک دکترين کارآمد بهرهگيري شد. مبتني بر اين دکترين، اگر اقدام تروريستي يا تجاوز به يک سرزمين ديگر، با درايت و هوشمندي اجرا و مديريت شود، مردم و سرزمين مورد هجوم به مرور به متجاوز خود علاقهمند شده و روي خوش نشان ميدهند و خشونت او را ناديده ميگيرند. به همين منظور سيل فيلمها و کتابهاي مربوط به آن دسته وقايع تاريخي که در آن متجاوز با محبت فرد يا جامعهي مورد ستم و تجاوز مواجه شده، روانهي بازار شد. اکنون در انيميشنها و بازيهاي رايانهاي، سريالها و فيلمهاي سينمايي آمريکايي، اين يک خط ثابت است. در فيلم «تروي» پس از حمله به شهر تروا، آشيل قهرمان يوناني، دختري تروايي را همچون کنيز و بردهي خود، تصاحب ميکند. اما در ادامهي داستان، همهي وقايع حکايت از علاقه و عشق دختر اسيرشدهي تروايي به آشيل دارد. در جريان تصرف سرزمين آمريکاي شمالي و کانادا از سوي انگليسيها، يک دختر سرخپوست بومي به نام پوکاهانتس، نامزد خود را ترک کرد و با يک جوان متجاوز انگليسي رفت. در 20 سال اخير، سواي از فيلم سينمايي انيميشن پوکاهانتس که در گسترهاي جهاني توزيع شد، در سالهاي اخير سريال انيميشن پوکاهانتس نيز با روايتي صريحتر و پيچيدهتر ساخته و عرضه شده است و در شبکههاي تلويزيوني کشورهاي عربي از مراکش تا خاورميانه به طور مکرر پخش شده و هم اکنون نيز ميشود. پيام نمونههايي چون ماجراي پوکاهانتس توجيه و تربيت نسلهاي بعدي براي پذيرش تجاوز و ستم از سوي قدرت-هاي برون تمدني است. يعني ساکنان سرزمينهاي غيرغربي به جاي داشتن نفرت و ترس از اشغال و تجاوز، به ايجاد محبت و شيفتگي به متجاوز اهتمام بورزند. موزهي پوکاهانتس در آمريکا، در کانون تبليغات توريستي براي گردشگران کشورهاي اسلامي قرار دارد. • سندرم استکهلم چه جايگاهي در پيامدهاي واقعهي يازده سپتامبر و سپس جنگ با تروريسم از سوي غرب دارد؟ پرسش زيبايي است. گروههاي معترض آمريکايي، به ويژه جوانان و دانشجويان معترض، در دوران جنگ سرد و پس از آن، از 1960 تا 2005، مارکسيسم، و به ويژه چهرهي اسطورهاي آن، يعني ارنستو چهگوارا را عمدهترين آلترناتيو سياسي اعتراضي و مهمترين نيروي الهامبخش در برابر ليبراليسم و سرمايهداري، ميديدند. همواره در فرهنگ عامهي آمريکايي، وجود تصاوير و کليشههاي دو رنگ سرخ و سياه چهگوارا بر تيشرتهاي جوانان، و اتاقهاي نوجوانان و جوانان آمريکايي، به عنوان موضعي اعتراضي، جايگاه انکارناپذيري داشته است. در دورهي نخستِ حکومت ريگان بر آمريکا، جرج شولتز، در يک سخنراني، به اين وضع اعتراض کرد و خواستار بازتوليد الگوهاي فرهنگي الهامبخش، نه تنها براي جوانان آمريکايي، که براي همهي جوانان معترض جهان که با الهام از چهگوارا و ديگران به امپرياليسمستيزي ميپرداختند، شد. اين مطالبه و سپس تکاپوي هاليوود، در نهايت به توليد فرهنگ ماچوئيسم انجاميد. رامبو، راکي، ترميناتور، شواردزنگر و ... از اين نمونهها بودند که الگوي اعتراضي الهامبخش تلقي ميشدند. پس از واقعهي يازده سپتامبر 2001، نمايش هزاران بارهي برخورد هواپيماها با برجهاي دوقلو، هزاران بار ابهت و آسيب-ناپذيري آمريکا را در چشم مخاطبان جهاني اين تصاوير فرو ريخت. بيش از همه، اين مردم آمريکا بودند که اين آسيبپذيري را باور کردند. واقعيت اين بود که هر چه زمان ميگذشت، ديگر ابهت و عظمت آمريکاي مقتدر دوران قبل از يازده سپتامبر 2001 قابل بازسازي نبود. فروريختن برجها، فروريختن تمدن آمريکايي، ارزشهاي آمريکايي و سبک زندگي آمريکايي بود. پس از يک دورهي چهار سالهي بهت حاصل از شوک يازده سپتامبر(و اشغال افغانستان و عراق) به مرور رگههايي از سندرم استکهلم در ميان مردم غرب به ويژه آمريکا، نسبت به آنچه تروريسم و بانيان آن ناميده ميشد بروز پيدا کرد. اين روند در سالهاي اخير عميقا تشديد شده است. برابر گزارشها و ارزيابيهاي اخير، گروههاي اعتراضي جوانان در آمريکا، بدون شناخت کاملي از تفکر سلفي و ايدئولوژي طالبانيسم، گرايش و علاقهي خود را به القاعده بروز ميدهند. در واقع دستگاه عظيم تبليغاتي غرب که در رسانهها و در سينما، تلاش نمود مردم غرب را از القاعده بترساند بدون اينکه بتواند يا بخواهد که بن لادن را دستگير کند، موجب شد که به نتيجهي معکوسي برسد. فرونشستن ناتو در باتلاق افغانستان، و آغاز فرار آمريکا از عراق، شکستناپذيري گروههاي تروريستي همچون القاعده را در ذهن غربيان (که هر روز در کشورهاي گوناگون آمريکايي و اروپايي تابوت سربازان کشتهشدهي خود در افغانستان و عراق را حمل و دفن ميکنند) به يک واقعيت کتمانناپذير تبديل کرده است. در تبليغات غرب، القاعده در بخش تروريسم بدون مرز، حماس در بخش تروريسم درونمرزي غزه، و حزب الله در بخش تروريسم درونمرزي لبنان، به جهان معرفي ميشوند. اما مخاطبان اين تبليغات، القاعده را شکستناپذير ميدانند، لذا او را محق ميشناسند. اين مخاطبان، حماس را در درون مرزهاي غزه، برخاسته از متن مردم و حامي ملت مظلوم غزه ميشناسند. حماس که با عقلانيت سياسي، به حکومتداري تحت فشار خردکنندهي قدرتهاي خارجي ادامه ميدهد آنقدر براي مردم غرب حائز اهميت است که با آميزهاي از حس احترام به دليل مقاومت بينظير، و حس ترحم و ياري به دليل مظلوم واقع شدن حماس و مردم غزه، در چند مرحله، کشتيهاي امدادرساني را براي شکستن محاصرهاي که صهيونيستها با ادعاي مهار تروريسم حماس بر غزه تحميل کردهاند، روانهي سواحل جنوب شرق مديترانه نمودهاند. يعني مخاطبان تبليغات ضدتروريستي غرب، حماس را تروريست نميشناسند، بلکه او را قابل احترام و ترحم و ياري ميدانند و اين تاثير سندرم استکهلم در ماجراي حماس است. مخاطبان تبليغات ضدتروريستي در غرب، همواره شنيدهاند که حزبالله لبنان تروريست است. اما مقاومت استثنايي حزبالله و پيروزي او بر صهيونيستها، توأم با رفتار عقلاني سياسي در سطح کشور لبنان، منجر به ايجاد حس احترام و محبت نسبت به اين گروه دردل مخاطبان تبليغات مزبور شده است. عظمت چشمپرکن حزبالله، موجب نگراني سايکواستراتژيستهاي غربي در خصوص سندرم استکهلم در اين حوزه شده است. مخاطبان تبليغات ضدتروريسم در غرب در دههي گذشته تحت شديدترين بمباران تبليغاتي براي پذيرش اين نکته بودهاند که ايران حامي تروريسم است. اما حماس و حزبالله که مصداقهاي حمايت ايران از تروريسم هستند، به گونهاي در دل مردم جهان و غرب جاي پيدا نمودهاند که همگان اکنون خود را حامي حماس و حزبالله، يعني حامي تروريسم مورد ادعاي غرب ميشناسند. به اين دليل است که مقولهي حمايت ايران از تروريسم براي افکار عمومي جهان روز به روز بيشتر رنگ ميبازد. سمپاتي و همراهي با ارادهي مردم ايران در حق دستيابي به تکنولوژي صلحآميز هستهاي، در سطح افکار عمومي جهان به گونهاي بود که غرب نتوانست يک ائتلاف از افکار عمومي جهاني عليه برنامهي هستهاي ايرانه به وجود آورد، زيرا مخاطبان تبليغات ضدتروريستي در جهان به اين باور نرسيدند که ايران با وجود عقلانيت سياسي حاکم و رفتار قاعدهمند و احترامآميز جهاني نه تنها به دنبال سلاح هستهاي نيست که حتي اگر باشد نيز براي جهان خطري محسوب نميشود. اين موارد معناي استراتژيک سندرم استکهلم را در پيامدهاي منفي جنگ با تروريسم براي غرب مينماياند. غرب، به گروههاي تروريستي همسو با خود، مانند گروه رجوي، گروه ريگي معدوم، گروه پژاک و ... کمکهاي آموزشي، مالي، تسليحاتي و تبليغاتي نموده و از جنايتهاي آنها حمايت ميکند. اين از چشم جهانيان مکتوم نميماند. لذا سندرم استکهلم همان حس همدردي و همياري با آسيبديدگان حاصل از اقدامات تروريستي اين گروهها در ميان مردم غرب است. از اين منظر، جنگ غرب با تروريسم شکست خورده است، زيرا تعريف او از تروريسم واقعبينانه نبوده است. پيامدهاي مهم اين شکست يکي شيوع تروريسم در جهان و ديگري پيدايش و تعميق سندرم استکهلم به ويژه در ميان مردم آمريکا و بعضاً اروپاست. • نسبت جنگ در عراق و افغانستان، با جنگ عليه تروريسم چيست؟ آيا شکست جنگ با تروريسم را مي-توان شکست جنگ عراق و افغانستان ناميد؟ بله، دقيقا! ابتدا اين که اشغال افغانستان، اشغال عراق، حمله به لبنان در ماجراي نبرد 34 روزه، حمله به غزه در ماجراي نبرد 22 روزه، حمله به گروه الحوثي در يمن و ... همه تحت عنوان جنگ عليه تروريسم اجرا شده است. پس پيروزي يا شکست در اين ميدانهاست که پيروزي يا شکست در جنگ عليه تروريسم را نمايان ميسازد. در اينجا ضروري است که تلقي عوامانهي رايج از مفهوم جنگ را کنار زده و مبتني بر دانش نظامي روند آن را به گونهاي تخصصي بازشناسي کرد. جنگ، براي نيروهاي مهاجم، پنج مرحله دارد: سرپلگيري، پاکسازي و گسترش تا الحاق سرپلها، تصرف، تعاقب، و تثبيت. روند جنگ مبتني بر اين پنج مرحله، مانند شکلگيري جنين، و سپس تولد آن است. اگر جنين به طور کامل شکل نگيرد و ناقص باشد به تعبير پزشکان مربوطه دچار مرگ پاپيروسي ميشود. جنگ نيز دچار مرگ پاپيروسي ميشود، به اين معنا که اگر هر پنج مرحلهي آن به طور کامل اجرا نشود، پيروزي در آن که حکم تولد جنين را دارد، محقق نميشود. غرب در هيچ يک از پنج جنگ افغانستان، عراق، لبنان، فلسطين و يمن، موفق به رسيدن به مرحلهي پنجم نشد، لذا به طور کامل شکست او در جنگ با تروريسم مورد ادعاي خود، ريشه در عدم موفقيت در اين پنج مرحلهي جنگ دارد. • جنگ در افغانستان در کدام مرحله از مراحل پنجگانهي مزبور است؟ نيروهاي آمريکا و ناتو، در سال 1380 از جنوب، شرق و شمال افغانستان وارد شده و چند سرپل زميني و هوايي را گرفته و سپس تا مرحلهي الحاق آنها گسترش نيرويي يافتند. مرحلهي سوم که تصرف است، خيلي طول کشيده و هنوز کاملا محقق نشده، يعني هنوز مناطقي از افغانستان در اختيار نيروهاي طالبان و القاعده است. چون مرحلهي سوم مدت زمان زيادي طول کشيده است، لذا نيروهاي ناتو و آمريکا همزمان با مرحلهي سوم مجبور به انجام عمليات مرحلهي چهارم يعني تعاقب نيروهاي طالبان شدهاند. توقف نيروهاي آمريکا و ناتو در مرحلهي سوم و چهارم اکنون به هشتمين سال خود وارد شده است. اين وضعيت در ويتنام نيز براي آمريکا پديد آمد. يعني با وجود دولت آمريکايي نِگُوين ديِن ديِم در سايگون، ارتش آمريکا نتوانست مرحلهي سوم جنگ يعني تصرف کامل را قبل از ورود به مرحلهي چهارم يعني تعاقب چريکهاي ويتکنگ انجام دهد. در نتيجه در کشمکش بين مرحلهي سوم و چهارم مجبور به ترک ويتنام شد. بنبست استراتژيک جنگ افغانستان در عدم موفقيت طرحهاي نظامي نيروهاي اشغالگر ناتو در تصرف کامل و سپس اجراي کامل عمليات تعاقب تا پاکسازي و سرکوب نهايي معارضين در مرحلهي چهارم است. • وضعيت نيروهاي غربي در اشغال عراق بهتر از افغانستان به نظر ميرسد. جنگ عراق در چه مرحلهاي از مراحل پنجگانه است؟ عراق نيز در وضعيت مرگ پاپيروسي جنين است. در واقع جنگ عراق مبتني بر فلسفهي نظامي، يک جنگ ناقص محسوب ميشود. نيروهاي آمريکا با پشتيباني نيروهاي 24 کشور از جمله انگليس، استراليا، ژاپن، کرهي جنوبي، دانمارک، اکراين، ايتاليا، اسپانيا و ... يازده سرپل هوايي و زميني و دريايي را در عراق گشودند. با گسترش اين سرپلها به سوي يک-ديگر، الحاق صورت گرفت. پس از آن، مرحلهي سوم يعني تصرف کامل شد. بلافاصله مرحلهي چهارم يعني عمليات تعاقب را صورت دادند. در اين مرحله، 55 چهرهي اصلي حکومت بعث عراق يعني صدام و عزت ابراهيم و طه ياسين رمضان و ... را دستگير نمودند. اما به سرعت نبردگاه عراق تبديل به صحنهي تاخت و تاز نيروهاي معارض ناشناختهاي چون سلفيها و القاعده شد. در نتيجه مرحلهي چهارم يعني تعاقب و سرکوب نيروهاي معارض آغاز شد و تاکنون استمرار داشته و همچنان ادامه دارد. الگوي مورد نظر آمريکا در حمله به عراق و افغانستان، دو کشور ژاپن و آلمان بود. آمريکا در جنگ دوم جهاني، دو پيروزي نظامي کامل داشت که در آنها موفق به اشغال آلمان غربي و ژاپن، تصرف کامل، تعاقب سريع و سپس تثبيت ليبرال دموکراسي مورد نظر خود در آن دو کشور گرديد. اين اتفاق در افغانستان و عراق نيفتاد. تشکيل شتابزدهي دولت در افغانستان و عراق، قبل از تثبيت کامل صحنهي جنگ، بسترساز وضعيت پاپيروسي جنين جنگ در اين دو کشور بوده است. اکنون نيز با خروج زودهنگام نيروها از عراق، آمريکاييها اين جنگ را به مرحلهي پنجم يعني تثبيت نرساندند. در هفتهي دوم آغاز اشغال عراق، رامسفلد وزير دفاع دولت بوش مدعي شد که با 50 ميليارد دلار جنگ را به پايان ميرسانند، اما هزينهي رسمي اشغال عراق تاکنون از مرز 1200 ميليارد دلار گذشته است که چهار برابر بيشتر از هزينهي جنگ ويتنام و يکسوم کل هزينهي جنگ جهاني دوم است. در واقع اکنون اشغال عراق به دومين جنگ گرانقيمت تاريخ نظامي جهان، پس از جنگ پرهزينهي دوم جهاني تبديل شده است. تلفات مردم عراق در هفت سال اخير به بهانهي واهي وجود سلاح هستهاي در آن کشورو مبارزه با تروريسم از مرز يک ميليون و ششصد هزار تن گذشته است که اين رقم از تلفات مردم ويتنام يکصد هزار نفر بيشتر است. اکنون شمار ميليوني زنان بدون سرپرست و شمار چند ميليوني کودکاني که والدين خود را در خشونت-هاي پس از اشغال عراق از دست دادهاند، وضعيت اجتماعي اين کشور را چنان بغرنج نموده که ترميم آن به دو يا سه نسل و حدود نيم قرن زمان نياز دارد. با اين هزينه و تلفات سنگين، نه خبري از حقوق بشر و جامعهي مدني است، و نه ميتوان سراغ ليبرال دموکراسي را در عراق گرفت. لذا جنگ آمريکا و غرب در عراق عملاً شکست خورده و در تاريخ نظامي جهان در دسته-بندي جنگهاي ناقص که به مرحلهي تثبيت نرسيد و همچنين جنين مردهاي متولد شد قرار ميگيرد. تنها امتياز جنگ عراق نسبت به جنگ ويتنام براي آمريکا، تلفات محدود نيروهاي آمريکايي است با پنج هزار کشته، يکدهم تلفات نيروهاي خود در ويتنام محسوب ميشود. البته بخشي از اين تلفات را 23 کشور ديگر که در عراق نيرو داشتهاند متحمل شدهاند که بايد به تعداد کشتههاي آمريکا اضافه شوند. آمريکا نياز به ترميم چهرهي خود از يکسو، و ترميم وجههي شعارهاي غرب از سوي ديگر در سطح مردم منطقه دارد. ديپلماسي عمومي آن کشور تلاش گستردهاي براي اين ترميم وجهه صورت ميدهد. اما مواردي چون طرح قرآنسوزي، تمام اين تلاشها را نقش بر آب ميسازد. اکنون اگر دهها ميليارد دلار بودجه و ده سال وقت براي خنثي کردن اين تخريب وجهه-اي که کشيش افراطي آمريکايي رقم زد هزينه شود، آمريکا نخواهد توانست موضع و وجههي خود را در جنگ کنوني ترميم کند. آنگلا مرکل با اهداي جايزه به کاريکاتوريست دانمارکي که به پيامبر اعظم(ص) توهين کرده بود، ضربهاي عميق به وجههي آلمان نزد مسلمانان جهان زد کهبراي ديپلماسي عمومي آلمان ترميم آن امکانپذير نيست. در عصر جنگ نرم، که موضوع تصرف قلبها و ذهنها مطرح است، طرحريزي جنگي غرب در جهان اسلام دچار تناقض است، يعني هم تلاش ميشود قلب و ذهن مسلمانان از طريق سينما و رسانهها تسخير شود، و هم با مواردي که بر شمرده شد سعي ميکنند نفرت و ترديد را در قلب و ذهن مسلمانان عليه غرب تعميق بخشند. لذا آنچه مشهود است اين که هيچ عقلانيت استرتژيکي، پشت اين طرحريزيهاي نظامي-امنيتي، فرهنگي غرب عليه جهان اسلام به چشم نميخورد. رويکرد غرب امانيست در اسلامستيزي، مبين تعميق ايدئولوژي نئوپاگانيسم است. درست است که همهي پاگانيستها، امانيست محسوب نميشوند، اما همهي امانيستها، پاگانيست هستند. • آيا اشکالات در تصميمسازيهاي استراتژيک غرب نسبت به جهان اسلام، قبلا هشدار داده شده است؟ بله! فقط در يک نمونه، از يازده سپتامبر در سال 1380 به مدت چهار سال بيش از دوازده هزار دقيقه تحليل زندهي تلويزيوني در شبکههاي خارجي و داخلي براي هشدار نسبت به اين انحرافات در تصميمسازي استراتژيک ارائه کرديم (www.kolbekeramat.ir/File/Kankash%20List.pdf) اما ظاهرا وضعيت صحنه، شامل اين روايت شده است که امام معصوم(ع) فرمودند خدا دشمنان ما را از احمقها آفريده است. • آيندهي جنگ غرب با تروريسم را چگونه ميبينيد؟ خميني کبير(ره) يک معرفي دقيق از آمريکا صورت داد. او در جايي گفت که «آمريکا، تروريست بالذات است.» پرسش شما را با اين پرسش کامل ميکنم که چگونه کشوري که ذاتا تروريست است و با رويهاي تروريستي سرزمين سرخپوستها را اشغال نموده و اساس شکلگيري آن بر تروريسم است ميتواند در رأس تمدني غارتگر مانند تمدن غرب مدعي مبارزه با تروريسم باشد؟! لذا پرسش صحيحتر اين است که آيندهي تروريست بالذات را چگونه ارزيابي ميکنيد! من پاسخ اين پرسش را به اهل نظر و صاحبان بصيرت واگذار ميکنم.[/quote] http://andishkadeh.ir/News/Content/?n=38
-
[img]http://www.8pic.ir/images/40086240120705243556.jpg[/img] ورژن تقلبی با سافت ایمیج
-
سهیل جان ما هم با اجازت داریم رو سافت ایمیج کار می کنیم ولی تاکنون موفق به رسم موشک و این چیزا نشدیم فقط شکلک طراحی کردیم اینا [img]http://up.toca.ir/images/0eoo61ie2ylsfsqrpfic.jpg[/img][img]http://up.toca.ir/images/p3tcwt3vviuhr5uqemdv.jpg[/img]
-
زیبا بود .. یه تاپیک آموزشی هم میزاشتی برادر ملت شبیه سازی یاد بگیرن
-
شکار جانور قندهار شکارجانور قندهار/ به دام افتادن پهپاد جاسوسی پیشرفته آمریکا RQ170
BISKIVIT پاسخ داد به aminmessi تاپیک در بی سرنشین ها
رو چه حساب اومدن اسکن ایگل رو کپی پیست کردن ؟ تکنولوژی هدایتش که نزد ما محفوظ نیست ؟ البته قبلش می خواستم بپرسم این تصاویر از کجا مشخص می شه که مربوط به کشور ماست و بلوف نیست؟ -
خوب .. خدارو شکر هر چقدر که صاعقه و آذرخش آبرو برامون نزاشتن این یکی آبرو داری کرد ما هم تبریک می گیم به همه .. مخصوصا به خودم
- 2,810 پاسخ ها
-
- 3
-
- نیروی هوایی
- اف-313
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
آیا انسان واقعا بر روی ماه قدم نهاد؟ + فیلم و عکس
BISKIVIT پاسخ داد به greeneye تاپیک در فضا و فضانوردی
cheka جان اگه ممكنه قضيه رو از جوانب صحنه سازي تحليل كن همون پرتاب موشك و تماشاگران و كاركنان و طراحي كنندگان و ..... -
آیا انسان واقعا بر روی ماه قدم نهاد؟ + فیلم و عکس
BISKIVIT پاسخ داد به greeneye تاپیک در فضا و فضانوردی
9- چرا روسيه براي فاش کردن اين دروغ کاري نکرد؟ اين هم يکي ديگر از دستاويزهاي طرفداران واقعي بودن اين ماجرا است. اما آنها در واقع بر حقيقتي تکيه کرده اند که روسيه چگونه پيشرفت هاي فضايي آمريکا در اوايل دهه ي شصت را مسخره مي کرد (طي دوره ي خورشچف/کندي). خروشچف هميشه شکست هاي امريکا را به سخره مي گرفت و پرواز فضايي آلن شيارد را که 15 دقيقه بيشتر طول نکشيده بود، در برابر آنچه روسها انجام داده بودند، پرواز يک کک خوانده بود. اما وقتي که دوره ي خروشچف در سال 1964 به پايان رسيد، رهبر جديد روسيه، برژنف هرگز آمريکا را مسخره نکرد و روسها فقط سرشان به کار خودشان بود. اما چيزي که خيلي از مردم نمي دانند اين است که جعلي بودن فرود بر روي کره ي ماه، در همان زمان، هم در روزنامه هاي روسيه و هم در روزنامه هاي سراسر جهان مورد بحث و تأييد قرار گرفته بود اما آن داستان ها از طرف رسانه هاي غربي بايکوت شده بود. به ياد آوريد که در سال 1969 شوروي کشوري بود که در همه جا جاسوس داشت (يک نمونه از اين جاسوس ها: کيم فيلبي رئيس بخش ضدشوروي سازمان جاسوسي خارجي انگليس موسوم به MI6 خود جاسوس شوروي بود و تا دهها سال هر شب چمداني از اسرار و مدارک وزارت خارجه ي انگليس را مثل زنبیل سبزی براي گرفتن ميکرو فيلم به خانه هاي امن (کا گ ب(سازمان جاسوسي شوروي) مي برد). روسيه مي توانست براي جهان فاش کند که اين ماجرا، جعلي بوده است و احتمالاً اين کار را مي کرد اگر خورشچف همچنان بر سر قدرت بود اما کشورهاي غربي به آساني اين کار را دليلي بر حسادت روسيه بر پيروزي آمريکا بر روسيه در اين رقابت مي خواندند. اما روسها برنامه ي بهتري در سر داشتند، براي اين که بدانيد اين برنامه چه بوده است بايد با نحوه ي کار ايدئولوژي کمونيست ها در سال 1969 آشنا باشيد. در آن زمان اتحاد شوروي تصور مي کرد که جاودانه خواهد ماند و هرگز تصور نمي کرد که به 20 کشور تقسيم شود و نهايتاً براي 50 سال عمر کند. راه حل آنها براي اين کار ناسا اين بود که عقب بنشينند و حرفي نزنند و در امن و امان تصور کنند که در آينده اي نه چندان دور تمدن غرب از خواب بيدار خواهد شد و خواهد فهميد که دولت آمريکا به آنها دروغ گفته است. اين کار خيلي ها را در برابر آمريکا قرار خواهد داد و رسانه هاي غربي احساس خواهند کرد که رودست خورده اند و احمق به نظر آمده اند و بيشتر از اين نمي توانند به آمريکايي ها اطمينان کنند. اين دقيقاً همان چيزي بود که شوروي انتظار داشت، رخ دهد مثلاً رسانه هايي در مقابل منبع صحيح و موثقي قرار بگيرند که بيشتر از اين قابل اعتماد نيست. اگر روسيه همچنان دولت کمونيستي بود، رهبران آن به دولت آمريکا مي خنديدند که اين گونه توسط شهروندان خودش تحت فشار قرار مي گيرد. و در پايان هيچ چيز را اگر باور نکرديد، اشکالي ندارد. فقط به من بگوييد چرا در 40 سال پيش انسان به ماه رفت و سالم برگشت، اما حالا ديگر قادر به چنين کاري نيست؟ -
آیا انسان واقعا بر روی ماه قدم نهاد؟ + فیلم و عکس
BISKIVIT پاسخ داد به greeneye تاپیک در فضا و فضانوردی
[color=darkblue]بي زحمت يه گزينه ديگر هم اضافه كنيد به نام : "آري ولي نه در آن زمان اعلان شده " در مورد اين قضيه شبهه ي زيادي وجود دارد كه به برخي از آن ها در زير اشاره شده است از قبيل دليل سكوت شوروي و ديگر مسائل ------------------------------------- براي شروع بهتر است بدانيد که تنها 100 نفر در پروژه فرود بر روي کره ي ماه درگير بوده اند. مرکز کنترل در هوستون (Houston) به علاوه بيشتر زنان و مرداني که بر روي اين پروژه کار کرده اند، شکي باقي نمي گذارند که اين کار يک دروغ بوده است. اما چگونه ممکن است؟ خيلي ساده. قدرت کسي که چنين افتضاحي را به بار آورده هرگز اجازه نمي دهد که کسي اين تصور را داشته باشد. هزاران نفري که درگير اين ماجرا شده اند، تنها نگران قسمت کوچکي بودند که مربوط به آنها بود. مهندسان، مکانيک ها، برنامه نويسان کامپيوتري و... کاري نداشتند که با هم مشترک باشد. بنابراين بيشتر افراد از چيزي از يک پروژه ي هاليوود سر بيرون مي آورد، چيزي نمي فهمند. در سال 1962، رئيس جمهور آمريکا، جان اف کندي گفت که يک تصوري از آمريکا دارد که تا قبل از پايان اين دهه مي تواند انسان را بر روي ماه فرود آورد و دوباره وي را به زمين بازگرداند. امروز، ما نمي دانيم که کندی آن روز مي دانست که اين کار واقعاً ممکن است يا نه اما مدت کوتاهي پس از ترور او، بهترين دانشمند جهان در زمينه ي موشک که در اين پروژه کار مي کرد به ليندون جانسون اطلاع داد که علم حداقل تا 30 سال آينده از انجام چنين پروژه اي ناتوان است. حقيقت اين است... در واقع آنها کمي خوش بين بودند. الآن و اينجا ما 40سال از آن تاريخ را گذرانده ايم و هنوز هم تکنولوژي قادر به فرستادن يک انسان به ماه و باز گرداندن سالم وي به زمين نيست. قدرت هايي که در مورد اين کلاهبرداري تصميم گرفتند به اين نتيجه رسيدند که اگر آنها نتوانستند انساني را به ماه بفرستند وبه سلامت به زمين بازگردانند، کاري که آنها بايد بکنند اين است که از ناسا بخواهند اين چنين پروژه اي را جعل کند و پس از آن ميلياردها دلار از پول ماليات دهندگان که براي سرمايه گذاري در اين پروژه در نظر گرفته شده بود را براي خود بردارند. پس از آن، آنها تصميم گرفتند که واقعاً مي توانند کل اين ماجرا را جعل کنند آنهم فقط با قسمتي از پولي که براي اين کار آماده شده بود. اين جا در عکس زير مکاني در ايسلند است که ما فهمديم که بسياري از کلک ها و دروغ هاي ناسا در آن ساخته شده است. در اين جا چند حقيقت وجود دارد که بايد به ذهن بسپاريد که نمي شود واقعاً انساني را به ماه فرستاد و غير ممکن است: ماه به طور دائم توسط شهاب سنگ هاي خيلي ريز که با سرعت بيست هزار مايل در ساعت حرکت مي کنند، در حال بمباران شدن است. براي اين که تصور درستي داشته باشيد گلوله يک تفنگ با سرعت 800 مايل بر ساعت حرکت مي کند. ماه هم هيچ اتمسفري ندارد که سرعت اين شهاب سنگ ها را کم کند. اگر يکي از فضانوردان يا يکي از واحدهاي ماه نشين توسط يکی از اين شهاب سنگ ها ضربه اي ببيند حتي اگر اين شهاب سنگ به اندازه ي يک دانه برنج باشد، آن وقت کار تمام است. عجيب اين که ناسا در آن زمان اصلاً نگران چنين موضوعي نبود. اين يک مورد واقعاً ديگر خيلي خنده دار است. به پوتين هاي نيل آرمسترانگ (اولين انساني که آمريکايي ها مدعي اند بر روي ماه پاگذاشت) نگاه کنيد. به کف پوتين نگاه کنيد و به عکس که ناسا ادعا مي کند اولين نقش پوتين بر روي ماه بود. اين دونقش هيچ شباهتي به هم ندارند. ناسا سرانجام به خاطر اشتباهش طفره رفت و حالا ادعا مي کند که پوتين هايي که آرمسترانگ روي ماه پوشيده بود قبل از اين که ماه نشين اورا سوار کند روي سطح ماه رها شد و به زمين بازگردانده نشد، مطمئناً همين که ناسا گفته، درست است... يک مشکل ديگر، يک سري امواج کشنده در فضا وجود دارد نه تنها براي فضانوردان بلکه براي عکس هايي که ممکن است بخواهد گرفته شود هم کشنده است و آنها را از بين مي برد. خيلي خنده دادر است که ناسا سعي کرده که با حيله اين رسوايي ديگر را هم از سر بگذراند. در يک دقيقه به شما نشان مي دهيم که چنين عکس هايي که ناسا ادعا مي کند روي ماه گرفته شده است جعلي است. ماه بر روي زمين که 250 هزار مايل با آن فاصله دارد نور مي اندازد، براي اين که چنين سطحي به اين روشنايي بخواهد وجود داشته باشد، حتما، براي هر کس کور کننده خواهد بود. بنابراين اصلاً فکرش را هم نکنيد که با تکنولوژي آن روز (حتي امروز) بتوان عکس گرفت که ظاهر هم بشود. اما هيچ کدام از چنين عکس هايي که فضانوردان گرفتند، کوچکترين مشکلي نداشت. نيل آرامسترانگ کسي که ناسا مدعي است اولين انساني است که پا بر روي ماه گذاشت هم اکنون (اين مقاله قبل از مرگ وي تأليف شده بود) دچار بيماري روح شده است چرا که تمام عمرش مجبور بوده با اين دروغ زندگي کند. عجيب اين که ما هيچ گاه نديديم که فضانورداني که بر روي ماه راه رفته اند در يک جمع مردمي از جزئيات اين سفر حرف بزنند. چرا اين کار را نکردند؟ ناسا به آنها اجازه نداد. در عکس زير که از ماه نورد گرفته شده ومدعي شده اند که بر روي ماه حرکت کرده است هيچ رد لاستیکي در عقب يا جلوي آن ديده نمي شود. به عکس زير نگاه کنيد علامت آمريکا بر روي سفينه ي ماه نشين با نوار چسب اسکاچ چسبانده شده اين نوارچسب حتماً بايد تحمل دماي 400درجه را داشته باشد آيا مي توانسته است؟ من که مطمئنم نمي توانسته شما چطور؟ به اين عکس نگاه کيند عکسي است از پيت کانراد از آپولو 12 اگر به قسمت بالايي کلاهش نگاه کنيد، در قسمت بالا سمت راست انعکاس پروژکتور نورپردازي استوديويي را مي توانيد ببينيد. حالا يک چيز جالب ديگر، اولين سيگنال هاي ارسالي از ماه ابتدا به استراليا رسيده است، استراليايي هاي مي گويند که در اولين تصوير مخابره شده ديده اند که يک نفر يک قوطي کوکاکولا را که در تصوير بوده از تصوير بيرون پرت کرده است. يا مثلاً به اين عکس توجه کنيد که در آن پرچم آمريکا به آرامي توسط باد در حال تکان خوردن است. جالب اين که در ماه هيچ گونه جريان بادي وجود ندارد. چون ماه اتمسفر ندارد. براي آنکه سفر به فضا امکان پذير شود، ناسا تأسيس شد. برنامه ي فضايي آپولو اين طور وانمود کرد که انسان مي تواند به فضا سفر کند و بر روي ماه پياده روي کند. هر کدام از پروژه هاي آپولو با دقت تمرين مي شد و سپس با دقت بسيار بيشتر در صحنه هاي نمايش در سايت آزمايشي فوق سري کميسيون انرژي اتمي در صحراي نوادا و استوديوهاي کاملاً امن ومحافظت شده والت ديزني که در آن یک مدل بزرگ از ماه بود، به صورت فيلم در مي آمد. همه ي اسامي، مأموريت ها، محل هاي فرود و تمام وقايع در برنامه ي فضايي آپولو انعکاس مراسم و تشريفات سري و سمبل آيين هاي سري پنهان روشنفکران است. شفاف ترين چيز انفجار ساختگي سفينه ي فضايي آپولو 13 که آکوريس (عصر جديد) ناميده شده بود، که در ساعت 1:13 (زمان نظامي 1313) در 13 آوريل 1970 رخ داد. اين رخداد استعاره اي از جشن درگيرکردن مرگ و انفجار، شغل تابوت سازي، مشارکت با جهان معنوي و... در اين پروژه بود. سفرهاي اکتشاف ماه متوقف شدند چرا که ادامه دادن اين دروغ بزرگ بدون آشکار شدن آن امکان پذير نبود و البته آنها ديگر داستاني براي سرهم کردن نداشتند. هيچ انساني، هيچ گاه از ارتفاع 300 مايلي بالاتر نرفت. در اين ارتفاع فضانوردان تحت فشار تشعشعات کمربند ون آلن بودند و البته کمربند ون آلن از آنها در برابر بي نهايت تشعشعات کيهاني محافظت مي کرد. هيچ انساني هرگز در هيچ برنامه ي فضايي آشکار براي عموم مردم، دور ماه نگشت، روي آن فرود نيامد و روي ماه پياده روي نکرد، هيچ کس، هيچ وقت. حتي اگر چنين چيزي هم رخ داده باشد آنهم به صورت واقعي، بايد از تکنولوژي خيلي بالايي استفاده شده باشد و هيچ کس هم از آن خبر نداشته باشد (حتي حالا هم چنين تکنولوژي پيشرفته اي در اختيار ما نيست). آن تشعشعات عظيم که در کمربند ون آلن با آن روبروي مي شويم، تشعشعات خورشيدي، پرتوهاي کيهاني، روشنايي خيره کننده خورشيد، کنترل دما و خيلي از مشکلات ديگر به هيچ موجود زنده اي اجازه نمي دهد که با چنين سطحي از تکنولوژي که ما در اختيار داريم، از اتمسفر خارج شود. هر دانش آموز با هوش دبيرستاني با يک کتاب فيزيک پايه مي تواند ثابت کند که فرود آپولو بر روي ماه توسط ناسا جعلي بوده است. اگر باز هم شک داريد، توضيح دهيد که چگونه فضانوردان روي ماه پياده روي کردند ،آن هم با لباس فضايي و در معرض نور خورشيد کامل و گرمايي که در خلأ موجود در سطح ماه با درجه حرارت 256 درجه، آنها را احاطه کرده بود و تازه اينها غيراز اثرات شهاب سنگ هاي آسماني، پرتوهاي کيهاني، پرتوهاي خورشيدي و... است. ناسا به ما مي گويد که ماه هيچ اتمسفري ندارد و فضانوردان اين سازمان در خلأ کامل بوده اند. گرما با به عنوان حرکت و لرزش مولکول هاي ماده معني مي شود. حرکت سريع مولکول ها، يعني دماي بالاتر. حرکت آرامتر مولکول هاي يعني دماي پايين تر. صفر مطلق دمايي است که در آن حرکت مولکول ها، متوقف مي شود. براي داشتن گرما يا سرما، بايد ملوکول هايي موجود باشند. خلأ حالتي از نيستي است که هيچ مولکولي وجود ندارد. خلأ هم درجاتي دارد.دانشمندان معتقدند که خلأ کامل وجود ندارد. فضا شبيه ترين چيز به خلأ کامل است که براي ما شناخته شده است. در جايي که ما به عنوان فضا مي شناسيم مولکولهاي بسيار کمي وجود دارد که مفهوم اندازه گيري سرما وگرما در آن غير ممکن است. اين همان دليلي است که براساس آن ما از فلاسک يا بطر هاي خلأ براي نگهداري مايعات سرد يا گرم استفاده مي کنيم تا بدون نياز به دوباره سرد کردن يا دوباره گرم کردن، دماي آنها حفظ شود. همه ي انواع پرتوها در خلأ حرکت مي کنند اما هيچ تأثيري برخلأ ندارند. پرتوهاي گرمايي خورشيد در فضا حرکت مي کنند اما فضا را گرم نمي کنند. در واقع پرتوهاي گرمايي خورشيد به هيچ وجه تأثيرگذار نيستند تا وقتي که به ماده برخورد کنند. حرکت هاي مولکولي وقتي انرژي موجب به صورت مستقيم توسط ماده دريافت شود، زياد مي شوند. زماني که طول مي کشد تا ماده بر اثر نور مستقيم خورشيد در فضا گرم شود، به رنگ نور، خواص عنصري آن، فاصله از خورشيد، و نرخ جدب موج گرمايي توسط ماده بستگي دارد. فضا داغ نيست. فضا سردنيست. اجسامي که گرم مي شوند به وسيله ي فضا نمي توانند سرد شوند. اولين کار براي سرد کردن يک جسم اين است که آن را از معرض نور مستقيم خوشيد دور نگه داريم. چيزهايي که در سمت سايه ي يک چيز ديگر قرار دارند، عاقبت سرد مي شوند، اما نه به خاطر اين که فضا سرد باشد. فضا سرد نيست. گرما و سرما در خلأ فضا وجود ندارد. قوانين حرکت دستور مي دهند تا مولکولها آهسته تر حرکت کنند. اگر هيچ منبع گرمايي ديگري نباشد، اجسام بالاخره سرد مي شوند، اما از آنجايي که خلأ موجود در فضا يک عايق کامل محسوب مي شود، زمان زيادي طول مي کشد تا يک جسم سرد شود حتي زماني که به طور کامل از معرض امواج گرمايي يا ديگر امواج خارج شود. ناسا تأکيد مي کند که لباس هايي که فضانوردان مثلاً روي سطح ماه پوشيده بودند، داراي تهويه مطبوع بوده است. يک سيستم تهويه مطبوع بدون تبادلگر گرمايي، نمي تواند کار کند. يک تبادلگر گرمايي به طور ساده اين طور کار مي کند که گرمايي را که در يک ميانجي مثل گاز فريون، جمع شده است را مي گيرد و به جاي ديگري منتقل مي کند. براي اين که سيستم تهويه مطبوع کار کند و گرما را به مکان دوم انتقال دهد، به يک ميانجي ديگر که مولکول هايش گرما جذب کند مثل هوا يا آب احتياج دارد. (اين ميانجي دوم در آشپزخانه خانه، هواي موجود در آشپزخانه است). يک سيستم تهويه مطبوع نخواهد توانست که در خلأ کار کند. يک لباس فضايي که در محاصره ي خلأ قرار دارد نمي تواند گرماي داخل لباس را بگيرد و به مکاني ديگر بدهد. به ياد آوريد که خلأ يک عايق کامل است. در چنين شرايط محيطي اي، يک انسان در لباس فضايي خود، بريان مي شود. ناسا ادعا مي کند که لباس فضايي آنها به وسيله يک سيستم آب پايه که در لوله هاي اطراف بدن فضانورد کار مي کرده است، خنک مي شده است که آن هم توسط يک محافظ مارپيچي در قسمت پشتي لباس فضانوردان، از نور خورشيد محافظت مي شده است. ناسا ادعا مي کند که آب بر روي مارپيچ اسپري مي شده تا لايه اي از يخ ايجاد شود. ظاهراً پس از آن، يخ که آن گرماي عظيم را جذب کرده است بخار مي شده و به فضا مي رفته است. در اين مورد دو مشکل وجود دارد که به هيچ وجه قابل توضيح نيست: 1- ميزان آبي که براي انجام اين کار بايد توسط فضانورد حمل شود، حتي براي زمان بسيار کوتاهي (آنهم براي دماي 155 درجه بالاي نقطه ي جوش آب) آنقدر زياد است که براي فضانورد امکانپذير نيست. 2- ناسا ادعا کرده است که آنها يخ در سطح ماه پيدا کرده اند. ناسا ادعا مي کند که محافظت توسط يخ (در برابر پرتوهاي خورشيد) اظهارات جعلي آنها را در مورد سيستم تهويه مطبوع را نقض نمي کند. اين را به خاطر داشته باشيد. در مورد اين موضوع فکر کنيد آن هم وقتي که يک روزصبح با يک فلاکس پر از قهوه بيرون مي رويد. در اين مورد خيلي طولاني و عميق فکر کنيد آن هم وقتي که يک فنجان قهوه ي داغ (4 ساعت پس از صبح) مي ريزيد تا با نهار بنوشيد. باز هم در اين مورد فکر کنيد که چگونه چنين چيزي ممکن است آن هم در آخر روز وقتي باز هم يک فنجان قهوه ي گرم داريد که بخوريد. قوانين يکسان فيزيکي در مورد هر وسيله اي که در فضا سفر مي کند، اعمال مي شود. ناسا ادعا مي کند که فضاپيما به آرامي چرخش مي کرده است تا قسمت هاي قرار گرفته در سايه، به وسيله ي سرماي جان فرساي فضا سرد شود... سرماي جان فرسايي که وجود ندارد. در واقع تنها کاري که چرخش سفينه مي توانسته انجام دهد، آن بوده است که گرمايي ثابت و حتي بيشتر براي سفينه را سبب شود همانند وقتي که شما يک هات داگ را روي آتش مي چرخانيد. در واقع يک غذا که نامش فضانورد آپولو بوده است، پخته مي شده است. حداقل کاري که مي شود کرد اين است که وقتي سفينه به زمين بازمي گردد شما دلتان نمي خواهد که در سفينه را باز کنيد. ناسا خودش هم بهتر مي داند که اگر چنين سيستم خنک کننده اي براي لباس فضانوردان تعبيه کرده بوده است، بايد براي سفينه مدل بزرگترش را قرار مي داده است. هيچ راکتي چنين حجم عظيمي از آب (براي سفينه و فضانوردان) را حتي براي زماني کوتاه نمي توانسته حمل کند. آب وزني حدود 62 پوند بر فوت مکعب دارد. فضا و جرم آبي به اين مقدار، براي حمل توسط راکت ها خيلي خطرناک بوده است. هيچ گاه چنين مقدار عظيمي از آب در هيچ مأموريتي نه براي فضانوردان نه براي سفينه ها، حمل نشده است. بر روي نوارهاي ضبط شده به اصطلاح سفر به ماه، فضانوردان به تلخي از سرمايي که در حين سفر نيز بر روي سطح ماه با آن روبرو بوده اند، شکايت کرده اند. آنها گفته اند از گرماسازهايي استفاده کرده اند که براي غلبه بر سرماي وحشتناک فضا کافي نبوده است. انجام چنين حيله اي هم ضروري بوده است چرا که مجبور مي شده اند روزي حقيقت را بگويند. حقيقت را. اين حيله همچنين مدرکي از خواري و غرور است که درآن روشنفکران همچنان کارهاي انسان هاي معمولي را انجام مي دهند. چيزي که ما شنيدیم در واقع از يک سيستم سرمازاي قوي در صحنه ي نمايش و ضبط فيلم مأموريت آپولو 11 بوده است. اين صحنه ي نمايش و فيلم سازي در سايت آزمايش فوق سري کميسيون انرژي اتمي در صحراي نوادا قرار داشته است جايي که دماي هوا به طور معمول 100 درجه فانهايت است. در گرماي مستقيم خورشيد، فضانوردان هرگز نبايد سردشان مي شده است حتي در فضا که خلأ آن يک عايق کامل است. به عنوان مدرک، ماه نشين را که در مؤسسه ي اسميت سونيان (smith sonian institute) در معرض نمايش عمومي قرار دارد، بررسي کنيد و به هسته ي موتور راکت که درون ماه نشين قرار داده شده است توجه کنيد که به قمست بالاي نازل راکت در قسمت پايين مرکزي ماه نشين متصل شده است. اين همان موتور راکتي است که مي گويند نيروي اضافه براي فرود بر ماه و برخاستن از آن را فراهم کرده است. درنمونه ي واقعي ماه نشین این موتور راکت موجود است اما در فيلم ها و عکس هايي که گفته مي شود روي ماه از ماه نشين گرفته شده است ديده نمي شود. پس از آن نظري به شبيه ساز ماه نشين بيندازيد و شما خواهيد فهيمد که دقيقاً کجا چنين حقه اي به صورت فيلم درآمده است. يک فکر خوب ديگر هم براي عملي کردن وجود دارد. اين که اندازه ي ابعاد فضانوردان در لباس هاي فضايي شان و ابعاد واقعي درب ورود و خروج ماه نشين را اندازه بگيريد. همچنين ابعاد داخلي ماه نشين را اندازه بگيريد و پس از آن خواهيد فهيمد که فضانوردان (يا همان دروغگوها) نمي توانسته اند با لباس فضانوردي از درب ماه نشين وارد آن شوند يا از آن خارج شوند. (واقعاً حواس پرتي هم حدي دارد). محل لولاهاي درب ورود و خروج توجه کنيد و سپس به شبيه ساز آموزش ماه نشين نگاهي بيندازيد و همه ي ابعاد را اندازه بگيريد (همه ي آنهایي که در بالا گفته ام) و حالا حواستان به محل لولا هاي درب ورود و خرج خيلي بزرگتر باشد تا روشن شويد... ناسا ادعا مي کند که لباس هاي فضايي اي که فضانوردان پوشيده بودند، در سطح ماه فشارشان را 5psi بالاتر از فشار محيط برده اند (فشار خلأ صفر psi است) ما دستکش هايي را که ناسا ادعا مي کند فضانوردان در دست کرده اند را امتحان کرديم و فهميدم که آنها از مواد قابل انعطاف ساخته شده اند و هيچ وسيله ي مکانيکي، الکتريکي يا هيدروليکي در آنها تعبيه نشده است تا هنگامي که آنها را در دست دارند، به انگشتان آنها کمک مي کنند. آزمايش ها به روشني نشان مي دهد که چنين امکان استفاده کردن از چنين دستکش هايي وجود ندارد به طوري که پوشنده ي آنها امکان خم کردن مچ يا انگشتان را براي انجام هيچ کاري ندارد وقتي که با فشار پنج psi بالاتر از فشار محيط پرشده باشد، حالا در خلأ باشد يا در جو زمين (فرق نمي کند). به واقع ناسا فيلم ها و عکس هايي را نشان داد که درآنها فضانوردان از دست ها و انگشتان شان به راحتي در طي به اصطلاح سفر به کره ي ماه، استفاده مي کنند. فيلم به وضوح نشان مي دهد که به هيچ وجه هيچ فشاري درون دستکش ها وجود ندارد... شرايطي که در آن بيهوش شدن به علت کاهش فشار اتمسفر به صورت آني و انفجاري رخ خواهد داد و نتيجه ي آن تقريباً مرگ ناگهاني است، اگر واقعاً فضانوردان درمحيط خلأ باشند. اگر باور نمي کنيد، خودتان امتحان کنيد. يک آزمايش ساده است و لازم نيست که حتماً متخصص موشک باشيد. اينها چند دليل، از بيش از يک صد دليل ساده و راحت براي اثبات قابل قبول علمي ماجرا بود که نشان مي دهد چگونه ناسا و برنامه ي فضايي آپولو بزرگترين دروغ هايي بوده اند که به مردم راست پندار جهان، قبولانده شده است. ما تلاش کرديم که اطلاعاتي در مورد فعاليت هايي در منظومه شمسي که همزمان با پروژه ي آپولو فعال بوده اند، تهيه کنيم. فهميديم که اين اطلاعات براي تمام روزها و تمام سالها قابل دسترسي است، غير از روزها و ساعت هايي که مأموريت آپولو(به اصطلاح) در حال انجام بوده است. اين اطلاعات از هيچ سازمان دولتي شامل ناسا، سازمان ملي اقيانوس و اتمسفر (NOAA) و رصدخانه دريايي قابل تهيه نيست. اين اطلاعاتي است که به طور عادي جمع آوري مي شود (چيز عجيبي براي پنهان کردن ندارند) و شامل تاريخ هاي پرتاب، تاريخ ها و زمان هاي فرود و آسيب هاي سنگين ناشي از پرتوها مي باشد. اين اطلاعاتي است که بايد وقتي که فضانوردان با ماه پيما روي ماه حرکت مي کرده اند، مشاهده مي شده است، اگر که به واقع فضانوردي روي ماه بوده باشد. اين اطلاعات قابل دسترسي نيست چرا که اثبات خواهد کرد که آن فضانوردان کذايي مثل سيب زميني برشته شده اند. جسد آنها بايد به زمين باز مي گشت اگر واقعاً آنها، تلاش کرده اند چنين مأموريتي انجام دهند. به علاوه، اگر تمام دلايل بالا را کنار بگذاريم فيلم ها و عکس هايي مأموريت آپولو به راحتي جعلي بودن آن را اثبات مي کند. هر کسي با کمترين سطح اطلاعات درباره ي استوديوهاي فيلم برداري، استوديوهاي نورپردازي و واقعيت هاي فيزيکي ماه به راحتي مي تواند ثابت کند که مدارک بصري پروژه ي فضايي آپولو (عکس ها و فيلم ها) توسط ناسا جعل شده است. هيچ فيلم رنگي اي براي بشر اين قدر شناخته شده نيست که شامل چنين جزئيات عالي در سايه ها و قسمت هاي روشن عکس هايي که گفته مي شود روي ماه گرفته اند، باشد. هر عکاس حرفه اي که اين عکس ها را ببيند به شما مي گويد که چنين عکس هايي در محيط هاي کنترل شده اي گرفته شده اند و چنين عکسي متعلق به محلي با تابش مستقيم نور خورشيد، و آنهم در خلأ نيست. بعضي از اين اشکالات و اختلاف ها در عکس ها چنان است که حتي کساني که هم که خيلي خوش بين هستند، وقتي اين اختلافات را براي آنها روشن کني به مِن و مِن شنيدني اي مي افتند. بعضي ها واقعاً به يک شوک آرام فرو مي روند. برخي در هم مي ريزند و گريه مي کنند. من خودم کساني را ديده ام که به شدت عصباني شده اند و در حالي که اين عکس ها را پاره مي کنند، جيغ هم مي زنند. کلينيک نکت (kleinik nekt) فرمانده ي عمليات هاي ناسا در زمان پروژه ي آپولو، الآن هم "عضو فراماسونري سي و سومين مرتبه" است و برادرش هم حاکم مطلق و مشهور هيئت سي وسومين مرتبه از رسم اسکاتلندي باستاني و پذيرفته شده ي فراماسونري است (فرماسونري يعني فراموش خانه) اين عضويت جايزه ي او براي مقاومت در چنين ماجرايي بوده است. همه ي گروه اولين فضانوردان فراماسون بوده اند. عکسي از نيل آرمسترانگ (اولين کسي که مثلاً روي ماه پياده شد) در خانه ي معبد واشينگتن وجود دارد که در آن نواري که علامت فراماسونري است روي ران او آنهم بر روي ماه قرار دارد. همه ي اعضاي بلند پايه ي رسمي ناسا جزء اشراقيون، مارکسيست ها يا کمونيست بوده اند و هستند. اتحادجماهير شوروي فقط يک برنامه ي فتح ماه سرنشين دار را برنامه ريزي کرده آن طور که من تحقيق کردم کيهان نوردهاي شوروي وقتي که از کمربند ون آلن بالاتر رفته اند، جزغاله شده اند. شوروي هيچ گاه دوباره تلاشي براي فرستادن انسان به کمربند ون آلن يا بالاتر از آن صورت نداد. (کاري شبيه کاري که عقل سليم مي کند). وقتي که انسان نمي تواند از تشعشعات سنگين کمربند ون آلن جان سالم به در ببرد، چگونه مي تواند روي ماه فرود آيد؟ اتحاد جماهير شوروي برنامه ي فرستادن انسان به ماه را منحل کرد. اثري که اين ماجرا بر روي انسان هاي جهان داشت، اين بود که اگر ما مي توانيم به ماه سفر کنيم، ديگر موجودات زنده ي کيهان هم مي توانند به زمين ما سفر کنند. سناريوي حمله ي بيگانگان به زمين از آن زمان مرسوم شده است. فاش سازي هاي اخير در باره ي طبيعت کلاهبردار ناسا و برنامه ي فضايي آپولو که توسط اداره ي اطلاعات وديگران صورت گرفت موجب سيل تبليغات و برنامه ي تلويزيوني شد تا مردم گول خورده در خواب عميق جهالت باقي بمانند. بلندپروازترين آنها "آپولو 13" و "از زمين تا ماه" هستند که در هر دو بازيگر و تهيه کننده ي معروف، تام هنکس کار کرده است. حقايق آپولو 1- نيل آرمسترانگ هم اکنون ( اين مقاله قبل از مرگ آرمسترانگ تهيه شده است) هم اکنون از بيماري روحي رنج مي بود. که نتيجه ي مستقيم قراردادن او به عنوان سنگ بناي بزرگ ترين دروغ تاريخ است. شايد هم از اين که تعداد بيشماري سايت اينترنتي او را دروغگو مي خوانند. 2- شايعه اي هست که مي گويد فضانورد آپولو 12 پيت کنراد (pete conrad) قصد داشته که در جشن سي امين سالگرد ازدواجش در منظر عموم از جعلي بودن فرود بر ماه پرده بردارد. او در يک تصادف با موتورسيکلت، يک هفته قبل از سي امين سالگرد ازدواجش کشته شد. 3- هم اکنون، براي شاتل فضايي 66 ساعت طول مي کشد که به ايستگاه فضايي بين المللي که در 185 مايلی سطح زمين قرار دارد، برسد. ناسا مي گويد که آپولو 13 از وقتي که از زمين بلند شد، 55 ساعت طول کشيد که در فاصله ي 200 هزار مايلي زمين به مشکل برخورد. (185 مايل در 66 ساعت با تکنولوژي امروز و 200 هزار مايل در 55 ساعت با تکنولوژي 40 سال پيش) بهتر است به کسي ديگر نگوييد. شايد مسخره تان کردند. 4- يوري گلر (Uri Geller) يکي از افراد سرشناس جهان در وب سايت خودش، مي گويد که عکس هاي ناسا از برخي برنامه هاي آپولو به طرز احمقانه اي، جعل و ساخته شده اند، و مي پرسد که چرا؟ يوري دوست صميمي فضانورد آپولو 14، ادگار ميچل (Edgar Michell) است. حالا ما از او مي پرسيم که چرا از دوست خودت نمي پرسي که چرا عکس ها جعلي هستند؟ 5- رئيس، ليندون جانسون، اسناد مشخصي از آپولو را طبقه بندي کرد و دستور داده تا سال 2026 از طبقه بندي خارج نشود. اين کا را کرد تا تمام کساني که در پروژه ي آپولو درگير بوده اند، مرده باشند و فراموش شده باشند، و هيچ کسي براي عيب جويي کردن زنده نمانده باشد. اگر کسي بخواهد حقيقت پشت سر برنامه ي آپولو را بداند، لازم نيست تا 2026 صبر کند. همين الآن بر همه آشکار است. 6- در اوايل دهه ي 1960 مسئولان ناسا طي جلسه اي پشت درهاي بسته، فهميدند که سفر انسان به ماه قبل از 1970 امکان پذير نيست. پس تصميم گرفتند که اين قضيه را در پروژه ي آپولو 11 عملي کنند آنهم با جعل کردن قضيه، به اين اميد که بعدها بتوانند به ماه سفر کنند و اين حقه را مخفي و مدفون نگه دارند که هرگز موفق به سفر واقعي به ماه نشدند. 7- نويسنده معروف سي کلارک از آپولو11 به عنوان "حفره اي در تاريخ" ياد مي کند و مورخ بزرگ اي.جي.پي تيلور از آپولو11 به عنوان "بزرگترين اتفاقي که در طول زندگي اش نيفتاد" ياد مي کند. 8- ناسا در آن زمان ماه نشين را تکميل نکرده بود. اکنون 40 سال از آن تاريخ مي گذرد و ناسا هنوز نتوانسته يک راکت که به ماه برود و برگردد را بسازد کاري که ادعا مي کند 40 سال پيش انجام داده است. آن هم با سرنشين. 9- فيلمي که از درون کپسول تمام آپولوها (تأکيد مي کنم تمام آپولوها) گرفته شده است، يک نور آبي کم رنگ را نشان مي دهد و همچنين خميدگي زمين را نيز از پنجره ي فضاپيما نشان مي دهد. اين فيلم به ادعاي ناسا در نيمه ي راه سفر به ماه و در تاريکي و سياهي فضا گرفته شده است. اين نور آبي ثابت مي کند که کپسول فقط در حال چرخش به دور زمين بوده است. 10- تصاوير ماه که در سايت ناسا ديده مي شود جعلي هستند و در آنها پشت صحنه ي تئاتر ديده مي شود. عکس ها يک خط سياه که با مداد کشيده شده است را در جايي که پس زمينه به نور روز در آسمان مي رسد آشکار مي کند که در آنجا به طور ناگهاني تاريک مي شود. 11- ماه نشیني که در آخرين مأموريت ها استفاده شده است دقيقاً مانند همان نمونه هاي اوليه است به طور مثال هيچ گونه اصلاحي در آن صورت نگرفته است. حمل ماه نشين به ماه حتي اگر خيلي کوچکتر هم مي شده است، غير ممکن بوده است. 12- ماه پيما داراي تايرهاي قابل بادکردن بود که اگر از قبل بادشده بود وبه ماه رفته بود، آنجا منفجر مي شد. حالا اگر بدون باد هم به ماه مي رفت، آنجا هوايي براي باد کردن آن وجود نداشت. سنجابهاي حرفه اي پروژه ي آپولو مي گويند که ماه پيما داراي تايرهاي ماه پيما همراه با شبکه فلزي محکم بوده است. بله، ماه پيماي موجود در موزه که از اواسط دهه ي هفتاد (پنج شش سال پس از اولين سفر به ماه) به جا مانده است، چنين خصوصيتي دارد. چرا که سنجابها فهميدند که تايرهاي باد شونده به هيچ وجه (چه در زمين باد شوندوچه در ماه) در ماه قابل استفاده نيستند. ناسا 40 سال وقت داشته است که به اصلاح اشتباهات ساده و آشکار برنامه ي آپولو بپردازد. هر وقت کسي ايرادي مي گرفته است، ناسا اين اشتباهات را اصلاح مي کرده است و چيزي نمي گفته است مثلاً آنها نمي توانند بگويند چرا اين همه چيز خلاف قاعده در اولين محل فرود وجود دارد. در هر صورت من عکس هايي از ماه پيما که تصور مي شود بر روي ماه بوده است، در اختيار دارم که دقيقاً همان تايرها و حتي والوهاي تايرهايي را دارد که در مرکز هوايي کندي استفاده مي شود به عبارت ديگر آنها يک نوع و يک جنسي هستند. از زماني که چنين اشتباه بزرگي در وب سايت من مثل بمب منفجر شد، تصاوير اوليه که از نماي نزديک از ماه پيما بود و در اينترنت قرار داشت، تغيير کرده است. 13- غير ممکن بوده است که بتوان لباس فضايي اي در اختيار داشت که آنهم بر روي ماه با آب خنک شود، در حالي که دماي بيرون در نقطه ي جوش آب باشد. و هيچ جايي براي پراکنده کردن گرما در آن وجود نداشنه باشد. 14- براساس تحقيقات مرکز تحقيقات لانگلي (Longley Research Center) در هميتون ويرجينيا، ماه پيما ابتدا از جايي آويزان بوده است و دقيقاً در همان زماني که در ماه دروغين ادعا مي کنند که حرکت مي کرده است، به آرامي پايين آورده شده است. (در عکس ديديد که هيچ رد تايري در جلو و عقب تايرهاي ماه نشين نيست). 15- فضانوردان هم از چنين چيزي آويزان بوده اند تا کم وزني درسطح ماه را نشان دهند. عکس هاي سايت Reality را با عکس هاي سايت ناسا مقايسه کنيد.نوسان غير منطقي زياد پاي عقبي در هر دو سري عکس، يکسان است. 16- فيلم هايي که مي گويند توسط آپولو8 که مثلاً دور ماه گشته است گرفته شده است، دقيقاً همان فيلم هايي است که براي مأموريت آپولو 11 نشان داده شده است. به جز اين که معکوس شده است و وارونه گشته است. رشته کوههاي تادپول لايک (tadpole like) را چک کنيد. کاري که ناسا انجام داد اين بود که سطح ماه دروغين را در مرکز تحقيات لانگلي (LRC) فيلم برداري کرد، در يک مسير رفت، سپس دوربين را معکوس کردو سطح را در جهت معکوس فيلم برداري کرد چيزي که در فيلم ها مشهود است وديده مي شود. 17- فيلم هايي که نشان مي دهد آپولودور ماه گشته است، توسط يک دوربين سوار بر ريل که به آرامي دور مدل گچي ساختگي ماه مي چرخد، گرفته شده است. 18- جيمزلاول که از روي يک متن پيش نوشته در شبيه ساز ماه نشين براي فيلم بالا مي خوانده است در جايي از فيلم مي گويد که "ظاهراً ماه اصلاً خاکستري بوده است. هيچ رنگي در کار نبوده است. مثل يک مجسمه گچي به نظر مي آيد. اين صدا خيلي پيشتر از مأموريت آپولو ضبط شده است. با دقت به اين نوار گوش دهيد (با هدفون) ببینیدکه اوبه سختي تلاش مي کند جلوي خنده ي خود را بگيرد. چرا کسي که ديگر بايد فکر کند چنين مأموريت عظيم و بزرگي چيز خنده داري است؟ جواب اين است که به واقع آن ماه کذايي يک مجسمه ي گچي واقعي بود که وي به آن اشاره مي کرد. 19- در يک مصاحبه ي تلويزيوني بين شينامک دونالد و مدير اجرايي ناسا، دن گلدن (Dan Golden) (معروف به Dan Dare) در سال 1994، دن گلدن آشکارا پذيرفت که انسان نمي تواند از مدار زمين خارج شود، مادامي که بر پرتوهاي کيهاني غلبه کند. او در حالي اين سخنان را گفت که هيچ اشاره اي به پروژه آپولو در 25 سال قبل از آن نکرده بود، مأموريتي که تصور مي شود که انسان 250 هزار مايل از مدار زمين دور شده است. 20- نيل آرمسترانگ هيچ عکس يادگاري يا چيزي شبيه به آن از سفر مثلاً به ماه ندارد. اما او عکس هاي فراواني از روزهاي تست خلباني اش جمع کرده بود. آرامسترانگ که خود مي دانست اين حماسه آمريکايي يک دروغ بزرگ است، از طرف ناسا مجوزی براي داشتن اين عکس ها نداشت. 21- در سال 2009 ناسا هنوز به تکنولوژي فرستادن انسان به ماه و برگرداندن ايمن وي از ماه نرسيده است. خوب انجام چنين کاري در سال 1962، يعني 40 سال پيش واقعاً يک شاهکار صنعتي و فضايي بوده است. شما که در اين مورد شکي نداريد؟ انگيزه هايي در مورد اين حقه ي کثيف: چندين نظريه در مورد علت چنين حقه اي توسط نظريه پردازان اين ماجرا بيان شده است: 1- پرستيژ جنگ سرد: ايالات متحده آمريکا فهميد که براي او خيلي حياتي است که در رقابت فضايي برنده شود آنهم در برابر اتحادجماهير شوروي. رفتن به ماه خيلي خطرناک و البته پرهزينه بود. عليرغم توجه شوروي و گوش به زنگ بودن آن، بيل کيسينگ (Bill keysing) ادعا مي کند که براي آمريکا جعل کردن چنين چيزي خيلي راحت تر بود و در نتيجه موفقيت را تضمين مي کرد. آنهم بهتر از زماني که واقعاً بخواهد بر روي کره ماه فرود بيايد. 2- پول: ناسا در آن زمان هزينه ي سفر به ماه را 30 ميليارد دلار آمريکا برآورد کرد. بيل کيسينگ ادعا مي کند قسمتي از چنين پولي مي توانست انگيزه لازم براي صدها نفر جهت شرکت در اين حقه باشد. 3- خطر: اين بحث و جدل ها به اين نتيجه رسيدندکه مشکلات اوليه براي سفر به فضا غير قابل حل کردن است ولو اين که شما تيم مجهز و با پول کافي براي حل چنين مشکلاتي داشته باشد. کيسينگ ادعا کرد که شانس موفقيت براي فرود بر روي کره ي ماه فقط 17 هزارم درصد بود. 4- حواس پرتي مردم: با توجه به اظهارات نظريه پردازاني که ادعا مي کنند چنين پروژه اي حقه اي بيش نبوده است، آمريکا از حواس پرتي عمومي مردم در جنگ ويتنام استفاده کرد. فعاليت هاي آمريکا براي فرستادن انسان به ماه ناگهان متوقف شد، مأموريت هاي از قبل برنامه ريزي شده کنسل شد و همه ي اينها تقريباً در همان زماني که آمريکا از جنگ ويتنام دست کشيد، متوقف شد. (اما برنامه آپولو چندين سال قبل از پايان جنگ ويتنام، متوقف شد). 5- وفاي به عهد: براي اين که قول رئيس جمهور فقيد آمريکا جان اف کندي براي فرستادن انسان به ماه و بازگرداندن وي به زمين قبل از پايان دهه ي 60 عملي شود. مقايسه تکنولوژي آمريکا با شوروي: در زمان پروژه ي آپولو 11، شوروي 5 بار بيشتر از آمريکا پروازهاي سرنيشين دار به فضا فرستاده بود شوروي براي اولين بار به موارد زير دست يافته بود: 1- قراردادن اولين ماهواره ي ساخت بشر در فضا (اکتبر 1957، سفينه اسپوتنيک 1) 2- فرستادن اولين موجود زنده به فضا، سگي ماده به نام لايکا (نوامبر 1975، اسپوتينيک 2) 3- اولين بازگشت سالم موجودارت زنده از مدار به زمين شامل 2 سگ، 40 موش، 2 موش صحرايي (آگوست 1960، اسپوتنيک 5) 4- اعزام اولين انسان به فضا، يوري گاگارين، همچنين اولين انساني که به دور فضا گشت (آوريل 1961، وستوک 1) 5- اولين دارنده ي همزمان 2 سفينه ي فضايي در مدار (آگوست 1962، وستوک 3 و وستوک 4) 6- اولين زن در فضا، ولنتينا ترش کف (ژوئن 1963، وستوک 6، به عنوان قسمتي از دومين پرواز سفينه هاي فضايي دوبل شامل وستوک 5) 7- اولين راهپيمايي فضايي (EVA) (مارس 1965 voskhod2) در 27 ژانويه سال 1967 سه فصانورد آپولو1 در حين آزمايش در قسمت پرتاب در آتش سوختند و جان باختند. اولين پرواز سرنشين دار در آپولو 7 صورت گرفت در اکتبر سال 1968 (يک سال قبل از سفر به ماه) و 21 ماه پس از آن آتش سوزي (اگر امريکا پس از 1 سال از اولين پرواز سفينه سرنشين دار به فضا توانست، انسان را روي ماه فرود آورد آيا شوروي پس از 40 سال نمي توانست). چند سؤال اساسي: 1- در مورد سنگ هايي که از ماه آورده شده اند چه مي گوئيد، اين سنگ ها ثابت مي کنند که فرود روي ماه واقعاً صورت گرفته است؟ پاسخ: نه اين طور نيست. این سنگ ها بيشترين تاکتيک مورد استفاده ي ناسا و PAN است، اما هيچ چيز را ثابت نمي کند. ناسا مدت ها قبل از مأموريت آپولو به توليد سنگ هاي شبيه سازي شده ي ماه مي پرداخته است که اين موضوع در کتابي که در سال 1966، سه سال قبل از آپولو 11، چاپ شده است، اثبات شده است. اين سنگ هاي شبيه سازي شده از سنگ بازالت و نمونه شهاب سنگ هاي پيدا شده در آنتراکتيکا ساخته شده است. اين سنگ هاي شبيه سازي شده که به دانشگاه هاي سرتاسر جهان فرستاده مي شود به نظر واقعي مي رسد. (که اين طور نيست). اين سنگ هاي شبيه سازي شده، البته از هر نمونه سنگ موجود روي زمين متفاوت به نظر مي آيد و ناسا هم همين را مي خواهد. اين دليلي است براي آن که زمين شناسان مي گويند چنين سنگ هايي در هيچ کجاي زمين پيدا نخواهد شد. البته که چنين نيست چون اين سنگ ها فقط توسط ناسا توليد شده است و با سنگ هاي اصلي متفاوت است. ناسا سنگ هاي شبيه سازي شده و غبارهاي شبيه سازي شده ي ماه را آن قدر ارزان توليد کرده است که بابتش لازم نيست پولي بدهد، غير از هزينه ي حمل و نقل آن. 2- چرا آنها تلسکوپ هابل را روي ماه تنظيم نمي کنند تا مصنوعات دست بشر را که در ماه جا مانده است ببينيم؟ هابل از اموال ناسا است و توسط ناسا هم هدايت مي شود، کسي که کل اين ماجراي ساختگي را راه انداخت. بنابراين نمي توان کاري کرد. به عنوان راه حلي دفاعي، ناسا به خبررسان ها و سايت هاي علمي پول هايي پرداخت کرد، (مثل فيل پليت (Phit Plait از Bad astronomy) تا ادعا کنند که تلسکوپ هابل قابل به انجام چنين کاري نيست و نمي تواند محل هاي فرود را ببيند. اما واقعاً چه درجه اي از تفکيک پذير (Resulation) براي آنها مورد نياز است؟ هابل در واقع مي تواند تا 50 متری سطح ماه را ببيند. چيزي که به اندازه کافي هست تا بتوان مصنوعات بشري به جا مانده روي ماه (به ادعاي ناسا البته) را ديد. حالا شما توجه کنيد که سطح ماه، ابر يا اتمسفري ندارد که نشود آن را ديد. ناسا در واقع تصاوير با کيفيت بسيار بالايي از ماه در اختيار دارد که آنها را در اختيار رسانه ها نمي گذارد چرا که اولين چيزي که مردم مي خواهند اين است که چيزهايي که روي سطح ماه جا مانده است را ببينند و مسلماً چيزي هم در آنجا نيست. 3- در مورد بي وزني چه مي گوييد، آيا چنين چيز در زمين و با گرانش قوي آن امکان دارد؟ اين هم يکي ديگر از ادعاهايي است که در عين خنده دار بودن، هيچ چيز را ثابت نمي کند. فيلم در نور کم گرفته شده است، به علاوه يک فيلم سياه و سفيد با کيفيت خيلي پايين است. از آنجايي که چنين تجربه اي در فاصله ي زيادي از دور بين صورت گرفته است، به راحتي مي تواند چيزي جعل کند. آيا با يک طناب و چند حقه ي سينمايي نمي توان چنين کاري کرد. من مي خواهم به شعبده بازي نظير دويد کاپرفيلد اشاره کنم. کسي که شيرين کاري هاي خيلي بزرگتري انجام داد (حقه هاي بصري) آن هم در فاصله ي يکي دو متري از تماشاچي. يکي از شيرين کاري هايي که خود او هم در آن شرکت داشت، نصف کردن بدن خودش با يک اره برقي بود. پس از 2 تکه ي جدا شده ي بدن او به دو طرف صحنه ي نمايش برده مي شود. اگر طرفداران فرود بر روي کره ي ماه واقعي بودن آن را قبول دارند، آيا قبول مي کنند که ديويد کاپرفيلد هم واقعاً به دو تکه بريده شده بود؟ 4- چرا ستاره شناسان بزرگي مثل سربرنارد لاول (Sir Bernard Lobell) و پاتريک مور (Patrick Moore) از اين ناسا در اين ماجرا حمايت مي کنند، اگر که مي گوييد چنين چيزي صحنه سازي است؟ داشنمندان و ستاره شناسان سراسر زمين به خوبي مي دانند که چنين ماجرايي ساختگي است، اما از ناسا طرفداري می کنند تا به اطلاعات حساسي که از تلسکوپ هابل به زمين ارسال شده است دسترسي داشته باشند. آنها نمي توانند به ناسا دهن کجي کنند که در اين صورت ناسا آنها را از دستيابي به چنين اطلاعات گرانبهايي محروم مي کند. اطلاعاتی که واقعاً مورد نياز هستند. 5- در مورد انعکاس دهنده ي ليزري که در سطح ماه قرار داده شده است و با آن مي توانند فاصله ي زمين تا ماه را بفهمند چه مي گوييد؟ در سال 1946، دانشمندان در آمريکا توانستند يک سيگنال راديويي به سطح ماه ارسال کنند و با موج راديويي برگشتي از ماه توانستند فاصله ي دقيق ماه را به دست آورند. در اوايل دهه ي 60 ناسا فهميد که مي تواند اين آزمايش را خيلي بهتر هم انجام دهد و اين کار را با يک باريکه پرقدرت نور ليزر با دقت بيشتري انجام دهد. در اين سناريو، نور ليزر از ماه به سمت زمين منعکس و برگشت مي شود، دقيقاً همان طور که نور خورشيد از ماه به زمين منعکس مي شود. در 9 مه ي سال 1962 (بيش از 7 سال قبل از آن که آپولو 11 مثلاً بر روي ماه نشست) يک ليزر پرقدرت يا قوتي با موفقيت روي سطح ماه تابانيده شد و به زمين منعکس شد تا فاصله ي دقيق ماه از زمين بدون آنکه لازم باشد، چيزي در سطح ماه تعبيه شود، مشخص شود. هيچ منعکس کننده ي ليزري روي سطح ماه نيست و هرگز هم نبوده است. ناسا هم اکنون از همان روشي استفاده مي کند که در سال 1962 قبل از حقه ي فرود بر ماه، از آن استفاده مي کرد. اتفاقاً ناسا برنامه اي دارد تا بتواند با يک ليزر پرقدرت تر فاصله ي دقيق مريخ تا زمين را محاسبه کند. آيا باز هم اين جا مي گوييد که فضانوردان منعکس کننده ي ليزري روي ماه گذاشته اند تا فاصله ي آن با زمين را اندازه بگيرند؟ 6- چرا آمريکا فرود بر روي ماه را جعل کرد، آيا از نظر آنها شوروي احمق بود؟ نه آنها کاري نکردند که روسها را احمق جلوه بدهند. و هيچ کس هم قبول ندارد که روسها آن قدر احمق باشند که اين گونه گول بخورند؟ روسيه در آن زمان (و حتي الان در بعضي قسمت ها) (1) فناوري فضايي پيشرفته تري از آمريکا داشت و حتي در زمان سخنراني کندي مي دانست که فرستادن انسان به ماه و برگشت وي از ماه غير ممکن است. اين ماجرا جعل شد تا به غرب ثابت شود که آمريکا در تکنولوژي فضايي از شوروي برتر است (در زمان مسابقه فضايي آمريکا و روسيه، هميشه در هر کاري روسها، اولين بودند، مثلاً فرستادن اولين انسان به فضا) چرا که دنياي غرب ايمان خود در مورد قدرت آمريکا را از دست داده بود وآمريکا هم چنين ارتباط ضعيفي با خود را نمي توانست، شاهد باشد. هيچ رقابت فضايي آن طور که ناسا ادعا مي کند وجود نداشت. روسيه به هيچ وجه، هيچ گاه قصد فرستادن انسان به ماه را نداشت چرا که مي دانست و البته آزمايش کرده بود که چنين کاري غير ممکن است. 7- آيا ريچارد نيکسون در پس اين قضايا بود؟ اگر چه نيکسون مسئول مأموريت هاي آپولو در آن زمان بود، مستقيماً مسئول چنين کاري نبود، اگر چه که او مي دانست يا حداقل بايد مي دانست که آنها در حال جعل اين ماجرا هستند. برنامه ريزي و آماده سازي شرايط ساختن اين ماجرا در اوايل دهه ي شصت صورت گرفت و از اين نظر ليندون بي جانسون رئيسي بود که در پروژه ي آپولو بيشترين اطلاعات در اختيارش بود. 8- در مورد اين همه انسان که در پروژه ي آپولو درگير بوده اند، چه مي گوييد، آيا هيچ کس نمي خواسته که اين راز را فاش کند؟ طرفداران مي گويند که نيم ميليون نفر انسان در اين پروژه درگير بوده اند، اما اين آمار شامل تمام مهندسان دون پايه در تمام شرکت هاي سراسر دنيا هم مي شود. حالا اگر يک مهندس در کارخانه اي در سياتل دارد قطعه اي مي سازد و رئيس او به او مي گويد که اين قطعه را براي پروژه ي آپولو مي سازيم، آيا اين مدرکي دال بر رخ دادن فرود بر روي کره ي ماه مي شود؟ البته که نه. اين که مدرک نمي شود. ولو اين که اگر آن مهندس مي دانست که هرگز اين قطعه را براي سفر به ماه نساخته اند، باز هم پيش همه است که به کره ي ماه رفته است تا اين که يک جورهايي احساس غرور کند. قطعات مورد نياز براي آپولو در کارخانه هاي مختلف بسياري در سراسر جهان ساخته شد. مثلاً منعکس کننده ي ليزري که تصور مي شود بر روي ماه قرار گرفته است، توسط فرانسه ساخته شده است. ناسا يونيت را از کمپاني فرانسوي گرفت و اين آخرين چيزي بود که آنها ديدند. احتمالاً اين قطعه در جايي مثل لانگي بايگانی شده است، اما چيزي که با اطمينان مي شود گفت اين است که اين قطعه روي ماه نيست. آيا آن مهندسان فرانسوي مدرکي براي فرود انسان بر روي ماه محسوب مي شوند؟ نه، البته که نه، افراد خيلي کمتري (کمتر از 200 نفر) مستقيماً در اين ماجرا درگير شده اند تا تعداد افرادي که شاهد وقوع اتفاق واقعي هستند، به حداقل برسد. هيچ نيازي نيست که آنها حرفي بزنند و افشاگري بکنند چون آنها واقعاً نسبت به آمريکا حس وطن پرستي دارند و هيچ چيز در مخالفت اين قضيه نخواهند گفت. حتي اگر دروغ بزرگي به مردم قبولانده شده باشد. اين دليل اول، اما دليل دوم، آنها به ميليون ها دلار پول نياز ندارند تا به فکر آينده ي خود باشند، چون همين الان پول زيادي از ناسا بري ساکت ماندن مي گيرند. -
آیا انسان واقعا بر روی ماه قدم نهاد؟ + فیلم و عکس
BISKIVIT پاسخ داد به greeneye تاپیک در فضا و فضانوردی
من تحليل هايه زيادي در اين مورد خوندم .. اما نظرم اينه كه سفر به ماه كاملا واقعيست .. منتها نه در اون برهه ي زماني .. بلكه با فاصله ي چند ساله -
در مورد رنجر 135 كاليبر 4.5 اطلاعات نداريد ؟؟ قدرتش چند ژوله ؟؟
-
در مورد رنجر 135 كاليبر 4.5 كسي اطلاعات نداره ؟؟؟
-
تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر
BISKIVIT پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
من پسر هيتلر هستم » http://www.mashreghnews.ir/fa/news/99790/-%D9%85%D9%86-%D9%BE%D8%B3%D8%B1-%D9%87%D9%8A%D8%AA%D9%84%D8%B1-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85 -
[quote] بازهم حرف های قدیمی!!! چه بخواییم چه نخواییم کشور نه همون پایگاه نظامی(اسرائیل) رو نه ما نه فلسطینی ها می تونیم نابود کنیم.(به نظر من استفاده از لفظ نابود غلطه!) فلسطین خودش دولت داره اگه کسی خوبی فلسطینی رو بخواد باید از راهی که دولتش می خواد پیش بره نه موشک بفرسته رو اسرائیل در جواب بمب بارون بشن دها کشته بدن اون وقت تو اخبار ما هر دقیقه بگن یکی تو فلسطین شهید شد باز! این حرف رو هم قبل زدم ارتباط با آمریکا به نظر من هیچ تفاوتی با ارتباطی که الان ما با روسیه و چین داریم نداره،از خیلی از جهات هم عاقلانه تره. اگه به جای روسیه با آمریکا ارتباط داشتیم سهم ایران از خزر از 50 % بازم می شد 11 %؟؟؟ ننگ از این بدتر؟! خلیج فارس رو هم عربها(منظورم کشورهای عربی اطرافه) دارن میکشن بالا یه آب روش هیچی کی هم جلو شونو رو نمی گیره! لطفا از آرزوهاتون حرف نزنید واقعیت ها رو ببینین،نگین بقال سر کوچه ما ارزون تر می فروشه! [/quote] اخوي كي سهم ايران از خزر 50 درصد بوده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چيزي مصرف كردي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/75/Union_of_Soviet_Socialist_Republics_%28orthographic_projection%29.svg/541px-Union_of_Soviet_Socialist_Republics_%28orthographic_projection%29.svg.png[/img] هركي بهت گفته سهم ايران 50 درصد بوده ، چرت گفته يه نگاه به وسعت شوروي بكن ببين همچين عظمتي حاضر بوده زيره باره اين ذلت بره كه 50 درصده خزر مال ايران باشه ؟ معذرت مي خوام ... مدرك و سندت براي حرف زدن بي بي سي و وي او اي و ... هست ؟؟؟ بعدشم امريكا خودش اقتصادش عملا ورشكستس .. 15 تريليون بدهي سالانه داره در حالي كه 4 تريليون دلار درامد اين هم از اوضاع اقتصادي و بحران هاي مالي اخير كه روز به روز بدتر داره مي شه موضعتون در قبال اين جريانات بگيد ... اين بحران هاي مالي دست به گريبان غرب چيه ؟
-
دوستان عادت كردند كله ي خود را در برف فرو كنند و از بدهي وحشتناك امريكا طفره برن در آمد سالانه ي امريكا 4 تريليون دلاره و بدهي 15 تريليون يعني عملا اقتصاد امريكا ورشكسته شده .. اين بحران هاي اقتصادي تازه اولشه ايران كلا 30 ميليارد دلار بدهي خارجه داره در ضمن اعتبار دلار امريكا كاملا حبابيه و اگه اين حباب بتركه ( هر لحظه امكانش هست !) براي اينكه اين پول پشت وانه نداره فاجعه ي تمام اعيار رخ مي ده در ايران در زمان بحران اقتصادي كمترين آسيب را ديد ... كشور هايي مثل امارات عربي دسته كم 400 ميليارد ضرر كرد ... حال حساب كنيد ايران با اين اقتصاده داغون روابطش با امريكا در حد امارات بود در وقوع بحران اقتصادي چيزي ازش مي موند امريكا براي تثبيت دلارش فقط داره ديگر كشور هارو مي ترسونه نمونش اين وب سايت كه كسي بهش مراجعه نكرد .. بدهي ثانيه به ثانيه ي امريكاست با زبون بي زبوني به زير مجموعه هاش داره مي گه اگه اقتصاد من بپاشه شما هم دووم نمياريد http://usdebtclock.org/ سطحي نگرانه خواهشا برخورد نكنيد .... به جاي رابطه ي ايران و امريكا بايد تئوري هاي جامعه سازي رو به سمت اقتصاد بركت مبنا به جاي پول مبنا سوق داد .... نظام كپيتاليسم وخيم تر از اون چيزيه كه داره نشون مي ده
-
ارتباط با ايالات متحده سوال اينجاست امريكا با خودش ارتباط دارد و بدهي سالانه اش از 15 تريليون دلار هم گذشته !! امريكا با ايتاليا ارتباط دارد و فكر كنم بدهي سالانه در حدود 2 تريليون دلار داره !!! ايالات متحده با انگليس ارتباط داره و اين هم اوضاع اقتصاديش !! اينم وب سايت رسمي بدهي هاي ايالات متحده http://usdebtclock.org/ نايل فرگوسن استراتژيست ارشد اقتصادي جريان جمهوري خواه معتقده كه تا چند دهه ي آينده مردم آمريكا در طول زندگي بايد بدهي هاي اجدادشان را پرداخت كنند ! استگليس .. آمارتياسن و ديگر استراتژيست هاي اقتصادي هم اميدي به بهبود اوضاع ندارند ! حالا بهتر نيست ما هم انرژي اتمي رو به همراه خواهر و مادر و آقاي خاتمي و ... بديم دست امريكا كه قبول كنه باهم دوست شيم و نون ما هم بره تو روغن ؟؟؟؟!!!