bell214

Members
  • تعداد محتوا

    353
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های bell214

  1. [quote]به نام خدا خدا كنه اس200 با موشك جديد و نشون بدن يه مدت شارژ شيم يا شايد باور373 [/quote] ان شا الله باور 373 تا پایان سال عملیاتی میشه...
  2. [quote]تکراریست http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=14563[/quote] جناب ops من سرچ زدم نبود... بعدشم ارسال خبر ه مال خبر گزاری...
  3. ژنرال آفتاب سوخته اي كه كابوس آمريكايي ها شد «ژنرال سلیمانی» ، این «مجاهد» تحت تعقیب شیطان بزرگ و نوچه هایش، برای فرزندان این آب و خاک ، همان «حاج قاسم» بسیجی آفتاب سوخته کرمانی است که گوش به فرمان ولایت مطلقه فقیه و چشم به آزادی قدس شریف دارد... [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/107601_856.jpg[/img][/align] روز اول خرداد ماه سال 1390 ، حوزه علمیه حقانی در قم ، به مناسبت سالگرد آزاد سازی خرمشهر ، مراسم بزرگداشتی را برگزار نمود که میهمان اصلی آن ، مردی میانه سال ، با موهای جوگندمی ، نگاهی نافذ و قدی متوسط بود. این مرد در بخشی از سخنرانی خود گفت: «انقلاب های اجتماعی در خاورمیانه و شمال آفریقا ،بهترین فرصت ها را برای انقلاب ما فراهم کرده است.امروز شکست یا پیروزی ایران در مهران و خرمشهر رقم نمی خورد. مرزهای ما فراتر رفته، ما باید شاهد پیروزی در مصر، عراق، لبنان و سوریه باشیم؛ اینها آثار انقلاب اسلامی است.» طلابی که تازه وارد سالن اجتماعات می شدند ٰ وقتی از هم درسان دیگر خود درباره نام سخنران مراسم پرس و جو می کردند ، این گونه پاسخ می گرفتند : «حاج قاسم سلیمانی ، فرمانده ی نیروی قدس» کمتر کسی در ایران بود که بداند ، تنها دو روز قبل از این سخنرانی ، باراک اوباما ، رییس جمهور آمریکا ، نام قاسم سلیمانی را شخصا به لیست افراد تحت تحریم ایالات متحده افزوده است. البته نه باراک اوباما ، نه وزیر دفاعِ او ، نه رییس سازمان سیا و نه هیچ کدام از رجال سیاسی و امنیتی آمریکا ، صاحب این نام را نمی شناختند. برای آنان قاسم سلیمانی تنها شبحی هولناک بود که یک معنا را تداعی می کرد: «کابوس» بخش فارسی دائرة المعارف عمومی «ویکی پدیا» در معرفی «نیروی قدس» نوشته است: «نیروی قدس یا سپاه قدس نیروی ویژه و زیرشاخه‌ای از نیروهای پنج‌گانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران است که مسئول فعالیت‌های نظامی برون‌مرزی را دارد. فرمانده کنونی آن، قاسم سلیمانی است. برخی منابع نفرات این نیرو را ۱۵٬۰۰۰ تن تخمین زده‌اند. برخی تحلیل‌گران نیروی قدس را یکی از بهترین نیروهای ویژه در جهان دانسته‌اند. نیروهای قدس در جنگ ایران و عراق به‌عنوان نیروی مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد و فعالیتش را با حمایت از کردها برای مقابله با صدام حسین در زمان جنگ ادامه داد. همچنین با حمایت از احمدشاه مسعود در جنگ شوروی در افغانستان و بعدها در مقابله با طالبان دامنه فعالیتش را گسترش داد. همچنین گزارش‌هایی از نیروهای قدس مبنی بر حمایت از جنگجوهای اسلام‌گرای بوسنیایی در جنگ یوگسلاوی در دست است.مأموریت اصلی نیروی قدس، سازماندهی، پروراندن، تجهیزکردن و سرمایه‌گذاری بر جنبش‌های انقلابی اسلامی است.» «ویکی پدیا» در معرفی فرمانده « نیروی قدس» این گونه نوشته است: « قاسم سلیمانی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده نیروی قدس سپاه است. وی بارها از جانب آمریکا متهم به دخالت در امور عراق شده‌است. و واشنگتن پست وی را از مهمترین سیاست گذار سیاستهای خارجی ایران می‌داند.» گرچه هیچ شکی در معاند بودن مدیران و گردانندگان دائرة المعارف به اصطلاح مستقل و عمومی « ویکی پدیا» وجود ندارد اما نباید از این حقیقت چشم پوشید که تمام اطلاعات مفید جهان غرب درباره «نیروی قدس» و فرمانده آن ، چیزی بیش از همین چند خط ، به اضافه 5 قطعه عکس کوچک از قاسم سلیمانی و مشتی اطلاعات کاملا بی اساس و غیر مستند عجیب و دور از ذهن سالم درباره جزئیات یگان ها و فرماندهان این نیرو ، نیست. منابع خارجی و خصوصا غربی ، ادعاهای حیرت انگیزی را درباره نیروی قدس و فرمانده آن مطرح می کنند. تبلیغات غرب درباره فرمانده نیروی قدس بعد از اشغال عراق توسط آمریکا به اوج خود رسید و تا جایی پیش رفت که مقامات سیاسی و امنیتی یانکی صراحتا نام «قاسم سلیمانی» را به زبان می آوردند و در آخرین مورد نیز «روئل مارک گرچت»، کارشناس سابق بخش خاورمیانه سیا و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسی‌ها» افاضه فرمودند : «سپاه پاسداران ایران را نمی‌توان مرعوب کرد مگر اینکه اعضای آن را بکشیم؛ قاسم سلیمانی ، فرمانده سپاه قدس را باید بکشیم.» در نمونه ای دیگر ، روزنامه معتبر آمریکایی «مک کلثی» با بیان این مطلب نوشت: « یکی از قدرتمندترین چهره‌های موجود در عراق، یکی از مقامات دولتی این کشور، یک رهبر شبه نظامیان، یک روحانی بلندپایه و یا یک فرمانده یا دیپلمات آمریکایی نیست.این فرد، یک ژنرال ایرانی است که هم‌اکنون بسیار پرنفوذتر از همه مقامات نامبرده شده است.ژنرال «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروهای قدس، شاخه فعال سپاه پاسداران ایران در عراق است که مأموریت این شاخه، گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه است. سلیمانی به عنوان مرد شماره یک تهران در عراق، عامل حمایت نظامی و مالی از گروه‌های گوناگون عراقی بوده و سعی در ناکام گذاشتن تلاش‌های آمریکا برای ایجاد دولتی متمایل به غربی‌ها پس از سقوط صدام حسین را دارد.به گفته مقامات آمریکایی، سلیمانی انتخاب سیاستمداران متمایل به ایران را تضمین و همواره با رهبران ارشد عراقی دیدار و از چهره‌های شیعه عراق دفاع می‌کند. یکی از مقامات ارشد عراقی که نخواست نامش فاش شود، می‌گوید: ما، آمریکایی‌ها و دیگر عراقی‌ها، چه او را دوست داشته باشیم یا نه، باید اذعان کنیم که او محور سیاست‌های ایران در عراق است. نیروهای قدس همه نقش‌های سیاسی، نظامی، ‌اطلاعاتی و اقتصادی را ایفا می‌کنند؛ آن ها سیاست خارجی ایران در عراق هستند.» روزنامه مذکور در سی‌ام مارس 2008 گزارش داده بود: وی در ژانویه سال 2005، زمانی به عراق آمد که عراقی‌ها برای نخستین بار پس از سقوط صدام حسین، به پای صندوق‌های رأی می‌رفتند.در حالی که آمریکا حمایت شدیدی از نخست‌وزیر شدن ایاد علاوی می‌کرد، سلیمانی فعالیت خود را در حمایت از شیعیان طرفدار ایران آغازکرد و به شدت به راهنمایی آنان برای پیروزی در انتخابات پرداخت.پس از انتخابات، بوش انگشت‌های رنگی مردم عراق را پیروزی بزرگی برای دمکراسی دانست، اما علاوی و متحدانش شکست خوردند و در عوض، متحدان ایران وارد میدان شدند.یک سال بعد، در آوریل سال 2006 ایران باز هم نگران بن بست مذاکرات برای برگزیدن نخست‌وزیر جدید عراق پس از دومین دور انتخابات مجلس عراق شد و این بار سلیمانی به منطقه سبز رفت تا با سیاستمداران شیعه مذاکره کرده و تضمین کند که انتخاب نهایی عراق، مورد پذیرش تهران نیز هست و در پایان هم عراقی‌ها بر سر نخست‌وزیری نوری المالکی به توافق رسیدند. در این باره زلمای خلیل‌زاد نیز می‌گوید: همان‌قدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او ماه گذشته در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد. در نشست مهم دیگری که در نقطه مرزی ایران و عراق در مریوان انجام شد و به گفته منبعی که نخواست نامش فاش شود، در این دیدار، جلال طالبانی، درخواستی به ژنرال قاسم داده است، مبنی بر این‌که نبردها و ناآرامی‌ها متوقف شود.به گفته این مقامات، سلیمانی نیز روز پس از آن، پیامی می‌فرستد و بلافاصله نبردها متوقف می‌شود...» يك مورد ديگر از موضع گيري هاي خارجي درباره فرمانده نيروي قدس ، مربوط به «شمعون پرز» رييس جمهور فعلي رژيم صهيونيستي است و چند ماهي است كه اين جمله را به او منتسب مي كنند: «خاورميانه روي انگشت اشاره قاسم سليماني مي چرخد» [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/107677_454%7E0.jpg[/img] [/align] این دعاوی بی مستند و گاه غير معقول ، به همان اندازه که ارزش خاصی ندارد ، برای یانکی های گاوچران سوژه ای مطلوب برای داستان پردازی و دشمن تراشی های هالیوودی است. امروزه آمریکا با نام «قاسم سلیمانی» همان گونه عمل می کند که پیش از این با نام «عماد مغنیه» می کرد. هنوز بسیاری به یاد دارند که در سال 1366 ، وقتی ناوگان آمریکا در خلیج فارس ، در جنگ رو در رو با پاسداران نیروی دریایی سپاه به فرماندهی شهید «نادرمهدوی» دچار استیصال گردید ، مقامات امنیتی آمریکا اعلام کردند که «عماد مغنیه» در قایق های تندروی سپاه در خلیج فارس دیده شده است. با توجه به چنین سابقه ای ، عجیب نیست که همزمان با اوج گیری ناکامی های نظامی آمریکا در عراق و سونامیِ «دیکتاتور براندازی» در خاورمیانه ، «عمو سام» به دنبال شبحی باشد که با داستان سرایی درباره ی آن ، فضاحت های خود را در افکار عمومی توجیه نماید. به این ترتیب از این پس ، «سوپرمن» ، «بت من» ، «جیمز باند» ، «مردان ایکس» ، «شگفت انگیزها» و مامور «جک بائر»[قهرمان سریال 24] باید در افغانستان و عراق و یمن و سومالی و ... به دنبال «ژنرال سلیمانی» بگردند و این «اَبَرجنگجوی بنیاد گرا» را به چنگ بیاورند و سرش را برای رییس جمهور آمریکا هدیه ببرند. زهی خیال باطل. ( دقت كنيد به شباهت عجيبِ سناريوي احمقانه ي آمريكا درباره طرح ترور سفير عربستان در آمريكا توسط نيروي قدس با داستان سريال هاي24 و «يونيت».) حقیقت آن است که علی رغم این رویاپردازی های رقت بارِهالیوودی ، «حاج قاسم سلیمانی» ، ( هیولای افسانه ای و بد من داستان های کمیک استریپ که امنیت آمریکایی ها را بر هم می زند) برای تمام ایرانیان انقلابی ، یک بسیجی تمام عیار در میان سپاهِ بسیجیان ولایت است که مانند بسیاری از هم رزمانش، تمام حیات خود را از ابتدای جوانی ، وقف نهضت حضرت روح الله کرده است . قاسم سلیمانی ، نوجوان کرمانی بود که با بنایی تامین معاش می کرد. جنگ که آغاز شد ، خشت و گل و شاغول را کنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت. زیاد طول نکشید که قاسم سلیمانی توان تشکیلاتی و رزمی خود را به فرماندهان جوان سپاه که سن وسالشان زیاد با او فاصله نداشت نشان داد. به این ترتیب قاسم سلیمانی به فرماندهی بسیجیان هم ولایتی خود رسید و پس از مدتی لشکری از کارگرزاده گان کرمانی تشکیل داد که نام آن را «لشکر 41 ثارالله» نهادند. این لشکر در طول سال های دفاع مقدس ، درخشش اعجاب آوری از خود نشان داد نام خود را در تاریخ ایران و اسلام جاودانه نمود. پس از پایان جنگ 8 ساله ، لشکر 41 ثارالله تحت فرماندهی سردار حاج قاسم سلیمانی که در معرکه مرزهای جنوب آبدیده شده بود ، به زادگاه خود یعنی کویر تفتیده ایران بازگشت و وظیفه ایجاد امنیت و مبارزه با شرارت های اشرار هدایت شده از مرزهای شرقی کشور را بر عهده گرفت. این واقعیتی غیر قابل تردید است که هنوز هم مردم کرمان و سیستان و بلوچستان ، دوران حضور قاسم سلیمانی در مناطق شرقی و جنوب شرقی کشور را ، از امن ترین ایام زندگی خود می دانند. توانایی نبوغ آمیز قاسم سلیمانی در شناخت بافت مردمی خاص مناطق کویری و نوع زندگی عشیره ای حاکم در آن نواحی و تدابیر بی نظیرش در مدیریت امنیتی چنین مختصاتی ، او را به نگین درخشانی در میان یادگاران سال های دفاع و حماسه تبدیل نمود. قاسم سلیمانی که خود پرورش یافته شن های کویر و بزرگ شده رزق و روزی کارگری بود ، با اقتداری بسیجی که از سالیان جنگ تحمیلی به ارث برده بود ، عشیره ها و قبایل کویر را به انسجام و هماهنگی کم نظیری رساند و به مدد این تدبیر خود ، توانست اشرار و اراذل تحریک شده از خارج را ، از پشتیبانی داخلی و فضای تنفسی بومی محروم کرده و تنگنای سختی را بر آنان تحمیل نماید. در سال 1379 بود که فرماندهی کل قوا ، حضرت آیت الله خامنه ای ، این بسیجی جان برکف ولایت را از کرمان به تهران فراخواند و او را به فرماندهی یکی از قوای پنجگانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، که در میان غربی ها از آن با نام «نیروی قدس» یاد می شود منصوب کرد. از آن زمان تا امروز ، سردار قاسم سلیمانی کمترین حضور را در عرصه رسانه های دیداری و شنیداری داشته است. گرچه مردم ایران و همرزمان او و هم ولایتی هایش همواره شاهد حضور او در عرصه حیات عادی در هیئات ، مجالس عمومی و خصوصی خود هستند اما همین غیبت طولانی در جلوه گاه رسانه های عمومی ، ایشان را برای غربی ها به شبحی مرموز تبدیل کرده است که سایه وار در کمین دشمنان نظام اسلامی می نشیند و ناگهان چون صاعقه بر سرشان فرود می آید. گرچه با فرض درست بودن این فرضیات غربی ها ، چنین برداشتی از شخصیت «قاسم سلیمانی» برای آنان ترس آفرین است اما بی شک برای همه ایرانیان ، وجود سربازی دلیر با چنین توانمندی های غرورانگیز می باشد. «ژنرال سلیمانی» ، این «مجاهد» تحت تعقیب شیطان بزرگ و نوچه هایش، برای فرزندان این آب و خاک ، همان «حاج قاسم» بسیجی آفتاب سوخته کرمانی است که گوش به فرمان ولایت مطلقه فقیه و چشم به آزادی قدس شریف دارد و اگر جنگ برای بسیاری از همرزمان او در سال 1367 به صورت پایان یافت، برای او آشکارا تا امروز تداوم داشته است و او را باید بسیجی ای با 360 ماه سابقه حضور در منطقه عملیاتی دانست. امروز امت اسلامی و خصوصا ملت مسلمان ایران ، قدر دانِ خدمات حسینی این سردار عاشورایی است که خواب را از چشمان یزیدیان زمان ربوده است و گرچه هزاران نفر چون او در خیل سپاهیان روح الله وجود دارند که دست کمی از «حاج قاسم» ندارند اما از خداوند متعال خواستاریم که جبهه نبرد اسلام ناب محمدی(ص) با کفر و شرک جهانی و اسلام آمریکایی را از حضور چنین سرداران پاکباخته ای خالی نکند. انشاءالله محمد یاسر رجبی آبان 1390 [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/77605/%DA%98%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D9%8A-%D9%83%D9%87-%D9%83%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B3-%D8%A2%D9%85%D8%B1%D9%8A%D9%83%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF]منبع[/url]
  4. سرنیزه ای که شلیک می کند! + عکس بسیاری از مردم تعریف مشخصی از سرنیزه همراه سربازان دارند.وسیله ای که معمولا در هنگام نبرد بر روی سلاح نصب شده و برای نبردهای فاصله نزدیک یا کندن حفره روباه یا بریدن سیم خاردار به کار می رود.اما ظاهرا در کشور روسیه سرنیزه ای وجود دارد که کمی با سایر سرنیزها متفاوت است.این سرنیزه می تواند گلوله شلیک کند! چاقوی مدل NRS-2 در سالهای میانی دهه 1980 میلادی برای استفاده واحدهای عملیات ویژه ارتش شوروی سابق طراحی شد. این چاقو در بخش قبضه خود دارای 3 گلوله 42*7.62 می باشد. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/107678_816.jpg[/img][/align] این سلاح با استفاده از آلت فلزی تعبیه شده در کنار قبضه مسلح وشلیک می شود. این چاقو دارای یک دسته پلاستیکی ، وزن 325 گرم ، طول تیغه 158 میلی متر از جنس فولاد می باشد. برد این سلاح 25 متر می باشد و گلوله ها در زمان شلیک سرعتی در حدود 200 متر بر ثانیه دارد. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/107679_428.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/107677_454.jpg[/img][/align] در عین حال این سرنیزه تمام توانایی های یک سرنیزه معمولی را نیز داره بوده و برای نمونه می تواند کابلهای فولادی انتقال برق به قطر 2.5 میلی متر با جریان عبوری 380 ولت را ببرد. این سلاح عمدتا در اختیار واحدهای عملیات ویژه کشور روسیه می باشد. [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/77646/%D8%B3%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B4%D9%84%DB%8C%DA%A9-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3]منبع[/url] [color=red] قفل شد . 00Amin[/color]
  5. bell214

    هاینز شفر که بود؟ +عکس

    [align=center]هاینز شفر که بود؟ +عکس هاینز شفر یکی از معروفترین و جوانترین فرماندهان زیردریایی نیروی دریایی آلمان نازی در طول جنگ دوم جهانی بود.[/align] هاینز شفر که به سال 1921 در آلمان متولد شده بود در سالهای ابتدایی جنگ بیشتر مشغول آموزش دیدن در پایگاه های نیروی دریایی آلمان بود و در اکثر دوران خدمت خود نیز به عنوان افسر زیر دست در ماموریت ها شرکت می کرد.اما چه چیز اینقدر او را مشهور کرد را بایستی درروزهای پایانی جنگ دوم جهانی و زمانی که او در دریا بود و خبر خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان را شنید جستجو کرد.در دوم می 1945 زیردریایی یو 977 به قصد ماموریت در کانال انگلستان بندر نروژی کریستیانسند را ترک کرد.با شنیدن خبر تسلیم آلمان و این دستور که کلیه زیردریایی ها بایستی به سطح آب بیایند و خود را تسلیم کنند،شفر و مردانش تصمیم گرفتند تا به آرژانتین فرار کنند. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/102404_268.jpg[/img] هاینز شفر(1979_1921) [/align] در آن زمان او به مردان متاهل در زیردریایی اجازه داد تا شناور را ترک کنند و به سمت نروژ بروند،16 نفر از افراد او زیردریایی را ترک کردند و باقی افراد در زیردریایی یو 977 به سمت آرژانتین در زیر آب حرکت کردند. این سفر طولانی 108 روز به طول انجامید که 66 روز آن زیر آب بود و در تاریخ 17 آگوست 1945 این زیردریایی به بندر ماردل پلاتا آرژانتین وارد شد و خود را به آرژانتینی ها تسلیم کرد. این شناور بعدها به عنوان هدف تمرینی توسط زیردریایی های آمریکایی در 13 نوامبر 1946 غرق شد. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/102405_238.jpg[/img] پایان یو 977[/align] اما داستانهای عجیبی که عده ای در رابطه با این زیردریایی مطرح کردند و اعلام کردند که آدولف هیتلر با این زیردریایی به آمریکای جنوبی فرار کرده است باعث شد تا شفر به سال 1952 میلادی کتاب یو 977 را به رشته تحریر دربیاورد و خاطرات خود از آن دوران و آن سفر را باز گو کند. شفر به سال 1979 میلادی در آرژانتین درگذشت.وی در طول خدمت خود نشان خدمت در زیردریایی و صلیب آهنین درجه 2 و 1 را نیز بدست آورد.در دوران فرماندهی خود و در طول تنها سفر خود به عنوان فرمانده هیچ کشتی و یا زیردریایی دشمن را نیز غرق نکرد. [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/73010/%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%B2-%D8%B4%D9%81%D8%B1-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3]منبع[/url]
  6. «پاگنده» زیردریایی کوچک قاچاقچی ها+ عکس شاید تا به امروز بسیاری از ما تصور می کردیم که زیردریایی ها تنها برای مصارف نظامی و در درون ارتش ها کاربرد دارند. اما ظاهرا در بخش هایی از این کره خاکی افرادی به منظور دیگری از این وسایل استفاده می کنند: قاچاق مواد مخدر. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، یکی از اصلی ترین محل ها برای انجام عملیات قاچاق ناحیه مابین کلمبیا و مکزیک در دریای کارائیب است که سالهاست به محلی برای تردد زیردریایی های کوچک تبدیل شده است.در دهه 1980 میلادی قایق های تندرو به عنوان وسیله اصلی برای قاچاق مواد مخدر در دریا شناخته می شدند.با تقویت سیستم های راداری درسالهای بعد،مافیا مواد مخدر کلمبیا به سمت قایق های نیمه شناور رفت.این نوع قایق ها تا حد بیشتری نسبت به سایر قایقها در آب فرو می روند و از شانس بیشتری برای دوری از شناسایی شدن برخوردار هستند. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/104192_594.jpg[/img][/align] تا سال 2006 میلادی گزارش های زیادی از وجود چنین شناورهایی به دست مقامات آمریکا ، مکزیک و کلمبیا رسیده بود ولی هیچ دلیلی برای اثبات این نظر وجود نداشت.این مسئله باعث شد تا لقب پا گنده به این شناورها داده شود. بالاخره در نوامبر 2006 بود که یک فروند از این شناورها در 100 مایلی سواحل کاستاریکا در حالی که دارای 4 خدمه و 3 تن کوکائین بود کشف و متوقف شد. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/104194_503.jpg[/img] [/align] شناور مورد نظر در موزه ای در فلوریدای آمریکا در طول سالهای بعد گزارش های متعدد دیگری از رویت این گونه شناورها به دست مقامات مسئول در آمریکای لاتین و ایالات متحده رسید.در سال 2000 نیز پلیس کلمبیا در ناحیه ای بیرون از پایتخت،بوگوتا، یک زیردریایی واقعی از جنس فولاد را کشف کرد.بنا بر نتایج بدست آمده از تحقیقات در ساخت این زیردریایی از دانش مهندسین روس و آمریکایی نیز استفاده شده بوده است. جنس بدنه این زیردریایی ها از فایبر گلاس یا فولاد است.گارد ساحلی آمریکا مشخصات کلی این شناورها را اینگونه اعلام کرده است: طول:12 تا 25 متر ، عرض:50 سانتی متر، خدمه : 4 نفر ، سیستم تولید نیرو:1 یا 2 موتور دیزل با ظرفیت حمل 5700 لیتر سوخت ، برد در حدود 3200 کیلومتر با سرعتی در حدود 11 کیلومتر بر ساعت و توانایی حمل 2 تا 10 تن محموله را دارا می باشد. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/104193_777.jpg[/img][/align] بنا بر براوردهای اطلاعاتی قیمت تمام شده برای ساخت هر هریک از این شناورها در حدود 2 میلیون دلار می باشد که البته در مقایسه با ارزش محموله ای که حمل می کنند خیلی بالا نیست. بنا بر قوانین جدید کشور کلمبیا ساخت این زیردریایی ها تا 12 و قاچاق مواد مخدر با آنها تا 14 سال مجازات حبس در پی خواهد داشت. [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/74477/%D9%BE%D8%A7%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D9%82%D8%A7%DA%86%D8%A7%D9%82%DA%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%B9%DA%A9%D8%B3]منبع[/url] [color=cyan]با تشکر .... به بخش شناورهای زیر سطحی منتقل شد احسان[/color]
  7. تاپیک ویژه سالگرد شهادت شعید نور علی شوشتری سردار شوشتري كه در پي يك حادثه تروريستي به درجه رفيع شهادت نائل آمد، بارها در بين همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در ميدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تكه تكه شود. سردار سرتيپ پاسدار نور علي شوشتري در سال 1327 در روستاي سر ولايت شهرستان نيشابور به دنيا آمد. وي كه از فرماندهان پر افتخار و يارگاران نامدار دفاع مقدس محسوب مي شود در دوران قبل از انقلاب با ارادت ويژه اي كه نسبت به مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي داشت و به طور مرتب در جلسات ايشان شركت مي نمود و بدين طريق با فضاي مبارزه ارتباط داشت. در دوران بعد از انقلاب و مخصوصاً در زمان دفاع مقدس نيز در عمليات هاي مختلف - خصوصاً در جبهه جنوب - حضور فعال داشت. سردار شوشتري كه افتخار همرزمي شهيدان بزرگواري همچون شهيد باكري و شهيد برونسي را در كارنامه زرين خود دارد در اكثر عمليات ها با مسئوليت هاي مختلف به ويژه فرماندهي محورهاي عملياتي حضوري فعال داشت كه هفت بار جراحت شديد و تحمل رنج و درد ناشي از آن ماحصل اين حضور فعال و مخلصانه بود و بدين ترتيب افتخار جانبازي را چون برگ زرين ديگري براي كتاب زندگي سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد. با وقوع عمليات مرصاد وي به توصيه مقام معظم رهبري مسئوليت اين عمليات غرور آفرين را بر عهده گرفت و به نقل از شهيد صياد شيرازي فرماندهي خوبي از خود به نمايش گذاشت تا جايي كه در تماس مرحوم حاج سيد احمد خميني با وي و ابلاغ گزارش پيشرفت عمليات توسط آن مرحوم به امام خميني (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتري مي فرمايند: "در اين دنيا كه نمي توانم كاري بكنم. اگر آبرويي داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم كرد. " فرماندهي لشگر5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشيني فرمانده نيروي زميني سپاه بخشي از مسئوليت هاي اين فرمانده بزرگ و شهيد والا مقام است. وي از اول فروردين 88 نيز با حفظ سمت، فرماندهي قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گرديد با تلاشي پيگير و مجاهدتي خستگي ناپذير ايجاد اتحاد بين طوايف شيعه و سني را در اين استان به افتخارات خود بيفزايد. سردار شهيد نورعلي شوشتري كه سال هاي متمادي منصب خادمي افتخاري بارگاه ملكوتي امام رضا را نيز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در ميدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تكه تكه شود. سردار شوشتري جانشين فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و فرمانده قرارگاه قدس كه در تدارك برگزاري همايش وحدت سران طوايف در استان سيستان و بلوچستان بود ،در اقدامي تروريستي به فيض شهادت نائل آمد. [align=center]خاطراتی از شهید :[/align] خاطرات سردار شهيد شوشتري از آقا مجتبي خامنه اي فرزندان آقا به دفعات در جبهه نبرد حاضر شدند و در عملياتهاي مختلف شرکت کردند؛ مثلا يک شب در عمليات «بيت‌المقدس 3» بود که ديديم «آقا سيد مجتبي» با پسر آقاي هاشمي رفسنجاني، آن جا ظاهر شدند. آقا سيد مجتبي ناراحت بود، گفتم: چه شده؟ اشاره به عينکش کرد و گفت: اين لامذهب شکسته، گفتم: اين که ناراحتي نداره، گفت: آخه از عمليات عقب مي‌مانم و هي بايد به اين مشغول بشم. اين عمليات خيلي پيچيده بود و احتمال اسارت بعضي از نيروها مي‌رفت لذا بچه‌هايي شرکت کرده بودند که پيش گام تر از همه بودند. من در اين فکر بودم که فرزند آقا و نيز فرزند آقاي هاشمي را از عمليات خط شکني دور نگه دارم، آنها هم اصرار داشتند که بايد شرکت کنند، البته آنها از اين که من مي‌خواهم آنها را دور نگه دارم بي خبر بودند. من به دوستانم پنهاني گفته بودم که عينک آقا مجتبي را درست نکنيد تا بچه‌ها بروند و اينها عقب بمانند، اما در هنگامي که من مشغول صحبت با بي سيم و انجام کارهاي ديگر بودم، ايشان عينک را گرفته بودند و با يک سنجاق موقتاً درست کرده بود و با فرزند آقاي هاشمي راه افتادند به طرف خط، من هر چه کردم نتوانستم آنها را نگه دارم و رفتند. بعد با فرمانده لشگرشان تماس گرفتم و گفتم: اينها دارند مي‌آيند مواظب باش که در خط شکني شرکت نکنند. روز بعد که به منطقه رفتم، ديدم اينها روي ارتفاعات «قَشَن» جايي که در نوک نقطه دفاعي قرار داشت و در محلي که واقعا هم تخليه مجروح از آن جا سخت بود و هم رساندن مهمات و آذوقه خيلي مشکل بود، قرار گرفته اند. من با برادرمان فضلي صحبت کردم و گفتم: آقاي فضلي، اين دو نفر به جاي خطرناکي رفته‌اند شهادتشان مشکلي نيست، اگر اسير شوند از نظر تبليغاتي برايمان خيلي گران تمام مي‌شود، ايشان گفت: من ديشب به آنها گفتم ولي داوطلبانه رفته‌اند. نمونه ديگر در عمليات «مرصاد» بود که من بهترين و دقيق‌ترين اطلاعات را از اينها گرفتم. يک روز با تعداد زيادي از بچه‌هاي بسيجي، براي جمع کردن اطلاعات، داخل سنگر گرد هم حلقه زده بوديم، سنگر شلوغ بود، من اول نمي خواستم اين دو نفر شناخته شوند ولي خود به خود مشخص شدند. در آن جا اين دو آقازاده چنان با شور و شعف کار مي‌کردند و چنان داوطلبانه آماده خط شکني مي‌شدند که روحيه افرادي که آنجا بودند چند برابر مي‌شد. من خودم از بچه‌هاي بسيجي و کساني که در اطراف ما نشسته بودند شنيدم که مي‌گفتند ما فکر مي‌کرديم فقط ما هستيم ولي وقتي مي‌بينيم پسر رئيس‌جمهور و ديگر مقام‌هاي بالاي مملکت اين چنين خود را آماده نبرد مي‌کنند، روحيه مي‌گيريم و قدر نظام اسلامي و مسئولان آن را بهتر مي‌دانيم. خاطره فرزند شهید شوشتری : بهترین خاطره من زمانی بود که پدرم با لباس خاکی از جبهه باز می گشت و ما را در آغوش می گرفت. جوان: روح الله شوشتری با اشاره به اینکه پدرش ازمدتها پیش خود را آماده شهادت کرده بود،: حالات روحی پدرم بعد از رفتن شهید کاظمی بسیار تغییر کرده و خود را آماده شهادت کرده بودند. گویا خود نیز می دانستند که زود خواهند رفت. وی ادامه داد: ایشان همیشه به ما توصیه‌های اخلاقی می کردند و تاکید زیادی بر انجام واجبات دینی داشتند و از همه مهمتر بسیار بر پیروی از خط ولایت تاکید می کردند. فرزند این شهید بزرگوار، توصیف حالات روحی پدرش را سخت عنوان کرد و ادامه داد: ایشان تنها پدر ما نبودند، بلکه خود را وقف مردم کرده بودند. 12، 13 سال بود که فقط پنج شنبه و جمعه ایشان را می دیدیم و در باقی ایام هفته در نقاط مختلف کشور مشغول انجام ماموریت بود. وی بهترین خاطره خود را اینگونه عنوان کرد: بهترین خاطره من زمانی بود که پدرم با لباس خاکی از جبهه باز می گشت و ما را در آغوش می گرفت. خاطره شهید شوشتری از رهبر انقلاب: *آقا دارند به سنگر شما می آیند شهید شوشتری می گفت اوایل جنگ اطراف اهواز محوری دست من بود. یک روز صبح دیدم که دو سه نفر نظامی اطراف خاکریز ما می چرخند و دشمن را برانداز می کنند و لباس ارتشی تنشان بود. یکی از آنها قد رشید و لاغری داشت و اسلحه ای روی کمرش و لباس ارتشی تنش بود و دو نفر دیگر اطراف او بودند. نزدیک طلوع آفتاب بود که شخصی دوان دوان به سنگر آمد و گفت آقا دارند به سنگر شما می آیند، گفتم چه کسی؟ گفت آقای خامنه‌ای. آقا تشریف آوردند داخل و بعد از احوال پرسی گفتند طرح شما برای اینجا چیست؟ طرحم را ارائه دادم و آقا چند ایراد جدی به طرح گرفتند، بعد نقاط ضعف و قوت طرح را برای من تبیین کردند. بعد هم گفتند من در خدمت حضرت امام از طرح شما و این ایده دفاع خواهم کرد. سردار شوشتری می گفت وقتی بنی صدر آمده بود دزفول و اندیمشک، من یک صبح تا ظهر پشت در اتاقش منتظر ماندم، نگهبان عزیز ارتشی خجالت می کشید مستقیم بگوید بنی صدر تحویلت نمی گیرد، تا ظهر ماندیم تا اینکه با شرمندگی گفت برادر پاسدار! آقای بنی صدر گفته اند «من می گویم در خوزستان نباید بمانیم، آقای شوشتری برای یک گوشه اش طرح آورده و من حوصله شنیدن این اراجیف را ندارم.» در نتیجه من مأیوس شدم و برگشتم. مقام معظم رهبری وقتی به من گفتند طرح شما برای اینجا چیست انگار دنیا را به من دادند. چند عکس از شهید بزرگوار: [align=center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115553_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115553_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115554_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115554_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115555_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115555_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115557_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115557_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115556_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115556_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115543_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115543_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115544_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115544_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115545_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115545_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115546_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115546_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115547_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115547_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115552_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115552_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115551_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115551_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115550_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115550_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115549_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115549_PhotoL.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900726115548_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900726115548_PhotoL.jpg[/img][/url] [/align] [url=http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13900726000578]منبع عکسها[/url] منبع متن خودم و اینترنت مدیران محترم لطفا منتقل کنید...
  8. پرواز دسته جمعي فرشتگان نجات در شبي خونبار به پست امداد گردان بر مي گردم و سراغ عباس رحماني و رسول افغاني را مي گيرم . بچه ها مي گويند: اوايل شب جسد هايشان را به عقب انتقال داديم ! سراغ جسد محمد خلقي را مي گيرم، مي گويند: او را نديديم . از اين كه در سخت ترين و حساس ترين شب عمليات كربلاي 5، قرار است با گردان امام سجاد وارد عمل شويم، خوشحاليم . احمد رضا از جا مي پرد و به مسئول دسته مي گويد : «محمد جان قربان تو كه اين خبر را آوردي.» مجتبي مي گويد بچه ها بلند شويد كوله ها را بررسي كنيد و چيزي بخوريد كه خدا مي داند امشب چه خواهد شد ؟! سوار آمبولانس ها مي شويم و خود را به گردان مي رسانيم و به دنبال گردان به سمت شهر دوعجي، پياده به راه مي افتيم. به دشمن نزديك مي شويم تا جايي كه صداي تانك هاي عراقي ها را مي شنويم. فرمانده گردان دستور حمله را صادر مي كند و نيروها شروع به تير اندازي مي كنند و آسمان و زمين از تير و تركش و انفجار پر مي شود . چند دقيقه اي مي گذرد، مجروحان زيادي روي زمين ريخته اند، آتش دشمن لحظه به لحظه افزايش پيدا مي كند تا جايي كه فرمانده گردان و معاون او شهيد مي شوند ! احمد رضا اسماعيلي را مي بينم كه بالاي سر مجروحي نشسته و او را پانسمان مي كند و در همين لحظه تيري به گردنش اصابت مي كند و به شهادت مي رسد . محمد، مسئول دسته به نزدم مي آيد و مي گويد كريم تسليمي و محمد خلقي هم شهيد شدند، امداد بچه هاي گردان را چند نفري بايد انجام دهيم و بعد به سمت جلو مي دود . شليك تانك ها، نفربرها و تير بارهاي عراقي امان را از بچه ها گرفته و كار مداواي مجروحان بسيار سخت شده است . هنگام پيشروي، مجتبي كامران را مي بينم كه در زير آتش سنگيني همزمان به چند مجروح رسيدگي مي كند، سلام مي كنم و خسته نباشيد مي گويم و به راه خود ادامه مي دهم. مسئول گروهان به نزدم مي آيد و مي گويد: امداد گر، مي گويم: بله؛ مي گويد: مسئول دسته شما كيست ؟ مي گويم: محمد ادهميان ، مي گويد: جسدش كمي جلو تر است . هنگام بر گشت جسدش را جا نگذاريد و بعد ادامه داد: فرمانده گردان و معاون هاي او شهيد شدند، از اين لحظه به بعد من مسئول گردان امام سجاد (ع) هستم و شما هم بدانيد كه مسئول امدادگران هستيد، تا چند دقيقه ديگر و با هماهنگي، حمله دوم را شروع مي كنيم، آماده باشيد ! به خودم مي گويم : مسئول دسته كه شهيد شد، احمد رضا اسماعيلي، كريم تسليمي و محمد خلقي هم همينطور ! پس من مي مانم و مجتبي كامران و حاج آقا رحماني و رسول افغاني . بايد سريع به سراغشان بروم و آنها را آماده كنم . به سمت عقب، به طرف محلي كه مجتبي كامران را ديده بودم به راه مي افتم، چند قدم كه بر مي گردم مجتبي را در بين چند جسدي كه مشغول پانسمانشان بود مي بينم كه خون آلود روي زمين افتاده است . سريع به جلو بر مي گردم و احساس مي كنم به تنهايي بايد كار امداد را انجام دهم . تك تير اندازها، با غريو تكبير به سمت خاكريز هاي عراقي حمله ور مي شوند و عراقي ها تانك ها را مي گذارند و فرار را به قرار ترجيح مي دهند ... از لابه لاي نخل ها و نيزارها ، شهر دوعيجي نمايان است . تقريبا با تصرف اين خاكريز ها كنترل شلمچه به دست نيروهاي خودي مي افتد و فرصتي مي شود تا مجروحان را به عقب بر گردانيم . سراغ امداد گرها را مي گيرم، از تك تير اندازهاي گردان امام سجاد (ع) سوال مي كنم: عباس رحماني و رسول افغاني را نديديد ؟ و آنها مي گويند : نه ! به كمك امداد گران مي روم، كريم تسليمي، محمد ادهميان، مجتبي كامران و احمد رضا اسماعيلي را به عقب منتقل مي كنم و هر چه به دنبال جسد محمد خلقي مي گردم او را نمي بينم . به پست امداد گردان بر مي گردم و سراغ عباس رحماني و رسول افغاني را مي گيرم . بچه ها مي گويند : اوايل شب جسد هايشان را به عقب انتقال داديم ! سراغ جسد محمد خلقي را مي گيرم، مي گويند او را نديديم . در آن شب خونبار پرواز دسته جمعي فرشتگان نجات را شاهد بودم و در اين پرواز گروهي هيچ فرشته اي از خود رد پايي به جاي نگذاشت ! *راوي: محمد شريفي [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9005220549]منبع[/url]
  9. عراق به جای گلوله معمولی از آرپیجی هفت استفاده می‌کرد... تنها خدا با ما بود؛ چون آنها به جای گلوله معمولی، از آرپیجی هفت استفاده می کردند و مثل باران گلوله می بارید. از هر طرف ما گلوله عبور می کرد. چندین بار هم ما را به رگبار مستقیم بستند. این یادداشت‌های روزانه، توسط خانم زهرا زواریان که در سفری که به جنوب داشته اند توانسته اند در ملاقاتی با خانواده یک شهید، به این یادداشت‌های پراکنده دست بیابند؛ یادداشت‌هایی که یادگار «شهید غلام عباس قنادان» اهل دزفول است که تاریخ 3/1/61، در بیمارستان ذوب‌آهن اصفهان، ناتمام رها شده است! * جمعه - 2/8/1359، ساعت 3 بعدازظهر، دبستان جهان، بریم دو ساعت قبل، تعدادی از بچه‌های گروه، از جبهه خرمشهر آمدند، ‌آنها ساعت 4 صبح با عراقی ها درگیر شده و تعدادی از آنها را کشته بودند. از گروه ما دو نفر زخمی شده بودند - یکی از ناحیه مچ پا و دیگری از ناحیه باسن - که به بیمارستان منتقل شدند. تا ساعت 3 بعدازظهر، از پنج نفر از بچه‌های خبری نمی شود؛ هنوز نمی دانم که اسیر شده‌اند و یا اینکه در جبهه مانده‌اند. یکی از بچه‌ها 4 کلاشینکف باخود می آورد. یکی را برای پسرش نگه می دارد و 3 قبضه دیگر را به بقیه رفقا می دهد. افسوس می خورم که چرا به خاطر پایم، سعادت شرکت با آنها را در جبهه نداشته‌ام. حالا، مرتب خاطرات جبهه را یادآوری می کنند و لذت می برند. آرزو می کنم که هرچه زودتر بتوانم در جبهه شرکت کنم. * شنبه - 3/8/59،‌هفت صبح، دبستان جهان، ‌بریم ساعت یازده دیشب، با صدای انفجار شدید ناشی از پرتاب بمب آتش‌زا توسط میگ عراقی، و سپس رگبار خمپاره و خمسه خمسه، از خواب پریدم. عده‌ای از بچه‌ها که در حیاط خوابیده بودند، به داخل اتاق - پیش ما - آمدند. انفجارها برای چند دقیقه ادامه داشت و بعد، طبق روال همیشگی، هر یکی دو ساعت یک بار، تعدادی خمپاره 120 در حوالی ما به زمین خورد. ساعت پنج و نیم صبح، توسط یکی از برادران اطلاع یافتیم که نزدیکی ما آتش گرفته و هرلحظه احتمال می رود که آتش به قسمت ما سرایت کند؛ چرا که منطقه اطراف ما پوشیده از گیاه بود. به اتفاق چند نفر از بچه‌ها، آتش را مهار کردیم. در فاصله 500 متری ما، شعله بسیار بزرگی به چشم می خورد که در اثر چیزی شبیه به موشک میگ آتش گرفته بود. از آتش‌نشانی قطع امید کرده بودیم و خودمان آتش را توسط معاون فرمانده و چند نفر دیگر مهار کردیم. در حین بازگشت بودیم که صدای آژیر آتش‌نشانی شنیده شد. هنوز از چند نفر از گروه اعزامی به جبهه خبری نیست. نیروهای دشمن تا نزدیکی پل خرمشهر جلو آمده‌اند و اگر نیرو به ما نرسد، نمی دانم تکلیف این همه زن و بچه مردم بی گناه چه می شود. به هرحال تصمیم گرفته‌ایم تا پای جان دفاع کنیم؛ تا چه پیش آید! * یکشنبه - 4/8/59،‌ ساعت 7 صبح، دبستان جهان،‌ بریم دیروز 4 نفر دیگر از گروه‌مان به ما ملحق شدند. ضمناً گروه بچه‌های بوشهری، به اتفاق تکاوران، ضربه خوبی به عراقی ها در ناحیه ایستگاه 7 زدند و آنها را حدود هفت کیلومتر عقب راندند؛ اما به علت نداشتن آذوقه و نرسیدن نیروی کمکی- علیرغم وعده ارتش- با دادن تلفات نسبتاً زیادی عقب‌نشینی کردند. مزدوران عراقی به آن همه تانک و توپ و وسایل زرهی مجهز بودند و نیروهای ما، تنها سلاحشان ژ-3 بود. با این حال، تانک های دشمن اغلب فرار می کردند و اگر ما 50 قبضه خمپاره داشتیم - فقط 50 قبضه- و چند توپ 106، نه تنها در عرض 48 ساعت، خوزستان را پاکسازی می کردیم، که بغداد را هم به تصرف می آوردیم. نمی دانم چرا بعد از گذشت این همه مدت از جنگ، هنوز سران ارتش - با داشتن آن همه تجهیزات - به فکر اقدامی نیفتاده‌اند. میدان جنگ برای ما حکم قتلگاه را پیدا کرده؛ با این حال برآنیم که تا سرحد مرگ مقاومت کنیم. * دوشنبه - 5/8/59،‌ 5/8 صبح، دبستان جهان،‌بریم آخرین نفر ما که در جبهه خرمشهر محاصره شده بود، توانست به کمک تکاوری، از طریق آب، خود را به آبادان رسانده، به ما ملحق شود. آن طور که خودش - فرخزاد- می گفت، او و یک افسر در سنگری واقع در فلکه مجسمه سابق پنهان می شوند و تانک های عراقی در فاصله چند متری آنها می ایستند؛ اما خوشبختانه درون سنگر را نگاه نمی کنند. افسر همراه او، توسط بیسیم، با نیروهای خودی آن طرف پل تماس می گیرد و به آنها گرا می دهد تا تانک ها و مواضع دشمن را بکوبند. ناگهان گلوله‌ای به سر افسر اصابت می کند و درجا جان میدهد. فرخزاد با دیدن این صحنه شوکه شده، داخل سنگر دراز می کشد. 8 ساعت به همین شکل می گذرد، تا اینکه او متوجه عبور تکاوری از آن ناحیه می شود و پس از دادن علامت، وی را از وضعیت خود مطلع می سازد. تکاور، آتش سنگینی بر مواضع اطراف ایجاد می کند و او را نجات می دهد. به این ترتیب، کلیه افراد گروه- به جز فتح‌الله که اسیر شده بود - به ما ملحق شدند. * چهارشنبه - 7/8/59،‌ ساعت 5/12، دبستان جهان، ‌بریم ساعت 9 صبح، مشغول صرف صبحانه بودیم که آقای حاجی پور - فرمانده گروه- مرا صدا زد و خواست که برای انجام ماموریتی در جزیره مینو آماده شوم. بلافاصله خود را مجهز کرده، قمقمه‌ام را نیز از حبانه وسط حیاط آب کردم. به طرف ماشین فرماندده می رفتم که ناگهان انفجار شدید خمپاره‌ای، ما را به خود آورد. از وسط حیاط و درست کنار حبابه‌ای که قمقمه‌ام را از آن پر کرده بودم، دود غلیظی منتشر می شد و صدای ناله و فریاد می آمد. همه بی درنگ موضع گرفته بودند. وقتی درون دود غلیظ رفتم، دو تا از بچه‌ها را دراز کش یافتم که داشتند «لااله‌الاالله» می گفتند. یکی از آنها شاه حسینی بود که ترکش خمپاره به دو دست و باسنش اصابت کرده بود. آن یکی فرخزاد بود که دو روز قبل، از خرمشهر جان سالم به در برده بود. به کمک دیگران، آنها را به داخل ماشین فرمانده منتقل کردیم و زیر باران بی امان خمپاره، به بیمارستان طالقانی رساندیم. فرخزاد از ناحیه دو پا و کمر آسیب دیده بود و یکی از برادران گروه امداد، به نام طیب طاهر، درون ماشین، به پانسمان اولیه و جلوگیری از خونریزی شدید او مشغول شد. پس از بازگشت متوجه شدیم که دو نفر دیگر از افراد گروهمان زخمی شده‌اند؛ یکی به نام «قصاب» - مسئول امداد گروهان- که از ناحیه دست چپ آسیب دیده بود و دیگری کریم که از ناحیه زانو، ترکش کوچکی خورده بود. یکی از برادران پاسدار هم از قسمت باسن زخمی شده بود که البته این مورد هم جزئی بود. نقطه اصابت خمپاره، محل تجمع همیشگی بچه‌ها بود و همه روزه و در آن ساعت، در آن محل فوتبال بازی می کردیم. امروز چون صبحانه دیرتر از موعد مقرر آمده بود، بچه‌ها پراکنده شده و مشغول صرف صبحانه بودند. به هرحال، به خیر گذشت؛ چون خمپاره از نوع 60 بود. در غیر این صورت، اگر از نوع 81 یا 120 میلیمتری می بود، هیچ‌کدام از آنها زنده نمی ماندند و با این حساب، تعداد گروه ما به 13 نفر میرسید. * شنبه - 10/8/59، ساعت 12 ظهر دیروز بعداز نماز صبح، به ما اطلاع دادند که نیروهای عراقی از رودخانه بهمن شیر عبور کرده و در کوی ذوالفقاری مستقر شده‌اند. بلافاصله به سپاه آبادان اعزام شدیم و حدود ساعت 12 ظهر به بیمارستان معتادین رسیدیم. پس از برداشتن مهمات اضافی، از کناره آب، شروع به پیشروی کردیم، تا اینکه حدود ساعت 4 بعدازظهر به کوی ذوالفقاری رسیدیم. عدم فرماندهی صحیح و حرکت بدون برنامه‌ریزی باعث شد که 7 تا 8 ساعت دیرتر به محل برسیم. صدای گلوله و خمسه خمسه و آرپیجی هفت و کلاشینکف، فضا را پر کرده بود. برادرانی که آنجا بودند، از ما خواستند هرچه زودتر خود را به محل درگیری برسانیم؛ چون نیروهای خودی خسته بودند و در عوض، نیروهای دشمن فرار می کردند. همگی به ستون، به سمت محل درگیری، واقع در یک کیلومتری جنوب رود بهمن شیر رفتیم. بچه‌های بسیجی و پاسدار، به کمک برادران ارتشی، عراقی ها را از منازل کوی ذوالفقاری بیرون رانده و به سمت رود عقب نشانده بودند، نظر به اینکه محل کاملا پوشیده از نخلستان بود و از طرفی، دشمن در جنگ تن به تن و نزدیک ضعف داشت، ما دارای امتیازهای خوبی بودیم. با این وجود باید بگویم که تنها خدا با ما بود؛ چون آنها به جای گلوله معمولی، از آرپیجی هفت استفاده می کردند و مثل باران گلوله می بارید. از هر طرف ما گلوله عبور می کرد. چندین بار هم ما را به رگبار مستقیم بستند؛ اما تا آن لحظه حتی یک زخمی هم ندادیم. ساعت 5 آتش فوق‌العاده شدید شد. بعد ما «الله‌اکبر» گویان به ستون دشمن زدیم و آنا به آن همه سلاح و توپ و تانک و تیربارهای کلاشینکف و ...، در مقابل سلاح ما که فقط ژ- 3 و ام یک و چند تایی آرپیحی 7 بود،‌ پا به فرار گذاشتند. دشمن را تا آن طرف رودخانه بهمن شیر عقب راندیم. آنها که با حمله سیل‌آسای ما مواجه شده بودند، از ترس اینکه مبادا از پل متحرکشان استفاده کرده، به آن طرف رود برویم، ناچار پل را جمع کردند و همین امر باعث گرفتار شدن بیش از 200 نفر از نیروهایشان در سمتی که ما بودیم، شد. این تعداد، به شکلی پراکنده، ‌در حالی که از پشتیبانی توپخانه و ضد هوایی و آرپیجی زن‌های خود در آن طرف رود حمایت می شدند، دیوانه‌وار شلیک می کردند؛ ولی بچه‌های ما تا کنار رود پیش رفتند و حدود 100 نفر را کشته، بیش از 150 نفر گروگان گرفتند. ضمناً کنار رود، یک جرثقیل و چند جیب فرماندهی به غنیمت گرفتیم. تا ساعت 6 غروب، برتری آتش ما دشمن را گیج کرده بود؛ اما پس از آن، با آتش شدید دشمن در آن طرف رود مواجه شدیم. توپ‌های دشمن، درخت‌هایی را که استتار ما بودند، قطع می کردند. من در فاصله چند متری رود بودم و معاون فرمانده، پشت سرم قرار داشت. او گفت که می رود تا نیروها را جمع‌آوری کند. چند نفری که جلو من بودند، دچار وحشت شده، ضمن تغییر موضع، کمی عقب رفتند. پشت درختی، به حالت درازکش کمین کردم. حدود 10 دقیقه گذشت. بین آن همه گلوله‌ها محاصره شده بودم. در قسمت راستم، کانالی به عمق 2 متر و عرض4 متر وجود داشت، در سمت چپم، دو ردیف درخت بود. بعد از آن، به مسافت حدود 4 متر وجود داشت. در سمت چپم، دو ردیف درخت بود. بعد از آن، به مسافت حدود 6 متر، ‌زمین خالی بود. نه امکان تعویض موضع از دو سمت وجود داشت و نه امکان ماندن در آن محل! چون اگر از تیرهای دشمن در امان می ماندم، تازه امکان هدف قرار گرفتن از طرف نیروهای خودی بسیار تازه بود؛ زیرا غیر از من کسی دیگر در آن قسمت نبود و هرچه صدا می زدم، کسی جواب نمی داد، برای ملحق شدن به گروه، کمی عقب کشیدم و به گروه برادران ارتشی برخورد کردم. از طریق آنها اطلاع پیدا کردم که بچه‌های سپاه، در فاصله 50 متری سمت چپ ما و کنار رود بهمن شیر مستقر شده‌اند منتهی نظر به اینکه احتمال می دادم بچه‌های گروه خودمان نباشد همان جا ماندم و بلافاصله سنگری کنده به مقاومت در برابر عده‌ای نیروهای عراقی که در پناه آتش شدید توپخانه خود توانسته بودند به این سمت نفوذ کنند،‌پرداختیم. شب سردی را زیر نم نم باران و آتش شدید دشمن به صبح رساندیم. تقریبا میتوانم بگویم که اکثر درخت‌های اطراف ما در اثر شلیک توپ مستقیم و آرپیجی 7 و 9 دشمن مانند نی خیزران، از وسط دو نیم شده بودند. خوشبختانه حدود ساعت 12 شب تعداد زیادی از نیروهای بسیجی به ما ملحق شدند. آنها تمایل داشتند که همان موقع پیشروی کنند اما از این اقدام آنها جلوگیری شد. با روشن شدن هوا، حدودا ساعت 6 صبح بود که مجددا حمله را شروع کردیم. بچه‌ها توسط قایق از رود گذشته به تعقیب دشمن پرداختند. من که گروه خود را گم کرده بودم زیر آتش سنگین به دنبال آنها گفتم ولی هیچ یک را پیدا نکردم. حدود ساعت 10 صبح در حالی که غرق در دوده باروت و لجن و گل و لای بودم با تنی خسته و گرسنه به سمت عقب جبهه حرکت کردم. پس از رسیدن به مقر، واقع در دبستان جهان- چند تن از رفقا را دیدم که آنها به سلامت رسیده بودند و تنها 3 رزمی داشتیم یکی محمد محمدپور بود که دست و زانویش ترکش خورده بود دیگری کریم شارونی که دو انگشتش در اثر ترکش خمپاره قطع شده بود و دیگری هم عزیز اسزوش که گلوله‌ای به باسنش خورده ولی استخوان باسنش سالم مانده بود. البته از میان سایر نیروهای شهرستانی کشته و زخمی داشتیم ولی گروه ما خوشبختانه کشته نداشت. [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900627000899]منبع[/url] مدیران محترم لطفا منتقل کنید... سالگرد دفاع مقدس پیشاپیش تبریک تسلیت و تهنیت
  10. گزارش يك خبرنگار از گورستان منافقين شب پنج‌شنبه فرزندان انقلابي امام يعني همين بچه‌هاي بسيجي بلاي بزرگي بر سر منافقين و منافقات آورده بودند ولي هنوز كار تمام نشده بود، لازم بود قدم‌هاي نهايي هم برداشته شود. بچه‌ها از سه طرف عرصه را بر بوزينه‌هايي كه صدام فكر مي‌كند فقط براي معركه‌گيري مناسب هستند، تنگ كردند. به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاري فارس، پس از اعلام پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران، منافقين طي هماهنگي با رژيم صدام، اقدام به حمله‌اي كور عليه ايران كردند به اين ترتيب كه قرار شد تا ارتش عراق با هجوم سنگين به مناطق جنوبي ايران، رزمندگان اسلام را به خود مشغول كند تا نيروهاي منافقين بتوانند به‌راحتي وارد ايران شده و تا تهران پيشروي كنند اما . . . . متن زير گزارش خبرنگار ارسالي روزنامه جمهوري اسلامي به منطقه است كه حضورتان ارائه مي‌شود: بسم الله الرحمن الرحيم من از منطقه اسلام‌آباد مي‌آيم، همان‌جا كه بهتر است «قتلگاه منافقين» ناميده شود. كوهي از ابزار و ادوات جنگي منهدم شده و سوخته، تلي از اجساد منافقين و منافقات، ستون‌هايي از تانك‌ها، خودروها و سلاح‌هاي سنگين به غنيمت گرفته شده در ميان فرياد شادي رزمندگان اسلام و دست‌هاي توانمندي كه به علامت شادي و پيروزي تكان مي‌دهند، فضاي منطقه را پر كرده است. چهارزبر، دشت حسن‌آباد، چم امام حسن، شهر اسلام آباد و بخش كرند را بايد از اين پس در نقشه‌هاي جغرافيايي طوري مشخص كنند كه تصويري گويا از محل تجلي انتقام از كثيف‌ترين عناصر ضدخدا و ضدخلق باشد. آنچه در اين منطقه بر سر منافقين و منافقات آمده، نه تدبير ما بود و نه تقصير خودشان، بلكه تقدير الهي بود. تاكنون همواره شاهد «امدادهاي غيبي الهي» بوديم و اينك شاهد «امدادهاي غيبي الهي» هستيم. در قتلگاه منافقين، هر انسان بينايي، به وضوح دست خدا را مي‌بيند كه از آستين بسيجي‌هاي غيور بيرون آمده و بر سر نفاق فرود آمده است. هركس اين دست را نبيند، كور است، مثل خود منافقين كه «كوردل» هستند. مردم، سه دسته هستند: عده‌اي اهل رزم، عده‌اي اهل حمايت از رزمندگان و عده‌اي ديگر بي‌خبر از هر دو. به فرموده امام: «بدا به حال آنهايي كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهي تا به حال ساكت و بي‌تفاوت و يا انتقادكننده و پرخاشگر گذشتند». پيشنهاد من به اين دسته سوم كه واقعاً «بدا به حال آنان» اين است كه اگر نمي‌خواهند از اين حالت ديد خارج شوند، لااقل «تماشاگر» اين صحنه عظيم و عجيب باشند. صحنه‌اي كه پر است از عبرت و درس و براي آن كه اهليت ساخته شدن را داشته باشد مدرسه‌اي است با صددرصد تضمين قبولي. به ارتفاعات «چهارزبر» و «دشت حسن‌آباد» كه رسيدم و اوضاع وانفساي منافقين را كه ديدم، به‌ياد اين بيان قرآني افتادم كه: «يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا ورائكم فالتمسوا نوراً . . .» روزي كه منافقين و منافقات به مؤمنين خواهند گفت به ما بنگريد تا از نور شما برگيريم (و از تاريكي به‌در آييم)، به آنها گفته مي‌شود به پشت سر خود بنگريد و (با توجه به عملكرد خود) در جست‌وجوي نور برآييد . . . اينك ديگر وقت آن نيست كه از شما و از كافران عذري پذيرفته شود، جايگاهتان در آتش است، آتش همدم شماست و اين چه بد سرنوشتي است. آيات 13 تا 15 سوره حديد. اين وضعيت، براي منافقين و منافقات زمان ما قبل از آنكه به دنياي ديگر برسند پيش آمد. آنها هنگامي كه احساس كردند هرگز به هدف از پيش توسط «صدام و رجوي» تعيين شده نخواهند رسيد، فرياد مي‌زنند: «صدام و رجوي» ما را به قتلگاه فرستاده‌اند. آنها تقاضاي بازگشت داشتند ولي پاسخ اين بود كه اين راه بازگشت ندارد! و دقيقاً هم همين طور است. عملكرد زشت و قساوت‌آميز منافقين و منافقات، ديگر براي آنها راه بازگشتي نگذاشته بود. آنها در آتش قهر خدا سوختند و لاشه‌هاي متعفن و سياه شده آنها شاهدي شد بر كوردلي آنان و اينكه آتش همدم آنان است و اين چه بدسرنوشتي است. در استان باختران، مردم بر اين عقيده بودند كه صدام با يك حيله توانسته است منافقين را به دردسر بزرگي بيندازد. تحليل برخي از مسئولين اين بود كه با اين جريان منافقين وسيله‌اي شده‌اند براي صدام تا بتواند تبليغاتي در جهت تضعيف جمهوري اسلامي در سطح جهاني به‌راه بيندازد. مفهوم اين هر دو تحليل اين است كه به هر حال منافقين «خريت» كرده‌اند. تحليل صحيح‌تر اين است كه خدا مي‌خواست اين ماجرا رخ دهد تا دشمنان خدا قلع و قمع شوند، و به عبارت ديگر، اين حماقت منافقين هم با خواست خدا و قدرت او صورت گرفت. اين، در واقع تفسير «انّ ربّك لبالمرصاد» است. خورشيد صبح پنج‌شنبه 6 مرداد 1367 در اسلام‌آباد در حالي كه لبخند پيروزي به رزمندگان اسلام بر لب داشت از پشت ارتفاعات «چهارزبر» نمايان شد. بچه‌ها سخت در تلاش بودند خواب منافقين و منافقات را كه از شب سه‌شنبه دل خود را به تحليل صدام و سازمان سيا خوش كرده بودند، آشفته‌تر كنند و كار را يك‌سره نمايند. در 48 ساعتي كه از ورود منافقين و منافقات به منطقه اسلام‌آباد گذشته بود خيلي چيز دستگيرشان شده بود، اما با اصرار سركرده خود كه در بغداد آب خنك مي‌خورد و از زير كولر تهيه شده با دلارهاي نفتي ارتجاع عرب فرمان مي‌داد ناچار بودند مثل هميشه كوركورانه عمل كنند. شب پنج‌شنبه، فرزندان انقلابي امام يعني همين بچه‌هاي بسيجي، بلاي بزرگي بر سر منافقين و منافقات آورده بودند ولي هنوز كار تمام نشده بود. لازم بود قدم‌هاي نهايي هم برداشته شود. بچه‌ها از سه طرف عرصه را بر بوزينه‌هايي كه صدام فكر مي‌كند فقط براي معركه‌گيري مناسب هستند، تنگ كردند، محورهاي اسلام‌آباد - باختران، اسلام‌آباد - ايلام و محور پاطاق به كرند. آنچه در محدوده اين چند محور قرار داشت، همان قتلگاه منافقين و منافقات بود. انصافاًَ بچه‌ها با شجاعت و صلابت جنگيدند. بسيجي‌ها، سپاهي‌ها، عشاير، خلبان‌هاي نيروي هوايي ارتش و هوانيروز حماسه آفريدند و به كمك همديگر كاري كردند كه تا غروب لبخند از لب‌هاي خورشيد جدا نشد و هنگامي كه خورشيد مي‌خواست خداحافظي كند و براي بيدار كردن اربابان غربي منافقين و منافقات به آن طرف زمين نور بپاشد توانست با قهقهه به نگهبان ساختمان مركزي سازمان جاسوسي آمريكا .C.I.A بگويد كه رئيس خود را بيدار كند و به او بگويد كه اين بار هم مزدورانش شكست خورده‌اند. حالا ديگر اسلام‌آباد نفس راحتي مي‌كشيد و كوه‌هاي اطراف كرند به اين همه حماقت عروسك‌هاي صدام پوزخند مي‌زدند. رضا، بسيجي دلاوري كه از صبح همواره دقت مي‌كرد فشنگ‌هايش هيچ‌كدام جز به قلب سپاه دشمن به هيچ چيز ديگر نشانه نروند، روي يك تانك برزيلي كه پيدا بود كيلومترشمارش فقط از خانقين تا دشت حسن‌آباد كار كرده بود، ايستاد و يك دستش را مشت كرد و در دست ديگرش تفنگش را بالا گرفت و گفت: مرگ بر منافق! در قيافه او و همرزمان ديگرش كه وانت‌‌هاي تويوتا و ريوهاي غنيمتي را تسخير كرده بودند دقيقاً همان كساني را مي‌ديديم كه خدا وعده عذاب منافقين و منافقات به دست آنها را داده است. وقتي خوشحالي اين بچه‌ها را ديدم خيلي غبطه خوردم. خدايا به اينها چه سعادتي داده‌اي كه اين‌گونه توانسته‌اند با نابود كردن منافقين و منافقات دين تو را ياري كنند، اين در واقع دست‌ تو هست كه از آستين‌ اين بچه‌ها بيرون آمده و خوشا به حال اين بچه‌ها كه دست تو شده‌اند. كنار لاشه‌ چند تن از منافقين و منافقات به يك بسيجي مي‌گويم: نگذاشتيد به تهران بروند! بسيجي مي‌خندد و مي‌گويد: «آنها را به جهنم فرستادم» او ادامه مي‌دهد: از بي‌سيم شنيدم كه يكي از اينها فرياد مي‌زد و مي‌گفت: «رجوي» كه به اين آساني‌ ما را به كشتن داده چه توجيهي براي اين كار غلط خودش دارد؟ علي، از بچه‌هاي گردان «روح‌الله» است كه سوار بر يك وانت تويوتا به همراه بچه‌هاي ديگر از خط مقدم مي‌آيد. او را به آغوش مي‌كشم و مي‌گويم: سلام، فرزند روح‌الله! او در جواب لبخند رضايت‌بخشي مي‌زند و مي‌گويد:‌ خدا به امام طول عمر بدهد، اميدوارم خدا از ما قبول كند. چند قدم آن طرف‌تر فرمانده گردان قمر بني‌هاشم را مي‌بينم كه پيروزمندانه لبخند مي‌زند و همراه بچه‌‌هاي گردان به طرف ما مي‌آيد. به استقبال مي‌رويم و او را در آغوش مي‌گيريم. لحظه فراموش نشدني و زيبايي بود. احساس مي‌كردم به درياي شهامت متصل شده‌ام. آخر او و بچه‌هاي گردان بودند كه در تنگه چهارزير، عرصه را بر نفاق «تنگ» كردند. لحظه‌اي كه تلكس خبري «رويتر» از 30 متر به 3 خط تقليل مي‌يابد، لحظه جالبي است. وقتي منافقين و منافقات به طرف اسلام‌آباد سرازير شده بودند، هماهنگ با عربده‌جويي‌هاي راديو بغداد، تلكس‌هاي خبري «رويتر» و «آسوشيتدپرس» و «يونايتدپرس» و «فرانس پرس» هم شروع به كار كردند. فقط خبري كه روي يكي از اين تلكس‌ها درباره همين «خريت» منافقين آمده بود، حدود 30 متر طول داشت. محتواي خبر اين بود كه: اينها چنين و چنانند و چنين و چنان خواهند كرد و ايها الناس منتظر باشيد كه خبر تغيير حكومت ايران را به زودي براي شما مخابره خواهيم كرد! 48 ساعت بعد، همان خبرگزاري تلاش كرد يك خبر كوچك درباره همين موضوع روي تلكس بياورد، ولي نتوانست بيش از 3 خط خبر جور كند. خبرگزاري‌هاي ديگر هم سرد و بي‌رمق شدند و تماشايي بود لحظه‌اي كه دستگاه‌هاي گيرنده تلكس در اينجا خيلي صريح با انگشتان كند خود آنها را به تمسخر گرفته بودند. پيدا بود كه انگشت‌هاي پانچيست‌ «رويتر» و «يونايتدپرس» و «فرانس پرس»‌و «آسوشيتدپرس»‌از رمق افتاده‌اند. آنچه در اين فاصله زماني توانسته بود خبر 30 متري اين كعب الاخبارها را به 3 خط تقليل دهد، بازوان نيرومند بسيجي‌هاي سراسر ايران اسلامي و عشاير منطقه اسلام‌آباد بود. تحليلي كه سازمان «سيا» به منافقين داده بود و آنها براساس آن، به اين «حماقت بزرگ» كشانده شده بودند اين بود كه در اسلام‌آباد مردم به آنها مي‌پيوندند و تعدادشان دو برابر مي‌شود و اين تعداد همواره در ادامه راه با حالت تصاعدي بالا مي‌رود و سرانجام هنگامي كه به ميدان آزادي تهران مي‌رسند همه مردم ايران به آنها مي‌پيوندند و آنها را به تخت سلطنت مي‌رسانند! شاه و ملكه (رجوي و زن ابريشمچي) هم در بغداد مشغول تمرين «سان» و «سلام»‌ بودند در حالي كه عكس‌هايشان كه چيزي از عكس‌هاي آن زوج ناكام قبلي كم نداشت در تويوتاها و ريوهاي اهدايي ارتجاع عرب به طرف اسلام‌آباد حمل مي‌شد . . . . شايد موج فزاينده بسيجي‌ها كه سرتاسر جبهه را پر كرده‌اند، بطلان تحليل احمقانه منافقين را به آنها فهمانده باشد و آنها در «دشت حسن‌آباد»‌ و «تنگه چهارزبر» فهميده باشند كه مردم ايران با اسلام هستند و آتش خشمشان به سوي منافقين زبانه مي‌كشد. اين واقعيت را اگر صدام و رجوي هم نمي‌دانستند، اكنون آنها هم خوب فهميده‌اند. در عين حال براي آن كه هم منافقين و صدام و هم ارباب مشتركشان آمريكا بفهمند كه تحليل‌هايشان از آنچه در ايران اسلامي مي‌گذرد و چقدر با واقعيت فاصله دارد، يكي دو نمونه از خاطرات سفر به منطقه اسلام‌آباد را در اينجا مي‌آوريم. نمونه اول مربوط به مسئولين است، فرماندار كنگاور يكي از شهداي درگيري‌هاي سرپل ذهاب است. يكي از همراهان او كه تا لحظه شهادت كنارش بود، مي‌گفت: براي دفع حمله متجاوزين بعثي به پادگان ابوذر به همراه فرماندار كنگاور به سرپل‌ذهاب رفتيم. در حال دفاع از پادگان بوديم كه فرماندار زخمي شد. با اين حال نبرد را ادامه داد. در اين حال يك منافق كه همراه متجاوزين بعثي بود، به ما گفت: اگر مايل هستيد اسير شويد بياييد ما شما را به عراق ببريم ولي اگر مقاومت كنيد كشته خواهيد شد. فرماندار به او جواب داد: در اينجا كسي نيست كه ذلت اسارت را با پشت كردن به نبرد بپذيرد. فرماندار اين را گفت و آن منافق و همپالگي‌هاي بعثيش را به رگبار بست. در همين حال، عده‌اي از متجاوزين بعثي به ما حمله كردند و در همين ماجرا تعدادي از ما از جمله فرماندار شهيد شدند. استاندار باختران مي‌گفت: 6 ماه بود كه به اين برادرمان اصرار مي‌كرديم فرمانداري كنگاور را بپذيرد. او فقط يك شرط داشت و آن اين بود كه هروقت خودش تشخيص بدهد لازم است به جبهه برود، نيازي به كسب موافقت از مقامات بالاتر نداشته باشد و به تشخيص خودش راهي جبهه شود. بالاخره‌ اين شرط را پذيرفتيم و او فرماندار شد و حالا اين‌طور عاشقانه به ديدار معبود رفت. نمونه ديگر مربوط به مردم است. در راه بازگشت از جبهه، شب در كنگاور مانديم. مسئول تداركات جبهه در آن منطقه را در منزل امام جمعه ديديم. او مي‌گفت: ديشب به 37 روستا خبر داديم براي جبهه نان و ماست لازم داريم. تا امروز ظهر يعني در مدت يك نصف روز فقط از 5 روستا 3 كاميون خاور نان و 2 وانت تويوتا ماست آوردند. با اين آمادگي كه مردم دارند و با آن حضور گسترده‌اي كه در جبهه‌ها پيدا مي‌كنند، هيچ سرنوشتي براي منافقين جز تبديل شدن دشت حسن‌آباد به گورستان آنها وجود نداشت، سازمان «سيا» و صدام هر تحليلي مي‌خواهند داشته باشند. بدين ترتيب، باز هم به اين نقطه مي‌رسيم كه آنچه در عمليات «مرصاد» بر سر منافقين آمد خواست خدا بود. خدا اراده كرد اين عناصر كوردل را كه سرسپردگي به صدام كافر و ريگان و ارتجاع عرب را بر خدمت به مردم مظلوم وطن‌شان ترجيح مي‌دهند، گرفتار عذاب خود نمايد و آنها را به دست مؤمنين راهي جهنم كند. (انّ ربّك لبالمرصاد). [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9005051116]منبع[/url] مدیران لطفا منتقل کنن...
  11. به بهانه سالروز آزمایش یک اختراع ضدبشری؛ «تزار»؛ اسطوره ای با قدرت 1400 بمب اتم+ فیلم حاصل این بمب، انفجاری است با قدرت 50 مگاتن یعنی 1400 بار قوی تر از مجموع انفجار دو بمب اتمی آمریکا در جنگ دوم جهانی و 10 برابر قوی تر از قدرت تمام انفجارهای صورت گرفته در جنگ جهانی دوم !!!!!! در دهه 50 و 60 میلادی و در اوج رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب بر سر سلاح های اتمی، اتحاد جماهیر شوروی قویترین سلاح هیدروژنی تا به امروز را آزمایش کرد. این بمب با نام "آ ان 602 " که از آن در غرب با نام "بمب تزار" یاد می شود. قدرت این سلاح درحدود 50 مگاتن است؛ انفجاری با قدرت 50 مگاتن یعنی 1400 بار قوی تر از مجموع انفجار دو بمب اتمی آمریکا در جنگ دوم جهانی و 10 برابر قوی تر از قدرت تمام انفجارهای صورت گرفته در جنگ جهانی دوم! [align=center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/100945_703.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_100945_703.jpg[/img][/url][/align] این بمب قرار بود با قدرت انفجاری 100 مگاتن آزمایش شود و از نظر تئوری در آن زمان قابلیت ساخت و آماده سازی چنین بمبی نیز وجود داشت اما به دلیل این که تاثیرات تشعشع های این سلاح ممکن بود تخریبی بیش از انتظار داشته باشند، قدرت آن تا 50 مگاتن کاهش پیدا کرد. این بمب در مجمع الجزایر "نوایا زملیا" در شمال روسیه و در اقیانوس منجمد شمالی آزمایش شد. مشخصات ظاهری این بمب: وزن 27 تن، طول 8 متر و قطر 2.1 متر. این آزمایش به تاریخ 30 اکتبر 1961 انجام شد و بمب توسط یک بمب افکن"تی یو 95 وی" حمل شده که با رنگ های مخصوص ضد حرارتی رنگ آمیزی شد. بمب از ارتفاع 10.5 کیلومتری از سطح زمین رها گشته و به وسیله یک چتر مخصوص که به بمب وصل شده بود، سرعت بمب کاهش یافت تا هواپیماها بتوانند از منطقه خطر دور شوند. و سپس در ساعت 11:32 در ارتفاع 4 کیلومتری از سطح زمین، «تزار» منفجر شد. گلوله اولیه آتش حاصل از انفجار به ارتفاع 10.5 کیلومتر در ارتفاع پروازی هواپیماهای حمل کننده این بمب رسید. ارتفاع ابر قارچی حاصل از انفجار 64 و عرض آن به 40 کیلومتر بود و تمامی خانه ها از هر جنسی در فاصله 55 کیلومتری به طور کل نابود شدند. اثر گرمای حاصل از انفجار تا فاصله 270 کیلومتری از محل انفجار حس شد و حرارت به قدری بالا بود که می توانست تا فاصله 100 کیلومتری باعث به وجود آمدن سوختگی درجه سه بشود! [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100944_550.jpg[/img][/align] امواج حاصل از انفجار تا فاصله 700 کیلومتری قابل احساس بودند و تا فاصله 900 کیلومتری باعث شکسته شدن پنجره ها شدند. بر اساس محاسبات انجام شده توسط متخصصان، انرژی حاصل شده از این انفجار به اندازه یک زلزله به قدرت 7.1 ریشتر بود. [align=center]جهت دیدن فیلم به لینک منبع زیر مراجعه شود.[/align] [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/71749/%D8%AA%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-1400-%D8%A8%D9%85%D8%A8-%D8%A7%D8%AA%D9%85-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85]منبع و فیلم[/url] مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
  12. ممنون چه جالب... دستتتون درد نکنه
  13. مقر اصلی ضدانقلاب به تصرف سپاه درآمد شب گذشته مقر اصلی اشرار و تروریست‌ها در ارتفاع مهم جاسوسان واقع در نقطه مرزی سردشت تخلیه و پاکسازی شد. به گزارش مشرق، روابط عمومی نیروی زمینی سپاه در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: بدنبال عملیات‌ اقتدار آمیز و قاطع اخیر رزمندگان غیور یگانهایی از قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال غرب کشور که در راستای برقراری امنیت پایدار برای مردم منطقه و پاکسازی نقاط آلوده از لوث وجود عناصر گروهک‌های ضد انقلاب صورت پذیرفت، قبل از پایان ضرب‌الاجل تعیین شده، با تحمیل اراده رزمندگان اسلام، شب گذشته مقر اصلی اشرار و تروریست‌ها در ارتفاع مهم جاسوسان واقع در نقطه مرزی سردشت تخلیه و پاکسازی شد. این اطلاعیه افزوده است: پس از انجام عملیات تخلیه و پاکسازی، رزمندگان اسلام از صبح امروز به طور کامل بر روی این ارتفاع مستقر شدند. منبع : http://www.mashreghnews.ir/fa/news/67619/%D9%85%D9%82%D8%B1-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%B6%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%B5%D8%B1%D9%81-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF
  14. امیر جاهدی مطرح کرد: تدابیر ایران برای مقابله با موشکهای بالستیک امیر جاهدی مطرح کرد: تدابیر ایران برای مقابله با موشکهای بالستیک معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) در خصوص عملیاتی شدن رادار کیهانی ایران گفت: رادار کیهانی که هم اکنون در حال تست میدانی است پس از راه اندازی، می تواند هواپیماهای سطح مقطع پایین، موشک های کروز و هواپیماهای برد بلند استراتژیک را رهگیری و منهدم کند. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، امیر "بهروزجاهدی" معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) در گفتگو با مهر، در خصوص نقش پدافند هوایی در رزمایش بزرگ فدائیان ولایت 3 اظهارداشت: پدافند هوایی بصورت شبانه روز در همه عرصه ها بویژه رزمایشهای نیروهای مسلح حضوری فعال دارد بطوریکه محیط رزمایش و تمرینهای تاکتیکی را برای نیروهای مسلح امن می کند. پدافند هوایی با تجهیزاتی همچون رادارهای پیشرفته، سامانه های موشکی بردبلند و بردکوتاهی و هواپیماهای شکاری-رهگیری که در اختیار دارد همواره محیط رزمایش را تحت نظر دارد. وی اضافه کرد: در این رزمایش که نیروی هوایی در منطقه شمالغرب برگزار کرد پدافند هوایی ضمن هوشیاری و مراقبت از فضای برون مرزی، فضای داخل مرز را برای تردد هواپیماها در مسیر رفت و برگشت برعهده داشت تا اگر احیانا جنگنده ها با مشکلی برخورد کردند و نیاز به مراجعت داشتند پدافند برای آنها مسیر برگشت را مشخص می نماید. معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) در خصوص حضورپرنده های شکاری-رهگیر پدافند هوایی در این رزمایش گفت: هواپیماهایی که در اختیار پدافند است و ماموریت دفاعی پدافند را اجرا می کنند شامل هواپیماهای شکاری رهگیر مانند هواپیماهای "F4-F5-F14 ، MIG29" است که تماما به سلاح های جدید مسلح شده اند در این رزمایش نقش آفرینی قابل توجهی داشتند. وی تصریح کرد: ما یک دفاع هوایی سریع الاقدام داریم یعنی به محض اینکه احساس تهدید کنیم اولین اقدام ما در بحث شناسایی و درگیری اعزام پرنده های رهگیر خواهد کرد لذا در این رزمایش هم هواپیماهای شکاری-رهگیر ما موفقیت های بسیار زیادی را کسب کردند. برد 30 کیلومتری موشکهای ایرانی جاهدی در خصوص مهمات نصب شده بر روی این پرنده ها گفت: مهمات جدید هوشمندی بر روی هواپیماهای شکاری-رهگیر نصب شدند عبارت است از بمبهای 250 و 500 پوندی و موشکهایی مشابه موشکهای "M7-M9-R27, R73" که بومی شده اند بطوریکه علاوه بر افزایش برد موشکی از دقت و قدرت تخریب بالاتری برخوردار هستند. وی تصریح کرد: برد این موشکها از 6 تا 30 کیلومتر متغییر است و کاربرد آنها بستگی به نوع استفاده ای که از آنها می شود دارد. معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) با بیان اینکه تاکتیک انجام عملیات سوخت گیری به مدت 5 ساعت بین هواپیماهای شکاری و جنگنده در این رزمایش بسیار حائز اهمیت بود، به کارگیری همزمان سامانه‌های بومی‌سازی شده غربی و شرقی موجود و هواپیماهای شکاری بمب‌افکن بومی صاعقه و نسل جدید آذرخش همچنین بکارگیری تسلیحات هوشمند جدید ازجمله موشک‌های لیزری برد کوتاه و بلند و همچنین موشک‌های تلویزیونی و حرارتی هوا به هوا و ارزیابی بمب‌های هوشمند دورایستا با برد بلند را از دیگر ویژگی‌های برجسته این رزمایش به شمار آورد. وی افزود: پرواز در شب و شلیک به اهداف متحرک با استفاده از موشک های پیشرفته جدید از دیگر ویژگی های این رزمایش بود. ویژگیهای رادار کیهانی با برد 3000 کیلومتر جاهدی در خصوص توانمندی راداری کشور و زمان عملیاتی شدن رادار کیهانی گفت: در زمینه طراحی و تولید رادارها حرف های زیادی برای گفتن داریم که نمونه آن رادار کیهانی است که هم اکنون در حال تست میدانی است و انشاءالله در آینده ای نزدیک از این رادار که برد 3 هزار کیلومتری دارد برای پوشش فضای فرامنطقه ای خود استفاده می کنیم. وی اضافه کرد: این رادار پس از راه اندازی، می تواند همه هواپیماهای سطح مقطع پایین، موشک های کروز و هواپیماهای برد بلند استراتژیک را رهگیری و منهدم کند. معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) در خصوص رادارهایی که در این رزمایش عملیاتی شدند نیز گفت: در این رزمایش بیشتر از رادار "مطلع الفجر" که راداری بومی است وبردی بیش از 300 کیلومتر دارد و همچنین از رادار "کاستا" که رادار هشدار زودهنگام هوایی با توانایی افزوده کشف اهداف در پس زمینه و محیط های آلوده به اخلال الکترونیکی است که در باند "UHF" کار می کند و حداکثر برد کشف آن 150 کیلومتر و دارای توانایی ردگیری همزمان حداکثر 30 هدف می باشد و این رادار از توانایی ویژه "کشف اهداف پنهانکار راداری" برخوردار است، استفاده کردیم. وی همچنین در رابطه با استفاده از سامانه های جنگ الکترونیک در این رزمایش گفت: در بخش جنگال از سامانه های عامل یعنی سامانه هایی که بتواند بر سیستمهای رادیویی دشمن اخلال ایجاد کند استفاده کردیم. همچنین در این رزمایش از انواع و اقسام اختلالات رادیویی و راداری بر موشکها و سیستم ناوبری هواپیماها استفاده شد که اکثرا با موفقیت مقابله و دفاعی مواجه بودند. جاهدی با بیان اینکه از سامانه‌های کاملا بومی الینت و کامینت و انواع تجهیزات "ASM" نیز استفاده کرده ایم، گفت: سامانه جنگ الکترونی جنگنده های "F4 و F5" را ارتقاء دادیم بطوریکه در این رزمایش این سامانه قابلیت شناسایی همه امواج مغناطیسی، لیزری و "IR" و پارازیته کردن همزمان امواج را داشت. طراحی و ساخت سامانه "GPS.JAMMER" برای کشف و انهدام موشکهای کروز وی در بخش دیگری از سخنانش در خصوص چگونگی مقابله با موشک های کروز نیز گفت: با توجه به اینکه موشک های کروز سطح مقطع پائین دارند برای مقابله با موشکهای کروز در دفاع هوایی تدابیری اندیشیده ایم مثل استفاده ازسامانه های راداری که در باند "VHF" هستند که می توانند با حساسه هایشان این نوع موشک ها را کشف و رهگیری کنند. معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) با بیان اینکه در کنار حسگرهای رادارهایی عملیاتی در باند "VHF" سامانه "GPS.JAMMER" را طراحی و ساخته ایم که می تواند کروزها را از مسیرشان منحرف کند. وی افزود: البته از سامانه پدافندی کم‌ارتفاع که دارای رادار جستجوی سه‌بعدی با ردیاب الکترواپتیکی و نواخت 4000 تیر در دقیقه است و برای پدافند تهدیدات ارتفاع کم به کار می‌رود استفاده می کنیم. جاهدی خاطرنشان کرد: همچنین با توجه به برآوردهای اطلاعاتی در نقاطی که احساس می شود دالان نفوذ موشکهای کروز است تجهیزات توپخانه ای را مستقر کرده ایم و این توپخانه ها با استفاده از ارتباطات خوبی که با شبکه یکپارچه پدافندی دارند بلافاصله با اولین کشف توسط دیده بانی بصری، رادارها و سنسورهای شنود با ایجاد حجم آتش بالا موجب انهدام موشک های کروز می شوند. تدابیر مقابله با موشکهای بالستیک وی در خصوص انهدام موشکهای بالستیک گفت: با توجه به اینکه در منطقه خاورمیانه شاهد شروع چندین جنگ بوسیله استفاده از موشک های بالستیک بوده ایم لذا سامانه هایی را برای درگیری با این نوع موشکها در نظر گرفته ایم. به گفته معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) تمهیداتی براساس برد این نوع موشکها و همچنین پایگاههایی که این نوع موشکها از آن شلیک می شوند در قرارگاه پدافند هوایی اندیشیده شده است. وی با بیان اینکه درحال حاضر تعداد سلاح های ما 40% بیشتر از دوران دفاع مقدس است، گفت: درحال حاضر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و بویژه قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء در اوج آمادگی خود بسر می برد و به هر تهدید دشمن پاسخی کوبنده خواهد داد. منبع :http://www.mashreghnews.ir/fa/news/67464/%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%AA%DB%8C%DA%A9
  15. عکس/ وقتی راننده تانک سلمانی می شود یک بسیجی در حال اصلاح سر و صورت بسیجی دیگر در خط مقدم نبرد است و بسیجیِ آرایشگر با سر و وضعی که دارد ، احنمالا راننده همان تانکی است که آرایشگاه در زیر سایه آن بر پا شده است. عکسی که می بینید احتیاجی به توضیح و شرح ندارد ، یک بسیجی در حال اصلاح سر و صورت بسیجی دیگر در خط مقدم نبرد است و بسیجیِ آرایشگر با سر و وضعی که دارد ، احنمالا راننده همان تانکی است که آرایشگاه در زیر سایه آن بر پا شده است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/93078_582.jpg[/img] منبع : سایت مشرق
  16. فیلم جالبی بود... ممنون
  17. خاطراتی از شهید علی صیاد شیرازی/1 اولین عملیات رزمی من ستوان خلبان عابدی از اتاق عملیات پادگان با یک حالت شتاب‌زده‌ای به طرف ما می‌آمد. همین که به ما رسید گفت: برادرها آیا کسی از شما آمادگی همراهی من برای انجام مأموریت را دارد؟ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی که در آغاز انقلاب در پادگان اصفهان با درجه سروانی خدمت می‌کرد، با شروع فعالیت گروهک‌ها و ضد انقلاب در منطقه غرب و شمال غربی کشور و ایجاد ناامنی، جهت برقراری آرامش در منطقه، فعالیت خود را شروع کرد و پس از مدتی فرماندهی عملیات نامنظم مناطق غرب و شمال غربی کشور را عهده‌دار شد. در مهرماه سال 60 پس از شهادت تیمسار سرلشکر «ولی‌الله فلاحی» و انتصاب تیمسار «قاسمعلی ظهیر‌نژاد» در سمت ریاست ستاد مشترک، ایشان هم به فرمان امام خمینی (ره) به فرماندهی «نزاجا» منصوب شد. و تا 11/5/65 در این سمت انجام وظیفه نمود. در مدت فرماندهی وی عملیات‌های بزرگی مانند طریق القدس، فتح‌المبین، بیت المقدس و دهها عملیات دیگر انجام گرفت که از مفاخر سال‌های دفاع مقدس می‌باشد. ایشان پس از پایان جنگ با درجه سرتیپی در سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و معاونت بازرسی آن ستاد انجام وظیفه می‌نمود. در تاریخ 21/1/78 در حالی که چند روزی از ارتقاء وی به درجه سرلشکری نگذشته بود، توسط دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب اسلامی ایران، ترور و به فیض عظیم شهادت نایل آمد. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29007.jpg[/img][/align] *از اصفهان تا سردشت شهید علی صیاد شیرازی علت حضور خود در پادگان سردشت را چنین بیان می‌کند: برای اینکه علت حضور در پادگان سردشت روشن شود باید به چند روز عقب‌تر بازگردیم. انتشار خبر ناگواری در اصفهان، افکار عمومی را در این شهر به شدت متشنج کرد. خبر بسیار تکان دهنده بود؛ 52 نفر از پاسدارانی که از اصفهان برای انجام مأموریتی به کردستان رفته بودند، در مسیر بازگشت و در جریان کمین ضد انقلاب تقریبا همگی به طرز فجیعی به شهادت می‌رسند. انتشار این خبر خشم و نفرت مردم اصفهان را بر می‌انگیزد، به طوری که مردم از مسئولان امر می‌خواهند تا موضوع را خیلی جدی پیگیری کرده و به آن رسیدگی نماید و با روشن کردن علت وقوع این فاجعه عاملان این جنایت هولناک را به سزای اعمال خود برسانند. استاندار وقت اصفهان آقای «سید کاظم موسوی بجنوردی» که تمام هم و غم خودش را مصروف این امر کرده بود و واقعا هم شب و روز برای رسیدگی به این قضیه کار می‌کرد، بلافاصله یک جلسه فوق‌العاده در استانداری تشکیل داد که به زبان ما همان جلسه شورای تأمین بود، از مسئولان نظامی هم دعوت به عمل آمد تا در آن شرکت کنند. تا آن زمان هنوز فرماندهان نظامی، زیاد به این گونه جلسات دعوت نمی‌شدند و لذا بیشتر از چهره‌های نظامی و انقلابی که برای آنها شناخته شده بود، دعوت می‌کردند. بدین ترتیب من هم از پادگان اصفهان دعوت شدم و در جلسه حضور یافتم. برادر «سید رحیم صفوی» که آن موقع مسئولیت «کمیته دفاع شهری» اصفهان را بر عهده داشت، با لباس شخصی آمد و در جلسه شرکت کرد. در جلسه مذکور مطرح شد که چنین فاجعه‌ای به وقوع پیوسته است و مردم نیز به شدت ناراحت و عصبانی هستند و ما باید به طور جدی به این موضوع رسیدگی کنیم، حال پیشنهاد چیست؟ پیشنهادهای گوناگونی در آن جلسه ارائه گردید. پیشنهاد من هم در آن جلسه این بود که در اصفهان امکان رسیدگی به این مسئله وجود ندارد، پس بهتر است یک گروه به منطقه بروند و در آنجا وضعیت را از نزدیک مورد بررسی قرار دهند. این پیشنهاد تصویب شد. من و برادر سید رحیم صفوی انتخاب شدیم تا این مأموریت را انجام دهیم. در شرایط انقلابی حاکم بر کشور، استاندار که تصمیم می‌گرفت، تصمیم او حتی برای ما هم که نظامی بودیم، قابل اجرا بود، ابتدا یک هماهنگی با تهران انجام دادیم که چنین مأموریتی به ما واگذار گردیده‌ تا اگر اجازه می‌دهند برویم. البته در این مورد سند و یا مدرکی هم در جایی وجود ندارد که به ما ابلاغ مأموریت شده باشد، بلکه موافقت تهران به طور ضمنی اعلام شد. ابتدا فکر کردیم که اگر همین طور به کردستان برویم، نه کسی را می‌شناسیم و نه می‌دانیم کجا برویم. وضعیت هم به گونه‌ای بود که اصلا معلوم نبود چگونه باید برویم تا خودمان را به آن نقطه برسانیم. پیش خودمان حساب کردیم که بهتر است ابتدا خدمت حضرت آیت‌الله طاهری اصفهانی برویم که آن موقع یکی از قطب‌های موجه و مهم انقلاب در اصفهان بودند و به همراه مرحوم آیت‌الله خادمی در بین مردم متعهد و انقلابی اصفهان به عنوان یکی از یاران نزدیک امام (ره) از محبوبیت خاصی برخوردار بودند ایشان هم این طور راهنمایی کردند که من می‌توانم شما را به آقای دکتر چمران معاون نخست وزیر و وزیر دفاع معرفی کنم تا به موضوع رسیدگی کند. همان روز تماسی با آقای دکتر چمران در تهران گرفته شد و ایشان نیز که برای بررسی موضوع شهادت 52 نفر پاسدار در منطقه سردشت عازم آن منطقه بودند، موافقت نمودند که در تهران به ایشان ملحق شویم. *ملاقات با شهید دکتر چمران پس از فراهم شدن مقدمات، راهی تهران شدیم و در محل نخست وزیری ابتدا با آقای مهندس مهدی چمران برادر شهید دکتر چمران دیدار کردیم ایشان از ما به گرمی استقبال کرد و گفت: همین جا منتظر باشید تا به اتفاق آقای دکتر حرکت کنیم. پس از دقایقی آقای دکتر آمدند و با ما احوالپرسی کردند بدین ترتیب برای اولین بار با هم آشنا شدیم، بعد هم به اتفاق به فرودگاه مهرآباد رفتیم و از آنجا با هواپیما عازم کرمانشاه شدیم. در پایگاه هوانیروز کرمانشاه توسط چند فروند بالگرد ترابری و رزمی به پادگان لشکر 28 سنندج انتقال یافتیم. در آنجا پس از توقف کوتاهی تیمسار سرتیپ فلاحی هم به جمع ما پیوست. از سنندج با بالگرد به سمت بانه حرکت کردیم، حدود چهار - پنج ساعتی در پادگان بانه توقف کردیم. وضعیت آنجا در این مدت از این قرار بود که گردانی از «لشکر یک پیاده مرکز» اعزامی از تهران مأموریت داشت تا از بانه به سردشت جهت تعویض گردانی از «تیپ 55» که در آنجا بود برود و برقراری امنیت پادگان سردشت را به عهده بگیرد. در پادگان بانه شاهد دستور تیمسار فلاحی به یکی از فرماندهان گردان بودم. فرمانده گردان برای عزیمت گردان از بانه به طرف سردشت، دچار سردرگمی شده بود. تیمسار فلاحی که آن موقع در محل حضور داشت، با لحن خیلی جدی و قاطع گفت: چرا نمی‌روید؟ فرمانده گردان پاسخ داد جاده مشکوک و مبهم است ممکن است گردان کمین بخورد (عباراتی با این مضون). تیمسار فلاحی با همان لحن جدی ادامه داد: شما با این قدرت و با این گردان قدرتمند می‌ترسید بروید؟ به شما دستور می‌دهم که در عرض دو ساعت آماده حرکت بشوید. دو ساعت هم فرصت منطقی‌ای برای آماده شدن گردان است. از همین حالا وقت می‌دهم، خودم هم همین جا هستم تا آخرین خودرو از پادگان خارج شود. تیمسار فلاحی همان جا ماند تا گردان حرکت کرد. آن گاه دقایقی بعد به اتفاق شهید چمران سوار بالگرد شدیم و به مقصد سردشت حرکت کردیم. در مسیر، ستون اعزامی را دیدیم که با سرعت زیاد در حال حرکت بود و به سبب همین سرعت طول ستون بسیار زیاد شده بود، به طوری که سر ستون به مدخل سردشت رسیده بود، ولی انتهای ستون در طول جاده 56 کیلومتری بین بانه - سردشت در حال حرکت بود. با آن سرعتی که ستون حرکت می‌کرد، در مدت کمتر از 1.5 ساعت خود را به پادگان سردشت رساند. *ورود به پادگان سردشت همراه با شهید دکتر چمران و گروهی از نیروهای داوطلب همراه ایشان در حالی در پادگان سردشت پیاده شدیم که وضع آن پادگان از همان ابتدا در هم ریخته به نظر می‌رسید. پادگان در محاصره ضد انقلاب قرار داشت. البته نه آن چنان که محسوس و قابل رویت باشد. بلکه آثار آن با وجود ناامنی کاملا احساس می‌شد. از این نظر می‌گویم پادگان در محاصره قرار داشت، چون یک طرف آن مشرف به دره‌ای می‌شد که جاده بانه - سردشت از آن عبور می‌کرد، یعنی به صورت پرتگاهی بود که به خوبی قابل کنترل بود، سه طرف دیگر شهر سردشت مشرف به پادگان و از نظر نظامی به آسانی قابل تشخیص بود و هر کس هم می‌رفت، می‌دید که از داخل شهر به خوبی می‌‌توان به پادگان تسلط داشت. تنها راه ورود به پادگان کوچه‌ای بود که از خیابان اصلی شهر منشعب می‌گردید. وارد پادگان که شدیم. مشاهده کردیم همه جا به هم ریخته است و ستاد یک گردان از تیپ 55 هوابرد شیراز نیز در آنجا مستقر می‌باشد که قرار بود این گردان با گردانی از لشکر 1 پیاده مرکز که تازه از بانه رسیده بود، تعویض شود. *اصابت گلوله آرپی‌جی به خودروی حامل شهید فلاحی همان روز حادثه‌ای هم برای سرلشکر شهید فلاحی پیش آمده بود. قضیه از این قرار بود که ایشان برای مشاهده و بررسی چگونگی شهادت 52 نفر از برادران پاسدار، به محل حادثه، در فاصله حدود 2 کیلومتری جاده سردشت - بانه رفته بود. در آنجا پس از نظارت بر باز کردن جاده و انداختن خودروهای سوخته به داخل دره و دفن بعضی از قسمت‌های باقی مانده از بدن‌های سوخته شهدا، در حین برگشت، خودروی حامل ایشان که یک «جیپ گاز روسی» بود، از طرف ضد انقلاب از قسمت موتور و جلوبندی، مورد اصابت گلوله آرپی‌جی واقع می‌شود. افراد داخل خودرو به صورت معجزه‌آسایی نجات می‌یابند. شهید فلاحی پس از آنکه به بیرون پرت می‌شود، کمرش مقداری آسیب می‌بیند که مدتها نیز در بیمارستان بستری بود. *اصابت گلوله آرپی‌جی به آسایشگاه آن شب را در پادگان به سر بردیم. نیمه‌های شب بود که با صدای تیراندازی به سمت آسایشگاه از خواب پریدیم. هنوز به خود نیامده بودیم که مشاهده کردیم دیوار آسایشگاهی که در آن بودیم ناگهان سوراخ شد و یک چیزی جلوی ما افتاد بعد فهمیدیم که گلوله آرپی‌جی است. معلوم بود تیرانداز آرپی‌جی آن قدر نزدیک بوده که گلوله حداکثر نفوذ را ایجاد کرده است اما از آنجا که از فاصله بسیار نزدیکی شلیک شده بود (کمتر از چهل متر) لذا انفجار کامل به عمل نیامده بود و به کسی هم آسیبی نرسید. پس از آن، همه شروع به تیراندازی کردند و تبادل آتش نسبتا سنگینی بین طرفین شروع شد. البته به علت تاریکی، بیشتر تیراندازی‌ها کور و بی‌هدف بود. *خروج شهیدان چمران از پادگان سردشت از داخل آسایشگاه بیرون آمدم و به طرف محلی که شهید چمران در آن مستقر بود به راه افتادم یک دفعه متوجه شدم که شهید چمران در حالی که لباس استتار بر تن کرده و یک قبضه اسلحه یوزی در دست دارد، از داخل ساختمان بیرون آمده است. هفت الی هشت نفر هم دور و برش بودند. همان جا ایستادم و با نگاهم آنها را تعقیب کردم، دیدم از در پاسدار خانه هم خارج شدند و به داخل شهر رفتند. همان لحظه به فکر فرو رفتم و به خود گفتم: عجب صحنه‌ای را می‌بینم، برای اولین بار یکی از مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی، در حالی که لباس چریکی پوشیده و تیربار یوزی در دست دارد، پیشاپیش همه برای جنگ با دشمن می‌رود! به من هم چیزی نگفت که برای کمک به همراهش بروم با وجود آنکه دوره‌های چنین نبردهایی را دیده بودم و تکاور چتر باز هم بودم و این طور برنامه‌ها را بهتر می‌توانستم اجرا کنم، او از من نخواست و خودش رفت. مشاهده این صحنه‌ها یک احساس عجیبی را در من ایجاد کرد و همانجا به خود نهیب زدم که باید بهتر از این مهیا و آماده باشم. با رفتن شهید چمران و گروه همراهش، رفته رفته نگران شدم. چون معمولا در عملیات ضد چریکی، شب هنگام سخت‌ترین شرایط است. آن هم برای کسی که می‌خواهد در شرایط کور به سراغ دشمن برود، مگر اینکه از اطلاعات لازم برخوردار باشد. او رفت و پس از ساعتی بازگشت. البته در همین مدت سر و صداها خوابیده و تیراندازی تقریبا قطع شد و تا صبح اتفاق مهمی رخ نداد. در تمام این مدت به فکر فرو رفته بودم، به طوری که علت مأموریت و حضورم در آن جا داشت کاملا فراموش می‌شد و این در حالی بود که من برای بررسی فاجعه شهادت 52 نفر سپاهیان پاسدار در جاده «ربط» به «دار ساوین» به آنجا رفته بودم و برایم این سؤال وجود داشت که چگونه فعالیت بکنم و کارم را از کجا آغاز نمایم؟ خارج از پادگان هم امنیتی نداشت و ستون نیز به طور کامل در پادگان مستقر بود. *اولین عملیات رزمی من نمی‌دانم روز اول یا دوم ورودم به پادگان سردشت بود که حادثه جدیدی برایمان پیش آمد در این مدت کمی بیکار شده بودیم و کار خاصی نداشتیم. چون راه توسط ضد انقلاب بسته بود و در آن شرایط نمی‌توانستیم برویم منطقه را بررسی کنیم و از چگونگی بروز آن فاجعه با خبر شویم. تا اینکه عصر یکی از این روزها به اتفاق چند نفر از جمله تعدادی از همراهان شهید چمران کنار باغچه‌ای در همان پادگان نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. در همین لحظه متوجه شدم که ستوان خلبان عابدی از اتاق عملیات پادگان با یک حالت شتاب‌زده‌ای به طرف ما می‌آید. همین که به ما رسید گفت: «برادرها آیا کسی از شما آمادگی همراهی من برای انجام مأموریت را دارد؟» پرسیدم مأموریت چیست؟ گفت: مأموریت من تجسس و بررسی محل اختفای مهمات ضد انقلاب در حوالی منطقه‌ای که سپاهیان پاسدار به شهادت رسیده‌اند می‌باشد، البته یک راهنمای محلی هم داریم. بعد اشاره کرد به کسی که لباس کردی بر تن داشت و به عنوان راهنما همراهش آمده بود. لذا بلافاصله یک لحظه به خاطرم رسید که رفتن به محل اختفای مهمات ممکن است در جهت مأموریت من مفید باشد. گفتم: من آمادگی دارم. به همراه من هفت نفر دیگر هم اعلام آمادگی کردند و از این جمع هشت نفره یکی من بودم با درجه سروانی، دیگری یک برادر بسیجی به نام آقای سلطانی و دو نفر پاسدار به همراه چهار نفر درجه‌دار داوطلب از لشکر یک پیاده مرکز که اسامی آنها را اکنون به یاد ندارم. کلیه این افراد همراهان شهید چمران بودند که آنها نیز درباره همان مأموریت من به سردشت آمده بودند. در آن لحظه من تفنگی با خود نداشتم. تقاضای اسلحه کمری کردم که سرانجام یک قبضه تفنگ ژ - 3 با دو خشاب پر به من تحویل داده شد، دقایقی بعد نیز برای رفتن به منطقه سوار بالگرد شدیم. [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900626000956]منبع[/url][align=center] مدیرای محترم لطفا منتقل کنین...
  18. تصویری منتشر نشده از فرمانده عملیات سپاه قدس اکبر آقا بابایی به تاریخ چهارم فروردین ماه 1340 در اصفهان متولد شد و در سوم شهریور ماه 1375 پس از سال ها تحمل آثار ناشی از استنشاق گاز خردل ، بال در بال ملائک گشود. به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، اکبر آقابابایی به تاریخ چهارم فروردین ماه 1340 در اصفهان متولد شد و در سوم شهریور ماه 1375 پس از سال ها تحمل آثار ناشی از استنشاق گاز خردل، بال در بال ملائک گشود و پیکر تکیده و رنج کشیده اش ، در کنار همرزمانش، حسین خرازی و محسن ردانی پور در گلزار شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. وی در سال های دفاع مقدس، مسؤولیت های زیر را بر عهده داشت: مربي تاکتيک و سلاح در سپاه پاسداران اصفهان فرمانده عمليات سپاه سنندج فرمانده عمليات ناحيه شمال غرب و کردستان فرمانده تيپ18 الغدير حاج اکبر در زمان شهادت، فرمانده عملیات یکی از یگان های سپاه پاسداران بود که در رسانه های خارجی به سپاه قدس شهرت دارد. روحمان با یادش شاد [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/94345_386.jpg[/img][/align] [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/67068/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%AF%D8%B3]منبع[/url] مدیران محترم لطفا انتقال بدن...
  19. [quote]تانكه غنيمتيه![/quote] بله t-55 عراقی خوش دست...
  20. سلام ممنون از دوستان انگار این بسیجی جان بر کف هم داره عذاب میکشه...
  21. [size=18]دوستان شرمنده این بقیه مقاله + لینک مطلب هستش نمیدونم چرا نیفتاده...[/size] نتایج تجزیه و تحلیل‌های انجام شده از سوی آژانس جاسوسی و اطلاعات اروپا با طبقه‌بندی سری که به رؤیت هفته‌نامه آلمانی اشپیگل نیز رسید نشان داد احتمالاً برای توسعه ویروس استاکس‌نت، یک برنامه‌نویس، دست‌کم سه سال با یک هزینه چند ده میلیونی به کارگیری شده است. در همین حال شرکت سایمنتک نیز به سهم خود معتقد است فقط انجام آزمون‌ها و تست‌های لازم در تأسیسات شبیه‌سازی شده (اتمی ایران) به پنج تا ده برنامه‌نویس به مدت شش ماه نیاز داشته‌اند». در واقع این اظهارات تنها بخشی از واقعیت نبرد تمام‌عیار غرب در حوزه فناوری و جنگ نرم علیه نظام اسلامی‌ قلمداد می‌گردد که از سوی دولت ایالات متحده امریکا و رژیم جعلی صهیونیستی در برابر دستاوردهای ملت ایران و فناوری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای دانشمندان ایرانی طرح‌ریزی می‌شود. موضوعی که هم‌اکنون با شکست دشمن از بهره‌برداری خود از نتیجه فعال‌سازی ویروس استاکس‌نت در رویارویی با نظام اسلامی ‌اعتراف به شکست و ردپای سازمان جاسوسی همچون موساد و شبکه‌های جاسوسی غرب را برملا می‌سازد. از این رو در کنار همه فعالیت‌های دشمن در حوزه فضای سایبر و مباحث فناوری به قدرت پدافند غیرعامل کشور می‌توان به عنوان یکی از توانمندی‌های دفاعی کشور اشاره کرد که اظهارات رسانه‌های وابسته به غرب را نیز به دنبال داشته است به طوری که روزنامه وال استریت ژورنال ضمن انتشار ‌این تحلیل، از قول آژانس «گائو» وابسته به دولت امریکا ‌در این خصوص اعتراف می‌کند ‌ایران با استفاده از فناوری بومی، توانسته فشارهای امریکا ‌را دور بزند. این روزنامه در ادامه اعترافات خویش با بیان این مسئله می‌نویسد: ‌ایران خلأ حضور برخی شرکت‌های خارجی و تحریم صادرات فناوری به ‌ایران را با فناوری داخلی پر کرده است. دولت ‌ایران با تمرکز بر تولید فناوری‌های مورد نیاز در داخل کشور توانسته است نرم‌افزارهای بومی را تولید کند و خود قادر به ارتقای سرویس‌دهی ویژه به آنهاست. برای روشن شدن ابعاد دیگری از جنگ فرهنگی دشمن با نظام اسلامی که در فضای سایبری صورت می گیرد، بد نیست اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران که روز 23 اسفند 88 صادر شد و در آن جزئیات عملیات پیچیده اطلاعاتی برای شناسایی یک شبکه بزرگ جاسوسی آمریکا در کشورمان تشریح شده، مورد بررسی قرار دهیم. نکته جالب توجه در این خصوص آنست که یک ماه پیش از دستگیری پیاده‌نظام های مرکز فرماندهی جنگ سایبری آمریکا در کشورمان روزنامه "خلق" ارگان حزب کمونیست چین ایالات متحده را متهم کرد که با استفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر و یوتیوب، به نآارامی‌های ایران دامن می‌زند. نویسنده این مقاله با اعلام اینکه "ورای آنچه آمریکا آزادی بیان می‌خواند، دسیسه عریان سیاسی است"، راز بروز ناامنی در کشورمان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم را "جنگ آنلاینی که آمریکا از طریق فیلم‌های یوتیوب و توئیتر به راه انداخته و به شایعه‌سازی، تفرقه‌افکنی و کاشتن تخم اختلاف میان هواداران جناح‌های سیاسی ایران منجر شده"، عنوان کرد. در آن اطلاعیه تصریح شده بود "با عنایت و نصرت خداوند متعال و تلاشهای بی وقفه و شبانه روزی پاسداران حریم امنیت کشور و فرزندان انقلابی ملت غیور، تعدادی از مهم ترین شبکه‌های سازمان یافته جنگ سایبری آمریکا که توسط گروه‌های ضدانقلاب راه اندازی شده بود، با انجام سلسله اقدامات و عملیات پیچیده امنیتی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات به همراه برخی از متهمان و عناصر مرتبط و موثر آن ها شناسایی گردیده و 30 نفر از آن ها دستگیر شدند". "در سال 2006 میلادی در اجرای طرح "بی ثبات سازی ایران" که توسط سازمان سیا تهیه و با اختصاص بودجه چهارصد میلیون دلاری توسط کنگره آمریکا، با دستور "جورج بوش" ابلاغ و عملیاتی شد، راه اندازی نوع جدیدی از "جنگ اطلاعاتی" موسوم به "جنگ سایبری" در دستور کار دولت آمریکا قرار گرفت که با استفاده از عوامل گروهک های ضدانقلاب از جمله منافقین، سلطنت‌طلبان و برخی گروهک‌های دیگر، مورد توجه آمریکایی ها قرار گرفت. در این راستا تاسیس شبکه موسوم به "ایران پراکسی" از جمله مهم‌ترین اقداماتی است که در این سال با بودجه ای بالغ بر 50 میلیون دلار توسط سازمان سیا و تحت پوشش دفتر IBB وزارت امورخارجه آمریکا فعال گردید. تخلیه بانک‌های اطلاعاتی کشور، نفوذ و خرابکاری در سایت‌های اینترنتی ایران، مبارزه با فیلترینگ در داخل کشور، ایجاد امنیت برای کاربران شبکه مجازی علیه جمهوری اسلامی، ایجاد بسترارتباط امن تلفنی و دیتا برای مصاحبه با رادیو فردا، رادیو زمانه، شبکه تلویزیونی صدای آمریکا (VOA) و سایر رسانه های غربی، در زمره ماموریت‌های شبکه ایران پراکسی بود. سازمان سیا با ایجاد این سرویس سایبری، تنها در حوادث اخیر با تولید و انتشار بیش از 70 میلیون "فیلترشکن"، جنگ روانی پردامنه ای را علیه جمهوری اسلامی سازماندهی کرد. عناصر داخلی این شبکه که حقوق ماهیانه قابل توجهی دریافت می کردند، پس از شناسایی و دستگیری، اعتراف نموده اند که نرم افزارهای فیلترشکن شبکه "ایران پراکسی" مجهز به قابلیت های تخلیه اطلاعات خصوصی و خانوادگی افراد نیز بوده و متأسفانه در حجم وسیعی برای اهداف جاسوسی مورد استفاده قرار گرفته است. از دیگر اقدامات آمریکا در زمینه راه اندازی شبکه پوششی برای منافقین موسوم به "فعالان حقوق بشر" می باشد؛ این شبکه ابتدا در سال 1384 توسط دو عضو این گروهک به نام‌های "صادق نقاش کار" و "بهروز جاوید تهرانی" (از عناصر دستگیر شده در ماجرای 18 تیرماه 1378) تأسیس گردید و مدیریت آن به اعضای ناشناخته این گروهک به نام‌های "کیوان رفیعی"، "جمال حسینی"، "احمد باطبی" سپرده شد. در سال 1387 افراد مذکور با همکاری برخی گروهک‌های ضدانقلاب از کشور متواری می گردند و پایگاه‌های این شبکه را در آمریکا و برخی کشورهای غربی و یکی از کشورهای همسایه راه اندازی نموده و سپس از طریق فضای مجازی، اقدام به عضوگیری در سراسر کشور می کنند و با تمرکز بر روی یکی از جریانات دانشجویی، عناصری از این جریان به نام‌های "س. ح" و "م.پ" را جذب می نمایند. همزمان به منظور تسهیل و گسترش فعالیت‌های این شبکه، در اقدامی هماهنگ از سوی برخی از کشورهای اروپایی، نام گروهک منافقین نیز از لیست گروه های تروریستی خارج گردید. این شبکه که برخی اعضای آن از پیروان یکی از فرقه‌های ضاله هستند، پس از جذب افراد از طریق اینترنت، آنان را برای آموزش به مقر منافقین در عراق و دیگر کشورهای موردنظر منتقل می نمودند. شبکه مذکور پس از وقوع فتنه اخیر، تلاش کرد ضمن شبکه سازی گسترده در فضای مجازی با انتشار اخبار خلاف واقع و کذب، کاربران اینترنتی را تحت پوشش و تأثیر خود قرار دهد. همچنین کمیته وکلا و خبرگزاری هرانا از دیگر مجموعه های مرتبط می باشد که در یکی از آخرین اقدامات، عناصر این شبکه و با حمایت های برخی از کشورهای اروپایی در نشست موسوم به سازمان های غیردولتی در ژنو شرکت داده و در آستانه نشست پنج به علاوه یک، به ارائه آمار و اطلاعات کذب، اقدام به فضاسازی روانی علیه جمهوری اسلامی نمود. این شبکه از طریق برخی عوامل خود، دارای ارتباطات گسترده ای با بالاترین سطوح هیات حاکمه آمریکا است و از حمایت دولتمردان آمریکا برخوردار می باشد. عوامل اصلی این شبکه، اهداف خود را از طریق برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا به لایه های میانی و فعال مجموعه منتقل کرده و متاسفانه با جذب و سوءاستفاده از کاربران ایرانی از آنان به عنوان عضو، بهره برداری می نمودند. اهم اقدامات این شبکه عبارت است از: 1- ایجاد شبکه جمع آوری اطلاعات جاسوسی، به ویژه شناسایی دانشمندان هسته ای کشور 2- شناسایی، جذب و سازمان دهی ایرانیان خارج از کشور در برخی از کشورها مانند آمریکا، کانادا، آلمان، فرانسه و ترکیه 3- تهیه گزارش به منظور جریان سازی و جنگ روانی علیه نظام جمهوری اسلامی و مقدسات دینی و ارسال آن به رسانه های خارجی، سازمان ها و نهادهای حقوق بشر 4- برگزاری تجمعات غیرقانونی و تشویق به حضور در اغتشاشات پس از انتخابات 5- انتشار اخبار خلاف واقع از جمله کشته شدن هفتاد و دو نفر در حوادث پس از انتخابات و دستگیری و کشته شدن سعیده پورآقایی تحت عنوان فرزند شهید 6- حمایت خبری و رسانه ای از گروهک های تروریستی ریگی و انجمن پادشاهی 7- انتقال غیرقانونی متهمین و افراد مسئله دار به خارج از کشور از طریق گروهک های ضدانقلاب 8- انجام اقدامات ایذایی و هکری و نفوذ به سرورهای دولتی در جهت دسترسی غیرمجاز به اطلاعات محرمانه کشور جهت ارسال به سرویس های جاسوسی و تکمیل بانک اطلاعاتی آنان 9- برنامه ریزی برای اختلال در سیستم مدیریت شهری و شبکه خدمات رسانی از جمله سامانه سوخت رسانی به منظور ایجاد نارضایتی مردمی 10- ایجاد پوشش های امنیتی برای ورود به فاز اقدام مسلحانه علیه نظامی جمهوری اسلامی. همزمان با صدور این اطلاعیه 25 سایت مرتبط با شبکه جاسوسی سایبری آمریکا در ایران توسط ارتش سایبری ایران هک شد که گفته می شد این سایت‌ها به عنوان پایگاه های اصلی این شبکه روی اینترنت فعالیت می کردند. یک پژوهشگر حوزه سایبری با انتشار گزارشی تحت عنوان "امنیت فضای سایبر در پناه اظراف اطلاعاتی ایران" با استناد به اطلاعیه دستگاه قضایی به واکاوی عملیات روانی دشمن در فضای مجازی علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته و نوشت: قرار دادن آگهی فروش دختران کم سن و سال ایرانی، ثبت و فروش دومین (domain) به سایت های مستهجن ایرانی، تولید و انتشار اولین کتاب های داستانی سکسی و غیره نمونه هایی از اقدامات غیراخلاقی و ضد دینی شبکه های تحت حمایت غرب در فضای مجازی است که ... راه اندازی نوع جدیدی از جنگ اطلاعاتی موسوم به نبرد سایبری با کلید خوردن پروژه بی ثبات سازی ایران از سال 2006 در دستور کار دولت ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. آغاز این پروژه که حاکی از شکست شیطان بزرگ در ابعاد نظامی و دیگر وجوه جنگ نرم بود، در حالی با اختصاص بودجه چهارصد میلیون دلاری کنگره آمریکا و با دستورمستقیم بوش رئیس جمهور وقت دولت آمریکا ابلاغ و عملیاتی شد که عوامل گروهک های ضد انقلاب همچون منافقین، سلطنت طلبان، انجمن پادشاهی، فرقه ضاله بهاییت و گروه‌های موسوم به حقوق بشر بازیگر نقش های جدیدی در فضای سایبر علیه جمهوری اسلامی ایران شدند. ایجاد و راه اندازی 29 سایت متعلق به شبکه جاسوسی مذکور که با پوشش دروغین فعالین حقوق بشر فعالیت می کردند نمونه ای از این اقدام دولت ایالات متحده آمریکا و برخی دولت های متخاصم اروپایی به منظور استفاده از توان سایبری در شبکه مجازی برضد نظام جمهوری اسلامی ایران است که در پی انهدام شبکه های جاسوسی و سازمان یافته جنگ سایبری امریکا، پاسداران حریم ولایت در تکمیل نمایش اقتدار خویش تمامی این سایت‌ها را رصد و موفق به انهدام آنها شدند. آشنایی کامل با آسیب‌های تهاجم فرهنگی که مقام معظم رهبری سال ها پیش بدان اشاره و تاکید داشتند مستلزم دقت در اهداف غرب در حمایت و هدایت پروژه‌هایی است که اخلاق و دین را در جوامع اسلامی نشانه رفته اند. با این حال باید اذعان داشت که بررسی اجمالی برخی از این پروژه‌ها که چندی پیش با تلاش شبانه روزی سربازان گمنام امام عصر (عج) در فضای سایبر کشف و منهدم شدند در این خصوص لازم و ضروری به نظر می رسد. سوء‌استفاده از فضای مجازی توسط غرب رشد قارچ‌گونه جرائم سازمان یافته بین المللی و سوءاستفاده از بستر اینترنت و سایر سامانه‌های ارتباطی در جهت انجام اقدامات تروریستی، جاسوسی اینترنتی ، پولشویی و تخریب نظام فرهنگی و اجتماعی جامعه و هتک حرمت و توهین به مقدسات دینی و ارزش های انقلاب اسلامی از دلایل راه اندازی مرکز بررسی جرائم سازمان یافته در سال 1386 به منظور شناسایی و برخورد با جرائم مذکور با هماهنگی قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. صادقی معاون فنی و سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از افرادی است که در گفت و گویی ضمن اشاره به استراتژی امنیت ملی آمریکا طی سال های اخیر مبنی بر تاکید به استفاده از فضای اینترنت به عنوان مهمترین ابزار دیپلماسی عمومی به گزارشگر کیهان می گوید: افزایش بودجه وزارت دادگستری آمریکا در بحث جرایم رایانه ای و اینترنتی به منظور جلوگیری از تهدیدات، دیگر اقدامی است که ایالات متحده آمریکا در این راستا انجام داد. وی ادامه می دهد: همچنین در وزارت امور خارجه این کشور، یک دفتر کار برای شناسایی فعالان اینترنتی در سطح دنیا به زبان های عربی و فارسی فعال شده است. به گفته وی پروژه هلندی با عنوان تنوع رسانه ای در ایران و تحقیقات مرکز مطالعاتی و امنیتی جورج سی مارشال در سال 2007 در خصوص فرهنگ مجازی در ایران، سندی است که توجه خاص استکبار جهانی به فضای مجازی علیه کشورمان را اثبات می کند. صادقی اعتقاد دارد: فعالیت های مطالعاتی که در این فضای فرهنگی مجازی صورت می گیرد نمونه هایی از اقدامات و پروژه هایی است که ساماندهی و اجرا شده تا به نتایجی برسند. وی تصریح می کند: به محض اینکه اوباما وارد کاخ سفید شد اداره تهدیدات اینترنتی راه اندازی کردند. حتی در جریان فتنه پس از انتخابات سال گذشته هم دیدیم که پنتاگون 45 میلیون دلار هزینه کرد تا روند انتشار اخبار مد نظر خود را برای جریان سازی در فضای مجازی تسهیل کند. صادقی مجموع این اقدامات که تحت عنوان شبکه های مضلین، دارکوب، فتنه و پروژه مرصاد و در قالب های سیاسی - امنیتی، اخلاقی، دینی و غیره فعالیت می کردند را در پناه یک سیستم برنامه ریزی شده و با هدایت و پشتیبانی عوامل خارجی و کمک عوامل معاند یا فریب خورده داخلی عنوان می کند که حاصل سیاست های جدید آمریکایی ها در فضای مجازی برای مبارزه با تهدیدات است که نمونه آن را می توان در مسایل فرهنگی، اقتصادی و امنیتی و سیاسی دید که پروژه گرداب یک نمونه از این تهاجمات فرهنگی بوده است . هزینه‌های میلیارد دلاری علیه ایران به گفته معاون فنی و سایبری سپاه، هزینه ای بالغ بر یک میلیارد دلار برای تخریب وجهه اسلام در فضای مجازی توسط سازمان سیا با موضوعیت انقلاب اسلامی ایران و جریان سازی علیه ایران اسلامی صورت پذیرفته که اثرات آن را طی این سالها شاهد بوده ایم. رشیدی نیا رییس سازمان ملی جوانان استان لرستان هم در گفت و گو با گزارشگر کیهان مهم‌ترین خطر و تهدیدی که نظام جمهوری اسلامی ایران را تهدید می کند بحث تهاجم فرهنگی غرب با اتکا به رسانه‌های نسل نوین و اینترنت می داند. وی ضمن تاکید بر توجه به تهدیدات فرهنگی غرب اظهار می کند: دولت های غربی از نفوذ فرهنگی غنی اسلام احساس خطر می کنند و می دانند اندیشه های اسلام در تضاد با بنیان های فکری آنان است به همین منظور تلاش می کنند با نفوذ و رخنه در میان جوانان و افکار و عقاید آنان آنها را از اعتقادات و باورهای دینی و ملی جدا کنند. رییس روابط عمومی استانداری لرستان ادامه می دهد: غرب درصدد تزلزل اندیشه های ناب جوانان ایران اسلامی است و تصور می کنند با مخدوش کردن چهره اسلام و اعتقادات یا رواج محتوای ضد اخلاقی به آرزوی دیرینه خود می رسند در حالی که ریشه اعتقادی در میان جوانان غنی و قوی تر از آن است که با این ابزارها محو و نابود شود. وی البته وظیفه دستگاه‌های متولی فرهنگی را در جهت خنثی سازی شبیخون فرهنگی که مقام معظم رهبری به عنوان ناتوی فرهنگی برشمردند مهم دانسته و معتقد است: در مباحث تئوریک تدوین فرهنگ اصیل اسلامی و اتصال بیشتر جوانان به هویت ناب اسلامی وظیفه اصلی نهادهای فرهنگ ساز است که باید با تلاش و همتی مضاعف در این راستا گام بردارند. از تمسخر دین تا فروش دختران ایرانی در فضای مجازی پروژه های کشف و منهدم شده متصل به سرویس های جاسوسی آمریکایی و دیگر کشورهای اروپایی مصادیق خوبی برای اثبات برنامه های هدفمند غرب در جهت استفاده از فضای اینترنت به منظور تقویت توان نظامی در جنگ یک طرفه نرم و حملات مجازی است . شبکه گسترده مضلین یکی از پروژه هایی بود که با افشای هویت آن پرده از ماهیت پوشالی شیطان بزرگ کنار رفت و چهره غیر انسانی و دین ستیز این دولت استکباری هویدا شد. اعترافات متهمین و بررسی های کارشناسی نمایانگر حمایت فنی شرکت های وابسته به سرویس های جاسوسی امریکا و پشتیبانی از متهمین این جریانات بوده و هست، بطوریکه همه این سایت های غیر انسانی و ضد ارزشی در خاک کانادا و امریکا میزبانی و حمایت می شوند . محمدی نیا از مسئولان فنی و سایبری سپاه در گفت و گویی پروژه مضلین را شامل پنج شبکه با تولید محتوای مستهجن در فضای سایبر معرفی می کند و در توضیح بیشتر می گوید: این شبکه حتی فراتر از خطوط قرمز اخلاقی و اعتقادی حرکت می کرد و تمام مبانی انسانیت، خانواده، فرهنگ و اعتقادات را زیرپا گذاشته بود تا جایی که این اقدامات در کشورهای حاشیه خلیج فارس انتقاداتی را برانگیخت . وی در همین زمینه تاکید می کند: دکترین آمریکا دنبال مخدوش کردن چهره جمهوری اسلامی ایران است، تا جایی که از افرادی که در زمینه توزیع انواع عکس، کلیپ و بلوتوث های مستهجن و غیراخلاقی را فراهم می آورند پشتیبانی و حمایت می کنند؛ سپس در رسانه های خود القا می کنند که جامعه ایرانی رو به فساد است و می خواهند بگویند ایرانیان ابتذال گرا هستند و دیگر به دنبال شهادت طلبی و اخلاقیات نیستند . اعلام آمادگی برای حمایت و پشتیبانی فنی و مالی از یک مجله الکترونیکی مستهجن ایرانی با عنوان دسترسی آزاد مردم ایران به مسائل آموزشی جنسی به زبان فارسی و در دسترس قرار دادن مطالب همجنسگرایانه برای علاقمندان این مطالب به زبان فارسی، ارائه داستان های مستهجن با مضامین ضددینی و ضد انقلابی در یکی از سایت های مستهجن، اهانت به امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری و مسئولان نظام از طریق قرار دادن تصاویر دستکاری شده و توهین آمیز در سایت های خود، همچنین قرار دادن کلیپ ضدانقلابی داستان انقلاب با محتوای اهانت به امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب در اینترنت از جمله اقدامات این شبکه نام برده می شود . محمدی نیا، قرار دادن آگهی فروش دختران کم سن و سال ایرانی، ثبت و فروش دومین (domain) به سایت های مستهجن ایرانی و تولید و انتشار اولین کتاب های داستان های مبتذل به زبان فارسی در اینترنت شامل دو کتاب بالغ بر600 صفحه داستان مستهجن به زبان فارسی در موضوعات مختلفی چون همجنس بازی، روابط نامشروع با محارم و غیره را از اقدامات این شبکه متصل به غرب عنوان می کند . جوان مسلمان ایرانی؛ هدف به روز شده غرب با وجود هشداری که چند سال پیش مقام معظم رهبری در خصوص شبیخون فرهنگی مطرح کردند استراتژی کلی دشمن در خصوص انهدام و انحلال سیستم جمهوری اسلامی با توجه به بافت جمعیتی کشور روز به روز به شیوه ای نوین طراحی و هدایت شد تا اینکه از طریق مراکز مطالعاتی و سیستم های جاسوسی به اجماع کلی در خصوص جوانان رسیدند که شبکه های مستهجن و ضد دینی را پایه گذاری کنند. به همین منظور از سال 82 و 83 با تو جه به اینکه اینترنت تازه کاربران خود را داخل کشور پیدا می کرد، در فضای مجازی وبلاگ های غیراخلاقی سپس سایت های مستهجن فارسی با ظرفیت های بالایی راه اندازی کردند. محمدی نیا یکی از پروژه های فعال غیراخلاقی و ضددینی کشف و منهدم شده را شبکه مضلین برمی شمارد و در توضیح روند فعالیت افراد مرتبط با این شبکه و طریقه فعالیت آنها می گوید: این گروه در ابتدا توزیع محتوای تصاویر و فیلم های غیراخلاقی خارجی را در دستور عمل قرار داده و پس از مدتی توانست تعداد کاربرانش را تنها در یکی از سایت ها به 114 هزار عضو ثبت نام (register) شده افزایش داده، رشد کند و اعضا را با مسئولیت تولید تصویر، کلیپ و متون غیراخلاقی فارسی و بومی تعریف نماید. به اعتقاد وی اگرچه این سایت ها در ظاهر غیر اخلاقی بودند اما با توجه به پیشینه سیاست های جدید آمریکا متوجه شدیم، القائات ضد دینی این سایت ها با اهداف ترویج سکولاریسم و ارائه تعریف جدید از اسلام هدف اصلی است که دنبال می کنند. با این مضمون که اگر جوان ایرانی مسلمان است اشکالی ندارد، اما مسلمان می تواند همجنس گرا هم باشد و با محارمش ارتباط برقرار کند. پیشرفت این شبکه‌ها در فضای اینترنت موجب شد در انگلیس انجمن همجنس گرایان مسلمان شکل بگیرد؛ در واقع قصد دارند تغییر ذائقه در مردم ایجاد کنند و مانع از پیروی جوانان از دین و اعتقادات اسلامی شان شوند. این سلسله اقدامات از آنجا نشات می گیرد که انقلاب اسلامی به سرعت در حال پیمودن راه پیشرفت و دستیابی به قله های علم و فن آوری و تکنولوژی بوده و همانند خاری در چشم دشمنان، آنان را آزار می دهد. تخصصی شدن فعالیت این سایت ها در بخش مصادیق ضد اخلاقی زنان و مردان، آزادی فعالیت در حوزه کودکان که حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی جرم محسوب می شود، حاکی از برنامه ریزی و حمایت خاص امنیتی و دولتی خارجی پشتیبان سران این شبکه هاست. به گفته این مقام مسئول در بخش فنی و سایبری سپاه، حمایت مالی سازمان سیا و ایالات متحده آمریکا از طراحان و روسای شبکه های مستهجن طی عملیات های گسترده مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سپاه پاسداران کشف و رصد شد. وی ضمن معرفی سرشاخه اصلی یکی از اعضای شبکه مضلین و صاحب بزرگترین سایت مستهجن فارسی به نام سعید.م، می گوید: این شخص با عنوان مستعار سیاوش حسین خانی در سایتش در طول پنج سال 50 هزار صفحه متن و بیش از 40 گیگ محتوای ضد دینی و مستهجن ایرانی تولید کرده بود که طی محاسبه انجام شده اگر فردی بخواهد این صفحات را نگاه کند باید روزی 10 ساعت به مدت پنج سال زمان صرف کند. محمدی نیا درباره اقدامات سعید.م می گوید: وی 20 مدیر که اغلب در تهران حضور داشتند برای شبکه ایجاد شده ساماندهی کرده بود که هر یک از این مدیران اعضای زیادی داشتند و برایشان تولید محتوا می کردند. به گفته وی، این فرد در کانادا زندگی می کرد و علاوه بر فعالیت در سایت، به تناسب مدرک تحصیلی اش توسط سیستم های دفاعی کانادا جذب شد تا در پروژه تولید آلیاژهایی که در سلاح های نظامی به کار می رفتند فعالیت کند. همچنین سعید.م ،دارای ارتباط نزدیکی با فرماندار ایالتی بود و از این طریق از حمایت دولت کانادا نیز برخوردار بود، به طوری که همسرش پس از دستگیری وی بلافاصله و مستقیما با یکی از فرمانداران ایالت های کانادا قرار ملاقات گذاشت تا ایران را برای آزادی همسرش تحت فشار دولتی قراردهد. جالب است که بدانید همسرش در تلاش است تا وی را به عنوان قربانی حقوق بشر معرفی کند! و از طریق سیستم مطبوعاتی کانادا او را تحت یک شانتاژ تبلیغاتی مطبوعاتی آزاد کند. در حالی که این فرد در زمان دستگیری کاملا به جرایمش اعتراف نموده و اظهار داشت نسبت به جرمش کاملا واقف بوده است. محمدی نیا با اشاره به حقوق دریافتی این فرد از طریق محافل جاسوسی غربی اشاره می کند و می گوید: پول از طریق سازمان جاسوسی سیا به حرکت در می آید و از طریق شرکت های واسط اینترنتی به دست این اشخاص می رسید بدون اینکه ردی از خود باقی بگذارند. البته افراد دیگری هم بودند مانند وحید. ا،که در هند ساکن بود و از طریق چک صادره از بانک های آمریکایی حقوقش را دریافت می کرد. برای فعالیت های ضد دین و اخلاق ارزش قائلیم! وحید. ا، دانشجوی ایرانی ساکن هند و از هواداران سازمان منافقین و مرتبط با انجمن سلطنت طلبان بود که از 17 سالگی شروع به فعالیت کرد. برادرش نیز فراری بود و در ترکیه سایت ضد دینی دایر کرده و به تمسخر ائمه و مقدسات اسلامی می پرداخت و جریان آزاد اطلاعات همان موضوعی بود که بهانه ای برای تولید محتوایشان محسوب می شد. وی با نام مستعار آریا دانشکار، مدیر بزرگترین مجموعه از سایت های مستهجن فارسی زبان در اینترنت است که نقش بسیار مهمی در تولید و ارائه محتوای مستهجن فارسی زبان اعم از فیلم، عکس، داستان و...دارد و هدایت کاربران به سوی محتوای مستهجن ایرانی و خارجی دیگر سایت ها و محتوای ضد دینی و ضد انقلابی از دیگر اقدامات اوست. وی برای افراد فعال در زمینه های ضددینی، ضدامنیتی و ضداخلاقی چنین می نویسد: ما برای کارتان ارزش قائل هستیم و دلیل اصلی ساپورت ما همین است. مطمئن باشید که از سایت شما هیچ کجا به دلیل مسائل امنیتی نام برده نخواهد شد. به گفته یک مقام مسئول در بخش سایبری سپاه، مجموعه های دیگری با همین ماهیت اما با ماموریت های مختلف علی رغم رعایت دقیق مسایل امنیتی، توسط مرکز بررسی جرایم سازمان یافته کشف و منهدم شده اند که پروژه شهیدسازی و ارایه لیست 72 نفره کشته شدگان در این حوادث و شایعه هتک حرمت و مرگ دروغین دختری به نام سعیده پورآقایی و ایجاد شبکه جمع آوری اطلاعات جاسوسی به ویژه شناسایی دانشمندان هسته ای کشور و غیره در زمره اقدامات این گروه ها به شمار می رود. در بخش دوم گزارش واکاوی عملیات روانی دشمن در فضای مجازی علیه جمهوری اسلامی ایران که با عنوان "مانور اقتدار ایران در دنیای مجازی" منتشر شده، آمده است: گوگل با شعار گردش آزاد اطلاعات اخبار فاجعه غزه را فیلتر کرده و عکس های مربوط به آن را جمع آوری کرده است. در خصوص خانم مروه شربینی که توسط یک نژاد پرست به شهادت رسید، همین سیاست را اتخاذ کرد. همچنین هنگام جستجوی مطالب مورد نظر کاربر ایرانی به وی پیشنهادهای غیر اخلاقی و نامتعارف ارائه نموده و در فضایی کاملا یکسویه کاربر را به سوی محتوای مد نظر خود هدایت می کند. "دیشب در مشهد فریاد الله اکبر با صدای گلوله پیوند خورد....(چهارشنبه 27 خرداد ماه 1388 ساعت 10 و 17 دقیقه و 9 ثانیه)،اینجا قائمشهر همه خوابیدن نیروی انتظامی شهر رو زیر نظر داره موبایل بعضی ها کنترل میشه. . . به بن بست رسیدیم طبق خبرها دیشب یه دختر شیرازی در بابل هم به شهدای سبز پوش پیوست(چهارشنبه 27 خرداد ماه1388 ساعت 1 و 6 دقیقه و 31 ثانیه) . . ." عبارات فوق محصول وب نگاری های علی و حسن.ب دانشجویان اخراجی دانشگاه امیر کبیر است که پس از برپایی انتخابات ریاست جمهوری در تلاش بودند با ترویج و اشاعه اخبار دروغ مبنی بر کشته شدن مردم به تحریک احساسات کاربران بپردازند. گذشته از همه دست‌اندازی های فرهنگی غرب از طریق فضای اینترنت که پروژه مضلین - فعالیت در سایت های مستهجن - را رقم زد، فعالیت های دیگری در فضای مجازی اتفاق افتاد که بهره گیری سوءایالات متحده آمریکا را از این فضا در تقابل با امنیت ملی دیگر کشورها اثبات می کند. طی سال های اخیر شاهد بوده ایم با وارد شدن و گسترش شبکه اینترنت در ایران و وبگردی های جوانان و نوجوانان زمینه دسترسی این قشر به تصاویر و کلیپ های خصوصی افراد که توسط سودجویان در قالب سایت‌های مستهجن در اینترنت منتشر شده فراهم شده است. در کنار این مسایل ضد اخلاقی، ضدیت با دین و در نهایت فعالیت های سیاسی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به گونه ای برنامه ریزی و اعمال می شود که کاربران قادر به هضم و درک آن نخواهند بود. مأموریت ضدیت با ارزش های اخلاقی برخی وبلاگ ها و سایت ها در ابتدا ضدیت با اخلاق را رواج می دهند، در مرحله بعد ضدیت با دین؛ فرقه های شیطان پرستی، پرستش اندام های بدن و غیره را دنبال می کنند در صورت نیل به هدف یعنی پوچ گرایی در جوانان، اهداف سیاسی خویش را که در تعارض با ارزش ها و امنیت ملی است توسط کاربران اغفال شده تعقیب می کنند. پروژه فتنه سال گذشته دیگر برنامه حساب شده و مدون دولت ایالات متحده آمریکا با حمایت برخی کشورهای اروپایی و افراد معاند یا فریب خورده در داخل و خارج از کشور به شمار می رود که با هدف زیر سوال بردن انتخابات و تکرار دروغ بزرگ تقلب در انتخابات در سایتهای داخلی و خارجی زمینه دخالت آشکار بعضی از سیاستمداران و دولتمردان غربی در امور داخلی ایران و دامن زدن به اغتشاشات را فراهم کرد. توهین و فحاشی در سایت های سیاسی و شبکه های اجتماعی اینترنتی که از بیرون کشور هدایت می شوند مانند سایت گویا نیوز، بی.بی.سی، روزآنلاین، یوتیوب، فیس بوک، تویتر و ...، حمله هکری به سایت های اطلاع رسانی و خبرگزاری های رسمی کشور، هدایت، آموزش و تشویق اغتشاشگران برای ایجاد ناامنی و آشوب و هتک حرمت به مسئولان و توده های مختلف مردم را در زمره این اقدامات می توان برشمرد اما قلم فرسایی جمعی از افراد در سایت‌ها و وبلاگ‌های شخصی به منظور سودجویی و بهره‌برداری از جو به وجود آمده در کشور به انضمام پوشش غیر واقعی خبری اغتشاشات و دعوت به تجمعات غیرقانونی توسط شبکه‌هایی چون BBC فارسی، VOAصدای آمریکا ، رادیو آزادی، رادیو فردا فعالیت هایی بود که در عرصه رسانه صورت گرفت و ناخودآگاه سایت‌ها و وبلاگ‌های داخلی همراهی خود را با رسانه‌های وابسته غرب علنی کردند. طرح بی ثبات سازی ایران بهره‌گیری از رسانه و فضای اینترنت همان موضوعی است که جنگ نرم را نسبت به جنگ سخت در اولویت برنامه ریزی ها قرار می دهد؛ به همین منظور آمریکایی ها در سال 2006 تحت عنوان طرح بی ثبات سازی ایران اهدافی را دنبال کردند و البته تمرکز خود را بر رسانه گذاشتند. سراج، کارشناس سیاسی نوع حرکتی که ایالات متحده آمریکا بر ضد ایران اسلامی تدارک می بیند را انتقال از جنگ سخت به نرم عنوان و در تحلیل این مساله به مقدمه ای اشاره می کند. وی طی گفت‌و‌گویی اظهار می دارد: روزگاری بحث قدرت در ادبیات استراتژیک و سیاسی برابر با قدرت سخت و نظامی بود اما با سیر تحول، مفهوم مبارزه در قدرت نرم خلاصه شده است که غربی ها از آن به عنوان قدرت جذابیت یاد می‌کنند. طی چند ساله اخیر به پدیده قدرت هوشمند رسیده ایم، قدرت هوشمند مفهومی است که سه قدرت نرم، قدرت دفاعی و سخت و قدرت فناوری اقتصادی را به عنوان پشتوانه‌های قدرت نرم دربر می‌گیرد. به اعتقاد این کارشناس سیاسی آمریکایی‌ها سعی می‌کنند با استفاده از قدرت رسانه ارزش های خود را جهانی کنند. تحولاتی که طی سال‌های اخیر در ایران اتفاق افتاد و رویکرد به ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب به شکل جدی صورت گرفت، گفتمان لیبرالیسم و سکولاریسم به حاشیه رفت و تلاش دشمن برای دوگانه کردن حاکمیت شکست خورد و البته این تحولات در داخل کشور قدرت نرم تولید کرد. برخی کارشناسان سیاسی، دلیل این ادعا را همراهی افکار عمومی کشورهای منطقه با ارزش های جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر قلمداد می کنند. صادقی معاون فنی و سایبری سپاه در همین رابطه بر فعالیت سیستماتیک آمریکا در مبارزه تمام عیار با ایران اشاره می‌کند و در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس گزارش کیهان اینطور توضیح می‌دهد: وقتی آمریکایی‌ها در حوزه‌های علمی، صنعتی یا حتی دارویی تحریم‌های شدیدی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعمال می کنند، حذف تحریم اینترنت بر فضای مجازی ایران قطعا بیانگر فعالیت منظم و هدفمند به منظور جریان سازی و بی ثبات کردن اوضاع داخلی ایران است. وی همچنین ادامه می دهد: اقداماتی که در مرکز بررسی جرایم سازمان یافته صورت پذیرفت مطمئنا به این محدوده زمانی ختم نمی شود. ما بر این عقیده ایم که در هر مکان و زمانی که ارزش‌های انقلابی و اسلامی به خطر بیافتد همه توان فنی و اطلاعاتی در جهت مقابله با آن بسیج می شوند. صادقی علت انتشار اخبار پروژه های کشف شده را طی ماه‌های اخیر، اطلاع رسانی از طرح‌های دشمنان و هوشیاری آحاد مردم عنوان و تصریح می کند: مخاطبان به ویژه جوانان باید مراقب باشند تا فریب این جریانات را نخورند. فضای مجازی حوزه ماجراجویی نیست و یک لحظه غفلت ممکن است موجب بهره‌برداری گروه های معاند شود. آنها تلاش می کنند با به دام انداختن فرد راه او را ببندند و او را ناگزیر از همکاری کنند. جستجوگر گوگل خدمات رایگان به ایرانیان می دهد! انتشار عکس، فیلم و متن در برخی موضوعات مستهجن از جمله کودکان و نوجوانان زیر 18 سال در کشورهای اروپایی و آمریکایی ممنوع و به عنوان جرم تلقی می شود. اما امکان دستیابی به این موضوعات چندی پیش با کمک جستجوگر گوگل برای ایرانیان فراهم شد! این موضوع که علی‌رغم شعارهای حقوق بشری مجامع غربی و صاحبان سایت های بزرگی همچون گوگل و یاهو رعایت می‌شد، تحت برنامه ای هدفمند در اختیار کاربران فارسی زبان و ایرانی قرار گرفت. معاون فنی و سایبری سپاه تاکید می‌کند: این عملکرد نشان‌دهنده سیاست‌ها و استراتژی دشمنان ایران اسلامی در فضا مجازی است. تهاجم فرهنگی برنده ترین سلاح رسانه‌های نسل نوین مهم‌ترین ابزاری هستند که می توانند مسیر تسلط فرهنگی غرب را تسهیل کنند. به همین منظور همواره بر هوشیاری نسبت به حفظ فرهنگ ملی و امنیت داخلی تاکید می‌شود. به عقیده سید محمد ظریفی عضو هیات عالی نظارت اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور که در گفت‌وگو با گزارشگر کیهان سخن می گوید، رسانه می‌تواند مسبب جنگ نرم یا مانع تاثیرگذاری آن باشد. یک نکته را باید توجه داشت و اینکه رمـز انـحراف هر نهضتی در انحراف از ریشه‌های استـواری آن نهضت نهفته است. به اعتقاد این فعال دانشجویی نهضتی که ایمان و ایدئولوژی در آن حرف اول را می زند، گر چه از تـاثیر عوامل اقتـصادی بـر کنار نخواهد ماند، اما تهاجم فرهنگی بـرنده تـرین سلاح در قطع ریشه‌های آن خواهد بود. لذا در این حین و پس از تثبیت انقلاب اسلامی ایران جلوگیری از به انحراف رفتن این نهضت و حفظ ارزش های متعالی آن اهمیت وافری دارد. ظریفی ادامه می‌دهد: آنهایی که بر موج انقلاب سوار بودند خودشان را امروز نشان می‌دهند. اگر حرکت و تیزبینی امام نبود شاهد افول انقلاب می بودیم. گرچه تدابیر رهبری و توصیه‌های ایشان بر مقابله با تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی را نباید نادیده گرفت. وی ضمن تاکید بر توجه به آسیب‌هایی که انقلاب اسلامی ایران را تهدید می‌کند این‌طور توضیح می‌دهد: برخی از آسیب‌ها تاکنون چهره خود را نشان داده اند، اما برخی دیگر ممکن است بعدها اتفاق بیفتند. به طور مثال ساختار نظام اسلامی ایران پتانسیل تفرقه را با قومیت‌ها و مذاهب مختلف دارد. همان که دشمن طی سال‌های اخیر به آن روی آورده است. وی که تضعیف نظام را مخل امنیت ملی و استقلال کشور می‌داند، تصریح می‌کند: همواره باید توجه داشت یکی از ارکان دولت، مجلس، قوه قضائیه، شورای نگهبان و ... استحکام قانون است و تضعیف این جایگاه‌ها یعنی تضعیف نظام که نباید اتفاق بیفتد و در صورت خلل در یکی از این موارد، نظام با خطرات بیشتری مواجه خواهد شد. محمد قیوم دهقانی نماینده ایرانشهر در مجلس شورای اسلامی می‌گوید: طی حوادث اخیر پس از انتخابات عده‌ای اغفال شدند تا وحدت ملی را دچار خدشه کنند، اما اکنون دیگر متوجه شده اند که شرط ایستادگی ملت در مقابل استکبار همین وحدت ملی است که مذاهب مختلف را حول یک محور واحد جمع کرده است. دهقانی اظهار می کند: اگر مروری به تاریخ داشته باشیم متوجه می‌شویم هیچ‌گاه مردم به دنبال تفرقه و نفاق نبوده‌اند بلکه همیشه از سوی غرب مورد هجوم فرهنگی و سیاسی قرار گرفته‌اند. البته بسیاری از کارشناسان هم علت عداوت های مستمر دشمنان را علیه جمهوری اسلامی ایران در هراس غرب از صدور انقلاب اسلامی توصیف می‌کنند. خوشبختانه عداوت‌های مستمر دشمنان به دست حافظان امنیت فضای سایبری در مرکز بررسی جرائم سازمان یافته وابسته به فرماندهی پدافند سایبری سپاه که از توان اطلاعاتی بالایی برخوردار است، کشف و منهدم شد تا جایی که این مرکز با این میزان از اشراف عملیاتی و اطلاعاتی در کشف سایت‌های معاند که به علت برخورداری از امکانات شبکه‌های جاسوسی آمریکایی قابلیت نفوذ به آن ظاهرا غیرممکن بود، ضربات سختی بر پیکره اهداف مغرضانه استکبار جهانی وارد کرد. منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900618000454
  22. دوست عزیز میتونه هر دوش باشه...
  23. تکمیلی/ در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در ليبي عنوان شد: تکذیب قطعی کشف پیکر امام موسی صدر خبرگزاری فارس: سخنگوی شورای انتقالی لیبی، رئیس شورای نظامی شهر طرابلس، سخنگوی نظامیان لیبی و چند خبرنگار ليبيايي نيز در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس کشف پیکر امام موسی صدر را تکذیب کردند. به‌ گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در طرابلس، ساعاتی پیش شبكه آمريكايي «الحره» به نقل از منابع خبري مدعی شد پیکر امام موسی صدر به همراه 17 زندانی دیگر در یکی از بیمارستان‌های لیبی کشف شده است. بلافاصله اين خبر كه در برخي شبكه هاي اجتماعي نيز منتشر شده بود، از سوي رسانه ها تكذيب شد. در همين راستا منابع رسمی ليبي اعم از اعضاي شوراي انتقالي و روزنامه‌نگاران در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، کشف پیکر امام موسی صدر را تکذیب کردند. "محمود شمام" سخنگوی شورای انتقالي لیبی در این باره‌ به‌ خبرنگار خبرگزاری فارس اين خبر را كذب خواند و گفت: با توجه‌ به‌ شخصیت امام موسی صدر و اهمیت این موضوع، اگر پیکر ایشان کشف می شد، شورای انتقالی و بنده‌ از آن مطلع می شدم اما تاکنون چنین چیزی به‌ ما ابلاغ نشده‌ است. خبرنگار خبرگزاری فارس برای پیگیری این خبر با " عبد‌الكریم بالحاج" رئیس شورای نظامی طرابلس،سرهنگ "احمد باني" سخنگوي شوراي نظامي وابسته به شوراي ملي انتقالي ليبي و چندین خبرنگار از شهرهای مختلف این کشور تماس گرفت اما همه‌ آنها کشف پیکر امام موسی صدر و خبر این شبکه‌ آمریکایی را تکذیب کردند. خبرنگار شبكه العاصمه ليبي: ما نگفتيم جسد امام موسي صدر پيدا شده "محمد منعیم" خبرنگار شبکه‌ خبری ليبيايي العاصمه که‌ برای اولین بار این شبکه‌ خبر کشف اجساد را منتشر کرد، در گفت‌وگو با خبرنگار فارس ماجرا را چنين روايت كرد: ما نگفتیم که‌ جسد امام موسی صدر پیدا شده‌ بلکه‌ شبکه‌ خبری ما به‌ نقل از یک شاهد عینی اعلام کرد در یکی از زیر زمین های بیمارستان طرابلس چندین جسد پیدا شده که‌ احتمال می رود زمان مرگ آنها چند ماه‌ پیش باشد و یا چند سال پیش باشد. وي افزود: ما نیز اعلام کردیم کشف این اجساد در حالی است که‌ هنوز از سرنوشت امام موسی صدر خبری نیست اما شبکه‌ آمریکایی الحره‌ با کپی برداری ناشیانه‌ از این خبر بخش های از آن را سانسور و بخش های را نیز به‌ آن افزود. در حالي كه بسیاری از صاحبنظران معتقدند كه امام موسي صدر زنده است، به نظر می رسد اينگونه خبرسازي ها، تلاش براي القاي شهادت این عالم شیعی و بستن پرونده ربایش اوست. منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900618000684
  24. گزارشی از زندان‌های قذافی اتاق بازجویی و شکنجه به جاي درمانگاه براي زندانيان خبرگزاری فارس: در زندان‌هاي قذافي با این‌که جایی به نام داروخانه و درمانگاه بوده، اما عملا از محل اختصاص یافته به درمانگاه برای بازجویی از زندانیان سیاسی و شکنجه آنها استفاده می‌شود. خبرگزاری فارس: اتاق بازجویی و شکنجه به جاي درمانگاه براي زندانيان به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری الفجر، هم اکنون که دیکتاتوری معمر قذافی پس از 42 سال سرنگون شده و کشور بدست انقلابیون افتاده، ابعاد تازه‌ای از جنایات چهار دهه‌ای این رژیم برملا می‌شود که زندان‌های قذافی گوشه‌ای از این جنایات است، در این گزارش سلسله‌وار تلاش شده‌ به این زندان‌ها و جنایات صورت گرفته در آنها پرداخته شود و در چهارمین بخش از این مجموعه گزارش‌ها به زندان عین زاره می‌پردازیم. بخش‌های مختلف زندان زندان عین زاره به همراه زندان زندان ابو سلیم از جمله زندان‌های مخوف رژیم قذافی بشمار می‌اید. این زندان متشکل از دوبخش است. بخش اول: بازداشت‌گاه‌های زندانیان سیاسی را دربرمی‌گیرد که کاملا از دیگر بخش‌های زندان جداست و زندانیان آن را لیبی‌هایی تشکیل می‌دهد که بدون محاکمه بازداشت شده و اکثرا افراد بی‌گناه بودند که به جرم‌های واهی مخالفت با رژیم بازداشت شدند. تاکنون هیچ سازمان یا موسسه مدافع حقوق بشر داخلی یا بین المللی اجازه بازدید از این بخش از زندان را نیافته است. اما بخش دوم زندان: زندانیان جنایی را دربرمی‌گیرد و تا پیش از سقوط رژیم قذافی 3 هزار زندانی را در خود جای می‌داد که علاوه بر لیبی‌ها افرادی از سایر ملل هم در میان آنها مشاهده می‌شدند. معروفیت عین زاره اما معروفیت این زندان جدای از زندان سیاسی‌اش که در آن انواع و اقسام شکنجه‌ها به دستور مستقیم رژیم و دستگاه اطلاعاتی‌اش اعمال می‌شود، به خاطر دریاچه بسیار بزرگ سیاهی است که میدان زندان را فراگرفته است. دریاچه‌ای متشکل از فاضلاب‌های زندان این دریاچه در واقع دریاچه‌ای متشکل از فاضلاب زندان است که در طول شبانه روز فاضلاب تمام بخش‌های زندان چه سیاسی و چه جنایی به آن ریخته می‌شود تا بوی تعفن و لجن شدید و نفرت انگیزی که خارج از تحمل بشری است، از آن به مشام زندانیان برسد و البته جدای از بو وجود این دریاچه در وسط زندان با توجه به عدم بهداشتی بودن آن خطر بسیار بزرگی برای بهداشت و سلامت زندانیان تشکیل می‌دهد و بالطبع مسئولان زندان برای تامین آب مورد نیاز زندان از چاه‌های همجوار زندان استفاده می‌کنند که این دریاچه بوده و در سالم بودن ان جای شک و تردید بسیار است؛ افزون بر این‌که این دریاچه محل تجمع انواع و اقسام حشرات مانند پشه و سوسک و موش است که تمام بخش‌های زندان را پر کرده است، همچنین در کنار زندان انبار قدیمی و فرسوده‌ای وجود دارد که تمام اشیاء قدیمی و مازاد از زمان تاسیس زندان تاکنون در آن نگهداری می‌شود. سلول‌‌های انفرادی زندان رو به روی این دریاچه و دقیقا مقابل آن دستشویی‌های زندانیان قرار دارد که بسیار آلوده بوده و از در موارد بیشماری از آنها به عنوان سلول انفرادی جهت شکنجه زندانیان استفاده می‌شود. یکی از زندانیانی که موفق شد، نامه‌ خود را به خارج زندان برساند، می‌گوید، چندین ماه را در این دستشویی‌ها به عنوان سلول انفرادی سپری کرده، جایی که علاوه بر آلودگی بسیار شدید مملو از انواع و اقسام حشرات و جانوران موذی است. این زندانی می‌گوید: کسی که وارد این زندان می‌شود، از آن خارج نمی‌شود، مگر این‌که کسی را جایگزین وی پیدا کنند. غذا در این زندان روزی یکبار از شکاف کوچکی که در درب آن جای داده شده، به زندانی داده می‌شود و لازم به توضیح نیست که مساحت یک دستشویی چه اندازه است و دستشویی بسیار آلوده‌ای که روبه دریاچه فاضلابی که 24 ساعت از آن بوی تعفن و لجن به مشام می‌رسد، چه شرایطی دارد و زندانی در آن چگونه شب‌ها و روزهای خود را سپری می‌کند. انتشار انواع و اقسام بیماری‌ها در میان زندانیان این وضعیت که مغایر با ساده‌ترین حقوق بشری است، موجب انتشار انواع و اقسام بیماری‌ها بویژه بیماری‌های ریوی مانند سل و آسم و انواع و اقسام حساسیت‌ها و بیماری‌های پوستی در میان زندانیان شد که بیش از پیش بر درد و رنج آنها می‌افزود و بالطبع در این میان نه از پزشک خبری و نه دارو و نه درمان. بندهای دیگر زندان سیاسی اما زندانیانی که خارج از این سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شدند و اوضاع بهتری داشتند، در واقع در اتاق‌های کوچکی جای داده می‌شدند که 4 نفر را در خود جای می‌داد، بخش سیاسی زندان عین زاره دربرگیرنده 8 بخش بود که در هر بخش 24 اتاق یا همان بند وجود داشت و برآورد می‌شود تا زمان سرنگونی رژیم قذافی 600 زندانی در این بخش سیاسی نگهداری می‌شدند، مابین هر یک از بخش‌های زندان پلی احداث شده بود که مورد استفاده نگهبانان زندان قرار می‌‌گرفت و علاوه بر این که این پل‌ها ارتباط بخش‌های مختلف زندان سیاسی را فراهم می‌کردند، 24امکان زیر نظر گرفتن 24 ساعته زندانیان را برای نگهبانان بوجود می‌آورد. تخمین زده می‌شود که 70 نگهبان از داخل بخش سیاسی محافظت می‌کردند و این جدای از نگهبانی مرکزی زندان است. درمانگاه یا اتاق بازجویی و شکنجه با این‌که در زندان جایی به نام داروخانه و درمانگاه جای داده شده، اما عملا از محل اختصاص یافته به درمانگاه برای بازجویی از زندانیان سیاسی و شکنجه آنها استفاده می‌شود و در طول ماه تنها دو پزشک به زندان سرمی‌زنند که غالبا به وظایف خود در برابر زندانیان عمل نمی‌کنند. تحت فشار قرار دادن خانواده‌ها و وابستگان زندانیان دردها و رنج‌های این زندان فقط به محدود به خود زندانیان نمی‌شود، بلکه خانواده‌های آنها را هم دربرمی‌گیرد، بگونه‌ای که خانواده‌های بسیاری از زندانیان عین زاره در معرض انواع و اقسام تهدیدها و فشارها قرار می‌گیرند، یکی از زندانیان سیاسی این زندان که بعدها از آن آزاد شد، دریافت هنگامی‌که او در زندان بود، هر از چندگاهی افرادی از زندان نزد مادرش می‌آمدند و با تحویل لباس‌های خونین تحت عنوان این‌که لباس‌های پسر اوست از وی لباس تمیز می‌گرفتند و نیاز به گفتن نیست که مادر هنگام دیدن چنین صحنه‌هایی چه احساسی پیدا می‌کند. بازدید معمر قذافی از زندان وضعیت اسفبار این زندان و دیگر زندان‌های رژیم قذافی هیچ‌گاه از نگاه مسئولان رژیم و حتی شخص قذافی دور نبود، چراکه برخی از زندانیان سیاسی که بعدها از این زندان آزاد شدند، تاکید می‌کنند به چشم خود قذافی را با همراهانش دیده‌اند که از این زندان بازدید کرده و از وضعیت آن مطلع شده‌اند. آنها تاکید می‌کنند، قذافی از سلول‌های انفرادی عین زاره دیدن کرده و وضعیت زندانیان هنگام بیرون آمدن از اتاق‌های بازجویی و نحوه شکنجه آنها را دیده است و مثل همیشه به آنها نگاهی انداخته و گذشته است و این زندانیان اعلام آمادگی کرده‌اند که در صورت نیاز در برابر مراجع ذیصلاح داخلی و بین المللی در این‌باره شهادت بدهند. منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900613000181