saeed1985

Members
  • تعداد محتوا

    74
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های saeed1985

  1. saeed1985

    روباط جنگجو

    روبات زير دريايي انواع مختلفي داره مثلا دريايي يا زميني و بحث بسيار پيچيده اي به شما ميرود . شما اگر يك مقداري در مورد كارتون توضيح بديد دوستان تو سايت به شما كمك خواهند كرد. شما بايد بگيد در چه زمينه اي فعاليت داريد؟
  2. جنگنده ناو نشین mig29k کد نشانه گذاری: 9-31 نام در ناتو: Fulcrum ساخت: میگویان تاریخ اولین پرواز: 23 ژوئن 1988 خدمه:1 نفر نمونه پایه: میگ29سی تاریخ ورود به خدمت: 1999 طول بال ها: در حالت باز 11.99 متر مساحت بال ها: 42 متر طول بدنه: 17.37متر ارتفاع: 5.18 متر وزن خالص: 12700 کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 17700 کیلو گرم بیشترین وزن: 22400 کیلوگرم وزن داخل باک: 4540 کیلوگرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4хR-27R 4хR-27Т 8хR-60М 8хR-73 2хR-27RE 2хR-27ТE 8хR-77 موشکهای هوا به سطح: 120хС-8 6хС-24 4хKH-31А 4хKH-31P 4хKH-29Т وزن مهمات: 5500 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-3E سرعت متوسط: 1250 کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1400کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2300 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: 1430کیلومتر شعاع عملیاتی: بدون سوختگیری در ارتفاع پایین 750 کیلومتر با سوختگیری در ارتفاع بالا 3000 کیلومتر با یکبار سوختگیری 5700 کیلومتر دورترین برد: 2100 کیلومتر طول برخاست: 110-195 متر مسافت طی شده برای پرواز: 150-300 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 296 متر بر ثانیه سقف پرواز: 17.5 کیلومتر تحمل جی: 8.5 جنگنده میگ 29 کا یک جنگنده ناونشین سبك است که رهگیر هوایی خوبی در همه نوع شرایط آب وهوایی و شب وروز میباشد. توانایی رهگیری راداری اهداف در ارتفاع 20 تا 27 کیلومتر را دارا میباشد . این جنگنده توانایی منهدم کردن زیر دریایی رو نیز دارد . و میتواند وظیفه آواکس با برد نزدیک را نیز ایفا کند. همچنین برای اسکورت ناوها میتوان از این جنگنده استفاده کرد. اخيرا نيروي دريايي هند تعدادي از اين جنگندهها را از روسيه دريافت كرده است . منبع:www.rusarmy.ru
  3. درسته سوخوي 33 به همراه ميگ29كا ميگ29 كا يو بي سوخو 25يو تي جي سوخو 27 كا يو بي جنگنده هاي ناو نشين روسيه هستند.
  4. عملیاتی منحصر به فرد با خلبانانی منحصر به فرد یکی از شاهرگ های اصلی عراق، شهر موصل بود. در این شهر پایگاه هوایی موصل و همچنین مخازن سوخت قرار داشت. پایگاه هوایی موصل بارها مورد تاخت و تاز تیزپروازان نیروی هوایی قرار گرفته بود ولی مخازن سوخت هیچ وقت به طور کامل منهدم نشده و در تمامی حملات خسارت وارده بسیار جزئی بود. حتی در یک عملیات هدف همین مخازن بود که به دلیل استتار و ابهام انگیز بودن محل قرار گیری، خلبانان نتوانستند آن جا را پیدا کنند. از آن جا که این مجموعه برای عراق بسیار مهم بود و در واقع یکی از شاهرگ های حیاتی به حساب می آمد، از سوی دشمن بسیار محافظت می شد؛ به طوری که سرتاسر این منطقه توسط موشک های سام 2 و 3 و 6 و پدافند هوایی قدرتمند پوشش داده می شد. در حملات قبلی، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سه تن از بهترین خلبان های خود را به نام های سرلشکر خلبان شهید "علی اقبالی"، سرلشکر خلبان شهید "اسدالله بربری" و سرلشکر شهید "دلحامد" را بر فراز موصل از دست داده بود و خلبانان نیروی هوایی به این منطقه "لانه زنبور" می گفتند. این مخازن باید منهدم شود از سوی فرماندهی نیروی هوایی دستوری ابلاغ شد که بر مبنای آن طرحی پی ریزی شود و به هر نحو ممکن این مخازن منهدم شوند. زیرا با انهدام این مجموعه، عراق عملا در سوخت رسانی به هواپیماها و تجهیزات زمینی خود با مشکل روبه رو می شد. طراحی و برنامه ریزی عملیات آغاز می شود کار بر روی این عملیات آغاز گردید و طراحان اتاق جنگ نیروی هوایی مشغول طراحی نقشه حمله شدند. در این عملیات سه چیز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود: اول: برق آسا بودن عملیات دوم: سبک بودن هواپیماهای شرکت کننده سوم: سکوت مطلق رادیویی در کنار این سه اصل، باید طوری عمل می شد که دشمن کاملا غافلگیر شود. پس برای اجرای این عملیات باید نقشه، علائم و مختصات به صورت دقیق محاسبه می شد تا در هر شرایط جوی، خلبانان بتوانند آن جا را پیدا و منهدم کنند. نکته دیگر استفاده از تعداد جنگنده بالا، برای کاهش وزن بود در عین حالی که می بایست هدایت جنگنده ها را بهترین و ماهرترین خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بر عهده می گرفتند زیرا به دلیل حساسیت بالای منطقه و همچنین محافظت شدید آن، باید احتیاط می شد. شرح عملیات بر روی کاغد بدین شکل بود ابتدا توسط یک فروند اف 4 شناسایی از محل و عکس برداری های لازم انجام شود، سپس 4 فروند اف 5، هر کدام مسلح به چهار بمب در سکوت کامل رادیویی آن جا را درهم بکوبند. پایگاه های مبدا نیز مشخص شد. ذکر می گردد که کل عملیات با رعایت اصول کامل حفاظتی انجام بپذیرد. مرحله اول عملیات: پرواز شناسایی بدین ترتیب یک فروند فانتوم شناسایی "آر-اف-4" نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از یکی از پایگاه های نیروی هوایی جهت شناسایی این منطقه با حفظ اصول حفاظتی کامل به پرواز درآمد. در نزدیکی مرز، فانتوم ارتفاع خود را کم کرده و از لابه لای دره ها گذشته و وارد خاک عراق می شود. خلبان با سرعت به سمت هدف پیش می رود و بعد از رسیدن به آن، ابتدا با سرعت از روی آن رد شده و یک سری از عکس های لازم را تهیه می کند. سپس با گردشی مجدد، ارتفاع خود را به پایین ترین حد ممکن رسانده و با ارتفاع حدود 9 متری از سطح زمین به هدف نزدیک شد، از روی آن می گذرد و عکس های لازم را تهیه می کند. دشمن که تازه متوجه هواپیمای ایرانی شده است، بی امان به سمت آن شلیک می کند که خوشبختانه خلبان با مهارت، مانع اصابت گلوله های ضد هوایی می شود. بعد از اتمام عملیات، خلبان ارتفاع هواپیمای خود را حفظ کرده و با قرار دادن موتور هواپیما در حالت پس سوز (در این حالت بنزین از لوله ای با سوراخ های ریز به پشت موتور جنگنده پاشیده می شود و آتش می گیرد. در نتیجه سرعت هواپیما افزایش می یابد ) با حداکثر سرعت و با ارتفاع کم، سمت خود را به سوی مرزهای ایران طی می کند. خوشبختانه به دلیل ارتفاع کم، سبک بودن و همچنین سرعت بالا، هواپیماهای دشمن موفق به رهگیری هواپیمای شناسایی نمی شوند و خلبان به سلامت به پایگاه مبداء بازمی گردد. مرحله دوم: مشاهده عکس ها، تطبیق و نهایی شدن طرح عملیاتی پس از اتمام عملیات شناسایی و تهیه عکس های هوایی لازم، طرح عملیات با توجه به عکس ها برنامه ریزی می شود. در عکس های گرفته شده، مخازن کاملا مشخص بود، آنها در کنار پایگاه و در جنوب شرقی شهر موصل قرار داشتند. اینک کار طرح ریزی و برنامه ریزی به اتمام رسیده است. تصمیم بر این گرفته می شود که این عملیات توسط پایگاه هوایی تبریز انجام پذیرد، لذا طرح عملیات بصورت محرمانه به پایگاه هوایی تبریز ارسال می شود. مرحله نهایی: انهدام مخازن سوخت خلبانها انتخاب می شوند فرمانده پایگاه و معاون عملیات پایگاه بعد از مطالعه طرح عملیات، مرحوم سرتیپ خلبان "محمد دانشپور" - که یکی از بهترین و ماهرترین خلبانان آن زمان نیروی هوایی بود - را به عنوان لیدر یا همان فرمانده دسته پروازی انتخاب می کنند. بعد از اطلاع مرحوم دانشپور از عملیات، نحوه اجرای آن و دیگر جزئیات، از او خواسته می شود که 3 نفر دیگر را خود انتخاب کند. با توجه به حساسیت عملیات، مرحوم دانشپور سروان خلبان "یدالله شریفی راد"، سرلشکر (ستوانیکم آن زمان) شهید "پرویز ذبیحی" و سرلشکر (ستوانیکم آن زمان) شهید "مصطفی اردستانی" را برای این عملیات انتخاب کرد. به هر سه نفر تاکید شد اگر مایل نیستند اجباری نیست و می توانند نیایند، که همگی با اشتیاق جواب مثبت دادند. بعد از موافقت همگی، دانشپور اعلام می کند که هیچ کس نباید از موضوع، محل و... عملیات اطلاع داشته باشد. پس مقرر شد که روز بعد یعنی جمعه بیست و سوم آبان ماه سال 1359 راس ساعت 10 همگی در اتاق بریفینگ (اتاق توجیهات قبل از پرواز) پایگاه حضور داشته باشند. پیش به سوی هدف ساعت 10 صبح روز 23 آبان ماه، دانشپور بریفینگ را آغاز نمود. کلیه ملاحظات از هنگام پرواز تا هنگام بازگشت بازگو شد، همچنین مشکلات احتمالی نیز مرور شد. دانشپور ذکر کرد به دلیل این که پدافند این منطقه خیلی قوی است و احتمال می رود که از سوی رادارهای دشمن شناسایی شویم، سکوت مطلق رادیویی در کل مسیر رفت و برگشت الزامی است. به همین دلیل بار دیگر به دقت مختصات محل، مورد ارزیابی قرار گرفت و به سوالات نیز پاسخ داده شد تا نیازی به مکالمه رادیویی نباشد. شماره های پروازی هم مشخص شد: شماره یک: سرهنگ دانشپور لیدر دسته شماره دو: ستوان ذبیحی شماره سه: سروان شریفی شماره چهار: ستوان اردستانی آرایش پروازی هم بدین شکل مشخص شد: لیدر دسته ابتدا، شماره 2 روی بال چپ، شماره 3 روی بال راست و شماره 4 در امتداد شماره 3 روی بال راست او. هر چهار فروند روی باند قرار می گیرند و با استفاده از علائم، سه فروند دیگر آمادگی خود را به لیدر دسته اعلام می کنند. پس از لحظاتی جنگنده ها پرواز می کنند و در ارتفاع 12000 پایی قرار می گیرند. جنگنده ها با ارتفاع کم به سمت شمال به پرواز ادامه دادند و از مرز گذشتند. راه به شکلی بود که جنگنده ها می بایست در ارتفاع پایین از میان دره ها بگذرند. در این هنگام جنگنده ها در ارتفاعات شمالی عراق در میان دره ها بودند و آرایش خود را نیز به شکل خطی (پشت سرهم) تغییر داده بودند. در بعضی از نقاط به دلیل تنگی دره مجبور بودند هواپیما را کج کنند تا بال ها با صخره برخورد نکنند. بعد از اتمام کوه ها جنگنده ها با گردشی خود را در مسیر پایگاه قرار دادند. هدف شناسایی و منهدم می شود در حدود سه مایلی پایگاه، لیدر دسته فرمان پاپ (اوج گرفتن و سپس شیرجه زدن بر روی هدف) را صادر می کند. ابتدا خود و به دنبال آن شماره 2 تا ارتفاع 9000 پایی اوج گرفته و بر روی هدف شیرجه می روند. در همین لحظه شماره 3 و 4 نیز شروع به اوج گرفتن می کنند. شماره 1 و 2 هدف ها را با دقت هرچه تمام تر منهدم می کنند. چون فاصله زمانی بین دو دسته بود آتشی که از بمباران دسته اول به پا شده بود توسط دسته دیگر کاملا قابل مشاهده بود. سپس شماره 3 و به دنبال آن شماره 4 روی هدف شیرجه می روند و بمب های خود را تخلیه می کنند. عملیات تا این لحظه کاملا موفق است. مخازن بزرگ نفت همگی در آتش می سوزند. جنگنده ها با مانورهای بجا، سعی می کنند که از مهلکه فرار کنند زیرا پدافند دشمن مانند فردی که دچار هذیان شده باشد، بی هدف به هر سوی تیر اندازی می کنند. به همین جهت اولین اشتباه رخ داد. طبق قرار قبلی جنگنده ها باید به سمت شمال پرواز می کردند، ولی شماره 2 به اشتباه به سمت شرق پرواز کرد و برای رهایی از دست پدافند، هواپیمای خود را نیز در حالت پس سوز قرار داد. شماره 4 تلاش می کند تا به او برسد و به ناچار سکوت را شکسته و فریاد می زند: - شماره 2 کجا میری؟ مسیر سمت شماله، اشتباه می ری ... در این لحظه لیدر دسته در رادیو اعلام می کند: - سکوت رادیویی را حفظ کنید شماره 2 که متوجه اشتباه شده بود، بلافاصله مسیر خود را به سمت شمال اصلاح کرد. ذبیحی پروازی جاودانه آغاز می کند در راه بازگشت شماره 2 متوجه پاسگاه مرزی می شود و به سمت آن شیرجه رفته و شروع به تیزاندازی می کند. در همین حال چون به وجد آمده بود، مرتب از پشت رادیو فریاد می زد و خوشحالی می کرد. که شماره 4 به او می گوید اشتباه زدی به هدف نخورد. در همین لحظه ناگهان دو شبح از دور مشاهده شدند. شماره 4 متوجه شده و اعلام می کند: - ذبیحی ... هواپیمای عراقی ... بزن روی پس سوز و فرار کن. با اعلام شماره 4 (شهید اردستانی) شماره 1 و 3 (دانشپور و شریفی) همگی باک های سوخت خارجی را برای سبک شدن هواپیما رها می کنند و هواپیما را در حالت پس سوز قرار می دهند چون مهماتی برای مقابله با میگ های عراقی نداشتند. ذبیحی نتوانست سریعا عکس العمل نشان دهد و متاسفانه مورد هدف موشک میگ عراقی قرار می گیرد و همچون قطعه ای آتش به زمین برخورد می کند. شهید ذبیحی به خاطر این که ارتفاع کمی از سطح زمین داشت و همچنین متلاشی شدن هواپیمایش، متاسفانه فرصت پریدن از هواپیما را نیز پیدا نکرد. او همراه با هواپیمایش با زمین برخورد کرد ولی خود پروازی دیگر را شروع کرد و به عرش رفت و جاودانه شد. تعقیب تا ترکیه میگ ها با سرعت شروع به تعقیب هواپیماهای ایرانی می کنند. هر سه خلبان به دلیل نزدیکی میگ ها و همچنین نداشتن سوخت کافی، به سمت مرز ترکیه پرواز می کنند. لحظاتی بعد درحالی که دانشپور از مسیر دیگر به سمت ایران رفته بود، شریفی و اردستانی خود را به ترکیه می رسانند که بلافاصله به سمت ایران گردش می کنند چون هرچند از دست میگ های عراقی خلاصی پیدا کرده بودند، ولی دو خطر آنها را تهدید می کرد. اول هدف قرار گرفتن توسط موشک های زمین به هوای ترکیه و دوم اتمام سوخت هواپیما به خاطر استفاده از پس سوز. پس درحالی که هر جنگنده با چشم قادر به مشاهده دیگری نبود، در ارتفاع کم به مسیر ادامه دادند ولی متوجه شدند که با این حالت هرگز به ایران نخواهند رسید؛ لذا یکی از خطرها را پذیرفته و ارتفاع را زیاد کرده و به سوی ایران حرکت کردند. حسن این کار این بود که در ارتفاع بالا، هواپیما سوخت کم تری مصرف می کند. علاوه بر آن در صورت اتمام سوخت، مسافتی بیشتر را می توان طی کرد و امکان زنده بودن خلبان نیز در هنگام خروج اضطراری بیشتر می شود. فرود اضطراری در ارومیه تا پایگاه تبریز نزدیک به 120 مایل راه بود. درحالی که جنگنده ها سوخت برای طی 80 مایل بیشتر نداشتند. با نزدیک شدن به مرز هرکدام در شرایط اضطراری قرار می گیرند و تصمیم می گیرند که در نزدیک ترین پایگاه به مرز رفته و در آن جا فرود بیایند. با تماس با رادار این کار میسر می شود و رادار اعلام می کند در فرودگاه ارومیه فرود بیایید. سرانجام دو جنگنده با فاصله زمانی کمی از مرز می گذرند. درحالی که در این هنگام میزان سوخت باقی مانده آنها حدود 300 پوند می باشد. در این هنگام دانشپور از اردستانی که نزدیک تر به شهید ذبیحی بود از حال او جویا می شود که به دلیل اضطرابی که در صدای اردستانی بوده منصرف می شود و او نیز می گوید در ارومیه فرود بیایید. چون هرلحظه امکان سقوط هواپیما به دلیل تمام شدن سوخت می رفت، تقاضا می کنند که از جهت مخالف روی باند بنشینند که موافقت می شود. در این زمان هواپیمای اردستانی 150 پوند بنزین و هواپیما سروان شریفی 100 پوند بنزین بیشتر نداشت و این درحالی بود که حداقل سوخت لازم برای یک هواپیما 600 پوند است. ابتدا اردستانی در فرودگاه ارومیه فرود می آید و دقایقی بعد سروان شریفی نیز فرود می آید. بعد از سوختگیری، هر دو جنگنده به سمت پایگاه تبریز پرواز می کنند. به محض رسیدن به پایگاه تبریز، دانشپور به استقبال آنها می آید. آنها که از موضوع شهید شدن ذبیحی اطلاع نداشتند، پرسیدند: - چی شده؟ که ماجرا توسط اردستانی تعریف می شود. همگی متاثر می شوند و سکوت لحظاتی حکم فرما می شود. ولی چاره ای نیست ذبیحی سبکبال پرکشیده بود. پیکر پاک سرلشکر خلبان شهید پرویز ذبیحی 22 سال بعد، همراه با پیکر پاک تعداد دیگری از خلبانان شجاع ما از جمله شهیدان دوران، اقبالی، بربری، افشین آذر، جهانشاه لو و... به میهن اسلامی مان بازگشت. www.sajed.irمنبع
  5. سوخوی33 کد نشانه گذاری: T-12 نام در ناتو:flanker ساخت: کارخانه سوخو okb تاریخ اولین پرواز: 17 آگوست 1987 خدمه:1 نفر نمونه پایه: سوخوی 27 تاریخ ورود به خدمت: 31 آگوست 1998 طول بال ها: در حالت باز 14.7 متر وبال های کوچک جلویی 7/4 متر مساحت بال ها: 38.1 متر طول بدنه: 21.185متر ارتفاع: 5.85 متر وزن خالص: کیلو گرم 18500 وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: کیلو گرم 29490 بیشترین وزن: 33000 کیلوگرم وزن داخل باک: 9400 کیلوگرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 6 х R-27R, 6 х R-27Т, 2 х R-27RE, 2 х R-27ТE, 6 х R-73 موشکهای هوا به سطح: 120 х С-8, 30 х С-13, 6 х С-25 , قابلیت حمل موشک ضد کشتی "ماسکیت" موتور: دو موتور توربوفن AL-31K سرعت متوسط: 800 – 950 کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1400کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2300 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: در ارتفاع پایین1250 کیلومتر در ارتفاع بالا 3000 کیلومتر دورترین برد:3000 کیلومتر طول برخاست: 650-700 متر مسافت طی شده برای پرواز: 600 – 750متر مسافت طی شده برای فرود : 620 متر با چتر ترمز بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 300 متر بر ثانیه سقف پرواز: 17 کیلومتر تحمل جی:9 سرعت جدا شدن از روی عرشه ناو: 140 کیلومتر در ساعت نيروي دريايي روسيه از نوع ناونشين اين هواپيما که با نام Su-33يا Su-27K شناخته ميشود ، استفاده ميکند.مشخصه اصلي اين هواپيما بالهاي تاشو آن براي صرفه جويي در فضاي روي عرشه ناو هواپيما بر، ارابه هاي فرود تقويت شده و قلاب نگهدارنده هواپيما هنگام فرود است. سوخو 33 که احتمالا مدرن ترين هواپيماي ناوگان هوايي نيروي دريايي روسيه است ، وظيفه دفاع از حريم هوايي ناوهاي هواپيما بر کلاس " آدميرال کازنتسف" را بر عهده دارد. اساسی ترین فرق ظاهری سوخو 27 و 33 بالکهای کوچک جلوی بال در سوخو 33 است. در سال 1989 آزمایشات su33 روی ناو شروع شد. تعبیه یک لوله سوخت گیری هوایی، کاهش طول مخروط دم، بالهای جمع شدنی و همچنین امکان حمل موشک ضد کشتی ماسکیتو، دیگر تغییرات سوخو33 نسبت به سوخو 27 است. منبع :www.rusarmy.ru
  6. saeed1985

    بزرگترین خلبانان جهان

    سال 1328 ورامین روستای قاسم آباد روزهای نخستین زمستانی سرد در روستای "قاسم آباد" ورامین با گرمی برای خانواده اردستانی آغاز شد. در یازدهم دی ماه سال 1328 خداوند کودکی به این خانواده بخشید که نام او را مصطفی گذاشتند. نامی که سال ها بعثیون با شنیدن آن لرزه به اندام شان خواهد افتد. به راستی آیا کسی فکر می کرد که این کودک سال ها بعد، یکی از حماسه سازان ایران اسلامی گردد! "کسی که صدام حسین اعلام نمود هر کس زنده یا سربریده سرهنگ مصطفی اردستانی را بیاورد، جایزه ای بس ذی قیمت و ارزنده به او تعلق خواهد گرفت." دوران طفولیت و تحصیلات و در نهایت اخذ دیپلم، برای مصطفی همگی در ورامین اتفاق افتاد. اینک سال 1348 است. مصطفی بعد از اخذ دیپلم در همین سال، عازم خدمت مقدس سربازی می شود. خدمت او نیز سرشار از حماسه است. پس از طی دوران آموزش به عنوان یکی از سپاهیان دانش، در یکی از روستاهای اسفراین مشغول به گذراندان ادامه خدمت می شود. با توجه به بافت این روستا، شرایط جغرافیایی آن و مساعد بودن شرایط برای کشت خشخاش، مردم این روستا اکثرا و به صورت فراگیر به این کار می پرداختند. در این شرایط مصطفی برخود واجب می دید به عنوان یک مسلمان، فریضه امربه معروف ونهی از منکر را ادا کند. پس با صحبت های دوستانه ای که با روستائیان می کرد، سعی می نمود ه آنها را از کشت خشخاش منع کند. روزها به تندی سپری شد. اکنون سال 1350 است. مصطفی که خدمت سربازی را با موفقیت طی نموده، با توجه به علاقه ای که به فن خلبانی و نیروی هوایی داشت، وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. کلاس های فشرده آغاز شد و مصطفی با موفقیت دوره مقدماتی پرواز را سپری کرد. حال بایست برای تکمیل این دوره و فراگرفتن فنون پیشرفته خلبانی همچون دیگر خلبانان آن زمان نیروی هوایی، به خارج اعزام می شد. پس مصطفی به همراه تعدادی دیگر از خلبانان به ایالات متحده آمریکا اعزام می شود. پس از فراز و نشیب های فراوان و بعد از سپری کردن 3 سال آموزش در آمریکا، سال 1353 مصطفی موفق به اخذ گواهینامه خلبانی در هواپیماهای "اف - 5" می شود، به ایران بازمی گردد و با درجه گستوان دومی" در رسته خلبانی اف 5 در پایگاه چهارم شکاری دزفول، مشغول به خدمت می شود. وی از همان زمانی که قرار بود به آمریکا اعزام شود و همچنین پس از بازگشت از آن جا، همواره جوانی شاد، بشاش و درعین حال بسیار متدین بودد و نسبت به مقدسات دینی بسیار مقید و سخت گیر. با توجه به هوش بالای مصطفی و به دلیل اندام وزیده ای که داشت، به تدریج به یکی از بهترین خلبانان نیروی هوایی تبدیل شد. بعد از یک سال از این پایگاه به پایگاه ششم شکاری منتقل می شود و تا سال 1356 در این پایگاه و بعضا در پایگاه چهارم شکاری دزفول، به خدمت می پردازد. چگونه مصطفی از قهرمان پاکستانی شات گرفت در سال 1354 به عنوان یکی از خلبانان منتخب نیروی هوایی، برای انجام یک سری مسابقات تیراندازی با هواپیما عازم پاکستان می شود. در بین خلبانان پاکستانی، سرگرد خلبانی بود که در جنگ بین هندوستان و پاکستان، چندین هواپیمای هندی را سرنگون ساخته بود و در آن زمان قهرمان نیروی هوایی پاکستان شناخته می شد. لذا با غرور خاصی راه می رفت و هنگام عبور از کنار دیگران، به اصطلاح به عالم و آدم فخر می فروخت. سرانجام روز مسابقه فرا رسید. کلیه هواپیماها که برای مسابقه آمده بودند، پرواز می کنند. مصطفی که علیرغم جوانی، مهارت بالایی در پرواز داشت، تصمیم می گیرد در آسمان با سرگرد پاکستانی به یک نبرد هوایی آزمایشی بپردازد. نبرد هوایی شروع می شود و بعد از چند لحظه، در میان حیرت حاضران، مصطفی با چند مانور ماهرانه از سرگرد پاکستانی شات می گیرد. (شات یعنی هواپیما را طوری هدایت کنی که پشت سر هواپیمای دیگر قرار بگیرد و به عبارت بهتر، در تیررس باشد. در فن هواپیمای گرفتن شات یعنی هدف قرار دادن هواپیمای حریف.) پس از پایان پرواز، سرگرد خلبان به نزد مصطفی - که در آن زمان ستوان دوم بود - می آید و می گوید: - توقهرمانی، نه من. ازدواج و انتقال به پایگاه های دیگر در سال 1356 مصطفی ازدواج می کند و همزمان به پایگاه دوم شکاری تبریز منتقل می شود. این رویه همچنان ادامه پیدا می کند و در سال 1357 درحالی که چند هفته ای به پیروزی انقلاب مانده بود، به همراه تعدادی دیگر از خلبانان پایگاه تبریز به پایگاه هوایی مشهد اعزام می شوند. وی در آن موقع آرام و قرار نداشت و به دور از چشم مسئولین پایگاه، با لباس شخصی به جمع تظاهرکنندگان می رفت. بدون شک او را می توان از نخستین خلبانان حزب اللهی قلمداد کرد که در به ثمر رسیدن انقلاب و آگاهی پرسنل نیروی هوایی، نقش به سزایی را ایفا کردند. روز سرنوشت ساز آغاز می شود روز عمل فرا رسیده است. صبح روز 22 بهمن سال 1357 شهر مشهد، اردستانی به همراه تعدادی از خلبانان پایگاه هوایی مشهد، با لباس نظامی و به صورت علنی، به صفوف مردم انقلابی می پیوندند و راه حرم امام رضا (ع) را در پیش می گیرند. مردم انقلابی وقتی خلبانان را در میان خود می یابند، به شور آمده و آنها را بر دوش می گیرند و بدین ترتیب شهید اردستانی و دیگر خلبانانی که به مردم پیوسته بودند بر روی دوش آنان تا حرم امام رضا (ع) همراهی می شوند. شهید اردستانی درحالی که بر دوش مردم بود، سوار بر موج انقلابی فریاد می کشید " الله اکبر خمینی رهبر ". وقتی خلبانان به تالار آینه رسیدند، حجت الاسلام "واعظ طبسی" (تولیت آستان قدس رضوی) آن جا ایستاده بود. شهید اردستانی و کلیه خلبانان حاضر، به ایشان اطمینان دادند که حتی یک هواپیما از پایگاه برای سرکوب مردم به پرواز درنخواهد آمد. تروری که عقیم ماند از لطف خداوند در همان روز، انقلاب نیز پیروز شد. بعد از پیروزی، مدارکی به دست آمد مبنی بر این که در شامگاه روز 22 بهمن سال 1357 گروهی می خواستند به محل استراحت اردستانی و همسرش حمله کرده و هر دو را ترور نمایند که خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی، این توطئه عقیم ماند. اردستانی مدتی بعد از انقلاب به پایگاه هوایی تبریز مراجعت کردد و نخستین هسته تشکل خلبانان حزب اللهی را در پایگاه هوایی تبریز به همراه سرتیپ (سروان آن زمان) "حبیب بقایی" - فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران - و چند نفر دیگر پی ریزی کردند. شهید اردستانی که در این زمان به عنوان افسر خلبانان شکاری در پایگاه هوایی تبریز مشغول به خدمت بود، شروع به برگزاری جلسه های قرآنی و دعای کمیل نمودد و همزمان جهاد سازندگی پایگاه دوم شکاری تبریز را به سرانجام رساند. در این زمان وی با همکاری چند نفر از دوستانش، در پایگاه اقدام به انتشار یک نشریه درون گروهی با نام "مخلصین" نمودند که حاوی مطالب اعتقادی و فرهنگی بود. عراق نقشه شوم خود را اجرا کرد 31شهریور سال 1359 دولت بعثی عراق نقشه ای را که مدت ها در سر می پروراند، اجرا کرد و در بعد از ظهر همین روز، پایگاه های هوایی ایران را بمباران کرد. پایگاه هوایی تبریز هم مستثنی نبود. عراق با هشت فروند میگ، این فرودگاه را نیز بمباران کرد. اردستانی که از چند روز قبل در مرخصی بود و در انتظار تولد فرزند اولش، با اطلاع از این موضوع تصمیم می گیرد به هر طریق ممکن خود را به تبریز برساند. لذا راه زمنی را در پیش می گیرد. در این زمان به دلیل رعب و وحشتی که در بین مردم بوجود آمده بود، اقشار مردم را ترس و واهمه فرا گرفته بود. او خود را از ورامین به تهران و سپس با سختی و از طریق زمینی خود را به پایگاه تبریز می رساند و به محض ورود به تبریز، در ساعت 4 بعدازظهر روز یکم مهر، بلافاصله به فرماندهی می رود و آمادگی خود را برای پرواز اعلام می کند. فرماندهی پایگاه هوایی امیدیه از روز دوم مهر ماه، اردستانی پروازهای جنگی خود را آغاز می کند و این آغازی است برای درخشش او. پروازهای برون مرزی، هر روز به صورت انفرادی و یا گروهی از این پایگاه انجام می شد که اولین داوطلب برای تمام عملیات، او بود و با توجه به شهامت مثال زدنی اش و انجام عملیات غیر ممکنی که در طول یک سال اول جنگ انجام داد، در سال 1360 به درجه "سرهنگ دومی" مفتخر شد و بلافاصله به عنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری امیدیه منصوب شد. با توجه به نوپا بودن این پایگاه، بسیاری از امکانات اولیه برای زندگی پرسنل فراهم نبود که وی مدبرانه، علاوه بر پروازهای جنگی که شخصا انجام می داد، خدمات ارزنده ای را نیز جهت رفاه پرسنل این پایگاه انجام داد. در مدت حضور وی در امیدیه به عنوان فرمانده پایگاه، علاوه بر این که تعداد پروازهای جنگی خود را کم نکرد، پروازهای جنگی این پایگاه را به جبهه های فاو و خرمشهر نیز گسترش داد. او هر هفته با هماهنگی هایی که با برادران پاسدار داشت، از نیروهای رزمنده نیز حمایت هوایی می کرد. هرکس درحسرت کربلاست، اینجا همان کربلاست در تمام مدتی که فرمانده پایگاه هوایی امیدیه بود و تا چندی بعد از آن، به صورت داوطلبانه به پایگاه چهارم شکاری دزفول - که نزدیک ترین پایگاه به مرز عراق بود - می رفت و سخت ترین و خطرناک ترین عملیات را انجام می داد و همیشه این جمله ورد زبانش بود که: " دوستان! هر کس در حسرت حضور در کربلاست، بداند که این جا کربلاست. بدانید فرزند زهرا(س) و آقا امام زمان (عج) نظاره گر ما است" جنگ به روزهای سرنوشت ساز خود می رسد در سال 1363 اردستانی به سمت معاونت عملیات پایگاه هوایی تبریز منصوب می شود و پس از 3 سال به عنوان مدیریت آموزش و عملیات نیروی هوایی منصوب می گردد. در تمام این 3 سال، او همواره خود به مناطق جنگی سفر می کرد و هماهنگی های لازم را با برادران سپاهی و بسیجی انجام می داد. در هنگام ماموریت های برون مرزی، با توجه به خطرهای احتمالی ناشی از پدافند قدرتمند دشمن، در استفاده از مهمات وسواس خاصی به خرج می داد. به طوری که همیشه سعی می کرد هدف را با دقت نشانه گیری و با حداقل مهمات نابود سازد. در طی همین سه سال، اردستانی به همراه سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی"، در قرارگاهی با نام "رعد" گردانی با نام "گردان راهیان کربلا" راه اندازی کردند و تعدادی از خلبانان را که آمادگی حضور داوطلبانه در عملیات داشتند، دور هم جمع کردند که اکثر عملیات دشوار را به صورت داوطلبانه انجام می دادند. شیر نهاجا هوا بسیار بد بود. باران شدیدی درحال باریدن بود. از سوی نیروی های سپاهی و بسیجی، درخواست شده بود به هر طریق ممکن عقبه دشمن بمباران شود. در این هنگام بابایی به دلیل بدی هوا، خود تصمیم به پرواز می گیرد که با اصرار اردستانی مواجه می شود که درخواست داشت او پرواز کند. ابتدا شهید بابایی مخالفت می کند و می گوید هوا اصلا مساعد پرواز نیست، ولی وقتی اصرار او را می بیند، رضایت می دهد و شهید اردستانی بدون فوت وقت به پرواز در می آید. در همین هنگام شهید بابایی در کنار باند زیر باران، به انتظار او می ایستد و با چشمانی اشک بار، به خلبانی که در کنارش بود می گویند: - مصطفی را از دست دادیم ... ولی این پایان کار نبود. 20 دقیقه بعد چرخ های هواپیمای اردستانی باند فرودگاه را لمس می کند و او مورد استقبال شهید بابایی قرار می گیرد و بار دیگر به همگان ثابت می کند درحالی که مسئولیت های مهمی در نیروی هوایی دارد، ولی همچنان داوطلب انجام سخت ترین ماموریت هاست0 بارها در طول یک روز، تا 13 سورتی پرواز عملیاتی داشت که این خود به نوعی یک رکورد در نیروی هوایی بود. به همین سبب بود که در نیروی هوایی، به او "شیرنهاجا" می گفتند. ایمان، اخلاص، دین باوری، دوستداری اهل بیت، عشق به امام و انقلاب، شهامت و بی باکی اردستانی، از ویژگی های منحصر به فرد این شهید بزرگوار بود. انجام بیش از 400 پرواز برون مرزی و 1724 ساعت پرواز، مصطفی اردستانی را به عنوان یکی از قهرمانان جنگ و نیروی هوایی مطرح کرده بود. بعد از شهادت سرلشکر بابایی، به دلیل لیاقت و شهامت و از خود گذشتگی ای که اردستانی داشت، به عنوان معاونت عملیات نیروی هوایی منصوب شد و تا زمان شهادت هم این مسئولیت را به عهده داشت. پاداش مقام معظم رهبری بعد از پایان جنگ، اردستانی و چند تن دیگر از خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، مفتخر به دریافت مدال پرافتخار "فتح" از دستان مبارک مقام معظم رهبری شدند و به همراه این نشان، مبلغ یک میلیون تومان نیز به عنوان پاداش نقدی از سوی مقام معظم رهبری به او و دیگر خلبانان حاضر اهدا شد. پس از گذشت چند روز، اردستانی برای کمک به ساخت مدرسه ای در استان سیستان و بلوچستان، مبلغ پانصد هزار تومان از پاداش خود را اهدا کرد و پانصد هزار تومان الباقی را نیز به حساب "بیت الزهرا(س)" واریز کرد تا برای خرید البسه جهت نیازمندان اختصاص یابد. من دراین قفس تنگ دنیا گرفتارم از روزهای آخر حیات اردستانی، نقل شده است که او درحالی که عکس سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی را بر دست داشت، اشک می ریخت و می گفت: - عباس! تو رفتی و مرا تنها گذاشتی ... من در این قفس تنگ دنیا گرفتارشده ام. از زبان همسر و دخترش نیز نقل شده است که می گفت: - نمی خواهم در بستر بمیرم ... دوست دارم در هواپیما باشم و بدنم تکه تکه شود. سرانجام لحظه وصال فرا می رسد در روز 14 بهمن سال 1373 از دفتر فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران سرلشکر شهید "منصور ستاری" با دفتر اردستانی تماسی برقرار می شود به این مضمون: "فردا صبح ساعت 30/6 اردستانی و یا جانشین وی، در فرودگاه مهرآباد حاضر باشند تا به اتفاق فرمانده محترم نیروی هوایی و تنی چند از فرماندهان این نیرو، جهت شرکت در جلسه هماهنگی فرماندهان نیروی هوایی که در کیش برگزار می شود، حاضر شوند." (لازم به ذکر است که طبق توافقی که اردستانی با جانشین خود داشت، قرار بر این بود که تمام سفرهای اداری را به صورت یکی درمیان بروند و برای این سفر، نوبت جانشین اردستانی بود که به سفر برود، ولی به دلیل آن که او در مرخصی بود، خود اردستانی تصمیم به سفر می گیرد.) پس از ابلاغ این خبر به اردستانی، این بزرگوار که گویا منتظر شنیدن این خبر بوده، می گوید: - یک جوری شدم ... حال عجیبی دارم، مثل این که یکی قلب مرا از جا کنده است. و بلافاصله به نماز می ایستد. به نقل از مسئول دفتر شهید اردستانی، در پایان نماز دو مرتبه با صدای بلند می گویند: - لبیک ... لبیک. روز موعود فرا می رسد. هواپیمای حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، از فرودگاه مهرآباد به پرواز در آمده و پس از ساعتی در کیش فرود می آید. فرماندهان تا بعدازظهر در کیش می مانند و سپس به سمت پایگاه هوایی اصفهان حرکت می کنند و توقف کوتاهی نیز در آن جا می کنند. در ساعت 42/20 شب، خلبان هواپیما را به قصد تهران به پرواز درمی آورد. هنوز چند لحظه از پرواز نگذشته بود که خلبان با برج مراقبت فرودگاه اصفهان تماس می گیرد و اعلام می کند به دلیل بازشدن پنجره کابین، مجبور به فرود اضطراری می باشد و درحالی که هواپیما مشغول گردش برای نشستن در اصفهان بود، در 64 کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان با زمین برخورد می کند و اردستانی به آرزوی دیرینه خود می رسد و به دیدار دوستانش می رود. گویا دعاهای چند روزه اش مستجاب شده است و شبانگاه، روح بزرگش در قرب الهی جای گرفت و شیر نهاجا برای همیشه خاموش شد. ولی یاد و خاطره دلاوری های او هرگز از ذهن هیچ ایرانی وطن پرستی پاک نمی شود و ما از یاد نمی بریم که اگر نبود شجاعت های او و دیگر رزمندگان اسلام، کشور ما درحال حاضر در چه وضعیتی قرار داشت. بله شمعی را که او در نیروی هوایی روشن کرد، هرگز خاموش نمی شود. ازاردستانی دو فرزند پسر و دو دختر به یادگار مانده است من فدای امام و اسلام هستم به راستی شهید اردستانی مصداق بارز شجاعت و شهامت بود. تمام وجودش عشق به امام، انقلاب و مردم بود بارها این نکته را ذکر می کرد که : - من فدایی امام هستم ... من خود را وقف اسلام کرده ام. و براستی چه خوب به این پیمانی که بسته بود، استوار ماند و در لحظه ای با پیکر سوخته اش نامه شجاعت و شهامت را امضایی خونین نمود. با بودن او در عملیات، قلب من آرام بود مقام معظم رهبری بعد از شندین خبر شهادت شهید اردستانی، دستمالی برداشتند، دقایقی گریستند و آنگاه فرمودند: " با بودن شهید اردستانی در عملیات، قلب من آرام بود. او عنصری فدایی و شهیدی زنده بود. هماینک رهسپار منزلش شوید و پیام تسلیت مرا به خانواده اش برسانید." در مراسم این شهید بزرگوار و دیگر شهیدان حادثه، مقام معظم رهبری فرمودند: "شهید اردستانی یکی از پاک ترین، مخلص ترین و مومن ترین افراد تمام قشرها بود. او عنصری فدایی و شهیدی زنده بود و عزیزانی از قبیل شهید اردستانی و دیگر دوستانی که به شهادت رسیدند، داغی است بر دل هرکسی که نسبت به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران احساس خویشاوندی و نزدیکی می کند. برای من و ملت عزیز این یک داغ بزرگ بود."
  7. saeed1985

    بزرگترین خلبانان جهان

    به نظر من سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" بهترين خلبانه گزيده هايي از ويژگي هاي سرلشکر خلبان شهیدعباس بابایی: انتخاب برای آموزش هواپیمای "اف 14" هواپیمای پیشرفته اف 14 مدتی بود که وارد ایران شده و تصمیم بر این شده بود که خلبانان این هواپیما از بین بهترین های اف 4 و اف 5 انتخاب شوند. بابایی هم که جزو بهترین خلبانان اف 5 بود، در تاریخ 10 آبان سال 1355 برای پرواز با این جنگنده انتخاب شد و همان زمان به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل گردید. در این مدت بابایی چنان مهارتی در هدایت اف 14 پیدا می کند که به عنوان یکی از بهترین خلبان های اف 14 انتخاب می شود. در همین روزها به دلیل نوع کاری که هواپیمای اف 14 انجام می داد، نیروی هوایی تصمیم می گیرد تغییراتی روی این هواپیما ایجاد کند که قابلیت سوخت گیری در شب را نیز داشته باشد. شرکت "گرومن" (سازنده هواپیمای اف 14) برای این کار و نصب پروژکتورهای مخصوص، درخواست مبلغ گزافی می کند که با مخالفت نیروی هوایی ایران، این طرح لغو می شود که بعدها بابایی با شهامتی که از خود به خرج می دهد، عمل سوختگیری در شب را با این هواپیما انجام می دهد و خود را به عنوان بنیانگذار سوخت گیری هوایی در شب با هواپیمای اف 14 به همگان معرفی می کند. عباس رژه شاه را به هم ریخت انقلاب نزدیک بود. در تاریخ 24 اسفند سال 1356 تصمیم گرفته می شود که گروهی از خلبانان اف 14 در مقابل شاه با هواپیما رژه بروند که بابایی برای این رژه انتخاب می شود. آن روز قرار می شود تعدادی اف 14 با آرایش خاصی به پرواز درآیند و در مقابل شاه رژه بروند. همه هواپیماها از پایگاه اصفهان به پرواز در می آیند. در بین راه ناگهان بابایی به فرمانده گروه پروازی اعلام می کند که هیدرولیک هواپیما را از دست داده و باید برگردد. با تایید فرمانده گروه، بابایی به پایگاه مراجعت می کند و فرمانده که می دانست هواپیما دارای حالت دوبله هیدرولیک است، به فکر فرو می رود. با این حرکت بابایی، آرایش اف 14 ها بهم می ریزد و رژه آنها نیز بهم خورده و خراب می شود. پس از مراجعت هواپیماها، فرمانده پایگاه از مسئول گردان پاسخ می خواهد و می پرسد که آیا او هم تایید می کند که هواپیما مشکل داشته؟ فرمانده گردان با این که همه چیز را دریافته بود و همچنین متوجه شده بود که این حرکت بابایی از روی عمد بوده، ولی با تایید صحبت های بابایی، فرمانده پایگاه را قانع می کند. آری شهید بابایی می خواست رژه در حضور شاه را برهم بریزد. انقلاب اسلامی و در پس آن دفاع مقدس در شکل گیری انقلاب و روشن کردن افکار پرسنل نیروی هوایی، شهید بابایی نقش بسزایی را ایفا می کرد. با پیروزی انقلاب، این شهید بزرگوار همراه با شهید اردستانی اقدام به تشکیل هسته تشکل خلبان های حزب اللهی در پایگاه های تبریز و اصفهان می کنند. 31 شهریور سال 1359 کشور بعثی عراق هجوم همه جانبه خود را به خاک ایران آغاز می کند. بابایی همچون دیگر تیزپروازان نیروی هوایی، حضوری گسترده و چشمگیر در جبهه های جنگ و شرکت در عملیات برون مرزی دارد. یک سال پس از آغاز جنگ، بابایی به دلیل کارآمدی، فعالیت های شبانه روزی و رشادت هایی که از خود نشان داد، در تاریخ هفتم مرداد سال 1360 با ارتقاء به درجه سرهنگ دومی، به عنوان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان منصوب می شود. ابتکاری برای کاهش اشتباه پدافند در این روزها تعدادی از هواپیماهای ما که از پروازهای برون مرزی برمی گشتند، به دلیل پرواز در ارتفاع پایین و سرعت بالایی که داشتند، به اشتباه مورد هدف پدافند خودی قرار می گرفتند که بابایی طرحی را ارائه کرد که بر اساس آن یک خلبان به ایستگاه های پدافند مرزی اعزام می شد و تمام اطلاعات ورودی و خروجی جنگنده ها در اختیارش قرار می گرفت. بدین ترتیب با هماهنگی ای که شده بود، بعد از چندی شاهد کاهش 90درصدی این اشتباه ها بودیم. فرماندهی همانند بسیجیان شهید بابایی با 3000 ساعت پرواز با هواپیماهای جنگنده مختلف، کارنامه درخشانی از خود و میهنش بجای گذاشته است. آن چه برای همگان عجیب بود، نوع وضعیت ظاهری ایشان بود. فردی با لباس ساده و اکثرا بسیجی با سری تراشیده، بی آلایش که در اکثر اوقات او را با یک بسیجی ساده اشتباه می گرفتند. روزی درحالی که فرمانده پایگاه بود، با سینی چای از بسیجیان پذیرایی می کرد و کسی هم او را نمی شناخت. چهره ای که برای عراقی ها به عنوان یک افسر شجاع و نترس شناخته شده بود و آنها از نام او نیز می ترسیدند، سینی چای را جلوی بسیجیان می گرفت که ناگهان یکی از بسیجی ها که گویا خسته هم بود به حالت پرخاش به ایشان می گوید: - این چه چایی هست که آوردی ... این که سرده ما داریم می رویم برای شما بجنگیم. در این هنگام بابایی با لبخندی که بر لب داشت می گوید: - چشم برادر ... همین الان براتون عوضش می کنم. بعد از خروج بابایی، فرمانده بسیجی ها با عصبانیت رو به بسیجی جوان می کند و می گوید: - هیچ می دانی اون کسی که سرش داد زدی چه کسی بود؟ او سرهنگ بابایی فرمانده پایگاه است تو باید برای این کار جریمه بشی. در این هنگام بابایی وارد می شود و درحالی که سر خود را پایین انداخته بود، سینی را جلوی بسیجی می گیرد و می گوید بفرمائید برادر. بسیجی که از کرده خود بسیار پشیمان بود، شروع به معذرت خواهی می کند که بابایی می گوید احتیاجی نیست ما همه برای خدمت آمدیم. بابایی همیشه برای کارها و عملیات سخت و خطرناک داوطلب بود و شخصا برای آگاهی از مشکلات موجود، به صورت ناشناس به پایگاه ها و مناطق جنگی سفر می کرد. بنیان گذار سوختگیری هوایی درشب برای هواپیمای اف 14 و تشکیل گردان کربلا در این زمان با توجه به این که هواپیماهای اف 14 در بعضی از مواقع تا 12 ساعت پرواز ممتد در شب داشتند، نیاز به سوخت گیری هوایی در شب امری اجتناب ناپذیر بود که وی به عنوان اولین کسی که این کار را کرده بود، به خلبانان دیگر آموزش های لازم را می داد. بابایی در نهم آذر سال 1362 ضمن ارتقاء درجه به سرهنگ تمامی، به عنوان معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب و به تهران منتقل شد ولی مگر او می توانست پشت میز بنشیند؟! در این زمان بابایی به همراه شهید اردستانی در قرارگاهی به نام "رعد" اقدام به تشکیل گردانی با عنوان "گردان کربلا" نمودند و با جمع کردن تعدادی از خلبانان در این گردان، عملیات خطرناک را داوطلبانه انجام می دادند. ابتکاری دیگر در همین سال ها نیروی هوایی با کمبود خلبان در هواپیمای اف 14 مواجه بود که بابایی طرحی را ارائه کرد که بر مبنای آن تعدادی از خلبانان ماهر هواپیمای اف 5 برای آموزش پرواز با اف 14 انتخاب شوند و بروی این هواپیما انتقال پیدا کنند. او خود مشغول انتخاب خلبانان شد و تعدادی از خلبانان ماهر اف 5 برای این کار انتخاب شدند. در آن زمان این طرح بسیار برای نیروی هوایی و ادامه پروازهای اف 14 حیاتی بود که با تدبیر بابایی این طرح با موفقیت کامل انجام شد. لازم به ذکر است که امیر سرتیپ "احمد میقانی" فرمانده فعلی نیروی هوایی، نیز از جمله خلبانان اف 5 بود که از سوی شهید بابایی برای پرواز با اف 14 انتخاب شد. ستاری از من لایق تر است در سال 1365 مقدمات فرماندهی عباس در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران فراهم شده و حکم او توسط ریاست محترم جمهوری امضاء شده بود و فقط امضای حضرت امام (ره) مانده بود. بابایی درحالی که در مرخصی بود، به سرعت خود را به تهران رساند و مانع این کار شد و برای این پست، امیر سرلشکر "منصور ستاری" را که در آن زمان سرهنگ تمام بود، پیشنهاد داد و گفت که او از من لایق تر است. در تاریخ هشتم اردیبهشت سال 1366 بابایی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت ولی همچنان پروازهای عملیاتی را انجام می داد. عقاب تیزپرواز هوس پروازی دگر کرد صبح روز پانزدهم مرداد سال 1366 مصادف با عید سعید قربان، تیمسار بابایی به همراه سرهنگ خلبان "بختیاری" با یک فروند هواپیمای اف 5 دو نفره، در پایگاه هوایی تبریز به زمین نشست. به محض این که هواپیما به زمین می نشیند، سرهنگ خلبان "علی محمد نادری" و تعدادی دیگر از خلبانان به استقبال می آیند. بعد از این که وارد ساختمان فرماندهی می شوند، سرهنگ بختیاری می گوید: - تیمسار اگر اجازه بدهید من کمی خسته هستم یه کم استراحت کنم موقع پرواز بیدارم کنید. و بابایی به او می گوید: "برو برو تو استراحت کن." سرهنگ بختیاری به گوشه ای از سالن می رود و دراز می کشد که بعد از چند دقیقه به خواب فرو می رود. بابایی به همراه سرهنگ نادری، وارد گردان عملیات می شود. بابایی ماموریت پروازی را در دفتر مخصوص می نویسد و زیر آن را امضاء می کند. سرهنگ نادری به او می گوید: - تیمسار شما خسته هستید بهتر است استراحت کنید. که بابایی به سرهنگ نادری می گوید: - نه آقای نادری خسته نیستم ... و سپس به سرهنگ نادری می گوید: - محمد آقا ... بگو هواپیما را مسلح کنند. سرهنگ نادری می گوید: - عباس جان ... امروز عید قربان است چطوره این کار را به فردا موکول کنیم؟ بابایی می گوید: - امروز روز بزرگی است ... روزی است که اسماعیل به مسلخ عشق رفت ... نادری می دانی من امروز باید در قزوین باشم، آخه تعزیه داریم. به پدرم گفته بودم نقش کوچکی هم برای من در نظر بگیرد، اما حالا این جا هستم. اگر موافقی طرح پرواز را مرور کنیم. با تایید سرهنگ نادری، بابایی شروع به تشریح عملیات می کند. نقطه نشانه ها، مواضع پدافندی، تاسیسات و نیروی های زرهی دشمن را روی نقشه مشخص می کند و پس از تبادل نظر با سرهنگ نادری، درحالی که تجهیزات پروازی خود را همراه داشت، محوطه گردان عملیات را ترک کرده و پیاده به سوی جنگنده به راه می افتد. در همین زمان سرهنگ بختیاری ناگهان از خواب بیدار می شود، به ساعتش نگاه می کند، با عجله کلاه و تجهیزات خود را برداشته و به سمت محوطه پرواز شروع به دویدن می کند. پرسنل گردان نگهداری مشغول مسلح کردن یک فروند اف 5 دو کابینه بودند. بابایی دستی بلند می کند و سلام و خسته نباشید می گوید. عوامل فنی با دیدن بابایی دست از کار کشیده و مشغول احوال پرسی با او می شوند. سرپرست گروه می گوید: - همان طور که دستور داده بودید هواپیما را مسلح کردیم. بابایی با یک بازرسی از هواپیما، دستور می دهد موشک های نوک بال و تیرهای مسلسل هواپیما را نیز پر کنند تا مهمات تکمیل باشد. سرهنگ نادری می گوید: - ببخشید ... ما برای شناسایی می رویم یا شکار؟ که بابایی نقشه ای را از جیبش بیرون می آورد و می گوید: - ببین آقای نادری ... وقتی به هدف رسیدیم بمب ها را روی تاسیسات فرو ریخته، آن را منهدم می کنیم و در قسمت بعد باید دور بزنیم و نیروهای زرهی دشمن را در نقطه ای دیگر با راکت و فشنگ مورد حمله قرار دهیم. سرهنگ نادری می گوید: "امیدوارم خدا خودش کمک کند." بابایی به گوشه ای می رود، کتابچه دعایش را از جیب بیرون آورده و مشغول دعا خواندن می شود که سرهنگ بختیاری نفس زنان به او می رسد و می گوید: - من خواب بودم چرا بیدارم نکردید؟ بابایی می گوید: "توخسته ای استراحت کن." سرهنگ نادری می گوید: - تو خودت دو شبه که نخوابیدی ... اگر اجازه بدی من با نادری می روم. که تیمسار می گوید: "نه خسته نیستم انشاالله پرواز بعدی را شما انجام بدهید." سرهنگ بختیاری اصرار می کند که بابایی می گوید: - شاید دیگر فرصتی برای پرواز نداشته باشم. سپس دست در گردن سرهنگ بختیاری می اندازد و می گوید: - ان شاالله برگشتم جشن می گیریم. بختیاری به بابایی می گوید: - به من عیدی نمی دهی؟ که بابایی می گوید: "عیدی طلبت تا بعدازظهر." در این هنگام هواپیما با بیشترین مهمات ممکن، آماده پرواز است. بابایی رو به آسمان می کند و آرام می گوید: "الله اکبر" و سپس روبه سرهنگ نادری می کند و می گوید: - محمد آقا برویم؟ هر دو از پلکان هواپیما بالا می روند. تیمسار بابایی وقتی درون کابین قرار می گیرد، برای بختیاری و عوامل نگهداری که در کنار هواپیما هستند، دست تکان می دهند. تیمسار در کابین عقب جنگنده قرار می گیرد و پس از چک کردن هواپیما، به نادری می گوید: - برویم ... امروز روز جنگ است. هواپیما با رمز "تندر" به ابتدای باند می رسد و لحظه ای بعد با غرشی در دل آسمان جای می گیرد. پس از یادآوری نقاط توسط بابایی به سرهنگ نادری، نادری نقل می کند که صدای او را به آرامی از رادیو هواپیما شنیدم که می گفت: - پرواز کن پرواز کن امروز روز امتحان بزرگ اسماعیل است. بعد از مدتی نادری به تیمسار می گوید: - کلید مهمات روشن و آماده شلیک هستم، موقعیت کجاست؟ تیمسار می گوید: "تا هدف سه دقیقه مانده" و ادامه می دهد "چهار درجه به شمال." هواپیما پس از مانوری در آسمان، به نقطه مورد نظر می رسد. ارتفاع گرفته و با شیرجه به سمت تاسیسات دشمن، آن جا را مورد هدف قرار می دهد. با اصابت بمب ها، کوهی از آتش به آسمان زبانه می کشد و صدای تیمسار در گوش نادری می پیچد: - الله اکبر ... الله اکبر ... می رویم به طرف نیروهای زرهی دشمن. پس از چند لحظه، باران گلوله و موشک بود که بر سر دشمن فرو ریخته می شد. بعد از پایان تیرباران نیروهای زرهی، تیمسار می گوید: "آقا محمد ... برگردیم." هواپیما با گردشی 180 درجه از منطقه دور می شود. در پایین آتش زبانه می کشد و بعثیان به هر سوی درحال فرار بودند. هواپیما درحال عبور از کوه های بلند و جنگل های سرسبز بود که صدای عباس در رادیو می پیچد: - آقای نادری ... پایین را نگاه کن درست مثل بهشت است. سپس آهی می کشد و ادامه می دهد: - خدا لعنتشون کنه که این بهشت را به جهنم تبدیل کرده اند. پس از لحظاتی صدای عباس در کابین می پیچد: - مسلم سلامت می کند یا حسین ... ناگهان صدای انفجار مهیبی همه چیز را دگرگون می کند. عباس در یک آن خود را درحال طواف می یابد: - اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک... و آخرین حرف ناتمام ماند. همسر و دوستان بابایی در این هنگام در مکه هید بابایی را می بینند. سرهنگ نادری بعد از چند لحظه که بیهوش بود، به خود آمد. درد شدیدی در ناحیه پشت و بازویش احساس می کرد و کابین نیز پر از دود شده بود. هواپیما با سرعت درحال سقوط بود. بعد از چند لحظه نادری موفق به کنترل هواپیما می شود که در این هنگام مقدار زیادی از سرعت آن کم شده بود. تمام علائم به هم ریخته شده بود. سرهنگ نادری در رادیوی هواپیما فریاد می زند: - عباس ... حالت خوبه؟ ولی صدایی نمی شنود. هرچه صدا می کند جوابی نمی گیرد. سرهنگ نادری که گیج شده بود، یک بار دیگر عباس را صدا می زند: - عباس جان حالت خوبه؟ تو را به خدا جواب بده. سرهنگ نادری که ناامید شده بود، سعی می کند تا رادار را بگیرد: - از تندر به رادار ... ولی کسی جواب نمی دهد. در آخرین لحظه افسر کنترل رادار صدایش می زند: - از رادار به تندر ... صدای شما نامفهوم است. سرهنگ نادری می گوید: - ما مورد هدف قرار گرفتیم. وضعیت خوبی نداریم. سعی دارم هدایت هواپیما را در دست بگیرم. افسر رادار می گوید: - خون سرد باشید ... موقعیت را به دقت بررسی کنید. به گوشم. هواپیما درحالی که تعادل کاملی نداشت، هر چند لحظه یک بار از حالت تعادل خارج می شد که سرهنگ نادری آن را دوباره به حالت نرمال بر می گردانید. نادری باز هم عباس را صدا می زند ولی صدایی نمی شنود. آیینه کابین را تنظیم می کند تا کابین عقب را ببیند. ولی متوجه می شود شیشه بین دو کابین شکسته و چیزی دیده نمی شود. مانوری به هواپیما می دهد و دوباره به عقب نگاه می کند. حافظ کابین متلاشی شده بود و در اثر باد شدید، قسمتی از چتر نجات عباس هم در هوا به اهتزاز درآمده بود. نادری باز هم دقت می کند، قطرات خون به شیشه بین دو کابین پاشیده شده و با خود می گوید حتما شیئی منفجره او را متلاشی و به بیرون پرتاب کرده است. نادری بار دیگر با رادار تماس می گیرد: - هواپیما به شدت آسیب دیده اکثر کنترل کننده ها از کار افتاده. از وضعیت کابین عقب هم خبر ندارم. خودم هم زخمی هستم. افسر رادار جواب می دهد: - خودتان را در مسیر 38 در جه شمال شرق قرار دهید و ارتفاع را کم کنید. در پایگاه هوایی تبریز غوغایی برپاست. آژیر وضع اضطراری در محوطه پایگاه پیچیده. آمبولانس و خودروهای آتش نشانی و نیروهای امداد همه به طرف باند پرواز در حرکتند. افسر رادار با دستپاچگی، مرکز پیام نیروی هوایی را گرفته، وضعیت را گزارش می کند و درخواست می کند که این پیام سریعا به فرماندهی مخابره شود. سپس با هواپیما تماس می گیرد: - لطفا اعلام وضعیت کنید. سرهنگ نادری که احساس درد شدیدی می کرد، قصد داشت به هر قیمتی هواپیما را بر روی باند به زمین بنشاند. با شنیدن صدای رادار می گوید: - دارم تلاش می کنم ولی وضع هر لحظه بدتر می شود. افسر رادار به نادری اعلام می کند که در 18 کیلومتری باند هستید. نادری در این لحظات درد شدیدی در ناحیه پشت و بازو احساس می کند. شروع به کم کردن ارتفاع برای نشستن برروی باند می شود که ناگهان صدایش در رادیو می پیچید: - دور موتور کم نمی شه ... افسر رادار به او می گوید: - محمد جان چاره ای نیست روی باند بیا. نادری ملتمسانه از خداوند کمک می خواهد. هواپیما باهمان سرعت، رو باند می نشیند. نادری ترمز ها را فشار می دهد که عمل نمی کنند. افسر رادار فریاد می زند چتر رو بزن و سپس فریاد می زند: - چتر باز شد. خدایا خودت کمک کن. هواپیما با سرعت به انتهای باند نزدیک می شود. نادری شیر بنزین موتورها را سریعا قطع می کند. در این لحظه هواپیما در برابر چهره بهت زده نادری، با گیر کردن به تور باریر (توری که در انتهای باند نصب می شود و در مواقع اضطراری برای متوقف کردن هواپیما استفاده می شود) متوقف می شود. براثر گرمای حاصل از ترمز ها، چرخ های هواپیما آتش می گیرند که نیروی های آتش نشانی بلافاصله آن را خاموش می کنند. سرهنگ نادری با تلاش زیاد از کابین پیاده می شود و درحالی که از هواپیما فاصله می گرفت، نگاهی به کابین شکسته عباس انداخت. فرمانده پایگاه تیمسار "رستگارفر" به نادری نزدیک می شود. نادری خودش را در آغوش تیمسار می اندازد و شروع به گریه کردن می کند. بابایی قربانی حضرت ابراهیم شده سرگرد "بالازاده" اولین کسی بود که خود را به کابین عقب هواپیما رسانید و لحظاتی بعد در مقابل چشمان ماتم زده همه، با دست بر سر و صورت خود می کوبد و می گوید - عباس در کابین است او قربانی حضرت ابراهیم در عید فطر شده . در این لحظه صدای مؤذن در فضای باند می پیچد و در لحظات اذان ظهر روز عید قربان، پیکر پاک و مطهر شهید بابایی روی دست های دوستانش تشییع می شود. سرهنگ بختیاری درحالی که اشک در چشمانش جمع شده بود، به سوی فرمانده پایگاه می رود و می گوید: - دلم می خواهد برای تشییع پیکر عباس، من فرمان پیش فنگ بدهم سراسر رمپ پایگاه خلبانان و پرسنل ایستاده بودند. سرهنگ بختیاری با گام هایی لرزان به وسط رمپ می رود و با صدایی رسا می گوید: - گوش به فرمان من ... گارد مسلح به احترام شهید پیش فنگ. همسر شهید بابایی بعد از عزیمت از مکه، کفن خونین عباس را کنار می زند و می گوید: - تو مرا به زیارت کعبه روانه کردی اما، اما خودت به دیدار صاحب کعبه رفتی.
  8. شايد خيلي از خوانندگان بخواهند از لحظه به لحظه‌ي عمليات والفجر هشت باخبر شوند. گزارشي كه در ذيل آورده‌ايم شما را به اين منظور مي‌رساند اين گزارش توسط فرمانده‌ي لشكر 25 كربلا به قرارگاه ارسال مي‌شد تا وضعيت منطقه عملياتي را به آن‌ها اعلام كند. تاريخ 20/11/ 1364 گزارش‌هاي مربوط به قبل از شروع عمليات در ساعت 38: 20 نيروهاي غواص لشكر ويژه 25 كربلا وارد آب نهرهاي متصل به اروند شدند در ساعت 20:49 در خط حد لشكر (شهر فاو) يك تيربار دشمن به سطح آب شليك كرده است. در ساعت 20:55 لشكر طي گزارشي به قرارگاه اعلام كرد كه منطقه‌ي روبروي خود را در كنترل كامل داشته و وضعيت عادي است. فقط دشمن اقدام به شليك چند گلوله كلت منور و تير بار كرده است. در ساعت 21:7 لشكر طي گزارشي حساس شدن دشمن را اعلام كرده است. در ساعت 21:8 در منطقه لشكر، دشمن به شليك هفت گلوله كلت منور به رنگ‌هاي زرد و قرمز كرده است در ساعت 21:15 نيروهاي غواص لشكر حركت خود را از ساحل اصلي اروند(خودي) شروع كردند. در ساعت 21:37 نيروهاي غواص لشكر به نزديكي ساحل فاو رسيده ودر حال پاكسازي موانع هستند. در ساعت 21:49 نيروهاي غواص لشكر موانع را پاكسازي و آماده هجوم به مواضع دشمن شدند. در ساعت 22:2 از قرارگاه به لشكر اعلام شد كه عمل نكنيد تا به شما اعلام كنيم . گزارش مربوط به شروع عمليات لشكر ويژه 25 كربلا (خط شكني) : در ساعت 22:5 برادر محتاج فرمانده قرارگاه كربلا رمز عمليات را (يا فاطمه الزهرا(س) ) به فرمانده لشكر برادر مرتضي قرباني اعلام نمود. درساعت 22:15 نيروهاي غواص گردان يا رسول الله (ص) به مواضع دشمن هجوم بردند و سرپل را تصرف كردند و گردان‌هاي دوم و سوم به مواضع دشمن هجوم برده و خط اول دشمن را تصرف و پاكسازي كردند. در ساعت 22:15 نيروهاي غواص گردان امام محمد باقر(ع) به مواضع دشمن هجوم بردند ولي موفق به تصرف سرپل نشدند. در ساعت 22:20 نيروهاي غواص و گروهان‌هاي دوم و سوم گردان امام محمد باقر(ع) مجدداً به مواضع دشمن هجوم برده و موفق به تصرف سرپل شدند. گردان يا رسول الله (ص) به سمت راست و گردان امام محمد باقر به سمت چپ رخنه را توسعه داده و ضمن پاكسازي مواضع دشمن، پيشروي خود را آغاز كردند. در ساعت 22:30 نيروهاي موج دوم لشكر ويژه 25 كربلا در جناح راست با وارد عمل شدن گردان مسلم ابن عقيل (س) شروع به تكميل و پاكسازي مواضع دشمن كرده و با عبور از گردان يا رسول الله (ص) پيشروي خود را به منظور تصرف سه راه فاو- البحار آغاز كردند. در ساعت 22:35 نيروهاي گردان امام محمد باقر (ع) موفق به تصرف مسجد جامع شهر فاو شدند. در ساعت 22:35 نيروهاي گردان مالك اشتر(س) در جناح چپ از گردان امام محمد باقر(ع) عبور كرده و عمليات خود را در جهت تصرف و پاكسازي شهر فاو آغاز نمودند. در ساعت 22:40 قرارگاه كربلا از لشكر 25 اعلام وضعيت كرد. در ساعت 23:5 لشكر 25 به قرارگاه اعلام نمود كه نيروهاي موج اول و دوم وارد عمل شده در جهت تصرف و پاكسازي شهر فاو با دشمن درگير هستند. در ساعت 23:10 نيروهاي گردان يا رسول الله (ص) در جناح راست شهر فاو ودر حوالي نخلستان متصل به شهر با دشمن شديداً درگير شدند. در ساعت 23:15 نيروهاي گردان مسلم ابن عقيل(س) موفق به تصرف سه راه فاو البحار- بصره شدند. در ساعت 23:30 گردان مالك اشتر بخش عظيمي از شهر را تصرف و پاكسازي كرد و در نقاط حساس شهر مستقر شدند. در ساعت 23:45 نيروهاي گردان حمزه سيد الشهدا(ع) در جناح راست با عبور از گردان مسلم ابن عقيل(س) پيشروي خود را براي تصرف چهار راه فاو- بصره –ام القصر آغاز كردند. «تاريخ 21/11/1364 روز اول عمليات» در ساعت 20 دقيقه بامداد رزمندگان گردان حمزه سيد الشهدا(ع) موفق به تصرف چهار راه فاو- بصره – ام القصر شده ودر اين منطقه مستقر شدند. در ساعت 25 دقيقه بامداد نيروهاي گردان يا رسول الله (ص) ومسلم ابن عقيل (س) در حوالي سه راه فاو – البحار- بصره در منطقه نخلستان با دشمن به شدت درگير شدند. در ساعت 30 بامداد يك گروهان (گروهان سوم) از گردان حمزه سيد الشهدا(ع) بنا به دستور فرماندهي به كمك گردان‌هاي يا رسول الله (ص)، مسلم ابن عقيل (س) براي پاكسازي نخلستان در حوالي سه راهي فاو- البحار وارد عمل شدند. در ساعت 45 دقيقه بامداد گران امام حسين (ع) از جناح چپ با عبور از گردان مالك اشتر (س)، پيشروي خود را به منظور تصرف مخزن‌هاي نفت و ايستگاه مخابراتي پشت شهر فاو آغاز كرد. در ساعت يك بامداد گردان امام حسين(ع) موفق به تصرف و پاكسازي مخزن نفت و ايستگاه مخابراتي شد و درجناح چپ با يك گردان پياده از لشكر 7 ولي عصر(عج) ودر جناح راست در روبروي چهار راه فاو ـ بصره ـ ام القصر به رأس البيشه با گردان حمزه سيدالشهدا (ع) الحاق را برقرار كرد. در ساعت 1:30 دقيقه بامداد نيروهاي گردان مسلم ابن عقيل(س)، يا رسول الله (ص) و گروهان سوم گردان حمزه سيد الشهدا(ع) بخش وسيعي از نخلستان را پاك سازي و موفق به تصرف يكي از مقرهاي فرماندهي تيپ 111 دشمن شدند. در ساعت دو بامداد الحاق بين گردان‌هاي يا رسول الله (ص)، مسلم ابن عقيل(س): حمزه سيد الشهدا(ع)، امام حسين (ع) و لشكر 7 ولي عصر (عج) از نخلستان در جناح راست، سه راه فاو ـ البحاريه تا چهار راه فاو ـ بصره ـ ام القصر و جاده فاو ـ راس البيشه برقرار شد. در ساعت 2:15 تعدادي از نيروهاي گردان امام حسين (ع) (يك دسته) به سمت پايگاه موشكي مستطيلي حركت كردند كه با مقاومت شديد دشمن مواجه شده و زمين‌گير شدند. در ساعت 3:30 گردان حمزه سيد الشهدا(ع) و گردان مسلم ابن عقيل(س) در جناح راست جاده فاو ـ بصره حركت خود را جهت تصرف مواضع بعدي دشمن شروع كردند. در ساعت 3:35 لشكر به قرارگاه اعلام كرد كه نگران جناحين مي باشد در ساعت 4:00 نيروهاي گردان حمزه سيد الشهد(ع) در جناح راست جاده فاو- بصره با دشمن درگير شده و موفق به تصرف يكي از مقرهاي فرماندهي دشمن شدند. در ساعت 4:15 نيروهاي گردان هاي حمزه سيد الشهدا(ع) و مسلم ابن عقيل(س) در جناح راست جاده فاو- بصره با يكديگر الحاق برقرار كردند. در ساعت 4:30 گردانهاي سيف الله، روح الله، جندالله از تيپ سوم لشكر به منظور تصرف پايگاه موشكي مستطيلي و پاك سازي و استقرار در سواحل خور عبدالله وارد عمل شدند. در ساعت 8:10 لشكر به قرارگاه كربلا اعلام كرد كه دشمن در منطقه فاو- بصره اقدام به اعزام نيرو كرده و هنوز الحاق ما با لشكر عاشورا برقرار نشده است. در ساعت 8:30 فرمانده لشكر ويژه 25 كربلا به قرارگاه كربلا اعلام كرد كه به دشمن شديداً تلفات سنگيني را وارد كرده و مقادير زيادي از خودرو و .... را به غنيمت گرفته‌اند. در ساعت 9:45 تمامي مناطق ساختماني شهر فاو به طوركامل توسط گردان هاي مالك اشتر (س)، امام حسين (ع)، مسلم ابن عقيل(س)، يا رسول الله (ص) و امام محمد باقر (ع) پاكسازي شد در ساعت 11:5 نيروهاي گردان‌هاي سيف الله، روح الله، جندالله در منطقه عمومي پايگاه موشكي مستطيلي شديداً با دشمن درگير شده و بخش عظيمي از اين پايگاه را تصرف كردند در ساعت 12:00 فرمانده لشكر ويژه 25 كربلا به قرارگاه كربلا اعلام كرد: پايگاه موشكي دشمن به طور كامل تصرف شده و تعدادي اسير ومقاديري غنائم جنگي از دشمن گرفته‌اند. در ساعت 12:30 نيروهاي گردان سيف الله، روح الله، جندالله ضمن پيشروي به سمت راست در سواحل شمالي خور عبدالله مستقر شده و مواضع دفاعي گرفتند. در ساعت حدوداً 13 نيروهاي گردان مسلم ابن عقيل (ع) وارد عمل شده و يكي از مقرهاي فرماندهي دشمن را تصرف و پاكسازي كرده و تعدادي را به اسارت گرفتند. در ساعت 13:46 تمامي گردان‌هاي پياده لشكر به اهداف از پيش تعيين شده رسيدند و يگان‌هاي پشتيباني رزم، مشغول احداث مواضع و استقرار سلاح‌ها در جهت پشتيباني از يگان‌هاي پياده هستند. درساعت … نيروهاي لشكر در مواضع تصرف شده مستقر و در حال تحكيم مواضع و آماده براي مقابله با پاتك‌هاي احتمالي دشمن بودند. به همت: معاونت عمليات لشكر 25 پياده كربلا منبع : نشریه سبز-سرخ سايتwww.sajed.ir
  9. روزی که نیروی دریایی عراق نابود شد از زبان یکی از تیزپروازن نیروی هوایی تقریبا مدت دو ماه از شروع جنگ تحمیلی می گذشت. دشمن به سرعت در داخل خاک جمهوری اسلامی ایران پیشروی کرده و مواضعی را در استان های غربی کشور و خوزستان متصرف شده و بر حفظ آنها پافشاری می کرد. در طول این دو ماه، نیروی هوایی نقش بسیار موثری در متوقف کردن دشمن در زمین و هوا انجام داده بود. آن روز صبح، فرمانده پایگاه، مرا به پست فرماندهی پایگاه احضار نمود. او هنوز مدت زیادی نبود که به عنوان فرمانده در این پایگاه مهم هوایی منصوب شده بود که جنگ را با ابعاد وسیع و گسترده آن تجربه می کرد. وقتی وارد شدم، چهره اش قدری درهم بود و من می دانستم که بسیار خسته است. در تمام طول این دو ماه، او درپست فرماندهی، حضور مداوم داشته و از نزدیک، عملیات هوایی را هدایت نموده بود. من ندیده بودم که لباس پروازش را از تن خارج کرده و یا حتی یک شب را در منزلش استراحت کرده باشد. مردی بسیار مقاوم و پرکار بود؛ به طوری که من شخصا در مقابل خستگی ناپذیری اش احساس ضعف می کردم. با توجه به وضعیت شغلی ام و آشنایی قبلی، نسبت به من اطمینان خاصی داشت و گاهی با در میان گذاشتن مطالب بسیار مهم در مورد نحوه اداره امور پایگاه و مکنونات قلبی خود در مورد خلبانان و ماموریت های جنگی، با من مشورت می نمود. آن روز درحالی که او از عدم هماهنگی بین پایگاه های هوایی و دریایی در عملیات و ماموریت های چند روز گذشته بسیار ناراحت بود، به من خطاب کرد که به اتفاق یکی دیگر از همکاران، در جلسه عملیاتی مشترک دریایی و هوایی آن روز شرکت نمایم و ضمن مطلع نمودن فرمانده یگان دریایی از نقطه نظرات ایشان، پایه و اساس طرح عملیاتی مشترکی را (بر اساس دستورالعمل های موجود) بنا نهاده و جوانب کار را مورد بررسی قرار دهیم. نکاتی را در مورد روحیات افسران طرح و عملیات دریایی یادآوری و راهنمایی های لازم را در زمینه حفظ نیروهای رزمی و جنگنده ها در تداوم عملیات، ابلاغ کرد. به اتفاق همکارم، به عملیات نیروی دریایی رهسپار شدیم. در جلسه آن روز، ابتدا فرمانده نیروی رزمی مستقر در منطقه ، حاضر شد و نظرات خویش را بیان نمود و بقیه کار و مباحثات را به ما و افسران طرح و عملیات خود واگذار نمودند. آنها یک بار بدون هماهنگی با یگان هوایی، سکوهای صدور نفت "البکر" و "الامیه" عراق را در بخش شمال غربی خلیج فارس، توسط توپخانه ناو جنگی "رستم" و ناو دیگری (که نامش در خاطرم نیست) مورد بمباران ساحلی قرار داده و به سرعت مراجعت نموده بودند. به نظر همه صاحب نظران، این کار جسورانه، یعنی به توپ بستن دو اسکله بزرگ در میان آب های خلیج فارس با ناوهای جنگی و بدون پشتیبانی هوایی، یک ریسک خطرناک و آن هم فقط برای یک بار قابل انجام بود. نیروی دریایی این بار می خواست اسکله ها را تصرف کند و پرسنل نظامی مستقر بر آنها را که با استفاده از سیستم های رادار و استراق سمع، مزاحمت هایی برای رزمندگان هوایی و دریایی ایجاد نموده بودند، اسیر کند و حضور آنها را خنثی کرده، این پایگاه مهم دشمن را از سر راه عملیات هوایی و دریایی بردارد. بخش وسیعی از عملیات و مسیرهای پروازی پایگاه هوایی ما که قصد نفوذ به داخل خاک عراق را داشتند، در نزدیکی این دو اسکله بزرگ و عظیم انجام می شد و توسط پرسنل و سیستم های مستقر بر روی آنها کشف و گزارش می گردید. هواپیماهای ما پیش از این، چند بار این اسکله ها را مورد حملات و بمباران های هوایی قرار داده و سیستم های صدور نفت و بارگیری نفتکش ها را به طور کامل از کار انداخته بودند. دراین جلسه، کلیه راه کارهای مربوط به عملیات دریایی علیه سکوهای مزبور بررسی شد. هواپیماهای شکاری ماموریت یافتند تا زیر نظر ایستگاه های رادار، منطقه امنی را بر روی این سکوها ایجاد نمایند و مزاحمت های نیروی هوایی عراق را خنثی کنند، تا یگان های شناور بتوانند با سرعت و اطمینان خاطر لازم، سکوها را تصرف و پرسنل آن را تخلیه کنند. ناوچه های جنگی "اوزا"ی دشمن نیز که با توانایی شلیک موشک های سطح به سطح "استیکس"، خطری بسیار جدی علیه شناورهای خودی بودند، در صورت ایجاد تهدید می بایستی توسط موشک های هوا به سطح هواپیماهای شکاری خودی نابود و یا عملیات آنها در یک خط امن (که همان فاصله موثر برد موشک های سطح به سطح آنها بود) متوقف شود. مراحل مختلف طرح نویسی، در روزهای بعد نیز با شرکت افسران دریایی و هوایی انجام گردید و طرح برای انجام عملیات، آماده و از طریق مبادی ذی ربط ابلاغ گردید. در بین افسران دریایی، ناخدایی بود که به شوخی او را "ابلیس" صدا می زدند. البته این لقب نامانوس که ظاهرا به واسطه هوش سرشار او و نظریات و طرح های جنگی بسیار خشن و ویران کننده ای که ارائه می نمود، از طرف همکارانش در سال های خیلی دور به او داده شده بود. او که هموراه از عینکی با شیشه های قطور استفاده می کرد، نسبت به این عملیات، بسیار خوشبین و بخصوص معتقد بود که فرماندهان نیروهای عراقی موجود در منطقه، بسیار یک سونگر هستند و با وحشتی که از سیستم سلسله مراتب خود دارند، چنان چه در دامی در شمال غربی خلیج فارس گرفتار آیند، تمام بضاعت جنگی خود را که از نظر دریایی بسیار محدود واز نظر هوایی قابل توجه نبود، بکار می گیرند و با توجه به نابرابری نیرو در منطقه، ما قادر خواهیم بود بخش اعظم نیروهای آنها را نابود کنیم. او پیش بینی می کرد که در آینده اگر ارتش عراق صاحب نیروی دریایی قدرتمندی باشد، به اتفاق هواپیماهای شکاری، عرصه را بر نیروهای نظامی و غیر نظامی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس تنگ خواهند نمود. می توانم ادعا کنم که این بار، طرح عملیات جدید نیز از تفکرات او و فرمانده نیروی رزمی الهام گرفته بود. به هر حال صبح زود روز موعود، 4 فروند هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 مجهز به موشک های هوا به سطح "ماوریک" به پرواز در آمدند و سپس هواپیماهای شکاری رهگیر، یکی پس از دیگری به پرواز در می آمدند و من نگران بودم که مبادا پرسنل فنی و نگهداری هواپیما نتوانند تعداد هواپیماهای مورد نیاز در این عملیات را فراهم کنند. آماده کردن موشک های راداری و حرارتی و نصب آنها بر روی هواپیما، مستلزم انجام بازدیدها و آزمایشات فنی متعدد و وقت گیر در هر مرحله از کار بر روی آنها بود. از طرفی، پرسنل متخصص موشک، درگیر سوار کردن موشک های هوا به زمین بر روی سایر هواپیماها هم بودند و کارشان فوق العاده زیاد بود. رئیس بخش تعمیرات و نگهداری موشک را نسبت به حساسیت اوضاع عملیاتی توجیه نمودم و خود به پست فرماندهی رفتم تا از آخرین اوضاع منطقه مطلع شده، آخرین دستورهای فرمانده پایگاه را دریافت نمایم. فرمانده پایگاه با همان روحیه قبلی که گفته شد، اندکی عصبانی پشت میز نشسته بود و به مکالمات رادیویی هواپیماها گوش می داد. به محض دیدن من گفت: "حواست را جمع کن. نیروی دریایی در حال درگیری با ظرفیت بیشتر از مقدار توافق شده است و به نظر می رسد که دشمن از عملیات مطلع شده و فعلا آثار و علائم الکترونیکی ناوچه های "اوزا" در مدخل "خورعبدالله" و اطراف "فاو" ردیابی شده. ممکن است تا غروب درگیری ادامه یابد و نیاز به هواپیماهای مجهز به موشک های هوا به زمین زیاد باشد." در عین حالی که سعی می کردم دستورات را دریافت کنم، یک گروه تعمیراتی را به کمک متخصصان موشک و گروه مجهز دیگری را به یاری پرسنل نگهداری هواپیما، برای به پرواز در آوردن آنها اعزام کردم و دستورهای لازم را به سرپرستان مربوط ابلاغ کردم. فرمانده پایگاه دستور داده بود که علاوه بر هواپیماهای "اف-14" که نقش دفاعی منطقه را به عهده داشتند، هواپیماهای "اف-4" مجهز به موشک های هوا به سطح حتما به همراهی یک فروند "اف-4" دیگر که مجهز به موشک های هوا به هوا می باشد، پرواز نمایند تا در صورت درگیری نزدیک هوایی و هجوم شکاری رهگیرهای عراقی، ماموریت اصلی که منهدم نمودن شناورهای دشمن بود حتما انجام شود و کار درگیری و نبرد هوایی، به هواپیماهای دفاع هوایی واگذار گردد. این روش، با توجه به تعداد سورتی انجام شده تا آن وقت که حدود ساعت 9 صبح بود، بسیار سنگین و خارج از توانایی های معمول گردان نگهداری می نمود؛ با این همه چاره ای نبود. در همین لحظه، خلبانی روی رادیو، هیجان زده و به رمز فریاد زد - زیره بفرستید ... زیره بفرستید ... (کلمه زیره به معنی هواپیمای مجهز به موشک هوا به سطح بود) فرمانده پایگاه بلافاصله دستور اعزام آنها را صادر کرده، به من گفت: - خودت هم لباس ضد فشار را به تن کن و آماده باش؛ حتما پرواز به تو هم خواهد رسید. به سرعت خود را به پای هواپیماهای آماده رساندم و از آمادگی آنها اطمینان حاصل کردم. سپس به شعبه تجهیزات پروازی رفتم و چتر، کلاه و لباس ضد فشار را گرفتم و مجددا به پست فرماندهی آمدم. مطلع شدم که ناوچه "پیکان" در وضعیت بدی گرفتار شده و گویا در تیر رس موشک ناوچه های "اوزا" قرار دارد و درخواست کمک کرده است. تا آن موقع یک ناوچه اوزا، مورد اصابت موشک های ما قرار گرفته و همچنین یک فروند هواپیمای شکاری دشمن، به قعر آب های نیلگون خلیج فارس سقوط کرده بود. دشمن، مبهوت از نتایج درگیری، چند فروند ناوچه جنگی و یک نفربر عظیم الجثه را برای نجات پرسنل ناوچه منهدم شده که بر روی آب شناور بودند، اعزام نموده بود. در آن لحظه، به یاد حرفهای "ابلیس" افتادم. او واقعا بینشی عمیق و درک صحیحی از توسعه درگیری های دریایی داشت. ساعت حدود 11 صبح بود که نوبت پرواز به من رسید. توجیه مختصری با خلبانان همپروازم داشتیم و به همراهی دو تن از خلبانان شجاع نیروی هوایی، که باید آنها را تحت پوشش قرار می دادم تا به راحتی موشک های هوا به سطح خود را نثار شناورهای دشمن کنند، با عجله هواپیما را روشن کردیم و چک های لازم قبل از پرواز را انجام داده، با فاصله زمانی اندکی، باند پروازی را ترک کردیم و در ارتفاع بسیار پست (حدود 50 پا بالاتر از سطح آب) به سوی منطقه درگیری روان شدیم. فرمانده دسته پروازی، سرعت را حدود400 نات و ارتفاع را 20 پا بالای سطح آب نگه داشت من فرصت را مغتنم شمرده، سوئیچ های موشک و رادار و مسلسل هواپیما را تنظیم کردم. خلبان کابین عقب، که از خلبانان برجسته و شجاع و با دانش پروازی عالی بود، به من یاد آور شد که دوفروند هواپیما را روی صفحه رادار خود و در فاصله 80 مایلی می بیند. نگاهی به صفحه رادار و نگاهی به عوارض ساحلی که از دور نمایان بود، انداختم، با مقایسه وضعیت ها حدس زدم که هواپیماها خودی می باشند. اندکی از هواپیمای همپروازم فاصله گرفتم تا آزادی مانور و عملیات بیشتری داشته باشم. درهمین لحظات، به نزدیکی سکوهای نفتی مذکور رسیدیم که مانند دو اژدها بر روی آب های خلیج فارس دیده می شدند؛ اما دو اژدهای خاموش! فرمانده دسته شروع به افزایش ارتفاع کرد و با افسر رابط هوایی که یک خلبان مستقر بر روی ناوچه پیکان بود، تماس حاصل شد. او مختصرا شرح درگیری ها را داد و معلوم شد که تاکنون چند فروند هواپیمای دشمن توسط شکاری های رهگیر خودی سرنگون شده اند و دو ناوچه اوزا و همچنین یک نفربر هزار تنی، بر اثر شلیک موشک های هوا به سطح شکاری های خودی منهدم شده و درحال سوختن هستند. ناوچه پیکان، خود به منظور احتراز از اصابت موشک های استیکس، در پناه اسکله البکر و در موقعیت آماده باش کامل جنگی قرار داشت. معلوم بود که عملیات بسیار موفقیت آمیز بوده است و دشمن برای حفظ آبروی خود و این که به فرماندهان و سلسله مراتب فرماندهی خود ثابت کند که تا آخرین گلوله جنگیده است، به صورت حماقت آمیزی تمام بضاعت دریایی خود را به میدان روانه نموده است. صدای ناخدا "همتی"، فرمانده ناوچه همیشه جاوید پیکان، که با غرور و افتخار فراوان و آرامش و وقار خاصی صحبت می کرد، حاکی از اعتماد به نفس و شجاعتی بی نظیر بود. از او خواستم که چنان چه شناوری از دشمن را شناسایی و در رادار خود دارد، اعلام کند. پاسخ منفی بود. ما با سرعتی حدود 500 نات و در ارتفاع 4000 پایی از فراز سکوها گذشته، به جست وجوی شناورهای احتمالی دشمن پرداختیم. در فاصله شاید حدود 10 مایلی سکوها، یکی شناور درحال سوختن بود و با توجه به دودی که از آن برخاسته بود، معلوم می شد که درحال غرق شدن است و یا ماده سوختنی دیگر در آن وجود ندارد. برابر گزارش فرمانده ناوچه پیکان، باید نفرات شناورهای عراقی که اجبارا ناوهای خود را ترک کرده و بر روی آب فراوان بودند، ازآب گرفته می شدند. ادامه مسیر ما در ارتفاع پست، به دهانه "خور عبدالله" و نزدیکی بندر "فاو" رسید و از آن جا نیز تا مدخل ورودی "ام القصر" نیز پیش رفتیم. کاملا مشهود بود که دشمن در این منطقه تسلیم شده است؛ نه از هواپیماها (که پایگاه آنها فاصله چندانی تا منطقه نبرد نداشت) و نه از ناوچه های حیرت انگیز اوزا خبری بود. عرصه نبرد کاملا در اختیار دلاورمردان ما بود. در یک لحظه ناوچه پیکان، به دلیل دریافت علائم الکترونیکی یک ناوچه اوزا در حوالی سکوهای البکر و الامیه، در خواست پشتیبانی هوایی نمود. او از سکو جدا شده و درحال بازگشت به سوی پایگاه دریایی خود بود. دراین شرایط، امکان مراجعت و الحاق مجدد به سکو برایش میسر نبود و اکنون در برابر تهدید آن ناوچه اوزای لعنتی و موشک های سطح به سطح استیکس، بسیار آسیب پذیر شده و در خواست او بسیار جدی بود و اظهار می کرد که در تیررس موشک های ناوچه مذکور قرار گرفته و علائم قفل راداری را بر روی خود دریافت داشته است. فرصت بسیار کم بود. حداقل، زمانی معادل 5 دقیقه لازم بود تا ما خود را بر فراز سکوها بیابیم. با گردش به چپ و با حداکثر سرعت، به سوی سکوها حرکت کردیم. فرمانده دسته که مجهز به موشک های هوا به سطح "ماوریک" بود، اندکی ارتفاع گرفت تا در بهترین شرایط ممکن برای شلیک آن بدست آورد. علیرغم این که رادار هواپیمای ما برای ماموریت هوا به هوا تنظیم شده بود، به همکارم گفتم که آن را در وضعیت هوا به زمین قرار دهد تا شاید ما بتوانیم شناور دشمن را زودتر شناسایی کنیم. وضعیت خیلی بغرنج شده بود و فرمانده پیکان مرتبا درخواست کمک می کرد. ما هم با حداکثر سرعت به سمت او روان بودیم؛ اما هنوز نتوانسته بودیم ناوچه دشمن را کشف کنیم. در همین حین، افسر رابط هوایی مستقر در ناوچه، خبر انهدام یک موشک استیکس توسط توپخانه ضد هوایی ناوچه پیکان را اعلام نمود. واقعا خطری بسیار سهمگین از آنها گذشته بود و ما هنوز در جست وجوی ناوچه دشمن بودیم. اکنون دیگر برفراز سکوها رسیده بودیم و ارتفاع بسیار مناسبی برای انجام حمله هوایی به ناوچه دشمن داشتیم؛ اما دیگر دیر شده بود. ناوچه را در فاصله کمی، در بخش غربی سکوی البکر شناسایی کردیم. گویا آخرین تیر ترکش او، با شلیک آخرین فروند موشک سطح به سطح، کار ناوچه پیکان را ساخته بود. ناگهان قلبم فشرده شد. بر روی ناوچه پیکان دو نفر از دوستانم نیز حضور داشتند. یکی خلبان رابط هوایی بود و دیگری افسر دریایی جوان و خوش سیمایی به نام "سعید" که همواره در مراحل طرح نویسی این عملیات، فعالانه حضور داشت و به حرفه خود به گونه غریبی عشق می ورزید. از این که دیگر آنها را نمی دیدم، غرق در اندوه شدم. تعداد قابل توجهی از اسرای عراقی نیز که از روی سکوها یا از روی آب نجات داده شده بودند، در جمع پرسنل ناوچه پیکان حضور داشتند. صدای پر صلابت ناخدا "همتی" دیگر شنیده نمی شد. هواپیمای همپروازم، به سوی ناوچه دشمن یورش برد. ما هم به همراه او، در یک فاصله مطمئن، برای حفاظت از او پرواز می کردیم. به افسر کابین عقب گفتم که رادار را در وضعیت هوا به هوا قرار دهد و با چشم نیز شروع به جست وجو در آسمان کردیم تا شاید خبری از دشمن باشد؛ که نبود. لحظاتی بعد، موشک ماوریک، از زیر هواپیمای فرمانده، صفیر کشان جدا شد و به سمت هدف به پرواز درآمد. چیزی نگذشت که ناوچه دشمن که با حداکثر سرعت خود به سمت سکوها در حرکت بود منهدم گردید و اندکی بعد، اثری از او بر روی آب دیده نشد. پس از چند گردش و حصول اطمینان از انهدام هدف، آهنگ بازگشت نمودیم. سوخت هواپیما به میزان غیر قابل باوری مصرف شده بود. در راه بازگشت، ایستگاه رادار، سراغ هواپیمایی از دسته پروازی دیگری که قبل از ما به ماموریت اعزام شده بود را گرفت. من دریافتم آنها که هنوز بازنگشته اند، احتمالا از دست ما رفته اند. شاید هم به همراه تعداد قابل توجهی از نظامیان عراقی، بر روی آب شناور باشند؟ شرح مختصری از وضعیت منطقه نبرد را برای افسر کنترلر شکاری مستقر در ایستگاه رادار توضیح دادم و درخواست تیم های جست وجو و نجات برای پرسنل ناوچه پیکان کردم. در همین افکار، به نشان دهنده سوخت نظری انداختم و به علت نقصان آن، وضعیت اضطراری اعلام نمودم. بعد از فرود و پارک هواپیما و نیز انجام اقدامات معموله پس از هر پرواز، خود را به پست فرماندهی رساندم. ضایعات دشمن، آن طور که گزارش شده بود، شامل هفت فروند هواپیمای شکاری وشش تا هفت فروند شناور (از جمله ناوچه های جنگی تندرو اوزا و نفربر هزار تنی و ناوچه های کوچک تر به نام "پی-6") بود. آری حماسه ای دیگربه وقوع پیوسته بود؛ حماسه مروارید! حماسه پرسنل همیشه جاوید پیکان. حماسه سه خلبان شهید این عملیات (سرلشکر خلبان شهید "حسین خلعتبری"، سرلشکر خلبان شهید "عباس دوران"، سرلشکر خلبان شهید "سید علیرضا یاسینی"). حماسه هفتم آذر یکهزار و سیصد وپنجاه و نه را، به همراه تعداد دیگری از خلبانان شجاع نیروی هوایی و پرسنل غیور نیروی دریایی آفریندند. در قسمتی از این عملیات، چند فروند از ناوچه های اوزای عراقی از ترس شکار شدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی، در کنار کشتی های تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی انجام شده توسط خلبانان، قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خور، جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که خلبانان مشغول بررسی موضوع بودند، خلبان کابین عقب یکی از فانتوم ها، خلبان را متوجه یک ناوچه اوزای عراق می کند که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور حرکت می کرد. خلبان به طرفش شیرجه می رود که ناوچه اوزا متوجه حضور او شده و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی می رساند. در همین لحظه یکی دیگر از خلبانان فریاد می زند که ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم که فرمانده دسته پروازی می گوید: - دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار می دهد. خلبان اطمینان می دهد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را می زند که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا می کند و آن را به قعر آب های خلیج فارس می فرستد. این خلبان کسی نیست جز سرلشکر خلبان شهید "حسین خلعتبری مکرم" که بعد از این عملیات، لقب "قهرمان جنگ های دریایی" را به خود اختصاص داد. پس از انهدام ناوچه اوزای عراقی، هواپیماها مسیر را عوض کرده و برای زدن قطار باری که در ایستگاه راه آهن بندر "ام القصر" قرار داشت، به حرکت ادامه می دهند. دو فروند فانتوم، بی درنگ ارتفاع گرفته و به سمت قطار شیرجه رفتند و پس از چند لحظه آن را به تلی از آتش تبدیل کردند. در این عملیات تعداد سورتی های پروازی خلبانان شجاع نیروی هوایی بسیار بالا بود به طوری که به عنوان مثال، سرلشکر شهید سید علیرضا یاسینی به تنهایی در این روز 8 سورتی پرواز داشتند. عظمت و برجستگی های کار نیروی هوایی در این عملیات افتخار آفرین، زمانی برایم عینیت یافت که "سعید"، همان افسر دریایی جوان و فعال، پس از 72 ساعت ماندن بر روی آب نجات داده شد؛ در حالی که شانس نجات خود را دلاورانه و سخاوتمندانه، چندین بار و هر بار به یک نظامی هموطن خود و یا عراقی شناور برروی آب سپرده بود. او وقایع را بسیار دقیق در نظر داشت که در مراسم توجیهات پس از این عملیات شرکت کرد و آنها را بیان داشت. بازجویی های انجام شده از اسرای عراقی نیز نمایانگر برگ زرین دیگری بر افتخارات نیروی هوایی در دفاع مقدس و در آن عملیات بود. دوست و دشمن، این عملیات را بی نظیر توصیف کردند. هم اسرای عراقی، و هم پرسنل نظامی خودی و حتی رسانه های گروهی بیگانه! در پایان درود می فرستیم به روح بزرگ مردانی که در این عملیات جان خود را مخلصانه و صادقانه در طبق اخصاص قرار دادند و با خون خود نامه شجاعتی دیگر را امضا کردند. منبع: www.sajed.ir URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2535
  10. نام:mig29 9-12 ساخت:میگویان سری c 1982 تولید: کارخانه هوایی نیژنی نوو گراد تاریخ اولین پرواز: 6 اکتبر 1977 خدمه:1 نفر تولید: سری c 1982 تاریخ ورود به خدمت: 1983 طول بال ها: 11.36 متر مساحت بال ها: 38.1 متر طول بدنه: 17.32 متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: کیلو گرم 10900 وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: کیلو گرم 15300 بیشترین تحمل وزن: کیلو گرم 18100 توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 2 х R-27R, 6 х R-60М, 4 х R-73 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24 وزن سلاح ها: 2000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2450 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: 1430 کیلومتر دورترین برد:2100 کیلومتر طول برخاست: 250 – 600متر مسافت طی شده برای پرواز: 600 – 750متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی:9 نام: mig29 9-13 ساخت: میگویان تولید: کارخانه هوایی نیژنی نوو گراد خدمه: 1نفر تولید: سری c 1986 تاریخ اولین پرواز: 4 می 1984 طول بال ها: 11.36 متر مساحت بال ها: 38.1 متر طول بدنه: 17.32 متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 11200 کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 15300 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 18480 کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 2 х R-27R, 6 х R-60М, 4 х R-73 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24 وزن سلاح ها: 3000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2450 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: 1430 کیلومتر دورترین برد: 2100 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع پایین بدون مخزن سوخت اضافی700 كيلومتر در ارتفاع بالا بدون مخزن سوخت اضافی1430 كيلومتر در ارتفاع بالا با یک مخزن سوخت اضافی2100 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی2900 كيلومتر طول برخاست: 250 – 600متر مسافت طی شده برای پرواز: 660 – 780متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 m ساخت: میگویان تولید: کارخانه هوایی نیژنی نوو گراد خدمه: 1نفر تولید: نمونه پیشرفته mig29c تاریخ اولین پرواز: 25 آپریل 1986 تاریخ ورود به خدمت: طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 38.1متر طول بدنه: 17.27متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 11600کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 16680 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 22300کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4 х R-27R, 4 х R-27Т, 6 х R-60М, 8 х R-73, 2 х R-27РE , 2 х R-27ТE, 8 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24,6 х Х-29Т,6 х KH-29L,6 х KH-25МL ,4 х KH-31P,4 х KH-31А,4 х KH-35 وزن سلاح ها: 4500 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2500 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: دورترین برد: 3200 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع پایین بدون مخزن سوخت اضافی900 كيلومتر در ارتفاع بالا با یک مخزن سوخت اضافی2000 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی3200 كيلومتر طول برخاست: 320 – 500متر مسافت طی شده برای پرواز: 480 – 500 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 m2 ساخت: میگویان تولید: خدمه: 2نفر تولید: نمونه پیشرفته mig29 m تاریخ اولین پرواز: تاریخ ورود به خدمت: طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 38.1متر طول بدنه: 17.27متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 17800 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 22300کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4 х R-27R, 4 х R-27Т, 6 х R-60М, 8 х R-73, 2 х R-27РE , 2 х R-27ТE, 8 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24,6 х KH-29Т,6 х KH-29Л,6 х KH-25МL ,4 х KH-31P,4 х KH-31А,4 х KH-35 وزن سلاح ها: 4500 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33k حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2500 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: دورترین برد: 3200 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع بالا بدون مخزن سوخت اضافی1800 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی3000 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی ویک با سوخت گیری6000 كيلومتر طول برخاست: 320 – 500متر مسافت طی شده برای پرواز: 480 – 500 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29С ساخت: میگویان تولید: دمنا "مپا" خدمه: 2نفر تولید: سری کوچک تاریخ اولین پرواز: 20 ژانویه 1989 تاریخ ورود به خدمت: 1994 طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 38.1متر طول بدنه: 17.32متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 11200کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 15300 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 18480کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا2 х R-27R, 2 х R-27Т, 6 х R-60М, 4 х R-73, 2 х R-27РE : , 2 х R-27ТE, 4 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24 وزن سلاح ها: 4000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2450 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: 1430 کیلومتر دورترین برد: 2100 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع پایین بدون مخزن سوخت اضافی700 كيلومتر در ارتفاع بالا بدون مخزن سوخت اضافی1430 كيلومتر در ارتفاع بالا با یک مخزن سوخت اضافی2100 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی2900 كيلومتر طول برخاست: 250 – 600متر مسافت طی شده برای پرواز: 660 – 780 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 cd ساخت: میگویان تولید: خدمه: 1نفر تولید: میگ c مدرنیزه شده تاریخ اولین پرواز: نوامبر 1995 تاریخ ورود به خدمت: طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 38.1متر طول بدنه: 17.27متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 11000 کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 15300 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 19700کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4 х R-27R, 4 х R-27Т, 6 х R-60М, 6 х R-73, 2 х R-27РE , 2 х R-27ТE, 6 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24 وزن سلاح ها: 4000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2450 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: 1430 کیلومتر دورترین برد: 2100 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع پایین بدون مخزن سوخت اضافی710 كيلومتر در ارتفاع بالا بدون مخزن سوخت اضافی1430 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی2900 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی ویک بار سوختگیری5900 كيلومتر طول برخاست: 250 – 600متر مسافت طی شده برای پرواز: 660 – 780 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 sm ساخت: میگویان تولید: خدمه: 1نفر تولید: میگ m مدرنیزه شده تاریخ اولین پرواز: 1995 تاریخ ورود به خدمت: طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 38متر طول بدنه: 17.32متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 11200 کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 15600 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 19700کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4 х R-27R, 4 х R-27Т, 6 х R-73, 2 х R-27RE, 2 х R-27ТE, 6 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24,2 х KH-29Т,2 х KH-31P,2 х KH-31А وزن سلاح ها: موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2450 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: دورترین برد: 3200 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع پایین بدون مخزن سوخت اضافی710 كيلومتر در ارتفاع بالا بدون مخزن سوخت اضافی1500 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی2100 كيلومتر طول برخاست: 320 – 500متر مسافت طی شده برای پرواز: 480 – 500 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 smt ساخت: میگویان تولید: میگویان خدمه: 1نفر تولید: نمونه پیشرفته mig29cm تاریخ اولین پرواز: 22 آپریل 1998 تاریخ ورود به خدمت: طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 38.1متر طول بدنه: 17.32متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 11600کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 15600 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 19700 کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4 х R-27R, 4 х R-27Т, 6 х R-73, 2 х R-27РE 2 х R-27ТE, 6 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24,4 х KH-29Т,4 х KH-29L,2 х KH-31P ,2 х KH-31А,4 х KH-25МL,2 х KH-35 وزن سلاح ها: 4000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2450 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: دورترین برد: 3400 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: در ارتفاع پایین بدون مخزن سوخت اضافی990 كيلومتر در ارتفاع بالا بدون مخزن سوخت اضافی2200 كيلومتر در ارتفاع بالا با سه مخزن سوخت اضافی3400 كيلومتر و با سوختگیری 6700 طول برخاست: 320 – 500متر مسافت طی شده برای پرواز: 480 – 500 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 18 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 ub ساخت: میگویان تولید: "ساکل" نیژگراد یسکی خدمه: 1نفر تولید: نمونه پیشرفته mig29(9-12) تاریخ اولین پرواز: 29 آپریل 1981 تاریخ ورود به خدمت: 1991 طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 31.8متر طول بدنه: 17.42متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 10800 کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 14600 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 17700 کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 6 х R-60М, 4 х R-73 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24 وزن سلاح ها: 2000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2230 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: 1410 کیلومتر دورترین برد: 2000 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: طول برخاست: 250 – 600متر مسافت طی شده برای پرواز: 600 – 750 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 17.5 کیلومتر تحمل جی: 9 نام: mig29 ubt ساخت: میگویان تولید: میگویان خدمه: 2نفر تولید: نمونه پیشرفته mig29ub تاریخ اولین پرواز: 22 آپریل 1998 تاریخ ورود به خدمت: طول بال ها: 11.36متر مساحت بال ها: 31.8متر طول بدنه: 17.32متر ارتفاع: 4.73 متر وزن خالص: 12100کیلو گرم وزن معمول همراه با سلاح و سوخت: 16800 کیلو گرم بیشترین تحمل وزن: 21000 کیلو گرم توپ اتوماتیک: توپ اتوماتیک 30 میلیمتری GSH-301 موشکهای هوا به هوا: 4 х R-27R, 4 х R-27Т, 6 х R-73, 2 х R-27РE 2 х R-27ТE, 6 х R-77 موشکهای هوا به سطح: 80 х С-8, 4 х С-24,4 х KH-29Т,4 х KH-29L,2 х KH-31P ,2 х KH-31А,4 х KH-25МL,2 х KH-35 وزن سلاح ها: 4000 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن RD-33 سری 2 حرکت کردن معتدل در سرعت: 1250کیلومتر در ساعت بیشترین سرعت: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر1500کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر2230 کیومتر در ساعت برد عملیاتی: تا قبل از ارتفاع 3کیلومتر680کیلومتر در ساعت درارتفاع10کیلومتر1410 کیومتر در ساعت دورترین برد: 2000 کیلومتر شعاع عملياتي در حالت نبرد: طول برخاست: 250 – 600متر مسافت طی شده برای پرواز: 600 – 750 متر بیشترین سرعت ارتفاع گرفتن: 330متر بر ثانیه سقف پرواز: 17.5کیلومتر تحمل جی: 9 منبع www.rusarmy.ru URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2485URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2483URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2482URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2480URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2477URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2474URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2473URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2472URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2471URL: http://gallery.military.ir/displayimage.php?pos=-2470
  11. دستت درد نكنه من يه چيزايي از اين ورو اون ور شنيده بودم ولي گزارشتون مفصل و بسيار مستند بود :lol:
  12. همانطور که در بالا ذکر گردید دولت ایران در زمانسلطنت رضاشاه كبير با استفاده قوای نظامی به آن جزائر قصد آزادسازی جزائر را داشتند که در آن موقع دولت انگلیس اطمینان داد که این مشکل را حل خواهد نمود و با بروز جنگ جهانی دوم این اقدام ایران بی‏نتیجه ماند. لقب كبيرو تاريخ ميده ... مثل كوروش كبير رضا شاه هم كبير نبوده .... اگر ميتونست اين اقدامات رو درزمان نخست وزيري انجام ميداد و اون دموكراسي ناقص رو تبديل به ديكتاتوري نميكرد.......... روحشون شاد جاويد ايران زمین چند بار بگیم با فونت بزرگ پست نفرستید !! اصلاح شد
  13. آشنایی با اصطلاحات صنایع هوایی کمک بسیار شایانی به خوانندگان مقالات تخصصی صنایع هوایی می کند. به خصوص که بیشتر این اطلاعات به زبان انگلیسی میباشد بد نیست به تعدادی از آنها اشاره کنیم: تغییر وضعیت آرایش فنی موتور EMSC: بخش تعمیر ونگهداری موتورEMU: رمز گذار تبدیل کننده علایم قیاسی به شماری (آنالوگ به دیجیتال)Encoder: Endurance: پایایی مداومت درپرواز حداکثر زمان پرواز هواگرد در شرایط مشخص بدون سوختگیری مجدد درگیری رویارویی هوایی خصمانه:Engagement جایگاه موتورEngine bay: ورودی موتورEngine intake: سازه متصل کنندهموتور به بدنه هواپیماEngine mounting: غلاف موتورEngine nacelle: فرستنده مکان نمای اظطراری ELT: emergency locator transmitter: ابر بسامد EMF:extra high frequency: مجموعه دم بخش کامل دمEmpennage: وزن خالی وزن هواپیما منهای تجهیزات ضروری برداشتنی و بار مصرفی Empty weight: فرهنگ صنایع هوایی در یک کتاب به چاپ رسیده است علاقه مندان جهت دریافت کتاب می توانند با شماره 88304029 تماس بگیرند. منبع ماهنامه صنایع هوایی شماره 169
  14. به نظر ميرسه هند سرمايه گذاري عظيمي در نيروي دريايي كرده :|
  15. عكس تو گالري سايت يكم با كيفيت تره شايد كمكتون كنه. به نظر نمي رسه تو آب باشه و دم ساحله.....
  16. Музей Подводная лодка К-21 كسي روسي بلد نيست؟ به نظر ميرسه نوشته موزه زيردريايي К-21 يعني اين موزه ي زير دريايه؟! http://mil.ru/848/1045/1274/8948/8949/24290/index.shtml سايتش اينه
  17. تنها عكسي كه بود همين بود تو اين سايت همه ي عكسها همين اندازست ودر اين سايت هيچ عكسي توضيح داده نشده. حالا بازم يه سر ميزنم ببينم چي گير ميارم...... :| ولي به نظر نمياد دستكاري شده باشه چون همه ي عكسها طبيعي هستند عكسهاي سوخوها ميگها ..... ولي من هم باشما موافقم اين زير دريايي بايد پنهنكار باشه. :|
  18. saeed1985

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    روسيه در عمل مجبور خواهد بود از ايران حمايت كند...... در ضمن دفعه اولش نيست از اين حرفا ميزنه :|
  19. چيني ها شانسي كه آوردن مثل ما تحريم نيستن مگر نه تا الان هيچي نبودن.
  20. saeed1985

    خودروی نظامی سپهر - ساخت ایران

    قشنگ به نظر مياد كسي از مشخصاتش اطلاعي نداره......
  21. روسيه وسوريه به نفعشو نه كه به ايران كمك مستقيم يا غير مستقيم كنند. ولي به وفا داريشون مطمعنا شك كنيد.
  22. من با 4-f موافقم . اگر منظور آقا سعید رو درست فهمیده باشید مقایسه ی دو جنگنده از کلاس مختلف نیست. بلکه استفاده ی بهینه از شرایط موجود است . یعنی با مقدار پولی که داشتیم بهتر بود به مونتاژ جنگنده 4-f میپرداختیم. وتجربیات زیادی هم به دست می آوردیم. و الان هم می تونستیم آنها رو به روز کنیم وبا تقویت رادار اون قابلیت شلیک موشکهای دور برد و رهگیری اون رو افزایش بدیم. مثل اسرائیل که بارها 4-f های خودش رو به روز کرده.
  23. اين اماراتي ها هيچي نميتونن بسازند و به خاطر همين به دستاوردهاي متخصصين داخلي كشورمون حسادت مي كنند و چشم ديدن يك كشور با ثابقه وفرهنگ غني رو در كنار خودشون ندارند.