-
تعداد محتوا
1,769 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های saman_777
-
هاشم رفيعي تبار استاد گروه فيزيك پزشكي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي و رييس پژوهشكده علوم نانو پژوهشگاه دانشهاي بنيادي به عنوان چهره ماندگار امسال معرفي و تقدير شد. وي كه در سال 1327 در تهران به دنيا آمده، علاوه بر تدريس در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي از سال 1348، سالها در دانشگاههاي ژاپن و انگلستان به تحقيق و تدريس اشتغال داشته و از نخستين پايهگذاران علوم و فنآوري نانو در كشور است. دكتر رفيعي تبار كه پايهگذار كميته نانوتكنولوژي وزارت علوم است، تجربه سالها رياست بخش علوم نانو در دانشگاه گرينچ انگلستان و تحقيق و تدريس در دانشگاههاي آكسفورد و توهوكو ژاپن را پشت سرگذاشته است. يك كتاب در دست چاپ در انتشارات دانشگاه كمبريج، بيش از 50 مقاله علمي در نشريات معتبر جهاني و مديريت چندين پروژه بزرگ علمي در انگلستان، ژاپن و ايران بخش ديگري از كارنامه علمي اين دانشگر ايراني را تشكيل ميدهد.
-
روز اول جنگ امریکا این کار ها رو می کنه: چند موشک کروز به نیرو های برق و لوله های نفت و پادگان های اصلی می زنه و با هوا پیما به بوشهر می ریزه و کل خلیج فارس رو می گیره و با استفاده از ماهواره تمامی حرکات ما رو کنترل می کنه و به محز این که با mig-31 su-29که بهترین هواپیما های ما هست حمله کردیم باf-18میاد سراقمون حالا باید چی کار کنیم؟؟
-
محمدعلی بهمنی محمدعلی بهمنی در فروردين سال ١٣٢١ در شهر دزفول به دنيا آمد. شعر بهمنی نيز البته شايد با خود او متولد شده باشد، گرچه بسياری بر اين عقيدهاند که او غزلهايش را وامدار سبک و سياق نيماست. نخستين شعر از او در سال ١٣٣٠، يعنی زمانی که او تنها ٩ سال داشت، به چاپ رسيد. محمدعلی بهمنی برای محمدعلی بهمنی شعر چون موجودی جاندار است که شکل و قالب، لباسهای آن را تشکيل و به آن شخصيت میدهند. با اين همه، محمدعلی بهمنی شيفتهی غزل است و غزل گفتن و غزل خواندن و غزل سرودن. میگويد: «غزل، نه تنها در شعر امروز، بیترديد در شعر تمام فرداها جايگاه ويژهای خواهد داشت. غزل هستی ايرانی است و خواهد بود. آنچه که مهم است، اين است که اين امانت حساس را به نسلهای آينده تحويل دهيم.» گرچه به رغم تمام اين علاقه به غزل گفتن، بهمنی غزل را هرگز قالب نمیبندد. «چون قالب يعنی محدوديت و هنر را نمیتوان محدود کرد و به خاطر اين حرفم بارها زير تهمتها رفتهام.» در ديدگاه محمدعلی بهمنی، غزل يک شکل است که میتواند با روزگار خود و با شرايط جديد تغيير کند. محمدعلی بهمنی در سال ١٣٧٨ موفق به دريافت تنديس خورشيد مهر به عنوان برترين غزلسرای ايران گرديد. برخی از مجموعه اشعار وی عبارتند از: باغ لال (١٣٥٠)، در بیوزنی (١٣٥١)، عاميانهها (١٣٥٥)، گيسو، کلاه، کفتر (١٣٥٦)، گاهی دلم برای خودم تنگ میشود (١٣٦٩)، غزل (١٣٧٧)، عشق است (١٣٧٨)، شاعر شنيدنی است (١٣٧٧)، نيستان (١٣٧٩)، اين خانه واژههای نسوزی دارد (١٣٨٢)، کاسه آب ديوژن، امانم بده (١٣٨٠). بارانی با همهی بیسر و سامانیام باز به دنبال پريشانیام طاقت فرسودگیام هيچ نيست در پی ويران شدنی آنیام دلخوش گرمای کسی نيستم آمدهام تا تو بسوزانیام آمدهام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانیام ماهی برگشته ز دريا شدم تا که بگيری و بميرانیام خوبترين حادثه میدانمت خوبترين حادثه میدانیام؟ حرف بزن! ابر مرا باز کن دير زمانی است که بارانیام حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنهی يک صحبت طولانیام ها به کجا میکشیام خوب من ها نکشانی به پشيمانیام دريا دريا شدهست خواهر و من هم برادرش شاعرتر از هميشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نيمه آمدم تا با شما قشنگ شود نيم ديگرش میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما با هم سرودهايم جهان کرده از برش خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز شايد به گوشها نرسد بيت آخرش با خود ببر مرا که نپوسد در اين سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش دريا سکوت کرده و من حرف میزنم حس میکنم که راه نبردم به باورش دريا! منم! هم او که به تعداد موجهات با هر غروب خورده بر اين صخرهها سرش هم او که دل زدهست به اعماق و کوسهها خون میخورند از رگ در خون شناورش خواهر! برادر تو کم از ماهيان که نيست خرچنگها مخواه بريسند پيکرش دريا سکوت کرده و من بغض کردهام بغض برادرانهای از قهر خواهرش
-
دقیقی ابو منصور محمد بن احمد دقیقی (وفات حدود ۳۷۰ ه.ق.) شاعر بزرگ ایرانی بود. زادگاه وی بنا به روایات گوناگون، توس، بلخ، سمرقند و بخارا ذکر شده است. وی یکی از پیشگامان شاهنامه سرایی در ادبیات فارسی محسوب میگردد. دقیقی در زمان امارت سامانیان کار شاهنامه سرایی آغاز کرد. او که در دربار امیران سامانی میزیست، پس از یک دوره طولانی سکوت از ترس سرکوب بیگانگان، سکوت را شکست و این کار شگفت را آغاز نمود. از اشعار دقیقی بر میآید که وی گرایش زیادی به می و دین زردشتی داشته است. باور متقدمان این است که وی نظم شاهنامهاش را بدستور امیر نوح بن نصر سامانی آغاز نموده است. به قولی هزار بیت و به قول حمدالله مستوفی صاحب تاریخ گزیده سه هزار بیت و به گفته عوفی هزار بیت آنرا در ظهور زرتشت و جنگ گشتاسپ و ارجاسپ به نظم آورد ولی ناگهان به علت نامعلومی بدست غلامش کشته شد.
-
تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا)
saman_777 پاسخ داد به aryoreza تاپیک در اخبار نظامی
ولی من که با AW50 بیشتر حال میکنم برد 1500 تا 2000متر!!!!!! کالیبر: 50bmg/. خشاب:5تایی نوع خدمت:زد تانک!!و زد هلیکوپتر و زد سنگر و .... می تونه از یک دیوار فولادی 6ثانتی عبور کنه :| :cry: -
خسرو گلسرخی زندگینامه خسرو گلسرخی خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مردمی در روز دوم بهمن 1322 در شهر رشت متولد شد نام پدرش قدیر بود كه گلسرخی در سن 5/1 سالگی این تكیه گاه را از دست داد مادرش بانو شمس الشریعه وحید نام داشت كه بعد از مرگ همسرش، خسرو و برادر دو ساله اش فرهاد را نزد پدرش حاج شیخ محمد وحید كه در قم می زیست برد. وحید مرد مبارزی بود كه در كنار میرزا كوچك خان جنگلی در نهضت جنگل جنگیده بود و بالطبع هنوز هم همان روحیه مبارزه در وجودش بود خسرو توسط چنین مبارزی تعلیم دید و تحت تاثیر نظرات او قرار گرفت حتی شعرهایی به نام جنگلی ها و دامون در این رابطه گفت (دامون به معنی پناهگاه و انبوهی سیاهی جنگل است). در سال 1341 پدر بزرگش فوت كرد آن زمان خسرو دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه را در مدارس حكیم سنایی و حكیم نظامی به پایان رسانده بود و بعد از فوت پدربزرگش می بایست چرخ معاش خانواده را بگرداند او و برادرش فرهاد به تهران عزیمت كردند و در خانه ای كوچك در محله امین حضور سكنی گزیدند او روزها كار می كرد و شب ها درس می خواند. خسرو در این سالها از ادبیات نیز غافل نبود در طی این سالها اشعار و مقالات و نقدهای بسیار بر آثار ادبی از سوی او با نام های غیر واقعی و مستعاری چون دامون – خ ، گ – بابك رستگار – افشین راد – خسرو كاتوزیان به چاپ رسید در این زمان گلسرخی، با آموختن زبان فرانسه به طور كامل و زبان انگلیسی در دوره دانشگاهی، دست به ترجمه های ادبی نیز می زد. كار جدی او در شعر از سال 45 شروع شد. در سال 48 با عاطفه گرگین شاعر و نویسنده همفكرش ازدواج كرد زندگی در كنار عاطفه و تاثیر پذیری از افكار او آثار گلسرخی را غنی تر كرد بطوری كه دوران شكوفایی فكری و خلاقیت او در مطبوعات در سالهای 48 تا 52 می باشد البته هیچ اثری از خسرو در زمان حیاتش، به جز آنچه در مطبوعات و جنگ ها انتشار یافت به صورت كتاب چاپ نشد. تنها چیزی كه میتوان به عنوان كتاب چاپ شده در میان نوشته های او سراغ گرفت، مقاله ای ست با عنوان ” سیاستِ هنر، سیاستِ شعر” این مقاله برای اولین بار به صورت جزوه از سوی انتشارات (كتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور انجام گرفت. اما بعدا” كاوه گوهرین مجموعه آثار خسرو را در دو مجموعه به نام های ”دستی میان دشنه و دل” و ” من در كجای جهان ایستاده ام” چاپ كرد كه این دفتر نیز در آن است. خسرو برای چاپ كتابهایش با (كتاب نمونه) قرارداد بسته بود كه به انجام نرسید و بعدها یكی از این دو مجموعه، با نام انتخابی خود گلسرخی “ ای سرزمین من“ چاپ شد. انتخاب نام “پرنده خیس” برای مجموعه دوم به توصیه عمران صلاحی انجام شده است. عمران صلاحی وبیژن اسدی پور كه از دوستان گلسرخی بودند تأكید كرده اند كه خسرو قصد داشت این نام را بر مجموعه ای از شعرهایش بگذارد. او چهار سال در كنار همسرش زندگی كرد و ثمره این ازدواج فرزندی به نام دامون بود مدتی بعد از دستگیری گلسرخی عاطفه گرگین نیز دستگیر شد و در دادگاه نظامی به چهار سال زندان محكوم شد با به زندان افتادن او سرپرستی دامون به برادرش سپرده شد. (هم اكنون دامون همراه مادرش در پاریس زندگی می كند). بیشترین علت دستگیری گلسرخی عضویت در محفلی بود كه موقع دستگیری مدت یكسال بود كه از این محفل بریده بود در اوائل ورود به آن محفل او متوجه شد كه جز حرف و خیالبافی و احیانا” چپرویهای نمایشی و خطرناك هیچ نیست . در آغاز ورود به آن جمعیت كذایی برای اینكه همسر و تنها پسرش را از این گرداب دور كند، ظاهرا از خانواده خود برید. و با عاطفه گرگین تبانی كرد و كوشید تا در انظار این طور جلوه دهد كه به علت اختلاف و عدم تفاهم جدا از خانواده خود زندگی میكند و این رشته خانوادگی در حال گسستن است. عاطفه در این ظاهرسازی مصلحتی او را یاری میداد، خسرو گلسرخی در 29 بهمن 1352 به جرم شركت در طرح گروگانگیری رضا پهلوی علیرغم اینكه به خاطر بودن در زندان ساواك هرگز نمی توانست چنین كاری را انجام دهد و صرفا” به خاطر دفاع از عقایدش در دادگاه نظامی به اعدام محكوم و در میدان چیت گر تیر باران شد .. دادگاه نظامی گلسرخی و دوست همرزمش كرامت الله دانشیان و دفاعیه ای كه خسرو گلسرخی كرد هنوز در پیكره تاریخ ایران می درخشد و یكی از صحنه های باشكوه ایستادگی بر سر آرمان تا پای جان است او دفاع خود را چنین آغاز كرد: به نام نامی مردم: من در دادگاهی كه نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی كنم بعنوان یك ماركسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا كه هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیكترم و هر چه كینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید كه خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند. او در ادامه گفت زندگی امام حسین نمودار زندگی كنونی ماست كه جان بر كف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاكمه می شویم او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حكومت و قدرت داشت او ایستاد و شهید شد هر چند كه یزید گوشه ای از تایخ را اشغال كرد ولی آن چه كه در تداوم تاریخ تكرار شد راه حسین و پایداری او بود نه حكومت یزید آن چه را كه خلقها تكرار كردند و می كنند راه حسین است. وقتی دادگاه نظامی حكم اعدام گلسرخی و دانشیان را قرائت كرد آن دو فقط لبخند زدند و بعد دست یكدیگر را به گرمی فشردند و در آغوش هم فرو رفتند محبوبیت گلسرخی و دانشیان ترس ساواك را برانگیخت آنها به تكاپو افتادند تا شاید در آخرین لحظات در آنها رسوخ كنند به آنها كه با شكیبایی منتظر تیرباران بودند پیشنهاد شد كه از شاه تقاضای عفو كنند اما آنها فقط پوزخند زدند ساواك وقتی دید با هیچ حربه ای قادر به فریب آنها نیست به گلسرخی پیشنهاد داد كه دامون پسرش را قبل از تیرباران ببیند اما گلسرخی به این پیشنهاد هم جواب منفی داد و این در شرایطی بود كه همه سلولهای بدنش نام دامون را فریاد می كشید او می دانست كه دامون نقطه ضعف اوست و دامون می تواند او را به زندگی امیدوار كند زندگی كه او می خواست از دست بدهد تا به وظیفه اش عمل كند آری برای او مرگ یك وظیفه بود وقتی از او تقاضای ندامت نامه می كنند تا در نتیجه دادگاه تخفیف دهند او می گوید هیچ كس از زندگی در كنار زن و فرزند گریزان نیست من مثل هر انسانی زندگی را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدری رنگ چشمان فرزندم را ببینم اما راهی را كه انتخاب كرده ایم باید به پایان ببریم مرگ ما حیات ابدی است ما می رویم تا راه و رسم مبارزه بماند اگر من ندامت نامه بنویسم كمر مبارزان را خرد نكرده ام ؟؟؟ در سحرگاه 29 بهمن وقتی او را به چوبه اعدام بستند هنوز لبخند می زند و می خواهد كه چشمانش را نبندند چون می خواست با دیدن خورشید به سرای باقی بشتابد .. او در وصیت نامه اش می نویسد : من یك فدائی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم میكنم. و شما آقایان فاشیست ها كه فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدركی به قتلگاه میفرستید، ایمان داشته باشید كه خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمیخیزد و روزی قلب شما را خواهد شكافت. شما ایمان داشته باشید كه حكومت غیرقانونی ایران كه در 28 مرداد سیاه به خلق ایران توسط آمریكا تحمیل شده در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم كشیده ایران واژگون خواهد شد ضمنا“ یك عدد حلقه پلاتین(طلای سفید) و مبلغ یك هزار و دویست ریال وجه نقد را به خانواده و یا به زنم بدهند. منبع: كتاب حماسه خسرو گلسرخی – نوشته آرمان
-
هاشم رفيعي تبار استاد گروه فيزيك پزشكي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي و رييس پژوهشكده علوم نانو پژوهشگاه دانشهاي بنيادي به عنوان چهره ماندگار امسال معرفي و تقدير شد. وي كه در سال 1327 در تهران به دنيا آمده، علاوه بر تدريس در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي از سال 1348، سالها در دانشگاههاي ژاپن و انگلستان به تحقيق و تدريس اشتغال داشته و از نخستين پايهگذاران علوم و فنآوري نانو در كشور است. دكتر رفيعي تبار كه پايهگذار كميته نانوتكنولوژي وزارت علوم است، تجربه سالها رياست بخش علوم نانو در دانشگاه گرينچ انگلستان و تحقيق و تدريس در دانشگاههاي آكسفورد و توهوكو ژاپن را پشت سرگذاشته است. يك كتاب در دست چاپ در انتشارات دانشگاه كمبريج، بيش از 50 مقاله علمي در نشريات معتبر جهاني و مديريت چندين پروژه بزرگ علمي در انگلستان، ژاپن و ايران بخش ديگري از كارنامه علمي اين دانشگر ايراني را تشكيل ميدهد.
-
ابوالمجدود مجدودبن آدم سنايي سنايي حكيم ابوالمجدود مجدودبن آدم سنايي، شاعر بزرگ و عارف عاشق در اواسط يا اوايل نيمه دوم قرن پنجم هجري قمري درغزنين چشم به جهان گشود. پس از آگاهي از فنون زبان و سخنوري، به عادت شاعران زمان به دربار روآورد و در دستگاه غزنويان به جرگه شاعران مداح درآمد. زندگي سنايي در آغاز آميخته با آلودگيهاي اهل دربار بود؛ تا اين كه شاعر بزرگ به جذبه حق، صيد كمند عشق شد و جمال دوست،غارتگر جان و دلش گرديد. سوداي عشق، انگيزه پشت كردن و بريدن او از امور و اوهام دنيوي بود. درباره تحول دروني و رويكرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه به افسانهاي معتقد بودند كه جامي در نفحاتالانس آن را چنين روايت ميكند: «سلطان محمود سبكتكين در فصل زمستان به عزيمت گرفتن بعضي از ديار كفار از غزنين بيرون آمده بود و سنايي در مدح وي قصيدهاي گفته بود. ميرفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسيد كه يكي از مجذوبان و محبوبان كه از حد تكليف بيرون رفته و مشهور بود به «لاي خوار»؛ زيرا كه پيوسته لاي شراب خوردني، در آن جا بود. آوازي شنيد كه با ساقي خود ميگفت كه: «پر كن قدحي به كوري محمودك سبكتكين تا بخورم!» ساقي گفت: «محمود مرد غازي است و پادشاه اسلام!» گفت: «بس مردكي ناخشنود است. آنچه در تحت حكم وي درآمده است در حيز ضبط، نه درآورده ميرود تا مملكت ديگر بگيرد.» يك قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پركن قدحي ديگر به كوري سنائيك شاعر!» ساقي گفت: «سنايي مردي فاضل و لطيف است.» گفت: «اگر وي لطيف طبع بودي به كاري مشغول بودي كه وي را به كار آمدي. گزافي چند در كاغذي نوشته كه به هيچ كار وي نميآيد و نميداند كه وي را براي چه كار آفريدهاند.» سنايي چون آن بشنيد، حال بر وي متغيير گشت و به تنبيه ان لاي خوار از مستي غفلت هشيار شد و پاي در راه نهاد و به سلوك مشغول شد. تغيير رويه شاعر چه به صورت ناگهاني و آني باشد و چه از روي علم و آگاهي و معرفت و شناخت، عملاً زندگي و انديشه او را متحول و دچار دگرگوني كرد. سالهايي از دوره نوجواني وي در شهرهاي بلخ، سرخسو هرات نيشابور سپري شد و احتمالاً در همان ايام راه كعبه در پيش و به زيارت حج مشرف شد. در همين سفر معنوي بود كه بسياري از شيفتگان حقيقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلابي دروني در وي پديد آمد. به هر تقدير، شاعر شوريده بقيه عمر را در كنج خلوت و انزواي صوفيانه گذراند و به تدوين و تنظيم اشعارش پرداخت و از جمله، مثنوي مشهورش به نام حديقةالحقيقه و شريعةالطريقه را به اتمام رساند. سنايي در سال 535 ه . ق در گذشت و اكنون مقبرهاش در غزنين، زيارتگاه خاص و عام است. آثار او غيير از ديوان غزليات و قصايد،عبارتند از: 1 ـ حديقةالحقيقه و شريعةالطريقه: اين مثنوي را الهينامه نيز مينامند، داراي ده هزار بيت در ده باب است. سنايي سرايش آن را در سال 524 ه . ق شروع كرد و در سال 525 ه . ق به اتمام رساند. موضوعات اين كتاب، علاوه بر نعمت (ستايش) خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حكمت و عشق است. حديقةالحقيقه از منظومههايي است كه بر بسياري از شاعران تأثير گذارده است. سنايي با سرودن اين منظومه، باب تازهاي را در سرايش منظومههاي عرفاني در تاريخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگي همچون خاقاني و نظامي به ترتيب تحفةالعراقين و مخزنالاسرار را تحت تأثير مستقيم اين منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولانا سرايش مثنويهاي عرفاني را به اوج تكامل رساندند. 2 ـ سيرالعباد الي معاد: سير العباد، مثنويي با بيش از هفتصد بيت است كه شاعر در آن به شيوه تمثيلي از خلقت آدمي و اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقي سخن ميگويد. 3 ـ طريق التحقييق؛ 4 ـ كارنامه بلخ؛ 5 ـ عشقنامه؛ 6 ـ عقلنامه؛ 7 ـ تجربةالعلم. شعر سنايي، شعري توفنده و پرخاشگر است. مضامين اغلب قصايد او در نكوهش دنياداري و دنياداران است. او با زاهدان ريايي و حكام ستمگر كه هر كدام توجيهگر كار ديگري هستند، بيپروا ميستيزد و از بيان حقيقت عريان كه تلخ و گزنده نيز ميباشد، ابايي ندارد. سنايي با نقد اوضاع اجتماعي روزگارش، علاوه بر بيان دردها و معضلاتي كه دامنگير زمانه شده است، نشان ميدهد كه شاعري اهل درد و دين است؛ آن هم در زمانهاي كه سروران راستين شريعت در آن جايي ندارند و اهل فسق و تظاهر بر سرير قدرت تكيه زدهاند؛ پادشاهان زورمدار به داد دادخواهان ضعيف نميرسند و بلكه به بيداد ميكوشند. تفكر شبه يوناني بر تفكر شرعي و وحياني غلبه كرده است؛ در صوفيان، صفايي نيست؛ مجالس ذكر، مجالس برنج و شير و شكر شده است و از زهد و عرفان و اسماي الهي در آنها خبري نيست؛ حرامخواري رايج و خالصان خوب كردار منزوي شدهاند؛ نشاني از سلامت دين و درستي وجدان در ابناي زمانه ديده نميشود؛ و... بخش عمدهاي از مضمون و انديشه در قصايد سنايي بر مدار انتقادات اجتماعي است. لبه تيز تيغ زبان او در اغلب موارد متوجه زراندوزان و حكام ظالم است. سنايي بارها با تصوير زندگي زاهدانه پيامبر و معصومين و صحابه و تأكيد بر آن در قصايدشؤ سعي دارد جامعه آرماني خود ـ كه عرصه ظهور در واقعيت يدا كرده است ـ را نشان دهد. انديشه زهد و عرفان نيز از مهمترين محورهاي موضوعي در قصايد سنايي است. نكوهش دنيا، تفكر درباره مرگ، توصيه به گسستن از آرزوهاي طولاني و بيحد و حصر، تذكر به خويشتن حقيقي آدمي، از مضامين رايج قصايد اوست: اي مسلمانان خلايق حال ديگر كردهاند از سر بيحرمتي معروف منكر كردهاند شرع را يك سو نهادستند اندر خير و شر قول بطلميوس و جالينوس باور كردهاند عالمان بيعمل از غايت حرص و امل خويشتن را سخره اصحاب لشكر كردهاند خون چشم بيوگان است آن كه در وقت صبوح مهتران دولت اندر جام و ساغر كردهاند... تا كي از دارالغروري ساختن دارالسرور؟ تا كي از دارالفراري ساختن دارالقرار؟ بر در ماتم سراي دين و چندين ناز و نوش؟ در ره رعنا سراي ديو و چندان كار و بار ... اگر فردوسي و ناصرخسرو را استثنا كنيم، سنايي از اولين شاعران تفكر مدار تاريخ شعر فارسي است كه با تزريق انديشه عرفاني به كالبد شعرش، زمينه تحولي وسيع را در نگرش و شيوه فكر شاعران پس از خود به وجود ميآورد و سايه سنگينش بر شعر فارسي تا چند قرن پس از او گسترده ميشود. راهي كه سنايي در پيش ميگيرد، فقط منحصر به يك قالب نميماند؛ بلكه قدرت شاعر در به كارگيري الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با انديشههاي بديعي كه دارد، به او اين امكان را ميدهد تا هم در غزل و هم در مثنوي و قصيده طرحي نو درافكند در صورتي كه تا پيش از او، موضوع قصيده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباري و احياناً توصيفات طبيعي همچون بهاريه و خزاينهها و... بود و نمايندگان مشخص اين نوع قصايد، شاعراني همچون عنصري، فرخي و منوچهري بودند. غزل نيز در حوزه عشق مجاز و هوا و هوسهاي زميني محدود مانده بود و شاعران، وابستگان خاك بودند تا طايران افلاك. مثنوي حماسي با كار عظييم حكيم فردوسي تثبيت شده بود و به جز چند قصه منظوم عاشقانه، اثر سترگ ديگري در اين قالب مجال ظهور نيافته و ظرفيت حقيقي آن هنوز ناشناخته بود. شورش سنايي بر خويش، عين شورش او بر وضع موجود زمانه بود و تبعات اين تحول و دگرگوني بيهيچ تصنع و تكلفي در آثار و اشعار او نمايان شد؛ وي از اولين شاعراني بود كه طرح مسائل اجتماعي و عرفاني و زهد و حكمت معنوي را در قصيده رايج كرد و در اين كار، صاحب مقامي شامخ شد؛ طوري كه هنوز بسياري از قصايد او نمونه برتر قصايد اجتماعي، عارفانه و زاهدانهاند. در حوزه غزل نيز سنايي پنجره اشراق و جذبههاي معنوي را به روي آن گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه كرد. سنايي در قالب مثنوي به بيان حكمت معنوي و نعمت پيامبر (ص) با نوعي بيان تمثيلي پرداخت كه الهام بخش بسياري از شاعران پس از خود، همچون خاقاني و نظامي و عطار و مولوي در سرودن مثنويهاي حكمي و عرفاني شد. بيهوده نيست كه خاقاني براي اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنايي مقايسه ميكند و مدعي است كه خلف شايسته سنايي است: چو زمان عهد سنايي درنوشت آسمان چون من سخن گستر بزاد چون به غزنين ساحري شد زير خاك خاك شروان ساحري نوتر بزاد و نظامي، مخزنالاسرارش را با حديقةالحقيقه سنايي برابر مينهد: نامه دو آمد ز دو ناموسگاه هر دو مسجل به دو بهرام شاه آن زري از كان كهن ريخته وين دري از بحر نو انگيخته آن به درآورده ز غزني علم وين زده بر سكه رومي رقم و مولانا ميسرايد: عطار روح بود و سنايي دو چشم او ما از پي سنايي و عطار آمديم زبان شعر سنايي در قصايد و مثنويهايش زباني صلب و سخت است؛ چه هنگامي كه لب به سخن حكيمانه باز ميكند و چه زماني كه بر ريزهخواران خوان تملق برميشورد. قصايد او چنان قلعههاي باشكوهي هستند كه تسخير آنها از عهده هر پهلواني برنميآيد و هم از اين روي است كه از انبوه شاعران عارف و غير عارف تاريخ ادب فارسي فقط بعضي توانايي آن را داشتهاند كه رخنهاي در قلعههاي او به وجود آورند و غنيمتي فراچنگ آرند. زبان قصايد او در عين استواري و استحكام، زيبايي و ويژگيهاي زيبايي شناختي خاص خود را دارد. زبان حكمت، انتقاد و عشق است؛ و گاه در حكم تيغ برندهاي است كه حتي خود شاعر نيز از گزند آن مصون نميماند و هنگامي كه جنون شاعرانه او گل ميكند، ديگر هيچ زنجيري را تاب آن نيست كه او را مقيد اوامر ملوكانه و اخلاق رايج آدمهاي كمتر از متوسط نگهدارد. غزليات سنايي به حكم مضمون عاششقانهاي كه دارند، لطيفتر و قلندرانهترند؛ البته هنگام داوري درباره شعر سنايي همواره بايد دو دوره فكري او را در نظر داشته باشيم؛ زيرا شعر او پيش از تحول و انقلاب درونياش بيشتر با وضع موجود زمانه هماهنگ بود و او را شاعري مداح و مقلد محسوب ميشد؛ اما پس از تحول دروني، شعر او نيز متحول، و تفكر و حكمت معنوي وجه مميز و غالب شعر او شد.
-
اینا زیبا ترین جملات جهان هستنا!!!! :lol: :cry: :|
-
این ها رو گذاشتم تا یه کم ادبیاتمون پیشرفت کنه و بریم معلم ادبیات رو ضایع کنیم :| :cry: خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دار تا مردم پشتیبان تو باشند . اُرد بزرگ خوشبختی وجود ندارد و ما خوشبخت نیستیم ، اما می توانیم این حق را به خود دهیم که در آرزوی آن باشیم . آنتوان چخوف مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید . لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید . زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه . اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران با مصلحت ديگران ازدواج كردن در جهنم زيستن است . شوپنهاور افراطی ترین صورت هیچ انگاری می تواند این دیدگاه باشد که همه باورها ؛ همهء چیزی را حقیقی انگاشتن ها لزوما" به خطا می روند ؛ به این علت ساده که هیچ دنیای واقعی در کار نیست . چنین است یک ظاهر دورنمایی که از درون ما سرچشمه گرفته است . فردریش نیچه حقیقت فردا از پستان خطا و اشتباه دیروز شیر می خورد . امیر مهدی بدیع خوشبین اظهار میدادر که ما در بهترین دنیای ممکنه به سر می بریم و بدبین بیمناک است که نکند سخن او راست باشد .برانچ کامل دیدگاه خوب مردم ، بهترین پشتیبان برگزیدگان است . اُرد بزرگ خوشبختی توپی است که وقتی می غلتد به دنبالش می رویم و وقتی توقف می کند به آن لگد می زنیم . شاتو بریان هرگز نمى خواهم به واسطه محدوديت هايم، محدود شوم . باربارا استراسيند اگر کسی نه در وقت ضرورت سخن گفت قدرش شکسته می شود . بزرگمهر آنانکه پژوهش کرده اند تنها کمی به داشته های درونی خویش و رازهای کیهانی آشنا شده اند و این رویکرد نمی تواند دستاویزی برای کوچک شمردن دیگر کسان گردد چرا که بسیاری به این رازها پی می برند بی کوچکترین بررسی و پژوهشی، آنها با کار و همچنین نگرش در نمایه های هستی به بسیاری از ناگفته ها پی می برند . اُرد بزرگ خوشبختی وجود ندارد و ما خوشبخت نیستیم ، اما می توانیم این حق را به خود بدهیم که در آرزوی آن باشیم . آنتوان چخوف اسرار شخص ، مانند زندانیانی است که چون رها شوند تسلط بر آنها غیر ممکن است . شوپنهاور اگر توانایی عالمان ایران را از جهان علم گرفته شود چیزی جز سیاهی باقی نمی ماند . پور سینا تنها علاج عشق، ازدواج است. بوخوالد آنتوان چخوف : انسان همان چیزی است که باور دارد . فرهنگ های همریشه ، انگیزه ای توانمند است که موجب همبستگی کشورها در آینده می گردد . اُرد بزرگ از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.؟ . فردریش نیچه زمان براي هيچ كس نه متوقف مي شود نه بر مي گردد ونه اضافه مي شود . شيللر اگر برای رسیدن به آرزوهای خویش زور گویی پیشه کنیم ، پس از چندی کسانی را در برابرمان خواهیم دید که دیگر زورمان بدانها نمی رسد . اُرد بزرگ کار تجسم عشق است . جبران خلیل جبران اگر می خواهی خوب باشی باید اول معتقد باشی که بد هستی . اپیکتوس تبهکار همیشه نگران کیفر خویش است حتی اگر بر زر و زور لمیده باشد و این بسیار درد آور است چرا که سایه کیفر همواره در برابر دیدگانش است . اُرد بزرگ هرگز دربارۀ چیزی نگو آن را از دست داده ام ، بلکه فقط بگو آن را پس داده ام . اپیکتوس اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری . بزرگمهر آزمودگی انسانها ، از زر هم با ارزشتر است . اُرد بزرگ هر ملتی دو نوع دشمن خونی دارد . دسته ای که به قانون پشت پا می زنند و دستۀ دیگر کسانی که با دقت بیش از حد آن را اجرا می کنند . آلفرد کاپو اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود . فردریش نیچه آدم خودباور ، هیچ گاه برای رسیدن به مادیات ، ارزشهای آدمی را زیر پا نمی گذارد . اُرد بزرگ بهترین راه برای اثبات صفای ذهنی ما نشان دادن خطاهای ان است . نهر آبی که ناپاکیهای بستر خود را نمایش می دهد به ما می فهماند آب پاک و صاف است . پوپ از خصوصیات زمان ما این است که متأسفانه فقط افراد پست و پلید ، صاحب اراده و پشتکار می باشند . آلفرد کاپو برای آنکه همواره دوستانمان را نگاه داریم بهتر است همواره فاصله و بازه ای میان خود و آنها داشته باشیم . اُرد بزرگ اگر نمي خواهي در حق تو داوري شود درباره ديگران داوري نكن . ابراهام لينكلن دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است . جبران خلیل جبران از تمام صفاتی که برای پرورش جان و جسم شما سودمند است هیچ یک به سودمندی تصمیم و اراده نیست . پوشه اگر دانش ما اين همه به بي طرف بودن خود مي نازد، از آن روست كه جز كنجكاوي ناسالمِ ناتوانان چيز ديگري ندارد . فردریش نیچه آنکه پرسشهای پراکنده در وادی های گوناگون را همزمان می پرسد ، تنها می خواهد زمان و نیروی استاد را تباه کند . اُرد بزرگ هر جدایی یک نوع مرگ است و هر ملاقات یک نوع رستاخیز . شوپنهاور مرد بزرگ تنها به خود متکی است و جز از خود از هیچکس چیزی طلب نمی کند ولی مردان کوچک از دیگران توقع دارند . پاتریک هانری مصمم شويد كه كارى بايد صورت گيرد، سپس راه انجام آن را خواهيد يافت . آبراهام لينكلن اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری . بزرگمهر به انسان تندرستی و ثروت بدهید ، او هر دو را در جستحوی سعادت از دست خواهد داد . پوشه هیچ دوستی بهتر از تنهایی ، برای اهل اندیشه نیست . اُرد بزرگ آنکس که زورمند و قوی است ، می تواند با مشت توانای خود دهان ضعیفی را در هم بشکند در حالیکه باید بداند که مشت درشت تری هم در آستین قویتری پنهان است . پوشه برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا راههای گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتنی "يگانه برتر " هستند ، همان دستی كه سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايی و بالندگی جان می بخشد . جبران خلیل جبران به نظر من ما روزی خواهیم مرد که نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و در صدد نباشیم آن را دوست بداریم . آندره ژید اگر ما (( بی دل و جان )) هستیم ؛ دست کم نسبت به زندگی چنین نیستیم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنیات )) روبروییم . با خشمی ریشخند آمیز در آنچه (( آرمانها )) می نامیمشان ؛ در حال غور و تامل هستیم. ما خویش را خوار می شماریم تنها از آن رو که لحظاتی وجود دارند که نمی توانیم آن انگیزش نامربوطی را که (( آرمانگرایی )) نام دارد ؛ مهار نماییم. تاثیر نازپروردگی بیش از اندازه ؛ نیرومند تر از خشم فرد بی دل و جان است . فردریش نیچه بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید . اُرد بزرگ وضع و حال مردمان تنگ فکر به وضع و حال بطریهای تنگ دهن می ماند ، هرچه کمتر در خود داشته باشند با سر و صدای بیشتری آن را به خارج می ریزند . پوپ ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر می کنیم ، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم . شوپنهاور خدا به زمان احتیاج ندارد و هرگز دیر نمی کند . اسکاول شين اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی . اُرد بزرگ اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد . بزرگمهر آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش که کمال آنچه هستی باشی . دی سلز زندگی چیست ؟ یک مزبلۀ کثیف ، یک قتلگاه فجیع ، یک دارالمجانین بزرگ که تا کنون تحت هیچ قانون منظمی اداره نشده است . ویر هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید . اُرد بزرگ زيبايي ناپايدار و فضيلت جاودانه است . گوته مراقب باشيد چيزهايي را كه دوست داريد بدستآوريد وگرنه ناچار خواهيد بود چيزهايي را كه بدست آوردهايد دوست داشتهباشيد. جرج برنارد شاو دنيا را نگهداريد. ميخواهم پياده شوم. آنتوني نيولي زن زشت در دنيا وجود ندارد فقط برخي از زنان هستند كه نميتوانند خود را زيبا جلوه دهند. برنارد شاو من از عشق بدم می آید ، برای اینکه یک بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم . مارک تواین اگر بخواهي بر عالم فرمانروا باشي بايد عقل بر تو حاكم باشد . سه نه ك اگر دست تقدیر و سرنوشت را فراموش کنیم پس از پیشرفت نیز افسرده و رنجور خواهیم شد . اُرد بزرگ صديق ترين ،بي توقع ترين،مفيدترين و دائمي ترين رفيق براي هر كسي كتاب است. مارك تواين کمی عقل سلیم، اندکی اغماض و قدری خوش خلقی داشته باشید، آن وقت خواهید دید در این دنیا چقدر آسوده و خوشبخت اید. سامرست موام آدمی می تواند بارها و بارها به شیوه های گوناگون قهرمان شود . اُرد بزرگ وقتي جوانتر بودم همه چيز را به خاطر ميآوردم، حالا ميخواست اتفاق افتاده باشد يا نه! . مارك تواين مردها را شجاعت به جلو ميراند و زنها را حسادت. برنارد شاو اگر سزاوار است آن است که دوست با جزر زندگی ات آشنا شود ، بگذار تا با مد آن نیز آشنا گردد ، زیرا چه امیدی است به دوستی که می خواهی در کنارش باشی ، تنها برای ساعات و یا قلمرو مشخصی ؟ . جبران خلیل جبران یک اراده خم نشونده ، بر همه چیز، حتی بر زمان قالب می آید. شاتو بریان گاهی تنها راه درمان روانهای پریشان ، فراموشی است. اُرد بزرگ شايد مانند كودكي باشيم كه در كنار دريا با سنگ ريزه ها و صدفهاي زيبا بازي مي كند اما غافل ار آنيم كه دريايي بس بزرگ و اقيانوسي بي كران در مقابل ديدگانمان وجود دارد كه در اعماق آن اسرار عظيم و شگفت انگيز نهفته است . نيوتن دوستی برای خود برگزین که به گاه سختی و درماندگی مددکارت باشد. بزرگمهر من بين ديوانگي و مست فرقي نمي بينم جزاينكه ديوانگي مدت طولانيتري دارد . سه نه ك گاه لازم است که انسان دیدگان خود راببندد ، زیرا اغلب خود را به نابینایی زدن نیز نوعی خوشبختی است . نیوتون نفرت همان خشم و غضب است که روی هم انباشته شده است . سیسرون دوستان فراوان نشان دهنده کامیابی در زندگی نیست ، بلکه نشان نابودی زمان ، به گونه ای گسترده است. اُرد بزرگ کسی که فکر نمی کند ، به ندرت دم فرو می بندد . نیوتن حیات درختان در بخشش میوه است . آنها می بخشند تا زنده بمانند ، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند. جبران خلیل جبران هرگز نمی توان با آدمهای کوچک کارهای بزرگ انجام داد. سیسرون ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی عظیم را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد . بزرگمهر گفتگو با آدمیان ترسو ، خواری بدنبال دارد. اُرد بزرگ روزنامه شگفت انگیزترین عجایب جهان نوین است . خانواده ای که لااقل یک روزنامه را نخواند و در آن دقیق نشود در قرن نوزدهم زندگی نمی کند . برودوس دل اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند. بزرگمهر اگر همه می توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می شد که همه می خواهند. زکریای رازی چه قدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدنها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است. علی شریعتی آنکه برنامه ها را از پایان به آغاز ، مورد گفتگو و ارزیابی قرار می دهد بر راستی در حال سرپوش گذاری بر روی چیزی است . اُرد بزرگ يک اراده قوي بر هر سد و مانعي هر قدر هم قوي ، حتي بر زمان نيز غلبه مي کند. بالزاک برای رسیدن به هدف اراده و توان و صبر نیاز است. حسین بهزاد
-
جنگنده پنهانکار اف-35 لایتینینگ-2 جنگنده پنهانکار اف-35 لایتینینگ-2 ( F-35 Lightning II)
saman_777 پاسخ داد به Davood تاپیک در جنگنده و رهگیر
یه 10 تا از اینا بخریم؟؟ :|- 1,031 پاسخ ها
-
- اخبار
- جنگنده اف-35
-
(و 13 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
جنگنده پنهانکار اف-35 لایتینینگ-2 جنگنده پنهانکار اف-35 لایتینینگ-2 ( F-35 Lightning II)
saman_777 پاسخ داد به Davood تاپیک در جنگنده و رهگیر
مراحل شکل گیری نهایی جنگنده ی اف-35 اولین مونتاژ یک جنگنده ، سخت ترین بخش از مراحل طراحی وساخت آن است .در واقع مشکلاتی که در مرحله ی طراحی شناخته شده نیستنددر مرحله ی مونتاژ پیش نمونه ها نمایان می شوند که مهمترین آنها مشکلات مربوط به وزن اضافی است . «باب الراد»مسئول پروژه ی ساخت وتوسعه ی "اف-35"صراحتاً اعلام می کند که چند روزی از برنامه ی تعیین شده عقب هستند.فقط چند صد متر دورتر از دفتر وی در سالن عظیم تولید ، اولین قطعات بزرگ زیر مجموعه ی نمونه ی اولیّه ی "اف-35 ای-1"را می توان دید.در حالی که اصلاحات جدید برای ساده تر کردن پروسه ی نگهداری ماکت هواپیما در حال بررسی است ؛تکنسین ها در حوزه های مختلف مشغول کار بر رویقسمت جلویی بدنه هستند که روی نگهدارنده ی قابل چرخش قرار دارد.کفی کاکپیت قبلاً نصب شده است و اکنون نوبت اولین دسته از سیم کشی هاست که باید انجام شود. در گوشه ی دیگری از سالن ، سازه ی اسپار(تیرهای طولی بال که بیشترین بار ناشی از پرواز را حمل می کنند)و رایب(قطعات عرضی بالدر طول وتر بال به شکل ایر فویل که قسمتی از بار پرواز را تحمل می کند)بال قرار داردکه با دوازده متر پهنا بر پهلوی خود روی قید "جیگ"بسته شده است این سازه در نوامبر سال2004تکمیل شده است و اکنون باید پوسته ای از کامپوزیت فیبر کربن بر روی آن کشیده شود پیش از همه پوسته ی تحتانی که توسط شرکت" وفت"در جورجیا ساخته شده است؛بوسیله ی دستگاه جدید نصب فیبر کشیده شده و سوراخ کاری پرچ ها انجام می شود.این عمل کاملاً خودکار است. در حالی که پوسته ی تحتانی از دو قسمت تشکیل شده ، پوسته ی فوقانی به صورت یکپارچه از نوک یک بال تا نوک بال دیگر کشیده می شود.پوسته ی فوقانی توسط (ای تی کا کامپوزیت) در یوتا ساخته شده است.برای ساخت این قطعه از یک قالب اینوار(فولاد با نسبت زیادی از نیکل)با طول 13 متر ،عرض2/4متر و ارتفاع 4/2متر استفاده شده است.لاکهید مارتین قبل از مونتاژ ،قطعه ی تمام شده را با یک اسکنر لیزری ثبت شده ی "یو تی"برای یافتن عیوب احتمالی آزمایش می کند.جهت نصب دقیق ، پوشش هایی از قاب چند لا با کاربرد ویژه نیز به اندازه فرز زده می شوند. در این بین فقط پیمانکار اصلی پروژه ،لاکهید مارتین نیست که با آهنگی سریع بر روی نمونه ی اولیه کار می کند؛ کمپانی نورث روپ گرومن نیز درحال مونتاژ نیمه های بالایی وپایینی بخش مرکزی بدنه در کارخانه ای واقع در کالیفرنیا بوده و کار نصب سیستم های هیدرولیکی ، الکتریکی و سوخت را آغاز کرده است. کار بر روی تیرک چپ دم در کارخانه ی "بی ای ایی-سیستم"واقع در ساملز بوری نیز در حال پایان است.مانند بقیه ی قسمت ها دقّت فوق العاده ای روی سازه در طول فرز کاری نیاز است.باید شکل اف-35 دقیقاً با ابعاد طراحی شده متناسب باشد تا قابلیت پنهانکاری مورد نظر بدست آید.مایکل کریستی مدیر برنامه ی "بی ای ایی-سیستم"می گوید:«تلرانس کلی این قطعات در حدود 2/0میلیمتر است که کمتر از ضخامت موی انسان است».علاوه برتیرک دم ،"بی ای ایی"در حال ساخت دم عمودی و سکان افقی ثابت نیز می باشد. سپس تمام این اجزاء برای مونتاژ نهایی به فورت ورث ارسال می شوند.مونتاژ نهایی به کمک یک اسکنر لیزر فوق پیشرفته لایکا "ال آر 200"انجام می شود که دقتی برابر با دوصدم میلیمتر در مسافت48متری دارد و این یعنی سرعت نمونه گیری برابر با1000نقطه در ثانیه. اولین پرواز این هولاپیما در آگوست سال2006برای انجام آزمایشات آیرودینامیکی برنامه ریزی شده است.ناگفته نماند در سازه و روش مونتاژ این نمونه از برنامه ی تولید استاندارد پیروی نمی شود. تام بورباگ یکی از مدیران پروژه ی اف-35 وهمکار باب الراد می گوید:«در ابتدا ما تمرکز زیادی روی تولید کارآمد داشتیم که همین موجب مشکلات ناشی از وزن شده است».در سالی که گذشت همین مشکلات در مورد مدل برخاست کوتاه ونشست عمودی (اس تی اُ وی اِل)نیز وجود داشت که تیم مهندسی شتابزده به دنبال راهی برای کاهش وزن بود مشکلات وسازماندهی دوباره ی برنامه ، شامل مشکلات اولین پرواز نمایش فن آوری و همچنین اصلاحات در تولید موجب شده که لاکهید مارتین هزینه ی زیادی را متحمل گردد.درحالی که در اولین سال قرارداد توسعه و نمایش سیستم (اس دی دی)، شرکت تقریباً نود و پنج درصد از کمک هزینه ی ممکن پرداختی را به جیب زد.باشروع سال2004این مبلغ به حدود هفتاد درصد کاهش یافت. علیرغم چنین موانعی تام بورباگ مطمئن است و می گوید:«ما اکنون طرحی داریم که دوباره پارامترهای مهم عملکرد را شامل می شود».طراحی مدل نیروی هوایی و گونه ی ( اس تی اُ وی اِل)به پایان رسیده و مدل نیروی دریایی نیز در حال پایان است.بورباگ خاطرنشان می سازد که به قیمت هر واحد اضافه نشده و اضافه می کند:«ما اکنون اشتراک کمتری بین قطعات سازهداریم.اکنون مهمتر از همه اشتراک در فرآیندتولید است.به طور مثال در ساخت رایب هایی با ضخامت متفاوت.امّا سیستم ها هنوز ذاتاً یکسان هستند». حدود 400مورد تغییر در طراحی لازم است تا 1225 کیلوگرم از وزن مدل(اف-35 بی-اس تی اُ وی اِل)کاسته شودکه نزدیک به ده درصد اضافه وزن است.تعدادی از این تغییرات شامل موارد زیر است: سازه متفاوت در منطقه ی بدنه ی مرکزی.بال هواپیما اکنون دیگر روی سازه ی زیری قرار نمی گیردبلکه به صورت یک واحد یکپارچه با دیواره ی جداکننده ی سوخت نصب می شود که این تغییر در طراحی حدود 75کیلوگرم از وزن می کاهد. کاهش در محفظه ی داخلی جنگ افزار(شامل 46 سانتیمتر کاهش طول ) که دیگر توانایی حمل بمب های بزرگ را ندارد .هرچند که هنوز هم قابلیت حمل هشت بمب با قطر کوچک، 113کیلوگرمی،(جِی دی اِی اِم)های 450کیلوگرمی و موشک های آمرام را دارد. بازبینی در کل سیستم الکتریکی که در نتیجه تعدادی از دستگاه های خاص حذف می شود .یک باطری یون لیتیم حدود 4/11کیلوگرم وزن داشته واستفاده ازاستارتر/ژنراتور کم قدرت تر حدود 53کیلوگرم از وزن می کاهد.در این ناحیه کلاً حدود 100کیلوگرم از وزن را می توان کاهش داد. مهندسان کاهش وزنی معادل 270کیلوگرم را با افزایش عملکرد سیستم پیشرانش در پرواز عمودی امکانپذیر ساختند ، بدین نحو که شیپوره های رانشی گرداننده حدود چند سانتیمتر کوتاه تر شده و ورودی هوای کمکی روی بخش بالایی بدنه ار لحاظ آیرودینامیکی بهینه سازی شده است.جریان هوای متراکم خروجی از موتور به شیپوره های کنترل غلت نیز از موارد اصلاح شده است. اینکه اصلاحات انجام شده نتایج مورد نظر را به همراه خواهد داشت یا نه ، در اواسط سال 2007 مشخص خواهد شد که اولین پرواز مدل (اف -35 بی)انجام خواهد گرفت .در مرحله ی توسعه و پیشرفت 15 فروند نمونه ی اولیه ی قابل پرواز و هفت بدنه برای آزمایشات زمینی ساخته خواهند شد. بودجه ی اولیه برای خرید قطعات با تحویل بلند مدت برای تولید کامل در سال جاری مورد لزوم است و پنج نمونه ی اولیه ی اف-35-اِی)نیروی هوایی برای سال مالی 2007 سفارش داده شده اند.) برای برنامه ی تولید با تمام ظرفیت با توجه به تعداد واحد و تاریخ تحویل، نیاز به تعهد شرکای بین المللی برنامه است . مشارکت صنعتی در کشورهای شریک پروژه نقش مهمی را ایفاء می کند.بیشتر سغارشات برای مرحله ی (اس دی دی) قبلاً انجام شده و شرکای درگیر پروژه می توانند سود خوبی را از بزرکترین پروژه ی هواپیمای جنگنده ی تاریخ انتظار داشته باشند. البته در صورتی که بتوانند در بازار رقابتی هزینه ها را کاهش دهند. در پایان بورباگ خاطر نشان می سازد ؛مهمترین هدف داشتن یک هواپیمای بی نظیر با کمترین هزینه است و برای این منظور هیچ سازشی انجام نخواهد گرفت. ذکر منبع فراموش نشود. منبع مطلب را ذکر کنید.- 1,031 پاسخ ها
-
- اخبار
- جنگنده اف-35
-
(و 13 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
بررسی جامع نیروی هوایی ایران بررسی جامع نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
saman_777 پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
یه 5تا بی-52 30تا میگ-35 40 تا سوخوی-31 3تا اواکس 40اف-16 20تااف-18 لطفا :| -
ابوالحسن خان صدیقی استاد ابوالحسن صدیقی از بزرگترین مجسمهسازان ایران در قرون اخیر و خالق زیباترین مجسمه تاریخ ایران " مجسمهی نادرشاه افشار " در باغ نادری مشهد و مجسمههایی ابن سینا در همدان، سعدی در شیراز، خیام در پارک لاله و فردوسی در میدان فردوسی تهران است. مرحوم ابوالحسن صدیقی که از شاگردان کمالالملک است علاوه بر فعالیت در مجسمهسازی در زمینه نقاشی هم صاحب آثار ارزندهای است. فریدون صدیقی، فرزند استاد ابوالحسن صدیقی، خود هنرمند و مجسمهسازی قابل است که این هنر را بطور آکادمیک در اتریش فراگرفته و سالها به عنوان دستیار پدر در کارگاه ایشان در شهر رم مشغول بودهاند. بخش اول گفتگوی ما با ابوالحسن صدیقی در مورد پدر را در شماره اول دوره جدید ۷سنگ دیدید و بخش دوم این گفتگو را در این شماره میخوانید. فریدون صدیقی در این گفتگو علاوه بر صحبت در مورد آثار و فعالیتهای پدر به مسئله مهمی هم اشاره میکنند. وضعیت بحرانی و نامعلوم و خطر تخریب مجسمههای فردوسی و خیام در اثر سهلانگاریهای مجموعه شهرداری تهران. درباره وجه مجسمهسازی استاد صحبت کردیم. اما ایشان نقاش بزرگی هم بودهاند. تا آنجایی که من اطلاع دارم یک قسمت از نقاشیهایشان به عنوان چهره رسمی در کشور ثبت شده است، مثل تصاویر سعدی و فردوسی که در کتابهای درسی و دیگر جاها به عنوان چهره رسمی استفاده میشود کار ایشان است. در این مورد هم کمی صحبت کنیم. - بله، ببینید در ۱۳۲۲ انجمن آثار ملی تاسیس شد و از آن سال شروع کردند راجع به مفاخر و مشاهیر ملی بحث و گفتگو کردن. ایرانشناسها و باستانشناسها نشستند و صحبت کردند که آنچه تصویر از چهره اینها وجود دارد و در بین کتابهای قدیمی باقی مانده است اثر هنرمندانی است که ایرانی نیستند. اکثرا هندی یا پاکستانی یا مربوط به آذربایجان شوروی هستند. مثلا خواجه نصیر طوسی را یک نفر مثل هندیها کشیده بود، یک نفر عین چینیها و مغولیها کشیده بود. این بود که بنا شد یک چهره رسمی برای این مفاخر ملی در انجمن آثار ملی ثبت شود. سال ۱۳۲۴ پدرم تصویری از سعدی کشید و به تصویب انجمن آثار رسید و از آن به بعد هر هنرمندی که بخواهد تابلو یا مجسمهای از آن هنرمند بسازد باید چهرهاش همانی باشد که ثبت شده که البته متاسفانه گاهی رعایت نمیشود. ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر طوسی، حافظ، فردوسی، سعدی اینها کسایی بودند که پدرم چهرههایشان را کشید و ثبت شد. پدرم تابلوهای خیلی ارزندهای هم دارد. دو تا از تابلوهایش در موزه سعدآباد است. یک تابلو بزرگ دارد به طول ۷ متر و ارتفاع ۳ متر در سفارت ایران در پاریس که چهره اولین ایلچی خان ایران یعنی همان سفیر ایران در دربار لوئی شانزدهم است. حتی موزه لوور در گزارش قرنی که داد اشاره کرده که هنرمندان خارجی هم بودند که آمدند اینجا و همچین فعالیتهایی داشتند مثل پیکاسو، مثل دالی و مثل ابولحسن صدیقی. پدرم تابلوهای خیلی نفیسی دارد و یکی از نفیسترین تابلوها خوشبختانه در اختیار من است. تابلویی است که از رامبراند در فلورانس کپی کرده است. یک تابلو دیگر تابلویی است که از روبنس کپی کرده که متاسفانه بر اثر سهلانگاری از بین رفت. هنگام کشیدن این تابلو در موزه لوور بوده و وقتی کارش تمام میشود اجازه نمیدهند بیرون بیاید میگویند شما دارید این تابلو را میدزدید! بعدا میروند و میبینند این تابلو را تازه کشیده و آن یکی خشک شده است. یعنی اینقدر دقیق کار شده بود که قابل تشخیص نبوده است. یک تابلو تمام قد فرشته دختر چشمه مال سورس دارد و چون این تابلو خیلی عریان است آدم هر جایی نمیتواند آنرا نمایش دهد! تابلویی دارد از رضا خان ایستاده بعد از تاجگذاری. پدرم چند مدال هم درست کرده است. مدال برای هزارمین سال فردوسی. البته اینها کارهای کوچکترش است. این کار در یونسکو هم ثبت شده است. پدر من ۸۳ تا مجسمه ساخت که از این ۸۳ تا چهارده تا قابل بحث نیست بخاطر اینکه شخصیتهای حکومتی هستند. واقعا خدمت کلانی به فرهنگ و ادب مملکت کرد و باعث شناسانده شدن شخصیتهای ادبی ایرانی شد. - از نظر تدریس چطور؟ چه مدت تدریس داشت؟ شاگردانش چه کسانی بودند؟ کجا تدریس داشت؟ - در دانشکده هنرهای زیبا بعد از افتتاح حدود پنج سالی درس دادند. بعد از ۱۳۲۰ بود که جنگ شد و اینجا هم اشغال شد. یکی دوسالی اوضاع راکد بود و دوباره در دانشگاه درس میداد و بعد خسته شد. اصلا پدر من برای اینکار ساخته نشده بود که درس بدهد. رفت و آزاد کار خودش را کرد. البته استاد دانشگاه بود و خیلی زود خودش را بازنشسته کرد که خیالش راحت شود و رفت به مسئله هنر بپردازد. - رابطه شما با پدرتان چطور بود؟ - همیشه راجع به مسائل هنری با هم درد دل میکردیم و به من نصیحت میکرد که به این مسائل کاری نداشته باش و همیشه گوشت فقط صدای چکشت را بشنود و حتی اگر کسی صدایت زد توجه نکن. میگفت دور از حب و بغض باش و کینه کسی را به دل نگیر و اگر سنگ جوابت را نداد کینه او را به دست بگیر و برو و آنقدر بزن در سر سنگ تا نرم شود. اصولا مرد عجیب و غریبی بود و من به عنوان پسرش که الان با شما صحبت میکنم ممکن است تا بیست سال پیش پدرم را به عنوان پدر دوست داشتم اما الان نه عنوان صرفا پدر بلکه به عنوان یک شخصیت والای هنری علاقه دارم. چون چیزهایی که من از پدرم موقع کار دیدیم هیچجا ندیدهام. مواقعی وسط تابستان داشت کار میکرد و عرق میریخت. درست در موقعی که هیچ تنابندهای نمیآید همچین کاری بکند این شخص با یک پیراهن رکابی در آن گرمای شدید شروع میکرد به چکش زدن و روزی چهار هزار تا، پنج هزارتا چکش میزد. وزن هر چکشی را حداقل دو کیلو در نظر بگیرید، کار آسانی نیست که بتوان همچین شاهکاری را از دل یک سنگ نتراشیده نخراشیده بیرون بیاورد. الان در هنرمندان ما هیچکس نیست. همیشه هم در هر محفلی که باشم میگویم هیچکس نیست و این هنرمندان ما فقط ادعا دارند که ما اینیم. از هنر فقط این است که کلاه کج و کوله به سرشان بگذارند و ریش بلند بگذارند و قوز بکنند، یک شالی بندازند روی گردنشان و متاسفانه معتاد هم بشوند. این برایشان یعنی راه و رسم هنرمند شدن! اما پدر من تا روز آخر مرتب کت و شلوار میپوشید، کراوات میزد، ریشش را میزد و آدم مرتبی بود. خیلی از این کارها را از کمالالملک یاد گرفته بود و همیشه هم میگفت که کمالالملک نه تنها استاد هنری من بود، استاد زندگی من هم بود و خیلی چیزها را به من یاد داد. - خود شما هم یک مجسمه ساز هستید. فکر میکنید در بین مجسمه سازان معاصر ایرانی چند جریان وجود دارد و جایگاه پدر شما در بین اینها کجاست؟ - من به عنوان یک هنرمند و مجسمهساز که از گچ و سنگ و بتون مجسمه ساختهام و تجربه لازم را دارم و دستم در این راه پینه بسته ولی نه به عنوان اینکه یک هنرمند تاپ هستم، نه یک مجسمه ساز کاملا معمولی هستم، نظر میدهم. اگر الان بخواهم همه مجسمهسازها را بگذاریم در یک صف، نمیتوانم برای پدرم جایگاه پیدا کنم. مثل فرق بین زمین تا کوثر است! پدر من تنهاست هیچ مشابهی در این مملکت ندارد. ما هنرمندان همینطوری اینجا میلولیم ولی ایشان یک شخصیت بالاست. وقتی پدرم فوت کرد آقای المعید سفیر بحرین یک نامه تسلیت آمیز به من نوشت که ارتحال پدر شما را تسلیت میگویم، یک ستاره پرنور در کهکشان هنر ایران خاموش شد. - از نظر سبکی ایشان معمولا رئال میساختند. یعنی کارهایی که من از ایشان دیدهام رئال بوده است. غیر رئال هم کار کردهاند؟ - بله. البته یکی دوبار هم غیر رئال کار کرد ولی جواب نگرفت و ارضا نشد. ببینید چون الان من درگیر هستم از اوضاع هنر اطلاع دارم بگذارید یک چیزی را به شما بگویم. یکی از مسئولین هنری مملکت به من گفت که استاد صدیقی اگر دو نفر دیگر از هنرمندان مملکت باشند که اینطور حرفشان را راحت با مسئولین بزنند ما مشکلی نخواهیم داشت. اما هیچکدام اینکار را نمیکنند. هنرمندان مملکت ما کارشان شده اینکه هر جوری هست یک قرارداری ببندند و یک پولی بگیرند و زندگیشان را بکنند و یک چیزی هم درست کنند بگذارند آنجا. مملکت ما برای هنر مدرن، مملکت نیست. من نمیخواهم هنر مدرن را نفی کنم، من خودم یک مکتب هنری مدرن ثبت شده در اتریش دارم ولی آن جای خودش را دارد. الان در پارکهای مملکتمان هنرمندان ما بدون شناخت نسبت به طول و عرض پارک و بدون آشنایی به بافت پارک که در کدام منطقه تهران قرار گرفته و مردمش چطور هستند میآیند و مجسمه مدرن درست میکنند. الان هم که مسئله شهید و مادرشهید و شهید گمنام و با نام و بینام و اینها زیاد باب شده - و به درستی به این مسائل ارزش گذاشته میشود - مثلا یک میدانی را در جنوبیترین نقطه شهر تهران درست میکنند به نام میدان مادر شهید و یک چیزی را با هزینه بالا درست میکنند و آنجا میگذارند که پیامی ندارد. من پنج بار رفتم آنجا و با مردمش صحبت کردم. آنجا دورهگرد هست، بزاز هست، خرازی هست، سبزی فروش هست و ... . ما یک میدانی را درست میکنیم آنجا به نام میدان مادر شهید که خود هنرمندی که این را ساخته است نمی داند این چیست. پدر من هر کاری که میکرد مطالعه زیادی در مورد آن انجام میداد. مثلا اگر قرار بود برای یک میدان مجسمه بسازد از زوایای مختلف از میدان و حواشی آن عکس میگرفت و حتی نوع خانههای اطراف میدان را هم در نظر میگرفت. و بعد طرح میداد و ماکت میساخت و بعد مجسمه میساخت. ما نمیتوانیم در یک پارکی که یک جوان میخواهد با یکی دیگر راه برود یک مجسمه بگذاریم که طرف گیج شود. باید یک مجسمهای را آنجا بگذاریم که فهمش برای من و شما راحت باشد. نمیخواهم بگویم مدرن نباشد، مدرن باشد اما در جای خودش. شما میتوانید در فرهنگسرای نیاوران یک مجسمه مدرن بگذاری. برای ایکنه کسی که میآید آنجا و میرود کنسرت پیانو میشنود کسی است که در یک رده دیگری قرار دارد و هضم این هنر مدرن برایش آسان است و حتی تفسیر هم میتواند بکند. ولی کسی که در جنوب شهر است و ساعت شماری می کند که پنجشنبه بشود و برود دعای کمیل اینشخص نمیتواند مدرن را بپذیرد و هضم کند. پس باید به هر کس چیزی را بدهیم که با آن آشنایی داشته باشد و با طبیعتش بیگانه نباشد. الان جلوی دانشگاه شهید بهشتی منومان گذاشتهاند به عنوان شخصیت شهید بهشتی. بروید بینید! چیزی که در آن نیست پیام یک انسان است! من کاری به اسم انسان ندارم. ولی در این اثر هیچ پیامی نیست. اگر چشم شما را ببندند و ببرند در آن جا چشمتان را باز کنند میبینید سه تا چیز دراز عین مغار کنار هم گذاشتهاند! این چه چیزی میخواهد بگوید!؟ - خب برگردیم به مجسمههای مرحوم ابوالحسن صدیقی. کدام یک از اینها از همه مشهورتر بود و پدر شما کدامیک را بیشتر از همه دوست داشتند. - ببینید پدر من در طول زندگی عاشق سه شخصیت فرهنگی بود؛ خیام، فردوسی و سعدی. پدر من در خانه چهار تا کتاب داشت. دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، خیام و قرآن. بالاخره پدرم تعصب مذهبی هم داشت. پدر من شاهنامه فردوسی را حفظ بود، دیوان خیام را حفظ بود. اصلا حرف زدنش فردوسی بود. هر جا هم که صحبت میکرد به هر حال ناخوداگاه دو تا بیت از شاهنامه فردوسی داشت. در بین کارهایش ایتالیاییها خیام پدر من را مثل یک داوود میکلانژ دوست داشتند، همین خیام پارک لاله را. چون این مجسمه به مدت بیست و پنج روز در جلوی کارگاهی که کار میکرد در ایتالیا در معرض دید مردم بود و مردم میآمدند و با آن عکس میانداختند و روزنامههای ایتالیا مفصلا در مورد آن نوشته بودند. پدر من همان اندازه در ایتالیا معروف است که در ایران معروف است. - خودش کدام مجسهها را بیشتر دوست داشت؟ - همین خیام پارک لاله. دومی هم فردوسی میدان فردوسی. - یعنی دو مجسمهای که بیشتر از همه آسیب دیدهاند. حالا داستان اینها را تعریف کنید که الان وضعیتشان چطور است و چه بلاهایی سر آن آمده است. - مجسمه فردوسی سال ۵۰ نصب شد. سال ۵۲ هم مجسمه خیام نصب شد. مجسمه ها هیچ مشکلی نداشتند تا سال ۱۳۵۶. در سال ۵۶ در آن شلوغیها که تظاهرات میکردند به صورت خیام سنگ زدند و با قلوه سنگ و آجر دماغ و گوش و انگشتها را شکستند. من هم یک مجسمه ابوریحان از سنگ مرمر ساخته بودم در انجمن آثار در آن شلوغ پلوغیها اصلا خردش کردند. بعد از آن سالها شهرداری منطقه ۶ بدون اینکه توجهی به این مسئله داشته باشد یک نفر را از دانشکده هنرهای زیبا پیدا کرد که مجسمهسازی میخوانده و آورد که مجسمه را مرمت کند. بعد از آن ترمیم نه دماغ، دماغ خیام است و نه انگشتان. یکی دو سال بعد از آن گویا رنگ روی آن پاشیدهاند. بعد اینها آمدهاند با تینر رنگ را پاک کردهاند، رنگ سیاه را. بعد چون دیدند ریخت مجسمه خراب شد اینبار رنگ سفید زدند، رنگ روغن. رنگ روغن هم روی سنگ تا یک زمانی برقرار است و بعد بخاطر آب و هوا پوسته میشود و میریزد. بعد آمدند با یک بتونه مانند پستی بلندیهایش را صاف کردهاند! یک مقدار زیادی از خطوط چکش الان زیر رنگ محو شده و معلوم نیست. بعد از مدتی دوباره کثیف شده و اینها آمدهاند رنگ زدند. مجسمه فردوسی را هم همینطور. یک روزی دیدم پوستر آویزان کردهاند و طناب پوستر را انداختهاند دور دست فردوسی! آن قسمتی که دست روی پایش قرار داده و جای انگشت خالیست به آن طناب وصل کردهاند! پوستر ۱۰-۱۵ کیلویی را به آن آویزان کردهاند. بعد هم آن را کشیدهاند تا انگشت شکسته شد! یک روز دیگر آمدم دیدم انگشت سر جایش است بعد معلوم شد با چسب آنرا همینطوری چسباندهاند! تابستان و در هوای ۴۰ درجه سنگ به مرور در طی دو سه روز تا مغزش گرم میشود. سنگ مرمر هم از جنسی است که اگر به آن شوک وارد شود از خودش عکسالعمل نشان میدهد. حالا این عکسالعمل ممکن است بصورت پوسته شدن یا ترک برداشتن باشد. آن باغبانی هم که گلها را آب میداده حواسش نبوده یا دلش سوخته به حال مجسمه که کثیف شده آب سرد را ریخته روی مجسمه و در آن اوج حرارت باعث شده که سنگ از جاهای ضعیف ترک بخورد! سنگ مرمر مکندگیاش بسیار ضعیف است و به همین صورت اینکارها باعث انهدام و آسیب دیدن مجسمه میشود. الان دور تا دور مجسمه ۱۱ تا ۱۲ تا ترک خورده است. با یک تکان یا یخبندان شدید ترکها بیشتر هم میشود. یکی دیگر از عواملی که بطور طبیعی به این سنگها ضربه زده تکان خوردن بر اثر زلزله است. - حالا سرنوشت این مجسمهها چه میشود؟ - فعلا که اینقدر حرکت در این سازمان زیباسازی شهرداری تهران هست و مشغول جلسه درست کردن برای کارهای خودشان هستند که به این جور مسائل نمیرسند. از اردیبهشت ماه (سال هشتاد و سه) این قضیه مطرح شد که سازمان میراث فرهنگی دخالت کرد و خبر در چند روزنامه هم منعکس شد و در صدا و سیما هم بخش شد. اینها یک سال است نامه مینویسند که به داد این مجسه برسید. الان با یک لرزش ممکن است این سنگ از حداقل دو جا و حداکثر چهار جا از هم جدا شود. من با نماینده زیباسازی رفتیم و مجسمه را بررسی کردیم و با چشکش به دو جای مختلف آن که زدم دو صدای مختلف میداد و صدای مرگ داشت. ترمیم این مجسمهها کار بسیار مشکل و دقیقی است و مراحل مختلفی دارد. اما من اینکار را میکنم چون تخصصم است. - پس الان مشکل کجاست؟ چرا کار شروع نمیشود؟ - الان مشکل از خود ارگانهاست. ببینید شهردای منطقه ۶ اواخر سال هشتاد و دو اعلام میکند که این مجسمه خیام آسیب دیده و به دادش برسید و اینها گفتند بسیار خوب. فروردینشان که تعطیل بود. از آن به بعد ۳-۴ بار با مامور سازمان زیباسازی به آنجا رفتیم تا موضوع را بررسی کنیم. آنها هم گفتند ما با شما قرارداد میبنیم که اول تیر ماه کارتان را شروع کنید. این همه مدت گذشته و هنوز معلوم نیست چکار میخواهند بکنند. در این مدت ترکها هم بزرگتر شده است. معلوم نیست وضعیت چه میشود. ما میخواهیم مجسمه را مرمت کنیم. مرمت این آقایان چه بود در دو سال پیش؟ یک سطل رنگ دادند به باغبانی که نیمکتها را رنگ میزد و او قلمو را برداشت و مجسمه را رنگ زد! بعضی جاها رنگ به قطر ۵ میل روی مجسمه است. الان در مجسمه خیام موی ریش دیده نمیشود از بس که از رنگ اشباع شده است. فردوسی هم همینطور است. فردوسی را کنیتکس کردند و دوباره رنگ زدند. الان میخواهیم مجسمه امیرکبیر را هم مرمت کنیم اما در مورد امیرکبیر طرف من میراث فرهنگی است و سازمان زیباسازی نیست. یک ماه پیش من به اینها گفتم میخواهم با مسئول مربوطه صحبت کنم. از آنروز اگر شما پشت گوشت را دیدی من هم آن مدیر را دیدم! یک ماه مرتب میرفتم و ایشان یا جلسه داشتند یا نبودند یا مرخصی بودند! یک فکری برای اینکار نمیکنند. قضیه مثل زمان یکی از پادشاهان مملکت شده که آمدند گفتند محمد افغان حمله کرد، عین خیالش نبود، گفتند آمد خراسان را گرفت، باز هم به هیمنصورت، گفتند آمد تا سمنان و دامغان و رسید به اصفهان، باز هم توجه نکرد تا رسید به دم دروازه شهر، سردار ممکلت خونین و مالین رفت و تا خواست به پادشاه بگوید محمد افغان دارد میآید دیدند که پادشاه آنجا نشسته است و با یک عده صحبت میکنند که کشمش لای پلو حرام است یا مکروه است یا حرام! این مملکت ماست! من هفته پیش یک نامه برای اینها نوشتم که اولا من مرمت این مجسمه را چون کار پدرم بوده و ارزش هنری آن را میدانم انجام میدهم و تحت این شرایط هم کار را انجام میدهم؛ زمان طولانیتر و هزینه کمتر. خودشان هم محاسبه کردهاند که اگر قرار باشد همچین مجسمهای الان ساخته بشود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان هزینه آن است. حالا گیریم که همه هنرمندان هم بلدند. - هزینه مرمتش چقدر است؟ - من گرفتهام سه میلیون و پانصد هزار تومان. همین مرمت پایینتر از ۱۵ میلیون تومان نیست و من هم فقط بخاطر کار پدرم گرفتهام. این هزینه هم صرف تهیه ابزار لازم برای مرمت میشود. یک مته برای مرمت ۹۰ هزار تومان میشود و فقط تعداد زیادی مته برای اینکار لازم است. برای ساخت متهها هم خوشبختانه یک تراشکار ارمنی را پیدا کردهام که به کارش متعهد باشد! اینها کار نمیکنند! میخواهند کار کنند اما هیچ تکانی نمیخورند! مجسمه داوود میکلانژ را که مربوط به ۴۹۰ سال پیش است در فلورانس آوردهاند پایین که تمیزش کنند، مرمتش سه سال طول کشیده، یک میلیون و هشتصدهزار دلار هم هزینهاش بود. من به اینها هم گفتم که اگر تا هفته آینده هیئت مدیرهتان تشکیل شد و تصمیم گرفت و ابلاغ کرد که هیچ. ولی اگر نشد من دیگر این مجسمه را مرمت نمیکنم و بدهید به همان متخصصتان که با سطل رنگ میزند مرمت کند! - شرایط بقیه مجسمهها به چه صورتی است؟ مثل بوعلی، نادر و بقیه. - الان مجسمه بوعلی هم خیلی وضعش بد است. این مجسمه ساخت ۱۳۲۵ است. هم ترک دارد و هم جنس سنگش خوب نیست. مجسمه را به مرور جابجا هم کردهاند و صدمه دیده است. سعدی هم همینطور. فرشته عدالت هم همینطور انگشتهایش شکسته شده است. میراث فرهنگی در فکر هست که فکری برای اینها بکند. - شما خودتان تدریس هم میکنید؟ - من نه. من دوسال در دانشگاه فرح پهلوی سابق که الان شده الزهرا درس دادم اما بعد از آن نه. اصلا حوصله تدریس ندارم و نمیتوانم. - الان وضعیت مجسمه سازی در ایرن چطور است؟ - همه در یک خط هستند. همان اندازه که میشود امید داشت همان اندازه هم میشود نا امید بود. ببینید شما وقتی میخواهی که یک کاری را انجام بدهی تا زمانی که عشق واقعی به کار نداشته باشی موفق نمیشوی. الان همینطور است. الان مسائلی برای ما در اولویت قرار دارد که هیچ همخوانی با هنر ندارد. میآیند میلیاردها تومان خرج میکنند برای یک برنامهای که چند روز طول میکشد وقتی هم که تمام شد اثری از آن باقی نمیماند. آن وقت برای حفظ و احیای یک تابلو نقاشی اصیل ایرانی که کار یک هنرمند ایرانی است کاری نمیکنند و آخرش رنگرز میآید و رنگ میریزد روی آن! مگر انجمن آثار ملی چکار کرده است؟ در جایی تابلویی بود از حکیمالمک اثر کمالالملک که آنجا را ساخته بود. آنجا که آنموقع مال انجمن آثار ملی نبود. بعد آمدند یک کتابخانهای آنجا درست کردند در جایی که آینه کاری بود. قشری به قطر سه سانتیمتر روی تمام آینهها گچ گرفته بودند! - چند تا خاطره از پدرتان هم برای ما تعریف کنید. - خاطره که زیاد است اما یک خاطره بگویم که در ارتباط با مجسمهسازی باشد. زمانی که حدود پانزده سالم بود یک روز ظهر وقتی پدرم بعد از کار روی یک مجسمه برای نهار رفته بود من آمدم چکش قلمش را برداشتم شروع کردم به تراشیدن سنگ! آنموقع علاقه داشتم به مجسمهسازی و گاهی هم نقاشی میکشیدم ولی کار مجسمهسازی نکرده بودم برای من هم مهم نبود که کجای سنگ را میتراشم و چکار میکنم فقط مهم این بود که سنگ را بتراشم و ببینم که چطور است! یک دفعه دیدم گوش من گرفته شد و یک کشیده محکم خورد توی گوشم! دیدم پدرم است و گفت چکار داری میکنی؟ گفتم سنگ میتراشم! او هم خیلی محکم به من گفت تو غلط کردی که داری همچین کاری میکنی! مگر نمیبینی پدرت با چه بدبختی مجسمه میتراشد؟ تو میخواهی از من هم بدبختتر بشوی!؟ بلدشو و برو! الان هم هر وقت روی سنگ کار میکنم یاد آن روز میافتم!
-
این من نیستما!! هوشنگ مرادی کرمانی « من هوشنگ مرادی کرمانی هستم .16 شهريور ماه 1323 در روستاي سيرچ از توابع كرمان، در منتهای سختي و محروميت و فقر به دنيا آمدم، از 8 سالگي كار كردهام ؛ از همين دوران به خواندن علاقه خاصي داشتم».از خودش شنیده بودم که يك بار در كودكي براي خريد كتاب اقدام به خالي كردن نمك ازكاميون ميكند ، در پايان شب اگر چه با پول زحمت خود كتاب را ميخرد اما به دليل زخمهاي به وجود آمده ازسختی سنگ های نمک در دستش،براي خواندن كتاب مجبور ميشود آن را با زبان ورق بزند.همیشه یاد آوری کودکی او را آزار می دهد،پس نوجوانی اش را در چند کلمه خلاصه می کند«تا 15 سالگي در كرمان بودم و زندگيام بدون پدر و مادر گذشت، زندگی پر از سختی و درد. » شاید پرسیدن از زندگی کسی که پیش تر بارها و بارها در این مورد صحبت کرده است کار چندان لازمی نباشد . پیش از این با زندگی او و فعالیت هایش آشنا شده بودم می دانستم که این مرد 61 ساله ؛ هوشنگ مرادي كرماني، نويسنده بزرگ داستانهاي كودك و نوجوان در 16شهريور 1323 در "سيرچ" از توابع استان"كرمان" در فقر و محروميت به دنيا آمدو سالها بعد با به تصوير كشيدن زندگي خود در داستانهايش به عنوان يكي از مطرح ترين نويسندگان آثار كودك و نوجوان در دنيا شناخته شد. تحصيلات ابتدايي خود را در زادگاهش آغاز كرد و آن را در كرمان و بعد ها در تهران ادامه داد. در رشته زبان انگليسي موفق به اخذ مدرك ليسانس شد.نويسندگي را از سال 1339 در كرمان و همكاري با راديو محلي كرمان آغاز كرد، و در سال 1347 با چاپ داستان در مطبوعات فعاليت مطبوعاتي اش را گسترش داد. اولين داستانش در مجله خوشه منتشر شد که نامش " كوچه ما خوشبختها" بود .داستانی که حال و هواي طنز آلود داشت.در آثار بعدي خود دردها و رنج هاي زندگی اش را با رگههايی طنزآميز به داستان تبدیل می کند .می گوید:«اين داستانها،حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگي است؛ يعني من به زندگي خودم چنگ زدم و آن را به تصوير كشيدم وداستانهايم همه ريشه در زندگي من دارد. زماني كه ديدم مردم دردهاي مرا گوش نميدهند سعي كردم آنها به زبان طنز بگويم». اما حقيقت اين است كه گاهي دردهايش آنقدر سنگين و غير قابل تحمل است كه از تكرار و یاد آوری آنها ناتوان ميماند و اگر چه در خلوت خود به تنهایی و شاید گریه پنها می برد، اما در آثارش به طنز و شوخي تکیه می کند تا حرف از یادش برود. طنز در زبان مرادي كرماني گزنده ، تلخ ، عصبي، و همراه با نفرت و بدبيني نيست، بلكه ملايم و نسبتا" تلخ است . خندهاي كه در نتيجه طنز به كار گرفته شده در زبان آثار مرادي ايجاد ميشود ، بيشتر از روي دلسوزي و ترحم است تا تحقير و تمسخر.او زندگی دشوار و نیمی از دردهایش را دوباره مرور می کند و آنها را به شکل داستان می نویسد،درحالی که شخصیت اول بیش تر آنها خود او هستند ."دكتر پروين سلاجقه " در كتاب «صداي خط خوردن مشق» كه به بررسي آثار مرادي پرداخته است ، در مورد شخصيتهاي داستان او چنين ميگويد :« شخصيتها در آثار مرادي در چهار محور قابل بررسي است . اول شخصيتهاي اصلي كه در نهايت،خود نويسنده يا گوشههايي از وجود او هستند ....» مرادي كرماني، بعد از ساخته شدن فيلم زندگي اش با عنوان« قصه» در نشستي كه با حضور كارگردان فيلم "مهدي جعفری" برگزار می شود، می گوید :« آنچه در اين فيلم ميبينيد تنها 30 درصد از سختيهاي زندگي من است، مرور زندگي گذشته آزارم ميدهد».او بخشی از زندگی و دردهایش را نه تنها در فیلم مستند زندگی اش بلکه در داستانهایش نیز پنهان می کند . سلاجقه در كتاب خود با اشاره به سختی های زندگی مرادی می نویسند:«مرادي ،گاهی در داستانهايش چنان از درد صحبت ميكند كه خود توان و تحمل ادامه داستان را ندارد و با گريزی ناگهانی مخاطب را به فضايی ديگر ميیبرد....».مرادی با تمام رنجهایی که هنگام یاد آوری گذشته و نگارش آنها تحمل می کند عاشق نویسندگی است. او معتقد است كه براي نوشتن خلق شده است و نه كار ديگري ؛ به همين دليل مينويسد و از آن و دردهايش لذت ميبرد؛ و پاسخ به يكي از مخاطبان داستانهاي خود كه از او می پرسد؛ با توجه به اينكه با مرور خاطرات خود براي نوشتن رنج و عذاب زيادي را تحمل ميكنيد آيا نوشتن آنها ارزش تحمل اين رنج را دارد ، می گوید :« براي من رنج نوشتن زيباترين رنجهاست. من به دنيا نيامدهام كه برج بسازم يا رئيس جمهور شوم. من به دنيا آمده ام كه نويسنده شوم . بهترين دوست من قلم و كاغذ است. زماني كه مينوشتم هيچ وقت فكرنميكردم آن قدر بزرگ شوم كه ديگران براي من دست بزنند يا براي گفت وگو به دانشگاه دعوت شوم. مهم آن بود كه خود را با نوشتن خالي ميكردم و لذت ميبردم ». مرادي كرماني بعد از رها كردن مطبوعات نوشتن براي برنامه « خانه وخانواده» را در راديو آغازكرد ، در جایی ميگويد:« نثر پردازي را از مجله خوشه ، ارتباط با مخاطب را از نشريات هفتگي و گفتوگو را از راديو آموختهام». با کوله باری از تجربه و تلاش و پشت کار اولين كتاب داستان خود « معصومه» حاوي چند قصه متفاوت و كتاب ديگري به نام « من غزال ترسيده ای هستم» را در سال 1349 يا 1350 به چاپ می رساند. در سال 1353 اولين اتفاق مهم در زندگي نويسندگی مرادي به وجود می آید و آن خلق داستان « قصه هاي مجيد» است. قصههاي مجيد انعكاس زندگي حقیقی مرادی بود كه همراه با "بيبي" پیر زن مهربان ،زندگي ميكند. او در سن 60 سالگی پس از مطلع شدن از سالروز تولدش در پاسخم که می پرسم ؛به كدام يك از آثارتان بيشتر علاقه داريد؟ می گوید: « من به تمام آثارم علاقه دارم و نميتوانم آنها را از هم جدا كنم، اما چيزي را كه شايد خيليها به آن توجه نكردهاند، اين است كه من اكنون 60 سال دارم و "قصههاي مجيد" 30 سال؛ اثري كه در سال 1353 آن را خلق كردم». اما اولين جايزه نويسندگی اش به خاطر" بچه هاي قاليبافخانه" بود كه در سال 1359 جايزه نقدي شوراي كتاب كودك و جايزه جهانی اندرسن در سال 1986 را به او اختصاص داد. اين داستان سرگذشت كودكاني را بيان ميكند كه به خاطر وضع نابسامان زندگي خانواده مجبور بودند در سنين كودكي به قالیبافخانه ها بروند و در بدترين شرايط به كار بپردازند.درمورد نوشتن این داستان می گوید:« براي نوشتن اين داستان ماهها به كرمان رفتم و در كنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبي درك كنم».درك و لمس آنچه كه مينويسد از خصوصيات نويسندگي كرماني است ،كه در تمام داستانهاي او ميتوان احساس كرد.می توان گفت مرادی با تمام وجود می نویسد. براي جلد دوم " قصههاي مجيد" در سال 1360 ، لوح تقديرشوراي كتاب كودك را دريافت می کند و آثار او به زبانهاي هندی، عربی، انگليسی، آلمانی، اسپانيايی، هلندی و فرانسوی ترجمه می شود. اما اولين اثري كه از او به زبان انگليسي ترجمه شده بود داستان " سماور" ا ز "قصه هاي مجيد" بود كه براي يونيسف فرستاده شد. می نویسد و با تا تمام وقتی که برای نوشتن می گذارد به هیچ عنوان از خواندن آثار نويسندگان مطرح غافل نميشود. ميگويد:« عاميانهنويسي را از صادق چوبك ، شاعرانه نويسي را از ابراهيم گلستان ، ايجاز را از همينگوی و گلستان سعدي، احساس را از هدايت و طنز را از چخوف و دهخدا آموخته ام». او راز موفقيت خود در نويسندگي را تلاش ميداند . و وقتی از او می پرسم راز موفقیت خود را در چه می دانی می گوید:« در مورد راز موفقيتم در عرصه نويسندگي تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است: تلاش، تلاش و تلاش». استفاده از ضرب المثلها و آداب و رسوم عامه، كاربرد واژ گان محاورهاي ، آميختگي نظم و نثر از ويژگيهاي بارز آثار هوشنگ مرادي كرماني است كه در آخرين آثارش مانند « مثل ماه شب چهارده» و «نه ترو نه خشك» نيز ديده ميشود. بي ترديد مرادی كرماني شناخته شدهترين چهره ادبيات كودك و نوجوان ايران درجهان است،خواه در ميان متخصصان و جشنوارهها و خواه در ميان نو جوانان و كتاب خوان ها و كارگردان سينما و تلوزيون كه علاقه ويژهاي به ساخت فيلم از قصههايش نشان ميدهند. درخشش مرادي كرماني در جشنوارههاي مختلف و ترجمه آثار او موفقيتی بزرگ برای ادبيات كودك و نوجوان ايران محسوب ميشود و قصههای وی نقشی اساسی در تثبيت جايگاه و وجهه جهانی ادبيات كودك ايران دارد .كرماني در سال 1992 از سوي داوران جايزه جهاني هانس كريستين اندرسن ، برلين به دليل تاثيرعميق و گسترده در ادبيات كودكان جهان به عنوان نويسنده برگزيده سال 1992 انتخاب شد. وي همچنين عنوان نويسنده برگزيده كشور كاستاريكا - جايزه خوزه مارتيني نويسنده و قهرمان ملي آمريكاي لاتين را در سال 1995 میلادی از آن خود كردآثار منتشر شده از اين نويسنده شناخته شده بدين شرح است : -داستان: معصومه / من غزال ترسيدهاي هستم/قصههاي مجيد / بچههاي قالي بافخانه/ نخل /چكمه/ داستان آن خمره /مشت برپست/ تنور/ مهمان مامان / مرباي شريين/ لبخند انار ( مجموعه داستان) / مثل ماه شب چهارده / نه ترو نه خشك/ شما که غریبه نیستید (خاطرات).-فيلمنامه : كاكي/ تيك تاك/ كيسه برنج.-نمايشنامهها : كبوترتوي كوزه / پهلوان و جراح/ ماموريت ( تلويزيوني) .--اقتباس سينمايي:1-داستان صنوبر( بيگانه) ، محصول افغانستان2- قصههاي مجيد ( چهارده داستان)يازده فيلم تلوزيوني و سه فيلم سينمايي ، كارگردان كيومرث پوراحمد.3- خمره ( فيلم سينمايي)كارگردان: ابراهيم فروزش.4- چكمه ( فيلم سينمايي) كارگردا ن: محمد علي طالبي .5-مهمان مامان( فيلم سينمايي) كارگردا ن : داريوش مهرجويي.6- تنور( فيلم سينمايي) كارگردان : محمد علي طالبي. 7- مثل ماه شب چهارده ، 11 قسمت سریال تلویزیونی ، یک فیلم سینمایی(کارگردان: محمد علی طالبی )
-
حمید نطقی مشخصات و سوابق : متولد 11 شهريور 1299 هجري شمسي پايه گذار روابط عمومي علمي در ايران مديريت روابط عمومي شركت نفت در سال 1330 وي در سال 1350 كتاب ، مديريت و روابط عمومي ، را تاليف نمود در سوگ پروفور دکتر حمید نطقی دکتر جواد هیئت من چه گویم وصف آن عالیجناب نیست پیغمبر ولی دارد کتاب برای من بسی دشوار است که در این مصیبت عظما سخن بگویم. میگویند جدائی دوست از مرگ هم سخت تر است و تحمل دوری و صبوری دشوارتر یقولون ان الموت صعب علی الغنی مفارقت الاحباب والله اصعبو. من با دکتر حمید نطقی 58 سال دوست بودم. دوستی صمیمی، همدل ، همفکر، هم عقیده و حتی هم سنگر. من او را 1320 می شناختم و با او برای ادامه تحصیل به استانبول رفته بودیم. 50 سال در آنجا در جوار هم بودیم و سختی روزهای طلبگی را در غربت و در سالهای جنگ جهانی با هم چشیدیم. او درجوانی هم مردی پخته و دانشمند و مورد احترام و محبت همه دانشجویان ایرانی و استادان آلمانی و ترک بود. او ناپختگی و های و هوی جوانی را نداشت از شر و شور جوانی فقط شور زندگی را به درجه عشق داشت و این عشق به زندگی را تا آخر عمر در سالهای بیماری حفظ کرد. او عاشق مطالعه و آموختن بود و در این کار افراط می کرد. همیشه دستش کتاب بود. او هر چه می آموخت در حافظه اش حک میشد آنها را بیاد داشت و در مقام مناسبو صحبتهای رسمی و خصوصی آنها را بکار می برد. بسیار خوش برخورد و خوشبیان بود. مخاطبینش از صحبت های او لذت می بردند سخنانش با آنکه همراه طنز و شیرین بود در عین حال پروغز و آموزنده بود دوستانش ترجیح می داند که در محضر او شنونده باشند تا گوینده. اگر در بحثی وارد می شد سعی می کرد طرف را با منطق مجاب کند بدون اینکه او را خود برنجاند. در استانبول روزنامه ای به زبان فرانسه و بنام استانبول چاپ می شد که بیشتر خوانندگانش اعضای کولونی فرانسه و خاجیها بودند. مقالات نطقی که هنوز دکتر هم نشده بود در این روزنامه چاپ می شد. بعد از سالهای جنگ مدتی از هم دور بودیم. من به پاریس رفته بودم او در آبادان خدمت فرهنگی اش را در شرکت نفت شروع کرده بود. بعد از چن سال او به تهران منتقل شدو منهم از پاریس برگشتم و در تهران مشغول طبابت شدم. در 40 – 30 سال اخیر دکتر نطفی یکی از نزدیکترین دوستان و معاشرین من بود. او 1350 با آوردن مرحوم استاد شهریار به تهران با حضور استاد شهریار و استاد نطفی و دیگر شعرای فاضل ایرانی منزل ما به محفل ادبی تبدیل شده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دان آزادیهای فرهنگی به اتفاق ایشان و چند دوست ادب شناس آذربایجانی مجله فرهنگی دو زبانه وارلیق را منتشر کردیم. دکتر نطفی از پایه گذاران مجله و سردبیر آن بود. نام وارلیق هم پیشنهاد او بود. مدت 13 – 12 سال که در تهران بود سرمقاله های مجله را مینوشت بعد از مسافرت به انگلستان و هنگام تدریس در دانشگاه ادینبورگ یعنی قبل از بیماری مقالات مجله را مرتبا می فرستاد. دکتر نطفی در تمام عمرش برای من و سایر دوستان و همکارانش نه تنها یک دوست صمیمی و خردمند بلکه یک استاد دلسوز و مهربان بود. من همیشه از او چیز تازه می آموختم. در هر رشته صاحب نظر بود همکاری 20 سال اخیر ما در مجله بیشتر در مسائل زبانشناسی و ادبیات ترکی بود. من و او هر دو در این رشته ها آماتور و او تو دیداکت بودیم. من هر چیزی را که نمی توانستم به کمک کتابهایم بفهمم. از او می پرسیدم دکتر نطف اکثرا جواب سئوالات مرا شخصا می داد و یا از کتابهایی که در دسترس داشت جواب صحیح را پیدا می کرد مدتی برای تدریس به ترکیه رفت و من در غیاب او احساس تنهایی می کردم روزی در استانبول به ملاقات دوست مشترکمان پروفسور محرم ارگین رفته بودم. محرم ارگین از دوستان دوره دانشجویی ما بود و نطفی را هم خوب می شناخت. خودش هم از برجسته ترین اساتید ترکیه شده بود. به محرم ارگین گفتم از وقتیکه نطفی به آنکارا آمده من تنها شده ام و کسی نیست که اشکالات مرا پاسخ صحیح بدهد. محرم ارگین بلادرنگ گفت : دکتر جواد نظیر نطفی در اینجا جم وجود ندارد! آری مانند دکتر نطفی در آنجا و در هیچ جای دیگر هم نبود. او نابغه عصر ما بود و چون به مانزدیک و در دسترس ما بود عظمت او را آنچنان باید احساس نمی کردیم. من در تمام عمرم نظیر او را نه در ایران و نه در خارج ندیده ام و بسیار مفتخرم که بیش از نیم قرن دوست نزدیک او بودم و محضر او را و شخصیت او را درک کردم. او ستاره فروزانی بود که در آسمان تبریز طلوع کرد و به همه ایران و ایرانیان و حتی خارج از ایران روشنائی می داد. دکتر نطفی معلمی بی نظیر بود، شاگردانی را که تربیت کرده اغلب از اساتید برجسته امروزی ما هستند. به دکتر نطقی در دانشکده علوم ارتباطات پدر علوم ارتباط نوین ایران لقب داده اند این حق شناسی برای مایه دلخوشی است و برای دانش پژوهان جوان مایه امیدواری است. آثار دکتر نطفی به همین چند کتاب ارزشمند و چند صد مقاله منتشره ختم نمی شود من که با او از نزدیک محشوربودم صندوقهایی را در خانه او دیده ام که پر از یادداشتهای ذیقیمت علمی اوست و نمی دانم این یادداشتها کی و چگونه به زیور طبع آراسته و در دسترس مشتاقان قرار خواهد گرفت. دکتر نطفی استاد دانشگاههای تهران (دانشکده ارتباطات)، باکو، نخجوان و عضو افتخاری فرهنگستان زبان و ادبیات ترک بود. مدتی هم در انگلستان بعنوان عضو هیئت علمی تدریس می کرد. او در عین حال شاعری خوش قریحه و توانا بود. بیشتر اشعار او به سبک شعر نو و سمبولیک سروده شده. اشعار فارسی و ترکی او در دو جلد در تهران، باکو و آنکارا چاپ شده است. من اطمینان دارم خاطره و یاد این استاد دانشمند و انسان والا هرگز فراموش نخواهد شد. نام نیک و پر افتخار او در دل روشنفکران و دوستداران علم و ادب جاودان خواهد ماند. هیئت تحریر و خوانندگان مجله وارلیق هرگز او را فراموش نخواهند کرد و راه او را ادامه خواهند داد. همسر دکتر نطفی هم که یادگار دوران طلبه گی اش در استانبول می باشد نمونه وفا و تقوا و شایسته اوست. اوعلاوه بر تربیت 5 فرزند برومند در هشت سال اخیرا که دکتر نطفی زمین گیر و روی صندلی چرخدار زندگی می کرد همیشه همراه شوهرش بود و از او پرستاری می کرد و او را مانند بچه اش همه جا می برد. از خداوند برای او رحمت ابدی و مغفرت تمنا می کنم و برای خانواده محترم و داغدیه اش همچنین برای دوستانو دوستدارانش صبر و تحمل آرزو می نمایم. روحش شاد.
-
بررسی جامع هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران(IRIAA)
saman_777 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
حالا به هر کدام 20 تا اضافه کن میشه 2007 :| -
تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا)
saman_777 پاسخ داد به aryoreza تاپیک در اخبار نظامی
کراک نخی:2000تومان!! عوارض: بیماریی به نام کرم خوردگی که باعث می شود دست و پای ادم یه هو بیفته :lol: :| :cry: به خاتر همین کراکی ها رو موردشور ها نمیشورن چون می بینن:پوست یارو چسبیده به لیف!!! -
تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تاپیک جامع فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا)
saman_777 پاسخ داد به aryoreza تاپیک در اخبار نظامی
اونا میخوان جوونای ما رو معتاد کنن!!! :lol: :( :cry: :cry: البته در مورد المان و فرانسه مطمن نیستم!! :| -
ابوالفضل رشيدالدين ميبدي: قرن 6 از زندگي او اطلاع زيادي در دست نيست. شهرت او به خاطر تفسير عرفاني او بر قرآن كريم به نام "كشف الاسرار و عده الابرار" است. اوتفسير خواجه عبدالله انصاري را اساس كار خود قرار داده و آن را به پارسي شرح كرده است. ميبدي در نوبت اول به تفسير هر سوره- كه در اين تفسير آمده- مانند همه تفسيرهاي قديم فارسي، از نظر لغوي پرداخته است. در نوبتدوم، احكام، اخبار و آثار و نوادري را كه در آن باره ميان مفسران شهرت داشته، آورده و در نوبت سوم به تاويلات صوفيان درباره آيات پرداخته است.
-
بررسی جامع هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران(IRIAA)
saman_777 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
میدونم حوسله ی خوندنشو ندارید ولی اینم اطلاعات کامل از نیروی هوایی: قدرت نیروی هوایی ایران 10 برابر شده-نشریه اسرائیلی!!!{مقاله} در شماره 277 مجله صنایع نظامی اسراییل خلاصه ای از گزارش دوسالانه واحد اطلاعات ارتش اسراییل درباره ایران منتشر شده است . البته بر طبق عرف معمول این نمونه گزارشها در سه ماهه نخست سال آینده میلادی (2006) منتشر میگردد و در اختیار رسانه های عمومی قرار میگیرد ولی مجله صنایع نظامی اسراییل وابسته به وزارت دفاع اسراییل به انتشار قسمتهایی از این گزارش اقدام نموده است و با توجه به اینکه این نشریه ماهیانه( مجله صنایع دفاعی اسراییل) از نشریات معتبرمیباشد و زیر نظر وزارت دفاع اسراییل منتشر میگردد در صحت مطالبی که منتسب به "واحد اطلاعات ارتش اسراییل "نموده تردید نمیباشد . صاحب امتیاز این نشریه وزارت دفاع اسراییل میباشد و در مقابل عنوان زمینه فعالیت این نشریه عبارت:" بولتن خبری وزارت دفاع اسراییل" درج شده است و در گذشته نیز اینچنین مواردی توسط این نشریه پیش از اعلام رسمی منتشر گشته است .تمام مطالبی که در این مبحث عنوان میشود و بدان استناد میگردد ازصفحات 64 الی 72 شماره277 این نشریه(مجله صنایع نظامی اسراییل) به تاریخ 1 دسامبر2005 که به صورت ویژه نامه در آخرین شماره این نشریه در سال2005 منتشر شده است نقل میگردد.. البته این نمونه گزارش ها از سوی مراجع رسمی و غیر رسمی بسیاری منتشر میگردند ولی گزارش واحد اطلاعات ارتش اسراییل با همه آنها بسیار متفاوت میباشد .این واحد اطلاعاتی از بهترین و قدرتمند ترین واحدهای اطلاعاتی (= جاسوسی)در جهان میباشد تا آنجا که گزارشهای این واحد مورد استناد و استفاده سازمانهایی از قبیل سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) و ارتش ایالات متحده و ... و مراجع و سازمانهای کشورهای مختلف جهان قرار میگیرد . برای اینکه بدین سخن من ایمان آورید از شما دعوت مینمایم تا بار دیگر به گزارش این واحد در سال 2003 درباره ایران توجه نمایید: http://nativ.cc/Jan2003/pine.htm اگر شما به میانه گزارش مذکور دقت نمایید این متن را مشاهده مینمایید : Quote: איראן רכשה טילי קרקע-אוויר HQ7 גם מסין, שהם הגירסה הסינית לטיל ה"קארוטל" הצרפתי, בעלי טווח של 12 ק"מ. איראן שוקלת רכישתו של טיל נ.מ קצר-טווח Tor-M1 כחלק ממערך ההגנה האווירית הרב-שכבתי שלה. ה- Tor-M1 היא מערכת טילי קרקע-אוויר המיועדים ליירט מטוסים, מל"טים/מזל"טים, טילים מונחים וכלי נשק מדויקים הטסים בגבהים שונים בסביבה אווירית צפופה. همانگونه که مشاهده مینمایید در این متن سخن از سیستمهای دفاع موشکی تور ام یک(Tor- M1) آورده شده است و این واحد اعلام نموده ایران تصمیم به خرید و استفاده از این سیستم دفاعی دارد و ما تا همین مدت اخیر و کمتر از دو هفته پیش یعنی اواخر سال 2005 میلادی و در آستانه سال 2006 میلادی و تا قبل از اعلام رسمی ایران و روسیه نیزما از آن بی اطلاع بودیم ولی این واحد اطلاعاتی در سال 2003 یعنی حداقل 2 سال پیش از اعلام رسمی این خبر از سوی مراجع رسمی(= مقامات ایران و روسیه) و خبرگزاریها آن را اعلام نموده بود . نیازی به عنوان نمودن دلایل دیگر برای سخنان خود نمیبینم . خلاصه ای (8 صفحه) از گزارش(410 صفحه) این واحد اطلاعاتی درباره ایران در نشریه صنایع نظامی اسراییل درج شده است .شما را به مطالعه آن دعوت مینمایم . این نشریه (مجله صنایع نظامی اسراییل )به نقل از گزارش واحد اطلاعات ارتش اسراییل آمار هواپیماهای در اختیار نیروی هوایی ایران (Iriaf & Irgc ) را اینگونه اعلام مینماید : نام هواپيما نوع كارايي تعداد موجود تعداد عملياتي درصد امادگي توضيحات H-6D بمب افكن سنگين 6 6 85 نيروي هوايي Tu-22M بمب افكن سنگين 4 4 90 نيروي هوايي MIG-21M ضربتي 65 30 80 سپاه بهسازي ايران Mirage-F1EQ چند منظوره 24 24 75 نيروي هوايي پناهنده عراقي F-14A شكاري و رهگير 30 30 75 نيروي هوايي بهسازي ايران و روسيه F-4D/E چند منظوره 76 76 70 نيروي هوايي بهسازي ايران MIG-23BN جنگنده 24 24 80 نيروي هوايي شامل پناهنده عراقي MIG-27 ضربتي 24 24 90 نيروي هوايي MIG-29A/UB جنگنده 48 48 90 نيروي هوايي بهسازي ايران وروسيه Su-27 جنگنده 26 26 90 نيروي هوايي F-5E/F جنگنده 73 60 70 نيروي هوايي F-5A/B جنگنده و اموزشي 33 ؟ 60 نيروي هوايي MIG-21M بمب افكن و جنگنده 33 ؟ 50 سپاه بهسازي ايران FT-7 ----------------- ؟ ؟ 70 ؟ MIG-19 جنگنده-بمب افكن 20 16 60 سپاه بهسازي ايرن Su-20 جنگنده و بمب افكن 2 ؟ ؟ ؟ Su-22M جنگنده بمب افكن 35 30 75 بهسازي روسيه Su-24MK بمب افكن ضربتي 33 30 85 نيروي هوايي با پناهنده عراقي Su-25 ضربتي 30 30 85 سپاه با پناهنده عراقي آذرخش بمب افكن 5 5 90 نيروي هوايي تا 18 ماه ديگر به 30 عدد MIG-31 شكاري ره گير 24 24 90 نيروي هوايي RF-4F شناسايي 15 7 70 نيروي هوايي نام نوع هواپيما تعداد تعداد عملياتي درصد امادگي توضيحات ايليوشين 76/MD شناسايي و اواكس/ حمل و نقل 1/15 1/15 80 نيروي هوايي/ نيروي هوايي و سپاه پناهنده از عراق/ شامل پناهنده عراق بويينگ 707 سوخت رسان 4 4 نيروي هوايي بويينگ-707 حمل و نقل 10 10 نيروي هوايي بويينگ-747 حمل و نقل 7 7 نيروي هوايي تعدادي سوخت رسان شده اند بويينگ-7472J9F حمل ونقل 4 4 نيروي هوايي تعدادي سوخت رسان شده اند انتونوف-74 حمل و نقل 10 10 نيروي هوايي و سپاه فوكر 27 حمل و نقل 10 10 نيروي هوايي و سپاه پرستو/ درنا حمل و نقل/ حمل و نقل 7/4 7/4 نيروي هوايي و سپاه/ ؟ واي اف-12 حمل و نقل 9 9 نيروي هوايي و سپاه c-130 E/F حمل و نقل 34 23 نيروي هوايي ايران140(اننونوف140) حمل و نقل 45 45 نيروي هوايي وسپاه بويينگ-737 ارتباطات 1 1 نيروي هوايي فوكر 28 ارتباطات 1 1 نيروي هوايي فالكون 20 ارتباطات 1 1 نيروي هوايي جت استار L-1329 ارتباطات 2 0 هواپيماي فرماندهي B-681 ارتباطات 3 3 نيروي هوايي PC-6B امداد رسان 15 15 نيروي هوايي فوكر-33A/B حمل و نقل 26 20 نيروي هوايي و سپاه توكانوEMB-312 حمل و نقل 22 15 سپاه PC-7 حمل و نقل 45 45 نيروي هوايي وسپاه MF1-17موشا ك حمل و نقل 22 22 نيروي هوايي و سپاه Y-7 حمل و نقل 14 14 نيروي هوايي و سپاه سفارش داده شده توضیحات تکمیلی : • این گزارش فاقد هرگونه تصویر و یا توضیحاتی درباره نوع و کاربرد هواپیماهای مختلف و ... سلاحهای مختلف میباشد و تصاویر و توضیحات این مطلب توسط برادر خوبم برای کاملتر شدن مطلب بدان افزوده شده است . • در این گزارش به سفارش خرید دو فروند آواکس A-50 از سوی ایران اشاره شده است که به نظر میرسد تا سال آینده میلادی به ایران تحویل گردند . • در این گزارش برای اولین بار است که از سوی یک نهاد و ارگان رسمی(= دولتی) در اختیار داشتن هواپیماهای سوخو27 و میگ 31 و توپولف 22 ام توسط ایران تایید میشود وتا پیش از این از سوی ایران و روسیه هیچگاه سخنی درباره این هواپیماها عنوان نشده است و گرچه منابع گوناگون و معتبر و ... نیز در اختیار داشتن این هواپیماها را توسط ایران را گزارش نموده بودند ولی واحد اطلاعات ارتش اسراییل به عنوان اولین مرجع رسمی (= دولتی) میباشد که این موضوع را تایید مینماید . البته در این گزارش آمده است ایران تا سال 2004 تعداد 24 فروند میگ 27 را از روسیه دریافت نموده است و همچنین با خرید تعدادی میگ23 از روسیه و اضافه نمودن هواپیماهای میگ 23 پناهنده عراقی به ان ایران یک اسکادران ازهر کدام از این هواپیماها(میگ 23 و میگ27) را تشکیل داده است . . • در این گزارش اعلام شده است ایران در زمینه نیروی هوایی خود از سال 2003 تا 2005 قراردادهایی با مبلغ 1.5 ملیارد دلار با روسیه انعقاد نموده است که شامل خرید هواپیماهای میگ 27 و میگ 23 و آواکسهای A-50 و مدرنیزه نمودن انواع هواپیماهای سوخو 20/22/24/25 و هواپیماهای میگ 23/27/29 بوده است . • در گزارش سال 2003 این واحد نامی از هواپیماهای میراژ اف1 فرانسوی برده نشده است که این دلیل عدم تایید در اختیار داشتن این هواپیما از سوی ایران نبوده است بلکه عدم تایید توانایی استفاده ایران از این هواپیماها بوده است که پس از تایید توانایی استفاده ایران از این هواپیماها این هواپیما در آمار هواپیماهای ایران قرار گرفته است . • درصد کارایی اعلام شده برای هر هواپیما در این گزارش توسط کارشناسان مجله صنایع نظامی اسراییل تعیین شده است و در گزارش واحد اطلاعات ارتش اسراییل درصدی برای کارایی هواپیماهای مختلف تعیین نشده است . • در این گزارش همانگونه که مشاهده نموده اید تعداد هواپیماهای اف14 در اختیار ایران 30 فروند و تعداد قابل عملیات ان نیز 30 فروند ذکر شده است در گزارش سال 2003 این واحد اطلاعاتی تعداد هواپیماهای اف14 تحت اختیار ایران 60 فروند و تعداد قابل عملیات 20 فروند ذکر شده است ولی در گزارش سال2005 آمده است ایران با کمک روسیه هواپیماهای اف14 خود را مدرنیزه نموده است و در حال حاضر 30 فروند از این هواپیماهای مدرنیزه شده که قابلیت بسیاری بدان ها افزوده شده است از جمله قابلیت استفاده از انواع سلاح و موشکهای ساخت روسیه را در اختیار دارد و ایران از 30 فروند اف14 باقیمانده میتواند تعداد 17 فروند دیگر این هواپیما را مدرنیزه نماید .در مجموع 47 فروند اف14 مدرنیزه شده را در اختیار داشته باشد و از 13 فروند هواپیمای باقیمانده دیگر(که به احتمال قریب به یقین برای استفاده از قطعات آنان اوراق شده اند) میتواند10 فروند دیگر را برای شناسایی و هدایت سایر پرندگان خود ( به مانند آواکس) استفاده نماید و از 3 فروند باقیمانده نیز میتواند برای آموزش استفاده نماید . • در مورد میگ های29 نیز به نظر میرسد در قرارداد های سال 2003 تا 2005 نیز مدرنیزه شده اند یا در حال مدرنازسیون هستند و قابلیتهای بیشتری را دارا شده باشند . • در این گزارش عنوان شده است نیروی هوایی ایران از سایه محصولات ساخت ایالات متحده بیرون آمده است و باید این نیروی هوایی را دیگر متاثر از روسیه دانست که این سخن دور از ذهن نمیباشد زیرا با ورود هواپیماهای سوخو27 و میگ 27 و میگ 31 و پیش از آن هواپیماهای میگ 29 و 23 و هواپیماهای سوخو 22/24/25 به نیروی هوایی ایران بار بیشتر وظایف را بر عهده گرفته اند . • نیروی هوایی ایران نسبت از سال 2000 میلادی تا سال 2005 از نظر کمیت 25% رشد داشته است و از نظر کیفی 30% درصد رشد داشته است و از نظر کارایی رشد بیش از 50% را نسبت به سال 2000 و قبل ازآن داشته است . که این موضوع به واقعیت بسیار نزدیک است زیرا با افزوده شدن هواپیماهای سوخو27(26 فروند) و میگ 27 (24 فروند) و میگ 31(24فروند) و میگ 23 ( 16فروند) به تعداد هواپیماهای تحت اختیار ایران 90 فروند افزوده شده و از نظر کیفی با افزودن هواپیماهای جدید نامبرده شده و مدرنیزه شده هوایماهای میگ 29 و هواپیماهای پناهنده عراقی به مانند میگ 23 و سوخو20/22/25 نیز کارایی آنان ارتقا یافته است . و از نظر کارایی نیز همانگونه که خرید و مدرنیزه شدن هواپیماهای نیروی هوایی ایران در افزایش کارایی آن نقش دارد عامل دیگری نیز در این افزایش کارایی نقش دارد و آن رهایی از سایه محصولات ساخت غرب هستند که با توجه به تحریمهای موجود تاثیر بسیار بدی بروی کارایی نیروی هوایی گذاشته بود و در حال حاضر با توجه به استفاده از محصولات ساخت روسیه و عدم مشکل تحریم و اینگونه مسایل و دسترسی آسان به قطعات یدکی و سایر لوازم موارد مورد نیاز و امکان خرید نامحدود سلاح و ... برای استفاده در نیروی هوایی و امکان به روزی رسانی مداوم توسط شرکت سازنده و.... نیروی هوایی ایران به سطح بالای اطمینان و کارایی نزدیک شده است . البته مدرنیزه شدن هواپیماهای اف14 و دست یابی به کارایی 75% را نباید از ذهن دور داشت . • دور از ذهن نمیباشد که با توجه به پنهانکاری ایران که حتی وجود سوخوهای 27 خود را تکذیب مینماید توانایی استفاده هواپیماهای اف14 خود را در استفاده از سلاح های ساخت روسیه را نیز مخفی نماید و ما همچنان این هواپیماها(اف14) را که با موشکهای HAWK و AIM-54 به پرواز در میآیند را خواهیم دید و این موضوع( استفاده از سلاحهای ساخت روسیه) تا زمان بروز درگیری واقعی(آن روز بدور باد) نیز قابل مشاهده نخواهند بود . که صد البته این امر (پنهانکاری) برای استفاده از اصل غافلگیری (که بسیار مهم است) و عدم توانایی دشمن از ارزیابی صحیح توان نظامی ایران میباشد . منبع : http://fighterplan.blogfa.com ======== ضمنا من منبع گذاشتم! هیچ موضع گیری هم نسبت به دروغ یا راست بودن مطلب فوق ندارم! -
ابوسعید فضل الله ابوالخیر ابوسعید فضل الله ابوالخیر در سال 357 هجری در« میهنه ازقراء خاوران خراسان» دیده به جهان گشود. پس از تحصیلات مقدماتی در سلک عرفا در آمد و در فضل و کمال سر آمد عصر خویش بود و در سیر و سلوک از مشاهیر و گویندگان بزرگ و از عرفای اهل تصوف بود. وفات وی در سال 440 هجری قمری اتفاق افتاده است. در مورد زندگی و شرح مقام عرفانی او دو کتاب مهم موجود است، «اسرارالتوحید» نوشته محمد منور، نوه ابوالسعید و « رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید» که توسط یکی از نزدیکان او نوشته شده است.
-
ابوسعید فضل الله ابوالخیر ابوسعید فضل الله ابوالخیر در سال 357 هجری در« میهنه ازقراء خاوران خراسان» دیده به جهان گشود. پس از تحصیلات مقدماتی در سلک عرفا در آمد و در فضل و کمال سر آمد عصر خویش بود و در سیر و سلوک از مشاهیر و گویندگان بزرگ و از عرفای اهل تصوف بود. وفات وی در سال 440 هجری قمری اتفاق افتاده است. در مورد زندگی و شرح مقام عرفانی او دو کتاب مهم موجود است، «اسرارالتوحید» نوشته محمد منور، نوه ابوالسعید و « رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید» که توسط یکی از نزدیکان او نوشته شده است.
-
اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل
saman_777 پاسخ داد به sina12152000 تاپیک در اخبار عمومی
شاید ایران میخواد از اینا بسازه: بمب کثیف چیست ؟ از زمان اختراع مواد منفجره تاکنون تلاش زیادی برای افزایش توان تخریبی و کشتار این سلاحها صورت پذیرفته. از جمله انتشار باکتری و میکروب های کشنده و یا مواد شیمیایی توسط انفجارهای ساده. از جمله ژاپنی ها در جنگ دوم بر سر مردم چین کک های حاوی میکروب طاعون می انداختند. این کک ها در ظروف مخصوص ساکی به نحوه مخصوصی بسته بندی شده بودند! اما بمب کثیف در واقع منظور ترکیب کردن زباله های هسته ای مثلا پسماندهای نیروگاه اتمی با قدرت انفجاری یک بمب معمولی است. تصور کنید یک موشک میان برد بالستیک به جای ۸۰۰ کیلوگرم مواد انفجاری ۵۰۰ کیلوگرم حمل کند و ۲۰۰ کیلوگرم بقیه را زبالههای بسیار خطرناک اتمی که تشعشعات مرگبار دارند حمل کند. چنین انفجاری ضمن آنکه از نظر تکنولوژیکی بسیار ساده است ، بسیار میتواند مخرب باشد و یکی از کشنده ترین سلاحههای کشتار حمعی به حساب می آید. این خطر وجود دارد که این گونه تسلیحات توسط تروریستها و بر ضد امنیت جهانی بکار روند. هیچ کس نمیتواند بگوید که ابعاد چنین فاجعه ای تا کجا خواهد رفت. اگر دولتهای جهان سوم که نظارت کمتری بر تسلیحات خود دارند به پسماند های اتمی و یا سوخت بمب اتمی دسترسی پیدا کنند ، چنین خطراتی منتظر جهان و امنیت آن خواهد بود.- 3,985 پاسخ ها
-
- تهدیدات
- جمهوری اسلامی ایران
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازني در تاريخ علم ايران به كمتر كسي به اندازه خازني ستم و بيتوجهي شده است. خازني ميتوانست از پيشگامان توسعه علمي و فني در ايران باشد؛ اما همچو بسياري از مواقع، دانش او يا به فراموشي سپرده شد و يا از آن به منظور گسترش خرافات و ترويج جهل استفاده شد. ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازني، دانشمند علم حيل (مكانيك) و اخترشناس بزرگ سده پنجم و ششم هجري، خدمتكار و خادم خزانهدار دربار سلجوقي مرو در خراسان بود. شهر مرو در آن زمان يكي از پايگاههاي بزرگ علمي ايران بشمار ميرفته است و «ياقوت حموي» از هشت كتابخانه آن نام ميبرد كه يكي از آنها بنام «عزيزيه» به تنهايي دوازده هزار كتاب در اختيار داشته است. او بدون اينكه هيچگونه امتياز يا اعتبار خانوادگي يا علمي داشته باشد، بدون اينكه مدارج شاگرد و استادي را سپري كند و حتي بدون اينكه از لحاظ شغلي نيازي به دانستن داشته باشد؛ به دلخواه و ميل قلبي خود، فرصتهاي روزانه را صرف آموختن مكانيك و اخترشناسي ميكند. هنگامي كه خيام بزرگ و ديگر دانشمندان همكارش در عصر ملكشاه سلجوقي و به فرمان او، آغاز به تنظيم و احياي نظام گاهشماري خورشيدي ايراني ميكنند؛ خازني نيز بطور مستقل و بدون ارتباط با آنان به همين محاسبات ميپردازد و از جمله شيوه پيشنهادي خود در محاسبه نوروز يا نخستين روز سال را براي آنان به اصفهان ميفرستد. جالب اينكه خيام ، قاعده محاسباتي ایشان ميپذيرد و بكار ميبندد. خازني نتيجه تمامي آن محاسبات و شيوههاي خود را در كتابي به نام «زيج سنجري» ثبت ميكند و در اين زيج، همچنين به بررسي گاهشماري هندي، سغدي، عبري، يزدگردي و سلوكي ميپردازد. او توابع مثلثاتي با تفاضلهاي اول و دوم را با دقت سه رقم محاسبه ميكند. در بخشهاي متنوعي به محاسبه مسئله تعديل زمان، مسير و زمان حركتهاي خورشيد، ماه، ستارگان و سيارات (گاه با دقت يك ثالثه)، جدولهاي پيشبيني خورشيدگرفتگي و ماه گرفتگي، و نيز جداولي در پيشبيني زمان پيدايي و خطسير «كيد»ها (دنبالهدارها) ميپردازد. نوشتههاي خازني نشان ميدهد كه او همواره به دنبال شيوههاي نوين و دقيقتر در رصد و محاسبه بوده و صرفاً تكراركننده محاسبات پيشينيان نبوده است. عليرغم اينكه نسخههاي خطي كاملي از زيج سنجري وجود دارد، اما تاكنون اين كتاب مهم و بينظير خازني در ايران منتشر نشده است. خازني در بخش ديگري از فعاليتهاي علمي و شايد تحت تأثير شغل ارباب خود، به ابداع و اختراع يك ترازوي آبي براي اندازهگيري جرم حجمي مواد و ميزان خلوص آلياژها ميپردازد. او شيوههاي سنجش و ساخت ترازوي خود را در كتابي به نام «ميزانالحكمه» شرح ميدهد و شخصاً نمونهاي از آنرا براي دربار مرو ميسازد. در دايرهالمعارف «زندگينامه دانشمندان جهان» (چاپ نيويورك، ترجمه فارسي گزيدهاي از آن زيرنظر استاد احمد بيرشك) نقل شده است كه: «برآورد اهميت خازني كاري است دشوار. ترازوي آبي او جاي ترديد باقي نميگذارد كه او در زمره بزرگترين سازندگان ابزارهاي علمي در همه اعصار شمرده ميشود. در علم حيل كتاب ديگري شناخته نشده است كه سنت كتاب ميزانالحكمه را ادامه داده باشد. پس از آن، علم اوزان تبديل به كاردستي اشخاصي شد كه ترازوهاي ساده ميساختند و از آن پس، اين رشته از سنت علمي خود بيرون رفت.» خازني بارها پيشنهادهاي دربار براي پست و مقامهاي حكومتي را رد ميكند و ترجيح ميدهد در مقام يك دانشمند مستقل باقي بماند. اما سرنوشت او بس غمانگيز است: كاركنان دربار كه وجود چنين ترازوي شگفتي را برملاكننده تقلبهاي خود ميدانستند، آنرا به آتش ميكشند و خازني از غصه ترازو، دق ميكند و ميميرد. به همين سادگي! بيترديد، رنج و غصه خازني تنها از نابودشدن ابزار اندازهگيري جرم حجمي نبوده است؛ چرا كه ميتوانسته نمونهاي ديگري از آنرا بسازد. رنج او در واقع از جايگاه و وضعيت علمي جامعهاي بوده كه هيچگاه امثال او نميتوانستهاند برنامههاي علمي خود را عملي سازند. جامعهاي كه محاسبات نجومي او را تنها در پيشگويي و فالبيني و عوامفريبي بكار ميبستند. اما اين همه داستان غمانگيز ما نيست؛ غمانگيزترين بخش آن در اينست كه خازني نميداند هنوز هم پس نهصدسال از زمان نگارش «زيج سنجري»، ما علاقهاي به خواندن آن نداريم و حتي آنرا چاپ و منتشر نكردهايم. هنوز هم پس از نهصد سال، «ميزانالحكمه» را نيز چاپ و منتشر نكردهايم (جز گزيدهاي به همت استاد تقي بينش) چرا كه علاقهاي به خواندن و آگاهي از آن نداريم، در حاليكه دهها سال از انتشار آن در مصر ميگذرد. اما آنگاه كه اروپاييان، دانشمندان ايراني را، شخصيتي عرب معرفي ميكنند، رگ غيرت و غرورمان به جوش و خروش ميآيد. هنوز هم جواناني كه داستان ارشميدس را بارها و بارها در كتابهاي درسي و رسانههاي گروهي خواندهاند، با نام و دستاورد خازني بيگانه هستند، چرا كه هرگز نخواستهايم دستكم در كنار آشنايي با بزرگان جهان، فرزندان خود را با دانشمندان ايراني نيز آشنا كنيم. دوستداران نجوم در ايران حاضرند با كمال ميل به سرگرميهايي همچو تماشا و ردگيري «فهرست مسيه» بپردازند، اما هيچ علاقهاي به «فهرست خازني» ندارند و اصلاً خبري از اين فهرست ندارند. ما بدون توجه جدي به علم و تاريخ علم به كجا ميشتابيم؟ تنها با «استفاده صرف از دستاوردهاي علمي ديگران» (و آنهم ناقص) به كجا خواهيم رسيد؟