rainbow

VIP
  • تعداد محتوا

    315
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های rainbow

  1. به نام خدا [color=blue]خبرگزاری فارس: یک گردان کماندوی تازه نفس، با حالت عادی از داخل دره به سمت ما در حرکت بودند. یک قبضه تفنگ دروبین‌دار سیمینوف در اختیار شیرازی گذاشتم و به او گفتم: از ته ستون شروع کن و یکی یکی آنها را بزن.[/color] به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، آنچه پیش رو دارید زندگی‌نامه سردار دلاور اسلام، [align=right][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901011172139_PhotoA.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901011172139_PhotoA.jpg[/img][/url][/align] فاتح جنگ‌های کردستان و علمدار نبردهای حماسی جبهه غرب، از بازی‌دراز تا گیلان غرب؛ شهید [color=red]غلام علی پیچک[/color] است. *** نیم ساعت گذشته بود که «امیر چیذری» فرمانده یکی از گردان‌های عمل‌کننده، مرا از خواب بیدار کرد و گفت: «برادر شفیعی بلندشو، دشمن حمله بزرگی کرده.» چهره او حکایت از نگرانی می‌کرد. با خونسردی گفتم: «نگران نباشید. نیروی تازه نفس و آماده را مستقر کردم.» باز اصرار کرد. از سنگر خارج شدم و نگاه دقیقی به اطراف انداختم. نیروهای دشمن با بچه‌ها وارد جنگ تن به تن شده بودند. اوضاع پیچیده‌ای بود. سپاه دوم ارتش بعث که در این چند روز شناسایی دقیقی روی مواضع ما انجام داده بود، با استفاده از نیروهای زبده کماندویی‌اش در بین بچه‌های ما نفوذ کرد. لحظه به لحظه آتش سنگین‌تر می‌شد. سنگرها مورد اصابت گلوله‌های آر.پی.جی قرار می‌گرفت. آنها با استفاده از دوربین‌های دید در شب، بچه‌ها را یکی یکی مورد هدف قرار می‌دادند. گروهی از نیروهای دشمن آن‌قدر نزدیک شده بودند که نارنجک دستی به طرف سنگرهای‌مان پرتاب می‌کردند. در تاریکی شب هیچ چیز قابل تشخیص نبود. هر لحظه عرصه بر بچه‌ها تنگ‌تر می‌شد. فضای منطقه را تیر و ترکش فرا گرفته بود. در آن شرایط، تکان خوردن مساوی با خوردن چند گلوله و ترکش بود. به محض خروج از سنگر، برای رسیدن به سنگر بعدی، حدود سی متر را پشت‌سر گذاشتم. در این بین، چهار ترکش خوردم. برای پی بردن به وضعیت بچه‌ها، باید به تمام سنگرها سرکشی می‌کردم. ضعف جسمانی تمام وجودم را گرفته بود. وقتی برای تجدید قوا در گوشه‌ای نشستم، از هوش رفتم و دیگر هیچ‌چیز متوجه نشدم. در زمانی که بی‌هوش در کناری افتاده بودم، اتفاقات زیادی افتاده بود که مدت‌ها بعد از عملیات از آن مطلع شدم. حدود چهل و دو تیر و ترکش خورده بودم و سستی تمام بدنم را گرفته بود. همان موقع که بیهوش بودم، خط وضعیت آشفته‌ای پیدا کرده بود. از شدت فشار، یکی از بچه‌ها دست به سوی آسمان بلند می‌کند و از خداوند طلب کمک می‌کند. بلند می‌گوید: «خدایا، نگذار نیروهای دشمن ناله و عجز جهادگرانت را بشنوند، خدایا، این صدامیان بی‌دین را نابود کن و نگذار آن‌ها شاهد ضعف و ناراحتی رزمندگانت باشند.» بچه‌ها یکسره «یا مهدی، یا مهدی» گفته و امام زمان (عج) را طلب کرده بودند. در آن تاریکی شب، همه قدرت دفاع و مقاومت را از دست داده بودند. در گوشه و کنار، مجروحان ناله‌شان به آسمان بلند بود. ناله و فغان لحظه به لحظه اوج می‌گرفت و عراقی‌ها بیشتر نفوذ می‌کردند. در میان ناله بچه‌ها، دعا و نیایش آن فرد هم ادامه داشت: «مگر عاشق‌تر از این بچه‌ها وجود دارد؟ چرا به فریاد بندگان خودت نمی‌رسی؟ اینها به عشق تو زندگی و فرزندان خود را رها کرده‌اند و به این کوهستان‌ها آمده‌اند...» بچه‌ها شروع به گفتن تکبیر کردند. در این لحظات، تقریباً به هوش آمده بودم. وضعیت کاملاً تغییر پیدا کرد. الله اکبر بچه‌ها آنقدر شدت گرفته بود که انگار کوه‌ها به لرزه درآمده بودند. با سر دادن تکبیر بچه‌ها، ناگهان تاریکی و ظلمت شب مبدل به روشنایی شد، به حدی که فکر می‌کردی ده‌ها منور بالای سرمان روشن کرده‌اند. عراقی‌ها که تا آن لحظه با استفاده از تاریکی شب و دوربین‌های دید در شب و وارد کردن تعداد زیادی نیروی نظامی توانسته بودند بچه‌ها را مورد هدف قرار دهند، با روشن شدن هوا همه چیز به نفع ما تغییر کرد. بعثی‌ها در میدان دید بچه‌ها قرار گرفتند. نیروهای خودی تکبیرگویان به سمت دشمن یورش می‌بردند و بعثی‌ها با وحشت پا به فرار گذاشتند. شیون و ناله کماندوهای بعثی در منطقه بلند بود. به هر گوشه و کناری که نگاه می‌کردی، از جنازه‌های دشمن پر شده بود. تقاضای کمک از هر گوشه‌ای شنیده می‌شد. گریه و زاری فضای ارتفاع را گرفته بود. بچه‌ها تا آنجا که امکان داشت، حتی لابه‌لای شیارها و دره‌ها، نیروهای دشمن را دنبال کردند و بسیاری از آنها را کشتند. وقتی که سپیدی صبح بر سیاهی شب غالب می‌شد، بلند شدم و نظری به اطراف انداختم. در پایین ارتفاع متوجه یک گروه از کماندوهای دشمن شدم. گویا در انتظار سقوط قله بودند و قصد داشتند خود را به بالای ارتفاع برسانند. مهمات ما در درگیری شب گذشته تقریباً تمام شده بود. اطراف را گشتم تا اسلحه‌ای پیدا کنم. تنها یک کلاش خالی پیدا کردم. حرکت روی ارتفاع، به خاطر حجم گسترده‌ آتش دشمن، بسیار مشکل بود. سپاه دوم دشمن با استفاده از ضدهوایی و دیگر سلاح‌ها به شدت روی ارتفاع را می‌کوبید. در همین هنگام که در فکر تهیه سلاح و مهمات بودم، «علی خزایی» جوان هفده ساله‌ای که اهل خرمشهر بود، پیش آمد و گفت: برادر شفیعی، چیزی نیاز داری؟ گفتم: به هر ترتیبی که شده مقداری نارنجک دستی تهیه کن. لحظات حساسی بود. کوچکترین غفلت باعث می‌شد که ارتفاع را از دست بدهیم. وضعیتم به گونه‌ای بود که قادر به حرکت نبودم. خزایی به همراه یک نفر دیگر حرکت کردند تا از قسمت دیگری نارنجک‌ها را بیاورند. زیر آتش دشمن به صورت سینه‌خیز حرکت کردند و در حالی که هر کدام چند تا تیر و ترکش خوردند، دو کوله‌پشتی پر از نارنجک با خود آوردند. خواستم کوله‌پشتی را بلند کنم، ولی ضعف و سستی مانع از این شد که بتوانم روی پا بایستم. خودم را طوری بالای ارتفاع قرار دادم تا روی کماندوهای دشمن احاطه داشته باشم. وقتی آنها در تیررس قرار گرفتند، یکی یکی نارنجک‌ها را به میان آنها انداختم. ناله و فریاد آنها بلند شد. آخرین نارنجک را که پرتاب کردم، دیگر سروصدا و مقاومتی وجود نداشت. تعدادی از آنها کشته و مجروح شدند و بقیه هم پا به فرار گذاشتند. هوا روشن شده بود. وضع مزاجی‌ام چندان تعریفی نداشت. سه ترکش به کمرم و هر دو پایم نیز تیر خورده بود. تعدادی ترکش به پا و یک ترکش هم به زیر قلبم اصابت کرده بود. قسمتی از سرم جراحت داشت و در جای جای بدنم این ترکش‌ها که اکثریت آنها با ساچمه و ترکش‌های آر.پی.جی هفت و نارنجک بود، احساس می‌کردم. لحظاتی به هوش می‌آمدم و مجدداً از هوش می‌رفتم. مدتی بعد از این که با دلاور مردی علی خزایی و دوستش توانستیم نیروها را فراری دهیم. ناصر شیرازی پیش من آمد و گفت: برادر شفیعی، حدود یک گردان نیرو از داخل شیار در حرکت هستند. کشان کشان خودم را به آن نقطه کشاندم تا آنها را خوب ببینم. یک گردان کماندوی تازه نفس، همراه با کلیه تجهیزات، با حالت عادی از داخل دره به سمت ما در حرکت بودند. آنها به خیال این که ارتفاع سقوط کرده است و ما هم عقب‌نشینی کرده‌ایم، بی‌خیال در حرکت بودند. به شیرازی گفتم: هیچ عکس‌العملی از خودت نشان نده، بگذار تا امکان دارد نزدیک بشن. یک قبضه تفنگ دروبین‌دار سیمینوف در اختیار شیرازی گذاشتم و به او گفتم: از ته ستون شروع کن و یکی یکی آنها را بزن. او گفت: من به مادرم قول داده‌ام بیشتر از سه عراقی نکشم! گفتم: این جا جبهه جنگ است. اگر تو آنها را نکشی آنها تو را خواهند کشت! با اصرار من، اسلحه را برداشت و از انتهای ستون شروع به زدن عراقی‌ها کرد. حدود سی نفر از آنها را زد و مجددا گفت: برادر شفیعی، من بیشتر از سی نفر از آنها را کشتم دیگر کافی نیست!؟ بحث بین مان دوباره بالا گرفت به او گفتم: در جنگ بیست تا و سی تا نداره، تا جایی که نیاز است باید این کار صورت بگیره. اسلحه را پر کردم و به او دادم. کار آن قدر ادامه پیدا کرد تا این که کماندوها فهمیدند از انتهای ستون یکی یکی از تعدادشان کم می‌شود وحشت در بین آنها افتاد و باعث شد تا از منطقه فرار کنند. به این ترتیب حدود سیصد نفر از کماندوهای بعثی مورد اصابت تیر قرار گرفتند. ناله‌ آنها از میان دره بلند شده بود. آن قدر در میان دره ناله کردند، تا جان دادند. بعد از فرار آنان، در گوشه‌‌ای روی ارتفاع نشسته بودم که ناگهان گلوله‌ای در جلوی پایم منفجر شد. برای یک آن احساس کردم قلبم از سینه خارج شد. ترکش به سینه‌ام خورده و از طرف دیگر خارج شده بود. حباب های هوا از سطح سینه ام خارج می شد. با قدرت و توانی که برایم باقی مانده بود، خودم را به سختی به جلوی یک سنگر کشاندم که حاج آقا غفاری در آن قرار داشت. روی تخته سنگی دراز کشیدم و تقریبا از هوش رفتم. بعدها برایم تعریف کردند، همان موقعی که روی تخته سنگ افتاده بودم، گلوله‌ای دیگری در کنارم منفجر شده و موج انفجار آن مرا به داخل شیاری پرتاب کرده بود. همین باعث شد گلوله و ترکش‌هایی که از هر سو می‌بارید، دیگر به من اصابت نکند. در بیست و یکم شهریور 1360، یعنی یک روز بعد از این ماجرا، غلامعلی پیچک به همراه دکتر به بالای ارتفاع آمدند. آنها مرا داخل شیار پیدا کردند. گویا به پیچک الهام شده بود که مرا پیدا می‌کنند. به دکتر گفته بود: هر چه سریع‌تر وضعیت او را بررسی کن، ببین حال او چگونه است. دکتر وقتی گوشی را روی قلب من گذاشته بود، قلب من فعالیتی نشان نداده بود. دکتر به پیچک می‌گوید: قلب او کار نمی‌کند، در ضمن بدن او کاملا سرد شده و ریه مقداری باز شده است. وقتی پیچک و دکتر روی زنده یا مرد بودن من بحث می‌کردند و پیچک تاکید می‌کرده که نمی‌توان به گوشی اعتماد کرد و باید کاری انجام داد، من پلک زده بودم. پیچک، با تعجب و خوشحالی به دکتر می‌گوید: به تو نگفتم او زنده است، همین حالا یک پلک زد. دکتر مجددا بالای سر من می‌آید و در کمال تعجب مشاهده می‌کند که چشمان من در حال باز شدن است. صحبت‌های آنها را تا حدی می‌شنیدم و به بحث‌های آنها گوش می‌دادم. دکتر به پیچک گفت: چرا همه چیز این جا با جاهای دیگر فرق دارد؟ حتی گوشی هم درست کار نمی‌کند! دکتر مشغول مداوا شد. سِرُم به من وصل کرد و زخم‌هایم را پانسمان کرد. با تزریق سرم احساس قوت بیشتری می‌کردم. چون در حالت خوابیده نفسم می‌گرفت. بلند شدم و به حالت نشسته به تخته سنگ تکیه دادم، آرام آرام حالم بهتر می‌شد. با مداوای اولیه دکتر، پس از ساعتی، کیسه سرم را به دست گرفتم و با آرامی به طرف عقب حرکت کردم. اوضاع تقریبا آرام بود و از شدت حجم آتش دشمن کاسته شده بود. با دوندگی پیچک مرا به بیمارستان رساندند و بستری شدم. در آنجا دستگاهی را داخل شش‌هایم قرار دادن تا مواد زاید و اجرام اضافی از آن خارج شود. جراحات و زخم‌های بدنم را پانسمان کردند و برای مدتی در آن جا ماندگار شدم. شهدای عزیز و بزرگواری در این عملیات به خدا پیوستند. حجت الاسلام محمد علی غفاری از جمله آنان بود. او مکرر از حضور آقا امام زمان (عج) در جبهه‌ها صحبت می‌کرد. عشق و علاقه بی حد و او به رزم باعث شده بد تا آموزش دیده بانی توپخانه ببیند و علاوه بر کار موعظه و ارشاد، دیده بانی توپخانه را انجام دهد. در لباس روحانی و رزم، با عشق و علاقه کلاه آهنی بر سر می‌گذاشت. غفاری همیشه در خطوط مقدم جبهه حضور داشت. بعضی از شب‌ها، وقتی فرصت پیدا می‌کرد راجع به مسائل نوبت، عدل، جهاد و امامت با او صحبت می‌کردم. هر چه از آشنایی ما می‌گذشت، بیشتر متوجه اخلاص و معنویت او می‌شدم. حالات و رفتار او توجه مرا به خود جلب کرده بود. مناجات طولانی، نماز شب مداوم، اعتقاد عمیق به حضور آقا در جبهه و توسل به ائم (ع) از خصوصیات بارز او بود. در شناسایی و گشت‌های شبانه که با هم می‌رفتیم گاهی تا یک شبانه روز وضوی خود را حفظ می‌کرد. از او می‌پرسیدم: چرا شما این قدر اصرار دارید تا وضوی خود را حفظ کنید؟ می‌گفت: ما در جایی قدم می‌گذاریم که بسیار مقدس و مورد عنایت خداوند است این مناطق گذر و عبور آقا امام زمان (عج) است. این جا محل عشق به خداست، پس چگونه انسان با وضو نباشد. جسم و روح در چنین نقاطی باید پاک و مطهر باشد. صفای روح و معنویت او باعث شده بود که محبوبیت زیادی بین بچه‌ها پیدا کند. بچه‌ها با عشق و علاقه پای صحبت او می‌نشستند و او به خوبی روحیات معنوی خد را به دیگران انتقال می‌داد. حجت الاسلام غفاری یک مبلغ واقعی اسلام و رزمنده‌ای جنگجو بود. در یکی از پاکت‌های سنگین دشمن در ارتفاع 1150 بازی دراز، زمانی که من به سنگر‌های جلویی رفته و یک بار که برای گرفتن پیام جدید به عقب آمدم، او را در داخل سنگر مشغول خواندن نماز شب دیدم. چیذری پای بیسیم نشسته و مشغول کار بود. دشمن هم به شدت آن جا را زیر آتش داشت. از بیرون سنگر به چیذری گفتم نماز خواندن برادر غفاری خیلی طولانی شده. چیذری بلافاصله پیش او رفت و دید که سجده گاه او را خون گرفته و در حالی که سر به مهر گذاشته، به شهادت رسیده است. او در آخرین نماز شب، در یکی از قنوت‌های طولانی خود از خداوند طلب شهادت کرده بود. وقتی اولین سجده را به جای می‌آورد و بلند می‌شد تا به سجده دوم برود، خمپاره‌ای بیرون سنگر منفجر می‌شود و ترکش به سر او اصابت می‌کند. او در سجده گاه خونین به آرزوی خود رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد» بعد از فرماندهی عملیات یازده شهریور 1360 پیچک که حدود 8 ماه از عقدش می‌گذشت، جهت انجام مراسم ازدواج راهی تهران شد. همسرش می‌گوید: « قرار ازدواج مان روز بیست و ششم مهر ماه 1360 بود. ابتدا قرار بود که روز بیستم مهر برای انجام یک سری کارهای مقدماتی به تهران بیاید، اما تلفن زد و گفت دو روز بعد می‌آیم، دو روز بعد هم نیامد، تلفن زد و گفت دو روز بعد می‌آیم. عاقبت در ساعت 5 صبح روز بیست و ششم مهر، که عصر آن روز می‌خواست ازدواج کند، از جبهه به تهران آمد. متوجه شدیم روز بیست و چهارم که قصد داشت به تهران بایید اتومبیل‌شان در جاده چپ می‌کند و دنده‌هایش می‌شکند با وجود این جراحت هیچکس در آن روز آثار درد وناراحتی در صورت ایشان ندید. از نظر اخلاقی در یک جمله به طور خلاصه می‌توانم بگویک، غلام علی دارای تمام خوبی‌ها بود. » عصر روز 26 مهر ماه 1360 طی مراسم ساده‌ای که به صرف شیرینی و شربت بود مراسم ازدواج غلام علی و همسر صبورش برگزار شد. وصلتی آسمانی با دریایی از خاطره و آرزو، اما نه آرزوی‌های مادی و زود گذر بلکه ... [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901019000144]منبع[/url]
  2. شهید مغنیه بودند که رئیس سابق سیا رو به گروگان گرفته بودند و هواپیماشون رو ربوده بودند؟! چقدر دلم برا حاج رضوان تنگ شده! کجایی شهید که بازم عملیات انتحاری راه بندازی و صد صد تا تفنگدار امریکایی بفرستی هوا؟! کجایی که ببینی اونایی که بیست سال در به در دنبالت بودن حالا در به در دنبال دانشمندای مان؟ روحت شاد حاج عماد، روحت شاد [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/fun-emad1.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_fun-emad1.jpg[/img][/url]
  3. اگر روزی حضرت صاحب الامر(عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّرِیف) از شما دعوت کند و در منزلی در محله شما منتظرتان باشد آیا شما قبل از تشرّف ، آداب زیارت را بجا می آورید مثلاً غسل زیارت یا پوشیدن لباس پاکیزه و کارهای دیگر را انجام می دهید؟ یا نه بدون معطلی به دیدار حضرت می روید؟ جواب هر کس به اندازه محبّت و معرفت اوست البته از ما انتظار جواب درست نمیره حتّی بعضی از اولیاء خدا اینجا در مرحله عمل جا ماندند قضیه ایی برای روشن شدن جواب براتون نقل می کنم: مرحوم سالک سوخته میرزا کربلایی احمد(رَحمَۀُ اللهِ عَلَیه) داستانی را نقل می کند: که روزی حضرت ولی عصر (عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّرِیف) به دو تا از اولیاء خدا اذن تشرّف دادند یکی مرحوم عارف سوخته آقا میرزا تقی (رَحمَۀُ اللهِ عَلَیه) ( یکی از اولیای خداوند که بسیار گمنام زندگی کرد ) و دیگری بخاطر اینکه سوء تفاهم نشود از بردن نامش معذورم آقا میرزا تقی بدون غسل کردن و سریع بسوی حضرت شتافت ولی آن ولیِ خدا رفت غسل زیارت کند و به خاطر تاخیر به دیدار حضرت موفق نشد و حضرت تشریف برده بودند عاشق سوخته دنبال اینها نیست بلکه وقتی معشوق اذن دیدن داد دنبال این حرفها نیست کشش محبوب او را به دنبال خود می کشد [color=blue] [b]نمونه دیگری در مدینه جوانى بود به نام حنظله از قبیله خزرج . در آستانه جنگ احد مقدمه عروسى او با دختر عبدالله پسر اُبى شروع شده بود. شبى كه رسول خدا(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) دستور داد مسلمانان براى جنگ ، از مدینه به سوى احد حركت نمایند، حنظله همان شب را از پیامبر(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) اجازه گرفت مراسم عروسى را انجام دهد و فردایش به سپاه اسلام ملحق گردد. پیامبر اکرم(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) اجازه داد. حنظله پس از انجام عمل زفاف ، در حال جنب براى جنگ آماده شد. نجمه (تازه عروس ) چهار نفر از زنها را حاضر نمود و ایشان را براى وقوع عمل زناشویى شاهد گرفت . زنها از نجمه پرسیدند: چرا زنها را شاهد گرفتى ؟ در پاسخ گفت :من در خواب دیدم درى از آسمان باز شد حنظله از آن به آسمان داخل گردید، دوباره آسمان به هم متصل شد من فهمیدم كه حنظله شهید خواهد شد این كار را كردم تا بعدا مورد تهمت قرار نگیرم. حنظله پیش از اذان صبح خود را به رسول الله رساند و نماز صبح را با تیمم خواند. آنگاه وارد میدان نبرد شد، ناگاه ابوسفیان را دید كه اسبش را میان دو لشكر به جولان آورده است حنظله با یك حمله اسب او را پى كرد، ابوسفیان از اسب سرنگون به زمین افتاد، فریاد زد و از قریش براى نجات خود كمك خواست . سپس پا شد رو به فرار گذاشت . حنظله همچنان در تعقیب او بود كه مردى از كفار به جنگ او آمد حنظله با او جنگید و به شهادت رسید. پیامبر فرمود: فرشتگان را دیدم حنظله را بین زمین و آسمان با باران ابر سفید در ظرفى از نقره شستشو مى كنند، از آن پس او را حنظله غسیل الملائكه مى نامیدند. حنظله دعوت معشوق خود را بدون غسل لبیک گفت حتی غسل واجب را انجام نداد این قدرت بالای معرفت این جوان را نشان می دهد یا به یک بیان دیگر امر اهل بیت واجب هست یا آداب زیارت؟ دعوت عام ، آداب زیارت دارد نه دعوت خاص ؛ شما در تاریخ بارها این تاخیرها را از طرف افراد بخاطر نداشتن معرفت بالا می بینید.[/b][/color] تاخیر یکی از آفات هست و لو آن تاخیر به خاطر آداب خاصی باشد آداب در صورتی صحیح و پسندیده هست که تاخیر در آن صدق نکند وقتی او دعوت کرد تاخیر جایز نیست این همان آفتی بود که بعضی در قضیه کربلا دچار شدند وقتی سیدالشهداء(عَلَیهِ السَلام) طلب یاری کرد بعضی ها معطل کردند و دیر به کربلا رسیدند مثل طایفه بنی اسد که حبیب بن مظاهر آنها را دعوت کرد و با تاخیر آمدند ولی وقتی آمدند کار از کار گذشته بود. حالا با این مطالب می تونی به نتیجه برسی که چرا در زیارت سید الشهداء(عَلَیهِ السَلام) این روایت وارد شده در کتاب الکامل با اسناد معتبر از مفضل روايت شده که گفت: امام صادق(عَلَیهِ السَلام) فرمود: گاهي زيارت شما بهتر از اين است که زيارت نکنيد و گاهي زيارت نکردن شما بهتر از اين است که زيارت کنيد. مفضل مي گويد: گفتم: پشتم شکست. فرمود: به خدا سوگند برخي از شما با حالتي اندوهگين و غصه دار به سر قبر پدرانشان مي روند، اما براي زيارت حسين با سفره مي آيند؛ هرگز قابل قبول نيست، مگر اينکه با حالتي پريشان و خاک آلود به زيارت او بيايند. [url=http://mohabateahlebeyt.blogfa.com/post-53.aspx]منبع[/url]
  4. چقدر احتمال میدید با موشک جواب موشک سر و ته این قضایای تلخ هم بیاد ؟! چه اطمینانی هست که بعد از مقابله‌ی به مثل این حملات کثیف شدت نگیره ؟ البته این ها برای خودم سوال هست. نظری ندارم. ضمنا این خبرو که خوندم رفتم تو یه فاز دیگه! حالا اگه قراره پایه های علمی کشور هم با خون شهدا قوت بگیره... اهمال کاری هیچ مدیر مسئولی دیگه پذیرفتنی نیست! کمبود های علمی که قابل رفع هستن دیگه پذیرفتنی نیست! کوتاهی و ندانم کاری مسئولین دیگه پذیرفتنی نیست! خون ریخته بشه و ... دیگه الله اکبر! هر مسئولی که کوتاهی کرد اوندنیا خودشو جلوی خدا، [color=red]این شهیدان[/color]، ملت، مردم، بالادستی ها و پایین دستی ها مسئول بدونه! روح این شهید گرامی هم قرین رحمت الهی باشد انشاالله.
  5. میدونم الان جمیعا تو این انجمن هیچکس اعصاب درست حسابی نداره و درست نیست من پابرهنه بپرم وسط ولی بحثی که یه طرفش اقا رسول بزرگوار باشه و طرف دیگه هم ارنستوی عزیز، "عاقبتش" بهتر از این نمیشه! امیدوارم این دو عزیز ناراحت نشن. حسین جان حالا چرا این همه پست رو ویرایش کردی برادر؟! [color=blue]برای جلوگیری از انحراف تاپیک hosseinvahdat[/color]
  6. برادرا یه سوال اساسی! چرا ضرب المثال عاقل را اشارتی بس است در این موارد صدق نمیکنه؟! خط عاطفی داستان و جلوه‌های ویژه‌ی ضعیف دیگه با ما عجین شده. فکر کنم ایراد از خود ما هم هست. هرکس باید در حد وسع خودش از شهید الگو بگیره. یکی از منش شهید، یکی از رفتار شهید و یکی هم از اندیشه‌ی شهید و صلابتش و شجاعتش. ولی امیدوارم در قاطبه‌ی مردم تاثیر مثبت بذاره. انصافا همه که کشته و مرده‌ی چهارتا انفجار نیستن. حالا ضعف فیلمنامه رو به حساب ضعف اقای صمدی بزارید (که میشه گفت غیرقابل چشم پوشی هم هست.)، ولی مهم چیز دیگه هست. یک شعر هم از گنجینه‌ی حکمت، ادب و معرفت (کتاب درسی) نقل کنم!! دوستان مستفیض شن! اى برادر قصه چون پيمانه‏اى است معنى اندر وى مثال دانه‌‏اى است / دانه‌ی معنى بگيرد مرد عقل ننگرد پيمانه را گر گشت نقل‏
  7. با تشکر از تک تک دوستانی که لطف داشتند. متاسفانه [b]مجبورم[/b] قسمت دوم رو پایان دی ماه تقدیم کنم. ارنستوجان دستت درد نکنه. با ذکر منبع از عکس‌های تاپیک موجود در سنترال هم استفاده می‌کنم. ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم
  8. به نام خدا [b]عنوان تاپیک کم و بیش گویا هست و بهتره که مستقیم رفت سر اصل مطلب. منتها برای دوستانی که با کلیت ماجرا اشنایی ندارند در ابتدا یک مقاله قرار میدم. و البته شایان ذکره که سایتی که بنده ازش مطلب رو ترجمه و نقل کردم کلیت امریکایی پسند ماجرا رو تعریف میکنه و لینک و متنی هم که قرار میدم بصورت جانبدارانه نوشته شده. خدواند رفتگان برادر عرفان رو قرین رحمت کند که اکانت گالری در اختیار ما گذاشت. ودر اخر اینکه قسمت دوم تاپیک پس پایان دی ماه تقدیم عزیزان خواهد شد.[/b] [url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=692]عمليات آخوندك ( سهند سبلان و جوشن) (منبع اصلی : ویکی پدیای فارسی) [/url] عملیات آخوندک (به انگلیسی: Operation Praying Mantis) حمله نیروی دریایی آمریکا به دو سکوی نفتی ایران در اواخر جنگ ایران و عراق است که به تلافی برخورد ناوچه آمریکایی ساموئل بی. رابرتز (به انگلیسی: USS Samuel B. Roberts) به یک مین دریایی رها شده از کشتی مین گذار ایران ارج انجام گرفت.به دنبال این حمله نیروی دریایی دو کشور با یکدیگر درگیر شدند که خسارات فراوانی به طرف ایرانی وارد آمد. در ۱۸ آوریل ۱۹۸۸ (میلادی) نیروهای آمریکایی با چندین گروه سطحی جنگ را آغاز کردند ٫ بعلاوه نیروی هوایی از ناو هواپیمابر انترپرایز (به انگلیسی: USS Enterprize) ٫ عملیات با هماهنگی دو گروه سطحی آغاز شد ٫ یک گروه به همراه دو ناوشکن و یک واحد تدارکاتی آبی خاکی به سکوی نفتی ساسان حمله کردند ٫ گروه دیگر که در برگیرنده یک ناو موشک انداز و دو ناوچه بود به سکوی نفتی سیری حمله کردند ٫ تفنگداران نیروی دریایی از شاخه واکنش سریع به سکوی نفتی ساسان حمله کردند و به جمع آوری مدارک و کارگزاری مواد منفجره جهت از کار انداختن آن پرداختند . نیروی دریایی آمریکا در حال بازرسی ادوات جنگی دریایی ایران بر روی سکوی نفتی ساسان ایران با اعزام قایق های تندروی باگهامار (به انگلیسی: Boghammar) و حمله به چندین هدف متفاوت در خلیج فارس به این حمله پاسخ گفت ٫ شامل کشتی تدارکاتی با پرچم آمریکا و یک کشتی با پرچم پاناما ٫ بعد از این حمله هواپیماهایA-6E با راهنمایی ناوچه های آمریکایی به سمت قایقهای تندرو هدایت شدند ٫ هواپیما ها با رها کردند بمبهای راکی کلاستر (به انگلیسی: Rockeye Cluster ) بر روی قایقهای تندرو باعث غرق شدن یکی و آسیب دیدن چندی دیگر شدند که بعد از خسارت دیدن به جزیره ابوموسی پناه بردند. برخورد با وارد شدن جوشن ٫ قایق توپ دار کلاس کمان ٫ ادامه پیدا کرد ٫ جوشن اقدام به پرتاپ موشکهای هارپون (به انگلیسی: Harpoon missle) خود به سوی وین رایت (به انگلیسی: USS Wainwright) کرد که این عمل با پرتاب چهار موشک استاندارد (به انگلیسی: Standard missle) از سوی سیمپسون (به انگلیسی: USS Simpson) پاسخ داده شد و در همین حین وین رایت هم با پرتاپ دو موشک استاندارد این حمله را ادامه داد ٫ این حمله سازه اصلی کشتی ایرانی را منهدم کرد ولی باعث غرق شدن فوری آن نشد٫ ‌بیگلی (به انگلیسی: USS Bagley) هم یک فروند از هارپون های خود را به سمت آن شلیک که البته به هدف نخورد٬ سه کشتی با نزدیک شدن به جوشن اقدام به غرق کردن آن با استفاده از آتشبار توپخانه کردند. در این حین دو عدد اف-۴ (به انگلیسی: F4) نیروی هوایی به وین رایت نزدیک شدند ٫ که با پرتاپ چند فروند موشک استاندارد از منطقه فراری شدند. نبرد ادامه پیدا کرد هنگامی که ناوچه سهند که از بندر عباس حرکت کرده بود وارد کش مکش با چندین واحد سطحی نیروهای دریایی آمریکا شد ٫ ناوچه به‌وسیله هواپیماهای اینترودر(به انگلیسی: Intruder A-6es) که مشغول گشت زنی مراقبتی برای جوزف استراس (به انگلیسی: Uss joseph struss) بودند ردیابی شد. ناوچه سهند چندین موشک به سمت هواپیماهای اینترودر شلیک کرد که هواپیماها با دو موشک هارپون و چهار بمب هدایت شونده لیزری اسکیپر (به انگلیسی: Laser-guided skipper bombs) پاسخ دادند ٫ جوزف استراس هم یک موشک هارپون به آن اضافه کرد ٫ اغلب ٫ اگرنه تمام سلاحهای شلیک شده با کشتی ایرانی برخورد کرد٫شعله های آتش از روی عرشه سهند به آسمان سر کشید و به تدریج به باطری کشتی (به انگلیسی: Magazine) رسید که باعث انفجاری شد که این انفجار به غرق شدن کشتی کمک کرد. ناوچه سهند در حال سوختن بعد از حمله در تاریخ ۱۸ آوریل سال ۱۹۸۸ میلادیبا وجود غرق شدن سهند یکی از پیشرفته ترین کشتیهای ناوگان ایران ٫ایرانیها همچنان به نبرد ادامه دادند ٫ کمی بعدتر در همان روز ٫ خواهر خوانده سهند ٫ ناوچه سبلان وارد معرکه شد و با آتش چند فروند موشک زمین به هوا به اینترودر ها آنها را مورد حمله قرار داد .خلبان اینترودر با پرتاپ یک بمب هدایت شونده لیزری بر روی سبلان کشتی را به طور کامل از کار انداخت به طوری که حتی قادر به حرکت هم نبود ٫ که البته بعدا به‌وسیله یدک کشهای ایرانی به بندرعباس بازگردانده شد ٫ در این حین مقامات ارشد در واشنگتن که در جریان امور بودند به واحدهای آمریکائی دستور دادند که نبرد را ترک کنند. با اتمام عملیات واحدهای ناوگان آمریکا خسارات فراوانی به نیروی دریایی ایران و تجهزات استراق سمع بر روی دو سکوی نفتی ایرانی وارد کردند ٫ سبلان البته در ۱۹۸۹ تعمیر شد و از آن زمان تا کنون به روز شده است و کماکان در خدمت نیروی دریای جمهوری اسلامی ایران قرار دارد ٫ آسیب رسیده به سکوهای نفتی هم همچنین تعمیر شد و کماکان در خدمت هستند. آمریکائی‌ها در این عملیات دو تن از خلبانان بالگرد کبری توپدار خود را از دست دادند . کبری ٫ از متعلقات ترینتون (به انگلیسی: USS Trenton) بود که در هنگام پرواز در اطراف وین رایت در ۱۵ مایلی جنوب غربی جزیره ابوموسی کمی بعد از تاریکی سقوط کرد ٫ جسد دو خلبان آن به‌وسیله غواصان نیروی دریایی در ماه می پیدا شد ٫ بدنه بالگرد هم کمی بعد تر در آن ماه از آب بیرون کشیده شد ٫ منبع رسمی نیروی دریایی گفته اند که هیچ نشانه ای از برخورد بر روی بدنه بالگرد به چشم نخورده است و احتمالاً بالگرد در حال مانور برای فرار از آتش نیروهای ایرانی سقوط کرده است ساموئل بی. رابرتز در حال جابجایی بعد از مورد اصابت قرارگرفتنیک ماه بعد ناو موشک انداز وینسنز(به انگلیسی: USS Vincennes) برای مراقبت برای خروج ساموئل بی رابرتز و افزایش توان نظامی آمریکا بعد از درگیریهای متناوب با ایران به منطقه احضار شد. تنش فوق العاده باعث شد تا خدمه وینسنز به سمت هواپیمای پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر در یک پرواز تجاری عادی شلیک کنند ٫ که باعث کشته شدن ۲۹۵ نفر سرنشینان غیرنظامی و خدمه این هواپیما در ۳ ژوئیه شد ٫ کمتر از دو ماه از رسیدن وینسنز به منطقه. بر اساس گفته های دولت آمریکا، ایرباس ایرانی به یک هواپیمای اف-۱۴ در حال حمله اشتباه گرفته شد٫ دولت ایران هرچند ٫ بر این مدعا تاکید دارد که وینسنز با علم بر اینکه هواپیمای غیر نظامی است آن را مورد هدف قرار داده است. در ۶ نوامبر ۲۰۰۳ (میلادی) دیوان دادگستری بین‌المللی ادعای ایران برای دریافت خسارت تحت این عنوان که ایالات متحده پیمان دوستی دو کشور در سال ۱۹۵۵ (میلادی) را زیر پا گذاشته را رد کرد . این دادگاه همچنین ادعای بر عکس ایالات متحده مبنی بر خیانت ایران به پیمان فوق را رد کرد. [align=center][size=18](( قسمت اول )) ((غرق کشتی ایران اجر ))[/size][/align] هنگامیکه ناو یو.اس.اس ساموئل.بی.رابرتز به یک عدد مین دریایی برخورد نمود، متخصصان مواد منفجره‌ی واحد مهندسی نیروی دریایی، این مین و تعدادی مین دیگر را که در دریا رها شده بودند به کشتی ایران اجر نسبت دادند. شواهد میتنی بر دخالت ایران در انفجار ناو USS Samuel B. Roberts به طراحی عملیات اخوندک (به انگلیسی: Operation Praying Mantis) منجر شد. گسترده ترین نبرد دریایی که پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. [b] [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/440px-MightyServantRoberts19882turned.jpg[/img] *USS Samuel B. Roberts به حوضچه‌ی خشکی در دوبی منتقل میشود.* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/640px-Ffg58minedamage2.jpg[/img] *USS Samuel B. Roberts در حوضچه‌ی خشک واق در دوبی جهت انجام تعمیرات* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/640px-Ffg58minedamage.jpg[/img] *شکاف 25 فوتی (7.5 متری) که در اثر برخورد با مین M-08 contact mines در بدنه‌ی USS Samuel B. Roberts ایجاد شد.* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr22a.jpg[/img] *نمایی از کشتی ایران اجر در روز 22 سپتامبر 1987* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr1a.jpg[/img] *نمای جانبی ایران اجر - مین‌های دریایی بوضوح قابل مشاهده‌ اند.* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr2a.jpg[/img] *ملوانان نیروی دریایی امریکا در تاریخ 22 سپتامبر از یک لندینگ کرافت بر عرشه‌ی کشتی ایرانی سوار میشوند.* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr3a.jpg[/img] *نمای جانبی از لندینگ کرافت ناو فرماندهی La Salle's در کنار ایران اجر* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr4originala.jpg[/img] *مین های M-08 بر روی عرشه‌ی ایران اجر* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr5a.jpg[/img] *نمای نزدیک از M-08 contact mines * [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr24a.jpg[/img] *سربازان یک قایق گشتی مارک-3 ، ملوانان ایران اجر را از اب میگیرند* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr23a.jpg[/img] *دو قایق گشتی مارک-3 یک قایق نجات را از اب میکشند.* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr7a.jpg[/img] *قایق گشتی مارک-3 در کنار یک قایق نجات ایرانی* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr12a.jpg[/img] *یک ملوان مسلح امریکایی یکی از بازداشت شدگان ایرانی را بر روی ناو ابی-خاکی رالی اسکورت می‌کند.* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr9a.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr10a.jpg[/img] *خدمه‌ی مسلح ناو رالی (USS Raleigh LPD-1) ملوانان ایرانی را به یک هلیکوپتر شینوک منتقل میکنند.* CH-46 Sea Knight helicopter [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr8a.jpg[/img] *ملوانان امریکایی یکی از بازداشت شدگان ایرانی را مداوا میکنند!!!* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr14a.jpg[/img] *ملوانان مسلح امریکایی در حال اسکورت یکی از دستگیرشدگان* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr15a.jpg[/img] *ایرانی‌ها در حال سوار شدن بر هلیکوپتر شینوک* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr16a.jpg[/img] *ملوانان ایرانی بر روی عرشه‌ی کشتی USS Guadalcanal را جهت انتقال به کشتی فرماندهی La Salle به هلیکوپتر منتقل میکنند* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr17a.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr18a.jpg[/img] *نیروهای ایرانی بر روی عرشه‌ی پروازی La Salle* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr19a.jpg[/img] *عرشه‌ی ناو سرفرماندهی La Salle* [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr21a.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/iranajr20a.jpg[/img] *بازداشت شدگان ایرانی در تختخواب تاشو سوار بر La Salle*[/b] منابع: http://www.navybook.com/nohigherhonor/pic-iranajr.shtml http://en.wikipedia.org/wiki/USS_Samuel_B._Roberts_%28FFG-58%29[/align] [align=center] [size=18]در قسمت دوم مقاله تصاویری از تصرف سکوهای نفتی ایران و غرق شدن ناجوانمردانه‌ی جوشن ارائه خواهد شد. روح شهدای این عملیات و شهدای هشت سال جنگ تحمیلی شاد و راهشان پر رهرو باد...[/size][/align] [color=blue]ادغام شد[/color] [color=blue]با تشکر[/color] [color=blue]hosseinvahdat[/color]
  9. [quote][size=13][quote]1.دوصد رحمت بر برادر مجید عزیز (صمیمانه میگم) که وقتی بنده رو لایق بحث ندونست خداحافظی کرد و از در نیش و کنایه وارد نشد. بعدش هم اختلاف من و برادر مجید "اساسا" سر نوع این جور انتقادهاست. نظری که ایشون نسبت به اینگونه انتقادها دارن با بنده متفاوت بود که من هم گفتم واسه نظرشون احترام قائلم. [/quote] این چه حرفیه برادر عزیز خدا میدونه که اینجوری نبوده سوء برداشت کردید از صحبت من، اصلا منظورم اون نبود بابت این سوء تفاهم طلب حلالیت دارم راجع به منظور آقا رسول هم من خواهش میکنم برداشت خیر بکنید از صحبت های ایشون و رنجیده و مکدر نباشید من نیابتا از جانب آقارسول میگم سوء برداشت شده [b] برای ختم بحث صلوات[/b] [/size][/quote] منم از شما برادر. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  10. 1.دوصد رحمت بر برادر مجید عزیز (صمیمانه میگم) که وقتی بنده رو لایق بحث ندونست خداحافظی کرد و از در نیش و کنایه وارد نشد. بعدش هم اختلاف من و برادر مجید "اساسا" سر نوع این جور انتقادهاست. نظری که ایشون نسبت به اینگونه انتقادها دارن با بنده متفاوت بود که من هم گفتم واسه نظرشون احترام قائلم. 2.برادر رسول محترم مودبانه ترین جواب ممکن در حال حاضر به شما اینه : چو پرده دار به شمشیر میزند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند 3.و اینکه درد، به درد درد گفتن نیست، به دو تا پز روشنفکرانه هم نیست. درد به ذات ادمه. مرد با دردش زندست از انجایی که باز هم شما با همون نگاه یکسان همیشگی به این پست نگاه میکنی اینا بازم برات حکم یه مشت شعار رو داره. الحق هرچقدر سعی کردم به جواب الا پایبند باشم نتونستم. * 4.خوش به حال شما که به فکر درد مردمی. فکر کن من شب رو پر قو میخوابم و چشم به تمام کثافات دور و برم میبندم.حال انکه خداوند به درون سینه ها اگاه هست. لااقل اگر شما اینطور فکر کنی وجدانت راحته که یه بهانه واسه نشنیدن حرف من داری. انشالله عادت من و شما نشه که تا قصد داریم یکی رو بایکوت کنیم دو تا برچسب دهن پرکن بهش بزنیم. 5.چطور اینطور به خودت اجازه‌ی قضاوت راجع به سایرین رو میدی؟! خجالت داره!! نه والله به روشنفکری هم نیست ولی به ضد روشنفکری هم نیست! چون تو دوتا تاپیک با برادر مصطفی جروبحث داشتی خودتو داعیه دار جنبش ضد روشنفکرین غربزده میدونی؟! (بلا نسبت اقا مصطفی و شما البته) تو همون برخورد اول من هم مثل جناب مهدوی ارزو کردم کاش برادر مصطفی دست به نقد شخصیت شما نمیزد لیکن ظاهرا اصلا در اون حد بزرگوار نیستید که کینه به دل نگیرید یا به حساب شناخت نادرست طرف مقابل بگذارید و با رفتار خودتون و نرمخویی سعی کنید تا مخالف رو مجاب به این کنید که نظرش اشتباهه یا در همون مورد مثلا درک نادرستی از شما داره. 6. آینه چون عیب تو بنمود راست / خودشکن آینه شکستن خطاست یک ضرب المثل بسیار شیوای مازندرانی که برای من و شما گفته شده اینه: اتا سوزن مره بزن اتا جوالدوزم شره یک دونه سوزن به من بزن یه سوزن خیلی کلفت هم به خودت الحق خودم هم ازین همه روده درازی منزجر شدم... ولی خدا رو شکر که به خودم اجازه ندادم به اعتقاداتت توهین کنم. تو این یه مورد ولی ازت خواهش میکنم چند دقیقه روی این ایه‌ی تکراری فکر کن. این یه مورد رو "خواهش" کردم: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹﴾ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكل‏كنندگان را دوست مى‏دارد (۱۵۹) *رجوع کن به زندگینامه‌ی مرحوم قیصر امینپور / مجله‌ی اینده سازان (نشریه‌ی انجمن‌های اسلامی) / شماره ی 1 / ابان ماه 90 ------------------------------------- اضافات این پست هم اینکه شما که به درد مردم واقفی بشینی روز و شب غصه بخوری چی حل میشه؟ بازهم نیش این اقایون که برای بار هزارم میگم از اشتباه و انحراف منزه نیستن دو نفرو یه تکونی میده
  11. با تشکر از اقا سینا چرا در مورد مدل دریاپایه‌ "3S90 "Uragan موشک ها به قسمت پایین لانچر وصل شدند؟ اگه پینهایی که موشک رو به پرتابگر وصل کردن موقع شلیک جدا بشن موشک به بدنه‌ی ناو نمیخوره؟ یا موشک اونقدر انرژی داره که خودش پس از کندن پینها از مسیر منحرف نمیشه؟ یا اصلا پرتاب موشک بصورت عمودی صورت میگیره که در اونصورت چرا به این شکل پرتاب میشه؟ http://inbsite.com/images/3S90uragan.jpg
  12. rainbow

    یک جاسوس سازمان CIA در ایران دستگیر شد

    انهدام یک شبکه‌ی جاسوسی به چه اشکالی ممکنه صورت بگیره؟ و احتمالا صورت گرفته؟
  13. باشه برادر مجید، هر طور شما راحتی. هر چند راغب به ادامه دادن نیستی و نظرت کاملا محترمه ولی اجازه بده من همچنان سر حرف خودم پافشاری کنم چون منم فکر کنم بد منظور رسوندم. یه بار دیگه اون تکه ای که بولد کردم توی پست اول و جواب اقا در همون قسمت پر رنگ شده رو بخون شاید نظرت عوض شد. "اگر کسی قرار باشد انتقاد بکند شما هستید" نمیگم مثلا ابراهیم حاتمی کیا به گردن مملکت و نظام حق داره، اما اگه گروهی قرار باشه انتقاد کنند همین گروهن (نه امثال مخلملباف) و ابزار تیز و موثری هم در دسترس دارن که نیشش به بعضی ها زخم میزنه. خداحافظ برادر حسین، بابت انحراف تاپیک شرمنده
  14. رومولوس اگوستوس هم در سال 476 میلادی به اسارت قبایل غیر رومی دراومد. یکبار هم استروگوت‌ها به تحریک امپراتور شرقی (زنون) به ادواکر (امپراطور غربی) دست پیدا کردند و اونرو کشتند. هرچند سلسله پیروزی‌های شاپور هم انصافا چشمگیرترین این‌ها بوده. همونطور که شما خودتون بهتر میدونید سالهایی که امپراطوری روم تبدیل یک حکومت رقت انگیز شده بود و از چپ راست توسط گوت‌ها و واندال‌ها غارت میشد به لطف تاریخدانان و سینماگران غربی در عموم مطرح نشده.
  15. البته برادر فرمایش شما هم متین هست، "منتها چه لزومی داره یک کارگردان با ساخت فیلم وفاداری یا تعهد خودش رو به نظام اثبات کنه؟" دوما هم اینکه دیدار با رهبری هم مربوط به قضایای پس از انتخابات هست! بنابراین گرایشی که امثال این اقا به کاندید خاصی دارند با سایرین متفاوت هست و البته قابل درک حتی برای شخص رهبری و بنابر این هیچگاه رهبری به این اقایان غضب نمیکنه. اخه درست نیست توی اون بازه‌ی زمانی خاص همه به یک چشم دیده بشن. هرچند من نمیتونم منکر هر گونه انحراف در کسی بشم هیچکس از اشتباه منزه نیست. شما هم به این مسئله اشاره کردید. بخش دوم به نظرم بحث سرش به جایی نمیرسه اما: اما سوال اولی بنده به قوت خودش باقیه. مگه ساختن فیلم در ارتباط با مناطق محروم جرمه؟ حالا با ساختن بدوک خود رهبری متوجه شدند و دستور به رسیدگی به وضع ساکنین منطقه دادند و با مسئول ...ی منطقه برخورد کردن خدمت به انقلاب و نظام و مملکت نبود؟! مگه این اقا مسبب کمبودهاست؟! ایا برای غربی‌ها داره فیلم میسازه؟ سنت شهید اوینی هم سرزدن به مناطق محروم بود. مگه شهید هم برای غرب فیلم میساخت؟ حالا کشوری منزه از کمبود، این اقا میاد خودش مثل بعضی‌ها سیاهنمایی کنه؟! یا برعلیه نظام استفاده‌ی ابزاری کنه؟ بازهم شاید بهتر هست ایشون خیلی پاپی این قشر نشن اما نفس ساختن فیلم‌های اینجوری کاملا درسته و برخورد اینچنینی با هنرمند درست نیست. شما اواز گنجشک ها رو هم اگه خوب ببینی موضوع اصلی یعنی شخصیت اصلی فیلم و برخوردش با شهرنشین‌ها و تغییر رفتارش گریز تلخی هم به فقر میزنه. بسیار خب برای بنده که فایده ای نداره بقیه راجع به ایشون چی فکر میکنن منتها اینکه سایر مخالفین ایشون در همون قشر که متعهدتر هستند (از کلمه ی مدعی هم استفاده نکردم و نمیکنم) کم کارند یا برخی مسئولین در خواب هفت پادشاه هستند ایرادی به این اقا نیست! در هر صورت برادر، دعا میکنم من هم جزو اون قشر غربزده نباشم. ********** موشواره! ی بنده هم خرابه فقط کیبرد دم دستمه! چه زجری داره!
  16. جناب هیملر به نظرم اوردن و قلم دادن کردن اقای مجیدی در کنار اقای مخملباف اندکی بی‌انصافی باشه. خیلی اندکی بیش از اندکی! پاسخی اقای شورجه به (به نظرم جناب مجیدی) دادن بدین مضمون که این همه دولت رفته رفته ابادانی ایجاد کرده چرا فیلمی نمیسازید؟! که حرف نسبتا ناصحیحی هست! قضاوت البته با شما و بقیه. در هر صورت به قول همین برادر مصطفی خودمون فیلمهای اقای مجیدی معرف خوبی برای ایران نیست.اما طبق دیده ها و شنیده ها شخصیت اقای مجیدی معتقدتر از سیاهنمایی و این حرفهاست. البته من هم [b]نمیدونم[/b] منظورتون اقای مجیدی هست یا اثارشون. اینا رو هم ببینید شاید نظرتون عوض (تعدیل) بشه. [url=http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=8060] رؤیای سرزمین من، سخنان مجید مجیدی و رهنمودهای رهبر انقلاب[/url] که متن بالا شرح مفصل بند کوتاهی از دیدار زیر هست: [url=http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8061]حاشیه‌نگاری دیدار هنرمندان با رهبر انقلاب[/url] یا این: [url=http://www.asreiran.mihanblog.com/post/148]ماجرای فیلمی که رهبر انقلاب را برافروخت[/url] [img]http://www.fardanews.com/files/fa/news/1387/5/8/20364_833.jpg[/img] مجید مجیدی به ذکر خاطره ای از اولین دیدار خود با رهبر معظم انقلاب پرداخت. به گزارش «فردا» و به نقل از ویژه نامه تداوم آفتاب، مجید مجیدی از کارگردانان کشور در خاطره خود می آورد: اولین دیدار من با آقا برمی‌گردد به سال 70 و فیلم بدوک.این فیلم فیلم تلخی باید می‌بود. این فیلم برای من منشا اتفاقاتی هم شد و البته مصداق بسیار خوبی است که تفاوت نگاه آقا را با مسئولین فرهنگی نظام برای شما عرض کنم. این فیلم را به همراه جمعی از هنرمندان و مسئولین در جلسه‌ای که آقا حضور داشتند، دیدیم. فیلم که تمام شد آقا به شدت برافروخته و ناراحت شد. وی ادامه داد: این عین عبارت آقاست: اگر این فیلم مبتنی بر درام است که حرفی نیست ولی اگر مبتنی بر واقعیات است من حرف دارم. اقای سید مهدی شجاعی که نویسنده فیلمنامه بود، گفت: متاسفانه مبتنی بر واقعیت است و اگر می‌خواستیم همه آن را نشان دهیم فیلم ظرفیت این همه تلخی را ننداشت و بعد مصداق‌هایی را هم آوردیم. و باز یان عین عبارت آقا است که خطاب به مسئولینی که آنجا بودند، گفتند: اگر چنین است چرا به ما نمی‌گویید. چرا به ما گزارش داده نمی‌شود. با همین لحن. که بعدها از ما گزارش خواستند و ما هم گزارش‌هایمان را مکتوب کردیم و فرستادیم و اولین نتیجه‌ آن، این بود که کل مسئولین آن منطقه عوض شدند. می‌خواهم نگاه و برخود آقا را تشریح کنم که می‌دانند هنر متعهد و انقلابی آن است که در آن درد وجود داشته باشد تا مسئولین ببینند و در جهت رفع آنها برآیند. در ادامه خبرنگار جام جم می گوید: امام جمله‌ای هم دارند و می‌گویند که هنر آن است که سیاهی‌های جامعه را نشان دهد. و مجیدی در پاسخ با بیان اینکه برخی معتقد بودند این فیلم برای جشنواره‌ها ساخته شده با ماموریت نگاه غربی تاکید می کند: بله، ولی در برابر این برخورد آقا، کسانی که به دنبال نگاه سیاسی بودند اسم این کار را گذاشتند سیاه‌نمایی. همین آقای کلهر که الان مشاور آقای احمدی‌نژاد هستند برای این فیلم نقدی نوشت که مضمون آن این بود که فیلم به سفارش غربی‌ها ساخته شده است. بنابراین گزارش خبرنگار می گوید: در صورتی که پشت فیلم آدم‌هایی مثل سید مهدی شجاعی و مجید مجیدی که از بچه‌های انقلاب هستند، ایستاده بودند. که مجید مجیدی در ادامه می گوید: در حالی که وقتی خود آقا که معیار است، نمی‌گوید آقا به چه حقی این فیلم را ساختی، او که رهبر مملکت است و می‌توانند تکلیف کنند که نباید چنین فیلمی بسازی و پرونده کار را ببندند، اما چنین نگفتند. ولی می‌دانید که فیلم توسط وزیر ارشاد وقت توقیف شد. نگذاشتند به جشنواره‌ها برود. فقط به کن رفت و رئیس جمهور وقت نامه‌ای 11 بندی خطاب به من و حوزه هنری نوشت و توضیح خواست. در بند اول این نامه آمده بود که ما این همه سد و سیلو در کشور ساختیم، این همه آبادانی، چرا راجع به این‌ها فیلم نساختید؟ هجمه‌های زیادی به من شد. [b] ***وی در ادامه در خصوص واکنش شهید آوینی به این فیلم می گوید: شهید آوینی در نمایش خصوصی فیلم را دید. وقتی فیلم تمام شد آنقدر با سرعت از حوزه بیرون رفت که فکر کردم از فیلم بدش آمده است. اما می‌خواست کسی اشکش را نبیند. بعد به من زنگ زد، رفتم پیشش و من را بغل کرد و بوسید. شهید آوینی اولین مدافع این فیلم بود و تنها حامی من او بود. نامه رئیس جمهور وقت را بردم پی سید مرتضی. گفت: ول کن مجید! تو فیلمتو ساختی. گفتم: باید جواب بدهم، گفت: جواب هم می‌دهیم با هم. یک روز مفصل به همراه او نشستیم و به این نامه جواب دادیم و در پاسخ به بند اول آن نوشتیم: شما در همه تاریخ ادبیات ایران در میان آثار شعرای متعهد یک بیت شعر پیدا نمی‌کنید که درباره سد و سیلو و ... باشد. یعنی با زبان بی‌زبانی گفتیم که قرار نیست مجیز گوی شما باشیم و اگر هم دفاع می‌کنیم از کلیت این انقلاب و این کشور دفاع می‌کنیم. هنر فرمایشی که خاصیت ندارد. وظیفه هنرمند هم این نیست. ولی در برابر همه این هجمه‌ها آقا یک پیغامی به من دادنند که اگر قرار باشد کسی انتقاد کند و به چالش بکشاند همین شماها هستید. و در مقابل هم ساختار مدیریت فرهنگی کشور تا آنجا پیش رفت که 3 سال نگذاشتند من فیلم بسازم. بچه‌های آسمان را 3 سال بود نوشته بودم و نمی‌گذاشتند بسازم.***[/b] گفتنی است ویژه نامه تداوم آفتاب توسط روزنامه جام جم منتشر شده است. ------------------ گفتنی ها گفته شد برادر مجید! در بند اخرستاره دار هم به فرمایش اقای شورجه جواب داده میشه البته حرکت مخلمباف هم تایید نمیشه!!! و تاپیک هم جسارتا اندکی به انحراف کشیده میشه!
  17. [quote]البته من از تزار حرکت نا جوانمردانه ندیدم ( در هر صورت وقتی به روسیه حمله میکنی با عواقبشم ببینی جنگ روسیه خیلی برای ناپلئون عاقبت داشت ( راستی ایرانم هم با صلح بی موقعش با روسیه در اثر خیانت نقش کوچیکی تو شکست فرانسه داشت)[/quote] البته، به نظرم فرانسه با صلح بی‌موقع خودش (عهدنامه‌ی تیلسیت) نقش پررنگی در شکست ایران داشت. منظورم از ناجوانمردی به اتش کشیدن مسکو هست. البته وقتی پای امنیت روسیه در میان هست قطعا روس‌ها از هیچ حرکتی دریغ نمیکنند. ولی به نظرم سوزاندن مسکو حقارتیه که تا ابد پای این شهر نوشته میشه. در واقع خفتی بود که تزار به جان خرید تا روسیه حفظ بشه. هر چند زمین سوخته تاکتیکی بود که روسها در سرتاسر نبرد بکار گرفتند ولی اتش زدن مسکو... شاید شما با من مخالف باشی و معتقد باشی که مهم شکست ناپذیری روسهاست که همواره در نهایت به نمایش میذارن. اگه روسیه زمستون نداشت چی میشد... [quote]شاهپور کم ساساني پسر اردشير بابکان, در طي نبرد هاي متوالي با روم نخست گورديان سپس فيليپ عرب امپراطوران روم رو از ميان برداشت. سپس والريان امپراطور بعدي که براي خونخواهي و جبران شکست دو نفر قبلي آمده بود رو به همراه صدها سناتور رومي و هزاران سرباز رومي به اسارت گرفت. هيچ پادشاه يا فرمانده نظامي ديگر در تاريخ چنين افتخاري رو کسب نکرده!!![/quote] برادر کاوه دقتت واقعا جالب بود! منتها فتح و غارت روم، اسارت سزار و حتی بر تخت نشاندن سزار جدید بارها اتفاق افتاده.
  18. [quote]اگر فرماندهان نظامی موفق را بررسی کنیم : بلوخر سلطان سلیمان طارق الب ارسلان رومل ژنرال گرانت و ژنرال لی ژنرال واشنگتن نقش تاثیر گذاری بر تاریخ داشتند و از فرماندهان مهم بودن[/quote] الان لان، ماسنا و داوو چغندرن؟! شاید تنها خوش شانسی‌های پیاپی به بلوخر فرصت سهیم شدن در پیروزی واترلو رو داد. 1. تسلیم خودش در اورشتات 2.تعلل نی در تصرف جاده ی منتهی به واترلو 3.سردرگمی گروشی در جنگل‌های شمال 4.باران سنگین قبل از نبرد واترلو 5.زمستان سرد روسیه و حرکت ناجوامردانه‌ی تزار و ...
  19. کلنل جان با تشکر جسارتا خبریه؟! یه مدت نبودین حالا طوفانی برگشتین؟!
  20. شاید علت تاخیر اینه که تا اسیب هایی که دیده بصورت ظاهری تعمیر بشه و پهپاد هرچه سالمتر جلوه کنه!!!
  21. rainbow

    نبرد مرج دابق

    جناب مولتکه! از دیدن این تاپیک واقعا خوشحال شدم. در این صورت هم دوستانی که به مقالات تاریخی علاقه دارن از دانسته‌های یه دوست مطلع دیگه بهره مند میشن هم شما انشالله اون بحث‌های گذشته رو ول میکنی سرت گرم میشه به مقالات زیبایی مثل این! تشکر! جسارتا فقط مردونگی کن اگه از جنگ‌های ناپلئونی ترجمه میکنی ما رو هم در جریان بذار به این بلایی که اقای کیانی موحد سر ما اورد دچار نشیم! بنده هم قول میدم پا رو از این حوزه فراتر نذارم! با اجازه تون اگه القصر الکبیر تو لیست شما نبود، اون رو هم نوبت بزنم!
  22. بچه های پدافند خدا قوت! انصافا دمتون گرم! امام حسین (ع) پشتتون! دل خیلی هارو شاد کردید. کاربر چینیه چه ذوقی کرده بود. همچین احساسات ناسیونالیستی اش گل کرد ذوق مرگ شد! : [quote] [b]Mao Zedong would be proud of the Islamic Republic of Iran ![/b] [img]http://bhoffert.faculty.noctrl.edu/TEACHING/MaoZedong.Trimmed.png[/img] [/quote] [size=8]اگر یکساعت بعد برخی دوستان در مذمت اینجور پست ها (و ایضا حرکت) قلم فرسایی نکردند...[/size]
  23. [quote]rain bow اخه این چیه دادی خدایی خودت خوندیش .من که فکر نکنم.پایان نامم اینقدر نیست کاشکی یه کم خلاصش میکردی ولی در کل قسمت جنگ و اخلاق جنگ در ادیان رو خوندم بد نبود[/quote] سلام بله خوندمش! خلاصه اش رو عرض کنم خدمتت ؟! الان این مشکل با کجاش بود ؟! طولانیه یا بیربطه ؟ " جنگ چیست ؟ [b][color=blue]فلسفه ی جنگ[/color] و [color=red]دیدگاه های مختلف[/color][/b] " هسی جان بشکنه این دست که نمک نداره !!! {شوخی بود به دل نگیر}
  24. با تشکر از تمامی دوستان امریکایی ها هم در جدیدترین هلیکوپتر شناسایی و هجومی مافوق صوت خود قصد دارند تا از این نوع پروانه استفاده کنند. [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/0/05/Sikorsky_S-97.jpg[/img] سیکورسکی S-97 که در ادامه ی طرح X2 شکل گرفت [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=t69r2l5e0xpjy6y35bt5.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/t69r2l5e0xpjy6y35bt5_thumb.jpg[/img][/URL] Sikorsky X2 جناب PersianKing به نظرم طرح NOTAR مد نظر شماست http://en.wikipedia.org/wiki/NOTAR [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=g41y8mb3qmhqyvc27uak.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/g41y8mb3qmhqyvc27uak_thumb.jpg[/img][/URL] [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=fy31zvjnggyd9gq3gvlt.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/fy31zvjnggyd9gq3gvlt_thumb.jpg[/img][/URL] [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=rswz4cxb9v8kq0w0aaou.png][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/rswz4cxb9v8kq0w0aaou_thumb.png[/img][/URL] [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=vk0i858ld5c6qvygh4a.png][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/vk0i858ld5c6qvygh4a_thumb.png[/img][/URL]
  25. سلام این ویدیو شامل پرواز و مانورجنگنده های mig-29 k و smt و فرود یک فروند mig-29 ناونشین بر روی سطح ناو هواپیمابر است. نحوه ی فرود بر روی سطح ناو به خوبی نمایان است. [align=center] [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=x9cstw0o3jnxtgztyj7m.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/x9cstw0o3jnxtgztyj7m_thumb.jpg[/img][/URL][URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=pw0sf3ztppmrpmm9ugu.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/pw0sf3ztppmrpmm9ugu_thumb.jpg[/img][/URL][URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=mkg9cry00bcedx492dx.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/mkg9cry00bcedx492dx_thumb.jpg[/img][/URL] [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=9bb2h7uqweh5g3zsca.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/9bb2h7uqweh5g3zsca_thumb.jpg[/img][/URL][URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=ogqys2isccui9i53tvps.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/ogqys2isccui9i53tvps_thumb.jpg[/img][/URL][URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=5x3jihpfsadepbac9ma.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/5x3jihpfsadepbac9ma_thumb.jpg[/img][/URL] [URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=hz672rdofk67fxawjt.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/hz672rdofk67fxawjt_thumb.jpg[/img][/URL][URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=3307el6pehyqpo3sur8q.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/3307el6pehyqpo3sur8q_thumb.jpg[/img][/URL][URL=http://www.pic.iran-forum.ir/viewer.php?file=7neafyh07895fjqgemh.jpg][img]http://www.pic.iran-forum.ir/images/7neafyh07895fjqgemh_thumb.jpg[/img][/URL] [url=http://www.mediafire.com/?nde0b1vhfiep99b]لینک دانلود با حجم 6 MB[/url][/align] [color=darkblue]منتقل شد به گالری نیروی هوایی LAST-WAR [/color]